0

گام ۵۰: باور کنید لاغر می شوید

باور لاغر شدن
اندازه متن

باور لاغر شدن مهمترین موضوعی است که باید در ذهن خود ایجاد کنید تا به شکل آسان تری لاغر شوید و برای همیشه لاغر بمانید.

تصور عموم انسانها در دنیا این است که برای لاغر شدن باید رژیم بگیرند و ورزش کنند اما تجربه و نتیجه من می گوید برای لاغر شدن فقط باید باور لاغر شدن را در خودمان ایجاد کنیم.

چگونه چاق شدن را باور کردم

۳۵ سال چاق بودم و در همه آن سال های که اضافه وزن داشتم برای لاغر شدن تلاش میکردم اما هیچ نتیجه ماندگاری کسب نمی کردم.

اکنون که در شرایط بسیار متقاوتی نسبت به چند سال گذشته هستم به خوبی می دانم چرا تلاش من برای لاغر شدن نتیجه نمی داد.

از کودکی هزاران بار شنیده بودم که چاق شدن مزایای بسیار زیادی دارد.

چاقی باعث قوی شدن من می شود، چاقی باعث میشه که من بیمار نشم، چاقی باعث محافظت من دربرابر ضربات احتمالی می باشد و ده ها جمله دیگر درباره مزایای چاقی شنیده بودم.

شنیدن این عبارت ها سبب شده بود که در ذهن ناخودآگاه من چاق شدن بسیار پسندیده و نیکو جلوه داده شود. تا حدی که در ذهنم چاق شدن را عامل سلامتی، طول عمر و داشتن انرژی و توان بیشتر می دانستم.

آنچه در ذهن ناخودآگاه من درباره چاقی ثبت شده بود همه خوبی بود اما آنچه من در آیینه، وضعیت سلامتی، واکنش اطرافیان و … می دیدم همه بدی بود.

چاقی ناخودآگاه و لاغری آگاهانه

چاقی در ذهن ناخودآگاه من پسندیده و قابل قبول بود اما در ذهن آگاه و منطق من چاقی به هیچ وجه پذیرفته نبود و باعث و بانی همه مشکلات زندگی ام را چاقی می دانستم.

بر اساس افکار منطقی تصمیم می گرفتم با استفاده از رژیم ها روش های مختلف لاغری خودم را لاغر کنم تا از شر ناراحتی و رنج چاقی رها شوم اما از آنجاکه نتیجه نهایی بر اساس آنچه در ذهن ناخودآگاه ذخیره شده است رقم می خورد نتیجه همه تلاش های من برای لاغر شدن فقط چاقی بیشتر بود.

به عبارتی اصلا اهمیت نداشت که من چقدر دوست دارم لاغر شوم یا تلاش می کنم که لاغر شوم، آنچه اهمیت داشت علاقه و اطمینان من به چاق بودن و چاق تر شدن بود.

به لطف خدا از زمانی که در مسیر لاغری با ذهن قرار گرفتم و نقش فرمول های ذهنی و باورها را در نتایج زندگی خودم درک کردم، علت ۳۵ سال چاق بودنم برایم واضح شد و همچنین دلیل لاغر شدنم در این چند سال اخیر را کشف کردم.

مهم ترین موضوعی که سبب شده بود سال های زیادی از عمرم را با اضافه وزن سپری کنم باور کردن چاقی بود.

من باور کرده بودم که انسان چاقی هستم و توانایی لاغر شدن را ندارم.

این باور در اثر شنیدن گفته های اطرافیانم درباره ارثی بودن چاقی در خانواده ما شکل گرفته بود.

تصور کنید همه خانواده من چاق بودند و باور مشترک در خانواده ما این بود که چاقی در خانواده ما ژنتیکی است و من به تنهایی تصمیم گرفته بودم با قدرت ذهن لاغر شوم.

این تصمیم و اقدام به اندازه ای احمقانه و دور از واقعیت بود که در دل تاریکی شب ادعا کنی من خورشید را می بینم.

اما تصمیم من برای لاغر شدن فراتر از یک تصمیم عادی بود. من متعهد شده بودم که یا می میرم یا لاغر می شوم.

هرچه در مسیر لاغری با ذهن پیش می رفتم بیشتر به عمق ریشه های چاقی در ذهن خودم پی می بردم.

آنقدر این باور در من قدرت داشت که بارها به خدا گله و شکایت می کردم که چرا من را چاق خلق کرده و دیگران را لاغر آفریده است.

همه شنیده های من حاکی از آن بود که من باید تمام عمر در چاقی زندگی کنم و این فکر زندگی را برای من تلخ کرده بود.

قرار گرفتن در شرایط سخت اضافه وزن و علاقه شدید به لاغر شدن سبب شد که مهمترین موضوع زندگی من لاغر شدن باشد.

و این علاقه و اشتیاق سبب شد تا به مسیر لاغری با ذهن هدایت شوم.

از نظر من مهمترین عاملی که مانع لاغر شدن افراد می شود نداشتن باور لاغر شدن است.

یعنی فرد باور ندارد که می تواند لاغر شود.

اهمیت ایجاد باور لاغر شدن

ضرورت ایجاد باور لاغر شدن در مسیر لاغری با ذهن مانند ضرورت وجود فوندانسیون برای یک ساختمان چند طبقه است.

فونداسیون سازه‌ای است که برای تحمل بارهای سازه‌ای و توزیع بارها بر روی زمین ساخته می‌شود. دقیقا باور لاغر شدن همین نقش را در لاغر شدن ایفا می کند.

زمانی که باور لاغر شدن را به خوبی در خودتان ایجاد کنید در مسیر لاغری با ذهن فشار بار چاقی را به خوبی می توانید تحمل و مدیریت کنید.

ایجاد باور لاغر شدن به شما کمک می کند تا به شک و تردیدهای احتمالی در مسیر لاغری با ذهن بی توجه باشید.

باور لاغر شدن باعث ایجاد احساس آرامش و اطمینان از کسب نتیجه عالی می شود.

باور لاغر شدن مانند سدی محکم در برابر افکار منفی، خطاهای رفتاری، نگرانی های احتمالی و خیلی مسائل دیگر که به خاطر چاق بودن در زندگی ما ایجاد شده اند ایستادگی می کند تا توان و انگیزه حرکت کردن در مسیر لاغری با ذهن را داشته باشیم.

باور لاغر شدن

دستورالعمل ساختن باور لاغر شدن

همانطور که ساخت فوندانسیون یک ساختمان نیاز به مصالح و آگاهی از فن و فوت مهندسی ساخت و ساز دارد ساختن باور لاغر شدن نیز نیاز به مصالح و اطلاع از فن و فوت ذهن آگاه و ناخودآگاه دارد.

مصالح مورد نیاز برای ساختن باور لاغر شدن محتوای نوشتاری، ویدیوهای آموزشی و انجام تمرینات جلسات آموزشی است.

هر زمان در حال استفاده از محتوای سایت تناسب فکری هستید مشغول تهیه و تدارک مصالح مورد نیاز برای ساختن باور لاغر شدن در خودتان هستید.

فن و فوت ذهن ناخودآگاه و آگاه این است که بدانید ذهن ناخودآگاه مسئول تمام واکنش های لحظه ای، مرور افکار تکرار شونده در ذهن و میزان اشتیاق و امید به زندگی در انسان می باشد اما به صورت خودبخودی بوجود نمی آید بلکه این ما هستیم که از طریق ذهن آگاه و منطقی اطلاعات را وارد مغز خود می کنیم و زمانی که به اندازه کافی این کار را تکرار کنیم اطلاعات وارد شده جهت ساده سازی اجرایی شدن محتوای ذهن ناخودآگاه را می سازند.

بنابراین برای ایجاد هرگونه تغییر در محتوای ذهن ناخودآگاه باید از دریچه ذهن آگاه استفاده کنیم و به همین دلیل است که وقتی برای مدت کافی از مطالب آموزشی سایت تناسب فکری استفاده میکنید فرمول های ذهن ناخودآگاه شما در مورد مسائل مختلف تغییر می کند و اولین نشانه این فرایند تغییری است که در احساس شما به سمت بهتر شدن ایجاد می شود.

به این نکته توجه داشته باشید که ورود اطلاعات از ذهن آگاه به ناخودآگاه به صورت دائمی در تمام عمر انجام می شود بنابراین باید برای آنچه در زندگی روزمره در معرض دیدن، شنیدن و درک کردن گیرنده های عصبی خود قرار می دهید اهمیت و ارزش قائل شوید.

چون آنچه که به خورد سیستم عصبی تان می دهید خوراک ذهن ناخودآگاه شما را تامین میکند و ذهن ناخودآگاه مدیریت نتایج و تجربیات زندگی شما را بر عهده دارد.

لاغری آسان با قدرت ذهن

لاغری با ذهن و باور لاغر شدن

باور ها خیلی مهم هستن.

ما باید باور کنیم می توانیم لاغر شویم.

هر فردی هر چقدر باور لاغر شدن را در خودش ایجاد کند به همان اندازه لاغر می شود.

باور چی هست؟ و چه نقشی در زندگی ما داره ؟

باور به زبون ساده میتونیم بگیم همون انتظار هست و این یه تعریف درست از باور هست.

پس اول معنی باور رو درک کنید.

چون ما تمام مسایل فیزیکی و قابل لمس رو میشه درک کنیم ولی باور قابل لمس نیست و جز مسایل فیزیکی نیست و نمیشه اون رو ببینیم پس خیلی افراد نمیدونن باور چی هست.

  • انتطارتو از زندگیت چیه؟ همون باورته.
  • انتطار تو از همسرت چیه؟ همون باورته.
  • انتطار تو از جسمت چیه؟ همون باورته.

انتظاری که ما از زندگی و نتایج فعالیت ها و آرزوها و حتی دعا کردن هامون داریم باور ما نسبت به زندگی و حد و اندازه خوشبختی ما را تعیین می کند.

اهمیت انتظار در زندگی

اگر روی روابط با همسرت کار کنی و آموزش ببینی که رابطه ی عالی داشته باشی ولی انتطارت از همسرت بد باشه که آدم بدبین و عصبانی و پرخاشگری و …. هست هر چقدر روی خودت کار کنی که شرایط بهتری رو تجربه کنی چون انتطارت از همسرت خوب نیست که همیشه پرخاشگر و عصبی هست رابطه ی شما هیچ تغییری نخواهد کرد.

پس باید همزمان که دارین روی خودتون کار می کنید انتظارهای شما از همسرتان هم تغییر کنه تا شرایط هم تغییر کنه و نتیجه ی جدیدی رو ببینی .

اگر شما با همسرتون مشکل دارید و اعصاب شما رو بهم میریزه ولی با بقیه این رفتار رو نداره و یا دوست تو یه رفتاری داره با تو که با بقیه نداره و یا رییس تو یه رفتاری با تو داره که با بقیه نداره چون انتطار تو از اون فرد در ذهنت تعریف شده هست پس اون شخص هم همون رفتاری رو نشون میده که در ذهن تو تعریف شده.

اگر کسب و کاری راه مینداری ولی انتظارت از اون شرایط کاری بد هست که من شکست میخورم یا پول تو دست مردم نیست یا اوضاع اقتصادی کشور بد هست و …. هرچقدر شما تلاش کنید بی فایده هست چون انتطار شما نتیجه رو رقم میزنه.

  • انتطارم از خودم و زندگیم و فرزندانم و همسرم چی هست؟
  • انتطارم از اینده ی خودم چی هست؟
  • انتطار من از جسمم چی هست؟

اگر انتطارم خوب باشه که خداوند من رو حمایت و هدایت میکنه و به هیچ مشکلی فکر نکنم و هیچ چیزی رو مانع پیشرفتم ندونم نتیجه هم عالی میشه یعنی باید انتطارم با خواسته ام در هماهنگی کامل باشه و در تضاد نباشن .

پس همین میشه باور شما و هیچ ارتباطی با عبارت تاکیدی و .. نداره فقط باید ببینی انتطار شما از اون موضوع چی هست؟

پس معنای واقعی باور همون انتطار هست.

من باید انتظارم از خودم لاغری باشه و زمانی فایلها در من تاثیر میزاره که من انتظارم از خودم لاغری باشه.

باید سعی کنید انتظارتون رو از خودتون تغییر بدین .

پس هر مشکلی که داشته باشی و تو تلاش کنی اما نتیجه نمیبینی علتش این هست که انتظار تو از اون مشکل تعییر نکرده پس اول انتظارت رو تغییر بده تا نتیجه های متفاوتی بگیری.

پس منی که میخوام لاغر بشم مهمترین موضوع برای من باید تغییر انتظارم از خودم باشه.

ما تا حالا بارها به خاطر انجام ندادن کاری سرزنش شدیم ولی اگر کاری رو انجام دادیم تشویق نشدیم پس خود باوری در ما کمرنگ شده و توانایی خودمون رو دست کم می گیریم و حالا هم در موضوع کاهش وزن خودمون رو دست کم میگیریم و هیچ وقت باور نمی کنیم که می تونیم لاغر بشیم.

پس این لاغر شدن نیاز به کار داره و به تعداد روزهایی که تحقیر شدیم که نمی تونیم و نا امید شدیم نیاز به کار داره و عجله نباید بکنیم پس تا فایلها رو گوش دادی نگو چرا لاغر نمیشم زمان میبره باید کار کنیم.

انتطار اشتباه ما رو شکست میده و ما رو از پا در میاره.

انتطارت از خودت چی هست؟

اگر بگی من میتونم لاغر بشم و با اشتیاق فایلها رو انجام میدم.

این خوب و عالیه ولی اگر با حال بد بیای انجام بدی که شاید معجزه ای بشه نتیجه نمی گیری.

پس انتطارت رو برای لاغری تغییر بده. چطور ؟

چون ما مدتها تلاش کردیم لاغر بشیم و نتونستیم همین خود باوری ما رو نابود کرده پس باید روش کار کنیم تا دوباره شکل بگیره.

باید روی توانمندی هات و موفقیت هات تمرکز کنی و مرورش کنی و کارهایی رو که تونستی یاد بگیری رو مرور کنی میتونی خود باوری و انتظارت رو از خودت تعییر بدی.

پس هر هنر و کاری که بلدی اون رو خوب انجام بدی اون یک توانمندی هست که شما یاد گرفتین و دارین انجامش میدیدن پس با مرور توانمندی در بقیه کارها باید انتظار لاغری در خودت رو به وجود بیاری.

  • من کار با موبایل رو خوب بلدم
  • من رانندگی رو خوب بلدم
  • من اشپزی رو خوب بلدم
  • من خانه داری رو خوب بلدم
  • من …

و لاغری هم یه کار مثل همین کارها هست که اگر یادش بگیریم خوب انجامش میدم.

رابطه آرزوها با باورها

لاغر شدن رو در ذهنتون کوچیک کنید.

همیشه باورها رو مثل یه حلقه در نطر بگیر با قطر ۱۰ سانت و اگر لاغر شدن یا هدفت یه گوی با قطر ۲۰ سانت باشه نمیشه این گوی از حلقه رد بشه و وارد تجربه ی زندگیت بشه.

پس ما باید یاد بگیریم هدف و یا همون گوی رو کوچیک کنیم تا از حلقه ی باور رد بشه پس بگو لاغری که چیز ی نیست این همه آدم لاغر در اطراف من هست که راحت زندگی میکنن من هم میتونم به راحتی لاغر بشم و مثل اونها راحت هم زندگی کنم بدون زجر و سختی مثل دوستای شگفتی سازم و استاد عطارروشن که همیشه اون رو میبینیم.

پس کوچیک کردن خواسته خیلی راحت تر از بزرگ کردن باور هست.

منم ماشین شاسی بلند رو خیلی دوست دارم مثلا لکسوز پس هر وقت جایی دیدم این ماشین رو میگم بابا این ماشین که چیزی نیست این همه آدم از این ماشینا دارن منم یکی مثل اونها راحت می تونم به لکسوز برسم. پس خواسته ی خودم رو کوچیک میکنم.

من لاغر شدن رو هم کوچیک می کنم تا از حلقه ی باورم رد بشه و وارد زندگیم بشه.

وقتی یه فرد شکست خورده دیدید به خودتون نبالید که باز خوبه من در اون شرایط نیستم این غلط هست چون دارم توجه میکنم به آدم شکست خورده نه به افراد موفق نگاه کن و توجه کن به افراد لاغر و ثروتمند و سلامت توجه کن و … و بگو منم به این موفقیت ها میرسم و اون خواسته رو کوچیک کن که منم میتونم تا اشتیاق شما بهتر بشه .

راهای تغییر انتطار دو مورد هست:

۱- با مرور موفقیتهای گدشته و کارهای گدشته به خودت بگو لاعری هم راحت یاد میگیریم و راحت راحت راحت لاغر میشم.

2- کوچیکش کن برای خودت لاغری رو و بگو منم میتونم مثل بقیه یادش بگیرم و لاغر بشم.

مثلا من بگم میخوام ۲۰۰ گرم در ماه کم کنم به جای اینکه به کل عدد اصافه وزنم توجه کنم بیام خیلی ریزش کنم و بگم میخوام ۲۰۰ گرم کم کنم و اینطور تونستم کوچیکش کنم و ذهنم راحت من ر همراهی میکنه.

و با اشتیاق دنبال کن نه با حسرت و تردید و شک که میشه منم لاغر بشم یا نه اینطور غلط هست.

باید انتطارت این باشه که من میتونم لاغر بشم. باید باور لاغر شدن را در خودت ایجاد کنی.

هر کس تا حالا برای لاغری تلاش کرده حتما صدایی درون تو بوده که گفته تو میتونی لاغر بشی وگرنه چرا تلاش کردی؟

افرادی هستن که چاقی رو پذیرفتن و هیچ تلاشی هم نمیکنن و ما جز این دسته افراد نیستیم چون بارها تلاش کردیم
پس در ته ته ذهن ما پیش فرضش این هست که ما هم میتونیم لاغر بشیم و ثروتمند بشیم و موفق بشم و …

پس افرادی که در قرعه کشی و اینا شرکت میکنن اونها راه ثروتمند شدن رو بلد نیستن ولی در ذهنشون پذیرفتن که میتونن به پول برسن.

پس اگر منم تلاش کردم در اون لایه های زیری ذهنم پدیرفتم که میتونم لاغر بشم.

غدا اصلا ارتباطی به چاقی و لاغری نداره تا وقتی که نگرانی از زیاد یا کم خوردن غدات تو لاغر نمیشی چون تو به چاقی توجه کردی و نه لاغری پس باید انتطارت رو از خودت لاغری کنی.

من باید ادامه بدم تا موفق بشم و وقتی هم موفق بشم باید مرور و تمرین کنم تا باور لاغر شدن در ما شکل بگیره و همیشه در مسیر درست باشم.”

(نوشته فروغ عزیز در بخش نظرات)

با انجام تمرینات ساده ای که در این فایل آموزشی ارائه می شود به راحتی می توانید طی چند روز باور لاغر شدن را در خود ایجاد کنید و نتیجه این کار ایجاد اشتیاق و انگیزه برای افدام کردم و طی کردن مسیر لاغری با ذهن است.

در این فایل یکی از موانع مهم و تاثیرگذار در متناسب نشدن را به شما دوستان عزیزم معرفی میکنم.

ایمان دارم آگاهی از موانع و یادگیری چگونه برطرف کردن آنها گامی موثر در جهت متناسب شدن خودهد بود.

با آرزوی روزهایی سرشار از شادی و موفقیت برای تک تک شما همراهان

✍️ تمرین آموزشی 📖

برای ایجاد باور لاغر شدن بهترین روش استفاده صحیح از محتوای آموزشی سایت تناسب فکری است.

برای انجام عالی تمرین این جلسه ابتدا محتوایی نوشتاری را مطالعه کنید، سپس ویدیوی آموزشی را تماشا کنید و بعد از آن به سوالات مطرح شده به شکل انشایی در بخش نظرات شرح دهید.

  • نگرش شما درباره باور لاغر شدن چیست؟ آیا باور دارید لاغر می شوید؟
  • در گذشته که از روش های مختلف برای لاغر شدن استفاده کردید چقدر باور داشتید که لاغر خواهید شد؟
  • بعد از هر بار تلاش کردن برای لاغر شدن چقدر باور داشتید که دوباره چاق خواهید شد؟
  • در مورد چاق شدن به نظر شما چقدر باور کردن چاق شدن تاثیرگذار بوده است؟
  • درباره انتظار چاق تر شدن چه تجربه ای دارید؟ چرا و چگونه این انتظار در شما ایجاد می شد؟
  • از زمانی که به سایت تناسب فکری هدایت شدید چه تغییری در انتظار شما برای لاغر شدن ایجاد شده است؟
  • برای ایجاد انتظار باور لاغر شدن در خودتان چه برنامه ای دارید؟ شرح دهید
  • چه خواسته هایی داشته اید که از همان ابتدا انتظار داشتید که رخ نخواهد داد و هرگز رخ نداده است؟
  • چه خواسته ها یا اهدافی داشتید که از همان ابتدا مطمئن بودید رخ خواهد داد و نتیجه عالی کسب کردید؟
  • درک و برداشت خود از محتوای ویدیوی آموزشی را به شکل شرح انشایی بنویسید؟
  • از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 3.98 from 56 votes

https://tanasobefekri.net/?p=15145
برچسب ها:
107 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار تینا.عالی
      1402/11/17 20:05
      مدت عضویت: 125 روز
      امتیاز کاربر: 11233 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,093 کلمه

      بنام خدامهربانم و همیشه حاضر و عاشق پیشرفت ما،

      و درود و رحمت و برکت و ثروت و نعمت و سلامتی لذت آرامش آسایش هدایت رشدو آگاهی نور خدا و عمر با عزت طولانی خداوند هر لحظه خری به زندگی شما استاد ارجمند و گرامی ،

      باور چیست؟انتظار ما از زندگی 

      مثال زیبای استاد: خودت بدونی و انتطار داشته باشی ،خودتو قبول داشته باشی و انتظار داشته باشی که آشپز خوبی هستی پس با موادی که بهت میدن حتمااا عالی غذا درست می‌کنی.بللله.

      خداوندا ممنونم ازت مارا با استعداد و توانا و با عدالت به همه ما همه چی به تساوی دادی و  همه چی عطا کردی فقط خودمون باید پررنگشون کنیم اونم با شکرگزاری وحال خوب استاد از شما هم ممنونم واقعا چه آموزشهای الماسی.

      طبیعت ما لاغرییست نقشه پیش فرض تمام سلولهای بدن ما لاغری و تناسب و سلامتی 

      طبیعت بدن من زیباییو سلامتی و تناسب من به اندازه طبیعی بودن و آسانی مثل پلک زدن مثل نفس‌کشیدن کار قلب و مغز و معده و ریه و روده و هر چی در بدن ما به دستور الله خالق یکتا، اعضای بدن ما خودشون طبیعتشون رو بلد هستن و نظم و زیبا و هماهنگ  با همدیگه کار میکنند به آسانی و کاملا طبیعی و آسان و منظم.

      توضیح استاد: 

      چگونه انتظار از خود را تغییر دهیم و انتطار لاغری را ایجاد کنیم ؟

      کارهایی که میتونیم به راحتی انجام دهیم در ذهن خود مرور کنیم هر هنر و هر کاری که یاد گرفتی خوب انجام بدی ،

      مثال :(آشپزی رانندگی و تحصیلات عالیم و  ممتاز بودنم در هر ترم، کار مربیگری ورزشیم و بعد خانه داریم و مرتب و منظم و حرفه ای ورزش کردن خودم و یادگیری زبان انگلیسی و آلمانی و یادگیری پیانو.)

      و نکات استاد:

      حتما لاغر کردن در ذهنتون کوچک کنید آسان و نزدیک کنید،

      میگن:حلقه باور را بزرگ کن تا که خواسته های شما از این حلقه رد شود اماااااا،

      اما ترفند بهترش این که:

      به جای بزرگ‌کردن باورت =خواسته ات را کوچک کن
      وآسان کن،

      به خودت بگو لاغری من در برابر قدرت خدا برای من چیزی نیست در این کره زمین در این فضا و اسمانوکهکشان در برابر قدرت خدا و 

      بعد اینهمه آدم لاغرن منم یکی مثل اینا.

      برای خودت از قدرت‌ باورت لشگر یک نفره تشکیل بده،

      برابرای اسانی لاغری و آسان شدن یادگیری ذهن لاغرت ،توجه کن و تحسین کن فقط افراد لاغر را.

      استاد من ضمن کوچک‌کردن و آسان کردن و راحت کردن و رسیدن به لاغری در ذهنم برا خودم اینکارها رو دارم انجام میدم با خوشحالی و علاقه و تشویق خودم،

      البته یکجوری خرد کردن عادتهام برای لاغر ش دانم هست ، که با ادامه دادنم بهترم میشم دمطمئنم چون دارم انتظارمو تقویت میکنم ،

      استاد من اومدم به جای حذف میان وعده هات و ریزه خوردنهام‌در موقع سیریم اومدم انتخابمو کمتر کردم کوچکتر خوردم ممتناسبتذ خوردم و متعادلتر و میدانم میتوانم اونطور که دلم میخواد موقع سیریم دیگه میان وعده نخورم به کمک خدا و خواست خودم،

      من یک جمع بندی کنم 

      باور یعنی انتظار و افعی من از هر چیزی،

      خواسته اون چیزی که من دوست دارم باشم یا داشته باشم،باید بین انتطار واقعی من و خواسته من هماهنگی ایجاد بشه =تا نتیجه عالی بشه،

      مثال :من باور واقعیم این که خدایی خیلی خوب ورزش میکنم ،خواسته منم اینه که ورزشکار خوبی باشم=

      نتیجه حاصل میشه چون باورم و خواسته ام هماهنگ هستن،

      در دو صورت ما باورمون عالی میشه:

      ۱)مرور کارهایی که تونستیم انجام دادیم 

      ۲)کوچک‌کردن و خرد کردن خواستمون تا زود زود بهش برسیم و تشویق کنیم خودمون رو تا طیکردن مسیر با این تقسیم بندی و جایزه زود ب زود به مغزمون عامل حرکتمون با حس خوبمون بشه،

      الهی شکر خدایا شکرت استاد واقعا ممنونم عالی بود مثل همیشه این آموزش هم،

      • نگرش شما درباره باور لاغر شدن چیست؟ آیا باور دارید لاغر می شوید؟بله به آسانی و به راحتی با خس خوب با تقسیم کردن مسیر و اسان دیدن و هماهنگی بین باور همون انتظارم و خواسته ای که دوست دارم اتفاق بیفته .
      • در گذشته که از روش های مختلف برای لاغر شدن استفاده کردید چقدر باور داشتید که لاغر خواهید شد؟
      • باور داشتم اما انتظارم با خواسته ام هماهنگ نبودن نمیشد اما ته ذهنم تواناییداشتم و حسش میکردم ،الان که عالی‌تر شده این توانایی و حس خوب.
      • بعد از هر بار تلاش کردن برای لاغر شدن چقدر باور داشتید که دوباره چاق خواهید شد؟ایتاد توردخدا بهم نخندید من باورم این بود لاغر نمیشم اصلا ول میکردم سریع یا اگرم میشدم سریع بدتر از قبل برمیگشت اصلا طاقت نمیوردم.
      • در مورد چاق شدن به نظر شما چقدر باور کردن چاق شدن تاثیرگذار بوده است؟خوب بوده که چاق شدم 
      • درباره انتظار چاق تر شدن چه تجربه ای دارید؟ چرا و چگونه این انتظار در شما ایجاد می شد؟با شنیدن و ناهماهنگی بین چیزی که میخواستم و ویزیکه ذهنم ناخودآگاه یاد گرفته بود از اطرافیانم با تکرار .
      • از زمانی که به سایت تناسب فکری هدایت شدید چه تغییری در انتظار شما برای لاغر شدن ایجاد شده است؟
      • استاد اول خیم و استیاقم تغییر کرده و دوم کمی ترسو نگرانی موانع ذهنی من اما دارم با مثال و  منطق آوردن بمبارانش میکنم تا از همین موفقیت‌های کوچکم مسیرو هموارتر و بزرگتر بسازم 
      • برای ایجاد انتظار باور لاغر شدن در خودتان چه برنامه ای دارید؟ شرح دهیدتکرار مدام این اموزشهام و دنبال مثال زیادم آسان و راحتتر کنم و صبر میکنم و خودمو تشویق همش میکنم برای کوچکترین کارهام .
      • چه خواسته هایی داشته اید که از همان ابتدا انتظار داشتید که رخ نخواهد داد و هرگز رخ نداده است؟مثلا من هیچوقت انتظار نداشتم چیزیو نتونم یاد بگیرم هیچوقت هم پیش نیومده من از پس کاری بر نیام ،امکان نداره لاغر نشم من لاغر میشم به راحتی دنبال راه آسان بودم پیدا کردم خدا هدایتم کرد 
      • چه خواسته ها یا اهدافی داشتید که از همان ابتدا مطمئن بودید رخ خواهد داد و نتیجه عالی کسب کردی؟
      • رانندگی آسوریک درسم ورزشم و و و …
      • درک و برداشت خود از محتوای ویدیوی آموزشی را به شکل شرح انشایی بنویسید؟من یک جمع بندی کنم 

      باور یعنی انتظار و افعی من از هر چیزی،

      خواسته اون چیزی که من دوست دارم باشم یا داشته باشم،باید بین انتطار واقعی من و خواسته من هماهنگی ایجاد بشه =تا نتیجه عالی بشه،

      مثال :من باور واقعیم این که خدایی خیلی خوب ورزش میکنم ،خواسته منم اینه که ورزشکار خوبی باشم=

      نتیجه حاصل میشه چون باورم و خواسته ام هماهنگ هستن،

      در دو صورت ما باورمون عالی میشه:

      ۱)مرور کارهایی که تونستیم انجام دادیم 

      ۲)کوچک‌کردن و خرد کردن خواستمون تا زود زود بهش برسیم و تشویق کنیم خودمون رو تا طیکردن مسیر با این تقسیم بندی و جایزه زود ب زود به مغزمون عامل حرکتمون با حس خوبمون بشه،

      الهی شکر خدایا شکرت استاد واقعا ممنونم عالی بود مثل همیشه این آموزش هم،

      • از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.مرور نکاتی که نوشتم.
      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فهیمه
      1402/07/17 09:41
      مدت عضویت: 255 روز
      امتیاز کاربر: 8365 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 580 کلمه

      به نام خدای هستی بخش

      گام 50 : باور کنید لاغر می شوید 

      باور در زندگی ما خیلی مسئله مهمی هستش و تمام جنبه های زندگی ما رو در بر میگیره و زندگی ما رو در جنبه های مختلف رقم میزنه یعنی اتفاقات زندگی روزمره ما براساس باورهامون برامون رقم میخورن حالا باور چیه ؟باور یعنی انتظاری که ما از خودمون در جنبه های مختلف زندگیمون داریم که این شامل همه چیز میشه مثل روابط، کسب و کار  ،لاغری یا چاقی ، مهارت و ……. حتی کوچیک ترین چیزها در زندگی ما اتفاق میوفته به انتظاری که در ما شکل میگیره ربط داره. حالا ما تا الان به صورت ناخودآگاه و از طریق دیگران انتظاراتی از خودمون داریم که خودمون اونهارو به وجود نیاوردیم و دیگران اون هارو برامون رقم زدن مثلا اگه به ما گفتن که آدم بی عرضه ای هستی و نمیتونی کارات رو به خوبی انجام بدی این باور و انتظار در ما به وجود میاد که من آدم بی عرضه ای هستم یا اگه به ما گفتن که شما کند ذهن هستی و سطح یادگیریت پایینه این به باور ما در مورد خودمون تبدیل میشه و ما انتظار هرچیزی رو داشته باشیم در ما به وجود میاد و هزاران مثال دیگه که باعث به وجود اومدن انتظار مخرب در ما شدن و ما رو به یک انسان بی اراده ، ترسو ، تنبل و ….. تبدیل کرده . حالا که متوجه شدیم که باور و در واقع انتظاری که از خودمون داریم چقدر میتونه مهم باشه پس باید تصمیم به انقلاب در وجود خودمون بگیریکم و به انتظاراتی که از خودمون داریم سروسامون بدیم . که در این فایل استاد به زیبایی راه حل به وجود اوردن این تغییرات رو بهمون نشون دادن که یکی از راه حل ها اینه که به توانایی های خودمون در زمینه های مختلف توجه کنیم که ما چه کارهایی رو میتونیم به خوبی انجام بدیم مثلا من آشپزی کردن ، کارهای خونه ، شغلم که کافی نت هست رو به خوبی میتونم انجام بدم پس میتونم لاغری رو هم یاد بگیرم و مثل تمام کارهایی که میتونم اون هارو به خوبی انجام بدم لاغری با ذهن رو هم میتونم به خوبی انجام بدم و تناسب اندام رو برای خودم رقم بزنم . یکی دیگه از راه حل ها اینه که خواسته خودمون رو کوچیک و قابل دسترسی بدونیم همون مثالی که استاد زدن اگر باور ما مثل یه حلقه به قطر 10 سانتی متر باشه و خواسته ما شبیه به گوی باشه و قطر اون 20 سانتی متر باشه مسلما از حلقه رد نمیشه و برای رد شدن گوی از حلقه باید گوی که در اینجا خواسته ماست رو کوچیک کنیم که به راحتی از حلقه باور ما رد بشه و وارد واقعیت زندگیمون بشه. مثلاً وقتی کسی رو دیدیم که تناسب اندام داره بگیم که این تناسب اندام کاملا در دسترس منه همان طوری که خیلی ها بدون اینکه کار خاصی انجام بدن دارن با تناسب اندام زندگی میکنن پس من هم میتونم یکی از اون افراد باشم یا در مورد هر خواسته دیگه ای که دارم مثلا وقتی خونه ای که میبینم شبیه به اون چیزی که من میخوام باشه باید سریع به خودم بگم که خیلی ها دارن تو همچنین خونه ای زندگی میکنن و براشون کاملا عادیه پس باید برای من هم عادی باشه که در همچین خونه ای زندگی کنم برای خدا که کاری نداره .درمورد ماشین هم همین طور ، درمورد رابطه با همسر، داشتن فرزندان خوب ، داشتن سلامتی کامل و هر چیز دیگه ای

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار حیرت انگیز
      1402/07/08 09:53
      مدت عضویت: 319 روز
      امتیاز کاربر: 706 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,068 کلمه

      به نام خداوند حلیمم

      سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان همگام 

      استاد تبریک میگم پشت کار و تلاشتون و برای تغییر دکوراسیون مغازه همسرتون انشالله پر روزی باشید و براتون پر از خیر و برکت باشه خیلی زیباتر شده مغازه و من جز دنبال کننده ها بودم و لذت می‌بردم از تلاش شما برای کسب تجربه ای جدید بسیار بسیار مبارک باشه 

      خواستم از حالا تمرینها رو جدا ارسال کنم و درکم از فایلها رو هم جدا اینجوری حالم بهترم هست و درکم هم بیشتره 

      سعی دارم به گام‌های قبل برگردم اوقات بیکاریم و همین حل تمرینها رو هم برای اون قسمتها انجام بدم 

      ممنونم که وقت میگزارید و با تمام مشغله هایی که دارید کامنت های ما رو با عشق میخونید و بهمون ری اکشن نشون میدید این چند روز که مشغول بودید و کامنتها تاییدشون کمی عقب افتاده بود به ارزش بی نهایت پر عشق خوندن کامنتهامون توسط شما پی بردم ممنونم بخاطر اینکه کنار ما هستید و ما رو سرشار از عشق به زندگی و لاغری میکنید 

      الهی مغازتون بشه فروشگاه ،الهی بهترین‌های هستی نصیب خودتون و خانواده گلتون بشه 

      خوب بریم سراغ حل تمریناتم 

      • نگرش شما درباره باور لاغر شدن چیست؟ آیا باور دارید لاغر می شوید؟

      من باور کامل دارم که در مسیر درست هستم و با این روش لاغر خواهم شد چون لاغری انتظار من از نتیجه استمرار من است من منتظر لاغر شدن نیستم بلکه آن را حق طبیعی خودم میدانم و در حال کسب آن هستم 

      • در گذشته که از روش های مختلف برای لاغر شدن استفاده کردید چقدر باور داشتید که لاغر خواهید شد؟
      • در گذشته از هر فرمول و روشی که معقول یا غیر معقول بوده برای رسیدن به لاغری تلاش کرده ام و در این زمینه کارنامه قطوری در استمرار برای رسیدن به لاغری داشته ام اما مشکل اصلی این بود هیچ گاه باور و اعتقاد نداشتم که این لاغری ماندگار است یا از ترس
      • بعد از هر بار تلاش کردن برای لاغر شدن چقدر باور داشتید که دوباره چاق خواهید شد؟من یقین و باورم این بود که لاغری من مقطعی است و تا یک حد وزنی کاهش پیدا میکنم و دوباره بعد از تاچ کردن اون عدد و رها کردن رژیم و ورزش به وزن چاقی ام برمیگردم و همین باور هر روز من و در جهت چاقتر شدن هدایت می‌کرد 
      •  
      • در مورد چاق شدن به نظر شما چقدر باور کردن چاق شدن تاثیرگذار بوده است؟
      • باور چاق شدن تاثیر صد در صدی داشت چون از وقتی در سایت هستم بدون رژیم و حتی ورزش یعنی فقط با تغییر باورها و نگرشهام جلوی رشد چاقی ام گرفته شده و در حال کسب لاغری هستم و این شگفت آوره که اینقدر افکار وذهن و باور ما میتونن در جهت چاق یا لاغر شدن ما موثر باشن و من به این ایمان پیدا کردم 
      • درباره انتظار چاق تر شدن چه تجربه ای دارید؟ چرا و چگونه این انتظار در شما ایجاد می شد؟
      • از بس تلاش میکردم و حاصلی جز چاقی نداشت دیگه این باور مخرب در درون من شکل گرفته بود که من همینم و چاقی همراه جدانشدنی منه همینطور که این انتظار در من به بلوغ می رسید هر روز چاقی من هم اعداد جدیدی و از خودش رو می‌کرد حالا دیگه رژیم و ورزش هم نمیتونست وزن منو کنترل کنه من رژیم و ورزش سخت میکردم که فقط چاقتر نشم و همه اینها بخاطر انتظار چاقیم بود
      • از زمانی که به سایت تناسب فکری هدایت شدید چه تغییری در انتظار شما برای لاغر شدن ایجاد شده است؟
      • از زمان ورودم در سایت من فقط و فقط انتظار لاغری از خودم دارم چون من حیرت انگیزی شگفتی سازم و بخاطر آموزش‌ها نگرش‌ها و رفتارهای من بسیار تغییر کرده چاقی ام متوقف شده و لاغری و ایستگاه مورد علاقه ام انتظار من و میکشن و من سوار بر هواپیمای فرست کلاسم در حال رسیدن به ایستگاه خوبم هستم 
      • برای ایجاد انتظار باور لاغر شدن در خودتان چه برنامه ای دارید؟ شرح دهید
      • خوب برای ایجاد انتظار لاغر شدن باید اول نهال سرسبز شوق در مسیر بودن و عشق به لاغری و هر روز رشد بدیم 
      • در مسیر بمونم و نا امید و خسته نشم بالاخره لاغری در زمان مخصوص خودش اتفاق میوفته همونطور که هر چیزی باید زمان خودش و طی کنه 
      • الان من مبتلا به کرونا شدم کلی دکتر و دارو اما هنوز سرفه های شدید دارم ولی انتظارم اینه دوره بیماری تموم میشه و من با مراقبت و استراحت حالم دوباره عالی میشه 
      • اونجور که درمان بیماری دوره خاص خودش و داره 
      • یادگیری لاغری هم دوره خاص خودش و داره و زمانبندی خداوند دقیق و درسته 
      • من به زمانبندی خداوند ایمان دارم و با عشق هر روز گامی در مسیر متناسب شدن برمیدارم و بعد طی دوره های رایگان سایت که برام حکم پیش دبستانی و داره انشالله در دوره های اصلی شرکت میکنم و زندگی پر از بی نهایت عشق و تجربه و خلق میکنم 
      • چه خواسته هایی داشته اید که از همان ابتدا انتظار داشتید که رخ نخواهد داد و هرگز رخ نداده است؟من معمولا در تمام زندگیم هر وقت هر چی از خداوند خواستم چون انتظارم این بوده باورم این بوده خداوند بسیار بخشنده است و من و خیلی خیلی دوست داره هر چی خواستم بهترینش و بهم داده مثلا گفتم همسر بهترینش و روزیم کرد الحمدلله 
      • گفتم بچه به جای یکی الحمدلله و شکرالله سه تا نازنین روزیم کرد 
      • گفتم خونه بهترین خونه در بهترین منطقه رو روزیم کرد برام خدا هیچی کم نگذاشته فقط آرزوی برآورده نشده من همین لاغری بود که به هر دری هم زدم براش اما چون انتظارم و باورم این بود خلقت من همینه و قدرت خداوند و نادیده گرفته بودم خوب مسلمه چوبشم خوردم اما الان بازم خدا من و رها نکرد با اینکه خیلی ناراحتش کرده بودم سر این چاقیم ولی اون منو به مسیر درست فرستاد و الان دیگه فقط انتظارم لاغریه چون خدای من بهترینها رو بهم میده همیشه 
      • چه خواسته ها یا اهدافی داشتید که از همان ابتدا مطمئن بودید رخ خواهد داد و نتیجه عالی کسب کردید؟
      • معمولا چون گفتم خیلی عاشق پروردگارم هستم و میدونم جواب عشق ،عشقه 
      • هر وقت هر خواسته ای داشتم یقین به برآورده شدنش در من بوده و من با تلاش مستمر و یاری خداوندم کسبش کردم 
      • توی رانندگی توی دانشگاه و توی تمام اهدافم از همون اول مطمئن بودم اگر تلاش کنم و با عشق ادامه بدم نتیجه عالی میگیرم الانم مطمئنم از مسیر تناسب فکری نتیجه عالی لاغری و بدست میارم 
      • دو سوال آخر رو هم که درکم از گام امروز بود و در کامنت قبلم نوشتم 
      • استاد بزرگوارم و دوستان همگام در پناه خداوند بی همتایم همواره شاد و سلامت و متناسب باشید 
      • الهی به امید تو 
      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار حیرت انگیز
      1402/07/07 22:56
      مدت عضویت: 319 روز
      امتیاز کاربر: 706 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,114 کلمه

      یه نام خداوند باور پذیرم 

      سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان همگام 

      ایجاد باور لاغر شدن 

      باور یعنی اعتقاد یعنی ایمان یعنی پذیرش 

       چیزی که به ما احساس درست بودن یا نبودن چیزی رو میده این اعتقاد وانتظاره که زندگی ما رو می‌سازه درسته هر کدوم ما، با بودن در خانواده و فرهنگهای اجتماعی مختلف و کلا محیطهایی که درش رشد کردیم، روش‌های مختلفی در زندگیمون داریم و هر کس شیوه خاص خودش و توی زندگیش داره، حتی کسانی که در یک خانواده با شرایط یکسان اجتماعی زندگی می‌کنند اما در همون خانواده هم هر کدوم از اعضا خانواده به سبک خودش زندگی میکنه و این تفاوت در سبک زندگی از اعتقادات و باورهای شخصی هر فردی بوجود میاد 

      مثلا من خودم همیشه تلاش کردم شبیه کسی نباشم و باور داشتم ،اعتقادم این بود که خاص باشم و همیشه ورژن خودم و دارم ،و با دقت در محیط اطرافم مدام در حال یادگیری هستم و روز به روز تلاش می‌کنم انسان بهتری باشم و احساسم به خودم عالی تر باشه و همین باور خاص بودن باعث شد من وارد مسیرهای خوبی در زندگیم بشم و الان هم که توی سایت هستم یکی دیگه از جادوهای باور  بهتر بودنه که منو در این مسیر قرار داده.

      حالا که به لطف خداوند و استاد بی نظیرم به این کلید طلایی زندگی پی بردم دیگه هیچ چیزی ،دقت کنید هیچ چیزی برای من دست نیافتنی نیست؛

       من خواسته هام و کوچیک میکنم 

      من حلقه ی باورهام و بزرگ میکنم

      خواسته هامو خردشون میکنم،ریز ریزشون میکنم ،حقیرشون میکنم ،تا از حلقه ی باور ذهنی من به راحتی عبور کنن و من به راحتی کسبشون کنم؛

       من حتی به کوچک کردن باورهام کفایت نمیکنم تلاش می‌کنم تا دایره باورهام رو هم گسترش بدم،باورهام و رشد میدم ،بزرگ و والاشون می‌کنم 

       تا بزرگی حلقه باورم بتونه تمام باورهای کوچک شده منو از خودش به راحتی عبور بده 

      باورهای من در حقیقت هویت من و میسازن ،باور منه که تعیین میکنه من آدمی احساسی باشم که همه ازم سو استفاده کنند یا نه باور دارم من آدم منطقی هستم و اجازه نمیدم کسی سوار خر مهربونیم بشه و ازم سو استفاده کنه 

      این باور منه که باعث میشه دیگران من و دوست داشته باشن یا احساسشون بهم بد باشه 

      وقتی من خودم و دوست نداشته باشم چون چاقم و با اندوه و حسرت به آدمهای لاغر برخورد کنم این احساس من در جهان گسترش پیدا میکنه و من فرکانس‌های اطرافم پر از خشم و نفرت و دوست داشته نشدن میشه 

      اما اگر من خودم رو بپذیرم و بگم من اگر الان چاقم چون لاغری و بلد نبودم، چون یادش نگرفته بودم

       الان که دارم یادش میگیرم اولین اصلی و که باید رعایت کنم اینه با عشق تصویر ذهنی خودم و نسبت به جسمم عوض کنم 

      من متناسب و لاغرم ،

      دارم برمیگردم به ایستگاه ایده آل و دوست داشتنی ام 

      من باور دارم من ایمان دارم لاغر میشم 

      و میدونم در ناخودآگاه من این باور سالهاست وجود داره و من فقط راه درست و بلد نبودم و نتونستم باورم و پرورش بدم اما الان دیگه کار نشد نداره 

      اینجا لاغری من صد در صدی اتفاق میفته 

      احساس منه که دنیای من و می‌سازه 

      پس من رسالت دارم باورهای مخرب و منفی ذهنم و که خودم به کمک جامعه و اطرافیانم ساختم و از بین ببرم 

      باورهای منفی و اشتباه هر کدوم شبیه میله هایی هستن که میتونن من و توی خودشون زندانی کنند و من باید این میله ها رو یکی یکی نابود کنم تا از زندانی که اعتقادات غلط برام ساختن آزاد بشم آخه کی از زندان خوشش میاد زندان اسمش با خودشه زنده ای که فقط زنده است و آن داره یعنی همون علائم حیاطی بدون لذت بدون عشق و جهت تنبیه گنهکار 

      چنتا از باورهای منفی و غلط من قبل ورودم به سایت 

      باور جادو و سحر  

      من قبلا زیاد به سحر و جادو اعتقاد داشتم یعنی از بس جلوی چشمم یه افرادی ازش استفاده کردن باعث شده بود که من از اون آدمها بترسم و هر وقت در مواجه با اونها قرار میگرفتم تا مدتها زندگیم روی آرامش نداشت و اینقدر این اتفاق سالها تکرار شد که من دیگه به تاثیر جادو و سحری که اونا میکردن اعتقاد پیدا کرده بودم البته به شکرانه پروردگارم خودم هیچ وقت دنبال جادو و سحر و دعا نرفتم، چون اون جز خط قرمزهای من بود و اونو شرک به خدا میدونستم اما به تاثیرش ایمان داشتم و واقعا پذیرش این باور اشتباه من و در برابر اون افراد جادو کننده بسیار تاثیر پذیر کرده بود

      اما الان فهمیدم اون جادوی اونا نبوده که باعث حال خراب من و زندگیم می‌شده بلکه اون باور اشتباه و اعتقاد من بوده که باعث می‌شده اونا از اون ابزار مزخرف جادو نتیجه بگیرند 

      یعنی من قدرت و از خدای خودم گرفتم و دادم به اون جادو 

      همیشه میگفتم خدایا این از عدالت تو به دوره که یکی برای زندگی من جادو کنه و تو اونو موفق کنی جادوش روی من اثر بزاره ،آخه من گناه دارم چرا باید جادوی اون و موثر کنی تا من زجر بکشم .

      بعد فهمیدم من بودم که شرک میکردم و قدرت خدا رو نمیدیدم و قدرت جادو و جادوگر و از قدرت پروردگار بی همتام بیشتر میدونستم 

      و با تولید فرکانسها و ارتعاشات اطرافم جهان من و به سمتی هدایت می‌کرد که اون جادوها روی زندگیم تاثیر بزاره 

      من اصلا دیگه به جادو اعتقاد ندارم من خدایی دارم که مخاطب منه و کید مکاران و از من دفع میکنه 

      باور چشم زخم 

      همیشه فکر میکردم اگه فلان کار و بکنم چشممون میزنن یا تا اتفاق بدی می افتاد میگفتم وای چشممون زدن یا اگه کسی تعریفی ازمون می‌کرد و بعدش اتفاق بدی می افتاد میگفتم فلانی چشممون کرد و اینجور اعتقادات خرافی و منفی 

      اما الان که به راز باورها و فرکانسها پی بردم دیگه اصلا به چشم اعتقاد ندارم قدیمی ها طفلکها چون سطح پذیرش آدمها از نظر فکری پایین بود با گفتن چشم زخم سعی داشتن به ما بفهمانند که ما چیزی رو درو می‌کنیم که میکاریم 

      محصولی و برداشت می‌کنیم که با باورمون کاشتیم 

      هر فرکانسی  ارتعاش مخصوص خودش و داره اگر من این باور و فرکانس و داشته باشم که چشم نظر وجود داره مدام باید منتظر حوادث و اتفاقات بد باشم و قطعا همین انتظار من و در مدار حادثه قرار میده تا من به چشم نظر بیشتر اعتقاد پیدا کنم  

      باور من لاغر شدنی نیستم و ترسهام 

      فکر میکردم من لاغر شدنی نیستم و فقط باید رعایت خوردن کنم و هر روز ورزش کنم تا چاقتر از این نشم و همیشه ترس از چاقتر شدن داشتم هر بارم رژیم و ورزش میگرفتم فقط همین اعتقاد و در درونم داشتم و بخاطر همسرم و حرف دیگران دوست داشتم لاغر بشم تا دیگران من و به چشم آدم خنگ و تنبل نبینن آخه چاقی باعث شده بود تنبل و تن پرور باشم و همش در حال خوردن باشم و کار کردن برام سخت به نظر میومد به زور ورزش میکردم و فقط از اول تا آخر ورزش غر میزدم به خدا که چرا من و اینجوری خلق کرده اما الان فهمیدم خدا با من دشمنی نداشته فرقی هم در خلقت من با یه آدم لاغر از نظر متابولیسم و ژن و ……نیست.

       این خودم بودم که با اعتیادم به مواد خوراکی ک مصرف بی رویه چاقی و برای خودم رقم زدم فهمیدم بدن بیچاره من اینقدر زور میزده مواد اضافی و هضم و دفع کنه من حس تنبلی داشتم علت خسته بودنم همینه فهمیدم میشه برای لاغری هم ورزش نکرد و فقط برای احساس خوبش و ترشح هورمون شادی و آدرنالین ورزش کرد و لذت برد ،من فهمیدم خودم به مواد غذایی قدرت چاق کنندگی میدادم وگرنه مگه افراد لاغر غذا نمیخورن ؟

      من دنبال کشف حقایق زندگی لاغرها هستم 

      من اکثر زندگی چاقها رو کشف کردم و چاق شدم با اکتشافم حالا نوبت کشف زندگی لاغرهاست و قطعا لاغری نتیجه این اکتشاف تازه منه 

      باور به آخر نرسوندن کارها

      من اعتقاد داشتم نمیتونم کاری و تا تهش برم ،میگفتم من زود کم میارم و خسته میشم اکثر کارهام و نیمه راه رها میکردم تا اینکه با پروژه آموزش رانندگی مواجه شدم بارها مایوس شدم اما گفتم من باید گواهینامه ام و بگیرم و مدام خودم و تشویق کردم و خدا رو شکر اولین کاری بود که بعد ازدواجم تا آخر رفتمش و انجامش دادم و بعد اون موفقیت‌های زیادی و تجربه کردم و دیگه تا کارهام به نتیجه نمی‌رسید رهاش نمیکردم 

      باور نداشتن اعتماد به نفس و عزت نفس

      اینقدر در طول زندگیم اعتماد به نفس و عزت نفسم و مادرم و پسرهاش و فامیلهای مزخرفم خراب کرده بودن که فکر میکردم از من زشت تر و بدتر و بی عرضه تر و لوستر و دلنازکتر و……وجود نداره خودم و کلکسیون حرفها و عقده های اونا کرده بودم و باورم از خودم چیزهایی بود که با حرفهاشون توی مخم میکردن 

      وقتی ازدواج کردم و هر جا رفتم از زیبایی بی نظیر من و اخلاقم تعریف میکردن ،باورم نمیشد دارن منو میگن

      اصلا اعتماد به نفس نداشتم اما همسرم تشویقم می‌کرد

       من سعی کردم خودم و بشناسم

       فهمیدم  من چیزی که اونا خواستن ازم بسازن تا بتونن توی سرم بزنن و جلوم مانور بدن نیستم من بی نظیرم در تمام زمینه ها 

       لیاقت من خیلی زیاده و من بسیار با ارزشم و اونها از روی حقارتهای خودشون با من رفتار میکردن ،تا نکنه من ازشون سرتر بشم ،اونها چون  نمیتونستن به من برسن ،قصد داشتن با رفتارهاشون پا جلوی پای من بگیرن و منو بندازن؛

       اونا به راز درون من آگاه شده بودن، روانشناسی ام کرده بودن گوهر وجودی من و دیده بودن و تمام قد باهام مبارزه میکردن تا من عصبی و احساسی بشم و نتونم درست فکر و عمل کنم و گوهر درونی ام و ارتقا بدم 

      من یاد گرفتم پله نباشم برای بالا رفتن دیگران از خودم،اطرافیان بخاطر منافعی که براشون دارم هستن، کافیه سود دهیم کم بشه ،مثل سهام بورس حراجم میکنن تا بیشتر از نگهداریم ضرر نکنن ، دیگه  نمیزارم دیگران سوار خر مهربونیم بشن برای رسیدن به منافعشون 

      من باور دارم بسیار عزت نفس بالایی دارم ؛

      من در حال کشف گوهر وجودی خودمم و پیداش کردم و الان دارم تلاش می‌کنم کسبش کنم چرا باید خوبی کنم و بدی ببینم و بعد بگم ای وای دستم نمک نداره ،

      خدایا بنده هات وات د فاز 

      نه مصی خودت وات دفاز

      یا خوبی نکن یا کردی انتظار جبران نداشته باش 

      هر چی تو زندگیت خوردی از همین انتظار بود 

      الان فقط از خودم انتظارهایی دارم که حالم و خوب میکنه 

      انتظار لاغری 

      انتظار رشد فکری

      انتظار ثروت 

      انتظار پیشرفت 

      دیگه انتظار ندارم کسی دوستم داشته باشه یا باب میل دیگران رفتار کنم ،خوب دوسم نداشته باشن به جهنم ؛؛؛؛؛

      من همینم که هستم مهم اینه ،خودم از خودم راضی ام 

      اگه چاقم، خودم کور نیستم ،میبینم، دارم درستش می‌کنم ؛

      لازم نیست اطرافیان مثه پتک بکوبنش تو سرم؛

       اصلا دیگه اجازه نمیدم ؛

      قبلا فکر میکردم بی ادبیه اگه جواب آدمهایی که خودشون و آیینه توالت کردن  و فکر میکنن من خودم و تو آیینه نمیبینم و متوجه چاقی ام نیستن و بدم، اما الان کسی حرف مفت بزنه ساکت نمیمونم 

      اگه نمیتونن حرمت من و نگه دارن ،من مجبور نیستم ببینمشون و تحملشون کنم 

      مگه عمر آدم چقدره که نصف بیشترش صرف خوش آمد دیگران بشه 

      الان آدمهای بد و منفی و حذف کردم خیلی هم خوشحالم 

      اصلا یه حالی میده

       نه خبری از اخبار منفی هست نه خبری از انرژی منفی 

      خلاص شدم الحمدلله

       آدمهای بد و منفی باید برن ،اونا جایی تو زندگی من ندارن حرف مردم هم برام بها نداره دیگه 

      اینقدر بگن تا خسته بشن، من نه می‌شنوم نه اهمیتی برام داره 

      وای که استاد مثل کبک بودن چه لذتی داره مرسی که بهم یادش دادید مرسی واقعا مرسی 

      چند وقت پیش دقت کردم دیدم من یه فرمول رفتاری و ذهنی زشت دارم اونم ناخواسته فضولی می‌کنم و به چیزی که هیچ ربطی به من نداره واکنش نشون میدم و حرفهای دیگران و که می‌شنوم بدون فکر واکنش میدم و خیلی از این فرمول منفی حالم بد شد تلاش دارم می‌کنم رفعش کنم و تا الان بجز تک وتوک که حواسم نبوده و طبق عادت قبل بوده دیگه انجامش ندادم و فهمیدم در اصل خیلی از اون دلسوزی ها اسمش فضولیه و من اشتباه فکر میکردم دلسوزی و مهربونیه 

      مثال بزنم 

      مثلا می‌شنیدم یه نفر به یه نفر دیگه صحبت میکنه و من می‌شنیدم مثلا میگه فلان دارو یا فلان چیز یا فلان کس چطوره ؟

      اگر اون طرف دوم که باید جواب میداد درست جواب نمی‌داد یا من حس میکردم تجربه بهتری دارم که ممکنه به درد سوال شونده ،بخوره ،فورا توی بحث شرکت میکردم و نظر میدادم که خدا رو شکر الان فهمیدم این کار نه تنها دلسوزی و مهربانی و اجتماعی بودن نیست بلکه بسیار کار زشت و زننده و فضولی است آخه به من چه که نخود هر آشی باشم 

      تا قبل ورودم به سایت اصلا متوجه این خصلت زشت در خودم نشده بودم ولی از وقتی مدام در حال ردیابی فرمول‌های غلط ذهنی و رفتاری ام هستم کشفش کردم و درحال رفعش دارم تلاش می‌کنم 

      خیلی باورهای مخرب دیگه هم هست که هنوز به درک و شناسایی اش نرسیدم اما یقین دارم و باور دارم بزودی با بودن در مسیر تناسب فکری یکی یکی کشف و نابودشون می‌کنم پس

      الهی به امید تو 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1401/12/21 00:34
      مدت عضویت: 470 روز
      امتیاز کاربر: 11065 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 782 کلمه

      سلام و درود خدمت استاد گرامی ممنون بابت این فایل ارزشمند امروز روز ۵۰ دوره مسیر لاغری من هست این فایل بسیار بسیار عالی و نکات ارزنده ای را دارا می باشد من درس های خوبی از این فال گرفتم یکی اینکه خواسته خودم را کوچک کنم تا از دایره باورم عبور کند 

      در مورد نگران بودن از خوردن هم خیلی خوب گفتین . وقتی ما نگران خوردن هستیم یعنی در مسیر چاقی هستیم . 

      وقتی ما به اندام خودمون نگاه می کنیم و میبینیم چاقیم یعنی نگران خودمون هستیم یعنی در مسیر چاقی هستیم . 

      تمرین چالش من اینو نخوردم این بود که به خوردن دیگه فکر نکنیم . 

      در مورد تمرینات هم یه نکته ی عالی گفتین . 

      ما میتونیم در هر ساعت از شبانه روز برای خودمون تمرین لاغری بزاریم . مثلا یک هفته یک هفته برای خودمون تمرین بزاریم  

      مثلا تمرین فکری 

      به خوردن فکر نکنیم . 

      تمرین احساسی 

      نگران خوردن و نگران چاقی نباشیم . 

      تمرین بینایی 

      توی آیینه  اندام خودمون رو برانداز نکنیم . 

      در رفتار 

      وقتی سیریم نخوریم . 

      مثلا دوباره هفته دیگه تغییرش بدیم . 

      مسیر لاغری من مسیری هست که  من در اون عشق رو تجربه کردم .حال خوب رو تجربه کردم . 

      شاید مدتها طول بکشه طعم لاغری جسم رو بچشم ولی دلم خوشه در مسیری هستم که تهش لاغریه .

      حالم خوبه خیلی خوب اونقدر خوشحالم که دیگه خیالم راحت شده که مسیر رو پیدا کردم .

      مسیر چاقی برای من همش زجر بود هیچ راحتیی نبود. 

      من خودم با ذهنم مسیر چاقی رو برای خودم شیرینش کرده بودم . در حالیکه مسیر چاقی فقط تلخی بود . من اگه از این مدار خارج بشم دوباره می افتم تو مدار چاقی و دوباره رنج دوباره تردید دوباره بی حوصلگی و تنبلی . دوباره رخوت دوباره حال بد . دوباره افسردگی . مسیر چاقی رو من با این همه درد و رنجی که برام داشت باور کرده بودم با این همه عذاب و سختی و آتش و خشم و اندوه . 

      اما چرا بازم به چاقی پناه میبردم چون راه لاغری بلد نبودم . راه لاغری آسون رو بلد نبودم . 

      چرا چاقی رو باور کرده بودم چون راه لاغری با ذهن رو درک نکرده بودم . چون همش میگفتم راه لاغری رژیم و ورزشه . راه لاغری سخته . باور کرده بودم راه لاغری عذاب و درده . من راه لاغری رو اشتباه درک کرده بودم برای همین نمیخواستم باورش کنم . چون هزار برابر برام سختتر از چاقی بود و برای همین ترجیح میدادم چاقی با اون همه سختی رو برای خودم آسون جلوه بدم تا از رنج رژیم و ورزش در امان بمونم 

      مسیر لاغری آسان در لاغری با ذهن جایی برام سخت میشه که من تمرینات رو با بی حوصلگی انجام بدم . در این صورت به نظرم دارم اشتباها لاغری رو دوباره برای خودم سخت نشون میدونم . میدونید یکی از موانع من در مسیر لاغری ، نوشتنهای طولانی هست . اینکه وقتی طولانی مینویسم و شما بهم مدال میدید و اگه کوتاه بنویسم شما بهم مدال فنی نمیدید و یا نهایتا مدال طلایی میدید منو شرطی کرده . 

      حس می کنم اگه زیاد ننویسم یعنی از مدار خارج شدم . اون وقت  با این تحلیلها علاقه ی من به نوشتن کم میشه . حس نمی کنم که برای خودم میخوام لاغر بشم نه برای دریافت مدال . 

      میدونید حس می کنم مدالها برام مانع شده تا با اشتیاق تمرینات رو انجام ندم . ازتون یه خواهشی دارم استاد میشه دیگه به من مدال ندید تا من برای خودم بنویسم نه برای دریافت مدال . شاید گاهی دلم بخواد برای خودم فقط دو سطر بنویسم ولی همون دو سطر تاثیرش برام به اندازه هزاران سطر باشه . اما شاید گاهی خیلی بنویسم ولی برام کار گشا نباشه . البته من همیشه با اشتیاق نوشتم و چیزی که می گم اولش اینجوریه . میدونم بازی ذهنه . اینرسی ذهن هست که اول حرکت هی میخواد به وضعیت سابقش برگرده و تنبلی کنه و ننویسه و چاره این کار اینه من باید نوشتن رو برای خودم لذتبخش کنم و رنج چاقی رو برای خودم زیاد . 

      من این فایل رو خیلی دوست داشتم . خیلی نکات یاد گرفتم  ولی دلم میخواد از این به بعد دیگه بهم مدال ندید تا برای خودم بخوام لاغر بشم نه برای دریافت مدال . 

      تمام نوشته های بلند من مدال گرفتن و من حالا فکر می کنم به جای اینکه این مدالها برای من  حس لاغری ایجاد کنند حس سخت بودن لاغری رو ایجاد کردن که تا ۱۰۰۰ کلمه ننویسی استاد بهت مدال نمیدن . 

      من این مانع رو در مسیر لاغریم پیدا کردم و برای برطرف کردن این مانع باید توجهم رو از مدال بردارم . 

      تغییر جهت بدم با تغییر کانون توجهم . 

      برای خودم بخوام لاغر بشم . برای سلامتی خودم . برای عزت نفس خودم . برای عشق خودم . برای دل خودم نه دلایل بیرونی . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار صالحه
      1401/12/14 11:07
      مدت عضویت: 451 روز
      امتیاز کاربر: 48630 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 506 کلمه

      سلام به انتظار

      من امروز این فایل قطره قطره چشیدم مزه مزه خوردم تویی سلول ذهنم انبارش کردم تویز سلول بدنم جذبش کردم .جقدر زیبا چینش شده این ۱۰۰ گام چقدر استادانه درست وسط ۱۰۰گام به این فایل رسیدم عالی بود عالی عالی کیف کردم لذت بردم چقدر مطالب زیبا با درک وبا فهم اسون بیان شده هرجی بم گم گفتم خودم به شما افرین وصد افرین گفت این فایل اوایل ۱۰۰گام بود شاید که نه حتما این حسو ازش نمی گرفتم گذاشتد وسط و خواستید یاد بگیرم تا اینجا درست درکش کنیم احسند صد افرین به شما.

      یی ضرب مثله قدیم هست که میگه موش به سوراخ نمی رفت جارو به دمش می بست 

      حکایت افرادی هست که خودشون گول زدن  باور وانتظار ندارن فکر میکنن فقط با دیدن فایل لاغر میشن.ومطالب خوب درک نکردن اموزش کامل حس نکردن ومتوجه مطلب مورد نظر نشدن .عجله دارن که زودتر لاغر شون

      این افراد دانشگاه شرکت کردن در دوهفته اول انتظار گرفتن مدرک دارن وگریه زاری میکنن چرا مدرک نگرفتن در زمان کم نتیجه سریع ولاغر شدن 

      من اطمینان قلبی دارم باور انتظار دادشتم لاغر میشم ولی به یقین کامل وصد در صد رسیدم که این اروز روبه دست میارم 

      عاشق لاغریی بودم عاشقتر شدم در این مسیر موتور حرکت 

      باوره که امروز با این توصیف زیبا درذهنم حک شد مثل تراش سنک وشگل کرفتن سنگ وماندکار شدن این مطلب در ذهن 

      ما سالهی زیادی تحقی شدیم تویی سرمون زدن که نمتونی لاغریی شی عزت نفسمون ازمون گرفتن باورهامون خراب گردن ازخودمون حتی شک به کارهای  که خودمون توان واموزش دید وانجام دادیم .

      من خیاطی  بافندگی اشپزی گلسازی مکربافی منجوقباقی گل چینی گل پارچی هنر اورکامی 

      همه رو خودم بودن کلاس یاد گرفتم بعضی از ماردم بعضی از کتاب وبعضی درنمایشکر 

      پروش کل گیاه انجام دادم با نگاه به گباه متوجه میشم بگم چه کم داره اب میخواد گود میخواد نور مبخوا گرمش سردشه 

      بهاش حرف میزنم مثل یی بچه حالش می پرسم نازشون میشکم باهش صبحت میکنم همه رو خودم انجام میدم شاید وحتما برای افرادی این کار اصلا امکان نداشنه باشه من دارم توانیم مرو میکنم برای قویی کر ن انتظار 

      این حلقه باور خیلی زیبا توضیح داده شد 

      من متوحه شدم هرچه خواسته کوچکتر بشه حلقه باور وانتظار بزگتر میشه ورعد شدن رعد شدن اسودتر 

      افرادی که حلقه باورشون کوچک ووخواسته شون بزگ باشه  

      خواسته از حلقه  رعد نمیشه وبه خواسته نمی رسن اون خواسته     مالی     اروز     همسر    کسب کار وهر چیز دیگر 

      باشه نتیجه بخش نیست

      ما درصورتی موفق میشیم که خواسته لاغریی رو کوچک کرده حلق باور انتظار بزگ کنیم ولاغریی ازحلقه باوررعدبشه ولاغریی اتفاق میفته بی شک حتما این بهترین واضحترین توضیحی بود که شمابه من یاد دادید خیلی قشنگ وزیبا درکش کر

       صحیح ترین باور   =   انتظار =    انتظار از همسر ودست 

      افکا مثبت + باور +تیجه اولیه    = کنترل ذهن

      انتظار از خودم +کمک خداوند + کاربهتر انجام میشه 

      باور لاغر شدن انتظار لاغر شدن هست 

      حلقه باور بزگتر +  خواسته کوچکتر +  رعد شدن خواسته از حلقه باور  =  تنجه لاغریی

      خواسته بزگتر +حلقه باور کوچکتر +  کیر کردن ورعد نشدن خواسته  =  بی نتیحه بودن اموزشاهی این مسیر

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مریم
      1401/12/05 09:57
      مدت عضویت: 526 روز
      امتیاز کاربر: 4810 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 681 کلمه

                  به نام خداوند یکتا و بی همتا “

      درود به همگی ؛

      گام پنجاه : باور لاغر شدن را در خود ایجاد کنید ؛

      امروز جمعه ۵ اسفند ۱۴۰۱ به لطف و یاری خداوند مهربان توانستم گام پنجاهم را بردارم ،خدایا شکرت .باور لاغر شدن را در خود ایجاد کنید !!! ابتدا باید معنی دقیق باور را بدانیم که باور یعنی چه؟! ساده ترین و صحیح ترین تعریفی که می توانیم از باور داشته باشیم این است که باور یعنی چه انتظاری از خود داریم .مثلا وقتی ما در حال یاد گیری لاغری از طریق ذهن هستیم آیا از خود انتظار لاغر شدن داریم یا نه؟ به عبارتی دیگر یعنی ما به این باور در خود رسیده ایم که با روش لاغری با ذهن ، لاغر می شویم یا خیر ؟! در هر کاری که شروع می کنیم و می خواهیم آن را انجام بدهیم باید به خود توجه کنیم که در ذهن من ،چه انتظاری از انجام این کار وجود دارد؟!  مثلا خود من می خواهم کسب و کار جدیدی راه بیندازم اگر از همان ابتدا نسبت به کسب و کار جدیدم این انتظار در من وجود داشته باشد که در این اوضاع و احوال نا به سامان کشور من انتظار موفق شدن را ندارم پس حتما در این کار شکست خواهم خورد چون انتظار من همین است اما اگر من با خود بگویم که خداوند رزاق است و روزی رسان و من مطمئنم که به هر شکلی که شده است من در کسب و کار جدید موفق خواهم شد و این انتظار را در ذهن خود داشته باشم حتما در کار خود موفق می شوم چون انتظاری به جزء این ندارم .حال سوال پیش می آید که ما چگونه می توانیم انتظار خود را تغییر دهیم و یا انتظار درست در ذهن خود ایجاد کنیم ؟! جواب این سوال شامل دو کار ساده و در عین حال شگفت انگیز است : ۱) ما می توانیم با مرور موفقیت هایی که تا به حال به دست آورده ایم و کارهایی که به راحتی توانسته ایم به انجام برسانیم در ذهن خود انتظار درست و مناسب را ایجاد کنیم که من می توانم ،مثلا خود من توانسته ام گواهی نامه ام را به راحتی بگیرم ، مدرک کارشناسی را کسب کنم ، دوچرخه سواری را یاد گرفته ام ، ورزش هندبال را به خوبی یاد گرفته ام ، امور خانه را به راحتی می توانم انجام بدهم ،آشپزی را یاد گرفته ام و خیلی کارهای دیگر ، پس من وقتی توانسته ام این کارها را به خوبی انجام بدهم به همان طریق و راحت تر از آن می توانم لاغر و متناسب شوم و این انتظار را از خود دارم .۲) ترفند دیگری که می توانیم برای ایجاد انتظار درست در خود انجام دهیم این است که خواسته های خود را کوچک کنیم و آن را نسبت به باور خود کمتر در نظر بگیریم به طور مثال در زمینه ی لاغر شدن من می توانم با مشاهده ی افراد لاغر در اطراف خود ، با خود بگویم اگر این افراد لاغر هستند و یا توانسته اند لاغر شوند پس من هم می توانم به راحتی لاغر شوم و یا اگر من خواهان این هستم که فلان خانه را داشته باشم باید با دیدن خانه های مانند آن و اینکه افراد مختلفی توانسته اند به آن دست پیدا کنند با خود بگویم که  من هم می توانم آن را داشته باشم و این کاری ندارد .نکته ی دیگری که باید به آن توجه داشته باشیم این است که در ذهن نا خود آگاه ما به صورت پیش فرض این انتظار وجود دارد که مثلا من می توانم لاغر شوم و یا من می توانم ثروت مند باشم چون با توجه به این انتظار ی که به صورت پیش فرض در ذهن ما وجود دارد ما همیشه در حال تلاش کردن برای رسیدن به لاغری یا ثروت بوده ایم و کارهایی را در این جهت انجام داده ایم پس ما باید این انتظار را در خود تقویت کنیم تا بتوانیم به راحتی و آسانی به هر چیزی که می خواهیم برسیم و آن را به دست بیاوریم .

      “ یا حق ”

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار متناسب شاد
      1401/06/23 19:14
      مدت عضویت: 1428 روز
      امتیاز کاربر: 6727 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 714 کلمه

      به نام خدا

      الان که دروضعیت جسمانی خوبی هستم وبا ایده آلم فاصله کمی دارم برمیگردم به مسیری که رفته بودم که بر من چی گذشت میبینم که من ازیک طرف روی محتویات ذهنیم کارمیکردم وانگار یک نیرویی  هرچند وقت میخاست منو منصرف کنه که میگفت فایده ای نداره وبیخود تلاش کردنه و من آنقدر اشتیاق واستمرار داشتم که خودم انتظار متناسب شدن داشتم و اون فشار روحی رو نادیده میگرفتم .و میرفتم لایوها رو گوش میدادم وبارها به خودم میگفتم استاد چطوری تونست پس منم میتونم .

      طوری که خواهرم هروقت خونه ما میومد و به شکل فجیعی از جسمم ایراد میگرفت ولی من از ته دلم به خودم میبالیدم که تو این مسیرم و به زودی متناسب میشم .

      نمیزاشتم نامیدی منو از ادامه راه منصرف کنه .

      نامیدی لامصب بدجوری خودش رو توی مسیر موجه توجیه میکنه که کو . یه نگاه به خودت بنداز . ولی من انگار هرچی بیشتر تواین مسیر بودم صداش کمتر و ضعیف تر میشد .

      انتظار داشتم امید داشتم که من متناسب میشم چون من میدونستم خداوند عادل هست من با توجه به چاقی فریاد میزدم خدایا منو چاق کن . بعدش که چاق شدم ناراحت بودم چرا چاق شدم .

      من خودم نمیدونستم چی میخام . ازیک طرف تمام نگاه و توجهاتم روی چاقی بود و هرلحظه به جهان سفارش چاقی میدادم و جهان هرسری آرزوی منو بولد ترمیکرد .

      آره من بلد نبودم چطور خواستمو به جهان سفارش بدم . من متناسب شدن رو میخاستم ولی صبح تا غروب از زیبایی عمه هام که سرخ وسفید و تپل هستن میگفتم و اونها را تحسین میکردم .و کودکان تپل رو میدیدم ذوق میکردم و مادراشون رو تحسین میکردم و …  حالا که کم کم این توجهات روی رفتارغذاییم خودش رونشون داد و من حرص وولع کاذب داشتم و همیشه خدا گرسنم بود وپرخوری میکردم وسنگین میشدم انتظار چاقی درمن شکل گرفت و من چاق شدم .

      پس اومدم این سری آگاهانه ورودی هام رو عوض کردم و کم کم رفتار غذاییم تغییر کرد و من وزن زیادی رو از دست دادم .

      همین دیشب بود خالم زنگ زد خونه ما . وبعد کمی صحبت به مادرم گفتش که من چرا اینقدر لاغرشدم و مادرم گفت از بس سرش تو گوشی واینترنت هست و از اونجا داره یاد میگیره وداره خودش رو لاغر میکنه .وازاین حرفها .

      ولی من دیگه حرف اونها رو گوش نمیکنم من تازه دارم نفس میکشم من عاشق متناسب شدنم و لذت میبرم هر فرد متناسبی رو میبینم و آنقدر تو دلم تحسینشون میکنم که  عشق میکنم .

      اونها دارن ناخودآگاه روی ذهنم کارمیکنن که بسه زیاد لاغرشدی همین حد خوبه دیگه خودت رو از این لاغرتر نکن .

      داداشم میگه بعضی آدم ها ژن لاغری تو وحودشان هست و تو از اون دسته آدمهایی که وقتی تصمیم به لاغری گرفتی و غذاتو کم کردی لاغر شدی . منم فقط سکوت میکنم چون دیدگاهمون خیلی باهم فاصله داره .

      البته فکر میکنم یه بار واسه کنجکاوی بهش گفتم ببینم این موضوعات رو قبول داره یا نه . دیدم اینها رو اصلا باور نداره .

      منم سکوت میکنم و از وجود خودم لذت میبرم .

      مانتو سایز۳۸ خریدم آنقدر گشاد شد که باید بدم خیاطی .

      آخه مانتویی که خوشم بیاد در سایز کوچکتر ندیدم .

      میدونم هست و این هم باور مخربی هست که میخاد من وزنم رو بالا ببرم .

      من دیگه گول ذهنم رو نمیخورم شده پارچه بگیرم بدوزم این کار رومیکنم ولی ادامه میدم .

      چون به ذهنم اطمینان دارم که منو تا جایی متناسب میکنه که لازم هست . وخودمم دوست دارم چندکیلو دیگه لاغرتر بشوم و باربی کامل بشم . 

      تاحالا تونستم اینهمه وزن کم کنم پس انتظار دارم وامید دارم با ادامه دادنم بازم میتونم باربی بودن رو به خودم هدیه بدم .

      دوستان من این راه رو که رفتم نجوای ذهنی که تو نمیتونی . جسم تو با بقیه فرق داره . پس چرا تکون نمیخورم . و…. وسط مسیر میخاد شما رومنصرف کنه ولی با اطمینان میگم اگه هر سری بهش بها ندین و کارتون رو ادامه بدین صداش ضعیف تر میشه و نتایج بیشتر میاد .

      انگار این صدا و نتایج بهم ربط دارن .

      هرسری که میخاد ناامیدتون کنه توجهی نکنید بعد مدتی متوجه تغییر رفتاری در خودتان میشید وبعد مدتی کاهش وزن خودتان رو از روی لباس یا صحبت اطرافیان متوجه میشید .

      همین یه تکه سخته اما میشه .ناامید نشید . انتظارتون رو لاغری کنید . میشه . من رفتم . وادامه بدین.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 30 از 6 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریده حسنی
      1400/10/09 01:57
      مدت عضویت: 1605 روز
      امتیاز کاربر: 23378 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 3,359 کلمه

      جلسه ۶۲ تکرار 

      باور لاغر شدن را ایجاد کنید 

      سلام وقت بخیر دوستان و استاد گرامی ،خدارو شکر میکنم برای بودنم در مسیر تغییر و رشد 

      لاغر شدن رو باور کنیم تا بتونیم تجربش کنیم ،میدونم حافظه قبلی سلولی من پر بوده از چاقی و خاطراتش و چیزی به اسم لاغری وجود نداشته ،برای همین باور کردن اینکه من هم میتونم لاغر بشم برام سخت بود و شاید هنوزم در اعماق وجودم از لاغر شدن خودمو دور میدونم و باهاش احساس راحتی نمیکنم 

      موندن و ادامه دادن به مسیر لاغری با ذهن باعث میشه باورپذیری ما بیشتر و با اطمینان بیشتری به راهمون ادامه بدیم 

      در ذهن من چاقی نماد خوب ،قدرت ،سلامتی ،تنومندی، با نمک و با مزه بودن ،جلب توجه و دوست داشتنی بودن بود و ناخوداگاه من با چاقی من احساس امنیت و لذت داشته و دوست نداره از منطقه به ظاهر امنش خارج بشه 

      در کل مغز دوست نداره برای هر کاری انرژی آزاد کنه ،یه چارچوبی برای خودش میسازه و سالها همونجوری حرکت میکنه 

      ولی باید با ترفندهایی که یاد گرفتیم مغزو مجاب کنیم که با ما و خواسته هامون همکاری کنه ،چند روز پیش استاد در ویدئویی فرمودن که ذهنشون به این سایزشون عادت کرده و تصور میکنه همینی که الان هستیم خوبه و باید مجدد این سایز جدیدمونو برای مغز تعریف کنیم تا بفهمه که ما در این وضعیت راضی نیستیم 

      و الان برای خودم مجدد تکرار میکنم که دوست دارم ۲ سایز دیگه کم کنم و در حال حاضر در سایز جدیدم راضی نیستم ،از مغز عزیزم میخوام که کمکم کنه تا بریم بسمت کم کردن سایزم ،بودن در این سایز خوشحالم نمیکنه و برام مضراتی داره 

      احساس سنگینی دارم ،هنوز قسمت هایی از بدنم اضافه است و توی لباس قشنگ نیست ،راضی نیستم میخوام سایز ۳۸ تجربه کنم ،میخوام تمام اضافات جسممو از خودم جدا کنم ،میخوام مثل تمام افراد متناسب زندگی کنم ،دلم میخواد لباس های مورد دلخواهمو بپوشم و لذت یک زندگی متفاوت رو ببرم ،اینها حق های طبیعی منه که ازشون خبر نداشتم و تصور میکردم بدن سالم و متناسب مال من نیست 

      و الان کاملا خودخواهانه میخوام که برسم به هر آنچه در ذات الهی منه ، بدن قشنگ و زیبا و سلامت ،من لایق داشتن همه زیبایی  های جهان هستم و حتما تجربشون خواهم کرد 

      چقدر دوست دارم با تمام وجودم با تک تک سلول هام بفهمم ،درک کنم و باور کنم که منهم انسان متناسبی هستم و توانایی متناسب موندن رو دارم ،وای که همین یک جمله به نظر ساده چقدر زندگی منو تغییر داد ،اگر شناخت درستی نسبت به خودم و خوراکی ها داشتم میتونستم زندگی نرمالی داشته باشم 

      همین جمله به ظاهر ساده رو من قبول نداشتم ،من توانایی های خودمو قبول نداشتم ،منو از همون کودکی خلع صلاح کرده بودن و حس توانایی مغز منو کشته بودن ، شجاعت درون من از بین رفت ،نه تنها تو لاغری بلکه تو هر کاری من خودمو ناتوان و رنجور و قربانی باور کردم 

      و حالا میپذیرم که در من کاستی هایی بوجود اومد که روی تمام جنبه  های زندگیم اثر مخرب گذاشت ،حالا چند سالیه با خودم شفاف شدم ،دارم با دونه دونه واقعیت های آفرینش شده خودم روبرو میشم ،اعتراف میکنم که سالها مسیرو اشتباه رفتم ولی الان بیدار شدم و میخوام از اون جاده های سردرگمی دور بزنم ،برگردم به جاده صحیح ،به حقیقت خودم

      میخوام برگردم به شناخت خودم و جهان پیرامونم که تغییر بدم درونیات سمی مغزم رو و بدونم خداوند چیز ناقصی خلق نمیکنه ،منو چاق خلق نکرد و بقیه رو متناسب ،قبلا گفتن خواست خدا بوده ولی الان این باورو نقض میکنم ،خواست خدا فقط خیره ،فقط سلامتیه و بس 

      به هر جایی از مغزم نگاه میکنم متوجه میشم یه نقطه تاریک هست که جلوی راهمو سد میکنه برای اینکه به باور توانستن برسم ،منم دونه دونه شونو میبینم و از مسیرم پاکشون میکنم و مطمئنم بلخره به ذات تمیزم که خیر و برکته میرسم 

      من باور میکنم که انسان متناسبی هستم و توانایی انجام هر کاریو دارم ،من توانمندم ،قدرتمندم ،سلامتم 

      اینهمه کارهایی که انجام دادم و انجام میدم ،نشان دهنده توانمندی منه ، از بچگی تا الان ، وقتی میتونم خوب آشپزی کنم ،رانندگی عالی دارم ،میتونم بسیار زیبا و حرفه ای برقصم و اجرا داشته باشم ،توانایی انجام حرکات انعطاف بدن رو دارم ، وقتی کلاس های زبان انگلیسیو سالها پیش گذروندم، تنیسو یاد گرفتم ،بدمینتونیست حرفه ای بودم ، خیلی از ورزش هارو سالها انجام دادم

      همینکه بالای ۲ ساله در لاغری با ذهن هستم و هر روز برای خودم قدمی برمیدارم کار خاص و مهمیه 

      ندیدن موفقیت ها ،کار ذهنمه ،دوست نداره من خودمو قوی ببینم ،با قوی شدن من اون ضعیف میشه و اون اینو دوست نداره ،برای همین تغییرات بودنم در دوره های لاغری با ذهنو به من نمیگه ولی مدام بهم گوشزد میکنه که ببین لاغر نشدی ،تو لاغر بشو نیستی و دلش میخواد حال منو بد کنه و من میدونم هر چی که ذهنم بمن میگه برعکسش درسته و هر چقدر آگاهی من بیشتر بشه ،ترس هام کمتر میشه

      حالا منیکه هزارتا کارو انجام دادم ،دیگه لاغر شدن که کاری نداره ،مثل آب خوردنه ،مخصوصا با این روش که فقط عشق و حاله ،لذته و شادیه ،شایدم انقدر این متد راحته مغزم هنگ میکنه ،چونکه اون به سختی و رنج برای لاغر شدن  عادت داره و حالا که اون مواد شیمیایی بدنم تولید نمیشه تعجب میکنه و دلش مواد میخواد که خدارو شکر دیگه تولید نمیشه 

      پس لاغر شدنو با تمام وجودم میپذیرم که بیس بدنم تناسب بوده و هست که اگر من ازش دور شدم ،یه اتفاق نامتعادله و من سالها برای لاغر شدنی تلاش میکردم که تصور میکردم اگر لاغر باشم حتما یه اتفاق خاصی رخ داده ،در صورتیکه چاق بودن یک باگه ،یک ایراده ،اینکه من اشتباه متوجه شدم  مهم نیست ،اصلاحش میکنم ،رفتن در مسیر  رودخانه یعنی تناسب ،حالا من تغییر جهت میدم و از اون دست و پا زدن های الکی دست برمیدارم و برمیگردم در مسیر لاغری که خدادادیه 

      میگن نشانه های خداوند اینه که ما احساس امید ،عشق و آزادی داشته باشیم ،اگر با چاقی این احساسات رو تجربه نمیکنیم پس راه خداوند نیست و با متناسب بودنه که احساس امید ،عشق و آزادی داریم ،آیا در متد لاغری با ذهن به این سه نشانه خداوند میرسیم؟

      بله میرسیم ،پس این مسیر ،راهیه که خداوند هدایتمون کرده که لذت ببریم و توانایی رسیدن به تناسبو در ما دیده 

      باور چیست ؟ باورها همان انتظارات ما از زندگی هستند ، من انتظارم از خودم چاقی بود ، یعنی باورهای چاق کننده زیادی داشتم 

      من انتظارم از دیگران بی احترامی بود چونکه باورهای عدم لیاقت و ارزشمندی داشتم 

      من انتظارم از پدر و مادرم بی محبتی بود چونکه باور داشتم که دوست داشتنی و محترم نبودم 

      من انتظارم از جهان بدبیاری بود چونکه باور داشتم جهان جای ناامنیه و با من زاویه داره 

      من انتظارم از زندگی پول و ثروت خاصی نبود چونکه من پر بودم از باورهای کمبود 

      من انتظارم از بدنم بیماری بود چونکه باورهای بیماری زا داشتم ،چونکه رسیدگی به بیماران برای من ارزش تعریف شده بود 

      من انتظارم از آدم ها ناامنی و نااعتمادی بود چونکه باور داشتم و به من هشدار داده بودن که همه آدم ها  بد ،ناجوانمرد، دزد ،کلاهبردار و سوءاستفاده گر هستن 

      من انتظارم از خدا بدبیاری و بدشانسی بود چونکه باور داشتم خدا ازت متنفره چونکه نماز نمیخونی و هر چی بلای دنیاست خدا سرت میاره و من هر روز از خدا بیشتر ترسیدم و دور شدم 

      و یه عالمه انتظارات مخرب داشتم و هنوزم دارم ،ولی همیشه دوست داشتم زندگی خوبی داشته باشم دقیقا برعکس انتظاراتم و جهان با علایق من کاری نداشت و نداره ،  به انتظارات من کار داره 

      در تمام طول عمرم انتظار من چاقی بوده ولی دلم‌ خواسته لاغر باشم، پیش بینی های من همواره در راستای چاق تر شدن بوده ولی دلم میخواسته لاغر بشم 

      من انتظار داشتم هر ماه و هر سال چاقتر بشم و زمانیکه چاقتر میشدم ناراحت میشدم و تعجب میکردم و همین جمله رو هزاران بار برای خودم و دیگران تکرار کرده بودم و دقیقا همون اتفاق رخ میداد

      من انتظار داشتم با خوردن شام ،چاق بشم و چاقتر هم میشدم‌، من انتظار داشتم ورزش نکنم چاق بشم ،چاق میشدم ،من لحظه به لحظه در انتظار و ترس از چاق تر شدن بودم 

      الان که در دوره هستیم بهتره حواسمون جمع باشه که چه انتظاری از خودمون داریم ،اگر داریم آگاهی های جدید میگیریم ،فایل گوش میکنیم،مینویسیم ،میخونیم ،به چاقی توجه نمیکنیم و به آموزه ها عمل میکنیم پس چرا میترسیم که مبادا چاقتر بشیم یا چرا لاغر نمیشیم ؟چرا یه شب که یکمی بیشتر از حد نیاز میخوریم نگران میشیم ؟ یعنی افراد متناسب تا حالا پیش نیومده که بیشتر از نیازشون بخورن؟ پیش اومده ولی اونا نمیترسن ،میدونن دفع میشه 

      اینها نشون دهنده اینه که ما هنوز هم از خودمون انتظار چاق شدن داریم و خودمون متوجه نیستیم ،کاری که از این به بعد بهتره انجام بدیم اینه که وقتی داریم زندگی طبیعی خودمونو طی میکنیم ،فایلهارو گوش میکنیم‌ و در دوره ها هستیم ،به هشدارهاییکه درونمون بهمون میده توجه کنیم و مچ خودمونو بگیریم 

      مثلا اگر صدای درونمون میگه فریده تو چرا دیگه لاغر نمیشی ؟ باید سریع این حرفو بگیری ،این یعنی هنوز یه جاهایی گیره چاقی هستم و انتظارم چاقیه ،باید به خودم بگم ،فریده عزیزم من در مسیرم ،دارم ضبط برنامه میکنم ،دارم باکمو پر از بنزین میکنم ،دارم کفه ترازوی لاغریمو قویتر میکنم ،دارم آماده میشم‌ برای مسیر جدید زندگیم ،دارم شخصیت متناسبمو توانمندانه تر میسازم، دارم سلول هامو تعویض میکنم 

      من در مسیرم و به زودی یک پروانه زیبا از پیله ش در میاد ،چرا ما دوست داریم کرم ابریشمو زودتر خارجش کنیم از پیله ش؟  اون اگر به موقعش بیرون بیاد پروانه زیبایی میشه ،نه زودتر از موعدش 

      حالا میخوام یکمی ایمانمو قویتر کنم و از قانون خلاء استفاده کنم و از خودم میپرسم فریده اگر ایمان داشتی که به زودی به سایز ۳۸ و متعادل بدنت میرسیدی چه احساسی داشتی؟ چه احساسات منفی از تو کنده میشد؟ چه کارهایی انجام میدادی ؟ چه کارهایی انجام نمیدادی ؟

      اگر ایمان داشتم که بزودی به سایز مورد دلخواهم میرسیدم ،پر میشدم از احساسات عالی ،خیالم راحت میشد،دیگه نگران نمیشدم  ،حس ارزشمندیم بیشتر میشد، خودمو لایق رسیدن به تمام خواسته هام میدونستم‌، لذت بیشتری میبردم ،ترس هام میریخت، لباس های خوشگلتر میپوشیدم

      مهربونتر و شادابتر میشدم ،آرامش و آسایش برمیگشت به زندگیم ،تو مسافرت هام حالم بهتر بود ،در جمع ها قشنگتر و با اعتمادبنفس بالاتری ظاهر میشدم ،سرحالتر و سبکبالتر بودم

      بدن سالمتر و سرحالتری داشتم ،جوانتر و زیباتر  میشدم ،ارتباطاتم بیشتر میشد ،وقتم برای کارهای دیگه صرف میشد ،ذهنم از اینهمه بار چاقی سبک میشد ،چقدر حالم عوض میشد ،شخصیتم دگرگون میشد ،شاکرتر میشدم ،با خدا آشتی میکردم ،از حس قربانی بودن خارج میشدم،خودمو توانمند و قدرتمند میدیم 

      تمام کارهاییکه دلم میخواسته انجام بدم ولی نتونستم ، انجام میدم ،از شر منفی باف خلاص میشم ،با خودم آشتی میکنم و از خودم راضی خواهم بود 

      الان برام درک این موضوع جدیدتر شد ،اینکه من در دوره ها هستم و باید باید انتظارم از خودم لاغر شدن باشه و شاید هنوز هم در ته اعماق وجودم ،انتظارم از خودم لاغر شدن به شکلی که میخوام نیست ،ممکنه انتظارم در همین حد باشه که به یه سایز مورد قبولی  برسم و تمام

      شایدم ذهنم میگه حالا به این  سایز رسیدی دیگه بسه برات ،پرو نشو ،یادته قبلا در به در دنبال یکمی  لاغر شدن بودی ،حالا دیگه راضی باش 

      و الان میخوام به مغزم فرمان بدم که من میخوام به سایز ۳۸ برسم و تو هم بهتره بری بسمتش ،انتظارم از خودم این  سایزه ،میخوام خودخواهانه خواستمو بخوام و انتظاراتمو ببرم روی لول بالاتر 

      مثلا من انتظار دارم مادرم باهام چکشی صحبت کنه و مطمئنم این‌ رفتارو بیشتر وقت ها باهام داره و وقتی با این مدل برخوردهاش مواجه میشم ناراحت میشم و باهاش مینجگم ،خب دختر خوب تو خودت اینجوری انتظار داری چرا شکایت میکنی 

      برعکس من از دوستم انتظار محبت دارم و متوجه میشم همیشه به من ابراز محبت و مهربانی داره ،یا انتظارم از همسایه هام اینه که اونها آدم های نچسب و خشکی هستن و وقتی همین هارو مشاهده میکنم ،ناراحت میشم 

      که همه اینها از عزت نفس پایین سرچشمه میگیره ،از اینکه خودمونو باید لایق بهترین برخوردها ،بهترین مکان ها ،شرایط و موقعیت ها ،رفتارها ،اتفاقات  خوب بدونیم ،اگر بدونیم  انتظارات ما تغییر میکنه و دیگه به خودت اجازه نمیدی انتظارات ضعیف داشته باشی 

      اگر افراد چاق انتظار لاغر شدن ندارن بخاطر خاطرات بدی ست که سالها داشتن ،بخاطر حرف های تمسخرآمیزیه که شنیدن ،بخاطر نداشتن اعتماد بنفسه که خودشونو توانا ندیدن ،به اون آشپزی که مواد خوراکی داده میشه و اون آشپز بهترین غذارو میپزه چونکه باور داره میتونه بپزه و میپزه 

      و فرد چاق هم باور داره که نمیتونه لاغر بشه که نمیشه ،پس همه اینها برمیگرده به اعتمادبنفس و عزت نفس اون شخص ،فرد چاق حتی زمانیکه با رژیم هم لاغر میشه میترسه خودشو ابراز کنه چونکه میدونه اون موقعیت دائمی نیست و همش تن لرزه داره 

      برای بدست آوردن این حس انتظار در خودمون باید روی حس لیاقت ،توانمندی و ارزشمندی تمرین کنیم ،خودمونو بیشتر بشناسیم که ما فقط این جسمه نیستیم ،ما آگاهی از جنس خداوندیم ،ارزشمندیم ، توانمندیم و خالقیم 

      برای خودمون کارهایی انجام بدیم که حس احترامو درک کنیم ،مثلا لباس های خودمونو اتو بزنیم و بپوشیم حتی لباس های توی منزلمون و من این کارو نزدیک به ۲ ساله مرتب انجام میدم و یه حس بسیار دلنشینی بمن میده 

      من هر روز صبح برای خودم یک نامه ی پر از عشق و توانمندی مینویسم و خودمو تشویق و تحسین میکنم و میبوسم و مرتب به خودم میگم فریده دوست داشتنی من ،بهت افتخار میکنم 

      هر کاری که هر لحظه انجام میدم به خودم میگم فریده عزیزم امروز میبرمت پارک تا لذت بیشتری ببری ،امروز میبرمت حمام که کیف کنی ،امروز فایلو بخاطر تو گوش میکنم ،الان بهت یه نهار خوشمزه هدیه میدم ،الان میریم با هم مراقبه کنیم عزیزم

      در واقع تمام کارهاییکه از صبح تا شب  انجام میدم به خودم هدیه ش میکنم تا ببنهایت جاهای خالی عاطفی  که سالها منتظر بودم توسط پدر و مادر و بقیه پر بشه و نشد و خالی موند رو خودم پر کنم

      اینجوری درونم میفهمه که حامی قدرتمندی داره ،همین حس اطمینان بمن قدرت میده که حرکت کنم و تمام چیزهای با ارزش رو برای خودم و حق خودم بدونم ،اونوقت دیگه نیازی نیست من به دنبال چیزهای با ارزش باشم ،چیزهای با ارزش به دنبال من خواهند اومد و منو پیدا میکنن ،مگه آهنربا کار خاصی انجام میده وقتیکه نزدیک براده میشه ؟ نه انجام نمیده ،براده ها میچسبن به آهنربا  ،پس احساس ارزشمندی کنیم که چیزهای ارزشمند به ما بچسبن که یکیشون همین لاغر بودنه 

      یادمه بچه که بودم به دست پا چلفتی بودن معروف بودم و یجورایی منو بی عرضه تعریف کرده بودن ،پدرم شخصیت بسیار دیسیپلین،منظم  و خشنی داشت و باید همیشه کارهاش بصورت خاصی انجام میشد و تقریبا همه ازش حساب میبردن و بینهایت از آدم های ضعیف و بی عرضه بدش میومد 

      و وقتی کاریو پدرم ازم میخواست که انجام بدم مطمئن بودم از ترسم  خرابش میکنم و خرابکاری هم میکردم ،جوری شده بودم که وقتی پدرم کاری ازم میخواست میرفتم از خواهر بزرگم درخواست میکردم اون انجام بده که مبادا پدرم تحقیر و تنبیه م نکنه ،تا جایی پیش رفته بودم که وقتی پدرم سرم فریاد میزد و خشم چشما هاشو میدیدم خود ادراری در من بوجود اومده  بود و همه بخاطر این مسئله مسخرم میکردن و میگفتن به فریده چیزی  نگید الان کار خرابی میکنه 

      خدارو شکر میکنم که وارد دوره ها و آموزش های ذهنی شدم ،از خودم مطلع شدم ،کاستی های خودمو دیدم ،نقاط قوت خودمو شناسایی کردم و دارم تمرین میکنم که حس خودباوری و قدرت های درونیمو بشناسم ،خودمو قبول کنم با تمام مموری وحشتناکی که از خود قبلیم دارم و همشونو میپذیرم و ازشون رد میشم تا برسم به ذات الهی خودم

      که اگر احساس توانمندی کنم ،انتظارات من عوض میشه ،اونوقت انتظارم از خودم لاغریه ،سلامتیه ،خوشبختیه ،حال خوبه و میخوام به خودم بگم فریده قشنگم بیدار شو از اون خواب طولانی ،بیدار شو ،اگاه شو و خود جدیدتو ببین ،تو دیگه اون دختر دست پاچلفتی و بی عرضه سابق نیستی ،تو اصلا بی عرضه نبودی ،اونها تورو بد معرفی کردن چونکه اونها خودشون هم بلد نبودن و حتی با خودشون هم رفتارهای صحیحی نداشتن ،اون روزها تمام شده و  تو به جهان جدیدی قدم گذاشتی ،خودتو پیدا کن عزیزم

      چقدر با دیدن این ویدئو انتظارم از خودم تغییر کرد ،چقدر حالم دگرگون شد ،چقدر کثیفی های ناراحت کننده درونم شخم زده شد و از مغزم خارج شد ،چقدر سبکتر شدم انگار انرژی های بدرنگی روی قفسه سینه م سنگینی میکرد ،انگار پرده دیگه ای از جلوی دیدگان درونم  کنار رفت ،حالم یجوریه که قابل وصف نیست 

      و جالبه من ۴ ساله نان استاپ دارم روی دوره های ذهنی کار میکنم و تقریبا نزدیک ۲ ساله که در دوره ها و تمرینات  عزت نفس هستم و هر روز با خودم دیالوگ های جدیدی دارم ولی این عزت نفس که بیس و مهمترین بخش وجودی ماست چقدر حساسه و هر روز نیاز داره که پاکسازی بشه از آلودگی هاییکه سالها در اون پر و تلمبار شده که با تمرینات هر روزه ی خودم باز هم میبینم ،من درونی، خیلی پر و لبریزم و باید تمرین کنم ،باید خودمو بیشتر ببینم و حمایت کنم 

      از این ساعت به بعد میخوام انتظارم از خودم و زندگیم فقط خواسته هام باشه ،مگه من در مسیر لاغر شدن نیستم پس چرا انتظارم لاغر شدن نیست ؟ چرا خودمو تو آینه چک میکنم ؟ چرا مدام از خودم میپرسم که چرا لاغرتر نمیشی و نگران میشم ؟ اینها نشانه اینه که من انتظارم لاغر شدن نیست ،چونکه کد دوران کودکیم بیشتر برام فعاله تا کد جدید ،کد قبلی که میگه تو لایق نیستی 

      و حالا میخوام آگاهانه فقط کدهای جدید رو برای خودم فعال کنم و برم تو شهر سابق ناخوداگاهم و تمام کدهای یخ زده و زنگ زده قبلیو غیر فعال کنم تا بتونم کدهای جدیدو فعال کنم که این به همت من نیاز داره که باز هم بیدارتر بشم ،لایقتر بشم و خودمو قوی و توانمند ببینم که منم میتونم مثل تمام کارهاییکه کردم و موفق بودم 

      راه دیگه ای که کمک میکنه به خواسته هامون برسیم ،کوچیک کردن خواسته هاست ،چرا ما به بعضی از هدف هامون میرسیم و به بعضی هاشون هیچ وقت نمیرسیم ؟ 

      خواسته هایی که برای ما دور از دسترسه و نمیتونیم باورشون کنیم یعنی از حد ذهن ما وسیعتر هستند و خواسته های کوچیکتر ما از حد ذهن ما کوچیکترن 

      مثلا رفتن و مهاجرت کردن به آمریکا برای من بزرگ و دور از دسترسه ولی رفتن به کشورهای دیگه شاید راحتر بنظر برسه ،چونکه از قبل آمریکارو برای من بزرگ جلوه دادن ،دور و غیر قابل دسترس ،جنگجو و خطرناک تعریفش کردن و یه حالت دشمنی تور در ته اعماق من بوجود اومده ،همون شعارهایی که تو مدرسه و سر صف میدادیم اونم نااگاهانه باعث شدن ،اون کشور در ذهن من عادی نباشه

      ولی من از بچگی وقتی اولین بار پدرم  کره زمین واسمون خرید و تو درس جغرافی ،میرفتم تو کره زمین  ،آمریکارو نگاه میکردم و با خودم فکر میکردم آمریکا دقیقا اون سر دنیا ست ،چقدر با ما فاصله داره و برام جالبه که از همون بچگی هم دنبالش بودم و همیشه دوست داشتم از ایران مهاجرت کنم

      و اگر هنوز مهاجرت نکردم نشون میده که ترمزها و ترس های زیادی دارم و مهاجرت کردن برام بزرگ و ترسناکه و از دایره کوچیک ذهن من عبور نمیکنه 

      لاغری هم برای کوچیکی دریچه ذهنم هنوز بزرگه ،باید لاغریو کوچیک کنم ،الان داشتم به دوستم میگفتم ،مگه ما به دنیا اومدیم ناهنجار بودیم ؟ نبودیم ،پس خلقت ما مشکلی نداشت ما با افکارمون به این صورت شکل پیدا کردیم

      تمام خواسته هایی که داریم که فکر میکنیم خیلی بزرگ و دست نیافتنی هستند مثل خونه ،ماشین ،مهاجرت ووو ابزارهایی برای بهتر زندگی کردن ما هستن که خداوند فقط برای لذت بردن بیشتر ما آفریده که ما ازشون بهرهمند بشیم 

      پس اینهمه نعمت برای چه کسانی آفریده شده؟ برای آدم ها خلق شده که استفاده کنن ،اگر ما استفاده نکنیم پس کی استفاده کنه ؟  ما با ظرفیت کوچیک ذهنمون نمیپذیریم‌ که میتونیم تو دل آرزوهامون  زندگی کنیم و خودمونو لایقش نمیدونیم وگرنه خدا که خصاصتی نداره و همه چیزو در اختیار ما گذاشته 

      پس باید لاغر شدنو کوچیک کنیم در مقابل اونهمه کارهاییکه انجام دادیم‌ و به هدف هاییکه رسیدیم ،اینهمه آدم لاغری که میبینیم چجوری متناسب هستن؟ خب متناسبن دیگه ،اونها پذیرفتن ، چیز غیر قابل تصوری که نیست ،برای ما هم میشود

      دنیا پر از افراد متناسب ،یکی از اونها هم من میشم ،متعادل و زیبا و با اعتماد بنفس و خدارو همیشه شاکرم برای اینهمه آگاهی ناب ،سپاس برای این فایل کد دار  

          

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار ملکه عشق
      1400/09/30 22:35
      مدت عضویت: 1218 روز
      امتیاز کاربر: 10303 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,460 کلمه

      به نام خدایی که اراده اش بر خیر است 

      سلام و درود هم مسیری های فعال😍 

      باورلاغر شدن را در خود ایجاد کنید .

      در تمام سالهایی که تلاش می کردیم تا با روشهای مختلف لاغری و از بیرون از طریق محدودیت غذایی و فشار ورزشهای سخت بر جسم لاغر شویم و هربار شکست می خوردیم و نتیجه ماندگار نداشتیم باور ما بر چاقی و چاق ترشدنمان بود ….

      باور چاقی مهمترین مانع باور نداشتن لاغری است ✨

      چاقی مزایای بسیاری برای ما داشت بارها از والدین خود شنیده بودیم که چاقها قویترند و پر زور تر هستند و چاق ها یک لایه محافظ دارند که اگر ضربه بخورند آسیب نمی بینند یک مدتی بسیار می شنیدم که چاقی مد شده و عمل می کنند که چاق شوند چاقها مهربانند و ….در ناخودآگاه ما ثبت شده بود که چاقی کلی نفع داره برامون ولی با منطق خود تلاش می کردیم لاغر شویم و ظاهرا می گفتیم چاقی را دوست نداریم ….

      اما افرادی که باور داشتند که لاغر می شوند نتیجه خوبی می گرفتند.

      باور کردن یعنی چه ؟!

      باور همون انتظار هست از خودمون که بارها به زبان هم می آوریم مثلا رژیم می گرفتیم و ساعتی ورزش می کردیم ولی آخرش می گفتیم حالا اگر جواب بده !…یا من که می دونم باز چاق می شم …یا اینکه لباسهای گشاد شده را نگه می داشتیم و می گفتیم حالا اگر چاق شدم لباس داشته باشم …..

      برای خیلی از افراد آشنایی با موضوعات ذهن جذاب هست ولی اون افرادی که با اشتیاق دنبال می کنند در حقیقت نیروی درونی آنها داره هدایتشون می کنه یعنی با اینکه هیچ نتیجه ی هم اوایل لمس نمی کنند اما یک نیروی درونی میگه میشه و امید عجیبی دارند و ادامه می دهند ….

      ممکنه ما آموزش هم ببینیم اما در نهایت نتیجه را باور ما و انتظار ما رقم می زنه (انتظار ما یعنی تصویرهای ذهنی که به صورت شفاف در ذهنمون داریم )

      (به قومی مبتلا شده ایم که فکر می کنند غیر از خودشان خداوند دیگران را هدایت نکرده است !…)این عبارت را خیلی وقت پیش خودندم و فکر کردم چرا من هر انسانی را که از قبل می شناسم میبینم یک پکیج از خصوصیاتش برام باز میشه مثلا طرف حسود بوده ولی شاید دیگه نباشه !…ما از لحظه لحظه های زندگی مردم خبر نداریم و چقدر خوب میشه که بدون قضاوت ذهن و پرونده های خاطرات با انسانها روبرو بشیم ….همون تصویرهای ذهنی ما خاطرات و تجربه هامون هستند که انتظار داریم فلانی این رفتار را با ما بکنه و این درخواست ذهن ما هست و حتما انجام میشه و بالاخره از طریق انسانی به ما می رسه ؟!…

      جهان پاسخ انتظارهای ما را میده !

      هیچ چیز نمی تونه مانع رسیدن من به اهدافم بشه و وقتی این باور را داشته باشم خداوند بی نهایت راه نشونم می ده که منو به خواسته ام برسونه .

      با تکرار عبارت تأکیدی نمیشه لاغر شد یا به اهدافمون برسیم …چون مراحل آموزش ذهن را باید یادبگیریم موانع و فرمولهای غیر صحیح و شناسایی کنیم و  فرمولهای صحیح را جایگزین آنها کنیم .

      اول انتظار لاغر شدن را باید داشته باشیم بعد آموزش ببینیم و نتیجه میشه لاغری .

      اول آشپزی را یاد بگیریم بعد مواد غذایی داشته باشیم می توانیم غذای خوبی پخت کنیم .

      فایلها و دوره ها قدرتی ندارند که بخواهند ما را لاغر کنند بلکه فقط تابلوی مسیر هستند قدرت در وجود من هست باور به توانمندی خودم قراره لاغرم کنه .

      اگر ما در هر جنبه ای از زندگی پکیج مشکلاتی داشته باشیم و در مسیر آموزش ذهنی باشیم فقط با تغییر ذهن و انتظارمون (تصویرهای ذهنی جدید باید ایجاد کنیم )و به مرور همه چیز تغییر می کنه.

      عدم خودباوری ریشه تمام مشکلات مسیر زندگی ماست !…از کودکی بارها سرزنش شدیم تحقیر شدیم از والدین و جامعه و معلمان شنیدیم که تو که نتونستی و بارها مقایسه شدیم و به تعداد سالهایی که چاق بودیم و شکست خودیم فشار روی ذهنمون هست و خودباوری و اعتماد به نفسمون نابودشده  و همین موضوع باعث شده که تصویری در ذهن خود داشته باشیم و تردید از اینکه بتوانیم موفق بشیم اون هم با قدرت ذهن خودمون !..اما باید روی ذهنمون کار کنیم تا قدرت و توانمندیمون احیا بشه …

      باید موفقیتهامون را به خودمون یادآوری کنیم اینکه به راحتی تو دانشگاه قبول شدی یا رانندگی بلدی تو کلاس خیاطی شاگرد اول بودی و مدیریت خانه داریت بیسته هرکاری را تا آخرش رفتی و به خوبی موفق شدی تا توجه به توانایی هامون بیشتر بشه 

      می خواهم و می توانم و می شود 🌱  

      هر آموزشی نیاز به یک تایمی  داره مثلا برای گرفتن مدرک دیپلم ۱۲سال تحصیلی را می گذرونیم یا آموزش خیاطی و رانندگی یعنی از روز اول و وقت ثبت نام منطقی شده برامون که باید قدم به قدم و با استمرار یادبگیریم اما برای لاغری عجله داریم و به خاطر تبلیغات تلوزیونی که بارها شنیدیم طی ۳ماه لاغر شوید یا هر هفته ۵کیلو از اضافه وزن خود کم کنید برامون دوره آموزش ذهنی که زمان نداره منطقی نیست !…

      اگر فردی باور کرده باشه که در صحیح ترین مسیرخودش هست هرروز با اشتیاق یک گام برای  لاغری بر می داره و این نشون دهنده اینکه که باور داره لاغر میشه اما به زور یا با ناامیدی نمیشه یعنی باور به لاغری ایجاد نشده با تردید داریم حرکت می کنیم حالا بریم ببینیم چی میشه !؟…

      تصور کنید باورهای ما یک حلقه هستند به قطر ۱۰سانتی متر و حالا اگر خواسته ما یک گوی باشه به قطر ۲۰سانتی متر از این حلقه باور ما رد نمیشه پس بهترین راه اینه که خواسته خودمون را کوچیک کنیم یعنی با خودمون بگیم این همه آدم متناسب منم یکی مثل اونها لاغری که چیزی نیست هر چیزی اگر در ذهن ما بزرگ و درور از دسترس باشه یعنی حلقه باور ما نسبت به اون موضوع کوچیکه باید خواسته را کوچک کنیم یک دایره بزرگ رو صفحه بکشید و خواسته خود را به عنوان نقطه ای ریز در وسط صفحه قرار دهید و تفکر کنید خواسته من هر چقدر هم از نظرم بزرگ باشه دربرابر نعمتهای بیشمار خداوند فقط یک ذره است بعضی از ما از جمله خودم ذهن رو یک غولی می دونند که نمی تونند باهاش کنار بیان انگار و حالیش کنند که ظرف خودشو بزرگ کنه و قدرت خودشون را به ذهن می دهند و احساس ناتوانی و ضعیف بودن می کنند البته نوعی مهارت هست که به شناخت ذهن برسیم ولی من گردو میخوردم و همه می دونند که گردو شبیه مغز هست یک گردو گرفتم تو مشتم فشارش دادم گفتم قدرت منم و این شاکله در دست منه در اختیار منه و خیلی آروم شدم ولی جنگ باهاش ندارم خودم تربیتش کردم سالها ناآگاهانه حالا آروم آروم خودم هم درستش می کنم .

      افرادی هستند که پذیرفتند می توانند پولی به دست آورند برای همین در قرعه کشی ها شرکت میکنند ولی چون مسیرشون صحیح نیست و آموزش ذهن ندیدند ثروتمند نیستند …

      توجه کردن به متناسبها و تکرار اینکه منم میتونم لاغر و طبیعی باشم این که چیزی نیست باور لاغری را در ما تقویت می کنه اما گاهی ممکنه به یک فرد چاقی نگاه کنیم و بگیم خداروشکر دیگه من اینقدر چاق نیستم …این توجه به شکست اون فرد هست و ما را ضعیف می کنه باید به افراد موفق توجه داشته باشیم .

      توجه کردن به مقدار غذایی که می خوریم یعنی هنوز نگرانیم که نکنه چاق بشم و باور به لاغری نداریم .

      آیا بعد از رسیدن به تناسب اندام هم باید آموزشها را ادامه بدهیم !؟ریشه این پرسش هم از نگرانی است  نسبت به چاق شدن و البته که موفقیت در استمراره اصلا اگر کاری برای ما لذت بخش باشه هرروز دوست دارم انجامش بدیم.

      من امروز برای ناهار ماکارانی با ترشی انبه خوردم اما بلافاصله به پسرم گفتم انگار سیر نشدم چون ترشی خوردم دلم ضعف میره !…پسرم سریع گفت مامان این هم یک باوره چه ربطی داره …دیدم راست میگه ها فکر کردم که ترشی یه حجمی داشته بالاخره یعنی اضافه شده بهم ولی چرا من فکر می کنم دل ضعفه میاره ؟!…

      یادم افتاد بارها می شنیدم و می دیدم لاغرهای فامیل خیلی ترشی خور بودند و همین که فشارشون می افتاد دیگران می گفتند فلانی جون نداره ترشی هم خورده فشارش افتاده ! اینم یک فرمول بود که کشف شد و به نوعی سواکردن غذاها از هم و قدرت دادن به غذا که خیلی مخفی بود و دیر به دیر اتفاق می افتاد چون من اصلا ترشی خور نیستم به ندرت و کم …

      امروز که داشتم تفکر نوشتاری انجام می دادم نوشتم من تا ابد لاغر میمونم ذهنم هنگ کرد انگار ابد خیلی دور بود ..قبول نمی کرد ولی من آموزش لاغری میبینم مثل زبان مادریم که صحبتش می کنم تا ابد لاغری را هم یادمیگیرم و زندگیش می کنم تا ابد ….

      الهی شکر که به لطف خداوند زندگی هدفمندی داریم و هرروز برای اینکه بهترین خودمان باشیم کاری انجام می دهیم …سپاس از استاد عزیز و عوامل هوشمند کائنات 

      خدایا سپاااااااااااسگزارم 

      خدایا عاااااااااااااشقتم ♥️

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1400/07/09 17:26
      مدت عضویت: 1639 روز
      امتیاز کاربر: 27591 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,793 کلمه

      سلام خدمت استاد گرامی و دوستان خوبم 

      موضوع این جلسه باور هست 

      من باید باور کنم میتونم متناسب بشم 

      و به زبان ساده  باور همون انتظار هست .ذهن من زمانی برای من چیزی رو خلق  می کنه که من باور کنم میتونم اون رو به وجود بیارم و یا اینکه به عبارتی دیگه به دست اوردن اون چیز برای من سخت و کار دشواری نباشه و درواقع برای من بسیار طبیعی و ساده باشه که میتونم اون چیز رو داشته باشم و در واقع به دست آوردن اون چیز خیلی کار محال و دور از دسترسی برام نباشه و  برعکس خیلی رسیدن به اون هدف برام چیز کوچیک و ساده ای باشه که مطمعن باشم حتما بهش میرسم خلاصه در این صورت که من تمام این تغییرات رو در خودم ببینم پس  باورهای من تغییر کردن و در مسیر درستم و به زودی متناسب میشم .

       قطعا من همین لاغری  با قدرت ذهن رو خیلی باور کردم و انتظارم از خودم خیلی تغییر کرده که من  به زودی در وزن ۵۹ کیلو  قرار خواهم گرفت و  حالا من در راه رسیدن به اون وزن  هستم که اینطور غذا خوردنم تغییر کرده و خیلی از هوسها و میلهای من  در زمینه ی خوردن تعییر کرده  همین دیشب  با همسرم یه مرکز خرید بودم که بعدش با بچها رفتیم شهربازی طبقه بالا و بعد بچه ها  برای شام فود کورت  رفتن وو اما من دلم،شام نمیخواست دلم  میخواست  همچنان به طبقه ی دیگه مرکز خرید برم و برگردم و نگاه اجناس کنم و خرید کنم و ….  اما همسرم  که خیلی گرسنه بود  سریع  پیتزا سفارش داد اما من با فهمیدن بوهای انچنانی عدا ها که در کل شهربازی و فود کورت میومد اصلا احساس گرسنگی نکردم و زیر دلم خالی نشد و با خوردن بقیه افراد  همکه در حال خوررن بودن  تحریک نشدم و خیلی خیلی مسلط تر شدم به تمام رفتارهای عدایی خودم و اصلا هوس خوردن نکردم و  یا از اینکه چند شب پشت سرهم، بر حسب اتفاق دارم برای شام  به رستوران میرم نترسیدم  و مثل گدشته استرس نگرفتم اول اینکه به خودم گفتم مهم به اندازه خوردن هست اصلا زمان و مکان و نوع غدا مهم نیست پس ترسی نداره و  بعد  به خاطر بقیه روی میز نشستم با  اینکه من زیاد گرسنه نبودم و پیتزا که اومد من دو برش پیتزا خوردم در حالی که همش جلوی من بود و من گفتم نمیخوام و بقیه اش رو همسرم خورد و خیلی سبک و راحت  از روی میز بلند شدم چقدر تعییر عالی دارم خدایا شکرت اونم در مقابل فست فود داخل رستوران که همه در حال خوردن و پر از بوهای خوب بود اما من عالی رفتار کردم و اصلا نمیترسم چرا چون انتطارم از خودم تعییر کرده چون باور کردم میتونم لاغر بشم و به زودی به تناسب دلخواهم برسم و تازه آخر  شب هم در باغ تولد عزیزی بود که کلی کیک و شیرینی بود و من بازم نصف یک ناپلونی  کوچولو و  یه ذره کیک شکلاتی خوردم و دیگه نخواستم و ادامه ندادم و گذاشتمشون زمین  اگر قبلا بود میگفتم همین یه امشبه بزار بخورم و دیگه گیرم نمیاد چون از قنادی مورد علاقه ای من بودن و …اما  این همه تغییر کردم چون دوباره میگم باور کردم میتونم لاغرربشم 

      اگر من باور کنم میتونم تغییر کنم و زندگی جدیدی خلق کنم و برای ذهنم طبیعی بشه و باور کنه نتایج جدید برای من به وجود میاد من باید همزمان با کار کردن روی خودم تصویرهای ذهنیم هم  تغییر کنه پس اگر  مدتی هست در سایت هستین ببین تصویر ذهنی خودت از خودت چی هست انتطارت از خودت چی هست ؟؟؟ که رفتارهای چاق کننده داشته باشی و هنوز پرخوری کنی یا خیر .

      من از وقتی پدیرفتم که خودم به تنهایی میتونم  جسمم رو خلق کنم و بدون نیاز به هیچ عامل بیرونی من میتونم لاعر بشم  فقط با افکار و باورهای و رفتار درست که در این سایت اموزش می  ببینم توانایی لاعر شدن رو دارم   بنابراین  همیشه بهترین رفتار رو در مقابل مواد غذایی از خودم نشان میدم چون باور کردم و پذیرفتم که خودم مسول لاغری خودم هستم نه هیچ دارو و قرص و غدا و ورزش،و دمنوش،و رژیم و …..پس چون انتطارم از خودم تغییر کرده رفتاری رو نشون میدم که  در  ذهنم انتظارش رو دارم .

      • باور نتیجه رو رقم میزنه 

      من باور دارم وقتی میخوام به خو استه ام برسم خدا راه هایی رو نشونم میده که من به خواسته ام برسم .

      من انتطارم از خودم و خداوند این هست چون من در این مسیر حرکت میکنم و خدا حمایتم میکنه قطعا من لاغر ایده ال میشم و من دارم پیشرفت میکنم چون من باور دارم چیزی مانع لاعری من نیست  این میشه انتظار من از خودم برای لاغری .

      من انتظارم از خودم لاغری ۵۹ کیلو به همراه پایین تنه و  رانهای لاغر  و بالاتنه ی ظریف و کمر باریک و شکم صاف هست برای همین نمیتونم زیاد بخورم  نمیتونم هر چیزی رو در اطرافم  بخورم و …

      من انتظارم از خودم لاغری هست بنابراین هر فایلی گوش میدم بسیار برام تاثیر گذار هست و در من تاثیر شگفت انگیز میزاره و من روز به روز رفتارهای  غذایی زیبا تر و بهتری دارم .

      من انتظارم از خودم این هست که من میتونم لاغر بشم پس هر روز باید یک فایل گوش بدم و به اونها عمل کنم  تا لاغری دلخواهم رو ببینم .

      من خودم با کلی ناامیدی و ترس و نگرانی  وارد سایت شدم  اما به خوبی این اگاهی ها رو درک کردم و عمل کردم 

      من خودم در خیلی از زمینه ها با تغییر باورهام دارم زندگی جدیدی رو خلق میکنم و رقم میزنم چون دارم ذهن رو برنامه ریزی میکنم .

      همه ی چاقها اعتماد به نفس لازم رو ندارن  چون یه عمر تو سر ما خورره که تو نمیتونی تو توانایی نداری و ما تحقر شدیم و بارها در سر ما خورده شده پس یکم زمان میبره تا خودمون رو ترمیم کنیم و نباید عجله کنیم ما در خیلی از مسایل زمان رو پدیرفتیم و عجله نداریم مثلا برای تغییر هر فصل خوب میدونیم  باید ۳ ماه صبر کنیم یا برای  داشتن فرزندی سالم نه ماه باید  انتطار بکشیم و یا برای لیسانس باید ۴ سال بریم  دانشگاه و  بیاییم تا مدرک ما رو بدن و ما در خیلی از این زمینه ها عجله نداریم اما نوبت به لاغری که میرسه ما عجله میکنیم و اما باید روی این موضوع کار کنیم و باورهای خودمون رو تغییر بدیم .

      ببین انتطارت از خودت در مورد لاغر شدن چی هست ؟؟؟من هر روز با اشتیاق فایلها رو گوش میدم و به اونها عمل میکنم و مطعنم به زودی به لاغری دلخواهم میرسم و میدونم هیج معجزه ای هم در کار نیست باید افکار و باورهای خودم تعییر کنه تا جسم من تغییر کنه .

      من هم راحت انتظارم رو تغییر میدم چون تا چند سال پیش لاعر بودم پس میگم لاغری حق من هست مال من ولی چون در مسیر غلط و راه نا درست بودم از دستش دادم اما دوباره به دستش میارم .

      برای تعییر انتظار دو راه وجود داره 

      • با مرورر توانمندیها م که من کلی مدرک دارم مثل رانندگی و کامپیوتر و ارایشگری و گلسازی و … پس لاغری هم یه هنر هست مثل بقیه هنرها که یادش،گرفتم و اصلا سخت نبوده پس من لاغری رو هم یاد میگیرم بماند که من توانایی در انجام   آشپزی و خانه داری و بچه داری و کار با موبایل رو هم دارم و در زمینه ی خود لاعری هم  بارها من تونستم در زمانهای مختلف وزن کم کنم حتی در حد ۳۰ کیلو که این نشان از توانایی جسمم برای لاعر شدن داره من در سال ۸۳ در سال ۸۶ در سال ۹۰ در سال ۹۳در سال ۹۴ و تا سال ۹۸ من مدام رژیم گرفتم و کلی وزن کم کردم و خودم رو متناسب کزدم که این کم چیزی نیست و اینها همه توانایی هست که من داشتم و انجام دادم .

      من باید لاعر شدن رو در ذهنم کوچک کنم به فرض،مثال اگر باورهای من یک حلقع با قطر ۱۰ سانت باشه و لاعر شدن یک گوی با قطر ۲۰ سانت باشه هر چقدر تلاش کنم نمیشه این گوی از این حلق رد بشه و وارد تجربه ی زندگیت بشه .پس من باید به جای بزرگ کردن حلقه ی باور باید گوی هدف رو کوچیک کنم و بگم بابا این همه آدم لاغر در اطراف من هست که دارن به راحتی زندگی میکنن پس منم یکی مثل اونها مثل خواهرم مثل دخترم مثل دوستم  مثل زن همسایه ام مثل خواهر همسرم و خواهر زداه های همسرم و ….من هم خیلی راحت بدون درد سر لاغر خواهم شد.

      منم عاشق ماشین شاسی بلند مثل لکسوز   فول آپشن هستم و بارها به خودم میگم این همه ادم در شهر این ماشین رو دارن پس چیزی نیست و برای خدا چیزی نیست جزیی از جز هست و به راحتی وارد زندگی من میشه و منم اون رو تجربه میکنم و داشتن اون رو در ذهنم کوچیک میکنم پس خیلی راحت لاغری ی دلخواهم  و خونه  ی دلخواهم و ماشین دلخواهم و ….. وارد تجربه ی زندگی من میشه .

      لاعر شدن رو بازم باید کوچیک کنم تا به اون برسم و در دهنم بزرگ نباشه مثلا من میگم با این روش ذهنی من خیلی راحت به تناسب میرسم بر خلاف قبلا که با زجر و سختی بود من با این روش راحت لاعر میشم مثل استاد و دوستان شگفتی ساز .

      • من به هیچ وجه نباید به لاغرها حسادت کنم چون از نتیجه دور میشم  برعکس من یاد گرفتم همیشه به لاعرها توجه کنم و اونها رو تحسین کنم مثل استاد و دوستان شگفتی ساز و به خودم میگم اگر اونها تونستن پس منم میتونم  و باور کردم و در من اشتیاق و انگیزه زیادی به وجود اومده که سالها در سایت هستم و هر گز از مسیر خارج نشدم .
      • من خیلی راحت لاغر میشم چون روش جدیدی هست و خیلیا از اون اگاهی ندارن هنوز با سختی و زجر در حال لاعر شدن هستن اما من به این راه آسان هدایت شدم و با لدت و اسانی دارم لاعر میشم .
      • من انتطارم از خودم لاعری ۵۹ کیلو هست و قطعا  رفتار م با این وزن دلخواهم هر روز هماهنگ تر میشه .
      • من اگر اینجا هستم حتما خدا توانایی من رو دیده که من میتونم  موفق بشم و من رو وارد این مسیر کرده پس من میتونم لاعر بشم .
      • من دوست دارم پولدار بشم اما راهش رو باید پیداکنم و نباید متوسل بشم به راه های علط و سخت و خیلی راحت و ساده به هدفم میرسم .
      • به مقدار عذا خوردنت توجه نکن و نگران اون نباش اگر هنوز اینطوری انتظارت از خودت لاعر شدن نیست چون اگر لاغر شدن بود دیگه نگران نمیشدی .
      • اگر به هدفت رسیدی و در وزن دلخواهت قرار گرفتی بازم باید این اگاهی ها رو مرور کنی تا همیشه موفق و لاعر باشی مثل رونالدو که همیشه در حال انجام تمرینات هست که موفق و روی فرم  باشه.
      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Jazab
      1400/05/30 14:35
      مدت عضویت: 980 روز
      امتیاز کاربر: 237 سطح ۱: کاربر مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,025 کلمه

      سلام به استاد عزیزم دوستان همراهم 

      گام پنجاه در مسیر لاغری من 

      شرایطی که الان ما داریم در هر جنبه از زندگی براساس باورها ما شکل گرفته

      باورها ما سازنده زندگی ما است 

      همجا از اساتید مطرح جهان این حرف است که اگه میخواهی تغییر کنی به شرایطی که دوست داری برسی باید باورت تغییر بدی تا زندگیت تغییر کنه 

      حالا به طور کلی باور یک فکر است که بارها تکرار شده 

      به طور شفاف باور همان انتظار ما از زندگی است 

      انتظارت از خودت در زندگی چی هست همان باور تو است 

      انتظارت از مسیر لاغری چی هست همان باورت است 

      انتظارات از روابط چی هست همان باورت است 

      به طور کلی انتظارات در جنبه ها مختلف چی هست همان باورها تورو تشکیل میدهد 

      حالا چند نمونه از انتظارات خودم در جنبه ها مختلف شرح میدهم 

      من انتظارم از ازدواج کردن این بود سن من رفته بالا کسی دیگه دختر به این سن نمیخواد،من پیر دارم میشم زشت هستم کسی دختر اینجوری نمیخواد من چاقم کسی من نمیخواد من شغل ندارم کسی دختر بیکار نمیخواد من بابام کارگر است کسی بخاطر بابام من نمیخواد پسر خوب واسه ازدواج کم است اقتصاد خراب است کسی توان ازدواج کردن نداره پسرها معتاد علاف خیانتکار هستند مجرد بمونی بهتر از بدبخت کردن خودت هست و همه این انتظارات داشتم وحالا میومدم تلاش فیزیکی میکردم هرچی تلاش میکردم نمیشد اصلا و با قانون ذهن اشنا شدم بازم اونجا دانبال روابط ایده ال خوشبختی بودم ولی نشد موفق نشدم چون من انتظارم تغییر نداده بودم پس شرایط من هم تغییر نمیکرد و همیشه اون چیزهایی که انتظاراش در روابط خواستگاری داشتم میدیدم و همیشه شکست میخوردم در روابط 

      حالا انتظارم در کسب کار چی بود کار نیست کار واسه دختر کم است رشته من بد هست کارش کم است بیشتر هم واسه پسرها خوبه اقتصاد خراب است کار نیست پارتی باید داشته باشی اگه نداشته باشی کار بهت نمیدن من نمیتونم کار کنم استعداد ندارم توانایی ندارم حالا دربه در دانبال کار بودم ولی کار درست حسابی گیرم نمیومد چون من انتظار از کار تغییر نکرده بود

      در مورد لاغر شدن من انتظارم این بود من که لاغر نمیشم توانایی لاغرشدن ندارم حالا بیام این روش به کار ببرم شاید معجزه بشه و لاغر بشم حالا من دوست داشتم لاغر،بشم تلاشم میکردم ولی انتظارم از خودم لاغر نشدن بود 

      در مورد ثروت هم انتظارم این بود که پول نیست ثروت نیست همه بدبختن اقتصاد خرابه مملکت دیگه خراب شده هرکه فرار میکنه میره خارج ثروت پول نیست باید حتما ارث بهت برسه تا پولدار بشی حالا منم که ارثی بهم نرسیده پس چطور پول دار بشم حالا این باور من بود از اون ورم میومدم تلاش میکردم که پول جذب کنم ولی چیزی تغییر نمیکرد چون من انتظارم از ثروت تغییر نکرده بود 

      حالا چطور این انتظار در خودمان به وجود بیاریم واسه کسب خواسته ها دوتا راه حل ساده دارد واسه تغییر باورها یا همان ایجاد باور صحیح در ذهن 

      یکی از راه ها ساده اینکه مرور کنیم کارهایی که در گذشته اموزش دادیم الان به راحتی انجام میدیم چون ما همیشه بخاطر چاقی خودمان مورد سرزنش قرار گرفتیم نمیتونی عرضه نداری نگاه فلانی از این حرفها هزار بار بهمان گفتند و دیگه خودمان نمیتونم باور کنیم پس نکته اول باید این خود باوری در خودمان شکل بدهیم چطوری با مرور کارهایی که در گذشته اموزش دیدیم الان به راحتی اون کار انجام میدیم 

      حالا من هنرها و اموزش ها خودم میگم 

      خواندن نوشتن یاد گرفتم الان به راحتی میتونم بخوانم بنویسم کار با گوشی یاد گرفتم الان راحت کار میکنم  پته بافی یاد گرفتم راحت انجام میدم زدن سوزن انسلین یاد گرفتم راحت انجام میدم واسه بقیه اشپزی یاد گرفتم راحت اشپزی انجام میدم ارایشگری یاد گرفتم و راحت ارایشگری میکنم واسه بقیه 

      اتو کردن یاد گرفتم راحت اتو میکنم 

      گل کاری یاد گرفتم راحت گل میکارم نگه  داری میکنم

      رقصیدن یاد گرفتم راحت میرقصم

      ایمیل یاد گرفتم راحت ایمیل درست میکنم 

      کارها منزل یاد گرفتم فوری انجام میدم

      خب لاغر شدن هم مث این ها یک هنر است دارم یادمیگیرم در مسیر لاغری من و راحت متناسب میشم همین 

      راه حل دوم واسه ایجاد باور صحیح یا همان انتظار کوچیک کردن خواسته است چطوری وقتی یکی مبینیم متناسب است بگیم با خودمان بیا این فرد هم متناسب است متناسب شدن که چیزی نیست وقتی این فردمتناسب است منم میتونم متناسب بشم متناسب شدن که چیزی نیست یا بریم نگاه البوم شگفتی سازان کنیم بارها به خودمان بگیم وقتی این همه افراد متناسب بشن پس منم میتونم متناسب شدن که چیزی نیست وقتی این همه افراد تونستن پس منم میتونم متناسب بشم .به نتایج دوستان توجه کنیم که عکس میدن ویس میدن مینوسن پس به اینها توجه کنیم و لاغر شدن در ذهن مان کوچیک کنیم تا برسیم به اون خواسته هر خواسته ای که داری فرق نمیکنه پول باشه ماشین باشه روابط عالی باشه کار باشه خونه باشه  تناسب اندام باشه وقتی دیدیم دیگران دارند به خودمان بگیم بیا این همه ادم لاغر هستند یا ثروت مند هستند پس اینها که چیزی نیست وقتی این افراد دارند پس منم میتونم داشته باشم و وقتی اینجوری نگاه کنیم و حرف بزنیم در مورد خواسته ها خودمان رسیدن به اون خواسته کوچیک کردیم و راحت میرسیم کوچیک کردن خواسته خیلی راحت تر از بزرگ کردن باور است پس خواسته ها خودمان کوچیک میکنیم و راحت بهش میرسیم 

      حالا ما فراد چاق یک اشتباه هم داریم وقتی فرد لاغر میبینیم ازش بدمان میاد میگیم فلانی نگاه انگار از دماغ فیلم افتاده چه کلاسی میزاره و از افراد لاغر تنفر پیدا میکنیم و وقتی یک فرد چاق تر از خودمان میبینیم با لذت نگاش میکنیم میگیم این نگاه خداروشکر مث این نشدیم این خیلی داغونه و توجه میکنیم به چاقی در نهایت چاق تر میشیم و این کاملا اشتباه است و مانع متناسب شدن 

      پس بیاییم انتظارات خودمان تغییر بدیم تا تصویر ها ذهنی در جنبه ها مختلف تغییر کنه و در نهایت زندگی ما تغییر کنه این صحیح ترین داره واسه ایجاد باور صحیح هماهنگ با خواسته خودما وقتی اینجوری پیش بریم باور میکنیم که میتونیم متناسب بشیم انتظار ما از خودماندمتتاسب شدن حالا تنرینات هم باعشق علاقه انجام میدیم و متناسب خواهیم شد 

      انتظارات اشتباه باعث شکست ما در اون خواسته میشه 

      شاد پیروز موفق باشیم و من تعهد میدهم از همین الان باورها انتظاراتم از،خودم در جنبه ها مختلف تغییر بدم تا شرایط جدید واسه خودم بسازم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار saberizahra80
      1400/05/12 11:48
      مدت عضویت: 1590 روز
      امتیاز کاربر: 3426 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 782 کلمه

      سلام🙂

      مهمترین موضوع در موفقیت ….خود باوریه

      حالا خود باوری چیه؟؟؟ اینکه به خودت و تواناییهای خودت و حتی در رسیدن خودت به هدفهات ایمان داشته باشی

      اکثر ماها در شرایطی بزرگ شدیم که این عزت نفس و اعتماد به نفس ما رو نابود کردن از بسکه بهمون گفتن تو نمیتونی،تو بلد نیستی،بده خودم انجامش بدم،تو تنبلی،بی عرضه ای،بقیه رو ببین چقدر زرنگن،تو هیچ وقت نمیتونی یه کار رو به اتمام برسونی،….حالا این حرفها و باورها توسط خانواده معلمها دوستان و جامعه به ما گفته شده و باور ما شده بزرگتر هم شدیم یا همچنان این حرفها ادامه داشته یا اینکه خودمون بارها در ذهن خودمون تکرارش کردیم و برای خودمون یه والد سرزنشگر در ذهن ساختیم که همواره داره ما رو تحقیر و سرزنش میکنه و احساس لیاقت و توانایی ما رو ضعیف میکنه و به همین دلیل اکثر ماها عزت نفس و احساس ارزشمندی پایینی داریم و در واقع پایه و اساس موفقیت رو هم نداریم و اینم خودمون باید بسازیم.

      در موضوع لاغری هم همینطوره بعلت اینکه بارها تلاش کردیم لاغر بشیم و نشدیم هم حرف وحدیثای اطرافیان مبنی بر ناتوانی ما در لاغر شدن و هم توانمندی خودمون به شدت کم شده و این خودباوری در ما بسیار کمه

      با وجودیکه با اینهمه تلاش ما باز هم کوتاه نیومدیم و در عمق وجودمون باور داریم میتونیم لاغر بشیم باز هم وقتی به لاغری با ذهن که نتیجه هدایت خداوند به صحیح ترین مسیر لاغری هست باز هم با شک و تردید وارد مسیر میشیم نه با ایمان و این خودش نتیجه رو کمرنگ میکنه و باز از اونجاییکه ما قدرت رو از خودمون گرفتیم و دادیم به فایلها که بلکه این آموزشها بتونه ما رو لاغر کنه اینم به خاطر نداشتن خودباوری هست و نتیجه لاغری برای ما نداره در مسیر که جلو میریم و شکفتی سازان رو میبینیم باز هم عجله برای لاغر شدن یه مانع میشه و ما لیز میخوریم و نتیجه به تاخیر می افته… یا وقتی هنوز هم درگیر نوع غذاها و مقدار خوردنمون هستیم قدرت رو دادیم به غذاها و خودباوری نداریم حتی نگران این هستیم که لاغر نشیم یا اگه شدیم باز هم چاق بشیم باز هم به خاطر نداشتن خودباوری هست …..پس میبینیم که چرا اینهمه استاد روی این تاکید دارن و از اصول لاغری با ذهن میدونن چون باور به خود یعنی انتظار از خود موضوع جالب برای من این نکته بود که همزمان که دارین روی خودتون کار میکنین انتظار رو هم باید تغییر بدیم بعنی کار کردن روی خودمون به تنهایی جواب نمیده انتظار هم باید تغییر کنه البته هم این دو تا میتونن همدیگه رو تقویت کنن ولی تا زمانی که انتظار ما تغییر نکنه کار کردن روی خودمون هن جواب نمیده و اتفاقا نا امیدی ممکنه بده…‌چون همواره اطرافیان منفی هستند که ما رو از ادامه دادن منصرف کنن….برای همین همیشه تاکید میکنن که در مورد این موضوعات با کسی صحبت نکنین و خودتون در سکوت و خلوت مسیر هدایتی رو ادامه بدین …

      حالا درک میکنم که چرا بعضی افراد خیلی زودتر و بهتر نتیجه میگیرن چون اونا همزمان که دارن روی خودشون کار میکنن انتظارشون رو هم از آموزشها و از خودشون و از هدفهاشون تغییر دادن👌

      دو تا راهکار شما عنوان کردین برای تغییر انتظار چه در موضوع لاغری چه در سایر جنبه های موفقیت که خیلی عالی و ساده هستن و عمل کردن به اونا ما رو زودتر و ساده تر به نتیجه میرسونه

      ۱_یادآوری دستاوردهای خودمون 

      در مورد من؛قبول شدن پزشکی در دانشگاه دولتی با رتبه عالی در منطقه ۳ از یه مدرسه معمولی،یادگیری مهارت آشپزی از ۱۲ سالگی،یادگیری رانندگی از ۱۸ سالگی،یادگیری زبان در حد قابل قبول،یادگیری خانه داری و مهمانداری،مهارت مدیریت درمانکاه دولتی در کنار طبابت،مهارتهای شغلی خودم مثل خالبرداری،پاکسازی پوست،رتینول تراپی و مزوتراپی …..مهارت تشخیص و درمان بیماریها در حیطه تخصصی خودم،مهارت برخورد با مشتری و مشتری مداری،مهارت همسرداری و رابطه عاشقانه در۲۰ سال ازدواج،مهارت فرزند پروری و رابطه دوستانه با فرزند نوجوان،مهارت حل مسائل محیط کار،مهارت مدیریت مالی و سرمایه گزاری در حد قابل قبول،مهارت برخورد و رابطه با خانواده همسر ،مهارت مدیریت عوارض درمان وکلی مهارت دیگه….

      ۲_به جای بزرگ کردن حلقه باور خواسته ات رو کوچیک کن

      این خیلی عالیه اولین بار از شما شنیدم و نحوه توضیحتون هم خیلی عالی بود …

      فقط باید بهتر از اینها عملیش کنم توی زندگیم تا اهدافم رو تجربه کنم….به قول یکی از اساتید BMW بتید آرزو کنه که من سوارش بشم نه اینکه من آرزوم باشه سوار BMW بشم 😍

      به قول شما خواسته های ما هر قدر هم از نظر ما بزرگ باشن جزیی از جزئ هستن و در کائنات خداوند قطره ای از دریا ….برای خدا هم فرقی ندارن دادن هزار تومان یا صد میلیارد تومن

      این ما هستیم که باید خودمون رو بزرگ کنیم و ارزشمند بدونیم و لایق تا به راحتی خواسته مون وارد زندگی ما بشه👌👌

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 19 از 4 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 5432 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,729 کلمه

                  بنام خداوند بخشنده ومهربان 

      گام 50     باور لاغر شدن را در خود ایجاد کنید 

      از اسم گام هم پیداست که ما  باور  نداریم که می تونیم لاغر باشیم وگرنه الان چاق نبودیم 

      باور لاغر شدن را در ذهن خود ایجاد کنید تا آسان لاغر شوید ولاغر بمانید 

      از وقتی وارد دوره صد گام شدم متوجه شدم استاد همیشه فایل هارا با توضیح راجب  باور  شروع کردن وبه اهمیت داشتن باور اشاره کردن وهمین خودش نشان دهنده اینه که  باور  چقدر مهمه

      چرا تلاش های ما در این سال‌ها برای لاغر شدن نتیجه نداده؟ 

      همه‌ ی افراد چاق از اول اول یه تعریفی یا دلیلی خوشایند راجب چاقی شنیدن که در ذهنشون تصویر

      خوبی از چاقی حک شده وموافقت ذهن رو برای چاقی گرفتن 

      در ذهن ناخودآگاه چاقی عامل سلامتی. داشتن انرژی. قوت زیاد. تو دل برو بودن معرفی شده است 

      آنچه در ذهن ناخود آگاه راجب چاقی ثبت شده همه خوبی است اما آنچه در جسم به اسم چاقی می بینیم نافرم بودن و زشتی است سلامتی در معرض خطر است  حرف وحدیث دیگران همه نیش دار وتحقیر آمیز است وهمه بدی است 

      وقتی متوجه مشکلات چاقی می شیم بر اساس افکار منطقی تصمیم می گیریم با استفاده از روش های مختلف خودمون رو لاغر کنیم تا از شر اضافه وزن راحت بشیم 

      ♦️ از آنجا که نتیجه ی نهای بر اساس  آنچه در ذهن ناخود آگاه ذخیره شده است رقم می خورد نتیجه همه تلاش های ما برای لاغر شدن فقط چاقی بیشتر است 

      ⛔ چیزی که اصلا اهمیت ندارد این است که من چقدر دوست دارم لاغر شوم و برای لاغر شدن تلاش می کنم آنچه اهمیت دارد علاقه و اطمینان من به   چاق بودن و چاق تر شدن است

      🌷 مهم ترین موضوعی که باعث شده سال‌های زیادی از عمرمان را با اضافه وزن سپری کنیم  باور 

      کردن چاقی بوده 

      😔ما باور کردیم انسان های چاقی هستیم وتوانای لاغر شدن را نداریم 

      باورهای چاقی در ذهن ما آنقدر ریشه دار وعمیق هستند که حتی خدا را هم مقصر چاقی خود می دانیم واز او گلایه وشکایت داریم 

      قرار گرفتن در شرایط سخت اضافه وزن وعلاقه ی شدید به لاغر شدن سبب شده که مهم ترین موضوع

      زندگی ما  لاغر شدن  باشه  برای همین با وقتی به این نقطه رسیدیم با خواست خداوند به لاغری با ذهن هدایت شدیم 

      مهم ترین عامل که مانع لاغر شدن افراد می شود  « «نداشتن باور لاغر شدن»» است 

                        فایل تصویری 💖

      دلیل اینکه خیلی ها از دوره ها خوب نتیجه می گیرند وعده ی دیگه ای نه موضوع  باور  است 

      ❣️ هرچقدر باور کرده باشی می توانی لاغر شوی به همان اندازه هم نتیجه می گیری 

      باور چیست؟  ساده ترین تعریف باور انتظاری است که از خودت داری. انتظار تو باور توست 

      یک باور چگونه در زندگی ما تاثیر می گذارد؟ 

      همه ی ما یه سری انتظارات تعریف شده از اطرافیان

      در ذهن خود ایجاد کردیم بر اساس رفتارها وبرخورد 

      هایی که از همسر یا دوست یا همکارمون رخ می ده در طی مدتی تصویری از آنها در ذهن ما شکل می گیره وبر اساس این تصویر انتطارات ما از آنها شکل می گیره  

      همه ی ما دوست داریم شرایط بهتری رو در رابطه با اطرافیانمون مخصوصا همسرمون تجربه کنیم  برای همین همه تلاشمون رو برای بهبود رابطمون می کنیم  اما با وجود تلاش ما چیزی تغییر نمی کنه  چرا این اتفاق می افته.؟ دلیلش انتطار است که از همسرمون در ذهن خودمون ایجاد کردیم یعنی با جود خواسته وتلاش ما. ما همچنان انتظار داریم همسرمون همون اخلاق ورفتار گذشته رو داشته باشه یعنی قبول کردیم ما هرچقدر هم تلاش کنیم اون همون روند گذشته رو داشته باشه  درست مثل قصیه رژیم های گذشته ما تلاش خودمون رو برای کاهش وزن می کردیم ولی قبولم داشتیم بعد تمام شدن رژیم بازم چاق تر می شیم انتظار ما از خودمون چاقی بیشتر بود 

      مثلا روزهای تعطیل منو همسرم همیشه باهم دعوا داریم وهرچقدر من از روز قبلش تصمیم می گیرم برای اون روز مشکلی پیش نیاد ولی اون روز که خونس حتما یه دعوای راه می افته چون من انتظارم از همسرم اینکه اون روز که خونس حتما سر آماده نشدن غذا وسر تلوزیون با دخترمو چیزای دیگه حتما یه دعوای راه بندازه وهمیشه هم این اتفاق می افته حتی اگه هیچ کدام از این موارد پیش نیاد 

      اگه همسر ما در شرایط دیگه ای اون رفتار رو با کسای دیگه نداره پس نشون می ده بلده خوب باشه فقط با ما بخاطر تصویر ذهنی ما ازش وانتظار ما ازش رفتارش خوب نیست 

      ❣️مهم نیست چقدر تلاش می کنی رابطت بهبود پیدا کنه ببین انتظارت چیه وجهان هم همیشه جواب انتظارت رو می ده 

      باور چگونه نتیجه را تغییر می دهد؟ 

      وقتی باورت این باشه که در هر حال و شرایطی  خدا

      تو رو به خواستت می رسونه دیگه مهم نیست چه اتفاقی بیفته یا اوضاع چطور پیش میره تو حتما به خواستت ونیتت می رسی 

      🌷زمانی گوش دادن به فایل ها وشرکت در دوره های آموزشی نتیجه می ده که شما اول انتظارلاغری

      را در ذهن خود ایجاد کرده باشید 

      همه ی هدف استاد از تهیه دوره ها وفایل های آموزشی ایجاد خود باوری در هنر جوهایت وگرنه گوش دادن تنها به فایل ها تنها کافی نیست 

      ⛔همه ی مشکلات زندگی وناخواسته های ما در تمام جنبه های مختلف با تغییر ذهن وتغییر انتظار  یکی یکی حل می شه 

      مسعله ی اضافه وزن یکی از چیزهایی است که ما نتوانستیم تا حالا حلش کنیم و در برطرف کردنش نا موفق بودیم برای همین همیشه این ضعف ما به چشم دیگران اومده وکسی توانایی های دیگه ی مارو ندیده. همیشه به خاطر ناتوان بودن در مقابل چاقی تحقی شدیم جک ساختن باهامون کنایه شنیدیم واز درون شکستیم ولی به ظاهر خندیدیم 

      در هر مسعله ای زمان برای ما  تعریف شده  است مثلا وقتی بچه هارو مدرسه ثبت نام می کنیم برا کلاس اول هیچ کس انتظار نداره از روز اول خواندن ونوشتن یاد بگیره تازه آخر کلاس اول می تونن کامل بخونن یا وقتی برا دوره لیسانس ثبت نام می کنیم روز اول انتظار مدرک نداریم می دونیم بعد چهار

      سال مدرک رو می گیریم اما در مورد لاغر شدن اینطورنیست از همون روز اول که در دوره شرکت می کنیم منتظر لاغری هستیم 

      انتظار اشتباه مارو شکست می ده 🎊🎊🎊🎊🎊

      باید انتظارم ن از خودمون درست باشه. اگه می خوای بدونی چقدر تغییر کردی ببین انتظارت از خودت چیه اگه انتطارات از لاغری با ذهن لاغر شدنه پس با اشتیاق ولذت مسیر رو ادامه می دی وتمرینات رو انجام می دی دیگه برنمی گردی پشت سرتو ببینی می دونی لاغر می شی وانتظار از خودت لاغری اما اگه باور نکردی لاغری با ذهن تو رو به مقصد می رسونه حالت بده احساست بده با زور واحبار فایل هارو گوش می دی ومی گی شاید معجزه ای بشه چیزی بشنوم لاغر بشم سخت در اشتباهی 

      تا اینجا راجب انتظار یا همون باور گفتیم وفهمبدیم 

      چه نقش مهمی در تمام زندگی ما ایفا می کنه داین باور ها هستند که زندگی مارو رقم می زنن  

      حالا می خوایم بدونیم این  انتظار  و چطور می تونیم تغییر بدیم؟؟ خوب قاعدتا نمی تونیم تغییرش بدیم چون اگه انتظارمون تغییر کرده بود الان چاق نبودیم ما لاغر نیستیم واصلا یادمون نمیاد کی لاغر بودین وسابقه ی لاغری نداریم پس سخته انتظار خودمون رو تغییر بدیم اما دو تا راه حل استاد گفتن که خیلی خیلی مهم هستند ومی تونن مارو کمک کنن

      راه اول 👈 از اونجا که همه‌ی یادگیری های ما از طریق ذهنی است پس از توانایی یادگیری خودمون از طریق ذهن رو بارها تجربه کردیم مثل یادگرفتن جدول ضرب. مثل یادگرفتن خیاطی وآشپزی باید به این دسته توانایی ها توجه کنیم اونها رو برای خودمون مرور کنیم وقتی ذهنمون تونسته این همه چیز یاد بگیره چرا لاغری رو نتونه چرا  باید خودت خودت رو تقویت کنی شارژ کنی. لاغری کار عجیب وغریبی نیست اگه یادش بگیری بقیش تکرار وتمرینه 

      💓 با مرور توانایی های خودت در انجام کارهای مختلف باید انتظار لاغر شدن را در خودت ایجاد کنی 

      راه دوم 👈لاغر شدن را در ذهن کوچک کنید. 

      اگه باور خودمون رو در لاغر شدن  یک حلقه تصور کنیم باید برای تجربه لاغری گوی لاغر شدن از این حلقه بگذره حالا اگه قطر گوی از حلقه بزرگتر باشه هیچ وقت گوی از حلقه رد نمی شه پس یا باید حلقه رو بزرگتر کنیم که هدف همه ی کلاس های موفقیت همینه یا نه بیایم گوی رو کوچیک تر کنیم  بزرگ تر کرده باور سخت از کوچک تر کردن گوی هست چون ما هر چقدر هم برای بزرگ کردن باورمون تلاش می کنیم اطرافیان با دیدگاه ونظرات وتعریف هاشون اونو کوچیک می کنن وما همیشه تنها هستیم اما خوب می تونیم یه ترفندی یه کار ببریم واین گوی یا همان لاغری رو کوچیکش کنیم 

      چطور لاغری را کوچک کنیم؟ 

      بیایم به افراد لاغر نگاه کنیم وبگیم وقتی این همه آدم لاغر حالا گذشته از اینکه چرا وچگونه لاغر هستند دارن زندگی می کنن وراحتن ما چرا نتونیم مگه لاغری چیه لاغری خیلی هم ساده وآسونه وقتی این همه آدم متناسب من چرا نتونم چرا نباشم. وقتی بدونی نعمت های خداوند بی انتها هستند وخداوند هم با کسی دشمنی ومشکل نداره وقانون فراوانی نعمت هاش برای همه یکسانه پس قانون تناسب اندام برای من هم جاریه ومن هم می تونم از این قانون بهره مند بشم 

      وقتی لاغری رو برای خودت کوچیک کردی. انتظارت از خودت لاغری می شه. اینجوری اشتیاقت بیشتر می سه وقتی اشتیاقت بیشتر شد علاقه وانگیرت برای ادامه مسیر بیشتر می شه وتو در مسیر حرکت می کنی وموفق می شی 

      نتیجه 👈باور ما همان انتظار ماست اگر می خواهیم شرایط جسمی روابط کسب وکار وهمه جوانب زندگی را تغییر بدیم باید انتظارمون رو در اون زمینه تغییر بدیم انتظارمون هم از دو را تغییر می کنه توانایی های گذشتم ن رو مرور کنیم  خواستم ن رو کوچیک کنیم وبدونیم تا انتظارمون از خ. دمون چاقیه با هیچی لاغر نمی شیم. تا انتظارم. ن از همسرمون بد اخلاقی وعصبانیته رابطمون تغییر نمی کنه 

      خبر خوب اینکه 👈اگه تا حالا چندین بار برای لاغری اقدام کردی نشون دهنده ی اینکه ذهنت می دونه می تونی لاغر بشی ودوست داره تو لاغر بشی توانایتو قبول داره پس اگه شکست خوردی راهت اشتباه بوده وقتی در مسیر درست قرار گرفتی بدون حتما به هدفت می رسی 

      ببخشبن دوستان من مشغول اسباب کشی هستم ورو کارتن دارم تمرین این گام رو انجام می دم ذهن منفی باف همش می گه بزار رفتی خونه جدید سر حوصله بشین بقیه گام هارو بردار ولی گفتم نه حتی شده غلط قلوت باشه بازم می رم حالا بعدن دوباره خ. ب انجام می دم ولی نمی زارم الان نیمه کاره رها بشه ومن انتظارم از خودم تمام کردن تمام وکمال دوره قد گامه💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 19 از 4 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فاطمه سادات
      1400/02/04 12:34
      مدت عضویت: 1686 روز
      امتیاز کاربر: 3766 سطح ۴: هنرجوی مبتدی

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 977 کلمه

      سلام . 

      باید باور داشته باشیم که در بدن ما هم مثل تمام مردم لاغر شدن هست که جریان داره . ما هر چقدر که غذا بخوریم ما دهها برابر اون انرژی مصرف کنیم تا انرژی غذا رو استخراج کنیم . مابقیش هم که فاسده و باز کلی انرژی مصرف بشه تا این مواد اضافه دفع بشه . 

      برای ما هضم و جذب و دفع مواد غذایی عادت شده و باورمون  اینه خب اینها انرژی نمیخوان که .  پس انرژی غذای ما میره واسه ذخیره . 

      خب پس انتظارمون از غذا خوردن میشه چاق شدن و چاقی رو برای خودمون رقم میزنیم . در حالی که 

      خلقت میگه خوردن فقط یک تجربه است و درست مثل دیدن شنیدن نفس کشیدن حرف زدن تفکر کردن که تجاربی هستند  برای دریافت لذت بیشتر خوردن هم یکی از همین تجربه هاست که برنامه هاش همه در پیشفرض بدن ما هست . تناسب اندام در پیشفرض ذهن ماهست . 

      به نظر من تصویر اصلی ذهن ما متناسب شدنه که هر لحظه داره  چاقی رو از بین میبره . 

      ما چاقی رو با اراده ایجاد می کنیم . 

      بدن ما ناخواداگاه چاقی رو حذف می کنه . 

      حالا ما اومدیم اینجا که ارادمون رو با ناخوداگاهمون تنظیم کنیم و باورها و کدهای اصلی وجودمون رو بپذیریم . 

      پس باید انتظارمون رو از خودمون تغییر بدیم . 

      ما باید انتظارمون در هر حالتی کاهش وزن و رسیدن به وزن ایده آل باشه . 

      انداممون همیشه داره  چربی های اضافه رو دفع می کنه پس انتظارمون هم همین باشه . ما چون تجربه ی چاق شدن رو داریم ایمان و اعتمادمون به خودمون کم شده . برای همین هنوز انتظارمون از خودمون تغییر نکرده ‌‌‌. باید به توانمندی خودمون ایمان داشته باشیم . توانایی ما برای لاغر شدن بیش از توانایی ما برای چاق شدن هست . 

      ما فقط باید در ثبت نگرش های اصلی کوشش کنیم تا بتونیم باورهای همسو با آفرینش در خودمون پدید بیاریم . 

      به هر قدری که انتظارمون از خودمون تغییر کنه نتیجه تغییر می کنه .

      این روند اصلی خلقت هست . ما باید این روند رو بپذیریم و دست از برنامه های چاق کننده برای خودمون برداریم . 

      همون ذهنی که دستور به خوردن میده همون ذهن هم قادره دستور به هضم و جذب و دفع بده و همون ذهن هم قادره این انرژی دریافتی رو تبدیل به چاقی یا تبدیل به لاغری کنه ‌ . 

      پس باید کدهای ذهنی رو تغییر داد تا منطبق با خلقت بشه . 

      راههای تغییر انتظار دو مورد هست:

      ۱- با مرور موفقیتهای گدشته و کارهای گدشته به خودمون بگیم لاغری هم راحت یاد میگیریم و راحت راحت لاغر میشم.

      من چنین تجربه ای رو سر آموختن رانندگی داشتم . اون زمان که هنوز رانندگی بلد نبودم فقط میگفتم خدایا اینا چطوری رانندگی میکنند یعنی میشه منم مثل اینا راحت بتونم للاغر بشم . من استمرار ورزیدم تا یاد گرفتم و بهش عادت کردم . 

      من آشپزی و خیاطی بلدم . خیلی راحت اول آموختم بعد تکرار کردم و استمرار ورزیدم . 

      درس خوندم . اولش یاد گرفتم بعد استمرار ورزیدم . 

      به حدی که در مسیرمون استمرار داشته باشیم به نتایج و موفقیتهای عالی میرسیم و انتظارمون از خودمون میشه موفقیت . 

      لاغر شدن رو وقتی یاد بگیریم برای آسون میشه کوچیک میشه . ما همونطور که از اول عمرمون تا الان کلی چیز یاد گرفتیم لاغر شدن رو هم یاد میگیریم و با استمرار داشتن در اون ماهر میشیم و لاغری دائمی رو برای خودمون به ارمغان میاریم . 

      مورد بعدی کوچک کردن خواسته مون هست . لاغر شدن رو برای خودمون بزرگ نکنیم . 

      وقتی هدفی برای ما بزرگ در نظر گرفته میشه احساسی که به ما متبادر میشه این هست که ما نمیتونیم به هدف برسیم . خیلی سخته ما نمیتونیم و ….  . لاغر شدن رو کوچکترین خواسته ی خودمون کنیم چون دقیقا ما از همین روش چاق شدیم . چاقی اونقدر برامون کوچیک شد و تواناییمون برای چاق شدن زیادتر شد این احساس یعنی احساس چاقی . 

      ما چاق شدن رو خیلی کوچیک و آسون دیدیم برای همین بهشدسترسی پیدا کردیم . پس حالا هم باید لاغر شدن رو برای خودمون کوچیک و دستیافتنی بدونیم تا انتظارمون راحت لاغر شدن باشه . 

      من دیشب میخواستم حیاط خونمون رو جارو کنم . برادر همسرم کلی چوب خشک جمع کرده وسط حیاط که ببره بیرون . چند روز بود این چوبهای خشک وسط حیاط . دیروز از جاریم پرسیدم این چوبها برای چیه گفت چیزی نیست و همسرش میخواست ببره بیرون . خلاصه ایشون از خونه بیرون رفتن و من اول میخواستم این همه چوب بلند  رو بیرون ببرم . دیدم این کار با چادر خیلی سخته گیر می کنه و خلاصه اذیتم میکنه . یهو راه حلی به ذهنم رسید . گفتم آتیش درست میکنم و همه رو میسوزونم . اولش گفتم وای این همه چوب چجوری همه رو آتیش بزنم . باتوجه به درسهایی که آموخته بودم گفتم تو شروع کن و استمرار داشته باش همه اش پودر میشه و میره . 

      خلاصه من آتیش درست کردم و چوبها رو یکی یکی میشکستم و  داخلش می انداختم . خیلی با لذت و  آرام . فکر کنم یک ساعت شایدم کمتر بیشتر طول نکشید اون همه چوب رو من با کوچک کردن و حرکت مستمر همه رو در آتش سوزوندم تازه آخرهاش باز هم دلم نمیومد کنار بزارم توی باغچه دنبال چوب میگشتم آتش خاموش نشه . 

      کوچک کردن کار فرایند رو برامون راحت و لذتبخش میکنه و انتظارمون رو تغییر میده . اون کار بزرگ و سخت برات میشه یه کار کوچیک و لذتبخش و به نظر مهمترین نکته استمرار داشتن هست تا کم کم و آرام و آرام هدف خودشو بهمون نشون بده . وقتی چوبها تموم شدن و از اون همه چوب  فقط یکم خاکستر مونده بود گفتم ببین لاغری هم همینه . اهداف دیگتم همینه . اولش خیلی بزرگ به نظرت میاد ولی وقتی کارو کوچیک کنی و در اون استمرار داشته باشی و لذت ببری از کاری که داری انجام میدی به خودت میای میبینی از اون همه اضافه وزن هیچی نمونده . یواش یواش لاغری خودبخود پدیدار شد .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار faridehhasani5455
      1400/02/02 18:01
      مدت عضویت: 1605 روز
      امتیاز کاربر: 23378 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,847 کلمه

      گام ۵۰ ،سلام وقت بخیر ،،در ذهن منهم چاقی برابر بود با قوی تر بودن ،زور و انرژی داشتن، دفاع از خود، سالم وسلامت بودن،صورت تپل داشتن یعنی مهربون بودن،،،،یادمه تو کودکستانمون ،من و همکلاسی هام که اکثرا پسرهارو انتخاب میکردم ،فقط در حال کتک زدن  دخترا بودیم مخصوصا اون دختراییکه لاغرتر هم بودن و از اون حالتمون خیلی خوشمون میومد و من تا سالهای کودکیمو ،پسرونه لباس میپوشیدم و اصلا دوست نداشتم‌ با دخترها دوست باشم و این حالت تا الانم ادامه داره و من ترجیح میدم دوستان کمتری داشته باشم  ،    چاقی در من تعریفی از قدرت بدنی داشته که اون زمانها لذت بخش بوده ،،به مرور زمان که بزرگتر شدم ،اون احساسات تغییر کرد، دیگه دوست نداشتم چاق باشم‌،لباسام تو تنم قشنگ نبودن،مسخره میشدم ،سرزنش میشدم ،دلم میخواست نرمال باشم ولی درونم به سمت دیگه ای میرفت و این کشمکش سالها ادامه داشت ،،من در درونم باور کرده بودم که فقط میتونم چاقو چاقتر باشم و اصلا نمیدونستم بغیر از اون انتخاب ،راه دیگه ای هم هست ،،پذیرفتنم باعث شده بود ،بیشترو بیشتر در باتلاق چاقی غرق بشم ،،،،،اولین بار که کلمه باورهارو شنیدم هنگ کرده بودم ،وقتی متوجه شدم ما از طریق باورهامون تجربیات متفاوتیو خواهیم داشت ،تصمیم گرفتم زندگی جدیدی بر پایه و اساس قوانین جهان هستی برای خودم خلق کنم،،اون زمانها که تازه وارد دوره های ذهنی شده بودم ،وقتی اون آگاهی ها در من وارد میشد ،گنگ و گیج بودم ،من سالها یاد گرفته بودم که ناراحت باشم،توجه کنم بر ناخواسته ها،گلایه کنم،مقصر تمام اتفاقات زندگیمو ،پدر ومادر ،همسر ،خدا و اطرافیانم بدونم ،بسیار منفی نگر بودم،ناامید بودم،زود عصبی میشدم،زود رنج بودم وووو و تو اون آموزش ها میگفتن نباید تلوزیون نگاه کنی،اخبار منفی دنبال نکن،مثبت نگر باش ، اولین کاری که انجام دادم خداحافظی با تلوزیون و اخبار منفی بود،چونکه قبلنا خودم یه پا منتشر کننده اخبار ناراحت کننده بودم ، تلاش میکردم صحبتهای منفی نداشته  باشم و بعد از مدتی متوجه شدم ،اطرافم خالی شده ،تنها شدم ،دیگه دوست نداشتم با اطرافیانم صحبت های سبک قدیممو داشته باشم،در جاهاییکه قرار میگرفتم و حرف های ناراحت کننده زده میشد ،درونم بهم اخطار میداد و سعی میکردم اون محیطو ترک کنم، افرادی که بشدت بمن نزدیک بودن ،بسرعت خودبخود  ازم دور شدن ،،با افراد کمتری ولی با کیفیتر  همنشین شدم و همون افراد باعث رشد من در همه زمینه ها شدن، تفریحاتم متفاوت تر شد،مسافرت هام با کیفیتر شد ،پول بیشتری وارد زندگیم شد ، در اصل من با توجه بر خواسته هام که (اون زمانها زیاد درکی نداشتم) ،وارد دنیایی فراوانی شدم ،البته با طی کردن تکاملم ،،،استاد به نکته مهمی اشاره کردید ،اینکه شما روی خودتون کار میکردید ولی انتظار   داشتید همسرتون همون رفتارهای گذشته رو داشته باشه ،،منم وقتی روی روابطم با اطرافیانم کار میکردم ،انتظار رفتار نامتعادلو از اونها داشتم و انگار منتظر بودم با من بی محبتی کنن و دقیقا همون رفتارها با من میشد ،در ضمن گفتگوهای درونی منفی زیادی باهاشون  داشتم و یه جنگ درونی که ترکش هاش هنوزم در زندگیم هست و هر روز به خودم یادآوری میکنم که من باید باید به مسائل زندگیم جور دیگه ای نگاه کنم و کار راحتی نبوده و نیست ولی من انجامش میدم ،و متوجه شدم حجم و فشار ناراحتی هام بسیار فروکش کرده ،هر چند کامل رفع نشده ولی بهتر شده ،،باید انتظاراتم نسبت به دیگران تغییر کنه تا تلاش من به نتیجه برسه ،مثلا انتظار من از بچه هام این بوده که همیشه اتاقشون بهم ریخته و نامرتبه و مدام با همین موضوع باهاشون مسئله دارم ،از این به بعد باید انتظار تمیز بودن ازشون داشته باشم ،،باید انتظار رفتار محبت آمیز و احترام از خانواده م داشته باشم بجای اینکه مدام غر بزنم و بگم  اینا که منو هیچی حساب نمیکنن،اینا بمن محبت نمیکنن ،در اصل وجود خودمو زیر سئوال بردم که من آدم ارزشمندی نیستم که حتی عزیزان من بهم احترام بذارن و محبت کنن ،باید انتظار آسان انجام شون کارهامو داشته باشم بجای اینکه بگم منکه میدونم کارهام حل نمیشه ،،باید انتظار احترام از همراه زندگیم داشته باشم بجای اینکه بگم منکه شانس ندارم ،،و خدارو شکر در بیشتر مسائل زندگیم تونستم نتایج خوبی بگیرم ،به اندازه ای که خودمو شایسته یه زندگی عالی بدونم نتایج وارد زندگی من شده و خواهد شد ،،حتما از این به بعد به انتظارات خودم توجه بیشتری میکنم تا بتونم بهتر بسازمشون،،،اعتماد بنفس پایین باعث شکست های مکرر ما شده که یکی از عاملینش،چاقی ما بوده که نتونستیم خود حقیقی مونو بروز بدیم و قدرت های درونی ما دیده نشدن ،سرزنش وقضاوت شدن های مکرر در دوران کودکی ،از ما تصویر یک خود ناتوان ساخته که الان میخواییم هر کاریو شروع کنیم ،اون تصویر شکست خورده ،در ما انتظار شکستو بوجود  میاره و ما حتی دوست نداریم وارد کاری بشیم ،،،خدارو شکر هر روز به عشق گوش کردن و خوندن و نوشتن ،،،،، وارد دوره هام میشم ،،،مرور کردن موفقیت هامون در زندگی باعث میشه که ذهن ما باور کنه که ما انسان توانمندی هستیم ،،،بعضی  از موفقیت های من  ،،،    من تونستم در کودکی دوچرخه سواریو یاد بگیریم ،من راننده ماهری هستم،من تونستم خونه خوبی در منطقه خوب تهران بخرم ،من تونستم ماشین بخرم ،من تونستم زندگیمو به خوبی مدیریت کنم،من تونستم مادر خوبی باشم ،من فرزند خوبی هستم برای مادرم،من شاگرد عالی بودم برای تمام مربی هام و اساتیدم ،من تونستم با تغییر ذهنم به جایگاه با کیفیتری برسم‌،من تونستم سالها یک بدمینتونست ماهر باشم و الان هم یک تنیسور خوب هستم،من تونستم در کلاس رقصم عالی عمل کنم و ادامه بدم،من قبلا یک عکاس و تصویر بردار خوبی بودم و الان هم فیلم های خودمو میتونم تدوین کنم ،من دست پخت عالی دارم ،من تونستم دوره های  زبان انگلیسی به خوبی طی کنم،من تونستم با کنترل ذهنم  روابط خوبی برای خودم خلق کنم ،من تمام شناهارو یاد گرفتم ،من چندتا از ورزش های مورد علاقمو خوب انجام میدادم ،من یک شخصیت قوی و قدرتمند و ارزشمند برای خودم ساختم که انتظارش از خودش بهتر شدن و ارتقاء زندگیشه ،من تونستم با قدرت ذهنم ۲ سایز کم کنم اونم‌ براحتی ، من تونستم ۱۴ ماهه هر روز در سایت مشارکت داشته باشم و هنرجوی بینظیری برای خودم و استادم باشم وووووووووو    برای رسیدن به خواسته هامون باید اون خواسته کوچیک بشه و آلودگی های ذهنی ما برداشته بشه تا خواسته ما در وسعت وجود ما قرار بگیره، مثلا ما نمیتونیم با یک لیوان بریم کنار دریا و انتظار داشته باشیم تمام آب دریا در لیوان ما جا بشه ،اگر کل آب دریارو میخواییم باید ظرف بزرگی ببریم با خودمون ،هر چقدر خودمونو لایق داشته های بیشتری بدونیم ،ظرفمون بزرگتر میشه و میتونیم برداشت های بیشتری داشته باشیم ،،ولی قبلا به ما گفتن ،انقدر حریص نباش ،به کم قانع باش،پاهاتو از گلیمت درازتر نکن  و ما یاد گرفتیم پامونو دراز نکنیم و بهمون یاد داده بودن گلیممون هم خیلی کوچیکه ،،اگر بهمون گفته بودن پاهاتو هر چقدر دوست داری دراز کن و گلیمتو بزرگتر کن ،الان برای داشتن ،بدیهی ترین خواسته هامون ،انقدر بالا و پایین نمیشدیم ،،ما حتی نمیتونیم تصور کنیم که به بعضی از خواسته هامون میتونیم برسیم ،،فکر میکنیم یه چیز اشتباه رخ داده ،،معلومه جهان هم چیزی زیادی برامون نمیذاره ، چونکه ظرفمون کوچیکه ،،، متاسفانه مادر من بسیار دید منفی به پول و مردم و جهان داره ، بهش بگی سلام حالت چطوره ؟ از هر در منفی صحبت میکنه بجز حال خوب ،،بخاطر همین ترجیح میدم توی خونه ،زیاد باهاش روبرو و یا هم صحبت نشم ،،و زمان هاییکه مهمان داریم و مادرم شروع میکنه به سخنرانی کردن   ، اون محلو ترک میکنم و سعی میکنم  خودمو در دام حرفاش نندازم ،چونکه بشدت افکار و باورهای منفی داره که ۴۵ ساله داره کنار گوش من تکرارشون میکنه و نق میزنه ،قبلا باهاش همکاری هم میکردم ولی الان اصلا ،،،، قبلا خواسته هام برام بسیار بزرگ و دست نیافتنی بودن ،وقتی یاد گرفتم که خواسته های من در برابر قدرت خداوند هیچ چیزی نیستن و اونها فقط در ذهن محدود من بزرگ شدن ،میتونم به خواسته هام راحتر فکر کنم و حتی بخواهمشون ،،مثلا یکی از خواسته بزرگ من ،مهاجرت به آمریکا بوده و هست ،قبلا که فقط دلم میخواست ولی بعد از اون شروع کردم به کوچیک کردن رفتن به آمریکا و دیدن زیبایی های آمریکا و هر سریال ،مستند و چیزی که به آمریکا مربوط میشه رو دنبال میکنم ،و مدام به ذهنم میگم که اصلا رفتن به آمریکا چیزی نیست ،و برای خودم مثال میزنم افرادی که مدام میرن آمریکا ،مثلا پدر خودم چندین سال پیش امریکا رفته و تمام کشورهایی که در ذهن ما محدودش کردن را به مدت طولانی مونده ،یا پارسال که سفری به کوبا داشتم ،و در خلیج مکزیک شنا میکردم و فقط با میامی آمریکا ۱۶۰ کیلومتر فاصله داشتیم ،مدام به خودم میگفتم ،ببین فریده وقتی تونستی بیایی آمریکای جنوبی ،میتونی تا میامی هم بری ،دقیقا پرواز ما از آسمان  نیویورک ،تمپا و میامی ،رد شد و نشست تو فرودگاه کوبا ،در همون حین از توی هواپیما از فضای بالای فلوریدا فیلم گرفتم و به خودم یادآور شدم که به زودی در فرودگاه میامی فرود میایی و از اون به بعد بت رفتن به آمریکا در من شکسته شده و با بودن در دوره های ذهنی  و تمریناتم ،،دارم به خودم ،احساس ارزشمندیو میدم که اصل رسالت من اینه که در این دنیا خوب و لاکچری زندگی کنم،کل این جهانو خداوند برای من آفرید و گفت برو با امکاناتی که در ذهنت گذاشتم ،بساز هر آنچه رو که میخواهی ،،مثلا خداوند که نگفت ،خب ،فریده و ۹۵ درصد از آدم ها بیان این طرف که بی پولی و چاقی وشکست و بیماریه    خب    ۵ درصد هم برن اون طرف که پول و ثروتو شادیه ،،،نه خدا این قوانینو نذاشت ،من اشتباه متوجه شدم ،من به گفته الگوهام توجه کردم و پذیرفتم و الان در حال تجربه زندگی هستم که همراستای باورها و انتظارات منه ،اگر میخوام تغییر بدم کل زندگیمو ،باید اون فریده قبلیو  بشکنم و از نو بسازمش ،باید فریده چاقو ،خاموشش کنم و فریده جدیدی بسازم مثل آدم های نرمال که فقط انتظارشون از خودشون سلامتیه ،تناسبه ،،، داشتن ماشین خاص،باغ ویلای لوکس،تناسب اندام،سلامتی و زندگی مرفه که چیزی نیست ،واقعا در مقابل جهان،کهکشان،خداوند،سیارات،ستاره ها،خورشید،زمین ووووو   جزء هم حساب نمیشه ،آخه برای جهان چه فرقی میکنه پول و ثروت بده به ایلان ماسک یا بده به من ،با منکه خصومتی نداره ،من خودمو باور نکردم ،من خودمو کوچیک میبینم در مقابل خواسته هام ،، ،بودن در همین دوره های لاغری با ذهن ،باعث شده من هر تکنیکی یاد میگیرم در جنبه های دیگه زندگیمم اجرا کنم ،کما اینکه من در دوره خلق آرزوها با قدرت ذهن و چندتا  دوره دیگه هم همزمان هستم  ،ولی مجموعه این تلاش ها ،داره نتیجه میده ،هم در لاغری ،هم در روابط و مالی من ،،،اینهمه آدم لاغر ،منم مثل یکی از اینها ،من چه فرقی دارم با بقیه ،،  خدارو شکر میکنم که نوشتن و گوش دادن این فایلو ساعت ۱۱ صبح شروع کردم و الان ساعت ۲ ظهره ،البته هنوز نتونستم کامنت این بخشو بخونم اونم تکلیف شبم باشه ،سپاسگذار خداوند هستم که منو در مسیر شنیدن این آگاهی های ناب قرار داد ،هرچند این فایلو پارسال هم گوش کرده بودم ولی درک امسالم متفاوت تر از قبله ،،ممنونم برای این دوره های بینظیر 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 20 از 4 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1400/01/01 02:40
      مدت عضویت: 1639 روز
      امتیاز کاربر: 27591 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 3,514 کلمه

      چطور ما باور کنیم میتونیم متناسب بشیم ؟؟
      نقش باور چیه ؟
      باور معنی خیلی ساده اش میشه انتظار شما از زندگیتون چی هست ؟؟.
      اصلا پیچیده اش نکنید همین معنی رو میده .(من انتطارم از خودم لاغری هست و ته ذهنم میگم من با وجود هر مواد غذایی که دارم هر روز میخورم اما هر روز لاغرتر میشم و به تناسب ۵۹ کیلو میرسم و این مواد برای سلامت جسم من نیاز هستن چون هر روز رفتارهای متناسب کننده ی بیشتری و تعهد و انگیزه و اشتیاق بیشتری پیدا میکنم و لاغری رو بهتر یاد میگیریم و بهتر عمل میکنم به خاطر تعهدم و انگیزم بهتر عمل میکنم )

      خیلیها معنی باور رو نمیدونن و نمیدونن باور چیه مثلا یه نفر به ما میگه دست و یا پا و یا چشم چی هست ؟ ما میدونیم چیه یا درد در دست چیه اگر برای ما توضیج بدن قابل لمس میشه اما باور چی هست ؟؟تعریفش قابل لمس نیست .

      ساده ترین تعریفش مبشه انتطار شما همون باور شما میشه .(انتظارم این هست که جسمم به زودی متناسب بشه پس بدون دلهره غدای سفره رو به اندازه نیازم میخورم و در وعده ی شام و ناهار و صبحانه هر چیزی رو بخوام به اندازه نیازم میخورم در مهمانی شرکت میکنم و یا رستوران میرم و یا دسر به اندازه نیازم میخورم چون مطمعنم که لاغر میشم حتی اگر داخل آیینه برم و چشمم به یه اندم چاقی از خودم بخوره اصلا نگران نمیشم میگم من قراره لاغر بشم و یا حتی اگر لباشی بپوشم که چسبون باشه و چشمم به نافرمیهای بدنم بخوره میگم به زودی قراره لاغر بشم و کلا در ته ذهنم این هست که من به زودی یه متناسب ۵۹ کیلو میشم حتی با دیدن هر فرد متناسبی من سریع میگم به به چقدر قشنگ منم به زودی قراره اینقدر لاغر بشم )

      زمانی که من در مورد مسایل ذهنی اطلاعات پیدا کردم مهمترین موضوع زندگی من تغییر وضعیت جسمیم بود و میخو استم با این تغییرات ذهنی من اول جسمم رو تغییر بدم و منتظرم تا نتیجه ی کامل رو بگیریم تا به خودم و قدرت ذهنم بیشتر ایمان بیارم .(من همیشه میگم اگر با قدرت ذهنم جسم دلخواهم رو خلق کنم ایمانم به خودم برای رسیدن به بقیه خواسته ها م و ایمانم به خدای خودم صدها برابر میشه و چه غوغای میشه درون من از اعتماد به نفس بالا و خود باوری و قدرت خلق کردن و زندگی جدیدی که خلق خواهم کرد البته من همین الانم به اینها رسیدیم ولی بازم بیشتر میخوام تجربشون کنم . )

      و اما هر کس متوجه من میشد که در این مسیر هستم همه به من میخندیدن ولی چون خودم احساسم خوب بود و آرامش داشتم همچنان ادامه دادم .(مثل یک لشکر یک نفره عمل کردم به قول استاد )

      و کم کم علاوه بر لاغری دوست داشتم با کنترل ذهن روابط عالی و عشق و مودت و سلامتی و اعتماد به نفس بالا و … رو تجربه کنم .

      اما در مسیر تغییر کردن در هر جنبه مثل روابط باید انتظارت رو و تصویرهای ذهنیت رو تغییر بدی مثلا : نمیشه دنبال روابط خوب باشی اما در ذهنت همسرت رو آدم عصبی و اخمو و غر غرو بد اخلاق و منفی باف ببینی اینطور روابط تو تغییر نمی کنه چون اول باید تصویرهای ذهنیت از همسرت تغییر کنه تا نتیجه رو تغییر بدی .(پس اگر من در ذهنم رانهای چاق و یا شکم چاق داشته باشم و مدام اونها جلوی چشمم باشن و مرورشون کنم و بگم حالا برم فایل گوش کنم شاید لاعر بشن نمیشه هیچ لاغری اتفاق نمیفته جون کار ذهن این هست که هر چیزی در ذهن ما هست رو به واقعیت تبدیل کنه )

      اگر همسرت رفتاری داره که دوستش نداری ولی منتظری که اون رفتار رو دیگه همسرت نشون نده اما همیشه نشون میده چون جهان جواب انتطارت رو میده ولی همسرت با بقیه این رفتار رو نداره چون تو در ذهنت این انتظار رو از همسرت داری و در ذهنت انتظارت تعریف شده هست .
      اگر کسی میخواد از لحاظ مادی پیشرفت کنه اما چون در ذهنش انتظارش از اوضاع اقتصادی بد هست که پول دست مردم نیست و اوضاع بد هست پس ما شکست میخورییم چون جهان انتظار پاسخ شما رو میده
      پس در این مثالها مشخص هست جهان چطور پاسخ انتطار شما رو میده .( من در ذهنم سعی میکنم فقط چیزهای خوب رو انتظار داشته باشم مثلا فراوانی و سلامتی و روابط عالی و اعتماد به نفس بالا و موفقیت و شادی و آرامش پس اگر غیر از اینها در زندگیم ببینم میدونم از باور غلطی هست که در اون زمینه دارم و باید روی اون کار کنم .)
      و استاد در زمینه ی رسیدین به کسب و کار عالی همیشه انتظارش از خودش پیشرفت کردن بوده و گفته در کسب و کار من هیچ مشکلی پیش نمیاد و موفق میشم و کار ی به حرف هیچ کس نداشت و انتظارش از کارش موفقیت بود و هیچ باوری نداشت که من شکست میخورم ( پس در زمینه ی لاغری هم من همیشه به خودم گفتم من لاغر میشم و خوراکیها و مواد غدایی در بدن من هیچ قدرتی برای چاقی من و یا لاغری ندارن فقط این ذهن من هست که قدرت داره من رو چاق و یا لاغر بکنه و من دارم با قدرت ذهنم لاغری جدیدی رو کسب میکنم و به وزن ۵۹ کیلو میرسم .)

      پس اگر از همسرت در ذهنت تصویر داشته باشی که بد اخلاق هست بله همیشه بد اخلاق هست اگر درذهنت تصویر باشه که همسرم عصبی هست بله پس حتما همیشه بد اخلاق میبینیش و اگر انتظارت این باشه که همسرم ایرادگیر هست بله اون حتما ایراد میگیره .چون انتظارت از همسرت اینطور هست حتما میبینی .(باید ببینی به چی توجه میکنی همون برات رقم میخوره و هنر ما این هست که به چیزی که نیست باید توجه کنیم مثلا من از عصبی بودن همسرم بدم میاد توجه نمیکنم به جاش روی رفتارهای خوبش تمرکز میکنم و یا رفتارهای خوب و عالی که از بقیه میبینم توحه میکنم و تحسینشون میکنم تا اونها وارد زندگی من بشن پس من از لاغری دوست شگفتی ساز که در دوماه ده کیلو کم کرده بود خوشم اومد و به این روند سریع کاهش وزنش توجه میکم و مطمعنم من هم این کاهش وزن زیاد رو در زمان کوتاهی خواهم داشت پس به چیزی که دوست داریم باید توجه کنیم و من به اون لاعری ۵۹ کیلو که چندین سال من در اون وزن بودم توحه میکنم و به دستش میارم ).

      انتظارتون از خودتون باید لاغر شدن باشه وگرنه هر چقدر فایل گوش کنی اثر نخواهد داشت پس باید انتظارت از خودت لاغر شدن باشه مثل فردی که آشپزی بلد هست و بهش مواد غذایی در جه یک بدی اونم غذای عالی بهت میده اما اگر آشپزی بلد نباشی هر چیزی بهش بدی گند میزنه به اون مواد چون انتظارش این هست که بلد نیست
      پس نگو من نمیتونم لاعر بشم حالا یه فایل گوش بدم شاید لاغر بشم نه فایلهای استاد ما رو لاغر نمیکنه مگر در ما باور لاعر شدن ایجاد بشه .(من میتونم لاغر بشم چون بارها از راه غلط لاغر شدم و به نتیجه هم رسیدم اما نتیجه ماندگار نبوده پس جسم من توانمند هست و میتونه من رو لاغر بکنه و من بسیار به جسمم اعتماد دارم حالا که در روش صحیح هستم نتیجه رو به زودی خواهم گرفت .)
      وقتی از روابطت و کسب و کارت و جسمت و سلامتیت انتطارت بد باشه هر چقدر کار کنی موفق نمیشی مگر به مرور تصویر و انتظارات ذهنیت رو تغییر بدی . مهمترین موضوع باید برام تغییر انتطار باشه .(من به هر چیزی که دوست دارم در زندگیم اتفاق بیفته تو جه میکنم و میگم این حق من هست که در زندگی من باشه جسم سالم و روابط عالی و ثروت و ارامش و با توجه کردن به اینها تصویر ذهنی درست ایجاد میکنم و در نهایت در زندگیم پیدا میشن )
      و افراد چاق چون خود باوری و اعتماد به نفس ندارن همیشه تحقیر شدن پس هر چقدر تلاش کنیم نمیتونیم چوم در ذهن ما حک شده لاغر شدن سخت هست و الکی که نیست تو لاغر بشی (من چون بعد از ازدواجم چاق شدم ومن بارها تلاش کردم اون رو از بین ببرم پس همیشه من در رژیم و ورزش بودم و حالا در یه مقطعی خسته میشدم و اون رو کنار میزاشتم و اما دوباره چاق میشدم و دوباره شروع میکردم به رژیم و ورزش و دوباره لاغر میشدم و همیشه من با زور و فشار به جسم خودم رو لاغر میکردم و میگفتم جسم من خیلی توانایی لاغر شدن داره ولی نمیدونم چرا ثابت لاعر نمیمونم و فکر میکردم یه چیز کمتر از متناسبها دارم تا با این مسیر آشنا شدم و دیدم فقط به خاطر اشتباه بودن راهم بوده که نتونستم لاعری رو برای همیشه به دست بیارم پس خودم رو تحسین میکنم که در گدشته بسیار تلاش کردم و اعتماد به نفس زیادی پیدا میکنم که چقدر شجاع بودم و پر تلاش و هر فرد چاقی ممکنه اقدام نکنه من چقدر عاشق لاعری بودم که بارها اقدام کردم حتی اگر زمین خوردم اما دوباره ادامه دادم ) .
      پس ما به تعدا روزهایی که اضافه وزن داشتیم در مقابل لاغری ناتوان شدیم و این کار میبره و زمان میبره پس عجله نکن چون هر کاری رو شما شروع کنید خوشگل و تمیز میدونی باید براش وقت بزاری تا در اون کار مدرک بگیری مثل درس و دانشگاه و مدرسه و … ولی در مورد لاعری انتطارمون این هست سه روزه لاعر بشیم و این انتطار غلط ما رو از پا در میاره .(ولی من اینقدر این حرف رو به خودم گفتم که لاغری با ذهن خیلی روندش آهسته هست و نباید عجله کنم تا احساس میکنم برای خودم مانع درست کردم که لاغری با این روش خیلی روندش کند هست و این باور من شده که خیلی تغییرات اهسته میاد اما از وقتی که دوستان شگفتی ساز رو دیدم که در زمان کم نتایج خوب گرفتن دیگه باورم رو تغییر میدم که من هم به زودی در وزن ایده الم قرار میگیرم و لاغر میشم و جسم من بسیار مشتاق هست که من در جسم لاغر خودم باشم و به من کمک میکنه و ذهنم با قدرت خودش داره کاری میکنه که من سریعتر به خواسته ام برسم و در وزن نرمال ۵۹ کیلو قرار بگیرم ).

      پس هر وقت خواستی ببینی باورت چیه اول ببین انتظارت از خودت چیه ؟
      و اگر در مورد لاغری دیدی که احساست خوب نیست و فکر میکنی که نمیتونی لاغر بشی حالا شاید دری به تخته بخوره و من لاعر بشم تو موفق نمیشی .
      چون سالهای زیادی اضافه وزن داشتیم ما احساس ناتوانی میکنیم و تلاش کردیم و لاغر نشدیم فشار روی ما بوده و ما رو اذیت کرده و باید کار کنیم روی خودمون تا انتطار لاعر شدن در شما به وجود بیاد .(من بیش از ده بار تلاش کردم و هر ده بار موفق بودم و خودم رو متناسب کردم اما مقطعی بوده و همین باعث شده بود احساس ناتوانی کنم و بگم لاغر ماندن کار سختی هست و من فکر کنم بدنم یه فرق با متناسبها داره ولی حالا میگم هیچ فرقی نداره فقط ذهن چاقها و لاغرها هست که با هم تفاوت داره و این ذهن ما با تمام قدرت ما رو چاق میکنه چون لاغری رو یاد نگرفته بودیم چون ذهن ما چاقی رو یاد گرفته و آموزش دیده ،)
      خیلیا میگن من انتظار لاغر شدن رو چطور به وجود بیارم ؟؟مرور کن کارهایی رو که به خوبی انحام میتونی بدی رو مرور کن مثل :
      آشپزی و رانندگی و گلسازی و آرایشگری و کار با کامپیوتر رو بلدم و ورزش ایروبیک و زومبا رو خوب بلدم و … و من به جز تمام این حرفه ها من در لاغری بسیار تلاش کردم در زمانهای مختلف و این نشان از توانمندی جسم من هست که هر بار هم اقدام کردم در وزن عالی قرار گرفتم اما دوباره برگشته حالا برای خودم چند باره میگم کی و چه مقدار لاغر شدم :
      من در سال ۸۳ حدودا ۸ کیلو
      ودر سال ۸۶ حدودا ۲۵ کیلو
      در سال ۹۰ حدودا ۱۸کیلو
      و در سال ۹۳حدودا ۳۵ کیلو
      و در سال ۹۵ حدودا ۸ کیلو
      در سال ۹۶ حدودا ۶ کیلو
      در سال ۹۷ حدودا ۱۲ کیلو و …..
      و همینطور من تونستم مرتب چاقی خودم رو کم کنم و اما هیچ وقت ثابت نبودم پس من میتونم این دفعه با این روش که کل اضافه وزن من که شاید الان ۵ یا ۶ کیلو باشه رو کم کنم و متناسب ۵۹ کیلویی بشم من میتونم )
      و بگو من این همه کار رو به خوبی انجام دادم پس لاغری هم یکی از این کارها هست و چیز عجیب و غریبی نیست فقط باید یادش بگیری پس با مرور کارها باید انجامش بدی و این یک توانایی هست .و چیزی هست که یاد گرفتیم با مرور توانمندی هات در انجام بقیه کارها باید در خودت توانمندی به وجود بیاری .
      و کار دوم این هست که لاغر شدن رو در ذهنتون کوچیک کنید تا به هدفتون برسین و در تمام جنبه ها این قضیه به شما کمک میکنه .
      مثلا فرض کن باور لاغر شدن در ذهن من یک حلقه با شه با قطر ۱۰ سانتی متر و اما در ذهنت لاغر شدن یه گوی با قطر ۲۰ سانت باشه هر کاری کنی امکان نداره این گوی از این حلقه رد بشه و به عنوان تجربه وارد زندگیت بشه .
      حالا تو باید این حلقه رو بزر گ کنی تا خواسته های شما از حلقه ی باور رد بشه و این کمی سخت هست چون اطرافیان تو در این مسیر نیستن مدام میگن این کار نمیشه و شدنی نیست و تو با نوشتن چطور میخوای لاغر بشی ؟؟
      پس به جای اینکار خواسته ات رو کوچیک کن و کوچیک کردن خواسته خیلی راحتتر از بزرگ کردن باورها هست .
      و به خیلی از خواسته هات میرسی مثل استاد عزیز.(من هم همیشه گفتم میخوام اصافه وزن خودم رو ریز کنم و هر هفته ۲۰۰ گرم کم کنم و این عدد که چیزی نیست سریع بهش میرسم اما حالا که ۱۶ ماه از فعالیتم در سایت میگذره روند لاغریم رو کمی بیشتر میخواهم دیگه نمیخواهم هفته ای ۲۰۰ گرم کم کنم به جاش میگم هفته ای ۵۰۰ گرم میخوام کم کنم میخوام این عدد رو به ذهنم بگم و بگم کل آصافه وزن من هم الان چیزی نیست برای من که بارها تونستم ۳۰ کیلو ۲۰ کیلو کم کنم این ۵ کیلو هم به راحتی کم میشه و من متناسب میشم و به خودم میگم این همه دوستان شگفتی ساز در اطراف من هستن که تونستن وزن کم کنن پس منم میتونم به زودی در وزن جدیدم باشم و اصافه وزنم رو کم کنم )

      من یکی از خواسته های دیگه ام داشتن ماشین شاسی بلند لکسوز هست و من باور م این هست که ما کارمند هستیم چطور این همه پول بدیم ؟؟ و تا اون پول رو تهییه کنم و با این وضاع که ماشینها اینقدر گرون شدن که رسیدن به این خواسته برام سخت میشه ولی با این ترفند که خواسته رو کوچیک کن و بهشون برس و وقتی داخل خیابون دیدیش بگو این همه آدم دارن پس برای خدا هم چیزی نیست جزیی از جز هست و به من میده و خیلی از آدمها سالها دارن استفاده میکنن و داشتنش رو در ذهنم کوچیک میکنم تا خیلی راحت ماشین وارد زندگیمون بشه .
      حالا بقیه ی خواستهای استاد مثل خونه و ماشین و شرکت کننده ی خارجی و .. به همین شکل وارد زندگیشون شدن
      پس لاغر شدن رو در ذهنت کوچیک کن و وقتی آدم لاغر رو دیدی بگو این همه آدم لاغر هست و من هم یکی مثل این افراد هستم .(من هر آدم لاغری رو میبینم تحسینش میکنم و در دلم میگم منم به زودی به این لاغری دلخواهم میرسم )

      و وقتی آدم چاق دیدی نباید خوشحال بشی که وای من چقدر خوبم که اندازه فلانی چاق نیستم این کار اشتباه هست داری به چاقی توجه میکنی و کار سختتر میشه و همیشه به لاغرها تو جه کن و بگو منم میتونم مثل این افراد لاغر بشم منم میتونم و این که چیزی نیست و علاقه و اشتیاقت بهتر میشه .(بله واقعا بهترین کار توجه به اندام های لاعر هست و هر جا اونها رو دیدی بهشون توجه کن که چطور غدا میخورن و من همیشه میگم منم دارم لاعری رو مثل شما یاد میگیریم و به زودی لاغر میشم .)
      انتظارت از خودت باید لاغر شدن باشه و این انتظار با دو کار به وجود میاد :
      *با مرور موفقیت هات و کاری هایی که به راحتی انجام دادی

      *و دوم کوچیکش کن در ذهنت و بگو این همه لاغر هستن پس منم میتونم
      وقتی انتظارت لاغر شدن باشه با علاقه میای انجام میدی .(اصلا انگار امیدواری که میشه و تو لاغر میشی و با اشتیاق دنبال میکنی که لاغری رو به دست بیاری مثل الان خودم )
      انتظارت از خودت باید متناسب شدن باشه و انتظارت رو تغییر بده .(من همیشه در هر شرایطی گفتم دارم لاغر میشم و حتی وقتی به اون ته ذهنم رفتم در مواقعی خاص مثلا زمانی که رفتار پرخوری داشتم گفتم حالا این همه مدت من درست رفتار کردم ویه دفعه به خاطر فرمولهای قدیم چاقی من پرخوری کردم و اصلا ناراحت نمیشم چون تعداد رفتارهای درستم از رفتارهای غلطم بیشتر هست پس من دارم به سمت لاغری حرکت میکنم و لاغر میشم .)

      هر کدوم از ما بارها تلاش کرده تا لاغر بشیم پس در ذهن ما این انتظار بوده که من میتونم لاغر بشم واگر انتظار و یا باور نداشتین پس چرا تلاش کردین لاغر بشین ؟؟حالا راهت اشتباه بوده درست ولی فردی که بارها تلاش کرده و موفق نشده چون در ته ذهنش امید و انتطار هست که میتونه لاغر بشه و در ته ذهن همه ی ما این چیزها هست که ما میتونیم پولدار و ثروتمند باشیم اما راهشون اشتباه هست ولی در ته ذهنشون امید دارن میتونن پولدار باشن پس اگر تا حالا برای لاغری تلاش کردین و نتیجه نگرفتین پس در ذهنتون امید و انتظار لاغر شدن دارید .
      )من مشخصه از همون اول امید و انگیزه رو داشتم ولی در راه غلط بوده و حالا که اون باور رو انتظار رو آوردم در راه صحیح داره برای من عالی عمل میکنه و تبدیل شده به انگیزه و اشتیاق چون من قبل از آشنایی با این سایت بارها بیش از ده بار رزیم گرفتم و متناسب شدم و دوباره چاق شدم ولی کوتاه نیومدم و دوباره رزیم گرفتم و گفتم بازم این اضافه وزن رو کمش میکنم معلوم هست که در ته دهنم باور داشتم که میتونم لاغر بشم و گرنه چرا چندین بار اقدام کنم و این اواخر در فاصله ی کم من اقدام میکردم و یکم که چاق میشدم دوباره رژیم میگرفتم و وقتی در وزن تناسبم بودم و از رژیم خسته که میشدم دوباره وزنم بر میگشت ومن هسچ وقت ناامید نمیشدم و فقط رژیم و ورزش رو تکرار میکردم )

      غذا هیچ ارتباطی به چاق و لاغری نداره تا وقتی به خوردنت نگاه میکنی هنوز انتظارت از خودت لاغر ی نیست و اگر انتظارت از خودت لاغری باشه دیگه نگاه به خوردنت نمیکنی و هیچ راه دیگه نداره .(پس به مقدار خوردنت و نوع غذاها و کالری اونها و زمان خوردن و … تو جه نکن و به اونها برچسب نزن و تفکیکشون نکن و نشین حستب کن شب چی بخورم که تلافی ظهر بشه یا بر عکس و …چون داری با این کار به چاقی خودت توجه میکنی و چاقتر هم میشی اصلا هر وقت نخواستی بخوری از خودت سوال کن چرا نمیخورم ؟ و هر وقت جواب این بود که میتریم چاق بشم یا این‌ه چاق میکنه وبه خاطر چاقی بود تو چاقی رو به سمت خودت جذب میکنی و چاق میشی )

      هر فردی به هر موفقیتی رسیده چون همیشه تمرین کرده مثل کریس رونالدو اگر اینقدر خوبه چون هر روز تمرین و تکرار میکنه.(پس شرط موفقیت انگیزه و اشتیاق و استمرار و تمرین و عمل کردن هست منم تمام سعیم همین بوده و میخوام برای رسیدن به موفقیت تلاش کنم تا نتیجه رو به زودی ببینم و لا غر و متناسب بشم )

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم