این محتوا در تاریخ ۱۴۰۱/۰۵/۱۴ بروزرسانی شده است.
همه افراد چاق در زندگی برای یک بار هم که شده از رژیم لاغری برای کاهش وزن استفاده کرده اند و طعــم تلــخ آن را چشیده اند.
از آنجایی که خودم و همه افرادی که در این سالها عضو سایت تناسب فکری شده اند برای لاغر شدن از رژیم لاغری استفاده کرده اند و نتیجه دائمی نگرفته اند، در این مطلب آموزشی درباره رژیم لاغری و تاثیر آن در لاغر شدن توضیح داده می شود.
دسترسی آسان به قسمت های مختلف:
۲- دیدگاه تاثیرگذار هنرجوی لاغری
رژیم لاغری و تاثیر آن بر لاغری
اگر از هر انسانی در دنیا سوال کنید به نظر شما چطور باید لاغر شد؟ احتمالا جواب خواهد داد باید از برنامه رژیمی به همراه ورزش کردن استفاده کرد.
اهمیتی ندارد از یک فرد چاق یا لاغر این سوال را بپرسید، در هر صورت حتما پاسخ او شامل استفاده از رژیم غذایی و برنامه ورزشی خواهد بود.
دلیل اهمیت استفاده از برنامه رژیم غذایی به همراه برنامه ورزشی به دلیل تمرکز احتمالا صدها یا حتی هزاران ساله مردم دنیا بر این روش برای لاغر شدن بوده است.
البته از حق نگذریم به نظر منطقی هم می آید که فردی که چاق است برای لاغر شدن باید میزان خوراک خود را کاهش و همچنین میزان فعالیت خود را افزایش دهد تا بتواند به تناسب اندام دست پیدا کند.
این نگرش نشات گرفته از یک دیدگاه و باور قوی دیگری است که در ذهن بشر برای چاق شدن شکل گرفته است و آن ارتباط بین چاقی و خوردن غذاست.
از آنجا که در ذهن بیشتر انسانها مهمترین دلیل چاقی خوردن غذاست پس چندان هم غیرمنطقی نیست که بهترین روش لاغری در ذهن آنها استفاده از برنامه های رژیمی باشد.
چرا لاغر نمی شوم؟!
ریشه بسیاری از دلایلی که نمی توانیم لاغر شویم، نگرش و افکاری است که نسبت به کلمه رژیم لاغری داریم.
همه افرادی که اضافه وزن دارند و برای لاغر شدن از برنامه های رژیمی استفاده کرده اند اطمینان دارند که از این طریق نمی توان لاغر شدن اما نگرش و باوری که در سطح جهانی برای رهایی از چاقی وجود دارد سبب می شود که بارها برای لاغر شدن از رژیم های غذایی محتلف استفاده کنند.
قدم اول برای لاغر شدن پذیرش این موضوع است که با استفاده از رژیم لاغری نمی توان لاغر شد و تا ابد لاغر ماند.
نکته قابل توجه درباره پذیرش این موضوع این است که زمانی می توانید مطمئن شوید که به این نگرش باور دارید که هرگز برای لاغر شدن به فکر استفاده از رژیم لاغری نباشید و حتی مهمتر از آن باید به رفتار و عملکرد خود در زندگی روزمره توجه کنید و بررسی کنید که آیا برخورد شما با مواد غذایی و موضوع خوردن به صورت رفتارهای مرسوم در ٰرژیم های غذایی است یا خیر.
اگر از افراد چاق درباره توانایی خود در لاغر شدن سوال کنید اکثر آنها عقیده دارند توانایی لاغر شدن را دارند اما توانایی نگه داری از مقدار کاهش یافته را ندارند.
این اتفاق زمانی رخ می دهد که در ذهن ما فرمول (لاغری = رژیم لاغری) ثبت شده باشد. به این ترتیب ما تا زمانی که از برنامه های رژیمی استفاده می کنیم با هر ضرب و زوری قادر به مراقبت از لاغری خود خواهیم بود اما به محض خارج شدن از برنامه رژیمی به سرعت برق و باد مقدار کاهش یافته به حالت قبل برگشته و ما دوباره چاق می شویم.
بنابراین به شما دوست خوبم که به هر علتی دوست داری مقداری از وزن خود را کاهش دهید و شرایط جسم تازه ای برای خود خلق کنید و زندگی جدیدی را ادامه دهید توصیه می کنم از امروز به هیچ وجه به دنبال امتحان کردن رژیم های لاغری مختلف نباشید چون علاوه بر اینکه نتیجه ای برای شما به همراه نمی آورد بلکه باعث ناامیدی شما برای لاغر شدن می شود.
در این فایل آموزشی توضیحاتی درباره رژیم و نتایج مخرب آن که تجربیات سال های چاقی خودم و کار کردن با افراد چاق بسیاری بوده است را به اطلاع شما می رسانم.
نوشته تاثیرگذار نگار عزیز در بخش نظرات
شناسایی باورهای مخفی چاقی و اصلاح آنها 😍
کلمه وحشتناک و محدود کننده(رژیم)احساس اسارت و دردو رنج به همراه دارد.
در تمام سالهایی که از رژیمهای محدود کننده غذایی برای کاهش وزن استفاده می کردم این باور غلط در ذهنم به وجود آمد که تنها راه لاغر شدن رژیم گرفتن است.
اگر قرار باشه با این باور در مسیر لاغری با ذهن حرکت کنم از اضافه های وزنم کم نمیشه چون طبق فرمول ذهنی (دستورالعمل صادر شده جهت کاهش وزن هست و ذهن سعی می کنه منو هدایت کنه که باز رژیم غذایی بگیرم و دلیلش همینه که سناریو میچینه و به شکلهای مختلف منو با پیشنهادهای رژیمی مختلف روبرو میکنه !…🤔)
جهت اطلاع دوستان!… هر بار که رژیم گرفتیم ما تصمیم داشتیم خودمون رو محدود کنیم ولی جنگی در ذهن داشتیم که بخورم حالا از فردا! چرا نخورم؟ کمتر بخورم؟! جایگزین کنم! و این جنگ و جدال باعث می شد بالاخره ذهن پیروز بشه و ما شکست بخوریم و هربار بیشتر ناامید شدیم و به طوریکه در تصمیم گیری سست شدیم و به خود ثابت کردیم ما ضعیف هستیم و انسانی که دائما در تصمیمش شکست بخوره به خودش و شخصیت و توانمندی و قدرتش ضربه محکمی می زنه تا جایی که اراده برای شروعی و تغییری جدید نداره بنابراین رژیم خیلی بیشتر از آنچه فکر کنیم برای ما هشدار دهنده و مضر و خطرناکه و حصاریست که من قدرتمند را می بلعد !…
🍃🍃🍃🍃🍃🍃
به لطف خداوند من به این باور رسیدم که تنها راه ماندگار لاغری استفاده از روش لاغری با ذهن است🌟
وقتی فشار رژیم از روی ذهن برداشته بشه به طور ناخودآگاه با لذت غذا می خوریم و حرص و ولع و ترس ما نسبت به خوردن کمتر میشه بنابراین تمایل به مصرف غذا در ما به اندازه نیاز بدنمون میشه و این عالیه😍و به خاطر احساس آزادی و شادی است که درما به خاطر بینش و نگرش درستمون ایجاد شده است .
چاقی ما به خاطر خوردن غذا نیست بلکه به خاطر عادت و رفتار غذایی اشتباهمون است .
باور ترس از خوردن باید متزلزل شود و ریشه هایش قطع کردد.
در طی سالها به اشتباه ذهن ما آموزش دیده است که غذاها چاق می کنند به ما گفتند نخور و یاچی بخور و چی نخور تمام محرومیت غذایی در رژیم ها برای سلامتی و کاهش وزن در ذهن ما ترس از مواد غذایی به وجود آورده است به طوریکه شیرینیجات و سرخ کردنی را جز غذاهایی می دانیم که قدرت چاق کنندگی دارند ولی تمام مواد غذایی نعمت خدا هستند و برای نیاز بدن ما و لذت بردن خلق شده اند و این ما هستیم که قدرت خودمون رو به غذاها داده ایم اگر اینطور بود بسیار افراد متناسبی دیده ایم که هر طور و هر مقدار بخواهند می خورند پس تفاوت در نگرش و فرمول ذهنی فرد چاق با متناسب هست.حالا که متوجه شدیم این باور ریشه عمیق در ما داره با آگاهی و مرحله ای ریشه هاشو قطع می کنیم
🌸اولین قدم اینه که با ترس غذا نخوریم این یک گام مهم و اساسیه(از غذا نترس قدرت تویی)
🌸دومین قدم اینه که موفقیت و شکستهامون رو در طول روز از بابت به موقع و به اندازه خوردن ثبت کنیم تا پرخوری هامون و آشغالخوریهامون را بتوانیم شناسایی کنیم .
🍃🍃🍃🍃🍃🍃
شناسایی پیغام سیری ذهن به موقع
افراد چاق این پیغام را دریافت نمی کنند مگر بعداز فشار و درد در ناحیه شکم
پیغام بدن از دوطریق شکل می گیره
احساس درونی مثل ناراحتی و شادی و دلتنگی که اگر ادامه دار بشه در بدن واکنش می ده مثل گریه کردن و دیگری از طریق عصبها وقتی دستمون با چاقو میبره درد را تجربه می کنیم
احساس گرسنگی اگر ادامه دار بشه و غذا نخوریم تبدیل به واکنشهایی در بدن میشه مثل صدای غاروقور شکم یا مورمورشدن بدن یا لرزش بدن و ضعف و سستی
حالا اگر نقطه سیری درک و احساس نشه تبدیل میشه به تهوع و شکم درد و ناراحتی بعد از اون
🌟گرسنگی و سیری نباید از عوامل بیرونی پاسخ داده بشه بلکه با احساس درونی باید درک بشه..
برای درک احساس گرسنگی و نقطه سیری باید توجه به احساسمون داشته باشیم و تمرکز و توجه کنیم تا به صورت اتوماتیک ذهنمون یاد بگیره و دستور به مغز صادر کنه که به طور ناخودآگاه دست از غذا بکشیم
(((همین یکدونه تمرین تمام صدگامه))))👌👌👌
بنابراین حداقل یک هفته این تمرین را انجام می دهیم با اولین حس گرسنگی غذا نمی خوریم بلکه اجازه می دهیم این حس تبدیل به واکنش بدنی بشه و این حس بسیار بسیار بسیار لذت بخشه 😇 برای فردی که تا به حال این حس را تجربه نکرده و همیشه از روی عادت غذاخورده.
برای درک نقطه سیری به اندازه ای غذامصرف می کنیم که واکنش بدنی قطع بشه و توجه به این احساس هم بسیار لذت بخشه و تکرار و تمرین می خواهد …به نظرم یک ماه با عشق این تمرین انجام بشه خیلی از مسیر رفتیم 😊
حالا ممکنه منفی باف بگه تو که رژیمی و کم خوردیو زیاد خوردی و شب شد و غذا ماندو زشته ها و ما را بندازه تو وسواس که نکنه زیاد شد و چی شد اصلا بهش توجه نکنیم چون تمام تغییرات رفتاری و عملکرد ما به طور ناخودآگاه صورت گرفته و این پیام خوش آشنایی است با خود. به به 😇
باید برای این تغییر ناخودآگاه الگو غذایی و احساس خوب روحی وعملکرد ذهن سپاسگزار باشیم و به بدن هوشمندمون احترام بگذاریم صلح و آشتی بعد از مدتها چقدر بدنمون سخاوتمنده و زود می پذیره بنابراین از خوردن هر چقدر که حسمون میگه لذت میبریم.
فکر کردن به خوردن هم یا چقدر خوردن چاق کننده است و اصلا حجمش مهم نیست پس باید بر این ترس غلبه کنیم 💪🏻💪🏻
فکر کردن به مسیر آسون لاغری و احساس خوب و رهایی و آزادیمون باعث تغییر بینش ما میشه که در نهایت در جسم خودشو نشون میده خدایا شکرت.
🍃🍃🍃🍃🍃🍃
من یه خودم قول می دهم که به مدت یک هفته این احساس گرسنگی و سیری گمشده را پیدا کنم و حس کنم و لمس کنم و تجربه کنم.
پارسال این تجربه را تا مدتها داشتم البته یه وقتی هم پرخوری می کردم اما یاد حرف استاد می افتادم میگفتم دوباره تصمیم میگیرم و حالمو خوب می کردم خیلی بهم نتیجه داد ولی این بار بهتر درک کردم صحبتهایی شنیدم که انگار بار اول بود .
یک نتیجه کلی گرفتم وقتی می خواهیم عوامل بیرونی رو تغییر دهیم انگار از چند طرف داره به ما حمله میشه و در قفس می افتیم و محدود می شیم ولی وقتی از درون و افکار تغییرات ایجاد می شه حس می کنم قدرت منم فقط من در مرکزیت و دستورات من اعمال میشه و من مسلطم بر شرایط چقدر فوق العاده🦋
و با خود زمزمه می کنم تنها قدرتی که تکان می دهد وهرگز تکان نمی خورد قدرت خداست و من جزئی از او هستم .👸🏻
- من امروز توانستم لقمه اضافه دخترم را بندازم سطل زباله 😊
- من امروز توانستم وقتی دختر۴ساله ام گفت سیر شده ام به گفته اش احترام بگذارم و اصرار نکنم😊
- من امروز توانستم بر حسب ساعت غذا نخورم😊
- من امروز توانستم یکبار از خو بپرسم واقعا گرسنه ای؟
- من امروز توانستم به وقت چک کردن بدنم در آینه خودم را بغل کنم واز فکر رها شوم😊
- من امروز توانستم قبل از درد شکم دست از غذا بکشم 😊
- من امروز توانستم به وقت گرسنگی میوه مصرف کنم😊
- من امروز توانستم بدون تفاوت قایل شدن بین خوراکی ها صبحانه کره عسل مصرف کنم .
وااای خدای من حالم خیلی خوبه مسیر مستقیم و هموار و پرنعمت اصلا تو فکر چاقی لاغری نیستم حالم خوبه شادم😇
ممنون استاد جان حتما با این اموزشها روزهای عالیتری را خواهم دید …
همه چیز آرومه من چقدر خوشحالم
خدایا عاشقتم ❤️دیوونتم خودت میدونی بزن قدش🙌❤️❤️❤️
منتظر خواندن نظرات ارزشمند شما هستم
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
محتوای رسانه ای آموزشی
امتیاز 3.88 از 67 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
سلام و عرض ادب حضور عزیزان هم مسیرم
رژیم :
کلمه ی وحشتناکی ک حتی شنیدنش هم کلی ناراحتی وحس بد برام داشت ، چون شروع محدودیت وممنوعیت و کلی وزن گیری واندازه گیری رو در ذهنم مرور میکرد، سالها فکر میکردم تنها راه لاغر شدن رژیمگرفتنه ، و همیشه فکر میکزدم رژیم هایی ک از دکترهایی ک مشهورن و بقیه کلی ازشون تعریف میکنن و یا مربی باشگاه هایی ک تعداد زیادی تایید میکنن و نتیجه گرفتن خیلی کارایی داره ویا وقتی رژیمی زو از اینترنت سرچ میکردم میرفتم قسمت نظرات رومیخوندم ومطمئن میشدم ک این رو چند نفر تاثیر داشته ، همیشه فکر میکردم ک من بلد نیستم چطوری غذا بخورم ، کی غذا بخورم و یا از چ چیزهایی بخورم ک لاغر بشم ، حتی زمان هایی ک از لحاظ جسم چاق محسوب نمیشدم ولی ذهن بسیار چاقی داشتم ک مدام منو از جاقی میترسوند ومدام دنبال چیزی بودم ک استفاده کنم تا نکنه ک چاق بشم و اولین راهکار این بود ک برم ی رژیم هایی رو پیدا کنم ک مقدار و نوع و اندازه غذارو برام تعیین کنه تا نکنه ک ی وقت من اشتباهی زیاد بخورم و یا چیزی بخورم کمنوچاق کنه ، بارها از دکترهای تغذیه رژیم هایی میگرفتم وکلی هزینه میکردم ، حتی کتاب رژیم دکتر کرمانی روتهیه کرده بودم چون فکرمیکردم من غذا خوردن بلد نیستم و نمیدونم ک چطوری و ب چ مقدار بخورم و باید یکی باشه ککمکم کنه ، هر بارم مقداری وزن کم میکردم ولی ماندگار نبود، و در دوران رژیم با فشار عصبی خیلی شدیدی برخورد میکردم ک هر چقدر ک رژیم محدودیتش زیاد بود و یا زمان طولانی داشت من بهم ریخته تر و عصبی تر میشدم و اونوقتا دلیلشو نمیدونسم و توی این سایت متوجه شدم ک در ذهن من جنگی بپا میشده ، من کلی نگرش وباور ودیگاه برای خوردن مواد غذایی داشتم و مغز ک کنترل روب دست داره دستور خوردن میداد و من ب واسطه رژیم ممانعت میکردم و تحت فشار خودمو کنترل میکردم ک نخورم و یا مقدار کمتری بخورم و همین کشمکش باعث میشد ک من حالت عصبی داشته باشم ؛ و هر بار ک با رژیم مقداری وزن خودمو پایین میاوردم و بعد مدت زمان کوتاهی باز برمیگشتم سرجای قبلی ، باور لاغر نشدن در من قوی تر میشد اینکه ک یا باید همیشه در رژیم باشم یا من توانایی لاغر شدن روندارم ،من متوجه شده بودم ک با استفاده از رژیم لاغری نمیتوان لاغر شد و تا ابدلاغر ماند ، بارها رژیم گرفتن و ازرژیم های مختلف استفاده کردن ودوباره ب وزن قبل برگشتن این رو ب من ثابت کرده بود ک راهش این نیست ولی راه دیگه ای بلد نبودم ؛ و در ذهن منم فرمول لاغری مساوی رژیم گرفتن و ممنوعیت غذایی بود و تا وقتی ک حس میکردم ک رژیم رودرست اجرا میکنم تا حدودی لاغر میشدم ولی تا یه بار خطا میکردم کلی عذاب وجدان و نجوا ذهنی داشتم ک درست عمل نکردی و باعثمیشه چاق بشی و لاغر نمیشی ؛هیچوقت با هیچ رژیمی تغییر نگرش در خوردن در من بوجود نیومد و رفتار غذایی من تغییر نکرد بلکه حتی نسبت ب غذا حریص تر هممیشدم و مپام منتظر این بودم ک رژیم تموم شه تا من خلاص شم راحت بتونم باز ب خوردن ادامه بدم ، با رژیم هیچ فرمولی در من تغییر نمیکرد و فقط ی باز دارنده موقت بود و باور اینکه این لاغری ماندگار نیست و قراره من خیلی زود با نداشتن رژیمدوبارهذچاق بشم چون هیچ نگرش وفرمولی نسبت ب مواد غذایی در ذهن من تغییر نکرده بود و من فقط شیرفلکه رو برای یه مدت بسته بودم و با تموم شدن رژیم و باز شدن راه برای خوردن ویا همون باز شدن شیر فلکه باز همهمون اش بود و همون کاسه ؛
من سالها اطلاعاتی در مورد مواد غذایی ب ذهنم دادم و اونهارو انالیز میکردم و بهشون قدرت چاق کنندگی میدادم و یا اونهارو خوشمزه و خوش عطر و غیره میدونستم و باهمین پارامترها ب مغزم نشون میدادم ک مجوز مصرف زیاد و بیش از حد نیاز بدن رو بده ، میل ب مواد غذایی رومغز تعیین میکنه اونم از اطلاعاتی ک من قبلا بهش دادم مثلا خوشمزه است ، دیگه ازش نیست ، خوش عطره ، خوش رنگه ، اصراف میشه ، پول دادم براش یا بهمتارف میشه زشته برندارم ، تبرکه و کلی از این اطلاعات ک باعث صادر شدن فرمان ودستور خوردن اون ماده میشه و وقتی ک رژیم میگرفتم این دستور و فرمان ها بودن ولی من میخواستم بواسطه رژیم جلوشو بگیرم و ممانعت کنم و فشار زیادی صرف میشد و کشمکشی ک حالت عصبی و ناراحت ب مغز میدادو حتی وقتی در رژیم سخت قرار میگرفتم مغز فک میکرد کدر قحطی مواد غذایی قرار داره و باید راهکاری برای فرار از این شرایط پیدا کنه و دستور توقف کارکرد اعضای غیر ضروری رو میداد و همین ها هم باعث میشد ک کلی اسیب جسمی وارد بشه و هر چقد ک رژیم طولانی مدت میشد اسیب ها همب جسم بیشتر میشد مثل ریزش مو ، اختلال در کار کلیه و یبوست های مزمن و حاد در دستگاه گوارش و افتادگی پوست و چروک شدن و خیلی اسیبهای دیگه ؛
با رژیم نمیشه لاغر شد رژیم فقط ی فشار بیرونیه، باید لاغری رو یاد گرف ، باید مغز و ذهن رو با فرمول های جدید و نگرش های جدید نسبت ب موادغذایی، همسو کرد ، اینجوری میشه ک حتی میل ب غذها همتغییر میکنه هیچکس نتونسته تا اخر عمر رژیم لاغری داشته باشه با رژیم لاغری نمیشه لاغر موند و لاغر زندگی کرد چون چاقی از مغزه ولاغری هم باید از مغز باشه؛
میل ب خوردن از واکنش مغز بوجود میاد واکنش ی فرد با ذهن متناسب و لاغر ب غذای اضافه از نیاز جسمش نخوردنه ، چونهیچ نگرش و باوری ب اینکه از این غذای خوشمزه باید زیاد خورد و یاداصراف و پول دادن و تارف شده و غیره در مغزش نیست ولی واکنش ی فرد با ذهن چاق ب غذای اضافه برنیاز جسمش خیلی راحت خوردنه حتی تا فشار شکم و درد چون در ذهنش پر از باورهای چاقی هستش ک اونو وادار ب واکنش خوردن میکنه ؛ و خوردن اصافه و زیادهم ک فرمولش مساوی چاقیه و همونم برای جسمپیش میاد..
در مسیر تناسب ذهن یادگرفتم ک لاغری خیلی اسونه و راحته و وقتی ذهن ک مرکز کنترل جسمه اموزش ببینه و من نگرش و باورها و فرمول های لاغری رو یاد بگیریم مغز هم دستورات و فرمان جدید رو صادر میکنه ، همان طور ک سالها من اموزش چاقی دیدم وکلی باور و نگرش چاقی داشتم و همون ها هم فرمان خوردن رو ب من میداد خیلی جاها من میگفتم ک نمیخوام مثلا امروژ شام یا ناهار بخورم یا از این خوراکی بخورم ولی ب خودممیومدم و میدیدم ک اون خوراکی و غذا رو تا اخرش خوردم و مغزم دستور و فرمانش جدای از تصمیم من بوده بخاطر اطلاعات و فرمول های ک قبلا بارها بهش دادم و اون اطلاعات وفرمول ها نتیجه اش فرمان خوردن بوده ؛ من در مسیر یاد گیری ذهنی اون فرمول های چاقی رو شناسایی میکنم تا جایی ک بتونم مخالف اونها روپیدا میکنم و
یا نگرش و فرمول جدید ب مغزم میدم و اونقد تکرار میکنم تا تبدیل ب باور بشه ، و باور جدید ونگرش جدید ک لاغری هستن وقتی ک تکرار میشه معز هم بر اساس اونها فرمان های جدیدی رو صادر میکنه من هر بار ک این فایل ها رو تکرار کردم اگاهی های جدیدی رو دریافت کردم و یا باورها و فرمول های چاقی بیشتری رو شناساسیی کردم و همین استمرار داشتن و تکرار کردن برای ذهنم ب مرور داره اگاهی های جدید تثبیت میشه و از فرمول ونگرش جدید ک مساوی است با لاغری استفاده میکنه ومنو خیلی راحت و اسون ب سمت لاغری ک طبیعت جسممه میره ، من سالها چاقی روتکرار کردم و فرمان های مغزی من بر اساس همون تکرار ها بوجود اومده و الانم باید بارها و بارها اگاهی و اطلاعات لاغری رو تکرار کنم واونوقته ک ناخوداگاه فرمان های مغزی تغییر میکنه و دیگه رفتار تغییر میکنه و همه ی این تغییرها در حسم مشاهده میشه
خدایا شکرت و هزارانسپاس از این مسیر زیباو پر از اگاهی ک هدایم کردی ب سمتش
سلام به استاد عطار روشن و تمامی دوستان همراه
خیلی خوبه که بادیدن و گوش دادن چند بار این گام فهمیدم که مغز فرمانشو از ذهن میگیره و جسم هم فرمانشو از مغز
این خوبه که فهمیدم وقتایی که غذا میخورم و رفتار پر خوریم و رفتارهای پر خوریم و که با وجود اینکه سیر هستم بازهم دستور خوردن به من میده مربوط به ذهن (ضمیر ناخودآگاه )که توی مغزم برنامه ریزیش شکل گرفته صادر میشه
،
بله تا وقتی که خبر از این اصل نداشتم همیشه واسه ام سوال بود که چرا با اینکه سیر میشم ولی دوباره به خوردن ادامه میدم و یه چیزی نا خودآگاه منو به سمت خوردن بیشتر هدایت میکنه
بله وقتی شروع به خوردن میکنم چند وقته قشنگ میفهمم سیر شدم دیگه بدنم نیازی نداره اما یه نجواهیی مثل این نجوا(بخور خوشمزس ، درسته جسمت سیر شده ولی از طعم غذا و خوراکی سیر نشدی پس به خوردن ادامه بده ، یا این مورد که میگه یه لقمه اس چیزی نیس بخورش )
بله دقیقا میپذیرم که ذهنم این برنامه ریزیو توی مغزم ایجاد کرده و من برنامه ریزی شدم و الان باید قدم به قدم برنامه ریزی ذهنیمو تغییر بدم تا ناخودآگاه وقتی سیر میشم دیگه این نجواهای ذهن چاق مرور نشه
،
خب در مورد رژیم لاغری بخوام بگم بله منم مثل خیلیا با رژیم کم خوری و وورزش تونستم چند کیلو از وزن جسممو تغییر بدن اما با رها کردنش به دلیل خستگی جسمی و فشار محدودیت غذا ی که روی روانم تاثیر بدی میزاشت و حس ناراحتی و افسردگی و حسرت و …به من القا میکرد باعث میشد به این روش های لاغری ادامه ندم ، و ذهنم همچنان چاق بود و من دوباره وزن اضافه میکردم ،
قبول دارم تا وقتی ضمیر ناخودآگاهم تغییر نکنه و قدرت درونی لاغری همیشگیمو به عوامل بیرونی وابسته کنه وبده
من همیشه شکست میخورم مثل گذشته
پس با قدرت به این گام های لاغری باذهن ادامه میدم تا از درون و ضمیرناخودآگاهم تغییر کنه برنامه جدید به مغزم بده و به راحتی جسمم برای همیشه لاغر و خوش اندام بشه
خدایا شکرت که توی این مسیر هستم
دوستان گلم وقتی یاد روز اولی که دیگه بریده بودم از این وضعیت چاقی و اضافه وزن و گریه کردم هر وقت میخوام ناامید بشم از این مسیر ،
نه ناامید نمیشم بلکه مصمم تر ادامه میدم
این با این من هستم که شگفتی ساز میشم خدایا ممنونم
استاد ممنونم که این فایلهای بسیار ارزشمندو توی سایتت واسه ما قرار دادی تا به خواست درونیمون که لیاقتشو داشتیم به راحتی برسیم و شگفتی ساز خودمون باشیم
سلام و درود خدمت استاد عزیز و دوستان
در رابطه با سوالاتی که ازمون پرسیدید باید بگم که من هر موقع از رژیم های ساختگی خودم استفاده کردم یا بعضا چند مورد که معتبر نبودن شکست خوردم
یکبار با کالری شماری و یک بار هم از طریق برنامه غذایی یک کلینیک تغذیه که دکتر اتفاقا به باور های ذهنی چاقی و پاکسازی اونا تاکیید داشتند موفق شدم و بدنم رو متناسب کردم.
خدا روشکر موفق بودم همینطور خودم رو نگه دارم یه جورایی عادات غذاییم تغییر کرده بود اما یک باور غلط منو دوباره چاق کرد. من خوب بود تا اینکه باردار شدم
تو هر دوتا از حاملگی هام نزدیک به ۳۰کیلو اضافه شدم
و دوباره روز ازنو روزی از نو
حالا ک مطالب رو گوش دادم فهمیدم مشکل کار از چی بوده
سلام خدمت استاد عطار روشن عزیز و دوستان هم مسیر.
استاد گرامی من در دوره تکرار صد گام هستم و نتایج بسیار بسیار عالی گرفتم که در ایام عید هرکسی منو میدید اولین سوالی که میپرسید چقدر لاغر شدی چیکار کردی که لاغر شدی رژیم گرفتی و من جوابی نداشتم بدم و با چیز سطحی جوابش رو رد کردم اما استاد چیزی که منو اذیت میکنه و با دیدن گام ششم دوباره برگشتم به دیدگاه نوشتن و امیدوارم با دیدنش راهنمایی بفرمایید من در ایام عید حتی یک سانت هم اضافه نکردم اما یک سانت هم کاهش نداشتم این خیلی منو آزار میده دوباره حس و حالم بد شده ترس هام یه خورده برگشته و در این فایل دیدم شما گفتید اگر هنوز ترس و انتظار چاق شدن دارید یعنی ذهن شما همچنان چاق باقی مانده و این روحیه منو خراب کرده من هنوز به وزن و سایز دلخواهم نرسیدم با وجود این همه کاهش سایز دوباره شروع کردم به دوره تکرار مسیر لاغری من و هر گامی رو که گوش میدم دوباره حالم خوب میشه اما میخوام راهنمایی بفرمایید که آیا با دوره تکرار دوباره من به روال قبل با اون حس و حال خوب باز میگردم یا خیر چون من از شهریور ماه تا به امروز 4 سایز کم کردم یعنی اینجور بگم که دور کمر من از 99 به 83 رسیده و تا رسیدن به سایز دلخواهم آنچنان زیاد نیست اما ذهن من به هم ریخته آیا این نگران کننده هست یا بازم ادامه بدم درست میشه.ممنون ازتون عالی هستید و آرزوی سلامت براتون دارم تا ابد.
سلام و درود
خوشحالم احساس بهتری داری😊 و نتایج عالی گرفتی
این مشخص میکنه که عالی عمل کردید
مبارکتون باشه
مشکل اصلی اینه شروع کردی به بررسی کردن
به نظر من خوب شد که متوقف شد 😊 چون اگه به همین روال به ایده آل می رسیدی احتمالا دیگه اینجا نمی موندی و رها می کردی
پس خیلی هم بد نیست که به هر دلیل الان اینجایی و داری تکرار میکنی
استفاده از محتوا رو با این نگرش انجام بده که انگار مرتبه اول است که داری استفاده میکنی
موفق باشید
سلام ممنون ازتون بابت پاسخ و تحسین شما استاد دلسوز و مهربان که واقعاً لایق استاد بودن هستید چرا چون چیزی که خودتون زحمت کشیدین تا به این چیزی که هستید رسیدین و موفق شدین تعداد زیاد و موثر از اون فایلها رو در سایت به صورت رایگان گذاشتید که خیلی از دوستان هم مسیر استفاده کنند و دعای خیر همه ما تا ابد با شما خواهد بود بله خودم هم بعدا که فکر کردم گفتم چه بهتر که حس و حالم و ترسم برگشت که دوباره به سایت برگشتم و درکنار شما بمونم و استاد من قصد بارداری دارم و میخوام دوره بارداری رو تهیه کنم به زودی انشاالله😍🙏
سلام و درود
خوشحالم احساس بهتری داری😊
انشاالله تجربه لذتبخش از مراحل دریافت هدیه الهی خواهید داشت
سلام و روز بخیر ب استاد عزیز و همراهان گرامی وخوش اندام…
استاد از وقتی ک گفتید حتی بعد از سیربودن اگه کسی تعارف کنه ب یه فرد چاق باز هم میخوره واین خوردن دستور مغزه ن نیاز بدن…یه چیز در ذهنم جرقه زد ک ای داد چرا این موضوع تاحالا ب ذهن من نرسیده ک همه چیز تحت تاثیره ذهنه!!!!؟؟؟
دقیقا مثل ترس از خطر ک بدن سریع واکنش نشون میده…موقع ناراحتی یا شادی و غیره….همه ی اینا تحت تاثیر مغزه خب چرا خوردن تحت تاثیر مغز نباشه…
واقعا درسته ک میگن بعضی وقتها یه جمله یه کلمه ادمو میبره ب فکر عمیق….
وای استاد نمیدونید چقدر دلم میخاد این فایل هارو تند تند گوش بدم وبرسم ب تهش دلم میخاد ناگفته ها برام گویا بشه اما من ب خودم قول دادم عجله نکنم صبور باشم و ب همه ی گفته های شما ذره ذره عمل کنم تا ب امید خدا نتیجه بگیرم….
واقعا ک ذهن وفکرو باور ب این راحتیا و زمان کوتاه شکل نگرفته ک ب این راحتیا و مدت کم ب ذهن لاغر تبدیل بشه من ب خودم ب ذهنم ب جسمم زمان میدم وبا کمک هم میرسیم ب اون بالاها ب اون نقطه ای ک ب خودم افتخار کنم و از خودم لذت ببرم….
ناگفته نمونه استاد من الانم خودمو دوست دارم و ب خودم اعتماد دارم و دوست دارم این عشق و اعتماد ب خودم صدبرابر بشه و میدونم اگه استمرار و تکرار داشته باشم حتمااااا بهش میرسم…..
استاد بی صبرانه دلم میخاد ب جایی برسم ک باورهام تغییر کنه از خدا برای خودم و همه ی دوستانم ک تو این مسیر زیبا و خدایی هستن میخام ک بهمون صبرو استمرار بده و با دستان پر قدرتش مارو هدایت کنه….
استاد من چند روزه ک وارد سایت شدم تمرینی هم عنوان نشده ک من بخام انجامش بدم فقط عاشق گوش دادن ب فایل های شماشدم و مرتب گوش میدم اما میلم ب غذا کمتر شده ب راحتی میتونم از کنار شیرینی بگذرم اون هم تو ایام نوروز ک هرجا نگاه میکنی شیرینی هست و این اولین نشانه ی قدم درسته …..
ممنونم استاد مهربونم ….
سلام خدمت استادم
من آخرين رژيمي كه گرفتم رژيم كتوژنيك بود
در شروع رژيم خيلي حالم خوب خيلي وزنم كم شد اما بعد از دو ماه خيلي عصبي شدم و احساس ميكردم خيلي زياد محروم شدم از همه چي در زندگي
نميدونم از رژيم كتو اطلاع داريد يا خير ، تقريبا تمام مواد غذايي توش ممنوع هست..(منظورم كتوژنيك واقعي هست)
در اوايل رژيم اصلا فكر نميكردم كه دوباره برگردم به وضعيت چاقي و خيلي از اين موضوع خوشحال بودم
ولي از اونجايي كه الان فهميدم دستورات چاقي توي ذهن من بوده در حين رژيم كتو ، من دائما براي خودم با همون مواد غذايي مجاز در كتو چيزهاي خيلي متنوعي درست ميكردم و از همون مجاز ها زياد ميخوردم
نگو كه در ذهن من برنامه ديگري در حال اجرا بوده است
تا جايي كه ديگه اون مجاز ها در كتو براي من كافي نيود مخصوصا كه مسافرت ميرفتم عذاب عليم بود برام
كلي عصبي شدم و كلي ريزش مو گرفتم وقتي ديگه ريزش مو گرفتم گفتم اصلا نميخواد عطاش رو به لقاش بخشيدم
الان كه اين فايل رو ديدم متوجه شدم كه جنگ بين ذهن و اراده در من بوده و در نهايت ذهن من برنده شده و اين جنگ منجر به بهم ريختگي عصبي در من شد و نتيجه اش شد ريزش مو
بعد از رژيم بسيار سريع وزنم برگشت…چون الان ميفهمم كه خوب هيچ تغييري در باورهاي ذهني شكل نداده بودم
حتي شرايط با قبل از كتو بدتر هم شده الان
اينطوري كه توي كتو ميگن كربو هيدرات و شكر و چربي بدن رو داغون ميكنه و اصلا كرب و هيدرات و شكر نبايد خورده بشه
من قبل از اين رژيم اين باور رو نداشتم كه تركيب كربو هيدرات و شكر و روغن چه تاثيراتي ميتونه روي بدن بزاره ولي الان چون اون باورها در من ايجاد شده ، اين تركيبات رو كه با هم مصرف ميكنم ته ذهنم ميگم وااااي دارم چه ميكنم با بدنم
يا در كتو ميگن ميوه ها سرشار از شكر هستن و كلا دست كاري شده ژنتيكشون و شما فقط شكر ميخوري
و الان با اينكه ميوه ميخرم و ميخورم اما در ذهنم هست كه فقط دارم شكر ميخورم
الان ميگم كه رژيم كتو خوبه براي سالي دو ماه فقط چون به معناي واقعي بدن رو برميگردونه به تنظيمات كارخانه و كلا هر بيماري در بدن باشه پر ميكشه
ولي چيزي نيست كه بخواد لايف استايل شخص باشه و شخص بخواد خودشو هميشه محروم كنه كه سلامت باشه
الان فكر ميكنم اگر ميتونم با ذهنم هر كاري بكنم چرا كاري نكنم كه هميشه هر چيزي رو در حد نياز بدنم بخورم و هميشه متناسب باشم
چه كاريه كه تمام عمر توي هر سوپر ماركتي ميرم فك كنم همه اين مواد غذايي ها براي بدنم سم هستند …خوب اين چه زندگي هست…
به آرزوي رسيدن به روزي كه مثل يكي از دوستانم كه هميشه هر چي تعارفش ميكنم ميگه نه نميتونم حالم بد ميشه …منم برسم به اون جايگاه
سلام به استاد عزیز و عاشقان لاغری با ذهن
من قبلا یکی دو بار رژیم گرفتم ولی در آخر همه رو رها کردم چون ن اونقدر از وزنم کم میشد ن تو همون وزن میموندم جالبه وقتی رژیم میگرفتم خیلی بیشتر ولع خوردن داشتم یعنی دلم میخواست سفره رو یه جا بخورم ولی زور میزدم که دستم به غذا نره😂😂
اما از وقتی حسم رو تغییر دادم کم کم میلم به غذا رفت یعنی چی یعنی هستن مواد غذایی ای که دوست داشته باشم و خوشم بیاد ولی نمیتونم رو هم رو هم بخورم
من یه چند وقتی هست ولع خوردنم به شدت کاهش پیدا کرده
یعنی واقعا مهم نیست جلوم چیه من همونقدر که کافیه و بدنم میگه همینقدر بسه میتونم بخورم
اوایل که اشتهام کم شد و درک کردم که ما غده اشتها نداریم و این فقط هوسه و به قول مامانا چشممون گرسنه اس و گرنه سیریم و از قیافه اون ماده غذایی خوشمون اومده
راستش من این تغییرات رو خیلی چیز بزرگی نمیدیدم ولی الان که فکر میکنم من چقدر عوض شدم
(اینم بگم که قبل از آشنایی با سایت شما ناخودآگاه دلم کم کم هوس به مواده غذایی در من کاهش پیدا کرد و با آشنا شون با سایتتون انگیزه لاغری و تناسب اندام هم در من شکل گرفت )
تغییراتی که این روزها دارم
اصلا نمیتونم یه لقمه اضافه یا حتی آب اضافه بخورم
قشنگ میفهمم که الان این چیزی که جلومه چقدرش برام کفایت میکنه و بقیه اش اضافه اس حتی امشب مامانم برام چای آورد نتونستم بخورم چای خب آخه میگیم همون آبه دیگه و چیز خاصی نداره ولی وقتی میبینم مورد نیاز بدنم نیست هیچ کشش و علاقه ای در من ایجاد نمیکنه
یا اگه غذام اضافه بمونه نمیخورم خیلی راحت
یا میوه ها و شکلات و… قبلا گرسنه ام میکرد که خب این یه باور غلط در من بود اما الان اتفاقا برای بدنم احساس سبکی و سیری و راحتی میاره
وقتی میگین مگه یه آدم خوش نمیدونه کی غذا بخوره که برای رژیمش ساعت تعیین میکنن ک فلان وقت غذا بخور یا نخور؟!
و من حالا میبینم که اصلا لازم نیست تایم خاصی باشه من هر وقت ضعف کنم و معدم اعلام گرسنگی کنه به اندازه لازم میخورم و همین باعث شده منظم بشم و صورتمم خیلی عالی و بهتر شده نسبت با قبل و من حس میکنم همین سبکی و شادابی و استفاده صحیح از مواد غذایی این نتیجه رو برام به عمل اورده
من خیلی خوشحالم که در مسیر تناسب اندامم و هر لحظه از این مسیر لذت میبرم و ذوق زده ام برای لحظه ای که عکسم بیاد جزو آلبوم شگفتی سازان😍😍😍😍😍
تنها فایده رژیم من کم شدن حجم غذام بود، و نکته! همین جاست همه توجه کنن
غذام کم بود
ولی چه فایده ک ذهنم میگف بله غذات کمه چه فایده وقتی روغن داره قند داره بهم میخندید این ذهن نجواگر یعنی زینب خانم اگه غذات کمه بازم بی فایدس
خلاصه غذام کم شد این شدن عادت غذایی من خواهر زادم همیشه میگف تو اندازه بچه کوچیکا برنج میکشی چجوری سیرمیشی و فلان
موند ازدواج کردم خانواده همسرم همش میگفتن بابا تو چرا انقد کم میخوری بعدم میگفتن زینب انقد کم میخوره نمیدونیم چرا چ میشه🫤
بله همه میدیدن غذام کم ولی چ فایده ک ذهنم میگف روغن داره قندم داره پس بی فایدس طوری شده بود ک من تو ذهنم ب صورت لیزری غذارو ک نگا میکردم بیسکویتی ک میخوردم ب جای غذا چربی و قند میدیدم
بله ذهن من کاملا وسواس گونه رفتار میکرد و از لحاظ روحی منو شکست میداد😟
بله مشکل از ذهنم بود و نه از خورد و خوراک من این ذهن نجواگر ک همه جا ب انسان ضربه میزنه
این بود بحث رژیم من
خب حالا دیگه بیخیال شدم عذاب وجدانی زیادی ندارم موقع خوردن قند یا چربی بلکه لذت جایگزین اون شده بیشتر توجه میکنم به احساس سیری
من باور کردم ک لاغری آسان ترین کار دنیاست و اندام رویایی خودمو در ذهنم تجسم میکنم و براش غش و ضعف میرم آخه چی از کمر باریک بودن و شکم تخت و سبکی کل بدن قشنگ تره من میمیرم برا اندام زیبا
من به ساااااادگی لاغر میشم به زودی عجله ام نمیکنم
به جسمم احترام میزارم دوستش دارم و بهش عشق میدم میگم تو قشنگترم میشی
اصن ی لذتی داره لاغری و ک نگو و نپرس بی نظیره ی انرژی مثبتی تو لاغری هست ک فقط مایی ک قبلا توپولی بودیم میفهمیمش
خب بریم سراغ الهامی ک جدیدا ب من شده
با بدنت ارتباط برقرار کن هر خواسته ای ک داری رو ازش بخواه
بدن من !
ذهن من کاملا هوشمنده
خوب میدونه ک در نهایت آرامش میشه لاغر شد و به زیباترین اندام رسید
بدن من !
قلب من خودش رو از صمیم قلب دوست داره و ب خاطر این زیبایی همیشه شکرگزاره
ای بدن خوش استیل و ای زینب خوشتیپ من تو رو خیلی دوست دارم از این به بعد تو همیشه غرق در لذت بیشتر از این زندگی هستی
الهی شکر برای وجود استاد عزیزم ک یکی از دستان خداوند ک باعث شدن من و امثال من با جسم خودمون آشتی کنیم و بقیه عمرمون رو در صلح با خودمون باشیم
الهی به امید تو😍😍🥰🥰
سلام زینب جان وقتی دیدگاهتو خوندم فوق العاده عالی بود و دوست داشتم حس میکنم روی ذهنم تاثیر مثبت داشته ، بخصوص وقتی که نوشتی دیگه به مواد خوراکی قند و چربی توجه نمیکنی موقع خوردن بلکه به سیر شدن بدنت توجه میکنی حس خوبی گرفتم دوستم
سلام سب شما بخیر
لمروز ۱۷ بهمن ماه ۱۴۰۱
گام ششم
وفتی ما چاق شدیم زمانی بود که ما متنا سبب بودیم ما ارام ارم به این وضعیت رسیدیم اون زمان ماباورمون نمیشود به این شگل و زن برسیم پس ما متونیم لاغربشیم.
وفتی ما نفس میکشیم وفتی ضربان قلب ما میزنه همه فرمان مغز این فرمان از طرف مغز انجام میشه .
مغز فرد لاغر با فرد چاق هیچ فرق9ی نداره .
تفاوت ایندو گروه در فرمولهای ذخیره شده در مغز هستش .
چاقی ژنتیکی نیست .
مغز فرد چاق تحلیل میکنه رفتاربرای چاقی در ذهن مرور میشه نتیجه چاقی اشت .
فکرکردنددر مغزانجام میشه مغز خواسته تکرار میکنه ومغزفرمانهای جدید صادر میکنه برای چاقی واین مثله درافراد لاغر انجام نمیشه
دستورمغز برای خوردن وشرایط توش قرارمیگیره بعداز خوردن غذاب وجدان میگیریم
.تحلیل ادمهای چاق درباره خورد ن غذاخیلی فرق داره فرد چاق ازنوشابه خوردن وتصور چاقی داره درصورتی که فرد لاغر
اون ربط میده به پوکی استخوان .
برای لاغریی بایدفرمانهای مغز تغییر کنه در نتیجه ذهن فرمانهای جدید دربرخورد با غذا انجام میده جسم مانیزتغییر میکنه
اموزش مغز زمان طولانی انجام میشه مغز برنامه ریزی میکنبم برای لاغریی .
نگرش ماعوض میشه وفرمانهای مغز عوض میشه وفرمانهای
لاغریی میده وفرددر زمان طولانی واستمرار درمسیر باعث
لا غریی میشه .
اینکا بایددرزمان زیاد باید انجام بشه تانتیجه دائمی میشه
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام .
این فایل آموزشی خیلی خوب بود . یعنی من کاملا مطلب برام جاافتاد که لاغری با ذهن یعنی چی . فرمولای ذهنی چطور تبدیل به فرمانهای مغزی میشن و تولید واکنش می کنند . و تحلیل ما در مورد غذاها چطور باعث میشه انتظار چاقی در ما شکل بگیره .
خب فرمولهای ذهنی همون جملات تاکیدی هستن که ما بارها از اونا استفاده کردیم و دیگه برای ما تبدیل شدن به عادت ذهنی که خیلیهاش رو شما گفتید .
من دیروز اولش فایلهای لیاقت رو اصلا نفهمیدم ولی بارها گوش دادمش تا بالاخره متوجه شدم که یکی از بزرگترین فرمولهای لاغری جایگزین کردن احساس لیاقت لاغری به جای سرزنش و حقارت از چاقیه . من به دوطریق میتونم این احساس لیاقت رو در خودم زیاد کنم . دیروز گفتید احساس لیاقت درونی و بیرونی و امروز گفتید ۱- تجزیه و تحلیل از غذاها ۲- فرمانهای مغزی که تبدیل به واکنش نسبت به مواد غذایی میشه .
یعنی ما اولا باید تمرین کنیم قدرت چاق کنندگی رو از غذاها بگیریم و دوما تمرین کنیم فرمولهایی به خودمون بدیم که تبدیل بشن به فرمانهای مغزی که واکنش ما نسبت به مواد غذایی ، زیاده خوردن یا اضافه خوردن نباشه .
خب من الان خیلی خوشحالم فایلهای صدگام داره تحلیلهای ذهن منو نسبت به غذاها تغییر میده و فایلهای تغییر عادت واکنش منو نسبت به مواد غذایی تغییر میده و به این ترتیب من از دو طریق درونی و بیرونی انتظار لاغر شدن رو دارم تجربه می کنم . فعلا دوست دارم تمرکزمو بزارم روی همین دو سری فایل . تا خوب درکشون کنم . خب من نسبت به هفته ی پیش حالم خیلی بهتر شده و منی که همیشه از خودم انتظار چاقتر شدن داشتم این روزها واقعا انتظار لاغری در من شکل گرفته . دیگه دارم برای روزهای لاغرم برنامه میریزم .وقتی بدنم ۳۰ کیلو سبکتر بشه من چقدر راحتتر میتونم کارامو انجام بدم . چقدر سبکتر میشم .اصلا تصورشم حال منو خوب می کنه . چقدر لباس میتونم برای خودم بخرم . این روزا وقتی از جلو ویترینها عبور می کنم با شادی بهشون نگاه می کنم میگم من دیگه دارم بهتون میرسم و شما رو به تن میکنم . دیگه خودمو یه آدم تنبل که همش از دیگران میخواست کاراشو انجام بدن نمیبینم . زندگی در چاقی خیلی سخته . کلا نمیزاره طعم زندگی رو بچشیم . حالا این همه سختی زندگی چاقی به کنار رژیم گرفتنم میاد و جهنم زندگی یه فرد چاق رو تکمیل می کنه . یه فرد چاق هیچ امیدی به زندگی نداره . تنها امیدش خوردن غذاهای خوشمزست که اونم با رژیم گرفتن تبدیل میشه به یک جهنم دائمی و ذهن ما هم با نتیجه نگرفتن همیشه ازش فرار کرده . به نظرم اینکه ما از رژیمها شکست خوردیم در حقیقت نوعی پیروزی بوده که ما از اون روشها قطع امید کنیم و دنبال راه چاره بگردیم و خدا هم مارو به اینجا هدایت کرده . به نظر من لاغر شدن انسان چاق کارش از لاغر شدنِ انسان چاقی که رژیم گرفته راحتتره . حتی لاغر شدن در انسان چاقی که رژیم گرفته ولی شکست خورده راحتتر از انسان چاقی که رژیم گرفته و چندین کیلو کاهش وزن داشته . چون انسان چاق بدون رژیم یا شکست خورده دیگه فرمول رژیم و ورزش رو توی ذهنش نداره که مانع لاغریش از طریق ذهن بشه . پاکسازی این فرمول و جایگزین کردن لاغری با ذهن به نظر من خیلی فرمول مهمیه که انسانهای رژیم گرفته ای که به ضرب و زور خودشون رو لاغر کردن و به اصطلاح موفق هم بودن اینجا واقعا براشون سخته وخیلی باید تمرین کنند تا این فرمول چاق کننده رو کنار بزارن .
ولی بالاخره همه خدا دارن و بالاخره راه راست به همه نشون داده میشه . من از اینکه راه راست رو پیدا کردم خیلی خوشحالم . تنها دغدغه ام برای رسیدن به موفقیت پرخوری بود که اونم درک کردم پرخوری یک واکنشه به خودی خود ازش بدم نیاد و اولا تحلیلم و نسبت بهش تغییر بدم و دوما با تغییر عادت این عادت رو آروم و آهسته کنار بزارم و به جاش با یک دنیا شادی در مورد لاغری روبرو بشم . پرخوری و اضافه خوری مقدار غذاییه که ما با خوردنش ناراحت میشیم . مخصوصا بعد از خوردن . البته موقع خوردن هم میفهمیم . چون وجدانمون خیلی بیداره . قشنگ میفهمیم وقتی داریم اضافه میخوریم چقدر احساس حقارت بهمون دست میده . ولی من از دیروز فهمیدم که انسان حقیری نیستم . من عزت مندم دوست دارم در احساس لیاقت زندگی کنم نه احساس حقارت . همین یه فرمول به من خیلی کمک میکنه برای ترک عادتم . چون دیگه به پرخوری به چشم لذت نگاه نمیکنم بلکه به چشم حقارت نگاه می کنم . در حالیکه من انسان شایسته ای هستم که خدا منو به اینجا هدایت کرده و تا حالا چندین مدال از استاد عطار روشن گرفتم . در همین یک هفته کلی انتظار لاغر شدن در من شکل گرفته و کلی آرزوی لاغر شدن رو دارم در خودم عملی میبینم . دیگه وقتی به لاغر شدن فکر می کنم به شکل حسرت و آرزو نیست . من با لاغری با ذهن تونستم رویای فراموش شده ام رو دوباره زنده کنم و تنها کاری که لازمه انجام بدم اینه که تمرینام رو به خوبی انجام بدم تا فرمولهای ذهنی لاغری برام تبدیل به شیری بشه که هیچ سگی نتونه تحت قلمروش ادعای سلطان بودن بکنه . شیر من به دنیا اومده و من اون رو با آموزشهای شما پرورش میدم و تبدیلش می کنم به سلطان وجودم .
بسم الله الرحمن الرحیم .
قدم اول برای لاغر شدن پذیرش این موضوع است که با استفاده از رژیم لاغری نمی توان لاغر شد و تا ابد لاغر ماند.
من این موضوع را میپذیرم . خیلی وقتها که نتونستم لاغر بشم وقتی ام که با جدیت ادامه دادم بیش از یکی دوماه دوام نیاوردم و در بهترین شرایط آرام آرام همش برگشت .
نکته قابل توجه درباره پذیرش این موضوع این است که زمانی می توانید مطمئن شوید که به این نگرش باور دارید که هرگز برای لاغر شدن به فکر استفاده از رژیم لاغری نباشید و حتی مهمتر از آن باید به رفتار و عملکرد خود در زندگی روزمره توجه کنید .
من از امروز پذیرفتم و تعهد می دهم که دیگر به رژیم گرفتن نه فکر کنم و نه تصمیمی برای انجام آن بگیرم و رفتار و عملکرد روزانه ی خودم را تنها بر اساس نیاز جسمم تشخیص دهم نه رژیم ها .
فکر و بررسی کنید که آیا برخورد شما با مواد غذایی و موضوع خوردن به صورت رفتارهای مرسوم در ٰرژیم های غذایی است یا خیر.
رفتار مرسوم در رژیم غذایی یعنی
۱- اندازه کردن مقدار غذا حالا یا با وزنه گرمی یا قاشقی یا کالری شمردن .
۲- خوردن طبق یه برنامه خاص از مواد غذایی خاص که خارج از برنامه ی خانوادست .
۳- هفته ای یکبار خود را وزن کردن
۴- حدودا نیم تا یک ساعت پیاده روی روزانه
خب اینها برنامه رژیمی هست که معمولا افراد استفاده می کنند .
خب ما چطور مثل این نباشیم .
یعنی غذاها رو اندازه گیری نکنیم .
به جای اون به نقطه سیری و گرسنگی خودمون توجه کنیم .
غذاها رو وزن نکنیم کالری نشمریم . قاشقها رو نشمریم فقط از درون بفهمیم کی سیر شدیم و دست از غذا بکشیم .
برنامه خود را از خانواده جدا نکنیم .
مقدار غذای خود را کم نکنیم بلکه به اندازه ای که سیر میشیم و نیاز جسممون برطرف میشه بخوریم .
مقدار غذای زیادتر وارد شکممون نکنیم که به بدنمون فشار بیاد و حالمون بد بشه .
فرمولهای ذهنی رو با توجه به نیاز بدن خودمون بسازیم نه موارد بیرونی .
فکر می کنم لاغری با ذهن اینو میخواد بگه که فرمولهای ذهنی خودتو مطابق با شرایط بدن خودت انتخاب کن . ما باید زبان بدن خودمون رو یاد بگیریم و بفهمیم کی جسممون گرسنه است و کی سیره یا الکی خودمون رو خسته نکنیم . نیاز به خواب و استراحت هم جزئی از زندگیه . بدن ما خودش میگه کی پاشو فعالیت کن کی بخواب کی بخور کی نخور .چرا فکر می کنیم وقتی فعالیت می کنیم کالری میسوزونیم در حالیکه ما در تمام لحظات داریم کالری میسوزونیم . حتی لحظات خواب .هر ۸ ساعت خواب حدودا ۵۰۰ کالری میسوزونه . در حالیکه ما نهایتا یک ساعت بتونیم پیاده روی کنیم و فقط ۲۰۰ کالری میسوزونیم و فقط خودمون رو خسته میکنیم . به نظرم باید به بدن آگاهی برسیم .
نوشته ی خانوم نگار بسیار عالی بود و واقعا به دلم نشست . خیلی خوب راهنمایی کرده بودند . اینکه ما باید قدرت تشخیص رو از درون خودمون بفهمیم نه ساعت نه اندازه بیرونی نه گفته های دیگران .
باید بتونیم نقطه گرسنگی و جسمی بدن خودمون رو پیدا کنیم . راستش من تا حالا به این موضوع فکر نکرده بودم . خیلی برام جالب بود .
نوشته های دوستان رو هم چندتاشو خوندم یه نکته جالبی که به نظرم تشبیه رژیم به گرفتن دستمون جلوی شلنگی که آبش بازه و لاغری با ذهن به فلکه آب بود .
رژیم یعنی به زور جلوی یه روندی رو گرفتن ولی لاغری با ذهن یعنی چاقی رو از سر منشاء اون بستن .
یه نکته ی دیگه برام جالبه اینکه بیشتر نوشته ها برای خانوماست . اما نوشته ای از آقا تاحالا نخوندم . البته من تازه واردم . شاید اگه بیشتر بخونم به نوشته آقایون هم برخورد کنم . چاقی در آقایون خیلی زیادتره . به نظرم ما بیشتر از خانوما نیاز داریم این مفاهیم رو درک کنیم . اما خانوما بیشتر از آقایون برای خودشون ارزش قائلند . جا داره امروز هم که روز مادر و روز زن هست به تمام بانوان مخصوصا بانوان نویسنده در این سایت که برای خودشون انقدر ارزش میزارن تا خودشون رو تغییر بدن تبریک بگم . کاش ما آقایون هم از این خانومای توانا یاد بگیریم .
سلام به استاد و. دوستان
دقیقااز هر روشی که برای لاغر شدن استفاده میکردم بعد کنار گذاشتن اون روش هنوزم باور اینکه دوباره چاق میشم در. من بود ،یعنی کلا وابسته به چیزی بیرون از خودم بودم برای لاغر شدن،یعنی جسمم رو ناتوان در لاغر شدن و لاغر موندن خود میدونستم، یعنی لاغریو طبیعت بدن خودم نمیدونستم، و فکر و باور داشتم خب حالا که به بدنم سختی نمیدم مثلا ورزش نمیکنم چاق میشم، کم خوری نمیکنم چاق میشم
خوش بختانه خیلی از باورهای مخربم به واسطه همین سایت حذف شد ، اما هنوزم یه باور مخرب درونم دارم اینکه پر خوری در حد سیری ودرد شکم و عامل اضافه وزن دوباره جسمم میدونم یعنی رفتار غذایی بیش از نیاز سیریمو
حس ناتوانی و عدم مقاومت هم دارم که نخورم بیشتر از نیازم چون موقع خوردن این حس میاد سراغم غذا خوشمزه اس ، حیفه ، و یه ترس عمیق تر که احتمالا میگه نخوری تموم میشه بیخیال بخور انقدر بخور که اشباه بشی از این طعم
منم که گوش به فرمان این افکار هستم و میخورم و باور چاق شدن بخاطر این رفتار که نا صحیح میدونمش باعث شد طول ۳ چهار ماه ۵ کیلو اضافه کنم
دلم میخواد باورمو درست کنم کم رفتار خوردنمم درست بشه
بخصوص وقتی رفتار خوردن افراد متناسبو میبینم چقدر کم میخورن و چقدر زود از خوردن دست میکشن و میگن سیر شدیم بیشتر باور میکنم علت چاقی من بیش از نیاز بدونم میخورم بخاطر طعم غذا هست که چاق شدم ،
اما همین الان ضمیر ناخودآگاهم گفت جسمت کارشو فعالیتشو درست انجام میده که نزاشته خیلی هم چاق بشه چون میدونه چاقی طبیعتش نیست و غذا برای سوخت و ساز و سلامتی و زنده بودنش لازم داره،
سلام به همه عاشقان مسیر لاغری با ذهن
جلسه امروز هم مثل همیشه فوق العاده و پر از انرژی برای من بود.میخوام تجربه رژیم گرفتن رو براتون بگم منم یادم میاد قبلاً که با رژیم من درآوردی خودم ۱۱کیلو لاغر شدم و اندام دلخواهمو به دست آورده بودم و تابستونی که رفتم برای فروشندگی که اونجا کلی مانتو داشت اونم با کلی تنوع رنگ من با اینکه لاغر شده بودم بازم انتظار چاقی از خودم داشتم و من در طی اون۳ماهی که اونجا بودم حتی یه مانتو هم برای خودم نخریدم نمیگم دوست نداشتم نه چرا دوست داشتم چون هربار که یه بسته جدید میاوردن کلی مانتو رنگارنگ قشنگ میاوردن من دلم میخواست ولی چون انتظارم این بود که دوباره بازم چاق میشم مانتو نمیخریدم و فکر میکردم خوب وقتی چاق بشم و این مانتو اندازم نشه ناراحت هم میشم خوب چه فایده داره پولمو هدر بدم حتی همکاران هم بهم میگفتن تو که لاغری چرا مانتو نمیخری یه همکار داشتم که خیلی چاق بود و اون حسرت میکشید و میگفت که اگه من جای تو بودم کلی مانتو میخریدم و پولمو صرف خرید مانتو میکردم البته خوب انتظار اونم به جا بود چون وقتی خودش دیگه پذیرفته بود که دیگه چاق میمونه و امیدی به لاغری نداشت پس میگفت هر مانتویی که سایزش بشه رو باید بخره چون ممکنه سایزش دیگه تموم بشه و وقتی از اونجا اومدم بیرون و یه مدت طول کشید و من دوباره چاق شدم این دفعه اصلا دلم نمیخواست برم بیرون چه برسه به اینکه بخوام مانتو یا لباس بخرم و وقتی دوستم منو دید تعجب میکرد که تو چرا انقدر چاق شدی و منم تو دلم میگفتم خوب وقتی دیگه رژیم نمیگیرم خوب معلوم بود که چاق میشم دوباره.حتی این باورم داشتم که الان لباس سایز من پیدا نمیشه چون قدم هم کوتاه بود دیگه بدتر یادمه با دوستان رفتیم که مانتو انتخاب کنن برام چون اونا معتقد بودن که تو خسیسی و برای خودت مانتو پالتو نمیخری یه بار که رفتیم بیرون هر تولیدی میرفتیم اصلا سایز من پیدا نمیشد و اگه هم پیدا میشد یا سرآستین اش آنقدر بزرگ بود که حالا باید یه پولی بدم که اونا رو درست کنم یا آنقدر برام بلند بود که موقع دیدنم تو آینه متنفر میشدم از خودم البته بیشتر. برای همین هیچی نخریدم و من به دوستام گفتم دیدی مانتو برای من پیدا نمیشه و فکر کنم ۴ساعت کشید که مانتو ببینیم پس من خسیس نیستم و اونها هم قبول کردن.پس این شد نگرش من در مورد رژیم گرفتن وقتی مغزت چاق باشه انتظار لاغری نباید داشته باشی به نظر من رژیم گرفتن مثل این میمونه که تو شیلنگ آب رو در دستت گرفتی و داره آب ازش میاد بیرون و تو با انگشتت نمیزاری که آب بیاد بیرون یعنی بهش فشار میاری و وقتی خسته میشی خوب انگشتتو که بر میداری دوباره آب میریزه بیرون رژیم گرفتن هم همین طوره به جسمت فشار میاری با رژیم گرفتن در حالی که مغزت فرمان خوردن میده و خوب چون رژیم هم مقطعی هست خوب فرمان مغز که مدام داره تکرار میشه بر تو غلبه میکنه در نتیجه تو به دلیل فشار عصبی رژیم رو رها میکنی و چون باورت اینکه خوب من که رژیم نمیگیرم در نتیجه چاق میشم و طولی نمیکشه که به وضعیت قبل از رژیمت بر میگردی و در مورد شیلنگ هم باید منبع رو پیدا کنی که همون فلکه آب هست وقتی اونو قطع کنی خوب دیگه آبی از شیلنگ خارج نمیشه در ما هم همین طور هست وقتی منبع ما که مغز هست رو آموزش بدی با دیدن و شنیدن و تمرین درنتیجه مغز که مرکز کنترل جسم هست فرمان های جدید و لاغر کننده صادر میکنه و واکنش ما در برابر مواد غذایی تغییر میکنه که نهایت میرسه به جسم متناسب و این کل فرایند مغز ماست البته بگم که این پروسه زمان بر هست و مثل آمپول نیست که بزنی یهو جسمت عوض بشه حتی برای یادگیری یک زبان دیگه هم نمیشه آمپول زد و بعد یه مدت کوتاه مثلاً انگلیسی حرف زد باید پرو سه اش طی بشه تا ما بتونیم راحت انگلیسی حرف بزنیم.من الان انتظارم از خودم لاغری هست چون دارم حرفهای استاد رو میشنوم دیدگاه میبینم و میخونم و دارم دیدگاه هم مینویسم و نتیجه آن میشه جسمی که میخوام اصلا لاغری منتظر من میشه که بهش برسم یعنی آماده است که من بهش برسم و این مسیر زمان بر هست ولی موندگار که این برام خیلی مهمه.
به نام رب هدایتگر بی همتا سلام . راستش من شکر خدا درگیر رژیم غذایی آنچنانی نشدم چرا که از اولش به رژیم اعتقاد نداشتم چون با محدودیت ممیتوانستم کنار بیام حتی یه یا دو دفع که شروع کردم هم ن چند روز اول بود بعد ولش کردم آخه مادر دیده بودم که رژیم میگیره و چه جوری از اون طرف از نظر روحی اذیت میشه دیده بودم که بعد این که دیگه رژیم ودکتر رفتن رها میکنه با این که اندامش عالی میشه اما دوباره به حالت اول برمیگرده در واقع با رژیم نمیشه برای همیشه زندگی کرد . امت با تمام این صحبت ها ریشه این باور ترس از مواد غذایی در وجودم دیدم مثل ترس از شیرینی و نان و برنج بعد با خودم فکر کردم دیدم اصلا خمین مادرم تا قبل از این که چاق بشه و بخواهد رژیم بگیره هم لاغر بوده هم این که برنج و شیرینی و نان هم میخورده و نان که یه عادت قدیمی در وجودش یا اصلا اکثر مردم یزد بچه ها و دختر ها و پسر ها رو که وقتی میرم یزد میبینم لاغر هستند در حالی که غذای اصلی این مردم نان هست و شیرینی و نبات بخش ثابت زندگیشون یکی از اقوام با این که شیرینی و قند نمیخوره اما چاق خوب آبشون که دیگه باید لاغر باشه پس چرا نیست چون شیرینی جات عامل چاقی نیست . درسته زیادش مرض قند میاره اما چاقی نه و همین نان هم باعث چاقی نیست برادر خودم همش با هر غذایی نان میخوره یا اقوام میبینم نان میخورند اما چاق نیستند پس نان هم عامل چاقی نیست. برنج هم باز نمونش در فامیل بسیار که اونم برنج هندی میبینم میخورند اما همچنان لاغر اند پس برنج عامل چاقی نیست . خلاصه همه این ها از ترس من میخواهم متناسب باشم که فکرم آزاد باشه از خوردن و باعشق و لذت درست مثل افراد متناسب غذابخورم و چی بهتر از این که از همین حالا شروع کنم با لذت خوردن و لذت و شادی به تعویق نندازم . بهد خواندن کامنت زیبا دوست عزیز که به عنوان متن نوشته شده بود به این نتیجه رسیدم که مهمترین مسئله این که من زبان بدنم یادبگیرم بفهمم واقعا این جسم من چی میخواهد و به حرفش گوش کنم این جسم زنده و هر روز و و هر هفته و هر ماه و هر سال داره خودش بازیابی میکنه پس من باید یه فرصت به این جسمم و به خودم بدهم تا بتوانه توانایی هاش بهم نشان بده تا ببینم اونقدر قدرت مند هست اون قدر پیشرفته هست که خودش آنچه رو که نیاز داره بهم میگه و فراهم میکنه مثلا وقتی تشنه ایم دهنمون خشک میشه و میفهمیم تشنه ایم آب میخوریم یا وقتی به خواب نیاز داریم چشمامون سنگین میشه و احساس میکنیم انرژیمون کمتر شده پس میخوابیم سیر و گرسنگی هم همین طور هست اما متاسفانه ما این دو حس ازبس بهش توجه نکردیم فراموش کردیم اما خوش بختانه اینجاییم تا دوباره به یاد بیاریمشون تا هم بدن متناسب و سالمی داشته باشیم که به خوبی که به خوبی کارمیکنه هم این که از زندگی لذت ببریم هیچ چیز در این جهان بد نیست همه چیز به نوع نگاه ما بستگی داره همین و بس پس من همین جا قول میدم به بدنم به حرفش توجه کنم و سعی کنم درکش کنم تا ببینم دقیقا چی میخواهد و به چی نیاز داره چرا که این جسم لایق توجه و قدر دانی هست من عاشق جسمم هستم چون از لحظه تولد تا هم اکنون در کنار من بوده و نیاز های من براورده کرده بدون این که من سختی بکشم مثل تنفس . ضربان قلب . انقباض و انبساط ماهیچه ها . دیدن و شنیدن و صحبت کردن . هضم و جذب مواد مورد نیاز و…… یک عالمه کار دیگه این جسم توان مند تر از اون چیزی که ما فکرش میکنیم فقط بیاد باورش کنیم و به حرفش گوش کنیم و بیاد داشته باشیم زبان بدن احساس هست . فقط کافی لزوم باشین و ترس از هورمون دور نگه داریم اون موقع که صداش درسا مثل افراد متناسب میشنویم. خداجونم متشکرم متشکرم برای این بدن شگفت انگیزه و پیشرفته که به من هدیه دادی تا در این کره خاکی به راحتی زندگی کنم و لذت ببرم متشکرم عشق بیهمتای من دوست دارم بی انتها . در پناه رب العالمین متناسب تر و تندرست تر و ثروتمند تر از اکنون باشید . یا حق
“به نام خداوند راهنما و هستی بخش”
با سلام به استاد گرامی و همه ی دوستان؛
گام ششم:با رژیم لاغری می توان لاغر شد؟!
من وقتی اسم رژیم غذایی رو می شنوم احساس بدی به هم دست میدهد و کاملا عصبی می شوم چون رژیم گرفتن یاد آور زجر و سختی و خود را محروم کردن از لذت خوردن خیلی خوراکی های خوشمزه است که دوست داری بخوری،اما با رژیم گرفتن به خودت فشار میاوری که نباید این را بخوری، فلان ساعت باید فلان چیز را بخوری و یا از هر چیزی به اندازه ی تعیین شده باید بخوری و این باید و نبایدها چقدر به انسان فشار عصبی وارد می کند و در آخر نیز نتیجه ای که می خواهی به دست نمی آوری و بدتر احساس بی اراده بودن و شکست می کنی و آن را به تمام امور زندگی خودت تعمیم میدهی و به نا امیدی میرسی.پس با رژیم لاغری نمی توان لاغر شد و اگر لاغر هم شویم تا زمان ادامه دادن به رژیم است و در صورت ادامه ندادن به آن دوباره چاق می شوی و شاید بیشتر از قبل.من به هیچ وجه به رژیم لاغری اعتقادی ندارم پس من چگونه لاغر شوم؟جواب این سوال این است که من باید ابتدا ذهنیت خودم را نسبت به انواع خوراکی ها و غذاها تغییر بدهم و قدرت چاق شدن توسط آنها را ، از آنها بگیرم و این قدرت را به خودم برگردانم و همین اینکه باید عادتهای بد غذایی خودم را شناسایی بکنم تا بتوانم عادت های صحیح و درست را جایگزین بکنم.عادت های بد مانند این که سر ساعت مقرر صبحانه،نهار یا شام بخورم هر چند گرسنه نباشم در صورتی که باید بر اساس گرسنگی و احساس ضعفی که دارم غذا بخورم،یا اینکه به علائم بدنم دقت کنم تا متوجه شوم که چه زمانی احساس سیری می کنم و قبل از اینکه دچار شکم درد،حالت تهوع و علائم دیگر شوم به طور خودکار دست از خوردن بکشم و این بهترین عادتی است که می توانم در درون خودم نهادینه کنم.و هم اینکه اگر به خوردن چیزی بی میل بودم خیلی راحت بگوئیم که میل ندارم و آن را نخورم.پس من با تمرین عادت های خوب غذایی و تغییر نگرشم نسبت به غذاها،می توانم به راحتی لاغر شوم بدون زور و اجبار و تحمل فشار با رژیم های متفاوت و بی فایده نسبت به خود.لاغری با ذهن راحت ترین و آسان ترین کار دنیا است.
برای دیدن این فایل بینظیر خداوند بزرگ رو بینهایت شکرگزار و سپاسگزارم
استاد جانم هر کلمه این فایل سرشار از آگاهی و زیبایی بود
با شنیدن هر فایلی من در شگفتم که قرار کدوم جنبه از ذهن من رمزگشایی شه …
پس تشویق ها و مشوقان کودکی من یا اطرافیان ابتدا مارو به چاقی تشویق کردن و یکسری باور در ما به وجود آوردن و چون رسیدن به اونها لذت بخش (مثل اگه بخوری قوی میشی، دختری خوشگل و جذاب که گوشت داشته باشه، اگه تپل باشی در برابر مریضی ها مقاومی…)،، وقتی که این ایستگاه داده هاش به یک حدی رسید ما چاق شدیم، چون برای چاق شدن خوردیم
حالا که در این مرحله چاق شدیم اومدن خطرهای چاق شدن رو گفتن، اینسری، پای رسانه ها، دکتر تغذیه، حرفهای مردم و علی الخصوص حرف خانواده کم کم به میون اومد… و ترس از چاق تر شدن کار ما رو سختر و سختر کرد و شکست ها علاوه بر ترس مداوم، تنفر هم در ما شکل گرفت که باعث شد انتظار چاق تر شدن در ما شکل بگیره.. براش بارها و بارها هر وقت که بیدار بودیم نقشه ذهنی درست کردیم، با ترسمون همش خودمون رو چاقتر تصور کردیم ، میلیون ها بار خودمون رو سرزنش و تحقیر کردیم، همه جا در مورد چاقی صحبت کردیم… متوجه نشدیم که ذهن بین نخواستن و خواستن فرقی قائل نیست.. یعنی خنثی هستش و براش مهم نیست که بارها چاقی رو گفتی نمیخوای… چون همه جا اسم چاقی اومد ذهن اون رو خواسته تو فرض کرد و تمام فرمانهای مغزی با خواسته(چاقی) همراه و همسو شد… وقتی دکتر تغذیه رفتم و سالها رفتم و بارها رسانه ها رو گوش کردم، میلیاردها بار به مغزم گفتم که مواد غذایی چاق کننده هستن و این بزرگترین مانع من برای لاغریه و من دارم روی این باورم کار میکنم که بتونم ترسی که از مواد غذایی رو که به واسطه دکتر تغذیه در وجودم به وجود آوردم رو ازبین ببرم. و درک میکنم که چه ریشه وحشتناکی در من کاشته شده و فکر میکنیم که تحرک باعث لاغری میشه و ن چقدر و چه کارهای عجیب و غریبی کردم، در روزهای داغ تابستان نایلون میبستم و باشگاه میرفتم و چند ساعتی بدنسازی میکردم به قدری که واقعا نایی نداشتم و بیهوش میشدم از خستگی و چن دقیقه ای استراحت میکردم و کیلومترها پیاده روی میکردم و بعدش که خونه اومدم ژل میمالید و میرقصیدم جوری که الان اثراتش به صورت بیرون زدگی مهره های کمرم در اومده .. این تاوان راه اشتباه رفتن بود.. چقدر دکتر تغذیه رفتم و انواع رژیم ها رو رفتم و چقد روی اون ترازو رفتن ترسناک بود… هیچکدوم از رژیم ها در هر دوره ای که گرفته میشدن ضمن اینکه در حد چندکیلو کاهش وزن تاثیر داشتن ماندگار نبودن چون جسم داشت تغییر میکرد ذهن که با فشار تغییر نمیکنه، ذهن با دلایل منطقی و برهان تغییر میکنه با الگوهای درست تغییر میکنه. امروز که داشتم با خواهرم صحبت میکردم بهش توضیح دادم که الان من اگر اضافه بر نیازم بخورم میترسم و خواهرم گفت تو هنوز هم ترس از مواد غذایی داری و گفتن که بدن من تا الان چندین تن رو دفع کرده برای ۲۰ کیلو چربی فقط ذهن تو مانعش میشه نباید ترسید چون مواد غذایی چاق کننده نیستن و ما باید درست ازشون استفاده کنیم، البته برای این ترسم از مواد غذایی هم راه حل وجود داره، الگوهایی رو پیدا کنیم افرادی که همه چی میخورن و تحرک معمولی روزانه دارن ولی مناسبن. باید لیاقت لاغری و توانمندی در لاغر شدن و متناسب ماندن رو در خودمون افزایش بدیم، توانمند بودن بدن رو در لاغر شدن درک کنیم و باور کنیم که بدن ما بسیار شگفت انگیز و میل شدید به طبیعی بودن داره و طبیعی بدن ما هم متناسب بودنه . این پروسه که من بیام از طریق ذهن فرمانها و فرمولهای مغزی رو تغییر بدم زمانبر هستن و بستگی به مقدار باور من داره که این هم بستگی به ورودی های ذهنی من داره، که چه اطلاعاتی در طول روز بهش میدم و هر چقد مغز رو با اطلاعات درست درگیر کنم به مقداریکه در معرض اطلاعات درست باشم (تو سایت بودن، کامنت گذاشتن، کامنت بچه هارو خوندن، تو دوره ها شرکت کردن)قطعا به نتیجه نزدیکتر میشم.
به امید متناسب شدنمون که دیر نیست
عادله.
من در طول دو سالی که اضافه وزن پیدا کردم به خاطر ترس از رژیم اصلا سراغش نمیرفتم و خودمو خیلی سرزنش میکردم. ولی وقتی دیدم فایده نداره دوجلسه دکتر تغذیه رفتم که با دارو لاغر بشم . و تو همون دوره هم اصلا نمیتونستم برنامه غذایی شو رعایت کنم . وقتی دیدم فایده نداره دیگه ادامه ندادم . من بعضی وقتا میشد اصلا احساس سیری نمیکردم . هیچ اشتهایی به خوردن نداشتم ولی ضعف داشتم و اجباری میخوردم و میخوردم تا به زور احساس سیری کنم .تا سیر نمیشدم هم بدنم انگار مثل بچه ای که جیغ و داد کنه بهانه میگرفت و دست از سرم بر نمیداشت و بی جون میشدم. فکر کردم معده ام مشکل داره رفتم دکتر گوارش آندوسکوپی دادم گفت معده ات ورم داره . یه ماه داروهاشو خوردم ولی اصلا تاثیری نداشت و من همچنان بی میل غذا میخورم . الان که میبینم بقیه هم اینجوری ان میفهمم که مشکل تو ذهنمه که باید اصلاح بشه. البته من تو نظرات ندیدم کسی اشتها نداشته باشه و به زور بخوره … اکثرا دوست دارن بخورن… اکثر غذاهایی که قبلاً دوست داشتم الان دیگه دوست ندارم بخورم و خیلی محدود شدم . واقعا استاد کسی بوده مثل من؟
یه بارم از برنامه سیبیتا استفاده کردم چیزای خوبی یاد گرفتم ولی اونم نتیجه ای نداد …
سلام استاد مهربان و دلسوز و دوستان متناسب 🥰.
با رژیم گرفتن نمیشه لاغر شد چون الان دیگه میتونم براش دلایل قانع کننده ای بیارم که این همه سال یکبار هم نتونستم با ذهن خودم ارتباط برقرار کنم و الان داره خود به خود در افکارم تاثیر خوب میذاره که وقتی تو میتونی ذهن خودتو کنترل کنی تا جسمت لاغر بشه وقتی اینقدر خوب داری آگاه میشی نسبت به درونت و ذهن ناخودآگاه خودت دلیلی نمیبینی حتی به رژیم غذایی هم فکر کنی چه برسه انجامش بدی و من از این بابت خیلی خوشحالم چون با اینکه هنوز تغییری در جسمم ندیدم اما افکارم عوض شده ولع خوردنم عوض شده همین دیشب مهمونی بودیم من هر زمان تو جمع شلوغ بودم اگه غذای شام برنج بود چنان استرسی میگرفتم که ای وای الان چاق تر میشم چه کنم و از این داستانها دیشب موقع اینکه همسرم خواست برام برنج بریزه داخل بشقاب دوتا کفگیر کوچیک ریخت گفت یعنی سیر میشی همون اولش گفتم خیلی گرسنه هستم اما همینم زیاده تا آخرم بخورم باید بعد از معده سنگین دور خودم بپیچم با اینکه نسبت به این همه سال شاید نصف بشقاب هم به نظر نمیومد اما در دید من انگار خیلی بود بخاطر همین با آروم خوردن و بدون استرس همونو خوردم ولی چون تصورش رو داشتم معدم سنگین شد و بهم یه علامت داد که آفرین حتی نصف بشقاب هم دیگه برای تو زیاده تو داری تغییر میکنی اونم بدون اینکه به خودت محدودیت بدی اما نوشابه داخل سفره بود همه یکی دوتا لیوان خوردن اما من خیلی قاطع گفتم نمیخوام هرچی هم اصرار کردن نخوردم چون واقعا دلم نخواست نه به چاق تر شدن فکر کردم نه به پوکی استخوان و عوارض دیگه ای فقط میل نداشتم چون همون نصف بشقاب هم از نظر خودم زیاد بود و با اینکه غذامو آهسته هم خوردم ولی سنگین شدم اما به مرحله به قول استاد خفگی نرسیدم فقط کمی بیشتر سیر شدم به همین دلیل خیلی قاطع میگم که از رژیم لاغری کاری ساخته نیست من خودم شخصی هستم که از 14 سالگی هرررررررر نوع رژیم شناختم تست کردم و اگه حتی یکی از رژیم های من بعد از اتمام برنامه رژیمی یک سال تموم منو لاغر مناسبت نگه داشته بود من اینو قبول میکردم که از رژیم کاری برمیاد برای جسمم ولی حتی به 6 ماه هم نرسید بعد از رژیم ها یک کیلو اضافه نکرده باشم پس مطمئنم همه کسانی که با این سایت آشنا شدن چه رایگان چه پیشرفته و خرید محصولات و پا به پای گام ها و تمرین های استاد پیش رفتن اینو میدونن تا وقتی ذهنی داری که بهش لاغری رو یاد بدی و آگاهش کنی از اطرافش نیازی به نه رژیم نه ورزش و هیچ چیزی که از روی اجبار باشه نداری…سپاس
با سلام خدمت دوستان متناسبم و استاد عزیزم
با رزیم لاغری می توان لاغر شد؟
خیر
خب چرا نمیشه؟
چون همه ی ما این دوران رو سپری کردیم و فشار سخت اون روزها رو چشیدیم و جه کارا که با خودمون نکردیم
و همه ی ما تجربه ی رزیم رو داشتیم که با رزیم میخاستیم وزن خودمون رو کم کنیم
اما نمیدونستیم که داریم چیکار میکنیم می اومدیم خلاف ذهن عمل میکردیم
اون و تو بد شرایطی قرار میدادیم تو رنج و سختی خودمون قرار میدادیم
که بیایم وزنی از خودمون رو زمین بزاریم و سبک بشیم
در حالی که نمیدونستیم داریم این وزن و دوبرابر میکنیم و سنگین تر
چون هر بار که ما آگاهانه تصمیم میگرفتیم این اضافه بدنمون رو کم کنیم داشتیم به جسممون فشار می آوردیم که به زور و سختی و بدبختی چند کیلو وزن کم کنیم اما اون ناخودآگاه که خبر نداشت داریم چیکار میکنیم و باورهای اشتباهی بود تو ناخوداگاهمون
ما داشتیم به جسممون فشار می آوردیم و بگی نگی چند کیلو وزن کم میکردیم
چون رها میکردیم چون خسته میشدیم از این همه رنج و سختی و آخرش ما رها میکردیم و بعد از رهایی اون وزن کم شده به مرور و مرور اضافه میشد و یا شاید هم دوبرابر میشد و چاقتر از قبل میشدیم و سرانجامی در برنداشت با رزیم گرفتن
بارها شاهد بودیم می دیدیم که این فایده نداره ادامه نده پیاده شو از قطار رزیم
ولی کی بود که باور کنه
یعنی بهمون قبولانده بودن که تنها راه لاغری فقط نخوردنه رزیم ورزشه تحرک داشتنه پیاده رویه الخصوص خوردن خیلی دقت داشتن تو خوردن
و همین تاکید کردنهای زیاده اون موقع هس که ما خیلی از خوردن می ترسیم
و میگفتن اگه میخاهی متناسب بشی رزیم بگیر بیا فلانی هم گرفته نتیجه دیده ما فقط نتیحه میدیدیم و به بعد از اون کاری نداشتیم که برگشت خورده وزنش
و همیشه دنبال این بودیم که ببینم چه رزیمی بهتره که انجام بدیم
ما با رزیم گرفتن نه تنها لاعر نمیشدیم که هیج بلکه چاقتر هم میشدیم بلکه اون باور رو تنومند تر میکردیم که چاقی ما ارثیه کاری به هیج چیزی نداره
اونایی که متناسبن شانس خودشونه لاعرها خدا خواسته اینجور باشن خدا دوستشون داشته
ما که باید دیگه این سختی ها رو تحمل کنیم شانسمونه خدا ما رو اینجوری خلق کرده
ما به خانواده مادریم رفتیم
همیشه میگفتیم ما فقط جاقی به ارث بردیم از مادرمون
مردم چه جیزای به ارث میبرن (پول ثروت) ما فقط چاقی
و اون باور رو قوی تر میکردیم تو ذهنمون که ول کن لاغری بشین چاقی تون کاری به هیچی نداره ژنتیکی چاقی به مادرت کشیدی هر کی هرچی هست هست و همین باورها در ذهنمون داشتیم که نتونستیم به اون ایده آل برسیم
چون این باورها از زمانی که من جاق شدم شنیدم و بارها و بارها تکرار و تثبیت شده در ناخودآگاهم و خیلی محکم و قوی هستش این باورها
بخاطر این باورهای اشتباه بود که با رها کردن رزیم اون وزنه برگشت میخورد
چون ناخودآگاه به راه خودش ادامه میداد.
تو اون مدت هم فشار جسمی بوده که وزن کم میکردیم
بدن ما توانایی وزن کم کردن رو داره اونم نه یک کیلو بلکه تا جایی که بخواهی میتونی وزن کم کنی کافیه باورهانون رو شناسایی کنیم و رفتارهای درست رو جایگزین این باورها کنیم
چون بدن ما از اول متناسب بوده و باید به اون روال اولش برگرده
این جسمی که الان داریم نتیجه ی باورهای اشتیاه ذهنیمونه هر کی در هر شرایطی هس نتیجه ی ذهن خودشه
خیلی خوشحالم که در حال پیشرفتم در این زمینه و رها نمیکنم این دوره ها رو و روی خودم کار میکنم که این باورها رو شناسایی کنم و جایگزین میکنم تا به متناسب شدن برسم به ۵۳کیلو گرم
از تغییرات من 👇
چند شب قبل رفتم تو فروشگاه با همسرم بودیم همسرم بهم گقت چیزی نمیخاهی برات بخرم
تو فکر بودم کاشکی هم یه جی میخریدم و با هم هستیم تا لذت ببرم از خوردنه
و گشنه هم بودم که یهو تصمیمم عوض شد که نه این اشغال ها جیه بخورم بریم خونه گشنمه یه چی میخورم
و خودم و اون موقع تحسین کردم افرین مریم چه رفتار زیبایی
تونستی چیزی نخری افرین و بعدش اومدم خونه میوه خوردم سیر شدم
موفقیت خودم رو تحسین کردم و ثبتش کردم در ذهنم که ببین تونستی چیزی نخری و از با هم بودن لذت ببریم
و یکی دیگه از تغییراتم
اینه که وقتی میرم دور یخچال میگم کاشکی یه چی میخوردم و بعد با خودم میگم چرا به خودم ضربه بزنم من که چیزی دلم نمیخاد فقط میخام اوقاتم و پر کنم با خوردن😒
به جاش آب بخور و یه لیوان آب میخورم اینا خیلی ارزشمند هستن برای من و خودم و تحسین میکنم
و امروز که فرزندانم داشتن غذا میخوردن خیلی کم غذا خورد و گقت دیگه نمیخام و من اصراری به خوردنشون نکردم چون فهمیدم خیلی زیبا پیغام سیری رو دریافت کردند لذت بردم از این رفتارشون
و پسرم خیلی اندام عالی داره
من همیشه شاهد این پیغام هاشون هستم که چقدر عالی دریافت میکنند دیشب هم داشت ساندویج میخورد یه تکه اش و نخورد سریع گذاشت کنار
گفتم بخور گفت سیرم
چقدر زیبا و قشنگ و عالی این پیغام ها رو دریافت میکنند لذت میبرم ان شاالله ما هم به زودی زود شاهد این پیغا ها میشیم و بصورت اتوماتیک این پیغام ها رو دریافت میکنیم
خلاصه :
لاغری ما فقط و فقط از طریق ذهن امکان پذیر هستش و ما باید با کار کردن روی خودمون به اون تناسب دلخواهمون دست پیدا کنیم 👌👌👌😍😍😍
سلام استاد گرامی و دوستان هم مسیر
من هم مثل بسیاری از شما دوستان لحظات سخت رژیم گرفتن رو در طول زندگیم بارها تجربه کردم،
همیشه از ترس چاق شدن و چاقتر شدن ورزش کردم و خودم رو خیلی اذیت کردم
و بعد از مدت کوتاهی به حالت اولیه برگشتم.
با توجه به مطالب استاد درک کردم که باید ما از درون خودمون رو تغییر بدیم نه از بیرون،
ما باید روی ذهنمون کار کنیم نه روی جسم،
باید شناسایی کنیم تمام افکار اشتباهی که در طول این چند سال باعث چاقی ما شده است،
و کمرنگ و کمرنگتر شوند،
افکار جدید ،باورهای جدید وارد ذهنمون بکنیم،
پس رفتارها و عادتهای متفاوتی در ما ظاهر میشوند و پس از آن کم کم جسم ما نیز شروع به تغییر خواهد کرد .
یاد گرفتم : این اتفاقات فکرکردن و تصویرسازی در ذهن رخ میده ،
و مغز میاد اون تصویر سازی در ذهن رو به عنوان خواسته ی من ، آرزوی من، تشخیص میده و فرمانها رو جوری صادر میکنه که نتیجه ش اون چیزی میشه که بهش فکر کردم .
مغز ما برای صدور فرمان تحت تاثیر ذهن قرار میگیره .
ممنونم استاد گرامی .
سلام و درود بر تمامی اهالی سایت تناسب فکری
رژیم گرفتن در گذشته برای من تنها پلی بود که من رو به آرزوم که لاغری بود میرسوند و من در اکثر مواقع با تمام توانم رژیم میگرفتم و ورزش میکردم که به جسم دلخواهم برسم و با تمام سختیهاش خیلی هم عالی عمل میکردم اما از یه جایی به بعد که نزدیک وزن دلخواهم میشدم و یا به اون وزن میرسیدم دیگه ادامه دادن رژیم برام سخت میشد ومن میخواستم مثل بقیه بخورم و یا بهتر بگم مثل گذشتم ی خودم دوباره پرخوری کنم و واقعا این جور مواقع بود که خودم از خودم شکست میخوردم و من دوباره در زمان خیلی کم به حالت قبل رژیمم بر میگشتم و بارها میگفتم من نمیتونم برای همیشه لاغر باشم و اگرمیخوام همیشه لاغر باشم باید همیشه هم رژیم و ورزش داشته باشم که برام سخت هست .
اما حالا که آگاه شدم متوجه میشم که چقدر کار خنده داری میکردم چون تمام فعالیتهای بدن من تحت کنترل مغز هست و این خوردن هم یه فعالیتی هست که تحت کنترل مغز هست و من باید از منشأ این مشکل رو حل کنم همانطور که من ضربان قلبم و تنفسم و پلک زدنم و … خیلی اتوماتیک هست باید خوردن من هم اتوماتیک انجام بشه که در لاغرها همین اتفاق داره میوفته یعنی خوردن به صورت اتوماتیک در بدن اجرا میشه اما در چاق ها این دستور داره با دخالت ذهن به صورت دستی انجام میشه و نتیجه اش میشه چاقی پس ذهن ما چاقی رو یادگرفته از اطرافیان از خانواده از دوست از آشناها و حالا داره اجراش میکنه و اما اگر ما از نتیجه اش راضی نیستیم پس بیایین به ذهن دوباره لاغری رو یاد بگیریم تا به نتیجه ی دلخواه برسیم .
چند نمونه از افکار های چاقی که من در گذشته از اطرافیان یاد گرفته بودم
مواد غذایی مختلف در بدن تاثیرات متفاوت دارن و من باید بعضیا رو نخورم یا کم بخورم که چربی در بدن من جمع نشه
من باید در ساعت خاصی غذا بخورم که اون غذا تبدیل به چربی در جسم من نشه
من باید کلی تحرک داشته باشم که چربی درجسمم ذخیره نشه .
اما افراد لاغر اصلا از این افکار. ندارن خیلی راحت هر ر وقت گرسنه باشن از اون غذا برمیدارن و میخورن و اصلا نه تفکیک مواد غذایی دارن نه کاری به زمان دارن نه کاری به فعالیت بدنیشون دارن
من قبلا که در رژیم بودم و همیشه هم اضافه وزن داشتم خیلی وقتها میشد که من سیر بودم ولی وقتی با یک غذایی و یا خوراکی مواجه میشدم در خانه ی مادرم و یا تفریح و مهمانی و یا موقع غذا خوردن بقیه خیلی راحت شروع به خوردن می کردم اما یه فرد لاغر هرگز همچین کاری نمیکنه اگر سیر باشه به راحتی میگه من سیر هستم و میل ندارم و نمیخوره اما خود من هنوزم شده گاهی اوقات به بهانه های مختلف غذا وارد بدنم میکنم مثلا
بزار بخورم همین یه امشبه
بزار بخورم چون خوشمزس
بزار بخورم چون بهش علاقه دارم
بزار بخورم چون اومدم مهمونی
بزارم بخورم چون پولش رو دادم
بزار بخورم چون بی کالری مثل آب
بزار بخورم چون مقوی ،چون گیرم نمیاد ،چون میخوام خوش بگذرونم ،چون میخوام تفریح کنم ،میخوام احترام بزارم ،میخوام اسراف نشه ،میخوام بخورم چون غذا زیاد هست و …
و در این جور مواقع هیچ کس حریف من نمیشد و من به راحتی زیاده روی میکردم در حالیکه میدونستم دارم کار اشتباه میکنم اما کسی نمیتونست جلوی دستور مغزی من رو بگیره و من به راحتی پر خوری میکردم .
نگرش افراد چاق و لاغر به غذاها خیلی متفاوت هست مثلا یه فرد چاق میگه خوردن نوشابه = چاقی اما یه فرد لاغر خوردن نوشابه =پوکی. استخوان و نتیجه درجسم متفاوت میشه پس باید نگرش ما در مورد غذایی تغییر کنه و فرمولهای ذهنی ما تغییر کنه و بعد خود به خود واکنش ذهنی ما تغییر کنه و بعد جسم ما تغییر می کنه .
و این تغییر فرمولهای ذهنی با رژیم امکان ندارد و نه تنها امکان نداره بلکه حرص و ولع ما در خوردن بیشتر میشه و فشار عصبی در مغز ما بیشتر میشه و …. تا جاییکه دیگه بعد از مدتی ما رژیم رو رها میکردیم پس با فشار آوردن از بیرون ما نمیتوانیم برای همیشه متناسب بشیم شاید مقطعی بشه ولی برای همیشه امکان نداره
من زمانی که وارد این مسیر شدم پذیرفتم که تمام دلایل من برای چاقی بیخود و الکی هستن مثلا
من سالها میگفتم چاقی من به خاطر ازدواج من هست اما چه ربطی داره کلی آدم میشناسم که ازدواج کردن و همچنان لاغر هستن مثل دوستم مثل خانم همسایه مون مثل خواهرم و خواهر همسرم
من سالها میگفتم من به خاطر دو زایمانم طبیعی که سایز بزرگی داشته باشم اما حالا میگم چه ربطی داره دوستم و خواهر همسرم و بازم خانم همسایه ما با وجود دو زایمان بسیار لاغر و متناسب هستن .
سالها میگفتم چاقی من به خاطر خوردن مواد غذایی چرب و پر کالری و نشاسته ای و شیرین هستن اما چه ربطی داره دختر خودم که بسیار لاغر هست هر چی بخواد میخوره اما لاغرها
.سالها میگفتم چاقی من به خاطر کم تحرکی هست اما چه ربطی داره دختر خودم دقیقا از وقتی کرونا شد و من وارد این مسیر شدم و ایشون حتی یه مدرسه رفتن هم نداشت و همش دراز کش روی تخت خواب بود وزن بسیار زیادی کم کرد وخیلی لاغر شدچون من دیگه ایشون رو مجبور به پرخوری نکردم .
سالها میگفتم چاقی من به خاطر اشتهای زیادم هست اما حالا آگاهم اشتها یی در ما وجود ندارد اون در ذهن من لونه داره من به جای اشتها دارم باید بگم حق انتخاب دارم .
سالها میگفتم چاقی من به خاطر دارو هست اما خیلی از اشناهای من همین دارو رو مصرف کردن و بسیار لاغر هستن
و ازوقتی نگرشهای من تغییر کرد دیگه انگار من حرص و ولع خوردن نداشتم و دیگه تمایلی به پرخوری نداشتم و خیلی به اندازه تر خوردم و حتی همین تغییر نگرشها در مواد غذایی باعث میشه که من چاق نشم مثلا برای مواد غذایی نباید کلی حرف و حدیث داشته باشم که این خوراکی چون چرب و یا شیرین و یا چون پر کالری و … هست باعث چاقی من میشه چون ذهن من بر اساس همین ورودیها که در ذهنم از طریق اطرافیان کسب کردم داره جسم من رو رقم میزنم وگرنه برای ذهن هیچ فرقی نداره که من یه خیار میخورم یا یه بستنی میخورم اون به اندازه خوردن من براش مهم است اگر بیشتر بخورم تبدیل به چاقی در جسمم میشه اگر به اندازه بخورم بسیار لاغر و خوشاندام خواهم بود پس بارها باید بگم موادغذایی هیچ فرقی با هم ندارن و اونها قدرت چاقی من رو ندارن این من هستم که با رفتارهای نادرستم چاقی رو به جسم خودم هدیه میدم
پس برنامه ریزی مغزی نیاز به آموزش داره که من دارم در این مسیر اونها رو یاد میگیرم
من چندین بار در زمانهای مختلف رژیم میگرفتم و ورزش میکردم و لاغر هم میشدم اما همیشه ترس داشتم که اگر این ورزش نباشه و این رژیم نباشه من چقدر چاق خواهم شد و زجر خواهم کشید و من در این پنج سال آخر وابستگی شدید به این دو داشتم و میترسیدم که رها کنم و اوضاع بدتر بشه و من همیشه با تمام توانم شروع میکردم اما در حین رژیم خسته میشدم اما به عشق لاغری ادامه میدادم و همینکه نزدیک وزن دلخواهم میشدم دوست داشتم به سبک گذشته بخورم و یه چند روی هم این کار رو میکردم و چون وزنم سریع میرفت بالا دوباره شروع میکردم به رژیم گرفتن ولی خسته میشدم دلم میخواست مثل بقیه غذا بخورم و یا ازاد باشم و همیشه به حسرت به لاغرها و نگاه میکردم که خوش به حالتون هر چی شما بخوابین میخورین و لاغر هم هستین و همیشه میگفتم چرا من نمیتونم ؟ خلاصه اینکه جرات ترک کردن اونها رو نداشتم در حالی که میدونستم ورزش بدون رژیم فایده نداره اما من همش میگفتم نه باید برم ورزش که شاید حد اقل کمی از این مواد غذایی که در روز مصرف میکنم رو بسوزنم و جلوی چاقی بیشتر رو بگیرم خلاصه اینکه همیشه درحال جنگ با خودم بودم و خیلی وقتها شکست میخوردم و یه جاهایی هم پیروز میشدم اما در کل این اواخر به خاطر باورهای نادرستم که از پزشکان گرفته بودم به جایی رسیده بودم که واضحا رژیم و ورزش هم به دادم نمیرسید من ته رژیم و ورزش سنگین بودم تا جایی که کمر درد شدید و زانو درد بسیار شدید گرفتم و برای هر دو مشکلم یه ماه در خانه استراحت کردم اما حاضر نبودم ورزش نرم که مبادا چاقتر بشم و اونجا بود که گفتم پس مشکل من چی هست و دقیقا زمانی که وارد این راه شدم متوجه شدم مشکل از ذهن من هست و نیاز به انجام هیچ کار سخت و طاقت فرسایی نیست فقط کافیه رفتارم و نگرشم تغییر کنه تا من به وزن دلخواهم برسم .
ب نام خدا
سلام خدمت دوستان گرامی و استاد عزیز
دیروز نتونستم دیدگاهمو کامل و ثبت کنم امروز ک چش وا کردم اولین کارم انجام تکلیفم دیروزم شد چون ب این باور رسیدم ک نوشتن چقد میتونه تاثیر گذار باشه و خیلی وقتا بعدا میام دبدگاه خودمو میخونم و میگم ببینم ذهنم اون لحظه چیا بوده ومن مکتوب کردم
رژیم کلمه ای ک از شنیدنش انگار چهار ستون ادم ب لرزه در میاد ،و چقدسختیها وزجر هارو ذهن مرور میکنه، رژیم یعنی محدودیت ،نخوردن چیزایی ک دوست داری، سر دردها ، ضعف ها ،خجالت کشیدن در جمع ها ،عصبی شدن ها ،تنفر وقهر از خود ک چرا باید اینجوری باشی، خوردن چیزایی ک دوست نداری ،اخه تاکی میشد این وضعیت روتحمل کرد ،وقتی با این همه محدودیت وفشار ذهنم اشوب شده داغون شده وآواری از حس و حال بد در من ایجاد شده چطورمیتونم نتیجه خوب بگیرم، وقتی موافقت ذهنمو جلب نکردم وفقط دارم با رژیم باهاش میجنگم و بهش زور میگم ومیخوام ب زور بگم ک خلاف باورهات ونگرش هات میخوام عمل کنم ،ب زور میخوام گشنه نگه دارم و در حالی ک در ذهنم کلی باور چاق دارم ک میگه بخور گشنه ای ضعف میکنی ،بخور خوشمزه اس دیگه ازش بعدا نیست ،بخور گناه داره حیف و میل میشه ومدام اینها در ذهنم مرور میشه ومن میخوام با جنگوفشار بهش ب زوربگم ن جلوتو میگیرم،تا کجامیتونم باهاش بجنگم، ذهنم سالها چاقیو یاد گرفته ب زور نمیتونه باور هاشو کنار بزاره ،فقط و فقط با صلح و اموزش لاغریه ک میتونم موافقت ذهنمو برای لاغری بدست بیارم اونوقته دیگه نیازی ب زور نداره وخود ذهن منو ب مسیر لاغری میبره، وقتی من بزرگترین علت چاقیمو غذا خوردن میدونم و همیشه میترسم از غذا،تا کی میتونم رژیم بگیرم و ب زور جلوی خیلی از غذاهارو ک بدنم ازشون انرژی میگیره رو متوقف کنم،اینجوری بیشتر اسیب میزنم ب بدنم ، من با رژیم ب بدنم گفتم ک تو نمیتونی ،بلدنیستی وتوانایی لاغر شدن رو نداری بس من باید جلوتو بگیرم،در حالی ک قانون جهان غیر از اینه،وقتی این همه ادم میخورن ولی متناسب هم هستن بس جسم منم همین طوریه وگرنه ک دور از عدل الهی بود،وقتی من با دستای خودم غذای اضافه و اشغال رو واردبدنم کردم وقتی چیزایی ک نیاز نداشتم تا فشار شکم و درد و تهوع خوردم بس چطواز خودم انتظار لاغری وتناسب وعدل خداروبخوام ، خدا ب من اختیار داده من با اختیار خودم تصمیم ب اضافه خوری کردم و از اون هم ترسبدم و نتیجه اش شده چاقی و الان با همون اختیار تصمیم میگیرم ک به واکنش بدن فوق هوشمندم توجه کنم ،بدن من هم مثل هر انسان متناسب الارم های سیری و گرسنگی روداره و میتونه این پیغام هاروب من برسونه ،اگه من صبر کنم میتونم صداشو بشنوم میتونم پیغاماشودریافت کنم ، قبلا ک این فایل روگوش دادم این کارو عملی انجام دادم وچ حس خوبی داره حس انتخاب ،این دیگه زور ب بدن نیس رژیم نیس ،من انتخاب میکنم ب پیغام بدنم اهمیت بدم منتظر میمونم تا بهم بگه نیاز ب تامین انرژی داره ووقتی چیزی میخورم ب مقدار ونوع غذا کاری ندارم و توجه میکنم ک بدنم کی میگه بسه من دیگه نیاز ندارم دیگه حس ضعف ندارم دیگه قاروقور نمیکنم واز همین مقدار میتونم کلی انرژی بگیرم واونجاست ک من ب انتخاب و اختیار خودم دست از اضافه خوری برمیدارم و از تجربه اشغال وارد نکردن ب بدن وسبکی لذت میبرم، طبیعت بدنم من متناسب شدنه وقتی من پیغام هاشو دریافت کنم و عمل کنم جسمم ب بهترین شکل کار خودشو میتونه انجام بده بدون اینکه نیاز ب تلاش خاصی داشته باشه خودش متناسب میشه ، مهمترین دستاورد عملی کردن این فایل و اموزش اینه ک دیگه ولع خوردن نداری چون ب ذهنت اطمینان میدی ک هر وقت ک نیاز داشتی من تامین میکنم و قرار نیست ک محدودیت بدم قرار نیس اذیت بشم ب وقت وموقعش همه چی در اختیارم هست و میتونم استفاده کنم ،اونوقته ک حس ارامش میادو این حس ارامش مهمترین گام برای متناسب شدن وب سر انجام رسوندن هر خواسته وکاریه، من قبلا اغلب اوقات فقط برای لذت وتفریح میخوردم یا وقتی عصبانی وناراحت بودم مثلا از حرص برای اروم شدن،برای تمام خوردن ها بهونه داشتم، ولی الان میخوام مدام از خودم بپرسم دلیل غذا خوردنت چیه ؟؟؟الان برای چی میخوای این مواد غذایی روب بدنت برسونی ؟؟؟ مگر نه اینکه غذا خوردن فقط وفقط یک دلیل داره و اونم تامین انرژی بدن برای ادامه مسیر زندگی، ب ماشین برای چی بنزین میزنیم ؟برای اینکه تبدیل ب انرژی بشه ومارو تا مقصد برسونه ,مواد غذایی هم فقط وفقط همین حکم رودارن ن بیشتر ،من برای چی الان میخوام غذا مصرف کنم ؟ایا الارم من برای خالی بودن معدم روشن شده؟؟؟ ایا چراغی روشن شده ک ب من نشون بده الان نیاز دارم ک چیزی بخورم؟؟؟ ی ماشین ک ساخت دست بشره میتونه با چراغ و الارم نشون بده ک الان نیاز هست ک بهش سوخت برسه .هر چند این نیازش بیشتر باشه چراغ هم چشمکش تند تر میشه،منی ک ساخت دست الهی هستم مگه میشه ک الارمی نداشته باشم وخودم همش در گیر این باشم ک الان گشنمه اینو بخورم نکنه گشتم بشه .متوجه نشم و مدام درگیر این باشم ک چیو برای چ ساعنی اماده کنم وکنار بزارم ک ممکنه گشنم باشه و زود احتیاج داشته باشم ،بابا ی ماشینم وقتی میخواد بنزینش تموم بشه واز اولین الارم تا اون اخرش کلی زمان میبره ومیتونه مسیر بره ،بس من چرا بخودم اینو تلقین کردم ک ی ذره دلم چیزی خواس یعنی گرسنم بس زودی بدوام وبخورم تا ضعف نکرده، ضعف اصلا چی هست ؟؟؟؟این همه ادم های متناسب یهو میشنوی میگن اره امروز مشغول کاری بودم هیچ وق نکردم یا یادم نشده چیزی بخورم،بس اینها چرا صدبار در طول روزضعف نکردن بعد منی ک ذهن چاق دارم ومدام توجهم ب ساعت ووقت غذاست نیم ساعت از ظهر بگذره ب خودم میگم دارم ضعف میکنم ،در حالی ک من ضعف ندارم من ذهن چاقی دارم ک مدام میخواد طبق باورهای چاقش عمل کنه،والان ک دارم لاغری رویاد میگیرم یکی از قدم هاشم اینه ک من ب بدنم ب جسمم اعتماد کامل میکنم ومیگم ک جسم عزیزم من میدونم ک توکامل افریده شده ای ومیتونی پیغامهاتو ب من برسونی بس ذهن عزیزم من منتظر میمونم تا تو بهم علامت بدی واونوقت هیچ محدودیت و ممانعتی در کار نیست تا باز تو کمکم کنی وپیغام سیریتو بهم بدی ،تا من لذت گرسنگی و سیری رو تجربه کنم وچقد لذت بخشه دریافت این حس ها اونم ن با فشار ودرد بلکه با حس لذت بخش.
خدایا هزاران بار شکرت ک فرصت چشیدن لذت این حس هارو بهم دادی ومنو ب مسیری هدایت کردی ک اگاهم کرده ک چ بدن هوشمندوکاملی روبهم هدیه دادی خدایا بی نهایت سپااااس
سلام
خدا روشکر که همون روزهای اول تونستم براین مسله خوردن غلبه کنم وبدون ترس غذا بخورم چون دقیقا متوجه شدم چیزی دلم بخاد ونخورم بدنم سریع شروع به ذخیره کردنش میکنه .
اما چندتا باور اشتباه درمورد یه سری از غذاها داشتم که بها دادن بیش ازاندازه به آن غذاها بود واونها را آرام آرام دارم درذهنم حلش میکنم .مثل گوشت وکباب و...
وهمینطور نقطه گرسنگی وسیری رو هم بااین فرمول پیدا کردم وبا این قضیه هم مشکلی ندارم .
فقط تنها مسله ای که روند لاغری منو کند کرد این بود که امسال چون ساعت یک ساعت جلو کشیده شد و من به طبع بایستی یک ساعت زودتر بیداربشم و آماده شم برای رفتن به محل کارم .
واین باعث شد که صورتم یه مقدار افت کنه وزیر چشمام گود بیافته و.. . ومنی که در روند لاغری بودم از مادرم هر روز میشنیدم که بسه دیگه لاغر نشو صورتت زشت شده ومن تعجب میکردم من که رژیم ندارم چرا نزدیک به ۱۰ کیلو کم کردم اینطوری نشدم .
وازبس به این روش لاغری مطمن بودم چند روز تمام مرتب کارم این بود بیام فرمول غلط ذهنی رو پیدا کنم که متوجه شدم بله یه باوری داشتم که کم خوابی باعث پریدگی رنگ وروی صورت میشه ومن چون این دوماهی بافشار و به زور درحالیکه خواب آلود بودم بیدارمیشدم ومیرفتم محل کارم این باور کهنه قدیمی اجراشد و قیافم به هم ریخت .
واومدم کلی آدم از دوربریام برای ذهنم مثال زدم که نگاه صبح زود بیدارشدن باعث خرابی صورت نمیشه و … . و هر روز دارم روش کار میکنم و این باعث شد که اتوماتیک وار شبها زودتر بخوابم .
و باعث شد که برای ذهنم منطقی کنم که دیدی لاغرشدن ربطی به قیافه نداره و تو این مسیر متناسب شدن رو همچنان باعشق مثل قبل پیش برو .
من اگه اطمینان ازاین روش نداشتم وبه این ایمان نمیرسیدم تحت فشار وسرزنش خانواده قرار میگرفتم وپروسه زیبای لاغریم متوقف میشد .
دوستان بایستی خیلی مراقب باشیم که اگه جایی پروسه لاغریمون دچارمشکل شد آنقدر به این دوره اطمینان داشته باشیم که بیایم دنبال علت باشیم نه کنارگذاشتن دوره ورها کردن آن .
الان ترس ازلاغرشدن درمن باشناسایی این فرمول کمرنگ شده ومن همچنان باعشق این مسیر رو ادامه میدم .
مگه استاد میدونه که من درگذشته چه باورهایی درمورد چه مسایل زندگیم داشتم که بتونه بهم راهکار بده .
اگرچه ایشون تا اونجاییکه امکان داره راهکار میدن . بقیش به عهده خودمونه .
اگرچه مطرح کردن این موضوع زیاد ارتباطی با فایل امروز نداشت ولی چون خودم تو پروسه متناسب شدن بعد کاهش وزن ۱۰ کیلو وبیشتر بهش برخوردم ونزدیک بود برام مانع ایجاد کنه خاستم باهاتون به اشتراک بزارم هم برای خودم نکته مهمی داشت وهم برای انتشار این تجربه .
وچقدربایستی حواسمون باشه که چه مانع های مخفی وجود داره که حتی دقیقه ۹۰ هم ممکنه گل بخوریم و بازنده بشیم .
خدایا شکرت بابت الهامات بی نظیرت
تشکر ازاستاد عالیقدر.
هم مسیر بودن و درمدارخواسته بودن یعنی بودن برای هدف
چاقی و لاغری هر کدومشون به نوعی یک انتخابه اما این به وسیله ی ذهن ناخودآگاه شکل میگیره با اراده یابی اراده بودن درصورتیکه وقتی تصمیم میگیرم که از اراده ی فکری خودم به تنهایی دست بکشم و به ارادهی خدا بپیوندم اون زمان هست که در مسیر خواستم قرار میگیرم ذهن من پرشده از افکار احساسات و رفتارهایی که منیت رو پرورش داده همون ها ییکه دیگران برام تعیین کردن ومن ازشون یادگرفتم وحالا تبدیل به الگوهای ثابت رفتاریم شدن چاق شدن من هم به همین شکل بود با الگو برداری از مادرم با درخواست های من که در بچگی صورت گرفته مثلا یه شعری بود همیشه میخوندم تپلو یم تپلو صورتم مثل هلو قد و بالا م کوتاهه چشم وابروم سیاهه وکلی چیزهای قشنگی بود که به چاقیم نسبت داده می شد واین هم مسیر چاقی روهموارتر میکرد اما من درسن هفت سالگی اطلاعی از ش نداشتم و ادامه داشت فیلم هاو سریال هایی میدیدم که آدمها برای محبوب دیگران شدن چه کارها که نمیکردن و من هم درحال الگوبرداری بودم ازخانواده اطرافیان و از تلویزیون و… وقتی خواستم که رژیم بگیرم و لاغربشم اون داده های ذهنی روفراموش کرده بودم که ذخیره شده در عمق درونم ومن هم فکرمیکردم که دارم مسی درست رومیرم الان تازه بعداز اینکه داره زمان میگذره دارم درک میکنم که سیری واقعی یعنی چی ولع خوردن یعنی چی گرسنگی واقعی یعنی چی اون زندگی که من داشتم وی بودوهمین زندگی که حالا دارم یعنی چی همه چیز درونیه تازه دارم یاد میگیرم که به ذهنم اعتماد کنم به اون بخشی که بهم اطمینان میده که میتونم لاغربشم دارم یاد میگیرم چه زمانی سیرم چه زمانی واقعا گرسنمه ودارم می فهمم چه کارهایی هستن که باید اصلاح بشن شخصیتم تغیرکرده بهم گفتن لاغرشدی اما رابطم با درونم باید تغییرکنه باید باصلح باشه باید طوری زندگی کنم در رابطه با رفتارم حالم بدنشه چون خودمم که دارم انتخاب میکنم که چه رفتاری روتکرارکنم آگاهانه یانا گاهانه خودم بهتر میدونم که چطور دارم رفتارمبکنم وچه نشخوار هایی توذهنم هست که باید شروع کنم به درست کردنش به این هم رسیدم که اگه رفتارمو تغییرندم فقط افکارمون تغییر بدم این یعنی اینکه به مسیرم ایمان ندارم واگر بخوام هردو روباهم عمل کنم به نتیجه میرسم.واین به لطف حضور داشتن درمسیراگاهی هست که خدا سر راهم قرار داد تابا کسانی آشنا بشم که بتونم درمسیرباقی بمونم شکروجودتون وشکر حضورش که همیشه ودرهوه جا هست.🙏🌹🙏❤️
سلام
لاغری با رژیم چیست؟
یک نوع محدودیت هست درغذا خوردن . که نتیجه ماندگار ندارد . وحرص و ولع خوردن رو درما زیاد میکنه .
اینکه فرد دیگری برای ما تعیین تکلیف کنه چه غذایی رو بخوریم و چه مقدار بخوریم و کی بخوریم .
نگرش اشتباه دراین سبک لاغری
موادغذایی خاصیت چاق کنندگی داره
و بعد خوردن احساس بدی داریم چه کم بخوریم و چه زیاده روی کنیم .
درست رفتار کردن با مواد غذایی چیست؟
یک نوع آزادی هست در غذا خوردن .که نتیجه ماندگار دارد
اینکه خودمان برای غذا خوردنمان تصمیم بگیریم که چه غذایی رو بخوریم وچه مقدار بخوریم وکی بخوریم .
نگرش درست چیه؟
موادغذایی خاصیت چاق کنندگی ندارن بلکه رفتارما دربرخورد با مواد غذایی خاصیت چاق کنندگی ما را دارد.
وبعد خوردن مواد غذایی احساس خوبی داریم یعنی درست رفتار کردیم .
من خودم گاها اتفاق میافته که بعضی وقتها یک ظرف کوچک غذا میخورم سیرمیشم . گاهی هم یک ظرف بزرگ و گاهی اصلا میلم نمیکشه و غذا نمیخورم .
و هر سه بار احساس خوبی دارم چون اختیار خوردنم دست خودم هست وکسی برام تعیین تکلیف نمیکنه که غذاها رو تفکیک کنم به کم کالری و پرکالری .و تازه هر مقدار از هرغذایی که دلم بخاد که احساس خوبی بهم بده میخورم درحد سیری .
وچقدر هم لذت بخش هست . که گاها درحد یکی دولقمه دربشقاب میمونه و اونها رو دور میریزی و نمیخوری .
واما گام ششم
رژیم
این یک کلمه محدود کننده اونقدر برای ما چاق ها عوارض داشته که نمیشه شمرد
اول از همه اعتماد به نفس آدمو از بین میبره و همش فکر میکنی چقدر بی اراده ای
چیزی که آزاردهنده تر از خود رژیم هست ترس از بازگشت وزن کاهش یافته هست
من خودم خیلی خوب با رژیم کنار میومدم بیشترین کاهش وزنم حدود ۲۵ کیلو بعد زایمان پسرم در دوران شیر دهی بود بقول خودم کاملا اصولی کاهش داشتم مثلا بعدشم تثبیت گرفتم ولی بعد از مدتی افزایش وزن داشتم یعنی هرچه رشتم بنبه شد
از اینکه همش باید جلوی خودمو میگرفتم و دربرابر خوردن مقاومت میکردم خسته خسته بودم
الان که با راهکار اصلی لاغری آشنا شدم مطمنم که میتونم از یه لاغری بی دردسر همراه با آرامش نهایت لذتو ببرم
از امروز بیشتر از پیش به زمان گرسنگی واقعی و سیری توجه میکنم و روال زندگیم قرار میدم این روشو
دیگه از سرزنش و سرکوفت زدن به خودم و بدنم نازنینم دست برداشتم
از بدنم معذرت میخوام که این مدت هرچی و هر مقدار نا متعارف بهش وارد کردم و باعث آزارش شدم
باعث شدم بار بیشتر از تحملشو باخودش حمل کنه وزنه های سنگینی بهش آویزون کردم که الان دونه دونه اونارو زمین میزارم و از احساس سبکی لذت میبرم
من ایمان دارم که روش لاغری با ذهن تنهاترین روش لاغری هس
با تمام توان پیش بسوی تناسب اندام
سلام استاد عزیز و دوستان همراه
قبل اینکه بنویسم در مورد گام ششم
مطالب خیلی ها رو خوندم جالب بود،
میخواستم بگم این حالت ۱هفته رو من تجربه کردم چون ۲شنبه ها و ۵شنبه ها روزه میگیرم خیلی حس خوبی هستش کاملا گشنه میشم و هرخوردنیی ارزش دیگه ای پیدا میکنه،
باعث میشه روزهایی که روزه نیستم خوردن اینقدر اهمیت نداشته باشه،
هدف اصلی من اون احساس آرامش و حس معنوی خوبی هست که موقع روزه پیدا میکنم،
خیلی وقته میخوام از استاد بپرسم که اشکالی نداره چون هدف من از این ۲روز در هفته روزه بودن، رژیم نیست،
لطف کنید نظرتون رو بهم بگید؟؟
اما این تمرین یه هفته ای رو هم اجرا میکنم مطمئنم خیلی کمک کننده هستش.
ممنونم استاد عزیز از مطالب باارزشتون
روز خوبی داشته باشید :))
سلام و درود
هر اقدامی که به شما احساس بهتر بده مانعی نداره
تجربه کردن باعث بهبود عملکرد و افزایش مهارت میشه
سلام خدمت استاد و دوستان متناسب
گام ششم:آیا با رژیم لاغری میتوان لاغرشد؟
خب جواب این سوال و که هممون میدونیم و خیلی قاطعانه جوابمون خیر هستش .حتی دوستانی که نتایج خوبی هم گرفته باشن و به فرض 20کیلو هم کم کرده باشن اما به محض رها کردن رژیم کل اون وزن برگشته شایدم بیشتر و همراه وزنشون خیلی چیزای دیگه هم ازدست دادن .مثل آرامش اعصاب احساس توانمندی و ….
باهربار رژیم گرفتن و رهاکردن ما فقط و فقط خودمونو سرزنش میکردیم که تو ایراد داری که نتیجه ماندگار نمیگیری ببین فلانی و فلانی تونستن .درحالیکه اصلا نمیدونستیم تو ذهن اون آدم چی میگذشته ،شاید اون کلا عمر چاقیش 5سال بوده و سرجمع دوتادونه فرمول چاقی داشته ،اما ما اون رو نمیدیدیم فقط کار به نتیجه جسمی داشتیم .
چقدر ضربه خوردیم از این قضاوت کردنای سطحی . خدادوشکر که الان دیگه اینطوری فکر نمیکنیم .
اصلا رژیم یعنی چی؟یعنی من به بدنمم این حس و القا میکنم که تو ناتوانی تو عرضه نداری منو متناسب کنی فقط بلدی هرچی میخورم و چربی کنی .من باید بهت فشار بیارم بدترین رژیمارو بهت تحمیل کنم تا یه تکونی بخودت بدی. درحالیکه اون بنده خدا داره سخت ترین کارای ممکن رو بی سر صدا سالیان سال برام انجام میده ها اما من اونارو درنظر نمیگیرم تمام فکر و ذکرم اینه چرا لاغر نمیشم.
اون روز یه جا میخوندم که در طول روز یک انسان حدود 200 هزار بار تنفس میکنه . حالا اگه همین کارو قرار باشه آگاهانه انجامش بدیم انقدر تبصره و ماده و …. بهش اضافه میکنیم که سر یه هفته نشده بیخیال تنفس کردن میشیم . اما این جسم قدرتمند ما داره یواشکی خودش تمام اینارو مثل آب خوردن انجام میده .
یا قلبمون تواینهمه سال بدون لحظه ای توقف شبانه روزی داره میتپه اگه اینکارم به عهده ما بود و خودآگاه باید انجام میشد فکر کنم نسل بشر همون سالای اول منقرض میشد !چون انقد ر سخت و پیچیدش میکردیم که انجامش از عهده خارج میشد دیگه .
کل بدن ما خیلی قدرتمندانه و شگفت انگیز دارن به بهترین شکل ممکن کارشونو درست و بی نقص انجام میدن .اونوقت چطوره که فقط یه لاعری براش سخت و نشدنیه؟
مورد دیگه ای که خیلی کار و برامون سخت کرده نحوه برخوردمون با تمام مواد خوراکیه . یعنی حتی آب خوردن رو هم بردیم تو دسته مواد چاق کننده !!!
برای شخص من بجز کاهو و گوجه خیار و سبزی خوردن و گوشت سفید آب پز ،تمام مواد غذایی ترسناک و چاق کننده بود. واقعا میترسیدم که لب بزنم و چاق بشم .
هروقت شیرینی یا کیکی که خامه زیاد داشت میدیدیم حالم انقد گرفته میشد که هنوزم یادم میفته یطوری میشم . کل اون ساعتی که تو مهمونی یا تولد بودم گفتگوی ذهنی داشتم فقط میگفتم خدایا زود تموم شه من برگردم خونه انقدر که بهم میریخت اعصابم .چون یا نمیخوردم اون کیک و یا کافی بود یه تکه شو بخورم دیگه ول کن خودم نبودم .
یا یه کسی پیش من باِلذت ته دیگ روغنی میخورد یا سرخ کردنی ،انقدر حالم بد میشد که چرا اون آزاده هر چیزی حتی روغن بچکه از غذاش بخوره اما من باوجود رژیم و ورزش بازم اضافه وزن دارم و اون کاملا لاغره .
برای رفع این باور که خوردن باعث چاقیه و من باید مراعات کنم تو خوردنم و همیشه رژیم باشم شروع کردم به مثال پیدا کردن ،تو نزدیکای خودم فقط تونستم 50 شصت مورد پیدا کنم که شاید دوبرابر من میخورن از تمام غذاها اما از اول لاغر بودن تا الان .تکون نخورده اندامشون .
دیگه بدن من مگه چقدر فرق داره بابقیه .بایکیشون دوتا سه تا اصلا ده تاشون فرق داره یعنی دیگه با 60 تا ادم دیگه من تفاوت دارم ؟؟؟؟؟مگه میشه همچین چیزی آخه . غذاها که عملکردشون یکیه پس چی باعث اینهمه تفاوته . به جز ذهنمون چیزی دیگه ای میمونه واقعا؟صدرصد ذهنیت من نگرش من بااونهمه آدم فرق داره نه جسمم . جسم همه ما شبیه همه اونا دست و پادادن چشم و گوش و قلب و مغژ دارن منم دارم . پس ایراد کار تو ذهنه ماست.
حالا که اینارو درک کردیم باید اینو قبول کنیم که یه جاهایی هم واقعا صحیح عمل نکردیم که دراین وزن و سایزیم .درسته 99 درصد مسائلمون نشات گرفته از باورهامونه ولی یکدرصد که مربوط به عملکرده رو هم ما درست عمل نکردیم .یعنی 99 درصد باور اشتباه با یک درصد عمل اشتباه و ترکیب کردیم معلوما نتیجه چی میشه .
ما طی سالهایی که اضافه وزن داشتیم اصلا زمان سری و گرسنگی واقعی و نمیدونستیم . حتی سرمون هم درد میکرد فکر میکردیم حتما نیاز بدنمونه یه شکلات بخوریم فشارمون تنظیم بشه . درحالیکه سیره سیر بودیم و بدن هیچ تمایلی به خوردن نداشته اما ذهن چون دستور دهنده هست و طبق فرمولای خودمون هم دستور صادر میکنه از هرفرصتی برای بیشتر چاق کردن ما دریغ نمیکنه .
بهترین تمرین برای رفع این حالت اینه که اجازه بدیم احساس گرسنگی دربدن تبدیل به واکنش فیزیکی و جسمی بشه . یعنی تا یکم گرسنه بودیم سریع نریم پای غذا .صبر کنیم تا مثلا قار و قور شکم رو بشنویم یا واقعا احساس ضعف و کش اومدن معده رو درک کنیم بعد باِلذت بریم و از هرغذایی که هست بخوریم و وقتی اون حالته اولیه رفع شد دست بکشیم از غذا .
و چون بعد چند روز کاملا احساس سبکی و توانمندی در صحیح غذا خوردن بهمون دست میده ذهن هم یاد میگیره که درست غذاخوردن اینه و لذت بخشه و هیچ محدودیتی هم توش نیست . پس دیگه دم به دقیقه دستور خوردن نمیده چون لدت واقعی رو یادش دادیم دیگه حتی بدش میاد ازاون خوردن های بی مورد و همراه بافشار و درد معده . اون حالت قبلی دیگه میره درقسمت رنج و خوردن صحیح میاد تو قسمت لذت .
اینجوری هم بار سنگین رژیم و از روی دوشش برداشتیم ،هم به جسممون احترام گداشتیم و آزاد گذاشتیمش مثل تمام متناسبا رفتار میکنیم ،و هم درست و به اندازه خوردن رو برای همیشه یاد گرفتیم .اینطوری که رفتار کنیم چون احساسمون عالیه صدرصد درمسیر متناسب شدنیم .ملاک باید احساسمون باشه .
استاد من دوره اول که شروع کردم به این تمرین یکبار برای همیشه یادگرفتم چطور غذا بخورم که هم ازاد باشم در انتخاب موادغذایی ،هم بالذت و خیال راحت باشه غذاخوردنم و هم ترس و عذاب وجدان وفشار شکم و درد معده برای همیشه از زندگیم رفت . و به دنبالش جمع و جور تر شدن رو تجربه کردم . واقعا ازتون سپاسگزارم این تمرین خیلی مفید و نتیجه بخشه🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
سلام وقت بخیر دوست عزیزم
دیدگاهتون عالی بود و من از خوندنش لذت بردم
سپاسگزارم از قلم شیواتون
انشالله همیشه شاد در مسیر تغییر کردن و متناسب شدن باشید.🌹🌹🌺
سلام استاد عزیز
من امروز گام ششم را برداشتم ومتوجه شدم من توانایی کنترل در خوردنم را ندارم وطبق عادت دستور میاد الان باید بخوری من هم میخورم وفکر میکنم سالهاست احساس گرسنگی را تجربه نکرده ام وهمیشه قبل از گرسنگی غذا خورده ام واز همین لحظه میخواهم هر بار که میخواهم چیزی بخورم از خودم سوال کنم که چرا میخواهم بخورم آیا گرسنه ام وبعد اگر گرسنه بودم غذا بخورم وبعد تا پیغام سیری که برطرف شدن گرسنگی است را دریافت کردم دیگه نخورم خیلی باید احساس خوبی باشه حتما تجربه اش میکنم
ومطمئن هستم با اصلاح این عادتهای اشتباه به تناسب اندام میرسم
استاد بزرگوار شما خیلی به من کمک کردید از شما بینهایت سپاسگزارم
خدایا متشکرم دوستت دارم
به نام خدای مهربانم
سلام استاد عزیز!
به لطف خداوند مهربانم و شما ارز ششمین گام رو برداشتم با احساسی خوب و خوشایند!
من خداوند رو شاکرم که در ششمین گام شاهد این تغییر در رفتار و ظاهر تناسب اندامیم بودم اینقدر زود تغییرات در من توانست شکل بگیرد شایدبخاطر باورهای قوی که دارم باشه و از خدای عزیزم به خاطراتی نعمت سپاسگزارم.
استاد عزیز من به فایل صوتی شما عمیقا گوش کردم و شما دقیقا درست همه رفتارهای اشتباه مابرای غذا خوردن رو مثال زدین! چون برای خودم من بارها بارها پیش اومده که اصلا نمیدونستم گشنه هستم یا نه!؟ اما طبق عادت فقط میخواستم چیزی بخورم ا!!اصلافرصت پیام گشنگی رو نمیذاشتم مغزم بده خودم زودتر میخوردم از هرچیزی که فکر کنید!! اما در این شش روز من سعی کردم اول باورهای ذهنی خودم رو تغییر بدم!! مثلا برای خوردن ناهار اصلا گشنم نبود ولی هی به ساعت نگاه میکردم که من باید الان ناهار بخورم!! بعد با خودم صحبت میکردم! «تو که آزادی تو خوردن ! و هرچی میخوای میتونی بخوری! اما آیا الان احساس گشنگی داری؟! اگه داری برو بخور ! »ولی یه ذره که به احساس درونم فکر میکردم می دیدم در آن زمان واقعا گشنه نیستم فقط روی عادت میخوام چیزی بخورم!! و من در این شش روز واقعا صبر کردم زمانی که گشته شدم بخورم الی زمانی که دلم چیزی خواست بخورم مثل بادوم ، میوه در درون خودم میخواستم طبق عادتیکه سالهاداشتم با خودم مبارزه کنم که نه بسه نباید بخوری! اما برای اینکه با این احساس به خودم و به ذهنم فرمان اجبار و رژیم رو ندم به خودم اجازه میدادم که بخورم تا ذهنم روزها کنم کادر فشار نیست و آزادو رها هستش! و چیزی به عنوان رژیم وجود نداره!! و به نظرم من دارم یه باور درست رو به ذهنم یاد میدم که دیگه ولع کاذب نداشته باشه!!
مثلا من مدتها بود میخواستم تن ماهی بخورم! همیشه به کالریش نگاه میکردم پشیمون میشدم!
دیروز در کابنیت روباز کردم تصمیم گرفتم تن ماهی بخورم با برداشتن تن ماهی اومدم به کالریش نگاه کنم یهو به خودم گفتم «هرچقدر که کالایش میخواد باشه مگه تو چاقی؟ تو میتونی تا زمانی که سیر بشی از این به اندازه بخوری! » و من شاید باوراتون نشه به اندازه نیازم با لذت از غذایی که دوست داشتم لذت بردم !! هیچکس این احساس منو نمیتونه متوجه شه که شرایط من رو سالها داشته !! محدودیت!!! اجبار!!! فشار!!! رژیم!!! چاق شدن!!! اینها کلماتی که همیشه منو عذاب داده! و من شش روز معنی واقعی زندگی کردن با لذت رو فهمیدم…
و من از شما واقعا ممنونم . دعای من برای شما اینه که مشکل سایتتون حل بشه وهزاران نفر مثل من که در شرایط سختی هستند به این باور برسند و با شما همگام شن!
با سپاس از زحمات بی دریغ شما
با رژیم ذهن خودمون رو محدود میکنیم.و مرتباعینیه زندانی در راه گول زدن و فرار کردن هست.
باید از رفتارهای اشتباه و استرس زا دوری کنم.کرتباوهر روز و یا روزی دوبار وزن کردن باعث اضطراب و عدم تمرکز در راه کاهش وزن میشه.
برای غذا خوردن به علایم زیستی بدنم گوش میدم و سعی میکنم فقط در هنگام گرسنگی واقعی مقدار غذای مورد نیاز بدن رو دریافت کنم
سلام درود
گام شیشم در مسیر لاغری من
اول از هر چیزی میخوام تشکر کنم از استاد عزیزم بابت این فایل عالی گران بها که اگه همه ما به همین یک اصل توجه کنیم همین تمرین انجام بدیم خیلی راحت ساده اسان متناسب خواهیم شد
من هر وقت به این فایل رسیدم انجام دادم دقیقا دو سه روز اول ۲کیلو کم کردم ولی یک اشتباه میکردم که الان متوجه شده ام و اشتباه من این بود رفتار مواد غذایم که عوض میشد احساس سبکی که میکردم فوری خودم وزن میکردم و باز به نحوه ای به چاقی خودم توجه میکردم و باز ترس از اینکه دارم بیشتر میخورم نکنه دارم بیشتر میخورم ای وای امروز زیاد خوردم من به استپ وزنی میرسوند
و این بنظر خودم بزرگترین اشتباه من بود و الان فهمیدم استپ وزنی من بخاطر چی هست
وفهمیدم ترس از خوردن چقدر ریشه دارد در ذهن من با اینکه اول دوره مینوشتم خوردن باعث چاقی نمیشود ولی خودم عمیقأ از خوردن زیاد خوردن ترس داشتم
الان فهمیدم که مواد غذایی نیست که من چاق میکنه خوردن چاقی نمیاره چون تمام افراد متناسب هم غذا میخوردن فضائی که نیستن دلیل اصلی چاقی خودم در ترس از خوردن میدونم در رفتار اشتباهم در خوردن میدونم
رفتار غلط مواد غذایی باعث چاقی میشود نه خود غذا
حالا رفتار اشتباهی من در خوردن چی بوده که باعث چاقی من میشده :
به خودم ارزش نمیذاشتم و هر چیزی که بهم تعارف میکردن دست رد نمیزدم حتی اگه در حالت خفگی بوده باشم
واین رفتارهای اشتباه مواد غذایی باعث چاقی من شده و الان خیلی راحت درک میکنم و واقعا فهمیدم که رفتار من باعث چاقی من شده ترسم باعث چاقی من شده تعریف اشتباه از گرسنگی سیری باعث چاقی من شده نهه خود مواد غذایی
و الان فهمیدم چرا افراد لاغر بیشتر از من میخوردن ولی متناسب هستند همیشه چون این افراد براساس نیاز بدنشان غذا میخوردن با احساس عالی واسه رفع گرسنگی همین
من هم تعهد میدهم دیگر اشتباهات قبلا رو تکرار نکنم و بعد چند روز خودم وزن نکنم توجه به چاقی خودم نکنم و این تمرین فوق العاده یک هفته مرتب انجام بدهم و ذهنم که عادت کرد خودش ادامه میده این رفتار صحیح جایگزین رفتار اشتباه قبلا من میشه و ترسم از مواد غذایی از بین میره چون دارم صحیح عمل میکنم و احساس خوبی دارم واسه همین مطمعنم نتیجه میگیرم و این بار از استپ وزنی خودم رد میشم
تا گرسنه نشم که به واکنش در بدنم تبدیل بشه مث غار غور شکم احساس ضعف لب به غذا نمیزنم و بعد که شروع کردم به خوردن با لذت میخورم و تا جایی که این واکنش احساس ضعف از بین بره ادامه میدم و این رفتار صحیح هست که تمام افراد متناسب انجام میدهند
سلام
چقد من این فایل و دوست دارم، همه نکات لازم برای لاغری رو تو همین یه دونه فایل گفته، ترس از غذا، همون مشکلیه که هنوز در من هست، فکر میکنم باید 3 قاشق برنج بخورم و نون و خیلی خیلی کم بخورم تا لاغر بشم، یعنی همین روش پیغام گرسنگی و سیری رو هم باز ناخوداگاه سعی میکردم بیشتر گوشت بخورم کمتر برنج، ببینید دیگه چقد این ترس ریشه داره در ما، وقتی 15،16 سال در حال رژیم بودم و با رژیم و کم خوری لاغر میشدم نباید توقع داشته باشم با دوبار گوش دادن و انجام فایل این باور در من از بین بره این نیاز به تمرین هر روزه و مستمر داره انقد که جزیی از شخصیتم بشه
به این منظور
1_ نه یه هفته و یه ماه، فقط امروز بزارم کامل گرسنه بشم و بعد اندازه ای بخورم که اون حس رفع بشه و فردا رو فقط برای فردا و…
2_ هر بار بنویسم که درست انجامش دادم از عملکردم راضی بودم یا نه و یه تیک جلوی عملکردم بزنم و این باعث میشه موفقیتم رو ببینم و یادم بیاد که من میتونم و اون آدم قبلی نیستم که تصمیم میگرفت و عمل نمیکرد
3_ اون مقداری که اضافی بود رو بریزم تو لیست آشغال هام و خوشحال باشم وارد بدنم نکردم
4_توجهم به چی خوردم و چقد خوردم نباشه به پیغام گرسنگی و سیری باشه (این خیلی نیاز به تکرار داره)
5_حالم با خودم خوب باشه که این باعث عملکرد بهتر جسمم میشه
بریم برای یه روز عالی….
سلام و درود بر استاد گرامی و هم مسیری های متعهد
شناسایی باورهای مخفی چاقی و اصلاح آنها 😍
کلمه وحشتناک و محدود کننده(رژیم)احساس اسارت و دردو رنج به همراه دارد.
در تمام سالهایی که از رژیمهای محدود کننده غذایی برای کاهش وزن استفاده می کردم این باور غلط در ذهنم به وجود آمد که تنها راه لاغر شدن رژیم گرفتن است !…و اگر قرار باشه با این باور در مسیر لاغری با ذهن حرکت کنم از اضافه های وزنم کم نمیشه چون طبق فرمول ذهنی (دستورالعمل صادر شده جهت کاهش وزن هست و ذهن سعی می کنه منو هدایت کنه که باز رژیم غذایی بگیرم و دلیلش همینه که سناریو میچینه و به شکلهای مختلف منو با پیشنهادهای رژیمی مختلف روبرو میکنه !…🤔)جهت اطلاع دوستان!… هر بار که رژیم گرفتیم ما تصمیم داشتیم خودمون رو محدود کنیم ولی جنگی در ذهن داشتیم که بخورم حالا از فردا !چرا نخورم ؟کمتر بخورم؟! جایگزین کنم !و این جنگ و جدال باعث می شد بالاخره ذهن پیروز بشه و ما شکست بخوریم هربار بیشتر ناامید شدیم و به طوریکه در تصمیم گیری سست شدیم و به خود ثابت کردیم ما ضعیف هستیم و انسانی که دائما در تصمیمش شکست بخوره به خودش و شخصیت و توانمندی و قدرتش ضربه محکمی می زنه تا جایی که اراده برای شروعی و تغییری جدید نداره بنابراین رژیم خیلی بیشتر از آنچه فکر کنیم برای ما هشدار دهنده و مضر و خطرناکه و حصاریست که من قدرتمند را می بلعد !…
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
به لطف خداوند من به این باور رسیدم که تنها راه ماندگار لاغری استفاده از روش لاغری با ذهن است🌟
وقتی فشار رژیم از روی ذهن برداشته بشه به طور ناخودآگاه با لذت غذا می خوریم و حرص و ولع و ترس ما نسبت به خوردن کمتر میشه بنابراین تمایل به مصرف غذا در ما به اندازه نیاز بدنمون میشه و این عالیه😍و به خاطر احساس آزادی و شادی است که درما به خاطر بینش و نگرش درستمون ایجاد شده است .
چاقی ما به خاطر خوردن غذا نیست بلکه به خاطر عادت و رفتار غذایی اشتباهمون است .
باور ترس از خوردن باید متزلزل شود و ریشه هایش قطع کردد.
در طی سالها به اشتباه ذهن ما آموزش دیده است که غذاها چاق می کنند به ما گفتند نخور و یاچی بخور و چی نخور تمام محرومیت غذایی در رژیم ها برای سلامتی و کاهش وزن در ذهن ما ترس از مواد غذایی به وجود آورده است به طوریکه شیرینیجات و سرخ کردنی را جز غذاهایی می دانیم که قدرت چاق کنندگی دارند ولی تمام مواد غذایی نعمت خدا هستند و برای نیاز بدن ما و لذت بردن خلق شده اند و این ما هستیم که قدرت خودمون رو به غذاها داده ایم اگر اینطور بود بسیار افراد متناسبی دیده ایم که هر طور و هر مقدار بخواهند می خورند پس تفاوت در نگرش و فرمول ذهنی فرد چاق با متناسب هست.حالا که متوجه شدیم این باور ریشه عمیق در ما داره با آگاهی و مرحله ای ریشه هاشو قطع می کنیم
🌸اولین قدم اینه که با ترس غذا نخوریم این یک گام مهم و اساسیه(از غذا نترس قدرت تویی)
🌸دومین قدم اینه که موفقیت و شکستهامون رو در طول روز از بابت به موقع و به اندازه خوردن ثبت کنیم تا پرخوری هامون و آشغالخوریهامون را بتوانیم شناسایی کنیم .
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
شناسایی پیغام سیری ذهن به موقع
افراد چاق این پیغام را دریافت نمی کنند مگر بعداز فشار و درد در ناحیه شکم
پیغام بدن از دوطریق شکل می گیره
احساس درونی مثل ناراحتی و شادی و دلتنگی که اگر ادامه دار بشه در بدن واکنش می ده مثل گریه کردن و دیگری از طریق عصبها وقتی دستمون با چاقو میبره درد را تجربه می کنیم
احساس گرسنگی اگر ادامه دار بشه و غذا نخوریم تبدیل به واکنشهایی در بدن میشه مثل صدای غاروقور شکم یا مورمورشدن بدن یا لرزش بدن و ضعف و سستی
حالا اگر نقطه سیری درک و احساس نشه تبدیل میشه به تهوع و شکم درد و ناراحتی بعد از اون
🌟گرسنگی و سیری نباید از عوامل بیرونی پاسخ داده بشه بلکه با احساس درونی باید درک بشه..
برای درک احساس گرسنگی و نقطه سیری باید توجه به احساسمون داشته باشیم و تمرکز و توجه کنیم تا به صورت اتوماتیک ذهنمون یاد بگیره و دستور به مغز صادر کنه که به طور ناخودآگاه دست از غذا بکشیم
(((همین یکدونه تمرین تمام صدگامه))))👌👌👌
بنابراین حداقل یک هفته این تمرین را انجام می دهیم با اولین حس گرسنگی غذا نمی خوریم بلکه اجازه می دهیم این حس تبدیل به واکنش بدنی بشه و این حس بسیار بسیار بسیار لذت بخشه😇برای فردی که تا به حال این حس را تجربه نکرده و همیشه از روی عادت غذاخورده و برای درک نقطه سیری به اندازه ای غذامصرف می کنیم که واکنش بدنی قطع بشه و توجه به این احساس هم بسیار لذت بخشه و تکرار و تمرین می خواهد …به نظرم یک ماه با عشق این تمرین انجام بشه خیلی از مسیر رفتیم 😊
حالا ممکنه منفی باف بگه تو که رژیمی و کم خوردیو زیاد خوردی و شب شد و غذا ماندو زشته ها و ما را بندازه تو وسواس که نکنه زیاد شد و چی شد اصلا بهش توجه نکنیم چون تمام تغییرات رفتاری و عملکرد ما به طور ناخودآگاه صورت گرفته و این پیام خوش آشنایی است با خود. به به😇
باید برای این تغییر ناخودآگاه الگو غذایی و احساس خوب روحی وعملکرد ذهن سپاسگزار باشیم و به بدن هوشمندمون احترام بگذاریم صلح و آشتی بعد از مدتها چقدر بدنمون سخاوتمنده و زود می پذیره بنابراین از خوردن هر چقدر که حسمون میگه لذت میبریم .
فکر کردن به خوردن هم یا چقدر خوردن چاق کننده است و اصلا حجمش مهم نیست پس باید بر این ترس غلبه کنیم 💪🏻💪🏻
فکر کردن به مسیر آسون لاغری و احساس خوب و رهایی و آزادیمون باعث تغییر بینش ما میشه که در نهایت در جسم خودشو نشون میده خدایا شکرت .
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
من آرزو تاریخ ۸/۱۲قول می دهم که به مدت یک هفته این احساس گرسنگی و سیری گمشده را پیدا کنم و حس کنم و لمس کنم و تجربه کنم .
پارسال این تجربه را تا مدتها داشتم البته یه وقتی هم پرخوری می کردم اما یاد حرف استاد می افتادم میگفتم دوباره تصمیم میگیرم و حالمو خوب می کردم خیلی بهم نتیجه داد ولی این بار بهتر درک کردم صحبتهایی شنیدم که انگار بار اول بود .
یک نتیجه کلی گرفتم وقتی می خواهیم عوامل بیرونی رو تغییر دهیم انگار از چند طرف داره به ما حمله میشه و در قفس می افتیم و محدود می شیم ولی وقتی از درون و افکار تغییرات ایجاد می شه حس می کنم قدرت منم فقط من در مرکزیت و دستورات من اعمال میشه و من مسلطم بر شرایط چقدر فوق العاده🦋
و با خود زمزمه می کنم تنها قدرتی که تکان می دهد وهرگز تکان نمی خورد قدرت خداست و من جزئی از او هستم .👸🏻
من امروز توانستم لقمه اضافه دخترم را بندازم سطل زباله 😊
من امروز توانستم وقتی دختر۴ساله ام گفت سیر شده ام به گفته اش احترام بگذارم و اصرار نکنم😊
من امروز توانستم بر حسب ساعت غذا نخورم😊
من امروز توانستم یکبار از خو بپرسم واقعا گرسنه ای؟
من امروز توانستم به وقت چک کردن بدنم در آینه خودم را بغل کنم واز فکر رها شوم😊
من امروز توانستم قبل از درد شکم دست از غذا بکشم 😊
من امروز توانستم به وقت گرسنگی میوه مصرف کنم😊
من امروز توانستم بدون تفاوت قایل شدن بین خوراکی ها صبحانه کره عسل مصرف کنم .
وااای خدای من حالم خیلی خوبه مسیر مستقیم و هموار و پرنعمت اصلا تو فکر چاقی لاغری نیستم حالم خوبه شادم😇
ممنون استاد جان حتما با این اموزشها روزهای عالیتری را خواهم دید …
همه چیز آرومه من چقدر خوشحالم
خدایا عاشقتم ❤️دیوونتم خودت میدونی بزن قدش🙌❤️❤️❤️
الهی حال دل همتون دریایی باشه پر از صدفهای خوشگل پر از دلفینهای پرانرژی پر از آرامش و عشق
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🦋🦋🦋
دوست عزیزم سلام وقت بخیر
دیدگاهتون عالی بود و بسیار کاربردی، سپاسگزارم از قلم شیواتون، دوست عزیزم شما دفتری تهیه کردی که در طول روز موفقیتها و شکستهاتون رو از بابت درست خوردن(هنگام گرسنگی خوردن و هنگام سیری دست کشیدن) رو ثبت میکنین؟؟
آیا ثبت شکستها خودشون مانع نیستن؟؟
من اینارو میپرسم چون تو چندتا دیدگاه خوندم که بعضی از دوستان اینکارو میکردن و راضی بودن، من هم مطمئنم که روش درستی خواهد بود چون نوشتن خیلی کمک میکنه. ممنونم ازتون🌹🌺
سلام به استاد گلم. استاد نازنینم.خدا رو شکر میکنم که شما رو آفرید تا بیاین و فرشته نجات ما باشین.شاهکار خلق کردی بزرگوار.این حرفاتونو باید اب طلا گرفت.استاد نازنینم قسم میخورم تا آخر عمرم اینجا با شما بمونم.باور کنید جمله جمله شما مرهمی میشه روی جراحت های قلبم….
آره آره آره.بخدا تموم رمز و راز موفقیت شما و بقیه همینه.این که فقط موقع گرسنگی بخوریم و موقع سیری دست از غذا بکشیم….
هنوزم یکم اختلال در کارم ایجاد میشه ولی اونقد تکرار میکنم و بهش فکر میکنم که ناخودآگاه من بشه.من یه بار قبلنا این فایلارو گوش کرده بودما ولی درکم پایین بود. مثل الان نمیفهمیدم.الان میفهمم از چی حرف میزنین.از نا چی میخواین.دلم میخواد دستتونو ببوسم برادر بزرگوارم
خدا برای همه ما و همه چاق های مهربون زنده و سالم نگهتون داره
سلام استاد عزیز ودوستان سایت
آیا با رژیم لاغری میتوان لاغر شد؟؟(گام ششم)🥳
این روزها به باوری رسیدم که خیلی مخفیه ولی بسیار تاثیرگذاره که خیلی از افراد با اینکه تلاشهای ذهنی انجام میدن و تمرین انجام میدن ولی باز به نتیجه نرسیدن😯
در تبلیغات اعلام کردم که لاغری بدون رژیم و خیلی روی این موضوع تأکید دارم و هر مشکلی که افراد چاق برای کاهش وزن دارن به خاطر این کلمه ویرانگره اصلاً تلفظ این کلمه هم احساس خوبی به آدم نمیده فرقی هم نداره که چاق باشی یا لاغر چون افراد متناسب هم وقتی مشکلی براشون پیش میاد مثلاً پزشک میگه این رژیم غذایی رو باید استفاده کنی تا بیماری شما روند بهبودی سریعتری به خودش بگیره احساس بدی در آنها به وجود میاد ولی برای افراد چاق تلفظ این کلمه هم خیلی دردناک و سخته🥴
چون بارها و بارها در جنگ این کلمه قرار گرفتیم و اتفاقاً اکثر مواقع هم شکست خوردیم همه ما بارها در زندگی تصمیم گرفتیم که رژیم بگیریم با سختی و رنج زیادی خودمون رو محروم کردیم و محدود کردیم غذاهای خاصی با اندازه معینی ولی در ذهنمون غوغا به پا بوده که برو بخور این مقدار کمه یکم بیشتر بردار ولکن رژیم رو امروز این غذا حیفه حالا یکم بیشتر بخور فردا جبران کن و هزار جور فکر و خیال میومد که ما رژیم را بشکنیم و خیلی هامون این کار را کردیم و تجربه تلخی از شکستن رژیم رو داریم و در واقع ما رژیم رو نشکستیم و اراده و تصمیم خودمون رو شکستیم 🤔
و وقتی فردی بارها تصمیم خودش رو زیر پا بذاره یواش یواش به فردی ضعیف و سست اراده تبدیل میشه دیگه همه تصمیم هایش براش اهمیتی نداره و اگه موقعیتش پیش بیاد هر تصمیمی را به راحتی لغو می کنه و تاثیری که رژیم روی ما گذاشته خیلی شدید تر از چیزیه که فکرش را می کنیم و من به همین دلیل از روز اول تاکید کردم که به لاغری بدون رژیم باید دست پیدا کنیم چون به محض اینکه کلمه رژیم بیاد وسط خود به خود احساس شکست درما ایجاد میشه احساس مواجه شدن با یک دیوار بلند یک مانع یک حریف قَدَر که میخواد بازهم ما رو شکست بده
خیلی از افراد تفاوت بین رفتار صحیح غذایی رو با رژیم توجه نمی کنند چیزی که در روزهای اول به وضوح خودش رو نشون میده رهایی از احساس رژیم هستش که خیلی هم لذتبخشه افراد پس از سالها فرصتی پیدا میکنند تا بر رژیم و تاثیرات روحی بد اون غلبه کنند خودشون رو رها میکنن ذهن رو رها میکنن و با خیال راحت و آسوده غذای خودشان را مصرف میکنن🥰
و این قدم اول برای رسیدن به لاغریه واقعا ما به این سبک از غذا خوردن با احساس آسودگی نیاز داریم چند روز میگذره و این دوستان احساس میکنند تمایلشان به غذا کمتر شده دیگه حرص و ولع ندارن دیگه چشمشون به ظرف دیگران نیست که اگه غذایی اضافه مون اونو بردارند و بخورند دیگه علاقهای ندارند حتی با چای چندتا شکلات بخورند دیگه تمایل ندارند بعد از غذا حتماً دسر روزانه خودشان را بخورند و این قدم دوم برای رسیدن به لاغری از طریق ذهنه👌♥️🎀
چون شما فشار رژیم را از روی ذهن خودت برداشتی و ذهن داره اداره امور را به دست میگیره و شما ناخداگاه گرایشت به خوردن کمتر شده این تجربیات در همه افراد یکسان نیست بستگی به مقاومت ذهنی شما داره ولی به هر حال هم همه یه جورایی یه همچین تجربه هایی دارن یه مدت میگذره و افراد در خوردنشون تغییر ایجاد میشه و مقدار کمتری نسبت به قبل غذا مصرف می کنند مخصوصاً از هفته سوم به بعد که شناسایی باورهای افراد لاغر را انجام دادیم و تمرین مبارزه با اشغال خوری را اجرا کردیم میزان مصرف غذای اضافه در افراد تا حدود زیادی کمتر میشه و این کمتر شدن از روی ذوق و شوق و ذوق و احساس خوب داشتنه نه به خاطر رژیم چون در تمام این مراحل احساس شادی در شما وجود داشت 🤩🤗🏵
به این موضوع دقت کنید زمانی که ما چاق بودیم هر کسی دلایلی برای چاقی خودش داشت ولی در نهایت چاقی همه ما به خاطر عادت ها و رفتارهای اشتباه غذایی بوده که ما را به این شکل در آورده و ما باید این عادتها را تغییر بدهیم
تا قبل از این دوره ما میخواستیم از طریق کنترل و ایجاد محدودیت برای خودمون مصرف غذایی مون رو کاهش بدیم و همیشه هم ناموفق بودیم ولی در این دوره اول ذهن شما به آرامش برای مصرف مواد غذایی دست پیدا کرد و بعد چون از خوردن لذت برد مقدار مصرف را کمتر کرد و شما تمایل داشتید مصرف خودتون رو کاهش بدید و این با رژیم گرفتن تفاوت داره🙃
حساس نباشید روی این مسئله که چون من الان باید کمتر بخورم یا شاید من دارم کمتر می خورم پس دارم رژیم میگیرم این رو بپذیرید که غذای مصرفی شما بیشتر از حد معمول بوده وگرنه به این مشکل دچار نمیشدید ولی روش کم کردن اون مهمه
هیچ کدوم از شما یادتون نمیاد چطور و از چه زمانی تصمیم به چاقی گرفتید و چه کارهایی را مرتکب شدید که الان چاق شدید پس لاغری هم باید به این شکل باشه و شما نباید تصمیم بگیری غذای خودت رو کم کنی باید ذهن این تصمیم رو بگیره و در این صورته که تغییرات در شما ماندگار خواهد شد به دلیل اینکه ذهن شما همزمان با شما در حال تلاش برای منصرف کردن شما از تصمیم و مسیری است که در پیش گرفتی بنابراین تلاش خودش را انجام میده که شما را منصرف کنه و اون دست میزاره روی نقطه ضعف شما. ضعفی که به دلیل ریشه داشتن در وجود شما برای ذهنتون هنوز قابل دسترسِ
این ضعف مدتها طول میکشه تا به صورت کامل از بین بره و ذهن ما چون اینو میدونه دست میزاره روی این نقطه ضعف ما و آن نقطه ضعف ما چیزی نیست جز ترس از خوردن همه ما سالهاست از خوردن وحشت داشتیم هر غذایی را میخواستیم بخوریم براش درجه میزان چاق کننده گی در نظر میگرفتیم و عادت کردیم که همیشه بگیم این ما رو چاق میکنه اون ما رو چاق میکنه و هر رژیمی به ما داده شده برای اعمال بر روی غذا بوده و ما باید در بین غذا از بین بد و بدتر اون بد را انتخاب می کردیم و می خوردیم و این طرز برخورد با غذا باعث ایجاد ترسی ریشهای و عمیق در وجود ما شده که به راحتی قابل برطرفکردن نیست😯
ولی این نوید را به شما میدهم که درسته که به راحتی نمی شه برطرفش کرد ولی خوبیش اینه که بالاخره میشه برطرف شد وما این توانایی رو داریم که از این مرحله هم عبور کنیم این مسئله از همون اول برای من واضح بود ولی به خاطر قدرتی که باور ترس از خوردن در ما داره نمیشه یهویی بهش حمله کرد چون مطمئنا ما شکست میخوریم بنابراین باید به صورت مرحلهای این باور را اصلاح کنیم
در دوره اول بارها گفتیم که خوردن مارو چاق نمی کنه بلکه اشتباه خوردن ما رو چاق میکنه و کلی دلیل آوردیم که غذا برای ما و افراد متناسب یک جور عمل میکنه ولی چرا در ما تأثیر چاق کنندگی داره و در آنها خیر🤔
و کلی نمونه پیدا کردیم که زیاد می خوردند ولی چاق نبودن و یواش یواش ستونهای محکم این باور را متزلزل کردیم و کمکم ریشههای این باور رو طی چند مرحله قطع کردیم و حمله بی سر و صدایی به این باور کردیم چیزی که مهمه اینه که هنوز این باور ترس از خوردن ریشه داره و میتونه تاثیر گذار باشه🪴
همه افرادی که مصرف مواد غذایی شان کم شده و چیزی از وزنشون کم نشده حتی چاق تر شدن اسیر این باورند افرادی که تا یه جایی کم کردن ولی به نظر خودشان بدنشون استپ کرده باز اسیر همین باورند
همه اسیر باقیماندههای ریشههای این باور هستند که خوردن باعث چاقی میشه چرا با اطمینان میگم چون بعضی از شما هنوز قادر به شناسایی صحیح پیغام سیری ذهن خودتون نیستید و درتشخیص میزان خوردن خودتون دچار استرس می شید نمیدونید به اندازه خوردید زیاد خوردید کم خوردید این تشخیص براتون سخته بعضی ها هنوز وسواس دارند که قاشقهای خودشون رو می شمارند و این از نشانههای این باوره ترس از خوردن هستش😯
دوستان خیلی اهمیت داره ما بر این ترسمون غلبه کنیم غلبه بر این ترس یعنی رهایی از چاق شدن غلبه بر این ترس یعنی اعتماد کردن به بدن خودمون احترام گذاشتن به ذهن خودمون و تشکر کردن از نعمتهای خداوند🙃
امروز می خوام یه قدم دیگه برای کمرنگ تر شدن این باور برداریم و خیلی میتونه مهم باشه و مطمئنم احساس خوبی در شما شکل میگیره چیزی که مسلمه اینه که آیا ما پیغام سیری رو دریافت می کنیم یا نه و آیا این دریافت به موقع است یا بعد از زیادهروی ما دریافت میشه این استرس در سوالات دوستان وجود داره که نمیدونم درست عمل می کنم یا نه و احساس میکنم دقت برای شناسایی پیغام سیری برای بعضی ها استرس ایجاد میکنه این موضوع می تونه نتیجه عکسی رو برای شما داشته باشه یعنی لاغر که نمی شید هیچی مجدداً ممکنه چاق بشید🥴
چون اگر شما ترس داشته باشی از خوردن اصلاً مقدارش مهم نیست هر مقداری که بخوری تاثیر منفی میذاره دوستان توضیحی برای نحوه صحیح دریافت پیغام سیری میدم امیدوارم در جهت کاهش استرس شما مفید باشه پیغام های بدن به دو شکل به ما منتقل میشن یکی از طریق احساس و دیگری از طریق اعصاب شما وقتی خوشحالی در بدنت انرژی خاصی را احساس می کنه وقتی ناراحتی در بدنت حساس خستگی و بیحالی می کنی وقتی دلت تنگ میشه یک احساس علاقه در شما برای دیدن فردی شکل می گیره و وقتی دلت هوای مادرت رو میکنه یک احساسی در شما شکل میگیره در تمام این موارد شما یک احساس رو درک می کنید که کاملاً درونیه و واکنشی روی بدن شما نداره ولی وقتی پات به میز جلوی مبل میخوره شما دردی رو در بدن تجربه میکنی و این از نوع تحریک عصبی صورت میگیره همه احساسات در مراحل اولیه فقط یک درک کاملاً درونی هستند ولی اگه ادامه پیدا کنن به شکل یک واکنش در بدن شما نمایان میشه مثلاً شما اگه خیلی احساس تنهایی داشته باشی جایی از بدن درد نمی گیره ولی اگه ادامه پیدا کنه شما ممکنه گریه کنی و این تبدیل احساس به واکنش در بدنه.شما اگه خیلی خوشحال باشی بازم ممکنه گریه کنی و این طبیعیه شما وقتی احساس گرسنگی می کنی و چیزی نخوری این احساس تبدیل میشه به ضعف و بعد سستی در بدن و شما وقتی احساس سیری رو درک نکنید تبدیل میشه به احساس تهوع و بعد فشار در شکم و ناراحتی هایی که بعدش به وجود میاد این ها مثال هایی از تبدیل احساس به واکنش در بدن ما🙃
پس توجه کنید احساس سیری یک درک درونیه که باید با تمرین و تکرار و توجه به اون اینقدر قوی بشه که به راحتی تشخیص داده بشه و به اون عمل بشه یعنی بدنت دیگه خود به خود استپ بکنه و نخوره از امروز روشی رو به شما معرفی می کنم که درک این احساس رو ساده تر میکنه و مهمترین تأثیر آن بر طرف کردن استرس در شماست تشخیص احساس گرسنگی و سیری نباید بر اساس عوامل بیرونی تنظیم بشه وگرنه مشکل ساز میشه برای اینکه احساس گرسنگی را تجربه کنید و اون رو شناسایی کنی از امروز سعی کنید برای چند روز فقط تا وقتی واقعاً گرسنت نشده چیزی نخورید یعنی اجازه بدید احساس گرسنگی در شما یه مقدار پیشرفت کنه و به حالت واکنش بدنی تبدیل بشه مثلاً در شکمت سر و صدا ایجاد بشه یا هر حالت مشابهی که واقعاً نشون میده بدنت نیاز به مصرف غذا داره درک این تجربه خیلی لذت بخشه چون افرادی که اضافه وزن دارند معمولا احساس گرسنگی را درک و تجربه نکردن چون طبق عادت غذا میخورند و چون زمان های خوردن آنها نزدیک به همه قبل از اینکه حس گرسنگی در آنها ایجاد بشه اون ها ی چیزی می خورند و عملاً هیچ وقت احساس گرسنگی را درک نمیکنن و آنهایی هم که میگن من احساس ضعف دارم و می خورم اینها بیشتر احساس ضعف ذهنیه واقعی نیست یک تصوره یک عادته پس سعی کنید حداقل برای یک هفته به خودتون اجازه بدید که احساس گرسنگی را تجربه کنید یعنی حس کنید این گرسنگی در شما ایجاد شده و واقعاً در بدنتان یک واکنشی به وجود میاد اون وقته که شما درک می کنید که گرسنه هستید و اونوقت اقدام به خوردن کنید و برای درک پیغام سیری هر وقت اون احساس اون واکنش گرسنگی برطرف شد دیگه خوردن را ادامه ندید مثلاً اگر بعد از احساس گرسنگی در شکم خودتون سر و صدایی رو شنیدید یا درک کردین به اندازه ای غذا مصرف کنید که اون سر و صدا برطرف بشه اون حالت برطرف بشه دیگه نخورید🪴
به این ترتیب شما نیاز نیست لقمه های خودت رو بشماری و یاد میگیری که بدون توجه به مقدار غذا خوردن این تجربه سیری رو درک کنید 🥳
درک احساس گرسنگی و برطرف کردن گرسنگی خیلی لذت بخش و از تجربه این حالت لذت میبرید و دوم اینکه وقتی خودت مطمئنی مقدار غذای مصرفی شما کمتر شده مطمئن باشید در مسیر متناسب شدن قرار گرفتید و دیگه برای مقداری که مصرف می کنید استرس نداشته باشید اصلاً مهم نیست که واقعاً به مقدار لازم خوردید یا نه مهم اینه که مطمئن باشید کمتر خوردید و این اتفاق خیلی خوبیه
دیگه لقمههای خودت رو نشمار وزن نکن بررسی نکن که آیا به اندازه خوردم بیشتر خوردم باید اضافه تر بخورم این استرس میتونه نتایج بدی رو به همراه داشته باشه سعی کنید از طریق احساس خودتون پیش برید و این موضوع رو کنترل کنید
احساس بهترین میزان میتونه برای شما باشه اگه امروز غذا خوردی و بعد از خوردن احساس خوبی نداشتی اصلاً به خودت سخت نگیر و ناراحت نباش بلکه تصمیم بگیر که دفعه بعد طوری رفتار می کنم که احساس خوبی داشته باشم فرصت هست فکر نکن دیگه الان این دفعه اگه زیاد خوردی دیگه واویلا همه وزن هایی که کم شده بر میگرده 😥
و برنامه تون این باشه که همیشه از خوردن احساس خوبی را تجربه کنید و مطمئن باشید احساس رو نمیشه گول زد یعنی اگر شما بعد از خوردن هر غذایی احساس خوب داشتید اصلاً نگران نباشید و به نجواهای ذهنیتون کار نداشته باشید به آنها اهمیت ندید اگه ذهنت گفت نه بابا تو زیاد خوردی تو پیغام سیری رو دریافت نکردی اصلا اهمیت ندید اون احساس اولیه خیلی مهمه 🤩
احساس شما باید بهترین راهنمای شما باشه بهترین هدایت گر شما باشه برای لاغر شدن. تنها طبق احساس خودتون بخورید اگر فکر میکنید در شناسایی احساس خودتون دچار مشکل هستید از تمرینی که گفتم استفاده کنید برای یک هفته اجازه بدید واقعاً احساس گرسنگی را تجربه کنید و بعد یه مقداری بخوری که اون احساس برطرف بشه مثلا وقتی احساس گرسنگی کردید و در بدن خودتون احساس ضعف کردید و بدن شما واکنش نشان داد نه اینکه فکر کنید خوب الان دیگه گرسنه هستم و باید بخورم صبر کنید تا در بدن خودتون واکنش ببینید مثل سر و صدای شکم یا مورمور شدن شکم👌
خلاصه خودتون متوجه میشید که چه چیزی رو میگم و اونوقت به اندازهای بخورید که اون حالت برطرف بشه به این شکل ذهن شما یاد میگیره سیری یعنی چی و دیگه شما را مجبور به خوردن بیش از حد نیاز نمیکنه در این حالت از لقمه هایی که می خورید نهایت لذت رو ببرید و بدون هرگونه استرسی بخورید چون دیگه واقعا دارید طبق احساس و نیاز بدن خودت می خوری و این هیچ جای نگرانی نیست 🎉
بازم تکرار می کنم دوستانی که پیام میدن تغییراتی در نحوه غذا خوردن آنها ایجاد شده که دیگه کنترلی نیست بلکه خود به خودی هست علاقه به پرخوری و زیاد خوردن و همه چیز خوردن ندارن شما خیلی خوب عمل کردین ولی این ترس از خوردن، همون مقداری که میخوری داره برات مشکل به وجود میاره وقتی شما سالها از خوردن ترس داشتی الان هرچی خوردنت رو کمتر کنی با اون مقداری که میخوری مشکل داره چون از خوردن میترسی و در این حالت شما توجه ات به عمل خوردنه نه مقدار خوردن
بنابراین سعی کنید ترس را از بین ببرید شما در مسیر خیلی خوبی قرار گرفتید و همه شما نشانه های روحی و جسمی دریافت کردید پس بیشتر به این روش اعتماد کنید به خودتون بیشتر اعتماد کنید و حالا که الگوی ناخودآگاه شما تغییر کرده و شما خود به خود رفتار غذاییت تغییر کرده برای این تغییر احترام قائل باشید و آن مقداری را که مصرف میکنید بدون ترس باشه 🤗
و مطمئن باشید که ذهن شما، شما را از پرخوری به این مرحله رسونده اگه نیاز باشه باز هم خوردن شما را تغییر میده
از این تمرین حداقل برای یک هفته استفاده کنید تا تجربه گرسنگی و رفع گرسنگی را درک کنید😋
خیلی از افراد چاق متاسفانه بیشتر از اینکه بخورن به خوردن فکر میکنند و این فکر باعث عدم کنترل شون برخوردن اونها میشه این هم جزء باورهای مخفی و بسیار تاثیرگذاره همین ارتباط داشتن و توجه کردن به لاغری شما را در مسیر نگه خواهد داشت و تکرار عادت توجه به لاغری سبب تغییر رفتار و عادت های شما میشه🌺🌺⚘⚘
سلام دوست عزیز.نیست که من از خوندن بیشتر لذت میبرم و بهترم یاد میگیرم از این کارت خیلی لذت بردم. مرسی گلم
گام ششم
آیابارژیم لاغری می توان لاغرشد؟؟
کلمه ی رژیم برای من واقعا معنای وحشتناکی داره چون در طول این سال ها زیاد با این کلمه سرو کار داشتم هر وقت می خواستم یه چیزی بخورم زود یادم میومد که رژیم دارم و اونوقت از اون لحظه اون جشن و شادی یا مهمانی هیچ لذتی نمی بردم.
حتی وقتی می گفتم یه روز که چیزی نمیشه حالا بخور بعدا رژیمو ادامه بده ولی وقتی این کارو می کردم باز هم بعدش ناراحتی و عذاب وجدان داشتم و مرتب خودمو سرزنش می کردم که نتونستم خودمو کنترل کنم.
وقتی با دوره لاغری ذهنی آشنا شدم و اولین بار این حرف ها را می شنیدم خیلی برام تازگی داشت مگه میشه خورد و لاغر موند این همه سال من رژیم گرفتم و نخوردم پس این چاقی از کجا اومده؟؟
الان دیگه می دونم تمام چاقی من به خاطر باورهای نادرستم بود، من در مصرف مواد غذایی هیچ لذتی نمی بردم،حس و حالم خوب نبود تحت فشار فقط رعایت می کردم و ذهنم را دچار محدودیت می کردم و سعی داشتم کنترلش کنم اما در طی دوره با تمرینات مختلف یاد گرفتم که ذهنم را بدون تحت فشار قرار دادن در شرایطی قرار بدم که خیلی راحت در موقعیت های مختلف خودش بتونه به میزان مورد نیاز بدنم مصرف کنه.
خیلی مواقع مسیر را اشتباه می رفتم و فکر می کردم اینم همون رژیمه ولی خوب که به دوران رژیم فکر می کردم می دیدم من موقعی که رژیم داشتم همیشه در حال بررسی مواد غذایی و کالری شماری و میزان چاق کنندگی غذاها بودم ولی الان این رفتار ها رو ندارم.الان می دونم که خوردن آدمو چاق نمی کنه بلکه اون احساس و باوری که از خوردن غذا ها به من دست میده باعث چاق شدن من میشه.
با این که دو سال هست که توی مسیر هستم اما باز هم گاهی دچار اشتباه میشم لحظاتی یادم میره و با ترس بعضی خوراکی ها رو میخورم و تو ذهنم یه نیم نگاهی به کالری مواد دارم این یعنی اشتباه این مثل همون رژیم میمونه
خوشحالم که امروز این فایل رو گوش دادم و باز هم برام تکرار شد این که هیچ ترسی از خوردن نداشته باشم وقتی همه ی افراد خانواده من از یک سفره غذا می خوریم و چه بسا بچه های من در طول روز خیلی خوراکی های دیگه میخورن ولی من نمی خورم اونا متناسب هستن و هیچ ترسی از خوردنشون ندارن و لذت هم می برن پس خوردن غذاعامل چاقی نیست و همه چی به اون احساس و باور ذهنی ما بر می گرده.
از امروز سعی می کنم باز هم حواسم را جمع این مورد کنم و تا وقتی گرسنه نشدم به هیچ دلیل دیگه ای دست به خوردن بی مورد نزنم تا بتونم باز هم در مسیر تناسب اندام حرکت کنم.
بنام خدا& 🌹 این فایل هربار که میشنیدمش همیشه بعدش استپ میکردم نمیدونم دلیل چی بود شاید به خاطر این بود که من هم دقیقاً مثل ادمهای دیگه میخواستم ازطریق رژیم گرفتن لاغربشم وازاونجایی که بلد نبودم پیغام سیری و گرسنگی رو درک وتجر به کنم به خاطر همین ناقابل ششم مسیرلاغری من رو رهامیکردم . واقعیت این بود که من هنوز هم بلد نبودم که پیغام سیری و گرسنگی بدنمو درک کنم و این روزها درسته که چندبار امتحانش کردم ولی اینکه نتیجه نگرفتم دلیلش خودم بودم چون سعی نکردم خودمو درست بشناسم ولی الان همین لحظه به خودم گفتم باید ادامه بدم یه حسی یه حالتی یه نیرویی منوبه این واداشت که بیام وبا اینکه تمرین عملی که استاد گذاشته بود درست انجام ندادم اما بیام و فایل ششم تمرینشو توی سایت بنویسم . این روزها وقتی غذامیخورم به خودم میگم این همه اضافه خوردن هیچ نفعی نداره درسته که دستام میره براخوردن بعضی موقع ها خودم هستم که به این حرفا اهمیت نمیدم امااز امروز تصمیم گرفتم که به این صداها اهمیت بدم اینکه توذهنم این حرف میاد که سیری زیاد. اوج سیری حالت زننده است وتصویر سیری زیادتو ذهنم میاد که باعث میشه دوست نداشته باشم تجریش کنم و اتفاق هایی داره تو ذهنم میفته ومن نخواستم فقط تا شنیدن فایل ششم پیش برم تصمیم گرفتم که ادامه بدم و ببینم چی پیش میاد نمیدونم کم کم دارم حالت هایی رو تجربه میکنم که هیچ وقت نبودم یه بارنشسته بودم سر سفره ی صبحانه وغذا اش میخوردم یهو به خودم اومدم که دارم لقمه هامو بزرگ بر میدارم وتند غذامیخورم همون لقمه های اول بودبعدیهو یه تصویری تو ذهنم اومد که انگار مادرم داره بهم یاد میده غذابخورم نمیدونم مادرم بودیاهر کی بود من تونستم تواون لحظه باتصویر ذهنیم ارتباط برقرار کنم و تو واقعیت توی ذهن اروم ،اروم غذابخورم وبعداون نصف یاحتی بیشتراز نصف چون من طبق اون لحظه واون لذت فقط دویا سه لقمه خوردم اما با لذت اونورهاکردم به فایل ششم که رسیدم دوباره داشتم لیز میخوردم که گفتم نه اینبار. نه . نبایدرهاکنم باید ببینم چی میشه این بارنباید بهانه ای وجود داشته باشه برای لاغرشدن اینبار دیگه باید ادامه بدم و ذهنم اتفاقا تا همین چند ساعت پیش پر بود از افکاری که فقط حالموبد میکرد اماوقتی داشتم عکسهای که توی تلگرام بودویا می میرم. یالاغر میشم رومید یدم گفتم حتما باید ادامه بدم ومگه من قراره فقط تا صدگاموانجام بدم مگه قرار نیست لاغر بمونم پس باید انجامش بدم و تکرارش کنم شرایط و لحظه هاچی هستن کجاهستم مهم نیست باید انجام بدم تا خودم زندگیموخلق کنم خواست خودمو به وجود بیارم وشخصیتمو تغییربدم من باید یادبگیرم که تمرین کنم واستمرار داشته باشم و نباید عجله کنم و بایدمتعهد باشم واینکه ادامه بدم تا بالاخره لاغربشم ومیشم اما چون
زمان میخوادوسالهادرگیر چاقی بودم گاهی درکش برام سخت میشه و گاهی منطقی پس باید برام منطقی بشه که بایدصبر کنم و تمرین کنم و تجربه کنم گاهی وقتی مید یدم که بچه ها لاغرشدن میگفتم من چرا هنوزنتیجه نگرفتم اماامروز به خودم اومدم ودرک کردم که من زمان لازم و کافی روباید فقط برای خودم اختصاص بدم بایدواقعا چیزی که میخوام رو زندگی کنم و هیچوقت تناسب اندام باعجله و محدودیت غذایی و ورزش کردن ماندگار نیست چون درونی نیست و درون من باید اول تربیت بشه از پایگاه اصلی وبعد تمام درونم و سرانجام به بیرون نشات پیدا میکنه .سیری یک عامل کاملا درونیه و نباید شناختش ازطریق عوامل بیرونی شکل بگیره و گرسنگی هم همینطور گرسنگی احسا سیه که وقتی نیاز به غذا پیدامیکنم بدنم به صورت فیزیکی اونو نشون میده مثل نیازهای روزمره ایکه دارم و بعد هم احساس سیری کاملادرونی باید باشه واگه به حالت فیزیکی برسه کاملا مشکل ساز میشه وغیر طبیعی تلقی میشه .اماباید این کار توسط ذهن پذیرفته بشه به خاطر این که سالها باکد های اشتباه برنامه ریزی شده واین چیزی نیست که یهویی بشه تغییر ش داد و میزان غذا هم باید به وسیلهی ذهن مقدارش کم بشه نه دستی و فیزیکی مثل محدودیت های غذایی.
معلمی داشتم که میگفت هرچقدر علم پیشرفت کنه ادمها مریض تر میشن و مریضی ها پیشرفته تر میشن الان درک میکنم چرا چاق وچاقتر شدم چون بابت هرلقمه ای که میخوردم ترس داشتم واین ترس هم به خاطر اطلاعات زیادی بود که دربارهی غذا داشتم و درباره ی خوردن هرچقدر علم پیشرفت کرد ترس من و ادمهای دیگه که مثل من هستن از خوردن بیشتروبیشترشد تاجایی که گاهی وقتا تصمیم میگرفتیم نخوریم.واین همون چیزی هست که استاد گفت ترس از خوردن و رژیم هم همین کارو میکرد وقتی بهش فکرمیکردم انگار که یه دیوار خیلی بلند یک مانع بزرگ روتصور میکنیم درمورد ارتباطمونم باخیلی ازآدما هم به همین شکل هست وحتی در رابطه با شناخت خودم من هم وقتی به این فکر میکنم که بایدخودمو بشناسم باز احساس میکنم که دارم بابک مانع روبرو میشم برای همین هم همیشه شناخت خودم رو رهاکردم ولی باتوجه به اینکه درمسیر ذهنی قرارگرفتم تصمیم گرفتم که برای خودم خاطرات خوب رقم بزنم طوریکه وقتی دفتری که دارم درباره ی لاغری و خاطرات چاقی و لاغری وتضادها ومشکلاتی که برام پیش میادرو زمانی باز کردم و شروع کردم به ورق زدن وتغییرکرده بودم به خودم افتخار کنم .از اینکه ادامه دادم و زندگی کردم برای خودم وخواستمو ساختم وبه وجوداوردمش وزندگی هم چنان ادامه دارد……
سلام خدمت دوستان و استاد عزیز.گام ششم در مسیر لاغری هستم.امروز قراره که توی این مسیر کلمه ی رژیم رو از ذهنم پاک کنم.کلمه ی رژیم گرفتن باعث میشه که مدام درجا بزنیم و نتونیم لاغر بشیم.باید از خوردن نترسم.نترسم که چون چاق میشم غذا نخورم.من امرز یاد گرفتم که موقعی غذا بخورم که احساس گرسنگی دارم.قبلن طوری غذا میخوردم که ذهنم باید آرووم میشد.مثلن با یه چایی سه چهار تا شکلات میخوردم.باید یاد بگیرم که غذا اگرم موند حیف نمیشه.حیف این بدنه منه که باید رنج بکشه.من باید واسه خودم و بدنم ارزش قائل بشم و هر آت و آشغالی رو نخورم.اینطوری به ذهنم آموزش میدم تا ولعش رو نسبت به غذا کم کنه.امیدوارم توو مسیر موفق شم.
به نام خدا
وقت بخیر عزیزان
من هم دیگه وقتی از این رژیمها ناامید شده بودم به این راه هدایت شدم یعنی وقتی کسی حرفی از رژیم می زد من اصلا نمی خواستم دیگه چون انگار یه حسی می گفت بهم که اینا فایده نداره همه بی خودیه هیج وقت لاغر نمی شه آدم با این رژیمها.
امروز رفتم پلوی مامانم تا از در رفتم تو گفت چقدر کوچولو شدی گفتم که شما که منو تازه دیدی از بس که همیشه چیز کلفت و گشاد می پوشی الان بیشتر معلوم شده البته شلوارم خیلی گشاد بود ولی بلوزم اندازه خلاصه ولی مثل اولا دیگه خیلی هیجان زده نمی شم ولی اومدم خونه سریع توی حیاط یه عکس تمام قد گرفتم .
منم خیلی موقع ها درگیر این مسله سیری و گرسنگی هستم و این یاداوری خوبی بود برام یه وقتا که خودم هستم قشنگ صبر می کنم تا گرسنم بشه و بعد غذا می خورم ولی یه وقتها هم دست خودم نیست ساعت غذا خوردن آدم جایی می ره بیشتر ولی همون مقداری هم که می خورم بدون ترس می خورم حالا شما گفتین این ترس هم می تونه جزو باورهای مخفی آدم باشه یه مثلا آدم وزنش یه مقدار اومده پایین بعد استپ می کنه ولی من خیلی روی این موضوع دارم کار می کنم ترس از غذا ها
مامانم داشتن می گفتن که امروز کمی میوه که خوردن خیلی احساس کردن شکمشون نفخ کرده ولی من خدا رو شکر از بعد از دوره خدا رو شکر خدا رو شکر دیگه این حالت برام پیش نیومده .
به قول شما ترس از خوردن یه باور مخفته اصلا هم به این ربطی نداره که چقدر می خوری غذا چه کم غذا بخوری چه زیاد اثر منفیشو می زاره .وای من چقدر از غذاهای بیرون وحشت داشتم اصلا همیشه آخر هفته که می شد خوشحال می شدم که خوب می ریم بیرون غذا می خوریم و من نباید غذا درست کنم و از یه طرف هم ناراحت می شدم که من با این غذاها چند پوندی اضافه می شم و باید یه هفته جون بکنم …..
خلاصه الان خیالم راحته از این چیزها یه همسایه دارن مامانم اینا این خانم همیشه منو مثال می زنن برای دختراشون که می خوان لاغر بشن منم آدرس سایت و بهشون داده بودم ولی امروز مامانم می گفتن دختره چند هزار دلار داده بود از این برنامه های آن لاین و لاغر کرده بود ولی الان دوباره چاق تر شده بعد هیم مامانش می گفته بهش پونه جون اینطور پونه جون….
خلاصه اینجوریاست آدم وقتی یاد بگیره هنر لاغری و دیگه ذهنش فراموش نمی کنه حتی اگر مثل من مدتی هم دور شده باشه باز اوکی هست و ادامه می ده هی ادامه می ده خدا رو صد هزار مرتبه شکر
گام ششم #رژیم_آری_یا_خیر؟
امروز درباره باور مخفی رژیم صحبت میکنیم.
من اصلا چرا هنوز به رژیم فکر میکنم؟ چون احساس میکنم فقط از همین طریق میشه لاغر شد و هر فرد چاقی رو که لاغر میبینم فقط دو نتیجه میگیرم ۱.بیماری ۲.رژیم و ورزش
برای کسی که درد کشیده و هر بار رژیم گرفته نتیجه نگرفته تکرار هر بار کلمه رژیم حالش رو بدتر میکنه کلمه رژیم به من احساس ترس و تحمل یک دوران سخت و طاقت فرسا میده
من از رژیم نمیترسیدم بلکه از روزهای بعد رژیم میترسیدم که چطور قراره وزنی که کم کردم رو نگه دارم؟!روزهای رژیم بسیار خوش بود چون میدونس که دارم لاغر میشم اما بعدش کار حضرت فیل بود.
من چون اولین و اخرین باری که رژیم گرفتم رژیم کتوژنیک بود هیچوقت ناامید نشدم و برعکس چون عاشق اندام لاغر بودم با امید و انگیزه ادامه دادم و در ذهنم هیچوقت نگفتم حالا امروز رو بخور فردا رژیم بگیر.در هر شرایطی رژیمم رو حفظ کردم اما همیشه این فکر در ذهنم بود که وقتی رژیمم تموم شد یک روز برم کلی تنقلات بخرم بزارم توی کمد لباس هام و اروم اروم بخورم تا عقده این دو ماه رو خالی کنم!و همیشه این فکر که اون زمان فکر میکردم فقط یکباره همراه من بود..همین فکر و خیال باعث شد بعد رژیم با اینکه در سایت بودم و قوانین رو میدونستم این کار رو نه یک بار،بلکه بارها انجام بدم و پرخوری من هر روز بیشتر بشه..چرا؟ چون بارها اون روز رو در ذهنم مجسم کرده بودم و همین پرخوری باعث شد به هوای اینکه لاغری با ذهنه هر اشغالی رو بخورم.
همه بعد رژیم دردِ شکم ناشی از پرخوری سراغشون اومده.نمیدونی چرا داری رفتار زشت رو انجام میدی و نمیدونی چرا پول هنگفت میدی تا فقط در حد ۱۰ رقیقه بخوری…دست خودت نیست..چون فرمولات هنوز چاقه..
به قول استاد ” من رژیم رو نشکستم،من اراده و تصمیم خودم رو شکستم” و احتمال اینکه من بعد رژیم حس میکنم اراده هیچ کاری رو ندارم همینه…
چرا از اول استاد گفت لاغری بدون رژیم؟! چون برای منی که فقط یک بار رژیم گرفتم انقدر حس تنفر نسبت به این موضوع وجود داره.چه برسه به دوستان که سالهای ساله رژیم گرفتن و نتیجه نداده و حتی چاق تر هم شدن!
میدونید…اگر از من بخوان چند جمله راجع به رژیم بنویسم فقط این در ذهنم میاد که ..
رژیم =لاغری(با سختی و رنج) و تصاویری از آشپزی نه گفتن و گفت و گوهای چاق کننده ذهن زیر آبی رفتن و خنده های مصنوعی در جمع،در حالی که ذهنت میگه تو چرا نمیتونی بخوری؟ اونو ببین هرچی میتونه میخوره چاقم نمیشه و…..ناشکری:”)
حالا دارم کمابیش درک میکنم که رفتار درست غذایی به منزله رژیم نیست..قطعا رفتار غذایی من مشکل داشته که به این وزن و سایز رسیدم ..و هرکس رژیم میگیره دلش میخواد رفتارش رو تغییر بده اما فقط برای مدت کوتاهی با فشار روحی زیاد میتونه اینکارو بکنه و بعد هم رها میکنه
هر فردی که اضافه وزن داره علل الخصوص من به غذا خوردن با خیال راحت و ارامش نیاز داریم..نیاز داریم که از بند ترس ها جدا بشیم و هر چیزی که خانواده میخوره به اندازه نیاز بخوریم و فقط لذت ببریم..
بدونیم که چیزی در بدن ما جذب نمیشه.هر غذایی که وارد بدنم میشه برای رفع نیاز بدنمه و اگر اضافی هم باشه دفع میشه!..به همین راااحتی! به شرطی که آگاهانه بخورم و اضافی تر از نیاز بدنم نخورم
چرا کم کم گرایش من به غذا خوردن کم میشه؟! چون فشار رژیم رو از روی ذهنم برمیدارم….بهش یاد اوری میکنم که این رفتار درست غذاییه نه رژیم…و کم کم ذهن اداره امور رو به دست میگیره..و فرمان هایی به مغز میده که باعث جلوگیری از خوردن اضافه توسط دستی که به سمت لقمه میره میشه…
وقتی وارد سایت شدم،هزاران دلیل برای اضافه های بدنم داشتم! اما حالا میدونم دو دلیل دارهرفتار غذایی اشتباه و فرمول های چاقیاین دو حل بشه ۵۰ درصد راه رو رفتم
باید ذهنم کاملا این رو بپذیره که رژیم نمیگیرهاخه در کدوم رژیم ارامش ذهنی،علاقه،لذت وجود داره؟رژیم همش عجله برای لاغری و خوردن فقط برای اینکه روزها تموم بشه و بعدش بیاده…
من به هرحال باید مقدار غذایی خودم رو کم کنم.حالا به چه شکل کم کنم مهمه!!
همیشه فکر میکنم چرا ذهنم انقدر من رو برای خوردن قلقلک میده! خب من که سیرم و نیاز ندارم چرا اینجوری میکنه؟ اما حالا فهمیدم که فقط قصد داره دست روی نقطه ضعفم : ترس از خوردن بزاره و از همین طریق من رو اذیت کنه
من از دو یا سه سال پیش اگاه شدم که فلان غذا چاق میکنه و…و عادت کردم بگم این قرص باعث چاقیه.این مواد غذایی چاق میکنه. و و و و…
یعنی همش برمیگرده به مسئولیت پذیری هااا…! اینکه تو قبول کنی مسئول چاقیت هستی..زمانی که قبول کنی هرچیزی رو نمیخوری..
خودِ من! همش میگم چون رژیم داشتم الان پرخوری میکنم در صورتی که من سایت رو داشتم که با فایل هاش مثل کوه پشتم بود .اما خوردنِ خودم رو تقصیر رژیمی انداختم که مال چهار ماه پیش بوده و پروندهاش بسته شده لازمه بگم ارمیتا! بسه! بهانه نیار! از بهانه هات یک هیچ جلو باش..بسه..
به این سایت و روش تمرکز میکنم و فکر میکنم از اول توی همین وزن و سایز بودم که تصمیم گرفتم لاغر بشم .اونوقته که روند هر روز چاق شدنم متوقف میشه .
این روزهای جدید لاغری توعه و تو به راحتی میتونی لاغر و خوش تیپ بشی (متعادل هم بشی که از همه مهم تره)
خوردن من رو چاق نمیکنه،اشتباه خوردن من رو چاق کردهچون غذایی که من میخورم با غذایی که بابابزرگ(همیشه متناسب) میخوره یکیه.اما چرا فکر میکنم اون غذا من رو چاق میکنه؟ ولی روی بدن بابابزرگ تاثیری نداره؟چون رفتار بابایی در مقابله با غذا اینه که حتی اگر یک لقمه از غذاش مونده باشه و سیر باشه دیگه دست از خوردن میکشه.براش فرقی نداره غذا چلوگوشت باشه یا میوه و سالاد! همیشه ته بشقابش کمی از غذاش میمونه و اضافی وارد بدنش نمیکنه چون میدونه که هرچقدم اضافی بخوره چاق نمیشه! پس دردِ شکم نمیکشه و لازم نمیبینه زیاد بخوره
اینکه من لاغر نشدم چاق ترم شدم دلیلش اینه هنوز باور مخرب چاقی=خوردن در ذهن من وجود داره چون من تحت تاثیر اگاهی های هستم که از محیط پیرامونم میگیرم..
غلبه بر هرررررر ترسی باعث رهایی از اون موضوع میشه مثلا من قبلا از سوسک و مارمولک و ملخ میترسیدم.اما امسال تصمیم گرفتم اگر اونارو دیدم برم توی دل ترس هام و باهاشون مقابله کنم جالبه!!!!! حتی یکککک مورد ندیدم…حتی یکیییییی..اصلا انگار نابود شده بودن!!
و حالا مطمئنم که غلبه بر ترس از خوردن باعث رهایی از چاقی میشه و وقتی بخوام برم توی دل ترس هام از منطقه امنم بیرون بیام راه ها برام باز میشه!
غلبه بر ترس از خوردن باعث احترام گذاشتن به سیستم بدن و تشکر کردن از نعمت های خداونده..
من اگر ترس از خوردن داشته باشم هرچقدر بخورم چاق میشم!! چون بدنم هوشمنده و احساس اولیه من براش مهمه!
و حالا تمرین جذاب این هفتهههه..
پیغام های بدن به دو شکل وارد بدنم میشن:۱.احساس۲.اعصاب
وقتی خوشحالم احساس انرژی و نشاط بالایی دارم(اگر ادامه پیدا کنه باعث میشه من برقصم یا از خوشحالی داد بزنم)
وقتی ناراحتم و دلتنگم احساس افسردگی و انرژی کمی دارم (اگر ادامه دار باشه موجب گریه من میشه)
وقتی سرم به میز میخوره احساس درد میکنم (اگر درد شدید بشه ممکنه اشک بریزم یا بگم اخ)
و در این موارد یک احساس که هنوز تبدیل به واکنش نشده ولی کم کم نشانه هاش میاد و بدنم واکنش میده
این مورد درباره خوردن هم صدق میکنه
زمانی که احساس گرسنگی میکنم ((پیام حسی) رو دریافت میکنم و حالا اگر چیزی نخورم تبدیل به ضعف و سستی بدنم میشه(پیام عصبی)
و امااااا موضوع مهم این جلسه!اگر من احساس سیری رو تجربه نکنم(پیام حسی) بعدا تبدیل میشه به درد شکم و احساس حالت تهوع و کش اومدن معده (پیام عصبی)
احساس سیری یک حس درونیه که باید پیدا بشه تمرین و تکرار بشه و در نهایت تبدیل به تجربه بشه..! وقتی من احساس سیری رو دریافت کنم خود به خود بدنم استپ میکنه و بیشتر از نیازش نمیخوره
تمرین: به مدت یک هفته تا زمانی که احساس گرسنگی من تبدیل به واکنش در بدنم نشده چیزی نمیخورم و زمانی که اون حالتِ سر و صدا شکم قطع شد دست از خوردن بکشم
باز هم میگم به شکل منطقی باید بپذیرم این رژیم نیست این یک تمرین برای تجربه حس سیری و گرسنگی به شکل درسته و همچین رفتار غذایی مناسب..و نکته امید دهنده اینه که وقتی کمتر از قبل بخوری میفهمی در مسیر لاغر شدنی..مهم نیست بدونی چند لقمه خوردی..&..مهم اینه بدونی کمتر خوردی..&برنامه ام هم اینه از لقمه به لقمه ام لذت ببرم.چون دیگه مطمئنم هر لقمه ای که میخورم بر اساس نیاز و احساس بدنمه..نه بیشتر نه کمتر..به همون اندازه که نفس کشیدن،تپش قلب و خوابیدن حق منه؛ خوردن هم حق مسلم منه..
استاد.سپاس.هزار بار سپاس.چه فایلی.چه نکاتی به به..
سلام♥️
تو ذهنم جا میندازم قراره بدون رژیم لاغربشم.قراره هرغذایی دوس داشتم بخورم به هرمقداری که سیرشدم و لاغرشم.
باورام رو که تغییر بدم خودبخود غذا خوردنم به اندازه میشه و نیازی نیست که اگاهانه مشخص کنم چقدر باید غذا بخورم.
اصلا میزان خوردنم رو باکسی مقایسه نمیکنم.
اگه تو مسیر اشتهام کم شه خیالم راحته که اگاهانه خودم رو وادار به کم خوردن نمیکنم بلکه بدم شعور داره دستور درست رو میده و اشتهام رو کنترل میکنه.
استاد من اشتهام وقتی کمتر میشد فکرمیکردم دارم رژیم میگیرم هشم درگیر این بود الان دارم کم میخورم یازیاد؟بعد به این نتیجه میرسیدم که اگه غذاها چاق نمیکنه پس بیشترم خوردی اشکال نداره بعدش میخوردم تا به حالت خفگی برسم.
پس جمله رو کامل میکنم.خوردن منو چاق نمیکنه اشتباه خوردن منو چاق میکنه.اشتباه خوردن یعنی وقتی سیر باشم هم بخورم.که روش تشخیص دادن گرسنگی واقعی رو استاد عزیزگفتن.
دوروزه دارم صبرمیکنم که شکمم به سروصدابیوفته و خیلی گرسنه شم بعدبخورم اما اصلا اینطور نمیشد!ساعت ها از وقت ناهار میگذشت و به اون حالت نمیرسیدم.انرژی هم داشتما…خیلی دفعات غذاخوردنم و حجم کم شده.مقاومت ذهنمم خیلی کمه اما هست…مثلا میگه شب شد ناهارتم نخوردی.پاشو بدنت ضعف نکنه کارم میکنی ها…
مرحله به مرحله تکاملی این باورو کم رنگ میکنم.
همیشه یاداوری میکنم به خودم که خوردن باعث چاقی نمیشه خوردن غذاها تاثیری روی شکل بدنم نداره.غذاها نعمت های خداوند هستن کلی سود به بدنم میرسونن منو توزحمت و سختی نمی اندازن و شکل بدنمو تغییرنمیدن.
به بدنم احترام میذارم بدنم میدونه چقدر نیازداره و بهم میگه.پس آرام غذا میخورم تا متوجه پیغام سیری بشم.حواسم به سیری هست اگرم یوقت تو مسیر بیشتر خوردم ایچ اشکالی نداره من باید به تودم اجازه بدم کم کم مهارت پیدا کنم تو کنترل رفتارم.فرصت برای یادگیریش هست.
وقتی احساسم تکرار میشه در بدن به یه واکنش فیزیکی تبدیل میشه.احساس گرسنگی=با مورمورشدن شکم یا سروصداش.
من باید هرموقع واکنش فیزیکی دیدم بفهمم گرسنمه نه یه احساس درونی.شاید توهم باشه و خیال کنم گرسنمه
تمرین این جلسه رو تکرارکردم خیلی سبکم عذاب وجدانم کمتر شده حتی در وقتم صرفه جویی شده و یه کاره اضافه(خوردن)که واقعا نیازی هم نبوده رو انجام نمیدم.احساس ازادی بیشتری میکنم که مجبور نیستم حتماساعت فلان بشینم سرسفره هی صدام بزنن ناهارسردشدمنم رودرواسی کنم بگم اومدم.
دواین یکی دوروز نه گفتنم بهترشده
رفتارای اشتباهم که بخاطرفقر این آگاهی بود و رفع شده:
۱.خوشم نمیادمحل کارچیزی بخورم حتی چای.واسه همین صبح ها بااینکه گرسنه نبودم صبحانه میخوردم که توتایم کاری گرسنه ام نشه!خیلی بدم میومد ازینکار.الان اینکارو نمیکنم اتفاقا اونجاهم گرسنگی شدید ندارم حتی شکمم قاروقورنمیکنه.قبلا دغدغه هرروزم بود که چرا بااینکه صبحونه میخوردم ساعتای ۱۰ صبح اینقدر گرسنه ام میشه که دلم دردمیگیره واقعا بی حال میشم که نمیتونم کارمو بکنم.خداروشکر این مساله رفع شد.مرسی خدا مرسی استاد.
۲.هروعده غذاییم بااجبار بود چون خانواده اون تایم غذامیخوردن منم مجبوربودم بخورم.یعنی خودمو مجبورمیکردم دیگه.
خداروشکر اینقدر سریع دارم رشد میکنم.
مرسی خدا♥️ مرسی استادواقعا ممنون که این اگاهی ناب رو به اشتراک گذاشتین واقعا جاش خالی بود♥️ مرسی دوستان💕
سلام به استاد عزیزم دوستان هم مسیرم
گام شیشم در مسیر لاغری من
من از زمانی چاق شدم و دانبال لاغری بودم همیشه بهم خانوادم گفتن کم بخور لاغر میشی و من فک میکردم حتما غذاها چاق کننده هستند که باید نخورم رژیم بگیرم تا لاغر بشم واسه همین همیشه ترس از خوردن داشتم و قبل خوردن تصورات شکل میگرفت که اره اگه این شیرینی یا غذا بخورم حتما چاق میشم و خیلی راحت پذیرفته بودمه باور کرده بودم که بهله خوردن مساوی چاق شدن بیشتر
و خیلی ترس داشتم از خوردن و زمانی که رژیم شروع میکردمه یکم هفته ای ادامه میدادم چون منتظر نتیجه بودم و خیلی داشت بهم سخت میگذشت تو این مدت رژیم و بعد مدتی رها میکردم چون ذهن اموزش چاقی دیده بود و دستورات چاقی میداد و به خوردن بیشتر تشویق میکرد ولی من میخواستم با زور اجبار جلو خوردن خودم بگیرم واسه همین شکست میخوردم و وقتی شکست میخوردم میگفتم من توانایی لاغر شدن ندارم نمیتونم سرزنش ها ترس پشیمونی بعد خوردن ها شروع میشد
اما از وقتی هدایت شدم به این مسیر دریافتم که اصلاغذا چاق کننده نیست و وقتی این فهمیدم فک کردم هرچقدر میتونم میخورم ولی دیگه چاق نمیشم و همین کار کردم خیلی میخوردم میگفتم استاد گفته غذا چاق کننده که نیست و بعد که میرفتم وزن میکردم میدیدم عه چاق ترم شدم و فک کردم چرا پس من لاغر نشدم
و از وقتی وارد مسیر لاغری من شدم و استاد این صد گام اماده کرد خیلی اطلاعاتم زیاد شد فهمیدم خوردن یعنی در حد نیاز غذا چاق کننده نیست درصورتی درست استفاده کنیم در حد نیاز و وقتی این برنامه یک هفته ای اجرا میکردم از همان زمانی که مینوشتم من امروز میخوام شروع کنم از همان زمان احساسم عالی بود و وقتی گرسنه ام میشد صدای شکمم در میومد خیلی خوشحال میشدم چون تا به حال گرسنگی تجربه نکرده بودم و وقتی گرسنگی تجربه میکردم و بعد شروع میکردم به خوردن خیلی لذت میبردم و من عاشق این تمرین هستم و هر وقت اجرا کردم بی دریغ طی چند روز وزن کم کردم احساس رهایی ازادی ارامش قدرت میکردم وقتی این تمرین اجرامیکردم و واقعا از،خوردنم نهایت لذت میبردم و برای بار،اولم بود که اینجوری لذت میبردم از خوردن ولی بعد یک هفته که تمرین رها میکردم کم کم دیگه لذت نمیبردم از خوردن و باز درگیری ذهنی در مورد جنبه ها مختلف میومد و دیگه باز برمیگشتم سر روال قبلم
من عاشق این تمرین هستم استاد وقتی این تمرین انجام میدم کلا خیلی انرژی میگیرم از همه چی لذت میبردم مخصوصا خوردن و با عشق میخوردم با خیال راحت اسوده و خیلی احساس خوبی عالی داشتم و احساس سبکی لاغری میکردم و واقعا شاید من فقط،سه چهار روز یا یک هفته این تمرین انجام میدادم ولی دقیقا سه چهار کیلو کم میکردم واقعا بارها اجرا کردم نتیجه اش دیدم
و من فک میکنم مهمترین مانع ذهنی من واسه لاغر نشدن ترس از خوردن است و وقتی با ارامش خیال راحت غذا میخورم خیلی لذت میبرم و متناسب میشم کلا از همان زمان احساس رهایی ازادی قدرت میکنم و من میخوام این بار این تمرین یکماه ادامه بدم تا در ذهنم حک بشه و دیگه خیلی راحت گرسنگی سیری بفهمم و بدون ترس بخورم و سرنیاز بخورم نه سر عادت و مطمعنم تو این یکماه خیلی لذت میبرم و نتایج فوق العاده ای کسب میکنم
امروز ۲۳شهریور ماه تعهد میدهم به صورت یکماه این تمرین فوق للعاده استاد انجام بدم و تا وقتی گرسنه نشدم واکنش جسمی ندیدم مث سرصدا شکم مور مور کردن شروع نکنم به خوردن غذا و وقتی این علائم رفع شد دست بکشم از خوردن و احساسم نشان میدهد درست عمل کردم یا نهه و دیگه کاری به نجواها ذهنی ام نداشته باشم و این تمرین بصورت یکماه مدام انجام بدم و مطمعنم عکسم تو لیست البوم شگفتی سازان ثبت میشه چون خودم بارها این تمرین در حد چندروز انجام دادم و دیدم نتایج فوق العادشه واولین نتیجه اش احساس خوش حال خوب سبکی ازادی است که واقعا من به شخصه خیلی لذت میبرم از،این تمرین واقعا فوق العاده است و از استاد عزیزم نهایت تشکر دارم بابت این تمرین عالی وفوق العاده پر از حال خوب انرژی لذت
شاد شادشاد باشید
باسلام
گام 6 (تکرار1)
از طریق رژیم غذایی نمیشه متناسب شد وبرای همیشه متناسب موند . چون که موضوع مهم در کاهش وزن بر گشت نشدن وزنیه که به سختی با رژیم کم کردیم و اتفاقا دیدیم که با رژ یم های غذایی ، هرچی که کم کرده بودیم ، برگشت و اگه نتیجه گرفته بودیم که اصلا اینجا نبودیم .
بنابراین رژیم های غذایی علاوه براینکه نتیجه ای نداشتن بلکه باعث ناامیدی ما برای لاغرشدن نیز شدن .
پس لاغری بدون رژیم !
و من هم با اینکه هنوز میزان غدام کمتر نشده ، ولیی بازهم نسبت به قبل خیلی تغییر کرده و خیلییی کم شده خدارو شکر. اما حس میکنم که لاغر تر شدم و حتی بعضی وقتا حس میکنم که سایزمم کم شده !
معمولا منشا همه مشکلات افراد چاق رژیمه !
و حتی شنیدن کلمه رژیم هم حس بدی در ما ایجاد میکنه
مثلا من خودم هر هروقت که این کلمه رو میشنوم از هرجایی ، از هرکسی و…. یاد وضعیت جسمی چاقم میفتم و اون تلاش هایی که داشتم برای لاغر شدن انجام میدادم.
یاد اون موقع هایی میفتم که به تعارف ها و غذاها نه میگفتم ولیی دلم میخواست بخورمشون وباید جلوی خودمو میگرفتم ( این برام خیلییی عذاب اور بود ، خیلی)
و…
درکل این کلمه با خودش برای هرکسی ، خاطراتی رو به همراه داره که هیچکس از اون خاطراتش ، خوشحال نیست!
یکی از باورهای مخفی که در ذهن ناخوداگاه افراد چاق وجود داره و خیلی موثره ، ترس از غذاخوردنه.
بارهااا خودمون و محدود کردیم به خوردن بعضی غذاها و به مقدار خاص ویا کم ولی در ذهنمون غوغا بود که اون غذارو بخوریم و با خودمون جنگ داشتیم ، همیشه هم شکست میخوردیم بارها وسوسه شدیم که بخوریم و جلوی خودمون ومیگرفتیم و یا بالاخره راضی میشدیم که بخوریم و رژیم خودمون و میشکستیم .
و در واقع ما رژیممون و نمیشکستیم بلکه اراده و تصمیم خودمون و شکستیم و شخصی که بارها تصمیم خودشو زیرپا بزاره به شخصی ضعیف و سست اراده تبدیل میشه و همه تصمیماتش براش بی معنی میشه و میتونه براحتی هرتصمیمی رو لغو کنه !
تاثیر رژیم خیلی شدید تر از این ها بوده . بنابراین شنیدن و یا مواجه شدن با کلمه رژیم خودبه خود به احساس ترس در ما منجر میشه.یک مانع بزرگ ، که قراره بازهم ازش شکست بخوریمL
در واقع رفتار درست غذایی با رژیم گرفتن ، کاملا متفاوت است .
غدا آدم و چاق نمیکنه و از غذاخوردن نباید ترسید ، بلکه با لذت و آرامش و به میزان نیاز بدن باید از غذا استفاده کرد .
رهایی از احساس رژیم خیلی لذت بخشه ، چون ذهن رها میشه و با خیال راحت غذا رو مصرف میکنیم .
و کم کم تمایل به غذا خوردن تغییر میکنه دیگه اون حرص و ولع برای غداخوردن وجود نداره و…….
در واقع وقتی که فشار رژیم از روی ما برداشته میشه و ذهن اداره امور و به دست میگیره ،تمایلات به غداخوردن نغییر میکنه.
و این تغییر از احساس خوب وذوق داشتنه نه رژیم ! در واقع ذهن چون از بند رژیم ازاد شد و به حس ارامش در مصرف مواد غذایی رسید و چون از غداخوردن لذت برد ، مقدار غذاخوردن و کم کرد .در صورتی که ما تمایل داشتیم با محدود کردن خودمون مقدار مصرفمون رو کاهش بدیم و این با رژیم گرفتن تفاوت داره .
چاقی ما به دلیل رفتار ها و عادت های اشتباه غذایی ما بوده که مارو به این شکل دراورد همیشه ما سعی داشتیم با کنترل و محدودیت خودمون مصرف غذایمونو تغییر بدیم و همیشه هم ناموفق بودیم .
پس اینکه اگه ما داریم کمتر میخوریم ، به این معنی نیست که داریم رژیم میگیریم!
غذای مصرفی ما بیشتر از حد معمول بوده و گرنه ما به این شکل نمیشدیم !و روش کم کردن اون مهمه .
دقیقا! ما هیچکدوممون یادمون نمیاد که از چه زمانی تصمیم گرفتیم که چاق بشیم و چه کارهایی برای چاق شدن انجام داده بودیم!
بنابراین لاغری هم باید همینگونه باشه و ما نباید تصمیم بگیریم که خودمون غذای خودمون رو کم کنیم !بلکه باید ذهن تصمیم بگیره، در این صورت تغییرات ماندگار خواهد شد.
چون که در ر وش های قبلی ذهن ما همزمان در حال تلاش کردن برای منصرف کردن ما ازتصمیم و مسیر پیش گرفته شده برای لاغری بود ، و نقطه ضعف مارو مورد هدف قرار میده.
ضعفی که به دلیل ریشه دار بودن در ما هنوز قابل دسترسه ذهن ماست!و این ضعف هم مدت ها طول میکشه که به طور کامل از بین بره و ذهن چون این و میدونه ، اونو مورد هدف قرار میده و نقطه ضعف ما هم ترس از خوردن بود !
همه ما از غذا خوردن وحشت داشتیم ، برای هر غذایی میزان چاق کنندگی در نظر گرفته بودیم و دقیقا هم عادت داشتیم که بگیم ، فلان غذا مارو چاق میکنه و..
و رژیم هم همیشه برای اعمال بر روی غذاها بوده !
ترس برخورد با غذاها ، ترسی ریشه ای وعمیق در وجود ما شده که درسته به راحتی برطرف نمیشه و زمان میبره ولی مهم اینه که بالاخره برطرف میشه و ما توانایی اینو داریم و بالاخره از این مرحله هم عبور میکنیم .
و این نیز بگذرد
دقیقا هم واضحه که اینکه غذاها چاق نمیکنه حقیقت داره ولی بخاطر قدرتی که در ما داره ، نمیشه یکهو بهش حجوم برد چون شکست میخوریم .
دقیقا من که سال گذشته با قدرت ذهن خودم اشنا شدم و اونو بکار گرفتم ، میدونستم که میشه با این قدرت لاغر هم شد اما نمیدونستم که چطوری باید بکارش بگیرم و دقیقا هم میدونستم که غداخوردن عامل چاقی انسان ها نیست چون نمونه هاشو به وضوح دیده بودم. و اون موقغ میخواستم 5 کیلو دیگه هم کم کنم و نمیخواستم دیگه رژیم بگیرم و شروع کردم با خیال راحت غذاخوردن و از هرچی که دلم میخواست میخوردم و به هر اندازه ای هم که راضی میشدم مصرف میکردم و به خودمم تلقین میکردم و گوش زد هم میکردم که غذاها چاقت نمیکنن و نوش جونت بخور و…. و خیال میکردم که همونطوری من دارم لاغر میشم ، ولی وقتی که رفتم رو ترازو دیدم کم نکردم هیچ 8 کیلو هم اضافه کردم و الان باید 13 کیلو کم کنم ، جا خوردم و دوباره از طریق رژیم و ورزش اقدام کردم به لاغرشدن و….
در نهایت مسیله این بود که من درست میگفتم ، غذاها چاق نمیکنن ولی این باور در ناخوداگاه من ریشه داشت و من خوداگاه باور کرده بودم و زمان میبرد نا نغییر کنه و باید بیشتر روش کار میکردم و من فقط همون و باور کرده بودم ! و …..
و یهو بهش حمله کرده بودم و شکست هم خوردم !
ما اولین حمله رو با ایجاد باور اینکه غذاها ماروچاق نمیکنن بلکه رفتار ما با غذاها نتیجه رو برای ما رقم میزنه و با اوردن نمونه و اینکه گفتیم غذاها برای ما و افراد متناسب یک قدرت دارن و افراد متناسب هم از اون غذاها استفاده میکنن و بازهم متناسبند و اینکه دیدیم خیلی از افراد متناسبی وجود دارن که از ما ها بیشتر میخورن و ولی بازهم لاغرن و….. این باور و در خودمون عمیق تر کردیم و ستون باور قبلی رو متزلزل کردیم و تا حدودی ریشه های باور قبلیمونو قطع کردیم م و بی سروصدا و به ارامی اولین حمله خودمونو به این باور کردیم.
بنابراین هنوز این باور ترس از خوردن ریشه داره و میتونه تاثیر بزاره .پس تمام کسانی که مصرفشون کم شده ولی چیزی از وزنشون کم نشده و بلکه اضافه تر هم شده ، اسیر این باورند . اشخاصی هم که تا یجایی کم کردن و به قول خودشون استپ کردن هم همینطور.
همه اسیر این باور ریشه دار هستند که خوردن باعث چاقی میشه !
چون بعضی از افر اد هنوز قادر به شناسایی احساس سیری در خودشان نیستند !
بنابراین غلبه براین ترس ، یعنی رهایی از چاقی ، اعتماد کردن به بدن خودمون و اعتماد کردن به ذهن خودمون و تشکر کردن از نعمت های خداوند ، خیلییی اهمیت داره که ترسمونو رها کنیم ! چون مهم نیست که ما چقدر بخوریم ، وقتی از غذاخوردن ترس داشته باشیم ، هرمقداری که بخوریم ، بازهم اثر منفی میزاره !
پیغام سیری چگونه است؟
پیغام های بدن به دوشکل به ما منتقل میشن :
1-احساس : مثلا زمانی که ما خوشحالیم ، بدن ما احساس خاصی رو احساس میکنه و یا وقتی ناراحتیم یک احساسه دیگه داریم مثلا احساس خستگی و بی حالی میکنیم .وقتی دلمون تنگ میشه ؛ حس دیدن یکی در ما شکل میگیره و…….. در تمام این موارد ما یک احساس رو درک میکنیم ، که کاملا درونیه و روی بدن ما واکنشی نداره .
2-اعصاب : مثلا وقتی پامون یا سرمون به یچایی برخورد میکنه ما دردمون میگیره و این از نوع تحریک عصبی صورت میگیره.
* همه ی احساسات در مراحل اولیه ، یک درک کاملا درونی اند ولی در صورت ادامه داشتن ، میتونه به شکل یک واکنش در بدن ما نمایان بشه*
مثلا ما اگه خیلی ناراحت باشیم ، جایی از بدنمون درد نمیگیره .اما اگه ادامه پیدا کنه ممکنه گریه کنیم و این تبدیل احساس به واکنش در بدنه ! اگه خیلی خوش حال هم باشیم هم ممکنه گریه کنیم و این طبیعیه .
پس ما وقتی گرسنه باشیم ، در ما تبدیل میشه به احساس ضعف و بعد سستی و بی حالی در بدن و اگر هم احساس سیری رو درک نکنیم در بدن تبدیل به احساس تهوع و فشار در شکم و نفخ و …..
تشخیص احساس گرسنگی و سیری نباید بر اساس عوامل بیرونی تنظیم بشه وگرنه مشکل ساز میشه .
استاد عزیز من که همونطور تو دیدگاه های قبلی که نوشته بودم اشاره کردم که دارم این گام هارو تکرار میکنم و به تازگی تصمیم گرفتم که تو سایت بنویسم و الان خودم گام 35 هستم . و یکبار این گام 6 رو انجام داده بودم و تمرین هاشو در دفتر نوشته بودم ولییی نتونستم اصلا به این چیزی که در فایل گفته شده بود ، عمل کنم و هرچقدر که تلاش کردم بعد از اینکه سیر شدم خودم خوداگاه سفره رو رها کنم ، نشد و بدتر با من لج میکرد و من مجبور بودم که غذای تو بشقابمو کاملا تموم کنم و دیگه به خودم فشار نیاوردم و روش حساس نشدم ولی بر اساس حس گرسنگیم غذا خوردم و در حال حاظر میخورم ولی نمیتونم که وقتی حس گرسنگیم برطرف شد دیگه نخورم و ااگه بازهم ادامه میدم چون که بازم گرسنمه در صورتی که اون گرسنگی اصلی برطرف شده . و معمولا تا جایی ادامه میدم که نزدیک به حس پری هستم ، یعنی کاملاا هم فشار و حس نکردم ، رها میکنم .
و توانایی کنترل اشتهام و نمیتونم بعضی وقتا داشته باشم و فکر میکنم که همه ی افرادی که اضافه وزن دارند ، اینگونه هستند؟!
البته همیشه اینطوری نیستم گاها پیش میاد
و واقعااا حس خیلی فوق العاده ایهه که گرسنت باشه و بعد غذابخوری ، اصلاا بهت میجسبه ، من همینطوریم دقیقاا اکثر اوقات بر اساس گرسنگیم غذامیخورم. اغلب هم پیش میاد که مثلا همینطوری الکی غذا بخورم واونم مواقعیه که حوصلم سر میره یا کاری برای انجام دادن ندارم .ولییی اصلا تو گرسنت باشه غذا بخوری ، تا اینکه همینطوری غذابخوری یچیییز دیگس
چون من هردوتاشو تجربه کردم ، و معمولا مواقعی که دیگهه خیلیییی گرسنگی بکشم و بعد که غذا میخوردم از خوشحالی و اون حس خوب گریه میکردم ! نخندین بهم
و مادرمم تعجب میکرد انگار که مثلا دو روزه غذانخورده بودم .
مثلا سال پیش که سر کار میرفتم و هر دوشیفت و کار میکردم و هیچی هم نمیتونستم بخورم! شاید تو محل کارم کل روز و ی چایی یا نسکافه یا یک قرص بیسکوییت ساقه طلایی میخوردم البته اگه خلوت بود و گاهی اوقات هم اصلا چیزی نمیخوردم و وقتی میرفتم خونه از خستگی کار و خستگی گرسنگی میرفتم که شام بخورم اون غذا رو که تو دهنم میذاشتم و معدمم که کاملا خالی بود و تمام این گرمی غذا رو تا مسیر رسیدن به معدم حس میکردم و وقتی اولین لقمه به شکمم میرسید، گریه میکردم!! از اون حس خوبیی که داشتم
و یا همین پریشب که تا صبح بیدار بودم داشتم تمرینامو مینوشتم و خیلییی گرسنم بود ولی نمیتونستم برم چیزی بخورم ، چون همه خواب بودن و اذیت میشدن و صبح ها ازاونجایی که من همیشه اولین نفر صبح زود پامیشم و صبحانه رو اماده میکنم تا به درسا و کارام برسم ، اونشب فقط نیم ساعت خوابیدم تا یزره گرسنگیم و برطرف کنم و صبحم که غذا خوردم و اولین لقمه رو دهنم گذلشتم ، بغضم گرفت و اشک تو چشمام جمع شد .🥲
من اینطوریم دیگه !😅
و واقعا درک احساس گرسنگی و برطرف کردن گرسنگی خیلی لذت بخشه !
و وقتی خودمون مطمعن باشیم که مقدار غذای مصرفیمون کمتر شده ، مطمعنیم که در مسیر درست قرار گرفتیم . و دیگه نیاز نیست که استرس داشته باشیم.
مهم نیست که اصلا چقدر خورده باشیم و یا به اندازه مصرف خورده باشیم ، مهم اینه که مطمعن باشیم که کمتر خوردیم .
باید سعی کنیم که از طریق احساس خودمون پیش بریم و این موضوع رو کنترل کنیم ، احساس ما باید بهترین راهنمای ما باشه
و اگه بعد از غذاخوردن احساس خوبی نداشتیم ، ناراحت نشیم و خودمونو سرزنش نکنیم ، بلکه سعی کنیم دوباره از اول تلاش کنیم ، هنوز فرصت هست و ما زنده هستیم ، چیزی خراب نشده و دنیا به پایان نرسیده!
و باید همیشه از خوردن احساس خوبی رو دریافت کنیم و احساس رو هیچوقت نمیشه گول زد .
بنابراین اگه بعد از خوردن غذایی احساس خوب داشتیم ، اصلا به نجوای ذهنیمون کار نداشته باشیم و اهمیت ندیم ، که گفت نه بابا زیاد خوردی و…. اهمیت ندیم ، اون احساس اول ما مهمه .
تنها طبق احساس غذا بخوریم ، مثلا وقتی در بدنمون احساس گرسنگی کردیم و بدن ما واکنش نشون داد بخوریم .
باید واکنش رو ببینیم و بعد بخوریم و به اندازه ای بخوریم که اون واکنش ها برطرف بشه و از غذامون با نهایت لذت و بدون استرس بخوریم چون داریم طبق احساسمون میخوریم و هیچ جای نگرانی نیست.
بنابراین وقتی که ما از خوردن بترسیم توجهمون به عمل خوردن هست نه مقدار خوردن و ما هرچقد بخوریم چاق میشیم .
به خودمون بیشتر اعتماد کنیم و به تغییراتمون اطمینان کنیم
بیشتر افراد چاق بیشتر از اینکه بخورن ، به خوردن فکر میکنن و این فکر کردن باعث عدم کنترلشون برخوردن انها میشه .
و ارتباط داشتن و توجه کردن به لاغری مارا در مسیر نگه میداره و تکرار عادت توجه به لاغری سبب ایجاد تغییر رفتار و عادت های ما میشه .
خیلییی نسبت به این مسیر امیدوارم و حس درونیم بهم میگه که فقط برو جلو و اعتماد داشنه باش و صبور باش و اون اطمینانی که نتیجه برام اتفاق می افته در ته وجودم هست و مطمعنم که در این مسیر نتیجه رو درو میکنم .
شاد و پیروز و متناسب باشید .
سلام به همه دوستان همراه! رژیم گرفتن در ذهن افراد چاق صحیح ترین طریق لاغری هست و اگر این فرمول اشتباه را در ذهن خود اصلاح نکنید هرچقدر در مسیر لاغری با ذهن تلاش کنید موفق به کاهش وزن و سایز نخواهید شد. معضل بسیاری از افراد چاق عدم توانایی کنترل اشتهای خودشان هست، حتی تلفظ کلمه رژیم دردناک و سخت است. هر وقت رژیم گرفتیم و نتیجه نگرفتیم، احساس شکست کردیم و چون رژیم را رها کردیم به دفعات پس رها کردن برایمان عادت میشود و میتوانیم هر تصمیم مهم دیگری را هم رها کنیم. در اولین گام باید از خوراکی ها نترسیم و از احساس رژيم رهایی پیدا کنیم و این اولین قدم برای رسیدن به لاغری هست. در قدم دوم تمایلات تغییر می کند و ناخودآگاه گرایش به خوردن کمتر میشود و این البته بستگی به مقاومت ذهنی افراد دارد. در نهایت چاقی همه ما بخاطر یک سری عادتها و رفتارهای غلط غذایی بوده و باید اول ذهن را برای مصرف مواد غذایی کمتر آماده کرد که به هیچ وجه نباید آن را با رژیم گرفتن اشتباه بگیریم، برای لاغری نباید تصمیم بگیریم غذای خود را کم کنیم بلکه باید ذهن این تصمیم را بگیرد، نقطه ضعف ما چیزی جز ترس از خوردن نیست ولی بالاخره میتوان این نقطه ضعف را اصلاح کرد. خوردن ما را چاق نمی کند، اشتباه خوردن ما را چاق می کند و دلیلش هم این است که غذا برای ما و افراد متناسب یک جور عمل می کند. تشخیص نقطه سیری برای ذهن شما هنوز سخت است و این نشانه باورهای ترس از خوردن است. غلبه بر این ترس یعنی رهایی از چاقی و احترام گذاشتن به بدن خودمان.
آیا ما پیغام سیری را دریافت می کنیم یا بعد از زیاده روی دريافت مي کنيم؟ نباید استرس داشته باشیم چون در این صورت مقدار غذایی که میخوریم مهم نیست به هر میزان که مصرف کنیم باعث چاقی ما میشود. پیغامهای بدن از طریق احساس و اعصاب به ما میرسد، همه احساسات در مرحله اولیه درک درونی هستند ولی اگر ادامه داشته باشند به واکنش بدن می انجامد. احساس گرسنگی و سیری نباید بر اساس عوامل بیرونی تعیین شود. براي تشخیص احساس گرسنگی به مدت یک هفته تا وقتی که واقعا گرسنه نشده اید چیزی نخورید و به علائم عصبی بدن دقت کنید، برای تشخیص احساس سیری هروقت واکنش گرسنگی برطرف شد دیگر ادامه ندهید مثلا اگر بخاطر گرسنگی شکم شما سر و صدا می کند وقتی این صدا قطع شد دیگر نخوردید. هروقت متوجه شدید مقدار کمتری غذا میخورید، مطمئن باشید در مسیر لاغری هستید. مقدار غذای مصرفی باید بدون ترس باشد، متاسفانه خیلی از افراد چاق بیشتر از خوردن به خود خوردن فکر می کنند.
سلام
استاد انقدر خوشحال شدم موضوع فایل امروز راجع به ترس از خوردن بوده، چون همونجور که تو کامنتهای قبلی نوشتم من با اینکه وزن و سایز کم کردم ولی هنوز از خوردن میترسم، یعنی مطمینم به اندازه خوردم ولی ذهنم انقد از همون مقداری که خوردم بهم حس بد و استرس میده غذا کوفتم میشه، و اصلا نمیفهمیدم که چرا در من انقد ریشه داره، حالا فهمیدم که دلیلش رژیم هام بوده، هیچکس نگفته بود اگه به اندازه بخوری چاق نمیشی فقط گفتن شکر نخور، مصرف روغن و حد اقل کن برنج 2 بار در هفته، بجاش سالاد بخور، خب وقتی 17 سال اینارو شنیدم چطور باید از خودم توقع داشته باشم صبحانه حلوا شکری بخورم و نترسم حتی یه قاشقا ولی خیلی میترسم از همون اندازشم، همش دنبال اینم یا صبحانه نخورم یا میوه بخورم، اگه چند تا لقمه نون بخورم ذهنم به شدت بهم استرس وارد میکنه، انقد تو رژیم ها ذهنم خراب شده که نگو، هیچکسی نگفت بابا اگه گشنت نبود چیزی نخور، همش میگفتن ناهار باید بین 1 تا 2 خورده بشه، شام هم قبل از 8،یعنی اگه شامم میفتاد بعد 8 همون چند تا لقمه رو با حس بد میخوردم، ذهنم به حدی چاق شده بود داشتم ناهار میپختما فکرم به شام بود، یا ناهارمو تازه خورده بودم منتظر بودم یکم از فشارش کم بشه برم خوراکی بخورم، میگفتم خب دیگه 2 ساعت گذشت الان حتما گرسنمه باید یه چیزی بخورم، دیگه خودمم به این نتیجه رسیدم که باید ترس از خوردن رو در خودم درست کنم که فایل امروز و گوش دادم، استاد ممنونم ازت چقد به موقع بود، چقدرم خوشحال شدم بابت چالش یک هفته ای، فرصت خوبیه برای غلبه بر این ترسم تا به لطف خدا از این باور مخرب رها بشم و طعم لذت بخش خوردن رو بچشم
برای پاسخ به سوال هم من هیچوقت با رژیم لاغر نشدم، لاغری من همیشه دوران محدودی داشت و بلافاصله چاقی من شروع میشد، من ذهن چاقی داشتم که کارشو بی سر و صدا و بدون عجله شروع میکرد و همیشه هم موفق میشد، رژیم ها هرگز نتونستن من و به یک شخصیت متناسب تبدیل کنن، و روش ذهنی تنها راه رسیدن به تناسب و خوشبختی است
گام ۶
سلام به استاد عزیزم
واقعا حالم خوبه زندگی یعنی همین روزا ممن یه آرامش دارم
واقعا هر روز دوست دارم ببینم تمرین جلسه بعد چیه بالاخره رسیدم به یه تمرین
واقعا تمام حرفاتون برام متوجه میشم من شش روزه این گام برداشتم واقعا با لذت بودن ترس غذا میخورم
از حرفای این گام متوجه شدم مسیرم درسته چون هم اشتها کمتر شده هم احساس خوبه و خودمو لایق میدونم
راه میرم میگم من چقدر خوشتیپ شدم
اما تمرین پیغام سیری و گرسنگی چقدر جالب
من واقعا بقول استاد چون فاصله وعده کم احساس گرسنگی نمی کنیم واقعا من تا حالا صدای غر غر شکم تا حالا نشنیدم ولی منو مسخره نکنید کاملا جدی میگم
امروز صبح این فایل گوش کردم و نتونستم نظر بدم دیدگاه دوستان خوندم یه دوستی نوشته بود من چهار ساعت روزه نخوردن میگیرم من از ساعت دو که نهار خوردم گفتم همین کار میکنم الان ساعت ۱۲ شبه من هیچی نخوردم واقعا فقط اب چایی خوردم منتظر پیغام گرسنگی ام
واقعا یه احساس سرزنش بهم دست داد که گرسنه نبودی و غذا خوردی وای چکار اشتباه
اولین پیغام گرسنگی تو نظرات فردا مینویسم
و پیغام سیری حتما میخوام درک کنم واحساس کنم
خیلی لذت بخشه و از الان خوشحالم
و تعهد میدم تا یه هفته این تمرین تمرین و تکرار کنم تا تسلط کامل داشته باشم بر احساساتم
به احتمال بزرگترین و اولین قدم
شاد و متناسب باشید
و همیشه رویای لاغری در ذهن شما باشه
قدم ششم : سلام بر همگی هر بار که از اجرای برنامه رژیمی نتیجه نمیگیریم تصور میکنیم عرضه یا توانایی لاغر شدن نداریم چون نتوانسته ایم طبق برنامه عمل کنیم . دلیل چاق شدن خیلی از افراد استفاده از رژیم لاغری هست . آیا با رژیم لاغری میتوان لاغر شد ؟ ما باید به ایننتیجه برسیم که بدون رژیم و محدودیت غذایی میتوان لاغر شد و از اون مهم تر برای همیشه متناسب موند . چیزی که خیلی مهمه اینکه وزنی که کم کرده ایم و سختی کشیده ایم و تلاش کرده ایم برگشت نداشته باشه و برای همیشه لاغر بمونیم . رژیم باعث ناامیدی ما از لاغری میشه . من اینجا متوجه یک سری از باورهای مخفی در ذهنم شدم اینکه من که نمیتونم وزنم رو که کم کردم نگه دارم و چرا باید به خودم سختی رژیم بدم و یا از اون بدتر من هر دفعه که وزن کم کردم در طول زندگیم من بعدش برگشتم و حدالاقل ده کیلو بالاتر و این خیلی حس خطرناکی در من ایجاد کرده و مقاومت ایجاد کرده که من میتونم خیلی خوب هر زمان که اراده کنم و بخوام لاغر بشم ولی این به ضرر منه من اگه لاغر نکنم حدالاقل چاق تر بعدا نمیشم و حدالاقل وزنم ثابته و این باعث ترس من از لاغری شده و ترس از اینکه نکنه زود سیر بشم و نتونم بیشتر بخورم و درنهایت خیلی زود لاغر شم و هر چی زودتر چاقی بعدش هم بیشتر در نهایت دوباره و دوباره و دوباره این من هستم که شکست میخورم و چرا این حس رو ایجاد کنم . امروز فهمیدم بزرگترین باور من این باید بشه که من شادی تناسب متعادل شدن و حس خوب دائمی پیدا میکنم در این روش و من برای همیشه متناسب میشم و این راه لاغری ماندگاره و من این حس ترس که بعدا قراره از دست بدم و دوباره به جای اول با شرایط سخت تر برگردم تو همه چی همراه من هست و الان متوجه میشم که از کجا در من ریشه کرده و باعث تلاش نکردن من و ول کردن من شده .چون همیشه از کلمه رژیم شکست خوردیم و تبدیل به فردی بی اراده و سست شدیم که خیلی راحت تصمیم های خودش رو زیر پا میزاره و در نتیجه تاثیری که رژیم روی ما میزاره خیلی خیلی عمیق تر از چیزی هست که فکر میکنیم. نکته این هست که الان ما رژیم نیستیم و داریم رفتار غذایی خودمون رو صحیح میکنیم و رژیمی در کار نیست چون تا اسم رژیم میاد در ذهن ما یعنی شکست و یعنی در مقابل فردی قدر هستیم که ما رو حتما شکست میده و ما هم یه فردی سست اراده و ضعیفی هستیم که حتما شکست میخوریم و این تصور خودمون به همه جنبه های زندگیمون تعمیم داده شده چون ذهن ما یکی هست و در همه جنبه ها داره به نا فرمان میده و نمیتونه تفکیک کنه ، در نتیجه رهایی از اسم رژیم خیلی لذت بخش خواهد بود و آرامش خواهد آوردو ذهن حس راحتی میکنه و این اولین قدم راحتی هست و اینکه غذا رو با آرامش و راحتی و لذت میخوری و حرص و ولع نداری و چشمت به غذای دیگری نیست و لازم نیست شیرینی سالاد و دسر بخوری و این قدم دوم در لاغری هست و کنترل به دست ذهن هست و کمتر خوردن و کمتر آشغال خوری از روی اشتیاق و ذوق هست نه برای رژیم و مدت محدود .چاقی همه ما به خاطر عادت ها و رفتا های غذایی بوده که ما این مدت داشتیم و ما رو به این شکل دراورده و ما باید این عادت ها رو تغییر بدهیم . قبلا میخواستیم با محدودیت ماده غذایی این عادت ها رو تغییر بدهیم و مصرف رو کم کنیم ولی هیچگاه موفق نبودیم ولی در این روش ابتدا بدن ما برای مصرف غذایی آرامش پیدا میکنه و از خوردن لذت میبره و خودش مصرف خودش رو کاهش میده و ما هستیم که تمایل داریم مصرف خودمون رو کاهش بدهیم و این خیلی خیلی فرق داره با رژیم . ما نباید تصمیم بگیریم مواد غذایی خودمون رو کاهش دهیم ذهن نا هست که باید تصمیم بگیره و در این صورت هست که تغییرات در ما ماندگار خواهد شد . در رژیم ذهن در جهت مخالف هست و دست میزاره ردی نقطه ضعف ما و ضعفی گه به خاطر ریشه داشتن برای ذهن ما هنوز قابل دسترس هست . ترس از خوردن و ترس از لاغری که هر دو در طی رژیم و شکست از اون ایجاد شده. ما ترس از خوردن داریم و اون بر میگرده به اینکه شناسایی صحیح پیغام سیری نداریم یا سیر هستیم یا در حال خفگی . غلبه بر این ترس یعنی رهایی از چاقی و یعنی احترام به ذهن و اعتناد به بدن خودمون و تشکر از نعمت های خدا . اینجاست تمرین یک هفته ای داریم . آیا ما پیغام سیری رو دریافت میکنیم ؟ آیا این پیغام به موقع هست یا بعد از زیاده روی و حس خفگی دریافت میکنیم ؟ پیغامهای بدن از دو راه وارد بدن میشوند ۱. حسی ۲. عصبی تمامی احساسات در ابتدا حسی درونی هست و بعد که ادامه دار شد تبدیل به حس عصبی که واکنش بیرونی هست میشه مثل گریه کردن . احساس گرسنگی و سیری یه حس درونی هست و باید بهش توجه و تکرار و استمرار بشه تا بتونه به راحتی تشخیص داده بشه و به اون عمل بشه. مهمترین فایده ی این راه برطرف کردن استرس در ماهست . تمرین : تا زمانیکه گرسنه نشده اید نخورید بزارید حس گرسنگی رو تجربه کنید و قشنگ تبدیل به واکنش عصبی و جسمی بشه و بعد بخورید تا زمانیکه این حس بر طرف شد عمل کردن به این نکته خیلی لذت بخشه. افرادی که اضافه کردند خیلی احساس گرسنگی رو تجربه نکردند و زمان های خوردن خیلی به هم نزدیک هست و تا قبل از اینکه احساس گرسنگی کنند میخورند. یک هفته احساس گرسنگی و غذا به اندازه برطرف شدن این حس تجربه کنید . درک گرسنگی و سیری خیلی لذت بخشه و من یک هفته میخوام تجربه اش کنم . سعی کنید با احساس خودتان پیش بروید و ذهن خودتان رو کنترل کنید و خیلی فکر های زیادی کرد که داری خیلی کم میخوری و بعدا بر میگرده و جبران میکنی و … باعث میشه که از کارتون منصرف بشید در نتیجه ذهن خودتان رو کنترل کنید که این ترس ها نتیجه رو رقم میزند. اگر احساس خوبی نداشتی به خودت سخت نگیر و بزار دفعه ی بعدی بهتر عمل کن و فرصت زیاده . حالا جالبه که تو تا زمانیکه این رژیم رو رها میکنی میبینی ترس از لاغری داری خیلی زیاااااد و فکر میکنی که لاغری محدوده و دوباره عمر شادیت کوتاهه و شکست میخوری و ترس از خوردن هم زیاد خوردن و هم کم خوردن که نکنه من دارم کم میخورم دارم رژیم میگیرم و تشویق به خوردن . به احساست گوش کن نه حرفهای ذهنت و احساست هیچگاه دروغ نمیگه و تورو گول نمیزنه . و به ذهنت و حرفهایی که میزنه اصلا اهمیت نده یگ هفته اصلا اصلا به حرفهای ذهنت که دست رو باورهای مخفی تو میزاره گوش نده و با احساست زندگی کن . تو در واقع توجهت به عمل خوردن هست که نیاز بدن هست نه چقدر خوردن و … شما در مسیر خوبی هستید بیشتر به خودتان اعتماد کنید و خودتان را رها کنید و به خودتان احترام بزارید که خودش توانایی تحلیل و کنترل داره هی باز دارنده و ترسو عمل نکن . همین ذهنی که مارا هدایت کرده تا اینجا چاق کرده توانایی داره در جهت جدید آگاهیها عمل کنه .و همچنین ترس از برگشت نداشته باشیم و خودمون رو رها کنیم چون همین تکرار کردن ها و توجه به لاغری مارو همیشه در مسیر نگه خواهد داشت و سبب رفتار و تغییر عادت ما میشه و ملکه میشه برامون و زندگی جدیدی رخ میده .
به نام خدای مهربان سلام به استاد مهربان و دوستان قشنگم
رسیدم به گام ششم و بالاخره یک تمرین خوشگل برامون در نظر گرفته شد.وقتی پایان فایل شنیدم که قراره یک تمرین یک هفته ای داشته باشیم گفتم آخییییش.بالاخره تمرین!! انگاری به تمرین حسابی نیاز داشتم.اما ناگفته نماند که خودِ فایل چقدر پر بار بود..
اول حرفی جدا از همه چیز بزنم امروز داشتم فکر میکردم و خودم رو با ارمینای سال پیش مقایسه میکردم
سال پیش این موقع، هم از لحاظ جسمی و هم ذهنی چاق بودم چون فکر میکردم تابستونه و من عاشق بستنی ام هر روز بستنی میخوردم و لذت میبردمبا چاییم اب نبات یا شکلات میخوردم_درصورتی که از اب نبات متنفر بودم ولی میخوردمغذاهای مونده و میوه های خراب رو میخوردم و اصلا هم حس بدی نداشتم وقتی میرفتم خرید حتما باید یک چیزی میخوردم و میومدم خونه.اگر پدرم چیزی نمیخرید ناراحت میشدم و قهر میکردم که چرا برام چیزی نخریدی عاشق تنقلات بودم و پول زیادی برای خرید اونها میدادم اصلا احساس گرسنگی رو تجربه نمیکردم،تا یکم شکمم ار حالت افنجار پایین میومد فکر میکردم گشنمه و حسابی میشستم میخوردم.صبحانه ناهار شام رو زمانی میخوردم که اصلا گشنم نبود میوه،تنقلات،نوشیدنی و غذای اصلی برای من تفکیک شده بود.میگفتم خب حالا که غذا کم خوردم میوه یا شربت بخورم چیزی نمیشه که!
اما همین چیزی نمیشه ها منو به این حالت رسوند.ولی حالا اینجام.با بغض. که دیگه خودم رو درمان کنم جسمم چاق نیست،ذهنم از چاقی بیش از حد دیگه نمیتونه نفس بکشه ذهنم از بس چاقی رو با خودش حمل کرده از خودش بیشتر از همه خجالت میکشه ذهنم خسته شده از پرخوری و حالت انفجاربغض میکنم،چون با شنیدن دوباره این فایل فهمیدم باید زمان بیشتری روی خودم بزارم تا درمان بشم چون یادمه ۱۲ جلسه لاغری با ذهن رو روزی ۶ ساعت کار میکردم و نتیجه عالی توی همون چند روز گرفتم هم ار لحاظ شادی و هم از لحاظ جسمی ولی حالا…..عیبی نداره! همه چیز داره یادم میاد.از کار های بیهودم میزنم و روی این سایت کار میکنمچون الان بیشتر از هر چیز دیگه به این درمان احتیاج دارم و میخوام بیشتر تمرکز و فوکوسم روی این سایت باشه..
برمیگردم به فایل:حالا فهمیدم دلیل لاغر نشدن و اضافه کردن من توی یک دورانی چی بود!! ذهنم گولم زده بود و فکر میکرد باز رژیم دارمچون کم تر از قبل میخوردم و سیر میشدم تعجب میکرد و میگفت نهههه.خیلی کم خوردی.باز رژیمی؟ ولش کنننن بیا یکم دیگه بخور_حالا دوستت تعارف کرده چی میشه مگه؟! لقمه اخرتو بخور قشنگم نزار توی معدت بمونه و هزاران چرت و پرت و مزخرف دیگه که تا حالا بهم کمک که نکرده هییییچ باعث اضافی های بدنمم شده!! و دوست دارم که این وضعیت رو تغییر بدم دوست دارم ذهن خوشگلم_ارمیتای درونم بپذیره که من بیش از حد نیازم میخوردم که به این شکل و جسم الان در اومدموگرنه که:_ جسمم دوست نداشت اضافه بشه_دوست نداشت تَرَک بخوره و از حالت طبیعی در بیاد._خوشش نمیومد اضافی با خودش حمل کنه_ناراحت میشد وقتی لباس ها بهش میچسبیدن
و اون دوست داشت باهام حرف بزنه.بگه عزیزم..با من خوب رفتار کن..من که کاری باهات ندارم..چرا اضافی غذاهارو میریزی توی معدت که من چاق بشم..نکن..نکن عزیزم نکن..پوستم درد میکنه..کِش میاد..
هیچ وقت صدای جسم نازنینمو نشنیدمهیچ وقت “نخواستم” به حرفش گوش کنم ببینم اون چی میخواد؟!ازم میخواد با ارامش رفتار کنم زیاد به اضافی هاش توجه نکنم چون خجالت میکشهصبر بیشتری به خرج بدم و راه راست رو ادامه بدم باور کنم که همین الانم خیلی لاغر و خوشتیپمو اینجام که لاغر تر و خوشتیپ تر بشم ^^
تاثیرات بدی که رژیم روی من گذاشته هنوز ادامه داره از لحاظ روحی خیلی ضربه خوردم،سنی که باید عشق میکردم و لذت میبردم رو درگیر جسمم بودم تا به زور و زحمت لاغرش کنم همش نگران اضافه کردن وزن و سایزمم. موهام داره روز ره روز میریزه ویتامین های بدنم خیلی کم شده اونم توی چه سنی؟؟؟ ((۱۶))……سنی که باید بچگی کنم،خوشحالی کنم،به فکر ایندم باشم،سر تا پا شادی و انرژی باشم رو صرف چه چیز هایی کرده بودم؟!اشپزی،غذا و سفره جدا…همه چیز جدااا..
من از این فایل یک درس جامع گرفتم:
زیاده روی در هر چیزی موجب ناراحتی و اتفاقات ناگوار میشودمثال:
وقتی اضافی تر از خطوط دفترت بنویسی از خط مزنه بیرون و دفترت زشت میشه وقتی زیاده از حد سرعتت در رانندگی بالا باشه باعث تصادف و مرگ میشه وقتی مواد مخدر یا سیگار رو زیاد مصرف کنی باعث سرطان ریه و هزاران بیماری دیگه میشه وقتی قرص مقدار بالا مصرف کنی حالت بد میشه
و همچنین مهم تر از همه :وقتی بیش از حدِ نیازِ بدنتغذا بخوری بدنتاضافه میکنهچون به بیشتر از اوننیاز نداره..
میدونین همین ترس از خوردن باعث اضافه تر شدنم شد چون ترس از هر چیزی باعث به وجود اومدن همون چیز در زندگی مون میشه..مثلا ترس از فقر
،بیماری،کمبود،روابط بد،شرایط اقتصادی و چاقی باعث به وجود اومدن همون در زندگیست..
ذهن من از خوردن میترسه چون معلمانش خیلی شیک بالای سرش بودن و دائم داشتن میگفتن: نه نه اینو نخور چاق میکنه_عزیزم اینو زیاد بخور لاغر میکنه_نه نه همراه با غذا اب نخوریا بدبخت میشی معدت گشاد میشه و….هنوزم از خوردن میترسم؛زمانی میفهمم که این باور ریشه عمیقی در من داره که صبح ها دنبال صبحانه سبک و کم هستم از ماکارونی،برنج ،شکر و شیرینی میترسم و اصلا از ذهنم استفاده نمیکنم و هنوز گول میخورمبا خودم هیچوقت فکر نکنم که بابا غذا چاق نمیکنهههه!!! رفتار اشتباه غذایی چاق میکنهیکم فکر کن ببین واقعا بدیهی نیست که توی چیزی زیاده روی کنی و به مشکل بخوری؟!خب بدیهیه دیگهههه!!!پس ناراحته چی هستی..حلش میکنیم
در دوره ۱۲ جلسه واقعیت قشنگی رو گفتین
ادم های متناسب دو حالت دارن: سیری و گرسنگی ادم های چاق دو حالت دلرن: سیری و حالت انفجار
بله…وقتی به گذشته خودم نگاه میکنم میبینم که جسمم حق داشته اضافه کنه؛چون همیشه یا سیر بودم یا داشتم میترکیدم هیچوقت به ذهنم خطور نکرده بود که تمرین کنم و احساس سیری و گرسنگی رو تجربه کنم اما خوشحالم که اینجام و با این تمرین فوق العاده به مدت یک هفته قراره سیری و گرسنگی رو بسیار قشنگ تجربه کنماما این به معنای رژیم نیست!بلکه فقز یک تمرینه تمرینی کخ باعث احساس قشنگ و خوب در من میشه احساسی که داره بهت میگه راهو درست میری..ادامه بده..صراط مستقیم رو رها نکن..توی مسیر باش..دیدگاه بخون..گوش بده..بنویس..تجسم کن..۵۵ کیلو بودن رو زندگی کن..کم کم ذهنت باور میکنه،جسمت هم باور میکنه که میتونه لاغر بشه و در نتیجه ((لاغری ماندگار))
به نام حق
با سلام به دوستان سایت تناسب فکری و استاد پر انرژی و عزیز
ایا با رژیم لاغری میتوان لاغر شد ؟خیر
گام ششم:
مدتها در پی رژیم بودیم و برای مدتی وزنی کم میشد اما بعد از رهایی از این رژیم ها دوباره به وزن قبل و شاید هم بیشتر از قبل برمیگشتم
و هر وقت تصمیم میگرفتم رژیم بگیرم در برخورد با جشنی تولدی یا مهمونی قرار میگرفتم که میگفتم حالا که من رژیمم
نمیتونم از این همه خوراکی لذت ببرم چشمم دنیالشون بود و ناراحت میشدم که نمیتونم بخورم
وقتی دوستان یا اطرافیان میفهمیدن من رژیمم بهم میگفتن بخور حالا ان شاالله از فردا شروع کن یک روز یا یک شب هزار شب که نمیشه
و اون روز یا اون شب رژیم و میشکستم
خیلی سخت میگذشت برام در این مدتی که رژیم بودم
و نمیتونستم از اون مواد غذایی که دوست داشتم بخورم و بعد از رهایی از رژیم حرص و وله ام بیشتر شده بود و هجوم میبردم به چیزای که نمیتونستم بخورم اونم به مقدار زیاد
محدودیت باعث میشد بعد از رژیم هجوم ببرم به خوردن زیاد
از کلمه ی رژیم دیگه متنفر شده بودم وقتی میگفتن رژیم بدنم می الرزید
چون خیلی برام سخت میگذشت
نمیتونستم ادامه بدم نمیتونستم تو محدودیت باشم همیشه نصف راه رو میرفتم و با یک بار دو بار که بهم تعارف میکردن که این بار و بخور حالا از دفعه ی بعد همون کافی بود به مرور کم کم خوردنی هام شروغ میشد تا اینکه دیگه فراموش میکردم رژیمم
هیچ وقت نمیتونستم برای مدت زیادی رژیم باشم و دیگه خسته شده یودم و میدونستم فایده نداره و باز برمیگشتم سرجای اول
سخت نمیکرفتم و رها میکردم
بدترین زمان زمان های بود که رزیم بودم جون همش چشمم به خوراکی ها بود و خودم و سرزنش میکردم و گریه ام میگرفت برای خودم که چرا من جاقم چرا نمیشه لاغر شد
و رژیم منو یاد چه جیزی می اندازه
یاد محدودیت ،سختی،زجر ،گریه،نداشتن اراده ،گرسنگی ،خوردن ،
و ازش متنفرم
اما در این روش ذهنی خبری از محدودیت نیس خبری از نخوردن نیس خبری از ناراحتی نیس برعکس رژیمه 🙏🏻یعنی هر بلایی در رژیم سرمون می اومده الان در این روش عکسش عمل میکنه
محدودیت=ازادی نخوردن =به اندازه کافی خوردن
گریه =شادی. اعتماد به نفس نداشتن =اعتماد داشتن
احساس بد=احساس خوب غمگین بودن =شاد بودن
گرسنه سر رو زمین گذاشتن =به اندازه ی کافی خوردن و با خیال راحت و اسوده خوابیدن
از خودت متنفر بودن =عاشق خودت بودن
خسته شدن از رژیم =استمرار داشتن برای ادامه مسیر اونم نه یک سال نه دو سال بلکه ۴/۵سال و بازم استمرار برای ادامه ی مسیر
در این مدت که به این روش هستم این حقیقت رو پذیرفتم که با رژیم نمیشه لاغر شد و لاغر موند بلکه با رژیم میشه چاق شد و چاق موند
فقط از طریق ذهن میشه لاغر شد ما باید باورهای اشتباه ذهنمون رو جایگزین باورهای صحیح کنیم و باورهای صحیح رو پرورش بدیم ما نباید از خوردن بترسیم و همه ی کسانی که در این راه استپ کردند بخاطر اون باورهای مخفی که در ذهنشون هس
خودم من هم در این مسیر قرار کرفته بودم
که وزنم استپ کرده بود چون موقع خوردن نمیفهمیدم به اندازه کافی خوردم نمیدونستم زیاد خوردم کم خوردم
و میترسیدم که نکنه زیاد خورده باشم
و متوجه شدم که دچار این باور ترس از خوردن شده بودم و از امروز این تکنیک رو شروع کردم خیلی عالی جواب میده تا زمانی که گرسنه نشدم غذا نمیخورم و تا حدی میخورم که اون گرسنگیه اون حالت غر غر کردن شکم رفع بشه و بعد از خوردن خیلی حالم خوبه احساس خوبی دارم از خودم خدا رو شکر
خدا مهربونم چه حس خوبیه این مدل غذا خوردن
و بعذ از غذا اصلا حرص و وله ندارم برای خوردن زیاد و وقتی بلند میشم از خوردن میفهمم چقدر به اندازه خوردم اخه تا موقعی که سر سفره هستی فکر میکنی بازم میخای با خودت میگی کمه
تو یه ادم بزرگی هستی یعنی همین قدر غذا میخوری تازه من باردار هم هستم نیاز نیس که بشینم سهم دو نفر بخورم
به اندازه ی نیازم میخورم
بازم خدا رو شکر که وزنم ثابت مونده در این روش شاید به ایده الم نرسیدم ولی چاق هم نشدم با اینکه در محدودیت نیستی و از هر جیزی به اندازه ی نیاز بدنت میخوری و لذت میبری
شادی ،احساس خوبی داری من خیلی خوشحالم در این مسیر زیبا قرار گرفتم
منفی باف هم هست ولی خیلی صداش ضعیف شده و من بیشتر به الهه ی مهربونم که صداش خیلی واضح هس گوش میکنم
منفی باف میگه تا کی میخواهی ادامه بدی ول کن بسه هر روز فایل گوش میدی خسته نمیشی
ولی یه صدای دیگه منو یاد قبل از این دوره ها می اندازه مگه میخاهی حالت بد باشه از خودت متنفر باشی
همیشه فکرهای منفی بیاد سراغت
بزار این بگه این کارش همینه
تو راه خودت ادامه بده مریم تو حالت توی این دوره ها خوبه
چرا بخواهی حال خوبت رو رها کنی و باز برگردی تو اون دوران سخت و محدودیت
ب🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻
خدایا سپاسگزارم بابت این اگاهی های عالی 🌹🌹🌹🙏🏻🙏🏻🙏🏻و استاد عزیزم ممنونم بابت این تکنیک عالی 🌹🌹
سلام و درود بر استاد عزیز
عااااااالی
این فایل فوق العاده بود انقدر که سه بار گوش کردم پاشنه آشیل خودم رو تو لاغر نشدن پیدا کردم من دوره را چند وقت شروع کردم و سایز و وزن هم کم کردم ولی استوپ کرده بودم احساس میکردم امکان نداره من به ۵۷ کیلو برسم من فقط تونستم همین قدر لاغر بشم با خودم می گفتم من هنوز زیاد غذا میخورم خودم رو با زن داداشم که در دوره شرکت کرده بود و خیلی لاغر شده بود مقایسه میکردم و میگفتم اون خیلی خیلی کم غذا میخوره و اینقدر لاغر شده ولی من لاغر نمیشم من موقع غذا خوردن تمام فکر و تمرکزم روی غذا خوردنه اینکه احساس سیری کردم بسته بازم باید بخورم الان چقدر خوردم به اندازه بود یا زیاد بود و همش هم بعد از غذا دستم روی معدهام و میگم وای ترکیدم خیلی غذا خوردم در صورتی که نسبت به قبل از شرکت در دوره یک سوم اون موقع ها غذا میخورم درست گفتین من به شدت ترس از خوردن دارم اینکه اگه غذا بخوریم چاق میشیم و اگه غذا نخوریم لاغرمیشیم خیلی احساس خوبی پیدا کردم چه باور جالبی رو در ناخودآگاه ذهنم پیدا کردم ترس از خوردن
من الان به شدت وسواس پیدا کردم و هر چیزی رو برمیدارم میخورم فکر می کنم زیاد نباشه این الان نیازمه یعنی گشنم بود و حتی از تمرین همین گام هم ترسیدم گفتم یعنی کی متوجه میشم که اون حالت برطرف شده و این یعنی نخوردن یعنی رژیم مقاومت ذهنیم تو این مورد خیلی زیاده ولی سعی می کنم تمرین رو انجام بدم ببینم چی میشه
به امید موفقیت
درود و خدا قوت
گام ششم :
خود کلمه رژیم کلمه ای است که بار منفی داره از استفاده و شنیدن کلمه رژیم هیچ وقت هیچکس احساس خوبی بهش دست نمیده حتی افرادی که متناسب هستند حتی افرادی که رژیم درمانی دارن .
قدم اول برای لاغریبا احساس خوب غذا خوردن .حرصو ولع نداشتن .تمایل نداشتن به انواع غذاها نباید ترس از غذا خوردن داشته باشی .ذهنت رو رها کردن فشار رژیم رو ازخود برداشتن چاقی ما برای عادتهای و رفتارهای غذای اشتباه بوده نه خود مواد غذایی .ذهن من باید ارامش پیدا کنه و ذهنم همیشه دستور خوردن نده به هر بهانه ای بخور بخور بخور کنه حتما زیادی خوردن باعث افزایش وزن من هست ولی چه جوری غذارو کم کردن خیلی مهمه من باید به جای برسم ذهنم خودش غذارو کم کنه نه خودم با فشاررژیم به ذهنم دستور بدم که کمتر بخور نقط ضعف من از چاقی ترس از خوردن است .تحلیل غذا ها کالری شمردن شمردن تعداد قاشق ها باعث ایجاد ترس ما از غذا خوردن شده و این باعث چاقی ماشده .باور ترس از خوردن رو باید حذف کنم .در دوره اول گفتیم خوردن مارو چاق نمیکنه بلکه روش خوردنم اشتباه است .در مرحله دوم تمرین امروز که خیلی قدم مهمی است .ایا ما پیغام سیری رو دریافت میکنم ؟ ایا در زمان مناسب دریافت میکنم بدون استرس ؟ پیام ها در بدن ما به دو شکل احساس و درد به ما میرسه .احساس سیری یه احساس که باید بدن من درک کنه
احساس گرسنگی و احساس سیری رو باید بدن من به درستی درک کنه
احساس گرسنگی باید به حدی برسه که بدن من واکنش نشون بده درک پیغام گرسنگی و سیری را باید تمرین کنم .و این درک بسیار لذت بخش است و وقتی لذت میبریم در مسیر لاغری قرار میگیرم اخساس بهترین میزان برای من است .احساس گرسنگی احساس سیری الگوی ناخواگاه من تعغیر میکند
سلام استاد ،سلام دوستای خوبم ،
یه چند دقیقه ای هست که بیدار شدم .و دارم به یک موضوعی فکر می کنم و اونم چگونگی بهتر توصیه و پیشنهاد استادگرامی هست راجع به خوردن بعد از تبدیل شدن احساس گرسنگی به واکنش بدنی مثلا قار و قور شکم بعدم که شروع به خوردن کردیم به اندازه ای بخوریم که این حالت برطرف شده باشه و دیگه بیشتر نخوریم .
خواستم نظرمو که در این مورد به ذهنم رسید عرض کنم .
ما چون عادت کردیم به محض کوچکترین احساس گرسنگی فوری اقدام به خوردن کنیم شاید برامون سخت باشه که صبوری کنیم و تا احساس واکنش بدن از خوردن هر چیزی خودداری کنیم .
ولی وقتی فکر می کنم می بینمما که این حالتهای ریزه خواری رو داریم و کم صبری از خود نشون می دیم همانهایی هستیم که هر سال یکماه یا کمتر روزه می گیریم به فرمان خدای متعال .شاید یکی از دلایل واجب شدن روزه تمرین برای صبر و تحمل و بعد اجرای صبر برای جاهایی که نیاز به صبر کردن داریم . ولی خوب در روزه داری هم مثل خیلی کارهای صحیح دیگه که به رفتارهای اشتباه آلوده کردیم مرتکب رفتارهای اشتباه شدیم و باعث شده اکثرن از فواید روزه داری فقط رنج گرسنگی نصیبمون بشه .اما در واقع روزه گرفتن برای ایجاد رنج برای انسان نبوده .و ما باید از این فرصت استفاده های عالی کنیم تا باعث ایجاد تحول مثبت در زندگی هامون بشه .
چطوره که ما وقتی نیت روزه می کنیم ،ساعات طولانی تا اذان مغرب گرسنگی رو تحمل می کنیم به امید ثواب و پاداشهای الهی اما وقتی بخاطر لاغر شدن که یک راه و روش خداییه و عین ثواب و عبادت ،می خوایم یه قدم مثبت برای خودمون برداریم همه اش از واژه نمی تونم استفاده می کنیم .که این کلمه ،از شیطانمنفی باف به ما القا میشه که موفق نشیم و چاق باقی بمونیم .چاقی عین راه شیطان و جهنمه و باید بتونیم در راه لاغر شدن همت بیشتر و اراده قوی را به کار بگیریم .
من پیشنهاد می کنم برای اجرای هر چه بهتر که استاد در این جلسه به ما دادن وقتی مثلا ناهارمونو خوردیم نیت روزه ی چهار ساعته کنیم و تا پایان این مدت لب به غذا و هیچ خوراکی جز آب نزنیم .بعد از طی شدن این زمان اقدام به خوردن کنیم به اندازه ای که حالت ضعف و قارو قور شکممون بیفته دیگه نخوریم .پیشنهاد دیگه ام اینه بعد از اقدام به خوردن یه مقدار که خوردیم واکنش بدنی از بین رفت که اینو بخوبی احساس هم می کنیم .عین حالت بعد از افطاردر ماه رمضان .حالا یه فاصله ۱۰ تا ۲۰ دقیقه بدیم اگر بعد از اینفاصله کوتاه بازم احساس اذیت از گرسنگی هستیم یه مقدار دیگه بخوریم تا به احساس بهتری برسیم ومن پیشنهاد دوم خودمو بارها انجام دادم و نتیجه اش برای درک احساس سیری کامل با غذای کمتر عالی بوده .
اما اینکه نیت روزه ۴ ساعته کنیم همین امروز بعد از بیدار شدن از خواب به ذهنم رسید.چون از دیروز صبح این سوال توی ذهنم بود که این پیشنهاد استاد رو چه جوری به نحو بهتری میشه اجرا کرد و نتیجه گرفت .جوابی که امروز صبح به ذهنم رسیده از فرشته درونم الهه می دونم که تازگی با توضیحات فایل ۳۸ باهاش آشناتر شدم من اطمینان دارم که اگر به همین شیوه که به ذهنم رسیده عمل کنم بزودی شاهد شروع کاهش وزنم خواهم بود .چرا که از طرفی هم دارم روی موانع دیگر ذهنیم کار می کنم هم دیگه مث سابق فکر نمی کنم که غذاها چاق می کنن و برعکس فکر می کنم هیچ خوراک و غذایی قدرت چاق کنندگی منو نداره. هم اینکه پاشنه آشیل لاغر شدن بعد از رفع موانع ذهنی دیگه که مهمترن همین سیر شدن با غذای کمتره .یا به قول خیلی ها کاهش اشتها و میل غذا و لاغر شدن . من از امروز به این شیوه عمل می کنم تا یک عادت صحیح لاغری رو در خودم ایجاد کنم و بعد در همین فایل می آم ونتیجه ارو خدمت استاد و دوستان گرامی اعلام می کنم ………در آخر صحبتم از فرشته درونم الهه تشکر می کنم که با این پیشنهادنیت روزه ۴ ساعته بعد از هر وعده غذایی منو به سمت تناسب اندام که سالهاست تبدیل به یک آرزو شده هدایت وحمایت می کنه …..برای خودم و دوستانم آرزوی موفقیت دارم . استاد نظرتونچیه در این مورد ؟ خیلی متشکرم
سلام و درود
من این طریق عمل نکردم و به این طریق آموزش ندادم
ولی شما هر ایده ای داری اجرا کنید و نتیجه اش رو تجربه کنید
سلام و درود به جناب عطار روشن
——————————
قبل از اینکه دوره ی گام اول رو خریداری کنم ،در یکی از لایوهای اینستای شما شنیدم که گفتید : من هر ۴ ساعت غذا می خورم .و این توی ذهنم به شکل یه الگو مونده .
قبلا هم یکی دوبار موفق شدم که فاصله ۴ ساعت رو رعایت کنم ولی نه مث امروز که نیت روزه به مدت ۴ ساعت کردم .
امروز ساعت ۱۰ و نیمبعد از خوردن صبحانه دلخواهم نیت روزه کردم که تا ساعت ۲ و نیم چیزی جز آب نخورم .و نخوردم .اتفاقا ساعت ۱۱ و نیم برای خرید بیرون رفتم کلی هم پیاده رفتم و برگشتم خونه . وقتی برگشتم کلی آب به سر و صورتم زدم تا خنک شدم خیلی دلم خواست چیزی بخورم ولی به خودم گفتم تو روزه ای یادت باشه فقط آب بخور .رفتم یک لیوان آب خنک خوردم .و مشغول تهیه ناهار شدم .ولی حس آدمای روزه دار داشتم که با چه ذوق و شوقی واسه خودشون افطاری درست می کنن .
جدن حس خوبی داشتم .ساعت یک سر و صدای شکمم بلند شد .ولی فقط آب خوردم و لذت بردم از احساس مسلط بودن به اوضاع .و اینکه در این لحظه بنده شکم نباشم و بهش یاد بدم صبر کنه .
قبل اینکه ساعت دو نیم بشه کتری آبجوش گذاشتم و یه مقداری میوه آماده کردم .
ساعت مقرر مث روزه دارا که افطار می کنن یه فنجون آبجوش خوردم و میوه ،یک ربع بعد ناهار خوردم ،چقدر بهم چسبید ،سعی کردم به خاطر شدت گرسنگی مجبور به زیاد خوری نشم .موفق شدم . ۴ ساعت بعدی از سه شروع شد تا هفت غروب . در این بین چیزی جز آب نخوردم .باز ۷ به همین شکل شام خوردم .الان یه حس خوبی دارم و خوشحالم……. اگر تا ۱۲ شب بیدار بمونم حتما یه مقدار غذا می خورم بعد استراحت می کنم . البته نه به اندازه وعده ی شام .
این روش را تا ۲۱ روز یعنی تا ۸ شهریور ادامه می دم .
هدفم اینه ذهنم احساس گرسنگی سیری رو بخوبی یاد بگیره و همینطور یاد بگیره با غذای کمتری هم میشه سیر شد .
ممنون از اینکه توجه فرمودید و نظر گذاشتید 💖
سلام و درود
خیلی عالیه که نتیجه تمریناتت رو به اشتراک می ذاری
استاد خوبم سلام مجدد .وقت بخیر ،از این عالی تر توجه شما به هنرآموزان و شاگردانتونه که فوق العاده تاثیر می ذاره در ایجاد دلگرمی به جهت ادامه مسیر .
پاینده باشید
به نام خداوند مهربان
سلام خدمت استاد گرامی و دوستان خوبم .
اگر مدتها هست که در این راه هستید ولی هنوز نتیجه نگرفتید و بر عکس چاق تر هم شدید به خاطر وجود یک سری باورهای غلط مخفی هست که بسیار تاثیر گذار در روند لاغری ما هست .
کلمه ی رژیم بسیار حالت بدی به آدم میده و ما همیشه در طول رژیم محدود بودیم که نباید بخوریم و لی ذهن ما همیشه ما رو تشویق به خوردن کرده که بخور فقط یه امشب هست یا بخور دیگه گیرت نمیاد ووووو باعث میشه ما خیلی راحت اراده و تصمیم خودمون رو بشکنیم و بخوریم و برای همین وقتی اسم رژیم میاد ما احساس،شکست و ناتوانی در ذهنمون میاد .که خیلی احساس بدی هست .
اما در این روش ذهنی هیچ خبری از محدودیت نیست و برای مایی که سالها گرفتار رژیم بودیم این دوره رو فرصتی برایی رهایی از محدودیت می بینیم و اون اوایل دوره با خیال راحت و لذت غدا به اندازه که بخواییم میخوریم و واقعا ما به این آسودگی و به این آرامش هنگام غذا خوردن نیاز داریم و ممکنه افراد بعد از چند روز دیگه اون حرص،و ولع رو نداشته باشن و دیگه چشمشون به دنبال خوردن غدای اضافه از روی سفره و .. نباشن و دیگه به دنبال خوردن کلی شیرینی با چایی نیستن چون ما فشار رو از روی ذهن برداشتیم و ناخود آگاه گرایشمون به خوردن کمتر میشه و حالا این بستگی به مقاوت ذهن افراد داره و افراد واقعا بعد از یک مدت که از بودن در دوره ها گذشت میبینن که از قبلا خودشون چقدر کمتر غدا میخورن .
ما همیشه که در رژیم بودیم میخواستیم از طریق کنترل غذا و محدودیت به لاغری برسیم و همیشه هم ناموفق بودیم اما در این دوره ذهن شما چون اول به آرامش رسید و بعد به لذت در خوردن مواد غذایی رسید پس تونست خوردن رو کمتر بکنه و دیگه شما تمایل دارید کمتر بخورید و این با رژیم فرق داره و نگو چون من دارم کمتر میخورم پس من رژیمم نه مطمعن باش چون قبلا زیاد خوردی چاق بودی و این روش کمتر خوردن مهم هست که از چه راهی کمتر بخوری .
در لاغری ما نباید تصمیم بگیریم که کم بخوریم ذهن باید تصمیم بگیره و در شما ماندگار خواهد شد .
ذهن ما دست میزاره روی نقطه ضعف ما که اونم چیزی نیست جز ترس از خوردن .همه ی ما سالها از خوردن وحشت داشتیم و برای هر غذایی میزان چاق کنندگی در نظر گرفتیم و گفتیم این غدا ما رو چاق میکنه و اون بیشتر چاق میکنه و اما ما توانایی داریم این مساله رو (ترس از خوردن )حل کنیم و از این عبور کنیم .
در دوره ی اول یه حمله به این باور غلط داشتیم که خوردن ما رو چاق نمیکنه بلکه اشتباه خوردن ما رو چاق میکنه و کلی دلیل آوردیم که همه ی غذا ها در ما و متناسبها یک جور عمل میکنه ولی چرا اونها لاغرن و ما چاقیم و یواش یواش ستونهای این باور رو متزلزل کردیم و به این ترتیب حمله ی بی سر و صدا یی به این باور داشتیم .
هنوز این باور ترس از خوردن در بعضی از شما ریشه داره و تاثیر گذار هست که خوردن باعث چاقی میشه و در واقع چون پیغام سیری رو درست تشخیص نمیدید نمیدونید به اندازه خوردید و یا زیاد خوردید و یا کم خوردید بعضیا هنوز وسواس در خوردن هستن و قاشقها رو میشمارن ولی باید بر این ترس غلبه کنیم تا رهایی از چاقی رو داشته باشیم و باید با غلبه برراین ترس اعتماد به خودمون و ذهنمون داشته باشیم و تشکر از خداوند و نمعتاش داشته باشیم
حالا یک قدم دیگه در این مسیر میخواهیم برداریم اینکه پیغام سیری رو دریافت میکنیم یا نه ؟ و بعضیا به خاطر وسواس،شدن در گرفتن این پیغام سیری نتیجه ی مطلوب نمیده در واقع انگار برای بعضیا این موضوع استرس ایجاد میکنه و نتیجه عکس میده یعنی لاغر که نمیشه هیچی و ممکنه چاق هم بشه چون ترس از خوردن تاثیر منفی میزاره .
پس بدونید پیغام های بدن از دو طریق در بدن ما اعمال میشن یا از طریق اعصاب و یا از طریق احساس ما وقتی ناراحتیم در بدن احساس خستگی و بی حالی میکنیم وقتی دلت تنگ هستیم احساس علاقه در ما برای دیدن اون فرد شکل میگیره در تمام این موارد ما یه تغییر احساس رو درک کردیم و کاملا درونی هست و تغییر روی جسم شما فعلا نداره ولی وقتی پای شما به میز میخوره دردی در بدن شما صورت میگیره که اون تحریک عصبی در شما به وجود میاره .
همه ی احساسها اول یک پیغام درونی هستن و بعد به جسمی تبدیل میشن و من وقتی خوشحالم اول خیلی حالم خوبه و لی اگر خوشحالی خیلی بیشتر بشه ممکنه از شدت خوشحالی گریه هم کنید و این تبدیل واکنش احساسی به جسمی هست وقتی من گرسنه هستم اول یه احساس درونی هست ولی اگر توجه نکنم تبدیل میشه به ضعف و سستی در بدن و اگر احساس سیری رو درک نکنید تبدیل میشه به تهوع و درد در شکم و مشکلات بعدی که اینها نشونه هایی از تبدیل احساس به درک درونی هست پس باید اینقدر بدن من در تشخیص این احساس سیری قوی بشه که دیگه خود به خود به اون حد شکم درد نخوره .
درک این احساس سیری رو با یک تکنیک ساده میخواییم بیان کنیم درک این احساس،سیری و گرسنگی نباید بر اساس عوامل بیرونی باشه و گرنه مشکل ساز میشه بنابراین برای شناسایی این احساس برای چند روز فقط تا وقتی واقعا گرسنه نشدید چیزی نخورید و در واقع صبر کنید تا این احساس گرسنگی تبدیل به واکنش جسمی بشه مثلا قار و قور شکم و یا سر و صدای شکم و یا هر حالت مشابه که نشون بده بدنت نیاز به غدا داره درک این موضوع خیلی خوشایند هست چون چاقها این رو درک نکردن و بر اساس عادت غذا میخورن و چون زمان خوردن اونها نزدیگ بهم هست قبل از اینکه گرسنه بشن چیزی میخورن عملا اون رو درک نمیکنن و هر کس بگه احساس ضعف داره اون ذهنی و عادت هست
پس اجازه بدید برای یک هفته این احساس گرسنگی رو تجربه کنید و بعد اقدام به خوردن کنید .
یعنی اگر در بدنت سر و صدای گرسنگی بود به اندازه ای مصرف کنید که اون صدا برطرف بشه و اون حالت دیگه نباشه و دیگه نخورید پس نیاز نیست لقمه ها رو بشمارید و این درک احساس سیری و گرسنگی بسیار لذت بخش هست و وقتی مطمعنی مقدار غدا خوردن شما کمتر شده مطمعن باش در مسیر متناسب شدن هستی و استرس نداشته باش که حالا به اندازره خوردم یا نه و فقط مطمعن باش کمتر خوردی این خوبه و لقمه های خودت رو نشمار و بررسی نکن که ایا به اندازه خوردم نخوروم و یا زیاد خوردم و این کار نتایج بدی به همراه داره سعی کنید از طریق احساس خودت رو جلو ببر و احساس بهترین چیز برای تشخیص هست اگر امروز غدا خوردی و اما احساس خوبی نداشتی به خودت سخت نگیر و بگو دفعه ی بعد کمتر میخورم و حالا فرصت هست و فکر نکن اگر این دفعه زیاد خوردی دیگه کار خراب شده و نه برنامه ات این باشه احساس خوبی رو تجربه کنی و اگر بعد از عذا احساست خوب بود دیگه کاری به نجواهای ذهنی نداشته باش و اگر گفت توخوب نخوردی اصلا بهش توجه نکن و گوش نده اون احساس اولی مهم هست و احساس من باید بالاترین راهنمای من برای لاعری باشه برای یک هفته اجازه بده واقعا گرسنه بشی و بعد به اندازه ای بخور که اون احساس واقعا برطرف بشه اگر احساس گزسنگی و ضعف کردید و بدن شما واکنش بده اون وقت به اندازه ای بخور که اون احساس برطرف بشه و ذهن ما متوجه میشه سیری یعنی چه و دیگه ذهن ما رو وادار به خوردن زیاد نمیکنه .
دوستانی که میگن مدتها هست خوردن اونها کنترلی نیست و خود به خودی کمتر میخورن و دیگه علاقه به خوردن زیاد و همه چیز خوردن ندارن باید بدونید شما خیلی خوب عمل کردید .
ترس از خوردن برای ما مشکل به وجود میاره و چو ن از خوردن میترسید توجه ات به عمل خوردن هست نه خوردن بنابراین باید اون رو برطرف کنید .
حالا که خوردن من خود به خود تغییر کرده برای اون تغییر احترام قایل باشید و سعی کنید هر چیز ی مصرف میکنید بدون ترس باشه .
برداشت من از فایل :
واقعا ترس از خوردن یه باور نادرست در همه ی ما هست که من از وقتی وارد این سایت شدم دارم روی اون کار میکنم چون سالها خودم در رژیم بودم و سالها محدودیت و نخوردن داشتم و سالها شام و ناهارم غدای پخته و بدمزه ای بود که باید با کلی محدودیت در کنارراون غداها ی بدمزه به راهم ادامه بدم تا شاید لاغر بشم و اما من عالی لاغر میشدم و اما مشکل این بود که ماندگار نبود و وقتی وارد این مسیر شدم باور م نمیشد همه چیز میتونم بخورم و مواد غذایی هیچ فرقی با هم ندارن و مواد غذایی ترس ندارن چون من برای هر مواد غذایی کل شرح حال داشتم و هیچ وقت خیلی از اونها رو جرات نداشتم بخورم و برعکس خیلی از اونها رو باید زیاد میخوردم تا بتونم چاقی خودم رو کنترل کنم و از بس بعضی از مواد غذایی رو نخورده بودم دیگه رغبتی به خوردن اونها ندارم و نداشتم مثل نوشابه و دلستر و استیک و …. بس که گفتن نخور چاق کننده هست و همیشه محدود بودم و من نمی خوردم دیگه برام عادت شده و هیچ علاقه ای به خوردن این نوشیدنی ندارم و دوست ندارم اصلا اون رو امتحان کنم یادم میاد اولین موردی که دوست داشتم امتحان کنم در این آزادی و این راه برای غلبه بر ترسهام این بود که شام هر آنچه دلم میخواست بخورم و این برای من مرز شکستن رژیم واقعی بود چون خیلی به شیرینی علاقه نداشتم و بیشتر اهل خوردن غذا بودم تا خوردن دسر و شیرینی و نوشابه …و همیشه نخوردن غدای دلخواهم بعلاوه نخوردن چیپس،و پفک و کرانچی و ….من رو زجر میداد تا نخوردن شیرینی و بیسکوییت ….و خوردن اونها برای من ازادی کامل بود و یادم میاد هر چیزی رو که سالها نخورده بودم داشتم امتحان میکردم مثل کره و مربا و یا سرشیر محلی با عسل و یا سلیون و یا تخم مرع سرخ شده در روغن فراوان و یا کلی چیز دیگه که واقعا داشت دیگه مزشون یادم میرفت و در واقع هر وقت دلم می خواست چیپس و پفک میخوردم و اما یه جورایی از بس در رژیم بودم و نخورده بودم دیگه عادت کرده بودم و من همچنان عادت کردم با غذا هیچ دسر ی مثل ماست و ماست موسیر و سالاد و نوشیدنی و … نخورم و به عنوان میان وعده اگر گرسنه شدم میخوردم تا غدا درست بشه چون اگر بخوام با غذا بخورم سریع سیر میشم و عجیب دیگه مثل قبلا نیستم که بگم خوب این سالاد رو بخورم حالا بعدش عدا هم میخورم یا این ماست رو با غذا بخورم چون مزه میده نه هر چیزی که بخورم به راحتی با اون سیر میشم و نمیتونم دیگه ادامه بدم و خیلی زودتر از همیشه دست از خوردن میکشم و شاید با اونها کمی فشار شکمی رو حس کنم برای همین موقع شام یا نهار فقط خود اون غدا رو انتخاب میکنم و یا اون دسر رو به تنهایی میخورم مثل سالاد و یا ماست و …و خودم باور نمیکنم این معده همون معده هست که همیشه جا برای همه چیز داشت و میگفت خوب جای سالاد جدا هست جای غدا جدا هست حالا نوبت دسر و نوشیدنی هست و همه رو با هم میخوردم برای کنترل اشتهام اما نه الان اصلا اینطور نیست هر کدوم رو به اندازه نیاز بخورم دیگه نمیتونم چیز دیگه بخورم و سیر میشم حتی با یه میوه ی ساده و یا یه کاسه ماست و یا ….. به راحتی احساس،سیری میکنم و اصلا دیگه خبری از اون چیزی که اسمش رو گذاشته بودم اشتها نیست معلوم نیست کجا رفته و واقعا اشتها وجود نداره فقط،ساخته ی ذهن ما هست که من اشتها دارم و تو جیهی هست برای پرخوری خودمون و الان همه چیز فرق کرده خوردن من خود به خود کمتر شده و چند مدت هست در دوره ی کنترل پرخوری و اشتها هستم و دارم تمرینات اون رو انجام میدم و بسیار بسیار از گذشته ی خودم منظورم تا یکی دو ماه پیش هست دارم بازم کمتر میخورم و همین نشون میده در مسیر درستم و دارم خوب جلو میرم و اگر گاهی هم خطایی داشته باشم که به اون حالت فشار شکمی برسم اصلا خودم رو ناراحت نمیکنم و فقط،طبق تمرینات جریمه میشم تا یادم باشه درست رفتار کنم.
و من هم چون بارها گفتم خوردن ترس نداره و کلی دلیل داشتم برای این حرفم مثلا که خوردن برای تامین انرژی بدن من هست و ….. راحت تر باهاش کنار اومدم و تقریبا بیشتر وقتها راحت میخورم چون الگو در اطرافم زیاد دارم که لاعرن و همه چیز میخورن و اما حواسم هست که بسیار کم میخورن و این رمز موفقیت اونها هست مثل دخترم و خواهرم و برادرم و خواهر همسرم و دوستمو یا خواهر زاده ی همسرم و … و سعی میکنم منم دقیقا به این حالت به اندازه خوردن همه چیر بخورم تا به تناسب دلخواهم برسم و اگر که بشه در اون حالت سر و صدای شکمی غذا بخورم که واقعا دیگه هیچ ترسی برای من نمی مونه چون این گرسنگی بر اون ترس غلبه میکنه و راحت تر عذا میخورم و چقدر این خوردن دلچسب تر هست و چقدر لذت بخش تر هست و من خیلی مواقع به این صورت غذا میخورم اما داشتم که هنوز به این حالت گرسنگی نرسیدم و شروع به خوردن کردم اما نزاشتم به فشار شکمی برسه و در حد رفع اون هوس خوردم و کنار کشیدم و خلاصه تجربه کردن این احساس گرسنگی که برای من با صدای غار و غور شکم همراه هست بسیار تجربه ی قشنگی هست و در این حالت سیری رو هم عالی جواب میدم قبلا یکم اضافه تر بر نیاز میخوردم ولی جدیدا با بودن در دوره ی جدید دقیقا دارم به اندازه میخورم و غدا رو به موقع رها میکنم و در حد رفع اون سر و صدا ی شکمی میخورم چون عواقب کار رو به یاد خودم میارم که چه نتایج بدی رو تجربه خواهم کرد و همین کار بینهایت برای من ارزشمند هست و من قبلا با کلی نشانه این کار رو میکردم اما مدتی هست حتی بدون نشانه هم دارم خوب انجام میدم و به درستی به این نیازهای بدنم پاسخ میدم و از خودم راضیم و هر وقت خواست نجوایی حال من رو بد کنه که نه انگار زیاد خوردی سریع به احساسم توجه میکنم که اگر سبکم و حال و احساسم خوبه میگم خوب رفتار کردم و در مسیر درستم و من واقعا نباید با این نجواها حالم رو بد کنم و به اونها گوش بدم و باید به اون ندای درونم گوش بدم .
سلام استاد گرامی سلام دوستان متعهد
دو روز که از رفتار غذاییم خیلی راضیم و اتفاقا دیروز از دیدن تناسب خودم در اینه لذت بردم که منفی باف اومد و گفت چرا خوشحالی تو داری کم میخوری و رژیمی وقتی کلمه ویرانگر رژیم اوارد داستان زندگینم مثل یک فیلم اومد جلوی چشمم محدودیت ها و زجر کشیدن که ای کاش نتیجه داشت و در اخر بازگشت هر چه لاغر شدی به همراه اضافه وزن بیشتر و ولع و ولع و ولع به غذا، یادم رژیم کانادایی من از ۹۴ به ۱۰۰ رسوند یعنی من اصلا هر چی میخوردم از ۹۴ به ۹۵ هم نمیرسیدم ولی رژیم کانادایی دست قدرتمندی تو چاق تر کردن من داشت به طوری که هر کی بخواد چاق شه بهش میگم رژیم کانادایی بگیر و اون هم میخنده
فایل دیروز استاد مثل یک معجزه درست و به موقع بود و همه چی به قدری خوب توضیح دادکه جوری منفی باف کوبوند زمین که هنور نتونسته خودش جمع و جور کنه دلم بد جور براش سوخت حالا خودم میرم جمع و جورش میکنم اخه اون باید باشه نمیشه نباشه اگر دیروز بهم گیر نمیداد من انقدر فایل با دقت گوش نمیدام منفی باف تو کسب اگاهی های بیشتر میتونه خیلی هم مفید باشه
نکته اینکه ما غذا خوردن با رفتارهای بد غذایی اشتباه میگیریم
ما یک عمر فکر کردیم خوردن یعنی انقدر بخوری تا منفجر شی و درست غذا خوردن یعنی رژیم خوب اگر اون طرز خوردن غذا درست بود که این همه اضافه وزن جمع نمیشد و من اصلا اینجا نبودم پس یک جای کار اشتباه بوده پس خوردن در حد انفجار رفتار و خواسته درست جسم و روح ما نیست ناشی از فرمولهای غلط ذهن الان فرمولها درست شده ترس لز خوردن ریخته و تو با ارامش و لذت میخوری و چون دیگه از خوردن نمیترسی ولعت نسبت به غذا کم میشه و میتونی به موقع دست از غذا بکشی و چون یک عمر برای لاغری محدودیت خوردن گزاشتی به وسیله رژیم اینبار هم منفی باف بیچاره میگه رژیمی در صورتی که تو اینبار خودت با میل و رغبت داری درست میخوری و به راحتی دست از غذا میکشی و چون از این همه با ارامش غذا خوردن بعد یک عمر لذت میبری نیازت به خوردن کم و کم تر میشه چون اون قسمت از مغزت که قبلا لذتش از خوردن باده تا دیس پلو پر میشد الان با یک کف گیر برنج به اندازه اون ده دیس و چه بسا بیشتر هم لذت میبره و دیگه دستور به خوردن نمیده چون اشباع شده اما رژیم دواقع با اعمال محدودیت تو رو وادار به خوردن میکنه و اگر تو یک بشقاب هم بخوری چون میزانش اون تعیین کرده نمیتونی به راحتی بلند شی
من دیروز چنان نهارم با لذت خوردم که دیگه نیازی به خوردن شام نداشتم و نکته مهم اینکه تو خوردن خیلی خوش سلیقه شدم و دست پختم هم بهتر شده چون قبلا هدف فقط خوردن بودو با روند چاقی دستپختم هم بد میشد و حجم غذا بیشتر میشد ولی الان میخوام از غذا لذت ببرم نمیخوام حجم معدم پر کنم اصلا اگر برنجی شفته باشه من نگاه نمیکنم و خوب میفهمم چرا همسرم که فردی متناسب بود بیشتر از غذا ایراد میگرفت در مورد شیرینی ها باید بگم کیفیتشون برام خیلی مهم و واقعا نمیتونم هر شیرینی بخورم
و نکته دیگه اینکه موقع خوردن یک دفعه سیر میشم مثلا حت اگر نصف میوم مونده بشه و دست از خوردن میکشم نمیدونم این حس تازه به سراغم اومده یا قبلا هم بوده و من ازش خبر نداشتم و درکش نمیکردم
امیدوارم تونسته باشم منظور این فایل خوب رسونده باشم به دوستان پیشنهاد میدم خوب این فایل ارزشمند گوش بدن
به نام خدای پرمحبت
سلام به همه عزیزان
گام ششم:
کلمه رژیم نه تنها به افراد چاق،بلکه به افراد متناسب هم احساس خوبی القا نمیکنه.چون یاد تلاش هایی میوفتیم که نتابج ماندگار نداشته و همچنان بعد از اون پرخوری میکردیم.
برخلاف دیگران من در رژیم بسیار تعهد داشتم و ازش لذت میبردم اما کافی بود دوباره طعم غذاهایی که ممنوعه بود رو بچشم! اون وقت بود که مغزم فرمان میداد که بخور دیگه پیدا نمیشه بخور بخور بخور…
خداروشکر که هیچوقت رژیم خودم رو نشکستم و تا اخر مسیر ادامه دادم و وقتی میبینم توی انجام کارهای سخت اراده عالی دارم پس مطمئنم در این راه به این اسونی هم اراده و استمرار خواهم داشت.
اگر به انچه مینویسم و میگویم (عمل کنم)
رهایی از احساس رژیم بسیار لذت بخش است چون رهایی و ازادی موردعلاقه ترین رفتارِ روحماست.اون از زنجیر و زندان متنفره و حالا اگر بخواد با رژیم لاغر بشه بسیار اذیت میشه و اعصاب ماروهم به هم میریزه.چون با ذات واقعی خودش در تضادِ..و ما هیچ وقت تامل و فکر نکردیم که چرا وقتی رژبم داریم انقدر عصبانی هستیم….چون از ذات واقعی خود دور میشیم…..
از وقتی وارد سایت شدم کم کم تمایلم به غذا کم شد.اما چرا؟ چون فشار رژیم رو از روی خودم برداشتم و ذهنم رو رها کردم تا خود به خود مصرف غذام کم بشه.
نکته: هر بار که میخوام غذا بخورم از خودم سوال میکنم: ارمیتا اگه تو یک ادم متناسب بودی این غذا یا میوه رو میخوردی؟ چون اگر غذا مونده یا میوه خراب بشه بارها دیدیم که یک فرد متناسب به هیچ عنوان اون رو نمیخوره چون خودش رو لایق بهترین غذا خوردن میدونه!
اما فرد چاق سنگ هم جلوش بزاری به راحتی میخوره.
به عنوان مثال روزی با یکی از فامیل ها که بسیار متناسبه رفتیم تا بستنی بخوریم.روی اون بستنی کمی خامه ریخته بودن که از نظر من بسیار خوشمزه بود اما اون فامیلمون خامه رو دور ریخت چون گفت از مزش خوشم نیومده.
من حدس میزنم چون مطمئنه که با هیچ مواد غذایی چاق نمیشه پس حداقل همون چیزی رو که میخوره از بهترینش انتخاب میکنه و به بدنش احترام میزاره.
چرا باید با لذت غذا بخورم؟
وقتی با لذت و احساس خوب غذا میخوری ذهن و جسم ما این لذت رو درک میکنه و مقدار غذایی ما کم میشه
باور داشتم که هرکس با به به و چه چه غذا بخوره چاق میشه اما حالا فهمیدم که نه….چون الگوهای زیادی دور و برم دارم که با لذت و عشق غذا میخورن و متناسب هستند.
حالا اگر من تناسب اندام کامل ندارم و بعضی از اعضای بدنم اضافه داره باید قبول کنم که بیشتر از حد نیازم خوردم برای همین به این شکل در اومده.به قول یکی از دوستان همون زیاد خوردنه و احساس باد کردن باعث شد شکم ما بیاد جلو^^
موضوع بسیار مهمی هست که من نباید کم بخورم بلکه باید ذهنم تصمیم بگیره که غذا خوردنم رو کم کنه
حالا به چه صورت؟
نقطه ضعف من ترس از خوردن میباشد و ذهن من بارها دست روی نقطه ضعفم گذاشته تا من رو بیشتر بترسونه و سواستفاده کنه…
سال ها از خوردن ترس داشتم و عادت داشتم تفکیک غذایی کنم و بگم بستنی چاق میکنه فست فود چاق میکنه کیک چاق کنندهاس و…
و هر رژیمی هم که به من داده میشد فوکوس و تمرکزش روی نوع غذا بود و همین فکر های تکرار شونده تبدیل به باور که خوردن باعث چاقیست در من شد.
درسته که به سرعت نمیتونم ترس از خوردن رو از خودم دور کنم اما بالاخره میتونم انجامش بدم و این خبر خوشحال کنندهای است..
نکته مهم و کلیدی ☆خوردن باعث چاقیم نبود بلکه اشتباه خوردن باعث چاقی من بود☆
غذای ما و افراد متناسب یک نوعه و برای همین میگم خوردن باعث چاقی نمیشه….اما رفتار ما در برابر غذا باهم متفاوته.
غلبه بر ترس از خوردن یعنی رهایی و احترام به ذهن و تشکر از نعمت های خداوند.
اگر ترس از خوردن داشته باشم فرقی نمیکنه چه مقداری بخورم چون در هرصورت اثر منفی میزاره!
چون بنا بر قانون کیهانی
احساس خوب=اتفاقات خوب و احساس بد=اتفاقات بد
این یک قانون بدون تغییر است.!!
از نظر علمی پیغام های بدن به دو شکل منتقل میشود
۱_احساس
۲_اعصاب
وقتی خوشحالیم احساس انرژی بیشتری داریم
وقتی دلتنگیم احساس نیاز به دیدن فردی رو داریم
وقتی ناراحتیم احساس انرژی کمتری داریم و در تمام موارد ما فقط یک احساس درونی داریم که هنوز به واکنش تبدیل نشده.
در ابتدا همه اینها یک احساس درونی اما اگر ادامه پیدا کنه به شکل واکنش در بدن نمایان میشه
مثال هایی از تبدیل حس به واکنش:
اگر احساس تنهایی کنم بدنم درد نمیگیره اما اگر ادامه پیدا کنه ممکنه گریه گنم
اگر از حیوانی بترسم ابتدا ممکنه اتقاقی نیوفته ولی اگر ادامه پیدا کنه ممکنه جیغ بزنم
اگر گرسنه باشم و چیزی نخورم و این حس ادامه داسته باشه پس شکمم سر و صدا میکنه!!
وقتی احساس سیری رو تجربه نکنی بعد از مدتی درد در ناحبه شکم احساس میکنی.
تمرین گام ششم:
به مدت یک هفته تا زمانی که احساس گرسنگیام تبدیل به واکنش بدنیام نشده چیزی نمیخورم
تا با این تمرین گرسنگی و احساس رفع گرسنگی رو تجربه کنم.
خدارو صد هزار مرتبه شکر که من در روز به همین شکل عمل میکردم و کم پیش میومد میوه یا میان وعده بخورم.
و حالا زمانی که در حال غذا خوردن هستم چطور نقطه سیری رو پیدا کنم؟
فقط در حدی غذا بخورم که سر و صدای شکمم قطع بشه
استاد سپاس بابت این تمرین فوقالعاده من نتیجه این تمرین رو گرفتم و خیلی وقته مثل یک ادم متناسب یا گرسنهام یا سیرم و احساس خفگی ندارم.
امروز تصمیم گرفتم یک چکاب هفتهای داشته باشم و خودم رو با ۷ روز پیش مقایسه کنم.
خب تغییرات عالی و روند تکامل خوبی داشتم، در مقابل مواد غذایی مخصوصا در مهمانی رفتار عالی نشون دادم و غذاهایی که برام ضرر داشت یا دوست نداشتم رو نخوردم.
وقتی زود از سر سفره بلند میشدم احساس شادی و سبکی داشتم و همیشه برای تمرین لقمه آخر غذام رو نمیخورم.
حرص و ولعی نسبت به غذا ندارم و میدونم در مسیر متناسب شدن هستم..
اما سوالی داشتم.آیا میتونم دو روز وقفه بندازم و این ۶ گام رو دوره کنم یا باید هر روز حتما یک فایل رو گوش بدم و تمرینش رو انجام بدم؟ ممنون که جواب میدید
به نام خداوند مهربان
با عرض سلام و ادب خدمت استاد گرامی و همراهان عزیز 🌹🌹
این پنجمین باری است که این دیدگاه رو می نویسم ،متاسفانه به مشکلی برخوردم و امیدوارم این دفعه موفق بشم.
ششمین روز کلاس :
امروز مطابق کلاس های قبلی اولین کاری که باید انجام بدم مطالعه ی جزوه است .
آیا با رژیم لاغری می توان لاغر شد ؟
فکر می کنم مهم ترین سوالی که می توانیم از خودمان بپرسیم اینه ،همه ی ما بارها و بارها به روش های مختلف این کار رو انجام دادیم ،حالا هرکسی به نحوی از کاری که کرده کمی یا شاید هم تمام اضافه وزنش رو کم کرده باشه ولی نکته ی اساسی و مهم اینه که ما هیچ وقت نتونستیم وزنی رو که کم کردیم برای همیشه ثابت نگه داریم .
خودم تا حالا سه بار تمام اضافه وزنم رو با رژیم غذایی کم کردم و به تناسب اندام دلخواهم رسیدم ،ولی هیچ وقت این تناسب اندام پایدار و ماندگار نبوده 😔😔
الان اینجام فقط و فقط برای اینکه متناسب بمونم برای همیشه .
توی جزوه امروز یک نکته ی مهم وجود داره اونم یک برنامه ی یک هفته ای است که استادم برای ما گذاشته ،
و اون اینه که بتونیم اشتهای خودمون رو کنترل کنیم .
چطوری ؟
نمی دونم ،باید بریم سراغ فایل صوتی .
این جلسه هم از دیدن تصویر استاد محروم هستیم ،با شور و شوق فراوان و بعد از خوندن متن مهم اول جلسه ،همه در سکوت و آرامش منتظر شنیدن صدای استاد هستیم فایل صوتی رو روشن کردیم ،مثل همیشه صدای گرم و دل نشین استاد به گوش می رسد.
استادم ابتدای صحبت هاشون از یک دوست عزیزی یاد کردن و مشکلشون .
دوست عزیزمون با اینکه تمام تمرینات رو به خوبی انجام دادن و استمرار داشتن و درک بالایی هم از مطالب داشتند، ولی متاسفانه دچار افزایش وزن شدن .
این فایل صوتی آموزشی است برای رفع مشکل همه ی ما که به صورت پنهانی ما رو درگیر خودش می کنه و تمام تلاش ما رو زیر سوال می بره .
بعد از یاد دوست گرامی استادم دوباره درباره ی کلمه ی رژیم برای ما گفتن .
رژیم برای من :
حس ناامیدی ،افسردگی ،بی عرضگی ،خستگی ،تنفر از دنیا ،تنفر از زندگی و آخرین و شاید کم اهمیت ترین نکته برای من نخوردن غذا بود .
تعهد :
کلمه ی دیگه ای که یک زمانی خیلی بهش وفادار بودم و الان نیستم، تعهد به کارهام است .از بس توی این مدت همش رژیم رو شکستم و گفتم از فردا ،از شنبه .
دیگه این موضوع برام کم اهمیت شده .
می دونید به چی رسیدم ،آخه گاهی شکستن تعهد با اراده اشتباه می شه ،منم اینا رو با هم اشتباه کردم ،روزی که قرار بود برای داشتن اراده به خودم افتخار کنم که با وجود شکست های پی در پی بازم از اول شروع کردم . پس من با اراده بودم ،درسته ولی متعهد نبودم .
این بی تعهدی باعث شد که من درجا بزنم و پیشرفت نکنم می دونید مثل اینکه شما بخواین از یک نردبان بالا برید پس شما دوتا پله می رین بالا باز برمی گردید سرجاتون، باز دوباره با تلاش دوتا پله رو می رین بالا ،باز بر می گردید سرجاتون و این معضل باعث می شه همیشه توی زندگی در جابزنیم و خوش حال باشیم با اراده ایم ،در حالی که ما باید اراده رو در استمرار به کاری که داریم انجام میدیم متصل کنیم .
من الان اینجام با تمام وجود ،اراده ی من باید متصل باشه به استمرارم و من باید متعهد باشم به اون چیزی که دوست دارم انجام بدم و به آرزوم برسم .
حالا صحبت میشه از برنامه ی روش لاغری :
چیزی که اول اینجا یاد گرفتیم این بوده که رهایی پیدا کنیم از احساس بد رژیم و فرصتی پیدا کنیم که با خیال راحت و آسودگی غذا بخوریم .
دومین نکته بعد از رهایی ،کم شدن اشتها و کم شدن حرص و ولع خوردن بود .
چون دیگه از درد و فشار رژیم راحت شدیم پس سکان این کشتی رو بدست ذهنمون دادیم و ذهن خودش گرایش به خوردن کم و کمتر می شه .
به نظرم هیچ کدوم از ما آدم های خیلی پرخوری نبودیم ولی همه ی ما با رژیم غذایی دچار ولع و حرص خوردن شدیم ،برای منکه واقعا همین طوری بود .اگه به خودم بود هیچ وقت زیاده روی نمی کردم ولی همیشه هر وقت برنامه رژیم رو شکستم یا حتی با پیروزی تمام کردم ، این حرص و ولع بود که منو بی چاره می کرد .
تمام این مسیرهای ما بستگی به ذهن ما و مقاومت اون داره که ما کی موفق می شیم سکان امور رو به دست ذهن بسپاریم .
سومین نکته ی که اینجا یاد گرفتیم ،کمتر خوردن با ذوق و شوق بود ،بدون حتی ذره ای ناراحتی یا فشار ،خود به خود اتفاق می افتاد ،و ما بعد چند روز متوجه کم خوردن خودمون و بی اشتهایی خودمون می شدیم .این عالی ترین قسمتش بود .
چقدر سختی کشیدم که خوردن رو با آرامش و با لذت و با آگاهی تجربه کنم و همیشه شکست خوردم اما الان خودش به این نقطه رسیده ،خدارو شکر .
این نتایج عالی رو بدست آوردیم، درسته ،اما نکته ای وجود داره ،گاهی وقتی با کم خوردن مواجه میشیم شک و استرس در ما بوجود میاد که آیا من دوباره رژیم گرفتم ،دارم کم می خورم ؟
استاد می گن اگه حالت خوبه بعد خوردن و از خوردن لذت می بری یعنی رژیم نداری .
استاد برمی گردن به مشکل دوستمون و شاید همهی عزیزانی که موفق نشدن و اون مشکل :
ترس از خوردن است.
درسته است ،همه ی ما در تمام سال هایی که برنامه ای رو دنبال کردیم برای لاغری ،اصل و اساسش برنامه غذایی بوده که این برنامه ترس و وحشت فراوانی برای ما از غذا به یادگار گذاشته .
هرقاشق برنج چقدر کالری داره ،یک کف دست نان چطور، میوه ها چی .
همین الان موقع خوردن ،خیلی از این نکات رو با خودمون مرور می کنیم که مبادا من برنج زیاد خوردم ،نون چی ،هر چقدر هم تلاش می کنیم که برامون مهم نباشه ولی شده گاهی بهش فکر کنیم.
انتظار معجزه نداشته باشید .خود من سالیان زیادی است که ترس از خوردن دارم و هنوز این ترس رو می بینم و حتی موقع خوردن پسر کوچکم که اضافه وزن داره من می ترسم بهش بدم بخوره .
جمله ی عاشقانه ی فایل :
ترس از خوردن به سادگی برطرف نمی شه ولی خوبیش اینه که بالاخره برطرف میشه.🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰
آموزش استاد برای اینکه بتونیم بهتر با این با ترس مقابله کنیم :
آیا ما پیغام سیری رو دریافت می کنیم ؟
آیا به موقع دریافت می کنیم یا بعد از زیاده روی کردن ؟
وای خدای من چقدر تو این سالها دلم می خواست وقتی حالم بد میشد و پرخوری می کردم دوست داشتم این پیغام رو پیدا کنم اصلا نبود ،همیشه با خودم و خدا درگیر بودم که پس من کی سیر میشم این همون ولع و حرص خوردن بود که بعد از هر بار شکست بهش می رسیدم .
نکته اساسی درباره ی من این بود که سیری من مصادف بود با پرشدن شکمم ،هر وقت دیگه جا نداشتم می گفتم سیر شدم 😔😔
یکدفعه یک فیلم می دیدم یک نابغه ی کامپیوتر توش بود وغذاش خیلی کم بود ،یکی ازش پرسید تو با این غذای کم سیر میشی گفت :لازم نیست سیر بشم کافیه گرسنه نباشم .خیلی این دیالوگ رو دوست داشتم و دلم می خواست منم انجامش بدم ولی نمی شد کمی سعی کردم نشد، حالا می فهمم چرا ؟چون اون موقع فرمول های ذهنم اشتباه بود .
وای ببخشید که متنم خیلی طولانی شد ،قول میدم از این جا خلاصه بنویسم .
احساس :
مثل خوش حالی ،غمگینی ،تنهایی ،دلشوره
عصبی :
مثل گریه ،خنده ،درد
تمرین برای درک احساس سیری و دوری از استرس خوردن و ترس از خوردن :
حالا دیگه به میزان غذا و نوع غذا اصلا دقت نکنید ،دیگه مهم نیست شما چه مقدار غذا و چه چیزی می خورید مطمئن باشید که این بهترین اتفاق برای شماست.
احساس شما بهترین میزان برای عمل شماست .
آموزش فایل امروز بسیار عالی و دوست داشتنی بود .
نکته های جدیدی رو یاد گرفتم که سعی می کنم بکار بگیرم .
خیلی حرف ها برای گفتن براتون داشتم ولی همین جوری هم متنم خیلی طولانی شد ،ببخشید .
استاد گرامی از شما و مطالب آموزنده ی شما بسیار سپاسگزارم 🙏🙏
همراهان عزیز با آرزوی موفقیت همه ی شما برای رسیدن به تناسب اندام ❤❤
درپناه خداوند باشید .
به نام خالق بي همتا سلام دوستان و استاد مهربان و دلسوزاستاد چقدر زيبا و با معنا صحبت ميكنيد، خيلي جالبه كه تمام صحبتها و توصيفات شما از احساس ترس از غذا و چاقي ، گرسنگي احساس گناه در وقابل خوردن و …. دقيقا همون چيزي است كه من و احتمالا همه دوستان احساس ميكنيم و دائما باهاش در حال جنگيم. الان كه غياب گام ششم رو گوش كردم ديدم تمام مشكلاتي رو كه استاد مطرح كردن من دارم. اتفاقا با ديگر دوستاني هم كه در اين مسير هستند مطرح كردم و متوجه شدم بعضي از اونهاهم تجربه كردن، تا قبل از شنيدن گام شش هنوز از خوردن غذا ترس داشتم ، هنوز از شام خوردن ترس داشتم ، هنوز از كنار گذاشتن ورزش يا هر كار ديگه اي كه براي لاغري ميكردم دچار عذاب وجدان و ترس بودم، راستش رو بخوام بگم با خودم ميگفتم خب من مسير لاغري با ذهن رو ميرم و شام نخوردن و رعايت غذاييم رو ادامه ميدم اينجوري بيشتر نتيجه ميگيرم😅😅
اما غافل از اينكه ذهن من اينجاست با من همه چيز رو ميشنوه و درك ميكنه حتي بهتر از من ، اون خيلي از من سريع تر عمل ميكنه ، تا الان كه گام شش رو گوش كردم ، من در واقع داشتم خودم رو گول ميزدم و ذهن منفي باف من ذهن چاق كننده من هم داشت منو دوباره به مسيري كه خودش دلش ميخواست ميبرد..
مهمترين برداشت من :
با سلام خدمت استاد گرامی
وجود شما وامثال شما که بدون چشم داشتی به هم نوع وهم درد خودتون کمک میکنید این باور رو به یقین تبدیل میکنه که فرشتگان درهر لباسی وبا جنسیتی در اطراف ما وجود دارند چقدر صحبتهایتان روان و شیوا ودرست احساس تک تکمان را بیان نمودهاست ما سالیان سال از غذا خوردن لذت که نمیبردیم هیچ عذاب علیم بود وپراز عذاب وجدان .امیدواریم به لطف خداوند وبعد هم تکیه با علم شما استاد گرامی دریچه تازه ای به روی همه گرفتار دراین چرخه معیوب باز شود.درپناه خدا باشید
بنام خداوندبخشنده ومهربان
سلام به استادخوب وبا شخصیت
ودوستان تناسب فکری
گام ششم.
رژیم گرفتن مارالاغرمیکند
رژیم یعنی چی ؟
اصلارژیم چگونهاست باید ان راتفصیرکنیم
رژیم یعنی سختی دیدن .یعنی کمبود ویتامینها. یعنی ریزش مو یعنی سستی بیحالی ییعنی پرازاسترس اضطراب یعنی عصبانیت کلافه شدن رژیم یعنی هیچی نبودن
ولی چراماازرژیم هیچوقت نتونستیم
دست بکشیم
همیشه وهمه جاهمراهمان بود یعنی اگه یک روزاین رژیم ازمادورمیشداحساس میکردیم درزندگیمان یک جیزی کم داریم
وقتی رژیم میگرفتم حرص خوردن زیادمیشدچون همیشه بعدازخوردن یک وعده منتظروعده بعدی بودیم که زودبرسه وما اون چیزی که قراربود بخوریم ومیخوردیم چون کم خوردن باعث میشد که نتونیم صبر کنیم وهیچوقت نتونستیم بالذت جیزی روبخوریم همیشه ترس داشتیم
درست است که من موقع رژیم گرفتن
اشتهام کم میشد ومن اصلا کرسنگیم
رانمی فهمیدم اما حالا میفهمم که من خودم بودم که خودم روکنترمیکردم
وهمیشه فکرمیکردم که این رژیم است که نمیزاره زیادی بخورم
هروقت هم شکست میخوردم هرباربایک رژیم جدیدی ادامه میدادم حالا فکر میکنیم که من چقدربااین رژیمهاانس گرفته بودم
واگریک ماه ازرژیم می گذشت فکرمیکردم یک چیزی گم کرده ام
ووقتی رژیم جدیدمیگرفتم میگفتم دیگه اینباراگه لاغربشم برای همیشه است
غافل ازاینکه همه این رژیمها سرابی بیش نبود
من یادم میاد که خیلی زیادرژیم گرفتم چون حسابش ازدستم خارج شده
رژیمهایم ازقبیل رژیم بادکترتغذیه. رژیم شیربابیسکویت ساقه طلایی.رژیم سیب زمینی باگوچه فرنگی.رژیم مواد آب پز وخیلی رژیمهای طاقت فرسای دیگروهیچکدومش تاثیرگذار نبودوتا۱۰روز یایکماه دوام نداشتند
تقریبا۲۵سال قبل بود که تازه اسم رژیم رومیشنیدیم ولی خیلی کم وپیش.
وفقط بلد بودن که بگن کم بخور این روبخوراون رونخور فقط همین من یکروزبامادرم رفته بودیم دکترو مادرم به دکتر گفت که دخترم چکار کنه که کمی لاغربشه ولی اینروهم بگم دکتر خودش هم همچین لاغرنبودولی برای من هم یه رژیمی داد که ازاون رژیمهای سخت طاقت فرسا
گفت که نان .برنج.ماکارونی. ازشیرینیجات کیک.بیسکوییت. پشمک.وازمیوه هاموز.خربوزه.تنقلات
دیگر.همه روباید حذف میکردم موقعی که به خانه اومدیم توخونه گفتیم یه زنداداش داشتم وقتی شنید
گفت طفلکی چطوری میتونه ازاین
مواد بگذره چون همه میدونستم من عاشق کیک وشیرینی وتنقلات بودم
گفتم من میتونم آخه من عاشق لاغری بودم سنمم کم بودومیخواستم
هرطوری است لاغربشم پس من تمام رژیمهای گوناگون وورزش کردن را شروع میکردم با شوق وذوق انجام
میدادم وخیلی خوب هم جواب میگرفتم .
ولی طولی نمی کشید دوباره به وزن
قبلی برمیگشتم واین برام همیشه عذاب آوربود
خواهر جاریم یک کتاب داشت به اسم لاغری سریع خیلی رزیمهارونوشته بودوکالری بعضی موادروومن بااونهم خیلی ازرژهارو گرفتم اماهیچوقت موفق نشدم.
وبعدازگذشت چندین سال من به ۱۱۰ کیلوگرم رسیدم .
وبه دکترتغذیه رفتم وشروع به گرفتن رژیم کردم من اون موقع خیلی احساس بدی داشتم واسترس واظطرابی شدیدی داشتم
وقتی استرس میگرفتم اشتهای کاذبی پیدامیکردم که حدنداشت هرچیزیکه میخوردم مینوشیدم نمیدونمکجامیرفت چه میشد ومن اصلا سیرمونی نداشتم اینقدرمیخوردم وازاینکارم خیلی بدم می اومد وهمیشه خجالت میکشیدم
دکترهرماه برام رژیم میداد ومن ضمن اینکه رژیم دکتررومیگرفتم
هفته ای سه بارهم آب درمانی میکردم چون میخواستم زودتر لاغربشمواولین ماه من هفت کیلوگرم
کم کردم وخیلی خوشحال بودم
وبعدیک ماه شروع به ورزش سبک انجام دادن کردم و خلاصه بعدچندماه سی و شش کیلوگرم کم کردم ومن فکر میکردم که دیگه وزنم
برنمیگرده.آخه اولین باربود که من سی وشش کیلوگرم کم کرده بودم فکرمیکردم که دیگه وزنم برنمیگرده
اما بطورشگفت انگیزی بعدچندماه سریعترازلاغرشدن دوباره چاق شدم
وبازبه دکتر مراجعه کردم ودکتر میگفت که باید همیشه رژیم خودم رو ادامه بدم.
درسته وقتی از صدوده به هفتادوسه کیلوگرم رسیده بودم مثل پرندههامیخواستم پروازکنم خیلی سبک شده بودم احساس میکردن موقع راه رفتن دارم میدوم واین برام خوشایندبود
و دوباره شروع کردم به رژیم گرفتن
واینبار وزنم خیلی کم پایین اومد
ومیگفتم که بدنم مقاوم شده وجواب نمیده.
ولی حالا اینقدرازرژیم گرفتن بدم میاد که هرکی ازرژیم حرف میزنه دیگه خندم میگیره
درضمن من اینقدر رژیم گرفته بودم
همیشه آرزو میکردم که یکروزبخوابم
ودرعالم خواب یکی یه قرص تودستم بزا رن وبگن اگه اینو استفاده بکنی دیگه مانکن میشی.
وحالابهترازاون جیزی که فکرمیکردم اتفاق اوفتاد
واون سایت تناسب فکری استادبود که سرراهم قرارداد
استاد انسانی به مانندفرشته مهریان وفوق العاده عالی ودست خداوند برای مادرروی زمین قراردادکه بتونیم باروشهای استادوبامطالب وفایل های بسیارمفیدی که ارائه میدهدومارا شبانه روزراهنمایی می کندتا بتوانیم
فرمولهای ذهنیمان را عوض کنیم
واین ذهن ناخودآگاه ما هست که ازهرروشی بهتر است
اون که ماراوادار به خوردن وحریص بودن میکردوفکرهای مخرب راهنمائی میکرد
ذهن ناخوداگاه بودکه همیشه توی سرمان نجوا میکرد که بخورمگه چی میشه اینکه چیزی نیست
من یادم هست که وقتی کیک وشیرینی داشتیم من هیچوقت جلوی خودم را ومیتونستم بگیرم
حتی اگه رژیم بودم دورازچشم همه باعجله کمی میخوردم چون ذهنم دستور میدادوتشویقم بخوردن میکرد
ولی حالا من چندماه است که دیگررژیم نگرفتم وحرص وولع دیگر ندارم پرخوری ریزه خواری ندارم یعنی اون چیزهای مخرب که درمن وجود داشت تمامشان از ذهنم پاک شدن
ورفتن خدایاشکرت
حتی دوماه پیش برای ثبت نام به بهداشت رفته بودیم منرو وزن کردن
ومن پنچ کیلو اضافه کرده بودم
وبه من گفتن که اینجا دکتررژیم داریم میتونی برای گرفتن رژیم بهش مراجعه بکنی
ولی من قبول نکردم وگفتم که من خودم میتونم وزنم روکم کنم ودکترباپوز خنده گفت برو ببینیم چطور میتونی وزنت روکم کنی.
امامن راهم رومسیرم رو پیدا کردم
ومن دراین مسیرباتمام تلاش
وکوششم جلو میروم ومیدان دیریازودداره اماسوخت وسوز نداره
من هستم که نتیجه عالی راکسب خواهم گرفت
چون من باهیچ روشی اینقدر راحت
نبودم وازخوردن لذت نبردم
همیشه باترس خوردم.باحرص خوردم
اگرهم جلوی خودم رو گرفتم
خودم،خودم روکنترل کردم وهمیشه
چشمم دنبال غذابود
اماازوقتی دراین سایت تناسب فکری هستم دیگه غذا.شیرینی.وجیزهای دیگردرنظرم هیچ اهمیتی ندارد
وبرایم مهم نیست اگه خواستم میخورم اگه نخواستم نمی خورم به همین راحتی حتی نگاهم نمیکنم
منی که اگه توی یخجال کیک یا شیرینی داشتیم باید حتما میخوردم
وتمام میکردم ولی حالا اصلا برام مهم نیست حتی فکرشم نمیکنم
من دیگه بخوردن فکرنمیکنم
خیلی وقتها احساس میکنم که اصلاگرسنه نیستم ونمیخورم نه اینکه
خودم رو کنترل کنم احساسم وذهنم میگن که تو سیری احتیاج بخوردن نداری
ولی قبلا ازاین احساسهارونداشتم
وهمیشه هرچیزیکه جلوم میاومد میخوردم
ویرام فرقی نداشت چه چیزی است یاچقدراست فقط میخواستم خوردنی باشه
وحالابه خودم افتخار میکنم که توانستم اول به کمک خداوند مهربان وبعدبااموزشهاوفایلهاومطالبآموزنده
ومفیداستادعزیزمان ودیدگاهای دوستاگرامی وخوبم
وخداروشکرمیکنم که دیگه ازهیچ رژیمی پیروی نمیکنم وازهیچ رژیمی سازگاری ندارم ودیگر حتی نمیخواهم اسمش روبشنوم وهمیشه میخواهم ازش دوری کنم
چون هربلای سرم آورد این رژیم بود
آرتروزشدیدزانوی پاهام.آرتورزمچ دستم .کم خونی.کمبودویتامینها بدن.از دست دادن دندانهام کم پشتی مو هام. ازدست دادن انرژی
بدنم.وهمه اینها بخاطر گرفتن رژیمهای گوناگون است
ودیگرازاین به بعد دنبال هیچ رژیمی نخواهم رفت وازاین بابت ازخدای مهربان ممنون متشکرم سپاسگزارم خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
به نام خدا
سلام به همه ی عزیزان
من همیشه تو ذهنم دلم میخواست یه رژیمی وجود داشته باشه که بتونم غذامو بخورم ولی به اندازه بخورم و همیشه فکر میکردم این بهترین راهکاره ولی نمی تونستم ذهن خودم رو برای به اندازه خوردن متقاعد کنم و همیشه هرچقدر که دلم میخواست میخوردم
من همیشه احساس گرسنگی رو دریافت میکنم و بعد غذا میخورم ولی مشکل من اینجاست که پیغام سیری رو دریافت نمیکردم یعنی دریافت میکردما درواقع بهش بی اعتنا بودم
متاسفانه مشکل من شام و ناهار خوردن بیشتر از حد نیازم بود که البته چند روزی هست دارم تمرین میکنم و به اندازه ی نیاز بدنم غذا میخورم
وقتی از شما می شنیدم که لاغری یه هنره متوجه منظورتون نمی شدم اما الان میفهمم که لاغری واقعا یه هنر که باید اونو یاد بگیریم.
باید به اندازه خوردن رو یاد بگیرم باید تمرین کنم تا این هنر ارزشمند در من نهادینه بشه.
در کانال تلگرام استاد خوندم که نوشته بودن همیشه سه چهارم معده ی خودتون رو پر کنید
چون پیغام های سیری ۲۰ دقیقه بعد از اولین لقمه ارسال میشه…
من اینو تست کردم واقعا درسته وقتی غذا میخورم ممکنه همون لحظه که میخوام دست از غذا بکشم کمی احساس گرسنگی داشته باشم
اما بعد از حدود نیم ساعت که از غذا خوردن سپری میشه( با اینکه نسبت به قبل کمتر خوردم) واقعا حس میکنم معدم کاملا پر هست و دیگ اصلا ظرفیتی برای غذا خوردن نداره
دلم میخواد رفتار های انسان های متناسب رو توی ذهنم مرور کنم و یاد بگیرم.
مثلا خواهرم همیشه با عشق و لذت غذا میخوره ولی حتی یه قاشق بیشتر از حد خودش نمیخوره به هیچ وجه بیشتر نمیخوره
و من واقعا الانه که میفهمم خودم با رفتار های اشتباه خودم مسئول چاقی خودم هستم
خودم خواستم که تناسب نداشته باشم
باید مسئولیتش رو بپذیرم و مشکل رو حل کنم
خیلی خیلی خوشحالم که با این سایت آشنا شدم
خدا رو شکر میکنم که منو با روش لاغری با ذهن و استاد خوبم آقای عطار روشن آشنا کرد
بابت تمام زمان هایی که برای تهیه فایل رایگان صرف میکنید از شما نهایت قدر دانی رو دارم.
خدای خوبم سپاس سپاس سپاس
سلام به دوستان قشنگم در سایت تناسب اندام
۱۵،۴،۱۴۰۰
گام ششم👣
نکات ارزشمند متن😍
رژیم😱واقعا این کلمه چقد زجر آور، بااینکه خعععلی چاق نبودم ولی احساس میکنم همیشه بااین کلمه نمیتونستم ارتباط برقرار کنم،چون همیشه باید کم خوردی میکردم تا اضافه وزن نیارم😁
شاید باورتون نشه رفتم معنی کلمه رژیم رو درآوردم نوشته بود: سبک، روش،قاعده😕
خیلی جالبه که رژیم غذایی بااین اوصاف میشه سبک غذایی وکمی هضم این کلمه رو راحت تر میکنه وچقدر گول خوردم وبا شنیدن این کلمه حالم بد میشد😔
بقول استاد ریشه ی خیلی از دلایلی که نمیتونیم متناسب بشیم باوری هست که نسبت به رژیم داریم
☑️خب چه باورهایی دارم من؟۱.رژیم یعنی کم خوردن و نخوردن یا حتی بد خوردن۲.رژیم یعنی عذاب۳.رژیم یعنی مسخره شدن توی جمع(که ای بابا اینم همیشه رژیم داره😥)۴.رژیم یعنی رنج ومشقت برای رسیدن به وزن دلخواه۵.رژیم یعنی منع شدن توسط افراد از خوردن(گاهی که دلمون میخواد از چیزی که دوس داریم بیشتر بخوریم روبه رو میشیم با تیکه و کنایه افراد که بابا خودتو خفه نکن تو که رژیم داشتی
وخیلی حرفای دیگه که اهل دلا میدونن😁
حالا جالبه یه روشی ابداع شده توسط استاد عطار روشن عزیزم که میگه بابا باکم خوردن و نخوردن و بد خوردن که لاغرنمیشی😶یااگه لاغر شی دومی نداره و برمیگردی😏
واصلا غذاها نیستن که تو رو چاق میکنن😎
جان غذاها منو چاق نمیکنن😍چه عالی پس چی منو چاق میکنه استاد ژوووون🤔
چی؟باورهای من نسبت به غذاها😲یعنی اگه من باور داشته باشم برنج شکم منو میچاقه
یعنی آررره
یا وقتی باور کردم فلان غذا انقد کالری داره دقیقا همون میشه؟
وای چه بد،پس حالا چکار باید بکنم؟جوابش اینجاست در سایت تناسب فکری استاد جونم اومده گفته دوستان متناسبم که اومدین رؤیاتونو محقق کنید
☑️اول که بدونید باور چیه؟باور یعنی فکری که شنیده شده دیده شده وبعد واقعیت پیدا کرده اونم نه یک بار و دوبا به اندازه ی عدد قطره های باران
برای همین شکل مادی گرفت و شد چاقی
☑️بعد گفت عزیزان نگران نباشید هول نکنید که ای داد چکار کنم حالا من که یه عمر این باورها رو چرخوندم؟هیچی خبرعالی اینه که چون میخواییم باور مثبت و درست وزیبا جایگزین کنیم خیلی زود اثر میکنه وبه اندازه ی چاق شدنم طول نمیکشه
چون خود خدا گفته (یک نیکی رو۱۰تا حساب میکنم و یک بدی رو همون یدونه،،،،،دمت گرم خداجوووونم💪💪💪💪)
پس حالا که خیالمون راحت شد ودرک کردیم باورچیه
باید قبول کنیم تاحالا این مابودیم که بااستمرار این چاقی رو بوجود آوردیم
یکی از اون باورها باور به اینه که اگه من رژیم نگیرم نمیتونم لاغر شم واین کاملا غلطه
بقول یکی از دوستان گفته بود بابا تمام غذایی که میخوریم دفع میشه
پس چه چیزی واقعا مارو چاق میکنه غیر از باورهامون 😶
پس لطفا آمنه جان بانو به خودت بگو رژیم غذایی داشتن هیچ وقت تو رو لاغر نکرده که لاغر کنه دوباره یا وزنت رو نگه داره واین فقط یک باورا😉
چون امتحان کردن رژیم های متفاوت و نگرفتن نتجیه باعث میشه به خودم شک کنم و بجای اینکه بفهمم رژیم ناکارآمده باور کنم من عرضه ندارم و سرنوشتم اینه😜
خب حالا برای اینکه بتونید به اندازه ی نیاز بدنمون غذا بخوریم فقط برای یک هفته تا واقعا احساس گرسنگی معدی نداشته باشیم غذا نخوریم
میدنی استاد من اینو واضح دیدم که مغزم گرسنه میشه نه معده ام
وجالبتر اینه که باهر چیزی تحریک میشه
بابوی غذا
با رنگ غذا
دیدن دیزاین و تنوع غذا
وخاطره داشتن با اون غذا
✔️✔️✅نکات ارزشمند فایل💪حتی ممکنه چاق تر بشید اگه باورتون رو به رژیم عوض نکنید!!!!!
چرا؟چطور؟
چون ما باور میکنیم غذا ها مارو چاق میکنن(ومتأسفانه ماهایی که اضافه وزن داشتیم خیلی کالری بندی کردیم و خیلی عالی همه کالری ها دستمونه😁)
اینطور که وقتی با ذهنم باور کردم غذا منو چاق میکنه حتی وقتی دارم باذهنم روش کار میکنم هم میاد میگه تو که رژیم نداری و میخوری؟پس چاق میشوی😥
من بشخصه گاهی که این تجربه تلخ و داشتم و رژیم رو شکستم خیلی حس بدی داشتم وباعث شده باهر بار شکستن رژیم (بقول استاد خودم و اراده ی خودمو ببرم زیر سؤال و باور کنم منم که نمیتونم و بی اراده و سست میشم و هر تصمیمی که میگیرم براحتی لغو میکنم😭)
چرا؟چون توی ذهنم خعععلی بزرگه و وقتی اسم این کلمه میاد ناخودآگاه شکست میاد تو ذهنم
☑️✅یه نکته ظریفی هست بین رژیم و درست غذا خوردن
✅بابا ایول دمت گرم استاد عجب چیزی واقعا الان هضمش کردم خدااااا
✔️رژیم گرفتن یعنی رنج و عذاب و مقاومت دربرابر غذاها و بخصوص موارد مورد علاقه😭وبلاخره شکستن این مانع و تا مرز خفگی خوردن
✔️صحیح غذا خوردن یعنی من به اندازه ی نیاز واقعی بدنم بخورم ونه بیشتر
وقتی باور میکنم این باورهای منه که منو چاق کرده
ونمیخواد رژیم بگیرم چقد راحت میشم
اخیییییش😊😊😊
✅وجالبه خود به خود ولعم به غذا خوردن کم میشه
✅به اندازه ی نیاز بدنم میخورم همه چیز رو حتی تنقلات رو
✅✅وآرامش پیدا میکنم،راحت میشم واقعاکه نیازی نیست خودمو منع کنم
یالقمه بشمارم یاکالری بندی کنم یا هزار رفتار غلط دیگه😁
چون فشار این کلمه رو از روی ذهنم برمیدارم و بعد از مدتی روش درست غذا خوردن خود به خود ایجاد میشه وباعشق و آرامش و لذت بردن
خداجااااااانم شکرت
جالب بود برام که ما با باورهای غلط رفتارهای غلط غذایی ایجاد کردیم
وحالا که باور درست رو جایگزین میکنم رفتارهام و عادت هام درست میشن
(عادت همون باوررهاییه که خیلی تکرارشون کردم تابه ناخودآگاه رسیدن و الان برام روتین شدن،،،وبا جایگزینی باورهای زیبا ودرست این روتین وار شدن میشکنه و درست میشه)
✔️✅آرامش و لذت بردن از غذا وباخیال راحت لقمه برداشتن باعث میشه درست غذا بخورم و پیام سیری سریع به مغزم برسه و این اتصالاتی که خرابشون کردم مجدد ترمیم و تقویت بشن
ترس از خوردن چیه؟ترس از خوردن اینه که غذاها برامون حکم چاقی داشتن و اونهارو عامل این وضعیت میدونیم
ولی با باورهای درست البته با تکامل و یواش یواش این ترس و کم وکم وکمتر ومحو میکنیم
نکته اینه که باید آرام و آهسته و پیوسته جلو برم و ذهنم و بیدار نکنم و بی سروصدا سر ذهنمو ببرم
خداجوووووووووونم شکرررررررت شکررررررررت شکرررررت
من لایقم
مغز من کاملا عالی و زیبا پیام سیری و شناسایی میکنه و من همیشه به اندازه غذا میخورم💪💪💪
خداجووووونم شکررررررت برای این آگاهی ها
به نام خداوند هدایتگر
سلام به استاد نازنینم و همه دوستان عزیزم
استاد این فایل برای من حکم پازل گمشده ای بود که تمام معماهای ذهنم رو حل کرد و لاغر شدن رو برای من مثل طلوع خورشید در صبح فردا بدیهی و و امکان پذیر کرد، راستش من خیلی وقته دیگه ترسی از غذا خوردن ندارم چرا؟ چون خانواده ی همسر من ادم های لاغر و خوش اندامی هستند از جمله خود همسرم، انها تقریبا همه چیز میخوردند ، غذاهای سنتی، غذاهای فست فود، شیرینی ها، کیک، نسکافه ، میوه و خلاصه همه چیز و همیشه لاغرند، اماااااااا انها همیشه به اندازه میخوردند، یعنی من ندیدم هیچ وقت ولعی داشته باشند یا مثلا برای خوردن یه تکه از کیکی هیجان بیش از حد. یا هیچ وقت ندیدم حرص داشته باشند برای خوردن یا پرخوری کنند🤔🤔🤔 سوال من همیشه اینجوری بود که چطور میتونن دست از خوردن بکشند؟ یعنی واقعا دلشون نمیخواد بقیه این تکه ی کیکشون بخوردند یا اصلا دلشون میاد این کیک به این خوشگلی و خوش طعمیه توی بشقابشون رو اینجوری ناتمام بزارند و نخوردند و عین خیالشونم نباشه و اصلا بهش فکر هم نکنند؟ بابا مگه میشه مگه داریم؟ با خودم میگفتم لامصب این خامه ها رو نگاه کن چه حالت creamy و خوش مزه ای روی کیک داره بابا جون بکن بخورش چرا نمیخورن چطور نمیخورن؟ 🤯🤯🤯 بعد میدیم که همین جور بشقابای کیک میرفت توی سینک ظرفشویی کیکهای مونده تو بشقابا میرفت تو سطل اشغال و ظرف ها شسته میشد😬😬 یا بقیه کیک تولد یا شیرینی انقدر میموند تو یخچال و کسی نمیخورد که وارد سطل اشغال میشد، به خواهرشوهرم نگاه میکردم میدیدم خیلی راحت میخوره هر چی که بخواد رو ولی خوب که دقت میکردم و کالریش رو توی ذهنم حساب میکردم اخرش میدیم مثلا بنده خدا با اینکه مثلا اون تیکه کیک رو خورده یا فلان شیرینی رو خورده ولی در مجموع خیلی کم خورده و کالری که مصرف کرده دقیقا مثل فردیه که رژیم سخت داره😲😲😲 در حالیکه خودش بدون محدودیت و فکر کردن خورده و اصلا به اینکه چی خورده و چقدر خورده فکر نکرده و خودش اتوماتیک درست میخوره، با دقت توی رفتار انها من فهمیدم که مواد غذایی نیست که ما رو چاق میکنه، میزان مصرف مواد خوراکی و پرخوریه که ما رو چاق میکنه، و در تمام این سالها من تلاش میکردم مثل انها رفتار کنم البته تلاش عمدی یعنی من دلم میخواست بخورما ولی مثلا کیکم رو یا غذام رو نصف و نیمه رها میکردم که مثلا مثل انها رفتار کرده باشم در حالیکه پدر من درمیومد حسرت میخوردم دلم میخواست بخورم ولی نمیخوردم یا بعبارتی ذهن من همون ذهن چاق قبلی بود ولی ادا و اصول درمی اوردم(خودم سر خودم شیره میمالیدم) و البته که یه جایی کم می اوردم از نقش بازی کردن برای خودم و حسابی دلی از غذا درمی اوردم🤣🤣🤣 اما همیشه توی ذهنم این سوال بود انها چطوری اینهمه خویشتن داری دارند در حالیکه کاملا مشخصه هیچ تلاشی براش نمیکنند و خود بخود به طور اتوماتیک دست از غذا و خوشمزه ترین خوراکی ها میکشند؟ اصلا هدایت من به این مسیر زیبا و لاغری با ذهن در خواست پی در پی از خدا برای جواب به این سوالم بود که خدایا این افراد چطور خود به خود بدون هیچ رژیمی بدون هیچ فعالیتی بدون هیچ اگاهی از تغذیه و کالری و …… درست عمل میکنند؟؟؟؟؟؟ مثلا باردار میشن چاق میشن بعد از تولد بچه بدون هیچ اقدامی روز به روز اب میرن تا به وزن اولیشون می رسند!!!؟؟ همیشه خوش اندام و لاغرند و حتی از اقرادی که تو فامیل حالا به هر زجر و تقلایی با وجود گرفتن رژیم های دقیق ورزش های فوق العاده سخت لاغرند، این افراد لاغرتر و خوش فرمترند؟؟ خلاصه که خیلی دنبال این سیستم اتومانیک درونی انها بودم که وقتی سیرند خوشمزه ترین خوراکی هم نمیخوردند، خوب میفهمن که چی میخوان و چقدر میخوان؟ که توی این فایل بهش رسیدم و متعهدانه اماده ی انجام این تمرین هستم، میخوام اون سیستم اولیه و بی نقصی رو که خدا در زمان تولدم در وجودم گذاشته و متاسفانه دستکاری شده رو به تنظیم کارخونه برگردونم تا بدون هیچ سختی و تلاش طاقت فرسایی به اساسی ترین نیازم که داشتن تناسب اندام فوق العادست دست پیدا کنم به امید خدای مهربان. از شما هم کمال تشکر و قدردانی رو دارم برای قرار دادن این فایل های ارزشمند به صورت رایگان که میدونم استاد میدونم اینقدر ارزشمندند که قیمت نمیشه روشون گذاشت، فقط از خداوند میخواهم که برای شما جبران کنه چون از ما جز تشکر کاری ساخته نیست ممنونم استاد ممنونم.
سلام خدمت استادعزیز و دوستان گرامی🌹آیا با رژیم می توان لاغر شد🤔اول باید گفت آرزوی هر فرد چاق اینه که متناسب باشه تا به تبع لاغر شدن اعتماد به نفسش قوی بشه و روحیه قوی پیدا کنه تا کسی بهش سرکوفت نزنه و چاقیش رو به رخش نکشه و توی مهمونی ها معذب نباشه و هرنوع خوراکی که دوست داره بخوره هرنوع لباسی که دوست داره بپوشه و با خیال راحت عکس دوستانه بگیره و توی دورهمی ها شرکت کنه و هرنوع رشته ورزشی که دوست داره شرکت کنه و هر نوع هنری که علاقه داره دنبال کنه و بهترین شغل ها و منبع درآمدها داشته باشه و بهترین زندگی رو واسه خودش بسازه حالا میشه گفت که رژیم میتونه یه فرد چاق رو لاغر بکنه و به تمام خواسته هاش برسونه خب معلومه که نمیشه لاغر شد اگر امکانش بود الان همه ی افراد متناسب بودن و زندگی خوش و خرمی داشتن و هیچ کس چاق نبود درصورتی که خیلی از عزیزانمون تقریبا همه ی رژیم هایی که وجود داشته رو گرفتن شاید یه نتیجه ی نسبی داشتن و برای یه مدت چند کیلو لاغر شدن ولی با قطع کردن رژیم دوباره اضافه وزنه برگشته و گاهی چاق تر هم شدن پس به هیچ عنوان رژیم باعث لاغری همیشگی نمیشه😊کلمه رژیم 👈 واژه ای هست بسیار مخرب و ویرانگر تا اونجایی که فرد را واردار میکنه به اوج افسردگی برسونه و دلش از دنیا بگیره که آخه چرا من نمیتونم مثل بقیه افراد هرچی دوس دارم بخورم😔 گاهی هم گلایه هل که آخه این چه هیکل و سرنوشتی هست که نصیب من شده 😔 حسرت اندام افراد متناسب خوردن هست 😔 و محروم کردن خودت از رفتن به مهمونی ها و دورهمی ها 😔 خوردن غذاهای ناچیز و بی مزه و تک نفره 😔مسخره شدن توسط دیگران که تو نمیتونی چرا دوباره خودت رو به زحمت میندازی حیف پول هات نیست که الکی حروم میکنی خب میخواستی از اول زیاد نخوری کم می خوردی😔خلاصه اینکه فقط یاس و نا امیدی نصیبمون می شد😔خب خداروشکر که حالا هیچ رژیمی در کار نیست و با خیال راحت میشه از همه ی غذا ها خورد و لذت ببریم و حرص و وله خوردن نداشته باشیم که انگار قحطی اومده و قرار نیست غذایی به بدنمون برسه 😊چقدر این تمرین خوب و جذاب هست و لذت بخشه من که امروزاین روش خوردن رو تمرین کردم چقدر خوب بودهروقت احساس گرسنگی میکردم و واکنش بدنی داشتم یکی دولقمه میخوردم و سیر میشدم چقدر خوبه به اندازه نیازمون و به موقع غذا بخوریم انشالله همیشه ادامه میدم و حسابی متناسب میشم😊🙏🙏🙏🙏
سلام ب همه ی دوستان عزیز و همسیرم🤗
همهی ماانسانها باتوجه ب شرایطی ک برای چاق شدن و رفتن ب دنبال روش های دیگه برای لاغرشدن و متناسب موندن داشتیم بهانه ها و دلیلهای گاه مشابه و گاه مختلفی رو داشتیم برای علتهای چاق شدن و چاقتر شدنمون و قبل از آشنایی و هدایتمون ب سایت تناسب فکری و روش لاغری باقدرت ذهن ب اصل و اساس کارمون باور داشتیم .ک درواقع باورهای آشکار ما بوده اند و ازشون اطلاع داشتیم ، اما گاهی در روشی حتی درست و صحیح و بدون رد خور انسانهای زیادی باورهایی دارن پنهان و ب شدت تاثیر گذار، باوری ک خود ب تنهایی مانعی بزرگ و ریشه محکم هست و درعین حال پنهان و مخرب ،،،
من هم مثل همه ی افراد و دوستانی ک دراین مسیر هستند از انواع و اقسام رژیم های مختلف و ب اصطلاح معروف استفاده کردم ، رژیم های ک جز نتیجه ی نسبی چیزی دیگر برای من ب همراه نداشت .ن تنها من بلک همهی دوستانی ک هدایت شدن ب این مسیر .و حتی دوستان و آدمهایی ک همچنان تقلا میکنن برای یک روشی سریع ولی آسان ک بیرون از این فضا و سایت و مسیر هستن …
سوال مرتبط با موضوع ؛کلمه ی رژیم❌😒 چ احساسی رو در ما بوجود میاره 🤔☹️
«چی بگم هر چی بگم از بدیهاش کم گفتم 🤣🤣»
راستش من زمانهایی ک تصمیم میگرفتم ب رژیم گرفتن از همون اول ک فکرش ب ذهنم میرسید تابه عملی کردنش برسم حالم بد بود و هول ولا داشتم ، استرس و ترس داشتم ، گفتگوهای ذهنی بد داشتم مثل : وای دوباره شروع شد هزینهای جدا ، سفره انداختنای جدا ، از نگاه ها و سوال پرسیدن دیگران ک بازم رژیمی متنفر بودم ، ازینک حالا امشب مهمونی بخور فردا رژیم بگیر 😤😒 ازینک باباتو نمیتونی خسته میشی وول میکنی ،دروغ چرا دیگ از حرفاشون بهم برنمیخورد چون تقریبا راست میگفتن ک من فقط یکی دوهفته اول اوکی هستم و ذوق دارم ب هفته ی سوم نرسیده یواشکی خوردنها شروع میشد ، حرص ولع ها شروع میشد، چشمم دنبال غذاهای حتی بدرنگ و لعاب و بدمزه شروع میشد ..این شروع شدنها در حالی بود ک من وقتیک میخاستم رژیم بگیریم خوراکی های اعم از ترش ،شور،شیرین،وووو رو ب همسرم میگفتم بخر ک بخورم ک دیگ دلم چیزی نخاد و ازون خوردن های من فقط چند روز میگذشت و من انگار سالهاست ک حسرت خوردنشون رو دارم 😞😓
کلمه رژیم برای من ، برای ما دیگ کلمه ای هست بی معنی و مفهموم ، بی اساس وبی منطق وباز دوست دارم راجبه ش بگم و بنویسم و حرصمو روش خالی کنم .حرصی ک سالها زور میگفت ،علاوه بر حرفهای دیگران این کلمه هم میگفت که برای رسیدن ب هدفت (لاغرشدن) باید منو بگیری یعنی (رژیم )درغیر این صورت هیچ راه و چاره ای دیگ ای نداری …
کلمه ی رژیم یعنی : محرومیت و محدودیت غذایی ، یعنی شکست ، دیوار بلندی بین تو دنیای درونت ، مانع ، حریف قَدَر ، خجالت ،،چرا گفتم خجالت (چون مجبوری توی ی مهمونی گاهی مهم ، قرار کاری ، و حضور در مراسمات شادی و غیره از غذای مورد علاقه ت نخوری یا ظرف رژیم خودت همراهت باشه و همه بفهمن ک رژیمی و پیش خودشون فکر کنن مگ چقدر میخوری یا تاحالا کجا بودی و چرا بفکر نبودی ،وووو سوالهای زیادی ک فقط خودشون قادر ب پرسیدنش هستند این (دیگران)ب ظاهرمحترم )حالا هی ما توضیح بدیم ک کم میخورم یا اصلا نمیخورم کو گوش شنوا ☹️😑
کلن رژیم کلمه ای پرمحتوای حال بد کن و احساس بد ایجاد کن هست ،،
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
موضوع بعدی : اگر ک ما یدفعه ای بخایم بریم ب جنگ و ستیز با کلمه ی رژیم قطعا اونی ک شکست میخوره این ماهستیم ،،قطعا برای همه ی ماها پیش اومده این فکر رژیم گرفتن افتاده تو سرمون گاهی انقدر قشنگ و زیبا رسیده بنظرمون ک اگ رژیم بگیری هیکلت ردیف میشه ، بدنت حالا استراحتی میکنه ، سلامت تر میشی و غیره و ماهم گفتیم چشم شروع کردیم ب گرفتنش لامصب همین ک متوجه میشه (ذهن) ب محض فهمیدن موضوع حالا شروع میکنه ب منصرف کردن ماازون فکری ک دیگران در فکر ماکردن و خودمونم حتی میخاستیم ذهن باورش کرده ،حالا میخاد مارو برگردونه ب اون لذت و آرامش خودش و شروع میکنه ب گفتگوهای قوی و سریع ک حالا امشبو بخور ،حالا شیرینیه بخور ،حالا ناراحت میشه بخور و در مقابل سرپیچی ماازین بخور بخورها ،چنان فشارعصبی وارد میکنه ک چندتا چندتا میخوردیم مگ میشه اصلا مگ داریم ک بشه باذهن مقابله کرد .پس یدفعه نمیشه رفت ب جنگ با رژیم
ولی تجربه ی تلخ شکستن رژیم رو همه ی ما بخوبی درک و تجربه کردیم ک بعدش تازه مصیبت شروع میشه ، عذاب وجدان ، سرزنش ، برچسبها ، بستن بی عرضه وناتوان های مکررب ناف خودمون و الا آخر😑😉
ک دیگ خدارو شکر تموم شده برای ما اون روزهای بد و واقعا طاقت فرسا 🙏💪
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
اول صحبت و دیدگاهم راجبه ی موضوع بسیار مهم و تاثیر گذار ک درعین حال مانعی بزرگ و مخرب هست براتون شرح حال دادم 😉😑 حالا اون مانع وباورتاثیر گذار چیزی نیست جز ترس ، درواقع ترس از غذا خوردن
ترسی ک ما نباید بهش واکنش بدیم ما نباید از غذاها بترسیم بلک باید ازاون مقدارمواد غذایی ک نیاز بدنمون هست بالذت و آرامش استفاده کنیم
واگرک ما بخاییم باین دیدگاه ب مواد غذایی نگاه کنیم ک ترس از استفاده کردنشون داشته باشیم درواقع ما اومدیم چشممشو درست کنیم. بدتر میزنیم ابروشم خراب میکنیم ک هیچ نوع مواد غذایی قدرت چاق کردن ماروندارن ولی ازشونم میترسیم ،،،ولی اگ ماب اندازه نیاز ازشون بخوریم ک نیاز روزانه مارو تامین کنه دیگ جای برای ترس وجود نخاهد داشت ،
قدم اول برای رهایی ازین ترس و باور پنهان :رهایی از احساس رژیم که خیلی لذتبخشه اگر ک از رژیم و تاثیرات بدش رها بشیم و باخیالی راحت ودراوج لذت و آرامش از غذاهای مورد علاقمون مصرف کنیم (فست فود ، شیرینیجات ها ، غذاهای سرخ کردنی) البته مهم اول سلامتی هست ب هوا چاق نشدن زیاده روی نکنیم 🙏😃
قدم دوم برای رهایی ؛برداشتن فشاراز ذهن ، نداشتن حرص وولع ، نموندن چشم روی مواد غذای ،حسرت نداشتن از نخوردن غذاها وتودلمون موندن ،اینجوری ذهن اداره ی امور رو بعهده میگیره و ماناخودآکاه گرایشمون ب خوردن کم و کمتر میشه
«البته این تغییرات برای افراد متفاوته ولی بالاخره ب ی شکل درمیادو عملی میشه ،(دیروزود داره سوخت و سوز نداره)😉
و در این مرحله ازاین واکنشه کم خوردنها این پیشرفت ما، بعداز ماه ها و سالها از سر شوق و ذوق هست ک بدون فشار ب جسم ،ک بدون محرومیت و محدودیت و بدون هیچ تلاش و سختی ودردو رنج ما بااین نقطه رسیدیم و کاملآ جدااز رژیم گرفتنای قبل ماست چون دراین مدت ما حالمون و احساسمون خوب بوده فشار روحی روانی نداشتیم استرس وناراحتی نداشتیم ،،
ما در روش های قبلی دلایل چاقیمون روعادت و اشتباهات غذایی میدونستیم ولی درراه وروش لاغری باقدرت ذهن این ماهستیم ک از خوردن لذت میبیریم و تمایل ب کم خوردن داریم ،واین یعنی درست بودن راهی درست و صحیح و انجام دادن. رفتاری متناسب مثل متناسبها😉🤗🤗
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
روش کم کردن مهمه ،ولی این مهم بودن نباید مارو مجبور کنه باینک ما خودآگاه کم غذا بخوریم بلکه باید ما این آموزش روب ذهنمون بسپاریم و انقدر تکرار و تمرینش کنیم ک باور کردنش برای ذهن ما نتیجه اش تغییرات در رفتارمابشه و این تغییرات ماندگار باشن ن مثل رژیم های قبلمون نسبی و بیفایده 😊
هر چقدر ک ما تلاش کنیم برای فرمول سازی و ایجاد باورهای درست و صحیح ،ذهن هم بیشتر تمایل پیدا میکنه برای منصرف کردن مااز مسیر چون برخلاف راه و روشهای غلط و اشتباه قبل ما این تصورو داره ک دچار سختی و آشوب میشه و چون ذهن دوست نداره از نقطه امن خودش بیاد بیرون ،ممکنه اولش مقاومت کنه و حتی ممکنه ،ممکن ک ن حتما دست روی نقطه ضعف ما میزاره واون چیزی نیست جز ترس از خوردن ک اگ اینو بخوری چاقت میکنه ،این نوع ماده غذایی کالریش بالاست وما همیشه بین بدو بدتر مجبور ب انتخاب لد بوده ایم همیشه ،،،
مانع ترس از خوردن مانعی است ک ب زودی ازبین نمیره و پنهان بوده تاحالا تا ب اینجای فایل ک استاد عزیرمون کشف و ضبطش کردن👏👏👌💪👍 زود از بین نمیره ولی بالاخره با تلاش و ریشه یابی میتونیم مانعشو از سراه برداریم اگ ب یک دفعه باهاش روب رو بشیم این ماییم ک شکست میخوریم ،،و اینک خوردن مارو چاق نمیکنه بلکه اشتباه خوردن مارو چاق و چاقتر میکنه
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
افراد و دوستانی ک در مسیرلاغری باقدرت ذهن هستند هم باینک مسیرشون درسته ولی بدلیل این باور پنهان و مخرب وتاثیر گذارگاهی روندشون کند میشه یا حتی گاهی برعکس و روند شروع لاغری ب روند چاق و چاقترشدن تغییر مسیرپیدا میکنه چونک باور دارن خوردن =چاق و چاقترشدن =استرس و ناراحتی ک آیا کم خوردم ،زیاد خوردم و دچار شک و شبهه ووسواس میشن،،و لقمه هاشون رو شروع میکنن ب شماردن ،،
و غلبه براین ترس یعنی رهایی ،اعتماد کردن ب جسم و بدن خودمون ، اطمینان و اعتماد و تشکروافتخارب ذهنمون🤗🤗
🌺🌺🌺🌺🌺🌺
موضوع بعدی : آیا ما پیغام سیری رو دریافت میکنیم یا ن؟؟ ایا ب موقع این پیغام و دریافت میکنیم یا خیر؟؟!!
دریافت پیغام سیری برای بعضی افراد استرس ایجاد میکنه و این خطرناکه و ممکنه باز نتیجه عکس بده و بجای لاغر شدن مارو چاقترهم کنه چونک اگر ما ترس داشته باشیم دیگ فرقی نمیکنه ک مقدار غذای ما چقدره اون ترس کاره خودشو میکنه (والا اصلا نمیخام بهش فکرکنم), 😊
پیغامهای بدن ب دو شکل واکنش میدن ۱️⃣احساسی ک شامل :غم ،شادی،ک موجب انرژی و با بیحوصلگی و سستی ما میشن و در تمام مراحل ما فقط احساس رو درک میکنیم و کاملا درونیه وواکنشی ب بدن نداره ،،،
۲️⃣اعصاب ک شامل :اکثرمواقع درد میشه ،دردی از برخورد با شی یا بریدن دست ، ک همه ی احساس ها در مرحله ی اولیه درونیه واگر ک ادامه داشته باشه میشه واکنش مثلا احساس تنهایی ب تنهایی یک حسه (احساسه),امااگ ادامه داشته باشه واکنش نشون میده «احساس درد ب واکنش»
مثال :اگر ک ما خوشحال یا ناراحت باشیم ممکنه گریه کنیم ….
واما اصل مطلب 😑🤗 اگر ک ما گرسنه باشیم و درک نکنیم این احساس گرسنگی واکنش نشون میده با سرو صدا ی شکم و حالت ضعف
و برعکس اگ ازون ور بوم بیفتیم پیغام سیری رو دریافت کنیم ولی بهش توجه نکنیم و زیاده روی کنیم این احساس سیری واکنشش میشه فشار شکم و حالت تهوع …
تمرین گام ششم:تامدت یک هفته تازمان احساس گرسنگی واقعی لب ب هیچ خوراکی نزنیم و اجازه بدیم ک احساس گرسنگی ب واکنش در بدن ما تبدیل بشه و ب محض قط شدن او ن صدا وواکنش دست از خوردن بکشیم و سعی در دریافت پیغام سیری داشته باشیم واما اگر یکی دوبار از دستمون دررفت و روزای اول اگه متوجه نشدیم باینک میدونستیم این یک لقمه اضافه س اما دست رد ب سینه اش نزدیم خودمون رو سرزنش نکنیم و همه ی پیشرفت و موفقیت مون رو فراموش نکنیم ..
باترس از نخوردنهامون مقابله کنیم و هی لقمهامون رو نشماریم ، ب کم و زیاد خوردنمونم شک نکنیم اگ ک نیاز بدنمون بود میخوریم و اگ خورده بودیم دیگ نمیشه کاریش کرد ک هی بخایم خودمون رو سرزنش کنیم باین کاراون مقدار برنمیگرده و بالاخره دفع میشه ،انرژی میشه ،دود میشه ،پس بهتره تلاشمون رو برای بهترشدن روزهای دیگموم بکار ببریم وبس 🤗😊
ب امید موفقیت همه ی دوستان همسیرم🙏🌺
سلام سلام گام ۶در مسیر لاغری من❤💗❤
اسم کلمه رژیم که میاد یاد محدودیت نخوردن در
تصویر ذهنم از کلمه رژیم نمایان میشه
در همه روش ها لاغری من خودم تصمیم میگرفتم
چی بخورم چی نخورم و دسته بندی میکردم غذاها
لاغر کننده با غذاها چاق کننده
وخودم مجبور میکردم به رعایت کردن و تنها مسیر
لاغرشدن رو رژیم میدونستم
بااینکه خیلی دوست داشتم از فلان غذا بخورم یا
فلان شیرینی ولی با حسرت نگاش میکردم و
نمیخوردم و تا یه مدت دوام میاوردم ولی زود
خسته میشدم رها میکردم خودم ناتوان میدیدم
و از رژیم وحشت میکردم و میگفتم حقم چاق بمونم
و من میخواستم خودم مجبور کنم واشتباه بود
وشکست میخوردم
در روش لاغری با ذهن یاد گرفتم که هیچ غذایی
چاق کننده یا لاغر کننده نیست و با این آگاهی
خیلی ارامش پیدا کردم چون شنیدم و خودم دیدم
افراد متناسب هم از این مواد غذایی من میخورن
متناسب هستند پس با خیال راحت باز شروع کردم
به خوردن و میگفتم هرچقدر که میخواه بخور چاق
نمیشی که و بازم دیدم من تغییری نکردم
و فهمیدم دارم اشتباه باز میرم و خیلی ناراحت شدم
رها کردم و فکرم این بود اینها رایگان جواب نمیده
باید محصول بگیرم من که قدرت خرید ندارم و
خیلی ناراحت شدم و کلا رها کردم ولی بعد مدتی
که باز متوجه چاقی بیشتر خودم شدم گفتم بازم
شروع کنم این بار نتیجه میگیرم و مصادف شد
با شروع مسیر لاغری من و خیلی خوشحال شدم و اومدم شروع کردم و هر روز با شوق ذوق انجام
میدادم و دقیقا با همین تمرین یک هفته ای چنان
لذتی میبردم و تغییرات من شروع شد ۵کیلو کم
کردم و باز عجله کردم لیز خوردم و گفتم حالا من
که لاغر شدم یه مدت ادامه نمیدم نزدیک سال تحویلم بود و کلا گول خوردم رها کردم
و باز عادتها من برگشت اروم اروم و چاق شدم باز
الان فهمیدم که استاد وقتی میگن اگه نتیجه هم
نگرفتی ادامه بده دقیقا من اگه لیز نمیخوردم ادامه
میدادم الان یک شگفتی ساز بودم مطمعنم ولی
خودم با عجله با گول نجواها ذهنم خوردن از
شگفتی ساز شدن جا موندم
این بار خیلی اگاهی هام رفته بالا اولا که عجله نکنم
وزن نکنم،به چاقیم توجه نکنم،به اینکه چند روز
شروع کردم چرا لاغر نشدم توجه نکنم ،با اگاهی ها
منفی ناراحت کننده اخبار ها تصادف گرونی فقر
ذهنم پر نکنم و کلا نه این چیزها ببینم نهه حرف
بزنم در موردشون یا بحث کنم
در مورد اینکه بخوام به کسی ثابت کنم که برای
لاغر شدن باید از طریق ذهن عمل کنه و داره
مسیر اشتباه میره بحث نکنم
و این بار خودم نخوام با محدودیت جلو خودم
بگیرم بگم نهه من نهه باید نخورم
قدم بر میدارم در این مسیر و ذهنم خودش
تصمیم میگیرد که چطور رفتار کنید و با اموزش ها
صحیح به ذهنم یاد میدهم گرسنگی یعنی چی
سیری یعنی چی و به اندازه ای که گرسنگی
برطرف بشه غذا بخورم و این رفتار صحیح خوردن
است
امروز صبح گوشش دادم و دقیقا گذاشتم شکمم به
صدا در بیاد و رفتم شروع کردم خوردن و وقتی
دیدم دیگه اون سرصدا شکم ضعف نیست بلند
شدم و دیدم چقدر من زود سیر شدم
من که تا اخر سفره مینشستم تا همچی تموم
نمسشد سیری نمیفهمیدم و با تمام شدن
مواد غذایی میفهمیدم سیرم دیگه و بعد دوساعت
دیگه دانبال خوردن بودم حتی واسه رفع تشنگی از
خوردن استفاده میکردم کلا واسه همچی شادی
ناراحتی ،خستگی،بیکاری،احساس خوب ،سرگرمی
ولی امروز با شروع تمرین بعد صبحانه که زود سیر
شدم و خودمم باور نکردم ولی تا ناهار بدون اینکه
بخوام خودم محدود کنم چیزی نخوردم اصلا
گرسنه نشدم و باز ذهنم قبل ناهار گفت گرسنه ای
برو یه چیزی بخور و من یه سوال به طور ناخوداگاه
اومد تو ذهنم و گفت الان گرسنی یا تشنه ای
و من فهمیدم تشنه هستم ولی میخاستم روی عادت قبلا خودم باز برم غذا بخورم
و از این رفتارم خیلی لذت بردم و امروز کلا من خیلی خیلی رفتارم عوض شده منی که اصلا سیری
نمیدونستم ۲۴ساعت میخوردم ولی الان اینجوری
بدون اینکه بخوام خودم محدود کنم توجه ام از
روی خوردن برداشته شده و خیلی احساس خوبی
دارم که ذهنم خودش تصمیم گرفته به اندازه
صحیح خوردن بدون حسرت خوردن بدون فشار
خدایا شکرت
استاد جان از شما بی نهایت تشکر میکنم که
اصول صحیح رفتار کردن خوردن صحیح
دقیق برای ماتوضیح دادید
من امروز به طور عملی تجربه کردم گرسنگی و
سیری رو و خیلی لذت بردم از خوردنم
واسه اولین بار بدون ترس نگرانی غذا خوردم
اولین بار لذت بردم ازخوردنم و احساس ازادی
داشتم و خیلی خوشحالم احساس ارامش دارم
من تعهد میدهم این تمرین بیشتر از یک هفته
ادامه بدم چون خیلی لذت مبیرم از رفتارم و
اینقدر ادامه میدم که به یک رفتار لذت بخش در
زندگیم تبدیل بشه و الان فهمیدم وقتی شما
لایو میذاشتید و اشپزی میکردید و با لذت
میخوردید چه لذتی داشته و من با ترس حسرت
نگاه میکردم میگفتم خوشبحال استاد لاغر همچی
میخوره و کاش مث استاد با لذت بخورم
و اون زمان من فک میکردم لذت بردن یعنی
بیشتر خوردن و برای اینکه مث استاد با شادی
خنده غذا بخوردمی بیشتر میخوردم و اینجوری
احساس میکردم دارم کار درست انجام میدم
و لذت میبرم مث استاد و لاغر میشم😃😄😀
و من امروز به طور واقعی لذت بردم از خوردنم و
احساس خیلی عالی داشتم
و امروز فهمیدم چرا این افراد لاغر زود میگن سیر
شدیم یا میل ندارم یعنی چی
کلا امروز عشق کردم با خودم و رفتارم و خیلی بهم
لذت داد😊😍☺
استاد شما بینظرید ❤❤❤❤❤❤❤❤❤
مطمعنم این بار شگفتی ساز میشم
وباتعهد کامل و استمرار شور شوق ادامه میدم
و این تمرین بینظیر رو تا همیشه که عادتم بشه
ادامه میدم
من لیاقت لذت بردن از مواد غذایی رو دارم
من لیاقت شگفتی ساز شدن دارم
من لیاقت پوشیدن لباسها رنگ شاد مجلسی رو
دارم
من لیاقت زندگی دوباره با نعمت ها الهی دارم
حق منه اسایش، ارامش، ثروت، همسر ایده ال ،
شادی،تفریح،ماشین،خونهه، درامد عالی،
من لایق بهترین ها هستم ❤❤❤❤❤❤❤
و اگه تا الان حسرت این نعمت ها خوردم چون
داشتم مسیر اشتباه میرفتم و توجه میکردم به
نخواسته ها و همون ها رو هم جذب میکردم
یاد گرفتم اول مسولیت شرایط الانم بپذیرم
وبعد برای تغییر شرایطم لیاقت داشتن هر
چیری که میخوام به وجود بیارم در خودم و
توجه کنم به هدفهام
شاد پیروز موفق باشید و لذت ببرید 😊☺😉😍
💜💜💜 به نام خدای مهربان 💜💜💜
سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان پرتلاشم 🌺🌺🌺
گام ششم :
من متن امروز رو دوبار خوندم و فایل امروز رو ۳ بار گوش دادم و از صبح که این فایل رو گوش دادم تمرینی که گفتید رو انجام دادم و چقدر لذت بخش بود اما یک نکته داشت مثلاً من صبحانه نخوردم چون هنوز گرسنه نبودم و صبر کردم که بدنم نسبت به گرسنگی واکنش بده و وقتی دلم شروع کرد به ضعف رفتن کمی غذا خوردم تا واکنش بدنم برطرف شد دست کشیدم اما دوباره یک ساعت بعد گرسنه ام شد اینبار میوه خوردم اما یک تکه کوچک و خیلی زود گرسنگیم برطرف شد و بعد دوباره تکرار شد و من هر بار یک مقدار خیلی کم از یک خوراکی رو خوردم و به محض برطرف شدن گرسنگی ادامه نمی دادم این تمرین برای خودم جالب بود چون هر بار در حد یک لقمه که می خوردم گرسنگیم برطرف میشد دیگه فهمیده بودم برای هر بار گرسنگی در حد یک لقمه یا یک تکه کوچک میوه یا یک دونه پفک و … کفایت می کنه اما نکته ای که داشت من رو به یاد یکی از اقوام انداخت که به شدت لاغره و همینطوری غذا می خوره یعنی فقط ریزه خواری ! همیشه برام سوال بود که چرا اینطوری غذا می خوره ؟ مثلاً یک بار که قبلاً به رفتار غذاییش دقت کردم دیدم یک پرتقال رو پوست کند و نیم اون رو گذاشت برای همسرش و نیمش توی بشقاب خودش بعد هر یک ربع یا ده دقیقه یکبار یک پره از این پرتقال رو برمی داشت و خوردن همون یک پره پرتقال دو یا سه دقیقه طول می کشید من اول از طریقه ی خوردنش لجم گرفته بود 🤣🤣🤣 ولی بعد به خودم گفتم هر چی باشه رفتار غذاییش از تو درست تره ولی اونم به شدت لاغر بود ولی هر وقت نگاش می کردم در حال خوردن بود اما خیلی خیلی ریز مثلاً یکبار که خیلی گرسنه اش بود رفت یک تکه نون اندازه ی یک کف دست از توی سفره برداشت و ده دقیقه طول کشید تا اون نون رو بخوره ! و بعدش که سفره ی شام رو پهن کردند دو قاشق بیشتر نخورد و گفت نمی تونم زیاد بخورم زود سیر میشم ! یکبار یکی از خاله هاش بهش گفت ما هر وقت تو رو دیدیم در حال خوردن بودی ولی شانس داری چاقم نمیشی گفت من فقط در حدی که از غذا لذت ببرم می خورم نه بیشتر و این حرفش باعث شد در رفتار غذاییش دقت کنم و متوجه شدم اصلاً زیاد نمی خوره برعکس هر بار یک لقمه می خوره اما اون یک لقمه رو به قدری طول میده که هر کس نگاش می کنه فکر می کنه ۲۴ ساعته در حال خوردنه !
و امروز با انجام این تمرین فهمیدم که منظورش چی بود که فقط تا جایی که لذت ببره می خوره😊😊😊
برداشت من از فایل امروز :
کلمه ی رژیم در ذهن همه ی افراد حتی افراد متناسب حس نا خوش آیندی رو ایجاد می کنه و هیچ انسانی دوست نداره در زندگیش در هیچ زمینه ای محدود بشه و رژیم یعنی محدودیت در مقدار خوردن و نوع غذا خوردن و … من چون بیشتر عمرم رو در رژیم بودم کاملاً درک می کنم که شنیدن این کلمه خودش به تنهایی حس بدی رو ایجاد می کنه چه برسه به انجامش و عمل کردن بهش که اثرات بسیار بدی رو در روح و روان انسان به جا میذاره من خودم یکی از اتفاقات ناگواری که در یکی از رژیم ها برام افتاد به شدت در من اثر بدی گذاشت یادمه توی دوران یک رژیم خیلی سفت و سخت بودم که خوردن هر نوع شیرینی به شدت در اون رژیم و از نظر اون دکتر تغذیه ای که پیشش میرفتم جنایت حساب میشد و ما یک شب به تولد دعوت شدیم و کیک تولد اون شب خیلی عجیب به دلم موند و من اون شب به کیک تولد لب نزدم ولی بعد از اون نسبت به شیرینی مخصوصاً کیک خامه ای حریص شدم و اون کیک تولد به حدی در نظر من خوش بو و عالی اومد که انگار از بهشت اومده بود و بعد از اون اتفاق هر کیکی خوردم دیگه به نظرم نیومد و هی می خواستم کیکی بخورم که مثل اون باشه ولی هر چی کیک خوردم برام اون نشد 😑😑😑
حتی من که در دوران بارداریم به شدت بد ویار بودم و هیچی هوس نمی کردم در بارداریام اون کیک رو فقط می خواستم اما هر چی هم همسرم از جاهای مختلف شهر برام کیک گرفت بازم در نظرم مثل لون کیک نشد ! و هنوز هم کیکی مطابق اون کیک ندیدم 😐😐😐
رژیمهای غذایی هیچ کدوم کارآمد نیستند و همه شون برای مدتی به جسم ما فشار وارد می کنند و به محض اینکه رژیم رو رها کنیم دوباره وزن ما به حالت اولیه و به مقدار قبل از رژیم بر می گرده تازه اگر شانس بیاریم چون هر رژیم یکسری پیامد بد و ناگوار برای ما به همراه داره و اکثر افراد بعد از رهایی رژیم به وزن بیشتر از وزن اولیه ی خود می رسیدند !
در روش لاغری با ذهن همونطور که نفهمیدیم چطور بیشتر غذا خوردیم و چطور چاق شدیم با کار کردن به روی ذهن و بدست آوردن موافقت ذهن به صورت غیر ارادی کمتر می خوریم و بدون اینکه خودمون متوجه بشیم که چه اتفاقی برامون افتاد کاهش وزنمون شروع میشه 😍😍😍 اما توجه داشته باشید که این به معنی رژیم نیست وقتی فرمولهای ذهن ناخودآگاه ما بره به سمت تناسب اندام ناخودآگاه روش غذا خوردمون و مقدار خودنمون تغییر می کنه و بدون اینکه بخوایم با ذهنمون بجنگیم و تلاشی برای کم خوردن بکنیم این اتفاق در ما میفته ! و خیلی راحت و بی دردسر روند لاغری در ما شروع میشه و ما همانگونه که چاق شدن رو یاد گرفتیم لاغر شدن رو هم یاد می گیریم و تا آخر عمر طعم عالی داشتن اندام متناسب و زیبا و فوق العاده رو می چشیم و از لحظه به لحظه ی آن لذت می بریم 🤩🤩🤩💃🏻💃🏻💃🏻
سلام🙂
اول که میخواستم تشکر کنم از اینهمه صداقت شما و اینکه اگه کسی هم نتیجه نگرفته رو اعلام میکنین و به دنبال ریشه های باورهایی میگردین که ممکنه هنوز وجود داشته باشن و در آموزش لاغری با ذهن هنوز کامل بهش پرداخته نشده و همین مساله باعث رشد وگسترش این روش شگفت انگیز شده🙏🙏🙏👌👌👌
و همین هم برای من درسی بود که هرچه در این مسیر آگاهی پیش میریم باز هم بیشتر درک میکنیم که هنوز قطره ای از اقیانوس رو تجربه کردیم و این راه پایانی نداره👌👌👌👌
من چند روزه به یه آگاهی رسیدم که حس میکنم اینجا میتونم دربارش بنویسم …
بعد از اینکه فایل لاغر شدن چه احساسی داره که فایل لایو مشترک شما با خانم حسنی هست رو گوش کردم و به احوالات خودم در این یکسال و نیم توجه کردم یه نکته ظریف و عمیق درک کردم اونم اینکه “میشه در مسیر آموزش باشی و هر روز هم قدمات رو برداری و تکالیف رو انجام بدی ولی لیزر خورده باشی”😮
همیشه وقتی فایلهای شما رو درباره ادامه دادن رها نکردن استمرار داشتن و لیز خوردن گوش میکردم با خودم میگفتم این حرفا مال بقیه است منکه هر روز دارم فایل گوش میدم و تمریناتم رو مینویسم پس این ها مال من و امثال من نیست مال اون کسایی هست که به هر شکلی درگیر مسائل اطرافیان یا محیطشون میشن یا عجله دارن و…..خلاصه رها میکنن و مدتی فایلها رو گوش نمیدن یا میرن سراغ سایر روشهای لاغری که سریعتر جواب میدن
ولی چند روزه که درک کردم که منم با وجودیکه از جمله افرادی بودم که مشتاق بودم استمرار داشتم و ادامه دادم و در واقع توی مسیر بودم ولی زمانهایی بوده که لیز خوردم 😶😮
همون وقتهایی که احساسم بد شده از توجه به نافرمیهای جسمم همون زمانهایی که عجله داشتم همون زمانهایی که منتظر تایید بقیه بودم همون زمانهایی که سایز یا وزنم رو به قول خودم یواشکی چک کردم ،همون زمانهایی که انتظار کاهش وزن چند کیلویی داشتم ولی ۲۰۰ گرم کم کرده بودم ،همون زمانهایی که حسادت کردم به نتایج بقیه دوستان،همون زمانهایی که به خودم عشق نورزیدم ،همون زمانهایی که زیاده روی کردم در خوردن،زمانهایی که شیرینی خامه ای ۷،۸تا خوردم با این طرز فکر که من دارم روی ذهنم کار میکنم و غذاها چاق نمیکنن پس اشکالی نداره هر چقدر دلم خواست بخورم،زمانهایی که با وجودیکه پیغام سیری رو درک کردم و باز هم خوردم،زمانهایی که میدونستم دوتا کف گیر برنج برام کافیه ولی ۳ تا کشیدم،……اینا همش مصداق لیز خوردنه 👌👌👌👌
و اینجوری نیست که وقتی رها کنی و ادامه ندی و بری سراغ یه روش دیگه و مثالهایی از این دست لیز خوردن باشه😑😉
اینم فریب ذهن من بوده که اینطوری فکر میکردم و کشفش کردم👌👌🙂
و باز هم خوشحالم و به خودم افتخار میکنم که ادامه دادم چون اولا ادامه دادن حتی با احساس بد خیلی وقتها باعث میشد حالم خوب بشه وقتی شروع میکنم به نوشتن تمرین ثانیا وقتی احساسات بدم رو در قالب کلمات آوردم شما با جوابی که برام نوشتین باعث شدین اشکال ذهنم رو پیدا کنم و دوباره به مسیر برگردم مثل بچه ای که بزرگترش دستش رو میگیره و دوباره بلندش میکنه (اینم از مزایای تمرین نوشتن توی سایته که اینقدر شما روش تاکید دارین) سوم اینکه آگاهی بیشتر و بیشتری پیدا کردم به مرور…که اینم از کامتهایی که در زمانهای مختلف از ورودم به سایت تا الان نوشتم یه جورایی مشخصه 👌👌👌
بسیار خوشحالم و افتخار میکنم که شاگردی استادی چون شما هستم به نیت لاغری اومدم ولی در بسیاری از جنبه ها دارم رشد میکنم و از این بابت بسیار متشکرم🙏🙏🙏🙏
ترس از غذا که موضوع این فایل بود و علت نتیجه نگرفتن بسیاری از ماها که با این آگاهیها آشنا شدیم یه باور خیلی قوی و ریشه دار در افراد چاقه که به قول شما بارها و بارها باید در موردش صحبت بشه از بس که در روش رژیم گرفتن که هنوز هم مهمترین و موثرترین روش لاغری در ذهن افراد هست همه تقصیر چاقی و اضافه وزن رو به گردن غذاها انداختن و کالری غذاها رو برامون شمردن اندازه خوردنها رو برامون مشخص کردن،کلی از بر چسبهایی که توی ذهن ما روی غذاها و خوراکیها زده شده توسط متخصصان تغذیه و رژیم درمانگرها اتفاق افتاده،و……..
پس خیلی مهمه که بارها و بارها این فایلها رو گوش بدیم تا باور ترس از خوردن و ترس از غذاها در ذهنمون کمرنگ بشه و اونوقت از خوردنهامون لذت میبریم و آرامش میگیریم از کنار خانواده بودن و همراهی با اونا و اینکه غذامون هیچ تفاوتی با بقیه نداره و این خودش بسیار آرامش بخشه
تمرین شما رو من اولین بار که گوش دادم انجام دادم و واقعا موثر بود و هنوز که هنوزه به صورت ناخودآگاه دارم انجامش میدمو واقعا لذت بخشه🙂👌👌ممنون از شما🙏🙏
سلام همگی دوستانگام ششم:
لاغری بدون رژیمکلمه رژیم خودش حس بد میده به ادم حتی برای ادم های متناسب!!👍
رهایی از رژیم و بدون ترس غذا خوردن اولین قدم در لاغریه👍 که سبب میشه کم کم تمایل به غذا و ولع کم میشه👍
هرکسی یه دلیلی برای چاقیش داره ولی در نهایت چاقی همه بخاطر عادت ها و رفتار های اشتباه غذایی بوده که ما را به این شکل درآورده 👍👍👍👍 باید این عادت ها را تغییر داد با آرامش و روش ذهنی👍
اگه حس کردی الان داری کمتر میخوری فکر نکن که رژیمی و فرقی با رژیم نکرده ننننننه اینو بپذیر که غذای مصرفی شما بیش از حد معمول بوده🍝👍
هیچکس یادش نمیاد چطوری و چکاری کرده تا چاق شده و تصمیم خودش نبوده پس برای لاغری هم نباید خودمون تصمیم بگیریم که غذامونو کم کنیم باااااید ذهن این تصمیم را بگیرررره و در اینصورت تغییرات در ما ماندگار خواهد شد🥰😍👍
ذهن همزمان با ما در حال تلاشه برای منصرف کردن ما از مسیری که در پیش گرفتیم دست میذاره روی نقطه ضعف ما که به دلیل ریشه داشتن هنوز قابل دسترسه و اون چیزی نیست جز: ترررس از خوووردن🙄
سالهاست که از غذاها ترس داشتیم و واسه همشون درجه چاق بودن در نظر میگرفتیم و توی رژیم ها هم از بین بد و بدتر باید بد را انتخاب و میخوردیم!!!
ولی بالاخره میشه برطرف کرد و از این مرحله عبور کرد👍
خوردن ما رو چاق نمیکنه ، اشتباه خوردن ما رو چاق میکنه👍👍👍افراد متناسب هم همین غذاها رو میخورن پس چرا اونا رو چاق نمیکنه؟؟!!!!
اگه لاغر نشدی اسیر این باوری ک خوردن باعث چاقی میشه!!!غلبه بر این ترس یعنی :رهایی از چاقیاحترام به بدن خودموناحترام به ذهن خودمونتشکر از نعمت های خداوند
یک قدم مهم برای رهایی از این باور:ایا پیغام سیری را به موقع دریافت میکنی؟!اگر ترس داشته باشیم از خوردن، اصلا مقدار غذایی که میخوریم مهم نیس تاثیر منفیشو میذاره🙄👍
پیغام ها به دو صورت به ما داده میشن:یک از طریق احساسدو از طریق اعصاب
اگه احساس سیری را درک نکنیم تبدیل میشه به تهوع و درد شکم و ناراحتی!!! تبدیل احساس به واکنش بدن
احساس سیری درک درونیه!!
– تا چند روز وقتی واقعا گرسنه ات نشده چیزی نخور اجازه بده احساس گرسنگی یکم پیشرفت و به واکنش بدنی تبدیل بشه یعنی مثلا سرو صدای شکم!!معمولاً کسانی ک اضافه وزن دارن احساس گرسنگی را درک و تجربه نکردن چون طبق عادت میخورن و زمان های خوردن نزدیک به هم قبل از اینکه حس گرسنگی در اون ها ایجاد بشه یه چیزی میخورن!!
برای حداقل یک هفته احساس گرسنگی را تجربه کنید و برای پیغام سیری هر وقت احساس گرسنگی رفع شد مثلا صدای شکم رفع شد دیگه نخور!!!
وقتی مطمئنی کمتر خوردی در مسیر تناسب قرار گرفتی تعداد قاشق و میزانش مهم نیس باید حست خوب باشه و حالت عالی🥰🥰🥰
احساس را نمیشه گول زد به نجواهای ذهنی گوش نده احساست باید عالی باشه !!
تا وقتی از خوردن بترسی هرچی هم که کم بخوری فایده نداره، به این روش اعتماد کن و برای تغییراتت احترام قائل باش و میزان غذایی که میخوری بدون ترس باشه🤩👍
مه تاب یک متناسب شجاع🥰😍
من آذر ۹۹ وارد سایت تناسب فکری شدم و با فایلهای رایگان و نکات طلایی که بسیار هم زیبا هستن شروع کردم و هر روز با شور و اشتیاق فراوان ادامه میدم و مقداری هم وزن کم کردم علاوه بر این خیلی احساسم خوب شده دیگه اون ولع را ندارم غذایم کم شده سر،ساعت خاص غذا نمیخورم اما پیام سیری و گرسنگی را دریافت نمیکردم کاری هم نداشتم چون بعد صرف غذا خیلی احساسم خوبه و اصلا هم از غذا دیگه ترسی ندارم هر چه دوست دارم میخورم به اندازه ای که نیاز بدنم باشه میخورم اما گاهی فکر میکردم البته گذرا انگار وزنم ثابت مونده وقتی این فکر،را میکردم سریع میگفتم مریم مواظب باش این ناخود آگاه و فکرمو زود عوض میکردم .
و میگفتم من عجله ای ندارم کی لاغر،بشم چون مسیرم درسته چون دیگه رژیم نمیگیرم، ترس از خوردن ندارم راهی که من در،پیش گرفتم آخرش لاغریه حالا هم با این فایل اعتماد به نفسم بیشتر شد و متوجه شدم که وقتی خوب گرسنه شدم غذا بخورم و تا وقتی پیام سیری دریافت کردم نمیخورم .
استاد روشن ممنونم فایل بسیار عالی و به،موقع بود
گام ۶
رژیم❌کلمه ای که تمام افراد چاق با آن کاملا آشنا هستند کلمه ای که حتی فکر به آن هم انسان را دچار محدودیت میکنه و هم توانمندی انسان را کاملا زیر سوال میبره کلمه ای که همیشه و در اکثر اوقات در حال اجرا کردن آن بودم و کلمه ای که همیشه درونش نخوردن یا ترس از خوردن نهفته بود
چه دردهای فیزیکی داشت این رژیم و کم خوریها و محدودیت ها و از
آن بدتر کاری که ان رژیم با ذهن من کرد .
هر رژیمی که من در گذشته میگرفتم یک قابلیت ذهن مرا برای لاغر شدن از من میگرفت ، و تمام مهارت و توانایی ذهن مرا برای لاغری از بین میبرد و ترس از غذا و خوردن را در ذهن من پر رنگ و پر نگ تر میکرد
از من یک انسان ناتوان و کاملا تسلیم شده می ساخت . چون همیشه این رژیم گرفتنها به شکست منجر میشدالبته این رژیم نبود که شکسته میشد بلکه اراده ی من بود که زیر سوال می رفت .😖 و اولا مرا شخص بی لیاقتی جلوه میداد 😔. و دوما انسانی کاملا نا توان😖
بخاطر همین خاطرات بد از رژیم گرفتن ها و نخوردنها و محدود. کردنها، تا فکر رژیم به ذهنم می آید حالم کلا بهم میخورد و واقعا دیگر طاقت شنیدن این کلمه را ندارم چه برسد به اجرا کردن آن در زندگیم .
وقتی وارد لاغری با ذهن شدم کم کم آموختم که دیگر خبری از آن رژیمهای اجباری و زورکی نیست ،🙌🙌
دیگر نیاز نیست من با نخوردنهایم سعی در لاغریم بکنم بلکه این ذهن من است که باید عملکرد مرا عوض کند
این ذهن من است که باید تغییر کند تا آن رفتارهای نا صحیحی که نشات گرفته از ذهن چاقم بود از بین برود
این ذهن من است که باید طوری برنامه اش را تغییر دهد تا واکنشهایش خودبخود کم خوری باشد نه با اجبار من واکنشهایش خودبخود نداشتن ولع باشد نه با کنترل من واکنشها و رفتارش باید خوب باشد و صحیح
یعنی وقتی درخت ما میوه هایش خوب در نمی آید هر چه سر شاخه هایش را هرس کنیم باز میوه همان میوه است چون میوه دادن یک رفتار یا واکنش است پس باید به سراغ ریشه برویم و آب و کودی که به آن درخت میدهیم را مورد بازبینی قرار دهیم و درستش کنیم که قطعا میوه درخت خوب میشود . 💫*قدم اول* که من برای لاغری بر میدارم این است که ذهنم را از قید و بند رژیم هایی که قبلا گرفته بودم رها کنم . رژیمهایی که به ذهنم بطور جدی آسیب رساند( هر چه این رژیمها سخت تر ذهن ناتوانتر در لاغر کردن )
حالا ابتدا باید با لایق دانستن و خود باوری وایمان داشتن به ذهن قدرتمندم آن توانایی لاغری را به ذهنم باز گردانم و ناتوانایی که رژیم در من ایجاد کرده بود را برطرف سازم 💫*دومین قدم* در لاغری زمانیست که گرایش و میل و رغبت ما خودبخود به غذا کم میشه نه با اجبار
نه حالتهایی مثل رژیم که نخوردنهای ما کاملا خود آگاه و با جبر و زور بود
خب حالا که خوردن ما خودبخود کم میشه ذهن چاق ما میاد و رژیم را در ذهن ما تداعی میکنه همان رژیمی که داخلش باور ترس از غذا وجود داشت و سالیان سال در ما این باور را پر رنگ کرده بود 😔😔
این باور همان نقطه ضعف ماست و
هنگامی که خوردن ما بطور طبیعی و خودبخود کم میشه ذهن چاق دست میگذاره روی همین باور و مرتب ترس از غذا را تکرار و حس و حال مارا خراب و نتیجه میشود چاقی دوباره 😔
همه ی افرادی که غذاشونو کم کردن ، ولی لاغر نشدن و یا حتی چاقترهم شدن و حتی کسانی که استپ کردن در گیر همین باورند . چون این باور ترس از خوردن کاملا در ذهن ریشه دار است
برخی از ما چون هنوز نمیتوانیم پیغام سیری را دریافت کنیم باز درگیر آن باور مخرب میشویم . یعنی هنوز نمیتوانیم تشخیص دهیم واقعا کی گرسنه و کی سیر میشویم و یا دچار استرس میشیم که آیا اندازه خوردیم یا کم خوردیم یا زیاددر حالی که ما اگر بتوانیم به خوبی پیام سیریمون رو دریافت کنیم کلی از آن ترسها و استرسها کم میشود 💫*قدم سوم* در لاغری درک همین پیام سیریست .
پیام های بدن از دو طریق منتقل میشه :
۱_ اعصاب وقتی پای ما بجایی برخورد میکنه درد میگیره و این درد از طریق اعصاب منتقل میشه که یک درک درونیست . و اگر این حس دردادامه دار باشه قطعا عملی در ما ایحاد میشه مثل گریستن
۲_ احساس وقتی ما خوشحالیم یک حس درونی در ما ایجاد میشه و اگر ما در این حالت بمونیم قطعا این حس تبدیل به یک واکنش شادی آور مثل رقص یا اواز خواندن یا شنیدن موسیقی و … میگردد
پس ما اینجا تبدیل یک حس درونی را به یک واکنش داریم
وقتی ما گرسنه ایم اگر زیاد در این حس بمانیم ضعف ما را میگیرد و یواش یواش صدای شکم که واکنش آن حس گرسنگیست در ما ایجا میگردد اینجا شروع خوردن است و حال خوبی که با خوردن غذا ایجاد میشود تا کی باید ادامه بدهیم تا جایی که حس خوبمان خراب نشود و واکنش این حال خراب اتفاق نیفتد مثل دل درد و فشار معده و حالت تهوع
پس پیام سیری همانحال خوبی است که از خوردن در هنگام گرسنگی واقعی ایجاد میشود و تا زمان سیر شدن تا حدی که واکنشهای بد اتفاق نیفتد که باید همین هنگام دست از غذا خوردن برداشت و صد البته که این پیغام در اشخاص مختلف فرق میکند
یعنی در برخی افراد با خوردن یک ظرف کوچک پیام سیری ظاهر میشود در فرد دیگری با مقداری بیشتر
پس در این محدوده ما هر چقدر خورده باشیم کاملا اندازه ی نیازمان بوده و اصلا نباید خودمان را مورد سرزنش قرار بدهیم که این مقدار کم بوده یا زیاد
چون آن حال خوب تا پایان غذا همچنان ادامه داشت و این حال خوب خودش نشانگر خوردن صحیح ما میباشد و کلی از آن باور ترس از غذا را در ما ازبین میبرد
و در این تمرین یکهفته ای استاد میخواهند این آلارم سیری را به ما آموزش بدهند .
و شناختن این پیام و کمرنگ کردن این باور ( ترس از غذا ) کلی به ما اعتماد به نفس ، رهایی از چاقی ، احترام گذاشتن به ذهن لاغرمان و تشکر از نعمتهای خداوند و از همه مهمتر حال و احساس عالی را در ما ایجاد میکند
سلام الان حجم خوردن من کم شده وهمین که احساس میکنم نیازم برطرف شده از خوردن دست میکشم ولی وسوسه خوردن دارم هنوز حالا نمیدونم کم کم این وسوسه ازبین میره یا نه
سلام دوست عزیز
از اینکه در سرزمین لاغرها هستید خوشحالم
سعی کنید بیشتر بنویسید
شرح دادن تمرکز شما رو افزایش میده
و همیشه به تغییراتت توجه کن نه چیزی که باید تغییر کنه
با سلام به استادعزیز ودوستان گرامی،
بدون مقدمه می خوام برم سر اصل موضوع ،امروز راستش صبح رفته بودم واکسن بزنم ونشد به فایل امروز گوش بدم البته میثاق نامه که یه جورایی به جونم وصله طبق معمول هرروز صبح مقابل آینه اجراش کردم وهمچنین به فایل بانشاط صبحگاهی هم گوش دا م ونشد بقیه فایل گوش بدم تا الان که چقدر جالب بود انگار استاد پیشگو باشند سخن از دل ما گفت ، من با اینکه واقعا تمرینات هرروز انجام می دم وهمچنین فایلها رو احساس کردم کمی چاق شدم البته تا دوسه روز پیش این احساسو نداشتم وبیشتر زمانی متوجه خودم شدم که همسرم باخنده به من گفت خوبه که داری لاغری با ذهن را کار می کنی والا چی میشدی ،منهم با خنده گفتم حالا می بینی ، اما یه کم بعدش منو تو فکر فرو برد ،خوب اشکال کار من کجاست ،کمی که بررسی کردم توجه من بیشتر به انجام تمرینات بوده ویا نوشتن ولی در عمل کوتاهی کردم ، اینکه مثلا موقع خوردن غذا طبق عادت گذشته ورژیم گرفتنهای متناوب واقعا این فرمول بد ترس از خوردن کاملا در من از بین نرفته وگاهی بی اختیار بعد از خوردن غذا به خودم میگم دیدی بازم زیاده روی کردی! در صورتیکه واقعا من زیاد غذا نمی خورم ،ویا گاهی که چشمم به غذایی می خوره بی آنکه گرسنه باشم از طریق کانالهای بینایی تحریک میشم ومی خورم ،ویا اینکه طبق عادتهای گذشته وقتی یک سریال می بینم بی اختیار کمی تنقلات می خورم، وفکر کردم باخودم که من الان ۶۲ سالمه علت اینکه می گفتند سن آدم بره بالا آدم خود بخود چاق میشه درست نیست ولی چیزی که کار را سخت می کنه به تعداد اعداد سن باورها والگوها ی ذهنی من بیشتر جاخوش کرده توذهنم ومن باید بیشتر رو ذهنم کار کنم ، وبا گوش دادن به این فایل پی بردم کهرژیمهای مختلفی که گرفتم در طی این سالها چه اثرات وباورهای مخربی روی من گذاشته ولی بهر حال کاری که می کنم بر روی غذاخوردن آدمو چاق نمی کنه بلکه خوردن غذا آدمو چاق می کنه باید خوب تکیه کنم ومرتب تکرارش کنم ودیگر اینکه علت غذاخوردن بررسی کنم یه مدتی خوب حواسم بود ولی کمی که غافل میشم باز سریع اون عادتها ی گذشته برمیگرده ودیگر اینکه از استاد ممنونم برای دستورالعمل این کار جدید که درهنگام فقط گرسنگی کامل غذا بخورم وهرگز به مقدار غذا توجهی نکنم ومهمتر از همه اینکه احساس رضایتمندی در خودم ایجاد کنم ،اینهارو اینجا نوشتم که دوباره به خودم ودوستان که مثل من هستند یعنی به خودمون یادآوری کنیم که به چه چیزهایی باید توجه کنیم ودرضمن اشغال خوری هم نکنیم ، من در هرحال که باشم طبق تعهدی که به خودم دادم با شور واشتیاق این مسیر را ادامه میدم واز تلاش هم دست بر نمی دارم وایمان دارم که به لطف خدای مهربان به تناسب اندام همیشگی دست پیدا می کنم، ودر آخر استاد هرچی نوشتم همه آن اتفاقهایی بود که برام افتاده بود وبسیار از شما سپاسگزارم که این فایل مهم را برای ما گذاشتید وجان تازه ای به من یکی دادید.