0

گام ۶: با رژیم لاغری می توان لاغر شد؟

رژیم لاغری
اندازه متن

رژیم لاغری گرفتن بیشترین اقدامی است که افراد چاق برای لاغر شدن انجام می دهند.

همه افراد چاق در زندگی برای یک بار هم که شده از رژیم لاغری برای کاهش وزن استفاده کرده اند و طعــم تلــخ آن را چشیده اند.

از آنجایی که خودم و همه افرادی که در این سالها عضو سایت تناسب فکری شده اند برای لاغر شدن از رژیم لاغری استفاده کرده اند و نتیجه دائمی نگرفته اند، در این مطلب آموزشی درباره رژیم لاغری و تاثیر آن در لاغر شدن توضیح داده می شود.

رژیم لاغری و تاثیر آن بر لاغری

اگر از هر انسانی در دنیا سوال کنید به نظر شما چطور باید لاغر شد؟ احتمالا جواب خواهد داد باید از برنامه رژیمی به همراه ورزش کردن استفاده کرد.

اهمیتی ندارد از یک فرد چاق یا لاغر این سوال را بپرسید، در هر صورت حتما پاسخ او شامل استفاده از رژیم غذایی و برنامه ورزشی خواهد بود.

دلیل اهمیت استفاده از برنامه رژیم لاغری به همراه برنامه ورزشی به دلیل تمرکز احتمالا صدها یا حتی هزاران ساله مردم دنیا بر این روش برای لاغر شدن بوده است.

البته از حق نگذریم به نظر منطقی هم می آید که فردی که چاق است برای لاغر شدن باید میزان خوراک خود را کاهش و همچنین میزان فعالیت خود را افزایش دهد تا بتواند به تناسب اندام دست پیدا کند.

این نگرش نشات گرفته از یک دیدگاه و باور قوی دیگری است که در ذهن بشر برای چاق شدن شکل گرفته است و آن ارتباط بین چاقی و خوردن غذاست.

از آنجا که در ذهن بیشتر انسانها مهمترین دلیل چاقی خوردن غذاست پس چندان هم غیرمنطقی نیست که بهترین روش لاغری در ذهن آنها استفاده از برنامه های رژیمی باشد.

چرا لاغر نمی شم؟

چرا لاغر نمی شوم؟!

ریشه بسیاری از دلایلی که نمی توانیم لاغر شویم، نگرش و افکاری است که نسبت به کلمه رژیم لاغری داریم.

همه افرادی که اضافه وزن دارند و برای لاغر شدن از برنامه های رژیمی استفاده کرده اند اطمینان دارند که از این طریق نمی توان لاغر شدن اما نگرش و باوری که در سطح جهانی برای رهایی از چاقی وجود دارد سبب می شود که بارها برای لاغر شدن از رژیم های غذایی محتلف استفاده کنند.

قدم اول برای لاغر شدن پذیرش این موضوع است که با استفاده از رژیم لاغری نمی توان لاغر شد و تا ابد لاغر ماند.

نکته قابل توجه درباره پذیرش این موضوع این است که زمانی می توانید مطمئن شوید که به این نگرش باور دارید که هرگز برای لاغر شدن به فکر استفاده از رژیم لاغری نباشید.

مهمتر از آن باید به رفتار و عملکرد خود در زندگی روزمره توجه کنید و بررسی کنید که آیا برخورد شما با مواد غذایی و موضوع خوردن به صورت رفتارهای مرسوم در ٰرژیم های غذایی است یا خیر.

اگر از افراد چاق درباره توانایی خود در لاغر شدن سوال کنید اکثر آنها عقیده دارند توانایی لاغر شدن را دارند اما توانایی نگه داری از مقدار کاهش یافته را ندارند.

این اتفاق زمانی رخ می دهد که در ذهن ما فرمول (لاغری = رژیم لاغری) ثبت شده باشد. به این ترتیب ما تا زمانی که از برنامه های رژیمی استفاده می کنیم با هر ضرب و زوری قادر به مراقبت از لاغری خود خواهیم بود اما به محض خارج شدن از برنامه رژیمی به سرعت برق و باد مقدار کاهش یافته به حالت قبل برگشته و ما دوباره چاق می شویم.

بنابراین به شما دوست خوبم که به هر علتی دوست داری مقداری از وزن خود را کاهش دهید و شرایط جسم تازه ای برای خود خلق کنید و زندگی جدیدی را ادامه دهید توصیه می کنم از امروز به هیچ وجه به دنبال امتحان کردن رژیم های لاغری مختلف نباشید چون علاوه بر اینکه نتیجه ای برای شما به همراه نمی آورد بلکه باعث ناامیدی شما برای لاغر شدن می شود.

در این فایل آموزشی توضیحاتی درباره رژیم لاغری و نتایج مخرب آن که تجربیات سال های چاقی خودم و کار کردن با افراد چاق بسیاری بوده است را به اطلاع شما می رسانم.

نوشته تاثیرگذار نگار عزیز در بخش نظرات

شناسایی  باورهای مخفی چاقی و اصلاح آنها 😍

کلمه وحشتناک و محدود کننده (رژیم لاغری) احساس اسارت و دردو رنج به همراه دارد.

در تمام سالهایی که از رژیم لاغری برای کاهش وزن استفاده می کردم این باور غلط در ذهنم به وجود آمد که تنها راه لاغر شدن رژیم گرفتن است.

اگر قرار باشه با این باور در مسیر لاغری با ذهن حرکت کنم از اضافه های وزنم کم نمیشه چون طبق فرمول ذهنی (دستورالعمل صادر شده جهت کاهش وزن هست و ذهن سعی می کنه منو هدایت کنه که باز رژیم لاغری بگیرم و دلیلش همینه که سناریو میچینه و به شکلهای مختلف منو با پیشنهادهای رژیمی مختلف روبرو میکنه !…🤔)

جهت اطلاع دوستان!… هر بار که رژیم لاغری گرفتیم ما تصمیم داشتیم خودمون رو محدود کنیم ولی جنگی در ذهن داشتیم که بخورم حالا از فردا! چرا نخورم؟ کمتر بخورم؟! جایگزین کنم!

این جنگ و جدال باعث می شد بالاخره ذهن پیروز بشه و ما شکست بخوریم و هر بار بیشتر نا امید شدیم و به طوریکه در تصمیم گیری سست شدیم و به خود ثابت کردیم ما ضعیف هستیم و انسانی که دائما در تصمیمش شکست بخوره به خودش و شخصیت و توانمندی و قدرتش ضربه محکمی می زنه تا جایی که اراده برای شروعی و تغییری جدید نداره.

بنابراین رژیم لاغری و روش های لاغر شدن خیلی بیشتر از آنچه فکر کنیم برای ما هشدار دهنده و مضر و خطرناکه و حصاریست که من قدرتمند را می بلعد

به لطف خداوند من به این باور رسیدم که تنها راه ماندگار لاغری استفاده از روش لاغری با ذهن است🌟

 وقتی فشار رژیم لاغری از روی ذهن برداشته بشه به طور ناخودآگاه با لذت غذا می خوریم و حرص و ولع و ترس ما نسبت به خوردن کمتر میشه بنابراین تمایل به مصرف غذا در ما به اندازه نیاز بدنمون میشه و این عالیه 😍 و به خاطر احساس آزادی و شادی است که درما به خاطر بینش و نگرش درستمون ایجاد شده است .

چاقی ما به خاطر خوردن غذا نیست بلکه به خاطر عادت و رفتار غذایی اشتباهمون است .

رژیم لاغری
ترس از خوردن

باور ترس از خوردن باید متزلزل شود و ریشه هایش قطع کردد. 

در طی سالها به اشتباه ذهن ما آموزش دیده است که غذاها چاق می کنند به ما گفتند نخور و یاچی بخور و چی نخور تمام محرومیت غذایی در رژیم ها برای سلامتی و کاهش وزن در ذهن ما ترس از مواد غذایی به وجود آورده است به طوریکه شیرینیجات و سرخ کردنی را جز غذاهایی می دانیم که قدرت چاق کنندگی دارند.

ولی تمام مواد غذایی نعمت خدا هستند و برای نیاز بدن ما و لذت بردن خلق شده اند و این ما هستیم که قدرت خودمون رو به غذاها داده ایم اگر اینطور بود بسیار افراد متناسبی دیده ایم که هر طور و هر مقدار بخواهند می خورند پس تفاوت در نگرش و فرمول ذهنی فرد چاق با متناسب هست. حالا که متوجه شدیم این باور ریشه عمیق در ما داره با آگاهی و مرحله ای ریشه هاشو قطع می کنیم.

🌸اولین قدم اینه که با ترس غذا نخوریم این یک گام مهم و اساسیه (از غذا نترس قدرت تویی) 

🌸دومین قدم اینه که موفقیت و شکستهامون رو در طول روز از بابت به موقع  و به اندازه خوردن ثبت کنیم تا پرخوری هامون  و آشغالخوریهامون را بتوانیم شناسایی کنیم .

شناسایی پیغام سیری ذهن

افراد چاق این پیغام را دریافت نمی کنند مگر بعداز فشار و درد در ناحیه شکم 

پیغام بدن از دو طریق شکل می گیره 

احساس درونی مثل ناراحتی و شادی و دلتنگی که اگر ادامه دار بشه در بدن واکنش می ده مثل گریه کردن و دیگری از طریق عصبها وقتی دستمون با چاقو میبره درد را تجربه می کنیم.

احساس گرسنگی اگر ادامه دار بشه و غذا نخوریم تبدیل به واکنشهایی در بدن میشه مثل صدای غار و قور شکم  یا مورمورشدن بدن یا لرزش بدن و ضعف و سستی

حالا اگر نقطه سیری درک و احساس نشه تبدیل میشه به تهوع و شکم درد و ناراحتی بعد از اون

🌟گرسنگی و سیری نباید از عوامل بیرونی پاسخ داده بشه بلکه با احساس درونی باید درک بشه.. 

برای درک احساس گرسنگی و نقطه سیری باید توجه به احساسمون داشته باشیم و تمرکز و توجه کنیم تا به صورت اتوماتیک ذهنمون یاد بگیره و دستور به مغز صادر کنه که به طور ناخودآگاه دست از غذا بکشیم

 (((همین یکدونه تمرین تمام صدگامه))))👌👌👌

بنابراین حداقل یک هفته این تمرین را انجام می دهیم با اولین حس گرسنگی غذا نمی خوریم بلکه اجازه می دهیم این حس تبدیل به واکنش بدنی بشه و این حس بسیار بسیار بسیار لذت بخشه 😇 برای فردی که تا به حال این حس را تجربه نکرده و همیشه از روی عادت غذاخورده.

 برای درک نقطه سیری به اندازه ای غذا مصرف می کنیم که واکنش بدنی قطع بشه و توجه به این احساس هم بسیار لذت بخشه و تکرار و تمرین می خواهد …به نظرم یک ماه با عشق این تمرین انجام بشه خیلی از مسیر رفتیم   😊

حالا ممکنه منفی باف بگه تو که رژیمی و کم خوردی و زیاد خوردی و شب شد و غذا ماند و زشته ها و ما را بندازه تو وسواس که نکنه زیاد شد و چی شد اصلا بهش توجه نکنیم چون تمام تغییرات رفتاری و عملکرد ما به طور ناخودآگاه صورت گرفته و این پیام خوش آشنایی است با خود. به به 😇

باید برای این تغییر ناخودآگاه الگو غذایی و احساس خوب روحی و عملکرد ذهن سپاسگزار باشیم و به بدن هوشمندمون احترام بگذاریم صلح و آشتی بعد از مدتها چقدر بدنمون سخاوتمنده و زود می پذیره بنابراین از خوردن هر چقدر که حسمون میگه لذت میبریم.

فکر کردن به خوردن هم یا چقدر خوردن چاق کننده است و اصلا حجمش مهم نیست پس باید بر این ترس غلبه کنیم 💪🏻💪🏻

فکر کردن به مسیر آسون لاغری و احساس خوب و رهایی و آزادیمون باعث تغییر بینش ما میشه که در نهایت در جسم خودشو نشون میده خدایا شکرت.

من یه خودم قول می دهم که به مدت یک هفته این احساس گرسنگی و سیری گمشده را پیدا کنم و حس کنم و لمس کنم و تجربه کنم.

پارسال این تجربه را تا مدتها داشتم البته یه وقتی هم پرخوری می کردم اما یاد حرف استاد می افتادم میگفتم دوباره تصمیم میگیرم و حالمو خوب می کردم خیلی بهم نتیجه داد ولی این بار بهتر درک کردم صحبتهایی شنیدم که انگار بار اول بود .

یک نتیجه کلی گرفتم وقتی می خواهیم عوامل بیرونی رو تغییر دهیم انگار از چند طرف داره به ما حمله میشه و در قفس می افتیم و محدود می شیم ولی وقتی از درون و افکار تغییرات ایجاد می شه حس می کنم قدرت منم فقط من در مرکزیت و دستورات من اعمال میشه و من مسلطم بر شرایط چقدر فوق العاده🦋 

و با خود زمزمه می کنم تنها قدرتی که تکان می دهد وهرگز تکان نمی خورد قدرت خداست و من جزئی از او هستم .👸🏻

  • من امروز توانستم لقمه اضافه دخترم را بندازم سطل زباله 😊
  • من امروز توانستم وقتی دختر۴ساله ام گفت سیر شده ام به گفته اش احترام بگذارم و اصرار نکنم😊
  • من امروز توانستم بر حسب ساعت غذا نخورم😊
  • من امروز توانستم یکبار از خو بپرسم واقعا گرسنه ای؟
  • من امروز توانستم به وقت چک کردن بدنم در آینه خودم را بغل کنم واز فکر رها شوم😊
  • من امروز توانستم قبل از درد شکم دست از غذا بکشم 😊
  • من امروز توانستم به وقت گرسنگی میوه مصرف کنم😊
  • من امروز توانستم بدون تفاوت قایل شدن بین خوراکی ها صبحانه کره عسل مصرف کنم .

وااای خدای من حالم خیلی خوبه مسیر مستقیم و هموار و پرنعمت اصلا تو فکر چاقی لاغری نیستم حالم خوبه شادم😇 

ممنون استاد جان حتما با این اموزشها روزهای عالیتری را خواهم دید …

همه چیز آرومه من چقدر خوشحالم 

خدایا عاشقتم ❤️دیوونتم خودت میدونی بزن قدش🙌❤️❤️❤️

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 3.92 from 130 votes

https://tanasobefekri.net/?p=10012
برچسب ها:
312 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار فریبا
      1403/01/25 20:45
      مدت عضویت: 545 روز
      امتیاز کاربر: 4470 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 273 کلمه

      سلام

      رژیم های لاغری پر از محدودیت هس چر از ممنوعیت پراز ناتوانی پراز حس نشدن 

      من با رژیمها خودم رو نابود کردم 

      عزت نفسم اعتماد بنفسم روحمو وجودمو 

      حس ناتوانی نتونستن نمیتونی در درونم بیداد میکرد ن حوصله زندگی داشتم ن میل ورغبتی ب ادامه دادن بهترین لحظات عمرمو پاش ریختم 

      اما پشیمان نیستم  الان من اگاهی و مسیری ک هستم بخاطر همین ها بود بخاطر چاقی 

      من نابود نمیشدم دوباره نمیساختم 

      چاقی منو دوباره داره میسازه 

      وممنونم 

      من با لاغری با ذهن با تغییر باورها ب این ایمان رسیدم ک میشه من میتونم اونجوری ک میخوام باشم میتونم اونجوری ک دوس دارم تجربه کنم

      واینجاشاید سخت باشه ولی شگفت انگیزه وقدرت انسان رو نشون میده زیبایی ها دیده میشه 

        ا  من میتونم من میتونم دوباره بسازم ذهنمو وجودمو جسممو وزیبا ببینم زیبا فک کنم 

      وقتی میرم خونه پدر مادرم میبینم ک چقدر پدرم دیدگاهش منفیه چقدر نسبت ب همه چی اون منفی  اون طرف رنج اورش رو میبینه و میبیننم ک چقدر فرق کردم گاهی رنج اوره ک ببینم عزیزانم از این نگرشها تو عذابند 

      وهمه اینها تمرین میخواد ومن باید مادرخودم بشم معلم خودم بشم و برم جلو گاهی سختگیزانه تر گاهی محکمتر واین ب نفع منه ک شل نگیرم جدی بگیرم و پیش برم این میشه ک من تربیت وبرنامه ریزی میشم دوباره و نتیجه برا من مشاهده میشه اما دهن میگه ول کن دفعه بعد دفعه بعد خب تو از نتیجه دور دور تر مبشی باید بدونی فریبا جانم ک این مسیر رو متعهدانه و استمرار جلو بری تحت هر شرایطی واین میشه ی جسم جدید ی تجربه های جدید رو تجربه میکنی شاید اولش سخت بتشه اما بدون بعدش راحت راحت افسار ذهن رو دستت میگیری و لدتشو میبری 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Reza
      1403/01/20 21:47
      مدت عضویت: 411 روز
      امتیاز کاربر: 17766 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 484 کلمه

      جمله طلایی

      به هر اندازه ذهن من لاغر بشه من لاغر میشم 

      به هر اندازه تعریف هایی که در مورد چاقی و لاغری در ذهنم دارم را بشناسم میتونم لاغر بشوم 

       به هر اندازه که بدانم برای چی میخوام لاغر بشوم از لاغریم لذت میبرم و به سمت لاغری حرکت میکنم 

      من بر اساس ورودیهام براساس تعریف هام چاق شدم 

      ذهن من اینقدر چاق بود که یکبار با رژیم و ورزش حسابی لاغر شده بودم ولی هر وقت خودم را توی آینه میدیم چاقی را به چشمم میومد 

      نمیتونستم قبول کنم من لاغر میمانم و حتی لاغری هستم خودم را چاق میدیدم و مدام از خودم ایراد می گرفتم 

      میدانستم تا زمانی که در رژیم باشم و ورزش کنم میتونم لاغر باشم 

      نمی دانستم برای چی چاق هستم حتی برادرم هم همین طور بود اون هم براساس ورودی هاش چاق شد چون تا سن ۲۰ سالگی اش بسیار لاغر و متناسب بود 

      پس کاملا ایمان اوردم و قبول کردم که باید چاق باشم 

      اما چرا 

      بخاطر تعریف هایی که از چاقی برای من شده بود 

      ولی تعریف چاقی برای من زیبا نبود 

      چاقی برای من سرتاسر عیب بود 

      پس چرا چاق شدم 

      برای اینکه تایید بشم 

      برای اینکه مورد قبول واقع بشم 

      برای رضایت خانواده 

      اینجا میشه از زاویه ای دیگه دید 

      اینکه از همون اول میدانستیم که چاقی خوب نیست ولی تلاش کردیم چاق بشیم 

      پس اینجا بزرگترین دلیل حرکتمون به سوی چاقی پیدا کردیم کسب رضایت دیگران از خودمون که مورد تایید واقع بشیم 

      پس الان میشه خیلی راحت تر لاغر شد با کسب رضایت خودمون برای لاغری

       برای تناسب اندام 

      برای لذت بردن از زندگی 

      زمانی که شروع کردیم به چاقی فرقی نمیکرد چی میخوریم چقدر میخوریم و چه زمانی میخوریم هدف چاق شدن بود که نشان بدهیم دستورات انجام شد 

      الان هم همان موقعیت البته برعکس 

      وقتی امروز صبح صبحانه برنامه ریزی کرده بودم که شکلات با پنیر اسنک کنم و بخورم ولی هر کاری کردم هر چقدر بهش فکر کردم هر جور با خودم گفتم حالا یکمی تا طعم و مزه اش تغییر کنه اینجوری دوست داشتی و خوشمزه تره ولی ذهن تغییر کرده بود حتی یک وسوسه ریز و کوچک هم نبود اصلا بهش توجه نکرد حتی تهدید هم کرد

       پس ذهنیت تغییر کرده

       هیچ انگی به هیچ ماده غذایی نمیزنه به هیچ چیزی ایراد نمیگیره به اندازه نیاز داره مصرف میکنه 

      موقع نهار،شام یا هر وعده غذایی دیگه یاد گرفته تا نقطه سیری و حتی ذهنم داره تلاش میکنه و داره یاد میگیره زودتر و بهینه تر اعلام کنه 

      خودش اعلام میکنه حالتو بد نکن اضافه نخور کافیه انرژی مورد نظر رسیده و انچه نیاز هست

       این یعنی ذهنیت تغییر کرده این یعنی اینکه ذهن من بازم لاغر تر شده ذهنم متناسب شده 

       این یعنی اینکه به دنبال درست رفتار کردن هستم 

      هنوز هم براساس یکسری تعریف ها دارم فکر میکنم و رفتار میکنم ولی خیلی عالی دارم رفتار میکنم 

      حالا با کدوم رژیم و ورزشی میتونستم اینقدر آسوده باشم و از لاغریم لذت ببرم و زندگی را زندگی کنم 

      اینکه هر روز در مسیر هستم اینکه هر روز دارم سوخت ذهن را میرسونم 

      من ذهنم را تغذیه میکنم و هر آنچه که میخواهم به من داده میشود

      خداوندا سپاسگذارتم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار الی
      1402/11/21 19:02
      مدت عضویت: 89 روز
      امتیاز کاربر: 6390 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 249 کلمه

      بنام خدای بخشنده مهربانم 

      سلام استاد عزیز 

      منم مثل همه دوستان و استاد خیلی از روش های لاغری استفاده کردم و موفقیت همیشه مال من بود تا این که لباس میخریدم و به یک ماه نمی‌رسید دوباره لباس به تنگ میشد و مجبور میشدم لباس‌های قبلی رو بپوشم 

      روحیم میرخت بهم افسرده میشدم اما مسیری جز رژیم و ورزش و تحرک نداشتم یعنی کسی  راهی جز این نمی‌دونست 

      نگاه های اطرافیان رو نمیشد تحمل کرد اینو همه ما میدونم وقتی سر میز غذا که میشینیم شاید کمتر از،همه هم بخوریم و شاید به خاطر نگاه های دیگران مراعات کنیم کم بخوریم اما تو نگاه دیگران اونجوری که ما تو ذهنمون میگذره  که وای الان داره نگاهمون میکنن که چاقه باز داره مثل چی میخوره 

      من و شما با این نگاه و صدای ذهنمون آشنایم 🫥😔

      هم اون مهمونی هم غذا کوفتمون میشد .

      آخر شب که بر می‌گشتیم از مهمونی به خونه آنقدر به خودم ناسزا میگفتم که حد نداره تو ذهنم هزار راه حل میومد نخوردن و رژیم و قرص های چربی سوز و طبیب گیاهی و قرص بلغم و….. غافل از این که کار کار ذهن و مغز بود 

      و از،وقتی سایت رو پیدا کردم همه چی میخورم و زمان و اندازه غذا هم برام مهم نیست. و تو این چند وقتی که زیادم نیست اینجا هستم احساس سبک بودن هم از،نظر،جسم وهم روحی میکنم .

      لاغر شدن آسان‌ترین کار دنیاست فقط باید فرمول های و نگرش های ذهنی و مغزمون رو تغییر بدیم .

      خداروشکر میکنم بابته هدایت من به این سایت 

      ممنون از استاد عزیز 🌹

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 342 کلمه

      سلام و روز بخیر ب استاد عزیز و همراهان گرامی وخوش اندام…

      استاد از وقتی ک گفتید حتی بعد از سیربودن اگه کسی تعارف کنه ب یه فرد چاق باز هم میخوره واین خوردن دستور مغزه ن نیاز بدن…یه چیز در ذهنم جرقه زد ک ای داد چرا این موضوع تاحالا ب ذهن من نرسیده ک همه چیز تحت تاثیره ذهنه!!!!؟؟؟

      دقیقا مثل ترس از خطر ک بدن سریع واکنش نشون میده…موقع ناراحتی یا شادی و غیره….همه ی اینا تحت تاثیر مغزه خب چرا خوردن تحت تاثیر مغز نباشه…

      واقعا درسته ک میگن بعضی وقتها یه جمله یه کلمه ادمو می‌بره ب فکر عمیق….

      وای استاد نمیدونید چقدر دلم میخاد این فایل هارو تند تند گوش بدم وبرسم ب تهش دلم میخاد ناگفته ها برام گویا بشه اما من ب خودم قول دادم عجله نکنم صبور باشم و ب همه ی گفته های شما ذره ذره عمل کنم تا ب امید خدا نتیجه بگیرم….

      واقعا ک ذهن وفکرو باور ب این راحتیا و زمان کوتاه شکل نگرفته ک ب این راحتیا و مدت کم ب ذهن لاغر تبدیل بشه من ب خودم ب ذهنم ب جسمم زمان میدم وبا کمک هم میرسیم ب اون بالاها ب اون نقطه ای ک ب خودم افتخار کنم و از خودم لذت ببرم….

      ناگفته نمونه استاد من الانم خودمو دوست دارم و ب خودم اعتماد دارم و دوست دارم این عشق و اعتماد ب خودم صدبرابر بشه و میدونم اگه استمرار و تکرار داشته باشم حتمااااا بهش میرسم…..

      استاد بی صبرانه دلم میخاد ب جایی برسم ک باورهام تغییر کنه از خدا برای خودم و همه ی دوستانم ک تو این مسیر زیبا و خدایی هستن میخام ک بهمون صبرو استمرار بده و با دستان پر قدرتش مارو هدایت کنه….

      استاد من چند روزه ک وارد سایت شدم تمرینی هم عنوان نشده ک من بخام انجامش بدم فقط عاشق گوش دادن ب فایل های شماشدم و مرتب گوش میدم اما میلم ب غذا کمتر شده ب راحتی میتونم از کنار شیرینی بگذرم اون هم تو ایام نوروز ک هرجا نگاه می‌کنی شیرینی هست و این اولین نشانه ی قدم درسته …..

      ممنونم استاد مهربونم ….

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سارا پوراشرف
      1401/12/10 01:52
      مدت عضویت: 437 روز
      امتیاز کاربر: 3140 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 425 کلمه

      سلام به استاد عزیز و عاشقان لاغری با ذهن 

      من قبلا یکی دو بار رژیم گرفتم ولی در آخر همه رو رها کردم چون ن اونقدر از وزنم کم میشد ن تو همون وزن میموندم   جالبه وقتی رژیم میگرفتم خیلی بیشتر ولع خوردن داشتم یعنی دلم میخواست سفره رو یه جا بخورم ولی زور میزدم که دستم به غذا نره😂😂

      اما از وقتی حسم رو تغییر دادم کم کم میلم به غذا رفت  یعنی چی   یعنی هستن مواد غذایی ای که دوست داشته باشم و خوشم بیاد ولی نمیتونم رو هم رو هم بخورم  

      من یه چند وقتی هست ولع خوردنم به شدت کاهش پیدا کرده 

      یعنی واقعا مهم نیست جلوم چیه من همونقدر که کافیه و بدنم میگه همینقدر بسه میتونم بخورم 

      اوایل که اشتهام کم شد و درک کردم که ما غده اشتها نداریم و این فقط هوسه  و به قول مامانا چشممون گرسنه اس و گرنه سیریم  و از قیافه اون ماده غذایی خوشمون اومده 

      راستش من این تغییرات رو خیلی چیز بزرگی نمیدیدم ولی الان که فکر میکنم من چقدر عوض شدم 

      (اینم بگم که قبل از آشنایی با سایت شما ناخودآگاه دلم کم کم هوس به مواده غذایی در من کاهش پیدا کرد و با آشنا شون با سایتتون انگیزه لاغری و تناسب اندام هم در من شکل گرفت )

      تغییراتی که این روزها دارم 

      اصلا نمیتونم یه لقمه اضافه یا حتی آب اضافه بخورم 

      قشنگ میفهمم که الان این چیزی که جلومه چقدرش برام کفایت میکنه و بقیه اش اضافه اس حتی امشب مامانم برام چای آورد نتونستم بخورم چای خب آخه میگیم همون آبه دیگه و چیز خاصی نداره ولی وقتی میبینم مورد نیاز بدنم نیست هیچ کشش و علاقه ای در من ایجاد نمیکنه

      یا اگه غذام اضافه بمونه نمی‌خورم خیلی راحت

      یا میوه ها و شکلات و… قبلا گرسنه ام می‌کرد که خب این یه باور غلط در من بود اما الان اتفاقا برای بدنم احساس سبکی و سیری و راحتی میاره 

      وقتی میگین مگه یه آدم خوش نمیدونه کی غذا بخوره که برای رژیمش ساعت تعیین میکنن ک فلان وقت غذا بخور یا نخور؟!

      و من حالا میبینم که اصلا لازم نیست تایم خاصی باشه من هر وقت ضعف کنم و معدم اعلام گرسنگی کنه به اندازه لازم میخورم   و همین باعث شده منظم بشم و صورتمم خیلی عالی و بهتر شده نسبت با قبل و من حس میکنم همین سبکی و شادابی و استفاده صحیح از مواد غذایی این نتیجه رو برام به عمل اورده 

      من خیلی خوشحالم که در مسیر تناسب اندامم و هر لحظه از این مسیر لذت میبرم و ذوق زده ام برای لحظه ای که عکسم بیاد جزو آلبوم شگفتی سازان😍😍😍😍😍

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 14 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 659 کلمه
      1. به نام خدای مهربان
      2. سلامو صد سلام به استاد عزیز و دوسداشتنی و همه دوستای گلم 
      3. خب بریم سراغ سوالات استاد عزیزم 
      4. سوال اول چه تجربه ای از رژیم داشتم 
      5. من در کل عمر از زندگیم تا سن ۳۱سالگی فقط ی بار رژیم گرفتم اونم رژیم خودسرانه نه تحت نظر دکتر 
      6. چون فک میکردم خانوادم منو دکتر تغذیه نمی‌برند ب خاطر مسائل مالی از طرفیم اون قدم چ نبودم ک بخوام بترکم ک مجبور بشن کاری بکنن برام 
      7. من خودم تصمیم گرفتم و تنهایی رفتم ب جنگ چربی ها و قندها 
      8. انگار ک دشمن من باشن انقد حرفای بد و زننده شنیده بودم خونده بودم ک اصلا فکرشم نمیکردم بابا اینا نیاز بدنم هست خودمو بسته بودم به چای سبز غذاهای آبپز برنجمو ک متاسفانه کلا قطع کرده بودم خلاصه مثلا خودم شده بودم دکتر خودم 😂😅
      9. خب تجربه من از رژیم خیلی شیرین بود چرا چون لاغر شده بودم اراده ام رو نشون  داده بودم همه به به چه چه میکردن ولی اخرش ریزش مو و معده درد گرفتم حالا دیگه همه میگفتن اشتباه کردم 
      10. اشتباهی ک هنوزم ولم نکرده 
      11. تجربه آخر من از رژیم دیگه شیرین نبود و تلخ بود و ناراحت کننده برای همین همون ی بار بود 
      12. بعدش ک ول کردم چون افکار منفی ک روغن بد قند بد دوباره برگشت ولی میخوردم طبق حرف استادم میخوردمو فکر میکردم بله چون میخورم پس بایدم چ بشم 
      13. پس همینطور مسیر چ رو اومدم بالا و حالا بعد شش سالی برگشتم ب وزن قبلیم 

      تنها فایده رژیم من کم شدن حجم غذام بود، و نکته! همین جاست همه توجه کنن 

       غذام کم بود 

      ولی چه فایده ک ذهنم میگف بله غذات کمه چه فایده وقتی روغن داره قند داره بهم میخندید این ذهن نجواگر یعنی زینب خانم اگه غذات کمه بازم بی فایدس 

      خلاصه غذام کم شد این شدن عادت غذایی من  خواهر زادم همیشه میگف تو اندازه بچه کوچیکا برنج میکشی چجوری سیرمیشی و فلان 

      موند ازدواج کردم خانواده همسرم همش میگفتن بابا تو چرا انقد کم میخوری بعدم میگفتن زینب انقد کم میخوره نمیدونیم چرا چ میشه🫤 

      بله همه میدیدن غذام کم ولی چ فایده ک ذهنم میگف روغن داره قندم داره پس بی فایدس طوری شده بود ک من تو ذهنم ب صورت لیزری غذارو ک نگا میکردم بیسکویتی ک میخوردم ب جای غذا چربی و قند میدیدم 

      بله ذهن من کاملا وسواس گونه رفتار میکرد و از لحاظ روحی منو شکست میداد😟

      بله مشکل از ذهنم بود و نه از خورد و خوراک من این ذهن نجواگر ک همه جا ب انسان ضربه میزنه 

      1. من کلا ب لباسام دقت نمیکردم یعنی لباسام تازه شاید اندازم شده بود یا لباسی ک میخریدم خب تو اون سایز لاغریم بود نمیرفتم ک گشاد بخرم 

      این بود بحث رژیم من 

      خب حالا دیگه بیخیال شدم عذاب وجدانی زیادی ندارم موقع خوردن قند یا چربی بلکه لذت جایگزین اون شده  بیشتر توجه میکنم به احساس سیری 

      من باور کردم ک لاغری آسان ترین کار دنیاست و اندام رویایی خودمو در ذهنم تجسم میکنم و براش غش و ضعف میرم آخه چی از کمر باریک بودن و شکم تخت و سبکی کل بدن قشنگ تره من میمیرم برا اندام زیبا 

      من به ساااااادگی لاغر میشم به زودی عجله ام نمیکنم 

      به جسمم احترام میزارم دوستش دارم و بهش عشق میدم میگم تو قشنگترم میشی 

      اصن ی لذتی داره لاغری و ک نگو و نپرس بی نظیره ی انرژی مثبتی تو لاغری هست ک فقط مایی ک قبلا توپولی بودیم میفهمیمش 

      خب بریم سراغ الهامی ک جدیدا ب من شده 

      با بدنت ارتباط برقرار کن هر خواسته ای ک داری رو ازش بخواه 

      بدن من ! 

      ذهن من کاملا هوشمنده 

      خوب میدونه ک در نهایت آرامش میشه لاغر شد و به زیباترین اندام رسید 

      بدن من ! 

      قلب من خودش رو از صمیم قلب دوست داره و ب خاطر این زیبایی همیشه شکرگزاره 

      ای بدن خوش استیل و ای زینب  خوشتیپ من تو رو خیلی دوست دارم از این به بعد تو همیشه غرق در لذت بیشتر از این زندگی هستی 

      الهی شکر برای وجود استاد عزیزم ک یکی از دستان خداوند ک باعث شدن من و امثال من با جسم خودمون آشتی کنیم و بقیه عمرمون رو در صلح با خودمون باشیم 

      الهی به امید تو😍😍🥰🥰 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 457 کلمه

      سلام استاد مهربان و دلسوز و دوستان متناسب 🥰.

      با رژیم گرفتن نمیشه لاغر شد چون الان دیگه میتونم براش دلایل قانع کننده ای بیارم که این همه سال یکبار هم نتونستم با ذهن خودم ارتباط برقرار کنم و الان داره خود به خود در افکارم تاثیر خوب میذاره که وقتی تو میتونی ذهن خودتو کنترل کنی تا جسمت لاغر بشه وقتی اینقدر خوب داری آگاه میشی نسبت به درونت و ذهن ناخودآگاه خودت دلیلی نمیبینی حتی به رژیم غذایی هم فکر کنی چه برسه انجامش بدی و من از این بابت خیلی خوشحالم چون با اینکه هنوز تغییری در جسمم ندیدم اما افکارم عوض شده ولع خوردنم عوض شده همین دیشب مهمونی بودیم من هر زمان تو جمع شلوغ بودم اگه غذای شام برنج بود چنان استرسی می‌گرفتم که ای وای الان چاق تر میشم چه کنم و از این داستانها دیشب موقع اینکه همسرم خواست برام برنج بریزه داخل بشقاب دوتا کفگیر کوچیک ریخت گفت یعنی سیر میشی همون اولش گفتم خیلی گرسنه هستم اما همینم زیاده تا آخرم بخورم باید بعد از معده سنگین دور خودم بپیچم با اینکه نسبت به این همه سال شاید نصف بشقاب هم به نظر نمیومد اما در دید من انگار خیلی بود بخاطر همین با آروم خوردن و بدون استرس همونو خوردم ولی چون تصورش رو داشتم معدم سنگین شد و بهم یه علامت داد که آفرین حتی نصف بشقاب هم دیگه برای تو زیاده تو داری تغییر میکنی اونم بدون اینکه به خودت محدودیت بدی اما نوشابه داخل سفره بود همه یکی دوتا لیوان خوردن اما من خیلی قاطع گفتم نمیخوام هرچی هم اصرار کردن نخوردم چون واقعا دلم نخواست نه به چاق تر شدن فکر کردم نه به پوکی استخوان و عوارض دیگه ای فقط میل نداشتم چون همون نصف بشقاب هم از نظر خودم زیاد بود و با اینکه غذامو آهسته هم خوردم ولی سنگین شدم اما به مرحله به قول استاد خفگی نرسیدم فقط کمی بیشتر سیر شدم به همین دلیل خیلی قاطع میگم که از رژیم لاغری کاری ساخته نیست من خودم شخصی هستم که از 14 سالگی هرررررررر نوع رژیم شناختم تست کردم و اگه حتی یکی از رژیم های من بعد از اتمام برنامه رژیمی یک سال تموم منو لاغر مناسبت نگه داشته بود من اینو قبول میکردم که از رژیم کاری برمیاد برای جسمم ولی حتی به 6 ماه هم نرسید بعد از رژیم ها یک کیلو اضافه نکرده باشم پس مطمئنم همه کسانی که با این سایت آشنا شدن چه رایگان چه پیشرفته و خرید محصولات و پا به پای گام ها و تمرین های استاد پیش رفتن اینو میدونن تا وقتی ذهنی داری که بهش لاغری رو یاد بدی و آگاهش کنی از اطرافش نیازی به نه رژیم نه ورزش و هیچ چیزی که از روی اجبار باشه نداری…سپاس

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار asmagazban
      1400/12/12 17:53
      مدت عضویت: 1294 روز
      امتیاز کاربر: 6149 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 407 کلمه

      هم مسیر بودن و درمدارخواسته  بودن یعنی بودن برای هدف   

      چاقی و لاغری هر کدومشون به نوعی یک انتخابه اما این به وسیله ی ذهن ناخودآگاه شکل میگیره با اراده یابی اراده بودن درصورتیکه وقتی تصمیم میگیرم که از اراده ی فکری خودم به تنهایی دست بکشم و به اراده‌ی خدا بپیوندم  اون زمان هست که در مسیر خواستم قرار میگیرم  ذهن من پرشده از افکار احساسات و رفتارهایی که منیت رو پرورش داده همون ها ییکه  دیگران برام تعیین کردن ومن  ازشون یادگرفتم وحالا تبدیل به  الگوهای ثابت رفتاریم شدن چاق شدن من هم به همین شکل بود با الگو برداری از مادرم با درخواست های من که در بچگی صورت گرفته مثلا یه شعری بود همیشه می‌خوندم تپلو یم تپلو  صورتم مثل هلو قد و بالا م کوتاهه چشم وابروم سیاهه  وکلی چیزهای قشنگی بود که به چاقیم نسبت داده می شد واین هم مسیر چاقی روهموارتر میکرد  اما من  درسن هفت سالگی اطلاعی از ش نداشتم و ادامه داشت  فیلم هاو سریال هایی می‌دیدم که آدمها برای محبوب دیگران شدن چه کارها که نمیکردن و من هم درحال الگوبرداری بودم ازخانواده  اطرافیان و از تلویزیون و… وقتی خواستم که رژیم بگیرم  و لاغربشم اون داده های ذهنی روفراموش  کرده بودم که ذخیره شده در عمق درونم ومن هم فکرمیکردم که دارم مسی درست رومیرم  الان تازه بعداز اینکه داره زمان میگذره دارم درک میکنم که سیری واقعی یعنی چی ولع خوردن یعنی چی گرسنگی واقعی یعنی چی اون زندگی که من داشتم وی بودوهمین زندگی که حالا دارم یعنی چی همه چیز درونیه تازه دارم یاد میگیرم که به ذهنم اعتماد کنم به اون بخشی که بهم اطمینان میده که میتونم لاغربشم دارم یاد میگیرم چه زمانی سیرم چه زمانی واقعا گرسنمه ودارم می فهمم چه کارهایی هستن که باید اصلاح بشن شخصیتم تغیرکرده بهم گفتن  لاغرشدی اما رابطم با درونم باید تغییرکنه باید باصلح باشه باید طوری زندگی کنم در رابطه با رفتارم حالم بدنشه چون خودمم که دارم انتخاب میکنم که چه رفتاری روتکرارکنم آگاهانه یانا گاهانه خودم بهتر میدونم که چطور دارم رفتارمبکنم وچه نشخوار هایی توذهنم هست که باید شروع کنم به درست کردنش به این هم رسیدم که اگه رفتارمو تغییرندم فقط افکارمون تغییر بدم این یعنی اینکه به مسیرم ایمان ندارم  واگر بخوام هردو روباهم عمل کنم به نتیجه میرسم.واین به لطف حضور داشتن درمسیراگاهی هست که خدا سر راهم قرار داد تابا کسانی آشنا بشم که بتونم درمسیرباقی بمونم شکروجودتون وشکر حضورش که همیشه ودرهوه جا هست.🙏🌹🙏❤️

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار جاودانگی
      1400/11/23 17:14
      مدت عضویت: 1415 روز
      امتیاز کاربر: 490 سطح ۱: کاربر مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 1,056 کلمه

      سلام خدمت استاد و دوستان متناسب 

      گام ششم:آیا با رژیم لاغری میتوان لاغرشد؟

      خب جواب این سوال و که هممون میدونیم و خیلی قاطعانه جوابمون خیر هستش .حتی دوستانی که نتایج خوبی هم گرفته باشن و به فرض 20کیلو هم کم کرده باشن اما به محض رها کردن رژیم کل اون وزن برگشته شایدم بیشتر و همراه وزنشون خیلی چیزای دیگه هم ازدست دادن .مثل آرامش اعصاب احساس توانمندی و …. 

      باهربار رژیم گرفتن و رهاکردن ما فقط و فقط خودمونو سرزنش میکردیم که تو ایراد داری که نتیجه ماندگار نمیگیری ببین فلانی و فلانی تونستن .درحالیکه اصلا نمیدونستیم تو ذهن اون آدم چی میگذشته ،شاید اون کلا عمر چاقیش 5سال بوده و سرجمع دوتادونه فرمول چاقی داشته ،اما ما اون رو نمیدیدیم فقط کار به نتیجه جسمی داشتیم . 

      چقدر ضربه خوردیم از این قضاوت کردنای سطحی . خدادوشکر که الان دیگه اینطوری فکر نمیکنیم . 

      اصلا رژیم یعنی چی؟یعنی من به بدنمم این حس و القا میکنم که تو ناتوانی تو عرضه نداری منو متناسب کنی فقط بلدی هرچی میخورم و چربی کنی .من باید بهت فشار بیارم بدترین رژیمارو بهت تحمیل کنم تا یه تکونی بخودت بدی. درحالیکه اون بنده خدا داره سخت ترین کارای ممکن رو بی سر صدا سالیان سال برام انجام میده ها اما من اونارو درنظر نمیگیرم تمام فکر و ذکرم اینه چرا لاغر نمیشم.

      اون روز یه جا میخوندم که در طول روز یک انسان حدود 200 هزار بار تنفس میکنه . حالا اگه  همین کارو قرار باشه آگاهانه انجامش بدیم انقدر تبصره و ماده و …. بهش اضافه میکنیم که سر یه هفته نشده بیخیال تنفس کردن میشیم . اما این جسم قدرتمند ما داره یواشکی خودش تمام اینارو مثل آب خوردن انجام میده .

      یا قلبمون تواینهمه سال بدون لحظه ای توقف شبانه روزی داره میتپه اگه اینکارم به عهده ما بود و خودآگاه باید انجام میشد فکر کنم نسل بشر همون سالای اول منقرض میشد !چون انقد ر سخت و پیچیدش میکردیم که انجامش از عهده خارج میشد دیگه . 

      کل بدن ما  خیلی قدرتمندانه و شگفت انگیز  دارن به بهترین شکل ممکن کارشونو درست و بی نقص انجام میدن .اونوقت چطوره که فقط یه لاعری براش سخت و نشدنیه؟

      مورد دیگه ای که خیلی کار و برامون سخت کرده نحوه برخوردمون با تمام مواد خوراکیه . یعنی حتی آب خوردن  رو هم بردیم تو دسته مواد چاق کننده !!!

      برای شخص من بجز کاهو و گوجه خیار و سبزی خوردن و گوشت سفید آب پز ،تمام مواد غذایی ترسناک و چاق کننده بود. واقعا میترسیدم که لب بزنم و چاق بشم . 

      هروقت شیرینی یا کیکی که خامه زیاد داشت میدیدیم حالم انقد گرفته میشد که هنوزم یادم میفته یطوری میشم . کل اون ساعتی که تو مهمونی یا تولد بودم گفتگوی ذهنی داشتم فقط میگفتم خدایا زود تموم شه من برگردم خونه انقدر که بهم میریخت اعصابم .چون یا نمیخوردم اون کیک و یا کافی بود یه تکه شو بخورم دیگه ول کن خودم نبودم .

      یا یه کسی پیش من باِلذت ته دیگ روغنی میخورد یا سرخ کردنی ،انقدر حالم بد میشد که چرا اون آزاده هر چیزی حتی روغن بچکه از غذاش بخوره اما من باوجود رژیم و ورزش بازم اضافه وزن دارم و اون کاملا لاغره .

      برای رفع این باور که خوردن باعث چاقیه و من باید مراعات کنم تو خوردنم و همیشه رژیم باشم شروع کردم به مثال پیدا کردن ،تو نزدیکای خودم فقط تونستم 50 شصت مورد پیدا کنم که شاید دوبرابر من میخورن از تمام غذاها اما از اول لاغر بودن تا الان .تکون نخورده اندامشون .

      دیگه بدن من مگه چقدر فرق داره بابقیه .بایکیشون دوتا سه تا اصلا ده تاشون فرق داره یعنی دیگه با 60 تا ادم دیگه من تفاوت دارم ؟؟؟؟؟مگه میشه همچین چیزی آخه . غذاها که عملکردشون یکیه پس چی باعث اینهمه تفاوته . به جز ذهنمون چیزی دیگه ای میمونه واقعا؟صدرصد ذهنیت من نگرش من بااونهمه آدم فرق داره نه جسمم . جسم همه ما شبیه همه اونا دست و پادادن چشم و گوش و قلب و مغژ دارن منم دارم . پس ایراد  کار تو ذهنه ماست.

      حالا که اینارو درک کردیم باید اینو قبول کنیم که یه جاهایی هم واقعا صحیح عمل نکردیم که دراین وزن و سایزیم .درسته  99 درصد مسائلمون نشات گرفته از باورهامونه ولی یکدرصد که مربوط به عملکرده رو هم ما درست عمل نکردیم .یعنی 99 درصد باور اشتباه  با یک درصد عمل اشتباه و ترکیب کردیم معلوما نتیجه چی میشه .

      ما طی سالهایی که اضافه وزن داشتیم اصلا زمان سری و گرسنگی واقعی و نمیدونستیم . حتی سرمون هم درد میکرد فکر میکردیم حتما نیاز بدنمونه یه شکلات بخوریم فشارمون تنظیم بشه . درحالیکه سیره سیر بودیم و بدن هیچ تمایلی به خوردن نداشته اما ذهن چون دستور دهنده هست و طبق فرمولای خودمون هم دستور صادر میکنه از هرفرصتی برای بیشتر چاق کردن ما دریغ نمیکنه .

      بهترین تمرین برای رفع این حالت اینه که اجازه بدیم احساس گرسنگی دربدن تبدیل به واکنش فیزیکی و جسمی بشه . یعنی تا یکم گرسنه بودیم سریع نریم پای غذا .صبر کنیم تا مثلا قار و قور شکم رو بشنویم یا واقعا احساس ضعف و کش اومدن معده رو درک کنیم بعد باِلذت بریم و از هرغذایی که هست بخوریم و وقتی اون حالته اولیه رفع شد دست بکشیم از غذا .

      و چون بعد چند روز کاملا احساس سبکی و توانمندی در صحیح غذا خوردن بهمون دست میده ذهن هم یاد میگیره که درست غذاخوردن اینه و لذت بخشه و هیچ محدودیتی هم توش نیست . پس دیگه دم به دقیقه دستور خوردن نمیده چون لدت واقعی رو یادش دادیم دیگه حتی بدش میاد ازاون خوردن های بی مورد و همراه بافشار و درد معده . اون حالت قبلی دیگه میره درقسمت رنج و خوردن صحیح میاد تو قسمت لذت .

      اینجوری هم بار سنگین رژیم و از روی دوشش برداشتیم ،هم به جسممون احترام گداشتیم و آزاد گذاشتیمش مثل تمام متناسبا رفتار میکنیم ،و هم درست و به اندازه خوردن رو برای همیشه یاد گرفتیم .اینطوری که رفتار کنیم چون احساسمون عالیه صدرصد درمسیر متناسب شدنیم .ملاک باید احساسمون باشه .

      استاد من دوره اول که شروع کردم به این تمرین یکبار برای همیشه یادگرفتم چطور غذا بخورم که هم ازاد باشم در انتخاب موادغذایی ،هم بالذت و خیال راحت باشه غذاخوردنم و هم  ترس و عذاب وجدان  وفشار شکم و درد معده برای همیشه از زندگیم رفت . و به دنبالش جمع و جور تر شدن رو تجربه کردم . واقعا ازتون سپاسگزارم این تمرین خیلی مفید و نتیجه بخشه🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار sareh.taherii123@gmail.com
      1400/10/30 11:49
      مدت عضویت: 826 روز
      امتیاز کاربر: 292 سطح ۱: کاربر مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 470 کلمه

                               به نام خدای مهربانم

      سلام استاد عزیز!

      به لطف خداوند مهربانم و شما ارز ششمین گام رو برداشتم با احساسی خوب و خوشایند! 

      من خداوند رو شاکرم که در ششمین گام شاهد این تغییر در رفتار و ظاهر تناسب اندامیم بودم ‌اینقدر زود تغییرات در من توانست شکل بگیرد شایدبخاطر باورهای قوی که دارم باشه و از خدای عزیزم به خاطراتی نعمت سپاسگزارم.

      استاد عزیز من به فایل صوتی شما عمیقا گوش کردم و شما دقیقا درست همه رفتارهای اشتباه مابرای غذا خوردن رو‌ مثال زدین! چون برای خودم من بارها بارها پیش اومده که اصلا نمیدونستم گشنه هستم یا نه!؟ اما طبق عادت فقط میخواستم چیزی بخورم ا!!اصلافرصت پیام گشنگی رو نمیذاشتم مغزم بده خودم زودتر میخوردم از هرچیزی که فکر کنید!! اما در این شش روز  من سعی کردم اول باورهای ذهنی خودم رو تغییر بدم!! مثلا برای خوردن ناهار اصلا گشنم نبود ولی هی به ساعت نگاه میکردم که من باید الان ناهار بخورم!! بعد با خودم صحبت میکردم! «تو که آزادی تو خوردن ! و هرچی میخوای میتونی بخوری! اما آیا الان احساس گشنگی داری؟! اگه داری برو بخور ! »ولی یه ذره که به احساس درونم فکر میکردم می دیدم در آن زمان واقعا گشنه نیستم فقط روی عادت میخوام چیزی بخورم!! و من در این شش روز واقعا صبر کردم زمانی که گشته شدم بخورم الی زمانی که دلم چیزی خواست بخورم مثل بادوم ، میوه در درون خودم میخواستم طبق عادتیکه سالهاداشتم با خودم مبارزه کنم که نه بسه نباید بخوری! اما برای اینکه با این احساس به خودم و به ذهنم فرمان اجبار و رژیم رو ندم به خودم اجازه میدادم که بخورم تا ذهنم روزها کنم کادر فشار نیست و آزادو رها هستش! و چیزی به عنوان رژیم وجود نداره!! و به نظرم من دارم یه باور درست رو به ذهنم یاد میدم که دیگه ولع کاذب نداشته باشه!! 

      مثلا من مدتها بود  میخواستم تن ماهی بخورم! همیشه به کالریش نگاه میکردم پشیمون میشدم! 

      دیروز در کابنیت روباز کردم تصمیم گرفتم تن ماهی بخورم با برداشتن تن ماهی اومدم به کالریش نگاه کنم  یهو به خودم گفتم «هرچقدر که کالایش می‌خواد باشه مگه تو چاقی؟ تو میتونی تا زمانی که سیر بشی از این به اندازه بخوری!  » و من شاید باوراتون نشه به اندازه نیازم با لذت از غذایی که دوست داشتم لذت بردم !! هیچکس این احساس منو نمیتونه متوجه شه که شرایط من رو سالها داشته !! محدودیت!!! اجبار!!! فشار!!! رژیم!!! چاق شدن!!! اینها کلماتی که همیشه منو عذاب داده!  و من شش روز معنی واقعی زندگی کردن با لذت رو فهمیدم…

      و من از شما واقعا ممنونم . دعای من برای شما اینه که مشکل سایتتون حل بشه وهزاران نفر مثل من که در شرایط سختی هستند به این باور برسند و با شما همگام شن! 

      با سپاس از زحمات بی دریغ شما

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 14 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار tala.kh25@yahoo.com
      1400/06/31 06:55
      مدت عضویت: 1211 روز
      امتیاز کاربر: 4291 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 474 کلمه

      سلام♥️
      تو ذهنم جا میندازم قراره بدون رژیم لاغربشم.قراره هرغذایی دوس داشتم بخورم به هرمقداری که سیرشدم و لاغرشم.
      باورام رو که تغییر بدم خودبخود غذا خوردنم به اندازه میشه و نیازی نیست که اگاهانه مشخص کنم چقدر باید غذا بخورم.
      اصلا میزان خوردنم رو باکسی مقایسه نمیکنم.
      اگه تو مسیر اشتهام کم شه خیالم راحته که اگاهانه خودم رو وادار به کم خوردن نمیکنم بلکه بدم شعور داره دستور درست رو میده و اشتهام رو کنترل میکنه.
      استاد من اشتهام وقتی کمتر میشد فکرمیکردم دارم رژیم میگیرم هشم درگیر این بود الان دارم کم میخورم یازیاد؟بعد به این نتیجه میرسیدم که اگه غذاها چاق نمیکنه پس بیشترم خوردی اشکال نداره بعدش میخوردم تا به حالت خفگی برسم.
      پس جمله رو کامل میکنم.خوردن منو چاق نمیکنه اشتباه خوردن منو چاق میکنه.اشتباه خوردن یعنی وقتی سیر باشم هم بخورم.که روش تشخیص دادن گرسنگی واقعی رو استاد عزیزگفتن.
      دوروزه دارم صبرمیکنم که شکمم به سروصدابیوفته و خیلی گرسنه شم بعدبخورم اما اصلا اینطور نمیشد!ساعت ها از وقت ناهار میگذشت و به اون حالت نمیرسیدم.انرژی هم داشتما…خیلی دفعات غذاخوردنم و حجم کم شده.مقاومت ذهنمم خیلی کمه اما هست…مثلا میگه شب شد ناهارتم نخوردی.پاشو بدنت ضعف نکنه کارم میکنی ها…

      مرحله به مرحله تکاملی این باورو کم رنگ میکنم.
      همیشه یاداوری میکنم به خودم که خوردن باعث چاقی نمیشه خوردن غذاها تاثیری روی شکل بدنم نداره.غذاها نعمت های خداوند هستن کلی سود به بدنم میرسونن منو توزحمت و سختی نمی اندازن و شکل بدنمو تغییرنمیدن.
      به بدنم احترام میذارم بدنم میدونه چقدر نیازداره و بهم میگه.پس آرام غذا میخورم تا متوجه پیغام سیری بشم.حواسم به سیری هست اگرم یوقت تو مسیر بیشتر خوردم ایچ اشکالی نداره من باید به تودم اجازه بدم کم کم مهارت پیدا کنم تو کنترل رفتارم.فرصت برای یادگیریش هست.
      وقتی احساسم تکرار میشه در بدن به یه واکنش فیزیکی تبدیل میشه.احساس گرسنگی=با مورمورشدن شکم یا سروصداش.
      من باید هرموقع واکنش فیزیکی دیدم بفهمم گرسنمه نه یه احساس درونی.شاید توهم باشه و خیال کنم گرسنمه
      تمرین این جلسه رو تکرارکردم خیلی سبکم عذاب وجدانم کمتر شده حتی در وقتم صرفه جویی شده و یه کاره اضافه(خوردن)که واقعا نیازی هم نبوده رو انجام نمیدم.احساس ازادی بیشتری میکنم که مجبور نیستم حتماساعت فلان بشینم سرسفره هی صدام بزنن ناهارسردشدمنم رودرواسی کنم بگم اومدم.
      دواین یکی دوروز نه گفتنم بهترشده
      رفتارای اشتباهم که بخاطرفقر این آگاهی بود و رفع شده:
      ۱.خوشم نمیادمحل کارچیزی بخورم حتی چای.واسه همین صبح ها بااینکه گرسنه نبودم صبحانه میخوردم که توتایم کاری گرسنه ام نشه!خیلی بدم میومد ازینکار.الان اینکارو نمیکنم اتفاقا اونجاهم گرسنگی شدید ندارم حتی شکمم قاروقورنمیکنه.قبلا دغدغه هرروزم بود که چرا بااینکه صبحونه میخوردم ساعتای ۱۰ صبح اینقدر گرسنه ام میشه که دلم دردمیگیره واقعا بی حال میشم که نمیتونم کارمو بکنم.خداروشکر این مساله رفع شد.مرسی خدا مرسی استاد.

      ۲.هروعده غذاییم بااجبار بود چون خانواده اون تایم غذامیخوردن منم مجبوربودم بخورم.یعنی خودمو مجبورمیکردم دیگه.
      خداروشکر اینقدر سریع دارم رشد میکنم.
      مرسی خدا♥️ مرسی استادواقعا ممنون که این اگاهی ناب رو به اشتراک گذاشتین واقعا جاش خالی بود♥️ مرسی دوستان💕

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 13 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Jazab
      1400/06/23 00:24
      مدت عضویت: 979 روز
      امتیاز کاربر: 237 سطح ۱: کاربر مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 690 کلمه

      سلام به استاد عزیزم دوستان هم مسیرم

      گام شیشم در مسیر لاغری من 

      من از زمانی چاق شدم و دانبال لاغری بودم همیشه بهم خانوادم گفتن کم بخور لاغر میشی و من فک میکردم حتما غذاها چاق کننده هستند که باید نخورم رژیم بگیرم تا لاغر بشم واسه همین همیشه ترس از خوردن داشتم و قبل خوردن تصورات شکل میگرفت که اره اگه این شیرینی یا غذا بخورم حتما چاق میشم و خیلی راحت پذیرفته بودمه باور کرده بودم که بهله خوردن مساوی چاق شدن بیشتر 

      و خیلی ترس داشتم از خوردن و زمانی که رژیم شروع میکردمه یکم هفته ای ادامه میدادم چون منتظر نتیجه بودم و خیلی داشت بهم سخت میگذشت تو این مدت رژیم و بعد مدتی رها میکردم چون ذهن اموزش چاقی دیده بود و دستورات چاقی میداد و به خوردن بیشتر تشویق میکرد ولی من میخواستم با زور اجبار جلو خوردن خودم بگیرم واسه همین شکست میخوردم و وقتی شکست میخوردم میگفتم من توانایی لاغر شدن ندارم نمیتونم سرزنش ها ترس پشیمونی بعد خوردن ها شروع میشد 

      اما از وقتی هدایت شدم به این مسیر دریافتم که اصلاغذا چاق کننده نیست و وقتی این فهمیدم فک کردم هرچقدر میتونم میخورم ولی دیگه چاق نمیشم و همین کار کردم خیلی میخوردم میگفتم استاد گفته غذا چاق کننده که نیست و بعد که میرفتم وزن میکردم میدیدم عه چاق ترم شدم و فک کردم چرا پس من لاغر نشدم 

      و از وقتی وارد مسیر لاغری من شدم و استاد این صد گام اماده کرد خیلی اطلاعاتم زیاد شد فهمیدم خوردن یعنی در حد نیاز غذا چاق کننده نیست درصورتی درست استفاده کنیم در حد نیاز و وقتی این برنامه یک هفته ای اجرا میکردم از همان زمانی که مینوشتم من امروز میخوام شروع کنم از همان زمان احساسم عالی بود و وقتی گرسنه ام میشد صدای شکمم در میومد خیلی خوشحال میشدم چون تا به حال گرسنگی تجربه نکرده بودم و وقتی گرسنگی تجربه میکردم و بعد شروع میکردم به خوردن خیلی لذت میبردم و من عاشق این تمرین هستم و هر وقت اجرا کردم بی دریغ طی چند روز وزن کم کردم احساس رهایی ازادی ارامش قدرت میکردم وقتی این تمرین اجرامیکردم و واقعا از،خوردنم نهایت لذت میبردم و برای بار،اولم بود که اینجوری لذت میبردم از خوردن ولی بعد یک هفته که تمرین رها میکردم کم کم دیگه لذت نمیبردم از خوردن و باز درگیری ذهنی در مورد جنبه ها مختلف میومد و دیگه باز برمیگشتم سر روال قبلم 

      من عاشق این تمرین هستم استاد وقتی این تمرین انجام میدم کلا خیلی انرژی میگیرم از همه چی لذت میبردم مخصوصا خوردن و با عشق میخوردم با خیال راحت اسوده و خیلی احساس خوبی عالی داشتم و احساس سبکی لاغری میکردم و واقعا شاید من فقط،سه چهار روز یا یک هفته این تمرین انجام میدادم ولی دقیقا سه چهار کیلو کم میکردم واقعا بارها اجرا کردم نتیجه اش دیدم 

      و من فک میکنم مهمترین مانع ذهنی من واسه لاغر نشدن ترس از خوردن است و وقتی با ارامش خیال راحت غذا میخورم خیلی لذت میبرم و متناسب میشم کلا از همان زمان احساس رهایی ازادی قدرت میکنم و من میخوام این بار این تمرین یکماه ادامه بدم تا در ذهنم حک بشه و دیگه خیلی راحت گرسنگی سیری بفهمم و بدون ترس بخورم و سرنیاز بخورم نه سر عادت و مطمعنم تو این یکماه خیلی لذت میبرم و نتایج فوق العاده ای کسب میکنم 

      امروز ۲۳شهریور ماه تعهد میدهم به صورت یکماه این تمرین فوق للعاده استاد انجام بدم و تا وقتی گرسنه نشدم واکنش جسمی ندیدم مث سرصدا شکم مور مور کردن شروع نکنم به خوردن غذا و وقتی این علائم رفع شد دست بکشم از خوردن و احساسم نشان میدهد درست عمل کردم یا نهه و دیگه کاری به نجواها ذهنی ام نداشته باشم و این تمرین بصورت یکماه مدام انجام بدم و مطمعنم عکسم تو لیست البوم شگفتی سازان ثبت میشه چون خودم بارها این تمرین در حد چندروز انجام دادم و دیدم نتایج فوق العادشه واولین نتیجه اش احساس خوش حال خوب سبکی ازادی است که واقعا من به شخصه خیلی لذت میبرم از،این تمرین واقعا فوق العاده است و از استاد عزیزم نهایت تشکر دارم بابت این تمرین عالی وفوق العاده پر از حال خوب انرژی لذت 

      شاد شادشاد باشید 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 13 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار marzieh753@gmail.com
      1400/06/20 14:31
      مدت عضویت: 1007 روز
      امتیاز کاربر: 6412 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 443 کلمه

      سلام به همه دوستان همراه! رژیم گرفتن در ذهن افراد چاق صحیح ترین طریق لاغری هست و اگر این فرمول اشتباه را در ذهن خود اصلاح نکنید هرچقدر در مسیر لاغری با ذهن تلاش کنید موفق به کاهش وزن و سایز نخواهید شد. معضل بسیاری از افراد چاق عدم توانایی کنترل اشتهای خودشان هست، حتی تلفظ کلمه رژیم دردناک و سخت است. هر وقت رژیم گرفتیم و نتیجه نگرفتیم، احساس شکست کردیم و چون رژیم را رها کردیم به دفعات پس رها کردن برایمان عادت می‌شود و می‌توانیم هر تصمیم مهم دیگری را هم رها کنیم. در اولین گام باید از خوراکی ها نترسیم و از احساس رژيم رهایی پیدا کنیم و این اولین قدم برای رسیدن به لاغری هست. در قدم دوم تمایلات تغییر می کند و ناخودآگاه گرایش به خوردن کمتر می‌شود و این البته بستگی به مقاومت ذهنی افراد دارد. در نهایت چاقی همه ما بخاطر یک سری عادت‌ها و رفتارهای غلط غذایی بوده و باید اول ذهن را برای مصرف مواد غذایی کمتر آماده کرد که به هیچ وجه نباید آن را با رژیم گرفتن اشتباه بگیریم، برای لاغری نباید تصمیم بگیریم غذای خود را کم کنیم بلکه باید ذهن این تصمیم را بگیرد، نقطه ضعف ما چیزی جز ترس از خوردن نیست ولی بالاخره می‌توان این نقطه ضعف را اصلاح کرد. خوردن ما را چاق نمی کند، اشتباه خوردن ما را چاق می کند و دلیلش هم این است که غذا برای ما و افراد متناسب یک جور عمل می کند. تشخیص نقطه سیری برای ذهن شما هنوز سخت است و این نشانه باورهای ترس از خوردن است. غلبه بر این ترس یعنی رهایی از چاقی و احترام گذاشتن به بدن خودمان. 

      آیا ما پیغام سیری را دریافت می کنیم یا بعد از زیاده روی دريافت مي کنيم؟ نباید استرس داشته باشیم چون در این صورت مقدار غذایی که میخوریم مهم نیست به هر میزان که مصرف کنیم باعث چاقی ما می‌شود. پیغامهای بدن از طریق احساس و اعصاب به ما می‌رسد، همه احساسات در مرحله اولیه درک درونی هستند ولی اگر ادامه داشته باشند به واکنش بدن می انجامد. احساس گرسنگی و سیری نباید بر اساس عوامل بیرونی تعیین شود. براي تشخیص احساس گرسنگی به مدت یک هفته تا وقتی که واقعا گرسنه نشده اید چیزی نخورید و به علائم عصبی بدن دقت کنید، برای تشخیص احساس سیری هروقت واکنش گرسنگی برطرف شد دیگر ادامه ندهید مثلا اگر بخاطر گرسنگی شکم شما سر و صدا می کند وقتی این صدا قطع شد دیگر نخوردید. هروقت متوجه شدید مقدار کمتری غذا می‌خورید، مطمئن باشید در مسیر لاغری هستید. مقدار غذای مصرفی باید بدون ترس باشد، متاسفانه خیلی از افراد چاق بیشتر از خوردن به خود خوردن فکر می کنند. 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار پروانه
      1400/05/28 16:36
      مدت عضویت: 1538 روز
      امتیاز کاربر: 765 سطح ۲: کاربر متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 1,288 کلمه

      قدم ششم : سلام بر همگی هر بار که از اجرای برنامه رژیمی نتیجه نمیگیریم تصور می‌کنیم عرضه یا توانایی لاغر شدن نداریم چون نتوانسته ایم طبق برنامه عمل کنیم . دلیل چاق شدن خیلی از افراد استفاده از رژیم لاغری هست . آیا با رژیم لاغری میتوان لاغر شد ؟ ما باید به این‌نتیجه برسیم که بدون رژیم و محدودیت غذایی می‌توان لاغر شد و از اون مهم تر برای همیشه متناسب موند . چیزی که خیلی مهمه اینکه وزنی که کم کرده ایم و سختی کشیده ایم و تلاش کرده ایم برگشت نداشته باشه و برای همیشه لاغر بمونیم . رژیم باعث ناامیدی ما از لاغری میشه . من اینجا متوجه یک سری از باورهای مخفی در ذهنم شدم اینکه من که نمیتونم وزنم رو که کم کردم نگه دارم و چرا باید به خودم سختی رژیم بدم و یا از اون بدتر من هر دفعه که وزن کم کردم در طول زندگیم من بعدش برگشتم و حدالاقل ده کیلو بالاتر و این خیلی حس خطرناکی در من ایجاد کرده و مقاومت ایجاد کرده که من میتونم خیلی خوب هر زمان که اراده کنم و بخوام لاغر بشم ولی این به ضرر منه من اگه لاغر نکنم حدالاقل چاق تر بعدا نمیشم و حدالاقل وزنم ثابته و این باعث ترس من از لاغری شده و ترس از اینکه نکنه زود سیر بشم و نتونم بیشتر بخورم و درنهایت خیلی زود لاغر شم و هر چی زودتر چاقی بعدش هم بیشتر در نهایت دوباره و دوباره و دوباره این من هستم که شکست میخورم و چرا این حس رو ایجاد کنم . امروز فهمیدم بزرگترین باور من این باید بشه که من شادی تناسب متعادل شدن و حس خوب دائمی پیدا میکنم در این روش و من برای همیشه متناسب میشم و این راه لاغری ماندگاره و من این حس ترس که بعدا قراره از دست بدم و دوباره به جای اول با شرایط سخت تر برگردم تو همه چی همراه من هست و الان متوجه میشم که از کجا در من ریشه کرده و باعث تلاش نکردن من و ول کردن من شده .چون همیشه از کلمه رژیم شکست خوردیم و تبدیل به فردی بی اراده و سست شدیم که خیلی راحت تصمیم های خودش رو زیر پا میزاره و در نتیجه تاثیری که رژیم روی ما میزاره خیلی خیلی عمیق تر از چیزی هست که فکر می‌کنیم. نکته این هست که الان ما رژیم نیستیم و داریم رفتار غذایی خودمون رو صحیح میکنیم و رژیمی در کار نیست چون تا اسم رژیم میاد در ذهن ما یعنی شکست و یعنی در مقابل فردی قدر هستیم که ما رو حتما شکست میده و ما هم یه فردی سست اراده و ضعیفی هستیم که حتما شکست میخوریم و این تصور خودمون به همه جنبه های زندگیمون تعمیم داده شده چون ذهن ما یکی هست و در همه جنبه ها داره به نا فرمان میده و نمیتونه تفکیک کنه ، در نتیجه رهایی از اسم رژیم خیلی لذت بخش خواهد بود و آرامش خواهد آوردو ذهن حس راحتی میکنه و این اولین قدم راحتی هست و اینکه غذا رو با آرامش و راحتی و لذت میخوری و حرص و ولع نداری و چشمت به غذای دیگری نیست و لازم نیست شیرینی سالاد و دسر بخوری و این قدم دوم در لاغری هست و کنترل به دست ذهن هست و کمتر خوردن و کمتر آشغال خوری از روی اشتیاق و ذوق هست نه برای رژیم و مدت محدود .چاقی همه ما به خاطر عادت ها و رفتا های غذایی بوده که ما این مدت داشتیم و ما رو به این شکل دراورده و ما باید این عادت ها رو تغییر بدهیم . قبلا میخواستیم با محدودیت ماده غذایی این عادت ها رو تغییر بدهیم و مصرف رو کم کنیم ولی هیچگاه موفق نبودیم ولی در این روش ابتدا بدن ما برای مصرف غذایی آرامش پیدا میکنه و از خوردن لذت میبره و خودش مصرف خودش رو کاهش میده و ما هستیم که تمایل داریم مصرف خودمون رو کاهش بدهیم و این خیلی خیلی فرق داره با رژیم . ما نباید تصمیم بگیریم مواد غذایی خودمون رو کاهش دهیم ذهن نا هست که باید تصمیم بگیره و در این صورت هست که تغییرات در ما ماندگار خواهد شد . در رژیم ذهن در جهت مخالف هست و دست میزاره ردی نقطه ضعف ما و ضعفی گه به خاطر ریشه داشتن برای ذهن ما هنوز قابل دسترس هست . ترس از خوردن و ترس از لاغری که هر دو در طی رژیم و شکست از اون ایجاد شده. ما ترس از خوردن داریم و اون بر میگرده به اینکه شناسایی صحیح پیغام سیری نداریم یا سیر هستیم یا در حال خفگی . غلبه بر این ترس یعنی رهایی از چاقی و یعنی احترام به ذهن و اعتناد به بدن خودمون و تشکر از نعمت های خدا . این‌جاست تمرین یک هفته ای داریم . آیا ما پیغام سیری رو دریافت میکنیم ؟ آیا این پیغام به موقع هست یا بعد از زیاده روی و حس خفگی دریافت میکنیم ؟ پیغام‌های بدن از دو راه وارد بدن میشوند ۱. حسی ۲. عصبی تمامی احساسات در ابتدا حسی درونی هست و بعد که ادامه دار شد تبدیل به حس عصبی که واکنش بیرونی هست میشه مثل گریه کردن . احساس گرسنگی و سیری یه حس درونی هست و باید بهش توجه و تکرار و استمرار بشه تا بتونه به راحتی تشخیص داده بشه و به اون عمل بشه. مهمترین فایده ی این راه برطرف کردن استرس در ماهست . تمرین : تا زمانیکه گرسنه نشده اید نخورید بزارید حس گرسنگی رو تجربه کنید و قشنگ تبدیل به واکنش عصبی و جسمی بشه و بعد بخورید تا زمانیکه این حس بر طرف شد عمل کردن به این نکته خیلی لذت بخشه. افرادی که اضافه کردند خیلی احساس گرسنگی رو تجربه نکردند و زمان های خوردن خیلی به هم نزدیک هست و تا قبل از اینکه احساس گرسنگی کنند می‌خورند. یک هفته احساس گرسنگی و غذا به اندازه برطرف شدن این حس تجربه کنید . درک گرسنگی و سیری خیلی لذت بخشه و من یک هفته میخوام تجربه اش کنم . سعی کنید با احساس خودتان پیش بروید و ذهن خودتان رو کنترل کنید و خیلی فکر های زیادی کرد که داری خیلی کم میخوری و بعدا بر میگرده و جبران میکنی و … باعث میشه که از کارتون منصرف بشید در نتیجه ذهن خودتان رو کنترل کنید که این ترس ها نتیجه رو رقم می‌زند. اگر احساس خوبی نداشتی به خودت سخت نگیر و بزار دفعه ی بعدی بهتر عمل کن و فرصت زیاده . حالا جالبه که تو تا زمانیکه این رژیم رو رها میکنی میبینی ترس از لاغری داری خیلی زیاااااد و فکر میکنی که لاغری محدوده و دوباره عمر شادیت کوتاهه و شکست میخوری و ترس از خوردن هم زیاد خوردن و هم کم خوردن که نکنه من دارم کم میخورم دارم رژیم میگیرم و تشویق به خوردن . به احساست گوش کن نه حرفهای ذهنت و احساست هیچگاه دروغ نمیگه و تورو گول نمیزنه . و به ذهنت و حرفهایی که میزنه اصلا اهمیت نده یگ هفته اصلا اصلا به حرفهای ذهنت که دست رو باورهای مخفی تو میزاره گوش نده و با احساست زندگی کن . تو در واقع توجهت به عمل خوردن هست که نیاز بدن هست نه چقدر خوردن و … شما در مسیر خوبی هستید بیشتر به خودتان اعتماد کنید و خودتان را رها کنید و به خودتان احترام بزارید که خودش توانایی تحلیل و کنترل داره هی باز دارنده و ترسو عمل نکن . همین ذهنی که مارا هدایت کرده تا اینجا چاق کرده توانایی داره در جهت جدید آگاهی‌ها عمل کنه .و همچنین ترس از برگشت نداشته باشیم و خودمون رو رها کنیم چون همین تکرار کردن ها و توجه به لاغری مارو همیشه در مسیر نگه خواهد داشت و سبب رفتار و تغییر عادت ما میشه و ملکه میشه برامون و زندگی جدیدی رخ میده .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار maryam1398rahimi
      1400/05/23 15:59
      مدت عضویت: 1511 روز
      امتیاز کاربر: 10834 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 837 کلمه

                                           به نام حق

      با سلام به دوستان سایت تناسب فکری و استاد پر انرژی و عزیز 

      ایا با رژیم لاغری میتوان لاغر شد ؟خیر

      گام ششم:

      مدتها در پی رژیم بودیم و برای مدتی وزنی کم میشد اما بعد از رهایی از این رژیم ها دوباره به وزن قبل و شاید هم بیشتر از قبل برمیگشتم  

      و هر وقت تصمیم میگرفتم رژیم بگیرم در برخورد با جشنی تولدی یا مهمونی قرار میگرفتم که میگفتم حالا که من رژیمم 

      نمیتونم از این همه خوراکی لذت ببرم چشمم دنیالشون بود و ناراحت میشدم که نمیتونم بخورم 

       وقتی دوستان یا اطرافیان میفهمیدن من رژیمم بهم میگفتن بخور حالا ان شاالله از فردا شروع کن یک روز یا یک شب هزار شب که نمیشه 

      و اون روز یا اون شب رژیم و میشکستم 

      خیلی سخت میگذشت برام در این مدتی که رژیم بودم 

      و نمیتونستم از اون مواد غذایی که دوست داشتم بخورم  و بعد از رهایی از رژیم حرص و وله ام بیشتر شده بود و هجوم میبردم به چیزای که نمیتونستم بخورم اونم به مقدار زیاد 

      محدودیت باعث میشد بعد از رژیم هجوم ببرم به خوردن زیاد 

      از کلمه ی رژیم دیگه متنفر شده بودم وقتی میگفتن رژیم بدنم می الرزید 

      چون خیلی برام سخت میگذشت 

      نمیتونستم ادامه بدم نمیتونستم تو محدودیت باشم همیشه نصف راه رو میرفتم و با یک بار دو بار که بهم تعارف میکردن که این بار و بخور حالا از دفعه ی بعد همون کافی بود به مرور کم کم خوردنی هام شروغ میشد تا اینکه دیگه فراموش میکردم رژیمم 

      هیچ وقت نمیتونستم برای مدت زیادی رژیم باشم و دیگه خسته شده یودم و میدونستم فایده نداره و باز برمیگشتم  سرجای اول 

      سخت نمیکرفتم و رها میکردم 

      بدترین زمان زمان های بود که رزیم بودم جون همش چشمم به خوراکی ها بود و خودم و سرزنش میکردم و گریه ام میگرفت برای خودم که چرا من جاقم چرا نمیشه لاغر شد 

      و رژیم منو یاد چه جیزی می اندازه 

      یاد محدودیت ،سختی،زجر ،گریه،نداشتن اراده ،گرسنگی ،خوردن ،

      و ازش متنفرم

      اما در این روش ذهنی خبری از محدودیت نیس خبری از نخوردن نیس خبری از ناراحتی نیس برعکس رژیمه 🙏🏻یعنی هر بلایی در رژیم سرمون می اومده الان در این روش عکسش عمل میکنه 

      محدودیت=ازادی        نخوردن =به اندازه کافی خوردن 

      گریه =شادی.     اعتماد به نفس نداشتن =اعتماد داشتن 

      احساس بد=احساس خوب             غمگین بودن =شاد بودن 

      گرسنه سر رو زمین گذاشتن =به اندازه ی کافی خوردن و با خیال راحت و اسوده خوابیدن 

      از خودت متنفر بودن =عاشق خودت بودن 

      خسته شدن از رژیم =استمرار داشتن برای ادامه مسیر اونم نه یک سال نه دو سال بلکه ۴/۵سال و بازم استمرار برای ادامه ی مسیر 

      در این مدت که به این روش هستم این حقیقت رو پذیرفتم که با رژیم نمیشه لاغر شد و لاغر موند بلکه با رژیم میشه چاق شد و چاق موند 

      فقط از طریق ذهن میشه لاغر شد ما باید باورهای اشتباه ذهنمون رو جایگزین باورهای صحیح کنیم و باورهای صحیح رو پرورش بدیم ما نباید از خوردن بترسیم و همه ی کسانی که در این راه استپ کردند بخاطر اون باورهای مخفی که در ذهنشون هس 

      خودم من هم در این مسیر قرار کرفته بودم 

      که وزنم استپ کرده بود چون موقع خوردن نمیفهمیدم به اندازه کافی خوردم نمیدونستم زیاد خوردم کم خوردم 

      و میترسیدم که نکنه زیاد خورده باشم 

      و متوجه شدم که دچار این باور ترس از خوردن شده بودم و از امروز این تکنیک رو شروع کردم خیلی عالی جواب میده تا زمانی که گرسنه نشدم غذا نمیخورم و تا حدی میخورم که اون گرسنگیه اون حالت  غر غر کردن شکم رفع بشه و بعد از خوردن خیلی حالم خوبه احساس خوبی دارم از خودم خدا رو شکر 

      خدا مهربونم چه حس خوبیه این مدل غذا خوردن 

      و بعذ از غذا اصلا حرص و وله ندارم برای خوردن زیاد و وقتی بلند میشم از خوردن میفهمم چقدر به اندازه خوردم اخه تا موقعی که سر سفره هستی فکر میکنی بازم میخای با خودت میگی کمه 

      تو یه ادم بزرگی هستی یعنی همین قدر غذا میخوری تازه من باردار هم هستم نیاز نیس که بشینم سهم دو نفر بخورم 

      به اندازه ی نیازم میخورم 

      بازم خدا رو شکر که وزنم ثابت مونده در این روش شاید به ایده الم نرسیدم   ولی چاق هم نشدم با اینکه در محدودیت نیستی و از هر جیزی به اندازه ی نیاز بدنت میخوری و لذت میبری 

      شادی ،احساس خوبی داری من خیلی خوشحالم در این مسیر زیبا قرار گرفتم 

      منفی باف هم هست ولی خیلی صداش ضعیف شده و من بیشتر به الهه ی مهربونم که صداش خیلی واضح هس گوش میکنم 

      منفی باف میگه تا  کی میخواهی ادامه بدی ول کن بسه هر روز فایل گوش میدی خسته نمیشی 

      ولی یه صدای دیگه منو یاد قبل از این دوره ها می اندازه مگه میخاهی حالت بد باشه از خودت متنفر باشی 

      همیشه فکرهای منفی بیاد سراغت 

      بزار  این بگه  این کارش همینه 

      تو راه خودت ادامه بده مریم تو حالت توی این دوره ها خوبه 

      چرا بخواهی حال خوبت رو رها کنی و باز برگردی تو اون دوران سخت و محدودیت 

      ب🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻

      خدایا سپاسگزارم بابت این اگاهی های عالی 🌹🌹🌹🙏🏻🙏🏻🙏🏻و استاد عزیزم ممنونم بابت این تکنیک عالی 🌹🌹

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار منیره.ف
      1400/05/08 07:08
      مدت عضویت: 1670 روز
      امتیاز کاربر: 10456 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 599 کلمه

      سلام استاد گرامی سلام دوستان متعهد

      دو روز که از رفتار غذاییم خیلی راضیم و اتفاقا دیروز از دیدن تناسب خودم در اینه لذت بردم که منفی باف اومد و گفت چرا خوشحالی تو داری کم میخوری و رژیمی وقتی کلمه ویرانگر رژیم اوارد داستان زندگینم مثل یک فیلم اومد جلوی چشمم محدودیت ها و زجر کشیدن که ای کاش نتیجه داشت و در اخر بازگشت هر چه لاغر شدی به همراه اضافه وزن بیشتر و ولع و ولع و ولع به غذا، یادم رژیم کانادایی من از ۹۴ به ۱۰۰ رسوند یعنی من اصلا هر چی میخوردم از ۹۴ به ۹۵ هم نمیرسیدم ولی رژیم کانادایی دست قدرتمندی تو چاق تر کردن من داشت به طوری که هر کی بخواد چاق شه بهش میگم رژیم کانادایی بگیر و اون هم میخنده

      فایل دیروز استاد مثل یک معجزه درست و به موقع بود و همه چی به قدری خوب توضیح دادکه جوری منفی باف کوبوند زمین که هنور نتونسته خودش جمع و جور کنه دلم بد جور براش سوخت حالا خودم میرم جمع و جورش میکنم اخه اون باید باشه نمیشه نباشه اگر دیروز بهم گیر نمیداد من انقدر فایل با دقت گوش نمیدام منفی باف تو کسب اگاهی های بیشتر میتونه خیلی هم مفید باشه

      نکته اینکه ما غذا خوردن با رفتارهای بد غذایی اشتباه میگیریم

      ما یک عمر فکر کردیم خوردن یعنی انقدر بخوری تا منفجر شی و درست غذا خوردن یعنی رژیم خوب اگر اون طرز خوردن غذا درست بود که این همه اضافه وزن جمع نمیشد  و من اصلا اینجا نبودم پس یک جای کار اشتباه بوده پس خوردن در حد انفجار رفتار و خواسته درست جسم و روح ما نیست ناشی از فرمولهای غلط ذهن الان فرمولها درست شده ترس لز خوردن ریخته و تو با ارامش و لذت میخوری و چون دیگه از خوردن نمیترسی ولعت نسبت به غذا کم میشه و میتونی به موقع دست از غذا بکشی و چون یک عمر برای لاغری محدودیت خوردن گزاشتی به وسیله رژیم اینبار هم منفی باف بیچاره میگه رژیمی در صورتی که تو اینبار خودت با میل و رغبت داری درست میخوری و به راحتی دست از غذا میکشی و چون از این همه با ارامش غذا خوردن بعد یک عمر لذت میبری نیازت به خوردن کم و کم تر میشه چون اون قسمت از مغزت که قبلا لذتش از خوردن باده تا دیس پلو پر میشد الان با یک کف گیر برنج به اندازه اون ده دیس و چه بسا بیشتر هم لذت میبره و دیگه دستور به خوردن نمیده چون اشباع شده اما رژیم دواقع با اعمال محدودیت تو رو وادار به خوردن میکنه و اگر تو یک بشقاب هم بخوری چون میزانش اون تعیین کرده نمیتونی به راحتی بلند شی 

      من دیروز چنان نهارم با لذت خوردم که دیگه نیازی به خوردن شام نداشتم و نکته مهم اینکه تو خوردن خیلی خوش سلیقه شدم و دست پختم هم بهتر شده چون قبلا هدف فقط خوردن بودو با روند چاقی دستپختم هم بد میشد و حجم غذا بیشتر میشد ولی الان میخوام از غذا لذت ببرم نمیخوام حجم معدم پر کنم اصلا اگر برنجی شفته باشه من نگاه نمیکنم و خوب میفهمم چرا همسرم که فردی متناسب بود بیشتر از غذا ایراد میگرفت در مورد شیرینی ها باید بگم کیفیتشون برام خیلی مهم و واقعا نمیتونم هر شیرینی بخورم 

      و نکته دیگه اینکه موقع خوردن یک دفعه سیر میشم مثلا حت اگر نصف میوم مونده بشه و دست از خوردن میکشم نمیدونم این حس تازه به سراغم اومده یا قبلا هم بوده و من ازش خبر نداشتم و درکش نمیکردم 

      امیدوارم تونسته باشم منظور این فایل خوب رسونده باشم به دوستان پیشنهاد میدم خوب این فایل ارزشمند گوش بدن

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار maryammansoori20@gmail.com
      1400/04/30 18:26
      مدت عضویت: 1013 روز
      امتیاز کاربر: 51
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 490 کلمه

      به نام خالق بي همتا سلام دوستان و استاد مهربان و دلسوزاستاد چقدر زيبا و با معنا صحبت ميكنيد، خيلي جالبه كه تمام صحبتها و توصيفات شما از احساس ترس از غذا و چاقي ، گرسنگي احساس گناه در وقابل خوردن و …. دقيقا همون چيزي است كه من و احتمالا همه دوستان احساس ميكنيم و دائما باهاش در حال جنگيم. الان كه غياب گام ششم رو گوش كردم ديدم تمام مشكلاتي رو كه استاد مطرح كردن من دارم. اتفاقا با ديگر دوستاني هم كه در اين مسير هستند مطرح كردم و متوجه شدم بعضي از اونهاهم تجربه كردن، تا قبل از شنيدن گام شش هنوز از خوردن غذا ترس داشتم ، هنوز از شام خوردن ترس داشتم ، هنوز از  كنار گذاشتن ورزش يا هر كار ديگه اي كه براي لاغري ميكردم دچار عذاب وجدان و ترس بودم، راستش رو بخوام بگم با خودم ميگفتم خب من مسير لاغري با ذهن رو ميرم و شام نخوردن و رعايت غذاييم رو ادامه ميدم اينجوري بيشتر نتيجه ميگيرم😅😅

      اما غافل از اينكه ذهن من اينجاست با من همه چيز رو ميشنوه و درك ميكنه حتي بهتر از من ، اون خيلي از من سريع تر عمل ميكنه ، تا الان كه گام شش رو گوش كردم ، من در واقع داشتم خودم رو گول ميزدم و ذهن منفي باف من ذهن چاق كننده من هم داشت منو دوباره به مسيري كه خودش دلش ميخواست ميبرد..

      مهمترين برداشت من : 

      • خودم رو گول نزنم و سعي نكنم سر ذهنم كلاه بزارم و ايمان بياورم كه ذهن من همه چيز رو قبل از من ميفهمه ، 
      • رژيم ، كم خوردن ، نخوردن ، الان ديروقته ، كالري شمزدن ، ممنوع .. همه نعمت هاي خدا غذاها و خوراكي هاي خوشمزه براي من هم هست چون خدا هيچ فرقي ميان بندگانش نميزاره و اين خود ما بوديم كه خواستيم متمايز از ديگران باشيم ، پس من با تمام إيمان و قدرتم به طبيعتي كه خدا براي همه ما در نظر گرفته برميگيردم و انچنان رو خودم خراب كرده ام درست ميكنم
      • با خودم تكرار ميكنم نترس نعمتهاي خدا كه ترس ندارد پس بخور و از ان لذت ببر و اجازه بده احساست  تصميم بگيرد تا چه اندازه به اين غذا احتياج دارد و فقط به نداي درونت به صداي إحساست گوش كن و به اون اعتماد كن
      • رژيم ساخته دست بشر است، ساخته من و تو ، ساخته ذهن چاق كننده تو، براي آزار تو ، براي ناسپاسي تو از موهبت هاي الهي ، ناسپاسي از وجود خودت كه اشرف مخلوقاتي ، بارها همه ما تجربه كرديم كه وقتي نميتونيم غذايي رو بخوريم و از اون لذت ببريم چقدر به خودمون به اون غذا به اون خوراكي بد و بيراه گفتيم و غرولند كرديم ايا واقعا اين ناسپاسي نيست؟ خداوند نعمتي رو خلق نكرده كه همراه با مقدار مصرف أمرًا هم گفته باشد پس رژيم زايده ذهن منفي ما هست
      • پس با كمك خداي مهربانم و راهنمايي هاي استاد عزيز و اعتماد و إيمان  به احساسم مسيرم رو تغيير مي دهم 
      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 8 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار susanbehrad@gmail.com
      1400/04/20 23:42
      مدت عضویت: 1115 روز
      امتیاز کاربر: 5825 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 972 کلمه

      بنام خداوندبخشنده ومهربان 

      سلام به استادخوب وبا شخصیت 

      ودوستان تناسب فکری 

      گام ششم.

      رژیم گرفتن مارالاغرمیکند

      رژیم یعنی چی ؟

      اصلارژیم چگونه‌است باید ان راتفصیرکنیم

      رژیم یعنی سختی دیدن .یعنی کمبود ویتامینها. یعنی ریزش مو یعنی سستی بیحالی  ییعنی پرازاسترس اضطراب یعنی عصبانیت کلافه شدن رژیم یعنی هیچی نبودن

      ولی چراماازرژیم هیچ‌وقت نتونستیم 

      دست بکشیم

      همیشه وهمه جاهمراهمان بود یعنی اگه یک روزاین رژیم ازمادورمیشداحساس می‌کردیم درزندگیمان یک جیزی کم داریم

      وقتی رژیم میگرفتم حرص خوردن زیادمیشدچون همیشه بعدازخوردن یک وعده منتظروعده بعدی بودیم که زودبرسه وما اون چیزی که قراربود بخوریم ومیخوردیم چون کم خوردن باعث می‌شد که نتونیم صبر کنیم وهیچوقت نتونستیم بالذت جیزی روبخوریم همیشه ترس داشتیم

      درست است که من موقع رژیم گرفتن

      اشتهام کم می‌شد ومن اصلا کرسنگیم

      رانمی فهمیدم اما حالا میفهمم که من خودم بودم که خودم روکنترمیکردم

      وهمیشه فکرمیکردم که این رژیم است که نمیزاره زیادی بخورم

      هروقت هم شکست می‌خوردم هرباربایک رژیم جدیدی ادامه می‌دادم حالا فکر میکنیم که من چقدربااین رژیم‌هاانس گرفته بودم

      واگریک ماه ازرژیم می گذشت فکرمیکردم یک چیزی گم کرده ام

      ووقتی رژیم جدیدمیگرفتم می‌گفتم دیگه اینباراگه لاغربشم برای همیشه است 

      غافل ازاینکه همه این رژیم‌ها سرابی بیش نبود

      من یادم میاد که خیلی زیادرژیم گرفتم چون حسابش ازدستم خارج شده

      رژیمهایم ازقبیل رژیم بادکترتغذیه. رژیم شیربابیسکویت ساقه طلایی.رژیم سیب زمینی باگوچه فرنگی.رژیم مواد آب پز وخیلی رژیمهای طاقت فرسای دیگروهیچکدومش تاثیرگذار نبودوتا۱۰روز یایکماه دوام نداشتند

      تقریبا۲۵سال قبل بود که تازه اسم رژیم رومیشنیدیم ولی خیلی کم وپیش.

      وفقط بلد بودن که بگن کم بخور این روبخوراون رونخور فقط همین من یکروزبامادرم رفته بودیم دکترو مادرم به دکتر گفت که دخترم چکار کنه که کمی لاغربشه ولی اینروهم بگم دکتر خودش هم همچین لاغرنبودولی برای من هم یه رژیمی داد که ازاون رژیمهای سخت طاقت فرسا

      گفت که نان .برنج.ماکارونی. ازشیرینیجات کیک.بیسکوییت. پشمک.وازمیوه هاموز.خربوزه.تنقلات 

      دیگر.همه روباید حذف می‌کردم موقعی که به خانه اومدیم توخونه گفتیم یه زنداداش داشتم وقتی شنید

      گفت طفلکی چطوری می‌تونه ازاین 

      مواد بگذره چون همه میدونستم من عاشق کیک وشیرینی وتنقلات بودم

      گفتم من میتونم آخه من عاشق لاغری بودم سنمم کم بودومیخواستم

      هرطوری است لاغربشم پس من تمام رژیم‌های گوناگون وورزش کردن را شروع می‌کردم با شوق وذوق انجام

      میدادم وخیلی خوب هم جواب میگرفتم .

      ولی طولی نمی کشید دوباره به وزن

      قبلی  برمیگشتم واین برام همیشه عذاب آوربود

      خواهر جاریم یک کتاب داشت به اسم لاغری سریع خیلی رزیمهارونوشته بودوکالری بعضی موادروومن بااونهم خیلی ازرژهارو گرفتم اماهیچوقت موفق نشدم.

      وبعدازگذشت چندین سال من به ۱۱۰ کیلوگرم رسیدم .

      وبه دکترتغذیه رفتم وشروع به گرفتن رژیم کردم من اون موقع خیلی احساس بدی داشتم واسترس واظطرابی شدیدی داشتم 

      وقتی استرس می‌گرفتم اشتهای کاذبی پیدامیکردم که حدنداشت هرچیزیکه می‌خوردم مینوشیدم نمیدونمکجامیرفت چه می‌شد ومن اصلا سیرمونی نداشتم اینقدرمیخوردم وازاینکارم خیلی بدم می اومد وهمیشه خجالت میکشیدم

      دکترهرماه برام رژیم می‌داد ومن ضمن این‌که رژیم دکتررومیگرفتم 

      هفته ای سه بارهم آب درمانی میکردم چون می‌خواستم زودتر لاغربشمواولین ماه من هفت کیلوگرم

      کم کردم وخیلی خوشحال بودم

      وبعدیک ماه شروع به ورزش سبک انجام دادن کردم و خلاصه بعدچندماه سی و شش کیلوگرم کم کردم ومن فکر میکردم که دیگه وزنم 

      برنمیگرده.آخه اولین باربود که من سی وشش کیلوگرم کم کرده بودم فکرمیکردم که دیگه وزنم برنمیگرده

      اما بطورشگفت انگیزی بعدچندماه سریعترازلاغرشدن دوباره چاق شدم

      وبازبه دکتر مراجعه کردم ودکتر میگفت که باید همیشه  رژیم خودم رو ادامه بدم.

      درسته وقتی از صدوده به هفتادوسه کیلوگرم رسیده بودم مثل پرندههامی‌خواستم پروازکنم خیلی سبک شده بودم احساس میکردن موقع راه رفتن دارم میدوم واین برام خوشایندبود

      و دوباره شروع کردم به رژیم گرفتن

      واینبار وزنم خیلی کم پایین اومد

      ومیگفتم که بدنم مقاوم شده وجواب نمیده.

      ولی حالا اینقدرازرژیم گرفتن بدم میاد که هرکی ازرژیم حرف می‌زنه دیگه خندم می‌گیره 

      درضمن من این‌قدر رژیم گرفته بودم 

      همیشه آرزو می‌کردم که یکروزبخوابم

      ودرعالم خواب یکی یه قرص تودستم بزا رن وبگن اگه اینو استفاده بکنی دیگه مانکن میشی.

      وحالابهترازاون جیزی که فکرمیکردم اتفاق اوفتاد 

      واون سایت تناسب فکری استادبود که سرراهم قرارداد

      استاد انسانی به مانندفرشته مهریان وفوق العاده عالی ودست خداوند برای مادرروی زمین قراردادکه بتونیم باروشهای استادوبامطالب وفایل های بسیارمفیدی که ارائه میدهدومارا شبانه روزراهنمایی می کندتا بتوانیم 

      فرمولهای ذهنیمان را عوض کنیم

      واین ذهن ناخود‌آگاه ما هست که ازهرروشی بهتر است

      اون که ماراوادار به خوردن وحریص بودن میکردوفکرهای مخرب راهنمائی میکرد

      ذهن ناخوداگاه بودکه همیشه توی سرمان نجوا می‌کرد که بخورمگه چی می‌شه اینکه چیزی نیست

      من یادم هست که وقتی کیک وشیرینی داشتیم من هیچوقت جلوی خودم را ومیتونستم بگیرم

      حتی اگه رژیم بودم دورازچشم همه باعجله کمی می‌خوردم چون ذهنم دستور میدادوتشویقم بخوردن میکرد

      ولی حالا من چندماه است که دیگررژیم نگرفتم وحرص وولع دیگر ندارم پرخوری ریزه خواری ندارم یعنی اون چیزهای مخرب که درمن وجود داشت تمامشان از ذهنم پاک شدن

      ورفتن خدایاشکرت

      حتی دوماه پیش برای ثبت نام به بهداشت رفته بودیم منرو وزن کردن 

      ومن پنچ کیلو اضافه کرده بودم

      وبه من گفتن که اینجا دکتررژیم داریم میتونی برای گرفتن رژیم بهش مراجعه بکنی

      ولی من قبول نکردم وگفتم که من خودم میتونم وزنم روکم کنم ودکترباپوز خنده گفت برو ببینیم چطور میتونی وزنت روکم کنی.

      امامن راهم رومسیرم رو پیدا کردم

      ومن دراین مسیرباتمام تلاش 

      وکوششم جلو می‌روم ومیدان دیریازودداره اماسوخت وسوز نداره

      من هستم که نتیجه عالی  راکسب خواهم گرفت

      چون من باهیچ روشی اینقدر راحت 

      نبودم وازخوردن لذت نبردم

      همیشه باترس خوردم.باحرص خوردم

      اگرهم جلوی خودم رو گرفتم

      خودم،خودم روکنترل کردم وهمیشه

      چشمم دنبال غذابود

      اماازوقتی دراین سایت تناسب فکری هستم دیگه غذا.شیرینی.وجیزهای دیگردرنظرم هیچ اهمیتی ندارد

      وبرایم مهم نیست اگه خواستم میخورم اگه نخواستم نمی خورم به همین راحتی حتی نگاهم نمیکنم

      منی که اگه توی یخجال کیک یا شیرینی داشتیم باید حتما می‌خوردم 

      وتمام میکردم ولی حالا اصلا برام مهم نیست حتی فکرشم نمیکنم

      من دیگه بخوردن فکرنمیکنم 

      خیلی وقتها احساس میکنم که اصلاگرسنه نیستم ونمیخورم نه اینکه

      خودم رو کنترل کنم احساسم وذهنم میگن که تو سیری احتیاج بخوردن نداری

      ولی قبلا ازاین احساسهارونداشتم 

      وهمیشه هرچیزیکه جلوم می‌اومد می‌خوردم 

      ویرام فرقی نداشت چه چیزی است یاچقدراست فقط می‌خواستم خوردنی باشه

      وحالابه خودم افتخار میکنم که توانستم اول به کمک خداوند مهربان وبعدبااموزشهاوفایلهاومطالبآموزنده 

      ومفیداستادعزیزمان ودیدگاهای دوستاگرامی وخوبم

      وخداروشکرمیکنم که دیگه ازهیچ رژیمی پیروی نمیکنم وازهیچ رژیمی سازگاری ندارم ودیگر حتی نمی‌خواهم اسمش روبشنوم وهمیشه می‌خواهم ازش دوری کنم

      چون هربلای سرم آورد این رژیم بود

      آرتروزشدیدزانوی پاهام.آرتورزمچ دستم .کم خونی.کمبودویتامینها بدن.از دست دادن دندانهام کم پشتی مو هام. ازدست دادن  انرژی 

      بدنم.وهمه اینها بخاطر گرفتن رژیم‌های گوناگون  است 

      ودیگرازاین به بعد دنبال هیچ رژیمی نخواهم رفت وازاین بابت ازخدای مهربان ممنون متشکرم سپاسگزارم خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار tahere.norani
      1400/04/03 17:06
      مدت عضویت: 1277 روز
      امتیاز کاربر: 555 سطح ۲: کاربر متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 760 کلمه

      به نام خداوند هدایتگر
      سلام به استاد نازنینم و همه دوستان عزیزم
      استاد این فایل برای من حکم پازل گمشده ای بود که تمام معماهای ذهنم رو حل کرد و لاغر شدن رو برای من مثل طلوع خورشید در صبح فردا بدیهی و و امکان پذیر کرد، راستش من خیلی وقته دیگه ترسی از غذا خوردن ندارم چرا؟ چون خانواده ی همسر من ادم های لاغر و خوش اندامی هستند از جمله خود همسرم، انها تقریبا همه چیز میخوردند ، غذاهای سنتی، غذاهای فست فود، شیرینی ها، کیک، نسکافه ، میوه و خلاصه همه چیز و همیشه لاغرند، اماااااااا انها همیشه به اندازه میخوردند، یعنی من ندیدم هیچ وقت ولعی داشته باشند یا مثلا برای خوردن یه تکه از کیکی هیجان بیش از حد. یا هیچ وقت ندیدم حرص داشته باشند برای خوردن یا پرخوری کنند🤔🤔🤔 سوال من همیشه اینجوری بود که چطور میتونن دست از خوردن بکشند؟ یعنی واقعا دلشون نمیخواد بقیه این تکه ی کیکشون بخوردند یا اصلا دلشون میاد این کیک به این خوشگلی و خوش طعمیه توی بشقابشون رو اینجوری ناتمام بزارند و نخوردند و عین خیالشونم نباشه و اصلا بهش فکر هم نکنند؟ بابا مگه میشه مگه داریم؟ با خودم میگفتم لامصب این خامه ها رو نگاه کن چه حالت creamy و خوش مزه ای روی کیک داره بابا جون بکن بخورش چرا نمیخورن چطور نمیخورن؟ 🤯🤯🤯 بعد میدیم که همین جور بشقابای کیک میرفت توی سینک ظرفشویی کیکهای مونده تو بشقابا میرفت تو سطل اشغال و ظرف ها شسته میشد😬😬 یا بقیه کیک تولد یا شیرینی انقدر میموند تو یخچال و کسی نمیخورد که وارد سطل اشغال میشد، به خواهرشوهرم نگاه میکردم میدیدم خیلی راحت میخوره هر چی که بخواد رو ولی خوب که دقت میکردم و کالریش رو توی ذهنم حساب میکردم اخرش میدیم مثلا بنده خدا با اینکه مثلا اون تیکه کیک رو خورده یا فلان شیرینی رو خورده ولی در مجموع خیلی کم خورده و کالری که مصرف کرده دقیقا مثل فردیه که رژیم سخت داره😲😲😲 در حالیکه خودش بدون محدودیت و فکر کردن خورده و اصلا به اینکه چی خورده و چقدر خورده فکر نکرده و خودش اتوماتیک درست میخوره، با دقت توی رفتار انها من فهمیدم که مواد غذایی نیست که ما رو چاق میکنه، میزان مصرف مواد خوراکی و پرخوریه که ما رو چاق میکنه، و در تمام این سالها من تلاش میکردم مثل انها رفتار کنم البته تلاش عمدی یعنی من دلم میخواست بخورما ولی مثلا کیکم رو یا غذام رو نصف و نیمه رها میکردم که مثلا مثل انها رفتار کرده باشم در حالیکه پدر من درمیومد حسرت میخوردم دلم میخواست بخورم ولی نمیخوردم یا بعبارتی ذهن من همون ذهن چاق قبلی بود ولی ادا و اصول درمی اوردم(خودم سر خودم شیره میمالیدم) و البته که یه جایی کم می اوردم از نقش بازی کردن برای خودم و حسابی دلی از غذا درمی اوردم🤣🤣🤣 اما همیشه توی ذهنم این سوال بود انها چطوری اینهمه خویشتن داری دارند در حالیکه کاملا مشخصه هیچ تلاشی براش نمیکنند و خود بخود به طور اتوماتیک دست از غذا و خوشمزه ترین خوراکی ها میکشند؟ اصلا هدایت من به این مسیر زیبا و لاغری با ذهن در خواست پی در پی از خدا برای جواب به این سوالم بود که خدایا این افراد چطور خود به خود بدون هیچ رژیمی بدون هیچ فعالیتی بدون هیچ اگاهی از تغذیه و کالری و …… درست عمل میکنند؟؟؟؟؟؟ مثلا باردار میشن چاق میشن بعد از تولد بچه بدون هیچ اقدامی روز به روز اب میرن تا به وزن اولیشون می رسند!!!؟؟ همیشه خوش اندام و لاغرند و حتی از اقرادی که تو فامیل حالا به هر زجر و تقلایی با وجود گرفتن رژیم های دقیق ورزش های فوق العاده سخت لاغرند، این افراد لاغرتر و خوش فرمترند؟؟ خلاصه که خیلی دنبال این سیستم اتومانیک درونی انها بودم که وقتی سیرند خوشمزه ترین خوراکی هم نمیخوردند، خوب میفهمن که چی میخوان و چقدر میخوان؟ که توی این فایل بهش رسیدم و متعهدانه اماده ی انجام این تمرین هستم، میخوام اون سیستم اولیه و بی نقصی رو که خدا در زمان تولدم در وجودم گذاشته و متاسفانه دستکاری شده رو به تنظیم کارخونه برگردونم تا بدون هیچ سختی و تلاش طاقت فرسایی به اساسی ترین نیازم که داشتن تناسب اندام فوق العادست دست پیدا کنم به امید خدای مهربان. از شما هم کمال تشکر و قدردانی رو دارم برای قرار دادن این فایل های ارزشمند به صورت رایگان که میدونم استاد میدونم اینقدر ارزشمندند که قیمت نمیشه روشون گذاشت، فقط از خداوند میخواهم که برای شما جبران کنه چون از ما جز تشکر کاری ساخته نیست ممنونم استاد ممنونم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار farkhondeshahrivar280
      1400/03/28 20:52
      مدت عضویت: 1376 روز
      امتیاز کاربر: 687 سطح ۲: کاربر متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 939 کلمه

      سلام سلام گام ۶در مسیر لاغری من❤💗❤

      اسم کلمه رژیم که میاد یاد محدودیت نخوردن در 

      تصویر ذهنم از کلمه رژیم نمایان میشه 

      در همه روش ها لاغری من خودم تصمیم میگرفتم

      چی بخورم چی نخورم و دسته بندی میکردم غذاها

      لاغر کننده با غذاها چاق کننده

      وخودم مجبور میکردم به رعایت کردن و تنها مسیر 

      لاغرشدن رو رژیم میدونستم

      بااینکه خیلی دوست داشتم از فلان غذا بخورم یا

      فلان شیرینی ولی با حسرت نگاش میکردم و

      نمیخوردم و تا یه مدت دوام میاوردم ولی زود

      خسته میشدم رها میکردم خودم ناتوان میدیدم

      و از رژیم وحشت میکردم و میگفتم حقم چاق بمونم

      و من میخواستم خودم مجبور کنم واشتباه بود 

      وشکست میخوردم 

      در روش لاغری با ذهن یاد گرفتم که هیچ غذایی

      چاق کننده یا لاغر کننده نیست و با این آگاهی 

      خیلی ارامش پیدا کردم چون شنیدم و خودم دیدم

      افراد متناسب هم از این مواد غذایی من میخورن 

      متناسب هستند پس با خیال راحت باز شروع کردم

      به خوردن و میگفتم هرچقدر که میخواه بخور چاق 

      نمیشی که و بازم دیدم من تغییری نکردم

      و فهمیدم دارم اشتباه باز میرم و خیلی ناراحت شدم

      رها کردم و فکرم این بود اینها رایگان جواب نمیده

      باید محصول بگیرم من که قدرت خرید ندارم و 

      خیلی ناراحت شدم و کلا رها کردم ولی بعد مدتی

      که باز متوجه چاقی بیشتر خودم شدم گفتم بازم 

      شروع کنم این بار نتیجه میگیرم و مصادف شد

      با شروع مسیر لاغری من و خیلی خوشحال شدم و اومدم شروع کردم و هر روز با شوق ذوق انجام 

      میدادم و دقیقا با همین تمرین یک هفته ای چنان

      لذتی میبردم و تغییرات من شروع شد ۵کیلو کم 

      کردم و باز عجله کردم لیز خوردم و گفتم حالا من 

      که لاغر شدم یه مدت ادامه نمیدم نزدیک سال تحویلم بود و کلا گول خوردم رها کردم               

      و باز عادتها من برگشت اروم اروم و چاق شدم باز

      الان فهمیدم که استاد وقتی میگن اگه نتیجه هم 

      نگرفتی ادامه بده دقیقا من اگه لیز نمیخوردم ادامه

      میدادم الان یک شگفتی ساز بودم مطمعنم ولی 

      خودم با عجله با گول نجواها ذهنم خوردن از 

      شگفتی ساز شدن جا موندم 

      این بار خیلی اگاهی هام رفته بالا اولا که عجله نکنم

      وزن نکنم،به چاقیم توجه نکنم،به اینکه چند روز

      شروع کردم چرا لاغر نشدم توجه نکنم ،با اگاهی ها 

      منفی ناراحت کننده اخبار ها تصادف گرونی فقر 

      ذهنم پر نکنم و کلا نه این چیزها ببینم نهه حرف

      بزنم در موردشون یا بحث کنم

      در مورد اینکه بخوام به کسی ثابت کنم که برای

      لاغر شدن باید از طریق ذهن عمل کنه و داره

      مسیر اشتباه میره بحث نکنم 

      و این بار خودم نخوام با محدودیت جلو خودم 

      بگیرم بگم نهه من نهه باید نخورم 

      قدم بر میدارم در این مسیر و ذهنم خودش 

      تصمیم میگیرد که چطور رفتار کنید و با اموزش ها

      صحیح به ذهنم یاد میدهم گرسنگی یعنی چی

      سیری یعنی چی و به اندازه ای که گرسنگی 

      برطرف بشه غذا بخورم و این رفتار صحیح خوردن

      است 

      امروز صبح گوشش دادم و دقیقا گذاشتم شکمم به

      صدا در بیاد و رفتم شروع کردم خوردن و وقتی 

      دیدم دیگه اون سرصدا شکم ضعف نیست بلند 

      شدم و دیدم چقدر من زود سیر شدم 

      من که تا اخر سفره مینشستم تا همچی تموم 

      نمسشد سیری نمیفهمیدم و با تمام شدن 

      مواد غذایی میفهمیدم سیرم دیگه و بعد دوساعت

      دیگه دانبال خوردن بودم حتی واسه رفع تشنگی از

      خوردن استفاده میکردم کلا واسه همچی شادی 

      ناراحتی ،خستگی،بیکاری،احساس خوب ،سرگرمی

      ولی امروز با شروع تمرین بعد صبحانه که زود سیر

      شدم و خودمم باور نکردم ولی تا ناهار بدون اینکه

      بخوام خودم محدود کنم چیزی نخوردم اصلا 

      گرسنه نشدم و باز ذهنم قبل ناهار گفت گرسنه ای 

      برو یه چیزی بخور و من یه سوال به طور ناخوداگاه 

      اومد تو ذهنم و گفت الان گرسنی یا تشنه ای 

      و من فهمیدم تشنه هستم ولی میخاستم روی عادت قبلا خودم باز برم غذا بخورم

      و از این رفتارم خیلی لذت بردم و امروز کلا من خیلی خیلی رفتارم عوض شده منی که اصلا سیری

      نمیدونستم ۲۴ساعت میخوردم ولی الان اینجوری 

      بدون اینکه بخوام خودم محدود کنم توجه ام از

      روی خوردن برداشته شده و خیلی احساس خوبی

      دارم که ذهنم خودش تصمیم گرفته به اندازه 

      صحیح خوردن بدون حسرت خوردن بدون فشار

      خدایا شکرت 

      استاد جان از شما بی نهایت تشکر میکنم که 

      اصول صحیح رفتار کردن خوردن صحیح

       دقیق برای ماتوضیح دادید 

      من امروز به طور عملی تجربه کردم گرسنگی و

      سیری رو و خیلی لذت بردم از خوردنم 

      واسه اولین بار بدون ترس نگرانی غذا خوردم

      اولین بار لذت بردم ازخوردنم و احساس ازادی

      داشتم و خیلی خوشحالم احساس ارامش دارم

      من تعهد میدهم این تمرین بیشتر از یک هفته

      ادامه بدم چون خیلی لذت مبیرم از رفتارم و 

      اینقدر ادامه میدم که به یک رفتار لذت بخش در 

      زندگیم تبدیل بشه و الان فهمیدم وقتی شما 

      لایو میذاشتید و اشپزی میکردید و با لذت 

      میخوردید چه لذتی داشته و من با ترس حسرت

      نگاه میکردم میگفتم خوشبحال استاد لاغر همچی

      میخوره و کاش مث استاد با لذت بخورم 

      و اون زمان من فک میکردم لذت بردن یعنی

      بیشتر خوردن و برای اینکه مث استاد با شادی 

      خنده غذا بخوردمی بیشتر میخوردم و اینجوری

      احساس میکردم دارم کار درست انجام میدم 

      و لذت میبرم مث استاد و لاغر میشم😃😄😀

      و من امروز به طور واقعی لذت بردم از خوردنم و 

      احساس خیلی عالی داشتم 

      و امروز فهمیدم چرا این افراد لاغر زود میگن سیر

      شدیم یا میل ندارم یعنی چی 

      کلا امروز عشق کردم با خودم و رفتارم و خیلی بهم 

      لذت داد😊😍☺

      استاد شما بینظرید ❤❤❤❤❤❤❤❤❤

      مطمعنم این بار شگفتی ساز میشم 

      وباتعهد کامل و استمرار شور شوق ادامه میدم 

      و این تمرین بینظیر رو تا همیشه که عادتم بشه

      ادامه میدم 

      من لیاقت لذت بردن از مواد غذایی رو دارم 

      من لیاقت شگفتی ساز شدن دارم

      من لیاقت پوشیدن لباسها رنگ شاد مجلسی رو 

      دارم 

      من لیاقت زندگی دوباره با نعمت ها الهی دارم 

      حق منه اسایش، ارامش، ثروت، همسر ایده ال ،

      شادی،تفریح،ماشین،خونهه، درامد عالی، 

      من لایق بهترین ها هستم ❤❤❤❤❤❤❤

      و اگه تا الان حسرت این نعمت ها خوردم چون 

      داشتم مسیر اشتباه میرفتم و توجه میکردم به 

      نخواسته ها و همون ها رو هم جذب میکردم

      یاد گرفتم اول مسولیت شرایط الانم بپذیرم 

      وبعد برای تغییر شرایطم لیاقت داشتن هر

      چیری که میخوام به وجود بیارم در خودم و 

      توجه کنم به هدفهام 

      شاد پیروز موفق باشید و لذت ببرید 😊☺😉😍

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Narges
      1400/03/26 03:50
      مدت عضویت: 1674 روز
      امتیاز کاربر: 1590 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 997 کلمه

       💜💜💜 به نام خدای مهربان 💜💜💜

      سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان پرتلاشم 🌺🌺🌺

      گام ششم :

      من متن امروز رو دوبار خوندم و فایل امروز رو ۳ بار گوش دادم و از صبح که این فایل رو گوش دادم تمرینی که گفتید رو انجام دادم و چقدر لذت بخش بود اما یک نکته داشت مثلاً من صبحانه نخوردم چون هنوز گرسنه نبودم و صبر کردم که بدنم نسبت به گرسنگی واکنش بده و وقتی دلم شروع کرد به ضعف رفتن کمی غذا خوردم تا واکنش بدنم برطرف شد دست کشیدم اما دوباره یک ساعت بعد گرسنه ام شد اینبار میوه خوردم اما یک تکه کوچک و خیلی زود گرسنگیم برطرف شد و بعد دوباره تکرار شد و من هر بار یک مقدار خیلی کم از یک خوراکی رو خوردم و به محض برطرف شدن گرسنگی ادامه نمی دادم این تمرین برای خودم جالب بود چون هر بار در حد یک لقمه که می خوردم گرسنگیم برطرف میشد دیگه فهمیده بودم برای هر بار گرسنگی در حد یک لقمه یا یک تکه کوچک میوه یا یک دونه پفک و … کفایت می کنه اما نکته ای که داشت من رو به یاد یکی از اقوام انداخت که به شدت لاغره و همینطوری غذا می خوره یعنی فقط ریزه خواری ! همیشه برام سوال بود که چرا اینطوری غذا می خوره ؟ مثلاً یک بار که قبلاً به رفتار غذاییش دقت کردم دیدم یک پرتقال رو پوست کند و نیم اون رو گذاشت برای همسرش و نیمش توی بشقاب خودش بعد هر یک ربع یا ده دقیقه یکبار یک پره از این پرتقال رو برمی داشت و خوردن همون یک پره پرتقال دو یا  سه دقیقه طول می کشید من اول از طریقه ی خوردنش لجم گرفته بود 🤣🤣🤣 ولی بعد به خودم گفتم هر چی باشه رفتار غذاییش از تو درست تره ولی اونم به شدت لاغر بود ولی هر وقت نگاش می کردم در حال خوردن بود اما خیلی خیلی ریز مثلاً یکبار که خیلی گرسنه اش بود رفت یک تکه نون اندازه ی یک کف دست از توی سفره برداشت و ده دقیقه طول کشید تا اون نون رو بخوره ! و بعدش که سفره ی شام رو پهن کردند دو قاشق بیشتر نخورد و گفت نمی تونم زیاد بخورم زود سیر میشم ! یکبار یکی از خاله هاش بهش گفت ما هر وقت تو رو دیدیم در حال خوردن بودی ولی شانس داری چاقم نمیشی گفت من فقط در حدی که از غذا لذت ببرم می خورم نه بیشتر و این حرفش باعث شد در رفتار غذاییش دقت کنم و متوجه شدم اصلاً زیاد نمی خوره برعکس هر بار یک لقمه می خوره اما اون یک لقمه رو به قدری طول میده که هر کس نگاش می کنه فکر می کنه ۲۴ ساعته در حال خوردنه !

      و امروز با انجام این تمرین فهمیدم که منظورش چی بود که فقط تا جایی که لذت ببره می خوره😊😊😊 

      برداشت من از فایل امروز : 

      کلمه ی رژیم در ذهن همه ی افراد حتی افراد متناسب حس نا خوش آیندی رو ایجاد می کنه و هیچ انسانی دوست نداره در زندگیش در هیچ زمینه ای محدود بشه و رژیم یعنی محدودیت در مقدار خوردن و نوع غذا خوردن و … من چون بیشتر عمرم رو در رژیم بودم کاملاً درک می کنم که شنیدن این کلمه خودش به تنهایی حس بدی رو ایجاد می کنه چه برسه به انجامش و عمل کردن بهش که اثرات بسیار بدی رو در روح و روان انسان به جا میذاره من خودم یکی از اتفاقات ناگواری که در یکی از رژیم ها برام افتاد به شدت در من اثر بدی گذاشت یادمه توی دوران یک رژیم خیلی سفت و سخت بودم که خوردن هر نوع شیرینی به شدت در اون رژیم و از نظر اون دکتر تغذیه ای که پیشش میرفتم جنایت حساب میشد و ما یک شب به تولد دعوت شدیم و کیک تولد اون شب خیلی عجیب به دلم موند و من اون شب به کیک تولد لب نزدم ولی بعد از اون نسبت به شیرینی مخصوصاً کیک خامه ای حریص شدم و اون کیک تولد به حدی در نظر من خوش بو و عالی اومد که انگار از بهشت اومده بود و بعد از اون اتفاق هر کیکی خوردم دیگه به نظرم نیومد و هی می خواستم کیکی بخورم که مثل اون باشه ولی هر چی کیک خوردم برام اون نشد 😑😑😑

       حتی من که در دوران بارداریم به شدت بد ویار بودم و هیچی هوس نمی کردم در بارداریام اون کیک رو فقط می خواستم اما هر چی هم همسرم از جاهای مختلف شهر برام کیک گرفت بازم در نظرم مثل لون کیک نشد ! و هنوز هم کیکی مطابق اون کیک ندیدم 😐😐😐 

      رژیمهای غذایی هیچ کدوم کارآمد نیستند و همه شون برای مدتی به جسم ما فشار وارد می کنند و به محض اینکه رژیم رو رها کنیم دوباره وزن ما به حالت اولیه و به مقدار قبل از رژیم بر می گرده تازه اگر شانس بیاریم چون هر رژیم یکسری پیامد بد و ناگوار برای ما به همراه داره و اکثر افراد بعد از رهایی رژیم به وزن بیشتر از وزن اولیه ی خود می رسیدند !

      در روش لاغری با ذهن همونطور که نفهمیدیم چطور بیشتر غذا خوردیم و چطور چاق شدیم با کار کردن به روی ذهن و بدست آوردن موافقت ذهن به صورت غیر ارادی کمتر می خوریم و بدون اینکه خودمون متوجه بشیم که چه اتفاقی برامون افتاد کاهش وزنمون شروع میشه 😍😍😍 اما توجه داشته باشید که این به معنی رژیم نیست وقتی فرمولهای ذهن ناخودآگاه ما بره به سمت تناسب اندام ناخودآگاه روش غذا خوردمون و مقدار خودنمون تغییر می کنه و بدون اینکه بخوایم با ذهنمون بجنگیم و تلاشی برای کم خوردن بکنیم این اتفاق در ما میفته ! و خیلی راحت و بی دردسر روند لاغری در ما شروع میشه و ما همانگونه که چاق شدن رو یاد گرفتیم لاغر شدن رو هم یاد می گیریم و تا آخر عمر طعم عالی داشتن اندام متناسب و زیبا و فوق العاده رو می چشیم و از لحظه به لحظه ی آن لذت می بریم 🤩🤩🤩💃🏻💃🏻💃🏻

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مه تاب
      1400/03/20 14:27
      مدت عضویت: 1051 روز
      امتیاز کاربر: 354 سطح ۱: کاربر مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 497 کلمه

      سلام همگی دوستانگام ششم:

      لاغری بدون رژیمکلمه رژیم خودش حس بد میده به ادم حتی برای ادم های متناسب!!👍

      رهایی از رژیم و بدون ترس غذا خوردن اولین قدم در لاغریه👍 که سبب میشه کم کم تمایل به غذا و ولع کم میشه👍

      هرکسی یه دلیلی برای چاقیش داره ولی در نهایت چاقی همه بخاطر عادت ها و رفتار های اشتباه غذایی بوده که ما را به این شکل درآورده 👍👍👍👍 باید این عادت ها را تغییر داد با آرامش و روش ذهنی👍

      اگه حس کردی الان داری کمتر میخوری فکر نکن که رژیمی و فرقی با رژیم نکرده ننننننه اینو بپذیر که غذای مصرفی شما بیش از حد معمول بوده🍝👍

      هیچکس یادش نمیاد چطوری و چکاری کرده تا چاق شده و تصمیم خودش نبوده پس برای لاغری هم نباید خودمون تصمیم بگیریم که غذامونو کم کنیم باااااید ذهن این تصمیم را بگیرررره و در اینصورت تغییرات در ما ماندگار خواهد شد🥰😍👍

      ذهن همزمان با ما در حال تلاشه برای منصرف کردن ما از مسیری که در پیش گرفتیم دست میذاره روی نقطه ضعف ما که به دلیل ریشه داشتن هنوز قابل دسترسه و اون چیزی نیست جز: ترررس از خوووردن🙄

      سالهاست که از غذاها ترس داشتیم و واسه همشون درجه چاق بودن در نظر می‌گرفتیم و توی رژیم ها هم از بین بد و بدتر باید بد را انتخاب و می‌خوردیم!!!

      ولی بالاخره میشه برطرف کرد و از این مرحله عبور کرد👍

      خوردن ما رو چاق نمیکنه ، اشتباه خوردن ما رو چاق میکنه👍👍👍افراد متناسب هم همین غذاها رو میخورن پس چرا اونا رو چاق نمیکنه؟؟!!!!

      اگه لاغر نشدی اسیر این باوری ک خوردن باعث چاقی میشه!!!غلبه بر این ترس یعنی :رهایی از چاقیاحترام به بدن خودموناحترام به ذهن خودمونتشکر از نعمت های خداوند

      یک قدم مهم برای رهایی از این باور:ایا پیغام سیری را به موقع دریافت میکنی؟!اگر ترس داشته باشیم از خوردن، اصلا مقدار غذایی که میخوریم مهم نیس تاثیر منفیشو میذاره🙄👍

      پیغام ها به دو صورت به ما داده میشن:یک از طریق احساسدو از طریق اعصاب

      اگه احساس سیری را درک نکنیم تبدیل میشه به تهوع و درد شکم و ناراحتی!!! تبدیل احساس به واکنش بدن

      احساس سیری درک درونیه!!

      – تا چند روز وقتی واقعا گرسنه ات نشده چیزی نخور اجازه بده احساس گرسنگی یکم پیشرفت و به واکنش بدنی تبدیل بشه یعنی مثلا سرو صدای شکم!!معمولاً کسانی ک اضافه وزن دارن احساس گرسنگی را درک و تجربه نکردن چون طبق عادت میخورن و زمان های خوردن نزدیک به هم قبل از اینکه حس گرسنگی در اون ها ایجاد بشه یه چیزی میخورن!!

      برای حداقل یک هفته احساس گرسنگی را تجربه کنید و برای پیغام سیری هر وقت احساس گرسنگی رفع شد مثلا صدای شکم رفع شد دیگه نخور!!!

      وقتی مطمئنی کمتر خوردی در مسیر تناسب قرار گرفتی تعداد قاشق و میزانش مهم نیس باید حست خوب باشه و حالت عالی🥰🥰🥰

      احساس را نمیشه گول زد به نجواهای ذهنی گوش نده احساست باید عالی باشه !!

      تا وقتی از خوردن بترسی هرچی هم که کم بخوری فایده نداره، به این روش اعتماد کن و برای تغییراتت احترام قائل باش و میزان غذایی که میخوری بدون ترس باشه🤩👍

      مه تاب یک متناسب شجاع🥰😍

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار saberehsadat@gmail.com
      1400/03/16 10:10
      مدت عضویت: 1130 روز
      امتیاز کاربر: 495 سطح ۱: کاربر مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 1,028 کلمه

       گام ۶

      رژیم❌کلمه ای که تمام افراد چاق  با آن کاملا آشنا هستند کلمه ای که حتی فکر به آن هم انسان را دچار محدودیت میکنه و هم توانمندی انسان را کاملا زیر سوال میبره کلمه ای که همیشه و در اکثر اوقات  در حال اجرا کردن  آن  بودم  و کلمه ای که همیشه درونش نخوردن یا ترس از خوردن نهفته بود

      چه دردهای فیزیکی داشت این رژیم و کم خوریها و محدودیت ها  و از

      آن بدتر کاری که ان رژیم با ذهن من کرد .

      هر رژیمی که من در گذشته میگرفتم یک قابلیت ذهن مرا برای لاغر شدن از من میگرفت  ، و تمام  مهارت و توانایی ذهن مرا برای لاغری   از بین میبرد و ترس از غذا و خوردن را در ذهن من پر رنگ و پر نگ تر میکرد

      از من یک انسان ناتوان و کاملا تسلیم شده می ساخت . چون همیشه این رژیم گرفتنها به شکست منجر میشدالبته این رژیم نبود که شکسته میشد بلکه اراده ی من بود که زیر سوال می رفت .😖 و اولا مرا شخص بی لیاقتی جلوه میداد   😔. و دوما انسانی کاملا نا توان😖

      بخاطر همین خاطرات بد از رژیم گرفتن ها  و نخوردنها و محدود. کردنها، تا فکر رژیم به ذهنم می آید حالم کلا بهم میخورد و واقعا دیگر طاقت شنیدن این کلمه را ندارم چه برسد به اجرا کردن آن در زندگیم .

      وقتی وارد لاغری با ذهن شدم کم کم آموختم که دیگر خبری از آن رژیمهای اجباری و زورکی نیست ،🙌🙌 

      دیگر  نیاز نیست من با نخوردنهایم سعی در لاغریم بکنم بلکه این ذهن من است که باید  عملکرد مرا عوض  کند

      این ذهن من است که باید تغییر کند تا آن رفتارهای نا صحیحی که نشات گرفته از ذهن چاقم بود از بین برود

      این ذهن من است که باید طوری برنامه اش را تغییر دهد تا واکنشهایش خودبخود کم خوری باشد نه با اجبار من واکنشهایش خودبخود نداشتن ولع باشد نه با کنترل من واکنشها و رفتارش باید خوب باشد و صحیح  

      یعنی وقتی درخت ما میوه هایش خوب در نمی آید هر چه سر شاخه هایش را هرس کنیم باز میوه همان میوه است چون میوه دادن یک رفتار یا واکنش است پس باید به سراغ ریشه برویم و آب و کودی که به آن  درخت میدهیم را مورد بازبینی قرار دهیم و درستش کنیم که قطعا  میوه درخت خوب میشود . 💫*قدم اول* که من برای لاغری بر میدارم این است که ذهنم را از قید و بند رژیم هایی که قبلا گرفته بودم رها کنم . رژیمهایی که به  ذهنم بطور جدی آسیب رساند( هر چه این رژیمها سخت تر ذهن ناتوانتر در لاغر کردن  )

      حالا ابتدا باید با لایق دانستن و خود باوری  وایمان داشتن به ذهن قدرتمندم  آن توانایی  لاغری را به ذهنم باز گردانم و ناتوانایی که رژیم در من ایجاد کرده بود  را برطرف سازم 💫*دومین قدم* در لاغری زمانیست که  گرایش و میل و رغبت ما خودبخود به غذا کم میشه  نه با اجبار

      نه حالتهایی مثل رژیم که نخوردنهای ما کاملا خود آگاه و با جبر و زور بود

      خب حالا که خوردن ما خودبخود کم میشه ذهن چاق ما میاد و رژیم را در ذهن ما تداعی میکنه همان رژیمی که داخلش باور ترس از غذا وجود داشت و سالیان سال در ما این باور را پر رنگ کرده بود 😔😔

      این باور همان نقطه ضعف ماست و

      هنگامی که خوردن ما بطور طبیعی و خودبخود کم میشه ذهن چاق دست میگذاره روی همین باور  و مرتب ترس از غذا را تکرار و حس و حال مارا خراب و نتیجه میشود چاقی دوباره 😔

      همه ی افرادی که غذاشونو کم کردن ، ولی  لاغر نشدن و یا حتی چاقترهم  شدن و حتی کسانی که استپ کردن در گیر همین باورند . چون این باور ترس از خوردن کاملا در ذهن ریشه دار است

      برخی از ما چون هنوز نمیتوانیم پیغام سیری را دریافت کنیم  باز درگیر آن باور مخرب میشویم . یعنی هنوز نمیتوانیم تشخیص دهیم واقعا کی گرسنه و کی سیر میشویم  و یا  دچار استرس میشیم که آیا اندازه خوردیم یا کم خوردیم یا زیاددر حالی که ما اگر بتوانیم به خوبی پیام سیریمون رو دریافت کنیم کلی از آن ترسها و استرسها کم میشود 💫*قدم سوم*    در لاغری درک همین پیام سیریست .

      پیام های بدن از دو طریق منتقل میشه :

      ۱_ اعصاب وقتی پای ما بجایی برخورد میکنه درد میگیره و این درد از طریق اعصاب منتقل میشه که  یک درک درونیست . و اگر این حس دردادامه دار باشه قطعا عملی در ما ایحاد میشه مثل گریستن

      ۲_ احساس وقتی ما خوشحالیم یک حس درونی در ما ایجاد میشه و اگر ما در این حالت بمونیم قطعا این حس تبدیل به یک واکنش  شادی آور مثل رقص یا اواز خواندن یا شنیدن موسیقی و … میگردد

      پس ما اینجا تبدیل یک حس درونی را به یک واکنش داریم

      وقتی ما گرسنه ایم اگر زیاد در این حس بمانیم ضعف ما را میگیرد و یواش یواش صدای شکم که واکنش آن حس گرسنگیست در ما ایجا میگردد اینجا شروع خوردن است و حال خوبی که  با خوردن  غذا ایجاد میشود  تا کی باید ادامه بدهیم تا جایی که حس خوبمان خراب نشود و واکنش این حال خراب اتفاق نیفتد مثل دل درد و فشار معده و حالت تهوع

      پس پیام سیری همانحال خوبی است که از خوردن در هنگام  گرسنگی واقعی  ایجاد میشود و تا زمان سیر شدن تا حدی که واکنشهای بد اتفاق نیفتد که باید همین هنگام دست از غذا خوردن برداشت و صد البته که این پیغام در اشخاص مختلف فرق میکند

      یعنی در برخی افراد با خوردن یک ظرف کوچک  پیام سیری ظاهر میشود در فرد دیگری با مقداری بیشتر

      پس در این محدوده ما هر چقدر خورده باشیم کاملا اندازه ی نیازمان بوده و اصلا نباید خودمان را مورد سرزنش  قرار بدهیم که  این مقدار کم بوده یا زیاد

      چون آن حال خوب  تا پایان غذا همچنان ادامه داشت و این حال خوب خودش نشانگر خوردن صحیح ما میباشد  و کلی از آن باور ترس از غذا را در ما ازبین میبرد

      و در این تمرین یکهفته ای استاد میخواهند این آلارم سیری را به ما آموزش بدهند .

      و شناختن این پیام و کمرنگ کردن  این باور ( ترس از غذا )  کلی به ما اعتماد به نفس ، رهایی از چاقی ، احترام گذاشتن به ذهن لاغرمان و تشکر از نعمتهای خداوند و از همه مهمتر حال و احساس عالی را در ما ایجاد میکند

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار sana.motalebikhah@gmail.com
      1400/02/17 20:50
      مدت عضویت: 1132 روز
      امتیاز کاربر: 172 سطح ۱: کاربر مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 394 کلمه

      به نام خداوند جان و خرد❤️

      سلام و درود 😊

      این داستان شرح کلمه ای ترسناک به نام رژیم…

      این فایل منو برد به یه خاطره توی دوران دانشجویی ام که توی حیاط نشسته بودم و درس می‌خواندم و یه خانومی با دختر پنج شش سالشون دقیقا رو به روی من نشسته بودن…صداشون رو می‌شنیدم…

      👧مامان من گشنمه…

      👩نه تو صبحونه خوردی،رژیمی…

      👧ولی بازم گشنمه…

      👩رژیمی…

      و اون دختر پنج ساله و اون قیافه مظلوم و با حسرتش…

      👧مامان توروخدا من دلم خوراکی میخواد😭😭😭

      👩میگم رژیمیییییی…

      و بعد اصرار دختر کوچولو،مادر یه دونه ساقه طلای درآورد بهش داد و منم ناظر کم کم خوردن دختر کوچولو که خوراکیش تموم نشه…

      👧مامان توروخدا یه دونه دیگه بده ،فقطططط یه دونه…

      👩نههههههههه رژیمی…

      و داستانی که با حسرت و بقض اون فرشته کوچولو تموم شد…

      واقعا این کلمه چند نفر رو وارد حسرت و بقض و ترس و تنهایی کرده نمی‌دونم واقعا نمی‌دونم…چند رو وادار کرده که با خودشون لج کنن و انقد بخورم که دل درد بگیرن نمیدوووونم…ولییییی واقعا کلمه ای که هیچ حرفی نمیتونم در موردش بزنم…شاید ماهیت کلمه بد نباشه ولییییی اطرافیان و جامعه یه قول ازش ساختن،یه قول وحشتناک که شبانه روز مغز مارو باهاش شست و شو دادن…

      واییییی چاق شدی رژیم بگیر…..آخییییی رژیمی….نخور مگه تو رژیم نبودی…..بخور رژیم چیه و کلیییییی از این جمله ها.

      واقعا یه انسان با این همه توانایی چرا باید از یه کلمه بترسه و تسلیمش بشه که اون بتونه این همه اضافه وزن ایجاد کنه…واقعا فایل چاقی هیچ نیست استاد منو متحول کرد…یه انسان چهل ساله در طول چهل سال چهل تن غذا میخوره…چطور میتونم همرو دفع یا به انرژی تبدیل کنه ولی این چند کیلو اضافه وزن رو نه…این ذهن ما هستش که این اضافه وزن رو ایجاد کرده…وگرنه ما سیستم بدنی سالم و طبیعی داریم .

      این ذهن ما هستش که تسلیم کلمه رژیم شده و هزاران بار در روز بهش فکر می‌کنه…رژیم بگیرم…چاق نشم…لاغر بشم…زیاد خوردم…کم خوردم و…

      ولییی بازم خدارو صدهزار مرتبه شکر که خدا هدایتم کرد و بهم نشون داد که ببین تو با این همه توانایی تسلیم چی شدی،تسلیم کلمه رژیم…تسلیم حرف مردم…تسلیم باورهای اشتباه…

      ولی نه من هدایت شده خدا هستم 😇من موفق و پیروز میشم و شکستش میدم و مطمئن هستم روزی میرسه این کلمه رو با آغوش باز میپذیرم و دوستای صمیمی میشیم باهم😊

      خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت که هر روز روی خودم کار میکنم و موفق و موفق تر میشوم 💪🌟💪🌟💪

      لاغری آسان ترین کار دنیا هستش و من موفق ترین شگفتی ساز هستم💪😊💪🌟💪🌟💪

      جمعه 1400/2/17❤❤❤

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار s99malekan
      1400/01/20 18:14
      مدت عضویت: 1331 روز
      امتیاز کاربر: 7470 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 564 کلمه

      سلام به استاد عزیز و دوستان متناسبممن گواهی میدم که با رژیم نمیشه لاغر شد.با محدودیت بدون گرفتن موافقت ذهن ناخودآگاه نمیشه لاغر شد.برای ما چاق ها اسم رژیم وحشتناکه.‌اسم رژیم ما رو یاد محدودیت و سختی و عذاب میندازه .آدم اصلا میترسه‌‌.طفلی ماها که اینقد تو دوران عمرمون عذاب کشیدیم.‌من اون وقتا همیشه عدالت خدا روزیر سوال میبردم که مگه میشه خدا یکی رو لاغر خوشبهت ویکی رو چاق بدبخت بیافرینه.‌و وقتی فهمیدم خدای مهربونم همه رو متناسب آفریده با فرمول های پیش فرض لاغری و این ما بودیم که با تربیت غلط دستی همه چیز رو ذخیره کردیم نظرم بکل عوض شد.‌چشم استاد. بخاطر آموزش های بینظیر دوره شما و تلاش بی وقفه شما من مدت هاست فقط موقع لاغری میخورم. اندازه سیری هم میخورم. نه اینکه با وجود اینکه فهمیدم سیری من گاهی اوقات زود هنگامه و با چند لقمه سیر میشم کاذب تلقیش کنم و بگم نه من که هنوز چیزی نخوردم.‌هنوز جا دارم. نه من با تعالیم شما در رفتار غذاییم تغییر ایجاد شده و کم غذا شدم ولی این به معنی رژیم نیست.‌خیلی عالیه. بنظرم شیرازه و جان کل دوره شما همینه. شما کلی تلاش کردین همینو به ما یاد بدین.و من خوشحالم که افتخار اینو دارم شاگرد شمام و بالاخره  منم متناسب میشم. من دیگه میخوام از نخوردن غذاها لذت ببرم و دنبال لذت های دیگه دنیا باشم.‌همه لذت که خوردن نیست. شاد بودن و شاد زندگی اصل ترین لذت زندگیه.‌هم صحبتی با دوستان خوب یکی از بهترین لذت های دنیاست .مدتیه اگه جنگلی جایی میریم دیگه نمیگم چی برداریم بخوریم.‌من فقط به قصد لذت دیدن مناظر و تفریح میرم ولی هنوز شوهرم میگه.‌قبلا خودمم فکر میکردم تفریح مساوی خوردن چیپس و پفک و تخمه و چایی و میوه و وای کباب…..ولی الان نه. سیزده بدر تا باغ خاله همسرم رفته بودیم .اون جمع بدلایلی چون روز تعطیل بود و‌قصابی ها تعطیل فقط بفکر تهیه گوشت و مرغ کبابی بودن وهرکی نظری میداد و من مست صدای اب رودخونه ای بودم که اونحا بود و باد ملایم و هوای عالی. نه دیگه خوردن برام لذتی نداره.‌و این یعنی بودن در مسیر لاغری .و همه اینا رو من مدیون شمام.‌مرسی خدای خوب و مهربونم و متشکرم استاد دانای خودمو حتی الان در بستر بیماری حتی با وجود اصرار آبجی من وایسادم تا ساعت سه و نیم عصر که احساس گرسنکی کردم و سر صدای معدم بلند شد و بعد ناهار خوردم و از کارم لذت بردم.‌خوردن با کنترل نامحسوس ذهن چقد عالیه. و باید اینقد تکرار کنم تا عادتم بشه.‌شما آموزش دادی و من یادش میگیرم و چیزی رو که یاد بگیری محاله فراموش کنی.‌استاد خوبم چند وقتیه به ذوق تردمیل زدن بیدار میشم یا عصر که پسرم میخوابه با ذوق تردمیل میزدم.ولی الان که مریضم دلم برای تردمیلم تنگ شده. منی که اصلا از ورزش بخاطر لاغری متنفر بودم از تغییر رفتار خودم تعجب میکنم.‌ و چقد خوبه این تغییر. تغییر واسه امروز و فردا نیست.‌تغییر دایمیه. باید تا زنده هستیم در مسیر تغییر مثبت باشیم.‌تغییر در مسیر لاغری.‌خدایا گرچه میدونم تو هیچوقت دیر نمیکنی ولی کاش زودتر با استاد و دوره زیباش آشنا میشدم تا بهترین لحظه ها و ساعات زندگیمو در استرس و ترس چاقی نمیگذروندم.تا جوونی و موقعیت های زندگیمو از دست نمیدادم.‌شاید مسیر زندگیم عوض میشد.‌ولی بازم خدا رو شکر. ممنونم که الان اینجام و خدا هیچوقت دیر نمیکنه.‌من در مسیر درستم و بزودی له تناسب و لاغری میرسممنتظر فرستادن عکس لاغریم باشین 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 24 از 5 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار maryamzadk
      1399/12/14 10:04
      مدت عضویت: 1520 روز
      امتیاز کاربر: 27565 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 492 کلمه

      (شرح عالی بر اساس محتوا، عمل کردن به تمرینات و توجه به تغییرات)
      .
      سلام
      رژیم، واقعا کلمه وحشتناکی است برای ما که اضافه وزن داریم
      چون برای لاغر شدن همیشه بهمون میگفتن باید رژیم بگیریم
      از بچگی یادمه بابام همیشه میگفت شبها نباید برنج بخوریم چون چاق کننده هست و هر موقع شب مامان برنج درست میکرد بابا بهش میگفت اینقدر شبها به بچه‌ها برنج نده چاق میشن و خودش با اینکه متناسب بود شبها برنج نمیخورد اگرم میخورد خیلی کم میخورد و من باور کرده بودم که شب برنج بخورم چاق میشم
      و اینکه زمانهایی که برای لاغری اقدام میکردیم اولین کار رژیم گرفتن بود که برنج و نون و ماکارونی رو نباید میخوردیم و واقعا هم نمیخوردیم وزن کم میکردیم ولی بعد از یه مدت دوباره شروع میکردیم به خوردن و دوباره اوضاع مثل قبل میشد و من همیشه ولع خوردن نون و برنج رو داشتم و همراه غذا باید نون میخوردم وگرنه سیر نمیشدم الان میفهمم که این فقط یه باور غلط بود که شکرخدا در حال اصلاح شدن هست .
      یادمه اوایل ازدواجم توی منزل یکی از دوستان شوهرم دعوت بودیم و صاحبخانه سر سفره یادش رفته بود نون بیاره و من دوبار بشقابم رو پر از غذا کردم و خوردم ولی سیر نشدم که شوهرم با تعجب گفت چقدر خوردی گفتم خب نون نیست وبعدش نون آوردن و من کلی خوردم ولی بازم احساس میکردم که سیر نشدم الان میفهمم که شوهرم چقدر خجالت کشیده بابت این رفتار من 🙃
      این فایل رو من ماه پیش هم گوش داده بودم و جالبه از همون روز که شروع کردم تا احساس گرسنگی نکردم چیزی نخورم روز دوم نوبت سونو و دکتر داشتم که خیلی مطب شلوغ بود و من ساعت ۱۱ از خونه رفتم بیرون و ساعت ۵ عصر برگشتم و جالبه که اصلا گرسنه ام نشد اگه مثل قبلا بود همش با خودم درگیر بودم که ای وای ناهار نخوردم الان معده ام درد میگیره الان سردرد میشم وخیلی توهمات دیگه . و اینکه با یادگرفتن این تکنیک ارزشمند استاد من تونستم بعد از سالها ۳ تا روزه توی ماه رجب بگیرم قبلا ماه رمضان رو هم زورکی میگرفتم یا اصلا نمیگرفتم . الان احساس میکنم که یاد گرفتم که احساس سیری رو درک کنم و وقتی سیر میشم دیگه به اضافه غذا کاری ندارم . بعد از یکسال و چند ماه که روی ترازو نرفتم اومدم پالتوی پارسالم رو بپوشم دیدم خیلی گشاد شده وسوسه شدم برم روی ترازو و وقتی عدد ۱۰۰ رو دیدم از خوشحالی اینقدر خندیدم که به جرات میتونم بگم چند ساله از ته دل نخندیده بودم و خوشحالی نکرده بودم چون ۲۲ کیلو کم کردم ولی فوری به خودم نهیب زدم که نباید با دیدن عدد روی ترازو به خودم مغرور بشم هنوز در ابتدای مسیر هستم و باید حواسم به خودم باشه و هر روز سعی کنم بیشتر یاد بگیرم و عدد روی ترازو رو فراموش کنم .بازم ممنون از استاد عزیز که این فایلها رو در اختیارمان قرار میدن .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 8 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Nasrin Zamani
      1399/12/03 00:33
      مدت عضویت: 1641 روز
      امتیاز کاربر: 57
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 705 کلمه

      به نام خداوند هدایتگر گام ششم ایا با رژیم میتوان لاغر شد ؟؟؟؟؟؟؟الان امروز دقیقا امروز فهمیدم که هیچ رژیمی هیچ انسان رو لاغر نکرده و اگر هم کرده موقتی بوده در ذهن همه افراد چاق رژیم با لاغر شدن است باور بسیار محکم و قوی عبارت وحشتناک رژیم ترس از نخوردن ترس کم خوردن ریشه بسیار از دلایلی که نمی توان لاغر شد رژیم باعث ناامیدی برای لاغر شدن می شود باور بسیار مهم و تاثیر گذار و مخفی است🙃🙃 بارها و بارها با کلمه رژیم دست و پنجه نرم کرده‌ام و با آن جنگیده ام و اکثر اوقات شکست خورده‌ام بارها تصمیم گرفتم که با رژیم و با سختی و رنج زیاد خودم رو تو محروم کردم از همه چیز و نعمتهای خوبه خداوند رو محدود کردم چه بلایی که سر خودم نیاوردم ولی ذهنم برخلاف میل من چه کارها نمی‌کرد غوغا به پا می گرد برو بخور این مقدار کم است یکم بیشتر بخور حرص و طمع به غذاها منو دیوونه می کرد حس تمام شدن آنها نرسیدن بهمن منو وسواس می‌کرد باحالی که من سیر سیر هستم ولی فرمول ها بهمن فشار عصبی وارد می کنند واقعاً وقتی من سیر هستم ولی چشمم هیچ وقت سیر نمی شود و بعد عذاب وجدان بعد از پرخوری زیاد منو دیوونه میکرد و هر بار که رژیم رو من رها میکردم در واقع داشتم اراده و تصمیم خودم را میشکوندم وقتی بارها تصمیم خودم را می شکستم و زیر پا می گذاشتم تبدیل به فردی ضعیف و سست اراده میشدم و قربانی فرمولهای چاق کننده و تاثیر مخرب رژیم منرو داغون میکرد رژیم به معنای واقعی یعنی وحشت احساس شکست احساس مواجه شدن با یک دیوار بتنی ۱ مانع یک حریف قدرتمند که مارو محکم روی زمین له میکنه تفاوت رفتار صحیح غذایی و رژیم گرفتن رو باید خیلی توجه کنیم نباید از غذاها به ترسیم و باید به مقدار نیاز بدن و بالا لذت و به راحتی مصرف کنیم رهایی از احساس رژیم خیلی لذت بخش هست💗💗💗 من واقعاً با این فایل استاد فهمیدم رژیم یک تله بسیار محکم و قدرتمند ذهن من است و من باید بپذیرم که غذای مصرفی من بیشتر از حد نیاز بوده و من نباید تصمیم بگیرم غذای خودم رو کم کنم باید ذهنم این تصمیم رو بگیره در این صورت تغییرات در من ماندگار میشه و از آنجایی که ذهن ما انسان ها راحت طلب است سعی در منصرف کردن ما دارد و از تصمیم و مسیری که در پیش رو گرفتیم تلاش خود را می کند که ما را بازگرداند😄😄😄 و مهمترین نقطه ضعف ما چاق ها ترس از خوردن و سال ها است که از طریق محیط جامعه خانواده وحشت زده هستیم وحشت بسیار زیاد نسبت به خوردن داریم چقدر زود باور می‌کنیم چقدر زود همه چیز رو بدون دلیل و مدرک باور کردیم نسبت به همه مواد غذایی وحشت داریم آلرژی داریم میترسیم حتی با نگاه کردن به مواد غذایی حتی آب خوردن این چقدر باور مسخره هست در ذهن ما چاق ها خوردن برابر با چاقی ثانیه هست الان فهمیدم که خوردن من رو چاق نمیکنه بلکه بد خوردن و اشتباه خوردن من را چاق میکنه و کلی دلیل دیگه که غذاها برای من و افراد متناسب یک جور عمل میکنه و ما چاق ها به دلیل فرمول های اشتباه و ترس از خوردن تاثیر چاق کنندگی داره من واقعا سعی کردم یک هفته حرف های استاد را اجرا کنند ولی در بعضی از مواقع نمیتونستم قاطی میکردم ولی دوباره به خودم میگفتم من یک شبه چاق نشدم که بخوام یک شبه لاغر بشم و امکان داره خطا کنم باید آرام و آرام بروم چند روز به دلیل مسافرت از گروه جدا شدم ولی فکرم و ذهنم درگیر حرفهای استاد بود هر لحظه هر حرف ش توی ذهنم یک جرقه میزد و با گوش دادن به فایل هاش سعی می کردم حرف های گفته شده را انجام بدم ولی بعضی مواقع نمیشد واقعاً خدا را شکر می کنم که دوباره به مسیر برگشتم و واقعاً مسیر خیلی لغزنده است باید مواظب باشم و بیشتر و بیشتر سعی و تلاش کنم و ذهنم را متمرکز کنم خدا را شکر می کنم استاد مهربان از شما بسیار تشکر می کنم و خدا رو سپاسگزارم که در این مسیر قرار گرفتم پیش به سوی هدف

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 8 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سهیلا عظیمی ویشته
      1399/11/14 18:44
      مدت عضویت: 1696 روز
      امتیاز کاربر: 14923 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 734 کلمه

      تمرین گام ۶

      دوستی که با تمام تلاشش وتمرین وتکرار دوره چرا لاغر نشده بود ؟
      باور مخفی که در ذهن این دوست وجود داشت با کنکاش استاد کشف شد واین باور مخفی کلمه رژیم بود ورژیم برای هر شخص بازگو کننده احساس بد وخاطرات سخت است بارها در زندگی رژیم گرفتیم ادامه دادیم ولی دست آخر خسته میشدیم ورژیم را میشکستیم ودر واقع اراده خودمون را میشکستیم وآخر سر احساس ناتوانی در لاغر شدن را داشتیم چون از غذاها میترسیدیم وفکر میکردیم این غذا ها هستند که مارا چاق میکنند بنابراین به رژیم پناه میبردیم در صورتیکه غذا ها مارا چاق نمیکنند بلکه این رفتار ما با غذا است که مارا چاق میکند وقتی رژیم میگیریم اولش خیلی شارژیم واحساس خوب داریم اراده قوی داریم میگیم تا آخرش میرم ونتیجه میگیرم اما بعد از مدتی خسته میشیم ورژیم حکم شکنجه برای ما محسوب میشه چون موافقت ذهن را نگرفتیم وذهن هیچ نقشه ایی برای کم کردن وزن ما نداره بنابراین جنگ بین ذهن و تحت فشار گذاشتن جسم بوجود میاید پس از مدتی نیمه کاره رژیم را رها میکنیم حالا تبدیل شدیم به یک آدم پرخاشگر یا کم طاقت دیگه اهمیتی به چاقتر شدن نمیدیم میگیم هرچی میخواد بزار بشه وهمین باعث برگشت وزن به حالت قبل ویا حتی بدتر از قبل میشه واین خاطرات در ذهن ما بصورت یک باور نگهبان باقی میماند ومانع از روند لاغرشدن میشود وقتی وارد دوره لاغری با ذهن میشویم با شروع دوره اول به آرامش ذهنی میرسیم بعد ترس از غذا خوردن را فراموش میکنیم یاد میگیریم که غذا خوردن ترسی نداره فقط باید آشغال به بدن امان نرسانیم وبیشتر از حد نیاز امون نخوریم چاقی ما بخاطر رفتار وعادات اشتباه غذایی است در این دوره رفتار وعادت های درست را یاد میگیریم وبه صورت درست غذا میخوریم خود بخود ذهن ما تصمیم میگیرد که کمتر غذا بخوریم نه این که با رژیم کم بخوریم سالها از خوردن ترسیدیم از چاق شدن ترسیدیم فکر کردیم این غذا ها هستند که مارا چاق میکنند فقط با آموزش درست میتوانیم این ترسها را ا ز بین ببریم یاد میگیریم چطور اشتهای خود را کنترل کنیم بدون رنج وسختی دیگه لازم نیست کالری را بشماریم یا لقمه ها را بشماریم یاد میگیریم با غذا طوری رفتار کنیم که بطور ناخود آگاه به اندازه نیاز بخوریم وسیر شویم ودر آرامش باشیم وقتی یاد میگیریم که نقطه گرسنگی چیست و پیغام سیری کی به ما میرسد دوراه استاد پیشنهاد کردند
      حس عصبی وحس درونی
      احساسات درک درونی است اگر ادامه پیدا کند بصورت واکنش در بدن خودشو نشون میده
      احساس گرسنگی درک درونی است که با ادامه آن واکنش هایی در بدن بوجود میاید که نشان میدهد بدن نیاز به غذا دارد حداقل یک هفته تمرین کنیم بدن کاملا گرسنه شود وواکنش نشان دهد وبه اندازه ایی غذا مصرف کنیم که آن واکنش برطرف شود اینطور میتوانیم نقطه گرسنگی وسیری را پیدا کنیم من خودم با این تمرین به راحتی یاد گرفتم کی گرسنه ام وچه وقت سیر میشم تمرین عالی است وبعد از غذا خوردن به احساس اول توجه کنیم واکر این احساس خوب بود یعنی در مسیر هستیم احساس بهترین نشانه است که ما متوجه میشویم آیا رفتارمون درسته یا نه باید یاد بگیریم از خوردن نترسیم واین ترس را از بین ببریم وبه خودمون و بدن امون اعتماد کنیم چون با این روش لاغری با ذهن در مسیر درست قرار میگیریم توجه به لاغر شدن داشته باشیم وباور های مخفی را مثل فکر کردن به غذا ویا باورهای دیگر را شناسایی کنیم تا همیشه بتوانیم در مسیر سبز لاغری با ذهن باشیم ودر نتیجه به موفقیت دست پیدا کنیم
      با تشکر از استاد عزیزم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 8 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سهیلا عظیمی ویشته
      1399/11/13 18:52
      مدت عضویت: 1696 روز
      امتیاز کاربر: 14923 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 731 کلمه

      دوستی که با تمام تلاشش وتمرین وتکرار دوره چرا لاغر نشده بود ؟
      باور مخفی که در ذهن این دوست وجود داشت با کنکاش استاد کشف شد واین باور مخفی کلمه رژیم بود ورژیم برای هر شخص بازگو کننده احساس بد وخاطرات سخت است بارها در زندگی رژیم گرفتیم ادامه دادیم ولی دست آخر خسته میشدیم ورژیم را میشکستیم ودر واقع اراده خودمون را میشکستیم وآخر سر احساس ناتوانی در لاغر شدن را داشتیم چون از غذاها میترسیدیم وفکر میکردیم این غذا ها هستند که مارا چاق میکنند بنابراین به رژیم پناه میبردیم در صورتیکه غذا ها مارا چاق نمیکنند بلکه این رفتار ما با غذا است که مارا چاق میکند وقتی رژیم میگیریم اولش خیلی شارژیم واحساس خوب داریم اراده قوی داریم میگیم تا آخرش میرم ونتیجه میگیرم اما بعد از مدتی خسته میشیم ورژیم حکم شکنجه برای ما محسوب میشه چون موافقت ذهن را نگرفتیم وذهن هیچ نقشه ایی برای کم کردن وزن ما نداره بنابراین جنگ بین ذهن و تحت فشار گذاشتن جسم بوجود میاید پس از مدتی نیمه کاره رژیم را رها میکنیم حالا تبدیل شدیم به یک آدم پرخاشگر یا کم طاقت دیگه اهمیتی به چاقتر شدن نمیدیم میگیم هرچی میخواد بزار بشه وهمین باعث برگشت وزن به حالت قبل ویا حتی بدتر از قبل میشه واین خاطرات در ذهن ما بصورت یک باور نگهبان باقی میماند ومانع از روند لاغرشدن میشود وقتی وارد دوره لاغری با ذهن میشویم با شروع دوره اول به آرامش ذهنی میرسیم بعد ترس از غذا خوردن را فراموش میکنیم یاد میگیریم که غذا خوردن ترسی نداره فقط باید آشغال به بدن امان نرسانیم وبیشتر از حد نیاز امون نخوریم چاقی ما بخاطر رفتار وعادات اشتباه غذایی است در این دوره رفتار وعادت های درست را یاد میگیریم وبه صورت درست غذا میخوریم خود بخود ذهن ما تصمیم میگیرد که کمتر غذا بخوریم نه این که با رژیم کم بخوریم سالها از خوردن ترسیدیم از چاق شدن ترسیدیم فکر کردیم این غذا ها هستند که مارا چاق میکنند فقط با آموزش درست میتوانیم این ترسها را ا ز بین ببریم یاد میگیریم چطور اشتهای خود را کنترل کنیم بدون رنج وسختی دیگه لازم نیست کالری را بشماریم یا لقمه ها را بشماریم یاد میگیریم با غذا طوری رفتار کنیم که بطور ناخود آگاه به اندازه نیاز بخوریم وسیر شویم ودر آرامش باشیم وقتی یاد میگیریم که نقطه گرسنگی چیست و پیغام سیری کی به ما میرسد دوراه استاد پیشنهاد کردند
      حس عصبی وحس درونی
      احساسات درک درونی است اگر ادامه پیدا کند بصورت واکنش در بدن خودشو نشون میده
      احساس گرسنگی درک درونی است که با ادامه آن واکنش هایی در بدن بوجود میاید که نشان میدهد بدن نیاز به غذا دارد حداقل یک هفته تمرین کنیم بدن کاملا گرسنه شود وواکنش نشان دهد وبه اندازه ایی غذا مصرف کنیم که آن واکنش برطرف شود اینطور میتوانیم نقطه گرسنگی وسیری را پیدا کنیم من خودم با این تمرین به راحتی یاد گرفتم کی گرسنه ام وچه وقت سیر میشم تمرین عالی است وبعد از غذا خوردن به احساس اول توجه کنیم واکر این احساس خوب بود یعنی در مسیر هستیم احساس بهترین نشانه است که ما متوجه میشویم آیا رفتارمون درسته یا نه باید یاد بگیریم از خوردن نترسیم واین ترس را از بین ببریم وبه خودمون و بدن امون اعتماد کنیم چون با این روش لاغری با ذهن در مسیر درست قرار میگیریم توجه به لاغر شدن داشته باشیم وباور های مخفی را مثل فکر کردن به غذا ویا باورهای دیگر را شناسایی کنیم تا همیشه بتوانیم در مسیر سبز لاغری با ذهن باشیم ودر نتیجه به موفقیت دست پیدا کنیم
      با تشکر از استاد عزیزم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار راز
      1399/11/12 19:29
      مدت عضویت: 1508 روز
      امتیاز کاربر: 157 سطح ۱: کاربر مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 556 کلمه

      با سلام و احترام
      و اما رژیم، کلمه ای که ما را به یاد سالها محدودیت محرومیت رنج و اعصاب خوردی می‌اندازد.
      من از سن ۱۴ سالگی رژیم غذایی گرفتم حتی بیست و یک کیلو گرم هم از وزنم کم کردم اما به چه قیمتی؟
      قیمت ساعت ها دل ضعفه و ماست و خیار خوردن های زوری، سالاد خوردن ها به جای غذا نخوردن غذاهای مورد علاقه، و هزاران رنج و حسرت دیگه…
      به من کاملاً ثابت شده که به هیچ عنوان نمی شه رژیم لاغری رو برای همه عمر حفظ کرد من حتی تونستم رژیمم رو برای ۵ سال تمام حفظ کنم اما آخرش چی؟ بالاخره یه جایی کم میاری و تسلیم میشی. چون قدرت ذهن ناخودآگاه شما بسیار بالاتر از هر اراده ای هست. بالاخره یه جایی به این نتیجه میرسی که فایده نداره بیشتر از این نمی تونم تحمل کنم جایی که دیگه اعصابت به اینکه بخواد حواست به میزان خوردنت و نوع مواد غذایی مصرفیت باشه نمیرسه. اینجاست که رژیم رو رها میکنیم و با ده ها باور غلطی که به وسیله همین رژیم در ذهنت ایجاد شده با سرعت زیاد چاق میشی و زحمات چندین سالت رو به فنا رفته میبینی و چیزی جز آسیب هایی که از رژیم به جسم و روحت رساندی برات باقی نمیمونه.
      رژیم باعث میشه که صدها غذارو در لیست ممنوعه خودتون قرار بدین و این این باعث میشه که اگر بعد از رها کردن رژیم بخواهید از هر کدوم از اون غذا ها استفاده کنید هم احساس عذاب وجدان زیادی داشته باشید و هم با به کار افتادن فرمول های ذهنی تون به سرعت به وزنتون اضافه کنید. از طرفی رژیم های غذایی نظم و مکانیسم های طبیعی بدن شما را به هم می ریزند چون سالها این برنامه غذایی شما بوده که به شما می‌گفت چه زمانی و چه مقدار از چه غذایی مصرف کنید لذا بعد از این همه مدت شما فراموش کردید که به پیام های طبیعی بدنتان توجه کنید.همان مکانیسم‌های ساده‌ای که خداوند برای حفظ سلامتی و تناسب از بدو تولد مان در وجود ما قرار داده بود. ساده‌ترین آنها مکانیسم سیری و گرسنگی است که اگر آن را دست کاری نمی کردیم و فریب سودجویان بازار چاقی و لاغری را نمی خوردیم به درستی در بدن ما کار می کرد و هرگز از تناسب اندام فاصله نمیگرفتیم. درسته جاداره ساعت ها به حال خودم زار بزنم و گریه کنم که با رنج و سختی و فشار آوردن به خودم این مکانیسم های طبیعی بدنم را از کار انداختم در حالی که احساس میکردم دارم برای متناسب شدن تلاش می کنم در حال تلاش برای دور شدن از تناسب طبیعی بودم که خداوند به همه انسان ها عطا کرده. اما اکنون که به لطف خداوند مهربان به خطای بزرگ و راه غلطی که در آن پیش می‌رفتم ای آن پی بردم، خرسندم و خدا را شاکرم که من را از رنج و عذاب رژیم ها نجات داد. این بند و حصار رژیم هاست که نمی‌گذارد احساس سیری و گرسنگی خود را متوجه شوید کافیست عمیقاً باور کنید که رژیم غذایی راه درستی برای کاهش وزن نیست و تنها شما را به زحمت انداخته و سپس با اضافه وزن بیشتر رها خواهد کرد.از زندان رژیم که رها شوید خودبخود مکانیسم های طبیعی بدن انسان باز خواهند گشت و شما فرصت توجه کردن به آنها را خواهید داشت و به راحتی آنها را متوجه خواهید شد.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم