0

گام ۶: با رژیم لاغری می توان لاغر شد؟

رژیم لاغری
اندازه متن

رژیم لاغری گرفتن بیشترین اقدامی است که افراد چاق برای لاغر شدن انجام می دهند.

همه افراد چاق در زندگی برای یک بار هم که شده از رژیم لاغری برای کاهش وزن استفاده کرده اند و طعــم تلــخ آن را چشیده اند.

از آنجایی که خودم و همه افرادی که در این سالها عضو سایت تناسب فکری شده اند برای لاغر شدن از رژیم لاغری استفاده کرده اند و نتیجه دائمی نگرفته اند، در این مطلب آموزشی درباره رژیم لاغری و تاثیر آن در لاغر شدن توضیح داده می شود.

رژیم لاغری و تاثیر آن بر لاغری

اگر از هر انسانی در دنیا سوال کنید به نظر شما چطور باید لاغر شد؟ احتمالا جواب خواهد داد باید از برنامه رژیمی به همراه ورزش کردن استفاده کرد.

اهمیتی ندارد از یک فرد چاق یا لاغر این سوال را بپرسید، در هر صورت حتما پاسخ او شامل استفاده از رژیم غذایی و برنامه ورزشی خواهد بود.

دلیل اهمیت استفاده از برنامه رژیم لاغری به همراه برنامه ورزشی به دلیل تمرکز احتمالا صدها یا حتی هزاران ساله مردم دنیا بر این روش برای لاغر شدن بوده است.

البته از حق نگذریم به نظر منطقی هم می آید که فردی که چاق است برای لاغر شدن باید میزان خوراک خود را کاهش و همچنین میزان فعالیت خود را افزایش دهد تا بتواند به تناسب اندام دست پیدا کند.

این نگرش نشات گرفته از یک دیدگاه و باور قوی دیگری است که در ذهن بشر برای چاق شدن شکل گرفته است و آن ارتباط بین چاقی و خوردن غذاست.

از آنجا که در ذهن بیشتر انسانها مهمترین دلیل چاقی خوردن غذاست پس چندان هم غیرمنطقی نیست که بهترین روش لاغری در ذهن آنها استفاده از برنامه های رژیمی باشد.

چرا لاغر نمی شم؟

چرا لاغر نمی شوم؟!

ریشه بسیاری از دلایلی که نمی توانیم لاغر شویم، نگرش و افکاری است که نسبت به کلمه رژیم لاغری داریم.

همه افرادی که اضافه وزن دارند و برای لاغر شدن از برنامه های رژیمی استفاده کرده اند اطمینان دارند که از این طریق نمی توان لاغر شدن اما نگرش و باوری که در سطح جهانی برای رهایی از چاقی وجود دارد سبب می شود که بارها برای لاغر شدن از رژیم های غذایی محتلف استفاده کنند.

قدم اول برای لاغر شدن پذیرش این موضوع است که با استفاده از رژیم لاغری نمی توان لاغر شد و تا ابد لاغر ماند.

نکته قابل توجه درباره پذیرش این موضوع این است که زمانی می توانید مطمئن شوید که به این نگرش باور دارید که هرگز برای لاغر شدن به فکر استفاده از رژیم لاغری نباشید.

مهمتر از آن باید به رفتار و عملکرد خود در زندگی روزمره توجه کنید و بررسی کنید که آیا برخورد شما با مواد غذایی و موضوع خوردن به صورت رفتارهای مرسوم در ٰرژیم های غذایی است یا خیر.

اگر از افراد چاق درباره توانایی خود در لاغر شدن سوال کنید اکثر آنها عقیده دارند توانایی لاغر شدن را دارند اما توانایی نگه داری از مقدار کاهش یافته را ندارند.

این اتفاق زمانی رخ می دهد که در ذهن ما فرمول (لاغری = رژیم لاغری) ثبت شده باشد. به این ترتیب ما تا زمانی که از برنامه های رژیمی استفاده می کنیم با هر ضرب و زوری قادر به مراقبت از لاغری خود خواهیم بود اما به محض خارج شدن از برنامه رژیمی به سرعت برق و باد مقدار کاهش یافته به حالت قبل برگشته و ما دوباره چاق می شویم.

بنابراین به شما دوست خوبم که به هر علتی دوست داری مقداری از وزن خود را کاهش دهید و شرایط جسم تازه ای برای خود خلق کنید و زندگی جدیدی را ادامه دهید توصیه می کنم از امروز به هیچ وجه به دنبال امتحان کردن رژیم های لاغری مختلف نباشید چون علاوه بر اینکه نتیجه ای برای شما به همراه نمی آورد بلکه باعث ناامیدی شما برای لاغر شدن می شود.

در این فایل آموزشی توضیحاتی درباره رژیم لاغری و نتایج مخرب آن که تجربیات سال های چاقی خودم و کار کردن با افراد چاق بسیاری بوده است را به اطلاع شما می رسانم.

نوشته تاثیرگذار نگار عزیز در بخش نظرات

شناسایی  باورهای مخفی چاقی و اصلاح آنها 😍

کلمه وحشتناک و محدود کننده (رژیم لاغری) احساس اسارت و دردو رنج به همراه دارد.

در تمام سالهایی که از رژیم لاغری برای کاهش وزن استفاده می کردم این باور غلط در ذهنم به وجود آمد که تنها راه لاغر شدن رژیم گرفتن است.

اگر قرار باشه با این باور در مسیر لاغری با ذهن حرکت کنم از اضافه های وزنم کم نمیشه چون طبق فرمول ذهنی (دستورالعمل صادر شده جهت کاهش وزن هست و ذهن سعی می کنه منو هدایت کنه که باز رژیم لاغری بگیرم و دلیلش همینه که سناریو میچینه و به شکلهای مختلف منو با پیشنهادهای رژیمی مختلف روبرو میکنه !…🤔)

جهت اطلاع دوستان!… هر بار که رژیم لاغری گرفتیم ما تصمیم داشتیم خودمون رو محدود کنیم ولی جنگی در ذهن داشتیم که بخورم حالا از فردا! چرا نخورم؟ کمتر بخورم؟! جایگزین کنم!

این جنگ و جدال باعث می شد بالاخره ذهن پیروز بشه و ما شکست بخوریم و هر بار بیشتر نا امید شدیم و به طوریکه در تصمیم گیری سست شدیم و به خود ثابت کردیم ما ضعیف هستیم و انسانی که دائما در تصمیمش شکست بخوره به خودش و شخصیت و توانمندی و قدرتش ضربه محکمی می زنه تا جایی که اراده برای شروعی و تغییری جدید نداره.

بنابراین رژیم لاغری و روش های لاغر شدن خیلی بیشتر از آنچه فکر کنیم برای ما هشدار دهنده و مضر و خطرناکه و حصاریست که من قدرتمند را می بلعد

به لطف خداوند من به این باور رسیدم که تنها راه ماندگار لاغری استفاده از روش لاغری با ذهن است🌟

 وقتی فشار رژیم لاغری از روی ذهن برداشته بشه به طور ناخودآگاه با لذت غذا می خوریم و حرص و ولع و ترس ما نسبت به خوردن کمتر میشه بنابراین تمایل به مصرف غذا در ما به اندازه نیاز بدنمون میشه و این عالیه 😍 و به خاطر احساس آزادی و شادی است که درما به خاطر بینش و نگرش درستمون ایجاد شده است .

چاقی ما به خاطر خوردن غذا نیست بلکه به خاطر عادت و رفتار غذایی اشتباهمون است .

رژیم لاغری
ترس از خوردن

باور ترس از خوردن باید متزلزل شود و ریشه هایش قطع کردد. 

در طی سالها به اشتباه ذهن ما آموزش دیده است که غذاها چاق می کنند به ما گفتند نخور و یاچی بخور و چی نخور تمام محرومیت غذایی در رژیم ها برای سلامتی و کاهش وزن در ذهن ما ترس از مواد غذایی به وجود آورده است به طوریکه شیرینیجات و سرخ کردنی را جز غذاهایی می دانیم که قدرت چاق کنندگی دارند.

ولی تمام مواد غذایی نعمت خدا هستند و برای نیاز بدن ما و لذت بردن خلق شده اند و این ما هستیم که قدرت خودمون رو به غذاها داده ایم اگر اینطور بود بسیار افراد متناسبی دیده ایم که هر طور و هر مقدار بخواهند می خورند پس تفاوت در نگرش و فرمول ذهنی فرد چاق با متناسب هست. حالا که متوجه شدیم این باور ریشه عمیق در ما داره با آگاهی و مرحله ای ریشه هاشو قطع می کنیم.

🌸اولین قدم اینه که با ترس غذا نخوریم این یک گام مهم و اساسیه (از غذا نترس قدرت تویی) 

🌸دومین قدم اینه که موفقیت و شکستهامون رو در طول روز از بابت به موقع  و به اندازه خوردن ثبت کنیم تا پرخوری هامون  و آشغالخوریهامون را بتوانیم شناسایی کنیم .

شناسایی پیغام سیری ذهن

افراد چاق این پیغام را دریافت نمی کنند مگر بعداز فشار و درد در ناحیه شکم 

پیغام بدن از دو طریق شکل می گیره 

احساس درونی مثل ناراحتی و شادی و دلتنگی که اگر ادامه دار بشه در بدن واکنش می ده مثل گریه کردن و دیگری از طریق عصبها وقتی دستمون با چاقو میبره درد را تجربه می کنیم.

احساس گرسنگی اگر ادامه دار بشه و غذا نخوریم تبدیل به واکنشهایی در بدن میشه مثل صدای غار و قور شکم  یا مورمورشدن بدن یا لرزش بدن و ضعف و سستی

حالا اگر نقطه سیری درک و احساس نشه تبدیل میشه به تهوع و شکم درد و ناراحتی بعد از اون

🌟گرسنگی و سیری نباید از عوامل بیرونی پاسخ داده بشه بلکه با احساس درونی باید درک بشه.. 

برای درک احساس گرسنگی و نقطه سیری باید توجه به احساسمون داشته باشیم و تمرکز و توجه کنیم تا به صورت اتوماتیک ذهنمون یاد بگیره و دستور به مغز صادر کنه که به طور ناخودآگاه دست از غذا بکشیم

 (((همین یکدونه تمرین تمام صدگامه))))👌👌👌

بنابراین حداقل یک هفته این تمرین را انجام می دهیم با اولین حس گرسنگی غذا نمی خوریم بلکه اجازه می دهیم این حس تبدیل به واکنش بدنی بشه و این حس بسیار بسیار بسیار لذت بخشه 😇 برای فردی که تا به حال این حس را تجربه نکرده و همیشه از روی عادت غذاخورده.

 برای درک نقطه سیری به اندازه ای غذا مصرف می کنیم که واکنش بدنی قطع بشه و توجه به این احساس هم بسیار لذت بخشه و تکرار و تمرین می خواهد …به نظرم یک ماه با عشق این تمرین انجام بشه خیلی از مسیر رفتیم   😊

حالا ممکنه منفی باف بگه تو که رژیمی و کم خوردی و زیاد خوردی و شب شد و غذا ماند و زشته ها و ما را بندازه تو وسواس که نکنه زیاد شد و چی شد اصلا بهش توجه نکنیم چون تمام تغییرات رفتاری و عملکرد ما به طور ناخودآگاه صورت گرفته و این پیام خوش آشنایی است با خود. به به 😇

باید برای این تغییر ناخودآگاه الگو غذایی و احساس خوب روحی و عملکرد ذهن سپاسگزار باشیم و به بدن هوشمندمون احترام بگذاریم صلح و آشتی بعد از مدتها چقدر بدنمون سخاوتمنده و زود می پذیره بنابراین از خوردن هر چقدر که حسمون میگه لذت میبریم.

فکر کردن به خوردن هم یا چقدر خوردن چاق کننده است و اصلا حجمش مهم نیست پس باید بر این ترس غلبه کنیم 💪🏻💪🏻

فکر کردن به مسیر آسون لاغری و احساس خوب و رهایی و آزادیمون باعث تغییر بینش ما میشه که در نهایت در جسم خودشو نشون میده خدایا شکرت.

من یه خودم قول می دهم که به مدت یک هفته این احساس گرسنگی و سیری گمشده را پیدا کنم و حس کنم و لمس کنم و تجربه کنم.

پارسال این تجربه را تا مدتها داشتم البته یه وقتی هم پرخوری می کردم اما یاد حرف استاد می افتادم میگفتم دوباره تصمیم میگیرم و حالمو خوب می کردم خیلی بهم نتیجه داد ولی این بار بهتر درک کردم صحبتهایی شنیدم که انگار بار اول بود .

یک نتیجه کلی گرفتم وقتی می خواهیم عوامل بیرونی رو تغییر دهیم انگار از چند طرف داره به ما حمله میشه و در قفس می افتیم و محدود می شیم ولی وقتی از درون و افکار تغییرات ایجاد می شه حس می کنم قدرت منم فقط من در مرکزیت و دستورات من اعمال میشه و من مسلطم بر شرایط چقدر فوق العاده🦋 

و با خود زمزمه می کنم تنها قدرتی که تکان می دهد وهرگز تکان نمی خورد قدرت خداست و من جزئی از او هستم .👸🏻

  • من امروز توانستم لقمه اضافه دخترم را بندازم سطل زباله 😊
  • من امروز توانستم وقتی دختر۴ساله ام گفت سیر شده ام به گفته اش احترام بگذارم و اصرار نکنم😊
  • من امروز توانستم بر حسب ساعت غذا نخورم😊
  • من امروز توانستم یکبار از خو بپرسم واقعا گرسنه ای؟
  • من امروز توانستم به وقت چک کردن بدنم در آینه خودم را بغل کنم واز فکر رها شوم😊
  • من امروز توانستم قبل از درد شکم دست از غذا بکشم 😊
  • من امروز توانستم به وقت گرسنگی میوه مصرف کنم😊
  • من امروز توانستم بدون تفاوت قایل شدن بین خوراکی ها صبحانه کره عسل مصرف کنم .

وااای خدای من حالم خیلی خوبه مسیر مستقیم و هموار و پرنعمت اصلا تو فکر چاقی لاغری نیستم حالم خوبه شادم😇 

ممنون استاد جان حتما با این اموزشها روزهای عالیتری را خواهم دید …

همه چیز آرومه من چقدر خوشحالم 

خدایا عاشقتم ❤️دیوونتم خودت میدونی بزن قدش🙌❤️❤️❤️

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 3.91 from 128 votes

https://tanasobefekri.net/?p=10012
برچسب ها:
310 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار asmagazban
      1399/11/07 21:19
      مدت عضویت: 1273 روز
      امتیاز کاربر: 6149 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 528 کلمه

      (شرح بر اساس محتوا، استفاده از مثال برای درک بهتر)
      .
      بنام خدا 🌸 گام ششم :شرح رژیم:
      من و همه ی کسانیکه میشناسم همیشه بهترین راه برای لاغرشدنورژیم غذایی دونستیم و همیشه بهترین راه نخوردن بوده درزمانی که من تلاش کردم برای لاغری حتی افرادی که ذاتاهم لاغربودی ومیشناختمشون بهترین راه زندگی من برای راحت شدن ازچاقی ویاچاقترنشدن این بود که رژیم بگیرم و به همین خاطر من هر بار که رژیم می‌گرفتم از همون اول خودمومیدیدم که شکست خوردم و نمیتونم و همیشه خودمودراخرمیدیدم دربیچارگی وناتوانی می‌دیدم وزمانی که لاغرمیشدم ودوباره برمیگشت وحرفاشون دیگرانومیشنیدم ناراحت میشدم رژیم بااینکه برای من کاری نمیکردازاونجایی میشدکه من ازحرف آدمها دورباشم حداقل برای اینکه حرفاشونونشنوم رژیم میگرفتم ولی درواقع همیشه ازاسم رژیم وحشت داشتم و همیشه به دنبال این بودم که با رژیم گرفتن لاغربشم وازحرف ادمهاراحت بشم ولی بارژیم گرفتن زندگی برای من سخت میشدنمیتونستم لذتی که می‌خوام روازغذاخوردن بدست بیارم ولذتی نداشتم مهمترین دستاورد مهم این بود که ازحرف آدمها راحت بودم زمانی که لاغرمیشدم به دنبال این بودم که دوباره چیکار کنم که لاغربشم وعمیشه محدوده سازمانی ومحدوده ی غذایی باعث می شد که من ازرژیمذمتنفرترباشم و همیشه میترسیدم نکنه بیشترشان بشم ومجبورباشم رژیم دیگه ای بگیرم وازانجام رژیم خسته شده بودم واحساس میکردم که پوچم رژیم لاغری احساس لیاقت روازمن گرفت امامیدونین بزرگترین چیزی که بهش پی بردم این بود که من بیشترازرژیم به خودم سخت گرفتم به خاطر ادمهاشاشایداگرادمهابرای من تابه ای اندازه مهم نبودن منم تقلانمیکردم که رژیم روانتخاب کنم برای لاغری وخودمودرگیرنمیکردم برای این احساس بدوفکرنمیکردم که من ناتوانم درسته من غذاخوردنم بیش از نیاز بدن بوده اینوکاملامطمنم ومیپذیرم که تقصییرادمهانیست بلکه این من بودم که راهی بلدنبودم جززندگی کردن مثل اونهاوپذیرفتن حرفهای اونها چون اونها یادگرفته بودن ومنم ازاونهاالگو گرفته بودم همیشه نمی‌دونستم چیکار باید بکنم که لاغربشم ووحشت داشتم و اضطراب رژیم برای من سکوی بانی بود که بایدروندتکامل می ایستادم و بعداگرمراقب نبودم که اکثرا نبودم منوها میدادبه سمت دره ومن سقوط میکردم وهربارباشکل جدید درسته چاقی من ربطی به آدمهای اطرافم نداره ورژیم من هم ربطی به اونهانداره کسیکه اینهاروپذیرفته منم چون راهی جز این طورزندگی کردن رودرخودم ندیدجزازحرف دیگران پیروی کنم وحتی توی رژیم هم به این شکل عمل میکردم رژیم هیچ خاصیتی نداشت جز این که باعث می شد که من بیشتراحساس نامیدی میکردم ودلسردمیشدم واحساس غم وادوه میکردم به خاطر این که نمی‌تونستم سرنوشتموتغییربدم واینکه بیشترناراحت چاقی رواخساس می‌کردم در همه ی مواردمن میدونستم که ا شتباه دارم رفتارمیکنیم امارات دیگه ای بلدنبودم برای لاغرشدنورژیم وراه دیگه بلدنبودم برای دوبارهچاقی بیشتروبیشتر چون هربار که رژیم می‌گرفتم بیشترازرژیم متنفرومتنفرترمیشدم وترس عدم پایداریش هم بیشتر بود پس رژیم نه فقط یک کلمه ای یک کلمه است باکلی معانی وحشتناک ورزش برای نخوردن وتحمل سختی به همین خاطر دوباره به چاقی برمی‌گشتند چون رژیم برای من سخت ترین ومحدودترین روش برای رسیدن به لاغری بود و همیشه به دنبال روشی برای خوردن بودم چون همیشه ترس رژیم داشتم که نکنه به خاطر رژیم نتونم چیزی بخورم و هی دوربشم ازلاغری که دارم این همه زحمتشومیکشم واخرسرهم بارژیم فقط برای مدت خیلی کوتاه لاغرمیشدم ودوباره برمیگشت ودوباره ازنو شروع میکردم واین هی ادامه داشت اما حالا ازروش لاغری با ذهن ادامه میدم و نتیجه ای داییمی میگیرم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار asmagazban
      1400/01/27 12:04
      مدت عضویت: 1273 روز
      امتیاز کاربر: 6149 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 754 کلمه

      بنام خدا.🙏

      رژیم :کلمه ی آزاردهنده ای که باعث ناامیدی احساس شکست عدم لیاقت و توانمندی وعدم احساس ارزشمندی میشه . درطی این سالها من به عنوان یک آدم چاق زندگی کردم وچاق بودم وکلی ازخرفهاونصیحتهای دیگرانوشنیدم وتحمل کردم وهمه نظرشون این بود که:رژیم بگیر😤

      برای اونهاگفتنش آسون بود ولی برای من سخت و طاقت فرساوکلی احساس محرومیت وتنهابودن وفرق داشتن .

      توزمان نوجوانی مدام به خاطر چاقی حرف شنیدم وکلی نصیحت وحرفهای آزاردهنده که هممون میدونیم چی هست ونیازبه دوباره مطرح کردنش نیست.اماوقتی لاغرمیشدم وچاق میشدم یک احساس نابودی وشکسته شدن و خردشدن ازسرتاپار واحساس میکردم .منتظربودم تاکسی چیزی بگه وذهن من شروع میکردبه تحلیل کردن هرکسی اندازه ی غذای منوبرام تعیین میکزدانقدربخوراینوبخوراینونخوروهمه بدون درنظر گرفتن حضورمن برام تعیین میکردن ومن همیشه ناراحت وغمگین بودم .رژیم به من هیچ کمکی نکردوفقط بعداز رژیم من حریص تر میشدم برای خوردن بیشتراصلاموضوع لاغری نبودند فقط خسته شده بودم ازح فهاوسرزنشهاوبه اجباررژیم می‌گرفتم که سکوت کردن بقیه رو تجربه کنم توی ذهنم خیلی حرفهامرورمیشدبعدازچاق شدن دوباره تونمیتونی توبی اراده ای توعرضه نداری توچاقی وتواستعدادلاغری نداری وهمین باعث میشدمن ازرژیم وازچاقیم وازادمهای اطرافم که این حرفوبه من زدن وازخودم نفرتم بیشتربشه ازکساییکه لاغرن بدم بیادوتوی جمع ادعای لاغرنباشم وازاینکه دوباره منومسخره کنن حالم بدمیشد .توذهن همه یاونهاوحتی آدمهای لاغراطرافم رژیم بهترین روش برای لاغرشدن ولاغرموندن بود درحالیکه من هرزمان که اسم رژیم میومد تمام بدنم وتمام وجودم احساس بی لیاقتی وشکست میکردم من هربارکه لاغرمیشدم وتجربه ی لاغری روبدست میاوردم همه ی ادمهاشر وع میکردن به تعریف و تمجید وزمانی که چاق میشدم جهنم روتجربه میکردم هم درذهنم وهم درعالم واقعییت واین بیشترباعث میشدکه حتی قیدلاغری روبزنم .ولی الان می‌دونم که در مسیر درست هستم و ادامه خواهم دادتااخرین روزعمرم. 

      من درتمام سالهاچاقیویادگرفتم وهیچ وقت معنای سیرشدن ویاگرسنه شد ن رودرک نکردم اماچرا گرسنگی رویه جاهایی دررژیم های سخت تجربه کردم و هیچ وقت هم بعداز اینکه بهش رسیدم وغذاخوردم معنای سیری رودرک نکردم این یادنگرفتن  معنای سیری به زمانهای خیلی قبل برمیگرده زمانی که من بچه بودم و آموزشهای اشتباه خانوادم به شکل صحیح واردذهنم شدودراون تثبیت شدیک نمونه مثال واضح اینکه: برنجوباهاش نون بخور تاسیربشی چون مثلامیخوام ازناهار برای شام نگه دارم ویاینکه بخورکه سیربشی ودرفکرمن رسیدن به اون احساس فیزیکی و دردمساوی بودبااحساس سیری هرچقدربیشترمیخوردم سیرترمیشدم وزمانیکه کم میخوردم وبه اون فشارنمیرسیدم یعنی من هنوزسیر نشده بودم موضوع اینجاست که دررژیم همه ی اون غذاخوردن هایی که من داشتم اینکه بیشتربخورم که سیربشم تبدیل میشدبه این مقدارونهی کردن ازخوردن اون مقدارموادغذایی وبه همین خاطرهم هست که من وسایردوستان رهاکردیم چون روش رژیم ازاول اشتباهه واین طریق لاغری  پایدارنیست وبعدازمدتی به چاقی برمیگردیم چاقی درذهن منه نه درجسمم بیشترین مشکلی  که چاقی داره مشکل افکاره ودرگیری ذهنی نه درگیری جسمی ومن کاملا شاهدبودم درطی این مدتی که چاق شدم . چاق شدن به خاطرافکارهست .افکاری که باعث میشهدرزمان خوردن زیاده روی بشه چون لذتی که درافکاروجودداره یانفرتی یاه چیزی که زیادوحکم بی نهایت رودرذهن تداعی کنه درعالم واقعییت وفیزبکی نمیشه اون لذت روبالذت ذهنی تطبیق دادوذهن تمام تلاششومیکنه برای رسوندن به وضعیتی که درذهن ساخته ومهم نیست علاقه باشه ترس باشه و یانفرت وچیزهای دیگه باشه وحتی خوردن باشه .درطی این مدت هم که من تغییرکردهبودم ازنظرغذایی واحساس سیری روخوب درک میکردم اما همچنان درگیراین فکربودم که نکنه فکرکنن دارم رژیم میگیرم و نکنه دارم دوباره به این رفتارخودم که بیشترازحدلزوم میخورم بال وپرمیدم وزمانی که سیرمیشدم دوباره میخوردم وبه فایل استادکه رسیدم تصمیم گرفتم که اون تمرینی که گفتن روانجام بدم وبراساس افکاروعوامل بیرونی احساس گرسنگی و سیری روتشخیص ندم بلکه بااحساس درونی خودم پیش برم و به احساس اولم اطمینان کنم و باورکنم که سخت نیست باخودم ارتباط برقرار کردن وصلح کردن باخودم  چون رژیم باعث میشه که من بیشترازخودم وازارتباطم باحساسم فاصله بگیرم و به خاطر همین بود که من دچارپرخاشگری واحساس ضعف و ناراحتی وخشم شدید میکردم .درطی این دوره من یادگرفتم که حتمااستمرارداشته باشم و انتظار نتیجه رودارم ومیدونم که لاغرمیشم ولاغرمیمونم واین باربه خاطرخودم نه هیچ کس وهیچ حرفوسخنی وحرفهای دیگران دیگه منوازارنمیده که چراچاق شدی چراخودتونگه نداشتی وبه خاطرهمسرم مدام بهم گوشزدمیکنن که توبرای خاطرهمسرتم که شده بایدلاغرکنی وحرفهای این چنینی وامروزهمین حرفهابهم دوباره زده شدومن سکوت کردم و چیزی نگفتم. بااینکه قبلا گاردمبکرفتم وناراحت میشدم و یادفایل جدیدی که استاداماده کردن افتادم وهمش توذهنم حرفای استادمرورمیکردم که چاقی من هیچ چیز نیست هیچ چیز نیست وبه این باوررسیدم که تفاوت من باادم لاغرتنهافقط فرمول‌های ذهنیمونه ومن به خاطر تربیت چاقی به ذهنم چاق شدم امروزمن آرامش عجیبی داشتم بااینکه داشتن درموردم باخودم بحث میکردن اماسکوت کرده بودم ولبخندی داشتم خیلی کوتاه ودرذهنم باصدای بلندحرفای استادمرورمیشدوبه اطمینان قلبی وعقلی رسیدم که منم میتونم برای تمام عمرم لاغربمونم.نه اینکه فقط لاغربشم خدایاشکرت .،🙏⁦❤️⁩⁦❤️⁩

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار asmagazban
      1400/07/25 19:04
      مدت عضویت: 1273 روز
      امتیاز کاربر: 6149 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 876 کلمه

      بنام خدا& 🌹 این فایل هربار که می‌شنیدمش  همیشه  بعدش استپ میکردم نمی‌دونم دلیل چی بود شاید به  خاطر این بود که من هم دقیقاً مثل ادمهای دیگه میخواستم ازطریق رژیم گرفتن لاغربشم وازاونجایی که بلد نبودم پیغام سیری و گرسنگی  رو درک  وتجر به  کنم به خاطر همین ناقابل ششم مسیرلاغری من رو رهامیکردم . واقعیت این بود که من هنوز هم بلد نبودم  که پیغام سیری و گرسنگی بدنمو درک کنم و این روزها درسته که چندبار امتحانش کردم ولی اینکه نتیجه نگرفتم دلیلش خودم بودم چون سعی  نکردم خودمو درست بشناسم ولی الان همین لحظه به خودم گفتم باید ادامه بدم یه حسی یه حالتی یه نیرویی  منوبه این واداشت که بیام وبا اینکه تمرین  عملی که استاد گذاشته بود درست انجام ندادم اما بیام و فایل ششم تمرینشو توی  سایت بنویسم . این روزها وقتی  غذامیخورم به خودم میگم این همه اضافه خوردن هیچ نفعی نداره درسته که دستام می‌ره براخوردن بعضی موقع ها خودم  هستم که به این حرفا اهمیت نمی‌دم امااز امروز تصمیم گرفتم  که به این صداها اهمیت بدم اینکه توذهنم این حرف میاد که سیری زیاد. اوج سیری حالت زننده است  وتصویر سیری زیادتو ذهنم  میاد که باعث میشه دوست نداشته باشم تجریش کنم و اتفاق هایی داره تو ذهنم  میفته ومن نخواستم فقط تا شنیدن  فایل ششم  پیش برم تصمیم گرفتم که ادامه بدم و ببینم  چی پیش میاد نمی‌دونم کم کم دارم حالت هایی رو تجربه  میکنم که هیچ وقت نبودم یه بارنشسته بودم سر سفره ی صبحانه وغذا اش می‌خوردم یهو به خودم اومدم که دارم لقمه هامو بزرگ  بر میدارم  وتند غذامیخورم همون لقمه های اول بودبعدیهو یه  تصویری تو ذهنم اومد که انگار مادرم داره بهم یاد میده غذابخورم نمی‌دونم مادرم بودیاهر کی بود من تونستم تواون لحظه باتصویر ذهنیم ارتباط برقرار کنم و تو واقعیت توی ذهن  اروم ،اروم غذابخورم وبعداون  نصف یاحتی بیشتراز نصف چون من طبق اون لحظه واون لذت فقط دویا سه لقمه خوردم اما با لذت  اونورهاکردم به فایل ششم که رسیدم دوباره داشتم لیز میخوردم که گفتم نه  اینبار. نه .  نبایدرهاکنم باید ببینم چی میشه این بارنباید بهانه ای وجود داشته باشه برای لاغرشدن اینبار دیگه باید ادامه بدم و ذهنم اتفاقا تا همین چند ساعت پیش پر بود از افکاری که فقط حالموبد میکرد اماوقتی داشتم عکسهای که توی تلگرام بودویا می میرم. یالاغر میشم رومید یدم گفتم حتما باید ادامه بدم ومگه من قراره فقط تا صدگاموانجام بدم مگه قرار نیست لاغر بمونم پس باید انجامش بدم و تکرارش کنم شرایط و لحظه هاچی هستن کجاهستم   مهم نیست باید انجام بدم تا خودم زندگیموخلق کنم خواست خودمو به وجود بیارم  وشخصیتمو تغییربدم من باید یادبگیرم که تمرین کنم واستمرار داشته باشم و نباید عجله کنم و بایدمتعهد باشم  واینکه ادامه بدم تا بالاخره لاغربشم ومیشم  اما چون  

      زمان میخوادوسالهادرگیر چاقی بودم گاهی درکش برام سخت میشه و گاهی منطقی پس باید برام منطقی بشه که بایدصبر کنم و تمرین کنم و تجربه کنم گاهی وقتی مید یدم که بچه ها لاغرشدن میگفتم من چرا هنوزنتیجه نگرفتم اماامروز به خودم اومدم ودرک کردم که من زمان لازم و کافی روباید فقط برای خودم اختصاص بدم بایدواقعا چیزی که میخوام رو زندگی کنم و هیچوقت تناسب اندام باعجله و محدودیت غذایی و ورزش کردن ماندگار نیست چون درونی نیست و درون من باید اول تربیت بشه از پایگاه اصلی وبعد تمام درونم و سرانجام به بیرون نشات پیدا میکنه .سیری یک عامل کاملا درونیه و نباید شناختش ازطریق عوامل بیرونی شکل بگیره و گرسنگی هم همینطور گرسنگی احسا سیه که وقتی نیاز به غذا پیدامیکنم بدنم   به صورت فیزیکی اونو نشون میده مثل نیازهای روزمره  ایکه دارم و بعد هم احساس سیری کاملادرونی باید باشه  واگه به حالت فیزیکی برسه  کاملا مشکل ساز میشه وغیر طبیعی تلقی میشه .اماباید این کار توسط ذهن پذیرفته بشه به خاطر این که سال‌ها باکد های اشتباه برنامه ریزی شده واین چیزی نیست که یهویی بشه تغییر ش داد و میزان غذا هم باید به وسیله‌ی ذهن مقدارش کم بشه نه دستی و فیزیکی مثل محدودیت های غذایی. 

      معلمی داشتم که می‌گفت هرچقدر علم پیشرفت کنه ادمها مریض تر میشن و مریضی ها پیشرفته تر میشن الان درک میکنم چرا چاق وچاقتر شدم چون بابت هرلقمه ای که می‌خوردم ترس داشتم واین ترس هم به خاطر اطلاعات زیادی بود که درباره‌ی غذا داشتم و درباره ی خوردن هرچقدر علم پیشرفت کرد ترس من و ادمهای دیگه که مثل من هستن از خوردن بیشتروبیشترشد تاجایی که گاهی وقتا تصمیم میگرفتیم نخوریم.واین همون چیزی هست که استاد گفت ترس از خوردن  و رژیم هم همین کارو میکرد وقتی بهش فکرمیکردم انگار که یه دیوار خیلی بلند یک  مانع بزرگ  روتصور میکنیم درمورد ارتباطمونم  باخیلی ازآدما  هم به همین شکل هست وحتی در رابطه  با شناخت خودم من هم وقتی به این فکر میکنم که بایدخودمو بشناسم  باز احساس میکنم که دارم بابک مانع روبرو میشم برای همین هم همیشه شناخت خودم رو رهاکردم  ولی باتوجه به اینکه درمسیر ذهنی قرارگرفتم تصمیم گرفتم که برای خودم خاطرات خوب رقم بزنم طوریکه وقتی دفتری که دارم درباره ی لاغری و خاطرات چاقی و لاغری وتضادها ومشکلاتی که برام پیش میادرو زمانی باز کردم و شروع کردم به ورق زدن وتغییرکرده بودم به خودم افتخار کنم .از اینکه ادامه دادم و زندگی کردم برای خودم وخواستمو ساختم  وبه وجوداوردمش  وزندگی هم چنان ادامه دارد……

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار asmagazban
      1400/12/12 17:53
      مدت عضویت: 1273 روز
      امتیاز کاربر: 6149 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 407 کلمه

      هم مسیر بودن و درمدارخواسته  بودن یعنی بودن برای هدف   

      چاقی و لاغری هر کدومشون به نوعی یک انتخابه اما این به وسیله ی ذهن ناخودآگاه شکل میگیره با اراده یابی اراده بودن درصورتیکه وقتی تصمیم میگیرم که از اراده ی فکری خودم به تنهایی دست بکشم و به اراده‌ی خدا بپیوندم  اون زمان هست که در مسیر خواستم قرار میگیرم  ذهن من پرشده از افکار احساسات و رفتارهایی که منیت رو پرورش داده همون ها ییکه  دیگران برام تعیین کردن ومن  ازشون یادگرفتم وحالا تبدیل به  الگوهای ثابت رفتاریم شدن چاق شدن من هم به همین شکل بود با الگو برداری از مادرم با درخواست های من که در بچگی صورت گرفته مثلا یه شعری بود همیشه می‌خوندم تپلو یم تپلو  صورتم مثل هلو قد و بالا م کوتاهه چشم وابروم سیاهه  وکلی چیزهای قشنگی بود که به چاقیم نسبت داده می شد واین هم مسیر چاقی روهموارتر میکرد  اما من  درسن هفت سالگی اطلاعی از ش نداشتم و ادامه داشت  فیلم هاو سریال هایی می‌دیدم که آدمها برای محبوب دیگران شدن چه کارها که نمیکردن و من هم درحال الگوبرداری بودم ازخانواده  اطرافیان و از تلویزیون و… وقتی خواستم که رژیم بگیرم  و لاغربشم اون داده های ذهنی روفراموش  کرده بودم که ذخیره شده در عمق درونم ومن هم فکرمیکردم که دارم مسی درست رومیرم  الان تازه بعداز اینکه داره زمان میگذره دارم درک میکنم که سیری واقعی یعنی چی ولع خوردن یعنی چی گرسنگی واقعی یعنی چی اون زندگی که من داشتم وی بودوهمین زندگی که حالا دارم یعنی چی همه چیز درونیه تازه دارم یاد میگیرم که به ذهنم اعتماد کنم به اون بخشی که بهم اطمینان میده که میتونم لاغربشم دارم یاد میگیرم چه زمانی سیرم چه زمانی واقعا گرسنمه ودارم می فهمم چه کارهایی هستن که باید اصلاح بشن شخصیتم تغیرکرده بهم گفتن  لاغرشدی اما رابطم با درونم باید تغییرکنه باید باصلح باشه باید طوری زندگی کنم در رابطه با رفتارم حالم بدنشه چون خودمم که دارم انتخاب میکنم که چه رفتاری روتکرارکنم آگاهانه یانا گاهانه خودم بهتر میدونم که چطور دارم رفتارمبکنم وچه نشخوار هایی توذهنم هست که باید شروع کنم به درست کردنش به این هم رسیدم که اگه رفتارمو تغییرندم فقط افکارمون تغییر بدم این یعنی اینکه به مسیرم ایمان ندارم  واگر بخوام هردو روباهم عمل کنم به نتیجه میرسم.واین به لطف حضور داشتن درمسیراگاهی هست که خدا سر راهم قرار داد تابا کسانی آشنا بشم که بتونم درمسیرباقی بمونم شکروجودتون وشکر حضورش که همیشه ودرهوه جا هست.🙏🌹🙏❤️

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار asmagazban
      1400/01/28 12:24
      مدت عضویت: 1273 روز
      امتیاز کاربر: 6149 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 34 کلمه

      باسلام.خدمت استاد گرامی.

       ازتوجه وحمایت  بی دریغ شما دراین  مسیر  سپاسگزارم  و از این  به بعد  سعی  میکنم  که در نوشتن  دیدگاه  عجله  نداشته باشم .و درست انجام بدم .باتشکر ازشماو دوستان  هم مسیرم .🙏🙏

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار asmagazban
      1400/01/26 23:39
      مدت عضویت: 1273 روز
      امتیاز کاربر: 6149 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 63 کلمه

      سلام دوست عزیز ازاین جمله ی شماخیلی لذت بررررررردم که نوشته بودین من قرار نیست کم بخورم قراره به جایی برسم که به اندازه‌ی نیازبخورم خیلی به من حس خوبی منتقل کردازدیدگاه شماازاین جمله خیلی لذت بردم مهم اینه که ماشخصیت متناسبمون روبسازیم .چون یک زندگی جدیدباشخصیتی جدیدازخودم‌ون داریم می‌سازیم واین درماداره آشکارمیشه درنوشتنمون ودرعملکردمون درتمام بخشهای زندگی بازم منتظردیدگاه شماودوستان عزیزم هستم.سپاسگزارم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم