0

گام ۶: با رژیم لاغری می توان لاغر شد؟

رژیم لاغری
اندازه متن

رژیم لاغری گرفتن بیشترین اقدامی است که افراد چاق برای لاغر شدن انجام می دهند.

همه افراد چاق در زندگی برای یک بار هم که شده از رژیم لاغری برای کاهش وزن استفاده کرده اند و طعــم تلــخ آن را چشیده اند.

از آنجایی که خودم و همه افرادی که در این سالها عضو سایت تناسب فکری شده اند برای لاغر شدن از رژیم لاغری استفاده کرده اند و نتیجه دائمی نگرفته اند، در این مطلب آموزشی درباره رژیم لاغری و تاثیر آن در لاغر شدن توضیح داده می شود.

رژیم لاغری و تاثیر آن بر لاغری

اگر از هر انسانی در دنیا سوال کنید به نظر شما چطور باید لاغر شد؟ احتمالا جواب خواهد داد باید از برنامه رژیمی به همراه ورزش کردن استفاده کرد.

اهمیتی ندارد از یک فرد چاق یا لاغر این سوال را بپرسید، در هر صورت حتما پاسخ او شامل استفاده از رژیم غذایی و برنامه ورزشی خواهد بود.

دلیل اهمیت استفاده از برنامه رژیم لاغری به همراه برنامه ورزشی به دلیل تمرکز احتمالا صدها یا حتی هزاران ساله مردم دنیا بر این روش برای لاغر شدن بوده است.

البته از حق نگذریم به نظر منطقی هم می آید که فردی که چاق است برای لاغر شدن باید میزان خوراک خود را کاهش و همچنین میزان فعالیت خود را افزایش دهد تا بتواند به تناسب اندام دست پیدا کند.

این نگرش نشات گرفته از یک دیدگاه و باور قوی دیگری است که در ذهن بشر برای چاق شدن شکل گرفته است و آن ارتباط بین چاقی و خوردن غذاست.

از آنجا که در ذهن بیشتر انسانها مهمترین دلیل چاقی خوردن غذاست پس چندان هم غیرمنطقی نیست که بهترین روش لاغری در ذهن آنها استفاده از برنامه های رژیمی باشد.

چرا لاغر نمی شم؟

چرا لاغر نمی شوم؟!

ریشه بسیاری از دلایلی که نمی توانیم لاغر شویم، نگرش و افکاری است که نسبت به کلمه رژیم لاغری داریم.

همه افرادی که اضافه وزن دارند و برای لاغر شدن از برنامه های رژیمی استفاده کرده اند اطمینان دارند که از این طریق نمی توان لاغر شدن اما نگرش و باوری که در سطح جهانی برای رهایی از چاقی وجود دارد سبب می شود که بارها برای لاغر شدن از رژیم های غذایی محتلف استفاده کنند.

قدم اول برای لاغر شدن پذیرش این موضوع است که با استفاده از رژیم لاغری نمی توان لاغر شد و تا ابد لاغر ماند.

نکته قابل توجه درباره پذیرش این موضوع این است که زمانی می توانید مطمئن شوید که به این نگرش باور دارید که هرگز برای لاغر شدن به فکر استفاده از رژیم لاغری نباشید.

مهمتر از آن باید به رفتار و عملکرد خود در زندگی روزمره توجه کنید و بررسی کنید که آیا برخورد شما با مواد غذایی و موضوع خوردن به صورت رفتارهای مرسوم در ٰرژیم های غذایی است یا خیر.

اگر از افراد چاق درباره توانایی خود در لاغر شدن سوال کنید اکثر آنها عقیده دارند توانایی لاغر شدن را دارند اما توانایی نگه داری از مقدار کاهش یافته را ندارند.

این اتفاق زمانی رخ می دهد که در ذهن ما فرمول (لاغری = رژیم لاغری) ثبت شده باشد. به این ترتیب ما تا زمانی که از برنامه های رژیمی استفاده می کنیم با هر ضرب و زوری قادر به مراقبت از لاغری خود خواهیم بود اما به محض خارج شدن از برنامه رژیمی به سرعت برق و باد مقدار کاهش یافته به حالت قبل برگشته و ما دوباره چاق می شویم.

بنابراین به شما دوست خوبم که به هر علتی دوست داری مقداری از وزن خود را کاهش دهید و شرایط جسم تازه ای برای خود خلق کنید و زندگی جدیدی را ادامه دهید توصیه می کنم از امروز به هیچ وجه به دنبال امتحان کردن رژیم های لاغری مختلف نباشید چون علاوه بر اینکه نتیجه ای برای شما به همراه نمی آورد بلکه باعث ناامیدی شما برای لاغر شدن می شود.

در این فایل آموزشی توضیحاتی درباره رژیم لاغری و نتایج مخرب آن که تجربیات سال های چاقی خودم و کار کردن با افراد چاق بسیاری بوده است را به اطلاع شما می رسانم.

نوشته تاثیرگذار نگار عزیز در بخش نظرات

شناسایی  باورهای مخفی چاقی و اصلاح آنها 😍

کلمه وحشتناک و محدود کننده (رژیم لاغری) احساس اسارت و دردو رنج به همراه دارد.

در تمام سالهایی که از رژیم لاغری برای کاهش وزن استفاده می کردم این باور غلط در ذهنم به وجود آمد که تنها راه لاغر شدن رژیم گرفتن است.

اگر قرار باشه با این باور در مسیر لاغری با ذهن حرکت کنم از اضافه های وزنم کم نمیشه چون طبق فرمول ذهنی (دستورالعمل صادر شده جهت کاهش وزن هست و ذهن سعی می کنه منو هدایت کنه که باز رژیم لاغری بگیرم و دلیلش همینه که سناریو میچینه و به شکلهای مختلف منو با پیشنهادهای رژیمی مختلف روبرو میکنه !…🤔)

جهت اطلاع دوستان!… هر بار که رژیم لاغری گرفتیم ما تصمیم داشتیم خودمون رو محدود کنیم ولی جنگی در ذهن داشتیم که بخورم حالا از فردا! چرا نخورم؟ کمتر بخورم؟! جایگزین کنم!

این جنگ و جدال باعث می شد بالاخره ذهن پیروز بشه و ما شکست بخوریم و هر بار بیشتر نا امید شدیم و به طوریکه در تصمیم گیری سست شدیم و به خود ثابت کردیم ما ضعیف هستیم و انسانی که دائما در تصمیمش شکست بخوره به خودش و شخصیت و توانمندی و قدرتش ضربه محکمی می زنه تا جایی که اراده برای شروعی و تغییری جدید نداره.

بنابراین رژیم لاغری و روش های لاغر شدن خیلی بیشتر از آنچه فکر کنیم برای ما هشدار دهنده و مضر و خطرناکه و حصاریست که من قدرتمند را می بلعد

به لطف خداوند من به این باور رسیدم که تنها راه ماندگار لاغری استفاده از روش لاغری با ذهن است🌟

 وقتی فشار رژیم لاغری از روی ذهن برداشته بشه به طور ناخودآگاه با لذت غذا می خوریم و حرص و ولع و ترس ما نسبت به خوردن کمتر میشه بنابراین تمایل به مصرف غذا در ما به اندازه نیاز بدنمون میشه و این عالیه 😍 و به خاطر احساس آزادی و شادی است که درما به خاطر بینش و نگرش درستمون ایجاد شده است .

چاقی ما به خاطر خوردن غذا نیست بلکه به خاطر عادت و رفتار غذایی اشتباهمون است .

رژیم لاغری
ترس از خوردن

باور ترس از خوردن باید متزلزل شود و ریشه هایش قطع کردد. 

در طی سالها به اشتباه ذهن ما آموزش دیده است که غذاها چاق می کنند به ما گفتند نخور و یاچی بخور و چی نخور تمام محرومیت غذایی در رژیم ها برای سلامتی و کاهش وزن در ذهن ما ترس از مواد غذایی به وجود آورده است به طوریکه شیرینیجات و سرخ کردنی را جز غذاهایی می دانیم که قدرت چاق کنندگی دارند.

ولی تمام مواد غذایی نعمت خدا هستند و برای نیاز بدن ما و لذت بردن خلق شده اند و این ما هستیم که قدرت خودمون رو به غذاها داده ایم اگر اینطور بود بسیار افراد متناسبی دیده ایم که هر طور و هر مقدار بخواهند می خورند پس تفاوت در نگرش و فرمول ذهنی فرد چاق با متناسب هست. حالا که متوجه شدیم این باور ریشه عمیق در ما داره با آگاهی و مرحله ای ریشه هاشو قطع می کنیم.

🌸اولین قدم اینه که با ترس غذا نخوریم این یک گام مهم و اساسیه (از غذا نترس قدرت تویی) 

🌸دومین قدم اینه که موفقیت و شکستهامون رو در طول روز از بابت به موقع  و به اندازه خوردن ثبت کنیم تا پرخوری هامون  و آشغالخوریهامون را بتوانیم شناسایی کنیم .

شناسایی پیغام سیری ذهن

افراد چاق این پیغام را دریافت نمی کنند مگر بعداز فشار و درد در ناحیه شکم 

پیغام بدن از دو طریق شکل می گیره 

احساس درونی مثل ناراحتی و شادی و دلتنگی که اگر ادامه دار بشه در بدن واکنش می ده مثل گریه کردن و دیگری از طریق عصبها وقتی دستمون با چاقو میبره درد را تجربه می کنیم.

احساس گرسنگی اگر ادامه دار بشه و غذا نخوریم تبدیل به واکنشهایی در بدن میشه مثل صدای غار و قور شکم  یا مورمورشدن بدن یا لرزش بدن و ضعف و سستی

حالا اگر نقطه سیری درک و احساس نشه تبدیل میشه به تهوع و شکم درد و ناراحتی بعد از اون

🌟گرسنگی و سیری نباید از عوامل بیرونی پاسخ داده بشه بلکه با احساس درونی باید درک بشه.. 

برای درک احساس گرسنگی و نقطه سیری باید توجه به احساسمون داشته باشیم و تمرکز و توجه کنیم تا به صورت اتوماتیک ذهنمون یاد بگیره و دستور به مغز صادر کنه که به طور ناخودآگاه دست از غذا بکشیم

 (((همین یکدونه تمرین تمام صدگامه))))👌👌👌

بنابراین حداقل یک هفته این تمرین را انجام می دهیم با اولین حس گرسنگی غذا نمی خوریم بلکه اجازه می دهیم این حس تبدیل به واکنش بدنی بشه و این حس بسیار بسیار بسیار لذت بخشه 😇 برای فردی که تا به حال این حس را تجربه نکرده و همیشه از روی عادت غذاخورده.

 برای درک نقطه سیری به اندازه ای غذا مصرف می کنیم که واکنش بدنی قطع بشه و توجه به این احساس هم بسیار لذت بخشه و تکرار و تمرین می خواهد …به نظرم یک ماه با عشق این تمرین انجام بشه خیلی از مسیر رفتیم   😊

حالا ممکنه منفی باف بگه تو که رژیمی و کم خوردی و زیاد خوردی و شب شد و غذا ماند و زشته ها و ما را بندازه تو وسواس که نکنه زیاد شد و چی شد اصلا بهش توجه نکنیم چون تمام تغییرات رفتاری و عملکرد ما به طور ناخودآگاه صورت گرفته و این پیام خوش آشنایی است با خود. به به 😇

باید برای این تغییر ناخودآگاه الگو غذایی و احساس خوب روحی و عملکرد ذهن سپاسگزار باشیم و به بدن هوشمندمون احترام بگذاریم صلح و آشتی بعد از مدتها چقدر بدنمون سخاوتمنده و زود می پذیره بنابراین از خوردن هر چقدر که حسمون میگه لذت میبریم.

فکر کردن به خوردن هم یا چقدر خوردن چاق کننده است و اصلا حجمش مهم نیست پس باید بر این ترس غلبه کنیم 💪🏻💪🏻

فکر کردن به مسیر آسون لاغری و احساس خوب و رهایی و آزادیمون باعث تغییر بینش ما میشه که در نهایت در جسم خودشو نشون میده خدایا شکرت.

من یه خودم قول می دهم که به مدت یک هفته این احساس گرسنگی و سیری گمشده را پیدا کنم و حس کنم و لمس کنم و تجربه کنم.

پارسال این تجربه را تا مدتها داشتم البته یه وقتی هم پرخوری می کردم اما یاد حرف استاد می افتادم میگفتم دوباره تصمیم میگیرم و حالمو خوب می کردم خیلی بهم نتیجه داد ولی این بار بهتر درک کردم صحبتهایی شنیدم که انگار بار اول بود .

یک نتیجه کلی گرفتم وقتی می خواهیم عوامل بیرونی رو تغییر دهیم انگار از چند طرف داره به ما حمله میشه و در قفس می افتیم و محدود می شیم ولی وقتی از درون و افکار تغییرات ایجاد می شه حس می کنم قدرت منم فقط من در مرکزیت و دستورات من اعمال میشه و من مسلطم بر شرایط چقدر فوق العاده🦋 

و با خود زمزمه می کنم تنها قدرتی که تکان می دهد وهرگز تکان نمی خورد قدرت خداست و من جزئی از او هستم .👸🏻

  • من امروز توانستم لقمه اضافه دخترم را بندازم سطل زباله 😊
  • من امروز توانستم وقتی دختر۴ساله ام گفت سیر شده ام به گفته اش احترام بگذارم و اصرار نکنم😊
  • من امروز توانستم بر حسب ساعت غذا نخورم😊
  • من امروز توانستم یکبار از خو بپرسم واقعا گرسنه ای؟
  • من امروز توانستم به وقت چک کردن بدنم در آینه خودم را بغل کنم واز فکر رها شوم😊
  • من امروز توانستم قبل از درد شکم دست از غذا بکشم 😊
  • من امروز توانستم به وقت گرسنگی میوه مصرف کنم😊
  • من امروز توانستم بدون تفاوت قایل شدن بین خوراکی ها صبحانه کره عسل مصرف کنم .

وااای خدای من حالم خیلی خوبه مسیر مستقیم و هموار و پرنعمت اصلا تو فکر چاقی لاغری نیستم حالم خوبه شادم😇 

ممنون استاد جان حتما با این اموزشها روزهای عالیتری را خواهم دید …

همه چیز آرومه من چقدر خوشحالم 

خدایا عاشقتم ❤️دیوونتم خودت میدونی بزن قدش🙌❤️❤️❤️

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 3.91 from 128 votes

https://tanasobefekri.net/?p=10012
برچسب ها:
310 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار negarmalekzade2377@gmail.com
      1400/07/28 18:54
      مدت عضویت: 995 روز
      امتیاز کاربر: 3627 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,810 کلمه

      سلام استاد عزیز ودوستان سایت

      آیا با رژیم لاغری میتوان لاغر شد؟؟(گام ششم)🥳

      این روزها به باوری رسیدم که خیلی مخفیه ولی بسیار تاثیرگذاره که خیلی از افراد با اینکه تلاش‌های ذهنی انجام میدن و تمرین انجام میدن ولی باز به نتیجه نرسیدن😯

       در تبلیغات اعلام کردم که لاغری بدون رژیم و خیلی روی این موضوع تأکید دارم و هر مشکلی که افراد چاق برای کاهش وزن دارن به خاطر این کلمه ویرانگره اصلاً تلفظ این کلمه هم احساس خوبی به آدم نمیده فرقی هم نداره که چاق باشی یا لاغر چون افراد متناسب هم وقتی مشکلی براشون پیش میاد مثلاً پزشک میگه این رژیم غذایی رو باید استفاده کنی تا بیماری شما روند بهبودی سریعتری به خودش بگیره احساس بدی در آنها به وجود میاد ولی برای افراد چاق تلفظ این کلمه هم خیلی دردناک و سخته🥴

       چون بارها و بارها در جنگ این کلمه قرار گرفتیم و اتفاقاً اکثر مواقع هم شکست خوردیم همه ما بارها در زندگی تصمیم گرفتیم که رژیم بگیریم با سختی و رنج زیادی خودمون رو محروم کردیم و محدود کردیم غذاهای خاصی با اندازه معینی ولی در ذهنمون غوغا به پا بوده که برو بخور این مقدار کمه یکم بیشتر بردار ولکن رژیم رو امروز این غذا حیفه حالا یکم بیشتر بخور فردا جبران کن و هزار جور فکر و خیال میومد که ما رژیم را بشکنیم و خیلی هامون این کار را کردیم و تجربه تلخی از شکستن رژیم رو داریم و در واقع ما رژیم رو نشکستیم و اراده و تصمیم خودمون رو شکستیم 🤔

      و وقتی فردی بارها تصمیم خودش رو زیر پا بذاره یواش یواش به فردی ضعیف و سست اراده تبدیل میشه دیگه همه تصمیم هایش براش اهمیتی نداره و اگه موقعیتش پیش بیاد هر تصمیمی را به راحتی لغو می کنه و تاثیری که رژیم روی ما گذاشته خیلی شدید تر از چیزیه که فکرش را می کنیم و من به همین دلیل از روز اول تاکید کردم که به لاغری بدون رژیم باید دست پیدا کنیم چون به محض اینکه کلمه رژیم بیاد وسط خود به خود احساس شکست درما ایجاد میشه احساس مواجه شدن با یک دیوار بلند یک مانع یک حریف قَدَر که میخواد بازهم ما رو شکست بده 

      خیلی از افراد تفاوت بین رفتار صحیح غذایی رو با رژیم توجه نمی کنند چیزی که در روزهای اول به وضوح خودش رو نشون میده رهایی از احساس رژیم هستش که خیلی هم لذت‌بخشه افراد پس از سال‌ها فرصتی پیدا می‌کنند تا بر رژیم و تاثیرات روحی بد اون غلبه کنند خودشون رو رها می‌کنن ذهن رو رها می‌کنن و با خیال راحت و آسوده غذای خودشان را مصرف می‌کنن🥰

       و این قدم اول برای رسیدن به لاغریه واقعا ما به این سبک از غذا خوردن با احساس آسودگی نیاز داریم چند روز میگذره و این دوستان احساس می‌کنند تمایلشان به غذا کمتر شده دیگه حرص و ولع ندارن دیگه چشمشون به ظرف دیگران نیست که اگه غذایی اضافه مون اونو بردارند و بخورند دیگه علاقه‌ای ندارند حتی با چای چندتا شکلات بخورند دیگه تمایل ندارند بعد از غذا حتماً دسر روزانه خودشان را بخورند و این قدم دوم برای رسیدن به لاغری از طریق ذهنه👌♥️🎀

       چون شما فشار رژیم را از روی ذهن خودت برداشتی و ذهن داره اداره امور را به دست میگیره و شما ناخداگاه گرایشت به خوردن کمتر شده این تجربیات در همه افراد یکسان نیست بستگی به مقاومت ذهنی شما داره ولی به هر حال هم همه یه جورایی یه همچین تجربه هایی دارن یه مدت میگذره و افراد در خوردنشون تغییر ایجاد میشه و مقدار کمتری نسبت به قبل غذا مصرف می کنند مخصوصاً از هفته سوم به بعد که شناسایی باورهای افراد لاغر را انجام دادیم و تمرین مبارزه با اشغال خوری را اجرا کردیم میزان مصرف غذای اضافه در افراد تا حدود زیادی کمتر میشه و این کمتر شدن از روی ذوق و شوق و ذوق و احساس خوب داشتنه نه به خاطر رژیم چون در تمام این مراحل احساس شادی در شما وجود داشت 🤩🤗🏵

      به این موضوع دقت کنید زمانی که ما چاق بودیم هر کسی دلایلی برای چاقی خودش داشت ولی در نهایت چاقی همه ما به خاطر عادت ها و رفتارهای اشتباه غذایی بوده که ما را به این شکل در آورده و ما باید این عادتها را تغییر بدهیم 

      تا قبل از این دوره ما می‌خواستیم از طریق کنترل و ایجاد محدودیت برای خودمون مصرف غذایی مون رو کاهش بدیم و همیشه هم ناموفق بودیم ولی در این دوره اول ذهن شما به آرامش برای مصرف مواد غذایی دست پیدا کرد و بعد چون از خوردن لذت برد مقدار مصرف را کمتر کرد و شما تمایل داشتید مصرف خودتون رو کاهش بدید و این با رژیم گرفتن تفاوت داره🙃

       حساس نباشید روی این مسئله که چون من الان باید کمتر بخورم یا شاید من دارم کمتر می خورم پس دارم رژیم میگیرم این رو بپذیرید که غذای مصرفی شما بیشتر از حد معمول بوده وگرنه به این مشکل دچار نمیشدید ولی روش کم کردن اون مهمه

       هیچ کدوم از شما یادتون نمیاد چطور و از چه زمانی تصمیم به چاقی گرفتید و چه کارهایی را مرتکب شدید که الان چاق شدید پس لاغری هم باید به این شکل باشه و شما نباید تصمیم بگیری غذای خودت رو کم کنی باید ذهن این تصمیم رو بگیره و در این صورته که تغییرات در شما ماندگار خواهد شد به دلیل اینکه ذهن شما همزمان با شما در حال تلاش برای منصرف کردن شما از تصمیم و مسیری است که در پیش گرفتی بنابراین تلاش خودش را انجام میده که شما را منصرف کنه و اون دست میزاره روی نقطه ضعف شما. ضعفی که به دلیل ریشه داشتن در وجود شما برای ذهنتون هنوز قابل دسترسِ

       این ضعف مدتها طول میکشه تا به صورت کامل از بین بره و ذهن ما چون اینو میدونه دست میزاره روی این نقطه ضعف ما و آن نقطه ضعف ما چیزی نیست جز ترس از خوردن همه ما سال‌هاست از خوردن وحشت داشتیم هر غذایی را می‌خواستیم بخوریم براش درجه میزان چاق کننده گی در نظر می‌گرفتیم و عادت کردیم که همیشه بگیم این ما رو چاق میکنه اون ما رو چاق میکنه و هر رژیمی به ما داده شده برای اعمال بر روی غذا بوده و ما باید در بین غذا از بین بد و بدتر  اون بد را انتخاب می کردیم و می خوردیم و این طرز برخورد با غذا باعث ایجاد ترسی ریشه‌ای و عمیق در وجود ما شده که به راحتی قابل برطرف‌کردن نیست😯

       ولی این نوید را به شما می‌دهم که درسته که به راحتی نمی شه  برطرفش کرد ولی خوبیش اینه که بالاخره میشه برطرف شد وما این توانایی رو داریم که از این مرحله هم عبور کنیم این مسئله از همون اول برای من واضح بود ولی به خاطر قدرتی که باور ترس از خوردن در ما داره نمیشه یهویی بهش حمله کرد چون مطمئنا ما شکست می‌خوریم بنابراین باید به صورت مرحله‌ای این باور را اصلاح کنیم

       در دوره اول بارها گفتیم که خوردن مارو چاق نمی کنه بلکه اشتباه خوردن ما رو چاق میکنه و کلی دلیل آوردیم که غذا برای ما و افراد متناسب یک جور عمل میکنه ولی چرا در ما تأثیر چاق کنندگی داره و در آنها خیر🤔

       و کلی نمونه پیدا کردیم که زیاد می خوردند ولی چاق نبودن و یواش یواش ستون‌های محکم این باور را متزلزل کردیم و کم‌کم ریشه‌های این باور رو طی چند مرحله قطع کردیم و حمله بی سر و صدایی به این باور کردیم چیزی که مهمه اینه که هنوز این باور ترس از خوردن ریشه داره و میتونه تاثیر گذار باشه🪴

       همه افرادی که مصرف مواد غذایی شان کم شده و چیزی از وزنشون کم نشده حتی چاق تر شدن اسیر این باورند افرادی که تا یه جایی کم کردن ولی به نظر خودشان بدنشون استپ کرده باز اسیر همین باورند 

      همه اسیر باقیمانده‌های ریشه‌های این باور هستند که خوردن باعث چاقی میشه چرا با اطمینان میگم چون بعضی از شما هنوز قادر به شناسایی صحیح پیغام سیری ذهن خودتون نیستید و درتشخیص میزان خوردن خودتون دچار استرس می شید نمیدونید به اندازه خوردید زیاد خوردید کم خوردید  این تشخیص براتون سخته بعضی ها هنوز وسواس دارند که قاشق‌های خودشون رو می شمارند و این از نشانه‌های این باوره ترس از خوردن هستش😯

       دوستان خیلی اهمیت داره ما بر این ترسمون غلبه کنیم غلبه بر این ترس یعنی رهایی از چاق شدن غلبه بر این ترس یعنی اعتماد کردن به بدن خودمون احترام گذاشتن به ذهن خودمون و تشکر کردن از نعمت‌های خداوند🙃

       امروز می خوام یه قدم دیگه برای کمرنگ تر شدن این باور برداریم و خیلی میتونه مهم باشه و مطمئنم احساس خوبی در شما شکل میگیره چیزی که مسلمه اینه که آیا ما پیغام سیری رو دریافت می کنیم یا نه و آیا این دریافت به موقع است یا بعد از زیاده‌روی ما دریافت میشه این استرس در سوالات دوستان وجود داره که نمیدونم درست عمل می کنم یا نه و احساس می‌کنم دقت برای شناسایی پیغام سیری برای بعضی ها استرس ایجاد میکنه این موضوع می تونه نتیجه عکسی رو برای شما داشته باشه یعنی لاغر که نمی شید هیچی مجدداً ممکنه چاق بشید🥴

       چون اگر شما ترس داشته باشی از خوردن اصلاً مقدارش مهم نیست هر مقداری که بخوری تاثیر منفی میذاره دوستان توضیحی برای نحوه صحیح دریافت پیغام سیری میدم امیدوارم در جهت کاهش استرس شما مفید باشه پیغام های بدن به دو شکل به ما منتقل میشن یکی از طریق احساس و دیگری از طریق اعصاب شما وقتی خوشحالی در بدنت انرژی خاصی را احساس می کنه وقتی ناراحتی در بدنت حساس خستگی و بیحالی می کنی وقتی دلت تنگ میشه یک احساس علاقه در شما برای دیدن فردی شکل می گیره و وقتی دلت هوای مادرت رو میکنه یک احساسی در شما شکل میگیره در تمام این موارد شما یک احساس رو درک می کنید که کاملاً درونیه و واکنشی روی بدن شما نداره ولی وقتی پات به میز جلوی مبل میخوره شما دردی رو در بدن تجربه می‌کنی و این از نوع تحریک عصبی صورت میگیره همه احساسات در مراحل اولیه فقط یک درک کاملاً درونی هستند ولی اگه ادامه پیدا کنن به شکل یک واکنش در بدن شما نمایان میشه مثلاً شما اگه خیلی احساس تنهایی داشته باشی جایی از بدن درد نمی گیره ولی اگه ادامه پیدا کنه شما ممکنه گریه کنی و این تبدیل احساس به واکنش در بدنه.شما اگه خیلی خوشحال باشی بازم ممکنه گریه کنی و این طبیعیه شما وقتی احساس گرسنگی می کنی و چیزی نخوری  این احساس تبدیل میشه به ضعف و بعد سستی در بدن و شما وقتی احساس سیری رو درک نکنید تبدیل میشه به احساس تهوع و بعد فشار در شکم و ناراحتی هایی که بعدش به وجود میاد این ها مثال هایی از تبدیل احساس به واکنش در بدن ما🙃

       پس توجه کنید احساس سیری یک درک درونیه که باید با تمرین و تکرار و توجه به اون اینقدر قوی بشه که به راحتی تشخیص داده بشه و به اون عمل بشه یعنی بدنت دیگه خود به خود استپ بکنه و نخوره از امروز روشی رو به شما معرفی می کنم که درک این احساس رو ساده تر میکنه و مهمترین تأثیر آن بر طرف کردن استرس در شماست تشخیص احساس گرسنگی و سیری نباید بر اساس عوامل بیرونی تنظیم بشه وگرنه مشکل ساز میشه برای اینکه احساس گرسنگی را تجربه کنید و اون رو شناسایی کنی از امروز سعی کنید برای چند روز فقط تا وقتی واقعاً گرسنت نشده چیزی نخورید یعنی اجازه بدید احساس گرسنگی در شما یه مقدار پیشرفت کنه و به حالت واکنش بدنی تبدیل بشه مثلاً در شکمت سر و صدا ایجاد بشه یا هر حالت مشابهی که واقعاً نشون میده بدنت نیاز به مصرف غذا داره درک این تجربه خیلی لذت بخشه چون افرادی که اضافه وزن دارند معمولا احساس گرسنگی را درک و تجربه نکردن چون طبق عادت غذا می‌خورند و چون زمان های خوردن آنها نزدیک به همه قبل از اینکه حس گرسنگی در آنها ایجاد بشه اون ها ی چیزی می خورند و عملاً هیچ وقت احساس گرسنگی را درک نمی‌کنن و آنهایی هم که میگن من احساس ضعف دارم و می خورم اینها بیشتر احساس ضعف ذهنیه واقعی نیست یک تصوره یک عادته پس سعی کنید حداقل برای یک هفته به خودتون اجازه بدید که احساس گرسنگی را تجربه کنید یعنی حس کنید این گرسنگی در شما ایجاد شده و واقعاً در بدنتان یک واکنشی به وجود میاد اون وقته که شما درک می کنید که گرسنه هستید و اونوقت اقدام به خوردن کنید و برای درک پیغام سیری هر وقت  اون احساس اون واکنش گرسنگی برطرف شد دیگه خوردن را ادامه ندید مثلاً اگر بعد از احساس گرسنگی در شکم خودتون سر و صدایی رو شنیدید یا درک کردین به اندازه ای غذا مصرف کنید که اون سر و صدا برطرف بشه اون حالت برطرف بشه دیگه نخورید🪴

       به این ترتیب شما نیاز نیست لقمه های خودت رو بشماری و یاد میگیری که بدون توجه به مقدار غذا خوردن این تجربه سیری رو درک کنید 🥳

      درک احساس گرسنگی و برطرف کردن گرسنگی خیلی لذت بخش و از تجربه این حالت لذت می‌برید و دوم اینکه وقتی خودت  مطمئنی مقدار غذای مصرفی شما کمتر شده مطمئن باشید در مسیر متناسب شدن قرار گرفتید و دیگه برای مقداری که مصرف می کنید استرس نداشته باشید اصلاً مهم نیست که واقعاً به مقدار لازم خوردید یا نه مهم اینه که مطمئن باشید کمتر خوردید و این اتفاق خیلی خوبیه

       دیگه لقمه‌های خودت رو نشمار وزن نکن بررسی نکن که آیا به اندازه خوردم بیشتر خوردم باید اضافه تر بخورم این استرس میتونه نتایج بدی رو به همراه داشته باشه سعی کنید از طریق احساس خودتون پیش برید و این موضوع رو کنترل کنید 

      احساس بهترین میزان میتونه برای شما باشه اگه امروز غذا خوردی و بعد از خوردن احساس خوبی نداشتی اصلاً به خودت سخت نگیر و ناراحت نباش بلکه تصمیم بگیر که دفعه بعد طوری رفتار می کنم که احساس خوبی داشته باشم فرصت هست فکر نکن دیگه الان این دفعه اگه زیاد خوردی دیگه واویلا همه وزن هایی که کم شده بر میگرده 😥

      و برنامه تون این باشه که همیشه از خوردن احساس خوبی را تجربه کنید و مطمئن باشید احساس رو نمیشه گول زد یعنی اگر شما بعد از خوردن هر غذایی احساس خوب داشتید اصلاً نگران نباشید و به نجواهای ذهنیتون کار نداشته باشید به آنها اهمیت ندید اگه ذهنت گفت نه بابا تو زیاد خوردی تو پیغام سیری رو دریافت نکردی اصلا اهمیت ندید اون احساس اولیه خیلی مهمه 🤩

      احساس شما باید بهترین راهنمای شما باشه بهترین هدایت گر شما باشه برای لاغر شدن. تنها طبق احساس خودتون بخورید اگر فکر می‌کنید در شناسایی احساس خودتون دچار مشکل هستید از تمرینی که گفتم استفاده کنید برای یک هفته اجازه بدید واقعاً احساس گرسنگی را تجربه کنید و بعد یه مقداری بخوری که اون احساس برطرف بشه مثلا وقتی احساس گرسنگی کردید و در بدن خودتون احساس ضعف کردید و بدن شما واکنش نشان داد نه اینکه فکر کنید خوب الان دیگه گرسنه هستم و باید بخورم صبر کنید تا در بدن خودتون واکنش ببینید مثل سر و صدای شکم یا مورمور شدن شکم👌

       خلاصه خودتون متوجه میشید که چه چیزی رو میگم و اونوقت به اندازه‌ای بخورید که اون حالت برطرف بشه به این شکل ذهن شما یاد میگیره سیری یعنی چی و دیگه شما را مجبور به خوردن بیش از حد نیاز نمیکنه در این حالت از لقمه هایی که می خورید نهایت لذت رو ببرید و بدون هرگونه استرسی بخورید چون دیگه واقعا دارید طبق احساس و نیاز بدن خودت می خوری و این هیچ جای نگرانی نیست 🎉

      بازم تکرار می کنم دوستانی که پیام میدن تغییراتی در نحوه غذا خوردن آنها ایجاد شده که دیگه کنترلی نیست بلکه خود به خودی هست علاقه به پرخوری و زیاد خوردن و همه چیز خوردن ندارن شما خیلی خوب عمل کردین ولی این ترس از خوردن، همون مقداری که میخوری داره برات مشکل به وجود میاره وقتی شما سال‌ها از خوردن ترس داشتی الان هرچی خوردنت رو کمتر کنی با اون مقداری که میخوری مشکل داره چون از خوردن میترسی و در این حالت شما توجه ات به عمل خوردنه نه مقدار خوردن

       بنابراین سعی کنید ترس را از بین ببرید شما در مسیر خیلی خوبی قرار گرفتید و همه شما نشانه های روحی و جسمی دریافت کردید پس  بیشتر به این روش اعتماد کنید به خودتون بیشتر اعتماد کنید و حالا که الگوی ناخودآگاه شما تغییر کرده و شما خود به خود رفتار غذاییت تغییر کرده برای این تغییر احترام قائل باشید و آن مقداری را که مصرف می‌کنید بدون ترس باشه 🤗

      و مطمئن باشید که ذهن شما، شما را از پرخوری به این مرحله رسونده اگه نیاز باشه باز هم خوردن شما را تغییر میده

       از این تمرین حداقل برای یک هفته استفاده کنید تا تجربه گرسنگی و رفع گرسنگی را درک کنید😋 

       خیلی از افراد چاق متاسفانه بیشتر از اینکه بخورن به خوردن فکر می‌کنند و این فکر باعث عدم کنترل شون برخوردن اونها میشه این هم جزء باورهای مخفی و بسیار تاثیرگذاره همین ارتباط داشتن و توجه کردن به لاغری شما را در مسیر نگه خواهد داشت و تکرار عادت توجه به لاغری سبب تغییر رفتار و عادت های شما میشه🌺🌺⚘⚘

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 8 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار negarmalekzade2377@gmail.com
      1402/05/19 21:34
      مدت عضویت: 995 روز
      امتیاز کاربر: 3627 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,467 کلمه

      به نام خدای مهربان🌺

       سلام به استاد عزیز و همراهان گرامی سایت تناسب فکری.

       گام ششم: با رژیم لاغری می‌توان لاغر شد؟؟

      همون قدر که افراد چاق از رژیم گرفتن برای لاغری استفاده کردن و نتیجه نگرفتن، 

       به همون اندازه هم یه سری شرکت‌ها، محققین، موسسات، تحقیق کردن برای اینکه بتونن روش بهتری برای رژیم گرفتن ارائه بدن که نتیجه بخش باشه،

      اما اینکه انسان‌ها نتونستن از طریق رژیم گرفتن هم مشکل چاقیشون رو برطرف کنن، باید یه جرقه‌ای در ذهنمون ایجاد کنه که این راه لاغر شدن نیست.

      وقتی که می‌خوام از یه روش یا از یه وسیله‌ای برای حل یه مسئله یا مشکلی استفاده کنم، باید ببینم که اون روش، یا اون وسیله، قراره چی رو تغییر بده،مثلاً توی خودرو یه وسیله‌ای از اون خراب شده، میام یه قطعه نو جایگزینش می‌کنم و دوباره خودرو به کار خودش ادامه میده، یعنی اون قطعه جدید همون کار قطعه قبلی رو انجام میده،ولی اگه بخوام روی خودرو یه قطعه‌ای رو سوار کنم که مال خودش نباشه، یا به یه شکل متفاوت یه کار دیگه‌ای رو انجام میده، در  عملکرد ماشین اختلال ایجاد می‌کنیم.پس نمیشه که یک قطعه دیگه‌ای، از یه خودروی دیگه رو روی ماشین نصب کنم، حتماً باید مشابه همون قطعه باشه تا بتونه به کار خودش ادامه بده،

      در مورد ذهن انسان هم به همین شکله، در مورد رفتارهای انسان هم به همین شکل باید عمل کنیم برای تغییر دادن یک شرایط،برای تغییر دادن یک ویژگی خودمون،

      حالا این ویژگی می‌تونه شخصیتی باشه، می‌تونه جسمی باشه،مثل چاقی.

      پس باید بدونم که رژیم گرفتن قراره چه کاری برام انجام بده،اگه اینو بدونم دیگه شک و شبهه‌ای باقی نمی‌مونه،یا مطمئن میشم که از طریق رژیم گرفتن به خواستم می‌رسم که لاغریه،یا مطمئن میشم که امکان نداره از طریق رژیم گرفتن به خواستم برسم.

      رژیم یا برنامه غذایی قراره بهم کمک کنه که از طریق تغییر تنوع مواد غذایی که مصرف می‌کنم و میزانش و احتمالاً زمان مصرفش،  بهم کمک کنه که لاغر بشم،

      یعنی یک برنامه رژیمی، شامل نوع ماده غذایی هست که من مجازم در طول روز مصرف کنم،مقدار داره، زمان داره، که در چه زمان‌هایی ازش مصرف کنم،میان وعده داره و این برنامه غذایی قراره که با راهکارهایی که  بهم میده در قالب یک برنامه رژیمی، بهم کمک کنه که لاغر بشم،از چه طریق؟؟؟از طریق تغییر واکنشم به مواد غذایی،

      حالا من در حالت غیر رژیم چه جوری رفتار می‌کردم،؟؟؟از هر ماده غذایی که دوست داشتم می‌خوردم،به هر مقداری که دوست داشتم می‌خوردم،و هر زمانی که دوست داشتم می‌خوردم،

      ولی الان این برنامه رژیمی برای من مشخص می‌کنه که چه مقدار، از چه نوع ماده غذایی و چه زمانی باید مصرف بشه،

      یعنی اون فردی که این برنامه رو ارائه داده، دیدگاه و نظرش اینه که منِ استفاده کننده، یا منِ چاق نمی‌دونم که چه زمانی از روز باید غذا بخورم، چه مقدار باید بخورم، چه چیزی رو باید بخورم، و حالا قراره از طریق این برنامه رژیمی بهم آموزش بده که باید چطور رفتار کنم که لاغر بشم‌.

      نکته اصلی اینه که چه چیزی باعث میشه که رفتار من در مقابل مواد غذایی، انتخاب من از تنوع مواد غذایی، و زمان مصرف غذا در من تعیین بشه؟؟؟اینو چه چیزی در من تعیین می‌کنه؟؟مغز من داره این کارها رو انجام میده، مغز فرماندهی تمام سیستم بدن رو به عهده داره،حرکت‌هام، تنفسم، پلک زدنم، سلول سازی، گردش خون، همه چیز تحت فرمان مغز داره انجام می‌شه،پس باید بدونم رفتار غذایی من، اون میل درونی  که  بهش میگم اشتها،اونو هم مغز من داره تعیین می‌کنه.

      مثلاً خیلی وقت‌ها پیش اومده که با یک ماده غذایی مواجه شدم، تا چند ثانیه قبل هیچ برنامه‌ای، هیچ میل درونی و هیچ فکری درباره خوردنش نداشتم، و اصلاً توی فکر خوردنش هم نبودم، یه کسی میاد اونو به من تعارف میکنه و اصرار میکنه که بخورم و منم همون لحظه تصمیم میگیرم که اونو بخورم،این فرمان رو کی صادر می‌کنه؟؟مغز من صادر کرد،اگه خودم می‌خواستم این کارو بکنم خب قبلش اقدام می‌کردم برای خریدن و خوردنش، یا تهیه کردنش،اینکه در اون لحظه اقدام کردم به خوردن، به محض روبرو شدن با هر ماده غذایی، این فرمان خوردن رو مغزم صادر کرده،مثل فرمان بالا رفتن ضربان قلبم،مگه من تعیین می‌کنم که کِی ضربان قلبم بالا بره، کِی پایین بیاد؟؟از پله‌های خونه که بالا میرم، از کوه بالا میرم، یه مسیر سربالایی رو میرم و احساس می‌کنم که ضربان قلبم تندتر شده، این تصمیم رو مگه من گرفتم، مگه من به قلبم فرمان دادم که ضربانم رو بیشتر کنه، یا اینکه بهش گفتم من نیاز دارم به گردش خون بالاتر،؟؟این کارو مغز داره انجام میده،تنوع در تنفسم رو مغز داره انجام میده، پلک زدن رو مغز داره مدیریت می‌کنه، پس خوردنم رو هم مغز داره مدیریت می‌کنه،مغز مرکز فرماندهی جسم منِ

      حالا این مغز چطوره که در افراد متناسب داره جوری رفتار می‌کنه، جوری فرمان میده که نتیجه نهایی زندگیشون تناسب اندامه، 

      اما در من  داره جوری فرماندهی می‌کنه و دستور میده که نتیجه‌اش اضافه وزنه؟؟چطور میشه که یه مغز، در دو نفر، در دو انسان به این شکل متفاوت فرمان بده و دو نتیجه کاملاً متفاوت رو رقم بزنه،؟؟

      این تفاوتی که بین افراد چاق و متناسب هست فقط به خاطر تفاوت در فرمان‌های مغزشونه،این فرمان‌های مغزی داره به چه شکل عمل می‌کنه که باعث تفاوت نتیجه در بدن دو تا فرد می‌شه؟؟اولین و تاثیرگذارترین تفاوت مغز یک فرد متناسب و چاق اینه که مغز افراد چاق تحلیل می‌کنه رفتار فرد رو به یک نتیجه خاص،به چاقی.

      مثلاً اگه یه پیتزا خوردم، شیرینی، برنج، نون، کباب، آبگوشت، کله پاچه، یا هر چیزی رو که خوردم، و اونو توی ذهنم مرور کردم نتیجه این خوردن رو به چاقی،

      این یک فعالیت ذهنی مغزیه،یعنی یه بخشیش در ذهنه که من می‌تونم به هر چیزی فکر کنم،ذهن بی‌نهایته، بدون شکله،من در هر لحظه می‌تونم به هر چیزی فکر کنم،مثلاً همین الان می‌تونم به یه شرایط دیگه فکر کنم،می‌تونم به بودن توی یه شهر دیگه فکر کنم،می‌تونم به لاغر بودن فکر کنم،یا اینکه همیشه به چاق‌تر بودنم فکر کردم،این اتفاق فکر کردن در ذهن داره رخ میده، چون بی‌شکله،و فکر کردن به چاق‌تر شدن و نگرانی بابت چاق‌تر شدن که نکنه چاق بشم، نکنه چاق‌تر بشم، رو همه مون تجربه کردیم،و این فرایند فکری، این تصویرسازی، توی ذهن انجام می‌شه،حالا مغز چیکار می‌کنه؟؟این تصویرسازی که من در ذهنم انجام دادم رو به عنوان خواسته من، به عنوان آرزوی من، به عنوان علاقه من، تشخیص میده و فرمان‌ها رو جوری تغییر میده که نتیجه‌اش چیزی می‌شه که خودم می‌خوام.

      خیلی از افراد هم بودن که می‌گفتن تا چند سال قبل ما کاملاً متناسب بودیم، اما از یه روزی به بعد، به یه دلیل خاصی، حس چاقی در ما ایجاد شد، نگران شدیم که نکنه چاق بشیم،یه فردی یه حرفی بهمون زد، یه پزشکی یه حرفی بهمون زد، یه فکری در ما ایجاد شد که نکنه ازدواج کنم چاق بشم،و همش نگران چاق شدن بودیم و به نکنه چاق بشم فکر کردیم.و یواش یواش اینقدر این فکر تکرار شده در ذهنشون که مغز تصمیمات جدید می‌گیره و فرمان‌های جدید صادر می‌کنه  برای اینکه جسم اون فرد رو تغییر بده به وضعیت چاق.پس مغز من تحت تاثیر ذهن قرار می‌گیره برای صدور فرمان‌ها.و اولین کار و مهم‌ترین کاری که انجام میده پردازش اطلاعاتیه که خودم بهش دادم،مثلاً یه غذایی رو خوردم، اونو تبدیل  می‌کنم به وضعیت چاق توی ذهنم،بهش فکر می‌کنم،کاری که افراد متناسب هیچ وقت انجامش نمیدن،اگه از هر فرد متناسبی بپرسم این پیتزا رو خوردی چه احساسی داری،میگه لذت بردم، یا خوشمزه بود، یا نبود، یا پیتزای فلان جا بهتر بود،هیچ وقت نمیگه که من این پیتزا رو خوردم وای می‌ترسم نکنه چاق بشم،ولی من اگه خودم رو بررسی کنم می‌بینم که هر بار که خواستم پیتزا بخورم، اصلاً قبل از اینکه بخورم، موقع خوردن، بعد از خوردن، ترس از چاق‌تر شدن داشتم و مغزم این رویا رو به واقعیت تبدیل می‌کنه.پس این یه کاری هست که مغز انجام میده.

      دومین کاری که داره انجام میده دستوراتی هستن که بهم میده برای واکنش دادن نسبت به مواد غذایی.مثلاً اینکه من سیرم، بعد با یه جعبه شیرینی مواجه میشم، بدون اینکه تصمیم به خوردن داشته باشم، شروع می‌کنم چند تا از اون شیرینی رو خوردن،یا اینکه سیرم، به یه جایی وارد می‌شم، بوی غذا بهم می‌رسه، در کسری از ثانیه احساس گرسنگی می‌کنم و اقدام می‌کنم به خوردن.

      ولی افراد متناسب وقتی که با یک ماده غذایی، یا با یک شیرینی که بهشون تعارف کردن، اصلاً اقدام به خوردن نکردن، و خیلی راحت تونستن بگن من میل ندارم.حتی با اینکه بهشون هم اصرار کردن ولی اونا گفتن که نمی‌تونم بخورم،از گلوم پایین نمیره.این تفاوت فرمانیه که مغز فرد داره صادر می‌کنه و نتیجه‌اش هم که مشخصه.پس دومین کاری که مغز انجام میده، واکنشی رو در من ایجاد می‌کنه نسبت به مواد غذایی،نسبت به شرایطی که من در اون قرار می‌گیرم،نسبت به محیط پیرامونم،یک واکنشی رو نشون میده از خودش،  

      چطور نشون میده؟؟از کجا اطلاعاتش رو گرفته که واکنش نشون میده؟؟از هزاران جمله و نصیحت و حرف‌هایی که من در گذشته شنیدم، یک فرمول‌هایی رو در ذهنم ایجاد کرده.

      مثلاً پولش رو دادم چرا نخورم، می‌خورم. حالا این یه بار اشکالی نداره،دیگه بهم تعارف کردن،زشته تعارف کردن من دستش رو رد کنم، نه می‌خورم، حالا اینکه چیزی نیست، یه لقمه است،اینکه میوه آبه،و مغز هم از این‌ها استفاده می‌کنه برای فرمان دادن،بدون اینکه بتونم جلوی خودم رو بگیرم فرمان‌ها صادر می‌شه و منم عمل می‌کنم

      مثل خیلی موقع‌ها که تصمیم گرفتم نه دیگه من از امروز پرخوری نمی‌کنم،دیگه فلان چیز رو نمی‌خورم،دیگه رعایت می‌کنم کمتر بخورم،اما چند ساعت بعد، نیم ساعت بعد، با سفره غذا مواجه شدم و فراموش کردم که چه تصمیمی داشتم،حتی خیلی موقع‌ها هم در هنگام خوردن هم یادم بوده که چه تصمیمی گرفته بودم که دیگه پرخوری نکنم، کمتر غذا بخورم، اما نتونسته بودم جلوی خودمو بگیرم و همیشه بعد از خوردن به یاد تصمیماتم میفتادم و دچار عذاب وجدان می‌شدم،پس نمی‌تونم جلوی فرمان مغزی رو بگیرم،مثل اینکه بخوام بدووام، ولی نذارم ضربان قلبم بره بالا،یا اینکه بخوام فعالیتم رو بالا ببرم، بدون اینکه میزان تنفسم تغییر کنه،اصلاً نمیشه،این فرمان مغزیه، بدن اجراش می‌کنه، خوردن هم یه فرمان مغزیه، بدن اجراش می‌کنه،پس مغز من به دو شکل داره فرمان میده،یکی تحلیل اون چیزی که خوردم به اون چیزی که تصور کردم،مثلاً توی ذهنم تحلیل کردم خوردن پیتزا به چاقی،خوردن نوشابه به چاقی،خوردن هر چیزی به یه چیز دیگه،هر نگرشی رو مغز تبدیل می‌کنه به واقعیت، نه فقط به چاقی.حالا افراد چاق بیشترین تحلیل ذهنی مغزیشون روی چاقیه،

      پس برای لاغر شدن نیاز دارم به تغییر مغزم، و فرمان‌های مغزم،باید نگرشم در مورد مواد غذایی تغییر کنه، باید فرمول‌های ذهنیم درباره واکنش به مواد غذایی تغییر کنه،اونوقت خود به خود واکنش مغزی، و فرمان‌های مغزیم هم تغییر می‌کنه و جسمم هم تغییر می‌کنه و متناسب می‌شم.آموزش مغز یه پروسه مدت‌دار و یک فرایند زمان بر هست و تکرار شونده،هرگز نمیتونم مغز رو به واسطه یک برنامه رژیمی تغییر بدم،وقتی که دارم از یک برنامه رژیمی استفاده می‌کنم عملاً دارم در مقابل مغزم مقاومت می‌کنم و در واقع لباس جنگ پوشیدم،مثلاً مغزم فرمان میده بخور، منم میگم نه،من بر اساس این برنامه غذایی، فقط اینا رو می‌تونم بخورم،و توی روزهای اول هم  همیشه موفقم،اما از اونجایی که مغزم همیشه داره کار خودشو انجام میده و همیشه داره فرمان‌ها رو تکرار می‌کنه، در نهایت بر من غلبه می‌کنه، بر اراده من غلبه می‌کنه،که من تصمیم گرفته بودم بر اساس این موارد فقط زندگی کنم، یا اینجوری بخورم، این مقدار بخورم، این زمان بخورم،این یه تصمیمِ، این اراده منه،اما فرمان مغزی که تصمیم نیست، فرمان مغزی هر زمان که در اون شرایط قرار بگیرم، مغز من فرمان میده و چون همیشه داره اون کارو انجام میده، بالاخره بر من پیروز می‌شه.

      مثل اون زمان‌هایی که رژیم می‌گرفتم، روزای اول رو با اشتیاق ادامه می‌دادم، بعد چند روز که می‌گذشت یواش یواش فشار عصبی بهم می‌اومد،وقتی که مغزم فرمان بده و من نخوام عمل کنم، یک تداخل به وجود میاد بین مغز و عمل،بین فرمان مغزی و عملی که من انجام میدم،وقتی هم تداخل به وجود بیاد،فشار عصبی در من به وجود میاره و از اونجایی که مغز همیشه داره این کارو تکرار می‌کنه و مرکز درد هم در خود مغزه و دسترسی بهش داره، اینقدر می‌تونه درد رو اضافه کنه تا من دیگه  بگم نمی‌خوام و رژیم رو ولش کنم.

      پس با رژیم گرفتن، با دادن یک برنامه از بیرون به مغز، نمی‌تونم مغزم رو تغییر بدم که بیاد فرمان‌های متفاوت صادر کنه، و من در بلند مدت متناسب بشم.طریقه یادگیری و تغییر کردنش بر اساس شنیده‌ها و دیده‌هامه،نه بر اساس یک برنامه بیرونی.پس همونطور که مغزم رو برنامه‌ریزی کردم برای واکنش دادن به مواد غذایی برای تبدیل کردن اطلاعاتی که از خوردن می‌گیره به چاقی،الان هم باید مغزم رو برنامه‌ریزی کنم برای واکنش‌هایی که نتیجه‌اش تناسب اندام باشه.

      الان دارم با این مطالب آگاهی‌های جدیدی رو به مغزم میدم،اون موقع که باورم این بود که چاقی ژنتیکیه، چاقی به خاطر کم تحرکی منه، چاقی به خاطر کار پشت میزیه، چاقی به خاطر خواب زیاده،تا وقتی که اون عقاید رو داشتم خب نتیجه‌اش می‌شد چاقی و چاق‌تر شدن،اما الان که متوجه شدم که چاقی من به خاطر کم تحرکی نیست،خیلی از آدم‌ها رو پیدا می‌کنم که اونا هم تحرک خاصی ندارن ولی متناسبن،اونا هم کار پشت میزی دارن، ولی متناسبن،وقتی که اینا رو پیدا می‌کنم، متوجه می‌شم که نگرش من اشتباه بوده،وقتی هم که نگرش‌هام تغییر کنه، فرمان‌های مغزیم هم تغییر می‌کنه،تا وقتی که نگرشم اینه که مثلاً خوردن نون باعث چاقی میشه،هر بار که نون بخورم مغز من که نون رو تشخیص نمیده،از کجا متوجه میشه نونِ،از اون چیزی که من می‌بینم و بهش فکر می‌کنم که این نونه و نون باعث چاقی میشه.مغز هم این اطلاعات رو دریافت می‌کنه،

      وگرنه مغز من که نون رو از ماست تشخیص نمیده،اینو خودم دارم انجامش میدم،ولی چون نمی‌دونم،هر بار که نون مصرف می‌کنم،اونو توی ذهنم ربطش دادم به چاقی،و یک رویای چاقی رو در مغزم ساختم و تقویتش کردم،کاری که یه فرد متناسب اصلا انجام نمیده،حالا وقتی که اینو متوجه بشم و از آموزش‌ها استفاده کنم،یواش یواش موقع غذا خوردن این تحلیل‌ها رو دیگه انجام نمیدم و به مرور مغزم رویای چاقی رو کمرنگ و کمرنگ می‌کنه و دیگه فرمان‌هاش هم یواش یواش تغییر می‌کنه.

      این یک پروسه است،نمیشه با یک آمپول، با یک برنامه رژیمی، با یک قرص، مغز رو تغییر بدم،مثل آموزش زبانِ،من نمی‌تونم به کسی آمپول زبان انگلیسی رو بزنم و فردا اون مسلط بشه، پس این یک برنامه‌ریزی مغزیه،تغییر دادنش هم نیاز به آموزش داره،نیاز به زمان، تمرین و تکرار داره و با این آموزش‌ها به مرور نگرش مغزیم تغییر می‌کنه، واکنش‌هام، رفتارهام، انتظارم تغییر می‌کنه و  اون وقت جسمم هم تغییر می‌کنه،وقتی مغزم رو تحت آموزش لاغری قرار بدم، چه بخوام چه نخوام تغییر می‌کنم،فقط نیاز داره به استمرار، نیاز داره به تکرار کردن و دنبال کردن.

      به اندازه‌ای که مغزم لاغر بشه و انتظار لاغری در من ایجاد کنه من لاغر می‌شم.

       نه به اندازه‌ای که بدوو ام،

       یا رژیم بگیرم، 

      یا به خودم زجر بدم، 

      یا دارو بخورم،

       یا دمنوش بخورم،

       یا  یه چیزی به خودم بمالم،اینا تاثیری روی مغز نمی‌ذاره،چطور ممکنه مغزم  که چاقه و فرمان‌های چاقی صادر می‌کنه،  بخوام از طریق اعمال یک کِرِم تهیه شده از گیاه‌های استوایی بخوام لاغر بشم،یا مغزم رو بخوام تغییر بدم،یا یک دارو بخواد مغزم رو تغییر بده،اصلاً نمی‌شه،این یک آموزشه،

      بینهایت از شما سپاسگزارم استاد عزیزم💖💖💖🌺🌺

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار negarmalekzade2377@gmail.com
      1402/05/20 17:26
      مدت عضویت: 995 روز
      امتیاز کاربر: 3627 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,748 کلمه

      به نام خدای مهربان🌺

      گام ششم🦋

      اگه از هر انسانی بپرسیم که چطور باید لاغر شد، جوابش استفاده از برنامه رژیمی به همراه ورزش کردنه،این نگرش نشئت گرفته از یک دیدگاه و باور قوی دیگه‌ای هست که در ذهن افراد برای چاق شدن شکل گرفته و اون ارتباط بین چاقی و خوردن غذاست.ریشه بسیاری از دلایلی که نمی‌تونم لاغر بشم نگرش و فکرهایی هست که نسبت به کلمه رژیم لاغری دارم،قدم اول برای لاغر شدن اینه که بپذیرم، با استفاده از رژیم لاغری نمی‌تونم لاغر بشم و تا ابد لاغر بمونم،موقعی می‌تونم مطمئن بشم، به این نگرش باور دارم که هرگز برای لاغر شدن به فکر استفاده از رژیم لاغری نباشم،و مهمتر از اون باید به رفتار و عملکردم در زندگی روزمره توجه کنم و بررسی کنم که آیا برخوردی که با مواد غذایی دارم،  به صورت رفتارهای مرسوم در رژیم‌های غذایی هست یا نه،

      پس اگه می‌خوام شرایط جسم تازه‌ای برای خودم خلق کنم و زندگی جدیدی رو ادامه بدم، باید به هیچ وجه به دنبال امتحان کردن رژیم‌های لاغری مختلف نباشم،چون علاوه بر اینکه نتیجه‌ای برام نداره، بلکه باعث ناامیدی من برای لاغر شدن می‌شه.

      اگه باورم این باشه که تنها راه لاغر شدن رژیم گرفتنه و با این باور توی مسیر لاغری با ذهن حرکت کنم، لاغر نمیشم،

       چون این فرمول دیگه توی ذهنم ثبت شده و ذهن هم سعی می‌کنه منو هدایت کنه که باز رژیم لاغری بگیرم،و همیشه به شکل‌های مختلف منو با رژیم‌ها و پیشنهادهای مختلف رژیم گرفتن روبرو می‌کنه.

      هر بار با رژیم گرفتن، می‌خواستم  غذا خوردنم رو محدود کنم،با این کار، جنگی بین ذهنم داشتم که حالا بخورم از فردا دیگه نمی‌خورم،این جنگ و جدال باعث میشد که بالاخره ذهنم پیروز بشه و من شکست بخورم و هر بار هم بیشتر ناامید بشم،و این باعث میشد توی تصمیم گیری‌ها سست بشم و به خودم ثابت میشد که من ضعیفم، انسانی‌ام که دائماً توی تصمیمات شکست می‌خوره و باعث می‌شد که دیگه اراده و شروعی برای تغییر جدید نداشته باشم،وقتی که فشار رژیم لاغری رو از روی ذهنم بردارم، به طور ناخودآگاه با لذت غذا می‌خورم،حرص و ولعم و ترسم نسبت به خوردن کمتر می‌شه،تمایلم به مصرف غذا در من به اندازه نیاز بدنم میشه،

      چاقی من به خاطر خوردن غذا نیست، بلکه به خاطر عادت‌ها و رفتارهای غذایی اشتباه منه،باور ترس از خوردن باید متزلزل بشه و ریشه‌هاش قطع بشه.

      در طی سال‌ها ذهنم به اشتباه آموزش دیده که غذاها چاق می‌کنن،بهم گفتن نخور، یا چی بخور، یا چی نخور، تموم این محرومیت‌های غذایی توی رژیم‌ها، برای سلامتی و کاهش وزن توی ذهنم ترس از مواد غذایی رو به وجود آورده،طوری که الان شیرینی‌جات، سرخ کردنی‌ها و تموم کربوهیدرات‌ها رو غذاهایی می‌دونم که قدرت چاق کنندگی دارن،ولی باید بدونم که مواد غذایی نعمت خدا هستن برای نیاز بدنم،و این منم که قدرت رو به غذاها دادم، 

       خیلی از افراد متناسب هستن که هر طور و هر مقدار که بخوان می‌خورن،پس تفاوت در نگرش و فرمولهای ذهنی من با افراد متناسبه،

      اولین قدم اینه که با ترس غذا نخورم، از غذاها نترسم،

      شناسایی پیغام سیری:ذهن افراد چاق این پیغام رو دریافت نمی‌کنن مگر بعد از فشار و درد در ناحیه شکم،پیغام بدن از دو طریق شکل می‌گیره، احساس درونی،مثل ناراحتی، شادی، دلتنگی، که اگه ادامه‌دار بشه در بدن واکنش میده.مثل گریه کردن،و دیگری از طریق عصب‌ها،وقتی دستمون با چاقو می‌بره درد رو تجربه می‌کنیم،احساس گرسنگی هم اگه ادامه‌دار بشه و غذا نخوریم، تبدیل به واکنش‌هایی توی بدنمون میشه،مثل صدای قار و غور شکم، یا مورمور شدن بدن، یا لرزش بدن و ضعف و سستی.اگه نقطه سیری درک و احساس نشه تبدیل میشه به تهوع و شکم درد و ناراحتی بعد از اون.گرسنگی و سیری نباید از عوامل بیرونی پاسخ داده بشه، بلکه با احساس درونی باید درک بشه،برای درک احساس گرسنگی و نقطه سیری باید توجه به احساسم داشته باشم، و تمرکز و توجه کنم تا به صورت اتوماتیک ذهنم یاد بگیره و دستور به مغز بده که به طور ناخودآگاه دست از غذا بکشم.

      هر مشکلی که افراد چاق برای کاهش وزن دارن، به خاطر این کلمه ویرانگر رژیم هستش، که حتی تلفظ اون هم به ما احساس خوبی نمیده،چون بارها در جنگ این کلمه قرار گرفتیم و اکثر موقع‌ها هم شکست خوردیم.

      بارها تصمیم گرفتیم رژیم بگیریم، با سختی و رنج خودمون رو محروم کردیم، محدود کردیم از غذاها،غذاهای خاصی با اندازه معینی خوردیم، ولی همیشه توی ذهنمون غوغا بود که حالا برو بخور، این مقدار کمه، یکم بیشتر بردار، امروز رژیم رو ول کن، این غذا حیفه، حالا یکم بیشتر بخور فردا جبران می‌کنی، و هزار جور فکر و خیال میومد که ما رژیم رو می‌شکستیم و تجربه تلخی از شکستن رژیم داریم،

      برای همین رژیم گرفتن تاثیر خیلی بدی روی ما گذاشته و باید سعی کنیم به لاغری بدون رژیم دست پیدا کنیم،چون به محض اینکه کلمه رژیم بیاد وسط، خود به خود احساس شکست در ما ایجاد می‌شه،احساس مواجه شدن با یک دیوار بلند، یک مانع، یک حریف قَدَر که می‌خواد بازم ما رو شکست بده.

      وقتی که فشار رژیم رو از روی ذهنم بردارم و ذهن اداره امور رو به دست بگیره، ناخودآگاه گرایشم به خوردن کمتر میشه،و این کمتر شدن غذا به خاطر ذوق و شوق و احساس خوب داشتن منه،نه به خاطر رژیم،چون توی تمام این مراحل احساس خوب و شادی در من وجود داشت.

      چاقی به خاطر عادت‌ها و رفتارهای اشتباه غذایی من بوده که منو به این شکل درآورده،و من باید این عادت‌ها رو تغییر بدم.تا قبل از این دوره می‌خواستم از طریق کنترل و ایجاد محدودیت برای خودم، مصرف غذام رو کاهش بدم و همیشه هم ناموفق بودم،ولی توی این دوره اول ذهنم به آرامش برای مصرف مواد غذایی دست پیدا می‌کنه و بعد چون از خوردن لذت  میبره مقدار مصرف رو کمتر می‌کنه،و این با رژیم گرفتن تفاوت داره.و اصلاً روی این موضوع حساس نباشم که چون من الان باید کمتر بخورم، یا شاید من دارم کمتر می‌خورم،پس دارم رژیم می‌گیرم.

      ما هیچ کدوممون یادمون نمیاد که چطور و از چه زمانی تصمیم گرفتیم چاق بشیم، و چه کارهایی رو انجام دادیم که الان چاق شدیم،پس لاغری هم باید به همین شکل باشه،من نباید تصمیم بگیرم که غذای خودم رو کم کنم،باید ذهن این تصمیم رو بگیره و در این صورتِ که تغییرات در من موندگار میشه.

      خوردن منو چاق نمی‌کنه،اشتباه خوردن منو چاق می‌کنه،غذا برای من و افراد متناسب یه جور عمل می‌کنه و اینکه چرا در من تاثیر چاق کنندگی داره و در اون‌ها نه،به خاطر فرمول‌ها و نگرشِ اشتباهیه که در ذهنم هست.

      خیلی اهمیت داره که بر ترس از خوردن غلبه کنم،غلبه بر این ترس، یعنی رهایی از چاق شدن،یعنی اعتماد کردن به بدنم،احترام گذاشتن به ذهن خودم، و تشکر کردن از نعمت‌های خدا.

      اگه ترس از خوردن داشته باشم اصلاً مقدارش مهم نیست، هر مقداری که بخورم تاثیر منفی می‌ذاره.

      پیغام‌های بدن به دو شکل به ما منتقل می‌شن،یکی از طریق احساس و دیگری از طریق اعصاب،وقتی که خوشحالیم توی بدنمون انرژی خاصی رو احساس می‌کنیم،وقتی هم ناراحتیم در بدنمون احساس خستگی و بی‌حالی می‌کنیم،وقتی که دلتنگ میشیم، یک احساس علاقه در ما برای دیدن اون فرد شکل می‌گیره،در تمام این موارد ما یک احساسی رو درک می‌کنیم که کاملاً درونیه و واکنشی روی بدن ما نداره،ولی وقتی که پامون جایی میخوره، دردی رو در بدن تجربه می‌کنیم، و این از نوع تحریک عصبی صورت می‌گیره،همه احساسات در مرحله اول، فقط یک درک کاملاً درونی ان،ولی اگه ادامه پیدا کنن، به شکل یک واکنش در بدن نمایان میشن،مثلاً ما اگه خیلی احساس تنهایی داشته باشیم، جایی از بدنمون درد نمی‌گیره،ولی اگه ادامه پیدا کنه، ممکنه گریه کنیم، و این تبدیل احساس به واکنش در بدنه،اگه خیلی هم خوشحال باشیم، بازم ممکنه گریه کنیم و این طبیعیه،ما اگه احساس گرسنگی کنیم و چیزی نخوریم این احساس تبدیل میشه به ضعف و بعد سستی در بدن،و ما وقتی احساس سیری رو درک نکنیم تبدیل می‌شه به احساس تهوع و بعد فشار در شکم و ناراحتی‌هایی که بعدش به وجود میاد.

      پس احساس سیری یک درک درونیه که باید با تکرار و تمرین و توجه کردن بهش، کاری کنیم که بدنمون دیگه خود به خود استپ کنه و نخوره،تشخیص احساس سیری و گرسنگی رو نباید بر اساس عوامل بیرونی تنظیم کنم، وگرنه مشکل ساز میشه.برای اینکه احساس گرسنگی رو تجربه کنم و اونو شناسایی کنم،سعی کنیم تا وقتی واقعاً گرسنم نشده چیزی نخورم،یعنی اجازه بدم احساس گرسنگی در من یه مقدار پیشرفت کنه و به حالت واکنش بدنی تبدیل بشه،مثلاً در شکم سر و صدا ایجاد بشه، یا هر حالت مشابهی که واقعاً نشون بده بدنم نیاز به مصرف غذا داره.

      افرادی که اضافه وزن دارن، معمولاً احساس گرسنگی رو درک و تجربه نمی‌کنن،چون طبق عادت دارن غذا می‌خورن،و چون زمان‌های خوردن اونا نزدیک به هم هست،قبل از اینکه حس گرسنگی در اونا ایجاد بشه اونا یه چیزی می‌خورن و عملاً هیچ وقت احساس گرسنگی رو درک نمی‌کنن،و اونایی هم که میگن من احساس ضعف دارم و می‌خورم،اینا بیشتر احساس ضعف ذهنیه،واقعی نیست،یک تصورِ،یک عادتِ،پس سعی کنم که به خودم اجازه بدم که احساس گرسنگی رو تجربه کنم،یعنی حس کنم این گرسنگی در من ایجاد شده، و واقعاً در بدنم یک واکنشی به وجود بیاد،اون وقت می‌فهمم که گرسنه‌ام و اقدام به خوردن کنم،برای درک پیغام سیری هر وقت اون احساس، اون واکنش گرسنگی برطرف شد دیگه خوردن رو ادامه ندم،مثلاً اگه بعد از احساس گرسنگی در شکم خودم سر و صدایی رو شنیدم، یا درک کردم، به اندازه‌ای غذا مصرف کنم که اون سر و صدا برطرف بشه،اون حالت برطرف بشه، و دیگه نخورم.

      پس نیاز نیست که لقمه‌های خودم رو بشمارم،و یاد بگیرم که بدون توجه به مقدار غذا خوردن، این تجربه سیری رو درک کنم.

      پس دیگه لقمه‌ هام  رو نشمارم، وزن نکنم، بررسی نکنم، که آیا به اندازه خوردم، بیشتر خوردم، باید اضافه‌تر بخورم،این استرس‌ها می‌تونه نتایج بدی رو برام به همراه داشته باشه،سعی کنم از طریق احساس خودم پیش برم و این موضوع رو کنترل کنم،احساسم بهترین میزان می‌تونه برام باشه.

      پس اگه غذا خوردم و بعد از خوردن احساس خوبی نداشتم، اصلاً به خودم سخت نگیرم و ناراحت نباشم،بلکه تصمیم بگیرم که دفعه بعد، طوری رفتار کنم که احساس خوبی داشته باشم، و برنامم این باشه که همیشه از خوردن احساس خوبی رو تجربه کنم،و اگه بعد از خوردن هر غذایی، احساس خوب داشتم، اصلاً نگران نباشم و به نجواهای ذهنم هم کار نداشته باشم، بهشون اهمیت ندم، اگه ذهنم گفت نه تو زیاد خوردی، تو پیغام سیری رو دریافت نکردی، اصلاً اهمیت ندم،اون احساس اولیه خیلی مهمه،احساسم باید بهترین راهنمای من باشه، بهترین هدایتگر من باشه برای لاغر شدن.

      پس سعی کنم ترس از خوردن رو از بین ببرم و با لذت غذا بخورم،و وقتی که الگوی ناخودآگاهم تغییر کرد، و خود به خود رفتار غذاییم تغییر کرد، برای این تغییر احترام قائل باشم و اون مقداری رو که مصرف میکنم بدون ترس باشه،

      سپاسگزارم از شما استاد عزیز💖🌾🪴

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم