کنترل ذهن یکی از مهارتهاییست که باید برای رسیدن به هر هدفی یاد بگیریم.
کلا برای رسیدن به هر هدفی ۴ مرحله را باید بتوانیم انجام دهیم :
این ۴ مرحله در رسیدن ما به هر شرایطی بهمون کمک می کنه و تضمین رسیدن ما به آرزوهامون هست .
هدف ما : خوشبختی
مرحله اول : به مسیرمان شک نداشته باشیم . آیه قرآن (لاریب فیه هدی للمتقین )
یکی از مهمترین قدم ها و مهارتهایی که باید کسب کنیم اینه که شک در موضوع نداشته باشیم .
شک نداشته باشیم که به هدف میرسیم .
همیشه باید ( میرسم ) در ذهن باشه .
مرحله دوم : آموزش ذهن ، تنظیم ذهن ، فرمولسازی ذهن . باید ذهن را با چیزی که میخواهیم به آن برسیم پر کنیم . با اطلاعاتی که میخواهیم به آن برسیم .
مرحله ی سوم : کنترل ذهن در زندگی با خاموش کردن نجواهای ذهنی یا کم کردن آنها .
مرحله ی چهارم : اطمینان کردن به نیروی درونی که مارو هدایت می کنه . نیرویی به عنوان خداوند در درون من هست که مرا هدایت می کند و او مرا به سمتی که باید می کشاند .
استاد قلب من برای شما خوشحاله .
شما در انتظار معارف بیکرانی هستید که داره به قلبتون وارد میشه .
ما هم منتظر الهاماتی که به شما میشه هستیم و مطمئنم الهاماتی که از این به بعد به شما وارد میشه خیلی ناب و عالی هستند .
خداوند دائما داره با شما صحبت می کند و شاید نجواهای ذهنیتون هم در این زمان بیشتر بشه ولی خداوند وجود شما از نجواهای ذهنتون قویتره . ممنون که مثل همیشه ما رو از خدای وجودتون بهره مند می کنید .
ما هم منتظر شنیدن ندای الهی از وجود شما هستیم .
میدونم قلبم شاده . من از این تضاد دارم به وضوح میرسم . با شما احساس یگانگی می کنم و انتخاب مادر شما رو برای شما سرشار از برکت میبینم .
روح مادر شما این انتخاب رو کرد که بازم به شما کمک کنه که به تکامل بیشتری برسید و دقیقا این انتخاب هم به نفع خودش و هم به نفع شما هست .
اصلا نمیتونم بگم بهتون تسلیت میگم چون با کنترل ذهن دل شما رو سرشار از نور الهی میبینم و میبینم چطور خداوند از زبان شما با ما صحبت می کنه .
چطور خداوند نوید زندگی مجدد رو داره میده . نوید انتخاب بهترین باورها . نوید انتخاب باورهای زنده کننده که با اونها می تونیم با کنترل ذهن این تضاد رو تبدیل به فرصتی کنیم که از اون زندگی بیرون بکشیم .
مادر شما هر وقت که بخواد قادره به این دنیا برگرده و هر وقت اعلام آمادگی کنه قطعا خدای وجودش به ندای او لبیک میگه و دوباره خلق و افرینش جاری میشه . حتی شاید این بار به صورت مرد خودش رو بیافرینه شاید هم دوباره به صورت زن . اما کاملا آزاد است و خداوند آنچه را میخواهد که ما میخواهیم .
در ضمن شما الان بهتر میتونید با مادرتون هم فرکانس بشید و صدای ایشون رو در فکرتون بشنوید . چون ما وقتی که در جسم هستیم ذهن ما نمیزاره فرکانس روح هم رو دریافت کنیم در حالیکه قلبمون اون فرکانس رو دریافت می کنه و خیلی وقتها دیدید که مادرا به حال فرزندانشون آگاه هستند .
مادر شما داره با شما صحبت می کنه و اگه خوب گوش کنید صدای ایشون رو میشنوید که خیلی شاده و راحته و داره لذت میبره و از انتخابی که کرده راضیه .
او نمیخواد شمارو ناراحت کنه چون ایشون با انتخابش به شما کمک میکنه تا بازم به تکامل بیشتری برسید و ایشون دوست دارن شما مثل همیشه شاد باشید و از این تضاد نهایت استفاده رو ببرید .
براتون بهترین ها رو آرزو دارم استاد .
ایمان دارم این واکنش شما بهترین واکنشی بود که نسبت به بهشتی شدن مادرتون داشتید و این هم قطعا یکی از خوشبختیهاییست که شما انتخابش کردید.
چون همه ی مردم در این مواقع راه دیگری رو انتخاب می کنند که اونها رو سالها در غم و اندوه نگه میداره ولی شما با انتخاب بهترین راه و ایمان به این راه و شک نکردن به اون و آموزش ذهنتون و کنترل نجوای ذهنی و هدایت الهی خوشبختی و سعادتمندی رو برای خودتون انتخاب کردید و خدا می دونه چه الهاماتی از این مسیر زیبا قراره به وجود شما سرازیر بشه که حال خوبتون رو خوبتر کنه .
ان الله مع الصابرین .
منتظر خبرهای خوب از طرف شما هستیم و در این راه صبر می کنیم .
در پناه خدا شاد باشید و در مسیر خوشبختی و سعادتمندی .
خلاصه ای از نوشته خانم سادات در بخش نظرات:
نوشته خانم شادی در بخش نظرات:
سلام خدمت استاد بزرگوار
خدا رو هزاران بار شکر میکنم که در مسیری قرار گرفتم که استادی چون شما دارم، که گویی تازه دارم زندگی میکنم و معنای واقعی زندگی وزندگی کردن در این جهان رو میفهمم.
از خداوند طلب صبری جمیل برای خانواده محترمتان دارم.
و هر لحظه هزاران بار شما رو تحسین میکنم ….
اینهمه کنترل ذهن رو این تفکر ونگرش زیبا و عالی رو ……
شما با این کنترل ذهن ازدل یک تضاد بزرگ دنیایی تونستید به درجات بالاتری دست پیدا کنید و خدا میدونه که در این مسیر چه آگاهی های نابی رو تجربه میکنید
و به خودم تبریک میگم که دریک مرحله ای از زندگیم بودن دریک همچنین فضایی و دریافت یک همچین آگاهی های نابی رو دارم تجربه میکنم.
استاد وقتی داشتید درباره کنترل ذهن توضیح میدادید انگار که خاطرات من مثل یک فیلم برایم مرور شد ،من هم پارسال همین موقع ها بود که برادرم مسافر بهشت شد …..
دقیقاً تو اون روز ها دو شخصیت رو در خودم میدیدم ،هر وقت واکنشی نشون میدادم واشکی میریختم یا بی قرار میشد با ذهنم بود و هر وقت میخواستم بر خلاف نجواهای ذهنی ام برای خودم منطقی اش کنم با قلبم بود و خوشبختانه با وجود اینکه من بسیااار بسیار وابسته به خانواده و عاطفی و احساسی بودم تونستم با کنترل ذهن به ندای قلبم توجه کنم و هیچ وقت اون روز و اون لحظه رو فراموش نمی کنم که وقتی به خدا گفتم آخه چراااا ؟؟؟
اون حس آرامش بخش به من گفت چون این به صلاح هر دوی شما بود ….(یعنی من وبردارم)
باوجود اینکه بشدت دلتنگ برادری بودم که داشت تمام تلاشش رو میکرد که برای خواهرها و برادر ش پدری کنه ،اما همون لحظه با اون حس ،با اون ندا ،با تمام وجود درک کردم که صلاح من واو در این بود …..
باز گفتم خدایا پس دلتنگیم چی میشه ؟؟؟
اینبار هم به وضوح به من گفته شد تو قرار نبود به بنده های من وابسته بشی ….اینها نجواهایی بود که تو اون روزها به اندازه یک ساااال من رو جلو انداخت و آرامش پیدا کردم …
انگار بزرگ شدم ،انگار که اوج گرفتم،حسش خیلی زیبا بود
اونروزها حس کردم ،دیگه نیازم از همه اطرافیانم به یکباره بریده شد،خودم هم گاهی متعجب میشدم….
من از شما یادگرفتم که باید بپذیریم وبرای خودم منطقی کنم تا بتونم الهامات رو درک کنم ….
وهدایت من به این سایت و آگاهی هاش رو با اتفاقاتی که بعداً برام افتاد همه و همه رو مثل یک پازل زیبا میدونم که خداوند برای زندگی من طراحی کرده بود……
البته زمانی که مدار من تغییر کرده بود و نگرش وافکار من تا حدودی عوض شده بود ،به همین خاطر به این مسیر زیبا هدایت شدم.
با اینکه من پارسال هنوز مدارم و آگاهی هایم پایین تر از امسال بود و به اشتباه این ها رو برای خانواده ی ناآرامم گفتم …..
و اونها متعجب از گفتار و رفتار ونگرش من شده بودند….
۲۶سال پیش که پدرم و ۱۱ماه بعدش یکی از برادرهای من مسافر بهشت شدند من تا اوج افسردگی پیش رفتم و حدوداً تا ده سال بعد با یادشون اشک میریختم ورنج میکشیدم….
اما این بار خیییلی خیلی سریعتر از اون چیزی که فکرش رو میکردم آروم شدم و حتی این آرامش من کمک قابل توجهی به اعضای خانواده ام کرد ،که اونها هم خیلی زودتر آروم شدن….
این حالت رو در خودم نه تنها خودم به وضوح درکش کردم، بلکه اکثر اطرافیانم هم متوجه شده بودند اون کسی که قبلاً چقدر بی قراری هاشو دیده بودند حالا آروم بود…
همه اینها رو اول از خدا وبعد از شما استاد بزرگوار و فهیمم
سپاسگذارم که اینقدررر من تغییر کردم اینقدر درک و آگاهیم بالا رفت و ارتباطم با خدا قوی شد و کلام خدا رو درک کردم.
که تونستم از این آزمون بزرگ و البته بسیااار سخت با کنترل ذهن سربلند بیرون بیام و صبور باشم وخداوند با صابرین است….
آیه ای که اونروز ها باعث شد تا من اون شرایط رو بهتر بپذیرم …
آیه ۱۵۵ سوره بقره : «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ؛ و قطعا شما را به چیزى از [قبیل] ترس و گرسنگى و کاهشى در اموال و جانها و محصولات مى آزماییم» منظور صبر و استقامت بر این مصائب است چرا که در انتهای آیه میفرماید «وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ؛ به صابران بشارت بده»
اینجا یادگرفتم که زندگی همین روزهاییست که میگذرد پس باید تجربه کنم زیباییها را و تا عزیزانم کنارم هستند بتوانم با مهر ورزیدن به آنها تجربه های زیبایی را در دنیا داشته باشم و اجازه بدم که روحم نهایت لذت رو از رسیدن به اون حس های خوب ببره…
مثل خاله کوکب عزیز ومهربون شما
مثل مادر مهربان وصبور شما
مثل عمو محسن مهربان و دلسوز شما
مثل پدرم که بعد از ۲۶ سال هنوز مهر و محبتش در تمام فامیل ودوستان و همسایه ها زبانزده….
مثل برادرهای نازنینم که یکپارچه عشق بودند برای خانواده ودوستانشان…..
و من روزی از خدای صابرین طلب صبر کردم، صبری جمیل…. برای خودم و بلند شدم و زندگی را از سر گرفتم
و خداوند استادم را که دستی از دستانش بود در مسیر زیبای زندگی من قرار داد تا اینگونه چشمان مرا باز کند به حقایق و قلبم را وسعت ببخشد
و آرامش را مهمان قلبم کند ….
و بی شک همه آنها زنده هستند و زندگیشان ادامه دارد و این زمانی به من بیشتر ثابت شد که چند سالی از فوت پدرم گذشته بود و دایی پدرم فوت شدند شبی که خبر دارشدیم ،همون شب پدرم رو خواب دیدم که درب یک حیاط قدیمی را آب پاشی میکرد وعصا وصندلی دایی اش هم کنارش بود و به من گفت از صبح دارم آب و جارو میکنم برای آمدن دایی ام و مطمئن شدم که زندگی درآن دنیای ابدی ادامه دارد….
استاد بابت این لایو بسیار آموزنده و پر از درس سپاسگزارم.
وبراتون بهترین هارو آرزو دارم 🙏🏻
خدا رو شکر میکنم که با کمک آموزش های عالی و بی نقص وبی نظیر شما تضاد های زندگیم رو یکی یکی برای خودم منطقی میکنم و سبکبال و به دور از باورهای گذشته
انشالا… کوله بارم رو غنی از زیباییها و خوبیها میکنم.
Rating 4.71 from 24 votes
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
سلام برخدایی که جان ما دست اوست هرلحظه وهرزمان اراده کند د ما پیش اوهستیم امید دارم ان زمان بنده واقعی ودرستش باشیم انشالله
سلام بر استاد وهمه عزیزان
من با گذشت ۳ روزمننتواستم این فایل رو کامل بینم برام یی سوال بزرگ تو ذهنم پیش امد چرا حتما یی علتی داره که برای اولین بارمن یی فایل رو۳ رورطول کشیده که موفق به دیدن کامل نشم
شب گذشته وفتی این فایل بادقت نکاه کردم وگوش دادم متوجه شدم که من داشتم خودم رو دربرخوردبااین مثله با شما مقایسه میکردم
وفتیمن تو ۳ مرحله ازدست دادن رو باچشم جانوذهنم درک کردم چنان دچاربحران روحی شدم که حدود چند سالی زمان ازمن گرفت تا کمی به زندگی برگردن
حتی این مثله توفوت مادرشوهرم هم داشتم چون برام فردی عزیز بود بقدری حال تواون زمان هم بد بود که اقوام همسرم به من میگفتن عد
عر وس به این شکل که برای مادرشوهر اشک بریزا ندیدن
من چون فردی احساسی هستم به کسانی که دراطراف هستن 9عشق میورزم پس وفتی کسی رو به ابن شدت دوست داریدرو از دست میدی بحران عجبی ادم درگیرمیکنه
کلی وفتی سما رو تو اون بحران درنظر گرفتم اول یی جواب ایشون مردهست وتونسته خودش کنترل کنه
دوم براه ادم که وظایفی رو داره اگه اون درست کامل توزمان خودش انجام بده تواون بحران عمل کردش بهترخواهد بود
بازم نه چون خواهر همبن کاررو به شکل کامل انجام داد اون به شکل من رفتارکرد پس دلیل این نیست تازه چون تومحیط زندگی با پدرومادربود حال اون ازما دوتا خواهربدتر بود
پس علت رو با دقت بررسی گردم همه کنارهم گذاشتم فهمیدم چون شما روی ذهنتون کارکردید توشرایط که قرارگرفت درست ترین رفتار رو انجام داد
من وفتی حج واجب رفتم با یی خانمی که اون پدرش رو از دست داده بوداون تواون زمان گفت که برادرش چطور توفوت پدرش همه رو به شکل کامل درست مدیرت گرده که حال اطرافیان رو به بهترشدن تشویق کرده بجای اندوه فراوان گریه های بی امان اون خانواده با خواندن قران وداشتن هم دیگر درکنار هم این برهان به شگل درستی ازش عبور کردن تومکه من به خودم گفتمچه فردی بوده که توانسته هم خودش وهم اطرافیان رو مدیرایت کنه تاره اون خانمگفت که برادرشهم یی سال بعد پدرش به رحمت خدا رفنه من تازه امروزمتوجه شدم
که اون اقای خیلی با افکارش وذهنش گاره کرده بود که توبحران تواسته خودش رو هم کنترل کنه تازه دیگران رو نیز تشویق کرده تاواونم هم بتوانن به شکل خوب عمل کنن
امروزمتوجه شدم همه برخور شما ناشی ازاگاهی درستی هست که به خودتون دادید اگه این اگاهی درست رو به خودتون نداده بودید عکس العمل شما هم مثل دیگران حتما بود پس اموخنهای شما تواون مسیر هم جواب داده
خدا همه رفتکان دیارباقی رو قرین رحمت خق خودش قرار بده ازجمله اقوام شما رو چون انها که درست رفتارکردن نیاز به افراد زنده ندارن که چیری براشون ازاین دنیا بفرست چون خودش با خودشون هدیه رو پیش از خودش فرستادن کسانی هم هستن که کاره درست توزمان خودش اگه کم انجام داده باشن نیازدارن که ما با دادن خیران وفرستادن دعال نماز روزه اون کم گذشته این افرادروشاید کمی جبران کنیم ولی من به خودم میگم فزاندان من نیاید کارهایی رو که باید انجام میدادم انجام بدن اون کارم من بوده نباید بعد از رفتم تازه منتظر اونها باشم که بجای من انجام بدن
اگه اونه هم برامکاری روانجام بدن تودیدپن محبت کردن نه وظیفه
مااانسانها اگه توحیاط خاکی که خدا به ما می بخشه درست کامل کارهایی مربوط به خودمون انجام بدم دبگه نبابد ازبقیه انتظاژحبران داشته باشیم ما کاره درست انجام دادیم دیگران وظیفه جبران کردن ندارن اگه اونه هم ازما بادگیری داشنه باشن به وفت خودشون اونها هم محبت رو ددست کامل انجام مبدن نه به شکل وظیفه چون اون یی کاره اجباری هست اردیدمن نه محبت
امروزجمعه هست خدا همه بهشتبان رو فرین رحمت خودش قرارداده که دربهشت هست فقط رحمت شامل حال دیران که منتظرهستن باشه انشالله
خدا پشت وپناهتون یا حق حق نگه دارتون