0

رویایی که به واقعیت تبدیل شد

رویای لاغری
اندازه متن

۴ بهمن ۱۳۹۳ در سن ۳۲ سالگی از طریق یکی از دوستانم با مباحث قانون جذب، قدرت ذهن و نقش خداوند در زندگی آشنا شدم.

آن روزها انگیزه من برای دنبال کردن این مباحث رهایی از شرایط سخت مالی بود.

در جنبه های مختلف زندگی با مسائل و مشکلات زیادی مواجه بودم اما بدهکاری و نداشتن درآمد کافی بیشترین انگیزه من برای علاقمندی به مباحث قانون جذب و تغییر زندگی بود.

در سن ۲۰ سالگی ازدواج کرده بودم و از همان موقع مشغول کار شدم تا بتوانم زندگی مستقل و خوبی داشته باشم اما پس از ۱۲ سال تلاش و فعالیت در ۴ شغل مختلف در سال ۱۳۹۳ با بدهی بیش از ۵۰ میلیون تومان و انبوهی از مشکلات وارد سی و دومین سال زندگی ام شده بودم.

اواخر آن سال با قانون جذب و قدرت ذهن آشنا شدم و اولین و شاید تنها خواسته من تغییر شرایط مالی بود به شکلی که بتوانم بدهکاری ها را پرداخت کرده و درآمد مناسب برای گذران زندگی به شکل ساده را داشته باشم.

در مباحث قانون جذب تمرینی وجود داشت که باید ۱۰۷ آرزوی خود را می نوشتم.

اولین آرزوی من پرداخت بدهی ها بود. دومین آروزی من افزایش درآمد و سومین آرزوی من داشتن خانه ای کوچک تا بعد از سالها ازدواج و داشتن دو بچه بتوانم مستقل زندگی کنم.

تمام آرزوهای من کمتر از ۱۰ آرزو شد و جالب اینکه با اینکه سالها برای لاغر شدن تلاش کرده بودم اما لاغر شدن را جزء آرزوهای خودم ننوشته بودم.

روزهای بعد تلاش کردم تعداد آرزوهای بیشتری را به لیست تمرینی اضافه کنم و هر روز تعدادی آروز که به نظرم رسیدن به آنها از محال هم گذشته بود را اضافه می کردم و جالب تر اینکه باز هم لاغر شدن را به لیست آرزوهایم اضافه نکرده بودم.

در سال ۱۳۹۳ وزن من حدود ۱۳۵ کیلوگرم بود و با اینکه سالها برای لاغر شدن تلاش کرده بودم و از چاق بودنم به شدت متنفر بودم اما لاغر شدن جزء آرزوهای من نبود.

بعدها به این موضوع فکر کردم که چرا من با اینکه خیلی دوست داشتم لاغر شوم و اتفاقا به دلیل مشکل قلبی که برای من بوجود آمده بود خیلی ضروری بود که لاغر شدم هرگز لاغر شدن را در لیست آرزوهای خودم ننوشته بودم؟

من هرگز فکر نمی کردم که می شود لاغر شد.

به نظر من هیچ احتمالی برای لاغر شدن وجود نداشت والا بعنوان آرزوی دست نیافتنی هم که شده باید در لیست آرزوهایم لاغر شدن را هم می نوشتم.

تلاش من برای لاغر شدن از دوران راهنمایی که به مدرسه غیرانتفاعی رفتم شروع شد. مدرسه ما برنامه های ورزشی و تفریحی متنوعی داشت و من آنجا بود که متوجه شدم به خاطر چاق بودنم قادر به فعالیت کردن مانند دیگر دوستانم نیستم و معلم ورزش به من پیشنهاد کرد که رژیم بگیرم تا بتوانم مثل بقیه بچه ها بازی کنم.

سالها برای لاغر شدن از رژیم های مختلف استفاده کرده بودم، چندین بار هم سعی کرده بودم از طریق ورزش کردن و یا پیاده روی لاغر شوم اما هربار فقط مقداری از وزن و سایز من کم می شد که بعد از رها کردن ورزش و رژیم دوباره چاق می شدم.

استفاده از داروهای عطاری و همچنین تهیه وسایل ورزشی خانگی هم کمکی به لاغری من نکرد و از این رو من به این عقیده رسیده بودم که راهی برای لاغر شدن وجود ندارد چون اگر راهی بود من حتما با این پشتکار و تلاش از آن طریق می توانستم لاغر شدم.

در سال های اول تلاش کردنم برای لاغر شدن وقتی به دلایل مختلف قادر به ادامه برنامه رژیمی یا ورزشی نبودم خودم را سرزنش می کردم که عرضه لاغر شدن ندارم اما پس از چند سال تلاش های مکرر عقیده داشتم راهی برای لاغر شدن وجود ندارد چون از تلاش و پشتکار خودم اطمینان داشتم.

چند ماه به صورت شبانه روزی مشغول مطالعه و تحقیق درباره قانون جذب، قدرت ذهن و پیدا کردن راهی برای موفقیت و تغییر زندگی بودم و از این کار لذت می بردم اما مشکلی که با آن مواجه شدم چاق تر شدن بود چون فعالیت بیرون از خانه من کمتر از قبل شده بود و بیشتر زمان شبانه روز را مشغول فایل گوش دادن و تمرین کردن بودم و چون عقیده داشتم کم تحرکی یکی از عوامل چاق تر شدن است به همین دلیل در چند ماه اول دنبال کردن مباحث قانون جذب تنها نتیجه من چاق تر شدن بود.

حدود ۱۰ ماه گذشت و پس از تلاش شبانه روزی برای یادگیری مباحث قانون جذب نتایج جدیدی در زندگی من ایجاد شد که مهمترین آن بهبود درآمد من از کسب و کار ابزار و یراق بود.

در طی چند ماه بعد به شکل معجزه واری موفق به پرداخت بدهکاری ها شدم و در مدت کوتاهی تمام اقساط بانکی را هم پرداخت کردم.

بعد از سپری شدن حدود یک سال و کسب نتایج عالی از عمل کردن به تمرینات قانون جذب باور من نسبت به توانایی خودم برای تغییر شرایط زندگی دگرگون شد و منی که تا سال قبل تصور می کردم هیچ نقشی در زندکی ام ندارم و خداوند مرا در قشر ضعیف جامعه قرار داده است و راه گریزی از خواست خداوند نیست، اکنون تصور می کردم می توانم زندگی ام را تغییر دهم و انگیزه و اشتیاق من برای ادامه دادن و پیشرفت کردن بیشتر شد.

در این مرحله بود که به شکل معجزه وار در ذهن من انگیزه و اشتیاق برای لاغر شدن با استفاده از قانون جذب ایجاد شد و با اینکه عقیده داشتم راهی برای لاغر شدن نیست اما به خودم گفتم همانطور که سالها فکر می کردم راهی برای رهایی از بدهکاری و بدبختی نیست اما اکنون هیچگونه بدهکاری ندارم شاید بشود این غیرممکن را نیز ممکن کرد و با این امید تصمیم گرفتم از قانون جذب و قدرت ذهن برای لاغر شدن استفاده کنم.

جالب اینکه برای یادگیری قانون جذب منابع آموزشی بسیار زیادی شامل دوره های آموزشی و کتاب های مختلف وجود داشت اما برای لاغر شدن با قدرت ذهن هیچ منبع و کتابی وجود نداشت و هرچه در کتابهای قانون جذب درباره استفاده از قدرت ذهن نوشته شده بود مربوط به شفای بیماری یا بهبود سلامتی و … بود و اشاره ای به لاغر شدن با قدرت ذهن نشده بود.

نیرویی در من زنده شده بود که به من امیدواری می داد برای لاغر شدن از طریق ذهن اقدام کنم و من به اطلاعت از این نیروی درونی تصمیم گرفتم هرآنچه در کتابها و دوره های آموزشی درک می کنم را به تمرینات ذهنی برای لاغر شدن تبدیل کنم و این شروع مسیر لاغری با ذهن من بود.

ماه ها گذشت و من هرچه از قانون جذب درک میکردم را به تمرینات نوشتاری و ذهنی برای لاغر شدن تبدیل می کردم و از آنجا که منبع و استادی در این مسیر نداشتم نمی دانستم که در مسیر درست حرکت می کنم یا خیر، بنابراین تصمیم گرفتم هر تمرینی که انجام می دهم را چند هفته ادامه داده و اگر باعث تغییر در رفتار یا جسم من شد بعنوان تمرین صحیح آن را ادامه داده و اگر نتیجه ای نداشت آن را رها کنم.

به این شکل تمرینات ذهنی که برای خودم ایجاد می کردم را مورد بررسی قرار می دادم و آنهایی که احساس می کردم باعث تغییر در عملکرد من می شوند را با جدیت بیشتری انجام می دادم.

روزها و هفته ها گذشت و با اینکه تغییرات زیادی در نگرش من درباره وضعیت چاقی و امکان لاغر شدنم ایجاد شده بود اما هیچ نشانه لاغر شدن در جسم خودم نمی دیدم ولی با استناد به اینکه در ماه های اول انجام تمرینات ذهنی برای تغییر شرایط مالی هم هیچ نتیجه ای مشاهده نمی کردم به خودم امیدواری می دادم که مسیر لاغری با ذهن را باید ادامه دهم تا همانگونه که از شر بدهکاری ها خلاص شدن از شر چاقی هم رها شوم.

اوایل سال ۹۵ بود که اولین نشانه های لاغر شدن را در جسمم مشاهده کردم و این تغییرات به شکلی بود که افرادی که بعد از مدتی مرا می دیدند به من می گفتند که چه عجب انگار لاغر شدی!!!!

با شنیدن گفته های دیگران انگیزه و اشتیاق من بیشتر می شد و با تمرکز و جدیت بیشتری به دنبال پیدا کردن تمرینات ذهنی موثرتر برای لاغرتر شدن بودم.

چند ماه دیگر گذشت و من هر ماه لاغرتر می شدم و کار به جای رسید که سر و صدای اطرافیانم بلند شد که چه کاری برای لاغر شدن انجام می دهم که به راحتی دارم لاغر می شوم چون نمی دیدند که من مثل سال های قبل با ترازو تکه های نان را وزن کنم یا با قاشق مقدار برنج را اندازه بگیرم و همراه آنها سر سفره غذا می خورم اما بهتر از همیشه دارم به راحتی لاغر و لاغرتر می شوم.

تابستان سال ۹۵ بود که به درخواست چند نفر از نزدیکانم که علاقمند به یادگیری روش من برای لاغری بودند کانالی در تلگرام ایجاد کردم و آنها عضو کانال شدند و گروه سه نفره لاغری با ذهن تشکیل شد.

من هرآنچه درباره قدرت ذهن و تاثیر آن بر رفتار و عملکرد بدن و … را یاد گرفته بودم به شکل فایل صوتی کوتاه و متن های بلند در گروه می نوشتم اما بعد از چند روز حوصله آنها سر رفت و از گروه خارج شدند.

من ماندم و یک گروه خالی از عضو تا چند روز بعد که یکی از دوستانم که اتفاقا فرد متناسبی بود از سر کنجکاوی که بفهمد من این همه مدت مشغول چه چیزی بوده ام عضو گروه شد تا نوشته و فایل ها را گوش دهد اما او هم چیزی متوجه نشد و برادرش را هم عضو گروه کرد تا شاید او سر از کار من در بیاورد ولی او هم به دلیل متناسب بودن چیزی از نوشته ها و توضیحات لاغر شدن با قدرت ذهن درک نمی کرد ولی از آنجا که همسر ایشان اضافه وزن داشت و چون با من آشنایی چندین ساله داشت و می دانست که خیلی چاق بوده ام و الان مقدار زیادی لاغر شده ام همسرش را عضو گروه خالی از عضو من کرد و این نقطه شروع داستان ترویج و آموزش لاغری با ذهن شد.

این فرد با خواندن توضیحات نوشتاری من درباره لاغری با ذهن به وجد آمده بود و تعدادی از دوستان و اقوام خود را عضو گروه کرد و آنها هم به همین ترتیب افراد دیگری را عضو کردن و در کمتر از چند روز گروه خالی از عضو تناسب فکری چندصد عضو مشتاق برای یادگیری لاغری با ذهن داشت و من هر روز چند مطلب به صورت نوشتاری در گروه منتشر می کردم.

تعدادی از اعضا که خواندن برایشان سخت بود پیشنهاد دادند که اگر این نوشته ها به صورت صوتی بود خیلی بهتر بود که آنها می توانستند به راحتی گوش بدهند و این اولین ایده برای قرار دادن فایل های صوتی لاغری با ذهن در کانال تلگرام بود.

روزها می گذشت و من علاوه بر تحقیق درباره درک بهتر قدرت ذهن در لاغری زمان زیادی را صرف توضیح دادن به دیگران می کردم و به این شکل درک من از موضوع لاغری با ذهن بیشتر می شد چون از طرفی آموخته های خودم را با دیگران به اشتراک می گذاشتم و از طرفی با از طریق سوالاتی که مطرح می شد به مسائل و مشکلات ذهن افراد چاق بیشتری دسترسی پیدا می کردم و همان سوال و مشکلات باعث می شد که من تحقیق و تفکر بیشتری برای کمک به آنها انجام دهم و به سرعت دانش و درک من از موضوع لاغری با ذهن افزوده می شد.

این تصویر مربوط به شهریور سال ۹۵ می باشد و من کاهش وزن و سایز قابل توجهی پیدا کرده بودم. به واسطه آموزش دادن لاغری با ذهن روند تثبیت فرمول های ذهنی متناسب کننده در ذهن من بهتر شده بود و به همین دلیل روند لاغر شدن من بهتر از قبل ادامه داشت.

البته الان که به این تصویر نگاه می کنم خودم را فرد چاقی می بینم و متعجب هستم با این اضافه وزن چگونه درباره لاغر شدن برای دیگران صحبت می کردم اما آنچه باعث شده بود اطرافیانم برای اینکه سر از کار من دربیاورند همیشه درباره طریقه لاغر شدن از من سوال کنند مقدار کاهش سایزی بود که نسبت به دو سال قبل پیدا کرده بودم.

افرادی هم که از طریق تلگرام آموزش های لاغری با ذهن را دنبال می کردند بیشتر از اینکه به تغییرات جسمی من توجه داشته باشند از آموزش های لاغری با ذهن لذت می برند. چون آموزش ها به طرز عجیبی باعث بهبود شرایط احساسی و ایجاد امید و انگیزه برای لاغر شدن در آنها شده بود.

به مرور افرادی که در سال ۹۵ از آموزش ها استفاده می کردند نتایج لاغری را در خودشان مشاهده می کردند و درباره تغییرات خود در گروه صحبت می کردند و تصویر قبل و بعد منتشر می کردند. به این ترتیب علاوه بر افزایش انگیزه و اشتیاق آنها برای ادامه دادن باعث ایجاد اشتیاق و انگیزه در دیگران می شد که آنها هم می توانند لاغر شوند و روز به روز اعضای گروه تلگرام لاغری با ذهن بیشتر و بیشتر می شد و نام این گروه به (تالار مجلل لاغری با ذهن) تغییر پیدا کرد.

با افزایش افرادی که نتیجه عالی از آموزشهای لاغری با ذهن کسب کرده بودند تعداد تصاویر شگفتی سازان بیشتر شد و شرایط به گونه ای شد که در هفته دو تا سه شب مراسم رونمایی از شگفتی سازان برگزار می شد به این شکل که سر ساعت ۱۱ شب فردی که نتیجه عالی از آموزش های لاغری با ذهن گرفته بود تصویر خود را به همراه نوشته ای در گروه منتشر می شد و تصور کنید چه شور و اشتیاقی در گروه به پا می شد و صدها پیام تبریک و تحسین و … رد و بدل می شد.

به لطف خدا هر روز شرایط از همه نظر بهتر می شد. هر روز ده ها نفر به اعضای گروه اضافه می شد و هر هفته تصویر چند نفر از شگفتی سازان رونمایی می شد و همراه با اعضای گروه شوق و اشتیاق من برای بهبود درک خودم از لاغری با ذهن و کسب نتیجه بهتر بیشتر شد و تصمیم گرفتم با جمع آوری مغازه ابزار و یراق در آبان ۹۵ با تمرکز بیشتری موضوع لاغری با ذهن را دنبال کنم.

ماه ها می گذشت و به لطف خدا شرایط بهتر و بهتر شد تا جایی که تصمیم گرفتم برای ارائه بهتر آموزشهای لاغری با ذهن سایت تناسب فکری را راه اندازی کنم.

اواسط سال ۹۶ بود که سایت تناسب فکری راه اندازی شد و محتوا آموزشی لاغری با ذهن از کانال آموزشی تلگرام به سایت تناسب فکری منتقل شد و همزمان با مدیریت گروه و کانال های تلگرام، بهبود سایت تناسب فکری و افزودن محتوا انجام می شد.

چندین ماه گذشت و محتوا سایت تناسب فکری سلام کاملتر شد و اوایل سال ۹۷ بعد از فیلتر شدن تلگرام کلیه آموزش ها و فعالیت های گروه لاغری با ذهن از طریق سایت تناسب فکری ادامه پیدا کرد و این روند به تمرکز و اشتیاق بیشتری ادامه پیدا کرد.

ادامه دادن در مسیر یادگیری لاغری با ذهن، ارائه محتوا آموزشی و همچنین ارتباط با شرکت کننده ها سبب شد که روز به روز نتیجه من از مسیر لاغری با ذهن بهتر شده و به دنبال آن محتوا آموزشی با کیفیت بهتر ارائه شود.

بخش های مختلف به سایت تناسب فکری اضافه شد. نوشته های متنی و ویدیوهای آموزشی در صفحات مختلف سایت اضافه شد و روز به روز محتوا سایت تناسب فکری غنی تر و کاربردی تر شد.

امروز که این داستان را تعریف کردم ۴ بهمن ماه ۱۴۰۱ است و ۸ سال از آشنایی من با قانون جذب و قدرت ذهن می گذرد.

در شروع مسیر هرگز تصور نمی کردم آشنایی من با قانون جذب منجر به لاغری شود و از آن مهمتر هرگز تصور نمی کردم لاغر شدن تا این حد باعث دگرگونی جنبه های مختلف زندگی من شود.

امروز در جشن تولد ۸ سالگی آغاز مسیر تحول زندگی ام در شرایطی هستم که هیچ شباهتی با روز نخست ندارم.

از نظر جسمی هیچ شباهتی به روز نخست دارم.

از نظر شخصیتی هیچ شباهتی به روز نخست ندارم.

از نظر احساس آرامش، اعتماد به نفس و خودباوری هیچ شباهتی به روز نخست ندارم.

از نظر آزادی مالی، آزادی زمانی و مکانی هیچ شباهتی به روز نخست ندارم.

و به لطف خدا سایت تناسب فکری از نظر تعداد اعضا و شرکت کنندگان و همچنین شگفتی سازان هیچ شباهتی به روز نخست ندارد.

اینها تنها بخشی از ثمره بذری است که ۸ سال قبل در ذهن و قلب من توسط خدای مهربان کاشته شد. بذر لاغری با ذهن

ادامه دادن،‌ ادامه دادن و باز هم ادامه دادن تنها رمز موفیت من و همه افرادی است که با استفاده از قدرت ذهن خود لاغر شدند.

  • ادامه دادن برای یادگیری آموزش های لاغری با ذهن.
  • ادامه دادن برای درک کردم و انجام بهتر تمرینات لاغری با ذهن.
  • ادامه دادن برای بهبود عملکرد و همسو کردن افکار با رفتار که منجر به تغییر جسم می شود.

از معجزه ادامه دادن برای خلق نتایج عالی و تجربه شگفتی ساز شدن استفاده کنید.

در سن ۳۲ سالگی لاغر شدن حتی در رؤیای من هم جایی نداشت اما امروز در سن ۴۱ سالگی ایمان دارم که لاغر شدن رؤیایی است که می توان آن را به واقعیت تبدیل کرد.

با استفاده از آموزش های لاغری با ذهن دیگر لاغر شدن یک آرزو یا رؤیا نیست بلکه تصمیمی است که به سادگی می توان آن را به سرانجام رساند.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.40 from 82 votes

https://tanasobefekri.net/?p=37626
برچسب ها:
20 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار عطا
      1401/11/05 10:17
      مدت عضویت: 448 روز
      امتیاز کاربر: 11045 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 938 کلمه

      سلام . تولد ۸ سالگی در مسیر تناسب رو بهتون تبریک میگم استاد عزیز .
      این متن برای من انگیزه ی خیلی خوبی ایجاد کرد . وقتی راهی تا ۸ سال تونسته کسی رو لاغر کنه و لاغر نگه داره پس قطعا میتونه منو هم لاغر کنه و لاغر نگه داره .
      تمرینهای ذهنی و ترکیبش با ادامه دادن و امتحان کردن فرمولهای جدید که آیا میتونند در رفتارتون دائمی بشن یا نه خیلی تمرین خوبی بود و برای عملکردم راهکار خوبی بود .
      البته که تمام فرمولهای شما تونسته رفتار و عملکرد منو تغییر بده و من هر وقت احساس می کنم که فضای چاقی بر ذهنم حاکم میشه شروع می کنم به استفاده از فرمولهای شما .
      اصلا نمیدونم چجوری به یادم میاد .

      مثلا در موقعیتی قرار میگیرم که سفره ی رنگین جلو روم میبینم خب طبق انتخابهای چاقی ، لحظه ای ذهن من میره که این سفره ی رنگین رو برای خودم تعریف کنم و با فضای ذهنی چاق برم به سمتش .
      بعد درست در همین زمان تمام فرمولهای لازم برای تغییر فضای ذهنم میان .
      اول میگم آگاه باش . انتخاب کن . میخوای به روش چاقی عمل کنی یا به روش لاغری .
      در هردوش آزادی .
      خب من یه لحظه تمام واکنشهای چاقی قبل و حین و بعد از غذا رو با خودم مرور می کنم و حال بدم بعد از خوردن زیادی .

      بعد آگاهانه انتخاب می کنم که مسیر چاقی رو نرم .
      بعد میبینم خب حالا وارد مسیر لاغری شدم .
      اول نگاهم و از غذاها بر میگردونم . اینا چیزی نیستن که انتخاب منو تغییر بدن . این منم که میخوام اونا رو انتخاب کنم یا نه . حتی اگه خیلی هم خوشمزه باشن بیشتر از خوشمزگی واقعیشون این فرمول های چاقی ذهن منه که اونا رو خوشمزه نشون میده .
      اونا شاید در حد معمول خوشمزه باشن ولی هیجان ذهن من و ولع من اونا رو خوشمزه نشون میده . در حقیقت تصویری که من از غذاها در ذهن دارم اونا رو فراتر از حد طبیعی خودشون بزرگ می کنه و در همون حال همون قدرت ذهن اراده ی منو ضعیف می کنه طوری که من تاب و توانم رو در مقابل اونا کم و کوچیک میبینم .
      در همین حین من قدرت رو به دست میگیرم و تصویر واقعی اون غذاها رو در ذهنم میبینم . مخصوصا تصویر خامشون رو .
      مثلا گوشت . این پخته شدن و ادویه های های مختلفه که اون رو در ذهن من دلربا کرده . اما تصویر اولیه اش چیه . تصویر انتهاییش چیه .
      تصویر اولیه اش همون گوشتیه که حالت به هم میخوره بهش دست بزنی تصویر آخرشم که دیگه هممون میدونیم چیه . پس واقع بین باش و ذوق زده نشده . همه واقعیات رو در نظر داشته باش . این غذا فقط برای برطرف کردن گرسنگی جسمته .
      پس اونقدری که فکر می کنی هیجان انگیز نیست . حالا خودت چی ؟ تو عطایی هستی که لایق انسان بودن هستی . لایق رفتار انسانی هستی . لایق تناسب اندام هستی . عطایی که قدرت انتخاب داره و خدا هدایتش کرده وارد مسیر لاغری بشه پس از انتخابات در جهت لاغر شدنت استفاده کن .
      اصلا آیا گرسنه هستی یا نه
      به میلم نگاه نمیکنم
      به گرسنگی یا سیریم نگاه میکنم .
      حس می کنم میل من باید بر اساس گرسنگی و سیری تنظیم بشه
      چون اصلا میلی وجود نداره . میل همون اشتهاست که ما اون رو تبدیل به انتخاب کردیم
      پس انتخاب من باید بر اساس گرسنگی و سیری تنظیم بشه .
      خب با این فرمولها من آگاهانه اگه گرسنه بودم سر سفره میشینم و اگه نبودم میرم . بعد هم باز هم آگاهانه انجام میدم . اصلا ناخوداگاه دیگه تند نمیخورم . چون میخوام بفهمم کی سیر میشم شروع می کنم به آهسته خوردن تا جسمم باهام حرف بزنه و بگه کی سیر شدی .
      سیر هم که شدم دیگه ادامه نمیدم .
      خب منم با ترکیب فرمولهای ذهنی + یک فرمول رفتاری تونستم مثل شما عمل کنم .
      چون شما رو الگوی خودم قرار دادم پس با دیدن شما مطمئن هستم که منم میتونم این راه رو ادامه بدم . گرچه من همین که ۲۰ روز تونستم در این راه بمونم و انگیزه ام برای ادامه دادن از روز اولم بیشتر شده همین انگیزه برای موندنم کافیه ولی قدرت تعمیم دهی ذهن اون رو گسترش می کنه .
      شما تولد ۸ سالگیتونه و من تازه متولد شدم و یک نوزاد ۲۰ روزه هستم که نگاه به دست استادش می کنه تا لاغر شدن رو خوب از ایشون یاد بگیره .
      خیلی خوشحال میشم وقتی این تصاویر رو میبینم .
      تصویر آقا امیر هم که دیدم خیلی خوب بودن .
      منم میتونم هم مثل شما و هم مثل آقا امیر از راهی که شما رفتین عمل کنم و به فرمایش شما این فرمولهای ذهنی رو با فرمول ادامه دادن ترکیب کنم و محصولی که به دست من میرسه قطعا کاهش وزنه .
      امروز ببخشید عذرمیخوام سر دستشویی حس کردم راحتتر دارم میشینم و همین نشونه ی کوچیک رو بهش توجه کردم و انگیزه ای کردم برای ادامه دادنم . لاغری آروم آروم خودشو نشون میده و من فقط ادامه میدم .
      در مورد نوشتن ۱۰۷ آرزو هم خیلی تمرین خوبیه . منم میرم امروز این کارو انجام میدم .
      ببینم چندتا میشه . منتها من با استفاده از آموزشهای شما اولی رو تناسب اندام مینویسم . چون خیالم راحته راه لاغر شدنمو پیدا کردم .
      ممنون از اینکه تجربه هاتون رو برامون مینویسید که ما هم میتونیم با اشتیاق در این مسیر همراه شما باشیم و نتیجه ای مثل شما برای خودمون کسب کنیم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 30 از 6 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1401/11/07 12:30
      مدت عضویت: 448 روز
      امتیاز کاربر: 11045 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      محتوای دیدگاه: 17 کلمه

      سلام و درود  

      ممنون از کامنتتون . منم خوشحالم که با شما دوستان عالی هم مسیرم . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1401/11/06 21:14
      مدت عضویت: 448 روز
      امتیاز کاربر: 11045 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      همیاری
      محتوای دیدگاه: 900 کلمه

      سلام و عرض احترام خدمت شما برادر بزرگوار . 

      بسیار هم عالی .البته که شکست نفسی میفرمایید . اینکه خاضعانه از افراد تازه وارد استقبال می کنید و این جملات رو برام نوشتین نشان از مرام و معرفت و بزرگواریتون داره .   شما در این مسیر  پیشکسوت هستید و احترامتون بر من واجب . 

       خیلی هم  خوب و روان می نویسید .  راحت میشه نوشتتون رو خوند و از نکته هایی که میفرمایید استفاده کرد .  چه تصمیم خوبی گرفتین که که میخواین در چالش من اینو نخوردم هم شرکت کنید . برای من که عالی جواب داده  . در مورد مادرا هم کاملا درست میگید   مادرا  به خاطر حسهای مادرانه زیاد تعارف می کنند ولی وقتی واقعا سیر شدیم خب ظلم نکردن به  بدن خودمون از صحبت مادر بالاتره . 

      وقتی سیر شدیم میتونیم به مامان بگیم مامان بزار تو یخچال باشه گرسنم که شد دوباره میخورم . 

      اگه الان بخورم حیف میشه سیر شدم مزه شو متوجه نمیشم .  من از این ها هم استفاده می کنم که دیگه زورم نکنه و میبینم اینجوری دیگه ناراحتم نمیشه . درسته  اون شب طفلک خیلی حرص خورد ولی خب خدارو شکر با همون برخورد دیگه مادرم کوتاه اومد و البته به این فرمول رفتاری هردومون  داریم عادت می کنیم . وقتی سیر میشم دیگه اصرار نمی کنه . حتی دوستامم دیگه اصرار نمی کنند . 

       اون زمان با اونا هم کلی برنامه داشتیم  با دوستام کلی پرخوری می کردیم و بعد هم که می اومدم خونه  غذای مادر هم میخوردم و الان میفهمم چقدر بر اساس فرمولهای ذهن چاق غذا خوردم نه بر اساس زبان بدنم . 

      من به بدنم ناآگاهانه ظلم کردم ولی دیگه نمیخوام به خاطر حرف دیگران بهش ظلم کنم .نه تحت فشار رژیم میزارمش نه تحت فشار پرخوری . من از وقتی وارد این مسیر شدم یاد گرفتم اگه وقتی گرسنه بشم بخورم و وقتی سیر میشم  نخورم هیچ وقت چاق نمیشم . 

       با همین یه فرمول رفتاری که از چالش من اینو نخوردم به دست آوردم و همینطور فرمولهای ذهنی صدگام در همین دو سه هفته میبینم دارم سبکتر میشم . برای نتیجه عجله نمی کنم . مهم اینه راه لاغریمو پیدا کردم . راهی آسان و لذتبخش  . تا انتهای خط خیلی مونده  ولی به انتها نگاه نمی کنم توجهمو به همین تغییرات کوچکم میدم . 

      تجربه ی شما هم خیلی خوندنی بود . ممنون که مینویسید . خوشحال میشم نظراتتون رو بخونم و  منم از تجربیاتتون استفاده کنم . 

      حتی یکبار چند روز پیش خودم رو در آینه نگاه کردم و توجهم به چاقیم رفت و حجم عظیمی که باید کم کنم و یکمم ناراحت شدم ولی بعد یاد صحبت استاد افتادم که گفتن  به اضافه وزنتون توجه نکنید .   فقط به فرمولهای ذهنی و رفتاری توجه کنید و سعی کنید اونا رو درست کنید . یه وقتی به خودتون میاین میبینید که حتی از مقصد هم گذشتید .  پس نگاه به چاقی جزء فرمولهای چاق کننده است . اما توجه به تغییراتی که از اول تا الان داشتم جزء فرمولهای لاغر کننده است و من یاد گرفتم به اقی کار نداشته باشم و فقط  انتخابهای لاغر کننده داشته باشم 

      . پس نگاهم و تغییر دادم و به جای توجه به حجم اضافه وزنم به قدمهای کوچیکی که دارم روزانه برمیدارم توجه می کنم . نگاهم رو از چاقی فعلی برداشتم و فقط به فرمولهای ذهنی و عملیم توجه می کنم و این که خیلی عالی دارم ازشون استفاده میکنم .  اصلا نه جلوی خودمو می گیرم نه پرخوری می کنم کاملا خوردنم رو بر اساس جسم و زبان بدنم تنظیم کردم . نه دیگه حس ولع دارم نه حس حسرت برای خوردن غذاها .  نه سرزنش . نه حال بد . 

      چون یادگرفتم که  زبان بدنمون لاغری رو خوب بلده . این دو هفته کاملا زبانش رو پیدا کردم و خیلی خوشحالم که دیگه حس حسرت نسبت به غذاها و  اجبار و زور رژیمها و همینطور فشاری که پرخوری به روح و روانمون میاورد تموم شده . 

      در سرزمین لاغری همه چیز هست و واقعا بهتر از سرزمین چاقیه . 

      اگه تا حالا هم سرزمین چاقی رو انتخاب می کردم چون راه لاغری واقعی رو بلد نبودم . 

      قبلا راه لاغری رو راه رژیم  میدونستم . راه اجبار ، راه برنامه ریزی ، راه اندازه کردن غذاها ، راه ورزشها و پیاده رویها و واقعا هربار اون راه لاغری رو میرفتم بیش از یکی دو هفته نمیتونستم ادامه بدم خسته میشدم . در وجودم جنگ میشد . 

      ولی این راه لاغری اصلا هیچ جنگی با خودم ندارم . 

      زور نیست برنامه ریزی نداره . اندازه نداره . مهم تر از همه من دارم ادامه میدم . این مسیر قابلیت استمرار داره . این خیلی مهمه .  خیلی راحت . بدون دغدغه . بدون حسرت . بدون رنج . من دارم لذت لاغر شدن رو تجربه می کنم .  

      و نسبت به روز اولی که اومدم واقعا حالم بهتر شده . در اینجا یاد گرفتم خودم رو با روز اول مقایسه کنم که دچار عجله نشم . به تغییرات کوچکم نگاه کنم نه به حجمی که قراره کم کنم . یاد گرفتم  لاغر شدن  رو روزانه تجربه کنم . حس خوب لاغری رو تجربه کنم . شخصیت لاغریمو کشف کنم . خیلی خوشحالم . 

      شخصیت لاغریم داره ساخته میشه و من دیگه مسیر چاقی رو انتخاب نمی کنم چون من لایق  سرزمین لاغری هستم و این سرزمین  از همه لحاظ با معیارهای ذهن من میخوره . 

      بازم ممنون از نوشته ی خوبتون و خوشحالم از هم صحبتی با شما دوست و رفیق  عزیز  در سرزمین تناسب فکری . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1401/11/05 10:23
      مدت عضویت: 448 روز
      امتیاز کاربر: 11045 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      همیاری
      محتوای دیدگاه: 136 کلمه

      سلام آقا مهرداد . خوبین ؟
      خوشحالم که دیدگاه عالی شما رو هم در سایت دیدم . به جز استاد عزیز یه آقای دیگه هم مشاهده کردم و خوشحال شدم که تنها نیستم .
      البته آقایون بیشتر از خانوما اضافه وزن دارن ولی معمولا خیلی بهش توجه نمی کنند ، شایدم دیگه براشون اهمیتی نداره . ولی خب خانوما حساسترن و به خودشون بیشتر اهمیت قائلن . به هر حال خوشحالم که از حضور پیشکسوتی چون شما هم میتونم بهره مند بشم . با اجازتون دیدگاههاتون رو دنبال می کنم چون با توجه به سابقتون قطعا مواردی رو در نوشته هاتون خواهم خوند که در مسیر میتونه کمکم کنه .
      از خوندن نوشته ی شما و اعتماد به نفستون و تجربه حرکت روی یخ هم خیلی خوشم اومد .
      موفق و پیروز باشید .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم