تا ۳۵ سالگی هر بار که برای لاغر شدن اقدام می کردم، انگار یه دیوار نامرئی جلو روم بود که نمیذاشت پیش برم.
انرژی زیادی صرف کردم، رژیمهای مختلف، ورزشهای سنگین، اما هر بار با ناامیدی برگشتم سر نقطهی اول… حتی گاهی چاقتر از قبل!
یه سوال مثل سایه دنبالم بود:
چرا با این همه تلاش، لاغر نمیشم؟ 🤷♀️
تا اینکه یه روز متوجه شدم، ریشهی ماجرا یه چیز دیگهست… و اون چیزی نبود جز نداشتن تعهد برای لاغر شدن 💡
چرا لاغر نمیشم؟! 🤔
وقتی یک سوال توی ذهنت شکل میگیره، ذهنت شروع میکنه به دادن جوابهایی که معمولاً ناراحتکننده و منفی هستن.
سوال من هم این بود: چرا لاغر نمیشم؟

وقتی یاد گرفتم سوالات خوب از خودم بپرسم، جواب های متفاوتی در ذهنم مرور شد و آرام آرام سبک فکر کردنم درباره خودم تغجوابهایی که تو ذهنم مدام تکرار میشد اینا بودن:
- چون چاقی تو ارثیه 👨👩👧
- چون تنبلی و کمتحرکی! 😴
- چون سوختوساز بدنم پایینِ 🔥
- چون غذای درستی نمیخورم 🍔 و کلی دلیل دیگه که فقط منو عقبتر میکشید.
اما به لطف خدا، وقتی با قدرت ذهن آشنا شدم و تصمیم گرفتم از این نیروی درونی برای کاهش وزن استفاده کنم، فهمیدم که سوال اشتباه، جواب اشتباه میاره!
یادم افتاد که باید سوال رو عوض کنم؛ یعنی به جای اینکه بپرسم «چرا لاغر نمیشم؟» از خودم بپرسم:
چرا چاق میشم؟
و جوابها یه دفعه تغییر کردن:
- چون مدام به چاقی فکر میکنم 🧠
- چون از چاقتر شدن میترسم 😨
- چون باور دارم به سختی لاغر میشم ولی راحت چاق میشم ⚖️
- چون فکر میکنم بدنم باید همیشه چاق باشه 🚫
بعد از کلی فکر و نوشتن، رمز و راز چاق شدن برام روشن شد:
تمام این باورها و نگرشها مثل آهنربایی عمل میکنن که منو به سمت چاقی میکشن.
اما اینجا بود که تعهد برای لاغر شدن برام معنی واقعی پیدا کرد. تعهدی که فراتر از هر تصمیم و تلاشی بود که قبلاً داشتم.
قبلاً هم خیلی خوب تلاش کرده بودم، ولی وقتی نتیجه نمیدیدم یا دوباره چاق میشدم، خسته میشدم و انگیزهام رو از دست میدادم.
اما این بار، با تعهد برای لاغر شدن و استفاده از قدرت ذهن، تصمیم گرفتم مسیر رو تا آخر ادامه بدم و تسلیم نشم. 💪✨

✨ لاغری با ذهن برای لاغر شدن؛ تجربهای متفاوت
میدونی چی باعث شد لاغری با ذهن برای من انقدر جذاب بشه؟ 🤔
اینه که برای اولین بار احساس کردم دیگه نیازی نیست خودمو شکنجه بدم برای لاغر شدن.
برخلاف روشهای قبلی، اینبار خبری از رژیم نبود، خبری از دویدنهای نفسگیر یا وزن کردن تکه نان و دونه دونه قاشقهای برنج نبود! 🏃♀️🥵🍞🍚
تعهد برای لاغر شدن با ذهن یعنی رها شدن از تمام محدودیتهای بیرونی و رفتن به دلِ باورها و فرمولهایی که تو ذهنم ریشه داشتن.
همه چیز تو ذهنم جریان داشت:
تصاویری که سالها از خودم تو ذهن داشتم، فکرهایی که باعث میشدن احساس کنم هیچوقت نمیتونم لاغر بشم، و اون صدای همیشگی که بهم میگفت: «تو همیشه چاق میمونی…» 😞🌀
اما سختترین بخش ماجرا این بود که هیچ راهنما یا همراهی نداشتم. من تنها بودم، نه استادی، نه دورهای، نه حتی یه دوست که باهاش تبادل نظر کنم.
فقط مونده بودم با ذهنم، افکارم و یه تعهد برای لاغر شدن که مثل چراغی تو دل تاریکی روشن بود 🔦
قدمهام کند بود، اما با هر بار تمرین و تکرار، حس میکردم دارم به خود واقعیم نزدیکتر میشم. اینجا بود که فهمیدم لاغری واقعی، از درون شروع میشه، نه از بشقاب غذا… 🍽️🧠

🌟 داستان من؛ از تعهد برای لاغر شدن تا آموزش لاغری با ذهن
وقتی تغییرات بدنم واضح شد و اطرافیانم از دیدن من شگفتزده میشدن، کمکم احساس کردم که این مسیر، فقط برای خودم نیست.
یه حس درونی، یه نوع هدایت خاص از طرف خداوند، منو به سمت آموزش لاغری با ذهن کشوند 🙏
با اینکه هیچ آمادگی نداشتم؛ نه اعتمادبهنفس حرف زدن برای دیگران رو داشتم، نه میدونستم چطور چیزی که یاد گرفته بودم رو آموزش بدم.
اما یه چیز خیلی قویتر از همهی اون ندانستنها توی دلم بود:
➕ تعهد برای لاغر شدن و کمک به دیگران برای لاغر شدن
این تعهد بود که به من جرأت یادگیری داد، جرأت اشتباه کردن، تلاش کردن، ساختن.
همین تعهد باعث شد از سال ۹۵ کار با تلگرام رو شروع کنم و قدم به قدم لاغری با ذهن رو بین آدمهایی که مثل گذشتهی من بودن گسترش بدم 📲💬
هر روز در مسیر یادگیری بودم؛ درباره قدرت ذهن، کنترل افکار، تغییر فرمولهای ذهنی، مدیریت باورها… و باز همون تعهد، منو نگه داشت.
نه تخصص داشتم، نه تجربه… اما با تعهد برای لاغر شدن بود که به تخصص واقعی رسیدم. ✍️🧠
در نهایت، تصمیم گرفتم سایت تناسب فکری رو از صفر بسازم. بدون هیچ دانشی از طراحی سایت یا تولید محتوا، فقط با پشتکار و تکرار.
امروز اگه هزاران نفر عضو این سایت هستن و دارن مسیر لاغری با ذهن رو طی میکنن، فقط به خاطر همون تعهدیـه که از اول تو دلم بود.
من با تعهد برای لاغر شدن، نهتنها جسمم رو تغییر دادم، بلکه زندگیم، شغلم، رسالتم رو هم ساختَم. 🧡🌍

🎯 وضعیت الانِ تو = تعهدی که تا امروز داشتی
شاید عجیب به نظر برسه ولی واقعیت اینه که اگر هنوز چاق هستی، یعنی سالهاست با تمام وجودت به چاق موندن متعهد بودی! 😯
هر سالی که با اضافهوزن گذروندی، یعنی داری تو چاق شدن متخصصتر میشی.
🔄 اما خبر خوب اینه:
اگه واقعاً بخوای لاغر بشی، فقط کافیه همون تعهد رو برداری و به سمت لاغر شدن هدایتش کنی.
باید توی لاغر شدن همونقدر حرفهای بشی که تو چاق شدن شدی. و برای حرفهای شدن، فقط به یه چیز نیاز داری:
➕ تعهد برای لاغر شدن ✨
تعهدی که باعث بشه هر روز حتی یه قدم کوچیک برداری، ولی برداری… 💪
اونقدر متعهد باش که جملهی معروف «یا میمیرم یا لاغر میشم» دیگه فقط شعار نباشه، تبدیل بشه به واقعیت زندگیت. 🔥
💡 یادت باشه:
تعهد برای لاغر شدن، یه مسیر لذتبخشه!
هر چی جلوتر بری، احساس آرامش بیشتری میکنی. شادتر میشی، باانرژیتر، امیدوارتر، با اعتمادبهنفستر.
مهربونتر میشی با خودت، سالمتر میشی، چابکتر، و بله… متناسبتر 😍🏃♀️
چه تعهدی میتونه زیباتر از این باشه که برای خوشحالتر شدن، برای رها شدن از رنج اضافهوزن، برای رسیدن به خود واقعیت متعهد باشی به لاغر شدن؟ 🌈
🧭 جمعبندی: از امروز متعهد شو برای خودت، برای بدنت، برای آرامشت
اگر تا اینجا با من همراه بودی، حتماً خوب متوجه شدی که مسیر رسیدن به تناسب واقعی نه از رژیم شروع میشه، نه از ورزش سنگین، نه از ترازو…
بلکه از تعهد برای لاغر شدن شروع میشه؛ تعهدی از جنس عشق به خود، امید به تغییر و باور به قدرت ذهن 🧠💖
من با همین تعهد قدمبهقدم جلو رفتم، زمین خوردم، یاد گرفتم، بلند شدم و در نهایت راهی رو ساختم که حالا میتونم بهت بگم: تو هم میتونی!
برای اینکه بتونی این تعهد رو درون خودت زنده کنی، نیاز به مسیر درست و محتوای درست داری.
برای همین، در سایت تناسب فکری، سه دورهی قدرتمند طراحی شده که هر کدومش یه پله از نردبون موفقیت توئه:
برای شروع دوباره، برای ساختن نگاه جدید به لاغری، برای قدم گذاشتن در دنیای ذهنی متناسبها…
برای ریشهکن کردن باورهای محدودکننده، فرمولهای اشتباه و تمام الگوهایی که تا امروز مانع لاغریت شدن…
برای تقویت و تثبیت باورهای قدرتمند، رسیدن به سبک زندگی ذهنی متناسبها و حفظ تناسب برای همیشه…
✨ اگر آمادهای که مسئولیت لاغر شدنت رو خودت بهدست بگیری و با تعهد برای لاغر شدن جلو بری، این دورهها چراغ راهت خواهند بود.
یادت نره!
تو لایق رسیدن به بدنی متناسب، ذهنی آرام و زندگیای سبک و شاد هستی 💫
کافیه متعهد بشی… و شروع کنی.
✍️ اهمیت انجام تمرینات ذهنی برای لاغری
برای رهایی از افکار و باورهای محدودکننده درباره اضافهوزن، تنها راه، تمرین کردنه!
انجام تمرینات ذهنی یعنی قدم برداشتن در مسیر تعهد برای لاغر شدن 💪✨
با نوشتن، فکر کردن و مرور مجدد آموزشها، کمکم ذهن ما از فرمولهای چاقی پاک میشه و پذیرای افکار متناسبکننده میشه.
یادت باشه، هیچ تغییر پایداری بدون تمرین شکل نمیگیره.
🧠 سوالات تمرینی
- 💭 نگرش شما درباره تعهد داشتن برای چاق شدن چی بوده؟ توضیح بده.
- 🧩 با روشهای مختلف لاغری، چقدر در خودت تعهد برای لاغر شدن احساس میکردی؟
- 📉 چه نتیجهای از تعهدهای گذشتهات برای لاغر شدن گرفتی؟
- 🌱 در زندگیت کجاها با تعهد به نتیجه عالی رسیدی؟ بنویس.
- 🔍 قبل از آشنایی با سایت تناسب فکری، بیشتر به چاق موندن متعهد بودی یا لاغر شدن؟
- 🎯 آموزشهای لاغری با ذهن چه تغییری در تعهد تو برای لاغری ایجاد کرده؟
- 🗓️ برنامهت برای استفاده بهتر از محتوای آموزشی چیه؟ توضیح بده.
- 🏁 تعهدت برای ادامه دادن مسیر تا رسیدن به تناسب کامل رو بنویس.
💬 حالا نوبت شماست
دعوتت میکنم با تمام وجود به تمرینها پاسخ بدی و تجربهت رو توی بخش نظرات با ما و دوستانت به اشتراک بذاری 💬🧡
این کار، نهتنها تعهد برای لاغر شدن رو در تو تقویت میکنه، بلکه باعث میشه مسیرت روشنتر و انگیزهت بیشتر بشه.
ما مشتاق خوندن نوشتههای تو هستیم. همین حالا شروع کن ✍️😊
منتظر کامنتهای شما هستیم! 💬👇
همراه همشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.63 از 48 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!


به نام خدای مهربانم
من اگر در مسیر موفقیت همیشه یه پارامتر رو همراه داشته باشم صدر صد به خواسته هام و اهدافم میرسم و اون موضوع بسیار مهم تعهد داشتن هست خدا رو شکر که من در این مسیر لاغری با ذهن بسیار فرد با تعهدی هستم و همیشه در هر شرایطی در این راه متعهد بودم و مطمعنم که استمرار و تعهد من در این راه باعث موفقیت من میشه
من بارها شده خواستم به یک چیزی برسم و مسیری رو طی کنم اما بقیه گفتن نمیشه اما چون خودم خواستم و تعهد داشتم که باید به اون خولسته برسم ،من رسیدم مثلا به من میگفتن لاغری با ذهن نمبشه امکان نداره با فایل گوش دادن و نوشتن کسی لاغر بشه ولی من با استمرارم در این راه تونستم و موفق شدم .
افرادی که در این راه متعهد هستند فایلهای مربوط به هر روز رو گوش میدهند و مینویسن و در نهایت چه بخواهند چه نخواهند لاغر میشن .
من اگر در هر کاری تعهد داشته باشم نیاز به تخصصی در اون کار نیست تخصص رو میشه یاد گرفت اما تعهد رو نمیشه یاد گرفت
اصلا تعهد در هر کاری خودش تخصص در اون کار رو به وجود میاره .
من وقتی به تغییرات خودم نگاه میکنم تنها چیزی که باعث اونها شد تعهد من هست .من چقدر در دفترم خلاصه نویسی میکردم و مینوشتم و تجسم میکردم و میخوندم و .. و در نهایت هم در این کار موفق شدم . یعنی من اینقدر زمان گزاشتم و تلاش کردم و… تا تونستم تا حدودی این راه رو یاد بگیرم و این به خاطر تعهدم هست در زندگیم و اما هر روز مسایلی هست که بخوام حلش کنم و از این راه دور بشم اما چون تعهد دارم انگار دنیا هم کمک میکنه تا من به تعهدم پایبند بمونم .
من تمام تلاشم رو میکنم به اهدافم برسم فارغ از اینکه چه نتیجه ای تا الان گرفتم من هر روز از انجام اون کار لذت می برم و کارم رو به بهترین شکل انجام میدم .
باید من متعهد باشم نگاه به طبیعت کن هیچ کدوم از اجزای طبیعت اینطور نیست که کم کاری کنه مورچه و سوسک و ..اگر کم کاری کنه توسط طبیعت حذف میشه .
پس اگر شما هم نتیجه نمی گیرید در سعی و تلاشتون مستمر نیستید .
تعهد داشتن برای موفق شدن مهم ترین پارامتر هست .
افرادی هستندکه ثابت میکن تعهد داشتن مهم تر از تخصص داشتن هست مثل خود استاد .ایشون با تعهد هر روز سایت رو بهتر میکنن و تعهد داشتن و این باعث شد تخصص رو هم یاد بگیرن .
من برای هر موضوعی در زندگی که میخوام اون رو تجربه کنم باید متعهد باشم .
تعهد داشتن مهمترین عامل موفقیت هست .
جواب تمرین اول :
من واقعا برای چاقی تعهد داشتم ،یادم میاد من برای پرخوری کردن در هر شرایطی که من رو چاق تر کنه متعهد بودم خونه مادرم در سفر در رستوران در دورهمی و شادی و عروسی و تولد و حتی در عزاداری من آدم متعهدی بودم که بیشتر بخورم و همین باعث چاقی من شد .
جواب تمرین دو :
من با روش های لاغری گذشته مثل رژیم و ورزش هیچ وقت در خودم تعهدی برای لاغری ایجاد نمیکردم بیشتر من در اون دوران به عشق رسبدن به لاغری ایده الم سختی ها رو تحمل میکردم تا به هدفم برسم و این تحمل بلخره یه روزی که به وزن مورد علاقم میرسیدم در وجود من تموم میشد و من دلم میخواست بخورم از همه چیز بخورم و اینطور ولع خوردن بیشتری پیدا میکردم .
جواب تمرین سه :
من درگذشته با اون همه عشق به لاغری و رعایت کردن ها به جایی رسیدم که نخوردن یه سری چیزها برام تعهد شده بود که اگر اونها رو دیدم ولی نخورم و دیگه کم کم این نخوردنها باعث شد من علاقه ی خودم رو به او نها از دست بدم و هیچ وقت به سمت خوردن اونها نرم مثل بستنی و نو شابه و کره و مربا و سرشیر و نون خامه ای و شیرینی خامه ای و …
جواب تمرین چهارم
من در زندگیم با تعهد تونستم در کلی زمینه ها مدرک داشته باشم و کلی مهارت کسب کنم مثلا تونستم مدرک آرایشگاهی و گلسازی و کامپیوتر و گواهی رانندگی و…. رو کسب کنم .
جواب تمرین پنجم :
قبل از آشنایی با سایت من بیشتر به چاق موندن تعهد داشتم ولی خودم خبر نداشتم با افکار منفی که مرور میکردم یا عذاب وجدان بعد از هر خوردن و حس چاقی پیدا کردن بعد از هر غذای سنگین و چرب و شیرین و… این ها خودشون ناخو استه کاری کردن که من به چاقی پایبند باشم بماند که گاهی اوقات رفتارهام هم در زمینه ی چاقی طوری بود که انگار به چاقی متعهد هستم مثلا تا مهمانی بود اون رو فرصتی میدونستم بیشتر بخورم یا اکر سفری بود میخواستم بیشتر بخورم و یا اگر تفریحی بود فقط میخواستم بخورم و …
جواب تمرین ششم
آموزشهای لاغری باعث شدند من در هر لحظه در افکار و رفتارم متعهد به لاغری باشم من دیگه برام فرقی نداره خونه مادرم یا دورهمی یا تفریح یا سفر هستم یا در خو نه ی خودم هستم مدام به نیاز بدنم فکر میکنم اگر گرسنه بودم میخورم اگر نیودم نمیخورم این یعنی تعهد به لاغری که با این آموزشهادر من به وجود اومده .
جواب تمرین هفتم :
من قرار گزاشتم بعد از اتمام این دوره وارد دوره ی کنترل اشتها و پرخوری بشم و بعد دوره ی ورود به سرزمبن لاغرها رو با تعهد گوش بدم و بازم بنویسم
نشان های دریافت شده
به نام خدای هستی بخش
گام ۹۳ : تعهد داشتن برای لاغر شدن
تعهد داشتن خیلی در زندگی مهمه ما برای اینکه در هر جنبه ای از زندگی موفق باشیم باید تعهد لازم برای رسیدن به اون جنبه زندگی رو داشته باشیم مثلا ما خانم ها اگر آشپزی رو به طور قابل قبولی یاد گرفتیم در انجام اون تعهد داشته ایم شاید در ابتدای راه خیلی ها از غذاهارو خراب میکردیم ولی هرچه در این مسیر استمرار و تعهد داشتیم به مهارت کافی دست پیدا کردیم یا مثلا همین یادگرفتن خواندن و نوشتن ما هر روز سر ساعت مشخصی به مدرسه میرفتیم و برای یاد گرفتن خواندن و نوشتن تعهد داشتیم مطمئنا در ابتدای راه مهارت کافی رو نداشتیم ولی با تعهد داشتن خواندن و نوشتن رو به طور خیلی روان یاد گرفتیم .من خودم کارم کافی نت هستش که قبل از این شغلم اصلا مهارتی در کار کامپیوتری نداشتم ولی کار رو شروع کردم و در انجام اون تعهد دشتم و به مرور زمان منی که اصلا مهارتی نداشتم بدون هیچ گونه آموزش فقط با داشتن تعهد و انجام هر روز آون به مهارت کافی دست پیدا کردم . ویا شوهر خواهرم اصلا در کار خیاطی مهارتی نداشت و فقط با استفاده از الگوهایی که خواهرم از کلاس خیاطی برای آموزش میگرفت تمرین میکرد و شبانه روز برای انجام اینکار تعهد داشت به طوری که خواهرم که به کلاس خیاطی میرفت خیاطی رو رها کرد ولی شوهرش به دلیل علاقه و تعهد داشتن به یک خیاط ماهر تبدیل شد به طوری که ده سالی هست که از طریق این شغل درآمد کسب میکنه ویا مثال دیگه ای که میتونم بزنم اینکه برادرم لوازم آرایش و بهداشتی داره و قبل از اینکه این شغل رو انتخاب کنه اصلا در لوازم آرایشی تخصصی نداشت و اصلا لوازم آرایشی رو از هم تشخیص نمیداد ولی شروع به کار کرد الان بعد از چهار پنج سال به یه لوازم آرایش فروش حرفه ای تبدیل شده و چیزهایی میدونه و بلده که من با اینکه زن هستم اونارو بلد نیستم و نمیدونم چی هستش . پس فقط برای رسیدن به هر هدفی باید تعهد داشت و مهم نیست چه هدفی بزرگ یا کوچیک اون چیزی که مهمه تعهد داشتنه .
به نام خداوند جهان آفرینم
سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان همگام
تعهد داشتن برای لاغر شدن
یکی از چیزهای مهمی که باید آن را یاد بگیریم و درکش کنیم و برایش وقت بگزاریم تعهد است
اما تعهد یعنی چه؟
تعهد یعنی وقتی ما خودمان را موظف میکنیم که یک سری کارهای لازم را برای رسیدن به خواسته مان انجام دهیم .و تغییر کردن را وظیفه خودمان بدانیم در واقع مسیولیت کامل آن کار را بپذیریم .
وقتی ما تعهد میدهیم در واقع داریم تمرکز خودمان و اهمیت موضوع مورد نظرمان را نشان میدهیم.
در مسیر لاغری با ذهن زمانی که روی خواسته لاغریمان تمرکز میکنیم و مسئولیت چاقی مان را میپذیریم در اصل داریم تعهد میدهیم که این چاقی را که در اثر اشتباهاتمان برای خودمان ساخته ایم با بودن در مسیر لاغری با ذهن و تمرین و تکرار رفع کنیم .
تعهد یعنی هر چیزی که باعث میشود ما تمرکزمان از روی خواسته لاغریمان برداشته شود و از مسیر لاغریمان دور شویم را بی خیال شویم و انجامش ندهیم .
پس باید ببینیم چه چیزهایی ممکن است تمرکز ما را به هم بزند.
باید ورودی هایمان را کنترل کنیم و تمام حواسمان را به هدفمان بدهیم و یقین داشته باشیم که چه بخواهیم چه نخواهیم لاغر خواهیم شد .
شاید بارها پیش آمده است که ما میخواهیم خواسته ای را بصورت هدف مهمی در زندگیمان پیگیری کنیم اما میترسیم و مضطرب میشویم که نکند به دلیل نداشتن تخصص لازم در راه رسیدن به آن هدف دچار مشکل شویم و یا شکست بخوریم .
نکته مهم اینجاست که:
درست است که داشتن تخصص مهم است اما تعهد داشتن از تخصص داشتن مهمتر است .
کسی که متعهد باشد تا به خواسته هایش برسد برای رسیدن به خواسته اش تلاش میکند و تخصص لازم را به دست می آورد اما اگر کسی تخصص داشته باشد اما متعهد نباشد هرگز موفق نمیشود.
در زندگی شخصی خودم خیلی موارد زیادی وجود دارد که من تخصص لازم را نداشته ام اما چون به مسیر رسیدن به خواسته ام متعهد بوده ام تلاش کرده ام و به تخصص لازم هم رسیده ام و حتی خیلی فراتر از تخصص در آن کار پیشرفت کرده ام .
مثلا
من زمانی که ازدواج کردم یک دختر جوان ساده و بی تجربه بودم که هیچ چیزی از زندگی مستقل و آداب همسرداری و خانه داری بلد نبودم حتی یک آشپزی ساده هم بلد نبودم .
اما چون به همسرم و مهمتر از آن به خودم تعهد داده بودم تا یک زندگی خوب و عالی را بسازم ،شروع کردم به یادگیری زندگی و اصول همسرداری ؛
از خواندن کتاب گرفته تا دقت به رفتارهای اطرافیانم هر چیزی که احساس میکردم خوب است را یاد میگرفتم و در زندگی ام به کار میبردم و هر چیزی میدیدم که ممکن است پایه های یک زندگی و رابطه را خراب کند درس میگرفتم و هرگز انجام نمیدادم .اطرافیان من بدون اینکه بدانند کتابها و الگوهای مصور زندگی من بودند .
و آرام آرام من تبدیل شدم به یک کدبانو و یک همسر فوق العاده که زندگی زیبا و رویایی برای عشقش و خودش ساخته بود.پس من با داشتن تعهد تخصص را خلق کردم .
یا مثلا
زمانی که من مادر شدم من هیچ تجربه ای از مادر شدن نداشتم. یک دختر ۲۳ ساله که حالا مسئولیت سه نوزاد نارس و بسیار کوچک را باید قبول میکرد.
نوزادانی که هیچ کس از بس کوچک بودند جرات نمیکرد حتی بغلشان کند چه برسد حمام کردن و شیر دادن و لباس پوشاندن .
یادم است وقتی برای اولین بار خواستم بچه ها را حمام کنم ،مادرم و مادر شوهرم جرات نکردند بچه ها را حمام کنند با آن همه تجربه بزرگ کردن بچه های خودشان و نوه های قبلیشان و هیچ کدامشان حاضر نشدند بچه ها را حمام ببرند .
من خودم به راحتی بچه ها را حمام کردم و آنها از تعجب شاخ درآورده بودند و مدام به هم میگفتند:” این کار خداست چه دل و جرأتی بهش داده “
من البته یقین کامل دارم خداوند به من نیروی مضاعفی داده بود و من به طرز معجزه آسایی تغییر کرده بودم .
اما من تعهد داشتم که مادری بی نظیر باشم و زمانی که همه میگفتند عمرا تو بتوانی دست تنها از پس بزرگ کردن سه قلوها بربیایی
من به خودم قول دادم تنهایی و با قدرت فرشتگانم را به کمک خداوند مهربان و حامی ام و حمایت اهل بیت عصمت (علیهم السلام)بزرگ کنم و همین تعهد من باعث شد که در بزرگ کردن بچه ها تمام توانم را بگذارم .
اوقات بیکاری ام که البته بسیار کم بود به جای خوابیدن کتابهای آموزشی و روانشناسی میخواندم و خودم را تبدیل کردم به یک مادر بی نظیر ،مادری که آنقدر تخصص پیدا کرده که الان مادران دیگر از تجربيات من برای بزرگ کردن بچه هایشان کمک میگیرند .
من در مسیر بزرگ کردن فرشتگانم به طور کامل و واضح معنای تعهد را درک کردم .
چه سالم باشم، چه بیمار ،چه گشنه باشم چه خواب آلود ،هر شرایطی داشته باشم من تعهد دارم مراقب فرزندانم باشم ..
خیلی روزها و شبها گذشت و من تنها و یکه فشار عظیمی را به دوش میکشیدم اما همین فشارها از من یک مصی قدرتمند و بی همتا ساخت .
خدایا سپاسگزارم که به من سه قلو عنایت کردی و توان نگهداری از فرزندانم را در وجود من نهادی و یاری ام کردی الهی شکرت
الان که به آن روزها فکر میکنم از نفهمی و بی مبالاتی آدمهایی که بار و فشار مادری من را هزار چندان میکردند به خدا پناه می آورم .واقعا چرا من جلوی این آدمها نمی ایستادم .
هر روز و هر شب خانه ما پر از مهمان بود مهمانهایی که فقط میخوردند و حتی ظرفهای خوردنشان را هم کمکم برنمی داشتند،یک دستم به غذا بود یک دستم به بچه ها و شیردهی و پوشک کردن و لباس شستن و جارو و رفت وروب منزل و پذیرایی از قوم تاتار
ای خدایم نگذرد از تک تکشان که من را بیست سال پیر کردند زیر فشار
من ۲۴ سال سن داشتم اما انگار از خواهر چهل و چند ساله ام هم پیرتر بودم وقت نداشتم موهایم را شانه بزنم از بس آن آدمهای بیشعور به من فشار می آوردند ولی من پای تعهدی که به خودم و خدای عزیزم داده بودم می ایستادم .
دوستان سه قلو داشتن خیلی خیلی سخت است.و من دست تنها شب تا صبح و صبح تا شب در حال تلاش برای آرامش و سلامت کودکانم بودم .شبها بچه ها را در کالسکه میگذاشتم و تا صبح راه میرفتم نکند مهمانهایم خوابشان به هم بخورد و خم به آبروی مبارکشان بیاید و صبح هم مثل کوزت همچنان در حال خدمت رسانی بودم .
اما نکته اینجاست با تمام آن فشارهای بیرونی و خستگیهای درونی خودم من جا نزدم من پا پس نکشیدم من بچه هایم را تقسیم نکردم .
شاید بپرسید چرا میگویم تقسیم
آخر همه برایم خط و نشان کشیده بودند که من نمیتوانم تنهایی بچه هایم را بزرگ کنم و میگفتند بچه ها را بین خانواده همسرم و خانواده خودم و خودم تقسیم کنم .
اما من صد سال سیاه حاضر نبودم جگر گوشه هایم را از خودم جدا کنم .برای همین هر دو خانواده خودم و همسرم من را لای منگنه گذاشته بودند و منتظر بودند من به ستوه بیایم .
حتی گاها همسرم را هم که تنها حامی و پشت و پناه من بود را تحریک میکردند که کمک حالم نباشد.
ولی من همه این ها را بخاطر بچه هایم تحمل میکردم و امروز که ثمره تلاشهایم را میبینم اول از هر چیز از خداوندم بسیار سپاسگزارم که به من توان فراوانی داد و بعد به خودم میبالم که طاقت آوردم و شدم همان چیزی که در ذهنم تصور میکردم یک مادر بینظیر و موفق الهی شکرت .
خدای بی همتایم از تو سپاسگزارم که فرشتگانت را روزی ام کردی آنها را در پناهت در سلامت و سعادت حفظ بفرما
خدای عزیزم از تو سپاسگزارم که همیشه حامی من هستی
استاد سپاسگزارم که اینقدر زیبا ما را به مسیر درست زندگی هدایت میکنید و ما را به یاد توانایی هایمان می اندازید .
الهی به امید تو