0

آزادی در انتخاب

اندازه متن

سی و پنج سال از زندگی من توام با چاقی گذشت. بیشترین خاطرات من در آن سال ها مربوط به موضوع چاقی بود.

بارها بخاطر چاق تر شدن و شنیدن حرف های دیگران درباره چاقی ام عصبانی می شدم و از خیلی ها متنفر شده بودم و چندین بار هم بخاطر مقداری کاهش وزن و سایز سر از پا نمی شناختم و با افتخار به همه اعلام می کردم: تو دو هفته 5 کیلو کم کردم.

ذوق و شوق من پیدا کردن روشی برای لاغر شدن بود و نگرانی هر روز من ترس از چاق تر شدن.

چاقی همه زندگی مرا مدیریت می کرد. در خیلی از جمع ها حضور پیدا نمی کردم تا مبادا بخاطر چاقی مورد توجه یا سوال دیگران قرار بگیرم و بیشتر ترجیح می دادم با دوستانم باشم.

تعداد دوستانم محدود بود و انقدر مرا بخاطر چاق بودن مسخره کرده بودند که دیگه براشون عادی شده بود و به همین علت زمانی که با آنها بودم احساس امنیت می کردم که درباره چاقی من کسی صحبت نخواهد کرد.

از خرید کردن متنفر بودم و از شنیدن این عبارت که: سایز شما نداریم حالم بهم می خورد.

روزهای آخر سال برای دوستانم باعث خوشحالی می شد چون لباس و کفش نو می خریدند اما برای من باعث اعصاب خوردی بود چون چندین بار به همراه والدینم به خیابان می رفتیم تا شاید لباس اندازه من پیدا کنند.

یادم میاد هر وقت که از لباسی که تو ویترین مغازه ای بود خوشم می یومد و به مادرم می گفتم اینو برام بخر می گفت اول برو سوال کن ببین اندازه تو داره؟ و هیچوقت لباسی که مورد علاقه من بود اندازه من نبود.

البته این مشکل فقط به خاطر چاقی نبود بلکه چون سن من با جسمم همخوانی نداشت لباس پیدا کردن کار سختی بود چون سایز نوجوان برای من کوچیک بود و سایز بزرگسال بزرگ به همین دلیل پیدا کردن لباس کار ساده ای نبود و بیشتر مواقع مادرم پارچه می خرید و برای من لباس می دوخت.

حتی این مشکل درمورد کفش خریدن هم وجود داشت و چون روپای من چاق بود کفش های مناسب سن من انداه من نمی شد و باید کفش مناسب افراد بزرگسال رو می پوشیدم درحالی که یکی دو کفی توی اون انداخته بودند.

چند سال قبل بعضی مغازه ها لباس های سایز بزرگ می آوردند چون ظاهرا متوجه شده بودند خیلی از آدم ها بخاطر چاق بودن با مشکل سایز لباس مواجه هستند.

بخاطر جلب توجه خریداران با حروف بزرگ روی شیشه ویترین می نوشتند: “سایز بزرگ موجود است”

از دیدن این احساس بدی داشتم و اصلا دوست نداشتم بعنوان یک فرد سایز بزرگ وارد مغازه بشم.

بعدها به شکل بدتری این فراخوانی از طرف فروشگاه ها انجام می شد.

از یک مانکن سایز بزرگ در ویترین یا جلوی درب مغازه استفاده می کردند که به شدت از دیدن اون عصبانی می شدم.

مخصوصا از وقتی که یک بار از جلوی یکی از این مغازه ها رد می شدیم و دامادمون گفت: رضا این مانکن از رو تو ساختن!

جواب ندادم ولی تو دلم کلی محاکمه اش کردم و بد و بیراه بهش گفتم.

خریدن لباس برای من سخت ترین موضوع زندگی ام بود که ارتباط مستقیم با چاقی داشت.

هر وقت با پدر و مادرم برای خرید می رفتم در اون یکی دو ساعت صد بار به من می گفتند: چقدر بهت بگیم کمتر بخور. خوبه حالا هیچ لباسی اندازه ات نیست!

در ذهن من خرید کردن برابر با مواجه شدن با چاقی بود. چون تا قبل از اون انقدر کسی به من توجه نمی کرد یا خودم متوجه شرایط جسمی ام نبودم ولی وقتی برای خرید لباس می رفتیم همه مسائل و مشکلات چاقی واضح می شدند و به همین دلیل از خرید کردن فراری بودم.

به لطف خدا از سال 93 در مسیر تغییر کردن و لاغری از طریق ذهن قرار گرفتم و به مرور شرایط جسمی من تغییر کرد.

خدا رو شکر بارها لباس هامو می دادم به مادرم تا برام تنگ کنه و چون دیده بود مدتهاست دارم لاغر و لاغرتر می شم باورش شده بود که دیگه چاق نخواهم شد و با اشتیاق لباس هامو برام تنگ می کرد.

بارها بهم می گفت: خدا رو شکر تا زنده هستم به آرزوم رسیدم و دیدم تو لاغر شدی.

البته بعد از اینکه وارد مسیر آموزشی شدم و تصاویر بچه هایی که نتیجه گرفته بودن رو بهش نشون می دادم خیلی خوشحال می شد و مفگت کی فکرشو می کرد رضا که این همه سال چاق بوده بتونه لاغر بشه و به بقیه کمک کنه لاغر بشن.

چندتا از پیام های محبت آمیز دوستانی که از طریق تلگرام برام فایل صوتی فرستاده بودند رو براش پخش کردم و وقتی ابراز احساس دیگران رو می شنید خیلی خوشحال می شد.

انشاالله الان که پیش ما نیست، انرژی مثبت بچه های تناسب فکری رو دریافت میکنه و لذت می بره.

هرچه لاغرتر می شدم بیشترین چیزی که دوست داشتم تجربه کنم، خرید کردن بود.

به مغازه ها می رفتم و از اینکه سایز من لباس داشتند لذت می بردم.

یادمه سال 97 که تقریبا نصف اضافه وزنم رو از دست داده بودم به یه مغازه پوشاک رفتم و سوال کردم که این مدل پیراهن که تو ویترینه سایز XXL موجود دارید؟ گفت این طرح تا سایز XL داره ولی طرح های دیگه اندازه شما داریم.

گفتم نه همین رو می خواستم

همون روز تصمیم گرفتم باید یه روزی این مشکل رو هم حل کنم و بتونم از سایزهای ویترینی انتخاب کنم و چندماه بعد به همون فروشگاه رفتم و ازش خواستم اون پیراهن رو برام بیاره پرو کنم.

وقتی پوشیدم کاملا اندازم بود.

به فروشنده گفتم یادته چندماه قبل اومدم و گفتی این سایز اندازه ات نمیشه؟! الان اندازم شد.

فروشنده باورش نمی شد و نمی دونست که من تغییر کردم، فکر می کرد اون اشتباه کرده و معذرت خواهی می کرد و زمانی که گفتم شما اشتباه نکردی و من لاغر شدم باورش نمی شد که در چندماه خودمو سایز اون لباس کردم.

از اون روز تا الان بیشترین لذت من از لاغری، خرید لباس بوده و این نشون میده که خیلی در دوران چاقی حسرت خرید لباس رنگی و طرح دار رو داشتم.

به این کار ادامه می دم چون حسابی حالم رو خوب می کنه

احساس آزادی می کنم. آزادی در انتخاب، آزادی در طرح و رنگ و آزادی در نگران حرف مردم نبودن.

لاغری از نظر من فقط تناسب اندام جسم نیست، بلکه تناسب اندام روح و روانه.

احساس آزادی، شادی، آرامش، اعتماد به نفس و … همه نتیجه تناسب فکری است.

خیلی ها لاغرن ولی احساس شادی و آرامش ندارند، اعتماد به نفس ندارند، سلامتی ندارند ولی به لطف خدا من و همه بچه هایی که در مسیر لاغری با ذهن هستیم نه تنها در مسیر لاغری جسمی حرکت می کنیم بلکه در تمام جنبه های زندگی خودمون تغییر ایجاد کردیم.

این از مزایای شگفت انگیز لاغری با ذهنه که در هیچ دوره و روش دیگه ای پیدا نمی کنید.

منتظر خوندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.71 from 7 votes

https://tanasobefekri.net/?p=30759
برچسب ها:
27 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار فریده حسنی
      1400/06/30 00:26
      مدت عضویت: 1605 روز
      امتیاز کاربر: 23378 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,062 کلمه

      سلام استاد و دوستان همراه

      استاد لباس های رنگی و زیباتون مبارکتون باشه ،دست همسر عزیزتون هم سلامت باشه که انقدر عاشقانه براتون تیشرت های متنوع خریده و برای با کیفیتر شدن سایت کنار شما هستن و حمایتتون میکنن

      منهم زیاد شنیده بودم اگر مردها تو خونه باشن مدام با همسرانشون دعواشون میشه و این موضوعو در این ۲ سال اخیر که آقایون مجبور بودن سر کار نرن و تایم های زیادی در خونه بودن ،دیدم که زیاد دعواشون میشه 

      اوایل که این ویروس اومده بود و همه تو خونه هاشون قرنطینه بودن و منهم زیاد توی تراس مینشستم و فایل هامو گوش میکردم ،شاهد سر وصدای همسایه های ساختمان های کناری بودم که مدام با هم دعواشون میشد و خیلی ها اعتراض داشتن که نباید مردها تو خونه باشن 

      اینم ریشه در همون باور ریشه ای ما داره و خدارو شکر شما تونستید رفعش کنید و در آرامش و صلح زندگی کنید

      موضوع لباس خریدن بزرگترین درد آدم های چاقه ،بعد از مسئله محدودیت در خوردن ، لباس خریدن معضل بزرگیه

      اتاق پرو برای من حکم اتاق رنج ، گرما ، زشت شدن و ناراحتیو داشت و هنوزم تا حدودی داره

      سایز الان من ۴۲ ست و سایز ۴۲ یه سایز نرمالیه که هر لباسی با هر رنگیش تو بازار هست 

      ولی من هنوز هم مقاومت پوشیدن لباس دارم ،این ۱ سال و خورده ای که سایزم ۴۲ شده ،متوجه شدم من باز هم دلم نمیخواد لباس بخرم و همیشه فراریم از خرید کردن ،الان متوجه شدم تصویر اتاق پرو برای من وحشتناکه و دلم نمیخواد وارد این اتاق بشم 

      آخرین باری که رفتم فروشگاه هالیدی که هودی بخرم ،با اینکه سایز من براحتی وجود داشت ولی بشدت از رفتن به اتاق پرو مقاومت داشتم و در این مدت خیلی پیش اومده رفتم به نیت خرید ولی خرید نکرده برگشتم و تمام مدت خرید حالم بد بوده

      و الان برام روشن شد که تصویر خرید کردن در ذهن من هنوز کامل از بین نرفته و باید از این به بعد آگاهانه تر خرید کنم

      از بس اون زمانها میرفتم خرید و لباس ها تو تنم زیبا نبودن و تو اتاق پرو انقدر خودمو سرزنش میکردم که دوست داشتم فرار کنم از اونجا 

      ببین چقدر فرمولها و تصاویر چاقی در من قوی هستن که ترکش های اون هنوزم اذیتم میکنه 

      این چند روز داشتم روی یکی از دوره هایی که در حال گذروندش هستم کار میکردم و تو یکی از تمریناتش گفتم بذار خواسته لاغر شدنمو بنویسم 

      شروع کردم به نوشتن ،گفتم خواسته من لاغر شدن بوده و هست ،چرا من لاغر نمیشدم ؟

      دیدم من سالها به دنبال لاغر شدن بودم ولی در اصل هدف اصلیم جنگیدن با چاقیم بوده  اینجوری درک جدید خودمو براتون بازترش میکنم : من در کودکی به هر دلیلی انتخاب کردم که چاق باشم ،حالا با تربیت خانواده و تلقین و باورهایی که در من شکل گرفت ،انتخاب اون زمان من چاقی بوده اونم ناآگاهانه 

      پس توجه من از ۵ سالگی تا همین  ۲ سال پیش روی چاقی بوده روی لاغر نشدن بوده ،روی نتوانستن بوده ،روی من بدبختم بوده ،روی من قربانی خلقت خداوند هستم بوده ،روی من مظلوم بوده ،روی حس های ناراحت کننده بوده ،روی بی اعتمادبنفسی بوده ووووووو

      پیامی که من سالها به جهان میفرستادم پیام من چاق هستم ،من خوب نیستم بوده 

      بعد متوجه شدم که باید لاغر بشم و شروع کردم به رژیم و ورزش و روش ها متنوعی که سالها تکرارشون کردم

      و به جای اینکه سالها توجهمو بذارم روی لاغر شدن و حس های خوبش ،مدام غر زدم و شکایت کردم و هر روز به خودم و دیگران گفتم که من نمیخوام چاق باشم ،این چه وضعیه ،خسته شدم ،آخه خدا چرا منو این شکلی آفرید ،اینم شانس من بود وووووو

      در اصل من برای فرار از چاقی به لاغر شدن راضی شده بودم

      انتخاب من لاغری نبود فرار از بدبختی بود ،فرار از احساس بد بود 

      من برای فرار از بدبختی های چاقی ، میخواستم لاغر بشم

      و از هر چیزی که فرار کنی پیدات میکنه 

      در تمام اون سالهاییکه داشتم غر میزدم و خودمو و دنیارو شماتت میکردم در حال ارسال پیام من بدبخت چاق هستم بودم به دنیا ولی متوجه نبودم 

      تعجب میکردم و مدام از خودم میپرسیدم  آخه منکه همش دنبال لاغر شدن هستم پس چرا بیشتر چاق میشم؟

      من باید لاغر شدن و لاغر بودنو انتخاب میکردم  بجای فرار از چاقی ،تا پیام های صحیح به جهان بفرستم 

      من سالها چاقیمو سرزنش کردم و یادم رفته بود که من در کودکی انتخاب کرده بودم که چاق باشم 

      حالا میخوام مسئولیت انتخاب اشتباه قبلیمو بپذیرم ،مسئولیت لاغر شدن الانمم میپذیرم ،خودم قبلا خرابش کردم و الان دارم آبادش میکنم ،من آفریننده م ،چه در وجه بدش چه خوبش ،اگر بپذیرم خالقم میتونم باز هم یک بدن متناسبتر بیافرینم

      پس از این به بعد چاقی و معضلاتشو شماتت نمیکنم و نمیخوام ازشون فرار کنم ،اونها جزئی از  افکار قدیم من بودن‌ ،باهاشون آشتی میکنم ،با چاقیم روبوسی میکنم و ازش خداحافظی میکنم و آگاهانه میرم بسمت لاغر شدن ،بدون غضب از چاقی ،بدون سرزنش کردن خودم 

      باید اول قضیه چاقی قدیم خودمو در خودم حل کنم ازش بیام بیرون و در آرامش به لاغریم بپردازم ، من خودم متوجه میشم که هنوز هم در قسمت هایی از خاطرات چاقیم گیر کردم و تا کنده نشم کامل، نمیتونم طرف لاغر شدن قدم بردارم 

      همینطور باید چک کنم تا مطمئن شم ببینم آیا من میخوام لاغر بشم که خودم لذت ببرم یا در یه زمانی که اشخاصی  بمن توهین  یا تحقیر کردن میخوام از اونها انتقام بگیرم 

      گاهی بعضی از خواسته های ما از روی عقده های دوران کودکی ماست که در اون زمان تصمیم گرفتیم به موفقیتی برسیم تا حال آدم ها رو بگیریم 

      منکه برای رسیدن به هدف هام هر روز قدم هایی برمیدارم

      برای لاغر شدن هم در این مسیر هستم خدارو شکر راضیم ،سپاسگذار خداوند هستم که منو هدایت کرد به جای درست و صحیحش ،واقعا دیگه خسته شده بودم ،حتی نمیتونم بهش فکر کنم که اگر با این سایت آشنا نمیشدم الان چه وضعیت جسمی و روخی بدی داشتم ،فکر نمیکنم تا الان میتونستم اون شرایط داغونو تحمل کنم

      ولی الان سپاسگذارم که در جایگاه عالی قرار گرفتم و دارم از مسیر زندگیم لذت میبرم ،مطمئنم هر کسی در مدار شنیدن و یاد گرفتنش باشه  هدایت میشه به اینجا

      با بودن در دوره های لاغری با ذهن دیگر نگران چاقی خود نباشید ،لذت ببرید و لاغر شوید ،شاد باشید و لاغر شوید،بخورید و لاغر شوید ،سلامت باشید و لاغر شوید ،بخندید و لاغر شوید ،فایل گوش بدهید و لاغر بشوید ،به تمریناتتون عمل کنید و لاغر شوید 

      ممنون استاد گرامی از همسر عزیزتون هم تشکر میکنم 

      در پناه خداوند باشید 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 35 از 7 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار سهیلا عظیمی ویشته
        1400/07/30 19:03
        مدت عضویت: 1698 روز
        امتیاز کاربر: 15008 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
        محتوای دیدگاه: 7 کلمه

        عزیزم فریده جون عالی توصیف کردی ممنون 

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار فریده حسنی
          1400/08/01 01:06
          مدت عضویت: 1605 روز
          امتیاز کاربر: 23378 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
          محتوای دیدگاه: 43 کلمه

          ممنونم سهیلای عزیز

          خدارو شکر کامنت های ارزشمندی دوستان مینویسن و همینطور خودمون مینویسیم که هم برای خودمون مفیده هم برای همسفرهامون 

          سپاسگذار خداوند هستم که انقدر زیبا هدایتمون کرد به مسیر درست که از طریق ما هم افرادی هدایت بشن به راه آرامش  

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 0 از 0 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
        آواتار shahrbanou1346
        1400/12/14 22:30
        مدت عضویت: 1379 روز
        امتیاز کاربر: 22276 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
        همیاری
        محتوای دیدگاه: 83 کلمه

        سلام  فریده جان ،   دوست توانمندم ،

        از خوندن این قسمت از دیدگاهت خیلی لذت بردم‌ عمیقا به دل نشست   :

        با بودن در دوره های لاغری با ذهن دیگر نگران چاقی خود نباشید ،لذت ببرید و لاغر شوید ،شاد باشید و لاغر شوید،بخورید و لاغر شوید ،سلامت باشید و لاغر شوید ،بخندید و لاغر شوید ،فایل گوش بدهید و لاغر بشوید ،به تمریناتتون عمل کنید و لاغر شوید …

        یک سوال دارم ‌عزیزم :

        نوشتی الان سایز ۴۲ هستی …قبلا چه سایز بودی ؟ 

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
        آواتار ملکه عشق
        1400/12/12 15:59
        مدت عضویت: 1218 روز
        امتیاز کاربر: 10303 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
        همیاری
        محتوای دیدگاه: 340 کلمه

        سلام و درود دوست متناسب و پرانرژی و با انگیزه ام😍 

        لحظاتتون مملو برکت و عشق✨

        از خواندن دیدگاه شما بسیار لذت بردم فکر می کنم کمی بهتر درک کردم موضوع مقاومت در برابر چیزی که دوستش نداری واقعا پذیرش مسئولیت چاقی خیلی سطح داره شاید اول زبونی باشه بعد تو آینه بعد از مقایسه بیای بیرون و اما به نظرم هربار که در مداربالاتری قرار بگیری این پذیرش و صلح عمیق تر انجام میشه و فقط با استمرار در مسیر آموزه های ذهنی و تجزیه و تحلیل فکری می توان کم کم به این سطح از شناخت و درک بخشهای وجودی رسید.

        گاهی از اون چیزی که دوست نداری فرار می کنی و اما یه جایی زور میگی :نمی خوامت ،برو دوست ندارم ،تو نبایدباشی، اما اون پذیرش واقعی فقط با تسلیم به جود میاد .

        حالا ما فکر می کنیم تسلیم یعنی مظلوم شدن و پذیرش ظلم یه جور جبر  !(نسبت به آموزه های ذهنی از کودکی !)

        اما پذیرش یعنی من آدمی باز و پذیرا هستم یعنی هیچ چیز لرزه ای به جانم نمی اندازد 

        و موضوع فقط از شناخت کیستی من ادراک میشه 👌

        یعنی می دونم من روح پاک الهی هستم و تمام آنچه جهان به من میده همونی هست که خودم آفرینش کردم و البته به گوهر وجودم نه می تواند بیفزاید نه می تواند کم کند !…

        یعنی همه چیز را با آغوش باز می پذیرم اگر چاقی هم باشه یه لباس تن منه ،خودِ من نیستم و اگر لاغری هم بیاد همینطور لباس تنه منه خود حقیقی ام نیستم یعنی کلا تمرکز و توجه از روی نتیجه برداشته میشه و اقتدار و عزت میمونه حق انتخاب از درون همسو با ذات الهی شکل میگیره وقتی به این شناخت و درک برسیم آنچه در شأن جایگاه الهی ما باشه که همیشه عالیترینهاست سلامتی و ثروت و تناسب و شادی خودش همراه میشه یعنی عیان میشه و البته 

        من هنوز خااامم در این مسیر .و طالب و در جستجو

        الهی طلب خیر برای هممون🙏

        نمی دونم فقط دلم خواست و نوشتم😊 

        عااااااشقتم 🤍دوست نوری ام 

        همواره در مسیر تفکرکردن با پیوند دل و احساس ،زیبا باشید 🍃🌸

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 4 از 1 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار فریده حسنی
          1400/12/12 23:23
          مدت عضویت: 1605 روز
          امتیاز کاربر: 23378 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
          محتوای دیدگاه: 59 کلمه

          سلام دوست همراهم

          ممنون از کامنت زیبا و پر معناتون لذت بردم واقعا اینجا میشه کاملا متوجه شد که یه عده انسان های متفاوت دور هم جمع شدن و دارن این نوشته ها و آگاهی های ناب رو نشر میدن ،میشه از نوشته های این سایت کتاب ها نوشت 

          آفرین به قلم زیباتون 🥰

          خدارو شکر در کنار شما خوبان هستم 🌷

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 0 از 0 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
            آواتار ملکه عشق
            1400/12/13 15:29
            مدت عضویت: 1218 روز
            امتیاز کاربر: 10303 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
            محتوای دیدگاه: 21 کلمه

            سپاس از اظهار لطف و محبتتان  

            زیبایی از آنِ صاحبدلان است و بس 

            گوارای وجود نازنیتون😊

            لحظه هاتون پرنور به عشق الهی 🦋✨

            برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
            امتیاز: 0 از 0 رأی
            افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار saberizahra80
      1400/06/27 10:33
      مدت عضویت: 1590 روز
      امتیاز کاربر: 3426 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 869 کلمه

      سلام🙂

      استاد یکی از لذتهای من که فکر میکنم اکثر خانومها دارن لذت خرید کردنه چه برای خودشون چه برای همسر و فرزندانشون چه برای خونه…و بالاتر از اون لذت به اشتراک گذاری این خریدهاست با دیگران

      انصافا به اشتراک گذاشتن خریدها و اینکه رنگ و طرح و جنس و قیمتش عالی باشه و در واقع بقیه تاییدت کنن که سلیقه ات عالیه و انتخابات حرف نداره خیییییییلی لذت بخشه حتی شاید بیشتر از خود خرید کردن….

      برای همین  برای من دیدن رنگ و تنوع خریدهای همسرتون برای شما خیلی لذت بخش بود 

      برای خانومتون که دیگه خدا بود وقتی همسرت از چیزی که با اشتیاق و علاقه براش خریدی تعریف میکنه یه چیزه وقتی جلوی دوربین با بقیه به اشتراک میذاره دیگه یه چیز دیگه است چندین levelبالاتره …

      من هم خودم لباسهای همسر و فرزندم رو انتخاب میکنم و خداییش هم سلیقه ام خوبه و جنس و کیفیت رو هم تا حدودی میشناسم..

      اول از همه مبارکتون باشه و انشالا به شادی بپوشید

      خداییش هم همسرتون خیلی با سلیقه هستن و انتخابهاشون هم عالیه واقعا…

      اره یکی از بزرگترین لذت های ما آزادیه 

      آزادی در همه چیز 

      و انگار این آزادی اصل و طبیعت و ذات ما است و آزاد بودن در هر چیزی هماهنگ با روح الهی ما است 

      و انصافا چاقی خیلی محدودیت میاره و در مقدار و نوع غذا و انتخاب مدل لباس و جنس لباس و طرح لباس و حتی رنگ لباس و حرکت و نشست و برخاست هم حتی محدودت میکنه

      و این محدودیت برای من خیلی سخت بوده همیشه برای همینه که از رژیم گرفتن بدم می اومد چون در انتخاب هام محدود بودم و این محدودین برای من عذاب بود

      حتی باشگاه رفتن هم یه نوع محدودیته اول از نظر زمانی چون همیشه  باید  تایم مشخصی برای باشگاه داشته باشی و برای اون تایم هیچ برنامه ای نذاری قبل و بعدش رو هم باید تنظیم کنی که به بقیه کارات برسی

      سفر میخوای بری باید هماهنگ کنی و یه جورایی انگار آزادی زمانی نداری و رییس داری و باید برای هر کارت هماهنگ کنی تا به تایم باشگاه لطمه نخوره چون وقتی برای کاهش سایز و وزن باشگاه میری نگران این هستی که اگه یه هفته ده رو نری دوباره سایزت برمیگرده…..واقعا که چقدر محدودی.‌…

      لاغری با ذهن بسیاری از این محدودیتها رو از همون اول بر میداره

      هیچ برنامه غذایی مشخصی در کار نیست

      هییییچ برنامه ورزشی ای در گار نیست

      هییییچ دمنوشی نباید بخوری

      هییییچ قرص و دوایی نباید مصرف کنی

      هیییچ اجباری به پیاده روی نیست

      وقتی اولین بار این جملات رو از شما میشنویم اصلا روحمون آروم میگیره انگار از  بندها رها میشیم و همین برداشتن این زنجیرها از روحمون احساس آزادی و رهایی میده و امید رو در قلب ما تازه میکنه که میشه بدون تمام این فشارها و محدودیتها لاغر شد و لاغر موند….

      اصلا باید لذت ببری تا لاغر بشی

      باید از غذاها لذت ببری …ترس چیه؟؟؟؟

      باید از جسمت در هر وضعیتی خست لذت ببری ….تنفر چیه؟؟؟؟؟

      باید از لحظات عمرت لذت ببری…. ناراحتی چیه؟؟؟؟

      باید از آموزش لذت ببری….اجبار چیه؟؟؟؟

      باید نتیجه رو رها کنی تا لذت ببری 

      باید با تغییر محتویات ذهنت جسمت رو تغییر بدی و زمان رو بذاری کنار ….عجله چیه؟؟؟؟

      باید اجازه بدی این آموزشها وارد قلب و ذهنت بشه…

      باید به سرعت ترمیم جسمت اعتماد کنی؟؟؟؟

      باید بپذیری که تو این جسم چاق رو ساختی بقیه کاره ای نیستن…اصلا قدرتی ندارن …

      باید قبول کنی که میشه با قدرت ذهنت لاغر بشی و برای همیشه لاغر بمونی و لذت زندگی در تناسب اندام رو تجربه کنی….

      باید به خودت فرصت بدی به جسمت فرصت بدی به روحت فرصت تجربه آزادی رو بدی

      باید باور کنی که لاغر شدن خیییییلی آسونه

      باید باور کنی که باید به خودت آسون بگیری

      باید باور کنی که همین آموزشها تو رو تغییر میده آروم آروم…

      باید اعتماد کنی به خدای هدایتگرت و فقط ادامه بدی

      اونوقته که لاغری رو در جسمت تجربه میکنی و چقدر لذت بخشه لاغر شدن به آسونی به راحتی با لذت با آموزش و مهمتر از اون لاغر موندن برای همیشه 

      استاد منم هفته گذشته برای خودم دو تا مانتو خریدم یکیش حریر سفیده اینقدر توش خوشگل میشم که خودم حس میکنم مثل فرشته ها شدم …با اینکه من هنوز متناسب نشوم ولی این لباس اینقدر به تنم میشینه که بارها در طول روز میپوشمش و خودم رو توی آینه برانداز میکنم و لذت میبرم…

      قبلنا از اتاق پرو متنفر بودم و همیشه شاکی بودم که آینه های اتاق پرو آدم رو زشت و چاق نشون میدن و اصلا پوشیدن لباس توی اتاق پرو برام ترس داشت که احتمالا تنگ باشه و اندازه نباشه و بخوام بگم سایز بزرگتر بدین مغازه دار هم بگه نداریم و این سناریو بارها تکرار میشد و برای همین ترس من هم بیشتر میشد برای همین یه مدت رفته بودم دنبال خریدن پارچه و دوختن لباس چون از پرو کردن ،از شنیدن جمله سایز شما نداریم،از انتخاب لباسهای رنگ شاد یا طرح دار یا جنسهای مختلف ترسیده شده بودم و تنفر هم داشتم حداقل دیگه برای پرو خیاطی سایز خودم رو دوخته بودن و نگرانی بابت تنگی و سایز نبودن وجود نداشت….ولی لذت خرید کردن مانتو آماده کجا و لباس دوخته شده کجا….

      اره آموزشهای این سایت باعث میشه خودت جسمت رو بسازی و به سایزی که دوس داری فرم بدی نه اینکه با طرح و رنگ و جنس لباس بخوای خودت رو توی چشم بقیه جمع و جورتر نشون بدی و این قدرت ذهن انسانه و خییییلی زیبا و لذت بخشه👌👌👌

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 25 از 5 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار solmazmilan@gmail.com
      1400/06/27 10:46
      مدت عضویت: 1150 روز
      امتیاز کاربر: 10935 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 410 کلمه

      سلام به استاد عزیز و عاشقای لاغری.

      منم قبلا که چاق بودم ۳تا آرزو داشتم در مورد لباس پوشیدن: اولیش این بود که وقتی که لاغر شدم مانتو های مختلف با طرحها و رنگهای مختلف بخرم.دومی این بود که من که کلی لباس داشتم که برام اندازه نمیشد و قبلا مدام میخریدم که شاید روزی لاغر بشم و بپوشم یعنی ۳تا چمدون بزرگ پر ازلباسهای سایز کوچیک داشتم و همش میخواستم اونها رو مرتب کنم و جدا کنم تابستونی هارو از زمستونیها که بپوشم و سومی اینکه چون من کورد زبان هستم و خوب بیشتر وقتها هم کوردی میپوشیدم کلی پارچه های رنگی خریده بودم که وقتی لاغر شدم برش بزنم اونم نه ساده بلکه با کلی طرحهاو مدلهای جدید و بپوشم.

      خدا رو شکر از وقتی هدایت شدم به این مسیر تغییراتم عالی بود و اولش چند تا مانتو خریدم اون اولین کاری بود که برام لذت بخش بود و با خریدش کلی ذوق میکردم.بعدش که یواش یواش سایزم کمتر شد چمدونامو باز کردم و لباسهامو جدا کردم و دارم میپوشمشون و آخریش هم چند روز پیش بود که تمام پارچه هام رو دادم به زن داداشم که برام بدوزه اونم مدلهایی که کلی از سالها حسرت دوختنش رو داشتم و همون مدلهارو هم برام دوخت باورتون میشه تقریبا ۱۱دست لباس کوردی برام دوخت و قسمت جالب و هیجان انگیزش این بود که همه خانواده بهم گفتن بپوش و من انگار تو شوی لباس بودم هر بار یه مدل لباس رو میپوشیدم و با اعتماد به نفس و اینکه در پوست خودم نمیگنجیدم راه میرفتم و همه میگفتن فوق العاده است این همه لباس رو کجا جا کرده بودی واقعا اون لحظه و اون روز برام بهترین روز در تمام سالهای زندگیم بودم از خوشحالی نمیدونستم چیکار کنم و من به لطف خدا و استاد عزیزم تونستم طعم خوشحالی و خوشبختی رو حس کنم و اینکه الان آزادی خیلی زیادی دارم در پوشیدن لباس و همین طور آزادی فکری برای اینکه این مشکل هم حل شد و من با خیال راحت میتونم به تصمیات و آرزوهای دیگه هم فکر کنم و بهشون برسم چون وقتی سخت ترین کار زندگیم که تو این سالها منو اذیت میکرد یعنی چاقی رو تونستم حل کنم و الان لاغر شدم و مطمئنم که آسان ترین کار لاغرشدن هست و من فقط راه درستشو بلد نبودم دیگه آرزو های دیگه برام راحت و دست یافتنی میشه.ازتون بی نهایت سپاسگذارم که من و تمام کسایی که آرزوی لاغری داشتن روهم شریک خوشحالی ولذت حاصل از لاغری کردین.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1400/06/27 15:20
      مدت عضویت: 1639 روز
      امتیاز کاربر: 27621 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 847 کلمه

      سلام خدمت استاد گرامی و مرجان عزیزم 

      به به  استاد لذت بردم  از این همه همکاری و عشق و مهربانی بین هر دوی شما چقدر از رابطه  های این چنینی لذت  میبرم از ارامش،و موفقیت و حال خوب داشتن و عشق  شما در کنار هم واقعا لذت بردم    از صمیم قلبم  به هر دوی شما تبرییک میگم که این قدر در کنار هم  دوستانه و عالی هستین و از همدیگه حمایت میکنید  .و اگر بخوام بگم دقیقا استاد من هم مثل شما تمام خاطراتم با همسرم هست چون در سن کم ازدواج کردم در سن ۱۷ سالگی عقد کردم و  تا به الانم با هم بسیار رابطه ی زیبا و عالی  و سراسر  عشق و احترام رو  داشتیم که واقعا هر روز سپاسگزار خدای خودم برای وجود همسرم  هستم . و از بودن در کنار ایشون و فرزندانم هر ثانیه دارم لذت میبرم و عشق میکنم .

       وای چقدر منم این حرف رو زیاد شنیدم که اگر مرد بمونه خونه همش بحث و درگیری میشه و کارها خوب پیش نمیره (حتی همین دیروز شخصی همین حرف  رو به من گفت )  و اما هنوز من  تجربه اش نکردم  اما میدونستم جز باورهای غلطه  که در ذهن من هست  چون بارها از زبان اطرافیانم این حرف رو شنیدم  اما از وقتی که  در مسیر تغییرم  وقتی رابطه ی زیبای  یک زوج رو میبینم میگم نه اگر فلانی تونسته این رابطه ی عالی رو خلق کنه که ساعتها در کنار هم باشن بدون هیچ مشکلی پس منم میتونم و اما امروز که شما هم  از لذت با هم بودنتون بدون هیچ درگیری و بحثی گفتین پس این باورم رو قویتر میکنم که امکان پذیر هست یه رابطه ی عالی رو در کنار همسرم در روزهای بازنشستگی ایشون تجربه کنم (به به )

       استاد مبارکتون باشه این همه تی شرت های عالی رنگ رنگی چقدر لذت بردم از دیدن این صحنه منم دقیقا یک  سال پیش این کار رو در خرید مانتو کردم و  امسال  در خرید لباس خونگی  این کار رو کردم که هر رنگی  و مدلی رو میدیدم و خوشم میومد میخریدم و لذت میبردم و تونستم کلی خریدهای عالی یک جا داشته باشم  و هنوز تمام اونها ردیف داخل کمد هستن و به خاطر شرایط کرونا خیلی هم استفاده نشدن و لی خیلی لذت داشت واقعا آزادی در خرید کردن  رو تجربه کردم از هر فروشگاهی و هر رنگی که خواستم در کمترین زمان مکان  خرید کردم  کاری که در گذشته محال بود اتفاق بیقته شاید قبلا  یه روز باید میگشتم تا یه مانتوی عالی سایز من گیر بیاد شایدم هفته ها  طول میکشید  تا یه خرید خوب داشته باشم که بیشتر در ایام عید من اینطور میشدم و هیچ وقت  اون لذت از خرید کردن لباس رو من در گذشته نداشتم  و همیشه موقع خرید کردن به جای اینکه لذت ببرم ناراحت و غمگین میشدم که چرا چاقم اما حالا  به راحتی  من خرید میکنم حتی سایز مانکن رو هم تونستم بخرم و بپوشم ولی خوب به قول شما قواره های لباسها با هم  فرق داره یه جایی هم لباس سایز مانکن اندازه نمیشه و یه جاهایی هم نمیشه و کلا سایز لباسهام فرق میکنه  .

      من حتی مثل  شما  استاد که در نوشته ی خودتون گفته بودین وقتی چاق میشدم  در خرید کفش هم مشکل داشتم که حالا به راحتی کفشهای اسپرت و زیبا و یا چرم دلخواهم رو خرید میکنم و به پا میکنم و فقط افرادی که چاقی رو تجربه کردن و حالا لاغر شدن میدونن  من چی میگم و چه لذتی داره بدون محدودیت خرید کنی   و من عاشق این تجربه کردنهای عالی هستم .

      و چقدر استاد منم مثل شما شدم که واقعا دیگه مثل سالهای قبل از غذای رستورانها لذت نمیبرم و به دهن من مزه نمیدن و منم مثل گذشته اصلا رستوران نمیرم و واقعا از نظر خودمو بقیه و بچه هام  دستپخت بی نظیری دارم که نه تنها خودم بلکه اطرافیان و هر کس خورده تعریف داده و به جز مزه ی عذاهای خودم بقیه  دستپختها  رو خیلی باید پرفکت باشه که قبولشون کنم وگرنه دوست ندارم و نمیپدیرم و من حتی نمونه ی دستپخت خودم رو در میون اطرافیانم هم کم میبینم و فکر کنم اینم از مزایا و نتایج  لاغری با ذهن هست که  دیگه به دنبال هر مواد غدایی  نمیرم حتما باید با کیفیت و عالی باشه تا انتخابش کنم برای خوردن تا جایی که خواهر زاد ه ی من هم متوجه این تغییرم شده بود و  چند روز پیش عین این حرف رو زد که خاله تو بحز دست پخت خودت چیزی رو قبول نداری و نمیخوری  ..‌.واقعا نمیتونم مثل قبل هر اشغال و مواد عدایی رو بخورم و یا وارد هر رستورانی بشم  و  واقعا تغییر کردم  و خیلی خبر از رستورانها و فست فودی های شهر ندارم چون خودم هر چیزی رو که دوست داشته باشیم و هوس کنیم  به راحتی با کیفیت بالا درست میکنم و تنوع غدایی بالایی رو دارم تجربه میکنم و لذت میبرم .

      برای مرجان عزیزم و شما و بچه های گلتون آرزوی موفقیت سلامتی و شادی و خوشبختی و سعادت  دارم و به امید روزی که شرایط این بیماری کمتر بشه و بتونم از نزدیک شما رو ملاقات کنم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار هانیه
      1400/08/06 11:44
      مدت عضویت: 1103 روز
      امتیاز کاربر: 12738 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 481 کلمه

      به نام خدا / سلام به استاد عزیز

      چقدر این نوشته و این ویدئو خوب بود و همه مون به نوعی این شرایط رو تجربه کردیم…البته اینم بگم واقعا الان که شما رو می بینم اصلا نمی تونم باور کنم شما در حد این مانکن چاق بودین..واقعا قابل تصور نیست برام..همینه ها… ما از گذشته دیگران خبر نداریم و تو ذهنمون قضاوت می کنیم و میگیم خوش به حالش … خدا رحمت کنه مادر عزیزتون رو..راستش خیلی خوشحال شدم که روزهای لاغری شما رو دیدن و راستش گاهی که توی نوشته ها می خوندم که براتون لباس می دوختن و غصه چاقی تون رو می خوردن، ناراحت میشدم که نیستن تا این روزها رو ببینن…الان خیلی خوشحال شدم که در زمانی که در قید حیات بودن، شما رو در وضعیت متناسب دیدن…روحشون شاد

      این مساله خرید کردن و اون نوشته بزرگ سایز بزرگ پشت شیشه مغازه ها برای منم عذاب آور بود…انگار من یه نقصی دارم که دارن بهم لطف می کنن و یادشون اومده برای این نقص هم میشه خدمات ارائه داد. از کفش نگین که منم این مشکل رو داشتم و امان از این چاقی و سینه پا

      استاد تی شرت های خوشگل و رنگارنگ مبارکتون باشه…چقدر قشنگن و برازنده تون..دست مرجان بانو درد نکنه…پربرکت باشه زندگی تون…چند وقت پیش کامنتتون رو که درباره خرید همسرتون و تغییراتتون نوشته بودین توی سایت استاد خونده بودم و واقعا کیف کردم و دیشب که این فایل رو دیدم همه اونها برام یادآوری شد…چقدر لایق این توجه و فراوانی ها بودین و هستین که همسرتون بدون اینکه ازشون بخوایین یا به شما بگن این ها رو گرفتن و براتون آوردن و همه هم اینقدر قشنگ و خوش آب و رنگ…واقعا تغییر فرکانس و توجه به خواسته ها و نکات مثبت افراد خیلییییییییی زیبا اینجا خودش رو نشون میده … خدا حفظشون کنه..مسلمه که با حمایت های ایشون و بستر امن و پر آرامشی که توی خونه ایجاد کردن شما هم می تونین با خیال راحت به سایت و کارهاتون برسین…یعنی ما بچه های تناسب فکری نه تنها مدیون شماییم، مدیون مرجان بانو و بچه های گلتون هم هستیم که شاید وقتی که میشد بیشتر کنار اونها باشین رو به ما اختصاص میدین… قدردان و سپاسگزار تک تکتونم

      واااااااقعا یکی از دستاوردهای مهم و ارزشمند لاغری و تناسب اندام، آزادی انتخابه و یکی از خواسته ها و دلایل من برای لاغری همینه … همین که بری اون لباسی که دوست داری با رنگی که دوست داری رو انتخاب کنی و بخری نه اینکه بری بگی: سایز من چی داری؟ انتخاب دست من باشه، نه فروشنده…دنبال رنگ و مدل هایی که لاغر نشونم بده و چاقیم رو بپوشونه نباشم و اونی رو بپوشم که دوست دارم و توش حالم خوب باشه…به نظر من  حق انتخاب، به آدم قدرت میده، عزت نفس رو بالا می بره و اصلا یه پا خواستن، توانستنه، ایشالا منم به زودی به اون حق انتخاب و رسیدن به این حس بی نظیر می رسم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار رسول دوست محمدی
      1400/08/05 19:33
      مدت عضویت: 1238 روز
      امتیاز کاربر: 212 سطح ۱: کاربر مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 581 کلمه

      سلام خدمت استاد ارجمند و فرهیخته جناب آقای عطار روشن و درود به همه دوستان عزیزی که در مسیر تغییر هستند . 

      من سالها درگیر رژیم های لاغری و ورزش هوازی و بی هوازی بودم . و هر بار نتیجه ای کسب می کردم و باز دوباره همان آش و همان کاسه .تا اینکه در ماه مبارک رمضان سال 95 ، با وزن 96 کیلو گرم ، بدون اینکه حتی به فکر لاغر شدن باشم و تصمیمی در این زمینه داشته باشم و هیچگونه محدودیتی در زمینه خوردن داشته باشم ، تونستم از وزن 96 کیلوگرم به وزن 80 کیلوگرم در پایان ماه رمضان برسم و سایزم هم بسیار عالی کاهش پیدا کرد . در صورتیکه قبل از این نیز تجربه یک ماه رژیم سخت خام گیاه خواری در ماه مبارک رمضان را داشتم و حتی هر شب نیز بعد از افطار مصمم بودم که یک ساعت در پارک نزدیک منزلمان ورزش هوازی انجام بدم . ولی متأسفانه تغییر چندانی نه در وزن و نه در سایز بدنم ایجاد نشد و نتیجه رضایت بخشی حاصل نشد .  و این سوال در ذهنم ایجاد شد که چرا  در آن ماه رمضان با وجود رژیم سخت خام گیاه خواری و ورزش هوازی نتونستم نتیجه خاصی بگیرم در صورتیکه در همان شرایط روزه داری سال 95 که بعد از افطار تا سحر غذا میخوردم و تصمیمی به لاغر شدن هم نداشتم بشدت لاغر شدم و سایز کم کردم . این موضوع گذشت تا اینکه بخاطر همسرم که ایشون هم اضافه وزن داشت ولی علیرغم رژیم های مختلف نتیجه ای دریافت نکرده بود بفکرم رسید که راه حلی پیدا کنم و کمکش کنم . یک روز به ذهنم رسید که شاید با ذهن بشه لاغر شد . چون سالها پیش یه مطلبی از آنتونی رابینز خونده بودم که در این رابطه صحبت کرده بود . این شد که در اینترنت جستجو کردم و حالا پس از اینکه با این سایت آشنا شدم و کلی مطلب و فایل خوندم و دیدم تونستم به جواب این سوال دست پیدا کنم . یکی از نکات قابل توجه این هستش که در اون یکماه که همراه با رژیم و ورزش در پی لاغر شدن بودم ، بدون آگاهی احساس بد داشتم و با نگرانی و سرسختی و ایجاد محدودیت در تغذیه فرمولهای چاق کننده در ذهنم رو افزایش می دادم و توجه ای به این موضوع نداشتم. چرا که بعضی شبها که حوصله ورزش نداشتم خودمو وادار می کردم که برای کسب نتیجه به پارک برم و ورزش کنم . یا از غذاهای لذیذی که در افطار یا سحر می دیدم بگذرم و نچشم . در صورتیکه در سال 95 با خوشحالی تمام و هیچگونه فشار و استرس و نگرانی و حتی بدون ورزش کردن از سفره افطار هر چی دوست داشتم برمی داشتم و میخوردم و محدودیتی برای نوع تغذیه قائل نبودم و تنها توجه ای که داشتم این بود که در لحظه افطار و حتی بعد از اون تا سحر معدم سنگین نشه . و هر چی میخوردم کم حجم باشه و اگه اشتها به چیزی داشتم بخورم . این عمل خیلی بهم احساس خوبی میداد . و حتی سبک شدنم ک بعد از چند روز خودشو نشون داد این احساس خوب بیشتر هم شد . و پس از اون از اینکه خیلی از لباسم دیگه برام بزرگ شده بود خوشحال بودم و می خندیدم . و چه حس خوبی بود . خداروشکر . برای شما استاد ارجمند و بزرگوار بهترین ها رو آرزو می کنم . همیشه شاد و سالم و ثروتمند باشید . با تشکر  

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار khandan614
      1400/06/27 12:31
      مدت عضویت: 1524 روز
      امتیاز کاربر: 20350 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 446 کلمه

      سلام استاد عزیز ، چقدر این فایل عالیه و حال آدمو خوب میکنه دیدن این همه لباسهای شاد و رنگارنگ چه حس خوبی به آدم میده ، تشکر ویژه از مرجان بانو بخاطر حسن سلیقه و پشتیبانی سایت و همراهی با شما ، در واقع دستهای خوب پشت پرده ،، استاد منم قبل از لاغری با ذهن همیشه لباسهایی انتخاب میکردم که در ظاهر منو لاغر نشون بده مثل رنگهای تیره یا راه راه عمودی ، نظر دیگران خیلی برام مهم بود که تو چشم بقیه خوب به نظر بیام ، قبلا  وقتی میرفتم خرید حالم بد میشد که چقدر باید بگردم تا یه چیز مناسب با سایز من پیدا بشه و لباسهایی هم که دوست داشتم بیشتر وقتها تا سایز ۴۶ بود ، رسیدن به سایز ۴۶ برام آرزو بود که فقط بتونم کمتر بگردم و راحتر خرید کنم ، حالم از جمله سایز بزرگ نداریم یا اینکه رو شیشه مینوشتن سایز بزرگ رسید بهم میخورد و همیشه احساس خجالت داشتم ،  بعد از لاغری با ذهن که لاغری از درون من شکل گرفت و برای خودم دوست داشتم لاغر بشم ، وقتیکه سایزم تغییر کرد دیگه لباسهای مدل قبل را انتخاب نکردم که تیره و راه راه عمودی باشه ، الان با افتخار میرم تو مغازه چون به سایز ۴۶ رسیدم و میدونم که بیشتر وقتها تا این سایز وجود داره ، دیگه فروشنده بهم نمیگه صبر کن تا سایز بزرگ برسه ، الان راحت خرید میکنم ، درسته که من به ایده الم نرسیدم اما به پله اول آرزوم رسیدم ( الهی شکر) ، استاد الان خیلی رنگهای شاد انتخاب میکنم از رنگ تیره بیزار شدم ، اصلا الان حس نمیکنم رنگ روشن و جیغ چاقم میکنه ، حالا بقیه از دیدن رنگهای شادی که میپوشم تعجب میکنن ،بهشون میگم من برای دل خودم این رنگهای جیغ و شادو میپوشم نظر دیگران برام اهمیتی نداره ، اتفاقا جدیدا برای اولین بار رفتم یک مانتو با راههای افقی خریدم اصلا هم حس چاقی بهم دست نداد گفتم خیلی هم خوب هستم ، چون احساسم مرا چاق نمی دید حتی اگه این مانتو تو ظاهر یک مقدار منو درشتر نشون میداد ، حس و حالم الان خیلی خوبه ، خیلی آرامش دارم و همه این تغییرات و حال خوبو مدیون لاغری با ذهنم هستم ، خدایا شکرت به خاطر این مسیر الهی ، استاد شما بزرگترین خدمت را به افراد چاق کردین ، لاغری با ذهن تنها راه لاغر شدن آسون و راحت همراه با شادی و احساس خوبه که ذره ای سختی درآن وجود نداره ، که همه ش تجربه لذت بخشه بدون ترس و نگرانی از خوردن ، استاد بینهایت از زحماتی که میکشین که هر روز حال ما را بهتر کنید سپاسگذارم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 453 سطح ۱: کاربر مبتدی
      محتوای دیدگاه: 123 کلمه

      سلام وقت بخیر 

      مدتهاست از کلمه خرید لباس متنفرم چون هر رنگی رو که دوست دارم سایزم نمیشه ویا اگر که سایزم بشه اونقدر چاق نشونم میده که از خریدش منصرف میشم حتی چند وقت پیش به دخترم گفتم که اگر احتیاج به لباس پیدا کنم ومجبور شم که برای خرید به بازار برم نمیدونم چکار کنم چون هیچی اندازم نیست ومجبورم که لباسی رو دوست ندارم بخرم  امیدوارم روزی من هم مثل استاد وبقیه دوستانی که متناسب شدن بتونم این آزادی عمل رو بدست بیارم که هر لباس با هر رنگ ومدل مورد علاقه سایز مدیوم بخرم 

      انسان آزاد آفریده شده ودوست داره که در هر جنبه ای از زندگی  مثل انتخاب غذا لباس محل سکونت وخیلی از چیزهای دیگه‌ آزادی انتخاب داشته باشه 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار آینا
      1400/06/30 18:29
      مدت عضویت: 1157 روز
      امتیاز کاربر: 25689 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 200 کلمه

      با سلام خدمت استاد و همسر نازنینتون

      واقعا تیشرتها مبارکتون باشه و دست همسر بانوی با سلیقه تونم درد نکنه و همواره سلامت باشند که دقیقا طبق خواسته و سلیقه شما براتون انتخابهای عالی داشتند.

      دست شما هم سلامت که تمام وقت برای بهبود بهتر شدن سایت و آگاهی بیشتر هنرجوها اینهمه وقت میگذارید و همراه همیشگی هستید.خدا خیرتون بده.

      و با گذاشتن این فایل نشون دادید که شما هم قدر دان محبتهای ایشون هستید..هم کلامی و هم از طریق نگاهتون…

      خداوند شما رو برای همدیگر حفظ کند.

      نا گفته نماند استاد از روزی که من وارد سایت شدم که یکسالی میشود براحتی همکاری و مساعدت و پشتیبانی ودر کل ساپورت کردن  همسر نازنینتون رو  در تک تک فایلهاتون حس میکردم…

      و سپاس ویژه از ایشون دارم‌که محیط رو برای انجام کارهای سایت با مدیریت و تدبیر عالی  خودشون فراهم میکنند.

      و الخصوص در بخش آشپزی که این همکاری بسیار بیشتر حس میشه.و بسیار عالی که دست پخت عالی و بی نظیری دادند که مورد رضایت شما و حتما بچه ها ودیگران است.احسنت بر ایشون

      براتون آرزوی خوشبختی و سعادتمندی میکنم.

      در هر لحظه زندگیتون سلامت شاد باشید.واز کنار هم بودن لذت ببرید و به اتفاق بچه های عزیزتون روزگار بسیار خوبی را بگذرانید.

      و همواره موفق و موید باشید.

      آمین

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار ملکه عشق
      1400/12/12 17:04
      مدت عضویت: 1218 روز
      امتیاز کاربر: 10303 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,106 کلمه

      سلام و درود دوستان مشتاق زیبایی 

      آزادی در انتخاب …

      من عاشق عنوان فایل شدم😊

      پس از خواندن نوشته ها خیلی از خاطرات دوران جوانی ام به یادم اومد واقعا فکر می کردم این مسائل فقط برای من بوده زادگاه من اصفهان هست و استاد عزیز اهل دزفول هستند اما چه جالب که دقیقا همین کلمات و جملات را منم از خانواده دریافت می کردم .

      میشه گفت اینها آموزشهای مخرب رسانه ای بودندکه یه جورایی همه گیر شده !… ا

      اوایل که در روند چاقی بودم بیشتر همه خوشحال بودند که من استخونی نیستم دیگه و بعد هم که بیشتر چاق شدم کسی کاری به کارم نداشت تا وقتی برای خرید لباس به فروشگاهها می رفتیم و  سرزنشهای خانواده شروع می شد .

      وقتی خبر جشن و عروسی پیش می اومد اولین غم من این بود چی بپوشم ؟!

      بعد هم برای خرید اون لباسهایی که تو ویترین می دیدم همیشه استرس شنیدن این جمله را داشتم سایز شما نیست !..

      یادمه در مقطع راهنمایی محصل بودم اون روزها من یک مانتوی جین برای نوروز انتخاب کرده بودم ولی به اصرار والدینم یک مانتو راه راه  عمودی بلند خرید کردم و هرگز دوسش نداشتم همیشه به اجبار می پوشیدمش .

      البته مامان منم خیاط بود و لباسهای قشنگی از کودکی برام می دوخت اما وقتی عکس خودمو با کودکی که تا ۱۰سالگی کاملا متناسب بودم مقایسه می کردم دیگه لباسها برام جذاب نبودند هر بار هم مادرم می گفت درزهای پهلو را پهن تر گذاشتم که اگر چاق شدی بشه بزرگش کرد ..چقدر بده که بری تو یه مغازه و بگی برای سایز من چی دارید ؟چقدر باید تحقیر شد …چقدر خود خوری می کردم انقدر ناراحت بودم که قیافه ام داد می زد دیگران هم درکم نمی کردند و بیشتر سرزنش می شدم یک کم کمتر بخور و جلوی خودتو بگیر !…باید ورزش کنی و ….

      بعدا یه جاهایی یک مانکن خیلی بزرگ دم در مغازه قرار می دادند و روی شکمش یک کاغذ سنجاق می کردند سایز بزرگ موجوده !…Big size 

      انگار بهت ترحم میشه یا ناقصی با حالت مظلومیت وارد میشی و میگی چه مدلهایی دارین ؟!…اصلا جا میخوری که من باید اینو بپوشم ؟!

      از وقتی با این سایت آشنا شدم اصلا دوست ندارم پامو تو اینجور مغازه ها بزارم هنوز واکنشهایی دارم اتاق پرو که نگو هنوز باهاش انقدر دوست نشدم ولی می خوام دوست بشم همیشه یه جایی بود که با خودم روبرو می شدم آینه و به حالت انفجار می رسیدم انگار آینه داخل اتاق پرو آدمو چاقتر نشون می ده الآنم نمی دونم از آینه های بزرگنمایی استفاده می کنند یا چون انقدر به خودت نزدیک میشی باورت نمیشه چه بلایی سر خودت آوردی !؟…

      بدتر از همه افراد بیرون پرو که میگند اندازه شد!!؟…

      انگار همه چشمها منتظرند تو بیای بیرون نمی دونم ولی خاطره خوشی ندارم از پرو شاید به همین دلیل بیشتر خرید لباس را اینترنتی می زنم .

      این روزها بیشتر تمرین آینه دارم و امیدوارم بتونم مسئله پرو لباس در آینه را حلش کنم .

      چقدر لذت بردم اونجائیکه استاد گفتند بعد از چندماه رفتم و اون لباس داخل ویترین را خریداری کردم (یه جورایی حق الهی خیلی میچسبه برای کسی که تو مسیره )

      الآن که به لطف پروردگار نسبت به قبل متناسب تر هستم و تقریبا سایزم هست اما باز دوست دارم لباسهای سایز های کوچکتر را خریداری کنم و تجربه کنم …چون انگار بعضی طرح ها فقط سایز کوچک تولید می شوند یعنی هنوز محدودیت دارم …

      و اما همه چیز ریشه در ذهنه ماست منم بارها از مادرم شنیده بودم ،مرد که خونه باشه به کارت نمی رسی و اسیر میشی و مرد غرغر می کنه و …

      و منم همیشه نگران بودم همسرم خونه باشه و میگفتم  بعد بازنشستگی ایشون چیکار کنم !؟دائم به همسرم می گفتم باید فکر کاری باشی که تو خونه نمونی و انقدر تکرار می کردم که 😄جالبه خود همسرم هم می گفت من دوروز خونه باشم دعوا میشه !…

      اما چندین ماه پیش که من و همسرم کرونا گرفته بودیم همسرم حدود دوهفته تو خونه بود و یکی از موهبتهای این بیماری این بود که این فرمول را اصلاح کردم یعنی ترس از خونه بودن همسرم و درسته بیمار بودیم ولی کنار هم خیلی بهمون خوش گذشت و خیلی هوای همو داشتیم .

      طلب خیر برای همسر مهربانتون با انتخاب های عالیشون و البته سوپرایز خوبشون برای شما واقعا خود من متوجه میشم که چقدر همسرم با من همکاری می کنه چون بیشترین وقت روزم در مسیر آموزه و یادگیری هستم و واقعا همسرم انتظاری از من نداره و به انتخابم احترام می زاره که باعث شده روند مهارت و یادگیری من خیلی بهتر طی بشه .

      همه افراد چاق بزرگترین دلیل و خواسته لاغریشون به خاطر پوشیدن لباسهایی هست که دوست داشتند درسته که با آرامش و آزادی غذا خوردن و انتخاب در غذا هم یک موهبته ولی به نظرم پوشش خیلی برای افراد مهم هست .

      مادر منم همیشه منو از پوشیدن لباسهای طرحدار یا روشن یا کوتاه منع می کرد چون می گفت باید تیره و راهدار عمودی بپوشی و البته بلند که لاغر نشونت بده بیشتر باید یک ویترین می شدم برای اینکه دیگران چگونه منو می بینند و این به خاطر آموزه های والدین بوده ما یادگرفتیم طوری باشیم که دیگران ما را دوست داشته باشند و تأییدمون کنند چون هیچ وقت یادنگرفتیم خودمون را دوست داشته باشیم یا انقدر که ضعفهامون را به رخمون کشیدند نقاط قوتمون را بهمون نشون ندادند !…

      همه افراد چاق وقتی مزایای لاغری خود را مینویسند حتما از انتخاب لباس سایز کوچک و رنگ شاد و روشن و طرحدار استفاده می کنند کلا یه مزه خاصی داره و واقعا من این مزه و لذت را توی چهره و چشمهای افراد شگفتی ساز دیدم و می خوام که منم تجربه کنم😊 .

      اما همیشه پذیرش چاقی برای من یه جورایی غیر قابل پذیرش بود یعنی نیاز به آموزش و مهارت داره که یادبگیری چه طور احساست را نسبت به خودت خوب کنی !..و خوشحالم که پذیرشم نسبت به قبل بهتر شده 

      یعنی انگار سالهای زیادی خودتو تخریب کردی و از خودت دور بودی و کلی قدرت به چاقی دادی و فکر کردی یه لایه ای از چربی به زور بهت چسبیده و دست بردارم نیست !…

      حالا برای پذیرشش باید یک کم زمان بیشتری لازمه بارها تعهد دادم نوشتم که من مسئول چاقی خود هستم اما باز یه جاهایی مشخص میشد که در سطح افکار بوده واما امید دارم و دلم روشنه به اینکه خدا انتخابم کرده و می خوام این مسیر را تجربه کنم بهتناسب فکر برسم و به حق انتخاب و آزادی ام ❤️

      حتما خداوند حامی و حافظ و هادی همه اون افرادی هست که می خواهند آزادانه و عزتمندانه زندگی کنند و ما جز همون افرادیم .

      استاد عزیز مرحبا به شما که آموختی و می آموزی 🙏🍃🌸

      روح پدرو مادرتون شاد

      دوستان متناسبم مانا و برقرار باشید ✨ 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار آزیتا
      1400/06/27 12:35
      مدت عضویت: 1682 روز
      امتیاز کاربر: 6648 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 327 کلمه

      با سلام

      چه فایل زیبایی بود برای شروع هفته پر از احساس خوب، احساس رهایی ، احساس سبکی، احساس لاغری و تناسب اندام، احساس خوب آزادی.

      مبارکتون باشه استاد این تیشرت های زیبا و خوشرنگ. دست همسر خوش سلیقه تون درد نکنه امیدوارم کلی فایل با آگاهی های جدید واسه ما ضبط کنید تا لذت ببریم و استفاده کنیم.

      لذت انتخاب کردن یکی از زیباترین لذت هاست وقتی آدم بتونه از بین انبوه رنگ ها و مدل ها لباس یا وسیله دلخواهشو انتخاب کنه از اون انتخاب نهایت لذت رو می بره. 

      من هم قبلا از خرید لباس راضی نبودم نه اینکه سایزم گیر نیاد یا خیلی بزرگ باشه اما اون مدلی که دلم می خواست را نمی تونستم انتخاب کنم، اون رنگ هایی که دوست داشتم به نظرم فقط تن مانکن زیبا بودند و همیشه اولین سوالم تو اتاق پرو این بود که این لباس بهم نچسبه و منو چاق نشون نده. در حالی که اون لباس ها هیچ مشکلی نداشتن بلکه من بودم که احساس خوبی نسبت به اون لباسا نداشتم.

      وقتی رو به زمستون می رفتیم اصلا دوست نداشتم پالتو یا سویشرت یا هرچیز دیگه ای روی لباسم بپوشم چون احساس می کردم مثل یه خرس گنده چاق نشونم میده. اما همانروزا وقتی خرید می رفتیم همسر و دخترم از هر مدلی خوششون میومد می پوشیدن و انصافا همه ی لباسا تو تنشون قشنگ بود. دخترم اون قدر لاغر و متناسب بود که مانتو و پالتو رو روی هم می پوشید ولی باز هم یه اندام معمولی داشت و من اونروزا همیشه حسرت می خوردم. 

      خدا رو شکر الان اینطور نیستم کاهش سایز و وزن خوبی داشتم و منتظرم که هوا سرد بشه و بتونم واسه خودم لباس زمستونی بخرم و تو پیاده روی بپوشم ولذت ببرم.

      خدا رو شکر می کنم که الان آزادی انتخاب دارم رنگ، طرح و مدلی رو که دوست دارم می تونم با خیال راحت انتخاب کنم.همین چند مدت قبل واسه خودم تاپ و شلوارک دلخواه با رنگ زیبا خریدم و از خریدم واقعا لذت بردم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار منیره.ف
      1400/06/28 22:56
      مدت عضویت: 1672 روز
      امتیاز کاربر: 10456 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 83 کلمه

      مبارک باشه استاد واقعا قشنگ و زیبا 

      همسرتان خیلی خوش سلیقه هستند اگر دزفول بودم حتما میپرسیدم از کجا خریدن استاد واقعا یکی از مهمترین دستاوردهای لاغری خرید کردن اون هم طبق سلیقه خودت نه اینکه ببینی چی اندازت میشه

      یادم زمانی که لباسها را تو ویترین میدیدم روم برمیگردوندم و حتی نمیتونستم تصور کنم که یک روزی لاغر شم و بپوشم دقیقا در حد رفتن به کره ی ماه

      استاد خیلی اقایید که انقدر قدردان همسرتان هستید امیدوارم همیشه خوش باشید و در کنار هم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار mohannaf1396@gmail.com
      1400/08/17 17:17
      مدت عضویت: 897 روز
      امتیاز کاربر: 57
      محتوای دیدگاه: 200 کلمه

      منم دوس دارم و دلم میخواد وقتی میرم لباس بگیرم اون لباسی ک دوس دارم و بگیرم درگیر این نباشم ک سیاه باشه کمدم پره مانتو و لباس مجلسی شلوارهای سیاهه
      ب قول شما حالم از این همه مشکی بهم میخوره
      استاد منم زیاد ب خاطر لباس تحقیر شدم چ زمانهایی رو بغض کردم از درون خودم گریه کردم
      پارسال با همسرم رفتم ک پافر بگیرم خواهرم گرفته بود و منم عاشقش شدم
      تا پافر پوشیدم همسرم گف نه خیلی چاق نشونت میده
      اصلا نفهمیدم چجوری اون راهو اومدم ب خونه رسیدم با عصبانیت با حس تحقیر اصلا حالم بد بود همسرم گف اخه چت شد
      چن بار با همسرم رفتم بیرون و همش این حرف شنیدم و سایز شما نیس
      همش با اون میرم این اتفاق می افته
      خلاصه دنیای من داغون بود
      ولی از وقتی اومدم سایت یکم جرات پیدا کردم ولی باز دلم نمیخواد خرید کنم دوس ندارم زجرآور برام ک همون پول بدم چیزی ک دوس ندارمو بگیرم
      من میبینم اون روزی ک لاغر شدم دارم شلوار لی و مانتو با رنگ شاد میگیرم استاد واقعا تبریک میگم و آرزو میکنم منم ی روز مثل شما اینهمه لباس شاد داشته باشم
      منی ک حتی لباسهای خانه هم تیرس

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار asmagazban
      1400/06/27 13:09
      مدت عضویت: 1296 روز
      امتیاز کاربر: 6149 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 449 کلمه

      بنام خدا 🌹

      خیلی هم عالی  نوشته ی استاد رو که خوندم  یادخودم  افتادم  همش انگار ترکیبی  از زندگی گذشته و حال من بود یاد خودم افتادم دوروزه پیش رفته بود م یک شلوار بخرم وخانمی که راهنمایی میکرد به من لباس داد من بهش گفتم که سایز بزرگ میخوام و اونهم  به من داد ناگفته نمونه که چقدر ناراحت  بودم از اینکه دارم سایز بزرگ برمیدارم ومن ازبین اون چندتایی که برداشتم بزرگترین سایز روبرداشته بودم .البته اینو وقتی به خانه برگشتم فهمیدم وقتی شماره ی شش ایکس  لارج  رو دیدم  احساس کردم تمام زندگیمو به هم ریختم شکستم. وداغون  شدم درحالیکه مقصر  کی بود همش دورو داشتم به این فکرمیکردم چرامن به جای لاغرشدن  چاق شدم سوالی که همه ی کسانی که این مشکلو دارن  از خودشون  می پرسن  من چیزی که بهش درمورد خودم   رسیدم. این بود من درسته که هرکاری کردم برای لاغری اما همیشه درنهایت در  ته فکرم این بود که من اینارم  انجام. دادم حالا که چی مثلاً  .واقعیت این بود که من بیش از اینکه اصلاً به فکر لاغری باشم  همیشه درگیر نفرت ازچاقی بودم اینکه می‌نوشتم و مینوشتم  اما ازچاقی خودم. متنفر بودم  یک نفرت باقدمت چندساله نفرتی که فقط دودش به چشم خودم می‌رفت  من وقتی متوجه شدم دیدم درباره ی چاقی و اذیت های چاقی نوشتم  و درباره‌ی لاغری ولذتهای اون توجه بهش کاری نکردم  . احساس و تصورات ذهنی وافکار همگی  باهم نتیجه دهنده هستن و من درموردچاقی احساس وافکارم باهم بودن .و همگی منو به این  سمت که چاق بشم. هدایت میکردن . .ومنو ازمسیر لاغری منحرف .با احساسات و ترکیب شدن اونها باتصاویرذهنی . رفتار شکل میگیره .حتی اگر رفتار اون چیزی نباشه که من می‌خوام مثلا  من   میخوام که  لاغربشم  ولی  پرخوری  میکنم  امادرونم  رو نمیتونه  تغییربده .ودر نهایت این تفاوت رفتاری مشکل سازمیشه . احساس وفکر.بالاغری رابطه‌ای مستقیم دارن .و احساس نتیجه را تغییر می‌دهد در پایان  ه چیزی که منتظرش هستیم  مثل حتی مرگ حتی انگیزه برای زنده ماندن ویاهرچیزی  احساس نتیجه را تغییر خواهد داد . همین که فکرمیکنیم چراچیزی که نمی‌خوایم روبه دست می‌آوریم به خاطر احساسی هست که داریم ما احساس هستیم و بااحساس های خودمون زندگی خودمون رورقم  میزنیم وخداوند طبق  احساس های مازندگیمونو رقم میزنم . متاسفانه من به این پی بردم که من  عادت کردم به احساس گناه احساس سرکوب شدن. احساس پشیمانی . احساس تنهایی و احساس وابسته بودن به دیگران واین عادت های دیرینه تبدیل شده به شخصیت من شخصیت درونی من. اما به این نتیجه رسیدم که اگر می‌خوام سلامت بشم  بایدافمارسلتمت و احساس خوب در رابطه با سلامتی رودرذهن  خودم قرار بدم  اگرمیخوام شادباشم هم بایدشادی وافکارخوب و تصورات  خوبی داشته باشم تا به چیزی که میخوام ومنتظرش هستم برسم . والسلام.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 39030 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 59 کلمه

       سلام استاد عزیز 

      سلام دوستان گرامی 

      واقعا جالب بود این فایل 

      من کلا وقتی میبینم ۲نفر( زن و شوهر ) تا این حد صمیمی و هم راهن خیلی خیلی خوشحال میشم،

      واقعا شما الگوهای مناسب و درجه یکی هستید که خیلی ها میتونن از شما یاد بگیرند، امیدوارم هر جا که هستید همیشه شاد و سلامت در کنار فرزندانتون زندگی کنید.

      ممنونم استاد گرامی

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار amirali2020110@gmail.com
      1400/07/05 22:02
      مدت عضویت: 1169 روز
      امتیاز کاربر: 10393 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      محتوای دیدگاه: 210 کلمه

      سلام استاد 

      آرزوی موفقیت دارم برای شما و همسر گرامی انشاالله که سالهای زیادی در کنار هم خوش و خرم زندگی کنید فایل عالی بود لذت بردم حرف دل ما را میزنی در مورد خرید لباس که هر وقت برا خرید لباس میرفتم با اعصاب خراب دعوامون هم میشد تو بازار با همسرم که می گفت از صبح داری منو تاب میدی تو بازار آخرش هم دست خالی بر گشتیم و کلی حرف حکایت دیگه گاهی بد و بیراه بود که به فروشنده میدادم چرا فکر ما نیستن هر چی بگی میگه سایز شما نداریم پس ما باید بریم بمیریم. تمام مشکلات استاد مشکل منم بود 

      اما خدا را شکر از،وقتی فایلها را گوش میکنم خیلی بهتر شدم و الان راحتتر میگم سایز ۴۲ را دارید و خیلی خوش حالم که خیلی راحت خرید میکنم با اینکه هنوز هم باید لاغر بشم اما دیگه مطمئن هستم که لاغر میشم چون انتظارم از خودم لاغری هست طبیعت جسمم لاغریه حتی گاهی اگر هم یه وقتایی احساس کنم پرخوری کردم میگم اشکال نداره دفعه بعد بیشتر حواسم را میدم من در نهایت لاغر خواهم شد هیچ،دیگه نگران و استرس ندارم چون باورم از خودم لاغری هست و منم مثل استاد لباسهای مورد علاقه ام را میگیرم به همین راحتی 

      مرسی استاد و موفق باشید .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار mrmr19791357@gmail.com
      1402/03/16 22:28
      مدت عضویت: 601 روز
      امتیاز کاربر: 29024 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 831 کلمه

      به نام خداوندی که انسان را اشرف مخلوقات آفرید ب نام خداوندی که انسان را ِآزاد افرید نه در بند ب نام خداوندی که ب انسان حق انتخاب عطا کرد.

      استاد در مورد تبحر همسرگرامیشون در همه کارها بخصوص اشپزی صحبت کردند انشالله که سلامت باشند وانشاالله که همیشه در همه کارها وهم درزندگی درکنار هم موفق و هم خوشبخت باشند.البته همه بانوان و مادران سرزمین ما در زمینه های مختلف دارای هنرهای بسیاری می باشند.

      مادر خودمن هم دارای دستپخت خیلی عالی هست وهم خودم هم آشپزیم خیلی خوبه ب همین خاطر من هم تقریبا ب ندرت از غذای بیرون یا رستوران استفاده می کنیم یعنی وقتی مادرم دستپخت خوبی داره من اصلا غذای بیرون دوست ندارم.وهمیشه غذای خونه رو ب غذای بیرون از خانه ترجیح می دم.و کلا بخاطر مسائل بهداشتی هم از غذای رستوران خوشم نمی آید.

      در مورد لباس یا انتخاب لباس خانواده من،درسته در مورد همه چیزهای مربوط ب چاقی مخصوصا غذا خیلی مرا سرزنش می کردند و ایراد می گرفتند ولی در مورد پوشیدن لباس نه،خوشبختانه خیلی یادم نمیاد که بهم بگن این نپوش چاق میشی یا این بپوش که لاغر نشون بده،ولی در این مورد خواهرم فقط مقداری نظر میداد ک این لباس چاقت نشون میده یا این لباس لاغر نشونت میده.

      من خودم ار لباس‌های تیره و مخصوصا مشکی خیلی متنفر بودم شاید ی چن سالیه که لباس مشکی می پوشم ومن خودم رو لباس خودم حساس بودم مثلا اینکه خوب لباس طرح دار آدم چاق نشون میده لباس با گلهای درشت و رنگ روشن خیلی چاق نشون میده یا پارچه با خطهای افقی، لباس با رنگهای روشن،لباس باطرح چار خونه و درشت و خیلی چیزهای دیگه اینا من احساس می کنم فرد رو چاق نشون میده وهمین که من خیلی دوست داشتم مادرم خیاط،می بود وبرام لباس می دوخت وب همین خاطر من برای تهیه لباس کلی مشکل داشتم.

      وهمیشه هر وقت مادرم پارچه می خرید اگه باب طبع من نبود یا نباشه اصلا اون نمیدونم برعکس من اصلا پدر مادرم ب این فکر نمیکنن ک این پارچه یا لباس باعث چاقتر نشون دادن من میکنه وهمیشه سر این موضوع بحث،داریم،پدرم که شدیدا با رنگ مشکی مخالف هس یعنی هر کی مشکی بپوشه باهاش دعوا میکنه.نمیدونم چرا مد شده که اکثر افراد چه چاق چ لاغر چ پیر چه جوان چه حتی نوجوان همه عشق مشکی پوشیدن دارن.

      خوب میگیم ما به فرض، می‌خواهیم چاقیمون پنهان کتیم یا اعتماد ب نفسمون پایین اومده که می خواهیم رنگ تیره بپوشیم،دلیل اینکه همه افراد لاغر مشکی می پوشن نمیدونم چیه؟ مثلا برادرزاده من نوجوان لاغر با قد بلند،چنتا لباس مشکی دیدم داره،والا خیلی ناراحت شدم خواستم بهش بگم دختر گلم چرا مشکی می پوشی؟ ولی چون تو سن حساس قرار داره که نمیتونی بهش امرو نهی کنی.ولی با هم به همراه برادرم که شیرازه یکی دو روز رفته بودیم ییلاق دیدم یک لباس با یک رنگ دیگه هم پوشیده،گفتم جای اینکه ایراد بگیرم بهتره‌ ک اینجا تشویقش کنم بهش گفتم وای عزیزم این لباس خیلی خیلی خوشگل و خوشرنگه خیلی بهت میاد چقد این رنگ لباست قشنگه.

      خوب من هم با خرید ورنگ لباس،بیرون خیلی مشگل داشتم خوب منم فکر می کنم لباس تیره لباس با گلهای ریز و رنگ تیره لباس باید خطهای عمودی داشته پارچه چار خونه ریز باشه پارچه با رنگ خالص بدون هیچ طرحی اونم تقریبا تیره باشه اینا آدم لاغر نشون میده نمیدونم حالا چجوریه شاید ی جورایی می خواهیم خودمون گول بزنیم.

      خوب ماها بولیز و شلوار نباید بپوشیم ماها لباس کوتاه نباید بپوشیم یا ب قول بعضی دوستان لباس اندامی نباید بپوشیم یا باید لباس،بلند بپوشیم یا دامن بلند بپوشیم که مبادا هیکل ما بد نشون نده،خوب این چیزا من آزار میده من حتی توی خونه مجبورم دامن بلند بپوشم اگه پدرم یا برادرام باشند ولی این طور لباس پوشیدن توی خونه خیلی ِاذیتم میکنه ولی الان بعضی اوقات تی شرت و شلوار هم می پوشم.

      خوب چن ساله که خواهرم دستش،درد نکنه خیلی برام لباس می خره درسته که هر نوع لباس تا حالا نتونستم بپوشم ولی سعی میکنه لباس‌های بخره که اندازم باشه البته هم با مدلهای مختلف برام خریده وهم تو این لباس‌ها خوشبختانه رنگهای زرشکی،ابی،صورتی،قرمز،سرخابی انواع رنگهای مختلف رو دارم یا پوشیدم وازین بابت هم خیلی‌خیلی خوشحالم.

      اگه خواهرم یا هرکس اگه لباس هدیه بخرن من برعکس ب این موضوع اصلا فکر نمی‌ کنم که وای باز لباس هست و اندازم نیست من اول اندازه می کنم اگه اندازم باشه چه بهتر اگه نبشه خوب ناراحت میشم ولی عصبانی نه نمیشم ولی بعضیهاشون مقداری اندازم هستند.

      خوب،من میگم من اینهارو اینقدر،نگه،می دارم سایز خودم رو اندازشون کنم اتفاقا خواهرم چن وقت پیش،ی بلوز دکمه دارخوشگل به رنگ گل‌بهی با مقداری رنگ قهوه ای برام خریده مقداری اندازم هست،من ب خودم قول دادم که سایز خودم را باید کامل اندازه این بلوز کنم.

      مادرم همیشه هم مثلا پارچه یا لباسی می خرن همش میگه وقتی لاغر شدی این بپوش یا بدوز یا میگه لاغر شو با هم بریم فلان جا هیچ وقت نمیگه باشه شاید چاق تر میشی همیشه ازین نظرها امیدواره که من لاغر میشم.

      انشالله که هم من وهم همه دوستان ب آرزوهای قشنگمان برسیم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار shahla mahmoudi
      1400/06/27 08:06
      مدت عضویت: 1698 روز
      امتیاز کاربر: 23367 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 90 کلمه

      سلام استاد عزیز و گرامی

      مبارکتان باشه خیلی تی شرت های قشنگی همسرتان برایتان خریده بود

      چقدر لذت بردم از اینکه همکاری همسرتان را توجه کردید و از ایشان قدردانی کردید 

      برای خانمها خیلی باارزش هست که همسرشان توجه به کمکهای آنها بکند

      خیلی خوبه که ایشان از انتخاب شما و اینکه چه نوع مدل و رنگی را دوست دارید باخبر هستند و اینکه وقت می گذارند و برای شما خرید میکنن نهایت عشق و علاقه را می رساند خداوند مهربان پشت و پناه ایشان و شما و بچه های گل تان باشد 😍😍😍

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سپیده طارمی
      1400/06/27 11:54
      مدت عضویت: 1062 روز
      امتیاز کاربر: 421 سطح ۱: کاربر مبتدی
      محتوای دیدگاه: 3 کلمه

      فایل صوتی ناقصه

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        امتیاز کاربر: 5961 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 4 کلمه

        اصلاح شد
        مرسی اطلاع دادی

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سپیده طارمی
      1400/06/27 12:12
      مدت عضویت: 1062 روز
      امتیاز کاربر: 421 سطح ۱: کاربر مبتدی
      محتوای دیدگاه: 6 کلمه

      اقا مبارکتون باشه به سلامتی بپوشید 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم