0

آزادی در انتخاب

اندازه متن

سی و پنج سال از زندگی من توام با چاقی گذشت. بیشترین خاطرات من در آن سال ها مربوط به موضوع چاقی بود.

بارها بخاطر چاق تر شدن و شنیدن حرف های دیگران درباره چاقی ام عصبانی می شدم و از خیلی ها متنفر شده بودم و چندین بار هم بخاطر مقداری کاهش وزن و سایز سر از پا نمی شناختم و با افتخار به همه اعلام می کردم: تو دو هفته 5 کیلو کم کردم.

ذوق و شوق من پیدا کردن روشی برای لاغر شدن بود و نگرانی هر روز من ترس از چاق تر شدن.

چاقی همه زندگی مرا مدیریت می کرد. در خیلی از جمع ها حضور پیدا نمی کردم تا مبادا بخاطر چاقی مورد توجه یا سوال دیگران قرار بگیرم و بیشتر ترجیح می دادم با دوستانم باشم.

تعداد دوستانم محدود بود و انقدر مرا بخاطر چاق بودن مسخره کرده بودند که دیگه براشون عادی شده بود و به همین علت زمانی که با آنها بودم احساس امنیت می کردم که درباره چاقی من کسی صحبت نخواهد کرد.

از خرید کردن متنفر بودم و از شنیدن این عبارت که: سایز شما نداریم حالم بهم می خورد.

روزهای آخر سال برای دوستانم باعث خوشحالی می شد چون لباس و کفش نو می خریدند اما برای من باعث اعصاب خوردی بود چون چندین بار به همراه والدینم به خیابان می رفتیم تا شاید لباس اندازه من پیدا کنند.

یادم میاد هر وقت که از لباسی که تو ویترین مغازه ای بود خوشم می یومد و به مادرم می گفتم اینو برام بخر می گفت اول برو سوال کن ببین اندازه تو داره؟ و هیچوقت لباسی که مورد علاقه من بود اندازه من نبود.

البته این مشکل فقط به خاطر چاقی نبود بلکه چون سن من با جسمم همخوانی نداشت لباس پیدا کردن کار سختی بود چون سایز نوجوان برای من کوچیک بود و سایز بزرگسال بزرگ به همین دلیل پیدا کردن لباس کار ساده ای نبود و بیشتر مواقع مادرم پارچه می خرید و برای من لباس می دوخت.

حتی این مشکل درمورد کفش خریدن هم وجود داشت و چون روپای من چاق بود کفش های مناسب سن من انداه من نمی شد و باید کفش مناسب افراد بزرگسال رو می پوشیدم درحالی که یکی دو کفی توی اون انداخته بودند.

چند سال قبل بعضی مغازه ها لباس های سایز بزرگ می آوردند چون ظاهرا متوجه شده بودند خیلی از آدم ها بخاطر چاق بودن با مشکل سایز لباس مواجه هستند.

بخاطر جلب توجه خریداران با حروف بزرگ روی شیشه ویترین می نوشتند: “سایز بزرگ موجود است”

از دیدن این احساس بدی داشتم و اصلا دوست نداشتم بعنوان یک فرد سایز بزرگ وارد مغازه بشم.

بعدها به شکل بدتری این فراخوانی از طرف فروشگاه ها انجام می شد.

از یک مانکن سایز بزرگ در ویترین یا جلوی درب مغازه استفاده می کردند که به شدت از دیدن اون عصبانی می شدم.

مخصوصا از وقتی که یک بار از جلوی یکی از این مغازه ها رد می شدیم و دامادمون گفت: رضا این مانکن از رو تو ساختن!

جواب ندادم ولی تو دلم کلی محاکمه اش کردم و بد و بیراه بهش گفتم.

خریدن لباس برای من سخت ترین موضوع زندگی ام بود که ارتباط مستقیم با چاقی داشت.

هر وقت با پدر و مادرم برای خرید می رفتم در اون یکی دو ساعت صد بار به من می گفتند: چقدر بهت بگیم کمتر بخور. خوبه حالا هیچ لباسی اندازه ات نیست!

در ذهن من خرید کردن برابر با مواجه شدن با چاقی بود. چون تا قبل از اون انقدر کسی به من توجه نمی کرد یا خودم متوجه شرایط جسمی ام نبودم ولی وقتی برای خرید لباس می رفتیم همه مسائل و مشکلات چاقی واضح می شدند و به همین دلیل از خرید کردن فراری بودم.

به لطف خدا از سال 93 در مسیر تغییر کردن و لاغری از طریق ذهن قرار گرفتم و به مرور شرایط جسمی من تغییر کرد.

خدا رو شکر بارها لباس هامو می دادم به مادرم تا برام تنگ کنه و چون دیده بود مدتهاست دارم لاغر و لاغرتر می شم باورش شده بود که دیگه چاق نخواهم شد و با اشتیاق لباس هامو برام تنگ می کرد.

بارها بهم می گفت: خدا رو شکر تا زنده هستم به آرزوم رسیدم و دیدم تو لاغر شدی.

البته بعد از اینکه وارد مسیر آموزشی شدم و تصاویر بچه هایی که نتیجه گرفته بودن رو بهش نشون می دادم خیلی خوشحال می شد و مفگت کی فکرشو می کرد رضا که این همه سال چاق بوده بتونه لاغر بشه و به بقیه کمک کنه لاغر بشن.

چندتا از پیام های محبت آمیز دوستانی که از طریق تلگرام برام فایل صوتی فرستاده بودند رو براش پخش کردم و وقتی ابراز احساس دیگران رو می شنید خیلی خوشحال می شد.

انشاالله الان که پیش ما نیست، انرژی مثبت بچه های تناسب فکری رو دریافت میکنه و لذت می بره.

هرچه لاغرتر می شدم بیشترین چیزی که دوست داشتم تجربه کنم، خرید کردن بود.

به مغازه ها می رفتم و از اینکه سایز من لباس داشتند لذت می بردم.

یادمه سال 97 که تقریبا نصف اضافه وزنم رو از دست داده بودم به یه مغازه پوشاک رفتم و سوال کردم که این مدل پیراهن که تو ویترینه سایز XXL موجود دارید؟ گفت این طرح تا سایز XL داره ولی طرح های دیگه اندازه شما داریم.

گفتم نه همین رو می خواستم

همون روز تصمیم گرفتم باید یه روزی این مشکل رو هم حل کنم و بتونم از سایزهای ویترینی انتخاب کنم و چندماه بعد به همون فروشگاه رفتم و ازش خواستم اون پیراهن رو برام بیاره پرو کنم.

وقتی پوشیدم کاملا اندازم بود.

به فروشنده گفتم یادته چندماه قبل اومدم و گفتی این سایز اندازه ات نمیشه؟! الان اندازم شد.

فروشنده باورش نمی شد و نمی دونست که من تغییر کردم، فکر می کرد اون اشتباه کرده و معذرت خواهی می کرد و زمانی که گفتم شما اشتباه نکردی و من لاغر شدم باورش نمی شد که در چندماه خودمو سایز اون لباس کردم.

از اون روز تا الان بیشترین لذت من از لاغری، خرید لباس بوده و این نشون میده که خیلی در دوران چاقی حسرت خرید لباس رنگی و طرح دار رو داشتم.

به این کار ادامه می دم چون حسابی حالم رو خوب می کنه

احساس آزادی می کنم. آزادی در انتخاب، آزادی در طرح و رنگ و آزادی در نگران حرف مردم نبودن.

لاغری از نظر من فقط تناسب اندام جسم نیست، بلکه تناسب اندام روح و روانه.

احساس آزادی، شادی، آرامش، اعتماد به نفس و … همه نتیجه تناسب فکری است.

خیلی ها لاغرن ولی احساس شادی و آرامش ندارند، اعتماد به نفس ندارند، سلامتی ندارند ولی به لطف خدا من و همه بچه هایی که در مسیر لاغری با ذهن هستیم نه تنها در مسیر لاغری جسمی حرکت می کنیم بلکه در تمام جنبه های زندگی خودمون تغییر ایجاد کردیم.

این از مزایای شگفت انگیز لاغری با ذهنه که در هیچ دوره و روش دیگه ای پیدا نمی کنید.

منتظر خوندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.71 from 7 votes

https://tanasobefekri.net/?p=30759
برچسب ها:
27 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار mrmr19791357@gmail.com
      1402/03/16 22:28
      مدت عضویت: 604 روز
      امتیاز کاربر: 29069 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 831 کلمه

      به نام خداوندی که انسان را اشرف مخلوقات آفرید ب نام خداوندی که انسان را ِآزاد افرید نه در بند ب نام خداوندی که ب انسان حق انتخاب عطا کرد.

      استاد در مورد تبحر همسرگرامیشون در همه کارها بخصوص اشپزی صحبت کردند انشالله که سلامت باشند وانشاالله که همیشه در همه کارها وهم درزندگی درکنار هم موفق و هم خوشبخت باشند.البته همه بانوان و مادران سرزمین ما در زمینه های مختلف دارای هنرهای بسیاری می باشند.

      مادر خودمن هم دارای دستپخت خیلی عالی هست وهم خودم هم آشپزیم خیلی خوبه ب همین خاطر من هم تقریبا ب ندرت از غذای بیرون یا رستوران استفاده می کنیم یعنی وقتی مادرم دستپخت خوبی داره من اصلا غذای بیرون دوست ندارم.وهمیشه غذای خونه رو ب غذای بیرون از خانه ترجیح می دم.و کلا بخاطر مسائل بهداشتی هم از غذای رستوران خوشم نمی آید.

      در مورد لباس یا انتخاب لباس خانواده من،درسته در مورد همه چیزهای مربوط ب چاقی مخصوصا غذا خیلی مرا سرزنش می کردند و ایراد می گرفتند ولی در مورد پوشیدن لباس نه،خوشبختانه خیلی یادم نمیاد که بهم بگن این نپوش چاق میشی یا این بپوش که لاغر نشون بده،ولی در این مورد خواهرم فقط مقداری نظر میداد ک این لباس چاقت نشون میده یا این لباس لاغر نشونت میده.

      من خودم ار لباس‌های تیره و مخصوصا مشکی خیلی متنفر بودم شاید ی چن سالیه که لباس مشکی می پوشم ومن خودم رو لباس خودم حساس بودم مثلا اینکه خوب لباس طرح دار آدم چاق نشون میده لباس با گلهای درشت و رنگ روشن خیلی چاق نشون میده یا پارچه با خطهای افقی، لباس با رنگهای روشن،لباس باطرح چار خونه و درشت و خیلی چیزهای دیگه اینا من احساس می کنم فرد رو چاق نشون میده وهمین که من خیلی دوست داشتم مادرم خیاط،می بود وبرام لباس می دوخت وب همین خاطر من برای تهیه لباس کلی مشکل داشتم.

      وهمیشه هر وقت مادرم پارچه می خرید اگه باب طبع من نبود یا نباشه اصلا اون نمیدونم برعکس من اصلا پدر مادرم ب این فکر نمیکنن ک این پارچه یا لباس باعث چاقتر نشون دادن من میکنه وهمیشه سر این موضوع بحث،داریم،پدرم که شدیدا با رنگ مشکی مخالف هس یعنی هر کی مشکی بپوشه باهاش دعوا میکنه.نمیدونم چرا مد شده که اکثر افراد چه چاق چ لاغر چ پیر چه جوان چه حتی نوجوان همه عشق مشکی پوشیدن دارن.

      خوب میگیم ما به فرض، می‌خواهیم چاقیمون پنهان کتیم یا اعتماد ب نفسمون پایین اومده که می خواهیم رنگ تیره بپوشیم،دلیل اینکه همه افراد لاغر مشکی می پوشن نمیدونم چیه؟ مثلا برادرزاده من نوجوان لاغر با قد بلند،چنتا لباس مشکی دیدم داره،والا خیلی ناراحت شدم خواستم بهش بگم دختر گلم چرا مشکی می پوشی؟ ولی چون تو سن حساس قرار داره که نمیتونی بهش امرو نهی کنی.ولی با هم به همراه برادرم که شیرازه یکی دو روز رفته بودیم ییلاق دیدم یک لباس با یک رنگ دیگه هم پوشیده،گفتم جای اینکه ایراد بگیرم بهتره‌ ک اینجا تشویقش کنم بهش گفتم وای عزیزم این لباس خیلی خیلی خوشگل و خوشرنگه خیلی بهت میاد چقد این رنگ لباست قشنگه.

      خوب من هم با خرید ورنگ لباس،بیرون خیلی مشگل داشتم خوب منم فکر می کنم لباس تیره لباس با گلهای ریز و رنگ تیره لباس باید خطهای عمودی داشته پارچه چار خونه ریز باشه پارچه با رنگ خالص بدون هیچ طرحی اونم تقریبا تیره باشه اینا آدم لاغر نشون میده نمیدونم حالا چجوریه شاید ی جورایی می خواهیم خودمون گول بزنیم.

      خوب ماها بولیز و شلوار نباید بپوشیم ماها لباس کوتاه نباید بپوشیم یا ب قول بعضی دوستان لباس اندامی نباید بپوشیم یا باید لباس،بلند بپوشیم یا دامن بلند بپوشیم که مبادا هیکل ما بد نشون نده،خوب این چیزا من آزار میده من حتی توی خونه مجبورم دامن بلند بپوشم اگه پدرم یا برادرام باشند ولی این طور لباس پوشیدن توی خونه خیلی ِاذیتم میکنه ولی الان بعضی اوقات تی شرت و شلوار هم می پوشم.

      خوب چن ساله که خواهرم دستش،درد نکنه خیلی برام لباس می خره درسته که هر نوع لباس تا حالا نتونستم بپوشم ولی سعی میکنه لباس‌های بخره که اندازم باشه البته هم با مدلهای مختلف برام خریده وهم تو این لباس‌ها خوشبختانه رنگهای زرشکی،ابی،صورتی،قرمز،سرخابی انواع رنگهای مختلف رو دارم یا پوشیدم وازین بابت هم خیلی‌خیلی خوشحالم.

      اگه خواهرم یا هرکس اگه لباس هدیه بخرن من برعکس ب این موضوع اصلا فکر نمی‌ کنم که وای باز لباس هست و اندازم نیست من اول اندازه می کنم اگه اندازم باشه چه بهتر اگه نبشه خوب ناراحت میشم ولی عصبانی نه نمیشم ولی بعضیهاشون مقداری اندازم هستند.

      خوب،من میگم من اینهارو اینقدر،نگه،می دارم سایز خودم رو اندازشون کنم اتفاقا خواهرم چن وقت پیش،ی بلوز دکمه دارخوشگل به رنگ گل‌بهی با مقداری رنگ قهوه ای برام خریده مقداری اندازم هست،من ب خودم قول دادم که سایز خودم را باید کامل اندازه این بلوز کنم.

      مادرم همیشه هم مثلا پارچه یا لباسی می خرن همش میگه وقتی لاغر شدی این بپوش یا بدوز یا میگه لاغر شو با هم بریم فلان جا هیچ وقت نمیگه باشه شاید چاق تر میشی همیشه ازین نظرها امیدواره که من لاغر میشم.

      انشالله که هم من وهم همه دوستان ب آرزوهای قشنگمان برسیم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار ملکه عشق
      1400/12/12 17:04
      مدت عضویت: 1221 روز
      امتیاز کاربر: 10303 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,106 کلمه

      سلام و درود دوستان مشتاق زیبایی 

      آزادی در انتخاب …

      من عاشق عنوان فایل شدم😊

      پس از خواندن نوشته ها خیلی از خاطرات دوران جوانی ام به یادم اومد واقعا فکر می کردم این مسائل فقط برای من بوده زادگاه من اصفهان هست و استاد عزیز اهل دزفول هستند اما چه جالب که دقیقا همین کلمات و جملات را منم از خانواده دریافت می کردم .

      میشه گفت اینها آموزشهای مخرب رسانه ای بودندکه یه جورایی همه گیر شده !… ا

      اوایل که در روند چاقی بودم بیشتر همه خوشحال بودند که من استخونی نیستم دیگه و بعد هم که بیشتر چاق شدم کسی کاری به کارم نداشت تا وقتی برای خرید لباس به فروشگاهها می رفتیم و  سرزنشهای خانواده شروع می شد .

      وقتی خبر جشن و عروسی پیش می اومد اولین غم من این بود چی بپوشم ؟!

      بعد هم برای خرید اون لباسهایی که تو ویترین می دیدم همیشه استرس شنیدن این جمله را داشتم سایز شما نیست !..

      یادمه در مقطع راهنمایی محصل بودم اون روزها من یک مانتوی جین برای نوروز انتخاب کرده بودم ولی به اصرار والدینم یک مانتو راه راه  عمودی بلند خرید کردم و هرگز دوسش نداشتم همیشه به اجبار می پوشیدمش .

      البته مامان منم خیاط بود و لباسهای قشنگی از کودکی برام می دوخت اما وقتی عکس خودمو با کودکی که تا ۱۰سالگی کاملا متناسب بودم مقایسه می کردم دیگه لباسها برام جذاب نبودند هر بار هم مادرم می گفت درزهای پهلو را پهن تر گذاشتم که اگر چاق شدی بشه بزرگش کرد ..چقدر بده که بری تو یه مغازه و بگی برای سایز من چی دارید ؟چقدر باید تحقیر شد …چقدر خود خوری می کردم انقدر ناراحت بودم که قیافه ام داد می زد دیگران هم درکم نمی کردند و بیشتر سرزنش می شدم یک کم کمتر بخور و جلوی خودتو بگیر !…باید ورزش کنی و ….

      بعدا یه جاهایی یک مانکن خیلی بزرگ دم در مغازه قرار می دادند و روی شکمش یک کاغذ سنجاق می کردند سایز بزرگ موجوده !…Big size 

      انگار بهت ترحم میشه یا ناقصی با حالت مظلومیت وارد میشی و میگی چه مدلهایی دارین ؟!…اصلا جا میخوری که من باید اینو بپوشم ؟!

      از وقتی با این سایت آشنا شدم اصلا دوست ندارم پامو تو اینجور مغازه ها بزارم هنوز واکنشهایی دارم اتاق پرو که نگو هنوز باهاش انقدر دوست نشدم ولی می خوام دوست بشم همیشه یه جایی بود که با خودم روبرو می شدم آینه و به حالت انفجار می رسیدم انگار آینه داخل اتاق پرو آدمو چاقتر نشون می ده الآنم نمی دونم از آینه های بزرگنمایی استفاده می کنند یا چون انقدر به خودت نزدیک میشی باورت نمیشه چه بلایی سر خودت آوردی !؟…

      بدتر از همه افراد بیرون پرو که میگند اندازه شد!!؟…

      انگار همه چشمها منتظرند تو بیای بیرون نمی دونم ولی خاطره خوشی ندارم از پرو شاید به همین دلیل بیشتر خرید لباس را اینترنتی می زنم .

      این روزها بیشتر تمرین آینه دارم و امیدوارم بتونم مسئله پرو لباس در آینه را حلش کنم .

      چقدر لذت بردم اونجائیکه استاد گفتند بعد از چندماه رفتم و اون لباس داخل ویترین را خریداری کردم (یه جورایی حق الهی خیلی میچسبه برای کسی که تو مسیره )

      الآن که به لطف پروردگار نسبت به قبل متناسب تر هستم و تقریبا سایزم هست اما باز دوست دارم لباسهای سایز های کوچکتر را خریداری کنم و تجربه کنم …چون انگار بعضی طرح ها فقط سایز کوچک تولید می شوند یعنی هنوز محدودیت دارم …

      و اما همه چیز ریشه در ذهنه ماست منم بارها از مادرم شنیده بودم ،مرد که خونه باشه به کارت نمی رسی و اسیر میشی و مرد غرغر می کنه و …

      و منم همیشه نگران بودم همسرم خونه باشه و میگفتم  بعد بازنشستگی ایشون چیکار کنم !؟دائم به همسرم می گفتم باید فکر کاری باشی که تو خونه نمونی و انقدر تکرار می کردم که 😄جالبه خود همسرم هم می گفت من دوروز خونه باشم دعوا میشه !…

      اما چندین ماه پیش که من و همسرم کرونا گرفته بودیم همسرم حدود دوهفته تو خونه بود و یکی از موهبتهای این بیماری این بود که این فرمول را اصلاح کردم یعنی ترس از خونه بودن همسرم و درسته بیمار بودیم ولی کنار هم خیلی بهمون خوش گذشت و خیلی هوای همو داشتیم .

      طلب خیر برای همسر مهربانتون با انتخاب های عالیشون و البته سوپرایز خوبشون برای شما واقعا خود من متوجه میشم که چقدر همسرم با من همکاری می کنه چون بیشترین وقت روزم در مسیر آموزه و یادگیری هستم و واقعا همسرم انتظاری از من نداره و به انتخابم احترام می زاره که باعث شده روند مهارت و یادگیری من خیلی بهتر طی بشه .

      همه افراد چاق بزرگترین دلیل و خواسته لاغریشون به خاطر پوشیدن لباسهایی هست که دوست داشتند درسته که با آرامش و آزادی غذا خوردن و انتخاب در غذا هم یک موهبته ولی به نظرم پوشش خیلی برای افراد مهم هست .

      مادر منم همیشه منو از پوشیدن لباسهای طرحدار یا روشن یا کوتاه منع می کرد چون می گفت باید تیره و راهدار عمودی بپوشی و البته بلند که لاغر نشونت بده بیشتر باید یک ویترین می شدم برای اینکه دیگران چگونه منو می بینند و این به خاطر آموزه های والدین بوده ما یادگرفتیم طوری باشیم که دیگران ما را دوست داشته باشند و تأییدمون کنند چون هیچ وقت یادنگرفتیم خودمون را دوست داشته باشیم یا انقدر که ضعفهامون را به رخمون کشیدند نقاط قوتمون را بهمون نشون ندادند !…

      همه افراد چاق وقتی مزایای لاغری خود را مینویسند حتما از انتخاب لباس سایز کوچک و رنگ شاد و روشن و طرحدار استفاده می کنند کلا یه مزه خاصی داره و واقعا من این مزه و لذت را توی چهره و چشمهای افراد شگفتی ساز دیدم و می خوام که منم تجربه کنم😊 .

      اما همیشه پذیرش چاقی برای من یه جورایی غیر قابل پذیرش بود یعنی نیاز به آموزش و مهارت داره که یادبگیری چه طور احساست را نسبت به خودت خوب کنی !..و خوشحالم که پذیرشم نسبت به قبل بهتر شده 

      یعنی انگار سالهای زیادی خودتو تخریب کردی و از خودت دور بودی و کلی قدرت به چاقی دادی و فکر کردی یه لایه ای از چربی به زور بهت چسبیده و دست بردارم نیست !…

      حالا برای پذیرشش باید یک کم زمان بیشتری لازمه بارها تعهد دادم نوشتم که من مسئول چاقی خود هستم اما باز یه جاهایی مشخص میشد که در سطح افکار بوده واما امید دارم و دلم روشنه به اینکه خدا انتخابم کرده و می خوام این مسیر را تجربه کنم بهتناسب فکر برسم و به حق انتخاب و آزادی ام ❤️

      حتما خداوند حامی و حافظ و هادی همه اون افرادی هست که می خواهند آزادانه و عزتمندانه زندگی کنند و ما جز همون افرادیم .

      استاد عزیز مرحبا به شما که آموختی و می آموزی 🙏🍃🌸

      روح پدرو مادرتون شاد

      دوستان متناسبم مانا و برقرار باشید ✨ 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریده حسنی
      1400/06/30 00:26
      مدت عضویت: 1608 روز
      امتیاز کاربر: 23378 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,062 کلمه

      سلام استاد و دوستان همراه

      استاد لباس های رنگی و زیباتون مبارکتون باشه ،دست همسر عزیزتون هم سلامت باشه که انقدر عاشقانه براتون تیشرت های متنوع خریده و برای با کیفیتر شدن سایت کنار شما هستن و حمایتتون میکنن

      منهم زیاد شنیده بودم اگر مردها تو خونه باشن مدام با همسرانشون دعواشون میشه و این موضوعو در این ۲ سال اخیر که آقایون مجبور بودن سر کار نرن و تایم های زیادی در خونه بودن ،دیدم که زیاد دعواشون میشه 

      اوایل که این ویروس اومده بود و همه تو خونه هاشون قرنطینه بودن و منهم زیاد توی تراس مینشستم و فایل هامو گوش میکردم ،شاهد سر وصدای همسایه های ساختمان های کناری بودم که مدام با هم دعواشون میشد و خیلی ها اعتراض داشتن که نباید مردها تو خونه باشن 

      اینم ریشه در همون باور ریشه ای ما داره و خدارو شکر شما تونستید رفعش کنید و در آرامش و صلح زندگی کنید

      موضوع لباس خریدن بزرگترین درد آدم های چاقه ،بعد از مسئله محدودیت در خوردن ، لباس خریدن معضل بزرگیه

      اتاق پرو برای من حکم اتاق رنج ، گرما ، زشت شدن و ناراحتیو داشت و هنوزم تا حدودی داره

      سایز الان من ۴۲ ست و سایز ۴۲ یه سایز نرمالیه که هر لباسی با هر رنگیش تو بازار هست 

      ولی من هنوز هم مقاومت پوشیدن لباس دارم ،این ۱ سال و خورده ای که سایزم ۴۲ شده ،متوجه شدم من باز هم دلم نمیخواد لباس بخرم و همیشه فراریم از خرید کردن ،الان متوجه شدم تصویر اتاق پرو برای من وحشتناکه و دلم نمیخواد وارد این اتاق بشم 

      آخرین باری که رفتم فروشگاه هالیدی که هودی بخرم ،با اینکه سایز من براحتی وجود داشت ولی بشدت از رفتن به اتاق پرو مقاومت داشتم و در این مدت خیلی پیش اومده رفتم به نیت خرید ولی خرید نکرده برگشتم و تمام مدت خرید حالم بد بوده

      و الان برام روشن شد که تصویر خرید کردن در ذهن من هنوز کامل از بین نرفته و باید از این به بعد آگاهانه تر خرید کنم

      از بس اون زمانها میرفتم خرید و لباس ها تو تنم زیبا نبودن و تو اتاق پرو انقدر خودمو سرزنش میکردم که دوست داشتم فرار کنم از اونجا 

      ببین چقدر فرمولها و تصاویر چاقی در من قوی هستن که ترکش های اون هنوزم اذیتم میکنه 

      این چند روز داشتم روی یکی از دوره هایی که در حال گذروندش هستم کار میکردم و تو یکی از تمریناتش گفتم بذار خواسته لاغر شدنمو بنویسم 

      شروع کردم به نوشتن ،گفتم خواسته من لاغر شدن بوده و هست ،چرا من لاغر نمیشدم ؟

      دیدم من سالها به دنبال لاغر شدن بودم ولی در اصل هدف اصلیم جنگیدن با چاقیم بوده  اینجوری درک جدید خودمو براتون بازترش میکنم : من در کودکی به هر دلیلی انتخاب کردم که چاق باشم ،حالا با تربیت خانواده و تلقین و باورهایی که در من شکل گرفت ،انتخاب اون زمان من چاقی بوده اونم ناآگاهانه 

      پس توجه من از ۵ سالگی تا همین  ۲ سال پیش روی چاقی بوده روی لاغر نشدن بوده ،روی نتوانستن بوده ،روی من بدبختم بوده ،روی من قربانی خلقت خداوند هستم بوده ،روی من مظلوم بوده ،روی حس های ناراحت کننده بوده ،روی بی اعتمادبنفسی بوده ووووووو

      پیامی که من سالها به جهان میفرستادم پیام من چاق هستم ،من خوب نیستم بوده 

      بعد متوجه شدم که باید لاغر بشم و شروع کردم به رژیم و ورزش و روش ها متنوعی که سالها تکرارشون کردم

      و به جای اینکه سالها توجهمو بذارم روی لاغر شدن و حس های خوبش ،مدام غر زدم و شکایت کردم و هر روز به خودم و دیگران گفتم که من نمیخوام چاق باشم ،این چه وضعیه ،خسته شدم ،آخه خدا چرا منو این شکلی آفرید ،اینم شانس من بود وووووو

      در اصل من برای فرار از چاقی به لاغر شدن راضی شده بودم

      انتخاب من لاغری نبود فرار از بدبختی بود ،فرار از احساس بد بود 

      من برای فرار از بدبختی های چاقی ، میخواستم لاغر بشم

      و از هر چیزی که فرار کنی پیدات میکنه 

      در تمام اون سالهاییکه داشتم غر میزدم و خودمو و دنیارو شماتت میکردم در حال ارسال پیام من بدبخت چاق هستم بودم به دنیا ولی متوجه نبودم 

      تعجب میکردم و مدام از خودم میپرسیدم  آخه منکه همش دنبال لاغر شدن هستم پس چرا بیشتر چاق میشم؟

      من باید لاغر شدن و لاغر بودنو انتخاب میکردم  بجای فرار از چاقی ،تا پیام های صحیح به جهان بفرستم 

      من سالها چاقیمو سرزنش کردم و یادم رفته بود که من در کودکی انتخاب کرده بودم که چاق باشم 

      حالا میخوام مسئولیت انتخاب اشتباه قبلیمو بپذیرم ،مسئولیت لاغر شدن الانمم میپذیرم ،خودم قبلا خرابش کردم و الان دارم آبادش میکنم ،من آفریننده م ،چه در وجه بدش چه خوبش ،اگر بپذیرم خالقم میتونم باز هم یک بدن متناسبتر بیافرینم

      پس از این به بعد چاقی و معضلاتشو شماتت نمیکنم و نمیخوام ازشون فرار کنم ،اونها جزئی از  افکار قدیم من بودن‌ ،باهاشون آشتی میکنم ،با چاقیم روبوسی میکنم و ازش خداحافظی میکنم و آگاهانه میرم بسمت لاغر شدن ،بدون غضب از چاقی ،بدون سرزنش کردن خودم 

      باید اول قضیه چاقی قدیم خودمو در خودم حل کنم ازش بیام بیرون و در آرامش به لاغریم بپردازم ، من خودم متوجه میشم که هنوز هم در قسمت هایی از خاطرات چاقیم گیر کردم و تا کنده نشم کامل، نمیتونم طرف لاغر شدن قدم بردارم 

      همینطور باید چک کنم تا مطمئن شم ببینم آیا من میخوام لاغر بشم که خودم لذت ببرم یا در یه زمانی که اشخاصی  بمن توهین  یا تحقیر کردن میخوام از اونها انتقام بگیرم 

      گاهی بعضی از خواسته های ما از روی عقده های دوران کودکی ماست که در اون زمان تصمیم گرفتیم به موفقیتی برسیم تا حال آدم ها رو بگیریم 

      منکه برای رسیدن به هدف هام هر روز قدم هایی برمیدارم

      برای لاغر شدن هم در این مسیر هستم خدارو شکر راضیم ،سپاسگذار خداوند هستم که منو هدایت کرد به جای درست و صحیحش ،واقعا دیگه خسته شده بودم ،حتی نمیتونم بهش فکر کنم که اگر با این سایت آشنا نمیشدم الان چه وضعیت جسمی و روخی بدی داشتم ،فکر نمیکنم تا الان میتونستم اون شرایط داغونو تحمل کنم

      ولی الان سپاسگذارم که در جایگاه عالی قرار گرفتم و دارم از مسیر زندگیم لذت میبرم ،مطمئنم هر کسی در مدار شنیدن و یاد گرفتنش باشه  هدایت میشه به اینجا

      با بودن در دوره های لاغری با ذهن دیگر نگران چاقی خود نباشید ،لذت ببرید و لاغر شوید ،شاد باشید و لاغر شوید،بخورید و لاغر شوید ،سلامت باشید و لاغر شوید ،بخندید و لاغر شوید ،فایل گوش بدهید و لاغر بشوید ،به تمریناتتون عمل کنید و لاغر شوید 

      ممنون استاد گرامی از همسر عزیزتون هم تشکر میکنم 

      در پناه خداوند باشید 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 35 از 7 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1400/06/27 15:20
      مدت عضویت: 1642 روز
      امتیاز کاربر: 27751 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 847 کلمه

      سلام خدمت استاد گرامی و مرجان عزیزم 

      به به  استاد لذت بردم  از این همه همکاری و عشق و مهربانی بین هر دوی شما چقدر از رابطه  های این چنینی لذت  میبرم از ارامش،و موفقیت و حال خوب داشتن و عشق  شما در کنار هم واقعا لذت بردم    از صمیم قلبم  به هر دوی شما تبرییک میگم که این قدر در کنار هم  دوستانه و عالی هستین و از همدیگه حمایت میکنید  .و اگر بخوام بگم دقیقا استاد من هم مثل شما تمام خاطراتم با همسرم هست چون در سن کم ازدواج کردم در سن ۱۷ سالگی عقد کردم و  تا به الانم با هم بسیار رابطه ی زیبا و عالی  و سراسر  عشق و احترام رو  داشتیم که واقعا هر روز سپاسگزار خدای خودم برای وجود همسرم  هستم . و از بودن در کنار ایشون و فرزندانم هر ثانیه دارم لذت میبرم و عشق میکنم .

       وای چقدر منم این حرف رو زیاد شنیدم که اگر مرد بمونه خونه همش بحث و درگیری میشه و کارها خوب پیش نمیره (حتی همین دیروز شخصی همین حرف  رو به من گفت )  و اما هنوز من  تجربه اش نکردم  اما میدونستم جز باورهای غلطه  که در ذهن من هست  چون بارها از زبان اطرافیانم این حرف رو شنیدم  اما از وقتی که  در مسیر تغییرم  وقتی رابطه ی زیبای  یک زوج رو میبینم میگم نه اگر فلانی تونسته این رابطه ی عالی رو خلق کنه که ساعتها در کنار هم باشن بدون هیچ مشکلی پس منم میتونم و اما امروز که شما هم  از لذت با هم بودنتون بدون هیچ درگیری و بحثی گفتین پس این باورم رو قویتر میکنم که امکان پذیر هست یه رابطه ی عالی رو در کنار همسرم در روزهای بازنشستگی ایشون تجربه کنم (به به )

       استاد مبارکتون باشه این همه تی شرت های عالی رنگ رنگی چقدر لذت بردم از دیدن این صحنه منم دقیقا یک  سال پیش این کار رو در خرید مانتو کردم و  امسال  در خرید لباس خونگی  این کار رو کردم که هر رنگی  و مدلی رو میدیدم و خوشم میومد میخریدم و لذت میبردم و تونستم کلی خریدهای عالی یک جا داشته باشم  و هنوز تمام اونها ردیف داخل کمد هستن و به خاطر شرایط کرونا خیلی هم استفاده نشدن و لی خیلی لذت داشت واقعا آزادی در خرید کردن  رو تجربه کردم از هر فروشگاهی و هر رنگی که خواستم در کمترین زمان مکان  خرید کردم  کاری که در گذشته محال بود اتفاق بیقته شاید قبلا  یه روز باید میگشتم تا یه مانتوی عالی سایز من گیر بیاد شایدم هفته ها  طول میکشید  تا یه خرید خوب داشته باشم که بیشتر در ایام عید من اینطور میشدم و هیچ وقت  اون لذت از خرید کردن لباس رو من در گذشته نداشتم  و همیشه موقع خرید کردن به جای اینکه لذت ببرم ناراحت و غمگین میشدم که چرا چاقم اما حالا  به راحتی  من خرید میکنم حتی سایز مانکن رو هم تونستم بخرم و بپوشم ولی خوب به قول شما قواره های لباسها با هم  فرق داره یه جایی هم لباس سایز مانکن اندازه نمیشه و یه جاهایی هم نمیشه و کلا سایز لباسهام فرق میکنه  .

      من حتی مثل  شما  استاد که در نوشته ی خودتون گفته بودین وقتی چاق میشدم  در خرید کفش هم مشکل داشتم که حالا به راحتی کفشهای اسپرت و زیبا و یا چرم دلخواهم رو خرید میکنم و به پا میکنم و فقط افرادی که چاقی رو تجربه کردن و حالا لاغر شدن میدونن  من چی میگم و چه لذتی داره بدون محدودیت خرید کنی   و من عاشق این تجربه کردنهای عالی هستم .

      و چقدر استاد منم مثل شما شدم که واقعا دیگه مثل سالهای قبل از غذای رستورانها لذت نمیبرم و به دهن من مزه نمیدن و منم مثل گذشته اصلا رستوران نمیرم و واقعا از نظر خودمو بقیه و بچه هام  دستپخت بی نظیری دارم که نه تنها خودم بلکه اطرافیان و هر کس خورده تعریف داده و به جز مزه ی عذاهای خودم بقیه  دستپختها  رو خیلی باید پرفکت باشه که قبولشون کنم وگرنه دوست ندارم و نمیپدیرم و من حتی نمونه ی دستپخت خودم رو در میون اطرافیانم هم کم میبینم و فکر کنم اینم از مزایا و نتایج  لاغری با ذهن هست که  دیگه به دنبال هر مواد غدایی  نمیرم حتما باید با کیفیت و عالی باشه تا انتخابش کنم برای خوردن تا جایی که خواهر زاد ه ی من هم متوجه این تغییرم شده بود و  چند روز پیش عین این حرف رو زد که خاله تو بحز دست پخت خودت چیزی رو قبول نداری و نمیخوری  ..‌.واقعا نمیتونم مثل قبل هر اشغال و مواد عدایی رو بخورم و یا وارد هر رستورانی بشم  و  واقعا تغییر کردم  و خیلی خبر از رستورانها و فست فودی های شهر ندارم چون خودم هر چیزی رو که دوست داشته باشیم و هوس کنیم  به راحتی با کیفیت بالا درست میکنم و تنوع غدایی بالایی رو دارم تجربه میکنم و لذت میبرم .

      برای مرجان عزیزم و شما و بچه های گلتون آرزوی موفقیت سلامتی و شادی و خوشبختی و سعادت  دارم و به امید روزی که شرایط این بیماری کمتر بشه و بتونم از نزدیک شما رو ملاقات کنم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار saberizahra80
      1400/06/27 10:33
      مدت عضویت: 1593 روز
      امتیاز کاربر: 3426 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 869 کلمه

      سلام🙂

      استاد یکی از لذتهای من که فکر میکنم اکثر خانومها دارن لذت خرید کردنه چه برای خودشون چه برای همسر و فرزندانشون چه برای خونه…و بالاتر از اون لذت به اشتراک گذاری این خریدهاست با دیگران

      انصافا به اشتراک گذاشتن خریدها و اینکه رنگ و طرح و جنس و قیمتش عالی باشه و در واقع بقیه تاییدت کنن که سلیقه ات عالیه و انتخابات حرف نداره خیییییییلی لذت بخشه حتی شاید بیشتر از خود خرید کردن….

      برای همین  برای من دیدن رنگ و تنوع خریدهای همسرتون برای شما خیلی لذت بخش بود 

      برای خانومتون که دیگه خدا بود وقتی همسرت از چیزی که با اشتیاق و علاقه براش خریدی تعریف میکنه یه چیزه وقتی جلوی دوربین با بقیه به اشتراک میذاره دیگه یه چیز دیگه است چندین levelبالاتره …

      من هم خودم لباسهای همسر و فرزندم رو انتخاب میکنم و خداییش هم سلیقه ام خوبه و جنس و کیفیت رو هم تا حدودی میشناسم..

      اول از همه مبارکتون باشه و انشالا به شادی بپوشید

      خداییش هم همسرتون خیلی با سلیقه هستن و انتخابهاشون هم عالیه واقعا…

      اره یکی از بزرگترین لذت های ما آزادیه 

      آزادی در همه چیز 

      و انگار این آزادی اصل و طبیعت و ذات ما است و آزاد بودن در هر چیزی هماهنگ با روح الهی ما است 

      و انصافا چاقی خیلی محدودیت میاره و در مقدار و نوع غذا و انتخاب مدل لباس و جنس لباس و طرح لباس و حتی رنگ لباس و حرکت و نشست و برخاست هم حتی محدودت میکنه

      و این محدودیت برای من خیلی سخت بوده همیشه برای همینه که از رژیم گرفتن بدم می اومد چون در انتخاب هام محدود بودم و این محدودین برای من عذاب بود

      حتی باشگاه رفتن هم یه نوع محدودیته اول از نظر زمانی چون همیشه  باید  تایم مشخصی برای باشگاه داشته باشی و برای اون تایم هیچ برنامه ای نذاری قبل و بعدش رو هم باید تنظیم کنی که به بقیه کارات برسی

      سفر میخوای بری باید هماهنگ کنی و یه جورایی انگار آزادی زمانی نداری و رییس داری و باید برای هر کارت هماهنگ کنی تا به تایم باشگاه لطمه نخوره چون وقتی برای کاهش سایز و وزن باشگاه میری نگران این هستی که اگه یه هفته ده رو نری دوباره سایزت برمیگرده…..واقعا که چقدر محدودی.‌…

      لاغری با ذهن بسیاری از این محدودیتها رو از همون اول بر میداره

      هیچ برنامه غذایی مشخصی در کار نیست

      هییییچ برنامه ورزشی ای در گار نیست

      هییییچ دمنوشی نباید بخوری

      هییییچ قرص و دوایی نباید مصرف کنی

      هیییچ اجباری به پیاده روی نیست

      وقتی اولین بار این جملات رو از شما میشنویم اصلا روحمون آروم میگیره انگار از  بندها رها میشیم و همین برداشتن این زنجیرها از روحمون احساس آزادی و رهایی میده و امید رو در قلب ما تازه میکنه که میشه بدون تمام این فشارها و محدودیتها لاغر شد و لاغر موند….

      اصلا باید لذت ببری تا لاغر بشی

      باید از غذاها لذت ببری …ترس چیه؟؟؟؟

      باید از جسمت در هر وضعیتی خست لذت ببری ….تنفر چیه؟؟؟؟؟

      باید از لحظات عمرت لذت ببری…. ناراحتی چیه؟؟؟؟

      باید از آموزش لذت ببری….اجبار چیه؟؟؟؟

      باید نتیجه رو رها کنی تا لذت ببری 

      باید با تغییر محتویات ذهنت جسمت رو تغییر بدی و زمان رو بذاری کنار ….عجله چیه؟؟؟؟

      باید اجازه بدی این آموزشها وارد قلب و ذهنت بشه…

      باید به سرعت ترمیم جسمت اعتماد کنی؟؟؟؟

      باید بپذیری که تو این جسم چاق رو ساختی بقیه کاره ای نیستن…اصلا قدرتی ندارن …

      باید قبول کنی که میشه با قدرت ذهنت لاغر بشی و برای همیشه لاغر بمونی و لذت زندگی در تناسب اندام رو تجربه کنی….

      باید به خودت فرصت بدی به جسمت فرصت بدی به روحت فرصت تجربه آزادی رو بدی

      باید باور کنی که لاغر شدن خیییییلی آسونه

      باید باور کنی که باید به خودت آسون بگیری

      باید باور کنی که همین آموزشها تو رو تغییر میده آروم آروم…

      باید اعتماد کنی به خدای هدایتگرت و فقط ادامه بدی

      اونوقته که لاغری رو در جسمت تجربه میکنی و چقدر لذت بخشه لاغر شدن به آسونی به راحتی با لذت با آموزش و مهمتر از اون لاغر موندن برای همیشه 

      استاد منم هفته گذشته برای خودم دو تا مانتو خریدم یکیش حریر سفیده اینقدر توش خوشگل میشم که خودم حس میکنم مثل فرشته ها شدم …با اینکه من هنوز متناسب نشوم ولی این لباس اینقدر به تنم میشینه که بارها در طول روز میپوشمش و خودم رو توی آینه برانداز میکنم و لذت میبرم…

      قبلنا از اتاق پرو متنفر بودم و همیشه شاکی بودم که آینه های اتاق پرو آدم رو زشت و چاق نشون میدن و اصلا پوشیدن لباس توی اتاق پرو برام ترس داشت که احتمالا تنگ باشه و اندازه نباشه و بخوام بگم سایز بزرگتر بدین مغازه دار هم بگه نداریم و این سناریو بارها تکرار میشد و برای همین ترس من هم بیشتر میشد برای همین یه مدت رفته بودم دنبال خریدن پارچه و دوختن لباس چون از پرو کردن ،از شنیدن جمله سایز شما نداریم،از انتخاب لباسهای رنگ شاد یا طرح دار یا جنسهای مختلف ترسیده شده بودم و تنفر هم داشتم حداقل دیگه برای پرو خیاطی سایز خودم رو دوخته بودن و نگرانی بابت تنگی و سایز نبودن وجود نداشت….ولی لذت خرید کردن مانتو آماده کجا و لباس دوخته شده کجا….

      اره آموزشهای این سایت باعث میشه خودت جسمت رو بسازی و به سایزی که دوس داری فرم بدی نه اینکه با طرح و رنگ و جنس لباس بخوای خودت رو توی چشم بقیه جمع و جورتر نشون بدی و این قدرت ذهن انسانه و خییییلی زیبا و لذت بخشه👌👌👌

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 25 از 5 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم