0

خداوند مجبور است، او را ببخشید!

جلب رضایت خداوند
اندازه متن

بسیاری از انسانها به دنیال جلب رضایت خداوند از طریق انجام اعمال و رفتارهای مختلف هستند. این درحالی است که رضایت خداوند را نمی توان از طریق انجام اعمال خاص جلب کرد.

خداوند مجبور است همیشه از شما راضی باشد اما شما مجبور نیستید و می توانید از خداوند راضی یا ناراضی باشید.

رضایت خداوند

هر انسانی که به هر شکلی تحت تاثیر هر دینی قرار گرفته باشد جلب رضایت آنچه در ذهن او تحت عنوان خداوند معرفی شده است از دغدغه های همیشگی او در زندگی می باشد. رضایت خداوند در ذهن او مهم می شود تا آنجا که تلاش می کند از طریق مختلف میزان رضایت خداوند از خود را مورد ارزیابی قرار دهد.

رضایت خداوند

برای درک بهتر این موضوع در ذهن انسان ها کافی است عبارت رضایت خداوند را در قسمت جستجوی گوگل بنویسید تا با بی نهایت مطلب درباره راه و روش های جلب راضایت خداوند و همچنین بررسی میزان رضایت خداوند از خود مواجه شوید.

عبارت های مرتبط با عبارت رضایت خداوند به شرح زیر است:

  • نشانه رضایت خداوند
  • رضایت خداوند در قران
  • توصیه حضرت محمد برای جلب رضایت خداوند و پیامبر
  • دعا برای رضایت خداوند
  • داستان جلب رضایت خدا
  • راههای کسب رضایت خداوند
  • حدیث درباره خشنودی خدا
  • مقام رضایت خداوند

اینکه چرا انسان به دنبال جلب رضایت خداوند است به این دلیل است که آنچه درباره خداوند از طریق مختلف شنیده است سبب شده که رابطه ای میان خود و خداوند در ذهن او ایجاد شود که بر مبنای میزان رضایت خداوند از او شرایط زندگی اش رقم خواهد خورد.

همچنین به این دلیل که شنیده است شرایط او و جایگاهش در دنیای پس از مرگ ارتباط مستقیم با میزان رضایت خداوند از او دارد در مدت حیات خود مصمم می شود تا از طریق مختلف و مرسوم در جامعه در جهت جلب رضایت خداوند تلاش کرده و به احساس رضایت از اینکه خداوند از او راضی است دست پیدا کند.

اما از آنجا که میزان رضایت خداوند از انسان یک موضوع ذهنی است بارها می تواند دستخوش تغییر شود به این شکل که فرد بعد از انجام اعمال یا رفتاری خاص که تصور می کند موجب رضایت خداوند می شود سرشار از احساس خوب می شود که خداوند از من راضی است اما یک روز بعد یا حتی چند ساعت بعد به واسطه انجام رفتار یا گفتاری دیگر سرشار از احساس بد مورد غضب قرار گرفتن خداوند می شود.

از آنجا که ذهن ماهیت فیزیکی ندارد، هرآنچه در ذهن ایجاد شود ثبات و استحکام چندانی ندارد و هر موضوعی که تصور کنید حتی خیلی به آن عقیده یا پایبند هستید می تواند تحت تاثیر مسائل مختلف دستخوش تغییر شود.

از این رو انسان هایی که تحت تاثیر آموزش های دینی قرار می گیرند همواره در موضوع جلب رضایت خداوند بین احساس خوب راضی بودن خداوند و احساس بد دور شدن از خداوند در نوسان احساسی هستند.

رضایت خداوند

دور شدن از خداوند

تا سن ۳۳ سالگی تصور من از خداوند این بود که خداوند مرا خلق کرده است و از زمانی که من به سن تکلیف رسیده ام مراقب اعمال و رفتار من است و بر اساس اعمالی که من در قبال او انجام می دهم از من راضی یا ناراضی می شود.

هر زمان که برای مدتی در انجام واجبات و مستحبات خود عالی عمل می کردم از خودم راضی بودم و تصور می کردم که خدا هم از من راضی است اما از آنجا که در بیشتر اوقات زندگی از در انجام اعمال خود سهل انگاری می کردم تصور می کردم خداوند از دست من ناراضی است به همین دلیل خودم را از خداوند دور می دیدم.

هرچقدر که زمان بیشتری از تصور من درباره دور شدن از خداوند می گذشت انتظار من برای وقوع مشکلات جدید در زندگی ام بیشتر می شد چون تصور می کردم خداوند نسبت به من خشمگین شده به همین دلیل مرا از طریق مشکلات تنبیه می کند.

هر زمان هم که تصمیم می گرفتم توبه کنم و رابطه خوبی با خداوند برقرار کنم تصور اینکه گناهان من بیش از حد شده و خداوند مرا نخواهد بخشد سبب می شد تا از انجام این کار منصرف شوم.

مهمترین موضوعی که سالیان سال باعث ایجاد احساس عذاب وجدان در من می شد این بود که تصور می کردم از خدا دور شدم و فاصله من از خداوند به حدی است که قادر به جبران گناهان و سهل انگاری های خود در رابطه با خداوند نیستم و این تفکر باعث می شد که روز به روز نسبت به خداوند احساس ناامیدی در من عمیق تر شود.

جلب رضایت خداوند

خداوند مجبور است

در سال ۹۳ که به شکل معجزه آسا با قوانین جذب آشنا شدم بیشترین ذوق و شوق من درک و شناخت خداوند بود چون می دانستم عمیق ترین مساله ای که همواره باعث ایجاد احساس ناامیدی در من می شود موضوع ارتباط با خداوند است.

به همین دلیل بیشترین تمرکز من بر شناخت و درک صحیح موضوع خداوند در جنبه های مختلف بود.

اینکه خداوند چرا انسان را خلق کرده است؟

اینکه قدرت اراده خداوند در زندگی انسان به چه شکل اثر می گذارد.

هدف خداوند از خلق جهان هستی و انسان چه بوده است؟

خداوند چه رابطه ای با انسان دارد و آیا بر شرایط زندگی انسان تاثیر می گذارد یا خیر؟

رابطه من با خداوند چگونه است و آیا باید برای رضایت خداوند از خودم کار خاصی انجام دهم.

سوالات زیادی درباره رابطه ام با خداوند در ذهنم بود که اشتیاق داشتم جواب آنها را کشف کنم چون می دانستم اگر نسبت به خداوند و رابطه ام با او به احساس آرامش برسم زندگی من در تمام ابعاد تغییر خواهد کرد.

در همان مدت اول تحقیق و مطالعه درباره شناخت خداوند به این نتیجه رسیدم که رابطه خداوند با انسان به شکل ثابت است و به هیچ وجه تغییر نخواهد کرد و به عبارتی خداوند مجبور است آنه خودش مقدر کرده است را همیشه اجرا کند.

همانند طلوع خورشید که خداوند مقرر کرده در طی یک سال طلوع و غروب خورشید به چه صورت باید باشد و این دستورالعمل همواره در جهان مادی اجرا می شود و به هیچ طریقی نمی توان در اجرای آن خلل یا تغییر ایجاد کرد.

رابطه خداوند با انسان به عنوان خالق نیز شامل همین مساله است و به هیچ وجه نمی توان این رابطه را تغییر داد.

خداوند در قرآن کریم درباره رابطه خود با انسان می فرماید که من به شما نزدیکم. این اولین و تنها تعریفی است که درباره رابطه بین خداوند و انسان وجود دارد. بنابراین خداوند همیشه به ما نزدیک است. همیشه به این معنی که از قبل از تولد تا تولد و حتی بعد از مرگ نیز این رابطه و نزدیکی وجود دارد و به هیچ وجه نمی توان آن را تغییر داد.

ما بعنوان انسان همانگونه که نمی توانیم بر جریانات طبیعی جهان هستی تاثیر گذاشته و آنها را تغییر دهیم بر رابطه خداوند با خود نیز نمی توانیم تاثیر گذاشته آن را تغییر دهیم.

بنابراین اهمیتی ندارد که شما در طول زندگی خود چه کارهایی را انجام داده یا انجام نداده اید چون در نهایت به هیچ طریقی نمی توانید فاصله نزدیکی که خداوند مقرر کرده با شما دارد را تغییر دهید و از خداوند فاصله بگیرید.

این نگرش و منطق سبب شد که پس از سالها احساس عذاب وجدان بخاطر دور شدن از خداوند بپذیرم که خداوند به من نزدیک است و از من دور نیست. پذیرش این مساله باعث ایجاد احساس خوب و قوت قلب در من شد تا با اشتیاق و انگیزه بیشتری نسبت به درک و اصلاح نگرش های خودن نسبت به خداوند اقدام کنم.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.07 از 100 رای

https://tanasobefekri.net/?p=41423
برچسب ها:
19 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      امتیاز کاربر: 24642 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,013 کلمه

      باسلام خدمت شما استاد عزیزم و دوستان گرامیم 

      چقدر فایل عالی بود حالم خوب کرد الان درک کردم که گفتید هر فایلی پلی کنید حالتونو خوب می‌کند میاد رو خط نرمال درسته با تمام وجود درکش کردم 

      اینم کاملا قبول دارم که خدا مجبور یه کارهایی برای ما انجام بده یه همزمانیهایی  رو برای ما رقم بزنه تا ما اون مسئله رو تجربه کنیم 

      چند دقت بود که خداروشکر سلامت بودم دارو مصرف میکنم  قرار برم شنوایی سنجی جور نشده برم و لی حالم خوب بود با اینکه صدای شما رو خیلی خوب نمیشنیدم 

      چند روز پیش من داروهایی که خیلی مصرف ندارم میزارم زیر کابینت چند روز پیش دنبال دارویی گشتم یه نایلون دارو اومد تو دستم که مخصوص بیماری پوستیم بود و خداروشکر چند وقت نمیدونم چند ماه بود که دیگه شفا گرفته بودم وقتی دیدم ترسیدم با خودم تو ذهنم گفتم عه چند وقت از این دارو استفاده نکردم بعدش گفتم خدایا شکرت 

      خدایا شکرت گفتم اما قبلش خیلی ترسیدم که یه فکری اومد تو دهنم که عه خداروشکر چقدر درد کشیدم چه درد شدیدی بود هر کاری میکردم خوب نمیشد آجر داغ میکردم مینشتم روش شیاف مسکن استفاده میکردم خلاصه چند لحظه ها فقط چند لحطه چند تا فکر اومد تو ذهنم بعدش خداروشکر کردم برای اینکه الان سالمم میخوام بگم که خدا مجبور طبق افکار من طبق فرکانس منفی زجر آور ترس نگرانی استرسی که من فقط چند لحظه داشتم  فرکانس بدی که ارسال کردم خدا مجبور طبق اونها برای من همزمانیهایی بسازه که من اون حال بد تجربه کنم دوباره خدا مقصر نیست مجبور بوده برای من این شرایط فراهم کنه گفتیم که ما در هر لحظه در حال ارسال فرکانس هستیم و خداوند هم بر اساس فرکانسی که ما ارسال میکنیم احساسی که ما داریم همزمانیهایی رو می‌سازه که من  اون حال بد تجربه کنم و الانم خداروشکر خداروصد هزار مرتبه شکر کرور کرور شکر که اون حال بد دوران بحرانی تجربه نکردم فقط یه ذره به اندازه نوک سوزن شاید تجربش کردم اما الهی الهی الهی که هیچ کس بقول معروف میخوان چیز بدی بگن میگن نصیب گرگ بیابونی نکنه چه برسه به ما که انسانیم الهی هیچ کس تجربش نکنه الهی همه همیشه در بهترین و بالاترین حد سلامتی خودشون باشن 

      و برعکس اونم هست که من چند وقت بود که شفا کامل گرفته بودم چون یاد گرفته بودم که هیچوقت نباید به بیماری فکر کنم دربارش صحبت کنم خداروشکر این کارو هم انجام نمی‌دادم تازه هر وقت یادم می‌افتاد سپاسگزاری میکردم بخاطر تک تکقسمتهای بدنم که سالم هستند بخاطر شفایی که در قسمت‌های مختلف بدنم گرفته بودم بخاطر غذا تیروئدم که یه معجزه بزرگ بزرگ بزرگ بود به گفته پزشکان هر کسی که تیروئید داره باید هر روز صبح ناشتا قرصی بخوره که بجای اون غده کار میکنه یعنی کار اون غده رو انجام بده و من الان فکر کنم یکسالی باشه که اون قرص مصرف نکردم اما در ازمایشم نوشته بود که تیرویدم نرمال این یعنی چی یعنی معجزه شده غده تیروئدم کار خودش انجام میده و اینکه معجزه نشده خداوند مجبور شده طبق افکار عقیده و نگرش من که فرکانسهایی ارسال کردم رفتار کنه و غصه تیروئیدم دوباره فعال بشه 

      پس خداوند مجبور طبق افکار عقیده نگرش ما همزمانیهایی رو برای ما رقم بزنه که بعزن بعضی هاش خوشایند ما نیست بعضی هاش هم آنقدر برای ما لدت بخش که ما فکر می‌کنیم در زندگیمون معجزه رخ داده 

      با تمام این تفاصیل گه گفتم بازم عقیده دارم معجزه بوده که رخ داده هنوز خوب انگار مجبور بودن خدا رو درک نکردم تکرار بشه بهتر درک میکنم الان فقط اومدم تو سایت یه فایل گوش کنم احساسم بیاد رو خط نرمال تو حال بد نمونم 

      و تازه درک کردم یکم که بخاطر بیماری یا اتفاقات بدی که برامون میافته هم باید سپاسگزاری کنیم چون خداوند من به من نزدیک چون اینم شنیدیم که هر آنچه از جانب خدا رسد همه خیر و خوبیست هر آنچه بدی رسد از جانب خود توست یا از جانب اطرافیان توست که شنیدی 

      که خدا مجبور جواب بده به فرکانسی گه من ارسال کردم وگرنه با من یا هر کس دیگه هیچ خصومتی نداره که برامون بد بخواد 

      ولی استاد احساس میکنم چند بار دیکه ام باید این فایل گوش کنم  چون هم خیلی عالی بود هم درک بیشتری از مطالبش داشته باشم 

      استاد یه داستان واقعی دیگه براتون تعریف کنم 

      هفته پیش رفتیم باغ گردو پایین کنیم یه قسمتی از مسیرمون رودخونه است که الان خشک فقط تا اوایل خرداد آب داره پارسال دیدم یه گیاهی دراومد تو رودخونه یه میوه کوچیک داره مثل هندوانه ست نگاش کردم لدت بردم عکس انداختم رد شدم هفته بعد اومدم دیدم میوه نداره امسال بازم رد شدم هفته پیش دیدم یه گیاهی سبز شده میوه‌ای داره مثل میوه‌ای استوایی بعصی هاش کوچیک بود بعصی هاش اندازه پرتقال درشت بعصی هاش اندازه پرتقال کوچکتر من اونا رو چیدم آوردم خونه باز کردم خوردیم خیلی خوشمزه بود دو نوع بود بعدش نمونه اش یعنی رسیده یکی از میوه‌ای که شبیه طالبی بود تو بازار محله دیدم نوشته بود شاه پسند تستر هم گذاشته بود میخواستم بگم که اینم یه همزمانی بود که بر اساس فرکانس خوبی که من ارسال کرده بودم خداوند برای من رقم زده بود چون من موهاشو چیدم خوردم من دیدمش پس بر اساس فرکانس من بود ولی نمیدونم چه فرکانسی فرستادم که این همزمانیها رو تجربه کردم ولی میدونم فرکانس خوب بوده چون من خیلی خوشحال شدم عشق کردم ذوق کردم اون میوها رو دیدم شاید هم چون من دوست داشتم میوه‌ای استوایی تجربه کنم گرون بودم خدا برای من اونها رو گذاشته بود من هر وقت هر چیزی نیاز دارم گرون باشه نمیخرم و میگم و عقیده دارم ایمان دارم مطمئنم خداوند یه جایی ارزونترشو برام گذاشته تا به موقع من برم اونو تهیه کنم حالا شاید این میوها هم همین باشه 

      هفته بعدش رفتم میوها رشد نکرده بود چون آب نمی‌خورد داشت خشک میشد خدایا شکرت خدایا خیلی بزرگی خیلی به من نزدیکی که مجبور هستی طبق فرکانس من شرایط زندگیم رقم بزنی یا من لدت میبرم یا نه گله و شکایت میکنم و خداروشکر اینم یاد گرفتم که گله و شکایت نکنم خیلی زیاد نتونستم در بعصی از موارد گله و شکایت نکنم ولی سعیم میکنم خدایا شکرت 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 24642 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      محتوای دیدگاه: 899 کلمه

      سلام به استاد عزیزم و دوستان گرامیم 

      استاد میدونید چیه یه چیزهایی یادم اومد میخواستم برای شما هم تعریف کنم درباره اینکه خدا مجبور است الان وقتی آیت موضوع یادم افتاد بیشتر درک کردم که خدا واقعا با تمام مهربونی با تمام بزرگیش با تمام بخشندگیش  با تما م خوبی هاش 

      امروز یهویی یادم افتاد که خلاصه میگم برای دوستانی که نمیدونن که من یه بیماری پوستی گرفتم که دکتر جوابم کرد خیلی سخت بود خداروشکر خداروشکر خداروشکر بحران خیلی فاصله گرفتم شفا گرفتم 

      یادم اومد همون اوایل چون خیلی میترسیدم از مرگ تدریجی خیلی درد داشتم با خدا صحبت می‌کردم طوریکه آب هم میخوردم دارو بخورم بهش میگفتم که خدایا دوست دارم بمیرم نمیخوام اینجوری بمیرم یهویی شب رو تختم بخوابم صبح بیدار نشم 

      از طرفی هم خیلی در رنج بودم طوریکه شاید در طول روز خیلی مرگم میخواستم طوریکه ادامه میثاق نامه ام هم چند جمله ای اضافه کرده بودم هر روز با میثاق نامه ام تکرار میکردم 

      و خدا هم مجبور بود که به فرکانس من به التماس‌های من شاید عزوجز نمیکردم ولی با احساسم التماس میکردم خداوند هم مجبور بود به فرکانس من به درخواست من پاسخ بده خداروشکر از طرفی روی شفا کار میکردم از طرفی نتیجه چشمگیری نمیگرفتم و از طرفی هم تند تند مرگم میخواستم 

      تا اینکه خدا مجبور شد به فرکانس من جواب بده طوریکه من هر شب با ترس میخوابیدم چون خدا شاهده فرشته مرگم میدیدم البته از پشت یه مرد سیاه پوش مثل اینکه هودی و شلوار بپوشه کلاهش هم بزاره رو سرش ولی جوان بود ورزشکار هم بود چون هودیش آنقدر گشاد نبود میشد تشخیص بدی اون زمان هم این افکار تو ذهنم مرور میشد که کشتی گیره نه بدنسازی رفته خلاصه 

      چند شب فرشته مرگم میدیدم  و احساسش میکردم بعضی وقت‌ها از ترسم چشمانم باز نمیگردم تو ذهنم میگفتم خدایا اگر موقع مرگم شده بیاد دیگه خیلی اذیت میشم که هر شب با ترس باید بخوابم  آنقدر میترسیدم جرائت نمیکردم چشمام ببندم از طرفی هم وقتی فرشته مرگ میومد من متوجه میشدم ضربان قلبم آنقدر تند تند می‌زد که با چشمانم میدیدم و احساس می‌کردم الان میخواد بیاد بیرون خلاصه گدشت خوب خدا مجبور بود به فرکانس پن جواب بده از طرفی هم من روی شفا کار میکردم تو اون شرایط و بازم خدا مجبور بود به من پاسخ بده دیگه دردم خیلی کمتر شده بود خیلی از بحران فاصله داشتم دوباره امید زنده بودن اومد تو ذهنم 

      که حالا که خوب بشم دیگه نمیخوام بمیرم دوباره خدا مجبور بود جواب بده هم جواب رفتار منو که روی شفا کار میکردم هم اینکه نمیخواستم دیگه بمیرم اینم بگم هر وقت دردم شدت می‌گرفت میگفتم بمیرم وقتی آروم تر میشد میگفتم نه نمیخوام بمیرم یعنی اینو میخوام بگم بقول ما انسانها به هر سازی زدم خدا به همون ساز رقصید پاسخ فرکانس منو داد و من کم کم موفق شدم بیماری با ذهنم ریشه کن کنم و اینا رو گفتم تو زندگی ما خیلی از این اتفاقات بقول ما انسانها خوب و بد من دیگه سعی میکنم تفکیک نکنم همه رو بپذیرم بخشی از زندگیم هستن دیگه خلاصه به هر سازی رقصید در واقع به فرکانس من مجبور بود پاسخ بده چه خوب چه بد 

      خداوند من خیلی بزرگه به من نزدیک این از بزرگیشه که اختبار به من داده که من هر طوری بخوام زندگی کنم  آیا دوست دارم تو حال بد بمونم فرکانس منفی ارسال کنم اتفاقات منفی تجربه کنم بیماری درد دزدی دعوا با خانواده بی حل بودن جسم هر حس بدی به نظر من فرکانس منفی ایجاد میکنه و اتفاقات بد و بدتر تجربه می‌کنیم تا به اون حس بد برسیم که آهان تو درست فکر میکردی 

      و برعکس اونم هست که احساستو خوب کنی فرکانس خوب بفرستی ساید یه لبخند به یه بجه یا یه خانمی باشه که از کنارت رد میشه تو اصلا نمی‌نمیشناسیش  شاید هم به کسی انفاق میکنی یا به کسی یه آدرس صحیح و راحت میدی که زود به مقصد برسه شاید هم برای همسرت غذای مورد علاقش درست میکنی در تمام این کارها احساست خوب میشه شاد میشی فرکانس خوب میفرستی خداوند هم محبور به تو پاسخ بده اتفاقات خوب و خوب خوبتر وارد زندگیت میکنه 

      میدونید استاد اصلا نمیتونم بیان کنم که خدا رو من ببخشم همش میگفتم خدا باید منو ببخشه الان دوست دارم بگم خدایا من تو رو میبخشم ولی میگم دلیل نداره من خدارو ببخشم خدا یه سیستم هوشمند آفریده و طبق اون عمل میکنه خیلی هم عادلانه ست این قسمتشو خیلی درک نکردم  ولی خیلی خدای مهربانی دارم که طبق خواستهای من هی ورق برمیگردوند  مرگ میخواستم بیا این مرگ مرگ نمیخواستم باشه دیگه فرشته مرگ نمیومد شفا میخوای باشه این شفا آرامش و احساس خوب میخوای بیا این آرامش و احساس خوب پس خداوند مجبور طبق فرکانسی که من ارسال میکنم عمل کنه خدایا شکرت خدا یا ممنونم خدایا سپاسگزارم برای این سیستم عالی که ساختی 

      من خیلی عذاب وجدان ندارم و همیشه هم فکر میکنم آدم خوبی هستم از بچگی یاد دادن که دختر باید اینجوری باشه اونجوری باشه تازه همه اون حرفا رو هم گوش ندادم 

      ولی خداوند هیچ وقت بد بندشو نمیخواد باید هواست باشه چه فرکانسی میفرستی در راستای فرکانس شما خدا مجبور پاسخ بده خدایا شکرت 

      استاد عزیزم ممنون و سپاسگزارم برای تک تک فایلهایی که ساختین و برای تک تک کلماتی که به من اموزش دادید و سپاسگزارم برای این فایل زیبا که روشن کننده کلی مطالب و من دوست دارم جند بار دیگه گوشش کنم تا سطح بیشتری از اونو درک کنم بینهایت به توان هزار از شما سپاسگزارم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم