شادی کلید موفقیت است

سلام و عرض ادب به  استاد و تمام دوستای بینظیرم 

احساس خوب پایدار یعنی به صورت آگاهانه سعی کنیم لحظات خوب بیشتر ی داشته باشیم 

والا استاد می‌دونم این حرفهای من رو خیلی  خوب درک میکنید چون  بنده و بیشتر  بچه های سایت و شما در کشوری  زندگی  میکنیم که  هر روز ما پر  از تنش و اخبار بد و منفی و نگران کننده و …هست و چقدر هر روز در اطراف ما کلی خبر مرگ و میر و ناراحتی و خبر دزدی و قتل و غارت هست و چقدر مردم از تورم و گرونی و افزایش نرخ دلار و  سکه  و … گله و شکایت دارن و نگران هستن  اما منی که در این مسیرم  انگار با تمام اطرافیانم متفاوتم چون  تمرکزم رو بر روی زیبایی های اطرافم  میزارم  و با تمام وجودم دارم به اونها بی‌توجهی میکنم و دنبال اونها رو نمی‌گیرم و اصلا از خیلی از اخبار خبر ندارم که حتی  بعضی اوقات  باعث ناراحتی همسرم هم میشم که بهم میگه تو از هیچی خبر نداری و یا بعضی اوقات در مقابل خبر ناراحت کننده ای  از اطرافیانم عکس العملی  نشون نمیدم و خودم رو آگاهانه کنترل میکنم اما از طرف بقیه  به عنوان   یه فرد سنگ دل خطاب میشم و یا اینکه من از هیچ اخبار منفی و گرونی خبر ندارم و اصلا قیمتها رو نمی‌دونم و گاهی اوقات  همسرم میگه خوش به  حالت که اینقدر بی خبری و یا  وقتی اخبار رو دنبال نمیکنم بهم میگه سرت رو کردی زیر برف که هیچی نبینی …  اما با تمام این حرفها آگاهانه دارم هرروز روی خودم کار میکنم که حالم خوب باشه و تازه  حالم  پایدار خوب باشه حالا شاید گاهی اوقات کمتر و بیشتر داشته باشم اما نمیزارم از بین بره نه که  هیچ مشکلی در زندگیم  نباشه  چون در جهان مادی زندگی میکنم خب بلخره هم خوبی هست هم بدی و در  در زندگی همه  هم اینطور هست و زندگی من هم همینطور  هست اما انگار دیگه  بزرگتر شدم و مشکلات برام کوچکتر شدن طوری که  هر چیزی برام ارزش غصه خوردن وناراحتی  نداره برای هر چیزی نمیتونم خودم رو ناراحت کنم و یا  نگران بشم ویا غصه بخورم  چون یاد گرفتم شادی کلید موفقیت هست نه موفقیت کلید شادی پس سعی میکنم از هر آنچه دارم راضی باشم و لذت ببرم و شاد باشم اونم نه الکی واقعا از ته دلم خوشحالم باشم که بالاترین نوع سپاسگزاری محسوب میشه (نا گفته نماند شرایط زندگی من طوری هست که انجام این کار خیلی برام سخت نیست چون آزادی زمانی و مکانی دارم و کاملا در محیط ایزوله ی خودم هر روز دارم زندگی میکنم  ،)  و اما گاهی اوقات  در حین انجام کارهای منزل تا می‌خوام خسته بشم و غر بزنم که چرا من باید تمام این کارها رو  انجام بدم به خودم میگم نه ناراحتی و گله کردن راهش نیست  اگر فکر کنم  به قول استاد انجام این کار به عنوان عمل صالح در پرونده ی من ثبت میشه پس با حال خوب دیگه انجامش میدم و گله نمیکنم و خلاصه کلی از این افکار دارم که حال خوبم پایدار باشه در حالی که هنوز شاید نتایج دلخواه در برخی از جنبه های  زندگیم نباشه اما من با ایمان داشتن به اون نیروی غیب و حساب باز کردن روی خودش که همه چیز به من در زمان  درستش میدهد حالم رو خوب میکنم که این همون ایمان و توکل هست که باعث شادی درونی و ارامش،و حال خوب دایمی و شادی  در من شده .

پس من قبل از تمام موفقیت‌هام با اطمینان داشتن با اون نیروی غیب که به من  اطمینان داده  من واقعا حالم خوبه و فرد  شاد ی هستم .

.

من زمانی که وارد این دوره ها شدم واقعا برای لاغری اومدم داخل این مسیر و  برای رسیدن به این هدف روی خودم کار  می کردم اما کم کم نگرشم و افکارم و باورهام در تمام جنبه های زندگی  تغییر کرد و من دیگه تبدیل به یک ورژن جدید شدم و من دیگه نگرشم به زندگی و خودم تغییر کرد و کم کم حالم  خوب شد طوری که بعضی وقتها باعث تعجب خیلی‌ها میشدم و هنوزم هستم اما من واقعا از درون  خوب و شاد وپر انرژی  بودم و هستم   و اوایل راه اینقدر رابطم با خودم بهتر شد اینقدر خودم رو بهتر باور کردم که تونستم در خیلی از جاها  خود خودم باشم و دیگه خجالت میکشم و  نخوام مواظب خودم باشم و یا نقش بازی کنم و یا اینکه اینقدر تغییرات دیگه  داشتم که الان یادم نمیاد 

اما می‌خوام بگم  برای لاغری هم همین روند رو داشتم یعنی با خودم و چاقیم در صلح قرار گرفتم دیگه ناراحت جسمم نبودم و اطمینان داشتم که می‌تونم لاغر بشم و دیگه اون آدم گذشته نبودم طوری که در اون زمان که تازه با سایت آشنا شده بودم همسرم و اطرافیانم تعجب میکردن که  چرا منی که  این همه سخت گیر در ورزش  منظم و رژیم سنگین بودم دیگه غذای جدا از سفره ندارم چرا باشگاه نمیرم ؟؟ چون من کسی بودم که اگر بیرون میرفتم و با جمع خودمونی بودم که اغلب هم همینطور بود  ماهیتابه رژیمی رو با خودم می‌بردم که نکنه غذای سفره بخورم و یا اینکه اگر تگرگ و بارون و باد و خاک میمومد اما من باید به باشگاه میرفتم و اما طوری در این مسیر تغییر کردم که برای همه جای تعجب بود اما برای خودم که داشتم روی این آگاهیها کار میکردم عجیب نبود و میگفتم آفرین حالا کارم درسته و دیگه اینقدر در این مسیر بودم و هستم که متوجه تغییراتم نمیشم مگر در کنار کسی قرار بگیرم که مثل گذشته ی خودم در مسیر نادرست رژیم و ورزش و … باشه بعد یادم میاد ای وای کجا بودم و الان کجا هستم و بیشتر این راه رو باور میکنم که اتفاقا  همین دیروز در کنار عزیزی بودم که واقعا از چاقی رنج میبرد و ناراحت  بود و در مسیر نادرست رژیم و ورزش بود و حال بدی داشت و حرفهای  اون فرد من رو یاد گذشته ی خودم انداخت و برای یه لحظه گفتم وای من کجا بودم و الان کجا هستم و خدا رو از ته دلم شکر کردم  ‌‌‌‌‌که دیگه خبری از اون شرایط نا جالب  گذشته دیگه نیست .

شادی   و حال خوب و ارامش،و اطمینان در این مسیر خود به خود من رو به سمت تناسب و کار کردن روی خودم  و خود باوری بیشتر هل داد و  انگار من دیگه به سمت پرخوری و .. دوست ندارم برم ومدتها هست از اون پر خوری های زننده خبری نیست و من به خودم میبالم که برای لاغری وارد این راه شدم اما کلی نتایج ارزنده و گران قیمت و عالی به دست آوردم که نمی‌دونم با چه زبانی از  خدای خودم تشکر کنم  که من رو به این راه هدایت کرد و بعد از  استاد عطار روشن  که اینقدر آگاهیهای ارزشمندی به ما هر روز با عشق  میده  تشکر کنم .