0

شب یلدای من

شب یلدا
اندازه متن

سلام و درود به همراهانم در مسیر لاغری با ذهن

یکی از چالش های افرادی که اضافه وزن دارند مواجه شدن با مهمانی و مراسمات است.

ایام نوروز، مراسم شب یلدا، مراسم عروسی و بسیاری از مراسماتی که مواجه شدن با آنها برای افرادی که اضافه وزن دارند از جنبه های مختلف مشکل ایجاد می کند.

بسیاری از افراد چاق به خاطر چاق بودن،‌ اعتماد به نفس پایینی دارند و استرس حضور در جمع و شرکت در مراسمات مهمانی را دارند.

برخی از افراد چاق استرس مواجه شدن با دوستان و آشنایان و ترس از شنیدن صحبت درباره چاق تر شدن خودشان دارند و عده ای بخاطر نداشتن لباس مناسب یا به این دلیل که نمی توانند رنگ و مدل مورد علاقه خود را بپوشند تمایلی برای حضور در مهمانی ها ندارند.

و البته از همه مهتر ترس از چاق تر شدن بخاطر مواجه شدن با تنوع مواد غذایی و عدم توانایی کنترل اشتها و زیاده روی در خوردن از چالش های عموم افرادی است که اضافه وزن دارند.

عزیزانی که از محتوای سایت تناسب فکری استفاده می کنند حتما اطلاع دارند که (نوشتن) تاثیر زیادی در شناسایی و اصلاح فرمول های اشتباه ذهن دارد. بنابراین فرصت مناسبی است که با نوشتن درباره افکار و رفتار خود در مواجه شدن با مهمانی هایی که شرکت می کنید به آگاهی خود درباره موضوع لاغری با ذهن اضافه کنید.

لطفا در نوشتن دیدگاه خود دقت کنید درباره موارد زیر به صورت شرح انشایی توضیح دهید.

۱- افکار و عملکرد شما در مواجه شدن با مهمانی ها قبل از اینکه از محتوای سایت تناسب فکری استفاده کنید.

۲- درباره افکار و عملکرد خود در مهمانی که حضور داشتید به طور مفصل شرح دهید که چگونه بودید و به چه میزان از عملکرد خود رضایت داشتید.

۳- تفاوت افکار و رفتار خود در مهمانی که شرکت کردید را با گذشته خود مقایسه کنید.

۴- درباره عملکرد سایرین در مهمانی توضیح دهید که دیگران چه رفتاری داشتند و هرموضوعی که به نظرتان جالب بود را ذکر کنید.

منتظر خواندن گزارش کارهای شما هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.46 from 68 votes

https://tanasobefekri.net/?p=37277
20 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار منیره.ف
      1402/09/29 23:20
      مدت عضویت: 1677 روز
      امتیاز کاربر: 10481 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 195 کلمه

      سلام استاد سلام دوستان یلداتون مبارک

      یلدا چه قدر پر هیجان و زیباست اسم دیگش هم شب چله است با اینکه پر خوردنیهای جذاب ولی من به خاطر دورهمیش سرماش و برفش برام خیلی نوستالژی

      خدا رحمت کنه پدرم خیلی به یلدا اهمیت میداد سبزی پلو با ماهی چه عطری داشت تو خونه پدری انگار هیچ غمی نبود استاد خواستم مثل شما از پدرم با خاطرات خوبش یاد کنم اینجوری بیشتر میتونم در موردشون حرف بزنم و حال خودم رو هم بد نکنم

      استاد دیشب یادم رفت شام بپزم ساعت ۸ شب بود که همسرم گفت شام چی داری یهو گفتم وای اصلا یاد شام نبودم سریع یه چیزی سر هم کردم چند روز پیش هم وقتی از خوای بیدار شدم صبحانه نخوردم و اصلا یادم نبود باید صبحانه بخورم من قبلا به عشق صبحانه خوردن از خواب بیدار میشدم اینها واقعا نشانس دیگه ذهنم به خوردن دستور نمیده فقط وقتی گرسنه میشم به خوردن دستور میده تو یخچال پر خوردنی اصلا نمیگه برو بخور درست برعکس قبل اگر یخجال خالی هم بود روزی ده بار درش رو باز میکردم ممنون استاد این یک ذهن متناسبه که داره مینویسه و به زودی انشاالله جسم متناسبم هم خواهم داشت

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار نیلوفر آبی
      1401/10/01 10:55
      مدت عضویت: 1274 روز
      امتیاز کاربر: 4523 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 386 کلمه

      با عرض سلام خدمت استاد بزرگوار و دوستان. یلدای همگی مبارک. 

      ابتدا، شب یلدای سال گذشته رو توضیح میدم. قبل از برگزاری جشن خریدهای فراوان داشتم. وقتی هم که در حال چیدن مواد غذایی، تنقلات و…. بودم. دائم یه مقدار از اونها رو میخوردم و به اصطلاح ناخنک میزدم. وقتی که اعضای خانواده دور سفره جمع می شدند من تا لحظه ی آخر از همه مدل تقریبا مصرف می کردم و آخرش با دل درد شدید بلند شدم. به حدی که مرتب کاری برام سخت بود واون شب از ناراحتی معده دائم از خواب بیدار میشدم. 

      خاطره سی دی و یلدای دیشب رو عنوان میکنم. دیروز بنا به اصرار خانواده، چون خودم واقعا بی میل بودم. نصفی از مواد غذایی که پارسال برای جشن یلدا خریده بودم، تهیه کردم. وقتی که مواد غذایی، میوه ها و تنقلات و…. رو. چیدم اصلا حرص ولع نداشتم کاملا مانند یک فرد متناسب سفره ی جشن رو چیدم. دو تا از اعضای خانواده که کاملا متناسب هستند به رفتارشون توجه کردم از همون مواد غذایی که دوست داشتن فقط مصرف کردند، بچه ها یک مقداری روهم خوری کردن، داداشم که متناسبه دیشب یک مقدار کم البته زیاده روی کرد. من برعکس سالهای قبل تفریحم شده بود برنامه ی جشن تلویزیون، اینقدر از اجرای مجری و خواننده ها لذت بردم و سرشار از انرژی شدم که احساس لذت و شادی بدست آوودم، در صورتیکه سالهای قبل کل توجه و تمرکزم به خوردن بود. خلاصه تنها چیزی که میلم کشید فقط یک عدد پرتقال بود. شام که حدود سه ساعت پیش کمتر میل کرده بردم که بتونم موقع برپایی جشن تنقلات بیشتر مصرف کنم. ولی بدون اینکه اذیت بشم و حس حال. خوب فقط یک عدد پرتقال خوردم. این ها رو به لطف خدا از آموزش های ذهنی بدست آوردم. من دیشب بهترین یلدا رو داشتم. چون انرژی شادی مو از طریق برنامه ی تلویزیونی بدست آوردم. توجه ناخودآگاه ذهنیم به سمت شادی های دیگری رفته، این اشتباست که برای خوشحاای و شادی به سمت خوردنی های بدون نیاز بدن میریم.و به بدن خودمون بنا بر هر مناسبت یا مهمانی و….صدمه میزنیم.الحمدالله با اینکه نصف سال های قبل برای یلدای دیشب تدارک دیده بودم.بازم نصفی از مواد غذایی اضافه اومد.درک و عکلمرد این آموزش هافهافوقهافهافوقاالعاده هست.  خدایاشکرت برای موفقیت عالی که بصورت ناخودآگاه داشتم. استاد از آموزش ها و اگاهی های بی نظیرتون سپاسگزارم. 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار skhlaghe@gmail.com
      1401/10/01 03:22
      مدت عضویت: 960 روز
      امتیاز کاربر: 3075 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 308 کلمه

      سلام استاد گرامی یلدای شما مبارک 

      1 قبل از اینکه با این سایت و شما اشنا بشم در میهمانی های مثل یلدا معمولا پرخوری میگردم و ولع داشتم یا به قول معروف چشمم گرسنه بود همه چی میخوردم مخصوصا شیرینی تازه قبل از رفتن به  میهمانی تصور شیرینی ها رو داشتم  خخلاصه اوضاع افتضاح بود 

      ۲ درمورد عملکرد امشب راستش خودم هنوز توی شوک هستم امروز از صبح هیچ تصوری در مورد خوراکی ها یی که قرار بود در شب یلدا بخوریم نداشتم . در میهمانی از همه چیز خوردم ولی کم و بدون ولع وبدون ترس بدون عذاب وجدان  خیلی خوب بود احساس رهایی دارم و چقدر این احساس که به مواد خوراکی فکر نمی کنم خوبه 

      ۳ در کل هم افکارم  ببا گذشته تغییر کرده و هم رفتارم . این طوری که تصورم در مورد خوراکی ها تغییر کرده دیگه ولع ندارم یا خیلی کم شده و هم رفتارهام پیشتر تحت کنترل هست 

      ۴ امشب همه نسبتا خوب بودند غیر دخترم که متناسب هست ولی از پر خوری دل درد شد . و داداشم که رژیم ترک نون داشت و اتفاقا لاغر هم شده بود ولی باز هم پیشتر از من خورد اطرافیان هم میدیدم پیشتر از من میخورند  وو جالب سر سفره و بعد از ان هم یه موضوع صحبت در مورد کم خوردن و رژیم شروع شد و همان حرفهای همیشگی کمتر بخورید نان و  برنج را کم کن منم یه حرفهای زدم ولی کاش نمی زدم چون انگار کسی حرفم رو درک نکرد ولی من واقعا حس دلسوزی داشتم می خواستم بگم بس کنید ازاین همه موانعی که در ذهنمان ساختیم و خودمان رو زنجیر کرده ایم ولی حالا ارزو می کنم برادرم که اضافه وز ن زیادی داره با این مسیر اشنا بشه با آرزوی هدایت برای همه اونهایی که مثل ما اضافه وزن دارند و ارزوی موفقیت و لاغری برای ما که در مسیر هستیم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم