فرمول های چاقی دستورالعمل هایی هستند که مغز به صورت فرمان عصبی صادر می کند و سبب واکنش های رفتاری در ما می شوند. این واکنش ها همان عادت های ما هستندکه باعث چاق شدن ما می شوند.
چاقی چیست؟
چاقی وضعیتی است که خودمان با لذت ایجادش کرده ایم و لاغر شدنی که از طریق محدودیت جسمی یا مصرف دارو ایجاد شود به دلیل اینکه مسیر لذتبخشی نیست نمی تواند ماندگار باشد و به راحتی به وضعیت قبلی بر می گردد.
لاغری با ذهن تنها روشی است که ماندگار است و تا زمانی که فرد بخواهد می تواند از این طریق در تناسب اندام باقی بماند.
از مزیت های روش لاغری با ذهن استفاده از فرمول های چاقی است، به طریقی که برنامه های ذهنی که سبب اضافه وزن شده است را شناسایی می کنیم.
سپس فرمول های لاغری را ایجاد و جایگزین فرمول های چاقی در آن برنامه می کنیم.
به همین دلیل متناسب شدن از این طریق بسیار راحت است، چون براساس مسیری است که ما برای چاق شدن طی کرده ایم، اما با تغییر مسیر حرکت به جای چاق تر شدن متناسب شدن را در پیش می گیریم.
تاثیر تمرکز بر چاقی و لاغری
تمرکز کردن یا توجه کردن، موضوع بسیار مهمی است که به راحتی باعث تقویت فرمول های چاقی و چاق تر شدن ما می شود.
دقت کنید توجه کردن مانند ابزاری است که می شود از آن برای انجام کارهای مفید استفاده کرد یا برای انجام کارهای مضر، این ما هستیم که انتخاب می کنیم در چه موردی از آن استفاده کنیم.
اگر به چاقی توجه کنیم به راحتی می توانیم چاق تر شویم و اگر به لاغری توجه کنیم به راحتی می توانیم لاغر شویم.
زمانی که به چاقی خود توجه می کنیم در واقع داریم صحیح بودن فرمول های چاقی ذهن خود را تایید می کنیم.
در حالی که در روند چاق شدن هیچگاه به لاغری توجه نمی کنیم چون آن را از دست داده ایم و خود را دور از آن می دانیم.
به همین علت توجه ما به لاغری به صورت حسرت لاغر شدن است. و حسرت لاغری داشتن به سادگی مانع لاغر شدن ما می شود. چون تمرکز ما برای چاقی خودمان بیشتر شده و باعث گسترش فرمول های چاقی ذهن می شود.
توجه به چاقی سبب تقویت احساس بد در ما می شود و احساس بد سبب ایجاد احساس ضعف بیشتر در ما نسبت به چاقی می شود، به عبارتی خود را مغلوب اضافه وزن می دانیم و به همین دلیل چاق تر شدن بسیار آسان می شود.
توجه به چاقی سبب اتخاذ تصمیماتی در زندگی می شود که در نهایت باعث گسترش فرمول های چاقی ذهن و پر رنگ تر شدن تصویری چاق تر از خودمان در ذهن میشود و از آنجایی که ذهن ما تصویری است تمام سعی خود را میکند تا جسم را مشابه تصویری که از خود در ذهن ایجاد کرده ایم برساند.و این کار را از طریق تقویت فرمولهای چاقی و ایجاد فرمول های جدید انجام می دهد.
چرا چاقی سریع تر از لاغری است
دلیل اینکه بسیاری از افرادی که اضافه وزن دارند معتقد هستند که روند چاق تر شدن آنها سریع تر شده است، توجه کردن به اضافه وزن است.
هرچه بیشتر به چاقی توجه کنید علاوه بر اینکه صحیح بودن فرمول های چاقی ذهن خود را تایید کرده اید باعث تضعیف روحیه و تشدید احساس ضعف و ناتوانی در برابر چاق تر شدن می شوید.
برای رهایی از توجه کردن به چاقی باید به مرور تصمیم هایی که به واسطه اضافه وزن گرفته ایم را تغییر دهیم و به گونه ای رفتار کنیم که گویی در تناسب اندام رویایی خود قرار داریم. به این ترتیب به مرور فرمول های چاقی ذهن ما کمرنگ می شوند.
این تغییرات در سطح فکر آغاز می شود و به مرور در تصمیمات روزمره ما نمایان می شود و باعث تغییر شخصیت ما از یک فرد چاق به فر متناسب می شود.
این تغییرات سبب ایجاد تصویرهای ذهنی متفاوتی در ما می شود و از آنجایی که ذهن ما تصویری است اینبار سعی می کند تا جسم ما را منطبق با تصاویر ذهنی جدید که تصاویری متناسب تر از قبل هستند برساند.
نقش زمان در چاقی
یکی از مواردی که خیلی در افزایش توجه ما به چاقی موثر است، زمان تعیین کردن برای لاغری است.
چرا که هر روز که از زمان تعیین شده سپری شود به دلیل اینکه ما هر روز اضافه وزن خود را زندگی می کنیم امیدمان برای متناسب شدن کمرنگ تر می شود و در مقابل توجه ما به اضافه وزنی که داریم بیشتر می شود.
شاید مهم ترین دلیلی که منجر به شکست افراد چاق در روش هایی که برای لاغری در پیش گرفته اند می شود تعیین زمان برای لاغری است و در دوره لاغری با قدرت ذهن به طور مفصل به این موضوع و چگونگی برطرف کردن استرس ناشی از تعیین زمان برای لاغری می پردازیم.
توصیه میکنم محتوای آموزشی فایل تصویری این جلسه را بارها با دقت تماشا کنید و به موضوعات مطرح شده فکر کنید و به مشابه بودن افکار و رفتار خود در زندگی بر اساس مطالب ارائه شده توجه کنید.
هرچقدر بیشتر به دنبال تایید کردن مطالب ارائه شده از طریق دوره آموزشی لاغری با ذهن باشید به شکل ساده تر و بهتری در مسیر متناسب شدن قرار می گیرید.
چگونگی گسترش فرمول های چاقی
در این نوشته که توسط یکی از اعضای سایت در بخش نظرات درج شده است چگونگی گسترش فرمول های چاقی در ذهن به وضوح شرح داده شده است.
من با بودن در آموزشها سایت متوجه شدم در گذشته من همیشه داشتم به چاقی توجه میکردم و اونم در وجود من بیشتر میشده .
یعنی من یادم میاد از زمانی که بعد از ازدواجم شاهد اضافه وزن در جسمم بودم به همه و خودم میگفتم:
وای چاق شدم خوبه رژیم بگیرم و کمتر بخورم تا از شرش رها بشم
و یادم میاد اون تلاش من در سال ۸۲ یا ۸۳ اولین رژیم من بود. البته در دوران نامزدی هم چون متوجه شده بودم تپل شدم دوست داشتم که لاغر بشم برای شب عروسی.
رفتم باشگاه ثبت نام کردم اما نمیدونم چی شد که ادامه ندادم. شاید از این بود که هنوز اضافه وزن من کم بود و خیلی ناراحتم نمیکرد. اما یک سال بعد از ازدواجم که چاقتر شدم تصمیم گرفتم هر چیزی نخورم و …. و تونستم با همون کاری که انجام دادم ۸ کیلو کم کنم.
همه تشویقم میکردن. اما با این کارها داشتم به چاقی بیشتر توجه میکردم و ناآگاهانه باعث تقویت فرمول های چاقی ذهنم می شدم.
بعد از رها کردن رژیم سریع باردار شدم و چقدر در اون دوران من چاقتر شدم و اضافه وزن شدیدی رو تجربه کردم تا جایی که هیچ کفشی پای من نمیرفت، هیچ مانتو شلواری اندازه ی من نمیشد و من در اون دوران از چاقی خودم حالم بد میشد.
به محض زایمان کردنم سریع سه ماه بعد اقدام به لاغری کردم اونم با ورزش و رژیم و تونستم وزن خودم رو به ۶۷ کیلو برسونم اونم فقط با باشگاه و یکم کم خوری که خودم برای خودم تجویز میکردم و باعث حیرت همه میشدم.
دیگه من باور کرده بودم به خاطر ازدواج و بارداری من باید چاق باشم مگر رژیم و ورزش داشته باشم.
برای همین به محض رها کردن رژیم و باشگاه من سریع دوباره چاق میشدم و اما چون کلافه از رژیم و محدودیت بودم یه جاهایی رها میکردم و اون طور که دلم میخواست میخوردم.
- در جمعهای دوستانه ی خودم حس خوبی نداشتم.
- موقع خرید حس خوبی نداشتم.
- موقع عروسی و مهمانی و ….حسم بد میشد و خودم رو سرکوب میکردم.
با این کار داشتم فرمول های چاقی ذهنم رو تقویت می کردم و فرصت رو برای چاقی بیشتر مهیا میکردم.
در واقع چاقی و باید مثل یه آدم فرض کنم که اگر به اون توجه منم اون زور و قدرت بیشتری پیدا میکنه و به راحتی بر من و لاغری غلبه میکنه و من یادم میاد بعد از ازدواجم. سرعت چاقی در بدن من خیلی بیشتر شده بود در حالی که نمی دونستم خودم باعث تقویت فرمول های چاقی ذهنم شده بودم.
تاثیرات نفرت از چاقی
- به شدت از اون ناراحت و متنفر بودم.
- باعث شده بود سنم بالاتر نشون داده بشه.
- باعث شده بود در هیچ لباسی زیبا و خوش اندام نباشم.
- باعث شده بود خیلی ازمدلها و رنگها رو نپوشم.
- هر کفشی به پام نمیرفت.
- هیچ کدوم از طلاهام به دستم نمیرفتن نه النگو نه انگشترهام رو نمیشد استفاده کنم.
- کمر درد و زانو درد شدید داشتم.
- کلی محدودیت در خوردن و خریدن و زمان داشتم.
- کلی هزینه و زمان میزاشتم که باشگاه برم اما فایده نداشت.
- اعتماد به نفس لازم رو برای حضور در جمع ها نداشتم.
- همیشه رفتارهای بی کلاس غذا خوردن داشتم مثلا تند و تند غذا میخوردم و هیجانی میخوردم و همه چیز رو باید امتحان میکردم و میخوردم .و در واقع حریص در خوردن بودم.
- روابط خوبی با خودم نداشتم چون از خودم همیشه ناراحت بودم و گله داشتم و از دیدن خودم در آینه ناراحت میشدم.
- هیچوقت موقع خرید کردن لباس آزادی در انتخاب نداشتم و به سختی گیرم میومد.
این موارد همه و همه باعث افزایش تمرکز من بر چاقی و تشدید فرمول های چاقی ذهن شده بود.
✍️ تمرین آموزشی 📖
مرحله اول:
صحبت کردن درباره چاقی یکی از عادت های مخرب افرادی است که اضافه وزن دارند.
صحبت کردن درباره چاقی به شکل های مختلف انجام میشود که مهمترین آنها شامل:
- گله و شکایت درباره چاقی
- شوخی و مسخره کردن چاق بودن خود یا دیگران
- صحبت کردن درباره لاغر نشدن
- صحبت درباره حسرت لاغری داشتن
رفتارهای خود را بررسی کنید و مشخص کنید از چه طریق درباره چاقی صحبت می کنید. یا در گذشته به چه صورت با صحبت کردن درباره چاق بودن یا لاغر نشدن باعث ایجاد احساس ناامیدی از لاغر شدن در خود شده اید.
- به صورت انشایی شرح دهید به چه صورت عادت به صحبت کردن درباره چاق داشته اید.
- متن تعهد خود را بنویسید که از این لحظه به بعد به هیچ وجه درباره چاقی صحبت نکنید.
مرحله دوم:
پذیرفتن خود در شرایط فعلی از اهمیت بسیار بالایی برای ادامه مسیر لاغری با ذهن و کسب نتیجه عالی نیاز می باشد.
افراد چاق به طریق مختلف با نفرت داشتن از وضعیت خود باعث ایجاد احساس بد عمیق در خود می شوند و این احساس به شدت بر تشدید احساس چاقی و انتظار چاق تر شدن تاثیر می گذارد.
نفرت از چاقی و وضعیت فعلی یکی از موانع لاغر شدن است که باید از پیش روی ما برای لاغر شدن برداشته شود.
بنابراین لازم است ابتدا مشخص کنید که رابطه شما با چاقی و وضعیت فعلی جسمتان چگونه است.
- درباره احساس نفرت از شرایط فعلی خود بنویسید.
شرح دهید که آیا نسبت به گذشته احساس بد بیشتری از چاقی دارید یا خیر؟
تصمیم قاطع بگیرید که شرایط فعلی خود را بپذیرید. این اقدام نقش مهم و تاثیرگذار در روند لاغری شما خواه داشت.
بنابراین لازم است ضمن نوشتن تعهد برای پذیرش وضعیت فعلی و آشتی کردن با چاقی و جسم خودتان راهکارهای مناسب برای بهبود رابطه با خودتان را تعیین کنید و از مراحل انجام آن کارها گزارش عملکرد ارسال کنید.
- جهت برقراری رابطه دوستانه با خود و پذیرش وضعیت فعلی تان متن تعهدنامه بنویسید.
- لیستی از اقداماتی که نشان از برقراری رابطه دوستانه و صلح آمیز با خودتان است بنویسید.
من برای به صلح رسیدن با خودم تصمیم گرفتم پس از سالها حسرت پوشیدن لباس های رنگ روشن به این خواسته قلبی ام عمل کنم و لباس با رنگ های دلخواهم بپوشم.
همچنین در مهمانی ها با اشتیاق و علاقه حاظر می شدم و اگر موقعیت عکس دسته جمعی پیش می آمد حتما در کنار دیگران عکس می گرفتم
تعدادی عکس از خودم گرفتم و هر روز به خودم نگاه می کردم و چند جمله با خودم صحبت می کردم و به خودم انگیزه و امید می دادم که دارم کارهای اساسی برای تغییر وضعیت جسمم انجام میدم و به زودی نتایج عالی می گیرم.
تمرین کردم هربار که با آینه مواجه میشدم مخصوصا آینه روشویی و آسانسور حتما به خودم لبخند می زدم و چند ثانیه به خودم نگاه می کردم.
به مرور با انجام این کارها رابطه خوبی با خودم برقرار کردم و یه جورایی پس از سالها قهر و ناراحتی با خودم آشتی کردم.
شما هم سعی کنید مواردی که به نظر خودتان برای برقراری رابطه دوستان با خودتان نیاز است انجام دهید را مشخص کنید و سعی کنید هر روز این تمرین را انجام دهید تا به احساس کاملا خوب و صمیمانه با خودتان دست پیدا کنید.
- گزارش عملکرد خود را طی چند روز در بخش نظرات این جلسه ثبت کنید.
مرحله سوم:
شرح مزایای لاغری باعث ایجاد اشتیاق و انگیزه در ذهن برای ادامه دادن و رسیدن به هدف لاغری می شود. بنابراین لازم است ضمن فکر کردن به مزایای لاغری درباره آن بنویسد. برای سهولت در انجام کار در پاسخ به سوالات مطرح شده به شکل انشایی شرح دهید که لاغری چه مزایایی دارد و چه تاثیری بر زندگی شما می گذارد.
به نظر شما لاغری چه مزیت هایی دارد.
- لاغر شدن بر سلامتی روحی و جسمی شما چه تاثیری دارد.
- اگر لاغر شوید چه تغییری در روابط شما با نزدیکان و اطرافیانتان ایجاد خواهد شد.
- در صورت لاغر شدن چه تحولی در اعتماد به نفس شما ایجاد می شود.
- اگر لاغر شوید از نظر شغلی و کسب و کار چه تغییراتی خواهید داشت.
- لاغر شدن چه تاثیری بر روحیه، اشتیاق و امید به زندگی داشتن می گذارد.
- علاوه بر موارد ذکر شده هر تغییری که لاغر شدن در زندگی شما ایجاد خواهد کرد را به صورت انشایی شرح دهید.
با نوشتن درباره لاغری و مزایای لاغر شدن در حال پیشگویی کردن و تجسم آینده نزدیک زندگی خود خواهید بود. بنابراین این تمرین بهترین و تاثیرگذار ترین تمرین جهت تصویرسازی ذهنی و ایجاد اشتیاق و انگیزه برای لاغر شدن در ذهن ناخودآگاه می باشد.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
نتایج برخی از هنرجویان لاغری با ذهن
خانم مریم از تهران دانلود این فایل
خانم مژگان از تهران دانلود این فایل
امتیاز 3.91 از 196 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
باسلام خدمت تمام دوستان و استاد عزیزمون
چاقی در مغز مثل دکمه پاور تلویزیون خاموشش کردم و به جاش دکه آن رو زدم و ایمدفعه روشنش کردم با دور موتور لاغری، و بهش برنامه دادم که لاغری چه ارمغان هایی برام میاره، دیگه راحت میرم مهمونی و فکر اینکه مبادا غذاشون دیر حاضر بشه ندارم . راحت مسافرت و عروسی و گردش میرم. توی اجتماع ، ارایشگاه ، بازار، اقوام، محل کار، همسایه و… اعتماد به نفس دارم چون اندامم عالیه و نرمال هستم ، این یعنی حال خوب، یعنی انرژی بالا، یعنی سلامت جسم و سلامت اعصاب و روان،
و از الان خداوندا سپاس گزارم که من همچین اندام لاغر و زیبایی دارم
بنام خدای زیبایی.
اول از همه خدا رو شاکرم که منو با این مسیر آشنا کرد .
من از کودکی که اضافه وزن داشتم همه بهم میگفتن مواظب باش مثل مامانت نشی چون مامانم چاق بود و این ترس خودش باعث چاقی من شد چون بهش توجه کردم و همش در ذهن من بود این یعنی توجه کردن به چاقی که وقتی توجه میکنیم به چاقی رفتارهای غلطی در ما اینجاد میشه که باعث تکرار میکنه و ما چاق و چاق تر میشیم .
الان یاد گرفتم که نباید به چاقی خودم توجه کنم نباید بدم بیاد از خودم بلکه باید دوست باشم وبه لاغری فکر کنم به اینکه لاغر بشم چه اتفاق هایی برای من میوفته اول از همه اعتماد به نفس من بالا میره راحت میتونم هر لباسی با هر رنگی بپوشم میتونم خیلی خوش تیپ و آراسته باشم میتونم در همه ی مراسمات شرکت کنم خیلی زیبا تر میشوم خیلی خوشتیپ تر میشوم و خیلی چیز های دیگه ما از این راه خیلی راحت به خواستمون میرسیم چون تا الان خیلی رفتار ها در من شکل گرفته خیلی احساس سبکی میکنم خیلی راحت میتونم خیلی چیزها رو نخورم با اینکه یذره اذیت بشم من میتونم با ذهن خودم حرف بزنم که چی بخورم چی نخورم چقدر بخورم واقعا خیلی خیلی راحت شدم از فکر های چاقی خیلی مسیر قشنگ و لذت بخشی هست بدون هیچ گونه اذیتی.از استاد هم تشکر میکنم که ما رو در این مسیر همراهی میکنن .
مزایای لاغری:,اول از همه حال خوب برای خودم. افزایش اعتماد به نفس.رفتن به مهمونیای ،تولد،ارتباط گرفتن با ادمها، لباسهای مورد علاقمو میپوشم،ادم شادتری هستم و این باعث میشه ارتباطم با همسرم و دخترم کیفیت بالایی داشته باشه در روابط زناشویی اعتماد به نفس بیشتری پیدا میکنم در محل کارم همینطور وقتی من بدن فیتی داشته باشم و بتونم لباسهای مورد علاقمو بپوشم اون موقع روی کسب و کارمم تاثیر مثبت تری داره. از خودک متنفر نیستم. دیگه انرژیمو از این قسمت برمیدارم و صرف رشد و پیشرفت کاری و زندگی خودم میکنم .
من فک میکنم نباید چاقی را پوشاند من همیشه لباسهای گشاد میپوشم تا چاقیم دیده نشه از پاهای چاقم متنفرم اما از امروز میخام کم کم باهاشون دوست بشم دوسشون داشته باشم بهشون فحش ندم و بپذیرمشون این بدن من باید دراغوشش بگیرم و بهش بگم هی رفیق من کنارتم و دوست دارم من تعهد میدم از امروز شروع کنم به دوست داشتن بیشتر بدنم برم جلو اینه بایستم و به خودم حرفهای خوب بزنم اصلا قوربون صدقه خودم برم
من همیشه در مورد چاقی فک میکردم و حرف میزدم بارها این جمله رو گفتم ای بابا این چه ژن مزخرفی ما داریم من که لاغر بشو نیستم اب میخورم چاق میشم بدن من به مامانم رفته که چاق خلاصه یه عالمه از این حرفها اما الان همینجا جلو همه دوستان تعهد میدم دیگه راجب چاقی صحبت نکنم دیگه زیپ دهنمو ببندم فکر انرژی داره وقتی تبدیل به کلام میشه ارتعاشش بیشتر میشه من دیگه راجب چاقی حرف نمیزنم و تمام
سلام من مژگانم همون دختر خوش شانس پر انرژی و شاد عاشق رقص و طبیعتگردی و عاشق. ،
خوب قرار شد در مورد چاقی با کسی دیگه حرف نزنم ولی اینجا مختصری در مورد عوارض چاقی که بر من گذشت میگم
سرطان سینه ،گرفتگی عظلات پا درد زانو و کمر درد ،تنگی شلوار و ساییدگی قسمت ران شلوار و بو گرفتنش،پیدا نکردن لباس خوشگل سایزم ،تو عکسها پنهان شدن اون عقبها یا بغل کردن یه بالشتی کوسنی یا بچه کوچیکی در بغلم برای پوشش چاقی شکم ،نمیتونم حرف ه بدمینتون بازی کنم نمیتونم کوه برم همیشه احساس گناه دارم بعد خوردن هر غذایی و پرخوری کردنم از مسافرت میترسم چون هر بار بعد مسافرت ده کیلو اضافه میکنم انجام کارهای خونه برام سخت شده باشگاه رفتن و کلا ورزش برام سخت شده دائم عرق میکنم و باید برم حموم ،کشاله رانم میسوزه،تند تند دستشویی میرم ،محتمل به گرفتن دیابت و فشار خونم ،همش دلم ماساژ میخواد و بدن درد دارم ،از گرما متنفرم ،احساس میکنم تو چشم همسرم دیگه سکسی و جذاب نیستم ،پسرم بهم تیکه میندازه ،هر جا میرم همه از چاقی و رژیم میگن ،تیکه بهم میندازن
حالا از احساسم وقتی متناسبم بگم
کلاس رقص آذری ثبت نام میکنم تو خونه مهمونی ها پیش قدم برای رقص میشم راحت کوه میرم بیشتر طبیعتگردی و مسیرهای پر چالش میرم ،شنا میرم ،عمل بازسازی سینه م رو پیگیر میشم که بخاطر سرطان مشکل داشت ،فرز تر و چابک تر میشم از دیدن خودم تو آینه لذت میبرم عروسی میرم کلی عکس میگیرم همسرم بیشتر عاشقم میشه کارهای خونه رو راحت تر انجام میدم لباسهایی که تو کمد دارم اندازه م میشه و من عاشق پوشیدن اونها هستم لباسهای جدید میخرم آرایش میکنم بیشتر به خودم میرسم از دیدن خودم بیشتر لذت میبرم
از خوردن قهوه و چایی بدون قند هم لذت میبرم چون انتخاب خودم بوده ازینکه بیرون بریم راحت بگم نه من میل به بستنی ندارم نمیترسم
بنام خداوند بخشنده و مهربان.
سلام خدمت استاد بزذگوار و همه عزیزان.
من از امروز تعهد میدم تا آنجا که حواسم هست و اگاهانه درمورد چاقی خودم صحبت نکنم. جلوی آینه برم قربون و صدقه خودم برم و خودمو بپذیرم و با جسمم صحبتهای عالی داشته باشم از جسم مهربان و زیبایم و از خدای خودم بخوام کمک کنند تا جسمم به حالت خوش اندامی خودش بگرده.
مرحله اول:من به صورت گله و شکایت اه چاقی چیه چقدر بد خدا چرا ما را چاق آفریده و …. من که غذام کمه چرا چاقم تف به چاقی که نمیتونم این لباسو بپوشم فلان کارو کنم و این حرفها و....
من زهرا آقچه لو تعهد میدهم که از امروز دیگر درمورد چاقی تا انجا که میتوانم صحبت نکنم.
مرحله دوم:من متعهد میشوم که جسم خودم را همانگونه که هست بپذیرم و برای جسم خودم ارزش قائل بشوم و آن را دوست داشته باشم من سعی میکنم رابطه خود را با جسمم بهبود ببخشم و هر روز جلوی آینه کل جسممو ببینم و قربون صدقه آن بروم الان نسبت به قبل رابطه خیلی بهتری دارم و دیگه از چاقی خودم متنفر نیستم و ان را میپذیرم و یادم باشد نفرت از چاقی ترمز ذهنی برای لاغر نشدن.
من لباسهای خوشگل میخرم و میپوشم مثل یک انسان لاغر با اعتماد به نفس و صاف راه میرم حتی لباسهای خواب و زیری که سالها آرزویش را داشتم را میخرم و میپوشم الانم گاهی میخرم و از آن لذت میبرم هر رنگی که خواستم با هر طرحی که دوست داشتم من عاشق خودم هستم.
مرحله سوم:۱,لاغری باعث میشه جسم من خوش فرم تر بشه برای همیشه از کمردرد و گردن درد راحت بشوم.پوستم صاف و شفاف تر میشود.خوشگلتر و جذابتر به نظر برسم. از لحاظ روحی خب باعث میشه خودمو بیشتر دوست داشته باشم ارزشمندتر باشم باخودم بیشتر در صلح باشم و بیشتر خودمو بپذیرم.
۲, خب راحت تر با دیگران به خصوص همسرم رابطه برقرار میکنم راحت تر خودمو میپذیرم و در جمع همه راحت تر حضور پیدا میکنم در جمع دوستان پوشیدن لباسهای شیک در مهمانی ها باعث میشه اعتماد به نفست بره بالاتر و اعتماد به نفس بالاتر هم باعث میشه بیشتر عاشق خودت باشی راحت تر با دیگران رابطه برقرار کنی.
۳,اعتماد به نفسم با لاغر شدن به اسمون هفتم میچسبه و خود ارزشمندی اسمون هفتم هم رد میکنه قدرت اظهار وجود و کسب موفقیتها بیشتر میشه و دنیا مال من میشه. تو کسب و کارم راحت تر سازهای بادی را مینوازم اگر خواستم برای بازیگری اقدام کنم راحت تر و سریعتر میپذیرن منو و راحت تر کمپانی های کره قبولم میکنن اوه.
لاغرشدن طبیعت بدن من هست و حق بدن منه که لاغر بشوم و لاغر شدن و لاغر ماندن برای همیشه آسان ترین و راحت ترین کار دنیاست من لایق داشتن اندامی زیبا هستم
عالی بود زهرا جان لذت بردم خیلی هاش حرفای دل منم بود 👌👏👏👏
قدم هفتم – مرحله ی اول ( توجه به چاقی )
من خیلی وقت هست که زبان چاقی را یاد گرفته ام ، آن هم به حواس پنجگانه ام و بدون آنکه متوجه بشم ، شروع کردم به چاق زیستن . چاق زیستن یعنی توجه من به حسرتی که به خاطر اندام چاق از دستش دادم . یعنی زمانی که من از دیده شدن در این جسم خجالت زده بودم و حس بدی در من به وجود می آورد . اینکه جسمی که در تو هست و تو هر جا میروی ، نمیتوانی در لحظه درستش کنی ، حس بدی دارد و تو هرروز با حس بد زندگی میکنی . وقتی جلو آینه می ایستی و پهلو های اضافه ت رو میبینی ، یعنی به چاقی توجه میکنی . وقتی تو آینه خودت را نمیبینی ،فکر میکنی از تصویر چاقیت فرار کردی . بلی ! من مسئول جسم چاق خود هستم و از چاق زیستنم لیستی از فقدان ها را به همراه داشته است . درست است ، زمانی که پذیرفتم لیبل چاقی در من نهادینه شود ، به چاقیم توجه میکردم . چون رفتاری متفاوت از محیط بیرون دریافت میکردم و خودم را مسبب این چاقی میدانستم ولی چون آگاهی نداشتم و زندگی با تناسب را نداشتم ؛ نمیدانستم چگونه تناسب را زندگیش کنم . من هرلحظه به چاقی توجه میکنم . زمانی که بیدار میشوم ، میگویم خب چه بخورم ؟ وحس میکنم به احتمال زیاد ، چون با خوردن خودم به صلح نرسیدم و چون به صلح نرسیدم ، دردرون به باد انتقاد میگیرمش و چون هرروز آبیاریش میکنم ، او هم هرروز مرا به خوردن تشویق میکند و این فکر خوردن بارها بارها به سراغت می آید و تو باتوجه ،چه به صورت نفرت چه به صورت عشق ، انرژی چرخش آن فکر را میدهی و رفته رفته این صدا بخشی از تو شد . درست است. رفتار من ، واکنش من به غذا و احساس من به غذا ، با یک فرد متناسب متفاوت است . چون او به خوردن زیاد فکر نمیکند . پس اگر من اندام متناسبم را میخواهم، باید به چرخه ی این فکر انرژی ندهم و انرژی ندادن یعنی توجه نکردن ، یعنی دلایلی پیدا کردن که من متناسبم . چطور میتوانم بذر تناسبم را آبیاری کنم ؟
چاق بودن درمن ، حسرت زندگی نکردن من درلاغری را تداعی میکرد و لیستی از نباید ها ، شرم ها و احساس بد بود . دلیلی برای تمایز خودم و دلیلی برای دوست نداشتن خودم بود . من این جسم چاق را درست کردم . او ظرافت و استخوان بندی ریزی دارد و من با افکار چاقم و پذیرفتن چاقی خودم ، او را به این شکل در آوردم . شاید یک علت دیگریم از چاقیم ، بذر نفرتم از چاقیم زیاد تر از بذر عشقم به لاغریم باشد . چون من چاقی را مسبب تجربه نکردن خیلی از شرایط میدانستم و هرچیزی را که در آن احساس فقدان و نارضایتی داشتم ، یعنی هنوز به ان آبیاری میکردم . شاید یک علت از چاقی من ، میزان نفرت زیادم از چاقی باشد . درست است ، در لابه لای خاطراتم که مرور میکنم ، من خیلی در انرژی حسرت برای لاغری بودم ، نه در خود انرژی تناسب، که بویی از احساس رضایت و خوشحالی را میداد .
افراد چاق در جامعه خیلی قضاوت میشوند ؛ مخصوصا تبلیغات ها افرادی دراز بدون چربی را نشون میدهد و چون آن را معیار زیبایی دانستند ، وقتی خودمان را مقایسه میکنیم ، حس میکنیم فرسنگها بین من و او فاصله هست ، بماند که تکنولوژی چقدر پیشرفت کرده و چه بسا اون اندام خدادادیش نباشد و با تکنولوژی جسم عکسش را تراشیده باشد ، همینجاست که یک عده برای رقابت با ان عکس جادویی و غیر واقعی ، میروند جراحی و شنیدم و دیدم حتی دنده هاشان را درمی آورند که شاید به آن عکس نزدیکتر شوند . و خب طبیعیه که ما با این همه چربی ، فرسنگ ها با معیار زیبایی فاصله بدانیم . ما همه چیز را از جامعه یاد میگیریم ، چون زمانی یاد گرفتیم حس خوب و بدمان را متصل به نظرات دیگران کنیم و همین مورد عاملی شد که از خود حقیقی مان فاصله بگیریم .
من در هر لحظه ی زندگیم برای فرار از چاقی ، درواقع بهش توجه کردم :
خیلی جالبه هم خوردن در زبان چاقیم ، لذت را تداعی میکند و همزمان با گرفتن غذا در دستم توجهم به حس بد چاقیست و این عمل را تکرار میکنم و طوری که میگم خوردن در کنترل من نیست . شاید من با توجه به خوردنم و همزمان توجه به چاقی، بهش قدرت دادم که کنترل زندگیم را در دستش بگیرد .
من از امروز تصمیم میگیرم با هیچ کسی در مورد چاقی و اضافه وزن صحبت نکنم و تمام ورودی هایم را که توجه مرا برای فکر کردن به اضافه وزن میبرد ، محدود کنم .
من نیاز دارم که تناسب اندام را زندگی کنم . گرچه داشتن اشتیاق و انگیزه برای تناسب اندام خودش محرک زیادی برای خلق رویای تناسب اندام است . ولی وقتی یک مسیری را هزار بار میروی و میفهمی این همه تلاش و محرومیت و راهی که رفتی ، نتیجه ش فقط چند هفته ست ، اینجاست که محرکه ی انگیزه و اشتیاق ما به رویای لاغری کم و کمتر میشود. از بین نمیرود ، بلکه توجه به آن انگیزه ی زندگی در لاغری نیست ، بلکه حسرتی از لاغر زیستن است و این دو انرژی دو حس متفاوت از هم هستند . وقتی حسرت دارم ، یعنی زندگی نمیکنم ولی وقتی اشتیاق دارم یعنی منتظر خلق شدنش هستم و این دو انرژی و حس و حال باهم متفاوت است .
من زبان چاقی را به خوبی بلد هستم ، فقط همانطور که به پیدایش زبان فارسی در خودم توجه نکردم و خود به خود یاد گرفتم ، زبان چاقی هم به همین طریق یاد گرفتم . ولی زبان انگلیسی که زبان دوم من هست ، فقط با تمرین و تکرار و گوش کردن به صورت آگاهانه توانستم خودم را در این زبان پیشرفت بدم . یعنی یادگیری زبان لاغری هم به همین قدر تلاش و ممارست نیاز است ؟ بعد از یادگیری زبان انگلیسی ، اگر مدتها تمرین نکنم ، ممکنه خیلی از کلمات را به باد فراموشی بسپارم ، به خاطر همین هرروز شده ، باید یک مقاله ی انگلیسی را بخوانم یا فیلم به زبان انگلیسی ببینم تا در من این زبان تثبیت شود . شاید کار با یادگیری زبان لاغری هم ، همچون زبان دوم نیاز به اقدامات آگاهانه و تلاش و استمرار من دارد .
قدم هفتم – مرحله ی دوم ( نفرت از چاقی )
خب چاقی برای من ،همان مدار نفرت است . برای یک فردی که از لاغری رنج میبرد ، مدار لذت و حس خوب است و لاغریش در حس و مدار نفرت است . هردوی ما وقتی به وضعیت الانمون فکر میکنیم ، درمدار نفرت هستیم ، پس هردو به چیزی توجه میکنیم که اون شرایط یا جسم را نمیخواهیم . پس طبیعتا خواسته ی ما که در آن مدار هست بیشتر در زندگی ظاهر میشود .
من زمانی که به وزن ایده ال میرسم یا وزنی که خودم را متناسب میبینم ، اون لحظه حس خوبی دارم و زمانی حس بد چاقیم به اوج خود میرسد که که آن را در جسمم میبینم .ولی خب وقتی متناسب میشوم ،چون خوردن مرا چاق کرده بود ، هربار که میخورم ، تلنگری میکنم به خودم ، حواست باشه ها ، خطرناکه ، چاقت میکنه و در زمانی هم که به تناسب اندام رسیده ام ، ذهن من به سمت چاقی میرود . وقتی توجهم به این حس بد زیاد میشود . سعی میکنم جلوش رو با حال بدم بگیرم ، ولی من دارم به این حس بد نیرو میدم . من شاید کاری مخالف خوردن انجام بدم ؛ ولی موقتی است و بعد از رها کردن نیرو ، شاید این حرص و ولع چندبرابر برگردد و همه در شگفت میمانیم که چرا اینطور شد ! خب چاقی از بین نمی رود ، تا زمانی که از ریشه حل شود وچون علت اصلی ان را نمیدانستیم ، چاره ای جز پذیرفتن جنگ با اضافه وزن را نداشتیم . این تقریبا برای من با تجربیاتم درونی شده بود : جنگ با اضافه وزن یا زندگی در اضافه وزن ! هردو در مدار اضافه وزنه . اینکه قدرت آفرینش تناسب اندامم را بیابم باید در مدار خودش که لذت است ، قرار بگیرم . واسه همینه که احساس خوب سرعت من در خلق زندگی و خواسته های درونیم را تسریع میکند .
پذیرش شرایط الانم برایم سخت است ، چون من اضافه وزن دارم و چون نقطه ی خفگی را تجربه میکنم ، هرروز خودم را سرزنش میکنم . از اینکه جلوی آینه برم ، چون توجهم به جسم چاقم میره ، فرار میکنم ،چون همه ش بیانگر حس بد است . من با خودم به صلح نرسیدم ، چون خودم را مسبب اضافه وزنم میدانم . الان نسبت به قبل ، احساس بهتری دارم و اینکه از شرایط محدود کننده ی رژیم فاصله گرفتم ، حس بهتری دارم ولی چون به خودم در میزان خوردن مواد غذایی کنترل ندارم ، توجه به خوردنم زیاد شده و با هربار خوردن ، حس بدی از اضافه وزن برای من تداعی میکند. اینکه چطور از کشمکش در مورد خوردن دست بکشم ، برای من سوال است . من توجهی به آن افکار نمیکنم ولی چون جایگزینی برای اصلاح آن انجام ندادم ، ان رفتار که امور خوردنم را دردست گرفته و ناخوداگاه شروع میکندو عین جاروبرقی بلعیدن را تماشا میکنم ،ولی به این معنا نیست که نسبت به این موضوع حس خوبی دارم! برعکس احساس بدی دارم و درصدد راه حلی در جهت برطرف کردن این صدای درون بخور بخورم . ولی توجه یا جنگ من با اون افکار همیشه نتیجه ی عکس داشته ومن نمیخوام باز هم تجربه هایی از درماندگی و شکست را خلق کنم . میدانم راه حلی برای تسلط در این موضوع وجود دارد ولی میگذارم با افزایش اگاهی و استفاده از قدرت عملم در مسیر درستش بتوانم جدای از خلق لاغری ، اینبار با خودم و ذهنم به صلح برسم .
خب من میپذیرم که من مسئول ساخت جسم چاق بوده ام و جسم عزیزم که همیشه همراه و مراقبم برای بقا بوده ، باید بداند که میدانم او بهترین خود را انجام داده وبه خاطر سرزنش هایی که کرده ام ازش معذرت میخوام . او یک قالب است و دستوراتی که ذهن به او میدهد را اجرا میکند . او یک سیستم هوشمند است و فرمانبردار از مغز است . الان به این درک رسیدم که به دنبال تایید شدن با استانداردهای جهانی نباشم ، چون به نظرم زندگی در آن مدار و فرکانس ، هرگز تورا خوشحال نمیکند . من به خودم احتیاج دارم و نیاز به آگاهی بیشتری هستم تا خودم را تجربه کنم . چون آخر داستان هردستاورد بیرونی که داشتم و حتی جسم و ذهنم را در این خاک میگذارم . پس به دنبال چیزی باید باشم که خشنودی و رضایت درونی مرا به دنبال دارد . هرکسی مسئول خویشتن خویش است . به خاطر همین موضوع لازم است تو را همانگونه که هستی بپذیرم . تو جسمی هستی که قراره باهاش این دنیا را تجربه کنم و به نظرم تو رسالت خودت را انجام داده ای و من باید با خودم بهتر عمل کنم . کارهایی که برای صلح با تو میتوانم انجام بدم :
با این کارها که هرروز یک کار در جهت سلامت خودم بردارم ، میتوانم قدردانی ام را بهش نشان دهم . کلام که جای خود دارد . هرروز ده دقیقه شروع میکنم به دیدن و از تک تک اعضای بدنم برای کارکرد فوق العاده شون تشکر میکنم . یعنی آنها را میبینم و قدردانی و تشکر به جسمم را هرروز یاداور میشوم .
کار دومی که مدنظرم هست هرروز یک کار مثل مسواک زدن که برام ناخوداگاه انجام میشود . شروع کنم به لیست روتینم اضافه کنم تا بتوانم قدردانی ام را عملی به او ثابت کنم .
فکر میکنم این شروع دوستی خوبی بین من و جسمم را میتواند رقم بزند .
در تمرینات خواسته که در قدم های بعدی اقدامات و نتیجه ی دوستی با جسمم را بگویم ، باشه ، حتما . یاد تکلیف قدم قبلیم افتادم : تمرین “من میل ندارم . توجه به این موضوع خیلی خوب توجه مرا به عمل ارادی خوردنم برد و توجه مرا از حاشیه ی پیرامون بیرون کشید . الان بیشترین توجه من به معضل پر خوری است . الان عمیق تر از قبل به واکنش های بدنم نسبت به فرمول چاقی آگاهم و باید بگم هنوز نتوانستم جمله ی میل ندارم را در زمانی که سیر هستم عملی کنم ولی وقتی سیر هستم حواسم به این موضوع هست که الان در نقطه ی میل ندارم قرار دارم ، و آگاهی به آن چه بسا به جای چند قاشق خوردن ، مثلا دو قاشق خورده ام و فقط مرا آگاهتر کرده ولی هنوز کامل اجراش نکردم و بازوی پرخوریم هنوز تنومند است.
قدم هفتم- مرحله ی سوم ( داستان تناسب اندامم)
خب من تناسب اندام را تجربه کرده ام . من در راه رفتن فرز تر هستم . یک احساس سبکتری نسبت به الانم داشتم و از همه مهمتر محدودیتی در پوشیدن لباس نداشتم . قشنگترین لباس ها را میتوانستم انتخاب کنم و فهمیدم چقدر بدن ظریف و زیبایی دارم . کمرم و نسبت لاغری بدنم شگفت انگیز بود و من دوستش داشتم و ظرافتم را میدیدم . کمر باریکم . دامن کوتاه به من میامد ، شلوارک بهم میامد . لباسم اگر تنگ بود ، هیچ گوشتی به صورت نامتقارن و برامده از اینور اونور لباس بیرون نمیزد . من واقعا زیبا بودم و حس خوبی داشتم و از اینکه خودم را در آینه ببینم لذت میبردم . البته منی که کودکی چاقی داشتم و در 18 سالگی برای اولین بار تجربه ش کردم و قطعا تجربیات من بار احساسی و لذت بیشتری از افرادی که مادام العمر لاغر بوده اند داشته . تصورش هم بی نهایت مرا شاد میکند . من به راحتی لباس انتخاب میکردم ، انهم لباس هایی که من دوست داشتم ، نه لباس هایی که به من می آید . اینکه در مهمانی ها بروم و دیده بشوم حس خوبی داشتم . اینکه بخش بزرگی از حس بد من به خاطر بودن اضافه وزن در من همراه بود ، اینبار حس خوبی در لحظه دریافت میکردم . به نظرم جسم لاغر نعمته . جسم لاغر آزادی در انتخاب لباسه و قطعا پذیرش آدمها به جسم لاغر بهتر و قشنگتره . از همه مهمتر و اول حس خودته که یک حس رضایت در درونت به بیرون ساطع میشه و دوم قطعا جذابتر از یک بدن پر از چربی و گوشت هست . چون دقیقا انحنا بدن و ظرافت بدن و طبیعت زیباش دیده میشه . یادم میاد زمانی که لاغر کردم ، برای اولین بار اون نقطه ی لپ که در هنگام لبخندم پدیدار میشد را دیدم . در حالی که زمانی اضافه وزن داشتم اونقدر پر از گوشت بود که ظرافتهای خاصش را ندیده بودم . من در نقطه ی تناسب اندامم کاملا باخودم در صلحم و از اینکه به من انتخاب عمل زیادتری میده و من را جذابتر ، سبکتر و زیباتر میکنه و ادمهای بیشتری همچون من که از خودم لذت میبرم ، اطرافیانم زیبایی بیشتری در من میبینند و نظرشون نسبت به من در اولین برخورد بهتره . دیگه تیکه ی تو چاقی ، این لباس بهت نمیاد را نمیشنوم و به نظر من خلق تناسب اندام و زندگی کردن در آن بخش خارق العاد ه و تاثیرگذار در زندگی حالمون هست . امیدوارم اینبار باخلق مجدد آن ، همیشه در مدار زیبایی و تناسب اندامم باقی بمانم و باخودم به صلح برسم و مثل قدیم به جای لذت بردن از زمان حال ، انرژی زیادی را صرف کشمکش با افکارو جنگ با اضافه وزن نکنم .
این تمرین چون تفسیری بود از این کوتاهتر نمیشد . کسانی که تمرین مرا خوانده اند ، امیدوارم در مسیر خلق تناسب اندام کمکی کرده باشد .
بنام خدا
سلام خدمت دوستان عزیزم و استاد روشن
این فایل را چندین بار گوش کردم و هنوز هم گوش میکنم چون واقعا بیشترین علت چاقی من توجه کردن به چاقی بود من وقتی میرفتم خرید چقدر باید این مغازه اون مغازه میرفتم چقدر پرو میرفتم آخرش هم یا یه لباس اجباری میخریدم که راضی نبودم ویا نمیخریدم و با ناراحتی بر می گشتم در عروسی هم همین طور همش توجهم به چاقی بود انگار همه به من نگاه میکردند
حسرت افراد متناسب را خوردن موقع رفتن مهمانی همش توجهم به چاقی خودم بود حالا متوجه میشدم که من با این کارم چقدر به چاقی خودم کمک میکردم همین الان هم این مدتی هست که ناخودگاه توجه میکنم به شکم و پهلو و استرس میگیرم ولی با گوش دادن به فایلها و پذیرفتن آنها و اینکه میگم این جسم خودم هست دوستش دارم خیلی هم قشنگه خودم باعث شدم جسمم این شکلی بشه خودم هم درستش میکنم و دیگه حالم بد نمیشه و خیلی راحت میبینم لاغرتر شدم توجه کردن در چاق شدن و لاغر شدن خیلی قوی هست پس بهتره به لاغری توجه کنیم تا لاغر شویم به همین راحتی لاغر شدن اسانترین کار دنیاست .
سلام و درود خدمت همراهان سایت تناسب فکری و استاد بزرگوار وعزیزم
توجه به جاقی چه تاثیرات رو بر ما گذاشته ؟🫢🤔
چاقی باعث شده که من اصلا خودم و دوست نداشته باشم چاقی باعث شده هر روزم و با ناامیدی بگذرونم چاقی باعث شده من درسم رو ادامه ندم و به جایی نرسم
اعتماد به نفس نداشته باشم تو مدرسه گاهی دوست نداشتم برم جلوی بقیه و درس رو کنفراس بدم یا توضیح بدم
چاقی باعث شده از زندگی لذت نبرم
خدا رو دوست نداشته باشم
همه رو مقصر چاقی بدونم
چاقی باعث شده همیشه در حسرت زندگی کنم چاقی باعث شده احساس خوبی نداشته باشم چاقی باعث شده رنگ های شاد نپوشم و عاشق رنگ سیاه باشم
چون تا حدی اون چاقی رو کمتر نشون میده
چاقی باعث شده عزت نفسم پایین باشه .چاقی باعث شده گاهی با لذت غذا نخورم
چاقی باعث شده همیشه استرس داشته باشم
عذاب وجدان
چاقی باعث شده که خودمو یه فرد ناتوان بدونم
چاقی باعث شده برای خودم ارزش قائل نباشم چاقی باعث شده خورد و حقیر بشم جلوی فرزندانم بعصی مواقع فرزندانم بهم میگن مامان تو جرا شکمت بزرگه یا بعصی مواقع که عصبی میشن و با من بحث میکنن بهم میگن مامان چاق
برو تو هر کاری کنی لاغر نمیشی تو چاقی
ومن هر بار ناتوان می بینم خودمو
چاقی باعث شده مدام فکر چاق تر شدن باشم
وهیچ وقت از زندگی لذت نبرم
چاقی باعث شد موقع عروسی کردنم از عروس شدنم لذت نبرم
چاقی باعث شد جلوی همسرم سرم نتونم درست بالا بگیرم و همیشه خجالت میکشیدم از خودم
چاقی باعث شده تمرکزم رو ازروی هر جیزی برداشته بشه
چاقی باعث شده تا حد خفگی غذا بخورم
چاقی باعث شده در هیچ زمینه ای نتونم رشد کنم
چاقی باعث شده همیشه لباس های گشاد بپوشم
چاقی خیلی منو درب و داغون کرده
همیشه حسرت افراد لاغر رو میخورم که خوش به حالشون لاغرن خوش به حالشون هرچه دوست دارن میخورن سالمن خوش به حالشون هر چه دوست دارن می پوشن
و من از امروز به خودم تعهد میدم
که 👇🏻
دیگه حرف از چاقی نزنم و توجه ام روی تناسب اندام باشه اینکه تناسب اندام جه مزایای داره
و تصویری لاغری رو در خودم بسازم
و تعهد میدم خودم و دوست داشته باشم و بپذیرم
مزایای متناسب شدن 🌸🌸🌸🌸🌸🥰🥰🤗🤗🤗
خب اینجا دیگه خیلی انرژی بخشه
این قسمت حالت و خوب میکنه انرژیت و بالا میبره
اینجا کجاست
اینجا بهشت هس 😊
بهشت خدا 😊
همونجایی که خدا از اول دوست داشته تو باشی همونجایی که باید تو باشی
و اگه نیستی خودت نخاستی
متناسب بودن در تمام جنبه ها تاثیر مثبت داره
در روابط در سلامتی در شغل و ….
تناسب اندام داشتن باعث میشه اعتماد به نفس داشته باشی از زندگی کردن لذت ببری احساس خوبی از خودت و اندامت داشته باشی
در سلامتی کامل به سر ببری
زرنگ و قوی باشی
میتونی راحت کارهای خونه رو انجام بدی
تحرکت بیشتره
تناسب اندام باعث میشه شاکر باشی خدا رو دوست داشته باشی
بهترین لباس ها در سایز و رنگ های مختلف بپوشی
آزادی در خرید داشته باشی
میتونی از الان خرید کنی برای چند سال بعدت
تناسب اندام آدم رو شاد و جوان نگه میداره
تناسب اندام باعث میشه به راحتی بالا و پایین بپری
میتونی بدوی میتونی به راحتی ورزش کنی میتونی به راحتی به پیاده روی بری
تناسب اندام داشتن باعث میشه عزت نفس بالاتری داشته باشی باعث میشه با لذت غذا بخوری و شاکر باشی از نعمتهای خداوند
باعث میشه نظم داشته باشی
به زیبایی رفتار کنی با مواد غذایی
هزینه ها میاد پایین تر
میتونی وقتت رو صرف کارهای که دوست داری بکنی رو خواسته و هدف هات متمرکز بشی
و کمتر در حال خوردن
متناسب بودن باعث میشه تو رو در هر زمینه ای موفق کنه متناسب بودن یعنی زندگی عشق احساس خوب توانمند بودن پر انرژی بودن
من عاشق تناسب اندامم
من از امروز به خودم تعهد دادم که به تناسب فکر کنم و خودم رو در تناسب اندام ایده الم تصور کنم
و برای متناسب بودن و متناسب ماندن استمرار داشته باشم و ادامه بدم
ممنون سپاس از استاد عزیزم
بابت فایل های عالی 👍
فایل امروز خیلی مهم بود
چون من هر روز خیلی توجه ام روی خودم بود
همش میگفتم چرا شکمم اینجوریه جرا پهلوم اینجوریه کی متناسب میشم
حالا تا عروسی که توی شهریور هستش من لاغر میشم و نمیدونستم که مدام به جاقی بیشتر توجه میکردم هر روز تو فایل ها جوابمو میگیریم
و اینکه به زمان توجه نداشتم باشم
خدایا شکرت که منو هدایت کردی به مسیر درست تناسب اندام
ان شاالله که همگی به تناسب اندام دلخواهمون میرسیم 🙏🥰🌸🌹
سلام چقدر خوبه که دیگه در مورد چاقی حرفی نزنم چقدر خوبه که به آینده توام باتناسب اندام همراه شادی ونشاط فکر کنم حتی تصورش ون نه نوشتنش سر ذوق میاره آدم را خدایا شکرت توس این مسیر قشنگ قرار گرفتم من عادت به زیاد نوشتن ندا رم
به نام خداوند جان و دل
سلام خدمت شما بزرگوار و همه عزیزان
الان که داشتم فایل جلسه هفت را دوباره مرور میکردم یادم افتاد که من خیلی کارها را که در کامنت های قبلی نوشته بودم انجام ندادم بخاطر چاقی الان یادم افتاد که من حتی موقع برقراری رابطه با همسرم هیچوقت جرات نکردم لباس های زیبا لباس خواب های باز یا نیم تنه بپوشم بخاطر شکم و پهلوهایی که دارم اعتماد به نفس پوشیدن این لباس ها را ندارم و کلا از رابطه با همسرم دوری میکردم که این کار باعث سرد شدن ما از هم میشد.
خدا را شکر که دارم با این روش روز به روز لاغرتر و بهتر میشوم
حالا تاثیر لاغری در زندگی من لاغری باعث میشه که اعتماد به نفس آدم افزایش پیدا که و اعتماد به نفس خیلی مهم هست لاغری باعث افزایش عزت نفس میشه و قدرت اظهار وجود کردن را بیشتر میکنه لاغری باعث میشه از زندگی لذت بیشتری ببرید تمرکز بیشتر روی بقیه کارها بزاری لاغری باعث رشد و پیشرفت بیش از اندازه ما میشود لاغر شدن و لاغر ماندن برای همیشه آسان ترین کار دنیاست من لایق داشتن اندام زیبا و جذاب و شکم و پهلوهای های صاف و تخت هستم من لایق بهترین ها و بهترین ها لایق من هستند.
خدایا شکرت
به نام الله زیبایی ها
سلام
بی مقدمه میرم سراغ تمرینات خیلی لذت بخش این گام ، خیلی عالیه ، یاعلی مدد:
خب من خیلی عادت به صحبت کردن درباره چاقی نداشتم الحمدالله
یعنی خیلی نداشتم اما خب همه افراد چاق یکم رو حرف زدن از چاقی خودشون
اما من میخوام تعهد بدم که همون یکم هم دیگه ازش حرف نزنم انشاالله
متن تعهد خود را بنویسید که از این لحظه به بعد به هیچ وجه درباره چاقی صحبت نکنید:
من از همین الان جلوی شما این قول رو به خودم میدم که از این لحظه به بعد با تمام وجودم سعی کنم و دیگه به هیچ وجه درباره چاقی صحبت نکنم و این دفعه میخوام به عهدم پایدار باشم انشاالله با امید خدا میتونم.
خب من انقدر از شرایط خودم متنفر بودم که اگه یک نفر به من میگفت چاق هستی و اضافه وزن داری واقعاً بهم برمیخورد و حالم بد میشد
از این حالم بد میشد که نمیتونم هر کاری رو که دلم میخواد آزادانه انجام بدم این واقعاً حس بدی داره که اصلاً نمیشه توصیفش کرد و فقط افراد چاق میتونن اون رو درک کنند
اما امروز فهمیدم که باید با خودم به صلح برسم و شرایطو الان خودم رو بپذیرم چون خودم به وجودش آوردم پس خودم هم میتونم درستش کنم
به جسمم نگاه میکنم و باهاش آشتی میکنم و میگم که اگه همراهیم کنه میتونم جبران کنم تمام خسارتهایی که بهش وارد کردم
خب من باز هم جلوی همه شما به خودم تعهد میدم که شرایط فعلی خودم رو میپذیرم و خوب متوجه شدم که خودم اون رو ساختم و خودم هم درستش میکنم، با جسم عزیزم آشتی میکنم و صمیمانه از ته ته قلبم دوسش دارم و از خدا ممنونم بابت این جسم زیبا من با دوستی با جسمم ارتها را جبران میکنم انشالله
خب چند تا از اقداماتم را اینجا مینویسم:
و حتماً چند روز بعد میام و موفقیتم در این تعهدم به خودم رو اینجا ثبت میکنم انشالله
و حالا …
«داستان لاغری من »
چقدر زیبا شدم…
چقدر اعتماد به نفس بالایی پیدا کردم و ا عشق به خودم توی آینه و در هر جمعی نگاه میکنم
چقدر دوست داشتنی شدم
چقدر آزادانه میتونم هر جایی حضور داشته باشم و از هر چیزی که دلم میخواد بخورم و لذت ببرم و آزادانه انتخاب کنم
چقدر حس قشنگه که با تناسب اندامم یک سلامتی عالی داشته باشم
جسمی که بدون چربی و بدون بیماری است
جسمی که سالم و پر انرژی و با اراده و اشتیاق است
یک زندگی پر از عشق و زیبایی …
این داستان رو برای خودم در دفترم ادامه میدم…
استاد واقعاً ممنونم بابت این گامهای عالی و پر انرژی
ممنون ممنون اجرتون با خدا
الهی بیکران شکرت که منو تو این مسیر قشنگ قرار دادی چی میتونم بگم جز اینکه بگم واقعاً از ته دل سپاسگزارم ازت
زندگیاتون با عشق الله
یا الله مدد
درود بر استاد و عزیزان همراه . هنگام استفاده از این فایل اتفاق جالبی برام افتاد . من حداقل هفت یا هشت بار این فایل ارزشمند رو گوش کردم و دیدم . حداقل در چهار مرتبه اول هر زمان بعد از تماشای فایل وقتی می خواستم مطالب دوره رو برای خودم مرور کنم یادم نمیومد که این قسمت در مورد چی بوده ! برای بسیار تعجب آور بود اما من کوتاه نیومدم و دوباره و دوباره و دوباره این قسمت آموزشی رو دیدم و کاملا به آنچه باید فرا بگیرم توجه کردم . دقیقاً موضوعی که در این قسمت آموزش داده شده . وقتی استاد در خصوص هماهنگ سازی کارهای روزمره خودشون با اضافه وزن صحبت کردن دقیقاً تجارب خودم برام تداعی شد . در قسمت های اول وقتی در مورد خودم و اضافه وزنم یادداشت می نوشتم دقیقا یادم نمیومد که از چه سنی دچار اضافه وزن بودم . اما الان مطمئنم که من از دوران قبل از مدرسه یعنی چهار یا پنج سالگی هم اضافه وزن داشتم . مادرم به ندرت اجازه می داد که من با بچه ها در کوچه بازی کنم اما در همان دفعات محدود هم وقتی برای بازی هایی مثل گانیه ، بالا بلندی ، دنبال بازی که نیاز به دویدن های سریع و جست و خیز داشت ، در جمع بچه های همسن خودم قرار می گرفتم نسبت به آنها کندتر بودم و زودتر می سوختم و از بازی حذف می شدم . و در خارج زمین فقط نقش تماشاگر را داشتم . در نتیجه اگر برای بارهای بعد دعوت به بازی می شدم ترجیح می دادم به جای بدو بدو کردن ، خاله بازی کنم . انتخابی هم راستا با اضافه وزن در جهت ایجاد آرامش در اوج کودکی و کم سن و سال بودن. در زمان مدرسه هم ترجیح می دادم به جای ورزش هایی مثل پرش طول ، والیبال و از این دست، ورزش های فکری رو تجربه کنم مثل شطرنج . خدا رو شکر در دوران مدرسه دوستان چاقی نداشتم . اما خوب در بین اون ها اضافه وزن من خودنمایی می کرد. الان بعد از سال ها دلیل رفتارها و انتخاب های خودم رو درک می کنم . الان درک می کنم که تمام انتخاب های من در جهت رسیدن به لاغری توهمی بیش نبوده و فقط و فقط داشتم به چاقی بیشتر توجه میکردم . الان می فهمم که چرا هر بار که رژیم گرفتم و جسمم رو در معرض فشار مضاعف قرار دادم در کوتاه زمانی و به سرعت وزن من به حالت اول بر میگشت. چون ذهن من درس یاد گرفته شده رو براساس داده های من و تصاویر ذهنی من اجرایی می کرده . من لاغر میشدم اما همیشه در پس ذهن خودم و اطرافیان این موضوع به صورت پررنگ خودنمایی میکرد که در مدت کوتاهی دوباره به وزن سابق بر میگردم . اما از طرفی به خودم افتخار می کنم که نا امید نشدم ، درسته در طی این سال ها بارها و بارها شکست خوردم اما جوینده یابنده است . مطمئنم اگر بعد از یکی دو بار شکست در مسیر تناسب اندام این رویای زیبا رو رها می کردم الان اینجا نبودم .
رنگین کمان پاداش کسانی است تا پایان طوفان صبورانه منتظر می مانند.
از اشتباهات من در مسیر رسیدن به تناسب اندام این بود که همیشه زمان مشخص می کردم و وقتی در زمان مشخص شده نتیجه ی مطلوبی کسب نمی کردم به شدت دچار سر خوردگی میشدم . واقعا مگر من برای چاق شدن زمان مشخص کرده بودم ؟! من در زمانی طولانی با خوردن آنچه که انتخابم بوده و برایم لذت بخش بوده به اضافه وزن رسیدم الان هم باید با لذت از غذا خوردن اما در حد متناسب ، به اندازه و درست در زمانی که مشخص نیست اما قابل دستیابی است به تناسب اندام برسم .
هر بار که لاغر شدم باور نداشتم که این لاغری دائمی است . هر بار به خودم می گفتم الان که لاغر شدم اگر غذا بخورم دوباره چاق میشم . یا بهم میگفتن زیاد نخور دوباره چاق میشی …. !!! هیچ کس و مهمتر از دیگران خودم به ماندگار بودن تناسب اندامم باور نداشتم . حتی لباس هایی که برایم گشاد شده بود را نگه می داشتم چون در پس ذهنم این باور بود که حالا این لباسها باشه شاید دوباره لازمم شد 😐 وقتی که اضافه وزن داشتم علاوه بر اینکه از طرف نزدیکان مورد سرزنش قرار می گرفتم ، خودم هم از دیدن اندامم شرمگین می شدم . سعی می کردم در آینه به خودم نگاه نکنم یا به خودم می گفتم چقدر چاق شدم . چه هیکل افتضاحی و تمام این ها غصه ای بزرگ همراه با سرخوردگی در روح و روانم به جا می گذاشت . بارها به خاطر اضافه وزن دچار زانو درد و کمر درد شدم . آخرین مورد همین سی و چند روز پیش قبل از آشنایی با این سایت جادویی بود . به سختی از پله ها بالا می آمدم و پایین می رفتم . قبل از آشنایی با این آموزش ها دو دست مانتو و شلوار اداری خریدم . دکمه های مانتو رو تا جایی که جا داشت جا به جا کردم که مانتو در بدنم آزاد باشد . شلوارها را هم تا آخرین حد ممکن گشاد کردم . خبر خوب شلوارهام در طی این یک ماه حداقل سه سانت گشاد شده . چند روز پیش هم مانتوم رو دو تا سه سانت تنگ کردم و این فوق العاده است و همه این ها به خاطر دنبال کردن تعلیمات ارزشمند این سایت هست . هر روز خودم رو در آینه نگاه می کنم و به خودم افتخار می کنم که هر بار که ناامید شدم دوباره شروع کردم . بی نهایت خوشحال هستم که در این مسیر استمرار دارم و شاید این اولین بار هست که آموزشی رو اینقدر پیگیر دنبال می کنم و همه اینها رو اول از لطف خدای مهربانم و بعد انرژی مثبت موجود در گفته های استاد و ره جویان عزیز تناسب فکری می دونم . خدای مهربانم سپاسگزارم . در نور و آرامش جاری باشید. آمین
به نام خداوند جان و دل
سلام خدمت استاد عزیز و همه عزیزان من از تاثیرات چاقی بر روی خودم میگم خب همه میدونین که بزرگترین تاثیر چاقی نداشتن اعتماد به نفس هست و همچنین نپوشیدن لباس های دلخواه سرزنش خودمون و متنفر بودن از خودمون یادمه قبلنا که خیلی چاق بودم خودمو خیلی حقیر میدونستم و قربانی دوست داشتم همه از همه لحاظ برام احساس دلسوزی کنن چه مالی چه عاطفی انگار که اشغال را می ریختم زیر مبل تا از حقیقت فرار کنم هیچوقت تو عروسی ها لباس های دلخواهم را نمیپوشیدم هیچوقت پالتو های مدل پرنسسی نداشتم با رنگ های شاد هیچوقت تو جمع ها اونطور که باید خودمو نشون نمیدادم و خلاصه هزار تا کار دیگه که همه بهتر از من میدونن ولی الان نسبت به اون موقع بهترم ولی هنوزم اضافه وزن دارم دلم میخواد یک اندام بسیار زیبا و متناسب و سکسی داشته باشم تصمیم گرفتم از امروز یک دفتر تهیه کنم و سناریو نویسی با زهرای متناسب را شروع کنم به امید خدای یکتا خب از مزایای لاغری بنویسم
افزایش اعتماد به نفس واقعا به شدت اعتماد به نفس آدم میره بالا خودشو بیشتر میپذیره خودشو بیشتر باور داره همه جا حرفی برای گفتن داره راحت تر اظهار وجود میکنه روابطش بهتر میشه رابطه جنسی لذت بخش تری را تجربه میکنه لباس های رنگی تر و زیبا تری میپوشه همچنین من که تو کار موسیقی و ساز بادی هستم تناسب اندام باعث میشه راحت تر و زیباتر بنوازم تاثیر نوازندگی ام صد برابر بیشتر صدای سازهای بادی بهتر و نفس گیری راحت تر میشود همچنین با اندام متناسب تاثیر بهتر و بیشتری روی نوازندگان و اساتید موسیقی میگذارم و خیلی خیلی احساس عالی تری خواهم داشت
خدایا شکرت
من زهرای متناسب با وزن پنجاه و شش کیلو گرم با یک اندام بسیار زیبا و خوش فرم هستم که روابط بسیار قشنگی با همه دارم دوستان زیادی دارم با لاغر شدنم تاثیر زیادی روی افراد گذاشتم و مهاجرتم راحت تر انجام شد اعتماد به نفس چسبیده به سقف نه چسبیده به آسمون خدا و من عالی هستم خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
+ به چه صورت عادت به صحبت کردن درباره چاق داشته اید؟
هرکی میگفت حامله نیستی؟میگفتم نه بابا چاق شدم
یا مثلا ب بقیه میگفتم چاق شدی؟خوشگلتر شدی
یا هرکی میگفت تپل شدی؟میگفتم وای عارههه🤦🏻♀️
+متن تعهد خود را بنویسید که از این لحظه به بعد به هیچ وجه درباره چاقی صحبت نکنید.
من نیلوفر از این لحظه ب بعد به هیچ وجه درباره چاقی حرف نمیزنم و فکر نمیکنم
+درباره احساس نفرت از شرایط فعلی خود بنویسید.
از دیدن عکس خودم کنار بقیه حالم بد میشد
از اینکه حس میکردم تو لباس خفت افتادم از خودم بدم میومد
از دیدن تنگ شدن انگشترم ب دستم ناراحت میشدم
از اینکه اطرافیان بهم پیشنهاد رژیم های مختلف میدن اعصابم خورد میشه
از دیدن لاغری دوستان و آشنایان عصبی میشم
+جهت برقراری رابطه دوستانه با خود و پذیرش وضعیت فعلی تان متن تعهدنامه بنویسید.
من تعهد میدم ک شرایط جسممو کامل بپذیرم و خودمو مسئول اصلاحش بدونم و در هرلحظه خودمو دوست داشته باشم
+لیستی از اقداماتی که نشان از برقراری رابطه دوستانه و صلح آمیز با خودتان است بنویسید.
رسیدن ب موهام
گرفتن ویدئو از خودم و ب اشتراک گذاشتنش
خریدن و پوشیدن لباس های کوتاهتر
کاشت مژه
+لاغر شدن بر سلامتی روحی و جسمی شما چه تاثیری دارد.
خیلی شاداب ترم و تر و فرز تر میشم و با روحیه بیشتری ب بقیه فعالیت هام و شغلم میپردازم
با اعتماد ب نفس تر میشم
حالم بهتره و با بقیه بیشتر در صلحم
با شور و شوق بیشتری سراغ بقیه هدفام میرم
و خودمو فرد موفقتر و زیباتری میدونم
سلام
هر چقدر توجه به چاقی و احساس ضعف و ناتوانی به حضور چاقی بکنم و احساس بد و منزوی شدن باعث بیشتر شدن اضافه وزن می شود
و تاثیر چاقی در زندگیمون و احساس بدمون و آسیب و لطمه در اثر اضافه وزن و چقدر توجه کردیم لیست تهیه کرده تا رفعش کنیم
و ترس از چاقی باعث تصویر چاقتر از چاقی در ذهنمان ایجاد می کنیم
و خیلی اهمیت داره و در مسیر چاقی هدایت می شویم
چطور به لاغری توجه بکنیم؟
و یادبگیریم چطور به لاغری توجه بکنیم
می خواهیم تصمیم بگیریم به چیزی توجه کنیم که در وجود ما نیست
کار به این سادگی نیست
و ایجاد فرمول برای رسیدن به لاغری
یواش یواش تغییر صورت میگیرد
زمان را برای لاغر شدن بزارید کنار چون باعث شکست می شود
من میخوام یک روشی انتتاب بکنم و همیشه ادامه بزنم بدون تعیین زمان
لاعر شدن یه پروسه ی زمانبره
و باید لاغری رو زندگی کنیم
و تمرین و استمرار داره
اولین تصمیم برای لاغری اینه که نباید در مورد چاقی حرف بزنیم و توجهمون را از چاقی برداریم
و نادرستها را انجام ندهیم خود به خود درستها انجام میشه
نیاز نیست کار اصافه ای کرد
مثلا کمر بند لاغری و کرم لاغری و ….
دومین تصمیم سرزنش کردن ممنوعه
و در آینه خودت را دیدی از خودت فرار نکنی و خودت را بپذیری
و مسعولیت جسم خودت را برعهده بگیر و با عشق بپذیر و در آغوش بگیر
و به خودت انگیزه بده که درستش می کنی و بین خودت و جسمت فاصله ننداز
سومین تصمیم بنویس که لاغر شدن چه کمکی بهت می کنه و چه مزیتی براتون به ارمغان میاره
و دست به قلم شدن تاثیرگذاره در شرایط جسمی
احساست را خوب کن
هر جا مقاومت ذهن نمیزاره بدون که این نوشتنه خیلی مهمه و کمک می کنه
متناسب شدن باعث میشه احساس سبکی و حال خوب داشته باشم راحت لباس بخرم و نگران چاق نشون دادنم نباشم
راحت حرکت می کنم و حرکت برام سخت نمیشه
و خودم سرزنش نمی کنم و با عشق خودمو می پذیرم و با تمرین و تکرار درست می کنم
و از دیدن خودم در آینه و عکس گرفتن فرار نمی کنم
باسلام
یا خودم و تو آینه میبینم میگم اوه دارم هر روز چاق تر میشم بعد به بقیه میگم
یا کسی رو میبینم هیکل شو نگاه میکنم اگه چاق باشه تو دلم میگم چه بده هیکلش
یا لباسای رنگی کوتاه و میپوشم نگاه میکنم ببینم اگه چاق نشونم بده درشون میارم
یا موقع خوردن غذا همش میگم باز چاق میشم
یا مثلا فک میکنم این غذا چاق کنندس یا نه
یا همش دست به شکمم میزنم میگم گنده شده
یا موقع عکس گرفتن حواسم هست چاق نیفتم
متن تعهد من :از این لحظه که ساعت ۱۶ عصر چهارشنبه اردیبهش ماه ۱۴۰۳ میباشد تعهد میدم هرگز درمورد چاقی چه خود چه دیگراننظر ندهم و صحبت نکنم .
اکنون خودمو میپذریم با همین هیکل الانم چون این خودم بودم که باعثش شدم و به بدنم احترام میزارم و دوستش دارم و خواهم داشت هرطوری که باشه افزایش وزن ام بهر حال مسیری از زندگیست و بایدطی بشه تا حل بشه
احساس نفرت از شرایط فعلی ام ؟من گاهی ناراحت اینم که چرا دیگران هرچی میخورن چاق نمیشن
یا ناراحتم که چرا هیکل خوبم و با دست خودم خراب کردم
گاهی میگم چه بد نمیتونم هر لباسی بپوشم
ناراحتم که تو عکسی چاق بیفتم
یا ناراحتم اگه به نظر کسی چاق باشم
یا مثلا بگن چه بد اندامه
در حال حاظر نسبت به گذشته بشدت احساس بدم به چاقی کاهش پیدا کرده، وفکر میکنم من با همین شرایط دوست داشتنی و زیبا وخاص و جذابم اصلا باشم یا نباشم بنظر خودم که هستم
اکنون بیشتر خودم و دوست دارم خوشحال ترم
وکمتر نظر دیگران برام اهمیت داره
اکنون تعهد میدم که خودم و میپذیرم با شرایط فعلی و البته عاشق خودم هستم و خواهم بود
از این به بعد دیگه خودمو ملامت نمیکنم به بدنم عشق میدم به بدنم ارامش میدم به بدنم خوراک سالم میدم ،جسم من هدیه ی پروردگارمپس هرطوری که باشه عاشقشم و بهش احترام میزارم و از این به بعد بیشتر مراقبشم و کمتر قایمش میکنم سعی میکنم زیبایی هایهیکلم و ببینم از زیبایی هام با خودم صحبت کنم نگاشون کنم و به خودم بگم با همین حالت زیبایی و مهم این که تو هدیه ی خداییاشرف مخلوقاتی پس با ارزشی هر طور که باشی ،لباس های دلخواهم و میپوشم عکس میگیریم اصلا بفکر چاق و گنده افتادن نخواهمبود
به خودم به اندامم لبخند میزنم با عشق
مرحله سوم
مزایای لاغری : خب لاغری به من اعتماد بنفس میده که میتونم تو هر زمینه ای موفق بشم میتونم هر طور بخوام بپوشم میتونم خوشاستایل تر باشم میتونم از لحاظ جسمانی پر انرژی و سر حال تر باشم میتونم با اعتماد بنفس بیشتری عکس بگیرم حتی با لاغری جوانتر و کم سن تر دیده میشم هر لباسی بهم میاد و صورتمم جمع و جور تر میشه جوان تر میشه ،شاداب تر میشم
با اطرافیانم با اعتماد بنفس بهترو بیشتری صحبت میکنم نگران این که نکنه چاق بنظر بیام نیستم دیگه
از نظر شغلی به این اعتماد به نفس میرسم که من میتونم از پس هر کاری بر بیام
خیلی خیلی خوشحال تر و شاداب تر و سلامت تر و پر انرژی تر خواهم شد و راحت هر مانتویی یا لباسی رو با هر رنگی با هر طرحی کهبپسندم میخرم و میپوشم .
موضوع بسیار مهم امروز که در چاق تر شدن چاق ها ، و لاغر ماندن لاغر ها موثر است توجه کردن است.
وقتی نظر اطرافیان و دیگران درباره ی ما و برای ما مهم می شود ما خیلی به چاقی و به شکل مضر که باعث چاق تر شدن می شود به آن توجه میکنیم و تلاش های فیزیکی برای متناسب شدن باعث ملموس تر شدن چاقی در ذهن می شود.نه اینکه توجه به لاغری باشد.
مثال هایی از توجه به چاقی
جایی میرفتم که مقبول تر باشم و با کسانی دوست باشم که من از آنها متناسب تر باشم.
از حضور در جمع ها اجتناب می کردم مثلا استخر نمی رفتم با دوستام یا اگر می رفتم توجهم به این بود که همه دارن فکر میکنند که من چه قدر چاق هستم. و خودم را لایق هیچ چیز خوبی در جهان نمی دانستم فقط به این دلیل که چاق بودم.
من از امروز تعهد می دهم که دیگر درباره ی چاقی خودم و موضوعات مربوط به آن فکر نکرده و صحبت نکنم.
از شرایط الانم خوشم نمیاد اما از خودم نفرت ندارم بلکه میدونم نتیجه ی یک سری تصمیمات و انتخاب های خودم منجر به این وضعیت جسمی شده.
پذیرش وضعیت فعلی خیلی من رو به دوست داشتن خودم نزدیک میکنه . اینکه همین که هستم رو دوست داشته باشم با خودم مهربان و در صلح باشم.. مثل اینکه من هرروز به یک فردی بگم تو زشتی ، تو چاقی تو نمیتونی تو عرضه نداری بعد انتظار داشته باشم علاوه بر اینکه عاشق من میشه تازه به حرف و خواسته های من هم احترام بذاره و حتما انجام بده. خوب این غیر ممکنه پس چطور انتظار داشته باشم جسمی رو که خیلی تحقیرش کردم ، طبق نظر من تغییر کنه؟!
من از امروز قول میدم که هر چیزی که هستم رو قبول کنم .. من می پذیرم که الان در ورن ۹۰ کیلو هستم هر چه قدرش که اضافه هست هم می پذیرم چون فعلا همراه منه و از نگاه کردن در آینه به تمام خودم هیچ شرم، خجالت، احساس گناه و کوچکی نخواهم داشت. همینی که هستم خیلی هم خوبه، دوستش دارم ، جسم منه، همیشه همراه منه و در سختی ها و آسانی ها کنار من..
من هم تعهد میدم که دیگه اذیتش نکنم و اجازه بدم خودش ترمیم رو انجام بده.
راهکارهای من برای آشتی با جسم:
۱.هر وقت جلو آینه ایستادم و یا میرقصم به اینکه کاش الان لاغر بودم فکر نکنم ، به سلامتی همان لحظه توجه کنم .. و فکرم را درگیر آینده و گذشته نکنم.
۲.از این لحظه به بعد درباره ی چاقی خودم با هیچ کسی صحبت نکنم ، درباره ی تلاش هایی که کردم، حتی در توجیه اینکه چرا تا الان لاغر نشدم پای ارث و ژنتیک را وسط نکشم.
۳.نسبت به خودم حس خوبی داشته باشم و به نگاه،فکر، حرف و توصیه های دیگران نسبت به تغییر جسمی هیچ اهميتی ندهم.
۴.هرجا دعوت شدم بروم و از روبه رو شدن با انسان ها هیچ ترسی نداشته باشم.برای مثال دوشنبه میخواهم به کنسرت بروم چون این ترس را داشتم که من هم چاق هستم هم اینکه چادری ام و از نگاه دیگران به خودم وحشت داشتم ولی میخواهم با این ترس رو به رو شوم و حتما به کنسرت بروم.
مرحله ی سوم ؛ شرح مزایای لاغری
احتمالا فردی که لاغر هست و از ابتدا اینگونه بوده تصوری از لذتی که فردی چاق که لاغر شده ندارد.
من اگر لاغر شوم انسان شاد تری خواهم بود.به چند دلیل:
۱.من وقتی لاغر شوم مشکلی که برای عمل چشم با آن مواجه هستم برطرف می شود و میتوانم بدون عينک به زندگی ادامه بدهم.
۲.من وقتی لاغر شوم سلامتی من افزایش پیدا میکند دیگر با چند قدم به نفس نفس زدن نمی افتم و حتی فشاری که روی زانوهای من می آید دیگر باعث اذیت شدن پاهایم نمی شود.
۳.من وقتی لاغر شوم میتوانم هرروز ورزش کنم و پياده روی رفته و لذت ببرم.
۴.من وقتی لاغر شوم اعتماد به نفس من برای ارتباط با دیگر انسان ها بالاتر می رود و میتوانم دوستان خوبی برای خودم پیدا کنم و رابطه ی عاطفی موفق تری تجربه کنم.
۵.من وقتی لاغر شوم از اینکه حرف بزنم احساس ترس نمی کنم .
۶.من وقتی لاغر شوم قدرت ایجاد یک کسب و کار جدید برای خودم را خواهم داشت چون کاری که فکر میکردم هیچ وقت نمی تونم را انجام دادم که همان لاغری است و دیگر انجام هرکاری برای من آسان و لذت بخش می شود.
۷.من وقتی لاغر شوم ارتباط عمیق تر و بهتری با خداوند خواهم داشت.
۸.من وقتی لاغر شوم دیگر در مراسم ها گن نمی پوشم ، لباسی که دوست دارم ، رنگی که دوست دارم به تن میکنم و از این به بعد فقط از جشن ها لدت میبرم بدون اینکه سرم پر از افکار منفی و غمگين کننده باشد.
۹.من وقتی لاغر باشم از هرکاری لذت میبرم چون آن را با جسمی که خودم ساخته ام و دوستش دارم انجام میدهم.
زمانی که به چاقی خود توجه می کنیم در واقع داریم صحیح بودن فرمول های چاقی ذهن خود را تایید می کنیم.
در زمان چاقی دیگه مهم نبود چه رفتاری انجام میشه چقدر خورده میشه فرمول ثبت بود تایید از همه جا بود
همه توجه روی چاقی بود با استفاده از عوامل چاقی هر کجا هم حرف از لاغری بود باز توجه به چاقی بوده
همه چیز ربط پیدا میکنه به چاقی در هر مکان و زمانی باشیم
چرا در زمان لاغری سست هستیم
چون به هر طرف نگاه میکنیم چاقی ما را احاطه کرده
بخاطر اینکه هنوز توجه ما به چاقی هست
حالا در مسیر لاغری هستیم حتی الان که خودم با لاغری همنشین شدم ولی بعضی از رفتارهام همسو با چاقی هست
بخاطر ترسِ از دست دادن داشته هست
بخاطر رنجی که از روشهای اشتباه متحمل شدیم برای من اینطور بوده که در زمانهایی که رژیم و ورزش بودم هدف نهایی فقط بدست اوردن اون تناسبی بوده که میخواستم و اونقدر اون سختی رسیدن به خواسته ام از روشهای اشتباه زیاد بوده که زمانی که به خواسته ام میرسیدم که ادامه دادنی نبود و فقط میخواستم رها بشم و روز از نو و روزی از نو
باز هم همون اعمال و رفتارها و فقط با این جمله خودم را گول میزدم و برام همراه بود حواسم هست رعایت میکنم
ولی اینقدر خودم را محدود کرده بودم که فقط میخواستم اشباع بشم از همه اون نخوردن ها و روزهایی که حسرت کشیده بودم
و هیچ وقت به دنبال ادامه دادن و بعد داستان نبودیم
مثل تموم داستان های عشاق که تا لحظه رسیدن فیلم شده کتاب شده و شعرها گفته شده ولی بعد لحظه رسیدن هیچ وقت چیزی در دسترس نیست و یا کلا نرسیدن بوده
خوب تموم این ورودیها نشون میده هر چی میخواهی و بدنبالش هستی نرسیدن و سختی هست
فرمول ثبت میشه دیگه فرقی براش نمیکنه چی هست و در چه موردی هست
الان از راه درست اصولی و صحیح داریم حرکت میکنیم
حالا در روش ذهنی بهمون گفته شده که لاغری را داریم از آن ماست فقط کافیست توجه مان را بذاریم روی لاغری ولی چیزی را که فکر میکنیم امکان نداره و نمیشه و هزاران دلیل برای نشدنش هست یکم سخته
من الان لاغری را دارم دارمش و یه جایی در گوشه ذهنم تلاش برای داشتنش و حفظ اون هست چون ثبت شده حواست باشه از دستش ندی و فکر میکنه با یه چیزی خارج از خودم کسبش کردم یه روز آموزش هام را انجام ندم فکر میکنم چاق میشم برای اینکه اون اعماق یکم ربطش داده به فایلها به یک چیز خارجی
بخاطر اینکه همیشه با انجام یک کاری و انجامش لاغری به دست آورده میشه
الان هم دارم یک کاری انجام میدهم و اون توجه به لاغری و ایجاد فرمول های لاغری و تناسب هست ولی این تفکیک افکار را باید در ذهنم منطقی کنم
مانند کسب پول و ثروت من دارم یاد میگیرم که توی خونه باشم و کسب درامد کنم دارم یاد میگیرم از زندگیم لذت ببرم و پول بسازم دارم یاد میگیرم با افکارم پول بسازم
ولی همه جا این روتین هست که کار کردن مساویست با زور زدن تلاش فیزیکی بیرون خونه بودن سختی کشیدن و هر جا هم بگی به قول شما استاد با آموزش و سایت کسب درامد دارید کسی باور نمیکنه و بخواهی هر جور اثبات کنی بیشتر به خودت آسیب میزنی مثال لاغری که به هر کی بگی دارم از طریق ذهن لاغر میشم آخرش بر میگرده به این موضوع که حواست باشه ما برای خودت میگیم و یا اینکه مگه میشه خودت را مسخره کن
باید بذاری هر کی در مسیر هست خودش به سمتمون میاد اونوقت قوی تر میشیم رهاتر عمل میکنیم به دنبال اثبات کردن نیستیم بلکه گسترش میدیم
درسته محیط ما و اطرافمون پر شده از باورهای متضادی که مورد تایید هست ولی مهم اینه که ما هر روز قوی تر میشم و میتونیم با استفاده از همین باورهای متضاد خودمون را قوی و قوی تر کنیم
مثالی که من برای خودم میزنم موقعی که حرفی نصیحتی و روش و الگویی از طرفی به من پیشنهاد میشه با خود اون شخص مقایسه میکنم چه نتیجه ای گرفته از اون پیشنهادش چه تاثیری داشته و خیلی راحت به اونچه که باید باشه هدایت میشم و هر لحظه توجه ام به خواسته ام معطوف میشه
در زندگی این را یاد گرفته بودیم فقط به دست بیاریم از چه طریقی دیگه مهم نبود ولی هزار تا ترس و نگرانی بعدش بود چون درست نبود
حدود چند روز پیش با همسرم رفتیم خرید از این فروشگاه های زنجیره ای خرید زیادی نبود حدود ۱۵ قلم جنس شد موقع حساب کردن باجه ای بود که خلوت تر بود و برای کسانی بود که زیر ۱۰ قلم خرید دارند که در صف باجه های اقلام زیاد معطل نشوند
حواسم نبود و در اون باجه ایستادم و نوبتم که شد بهم گفت باید در باجه دیگه حساب کنم چون بالای ۱۰ قلم بود خوب پذیرفتم و در باجه دیگه ای ایستادم همسرم گفت خوب نصف نصف با هم جداگونه تقسیم میکردیم ولی من قبول نکردم و در باجه بغل ایستادم و در ذهنم به خودم گفتم حالا این کار را انجام دادم چی را به کی میخوام ثابت کنم
چرا میخوام سر خودم را کلاه بزارم
اگه کسی دیگه این کار را میکرد ناراحت نمیشدی
و خیلی راحت با آسودگی ادامه دادم
تعریفم از این داستان بخاطر این بود که وقتی در مسیر باشی بر تموم زندگیت تاثیر میزاره وقتی در رژیم و ورزش بودیم داشتیم تقلا میکردیم و درگیری فکری ایجاد میکردیم ولی الان در مسیر تناسب فکری و اندام خیلی چیزها در زندگیمون درست شده که خودمون هم متوجه نمیشیم ولی شاهکار کردیم و دیدن اینها و توجه بهشون یعنی من در مسیرم خوشحالم بابت تصمیمی که گرفتم که خودم را متعهد کردم هر روز توجه کنم به خواسته ام بیام و اینجا در این مکان زیبا بنویسم این کار یعنی توجه
توجه به اونچه که میخواهم و تحسین خودم توجه به کارهایی که چه تغییراتی در من ایجاد شده و من چقدر بزرگتر شده ام
با وقت گذاشتن و انجام تمرینات خودمون را میشناسیم و دستاوردهایی کسب میکنیم که خیلی ها سالهاست به دنبال ان هستند
نوشتن معجزه میکنه بنویس تا اتفاق بیافتد
هر روز یک قدم برمیدارم
ذهنم بهم میگه این که خوب نیست
چند بار دیگه گوش بده و یا بزار تا بهتر بشه ولی به خودم میگم همین یک قدم یعنی پیشرفت و نتایجش را با همین قدم ها دارم میبینم
خداوندا شکرت
من به دلیل درونگرا بودنم زیاد با کسی درباره چاقیم صحبت نمیکردم اما وقتی با افراد نزدیکم صحبت میکردم راجب چاقیم بسیار شکایت میکردم و در آخر گریه میکردم و ناامید از همه جا میشدم ، اما این عادت که چاقی خودم مسخره میکردم داشتم و هروقت صحبت از تناسب اندام میشد ذهنم ناخودآگاه میگفت تو که چاقی و ناامید میشدم. وقتی دفترچه خاطرات سال های قبلم را نگاه میکنم هروز بدون استثنا مهم نیست چه اتفاقی ان روز افتاده بود آرزوی من لاغری بود که پایان هر صفحه نوشته بودم.
من ، هیچ وقت تاکید میکنم هیچ وقت درباره اضافه وزن و چاقی خودم دیگر صحبت نمیکنم و اگر صحبت کردم یا فکرم درگیر اضافه وزنم شد مجازاتی برای خودم در نظر میگیرم. مجازاتی مثل منع خودم از انجام کار های مورد علاقم بنظرم میتواند تاثیر گذار باشد در این روند.
پارسال اسفند ماه در بدترین و سریع ترین روند چاقی خودم بودم و تمام احساسات آن سال را به یاد دارم از خودم بسیار متنفر بودم این نفرت تا جایی پیش رفت که فقط فکر خودکشی نبود قصد عملی کردن آن را داشتم ولی آن روز با معجزه خدا به زندگی بازگشتم . شاید از آن روز به بعد زیاد فرصت نکردم دقیق به آن فکر کنم اما آن روز تنها او بود مرا نجات داد و همیشه به خودم قول دادم به بهترین شکل زندگی کنم ، آن احساس کدری هیچ وقت از بین نرفته هنوزم احساسش میکنم اما در آن هنگام یادم می اید سخت تر از این هم گذشت و فقط فکر منه و مهم نیست و میتونم راحت از کنارش بگذرم . آن روز یاد گرفتم خودم را بپذیرم هرطور شد خود را دوست داشته باشم .
من میتونم از احساس نفرت و ترس نسبت به خودم گذر کنم و همان طور که هستم خودم را بپذیرم و عاشق خودم باشم.
با خانواده و دوستانم خیلی راحت عکس میگیرم و حین عکس گرفتن به بدنم فکر نمیکنم ، گاهی که فرصت کنم رو به روی آینه می ایستم و از خودم عکس میگیرم و به خودم میگم چقدر خوشتیپ افتادم ، با لبخند خودمو توی آینه میبینم ، در خرید لباس دقت میکنم و به خودم نمیگم هر چی شد فقط اندازم باشه .
باعث افزایش عزت نفس و اعتماد به نفس ، سرزندگی و نشاط ، کمتر راجب مسائل بی ارزش ناراحت میشی ، بدون نفس نفس زدن مسافتی را طی میکنم و پله هارا بدون سرخ شدن صورت طی میکنم ، احساس کسالت و کرختی و سستی ندارم و سریع کار ها را انجام میدم ، هر ورزشی را بخواهم انجام میدم ، بدون دردسر مهارت های جدید یاد میگیرم ، متناسب شدنم را یکی از هدف هایی میدانم که به آن رسیدم .
به این موضوع فکر نمیکنم که بابت چاقیم مسخره ام میکنن یا بخاطر ظاهرم منو نادیده نمی گیرند ، دوستان جدید پیدا میکنم بدون اینکه بدنم مانع شود .
لباس های متنوع با تنوع رنگی میخرم و میپوشم دیگه لازم نیست بگم این اندازم نمیشه نمیتونم بخرمش ، باهیکلی متناسب با غرور وارد مجالس مهمانی میشوم ، لازم نیست بخاطر هیکلم خودمو از دیگر حقیر و کمتر ببینم ، میتونم با خیال راحت وارد اجتماع بشم .
وقتی برای مصاحبه کاری برم لازم نیست خودم را دست کم بگیرم و به خودم یادآوری میکنم من توانستم این راه پر از مانع و سختی را طی کنم پس قبولی هم سخت نیست .
دیگه لازم نیست به خودم بگم با اون آدم صحبت نکن چون اون خیلی متناسبه و تو خیلی چاقی ،دیگه لازم نیست توی هر برگه دفترخاطرات بنویسم “ خدایا چرا منو لاغر خلق نکردی” یا چرا لاغر نمیشم یا چرا من باید چاق باشم ، وقتی تنها باشم به این فکر نمیکنم چقدر از خودم متنفرم و کاش می مردم ، با لذت ورزش میکنم ، با خیال راحت وراد اجتماع میشم ، بهتر با بقیه ارتباط میگیرم ، با خیال راحت به خودم توی آینه نگاه میکنم ، بدون احساس ناراحتی تمامی لباس های دلخواه خودم را میپوشم ، حسرتی از بدن خودم ندارم ، دغدغه ندارم که چرا چاقم ، بدون نفس تنگی میدوم ، اگر سلبریتی ها را در فیلم و سریال دیدم به خودم بگم تو نمیتونی هیچ وقت اون شکلی نمیشی با خیال راحت به خودم بگم من از اونا بهتر هم هستم.
مهم تر از همه این ها من نیاز به آرامش روانی دارم بدون دغدغه و زخم روانی راجب بدنم ، یک پناهگاه در ذهنم برای بدنم نیازمندم. من امید دارم که میتونم به اون نقطه برسم .
سلام و درود
طریقه انجام تمرینات شما عالی است و دقیقا در مسیر شگفتی ساز شدن حرکت می کنید.
به شما تبریک میگم و منتظر خبرهای عالی شما هستم👌
سلام و عرض ادب خدمت شما استاد عزیز
شما لطف دارید. از تمام زحماتی که کشیدید سپاسگزارم.
سلام برخدایی مهربان وباور همه انسانها
سلام بر استاد و هم مسیران
چون که چاقی من از زمان کودکی من اتفاق افتاد من کلی توجه به چاقی رو بیشتر است منکلی تو جه به چاقی داشتم هیچ توجه ای به لاغر شدن نداشتم فقط دوست داشتم از اون وضعیت نجات پیدا کنم وتمرکز رو گذاشته بودم برای رهایی از چاقی بود من تو همین شرایط شما فقرارداشتم کلاس اول راهنمایی که به فضایی بزکتری وادر شدم تازه مشکل خودش داشت نشون میدا تو دو ران ابتدایی جون همه بچه کمسن بود خیلی اون زمان برای من مشکلی ایجاد نمی کرد بجه اون زمان کمتر با این شیطانتهای حالا بود ن کمتربه من گفته میشه که مشکل دارم ولی توراهنمایی چون سطح سن بالانردرفنه بودم تعداد معلم زیادشده بود واین تعداد افکار هم زیاد شد درنتیجه همین برخورد هم با من شد حتی به یاد دارم منبازی زو رو با بجه انجام،میدادم من دوست داشتم کسی باشم که دنبالم میکنه ولی معلم ورزش به اجباربه منگفت توباید به حالت یی پاد پرش کنی وبقیه روبگیری خوب با وزن سنگین این کاره برای منرنشدنی بود خیلی تلاش کردم نشد حتی خسته شدم پام روی زمین گذاشتم اون خانم من مجبورند که دوباره آین کاره درانجام بدم ولی نشد ولی توبخش طناب کشی من هرکجا بودم بیشتر خواهان من بودن چوم چاقی فقط توداون بخش کمک کننده بود ولی تورهیج بازی دیکه اصلا به درد بخور نبود حتی تو،وسطی من اون دویدن وفرار رونداشتم سریع می سوختم ولی میدیم که بچه های دیکه که لاغر هست زمان خیلی بیشتری اون وسط قراردارند وزمان بیشتری ازبازی کیف میکنم ولی من با یکی یا دومرتبه ازبازی بیرون رفته کناری ایستاده نگاه دیگران که دارن ازبازی لذت می بردن بودم و آه و افسوس می خوردمکه جرا نمتوانم مثل اون افراد زمان بیشتری توبازی باشم واین توجه وتمرکز به من میدا که من چاق هستم بخاطر وزنم نمیتوانم این کاره رو به راحتی دیگران انجام بدم حتی موقع یا روشی من نفراخر بودم اگه کسب میدا نمی شد برای بازی به اجبار که گروه به همنخوره من برمیداشتند نه ازروی دلخواه بودن این برای من ناراحت کننده بود مگه من با بیقه چه فرقی داشتم اون زمان درد داشت که خودم با دیگران هم شکل نمیدیدم به جای اون سعی میگردم با خنده آوردن بچه ها وگفتم حرف خنده دار توجه بچه روبه خودم جلب کنم که دوستانم از دست ندم
وفتی که سنم بالا رفت این توجه هی بیشتر شد وشد چاقی زیاد خودم حالا که به شکر خداوند تو مسیر برکشت هستم مزایای لاغری رو درک کردم که چیزی با ارزش روبه جسم برکشت میدم اول سلامتی من بهتر میشه بافت های بدنم از چربی تخیلیه میشه و به سالم و سلامتی بهترمیرسم ازادی عمل بهتری به جسم میدم تومحیطهای بهتری رفت آمد دارم توشرایط شغلی وکاره درمنزل به شکل بهتری انجام میشه کلی ازمسئولیتی که دراثر چاقی از منگرفته شده به من برکشت میکنه راحتر حرکت خواهم داست و مشکل راه رفتم برطرف میشه به شکر خدا شفا اول تو بخش لاغری به من میرسه و در مرحله بعدی شفایی سلامتی به من میرسه پس لاغری انقدر مزایا داره که هر چقدر زمان نیاز هست باید وفت زمان گذاشت چون در اثر لاغری اول کلی اعتماد به نفس به من رسیده کلی انکیزیه به زندگیم داده یقین به خدایی خودمبیشتر شده
اعتماد به خودم که عمل کردم من ازچاقی خلاص میکنه
دست آورده لاغری و مسیرم انقدر زیاد هست که اگه بخواهم هر کودم رو بنویسم چندین دیدگاه میشه من با متناسب شدن اول به خودمکثابت میکمم که جه سیستمی توجسم من جانم هست چطور داره کارشو به شکل درست انجام میده چوم این بخش رو من با فبول حرف اطرافیان وباوره درستی آگاهی که دریافت کردم توجه وتمرکاز رو بهش اضافه کردم ذهن اتوماتیک خودن رو به شکل دستی کردم وبا تکار عادتهای که در ذهنم ایجادگردم وچون ذهن اصل ازبدل تشخیص نمیده ذهنم دریافت که من چاقی رو دوست دارم پس اون برای من همون مشکل بزرگتر کرد وجاقی من تشدید پیدا کرد حالا که تومسر برکشت هستم کلی مسبر رفته تواند مخالف بایدطی کنم هرکاریوکه من به چاقی سوق داد روراصلا نبایددانجام بدم اول اگاهی درست رورکسب کنم ریاد بگیرم تکرار داشته باشم با تو جه وتمرکز توبخش لاغری الگویی افراد متناسب رو درنظر داشته باشم حرفی در باره چطور چگونه چاق شدن نزنم طریق لاغرنشدن رو جست جونکنم راه لاغرشدن دیگه رو دنبال نکنم
که چرا لاغرنمیشم راه دیگه رو پی گیری نکنم ودرمسبر باشم ادامه بدم هی تکرارکنم که اموزش تو ذهنم نفوذ و کسترش پیدا کنه در نتیجه طی زمان من لاغرشدم درطی زمان و لاغرتر میشم من این مدت روبرای خودم ۳ سال در نظر گرفتم که به هدفم برسم به شکر خدا یی سالش گذشته به امید خداوند طی دوسال آینده من فردی متناسب بدون هیج گونه جربی اضافه تو جسم خواهم بود و این و هدیه کاره کرده خودم هست که پاداش استمرار تکرار کردن عجله نکردن رو دریافت خواهم کرد پس به بودن استمرار داشتن تازه دریچه مخفی وجودی من تواین مسیر پیدا میشه وخود واقعی رو پیدا کرده رشد پیشرفت بهتری به خودم میدم پس برای مسیرم منککلی دست آورد در نظر دارم فقط لاغردشدن رو به دست نخواهم آورد بلکه دست اودری بهتربیشتری به کل وحود می بخشم چقدر شیزن وگوار هست که هدایت تومسبری قرار گرفت که این همه دست آورد داده برای خالقمدومسیری که به عطا کرده تشکروسپاس بی کران دارم
خدا پشت وپنا هتون یا حق. حق. نگه دارتون
به نام خدای مهربانم
سلام استاد عزیزم
دیگه صحبت کردن درمورد چاق بودنم با هیچ کس تکرار نمیکنم
از،این به بعد میخوام جسممو هم از،خودم بدونم خودم این بلا رو سرت آوردم و بهت قول میدم خودم درست میکنم بهت قول میدم دیگه دوست داشته باشم .
از این به بعد از،خودم عکس قدی میگیرم دوست دارم جسم من
لاغر شدن آرزوی منه دلم میخواد برم فروشگاهی که لباس های روشن بر دارم فروشنده بهم بگه بله این سایزشماست و بتونم بپوشمش و وای لذتشو ببرم
لاغر بودنم باعث این میشه راحت بتونم بدون اینکه دستامو بزارم زمین راحت از،زمین پاشم
لاغر بودنم باعث میشه دیگه فکر نکنم کسی حواسش به تپل بودنم هستت
لاغر بودنم باعث این میشه خجالت نکشم از،این که تو جمع حضور پیدا کنم حرف بزنم نترسم
لاغر بودنم حس راحت راه رفتن و دویدن بدون زود خسته شدن
لاغر باشم دلم دیگه نمیسوزه به خودم که وای پاهام درد میکنه .
لاغر باشم راحت طناب میزنمو راحتر انتخاب میکنم در مورد فعالیت هام
لاغر باشم دیگه به آپارتمانی که اقوام هستن نگران نداشتن اسانسورشون نیستم
لاغر بودنم اعتماد به نفس منو بالا میبره
لاغر بودن حق منه
لاغر بودن بهم زندگی شادی رو میده پر انرژی بودن رو میده
لاغر بودنم کاری میکنهبتونم دیگه از،مسافرت با اقوام نترسم و از،نگاه هاشون خودمو پنهون نکنم
امید برای پیروز،در مسیر تناسب فکر و آرامش روح و روان
ممنون از استاد عزیز
سلام من با شنیدن ۴ جلسه الان به شدت از اشتهام کم شده ریزه خواری ندارم و مسلط به خودم هستم یکم توضیحش طولانیه ،اول از خدا و بعد از شما تشکر میکنم
سلام استاد عزیز و دوستان همراهم
از خواندن نوشته ها و گوش دادن به این فایل انگیزشی و ارزشمند بسیار لذت بردم. ممنونم استاد گرامی
لاغر شدن بر سلامتی روحی و جسمی شما چه تاثیری دارد
لاغر شدن تاثیر زیادی در سلامتی روحی من دارد
من به زندگی دیدگاه مثبت و نشاط آور خواهم داشت
از زنده بودنم و زندگی کردنم لذت فراوان میبرم
من به خودم افتخار میکنم که برای سلامتی روحی و جسمی ام ارزش قائل شدم و در راه رسیدن به هدفم که تناسب اندام است از هیچ کوششی دریغ نکردم
این احساس که دوست داشتن خودم را میرساند تاثیر بسزایی در روحم ایجاد می کند
از لحاظ سلامتی جسم بیماری هایی که الان بخاطر اضافه وزن دارم برطرف میشود
نمی خواهم از آنها نام ببرم چون دچار احساس بد میشوم
دیگر از پیاده روی در سربالایی دچار نفس تنگی نمی شوم
من سوال اگر لاغر شوید را به وقتی لاغر شوید تغییر میدهم چون به نظر من در مسیر لاغری با ذهن اگر وجود ندارد بلکه به نتیجه رسیدن حتمی است
در مورد روابط با اطرافیان باید بگویم که تغییر قابل ملاحظه ای ایجاد میشود دلیلش این است که الان چون از شرایط خودم راضی نیستم و میدانم که مسبب آن خودم هستم احساس خوبی نسبت به رفتاری که با خودم داشتم ندارم و این احساس در رفتارم با دیگران نقش بسزایی بازی خواهد کرد اما وقتیکه لاغر شدم چون از خودم راضی هستم و از دیدن خودم لذت میبرم آنوقت با اطرافیان هم برخورد خوبی خواهم داشت
با سلام خدمت استاد گرامی
تمرین آموزشی جلسه هفتم
چقدر این جلسه حس خوبی بهم داد. من متوجه شاید مهم ترین کلید چاقی خودم شدم و اون حرف زدن و فکر کردن دربارهی چاقی بود. کسی نیست دور و بر من که از چاقی و اضافه وزنم در برابر اون شخص شکایت نکرده باشم. شاید یکی از بیشترین چیزهایی که بهش فکر میکنم همین مسئلهی اضافه وزنم هست.هر بار که جلوی آینه میرفتم و به خودم نگاه میکردم حس بدی پیدا میکردم.هر بار که در مورد چاقیم با دیگران صحبت کردم بعدش حس خوبی نداشتم و بیشتر از گرفتن انگیزه برای لاغر شدن، انگار یه حس ناامیدی در من قوی تر میشد که در همین وضع بمون! تو عرضه لاغر شدن نداری! پس بیشتر بخور! وقتی رژیم و ورزش فایده ندارد در کاهش وزنت خب پس چرا تلاش بیهوده میکنی بذار هر چقدر میخوای بخوری!
و این روند مثل یک دور باطل دایم تکرار میشد. توجه به ناخواسته و بعد پیدا کردن حس بد به چاقی و انجام رفتار های چاق کننده و چاق شدن بیشتر و ناامیدی و دوباره توجه به چاق شدن بیشتر و ….
اما وقتی این فایل رو گوش دادم، دیدم من دقیقا با توجه به همین ناخواسته، اون رو بیشتر به زندگیم دعوت کردم.
من فرزانه از امروز متعهد میشوم که دیگه با کسی دربارهی چاقی و اضافه وزنم صحبت نکنم.
من قول میدم که احساسم رو نسبت به خودم بهتر کنم و خودم رو همین گونه که هستم بپذیرم.
هر روز از دیدن خودم در آینه احساس خوبی داشته باشم.
از خداوند برای دادن چنین بدن سالمی سپاسگزاری کنم. مسئولیت خودم رو در قبال چاق شدنم بپذیرم.
لباس های قشنگ تر و مورد علاقهام رو بپوشم و به خودم بیشتر برسم.
مزایای لاغری:
لاغری باعث افزایش اعتماد به نفسم میشه. انجام حرکات ورزشی و دویدن برام راحت تر میشه. موقع خریدن لباس با افتخار لباس هامو انتخاب میکنم چون میدونم که اندازم میشه. در ارتباط با دیگران چون حس خوبی به خودم دارم دیگران هم در برخورد با من احساس خوبی خواهند داشت. لاغر شدنم رو به عنوان یک موفقیت در رزومهام ثبت میکنم و با هر بار یادآوریش به خودم افتخار میکنم. با موفقیت در لاغری باور میکنم که من میتوانم و کارهای جدیدی رو امتحان میکنم و مهارت های تازهای رو یاد میگیرم و خودم رو لایق جایگاه بهتری میدونم.
از استاد عزیزم بابات دادن این آگاهی ها و حس خوب بی نهایت سپاسگزارم ❤️❤️❤️
به نام خداوند یکتا وشفادهنده جسم،وروحم
باسلام خدمت دوستان همراه واستاد مهربانم
گام ۷ فرمول چاقی
جهت برقراری رابطه دوستانه با خود و پذیرش و وضعیت فعلی تان متن تعهدنامه بنویسد ؟
زهره، عزیزم من عاشقانه تورا دوست دارم چون با این جسمم که هدیه خداوند است توانستم این دنیایی مادی را تجربه کنم ولذت ببرم واز این لحظه تعهد می دهم تا زمان مرگم توجه به چاقی ام نداشته باشم وبا تو در صلح باشم وبا تو دوست باشم وبا دیدن جسمم به وجد درایم و دوست باشم وبرای سلامتی تو کوشا باشم و سپاس گذار جسمم وتمام نعمتهایم باشم وزبان گله و شکایتم رو کنار بگذارم و زبان شکر گذارم رو به کار بگیرم
لیستی از اقدامات سپاس گذار بودن جسمم و روابط دوستانه ام با خودم
هر روز خودم در آینه دیدم لبخند بزنم وبرای زیبایم سپاس گذار باشم
هر وقت لباس بر تن می کنم برای بدنم واندامم خوشحال و سپاس گذار باشم
لباسهای شاد و زیبا انتخاب کنم
قربون صدقه خودم برم
واز همراه بودن جسمم و روحم و ذهنم در یک مسیر شگفت انگیز سپاس گذار باشم
به قسمت شکمم دست بکشم و نوازش کنم برای بودن بامن و ادامه دادن ازش سپاس گذار باشم
بامعده ام دوست شده وبه او عشق بورزم وبرای سلامتی وشفایش دعا کنم و درخواست سلامتی به خداوند بدهم وبرای تمام خطاها یم از او مغذرت می خواهم
واز جسمم هر روز سپاس گذار باشم
مزیت لاغری چیست
اولین مزیت لاغری اونم با سایت تناسب فکری
رسیدن به امید واحساس خوب روحی سر شار از عشق به جسمم رو دارم تجربه می کنم وبرای داشته هایم با تمام وجودم از پروردگارم سپاس گذارم
۲.همسرم با بودن من درمسیر لاغری اونهم احساس خوبی پیدا کرده ومن رو تشویق می کنه وبا گفتن انگار شکمت کوچیک شده احساس بهتری به من می ده ایمان من چند برابر میکنه
۳.یکی از مزیتهای لاغری الگو شدن برای دیگران و دوستانم و فرزندم .تا آنها هم باور کنن لاغری اصل همه ما انسان هاست
۴.اعتماد بنفسم بیشترپیدا می کنم وایمان به تواناییهای خودم ببیشتر می شه
۵.توانایی لاغر شدن احتمال خیلی زیاد دری رو برام باز خواهد کرد که من هم شغل که با رسالتم یکی است را کشف کنم وبا اراده خداوند به آن برسم وکسب درآمد کنم
۶.لاغر شدن شور وشوق و شادی بیشتری در من ایجاد می کنه وایمانم به این که ما خالق زندگیمان هستیم بیشتر در ذهن قوی میشه و باوری در من می سازه که به هر آنچه که می خواهم به راحتی می رسم
خلق خوشبختی
خلق پول وثروت
خلق روابط عاشقانه
وخلق سلامتی وعشق،
خلق تمام خواسته هایم 😍
لاغر شدن حس سبکی و آزادی پر پرواز رو بهم میده
آزادی در انتخاب رنگها
آزادی در انتخاب مدل ها
آزادی در انتخاب پوشش راحت تر
آزادی در انتخاب انواع ورزشها
آزادی در انواع مواد غذای بدون ترس
رسیدن به سلامتی
رسیدن به خود شناسی
رسیدن به خدا شناسی
رسیدن به جهان شناسی
رسیدن به کشف قوانین جهان
رسیدن به احساسات خوب
رسیدن به اتفاقات خوب
رسیدن به تمام خوبی ها 👌
از همه مهمتر رسیدن به شکر گذار بودن و سپاس گذار بودن از خداوند👌 🙏
خداوندا سپاس گذارم برای وجود قوانینی که ما می توانیم باور کنیم وخواسته هایمان را خلق کنیم
استاد با تمام وجودم برای خلق کردن این مسیر لاغری برای تمام انسان های که خواستار ساختن باورهای درست هستن
برای لذت بردن از دنیای مادی وبعد از آن که به ابدیت پیوستن از بهشت برین بر خوردار باشن 🙏❤🌹
خدایا شکرت ۰🥰🙏🏻🙏🏻🙏🏻
به نام خداوند شفا دهنده جسم وروحم 🙏🏻
سلام به استاد و دوستان شگفت انگیزم ❤🌹
گام ۷ فرمول چاقی
برای تبدیل فرمول چاقی به لاغری باید این کارها را انجام بدم
برای رهایی از توجه کردن به چاقی باید
این تغییرات سبب ایجاد تصویر ذهنی متفاوتی درمن میشود و تصویر ذهنی جدید سعی می کنه تجسم من رو منطبق تصویر ذهنی جدید که تناسب اندام دلخواهم هست برسونه
تمرین آموزش دادن عملی در راستای لاغری من
کارهای که نباید انجام بدم
کارهای که باید انجام بدم
بزرگ ترین مانع لاغری نفرت از چاقی خود و وضعیت فعلی خودمان اس
بزرگترین مانع لاغری در من احساس ناتوان بودنم در لاغری بود ولی حالا همین شناسایی این فرمول چاقی در من باعث شد که در من افکار درست از توانای خودم بدست بیارم که من هم لاغر شدنی هستم
عادت صحبت کردن در باره چاقی د رمن به چه صورت بود ؟
خوب وقتی کمی شکم در من ایجاد شد اون زمان چون خودم مسئول چاقی نمیدونستم شروع می کردم تا به دیگران ثابت کنم من مقصر نیستم این سزارین منو این شکل کرده
دلیل اصلا صحبت کردن درباره وضعیت فعلیمان چه از نظر مالی چه از نظر جسمی و…….به خاطر نداشتن عزت نفس ماس چون از وضعیتمان ناراحت هستیم وباورمان شده ما که مقصر نیستیم میایم به دیگران بفهمانیم به صورت غیر مستقیم که ما خوبیم وما کار نادرستی نکردیم ولی دنیا باما خوب تا نکرده واحساس قربانی شدن داریم و بارها دربین دوستانم از چربی شکمم صحبت می کردم ولی از وقتی در این سایت هستم حرفی از چاقیم نمی زنم مگر در تمرینات سایت دست به قلم می شوم وبرای لاغری از خاطرات چاقی می نویسم برای یافتن مسیر راحت و بهتر برای لاغر شدنم است
تعهد من درباره صحبت نکردن درباره چاقی
من،زهره عزیز در همین لحظه مقدس به خودم وخدای درونم قول می دهم درباره چاقی ام با احدی صحبت نکنم
درباره احساس نفرت از وضعیت فعلی ام
من هم همیشه از وضعیت چاقی ام در احساس بدی بودم و چاقی در من طبیعی شده بود ودیگر کاری برای لاغری نمی کردم و لاغر شدن رو از خودم دور می دیدم ولی دیگر به شرایط فعلی ام تنفری ندارم بلکه فرصتی هست تا توانایی بالقوه ام رو بالفعل برسونم تا اعتماد بنفسم رو پیدا کنم تا ایمانم قوی شده ودر تمام ابعاد زندگیم به کار بگیرم
دیگر مثل گذشته احساس بدی در باره چاقی ندارم وبا خودم در صلح هستم و ایمان دارم بدنم خودش را شفا خواهد داد
با سپاس از استاد عزیزم 🙏🏻❤🌹
به امید خداوند شفا دهنده 🥰🙏
به نام خدای هستی بخش
توجه کردن در زندگی ما آدم ها خیلی مهمه. دیدیم که چقدر مهمه که در جنبه های مختلف زندگی تمرکز و توجه داشته باشیم از مهم ترین چیزاها تا پیش پاافتاده ترین موضوعات مثلا در روابط عاطفی هرچه بیشتر به طرف مقابلمون توجه کنیم نتیجه ی بهتری کسب میکنیم هر چه رابطه با فرزندمون توجه کنیم بیشتر نتیجه میگیریم حالا این توجه میتونه منفی باشه یا مثبت وقتی داریم آشپزی میکنیم و با توجه و تمرکز غذا رو درست می کنیم مطمئنا غذای بهتری درست میشه اگه در خونه مون گل و گیاه داشته باشیم وقتی به اون توجه میکنیم و از اون مراقبت میکنیم هر روز زیباتر میشن در مدرسه رفتن همیشه معلم ها به توجه کردن برای درک بیشتر مطالب تاکید میکردن پس توجه خیلی مهمه و اساس زندگی ماست . ما وقتی چاق شدنمون براساس فرمول های ذهن مون به وجود اومد با توجه کردن لحظه به لحظه به اون باعث تقویت و قوی شدن چاقی شدیم جلو آینه رفتیم به چاقی مون توجه کردیم ،موقع نشستن و بلند شدن به چاقی توجه کردیم، قبل از غذا خوردن به چاقی توجه کردیم ، موقع غذاخوردن به چاقی توجه کردیم، بعد از غذا خوردن به چاقی فک کردیم ، موقع آب خوردن به چاقی فک کردیم ، موقع خوابیدن به چاقی فک کردیم که الان میخوام بخوابم یا اینکه بعد از غذا خوابیدم حتما چاق میشم ، موقع استراحت کردن به چاقی فک کردیم چون همش با خودمون مرور کردیم که بی تحرکی باعث چاقی میشه ، موقع تفریح و گردش و مهمانی و سفر به چاقی فک کردیم چون اعتقاد داشتیم که در زمان تفریح و مسافرت بیشتر حد معمولی میخوریم . یعنی تقریبا تمام لحظات روزمون رو با توجه به چاقی میگذرونیم بعد چطور توقع داریم که با این همه توجه ی که به چاقی داریم پرورش پیدا نکنه و بزرگ و بزرگ تر نشه ؟ حالا که متوجه شدیم چاقی کل زندگی ما رو گرفته باید برای لاغری دست به کار بشیم و یه سری کارو باید انجام بدیم درواقع کارهایی رو که قبلا کردیم رو انجام ندیدم به طور خودبخودی اون کارهایی که لازمه انجام بشه انجام میشه .دیگه درمورد چاقی مون با دیگران حرف نزنیم مثل اینکه خیلی بهش علاقه داریم و کل گفت و گوی روزمره مون رو تشکیل میده دومین کاری که باید انجام بدیم اینکه که چاقی خودمون رو بپذیریم خودمون رو اونجوری که هستیم دوست داشته باشیم توی یکی از نوشته های سایت استاد خیلی این موضوع رو قشنگ توضیح دادن که خیلی به دلم نشست وقتی ما وزنی که داریم رو نمیپذیریم درواقع بین خودمون و وزن مون فاصله ایجاد میکنیم و چون ذهن ما این از هم گسستگی رو دوس نداره و درواقع ما یک انسان واحد هستیم سعی میکنه این خلاء و فاصله بین ما و وزنمون رو پر کنه تا ما یکی بشیم ولی ما متاسفانه هربار که خودمون رو وزن میکنیم از وزن جدید فاصله میگیریم و دوباره ذهن ما سعی در پر کردن این خلاء وزن ما رو بیشتر میکنه و ما دوباره بادیدن وزن جدید همون رویه رو پیش میگیریم و این اضافه وزن هی ادامه پیدا میکنه و تنها کاری که برای قطع این چرخه معیوب میتونیم انجام بدیم پذیرفتن وزن الان مون هستش و با تنفر و ناراحتی اونو از خودمون جدا ندونیم . درمورد لاغری هم هروقت تونستیم مثل چاقی کل روز رو بهش توجه کنیم موقع خوردن و خوابیدن استراحت کردن و …… لاغری هم مثل چاقی خیلی راحت برامون اتفاق میوفته . به قول استاد ما باید لاغری رو زندگی کنیم یعنی در تمام لحظات زندگی بتونیم به لاغری توجه کنیم و کلا لاغری همه زندگی ما باشه همونطوری که چاقی کل زندگی ما شده بود و همه تصمیمات و افکارو جسم مارو تسخیر کرده بود باید اینقدر در این مسیر ادامه داد تا لاغری کل زندگی مارو تسخیر کنه .
به نام خداوند حکیمم
سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان همگام
حل تمرینات گام هفتم
۰لیستی از مواردی که چاقی به شما ضربه زده را بنویسید .
چاقی در طی سالهایی که با من همراه بوده است من را متحمل ضررهای زیادی کرده است که این ضررهادامنه ی گسترده ای داشته اند و علاوه بر زندگی شخصی خودم زندگی اطرافیانم را هم تا حدودی تحت تاثیر قرار داده است .
مثلا :
چاقی باعث بروز بیماریهای جسمی و روح و روانی در من شد
باعث شد اعتماد به نفس نداشته باشم و در بسیاری از جمعها حاضر نشوم و خیلی ها را از خودم برنجانم
باعث شد بخاطر خجالت از چاقی سرکار نروم
باعث شد حق انتخاب نداشته باشم و به اجبار بخورم و بپوشم و زندگی کنم .
• به صورت انشایی شرح دهید به چه صورت عادت به صحبت کردن درباره چاق داشته اید.
من همیشه برای توجیه چاق بودن خودم شروع میکردم به صحبت درباره دلایل توجیحی چاقی ام و گلایه از شانس و سرنوشت و خداوند بزرگ داشتم .و زور میزدم که به بقیه ثابت کنم این چاقی دست من نیست تا آنها به من به دیده فرد چاق نگاه نکنند .
چون اکثر جامعه دید خوبی به افراد چاق ندارند و آنها را افرادی خنگ و احمق میدانند که با رفتارهای اشتباه و پرخوری و تن پروری خودشان را چاق کرده اند .
و من همیشه تلاشم برای این بود که خودم را از صف چاقها جدا کنم تا نگرش دیگران نسبت به من منفی نباشد .
• متن تعهد خود را بنویسید که از این لحظه به بعد به هیچ وجه درباره چاقی صحبت نکنید.
من حیرت انگیز امروز تعهد میدهم که دیگر در هیچ جا و هیچ لحظه ای چه با خودم چه دیگران درباره چاقی صحبت نکنم .
من جسم زیبایم را به عنوان نعمتی بزرگ از سوی پروردگار بزرگوارم پذیرفته ام و عاشقانه تلاش میکنم تا به یاری خداوند حمایت کننده ام این جسمم را مجددا به سلامت و طبیعتش باز گردانم .
درباره احساس نفرت از شرایط فعلی خود بنویسید.
قبل از ورودم به سایت بسیار از خودم متنفر بودم
در جمعها حاضر نمیشدم و اگر هم به اجبار و اصرار میرفتم گوشه گیر بودم .
عکس نمیگرفتم .
لباس نمیخریدم .
مدام خودم را سرزنش و تحقیر میکردم .
گاهی خودم را مسخره میکردم که عرضه لاغر شدن ندارم .
وقتی پرخوری میکردم از انجام این کار حالم خیلی خیلی بد بود و نفرتم از خودم بیشتر میشد.
• جهت برقراری رابطه دوستانه با خود و پذیرش وضعیت فعلی تان متن تعهدنامه بنویسید.
من حیرت انگیز تعهد میدهم که خودم را در همین شرایط بسیار دوست داشته باشم و جسم عزیزم را با تمام ویژگیهای منحصر به فردی که خداوند در این هدیه زیبایش برای فقط شخص من قرار داده است میپذیرم و از خاص بودن خودم و نگاه خاصی که خداوند بزرگم به من داشته است در هر لحظه لذت میبرم و دیگر رفتارهای اشتباه گذشته ام را تکرار نمیکنم .
• لیستی از اقداماتی که نشان از برقراری رابطه دوستانه و صلح آمیز با خودتان است بنویسید.
من خودم را بغل میکنم و میبوسم
در آیینه به خودم لبخند میزنم و چشمکی جانانه نثار خودم میکنم و میگویم مصی جون تو بهترین خودت هستی دوستت دارم .آفرین دختر که اینقدر خوب زندگی میکنی .
با گفتن جملات زیبا و انگیزشی به خودم حالم را عالی تر میکنم .
• گزارش عملکرد خود را طی چند روز در بخش نظرات این جلسه ثبت کنید.
مدتی است هر هفته برای عملکرد عالی ام در زندگی به خودم هدیه میدهم و برای خودم کادو میخرم و واقعا حال میدهد این کار .
آهنگهای انگیزشی گوش میدهم و روحم را نوازش میکنم
با خواندن نماز و قرآن و دعا و انجام ورزش روزانه غذای روحم را در بهترین حالت ممکن تامین میکنم .
با بودن در سایت تناسب فکری هر روز ذهنم را با آموزشها و افکار صحیح تغذیه میکنم .
و من با این هماهنگی عالی بین روح و ذهن و جسمم زندگی بی نظیری را تجربه میکنم .الهی شکرت
به نظر شما لاغری چه مزیت هایی دارد.لاغری قطعا مزایای بی نظیری برای من دارد .مثلا:
خدا دوستی
جهان دوستی
خود دوستی
دیگر دوستی
افزایش اعتماد به نفس
افزایش عزت نفس
محدود نبودن
حق انتخاب داشتن
آرامش داشتن
و غیره
که البته از بدو ورودم به سایت تناسب فکری با وجود چاقی موجود من به بسیاری از این مزایا دست یافته ام و از لحاظ احساسی تغییرات بی نظیری را تجربه کرده ام .
پروردگارا از تو سپاسگزارم که من را نعمت دادی
استاد ممنونم برای زحمات بی دریغ شما
الهی به امید تو
به نام خداوند صبورم
سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان همگام
گام هفتم
خیلی فایل عالی بود واقعا لذت بردم الهی شکرت برای این آگاهی
ما در تمام مدتی که چاق بودیم و مدام از طرق مختلف در حال تلاش برای لاغر شدن بودیم از این آگاهی مهم خبر نداشتیم و از این راز آگاه نبودیم که چرا هر چقدر تلاش ما برای لاغری بیشتر میشود ؛
اما ما هر روز یک گام از لاغری دورتر شده و به چاقی بیشتر نزدیکتر میشویم.
در وویس دوست خوبمان مژگان خانم به وضوح روشن بود که ایشان و خانواده شان چقدر تلاش کرده اند برای لاغر شدن اما نتیجه آنها فقط چاقی بوده .
در این فایل ارزشمند ما دلیل نتیجه نگرفتن از روشهای لاغری گذشته را به خوبی متوجه میشویم.
دلایل نتیجه نگرفتن از روشهای رژیمی و …لاغری در گذشته
اولین اشتباه ما در آن روشها این بود که کلا از مسیر اشتباه در حال حرکت به سمت لاغری بودیم و قصد داشتیم با تحت فشار قرار دادن جسممان به آرزوی دیرینه لاغری برسیم .
دومین اشتباه ما این بود که جسممان را نپذیرفته بودیم و تمام این چاقی را گردن این جسم بینوا می انداختیم .
در حالی که جسم ما فقط یک تجربه گر است و در حال اجرای فرامین مغزی ماست .
و خودش اختیاری در خوردن و تحرک و بقیه ماجراهای رفتاری چاق کننده ما نداشته و ندارد و نخواهد داشت .
این جسم بینوا ذات و طبیعتش بر تناسب و لاغری بوده و ما با رفتارهای اشتباه به مرور او را چاق کرده ایم .
تازه به جای اینکه جسم از ما شاکی و طلبکار باشد ما از او طلبکاریم ؟؟!!!!!
تصور کنیم جسم ما فرزند ماست .
اگر هر لحظه به جای ابراز عشق و علاقه به فرزندمان ،به گونه ای با او رفتار کنیم که بیانگر نفرت ما از او باشد ،
مثلا:”به او توهین کنیم ،تحقیرش کنیم ،از خوردن محرومش کنیم ،مثل اسب از او کار بکشیم و مجبورش کنیم ورزشهای سنگین انجام دهد ،و کلا هر بلایی که سر بدنمان بخاطر چاقی آورده ایم سر فرزنمان بیاوریم “چه اتفاقی می افتد ؟؟؟!!!او چه واکنشی به ما نشان خواهد داد؟؟!!!
تازه این جسم صبور ما هر کاری که با او کرده ایم را در کمال متانت و صبر از سر گذرانده بدون اینکه در مقابل ما جبهه بگیرد یا بخواهد پاسخ رفتارهای زشت ما را بدهد .
و البته چه صبری خدا دارد .که در تمام این مدت شاهد و ناظر بلاهایی که ما سر این جسم آورده ایم ،بوده است و دیده که چطور پاسخ هدیه گرانبها و ارزشمندی (جسم)که به ما داده است را با ناسپاسی داده ایم .
خدای خوبم من را ببخش که قدر دان این هدیه گرانبهای تو نبودم .الهی آمین
همانطور که در آموزشهای قبلی آموختیم انسان دارای سه بعد است .
روح و ذهن و جسم
وقتی ما جسممان را نمیپذیریم و مدام از خودمان فرار میکنیم چطور میتوانیم انتظار داشته باشیم که روح و ذهن ما با ما هماهنگ شوند و ما نتیجه جسمی بگیریم .
و لاغر شویم .
لاغر شدن ما مستلزم این است که تمام ابعاد وجودی ما به هماهنگی با یکدیگر برسند .
و تا این هماهنگی اتفاق نیفتد لاغری وثروت و موفقیت در زندگی و ……بوجود نخواهد آمد.
ما باید دست از خود سرزنشی و تحقیر برداریم.
باید جسم عزیزمان را هر طور که هست با هر شرایطی دوست داشته باشیم و بپذیریم .
و به خودمان قول بدهیم شرایط را اصلاح کنیم .
نباید بین خودمان و جسممان فاصله بیندازیم .
اگر اکنون چاق هستیم بدلیل رفتارهای ذهنی اشتباه خودمان است .تک تک لقمه های اشتباه را خودمان با فرامین مغزی و فرمولهای ذهنیمان برداشته ایم .
غذاها هیچ رقابتی، هیچ تلاشی برای خورده شدن، توسط ما از خودشان نشان نداده اند .هر چه هستیم نتیجه رفتارهای اشتباه خودمان است .
سومین اشتباه ما تفکرات چاقی بوده ،ما ذهنمان در طی سالها پر شده است از انواع و اقسام فرمولها و باورهای چاق کننده و تا آنها اصلاح نشوند هیچ تلاشی توجه کنید هیچ تلاشی در جهت لاغری نتیجه ماندگاری نخواهد داشت .
در روش لاغری با ذهن ما قدم به قدم این باورها را با باورهای لاغری جایگزین میکنیم. یعنی:
افکار چاق کننده را با افکار لاغر کننده
رفتار چاق کننده را با رفتار لاغر کننده
عادات چاق کننده را با عادات لاغر کننده
تمایلات چاق کننده را با تمایلات لاغر کننده
و در آخر جسم چاق ما به صورت اتوماتیک تبدیل به جسم لاغر میشود.
و اما درس امروز
در این گام ما به یکی دیگر از موانع لاغری آگاه شدیم و آن توجه کردن به چاقی بود .
در تمام مدتی که ما به چاقی توجه کنیم در اصل داریم از لاغری دور شده و به سمت چاقی بیشتر حرکت میکنیم .
چطور؟
با فکر کردن به چاقی
با انجام رفتارها و عادات چاق کننده
با فکر کردن به خوردن
با توجه به حرف و نظرات دیگران درباره جسممان
انجام ندادن کارهای مورد علاقه بخاطر چاقی
فرار از جمع ها و دیدن خودمان یا عکس گرفتن
نپوشیدن لباسهای مورد علاقه و رنگی
محدود کردن خورد و خوراک خود
انجام ورزشهای سنگین بخاطر لاغری
و کلی دلایل دیگر
در تمام موارد بالا ما خواسته یا ناخواسته در حال توجه کردن به چاقی هستیم و هر چقدر ما به چاقی بیشتر توجه کنیم این چاقی هر روز بیشتر قدرت میگیرد و او قوی و قویتر و ما ضعیف و شکننده تر میشویم.
این مطلب را با یک تصویر سازی شرح میدهیم.
فرض کنیم ما یک نفر هستیم و چاقی فرد مقابل ما .
حالا وقتی را تصور کنید که ما با چاقی وارد جنگ میشویم .
چاقی شروع میکند به رجز خوانی و نمایش قدرت خودش و ما یکی یکی رجزهای او را تایید میکنیم و از او بیشتر میترسیم
او از تمام این توجه کردنهای ما به نفع خودش استفاده میکند و قویتر میشود.و ما شکست خود را حتمی تر دیده و آنقدر ضعیف میشویم که از ترس پا به فرار گذاشته و میدان را خالی میکنیم .و شکست را میپذیریم .
حالا اگر ما بیاییم به جای جنگیدن با چاقی از طریق آموزش اصول ذهنی در اوج آرامش و صلح کاری کنیم که چاقی خودش بدون جنگ و خونریزی میدان را ترک کند بهتر است یا بجنگیم و در نهایت شکست بخوریم ؟؟!!
ما از هر روشی اقدام کنیم بجز روش ذهنی
نمیتوانیم این چاقی را شکست دهیم چون این چاقی در طی سالهای طولانی حسابی قوی شده و ریشه دوانده و حالا ما با جنگ توسط رژیمهای مختلف نمیتوانیم جلوی این همه قدرت بایستیم و در نهایت مدتی پیروز میشویم ولی دوباره چاقی لشکر کشی کرده و ما را حتی چاقتر هم میکند تا به ما حالی کند زورمان به او نمیرسد.
اما به کمک روش لاغری با ذهن ما با سیاست خودش جلو میرویم و با پنبه سرش را میبریم از همان طریقی که او قوی شده خودمان را قوی میکنیم و قدرت را به دست میگیریم و در نهایت بدون جنگ پیروز همیشگی میدان میشویم.
سوال
اگر توجه به چاقی باعث چاقی میشود پس ما چطور به لاغری توجه کنیم تا باعث لاغری شود؟
خوب توجه کردن به لاغری در عین وجود چاقی کار بسیار سختی است اما با تلاش و بودن در مسیر آموزش ذهنی به راحتی حاصل میشود .
اولین نکته این است که برای لاغر شدنمان زمان تعیین نکنیم و عجله ای برای لاغر شدن نداشته باشیم ،اجازه بدهیم همه چیز در حالت روتین خودش پیش برود .
همانطور که چاقی را زندگی کردیم و اصلا نفهمیدیم کی و چطور چاق شدیم لاغری را هم باید زندگی کنیم .
با تغییر محتویات ذهنی و اصلاح رفتارها و عاداتمان و با تکرار نکردن اشتباهاتمان به راحتی بدون اینکه متوجه روند لاغری باشیم لاغر خواهیم شد .
دومین نکته این است که درباره چاقی صحبت نکنیم نه با دیگران و نه با خودمان.
وقتی درباره چاقی گفتگو میکنیم در اصل دنبال توجیه رفتارهای اشتباهمان هستیم و تا زمانی که به توجیه اشتباهاتمان بپردازیم تلاشی برای اصلاحش نمیکنیم .
سومین مسئله این است که دست از سرزنش و خودتخریبی برداریم چه در حضور دیگران چه در تنهایی خودمان .
باید دست از جنگ برداریم تا صلح در درون ما اتفاق بیفتد .
پس تا میتوانیم باید توجه خودمان را از چاقی برداشته و بر لاغری تمرکز و توجه کنیم .
خدای صبورم از تو سپاسگزارم که فرصت دادی تا زندگی جدیدی را برای خودم خلق کنم .
خدای مهربانم یاری ام کن تا در این خلق زندگی جدیدم گمراه نشوم و از تو دور نشوم .من را به خودم واگذار مکن .
استاد ممنونم برای آگاهی امروز پاینده باشید .
الهی به امید تو
با سلام و خسته نباشید خدمت شما سروران من با آموزشهای سایت به این نتیجه رسیدم که در گذشته همیشه داشتم به چاقی توجه میکردم بخاطر همین چاقی در وجود من بیشتر میشده من بعد از تولد سومین فرزندم شاهد اضافه وزنم بودم وبه همه میگفتم دارم چاق میشم باید رژیم بگیرم ومیگرفتم یه کم وزن کم میکردم واین سلسله چندین مرتبه با انواع رژیم ها و ورزش ها تکرار شدند ومن هر سری کم کردم وبعد دوباره چاقتر از قبل تا اینکه بطور معجزه آسا یه روزبا سایت تناسب فکری آشنا شدم ومطالب هاشو خوندم تا لاغری ذهن ومن الان به اینجا رسیدم اصلا ترس از خوردن ندارم ونگرشم به غذاها کاملآ عوض شده و قابل توجه اینه که من در روز مثل قبل زیاد گرسنه نمیشم وهوس خوردن غذا هم ندارم و دیگه تمایل به خوردنم کم شده وتاثیرات نفرت از چاقی ….تا قبل از گوش دادن به این قسمت واقعا از خودم بدم میومد وجسمم رو دوست نداشتم ولی با شنیدن این فایل یه حسی به خودم پیدا کردم واقعاً درک کردم خودم جسمم رو به این وضع رسوندم وبه جسمم قول دادم که با کمک خودش دوباره برگردیم به سن بیست سالگی تا بتونم راحت لباس انتخاب کنم ورنگ دلخواهم رو بپوشم واین تعهد رو در دفتر تمرین نوشتم ودر اون لحظه به رویای زیبای تناسب اندام رسین خودم فکر کردم ودر ذهن خودم به تصویر کشیدم واحساس خیلی خوبی داشتم امیدوارم با کمک شما عزیزان بتونم به این رویای شیرین برسم با سپاس فراوان از شما استاد بزرگوار ودوستان عزیز موفق و موید باشید
سلام
من با اینکه این چند وقته میدونم که نباید درباره ی چاقی حرف بزنم چندباری این کار اشتباه رو انجام دادم و بعدش از خودم پرسیدم چرا؟ فکر میکنم به خاطر اینه که من اون زمان میخواستم نشون بدم که میدونم در چه وضعیتی هستم و نمی خواستم بقیه اونو بهم بگن و خودم اول از همه گفتمش که اون کسی که قراره منو تخریب کنه خودم باشم نه دیگران . چند روز پیش هم یه کیک گرفتم که خیلی خوشمزه بود و با اینکه بعد از نهار بود و من سیر بودم ولی تا تهشو خوردم و برای دوستام جای تعجب داشت که من چطور الان دلم کیک میخواد چون قبلش نخودپلو خورده بودم و بعدشم با همون دوستام که غذا گرفته بودن ، سیب زمینی سرخ کرده خوردم ، بعد هم اون کیک رو خوردم و مغازه ی بعدی دوباره یه کیک دقیقا مثل کیک قبلی گرفتم و دوستام فکر کردن برای بعد گرفتمش ولی همون موقع بازش کردم و خوردمش و توی مغزم به خودم میگفتم که الان دوستام فکر میکنن من یه غولم اما انگار هیچ کنترلی روی رفتارم نداشتم اصلا میل به کیک دوم نداشتم ولی خوردمش و حالم داشت به هم میخورد اما ادامه میدادم و همزمان احساس شرم هم میکردم و اون دوستام خیلی تعجب کرده بودن و من بهشون گفتم شما تا حالا اینطوری غذا خوردین؟ و اونا گفتن نه و من برای اینکه چاقی خودمو به روی خودم بیارم و یکم احساس سبکی کنم بهشون گفتم پس برای همینه که لاغرین. واقعا نیاز نبود این حرف رو بزنم و درباره ی چاقیم بحث کنم ولی این حرفو زدم تا اونا توی ذهنشون بگن آره صبا خودش میدونه که چاقه و نیاز نیست منم بهش بگم در صورتی که شاید اونا اصلا نمیخواستن درباره ی چاقیم چیزی بگن ولی من پیش دستی کردم و این کاریه که باعث تقویت فرمولای چاقی میشه .
من صبا مختاری ؛ تعهد میدم از این به بعد به هیچ عنوان درباره ی چاقی خودم با بقیه گفتگو نکنم و حتی اشاره ای به اینکه من در چه وضعیت جسمی هستم ، نداشته باشم و تمرکز و توجهم رو روی چیزی هدایت کنم که ازش لذت میبرم و اون تناسب اندام و زیباییه.
من در حال حاضر از چاقی خودم بیزارم و مدام افکار چاق کننده توی سرم مرور میشه . نفرتم از زمانی شروع شد که توی سن 8 سالگی که تازه داشتم چاق میشدم اطرافیانم شروع کردن به مسخره کردن من؛
پسر عموم بهم میگفت گمبلی و من چون احساس خوبی به خودم نداشتم اصلا از این حرفش خوشم نمیومد اون حتی شاید با عشق اینو میگفته ولی به من احساس خیلی بدی میداد و کاری میکرد که بیشتر و بیشتر از چاق بودنم احساس شرم کنم.
داییم از اینکه داشتم یه لقمه خیلی بزرگ رو توی دهنم جا میکردم فیلم گرفت و هنوزم توی گوشیش دارتش و بعضی وقتا نشونم میده و من هر وقت اون فیلم رو می دیدم از خودم بدم میومد و یادم به اوایل چاقیم میوفتاد که چقدر بقیه به تغییر کردنم واکنش نشون میدادن و من نمیخواستم چاق شم.
شوهر عمه ی مامانم از وقتی که داشتم با اشتها جوجه و پیاز و گوجه میخوردم ازم فیلم گرفته و هر وقت ببینمش تعریف میکنه که چجوری با دست داشتم لقمه میگرفتم و دلچسب میخوردم و این هم برام یادآوری میکنه که چه احساس بدی از چاق بودنم داشتم تمام اون مدت که بقیه ازش سرگرمی ساخته بودن منم همراهیشون میکردم و با هم به خود می خندیدیم ولی از درونم احساس نفرت داشتم به تمام بندهای وجودم .
بعد این نفرت بزرگ تر شد ، هر چی سنم بیشتر میشد نفرتم به چاقی هم اضافه میشد تا رسیدم به اینجا و الان هم به اندازه گذشته از چاقی نفرت دارم و نمیخوام توی بدنم باشه ، هر وقت یه نفر رو میبینم که لاغرِ ، از ته قلبم بهش حسودیم میشه و میگم چی میشد منم لاغر می موندم و هیچ وقت چاق نمیشدم و هیچ وقت این دغدغه هایی که الان دارم رو نداشتم و چقدر زندگیم بدون چاقی راحت و لذت بخش میشد و بیشتر مشکلاتی که الان دارم رفع میشد چون همشون یه جورایی ربط پیدا میکنن به چاقی . همین امروز پروفایل یکی از همکلاسی هامو باز کردم و دیدم که چقدر راحت از خودش عکس گذاشته و خیلی متناسب و زیبا بود و به این فکر کردم که این به چی فکر میکنه وقتی غذا میخوره؟ اصلا چقدر غذا خوردنش میتونه قشنگ باشه که الان تصویر اون توی جسمش خودشو نشون داده و بدنش هم مثل غذا خوردنش پر از آرامش و زیباییه !
اما من الان میدونم که حسرت خوردن و ناامیدی به چاقی من کمک میکنه و من نباید به هیچ کس حسادت کنم چون من یه انسان خیلی خیلی توانمندم و میتونم اون جسمی که میخوام و توی ذهنم عالی هست رو برای خودم خلق کنم این یکی از ویژگی های من و هر انسان دیگه ایه ، من از این به بعد به جای اینکه به خودم و جسمم و رفتارهام نفرت بورزم و چشم دیدنشون رو نداشته باشم ، میخوام با عشق خودمو بپذیرم . هیچ کس تفنگ نذاشته بود روی سرم و بگه بخور بیشتر بخور تا بترکی و دیگه نتونی نفس بکشی ، بخور که تموم شه و نخوای بزاریش تو یخچال ، بخور که نخوای بگیری دستت تا خونه پلاستیک دستت باشه ، بخور که تا ظهر گرسنه نشی چون غذا نداری و خیلی چیزای دیگه… من خودم همه ی اون تیکه ها و پرس های اضافه رو خوردم خودم با مسئولیت خودم و اینو قبول میکنم که من مسئول چاقی خودمم ، پس خودم هم مسئول لاغری خودم میشم و به راحتی تغییر میکنم.
من صبا مختاری قول میدم از این به بعد با خودم تنها به عشق گفتگو کنم و به دنبال راه هایی باشم که به جسمم ، توجه و احساس خوبی که لایقش هست رو انتقال بدم . من هر لباسی که دوست داشته باشم با هر رنگی میپوشم بدون توجه به اینکه بزرگ تر نشونم میده یا کوچکتر . من هر غذایی که دوست داشته باشم رو با لذت و به اندازه نیاز بدنم مصرف میکنم بدون توجه به اینکه دیگران چه نظری راجع به اون غذا دارن. من با لذت کار هایی رو انجام میدم که جسمم رو خوشحال میکنه چون من تعهد میدم که جسمم رو بپذیرم و بهش عشق بورزم و به حرفاش گوش کنم.
من دیروز یه لباس راه راه رنگ روشن رو پوشیدم که به نظر خانم آلوده خیلی منو چاق نشون میداد ولی من خیلی دوسش داشتم و رنگشم خیلی قشنگ بود پس پوشیدمش و از احساس توانایی اینکه میتونم هر چی خواستم رو بپوشم لذت بردم.
شلواری که باعث میشد یکم شکمم توش مشخص باشه ولی خیلی دوستش داشتم رو پوشیدم و از پوشیدنش لذت بردم.
یه نیم تنه خیلی قشنگ زیر کتم پوشیدم و با اینکه یه تیکه از شکمم معلوم بود توش ولی برام مهم نبود و با احساس خوب پوشیدمش.
توی آینه خودم رو بوسیدم و به خودم جمله های انرژی بخش گفتم و از این کارم خیلی لذت بردم و میخوام هر روز انجامش بدم.
از این به بعد قراره به این لیست اقدامات جدی و بیشتری اضافه بشه و من خوشحالم که دارم کاری رو انجام میدم که ذهنم رو آروم میکنه و جسمم رو پر از شادی.
لاغری باعث میشه من احساس شادی کنم و از اینکه انتخاب های زیادی دارم راضی باشم . وقتی لاغرم میدونم که یه بستری برام آمادست که توی اون بستر من میتونم زندگی ایده آلم رو بسازم و با خیال راحت پیش میرم و به چیزایی توجه میکنم که به من لذت میدن مثل رنگ ها ، پیک نیک کردن ، غذا درست کردن ، لباس پوشیدن ، ارتباط برقرار کردن با دیگران و خیلی اتفاقات لذت بخش دیگه. من وقتی متناسب باشم از خودم عکس های خیلی قشنگ تری میگیرم و عمیقا از خودم رضایت دارم و با آرامش زندگی میکنم . با آرامش و بدون گفتگوی ذهنی آماده میشم ، از غذا خوردن و ورزش کردنم لذت میبرم ، با لذت بیشتر با بقیه صحبت میکنم و خودم رو آدم ارزشمندی میدونم که تونسته به مهم ترین هدف زندگیش دست پیدا کنه ، اعتمادم به خودم خیلی خیلی بیشتر میشه و میتونم کارهای مهم رو به خودم بسپارم چون من یه آدم توانا هستم که متناسب شده و خیلی کار های دیگه هم میتونه انجام بده در ادامه اون ، به اندازه غذا میخورم و انرژی بدنم همیشه تامینه و احساس شادی رو توی تک تک سلولای بدنم میتونم تجربه کنم ، فکرم آزاده و میتونم به چیز های مهم دیگه توی زندگیم توجه کنم و در کل ، سطح سلامتی بدنم به مقدار خیلی زیادی ارتقا پیدا میکنه .
اگر لاغر بشم خیلی خیلی توی ارتباطاتم با دیگران پیشرفت میکنم چون الان حتی با اینکه دوستای نزدیکم به چاقی من اهمیت نمیدن اما من خودم رو لایق این نمیدونم که ازشون عشق دریافت کنم و از بس که اعتماد به نفس ضعیفی دارم میخوام از همه حتی نزدیکای صمیمی خودم فرار کنم و همه ی اینا روی روابطم با بقیه تاثیر میزاره مثلا من حتی دلم نمیخواد توی دانشگاه جلوی کسی راه برم چون احساس بدی به بدنم دارم و اینطوری نمیتونم خودمو خوب ابراز کنم ، تا حالا خیلی شده که وقتی سوالی توی کلاس پرسیده میشه من جوابش رو بدونم ولی نمیگمش چون قراره همه ی صورتا برگردن و به من نگاه کنن و من صرفا چون با وضعیت جسمیم راحت نیستم نمیخوام این اتفاق بیوفته و نمیخوام هیچ کس منو نگاه کنه در صورتی که من دوست دارم توجه بقیه رو جلب کنم و ارتباطم با بقیه خوب باشه اما با وجود چاقی این اجازه رو به خودم نمیدم و میخوام همیشه نامرئی باشم.
حالا اگه لاغر بشم تمام اینا پس گرفته میشه و من میتونم با احساس عالی خودمو به بقیه نشون بدم و اون چیزی که توی ذهنم وجود داره رو ابراز کنم و لذت ببرم و به بقیه هم عشق بیشتری میدم .
لاغر شدن تاثیر خیلی زیادی روی اعتماد به نفس من میزاره و مطمئنم وقتی من بیشتر از زندگی لذت ببرم و خودمو بپذیرم و دوست داشته باشم ، فرصتایی برام پیش میاد که اینو بیشتر بهم ثابت کنه که من لیاقت زندگی کردن رو دارم و قراره به تمام خواسته های زندگیم دست پیدا کنم .
من وقتی لاغر باشم به راحتی توی دانشگاه راه میرم و با بقیه ارتباط میگیرم چون خودمو قبول دارم و از بودن با خودم لذت میبرم و بقیه هم همین احساس رو به من پیدا میکنن . به راحتی میتونم لباس بخرم و از خودم عکس بگیرم و به اشتراک بزارم و اینطوری یعنی من حق انتخاب های بیشتری دارم و از این وضعیت لذت می برم . نقش های بیشتری بهم پیشنهاد میشه و من چون لاغرم و جسمم قوی و آماده ست میتونم به راحتی برای نقشم آماده بشم . همه ی این اتفاقات با اعتماد به نفس بیشتر داشتن برام پیش میاد و من همشون رو با آغوشم میپذیرم.
به استادم نشون میدم که چقدر راحت میتونم تغییر کنم و اونم که تغییرات و پیشرفت منو دیده بهم کار جدی تری میده و من با اشتیاق بیشتری کار میکنم چون جسمم الان مثل یه موم توی دستمه و من میتونم به هر طریقی که خواستم شکلش بدم.
همه میگن برای بازیگری سه تا ابزار مهم وجود داره ؛ بدن ، بیان و احساسات .
من روی صدا و احساساتم خیلی کار میکنم و وقتی بدنم هم دقیقا همون چیزی باشه که ایده آل منه پس من میتونم روی خودم به عنوان یه آدم حرفه ای حساب کنم و دیگران هم!
لاغر شدن باعث میشه من خودمو بیشتر دوست داشته باشم و این عشقی که به خودم پیدا میکنم باعث میشه زندگیم رو هم بیشتر دوست داشته باشم ، چون تونستم به مهم ترین هدفم برسم به این معنیه که میتونم به هدفای دیگم هم برسم توی یکی از فایل ها استاد ضرب المثل خیلی دقیقی رو گفتن اینکه : چون که صد آمد نود هم پیش ماست . این دقیقا برای لاغر شدن همه ی ما کاربرد داره چون چاقی همیشه یه غول خیلی بزرگ بوده توی زندگی من و اگه اون از بین بره من انگیزه و اشتیاقم برای زندگی بیشتر میشه ، به این خاطر که میدونم میتونم به هر چیزی که خواستم برسم .
لاغر شدن باعث میشه که من پول خیلی کمتری خرج کنم چون دیگه نیاز ندارم حتما شیرینی بخورم تا ذهنم دست برداره و هر چیزی رو به اندازه نیاز بدنم میخورم و دیرتر تموم میشن و میتونم اون هزینه رو برای چیزهای مهم تری توی زندگیم خرج کنم و همزمان به بدنم هم غذای مورد نیازش رو با عشق بدم. همچنین لاغری باعث میشه دیگران بیشتر از من خوششون بیاد و بخوان باهام باشن ، باعث میشه با خیال راحت و لذت ، برنامه استخر بچینم و یه مایو قشنگ به تنم کنم که اندامم رو به زیبایی نشون میده و با لذت شنا کنم و با دوستام وقت بگذرونم. لاغر شدن به من اعتماد به نفس عکس گرفتن میده و من به عکسایی که ازم وجود داره با عشق نگاه میکنم و به بقیه هم نشونشون میدم ، وقتی لاغر بشم دیگران مدام ازم تعریف میکنن و من عاشق اینم که بقیه ازم تعریف کنن و وقتی ازم می پرسن چطوری لاغر شدم این سایت رو بهشون معرفی میکنم و اونا هم با این آگاهی ها آشنا میشن و مثل من زندگیشون تغییر میکنه . راحت تر میتونم با جسم متناسبم راه برم و ورزش کنم و مربی ورزشم بهم افتخار میکنه ، سپهر برای متناسب شدنم بهم افتخار میکنه ، توی فیلمایی که بازی میکنم با ظاهر خیلی زیبا تر ظاهر میشم و از خودم رضایت بیشتری دارم ، هر مدل مویی که بزنم بهم میاد و جذاب میشم و در کل همه چیز بر وفق مرادم پیش میره و حالم هزاران برابر الان بهتر میشه و توی هر بخش زندگیم پیشرفت میکنم.
خیلی خوشحالم که اینجا هستم… خدایا شکرت
و ممنونم استاد
سلام به همه
چاقی وضعیتی است که من در اوایل با لذت بسیاری زیادی همراه بوده چون می توانستم هر غذا یا خوراکی خوشمزه ای بخورم اما به مرور که اضافه وزن بیشتری را تجربه کردم و نگران چاقی بیشتر بودم اون موقع توجه و تمرکز ما بر روی چاقی شد و هر چند این توجه و تمرکز همراه با نفرت و احساس بد همراه بود و من برای مقابله با چاقی رژیم و ورزش را شروع کردم و خودم را وارد رینگ بوکسی کردم که حریفم چاقیم بود که خودم اون رو با حرفها و باورهام قدرتمند کرده بودم و هر بار با تعیین زمان برای لاغری خودم را در مقابل حریفم ضعیفتر و قدرت چاقی رو بیشتر می کردم
صحبتهایی که در زمان چاقی مخصوصا اوایل چاقیم زیاد داشتم مثلا هر کسی میگفت که به خانواده مادریت رفتی سریع حرف اون رو تایید می کردم و گاهی حتی این فرصت رو به دیگران نمی دادم و خودم سریع این جمله رو می گفتم که به خانواده مادریت رفتم و حتی غذا هم نخورم چاق میشم یا هر موقع در آینه خودم رو دیدم شکم و اندامهای دیگرم رو مسخره کردم یا صحبت ها و مسخره های دیگران رو شنیدم و باعث بیشتر شدن نفرت از خودم شد، هر موقع خواهر های لاغرم رو دیدم با حسرت به اونها نگاه کردم
اما از امروز میخوام خودم رو دوست داشته باشم و به هیچ وجه درباره چاقی و نظرات دیگران در مورد چاقی خودم یا دیگران صحبت نکنم دیگه از چاقی خودم متنفر نباشم
کلمه نفرت چقدر کلمه آشنایی،من چقدر از خودم نفرت داشتم این نفرت تا حدی بود که نمیتونستم در آینه خودم رو نگاه کنم یا مانتوی کوتاه بپوشمهمیشه مانتوهای بلند انتخاب میکردم، رنگ های شاد که اصلا فکرش رو نمی کردم برا انتخاب همیشه رنگهای تیره انتخاب میکردم و استدلالم این نبود رنگ تیره سرسنگینتره، تو عروسی ها اصلا بلند میشدم چه برسه برقصم که مبادا کسی اندام رو ببینه نظر بده یا مسخره ام کنه، حتی راه رفتن با افراد متناسب برام عذاب آور بود.
اما میخوام این وضعیت رو که خودم با لذت همراه بوده تغییر بدم و به برای همین بیشتر مانتوهای کوتاه با رنگ شاد انتخاب می کنم و می پوشم حتما تو عکس های دسته جمعی خواهم بود کاری که برام لذت بخش بود جدیدا عروسی دعوت بودم برای خودم لباس رنگ شاد خریدم آرایشگاه رفتم تو تالار هم یا رقصیدن یا سرپا بودم خیلی بهم خوش گذشت.
از این به بعد هم حتما هر بار که تواینه خودم رو دیدم به خودم لبخند بزنم و بگم دوست دارم زهرا
هر روز عکس های که خاطرات خوبی باهاش دارم نگاه کنم و از امروز با خود درونم آشتی کنم و با احساس خوب هر روز به سمت لاغری ایده آل نزدیکتر بشم چون لاغری باعث درمان کمر درد و پا درد مخصوصا روزهایی که کار و فعالیت زیاد دارم، می شود همچنین از نظر روحی هم اعتماد بنفس بیشتری داشته باشم و اینکه چقدر توانایی های دیگه دارم که میتونم بهشون برسم، دیگه از درگوشی صحبت کردن های دیگران ناراحت نمیشم که نکنه در مورد من حرف میزنن، ارتباطم با همسرم و دیگر اعضای خانواده بهتر و با آرامش بیشتر میشه، چون فرد لاغر چابکی بیشتری داره می توانم با سرعت و دقت بیشتری کارهام رو انجام بدم
توجه کردن به هرچیزی ابزاریه که مارو با همان چیز همراه میکنه.
باتنفر از چاقی،با شکست در انجام روشهای لاغری متعدد،باحسرت خوردن برای لاغری،تا به حال به چاقی تمرکز داشته ایم.وهرچه خود را ناتوانتراحساس کرده ایم سرعت چاق شدنمان افزایش پیدا کرده.قرار است یاد بگیریم لاغری رو مرکز توجه قرار دهیم.
_حرف زدن در مورد چاقی ممنوع،متعهد میشم راجع به چاقی ام صحبت نکنم
_پذیرش جسمی که با عدم آگاهی ساختم و قول دادن به جسمم که دوباره می سازمش
_و حالا اگه لاغر بشم چه اتفاقی تو زندگی من میافته؟
من وقت و هزینه ی زیادی تو این راه پرداخت کردم ،انرژی روانی زیادی گذاشتم ۰حالا که لاغر شدم از این پتانسیل تو ابعاد دیگه ی زندگیم استفاده میکنم.چاقی مثل مشکلی بود که هر روز بود،همیشه بود،همیشه درگیرم میکرد اجازه تمرکز جای دیگه نمیداد.حالا رها شدم
۰گفتگوی درونی بی رحمانه ای که باخودم داشتم تغییر کرده.به خودم می بالم که بالاخره اینقدر قفلی زدم رو چاقی بالاخره راهحل رو پیدا کردم.
۰عزت نفسم رو از زیر دست وپای چاقی بیرون کشیدم وتونستم به قولم وفا کنم
۰عاشق لباسم.حالا ازاین به بعد همه لباسی تو جسم متناسب و برازنده من زیباست حتی گونی.وقتی من لاغرم به خودم و زنانگی ام بیشتر اجازه بروز میدهم ولذت میبرم.
۰سلامت بسیار مهم است.از اینکه تو مسیر سلامتی قرارگرفتم لذت میبرم.ازسبکی،چابکی که احساس میکنم
۰ازهمه مهمتر پرازقدرت روحی شدم.چون نحوه ی کار کردن ذهنم رو یاد گرفتم و غول چراغ جادو به من کمک میکنه،منظورم قدرت ذهنمه.احساس توانمندی میکنم.
بنام خالق زیبایی
سلام بر استاد محترم وتمام دوستان هم مسیرم
من سکینه متعهد میشوم از این لحظه به بعد درمورد چاقی با خودم و دیگران صحبت نکنم
و همچنین با بدنم وچاقیم دوست باشم وخودم را مسئول چاقیم بدانم وتلاشم را بکنم که آن را درست کنم
بدیهای چاقی برای من
زانودرد،نفس نفس زدن موقع راه رفتن از پله،حسرت پوشیدن لباسهای جذب وزیبا،نخوردن چربی ها و شیرینی و غذاهای ِلذیذ،اعتماد به نفس پایین وخیلی چیزای دیگه که نمیخوام بهشون توجه کنم
واما فواید دوست داشتنی لاغری
– اعتماد به نفس بالا برای حضور در همه جا
-خرید راحت و پوشیدن لباسهای مورد علاقم
سلامتیم که از همه مهمتر ه
خوردن غذاهای خوشمزه تا حدی که سیر بشم بدون ترس از چاقی
روابط عالی با خودم و حضور در جلو آینه با افتخار
رهایی از مسخره های دیگران
رفتن به باشگاه و استخر با اعتماد به نفس بالا
پیاده به بازار رفتن بدون اینکه خسته بشم و عرق کنم
جوان و شاداب شدن پیوستم
عکس گرفتن از خودم و مقایسه با عکسای قبلیم و یاد آوری قدرت ذهن
سپاسگزاری از خداوند و قدر دادن بودن لاغری بعد دوران چاقی که خیلی لذت بخشه
ممنونم استاد که ما را آگاه میکنید من قبلا خیلی با رفتارمان به چاقی توجه میکردم که نمیدونستم با اینکارام دارم خودمو از لاغری دور میکنم واز این به بعد همه توجه خودرا به لاغری میدم وازتوجه به چاقی دوری میکنم
سپاسگزار خداوندی هستم که منو با استاد روشن عزیز آشنا کرد
سلام به خدای لاغری❤️
ای عاشقان لاغری، دل راچراغانی کنید لاغری درراه است. 🌹❤️🌹
تمرین آخرِگام هفتم:مزایای لاغری.
لاغری باعث میشه سلامتیم بیشتربشه. شادابتروجوانترشوم. وراحتترخودم رابپذیرم. به سبکی راه بروم. هرلباسی روباهر رنگ وطرحی که دوست دارم بپوشم. باشادی برقصم وحسِ خوبی به خودم داشته باشم وحسِ خوب باعث میشود روحم لذت ببرد وتغذیه شود. بارلاغری آرامشم بیشترمیشود. دیگرکسی به خاطراضافه وزنم مسخره وسرزنشم نمیکند. عزت نفسم بالا میرودعاشق زندگی کردن میشوم.
داستانِ لاغری من.💃
صبح که ازخواب بیدارمیشوم، اولین چیزی که حس میکنم، سبکیِ جسمم وتناسب اندامم است. ومن بالذت ورضایت لبخندمیزنم به این شگفتیی که بایاریِ خالق مهربانم وآموزشهای استادِبینظرم درخودم خلق کردم وباشادی زیباترین بلوز وشلوارِخوش رنگم رومیپوشم وازدیدنِ تناسب اندامم درآینه قدیِ اتاقم به وجدمی آیم وباآرامش وشادی، تمرینات راانجام میدهم وازجسم زیبایی که خلق کردم مینویسم ودرصورت گرسنه بودن صبحانه ام راباآرامش راتاجایی که میل داشته باشم میخورم وبه سبکی کارهایم راانجام میدهم وبه چالاکی پله هاراپایین وبالا میروم ولذت میبرم ازلاغریم وسلامتیم وازاینکه جوانتر وشادابتر شدم.
موقع خروج ازخانه زیباترین مانتوی اندامیم را وشیکترین وخوش فرم ترین کفشم رامیپوشم وبه هرمغازه لباس فروشی که میرسم باشوق ولذت لباسها رانگاه میکنم چون مطمئنم هرلباسی راکه انتخاب کنم سایزم رادارند. بااعتماد به نفس ولذت بردن از لاغریم به استخرمیروم. دیگرمیتوانم براحتی وسبکی کوه نوردی کنم دیگردرمسیرهای سربالایی نفس نفس نمیزنم و زانوهایم به خاطر سنگینیِ وزنم در نمیگیرد به سبکی راه میروم وبالذت نفس میکشم. دیگربه خاطرچاقی مجبورنیستم کفشِ تخت و بدفرم بپوشم خوش فرم ترین وخوش رنگترین کفش هارامیپوشم. لباسهای رنگ روشن وچشم نوازباطرحهای زیبامیپوشم وکیف میکنم ازسبکیِ وزنم واندامِ باربی ام وهربار که لباس میپوشم ازخودم عکس میگیرم وبه سبکی میرقصم وشادی میکنم.
دیگربه خاطرِنگاه های تمسخرآمیزِدیگران خودمم راسرزنش وخانه نشین نمیکنم وهمش دوست دارم بروم پارک بروم مسافرت بروم تودلِ طبیعت… وکلاً پذیرش همه چی برام راحتترشده.
موقع غذاخوردن وقتی سیرم، ازگفتنِ جمله(میل ندارم) به وجدمی آیم وبه من حسِ قدرت وحقِ انتخاب میدهدوهمه مرا به خاطر تناسب اندامم تحسین میکنند.
شبهاموقع خواب رویاپردازی هایم رنگ ولعاب لاغری داردوخودم رادر زیباترین مکانها تجسم میکنم که خوشرنگترین وبرازنده ترین لباس راپوشیدم ولذت میبرم ازبودنم وازتناسب اندامم….
لاغری یعنی باعشق زندگی کردن بالذت نفس کشیدن شادبودن. آرامش داشتن زیبا بودن وزیبادیدن. بالذت نفس کشیدن. شکرگذاربودن لذت بردن ازخوردن غذا تحسین شدن طبیعی بودن. لاغری یعنی زندگی رازندگی کردن….. وای خدا روحم داره میرقصه وقلبم داره میخنده چه لذتی داره متناسب شدن.
دستِ گُلت پُربرکت استادجان بااین تمرینی که دادی.
واقعاً باتمام وجودم حس کردم که لاغری باساک و وسایلش اومده وبه چاقی میگه:داداش پاشو بزن در. این جسم همین الان بانوشتن این تمرین به نامِ من ثبتِ سندشد. 😆
وچقدرلذت بردم ازاین نگرشِ استادکه:همینطور که دست به غذا بردن شمارا چاق میکنه دست به قلم بردن شمارولاغرمیکنه ومن این کُدِهوشمندانه روتوی مغزم ثبت میکنم تاتوی مسیرم همیشه فعال باشه چون من معجزهٔ نوشتن روباتمامِ وجودم تجربه کردم.
دردورهٔ100گام، من6تادفتر100برگ و2تادفتر60برگ پُرکردم وحسابی مغزمودرگیرِ یادگیری تمرینات لاغری کردم.
نوشتن درمورد لاغری یعنی توجه به لاغری وخلق رویای لاغری. من همیشه میگم:شنیدن کی بود مانندِنوشتن.
یه نکتهٔ دیگه که استاد فرمودندتعیین نکردنِ زمان برای لاغری بود. اصلاً زمانی وجود نداره هرچی هست همین الان یعنی لحظهٔ حاله. بقیه اش اسباب بازی های دنیایه.
پس بدونِ توجه به زمان ومکان بااشتیاق وشوق فراوان ادامه میدهیم.
سلام و درود
بعد از ارسال دیدگاه ۳۰ دقیقه فرصت اصلاح دارید بعد از اون زمان امکان تغییر در دیدگاه نیست
تمرین تاثیرگذاری که استادعزیزمون بهمون نشون دادن دیدن تصویرشگفتی سازان هست که من هرروزاونارونگاه میکنم وبه ذهنم میگم ببین اینم تونست لاغربشه تو هم میتونی. این تمرین واقعاً برای توجه ذهنمون به لاغری بینظیره.
واقعاً لاغری خیلی آسونه.
پس بااشتیاق ادامه میدهیم.
سلام بر استاد عزیز و دوستان همراه
الان که طرز رفتار برادرم رو میبینم که کاملا متناسب هست چون اصلا فرمولهای ذهنیش دستکاری نشده خوردن غدا رو به هیچ عنوان عامل چاقی نمیدونه چونکه پدرم خیلی چاقه ولی وقتی اون چیزی میخوره اعم از بستنی یا…برای اون هم داخل کاسه میریزه وپیشش میزاره وعلیرغم اینکه مادرم اون رو منع میکنه که برای سلامتیش خوب نیست اما اصلا اینا رو نمیدونه ودرک نمیکنه .
یا اصلا آدمهای چاق رو قضاوت نمیکنه . من مدتی که خیلی چاق بودم برادربزرگم و خواهرم که چاق بودن مرتب بهم گوشزد میکردن که مراقب خودت باش . گامبو و…
اما یکبار تو این چندسالی حتی به شوخی اون به من چیزی نگفت انگار منو نمی دید .
ووقتی براش تعریف میکنم من باقدرت ذهن لاغر شدم میگه تو همینجور بودی لاغر .!!!! وحتی من نشنیدم فرد چاقی رو قضاوت کنه .
حالا میبینم چقدر نگرشهای من و اون فرق داشت .
من خودم زمانی که قضاوت دیگران برای من اهمیت داشت چه درمورد چاقی یا مسایل دیگه ای همش در رنج بودم وهم کلی انرژی ازم گرفته میشد که من مقصر نیستم .
اما از زمانی که گفتم من همین جوری هم ارزشمندم وهرکس همینطوری که هستم منو بخاد باهم هستیم اگه نه به سلامت .
تازه خیلی ها هم هستند از دوستان که بهم زنگ میزنن فلانی بیا بریم بیرون و فلان . اما من چون خوشم نمیاد میگم ممنونم . تمایلی ندارم .
خوب چون خودم روپذیرفتم فارغ از هرگونه دستاورد بیرونی .
چه چاقی چه لاغری . چه فقر . چه ثروت و…
اما هر روز برای بهترشدنم تلاش میکنم که احساسم خوب باشه .
قبلا از آینه به شدت فراری بودم اما الان باخودم حرف میزنم .
عکس خودمو گذاشتم بک گراتد گوشیم و یک آهنگ شاد پلی میکنم و به عکسم نگاه میکنم . الانا خیلی خودمو دوست دارم و خواب خیلی خوبی دارم .
خوب راست میگم دستاورد من چه ربطی به دیگران داره . ودستاورد اونها چه ربطی به من داره خودم رو سرزنش یا تحقیر کنم .
قبلا متناسب بودم واطرافیان که چاق بودن میشنیدم که چقدرتلاش میکنن تا متناسب شوند اما فایده ای نداشت .
بعد دوباره چاقی تجربه زندگی خودم شد وبا روش غیر ذهنی تلاش میکردم متناسب بشم نمیشد .
چون یک رزومه تو ذهنم بود که لاغرشدن کار سختیه و وقتی خودم همون شیوه اطرافیان رو انجام دادم و موفق به لاغری پایدار نشدم برام طبیعی بود که لاغرنشم .
چون هم شنیدم وهم تجربه کردم و بدتر ازهمه تو ذهنم حک شد لاغر شدن کار سختی هست .
درحالیکه هم اطرافیانم و هم من داشتیم مسیر رو اشتباه میرفتیم و مسیراشتباه همیشه نتیجه اشتباه به همراه داره .
وهمش تو ذهنم بود که هرکه طاووس خواهد جور هندوستان کشد .
و طاووس من لاغری بود و هندوستان من روشهای اشتباه برای لاغر شدن .
یا شنیدم که نابرده رنج گنج میسر نمی شود مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد .
خوب معلومه باید ذهنم رو متقاعد کنم که این باور اشتباه هست وگرنه در این روش لاغری با ذهن هم متحمل سختی های زیاد میشم ممکنه اواسط دوره جا بزنم . وخسته بشم . رها بکنم اما من دلیلم محم ترهست که راحت ذهنم متقاعد بشه
طبق آیه ۱۸۵ سوره بقره
یریدالله بکم الیسرا ولایرید بکم العسرا
که خداوند برای شما آسانی میخواهد و سختی نمی خواهد .
جورهندوستان نمیخاهد . ورزش و رژیم نمیخاهد . پیاده روی نمیخاهد . دمنوش بدمزه نمیخاد و.. چون آسانی نیست و سختی هست .
پس مسیر قبلیم اشتباه بوده چون همش سختی بوده ولی این مسیر این روشها رو نداره و روش آسانی هست پس همین رو باعشق طی میکنم و متناسب بشم .
الانا اکثر وقتها دوست دارم تنها باشم و وضعیت روحیم رو بسنجم .
برای خودم آهنگ بزارم وبرقصم . خیلی از دوربریهای منفی نگرم رو کات کردم .
تمرینات دوره رو با اشتیاق انجام میدم وحس خوبی بهم میده پس معلومه درمسیر درستم .
از مزایای متناسب شدن برای من
دوستی بیشتر باخودم چون برای بهبودم تلاش کردم.
راحت تر راه میروم . سلامتی ام بهتر میشه . حوصله ام بیشتر میشه . سایز لباسام کمتر میشه . رنگ شادتر میپوشم . جمع وجورتر میشم . سیستم تنفسم بهتر میشه . معنای سیری وگرسنگی رو متوجه میشم واز غذا خوردنم بیشتر لذت میبرم . جوانتر میشم چون روحیم بهتر میشه . دیگه محدودیت ورزشی ندارم . سیستم پریودیم ردیف ترمیشه . عکسهام زیباتر میشه . خیالم راحته لباسهای مجلسیم تا مجلس وعروسی بعدی همچنان سایزمه . بلوزهای کوتاه میتونم بپوشم .
میتونم باقدرت ذهنم مسایل پیرامونم رو مدیریت کنم .
از زندکی لذت بیشتری ببرم . ترس خوردن ومهمانی نداشته باشم . با آرامش وتومانینه غذا بخورم .سیستم گوارشیم بهتر کار میکنه . مجبور به اسنفاده از کرم های گرون قیمت برای پوستم نیستم .
لاغرشدن تصادفی نیست بلکه تجربه کردنی است .
تکامل داره مثل همه هدفها و اونهم صبرمیخاد تکرار وعمل ولذت از مسیر .
سلام استاد عزیز
درمورد چاقی که گفتید لیست بنویسم که چه ضربه ای به ما زده خیلی زیاده که من به چند تا اشاره میکنم
چاقی به 1-سلامتی 2- دیابت 3 چربی4-تیروئید گرفتم
چاقی اعتمادبه نفس را از من گرفته و همیشه نمیتوانم هرچه را دوست دارم انتخاب کنم
چاقی من را از پوشیدن و انتخاب لباسهای دلخواه دور میکنه
و انشاااله در مورد 3 گامی که گفتید حتما تمرکز میکنم 1- در مورد چاقی خود به دیگران توضیح ندهم 2- با چاقی ووضعیت بدن خودم آشتی کنم و خودم و هیکلم را سرزنش نکنم و خودم را مسئول چاقی خودم بدانم 3- در مورد متناسب شدن بیشتر فکرکنم و درمورد ان بنویسم
در مورد فواید لاغری
ابتدا به سلامتی ما کمک میکند . انواع بیماریهایی که از طریق خون است (دیابت -چربی – تیروئید ) – کمردرد – زانودرد و در حالت برخاستن و نشستن و غیره به ما کمک میکند
لاغری برای ما اعتماد به نفس بالایی به ارمغان میاورد که ما با بقیه افراد درجامعه متفاوت نیستیم و هر سایزی و رنگ لباس را که بخواهیم میتوانیم انتخاب کنیم
لاغری باعث میشود خیلی جوانتر از سنمان به نظر بیاییم من افرادی را سراغ دارم که 10سال از من بزرگتر هستند ولی جوانتر به نظر میایند
لاغری باعث میشود روحیه شادتری داشته باشیم و خوشحال باشیم و هرگز خودمان را سرزنش نکنیم
لاغری باعث میشود خلق و خوبی خوبی داشته باشیم و در جامعه و خانواده با افراد رفتار بهتری داشته باشیم
لاغری باعث میشود که درجمع از نگاه دیگران به خودمان ناراحت نشویم و فکر نکنیم که همه درمورد چاقی ما صحبت میکنند
لاغری باعث میشود در جمع آرامش فکری داشته باشیم و در هنگام عذا خوردن فکر نکنیم که همه من را نگاه میکنند که چقدر غذا خوردم و غذا خوردنم با ترس است و اصلا لذت نمیبرم
لاغر شدن باعث میشود که نظر دیگران درمورد خودم را بیاهمیت بدانم چون من با بقیه افراد هیچ تفاوتی ندارم
لاغر شدن باعث میشود درخانواده و روابط با همسرم بهتر عمل کنم
لاغر شدن باعث میشود برای انجام دادن کارهای شخصی به زحمت و نفس نفس افتادن نشوم
لاغر شدن باعث میشود در هر نوع ورزش حق انتخاب داشته باشم و با لذت ورزش کنم
لاغر شدن باعث میشود که به راحتی لباسهای جذب بپوشم و از اندامم راضی و خوشحال باشم
لاغر شدن باعث میشود که به راحتی بدوم و نفس نفس نزنم
لاغر شدن باعث میشود از خوردن غذاها لذت ببرم و ترس از چاق شدن نداشته باشم
لاغر شدن باعث میشود که اعتماد به نفس بالایی داشته باشم
لاغر شدن باعث میشود در مسابقات خودم را نفر اول تصور کنم
لاغر شدن باعث میشود درمحیط کار به چشم دیگری به من نگاه کنند
لاغر شدن درمحیط کار باعث میشود که پست بالاتری را برای خودم انتخاب کنم
لاغر شدن باعث میشود زیاد عرق نکنم که همیشه ناراحت باشم از بوی بد عرق بدنم
لاغر شدن باعث میشود به راحتی در خرید انتخابهای خودم را انجام بدم
لاغر شدن باعث میشود رنگهای تیره نپوشم و رنگهای شاد انتخاب کنم
لاغر شدن باعث میشود که برای جایی رفتن از کسی کمک نگیرم
لاغر شدن باعث میشود درمسافرتها ساک لباس کوچک با خودم ببرم
لاغر شدن باعث میشود در هنگام خرید پول بیشتری پرداخت نکنم
لاغر شدن باعث میشود برای انتخاب سایزم خجالت نکشم و با اطمینان سایزم را بگم
لاغر شدن باعث میشود ترس از وزن گیری خودم نداشته باشم
لاغر شدن باعث میشود درجمع دوستانه جای کتری را به خودم اختصاص بدهم و به قولی مهربانتر باشم
لاغر شدن باعث میشود که احساس ضعف و گرسنگی بیشتری درجمع و خانواده نداشته باشم
لاغر شدن باعث میشود که اب رسانی بیشتری را به بدنم انجام بدهم و
لاغر شدن باعث میشود که هیکل متناسب تری داشته باشم و در مقابل ایینه با شادی به خودم نگاه کنم
لاغر شدن باعث میشود فرزندانم وقت بیشتری را با من سپری کنند
لاغر شدن باعث میشود که من در جمع خانواده غذای رژیمی نخورم
لاغر شدن باعث میشود که من از خوردن شیرینی و غذاهای چرب دچار عذاب وجدان نشوم
لاغر شدن باعث میشود در خرید پارچه ، پارچه کمتر و هزینه کمتری پرداخت کنم
لاغر شدن باعث میشود برای دوخت لباسم از مدلهای متفاوت استفاده کنم و حق انتخاب داشته باشم
لاغر شدن باعث میشود که زندگی که یک انسان باید به راحتی و بدون سختی داشته باشد را تجربه کنیم و سالیان سال بدون ناراحتی جسمی و روحی زندگی کنیم
از استاد عزیز ممنون که به راحتی موضوع را برای ما افراد چاق شفاف سازی میکنند
“ به نام یکتا پروردگار عالم ” الله “ ”
درود به دوستان هم مسیر و استاد آگاهی دهنده گرامی ؛
گام هفتم : فرمول های چاقی ؛
پروردگار خوب و مهربانم ، از تو سپاس گزارم که امروز ۸ خرداد ۱۴۰۲ مرا یاری دادی تا بتوانم این گام را بر دارم ، خدایا شکرت.
با توجه به گفته های استاد در فایل تصویری ما در این گام باید سه کار مهم را انجام بدهیم که شامل :
۱) از این تاریخ به بعد درباره ی چاقی خود و به طور کلی چاقی ، با کسی صحبت نکنیم چون با این کار توجه ما از چاقی برداشته می شود .با صحبت کردن در مورد چاقی با دیگران ذهن ما به آن توجه می کند و بدون در نظر گرفتن اینکه ما خواهان آن نیستیم و آن را نمی خواهیم سعی در گسترش آن در جسم ما می کند و ما روز به روز چاق تر می شویم .
من تقریبا به مدت یک سال است که درباره چاقی با کسی صحبت نمی کنم و به چاق بودن خودم هم اشاره ای ندارم دقیقا از زمان اولین بار که در دوره ی دوازده گام شرکت کردم و با این کار توجه بسیار زیاد خود را از چاقی بر داشته ام و در جهت عکس آن بیشتر به لاغری توجه می کنم و بسیار مفید و کاربردی است.
۲) شرایط فعلی خود را بپذیریم و با چاقی خود صلح کنیم و از سرزنش کردن و تحقیر کردن خود بپرهیزیم و خود را همان گونه که هستیم دوست داشته باشیم و باور کنیم که شرایط فعلی جسم ما تنها به دست خود ما با باورها و فرمول های نادرست ذهنی خود ما به وجود آمده است و دلیل دیگری ندارد و اشتباه خود را کاملا بپذیریم که با این کار به آرامش و احساس خوب خواهیم رسید و حال درونی ما بهتر می شود.
من همیشه خود را دوست داشته ام و دارم ولی از چاقی خود ناراحت بودم و زجر می کشیدم اما با آشنا شدن با این روش و مسیر کاملا این را پذیرفته ام که مسئول صد در صد چاقیم خودم هستم و این شرایط را خودم به وجود آورده ام پس به همین دلیل هم مسئولیت صد در صد تناسب و لاغری خود را می پذیرم و در این راه تلاش و کوشش می کنم به روش لاغری با ذهن.
۳) تهیه ی لیستی از ضربه های چاقی که در زندگی به من وارد شده است و داستان تناسب و لاغری .
من چه ضربه هایی از چاقی خورده ام :
حسرت پوشیدن لباس های اندامی و زیبا .
داشتن عذاب وجدان بعد از خوردن غذاهای خوشمزه و مورد علاقه .
کم شدن اعتماد به نفس.
خرید های اجباری.
ترک ورزش های مورد علاقه.
حسرت از دیدن افراد متناسب.
در این جا می خواهم درباره ی ورزش کردن و پوشیدن لباس های شاد و قشنگ توضیح دهم . من خیلی خیلی در دوران ابتدایی به خصوص از کلاس پنجم به بعد عاشق زنگ ورزش و ورزش کردن بودم و با وجود اینکه از بعضی از دوستان چاق تر بودم اما در ورزش کردن بسیار خوب وعالی بودم و تمام توان خود را البته با لذت به کار می بردم اما با این وجود در زیاد دویدن و دو طولانی دچار مشکل می شدم و حسابی خسته می شدم اما در خیلی از ورزش ها مانند هندبال ، بسکتبال ، والیبال، طناب زدن و حتی دراز و نشست خوب کار می کردم و کلا عاشق ورزش بودم و هستم اما از دانشگاه به بعد ورزش را کنار گذاشتم و در حد پیاده روی و گاه گداری کوهنوردی ورزش خاصی انجام ندادم و البته در این سال های آخر کوهنوردی بسیار سخت بود برای من و بیشتر از دو دور پیاده روی نمی توانستم انجام بدهم و پا درد و کمر درد می گرفتم.من هیچ وقت به خاطر چاق بودنم پیش نیامده است که به عروسی یا مهمانی یا جشن خاصی نرفته باشم چون احساس زشت بودن نداشته و ندارم و چون من در تمامی عروسی ها لباس محلی خود را می پوشم به راحتی از هر نوع پارچه و رنگی که دوست داشته باشم استفاده کرده ام و می کنم و مشکلی در این مورد نداشته ام اما بیشترین مشکل من در پوشیدن لباس های اسپرت و مانتو و شلوار مورد علاقه ام بوده است.الان که فکر می کنم من قبل از آشنایی با لاغری با ذهن خیلی با خودم درگیر بودم که چرا حال و حوصله ی هیچ کاری را ندارم ، بی انگیزه ام ،تنبل و خواب آلودم ، عصبانی و ناراحت هستم و آن طور که باید از زندگی خود لذت نمی برم و بی هدف زندگی خود را سپری می کنم و اینکه چرا هر کاری می کنم لاغر و متناسب نمی شوم ؟! اما از زمانی که با این روش و سایت تناسب فکری آشنا شده ام به خوبی و به وضوح متوجه شده ام که ریشه ی تمامی این احساسات و حالات به چاقی من مربوط بوده است و اینکه باور لاغر شدن را نداشتم و اینکه چاقی بسیار بار سنگینی بر روی ذهن من داشته است، خود را بی اراده و ناتوان می دانستم اما الان به این درک رسیده ام که تنها با تغییر فرمول های ذهنی خود به خوبی و راحتی توانایی انجام هر کاری را دارم که لاغر و متناسب شدن آسان ترین آنهاست،
و چه حسی قوی تر و زیبا تر از این حس.
و اما داستان مریم متناسب خواندنی است :
من مریم دو سال است که در تناسب کامل جسمی و روحی قرار دارم که خیلی لذت بخش و زیباست چون با تناسب اندامی که دارم هر نوع لباس و پوششی را که دوست داشته باشم به راحتی و آسانی می توانم بپوشم و از اینکه این لباس ها بر جسم من حتی زیباتر به نظر می آیند بسیار خوشحالم و از اینکه به راحتی می توانم ورزش هایی مانند پیاده روی های طولانی ، کوهنوردی ، شنا ،دو چرخه سواری، اسب سواری و … را انجام دهم سرشار از شادی و خرسندی هستم.من چون باور کردم که می توانم هر کاری را به درستی انجام دهم توانستم در زمینه ی کسب و کارم پیشرفت چشم گیری داشته باشم و ماشین مورد علاقه ام را خریدم و با اندام متناسب و زیبای خود از رانندگی با ماشینم بسیار لذت می برم .چون متناسب شده ام در عروسی ها بیشتر و بهتر می توانم رقص محلی خود را انجام دهم و لذت ببرم .ارتباطم با خدا ، خودم ، همسرم و فرزندانم بسیار شاد و خوب شده است و اندام متناسب خود را بسیار دوست دارم و از آن لذت می برم .در سلامتی کامل به سر می برم و صورتی زیباتر و جوان تر دارم و به خاطر این همه نعمت بزرگ و زیبا خدا را شکر می کنم و شاکر او هستم و مطمئنم شما دوستان هم مسیر عزیز هم با راهنمایی های استاد گرامی و تکرار ، استمرار و ادامه دادن این مسیر تمامی تجربیات من را تجربه خواهید کرد تنها کافی است باور داشته باشید .
“ لاغر و متناسب شدن با لاغری با ذهن راحت ترین و آسان ترین کار دنیاست .”
“ یا حق ”
سلام و درود ▪︎ عنوان این جلسه : فرمولهای لاغری برگرفته از دوره ۱۲ گام ، گام هفت
>>>>>>>>>>>><<<<<<<<<<
فرمول های لاغری دستورالعمل هایی است که مغز به صورت فرمان عصبی صادر می کنه وباعث واکنش های رفتاری در ما می شه این واکنش ها همون عادت های خاصی است که باعث لاغر شدن ما می شن.▪︎ مثلا عادت کم خوردن ، عادت آب بیشتر نوشیدن ، عادت عمل نکردن به تعارف میزبان و استفاده از کلمات میل ندارم ، نخوردن شیرینی بعد از غذاها ، و امثالهم
چاقی وضعیتیه که خودمون با لذت ایجادش کردیم پس لاغر شدن نیز باید با لذت ایجاد بشه ▪︎ لاغر شدنی که از طریق محدودیت جسمی یا مصرف دارو ایجاد بشه به دلیل اینکه مسیر لذتبخشی نیست نمی تونه ماندگار باشه و به راحتی به وضعیت قبلی بر می گردیم ▪︎
لاغری با ذهن تنها روشی است که ماندگاره و تا زمانی که فرد بخواد می تونه از این طریق در تناسب اندام باقی بمونه▪︎
در روش لاغری با ذهن با استفاده از فرمول های چاقی مسیر متناسب شدن رو هموار می کنیم به این صورت که برنامه های ذهنی که سبب اضافه وزن شده رو شناسایی می کنیم.سپس فرمول های لاغری رو ایجاد و جایگزین فرمول های چاقی در اون برنامه می کنیم.▪︎
به همین دلیل متناسب شدن از این طریق بسیار راحته ، چون براساس مسیریه که ما برای چاق شدن طی کردیم، اما با تغییر مسیر حرکت به جای چاق تر شدن متناسب شدن را در پیش می گیریم.▪︎
توجه کردن، موضوع بسیار مهمیه که به راحتی باعث تقویت فرمول های لاغری و لاغر تر شدن ما می شه▪︎ همین توجه در جهت عکس ‘ فرمولهای چاقی رو تقویت می کرده و باعث چاقی ما بوده ▪︎
توجه کردن مثل ابزاریه که هم می شه از اون برای انجام کارای مفید استفاده کرد و هم برای انجام کارهای مضر، این ما هستیم که انتخاب می کنیم در چه موردی از اون استفاده کنیم.▪︎
اگر به چاقی توجه کنیم به راحتی می تونیم چاق تر بشیم و اگر به لاغری توجه کنیم به راحتی می تونیم لاغر بشیم ▪︎
زمانی که به لاغری و لاغرها توجه می کنیم در واقع داریم صحیح بودن فرمول های لاغری ذهن را تایید می کنیم.▪︎
از نمونه های توجه به لاغری میشه به مطالعه درباره مزیتهای متناسب شدن اشاره کرد ، میشه در هر جا به جای توجه به آدمای چاق به لاغرها و متناسبها توجه کرد و قلبا با دعای خیر و بدون حسرت ستایششون کرد و خدارو شکر کرد که ما هم به موقع مثل اونها میشیم … میشه کیلیپهای رقص متناسبها رو نگاه کرد و لذت برد ….می تونیم برای زمان متناسب شدن خودمون نقشه و طرح ذهنی ترسیم کنیم و به رشته تحریر دربیاریم …
اینجا سوالی مطرحه : چرا در چاقها توجه به لاغری به صورت حسرت لاغر شدنه ؟ در صورتی که حسرت لاغری داشتن به سادگی مانع لاغر شدنه ▪︎
چون در روند چاق شدن هیچگاه به لاغری توجه نمی کنن چون اونو از دست رفته می دونن و خودشونو دور از لاغری می دونن و از طرفی به دلیل شکستهای مکرر از روشهای متداول در خود توان لاغر شدن نمی بینن ▪︎
باز اینجا سوال دیگری مطرحه : چرا چاقتر شدن بسیار آسان و راحت به نظر می آد ودر عمل هم این اتفاق راحت میفته و به قول معروف افراد مثل آب خوردن چاق میشن ؟؟؟
چون توجه به چاقی سبب تقویت احساس بد و احساس بد سبب ایجاد احساس ضعف بیشتر نسبت به چاقی ▪︎به عبارتی افراد، خودشونو مغلوب اضافه وزن می دونن و به همین دلیل چاق تر شدن بسیار آسان می شه براشون ▪︎
حالا بر عکس این ماجرا توجه به لاغری سبب تقویت احساس خوب شده و در فرد احساس قوت و توانایی بیشتر نسبت به لاغری ایجاد می کنه .لاغر شدن هم طبیعی جلوه می کنه هم بدیهی و در نتیجه لاغر شدن به آسانی اتفاق میفته ▪︎
توجه به لاغری و لاغرها سبب اتخاذ تصمیماتی در زندگی می شه که در نهایت باعث پررنگ تر شدن تصویری لاغر تر از خودمان در ذهن میشه و از اونجایی که ذهن ما تصویریه تمام سعی خودشو میکنه تا جسم را مشابه تصویری که از خود در ذهن ایجاد کردیم برسونه.و این کارو از طریق تقویت فرمول های لاغری و ایجاد فرمول های جدید انجام می ده ▪︎
دلیل اینکه بسیاری از افرادی که اضافه وزن دارن معتقدن که روند چاق تر شدن آنها سریع تر شده ، توجه کردن به اضافه وزنه و اگر بخوایم لاغر بشیم باید توجه به جسم چاق فعلی رو کنار بذاریم و به خود اجازه بدیم که در عالم خیال و رویا خودمونو در سایز دلخواه و لباس دلخواه تصور کنیم تا روند لاغر شدن رو تسریع کنیم ▪︎
هرچه بیشتر به لاغری توجه کنیم علاوه بر اینکه صحیح بودن فرمول های لاغری ذهن رو تایید می کنیم بلکه باعث تقویت روحیه و تشدید احساس قوت و توانایی در برابر چاق تر شدن می کنیم ▪︎
برای رهایی از توجه کردن به چاقی باید به مرور تصمیماتی که به واسطه اضافه وزن گرفته ایم رو تغییر بدیم و به گونه ای رفتار کنیم که گویی در تناسب اندام رویایی خود قرار داریم.▪︎
مثلا چون چاق بودیم استخر نرفتیم لباس شاد و رنگی با سایز مناسب نخریدیم و نپوشیدیم ، از دویدن و توپ بازی دوری کردیم ، به مهمانی ها و جشنها نرفتیم یا اگر رفتیم غمگین و کم حرف یه گوشه نشستیم و شادی نکردیم ، توی جمع عکس سلفی نگرفتیم و از جلوی دوربین فرار کردیم .جلوی آینه نرفتیم و به چشم محبت به خود نگاه نکردیم … دیگه هر کس خودش می دونه که خودشو بخاطر چاقیش از چه چیزهایی محروم کرده و روحش رو پژمرده کرده ….
تغییراتی که ازش نام بردیم ابتدادر سطح فکر آغاز می شه و به مرور در تصمیمات روزمره نمایان می شه و باعث تغییر شخصیت ما از یک فرد چاق به فر متناسب می شه ▪︎
این تغییرات باعث ایجاد تصویرهای ذهنی متفاوتی در ما می شه و از اونجایی که ذهن ما تصویری است اینبار سعی می کنه تا جسم ما رو منطبق با تصاویر ذهنی جدید که تصاویری متناسب تر از قبل هستند برسونه▪︎
پس تا اینجا یاد گرفتیم توجه به چاقی عامل بسیار منفی و مضر و سد کننده تغییر وضعیت ما از چاقی به تناسب اندام هست ▪︎ یکی از مواردی که خیلی در افزایش توجه ما به چاقی موثر بوده ، زمان تعیین کردن برای لاغری است ▪︎
وقتی برای لاغر شدن زمان تعیین می کنیم دو اثر بسیار بد و مخرب ایجاد می کنه
یک _ هر چه به زمان تعیین شده نزدیک میشیم دچار ترس و استرس بیشتری میشیم که نکنه لاغر نشم
دو _ وقتی به زمان خاص مرسیم ولی یا لاغر نمیشیم یا اونطور که می خوایم نشیم هر روز که از زمان تعیین شده سپری میشه به دلیل اینکه هر روز با اضافه وزنمون زندگی می کنیم امیدمون برای متناسب شدن کمرنگ تر می شه و در مقابل توجه ما به اضافه وزنی که داریم بیشتر می شه ▪︎
شاید مهم ترین دلیلی که منجر به شکست افراد چاق در روش هایی که برای لاغری در پیش می گرفتن می شده تعیین زمان برای لاغریه ▪︎
اما در دوره لاغری با قدرت ذهن به طور مفصل به این موضوع و چگونگی برطرف کردن استرس ناشی از تعیین زمان برای لاغری پرداخته میشه ▪︎
سلام استاد عطار عزيز
من هم همين عادت رو دارم كه بخش زيادي از فكر من رو غذا پر كرده
و در اين مدت كه دارم آموزش تناسب اندام ميبينم به خودم ميگم آخه اين چه كاريه كه من همش دارم به اين فكر ميكنم صب چي بخورم شام چي بخوريم
و دارم به اين باور ميرسم كه اين روش ، روشي نيست كه من رو به منزل متناسب بودن برسونه
اينكه در اين فايل دارم اين اطلاعات رو ميگيريم اصلا تصادفي نيست و اين، در زنجيره درخواست من بوده از خداوند
البته استاد اينم بگم من قبلانا خيلي شديد تر به اين صورت بودم كه دائم فكر ميكردم وعده بعدي چي بخوريم يا دسر چي درست كنم
ولي الانا خيلي بهتر شدم
اگر بخوام با نمره بگم
قبلا اگر 100 بودم الان 30 هستم
ولي بازم ميخوام كمش كنم چون معتقدم من اين انرژي رو براي چيزهايي مهم تري ميخوام
مثل پوشيدن لباس هاي متنوع و متناسب
موضوع توجه
من خيلي زياد توجه ميكنم به افراد متناسب
به لباس هايي كه ميپوشن
اما
هر وقت اونها رو ديدم با يك حسرتي گفتم خوش به حالشون كه لاغر هستن خوش به حالشون كه اين لباسارو راحت ميپوشن
و الان فهميدم اين توجه من در جهت مضر بوده
اين تمرين كه شما ياد داديد كه هر بار يك فرد متناسب رو ميبينم بگم خدايا شكرت من طعم اين تناسب اندارم رو دوست دارم
خيلي اين تمرين تفاوت ايجاد ميكنه در ذهن من با اون وقتي كه افراد متناسب رو ميديدم و با حسرت ميگفتم خوش به حالشون و به اين ترتيب هي به ذهنم ميگفتم من كه لياقت ندارم اينطوري متناسب باشم اينا كه لاغرن خوش به حالشونه
و اين توجه من سالها من رو در چاقي نگه داشته
خوشحالم كه با اين آگاهي ها دارم ياد ميگيرم چطور توجهم رو در هر زمينه اي هدايت كنم
شما از خودتون و بازي طناب كشي مثال زديد
من در زندگي خودم سرچ كردم و متوجه شدم من چون خودم چاق بودم و نميتونستم لباس هايي كه ميخوام رو بپوشم
بيشتر رفتم به سمت اينكه آشپزي عالي داشته باشم و اين حركت به سمت آشپزي نا خود آگاه بوده
اصلا به اين فكر نميكردم كه بزار بقيه هم بخورن چاق بشن
از اينرو آشپزي ميكردم كه ، فكر ميكردم تنها جايي كه ميتونم مانور بدم آشپزي هست
و توي ذهنم ميگفتم كه من كه لاغر نيستم بتونم با تيپم مانور بدم پس بزار آشپزي كنم تا اينطوري توانايي هام رو نشون بدم
واسه همينم الان كه دارم مرور ميكنم ميبينم هميشه كلي آشپزي ميكردم وقتي مهمان مي آمد
اين در حالي هست كه دوست متناسب من ميگه بريم بيرون غذا بخوريم چرا اون اينطوري ميگه ؟
چون اون بسيار لاغر و متناسب هست و اگر روزي 10 بار بره بيرون ، 10 دست لباس و كفش متفاوت ميپوشه
و بيرون غذا خوردن براي اون دوست من به اين مفهومه كه تيپ هايي كه دوست داره رو بزنه و از تيپش لذت ببره
چاقي يك شرايطي هست كه با من قاتي شده
چاقي يك زوري داره
هر چقدر كه من از وجود چاقي در خودم احساس ضعف بيشتري كنم به اون فرصت بيشتري ميدم كه تا اون بيشتر خود نمايي كنه
حالا فهميدم كه با بدن خودت دوست باش يعني چي !
فهميدم كه با همين بدن هر لباسي دوست داري رو بپوش يعني چي !
اينكه هر روز پاشم برقصو و شاد باشم چه تاثيري خواهد گذاشت بر چاقي من و اندام متناسب من
استاد اضافه وزن بيشترين تاثيري كه در من گذاشته در روحيه من هست
چون من هم مثل هر خانم ديگه دوست دارم لباس هاي متنوع بپوشم
پيراهن
دامن تاپ
بپوشم
و خوب با اضافه وزنم نتونستم اين كا رها رو بكنم
هميشه لباسي پوشيدم كه كل بدنم رو بپوشونه تا چاقيم با يك لباسي پوشيده بشه
و در هر زماني كه خانمي رو ديدم كه با پيراهن يا دامن يا شلوارك اومده بيرون من حسرت خوردم كه اونا تونستن و من نتونستم
با اينكه من در ايران زندگي نميكنم و اينجا خانما با هر وزني هر لباسي كه بخوان ميپوشن
من هنوز جرات نكردم دامن بپوشم يا پيراهن بپوشم
هميشه توي ذهنم هست كه خانمي كه نهايتا 50 كيلو هست بايد دامن يا شلوارك يا پيراهن بپوشه
و باز ميگم اين در حاليه كه من ميبينم خانمي رو كه 90 كيلو هست و شلوارك هم ميپوشه
اما من چون اين آموزش هاي الان رو نديده بودم ، هي داشتم به چاقي غذا ميدادم با اين طرز فكرم
و حتي تصوير چاقي در ذهن من هي بزرگتر ميشد با ديدن افرادي كه متناسب هستن و لباس هايي رو پوشيدن كه من دوست داشتم بپوشم
چون اينجا همه آزادن هر چي ميخوان بپوشن اما من هميشه با حسرت به افراد متناسب نگاه كردم به جاي اينكه با احساس خوب وقتي ميبينمشون تحسينشون كنم و بگم ماشاله چقدر خوش هيكله چقدر لباساش خوشگه
قبلا هم ميگفتم چقدر خوش هيكله ولي اين كلام من در انبوهي از احساس حسرت پوشيده شده بود
چطور به لاغري توجه كنم
من از اين به بعد بيشتر به لاغر ي توجه ميكنم در تمرين بخش هشتم نوشتم كه كانال هاي آشپزي رو ديگه دنبال نميكنم
در اين تمرين ميگم كه كانال هايي كه استايليست ها رو نشون ميده رو فالو ميكنم اونايي كه لاغر هستن و لباس هايي ميپوشن كه من دوست دارم
استاد آموزش ديدن چقدر راه رسيدن به هدف رو براي من داره كوتاه ميكنه
من دوست داشتم لاغر بشم و كلي كانال دستور آشپزي رو دنبال ميكرد
به جاي اينكه
نبايد اونها رو فالو ميكردم و به جاش
بايد كانال هاي افرادي كه لاغر هستن و لباس هاي مورد علاقه من رو ميپوشن رو بايد دنبال كنم
همين يك تمرين كه به ظاهر ساده مياد ، چه تفاوت هايي ايجاد خواهد كرد
من در اين مسير تناسب اندام خيلي زياد رجوع ميكنم به دوست متناسبم
الان كه اين فايل و فايل قسمت بعدي رو ديدم كاملا دريافتم كه اين دوستم هيچ كانال آشپزي رو دنبال نميكنه در عوض هر چي استايليست هست رو فالو كرده
همش توي وب سايت ها دنبال ديدن لباس و كفش هست
و من قبلانا برام عجيب بود كه چرا اينهمه وقت ميزاره و توي سايت ها دنبال لباس و كفش ميگرده
ميگم هميشه
يعني هر زمان كه وقت بيكاريش هست حالا اين زمان ميخواد يه ربع در طول روز باشه يا ميخواد يك آخر هفته باشه و كلا بيكار باشه
من قبول دارم كه متناسب بودن يك هنر هست و من بايد يادش بگيرم
و مثل هنر آشپزي كه كل وقتم رو گذاشتم و يادش گرفتم الان ديگه بايد اون آموزش رو بزارم كنار و هنر لاغري رو آموزش ببينم
گام اول :
من نياز دارم كارهايي كه دارم انجام ميدم رو متوقف كنم
ديگه آشپزي هاي جديد رو فالو نكنم
اينطوري وقتم خالي ميشه
حالا اين وقتي كه خالي شده رو بزارم براي ديدن استايليست ها فقط با اين هدف كه ذهن من ببينه ، چي رو دوست دارم
طبق قانون من به هر چي بيشتر توجه كنم، جهان هستي من رو در اون مسير قرار ميده
گام دوم:
سرزنش كردن خودم ممنوع
استاد ، من استاد سرزنش كردن خودم هستم
وقتي ذهنم و روحم رو از هم جدا كردم
از جسمم عكس نميگيرم
لباس رنگ شاد نميپوشم كه كسي جسم من رو نبينه
وقتي دارم از جسم فاصله ميگيرم نبايد انتظار داشته باشم ذهنم هم دوسش داشته باشه
اين اطلاعات و آگاهي ها ميليارد ارزش داره
براي من كه خيلي خودمو سرزنش ميكنم اين تمرين مثل مرگ ميمونه
ولي انجامش ميدم
استاد من براي اينكه اين فاصله رو بردارم الان به ذهنم رسيد برم براي خودم لباس هايي كه دوست دارم رو بخرم و بپوشم
احتمالا نميتونم هنوز دامن و پيراهن بپوشم
ولي چون منتظر بودم لاغر بشم و كلي لباس بخرم ، خوب زياد هم لباس نميخريم
ميخريدما، ولي نه اونطوري كه دوست متناسبم خريد ميكنه
نميدونم چقدر اين تمريني كه به ذهنم رسيد درسته
اما سعي ميكنم روي اين تمرين زياد وقت بزارم
گام سوم:
بنويسم درباره لاغر شدن
دست به قلم بشم درباره لاغري
مزيت هاي لاغري
همونقدر كه دست به غذا بودن من رو چاق ميكنه ، دست به قلم بودن من رو لاغر ميكنه
لاغري چه تاثيري در سلامتيم ميزاره ؟
اعتماد به نفسم سر به فلك ميزاره
وقتي اصولي لاغري در ذهنم به آسونترين كار دنيا تبديل بشه ، ديگه اون چه كاريه كه من بخوام انجام بدم و نشه
من با تمام وجودم حرف شما رو قبول دارم كه وقتي متناسب شديد تونستيد موفقيت هاي بعدي رو هم به دست بياريد
شما آينده من هستيد
شما داريد چيزي رو زندگي ميكنيد كه من هميشه وعده اش رو به خودم دادم
انقدر ميدونم كه وقتي لاغر بشم چه حس هايي خواهم داشت كه الان با نوشتن اين متن دارم ذوق ميكنم
من تمرينات بچه هار و ميخونم چون اولا دوست دارم در اين مسير هميشه فعال باشم دوما من كه ميدونم ذهنم نميدونه اين چيزي كه ميخونم تجربه خودم بوده يا دوست ديگري
و كاري كه ذهن من ميكنه اينه كه
هي نرون هاي لاغري بيشتري در ذهن من ميسازه
هر چي درباره اين فايل بنويسم بازم كمه
انقدر كه آگاهي هاي اين فايل بي نهايته
استاد من كه سه سال هست عضو سايت استاد عباس منش هستم و كلي محصول خريدم درحاليكه نتايجي گرفتم ولي نه خيلي بزرگ كه بتونم الگو باشم براي ديگران
همه اش همين تله اي بوده كه ذهن برام ساخته بود و ميگفت همين كه گوش بدي كافيه نوشتن لازم نيست
و الان كه متعهد شدم تغيير كنم و به شما باور دارم كه ميگيد بنويس و نوشتن چه تاثيري داره كه باور نميكني
دلم ميخواد زمان براي من در اين لحظات كه دارم اين فايل رو ميبينم وايسته انقدر كه اين لحظات و آگاهي هاي اين فايل برام ارزشمنده
فكر نميكنم فايل ديگري از متناسب بودن باشه كه اينطور دست بزاره روي اون زخم كهنه وجودم
به نشانه احترام ايستاده براتون كف ميزنم به اميد روزي كه از نزديك شما رو ببينم و شاگرديمو در تناسب اندامم ببينيد
سلام دوست عزیز فهیمه …
من به شما تبریک میگم بابت این دیدگاه عالی که به ثبت رسوندی..
الهی که در روز عید ه عبادت بندگی عید سعید فطر ،خدا عیدیمونو لاغری و تناسب اندام قرار بده .. الهی آمین
چیزی که به نظر من می آد که در این لحظه بنویسم اینه که با همه فراز و نشیبهایی که در مسیر یادگیری هنر لاغر شدن پشت سر می ذاریم تنها عاملی که به شکل تضمیمی مارو به هدف می رسونه امید به لاغر شدن و دیدن این توانائی در خود و دست برنداشتن از این آرمان مقدس هست .
من از بیست سالگی آرزوی چند کیلو چاقتر شدن درذهنم بوجود اومد و از ذهن و فکرم خارج نشد تا اینکه از سی سالگی به بعد چاق شدم یعنی ۱۰ سال این آرزوی عجیب و البته از سر نا آگاهی رو با خودم داشتم و بالاخره به تیر هدف خورد ..چاق شدن توانایی من و همه شماست اما چون تمام رویدادهای جهان هستی دو وجهی است پس ما توانایی لاغر شدن هم داریم ..این مهمترین و اساسی ترین عامل تناسب اندام ما در آینده ای انشاء الله نزدیکه ..یعنی من این توان رو در خودم ببینم و در مسیر ی که هستم جلو برم خسته و نا امید نشم و بعد به فرامین استاد گرامی عمل کنم .
من با تمام وجود درک کردم که لاغر شدن یک پکیج آموزشی رو در بر می گیره و ما باید همه جانیه روی این موضوع کار کنیم به همین دلیل تکرار دوره ها از واجباته …
یک قسمت از این پکیج مربوط به تغییر دادن افکار ه که زیر بنا و شالوده تناسب اندامه یک قسمت دیگه مربوط به تغییر احساس و نگرش هست قسمت آخر که همچون قسمت اول بسیار با اهمیته شامل تغییر رفتاره …. قسمت سوم شامل راهکارهای عملی لاغر شدنه که پاداش پایداری در این قسمت متناسب شدنه …
در هرقسمت آموزشهای خاص خودشو باید پشت بگذاریم … عجله نداشته باشیم خودمونو با کسی مقایسه نکنیم ،زمان تعیین نکنیم ، بالاخره همه چی به وقت خودش درست میشه ..
از شما دوست خوبم بسیار سپاسگزارم
سلام دوست عزيزم شهربانو جان
از اينكه ديدگاهم رو خوندي و برام نوشتي ازت ممنونم
از آرزوي خوبت بسيار سپاسگذارم اميدوارم شهد شيرين تناسب اندام سهم هر دوي ما و ديگر عزيزاني اين سايت بشه
همانطور كه شما گفتيد تغيير باورها و افكار زير بناي حركت ما از چاقي به لاغري هست
شما و من، امروزه ميدونيم كه تغيير باورها و افكار زمان بر هست و نيازمند اينه هر روز بذرهاي باورهاي جديد رو آبياري كنيم
من در اين سايت با آموزش هايي كه ميبينم با نظراتي كه ميخونم ، هر روز اين بذر رو آبياري ميكنم
چون باور دارم ريشه باورهاي چاقي من بسيار قديمي و قوي هستن و به سرعت ميتونن دور اين بذر تناسب اندامم بپيچن و اون رو نابود كنن
پس آگاهانه از بذر كوچك خوشبختيم مراقبت ميكنم هر چقدر هم كه درخت هاي چاقيم تنومند باشن
من و خداي تناسب اندامم حامي و نگهبان بذر تناسب اندامم هستيم
دستتون رو به گرمي ميفشارم دوست خوبم
بنام خداوندمهربان و پروردگارعالمیان و پرازعشق و محبت
خدایاباایمان و توکل به تو
سلام به استادگرامی ومهربانم وهمراهان وهم مسیرهای گرامی آموزش لاغری باذهن
فرمولهای چاقی (قسمت ۷)
فرمولهای چاقی دستور عملهای هستش که مغزبه شکل فرمانهای عصبی صادر می کند وباعث واکنشهای رفتاریمان میشه این واکنش هاهمون عادتهای هستش که ماداریم وسبب چاقیمان میشه
چاقی یک وضعیتی هستش که خودمان باعشق و علاقه به وجوداوردیم و اون لاغرشدن که ازروش های محدود کردن جسم یامصرف کردن داروبه وجودبیاید چون اين مسیر برایمان لذتبخش نیستش نمیتونه دائمی وهمیشگی باشه به آسونی به وضعیت قبلی برمیگرده مامیخواهیم یک بار برای همیشه لاغر و متناسب شویم و این میسرنخواهدشدبه جزبا روش لاغری باذهن تنها روشی که برایمان ماندگار و دائمی خواهد بود و تا زمانی که از این روش استفاده کنیم در تناسب اندام باقی خواهیم ماند
ازمزایای این روش لاغری باذهن استفاده کردن از فرمولهای چاقی مان است به روشی که برنامههای ذهنیمان که باعث چاقیمان شده را شناسایی می کنیم و بعد فرمولهای لاغری رابه وجود می آوریم و جایگزین فرمولهای چاقی در اون برنامه می کنیم .وبه این خاطر لاغرشدن ازاین روش خیلی آسون و ساده است
چون برپایه مسیری هستش که مابرای چاقیمان سپری کردیم ولی باعوض کردن مسیر حرکتمان به جای اینکه چاق ترشویم لاغر ترمیشویم
توجه کردنمان به چاقی خیلی آسون سبب قوی تر شدن فرمولهای چاقی در مامیشود
توجه کردن مثل ابزاری است که میشه هم درکارهای خوب و هم درکارهای مضر بکارببریم این خودمان هستیم که انتخاب می کنیم که چگونه استفاده کنیم
اگه به چاقی توجه کنیم خیلی آسون چاق تر میشویم واگه به متناسب شدنمان توجه کنیم به آسانی میتوانیم لاغر بشیم
مابه توجه کردن چاقیمان داریم به درست بودن فرمولهای چاقی ذهن خودمان را تایید می کنیم
وزمانی که در حال چاق شدن بودیم به لاغریمان اصلآ توجهی نمی کردیم چون اون ازدستمان رفته بودوازمادورشده بود
چون توجه مان به لاغری به شکل حسرت لاغر شدن بود و این حسرت خوردن خیلی راحت مانع لاغر شدنمان می شود
ماوقتی به چاقیمان توجه کنیم باعث قوی ترشدن حس بددرمامیشود واین حس بدباعث به وجودامدن حس ضعف زیادتردرمانسبت به چاقی میشه وماخودمان رامغلوب چاقی میدانیم وبه این خاطرچاق ترشدن خیلی راحت واسون میشه
ماباتوجه کردن به چاقیمان باعث گرفتن تصمیماتی درزندگیمان میشویم که سبب پررنگتر شدن تصاویر چاقتر شدن ازخودمان در ذهنمان میشویم
چون ذهنمان تصویری هستش و این ذهن همه تلاشش را میکند که جسممان راشبیه تصویریکه از خودمان درذهنمان به وجود آوردیم برساندواین کارازروش قویتر کردن فرمولهای چاقی وبه وجود آمدن فرمولهای جدیدانجام میشود ما باید همیشه طوری رفتار کنیم که خودمان رادرتناسب رویایمان قراردهیم
این تغییرهاباعث بوجود آمدن تصاویرذهنی متفاوتی درما میشود
وچون ذهن تصویری هستش ایندفعه تلاش می کند تا جسممان را مطابق تصویرهای ذهنی جدیدمان که تصویرهای لاغر ترازقبل هستش برسونه
يکی از اون موردهایی که توجهمان رابیشتر می کند ودر چاق شدنمان اثر گذار است تعیین کردن زمان برای لاغریمان است چون وقتی زمان تعیین می کنیم وهرچه قدر ازاون زمان تعیین شده طی بشه و ماچون بااون چاقی زندگی میکنیم امیدواریمان برای لاغرشدمان کمرنگتر میشه ودر مقابل توجهمان به چاقی که داریم زیادتر میشود
حالابه سؤالی که پرسیدین که چه لطمه هایی به خاطر چاقی تا حالا به روح و جسم من وارد شده؟
۱. نرفتن به بازار برای خرید لباس چون اصلا برای من لباس مناسبی وجود نداشت
۲.نپوشیدن لباسهای رنگ روشن و رکابی چون اصلا دوست نداشتم بازوها بیرون باشن
۳. نداشتن آزادی در خوردن و آشامیدن نمی توانستم هرچیزی را بخورم چون خیلیهاشون به گفته برخی چاق کننده بودند
۴. نداشتن عزت نفس و خود باوری برای انجام کارهای روزمره ام نداشتن فعالیت بدنی چون بخاطر چاقی ام نه توان حرکت کردن داشتم نه توان راه رفتن نشستن بلند شدن توان هیچ کاری را نداشتم
۵. فرارکردن ازدیدن خودم دراینه
دوری از مهمانی ودورهمی وعکس انداختن چون همه اینها برایم عذاب آور بود
۶. دوست نداشتن خودم واندامم ومورد تمسخر قرار گرفتن ازاطرافیان بخصوص ازخانواده ام
۷. همیشه درحال رژيم گرفتن و پیاده روی کردن درواقع از این شاخه به اون شاخه پریدن بودم
۸. حتی دوست نداشتم برای دوختن لباس به خیاطی بروم چون خجالت می کشیدم
من هیچ وقت نتونستم برای خودم کاری انجام دهم چون هر کاری کردم مثل خوردن. نخوردن رژيم گرفتن نگرفتن فعالیت کردن یا نکردن یعنی هرکاری کردم بیشتر چاقترشدم. من دراین اواخر کاری می کردم که زیاد وزنم اضافه نشه و چاق ترنشم.
استاد گفتن که دیگه به چاقیمان توجه نکنیم ودرمورد چاقیمان حرفی نزنیم
ما دراین روش به آرامش رسیدن ودوست داشتن خودمان بود
مادیگه باید بدنمان راموردنوازش قرار دهیم و ازش عذرخواهی کنیم چون همیشه بدنمان را با فشار قرار دادن جسممان اذیت کردیم
این بدنمان اینقدر شگفتانگیز است که به صورت ناخوداگاه دربدنمان انجام میشه مانند تنفس خودکار. ترمیم زخم. ضربان قلب اتوماتیک. جریان گردش خون. زدن نبض.همه اینها را بدنمان به صورت اتوماتیک وار انجام میدهد واین ازشگفتیهای بدنمان است
بدنمان دوست داردکه ما را به تناسب اندام ایده آل برساند ولی ما با دخالت کردنهایمان اجازه نمی دهیم که بدنمان کار خودش راانجام دهد
ما باید به بدنمان اعتماد و باور داشته باشیم وهمراه و هماهنگ با اون باشیم و به نتیجه عالی برسیم
من تاسن۵۶سالگیم تلاش های زیادی انجام دادم وراههای اشتباه زیادی رفتم و هیچ نتیجه خوبی بدست نیاوردم چون همیشه جسمم رو در فشارومحدودیت قرار می دادم من از سن کودکی یعنی از هشت سالگی تاسن۵۶سالگیم درحال رژيم گرفتن بودم وخیلی راهها رارفتم اما نشدوحالابا انتخاب فوقالعاده ای که کردم و این روش لاغری باذهن من رو وتمام کسانی که اینجا هستیم به تناسب اندام دلخواهمون خواهد رساند
من دربالا ازمضرات چاقی گفتم در مورد این که بدن چه قدرتی دارد وحالا می خواهم از مزایای لاغریم بگویم واین فرمول را در ذهنم به تصویر بکشم
۱. داشتن اعتماد به نفس بالا
۲. پوشیدن لباسهای که دوست دارم با رنگ روشن و شاد
۳. با ارزش بودن خودم
۴. ترس نداشتن از خوردن موادغذای که دوست دارم
۵. دوست داشتن خودم و به آرامش رسیدن
۶. راحت نشستن و بلند شدن پیاده روی کردن
۷. آزادی داشتن در خرید کردن
۸. فکر نکردن به این که چه بخورم کی بخورم چه وقت بخورم
یعنی دقدقه فکری نداشتن
خدایا شکرت که مرادراین مسیر به آرامش وحس عالی و وبه اعتماد به نفس رساندی
استادازشماهم ممنون ومتشکرم
تاتمرین بعدی همه رابه خدای مهربان میسپارم
خدایارویاورتان باشد
یاحق
سلام و احترام
انشا: سه سال گذشته و الان لاغر هستم:
برگه آزمایش توی دستمه و از مطب دکتر بیرون آمدم. قند توی دلم آب میشه. خدا رو شکر می کنم.بارها و بارها. چند روز پیش چکاب کامل داده بودم و امروز جواب آزمایشها را به دکتر نشان دادم. قند خون سه ماهه ام کاملا نرمال بود. انسولین ناشتام کاملا نرمال بود. جواب سونوگرافی کبدم نشان میده که کبدم سالم سالمه و هیچ اثری از چربی چند سال پیش بجا نمونده. چقدر ذوق می کنم. به پاساژی رسیدم که مزون لباسم اونجاست. برای جشن مدال طلای پسرم یک مدل خیلی خوشگل برای دوخت به مزون داده ام. برای پرو می روم داخل. واقعا کار خیاطش خیلی خوبه. لباس روی تنم می نشینه و بسیار شکیل و زیبا است. خیلی بهم میاد. جلوی آینه قدی خودمو می بینم . بدون نقص. عالی. یک مشتری پارچه اورده برای دوخت. به خیاط میگه لطفا برای من همین مدلی بدوز که تن این خانمه و به من اشاره می کنه. لبخند ملیحی گوشه لبم می نشینه ولی توی دلم قهقهه می زنم و خدا را شکر می کنم. کارم توی مزون تمومه. باید زودتر برم خونه. بچه ها از مدرسه میان ناهارشون را آماده کنم. قراره امروز بعد از ناهار با هم بریم پیک نیک. معمولا کار روتین آخر هفته هامونه. دیگه بعد ناهار نمی خوابیم. در عوض زیر انداز و یک کوله پشتی بر می داریم و با دوقلوها می ریم تو دل طبیعت. کوه و تپه . پا به پای دوقلوها می دوم و میرم بالا . اونا ۱۰ ساله شده اند و شاداب و پرانرژی. مامان ازشون کم نمیاره تازه برای هم کری هم می خونیم. اون بالا زیر انداز و پهن می کنیم و یک کم دراز می کشیم و به آسمون نگاه می کنیم. بعد بلند میشیم و بدمینتون بازی می کنیم. تلفنم زنگ می خوره. بازی را به اون دوتا واگذار می کنم و جواب میدم. دوستمه. برای یک قرار کاری تماس گرفته. فکر می کنم تا یک وقت آزاد پیدا کنم و بهش بدم. هفته پیش در یک کنفرانس سخنرانی کرده بودم و الان برای دریافت سفارش کار می خواست قرار ملاقات بگذاره. خدارو شکر توی کارم هردفعه یک ایده جدید به ذهنم می رسه و کارم پرطرفدارتر میشه درحالیکه باز هم می تونم به همسرم و بچه هام خوب برسم. دیگه وقت برگشتنه. با بچه ها وسایلو جمع می کنیم و میریم سمت خونه. سر راه خرید می کنیم. همسرم زودتر رسیده خونه و چای دم کرده. دور هم چای می خوریم. دوقلوها یکی یکی از حمام در میان و به ما ملحق می شوند. پسر بزرگم میاد خونه. چشماش برق می زنه. یک عالمه گفتنی داره و منم یک جفت گوش شنوا که با لذت و دقت و حوصله به حرفهاش گوش بدم. حالم خیلی خوبه. شب زود می خوابم تا فردا صبح قبل از زنگ ساعتم سرحال و قبراق از خواب بیدار بشم و برم سرکار. خدایا شکرت. می دونم سرمو بگذارم روبالش تخت می خوابم تا صبح
سلام و احترام
چاق شدن چه آسیبهای روحی و جسمی به من زده؟
از نظر جسمی مشکلاتی پیدا کرده ام. پیش دیابت ۲ دارم. کبد چرب گرید ۲ دارم. زانودرد دارم.
بعد از شرکت در دوره قانون سلامتی متوجه شدم بسیاری از عوارض جسمی که فکر می کردم طبیعیه به چاقی من مربوط میشه:
مثلا درخواب حس خفگی و خرو پف داشتم. صورتم و سرشانه هام جوش می زد. بدنم و پوست سرم چرب می شد. قسمتهایی از بدنم پوستش تیره شده بود. نقطه های قرمز رنگی روی نقاط مختلف بدنم پیدا شده بود. رگهای پاهام مثل عنکبوت تیره و پیدا شده بود. در نقاط مختلف بدن مثل کمر و سرشانه و پاهایم مرتب گرفتگی عضلات داشتم. جدیدا آلرژی هم گرفته بودم. در خواب تکرر ادرار داشتم و چندین بار در طول شب بیدار می شدم. یبوست. عرق زیاد می کردم . صبح با خستگی از خواب بیدار می شدم. احساس سیری بهم دست نمی داد. شکمم مثل یک چاهی که هیچوقت پر نمیشه بود و همش می خواستم که بخورم. بعد از خوردن سنگین می شدم و خوابم می گرفت. بداخلاق و بی انرژی بودم. زود خسته می شدم. موهایم کم پشت بود. استخوانهایم ضعیف شده بود و چند بار این اواخر شکست و حتی دندانهایم تکه تکه خرد می شد . در یکسال ۹ تا دندان عصب کشی کردم. چشمانم کم سو شد و یکباره من که اصلا عینکی نبودم شماره عینکم بالا رفت.
همه این عوارض از نظر روحی و جسمی به من ضربه می زد و من بارها وزنم را کم می کردم ولی استمرار نداشتم و همیشه ترس از برگشت وزن و علایم را داشتم. امید زیادی دارم که با آموختن لاغری با ذهن برای همیشه لاغر و سلامت باشم.
از مشکلات روحی هم بخواهم بگویم تک تک این عوارض جسمی مشکل روحی به همراه دارد.
خود چاقی به تنهایی از بد فرم شدن و از دست دادن اعتماد به نفس تا خجالت از حضور در جمع های خانوادگی و حتی حضور در محل کار به همراه دارد.
مشکل در پیدا کردن لباس خوش دوخت و زیبا داشتم. استخر نمی رفتم. عکس نمی انداختم. لباسهای جدید نمی خریدم. تمام لباسهای قدیمی ام که برایم خاطره انگیز بودند را رد کردم رفت چون از اینکه دیگه نمی تونستم بپوشمشون ناراحت می شدم. واحساس همیشگی عذاب وجدان و سرزنش خودم و خجالت و حسرت و نا امیدی و عدم اعتماد به نفس.
لاغر شدن آسون ترین کار دنیاست
چرا لاغر شدن آسونترین کار دنیاست؟
(تجربه واقعی خودم)چون وقتی دستم زخم میشد و هی میکندمش دوباره زخم میشد و من بارها میگفتم ای خدا چرا آیت زخم خوب نمیشه و وقتی بیخیالش شدم وقتی گفتم بزار من دخالت نکنم ببینم نتیجه چی میشه همون زخمی که سه سال روی دست راستم بود به عرض یکماه کاملا از بین رفت !
این یعنی بدن من همواره همواره همواره همواره در حال تلاش برای بهبود من هست
همونطور که وقتی نوزاد بودم به اندازه نیازم تغذیه داشتم و هر چقدر هم مادرم اصرار به خوردن شیر بیشتر میکرد من روی برمیگردوندم الان هم اگر من مدام ضرر رو به بدنم وارد نکنم بدنم اتوماتیک به سمت اصلاح مسائل بدنم میره من قرار نیست جادو کنم فقط قراره بیخیال زخم(اضافه وزن) بشم و تمرکزم رو روی قسمت های سالم بدنم (لاغری و نشانه های لاغری آسان) بزارم تا تصویر اشتباهم از دست زخم شده ام به دست سالم تغییر کنه و بدنم شروع به اصلاح مسئله کنه
لاغری آسون ترین کار دنیاست چون بدن من همواره میخواد که متناسب سالم شاداب و با طراوت باشه!
چرا لاغری آسون ترین کار دنیاست؟
چون نمونه هایی رو در زندگیم دیدم که چون تصویر ذهنشون از خودشون یه فرد متناسب بوده با اینکه قرص چاقی خوردن و چاق شدن
بعد قطع قرص به سرعت لاغر شدن بدون اینکه ذره ای تلاش کنن
ذهنشون خودکار روی اعمال متناسب کننده بدنشون قرار داره
لاغری اسونترین کار دنیاست مهمنیست چقدر اضافه وزن داریم وقتی فرمولها دستکاری بشه و به سمت لاغری هدایت بشه اونقدرررر شگفت زده میشیم از تغییرات جدید که بارها خداروشکر میکنیم بابت قرار گیری در این مسیر
لاغر شدن آسونترین کار دنیاست
چون هر چقدر مزیت لاغر بودن رو در خودمون تکرار میکنیم میلمون به لاغری بیشتر میشه و بدننمون اتوماتیک به میل ندارم سوق داده میشه
کم کم غذا برامون عادی میشه و ولع نداریم
کم کم نمیترسیم
کم کم آرام تر میشیم
و کم کم میبینیم که باربی شدیم و لباس های قشنگی که توی رویاهامون میدیدم میپوشیم
لاغر شدن آسون ترین کار دنیاست
چون ما به خودمون اجازه میدیم که از زندگی لذت ببریم با خودمون در صلح باشیم گذشته رو مرور نکنیم و با بیخیال شدن گذشته و مهربونی با جسم دوست داشتنیمون به راحتی لاغر میشیم
لاغر شدن آسونترین کار دنیاست
چون این برنامه ای از پیش تعیین شده برای بدنمون هست کافیه باور کنیم که خدا همونطور که بدن یه پرنده رو متناسب آفریده و غذا با اینکه فراوونه پرنده به اندازه غذا میخوره ما هم متناسب آفریده شدیم و با فراوانی غذا ها ما همونقدر که لازمه برای فعالیت و داشتن انرژی در طول روز صرف کنیم متناسب میمونیم
چرا لاغر شدن آسونترین کار دنیاست
چون ما خیلی راحت تر به علاقه هامون میرسیم تا ناخواسته هامون
ما وقتی به یه هدف مثلا نقاشی علاقه داریم میریم کلاس تمرین میکنیم عشق میکنیم و نتیجه میگیریم ولی اگه از درس ریاضی بدمون بیاد خیلی سخت توی مخمون میره و همونطور وقتی انقدررر دوست داریم لاغری رو وقتی بارها امتحان میکنیم وقتی استادمون رو بارها عوض میکنیم که بلاخره نتیجه مطلوب رو از راهکار یه استاد بگیریم قطعا خیلی راحت لاغر میشیم چون ما عاشق لاغر شدنیم و قراره بلد بشیم لاغری رو با تمریناتمون با انگیزه امون با عشقمون باقدرتمون
لاغر شدن آسونترین کار دنیاست
هر وقت از خودت بپرسی چرا لاغر شدن آسونترین کار دنیاست ذهنت ناخودآگاه دنبال جواب سوالت میره و الگو ها رو پیدا میکنه برات
چرا لاغر شدن آسونترین کار دنیاست ؟
چون ما وزن اضافه امون مثه مهمون ناخونده است که بدنمون اتفاقا خیلی اصرار داره این مهمون تشریف ببره و بره و وقتی ما اجازه بدیم که این مهمون بره با کمال میل میره چون خود اونم میدونه که جاش توی بدن ما نیست و به چرخه طبیعی خدشه وارد کرده
لاغر شدن آسون ترین کار دنیاست
چون دیدم دوستانم رو که از راه اشتباه هم تونستن وزن بسیاری کم کنن پس راه درست که صد در صدیه
لاغر شدن آسونترین کار دنیاست
چون من با خوب کردن حالم لاغر میشم چون حال خوب و لاغری باهم در یک راستا هستن
لاغر شدن آسونترین کار دنیاست
چون با انگیزه دادن به خودم لاغر میشم
لاغر شدم آسونترین کار دنیاست
ما لاغر میشیم تا ثابت کنیم به دوستانمون به کسانی که انگیزه اشون برای لاغری کم شده بگیم بیاید اینجا شما هم از این مسیر قشنگ بیاید به سرزمین لاغر ها چون شما شایسته تناسب هستید و خوشبختی یعنی لاغر شدن آسونترین کار دنیاست
خداروشکر خداروشکر خداروشکر
ضربه های روحی چاقی
تیکه های وحشتناکی که ازسمت بقیه بهم گفته میشد در حدی که تا یک هفته یا یک ماه من رو ناراحت میکرد و هی یادم میومد
وقتی میخواستم یه لباس خوشگل بخرم که خیلی دوسش داشتم میگفتم اندازه ات نیست
یکم شکم در آورده بودم بهم میگفتن مگه بارداری؟ در صورتیکه من مجردم و این خیلی دلم رو میشکست
وقتی تحقیر میشدم نمیتونستم جوابی بدم و مجبور میشدم توی خودم بریزم
خجالت میکشیدم دوستام من رو با لباس جذب ببینن
خجالت میکشیدم دوستی از جنس مخالفم داشته باشم و میترسیدم از سمت اونم تحقیر بشم
خیلی جاها به خاطر اینکه نمیتونستم خوب بدونم تیکه میشنیدم
برای غذا خوردنم همش نگران بودم ک نکنه بهم بگن چقد میخوری بسه دیگه
نفسم میگرفت خیلی تحرک میداشتم
و خیلی موارد دیگه که به خاطر ۲۰ کیلو اضافه وزن واقعا من رو سرخورده میکرد چقدر عالی گفتید که بدن تحمل وزن رو سعی میکنه داشته باشه ولی اونقدر اضافه وزن روی اعصابمون تاثیر منفی داره که همون از روی سرمون برداشته شه دنیا دنیا خداروشکر میکنیم
وقتی لاغر بشم میتونم یه عالمه مانتو خوشگل و عروسکی بدوزم بپوشم من عاشق رنگ های روشنم اونم رنگهای پاستیلی و خوشگل میدونم یه عالمه از این مدل لباس ها توی کمدم داشته باشم و هر بار که لباسم رو عوض میکنمجلوی آینه خودم رو میبینم حض کنم
میتونم با لاغر بودن روابط بهتری داشته باشم راحت تر با افراد لاغر و متناسب نشست و برخاست کنم میتونم به دوستانی که اضافه وزن دارم انگیزه بدم که بیان و مثل من از این شیوه نتیجه بگیرن و براشون باورپذیر باشه لاغری به این شیوه میتونم یه عالمه عکس قدی خوشگل بگیرم میتونم کلی ژست خوشگل توی گوگل و .. رو امتحان کنم و عکسای خوشگل بگیرم میتونم با لباس جذب و اندامی یه عالمه عکس خوشگل بگیرم میتونم راحت انواع و اقسام کفش پاشنه بلند بپوشم
کلی ذهنم آروم میشه
میتونم هر چی دوست دارم رو به اندازه بخورم چون ذهنم رو اندازه متناسب برنامه ریزی شده
میتونم ذهنم رو به جای تمرکز بر اینکه چی بخورم منعطف کنم به علاقه هام
با تناسب اندامم میتونم خوشبختی رو حس کنم میتونم به خودم ثابت کنم که هر چیزی رو میتونم تو زندگیم خلق کنم
من با لاغری آروم میشم مهربونتر میشم راحت تر میتونم چت کمم بنویسم نقاشی کنم بدنم کمتر متحمل خستگی میشه و سبکتره بیشتر میتونم برقصم و کیف کنم بیشتر میتونم پیاده روی بدون خستگی انجام بدم
شلوارام مدلهای خوشگل و جدیدتر میشه میتونم شلواررلی خوشگل بپوشم میتونم جین یخی بپوشم میتونم کت و شلوار اندامی بپوشم میتونم رابطه عاطفی زیبا داشته باشم میتونم سریعتر کارهام رو انجام بدم میتونم سرعتم رو بالاتر ببرم من به سلامتیم خیلی کمک میکنم رون هام جمع و جور تر میشه و پوستم آسوده تر از عرق جوش و .. میشه و سلامت طبیعی بدنم مهیا میشه شانه هام بابت وزنم راحت تر هستن حرکات بدونم محدودیتش خیلی کمتر میشه صورتم خوب میشه و جوش دیگه نمیزنه انگشتام کشیده میشه
دیگه حرفی از کنایه نیست و به جاش سوال میشه براشون که چجوری انقدر خوب متناسب شدم انقدر توب لاغر شدم که پوستم سفت و شکمم تخت شده با اندام متناسبم میتونم لباس از تن مانکن بپوشم با وزن متناسبم خیلی از رویاهای پرنسسیم حقیقی میشه
لاغر شدن اسونترین کار دنیاست
سلام!
داستان تناسب من
دست به قلم بودن باعث لاغری میشود
این جمله به عنوان اکسیر لاغری ثبت میکنم در ذهنم🧠
وقتی برای اولین بار رفتم بانک تا برای خودم حساب باز کنم دقیقاً همین احساس رو داشتم انگار همه زوم شدن رو من بعد ها هم با اضافه وزنم همین احساس بهم دست داد از هیچی لذت نمیبردم
چاقی باعث شداعتماد به نفس خودمو ازدست بدم
همه چیز رو مقصر میدونستم حتی یکبار به همسرم گفتم تو چرا همش میگی بیا بخور اصلأ همش تقصیر توعه انقد سرش داد زدم بیچاره هنگ موند
بعدش هم عذاب وجدان میگرفتم که چرا من نمیتونم خودمو کنترل کنم چرا رفتارم اینجوری شده
همسرم ازسر محبت و لطف بهم میگفت و پرخاش میکردم
از لباسهای رنگ روشن خودمو برحذر میکردم
از همه چیز بدم میومد مخصوصا از خودم هی میگفتم اه این چیه دیگه آویزون چقدر زشت شدم تو این لباس
کلی غر میزدم با بهانه های مختلف هم میشستم گریه میکردم
حالا ضربه های چاقی رو گفتم
میخام مزایای لاغری رو بگم
احساس سرحالی و پرانرژی مخصوصا صبح
صورت شاداب وجوان
احساس لذت از دیدن خودم
احساس شیرین خرید وانتخاب لباس مورد علاقه م
احساس خوب حضور در مهمونی ها
حرفه های کسب و کار و موفقیت با درآمد بالا
عشق همسرم از دیدن من
احساس افتخار از تحسین اطرافیانم
حالاکه متناسب هستم با خیال راحت درپارک با دخترم بازی میکنم
برای
سلام سلام خوبین دوستای گلم
خب من خیلی دقت کردم دیدم بیشتر چاقی من مربوط ب ذهنمه تا خوردو خوراکم و این نشونه خیلی خوبیه
من در حال حاضر نصفی از عادت غذا خوردن لاغر هارو دارم با خودم
چطور به این نتیجه رسیدم ؟
خب خیلی فکر کردم یادم اومد همیشه ب خواهر کوچیکترم ک بابا مگه دنبالت کردن این همه خوراکی رو ی جا نخور
نگه دار بعدا ک گشنت شد بخور
ولی اون اصلا گوش نمیکرد من صبرم تو خوردن بیشتر بود
نکته بعدی خب بعضی وقتام عادت چاق هارو داشتم ک حواسم ب سیر شدن نبود ک بابا سیرشدی دست بکش دیگه
حالا ی نتیجه گیری میکنم از نظر خودم
من ۸۰درصد بیشتر عادت غذاییم مانند لاغر هاست میمونه ۲۰درصد که اونم خیلی مهم نیست و میشه با توجه کردن به زمان سیری دست از خوردن بکشم
دیگه مهم نیست که چی میخورم
فقط مهم که چقدر میخورم تا احساس سیری کنم
دیگه مهم نیست چند بار گشنم میشه خب حتما بدنم نیاز به انرژی داره دیگه
در نتیجه من ذاتا مثل لاغرها رفتار میکنم
یه نکته طلایی اومده تو ذهنم به لطف الله یکتا اونم اینکه من فهمیدم چرا هر پنج ساعت ی بار گشنم میشه
اونم اینکه من خیلی از لحاظ ذهنی از خودم کار میکشم خیلی فکر میکنم خیلی اطلاعات جمع میکنم خب این ذهن من این بدن من همش انرژی میخواد دیگه چیکار کنه😍😂
چونکه من همش در حال یادگیری اطلاعات مفید از مربی های انگیزشی هستم
فیلم دیدن رو ترک کردم اهنگ های غمگین رو ترک کردم
و تمام تمرکزم رو کار کردن رو خودم هست
خب برگردیم به موضوع لاغری
پس نتیجه گرفتم که من فقط افکارم بوده ک باعث چاقی من شده چرا چون ذهنمو شرطی کردم رژیم گرفتم گفتم لاغری من فقط ب خاطر خوردو خوراکمه بعد ک ترکش کردم چون دوباره مثل زمانی ک چاق بودم خوردم ینی اگه چرب بود میخوردم اگه قند داشت میخوردم
کم کم برگشتم به همون حالت اضافه وزن قبلی و این روزا دارم این حالت شرطی شدن ذهنمو از بین میبرم
من از لحاظ خورد و خوراک خیلی شبیه لاغرا هستم ولی از لحاظ اندام شبیه چاقام ب خاطر همین هنوز نه اون همه چاقه چاقم نه لاغره لاغر ذهنمم ک نگم براتون ب خاطر افکارم شبیه چاقام
برا همین خیلی راجب چاقی لاغری حرف میزنم همه میگن بابا توکه زیادم چاق نیستی
بریم سراغ سوال دوم
وقتی من متناوب بشم چه اتفاقی میوفته
خب من عاشق جسمم میشم هنوزم دوسش دارم چون خیلی ام چاقو چله نیستم
سبک میشم مثل فرفره کار میکنم
هر لباسی ک بخوام تنم میشه لباس بالا ناف میپوشم
احساس رضایت درونی از خودم دارم اعتماد به نفسم خیلی بالا میره بهم ثابت میشه ک این کارو با ذهنم انجام دادم پس ثروتم میتونه وارد زندگیم بشه و من خوشبخت تر خواهم شد
به خودم قول میدم دیگه راجب چاقی با کسی حرفی نزنم و عاشق اندام خودم باشم
الهی شکرت ب خاطر هوشمند بودن این جسم زیبا و لاغرو باربی😍
سلام و عرض ادب
عاشق این ایده ی نوشتن مزایای لاغری شدم اولا در قران خداوند به انچه نوشته شده است قسم خورده است ((ن والقلم و مایسطرون ))
دوم اینکه در کتاب راه هنرمند خانم جولیا کامرون (که نویسنده ی بزرگی در دنیا هست و ایشان خواهر جیمز کامرون کارگردان بزرگ دنیا هستند )
ایده ی نوشتن صفحات صبح گاهی در سه صفحه را برای پاک و زلال شدن روح و رسیدن به خلاقیت پیشنهاد میکند و من یک سال است که مشغول نوشتن هستند و معجزه ی ان را دیده ام و درسته من این مسیر را در خصوص لاغری و تناسب افکار هنوز استفاده نکردم ، که به نتیجه برسم اما میدانم که قطعا افراد زیادی نمیتوانند باور کنند که با نوشتن لاغر بشوند و پاسخ من به این افراد این است که در سوره ی بقره امده است مومنان کسانی هستند که به غیب ایمان دارند درست است که در نخوردن رابطه ی عقلانی و منطقی و دیداری با لاغری وجود دارد و در نوشتن چنین رابطه ای وجود ندارد اما غیبی که پروردگار از ان صحبت میکند شاید یکی از مصداق هایش ،همین نوشتن باشد و وقتی من به این روش دسترسی پیدا کنم و بتوانم با همین سه گام ساده از جمله نوشتن به تناسب افکار در خصوص لاغری برسم قطعا میتوانم حاکمیت روی زمین را از ان خودم کنم در حالیکه اگر با رژیم لاغری موفق بشوم برای همیشه به لاغری برسم و ان رژیم هم موفق باشد من در نهایت فقط به یک دستاورد نزدیک خواهم شد اما در این روش من میتوانم به چیزهای بزرگی برسم خدایا شکرت استاد من از شما سپاسگزارم .
عرض ادب و احترام.از امروز متعهد میشم ک دیگه درمورد چاقی خودم با دیگران صحبت نکنم.خودمو همینجوری ک هستم دوست داشته باشم.من ب خودم احترام میذارم.وقتی جلوی آیینه میرم ب خودم میگم ک چقدر لاغر و خوش اندام شدم.چقدر حالم خوبه.چقدر صورتم جوونتر و شاداب تر شده.همه جا با حس عالی میرم جون من ایده الم.لباسای سایز سی و هشت میپوشم.
سال دیگه همین موقعه من باوجود زایمان دوقلوهام وزنم ب ۵۲ کیلو وسایز سی و هشت رسیده.خدایا شکرت ک هوامو داری منو ب هدفم نزدیک و نزدیکتر میکنی.خدایا شکرت ک سالمم عالی هستم و روز ب روز موفق تر میشم.من میل ندارم.من ب اندازه نیازم غذا میخورم ی لقمه اضافه حالمو بد میکنه.من در این راه دست از تلاش برنمیدارم.
سلام به روی گل همه رفقا .
اول اینو عرض کنم که : فایل رو که شنیدم خیلی ذوق کردم .
زمانی که استاد عطار روشن به ما آفرین گفتند و با حرفای دلگرم کننده شون ما رو به ادامه مسیری که در اون هستیم ، و تداوم آموزش ها و دیدن و شنیدن مابقی
فایل ها تشویق کردند . به سهم خودم بسیار ازتون سپاسگزارم و مطمئنم که با اثربخشی این کلمات ، به آموختن بیشتر و انجام دقیق تر تمارین و تکالیف مربوطه آموزشها خواهم پرداخت .
در پاسخ به سوال تون که فرمودید :چه لطماتی بخاطر چاقی تا بحال به روح و جسم من وارد شده ؟
برای من ، بزرگترین معضل چاقی ، سلب قدرت اختیار و انتخاب در همه تصمیم گیری هایم بود !
_ چه لباس هایی بپوشم که دوست شون هم داشته باشم ؟ متاسفم ، دست تو نیست !
_ چه رنگی هایی دوست دارم ؟ شرمنده ، انتخابی نداری .
_ چه غذاهایی دوست دارم که بدون محدودیت رژیمی میتونم بخورم ؟ فراموشش کن.
_ چقدر عزت نفس و خودباوری برای برقراری ارتباطات جدید دارم ؟ تقریباً هیچی ،
_چه فعالیت های بدنی میتونم داشته باشم ؟ شوخی میکنی !
_ چقدر در دور و بری هام مورد قبول و پذیرش هستم ؟ ول کن بابا .
_ چقدر موقع خرید پوشاک اونی که دوست داشتم رو تونستم بخرم ؟ اصصصصصلاً .
_ چقدر بخاطر هیکل نامتناسب مایه ی شوخی و تمسخر اطرافیانم بودم ؟از دستم دررفته.
_چقدر موقع تاکسی گرفتن راننده گفت ؛ دونفر حساب میکنم ها !؟ بی حساب .
_ چقدر از آینه ها فراری بودم ، مخصوصاً آینه های بزرگ نمای اتاق های پرو ؟ اوو… وَه .
_ چقدر مهمونی ها و دورهمی ها رو دوست داشتم و نتونستم برم ؟ بزار بشمرم …
_ چه کارهایی کردم که یه کم وزنم روکم کنم که اصلا دوستشون نداشتم ؟ تا دلت بخواد .
من هیچ انتخابی نداشتم !!!
هر کاری میکردم چاق میشدم
هر چی میخوردم چاق میشدم
آب میخوردم چاق میشدم
حتی نفس هم میکشیدم حس میکردم باد میکنم و چاقتر میشم !!!
هیچ اختیاری هم نداشتم !!!
حتی اختیار راه رفتن و تکون دادن هیکل بزرگم رو هم نداشتم
یا بارها یا به چیزی برخورد کردم که یا افتاد یا شکست یا خراب شد یا …
یا دست و پای دیگران رو که جلوی پام بود رو ندیدم و له کردم و طرف از درد غش کرد ..
خوب خوب خوب … بسه دیگه … کلاغ پر ، گنجیشک پر ، اتفاق های بد پر !
قرار شد دیگه راجع به اسمشو نبر (چ.ا.ق.ی) نه حرف بزنیم نه فکر کنیم نه جایی مطرحش کنیم نه ازش شکایت کنیم نه راجع بهش نِک و ناله کنیم نه هیچی …!!! تموم تموم تموم !
یه قرار دیگه هم گذاشتیم :
خودمون رو دوست داشته باشیم .
جلوی آینه بایستیم و بدن رنج کشیده مون که هزار جور بلا سرش آوردیم رو ببینیم.
بابت اینکه جسم عزیزمون رو با دستکاری های جورواجور و افکار غلط و ذهنیات اشتباه به این حال و روز درآوردیم ازش معذرت خواهی کنیم .
بدن عزیز من ، دارایی ارزشمند و تکرار نشدنی من ، سیستم فوق هوشمندی که در اختیار من قرار گرفتی : فقط میتونم بگم
متاسفم :
برای …همه شکنجه های گرسنگی های شدیدی که به تو دادم ،
برای …همه فشارهای فیزیکی که به اسم ورزش روی تو وارد کردم ،
برای …همه تنفری که از فرم نامتناسب و ابعاد نامتعارف ات داشتم ،
برای …همه بی توجهی هام و ندیدن هات ،
لطفاً منو ببخش :
برای …همه تقصیرهایی که گردن تو انداختم و خواستم تنبیه ات کنم ،
برای …همه انزجاری که ازشکم بزرگ وپاهای فیلی شکل ودستهای ستون مانندت داشتم
برای …دوست نداشتن ات و اهمیت ندادن بهت ،
برای … بد و بیراه گفتن بهت ،
برای … سرزنش کردن و نخواستن ات …
ازت ممنونم :
برای … هوش برتر و سیستم فوق العاده و کارایی عالی ات ،
برای … تمام تلاش ها و فعالیت هات که جلوی خیلی ازاشتباهات منوگرفت
برای …تمام مسیرهای اشتباهی که رفتم و همراهی ام کردی
برای … تمام اشتیاقی به کم کردن وزن و تناسب اندامم از خودت نشون دادی ،
برای…پذیرش صبورانه تمام تصمیمات غلط ام ،وشکیبایی ات دربرابرفشارهای عجولانه من
دوستت دارم .
و بهت قول میدم من بعد ، بدون در نظر گرفتن فرم و اندازه ات :
مثل یک شی اصیل باستانی ،
مثل یک جعبه ی بزرگ که روش نوشته ؛ شکستنی است ، با احتیاط حمل شود !
مثل یک قطعه الماس بزرگ چند قیراطی
مثل یک معبد قدیمی و مقدس
یا برتر از همه ی اینها ،
مثل بزرگترین نعمتی که خداوند به من عطا کرده ،
مثل یک بدن سالم ، هوشمند ، متناسب ، پرانرژی ، و شاداب بهت عشق بورزم و همیشه دوستت داشته باشم ، به تصمیماتت اعتماد کنم و به دستورات برای سلامتی بیشترم ، بی چون و چرا عمل کنم .
قرار شد زمان تعیین نکنیم ، پس بدون ذکر تاریخ ، الان تو دهه اول سال ۱۴۰۰ هستیم .
من علاوه بر رسیدن به اندام متناسب و روی فرم و لاغرم ، و دانشی که در این مسیر یاد گرفتم و در سایر زمینه های فکری و روحی و ارتباطی ام به کار گرفتم ،
زنی هستم بسیار موفق ، باهوش ، جذاب ، با عزت نفس بالا و اعتماد به نفسی مثال زدنی ، که همچنان در حال افزایش آگاهی و یادگیری ام .
آرامش خاطر ، سلامتی ، شادی درونی ، انرژی سرشار ، خلاقیت ، ایده پردازی و کار آفرینی از دیگر دستاوردهایی است که بعد از موفقیت بزرگم در زمینه تناسب و سلامت فکر و جسمم به دست آورده ام .
من به خیلی از آرزوها و خواسته هام در طی سالیان اخیر دست پیدا کردم .
الان در اوج سلامتی و شادابی و احساس خوب جوانی و چالاکی ، مدیر کسب و کار خودم و صاحب برند جدیدی در تولید لباس هستم که با چندین مشتری خارجی و داخلی در حال مراودات کاری و تجاری ام .
درآمد فوق العاده و روز افزونم ، کارخانه بزرگ با چندین نمایندگی سرشناس داخلی و خارجی ، افراد زیادی که در این زمینه برای برند من کار میکنند ، سفرهای بسیاری که به اقصی نقاط جهان برای معرفی برند ام و بستن قرار دادهای جدید دارم ، و تمام نقشه ها و راه کارهای جدیدی که به ذهنم میرسد …
همه و همه ، مدیون پاک کردن فرمول های قدیمی ذهنی و جایگزینی فرمول های جدید هستن . فرمول هایی مثل :
پاک کردن سرخوردگی و طرد شدگی و نصب اعتماد به نفس و خودباوری
برداشتن احساس خمودی و خستگی و جای گذاری انرژی وشادابی
از بین بردن نتوانستن و موفق نشدن و ایجاد میخواهم پس می شود
رفع باور ناتوانی و هر چه پیش آید خوش آید و ساخت باور جدید قدرت عظیم ذهن و اعتماد به موفقیت و باور من می توانم .
دست برداشتن از شکوه از خداوند و شکایت از موقعیت موجود و تبعیضی که بین بندگانش قائل شده
و ایمان و اعتماد به اینکه خداوند همیشه بهترین مسیرها را در بهترین زمان و موقعیت در اختیارمان قرار میدهد و این خود مائیم که باید لیاقت و شایستگی استفاده از خوان بی حساب خداوندی را در خودمان ایجاد کنیم .
شاید همگی شنیده باشیم که گیاه بامبو ، بعد از کاشت ، هیچ نشانه ای از رشد و نمو نشان نمیدهد و بعد از چند سال ، یکباره سر از خاک بیرون میاره و فقط در مدتی کوتاه به رشدی چندین متری دست پیدا میکنه .
پس مراقب جوانه ی بامبوی ذهنمون باشیم رفیق .
دانه ای از آگاهی جدیدی که در ذهنمون کاشتیم و هر روز با افزایش دانایی و اطلاعات جدید ، در حال آبیاری اون هستیم .
پا پس نکش و ادامه بده دوست من . امیدت رو از دست نده و استمرار داشته باش .
این فقط یه مثال بود ، ما جزو نباتات نیستیم .
ما انسانیم ، برجسته ترین آفریده ی هستی .
ایمان دارم که خداوند برای ما ، خاص ترین دست سازه ای تا به حال خلق کرده ، و خودش هم به این موضوع اذعان کرده ، نکاتی رو در نظر گرفته و مواردی رو در وجودمون قرار داده که تا به امروز حتی از وجودشون بی اطلاعیم . و فرمان رو هم در بسیاری موارد دست ناخودآگاهمون قرار داده .
حتی موارد اندکی هم که امروز علمش رو هم داریم و متوجه شدیم ناخودآگاه در بدنمون انجام میشه اینقدر شگفت انگیز و عجیبه که هنوز جوابی برای چگونگی انجام شون پیدا نکردیم ؛ مثل تنفس خودکار ، ضربان قلب اتوماتیک ، جریان گردش خون یا ترمیم زخم در بدن که هنوز برای ما بصورت یک راز باقی مونده که بدن چطور این کار رو انجام میده ؟ همون بافت ، همون سلول ها ، همون کارکرد !!!
پس باید اعتماد کنیم ، باور کنیم و بدونیم اگر با این سیستم فوق هوشیار همراه و هماهنگ باشیم به نتایجی دست پیدا میکنیم که هنوز حتی از دایره ی افکار و تجسم ما خارجه .
ما که چندین و چند سال اینهمه تلاش کردیم و نتیجه رو ام که همه مون داریم میبینیم ، پس چرا این مسیر جدید رو انتخاب نکنیم و با طبیعت و تناسب جاری در اون هماهنگ نشیم ؟
تو خود پای در راه بنه و هیچ مپرس خود راه بگویدت که چون باید کرد
یا حق .
سلام الهه جانم
ديدگاه شما رو نه تنها خودم بلكه از روي بخش متاسفم و مرا ببخش هم نوشتم در دفترم
اولين بار كه بخش هواوپونوپونو رو خوندم در كامنتت گريه ام گرفت
چقدر قشنگ جملات يك فرد با اضافه وزن رو در قالب اين پاكسازي دروني آوردي
احسنت بهت
خواستم بهت بگم خيلي زياد تحت تاثير قرار گرفتم با كامنت بسيار زيبات
اميدوارم كه انقدر بيزنست بزرگ شده باشه كه حتي باورش برات سخت باشه
فهیمه جانم ، سلام از ماست بانو جان
ممنونم از توجه تون که متن من رو خوندین و کامنت گذاشتین .
خوشحالم که نظر مثبتی نسبت بهش داشتین . متشکرم
با این اظهار محبتی که به من کردبد ، احساس فوق العاده ای رو در من بوجود آوردید که نامی جز شوق همدلی و شور همگامی روش نمیتونم بزارم . سپاسگزارم
امیدوارم بتونیم همگی شانه به شانه ، گام به گام این مسیر تازه و شاید گاهی سخت و ناشناخته رو پشت سر بگذاریم و به نتایج عالی و درخشانی که در ذهن داریم برسبم .آمین .
سلام به روي ماهت
آمين
سلام خدمت استاد گرامی
لطمه هایی که چاقی بهم زده:
سه گام برای توجه نکردن به چاقی:
از مزایای لاغری بنویسم
سپاس از استاد عزیز
ممنونم خدای مهربانم
سلام و درود
فایل هفتم و نکات طلایی!
اول اینکه من تو یه حساب سر انگشتی فهمیدم تو این سالها حدود ۶۰ کیلو یا شایدم کمی بیشتر تو رژیم های مختلف وزن کم کردم ! این یعنی من توانمندم و بدنم بیشتر از من علاقه داره که متناسب بشه و این رفتار ها و عادت های غلط ذهن من بوده که هر بار تلاش من رو بی نتیجه کرده …..
مرز بین توجه به چاقی و آنچیزی که ماتو ذهنمون فکر میکنیم توجه به لاغری هستش از مو باریک تره و دقیقا هر بار که فکر میکنیم داریم با انرژی به سوی لاغری میریم در واقع به چاقی بیشتر توجه میکنیم !
در ست زمانی که فکر میکنیم داریم کارهایی می کنیم که لاغر بشیم داریم به چاقی توجه میکنیم و در نتیجه تلاش بی ثمر !
و جالب تر اینکه چقدر ساده با انجام ندادن نادرست ها و رعایت درست ها میشه سرِ پیکان توجه رو به سمت لاغری برگردوند ….
من قبل ها فکر میکردم با حرف زدن در مورد چاقی حس بهتری خواهم داشت و یه جورایی با دیگران تقسیم کردن این درد کمک میکنه به حس خوب ولی هر بار فقط حس بد و سر خوردگی بیشتر برام به جا میموند چون از طرفی باعث سرزنش کردن خودم میشدم و از طرفی ترحم بقیه رو میگرفتم که حس مزخرفی داشت !
اما حالا میبینم با حرف نزدن چقدر حسم بهتره و اعتماد به نفسم بالاتر رفته واقعا چه نیازیه آدم در مورد مسائلی که دیگران در اون دخیل نیستن باهاشون حرف بزنه ؟!
چاقی باعث شده من از یه آدم اکتیو تبدیل به یه آدم گوشه گیر بشم ، اعتماد به نفسم داغون شده ، از جمع ها فراری شدم و تا حد امکان تو جمع ها گوشه کنار قرار میگیرم که تو دید نباشم ، از غذا خوردن با جمع متنفر شدم چون همش حس میکنم بقیه دارن من رو چک میکنن 😐
من روابط آنچنانی ندارم و شاغل هم نیستم اما بزرگترین ضربه چاقی در مورد فرزندانم هست حالا که بزرگ تر شدن و نیاز دارن بیشتر تو جامعه باشن من خجالت میکشم همراهی شون کنم و حتی باعث میشم اونا هم از شرکت تو خیلی از فعالیت هاشون جا بمونن و از این بابت واقعا عذاب میکشم مثلا دخترم که ۱۱ ساله هست عاشق استخره ولی دوست داره مثل دوستاش با مادرش بره اما من خجالت میکشم برم و به همین خاطر تا الان به بهانه های مختلف اونو از کاری که بهش علاقه داره منع کردم !
خرید که واسم کابوسه اینکه هر بار با خجالت به فروشنده بگم سایز منو دارید و اونم با یه نگاه ورانداز گونه بگه نه !
الان سالهاست از طریق مجازی خرید میکنم متاسفانه و از یکی از بزرگترین لذت هام محروم شدم …
اینها فقط چند مورد کوچیک از ضرر های چاقی برای من بوده…..
متاسفانه یه کار غلط من هم تعیین وقت واسه لاغری بود که حالا فهمیدم با این کار هم دارم به چاقی توجه میکنم و تلاش میکنم کلا از ذهنم وقت رو حذف کنم و فقط به فکر حس و حال خوب و سبک زندگی درست باشم و مستمر ادامه بدم تا نتیجه بگیرم ….
و اما منِ متناسب پر از انرژی و حس خوبه ، دیگه خبری از خجالت و سرزنش نیست ،
مثل این میمونه که واردِ یه دنیای جدید بشم که همه چیزش واسم تازه گی داره و مثل بچه های نو پا دوست دارم همه چیزش رو امتحان کنم و تجربه کنم !
سبکبال و شاد پر از حس های خوب ، یه دنیای جدید پر از تازگی ، پر از چیزهای جدید که باید تجربه کنم ،
اینجا محدودیت نیست ، سرزنش نیست ، تنفر نیست ، ترحم نیست ، منِ جدید داره زندگی جدیدی رو تجربه می کنه ، که فقط و فقط مختص خودشه ، چون براش زحمت کشیده صبر کرده و استمرار داشته ….
این دنیایی هست که من برای سالها ی آینده تصور کردم براش تلاش میکنم و خسته نمیشم …
در موردش هر روز تصور میکنم و هرروز مینویسم .
…
خدا یا کمکم کن من راه درازی درپیش دارم و فقط و فقط امیدم به توعه ….
یاعلی
با سلام و درود خدمت همراهان لاغری باذهن
تمرین اول که لیستی از کارهایی که انجام نمی دم چون چاق هستم
۱.لبلسهای زیبا و رنگی نمی پوشم
۲.هزینه لباسم زیاده بخاطر همین زیاد نمی تونم لباس بخرم
۳.ورزش نمی رم چون خجالت می کشم
۴.استخر نمی رم چون خجالت می کشم
۵.لباس باز و تنگ نمی پوشم
۶.نمی تونم رابطه فعالی با همسرم داشته باشم
کارهام طول می کشه بخاطر وزن زیاد
درجمع زیاد شرکت نمی کنم
با افرادی که از من خوش هیکل و موفق ترند نمی تونم دوست بشم
نمی تونم با اونها صمیمی بشم
با بچه ها خیلی نمی تونم فعالیت داشته باشم
کار نمی تونم بکنم
درمورد سه گام
گام اول این هست که راجع به چاقیم حرف نزنم وقتی راجع به چاقی حرف می زنم ،احساس ناتوانی رو بمن منتقل می کنه
و اینکه یه وقتایی ما باید کاری رو انجام ندیم ،بما گفته شده می خوای موفق بشی این کارو اون کارو انجام بده ،بخاطر همین ما برا لاغری دنبال چیزی هستیم که بخوریم تا لاغر شیم .بهتره تا ذهنیتی که حجاب رسیدن ما به منظور هست رو کنار بگذاریم خودش خودبخود درست می شه
بقول حافظ تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز .
نکته سوم یا گام سوم هم مزیتهای لاغری برای من هست
لباسهای زیبا می پوشم
محبوب و تاثیرگذار می شم
بخودم در جمع اطمینان دارم
ارتباط اجتماعی قوی تری دارم
لاغر و سبک و پرجنب و جوش می شم
تفریحات و کارهای هیجان انگیز رو تجربه می کنم
ارتباط فعال تری با همسرم دارم
از اندام خودم لذت می برم
راحت و بی درد سر خرید می کنم
سلام و درود دوست خوبم موفق باشید.
به نام خدای مهربان
سلام
من همیشه حسرت میخوردم که چرا فلانی هرچی دوست داره میخوره ولی چاق نمیشه
همیشه موقع خرید حسرت اینو میخودم که تو همون مغازه اول پاساژ اول شلوار جین اندازه من گیر بیاد
همیشه توی جمع ها شکممو سفت جمع میکردم که یک وقت نگن نگا تو این سن کم چقد چاقه این بعدا بزرگتر بشه چی میشه البته الانم که با دوره رایگان تناسب فکری وزن کم کردم این عادتو دارم اما خیلی کم تر شده و به امید خدا کاملا ترکش میکنم
همیشه از جمع فراری بودم چون همش میومدن میگفتن کمتر بخور در صورتی که من تمام تلاشمو میکردم کمتر از همیشه بخورم میگفتم بخدا من که چیزی نمیخورم ورزشم که زیاد میکنم همش خودمو سرزنش میکردم
من ی ورزش خیلی خاص که از ته دلم عاشقشم رو انجام میدم و خب لباسی که مخصوص این ورزش (ژیمناستیک) هستش طوری طراحی شده که کاملا جذب هست و روزای اول که میپوشیدم خیلی خجالت میکشیدم مربیم همیشه منو وادار به انجام تمرین های چربی سوزی میکرد و با اینکه از همهٔ بچه های اون باشگاه بهتر بودم توی انجام حرکات اما همین اضافه وزن من باعث میشد که کمتر بتونم تمرین کنم و این مسئله باعث میشد که من همش خودمو سرزنش کنم که چقد بی عرضم که هرکاری میکنم لاغر نمیشم
داستان لاغری من 😊
اگر لاغر شوم هر لباسی تن من میرود هیچ در تن من بیشتر زیبایی خودش را نمایان میکند
اگر لاغر شوم اعتماد به نفسم در همچی و همجا بسیار بالا تر میرود
اگر لاغر شوم دیگر پوشیدن لباس های ورزشی خود خجالت نمیکشم و تن من را اذیت نمیکند
اگر لاغر شوم دیگر از خوردن یا نخوردن اعصابم بهم نمیریزد
اگر لاغر شوم دیگر حسرت نمیخورم چرا فلانی انقد خوش هیکل است اما من نه
اگر لاغر شوم بمن ثابت میشود که هیچ کاری در دنیا نشد ندارن
اگر لاغر شوم با اعتماد به نفس بیشتری در مهمونی ها حضور پیدا خواهم کرد
من نمیدانم چند بار ازین دوره استفاده کرده ام اما انقد ازین دوره نتیجه گرفتم چه روحی چه ذهنی چه اندامی که میخواهم با انرژی بیشتری این مسیر را ادامه دهم
به امید کسب نتایج بیشتر و بهتر
سلام به همه ی عزیزان همراهم
من هم جز افرادی بودم که در گذشته با وجود اینکه برای لاغری تلاش کنم اما نتیجه نگیرم اما بازم تلاش میکردم و بازم به دنبال لاغری بودم و هیچ وقت دست از تلاش برنمیداشتم تا با این راه آشنا شدم .یعنی من هیچ وقت. چاقی و نپذیرفتن که این بهترین کار بود که باعث شد به این راه هدایت بشم
و اما از وقتی که در این مسیر الهی هستم تغییر در افکار و باور و رفتارم به وجود اومده و جسمم تغییر کرده .
من کسی بودم که در گذشته به خاطراینکه همیشه رژیم و محدودیت داشتم حریص در خوردن بودم و همیشه گرسنه بودم و همیشه میگفتم خوش به حال لاغر ها که هر چی میخوان میخورن و لاغر هم هستن یعنی همیشه حسرت اون افراد لاغر رو داشتم .
من در گذشته که میخواستم لاغر بشم و رژیم داشتم همیشه هم به نوع خوردنم و مقدار خوردنم توجه داشتم که ببینم چی میخورم تا مبادا چاقتر بشیم و اما الان که در این راه هستم مدتها هست ازاین کارها خبری نیست و من فقط رژیم فکری دارم و در افکارم وباورهام و رفتارهام دارم تغییر میکنم .
من با بودن در آموزشها سایت متوجه شدم در گذشته من همیشه داشتم به چاقی توجه میکردم و اونم در وجود من بیشتر میشده .یعنی من یادم میاد از زمانی که بعد از ازدواجم شاهد اضافه وزن در جسمم بودم به همه و خودم میگفتم وای چاق شدم خوبه رژیم بگیرم و کمتر بخورم تا از شرش رها بشم و یادم میاد اون تلاش من در سال ۸۲ یا ۸۳اولین رژیم من بود البته در دوران نامزدی هم چون متوجه شده بودم تپل شدم دوست داشتم که لاغر بشم برای شب عروسی و من رفتم باشگاه ثبت نام کردم اما نمیدونم چی شد که ادامه ندادم شاید از این بود که هنوز اضافه وزن من کم بود و خیلی ناراحتم نمیکرد اما یه سال بعد ازازدواجم که چاقتر شدم تصمیم گرفتم خودم هر چیزی نخورم و …. و تونستم با همون کاری که انجام دادم ۸کیلویی کم کنم و همه هم تشویقم میکردن. اما با این کارها داشتم من به چاقی بیشتر توجه میکردم .و من بعد از رها کردن رژیم سریع باردار شدم و چقدر در اون دوران من چاقتر شدم و اضافه وزن شدیدی رو تجربه کردم تا جایی که هیچکفشی پای من نمیرفت هیچ مانتو شلواری اندازه ی من نمیشد و من در اون دوران از چاقی خودم حالم بد میشد و من به محض زایمان کردنم سریع سه ماه بعد اقدام به لاغری کردم اونم با ورزش ورژیم و و تونستم وزن خودم رو به ۶۷ کیلو برسونم اونم فقط با باشگاه و یکم کم خوری که خودم برای خودم تجویز میکردم و باعث حیرت همه میشدم و دیگه من باور کرده بودم به خاطر ازدواج و بارداری من باید چاق باشم مگر رژیم و ورزش داشته باشم برای همین به محض رها کردن رژیم و باشگاه من سریع دوباره چاق میشدم و اما چون کلافه از رژیم ومحدودیت بودم یه جاهایی رها میکردم و اون طور که دلم میخواست میخوردم .
اما خب در جمعهای دوستانه ی خودم حس خوبی نداشتم موقع خرید حس خوبی نداشتم .موقع عروسی و مهمانی و ….حسم بد میشد و خودم رو سرکوب میکردم و با این کار داشتم فرصت رو برای چاقی بیشتر مهیا میکردم .
در واقع چاقی و باید مثل یه آدم فرض کنم که اگر به اون توجه منم اون زور و قدرت بیشتری پیدا میکنه و به راحتی بر من و لاغری غلبه میکنه و من یادم میاد بعد از ازدواجم. سرعت چاقی در بدن من خیلی بیشتر شده بود
و من بهشدت از اون ناراحت و متنفر بودم .
من یادم یاد چاقی چه لطمه های به من زده بود :
باعث شده بود سنم بالاتر نشون داده بشه .
باعث شده بود در هیچ لباسی زیبا و خوش اندام نباشم
باعث شده بود خیلی ازمدلها و رنگها رو نپوشم
هر کفشی به پام نمیرفت
هیچ کدوم ازطلاهام به دستم نمیرفتن نه النگو نه انگشترهام رو نمیشد استفاده کنم .
کمر درد و زانو درد شدید داشتم .
کلی محدودیت در خوردن و خریدن و زمان داشتم
کلی هزینه و زمان میزاشتم که باشگاه برم اما فایده نداشت
اعتماد به نفس لازم رو برای حضور در جمع ها نداشتم .
همیشه رفتارهای بی کلاس غذا خوردن داشتم مثلا تند و تند غذا میخوردم و هیجانی میخوردم و همه چیز رو باید امتحان میکردم و میخوردم .و در واقع حریص در خوردن بودم .
روابط خوبی با خودم نداشتم چون از خودم همیشه ناراحت بودم و گله داشتم و از دیدن خودم در آینه ناراحت میشدم .
هیچوقت موقع خرید کردن لباس آزادی در انتخاب نداشتم و به سختی گیرم میومد .
و من خلاصه بعد از بارداری دومم که چاقی زیادی رو در حد ۱۰۰کیلو تجربه کردم تصمیم گرفتم پیش کارشناس تغذیه برم و زیر نظر ایشون خودم رو لاغر کنم و تونستم با زحمت و چنگ و دندون خودم رو متناسب کنم و تا وزن ۵۹ کیلو خودم رو برسونم اما هیچ وقت این لاغر های برای من ماندگار نبودند چون چاقی در ذهن من بود و من روبه سمت چاقی هل میداد.و همین بیشتر از چاقی تنفر میکردم و از اون میترسیدم اما فایده ای نداشت چون داشتم به چاقی توجه میکردم .و من با تصویر های ذهنی که از خودم داشتم دوباره خودم رو چاق میکردم .
در واقع من دارم با این دوره ها یاد میگیریم به چیزی که الان در ما وجود ندارد یعنی لاغری توجه کنیم و به چیزی که در وجود ما هست یعنی چاقی توجه نکنیم و این کار احتیاج به زمان داره تا ما موفق بشیم .پس عجله نکنید چون عجله باعث شکست ما میشه من خودم به شخصه حدودا دو سال و نیم هست در این مسیر هستم وخیلی هم تغییر کردم و کمی تا ایده الم فاصله دارم اما ناراحت نیستم و بر عکس لذت میبرم ازاین سبک زندگی کردن و رفتار کردن با خودم و چون برای هدفم که لاغری هست ارزش قایل هستم پس در مسیر میمانم تا به هدفم برسم و اصلا من در این راهم که با لاغری زندگی کنم همانطور که من سالها با چاقی زندگی کردم تا چاق شدم پس من در حال یادگیری لاغری از این سایت هستم تا با لاغری هر لحظه زندگی کنم .
و من زمانی که وارد سایت شدم از استاد شنیدم اگر من خیلی ازکارهای نادرست رو انجام ندم خود به خود لاغر میشم. پس نیاز نیست من کار خاصی بکنم فقط کافیه نادرستها رو انجام ندم و خود به خود درست ها رو انجام میدم .
من یادم میاد برای لاغری چقدر به خودم زجر و سختی میدادم کمربند میبستم غذای بد مزه و آبپز میخوردم ساعتها در باشگاه عرق میرختم و ….اما حالا خندم میگیره به اون روزها ی گذشته و به قول استاد میگم فقط نیاز بعضی کارها رو انجام ندی بعضی افکار رو نداشته باشی خود به خود حالت بهتر میشه و رفتارهای بهتری خواهی داشت و به تناسب میرسی .
پس من از امروز در مورد چاقی خودم با کسی حرف نمیزنم یادم میاد در گذشته به هر کس میرسیدم میگفتم که وای من چیزی نمیخورم ولی نمیدونم چرا چاقم اصلا چاقی من به خاطر فلان دارو و مشکل من هست تقصیر من که نیست پس دیگه مدتها هست برای کسی حرف نزدم و توضیح ندادم و مشکل چاقی در من کمرنگ شد .
پس سرزنش کردن خودم ممنوع هست من یادم میاد در گذشته که چاق بودم وقتی عکسی میگرفتم و یا داخل اتاق پرو میرفتم که خرید کنم خودم رو سرزنش میکردم و ناراحت میشدم یا اینکه یادم میاد به خاطر اینکه شکم بزرگم رو نبینم کمربند میبستم که اون رو نبینم و با این کارها چاقی رو در خودم بدتر و بیشتر میکردم و در واقع تنفر از چاقی باعث چاقی بیشتر در من میشد و اما مدتها هست خودم رو با عشق و علاقه دوست دارم و بغل میکنم و به خودم میگم این جسم من کار خودم هست من خودم اون رو به وجود آوردم و لی نمیدونستم دارم چی میکنم پس جسم عزیزم کمک کن تا به هدفم برسم و به خودم محبت میکنم و به خودم احترام میزارم و خودم رو تمام و کمال پذیرا هستم .و به خودم اطمینان میدم که من جسمم رو از این بهتر خواهم کرد چون من لایق بهترین اندام هستم .جسم من مال من هست و هر گرم چاقی در وجود من به خاطر خودم هست و خودم اونها رو وارد جسمم کردم پس خودم درستش میکنم .
من میخوام از مزایای لاغری بنویسم :
لاغری باعث آرامش روحی در وجود من میشه
لاغریباعث شادی و حال خوب بیشتر در وجود من میشه
باعث خوشتیپی میشه
باعث میشه لباسهای رنگ شاد بپوشم
باعث سلامتی بیشتر میشه
باعث زیبایی چهره میشه
باعث جوانی و شادابی میشه
باعث اعتماد به نفس بیشتر میشه .
باعث میشه راحت تر به بقیه خولسته هام برسم .
باعث میشه روابط عالی با خودم و بقیه داشته باشم .
خدای درونم رو بهتر پیدا میکنم
ایمان و توکلم بهتر میشه .
باعث میشه آزادی در خیلی از جنبه های زندگیم داشته باشم
باعث میشه از خوردن لذت ببرم و نترسم
باعث میشه بهتر عبادت کنم
باعث میشه به خودم احترام بیشتری بزارم .
باعث میشه دنیای بهتری رو تجربه کنم
باعث میشه سبکتر بشم .
باعث میشه جمع و جور تر بشم و در همه جا به راحتی جام بشه .
باعث میشه هر. فعالیتی رو که دوست دارم بدون محدودیت انجام بدم.
باعث میشه حتی در هر وعده ی غذایی کمتر غذا اسراف بشه .
باعث میشه حتی کمتر غذا پخته بشه و کمتر غذا دور بریزیم .
باعث میشه هیچ کس رو در خوردن اصرار نکنم
باعث میشه اطرافیان من هم متناسببتر بشن
باعث میشه رابطه ی بهتری با اطرافیانم داشته باشم
باعث میشه مثل یه ادم لاغر آرام و زیبا غذا بخورم .
باعث میشه به خود باوری برسم .
باعث میشه در اجتماع جایگاه بهتری داشته باشم
باعث میشه زندگی موفق ترس داشته باشم چون رضایتم ازخودم بیشتر میشه .
باعث میشه …
بنام خدا
فایل ۷ دوره رایگان
در مورد مشکلات چاقی نمیخوام زیاد بنویسم فقط از پا درد در سن جوانی و حسرت هر چی را بگی در جوانی برام گذاشت چاقی الان هم ازش مثل گذشته متنفر نیستم چون یاد گرفتم که تنفر از چاقی یکی از موانع لاغر شدن من هست برا همین الان حدود ۱۴ماه هست که در این مسیر بسیار زیبا هستم هنوز با من هست اما کاریش ندارم میدانم که یک مهمان نا خوانده هست و یه روز بار سفرش را می بنده و برا همیشه جسم منو ترک میکنه در موردش هم با هیچ کس حرف نمیزنم و هر کی هم میخواد چیزی بگه سریع حرفو عوض میکنم منو چاقی یخ روزی با هم خیلی خوش بودیم ولی من الان لاغری را انتخاب کردم و میخوام با هم لذت ببریم
در مورد متناسب شدن بنویسم .
لاغری یعنی یه نسیم خنک بهاری که آرام به صورتم بخوره و لذت ببرم لاغری یعنی عشق یعنی محبت یعنی اعتماد به نفس بالا وقتی لاغر بشم لباسهای سایز کوچک و روشن میپوشم وقتی متناسب بشم که خدا را شکر الان هم کلی سایز کم کردم پوستم زیبا میشه الان که دوچرخه سواری را شروع کردم چقدر لذت میبرم از اینکه میگم چون لاغر شدم کسی بهم نمی خنده خودم سبک شدم چه لذتی داره تازه در صدد هستم که ثبت نام کنم هیئت کوه نوردی برم آخه عاشق اونم هستم خدا یا شکرت که دارم متناسب میشم من هر روز در این مسیر استمرار دارم و قصد دارم تا زنده هستم باشم در این مسیر زیبا
ممنون استاد روشن عزیز
و در پایان به قول آن دوستی که نوشته بود من قبلا نمی نوشتم منم همین طور فقط تو دفتر می نوشتم ولی الان که کامنت میخونم و مینویسم چقدر حالم عالی میشه دوستان بنویسید که حالتون عالی میشه
جلسه هفتمهمه چاق ها دوست دارند لاغر بشوند.و تلاشهای زیادی انجام می دهند ولی شکست می خورند چون مسیر را اشتباه رفتند و مسیر اشتباه هر چق در تلاش شود باز هم به نتیجه نمی رسد.اما لاغری با ذهن مسیر درست هست و حتما ما را به نتیجه می رساند.توجه به چاقیوقتی ما هی سعی کردیم بارژیم یا ورزش لاغر بشویم در واقع داشتیم به چاقی توجه می کردیم و به چیزی توجه کنی یعنی آره من از این می خوام و دنیا به احساست توجه می کنه وقتی ما به چاقی توجه می کنیم احساسمان بد می شود و ما همان احساسی را که داریم را در زندگی واقهی و فیزیکی تحربه می کنیم.چی کار کنیم که توجه به چاقی نکنیم۱ در مورد چاقی حرف نزنیم.۲. خودمون را سرزنش نکنیم من از وقتی که در دوره شرکت کروم دیگه خودمو سرزنش نکردم و خیلی حسم خوب شده دیگه عاشق خودم شدم همش از خودم معذرت می خوام که باعث شدم اینحوری ضجر بکشه باور کنید وقتی به این قسمت از توصیحات استاد رسیدم به شکم خودم نگاه کردم کمی آویزان هست ولی اصلا حالمو بد نکرد بلکه آروم لمسش کردم و نوازشش کروم و ازش معذرت خواستم و خودم را مسئول درست کردنش دانستم بله باید جسم را دوست داشته باشیم تا در یک تعادل با ذهن و روح نا قرار بگیره و ما را در رسیدن به تناسب اندام ایده آل کمک کنه.قبل از اینکه در نورد مزیتهای لاعری بنویسم به توصیه استاد می خواهم به شما دوست عزیزی که داری این مطلب را می خوانی بگم که با نوشتن واقعا متناسب می شوید بتور کنید من تقریبا بیشتر از ۹ ماه هست که در دوره هستم و همش استمرار داشتم ولی خیلی کم می نوشتم تا اینکه یک ماه پیش تصمیم گرفتم بنویسم و نظرات دیگران را بخوانم باور کنید در همین یک ماه طوری لاغد شدم که خودمم شگفت زده شدم بماند که دیگران چقدر تا منو می بینن همین رو می گن خدای من یعنی همین نوشتن این معجزه را در من ایحاد کرد پس توصیه می کنم همگی بنویسیم.مزیت های لاغری داستان منمن صفیه الان متناسب هستم و هر بار که برای خرید می روم از پوشیدن و پرو کردن لباس اندامی که به تن مانکن میترین مغازه هست لذت می ب م رنگ مورد علاقه ام را می پوشم.من وقتی وارد کلاس درس می شوم با چنان پوشش زیبایی وارد می شوم که دانش آموزانم از دیدن من کیف می کنند چون من متناسبم و اعتماد به نفس فوق العاده ای دارم و هر کس از بیرون وارد کلاس بشود و من را با بچه های کلاس قاطی ببیند اصلا متوجه نمی شود که معلم کدام هست.من در کنار همسرم خیلی لذت می برم و هر وقت به من نگاه می کند لذت تماشای من را در چشمانش می بینم خودش برایم لباس زیای داخل منزل را می خرد و من با پوشیدن آن هم خودم و هم همسرم را شگفت زده می کنم.من با تناسب زیبایم لباسهایی دارم که خیلی متناسب هستند و وقتی در جمع دوستان آشنایان و فامیل قرار می گیرم از تناسب اندامم لذت می برم.خدایا شکرت به خاطر این دوره زیبا و شگفت انگیز الان ساعت ۱ و نیم شب هست و من خیلی سرحال هستم و لذت می برم از نوشتن این مطالب ممنونم خدا جون که بنده ای مخلص چون استاد رضا عطا روشن را در مسیر زندگی من قرار دادی تا زندگی من را روشن کند.
سلام
من چون از یه سنی متناسب بودم یادم میاد خواهرم که تازه ازدواج کرده بود مرتب پیش ما آه وناله میکرد که نمیدونم چرا چاق شدم چونکه مجردیش متناسب بود وهرموقع میومد خونه ما تامنو میدید میگفت خوشبحالت . چی کارمیکنی متناسبی ومن فارغ از همه چی هرچی دلم میخاست میخوردم اصلا نمیدونستم چاقی چیه . ترس ازغذا خوردن چیه .
و مادرم درجوابش میگفت تو تالنگ ظهر میخابی و تحرک نداری ولی اون صبح زودپامیشه میره سرکار .
ومرتب حرف از پسرهمسایمون بود که جوانیش شبیه چاقی استاد بود وهروقت من میخام خواهرمو ترغیب کنم که بیاد تو دوره بهش میگم استاد هم شبیه پسره همسایمون بود وعکسشو بهش نشون میدم و واقعا قیافه هم شبیه اون پسره بود .
خدا ما روببخشه خوب ما نمیدونستیم فرمول چاقی چیه و همش میگفتیم که اون تحرک نداره وصبح تاغروب تو خونست معلومه چاقه . واون همش گله میکرد به خاطر شرایط جسمیش نمیتونه کارکنه وبااینکه لیسانس گرفته به درد کارکارگری هم به خاطر وضعیت جسمیش نمیخوره ونزدیک به چند سال بود که بیکار بود ومرتب به خودش بد وبیراه میگفت .
البته گاها که اون رو میبینم چون ازدواج کرده دیگه نزدیکی مانیست وقتی پسرش رو دیدم متوجه شدم کلا شبیه پدرش داره چاقی رو طی میکنه بااینکه تازه شاید ۱۰ سال هم نشده باشه .
وتوجه به همه این موارد بااینکه من متناسب بودم حس منو بد میکرد وگاها دلم براشون میسوخت .
ویه همکار داشتم بااینکه ۲۳ سالش بود ولی ۱۱۰ کیلو بود ومرتب از دکتر تغذیه و راهکارای چاقیش میگفت وبااینکه طبق دستورالعمل دکتر تغذیش پیش میرفت ولی همش میگفت ما طایفون کرده و کردها همشون چاقن.
ومن متناسب بودم ومتوجه شدم اون حس خوبی به من نداره
خدامنو ببخشه من که نمیدونستم تایم ناهاری بدون هیچ ترسی یه بشقاب پرغذا جلوش میخوردم واون نگام میکرد درحالیکه یه تکه نون اندازه کف دست دستش بود وچندتاقاشق غذا میخورد .
وبهم میگفت تو لاغری برو دکتر . ومن ساده دل رفتم پیش دکتر تغذیه که برام دستورغذایی بنویسه که پرتر شم .
ولی دکتره بعداینکه قد ووزنم رو گرفت گفتش شما ۵ کیلو اضافه وزن داری اینکه چیزی نیست وبرام یه دستورغذایی نوشت که وزنم رو بیارم پایین .
چندروز انجام دادم بعدش رها کردم .
و بعد مدتی کم کم چاق وچاق ترشدم وبدتر ازهمه بااینکه چاق شدم اما صورتم لاغربود . و یکی از دوستام بهم گفت من قرص چاقی میخورم تو بخور صورتت پف میکنه وزیبا میشه و منم دیدم صورتش پره منم از چندسری از اون قرص ها گرفتم و خوردم .
چشمتون روز بد نبینه . صورتم فرمش بد شد ویه غبغبی تو صورتم افتاد که هروقت جلوی آینه وامیاستادم حالم بد میشد .
با اینکه قرص ها رو هم دیگه مصرف نمیکردم بعد مدتی خوب شد ولی دوباره برگشت وصورتم غبغبی شد .
خیای سخت بود وقتی واسه خرید لباس بری بعدش فروشنده بهت بگه بارداری؟
انگار دنیا سرآدم خراب میشه و دوستم منو سرزنش میکرد یه فکری بکن من کمربند لاغری گرفتم دارم کمرمو لاغرمیکنم و مرتب سرزنش .
ومرتب ازطرف خانوادم ودوستام موردسرزنش قرار میگرفتم میگفتند تو خیلی بد چاق میشی هرکی تو رو از پشت سر ببینه فکربد درموردت میکنه .
خودم کم گرفتاری داشتم حالا اینم اضافه شده بود .
داداشم مرتب میگفت کاش من بازوهای تو رو داشتم شبیه مردها میمونه .
انگار حس نومیدی وجودم رو فرا میگرفت منم مثل دوستان خیلی کارها کردم اما چه فایده برمیگشت .
تنگ شدن لباسهام . وزن کردن و توآینه دیدن بهم حس منفی میداد.
باشگاه که میرفتم یکی از بچه ها گفتش لباس گشادتر بپوش لباست تنگه اینجوری نشون میده .
نامید وخسته وتنها تو اینترنت مرتب درحال سرچ کردن بودم هدایت شدم به برنامه نی نی سایت اونجا لاغری باقهوه رو سرج کردم .
کلی کامنت نوشته بود وته کامنت یه آقایی نوشته بود لاغری باذهن آقای عطار روشن خوبه .
نمیدونم چی شد سریع ازبرنامه اومدم بیرون وسریع تو گوگل سرج کردم برنامه بالا اومد .
سریع عضو سایت شدم یه چندتا مطلب بود خوندم هیچی دستگیرم نشد وخارج شدم و همینطور خودم رو پذیرفتم و هرروز وضعم بدتر میشد تا اینکه سال بعد اواخر ماه رمضان بود یهو اومدم به سایت سری زدم دیدم سایت کلا همه چیش تغییر کرده . من اون موقع چیزی ندیده بودم ولی الان کلی مطالب ودسته بندی جدید میدیدم .
کم کم پیش رفتم با همین رایگان تا تمون کنم دیدم لباسهام گشاد شد حس ترس ازخوردن ندارم دوبریام انتقاد نمیکنن و تصمیم گرفتم وزن کنم دیدم نزدیک ۵ کیلو وزن کم کردم بدون انجام هیچ کاری .
ترغیب شدم و ادامه دادم والان همون آدمها بهم میگن چی کارکردی به خدا میگم لاغری باذهن . براشون توضیح میدم. سایت روبهشون میگم . عکسا رو بهشون نشون میدم اما انگار کر وکورن واصلا تواین دنیا نیستن ومیگن داریم رژیم میگیریم .منم دیگه خسته شدم و دیگه بهشون چیزی نمیگم .
لاغرشدن خیلی آدم رو سرحال میکنه . نشاط میده انرژی میده حس خوب میده وقتی میری فروشگاه ولباس دلخاهتو میخری وقتی میپوشی وحس تناسب داری انگار وارد بهشت میشی . اعتمادبه نفس رو چندین برابر میکنه . آزادی میده دلت میخاد مرتب از خودت عکس بگیری . بهت شخصیت میده چون مثل انسان متناسب به آرامی غذا میخوری وحس گرسنگی وسیری رو میفهمی . جوان تر میشی . سالم تر میشی .
تو عروسیها بااعتماد بهنفس میرقصی و توجمع راحت حاضرمیشی .
انگار که تصویر خودمون زوم میکنیم روی ۵۰ . وهمه چی جمع میشه . واینطوری نیست که پوست شل بشه یا آویزون .
کلا همه جا جمع میشه و انگار ۱۰ سال جوون تر میشن .
همه چی رو میخوری .
من یادم میاد به شدت ازکشمش . خامه . کره . میترسیدم اما الان همه چی میخورم .
حتی بعضی وقتها شام هم برنج میخورم باخیال راحت .
حس بی نظیریه . زبان قادر به گفتن نیست . میارزه باشیم وادامه بدیم . من با اینکه خیلی جمع شدم وشاید کمی با تناسب اندام ایده آلم فاصله داشته باشم ولی دلم میخاد همچنان بیام سایت ومطالبش رو گوش بدم بهم آرامش میده .
من باهمین روش ذهنی خدا شاهده ریزش موهام رو درمان کردم روحیم خیلی رفته بالا .
وهمینجا خدا روشاکرم که منو به این مسیر زیبا هدایت کرد و هم از استاد بزرگوار سپاسگذارم که درآموزش مطالب سنگ تموم میزارن وبا احساس فوق العاده لاغری که وجودشان را دربرگرفته آموزش میدن . بهتر از این نمیشه .
لاغری باذهن بهترین ودرست ترین و شیرین ترین وراحت ترین کاردنیاست . واستادش بی نظیرترین استاد دنیاست
سلام دوستم میتونی بگی ریزش موهات چطوری قطع شد؟
سلام دوست عزیز
تمامی آموزشهایی که استاد عالیقدر بابت متناسب شدن دادن من در جهت قطع ریزش مو به کاربردم .
تاکید میکنم بدون ماسک مو . بدون نوک زنی مو . بدون آمپول بیوتین وشامپوهای گران آلپسین و انواع قرص
چون این راهها رو قبلا رفتم ونتیجه نگرفتم .
فقط با قدرت ذهن .
خب اگه میشه اگه نوشته ای از قبل داری در جهت بهتر شدن برام بفرس والا منم امپول زدم قرص میخورم هنوز هیچ تاثیری ندیدم میخوام برم دکتر
مثلا چی بنویسم
موهایم روز به روز ضخیم تر و پرپشت تر میشود
هر مویی میریزه جاش در سریع در میاد
نمیدونم چرا قدرت ذهنو تو این مورد دس کم گرفتم چون حموم ک میرم سریع
ریزش پیدا میکنم و این سریع ناراحتم میکنه امیدمو از دس میدم نمیتونم تمرکز کنم رو عبارت تاکییدی
شاید ب خاطر اینکه خیلی رو موهام حساسم نزدیک ۷سال پیش با رژیم بد ریزش پیدا کردم ولی رفتم دکتر خوب شدم بهتر شد ولی مث روز اول نشد حالام ناگهانی شروع ی ریزش کرد
گفتم خدایا تو برام موی زیبا شو اندام زیبا شو به اندام دارم میرسم ولی سر مو بلاتکلیفم
سلام دوست عزیز
من اومدم دلیل ریزش موهام رو نوشتم وبا دلیل ردش کردم
۱. یادت میاد هروقت تلویزیون نگاه میکنیم چه برنامه کودک یا فیلم وسریال فرد ثروتمند مو نداره یا موهاش کم پشته و من تاوقتی دانشجو بودم وحقوق بردار نبودم موهام تقریبا خوب بود اما به محص اینکه شاغل شدم ریزش موهام بیشتر شد واگه حقوقم بیشتر میشد ریزش موهام بیشتر میشد من هم اومدم کلی نمونه آوردم تو ذهنم که این باور غلطه مثلا خانم استیو جابز که زن ثروتمندی هست اما موهاش پرپشت وسالمه .
۲. سن وسال رو در ریزش مو دخیل میدادم .
اما همکاری داشتم ۱۲ سال از من بزرگتر بود و موهاش یک دونه ریزش نمی کرد و پرپشت و سالم .
۳. استرس واضطراب
نمیدونم چه سن وسالی هستی ولی من دهه شصتی هستم تو سن من یک سریال بود که پسری بود که برای کنجکاوی وارد یک انبار مخروبه ای میره که بسیار تاریک بود و پسره وقتی وارد مخروبه میشه صحنه ترسناک می بینه و بعد با سرعت پرت میشه بیرون . واز فردا صبح کچل میشه و….
ومن به شدت اون روز ترسیدم و در ذهن من ثبت شد استرس وترس برابر است با ریزش مو .
ووقتی پیش دکتر پوست ومو میرفتم اونهم به من میگفت استرس داری . و این باور تو ذهنم قوی تر شد .
ولی من همکاری داشتم خدای ترس بود ویک خلافی گذشته انجام داد وهمش می ترسید و… ولی موهاش کاملا سالم . حتی موی شرابی رنگ کنفی میکرد میگفت یک دونه کنده نمیشه .
ومن با تغییر باورهام کم کم موهایم جون گرفت و همش خدا روشکر میکردم بابت موهای سالم و پرپشت .
اخیرا شربت B12 ویتابیوتکس میخورم تا یه کم ویتامینهام هم تامین بشه . به نیت سلامتی.
شماهم میتونی باورهای مخرب رو پیدا کنی و روش کارکنی مطمن باش موفق میشی .
الان خدا روشکر موهای بلندی دارم ولذت می برم .
شامپوم ایرانیه برای موی معمولی . وخیلی ارزان .
سلام عزیزم
مرسی از کامنت زیبایی ک گذاشتی بله منم دقیقا فک میکردم از استرس چون ی مدت از لحاظ مالی تو فشار بودیم من استرس زیادی رو تحمل میکردم
برا همین یهو ریزش مو گرفتم دو بار دکتر رفتم یکم بهتر شد ولی کامل درمان نشدم و موهام مثل قبل نشدن الانم قرار پی آر پی مو انجام بدم
دلایل تون عالی بود من خیلی رنج میبرم از موهای کم پشتم دکتر بهم گف اگه باردار بشم اگه از ریزش هورمونی باشه قطع میشه چون تو بارداری هورمونا تنظیم میشن برای بچه
کاش مثل شما میتونستم بیخیال بشم
البته الان اوضاع مالی رو بهبود و من امید دارم فشار از روم کمتر شه و استرس ها برطرف شه
به امید اینکه ی روزی موهام مثل قبل شه
سلام عزیزان
آره دقیقا همیشه این توجه کردنم به چاقی باعث شده که قدرتمندش کنم در برابر خودم،
همیشه تو فکر مقدار الری چیزی بودم که میخوردم،
بعضی روزها خودم رو ۳بار وزن میکردم،
میگفتم تا روز تولدم باید برسم به وزن ایده الم،
یه چیز دیگه هم خیلی خیلی مضر بوده روزی که تحرکم کم بوده باشه میگفتم آها دیگه کار خودش رو میکنه وزنم بالا میره،
خودم با ذهنیت اشتباهم کمک میکردم به چاقیم.
از این به بعد به امید خدا در جهت عکسش میرم،
دیگه جسم باارزشم رو اذیت نمیکم،
و از خدا میخوام همواره کمکم کنه تو این مسیر،
شکرگذارم😍
سلام
زمان
یک عمر درگیر زمان بودم
بیاد تا عید تو سه دوماه لاغر بشم
یا تا عروسی فلان باید لاغر بشم
همش درگیر بودم کالری شماری میکردم ک برام اضافه وزنمو تعیین میکردو من اولش هیجان زده میشدم ک من تو یک ماه با فلان کار یکماهه انقدر کم میکردم
همش درگیر زمان بودم استرس ناراحتی استرس از نتیجه نگرفتن ناراحتی از نتیجه نگرفتن
من تموم اون مدت توجه میکردم ب چاقی و نمیدونستم فک میکردم با ارادمو دارم برای لاغر شدنم تلاش میکردم
همیشه اسم عید میومد من از چن ماه قبل زانوی غم بغل میکردم
یا قبل عروسی فلان همش ذهنم درگیر بود ک وای شکم دارم چ ورزشهایی ک نمیکردم زانودرد کمر درد
من اصلا احساسم خوب نبود همه زندگیم چاقی و لاغری بود ن لذت میبرم ن زندگی میکردم
فک میکردم دنیا تموم شده من حق شادی ندارم چن چاقم.
من از ن خوردن لذت میبرم ن از زندگی ن از خودم
همه ما با توجه کردن مسائلی ک چاقمون میکنه چاقیو درخودمون بردیم بالا قدرتش دادیم
فلان رنگ رو نمیپوشم چاق نشون میده
فلان مدل و نمیپوشم چاقم میکنه
فلان چیزو نمیخورم چاقم میکنه
چاق چاق چاق
همش درگیرش بودم چرا
چن خودمو قبول نداشتم
یبار میگم فریبا
اره تو چاقی شکم داری پاهات بزرگه بازوها ت بزرگه اره من چاقم
قبول کن
اگه قبول کنی استرس نمیگیری احساست حالت از نظر دیگران بد نمیشه
یا خودتو از زندگی محروم نمیکنی
عزیزم تو چاقی
ولی در مسیر درستی در مسیر لاغری داری میری ب سمت لاغری و سلامتی شادی خوشحالی اعتماد ب نفس
چراخودتو سرزنش میکنی برا چاقی ک درسته من مقصرش بودم ولی نااگاهانه اما من در مسیر لاغری هستم
با توجه ب لاغری اونو قدرتمندش کن
لاغر ک بشی سلامتر میشی ازادی انتخاب داری اعتماد ب نفست بالا میره جونتر دیده میشی مسلما زیباتر میشی
ب خواسته خودم میرسم ب هدفم
لباسهایی ک دوس دارم میگیرم
فریبا تو حرکت کردی از مسیرت لذت ببر و قبول کن ک چاقی و لاغری در درون توهس و این تویی انتخاب میکنی چاقی در تو قدرتمند بشه یا لاغری
جسم عزیزم من عاشق توهستم من خیلی تو رو اذیت کردم خیلی تحت فشارت گذاشتم مراقبت نبودم
مریضت کردم از مسیر سلامتی دورت کردم من از معده خودم معذرت میخوام انقدر زیاد خوردم ک مریضش کردم و اونو بیمار کردم من ب جسم خودم احترام نزاشتم خوردم چن مهمونیه و چن های زیاد
جسمم منو ببخش ب خاطر همه ندیدنهام ندیدم ک میگی بسه
ولی الان میخوام جبران کنم در مسیر درستم تو هم کمکم کن من عاشق توهستم چن تو بزرگترین هدیه خدا برای منی.
کمکم کن تا یک سایز کمتر این جسم رو
یک سایز کمتر از این سایزی ک هستم بریم
من در یک سایز کمتر این جسم بودم خیلی خیلی لذتش بیشتره بیا بریم ب اون وزن ب یک سایز کمتر تا بیشتر حال کنم
چ حالی میده ک من در وزن ۸۰ باشم و زیر ۸۰باشم من دارم میرم ب سمتش
روح و جسم و ذهن عزیزم بیاین بریم تا تجربش کنیم
سلام و درود بر دوستانی که طالب آزادی و رهایی هستند 😍🦋✨
فرمولهای چاقی !…
فرمولهای چاقی همان فرمانهای مغزی ما هستند که باعث رفتارهایی در ما می شوند و با تکرار اون رفتارها عادت های چاقی در ما به وجود می آیند .
ما با لذت چاق شدیم با تعریف و تمجید وقتی کودک بودیم یا مزایایی که برای ما داشته که به نوعی ضربه گیر جسممون بوده یا نوعی تنبلی و راحتی بهمون می داده بنابراین لاغری با محدودیت و منع غذایی اصلا لذت بخش نیست و ماندگار هم نیست ✨
و تنها روش ماندگار و آسون برای لاغری آموزش ذهنی است ✨
توجه موضوع بسیار مهمی است که به راحتی باعث تقویت فرمولهای چاقی در ذهن ما می شود
توجه ابزاری است برای انتخاب کار مفید یا غیر مفید و انتخاب هم با ماست ✨
ما در روند چاق شدنمون با ترسهامون و نگرانیهامون و فرار کردنمون از چاقی داشتیم بیشتر به چاقی توجه می کردیم و نوعی حسرت لاغری را در خود ایجاد می کردیم که خودش مانع از لاغر شدن ما بود و هر بار در مقابل چاقی احساس ضعف بیشتری پیدا می کردیم به طوریکه چاقی را در مقابل خودمون قدرتمندتر می کردیم و باید راهکار برای حل موضوع چاقی پیدا می کردیم نه توجه به خود چاقی داشته باشیم !…البته گاهی راهکارهایی هم پیدا می کردیم که به صورت مقطعی نتیجه ای به ما می دادند ولی به دلیل اینکه مسیرمون اشتباه بود شکست می خوردیم و از طرفی خودمون اطمینان داشتیم که باز چاق میشیم و از همه مهمتر مثلا ما ۱۰سال چاق بودیم و توجه به چاق تر شدن خود داشتیم ولی حالا ۳ماه اومدیم رژیم گرفتیم که در برابر ۱۰سال و انبوه فرمولهای ذهنی چاق کاری انجام ندادیم !…
فکرکردن خودبه خودی اینکه فردا چی بخورم و تدارکات برای تنوع غذایی بیشتر همه توجه به چاقی هست و البته هرروز به طور گسترده تری فضای ذهن ما را اشغال می کنه به طوریکه فضای خالی از ذهن نداریم برای تمرکز کردن به علاقه مندیهامون …
منم همیشه با ذوق می گفتم من صبحانه خیلی دوست دارم و از صبحانه نمی گذرم و نوعی افتخار می دونستم چون بارها از پزشکان و یا پدرم شنیده بودم صبحانه خوردن خیلی مهمه و در یادگیری تأثیر گذاره اصلا برام عجیب بود بعضی ها صبحانه نمی خوردند یعنی چطور از شب قبل گرسنه می ماندند و میگفتم حتما بداخلاق شدند!…
خب حالا برای لاغری فضای ذهنمون را باید پر کنیم از افکار لاغر کننده با شنیدن فایلهای آموزشی لاغری با ذهن و نوشتن تمرینات و فکر کردن به اینکه لاغری چه مزیتهایی برامون داره و اینطوری به لاغری توجه می کنیم و توجه ما یعنی درخواست ما و حتما اجابت می شود..
ما در مسیر چاق شدنمون اصلا به لاغری توجه نداشتیم و خیلی راحت چاق تر می شدیم بنابراین برای لاغر شدن هم هیچ توجهی به چاقی نباید داشته باشیم تا راحت لاغر بشیم ✨
البته توجهات ما به چاقی به اینصورت بود که خودمون را از خیلی چیزها در مسیر زندگیمون محروم می کردیم از علاقه مندیهامون در تفریح در کسب و کار در روابط در مهمانی و ….چاقی برای ما تصمیم می گرفت که چه بپوشیم یا چه رنگی !؟در مهمانی کنار چه افرادی بنشینیم !..یا در چه مجالسی شرکت نکنیم ؟!چه ورزشی را انتخاب کنیم ؟!..یا چه سفری !؟…یا چه رشته تحصیلی و …،تمام این محدویتها که برای خود قائل می شدیم توجه به چاقیبیشتر بود در واقع چاقی یک شخصیتی جدا از ما بود که داشت به ما پیله می شد و ما هر چقدر داشتیم ازش فرار می کردیم یا سعی داشتیم باهاش مقابله کنیم یا ازش متنفر باشیم و یا خودمون را در تنهایی و رنج قرار بدیم بیشتر ثابت می کردیم که چاقی وجود داره و قدرتی داره و طبیعی هست در همسایگی من زندگی کنه!…
من سالها منتظر بودم لاغر شوم تا یک عکس تمام رخ از صورت لاغر و کشیده خودم بگیرم و بزرگ روی تخته شاسی چاپ کنم و یا در آینه خود را کامل ببینیم یا نصفه می دیدم یا فقط دیدن صورت(من در خیابان از جلوی شیشه های مغازه ها که رد می شدم صورتم را بر می گردوندم و درآینه فقط با صورت حاضر می شدم )و هر بار ناآگاهانه داشتم تصویر واضح و شفاف تری از چاقی خود در ذهنم ثبت می کردم .
مغز ما کاملا تصویری هست ✨
ولی چند روز پیش کاملا عریان جلوی آینه حاضر شدم و متوجه شدم که قدرتی که ناآگاهانه به کار گرفتم چه شاهکاری خلق کرده و متوجه شدم این چاقی فقط یک پیله یا پوسته است و من در حال رهایی و پوست اندازی هستم و به زودی 🦋می شوم 😇✨
ما برای چاق بودن تصمیم نگرفتیم و آرام آرام از والدین و رسانه و جامعه آموزش چاقی دیدیم و خیلی راحت وقتی در جسممون تغییراتی را دیدیم که چاق شدیم توجه ما به چاق بودن بیشتر شده در تقلا افتادیم که نابودش کنیم و هر بار بیشتر چاق تر شدیم ولی برای لاغری داریم آگاهانه تصمیم می گیریم و باید به چیزی که نیست توجه کنیم که کمی عشق بیشتری می خواد اینکار یعنی همون ایمان به غیب
آنان كه به غيب ايمان مى آورند و نماز را بر پا مى دارند و از آنچه به ايشان روزى داده ايم انفاق مى كنند (۳)بقره
و فایلهای آموزشی مثل راهنما عمل می کنند تا به ما بیاموزند چطور این باور و تصویر ذهنی لاغر را در ذهنمون ایجاد کنیم
۱)در مورد چاق شدن به هیچ عنوان با کسی صحبت نکنیم ….(بگویید من به شنیدن این حرفها علاقه ای ندارم و سالها تاوانش را پس دادم 💪💪😍
۲)خودتون را سرزنش و تحقیر نکنید به هیچ عنوان⛔️ خودتخریبی شما را در مقابل هر مسئله ای ضعیف می کند.وجود ما از سه بخش تشکیل شده است روح و ذهن و جسم وقتی از جسم خود متنفر باشید یا آن را جدایی از خود بدانید هماهنگی بین این سه بخش وجودی اتفاق نمی افته و کار بسیار سخت و دشوار میشه باید با جسممون حرف بزنیم و بگیم من می خوام دیگه رفتار صحیح داشته باشم تو هم کمک کن و کاملا دوستانه در جهت تغییر کردن قدم برداریم
باید پذیریم که خودمون این جسم را خلق کردیم خب نمی دونستیم ولی به هر حال قدرت ما هستیم و میتونیم در جایگاه طبیعی خود قرار بگیریم …
قرار نیست ما کاری انجام بدیم فقط قراره آکاهانه کارهای قبل را انجام ندیم یعنی به طور طبیعی ما سلامت هستیم و متناسب ما شاد هستیم وثروتمند حالا یک سری رفتار اشتباه داشتیم که از جایگاه طبیعی خودمون خارج شدیم بنابراین ما فرمولهای ذهنی چاق را شناسایی می کنیم و فرمولهای صحیح را جایگزین می کنیم ….و وقتی ما کار اشتباه انجام ندیم در واقع داریم رفتار درستی انجام می دهیم .
۳)برای چاقی دست به خوردن بودید دست به قاشق !..برای لاغری تا می توانید دست به قلم باشید✨ ،خواندن دیدگاه دوستان و دیدن آلبوم شگفتی سازان و شنیدن صحبتهای دوستان شگفتی سازان توجه و تمرکز زیادی برای لاغر شدن و ایجاد تصویر ذهنی شفاف و واضح در ذهن ایجاد می کند.
ذهن ما اصل را از بدل تشخیص نمی دهد و هر وقت خاطره ای از موفقیت دیگران میخوانیم تصویری از خود در ذهن ایجاد می کند و خودش را جایگزین می کند …پس توجه به الگوی موفق😉
اصل یادگیری آگاهانه در نوشتن است و تکرار و تمرین نوشتن در سایت با توجه به اینکه می دانیم خوانندگانی دارد با توجه بیشتری انجام می شود و از کجا معلوم شاید رسالت ما روزی نوشتن یک کتاب باشد و الآن فضایی ایجاد شده که بتونیم در کار نویسندگی خودبه خودی مهارت کسب کنیم 😇موقع نوشتن چند حواس ما به کار گرفته می شود که در یادگیری بهتر مؤثر است نوشتن باعث تجزیه تحلیل فکری می شود یعنی به عمق لایه های زیرین ذهن ما نفوذ می کند و البته در نوشتن حکمتی هست که ما کاملا نمی دانیم و با توجه به آیه شریفه قرآن (ن و القلم ما یسطرون)سوگند به قلم و بزرگان همه نوشته های ارزشمندی دارند که به واسطه همین قلم به یادگار گذاشته اند نوشتن در سایت که تعهدی ایجاد می کنه که از انضباط شخصی میاد و من باید هرروز تکلیفم را ارائه کنم یعنی موضوع جدی هست .نوعی ارتباط با دیگر دوستان برقرار می شود که مسرت بخش است .
توجه به خود اینکه من هستم خودش خیلی باعث قدرت میشه و من به لطف یکدانه ام هر روز بالای ۱۰
صفحه برای یادگیری موضوعات ذهنی مینویسم .
داستان متناسب شدن ملکه عشق👸🏻✨
ملکه عشق در نوجوانی خودش را از مهمانی های دوستانه و گرفتن عکس با جمع محروم می کرد و یا از دیدن فیلم خود در مراسم بیشتر عصبی می شد حتی از ورزش مورد علاقه اش که بسکتبال بود کناره گرفت و در سنین نوجوانی آزادی در انتخاب لباسهای مورد علاقه اش را نداشت و بیشتر والدین او برای او لباس انتخاب می کردند آخرین خاطره بد او از انتخاب لباس شب عروسی اش بود دائم از دیگران نظر می خواست در کدام یک مخفی تر هستم او عاشق دریا و شنا کردن بود ولی چاقی تصمیم گرفته بود که نه شنا و برهنه شدن در جمع برای تو مناسب نیست!… در روابط با همسرش اعتماد به نفس نداشت و هرروز از خودش دورتر می شد و چون خودش را دوست نداشت فکر می کرد همسرش و دیگران هم او را دوست ندارند و ترد شده است چون برای خود ارزش قائل نبود احترامی هم دریافت نمی کرد !… در ظاهر لبخند بر لب و در درون مثل بمب ساعتی شده بود دوست داشت بدنش را لیزر کند اما خجالت می کشید برهنه شود …چاقی در روابط اجتماعی او مداخله داشت و اعتماد به نفس نداشت که در صفهای طولانی بانک یا ادارات صحبت کند و حق و زمان خود را طلب کند و سلامتی و عزت نفسش در خطر بود تا اینکه خواست تمام این بار اندوه و دردو رنج را به خدا بسپارد و آسوده شود و انتظار اجابت داشت و هدایت شد به سایت تناسب فکری والآن ملکه عشق حدود یک سال است که از مسیر چاقی برگشته و Gps لاغری اش روشن است و هرروز یگ گام به جایگاه طبیعی خود نزدیکتر می شود او بسیار جوانتر و زیباتر شده وبا بخشهای وجودیش هماهنگتر شده که باعث آرامش او شده است و از بندهای پوچ چاقی آزاد و برای آموزش شنا ثبت نام کرده است و با اعتماد به نفس بالاتر برای زبان آموزی اقدام کرده است تصاویری از خود در اینستا منتشر کرده است و لباسهایی با سایز و رنگ های مورد علاقه خود خریداری می کند و به وقت راه رفتن کشیده و محکم با عزت نفس بالاتری قدم بر می دارد و با نوشتن در سایت مهارت بهتری در نوشتن پیدا کرده است او به زودی تصاویری در آلبوم شگفتی سازان منتشر می کند و یک رکورد موفقیت در سطح جهانی برای خودش ثبت می کند او بنیانگزار لاغری ماندگار در نسل خود است و یکی از مقدسترین اعمال دنیا و آخرت را برای ساختن جهانی با شکوه تر به آسونی و زیبایی به انجام می رساند .هدفمند زندگی می کند خودش را دوست دارد و او برای رسیدن به خواسته هایش با اشتیاق آموزش ذهنی میبیند و می خواهد طعم زندگی را هر روز بهتر بچشد😋
سپاس فراوان از استاد پر مهر و سخاوتمند
روح پدرو مادرتون با خوبان و عاشقان محشور باد
خدارا هزاران بار شکر از وفور نعمت و روزی های آسمانی و زمینی
درود بر هم مسیرهای آگاه و عاشق و متعهد
پاینده باشید🍃🌸
سلام خدمت استاد عزیز ودوستان همراه
من یادم میاد از کودکی تا به الان همش تو خونه ما صحبت از چاقی بوده وهست حتی موقعی که تمامی اعضای خانواده به ظاهر متناسب بودیم اما همش حرف از چاقی تو خونواده ما بود . حرف از چاقی دیگران واطرافیان .
من هم پای این حرفها مینشستم و گوش میدادم . و بعد که کم کم چاق شدم تمام فکر وذهن من شده بود که چی کارکنم لاغرشم .
باشگاه میرفتم بعدباشگاه سریع میرفتم رو ترازو .
هر سری لباس میخریدم وسایزم بالاتر میرفت و افسردگی میگرفتم .
حرف وحدیث اطرافیان که حسابی منو بهم میریخت.
موقع راه رفتن در گرما اذیت میشدم .
مثل قحطی زده ها رفتار میکردم .
مجبور بودم همش بلوز بلندتر بپوشم تا قسمتهای چاق بدنم استتاربشه .
تا میخاستم یه مقدار غذای بیشتری بخورم سرزنش شروع میشد .
مجبور میشدم وقت و زمان زیادی رو به باشگاه و پیاده روی اختصاص بدم .
این آخریها رفتن به باشگاه هم برام سخت تر میشد .
صورتم غبغبش بزرگ تر میشد و حتی از قبافم هم داشتم بیزار میشدم .
اینقدر بیسکویت های سبوس دار وچیزهای ترش در وعده غذاییم گذاشتم مس بدنم رفت بالا .
وخلاصه داشتم منزوی میشدم که با سایت طلایی لاغری با ذهن آشنا شدم.
حالا که هر سری وزنم پایین تر میره نمیدونین وقتی لباسی که قبلا برام تنگ شده بود و الان گشاد شده چه حس خوبی بهم میده . یعنی واقعا می ارزه که هرقدر زمان بزاری و روی ذهنت کارکنی .خستگی اینهمه سال از بدنم میره بیرون .
آنقدراعتماد به نفسم بالارفته که گفتنی نیست .
همون آدمهایی که ازت ایراد میگرفتن الان میشینن وازت تعریف میکنند .
وقتی میتونی به راحتی هرلباسی و به هر رنگی بپوشی حس آزادی بهم دست میده .
وقتی میتونی مثل آدمهای متناسب غذا بخوری کیف میکنی همین منی که آنقدرسریع غذا میخوردم که نمیفهمیدم اصلا چی خوردم الان لقمه هام اتوماتیک وار ریز شدند واصلا لقمه بزرگ نمیتونم بخورم و آرام آرام غذا میخورم و ولع قبلی رو ندارم .
منی که چندتا پرتقال و نارنگی میزاشتم پیشم محو میشد الان چند تا دونه میتونم بخورم بقیه رو واقعا نمیتونم بخورم .
والان با اینکه هنوزم کی کاردارم تا متناسب بشم ولی احساس سبکی دارم وآرامش دارم .
منی که غذا میخوردم سنگین میشدم و سریع خوابم میگرفت ولی الان حس سبکی دارم و خوابم هم نمیگیره .
الان دیگه استرس ندارم که وقتی مهمانی یا عروسی برم چی کارکنم میگم با اینکه هنوزم خیلی کاردارم .
وارد شدن آدم چاق به دنیای متناسب ها آنقدر خدایی شیرین هست که هرموقع افکار منفی میاد سرت ومیخاد به هرنحوی منصرفت کنه می ارزه با تیپا بندازیش از ذهنت بیرون و این راه رو مصمم ادامه بدی .
این شیرینی وحس خوب رو فقط ما چاقها میتونیم تجربه کنیم ولذت ببریم .
کلن با این روش یه کم نتیجه گرفتم روی قسمتهایی از زندگی که مشکل دارم پیاده کردم و نتایج خوبی هم دارم میگیرم انگاری فرمون زندگیم افتاد رودستم .
میگم من تازه شش ماه مستمرا دارم تمرینات رو انجام میدم وفایل رو گوش میدم . وقبلن عضو شدم و تا یکسال پیگیر نبودم .
خوشحالم و خدا روشکر میکنم با این سایت آشنا شدم و از استاد عزیز بابت اینهمه وقت و زمانی که گذاشتند تا طعم دنیای متناسب ها رو بچشیم ممنونیم .
سلام خدمت استاد گرامی و دوستان خوبم
من بعد از ازدواجم چاق شدم اما همیشه با چنگ و دندون خودم رو لاغر میکردم و اگر به خاطر اون تناسبی که پیدا کرده بودم کمی از اون فشار رژیم و محدودیت بیرون میومدم سریع کلی وزن اضافه میکردم واما من تسلیم نمیشدم و دوباره شروع به رژیم سخت میکردم و من در دوران بارداری هر دو فرزندم وزنهای بالای صد کیلو رو تجربه میکردم که واقعا من رو اذیت میکرد و من سریع اقدام به کاهش،وزن میکردم .
اما یادم میاد در دوران جاقی خودم
من اعتماد به نفس برای حضور در جمع ها رو نداشتم .
من هر مدل لباس خانگی و بیرونی رو نمیتونستم بپوشم
من هر کفشی رو نمیتونستم به پا کنم
من هر فعالیتی رو نمیتونستم داشته باشم .
من هر زیور الاتی رو نمیشد استفاده کنم
من رنگهای روشن استفاده نمیکردم
من در روابطم با همسرم و بقیه احساس حقارت میکردم .
من در خوردنم حرص،و ولع داشتم
من چهره ام مسن تر نشون داده میشد
من سگنین بودم و کلی محدودیت در فعالیت داشتم
باید کلی زمان در خرید کردن میزاشتم تا یه قلم لباس گیرم بیاد
من از لحاظ روحی همیشه افسرده و ناراحت بودم
من از لحاظ جسمی هم کلی بیماری کمر و زانو و .. داشتم
من همیشه احساس،سنگینی میکردم
من در لباسهام همیشه احساس ناراحتی و تحت فشار بودن میکردم .
من همیشه برده ی غذاها بودم و هر غدایی به هرمقداری که در اطرافم بود من تمام اون رو میخوردم .
من احساس ناتوانی و بی ارادگی میکردم
من احساس بد تیپی و بد لباسی میکردم
من احساس ..
خلاصه اینکه من بعد از بارداری دومم سریع اقدام به رژیم سخت کردم و تونستم ۳۰ کیلو کم کنم هر چند که دوباره برگشت در واقع من همیشه در هر مقطعی از زندگیم که وزن کم میکردم نگران بودم که نکنه برگرده و در واقع باور کرده بودم که من لاغر نمیمونم و دوباره چاق میشم چرا ؟؟چون تصویر ذهنیم یک فروغ چاق بود و من میترسیدم از چاقی و چون ذهن تصویری هست تمام تلاشش رو میکنه که شما رو به اون واقعیت تصویری برسونه .و همون باعث شده بود مغز من فرمانهای خوردن بیشتری میداد تا من رو به اون تصویر چاق برسونه .پس تصویر ذهنی خیلی مهم هست .
اما حالا میخواییم به لاغری توجه کنیم و این کار سختی هست چون ما میخواییم به چیزی توجه کنیم که در وجود ما نیست و وجود نداره ولی ما با ایحاد فرمولهای لاغری یواش،یواش رفتارهای عذایی ما تغییر میکنه و ما رو متناسب میکنه خیلی باید حواسمون باشه یواش یواش هست و به عجله و شتاب نیست چون اگر عجله کنیم از مسیر خارج میشیم و لیز میخوریم .
در گذشته که از رژیم های سنگین نتیجه ی دایمی نمیگرفتم بماند که این اواخر نتیجه ی لاغری هم نمیگرفتم یا به سختی میگرفتم فکر میکردم من مشکلی دارم که نمیشه لاعر باشم در حالی که مشکل از راه و روشهای من بوده و من خبر نداشتم و اما خدا رو شکر حالا درمسیر درستم و دارم لاغری رو یاد میگیریم و اصولی به این نیاز جسمم جواب میدم .
اصل و اساس خلقت ما بر این هست که ما شاداب و جوان و سلامت و لاعر باشیم و لی اگر چاقیم و یا بیماریم این نادرست هست و برای رهایی از این مشکلات ما باید یه سری کارهای نادرست رو انجام ندیم که خود به خود درست بشه در واقع نیاز به انجام کار خاصی نیست ما باید یک سری کارهای نادرست رو انجام ندیم تا خود به خود لاغر بشیم مثلا در مورد چاقی خودت با کسی حرف نزن که من چیزی نمیخورم همش یه ذره میخورم ولی چاقم و یا میگم من تقصیری ندارم چاقی بر من غلبه کرده خوب چرا همش در مورد چاقی حرف میزنیم این میشه توجه به چاقی پس در مورد چاقی خودت حرف نزن و یا اینکه اگر در آینه نری و از خودت عکس نگیری و یا طوری بمونی که جسم خودت رو در ایینه نبینی این یعنی من از خودم متنفرم و خودم رو ددست ندارم پس لباس رنگ شاد نمیپوشم استخر نمیرم و یا عکس نمیگرم که جسم خودم رو نبینم و اینطور دارم بیشتر از جسم خودم فاصله میگیرم و متنفر تر میشم و اوضاع من سخت تر میشه .
من باید خودم و جسمم رو همینطور که هستم بپدیرم هر چند سخته ولی نباید دیگه از خودم متنفرم بشم و بارها بگم این کار خودم هست و مسولیت چاقی خودم رو برعهده بگیریم و جسم خودم رو باعشق در اعوش بگیریم و بگیم من این بلا رو به سرت اوردم نمیدونستم تا اینکه هی بخواهی خودت رو تحقیر کنی و از خودت متنفر باشی و اگر هی به چاقی توجه کنی ضعیف تر میشی و چاقی بیشتر بر تو علبه میکنه پس گام دوم این هست که خودت رو تحقیر نکنی و از خودت متنفر نباشی .
مزایای لاغر شدن رو بنویسید و توجه به لاغری کنید تا رویای لاغری خودتون رو خلق کنید
من وقتی لاغر بشم اعتماد به نفسم بالا میره
من وقتی متناسب بشم روابطم با همه عالی میشه
من وقتی متناسب بشم آزادی در همه جنبه ها پیدا میکنم در خوردنم در فعالیت کردنم در پوشیدنم که هر لباسی با هر رنگی رو که بخوام میپوشم با هر مدلی میپوشم و لدت بیشتری از خودم میرم .
من وقتی متناسب بشم خوشتیپ تر میشم
من وقتی لاعر بشم سلامت روحی بیشتری پیدا میکنم و در ایینه از دیدن خودم بیشتر لدت میبرم .
وقتی از طریق ذهن لاعر بشم سلامت جسمی کامل پیدا میکنم .
وقتی من لاغر بشم سبکم و در تمام لباسهام رها و ازادم .
من وقتی لاغر بشم امیر تمام غداها میشم و دیگه هیچ غدایی به زور من رو وادار به خوردن نمیکنه
من وقتی متناسب بشم خیلی ارام و اهسته عدا میخورم و هیچ حرص و ولعی ندارم .
من وقتی لاغر بشم به موفقیتهای بیشتری دررزندگیم میرسم چون خودم رو بیشتر باور میکنم .
من وقتی لاغر بشم در مدت زمان خیلی کم میتونم کلی خریدهای عالی و به روز داشته باشم .
من وقتی متناسب بشم خیلی بهتر شادی میکنم
من وقتی متناسب بشم خیلی بهتر عبادت میکنم
من وقتی متناسب بشم خیلی راحت فعالیت انجام میدم .
من وقتی لاغر بشم میتونم انسان تاثیر گدارتری بشم و الگو برای خیلیها بشم
من وقتی متناسب بشم حتی کفشهای زیباتری به پا میکنم
من وقتی متناسب بشم چهره ام زیباتر و جوانتر میشه
من وقتی متناسب بشم
نکته :
من ذهنم هر جا بگه نمیشه و یا میگه انجام نده باید بدونم اون کار خیلی مهم و شدنی هست .
من الان بعد از مدتها که در سایتم عاشق خودم و این جسم خودم هستم و دارم از زندگیم و زنده بودنم لذت میبرم و به هیچ عنوان در مورد خودم و یا چاقی مختصرم با هیچ کس حرف نمیزنم تا به تناسب دلخواهم که حق من هست برسم تا بازم بیشتر از خودم لذت ببرم پس بازم تلاش میکنم تا این مختصر چاقی از بدن من بیرون بره .
و تو خدای محال هایی🥰
اگر چیزی رو دوست نداری ، تغییرش بده و اگر نمی توانی تغییرش بدهی، شیوه ی تفکرت را به آن عوض کن
توجه کردن ، و تصویر ذهنی خیلی در مسیر و موفقیت ما اهمیت دارد. در هر کاری و در هر شرایطی.
یادم میاد سال ۹۵ ما خونه نداشتیم و مستاجر بودیم ،خیلی دلم میخواست خونه دار بشیم ،یه روز مادر شوهرم اومده بود خونمون ، چند وقت بعدش میخواست بره به قول خودشون ییلاق و تا چند ماه اونجا بمونن.یه زمین داشتیم که میخواستیم کم کم بسازیمش پول آنچنانی هم نداشتیم. یادمه برگشتم بهش گفتم مامان این دفعه که از ییلاق بیای ،ما خونه دار شدیم و میای خونه خودمون.برگشت گفت حالا اینجایی که هستید خوبه ،اینجا بمونید، بعداً کم کم حالا وقت دارین،خیلی ناراحت شدم، گفتم حالا میبینی، یه مقدار پولی که داشتیم رو برای اون زمین خرج کردیم و دیگه پولی نداشتیم. یه روز همسرم اومد گفت میخوام یه خونه بخرم گفتم چیییییی با کدوم پول ،گفت خدا بزرگه یه مقدار از مامانم میگیرم بقیش رو هم جور میکنم .ما خونه خریدیم ۷۵ میلیون و باورتون نمیشه، فقط ۳ میلیون پول داشتیم. و این همون باور ، توجه و تصویر ذهنی بود که من برای خودم ساخته بودم و به واقعیت پیوست.
توجه کردن به چاقی
من در این چند ماه اخیر خیلی بیشتر چاق شدم چون بیشتر فکرم متوجه چاقیم بود. همسرم همش میگفت یه کم لاغر شو ،یه کم تو خونه ورزش کن ،چیه اینقدر زشت شدی ،هر کی من و تو رو میبینه فکر میکنه مادر و پسر هستیم. (یه مدت هم بیچاره تصمیم گرفته بود خودش رو به خاطر این که به هم بیایم چاق کنه😁)
پسرم هم هر کسی رو تو ماهواره میدید با من مقایسش میکرد و میگفت اینارو نگاه مامی من و نگاه ببین چقدر لاغرن ، از لباس گرفتن که دیگه نگم اصلا دلم نمیخواهد برم لباس بخرم میدونم دست رو هر چیزی نمیتونم بزارم و باب سلیقه خودم خرید کنم، شوهرم میگفت این به تو نمیاد بدتر چاق نشونت میده یا قدت رو کوتاه نشون میده این به یه آدم لاغر میاد ،تو شیرینی و غذا خوردن هم که همش با ترس که مبادا چاق بشم ، دیگه مثل سابق کفش پاشنه بلند نمیتونم بپوشم اذیت میشم ، عاشق کفش اسپرتم ولی شوهرم نمیزاره میگه کوتوله میشی و بهت نمیاد ،به همسرم میگفتم من که از تو کمتر غذا میخورم تو چرا چاق نمیشی اونم میگفت خب من مثل تو نیستم و تو سریع چاق میشی .
حتی اون موقع هم که رژیم گرفتم میدونستم اگه دوره اش تموم بشه رعایت نکنم برمیگرده و همون هم شد.
من همش درگیر چاقی و چاق نشم و نمی خرم چون چاق هستم و زشت شدم و غیره بودم و همه ی افکارم دور چاق میچرخید.
توی همه ی این ها من فقط ذهنم درگیر چاقیم بود و به عینه میدیدم خود به خود دارم چاقتر میشم و دیگه کم کم خودم رو داشتم آماده میکردم واسه ۱۰۰ کیلو چون رو به رشد بودم .
الآن متوجه میشم که من کاری کردم که ذهنم بیشتر توجهش به طرف چاقی باشه و بیشتر پرورشش بدم و پرو بال بهش دادم و قویترش کردم و خودم رو ضعیف تر و ناتوان تر در مقابل چاقی و یه جورایی خودم رو تسلیم کرده بودم و میگفتم نمیتونم .
حالا چطور باید به لاغری توجه کنیم؟
تصمیم گرفتم در مورد چاقی دیگه نه حرف بزنم و نه فکر کنم ،میخوام در مورد لاغری فکر کنم ،میخوام خودم رو با همسرم تصور کنم که همراه من با غرور راه میره رو ،با کفش اسپورت و قد بلند، میخوام وقتی میرم جلوی آینه بگم ولی چه خانم خوشگلی🤭
به شکمم بگم الان هستی خب اشکالی ندارد ولی مطمئنم باش یه چند وقت بیشتر مهمون نیستی دیگه باید خداحافظی کنی و بری😁
، میخوام مثل قبل بشم و پسرم بگه مامی تو خوشگلترین مامی دنیایی ،و دیگه به خاطر هیکلم بداخلاق نباشم.
هر جا که شیطون گولم زد و گفت اینا چین میگی امکان نداره ، بگم میشه من مطمینم ،حالا میبینی ،من تو رو شکستن میدم .
سلام
من انروز رفتم و نظری ک قبلا نوشته بودمو خوندم دیدمو ک چقدر تغییر کردم و این تغییرات چقد برا من شیرینه من خوشحالم خیلب از اینک تو این مسبرم از اینک عوض شدم ذهنم لاغر شده واقعا ذهن من میخواست چنین مسیری رو
من دیگه در مورد چاقیم حرف نمیزنم خودمو سرزنش نمیکنم خودمو دوس دارم و تمام سعی موندن و لستمرار و یادیگیری بیشتر و بیشتر تو این مسیر هس
من الان مثلا در اینده ک لاغر شدم برا خودم تصور میکنم
من از وقتی لاغر شدم عاشق خودم هستم
عاشق زندگی
عاشق خرید کردن
اعتملد بنفس بالا رفته
راحتر لباس انتخاب میکنم و میپوشم و لذت میبرم
مانتوهایی ک دوس دارم میپوشم بارنگهای زیبا
شیک پوش شدم
دیگه هیچ ماده غذایی قدرت نداره برا من ک بخواد منو چاق کنه
من رفیق شدم باخودم
زندگی زندگی میکنم
شادم
حسم خوبه حالم خوبه
بی دلیل شادم
بیخیال شدم
از وقتی لاغر شدم راحتر میرم تولد و عروسی و بیشتر لذت میبرم لباسهای مجلسی زیبا و خوشگل اونی ک دلم میخواد و میپوشم
بدون ولع و حرص غذا میخورم
با ارامش غذا میخورم
دیگه اضافات دیگران نمیخورم
وقتی گشنه هستم میخورم
ب انداز نیازم میخورم
از خوردن عذاب وجدان نمیگیرم
بیشتر و بیشتر ب طبیعت خودم نزدیک شدم
جوانتر شدم
با انرژی تر شدم
سلامتر شدم
من ب ارزوم رسیدم ب خواسته چند سالم ب تلاش چن سالم
از مسافرت و پیک نیک لذت میبرم
من خدارو شکرمیکنم ک تو این مسبرم
سلام
چاقی باعث میشه ما لباس های مورد علاقه مونو نپوشیم،یکسری جاها نریم و…
لاغری باعث میشه که ما لباس های مورد علاقه مونو بپوشیم در رنگ های متنوع بدون ترس
اعتماد به نفس بالا
لذت بردن از اندام و ظاهر خود
شرکت در جمع های مختلف
لذت بردن از غذا
احساس شادی
انجام هر ورزشی که به آن علاقه مندیم
ا
به نام خدا
وقت شما بخیر انشالله
همیشه این برنامه های رژیمی که داشتیم با این محدود کردنها و تحت فشار گذاشتن جسم هیچ وقت نتیجه نمی داد که ماندگار باشه یه سری نتیجه های مقطعی بود که دوباره همه چیز بر می گشت به حالت قبل اصلا من این توی ذهنم حک شده که هر چیزی که با تقلا و سختی به دست بیاد ماندگار نیست و راه درستی نیست همه مسایل و همه چی باید در کمال آرامش باشه توی این روش اصلا برنامه ورزشی و غذایی نداره فقط ذهنی هستش و این فرمولهای ذهن که عوض بشن مغز بر اساس اونها فرمان صادر می کنه و ما بر اساس اون فرمانها رفتار می کنیم .
و من اتفاقا دیشب خونه مامانم اینا بودم خالم بعد از دو ماه منو دید که دوباره بهم گفت چقدر کوچولو شدین این نشانه ها همچنان ادامه داره همش بهم می گن و من هم می گم که بله لاغری با قدرت ذهن خدا رو شکر.
ادمهای چاق همش به فکر خوراک هستن چی بخوریم .باید توی این روش تکرار و استمرار داشته باشیم که یواش یواش تغییرات ایجاد بشه زمان نداره مثل برنامه های دیگه هر کسی زمانش با دیگری فرق می کنه بستگی داره که چقدر ذهن آماده باشه
موضوع مهم توجه کردن .به چیزی که توجه می کنیم به چیزی که فکر می کنیم همون موضوع در زندگیمون گسترش پیدا می کنه.وقتی داریم تلاش می کنیم چیزی و از بین ببریم مثل چاقی و خودمون و محدود می کنیم از لباس و غذا و احساس ناتوانی می کنیم. در نتیجه چاقی بیشتر به ما غلبه می کنه.توجه کردن به اضافه وزن یعنی ضعیف شدن در برابر چاقی با این کارها تصویر چاقی و در ذهن پررنگتر می کنیم اون هم هی گسترش می ده و ما چاق تر می شیم.
نکاتی که باید رعایت کنیم و توجه همون و ببریم به سمت لاغری
۱- اصلا درباره چاقی حرف نزنیم ممنوع
۲- سرزنش کردن خودمون ممنوع باید مسیولیت چاقی خودمون و بپزیریم..کارهایی و که تا حالا نمی کردیم به خاطر چاقی حالا باید شروع کنیم انجام بدیم عکس تمام قد بندازیم لباسهای رنگارنگ بپوشیم….و با جسممون صحبت کنیم و بگیم که ما خودمون این بلا ها رو بر سرت دراوردیم ولی می خوایم همه چی رو درست کنیم اونوقت ذهن کمکمون می کنه
۳- مزایای لاغر شدن؟ اعتماد به نفسمون بالا می ره هر لباسی با هر مدلی بپوشیم بهمون میاد دیگه همه جا آدم با خیال راحت می ره ترس از خوردن نداره کلا حالش آدم خوب می شه . دیگه خجالت نمی کشه از چیزی . می تونه با خیال راحت ورزش بره کلاسهای گروهی و دوچرخه سواری . خودشو هی تو ایینه نگاه کنه. و لذت ببره .
من لایق بهترینها هستم لایق لاغر شدن لایق بهترین لباسها رو پوشیدن لایق همیشه سلامت بودن .
و تو خدای محال هوایی 🥰
اگر چیزی رو دوست نداری ، تغییرش بده و اگر نمی توانی تغییرش بدهی، شیوه ی تفکرات را به آن عوض کن
توجه کردن ، و تصویر ذهنی خیلی در مسیر و موفقیت ما اهمیت دارد. در هر کاری و در هر شرایطی. یادم میاد سال ۹۵ ما خونه نداشتیم و مستاجر بودیم ،خیلی دلم میخواست خونه دار بشیم ،یه روز مادر شوهرم اومده بود خونمون و چند وقت بعدش میخواست بره به قول خودشون ییلاق و تا چند ماه اونجا بمونن.یه زمین داشتیم که میخواستیم کم کم بسازیمش پول آنچنانی هم نداشتیم. یادمه برگشتم بهش گفتم مامان این دفعه که از ییلاق بیای ،ما خونه دار شدیم و میای خونه خودمون.برگشت گفت حالا اینجا هستید خوبه ،اینجا بمونید، خیلی ناراحت شدم، گفتم حالا میبینی، یه مقدار پولی که داشتیم رو برای اون زمین خرج کردیم و دیگه پولی نداشتیم. یه روز همسرم اومد گفت میخوام یه خونه بخرم گفتم چیییییی با کدوم پول گفت خدا بزرگه یه مقدار از مامانم میگیرم بقیش رو هم جور میکنم .ما خونه خریدیم ۷۵ میلیون و باورتون نمیشه ما فقط ۳ میلیون پول داشتیم. و این همون باور ، توجه و تصویر ذهنی بود که من برای خودم ساخته بودم و به واقعیت پیوست.
توجه کردن به چاقی
من در این چند ماه اخیر خیلی بیشتر چاق شدم چون بیشتر فکرم متوجه چاقیم بود. همسرم همش میگفتم یه کم لاغر شو ،یه کم تو خونه ورزش کن ،چیه اینقدر زشت شدی ،هر کی من و تو رو میبینن فکر میکنه مادر و پسر هستیم. (یه مدت هم بیچاره تصمیم گرفته بود خودش رو به خاطر این که به هم بیایم چاق کنه 😁)
پسرم هم هر کسی رو تو ماهواره میدید با من مقایسش میکرد و میگفت اینارو نگاه مامی من و نگاه ببین چقدر لاغرن ، از لباس گرفتن که دیگه نگم اصلا دلم نمیخواهد برم لباس بخرم میدونم دست رو هر چیزی نمیتونم بزارم و باب سلیقه خودم خرید کنم، شوهرم میگفت این به تو نماد بدتر چاق نشونت میده یا قدت رو کوتاه نشون میده این به یه آدم لاغر میاد ،تو شیرینی و غذا خوردن هم که همش با ترس که مبادا چاق بشم ، دیگه مثل سابق کفش پاشنه بلند نمیتونم بپوشم اذیت میشم ، عاشق کفش اسپرتم ولی شوهرم نمیزاره میگه کوتوله میشی و بهت نمیاد ،به همسرم میگفتم من که از تو کمتر غذا میخورم تو چرا چاق نمیشی اونم میگفت خب من مثل تو نیستم و تو سریع چاق میشی .
حتی اون موقع و که رژیم گرفتم میدونستم اگه دورش تموم بشه رعایت نکنم برمیگرده و همون هم شد.
توی همه ی این ها من فقط ذهنم درگیر چاقیم بود و به عینه میدیدم خود به خود دارم چاقتر میشم و دیگه کم کم خودم رو داشتم آماده میکردم واسه ۱۰۰ کیلو چون رو به رشد بودم .
الآن متوجه میشم که من کاری کردم که ذهنم بیشتر توجهش به طرف چاقی باشه و بیشتر پرورشش بدم و پرو بال بهش دادم و قویترش کردم و خودم رو ضعیف تر و ناتوان تر در مقابل چاقی و یه جورایی خودم رو تسلیم کرده بودم و میگفتم نمیتونم .
حالا چطور باید به لاغری توجه کنیم؟
تصمیم گرفتم در مورد چاقی دیگه نه حرف بزنم و نه فکر کنم ،میخوام در مورد لاغری فکر کنم ،میخوام خودم رو با همسرم تصور کنم که همراه من با غرور راه میره رو تصور کنم ،با کفش اسپورت و قد بلند، میخوام وقتی میرم جلوی آینه بگم ولی چه خانم خوشگلی🤭 و وقتی شکمم رو میبینم بگم الان هستی اشکالی ندارد یه چند وقتی مهمون من هستی😁 بعد باید خداحافظی کنی و بری ، تا پسرم هم مثل سابق بگه مامی تو خوشگلترین مامی دنیایی، و دیگه به خاطر بد هیکل بودم با حوصله تر بشم و بداخلاقی نکنم.
هر جا که شیطون گولم زد و گفت اینا چین میگی امکان نداره ، بگم میشه من مطمینم ،حالا میبینی ،من تو رو شکستن میدم .
سلام و درود
این دیدگاه به اشتباه در پاسخ به دوست دیگری نوشته شده است
لطفا در بخش مربوط به دیدگاه شخصی نظرتون رو ثبت کنید.
سلام برهمگی
وقتی برمیگردم به سن ۲۵ الی ۲۶ سالگی جایی که استارت چاقیم شروع شد بی آنکه من متوجهش بشم .
جایی که وقتی درشرکت کارمیکردم من ویه خانم و یه آقایی که مدیر فروش ما بود یادم میاد من ناهارم رو خورده بودم و دوساعت نکشید گشنم شد و رفتم سر بیسکویت که داشتم میخوردم مدیرمون بهم گفت تو که تازه ناهار خوردی وتعجب کرد . منم خودم هم علتش رو نمیفهمیدم ولی دیگه سعی میکردم زمانی که داخل اتاق نیست غذا بخورم تا خجالت نکشم
یا زمانی که دامادمون خونمون مهمونی بود و من برنج و خورشت برای خودم کشیدم و وسط غذا یهو گفتم آخ من سالاد نخوردم دامادمون تعجب کرد وگفت سالاد هستش بیا ومن خیلی خجالت کشیدم .
یا وقتی با دوستم داشتم میوه میخوردم دوستم گفتش تو پرتقال خوردی صبر کن بعدش سیب رو بخور تا مزه میوه ها رو احساس کنی چون من به محض اینکه پرتقال رو خوردم سریع شروع به خوردن سیب کردم اون روز هم به خودم اومدم وبازم خجالت کشیدم
خاهرم که مرتب بهم میگفت توچرا اینقدر سریع غذا میخوری ومن همش از اون ایراد میگرفتم که تو کندی
یا موقعی که هندونه قاچ میکردم نمیتونستم طاقت بیارم ودرحین قاچ قاچ کردن چندتاشو میخوردم خوردن بد نیست اینکه ملچ ومولوچ میدی هنگام یک کار ومثل قحطی زده ها رفتارمیکنی خیلی زشته و من همش اخیرا درگیر این قضیه بودم که توجمع مثل قحطی زده ها رفتارنکنم .
یا عادت به خریدن لباس زیاد دارم چون همش حوصله خرید ندارم وقتی که برای خرید میرم چندتا میخرم و داخل کشوم میزارم تا موقعش استفاده کنم بعدمدتی که میرفتم سرکمد ولباس رو بپوشم کلا تنگ بود ویادم میاد کلی لباسهامو میبخشیدم والان هم که دارم این تمرین رومینویسم لباس سایز کوچیک ندارم چون امید نداشتم که دوباره لاغربشم وهمه رو بخشیدم به غیر یه پیرهن مجلسیم که هم گرون خریدم وهم مدلشو دوست داشتم .
چاقی باعث شد که دوستم همش به من یه حرفی بزنه که هروقت فکرشو میکردم ازچاقی متنفرمیشدم و همش حواسم بود که لباسم تیره تربشع . وکم کم از رنگ روشن فاصله بگیرم.
وای از غبغب نگو که چهره زیبای منو زشت میکرد وقتی هرسری جلوی آینه میرفتم ونگاش میکردم که هست یانه وقتی میدیدمش که هنوز هست اعصابم به هم میریخت. یا چاقی باعث شد که توگرمای تابستان به شدت پیاده روی کنم و یه مدت درد پا بگیرم .
مامانم که هرموقع یه کاری میگفت که حوصله انجام دادنش رو نداشتم بهمون میگفت فعالیت ندارین که اینجورچاق شدین.
یا وقتی یه کم پیاده روی میکردم دوتا ران پام به هم ساییده میشد واذیتم میکرد و بیشترحواسم به سمت چاقی میرفت .
خواهرم هرسری میومد همچین میگفت مامان این چرا اینجوری شد انگارمن ۵۰ کیلو اضافه وزن دارم من فقط ۱۵ کیلو اضافه وزن دارم ولی یه جاهایی از بدنم خیلی بد نشون میده واین اعتماد به نفسم رو پایین میاورد که باعث میشد نمیتونستم بلوز شلوار باشم و همش بلوزم رو بلندتر انتخاب میکردم .
داداشم که همش باحسرت میگفت تیپت مردونه هست تو شبیه راننده نیسان هستی با بازوی پهن و درشت واستخوان بندی درشت .اینها حسمو خیلی خراب میکرد.
یا وقتی برای خرید مانتو میرفتم شانس من بود اینهمه آدم چاق تر از من بودن وقتی من مانتو پرو میکردم فروشنده به دوستم میگفتم بارداره؟ دیگه خودتون قضاوت کنین حال آدم چی جورمیشه
سایزم تا مدتها مدیوم بود یهو بشه لارج بعد بشه ایکس لارج حالی باقی نمیمونه.
یا نمیتونم مانتوهای جلو بازیا رنگ شاد بپوشم شکم کلا آفساید
مدتهاست که خوردن بستنی و ذرت مکزیکی وشیرینی و پیتزا و…رو برای خودم قدغن کردم .
زبس این مدت لباس خریدم و بعد مدت تنگ میشد دیگه خسته شدم .
حالا چون چاقی من تواین دوسه سال اخیر اوج گرفته ومصادف شده با کرونا و زیاد بیرون ومهمونی وعروسی نمیرفتیم آسیب های اون مدلی نداشتم وتا کرونا بره خودم رومتناسب میکنم
حالا یکسال بعد سال ۱۴۰۱ و من :
من الان داخل فروشگاه لباسم وتصمیم دارم کلی لباس بخرم چندتامانتو گرفتم سایز ۴۶ وشلوارسایز۴۶ رفتم داخل اتاق پرو میبینم گشاده فروشنده روصدا میزنم یه سایزکوچیکتربیار و اون ۴۴ میاره بازم برام گشاده بهش میگم کوچیکتر بیار اینم گشاده و۴۲ میاره میبینم وای اینم یه خرده گشاده بازم میگم کوچیکتربیار چون من دوره لاغری باذهن هستم احتمال به یقین باز سایز کم میکنم همون ۴۰ روبیار و شلوار هم همینطور
بعدش باخودم میگم بهتر زیاد نخرم چون ممکنه تا اونا رواستفاده کنم لاغرتر بشم واونا بلا استفاده بشن واز هرکدوم فقط دوتا میخرم ومیام بیرون .
تصمیم میگیریم بریم پیتزا بخوریم و من فقط با اونهمه عطش گرسنگی فقط یه قاچش رو به آرامی میخورم وسیرمیشم
میرم باشگاه چون کلاس زومبا رودوست دارم مربیم وقتی منو میبینه میگه عمل جراحی کردی میگم نه میگه خوب چی کارکردی معلومه خیلی رژیم گرفتی میگم نه آدرس یه باشگاه اینترنتی روبهتون میدم برین ولذت ببرین اما مربیش مرده وآدرس سایت لاغری با ذهن رومیدم وباشگاه ثبت نام میکنم .
کرونا هم تموم شده ومن میرم برای کلاس شنا هم ثبت نام کنم وتوماشین بدون ترس یه بستنی میگیرم وآرام آروم یه کمی که میخورم میبنم که تمایلی به خوردن بقیش ندارم و دورمیریزمش مثل داداشم که متناسبه.
بعدش لباسهای روشن وزیبایی که خریدم میپوشم دیگه نیازبه استتار برآمدگی شکمم رو ندارم شبیه یه خیارقلمی هستم دوستام وخواهرم وفامیلام مرتب بهم میگن کدوم باشگاه رفتی و راستشو بگی چی کارکردی ومن بهشون آدرس باشگاه تناسب فکری رومعرفی میکنم
آنقدر از وجود خودم لذت میبرم همش جلوی صندلی هرمجلس ومهمانی میشینم تا توی دید باشم خیلی برام عجیبه موهام هم خیلی پرپشت وبلند شدن مثل قبل ۲۵ سالگیم چون من همش معتقد بودم چاقها کم موهستند وکچل . ولذت من دوچندان شده ودر دوران سیکل ماهانه من هم آرامش خوبی دارم .
دیگه مثل جنتلمن غذا میخورم به آرامی وهنوز یه مقدارغذا دربشقاب هست کنارمیکشم . واکثراوقات ورد زبانم شده میل ندارم سیرم مرسی.
نگاری وقتی متناسب شدم سنم اومدپایین ومثل ۲۵ ساله ها شدم چه حس زیبایی که با هیچ چیز قابل قیاس نیست ومرتب برای خودم کادو میخرم و به خودم بابت موفقیت درباشگاه تناسب فکری تبریک میگم .
سلام🙂
یکی از مهمترین قوانین کائنات قانون توجه است
طبق این قانون به هر چیزی که توجه کنی اونو در زندگیت خلق میکنی یا گسترش میدی…
همینه که میگن ما خالق زندگیمون هستیم
همینه که میگن هرکسی در هرجای این دنیاست جای درستش همونجاست و این عین عدالته و هیچ بی عدالتی ای رخ نداده…
چون خودت با توجه ات زندگیت رو میسازی…فقط اینکه اکثر افراد از زندگی و جایگاهشون راضی نیستن به این دلیله که ناخودآگاه و نا آگاهانه به چیزی توجه میکنن که دوسش ندارن وهمونها رو هم گسترش میدن چون کائنات و خداوند که ما رو قضاوت نمیکنن هر آنچه ما با توجه مون درخواست دادیم رو در زندگیمون بوجود میارن
یعنی کار ما فقط درخواست کردنه اونم به صورت توجه نه فقط زبانی …و کار خداوند هم اجابت کردنه
حالا اگه ما از آنچه در حال حاضر داریم از جمله شرایط جسمی ،روحی،مالی،روابط،آرامش ،تناسب،….مشکل از خداوند و سیستم کائنات نیست مشکل از توجه ما است
اینه تغییر نگرش ….و نتیجه هم متفاوت هست…
وقتی به این آگاهی میرسیم که ما با توجه مون خلق میکنیم و همه چی انرژی هست روی افکار و کلام و توجه مون حساستر میشیم چون اونا هم انرژی هست و انرژی فقط تبدیل میشود از شکلی به شکلی دیگر
مثلا در مورد چاقی افکاری که در ذهن ما مرور شده که حاصل دریافتهای ما از طریق دیدن و شنیدن از نزدیکانمون بوده چاق کننده بوده که تبدیل به انرژی ایشده که ما اون رو به شکل چربیهای اضافه در بدنمون میبینیم
کلام ما که شکلی دیگه از انرژی بوده هم که باز ناشی از افکار ما است تبدیل به نافرمیهای جسم ما شده
دیدن و توجه به نافرمیهای بدنمون ،توجه به نافرمیهای بدن آدمهای چاق باعث شده ما چاقی رو وارد جسممون کنیم
شنیدن درباره قدرت چاق کنندگی خوراکیها باعث شده که اونا قدرت چاق کنندگی ما رو داشته باشن
حسرتی که با دیدن آدمهای متناسب در ما بوجود اومده با ایجاد حس بد وضعیف کردن ما در برابر چاقی باز هم ما رو چاقتر کرده….
پس متوجه هستیم که کجاها و چطوری به چاقی توجه کردیم که البته همگی آموختنی و ناآگاهانه بوده
ولی خبر خوب اینه که همانطوری که با توجه به چاقی چاقی بیشتر رو برای خودمون ساختیم با توجه به لاغری هم میتونیم تناسب رو برای خودمون بسازیم
فقط باید راهش رو بدونیم…
و خداوند کار ما رو آسون کرده خودش ما در در ابتدای مسیر صحیح لاغری قرار داده
مسیری که پر از آموزش لاغریه
مسیری که پر از شگفتی سازه
مسیری که آسون و صحیحه
مسیری که با تمرکز بر احساس خوب لاغر میکنه
مسیری که پر از هم مسیر عاشق لاغریه
مسیری که راهنمای دلسوز و مهربون داره که همواره آماده است دستت رو بگیره
مسیری که آنقدر واضحه و روشنه که اگه اشتباهی هم از مسیر خارج بشی به راحتی متوجه خروجت میشی
مسیری که هر چقدر توش وقت میگذرونی بیشتر عاشقش میشی چون رشد میکنی از نظر فکری از نظر معنوی …
مسیری که بسیار صاف و همواره آنقدر که ممکنه گاهی هم لیز بخوری
ولی در این مسیر حتی اگه با سرعت مورچه هم بری بالاخره به مقصد میرسی…
چون توجه در این مسیر بر لاغریه…..کانون توجه آموزشها بر لاغریه بر تناسبه بر آسانیه بر احساس خوبه بر همیاریه بر پذیرش خودته بر خلقه…….
لاغری که رویای ما چاقهاست و ما فقط قدرش رو میدونیم…
سرزمینی که در اون زیبایی جوانی ،زندگی شاد،رنگهای زیبا و شاد و روشن ،خوراکیهای خوشمزه،آزادی و اعتماد به نفس ،ارتباط با خدا ،روابط عاشقانه ابتدا با خودت و بعد با بقیه آدمها،موفقیت در حرفه و تحصیل ویادگیری وجود داره ….زمان و وقت ارزشمندت صرف اموری میشه که تو رو انسان کاملتر و جذابتری میکنه باعث میشه خودت رو کشف کنی و از بودن با خودت لذت ببری خودت رو تایید کنی و دیگه نیازی به تایید دیگران نداشته باشی خودت رو از زیر فشار عددها بیرون بیاری و تمام رژیمها ورزشها دمنوشها قرصهای لاغری کمربندها و اپلیکیشن های کالری شماری …..به نظرت مسخره و خنده دار باشه چون قدرت خودت رو کشف کردی میدونی که تمام اپلیکیشنهایی که برای ساخت جسم زیبات و زندکی رویاییت لازم داری رو خداوند در بدو خلقتت در تو نصب کرده اونم به روز ترین ورژنش رو…..
دونوقت میشینی پشت رول زندگیت و به سمت هرجا که دوس داشتی میرونی چون قدرت دست توئه فرمون دست توئه حتی انتخاب راه دست توئه پس با توجه ات به هر جا خواستی میرسی
و چی زیباتر و قدرتمندانه تر از این…..😏🙏
سلام دوستان من مثل بقیه همیشه دنبال رژیم وورزش بودم تا لاغر شوم من از دوران کودکی صحبت نمیکنم ولی از زمان ازدواج به بعد را میگم که علت چاقی من چی بود از اون اوایل گاهی اگه غذا میپختم و غذا کم بود همسرم میگفت سره سفره بابات نون نخوردی .خود این کلمه باعث شد که من همیشه غذا زیادبپزم وزیاد هم بخوریم و این یک عامل چاقی بر ای خودم و بچه هام و حتی همسرم شد . ومن این پیام را دارم که یک کلمه حرف چطور روی ذهن من اثر کرد ومن همیشه از نظر روانی طوری رفتا ر میکردم که به من این حرف زده نشود.البته طبق دستور استاد با نوشتن یک انشائ در مورد علل چاقی به این مورد پی بردم .موارد دیگه ای هم هست که شاید همه شما با آن درگیر هستید از استاد روشن عزیز هم تشکر میکنم .من بطور اتفاقی چند روزیه با این پیج آشنا شدم و در ابتدای راه هستم
من سالها زندگی کردم دررنج چاقی سالهاخسته وافسرده به خاطر چاقی وسال ادرحال توجیه ناتوانی خود لاغری بودم محدودشدم به پوشیدن لباس های گشاد و بلند محکوم شدم به خوردن غذاهای که دوست ندارم و هرچه زمان میگذشت من آدم های اطرافم متنفرترواززندگی بیزارترمیشدم چاقی من باعث شد که من تنها باشم و ترک بشم و دیگران منونپذیرند وازهمه مهمتر من خودمون میپذیرفتم وهرچقدرکه توضیح میدادم که من تمام تلاشموکردم امانشده کسی باورش نمی شد واقعا سخته توضیح دادن به دیگران توجیه کردن اونها درحالیکه هنوز خودم توجیه نشدم تصمیم گرفتم مسیرزندگیموپیداکنم نمیدونم چقدرطول میکشه امامیدونم که بالاخره میشه حالابه حرف استادپی بردم که می گفت ما آدمهای چاق عین هم هستیم و عین هم رنج کشیدیم ازچاقی دبگه چیزی برای ازدست دادن نمانده برای من بالاخره سامی میرم یالاغر میشم وقتی به چاقی توجه میکنم می بینم تمام موقعیت های لذت بخش و تمام لذتهای زندگیموازمن گرفت نه تنها لذت لباس پوشیدن بلکه لذت قدم زدن باهمسرم درجاهای قشنگ رو لذت خوشحال بودن ازتفریح کردن ازبچه دارشدن از سبک وزن بودن ازمنعطف بودن واز آرام بودن که من باچاق شدن همه ی اینهاروازدست دادم من میخوام لاغربشم اما راهشوبلدنیستم فهموندن این به دیگران سخته من سبک میدونم که سبک زندگیم بایدتغییرکنه اماوقتی حرف از لاغری میشه رژیم و ورزش وچیزهای دیگه میشن سبک زندگی اماهیچکدوم کمک نمیکنن سخته بودن وزندگی کردن کنارادمهابی که توروبه خاطرهیکلت قضاوت میکنند و مدام توروباخودشون مقایسه میکنن وبعدهم توروتاپایین ترین بخش ممکن میرسن واگه به خودت میای میبینی آنقدر ت
واین فکرپیش رفتی که انگارتوبدبخت تر ین
موجود زمینی و بعد
هم میگی که خدابی عدالتی کرده درصورتیکه خدا به من تولد رو داد من متولد شدم وصاحب قدرت عقل و فکر وانتخاب و حالا از بس که اینطور زندگی کردم انگار که میترسم که یه شکل دیگه زندگی کنم واین یعنی اوج بدبختی واین یعنی بزرگ شدن چاقی وحالاتوجه به لاغری .من دوست دارم با تمام وجود آدمی با اندام متناسب مثل ادمهای لاغر دوست دارم به خواسته هام برسم. به اعتمادبه نفس خودم دوست دارم زندگیموبه شکلی که میخوام هدایت کنم ونگران چاق شدن نباشم. وزندگیموسبکشوتغیر بدم وشادباشم
بنام خداوند بخشنده و مهربان سلام استاد عزیزم و دوستان گل گام ۶۲ فرمول چاقی .فرمول چاقی دستور العمل هایی ک مغز ب صورت فرمان عصبی صادر میکنه و باعث واکنش های رفتاری ما میشه این واکنش همون رفتار های ما ک باعث چاق شدن میشه ،چاقی وضعیتی است ک خودمان با لذت ایجادش کردهایم ولاغر شدنی ک از طریق محدودیت جسمی یا مصرف دارو باشه ب دلیل اینکه مسیر لذت بخشی نیست نمی تواند ماندگار باشد و ب راحتی ب حالت قبل بر می گردیم ،در لاغری با ذهن فرمول های لاغری ب ذهن میدیم فرمول ها ک عوض بشن رفتار ما هم عوض میشه ،
،منم مث همه ادم هایی چاق خیلی ضربه خوردام ازش اعتماد ب نفس رو گرفته نمی تونم اون طور ک باید خودم رو ارائه بدم ،بهترین کیفیت و جنسا و بیشترین تنوع مال سایز کوچیک هست و من هر کدوم از اون مغازه ها رو ببینم یا پیجی ک سایز کوچیک دارن اصلا بازدید نمی کنم چرا ک من عاشقشونم ولی غصه می خورم ک نمی تونم از اون لباسا بپوشم پس نمیرم ،من تو لباس ست کردن سلیقه خاصی دارم همیشه ب همه کمک میکنم ک بهترین ست و بپوشه مخصوصا خواهرام ولی خودم محرومم نمی تونم از اون لباسایی رنگی خوشگل ست کنم ،بیشتر لباسام رنگ تیره ان و فقط حسرتشون رو می خودم ولی خدا رو شکر الان خیلی حسم بهتر شده ،من می خوام لاغر بشم تغییر رشته بدم ی رشته دیگه بخونم ،گواهی نامه بگیرم ،بهترین لباس ها رو بپوشم ی مادر متناسب خوش تیپ باشم ک همسرم و دخترم حالشون خوب بشه ،اصلا خیلی کارا دارم ک انجام ندادم ،میام ک اقدامی کنم برای کارم ذهن منفی بافم شروع میکنه ب تخریب کردنم تو با این اندامت می خوای پزشکی بخونی ،تو بااین اندامت می خوای رانندگی کنی ،تو با این اندامت می خوای دوباره بچه دار شی خلاصه ک خیلی اذیتم میکنه منفی بام ان شاالله ک همه ب آرزوشون برسن .
سلام به استاد عزیزودوستان سایت
ضربههایی که چاقی به من زده این بود
;که خیلی اعتماد به نفسم پایین بوده، هرجا میرفتم خیلی احساس خجالت می کردم، اصلاً از تفریح ها و مهمانی هایی که می رفتم هیچ لذت نمی بردم. توی تفریح ها و مسافرت ها چون می دیدم نمیتونم ورزش کنم و این باور رو داشتم که با ورزش و رژیم فقط میتونم لاغر بشم برای همین وقتی میرفتیم مسافرت به جای لذت بردن، همش استرس چاقی رو داشتم.
رژیمم رو هم نمیتونستم رعایت کنم و خیلی حس های بدی را تجربه میکردم اصلا نمیتونستم لباس های مورد علاقه ام رو بپوشم و همیشه لباس های گشاد و تیره می پوشیدم.
چند باری هم شوهرم بهم گفت که تو اصلاً اراده لاغر شدن نداری، خیلی از این حرفش ناراحت میشدم و باعث میشد بیشتر به پرخوری رو بیارم
کمردرد شدیدی گرفته بودم که خیلی اذیت بودم. بلند شدن و نشستن برام به سختی بود، شب ها خواب راحتی نداشتم لباس های بسیار زیبا و قشنگ و پارچههای خیلی زیبایی را برای خودم خریدم و همشون سایز کوچیک هستن و همه را گذاشتم که زمانی که لاغر شدم بپوشم.
توی این مدت هم همش لباسهای گشاد و این لباس هایی رو که دوست داشتم، نپوشیدم و تمام پارچه هام رو هم گذاشتم زمانی که به وزن ایده آلم رسیدم برای خودم بدوزم الآن میفهمم که چقدر کارم اشتباه بود. چاقی باعث شده بود که هیچ وقت نتونم کفش های مورد علاقم رو بپوشم چقدر به جسمم اهمیت نمی دادم و همش ازش فراری بودم. یادمه خیلی از عروسیها که دعوت میشدیم، من نمی رفتم از بس اعتمادبهنفس پایینی داشتم، از چاقی خودم بدم میومد و لباسهایی که دوست داشتم رو نمی شد بپوشم
چقدر از مهمونی رفتن بدم میومد و همش احساس ناراحتی داشتم.چقدربه خودم سختی دادم که لاغر بشم ولی زیاد به نتیجه نمی رسیدم و همش زجر بود
خیلی خوشحالم که با این روش آشنا شدم توی این چند وقت خودم احساس می کنم خیلی سبک شدم. دوست دارم دیگه با جسمم آشتی کنم و بهش اهمیت بدم. لباس های مورد علاقه اش رو خودم بدوزم و بپوشم
دیگه با رژیم و ورزش های سخت اذیتش نمی کنم و خودم مسئولیت این اندامی را که دارم قبول میکنم و قول میدم که با آرامش به وزن ایدهآل برسونمش جسم عزیزم خیلی دوست دارم منو ببخش من واقعا نمی دونستم که کارم اشتباه بوده چقدر این چند وقته که عضو سایت شدم حس سبکی و خوشحالی دارم خدایا شکرت. استاد عزیزم ازت سپاسگزارم
من وقتی لاغربشم بهترین حس های دنیا رو تجربه می کنم میدونم که اعتماد به نفسم میره بالا و دیگه به هیچ وجه از مهمانی و عروسی رفتن خجالت نمیکشم وقتی که میرم خرید میتونم آزادانه لباس های مورد علاقم رو بخرم خیلی خوشحالم که دیگه ترس از مواد غذایی ندارم و می تونم هر چیزی را که دلم خواست بخرم و به بدنم این محدودیت روندم و این سختی رو ندم که به خاطر کالری بالاش نباید این رو بخوری و خوشحالم که میتونم آزادانه مواد غذایی را انتخاب کنم چه احساس سبکی و راحتی دارم خدایا شکرت که میتونم به راحتی بشینم بلند شم راه برم پیاده روی کنم کوهنوردی کنم چقدر حس خوبیه چقدر احساس جوانی و شادابی بیشتری دارم خوشحالم که میتونم لباس های مورد علاقم رو بپوشم احساس میکنم به خدای درونم نزدیکتر شدم رها تر شدم چقدر خوشحالم که یاد گرفتم به اندازه غذا مصرف کنم غذا های اضافه در بشقاب ها را نخورم و به بدنم احترام بذارم فهمیدم که نعمت های خداوند همیشه به اندازه کافی هست و من دیگه به بدنم فشار نمیارم تا به حدی غذا بخورم که احساس معده درد کنم
خدایا شکرت که منو به این مسیر هدایت کردی احساس میکنم رابطه ام با اطرافیان و همسرم خیلی عالی شده دیگه موقع نشستن و رفتن به مهمونی احساس خجالت نمی کنم و خدا جونم چقدر حس خوبیه وقتی می خوام برم عروسی دیگه نگران این نیستم که چه لباسی بپوشم و میدونم هر لباسی که دوست داشته باشم رو میتونم به راحتی تنم کنم و لذت ببرم چقدر دارم با لذت و عاشقانه و احساس سبکی و سرحالی کارهای خونه رو انجام میدم و اصلا هم خسته نمیشم خدایا شکرت که با رسیدن به تناسب اندام تمام بیماریها کمردرد پادرد ها از بدنم رفتن و سلامتی و شادابی به جسم دوباره برگشت احساس میکنم الان بهتر میتونم دنبال خواستههام برم چقدر مسافرتها برام لذت بخش شده دیگه اصلا نگران چاق شدن و ورزش کردن نیستم و فقط دارم از تفریحاتم لذت میبرم و خدا را شکر میکنم و به زیبایی ها توجه می کنم به جای اینکه توجهم به چاق شدن باشه
چقدر خوشحالم که وقتی درست غذا مصرف می کنم و حسهای بدی ندارم، میتونم الگوی خوبی برای دیگران باشم تا آنها هم بتونن به تناسب اندام برسن چقدر حس خوبیه که می تونم خودم تصمیم بگیرم چه موقع و به چه اندازه غذا بخورم و دیگه هر خوراکی و غذایی در اطرافم بود رو بیخودی وارد معده عزیزم نمی کنم چقدر خوشحالم که به راحتی می تونم برم شنام لذت ببرم و دیگه از اندامم خجالت نکشم خدایا شکرت
با سلام
گام ۶۲. فرمول های چاقی
چاقی یعنی چه؟اضافه وزنی که در بدن ظاهر می شود و شکل اصلی بدن که دارای فرم بسیار زیبا و متناسب است نفوذ کرده و شکل اصلی بدن را مختل می کند
چگونه این چاقی در بدن ما جا خوش کرده؟فرمول های اشتباهی که طی سالها توسط خانواده و فامیل و رسانه ها در ما بوجود آمده و در جسم ما به نمایش گذاشته می شود و این وضیعیتی است که خودمون با لذت ایجاد کرده ایم این نه تنها شکل ظاهری جسم ما را خراب می کند بلکه باعث ناراحتیهای روحی و فیزیکی مثل استرس افسردگی. اعصاب نا آرام و……..جسمی مثل زانو درد کمر درد فشار خون. قند خون و……
سر چشمه تمام این وضیعت ها همان فرمول های چاقی هستند که مغز به صورت فرمان عصبی صادر می کند و سبب واکنش های رفتاری در ما می شود و واکنش ها همون عادت های ما هستند که باعث چاق شدن ما می شوند وقتی چاقی نمایان می شود به فکر لاغر شدن می افتیم و از طریق های مختلف اقدام می کنیم برای لاغری
و لاغر شدنی که از طریق دارو و محدودیت جسمی باشد لذت بخش نیست و ماندگار هم نیست و به راحتی به وضیعت قبلی بر می گردد
اما لاغری با ذهن تنها راه و روشی آست که ماندگار است بدون استرس و نگرانی همراه با آرامش و احساس خوب در نتیجه ما می توانیم عادت های بد چاقی را شناسایی و فرمول های لاغری را جایگزین کنیم
موضوع بسیار مهم توجه کردن می باشد و توجه کردن می تواند برای انجام کارهای مفید باشد یا برای انجام کارهای مضر این خودمون هستیم که با تشخیص درست می توانیم انتخاب کنیم یعنیاگر به چاقی توجه کنیم چاقتر و اگر به لاغری توجه کنیم لاغر تر و این توجه تنها برای لاغری یا چاقی نیست در هر موردی صدق می کند مثلا توجه کردن به تحصیلات یا توجه کردن به کسب کار و در آمد فراوان فرقی ندارد فقط مهم است در مسیر درست باشد وقتی که به هر فرمولی توجه کنیم صیحیح بودن آن فرمول را تایید می کنیم مثلا اگر لاغری هستیم در واقع صیحیح بودن فرمولهای لاغری ذهن خود را تایید می کنیم و اگر به چاقی خود توجه کنیم در واقع صیحیح بودن فرمول چاقی ذهن خود را تایید می کنیم و از لاغری دور می شویم چون فکر می کنیم لاغر شدن راحت نیست و حسرت آن در ما ایجاد می شود که خود مانع لاغری در ما می شود وفنی خود را ناتوان احسای کنیم احساس بد در ما تقویت می شود و احساس بد حسی در ما ایجاد می کند که تسلیم چاقی می شویم و بر اثر شکستهای مدام که به نتیجه نرسیده ایم همه دست به دست هم داده و این ناتوانی مانع لاغر شدن ما می شود غافل از اینکه تمام برنامه ریزی در ذهن ماست باید کار کنیم و برنامه ریزی ذهن خود را به سمت لاغری تغییر دهیم توجه به لاغری داشته باشیم تا فرمول های لاغری در ذهن ما تایید بشه و این تایید باعث واکنش های رفتاری و عادت های صبحیخ در جهت لاغر شدن در ما ایجاد می شود
چه برنامه ریزی می تواند صیحیح و در جهت لاغر شدن باشد ؟
گوش دادن به فایل ها و عمل کردن به آن
انجام تمرینات
عجله نکردن
زمان تعیین نکنیم با آرامش پیش برویم چون تعیین کردن زمان استرس و اضطراب را زیاد کرده و خود مانع لاغری ما می شود
وزن نکردن .چون وزن کردن هم استرس ایجاد می کند
شناسایی عادت های اشتباه و جایگزین کردن عادت های صیحیح
همه ما دوست داریم که لاغر شویم و برای لاغر شدن خیلی راهها را رفتیم اما نتیجه نداده چون مسیر اشتباه بوده اما بک تفاوتی هست الان که در مسیر لاغری با ذهن هستیم و مسیر صیحیح و درست را پیدا کرده ایم با رعایت اصول صیحیح و انجام تمام مراحل و تمرینات برای همیشه لاغر می مانیم چون در مسیر درست و مشخصی هستیم با توجه کردن به مسیر و ساختن فرمول های ذهنی مناسب برای لاغری توجه کردن را ایجاد می کنیم تا یواش یواش رفتارها از عادت هایی که ما را چاق تر می کند تغییر کند و رفتارهایی انجام انجام دهیم که ما را متناسب کند
مثلا در فرمول های چاقی رفتار دستمون چگونه است؟تا چشم ما به خوراکی می افتد بدون توجه کردن که ایا نیاز هست یا نیست دستمون بی اختیار به سمت خوراکی کشیده می شود و اما ایجاد توجه کردن به سمت لاغری این واکنش رفتاری دستمون تغییر می کند تا بخواهیم بر داریم اول ذهن هوشتار می ده !!!این نکته با اهمیت است یعنی دست به خودی خود نمی ره جلو !!!چرا؟؟چون در حال یادگیری است ذهن اول می گوید نیازی هست بعد تصمیم می گیریم بر داریم یا نه این تغییر عادت همون ایجاد توجه کردن در سمت لاغری است که فرمول لاغری داره جایگزین فرمول چاقی می شود .و عملکرد آن که اول ذهن می پرسد بعد عمل می کند و این تغییرات را باید ادامه دهیم تا زمانی که در نا خودآگاه ما به ثبت برسد و تغییر این فرمولها زمان می ببرد ..همانطور که زمانی فرمولهای چاقی در ذهن ما باعث می شد بدون توجه به نیاز خوراکی را بر می داشتیم چون قبلا فرمول در ذهن ما ثبت شده بوده
اگر لاغری را دوست داریم اصلا به زمان توجه نداشته باشید و همانطور که هستیم خود را بپذیریم و روی فرمول های ذهنی به سمت لاغری کار کنیم تا زمانی که فرمول ها تغییر کنند و تغییر فرمولها به ذهنیت افراد بستگی دارد که جقدر علف های هرز رشد کرده و قوی شده برای همین نباید به زمان توجه کرد توجه کردن به زمان باعث شکست ما در ادامه مسیر می شود
کلید موفقیت تبلیغات برای فروش محصولات تعیین کردن زمان آست که به ابن وسیله از ضعف ذهنی افراد استفاده می کنند و افراد ی هم که زمان براشون مهم هست گول خورده و محصولات را تهیه و استفاده می کنند و نتیجه هم نمی بینند و فکر می کنند اشکال از خودشون است چون تبلیغات نشون داده هرکی از این محصول استفاده کرده لاغر و متناسب شده و خودشون را سرزنش می کنند و اعتماد به نفس خود را از دست می دهند
در مسیر لاغری با ذهن اصلا زمان تعیین نمی کنیم چون ذهن افراد متفاوت است در بعضی ممکن است سه ماه در بعضی ممکن است شش ماه و در بعضی ممکن است یکسال و یا ……..
روزی نیم ساعت حتمی در مسیر باشیم فقط لازم است نادرست ها را انجام ندهیم انجام ندادن نادرست ها خودبخود درست ها انجام می شود من روزی نیم ساعت خیلی بیشتر کار می کنم اما نوشتن در سایت مقداری طول می کشد گاهی باعث استرس می شوم که دیر نوشته ام را در سایت می نویسم اما هر روز کوش می دهم مطالب دوستان را می خوانم فایل را چند بار گوش می کنم و می نویسم تا زمانی که آماده می شود آن را وارد سایت می کنم پس توجه به لاغری را باید شروع کنیم !!چگونه؟اصلا راحع به چاقی در هیچ شرایطی حرف نزنیم
پذیرفتن خودمون یعنی سرزنش کردن خودمون ممنوع است وقتی به اینه نگاه می کنیم از خودمون فرار نکنیم و کلی عیب و ایراد نتراشیم بر عکس خود را بپذیریم
همه می دانیم که سه بخش داریم روح ذهن و جسم پس وقتی جسم خودمون را نپذیریم یعنی جسم را از بخش روح و مغزمان جدا کردیم و فاصله ایجاد می کنیم پس نباید انتظار داشته باشیم ذهن و مغزمان عاشق جسم ما باشند و بخواهیم تغییری در جسم ما ایجاد بشود باید مسئولیت جسممون را به عهده بگیریم همانطور که مسئولیتت وزن خود را به عهد گرفتیم
لاغر شدن چه مزییتهایی دارد ؟اعتماد به نفس ما را بالا می ببرد
عزت به نفس مارا بالا می برد
سلامتی و زیبایی و موفقییت به همراه دارد
در تحصیلات ودر روابط با همسر و دیگران کلا همه چی ساده و زیبا می شود
وقتی می نویسی ذهن ما بیشتر تمرکز و تجسم می کند نوشتن یعنی خلق رویاها
وقتی نوشته های دوستان می خوانیم در واقع داریم به ذهن خودمون اطلاعات صبحیخ لاغری را می دهیم
خواندن مطالب نوشتن و گوش کردن و استمرار همه فوق العاده است معجزه می کند درسته که این مسیر محدودیت نداره و رژیم و ورزش و….ندارد اما ایک سری کارهایی را باید انجام بدهیم که همون فایل گوش کردن نوشتن و خواندن مطالب دوستان باید کار کنیم تا این هنر را بیاموزیم توجه به هر چیزی طبق قانون جهان هستی در ما گسترش پیدا می کند قطعا اگر به لاغری توجه کنیم در بدن ما گسترش پیدا می کنم .
موضوع امروز در دو جنبه تاثیر گذاره، هم در چاق شدن تاثیرگذاره، هم درد لاغر شدن< در مورد لاغری شما ،تا الان با هر روشی پیش رفتید معمولاً به این شکل بوده که به شما یک برنامه غذایی داده شده یا توصیه هایی شده، یا داروهایی به شما دادن، و برنامهای بوده که شما فقط جسمتون رو تحت فشار قرار میدادید محدود می کردین خودتون رو، میخواستین از طریق تغییر ایجاد کردن در برنامه غذایی، در برنامه زندگی، در فعالیت روزانه تون،متناسب بشین اما درباره لاغری با ذهن، این رو بدونید که ما هیچ وقت برنامه غذایی نخواهیم داشت، هیچ وقت برنامه ورزشی نخواهیم داد و فقط برنامه ذهنی میدیم،
فرمول های جدیدی رو در ذهن ایجاد می کنیم و این فرمول ها وقتی به سطح عمل می رسن، وقتی به نتیجه میرسن، مغز شما با استفاده از این فرمولها ،فرمان های جدیدی را صادر میکنه و اون آدمی که ماه های قبل آدم پرخور و حریصی بوده، و ترس از موادغذایی داشته و خیلی رفتارهای اشتباه داشت که کمک میکرد که این فرد چاق تر بشه، به مرور میبینه که داره رفتارهای متفاوتی نشون میده و دیگه حرص و ولع نسبت به غذا رو نداره و تفکر کردن نسبت به غذا رو نداره
ما بیشتر به فکر خوردن باشیمیک چیزی که در افراد چاق شایع است اینه که ،آنها مدام به غذا فکر میکنن، به محض بیدار شدن از خواب فکرشون اینه که صبحانه چی بخورن ،در تمام طول روز فکرشون به غذا بود که چی درست کنیم، چی تهیه کنیم ،ناهار چی باشه و این فکر کردن به اینکه چی بخوریم و چه چیزی رو تهیه کنیم،
موضوع امروز هم به چاق شدن خیلی کمک میکنه، هم به لاغر شدن
افراد چاق از این موضوع برای چاق تر شدنشون استفاده کردن، و اونها این اطمینان رو دارن که میتونن خیلی راحت چاق بشن، چون از این موضوع خیلی خوب استفاده کردن
موضوع بسیار مهم امروز توجه کردنه
;شما به هر چیزی که توجه کنید و فکر کنید، همون در زندگیتون گسترش پیدا می کنه ،در مورد چاقی هم به همین شکله، کسانی که در کودکی چاق بودن، زیاد به این موضوع توجهی نداشتن و از یک سنی به بعد، نظر اطرافیان برای آنها مهم میشه
که دوستامون در مورد من چه فکری میکنن، فامیل در مورد من چه فکری می کنه
چون نظر دیگران درباره ما برامون مهم میشه، ما خیلی میایم به موضوع چاقی توجه میکنیم، این توجه کردن به شکل مضرش داره انجام میشه، ما میآییم به خود چاقی توجه می کنیم ،نه اینکه چه کاری انجام بدیم که از چاقی رها بشیم
مثلاً کسی ۱۰ ساله داره به چاقی توجه میکنه، دیگه اوضاعش داره خراب میشه و تصمیم میگیره یک ماه میره باشگاه، اون یک ماه باشگاه رفتن هم ،درسته که برای متناسب شدن حرکت می کنی، ولی باز هم هر روز چاقی خودت بیشتر برات قابل لمس میشه
وقتی باشگاه میری، وقتی داری تلاش می کنی یه چیزی رو ا
یعنی تلاش در جهت برطرف کردن چاقی، و در تمام اون زمان ها ،شما اصلاً توجهی به لاغر شدن ندارید. همش به فکر این هستی که از چاقی رها بشی، افراد چاق خیلی به چاقی خودشون توجه میکنن، تصمیماتی رومیگیرن که بیشتر تحت تاثیر چاقی بودن
انتخابات شون محدود تر میشه، بنا به اضافه وزنی که دارن، تصمیم میگیرن که چه کاری رو انجام بدن که احساس بدشون روکمتر کنند
یعنی از چاقی فرار میکردن. توجه به چاقی، رفتار و تصمیمات اونها رو تغییر میده و خیلی از کارها رو انجام نمیدن به خاطر چاقیشون، و خودشون رو محدود میکنن و اینها همش میشه توجه به چاقی، و باعث میشه که بیشتر به سمت چاقی برن
وقتی خودت رو از خیلی از چیزها محروم کردی، احساس تنهایی و ناتوانی به آدم دست میده
وقتی حس های بدی داشته باشی، شرایط بدی رو هم تجربه می کنی، هر چقدر که ما از حضور چاقی در وجودمون احساس ضعف بیشتری بکنیم، احساس ناتوانی بکنیم ،مطمئناً فرصت رو بیشتر مهیا میکنیم، که چاقی بر ما غلبه بیشتری کنه
همه افرادی که اضافه وزن دارن ،میدونن که از یک مقطعی، چاقی اونها سریع تر شده به خاطر اینکه از بس اونها خودشون رو محروم کردن، از بس احساسشون بد شده، از بس منزوی شدن ،خجالت کشیدن، خودشون رو سرزنش کردن، از دیدن خودشون حالشون بد شده، این احساس ناتوانی در برابر چاقی، در اونها شکل گرفته و خیلی راحت تر اضافه وزن شون بیشتر شده
پس رفتار و افکارت رو بررسی کن و ببین چقدر از چاقیت احساست بد میشه، چه توجهی به چاقی داری، لیستی تهیه کن که مثلاً چه کارهایی روانجام نمیدی به خاطر این که اضافه وزن داری ،چه لباسهایی رو نپوشیدی به خاطر اینکه اضافه وزن داری، چه روابطی رو با دیگران نداری به خاطر اینکه اضافه وزن داری ،یا اضافه وزن چه تاثیری در روابط شما با همسرت و اطرافیان داره، چه تاثیری در کسب و کار داره
از اینها باید لیستی تهیه کنی که بدونی و آگاه باشی که اضافه وزن چه لطمهای به شما زده و شما چقدر بهش توجه کردید. چون باید اینها رو یکی یکی برطرف کنیم
تا وقتی شما از انجام یک سری از کارها طفره میری انجامشون نمیدی، شما هم چنان داری به اضافه وزن توجه می کنی، و توجه کردن به اضافه وزن ،یعنی ضعیف تر شدن در برابرچاقی، و دیدی که چاقی خیلی راحت داره در ما گسترش پیدا میکنه
هر چقدر شما بیشتر به چاقی توجه کنی و خودت رو محدودتر کنی، در واقع داری یک تصویر شفاف تر و واضح تری از وضعیت چاقی خودتو، در ذهن ایجاد می کنی و ذهن ما کاملاً تصویریه
وقتی شما یک تصویر رو دراون ایجاد می کنی، خوب تمام تلاش ذهنت اینه که شما رو به این واقعیت تصویری برسونه
;تصویر ذهنی خیلی اهمیت داره در مسیر حرکت شما، یعنی دقیقاً مسیر حرکت رو به سمتی که تصویر ذهنی ساخته شده، مغز شما فرمان میده که در این مسیر حرکت کنی
;هر چقدر که شما در این سال هایی که اضافه وزن داشتی توجه کردید، تصویر چاق تری از خودت در ذهن ایجاد کردی، پس فرمان های مغزی شما هم در مسیریه، که شما رودر نهایت به اون تصویر ذهنی چاق برسونه
دلیل اینکه همه ما بارها لاغر شدیم و مقداری از وزن و سایزمون برگشته همینه. تصویر ذهنیمون عوض نشده و بعد از اینکه رژیم رو رها کردیم و از باشگاه رفتن خسته شدیم و هر کاری که می کردی لاغر بشیی، وقتی خسته میشی از انجام دادنش و رهاش می کنی، خیلی آروم دوباره مغز دستور های قبلی رو صادر میکنه، واز یک لقمه بیشتر شروع میشه و دوباره یواش یواش برمیگردیم به اون رفتارهایی که قبلاً داشتیم و جسممون، هم میشه همون جسمی که قبلاً داشتیم
پس وقتی میگیم به لاغری باید توجه کنیم کار به این سادگی نیست ،چون میخواهیم به چیزی توجه کنیم که الان وجود نداره در ما، ولی ما میخواهیم با توجه کردن به اون و با ساختن فرمول های ذهنی مناسب برای رسیدن به لاغری این توجه رو ایجاد کنیم و یواش یواش رفتار ما از انجام کارهایی که ما رو چاق تر میکنه، تغییر میکنه و رفتارهای رو انجام میدهیم که ما را متناسب می کنه و این زمان میبره و کار با یک روز، دو روز، یک هفته، یک ماه انجام نمیشه
برای لاغری کلاً زمان رو از ذهنتان بیرون کنید، چون کاملاً کار اشتباهیه و شما رو شکست میده،
;شرکتهایی که در زمینه لاغری فعالیت میکنن محصول تولید می کنن، یا دارو، دمنوش، کمربند، آنها از این حربه زمان استفاده میکنن، میان زمان تعیین میکنن
مثلاً یک ماه مصرف کنم ۸ کیلو کم کن، دو ماه مصرف کن ۴ سایز کم کن، این تعیین کردن نشون میده، این به خاطر آگاهی اونها از ضعف ذهنی افراد چاقه، که خیلی دوست دارند در مدت کوتاهی از چاقی رها بشن و وقتی که ما از این محصول استفاده کردیم و نتیجه نگرفتیم با خودمون میگیم تقصیر منه من اصلا حوصله لاغر شدن ندارم وقتی هم که نتیجه نمیگیریم به جای اینکه شک کنیم به این مسیر، به این محصول و این روش، میاییم به خودمان شک می کنیم و خودمون را سرزنش می کنیم، و ناامید تر میشیم
ما سه بخش هستیم جسم و روح و ذهن، وقتی ذهن و روح رواز جسم جدا کردی،یعنی ما نمیخواهیم جسممون رو ببینیم ،به این شکل،من جسمم رو نمی خوام ببینم عکس از جسمم نمیگیرم، تو هیچ عکسی نباید باشم، لباس رنگ شاد تن جسمم نمیپوشم که افتضاحیش بیشتر مشخص بشه، باشگاه نمیرم که کسی این جسم مسخره رو ببینه، استخر شرکت نمی کنم که کسی این جسم آویزون منو بخواد ببینه، این چربیهای آویزون اعصابمو داغون کرده
وقتی همش داری به این ها توجه می کنی، داری از جسمت فاصله میگیری، وقتی جسمت رو فراموش کردی ازش متنفر شدی، انتظار نداشته باش مغزت و ذهنت، خیلی عاشق جسمت بمونه و اوناهی تلاش کنن،
بذار ما این جسم رو تغییر بدیم که این دوسش داشته باشه، میگه خوب این خودش دوسش نداره ،ولش کن دیگه این از ما جداست وهی بدترش میکنن
وقتی از چیزی نفرت داشتی،هی اوضاع سخت تر و بدتر میشه. خیلی مهمه که خودت رو بپذیری با همین شرایطی که هستی، شرایط خودته، جسم خودته ،باید بپذیریش، خیلی هم سخته، سعی کنیم نگاه کردن به خودمون تنفر نباشه، وقتی توی آیینه خودمون رو میبینیم اذیت نشیم خودمون رو سرزنش نکنیم، بدنمون رو در آینه نگاه کنیم حتی اگه حالمون هم بد میشه، نگاه کنیم و بپذیریمش مسئولیت جسممون رو به عهده بگیریم،
ازش فرار نکن،
جسمت رو در آغوش بگیر
اون و بپذیرش، باهاش صحبت کن، بگو میدونم من اینکارو کردم من این بلا رو سرت آوردم، نمیدونستم، اما میخوام تغییرش بدم ،می خوام افکارم رو تغییر بدم، میخوام رفتارم رو تغییر بدم، پس تو هم کمک کن و ببین جسمت چقدر بهتر در مسیر قرار میگیره
تا اینکه هی بخوای سرزنش کنی خودتو، هی بخوای تحقیر کنی خودتو، هی بخوای خودتو از جسمت جدا کنی، فرار کنی از خودت، وقتی از جسمت حالت به هم بخوره، خوب حالت بد میشه، حال بد هم یعنی توجه بیشتر به چاقی ضعیفتر شدن و فرصت رو مهیا کردن، برای اینکه چاقی بیشتر وارد ما بشه
پس گامدوم شد پذیرفتن خودتون
دیگه نباید خودتو سرزنش کنی، به جای اینکه خودت رو تحقیر کنی، به خودت اطمینان بده ،انگیزه بده که من درستش می کنم تحقیر نکن خودتو، با تحقیر کردن درست نمیشه ،اینجوری بین خودت و جسم داری فاصله میندازی، و این فاصله انداختن کار رو بدتر میکنه ،بپذیرش، جسمت مال خودته هر گرمی که بر بدن شما اضافه شده خودت انجامش دادی خودت بارها به اشتباه دستت رفته غذا رو برداشتی، هیچ غذایی علاقه نداشته به زور وارد دهان شما بشه
هیچ رقابتی بین غذاها نبوده که بخواد وارد دهانت بشه و این وضعیت رو به وجود بیاره. تک تک لقمه ها رو با دست خودت برداشتی.
چرا برداشتی؟؟؟
مغزت فرمان داده، خیلی جاها میدونیم سیر هستیم ولی این دست هی کار می کنه و مغز هی فرمان میده بخور کممیاد، بخور دیگه نیست، بخور از این گیرت نمیاد و دیگه نیست، مهمونی رفتی بخور تا هست ،میخوای پولشو بدی هر چی اومده بخور،
اینها فرمانه، اینها خاطرات ماست که باعث میشه فرمان هایی رو مغز ما صادر کنه
گام سوم خیلی کمک میکنه، بنویس درباره لاغر شدن، چه مزیت هایی رو برای شما به ارمغان میاره، دست به قلم بشید بنویسید درباره لاغر شدن، همون قدرکه دست به غذا بودن شما رو چاق میکنه، به همان اندازه، دست به قلم بودن شما رو لاغر می کنه. این توجهی که ایجاد می کنه وقتی که شما مینویسین، بسیار کمک کننده اس، بنویسید که متناسب شدن چه تاثیری در زندگی شما میزاره، در سلامتی شما چه تاثیری داره، در کسب و کارتون چه تاثیری میزاره، در بهتر انجام دادن کارهای روزمره تون میزاره، چه تاثیری در روابطتون با همسرتون میزاره ،چه تاثیری در اعتماد به نفستون میذاره
و اینها همه خلق رویاست، نوشتن درباره اینکه لاغری چه تاثیری در زندگیتون میزاره میشه خلق رویا. وقتی داری می نویسی، وقتی داری توجه می کنی به لاغری و تاثیرش در زندگیتون، تمام توجهتون به لاغریه، وقتی داری نوشته یک دوستی رو درباره لاغری میخونی، ذهن شما اصل رو از بدل تشخیص نمیده،
ذهنت نمیدونه که این نوشته رو که داری میخونی، نوشته دیگری ست، اینها رو خاطرات خودت به حساب میاره، اینها رو سعی خودت برای لاغری به حساب میاره
خودت رو در اون وضعیت داره تجسم می کنه، وقتی شما داری احساس خوبه یکی دیگه رو در مورد لاغری میخونی در واقع داری به ذهنت اطلاعات صحیح درباره لاغر شدن میدی، داری تصویر سازی صحیح می کنی
پس بنویسید و بخونید. در توضیحات و تمریناتی که بهتون ارائه میدم، هر جا که این شیطان گفت نه بابا مگه این میشه، آخه چه ربطی داره؟؟ بدون اون موضوع میشه این مقاومت ذهن، که خیلیها در موردش صحبت میکنن همینه
نمیذاره که شما تغییر کنید
چون نتیجه رو از قبل میدونه.
میدونه که اگه شما حواست رو بدی به متناسب شدن، خود به خود رفتارت شروع میکنه به عوض شدن، و از همون اول نمیزاره شما اقدام کنی. پس بدونید هر جا که ذهن شما میگه نکن این کارو، وقتت رو تلف نکن حالا این کار رو انجام بده بعدا میای مینویسی،
بدون که این نوشتن خیلی مهمه.
پس تمرین امروز اینه که اول یک لیستی از مواردی که چاقی بهتون ضربه زده و شما خیلی بهش توجه کردی رو بنویسید. که بهتون اثبات بشه که چقدر داشتید به چاقی توجه می کردید
تمرین دوم این سه گام رو انجام بدید. اول درباره چاقی با کسی صحبت نکنید
دوم خودتون رو سرزنش و تحقیر نکنید. جسم تون رو بپذیرید، باهاش آشتی کنید
و سوم درباره متناسب شدن تا میتونید بنویسید و تاثیراتی که در زندگیتون میتونه بذاره.
اینجوری فرض کن، الان یک سال آینده است و شما در تناسب اندام کامل هستی و می خوای بیای بنویسی که این تناسب اندام چه تاثیری در قسمتهای مختلف ز
و نتایج دیگران روهم بخون که باعث میشه، اطلاعات صحیحی به ذهنتون بدید.
من همیشه فکر میکردم که اگر در موردچاقی حرف بزنم یا اینکه در هر مجلسی از این حرف بزنم که غذای من کم هست و چاقی من ارثی هست دارم به خودم لطف میکنم ودیدگاه دیگران نسبت بمن عوض میشه ولی ناخواسته داشتم به چاقی توجه می کردم و اونو گسترش میدادم چاقی خیلی محدودیت ها و ضررها برای من داشت باعث شد که تحقیر بشم ودر هر مجلسی که فامیل اونجا بودن بهم خوش نگذره و میدونستم مورد تمسخر قرار گرفتم هروقت دورهمی یا عروسی بود بجای اینکه خوشحال بشم غمگین میشدم ولی در مراسم تغزیه چون همیشه مشکی میپوشیدم وچادر داشتم زیاد ناراحت نبودم و اونجا کسی زیاد توجه نمی کرد ،در دانشگاه همیشه خجالت میکشیدم و نگاه می کردم که دانشجوی چاقی مثل خودم پیدا کنم وباهاش دوست بشم نتونستم کار موردعلاقه خودم رو پیدا کنم خلاصه نمیخوام زیاد در موردش صحبت کنم چون استاد از این لحظه صحبت کردن در موردچاقی رو ممنوع کردن و من نمیخوام دیگه به چاقی توجه کنم من از این ببعد جسم خودم رو با هر شکلی که هست می پذیرم چون خودم مسبب شرایط امروزم هستم و از جسم نازنینم کمک میگیرم تا به تناسب اندام ایده آل خودم برسم واینکه الان تصور میکنم که به تناسب کامل رسیدم صبح زود لباس ورزشی می پوشم و میرم که در پارک بدوم چقدر لذت بخش هست وای خدا چقدر سبکبارم من همیشه عاشق دویدن بودم چه لباسهای شیک با رنگهای متنوعی برای خودم خریدم مانتو ،شلوار،شال ،کیف و کفشم همه با هم ست هستن چقدر جوان و شاداب به نظر میرسم و همه منو تحسین میکنن ،هرجا میرم حرف از تناسب و خوش تیپی من هست چون هیچ کسی باورش نمیشه این همه تغییر ظرف دو سال،من همیشه عاشق کفش پاشنه بلند بودم والان یک جفت کفش پاشنه پنج سانتی به رنگ کرم پام هست و من باهاش به این طرف و اون طرف میرم اصلا دوست ندارم بشینم با راه رفتن حالم بهتره شلوار قد ۷۰ تنگ با مانتوی کوتاه چقدر منو برازنده تر نشون میده،امروز عروسی دخترم هست و همه تعجب میکنن از این همه تغییر و اصلا بمن نمیاد که دخترو پسر بزرگ دارم ،یک لباس کوتاه با کفش پاشنه بلند پوشیدم چقدر زیبا شدم در تمام عمرم خودم رو اینقدر زیبا ندیده بودم دیگه وقتی میرم مسافرت توی ماشین خسته نمیشم پام درد نمیگیره و دویدن هر روز صبح کار همیشگی من شده و هرروز لذت بخش تر از روز گذشته است و هر جایی که برای خریدن لباس میرم با دنیایی از رنگ و تنوع روبرو هستم که نمیدونم چی بخرم زندگی زیباتر از قبل کاش زودتر لاغر میشدم ،،،
وای استاد ممنونم که باعث شدین غرق در شادی بشم چه تصویرهای قشنگی بود توی این حس گم شده بودم ودوست داشتم تا فردا بنویسم چقدر هیجان انگیز بود دوستان حالا فکر کنید که این یک تصویر ذهنی نبود ودر واقعیت متناسب شدیم من دارم ازش هنوز لذت میبرم چه حس عالی دارم و تلاشم رو دوچندان میکنم که این لذت واقعی رو تجربه کنم و قدرت تصور چقدر بالاست خدایا سپاسگزارم که در این مسیر هستم
به نام خدای مهربان
سلام خدمت استاد عزیز و همراهان سایت تناسب فکری .
هر کدوم از ما کلی تلاش کردیم تا حالا و نتیجه ی دلخواه رو نگرفتیم و خسته شدیم و وارد این مسیر شدیم و فرق ما با بقیه این هست که در اوج خستگی بازم ادامه دادیم تا به اینجا هدایت شدیم .
و من مطمعنم از ابن راه به رویای خودم میرسم و امیدوارم و با اشتیاق ادامه میدم و میدونم از بقیه ی چاقها و افرادی که اضافه وزن دارن متفاوت هستم .
در مورد لاغری تا حالا من هر رورشی رو داشتم این بوده که خودم رو محدود کردم و جسمم رو تحت فشار گداشتم اما در مورد لاعری با ذهن اینطور نیست ما فقط برنامه های ذهنی میدیم و وقتی این فرمولها به سطح عمل برسه کلی از رفتارهای اشتباه ما کم میشن و دیگه اون حرص و ولع و فکر کردن به غذا رو نداریم چون افراد چاق یکی از کارهای اشتباهون این هست که از اول صبح به فکر این هستن که چی بخوردن و یا اگر از شب قبل برای صبحانه چیزی تهییه کنن که مورد علاقه اونها هست دیگه از شب خواب ندارن تا اون رو بخورن .
من هم یادم میاد که در اطرافم یه اشنای چاقی داشتم و هنوزم دارم که همبشه در حال حرف زدن در مورد خوراکی ها هست که چی بخوریم با چی که خوشمزه تر بشه از کجا غدا بخریم غداهاش بهترن یا اینکه امروز چی خوردم که خیلی خوشمزه بود و یا اینکه فردا چی بخورم و همیشه حرفهاش در مورد غذا هست و من چون اگاه شدم خیلی گوش نمیدم و یا اینکه در اون حرفها شرکت نمیکنم ولی قبلا خیلی باهاش هم نظر میشدم و اما هنوزم یه عادت دارم که وقتی عدایی درست میکنم تعریف میدم که وای ببین چه رنگی چه مزه ای داره وووو برای اینکه بچه هتم بهتر بخورن که دخترم یه جاهایی میگه باشه مامان نمیخواد اینقدر بگی که ما زیادتر بخوریم ما به اندازه نیاز میخوریم .و من حقیقتش یاد اموزشها میفتم و میگم اره کارم اشتباه بود
و ما باید بدونیم که اگر خیلی از کارها رو انجام ندیدم خود به خود لاغر میشیم و نیاز به کار خاصی نیست و اصلا وقتی خیلی از کارها ی اشتباه رو انجام ندیم حالمون بهتر میشه و در مسیر لاغری بهتر حرکت میکنیم و حتی برای حال خوب هم نیاز نیست کار خاصی انجام بدیم.
و ما باید درک کنیم لاعری از طریق دهن نیاز به زمان داره و هیچ عجله ای در کار نیست و نباید وقت مشخص کنیم که تا فلان موقع من باید لاعر بشم چون اینطور شکست میخوریم و مغلوب اضافه وزن میشیم همانطور که برای چاقی زمان تایین نکردیم وخیلی آرام آرام ما چاق شدیم پس برای لاغری هم تعیین نکنیم و باید لاغری رو زندگی کنیم همانطور که چاقی رو زندگی کردیم .
و این مسیر درسته که محدودیت نداره و رژیم و ورزش خاصی نداره ولی باید یه سری کارها هر روز انجام بدی و گام برداری مثل فایل گوش دادن و نوشتن و هر کس انجام بده نتیجه میگیره و نتیجه ربطی به پرداخت هزینه و ثبت نام نداره هر کس روی خودش کار کنه نتیجه میگیره .
ما باید این هنر رو یاد بگیریم و هر روز در زندگی استفاده اش کنیم تانتیجه بگیریم .
این روش لاعری با دهن سختی نداره و خیلی راحته ولی اصولی هست و یه سری کارها هم داره .
ما طبق قانون جهان به هر چیزی توجه کنیم اون در ما گسترش پیدا میکنه قطعا اگر به چاقی هم هر روز توجه کنیم در بدن ما گسترش پیدا میکنه و ما چاق میشیم پس ما باید یاد بگیریم به لاغری توجه کنیم در حالی که چاقی هر لحطه همراه ما هست در فعالیتهای ما در لباسهای ما در نفس زدن های ما در نشست و برخاست ما و این یکم سخته ولی باید توجه کنیم .
و از اونجایی که ذهن ما تصویری هست اول باید تصویر لاغر به ذهنمنون بدیم تا رفتارهای ما تغییر کنه و در نهایت جسم ما تغییر کنه چون خیلی از وقتها که ما رژیم میگرفتیم و خوب لاغر میشیدیم اما نتیجه ماندگار نبود علتش این بود که تصویرهای ذهنی ما هنوز چاق بودن پس مغز ما طبق اون تصویرها به ما دستور خوردن میداد و ما دوباره چاق میشدیم پس تصویر ذهنی هم بخش مهمی هست که باید در ذهنمنون تصوید ایده ال رو داشته باشیم که من به شخصه کلی تصویر از دوران تناسبم دارم و همیشه سعی میکنم خودم رو به اون شکل ببینم که دوست دارم و به اندام های چاقم خیلی توجه نکنم
از راه های توجه نکردن به چاقی :
درمورد چاقی خودت با کسی حرف نزن و خودت رو سرزنش نکن .بازم برمیگردیم به این اصل که در مورد خیلی چیزها با اطرافیان و خودت حرف نزن و خیلی کارها رو نکنن خود به خود همه چیز درست میشه اصلا سیستم بدن ما طوری هست که خود به خود به سمت لاغری و تناسب حرکت میکنه و اصل این هست پس نیاز به هیچ کار خاصی نیست فقط نادرستها رو انجام نده و به دنبال انجام هیچ کاره اضافه ای نباش چون شکست میخوری مثلا نیاز نیست به خاطر اینکه لاغر بشیم کرم و یا دارو و … استفاده کنیم
اولین گام در مورد چاقی خودت با هیچ کس حرف نزن و نیا به اطرافیان بگو من آب بخورم چاق میشم من چیزی نمیخورم و هر چیزی بخورم دارم چاق میشم و من تقصیری ندارم جاقی برمن غلبه کرده به خاطر دارو هست ووووووواخه این چه کاریه انجام نده و خود به خود لاغر میشی پس گام اول در مورد چاقی خودت حرف نزن
گام دوم سرزنش کردن خودت ممنوع هست یعنی از خودت عکس نمیگیری خودت رو در آیینه نگاه نمیکنی و در واقع داری خودت رو که سه بخش هست جسم و روح و ذهن از هم جدا میکنی چون لباس رنگ شاد نمیپوشی و باشگاه نمیری و استخر نمیری و چربیهای آویزون حالت رو بد میکنه و وقتی این کارها رو بکنی داری از جسمت متنفر میشی و هی اوضاع بدتر و سختتر میشه و خیلی مهم هست که خودت رو بپدیری با تمام شرایطی که داری سخته ولی بپذیر ولی با تنفر به خودت نگاه نکن و با شکم و پهلو و رانهای چاق به خودت نگاه کن و بپذیر که این کار خودت هست و ازش فرار نکن و در تعوش بگیر اون رو و باهاش صحبت کن و بگو من این بلا رو به سرت اوردم و اما حالا تغییرت میدم تا اینکه خودت رو سرزنش و تحقیر کنی و از خودت فرار کنی .با این کارها احساست بد میشه و وقتی به جسمت بی احترامی میکنی و حالت بد میشه از چاقی یعنی داری توحه به چاقی میکنی و ضعیف شدن در مقابل اون و اون بیشتر درما قوی میشه و هر وقت خودت رو دیدی بهش بگو من درستش میکنم و به خودت قول بده و بین خودت و جسمت فاصله ننداز و بپذیرش و هر گرمی که من چاق شدم خودم این کار رو کردم و بگو خودم با دستم غدا رو وارد دهانم کردم و اون عذا هیچ علاقه ای نداشت که به زور وارد بدنم بشه و همش ذهنم میگفت بخور چون پولش رو دادی بخور چون دیگه نیست بخور چون دیگه گیرت نمیاد و ….
گام سوم بنویس درمورد لاعر شدن چه مزیتهایی برای شما داره همان قدر که دست به غدا بودن شما رو چاق میکنه دست به قلم بودن شما رو لاغر میکنه این توجه به لاعری هست لاغری جه تاثیری در سلامتی شما داره تا دلت میخواهد بنویس .
من وقتی لاعر بشم در بهترین حالت روحی و جسمی خودم قرار دارم
من وقتی لاعر بشم ازادی در تمام جنبه های زندگی مثل خوردن خریدن و فعالیت کردن و وقت و ….. خواهم داشت که بسیار برای من ارزشمند هست
من وقتی لاعر بشم بسیار شیک پوش، زیبا میشم
من وقتی لاعر بشم چهره ام زیباتر و جوانتر میشه
من وقتی لاعر بشم به هیچ کس در خوردن اصرار نمیکنم چون واقعا اون رو کار زشت و بی احترامی میدونم .
من وقتی لاغر بشم شیطان رو شکست دادم و به خدای درونم نزدیکتر شدم
من وقتی لاعر تر بشم سبکتر و در لباسها رها تر هستم
من وقتی لاعر بشم اسراف کمتری میشه در میزان درست کردن عدا چون ترس و نگرانی از کم امدن عدا ندارم و به اندازه درست میکنم .
من وقتی متناسب بشم روابطم با همه بهتر میشه حتی اطرافیانم و همسرم
من وقتی متناسب بشم با هر پوششی در هر حا حضور خواهم داشت
من وقتی متناسب بشم بسیار آهسته و زیباتر غدا خو اهم خورد
من وقتی متنلسب بشم حتی لباسهای سایز پایین رو چون تک ماندن با قیمت کمتر خرید میکنم
من وقتی متناسب بشم خیلی در زمان کمتر به خریدهای دلخواهم میرسم
من وقتی متناسب بشم لباسهای سایز ۳۸ و مدیوم رو میخرم
من وقتی متناسب بشم تمام مانتوها و شلوار ها و لباسهای الانم گشاد میشن و من اونها رو میبخشم و دوباره کلی خرید سایز کوچکتر خواهم دا شت
من وقتی متناسب بشم با عشق هر روز صبح به خودم و تناسبم نگاه مبکنم و با حال خوب بیشتر و لدت بیشتر کارها رو انجام میدم .
من وقتی متناسب بشم فقط لباسهای رنگ شاد میپوشم .
من وقتی متناسب بشم هیچ احساس صعفی در مقایل عداها ندارم و به راحتی از هر خوردنی در اطرافم میگدرم و فقط زمانی که گرسنه هستم برای رفع نیاز بدنم میخورم .
من وقتی متناسبم قانوهای جهان رو بهتر میشناسم و به هر چیزی توجه نمیکنم .
من وقتی متناسب بشم زندگی خیلی شادتری خواهم داشت
من وقتی متناسب بشم هیچ بیماری در جسمم نخواهم داشت و تمام اندامهام سالم هستن
من وقتی لاعر بشم اعتماد به نفسم میره بالا
من وقتی لاعر بشم ایمانم به خودم بهتر میشه
من وقتی لاعر بشم توکلم و ایمانم به خدا بیشتر میشه
من وقتی لاعر بشم به خودباوری بیشتری میرسم و محکمتر برای خلق بقیه ی خواستههام قدم برمیدارم .
من وقتی لاعر بشم خالق بودن رو بهتر درک میکنم .
من وقتی لاعر بشم قدرت ذهن و اشرف مخلوقات بودن رو بهتر درک میکنم
من وقتی لاعر بشم می تونم دستی ار دستان خدا بشم و این راه رو گسترش بدم و انسان تاثیر گذاری بشم
من وقتی متناسب بشم میتونم نسل دیگه رو هم که فرزندانم باشن رو هم متناسب کنم چون اونها نگاه به رفتار من میکنن و من دیگه به اونها در خوردن اصرار نمیکنم و زور نمیگم .
من وقتی متناسب بشم همسر من هم متناسب تر خواهد شد
من وقتی متناسب بشم از عداها بهتر لذت میبرم .
من وقتی متناسب بشم تمام فعالیتهای دلخواهم رو مثل رقص و ورزش … به زیبایی و بهتر انجام میدم
من وقتی متناسب بشم خیلی جمع و جور میشم و در همه جا من به راحتی جام میشه .
من وقتی متناسب بشم در هر جمعی با هر لباس و هر رنگی وارد میشم و به راحتی و با اعتماد به نفس فعالیت میکنم .
من وقتی متناسب بشم بهترین احساس توانایی و شجاعت رو خواهم داشت .
من وقتی متناسب بشم کار مقدسی رو انجام دادم
من وقتی متناسب بشم همیشه بعد از عدا سبک و راحت هستم و هیچ فشاری رو حس نخواهم کرد .
من وقتی متناسبم نشست و برخاستم و فعالیتم خیلی راحت هستن و من خیلی فرزتر هستم .
من وقتی متناسبم بدن پاکتری دارم که هیچ اشعالی رو ارد اون نمیکنم .
من وقتی متناسب بشم عاشق خودم میشم و عاشق این سبک زندگی و این راه لاعری میشم
من وقتی متناسب بشم آرامش دارم
اگر من چاق باشم در زجر و سختی و بیماری و محدودیت و سنگینی و فشار و حال بد و استرس و نگرانی و نداشتن هیچ ازادی در خوردن و فعالیتها و خرید کردن گمراه شدن و بیایمانی و دور شدن از خدای خودم و از صفت انسانی خودم رور شدن و تجربه نکردن یک زندگی زیبا و وووووو خواهم داشت .
.
سلام راستش چاقی ضربه های زیادی بمن زده ازجمله اینکه اعتمادب نفسم همیشه پایین بودونمیتونستم لباسهای مناسب بپوشم همیشه ازرنگهای شادفراری بودم ومشکی میپوشیدم وبخاطراین اکثراتوی جمع حاضرنمیشدم یعنی مراسمی بودمن نمیرفتم چون ازخودم خجالت میکشیدم همیشه وهرروزخودمووزن میکردم یادوس روزیکبارخودمووزن میکردم وقتی میدیدم وزنم پایین نمیادهمیشه پشیمونی ب همراه داشت برام وحسرت میخوردم
تناسب اندام برای یکسال ایندم 😍
خیلی شادتروشکرگزارترازقبل هستم ومیتونم مانتوهایی که همیشه ارزوی پوشیدنشونوداشتم ب راحتی میپوشم میتونم لباسهای رنگی رنگی وشلوارهای سایزکوچیک بپوشم دیگه ب راحتی واعتمادب نفس کامل واردهمه جمعهامیشم
لاغری یعنی ازادی ،عشق ،متناسب بودن ،رویایی که ب حقیقت پیوست برام خداروشکرب راحتی وبه اسونی متناسب شدم 😍
گام ۶۲ فرمول های چاقی
به نام خدا 💞💞
در مورد لاغری با هر روشی پیش می رفتیم توصیه و برنامه غذایی به ما دادند که جسم خودمان را تحت تاثیر قرار میداد لاغری با ذهن فقط برنامه ذهنی میده.
فرمول های جدیدی رو یاد می گیریم که به مرور رفتار متفاوتی داریم.
افراد چاق مرتب به فکر غذا هستند درست کردن غذا تهیه آن یا چه چیزی خوردن همه فکر ما در مورد غذاست.
لاغری با ذهن برنامه فکری میده از طریق تمرین فایل و برنامه ذهنی اینها را گوش میدیم تمرین انجام می دیم فایل ها رو تکرار می کنیم تا مغز ما دستورات جدید را بپذیرد تا اینها فرمول های اجرای خودش بشه و رفتارمان تغییر بکنه دست ما نسبت به برداشتن غذا ها حرکتش کمتر بشه و دهان ما کمتر چیزی را بخوره.
موضوع مهم توجه کردن وقتی زندگی خود را بررسی میکنیم مدت زیادی به چاقی توجه کردیم.
⛔تلاش ما در مقابل توجه به چاقی هیچینیست
✳ چرا سرعت چاقی بعضی ها زیاده هرچقدر از چاقی احساس ضعف و ناتوانی کنیم فرصت برای غلبه بر ما زیاد پیدا میکنه از بس خودمونو محروم کردیم حسمون بد شد خجالت کشیدیم از دیدن خودمون حالمون بد شد باعث چاقی قوی بشه .
کارهایی را که به خاطر اضافه وزن انجام نمیدهماکثر لباس های که میپوشم گشاد و تیره است مانتوهای که میخواهم رو مجبورم بدم بدوزند اکثر مواقع لباس ها مورد علاقه نیستندمن دلم پارچه روشن و گل دار دوست دارم .ولی همیشه خط دار میپوشم .
از رفتن به فروشگاه ها فراری هستم چون بعضی وقتا شوهرم یک لباسی رو انتخاب می کنه دلش میخواد بپوشم فروشنده میگه سایز خانم شما نیست دلم میخواست بمیرم و این جمله تکرار نشه.
موقعی که سر کلاس میرفتم نسبت به هیکلم خیلی حساس بودم و اعتماد به نفس نداشتم اونم در میان دختران جوانی که خوشتیپ و متناسب هستند .
توی مهمانیها و عروسی ها خیلی خجالت میکشیدم موقعی که مجبور بودم از سرجام بلند بشم فکر می کردم همه مرا نگاه می کنم موقع شام اصلا آرامش نداشتم فکر میکردم نگاه همه به من که من چقدر میخورم .
مشکلاتی که برای سلامتیم پیش آمده از کمر درد وپادرد گرفته تامشکلات هورمونی …موقعی که با شوهرم بیرون میرفتم همیشه فکر میکردم مردم مقایسه می کنند یا شوهرم خجالت میکشه که همراهم میاد .
یا درنشست وبرخاست فرز وچابک نیستم معمولا برای بلندشدن مجبورم تقلا کنم .😅😅…..✳مهم نیست که یک سال پیش نزدیک ۱۵ کیلو وزن که کم کردم برگشت مهم اینه که جسم من این توانایی را داشته انگیزه و اشتیاق کاهش وزن رو داشته .✅چرا وقتی شرایط اقتصادی شروع به بد شدن میشه افراد اوضاعشون بدتر میشه چون شرایط بد روهی میبینند و تصویر ذهنی در ذهنشان بد و بدتر میشه و اوضاع به مرور خراب میشه تصمیماتی که میگیرند که اوضاع را بدتر میکنه تصمیماتشان مطابق تصویر ذهنشون میشه.وقتی متناسب می شویم بازم نگران برگشت وزن بودیم چون به چاقی توجه میکردیم تصویر شفاف تری از خودمان در ذهنمان ایجاد میکردیم .
🔴ذهن ما کاملاً تصویریه وقتی تصویر ایجاد کردیم تمام تلاش ذهن اینه که تو رو با اون شرایط برسونه.✳تصویرسازی و تجسم تکنیک خیلی مهمییه در اصول موفقیت .⛔هرچی به چاقی توجه کنیم تصویر ذهنی ما پررنگ تر میشه و فرمول های ما قوی تر میشه.
توجه به لاغری: لاغری نیاز به توجه دارد چیزی میخواهیم توجه کنیم که نیست کار زیاد دارد.
✳ برای لاغر شدن زمان را کنار بگذارید چون کاملاً کار اشتباهی و نتیجه نمیده .
شرکت هایی که در زمینه لاغری کار میکند زمان تعیین میکند چون آگاهی دارند در مورد ضعف ذهنی ما که دوست داریم در زمان کوتاهی نتیجه بگیریم .
🔴لاغری را باید زندگی کنیم.اونی که میخواد از لحاظ ذهنی و مغزی لاغر بشه تا آخر باید ادامه بده.لاغری باذهن رژیم و باشگاه ندارد ولی تمرین و فایل تصویری صوتی تمرین استمرار و تکرار دارد باید در مسیر باشیم.
لاغری با ذهن و اصولی دارد که باید به ذهن بدهیم تا رفتار ما تغییر کنه .اولین گام توجه به لاغری اینکه نبایددر مورد چاقی حرف بزنیم ما باید کارهایی که انجام میدهیم را انجام ندهیم کارهای خود به خود بر درست میشه.اساس خلقت خداوند درستش اینکه ما متناسب سلامت و شاداب باشیم.گام دوم سرزنش کردن خودت ممنوع اینکه از خودت فرار می کنی از خودت عکس نمیگیری توی آینه نگاه نمی کنی وقتی از جسمت متنفر شدی انتظار نداشته باش مغز و ذهن عاشق جسم باشد و برای جسم کار بکنه و اوضاع رو سخت تر و بدتر می کنه.
ازش فرار نکن باعشق جسم تو بپذیر باهاش صحبت کن بهش بگو میدونم خودم اینطوری کردم می خوام تغییرش بدم گام سوم لاغر شدن چه مزیت هایی برای ما به ارمغان میآورد چه بر سلامتی ما دارد.با تاکیدی که استاد روی این گام کردند .تصمیم گرفتم هرروز توی دفترم تاثیر متناسب شدنم رو بنویسم .
🔴🔴نوشتن و خواندن فرمول معجزه آور لاغری است.
خاطره تابستان متناسب شدنمبعد از نماز صبح لباس مورد علاقه ورزشی رو که آرزوی داشتنش را داشتم پوشیدم با فایلهای پیادهروی در جاده سرسبزی که مخصوص پیاده روی است به راه افتادم دیگر نگران تند یا کند پیادهروی کردن نبودم .آرام و رها هنذفری در گوش کیف میکردم گلهای مسیر را تماشا میکردم و بعضی وقتا افرادی که نگران چاقی و بیماری خودشان هستند با سرعت می دوند یا راه می روند رو نگاه می کردم از خداوند به خاطر نعمت سلامتی و تناسب سپاسگزاری می کردم .وقتی بعد از یک ساعت پیاده روی به خانه آمدم چای صبحانه خوردم و برای جلسه به محل کارم رفتم در آنجا بیشتر همکارانم از دیدن من شگفت زده شدند باورشان نمی شد در این اوضاع کرونایی چطور متناسب شدم ناباورانه می پرسیدند که چه کار کردی؟ من با خوشحالی و افتخار به خودم بهش می گفتم من که بهتون آدرس سایت رو دادم خودتان قدرت باورشو نداشتید. و دوباره اصرار کردند که آدرسش را برایشان بفرستمو از دوره می پرسیدند من گفتم شنیدن کی بود مانند دیدن برای ما پذیرایی آوردند شیرینی و بستنی بود من شیرینی رو خوردم همکارانم تعجب کردند که چطور شیرینیخوردی تو که هر وقت مدرسه بودی جرأت نمی کردی شیرینی بخوری….
بعضی از همکاران در مورد موضوع جلسه صحبت کردندیکی از آنها من بودم که بدون خجالت و با اعتماد بنفس در آن جمع صحبت کردم و نظرم رو دادم .
کرونا ازبین رفته بود و عروسی های زیادی دعوت بودیم دیگر لباسهای سایز ۴۶ به دردم نمیخورد باید لباس جدید سایز ۳۸ بخرم .
به شوهرم می گویم زود باش که برای شب دیر میشه میگه نگران نباش اینقدر برای سایز تو لباس های رنگارنگ هست که به راحتی خرید می کنیم این قشنگترین جمله ای بود که سالیان سال دوست داشتم بشنوم.💞
سلام
من تا یادم میاد همیشه سعی میکردم زودتر لاغر بشم همیشه خدا عجله داشتم و میرفتم ک خودمو وزن کنم انگار ی سطل آب سرد روم میریختن
منتو زمان چاقی خیلی خودمو وزن میکردم ولی ترازو رو الان گذاشتم زیر تختم
حتی با روش کالری شماری عذا رو وزن میکردم ک باعث میشد ولع من بیشتر بشه جالبه هرصبح ک میخوام صبحونه بخورم ی صدایی درونم میگه نمیخوای بربری وزن کنی و من میگم ن
من همش غصه میخوردم و ناراحت بود با نگاه حسرت وار همش چشم دنبال افراد لاغر بود بعدش همش ورزشهای سخت ک باعث میشد پاهایم درد بگیره خسته بشم همش استرس داشتم همش لباسهای گشاد و مشکی میگرفتم لباس مجلسی هایی ک سیاه باشن انتخاب میوردم کمدم پر لباس مشکیه همش مانتو مشکی شلوار مشکی همش حسرت شلوار لی داشتم من تصویر سازی میکنم الان طوری ک انگار الان همونطوری هستم
من یک فرد لاعر متناسب ۵۹ کیلویی هستم ک یک پیراهن صورتی برا خودم میگیرم میرم سر کمد تموم لباسهایی ک چن ساله با حسرت نگاهشان میکنم برمیدارم میپوشم یک ب یک ولذت میبرم مانتوهایی زمان لاغری بر میدارم میپوشم داد میزنم میگم خدایا شکرت ک منوب آسانی وبا زیبایی و عزتمندانه ب متناسب بودن و لاغر شدن رسیدم شکرت ک رسیدم ودارم لدت میبرم راحت موقع مسافرت پیک نیک مانتوهای رنگ روشن میپوشم و راحت شلوار لی میخرم با اعتماد ب نفس بیشتری میرم خریدم با شادی بیشتری با لباس مورد علاقه خودم میرم عروسی مهمونی تولداحساس جوانی میکنم احساس سن پایین بودن تمام وجودمو گرفته ولدت میبرم از این حال خوب من حالم و حسم عالیه و پرازشادیه و تو زندگیم شادتر و چابک ترم سبک ترم خیالم اسوده تر هستش دیگه هرکی مهمونی دعوت میکنه خوشحال میشم میزم خرید لباسهای مورد علاقه امو زودی میخرم. پیراهن سفید میخرم لاغری باعث شده از شوهرم کوچکتر ب نطر برسم باخیال راحت و بدون عداب دوران چاقی باردار شدم و هیچ عذابی در دوران بارداری نکشیدم چن دیگه چاق نبودم راحت کارهاپو میکنم لباس های خوشگل پیدا میکنم
وقتی میرم مسافرت جای کمتری تو ماشین اشغال میکنم و شادم خیلی و راحت میشینم پا میشم سبک وازاد و رها
شکرت خدا ک ب اسانی و زیبایی و عزتمندانه ب هدفم رسیدم از بدن عزیزم از خدای عزیزم ممنونم سپاسگزارم ک کمکم کرد تا رسیدم بهش ب ارزویی ک خیلی ارزوشو داشتم
با سلام خدمت دوستای خوبم و استاد عزیز
از همون لحظه اول تا همین الان اطمینان داشتم که زمان تعیین کردن برای متناسب موندن درست نیست،چون در اموزه های قبلیم هم میدونستم برای هیچ هدفم نباید زمان تعیین کنم.پس من یک هیچ جلو هستم.
سوال: من چه کارهایی رو بخاطر متناسب نبودنم انجام نمیدم؟ ۱_همیشه صورتم رو منقبض میکنم تا غبغبم دیده نشه!۲_بخاطر اینکه بازوهام تنها جاییه که هنوز سایزش بزرگه به ندرت تاپ و لباس استین کوتاه میپوشم (حتی پیش خانواده و خودم)۳_بیشتر عکس سلفی میگیرم و عکس قدی خیلی کم میگیرم(میگرفتم)۴_حتی الان که بعد از رژیم قبلیم متناسبم بازم بخاطر شل شدن بدنم لباس های ازاد و راحت نمیپوشم.و…..من یاد گرفتم که دیگه درباره چاقیم صحبت نکنمیاد گرفتم خودم رو سرزنش نکنم،از خودم سلفی بگیرم با حس خیلی عالی،در آیینه با لذت به بدنم نگاه کنم و بهش عشق بورزم یاد گرفتم با بدنم مهربون باشم و هربار ازش تشکر کنم بابت تمام زمانهایی که از روش های اشتباه اون رو مجبور به لاغری کردم.یاد گرفتم همونقدر که دست به غذا بودن من رو چاق کرده به همون اندازه دست به قلم بودن میتونه من رو لاغر کنه پسسس…:میخوام برم به چندین ماه دیگه که من همچنان متناسب موندم …
یک روز صبح بسیار زیبا از خواب بیدار شدم با شادی و سبکی زیاد سمت روشویی رفتم، صورتم رو کامل با آب شست و شو دادم و توی آیینه صورت شاداب و باطراوت لاغرم رو تماشا کردم و هزاران بار لذت بردم و خدام رو شکر کردم.وارد اتاقم شدم و به ایینه قدی که درست رو به رو دربِ نگاه انداختم،یک دختر قد بلند،لاغر و حسابی شاد و سرحال دیدم. همه جاش لاغره،بازوهاش کوچیکه،صورتش خیلی خوشگل شده،کمر باریکه و شکمش تخته تختِ ،پایین تنه اش حسابی خوش فرم شده و بدن سفت و قوی داره!انرژیم صد برابر شده و نیازی به هیچ قرص مکمل و ویتامین ندارم. هر موقع گشنم بشه غذای موردعلاقم رو میخورم وقتی دارم غذا میخورم به هیچ چیز فکر نمیکنم و آزاد و رها هستم.همیشه احساسم به غذا خوبه و هرچیزی که بخورم لاغر و متناسب میمونم و این راه تا اخر عمرم ادامه داره ..لباس هایی که میخرم همیشه کوچیک ترین سایزه،رنگ های شاد توی استایلم استفاده میکنم و هرکس من رو میبینه از دیدن این شادابی و احساس خوبم لذت میبره خودم،دوستانم،خانواده ام،اشنایانم از دیدنِ منِ متناسب بیشتر لذت میبرن.چرا؟ چون دیگه نگران چاقی نیستم و هرچقدر نیاز بدنم باشه و سیرم کنه میخورم و همیشه شاد و سرحالم…میدونین چرا این اتفاقا برام قراره بیوفته؟ چون این حقققق منه که متناسب بشم و متناسب بمونم
سلام بر همگی
من روند چاقیم از بازو شروع شد از یه سن کم .
اون موقع داداشم یه جور به حالت تحسین میگفت تو بازوهات شبیه پسرها میمونه و همش حسرت می خوردکه چه بازوی پری دارم منم خوب از این حرفشان خوشم نمی اومد و ناراحت میشدم و سعی میکردم همش لباسهای آستین بلند بپوشم تا کمتر خودشو نشون بده .
بعدش کم کم شکمم بزرگ شد و هرسری میرفتم لباس بخرم با حرف فروشنده که بارداری اعصابم به هم می ریخت.
کم کم هم که به باشگاه میرفتم احساس میکردم چون شکمم بزرگ هستش کسی دوست نداره باهام تمرین کنه .
وهفته ای یکبار خودمو وزن میکردم ومیدیدم زیاد تکون نخوردم بازم جسم بد میشدم .
همش تو آینه فکرم به شکمم بود که بزرگ شده یا کوچیک .
بعدشم که کم کم اضافه وزنم تو کل بدن خودشو نشون داد
و کم کم غبغب صورت .
موقع غذاخوردن هم با اینکه کم غذا میخوردم ولی بازم لذت نمیبردم .
نمیدونم چرا بعضی از دوستان تمایل دارندصورتشون پرتر بشه. به نظرم غبغب صورت از بزرگی شکم هم بدتره. چون خودشو بیشتر نشون میده و مدام تومنه.
منم هرسری میرفتم کنار آینه ناخودآگاه چشم به غبغب صورتم میافتد و جسم بد میشد .
اندازه نبودن لباسهای نو که چند بار بیشتر نپوشیدمشون بیشتر حسمو خراب میکرد .
الان که به خودم اومدم وقتی لاغرها رو میبینم میخام برم پیششون و بهشون بگم خیلی خوشبختن قادر خوشبختیشون رو بدونن. وقتی اونا رو میبینم از ته دلم لذت میبرم . داشته دلم بهشون تبریک میگم که توجهات شون رو کنترل کردن و متناسبن .
منم لاغربشم میتونم هر لباسی بخوام میتونم بپوشم ولذت ببرم.
و میتونم تو باشگاه و امکان ورزشی و عروسی با خیال راحت ظاهربشم .
منم متناسب بشم هر موقع هرچی دلم خاست با آرامش بخورم
منم متناسب بشم واز دیدن خودم در آینه لذت ببرم
منم متناسب بشم تو عکسها زیبا باشم
منم متناسب بشم تا راحت تر در جمع ها و مهمونیها ظاهربشم.
منم متناسب بشم تا بتونم با کمال سلامتی پیاده روی کنم .
منم متناسب شم تا احساس سبکبال داشته باشم و…
باسلام و درود خدمت شما استاد گرامی و دوستان عزیز.
موضوع:توجه کردن به چاقی
یکی از مواردی که دراین زمینه میشه راجع به آن صحبت کرد داشتن فرزند تپله.من هم مانند ی سری از مادران که داشتن فرزند تپل نشانه اهمیت دادن آنان به مواد غذایی کودکان خود است درگیر این موضوع بودم و دقیقا وقتیکه فایل وگفته های استاد رو گوش میدادم انگار همه ی اون حرف هاوکارهایی که برای تپل شدن فرزندم انجام می دادم در من تداعی شد و از این که ناخواسته باعث ایجاد اضافه وزن در فرزندم شدم احساس تأسف وحسرت به من دست داد اما از طرفی خدارو شکر میکنم که با این سایت آشنا شدم و فهمیدم مسیرهای اشتباهی را که قبلاً طی کردم و نتیجه ی خوبی نداشت رو اصلاح کنم و به امید خدا به آنچه میخواهم خواهم رسید.در آن زمان من نیز چون فرزندم لاغر بود و میزان خوراک او کمتر از حد تصور من بود موجب شد که به سراغ شربتهای اشتها آور بروم وبعداز مدتی که او بزرگتر شدولباس توتنش جالب نبود مدام اونو سرزنش میکردم و میگفتم همش به خاطر این که غذانمیخوری تابزرگ بشی و رشد کنی.موقع غذا خوردن نیز به زور در حالیکه تمایلی به خوردن غذا نداشت به او غذا میدادم ونتیجه این رفتار اشتباه شد اضافه وزن وتاجایی پیش رفت که دیگه خودش تقاضای غذا داشت والان هم که حدود ده سالشه اولین صحبتش از خوردنه واینکه نسبت به خوردن غذا حرص و ولع داره کافیه که ی تبلیغ یا برنامه آشپزی از تلویزیون پخش بشه سریع دنبال درست کردن اون میره.بااگاهی یافتن از این فرمول اشتباه دنبال این هستم که فرمولهای ذهنیشودر مسیر درست هدایت کنم تا بیشترازاین به مشکل برنخوره.امادرمورد خودم باوجود این که زیاد غذا نمیخورم اما در ذهنم ترس از چاقی وجود داره و باعث اضافه وزنم شده و روی رفتارها, آداب معاشرتم تاثیر گذاشته طوریکه کمتر درجمع حاضر میشم اعتماد به نفسم پایین اومده وار همه مهمتر سلامتیم داره به خطر میفته.من همیشه از خدا به خاطر این تیپ وهیکلم گله مند بودم درصورتیکه نمیدونستم خداوند منو متناسب آفریده و خودم باعث ایجاد اضافه وزنم شدم.امروز یادگرفتم درباره اضافه وزنم صحبتی نکنم,از بدن خودم جلوی آینه احساس خجالت وسرشکستگی نکنم خودمو دوست داشته باشم ومسیولیت لاغری خودمو بپذیریم همانطور که مسولیت چاقی خود را پذیرفتم.کافیه فرمولها به شکل صحیح وارد ذهن بشه همه چیز درست میشه.لاغرشدن چه مزیتی برام داره؛افزایش اعتماد به نفس-حس خوب-ارامش-سلامتی-رضایتمندی از خود وخداوند-حضور در جمع وخیلی موارد دیگر.
فایل “گام شصت و دوم”:
🚩برنامه های ذهنی چه تاثیری دررفتارها ی من تا الان ایجاد کرده است؟
من هر موقعی که ميخواهم چیزی بخورم مثل اسنک یا اینکه اگر هوس میکنم که مثلا بستنی بخورم، از خودم میپرسم: ایا واقعاً قدرت دست من است یا دست ان ماده خوراکی؟ ، گاهی هم که مطمئن نیستم سیر شدم یا نه، کمی مکث میکنم و صبر میکنم، اگر احساس سیری کردم، دیگر ادامه نمیدهم چون این مثل این میماند که اگر من پولی را پیدا کنم،دران حالت ،من ان را براي خودم ، بر نمیدارم ، پس غذای اضافه را هم از ان خودم ، نمیبینم.💮
هر دو مورد فوق ،خیلی به من کمک کرده است که من حجم کمتر ی از مواد غذایی را استفاده کنم والان احساس سبکی بیشتری کنم، با اینکه من در محدودیت نیستم و رژیم ندارم؛ پس نه تنها فشاری را تحمل نمیکنم ، بلکه احساس ارامش درونی بعد از سبکی دارم و احساس متناسب شدن را هر روز بيشتر از دیروز دارم. 💮
🚩برنامه های ذهنی چه تاثیری دررفتارها ی اطرافیان من تا الان ایجاد کرده است؟
همسر من، خیلی رفتارش و طرز برخورد اش با من فرق کرده است. احساس میکنم خیلی با حوصله تر شده است .✅
وقتی بهش گفتم دارم تمرين میکنم که وقتی از موضوعی عصبانی میشوم ، سعی میکنم بیشتر از3 دقیقه عصبانیتم را ادامه ندهم؛ او هم قبول کرد و این مساله را تمرین کرد وخداییش کنترلش در کمتر عصبانی شدن و یا کنترل موقع عصبانی شدنش ،خیلی بهتر از من است.✅
بعلاوه ،همسرم “نه گقتن به ديگران” برایش راحت تراز قبل شده است، ولی قبلا هميشه دوست داشت که هوای فامیل را داشته باشد و “نه گفتن” را بی احترامی به انها میدانست ،ولی چند روز پیش که یکی از اعضای فامیل بهش بی احترامی کرد و باهاش قهر کرد وحتی 3 بار حاضر نشد با همسرم تلفنی حرف بزند و مساله را حل کند؛ دیگرهمسرم بی خیال داستان شد و مثل قبل نرفت که بابت به دست اوردن دل طرف و ناراحت نشدنش ،از خودش بگذرد و خودش را زیر پا بگذاردو به دست و پای ان اقا بیفتد؛ با انکه همیشه وقتی حق هم ،با او بود همیشه حق را به ديگران میداد و برای خودش ارزشی قائل نمیشد. ✅
این را بگويم که همسر من بسیار متناسب است و همه عمرش هم متناسب بوده است.✅
🚩کارهایی که دوست داشتم لاغر و متناسب بشوم و انجام بدهم، ولی الان دارم انجام ميدهم:
🚩چطور به لاغری و تناسبی که در من وجود ندارم توجه میکنم؟
به صورت افراد توجه میکنم، ولی اگر افراد متناسب را میبینم به اندام انهاهم نگاه میکنم و خودم را چند ثانيه جای انها ميگذارم و به خودم میگویم من هم مثل انها میشم ،خیلی به اسانی لاغر میشوم. 💠
چون عکس متناسب خودم را که روی دو تا صفحه ام مانیتور Screen سر کارم قرار داده ام ، دائما در موقع کار، نگاهم به انها میافتد و نا خدااگاه احساس میکنم که ان تصویر درذهن من نقش بسته ؛پس تمرین میکنم که موقع نگاه در اینه هر روز، صورت الان خودم را با اندام متناسب درون ذهنم که مثل عکسم کاملاً متناسب است، در اینه ببینم.💠مرتب تمرین می کنم که خود م را همین طور که هستم، دوست بدارم و به خودم لبخند بزنم.دارم تمرین میکنم که زیبایی خودم را بیشتر از قبل ببینم. 💠
🚩داستان متناسب شدن من دریک روز :
🔛براي گذاشتن خودم در موقعيت لاغری و تناسب اندام دلخواهم، از جزییاتی مثل ذکر ساعت استفاده کرده ام تا کاملاً ذهنم تصویر لاغری و متناسب شدنم را حس کند. 🔛
ساعت 5 صبح است. من تازه بیدار شدم. میروم که اماده بشوم که به قصد رفتن به سر کار، وسایلم را هم اماده کنم. ⏰
وقتی میثاق نامه را جلوی اینه گفتم و بعد از اینکه لباسها ی سایز Small ام را میپوشم ، ظرف غذا ی خودم را که از شب قبل اماده کردم با خودم بر میدارم که هم شامل ناهارم و هم صبحانه ام است .⏰
لپ تاپ کارم را هم در دست ديگرم میگیرم. الان ساعت 5:30 صبح است که شروع میکنم به رانندگي به سمت پارکی که در 5 دقیقه ای محل کارم است . ⏰
ساعت تقريبا 5:45 است که من با گذاشتن هدفون خودم را در پارک میبینم که دارم با گوش دادن به یکی از فایلهای پیاده روی ،مشغول لذت بردن از فضا ی زیبای پارک ، انرژي اولیه صبح دل انگیز و هوای پاک اول صبح هستم.⏰
افرادی که در پارک قدم میزنند، من را که یک خانم متناسب و لاغر هستم، میبینند و با چشمهایشان به زیبایی اندام من، لبخند میزنند.⏰
فایل تمام میشود و من حسابی لذت برده ام. ممنونم استاد. الان ساعت 6:45 صبح است. من سوار ماشین میشوم و به محل کارم میروم.⏰
حدود 6:50 صبح انجا میرسم. همکارانم همه ازدیدن زیبایی لباس در اندام متناسب من، شگفت زده میشوند و چند تا از همکاران خانمم به من میگویند چقدر اندام خوبی داری ، هر چی بپوشی بهت میاد.⏰
من تا ساعت 3:30 کار میکنم و بعد به سمت خانه بر میگردم. بعد از دوش گرفتن و خوردن شام و کمی استراحت ، ساعت 5:30 سری به سایت تناسب فکری میزنم و به جزوه خودم که مشخص میکند، فایل موردنظری که امروز باید دنبال کنم را مییابم.⏰
بعد از یک ساعت تمرین فایل، حدود 6:30 شب است که به ایمیل هایم سری میزنم تا نظر دوستانی که انها را در سایت تناسب فکری دنبال میکنم را بخوانم، پس هم تفریح می کنم و لذت و هم مطلب یاد می گیرم.⏰
الان دیگر 7 شب است که تصميم میگیرم با پسرم و یا همسرم اگر در سفر کاری نباشد، وقت بگذرانم. ارامش در کل خانه موج میزند.⏰
ما از کنار هم بودن لذت میبریم و این خیلی مهمتر از این است که مثلا من همه ظرفها ی داخل ظرفشویی را شب بشویم یا نه، بعداً بشویم .⏰
اگر پسرم به کمک من برای تکالیف درسی اش نیاز ندارد ، من کمی خانه را مرتب میکنم و در دلم بابت این اندام متناسب زیبا و ارامش درونی ام شکر گزاری میکنم.⏰
الان ساعت 8:30 شب است بعد از زدن مسواک ما به هم شب بخیر میگوییم و بعد ازسپاس از خداوند متعالی برای داشتن همدیگردر این زندگی زیبا ، من به خواب میروم تا برای تجربه یک فردا ی زیباتر به بدنم استراحت کافی داده باشم. ⏰
🚩تاثیر شنيدن نتایج هنر جوی عزیز خانم مژگان:
وقتی صدای خانم مژگان را شنیدم، نتوانستم جلوی خودم را بگيرم و تمام مدت همراه با شنیدن صدای زیبای ایشان، گریه شادی سر دادم.⭐
الان هم در حالی که اشک شوق میریزم این قسمت را اینجا مینویسم. ⭐
استاد متاسفانه صدای خانم مریم برای من پخش نشد و حتی خواستم فایل صدا را دانلودکنم ولی به من اعلام میکند که این فایل در سایت وجود ندارد.🔴 The file was not found on this server
میشه لطفاً بررسی کنید و اطلاع بدهید. اینقدر تجربه دوستان در این سایت ،با ارزش است که واقعاً نمیشه از نشنیدنش ساده گذشت.🔴
روز یک شنبه 23 خرداد ماه سال 1400
سلام دوست عزیز
از اینکه با احساس عالی در مسیر لاغری با ذهن حرکت می کنید خیلی خوشحالم
فایل صوتی که اعلام کردید اصلاح شد
مرسی
سپاسگزارم استاد.
به نام خداوند جان و خرد
با سلام
فرمولهای چاقی دستور العمل هایی هستن که مغز به صورت فرمان های عصبی صادر میکند و باعث میشه ما وقتی خوشحال هستیم یا ناراحت و عصبی هم باشیم به خوردن پناه میبریم و اسمش رو پرخوری عصبی گذاشته ایم و باعث چاقی خودمون شدیم و در مسیر چاق شدن اصلا سختی نکشیدیم و با لذت چاق شدیم 😉
زمانی که از چاقی خسته شدیم سعی کردیم لاغر بشیم و به جسم فشار آوردیم و چون روشهای مختلف مثل رژیم و ورزش های سخت و دمنوش و…..به دلیل اینکه مسیر لذت بخشی نیست زیاد طول نمیکشید و چون خسته میشیم ادامه نمیدیم و باز برمیگردیم به وزن قبل .
توجه کردن موضوع بسیار مهمی است که باعث چاقی بیشتر میشه توجه کردن به چاقی یعنی تایید فرمولهای چاقی در ذهن که باعث اضافه وزن میشه توجه به چاقی باعث ایجاد احساس بد واحساس ناتوانی در برابر چاقی میشه .
یکی از مواردی که به چاقی توجه بیشتری میکنیم تعیین زمان برای لاغری است چون هر چه زمان میگذره و تغییری در خود نمیبیینیم بیشتر احساس ناتوانی و یاس میکنیم و نتیجه اش هم چاقی بیشتر میشه .
وقتی لاغری با ذهن رو شروع میکنیم یعنی افکار مون رو تغییر میدیم این تغییرات در فکر ما شکل میگیره و کم کم باعث میشه رفتارهای اشتباه کمتر بشه و فرمولهای صحیح جایگزین فرمولهای اشتباه میشه و رفتار غذایی تغییر میکنه و باعث تناسب اندام میشه . ولی در این مسیر باید اشتیاق و استمرار صبر و حوصله داشته باشیم چون در این مسیر عجله و تعیین زمان نباید باشه و هر چقدر به مطالب در این سایت به باور و یقین برسیم به شکل ساده تر و بهتری در مسیر متناسب شدن قرار میگیریم
بنام خدا
با سلام خدمت دوستان و شما استاد عزیز
اول چند بند در مورد صدماتی که چاقی بهم وارد کرده بود .
خاطرات من از چاقی در سن کم زانو درد ،پا درد و مرتب مراجعه به پزشک ،وزن بالا تو بارداری و بعد از زایمان که اون وزن باقی موند ،مشکل زیاد برا خرید لباس گاهی میخواستم با فروشنده درگیر بشم انگار تقصیر اون بود .چقدر از تیپ خودم بدم میامد اگه بازم بنویسم دیگه حالم بد میشه .چند ماهی هست که تو سایت هستم تصمیم گرفتم دیگه هیچ وقت در مورد چاقی با کسی حرف نزنم و این کار،را هم کردم و احساسم خیلی خوبه .
واما در مورد لاغری الان فرض کنم که ۳ سال از متناسب شدن من گذشته و من چقدر خوشم با لاغری احساسم خوبه با نشاط سر حال اعتماد به نفسم بالا رفته هر کاری که،قبلا نتونستم انجام بدم چه راحت انجام میدم .چه راحت خرید میکنم هر جا سایزمو دارن با لبخند از مغازه بیرون میام تمام لباسهام همه رنگی هستن چقدر خوش تیپ هستم تو جشن ها لباس خوش گل بدون گن می پوشم اندام متناسب و تراشیده وای چقدر لذت بخشه میرم استخر با لباس مناسب شنا دیگه اون روزها تمام شد که خجالت می کشیدم الان دیگه لذت میبرم از این همه خوش بختی دیگه نمی گم محاله میگم حقمه که اینجور خوش بختم چون تونستم با قدرت ذهن علاوه بر،اینکه متناسب شدم در جنبه های دیگر زندگیم هم موفق شدم تغییرات عالی در زندگی خودم بدم و من در این مسیر استمرار دارم تا تغییرات بزرگی را در زندگی تجربه کنم و تمام تلاش خودم را میکنم دوستان لاغری با ذهن واقعا تنها را پیشرفت برای لاغر شدن و موفق شدن در دیگر جنبه های زندگی هست فقط بایدایمان داشته باشیم به این مسیر و تمرینها را خوب انجام بدیم تا نتیجه عالی کسب کنید .اول از خدا تشکر میکنم و بعد از شما استاد عزیز
نشان های دریافت شده
سلام گام ۶۲
خدایا سپاسگزارم که منو در مسیر زیبای تناسب فکری هدایت کردی .
وقتی که میخونم و می نویسم و گوش میدم و مهمتر از همه حرکتم رو استمرار میدم چقدر تاثیر این آموزشها رو در خودم بهتر حس میکنم .
من شاید قبلا خیلی عالی حرکت کرده بودم ولی به نکته ی استمرار داشتن خیلی توجه نمیکردم در حالیکه همین استمرار داشتن رو چقدر قشنگ و منظم در چاقی داشتم انجام میدادم .
استمرار داشتن باعث میشه توجه ما از روی موضوع چاقی و علی الخصوص چاقی جسممون برداشته بشه
وقتی ما به ترمیم بدن توجه می کنیم و اینکه خود این بدن هر لحظه داره چاقی ما رو برطرف می کنه به یه احساس آرامشی میرسیم .
حالا با تکرار نکردن چاقی ، ما اجازه میدیم روند لاغری در جسممون جاری بشه .
اما چه کارهایی رو ما نباید انجام بدیم .
باور خوردن بیشتر = چاقی در ذهنمون هنوز هست . البته خیلی خیلی کمتر از قبله ولی هنوز هست .
چرا که وقتی زیاده روی میکنم احساس چاقی هم سراغم میاد . اصلا همین که فکر میکنم دارم زیاده روی میکنم احساس چاقی هم پشتش میاد .
پس یا باید زیاده روی نکنم یا باید احساس چاقی بعد از اون رو فراموش کنم یاباید احساس چاقی و رنج چاقی رو بپذیرم و باید کاری کنم خوردن رو از چاقی جدا بدونم .
یا اصلا مقوله ی خوردن رو رها کنم و به خودم گیر ندم که هنوز درست نشدم و هنوز چاقی رو در رفتارم میبینم .
قطعا بهش توجه کردیم . وقتی توجهمون رو برداریم کمتر میاد توی رفتار . رفتار ما نمایشگر فرمول ذهنی ماست .
به چاقی توجه کردیم با عناوین مختلف و در رفتارمونم باز چاقی رو میبینیم .
پس کسی که خودشو پرخور تصور میکنه و این رفتار رو چاق کننده میدونه اول اینکه باز هم زمانهای زیادی از روز داره به چاقی توجه میکنه و چون در این توجه قرار داره رفتارشم بر مبنای چاقی تفسیر میکنه و باز بعد از اون میخواد جلوی خودشو بگیره ذهن میفهمه دستور خوردن بیشتر میده و چرخه ی چاقی و پرخوری ادامه دار میشه .
خودمون رو وارد این چرخه نکنیم . بیکار نیستیم که همش خودمون رو عذاب بدیم .
چیزی که هست اینه ما از چاقی رنج می کشیم .
یا باید این رنج رو کم کنیم تا توجهمون کمتر بره سمت چاقی یا باید رنج رو هدایتی بدونیم که اومده مارو به لذت لاغری برسونه . لذت تناسب خیلی شیرینه و وقتی بهش توجه کنیم دستورات ذهنی بر اساس لاغر شدن شروع به کار می کنند .
حواسمون رو ببریم سمت لذت بردن از لاغری . هرکجای چرخه ی چاقی هستیم ولش کنیم .
وقتی توجهمون بره روی یادگیری لاغری و کسب آگاهی و لذت بردن و نچسبیدن به نتیجه ی جسمی و فقط یادگرفتن و یادگرفتن دیگه کم کم میتونیم کم کم فرمولها رو تغییر بدیم . تازه خیلیهاش خودبخود در اثر یادگیری اصلاح میشن
من یه اردک دارم شاید روزی دو تا نون لواش میخوره . و ووزنش حدودا دو کیلو است . راه خاصی هم نمیره . هروقتم گرسنه میشه سر همه رو میخوره انقدر سرو صدا میکنه تازه حتی وقتی گرسنشه صدا کردنشم فرق می کنه . من قشنگ از روی صداش میفهمم وقت غداشه و غذا توی ظرفش نیست که داره اینجوری صدا می کنه . بعدشم با ولع غذاشو میخوره سیرم که بشه حتی اگه غذا داخل ظرفم باشه به راحتی کنار میره و مثلا دوباره که گرسنه بشه دوباره میخوره . جالبه اصلا شیرینی و یا غذایی که توش مواد افزودنی باشه نوک نمیزنه نون فانتزی نمیخوره فقط چندتا تا نون سنتی رو میخوره نون لواش بربری تافتون سنگک . برنج هم گه گاه که غذامون اضافه بیاد ولی بازم خیلی رغبت به برنج نداره . با اینحال برادر شوهرم میگه این از من بیشتر غذا میخوره که . این غذاها کجاش میره خودشم که دو کیلو بیشتر نیست . ولی از موضوع ذهن خبر نداره و نمیدونه که اون اردک ذهن نداره . خوردن فقط براش یه نیازه که داره برطرفش میکنه برطرف هم که شد باز ذهن نداره که بگه بیشتر بخور .
او طبق الگوهایی که خدای درونش براش قرار داده غذا مصرف میکنه اصلا هم چاق نیست.
پس فرمول خوردن = چاق شدن فرمول ذهنی ماست نه فرمول آفرینش .
همه ی ما فرمولهای آفرینش داریم و فرمولهای چاقی فقط در ذهن ماست . یعنی فرمولهای ثانویه است خودمون یادگرفتیم و تکرارش کردیم و خلقش کردیم .
چاقی فقط در ذهن ماست . حالا یه مثال دیگه گوریل با اون همه عظمت و وزن زیادش این حالت در آفرینشش هست نه در ذهنش .هیچ کس گوریل رو سرزنش نمیکنه تو چرا انقدر چاق و بزرگی چون گوریل ذهن نداره . برای همین کسی از گوریل توقع لاغر شدن نداره . گوریل گوریله همینه و هیچ وقتم تغییر نمیکنه ولی حتی اگه به رفتارهای اونم توجه کنیم باز میبینیم اونم برای رفتارهاش معیاری داره که متناسب خودشه .
اما تمام انتظارات از وجود انسانه .
ما انسانها هر کدوم معیار خاص خودمون رو داریم اما با این تفاوت که قادریم این معیارها رو تغییر بدیم .
ما وقتی پرخوری میکنیم فارغ از نتیجه ی چاقی حال خودمون بد میشه چرا چون ما خودمون رو انسان میدونیم و انسان یعنی اشرف مخلوقات که خداوند بهش قدرت خلیفه بودن داده . اون وقت این انسان چطور با این قدرت در خلق رفتاری زشت حرکت کرده . چرا چیزی رو یاد گرفته که منجر به پدید اومدن احساسات بد شده .
اما همین انسان میتونه تغییر کنه . ما انتظارمون از خودمون اینه تغییر کنیم . پس همین که این انتظار و داریم پس قدرت تغییر در ما هست . در آفرینش ما هست . برای همین از خودمون انتظار تغییر کردن داریم .
خب اما راه تغییر کردن آموزش هست . ما باید به یاد بیاریم تغییر کردن رو . تغییر کردن در حافظه ی الهی ما ثبته . هر لحظه داره اتفاق میفته . چیزی تحمیلی برای ما نیست . همین حالا ما با ده سال پیشمون کلی تغییر کردیم . منتها ما باید یاد بگیریم این تغییر رو برای ذهن خودمون به کار ببریم . ما اصلا لازم نیست برای تغییر کردن کاری انجام بدیم فقط به احساس خودمون توجه کنیم ببینیم در کدوم جهت جاریه . اگه در سمت چاقی جاریه هدایتش کنیم و بیاریمش سمت آموختن لاغری .
اما فرمولهایی که در من جاریه و بازم نیازمند تغییره .
توجه به خوردن
احساس چاقی
فرمول دیگه فعلا پیدا نمی کنم . خب من خیلی از فرمولها رو اصلاح کردم . خوردن هم تا حدود زیادی اصلاح کردم ولی هنوز گاهی اوقات با احساس بد همراهه . هنوز نیاز به تغییر داره فرمول خوردن = چاقی
اما توجهم به جسمم نیست . چون خوبم چاق نیستم . رنج چاقی در جسمم نیست . اما رنج چاقی در رفتارم رو میبینم .
اونم فقط خوردن . هنوز فرمول درستشو پیدا نکردم البته نه همیشه . گاهی اوقات وقتی کم میخورم ذهنم وسوسه ی خوردن داره گاهی اوقات وقتی زیاد میخورم ذهنم وسوسه ی عذاب وجدان داره .
هنوز اندازه ی نیازم رو پیدا نکردم . فقط بهترین فرمولی که پیدا کردم اینه که توجه به رفتارهای چاق کنندم نداشته باشم و فقط سعی کنم مطابق رفتاری که در آموزشها توضیح میده عمل کنم . خود اون رفتارها کم کم درست میشه . همونجور که تا الان خیلیهاش اصلاح شده تازه ممکنه خیلیهاش رو خودمم ندونم و یهو رفتار دلخواه ازم سر بزنه و بفهمم تغییر خودم رو .
حتی در مورد خوردن هم خیلی بهتر از قبل هستم ولی به همون اندازه که ذهنم میره سمت توجه به خوردن یعنی فرمولش در ذهنم هست و نیازه که تغییر کنه .
راستی یکی از دوستانم خشکی چشمش رو با ذهنش اصلاح کرد . یکی از دوستانم سرطان رو با ذهنش اصلاح کرد اون وقت چطور ما چاقی رو نتونیم با ذهن درمان کنیم .
نیروی ترمیم در بدن ما وجود داره . توجه به همین نیرو و اعتماد به همین نیرو ما رو از انجام کارهای چاق کننده باز میداره . تعمیر کردن کار خداست . خدا ذهن رو تعمیر می کنه . خدا در خدمت بشره . هرکاری اون بخواد خدا اجابت میکنه . خودش گفته . منتها ما تعداد بارهایی که چاقی رو خواستیم بیشتر بوده .
چون عادت کردیم .عادت مجموعه ای از درخواستهایی هستند که بارها تکرار شدن . اصلش یکی هست . اصلش یه فرموله . تعداد تکرارش زیاد شده و شده عادت . ما هرلحظه داریم اجابت میشیم و چاقی ما دقیقا فرایند تکرار درخواستهای چاق کننده ی ماست که قدم به قدم با توجهات ما هماهنگ هست و اجابت درخواستها و توجهات خودمونه . هر توجه یک اجابت . تکرار این توجهات عادت و بعد چاقی پدیدار شده . ما به چاقی عادت کردیم .
پس الانم فقط کافیه این درخواستهای چاقی رو متوقف کنیم . این توجهات و احساس چاقی رو متوقف کنیم . وقتی ما یه کار چاق کننده انجام نمیدیم چرخه ی لاغری ما شروع به کار میکنه . به قول دوستی با شکم پر نمیشه به لاغری توجه کرد . خب اینم یه باوره . اما باوریه که قابل اجراست . اونقدر شکممون رو پر نکنیم که فرمول خوردن = چاقی به کار بیفته . چون احساس سرزنش هم بیشتر به خاطر چاقی میاد .
وقتی با یه تغییر رفتار ساده کلی میتونیم از این حالهای بد جلوگیری کنیم چرا نکنیم .
ما وقتی از رفتار غذایی خودمون راضی هستیم فرمول خوردن = چاقی در ما کمتر خودش رو نشون میده و توجه ما به راحتی میره سمت لاغر شدن . .
دیگه ملامت کردن نمیاد . احساس چاقی نمیاد . تصاویر چاقی بیشتر در ذهنمون نقش نمیبنده و کم کم ما بهتر لاغر شدن رو تجربه می کنیم . آها یه فرمول دیگه هم هست . ترس از چاق شدن . این فرمول هم هنوز دارم . البته وقتی آموزشها رو دنبال میکنم این ترس کم و کمتر میشه و تاثیر این تکرارها و تمرینها رو که در خودم میبینم به این اطمینان میرسم که در مسیر لاغری هستم و ترس از چاق شدن و همچنین ترس از لاغر نشدن از وجودم میره .
یه فرمول دیگه که همین الان در نوشته ام جاری شد همین ترس از لاغر نشدنه که با پیگیری آموزشها خیلی کمتر بهش توجه میکنم . اینا تقریبا فرمولهای چاقی منه . البته تا اونجایی که اومده در سطح خوداگاه مسلما نسبت به گذشته خیلی بهتر هستم و ایمان دارم این آموزشها با استمرار داشتن باز هم تاثیرات عالیتری روی من و ذهنم میزارن و من به راحتی لاغر میشم . استاد ازتون ممنونم . فاطمه ازت ممنونم خدایا سپاسگزارم
گام ۶۲ ،،سلام وقت بخیر ،،،شناسایی فرمول های چاق کننده ،مثل همون عیب یابی وسیله ایه که خراب شده و درست کار نمیکنه ،وقتیکه مشخص میشه ،ریشه اون مشکل کجاست ،براحتی میرن سر وقت همون قسمت آسیب دیده و بعد از تعمیر اون دستگاه ،مجدد قابل استفاده میشه ،، برای ما هم همینطوره ،الان مشخص شده ،مسئله ما در ،برنامه هاییکه در ذهنمون دانلود شده و بدن منهم که فرمان پذیر فرمان های مغز منه ،در راستای همون برنامه ریزی ها ،حرکت کرده ،برنامه داخل ذهن من ،همش در مورد چاقی و توجه بر عوارض چاقی بوده ،توجه بر چاقی ،چاقی بیشترو بدنبال داشته ،پس بدن و ذهن من کارشون درست بوده ،اطلاعات ذهن من نادلخواه من بودند و هستند ،در این دوره ها ،همون اطلاعات از ریشه ناخوداگاه ما شناسایی میشه و منهدم خواهند شد ،،،،حسرت لاغر شدن ،یکی از موانعی بود که بیشتر افراد چاق باهاش درگیر بودن و مرتب از دیدن افراد متناسب ،حالشون بد میشد و حسرت با حسودی قاطی میشد و معجون افسردگی و حس دوست نداشتنی بودن درست میشد که بسیار ناراحت کننده بود،چقدر اون زمانهاییکه داشتم حسرت بدن لاغرو میخوردم و از خودم متنفر تر میشدم ،در حال ارسال پیام ،*من خوب نیستم ،من شایسته نیستم،من بدرد بخور و زیبا نیستمو* به جهان میفرستادم و مدام در مسیر آدم هایی قرار میگرفتم که اون موضوع برام بولد تر بشه و باور کنم که من لایق چیزهای خوب حتی بدن متناسب نیستم،،و هر چقدر توجه من بر چاقیم بیشتر میشد ،تصویر منه چاق ،در من بزرگتر و بزرگتر میشد ،،،با بودن در مسیر ،رفتارهای ما تغییر خواهد کرد ،قبلا که مسافرت میرفتیم ،یه عالمه خوراکی و آبمیوه همراه خودمون میبردیم ولی این مسافرتمون ،چندین تا خوراکی هاییکه برده بودیم برگردوندیم ،،اینها تغییراتی هستند که همراه با بودن در آموزش ها ،برامون پیش میاد و باید آگاهانه ببینمیمشون و خودمونو تشویق کنیم ،نه اینکه ما عمدا اون خوراکی هارو نخورده باشیم ، فرمان های خوردن در ما متفاوت شده ،هر چند منفی بافم ،در مسافرت ،بهم گوشزد میکرد که مراقب باش چیزی الکی نخوری و میدونستم میخواد اذیتم کنه و میدونم سال آینده دیگه حتی اینجور مکالمات درونیمم تغییر خواهد کرد و آرام آرام پازل های ذهنیجدید من ساخته خواهد شد ،،یکی از مسائلی که در ذهن من وجود داره ،زمان رسیدن به هدفمه، یعنی ذهنم مدام رسیدن به هدفمو میندازه به زمان خیلی آینده ،که انگار اون زمان ازم خیلی دوره ،دلم میخواد این مسئله مو حل کنم که بتونم رسیدن به هدفامو به خودم نزدیکتر ببینم ،هر چند هم در مسئله لاغر شدن، هم ،بقیه جنبه های زندگیم،تغییرات زیادی داشتم ،ولی انگار برای ادامه ش ،نیاز دارم این موانعو هم از بین ببرم ،،،یکی دیگه از موانعی که شناسایی کردم و چندین ماه داشت اذیتم میکرد و تازه دیروز مچ خودمو گرفتم،این بود که از زمانیکه دوره های من تمام شد و من رفتم برای تکرار کردن ،انگار همون ترس های گذشته شروع شد که دوره ها هم تموم شد ،یه چیزی تو ذهنم ،منو میترسوند و نوید برگشت به جسم گذشتمو میداد ،من به اون ترس ها توجه نکردم و الان که ۶ ماه از اون احساسات میگذره و به خودم رجوع کردم متوجه شدم ،من مثل اون موقع ها که تایم رژیمم تموم میشد ،باور کرده بودم که باید مجدد برگشت وزن داشته باشم ،پس باید الان هم که دوره هام تموم شده ،برگشت وزن داشته باشم و مدام این ترس باهام بود ،از اونجاییکه این چند روز با خودم زیاد صحبت کردم ،از لابلای حرف های خودم ،متوجه قضیه شدم و قشنگ فهمیدم که یه فرمول مخفی ماه هاست داره جوانه های لاغری منو آلوده میکنه و من اصلا متوجه نشده بودم ،دیشب به خودم گفتم و خودمو مطمئن کردم که ،فریده تو در رژیم نیستی که الان تموم شده باشه ، تازه بعد از ۱۵ ماه بودن در مسیر ،جاده های تناسب در تو ساخته شده ،از این به بعدش مهمه ،که تو باشی و بمونی و نتیجه بگیری ،اون وقتا بعد از اتمام رژیم ،همه چیز برمیگشت به چاقی قدیم ،ولی الان تازه شروع حرکت بسمت هدفته ،تازه الان مثل وفتیه که نت های موسیقیو یاد گرفتی ،میخوایی شروع کنی به نواختن ،آهنگ های زیبا ،منم تازه نت های تناسب رو یاد گرفتم ،حالا با هر نتش میتونم حال و هوای زیبای لاغریو برای خودم خلق کنم،،،به این باور مخفی دست پیدا کرده بودم و متوجه شده بودم ،ترس هام از چیه البته هر چی جلوتر میرم با بازدارنده های متفاوت تری روبرو میشم ،همون هاییکه یه روزی در بچگی شنیدم ،قبول کردم و سالها تجربه شون کردم ،الان دارم شناساییشون میکنم و با نپذیرفتنشون از ذهنم و وجودم آزادشون میکنم و هر زمان که بیشتر با این قفل ها مواجه میشم ،قسمتی از ذهن من که در سالهای قبل گیر کرده ،آزاد میشه و فشار ترس ها از روی من برداشته میشه و وضوح دید من قویتر میشه ،از دیشب که متوجه این باوره مخرب قوی شدم ،دیدم که چقدر از درون آروم تر شدم ،بهخودم گفتم ،فریده تازه اول راهی ، تازه داری الفبای لاغری رو یاد میگیری ،حالا برو بیافرین هر آنچه میخواهی ،انگار تازه اول دوره هستم ،هر چی میگذره من متوجه میشم که هیچی نمیدونم و این کشف دیشبم ،حال هوای منو عوض کرد و دقیقا دست گذاشتم روی یک باور قوی که از دید من ماها مخفی بود ،،،خوشحالم که انقدر قدرتمند شدم که میتونم به درون خودم رجوع کنم و ریشه اون مسئله رو بخشکونم ،،از این به بعد شروع اتفاقات عالی برای جسم و روح منه که هر لحظه در حال آزاد شدن و رها شدن از هر آنچه در قبل باعث شده در رنج و ناراحتی باشه ،،،اصلا من احساس میکنم انقلاب تفکری من در مورد لاغری با ذهن از این ۲ ماه شروع شد که تمام اون دانسته های من الان داره به عمل تبدیل میشه و در زندگیم،زندگیشون میکنم و تا اندازه ای که بهشون عمل میکنم جواب میگیرم ،، این حال منو خوب میکنه ،از اینکه دیگران چقدر اصرار میکنن که ،دوره تموم بشه و به نتیجه برسن ،من تازه میگم بعد از ۱۵ ماه ،تازه فهمیدم چی به چیه و میخوام استارت جدیدی با تفکرات جدیدم بزنم ،،،اینکه فرمان های مغزی در ما خودبخود تصحیح میشه رو من متوجهش شدم ،ناخوداگاه ،تو، یک تایمی دست از خوردن برمیدارم که دیگه بهش خیلی فکر نمیکنم میدونم که به مرور زمان و طی کردن تکاملم ،این جریان برای مغزم عادی میشه و دیگه اون اضطراب های گذشته رو نخواهم داشت ،هر چند الان هم بینهایت از تغییراتم راضی هستم ،و میدونم که در مسیر درست هستم که آخرش تناسبه ،سلامتیه ،،،دقیقا تجربه احساسات بد و ناراحت کننده رو ،من هر روز و چندین بار در وجودم تکرار میکردم و با هر بار تکرار اون حس ها،توجه من بر چاقی بیشتر میشد ،از صبح که بیدار میشدم و خودمو در آینه نگاه میکردم شروع میشد ،در طی روز ،اگر جایی میرفتم،اگر خرید لباسی داشتم ،اگر کسی بهم گوشزد میکرد که چرا انقدر چاق شدی یا اگر میخواستم جایی برم و لباس مورد دلخواهم تو تنم زشت بود که دیگه اون لحظه زهرم میشد ،اون حجم از تلمبار غم و حس زشت بودن در من بود وانگار سالها کوله پشتیو با خودم حمل میکردم که خیلی سنگین بود ،تازه فکر میکردم که چرا من لاغر نمیشم ،،انقدر این حس ها در من زیاد بود که الان هم که سال هاست دارم روی خودم کار میکنم،گاهی احساس بی ارزشیه چنان میزنه بیرون که ۲۴ ساعت تو کما میرم و این حال بد ،روی تمام قسمت های زندگی ،اثر میذاره ،،کارهاییکه قبلا انجام نمیدادم که خیلی زیاد بودن ولی الان راحتر انجامشون میدم ،در حال حاضر تنها کاری که هنوز نتونستم انجام بدم ،پوشیدن دامن کوتاه و شلوارک کوتاهه که اونم دلیل دارم و فکر نکنم بتونم تا آخر عمرم هم بپوشم ،،وقتاییکه چاق میشدم ،حتی تو جمع ها هم دوست نداشتم وارد بشم،اعتمادبنفسم پایین بود،،از مسخره شدن میترسیدم،از انتخاب نشدن میترسیدم ،از طرد شدن و تنها شدن میترسیدم ،،بزرگترین چالش چاقی ،ترس از خوردنه که من بسیار زیاد داشتمش ،بلخره روزی ۳ وعده ،باید غذا میخوردم و در هر وعده ،مرتب میترسیدم و عوارض ترسیدن هم که دیگه مشخصه و نتایج هم گویای حال درونم بودند ،،، منکه خوشحالم با این متد آشنا شدم ،رسیدن به خواسته ها ،با قدرت ذهن ،،مثلا استاد عطارروشن وقتیکه وارد مسیرهای ذهنی شدند و زمانیکه اون دانسته هاشون به عمل تبدیل شد ،در اصل اون عملی کردن های دانسته هاشون ،شد عملکرد روتین و عادی زندگیشون ،هر آنچه رو که یاد گرفتند در جریان زندگی بکارش گرفتن، خب ما هم همینکارو باید انجام بدیم،مثلا من اینهمه مطلب یاد گرفتم ولی برم بازم از خود قدیمم استفاده کنم ،در اصل اون آموزشها هیچ فایده ای نداشته ،وقتیکه من یاد گرفتم ،فقط در موقع گرسنگی غذا بخورم و ازش استفاده کنم که بنفع من هم هست ،اخه چرا بعد از۴ سال بخوام برگردم به زمان قدیمم؟ وقتیکه من در مسیر رفع موانع ثروت هستم ،چرا بعد از ۴ سال بخوام برگردم به مسیر فقر؟ خب تا آخر عمر از اون اطلاعات در زندگیم استفاده میکنم و زندگیشون میکنم،کاری که الان ما در حال تمرین کردنشون هستیم و با ادامه دادن به اون نتایج محکمتر خواهیم رسید ،وقتی راه راحت رسیدنش اینه ،چرا لجبازی کنیم ،،،اولین قدمی که در این دوره ها برداشتم ،توقف،صحبت کردن در مورد چاقی خودم ودیگران بود و چقدر انجام ندادنش حالمو بهتر کرد ،،فقط کافیه کارهای اشتباهی که انجام میدادیم رو انجام ندیم ،نیازی نیست کار خاصی انجام بدیم ،،چقدر فهم این جمله 👉 به ما کمک میکنه که بتونیم راحتر از این مسیر بهرهمند بشیم ،،سرزنش کردن خودم و دیگران که کار مورد علاقه من بود و با سرزنش کردن خودم ،چقدر حالم بد میشد و از خودم بدم میومد و احساس دوست نداشتنی بودن داشتم ،جالبه این حس نزدیک نشدن به خودمون انگار از بچگی با ما بوده ،امروز داشتم این فایلو نگاه میکردم و کامنت مینوشتم ،خواهر زاده م که ۴ سالشه اومد تو اتاقم و داشت باهام صحبت میکرد ،به تازگی عینکی شده و دید که منم عینک زدم ،بهم گفت عینکتو دوست داری ،چونکه مقاومت زیادی میکنه برای استفاده نکردن عینک ،،،بهش گفتم آره عینکمو دوست دارم و اگر ازش درست استفاده کنم تا یه مدت دیگه چشمام قویتر میشه و دیگه استفاده ش نمیکنم ،خلاصه بحث به اونجاییکه کشیده شد که بهش گفتم من خودمو دوست دارم ،تو هم خودتو دوست داری؟ خندید گفت آره ،گفتم خودتو تو آینه نگاه کن و بگو نیکا عاشقتم دوست دارم ،خندید و خجالت کشید ،تو اینه میز آرایشم به خودش زیر چشمی نگاه کرد و گفت نمیتونم بگم ،در انتها تو آینه نگاه نکرد و به خودش نگفت دوست دارم ،انگار اون شخصیت تو آینه رو نمیشناخت و متوجه شدم ما همینجوری از خودمون دور شدیم ،،قبلا دوست داشتم آینه قدی اتاقمو بپوشونم که خودمو نگاه نکنم ،عکس قدی که به هیچ عنوان نمیگرفتم البته زمان هاییکه چاق میشدم ،،واقعا چه رفتار زشتی با جسم نازنین خودم داشتم و گاهی الان هم دارم ،چقدر ازش بدم اومده،از شل شدنش ،از مدلش وووو و مدام در حال کوبیدن جسمم بودم 😐 یادمه ۲۰ روز قبل از اینکه وارد این دوره ها بشم و متوجه شده بود سایزم داره نزدیک ۴۸ میشه و رفته بودم که پالتو بخرم ،وقتی فروشنده گفت سایز بزرگتر هم داریم ،چشمام پر از اشگ شد و با گریه و بغز اومدم بیرون،گفتم محاله سایز بزرگتر بخرم باید سایزمو کوچیکتر کنم ،در راه اومدن به خونه ،به خودم و بدنم ،میگفتم ،فریده انقدر بهت غذا نمیدم بخوری که بمیری ،یا بگی دردت چیه که داری روز به روز چاقتر میشی ؟و با همون حال بد وارد ،رژیم سختی شدم که بیشتر از ۱۵ روز ادامه ش ندادم و هدایت شدم اینجا😊 حالا که فکرشو میکنم ،متوجه میشم که جسمم یجورایی طرد شد و تنها شد 😶 و من خودمو نپذیرفتم ،،،منم میخوام بیشتر از اینها،خودمو ببینم با تمام کاستی هام ،بپذیرم ،نگاهش کنم ،نوازشش کنم و کودکی که سالهاست تنها مونده رو بغل کنم ،ازش معذرت بخوام ،بهش احترام بذارم و کمکش کنم که با کیفیتر زندگی کنه ،،،من اینهمه بلا سر بدن خودم آوردم ،نمیدونستم ،اطلاعاتی نداشتم ،،حالا متوجه شدم و میخوام خودمو تغییر بدم ،هر چند تغییرات درونی من از شروعم در دوره ها استارت خورد ولی اینجا برای چندین بار قول میدم که حامی خودم و جسمم باشم ،کمکش کنم که بتونه خودشو ترمیم کنه ،سرزنشش نکنم،تشویقش کنم،مهربانتر باشم،برای خودم مادری کنم،ازادش کنم از هر چی ،حال بد ،حس غم ،زشتی و دوست نداشتنی بودنها ،میخوام ،جسم عزیزم دوباره جون بگیره ،عزت نفسش بره بالا که اگر اون قوی بشه ،مسیرهای قدرتمندانه برای من محیا خواهد شد،میخوام شخصیت متفاوتی بسازم ،اون جوری که خودم دلم میخواد نه اونجوری که الگوهام خواستن ،،،من به جسمم کمک میکنم تا در مسیر بهتر قرار بگیره و میدونم جسم هوشمند و قدرتمند من هم بمن کمک خواهد کرد و ما در کنار همدیگه ،مای قوی خواهیم شد😊 تمام مدتی که از جسمم فرار کردم ،در حال انتقال انرژی تنفر به بدنم و اطرافم بودم ،حس تنهایی ،حس شکست ،،،از این به بعد اتفاقا به خودم خوب و قشنگ نگاه میکنم به همون قسمت های چاقم و بهشون حس خوب میدم نه تنفر ،اول بپذیرمشون که اونهارو خودم خلق کردم و وقتی که پذیرفته شدن ،خیالشون راحت میشه ،خودشون از وجودم کمرنگ میشن ،،مثل پسر بچه شیطونی که مدام کارهای مخربیو انجام میده که مورد توجه قرار بگیره و اگر بازم بهش توجه نشه اون کارو مخربتر انجام میده، زمانیکه خودمو ببینم ،درونم آرومتر میشه و اون آرامش در من انرژی تولید میکنه که منو هل میده بسمت هدف هام ،،،مزیت های متناسب بودن من 👈 منکه لاغر باشم میتونم آزاد و رها مثل تمام انسان های نرمال ،نرمال زندگی کنم ،با آرامش،بدون ترس ها،استرس ها،غم ها، عزت نفسم بالا میره،خودمو بیشتر دوست خواهم داشت ،احساس رضایت بیشتری خواهم داشت،حالم که خوب باشه اتفاقات خوبو جذب میکنم، وقتیکه احساس لیاقت و شایستگی داشته باشم و خودمو محق در داشتن هام بدونم ،در تمام جنبه های زندگیم قوی و توانمند عمل میکنم و در مدار قدرت قرار خواهم گرفت که در آن مدار هر آنچه که خوب است ،هست ،سلامتی م کامل میشه ،احساس سبکی دارم ،خوشگلتر میشم،جوانتر میشم ،هر لباس شیکی به تنم میاد ،لذت پوشیدن لباس های رنگی و کوتاهو میبرم ،اطرافیانم از داشتن منه متناسب احساس رضایت خواهند داشت ،همه تحسینم میکنند،خانوادم آرامش بیشتری خواهند داشت از اینکه استرس چاقتر شدن منو ندارن ،دخترام به داشتن مادر خوشتیپ و جوان افتخار میکنن ،خریدن سایز مدیوم برام لذت بخشه وووو یکی از لذت های بودن در این مسیر ،نوشتن در مورد اون آگاهی هاست که با نوشتن انگار زمین ذهنی ما شخم میخوره و آلودگی های اون زمین بیرون میاد و از زمین ذهنمون خارج میشه ، با نوشتن اطلاعات مدفون شده در ذهن ناخوداگاهمون به سطح خودآگاه میاد و میتونیم براحتی از ذهنمون کمرنگش کنیم ،،،موفقیت ،موفقیت میاره ،،،،موفقیت اعتماد بنفس میاره ،،،لاغر شدن ،اعتماد بنفس میاره ،موفقیت میاره،حال خوب میاره،سلامتی میاره،عشق میاره،پول میاره،شادی میاره،عزت نفس میاره ،آرامش میاره وووو ذهن همیشه بدنبال انجام کارهای سخته برای لاغر شدن ،برای همین ،این روش که راحتره رو قبول نمیکنه ،، حق ما متناسب بودنه و باید برای گرفتن حق الهی خودمون تلاش کنیم ،،این فایل مثل فایل های قبل عالی بود
تمرين اول چقدر چاقي رو من روش تمركز كردم؟
من عادت داشتم از اون لحظه صبح كه چشمامو باز ميكردم به اينكه چقدر چاقم فكر ميكردم اينكه نميخواستم از خودم عكس بندازم اينكه نميخواستم مهموني برم اينكه بيچاره مخ مامانمو دوستامو هر روز خوردم و از چاقي حرف زدم تنها موضوع مورد علاقه من چجوري وزن كم كنم بود! هر روز روزي چند بار سرچ ميكردم چگونه لاغر شم! لاغري در يك هفته! ليپوماتيك! جراحي باي پس معده!
روزي ميليون ها بار به اينكه چي بخورم فك ميكردم
همه صفحه هاي رژيم و فالوو ميكردم
خلاصه فقط تو مسير چاقي چاق تر شدم و تمام توجه ام روي چاقي بود.
حالا عوض ميكنم اين مسيرو به لاغري
اگه لاغر بشم چي ميشه
اصلا دنيام عوض ميشه
يه چيزي رو اعتراف كنم باور كنين من از خدا خواستم منو به وزن ٥٠ برسون و ديگه من آرزويي ندارم جونم مال تو!
ديوونه تا اين حد!
من كمد لباسم پر از بهترين لباسا همه برند هاي خارجي سايز ٣٨ هست اول همه اونا تنم ميشه
الان من سايز ٤٢-٤٤ هستم
اصلا من دليل اينكه هنوز ازدواج نكردم اين چاقيمه! ميدونم فك ميكنين من خيلي چاق نيستم ولي ٢٠ كيلو اضافه وزن واسه من چاقي محسوب ميشه اعتماد بنفسم خيلي پايين اومده
ابا خيال راحت ازدواج ميكنم و طرف مقابلمم هم اذيت نميكنم بخاطر عقده لاغريم !
همه مهموني ها ميرم بدون اينكه از خودم خجالت بكشم با اعتماد بنفس كامل
از خودم راحت عكس ميگيرم و ديگه فتوشاپ نميكنم تا صورتم لاغر شه!
مث پرنده كوچولو راحت و رها پرواز ميكنم همه جا پياده ميرم و احساس سبكي ميكنم
عادت ماهيانه و تمام مشكلات هورمونيم تنظيم ميشه
چون خودمو بيشتر دوست دارم به بقيه هم عشق و دوست داشتن و راحت تر ميدم و از آدمهاي لاغر بدم نمياد
واي خدا اين حسرت و كينه از دلم خارج ميشه جاشو به محبت و عشق ميده
به خداي مهربون نزديك تر ميشم چون ميدونم كه خدا معجزه ميكنه و منو كامل آفريده و من خودم بودم كه خودمو به اين روز انداختم
ببين عزيزم
حالا هر چي كه شده تو گذشته بوده و من امروز روز چندمي هست كه با اين سايت آشتا شدم بخدا خيلي عوض شدم
شايد بگيد برو بابا ما چندين ماهه عضويم لاغري زمان ميبره
اما گاها يه حرف حقي به دل ميشينه شما دل و عقلتون دوتايي پذيرا ميشن و سريع نتيجه ميده چون با عشق انجام ميدين
بخدا از ديروز من كلي بخدا كلي كمتر ريزه خواري و پرخوري كردم
ناظر بودم
آگاه بودم
با خودم دوست بودم
هر بار خواستم برم آشپزخونه اول از خودم پرسيدم واسه چيه و مهربانانه روش فك كردم
بارها رفتم و دست خالي برگشتم چون جواب سوال آيا گشنه اي نه بود
به خودم گفتم بخدا هر چي تو يخچاله ميتوني بهترينشو بخوري اما فقط زماني بخور كه گشنه ته نه زماني كه دلت گرفته و بيكاري
خلاصه من تو اين دو روز كلي سبك شدم
اين تمرينات ادامه ميخواد تمرين ميخواد تكرر ميخواد تا جاشو بده جاي اون فرمول چاقيا كه بشه عادت و ما بشيم لاغر
خداروشكر كه اينجام
ميرم كه باز بنويسم و فكر كنم راج به مزاياي لاغري
خدا كمك هممون باشه عزيزاي دلم
الهام ❤️
نشان های دریافت شده
سلام الی جان چقدر نوشته ی شما حال منو خوب میکنه . من عاشق این خودباوری شما هستم .شما قوی هستی و من با خوندن نوشته ات توجهم به حس قدرتم بیشتر میشه .
شاید شما تازه با سایت آشنا شدی اما ایمان دارم ذهنتون خیلی عالی در مسیر قرار میگیره .
درسته راه ما استمرار میخواد اما مهم اون هماهنگی ذهن و روح و جسم هست . حالا این هماهنگی برای بعضی ممکنه ده سال طول بکشه برای بعضی ۵ سال برای بعضی سه سال و برای برخی شاید حتی یک روزه این اتفاق بیفته . البته لاغر شدن یک روزه نیست اما ایمان یک لحظه است . جرقه یک لحظه است . روشن شدن و تغییر مسیر دادن یک لحظه است .
من نور ایمان به راهمون رو در صورت زیبای شما میبینم و همین خیلی حس خوبی به من میده. ازت ممنونم که هستی و با اشتیاق این مسیر زیبا رو ادامه میدی .
میدونی زیبایی راه ما چیه . زیبایی راه ما اینه ما نگرشمون به خودمون تغییر میکنه . میفهمیم چقدر دوستداشتنی هستیم . میفهمیم چقدر زیبا هستیم . میفهمیم چقدر توانمند هستیم . میفهمیم تمام اون تفکرات و احساس ضعف و نتوانستنهای گذشته ساخته و پرداخته ی ذهن ماست نه حقیقت وجود ما .
خدایا شکرت که مارو هدایت کردی تا نوع دیگری ببینیم . تا زیباییهای خودمون رو ببینیم . تا بهتر زندگی کنیم .
دوست عزیز و توانمندم من از همین حالا شمارو جزء شگفتی سازها میبینم . چون هماهنگی بین روح و جسم و ذهنتون رو درک میکنم . البته استمرار خیلی مهمه . استمرار این هماهنگ شدن رو حفظ می کنه .
شما خیلی عالی دارید حرکت میکنید و خدا میدونه در این سرزمین به چه زیباییهایی خواهید رسید .
سلام فاطمه جان
ممنون عزيزم
من اين نظرو اون يكي دو روز اول نوشتم كه زيادم وارد نبودم !
ولي خب خيلي ميخواستم منم بنويسم
بعد از بار سوم بهم يه مدال طلايي دادن من خيلي تشويق شدم و با تمركز بيشتري نوشتم
حالا شما مدت زيادي هست كه تو اين مسير هستي و هر چه بيشتر مطالعه ميكني و فايل گوش ميدي و مينويسي ميبيني كه نظراتت پر محتواتر و مرتبطتر با موضوع ميشه.
خداروشكر كه ما همه تو اين مسير باهم جلو ميريم و خيلي خوبه كه ما همگي مثبت هستيم و از موفقيت هم خوشحال ميشيم.
دوستتدارت
الهام ♥️
الهام خانم عزیزم سلام
آفرین به تو ، آفرین به این تغییرات فکری بزرگ که پیدا کردی ، آفرین به شگفتی ساز آینده ای نزدیک ،
واقعا که شما شایسته لاغری هستی لیاقت بهترینهارو داری ، اصلا شک نکن که شگفتی ساز خواهی شد . و ما تصویر زیبای تو رو با تغییرات شگرف خواهیم دید و لذتشو خواهیم برد .
خیلی دوستت دارم
الهی خوشبخت بشی
ارادتمند باقری
سلام شهربانوي مهربون
خيلي ممنون از پيام هميشه قشنگت و من خيلي خوشحالم تو اين مسير مثبت با آدمهاي مهربون و مثبتي مثل شما اشنا شدم.
من ميدونم كه شما و من و همه ي دوستاي ديگه مون همگي به بيشتر از اون چيزي كه بخاطرش اينجا اومديم خواهيم رسيد.
دوستدارت
الهام ♥️
مرسی از الهام عزیز بخاطر این احساس خوبی که بهم داد.
😃 استاد یگانه امون یه ایمیل درجه اول برای یکی از دوستانم فرستاده که امروز در دیدگاه دوشنبه هفته سوم دوره مقدماتی بازنویسی می کنم تا دوستان بیشتری مطالعه کنن حالشون بیاد سر جای خودش ..عاااالی بشن و برای ادامه مسیر مشتاقتر و آگاهتر …. اگر از نظر استاد مانعی نباشه کپی رو با ایمیل برات می فرستم .چون شما هنوز در دوره مقدماتی وارد نشدی وگرنه خودت می دیدی می خوندی
دوستدارت شهربانو خانم😉
سلام استاد ودوستان گرامی گام ۶۲ موضوع امروز بسیار مهمه وتاثیر گذاره هم در چاقی وهم در لاغری ما در لاغری از هر روشی که استفاده کردیم فقط برنامه ای بوده برای اذیت کردن جسممون فقط جسم رو تحت فشار قرار دادیم اما در لاغری با ذهن هیچ ورزش رژیمی نخوردنی رنج کشیدنی گرسنگی کشیدنی وجود نداره فقط وفقط برنامه ذهنی داره به مغز میدیم وقتی به سطحوعمل برسه وبه نتیجه برسه مغز بر اساس اون فرمولها فرمان جدید صادر میکنه واون فردیکه دو ماه قبل پرخوری داشته ترس از غذا خوردن داشته به مرور رفتارهاش تعییر میکنه ودیگه اون حرص ولع خوردن نداره افراد چاق اینجوری هستن همش به فکر خوردن هستن خدا رو شکر من اینجوری زیاد نبودم برعکس به چاقی توجه داشتم با گرسنه موندن دوست داشتم بخورم عاشق پیراشکی بودم ولی از ده دفعه ی دفعه شو خوردم همش زجر دادم خودمو و الان دیگه ناراحت نیستم چون در مسیر درست قرار دارم ویگه از این خبرا نیست زجر کشیدن واینا رو میگم حالا در لاغری با ذهن ما یاد میگیریم فایل گوش بدیم تمرین کنیم به عمل تبدیل کنیم یعنی وارد ندگیمون کنیم یعنی وقتی میگیم از خوردن نترسید سعی میکنیم موقع خوردن با استرس ونگرانی غذا نخوریم وی سری برنامه های جدید به مغزمون میدیم وقتی اجرا میکنیم اونا رو طبیعیه که رفتار ما تغییر کنه در لاغری با ذهن مهمه که ما دستورات جدید بپذیره واونا رو جز فرمولهای اجرایش قرار بده ودستوراتشو بر اساس اون فرمولهای جدید صادر کنه اونوقت میبینیم که بدن واکنش متفاوت نسبت به غذا نشون میده ودست ودهان ما نسبت به خورون فعالیتشون کمتر میشه اینا تغییره محدودیت نیست همه ما این باور داریم که میتونیم چاق بشیموچون ما اینو تجربه کردیم وموضوع امروز توجه کردنه شاید شنیده باشید که به هر چی فکر کنی همون میشه یا همون وارد زندگیت میشه وسالهای زیادی به چاقی فکر کردیم منم خیلی فکر کردم وتوجه ککردم چون چاقی من یهویی شد وبرای من عیر قتبل قبول بود منکه ا ۹ ماه پیسش ۵۲ کیلو بودم یهو بشم ۷۲ کیلو وبچه هم بدنیا بیاد تغییر انچنانی نداشته باشه وحشتناک بود ادم دیونه میشه وقتی فکر میکنم خدا رو شکر که اون روزا تموم شد ودوباره برمیگردم به ۵۲ کیلو وچون ما نظر اطافیانمون برامون مهمه باعث میشه به چاقی توجه کنیم وقتی داریم تلاش میکنیم ی چیزی رو برطرف کنیم در واقع داریم به اون چیز توجه میکنیم حالا اون چیز میتونه هر چیزی باشه چاقی فقر بدبختی بیماری هر چی باشه ما زمانیکه داریم تلاش میکنیم که لاعر بشیم به لاغری توجه نمیکنیم فقط داریم به چاقی توجه میکنیم اینا همه میشه توجه به چاقی وتصمیماتی میگیریم که تحت تاثیر چاقی بوده ورفتارمون تغییر میده وقتی بخاطر اضافه وزن خودتو از خیلی کارها منع میکنی احساس ناتوانی بهمون دست میده به بخاطر اضافه وزن علاقه مندیهامونو میذاریم کنار اینا همه بخاطر توجه کردن به چاقیه ودلیل اینکه ما تلاش کردیم وبه نتیجه نرسدیم اینکه ما نتونستیم توجه همونو از چاقی برداریم وبه لاغری بدیم واینکه ما تونستیم لاغر بشیم حالا حتی برای ی مدت کم ثابت کردیم که بدن ما توانایی لاغر شدن داره وانگیزه گرفتیم برای لاغر شدن چون روش ما صحیح نبوده بخاطر همین زمانیکه ما لتغر شدیم نگران چاق شدنمون بودیم به چاقی توجه میکدیم یعنی تو ذهنمون هنوز تصویر چاقی از خودمون وجود داشته حالا چطور باید لاغری توجه کنیم لاغری نیاز به توجه داره توجه به چاقی اسونه چون چاقی وجود داره ولی توجه به لاغری سخته چون تلان وجود نداره باید قبلامونو یادمون بیاد که لاغر بودیم وبهش توجه کنیم پس توجه به لاغری شروع میکنیم اولین گام اینکه دیگه از امروز درباره چاقی صحبت نکنیم ونیاز نیست که کاری انجام بدیم فقط کارهایکه انجام میدادیم دیگه انجام ندیم کافیه چون طبیعبت زندگی ما اینکه سالم باشیم لاغر باشیم سلامت باشیم ثروتمند باشیم وقتی در مورد چاقی ت داری برای کسی توضیح میدی داری توجه بهش میکنی گام دوم سرزنش کرون خودت ممنوعه اگر میری جلوی اینه از خودت فرار نکن خودتو کامل ببین وقتی از خودت عکس نمیگیری لباس رنگ روشن نمیپوشی باشگاه نمیری استخر نمیری وقتی داری به اینا فکر میکنی داری از جسمت فاصله میگیری خیلی مهمه بتونی شرایطتو بپذیری سخته ولی ممکن وقتی به خودت نگاه میکنی تنفر نداشته باش با خودت دوست باش جسمتو دوست داشته باش خودت این جسم پرورش دادی وبه این روز در اوروی اینو بپذیر با جسمت صحبت کن جلوی اینه بگو من میپدیرم که خودم کردم وتو رو به این روز دراوردم مغذرت میخوام من خودم درستش میکنم وتو رو به همون ۵۲ کیلو میرسونم گام سوم که خیلی کمکمون میکنه در مورد لاغری بنویس که وقتی لاعر بشی چه اتفاقاتی برات میافته لاغری چه مزیتهایی برات داره این همون توجه کرون به لاغریه همون قدر که دست به غذا بودن مارو چاق میکنه دست به قلم بودن ما رو لاغر میکنه جمله استاده که باید به یادگار ازش داشته باشیم درباره مزایای لاغری بنویس چه تاثیری روس سلامتیت داره توی روابطت داره توی ثروتت داره اعتماد بنفستو میبره بالا موفقیتهات صد برابر میشه وقتی لاعری رو تجربه کنی دیگه کارها برات اسون میشه اینا میشه خلق رویا تمرین اول لیستی از کارهاییکه اضافه وزن بهمون ضربه زده رو بنویسیم اینکه باعث شد یهو من ۱۹ کیلو اضافه کنموخیلی سنگین بشم ونیاز داشته باشم یکی کمکم کنه پادرد وکمر درد گرفتم بخاطر وزنم زیاد بود پاهام تحتل اینهمه سنگینی رو نداشت روی اعصابم خیلی تاثیر بدی گذاشت افسردگی بعد از زایمان گرفتم یهو لباسام تنگ شد لباس خریدن برم بسیار مشکل شد دیگه لباس مورد علاقه مو پیدا نمیکروم راه رفتن واز پله بالا رفتن برام بسیار مشکل وگام اول دباره چاقی صحبت نکنیم من ز امروز تصمیم گرفتم دیگه درباره چاقی با کسی صحبت نکنم گام دوم سرزنش کردن وتحقیر کردن خودت ممنوع ودیگه خودم بخاطر چاقیم واضافه های بدنم تحقیر وسرزنش نمیکنم ومیپذیرم که خودم باعث چاقیم شدم ومسئولیتشو میپذیرم وهمین طور مسئولیت لاعری رو هم میپذیرم گام سوم درباره متناسب شدن بنویسید وچه تاثیراتی میتونه در زندگی ما بذوقتی متناسب شدم ارامش روحی وذهنی پیدا کردم ولباسهام گشاد شدن دیگه به تنم خوشگل نیستن اونارو باید بذارم بیرون سری لباس خوب وشیک سایز ۳۶ و۳۸ بخرم من دیگه ۵۲ کیلو شدم خیلی شادم عاشق اینم که برم جلوی اینه وساعتها به خکدم نگاه کنم واز این جسم زیبا لذت ببرم من دیگه خوش تی
پ خوش هیکل شدم ودیگه هیچ چیز اضافه نداسالم وسلامت شدم ودیگه دیگه از اون همه بیماری خبری نیست شکر خدا دیگه سرگیجه ندارم دیگه زود خسته نمیشم دیگه کسل وبی حوصله نیستم بر عکس پر انرژی هستم بانشاط وشاد هستم وهمیشه لبخند روی لبامه ودیگه نیازی به هیچ قرص ودارویی ندارم حتی قرصهای ویتامین کاملا شفا گرفتم ودیگه هیچ غدهای هم تو بدنم نیست دیگه بهم نمیگن تخمه نخور چربیت میره بالا شیرینی نخور قندت میره بالا تو دیگه به این سن رسیدی باید رعایت کنی وهر چیزی نخوری ومن دیگه با اطمینان خاطر همه چیز در حد نیازم میخورم مثل ادمهای متناسب رفتار میکنم غذا میخورم دیگه دائم در حال شکر کرون خدا هستم چون وقتی مبینم که لاغر شدم وپوست صورتم به این صافی وشفاف شده وچروک نداره شکر خدا رو میکنم وقتی مبینم سالم هستم وشفا گرفتم وقتی میبینم دیگه روی اوپن دارویی نیست وقتی میتونم تمام کارهامو انجام بدم وقتی از پلها راحت میرم بالا وقتی دیگه مریض نمیشم دیگه سرگیچه نمیگیرم بابت تک تک این کارها خدا رو شکر میکنم دیگه الان که متناسب شدم ی خیاط ماهرم شدم واز این راه به راحتی کسب درامد میکنم ودرامد بالایی دارم ماهی ۲۰ ملیون درمیارم ودیگه ازادی دارم ازادی مالی هم دارم دیگه راحت وبدون مشکل دوره تهیه میکنم ودیگه ثروتمند شدم وسایزم شده ۳۶ و۳۸ وزنم شده ۵۲ و دیگه روی همین سایز تا اخر عمرم میمونم دمن دیگه توانمند شدم ومیتونم هر کاری رو انجام بدم بدون اینکه زود خسته بشم ودیگه اینکه من تونستم لاغر بشم
سلام،🤩👣💐.
;گام 62در مسیر لاغری من
ما از زمانی که نظر دیگران برام مهم شد با چاقی خودم مبارزه میکردم با روش ها گوناگون از رژیم بگیر دمنوش بخور ورزش پیاده روی باشگاه ورزش ها سخت خلاصه حتی چند ساعت بخوابم که چاق نشم همه چی من روی چاقی تنظیم شده بود و کلا چاقی زندگی من فرا گرفته بود هرکاری میکردم که لاغر بشم ولی ماندگار نبود در حد چند کیلو لاغر میشدم اما به محضی که ول میکردم اون روش رو باز وزنم برمیگشت واز خودم بیزار بودم حالم بد بود همیشه از دیدن خودم متنفر بودم و عکس گرفتن که نگو دلم مرگم میخاست ولی عکس تو جمع نهه و این ها همش میشه توجه به چاقی نخواسته داشتم توجه میکردم به چاقی و همیشه دانبال روش ها مختلف واسه لاغر شدن بودم و مهم ذهن است من چاقی در ذهنم بود ولی داشتم جسمم محدودتر میکردم و تصویر چاقترین از خودم در ذهنم ایجاد میکردم
وذهن ما کاملا تصویری است و مغز ما براساس تصویر ذهنی که از خودمان در ذهن مان ایجاد کردیم فرمان میده
;باید ما به لاغری توجه کنیم تا لاغر بشیم خب اینجا یکم کار سخت میشه مخصوصا واسه افرادی که همیشه چاق بودن از کودکی مث خود من حالا با نوشتن یکبار فایل گوش دادن نمیشه گفت ما توجه میکنیم به لاغری زمان مبیرهولی شدنیه خب اول باید زمان بزاریم کنار واسه خودمان زمان تعیین نکنیم تا فلان زمان تا عقد داداشم تا دو ماه دیگه تا اینکه دوره تموم بشه منم متناسب هستم زمان کلا خط بزنیم و زمان تعیین کردن کلا اشتباه است و ممنوع کنیم خب حالا باید چکار کنیم کار خاصی نمیخاد کنی کارهایی که قبلا انجام میدادیم الان دیگه انجام ندیم از این تاریخ به بعد خود به خود لاغر میشیم جسم ما توانایی لاغر شدن داره فقط خودمان با رفتار اشتباه جلوش گرفتیم با توجه به چاقی وقتی این کارها نکنیم خود به خود لاغر میشم برای توجه به لاغری
اولین قدم درباره چاقی خودمان دیگه حرف نزنیم هیچگونه حرفی نزنیم نمیخواد به دیگران توضیح بدید بگی من این کار میکنم اون کار میکنم لاغر نمیشم چاق میشم باید چه کنم فلانی چکار کرده بزاریم کنار پس صبحت کردن ممنوع در مورد چاقی
دومین قدم سرزنش کردن خودمان ممنوع کاری که من همیشه میکردم در روش ها قبلی رو راست باشیم با خودمان بگیم خودمان با آموزش دیدن چاقی زندگی کردن چاقی
ترس از چاق شدن رفتارها اشتباه خودمان چاق کردیم حالا مسئولیت جسمان رو میپذیریم ما این کار کردیم خودمان هم درستش میکنیم با روش صحیح با عشق خودمان نگاه کنیم از دیدن خودمان ناراحت نشیم از خودمان عکس بگیریم با خودمان آشتی کنیم با جسمان و سرزنش نکنیم خودمان رو
گام سوم درباره مزایا لاغری بنویسیم هرچقدر میتونیم بنویسم چه مزایایی برای ما داشته لاغر شدن.
خب من الان میخوام از اشتباه خودم بگم من تو همین مسیر خیلی خوب پیش میرفتم هر روز تمرینم مرتب انجام میدادم و احساس لاغری میکردم یکماه خورده گذشت دیدم یکی از دوستان وزن کرده نوشته منم خیلی کنجکاو شدم ببینم من چقدر لاغر شدم رفتم وزن کردم چند کیلو کم کرده بودم خیلی خوشحال شدم و همش دلم خوش بود هی بیشتر تحریک میشدم که برو باز وزن کن بعد مدتی باز رفتم دیدم نیم اضافه کردم ناراحت نشدم ولی دیگه اون شوقم نداشتم و همش توجه میکردم به اندامم و جسم بد بود تا اینکه نزدیک عید شد همش استرس داشتم عید بشه خونمون شلوغ میشه و منم نمیتونم ادامه بدم حالا چکار کنم خیلی نگران بودم عیدم شد دقیقا روز دوم عید من دیگه نتونستم ادامه بدم چون واقعا وقتشم نداشتم و یه جور بی خیال شدم ولی همش اعصابم خرد بود که الان که ادامه نمیدم دارم چاق میشم و هر روز که میگذشت توجه من به چاقی بیشتر میشد از امروز که باز شروع کردم به ادامه دادن که خیلی نگران بودم از استاد پرسیدم من چکار کنم گفتن عادی است پیش میاد لیز خوردی ادامه بده خیالم یکم راحت شد و از امروز شروع کردم به ادامه دادن والان فهمیدم خیلی بدم نشده چون من داشتم بازم مسیر اشتباه طی میکردم چون این دوره مث رژیم میدونستم و ترس در من بوده که اگه دوره ول کنم چاق میشم و الان خیلی خوشحالم که فهمیدم اشتباه کردم و از این به بعد میخوام واقعا یاد بگیرم عمل کنم بهش میخام لاغری بشه جز از زندگیم وساده کنم لاغر شدن رو الانم خداروشکر میکنم که باز شروع کردم الان خیلی حالم خوبه خیالم خیلی راحت شده ومن ترس چاق شدن در خودم دیدم ودیدم هنوز این ترس دارم توجه میکنم به چاقی هنوز که الان بهش پی بردم پس خوشحالم و ادامه میدم با شوق اشتیاق
;توجه به چاقی خیلی مشکلات واسه من به وجود آورد اعتماد بنفسم صفر کرد هیچوقت لباس مورد علاقم نمیپوشیدم همیشه موقع خرید فقط فکرم این بود اندازم باشه کاری به رنگش جنسش نداشتم همیشه محدود بودم در تفریح در خوردن در خرید کردن احساس بد داشتم دلم نمیخواست توجمع حاضر شم نوعروس از رقصیدن خجالت میکشیدم از عکس گرفتن متنفر بودم کلا زندگی نمیکردم مث یک زندانی بودم کلی از خواستگارهام واسه همین که من چاقم زشتم طرز تفکر در مورد خودم از دست دادم دلم نمیخواست برم جایی کار کنم بخاطر چاقیم و زندگیم باخته بودم روی چاقی.;
من فرخنده متناسب هستم وزنم 60کیلو شده خیلی خیلی حالم خوبه انرژیم خیلی زیاد شده اعتماد بنفسم عالی شده همش دلم میخاد توجمع شرکت کنم همش دوس دارم از اندامم عکس بگیرم برقصم تو عروسی ها مانتوقرمزمبرام گشاد شده راحت دکمه های بسته میشه خیلی راحت میتونم شلوار لی بپوشم برم شهر پیاده روی مهمونی قدش برام گشاد شده کمرم خیلی باریک شده شکم پهلوم صاف شده پاهام کشیده شده لباس اسپورت مانتو کوتاه میپوشم خیلی بهم میاد همه ازم میپرسن چیکار کردی که لاغر شدی کیف میکنم از رفتار خودم که دیگه اصلا حرص وله ندارم واسه خوردن مانتو شلوار هرمدلی دلم بخواد گیرم میاد عاشق خودم شدم افتخار میکنم به خودم خیلی حالم خوبه قابل توصیف نیست احساسم عالی شده به خودم افتخار میکنم که عالی شدم نه فقط لاغر شدن بلکه در تمام جنبه ها زندگیم تاثیر گذاشته و همه چی عالی شده و احساس قدرت زیادی میکنم و الگو خانوادم دوستانم شدم و خیلی راحت به هدف های دیگم میرسم ،😍🤩😊
همه ی ما یک کارهایی برای لاغری انجام دادیم اما نتیجه نگرفتیم یا اگر گرفتیم مقطعی بوده چون راهمون اشتباه بوده .
پس حالا چون در مسیر درست هستید امیدوار باشید و با اشتیاق راهتون رو باید ادامه بدیدچون در مسیر درست هستید .(لاغری با ذهن چون داریم لاغری رو آموزشش میبینم تنها رله درست لاغری هست و من خوشحالم که در این راه هستم )
تا حالا برای لاغری ما هر روشی رو اجرا کردیم یا رژیم و ورزش داشتیم و یا محدودیت هایی داشتیم که باعث شده فقط جسممون رو تحت فشار بزاریم و اما در این روش لاغری با ذهن اصلا نه برنامه ی ورزشی داره نه رژیم داره فقط برنامه ی ذهنی رو تغییر میدیم و روی فرمولها ی ذهنی کار میکنیم .
و بعد از مدتی در این مسیر بودن ما متوجه میشیم که دیگه حرص و ولع نداریم و دیگه به غذا فکر نمیکنیم کاری که قبلا بر عکسش بود اگر در خانه غذای مورد علاقه ی من و یا غذای خاصی بود و یا شیرینی مورد علاقه ی من بود من شب خواب نداشتم که اون رو بخورم و در طول روز بخش زیادی از ذهنم به فکر کردن به غذا خوردن من مربوط میشد و از صبح فکر میکردم چی بخورم تا شب که میخواستم بخوابم .( منم قبلا همین طور بودم حتی یادم هست اگر در خونه چیپس و پفک داشتم باید همش رو میخوردم قبل از خواب تا راحت بشم و یا شب از داخل خواب پا میشدم میخوردم و یا حتی برای کلوچه های سنتی و یا حتی برای فست فود یا غداهای مورد علاقه ام قبلا من زیاد این کارها رو میکردم در حالی که سیر بودم اما میخوردم و چقدر بعدش ناراحت میشدم و عداب وجدان داشتم اما انگار دست خودم نبود و یا حتی شکم درد میگرفتم اما میخوردم انگار مجبور بودم )
اما با این دوره ها من دارم یک برنامه ی ذهنی ایجاد میکنم و یه سری برنامه های جدید به وجود میارم در روش لاغری با ذهن که باید مطالب رو بارها تکرار کنیم و تمرینها رو انجام بدیم تا ذهنم مملو از فرمولهای جدید بشه با دستورات جدید
.
در لاغری با ذهن باید استمرار باشه تا ذهن اون فرمولهای جدید رو بپذیره و بدن ما واکنشهای متفاوت نشان میده و دست و دهان ما فعالیتشان خیلی کمتر میشه و این محدودیت نیست فقط فرمولها تغییر میکنه .(واقعا خوردن من کمتر شده و خیلی جاها خودم متعجب میکنم بعدش که دیدی در این موقعیت من چه رفتاری داشتم اون غذا بود اما نخوردم یا با اون مقدار سیر شدم و خیلی خوشحالم که بدون زور کسی و محدود کردن و یا کار خاصی دارم رفتارهای درست رو اجرا میکنم و لدت میبرم از این آموزش لاغری از این حرص و ولع نداشتنها و دیگه حریص هیچ چیز نیستم هر وقت هر چیزی رو بخوام خیلی راحت به اندازه نیازم میخورم و اگر نخوام نمیخورم و آرامش،عالی در این مسیر دارم که از خدا وند برای هدایتم به این راه سپاسگزارم و بعد هم از استاد عزیز به خاطر این آموزشهای عالیشون )
همه ی ما باور مون این هست که به راحتی میتونیم چاق بشیم و همه ی ما در این کار استاد هستیم
(من بارها گفتم چقدر راحت چاق میشم اما به سختی و با زجر لاغر میشم اما الان دیگه چاقی برام سخت شده و هر کس که جلوی من حتی پرخوری کنه حالم بد میشه و میگم چطور با خودش همچین رفتارهایی داره و واقعا براشون ناراحت میشم و دوست دارم با این مسیر آشنا بشن و من وقتی سیریم اصلا از هیچ خوردنی لدت نمیبرم واقعا باید گرسنه باشم تا با لذت و آرامش غدا بخورم و به احساس سیری برسم و برای هر کس که در اطراف من سعی بر لاعر شدن از راه های غلط داره واقعا افسوس میخورم و اما دوباره میگم هر کس در مدار این حرفها باشه حتما بهشون میرسه و خودم رو آروم میکنم )
.
موصوع مهم امروز توجه کردن هست :
ما به چیزی توجه و فکر میکنیم همون در زندگی شما گسترش پیدا میکنه .(ما با توجه کردن اون چیز رو جدب میکنیم حالا میخواد دلخواه ما باشه یا نباشه پس تمام توجه و تمرکز حواس خودتون رو روی خواسته عای خودمون باید بزاریم )
من در گدشته که دچار چاقی بعد از ازدواج شدم سالهای زیادی به این چاقی توجه میکردم
و از یه سنی به بعد چون به نظر دیگران در مورد خودم اهمیت میدادم خیلی بیشتر به چاقی توجه میکردم و کار بسیار مضرر ی بود و هست . در واقع اون وقت که ما داریم رژیم میگیریم و یا ورزش میکنیم داریم بازم به چاقی خودمون توجه میکنیم چون داریم تلاش میکنیم چیزی رو از بین ببریم که اون چیز چاقی هست .
من خودم از زمانی که ازدواج کردم چاق شدم خوب یادم میاد در اون دوران از نامزدی من شروع شد من زیاد میخوردم انصافا میخوردم و وزنم هم داشت بالامیرفت و چون قبلش خیلی لاغر بودم همه میگفتن چقدر صورتت قشنگتر شده چقدر بهت میاد و اینطوری قشنگ هست و من اما متوجه میشدم چقدر وزنم بالا رفته و دیگه اون لباس پوشیدن و آزادیها رو ندارم و دیگه داشتم سنگین میشدم و محدودیتهام بیشتر میشد و میدیدم چقدر شکمم بزرگ شده و دیگه اون خوش تیپی رو ندارم و در جمع دوستانم خجالت میکشیدم چون من دچار اضافه وزن شده بودم و کلا فعالیت هام سخت شده بود و اما من خیلی سریع با رژیم گرفتن که خودم وعده ی شام رو حدف کردم به راحتی وزن کم کردم و عالی لاغر شدم و همه میگفتن چقدر تو اراده داری و خوب لاغر میشی و من در ذهنم حک شد من با رژیم میتونم لاغر بشم و چون بارها اطرافیان و خواهر خودم رو هم دیده بودم که با رژیم و ورزش خوب لاغر شدن پدیرفته بودم تنها راه لاغر شدن رژیم و نخوردن و ورزش هست و دیگه بعدش تصمیماتی میگرفتم که هی خودم رو بیشتر زجر بدم و محدود باشم که بتونم لاغر باشم و در جمعها با عتماد به نفس حضور داشته باشم و بتونم لباس بهتر بپوشم و همش من به چاقی توجه میکردم و هی من سختیهای بیشتر رو تحمل میکردم که هی من در وزن مناسب قرار بگیرم و اما با زور و فشار خودم رو متناسب میکردم دیگه شبها شام نمیخوردم باشگاه میرفتم و هر غدایی رو نمیخوردم و چیپس و پفک خوردن رو کنار میراشتم و ودیگه کم کم محدودیتام رو بیشتر میکردم و همیشه به دنبال راهی برای لاغری بودم و در جمع ها کمتر میخوردم و در کنار دوستام روم نمیشد بخورم که کسی بهم تذکر نده و همه ی اینها تو جه کردن به چاقی بود و هی از خودم بیشتر بدم میومد و چاقی بیشتر بر من غلبه میکرد .
همیشه فکر کن چاقی و من دو نفر هستیم که چاقی زوری داره و من متناسب هم زوری دارم و هر چقدر من به حضور چاقی در خودم احساس ضعف و ناتوانی بیشتری کنم فرصت رو مهیا کردم تا چاقی بر من غلبه کنه .
و من واقعا از یک زمانهایی به بعد چاقی در من با سرعت بیشتری بوده چون از خودم متنفرتر بودم و از چاقی بیشتر میترسیدم و خودم رو بیشتر محدود میکردم .(من یادم هست بعد ازدواجم همیشه در حال متناسب کردن بودم و خوب و عالی هم متناسب میشدم اما به محض رها کردن و خسته شدن دوباره بر میگشت و یادم هست این اواخر چون مانع های بزرگی داشتم خیلی ترسم بیشتر شده بود و خیلی از چاقی متنفرتر بودم برای همین مرتب رژیم رو سخت تر میکردم و هی ورزشم رو سنگین تر میکردم و هی خودم رو بیشتر وزن میکردم و هی دچار اضافه وزنهای بیشتر میشدم و هی ناراحتتر بودم و هیچ وقت به اندازه سعی و تلاشم نتیجه نمیگرفتم و هی خودم رو محدود تر میکردم )
چطور من به چاقی تو جه میکردم ؟
هر لباسی رو که تنگ بود و هر رنگی رو نمیپوشیدم
لباسهای کمر دار نمیپوشیدم که شکمم بیرون بیفته
غذای رژیمی میخوردم که چاق نشم
ورزش شدید میکردم که چاق نشم
خودم رو وزن میکردم هر هفته که چاق نشم
از چاقی خودم با بقیه حرف میزدم شاید فکری بشه
به دنبال راه های جدید بودم که شاید چاقیم رو از بین ببرم مثل خوردن دمنوش
در آیینه باشگاه و خونه همش به نافرمیهای بدنم نگاه میکردم و با دستم لمسشون میکردم که لاغر بشم
با دیدن لاعرها حسرت میخوردم
تمام این کارها رو میکردن برای لاغری اما داشتم به چاقی توجه میکردم و به خودم ضربه میزدم و داشتم در برابر چاقی خودم رو ضعیفتر میکردم
پس حتی اگر رژیم گرفتم و ورزش سنگین داشتم و ۳۰ کیلو کم کردم اما دوباره برگشته بودن چون من به چاقی تو جه کردم اما چون من تونستم کم کنم پس ثابت کرده بدن من توانایی کاهش وزن رو داره و من انگیزه و اشتیاق کاهش،وزن رو داشتم اما چون در زمان تناسب اندام کامل از چاقی خودم نگران شدم و تصویر ذهنی چاقی از خودم در دهنم داشتم به همین دلیل از چاقی خودم بدم میومد
( من بارها تونستم وزن کم کنم بیشتر از ده بار من این کار رو کردم و من مثل یویو هی چاق شدم و لاعر شدم در مدت زمان بعد از ازدواجم اما در این چند سال آخر بعد از زایمان دومم که تونستم ۳۵رکیلو کم کنم این رفت و برگشت من بین چاقی و لاغری اینقدر سریع شده بود که من خیلی ادیت شدم و درواقع چون خیلی چاق شده بودم و اندام بسیار نامتناسبی پیدا کرده بودم و زندگی بسیار سختی داشتم از چاقی متنفر بودم و میترسیدم حتی وقتی لاغر شدم و در اوج تناسب ۵۹ کیلویی اما من از چاقی میترسیدم و رژیم و محدودیتهای بیشتر داشتم و خیلی اوضاعم بد شده بود تا با این راه آشنا شدم و اما حالا متوجه میشم چه جسم توانمند و عالی داشتم که هر بار به راحتی من رو متناسب کرده اما چون ذهنم متناسب نبوده و با خواسته ی من که لاغری بوده هماهنگ نبوده پس نتیجه مقطعی بوده )
و من یادم میادبارها به اطرافیان میگفتم چه فایده لاغری من که ماندگار نیست .
هر چقدر به چاقی خودت توجه کنی و خودت رو محدود کنی تصویر چاقی خودت رو شفافتر میکنی و ذهن تمام تلاشش رو میکنه تا تو رو به تصاویر خودش برسونه و مسیر حرکت رو به اون سمت میبره و ذهن فرمان خوردن صادر میکنه .
تصمیم ها مطابق هست با تصویرهایی که در ذهن هست (ما خوب میدونیم ذهنمون کاملا تصویری هست و خیلی مهم هست که ما چه تصویری از خودمون در ذهنمون داریم و یادم میاد بار آخر کلی تصویر چاقی از خودم که مانتوهام بسته نمیشدن و یا کفشهام به پام نمیرفتن و یا وزنهای بالایی رو روی ترازو میدیدم و در جسمم بسیار نافرمی میدیدم همه رو در ذهنم داشتم و کلی وحشت و ترس و تنفر در کنار این تصاویر خیلی راحت داشت من رو به سمت چاقی میبرد و من خودم برام این مانع هم بود که با رژیم و ورزش نمیشه برای همیشه لاغر بود و میگفتم آخه تا کی و همیشه میگفتم لاغری من همیشگی نیست و برای همین همیشه در زجر و سختی بودم تا یه مقدار وزن کم کنم یا حد اقل بیشتر نشم )
دیدیم بعد از اینکه از رژیم و ورزشها خسته میشیم و رهاش میکنیم خیلی آروم معز دستورهای خوردن رو دوباره صادر میکنه و ما میشیم همون جسم قبلی خودم .(من بسیار این تجربه رو داشتم و به قول استاد من به خودم میگفتم حالا که متناسب هستم و در وزن دلخواهم هستم فقط یه امروز رو بخورم ز فردا دوباره شروع میکنم و چون حرص،و ولع هم پیدا میکردیم و در حالی که متناسب بودم میگفتم حالا بخورم این چند لقمه که چیزی نیست و شروع میکردم و میدیدم در عرض یک ماه کلی اصافه وزن پیدا کردم که با کلی سختی و جون کندن اونها رو از بین برده بودم و اما راحت و یدون سختی دوباره چاق میشدم و اینقدر ناراحت میشدم پس دوباره رژیم بیشتر و محدودیتهای بیشتر رو شروع میکردم )
چطور به لاغری توجه کنیم :
لاغری نیاز به توجه داره و چون ما میخواییم تصمیم بگیریم لاغر بشیم و میخواهیم به چیزی که نیست توجه کنیم بر عکس چاقی که بودش و ما بهش توجه میکردیم و ناراحت میشدیم و چاقتر میشدیم و اما مامیخو اییم به چیزی توجه کنیم که در ما وجود نداره (تمام سختی کار این هست که به چیزی که نیست ما باید توجه کنیم اما برای من لاغری دلخواهم بارها بوده چون از یه مقطعی به بعد من چاق شدم و تا همین چند سال پیش هم با رزیم و ورزش سخت من در این وزن بودم اما از دستش دادم و برای من خوشبختانه تصور کردن خیلی راحت تر هست و حتما به دستش میارم من میخوام دوباره در وزن ۵۹ کیلو و سایز ۳۸ قرار بگیرم و اصلا کار سختی نیست ).
پس یواش یواش ما رفتارهایی میکنیم که لاعر تر بشیم .
ما برای لاغری اصلا نباید زمان تغیین کنیم که تا چه تاریخی باید من لاغر بشم و این کار بسیار اشتباهی هست و این تعیین زمان مشخص کار این شرکتها ی تبلیغاتی برای لاغری هست که از حربه ی زمان استفاده میکنن و ما رو ترغیب می کنن به استفاد ه از اون محصول و اگر نتیجه نگرفتیم خودمون رو سرزنش میکنیم و ناامید تر میشم به جای اینکه به اون محصول شک کنیم .
بگو من میخو ام یه روشی رو یاد بگیریم و تا ابد استفاده کنم و بگو هر چقدر طول کشید اشکالی نداره .
کلا داریم ما چاقی رو زندگی میکنیم پس باید لاعری رو هم زندگی کنیم و مقطعی به درد نمیخوره و باید از نظر مغزی و ذهنی
ما باید این مسیر رو طی کنیم بدون در نظر گرفتن زمان و هرکس در زمانی یک نتیجه بخصوص میگیره (من عاشق این سبک زندگی کردن و غذا خوردن هستم و ارامش دارم و لذت میبرم و واقعا بهم خوش میگدره و هیچ عجله ای نداشتم برای لاغری و ندارم اما من خیلی هم اصافه وزن ندارم و دوست دارم ذهنم و جسمم با هم در همانگی کامل قرار بگیرین و من این مقدار اصافه وزن رو خیلی راحت از دست بدم و مطمعنم از دست میدم چون دارم لاغری رو زندگی میکنم و آموزش میبینم و دیگه رفتارهای گدشته و اون پرخوریها رو نمیتونم داشته باشم و یا حد اقلش اگر داشته باشم این هست که صدایی در ذهنم به من هشدار میده که اشتباه رفتار کردی و اگاهم به تمام رفتارهای خودم و همین بسیار لدت بخش هست وه در آزادی کامل و آرامش،و بدون محدودیت دارم وزن کم میکنم و متناسب میشم و به جسم ایده الم میرسم و به زودی اصافه وزنم رو کامل از دستم میدم )
درسته رژیم و ورزش نداره اما فایل گوش دادن و تمرین نوشتن داره و استمرار میخواد و فقط به ثبت نام و پرادخت هزینه نیست باید تعهد و انگیزه و اشتیاق داشته باشی .
هر روز باید کار کنی و روی خودت کار کنی (بله من هر روز سه ساعت در روز رو برای گوش دادن به فایلها و نوشتن در مورد اونها وقت میزارم بدون اینکه برای این دوره ی صد روزه هزینه ی مالی داده باشم فقط دارم بهای انگیره و اشتیاق و بهای تعهد و بهای استمرارم رو میگیرم و به زودی یه لاغر شگفتی ساز میشم )
توجه به لاغری :
در مورد چاقی خودتون با هیچ کس حرف نزنید
در واقع نیاز نیست کار جدید انجام بدیم خیلی از کارها رو نباید انجام بدیم خود به خود متناسب می شیم چون ما درستش این هست که سلامت و شاداب و متناسب و .. باشیم و اما اگر چاقیم چون یه سری کار نادرست انجام دادیم و اگر میخواییم لاعر بشیم باید نادرستها رو انجام ندیم و خود به خود لاغر میشیم پس هر روز خودت رو سرزنش نکن و خود به خود حالت بهتر میشه پس کار نادرست انجام نده خود به خود درستها انجام میشه پس دلیلی نداره هر جا نشسیتی بگی من شانس ندارم هر روز چاقتر میشم من که عدا نمی خوردم و من تقصیری ندارم چون ارثی هست چون دارو استفاده میکنم و یا کم کاری تیرویید دارم و یا اشتها دارم من چاقم و این حرفها رو نزن بخش زیادی از اون چاقی حدف میشه (من هنوزم به این تعهدم وفادار هستم و مدتها هست برعکس گدشته ام با هیچ کس حرف نمیزنم و چیزی نمیگیم و کلی هم موفقیت کسب کردم و اما قبلا به هر کسی میگفتم به اطرافیانم و به دکتر تغدیه ام و یا به خانوادم و دوستانم و همیشه هم چاقتر میشدم و به دنبال راه کار از مربی ورزش،و دکتر تغدیه بودم و با سختی و فشار به جسم میخواستم لاعر بشم اما نمیشد چون داشتم به چاقی توجه میکردم و اولین نشانه اش احساس بد در ما هست که وقتی احساس ما بد بشه نتایج بد هم برای ما رقم میخوره و در نهایت چاقی بیشتر رو تجربه میکنیم پس به چاقی توجه نکن و مراقب احساست باش، )
۲:سرزنش کردن خودت ممنوع هست یعنی نصفه میری داخل آیینه و از خودت فرار میکنی و از خودت عکس نمیگیزی و از خودت دور میشی در واقع ما سه بخش هستیم جسم و روح و ذهن و وقتی از جسمت جدا شدی از خودت عکسی نگیری و لباس رنگ شاد نپوشی و استخر نری و یا باشگاه نری داری از جسمت فاصله میگیری و وقتی اینطوری انتطار نداشته باش مغزت و روحت برات کاری کنن میگن ولش کن دوستش نداشته بشه و اوضاعت سختتر میشه بابا بپدیر جسم خودت هست و مسول این اوضاع خودت هستی برو داخل آیننه بدون تنفر به خودت نگاه کن به پهلوها و شکم آویزونت نگاه کن و بپذیر این کار خودت هست ازش فرار نکن و جسمت رو در آغوش بگیر و باهاش صحبت کن و بگو من این بلا رو به سرت آوردم و میخوام تغییرش بدم تو هم کمکم کن ببین اوضاع بهتر میشه تا از خودت فرار کنی و خودت رو تحقیر و سرزنش کنی پس وقتی با جسمت از این حرفها میزنی احساست بد میشه و وقتی اینطور شد توجهت به چاقی بیشتر میشه و ضعیفتر میشی و چاقی در تو بیشتر میشه .(من مدتها هست عاشق خودمم و خودم رو جزی از خدا میدونم چرا عاشق خودم نباشم و این جسم رو امانت الهی میدونم که نااگاهانه به این روز درش اوردم و میخوام دوباره به یک جسم متناسب در بیارمش و ازش مراقبت می کنم و مواظبت می کنم و من خودم رو لایق بیهترین اندام و بهترین زندگی و سلامتی و بهترین حال روحی و ارامش،و شادی و ثروت و سعادت و … میدونم و همش به دنبال بهتر کردن همه ی اینها هستم و مرتب به خودم عشق میدم و خودم رو در آغوش میگیریم و میدونم به زودی در جسم ایده آل قرار میگیرم و ذهنم رو تربیت میکنم و اماده میکنم و آموزش میدم که متناسب بشه و فرمولهای لاغری رو جایگزین چاقی کنه و به مرور رفتارهای من تغییر میکنه و در نهایت جسم من هم تغییر میکنه من قبلا خیلی از خودم فرار نکردم چون همیشه با زور خودم رو لاعر کردم و یه زمانهایی در مقطع خاصی چاق بودم که سریع اقدام به لاعری کردم اما وقتی که لاغر شدم و عکس گرفتم بارها شده به خودم گفتم چقدر صورتم لاعر شده یا پوستم بد شده و یا چقدر دماغم بزرگ شده چقدر زشت شدم چقدر از لاغری صورتم ناراحت شدم و همیشه با دیدن خودم در عکسها و آیینه میگفتم ای کاش تنها جسمم لاغر میشد و اما صورتم لاغر نمیشد که زشت بشم و این قیافه رو پیدا کنم و یادم میاد همیشه از صورت لاغرم در آیینه و عکسها ناراحت میشدم و بدم میومد و میگفتم چقدر زشت شدم من نمیخوام )
پس به جای تحقیر خودت بگو من درستش میکنم و نگو من لباس دلخواه رو نمیپوشم تا همه چیز درست بشه اینطور داری فاصله مینداری و بگو هر گرمی به وزنم اضافه شده خودم اضافش کردم خودم غدا رو وارد دهانم کردم و هیچ غدایی علاقه نداشته وارد دهان من بشه و هی مغز من دستور خوردن میده در حالی که سیر هستیم هی معز من میگه بخور چون پولش رو دادی چون حیف چون دیگه گیر نمیاد و یا چون اسراف میشه و ..بخور بخور .(من خودم واقعا خودم غدا وارد دهنم کردم خودم جسمم رو به این روز در اوردم خودهم درستش میکنم و من چقدر بارها دستور خوررن داشتم چون پولش رو دادم چون اسراف میشه چون در فلان رستوران هستم چون غذای نذری هست چون دیگه ممکنه گیرم نیاد چون مقوی هست چون کم کالری هست چون مورد علاقه ی من هست چون در تفریحم چون فقط امروز هست و در مهمانیم و کلا همیشه کلی مجوز و بهانه داشتم برای خوردن و من عدا وارد دهنم کردم و از همه مهمتر چون بارها گفتم اشتهام زیاد هست من کلی غدا خوردم اما حالا دیگه خودم مسول خوردن خودم هستم و نمیخورم مگر واقعا گرسنه باشم )
بنویس در مورد لاغر شدن و بگو چه مزیتهایی برای شما به ارمغان میاره چونکه صد آید نود هم پیش ما هست وقتی لاغری رو به دست بیاریم بقیه موفقیتهام رو هم به دست (من همیشه گفتم علاوه بر نگاه کردن به استاد و بقیه دوستان شگفتی ساز به خودم نگاه میکنم که تا حالا تونستم با قدرت ذهنم وزن کم کنم از این به بعد هم میتونم خیلی عالی وزن کم کنم و چون به راحتی و بدون سختی من چندین کیلو وزن کم کردم پس میتونم این ۶ کیلو رو هم به راحتی کم کنم و اگر جسم خودم رو خلق کنم قطعا میتونم بقیه ی جنبه های زندگیم رو هم خلق کنم من به قدرت ذهنم و خودم ایمان دارم چون بشر قدرت خلق کنندگی داره جون بشر جزیی از خدا هست پس مثل خدا باید بتونه به بی نهایت وصل باشه و به هر چیزی برسه)
ذهن ما اصل رو از بدل تشخیص نمیده و اگر من نوشته های بقیه رو بخونم ذهن همه رو میزاره به حساب خودم و اما خیلیا میگن خواندن و نوشتن چه تاثیری داره در لاغری ؟خوب تاثیرش همین هست و نتیجه اش استاد عززز و دوستان شگفتی ساز هستن .
و اگر بگیم در مورد لاغری بنویس ممکنه شیطان نزاره و بگه نه بابا مگه میشه با نوشتن لاغررشد و اما بدون حتما میشه که شیطان نمیزاره ما تغییر کنیم و بنویسیم چون شیطان میدونه اگر ما بنویسیم تعییر میکنیم پس ما نباید وقتمون رو تلف کنیم .(پس همین مقاومت ذهن که خیلیا میگن همین هست خودشون تنبلی میکنن و به حرف شیطان گوش میدن و تمرینها رو انجامنمیدن و یا فایلها رو گوش نمیده و بعد میگن ذهن من مقاومت داره نه نداره ما داریم به نجوای شیطان گوش میدیم و از راه اصلی منحرف میشیم )
لیستی از اون موارد که چاقی به شما صربه زده بنویسید تا ببینید چقدر به چاقی توجه کردید .:
چاقی باعث شد من دچار کمر درد و زانو درد بشم
چاقی باعث شد من بد لباس بشم
چاقی باعث شد من حتی نتونم کفشهای مورد علاقه ام رو بپوشم
چاقی باعث شد من در جمعها بدون اعتماد به نفس حاصر بشم
چاقی باعث شد من در خوردن هیچ وقت با لذت غذایی رو نخورم .
چاقی باعث شد من پیرتر و سنم بالاتر نشون داده بشه
چاقی باعث شد من در حال بد روحی و افسردگی قرار بگیریم
چاقی باعث شد بچه هام و همسرم رو مجبور به زور خوردن کنم
چاقی باعث شد همیشه در خرید کردن لباسها خیلی اذیت بشم و هر کس هم با من بود اون رو هم اذیت میکردم .
چاقی باعث شد فعالیتهای جسمی رو به خوبی انجام ندم و سنگین باشم
چاقی باعث شد
چاقی باعث شد هیچ وقت رفتار غذایی با کلاس و آرامی نداشته باشم
چاقی باعث شد …
در مورد متناسب شدن تا میتونید بنویسید مثلا انشایی بنویسید در مورد فروع لاغر (من امروز که دارم این کامنت رو میزارم فروغ لاعر در وزن ۵۹ کیلو هستم و سایز ۳۸ هستم که تمام لباسهام برام گشاد شدن مخصوصا از بالاتنه و تمامی شلوارهام کمرشون آزاد شده و هر چه لباس از دوران تناسبم داشتم همه اندازم شده و هر جا میرم همه تعجب میکنن که من بدون ذره ای رژیم و فعالیت خاصی دارم روز به روز لاغرتر میشم و من لدت میبرم از این سبک خوردن و زندگی کردن و در حین این لاغری صورت بسیار زیبا و شاداب و جوانی دارم که بسیار من رو زیباتر و جدابتر کرده و من در سلامتی کامل و در سبکی و رهایی کامل آزادانه میخورم میپوشم و فعالیت میکنم و هیچ نگرانی و استرسی و ترسی از خوردنم و فردایم ندارم که شاید چاقی من برگرده من در آرامش کامل به سر میبرم و هر روز در اینه به خودم و اندامم نگاه میکنم و با لذت بسیار زیاد که شکم صاف و روی معده ی بسیار صاف و پهلوهای قوص دار و کمر باریک و رانهای لاغر و کشیده و کتف و شانه های لاعر دارم ودر تمام لباسهای خودم که سایز لارج و مدیوم دارن بازم احساس راحتی دارم بدون تنگی و اذیت کردن و با بهترین حال روحی هر چند که الان همین حال رو هم دارم اما بازم بیشتر میخوام اول جلو آیینه کلی شادی میکنم و بعد به کارهای روزانه و روتینم میپردازم در حالی که من موهای بلند و پر پشتی دارم .من به راحتی هر رنگ لباسی و هر مدلی رو که بخووام حتی سایز مانکن رو میخرم و میپوشم حتی تک سایزهای آف خورده رو من میتونم با کمترین قیمت چون سایزم بسیار متناسب هست بخرم و استفاده کنم و بهترین خریدها رو در کمترین زمانها دارم و حتی کفشهای چرم دلخواهم رو میتونم به راحتی بخرم چون با لاغری سایز پاهام هم تغییر کرده و من بسیار به روز و شیک پوش هستم در لاعری ۵۹ کیاویی خودم و بسیار ارام و با کلاس غدا میخورم مثل پرنسس ها و دیگه به هیچ کس در خوردن زور نمیگم و فرزندانم رو وادار به خوردن نمیکنم و اینقدر خودم رو باارزش میدونم و کم خوراکتر میشم که هر ته مانده ی غدایی رو نمی خورم و اونها رو جمع میکنم برای پرندگان و حیوانات و اصلا با دیدن کسی تحریک به خوردن نمیشم و همیشه به نیاز جسمم نگاه میکنم و اگر گرسنه بودم فقط به اندازه نیازم میخورم و مثل متناسبها خیلی زود احساس سیری میکنم و در هنگام سیری کاملا سبک هستم و سریع پا میشم فعالیتهام رو انجام میدم و هر خوراکی در اطراف من بود من اون رو نمیخورم خودم تصمیم میگیریم چه موقع و در چه زمانی و چه مقدار غدا بخورم دیگه برده ی غذاها نیستم امیر اونها هستم من عاشق ورژن جدید خودم هستم چون اکثر این رفتارها همین الان هم در من هست فقط باید کمی پررنگتر بشن تا ملکه ی ذهن من بشن تا من رو به وزن دلخواهم برسونن و من وقتی برم تفریح و سفر فقط به دنبال لدت بردن از ادمهای اطرافم و مناطر و خودم و خانوادم و یا دوستانم هستم و در ماه رمضان منم مثل خیلی از متناسبها وزن هم کم میکنم چون نمیتونم بیشتر از حد نیازم بخورم و نمیتونم پر خوری کنم و چون زمان زیادی نیست برای خوردن چون فاصله ی بین ادان صبح و مغرب زیاد نیست منم با رفتارهای درستم که از ترس نبودن وعده ی بعدی بیشتر غدا نمیخورم و به اندازه میخورم و متناسبتر هم میشم و من با متناسب شدن در بهترین حالت روحی و جسم قرار میگریم بسیا شیک پوش میشم و خوتیپتر میشم و لباسهای رنگ شاد و به روز میپوشم و من با متناسب شدن در کمترین زمان بهترین لباسها رو میخرم و لدت میبرم و من با متناسب شدن بسیار آرام و آهسته غدا میخورم و من با متناسب شدن غدای کمتری میپزم و حتی خانوادم هم متناسبتر میشن و من با متناسب شدنم در آزادی کامل به سر میبرم و ….)
برو به دوستان شگفتی ساز نگاه کن و به ذهنت بگو منم میتونم و امید بده به ذهنت که میشه و یواش یولش وارد سرزمین لاغرها میشی و این حق شما هست که متتاسب بشی و لذت میبری .
سلام خانم ریاحی دیدگاهتونو خوندم بسیار عالی بود لذت بردم خدا رو شکر شما خیلی خوب صحبتهای استاد درک کردید عاشق دیدگاهتون شدم وبهتون تبریک میگم
سلام🙂
همه ما چاقها از روشهای مختلفی برای لاغر شدن استفاده کردیم چون میدونیم که چقدر چاقی ما رو محدود کرده چقدر احساسمونو بد کرده چقدر اعتناد به نفسمون رو کم کرده واگه روشهای قبلی جواب نداده به این دلیل بوده که راه اشتباه بوده ما با اراده هستیم ما شحاع هستیم ما توانا هستیم ما در اعماق وجودمون ایمان داریم که میتونیم متناسب بشیم😏
تفاوت ما با سایر افراد چاق اینه که ما باز هم ادامه دادیم و به این مسیر هدایت شدیم😎
مهمترین تفاوت لاغری با ذهن با بقیه اینه که در این روش هیچ وقت رژیم و ورزش داده نمیشه🤗🤗🤩🤩
در این روش تفاوت رفتار افراد چتق با افراد متناسب بررسی میشه و به ریشه اون رفتار میرسیم و با تغییر ریشه ها که همون فرمولها هستن رفتار ها تغییر میکنه و جسم هم میشه یه جسم متناسب🙂
نمونه این رفتار اینه: در افراد چاق یه رفتار اشتباهی که وجود داره اینه که زیاد به غذا فکر میکنیم
این که چی برای صبحانه بخوریم چی ناهار بخوریم چی رو با چی مخلوط کنیم که طعمش جالب بشه
در این دوره برنامه غذایی داده نمیشه یه برنامه ذهنی میدن با گوش دادن فایلها و جایگزین کردن فرمولهای لاغری به جای چاقی
برای همین باید فایلها رو گوش بدیم تمرینات رو انجام بدیم و تکرار و استمرار کنیم تا مغز دستورات جدیدی رو بده و واکنش رفتاری ما متفاوت بشه اونوقت دست ما کمتر برای برداشتن غذاها تکون میخوره ودهان ما کمتر میجنبه😉😁
👈اینم به خاطر محدودیت نیست 👉دستورهای مغزی تغییر میکنه👌👌
موضوع این جلسه توجه کردنه؛
توجه کردن موضوعی هست که افراد چاق برای چاقی بیشتر ازش استفاده میکنن و افراد لاغر برای لاغر ماندن🤨
در دوران کودکی ما توجهی به چاقی نداریم ولی از یه سنی به بعد نظر دیگران درباره ما برامون مهم میشه خیلی به چاقی توجه میکنیم و با اینکه باشگاه میریم یا رژیم میگیریم در واقع باز هم داریم به چاقی توجه میکنیم چون میخوایم از چاقی رها بشیم تا نظر دیگران درباره ما مثبت باشه و مورد توجه و تایید بقیه باشیم (چقدر این باور تایید دیگران در ما ریشه ای هست واقعا🤔)
اینکه در مهمانی شرکت نمیکنیم اینکه در عروسی دنبال لباسهایی میگردیم که چاقی ما رو کمتر نشون بده یا کمتر میخوردیم در جمعهای دوستانه یا خانوادگی همگی
اینا 👈مصداق توجه کردنه👉
همه ما در زمانهایی احساس کردیم که سرعت چاق شدنمون بیشتر شده از بس که به چاقی توجه کردیم از بسکه حالمون از خودمون بد میشه از بسکه توی اتاق پرو احساس بدی داریم و همین باعث شده که بریم سمت دوختن لباس و با وجود دردسرهاش باز هم خیاطی رو ترجیح دادیم
باید بیایم فکر کنیم کجاها به چاقی توجه کردیم
من در دوران بارداری خیلی به چاقی قسمتهای مختلف بدنم توجه میکردم و از اینکه اینجوری دارم چاق میشم حالم از خودم بهم میخورد از اینکه نمیتونم در موقع گرسنگی صبر کنم از اینکه راه رفتنم کند شده بود و از اینکه دوستام بهم میگفتن مثل پاندول ساعت راه میری از اینکه کفش اسپورت و راحتی میپوشیدم برای اولین بار کسی که همیشه پاشنه بلند پوشیده بودم از مانتو حاملگی که گشاد و سیاه بود و همیشه هم باید اونو میپوشیدم حالم بهم میخورد چون عاشق رنگ و تنوع بودم از اینکه با این شکم بزرگ باید سوار واحد میشدم و ۳ تا واحد عوض میکردم تا برسم بیمارستان ناراحت بودم از اینکه بقیه هم دانشگاهیام اینقدر فرز و سبک بودن و من اینقدر کند حالم بد بود ماه ۴ ام بارداری متوجه شدم خیلی دارم چاق میشم و طبیعی نبود فشارم هم از کنترل خارج شده بود و۱۴ به بالا بود همیشه رفتم دکتر تغذیه و ایشون گفتن توی بارداری رژیم خاصی نمیدیم با اینحال به اصرار خود من یه رژیم خیلی سبک برام نوشتن و اون ماه من حدودی اجراش کردم بعد از یه ماه که رفتم دکتر زنان و وزن شدم اصلا اضافه نکرده بودم و با تهدیدهای مادرم رهاش کردم و این شد که بالای ۲۰ کیلو اضافه وزن پیدا کردم توی بارداری و الانم اصلا علاقه ندارم دوباره بارداری رو تجربه کنم
در دورانی که کیسه صفرا عمل کردم و تیروئید هم کم کار شد ترس از چاقی منو بیشتر چتق کرد مرتب خودم رو وزن میکردم و میدیم که هر بار یکی دو کیلو بالاتر نشون میده و حسم بد میشد بقیه هم بهم تذکر میدادن که خیلی چاق شدی و باسنت بزرگ شده و شکمت بزرگ شده و….که شروع کردم به ورزش که باز هم توجه به چاقی بود توی باشگاه همش داشتم با حسرت به ادمهایی که متناسب بودن نگاه میکردم و با خودم میگفتم این ادم دیگه چرا میاد باشگاه چون در ذهن من باشگاه رفتن فقط برای لاغر شدن بود نه سلامتی و اندام عضلانی و…. یا همش توی آینه حواسم به شکمم بود یا افراد چاق دیگه رو نگاه میکردم و با خودم میگفتم خدا رو شکر دیگه به اندازه این نیستم😶
همیشه با منشیم که اونم چاق بود درباره چاقی و اینکه چقدر هم کم میخوریم حرف میزدم یا با مادرم و برادرها درباره چاقی و اینکه فلانی لاغر شده و ما هنوز چاقیم و…. حرف میزدیم اینا همش توجه به چاقی بوده دیگه😁😁
حتی اینکه در رژیم و ورزش یه عالمه وزن کم کردیم ولی دوباره برگشت کرده اینه که در اون دوره نتونستیم توجه به چاقی رو کم کنیم
و باز هم خبر خوبیه که جسمت این توانایی کاهش وزن رو داره
و لی مسیر اشتباه بوده چون تصاویر ذهتی ات تغییر نکرده و همون تصاویر چاق در ذهنمون وجود داره و جسم در نهایت تبدیل میشه به اون تصویر😮
👈 ترس از چاقتر شدن خودش باعث توجه به چاقی میشه و باعث ایجاد تصویر شفافتر از چاقیت در ذهنت میشه👉
در واقع با ایجاد تصویر ذهنی فرمانهای مغزی هم درجهت اون تصاویر صادر میشه و رفتارهای غذایی ما متفاوت میشه و تکرار اون رفتارها باعث ایجاد جسم چاق میشه👌👌
حالا چطور به لاغری توجه کنیم؟
همونجوری که ما چاق شدیم همانطور هم میشه لاغر بشیم فقط در لاغری باید👈 خودمون تصمیم بگیریم و به چیزی هم باید توجه کنیم که الان وجود نداره 👉و برعکس تمام شواهد اضافه وزن در ما هست جلوی آینه میبینمش موقع پوشیدن لباس متوجش میشیم ولی با گوش دادن به فایلها داریم به لاغری توجه میکنیم و توجه رو از چاقی برداریم و اونوقت یواش یواش رفتارهای غذاییمون تغییر میکنه و جسم هم اروم اروم تغییر میکنه
✍ نکته مهم اینه که زمان نذارین برای لاغری چون خود این تعیین زمان توجه به چاقی هست 🤭🥴
و این تعیین زمان حربه تبلیغات هست و جالبه که ماوقتی نتیجه نمیگیریم از اون محصول تبلیغ شده خودمون رو مقصر میدونیم😑
👈زمان رو فراموش کنید 👉این روش باید سبک زندگی ما بشه باید لاغری رو زندگی کنیم در هر صورت باید استمرار داشته باشید و خودمونو هم با بقیه مقایسه نکنیم لاغر شدن کار میخواد باید فایل گوش بدیم تمرینات رو انجام بدیم و این هنر رو یاد بگیریم و بشه جزیی از پوست و گوشت و خونمون👌👌👌
پس ثبت نام کردن تنها هیییییچ کازی نمیکنه
👈 تمرین توجه به لاغری👉
۱_درباره چاقی اصلا حرف نزنید
ما بر اساس خلقت خداوند باید متناسب باشیم شاد باشیم سالم باشیم پس فقط کافیه نادرستها رو انجام ندیم خود به خود درست اتفاق میافته چون ذات و اصل ما تناسبه
در واقع باید کارهایی که احساسمون بد میشه رو انجام ندیم اونوقت خود به خود احساسمون خوب میشه
ما همش داریم برای بقیه توضیح میدیم و به قول مهران مدیری 👈توضیح نشونه ضعفه👉
۲_سرزنش کردن خودت ممنوعه
این دور شدن از خودته و باز هم توجه به چاقیه
وقتی نمیخوایم جسممون رو ببینیم لباس شاد تنش نمیکنیم عکس از جسممون نمیگیریم و وقتی از جسم متنفر باشیم اوضاع سخت تر و بدتر میشه باااااااید جسم خودت رو بپذیری مال خودته اونوقت از نگاه کردن به خودت حالت بد نمیشه یا بپذیری که اگه چاق هستی هم خودت بوجود اوردی
👌با عشق جسمت رو بپذیر
👌 در آعوشش بگیر
👌 باهاش حرف بزن بهش بگو میدونم که من تو رو به این شکل دراوردم مسیولیتش رو میپذیرم و تغییرش میدم
👌با جسمت دوست باش
👌بهش بی احترامی نکن
وقتی از چیزی حالت بد بشه واکنش اونم به تو همینه
👌 به خودت انگیزه بده
بنویس لاغری چه تاثیری در زندگیتون میذاره چه تاثیری در اعتماد به نفستون میذاره چه تاثیری در کسب و کارتون میذاره
👈 داستان زهرای متناسب😎🤩👉
من الان در تناسب کامل هستم هربار که از جلوی آینه رد میشم از نگاه کردن به جسمم سیر نمیشم به بازوها به رانها به شکم تخت به کمر باریک خودم نگاه میکنم و از اینکه جنین جسمی رو خلق کردم لذت میبرم 🤩🤩بارها و بارها در طی روز جلوی آینه میرم و قربون صدقه خودم میرم 🤩🤩پوستم روشن و جوان شده و توی چشمام یه برق خاصی هست که لذت بخشه همیشه🤩🤩 وقتی خودم رو میبینم بی اختیار لبخند میزنم😊 موقع خرید لباس با شور و اشتیاق میرم 🤗هر رنگی که دوس دارم رو با سایز ۳۸ میپوشم و کیف میکنم😍😍 تمام لباسهایی که انتخاب میکنم تازه روی تن من قرار میگیرن فرم خودشونو به زیبایی نشون میدن😎🤩
همیشه این جمله رو از فروشنده ها میشنوم که سایز شما از همه رنگها و مدلها داریم😎😎🤩🤩
هر لباسی با هر طرح و رنگی میپوشم خیلی زیبا توی تنم می ایسته
اعتماد به نفسم خیلی عالیه و به راحتی در هر جمع و مجلسی حاضر میشم و صحبت میکنم🤗😏
خیلی فرز هستم و خیلی سریع کارهامو انجام میدم
کاملا سالمم و هیچ دردی در زانوها کمر و بقیه قسمتهای بدنم ندارم😊
به راحتی و با لذت از هر چیزی وه دوس دارم به مقداری که دوس دارم میخورم و این یعنی آزادی 😎🤩🤩
هرگز نگران حرف و حدیث های بقیه نیستم و هیچ کسی هم به من درباره مقدار خوردن تذکر نمیده اتفاقا وقتی میخوان کسی رو به عنوان یه آدم خوش تیپ و خوش هیکل معرفی کنن منو مثال میزنن😏
خلاصه که این لاغری همه چیش عالیه🤩🤩👌👌
همین نوشتنها میشه خلق رویا
وقتی نوشته دوستان رو میخونیم ذهن ما اون نوشته ها رو مال ما میدونه چون اصل رو از بدل تشخیص نمیده😉🤭
فکر میکنه این احساسات مال ماست واین میشه توجه به لاغری👌👌
استاد رو ببینیم خوب از همین روش لاغر شده با همین نوشتنها با همین آگاهیها
و انجام بدیم اینقدر دنبال اون فوت کوزه گری نباشیم دنبال اون رژیم خاص دنبال اون روش خاص
با نوشتن و تکرار مقاومت ذهن رو بشکنیم
👈 تمرینات دیگران رو بخون
👈 البوم شگفتی سازان رو ببین
به ذهنت این باور رو بده که میشه و تو هم میتونی
اونایی که انجام میدن یواش یواش تغییر میکنن و وارد سرزمین لاغرها میشن😊 سرزمینی که خود متناسبها قدرش رو نمیدونن ولی مایی که به این سرزمین وارد میشیم میفهمیم که چقدر لذت بخشه زندگی در این سرزمین 🤗🤗🤗
چرا نمیخوای این لذت رو تجربه کنی بابا حقته سهمته خدا برات خواسته تواناییش رو داری فقط کافیه ادامه بدی راه درسته مقصد برای همه وجود داره پس برو که داری خوب میری💪💪💪👏👏👏
سلام سلام🤩🤩اوقات بکام🤲🙏
همه ی افراد چاق دوست دارن ک متناسب بشن و حداقل برای یکبارم ک شده میخاستن و تلاش کردن ک ب تناسب اندام و لاغر شدن دست پیداکنن..از طریق رژیم های غذایی مختلف ، از طریق ورزش کردن با دوچرخه ،تردمیل ،پیاده روی های چند ساعته و ثبت نام کردن در باشگاه ، از طریق چربیسوز های مختلف دارچین ،زنجبیل،لیمو ترش ناشتا ، از طریق دمنوش های نیوشا ،نعنافلقلی ،بلوبری ،از طریق قهوه سیاه ،سبز،اسپرسو ،ترک ،از طریق عمل های جراحی سنگین ، پیکرتراشی ،کمربندهای لاغری وغیره….
خب حالا افراد چاق دودسته اند: ی دسته از افراد فقط دوست دارن ک لاغر بشن ولی هیچ تلاشی برای تناسب اندام و لاغریشون نمیکنن وفقط دوستددارن و نگاهشون ب متناسب ها با حسرته .
ی دسته دیگ دوست دارن ک متناسب بشن تلاش هم میکنن ولی نتیجه ای کسب نمیکنن ک تلاش هاشون از طریق رژیم گرفتن وورزش کردن هست…و نتیجه نمیگیرن چون راه و روششون کلن اشتباهه…در میان این افرادی ک دوست دارن لاغر بشن و تلاش میکنن و نتیجه ای نمیگیرن ..افرادی هستند ک از دل این افراد بیرون میان بازم تو راه و روش اشتباه باز امیددارن .تلاششون رو میکنن و رها نمیکنن مثل دسته اول ک با یکی دوبار ن ده بار تلاش کردن رها میکنن…
این افراد هدایت کنندگان خداوند هستن ک ب ی مسیر درست وتر وتازع ومتفاوت از هر مسیر دیگری هدایت میشن ..تادراین مسیر خودشون رو وتلاششون رو نشون بدن ..ببینن چند مَرده حلاجیم..😊
وحال ک ما دراین مسیر سبز و روشن و درخشان هستیم امیدواریم و بند ب رژیم وورزش های قبل از این مسیر نیستیم بیایید بخودمون ب ارادمون آحسنت بگیم…ک داریم در راه و روش درست قدم برمیداریم برای هدف متناسب شدن و متناسب موندن.و هیچ راه و روشی لذت بخش تراز مسیری نیست ک مارو ب خواسته و هدف چندین و چند ساله مون میرسونه ،،ک در کنارش اصل بودن این هدف ..حال خوب ، احساس خوب ، عشق ب خودمون و زندگی حال مون هست…در حالی ک ما قبلا برای لاغر شدن هیچکدوم ازین حال و حس خوب ،عشق ومحبت ب خود وزندگی و ب هیچ چیزی رو نداشتیم….و علاوه بر حس وحال بد .و درد و رنج تمام اون تلاش ها ن تنها لاغرمون نمیکرد بلک در مدت زمانی مارو ازون حالت چاق چاقتر و چاقترم میکرد و ما کل توجهمون ب چاق بودن خودمون بوده و بس…
مادر تمام روش های ک برای لاغر شدن استفاده میکردیم فقط جسممون رو تحت فشار قرار میدادیم..و لاغر نشدن رو از جسممون میدونستیم ..در حالی ک .جسم هیچ کاره و مظلوم ترین عضو از بدن هست ….چون مااز جایی دیگ مشکل داشتیم ،راه و روشمون از جایی دیگ اشتباه بوده ..ولی ازهرچی واز هرکسی ک کم میوردیم ،ناراحت میشدیم ،حرف میشنیدیم ،خودمون رو محدود و محروم میکردیم ،دید دیگران نسبت ب خودمون رو فقط و فقط ب جسممون میدیدیم ..ک تقصیره توعه جسم ک بیریختی ،چاقی ،زشتی،قشنگ نیستی،لباس خوشگل گیرت نمیا،نباید بخوری,قلمبه،بااین شکمت ،باین پهلوت ،و غیرع…..
در حالی ک در روش لاغری باقدرت ذهن ن خبری از رژیم وورزش و چربیسوزی هست .ن خبری از دردو رنج .و محرومیت و محدودیت و ن حتی سرزنش کردن ..برعکس عاشق خودمون جسممون میشیم .آزادیم از هرچیز شیرین .دیر وقت اندازه نیاز بدنمون بخوریم و لذتشو ببریم …در مسیر لاغری با ذهن علاوه بر لاغر شدن خوشبختی ، سلامتی ،آرامش و لذت رو هم یاد میگیریم ک ن تنها توجهمون رو ازروی چاق شدن برمیداره ..بلک بی اهمیت ن ولی کمرنگش میکنه..چون آموزشهایی عالی رو یاد میگیریم ک لاغری کوچکترین هدف میشه ولی هدفی باارزش و قابل احترام.
قبل از آشنایی با قدرت لاغری با ذهن .افرادچاق علاقه خیلی زیادی ب خوردن دارن اصلا کل فکرشون خوردنه ک صبحانه رو خوردیم ناهار چی بخوریم بعد شام .چیو با چی بخوریم بچسبه .بریم دوری بزنیم چیزی بخوریم ..بیایید مهمونی دورهم چیزی بخوریم و خلاصه همه چی سرگرمی ،تفریح ،حوصلمون سرفته ، سوغاته ،نذریه ،تبرک،سحره،افطلره،بخورگرونه ،گیرت نمیا،حالا یشبه،همه و همه رو توی خوردن میدیدیم.
اما بعداز آشنایی با قدرت ذهن چون بااموزش ها یاد میگیریم ک فرمول های درست و صحیح رو جایگزین فرمول های اشتباه و غلط میکنیم این حرص وولع ها ،خوردنها ،چشم دنبال غذا دویدن ها ،سرگرمی ها و دورهمی ها وتبرک و نذریه و همه همه محدود و محدودتر میشن و مامثل قبل مشتاق خوردن و پرخوری نیستیم حتی گاهی اندازه نیاز بدن و کاملا تا دوروز حداقل برای من پیش اومده ک میلی ب هیچ نوع ماده غذایی نداشتم ،خداروشکر…ووقتیک فرمول ها ایجاد بشه دستور دادنهای ذهن هم تغییر میکنه و رفتار ما همسو میشه با دستورالعملهای ذهن و خودشو تو رفتارمون ک بی میلی و حرص وولع نداشتنه دیده میشه.
ما فقط باید ادامه بدیم و استمرار داشته باشیم.متعهد باشیم مثل رژیم های قبلی ک میگرفتیم برای لاغر شدن ولی توجهی نبوده جز توجه ب چاقی و چاقتر شدن ..مثل رژیم های ک میگرفتیم وورزش های سنگینی ک انجام میدادیم ادامه و استمرار داشته باشیم باین تفاوت ک این ادامه و استمرار نتیجه نسبی نمیده ک ما بعدش رها کنیم برعکس نتیجه قطعی قطعی میده ومارو بیشتر ب سمت خودش لاغرشدن و متناسب موندن میکشونه اگر ک درست و صحیح در مسیر ادامه و استمرار داشته باشیم .ب امید خدا🙏🤲🤩
ما سالهایی خیلی زیادی رو ب چاق شدن توجه کردیم واز ی جایی ب بعد نظر دیگران برامون مهم شده و توجه زیادی ب چاق شدن دیگران هم داشتیم …دراصل ما با توجه کردن ب چاق بودن داشتیم بهش فکر میکردیم و در جلسه های قبل گفتیم ک فشار فکر میشه کلام بعد راجبش با دیگران حرف زدیم از ترس هامون ،از بدی چاقی ،از فرار از چاقی ،از ای کاش ها ،ازانتظار کشیدن ک سرمون بیاد و اومد،و فشار کلامم ک میشد عمل ،عمل میکردیم ب فکرمون ک چاقی و چاقتر شدن بوده …چطور ب چاقی توجه میکردیم با گرفتن رژیم های مختلف،،با ورزش های سنگین متفاوت…
چاقی باعث شده ما چ کارهایی رو انجام ندیم⁉️⁉️دوری از جمع های دورهمی ،عروسی ،نرفتن دنبال شغل یا مهارت مورد علاقه ، بار دار نشدن ،ازدواج نکردن ،ندوییدن ، کفش نپوشیدن ،شاید خنده دار باشه ولی ممکنه نتونستن سوار موتور یا دوچرخه شدن ،،و نرفتن ب شهر بازی و سوار نشدن چرخ و فلک و بقیه بازی کردن ها،،،بازی هایی ک با توپ سروکار دارع (وسط بازی، والیبال ،)😭😔
توجه کردن ب چاقی و اضافه وزن یعنی ضعیف شدن در مقابل چاقی یعنی ناتوانی ، تصویر ذهنیش:ترس از چاقی ک بخوری بترسی ،نخوری هم چشت بمونه وبترسی از خوردن .از خرید کردن و ازمسافرت رفتن ک همه نگاهها روی تو باش و بخندن بهت …یا بگن چ سرخوشه بااین اوضاع حالا مسافرتم اومده…بیخیال این حرفا. دیگ کم و بیش در حال گذشتنه بااموزش دیدن راه و روش لاغر شدن صحیح و منطقی…
ایجادفرمول های لاغری بجای چاقی زمان میبره ب همین خاطر زمان معنی نداره در متناسب شدن و متناسب موندن.
برای موندن درمسیر لاغری با قدرت ذهن بایدکارهایی رو انجام بدیم ⁉️😊🤔🙄
1️⃣ راجبه این مسیر فعلا با کسی حرف نزنیم چون ممکنه سوال پرسیدنه همیشگیشون ک چیشد ؟! توهم میزنی کی با ذهن لاغر شده ، چراا تغییر نمیکنی ؟! کلن از طرز حرفا و سوالاتشون ما سرد بشیم و رها کنیم خدای نکرده ...پس فعلا مثل یک راز سِکرِت بمونه🙂😉
2️⃣ما نباید کاره خاصی رو انجام بدیم ؛برعکس باید کارهای خاصی رو ک تاالان انجام میدادیم و رو بزاریم زمین و کارخاص رو تعطیل کنیم برای همیشه مثل رژیم گرفتن ،ورزش کردن ،دنبال مطالب لاغر شدن رفتن ،دنبال افرادی ک بارژیم وورزش مقداری سایز ووزن کم کردن ،😊،گول نخوریم اون سایز ووزن برمیگرده ،گول نخوریم حال اون فرد هنوز خرابه ،ترس داره ،چشمش دنبال مواد غذایی ، خودش و دوست نداره ،توجهش ب چاقی ، ترس از آینه داره ،ترس از ترازو داره ، چشمش دنیال حرف دیگرانه ک بگن لاغر شدن ،ولی همون دیگران دفعه بعدی بهش میگ چیشد رژیمتو ول کردی چاق شدی باز ک 😐
3️⃣مقدمه قبل فایلها رو بخونیم ،فایل های تصویری رو اول پلی کنیم برای تکرار صوتی هارو …دیدگاه دوستان رو بخونیم .
درک ، برداشت ، و تحلیل خودمون رو بنویسیم ، 🏅 مدال بگیریم😉😉🙏 لذتشو ببریم ، همه ی پروسه گزینه 3️⃣با حال خوب ،احساس شادی و آرامش درونی باشه لطفا🙏🙏
4️⃣اول ب خدامون ک هدایتمون کرده ب راه و روش درست ، بعد ب استاد عزیزمون و حرفای ناب و پِرفکع شون ، بعد بخودمون ، ب باورمون ب توانایی مون ،ایمان و باور قلبییییی داشته باشیم ،،حرفی رو نزنیم ، ننویسیم وقتیک هنوز دلمون ذهنمون باورش نکرده ، بزارید شرح هاتون رو ، تغییراتتون رو ذهن عزیزمون بگه ک ما چطور و ب چ شکل بنویسیم ، ب احساساتمون توجه کنیم و صدای حس خوب مون رو بشنویم .😉😊😊
لاغری برای من اوج لذت و آرامشه ،برای خودم ، دیگران من براشون مهم نخواهم بود ،چون چاقی من مهم نبود براشون ،،،میگفتن کم کن ،کم بخور ،فلان ولی فقط میخاستن حرف خودشون رو بزنن ک نظرشون رو ک ما چاق شدیم و علارقم اون همه رژیم ورزش بازم بگن ببین هنوز چاقی..من لاغری برای دوستشدن و عشق ورزیدن ب خودم میخام ک عاشقانه تراز قبل خودمو بخام و قربون صدقه خودم برم .…برای سلامتی ، آرامش درونی خودم میخام ک نفس های عمیق بکشم از اعماق قلبم ،و رها باشم از پوچی ها ، نیستی ها ، قضاوت ها، کیستی ها ،لاغر شدن رو برای خوشبختی خودم میخام.. خوشبختی ب پول و خونه و ماشین نیست . نمیگم باعث خوشبختی نیستن هستن ولی جزیی از جزهستن ..ولی اون آن هدف فقط و فقط حال خوبه
حال ت ک خوب نباشه .وقتی ندونی کجایی زندگی .اینجا چیکار میکنیم.
وقتیک ی کار خوب ، ی خونه خوب ،ی ماشین خوب داری ولی حال ت خوش نیست اون دارایی ها هم برای انسانها لذت بخش نخاهد بود…این و ب جرات میگم..و امضا میکنم باحال خوب انسانها صاحب بی نهایتن …اگ بدونیم هدفمون اززندگی چیه ؟
حرف آخر :مرسی ازت ک هستی خدا
مرسی ک هستید استاد عزیزو بزرگوار
ذهن و جسم عزیزم مرسی از شما هم ک هستید کار میکنید درسته راه خوب و بد گاهی گم میکنی ، اشتباه میری ، بن بست میرسی ، اما رها نمیکنی ، هنگ نمیکنی ، ایست نمیکنی حالا جدا از بیماری هایی آنی ،،جسم عزیزم مرسی ک هستی راه میریم ، مینویسیم ، میخندیم ، میبخشیم ، هدیه میدیم ، دستی میگیریم ، نوازش میکنیم ، می بوسیم ، زیبایی ، رفیقی میشنوی و دَم نمیزنی از نق زدنا ،غُر زدنا ،نالع ها ،گریه ها ،همسوی عجیبی هستی.همیشه و همه جا همراهی ،تو شادیا ،تو غم ،
والان هم در حال همسو شدن هر چ بهتر هستید برای رقم زدن خلق ی رویا ،،برای رسیدن ب اهداف ، برای خدایی تر شدن ، برای شناخت بهتر و بیشتر خودمون ، درونمون ،افکارمون ، پریشونیامون ، حال دلمون ، اشک چشمامون ،غم و غصه ،شور و شوق و شادیهامون ،،، قلبن میگم مرسی ک ذهن و جسم من شمایید حتی اگ چاق هستم و دارایی م اضافه وزنمه ،❤️
ب امید موفقیت دوستان عزیز و همسیر😊🌹
سلام به استاد عزیز و سایر دوستان
میخوام مشکلات چاقی خودمو بگم .من از قبل ازدواجم چاق بودم اما توجه من موقعی بود که لباس عروسم برام تنگ بود مجبور شد خیاط یکم بازش کنه با این وجود هنوز تنگ بود و خودم روم نمیشد همش فکرم این بود که فامیلا شوهرم الان میگن عروس چقدر،چاقه خلاصه دیگه توجه من به چاقی از همون موقع شروع شد که دیگه رفتم دنبال رژیم و باشگاه و هر کی هر چی میگفت تا آبان ۹۹ به لطف خدا با این سایت آشنا شدم و توجه خودم را از چاقی برداشتم و دیگه خودمو سرزنش نمیکنم جسمم را دوست دارم باهاش حرف میزنم آ ن را در آ غوش میگیرم بهش میگم آ فرین تو میتونی ادامه بده ذهنم بهش میگه منم همراهتم شدیم ۳نفر من جسم و ذهن چاقی یه نفره ضعیف شده از ما ترسیده چون ما هرروز یه قدم جلوتر میریم اون بیشتر ضعیف میشه چون میدونه ما موفق میشویم و باید یواش یواش گور خودشو گم کنه بره برا همیشه و جسم لاغره ما تا ابد پادشاهی کنه پیش به سوی دنیای جدیدمون دنیایی که تازه متولد میشویم. الان ۳ سال آ ینده است میخوام لباس بگیرم چه شور و اشتیاقی همه مغازه ها سایزمو دارن مانتو رنگ روشن قشنگ دیگه اعصابم خراب نمیشه فروشنده بگه سایز شما را ندارم و ناراحت بشم و برگردم خونه .اعتماد به نفس بالا شادی نشاط سلامتی همه ی این خوشبختی ها را تجربه کردم تو کارهای دیگه زندیگیم پیشرفت کردم سرم تو لاک خودمه به حرف دیگران اصلا کار ندارم از همه ی اونایی که به هر طریق حالمو بد کردن فاصله گرفتم اصلا برام مهم نیستن جایی که حالو بد کنه نمیرم ذهنم مال خودمه فقط خودم برای خودم مهم هستم. آرامش دارم اجازه نمیدم هیچ موضوعی مانع پیشرفتم بشه هر روز تکرار میکنم فایلها را من تو دوره رایگان هستم چندین باره دارم دوره را برا خودم تکرار میکنم باور کنید هر بار که فایلو گوش میدم انگار بار اوله انقدر احساسم خوب میشه اصلا حالمو خوب میکنن من دو روز پیش پدرم به خاطر یه بیماری خاص عمل جراحی شد یعنی دکتر گفت عمل ۵۰ درصده ۵۰ درصد دیگه منجر به فوت بیمار میشه من پیش پدرم بودم میخوام بگم با اون وجود ناراحتی من کنار پدرم هنسفری گذاشته بودم و فایلو گوش میکردم چون میدونستم مسیرم لیزه اگه محکم گامم را بر ندارم لیز میخورم ولی حواسم بود خدا را شکر .
اول خداوند را صد هزار مرتبه شکر که کنارمه بعد استاد عزیز ممنونم .
سلام استاد یه سوال داشتم به نظرتون دوره رایگان بگیرم بهتره یا باید دوره کامل رو هم خریداری کنم؟
سلام دوست عزیز
دوره های رایگان بسیار عالی هستند اما فردی که بهای محصولات رو پرداخت میکنه قطعا محتوای متفاوتی دریافت خواهد کرد.
سلام توجه ناآگاه من زمانی بود که میرفتم مغازه و به لباسهای تن مانکن با حصرت نگا میکردم وبه فروشنده میگفتم چن سایز بزرگتر بده وهمیشه هواسم بود که مانتو یا لباس چسب و کوتاه نپوشم تا اندامم خودنمایی نکنه و چاقیم تو چشم و قابل توجه نباشه
توجه من وقتی بود که با دوستام میرفتم استخر وچقد خجالت میکشیدم از خودم و بدترش وقتی دوستام چاقیمو به روم میاوردن ومیگفتن چکار میکنی دختر باخودت هیکلتو جم کن 😣😣
یا تومهمونی طوری میشستم و شکممو میدادم تو چون فک میکردم همه چششون به شکمه منه وچقد عذاب اور بود این رفتار نامناسب من باعث میشد که این حالت مخرب بر من غلبه کنه و روز به روز بیشتر بشه
اما از وقتی با کمک خدای مهربانم وارد این سایت شدم چون اول هدفم مشخص بود و مطمئنم به خودم چن نفر گفتن چاق شدی حتی همسرم بهم گفته چن بار ولی در مقابلش مثله همیشه نگفتم چکار کنم منکه چیزی نمیخورم فقط گفتم من اینم و مشکلی ندارم ولی سریع توی ذهنم به خودم نوید دادم چن وقت دیگ خودت تعجب میکنی که چطور لاغر شدی
من دیگ نمیخوام چاقیمو ببینم و درموردش با کسی حرف بزنم چون میدونم به زودی برطرف میشه ودیگه تو اینه با ناراحتی به خودم نگا نمیکنم هر وقت خودمو ببینم پشت بندش این نوید رو به خودم میدم که قراره لاغر بشی و اون موقع چه شکلی میشی یعنی تصویر سازی میکنم
چون لاغری هزاران مزیت داره که مهمترینش اعتماد به نفسمه
راضی بودن خودم و اطرافیانم از تناسباندامم.خلاص شدن از شر کمر درد و پا درد وچه لذت بخشه هرررلباسی رو که بخوای رو بتونی بپوشی ومن مطمئنم همین الانشم دارم طعم این احساس ناب رو زیر زبونم میچشم چون مطمئنم بهش میرسم .
دیرو زود داره ولی سوخت و سوز هرگز
سلام استاد گرانقدر توجه کردن به هر چیزی در زندگی باعث گسترش اون موضوع میشه پس وقتی خودمون رو در وزن متناسب تصور بکنیم باعث تناسب میشه من اگر متناسب بشم لباسهای زیبا می پوشم و در پارک می دوم آهنگ گوش میدم و احساس سبکبالی و شادی و سلامتی میکنم ممنون استاد
سلام به استاد عزیز و دوستان با اراده
الان که در دی ماه ۱۴۰۰ هستیم من با تمام وجودم زندگی رو زندگی میکنم من دوباره به وزن ۶۴ کیلو رسیدم و این بار وزنم ثابت مونده ، این دفعه نظر و تایید هیچ کس برام مهم نیست ، با خودم حال میکنم به خودم افتخار میکنم ، ما یکبار شانس زندگی کردن داریم و من این یک بار رو دارم با کیفیت و حال خوب زندگی میکنم 😘
متناسب بودن حس و حال خاصی داره که فقط ما چاق ها وقتی بهش میرسیم تجربش میکنیم ، خدایا شکرت که حالم انقدر خوبه 🤗
چاقی چاقی چاقی مثل یک چیز اصافه اس بی محلی کنیم بهش توجه نکنیم جم مکنه میره اما جااش به لاغری جون به سبکی به آزادی فک کنیم اون راغب میشه بیاد طرفمون. چاقی خیلی محدود داشت به وجود میورد ترس از پذیرفته نشدن ترس از لباس تنگ پوشیدن رنگ مورد علاقم چ صورتی بود من یک لباس صورتی نداشتم و همشون بخاطر چاقی بود من مجبور بودم لباس گشاد شلوار دامنی یا لباس مشکی میبوشیدم تا بیدا نباشه همه چیزو میزاشتم تا بعد از لاغری میرم فلان جا بعد لاغری میرم ایران بعد لاغری اردواج مکنم بعد لاغری میرم رانندگی همه چی شد ب د لاغری از مواد غذای ترس داشتم یگ لقمه میخوردم هزاران بار میگه تم چرا خوردم چرا نمیتونم کنترل کنم خودمو و هروز بدتر بدتر بدترینش این بود ک اصلا با نامزدم نمیتدنستم برم خرید اون یک ادم خوش اندام جذاب وبعد من احساس کافی بودن نمیکردم میترسیدم بگم سایر چهل چهارر برام بیار یا فلان سایز لارج برام بیار ینی وحشتناک…
بعد الان نصف کمد من صورتیه صورتی لباس شلوار روسری شال بلوز دانن همه چی صورتیییییی دارم زندگی مبکنم جوونی مکنم من نوزده سالمه دارم بچگی مکنم از غذا لذت میبرم از رابطه م لذت میبرم از با نانزدم بودن لذت مبیرم دوتامون خوش اندام جذاب وای بچمون چی میشه.
از حصوز دجمع لذت میبرم همیسه خندان باعتماد بنفس بهترین لباس هارو میخرم همیشه همه جا سایر من هست جز پر فروش ترین ها خیلی احساس خوبی دارم از لباس بالاناف پوشیدن از پوشبدن لباس های مردانه نامزدم ک حسابی برام بزرگه لاغری عالیه تناسب عالیه بهشت همین دنیاست وقتی حالت انقد عالی باشه ازاد باشی من تو بهشت خودمم الحمدلله. هروز مینوسم هروز زندگی مکنم. خدایاشکرت
به نام خدا
سلام به همه ی دوستان عزیز و استاد عزیز و گرامی 🌷🌷🌷
لیستی از مواردی که چاقی بهتون ضربه زده ؟
من همیشه حواسم به چاقی بوده و خیلی بهش توجه میکردم و هیچ وقت خوشحال نبودم در شرایطهای مختلف یعنی چاقی نمیزاشت من خوشحال باشم شاید تو بهترین شرایط ها قرار میگرفتم ولی هیچ وقت یادم نیس که این چاقیه نیاد وسط ——
همش می پرید وسط و چاقیم رو به رخم میکشید حالا تو خجالت نمیکشی چاقی تو هر کاری کنی به چشم نمیاد اعتماد به نفسم رو از بین برده بود دیگه بریده بودم ازش با این فکرهای که در من به وجود می اورد نمیتونستم جای برم اصلا خرید رو دوست نداشتم اخه میخاهی بری خرید جیکار دوست نداشتم چیزی پرو کنم چون نمیتونستم جلوی اینه بایستم حالم از خودم بهم میخورد و گاهی نشد که من اون چیزی که دلم میخاد بخرم من سایز بزرگ رو دوست نداشتم و همیشه بک سایز کوچیک تر از خودم و انتخاب میکردم و وقتی می پوشیدم همه جای اندامم در اون لباس مشخص بود و باز بیشتر عصبی میشدم دوست نداشتم بدنم نمایان بشه خودم و ضعیف و ناتوان میدونستم وهیچ کاری برای متناسب شدن از دستم بر نمی اومد چون من ضعیف بودم نمیتونستم متناسب شم دایم در حال سرزنش کردن خودم بودم هیچ وقت با خوشحالی وارد جمع نشدم همش خجالت میکشیدم از اندامم
لباس مورد علاقه ام رونتونستم بپوشم جلوی اینه برام عذاب اور بود بعد از غذا استرس داشتم قبل از غذا حرص و وله ریزه خواری همیشه در جنگ و نزا بودم با خودم 😔زندگی معنا نداشت برام همیشه استرس و تپش قلب داشتم حالت خفگی بعد از غذا داشتم
محتاج لاغری بودم و همش حسرت اندام دیگران رو میخوردم که خدا جرا اینا اینجورن و من در حال بد بودم ——
از سایز لباسم بدم میاومد وقتی همسرم میخاس برام خرید کنه ناراحت میشدم جون همش دنبال سایز بزرک بود و من خجالت میکشیدم
بخاطر چاقی انجام دادن فعالیت های روزمره برام سخت بود -در کنار همسرم همش احساس ضعف میکردم و خجالت میکشیدم هنگام لباس پوشیدن
۲—–پذیرفتن خودم و اینکه دیگه خودم و سرزنش نکنم من همیشه همه رو مقصر جاقی خودم میدونستم و برای همه تعریف میکردم که دیگه خسته شدم از چاقی
هر غذا و هر چیزی رو عامل چاقی خودم میدونستم و از خودم بدم می اومد جسمم رو تحت فشار میزاشتم و هیج وقت دوستش نداشتم و نمی پذیرفتمش و الان یاد گرفتم با دوستی ها با عاشق شدن با مهربانی ها دنیا گلستان میشه من هم میخام گلستانی در خودم به وجود بیارم من میخام تغییر کنم میخام متفاوت تر از دیگران باشم من از این جسمی که الان در اختیارم هس راضی هستم دوست دارم و هر روز خودم و می بوسم و باهاش صحبت میکنم و به همدیگه قول دادیم که به هم کمک کنیم 🙏🏻🙏🏻🙏🏻
۳——متناسب شدن چه مزایای برای ما به ارمغان میاره
متناسب شدن منبعی از سلامتی ،تناسب، عشق ،حال خوب ،تولدی دوباره ،مهربانی ،و ………………….برام به ارمغان اورده تولدی دوباره برام به ارمغان اورده
من عاشق متناسب شدن هستم خودم رو خیلی دوست دارم به خودم احترام میزارم هر اشغالی رو وارد بدنم نمیکنم احساس خوبی دارم منم یک متناسبم و متناسب غذا میخورم متناسب فکر میکنم متناسب راه میروم متناسب میخابم متناسب زندکی میگنم من زندگی میکنم دوستان عزیزم زندکی با طعم تناسب خیلی لذت بخشه هر روز در ارامش هستم هر غذایی که بخوام به هر اندازه میخورم و اعتماد به نفسم بالا رفته دوست دارم هر روز هر مدی اومد بخرم از پوشیدن سایز کوچیک لذت میبرم در جمع ها خیلی شیک و عالی وارد میشم بچه هام از اندام زیبایم لذت میبرن بهم افتخار میکنن در کنار همسر شاد و خوشحالم در سلامتی کامل به سر میبرم فعالیت های زیادی انجام میدم و خسته نمیشم
الان یاد گرفتم که به هر چه دست دارم توجه کنم من میتونم هر خواسته ای که از خدا بخام بهش برسم با توجه کردن به اون خواسته —-
فقط کافیه از هر جی که نمیخام توجه ام رو بردارم و بزارم روی اون قسمتی که میخام.
🙏🏻🙏🏻🙏🏻
متناسب شدن خیلی راحته همان طور که چاق شدن رو راحت فرض کردم و بهش توجه کردم الان باید به اسونی منناسب شدن توجه کنم و همین قدر که دست به غذا خوردن چاقم کرده و دست به قلم داشتن هم منو متناسب میکنه
اینقدر نوشتم و مینویسم چون هر چه از متناسب شدن بنویسم کمه متناسب شدن و متناسب موندن عشقه زندکیه سلامتیه احساس خوبه 👌🏻🌹👏🏻
سلام به استاد مهربونی ها و دوستان گلم همین جور که استاد گفتن ما جای راه حل درست میومدیم به چاقی توجه میکردیم استاد گفتن به هرچی توجه کنی برات اتفاق میفته منم دقیقا همین کارها میکردم و کلا این توجه من به چاقی باعث شد که اصل زندگی فراموش کنم وهمه زندگیم شده بود چاقی دقیقا یادم از وقتی دیگران برام مهم شدن من توجه ام به چاقی شروع شد و خیلی عجله داشتم برای لاغری چون میگفتم تا لاغر نشم به هیجا نمیرسم وهیچکس من دوست نداره و الان میگم چاقی باعث چه مشکلاتی در زندگی من شد من از وقتی که نظر دیگران برام مهم شد از چاقیم متنفر شدم و هرکاری میکردم که فقط یه شب تموم بشه این چاقی من روز به روز منزوی تر میشدم تنها تر میشدم گوشه گیر شده بودم چون اصلا خجالت میکشیدم توجمع شرکت کنم چه مهمونی بود چه عروسی بود چه جمع دوستان بود از خودم خجالت میکشیدم ووقتی کنار کسی قرار میگرفتم توجمع که اون لاغرتر از من بود احساس بدی بهم دست میداد همش فکرم این بود الان راجب من چی فکر میکنه اعتماد بنفسم خیلی پایین بود اصلا دیگه خودم دوست نداشتم خودم بی ارزش میدونستم همش حس حال بد ناراحتی سرکوفت زدن خودم واسه همین روز به روز احساس تنهایی بیشتری میکردم وقتی برام خواستگار میومد اصلا قبل اینکه من طرف بخوام ببینم یا راجبش تحقیق کنم اصلا ببینم چطوریه چه شخصیتی داره فوری ذهنم شروع میکرد تو با این هیکل زشتی چاقی پسر تورو ببینه اصلا نمیخادت تو باید لاغر بشی تا ازدواج بتونی کنی اینجوری زشتی لباس تنت چاقیت بیشتر نشون میده کلا حالم از خودم بد میشد واینقدر ذهنم من تحقیر میکرد که احساس بی ارزشی میکردم و باورم شده بود واسه همین هم هرکه میومد میرفت چون من از قبل تو ذهنم تجسم کرده بودم وباورم قوی شده بود و ضربهای روحی خیلی بهم زد شاید الان شمایی که این مطالب بخونی در حد یک یا دو دقیقه بخونی ولی این حرفت هف یا هشت ساله که هرکس میومد به همین طریق میرفت من تو لباس خریدن خیلی اذیت میشدم وهیچوقت باب میل خودم نبود رنگ شاد نبود همیشه باید میگفتم فلان مانتو رو میخام که به تنم نچسپه و اندازم بشه همین تو عروسی ها از رقصیدن فرار میکردم چیزی که دلم میخاست ولی واسه چاقیم دورش خط زده بودم کلا من خیلی از فعالیت هارو بخاطر چاق بودنم ممنوع کردم واسه خودم آرامش نداشتم امید نداشتم که بتونم عوض بشم دوست رفیق زیاد نداشتم کلا یدونه داشتم واسه چاقیم دلم نمیخواست با کسی در ارتباط باشم واسه همین روحم خیلی عذاب دادم همیشه حس بد داشتم وناامید از همچی که این تقدیر منه در هرمکانی باهر شرایطی بودم به چاقیم توجه میکردم نمیتونستم با دیگران عکس بگیرم چون میگفتم من زشتم چون چاقم واز خودم بدم میومد حتی تو آینه هم از خودم حالم بهم میخورد واینها باعث حال بد بیشتر میشد وروحم خیلی عذاب میدید 😢وبخش دوم تمرین دیگه راجب چاقیم با کسی حرف نمیزنم خودم تحقیر نمیکنم تو آینه تو عکس با عشق خودم نگاه میکنم و دیگه این اندام دوستدارم خداوند به ما قدرت ذهن داده و باذهن میشه به همجا رسید پس دیگه ناراحت نیستم چون میدونم دست خودمه همچی خودم فرمانروا زندگیم هستم وخودم این شرایط به وجود آوردم وخودمم تغییرش میدم و این جسمم با هر شرایطی که دارم میپذیرم و برای زندگی جدیدم که تنها با وجودم خودم وذهنم ساخته میشه همه تلاشم میکنم ومطمعنم منم مث بقیه که شگفت زده شدن منم میشم وجز شگفتی سازان هستم وبخش آخر تمرین 😍که میرسه به مزیت های لاغری جونم براتون بگه نگو لاغری بگو تولدی دوباره بگو زندگی جدید اعتمادبنفسم زیاد شده امیدم زیاد شده خودم دوستدارم خیلی شور اشتیاق انرژیم خیلی رفته بالا هر نوع لباس با هررنگی دلم بخواد میپوشم هرنوع غذا وهرچقد دلم بخواد میخورم بدون اینکه نگام پیش دیگران باشه ببینم چی میگن راجبم با خیال راحت با لذت کامل میخورم زندگیم دگرگون شده هرجوری دلم بخواد میرقصم تو عروسی ها جشن ها خیلی آرامش دارم خیلی شادم خوشحالم کلا قابل توصیف نیست یه زندگی ایدهآل دارم با حس حال عالی و دیگه یاد گرفتم رویاهام چطور یکی یکی برای خودم به واقعیت تبدیل کنم من فرمول بلدم فقط میخواد یکی یکی خواسته هات تو دلت بخوای و خطشون نزنی رویات و کلا یه زندگی رویایی دارم بدون هیچ حسرتی بدون هیچ نگرانی بدون هیچ ترسی من دیگه یاد گرفتم زندگی کردن رو و رسیدن به خواسته هامو خیلی انرژیم زیاده و من میشم یه الگو برای همه دوستانی که با لاغری با ذهن رایگان میخوان به رویاشون که لاغری است برسن وقتی من رسیدم شما ها هم میرسید فقط کافیه باور کنید شما لیاقت لاغری دارید وبراش تلاش کنید آنوقت که یکی یکی از ارزوهاتون تو زندگیتون محقق میشه خیلی ساده است اما توجه میخاد تلاش میخاد استمرار میخواد من رسیدم شما هم میرسید باور کنید شما انتخاب شدید برای زندگی جدید برای لذت بردن خوشبخت شدن شاد شدن آره خود شما همین خودت که داری این مطالب میخونی لیاقت بهترین زندگی رو داری فقط باید بخوای خداوند بهت قدرت این داده ذهن بهت داده که به هرچی بخوای بتونی برسی خودت باور کن تو لیاقتت بهترین هاست خالق زندگی خودت باش از این نعمت استفاده کن به نفع خودت آره با شما هستم شما برگزیده خداوند هستید شما لیاقت زندگی پر از اتفاق ها خوب دارید مطمعن باش 😍😘😍❤️❤️❤️❤️❤️❤️
به نامِ خدایِ هدایتگر
سلاااااااام به استادِ عزیز و سلاااااام به همه ی دوستان.
روزِ هفتم
من سعی میکنم که وقتی خودمو توو آینه میبینم از خودم راضی باشم و سپاسگزارِ خداوند.
سعی میکنم که لباسهایِ موردِ علاقه م رو بپوشم.
سعی میکنم که به چاقی توجه نکنم و به هیچ وجه در موردِ چاقی با کسی حرف نزنم و اجازه ندم که کسی در موردِ اندامِ الانِ من قضاوت کنه.
سعی میکنم که حالمو خوب نگه دارم.
از دیدنِ خودم حالم خوب باشه و خودمو عاشقانه دوست داشته باشم و به خودم با عشق بگم که همونطور که به راحتی به این اندام رسیدم،به راحتی به تناسبِ اندام هم میرسم انشالله.
وقتیکه لاغر بشم و به تناسب اندام برسم☺👈
وااااااای چقدر زیباتر شدم🤗.چقدرررر جوانتر از قبل شدم😍.چقدرررر شاداب تر شدم😇.چقدررررر امیدوارتر شدم🤑.چقدرررر خوشتیپ تر شدم🧚♀️.چقدررررر با اعتمادِ به نفس تر شدم🧍♀️.چقدرررر سبک شدم.چقدرررر سلامت تر شدم🏄♀️.
خیلی راحت هر مدل لباسی که دوست دارم رو میخرم و میپوشم🥰.هر چقدرررر که دوست دارم به راحتی راه میرم🤩.هر چقدررر که دوست دارم به راحتی میرقصم💃.و کلی لذتایِ شیرین و تمام نشدنیه دیگه😉……
و در آخر هم همه ی این لذتهایِ قشنگ رو برایِ همه ی عزیزان آرزومندم😘
نشان های دریافت شده
سلام به دوستان الان عکس اقای فواد دیدم گفتن باهمسرشون شرکت کرده بودند خواستم بهشون تبریک بگم خیلی خوشحال شدم که دو نفر دیگه به زندگی عادی خودشون برگشتن واز این به بعد ی زندگی متفاوت ولذت بخشی تجربه میکنن در پناه خدا باشید وتشکر وصد تشکر از استاد که این فایلهارو برامون تهیه کردن زندگی به کام
نشان های دریافت شده
سلام دوستان تمرین جلسه هفتم لاغری با ذهن توجه کردن به چاقی من هر وقت میخواستم لباس بپوشم کلی اعصابم خورد میشد مخصوصا اگه یکم تنگ بود تمام برجستیگها که براثر اضافه وزنم بود میافتاد بیرون کلی بدم میومد وقتی میخواستم برم بیرون ی مانتو میخواستم بپوشم که هیچی اخ اینجاش بد نباشه بدنم معلوم نباشه خلاصه همیشه اسپرت میپوشیدم که گشاد باشه تو خیابون همش هواسم بود که مانتوم به تنم نچسبه از وقتی چاق شدم کلی بیماری گرفتم پا درد کمر درد زانو درد آز بسکه رژیم گرفتم سیستم دفاعی بدنم خیلی ضعیف شده اصلا نمیتونم کارهای روانه امو انجام بدم وقتی ظرف میشستم وجارو میکردم دیگه دیگه بدنم جون نداشت تا بقیه کارهامو بکنم ومجبور میشوم ولش کنم خیلی تنبل شده بودم وحوصله کار کردنو نداشتم خلاصه اگه بخوام همه رو بنویسم حوصلتون سر میاد تو دفترم مینویسم تمرین دوم گام اول من قول میدم به خودم که دگه هیچ وقت در مورد چاقی با کسی صحبت نکنم ایشالا به اتید خدا گام دوم قول میدم که با اعتماد به نفس جلوی اینه برم واز خودم بدم نیادو وخودمو سرزنش نکنم واز خودم فرار نکنم از جسمم فرار نکنم خدومو با این جسمم بپذیرم وبه خودم تو اینه قول بدم که تغییر میدم جسم بپذیرم کا کار خودم بوده گام سوم داستان لاغر شدن من من از وقتی که لاغر شدم خیلی احساس خوبی دارم خیلی خوشحالم وخیلی سبک شدم واحساس میکنم از سبکی میتونم پرواز کنم وسرشار از اعتماد به نفسم ودیگه هیچ بیماری ندارم ودیگه تمام کارهامو زود انجام میدم واز پله ها یکضرب میرم بالا بدون اینکه به پته پته بیافتم وقتی لباس میپوشم هیچ چیز اصافه ندارم وخیلی خوشتیپم وبا غرور راه میرم دنیا راه برم خسته نمیشم از وقتی به وزن ایدالم رسیدم مشکلاتم همش برطرف شده ی معجزه بزرگ تو زندگیم اتفاق افتاده ومن ببنهایت خوشحالم وبینهایت از خدای بزرگم واستاد سپاسگزارم
حق من که متناسب بشم و متناسب بمانم این حق رو از خودم نمیگیرم
برای اینکه این حق رو از خودم نگیریم خیلی از کارهایی رووکه قبلا انجام میدادم رو حالا دیگه نباید انجام بدهم مثل اینکه درمورد چاقیم با کسی حرف نزنم و درد و دل نکنم که بابا من چیزی نمیخورم همش یه وعده یه وعده هم کم میخورم و …
به هیچ عنوان خودم رو سرزنش نمیکنم که وای این چه جسمی که من دارم چرا اینقدر چربی دارم چرا شکمم اینطوره یا اصلا لباس رنگ شاد نبپوشم که اینا رو نبینم یا عکس نگیرم از خودم یا اینکه داخل ایینه نرم که خودم رو نببینم اینکار رو نکنم اخه خودم به این روز خودم رو در اوردم مسولیتش رو پدیرفتم پس باید دوسش داشته باشم و خودم رو بعل کنم و به خودم عشق بدم
و اما زمانی که در چاقی بودم چه محدودیتهایی داشتم
جلوی همسرم خجالت میکشیدم با این همه نا فرمی و چاقی راه برم
تو جمع ها روم نمیشد خودم رو اونجور که دوست دارم ببینم و حاصر بشم
داخل عروسیها اصلا روم نمیشد که برقصم یا بلند بشم
خیلی چهرام رو پیرتر و نازیبا میکرد
محدودیت تو خرید داشتم و اصلا تمام معازها رو میگشتم تا چیزی که اصلا سلیقه ای من نبود ولی اندازم بود میخریدم
تو خوردن عجله میکردم و خیلی حرص و ولع داشتم که اصلا با کلاس نبود نه جلوی همسرم نه فرزندانم نه بقیه
حتی سایز پام خیلی تغییر کرده بود که مجبور بودم یه کفش طبی خیلی زشتی به پا کنم که احساس میکردم پیر شدم
زانو درد و کمر درد گرفته بودم که خیلی نراحت بودم
با تنگتر شدن لباسهام برام هر روز افسرده تر و ناراحت تر میشدم و عصبی میشدم
ولی دیگه نمیخوام به چاقی توجه کنم میخوام به لاغری که الان در من نیست و وجود نداره اگاهانه توجه کنم تا به اون برسم
من قبلا هر کاری میکردم مثل ورزش و رزیم و راهکار لاعری پیدا کنم وبا کسی در مورد خودم و مشکل چاقیم حرف میزدم فکر میکردم لاعر میشدم در صورتی که نتیجه عکس میداد ولی حالا اگر من لاعر بشم
تفریحاتم بهتر میشن
لدت بیشتری از عداها میبرم
اعتماد به نفسم عالی میشه
چهره ای شداب و زیبا پیدا میکنم
جوانتر به نطر میرسم
ازادی در خرید کردن دارم
هر چی بخواهم لباس حتی سایز مانکن رو به راحتی میخرم و تنم میکنم
سبک و رها در تمام لباسها هستم و احساس شادابی وشادی دارم
همه جا با اعتماد به نفس طاهر میشم
مثل ملکه ها غدا میخوزم ارام و اهسته
خیلی خوش لباس و خوشتیپ میشم
روباط عالی با همه پیدا میکنم
لاعر شگفت انگیزی میشم که هر چی میخوام میخورم و جسم ایده الی رو دارم
با لباس مجلسی دلخواهم در عروسی و مراسم ها حصور پیدا میکنم
با بهترین لباسها در باشگاه طاهر میشم و برای شادابی خودم باشگاه میرم
و در کل من با توجه کردن به لاغری تصویز لاعری در دهن خودم ایجاد میکنم و دهن هم به سوی ان تصویر حرکت میکنه پس من لاعری رو انتخاب میکنم و به اون توجه میکنم تا به اون سمت برم
زمانی که من به لاعریم برسم به اولین هدفم ار طریق ذهنی رسیدم پس بقیه موفقیتها هم برام از این طریق خیلی راحتتر به وجود میاد موفقیت در زمینه روابط و ثروت و سلامتی و اعتماد به نفس
تصویر سازی صحیح با خواندن و نوشتن برای خودتون ایجاد کنید
سلام خدمت استاد و دوستان گرامی
تمرینجلسه هفتم
موضوع فرمولهای چاقی و اثرات توجه کردن به چاقی
اول از همه تمرین اول رو به توصیه استاد می نویسم :
محدودیتهای انتخاب که بخاطر چاقی برامون ایجاد شد چه مواردی بودن محدودیتهایی کهباعث شد به یکسری از موفقیتهامون نرسیم
و دچار احساسات بد بشیم .:
سعی صد درصد می کنمکه این آخرین باری باشه که راجع به چاقیم با کسی صحبت می کنم
چاقی باعث شد توی کوچه و خیابون در رفت و آمدها دچار فشار روانی و خشم بشم به دلیل جلب توجه مردانی با افکار بیمار
چاقی باعث شد دچار بیماری ریفلاکس معده بشمکه از عواقبش سوزش سر دل و گلو بود
کمر و زانوهام تحت فشار قرار گرفتن و دیگهنتونستم به چالاکی از پله ها بالا و پایین کنم از سرپا ایستادن زود خسته میشم و نمی تونم مسافتی رو براحتی به دویدن اختصاص بدم
غبغب شکل صورتمو خراب کرد و به زیباییش لطمه زده
چاقی باعث شد نتونم سحر خیز باشم و از هوای فرح بخش صبحگاهی استفاده کنم کاهل نماز شدم و اگر هم توفیق پیدا کنم بخونم باید روی صندلی بشینم که اصلا دوست ندارم خصوصا جلو ی دید همسرم چون به ذهنش می آد که زن منم دیگه پیر شد باید نشستهنماز بخونه با اینکه خودشم روی صندلی نماز می خونه اما به من سختمیگذره که بخوام جلوش نشستهنماز بخونم روی صندلی حس خوبی ندارم به اینکار شاید یک دلیل کاهل نمازیمم همین باشه
چاقی باعث شد از نگاه در آینه فراری باشم واز
آینه قدی بدم بیاد فقط جلوی آینههای کوچک در ارتفاع بالاتر از بالاتنه ام فقط صورتمو ببینم
چاقی باعث شد نگاه همسرم به من تغییر کنه
و برداشتم از نگاهش و افکاری که پشت این نگاه هست حس خوبی نیست اصلا
چاقی باعث شد از پوشیدن کفشای زیبای پاشنه بلند و رقص در مجالس زنانه اجتناب کنم با اینکه عاشقشونم
چاقی باعث شد در اخذ گواهینامه رانندگی ناموفق باشم چون مربی دایم بهم گفت لاغرا خیلی راحت تر از چاقها گواهینامه می گیرن
چاقی باعث شد دچار حرارت داخلی بدن بشم
چرا که قشر چربی خاصیتش تولید گرمای اضافه اس در صورتی که عاشق خنکی ام
چاقی باعث شد زخمهای احنمالی و بریدگی ها دیر التیام پیدا کنن و تبدیل بشم به یه آدم بد زخم بد رگ هم شدم به دلیل همینچاقی موقع سرم زدن رگ دستم براحتی آماده آنژیوکت نمیشه اذیت میشم
سایز سینه هام بالا رفت و به ۹۰ رسید و باعث شده به کتف و گردنم فشار وارد کنه و قوز کرده بشینم و راحت نتونم به پهلو ها بخوابم و مدل خوابم بشه افتادن روی شکم و تاب برداشتن ستون فقرات
یکی از آسیبهای روحی کهچاقی به من زد محدودیت در انتخاب طرح و رنگ لباس ومانتو و شلوار بوده …..
میگن چاقها امکان ابتلا به بیماری های سختی در کمینشونه و اینمنو در ترس دایم نگهداشته
خلاصه که اینچاقی بد دردیه
تمام موارد بالا که ذکر کردم همهباعث توجه بیشتره من به چاقی بوده و هست
طبق فرمایشات استاد توجه به چاقی باعث استمرار و چاقی بیشتره
و این توجه براحتی از لاغر شدن جلوگیری می کنه
عامل توجه مث شمشیر دو لبه اس
یک سمتش باعث چاقی و یک سمتش کمکبه لاغری و تناسب
توجه به چاقی در سالهای اخیر مارا چاقتر کرده و سرعت اونو بیشتر
در نتیجه باید هر رفتار ی رو که نشون دهنده ی توجه ما به چاقیه متوقف کنیم به این ترتیب خودبخود به سمت تناسب هدایت میشیم توجه به لاغری در عینچاق بودنمون کار بسیار سختیه
اما شدنیه
چه راهکارهایی داریم برای برداشتن توجه از چاقی و معطوف کردن آن به لاغری
یکی از عوامل توجه به چاقی حالت ترس از چاقتر شدنه که اتفاقا باعث چاقی بیشتر میشه
فرض کنیم در وزنهشتادیم و دایم می ترسیم که بیشتر نشیم در اینحالت ما برای اندامی سنگینتر از وزنهشتاد تصویر سازی می کنیم و خودمونو در وزنهای بالاتر مثلا ۸۲ یا ۸۵ می بینیم و چونمغز بر اساس تصویر سازی کار می کنه ما رو به سمت چاقتر شدن هدایت می کنه و تلاش ما رو برای کاهش وزن با شکست مواجه می کنه
ما ترسمون از چاقی رو با ترسیدن از غذاها به نمایش می ذاریم
ما باید با راهکارهای مناسب ترس از غذاهارو متوقف کنیم
افکارمونو راجع به اثرات مواد غذایی در بدن تغییر بدیم به لاغرهایی فکر کنیم و به تصویر بکشیم که با خوردن همین غذاها خیلی هم متناسب و لاغرن
پس در نتیجه باید این فکر که میگه غذاها سبب چاقی و اضافه وزن هستن روبذاریم کنار
ما می تونیم در نهایت با یک دیدگاه جدید فقط در صدد کمتر خوردن بربیاییم
دیدگاه جدیدم به من میگه کمتر بخور تا با خالی بودن سر معده آنزیم ها برای هضم و جذب غذا بخوبی و راحتی ترشح بشن و انرژی غذاها برای کار و فعالیت آزاد بشه و تبدیل به چربی نشه
کمتر بخور تا مثل لاغرها حالت خوبی از خودت به نمایش بذاری کمتر خوردن روش عالی و ممتاز لاغرهای طببعیه
من کمتر می خورم نه با این فکر که غذا باعث چاقیه نه بلکه کمتر خوردن یک روش درست غذا خوردنه برای انرژی گرفتن به مقدار کافی و راحتی و آسایش دستگاه گوارش ….پرخوری روش درستی نیست نه نمایش خوبی داره و نه اثر خوبی در دستگاه گوارش بلکه یکخصلت و یکعادت قشنگه
حالا منچطوری سعی کردم این عادت زیبا و صحیح رو به خودم یاد بدم تا بشه ملکه ذهنم
با یه روش خیلی ساده
نه با قرص وکپسول خوردن و احساس فشار جسمی و روحی
به این شکل که غذامو طبق مقدار معمول روی سفره یا توی سینی می ذارم از هر چیزی یک لقمه یا یکی دو قاشق میل می کنم و سرمو به یه کار ۱۰ دقیقه ای گرممی کنم
مثلا میرمپای ظرفشویی یا صحبت با همسرم یا خواندن دیدگاههای لاغری در سایت خلاصه یه ۱۰ دقیقه زمان می خرم برای خودم
بعد که می آم برای صرف باقی غذام می بینم به مقدار زبادی ولع و احساس گرسنگیم کم شده و با آرامش و طمانینه مشغول صرف غذا میشم
و براحتی می تونم از چند قاشق آخر غذام صرف نظر کنم و اونو کنار می ذارم و اینکار چه لذت بخشه
من با این روش ساده طی دوماه گذشته دو سایز کمکردم به همین راحتی و خوشمزه گی
😃😃
استاد عزیز برای تغییر دادن کانون توجه ما از چاقی به لاغری چند راهکار جلو پامون گذاشتن که عبارتند از
یک از این به بعد دیگه هیچ جا و در مقابل هیچکس حتی خودمون صحبتی از چاقیمون نکنیم به هیچ وجه هرکسی هم بحثو کشید وسط مودبانه از ادامه بحث منصرفش کنیم یا اونمحل رو ترککنیم اگر امکان داره
دو با آینه و نگاه به بدنمون در آینه های قدی آشتی کنیم
با بدنمون حرف بزنیم بدن عزیزم لطفا منو ببخش که با نا آگاهی و بی توجهی به این حال و روز انداختمت واقعا متاسفم ازت ممنونم که این همه سال به من خدمت کردی و با وجودی که با فشاری که بهت وارد کردم بازم مقاومت کردی و وظیفه اتو انجام دادی در قبال من
من دوستت دارم تو هم بیا بامن همکاری کن تا زودتر به شکل ایده ال اولیه بسازمت
از اینکه با نفرت به اندام چاقمون نگاه کنیم دست برداریم به هر چیز نفرت بدیم اوضاعو خرابتر می کنیم عشق چاره کاره نه نفرت و انزجار
اینجوری به خودمون کمک شایان توجهی می کنیم
راهکار سوم نوشتن محسنات و اثرات مثبت لاغر شدن در جسم و روابط و زندگیمون
حسابی داستانسرایی کنیم و با گفتن این داستان براحتی تصویر لاغرمونو در ذهنمون ببینیم
می تونیم داستانمونو که نوشتیم بخونیم و صدامونو ضبط کنیم و شبها قبل خواب در حالت آلفا اونو گوش بدیم تا خوابمون ببره
اونوقت می بینیم که اینکار چه اثرات شگفت انگیزی برامون رقم خواهد زد
من همینجا نوشته خودمو به پایان می برم
راستش کمی خسته شدم
داستان لاغری خودمو در دیدگاه بعدی براتون خواهم نوشت
ارادتمند شما خانوم شهربانو ۵۳ ساله از تهران ۲۱ مهر ۱۳۹۹ ساعت ۲ بامداد
تمرینات امروز
اول از اینکه دیگه بع هیچ عنوان در مورد چاقی خودت با هیچ کس هیچ کس حرف نمیزنی
تمرین دوم چه کارهایی کردی که در زندگیت به چاقی توجه کردی؟
تا کلاس پنجم همیشه لباس های سایز بزرگ برام میخریدند و پاچه ها و آستین هایشان را کوتا میکردند همیشه لباس ها تیشرت ها ومانتوهای تیره نپوشیدم که چاقی من کمتر مشخص شود وقتی زنگ ورزش میشد تمام غصه های دنیا رو دلم جمع میشد حرف های هم کلاسی ها که بهم میزدند حرف های خانواده که میگفتند کمتر بخور به اسم های مختلف صدام میکردن کپل تپل خپل گنده چاق گامبو بچه فیل گندبک…..و و و
به جای شلوار راحتی دخترونه صورتی شلوارهای گشاد بدرنگ میپوشیدم از عکس گرفتن متنفر بودم آرایش نمیکردم کفش پاشنه بلند نمیپوشیدم همیشه کت دامن برا عروسی میدوختم موهامو صاف میکردم و مدل درس نمیکردم که چاقتر به نظر نیام نمیرقصیدم
شنا نمی رفتم زیاد حرف نمیزنم
بازار برای خرید نمی رفتم رستوران نمی رفتم غذا نمیختم
تمرین بعدلاغر شدن چه مزایایی دارد؟
۱.اعتماد بنفسم بالا میره۲ .شاد میشوم ۳.سبک میشوم وبه راحتی تمام کارهای شخصی خودم وکارهای خانه را انجام میدم
۴.شیک پوش میشوم۵ لبای های شیک اندامی و رنگ روشن سایز ۴۰ می پوشم و لذت میبرم
۶.به راحتی راه میروم واز پیاده روی لذت میبرم
۷.سلامت میشوم و از زندگیم لذت میبرم
۸.به راحتی با بچام بازی میکنم و از وقت گذراندن با آنها شاد میشوم
۹.روابطم با همسرم عالی میشود
تمرین سوم
فک کن چند سال گذشته و در تناسب اندام کامل هستی از احساس خودت بنویس؟
من بهمن ۹۷ زمانی که باز از یک برنامه ی رژیمی و ورزش شدید خسته و کلافه بودم با این روش آشنا شدم هروز با اشتیاق ادامه دادم روز به روز تغییرات روحی وروانی عالی در خودم میدیدم خیلی حالم بهتر شد و ماه به ماه بهتر میشدم بعد از مدتی که ذهن من آموزش دید و من استمرار به خرج دادم و ادامه دادم هروز هروز
وقتی ذهنم یواش یواش متناسب شد جسمم شروع به متناسب شدن کرد حالم روز به روز بهتر میشد جسم من یواش یواش لاغر شد و به سایز ۴۰ رسید و من به آرزوی خودم رسیدم و الان بدنی متناسب زیبا جذاب بدن ذره ای شل شدن و بدون ذره ای ترک به وزن ۶۸ رسیدم الان لباس های شیک واندامی سایز ۴۰میپوشم و خیلی لذت میبرم
سلام به استاد و دوستان عزیز
یکی از مهمترین تاثیراتی که اضافه وزن در زندگی من گذاشت این بود که باعث شد که ارتباطات من با فامیل و دوستان محدود بشه چون واقعا خجالت میکشیدم که توی جمع اونا حاضر بشم آخه دوستام و اقواممون همه متناسب بودن.
همین امر موجب شد که من روز به روز گوشه گیر و منزوی بشم و کلی فرصت های خوب رو در زمینه های مختلف (تحصیل، ازدواج و …) از دست بدم.
به عنوان مثال: زمانی که دانشجو بودم (چه دوره کارشناسی و چه ارشد) اساتید برای برخی دروس نمره کمکی در نظر گرفته بودن و به این شکل بود که باید یک درس رو تدریس میکردیم تا نمره کمکی دریافت میکردیم. من هم خیلی به تدریس کردن علاقه داشتم، و هم اینکه به کامپیوتر و طراحی پاورپوینت که برای تدریس لازم بود مسلط بودم. اما به خاطر اضافه وزن خجالت میکشیدم که جلو 27 نفر بایستم و شروع به تدریس کنم. همین موجب شد که کلی نمره کمکی از دست بدم و به خاطر اضافه وزن بارها خودم رو سرزنش کنم.
نمونه دیگه اینکه در جشن فارغ التحصیلی دانشگاه، چون باید بالای سن میرفتیم تا لوح تقدیر و تندیس دریافت میکردیم و با همکلاسیامون عکس میگرفتیم من به خاطر اضافه وزن اصلا در این جلسه فارغ التحصیلی شرکت نکردم و کلی حسرت خوردم که مردم همه آرزوشون هست که دانشگاه تهران قبول بشن، اما من فارغ التحصیل ارشد دانشگاه تهران به خاطر اضافه وزنم خجالت میکشیدم که حتی یه عکس توی دانشگاه تهران بندازم.
نمونه دیگه اینکه در دوران مدرسه از زنگ ورزش متنفر بودم و اکثرا بازی شطرنج رو واسه ورزش انتخاب میکردم چون نیازی به تحرک نداشت.
من از امروز 99/6/31 متعهد میشم که دیگه در مورد اضافه وزنم با کسی صحبت نکنم و خودم رو سرزنش نکنم و خودم رو با همین شرایط بپذیرم😊.
لاغری چه مزیت هایی براتون به ارمغان میاره؟
اول از همه سلامتی برام به ارمغان میاره و میتونم راحت و بدون نفس نفس زدن پیاده روی کنم و همچنین راحت از پله بالا و پایین برم.
مزیت دیگه، اعتماد به نفسم بالا میره و به راحتی در هر جشن و مراسمی شرکت میکنم بدون این که بخوام مورد سرزنش دیگران واقع بشم.
مزیت دیگه، اینکه میتونم هر لباسی که دوستش دارم رو بخرم و نگران این نیستم که آیا این لباس اندازه ام میشه یا نه.
مزیت دیگه، مانتوهای رنگ شاد میپوشم و از پوشیدنشون لذت میبرم.
مزیت دیگه، به راحتی با دوستام عکس میگیرم و از تناسب اندامم لذت میبرم😊.
ضربه هایی که چاقی به من زده اینه که همیشه لباس که میپوشم جلوی آینه به خودم نگاه میکنم و به شکمم و از خودم بدم میاد نمیتونم هر لباسی بپوشم چون خجالت میکشم مشکلات اندامم معلوم بشه همیشه خودمو سرزنش میکنم که چرا باید این اندامو داشته باشم و هر جا میرم احساس میکنمدیگران تو دلشون دارن مسخرم میکنن
و اما از حسن های لاغری اینکه میتونم لباشهای جذب بپوشم در مهمانی ها با اعتماد به نفستر میشم و احساس لذت میکنم
سلام من قسمت اول که ضربه های چاقی بود رو نوشتم حالا میخوام قسمت دوم تمرین که تاثیرات لاغری هست رو بنویسم.
اینجا به صورت خلاصه مینویسم ولی واقعا یه سری چیزایی که درمورد لاغری فکر میکنم حتی قابل گفتن و نیست و زبون قاصره لاغری یکی از قشنگ ترین و شیرین ترین آرزو ورویای منه،واحساس میکنم اگه دیگه این چیزو به دست بیارم خوشبخت ترین باشم….
بالاغری ادم خیلی موقعیت های عالی پیدا میکنه مثل موقعیت های شغلی که برام پیش اومد که به خاطر چاقی کنسل شد ویا کارایی که میتونستم بکنم ولی چون چاق بودم ممنوع بود برام😑
شیک پوش بودن که وای نگم براتون که عاشق خریدم،دوست دارم برم خرید بدون فکر به سایز و اندام،هرچیزی که اراده میکنم باهررنگ ومدلی بخرم و لذت ببرم،مثل لباس عروسم که دوست دارم انقدر متناسب شده باشم که برای انتخاب مدل و طرح وپارچه محدودیت نداشته باشم
اعتمادبه نفس فوق العاده بالامیره
آرامش پیدا میکنیم که واقعا یه نعمت بزرگه که خدا برای انسان گذاشته
زندگی بدون دغدغه خوردن و چاقی و رژیم و……
نگاه مردم از رومون برداشته میشه….
حسادت و تعجب اونایی که تیکه مینداختن و مسخره میکردن به خاطر چاقی،اوناهم دیدن داره😂
پرسیدن همه که راز لاغریت چی بوده
سلامتی و شادابی و سرحالی
متناسب شدن قد باوزن و سن،من الان۲۱سالمه ولی هرکی منو میبینه میگه بهت نمیخوره ۲۱ سالت باشه خیلی بیشتر میخوره و این خیلی ناراحتم میکنه….
بالاغری و لاغر موندن نصف بیشتر غم وغصه وفکروخیال من کم میشه…
بالاغری خیلی ازمشکلات زنانگیم حل میشه،میتونم دیگه نگران بارداریم نباشم چون دکتر زنان خیلی بهم تاکید میکنه که تا لاغر نشی امکان بارداری صفره.درسته هنوز عروسی نکردم که بخوام بچه بیارم،ولی همین الان هم این چیز باعث استرس و ناراحتیه….
بالاغری ادم زیباترمیشه،من صورت زیبایی دارم ولی بابلایی که سر بدن بیچاره اوردم این صورت زیباهم تحت تاثیر قرارگرفته و غمگین و ناراحت وپوست خراب شده….
لاغری باعث میشه من به دوستان و اشناها بفهمونم که هیکل تو روابط مهم نیست…توی رابطه مهم مرام و معرفت و اخلاقه….
لاغری باعث آزادی عمل میشه…
لاغری برا من مثل زندگی دوباره س چون چاقی بهم اسیب های زیادی زده که فقط بالاغری درست میشه…
لاغری باعث میشه من قشنگ و راحت توبغل عزیزانم جا بشم،نه مثل الان که حتی همسرم دستاش بهم نمیرسه که بغلم کنه….
لاغری باعث میشه تمام مهمانی ها بهت خوش بگذره وترس و استرس چیزی رو نداشته باشی
لاغری باعث میشه دیکه سختی نکنشیم….حداقل یکی از سختی های زندگیمون کم میشه
لاغری باعث میشه حتی عزیزانم خوشحال تر باشن…خانواده بیچارم خیلی غصه چاقی منو میخورن ولی نمیدونن که از کودکی خودشون باعث شدن فکر من به سمت چاقی بره و پرورش پیدا کنه….دلم براشون میسوزه مخصوصا برای مادرم که جقدر برا لاغری من نذرونیاز و پول خرج کرده….
لاعری باعث میشه مورد تحسین قراربگیری که وای چه هیکل زیبایی داری..خسته شدم انقدراز هیکلم بدشنیدم….واقعا ازبدنم معذرت میخوام خیلی بدکردم درحقش….
این بود یه خلاصه از فواید لاغری…..
سلام استاد. من تصمیم گرفتم حتما در دوره های آموزشی شما شرکت کنم.لطفا بهم بگین باید بقیه قسمت های رایگانم گوش بدم .خودم بسیار علاقه دارم له صخبت هاتون ولی آیا لازمه. و دیگه اینکه حتما باید از دوره ورود به سرزمین لاغرها شروع کنم. و پله پله برم جلو.یا میشه همون اول دوره های پیشرفته رو شرکت کرپ
سلام دوست عزیز
از اینکه همراه ما در سرزمین لاغرها هستید خوشحالم
هر زمان تصمیم به استفاده از دوره آموزشی گرفتید نیاز به ادامه دادن دوره رایگان ندارید
در دوره اصلی به شکل اصولی از اول مباحث متفاوتی رو با هم کار میکنیم که به شکل بسیار بهتری موضوع لاغری با ذهن برای شما واضح خواهد شد
در مورد ترتیب دوره های آموزشی تاکید میکنم از دوره ورود به سرزمین لاغرها باید شروع کنید
در غیراینصورت محتوای دوره های بعدی برای شما قابل درک نخواهد بود و به مشکل در یادگیری لاغری با ذهن بر میخورید
موفق باشید
به نام خدا
قسمت اول تمرین:ضربه هایی که از چاقی خوردیم و این توجهمون به چاقی چه چیزایی رو تغییر داده؟
خب خیلی ازتصمیمات وافکارمونسبت به خیلی چیزها تغییرداده و میده چون هنوز اضافه وزن شدید دارم ودارم سعی میکنم که توجهم برداشته بشه و نگران لاغری نباشم ولی برام واقعا سخته چون تماما به خاطر عروسیم و خرید لباس عروس تو استرسم،🥺😔حالاازقبلم بخوام بگم،مثلا توی بچگی و درمدرسه و چه موقعی که بزرگ شدم،دوست زیادی نداشتم،اگه دوستی پیدا میکردم معمولا تپل بودن یا کسایی بودن که نگاهشون به چاقی بدنبود،تو مدرسه توبازی ها من نبودم یا حضورم کمرنگ بود.
تواباس پوشیدن محدودبودم حالا زیاد رنگ تیره نمیپوشیدم چون سنم کم بود ولی خب اون لباس هایی هم که دوست داشتم مثل یه دختر بچه هایی که لباس پف پفی یا چین چینی یا عروسکی میپوشیدن،نمیتونستم بپوشم،همیشه خیاط برام میدوخت واخر اونی که میخواستم نبود.
همیشه ازخودم بدم میومدوضعف بزرگی برام بود بااینکه شاید خیلی از موقعیت های خوبی نسبت به بچه های دیگه داشتم الان که فکرمیکنم،ولی خب این ضعف باعث میشد هیچ لذت و خوشی رو نبینم و نفهمم و همش غصه دار باشم.
توباشگاه که فوتسال بازی میکردم،منو به خاطرچاقی همیشه میذاشتن دربازه بان چون میگفتن تو نصف دربازه رو میگیری نمیذاری توپ بره داخل،واینکه تحرک نداری و نمیتونی خوب بدویی با اینکه من خیلی تکنیک هارو بلد بودم و حمله ام خوب بودوشوت های قوی داشتم توتمرینات ولی خب مربی و گروه قبول نمیکردن.
کلا توتمام عمرم تا به الان من همش مسخره شدن از هرکس و ناکسی که فکرشو بکنید حتی پدرم.
توی جمع دوستان که کارفرهنگی میکردیم خیلی مکرد تمسخر بودم و به خاطر چاقی ایی که داشتم یه سری کارو نمیدادن انجام بدم بااینکه شاید بهترین کسی بودم که اون کارو بلد بودم.
همیشه خودمو مجبور میکردم به چادرپوشیدم تا کسی توی خیابون آویزونی گوشتامو و برجستگی هارو نبینه….
همیشه قبل مهمونی ها گریه میکردم و هرکاری میکردم تا نرم ویا دیده نشم و….الانم که دارم مینویسم حتی فکرش باز بغضم برام میاره….البته بااینکه الان نامزد کردم باز تاهمین ماه پیش همین بود حالم ولی حالا باز دارم سعی میکنم بپذیرم این بدنو که خودم نابودش کردم و چه بلای عظیمی سرش اوردم که تمام پوستم ترک ترک واویزون شده و سیاه به خاطر هی چاقی و لاغریهای متعدد.
😔😔😔😔من همیشهههه توجهاتم به چاقی بوده واگه هم گاهی میخواستم بهش فکر نکنم انقدر اطرافیانم میگفتن که دوباره توجهم جلب میشد،مثل الان که مدام میخوام توجهم برداشته باشه و دارم رو خودم کار میکنم ولی خانوادم همش میگن فکری برای چاقیت نمیکنی؟رژیماتو نمیگیری؟لباس عروس برات پیدا نمیشه و😭😭😭😭😭😭😭
توسن ۱۶ سالگی من۱۲۰کیلو بودم و یکی از بدترین اتفاقی که برام افتادو ضربه چاقیم بود رو توی این سن خوردم که هنوز فراموش نکردم، جریان ازاین قراره:باشوهرخواهرم و فامیلامیخواستیم بریم مسافرت وچندتا ماشین بودیم،موقعی که میخواستیم حرکت کنیم هیشکی قبول نمیکرد من تو ماشینش بشینم ومنو هی بازبون بی زبونی پاس میدادن اینکر به اونور ولی من که میفهمیدم برای چی اینکارمیکنن،یا میگفتن فنر های ماشینمون تحمل نمیتونه بکنه و ماشین به مشکل میخوره،یا ماشین نمیکشه راه بره خلاصه هزارو یک دلیل،توی تمام مدت سفر همیشه سراینکه من سوارکدوم ماشین بشم بحث بود غم عالم تو دل مادر بیچاره ام بود و بعدش هم خودم.که یه بار هم که میخواستیم بریم گردش و همه ماشینا راه افتادن و منم سوار یه ماشین بودم که اخرراه افتاد بعد به سر بالایی که رسید وهمه ماشینا رفتن و راننده که فامیل بود بهم گقت یه لحظه پیدا شو برو نوشابه بگیر بیا،من که پیاده شدم گاز ماشینو گرفت و رفت،من موندم تواون جاده که دیگه نگم براتون که بعد این اتفاق مادرم وخواهرم چه دعوایی کردن و ما برگشتیم.یعنی چاقی من خانواده هم درکیر و غصه دارکرده بود والانم همینه😭
من بعداین مسافرت تا مدت ها مریض بودم و افسرده و یه سری مشکلات از سر اعصاب برام پیش اومد،به نظرم برای دختر ۱۶ساله این ترد کردن به خاطر چاقیش واقعا دردناکه….
اولین باری که باهمسرم رفتم پارک ارم رفتم سوار یکی ازوسایل بازی هابشم که مرده جلوموگرفت و گقت خانم این صندلی هم اندازه شما نمیشه وهم تحمل وزن شمارو نداره نمیشه سوار بشید،جلوی همسرم آب شدم و کلی گریه کردم همسرم مشکلی با چاقی من نداره خداروشکر حتی الان که۴ساله عقدیم تاحالا فقط مدافع من بوده درمقابل تمسخر فامیلاشون یا دوستان و اشنایان ما.
(البته الان یه ماهه یه سری چیزا تغییرکرده….)
زمان عقدو نامزدیم لباس و کارهایی که میخواستم رو نتونستم انجام بدم چون نمیشدبه خاطرچاقیم
خیلی از مصاحبه کاری که موقعیت عالی بودبه خاطر چاقی ازدست رفت چون قبول نمیکردن
تمام مهمونی ها وتوخونه و کنار دوستا….بیشتراوقات حرف از لاغری وچاقی من بوده
تمام مسئله بزرگ زندگی من و غم و غصه و فکرو ذکرم همش چاقیم بوده و که چه جور لاغرکنم.
خداروشکر که همسرم مشکلی باچاقیم نداره ولی خب من همش تو خودم ضعف دارم،بااینکه به روی خودم کهمسرم این ضهف رو نمیارم و خیلی کنترلش میکنم ولی گاهی از دیتم خارجه….
وقتی همسرم ساعت ها برای پیدا کردن یه لباس که به سایزم باشه باهم میچرخیم وخسته میشه و به روی خودش نمیاره،هم ناراحتم میکنه و هم خوشحال،ناراحتیم هم برای اینکه به خاطر بلایی که خودم به سرخودم اوردم هم خانواده و هم همسرمو به دردسر و عذاب میندازم…واقعا گاهی از عذاب وجدان خفه میشم…
تابه این سن رسیدم کم کاری برای لاغرشدن نکردم….ولی نشده..
ازخدامیخوام توی این راه کمکم کنه که خسته ترینم،الان هم بابغض دارم مینویسم،حتی درموردلاغری هم فکر میکنم یا میخوام بنویسم بغض میکنم،میگم یعنی میرسم بهش؟یعنی دارم موفق میشم؟حس الانم رو نمیدونم،نمیدونم خوشحالم یا ناراحت.دعا کنید دوستان برام که موفق بشم میخوام توی عروسیم همه ی این چیزارو جبران کنم وبهترین خودم باشم….
(اگه بخوام ریز به ریز از ضربه های چاقیم بنویسم تموم نداره از مریضی ها و از به بادرفتن لحظه های شادی که میتونستم داشته باشم از گریه های شبونه و افسردگی ها واز عملی که کردم و جواب ندادو لاغر نشدم و…………..)
التماس دعا😔
سلام دوست عزیز منم کم نکشیدم حتی از ازدواج دوری کردم تا لاغر نشم به کسی جواب مثبت نمیدم حتی الان که ۳۴ سالمه میفهمم چی کشیدی دعا میکنم برایه تو وهمه دوستان و خودم به خواستمون زودتر برسیم و شاد زندگی کنیم😊
💥💥💥سلام استادعزیزودوستان گرامی.من یه سوال داشتم 👈🚨وذهنمو درگیرکرده،اینکه من ازاولی که شروع کردم به گوش 🛑🔥کردن فایل ها متوجه این بودم چون استاد عزیز تاکید میکردن که باید هرروز گوش کنیمو بنویسیم و….ولی ازاول به یه روشی پیش رفتم،واحساس میکنم برام خوبه،حالا میخوام نظراستادیا کسانی که تجربه دارن رو بدونم،اینکه من یه روز فایل رو گوش میدم حالا یا یکبار یا دوبار گوش میدم ونوت برداری میکنم و سوالات رو مینویسم بعد روز بعدیش دیگه فایل جدید رو گوش نمیدم وتمام روز رو تمرکز میکنم رو گفته های داخل اون فایل و نوشته و بررسی خودم وفکر کردن،بعدروز سوم ⚠️مینویسم تمام افکارو نتیجه هارو وتمرینات رو ودراخرش فایل بعدی رو گوش میدم و به همین ترتیب هرکدوم ۳روز طول میکشه وگاهی که نیاز به برسی وفکر کردن بیشتر دارم،بیشتر طول میکشه ولی دیگه نهایت ۴روز.نه بیشتر.که تمام این مدت۴روز هم فکرم درگیر تمرینات و بحث وفایل هاس.ایا 📍مسیری که انتخاب کردم اشتباهه؟یادرسته؟یاروش دیگه ای انجام بدم.ممنون میشم جوابمو بدین…واقعا خیلی فکرم درگیرش شده….💡📌
سلام دوست عزیز
ملاک تصمیم گیری خودت و احساست باشه
اگه از این طریق انجام مراحل یادگیری احساس خوب داری و لذت می بری حتما درسته
موضوع عجله کردن و سپری کردن آموزشها نیست
بلکه درک
تحلیل
و عمل کردن به آموزشهاست
ضربه هایی که من از چاقی خوردم مهم ترین سلامتی دچار کبد چرب شدم سرگیجه های زیاد و احساس سنگینی دوم اینکه لباسهایی که دوست دارم و نمیتونم بپوشم همیشه دنبال لباسهایی هستم که چاقی منو نشون نده موقع خوردن همش عذاب وجدان دارم و اینکه لباس های رنگ روشن نمیتونم بپوشم و همیشه رنگهای تیره انتخاب میکنم و چون قبلا لاغر بودم الان هر کی منو می بینه میگه چقدر چاق شدی
سلام استاد گرامی ودوستان تمرین فایل هفتم شروع میکنم 1-لیستی از مواردی بنویسید که چاقی بهتون ضربه زده :. ۱_از زمانی که حرف دیگران برام مهم شد در مورد خودم به چاقیم توجه کردم و ازش خجالت میکشیدم وخودم سرزنش تحقیر میکردم و همیشه احساسم بد بوده ۲_تمام وقتم وپولم خرج اینکه از شر چاقی راحت شم میکردم دانبال دمنوش باشگاه پیاده روی ورزش های سخت رژیم توسایت دانبال معجون لاغری قرص لاغری هرکه هرچی میگفت انجام میدادم خیلی به بدنم و خودم ضربه زدم چون هم بدنم در سختی قرار میدادم هم حس خودم بد میکردم و همه فکرم شده بود لاغری وتوهیچ اموری موفق نبودم و اصلا بهشون فک نمیکردم و بسیاری از موفقیت هام از دست دادم چون میگفتم تا چاقم هیچ کس من دوس ندارم ویه جوری از خودم بدم میومد3-همیشه موقع خریدن لباس به فروشنده میگفتم فقط یه چیزی بیار که به تن نچسپه چون نمیخاستم چاقیمو ضایع باشه وخجالت بکشم بیشتر وقتها خیلی ناراحت میشدم که فروشنده میگفت سا سایزت نیست و دوستم که بام بود احساس بدی بهم دست میداد که جلوش ضایع شدم من هیچوقت لباسی که خودم دلم میخواست نمیپوشیدم بلکه لباسی که اندازم میشد یا دیگران میگفتن لاغر نشونت میده میپوشیدم هیچ لذتی برام نداشت واختیاری از خودم نداشتم که چیزی که دلم میخواد بپوشم حتی موقع خریدن کفش دمپایی تابستونه هم سرزنش میشدم و مامانم بهم میگفت این چیه خریدی وزنت سنگین فردا خراب میشه بدرد نمیخوره این واسه آدم لاغر است وکلا حسم بد میشد و بیشتر ازخودم بدم میومد 4_همیشه موقع رفتن به مهمونی همه تلاشم میکردم لاغر خودم نشون بدم و خجالت میکشیدم پیش همسن سال ها خودم بشینم بخاطر چاقیم سعی میکردم کم بخورم اصلا دل خوشی نداشتم همه توجهم به چاقیم بود و احساسم بد بود اگه یکی بهم میگفت فرخنده تو چهه چاق شدی دیگه تا یه هفته بعدش یا یکماه بعدش تو ذهنم بود ناراحت بودم احساسم بد ولی اگه بهم میگفتن لاغر شدی هم اونجا تا موقع خواب احساسم خوب بود بعد فراموش میکردم ولی حرف منفی همش تو ذهنم بود وحالم بد میکرد 5_از هیچ غذایی لذت نمیبردم چون بهم هزاران بار گفته بودن کم بخوری لاغر میشی واسه همین همیشه تمام توجهم به این بود کم خوردن یا زیاد اگه زیاد خورده بودم خودم سرزنش میکردم احساس بد پشیمونی میکردم ومامانم سرزنشم میکرد فوری چاقیمو به رخم میکشید وزندگیم زهرم میشد 6_اعتماد بنفسم کامل از دست دادم باورم این شده بود تمام خوشبختی موفقیت روابط خوب کار خوب مال آدمها لاغر است ومن چاقم بدرد نخور هستم زشتم کسی دوسم نداره وکلی احساس بد ومنفی راجب خودم داشتم این خیلی ضربه سختی بود که بهم زد و باعث شد من تو هیچ کاری شرکت نکنم وهیچ موفقیتی هم نداشته باشم تو هیچ موردی7_امیدم کامل از دست داده بودم وفک میکردم محال لاغر شدن وتوهیچ چیزی امید نداشتم و حتی موقعی خاستگار برام میومد از پیش میگفتم این من ببینه خوشش نمیاد من چاقم بدبختم کار ندارم زشتم وکلی احساس بد واخرش همین جور میشد و ول میشد اینم ضربه ای بود که همیشه بهم زده ونتونستم به خودم اعتماد کنم و روحیه ام ببرم بالا 8_هیچوقت نتونستم تو هیچ عروسی جشنی برقصم چون همش فکرم این بود اگه برقصم چاقم زشت میشه مسخرم میکنن و از رقصیدن میترسیدم همیشه خودم قایم میکردم یا خودم مشغول به چیزی میکردم که کسی بهم نگه برقص و خیلی هم دلم میخواست رقص یاد بگیرم ولی میگفتم الان چاقم نمیشه لاغر شدم یاد میگیرم و کلا احساسم بد بود که چقدر من بی عرضه ام 9_خیلی عصبی شده بودم پرخاشگر منزوی گوشه گیر تنها شده بودم و بیشتر وقتها با خدا دعوا میکردم کفر میگفتم ناشکری میکردم خدا مقصر میدونستم 10_احساس ناامیدی ضعف بی اعتمادی به خودم دانبال کاری نرفتن سرزنش کردن خودم دعوا با خانوادم سر این بخور اون بپوش فلان واحساس کمبود توجه وکلی بهم ضربه زد وزندگی گذشتم کلا باختم 2_دیگه در مورد چاقیم با دیگران صبحت نمیکنم نمیگم عه ببینید من لاغر شدم یا توضیح بدم من از این روش دارم استفاده میکنم کلا صبحت کردن ممنوع درمورد چاقی 3_واز بدنم معذرت میخوام و مخصوصا از خودم که دشمن اصلی خودم افکارم بوده باور های غلطم بوده و هرچی ضربه خوردم سر همین بوده و زندگیم باختم تقصیر خودم بوده وخودم میپذیرم تو همین شرایطی که هستم وخودم دیگه سرزنش نمیکنم 4_چه مزایایی داره لاغری برای من : *خوشحالی زیاد که قابل توصیف نیست *اعتماد بنفس کامل که باعث میشه تو هرکاری دیگه به خودم اعتماد کنم و هرکاری برای موفقیتم انجام بدم وتو روابطم خودم دوست داشته باشم و به خودم افتخا ر کنم و خودم بالا بدونم و خودم خرد کوچیک نکنم *زندگیم پر بشه از لذت شادی احساس خوب *دیگه موقع خرید کردن هرچیزی دلم بخواد بخرم بدون توجه به سایزش یا رنگش و آزاد باشم *الگو دیگران بشم مخصوصا آدمها چاق *موقع خوردن با لذت کامل از هر نوع غذایی که دوست دارم بخورم بدون احساس بد سرزنش پشیمونی وخیلیم لذت بخش است *احساس بد ضعف ناتوانی کمبود سرزنش بیچارگی بدبختی بی روحیه دیگه در من نیست و کلی انرژی دارم واحساس خوب *به خودم توانایم افتخار میکنم و احساس شور شوق زیاد دارم وتمام زندگیم تغییر میکنه همونجوری استاد گفتن احساس خوب برابر اتفاقات خوب است ومن خوشبخترین آدم میشم *انگار تازه متولد شدم و زندگیم از نو میسازم با تکیه به خودم وتوانایی هام *روحیه بالا انرژی بالا احساس خوب عالی لذت بردن از خودم وتصمیمی که گرفتم و به عمل ثابتش کردم *آرامش زیاد موقع خرید جشن عروسی گشتن خوردن تفریح ورزش *دیگه عصبی پرخاشگر ناامید نیستم *رقصیدن تو عروسی ها جشن ها و خودم دیگه قایم نکردن و سرزنش کردن *کلی احساس حال خوب بهم دست میده من که مطمعنم هرچی قبلا موفقعیتهام از دست دادم جبران میکنم روابط عالی بینظیر سلامتی کامل قشنگی خوشبختی انرژی زیاد حس حال خوب آرامش که قابل توصیف نیست همین الآنم که مینویسم کلی ذوق کردم ولبخند رو لبم است با تشکر از استاد عزیز ودوستانی که وقت میزارن میخونن
بدن عزیزم من واقعا ازت معذرت میخوام که در طی این چندسال اینقدر تو ذو تحت فشار قرار دادم خیلی دوستن دارم و مطمعنم با وجود و کمکم تو میتونم به هفم برسم.
من از امروز تصمیم گرفتم که هر وقت جلوی اینه رفتم نه تنها حودمو سرزنش نکنم بلکه علاوه بر ابزار عشق به بدن عزیزم اونو خیلی خیلی دوست داشته باشم.
از این به بعد تصمیم میگیرم که حرفای دیگرامن اصلا برای هیچ اهمیتی نداشته باشه و مطمعنمکه روز به روز با توکل به خدا به سمت متناسب شد حرکت میکنم.
تمرین دوم
فواید متناسب شدن
خجالت نکشیدن جلوی دیگران
استفاده ار هر لباسی که دوست داری
رسیدن به وزن ایده الت
اعتماد به نفس بالا
الگو گرفتن افراد چاق از لاغریت
مورد توجه واقع شدن
عدم سرزنش دیگران
دوست داشته شدن توسط دبگران
حرص نخوردن
اررامش داشتن از همه مهمتره چون این مسئله ای که فکرتو به شدن درگیر میکنه
کمک گرفتن از خدای متعال
ارتباط با خدا
در هرکجا با هر لباسی میتونی ظاهرشی
خودتو مسئول موفقیت میدونی و این خودش عالیه
مخصوصا جلوی فامیلای شوهر عزیز میشی
اینکه دیگع حساس نیستی
به خداوند اعتماد داری که فقط اونه که باعث متناسب شدن و موفقیت تو خواهد شد
لباس های خوشگل میپوشی
بدون هیچ دغدغه و دلهره ای فقط با انتخاب سایزت لباستو امتخاب میکنی
این بهترین موفقیته
که از اونی که هستی راضی هستی جسمتو دوست داری
جسم عزیزم منو ببخش خیلی خیلی ادیتت کردم برام مهم نیست که چندماه طول بکشه تا لاغر بشم و این موفقیت رو جشن بگیرم تنها برام مهمه که باورم قوی بشه و این موفقیت پایدار باشه
سلام.زهرا هستم
من از بچگی چاق بودم ولی تا قبل از ازدواجم یعنی تا سن۲۰سالگی.بعدشم با دمنوش لاغر کردم حدود ۴ساله اما متاسفانه حدود ۶کیلو دوباره چاق شدم و علت چاقیم تنها تنها خودم هستم.چون حرف دیگران خیلی خیلی روم تاثیر گذاشت و اون چاقی بعد از ازدواج بود.
قبلا که چاق و تپل بودم بعضیا بهم میگفتن نه اندامت خوبه اگه لاغر کنی صورتت خراب میشه پوستت چروک میشه و از این حرفا.البته در کنارش نیش و کنایه و حتی یه کلمه حرفیم که در مورد لباس و چاقیم میزدن خیلی خیلی ناراحتم میکرد.
مخصوصا اگه یه موقع با کسی میرفتیم خربد.همیشه دوست داشتم یا تنهایی برم یا با مامانم که یه موقع کسی بهم چیزی نگه
خلاصه اون موقع که چاق بودم:
نمیتونستم توی جمعا حضور پیدا کنم و اگه نمیرفتم احساس بهتری داشتم.
همیشه از بالا تنم عکس میگرفتم یا اگه از پایین تنم میگرفتم شکمم کامل کیپ بود.فقط عاشق گودی کمرم بودم.
اکثرا تا سن ۱۵سالگی مامانم لباس میدوخت که واقعا حس مزخرفی بود همیشه میگفتم چرا من باید چاق باشم.چرا بقیه اینطوری نیستن.یا یه سری رفتیم پیش خیاط اندازه هامو که میگرفت اعصابم خورد میشد.بعضی وقتا شکممو میدادم تو اما یه بار دیدم چه قدر لباسم برام تنگ دوخته شده.
پیش بقیه خجالت میکشدم همیشه هروقت بحث چاقی بود سعی میکردم برم یه جای دیگه مثلا اگه همه تو اتاق بودن من میرفتم اشپزخانه یا موضوعو عوض میکردم
موقع تنهایی لباسامو که میپوشیدم ناراحت میشدم که یا تنگ تر شده یا اینکه چربیام طبقه طبقه میوفتاد توش
بچه ها تو مدرسه خیلی مسخرم میکردن.البته برای ورزش خداروشکر هبچ محدودیتی نداشتم.والیبال و بسکتبالو خیلی دوست داشتم و به راحتی بازی میکردم.
مامان و بابام تو سن ۱۴سالگی منو بردن دکتر رژیم و ثبت نام ورزش از این کارشون اون موقع متنفر بودم اصلا دوست نداشتم تازه هروقت میرفتم دکتر مثلا یکماه یه بار میگفت ۱کیلو کم کردین دفعه بعد میگفت ۱۰۰گرم اضافه کردین تازه بیشنتر اعصابمو خورد میکرد
من زهرا با وزن ۶۰میپذیرم که خودم باعث چاقی خودم شدم جسممو اذیت کردم و خودم هم با عوض کردن باورهای ذهنیم باعث لاغرشدن خودم میشم
سلام میکنم خدمت استاد عزیز با لطف خدا دوره هفتم لاغری با ذهن را هم شروع کردم من از وقتی که این فایل و گوش دادم خیلی حالم خوبه تازه فهمیدم که من تا حالا چه اشتباهاتی کردم وچه بلای سر بدنم آوردم. من تا جای که یادم میاد همیشه لباس تیره پوشیدم ویا تو جمع اقوام یا دوستان میرفتم هیچوقت مانتو مو درنمیاوردم که کسی اندامم رو نبینه همیشه نگران بودم چرا نمیتونم راحت باشم یا همیشه می گفتم من تو عکس بد افتادم عکس و پاک کنین هیچ وقت از خودم خوشم نمیومد همیشه پیش خودم از خدا شکایت داشتم که چرا من باید اینجوری باشم چرا خیلیا خوش اندامن من نیستم. حتی نمیتونستم سر سره های موج های آبی سوار شم چون محدودیت وزنی داشتن ومن الکی میکفتم من میترسم وخیلی چیزهای دیگه که اصلا خوشایند نبودن ومن از امروز تصمیم گرفتم که عاشق خودم باشم خودمو خیلی توایینه ببینم هرچیز خوبی رو برای خودم بخوام ودیگر به همه ی اون چیزای که به خاطر چاقی منو ناراحت میکردن فک نمیکنم
🌹بنام خدای مهربان 🌹سلام استاد خوبیها و خدا قوت به شما و دوستان شاد و متناسبم 🌹
🌹تمرین فایل هفتم دوره رایگان لاغری با ذهن 🌹
نشانه های توجه های من به چاقی و جذب چاقی بیشتر 👇🏻
در دوران مدرسه کلا چون نرمی استخوان داشتم خودم از فعالیت میترسیدم و وقتی زنگ ورزش میشد اوایل خیلی دوست داشتم بازی کنم تو هیجانات دیگران شریک بشم و منم بدو بدو کنم و لذت ببرم ولی چون سنگین بودم اولا که زود خسته میشدم و به نفس نفس میافتادم و دخترا تو مدرسه بیشتر وسط بازی میکردن و برای وسط بازی معمولا کسی منو برای تیمش انتخاب نمیکرد چون نمیتونستم خوب بدوم و زود منو با توپ میزدن بیشتری نخودی انتخاب میشدم و میدونستم من اضافیم بینشون و به زور وسط بازیشونم یا منو همون اوایل بازی میزدن یا اخر بازی که به ده دور نرسم و منم کم کم کناره گرفتم چون میدونستم من عامل باختشون هستم و ترجیح میدادم بشینم و نگاه کنم بازیشون رو و وقتی یذره میدویدم لپام به شدت سرخ میشد و خیلی بدم میومد 😂بارفیکس که حتی ثانیه ای نمیتونستم خودمو بکشم بالا و کلا احساس ناتوانی شدید میکرد از دیدن تفریحات دیگران خیلی لذت میبردم و حس میکردم من با همشون فرق دارم ولی من اکثر دوستان لاغر و مانکن رو انتخاب میکردم و قد بلند چون خودم چاق و قد کوتاه داشتم ولی دوستام درست برعکس خودم بودن نمیدونم چرا و بیشتر اوقات از طرف دیگران مسخره میشدم حتی یادمه اردو رفتم دوستم به حدی بد غذا بود که منم اصلا چیزی نخوردم ولی وقتی اومدم خونه کل اون غذایی که برده بودم رو خونه که رسیدم خوردم خیلی خجالت میکشیدم جلوی دیگران غذا بخورم به نظرم اونجا غذا خیلی بدمزه بود ولی خونه که رسیدم با اشتها خوردمش و فقط تعجب دیگران رو میدیدم که میگفتن پس تو چجوری چاقی که هیچی نمیخوری تحملم به نخوردن بالا بود حتی خودمم تعجب کردم چرا اونجا میلم نمیکشید بیشتر شاید به خاطر مسخره شدن هام بود و مخصوصا دوست همنشینم
خواهرم رشته اش طراحی دوخت بود من تا قبل از اون اصلا رنگها برام مهم نبود و هر رنگی میشد میپوشیدم ولی به پیشنهاد خواهرم که گفت لباسات اصلا مناسب نیس و بیشتر چاقت نشون میدن به سمت لباسهای تیره کشیده شدم و انتخابم شد رنگهای دلمرده و زننده اصلا از انتخاب لباس شوق و لذتی نداشتم و تا یه لباس میپسندیدم میگفتن نه این مناسب تو نیس و یا حتی مدلهای لباس یقه ملوانی آستینهای پفی دامنهای خیلی چین دار رو خیلی دوست داشتم ولی همشون مال لاغرا بودن و من محروم شده بودم از این لذت و مدام بیشتر و بیشتر دل مرده میشدم بعد همه بهم اعتراض میکردن تو چرا دیگه اصلا شاد نیستی لباسام گشاد بودن تا اندامم رو نشون ندن هر چند بیشتر نشون میدادن من فکرم این بود که قلمبه هام کمتر پیدا باشه راحت ترم و اصلا حاصر نبودم لباس تنگ بپوشم😅
دکتر بهم گفت تو بخاطر ارتروزت و مشکلات مفصلی که پیدا کردی اصلا نباید بری باشگاه و باید بری استخر منم به هیچ عنوان حاضر نبودم مایو بپوشم 😂و بهم گفت پله رو باید یه پله یه پله استراحت کنی و نباید تند بری منم سنم کم بود میگفتم وا مگه من پیرزنم نمیخام اینجوری برم ولی وقتی پاهامو عمل کردم مجبور شدم این شیوه رو در پیش بگیرم 😂 من وقتی از پله ها پایین و بالا میرفتم چند پله یکی میدویدم ولی اکثرا به خاطر اضافه وزنم قل میخوردم 😂ولی چون با خواهرام مسابقه میدادیم منم تقلید میکردم ولی حس ناتوانی داشتم و همیشه آخر میشدم یا پرت میشدم پایین که تا مدتها سیاه و کبود بودم 😂 حس بی عرضه بودن شدید میکردم و بیشتر بخاطر آسیب نزدن به خودم سعی میکردم بیشتر بیننده باشم و غصه میخوردم چرا من نمیتونم 😒
خواهرام طناب بازی میکردن تعداد بالا من پنجاه تا میزدم احساس خفگی میکردم و خواهرم هر بار رکورد بالاتری میزد منم حسرت میخوردم و فقط کیف و لذت اون رو نگاه میکردم 😅
مهمونی ها اکثرا دلم نمیخاست برم و خیلی گوشه گیر بودم و تو جمع بزرگترا حاضر نبودم برم قاطی بچه ها مینشستم و فقط نگاهشون میکردم چون هر وقت تو جمع بزرگترا بودم مدام سرزنشم میکردن و دلسوزیهاشون بود که چیکار کن تا از اضافه وزن راحت بشی و عروسیها هم اصلا دوست نداشتم برم و یه گوشه مینشستم که پیدا نباشم
وقتی برام خاستگار میومد اکثرا فقط نگاه میکردن و نمیپسندیدن و میرفتن منم به مامانم التماس میکردم من نمیام جلو راهشون نده چون دختر اول خانواده بودم هر ننه قمری میومد من باید میرفتم و خیلی از این کار بیزار بودم اعتماد به نفسم خیلی خیلی اومده بود پایین و مامانمم وقتی میدید هیچکس منو نمیپسنده دم در بهشون میگفت چاقه دخترم که چند نفری اومدن تو و گفتن چرا رو دخترت عیب میزاری این که چاق نیست ولی اونام منو نپسندیدن 😂😂😂ولی من هر بار سرخورده تر میشدم و از اینکه اینجور تحقیر میشدم بیشتر از خودم متنفر میشدم و مدام میگفتم هیچکس تو رو نه دوست داره و نه میپسنده و کاملا باور کرده بودم خیلی موجود تنفر انگیزی هستم 😅 حتی یک نفر هم منو نپسندید
تو هیچ عکس و فیلمی ظاهر نمیشدم و همیشه فراری بودم حتی وقتی کلی وزن کم کرده بودم هم عکس نمیگرفتم و از خودم راضی نبودم فقط عکسهای بچگیم رو دوست داشتم چون خیلی عکس داشتم و کلا عشق عکس بودم ولی از خودم اصلا دوست نداشتم عکسی جایی باشه و حتی بعدا فیلمهای خانوادگی که توش بودم خودم رو میدیدم حس نفرت شدید داشتم و دلم میخاست اون صحنه از فیلم پاک بشه و هیچ رد و اثری از من هیچ جا ثبت و ضبط نشه اصلا جور عجیبی خودمو دوست نداشتم
مدام در جمع منو و چاقیم زبانزد بود زندایی مامانم میگفت از بس میزاری این بشینه رو صندلی راحت باشه و فعالیت نداره چاقه من باشم تمام صندلیای خونه تون رو میشکنم تا این جایی برای نشستن نداشته باشه و همش در حال راه رفتن باشه تا لاغر بشه خیلی مهربون بود ولی به شدت مثلا نگران اوضاع من بود و فکر میکرد اینجوری میشه به من کمک کرد هر چند تمام کارهای خونه با من بود و من تمام کارهام رو تو آشپرزخونه انجام میدادم و نشستن بلند شدن از زمین برام سخت بود و فشار شدیدی رو زانوهام بود و خیلی هم دلم میخاست همه کارام رو به تنهایی انجام بدم و به هیچکس اجازه نمیدادم کمکم کنه تو آشپزی و مهمونداری خیلی بهم حس قدرت و توانایی میداد ☺️ولی پا دردم روز به روز بیشتر میشد و مفصلای بیچاره ام نابودتر تحمل درد در من به شدت بالا بود تا قبل از عمل پاهام بعد از اون دیگه زمین گیر شدم و زانوهام دیگه یاری نمیکرد تا جایی که فلج میشدم و با عصا مجبور بودم تا دسشویی برم و حتی اگرم خودم نمیخاستم درباره چاقیم حرف بزنم دیگران چیزی جز اینکه چه رژیمی داری یا چرا کاری برای خودت نمیکنی حرف دیگه ای با من نداشتن و من مدام باید این سوالهای عذاب آور رو جواب میدادم و مدام از چاقی و چاقی بیشتر میترسیدم 😅 و نمیتونم ورد زبون من شده بود و ناتوانی و ناتوانی و ناتوانی و زندگیم سراسر جنگ و عذاب و شکنجه بود زندگی که هرگز دلم نمیخاست فردایی داشته باشم و ادامه ای باشه برام خسته و ناامید و پر شکست بودم 😂
در حسرت یک نماز ایستاده بودم و سجده لذت بخش چون نمازهام رو نشسته میخونم
مسافرت رفتنم به شدت سخته چون نمیتونم رو زمین بشینم یا بخوابم اسیر تخت و صندلیم و برای بقیه هم محدودیت ایجاد میکنم مخصوصا داماد عزیزمون که از داداشم بیشتر بهم خدمت کرده و حتما منو هر جا میرن با خودشون میبرن و حتما ویلایی میگیرن که توالت فرنگی و امکانات داشته باشه و پیدا کردنش گاهی سخته و خودمو مزاحم میدونم 😡
داستان متناسب شدن من 😍😍😍
من بالاخره تونستم از بهترین و راحت ترین روش و لذت بخش ترین مسیر درست به رویای تناسب اندام همیشگی خودم دست پیدا کنم و خوش اندام ترین خودم بشم با سلامت کامل روحی و جسمی و یه زندگی سراسر شادی و لذت برای خودم بسازم 😍 الان دیگه در جنگ و عذاب و کشمش نیستم غذا دوست منه نیاز منه و هر وقت بدنم نیاز داشته باشه فقط به اندازه نیازم میخورم و هر چی هوس کنم به مقدار کافی و عالی میخورم😍 حسرت و منع هیچ غذایی رو ندارم ولع ندارم شاد شاد شادم توانمندی و شجاعت و قدرتم اول به خودم و بعد به همه اثبات شده سلامتی کاملم رو بدست آوردم و شادترین آدم روی زمینم این من نبودم که ناتوان بودم روش ها و شیوه های لاغری من اشتباه و پر خطر و نا کارآمد بودن من خیلیم قوی و شجاع بودم که با هر بار شکست باز کم نیاورده بودم وفقط در مسیر انحرافی موفق نمیشدم الان که در سلامت کامل روحی و جسمی هستم بهترین و شیک ترین لباسها رو میپوشم😍 بدنم و جسمم به حدی سبک و پرنشاط شده که تمام کودکیهایی که نکردم رو الان دارم تجربه میکنم و بازی و تفریح و نشاط و بدو بدو و بپر بپر و رقص و پایکوبی جزو برنامه های روزانه منه 😍به سرعت باد میدوم 😍و از انجام کارهای روزانه و پخت و پز غذاهای فوق العاده که همیشه مورد علاقه من بوده که بهترین و خوشمزه ترین ها رو درست کنم برای عزیزانم و کمک کردن به همه که لذت بخش ترین کار دنیاست برام انجام بدم😍 عصای مادر و پدرم شدم و راحت به من تکیه میکنن نمیزارم مامانم کوچکترین زحمتی تو خونه بکشه و برام لذت بخش ترین کار دنیاست دیدن لبخندشون 😍 همه رو کاملا از خودم راضی کردم بدون خستگی با اشتیاق فراوان هر کاری دارن براشون انجام میدم و اونام مدام برای عاقبت بخیری من دعا میکنن و خودمم حس عاقبت بخیری دارم ☺️😍 هر وقت خواهرام میان خونمون با خواهرزاده هام حسابی بازی میکنم و در خنده های شیرینشون شریکم و دیدن لبخند شون همیشه آرزوم بوده حالا دیگه خودمم باهاشون غش غش میخندم وای قلبم به هیجان و طپش دراومده و چقدر لذت بخشه دیگه هیچکس نگران اوضاع روحی و جسمی من نیس و همه منو با تحسین و تشویق نگاه میکنن و آفرین میگن به این همه قدرت جسمانی و فکری من و باور کردن چقدر استاد عطار روشن و روشش شگفت انگیز و فوق العادست 😍😍😍😍😍من و اینهمه خوشبختی کاملا طبیعیه این حق منه که در سلامت کامل و با لذت به تناسب اندام همیشگی رسیدم 😍زندگی خیلی خیلی شاد و هیجان انگیزه 😍۵۰ کیلویی ترینم 😍میخندم و میرقصم و شادم 😍نه تنها تناسب جسمی دارم به تمام آرزوهامم رسیدم 😍تمام دوره های فوق العاده و شگفت انگیز و ارزشمندترین سخنان ناب استاد رو خریدم و به خودم که لایقشم هدیه دادم 😍و هنوز ادامه میدم تا آخر عمرم چون لذت بخش ترین هستن 😍انقدر شور و شادی و شعف دارم که قابل وصف نیست 😍خدایا شکرت شکرت شکرت هزاران بار شکرت وای که فقط در سجده شکر میتونم در بهترین حالت بندگی اینهمه شادی رو سپاسگزاری کنم 😍 تمام خونه رو آینه ای کردم و دلم تند تند برای خودم تنگ میشه 😍وای که چقدر تصویرم زیباست 😍مدام عکس میگیرم و فیلمهای شادیهام رو 😍همه چی آرومه من چقدر خوشبختم 😍
🌹استاد عزیزم بی نهایت ممنونم از فایلها و تمرینهای فوق العاده و بی نظیرتون 🌹
🌹دوستان شاد و متناسبم بی نهایت از خوندن تمرینات عالیتون غرق در لذت و شادی شدم و متشکرم 🌹
🌹در جهانم همه چیز زیبا و نیکوست 🌹
🌹من بی نهایت مشتاق تغییر عادتهای اشتباه و باورهای غلطم هستم 🌹
🌹متناسب شدن با روش ذهنی آسونترین و لذت بخش ترین کار دنیاست 🌹
🌹زندگی کردن در مسیر تناسب فوق العاده لذت بخش و شیرینه🌹
🌹🌹🌹سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم🌹🌹🌹
سلام چه فایل فوق العاده ای😍😍😍
توجه کردن به چاقی ابزاری است که ما از اون برای مسیر چاقتر شدن استفاده کردیم،خوب حالا چه کارهایی نمونه توجه به چاقی هست؟
۱-عجله کردن برای لاغری؛به دلیل احساس بدی که در ما ایجاد میکنه تا از رنج چاقی رها بشیم
۲-توجه کردن به نافرمیهای بدن در اینه،حمام،موقع پوشیدن لباسها باز هم به دلیل ایجاد احساس بد
۳-باشگاه رفتن،رژیم گرفتن،مصرف داروهای لاغری،پیاده روی ،کم خوری،شام نخوردن،وتمام کارهایی که برای فرار از رنج چاقی انجام دادیم ودر اون زمان تمرکزمون بر چاقی بوده ولی اگر طبق فرمولهای صحیح ذهنی پیش بریم رژیم و باشگاه لزومی نداره ،و جالب اینه که پیاده روی و باشگاه با این فرمولها ترکیب بشه نتیجه فوق العاده میتونه باشه
۴-حرف زدن در مورد چاقی مون در هر مجلسی که بحث چاقی پیش میاد
۵-چک کردن مکرر و وسواسی وزن با ترازو
خلاصه تمام روشهایی که محدودیت داره و با آسانی و سادگی و احساس خوب همراه نیست در واقع تمرکز کردن برچاقی هست
چاقی چه تاثیرات منفی بر زندگی من داشته؟
۱-عزت نفس و اعتماد به نفس پایین برای حضور پررنگتر و موفق تر در کسب و کارم،برای حضور در جمعهای خانوادگی ،دوستانه،مراسمهای عروسی ،باشگاه،استخر،مهمانیها،مراسمهای کاری و…
۲-زیبایی چهره ام که در لفافه چاق بودن قرار میگیره
۳_احساس بد و تنفر از دیدن اندامم در اینه
۴-احساس بد از شنیدن این جمله از فروشندگان لباس که این مدل سایز شما نداریم
۵-محدودیت در پوشیدن لباس و مانتوهای رنگی و کوتاه
۶-مجبور بودن برای دوختن لباس و مانتو
۷-احساس بد در زمان اندازه گیری سایزم در خیاطی
۹-احساس بد و شرمندگی و خجالت از شنیدن این جمله که شما که خودت دکتری دیگه چرا چاقی….
۱۰-لج کردن با خودم وبدنم و مصرف بیش از حد نیاز از غذاها،شیرینیها و ….
۱۱_مجبور کردن خودم به باشگاه رفتن با اینکه اصلا علاقه ای ندارم
۱۲-بالا رفتن از پله های مطب برام با نفس زدن همراهه
۱۳-با یه مهمونی دادن خیلی زود خسته میشم
۱۴-
حالا داستان تناسب اندام من
من زهرا در تناسب اندام کامل هستم😍😍
بیشترین لذت رو خودم از دیدن تناسب اندام خودم در آینه میبرم و در طول روز بارها و بارها جلوی اینه میرم و لذت میبرم و قربون صدقه خودم میرم و به اینکه این مسیر رو ادامه دادم تا به این اندام زیبا برسم به خودم افتخار میکنم😎
با احساس بسیار عالی و رضایت کامل تمام لباسها و مانتوهای سایز ۴۸ ام رو بخشیدم وبا اعتماد به نفس کامل و حس فوق العاده عالی چندین دست لباس و مانتو شیک خریدم با رنگهای شاد و روشن و جذاب
هر وقت کمد لباسهام رو باز میکنم از دیدن این همه مانتو و لباس زیبا و سایز ۴۰،۴۲ بسیار لذت میبرم
به راحتی و با اعتماد به نفس کامل در محل کارم حضور پیدا میکنم و با پوشیدن لباس فرم سفید و سایز ۴۰ لذت میبرم و دیگه نگران مشخص بودن اندامم در روپوش سفید نیستم🙂
هرجا میرم همه کساییکه منو میشناختن ازم میپرسن چه روشی برای لاغری استفاده کردم که اینقدر متناسب شدم و درعین حال پوستم جوانتر و شاداب تر شده😍😍😊
لباسهای تنگ و کوتاه میپوشم توی خونه و لذت میبرم که لازم نیست این نافرمیها رو بپوشونم
برای حضور در مهمانیها ،عروسیها،مراسم کاری،مسافرتها
اعتمادبه نفس عالی دارم و زیباترین لباسهام رو میپوشم و شرکت میکنم😏
در دورهمی های دوستانه لباسهای زیبا و اندامی میپوشم و از بودن در جمع دوستان لذت میبرم😊😏
در مهمانیها دیگه نگران نظر بقیه در مورد غذا خودنم و مقدار غذاخوردنم نیستم😊
با لذت از شیرینیهای مورد علاقه ام به میزان نیازم میخورم ودیگه ترسی از خوردن ندارم🙂🙂
پیاده روی و باشگاه نمیرم به راحتی و بدون عذاب وجدان از اینکه چرا برای چاقیم یه فکری نمیکنم😍
من تعهد دادم که تا رسیدن به تناسب اندام در این مسیر سبز و راحت و لذت بخش بمونم تا در نهایت هدیه تناسب اندامم رو دریافت کنم🎁🎁🎁👸👸
من امشب مطلبی یادم اومد
جالب بود برای خودم اومد اینجا ثبتش کنم
من فهمیدم ک چی شد ک با شما آشنا شدم
یادم اومد اخرین سری ک داشتیم میرفتیم خونه مادر شوهرم یه ماه پیش بود
ساک ک جمع کردم اخرین لحظه گن رو از وسایل برداشتم
من قبلا با وزن های ۷۵ اینا با گن میچرخیدم تو خونه مادرشوهرم
ولی سری اخر ک نزدیک نود بودم گن نبردم
گفتم من همینم چرا باید دروغ بگم
بدنم اذیت میشه تو اون گن مزخرف
من پذیرفتم چاقیمو
نخاستم پنهونش کنم
حتی حتی منو ک دیدن گفتن چ بامزه تپل شدی☺️
بهم بی احترامی نشدددد
درحالی ک دفعه های قبلی میگفتن کمتر بخور🙁
و نتیجه این شد ک شما رو پیدااااا کردم💃💃💃💃
سلام ب استاد و دوستان عزیز
من از وقتی یادمه غممه ک وای چی بپوشم
همه لباسا برام تنگ بودن لباسی ک مناسب سن من باشه نبووووووود
یه شلواره خیییییلی خوشگلی توی خرید عید پسندیدم ولی سایزم نبود از مامانم خاستم برام بخررره قول دادم لاغر شم
خرید این شلوار هیچ وقت اندازم نشد
اولش ک لاغر نشدم بعد م ک قدمم بلند شد دیگه امیدی هم برای سایز شدن نبود
من الان چندددین ساله مانتو نمیپوشم چون ک سایزم نیست
حتی یه زمانی لاغر شدم بازم مانتو ها رو تنم جذاب نبودن
من چادر پوشیدم ن بخاطر خوشحالی خدا
بخاطر پوشوندن چربی ها بدنم
شنا هم ک میرفتم ولی یه بااارم نتونستم با دوستام برم همش تنهایی رفتم چون اندامم زیبا نبود
این اواخر بعد از اینک لاغر شدم و ب ۶۳ رسیدم باز مانتو ها جذاب نبودن قشنگ رو تنم واینمیستادن منم همش تلاش میکردم ک لاغر تر بشم
ولی تلاش من همانا چاق و چاق تر شدن همااانا
من ب وزن نود و سه رسیدم وزنی ک توی عمرم ندیده بودم بیشترین وزن من مال کنکورم بود ک ۸۳ بود
چرا چاق شدم؟؟؟
چون تو اینه خودمو نگاه نمیکردم فقط چربی هامو نگاه میکردم
من طمع کرده بودم یه بااار نشد ب این بدن بگم دمت گرم ک از ۷۸ رسیدی ۶۳
یه بار بهش نگفتم
ظلم کردم در حقش
ظلم
خدایا منو ببخش من جز تو کسیو ندارم من توبه میکنم الهی مرا پاک فرما الهی بدنم رو با من اشتی بده الهی حق داره قهر باشه من در حقش جفا کردم خدایا ما رو با هم اشتی بده
وقتی ادم لاغر میشه همش همه بهش میگن بیا اینو بخور بیا اونو بخور
بحث خوردن نیست بحث تحویل گرفته خیییییییلی ادمو تحویل میگیرن
یه عااالمه لباس خوشششگل اندازته
دیگه سبک سبک میشی
رااااستی بازی هایی ک هستن تو شهربازی یا حتی تو بام تهران یا حتی سورتمه هنه اینا ظرفیت وزنی دارن وقتی ادم سبک بشه میتونه همممممه شونو سوار شه و عششششق کنه
من دلم میخاد ک لاغر و خوش اندام و با بدن سفت بشم و با لباس های زیبا و با رویی شاد برم تا این بازی ها رو سوار شم
ادم وقتی لاغر باشه راحت میتونه توی پارک ها اسکیت سواری کنه دیگه همش ادما مریض ب سینه و باسن ادم نگا نمیکنن
ادم وقتی خوش اندام باشه صورت صاف تری هم داره
ادم وقتی خوش اندام باشه جذاب تره
ووو
سلام به خوش هیکلای سایت
منم همیشه به چاقی توجه میکردم والانم گاهی اتفاق میافته
اینکه لباسای رنگیمو گذاشتم کنار این یعنی توجه به چاقی
توی باشگاه لباسای مشکی میپوشیدم که لاغرتر نشون بدم
دیگه پیاده روی نمیرفتم میترسیدم دوستانم منو ببینن وبگن هنوز تغییری نکردی
هر وقت پیش آینه رد میشدم زود رد میشدم که هیکلمو نبینم
لباسهای تو خونه ایی رو که برام تنگ شدن از جلو چشمم برداشتم
چندسال پیش که خیلی لاغر شدم لباسهای خوشگل خریدم واز پوشیدنش ن کیف میکردم ولی وقتی دوباره به کوچولو وزنم بالا رفت لباسا رو بخشیدم که جلو چشمم نباشن ویه جوری مطمعن بودم که دیگه به اون سایز برنمیگردم که بپوشمشون. اینا همش نشونه اینه که من خیلی به چاقی توجه کردم
اینکه همیشه خودمو سرزنش میکردم ومیگفتم چرا آخه من همش، چاق میشم
توی باشگاه همش نگران این بودم بهم بگن چقدر بدهیکلی
با دوستام کمتر بیرون میرفتم که کسی متوجه برگشت وزنم نشه
اگر وزنم پایین بیاد خیلی کیف میکنم چون قبلا بارها تجربه کردم
من الان به وزن ایده الم رسیدم وزنم ۶۳ کیلو هست وکلی خوشحالم واحساس عجیبی دارم انگار دوباره متولد شدم اعتماد به نفسم بالا رفته الان میتونم هر کاری که دلم میخواد بکنم. کلی لباسای رنگی وشاد بپوشم با دوستام برم بیرون. باشگاه برم ولباسهای رنگ روشن بپوشم. هر غذایی رو به اندازه نیازم بخورم
از همه مهم تر همسرم بهم توجه میکنه وتحسینم میکنه. میتونم الگوی خوبی برای بچه هام باشم. میرم پیاده روی وکلی کیف میکنم. دیگه هی سر سفره همه بهم تیکه نمیندازن. خدارو شکر میکنم که این موقعیت پیش اومد تا بتونم لاغری ماندگار رو تجربه کنم
وقت شما بخیر عزیزان!
من اول که شروع کردم حدود یک سال و نیم پیش با فایلهای رایگان و الان دوباره دارم تکرار می کنم اولین بار تکرار دوره رایگان ولی انگار تا حالا اینا رو نشنیده بودم هر روز آدم باید تکرار کنه هر دفعه یه چیز جدیدی و کشف می کنه چون آدم فراموش می کنه به هر حال ولی من به صورت خیلی رندومی یه چیزهایی از فایلها هر روز میان توی ذهنم که مربوط نیستن به فایلهای اون روز !
قدم اول اینکه توجه به چاقی نکنیم دیگه حرف نزنیم ولی من عکسای قبلم و می بینم الان دیگه دوست ندارم کم کم خودم و پذیرفتم و یادم باشه این نکته ای که گفتین و تمرین کنم که با بدنم حرف بزنم منو ببخش که به این روز در آوردمت نمی دونستم ولی الان می خوام تو رو متناسب کنم اون موقع آگاهی نداشتم روش درست و بلد نبودم ولی الان می دونم چیکار کنم ! ممنون که هر روز بهم سرویس می دی و کارهام و انجام می دی انشالله زودتر سبکی و تجربه می کنی
من اگه متناسب بشم دیگه همه کار می کنم استخر میرم و ورزشهای گروهی و می رم مثل زومبا ! خودم و توی یونیفورم ببینم چه لذتی داره بقیه هم حرف آدم و بهتر می خونن!
نوشتن خیلی تاثیر داره بر روی ذهن من خیلی می نویسم و یه موقع ها نت برداری می کنم از فایلها !وقتی نگاه می کنم دیگه بعد از غذا خوردن احساس سنگینی و نفخ نمی کنم قبلا بعد از غذا همیشه سنگین می شدم نفخ می کردم و به خودم می گفتم نمی دونم چی خوردم که نفخ کردم خلاصه این احساس خوبیه و نشونه ای که هر روز من دارم به اون توجه می کنم !
الان خیلی دوست دارم وقتی لباسهای قبلیمو می پوشم آزادتر شدن عکس می گیرم از خودم مقایسه می کنم با قبلا خدا رو شکر
توجه کردن
افراد چاق خیلی به چاقی توجه می کنند…چون از یه سنی نظر اطرافیان برای شخص مهم میشه خیلی به چاقی توجه می کنه….شخص به خود چاقی توجه می کنه نه اینکه چکار کنیم تا لاغر بشه…
✔وقتی تلاش می کنی که چیزی رو از بین ببری هر لحظه توجهت به اون موضوعه
✔چاقی باعث میشه انتخابات محدود بشه و باعث میشد برای فرار از احساس بد سراغ فعالیتی بری که چاقی یه امتیاز باشه(طناب کشی)
پوشیدن لباس های تیره و گذاشتن علاقه به خاطر چاقی
شنا نرفتن به خاطر اندام زشت
در مهمانی ها همش فکر می کنی دیگران درباره چاقی تو حرف میزنن برای همین اشتیاقی نداری برای مهمونی و لذت بردن
هرچقدر بیشتر به چاقی توجه کنی به خاطر اینکه منزوی میشی و محدود میشی و هی سرزنش می کنی و از خودت بیشتر بدت میاد باعث توجهت به چاقی بیشتر میشه و چاقتر میشی
هرچقدر از حضور چاقی در خودم احساس ضعف بیشتری کنم باعث میشه چاقی در من بیشتر ظهور کنه
چقدر از چاقی خودت احساس بد داری…چه روابطی نداری..چه تاثیری در کارهای دلخواهت داره..چه تاثیری در عزت نفست داره…در کسب و کارت چه تاثیری داره؟
تا زمانی که از انجام دادن یه سری کارها طفره میری به خاطر چاقی داری به چاقی بیشتر توجه می کنی….
وقتی رژیم میگیری و تونستی وزن کم کنی یعنی بدنت تواناییشو داره و به خاطر اینکه همون زمان نگران چاقی بودی دوباره برگشتی…چون در ذهنت تصویر چاقی قبلت در ذهنت وجود داره…تصویر ذهنی که داری چاقتر از الانت بوده و چون میترسیدی تصویر شفافتر ایجاد میکردی
✅✅ و مغز در همان مسیر فرمان میده و هدایتت می کنه
✔✔تصمیمات مطابق میشه با تصویری که توی ذهن هست
چطور باید به لاغری توجه کنیم؟
لاغری نیاز به توجه داره…
اگر بخوای زمان تایین کنی کار اشتباهیست و نتیجه نمیده، چون برای چاقی زمانی درنظر نگرفتی و خود به خود انجام شد پس لاغری هم به همین شکل باید انجام بشه….
۱.اولین گام اینه که دیگه درباره چاقی هیچ کجا حرف نزنیم(مادرستش اینه که متناسب باشیم بنابر خلقت خداوند فقط لازمه نادرست هارو انجام ندی)نیاز نیست کار خاصی انجام بدی و وقتی انجام ندی کارهایی که حالت رو بد می کنه، خود به خود حالت خوب میشه چون در یه حالت قرار داری در یه لحظه یا حس بد یا حس خوب، پس وقتی حس بدی رو به خودت القا نکنی حالا به هر طریقی حست خوبه
۲.گام دوم سرزنش کردن خودت ممنوعه(از خودت فرار می کنی از خودت عکس نمیگیری، خودتو در آینه نگاه نمی کنی، لباسایی نمیپوشی که چاقیت مشخص بشه، باشگاه نمیری، استخر نمیری چون از اندامت خجالت می کشی،تو جمع دوستان متناسبت نمیری یا اگه بری خیلی معذبی،در واقع همش در حال فرار از خودتی، خودت که تو به وجودش آوردی با توجهت…ما سه بخشیم روح و جسم و ذهن…وقتی از جسمت فرار می کنی داری ازش فاصله میگیری، ذهنت میگه این از ما جداست،وقتی از جیزی نفرت داری اوضاع بدتر و بدتر میشه)خودت رو بپذیر و قبول کن که خودت کردی و بپذیر مسئول این حالت خودتی و به خودت اطمینان بده که درستش می کنی، عاشق خودت باش هرطور که هستی،اگر عاشق خودت باشی بیشتر به خودت اهمین میدی و اونوقت کاریو انجام میدی که لایقشی، کسی که عاشق خودشه برای خودش بهترینهارو میخواد، وقتی یه نفر عاشق گلشه به موقع آبیاریش می کنه بهترین جای خونه که نوگیر هستش میزارتش تا آسیبی نبینه، وقتی ماهم واقعا عاشق خودمون به هرشکلی که هستیم باشیم وقتی دوست داشتن خودمون رو شروع کنیم بهترینهارو برای خودمون انجام میدیم،مراقب خودمون هستیم
۳.گام سوم بنویس درباره لاغر شدن،(چه مزیت هایی برای شما داره.. تا دلت میخواد براش وقت بزار هرچقدر بیشتر بنویسی بیشتر لاغر میشی)
لیستی از مواردی که چاقی باعث شده بهت ضرر بزنه بنویسید؟
۱.من خیلی از لباس هایی که دوست داشتم بپوشم رو دیگه نرفتم سراغشون مثل تاپ برای اینکه چاقی بازوهام به چشمم نیاد و حرص نخورم،شلوارهای فاق کوتاه که پهلوهام نزنه بیرون، لباس های نیم تنه به خاطر شکمم و لباس های رنگ سفید که عاشقشونم حتی الان که چندتاشونو دارم و تو کمد دارن خاک میخورن،لباسهای جذب که خیلی دوست دارم رو خیلی وقته نپوشیدم
۲.از جمع دوستام فاصله گرفتم چون اونا خیلی متناسب و خوشتیپ تر بودن و من کنارشون حس گنده بودن داشتم
۳.استخر یکی دو مورد رفتم اونم فقط به خاطر اصرار دختر کوچولوم
۴.خیلی کم لباس میخرم چون رفتن به لباس فروشی و گفتن سایزم برام خیلی سخت بود مخصوصا شلوار خریدن
۵.وقتی میرفتم باشگاه ورزش های انفرادی رو مثل کار با دستگاه رو انتخاب میکردم نه گروهی، همیشه اون موقع ها برام سوال بود چرا میددنم اونارو دوست دارم ولی انتخاب نمی کنم و کلی بهونه میاوردم که این مزیتش بیشتره ولی الان که میبینم به خاطر چاقی بود که نمیتونستم راحت اون ورزشارو انجام بدم و کم میاوردم و این باعث خجالت میشد
⏪وقتی به تناسب اندام برسی چه حسی داری؟
خوب خیلی لذت بخشه چی میتونه هیجان انگیزتر از این باشه که من انقدر متناسبم انقدر اندامم عالیه و شیکم که هیچوقت بدنم نمیتونه منو محدود کنه، نه تو لباس پوشیدن نه تو تحرک و نه توی اجتماع بودن و نه تو عزت نفس، توی زندگی زناشویی و سفر ها که من عاشقشونم همه و همه
خوب بخوام ریزتر و جزیی تر بگم اول از همه اینه عزت نفس منو خیلی میبره بالا، چون ادم هروقت به یه موفقیتی دست پیدا می کنه کلی انرژی میگره برای هدف بعدی و این باور که میتونه و ازپسش بر میاد توش بیشتر ریشه می کنه و از لحاظ عمل به ایمانش خیلی قویتره…خوبی این عزت نفس اینه که توی همه چیز خودشو نشون میده ،و حضور شیک و زیبا باعث بالارفتن اعتماد به نفس میشه،اینکه وقتی نشستی پای غذا توی مهمونی و دهنت آب نمیوفته و هول غذا خوردن نیستی و غذا خوردن یه نیازه نه یه تفریح و از همه مهمتر اینه که وقتی درحد نیاز میخوری سبک و پرانرژی اعتماد به نفستو بالا میبره،
مورد بعدی پوشیدن لباس های جذاب و رنگانگی که خیلی دوسشون دارم اون هم همه مدلشو و احساس بینظیر خوشتیپ بودن و زیباتر بودن و اینکه وقتی میری لباس بخری محدودیت سایز و رنگ نداری
مورد بعدی سبک شدنمه که میتونم به راحتی تحرک داشته باشم از هرکوهی بالابرم و پیاده روی عالی داشته باشم بدون اینکه خسته بشم و بدون اینکه به زانوهام فشار بیاد و بعد ش کمردردو پادرد نداشته باشم
قرار گرفتن دوبارم توی جمع دوستانم که منم مثل اونها خوشتیپ و متناسبم وهمین الانشم میتونم خنده هام و حس فوق العادمو ببینم و اینکه اوناهم در شگفتین که من چقدر عالی شدم و تحسینممی کنن چقدر عالیه
توی روابطم با همسرم خیلی احساس بهتری دارم، چون از اول ازدواجم همسرم هی بهم تاکید میکرد که دوست نداره من چاق بشم چون توی خانوادش مادرو خواهرش چاق بودن میگفت من به اندازه کافی دیدم نمیخوام زنم اینطوری باشه و شاید از ترس این که چاق بشم هربار من وزنم اضافه میشد عزت نفسم کمتر میشد ولی حالا که لاغرم حس فوق العاده ای دارم و هرروز خودمو تحسین می کنم وبا قدرت رابطمو پیش میبرم
خوب توی رابطه با دخترم من خیلی پیشرفت می کنم چون الان هی در حال بدو بدو و اینور و اونور رفتنه و در حال دوچرخه سواری منم که لاغرم پابه پاش به راحتی میدوئم و دوچرخه سواری می کنم و یه مادر شادم برای بچم چی بهتر ازین میتونه باشه برای بچه داشتن پدر مادری شاد و سرحال که همه جوره پایه باشن و تو هرمرحله بچشونو همراهی کنن
سلامتی هم که مشخصه همه چیز نرمال و رو به عالی شدنه چون بدنم تمام انرژیش صرف سلامتیم و ایمنی بدنم و زیبایی بدنم می کنه نه ذخیره کردن چربی،راحت نفس میکشم بدون حراس میخورم هرچی که بدنم ازم بخواد به هراندازه ای که نیاز داره، بعد ازغذا معدم سبک و سرحاله،موهای پرپشت ترو بلند تر و ناخن های زیباتر پوست شفافتر و تمیز تر چون تمام انرژی که بهش میرسه صرف خود بدنم میشه نه اضافاتش، قلب سالمتر،پاها و کمری که در سلامتی کامل همراهیم میکنن
از همه مهمتر دیگه دغدغه چی بخورم و چقدر بخورم رو ندارم و ذهنم انقدر آزاد میشه که میتونم به هدف های بزرگتری قکر کنم و تلاش کنم براشون و دغدغه گشنگی و آی الان قندم بالا و پایین میشه و فشارم میوفته و ضعف میرم و پاهام بی جون میشه رو ندارم و غذا خوردم مثل نفس کشیدن یه امر طبیعی میشه و نیاز به مدام فکر کردن بهش نداره، و حرص الان نخورم بعدا شاید گیرم نیاد رو ندارم و این باعث میشه ایمانم به فراوانی بیشترو بیشتر بشه
سلام دوست عزیزم از نوشتتون لذت بردم…جسارتا میشه بپرسم چه مدت با دوره های ذهنی کارکردین که به وزن متانسبتون رسیدید؟
سلام
از ۱۰سالگی که شدت تپل بودنم چشمگیر شد از چاقی وخودم وبدنم متنفر شدم ،گوشه گیر شده بودم،اگر تو جمعی پسری بود با خجالت وارد میشدم میدونستم نقل مجلس اونا برای مسخره کردن من هستم،نمیتونستم خودی نشون بدم،تیپای زشتی میزدم با رنگ تیره ،یعنی لباسی به تنم قشنگ نمیومد،حالم از خودم بد بود،سبک نبودم،احساس بی ارزشی شدیدی داشتم و وقتی متوجه شدم مسخره م میکنن خودمم شدم پایه برای مسخره شدن خودم،دلقک بازی در میوردم که همه حواس ها از روی چاقی من بره روی کارای بامزه من ،هنوزم این حالتو گاهی دارم ،حس بی لیاقتی در رفتارم موج میزد ومن گرفتار درون ضعیف خودم بودم وبرای پنهان اون قسمت های ضعیفم ،کارهای سخت بیرونی زیادیو انجام میدادم که همه فکر کنن من دختر با اعتماد بنفسی هستم ،دیگه به داشتن پشتکار و اراده معروف شده بودم،حتی زمان هاییکه با رژیم و ورزش لاغر میشدم بازم از عمق وجودم ضعف داشتم ومیدونستم اون وضعیت لاغریم استیبل نیست ،نمیتونستم تو جمع ها راحت شرکت کنم، تو ورزش کم میوردم ،لباس پوشیدن وخریدنم عذاب بود واسم،دلم نمیخواست مهمونی برم ،همیشه گیر انتخاب لباسی بودم که تیره باشه ومنو جمعتر نشون بده، هر سال لباس میخریدم مطمئن بودم سال بعد دیگه اندازم نیست ،مسائل زیادی با اضافه وزنم داشتم
دیدن بدن چاقتر شده خودم وگقتن وتایید کردن دیگران یکی از بدترین حس ها بود که ۳۰سال تجربه ش کردم
یکی از بهترین راه های باورسازی برای تناسب اندام خوندن نظرات دوستانه ونوشتن تجربیات خودمونه
من ۶ماهه در مورد این موضوع با هیچ کس حرفی نزدم وتو جمع اشخاصی هم که در موردش صحبت کردن قرار نگرفتم
جسممو پذیرفتم ،خودمو مرتب نوازش میکنم،احترام میذارم،اعتماد میکنم بهش و امروز رفتم یه دوچرخه خیلی خوشگل و لاکچری برای خودم خریدم و قراره هر زمان دلمون خواست بریم دوچرخه سواری و تفریح ،اینم جایزه بدن وجسم عزیزم که سالها با من راه اومده وهنوزم در کنار منه ،هر روز تشویقش میکنم ،دوسش دارم ومیبوسمش
الان ۱سال ونیم گذشته و من به حق الهی خودم رسیدم با آموزش هاییکه دیدم
این روزها حالم عالیه،احساس قشنگ تناسب اندام،بدن سفت ،خوش تراش،سایز ۳۸، لباس های رنگی ،کوتاه،بلند،چین دار،شلوارک وهر مدل ورنگی دوست دارم میپوشم ،لباس سفید که عاشقشم ،تمام لباس تیره هامو ریختم دور 🙂
هر چی دلم میخواد به اندازه وبا کلاس میخورم،،در کنار افراد متناسب زندگی خوبیو دارم ،اعتماد بنفس وعزت نفسم بالاست،تو تمام جنبه های دیگه زندگی هم پیشرفت های زیادی داشتم،ارتباطات بهتری دارم،مالی م رشد بالایی داشته،،ارامش بیشتر ،سلامتی در تمام قسمت های بدنم دارم ،،سبک و فرز تر شدم،تو ورزش تنیس پیشرفت های چشمگیری داشتم وبراحتی تونستم تو مسابقاتم مقام بیارم،تو رقصم خیلی پیشرفت داشتم، ،حالم خوبه ،شادم ،مثل یک انسان نرمال زندگی میکنم،احساس خوشبختی زیادی میکنم ،زندگی مرفه وایده آل قشنگیو دارم تجربه میکنم وخدارو شاکرم که ۲سال پیش انتخاب کردم یه خانم خوش اندام باشم وخدا هم زیبا وآسان منو هدایت کرد در این مسیر عالی
ممنونم استاد
سلام استادگرامی
واینمیدونم به چه نحوی ازتون تشکرکنم .خیلی خیلی این فایل روی روح روان وذهن من تآثیرگذاشته امروزروزچهارم که من دارم ای فایل هفتم راگوش میکنم ازبس زیباست دراین چندروزروزی چندین بارگوش گردم وهردفعه لذت بیشتری بردم وچیزای بیشتری یادگرفتم
من درزمان کودکی وحتی بعدازازدواجم اندامی متناسب داشتم ولی بعدازبهدنیااومدن بچه دومم کم کم روز به روزاضافه وزنم بیشترشد وتاحالا که حدود۲۵ کیلواضافه دارم
سالهاست هرکجارفتم چون ازاندامم بدم میومدخودم بحث رامیکشیدم به رژیم واصافه وزن ودردهائیکه م جب اضافه وزن میشه ومیخواستم اینجوری به افرادحاضرثابت کنم که ای بابا من تقصیری ندارم این تیروئید منه که باعث چاقیم شده
ویااینکه این داروهائیکه براپادردمصرف کردم وبنا به گفته پزشکم داروهاباعث چاقیم شده ویااینکه قرص وآمپولای هورمونی که مادرم دربارداری من مصرف کرده الان اثرش را گذاشته
خلاصه به هرنحوی بود میخواستم خودم وتبرئه کنم وثابت کنم همه وهمه چیز مقصرند به جز خودم .این درموردبحث چاقی درجمع
وحالاراجب اینکه چاقی مانع چه کارهائی شده
یکی اینکه من خیلی ازشناخوشم میومدولی بخاطرچاقیم مرتب بهانه میاوردم وازشرکت درکلاسهای آموزشی دوری میکردم تاچندسال قبل که بالاخره رفتم ودوره دیدم ولی درموقع شیرجه اصلا موفق نشدم چونکه به قول استاد باید کمی پرش داشته باشم که من حتی دوسانتم نمیتونم بپرم
یکی دیکه ازکارهائیکه علی رغم دوستداشتنم دیگه انجامش ندادم رقصیدنه
من درزمانیکه متناسب بودم زیاد میرقصیدم ولی باشروع اضافه وزنم کم کم گذاشتمش کنار چون خجالت میکشیدم
یکی دیگه طناب بازی وپرش که واقعا حتی ۵ تاطنابم نمیتونم بزنم واصلا پرشی ندارم که طناب اززیر پاهام رد بشه
وخلاصه ازاین جورمواردبسیاردارم
در۲۰ سال گدشته که وزنم مرتب اضافه شده دیگه درجمعها عکس نگرفتم چون باورم این بوده که عکس بقیه راهم زشت میکنم
همیشه ازجلوی آئینه به سرعت ردمیشم که مبادا اندام کاملم راببینم
ولی استادتواین چندروز نمیدونید چقدر جلوی آئنه خودمو برانداز کردم وقربون صدقه خو م رفتم خودم خودمو بغل میکنم ومیبوسم حتی بازوهامو که سعی میکردم حتی توخونه هم لباس بدون آستین نپوشم که نبینمشون حالا میبوسمشون وقربونشون میرم
خیلی خیلی لذت میبرم وخودمودوست دارم وبه خودم احترام میزارم خیلیم خوشحالم دیگه ازخودم حالم بد نمیشه .تصمیم دارم اگهبه مهمونی رفتم دیگه راجع به چاقیم حرف نزنم واجازه ابراز عقیده راجع به خودم به کسی ندم ولباس بدون آستین بپوشم
احساس سبکی میکنم احساس آرامش احساس راحتی وخداراشکر که پس ا سالها با این دوره آرامش رااحساس کردم
حالادیگه ازخوردنم لذت میبرم وعذاب وجدان ندارم وحتی از نخوردنام هم خیلی خیلی لذت میبرم ودیگه دلم نمیسوزه که چراباید کم بخورم دیگه کاری ندارم چند مدل غذاهست وبقیه چقدرمیخورند من به اندازه نیازم مزخورم وخیلی هم راضیم
خداراشکر خد اشکر به خاطر وجودشما استاد وخداراشکر به خاطر حضورهمیشگیتون
ممنونم
سلام خدمت استاد گرامی و دوستان همراهم
من تو دوران مدرسه متناسب بودم زیاد تناب بازی و توپ بازی و خونه بازی می کردم و همیشه دوتا توپ کوچیک داشتم همه جا با خودم می بردم و دنبال فرصت می گشتم برای بازی چون متناسب بودم بعد که ازدواج کردم می گفتن دیگه بازی کردن خوب نیست بزرگ شدی وقتی بخاطر بار داری چاق شدم اول ناراحتی و اعصاب خوردی من بود همیشه دنبال راهی می گشتم که متناسب بشم ولی بعداز مدتی که خسته می شدم دو باره وزنی که کم کرده بودم بر می گشت فکر می کردم مقصر خودم نیستم وقتی خواهر شوهرم گفت زیاد می خوری خیلی ناراحت شدم گفتم خواهر شوهر دیگه چرا رژیم های سختی که می گیرم و چیزی نمی خورم و لاغر نمی شم همه را مقصر میدونستم غیر از خودم همیشه حسرت لباس های جلو باز و چسبون داشتم مانتو جلو باز شیک که به تن بچسب ولی به تن من بد بود لای دکمه هام باز می شد خیلی بدم میومد
ولی حالا که متناسبم خیلی حالم خوبه شادم خودمو خیلی دوست دارم سفر میرم نمازم رو ایستاده می خونم دیگه پام درد نمی کنه میتونم زیاد راه برم دوباره تناب بازی می کنم خیلی سبک شدم حسرت هیچ غذایی را ندارم با لذت غذام را به اندازه نیازم می خورم لباس هایی که دوست داشتم خریدم به خصوص مانتوی جلو باز و دیگر حسرت چیز را ندارم
استاد عزیزم ممنونم که کمکم کردی تا لاغر بشم و شاد باشم و خودمو دوست داشته باشم و از زندگیم لذت ببرم سپاسگذارم
سلام ودرودخدمت دوستان واستادگرامی
من قبل ازشرکت دراین دوره عالی لباسهای رنگ شادمیپوشیدم ولی گشادبودندوبقولی مناسب سن بالاترازسن من بودندوهیچ وقت احساس رضایت ازپوشیدن رنگهای شادنداشتم وهمیشه حسرت اطرافیانم رامیخوردم که چه لباسای زیبایی میپوشند ولباسای من زشته همیشه دوست داشتم لباسام مدلاش عوض بشندولی ناخودآگاه به سمت مدلای قبلی میرفتم وهمیشه ناراضی بودم ولی درحال حاضرخیلی ازخودم وازلباسام لذت میبرم ودیگه برام اهمیتی نداره که بقیه چی میگندوحسرت هم نمیخورم مدام توی ذهنم حفای استادروشن راتکرارمیکنم وبرای خودم عشق میکنم ولذت میبرم ازمطالب جدیدی که یادمیگیرم وهربارکه فایل گوش میکنم نکته ی جدیدی ذهنم رامشغول میکنه وانگاراصلااون فایل راگوش نداده ام من سعی میکنم وقتی فایلهاراگوش میکنم هربرداشتی ازاون فایل دارم رامینویسم والان یک سررسیدکامل دارم که پرازحرفای استاده وقتی برگ میزنم لذت بینهایتی میبرم ودرکناراون صفحات چیزی که به ذهن خودم میرسه هم یادداشت میکنم گاهی اوقات میره بسمت شکرگزاری وحرف زدن باخدای بزرگم که خیلی حسم راعالی میکنه من تمرین نوشتن راخیلی دوست دارم واینطورمطالب بهترتوی ذهنم میمونه بسیارسپاسگزارم ازخداوندمتعال وازاستادعزیزم که همیشه همراه منه 🤗
بخش سوم جلسه هفتم لاغری باذهن:
تمرین دوم: سرزش کردن خودت ممنوع است. خودتان را بپذیرید.
نشانه های سرزنش کردن خود:
(اسم این قسمت رو من گذاشتم ادب از که آموختی، از بی ادبان! در واقع هر کاری که افراد بی ادب میکنند افراد با ادب اون رو انجام نمیدهند یعنی برعکسش رفتار میکنند، پس هر کاری که افراد چاق میکنند رو ما برعکسش رو انجام میدیم)
🔴 هر وقت در آینه میری، نصفه میری که جسمت رو نبینی.
🔴 از خودت فرار میکنی، از خودت عکس نمیگیری و خودت رو در آینه نگاه نمیکنی و از خودت دور میشی.
🔴 تو هیچ عکسی نباید باشم
🔴 لباس رنگ شاد تن جسمم نمیکنم
🔴 باشگاه نمیرم که کسی جسم مسخره رو ببینه
🔴 این چربی های داغان اعصابم رو خراب کرده
🔴 از جسمت متنفر هستی
ما سه بخش هستیم. جسم و روح و ذهن. وقتی ذهنت و روحت رو از جسمت جدا کردی و نمیخواهی جسمت رو ببینی، عکس از جسمت نمیگیری، میگی تو هیچ عکسی نباید باشم، لباس رنگ شاد تن جسمم نمیکنم، باشگاه نمیرم که کسی جسم مسخره رو ببینه، استخر شرکت نمیکنم که کسی جسم آویزونم رو ببینه، این چربی های داغان اعصابم رو خراب کرده، یعنی داری از جسمت فاصله میگیری و وقتی از جسمت متنفر هستی انتظار نداشته باش مغزت و ذهنت عاشق جسمت بمونه و تلاش کنه بزار این جسم رو تغییر بدیم و دوستش داشته باشیم. میگه این خودش دوستش نداره ولش کن دیگه. این از ما جداست و هی بدترش میکنن
وقتی از چیزی نفرت داری هی اوضاع سخت تر و بدتر میشه. خیلی مهمه که خودت رو بپذیری با همین شرایطی که هستی. بابا جسم خودته باید بپذیریش. خیلی هم سخته. که در نگاه کردن به خودم تنفر نباشه. دیگه خودم رو میبینم اذیت نشم و نگاهش کنم و بپذیرم که این کار خودمه.
مسئولیت جسم ات رو هم باید به عهده بگیری. ازش فرار نکن. جسمت رو در آغوش بگیر و بپذیرش. با عشق اون رو بپذیر. باهاش صحبت کن. بگو میدونم من این کار رو کردم من این بلا رو سرت آوردم. نمیدونستم. اما میخوام تغییرش بدم. میخوام افکار و رفتارم رو تغییر بدم و ببین جسمت چقدر بهتر در مسیر قرار میگیره تا هی بخوای سرزنش کنی خودت رو و خودت رو از جسمت جدا کنی و فرار کنی از خودت.
به بچت به همسرت بگو من از تو متنفرم چه رفتاری باهات انجام میده و چه رفتاری باهات انجام میده و چه احساسی میکنه؟ چه شرایطی در زندگیتون بعد اون حرفها بوجود میاد؟ خب مطمئناً بدتر میشه. وقتی تو با جسمت هم این رفتار رو انجام میدی تفاوتی نداره. احساست بد میشه. حال بد یعنی توجه به چاقی و ضعیفتر شدن و فرصت رو محیا کردن برای اینکه چاقی بیشتر وارد ما بشه.
خودت رو نگاه کردی به جای اینکه خود رو تحقیر کنی به خودت اطمینان بده و انگیزه بده که من درستش میکنم. تحقیر نکن خودت رو با تحقیر کردن هیچی درست نمیشه. نگو من هیچ لباسی رو نمیپوشم تا لاغر نشم. بین خودت و جسمت داری فاصله میاندازی و این فاصله انداختن کار رو بدتر میکنه بپذیرش. جسمت ماله خودته. هر گرمی که به بدنت اضافه شده خودت انجامش دادی. خودت بارها به اشتباه دستت رفته غذا رو برداشتی هیچ غذایی علاقه نداشته به زور وارد دهان شما بشه. هیچ رقابتی بین غذاها نبوده که وارد دهان شما بشه. تک تک لقمه ها رو با دستهای خودت برداشتی. چرا برداشتی؟ چون مغزت فرمان داده. خیلی از جاها میدونیم سیر هستیم اما این دسته کار میکنه. مغز هی فرمان میده بخور بخور بخور کم میاد. بخور دیگه نیست ها. بخور از این گیرت نمی آید. بخور این گرونه رو آوردن اگه نخوری نیست. مهمونی رفتی بخور تا هست. میخوای پولش رو بدی؟؟؟ هر چی هست رو بخورش. اینها فرمانه. اینها خاطرات ماست که باعث میشه فرمانهایی رو مغز ما صادر کنه. و اینها در دوره لاغری با ذهن اصلاح میشه
گام سوم: «بنویس لاغر شدن چه مزیتهایی رو برای شما به ارمغان میاره.»این تمرین خیلی کمک میکنه. دست به قلم بشوید و بنویسید در مورد لاغر شدن. بنوسید لاغر شدن چه مزیت هایی رو برای شما به ارمغان می آوره. همون قدر که دست به غذا بودن شما رو چاق میکنه به همون اندازه دست به قلم بودن شما رو لاغر میکنه. این جمله رو از من به یادگار داشته باشید.
🔵 لاغر شدن برای من اعتماد به نفس بیشتر میشه که من میتونم هر آنچه میخواهم را در زندگیام خلق کنم
🔵 لاغر شدن برای من عزت نفس بیشتر میشه که من لایق بهترین نوع غذاهایی هستم که بدنم به اونها نیاز داره و من ارزشمندتر از این حرفها هستم که فقط به خاطر هوس غذا بخورم. بدن من ارزشمنده و لایق بهترین حجم و کیفیت و نوع غذاست و من به بهترین شکل بهش انرژی میدم. انرژی خوب و سالم. نه زیاد بهش میدم نه آشغال و انرژی بد. چون من ارزشمندم.
🔵 لاغر شدن گامی مهم برای رسیدن به زیبایی اندام پایدار هست. قبل از اینکه بدن خوبی بسازی باید به تناسب برسی.
🔵 لاغر شدن باعث میشه انرژی بدن من بیشتر بشه، من بیشتر کارمفید برای خودم انجام بدم. بیشتر جهان رو جای بهتری برای زندگی کردن بکنم
🔵 لاغر شدن باعث تسلط ذهن بر جسم میشه و این یعنی حرکت کردن به سمت شخصیتی بهتر. حرکت کردن به سمت زندگی بهتر. حرکت کردن به سمت پیشرفت
🔵 لاغر شدن به من کمک میکنه که سرحال تر و شاداب تر باشم
🔵 لاغر شدن به من کمک میکنه که الگویی باشم برای هر فردی که میخواهد به خواسته اش برسه
🔵 لاغر شدن به من کمک میکنه که بدنم سلامتی بیشتری بدست بیاره و سیستم قویتر و هماهنگ تری داشته باشه
🔵 لاغر شدن به من کمک میکنه که در ورزش ام سبک و شاداب تر باشم
🔵 لاغر شدن به من کمک میکنه اعتماد به نفس بیشتری در ارتباطاتم داشته باشم
🔵 لاغر شدن به من کمک میکنه که عضلاتی که میسازم بیشتر از گذشته من رو خوش اندام کنه
وقت بگذار. ارزش این زمانی که میگذاری مینویسی در مورد لاغری از هر چیز دیگه ای بیشتره.
وقتی لاغر بشی اعتماد به نفست میره بالا
موفقیت هات ۱۰۰ برابر میشه
وقتی لاغر بشی – که در ذهنت سخت ترین کار دنیاست و تبدیلش کنی به آسون ترین کار دنیا به صورت اصولی – دیگه هر کاری برات آسون میشه. تحصیلات آب خوردن میشه. یک چیز دیگه یاد گرفتن برات دیگه چیزی نیست چونکه صد آید نود هم پیش ماست وقتی که صد رو بدست بیاری که متناسب شدن دیگه هر چیز دیگه ای سادست و میتونیم بدست بیاریم.
من موفقیتهای خودم رو مدیون تناسب شدنم هستم. وقتی متناسب شدم خیلی از کارهای دیگه رو تونستم انجام بدم.
چرا الان میتونم جلوی دوربین بشینم و صحبت کنم؟ چرا اینجوریه؟ چون متناسب شدم و اعتماد به نفسم رو بدست آوردم که الان میتونم بیام در مورد این موضوع صحبت کنم.
و به شما توصیه میکنم که بشنید بنویسید متناسب شدن چه تأثیری توی زندگیتون میگذاره. در سلامتیتون. چه تأثیری در کسب و کارتون میگذاره. چه تأثیری در بهتر انجام دادن کارهای روزمرتون میگذاره. چه تأثیری در دیگران میگذاره. چه تأثیری در اعتماد به نفس شما میگذاره. چه تأثیری در لذت بردن از زندگی میگذاره و انقدر میتونید بنویسید که میشه دفتر پر کرد و اینها همش خلق رویاست.
نوشتن درباره اینکه لاغری چه تأثیری در زندگیتون میگذاره میشه خلق رویا. وقتی شما داری مینویسی و وقتی شما داری توجه میکنی به لاغری و تأثیرش در زندگیتون، تمام توجهتون به لاغریه. مثل قبلاً که تمام توجهتون به چاقی بوده الان تمام توجهتون به لاغریه. نوشتههای دوستان رو در سایت بخونید. آلبوم شگفتی ها هرکدوم از دوستان توضیح دادن در مورد احساسشون در مورد شرایطشون در مورد لاغری، وقت بگذارید اونها رو بخونید. وقتی داری نوشته یک دوست رو در مورد لاغری میخونی ذهن شما اصل رو بدل تشخیص نمیده. ذهنت نمیدونه که این نوشتاری که داری میخونی نوشته زهرا محمد حسن یا نوشته فلانیه. اون اینها رو خاطرات خودت به حساب میاره. اون اینها رو سعی خودت برای لاغر شدن به حساب میاره و خودت رو برات مجسم میکنه. وقتی شما داری احساس خوب یکی رو در مورد لاغری میخونی درواقع داری به ذهنت اطلاعات صحیح درباره لاغر شدن میدهی. داری تصویر سازی صحیح میکنی. تاکید می کنم که بنویسید و بخونید.
خیلیها متأسفانه نمیتونن باور کنن که نوشتن و خوندن چه تأثیری داره در لاغری … از کنار این فرمول معجزه انگیز رد میشن. بابا تأثیرش اینه .. خب ببینید من رو.. بینید دوستانی که متناسب شدن رو.. خب همین کارها رو کردن چرا باور نمیکنید؟ چرا الان اگر من بیام بگم یک برنامه رژیمی دارم اینو الان فلان پروفسور در جزایر غناری نوشته و یک فرمول شگفت انگیز هست یک برنامه لاغری دادن که هرکسی استفاده کرده نتیجه گرفته همون موقع آماده اید که شروع کنید. ولی وقتی میام میگم در مورد لاغری بنویس احساست رو خوب کن ببین چه تأثیری در زندگیت داره هیچی. نگاه میکنن نه بابا مگه میشه؟ هر جایی در مورد موضوعاتی که من میگم شیطان ذهنت گفت نه بابا مگه میشه بدونید که اون موضوع میشه. این مقاومت ذهنی که خیلیها در موردش حرف میزنن همینه دیگه. نمیگذارن شما تغییر کنید چون نتیجه رو از قبل میدونه. میدونه شما حواست رو بری بدی به متناسب شدن خود به خود رفتارت شروع میکنه به عوض شدن و از همون اول نمیزاره شما اقدام کنی. پس بدونید هر جا ذهنت گفت نکن این کار رو وقتت رو تلف نکن حالا برو فلان کار رو انجام بده بعداً مینویسی بدون که این نوشته خیلی مهمه.
سپاسگزارم به خاطر این آگاهی های ارزشمند
سلام. دوستان خوبم سپاسگزارم که متن من رو مطالعه میکنید و روی باورهاتون کار میکنید.
جلسه هفتم جز جلساتی هست که درک کردنش نسبت به جلسات قبلی برای من کار بیشتری میبره. امیدوارم به خوبی این جلسه رو درک کنم، درکی که منجر به عملکرد صحیح و درست بشه و این آرزو رو برای همه ی هم فرکانسی های عزیزم هم دارم امیدوارم خیلی عالی درک و عمل کنید.
بخش دوم:
تا وقتی شما از انجام یک سری کارها تفره میری و انجامشون نمیدی شما همچنان داری به اضافه وزنت توجه میکنی و توجه کردن به اضافه وزن یعنی ضعیفتر شدن در برابر چاقی
در مواردی که رژیم های سنگین گرفتی و ورزش کردی و ده بیست کیلو وزنت کم شده و اگر وزنت برگشته یکی از دلایلش این هست که شما در تمام مدتی که رژیم میگرفتی و ورزش میکردی نتونستی توجهت رو از چاقی برداری
دوستان زیادی که بهم گفتن از فلان طریق بیست سی کیلو کم کردم و من بهشون تبریک میگم اما اونها میگن چه فایده برگشت. من میگم این مهم نیست که برگشت مهم اینه که شما تونستی کم کنی. این خیلی چیزها رو ثابت کرد. ثابت کرد بدنت توانایی کاهش وزن رو داره. ثابت کرد انگیزه و اشتیاق و توانایی کاهش وزن رو داری حالا اگر برگشته به خاطر اینه که مسیرت اشتباه بوده و این چیزی از ارزش کار کم نمیکنه
حتی زمانی که بیست کیلو سی کیلو کم کردی به خاطر اینکه نگران چاق شدن بودی – یعنی داشتی توجه میکردی به چاقی – هنوز در ذهنت تصویر ذهنی چاق قبلی وجود داشته و به همین دلیل نگران بودی
خودم وقتی از روشهای دیگه کار میکردم و یک سایز دو سایز کم میکردم خیلی حسم بهتر میشد و به مادرم میگفتم این لباس برام گشاد شده یکم تنگش کن میگفت یکم صبر کن ببینمی میمونی؟ یعنی مادرم باور نمیشد من در اون سایز پایینتر بمونم و خودمم باورم نمیشد. چون تصویر ذهنی که از خودم داشتم همیشه یک رضای چاقتر از وضعیت فعلیام بود چون میترسیدم از چاقی.
هرچقدر شما به چاقی بیشتر توجه کنی و خودت رو محدودتر کنی درواقع داری تصویر شفافتری از چاقی در ذهنت ایجاد میکنی و ذهن ما کاملاً تصویریه
وقتی شما تصویری در ذهن ایجاد میکنی تمام تلاش ذهن این هست که شما رو به واقعیت اون تصویر برسونه
تصویر ذهنی خیلی اهمیت داره در مسیر حرکت شما. و مسیر حرکت رو به سمتی که تصویر ذهنی ساخته شده مغز شما فرمان میده که شما در اون مسیر حرکت کنید
چرا وقتی شرایط اقتصادی شروع میکنه به بد شدن به مرور آدمها وضعیتشون بد میشه؟ چون شرایط بد رو در موردش میشنون و میبینن و تصویر ذهنی از بدی اوضاع در ذهنشون پررنگ و پررنگ تر میشه و به مرور کسب و کارشون دچار رکود میشه و اونها به این سمت هدایت میشن و تصمیماتی میگیرن که نشان دهنده این هست که اوضاع داره خراب میشه. سفارش کمتر میده و انگیزه کمتری داره و دیگه دیرتر میره کسب و کارش رو شروع میکنه زودتر تعطیل میکنه و میگه مشتری نیست و فلان نیست و تصمیماتش مطابق میشه با اون تصویری که در ذهنش هست
در مورد چاقی هم همینه. هرچقدر در سالهایی که اضافه وزن داشتی بیشتر به چاقی توجه کردی تصویر چاقتری در ذهنت ایجاد کردی و فرمانهای مغزی شما هم در مسیری هست که در نهایت شما رو به اون تصویر ذهنی چاق برسونه.
دلیل اینکه بارها لاغر شدیم و دوباره برگشتیم همین هست که تصویر ذهنیمون عوض نشد و بعد از اینکه از باشگاه رفتن و پیاده روی خسته شدیم از خوردن دارو اذیت شدی و رهاش کردیم خیلی آرام مغزت دستورات قبلی رو صادر میکنه و از یک لقمه بیشتر شروع میشه و دوباره یواش یواش برمیگردیم به رفتارهایی که قبلاً داشتیم و نهایتاً جسممون میشه همون جسمی که قبلاً داشتیم
چطور باید به لاغری توجه کنیم؟
این خودش خیلی کار داره. لاغری نیاز به توجه داره چون میخوای به چیزی توجه کنی که نیست و این کار سخت تره. به چاقی توجه کردن آسون تره چون وجود داره. اضافه وزن رو توی آیینه میبینیم و خیلی راحتتر میشه توجه کرد. ما میخواهیم با توجه کردن به لاغری و با ساختن فرمول های ذهنی مناسب برای رسیدن به لاغری این توجه رو ایجاد کنیم و یواش یواش رفتار ما از انجام کارهایی که ما رو چاقتر میکنه تغییر میکنه و رفتارهایی رو انجام میدیم که ما رو متناسب میکنه که این زمان میبره و کار با یک روز دو روز یک هفته و یک ماه انجام نمیشه.
زمان رو از ذهنتون بندازید بیرون برای لاغر شدن. چون کاملاً کار اشتباهی و شما رو شکست میده. که من باید تا عید لاغر بشم. تا عروسی برادرم. تا عقد خودم. یا هر چیزی دیگه.
خیلی از شرکت هایی که ابزارهایی برای لاغری معرفی میکنن از این حربه زمان استفاده میکنن که یک ماه مصرف کن هشت کیلو کم کن دو ماه مصرف کن چهار سایز کم کن و این تعیین کردن نشون میده که این کار به دلیل آگاهی اونها از ضعف ذهنی ماست که خیلی دوست داریم در یک مدت کوتاهی از چاقی رها بشیم و زمان تعیین میکنند به شکل وسوسه انگیز آدم رو ترغیب میکنن به استفاده از اون محصول و بعد ما استفاده میکنیم و نتیجه نمیگیریم و به خودمون میگیم بابا تقصیر منه و من عرضه لاغری ندارم من شانس ندارم و خودمون رو سرزنش میکنیم چون در تبلیغات میبینیم یک عده استفاده کردن و چقدر خوب نتیجه گرفتند و ما وقتی نتیجه نمیگیریم به جای اینکه شک کنیم به این مسیر و محصول به این روش میایم به خودمون شک میکنیم و سرزنش میکنیم و هی ناامید تر میشویم. بنابراین موضوع زمان رو فراموش کنید مخصوصاً در لاغری با ذهن
برای خودت اینجوری تعیین کن که من میخوام یک روشی رو یاد بگیرم و تا ابد ازش استفاده کنم حالا یک سال طول کشید چه اشکالی داره؟ سه سال طول کشید چه اشکالی داره؟ این سبک زندگی منه.
الان شما ده سال پونزده سال اضافه وزن داری مگه زمان تعیین کردی که من میخوام در طی شش ماه چاق بشم و تا ابد چاق بمونم؟ چاقی یک پروسه زمان بره و کلاً داریم زندگیش میکنیم چاقی رو. پس وقتی موضوع لاغری هست بپذیرید که باید لاغری رو زندگی کنی و اینجوری نیست که یک مقطعی در نظر بگیری که من شش ماهه لاغر میشم نداشتیم و نداریم که کسی بخواهد شش ماهه لاغر بشه و لاغر بمونه. نه امکان نداره. اونی که میخواد از نظر مغزی و ذهنی خودش رو تغییر بده و تا ابد متناسب بمونه باید این مسیر رو درست انجام بده و ادامهاش بده و کاری هم با زمان نداشته باشه
داشتیم افرادی رو در چهار ماه پنج ماه حدود ۵۰ کیلو کم کردن و داشتیم افرادی رو در یکسال بیست کیلو کم کردن و داشتیم افرادی رو در یکسال هیچی کم نکردن
دلیل نمیشه هر کسی شروع کرد حتماً موفق بشه نه باید انجام بدی هر روز مانند رژیمی که میگرفتی و باشگاهی که میرفتی اینام باید انجام بدی و فایل صوتی و تصویری داره تمرین داره نوشتاری داره و اینها رو داره و کسی انجامش میده نتیجه میگیره نه فقط کسی که هزینه میده و ثبت نام میکنه
لاغر شدن کار میخواد، نه اینکه سختش کنم ها ولی اینجورم نیست که بگم خیلی آسونه که شما بگی خب بابا من ثبت نام میکنم دیگه تمام شد. کار میخواد زمان میخواد روزی ۳۰ دقیقه ۴۵ دقیقه واسش زمان بگذاری تا این هنر رو یادبگیری و بعد خود به خود در زندگیت استفاده میشه و به کار میگیری اون رو و متناسب میشی
دقیقاً مثل شرایطی که الان داری که هر رورز یک سری رفتار اشتباه که میدونی هم اشتباه هست رو داری تکرار میکنی و میگی از امروز از فردا درست میشم ولی نتونستی و سالهاست داری اون رفتار رو انجام میدی پس نتیجه هم همینه. چاقی.
لاغری هم همینه یک سری رفتارهای جدید رو یادمیگیری و حالا تفاوتش با رژیم این هست که اون سختیها رو نداره چون ما اصولی داریم یاد میدیم به ذهنمون لاغر شدن رو کار خیلی ساده تره ولی اینکه فکر کنید هیچ کاری نمیخواد بکنم فقط ثبت نام کنم و میبینم هر روز دارم آب میشم نه اینجوری نیست. کار داره تمرین داره گوش دادن داره استمرار داره همکاری و همفکری با هم داره و خیلی کارها رو با هم انجام میدیم
اولین تمرین: دیگه نباید در مورد چاقیتون جایی حرف بزنید.
ما خیلی لازم نیست کار جدید انجام بدیم ما لازمه خیلی از کارهایی که انجام میدیم رو متوقف کنیم. خود به خود راه درست میشه.
«سیستم بدنی ما بر اساس خلقت خداوند درست داره حرکت میکنه. درستش اینه که متناسب باشیم. درستش این هست که سلامت باشیم. درستش این هست که شاداب باشیم. اینها بر اساس خلقت خداوند هست و اصل اینه. حالا اگر کسی چاق هست چون داره نادرست رفتار میکنه اینطور شده. پس برای اینکه لاغر بشه نیاز نیست که یک سری کارهای دیگه رو یاد بگیره فقط باید نادرست ها رو انجام ندی وقتی نادرست ها رو انجام ندی خود به خود درست ها رو انجام میدی. خیلی سادست (واقعا)»
دلیل اینکه خیلی از افراد چاق دارن تلاش میکنن یک برنامه خاصی رو پیدا کنن و یک رژیم خاص پیدا کنن یک دستگاه خاص پیدا کنن و کرم خاص پیدا کنن و کلاً هر کار اضافهای که میخوایم انجام بدیم همه شکست میخورن. همه بلا استثناء شکست میخورن. نیاز نیست برای اینکه لاغر بشوی شما یک چیزی به خودت بمالی یا کمربندی رو ببندی و .. نیازه اون کاری رو که انجام میدهی انجام ندهی.
اون فکری رو که هر روز داری مرور میکنی درباره خودت و خودت رو سرزنش میکنی و فلان شده ریخت و قیافت رو ببین و .. اینها رو انجام ندی. وقتی انجام ندادی احساست بهتر میشه و لازم نیست برای احساس خوب کاری انجام بدی همین که کارهایی رو که انجام میدی حالت بد میشه رو انجام ندی خود به خود حالت خوب میشه.
تمرین اول: در مورد اضافه وزنتون با کسی صحبت نکنید از امروز. چه دلیلی داره هرجا نشستی سریع شروع صحبت کنی؟ من شانس ندارم، آبم بخورم چاق میشم. دیگه کلافه شدم. به خدا چیزی نمیخورم.. هی به همه میگم من تقصیر ندارم سه وعدم شده یک وعده. این چاقی بر من غلبه کرده. چرا داری توضیح میدی برای همه؟ نکن این کار رو. این یعنی توجه کردن به چاقی. دربارش حرف نزن بخشی از توجه به چاقی برطرف میشه.
سپاسگزارم از رضای عزیز.
سلام از خوندن نوشته های شما بسیار لذت میبرم👏👏👏
سلام
عاشقتونم
این فایل رو برای خودم به چند بخش تقسیم کردم و الان بخش اولش رو کامنت میکنم.
نکاتی که از این فایل دریافت کردم به همراه تمرین
همه ی افرادی که اضافه وزن دارند دوست دارند لاغر بشوند، تفاوت ما با افراد اضافه وزن داری که فقط دوست دارند لاغر شوند و حرکتی نمیکنند این هست که با اینه از مسیر ناصحیح رفتیم و ناامید شدیم اما دوباره خودمون رو امیدوار کردیم و ادامه دادیم تا لاغر شویم و بنابراین به این مسیر هدایت شدیم که رویا و خواسته ما هست و حتما بهش میرسیم. (رویای من رسیدن به زیبایی اندام پایدار هست بدون برگشت به عقب و خداروشکر مسیر صحیح رو پیدا کردم و به امید خدای مهربان و قوانینش به زیبایی اندام پایدار میرسم)
به خودمون احسنت بگیم که جز افرادی نیستیم که فقط میخوان لغر بشن و هیچ کاری انجام نمیدن بلکه ما داریم روی خودمون کار میکنیم و در ذهن و باورهامون تغییر ایجاد میکنیم و در نهایت در جسممون تغییرات رو میبینیم (محمد صادق دمت گرم پسر تو فوق العاده ای و لایق بهترین ها هستی و لایق رسیدن به اهدافت)
تا به الان با استفاده از روش های قبلی میخواستیم با ورزش و رژیم جسممون رو تحت فشار قرار بدیم و خودمون رو محدود میکردیم. اما در لاغری با ذهن هیچ موقع برنامه ورزشی نخواهیم داشت هیچ وقت برنامه رژیمی داده نمیشه و هیچ وقت برنامه دارویی ای در کار نخواهد بود. ما فقط برنامه فکری میدیم
وقتی فرمول ها رو درست میکنیم مغز ما بر اساس اون فرمول ها فرمان های جدیدی رو صادر میکنه و اون فردی که یک ماه قبل دو ماه قبل خیلی آدم پرخور و حریص نسبت به غذا بوده و ترس از مواد غذایی داشته به مرور رفتارهای متفاوتی رو نشون میده و اون حرصو ولع و تفکر کردن نسبت به غذا رو نداره
ویژگی افراد چاق: مرتب به غذا فکر میکنند، به محض اینکه از خواب بلند میشند میگویند صبحانه چی بخورم؟
از روز قبل به این فکر میکنند که فردا صبحانه چی بخورم؟
اگر یک چیزی رو خیلی دوست دارن مثل خامه و عسل وقتی تهیه اش میکنند لحظه شماری میکنند که میشه آن را بخورم؟
به این فکر میکنند چی درست کنیم بخوریم؟ ناهار چی باشه؟ شام چی باشه؟
در لاغری با ذهن ما با انجام تمرینات برنامه ریزی ذهنی را تغییر میدهیم و از طریق انجام تمرین ها و گوش دادن به یک سری فایلها برانمه ذهنی رو ایجاد میکنیم که فرد یواش یواش برنامه هایی جدید درذهنش ایجاد بشه و وقتی اون برنامه ها به اجرا گذشته میشه طبیعتا رفتار فرد تغییر میکنه
در روش لاغری با ذهن خیلی مهمه ما بارها و بارها فایلها رو تکرار کنیم و تمریناتش رو انجام بدیم و فرمول های مغزی به این شکل عوض میشه و ما رفتارمون تغییر میکنه
در مسیر لاغری با ذهن استمرار داشته باشید و فایلها رو گوش بدید و فکر کنید به حرف هایی که زده میشه و ببینید چطور میتونید این حرف ها رو در زدنگیتون به عمل تبدیل کنید
من سالهای زیادی به چاقی توجه میکردم – در کودکی به دلیل اینکه نگاه دیگران برامون مهم نیست توجهی به اضافه وزن نمیکنیم و بازیمون رو میکنیم و میرقصیم و شادی میکنیم و اصلا برامون مهم نیست اضافه وزن داریم – به مرور وقتی بزرگتر میشیم و نظر اطرافیان برامون مهم میشه ما خیلی به چاقی توجه میکنیم به شکل مضرش ما به خود چاقی توجه میکنیم نه اینکه چه کاری انجام بدیم تا از چاقی رها بشویم.
وقتی تلاش میکنی یک چیزی رو از بین ببری مسلماً توجهت به اون چیزیه که الان وجود داره که اون چاقی هست، یعنی تلاش برای برطرف کردن چاقیه و توجهی به لاغر شدن نداری
محدودیتهایی که به دلیل اضافه وزن برامون بوجود میاد باعث میشه که حواسمون بیشتر به اضافه وزنمون باشه و بیشتر اضافه وزن رو درک کنیم (از نوع مضر) و با افزایش اضافه وزن تصمیماتی بگیری که بیشتر تحت تأثیر چاقی هست مثلا اضافه وزن من باعث میشد از ورزش گروهی که فعالیت دوندگی داشت فاصله بگیرم و انتخابم محدود تر میشد و بنابر اضافه وزنی که داشتم تصمیم میگرفتم چه کاری رو انجام بدم که احساس بدم کمتر بشه یعنی از چاقی فرار میکردم و جاهایی میرفتم که چاقی امتیاز خوبی هم بود و اینها میشه توجه به چاقی داشتن
توجه به چاقی یعنی خودم رو محروم میکنم و مرتب محدود تر میکنم یعنی دامنه فعالیت ام کم و کمتر میشه
در روابط هم توجه به چاقی داشتم سعی میکردم دوستانی رو انتخاب کنم که مثل خودم چاق یا چاقتر از من باشن که من احساس بدی پیدا نکنم و حرفی از لاغری نباشه
توجه به چاقی رفتار و تصمیمات من رو تغییر میداد و هر چی که بزرگتر شدم توجه به چاقی بیشتر زندگی من رو تغییر میداد و خیلی از کارها رو نکردم به خاطر اینکه میدونستم من چاق هستم و نباید برم سمت این کار و خودم رو محدود میکردم
اینها همش میشه توجه کردن به چاقی و باعث میشه ما بیشتر به سمت چاقی برویم و وقتی خودت رو از خیلی چیزها محروم کردی احساس تنهایی و ناتوانی بهت دست میده
من عاشق رنگ زشکی با ترکیب سبز بودم اما به خاطر چاقی تصمیم گرفتم لباسهایی بپوشم که لاغر تر نشونم بده و یا به جای لباسهای چارخونه پوشیدن که دوست داشتم لباس راه راه میپوشیدم
شنا رو خیلی دوست داشتم چون در شهری بودم که رودخانه داشت و دوستان در مورد شنا خیلی صحبت میکردن و اما من یواش یواش شنا هم نمیرفتم و خجالت میکشیدم با اون اندام برم تو آب
در مهمانیها شور و اشتیاق نداشتم به خاطر چاقی
در غذا خوردن مرتب نگران نظر بقیه بودم که میگن این چقدر میخوره به خاطر چاقی و احساس خوبی نداشتم و خودم فکرم تو این بود که دیگران حواسشون به منه و چون احساسم این بود دیگران هم میگفتن
وقتی منزوی میشی و خودت رو محدود میکنی داری فرصت بیشتری به چاقی میدهی که بر تو غلبه کنه
اینجوری فکر کنید که شما دو نفر هستید و چاقی یک شرایطی هست که داره با شما قاطی میشه، این چاقی یک قدرت و زوری داره، من متناسب هم یک قدرت و زوری دارم. چاقی خودش رو من شروع کرده پیدا کردن و منتقل میکنه خودش رو به من. هرچقدر که من از حضور چاقی در وجودم احساس ضعف بیشتری کنم احساس ناتوانی بیشتری کنم فرصت رو بیشتر محیا میکنم که چاقی به من غلبه بیشتری کنه
همه ی افرادی که اضافه وزن دارن از یک مقطعهایی به بعد چاقتر شدنشون سریع تر شده. چرا؟ چون از یک مقطعی خیلی خودشون رو محدود کردن و احساسشون بد شده و منزوی شدن و خجالت کشیدن و خودشون رو سرزنش کردن و از دیدن خودشون حالشون به هم خورده که احساس ناتوانی در برابر چاقی برای اونها شکل گرفته و خیلی راحتتر اضافه وزنشون بیشتر شده
رفتار و افکار خودت رو بررسی کن و ببین چقدر شما داری از چاقی خودت احساست بد میشه؟ چه توجهی به چاقی داری؟ یک لیستی تهیه کن که چه کارهایی رو انجام نمیدی به خاطر اینکه اضافه وزن داری؟ چه لباسهایی رو نپوشیدی به خاطر اینکه اضافه وزن داری؟ چه روابطی رو با دیگران نداری به خاطر اینکه اضافه وزن داری؟ اضافه وزن چه تأثیری در روابطت با همسرت داره؟ با اطرافیانت داره؟ چه تأثیری در کسب و کارت داره و یک لطمه هایی رو به شغلت وارد کرده؟ ممکنه استاد دانشگاه باشی و اضافه وزن در تو لطمه وارد کرده باشه در بروز خودت. در ابراز کردن سطح علم و آگاهی ای که داری. ممکنه در هر شغلی باشی که اضافه وزن به تو لطمه زده باشه. از همه اینها صورت تهیه کن که ببینی و آگاه باشی که اضافه وزن چه لطمه هایی به شما زده و شما چقدر بهش توجه کردی. و میخواهیم اینها رو یکی یکی برطرف کنیم
من در افکارم همیشه دوست دارم خوش تیپ و خوش استایل باشم و بمونم و وقتی در این حالت نیستم مسلما از خودم راضی نیستم
کارهایی که انجام نمیدم به خاطر اضافه وزنم معاشرت کردن با دوستان ورزشکار و خوش استیل هست
محدودیت دیگه ای که اضافه وزنم برام بوجود آورده این هست که اعتماد به نفسم در ارتباط برقرار کردن با افراد خوش هیکل و خوش اندام رو کم کرده و همچنین برای ورود عزیز دلم به زندگیم این وضعیت بدنی رو اصلا نمیپسندم و من هم همیشه یکی از خواسته هام این بوده که زوج خوش اندامی باشیم و برای به تحقق رسوندن این خواسته باید خیلی عالی تر باشم
اضافه وزن باعث میشه که کم انرژی باشی و بدن فشار زیادی بهش وارد بشه که این هم محدودیت هست
اضافه وزن و ذهن چاق باعث میشه که بدنت مرتبا در حال هضم کردن باشه و کلی بهش فشار وارد میشه و به قرار گیری در مسیر لاغری با ذهن از عضوهای بدنمون سپاسگزاری کردیم چون ازشون خوب مراقب میکنیم
اضافه وزن باعث میشه در مواقعی که استخر میری یا مکان های عمومی ساحل و .. به خودت بگی این چه اندامیه و اعتماد به نفست کم باشه
پایان بخش اول
یکی دیگه از محدودیت هایی که چاقی برای من بوجود آورده این هست که به من میگه تو نمیتونی به خواسته هات برسی! اما من با استفاده از مسیر قدرت ذهن صددرصد یواش یواش به هدفم یعنی زیبایی اندام پایدار میرسم.
سلام براستاد عزیز وهمه دوستان.
وای خدای من این فایل هفتم روکه گوش دادم معجزه بود چقدر ذهن من رو عوض کردو چقدر دوست دارم تمریناتش رو کامل انجام بدم.استاد مهمترین تاثیراتی که فقط با این هفت قسمت به دست آوردم تاالان اینه که اول ازهمه آرااااااااااامش خاصی بهم دست داده چون حس میکنم مسیر درستی رو درپیش گرفتم دومین تاثیرش هم اینه که واقعا دیگه براخوردن هیچ حرصی ندارم و اصلا به غذا خوردن فکر نمیکنم و خیلی ناخودآگاه هم پیش اومده قبل ازاین همیشه احساس سنگینی و عذاب وجدان داشتم بخاطر خوردنم و همیشه احساس نفخ معده داشتم طوری که احساس میکردم بیماری دارم و درمعده ام مشکلی وجود داره چقدرآزمایش دادم و دکتر میگفت هیچ چیزیتون نیست و همیشه حس میکردم بیمارم و دکترها هنوز نتونستن بیماریمو تشخیص بدن.و خیلی حس های بد دیگه.ولی همین هفت جلسه تا الان کلی اثرات شگفت انگیز درمن به جودآورده و همین باعث قوت قلب من شده و ایمان دارم که بقیش هم معجزات بیشتری درمن به وجود میاره.و خدارو بی نهایت شاکرم که شما وآموزشهاتون رو درمسیرم قرار داد تامنو به سمت بهترین مسیرها که یکیش لذت بردن از نعمت زندگی هست برسونه.فقط تا الان یک سوال درذهنم هست که نمیدونم در فایل های بعدی به جوابش میرسم یانه و اون درمورد چاقی موضعی هست و چطور میشه که بعضی ها فقط از شکم یا میان تنه چاق میشن مثل خودم و بعضی هاهم از ران یا بالاتنه و….
سلام من خیلی به چاقی توجه میکردم وقتی غذا میخوردم به اندازش توجه میکردم واین توجه باعث میشدچاقتربشم جلوی آینه خودمو سرزنش میکردم که چراچاقم این که از جسم خودم فرار میکردم جسمم نمی پذیرفتم ووقتی که به مهمونی میرفتم خیلی ناراحت میشدم اگر میگفتن چاقتر شدی واحساس بدی داشتم توجه که باعث چاقی من شد نرفتن به استخر به خاطر چربی های آویزون فرار از جسم خودم لباس های مورد علاقه خودمو نمی پوشیدم خیلی زجر آور بود وقتی میرفتم خرید لباس اندازه من نبود خیلی خجالت میکشیدم وحرف های قشنگ شما استاد عزیز ویه مدتیه که باجسمم آشتی کردم که خودم این بلای رو سرت آوردم جسمم رو بااغوش پر از عشق قبول میکنم دیگه بخودم افتخار میکنم جلوی آینه توجه نکردن به حرف های دیگران لذت بردن از غذا به اندازه بدنم مثل لاغر ها رفتا کردن چه مزییت های لاغری برایم به ارمغان می آورد لاغر برایم بهترین حس دنیاست ولذت بردن از زندگی کنارخانواده دوستان وخدارو شکر که به این مسیر قشنگ هدایت شدم
به نام خدا
با سلام و خسته نباشید خدمت استاد محترم و دوستان حاضر در سایت،
استاد من از 25 آذر ماه با سایت مفید شما آشنا شدم، و در طول این یک ما توانستم 4 کیلو از وزن خودم را کم کنم با اینکه مثل دفعه های قبل کار خاصی انجام ندادم و به بدنم سختی و فشار وارد نکردم. من فقط تنها کاری که این روزها انجام دادم خیلی فکر کردم. به همه چیز. به همه رفتارهای کنترل نشده خودم. تمرکز کردم. و حسابی دست به قلم شدم و نوشتم و نوشتم. همه تمرینات را. به محض پیدا کردن هر فرصتی نوشتم. دیدگاه ها و نظرات دوستان سایت و خوندم. خیلی تغییرات در ذهنم ایجاد شد. واقعاً نظرم درباره غذاخوردن عوض شده. دیگه اصلاً مثل قبل نیستم. دیگه ذهنم دنبال غذاها نیست. جمله میل ندارم و خیلی تمرین کردم و در برابر خیلی از خوراکی هایی که بهم تعارف شد در این یک ماه همه را بلا استثنا با دو کلمه میل ندارم رد کردم. بدون این که احساس حسرت یا ناراحتی داشته باشم. تغییر رفتارم به حدی است که همسرم هم کاملآ تحت تاثیر قرار گرفته و کمتر غذا میخورد. کمتر خوراکی و بستنی می خرد. و حتی به من می گوید فایل های استاد را با هندزفری گوش نکن بگذار تا من هم بتوانم بشنوم. حتی همکارانم در محل کارم هم تحت تأثیر رفتار من قرار گرفتن و در طول ساعات کاری چیزی نمی خورند. مگر یک عدد میوه. مثل من ? البته آنها نمی دانند که من چکار کردم ?استاد من خیلی در این مدت به نوشتن و خواندن اهمیت دادم. و الان بار دوم هست که فایل های رایگان رو گوش میدم و تمرین می کنم.. والان درسری دوم تا این جلسه رسیده ام. و خیلی حسم تغییر کرده. من هر روز دردهای خیلی بدی داشتم. درد در کمر. زانو. گردن. سردردهای هر روزه. بی حوصلگی و بی انگیزگی. احساس خواب آلودگی و رخوت. اما خدا رو هزاران بار شاکرم که دیگر خبری از اون دردها نیست با اینکه من فقط 4 کیلو کم کردم ولی در واقع اون دردهای خیلی شدید هم انگار مرتبط بودن با روحیه بدی که داشتم. و هر روز دارم می نویسم و نت برداری می کنم. بعد هم دائم برمی گردم و نوشته های قبل را مجدد مرور می کنم. در این یک ماه هم خیلی خواندم و هم خیلی نوشتم. خیلی فکر کردم. خیلی فکر کردم. و باز هم خیلی فکر کردم. هر روز روزی چندین بار فایل صوتی انگیزشی به نام رویا رو گوش میدم و عاشق این فایل هستم. با اینکه حدود 5 دقیقه است ولی انگار به اندازه 50 سال در من انگیزه و اشتیاق ایجاد کرد. و هر روز خدا رو شکر می کنم که به من فرصتی دوباره داد. شما رو در مسیر من قرار داد تا دوباره بتونم متولد بشم. انگار می خواست به من بگه تو با این همه توانایی و استعداد حیفی و هنوز خیلی جوانی و وقت زیادی برای زندگی کردن داری. و من خدا رو خیلی شاکرم.
مزایای متناسب شدن که در درجه اول سلامتی برایم بسیار مهم هست. و بعد از آن پوشیدن لباس های رنگی و شاد. سبک بودن. راحت راه رفتن و نفس کشیدن. شادی. جوانی. دل زنده بودن و راضی بودن از زندگی. روابط بهتر داشتن. احساس خاص بودن و مورد تحسين واقع شدن. اعتماد به نفس بالا و رهایی از نگاه های سنگین عده ای. و در کل احساسات مثبت داشتن.
ممنونم از شما استاد که ذهن من و باز کردید و من و به فکر کردن وادار کردید …. خیلی خوبید. خدا حفظتون کنه انشاءالله ??????
سلام سیمای عزیزم
کامنت شما رو خوندم و یکبار دیگه برام مرور شد که همه چیز فکری هست. اول فکر اول ذهن اول باورها اول فرمولهای ذهنی تغییر میکنند و بعد نتیجه اون تغییر در رفتار و اتفاقات و .. زندگی ما نشون داده میشه همانطور که برای شما اتفاق افتاد. به پیشنهاد شما در این کامنت فایل انگیزشی رویا رو دانلود و گوش کردم خیلی خوب هست. واقعا به رضا تبریک میگم به خاطر اینکه خوب قوانین رو آموخته و در زندگیش اجرا کرده و نتیجه گرفته و در گام بعدی خوب هم داره آموزش میده و هر روز بهتر از دیروز عمل میکنه. میخوام به سبک تمرینی خودم فایل رویا رو یکبار دیگه اینجا بازنویسی کنم تا هم افکار و باورهای خودم تقویت بشه و هم دوستانی که کامنت من رو میخونن:
خیلی از آدمها با آرزوی لاغری میمیرن، آرزوی روحیه خوب داشتن، آرزوی پوشیدن لباس های مورد علاقشون، آرزوی انجام خیلی از کارها با کلی آرزو ها که سالها بهش دست پیدا نکردن. اونها با یک عالمه حسرت از دنیا میرن.
حسرت چرا من چاق هستم؟ چرا من نمیتونم لاغر بشم؟ چرا خدا من رو اینجوری خلق کرده و چرا و چرا و چرا
این چرا ها هیچ وقت نگذاشت اونها هیچ وقت به سمت آرزو هاشون حرکت کنند و اونها هیچ وقت لاغر نشدن
با خودت فکر کن چرا این افراد با آرزوی لاغری میمیرند؟ یک عاملش این هست که اونها «میترسن». ترس از اینکه «اقدام کنند و شکست بخورن».
یک عاملش این هست که اونها شاد نیستن. بلد نیستن که شاد باشند و یک ««انسان غمگین نمیتونه به آرزوش برسه»»
و این افراد خودشون رو با افراد لاغر مقایسه میکردن و حسرت میخوردن و احساس متفاوت بود نبا سایر انسان ها را داشتند از همه گله و شکایت داشتن و حتی به خدا هم معترض بودن که چرا من رو اینجوری خلق کردی
شمایی که الان زنده ای و داری این صدا رو میشنوی، بهت پیشنهاد میکنم رویا لاغری خود رو از دست ندی. تا میتونی برایش ارزش قائل باش. برای رسیدن به اون تلاش کن.
اصلا به این فکر نکن چطور باید لاغر بشی، توی دام آخه چطور میتونم لاغر بشم نیفتی. از شکست خوردن نترسی. از مسخره شدن نترسی. از اینکه شما رو آدم احمقی فرض کنن نترسی.
این رو خوب یادت باشه شکست خوردن اشکالی نداره تصمیم بگیر و اقدام کن. اگر میخوای لاغر بشی باید تصمیم بگیری. اگر هر بار اقدام کردی برای رژیم گرفتن و شکست خوردی هدفت تنها چند کیلو لاغر بوده اینبار تصمیم بگیر من میخوام خیلی لاغر بشم انقدر لاغر بشم که فقط در رویاهام میتونه باشه
لاغر شدن سخت نیست ولی باید از موانع شروع حرکتت عبور کنی. موانع ذهنی، موانع انسانی و موانع محیطی.
افرادی که تونستن از این موانع رد بشن به رویا لاغری خودشون رسیدن ولی مهم این هست که تو هم میتونی به رویای لاغری خودت برسی
اینو میدونم اصلا چیز جالبی نیست دو تا آدم توسط یک خدا خلق بشن و حتی در یک خانواده بزرگ بشن ولی یکی چاق باشه و یکی لاغر. اصلا اینو به عنوان طبیعت جهان نپذیر. با انگیزه خودت با اشتیاق خودت و با اراده خودت از سد طبیعت جهان عبور کن و تو خودت رو طوری تغییر بده که در رویاها و آرزوی های خودت داری
روی خودت کار کن. اونهایی که لاغر هستند موفقیت های شما رو درک نخواهند کرد. تو وقتی خودت رو لاغر میکنی دنیای جدیدی رو تجربه میکنی. این دنیایی هستش که هیچ فرد لاغری تجربش نکرده و هیچ فرد چاقی اون رو تجربه نخواهد کرد پس خاص باش و به دنیای خودت رنگ واقعیت ببخش.
تصمیمت رو برای لاغر شدن باید به حدی باشه ه هر وقت کسی گفت نمیتونی تو انگیزه بیشتری بگیری.
پیش به سوی لاغر شدن.
بنام رب یکتا
?سلام به استاد عزیز و دوستان عزیز متناسبم?
خدایا شکرت خدایا شکرررررت که من هر روز دارم هر روز از هر جهت بهتر و بهتر میشم.???
دیروز دوستم اومده بود پیشم.دوستم داره کارشناسی مامایی میخونه.شاید سه هفته بود منو ندیده بود با تعجب نگاهی به من کرد و گفت چیکار کردی با خودت؟! گفتم چطور مگه…گفت چند هفته شده ندیدمت اما خیلی جمع و جور شدی… تو سزارین کردی و اغلب خانومایی که سزارین میکنن اینقدر شکمشون تخت نمیشه…? من چشمام از شادی برقی زد و گرد شد و خندیدم.?بهش گفتم فقط اینروزا شادم. خودمو دوست دارم.وقتی دوست دارم آهنگ میزارم و میرقصم.باورهای اشتباهی که فکر میکردم باعث چاقی میشن رو از ذهنم پاک کردم…گفتم با همچین سایت خوبی آشنا شدم…و بهش گفتم میتونه اونم از این نعمت استفاده کنه.دوستم دختری متناسبه اما همیشه ترس از چاقی داره و با کم خوردن خودشو متناسب نگه داشته…اونم خوشحال شد و از پیشنهادم استقبال کرد.
دوستان خوب و آگاهم من بارها به این جلسه گوش کردم و به این نتیجه رسیدم که من در طی این سه سال که وزنم رو به افزایش بود نمیتونستم باور کنم که من دارم به یه فرد چاق تبدیل میشم.??برای همین هیچ وقت و هیچ وقت راجب چاقیم با کسی حرف نمیزدم ?حتی با همسرم و فهمیدم این یک حسن در من بود که تصویر ذهنی که من برای خودم ساخته بودم هنوز تبدیل به یه آدم چاق نشده بود و من باور نداشتم چاقی در من دائمیه و من خودم رو در برابرش ناتوان نمیدیدم…ولی در مورد سرزنش کردن اره هر وقت جلوی آینه میرفتم غمی در درونم شروع به ایجاد شدن میکرد? آخه این من بودم کسی که همین سه سال پیش همه به اندامم غبطه میخوردن و من رو به خوش تیپی میشناختند.همیشه ازدواج و بارداریم رو مقصر میدونستم و در این افکار اشتباه غرق بودم…اما حالا در این زمان و مکان که این سایت ارزشمند هست من اعتراف میکنم سخت در اشتباه بودم و تماما اشتباهات فکری و رفتاری خودم جسم دوست داشتنی ام رو به این شکل در آورده بود.حالا که جلوی آینه میرم نگاهی به همه ی نازیباییهایی که خودم ایجاد کردم ميندازم و درون خودم اون فرد متناسب و زیبا رو میبینم… اره فقط زمان لازمه که آموزشهای استاد آروم آروم در من نهادینه بشه و این مهمان ناخوانده از وجودم رخت ببنده و از من دور و دور و دورتر بشه….من دوستت دارم جسم نازنینم تو توانایی هر روز زیباتر شدن رو داری….
زیبایی که همه ی ما در درونمان داریم ولی با باورهای اشتباه جسممون رو به شکل نافرم و نا زیبا در آوردیم….
الان که به لبخند جسمم نگاه میکنم برق شادی رو در اون میبینم اره اون روزها دارن به من نزدیک میشن.من دارم خودم رو در اون اندام متناسب میبینم…در اون روزهای نزدیک میبینم لباسام چقدر بهم میان و لباسهای قدیمیم رو که میپوشم و به تنم اندازه ست لذت میبرم. همسرم و اطرافیانم منو تحسین میکنن برای این توانایی و زیبایی که دارم.
تو مجالس همه از دیدنم لذت میبرن و دوست دارن مثل من به اندامی که دوست دارن برسن.
احساس سبکی و آرامش دارم.
خیلی خوشحالم که میتونم با لذت به تفریحاتی که دوست دارم برم… استخر… باشگاه… رقص…
با اشتیاق لباسهای جدید و رنگ شاد چند سال پیشم رو میپوشم.لباسهای خوشگل برای خودم تهیه میکنم و از پوشیدنشون لذت میبرم…
از بارداری های بعدی و شیردهی دیگه نمیترسم و با لذت به آیندم فکر میکنم که تا زمانی که زنده هستم میتونم بدون هیچ ترسی متناسب باشم.
چقدر احساس سبکی و چالاکی میکنم.
چقدر اعتماد بنفسم عالی شده.
براحتی می دوم بدون اینکه به نفس نفس بیفتم و احساسم بد بشه.
خدا رو شکر میکنم که بدنی اینچنین کامل و بدون عیب و نقص وبا برنامه ریزی کامل خلق کرده و اونو به من هدیه داده…
از اینکه به این راه هدایت شدم و آگاهیهای نابی کسب کردم خداوند رو شاکرم…
?اقای رضا عطار روشن شما انسان آگاه و هدایت شده و با خلوصی هستین که این آگاهیها رو به صورت رایگان در اختیار انسانهای واقعا نیازمند به این آگاهیها قرار میدهید. براتون آرزوهای بهترینها رو از هر نعمت رو دارم ?
?با ارزوی تناسب در همه ی جنبه های زندگی برای دوستان عزیزم?
?رب یکتا همراه همتون?
ممنونم از توجه تون استاد عزیز.?????
بله این نگارش ذهنی اشتباست و یک انسانی که دچار اضافه وزن شده هنوز هم زیباست منتها زیبایی به شکل اشتباه.پس باید ابتدا اشتباهات ذهنی اصلاح بشن که بعد این اصلاحات در رفتار آشکار بشه و جسم به سمت زیبایی صحیح خودش هدایت بشه.
?????????????????
چه نکتهی مهمی رو بهش اشاره کردین تو این نوشته.
جسمما در هر حال زیباست. حالا اگر ما بهغلط زیباییهای ناخواستهای رو به جسم دعوت کردیم اشتباه رو جبران میکنیم اونها رو رها میکنیم و زیباییهایی رو که میل به داشتنشون داریم دعوت میکنیم.
سلام وادب واحترام، خدمت استاد گرامی وخیلی لاغر، ایول استاد، خدمت دوستان با غیرت و فهیم که برای رسیدن به هدفشون از هیچ کوششی فرو گذار نمیکنن، من یکی از اعضای تناسب اندام از طریق ذهن هستم، که یک تاخیر وتوقف دوماهه داشتم، بدلیل سوگواری چند عزیز که واقعاً مقدور نبود مرتب بخواهم تمرينات رو انجام بدم، ولی ذره ای ولحظه ای از فایل ها وراهنماییهای استادم غافل نبودم،درون گروه،،، من برنامه دوازده قدم اصلی فایل ها هم صوتی هم تصویری رو تا آخر کار کردم، وهمچنین برنامه طعم خدارو هم با عشق گوش دادم وهمچنین فایل های پیوست ونتیجه گیریها رو هم همینطور، ودر تلگرام پیج مخصوصی که با همراهی وهمکاری دوست مثبت وخوشصد اتون اداره میشه رو نیز دنبال میکنم، ولی ازونجایی که تاکید میفرمائید که حتما حتما تمرینات رو انجام بدیم،تا تمرین 6 بطور کامل انجام دادم، من با انجام این تمارین که چشم وگوش وفکرو تمام خاطرات اینا همه چیز بنوعی دهان خوردن ما هستند چون فرکانسی که از خوراکیها برای ما فرستاده میشود، مانع وحجابیست بین اراده ما که نخواستن است ولغزش ما که خواستن اون خوراک یا غذایی که جز بیماری اضافه وزن ومتعاقب اون مشکلاتی که(جسمی وروانی) ببار میاد،،،،نتایجی که برای من به ارمغان آورد، اول اینکه بدون اینکه فکری کنم خودبخود اندازه ی خوردن وآشامیدن وچی وچگونه خوردن وبا چه کمیت وکیفیت بود بعد اینکه من بدلایل خاصی که تووجودم حک شده بود، کلا زمین گیرو خونه نشین بودم، دلایل کم کاری تیروئید و دیگر عوامل توجیه کننده غیر قابل قبول، ازمن فقط یه نفس کِش ساخته بود، حالا آرزو یا حسرت هم نگیم، یه حس دوسداشتن نسبت به لباس هایی که در زمان متناسب بودن میپوشیدم، یه انسان ناکام وافسرده از من ساخته بود، اینوسط کسانی هم بودند که حساسیت عاطفی منو تواین زمینه میدیدن، منو تو یه جاده وراهی سوق میدادند، که بیشتر باشرایط اضافه وزن من دامن میزد،وحال منو بگونه ای خراب میکردند یا از حسادت بود یا نادانی، یا هر چیز دیگر،،، ولی وقتی ایمان آوردم به زندگی با طعم شیرین خدا، وکشتی زندگیمو بدستان توانای استاد گرامی جناب عطار روشن سپردم، یاد گرفتم تا وقتیییییییی که گرسنه نشدم غذا نخورم، واینکه چیزی به اسم معده هست که اندازه خاصی داره ونباید تامرز خفگی بلعید وداخلش همه چی ریخت، اونم هرچیزی وبه هر مقداری،، من شاید تا مرز خفگی نبود خوردنم ولی بود مواقعی که بیشتر افسرده و وغمگین میشدم، بدنم قند بیشتری جذب و طلب میکرداونفدر شیرینی میخوردم که یه وقتایی دچار مکث مغزی میشدم واصلا هدف، دیگه چشیدن ولذت سلام بردن نبود، فقط خوردن وخوردن بودویک جا خیره شدن،،، ، علتش هم چون غذای مغز فقط وفقط قنده، وزمان افسرده شدن مغز برای فکر کردن های بیشتر مخصوصا وقتی که حالت هجوم فکری وجود داشت وفشار روی مغز بود، شیرینی زیادی میطلبیداینجابود که این فرمولا رو با استفاده از راهنمایی های استاد گرامی وگوش دادن به صحبت های قشنگشون عوض کردم، واون کُد ها رو تو حرفاشون گرفتم یا باور اینکه اینهمه اضافه وزن نمیتونه از کم کاری باشه، باز فرمولا خودبخود پاک شدن وتغییر کردن. از خونه بپارک ودستگاههای ورزشی کشیده شدم واوقات بیکاری بعد از کارم، سمت کتاب کشیده شدم، چون ازبس فایل ها رو گوش کردم،کُد کتابخوانی وارد مغزم شد وبجای افکار مز احم، فرمول خواندن مطالب موثر جایگزین شد، واینکه بجای منفی اندیشیدن و این باور که امکان نداره من اون وزن دلخواهم روکسب کنم،مثبت فکر کردم ورفتار کردم حتی لباسی که قبلا بخیاط میدادم وسفارش به اضافه نگه داشتن درز برای روزای چاق شدن،میکردم تبدیل به این شد که بجای اینکه لباسو اندازه خودم کنم خودمو اندازه لباس کردم و ازبس موقع پیاده روی با هندز فری به صحبت های استاد گوش دادم و این شد یه عادت که بیام مواقع بیکاری از کتابهای صوتی استفاده کنم، وتواین اثنا بدون اینکه ،رژیم بگیرم یا ورزش خاصی انجام بدم، تو فاصله حدود 3/5ماه،بخدای بزرگ که 10 کیلو فیکس کم کردم واینقدر زندگیم رنگ و بوی نابی گرفته وروحیه بالایی گرفتم که خودمو نه یکبار بلکه هزاران بار مدیون استادمون جناب رضا عطار روشن میدونم اصلا باور نکردنی، بخدا باورم نمیشه، و خلاصه اینکه در اگه بخوام از اضافه وزن وتناسب بگم، دلم پره،. ولی حالا که حالم خوبه وشکر خدا هر بامداد ریه هامو پر اکسیژن میکنم، داروهامو کم کردم، راه رفتنم راحتتر شده، نشستن وپا شدنم همینجور، خلاصه خوش عالیست عالم خوش اندامی،،، اگر نشود موی دماغ ما شخص مُغرِضی،،،،،، سلامتی جاودان،خوشی بی حدو اندازه، جیبای پر پول، لذت بردن با عزیزانتون، ورسیدن به تناسب اندام با قدرت ذهنتون رو با تمام وجود از بزرگ خدای مهربون میخوام،،، من باید، من میتوانم، من حتما
سلام وادب واحترام، خدمت استاد گرامی وخیلی لاغر، ایول استاد، خدمت دوستان با غیرت و فهیم که برای رسیدن به هدفشون از هیچ کوششی فرو گذار نمیکنن، من یکی از اعضای تناسب اندام از طریق ذهن هستم، که یک تاخیر وتوقف دوماهه داشتم، بدلیل سوگواری چند عزیز که واقعاً مقدور نبود مرتب بخواهم تمرينات رو انجام بدم، ولی ذره ای ولحظه ای از فایل ها وراهنماییهای استادم غافل نبودم،درون گروه،،، من برنامه دوازده قدم اصلی فایل ها هم صوتی هم تصویری رو تا آخر کار کردم، وهمچنین برنامه طعم خدارو هم با عشق گوش دادم وهمچنین فایل های پیوست ونتیجه گیریها رو هم همینطور، ودر تلگرام پیج مخصوصی که با همراهی وهمکاری دوست مثبت وخوشصد اتون اداره میشه رو نیز دنبال میکنم، ولی ازونجایی که تاکید میفرمائید که حتما حتما تمرینات رو انجام بدیم،تا تمرین 6 بطور کامل انجام دادم، من با انجام این تمارین که چشم وگوش وفکرو تمام خاطرات اینا همه چیز بنوعی دهان خوردن ما هستند چون فرکانسی که از خوراکیها برای ما فرستاده میشود، مانع وحجابیست بین اراده ما که نخواستن است ولغزش ما که خواستن اون خوراک یا غذایی که جز بیماری اضافه وزن ومتعاقب اون مشکلاتی که(جسمی وروانی) ببار میاد،،،،نتایجی که برای من به ارمغان آورد، اول اینکه بدون اینکه فکری کنم خودبخود اندازه ی خوردن وآشامیدن وچی وچگونه خوردن وبا چه کمیت وکیفیت بود بعد اینکه من بدلایل خاصی که تووجودم حک شده بود، کلا زمین گیرو خونه نشین بودم، دلایل کم کاری تیروئید و دیگر عوامل توجیه کننده غیر قابل قبول، ازمن فقط یه نفس کِش ساخته بود، حالا آرزو یا حسرت هم نگیم، یه حس دوسداشتن نسبت به لباس هایی که در زمان متناسب بودن میپوشیدم، یه انسان ناکام وافسرده از من ساخته بود، اینوسط کسانی هم بودند که حساسیت عاطفی منو تواین زمینه میدیدن، منو تو یه جاده وراهی سوق میدادند، که بیشتر باشرایط اضافه وزن من دامن میزد،وحال منو بگونه ای خراب میکردند یا از حسادت بود یا نادانی، یا هر چیز دیگر،،، ولی وقتی ایمان آوردم به زندگی با طعم شیرین خدا، وکشتی زندگیمو بدستان توانای استاد گرامی جناب عطار روشن سپردم، یاد گرفتم تا وقتیییییییی که گرسنه نشدم غذا نخورم، واینکه چیزی به اسم معده هست که اندازه خاصی داره ونباید تامرز خفگی بلعید وداخلش همه چی ریخت، اونم هرچیزی وبه هر مقداری،، من شاید تا مرز خفگی نبود خوردنم ولی بود مواقعی که بیشتر افسرده و وغمگین میشدم، بدنم قند بیشتری جذب و طلب میکرداونفدر شیرینی میخوردم که یه وقتایی دچار مکث مغزی میشدم واصلا هدف، دیگه چشیدن ولذت سلام بردن نبود، فقط خوردن وخوردن بودویک جا خیره شدن،،، ، علتش هم چون غذای مغز فقط وفقط قنده، وزمان افسرده شدن مغز برای فکر کردن های بیشتر مخصوصا وقتی که حالت هجوم فکری وجود داشت وفشار روی مغز بود، شیرینی زیادی میطلبیداینجابود که این فرمولا رو با استفاده از راهنمایی های استاد گرامی وگوش دادن به صحبت های قشنگشون عوض کردم، واون کُد ها رو تو حرفاشون گرفتم یا باور اینکه اینهمه اضافه وزن نمیتونه از کم کاری باشه، باز فرمولا خودبخود پاک شدن وتغییر کردن. از خونه بپارک ودستگاههای ورزشی کشیده شدم واوقات بیکاری بعد از کارم، سمت کتاب کشیده شدم، چون ازبس فایل ها رو گوش کردم،کُد کتابخوانی وارد مغزم شد وبجای افکار مز احم، فرمول خواندن مطالب موثر جایگزین شد، واینکه بجای منفی اندیشیدن و این باور که امکان نداره من اون وزن دلخواهم روکسب کنم،مثبت فکر کردم ورفتار کردم حتی لباسی که قبلا بخیاط میدادم وسفارش به اضافه نگه داشتن درز برای روزای چاق شدن،میکردم تبدیل به این شد که بجای اینکه لباسو اندازه خودم کنم خودمو اندازه لباس کردم و ازبس موقع پیاده روی با هندز فری به صحبت های استاد گوش دادم و این شد یه عادت که بیام مواقع بیکاری از کتابهای صوتی استفاده کنم، وتواین اثنا بدون اینکه ،رژیم بگیرم یا ورزش خاصی انجام بدم، تو فاصله حدود 3/5ماه،بخدای بزرگ که 10 کیلو فیکس کم کردم واینقدر زندگیم رنگ و بوی نابی گرفته وروحیه بالایی گرفتم که خودمو نه یکبار بلکه هزاران بار مدیون استادمون جناب رضا عطار روشن میدونم اصلا باور نکردنی، بخدا باورم نمیشه، و خلاصه اینکه اگه بخوام از اضافه وزن وتناسب بگم، دلم پره،. ولی حالا که حالم خوبه وشکر خدا هر بامداد ریه هامو پر اکسیژن میکنم، داروهامو کم کردم، راه رفتنم راحتتر شده، نشستن وپا شدنم همینجور، خلاصه خوش عالیست عالم خوش اندامی،،، اگر نشود موی دماغ ما شخص مُغرِضی،،،،،، سلامتی جاودان،خوشی بی حدو اندازه، جیبای پر پول، لذت بردن با عزیزانتون، ورسیدن به تناسب اندام با قدرت ذهنتون رو با تمام وجود از بزرگ خدای مهربون میخوام،،، من باید، من میتوانم، من حتما
سلام استاد عزیزومهربان
خدارو شاکرم که بااشمااشناشدم
من در هر دوره ای ازاساتیددیگه هم شرکت کردم بازم ته دلم یه ذره شک داشتم اما حرفای شما انقدر به دلم میشینه و ایمان دارم که اتفاقات خوب در راهه و خدا منو انتخاب کرده که لاغربشم و یه زندگی ناب بسازم براخودم
تمرین اول جلسه هفتم:
همیشه احساس بدی به چاقی داشتم حتی زمانیکه خیلی خوش اندام بودمم یه دنیاترس از چاقی داشتم چاقی اعتماد به نفسمو ازم گرفته
حس میکنم همه نگاه به هیکلم که میکنن دلشون نمیخواد بامن ارتباط بگیرن
هر لقمه که میخورم حس میکنم اطرافیان دارن نگاه میکنن که چقدر میخورم ومسخرم میکنند
احساس میکنم پرخوری پوستمم خراب کرده
پادردمیشم
کمردرد میشم بخاطر چاقی
همه جا حرف چاقیمو میزنن
احساس ناتوانی شدید دارم
همیشه بخاطر پرخوری وگوش دادن به هوای نفسم خودمو سرزنش میکنم و حس میکنم خدا ازم ناراضی میشه وقتی پرخوری میکنم
هم غذا میخورم هم حالم بده که خوردم
حس میکنم همسرم ازم دورمیشه وقتی چاق میشم
هرروز خودمو چاقتر میبینم
و…..تا بی نهایت چیزی هست که بنویسم اما بریم سر تمرین لذت بخش
تمرین دوم جلسه هفتم:
با لاغرشدن زندگی شیرین میشود ?
عاشق خودم میشم
اعتمادبه نفسم میره تا اسمون
پرجنب وجوش و سرحال
ادم بااعصاب مهربان
احساس توانایی به اوجش میرسه
حس وحال خوب دائمی
جلو اینه میرم وساعتها خودمو نگاه میکنم وکیف میکنم
تو هرمغازه ای دلم خواست میرمو هرچی دلم خواست میخرم
حتی لباسای تک سایزی که بخاطر تک سایز شدنشون خیلی تخفیف خوردنم میخرم ?
دیگه خجالت نمیکشم جلو همسرم بشینم یا درازبکشم
هرلباس تنگی که دلم بخواد میپوشم
لباسای نیم تنه که همیشه محروم بودم ازش وحسرت میخوردم را میپوشم
پوست صورتم مث ایینه شده
حتی رویش موهامم بهترشده
ریزش موهامم بهترشده
دیگه پادرد نمیشم
زانودردنمیشم
کمرم دردنمیگیره
هیچ مریضی سراغم نمیاد
تو پله ها بدو بدو میرم بدون اینکه نفسم بند بیاد
هرروز باعشق و علاقه میرم ورزش و حالشو میبرم
اصلا دلم میخواد هرروز برم استخر
دلم میخواد هررنگی که دوست دارم بخرم وبپوشم
باهرکسی که بیرون نیرم افتخارمیکنه به بودن من همراهش
دیگه خونه مادرشوهرم که میرم لباسای گشادکه معلوم نشه من چاقمو نمیپوشم یه عالمه لباس خوشکل و رنگارنگ میپوشم
دیگه هرچادری دوست دارم میخرم بدون ترس از چاق نشون دادنم
دیگه درکنارهمسرم که میریم بیرون حس خوبی دارم و قدمامو محکم برمیدارم
شبا که میخوام بخوابم فقط حس خوب دارم وبه برنامه ی کاری فردام فکر میکنم نه به اینکه چی بخورم فرداصب
هرجامیرم هرکسی هرچی تعارف میکنه میگم میل ندارم
همیشه تو مهمونایی که سلف سرویس بوده و رفتیم ادمای متناسبو دیدم که دوتا تیکه از هرچیزی میچینن گوشه ی بشقاب ومیرن میخورن همیشه ارزو داشتم که منم اینطورباشم ومطمئنم همینطوری میشم
همیشه حس میکنم ادمای باکلاس کم چیزی میخورن
دیگه اگه کل شیرینی فروشی را بیارن بایه عالمه کیک وسیرینی من فقط به اندازه ی نیازم میخورم ودیگه هیچی تو سرم نمیگه بخور الان تموم میشه و…..
دیگه وقتای فراغتم ی دمنوش درست میکنم و با یه حس خوب میخورم نه اینکه میان وعده هامو برم غذابخورم
اصلا دیگه فکر غذا تو سرم نمیاد که پر از خیالبافی بشم
هرجابرم که جاتنگ باشه میگن تو بیا که لاغری اینجاجات میشه
دیگه براهرلقمه ای که میخورم استرس چاق شدن ندارم
حتی غذایی رو که میریزم تو بشقابمم نمیتونم تااخرش بخورم
دیگه تمام چیزایی که باعث چاق شدنم شده بود رو بطور ناخوداگاه کنارگذاشتم وپراز عادتای خوبم
صورتم دیگه پف نداره و چاق نیست ولی خشک ولاغرم نیست الان تازه صورتم اندازه شده
وقتی میرم سرکار و میخوام درس بدم حس بدی ندارم که حالا بچه ها حواسشون به چاقی من نره ونفهمن من چی درس میدم
هرمراجعی که میبینم لذت میبرن از اینکه من مشاورشون هستم
دیگه تو ذهنم نمیگم تو چه مشاوری هستی که خودت نمیتونی برای مشکلت راه حل پیدا بکنی
هروقت برم مدرسه ی پسرم اون باافتخازمیگه این مادر منه
بالاغرشدنم اطرافیان چاقمم راه درست لاغرشدن را پیدا میکنن
زندگی میشه گل و بلبل هرچی بخوام بگم حرفام تموم نمیشه
بقیشو تو دفتر تمرینم مینویسم که دوستانم اذیت نشن
استاد عزیزم خیلی خوبین شما خیلی
سلام خداقوت خداروشکر که بامسیر لاغری اشناشدم وتونستم قسمت هفتم روهم چند بارگوش بدم واقعا هرچه جلوتر میروم مطالب عالیتر وفوق العاده تر میشن واراده روبرای جذب بیشتر ودقت در عملکرد دقیق تر برای رسیدن به سلامتی ومتناسب شدن روبیشترمیکنه
استاد گرامی این فایلتون هم مثل فایلهاد دیگه نه تنها مهمه بلکه عالیه چقدر صحبتهاتون بر عمق دل مینشینه وحرفهای جسم وذهن مارو کامل بیان میکنه با گوش دادن به این قسمت دلم گرمتر ومحکمتر شد وعزمم برا ادامه راه بیشتر حدود سه ماهه که باسایتتون اشنا شدم اوایل فقط گوش میدادم وتمریناتو انجام میدادم چون به نتیجه فوری نرسیده بودم کمی تردید کردم بااینکه دوسایز کم کردم ولی نتونسته بودم مثل بعضی همراهان لاغریکه درمدت کوتاهی مقدار قابل توجهی وزن کم کرده بودن باشم ناراحت بودم که چرا من به این حد نرسیدم بااینکه زیاد توضیح داده بودید افراد مختلف بسته به دقت عملکردشون به حرفهای شما نتایج متفاوتی میگیرند
وقتی در این فایل توضیح دادیدکه زمان رابرای لاغرشدن کناربگذارید لاغر شدن یک پروسه زمان براست مصمم تر شدم که راه لاغری رو محکم تر ادامه بدم
تمرین چقدر ازچاقی خودتان احساس بد دارید:
اول چیزی که میبینی وضع ظاهری نامتناسب هست بعدپیدانکردن لباس مناسب وزیبا ومتناسب باسایز بدن
عدم پوشیدن رنگهای شادوروشن
سخت برخواست ونشست کردن
براحتی ازپله ها بالا وپایین نرفتن
درورزشگاه نمی تونم همه حرکات ورزشی رو انجام بدم
هنگام راه رفتن یا پیاده روی خیلی نمیتونم تند حرکت کنم
سریع نبودن در انجام کارها
نفس نفس افتادن به هنگام انجام کارها یاپیاده روی
خیلی سخت سوار یا پیاده شدن از ماشین بخصوص وسایل حمل ونقل عمومی
فضای زیادی برای نشستن یا خوابیدن لازم است
بیماریهایی که دراثرچاقی بوجود اومده وباعث خوردن داروهای خاص ومراقبتهایی است که خود وخانواده رادرگیر ونگران میکند
خواب راحتم هم کمتر میشه
حوصله رفتن به مهمونی تفریح ودور همی کمتر میشه
خیلی نمی خوام دیده بشم
ازدیدن اندامهای متناسب احساس بدی نسبت به اندام نامتناسب خودم درمن بوجود میاد که چراخودم اینطور نیستم
تمرین:لاغری چه مزیتهایی برای شما به ارمغان دارد:
اگر لاغر باشم خیلی راحت وسبک بلند میشم ومیشینم وراحت میتونم روی زمین بشینم دراز بکشم پاهامو جمع ودرازکنم بانوه ام دویدن وغلطیدن وپریدن بازی کنم روی
روی مبل جمع وجور بشینم
هنگام پیاده روی تندوسریع قدم بردارم
هنگام سوار شدن وپیاده شدن ازماشین خیلی راحت وبدون اذیت شدن باشم
وقتی روی صندلی ماشین میشینم راحت کمربند ایمنی رو میبندم وسطح بدنم جلوترنیست
درکلاس درس بین دانشجوها میتونم راحت راه برم وبرکارهاشون نظاره گر باشم بدون اینکه نگران باشم اگه بلند بشم انها موقع دیدن جسم من چی میگن
هنگام لاغر بودن همه بیشتر حرفهاونظراتمو قبول دارن چون میبینن اول برا خودم وسلامتیم ارزش قایل بودم
میتونم لباسهای زیبا وجذاب بارنگهای روشن ودلخواهم بپوشم ودرمهمانیهابااعتماد به نفس عالی خیلی شیک تر وموردتوجه بیشتر شرکت کنم
ازسلامتی بیشتری برخورداربشم
درورزشگاه همه حرکات روبه راحتی وبالذت انجام بدم
میتونم طبیعت گردی وبالارفتن ازارتفاعات وبالاوپایین رفتن ازپله هاروبراحتی انجام بدم
براخریدپارچه ولباس مشکل نداشته باشم پارچه بامتراژ زیادم لازم ندارم
همیشه بانشاط وباحوصله کارهای روزمره زندگیمو انجامبدم
بادیدن افرادمتناسب ومقایسه باخودم دچار دپرس وناراحتی ازخودم نشم
بازجر غذانخورم وبعدازخوردن دچارعذاب وجدان نشم
دیگرنیازبه پوشیدن لباسهای گشاد برای پنهان شدن جسم نامتناسب نیست
ازهمه چیز به مقدارلازم وبه موقع بخورم
قطعا بااندام متناسب وپوشیدن لباسهای مناسب اندام شیک پوش ترشده ومورد توجه واحترام بیشتری میشویم
ورمهای بدن هم خوابیده شده سایز کفشم هم کمتر میشه
پاهام سبکتر میشه ودیگه روی زمین به سختی حرکت نمیکنه پس برا خرید هواخوری مهمونی صبح زودپیاده روی کردن رفتن به تفریح وطبیعت ومسافرت بیشتر اقدام میکنم
کمتر اطرافیان وعزیزانم رادرگیر مشکلات اضافه وزنم میکنم وکمتر نگران حالم میشن
باامید به لطف خدا که دراین مسیر قرار گرفتم وراهنماییهاودرسهای عالی شما استادبزرگوار امیدوارم خیلی دقیق به اموزشهای شما استاد گرامی عمل کنم وبزودی نتایج عالی درمسیر لاغر شدن وداشتن اندام متناسبم بدست بیارم به امید خدا من میتوانم
قسمت آخر تمرین جلسه هفتم
سلام خدمت دوستان تناسب فکری عزیز و استاد گرامی
مزیت های لاغری ( داستان لاغری من)
من الان دوسال است که از طریق لاغری با ذهن لاغر شده ام و به وزن ایده آلم یعنی ۶۰ کیلو گرم رسیده ام
خوشحالم شادم هر صبح که از خواب بیدار میشوم و خودم رو توی آیینه میبینم لذت میبرم و خدارو شکر میکنم
پوستم هر روز جوانتر و زیباتر میشود
هر روز باشگاه میروم و از ورزش کردن لذت میبرم بدنم سفت و ورزیده شده هیکلم بسیار زیبا شده
هر کس تو باشگاه من رو می بینه فکر میکنه مربی بدنسازی هستم
بدن سالم و سلامتی دارم زانودردم کاملا خوب شده .ضعف و کم خونیم کاملا خوب شده .معده دردم کاملا خوب شده و یک بدن سالم و شاداب دارم و بسیار پر انرژی هستم
هر مهمانی و عروسی و مراسمی باشه من بهترین و زیباترین و شادترین لباسها رو می پوشم و تو مجلس مثل الماس میدرخشم و همه از زیبایی من به وجد می آیند شوهرم به من افتخار میکنه پسرم به من افتخار میکنه
دامن کوتاه رو که خیلی دوست دارم می پوشم و چقدر روی تنم زیباست وپاهام رو زیباتر نشون میده
دیروز رفتم خرید و یک پیراهن مجلسی زیبا سایز ۳۸ رو برداشتم رفتم اتاق پرو و به راحتی پوشیدم اندازم بود خودم رو تو آینه نگاه کردم واااااای چقدر زیبا شده بودم پیراهنی که انتخاب کردم قرمز رنگ بود و کوتاه تا بالای زانو چقدر زیباست تو تنم، مثل عروسک شدم چقدر پاهایم خوش فرم و زیبا شده
خودم از زیباییم به وجد آمدم و تو آینه به خودم نگاه کردم و گفتم عالیه تو زیباترین و خوش هیکل ترین زن دنیایی❤
هفته دو سه شب میریم پارک دوچرخه سواری، من شوهر و پسرم دوچرخه سواری میکنیم چقدر من دوچرخه سواری رو دوست دارم روی دوچرخه احساس سبکی میکنم احساس آزادی احساس لذت وقتی دوچرخه میزنم بادی که تو موهایم میپیچه و صورتم رو نوازش میده منو به اوج لذت و شادی میبره
اعتماد به نفسم عالی شده دیگه از هیچ چیز و هیچ کس خجالت نمی کشم به خودم میبالم و افتخار میکنم
هفته ای یکی دوبار میرم استخر با اعتماد بنفس کامل مایوهای جدید و زیبا می پوشم و با لذت شنا میکنم من شناگر حرفه ای هستم روی آب می خوابم و به سقف استخر نگاه میکنم چقدر سقفش بزرگ و بلنده بوی کلر آب رو حس میکنم همه در حال شادی خنده و آب بازی هستن صداشون داره تو گوشم می پیچه چه حس آرامش دلپذیری داره روی آب خوابیدن ، یکی از دوستام داره از کنارم رد میشه و بهم میگه عالیه تو چقدر راحت میتونی رو آب بخوابی آرام آرام دست و پاهام رو تکون میدم و به کنار استخر میرم و میرم لب استخر و شیرجه میزنم تو استخر الان زیر آبم چقدر قشنگه چه حس خوبیه کف استخر میشینم و به پاهای بچه ها که دارن شنا میکنن نگاه میکنم خیلی صحنه قشنگیه تمام وجودم شعف و شادی و لذت شده داره کم کم نفس کم میارم سریع شنا میکنم و به سطح آب میام چه تجربه زیبایی بود?❤❤
من عاشق پیاده روی هستم هر روز میرم پیاده روی و در حین پیاده روی فایلهای پیاده روی استاد رو گوش میدم و لذت میبرم ❤
دوره آرایشگری رفتم و واسه خودم کار میکنم مشتریان فراوانی دارم تو کارم موفق هستم و تو شهرمون جزئ موفق ترین و خبره ترین آرایشگران هستم از حرفه ام درآمد عالی دارم سالی دو الی سه بار سفر خارج از کشور میرم و لباسهای زیبا می پوشم و لذت میبرم
مدام شاد و خوشحالم دیگه به خاطر چاقی عصبی نیستم روابطم با شوهرم عالی هستش و عاشق هم هستیم
آموزش رانندگی رفتم و به راحتی و آسونی رانندگی میکنم راننده ماهری هستم صبح امروز میخواستم برم با خواهرم خرید آماده شدم سوئیچ رو برداشتم و رفتم سراغ ماشینم دزدگیرشو زدم و سوار شدم سوئیچ رو چرخاندم و ماشینو روشن کردم و دنده عقب زدم از پارکینگ آمدم بیرون چقدر رو صندلیه ماشین کوچولو هستم به راحتی پام به ترمز و کلاچ می رسه و اصلا به فرمون نمیچسپم و تو صندلی نمیتپم?
صندلی آزاده و مثل یک خانوم شیک تو ماشین می شینم و خیلی راحت رانندگی میکنم همون طور که رانندگی میکردم و میرفتم دنبال خواهرم تو راه به خانومای دیگه که رانندگی میکردن نگاه میکردم و با خودم می گفتم چقدر من دوست داشتم مثل شماها رانندگی کنم و الان به آرزوم رسیدم چقدر رانندگی لذت بخشه به آدم احساس قدرت میده رانندگی رو هم مثل لاغری با ذهن خیلی خوب و عالی یاد گرفتم و تمرین کردم و الان دارم عالی رانندگی میکنم همون طور که لاغری رو یاد گرفتم و الان لاغر و خوش هیکل شدم ?
به خونه مامانم اینا رسیدم خواهرم سوار ماشین شد و با هم رفتیم خرید چقدر به دوتامون خوش گذشت هر لباسی که دوست داشتم خریدم همه لباسها به تنم زیبا بود و با یک خاطره خوش و زیبا به خونه برگشتم
چند روز پیش رفتیم پارک و من سوار تاپ شدم چقدر کیف کردم میرفتم بالای بالا و می آمدم پایین موهایم از زیر شالم ریخته بود بیرون و توی باد حرکت میکرد و تو صورتم می ریخت حس کودکیم برام زنده شد چه حس زیبایی سالها بود این حس و نچشیده بودم از ته دل می خندیدم و شادی میکردم
صبحهای جمعه با دوستای خانوادگیمون میریم کوهنوردی و من جلوتر از همه مثل قرقی از کوه میرم بالا از بالای کوه چقدر شهر کوچیکه آدما مثل مورچه هستن چقدر شهر زیباست باد میوزه و من بوی چمن رطوبت گرفته رو در صبح حس میکنم بوی رطوبت خاک رو حس میکنم اینجا بوی شمال میاد بوی کوههای دو هزار کنار شهر شهسوار
البته اونجا خیلی قشنگه من عاشق کوهای دو هزار هستم
نسیم ملایمی میوزه و صورتم رو نوازش میده و من با قدرت از بالای کوه فریاد میزنم خدایااااااااااااااا شکرررررررررت
خیلی خیالپردازی کردم? ولی واقعا لذت بردم و همه اون چیزایی رو که گفتم حس کردم یک حسی که انگار تجربشون کردم چقدر لذت بخش بود
با سلام خدمت استاد عزیزم
ادامه تمرین جلسه هفتم
من طبق گفته استاد رفتم جلو آینه خودم رو با دقت نگاه کردم گفتم جسم عزیزم من تو رو همین طور که هستی دوستت دارم تو همونی که با افکار و باورهام ساختم پس تو مقصر نیستی هر چه هستی و هر جور هستی دستکار افکارم هستی پس من تو رو دوست دارم و میپذیرمت ازت عذر میخوام و سر تا پایت را غرق بوسه میکنم تو از منی و من از تو ،ما از هم جدا نیستیم یکی هستیم من با افکار چاق کننده ام تورو چاق کردم و مسولیت تو رو میپذیرم بهت قول میدم و تعهد میدم که با افکار لاغر کننده ای که داره روز به روز در ذهنم قوی و قویتر میشه تو رو لاغر و زیبا میکنم
اینو بهت قول میدم و میدونم تو هم با اشتیاق همراه من خواهی بود ودر کنار من برای متناسب شدن به من کمک میکنی ازت ممنونم
من به تو افتخار میکنم چون تو نماد عالیه هستی روح من در تو متجلی شده پس تو برای من خیلی ارزشمندی ومن به تو احترام می زارم و با تمام وجودم دوستت دارم
تو دوست و همراه همیشگی من هستی از بدو تولد تا لحظه مرگ پس هیچ چیز و هیچ کس برای من با ارزش تر از تو نیست و در پناه خدای مهربانم روزها و سالهای زیادی رو در کنار هم با سلامتی و تناسب و زیبایی و شادی و آرامش سپری خواهیم کردو تنها در لحظه مرگ هست که من از تو جدا خواهم شد با تو وداع خواهم کردو تو رو به خاک میسپارم روحم با شادی و اشتیاق نزد خدای مهربان و عزیزم بر میگرده ❤❤❤❤❤ تو نعمتی هستی که خدا در صحت و سلامت کامل به من داده و من قدر این نعمت عزیز رو میدونم و برام با ارزش ترین نعمت الهی هستش و دوستش دارم
تمرینات جلسه هفتم
قسمت اول تمرین
سلام به دوستان گرامی و استاد عزیزم
دوستان نوشته های شما رو کامل خوندم واقعا برای تک تک تون خوشحالم که حال و حس خوبی دارید و مطمئنم روز به روز حستون خوب و خوبتر میشه و مطمئنم هممون به تناسب فکر و جسم می رسیم
ما تپلها آنقدر روحمون به خاطر چاق بودن ضربه خورده و لطمه دیده که فکر میکنم آرامشی که از این طریق داریم بدست میارییم خیلی واسمون با ارزش تر از حتی لاغری هستش و در ادامه این حس آرامش مطمئنا به تناسب اندام هم میرسیم اینو هزاران بار مطمئنم و یقین دارم اون روز رو واضح و روشن میبینم
استاد من فایل جلسه هفتم رو بارها گوش دادم واقعا درست میگید من سالها داشتم رو چاقی خودم بدون اینکه متوجه باشم تمرکز میکردم و واقعا چاقی ضربه های زیادی به روح و جسم ما زده
بعضی از صحنه های رنجی که کشیدم آنقدر واضح در ذهنم جای داره که انگار همین دیروز اتفاق افتاده اگه بخوام تک توشون رو واسه دوستان بگم از حوصلشو خارجه پس تنها به چند مورد اشاره میکنم
هر وقت مهمونی یا عروسی دعوت میشدیم به جای اینکه شادی کنم و شور اشتیاق داشته باشم عزا میگرفتم و ناراحت از اینکه نمیتونم زیبا در جمع حضور پیدا کنم غصه میخوردم و در جمع ها خجالت میکشیدم همه شاد بودن و میرقصید ولی من که عاشق رقصیدن بودم وخیلی هم زیبا میرقصیدم دوست نداشتم برقصم چون فکر میکردم همه دارن مسخرم میکنن
از وزن زیاد زانو درد گرفته بودم و تو خیابون موقع راه رفتن لنگ میزدم
درست نمتونستم پیاده روی کنم و با شوهرم که میرفتم پیاده روی میگفت مثل لاک پشت راه میری من با تو که میام پیاده روی خسته میشم از بس کندی
از پله ها به زحمت بالا میرفتم یادمه رفته بودیم یزد میخواستیم بریم آتشکده که بالای کوه بود و کلی پله داشت من عزا گرفته بودم شروع کردم به بالا رفتن بعد یک تایم کوتاهی به شدت سینم می سوخت و شوهرم دستم و میکشید هنوز حتی نصف راه رو نرفته بودم به شدت جلو خواهر شوهرام و شوهراشون خجالت میکشیدم احساس حقارت میکردم رونام به شدت می لرزید و نفس کم آورده بودم به شوهرم گفتم شما برین من همین جا میشینم و شوهرم با اینکه خیلی ناراحت بود رفت منم نشسته بودم و به جمعیتی که داشتن بالا میرفتن و پایین میآمدند نگاه میکردم و غصه میخوردم وبا خودم می گفتم خدایا این همه آدم به راحتی دارن میرن و میان چرا من باید اینطوری باشم احساس غم و عجز و نا امیدی داشتم و به جای خاطرات زیبا از اون سفر خوب من خاطرات تلخی رو با خودم به شهرم برگردوندم
این اتفاق تو ماسوله هم واسم افتاد جایی به اون زیبایی به جای اینکه لذت ببرم و شاد باشم ناراحت بودم و از خودم بدم میدم چون فکر میکردم که این همه زجری که می کشم تقصیر بدن چاقمه که مایه خجالت و ناراحته منه و باعث میشه جلو دیگران کم بیارم ونتونم از پله ها بالا برم وقتی عکسای اون سفر رو میبینم بدم میاد و تمام خاطرات تلخ جلو چشمان میاد و به جای اینکه از یادآوری اون سفر زیبا لذت ببرم از یاد آوریش فرار میکنم
و این ناراحتی هایی که از وزن زیاد تو سفر واسم پیش میمد عصبی میشدم و مدام تو سفر با شوهرم سر چیزای بیخود بحث میکردم و خودم هم نمیدونستم که چرا؟
مردم میرن مسافرت روحیشون عوض بشه شاد بشن من میرفتم سفر عصبی تر و بد اخلاق تر میشدم و خودم هم نمیدونستم چرا
نماز نشسته میخوندم شوهرم میگفت مثل پیرزنهاشدی خیلی از این حرفش دلگیر میشدم ولی راست میگفت?? نمیتونستم به خاطر زانودرد زانوم رو روی زمین بزارم
شوهرم میگفت حیف تو نیست به این جوانی و زیبایی از حالا خودت رو مثل پیرزنها کردی میگفت حالا من به درک خودت عذاب میکشی پس فردا که ۶۰ ۷۰ سالت شد میخوای اینطور پیش برس چکار میکنی خیلی از حرفش غصه میخوردم ولی درست میگفت و حق با اون بود
وقتی مهمونی می رفتیم با اینکه شوهرم چیزی نمی گفت می فهمیدم که از هیکلم ناراحته
وقتی تو مهمونی ها با اقوام لاغر گرم می گرفت به شدت ناراحت میشدم و از اونها بدم میدم در صورتی که آدمهای خوبی بودن ولی من برای اینکه تو چشم شوهرم بدشون کنم ازشون عیب و ایراد میگرفتم خودم هم میدونستم دارم اشتباه میکنم و بعدش با خودم کلی گریه میکردم
می گفتم فلانی چقدر لاغره چقدر صورتش زشته زیر چشمش گود شده چه پوست خرابی داره
شوهرم هم میگفت آره عزیزم هیچ کی به زیبایی تو نیست با اینکه تپلی از همشون خوشگل تری ولی اگه مثل اونا لاغر بودی که دیگه معرکه بودی هم خوشگل و هم خوش هیکل و با این حرفش کمی آروم میشدم و حس حسادتم فرو کش میکرد ولی بعدش یواشکی می نشستم گریه میکردم
دوست داشتم رانندگی یاد بگیرم ولی نمیتونستم چون برای اینکه پام به ترمز و کلاچ برسه باید صندلی رو میاوردم جلو و وقتی صندلی رو جلو میاوردم میچسبدم به فرمون و نمیتونستم رانندگی کنم??
همیشه دوست داشتم برم شنا ولی خجالت میکشیدم
خیلی لباس کوتاه دوست داشتم بپوشم ولی چون پاهام تپل بود روم نمی شد چون زشت میشدم
وقتی میخواستیم با ماشین جایی بریم و تعدادمون زیاد بود شوهرم به من میگفت تو برو عقب بشین تا دوتا لاغر بیان جلو
من از بچه گی دوچرخه سواری رو دوست داشتم و دوچرخه سوار ماهری بودم دوست داشتم دوچرخه سواری کنم ولی نمیتونستم می ترسیدم دوچرخه بشکنه
دوست داشتم تو پارک تاب بازی کنم سرسره بازی کنم ولی به خاطر وزن زیاد هم روم نمی شد و خجالت میکشیدم
من به خاطر وزن زیاد روم نمی شد دکتر زنان برم چون تا می گفتم واسه بچه دوم مشکل دارم و حامله نمیشم دکتر به شدت میزد تو ذوقم و میگفت با این همه چاقی توقع داری حامله هم بشی من احساس حقارت میکردم ?
تو جمع های جدید با آدمهای لاغر و خوش تیپ دوست نمی شدم و ازشون خوشم نمیمد و میرفتم سراغ آدمهایی که تپل بودن و یا حداقل باریک نبودن و می گفتم خوش تیپا خیلی مغرور و افاده ای هستن ولی الان وقتی میرم پیاده روی و خانمهای لاغر و خوش تیپ میبینم همش با خودم میگم شما آدمهای مهربون و خوبی هستین من شمارو دوست دارم و منم مثل شما لیاقت لاغری و خوش هیکل بودن رو دارم و براشون عشق میفرستم الان دیگه این عادتم شده و واقعا آدمهای لاغر رو دوست دارم
مدام به خاطر محدودیتها و مشکلاتی که در خوردن و لباس سایر مسائل داشتم عصبی بودم کلافه بودم از خودم ناراحت بودم بخاطر اینکه چاق بودم از خدای خودم هم ناراحت بودم به خدا می گفتم خدایا من اینقدر برای لاغر شدن تلاش میکنم پس چرا کمکم نمیکنی که رو ثابت نگه دارم اینقدر وزن کم میکنم و تو مدت کوتاهی تمام زجر و زحمتام هدر می ره و وزنم بر میگرده می گفتم خدایا تو بزرگی تو قادری خودت کمکم کن همیشه با خودم می گفتم من دوست دارم مثل همه آدمهای لاغر خیلی راحت و طبیعی لاغر باشم و لاغر بمونم حتما راهی هست
همش با خودم می گفتم تو این دنیای به این بزرگی و این همه پیشرفت علم باید راهی واسه این مشکل باشه و هیچ وقت نا امید نمی شدم و دست بردار نبودم هر دفعه خودم رو با قدرت لاغر میکردم و وزن زیادی کم میکردم و منتظر معجزه بودم که وزنم دیگه بالا نره و لاغر بمونم ولی این معجزه برام رخ نمی داد ولی این بار دیگه معجزه خدای مهربانم رو با چشمای خودم دیدم دقیقا همون بود که ازش خواستم، خواستم مثل آدمهای لاغر و متناسب باشم و برای همیشه لاغر بمونم و خدای عزیزم راه لاغری با ذهن رو به من نشون داد
روزی هزار بار بابت این موضوع از خدای خودم تشکر میکنم و با اشتیاق فایلهای رایگان رو دنبال میکنم و هر روز احساسم بهتر از روز قبل هستش احساس قدرت میکنم
هر روز تغییرات رو در احساسم و رفتارهام و عادتهام بیشتر و بیشتر میبینم
من عالیه دو ماه پیش نیستم من یک عالیه جدیدم با فرمولهای جدید
من بار دوم هستش که دارم دوره رایگان رو می گذرانم بار اول تمریناتشو در دفترم نوشتم ولی این بار دارم تمریناتو توی سایت می نویسم و واقعا فرقش طبق گفته های استاد حس میکنم
شاید بتونم بگم سری دوم که تمرینات رو در سایت نوشتم و تمرینات دوستان رو مدام دارم میخونم تاثیرات این دوره در من یک دفعه چندین برابر شد و در پناه خدای مهربانم انشاالله تا یکی دو هفته دیگه که دوره رایگان رو تمام کردم میرم جزئ دوستان دوره اصلی و با قدرت مثل راکتور اتمی دوره اصلی رو شروع میکنم
استاد ممنون
به زودی ادامه تمرین جلسه هفتم رو مینویسم
سلام به استاد عزیز و دوستان خوبم
ممنونم از تمام زحماتتون استاد عزیز
از خوندن نظرات ارزشمند دوستان سیر نمیشم و نسبت به مسیرم متعهد تر میشم .
تمرین جلسه هفتم
صدمه چاقی
شاید اضافه وزنم خیلی تاثیر رو جسمم نداشته باشه وبا این بتونم کنار بیام ولی اضافه وزنی که در ذهنم دارم بیشتر اذیتم کرده چون احساس خوبی نداشتم نسبت به خودم. از زندگی لذت نمیبردم. اعتماد به نفس نداشتم . از خودم عصبانی بودم که چرا نمیتونم متناسب باشم .چاقی انرژی و روحیه و شادی منو گرفته بود.بماند که به جسمم هم صدمه زده کمر دردی که دارم .لباس مورد علاقم رو نتونستم بپوشم و اینکه مجبور بودم گن بپوشم .
گام اول
از امروز تعهد میدم که درباره ی چاقی با هیچ کس صحبت نکنم
گام دوم :پذیرفتن خودم
من مسيولیت جسمم رو قبول میکنم جسمم رو با عشق میپذیرم .من این بلا رو سر جسمم آوردم و درستش میکنم از جسمم معذرت میخوام به خاطر این اضافه وزنی که خودم باعثش شدم با اینکه جسمم مقصر چاقیم نبود ولی هر لحظه تحقیرش کردم و آزارش دادم بهش فشار آوردم و دوسش نداشتم از حالا با عشق میپذیرمش و دوستش دارم وهمه چیز رو جبران میکنم قول میدم زیباترش کنم
گام سوم :خلق رویا٬توجه به لاغری
من یه متناسب ۶۰کیلویی پر انرژی هستم که مثل آب خوردن لاغر میشم خودمو رها کنم متناسب شدم.اعتماد به نفسم رو به دست آوردم لباسی رو که دوست دارم رو میتونم بپوشم. سبکتر شدم پر انرژی شدم ذهنم آزاد شده از اینهمه بخور نخور ها . دیگه به غذا خوردن فکر هم نمیکنم هر وقت گرسنه باشم بدون ترس و با لذت غذا میخورم در روابطم با همسرم و با دیگران همه چیز خوب شده چقدر راحت شدم. انگار خودمو پیدا کردم آروم شدم ذهنم آرامش پیدا کرده. ذهنم متناسب شده چقدر راحت بیدار میشم با اشتیاق و لذت پیاده روی میرم احساس خوبی از زندگی کردن پیدا کردم احساس میکنم زندگی برام لذتبخش شده به هر چیزی که بخوام میتونم برسم.دیگه به خوردنم توجه میکنم .به انتخابهام توجه میکنم. به احساسم موقع خوردن توجه میکنم. وقتی واقعا سیرم و میلی ندارم بقیه ی غذامو نمیخورم و میذارم برای وعده ی بعدی و برای من تناسب اندام مساویه لذت هستش مساویه آرامش و راحتی هست نه رنج و سختی.
نشان های دریافت شده
سلام روزتون بخیر
با چندبارگوش دادن به این فایل متوجه شدم که توی این سال ها چقدر اشتباه داشتم هرجا می نشستم همیشه درمورد اضافه وزنم حرف می زدم اگرچه به ظاهر اضافه وزنم خیلی زیاد نبود ولی من از همین مقدارم ناراضی بودم وهروقت خودمو توی آینه می دیدم خودمو دوست نداشتم وفقط توجهم به اضافه وزنم بود که خدا روشکر با این فایل همین جا قول میدم که دیگه درموردچاقی حرفی نزدم وهرچی توجه دارم به سمت لاغری باشه
درموردکارهایی که به خاطر اضافه وزن نکردم اینکه توی جشن ها هیچ شوق وذوقی نداشتم، حوصله دورهمی دوستانه را نداشتم، لباس های مورد علاقه مو نمی پوشیدم من عاشق رنگ بنفش و ارغوانی هستم اما همیشه لباس تیره می پوشیدم(حتی توی جشن ها) الان دلم میخوادتو اولین فرصت از رنگ مورد علاقه ام یه لباس زیبا بخرم وبپوشم
من احساس خیلی خوبی دارم و تقریبا توی این سه هفته متوجه شدم که خیلی از عادت های اشتباه قبل رو دیگه انجام نمیدم وهمین بهم حس خوبی میده
بعداز متناسب شدن به نظرم زیباترین اتفاق ها برام می افته اول اینکه اعتماد بنفس بهتری پیدا می کنم ، روزهای شادتری رادر کنار بچه هام می گذرونم و اینکه از شر این زانو درد راحت میشم و لباس های مورد علاقه مو می پوشم و به ورزش مورد علاقه ام می پردازم و از رفتن به باشگاه ورزشی لذت می برم چون دیگه از دیدن خودم توی لباس ورزشی احساس بدی ندارم
سپاسگزارم برای این راه روشن و حال خوبی که برای ما به ارمغان آوردید
جلسه هفتم
سلام استاد عزیز
من هم به شدت درگیر این بودم که فردا چی بخورم،تمام ذهنم درگیر غذاهای مختلف بود،چی بپزم چربترش کنم که دیگه بعدا نخورم
توی یخچال هرچی بود بفکرش بودم که خودم زودتر بخورمش کسی نخوره تمومشه و من از دستش بدم و درکل خیلی مشغول این موضوعات بودم که شکرخدا الان در جلسه هفتم می تونم با اطمینان بگم از این حس و تفکر آزار دهنده رها شدم
چاقی همیشه و همیشه مورد توجه من بوده و حتی خودمو چاقتر از قبل هم تصور میکردم و هیچوقت نمیونستم بگم در آینده وزنم چقدره،همیشه فکر افزایشش رو میکردم و لباس های گشاد و راحت انتخابم بوده
توی دوران مدرسه بدمینتون بازی میکردم و از دوندگی و هر ورزش دیگه ای فراری بودم چون به نفس نفس می افتادم و خجالت می کشیدم پیش بقیه
همیشه با افراد چاق ارتباط بهتری داشتم چون حس آرامش داشتم که تنها نیستم و اونا هم مثل من هستن فارغ از رده سنی،فقط اینکه اضافه وزن داشتن خوب بود
همیشه دلم می خواست و هنوزم میخواد که توی پارک ها راحت تاب سواری کنم و نترسم از اینکه برم جلو و ببینم توی تاب جا نمیشم یا اگه شدم تاب تحمل وزنمو داره یا نه
یه خاطره بد و شرم آور دارم از پارک وکیل آباد مشهد،شاید 15سال پیش با یه اتوبوس از دوستان رفته بودیم اونجا و من خواستم سوار رنجر بشم،اما وقتی نشستم روی صندلی دیدم محافظ آهنی که میاد روی شونه ها و تا شکم پایین میاد، واسه من رو هوا وامیسته و اندازه بالاتنم نمیشه، نمیتونم حس بد و خجالتی که زمان پیاده شدن از دستگاه داشتم رو بنویسم انقدر زشت بود پیش 50نفر آدم که برت گردونن و بگن شما نمیتونی برو پایین،و رد شدن از کنار صف بلندی که توی نوبت بودن برا سوار شدن، الان که اینارو مینویسم حس بد اون لحظه تمام فضای اطرافمو احاطه کرده،بماند که شد خاطره ای برای دوستان و هنوزم بعد اینهمه سال گاهی به یادشون میاد و تعریف میکنن بیخبر از اینکه چه حس نفرت انگیزی دارم از یادآوریش
خودم رو از استخر محروم کردم سالیان ساله و با گوش دادن این جلسه متوجه شدم که دلیل اصلیش خجالت از جسمم بوده نه کثیف بودن استخرها، اکثر مهمونی ها یا دوره ها شرکت نکردم و حالا میفهمم چاقیم باعثش بوده نه لذت بردن از تنهایی…
همیشه برای لاغریم زمان تعیین کردم و تا تا تا تا تا همیشه بوده همیشه، برای اولین باره که همش به خودم میگم مهم نیست و دیگه تا تا تا نداریم، مهم اینه تو روش درست رو در پیش گرفتی و هر زمان که این موفقیت میسر بشه تو لذتش رو میبری
من هیچوقت دوست نداشتم در مورد چاقیم حرف بزنم اما بی بروبرگرد هرجا رفتم حرف چاقی لاغری زدن و منم همیشه در صدر بودم، اما هربار که حرف زدن یه بهونه ای آوردم که شونه خالی کنم یا بحث رو عوض کنن و خارجشن ازش چون انقدر که شنیدم این مسئله شکنجس شکنجه مطلق
تموم زندگی من پر از خراش هاییه که چاقوی چاقی به اول روحم وارد کرده
بخاطر از بازی ها و تفریح ها محروم شدم
از مهمونی ها و خیلی جشن ها محروم بودم
توی هر ماشینی نشستم شکنجه شدم که شما سنگین تری اینور بشین اونور بشین
هر فروشگاهی رفتم سایزم چیزی نبود و هر سوپرمارکتی رفتم دست انداختم هرماده غذایی رو بردارم مردم نگاه های جورواجور انداختن بهم
مدرسه پسرم رفتم و یکی از دانش آموزا به پسرم گفت مامانت چقد چاقه… و چقدر آرزوی مرک داشتم اون لحظات
هر فیلم و عکسی که خودم توش بودم دلم نخواست هیچوقت ببینم که از دیدم جسمم شرمسار نشم، و همیشه سعی کردم من دوربین به دست باشم که مجبور نشم توی لنز دوربین باشم
هیچوقت دوست نداشتم خودمو توی آینه نگاه کنم و هربار نگاه کردم سرزنش بوده و سرزنش
تصویرسازی آینده:
الان چندساله از تولد متناسب شدنم میگذره و من نگاه زیباتری به زندگی دارم، با خاطر آسوده وارد مغازه ها میشم و با لبخند کیسه لباسهامو حمل میکنم و راضیم از از خریدهام
با خانواده رفتیم پارک و من نشستم روی تاب و با هر جلو و عقب رفتن زنجیرش خنده هام بیشتر میشه
برای اولین بار با خانواده ی همکارهای همسرم ملاقات کردم و خرسندم از اینکه منو متناسب میبینن
توی دورهمی ها شرکت میکنم و وقت خوردن یا حرف چاقی، من حس خوبی دارم از تناسبم
بعد از حدود 16،17سال دوباره رفتم کتابخونه عمومی شهر و نشستم ساعتها کتاب های محمد دولت آبادی رو میخونم و از سکوت کتابخونه لذت میبرم
جشنهای اقوام هست و با اعتماد به نفس بین میزها میرم و با همه خوش و بش میکنم و دیگه نگران نیستم اطرافیان در مورد جسمم چه حرفایی میزنن
از کمردردهای وقت خواب خبری نیست و مث یه پر قو سبک و رها هستم
خدایا شکرت برای حال خوبم
نشان های دریافت شده
سلام استاد. من از وقتی با فامیل های شما اینا شدم چیزی حدود 15_10 کیلو کم کردم. من قدم 163 و وکنم 55 هست. اما خب میخوام دو کیلو دیگه کم کنم.
مشکلی که الان برای من پیش اومده اینه که نمیدونم به چه اندازه مصرف غذا درسته. مثلا یکبار در هفته هله هوله خوردنی یک بار در ماه غذا بیرونی خوردن یا.. نمیدونم باید چطوری بخورم. اگه میشه لطف میکنید جوابمو بدید. ممنونم از زحماتتون.
نشان های دریافت شده
با سلامبه دوستانم و استاد عزیز
در ارتباط با تمرین اول : من همیشه غذا که میخوردم نگرام بودم،که این غذا چربی داره یا فلان داره باعث چاقی میشه، خیلی وقت ها بعد یک مدت که کسی میدیذم بهش میگفتم لاغر نشدم ، یا چاق شدم؟؟؟…… توی لباس پوشیدنم سعی می کردم جوری لباس بپوشم که کسی بهم نگه چاقی….. چند وقته اخیر تصیم گرفته بودم دیگه خریدم نکنم تا به سایز خودم برگردم چون سایزم ۳۸ بود و الان هر چی می رفتم بخرم می گفتن نه ۳۸ نیستی ۴۰، ۴۲ می خواستم دق کنم این رو بهم می گفتن……. والی الان تصمیم میگیرم که کاری نداشته باشم به این حرف ها من همین جوری هم هنوز خوشتیپم و دوباره خوشتیپ ترم میشم. حتی بهتر از قبلم میشم……
تمرین دوم: حس سرزنش کردنم با شروع دوره خود به خود خیلی بهتر شده و لی الان باز هم سعی می کنم بهتر بشم…. چون من با همین حس بد الکی خودم چاق کردم ولی الان خیلی حسم عالیه حتی حس لاغری هم دارم حس می کنم لاغر شدم….. و یک کار دیگه هم که انجام میدم توی باشگاه که میرم هر کی می بینم که اندامش اونجوری که می خوام کلی توی ذهنم تحسینش می کنمممم و میگمممم همینه منمممم اینو می خوامممممم…. خدا روشکر می کنم برای این اندام…..
وودر گام سوممممم وقتی به اندام دلخواهو برسممممممن می توانمممممممممم به راحتی هر مدل لباسی که عشقم میکشه بپوشمممممم بدون نگرانیییییییی اعتماد به نفسم کلی بالا میره باورمممممم کی کنم که منم هم می توانممممممممممم…… حسمممممم به خودم کلی بهترررررررمیشخههههههه بیشتر عاشق خودم میشمممممممم….. کلی انگیره میدم بخ بقیه که بتواننن از از این مسیر به ارزشون برسننن……. کلی ارادم قوی تر میشه……. و قدرت ذهنم بیشتر باور می کنمممممنممن
سلام به استاد عزیز و همه دوستان خوبم
تمرین این جلسه
1- چه کارهایی رو به خاطر اضافه وزن انجام ندادم ؟
اول در مورد زنگ ورزش که شما هم گفتین دربارش منم این مشکل و داشتم یعنی همیشه یه بهونه ای میاوردم و دعا میکردم قبول کنه من ورزش نکنم
و با تحقیق نمره شو بگیرم …این داستان حتی تا دانشگاه هم ادامه داشت ..
بعضی از لباس هایی که میخواستم و نتونستم بپوشم …
همیشه وقتی باشگاه یا استخر میرفتم سعی میکردم اندامم و جمع و جور کنم تا معلوم نباشه
ولی همه اینا خیلی اذیتم نمیکرد چون همونطور که گفتم اضافه وزن زیادی نداشتم و یعنی تپل بودم ولی چاق نبودم.
2- صحبت نکردن در مورد چاقی : دیگه از این به بعد تمام سعی مو میکنم حرفی با کسی حتی با خودمم تو ذهنم نزنم
3-در مورد پذیرش جسم : من زیاد با این مورد مشکل نداشتم درسته بعضی اوقات ناراحت بودم بابتش ولی خیلی حاد نبود واز این
به بعد با این اگاهی ها خیلی بیشتر باهاش رفیق میشم تا با هم به اون نقطه طلایی برسیم .
و
4- داستان متناسب شدن من :
اول از همه خودم خیلی بیشتر از قبل خودمو دوست دارم و با خودم حال میکنم و وقتی تو اینه خودمو نگاه میکنم لذت میبرم .
اعتماد به نفسم خیلی رفته بالا و لذت میبرم . دیگه در مورد اینده هیچ استرسی ندارم و حالم فوق العاده س.
با خیال راحت میرم دنبال لباس برای مراسم ها و مهمونی ها و منی که همیشه خوشتیپ بودم خیلی خیلی بیشتر خوشتیپو خوش استایل شدم
و هر لباسی رو که بخوام راحت میخرم و لذت میبرم . خانواده و فامیل وقتی من و میبینن لذت میبرن و خیلی بیشتر از قبل تعریف میکنن و همش ازم میپرسن چطور انقد اندامت عالی شده ؟
منم بهشون میگم به راحت ترین شکل ممکن بدون سختی و رنج و با لذت . وقتی میرم لباس بخرم وقتی اون لباس تموم شد فروشنده میگه برای شما باید از تن مانکن بیارم و من لبخند میزنم و لذت میبرم .
وقتی صورت خیلی خوشگل و متناسب خودم تو اینه نگاه میکنم لذت میبرم …وقتی اندام عالی و قشنگ مو تو اینه میبینم لذت میبرم و خداروشکر میکنم برای هدایت به این راه سعادت .
وقتی برای مجلسی که هر سال میگیریم امسال با این اندام خوشگلم اونجا بودم همه نگاه میکردن و لذت میبردن و سوال میکردن که چطور انقد خوش اندام شدی؟
حس سبکی و چابکی دارم و هر ورزشی و میتونم انجام بدم . وزرش مورد علاقمو که بدمینتون و همیشه لذت میبردم از بازی کردنش و خیلی عالی بازی میکردم
الان خیلی راحت تر و بهتر بازی میکنم و لذت میبرم .
به خدا نزدیک تر شدم چون حالم خیلی بهتر شده و سپاسگزارتر شدم .
وقتی از خودم عکس میگیرم و نگاه میکنم خیلی بیشتر از قبل لذت میبرم. از لحظه به لحظه زندگیم لذت میبرم و حالم عالیه .
خدااااااا جوووووووونم شکررررررررت
و دیشب این فکر تو ذهنم اومد که رسیدن به تناسب اندامم خیلی کار مقدسیه چون وقتی من متناسب شدم خانوادم و دوست و اشنایی که با این مشکل دست و پنجه نرم میکنه ایمان میاره
که این روش درسترین روش رسیدن به تناسب اندام فکری و جسمیه و اونا هم به این راه هدایت میشن و به سعادت میرسن و خوشبختی رو خیلی بیشتر تجربه میکنن و یه موج انرژی مثبت
و حال خوب تو جهان پخش میشه
و ادامه پیدا میکنه و وقتی به این خواسته برسیم میفهمیم که راه رسیدن به همه خواسته ها از طریق ذهنه و رسیدن بهشون برامون خیلی راحت میشه .
خدایا شکرت و استاد از شما هم ممنونم به خاطر این روش عالی .
نشان های دریافت شده
باسلام فراوان خدمت استاد عزیز ودوستان
امروز پس از مدت یک ماه و۲۰روز فایل هفتم رو گوش کردم استادم ببخشید که اینهمه دیر اومدم چونکه تواین مدت درکوهستان مشغول کاربنایی بودیم وخانه وآب انبار درست میکردیم.بخاطر بارندگی کارتعطیل شد واومدیم پایین
خب بریم سر تمرین این جلسه : ۱.استاد من درمورد چاقی بادوستام خیلی حرف میزنم همیشه دارم بهشون میگم مگه من چقد ازشما چاقترم میگم اگه چاقم بیایید باهم کشتی بگیریم ببینم کی زورش بیشتره ولی استاد در درونم ازچاقی متنفرم بااینجورصحبتا میخوام چاق بودنم رو توجیه کنم که طبق دستور شما خیلی کار اشتباهی هست وازامروز قول میدم باهیچ کس درموردش حرف نزنم
۲.استاد من اشتباهی همیشه جسمم رو تحقیر میکردم که میگفتم بااین هیکل زشت آبرویم روبردی ولی قدرشو نمیدونستم که اینهمه سال داره منوبارنج وعذاب تحمل میکنه وهمین الان از جسم عزیزم معذرت خواهی میکنم مسئولش خودمم که اینجوری درسختی انداختمش.بیچاره شکمم که همیشه دارم بادستام کشش میارم وبهش میگم من کوله وسایلام روبار کنم یا توکه اینجوری مثل کوله پشتی آویزون هستی وخیلی بی خاصیتی.همش تقصیرخودمه که جسمم به این حال وروز افتاده وقول میدم که جسمم مثل تخته راست بشه که هیچ بار اضافی رو نخواد اینجوری تحمل کنه
۳.استاد وقتی لاغر بشم با شوق وذوق بین همه مردم رفت وآمدمیکنم بهترین لباس های خوشگل میپوشم وخوشبخت ترین مرد میشم وهرچه بگم استاد تمومی نداره
ببخشید که خیلی نوشتم. ممنون ومتشکرم
نشان های دریافت شده
سلام استاد باید با خودتون صحبت کنم ممنون از مطالب خوبیان
نشان های دریافت شده
با سلام خدمت استاد و دوستان
راستش من قبل از اشنایی با شما و سایتتون بخاطر اینکه چاقم بسیار کم غذا میخوردم و هیچ نوع شیرینی و شکلات و چیزهای شیرین کلا حذف کرده بودم و همیشه هم میترسیدم چاقتر بشم که دقیقا هم همین اتفاق افتاده بوده و هر روز چاق و چاقتر میشدم تا اینکه با این کانال اشنا شدم باورش سخته ولی از زمانیکه با این سایت اشنا شدم غذام بیشتر شده احساس عذاب وجدان ندارم نسبت به خوردنم من قبل از اشنای با سایت با وجود خوردن کم عذا احساس عداب وجدانم داشتم که نباید بخورم و الان وزنم ثابت شده یک روزهای چند گرم و بالا و پایین تغییر میکنم ولی وزنم ثابت شده ایا روش من درست عمل کرده که الان اثبات وزن گرفتم و کم کم لاغر میشم؟ من به همه دستورات شما دارم عمل میکنم
نشان های دریافت شده
salam
video ro negah kardam v goosh jan sepordam daghighan bachegi khodam joloy nazaram oomad
tip farsi nadaram bebakhshid
vali mikham begam kheely erade man ziad shode ghablesh migoftam khob eshkali nadare hala in ye shirin ro ba ghahve mikhoram
vali hala rahat migam na to khodeto bavar kardi
to formoolay zehneto dari avaz mikoni stop
mikham laghar sham ke salamatimo bedast biaram
laghari v tanasob andam yani shademani
v behtar zendegi kardan
mamnoon az shoma hezaran bar
سلام استاد من جلسه هفتم هستم و فکر میکنم که دارم لاغر میشم . اصلا سبک تر شدم. خورنمم هم تغییر کرده و زرنگ تر شدم. من از جسمم معذرت میخوام که به این شکل درش آوردم و قراره با کمک ذهنم به تناسب برسیم.
وقتی که ذهن و جسمم تو مسیر درست قرار گرفتیم میتونم اعتمادبنفسیو که نداشتم داشته باشم. لباسهایی که دلم میخواد. دیگه از سایزم ناراحت نیستم. حس جوونی و سرزنده بودن
نشان های دریافت شده
سلام .شب همگی بخیر
مزایایی که لاغری برای من داره اینها هستند :
۱.اولین و بهترین مزیتش اینه که سنم را زیاد نشون نمیده بخصوص کنا رهمسرم.
۲.به راحتی میتوانم از پله ها بالا بدم بدون اینکه نفس نفس بزنم
۳.دیگر پاهایم درد نمی گیرند
۴.لباسهایی را که دوستشان دارم بدون خجالت از فروشنده می خواهم و نگران سایز آن نمی شوم
۵.خوش تیپ و خوشگل میشوم .
۶.لباسهایی که تنگ شده را میتوانم بپوشم .
۷.از دیدن تناسب اندام لذت میبرم .
۸.همه از دیدن تناسب اندام تعجب می کنند من کیف می کنم .
۹.لاغری برای من مساوی خوشبختی و سعادت. آخ جون چه روزهای خوشی
نشان های دریافت شده
سلام. من یه سوال برام پیش اومده…شما از یه طرف می گید که این دوره باعث کنترل اشتها میشه و آدم خود به خود کمتر و به اندازه ی نیازش غذا مصرف می کنه…از یه طرفم میگید چاقی ربطی به مقدار خوردن نداره و خیلیا هستن که از ما بیشتر می خورن اما لاغر ترن.
چطور این دوتا با هم جور در میان؟
نشان های دریافت شده
خیلی ممنون به خاطر پاسخ خوب و کاملتون.
نشان های دریافت شده
سلام استاد عزیزم
من دو هفته ای هست تمرکز کاملم رو گذاشتم بر روی پیدا کردن ترمزهای لاغری ،و ترمزهایی که پیدا کردم خودم رو شگفت زده کرده
1.من خیییلی زیاد راجع به چاقی حرف میزدم خییلی زیاد ،همینکه در خوردن هر چیزی زیاده روی میکردم میگفتم واای چاق شدم و هر کسی رو بعد از مدتی میدیدم میپرسیدم من چاق شدم ؟؟!!
??رفع ترمز :تصمیم گرفتم دیگه راجع به چاقی و لاغری اصلاا صحبت نکنم و از کسی هم نپرسم .
2.من هر روز خودم را وزن میکردم .
??رفع ترمز:با تعهدی که دادم این ترمز هم به امید خدا کامل رفع میشه
3.یه ترمز خیلی ریز ،با اونکه همیشه عاشق لاغری و لاغر شدن بودم ولی هر کسی بهم میگفت وزنم زیاد شده یا چاق شدم میگفتم خوبه دیگه خوشگل تر شدی ،و حتی اگر کسی به خودم هم میگفت خوشگل شدی میگفتم این برای همین چند کیلویی هست که اضافه کردم ،وااای خدایاا چه ترمز ریزی،درصورتیکه من واقعا از اندام تپل خوشم نمیاد ،فکر کنم اینجوری میخواستم چند کیلوی خودم را توجیه کنم .
??رفع ترمز:من واقعا عاشق اندام لاغر و متناسبم و تمرکزم و توجه ام رو گذاشتم بر روی اطرافیانم که متناسب هستند .
4.همیشه میگفتم کافیه سه شب شام نخورم ،کافیه سه روز شیر موز بخورم ،یعنی همیشه تاکید میکردم اگر نخورم لاغر میشم .
??رفع ترمز:چاقی و لاغری هیچ ارتباطی به خوردن ندارد و افرادی را پیدا کردم که خیلی بیشتر از من میخورند ولی لاغر هستند .
5.و اینکه همیشه معتقد بودم همه چیز چاق میکند حتی میوه هم چاق میکند مگر اینه کم بخوری
??رفع ترمز:غذااا چاق نمیکند این ذهن من است که مرا چاق کرده .
نشان های دریافت شده
سلام
من با گوش کردن به این فایل یه چیزی به ذهنم رسید .
من تو تمام عمرم از چاقی تعریف کردم .یعنی شاید همش باهاش مبارزه کردم ولی همیشه به اطرافیان و شوهرم میگفتم حالا رو حساب توجیه کردن چاقی ببین من چاقم چقدر خوبه و یه لیستی از حسنای چاقی رو ردیف میکردم .
جالبه مامانم هم همیشه از چاقی تعریف میکرد .
و جالبه که همیشه از ادمای لاغر تو دلم چندشم میشد .
از دختر بچه های کوچیک لاغر بدم میومد .
ببخشید این حرفارو میگم ها ولی اصلا وقتی اندام یه ادم لاغرو میدیدم مخصوصا تو استخر چندشم میشد بعد با خودم میگفتم چطور اینو تحمل میکنن؟
تازگیام که متوجه شدم موقع رانندگی اگه یه راننده ی خانوم لاغر جلوم باشه به هر زحمتی شده باید ازش جلو بزنم و یه جور بد جلو بزنم .
اقای عطار روشن من اینارو با این فایلای شما و کلنجار ذهنی کشیدم بیرون از خودم وخیلی برام جالبه .
برای همین انقدر چاق شدم چون اساسا چاقیو دوست دارم و ذهنم داره چیزیو که من دوست دارم بیشتر و بیشتر بهم میده .
نمیدونم
حالا باید چطوری عاشق ادمای لاغر بشم؟؟
لاغری اعتماد ب نفسم رو بهم بر میگردونه و همین یعنی همه چیزم من قبلا از حرف ها ناراحت نمیشدم همیشه درشت اندام بودن الان چند وقته خیلی دارم غرق در چاقی میشم هر چقدر هم دستو پا میزنم نمتونم بکشم بیرون خودمو لاغری باعث میشه سن واقعیم ب چهرم بیاد لاغری باعث میشه سلامت تر بشم هر لباسی ک دلم میخاد بپوشم هر رنگی هر مدلی هر آدم بی سرو پایی نمتونه راجبم نظر بده لاغری باعث میشه بدونم ک ب هر چی بخام میتونم برسم لاغری باعث میشه مثلا وقتی ی وسیله بازی میخام سوار بشم با ذوق و شوق نگن این ب وزن شما نمیخوره سبک تر بشم راحت تر برقصم راحت تر شنا کنم تو اجتماع بیشتر مورد قبول باشم ک تو پیدا کردن شغل هم موثره حتی ممکنه بتونم مربی ورزشی بشم چیزی ک تو رویاهامه و میخام با فرمولای شما و تمرینه ذهنیه خودم بهش برسم
نشان های دریافت شده
سپاسگذارم از شما و صحبتهای آرامش دهندتون
با سلام خدمت شما خیلی ممنون از فایلها من حالم واقعا بده اینم یه مقدار از آسیب های چاقی به من سخته نوشتنشونو اعتراف کردنشون اما باعث شده تنها نقطه ضعفم باشه
تو خیابون بهم بگن گنده
بگن چاق
در مقایسه با دوستاییم ک چهره زیبای ندارن اما تناسب اندام دارن اونا مورد قبول ترن
نامزدم کتشو بهم قرض بده
تو انتخاب لباس لباس منو انتخاب میکنه ن من اونو
سنمو بیشتر از چیزی که هستم نشون میده
اعتماد ب نفسمو کم کرده
هر کسی راجبم نظر میده
وقتی راه میرم یا ورزش میکنم زود خسته میشم
هیچوقت نتونستم نیم تنه بپوشم بدون این ک شکمم بیفته بیرون
دلم میخاد ب نافم پرسینگ بزنم
من خوب میرقصم و عاشق رقصم ولی چون اندام قشنگی ندارم مسخره ب نظر میاد
باعث افسردگیم شده کلی آرایش میکنم رو چهرم با اینکه ایرادی نداره برا این که چاقیم ب چشم نیاد
لباسم و شلوارام خیلی زود پاره میشن
لباسایی ک بخام پیدا کنم سایزم کلی گرون برام درمیاد آخرم اونقدر تو تنم قشنگ نیست
همین چند روز پیش بادم نمیره با دوستام تو ماشین در حال گشتنو خنده بودیم بد اعتماد ب نفس داشتم با آهنگ میرقصیدم ی ماشینی اومد گف وای تو چقدر گنده ای هم جلو دوستام تحقیر شدم هم تا دو روز حالم بد بود دوس نداشتم از خونه بیام و بیرون و کلی خاطرات بد دیگه
نشان های دریافت شده
سلام دوست خوب
شما دارای وضعیتی برابر با وضعیت همه ما شرکت کنندگان دوره لاغری ذهنی استاد روشن دارید…با این تفاوت که ما تمام مراحل واحساست بد حاصل از چاقی رو پشت سر گذاشتیم وشما اول راه هستید…
این طعنه وکنایه های آزار دهنده ،نتیجه آیی عالی براتون در پیش داره.
لاغری شما در صندوقچه جادوییست وکلیدشو گم کردید….من ابانماه ۱۳۹۴ دوره مو شروع کردم وبعد از چهار ماه بیست کیلو کاهش وزن داشتم که تا امروز در تناسب کاملم……این روز برای شما حتمیست،،،،لطفا با قدرتی بیشتر بخواهید…
سلام دوست عزیز
بخاطر کاهش وزن خوبی که داشتی خیلی خوشحالم و بهت تبریکمیگم
یه سوال
آیا تا ۴ ماه هیچ تغییری در وزنت داشتی یا بعد از ۴ ماه لاغر شدنت شروع شد ؟ هر ماه چند کیلو کم کردی ؟
ممنوناز پاسخت
۲۲ مهر ۱۳۹۹ خانم شهربانو
نشان های دریافت شده
باسلام خدمت استادعزیزو دوستان عزیزم نوشته هاتونوخوندن بسیارزیبابود ممنون ازهمگی
تکلیف این جلسه
درمورد چاقی باهیچ کس صبحت نکنیم من همینجاقول میدم ک هیچ وقت باکسی صحبت نکنم دراین مورد چون قبلازیادصصحبت میکردم.
تکلیف بعدی ضربه هایی ک زده.خوب مث بقیه دوستان همیشه لباسای زیبایی ورنگ شادی ک دوس داشتمونتونستم بخرم.لباسای قدیمم ک نووزیبابودن ونمیتونم بپوشم دیگ.همیشه ترس ازاین دارم ک ناخوداگاه چادرم بیفته وچاقی بدنم دیده بشه.هرجاک بخام برم باید هزارلباس امتحان کنم تاببینم کدوم بهتره واندازمه وچاقیمونشون نمیده.همیشه مورد تمسخرهنسرقرارمیگیرم ب شوخی خیلی سرب سرم میذاره میبینه ک حساسم.تاکسی منومیبینه هی میگن چقد چاق شدی ومن باز افسردگی میگیرم وهی سرزنش میکنم خودمو.واینکه چیزایی ک دوس دارمو نمتونم بخورم یاباید همراهش حرصم ازچاق شدن بخورم.تادوتاپله میام ب نفس نفسم میفتم.
تکلیف بعدی سرزنش کردن ممنوع ک من گاهی وقاتااین کارو انجام میدادم اماالان قول میدم با جسم عزیزم ک هیچ تقصیری درچاقی من نداشته واز اول زیباومتناسب بوده خودم مقصرچاقیش بودم ونمیدونستم ازالان باهاش ی رفیق صمیمی هستم وهرروز بادیدنش شادمیشدم وقدم برمیداریم هردومون درراه متناسب شدن
واخرین تکلیف مزایای لاغری.اینکه دیگ یک رویاس ک من باز برگردم ب وزن۵۵و ی خانوم متناسب وخوش اندام بشم ب راحتی برای خرید لباس ب بازاربرم وهررنگی ک دوس دارم روباسایز کوچیک بخرم .انرژی و خوشحالی ک ازتناسب اندامم ب من دست میده غیرقابل وصفه.اعتمادب نفس چندین برابربالامیره جلوهمسرم مفتخرانه راه میرم واونم ازداشتن زنی بااندام متناسب لذت میبره.لباسهاومانتوهای فبلیم برام اندازه میشم وووو.اگ جایی چادرمم بیفته ترس واضطرابی ندارم چراک بسیار اندام زیباومتناسبی دارم.هنگام رفتن ب مهنونی زیباترین لباسهارو میپوشم.هی میرم جلواینه واز دیدن اندام متاسب لذت میبرم.خداوندم راشاکرک دراین مسیرقرارگرفتم ن اینکه بخام درمدت زمان کوتاهی چاقی ام راازبین ببرم بلکه میحواهم باورم رادرست کنم ذهنم رااصلاح کنم رفتارم رادرست کنم ودرنهایت بارفتاری متناسب وعملی درست ب اندامی متناسب میرسم چراکه من وهمچنین دیگران دوستانم ک دراین مسیرقدم برداشته ایم لایق بهترین چیزهاهستیم من متعهد هستم بازهم میگویم متعهدهستم وتعهدمسئولیت می اورد دربرلبرذهن وجسم ورفتارما سپاس فراوان ازهمگی .
نشان های دریافت شده
سلام
هرچی بیشتر پیش میرم. حس میکنم از فایل های قبل کمتر فهمیدم. نمیدونم چراااا با اینکه بنا به توصیه خودتون هر فایل حداقل ۳ بار گوش میدم بعد میرم واسه جلسه بعدی. اما ذهنم همه چیرو قاطی کرده. انگار همه چی در جدال فرمولهای جدید با فرمولهای قبلی درگیر. من خیلی سعی میکنم. هر کاری رو به نحو عالی انجام بدم. فک میکنم واسه همینم خیلی دارم با خودم درگیر میشم فقط سعی میکنم تمارین عالی انجام بدم. ولی انگار فرمولهای قدیمی خیلی خوب و محکم نشستن و دارن با فرمولهای جدید. لجبازی میکنن. جلسات اول خیلی بهتر پیش میرفتم البته به نظر خودم. تغییراتی رو واقعا حس میکردم. ولی از جلسه ششم به بعد همش ترس دارم. نمیدونم چرااا ولی ی چیزی تو وجودم پر استرس
واسه تمرین این جلسه اگر بخوام بنویسم که چاقی چه ضررهایی به من زده نمیتونم همشون نام ببرم. چون بعضی هاش اینقدر بدن که حتی نمیشه نوشت
اما بقیه اش مث نظرات دوستانِ دیگه اس. مثلا ترک ورزش های دلخوه مثل شنا. کوهنوردی و ….
نرفتن به خیلی از مراسم تولد و عروسی و… چون حس بدی داشتم نسبت به خودم
خرید نکردن با لذت و اشتیاق
حتی علاقه ای به رفتن سمت مغازه های پوشاک نداشتم
و. خیلی چیزهای دیگه از این قبیل
اما شما گفتین توجه نکنیم به چاقی
چندین روز دارم. سعی میکنم. کار سختی ِ
اما من لایق متناسب شدنم پس باید توجه ام رو به لاغری متمرکز کنم
اینکار. درسته که با ذهن. اما واقعا باید. اعتراف کنم. به اندازه رژیم گرفتن سخت
اما شدنیِ پس من میتونم
امیدوارم با راهنمایی های شما بتونم تا آخر این مسیر برم با وجود استرس هایی که دارم. اما ی حسی ته قلبم میگه. این روش درسته پس با تمام انرژی که دارم. ادامه اش میدم
به توصیه تون عمل کردم و دست به قلم میشم هر روز و حداقل چندین عبارت مینویسم از تناسب ذهن و تناسب اندام و لذتهای رسیدن به وزن ایده ال
ممنون از شما استاد محترم
نشان های دریافت شده
لاغری با ذهن تمرین جلسه هفتم:
توجه کردن به لاغری:
۱-راجع به چاقی خود با کسی صحبت نکنیم.میتونم بگم من خیلی وقته که اینکار رو میکنم و هیچ دلیل و توجیه و بهانه ای برای چاقیم نمیارم هیچ توضیحی نمیدم چون چندین ماه هست که به این نتیجه رسیدم مشکل از خودمه و هرچه هستم خودم کردم.اما یه سوالی دارم از استاد،در مقابل با افرادی که به هر بهونه ای جلوی ما بحث چاقی و لاغری رو باز میکنن و سریع شروع میکنن به سوال کردن از وزن و سایز و اینکه چرا چاق شدی و…چه کاری کنیم؟چطور برخورد کنیم؟ متاسفانه رنج از انسانهایی که واسه روحیه و شخصیت افراد ارزشی قائل نیستند همیشه برای من بوده و خیلی باعث آزارم شده.
۲-بدن خودمون وخواسته هاش رو بپذیریم:
از زمانی که این دوره رو شروع کردم خیلی این مساله رو جدی گرفتم.قبل از این مدام در حال تحقیر و سرزنش خودم بودم.جلوی آینه نمیرفتم و یا هر بار میرفتم با کلی سرزنش حال خودم رو بیشتر میگرفتم.خودم رو محدود کرده بودم نسبت به بیرون رفتن و توی جمع بودن و.. .
خیلی وقت هست که حتای یه عکس با خیال راحت و از طرز قضاوت شدن نگرفتم..
اما قول میدم،همینطور که توی این دو هفته گذشته قول دادم،نیازهای جسم و روحم رو جدی بگیرم.با خودم مهربون باشم و خودم رو لایق بهترین ها بدونم.
۳-لذت های بعد از لاغری:
حتی فکر کردن هم بهش لذت داره..
وقتی من لاغر بشم اعتماد به نفسم میره بالا..دیگه ترسی از نگاه و قضاوت های بقیه ندارم..به اندازه ی همه ی این سال های گذشته لباس های شاد و رنگارنگ میگیرم ..بدون هیچ استرس و حس بدی میرم خرید و همیشه توی سایزهای کوچیک دنبال لباس میگردم..با روحیه خیلی بهتری توی اجتماع حضور پیدا میکنم..شاد تر از قبل میشم..بدون درد پا و کمر راه میرم،ورزش میکنم،کوه میرم..زیباتر از همیشه به نظر میام..مورد نصیحت و حرف ها و متلک های اطرافیان قرار نمیگیرم..دوباره رشته های ورزشی مورد علاقه م رو دنبال میکنم..هر روز از دیدن خودم لذت میبرم..بدون به نفس افتادن با فرزندم میدوم و بازی میکنم..از خوردن نمیترسم چون دیگه یاد گرفتم چطور و چقدر باید بخورم..
و قطعا تغییرات بسیار بیشتری در من شکل خواهد گرفت که همه ی اونها در گرو اعتماد به نفس و روحیه من هست..
نشان های دریافت شده
سلام استاد عزیز.خیلی ممنون از پاسخ تون و توجهی که همیشه به نوشته های هنرجوهاتون دارید.حتما به این نکته ای که فرمودید توجه میکنم و اون رو تمرین و تکرار میکنم .
نشان های دریافت شده
لاغری با ذهن تمرین جلسه ی هفتم:
مواردی که چاقی به من ضربه زده و من به اون توجه کردم:
از وقتی که یادم میاد توی این شش هفت سال اخیر که درگیر چاقی و رژیم گرفتن ها و…شدم تقریبا میتونم بگم هیچ لذتی نبردم از زندگی..
با این که دوران بسیار جذاب و شیرینی از زندگیم رو گذروندم و بهترین اتفاق های زندگیم توی این سال های اخیر افتاد اما همیشه این مشکل چاقی لذت ها رو برام تلخ کرد و یه جایی حالم رو گرفت..
اول اینطور نبودم شرایط روحیم خیلی بهتر بود شاد تر بودم ،پر انرژی تر بودم،میگفتم میخندیدم،استخر میرفتم،کوه میرفتم،توی اجتماع فعالیت بیشتری داشتم،توی ارتباط برقرار کردن اعتماد به نفس بیشتری داشتم،لباس های شاد میپوشیدم،همیشه آراسته بودم،به موهام خیلی رسیدگی میکردم،حتی گه گذاری توی خونه واسه دل خودم آرایش میکردم..
اما الان بعد از گذشت ۶،۷سال به حدی جسم و روحم تحت تاثیر چاقی قرار گرفت و به حدی با این موضوع در گیر شدم که آدمی شدم از زمین تا آسمون متفاوت..
نمیخوام خیلی از تاثیرات منفی که برام ایجاد شد بنویسم چون من الان دو هفته ست که تلاش کردم و اونها رو دارم به حداقل میرسونم،اما یه چیزی رو میخوام بگم نقطه ی شروع توجه من به چاقی سه سال پیش بود که شروع کردم به رژیم های مختلف و ذهن و فکر و روحم فقط شده بود رژیم ،ده کیلو کم میکردم دو هفته استپ میکردم رژیمم رو عوض میکردم ۵کیلو دیگه کم میکردم دو باره استپ میکردم و همینطور دوباره رژیم عوض کردم و داروهای گیاهی لاغری خوردم و طب سوزنی رفتم و ورزش های نا منظم انجام میدادم و خلاصه ازین شاخه به اون شاخه میپریدم نهایتش بعد سه ماه خسته میشدم و یه دفعه بعد یه ماه ده کیلو زیاد میکردم!!!!!توی این سه سال اخیر انقدر این کار رو تکرار کردم و به جسمم و پوستم و روحم آسیب زدم که خدا میدونه..
اما بدترین دستاورد این تلاش های بیهوده من چی بود؟؟؟
توی ۷،۸ماه اخیر وزنم به شدت رفت بالا و اصلا روند افزایش وزنم شدت گرفت…اما چرا!!!؟؟؟
برای اینکه هیچ چیز جلو داره مغزم و دستور ها و فرمان هایی که به خوردن میداد نبود..فقط میخوردم بی دلیل و با دلیل..چاقی من رو از همه علایق و خواسته ها و صفات مثبتم که دور کرد هیچ،من رو از خودم هم دور کرد…شدم یه آدمی که خودم هم نمیشناسمش..
و جالب اینجاست که بگم توی این ۷،۸ماه اخیر که میگم روند افزایش وزنم خیلی سریع بود من کلا هی رژیم بودم..!!!اما برای دو هفته،۱۰روز،یه هفته…دیگه حتی نمیتونستم یه رژیم رو مثل قبل حتی برای دو ماه داشته باشم..
خودم فهمیده بودم که مشکل از ذهنم هست و میگفتم دیگه هیچی روی من جواب نمیده..
این اواخر با تبلیغات و نتایجی که از عمل های معده میدیدم خیلی دلم میخواست این کار رو انجام بدم اما از طرف خانواده اصلا پذیرفته نبود و خودم هم میترسیدم..
الان بعد از دو هفته که از گوش کردن به این فایل ها میگذره من خیلی عوض شدم..
خیلی آروم ترم..از اون میل و ولع وحشتناکی که برای خوردن داشتم و عین بلدزر همه چی رو میخوردم اصلا خبری نیست..گه گاهی میل و هوس دارم اما هیچ نیرویی از ذهنم من رو تشویق و ترغیب نمیکنه به خوردن..ناخودآگاه دارم همش فکر میکنم..به لاغری..به افراد لاغر..به انتخاب ها..به ورزش ..به مقدار غذاها..به نیازهای بدنم..این ها مدام توی سرم میچرخه بدون این که بخوام مدام ذهنم داره فرمول سازی میکنه و،خیلی جذابه خیلی…
من آدمی بودم که هیچ حدی برای خوردن بیسگوییت های مورد علاقه ام نداشتم..
یه بیسگوییت خاصی بود که یه جعبه سی تایی بود بیسگوییت های روکش دار شکلاتی،هر بار که میخریدم کمتر از یک ساعت اثری از اون جعبه بیسگوییت نبود!!!!این خیلی وحشتناکه ها…به این دقت میکنم که ذهن و روحم چقدر مریض بودند و مدام استرس ها و اضطراب های ناشی از چاقی رو اینطوری بروز میدادند..
اما در مقابلش یه مثال از همین امروز بگم،رفته بودم خرید و خیلی گرسنه بودم چون امروزبه خاطر حجم زیاد کارهام نرسیدم صبحانه و ناهار بخورم،۳تا بسته ویفر بدون شکر برداشتم نه برای خوردن،جزو لیست خریدم بود برای دانشگاه و سرکار..از شدت گرسنگی بازش کردم وشروع کردم به خوردن اما حتی نصف بسته رو هم نتونستم بخورم!!!اصلا باورم نمیشد و حتی بعد از خوردن چندتا دونه انقدر دل زده شدم که از خوردنش پشیمون شدم..این همون آدمی هست که اگه دو هفته پیش بود حداقل دو بسته ویفر رو درجا میخورد!!!
خوب چی میخوام دیگه؟
چی بهتر ازینکه بدون اینکه خودم رو مجبور به رژیم کنم داره میلم به همه چی کم میشه و کم میخورم..
چی بهتر ازین که استرس تایم و وزن و رعایت اصول رژیم رو ندارم..
۶،۷سال کشتم خودم رو و مدام زمان و وزن تعیین کردم و حالا یه مدت هم بی خیال وزن و زمان ادامه میدم تا نتیجه قطعی و همیشگیم رو بگیرم..
خیلی جالبه با اینکه تغییر وزن و سایزی انتظار نمیره توی این دو هفته داشته باشم اما حالم خیلی بهتره،نه تغییری کردم نه لباسی برام گشاد شده نه سایزی عوض شده…اما حالم خیلی بهتره،خودم رو بیشتر دوست دارم و به جای تحقیر و سرزنش خودم میرم جلوی آینه و به خودم میگم ازت معذرت میخوام برای این همه رنج و سختی قول میدم خیلی زود زیباترت کنم…
نشان های دریافت شده
سلام استاد عزیز.خیلی ممنونم از توجه تون و انرژی مضاعفی که با پیام هاتون به من انتقال میدید.حتما این تغییر احساس رو جدی میگیرم و حتما به دیدن و تکرار فایلها با انگیزه ی بیشتری ادامه میدم.به نقطه ای رسیدم که دیگه حرف و نگاه و قضاوت بقیه داره برام بی اهمیت میشه..
من میتونم و موفق میشم چون خیلی آدم توانایی هستم و توی درست ترین راه ممکن قدم گذاشتم و اینجا برای من پله ی آخر رسیدن موفقیت هست.شکست های قبلی برای من پله هایی رو ساختند که من رو به این اوج برسونند.
مثل همیشه ممنونم ازتون
لاغری با ذهن-احساس من به جلسه ی هفتم
سلام به همه ی دوستان با اراده و انگیزه که در راه سلامتی و آگاهی قدم برداشتند و استاد عطار روشن عزیز.
فایل جلسه ی هفتم به قدری برای من شیرین و دلچسب بود که هنوز از دیدنش سیر نشدم.بارها و بارها نگاه کردم و هربار جرقه ای از امید و آگاهی در ذهنم روشن شد.شاید برای کسانی که فایل ها و دوره رو دنبال نمیکنند خوندن این متن ها یه مقدار غیر قابل باور و کلیشه ای باشه،اما به اون دوستان میگم که اینطور نیست باور کنید و شک نکید که تمام این حرف ها و نوشته ها از حس یقین میاد.خود من زمانی که شروع نکرده بودم ،همین دو سه هفته پیش فقط گذری نگاه میکردم و متن ها رو میخوندم این حس رو داشتم که مگه ممکنه اینقدر تاثیر داشته باشه!؟به نظرم نوشته ها کمی اغراق امیز بود.اما الان بعد از دو هفته که من دوره لاغری با ذهن رو شروع کردم تمام نوشته ها برام قابل درک و ملموس هست،چون خودم هم دارم تجربه شون میکنم.بعضی وقتا انقدر حرف دارم برای نوشتن که یه گوشه یادداشت میکنم که یادم باشه راجع به این هم بنویسم.خیلی حس جالبیه،احساس میکنم مغزم در حال تخلیه اطلاعات هست.۶جلسه ی گذشته قبل از این فایل برای من حکم آماده سازی و پذیرش داشت و بعد از ۶جلسه تغییرات و جوانه ها رو جسته و گریخته توی رفتار و افکارم حس میکردم و باعث خوشحالی بود اما بعد از دیدن فایل جلسه ی هفتم و تکرار اون حس عجیبی داشتم نمیدونم چطور توصیف کنم،احساس کردم لاغری رو باور کردم احساس کردم به شنیده ها و دیده ها و نوشته ها و فکر هایی که توی سرم میچرخند ایمان آوردم..
خیلی شیرینه..خیلییی….
وقتی میبینم که رفتارم خیلی خیلی متفاوت تر از اون آدمی هست که دو هفته پیش بود!!!!
خیلی وحشتناکه اگه بگم تا دو هفته پیش من اصلا مرزی نداشتم برای خوردن..مرزی نداشتم برای تنقلات و شیرینی و شکلات و بستنی..گرسنه بودم میخوردم سیر بودم میخوردم ،قبل خواب یه سر سراغ یخچال میرفتم ،صبح بیدار میشدم اول توی آشپزخونه میرفتم،بیرون از خونه بلا استثناء یه نوشیدنی میگرفتم همیشه هم سایز بزرگ و با خامه!? توی ماشین همیشه تنقلاتی داشتم ،توی دانشگاه حتما تنقلات میخریدم،توی مهمونی حتما شیرینی میخوردم،از کنار کافه هیچ وقت رد نمیشدم همیشه و بلا استثناء میرفتم و خودم رو به یه نوشیدنی و کیک دعوت میکردم..عاشق طعم شیرین بودم حتی بعضی وقتا دل زده میشدم و باز هم میخوردم..اینایی که میگم برای ۶ماه و یه سال و دو سال پیش نیستااااا!!!! برای همین دو هفته پیش هست..
اما الان…دلم میخواد فقط از الان بگم نه اون آدم سیری نا پذیر دو هفته پیش..
کم کم و نا خود آگاه در طول همین دو هفته انقدر تغییرات مثبت داشتم که گاهی خودم باورم نمیشه..احساس میکنم ذهنم داره به آرامش میرسه یه بخش زیادی از انرژی مغزم که همیشه صرف خوردن و فکر کردن به خوردن بود الان داره ذخیره میشه و با رفتارها و افکار مثبت خودش رو نشون میده..الان صبح ها بدون هیچ رنج و عذاب و وسوسه ای از کنار کافه رد میشم،بعضی وقت ها هم میرم و خودم رو به چای سبز دعوت میکنم..
کمتر غذا درست میکنم و همگی به میزان متناسب تری غذا میخوریم..به خوردنم توجه میکنم به انتخاب هام توجه میکنم به احساسم موقع خوردن توجه میکنم،وقتی میبینم واقعا سیرم و میلی ندارم ادامه ی غذام رو نمیخورم..و به جای اینکه بگم حیفه این چند قاشق رو هم بخورم،میگم سلامتیم حیف هست و بقیه ی غذا رو اگر میل نداشته باشم میذارم برای وعده ی بعد..سعی میکنم آب بیشتری مصرف کنم به جای اینکه از سر تشنگی سراغ آب میوه و چای و ..برم..سعی میکنم به ارزش مواد غذایی توجه کنم و انتخاب های بهتری داشته باشم..این ها همه تغییرات خوب و مثبتی هست که من توی این دو هفته داشتم.قطعا این زمان کوتاه مشکلات ریشه ای من رو حل نمیکنه و من نیاز به تمرین و یادگیری خیلی بیشتری دارم اما واقعا شگفت انگیز هست که طرز فکر آدم اینقدر زود تغییر کنه..این نشون دهنده ی قدرت و نیروی عجیب ذهن هست..
یکی دوتا مثال در ذهنم هست که دوست دارم حتما اینجا به اشتراک بگذارم..
امروز توی کافه ی کتابخونه نشسته بودم و مشغول درس خوندن بودم،توی اون فضای محدودی که مربوط به کافی شاپ بود ۲۷نفر نشسته بودند،دقت میکردم به چهره ها و رفتارهاشون و نا خودآگاه به انتخاب هایی هم که برای خوردن داشتن و میخریدند دقت کردم..
واقعا اختلاف از زمین تا آسمون بود..
توی اون جمع غیر از من یه پسر چاق بود و خداروشکر بقیه ی بچه ها همه متناسب بودند (من هم به
زودی میرم توی اون دسته ی متناسب ها و امیدوارم همه ی چاق ها به این مسیر هدایت بشن).دقت میکردم اکثر بچه هایی که توی اون جمع بودند یه نوشیدنی ساده مثل قهوه و چای و دتاکس میخوردند یا میوه و ماست و .. و اون پسر چاق و بقیه کسانی که چاق بودند و از اونجا خرید میکردند نوشیدنی های خامه ای و شیرین و شکلاتی و بسنتی و کیک و پاستا و …
(من هم اون وسط یه چاق هدایت شده بودم که چای سبز و خرما میخوردم?)
دیگه ازین واضح تر؟؟؟؟ فرق یک آدم چاق و متناسب رو از رفتار و انتخاب هاشون میشه فهمید.حتی شاید اون آدمی که متناسب هست هیچ شق القمری هم نمیکنه نه ورزش داره نه رژیم داره اما خیلی از کارهایی رو که یه آدم چاق انجام میده اون انجام نمیده..به همین راحتی اون هم زیبا تر هست هم متناسب..
و یه چیز دیگه که من از توجه کردن به چهره ها فهمیدم این بود که اغلب آدم های متناسب شاد و سرحال بودند و اول صبح میگفتند و میخندیدند اما آدمهای چاق کسل و خوابالود و بی انرژی نشسته بودند..
چقدر با ارزش هست دونستن این مسئله..چاقی چقدر از انرژی و روحیه و شادی و اعتماد به نفس و اراده ما رو تسخیر کرده..!!!
روزهایی رو از عمر و جوانیمون رو داریم سپری میکنم که باید سرشار از شادی و لذت بردن باشیم اما در عوض…
درست میشه من به خودم قول میدم که درست میشه،من اراده میکنم و تمام این احساس های خوب رو به خودم و زندگیم و آینده م هدیه میدم..
یه نکته ی دیگه رو هم بگم که دلیل موفقیت خودم را تا به اینجای دوره،تکرار میدونم.من فایلها رو چندبار گوش میدم روشون فکر میکنم و برای خودم مثال میارم.از هر فرصتی استفاده میکنم برای اینکه چند دقیقه بیشتر این صحبت های با ارزش رو گوش بدم..
به زودی تمرین های مربوط به این جلسه رو هم ارایه میدم استاد
نشان های دریافت شده
ممنون از توجهتون استاد.
قطعا همینطور هست که میفرمایید.
نشان های دریافت شده
سلام . عالی نوشتید دوست خوبم . واقعا که تک تک کلماتتان از روی جان برمیخاست . تمام نوشته ی تان روح امید سرزندگی نشاط پیروزی و شادی داشت . چقدر عالی بود . من بعد از مدتها دیشب دو تا فیلم دیدم . برام خیلی جالب بود این نکته ای که شما گفتید در فیلم هم مشاهده میشد . لاغرها اصلا و ابدا به غذا فکر هم نمیکردند . جوجه کباب درست کرده بودند . اما سرشام به جای خوردن آنقدر مشغول صحبت شدند که اصلا معلوم نشد سرنوشت آن غذا چه شد . یا در فیلم دیگر شخص چاق دائم در مورد غذا صحبت میکرد . همیشه در همان بازی هم کلی خوراکی و مواد غذایی جلو رویش بود لاغرها اصلا نگاه نمیکردند اما آن فرد چاق با ولع میخورد . با خودم میگفتم رفتارچاقها را حتی در فیلم ها هم میتوان از رفتار متناسبین تشخیص داد . چیزی که من فهمیده ام اینست که متناسبین اصلا به خوردن فکر نمیکنند . یعنی اصلا در ذهنشان گزینه ای پررنگ به نام خوردن ندارند و به جای آن فرمولی پررنگ به نام تحرک دارند و همه ی رفتارهای آنان ناشی از همین فکر است . به قول شما آنان سرصبح میخندند شاد هستند چون از همان اول صبح با شادی برمیخیزند و تحرک دارند . اما یک فرد چاق اصلا مغزش به تحرک فرمان نمیدهد اگر هم این کار را بکند بسیار کمرنگ است و اصلا اجبار . اما یک فرد لاغر فقط زمانیکه گرسنه است مغزش به خوردن فرمان میدهد که خیلی وقتها اگر دقت کرده باشید اصلا برایشان اهمیت ندارد که همان زمان که اولین نشانه های گرسنگی را دریافت میکنند حتما چیزی بخورند . اصلا مغزشان حساسیتی در این مورد ندارد . واقعا آرزومه که به این نقطه برسم که مغزم دیگه هیچ واکنشی به خوردن نده و برای رسیدن به این نقطه باید بیشتر وبیشتر عادات متناسبین را تکرار کنم تا عادات من افکار تناسب مرا تثبیت کند . البته در این سه ماه خیلی دارم روی خودم کار میکنم و مهمتر از همه رسیدن به همین شناختهاست چون ما قبل از این اصلا به این موارد فکر نمیکردیم . خیلی خوشحال شدم دوست نازنینم از نوشته ی سراسر نشاط شما . عالی بود و پر از حس رهایی . امیدوارم هرروزتان را در مسیر تناسب پر انرژی و فعال زندگی کنید .
نشان های دریافت شده
ممنون دوست عزیزم،ممنون از توجه تون.
ان شالله همگی در این مسیر به اهدافمون برسیم و این شادی و انرژی چندین برابر بشه..
نشان های دریافت شده
سلام . یه نکته ی دیگه رو هم همین الان یهو به ذهنم رسید که البته اونم برداشتی از آموزشهای استاد گرامیست. در پاسختون نوشته بودم انسانهای متناسب به جای فرمول خوردن فرمول تحرک در ذهنشون پررنگه . این درسته ولی وقتی ما میخواهیم باورها را کم کم تغییر دهیم نمیتوانیم یک دفعه این فرمول را جایگزین کنیم . باورها آرام آرام تغییر میکنند . یکی از باورهایی که میشه در بین این دوتا فرمول گذاشت غیراز راهکارهای عملی که تکرار عادات متناسبین است .برای رها شدن از وسوسه ی خوردن دقت به رنج خوردن است . رنج خوردن نعمتیست که خدا برای ما قرار داده تا از آن استفاده کنیم . ما میدانیم در ذهن ما فرمان خوردن خیلی پررنگ است و نبدیل شده به وسوسه ی دائمی. توجه به آن، این فرمول را در رفتار و عادات ما آورد و باعث شد ما چاق شدیم و بهترین کاری که ما میتوانیم انجام دهیم تکرار این موضوع است که هرگاه وسوسه ی خوردن به ذهن آمد آن را مساوی با رنج بدانیم و آن را راحت با توجه به خاطراتی که داریم میتوان پررنگ کرد . خوردن = رنج . ما رنج خوردن را زندگی کرده ایم و ذهن آن را درک کرده است و همین رها کردن رنج است که در ابتدای راه، ذهن به ما دستور میدهد و انسان را وادار به حرکت در مسیر تناسب میکند اما هنگامی که گذشت و مخصوصا در این راه شیرین، ما روزها را با لذت گذراندیم آن رنج برای ما کمرنگ میشود . گرچه وسوسه ی خوردن نیز کمرنگ تر شده اما گه گاه به سراغ آدم میاید و بهترین راه برای خاموش شدن آن ، یادآوری رنجهاییست که این وسوسه برای ما به بار آورد . یعنی این را عادت ذهن خود قرار دهیم که هرگاه وسوسه ی خوردن آمد، رنج آن بلافاصله در ذهن تجسم شود و تا میتوانیم رنجهای چاقی را بنویسیم . به این ترتیب ذهن، خودش برای رهایی از این رنج ، آن وسوسه را رها میکند . البته دوست عزیزم شما الان آنقدر اشتیاق داری که وسوسه فعلا به سراغ شما نمیاید اما کمی که بگذرد و ذهن کمی از رنج خوردن فاصله گرفته یادش میرود که خوردن چقدر بلا بر سر ما آورد و وسوسه ی خوردن باز به سراغمان میاید اینجا فقط کافیست آن رنج را دوباره به ذهن یاد آوری کنیم تا ذهن وسوسه را رها کند . خوردن= رنج . این فرمول برای ذهن ما قابل درک است و این فرمول بهترین جایگزینی برای رهایی از وسوسه ی خوردن است . و باز بعد از آن فرمول تناسب = لذت را به کار ببریم . چون شما اکنون دارید همین فرمول را به کار میبرید و انقدر شاد هستید و ذهن این را کاملا میپذیرد. من هم در این سه ماه واقعا لذت تناسب را چشیده ام و با تمام وجود لمس کرده ام . پس این فرمول بهترین فرمولیست که مارا به تناسب ایده آلمان میرساند که در نوشته ی همه ی شما عزیزان مشهود است . تناسب لذت است . چون تناسب آسانترین کار دنیاست . تناسب لذت بخش ترین کار دنیاست.
نشان های دریافت شده
سلام نکته ای رو در فرمول بالا تصحیح میکنم :
هوس خوردن= رنج تناسب = لذت
نشان های دریافت شده
با سلام خدمت استاد عزیز و دوستای خوبم
یکی از ضررهایی که چاقی به من وارد کرده پادردهای شبانه است و اینو میدونم که از وقتی که وزنم بالا رفته به این معضل دچار شدم ولی در این چند وقت که به فایلهای شما گوش میکنم به طرز شگفت انگیزی درد پام کمتر شوده و خودم هم در حیرتم و خدارو سپاسگذارم.
و قدم اول که استاد فرمودید صحبت کردن با دیگران درباره چاقی.
کاری که من همیشه انجام میدادم مخصوصاً با خواهرام یا دوستانم که چاق یا لاغر بودن همیشه بحث درباره چاقی بود و این که چرا چاقیم و رژیم های مختلف رو بهم پیشنهاد میدادیم. ولی از این به بعد به خودم قول میدم که دیگه با هیچکس درباره چاقی حرف نزنم.
قدم دوم این که خودمون رو بپذیریم.
من هم همیشه که جلوی آیینه میرفتم اصلا دوست نداشتم که به اندامم نگاه کنم یا اگه نگاه میکردم خیلی خودمو تحقیر میکردم که چرا اینجوریم چرا لاغر نمیشم ولی الان قبول دارم که مقصر اصلی خودم هستم که اندامم رو به این روز انداختم و بهش قول میدم که درستش میکنم و دوباره همون اندام قشنگ 55 کیلویی رو میارم سر جاش.
قدم سوم لاغر شدن چه مزیتهایی برای من داره؟
وای وقتی به اون روز فکر میکنم که به وزن دلخواهم رسیدم خیلی ذوق میکنم و شوهرم رو میبینم که با تمام وجود با عشق نگام میکنه و دوستانم و فامیلها که با حیرت منو میبینن و همه ازم میپرسن که چجوری به این اندام رسیدم .و وقتی با لذت لباس مورد نظرم رو میپوشم وقتی جلوی آیینه خودم رو نگاه میکنم از خوشحالی در پوست خود نمیگنجم و من با تمام وجودم از خدای خوبم و از شما استاد گرامی تشکر میکنم و دیر نیست اون روز.
با تشکر از شما
سلاااااام اما نه یه سلام معمولی،یه سلام پر از انگیزه و انرژی و توانایی.مگه میشه این فایل رو دید و سرشار از انگیزه نشد !؟
استاد خیلی ممنونم ازتون مثل همیشه عالی بود.وقتی این فایل رو تماشا کردم و با گوش جان شنیدم متوجه تغییرات ذهنی خودم نسبت به جلسه اول شدم.حرف هاتون به جانم نشست و دقت که کردم دیدم حرف هاتون توی ذهن من به باور تبدیل شده…من باور دارم این راه درسته،من باور دارم که خوندن و نوشتن و گوش دادن داره سبک زندگی و تفکر من رو تغییر میده،من باور دارم که این راه نتایج بسیار خوبی رو در ابعاد مختلف زندگی به ارمغان میاره..من باور دارم که من هم شگفتی میشم مثل بقیه عزیزانی که در آلبوم شگفتی ها دیدم و مطالبشون رو خوندم..
وقتی این مطالب و کامنت های سایر دوستان رو میخونم و صحبت های ارزشمند شما رو میشنوم به خودم میگم نگاه کن تو تنها نیستی،انقدر خودت رو سرزنش نکن،این ها فقط مشکلات تو نیست..این همه افراد با این مسائل در گیر هستند و افراد زیادی مثل آلبوم شگفتی ها ،مثل استاد،مثل سادات عزیز که همیشه از کامنت هاش لذت میبرم در این راه به موفقیت و آرامش رسیدند..پس من هم میتونم،من هم در آینده ای نه چندان دور به این آرامش خواهم رسید.
استاد زمانی که از مواردی که چاقی به روح و جسم ما آسیب زده صحبت میکردید و از خاطراتتون و تاثیراتش روی عملکرد و انتخاب های بعدیتون گفتید،ناخودآگاه اشکم سرازیر شد..این موارد رو توی زندگی خودم مرور میکردم و دیدم که چقدر پر از حسرتم..چقدر از علایقم گذشتم فقط به خاطر چاق بودنم..چقدر از خودم و بقیه فرار کردم..چقدر خودم رو سرزنش کردم..چاقی چه تبعات سنگینی رو تا به اینجای کار برام داشته..
واقعا چقدر خوب و دلنشینه که آدم حس کنه میتونه ریشه ی دمشکلاتش رو پیدا کنه..از یه جایی به بعد که داشتم این فایل رو میدیدم احساس کردم دارم تبدیل میشم به کوهی از انرژی و باور مثبت به تغییر..که من میتونم..من میتونم..من میتونم..
وقتی که منصفانه به گذشته م نگاه میکنم به توانایی هام پی میبرم و برام عین روز روشن میشه که من میتونم.. و انجامش میدم..من هر آنچه در توان دارم برای تغییر سرمایه گذاری میکنم..نه صرفا تغییر جسم و لاغری..من زندگیم رو تغییر میدم..من باورهام رو تغییر میدم ..من تفکراتم رو تغییر میدم..من روابطم رو تغییر میدم..من آینده ام رو تغییر میدم..من بهترین خودم میشم..
ان شالله بعد از انجام تمرینات اونها رو تایپ میکنم و به اشتراک میگذارم..
نشان های دریافت شده
شما همیشه لطف دارید استاد و تمام حرف هاتون مثال عینی این هست که امید و انگیزه رو به ما هدیه میدید.قطعا نتیجه ایجاد خواهد شد چون من ایمان و اراده دارم و این رو از شما یاد گرفتم.استاد به خدای خودم به خودم و به شما قول میدم که موفق بشم چون از همین الان این موفقیت رو حس میکنم.
نشان های دریافت شده
سلام سادات عزیز
چه خوب و چه با احساس و چه زیبا بدن رو به کشور و جامعه تشبیه کردی و چه خوب توضیح دادی که ما باید قانون تناسب رو بنویسیم تا قوه مجریه، ذهن ناخودآگاهمون اون رو اجرا کنه و چه خوب مسئولیتهارو تقسیم کردی
مننونم ازت که آگاهم کردی
و ممنونم از استاد عزیز بخاطر چراغ روشنی که جلوی راهمون گرفتن
از همتون سپاسگزارم
نشان های دریافت شده
سلام ماه بانو جان . نظر لطفتونه عزیزم . از شما ممنونم . امیدوارم هممون بتونیم همواره از راهنمایی های استاد گرامی بهره ببریم و با اشتیاق این مسیر رو ادامه بدیم و لاغری با ذهن رو زندگی کنیم . براتون بهترینها رو آرزو دارم ماه بانوی عزیز .
تمرین جلسه هفتم
من با داشتن همین چند کیلو اضافه وزنم همیشه و همیشه و همیشه راجع به لاغری و چاقی صحبت میکنم .
اینجا با خودم عهد میبندم هرگز راجع ب چاقی حرف نزنم با هیچ کسی ، اصلا اصلا اصلا
دیگر هر گز خودم را سرزنش نکنم
لاغر شدن چه مزیتهایی دارد ؟
مهمترین مزیت، احساس خیلی خوبی است که به خودم پیدا میکنم و وقتی لاغری با ذهن را یاد میگیرم دیگه همه خوراکیها را با لذت میخورم و با خوردن یک بستنی به چاق شدن فکر نمی کنم ، کلا احساس بهتری نسبت به خودم دارم ، مزیت هر لباسی بخواهم بپوشم هر ورزشی می توانم انجام دهم ، بالا رفتن از پله ها ، کوهنوردی و … را همین الان هم می توانم انجام دهم .
ممنون از استاد عزیر و سادات عزیز بابت پیامهای خوبشان
نشان های دریافت شده
سلام سپیده ی سپید خوش اندام. چه نکته ی خوبی گفتین . ما فقط باید از تناسب صحبت کنیم نه از چاقی. چون دیگه در مسیر تناسبیم و تناسب رو به سمت خودمون دعوت میکنیم . عالی بود دوست عزیز
نشان های دریافت شده
سلام .
گام دوم پذیرفتن خودمون هست. من با اختیار خودم این بلا رو سر جسمم آوردم . جسمم که بنده ی خدا همیشه به حرف من گوش میداد و کاری رو انجام میداد که فکرم بهش دستور میداد . جسم هیچ گناهی در اضافه وزن ما نداره . این فکر ما بود که سمت چاقی بود و هی فرمان داد و خوردیم هی فرمان داد و خوردیم و این ذهن عادت کرده به فرمان دادن فرمولهای چاقی . ما این عادت ذهن رو با توجه به فرمولهای لاغری و تکرار اون تغییرش میدیم و هر روز این کار رو زندگی میکنیم . تناسب رو زندگی میکنیم . به نظرم مثل یه کشور می مونه . برای اداره کردن قوای جسم که همون مردم هستند باید قوه ی مقننه قانونهای درستی بنویسه و اون رو به قانون مجریه بده تا به اجرا در بیاره تا قانون در بین مردم جامعه اصلاح بشه . ما باید قوانین ذهنمون رو عوض کنیم و قوانین جدید تناسب رو وضع کنیم و اون رو به نیروی ناخودآگاه که قوه ی مجریه در بدنمون هست بدیم و اون با به اجرا در آوردن اون قوانین در بدن ما باعث نظم و انضباط و متناسب شدن جسممون میشه . باید هر روز این کارو انجام بدیم . من خودم این شرایط جسمم را میپذیرم چون همواره دستوراتی به مغزم دادم که اونم باز تقصیری نداشت و مجبور به اجرای دستورات بود و حالا تصمیم گرفته ام با گام سوم که نوشتن تمارین هست ؛ قوانین ، فرمولها و کدهای ذهنم را از مسیر چاقی به مسیر تناسب بکشانم . قوه ی مجریه ی ذهنم و مردم بدنم خودشان تابع قوانین هستند و قوانین اصلاح شده کارکرد آنها را اصلاح میکند . وظیفه ی من فقط توجه به قوانین وضع شده ی جدید و مدیریت در اجرای اون هست . ما باید خودمان را مدیریت کنیم و حواسمان باشد که قوانین قبلی که هنوز هم گه گاه در جامعه ی بدن طبق عادات قبلی به اجرا درمیایند تغییر کنند . یعنی ما باتوجه به رفتاری که ازمون سر میزنه سریعا باید بریم سراغ فرمولهای ذهن. جستجو کنیم و علت را بیابیم و شروع کنیم به ثبت قوانین تناسب مربوط به اون رفتار و القای قوانین به قوه ی مجریه ی ذهن و این کار با نوشتن به طور عالی انجام میشه. فرمان جدید با تکرار سبب میشود که ذهن ناخودآگاه طبق فرمولهای جدید عمل کند و فرمول و قانون قبلی را لغو کند و جسم طبق آن عمل کند . فقط باید تمرین کنیم و بنویسیم و مشارکت کنیم در نظرات تا قوانین و فرمولهای جدید در ذهن ما ثبت شوند و قوه ی مجریه ی ذهن به مردم جسم قوانین صحیح ارسال کند و ما باید ناظر خود باشیم در این میان .
یاد یکی از فایلهاتون افتادم ما لشکری یک نفره هستیم . من خودم قانون میگذارم . خودم آن را دستور میدهم و خودم به اجرا در میآورم . من خودم مسئول تمام کارهای خودم هستم . جسم عزیزم امیدوار باش . اتفاقات خوبی در حال وقوع است . مرا ببخش که تو را آزار دادم اما مطمئن باش تا همینجا هم که با عشق و اشتیاق پیش آمدی از تو سپاسگزارم . از این به بعد با آگاهی پیش خواهیم رفت و من مراقب همه چیز هستم . تو سلامت هستی . تو متناسب هستی و این من بودم که تورا از سلامتی و تناسب خارج کردم . اما امیدوار باش که استادی بزرگ راه صحیح را به ما نشان داد و ما همه در جهت تناسب گام برمیداریم . من گام سوم رو به خوبی انجام خواهم داد و مینویسم و نگاه میکنم و میخوانم و آنقدر عاشقانه فرمولهای تناسب را به ذهن میسپارم تا تورا به هدفت برسانم جسم عزیزمن . دوستت دارم ای دوست خوبم و از تو بابت این همه تلاشی که میکنی سپاسگزارم . استاد گرامی ازتون بی نهایت ممنونم . خداوند عزیزم از تو هم بی نهایت سپاسگزارم که همیشه همراهم هستی و به من لبخند میزنی و من از وقتی وارد راه تناسب شدم لبخند تو را در همه چیز میبینم . تو قبلا هم به من لبخند میزدی و محبتت را نثارم میکردی ؛ اما من با افکار جاهلانه از تو دوری میکردم و تورا نمیدیدم . خدای عزیزم شکرت که من رو به مسیر صحیح رسوندی تا راضی شوم و ببینم که تو از من همواره راضی بودی . این من بودم که همواره خودم را عذاب دادم و چه حق الناسی از این بالاتر که این همه به خودم ظلم کردم . جسم عزیزم میدانم مرا بخشیده ای اما من قول میدهم که حق تو را ادا کنم و در مسیر صحیح تناسب گام بردارم . چون تناسب حق تو حق من و حق ذهنم است و من تعهد میکنم هر روز و هر روز این حق را با تمارینی که استاد میفرمایند به تو برسانم . خدایا شکرت که انقدر دیدگاهم رو باز کردی که ببینم که بفهمم که لذت ببرم از دنیای تناسب . استاد تا ابد مدیونتونم . بی نهایت سپاسگزارم .
نشان های دریافت شده
سلام . از لطفتون سپاسگزارم . این کار فقط حاصل آموزشهای خوب و اصلاح کننده ی شماست استاد بزرگوار . از شما بی نهایت سپاسگزارم .
نشان های دریافت شده
سادات عزیز خیلی نوشته هات عالی بود ممنون منم هیچوقت جرات استخر رفتن نداشتم انشالله هممون به تناسب اندام میرسیم
نشان های دریافت شده
سلام .
لیستی از کارهایی که من به واسطه ی اضافه وزنم نتوانستم انجام دهم .لذتهایی که همه ی آنها به خاطر چاقی و احساس بدم از من گرفته شد:
اول : بیماری . به واسطه ی اضافه وزنم کبد چرب گرفتم و دور اندامهای داخلی بدنم مثل قلب و کبد و … چربی گرفت و همین چربیها باعث بچه دار نشدن من شد . کم کم از سلامتی جسمی و روحی فاصله گرفتم و خدارو شکر میکنم در این سن با راه درست آشنا شدم و ایمان دارم تمام اندامهای داخلی من در این مسیر به سلامت اولیه ی خود دست می یابند . چاقی مرا از لذت سلامتی دور کرده بود و من روز به روز افسرده تر و غمگینتر بودم.
دوم: نارضایتی همسرم و این که اون زمان از نظر او یک فرد بی اراده ای بودم که نمیتوانستم در مقابل غذا مقاومت کنم . چیزی به من نمیگفت ولی یکبار علت بچه دار نشدنمون رو هم چاقی من عنوان کرد که من اونقدر گریه کردم که بالش زیر سرم همش خیس شده بود .
سوم : در عروسیها و مجالس نمیتوانستم لباس زیبا بپوشم و همواره باید لباسهایی میپوشیدم که چربیهای مرا پنهان میکرد . عادت کردم که همواره از بدنم خجالت میکشیدم این خصوصیت هنوزم درونم هست از چاقی ام خجالت میکشم . خیلیها با این که چاقن اصلا از نگاه بد دیگران خجالت نمیکشن و هرطور دلشان میخواهد لباس میپوشند اما من بدم می آمد کسی مرا ببیند و بگوید وای چه شکمی چقدر چاقی و... خجالت من چون از کودکی با من همراه است هنوز نتوانسته ام آن را از خود بزدایم ولی ایمان دارم در این راه آن نیز ناخودآگاه درست میشود .
چهارم : بیزاری از ورزش و کلاسهای ورزش و … که امروز فهمیدم از کجا نشئت میگیرد هرگز نگذاشت من لذت دویدن را حس کنم . گرچه این سه ماه باتمام وجودم کودک شدم و لذت بردم از راه رفتن . به یاد زمانهایی که در کودکی با خواهرم و دختران دیگر در کوچه ها میدویدیم و بدون هیچ فکری فقط لذت میبردیم .
پنجم: سختی در سوار شدن ماشین و پیاده شدن از آن که یادمه نگاه بد همسرم در آن زمان همیشه آزارم میداد که چرا نمیتوانم سریع از ماشین پیاده شوم . موقع سوار شدن حس سنگینی که در یک طرف ماشین میامد و باز هم نگاه همسرم . اگرچه ممکنه اون چیزی نمیگفت اما این حس من بود .
ششم : با دوستان و آشنایان هرگز به استخر نرفتم حتی قبلا که معلم بودم و با بچه های مدرسه به استخر میرفتیم من هرگز نتوانستم مانتوام را در بیارم و لذت ببرم از آب . البته بچه های چاق و یا معلمان چاق راحت این کار را میکردند اما خجالت من مانع از این کار میشد .
هفتم: بالا رفتن از پله های مترو که توانم را از من میبرید
هشتم : کوهنوردی . من وقتی ۱۸ سالم بود با اینکه چاق بودم اما از کوهها خوب بالا میرفتم و واقعا علاقه داشتم اما به مرور که چاق ترشدم دیگر توان سربالایی رفتن را نداشتم و نفسم بند میامد و خیلی عذاب میکشیدم برای همین آن را هم کنار گذاشتم .
نهم: پرخوری کردن
غذا خوردن یکی از لذتهاست که در جای خود خوب است اما به خاطر اینکه هیچ سرگرمی دیگری نمیتوانستم برای خودم درست کنم به پرخوری و ریزه خواری روی آوردم و عذاب وجدان پس از آن حس مرا خیلی بد میکرد به خدا اگه بخوام دروغ بگم من یکبار حس کردم معده ام فریاد میزند توروخدا بسه تا کی انقدر ظلم دیگر نمیتوانم و بعد گلاب به رویتان از پرخوری زیاد بالا آوردم . وای خدا چه زجرهایی که به خاطر چاقی کشیدم و نمیدانستم لاغر شدن انقدر ساده و راحت است . خدایا بی نهایت سپاسگزارت هستم که مرا با مسیر صحیح آشنا کردی .
استاد دیگه الان خاطرم نیست که چه زجرهایی کشیدم . ولی یادآوری چاقی چیزی جز عذاب برای من نیست . ان شاء الله دوستان این تمرین رو انجام میدن و من با خواندن آنها یادم میاید . چون همه ی ما دقیقا مشکلاتی مشابه هم داشتیم . قسمتهای بعدی تمرینات شما باز هم باقی مونده که دوباره خواهم نوشت . بازم از لطفتون بی نهایت سپاس . خدایا من دیگه نمیخوام مسیر چاقی رو برم اون مسیر بده اون مسیر رنج آوره اون مسیر فقط باعث عذابم شد . خدایا من دیگه نمیخوام چاق باشم نمیخوام برم به سمت چاقی . ذهن من ای ذهن توانایم میبینی چاقی چقدر عذابت داد . دوباره حسش کردی . این رنج را ببین و لذت لاغری را هم که چشیدی . کدام بهتر است ؟ میدانم که تو لذت را انتخاب میکنی چون همواره لذت را برایم خواستی و اکنون تناسب انتخاب توست . چون لذت آسانی آن را چشیدی . از تو ممنونم ذهن فعال و پر انرژی من . دوستت دارم .
سادات عزیز چقدر خوب نوشتید که به خوردن روی آوردید چون لذت بخش بود و از طرفی نمیتونستید سرگرمی دیگه ای برای خودتون درست کنید…
دقت که میکنم میفهمم این دقیقا مشکل من هم هست!!!!
خوب چون سرگرمی و فعالیت دلپذیری ندارم گوشه گیر شدم و توی خونه با خوراکی ها مشغولم!!!!!!
باید وقتم رو با چیزهای دیگه بیشتر پر کنم
ممنونم از نکات خوبی که اشاره کردید
نشان های دریافت شده
سلام استاد فایلتون رو گوش دادم . مثل همیشه عالی . وقتی داشتید خاطرات دوران کودکیتون رو میگفتید دقیقا جزء به جزء برام تجسم میشد . منم دقیقا زنگهای ورزش همیشه مشکل داشتم . یادمه والیبال نمیتونستم سرویس بزنم و دیگران به راحتی میزدن و من همیشه عذاب میکشیدم . بسکتبال اصلا نمیتونستم بدوم و همیشه نشانه گیریها به خطا میرفت . وای بارفیکس که دیگه هیچی . خدای من حتی یک ثانیه هم نمیتونستم بالا خودمو نگه دارم . در حالیکه کسانی که لاغر بودن عالی و بدون مشکل بارفیکس میزدن . باز شما خوب بود یه طناب کشی داشتید که زنگ ورزش رو براتون لذتبخش میکرد . من که از زنگهای ورزش فقط خاطرات تلخ دارم . یکی از امتحاناتمون در مورد دویدن ده دور دور حیاط بود وای خدا چه زجری میکشیدم و همیشه دقایقم خیلی بالا بود حتی یکبار چون از خستگی بلافاصله نشستم پاهام درد گرفت و من تا چندین ماه از درد پا رنج کشیدم . حالا فکر کنید من توی این میان یه خواهر دوقلوی لاغر هم داشتم که همیشه دیگران منو با او مقایسه میکردن. گرچه خود خواهرم انقدر متواضع و مهربون و دوست داشتنی بود و هست که هیچ وقت خودشو برتر از من نمیدونست اما من در زنگهای ورزش همیشه احساس کم آوردن میکردم . اما درسهای دیگم خوب بود. به خصوص ریاضی و من سعی میکردم به واسطه ی درس ریاضی جلوی بچه های دیگه کم نیارم اما خب زنگهای ورزش همیشه حالم گرفته میشد. واسه همین تا چند وقت پیش همیشه از ورزش و پیاده روی بدم میومد الان که خاطرتون رو تعریف کردین یاد خودم افتادم و حالا فهمیدم خاطره های بدی که از اون دوران در ذهن ناخودآگاه من بود و الان با استفاده از بیانات شما کشفش کردم ؛ هرگز نمیگذاشت من احساس خوبی به ورزش داشته باشم . خاطرتون خیلی جالب بود . ممنون که با یادآوری خاطرات رمزی از تثبیت فرمولهای لاغری رو یادم دادید . الان سه ماهه که با شما همراهم اونقدر از پیاده روی لذت میبرم که همین لذت بردن ها میره و جایگزین اون خاطرات بد میشه . هرچی بیشتر موقع پیاده روی یا ورزش حس و حالم خوب باشه خاطره ی بهتری تو ذهنم ثبت میشه باورتون میشه من الان صبحها به تردمیلم سلام میکنم و اون رو دوست خودم خطاب میکنم وسیله ای که تا چند وقت پیش ازش متنفر بودم حالا دوستم شده .چرا؟ چون من دارم باهاش خاطرات خوش برای خودم میسازم . خاطرات لذتبخشی که در ذهن ناخودآگاهم جای میگیره و به مرور زمان تصویر بدی که از ورزش تو ذهن داشتم برام شیرین میشه و من دیگه ناخودآگاهم عاشق ورزش میشه همونجور که تا الانم کلی نظرم در مورد ورزش تغییر کرده . بابت این قسمت از گفته هاتون بی نهایت سپاسگزارم . این فایلتون پر از نکته بود که واقعا برای هر قسمت از فرمایشاتتون یه تمرین باید انجام داد . این تمرینی که انجام دادم مخصوص قسمت خاطره بود . خیلی عالی بود و ذهنم تونست یه فرمول دیگه رو پیدا کنه و روش کار کنه تا تثبیت بشه . ازتون بی نهایت ممنونم استاد گرامی .
نشان های دریافت شده
سلام . از شما ممنونم . اینا همش از لطف شماست که به ما آموزش میدین . خداوند رو شکر میکنم که این راه و آشنایی با شما رو نصیبم کرد و هدایتم کرد به سمت بهترینها . چرا قدرآموزشهاتون رو ندونم و ازشون استفاده نکنم . دیگه هر کسی ندونه خودم که میفهمم احساسم چی بود و به کجا کشیده شده بود و الان کجا هستم . من به تمرینات عشق می ورزم چون این برنامه همون برنامه ای است که ذهنم بدون اینکه بدونم درخواستش رو به خداوند میدادم. نمیدونستم چیه ولی وقتی با این راه و آموزشها و صحبتهای شما بیشتر آشنا میشم بیشتر میفهمم که گم شده ی ذهن من داره پیدا میشه و ذهنم میگه برو موفق میشی . ذهنم حرف هیچ کسی رو نمیپذیره ولی عجیب با صحبتهای شما به آرامش میرسه . باور کنید ذهن من درست مثل ذهن همه ی هنرجوهاتون خیلی مقاومت میکرد و همه ی راهها رو رها میکرد نه تنها در مسیر تناسب در هیچ مسیر دیگه ای رام نبود و مدام میخواست راه خودش رو بره ولی الان با علاقه و اشتیاق این راه رو شروع کرده و ادامه میده . دنبال اشتباهاتش میگرده و در حال کشف فرمولهای صحیحه . همون زمان ذهن میدونست راهها اشتباهه و تن نمیداد ولی حالا میفهمه درسته و با خیال راحت و یقین و اطمینان ادامه میده . استاد این هم از همون فرمولهای صحیحیست که خداوند از ابتدای آفرینش در نهاد ما گذاشته که اعماق وجودمون انتهای ناخودآگاهمون مشتاق هدایته . مشتاق راه راسته و در مسیر درست آرام میگیره . خدایا شکرت خدایا شکرت . همین الان باز هم در فرمایشاتتون سه فرمول عالی بیان کردید .
******وقتی با دقت نگاه میکنی، با احساس خوب به گفته ها فکر میکنی و با اشتیاق تمرینات رو انجام میدی یقین داشته باش در مسیر رسیدن به رویای خودت هستی***** بله
نگاه دقیق ، احساس خوب ، و انجام تمارین همراه با عشق و لذت نه فقط سادات رو همه ی کسانی که با شما همراه هستند رو به تمام رویاهاشون میرسونه . همراهی با شما و گوش جان سپردن به تعالیم شماست که باعث میشه در این مسیر بمونیم . استادی که ذره ای غرور و منیت و خودخواهی در وجودش نیست . استادی که هیچ چیز رو نمیخواد به نام خودش تموم کنه . استادی که هدفش کمک به هم نوعانشه . استادی که بی دریغ لطفش رو به همه ی انسانها روا میداره . استاد داشتم صحبتهای استاد الهی قمشه ای رو گوش میدادم در مورد ویژگی های مومن حقیقی صحبت میکردن و من همه ی اون ویژگیها رو دقیقا در وجود شما میدیدم . یه قسمتش خیلی قشنگ بود و دقیقا همون کاری بود که شما دارید انجام میدین. گفتند همه دنبال زمین این جهان هستند تا کی به دنبال زمین این جهانی اینا رو به ارث میزاری و میری . دنبال زمین دل ها باش . دنبال این باش که دلی رو شاد کنی و زمین دلی رو آباد کنی . دنبال این باش که جوانه ی امید رو در دلها سبز کنی که زمین دلها برای تو ملک بقاست و شما دارید با آموزشهاتون ملک دلها رو آباد میکنید . این همه انسان رو از سرزمین ناامیدی به سرزمین امید رسوندید . موفقیت ما در درجه ی اول مدیون شماست و ما همه اگه میخوایم به اهدافمون برسیم باید سعی کنیم در مدار شما بمونیم و صحبتهای شما رو در فکر و عمل به اجرا دربیاریم . اجرتون با خدا که اینگونه عالی مارو هدایت میکنید . خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
سادات عزیزم دوست خوب و پر انرژی و با انگیزه ی من،خیلی ممنونم ازت چون دقیقا چیزهایی رو نوشتی که من در ذهنم مرور میکردم و دوست داشتم این سپاسگزاری رو از استاد عطار روشن عزیز داشته باشم.
نشان های دریافت شده
باسلام به آقای عطار روشن عزیز دوستان متناسبم استاد مثل همیشه فایل تصویری عالی بود ممنون از لطفتون من همیشه دوست داشتم لباس روشن بپوشم ولی همیشه به خاطر اضافه وزنم مجبور بودم رنگ های تیره وانتخاب کنم ولی یکی از انگیزه هام برای لاغری اینه که دیگه توی اتاق پرو زجر نکشم وبا افتخار تقاضای یک سایز کوچکتر وبکنم ومن نوشتن وخیلی دوست دارم ومطمئنم که بانوشتن به نتیجه خواهم رسید دوستتون دارم
نشان های دریافت شده
سلام
بهاره جون وای گفتی اتاق پرو وای خدایا چه زجری کشیدیم لباسها اندازمون نبود . دکمه های مانتو بسته نمیشد . اصلا سایزمون نبود . دقیقا هممون درد مشترک داریم. وای نگاه فروشنده ها رو دیگه نگو . حالا که افتادیم توراه لاغری . ایشالله به وزن دلخواهمون رسیدیم دوباره بریم همون فروشگاهها . فکر کن چه لذتی داره بگیم این سایز گشاده یکی کوچیکتر بدین لطفا . خدایا شکرت چقدر لذت داره واقعا این احساس. من که از همین حالا دارم حسش میکنم ممنونم که یادم انداختی بهاره جون . تورو خدا بازم بنویسید بچه ها .
نشان های دریافت شده
انشاالله عزیزم پس پیش به سوی خوش اندامی
نشان های دریافت شده
سلام . من هنوز فرصت نکردم فایل رو ببینم . در اولین فرصت حتما استفاده خواهم کرد. اما متن رو که خوندم دیدم چقدر عالیه مطلب این بخش . نتونستم دیدگاهم رو ننویسم . نکاتی که فرمودین بسیارکارآمده . یکی از نکات عالی این متن مطلب مربوط به ” توجه کردن” هست .
برای ثبت فرمولهای لاغری تا میتونیم باید به لاغری و تناسب توجه کنیم . امروز یه مطلبی خوندم که همین موضوع رو تایید میکرد میگفت یه لیوان که باید حتما داخلش آب باشه و بنا به دلایلی پراز آب کثیف شده واسه تمیز شدن آب فقط کافیه آب تمیز رو اونقدر واردش کنید تا آبهای کثیف خارج بشن و به مرور آب تمیز جایگزین اون آبها بشه فقط استمرار در ریختن آب تمیز آب کثیف رو خارج میکنه . ذهن و فرمولها هم دقیقا مثل همون لیوان و آبه . ذهن همیشه داخلش فرموله . اگه میخوایم فرمولهای لاغری جای فرمولهای چاقی رو بگیره باید تا میتونیم به لاغری و فرمولهای تناسب توجه کنیم تا مرور و استمرار در توجه به فرمولهای تناسب ، فرمولهای چاقی رو از مرکز توجه ما خارج کنند . توجه توجه توجه . با جرات اعلام میکنم اصلا به انداممون کاری نداشته باشیم اگه میخوایم لاغر بشیم و لاغر بمونیم بایدفقط به لاغری و فرمولهای لاغری توجه کنیم . استمرار در این توجه اونقدر لازمه تا فرمولهای چاقی برای همیشه از مرکز توجه ما خارج بشن . همه جا دنبال فرمولهای لاغری باشیم . هست . همه جا هست . در ذهنمون . در حرفهای دیگران . در رفتارهای خودمون و دیگران . در نوشته ها . در عادات افراد متناسب و… همه جا پر از فرمول تناسبه . توجه کنیم توجه توجه .
نکته ی بعدی که در متنتون خیلی عالی بود ؛ تعیین نکردن زمان لاغری است. بله این عبارت هم کاملا به جا و درسته و فرمولی عالی در جهت تناسب فکره . تا اونجایی که فهمیدم باید توجهمون از روی جسم برداشته بشه و فقط با رفتارها و عادات و افکار و احساسمون سعی در تثبیت فرمولهای تناسب در ذهنمون داشته باشیم . باز هم به جرات اعلام میکنم ما نباید جسممون رو لاغر کنیم . لاغر کردن جسم و تعیین زمان برای اون ، راه رژیمه که همه ی ما ازش متنفریم . با توجه به آموزش های عالی شما ما باید ذهن و فرمولهای ذهن رو متناسب کنیم و متناسب نگهداریم و این کار میسر نمیشه مگر با راهکارهای مفیدی که شما در هر قسمت به ما ارائه میدین . هدف ما لاغری جسم نیست هدف ما لاغرشدن ذهن و لاغر موندن ذهن با ثبت فرمولهای تناسب از طریق توجه به فرمولهای تناسب است . این هدف همه ی ما در اینجاست . از لطف شما بی نهایت سپاس
سپاس از مطالب خوبتون . نوشته های شما نیز بهترین راهکارها رو به ما ارائه میدن . بی نهایت سپاس . اصلا نمیدونم کی و چه زمانی دیدگاهم اینقدر تغییر کرده فقط دلم بهم میگه همین راه و بگیر و رها نکن . اینه راه تناسب . اینه راه زندگی .