0

گام ۴۸: محاسبه اضافه وزن ذهن چاق!

محاسبه اضافه وزن
اندازه متن

سال های زیادی از عمرم با چاقی گذشت. در آن سال ها ترازو یکی از وسایل شخصی من بود و من هر روز مشغول محاسبه اضافه وزن خودم بودم.

اما در روش لاغری با ذهن متوجه شدم برای محاسبه اضافه وزن نباید وزن جسمم را در نظر بگیرم بلکه وزن ذهنم را در محاسبه اضافه وزن باید مدنظر قرار بدم.

نحوه محاسبه اضافه وزن

اگر عبارت محاسبه اضافه وزن را در اینترنت جستجو کنید، سایت های زیادی نحوه دقیق محاسبه اضافه وزن را توضیح داده اند.

  • روش ساده محاسبه اضافه وزن بدن، فرمول BMI
  • محاسبه وزن ایده آل یا BMI | شاخص توده بدنی
  • فرمول اضافه وزن و روش های کاهش وزن به آسانی
  • محاسبه bmi یا قد و وزن آنلاین، وزن مناسب من چنده؟
  • چند کیلو اضافه وزن دارم؟
  • ماشین حساب وزن ایده آل
  • چگونه اضافه وزن خود را محاسبه کنیم؟
شاخص توده بدنی bmi

شاخص توده بدنی یا بی‌ام‌آی (به انگلیسی: body mass index، مخفف BMI) سنجشی آماری برای مقایسه وزن و قد یک فرد است. در واقع این سنجش میزان چاقی را اندازه‌گیری نمی‌کند بلکه ابزاری مناسب است تا سلامت وزن فرد با توجه به قدش تخمین زده شود.

این روش محاسبه اضافه وزن در بین سال‌های ۱۸۳۰ تا ۱۸۵۰ توسط آدولف کوتله دانشمند بلژیکی ابداع شد.

نحوه محاسبه آن بسیار ساده است به این شکل که از تقسیم وزن فرد به کیلوگرم بر توان دوم (x²) قدش به متر بدست می‌آید

برای مثال اگر وزن فردی ۹۵ کیلوگرم و قد او ۱.۷۵ متر باشد محاسبه اضافه وزن یا شاخص توده بدنی او به این شکل خواهد بود:

۹۵ تقسیم بر ۳/۵ برابر است با ۲۷/۱ خواهد بود سپس این عدد را با اعداد جدول شاخص توده بدنی مورد مقایسه قرار داده و میزان اضافه وزن فرد را مشخص می کنند.

ردهشاخص جرم بدن – kg/m۲
دچار کمبود وزن شدیدکمتر از ۱۶
کمبود وزناز ۱۶ تا ۱۸٫۵
عادیاز ۱۸٫۵ تا ۲۵
اضافه وزناز ۲۵ تا ۳۰
چاقی کلاس ۱از ۳۰ تا ۳۵
چاقی کلاس ۲از ۳۵ تا ۴۰
چاقی کلاس ۳بیش از ۴۰

با توجه به جدول فوق فردی با قد ۱.۷۵ و وزن ۹۵ در گروه افراد چاق قرار می گیرد.

همه ما با این طریق محاسبه اضافه وزن آشنایی داریم که به راحتی با ضرب و تقسیم دو عدد برچسب چاق یا خیلی چاق و … به ما زده شده است اما آیا واقعیت چاقی انسان به همین سادگی است؟!

در دنیای چاق ها حرف و حدیث های زیادی درباره چاقی، چگونه چاق شدن و راه و روش های مختلف برای لاغر شدن ارائه شده است اما نکته قابل توجه اینکه چرا در همه این سالها راه حل مناسب برای لاغری ارائه نشده است و یا افرادی که از برنامه های رژیمی یا روش های لاغری استفاده کرده اند موفق به لاغر شدن و لاغر ماندن نشده اند؟

نقش ترازو در زندگی افراد چاق

سی و پنج سال از زندگی ام با چاقی گذشت و در این سال ها بارها از ترازو استفاده می کردم.

نکته جالب درباره استفاده از ترازو برای همه افراد چاق این است که معمولا برای بررسی مقدار کاهش وزن و لاغر شدن از ترازو استفاده می کنند ولی همیشه استفاده از ترازو باعث ایجاد احساس بد و ناراحتی در آنها می شود.

هر وقت که برنامه رژیمی را شروع می کردم از همان روز بارها خودم را وزن می کردم که ببینم چقدر کاهش وزن داشته ام.

اگر عددی که ترازو نمایش می داد کمتر از چند ساعت قبل بود خوشحال می شدم ولی اگر عدد تغییر نمی کرد یا کی بیشتر شده بود به شدت احساس ناامیدی می کردم.

استفاده از ترازو سبب شده است که افراد چاق انتظار کاهش وزن یا افزایش وزن ساعتی از خودشان داشته باشند.

  • بعد از پیاده روی خودم را وزن می کردم تا ببینم چقدر لاغر شده ام.
  • بعد از ورزش خودم را وزن می کردم تا از مقدار کاهش یافته انگیزه بگیرم برای ادامه دادن.
  • بعد از مهمانی یا هر وعده غذا خوردن خودم را وزن می کردم تا از مقدار افزایش وزنم اطلاع داشته باشم.

تمام زندگی من بازی با اعداد روی ترازو بود.

بسیاری از افراد چاق از ترازو برای محاسبه اضافه وزن خود به صورت روزانه و حتی ساعتی استفاده می کنند و حتی به شکل احساسی رابطه عمیقی با ترازو دارند و نمی توانند برای چند ساعت بیشتر از ترازو دور باشند چون اگر هر چند ساعت یک بار خودشان را وزن نکنند دچار احساس ترس و نگرانی از بی اطلاع بودن از وضعیت چاقی یا لاغری خود می شوند.

در بسیاری از برنامه های رژیمی نتیجه فرد بر اساس عدد روی ترازو مشخص می شود و این موضوع بارها باعث عصبانیت و ناراحتی شدید ما شده است.

تصور کنید یک هفته، دو هفته و حتی یک ماه با هر رنج و سختی بر اساس برنامه رژیمی فلان دکتر یا مرکز لاغری زندگی می کردیم و در پایان بخاطر اینکه عدد روی ترازو مطابق میل یا پیش بینی آنها نبود مورد سرزنش قرار می گرفتیم که چرا به شکل بهتری برنامه لاغری را اجرا نکرده ایم.

این در صورتی است که خیلی وقت ها تمام تلاش خود را کرده بودیم و انصافا هم عالی عمل کرده بودیم و این کاملا بی انصافی بود که بخاطر عدد روی ترازو تمام تلاش و کوشش یک ماهه یا مدت رژیم نادیده گرفته شود.

آنچه مسلم است استفاده از ترازو برای محاسبه اضافه وزن و همچنین محاسبه مقدار وزن کاهش پیدا کرده هیچ تاثیری بر میزان موفقیت افراد چاق برای لاغر شدن ندارد.

متاسفانه در تمام روش های لاغری وقتی درباره چاق شدن یا لاغر شدن افراد صحبت می شود به شکل کوتاه مدت و کاملا سطحی مورد بررسی قرار می گیرد به همین دلیل در تمام این سالها صنعت لاغری موفقیت قابل عرضه ای نداشته است.

تمام تمرکز روش های لاغری بر کاهش میزان غذا خوردن افراد چاق و افزایش میزان فعالیت آنها می باشد و سعی می کنند با محدود کردن تنوع غذایی و افزایش فعالیت بدنی افراد را مجبور به لاغر شدن کنند اما این برنامه ها به دلیل عدم هماهنگی با برنامه ریزی ذهن افراد چاق بیشتر از چند روز یا چند هفته قابل اجرا نیست بنابراین افراد بعد از مدت کوتاهی از ادامه روش لاغری منصرف می شوند.

در روش های لاغری ترازو یکی از مهمترین ابزار محاسبه اضافه وزن و همچنین میزان موفقیت فرد است به همین دلیل افراد چاق در مدت استفاده از برنامه های لاغری رابطه و خاطره خوبی از ترازو ندارند.

تمرکز افراد چاق بر اعداد ترازو باعث شده که هیچ توجهی به رفتار خود بعنوان عامل اصلی چاقی نداشته باشند. تصور کنید افراد چاق از طرفی خودشان را مسئول چاقی شان نمی دانند و دلایل مختلفی برای چاق بودنشان دارند که هیچ کدام تحت کنترل آنها نیست و از طرفی ترازو را بعنوان نمایش گر میزان چاقی یا لاغری خود انتخاب کرده اند و احساس خود را به اعداد روی ترازو ارتباط داده اند.

وقتی احساس فرد تحت تاثیر اعداد ترازو باشد، از آنجا که اطلاعی از چرا و چگونگی اضافه شدن یا کاهش وزن خود نداریم آنچه ترازو نمایش می دهد را بعنوان گزارشی درباره وضعیت سلامتی و تناسب خود قبول می کنیم.

همانطور که بسیار از انسانها نسبت به نظر دیگران درباره خودشان و زندگی روزمره بسیار حساس هستند و تمام تلاش خود را به کار می گیرند تا دیگران از آنها راضی باشند درباره ترازو هم به همین شکل عمل می کنند و نظر ترازو درباره وضعیت تناسب اندام خود را به شدت قبول دارند و تلاش می کنند تا هرطور که شده ترازو عدد کمتری را به آنها نشان دهد تا بلکه خوشحال شوند.

در مورد لاغری و استفاده از ترازو برای محاسبه اضافه وزن یا مقدار لاغر شدن به این مهم توجه داشته باشید:

به همان شکل که نمی توانید بر گفته ها دیدگاه انسانها درباره خودتان مسلط شوید و کاری کنید که آنها حرفی را بزنند که باعث شادی و آرامش شما شوند نمی توانید با استفاده از ترازو در مسیر لاغری به موفقیت برسید.

اگر برای شاد بودن و احساس ارزشمندی کردن نیازمند تایید انسانها هستید هرگز شادی و آرامش درونی را تجربه نخواهید کرد. به همین ترتیب اگر برای رسیدن به احساس خوب لاغری نیازمند تایید یا مشاهده اعداد روی ترازو هستید هرگز لاغری همیشگی و آرامش بخش را تجربه نخواهید کرد.

از چاقی تا لاغری، توهم یا واقعیت

در تمام سال هایی که چاق بودم برای محاسبه اضافه وزن از ترازو استفاده می کردم و به محض اینکه ترازو عدد بالاتری نشان می داد از خودم و اینکه چرا چاق تر می شوم متنفر می شدم و هربار هم که برای لاغر شدن تلاش می کردم به محض اینکه ترازو عدد کمتری نشان می داد خوشحال می شدم که بالاخره موفق شدم مقداری لاغر شوم.

اما از آنجا که شادی من از لاغری بخاطر عدد روی ترازو بود به محض تغییر عدد روی ترازو دوباره به احساس بد چاقی و تنفر از چاقی می رسیدم.

  • اینکه با استفاده از ترازو و یک فرمول ریاضی ساده به این نتیجه برسیم که چاق هستیم یک توهم بیش نیست چون به هیچ وجه نمی توان میزان چاقی را با اعداد و ارقام روی ترازو مشخص کرد.
  • همچنین اگر ترازو عدد وزنی کمتری را نشان داد به احساس لاغری و موفقیت در لاغر شدن برسیم نیز توهمی بیش نیست چون واقعیت لاغر شدن به تغییر عدد روی ترازو یا سایز دور کمر و باسن و … نیست.

محاسبه اضافه وزن واقعی باید بر اساس فرمول های چاقی ذهن،‌ نگرش فرد و رفتار او مورد بررسی قرار بگیرد که هرگز هم قابل محسابه دقیق نیست چون فرد در هر شرایط می تواند افکار و تصمیمات متفاوتی اتخاذ کند.

لاغری واقعی هم باید بر اساس مقدار تغییر احساس درونی فرد، تغییر فرمول های ذهنی و نگرش او درباره لاغر شدن و همچنین تغییر رفتارهای او محاسبه شود که باز هم قابل محاسبه به شکل دقیق نیست چون می تواند تحت تاثیر عوامل بیرونی این پارامترها بارها تغییر کند.

بنابراین استفاده از ترازو برای محاسبه اضافه وزن یا مقدار وزن کاهش یافته کاملا کار بی هوده و مخربی است چرا که اگر وزن فرد بیشتر شود به شدت باعث تشدید احساس ناراحتی و ناامیدی فرد خواهد شد که به شدت بر چاق تر شدن او تاثیر می گذارد و اگر مقداری کاهش وزن داشته باشد باعث ایجاد رضایت مغزی از وضعیت لاغری در فرد خواهد شد و خیلی راحت فرد برنامه لاغری خود را به بهانه لاغر شدن رها می کند و خیلی سریع دوباره به حالت قبل بی می گردد.

بنابراین استفاده از ترازو به هر بهانه و ترتیبی که باشد کار اشتباهی است.

مقایسه وزن جسم و وزن ذهن

تاثیر استفاده از ترازو را همه افراد چاق به خوبی درک و تجربه کرده اند ولی با اینکه در فایل های مختلف لاغری با ذهن درباره آن توضیح داده شده و از مضررات وزن کردن با ترازو صحبت شده است ولی همچنان یکی از پرکاربردترین روش های باور کردن لاغر شدن رفتن روی ترازو و دیدن عدد است که روی صفحه ترازو نمایش داده می شود.

در دسترس بودن ترازو افراد چاق را بیشتر وسوسه می کند که هر روز و هر ساعت برای محاسبه اضافه وزن خود روی ترازو بروند. این تمرکز بر محاسبه اضافه وزن نه تنها باعث ایجاد احساس ترس از چاق تر شدن می شود بلکه به شدت امید به لاغری را کاهش می دهد.

ترازو عدد وزنی جسم شما را نمایش می دهد و این عدد به مراتب کمتر از عدد وزنی چاقی ذهن شما است.

اگر روی ترازو رفتید و مشاهده کردید یک کیلو چاق تر شده اید مطمئن باشید عدد چاقی وزن شما بیشتر از یک کیلو بوده است اما چون چاق شدن روند کند و تکاملی است بنابراین به مرور وزن جسم اضافه می شود تا به عدد وزن ذهنی برسید.

اگر روی ترازو رفتید و مشاهده کردید یک کیلو لاغر شده اید مطمئن باشید عدد لاغری ذهن شما بیشتر از یک کیلو می باشد اما چون جسم روند تکاملی برای کاهش وزن دارد به مرور مقدار کاهش پیدا کرده وزن ذهن در جسم نمایش داده می شود.

بنابراین عدد روی ترازو یک عدد توهمی است و از آن نه برای محاسبه اضافه وزن باید استفاده شود و نه به عنوان ملاک موفقیت در لاغری باید مورد توجه قرار بگیرد. عدد واقعی و تاثیرگذار مربوط به وزن ذهن است که قابل محاسبه با ترازو نیست.

ما ترازویی برای محاسبه اضافه وزن ذهن خود نداریم و همیشه وزن جسم خود را بعنوان پارامتر افزایش وزن یا کاهش وزن درنظر می گیریم.

برای فردی که اضافه وزن دارد قبل از آنکه جسم او درگیر چاقی و اضافه وزن شود، ذهن او مملو از فرمول های چاقی شده است و به واسطه ذخیره شدن فرمول های چاقی در ناخودآگاه، روند تغییر وضعیت جسمی و افزایش وزن در فرد شروع می شود.

اما عدم اطلاع از این موضوع سبب شده است که همه افرادی که اضافه وزن دارند و همه روش هایی که ادعای کمک به لاغر شدن افراد را دارند از ترازو برای محاسبه اضافه وزن و همچنین میزان موفقیت افراد در کاهش وزن استفاده کنند.

محاسبه اضافه وزن

رابطه بین عدد وزنی جسم و عدد وزنی ذهن مانند رابطه بین عقربه کیلومتر شمار و عقربه نمایش دهنده دور موتور ماشین است.

عددی که نمایش گر دور موتور ماشین نشان می دهد صدها برابر عددی است که نمایشگر سرعت ماشین نمایش می دهد.

درست است که واحد آنها با هم تفاوت دارد ولی از نظر عددی اختلاف بسیار زیادی بین عدد دور موتور و عدد سرعت ماشین وجود دارد.

بعنوان مثال عقربه دور موتور ماشین روی عدد ۴ می باشد این عدد در ۱.۰۰۰ ضرب می شود و دور موتور ماشین ۴.۰۰۰ دور در دقیقه است درحالی که عقربه کیلومتر ماشین روی عدد ۱۰۰ می باشد به معنای ۱۰۰ کیلومتر در ساعت.

همانطور که همیشه عدد نمایشگر سرعت ماشین بسیار کمتر از عدد دور موتور ماشین است عدد نمایش داده شده روی ترازو بعنوان وزن جسمی افراد کمتر از عدد وزنی است که در ذهن آنها وجود دارد.

از این رو برای محاسبه اضافه وزن خود نباید دلخوش به ترازو باشید بلکه باید با توجه به احساس خود عدد وزنی ذهن خود را به دست آورید.

  • اگر احساس ترس و نگرانی از چاق تر شدن در شما کاهش یافته باشد نشان از کاهش عدد وزنی ذهن شماست.
  • اگر ترس از خوردن مواد غذایی در شما کمتر شده باشد نشان از کاهش عدد وزنی ذهن شماست.
  • اگر میزان عذاب وجدان شما بعد از هر بار غذا خوردن کمتر شده است، نشان دهنده کاهش عدد وزنی ذهن شماست.
  • اگر ذوق و شوق ادامه دادن در مسیر لاغری با ذهن را در خود احساس می کنید و با انگیزه آموزش ها را دنبال می کنید مطمئن باشید عدد وزنی ذهن شما در حال کاهش پیدا کردن است.
  • اگر دیگر نگران حرف مردن و نگاه آنها نیستید و گفتگوی ذهنی درباره نظر دیگران درباره خود ندارید حتما عدد وزنی ذهن شما کاهش یافته است.
  • اگر تمایل شما نسبت به خوردن برخی مواد غذایی تغییر کرده است و یا به راحتی می توانید از خوردن مواد غذایی که با آنها روبرو شده اید صرف نظر کنید مطمئن باشید عدد وزنی ذهن شما کاهش پیدا کرده است.

علائم زیادی برای تشخیص کاهش عدد وزنی ذهن وجود دارد که اطمیمان دارم بسیاری از دوستانی که از محتوای آموزشی سایت تناسب فکری استفاده کرده اند از نشانه های کاهش عدد وزنی ذهن آگاهی دارند.

محتوای فایل آموزشی این قسمت درباره محاسبه اضافه وزن و تفاوت بین عدد وزنی و عدد ذهنی است. درک این تفاوت به ما کمک می کند تا از رفتارها و نگرش کاهش وزن جسمی بر اساس اعداد و ارقام تعیین وزن استاندارد دست برداشته و به دنبال تغییر فرمول های چاقی ذهن و تجربه کاهش وزن ذهنی باشیم.

✍️ تمرین آموزشی 📖

آگاهی از نحوه محاسبه اضافه وزن در اصلاح فرمول های ذهنی درباره چاقی و همچنین روند لاغری بسیار اهمیت دارد. اینکه بدانیم در تمام سال هایی که برای محاسبه اضافه وزن روی ترازو می رفتیم نه تنها کمکی به لاغر شدن ما نکرده است بلکه باعث تقویت فرمول های چاقی ذهن شده است.

برای انجام عالی تمرین این جلسه ابتدا محتوای نوشتاری را مطالعه کنید و سپس ویدیوی آموزشی را تماشاش کنید و بعد از آن به سوالات زیر به صورت شرح انشایی در بخش نظرات این جلسه پاسخ دهید.

  • نظر شما درباره استفاده از عدد وزنی برای محاسبه اضافه وزن چیست؟ این کار را مفید می دانید؟ شرح دهید.
  • رابطه شما با ترازو چگونه بوده است؟ چقدر از ترازو استفاده می کردید و ترازو چه تاثیری بر احساس شما می گذاشت؟
  • زمانی که از روش های لاغری استفاده می کردید ترازو چه نقشی در برنامه لاغری شما داشت؟
  • استفاده از ترازو به لاغرتر شدن شما کمک کرده است یا باعث چاقی شده است؟
  • لاغری با ذهن چگونه باعث کاهش عدد وزنی ذهن و سپس عدد وزنی جسمی می شود؟ شرح دهید
  • درک و برداشت خود از ویدیوی آموزشی را به صورت انشایی شرح دهید.
  • از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.59 from 29 votes

https://tanasobefekri.net/?p=30316
برچسب ها:
35 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار مهلا
      1403/01/04 11:24
      مدت عضویت: 230 روز
      امتیاز کاربر: 6010 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 524 کلمه

      چه فایل جالبی بود این فایل!

      واقعا هم ترازو نباید ملاک سنجش وزن جسم باشه .

      یادمه چند سال پیش که پیاده روی می کردم ،یه داروخانه بود دو سه کیلومتر با خونمون فاصله داشت و یه ترازو دیجیتال با حسگر داشت که وقتی می رفتی روش هم وزن و قدت رو می‌گرفت و مقدار اضافه وزن و شاخص توده بدنیت رو محاسبه میکرد و برات به نمایش میذاشت. من ماهی یه بار مسیر پیاده رویم رو به سمت داروخانه انتخاب میکردم و مخصوصا می رفتم و خودم رو وزن میکردم و با این که پیاده روی میکردم و افتاده بودم رو دور لاغر شدن و تصمیمات مربوط بهش همیشه وزنم بین ۷۲و ۷۰در چرخش بود و هیچ وقت روی اون ترازو وزن کمتری از این مقدار برای خودم ندیدم ،حالا که تو سایت هستم میفهمم دلیل این که من وزنم کمتر نمیشد ازین مقدار چی بوده .

      هیچ وقت تو خونه ترازو نداشتم چون متناسب بودم و نیازی نمی‌دیدم .

      اما بعد چاق شدنم و وقتی تصمیم گرفتم از طریق کالری شماری وزن کم کنم رفتم ترازو خریدم و متاسفانه عادت کردم که هر چند روزی خودم رو وزن کنم .

      اما از وقتی در مسیر لاغری با ذهن قرار گرفتم ترازو رو گذاشتم کنار و همون اوایل وسوسه میشدم برای وزن کشی خودم و الان دیگه کلا ازش فراموش کردم و فقط منتظرم که ظاهرم تغییر کنه و منتظر دیدن عدد جدید و کمتر روی ترازو نیستم.

      بنظر من دونستن وزن هیچ تاثیری در سبک زندگی و روحیه ما نداره ،هر چی که هست هر احساسی که داریم همه و همه به ذهن بر میگرده اگر لاغر باشیم و احساسون نسبت به اندام خودمون خوب نباشه و فرقی نمیکنه ،حتی اگه وزن خودمون رو هم بدونیم می‌تونه فقط چند روز حالمون رو خوب نگه داره .

      زمانی که متناسب بودم و یه ترازو گیر می آوردم خودم رو وزن میکردم .همه چیز برام طبیعی بود وزنم ،اندامم ،چون ذهنم لاغر بود و انگار میدونستم که باید همین باشه و هیچ چیزی برای خوشحالی یا نگرانی وجود نداشت .

      تا اینکه تصمیم به بارداری گرفتم و یهو همه چی برا خودم و دکتر و مرکز بهداشت مهم شد!

      هر وقت می رفتم دکتر وزنم رو می‌گرفتن که ثبت کنن و ببینن در صورت بارداری چقدر اضافه می کنم،فشار خون و خیلی چیزهای دیگه.!

      و دقیقا از همین زمان بود که ترس از چاقی در وجودم رخنه کرد و بعد چند سال خودش رو در ظاهرم نشون داد.

      • لاغری با ذهن چگونه باعث کاهش عدد وزنی ذهن و سپس عدد وزنی جسمی می شود؟ شرح دهید 

        وقتی در ذهن خودمون رو لاغر تجسم کنیم و بجای ترس از چاقی  به لاغری عشق بورزیم و شیفته لاغری باشیم ،وقتی با دیدن انسانهای متناسب ذوق کنیم و در فکر و ذهنمون تحسینش کنیم ،داریم به لاغری فکر میکنیم و خواهی نخواهی ذهن لاغر میشه و عدد وزنی اون تغییر می‌کنه ،و با توجه به اینکه به هرچی توجه کنیم کائنات اون رو در زندگی ما جاری می‌کنه ،چون به تناسب جسمی دیگران توجه کردیم ،به لاغری ،به اندام زیبا ،به این موارد توجه کردیم ،تمام اینها در زندگی ما به واقعیت تبدیل میشه و وزن جسمی ما تغییر پیدا می‌کنه و با وزن ذهنی مون مساوی میشه.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار تینا.عالی
      1402/11/16 22:56
      مدت عضویت: 125 روز
      امتیاز کاربر: 11233 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 569 کلمه

      بنام خدا مهربانم و همیشه حاضر و عاشق پیشرفت ما،

      و درود رحمت برکت سلامتی لذت شادی ارامش ثروت آسایش هدایت نعمت رضایت رأفت معرفت آگاهی زیبایی یقین تعهد نظم پیشرفت بخشش رهایی رشد رضایت صداقت نور آگاهی رحمت مغفرت کمال عزت عمر طولانی  غنی و بی‌نیازی تا بینهایت کمیت کیفیت خداوند و هر چیزی که میخواهید خداوند به شما استاد عالیقدر گرامی ارجمند نثار کرده باشد و کند،

      استاد واقعا هر فایل از هر فایل قبلی عالی‌تر الله اکبر همشالمشگوهر وی بگم کدومو جمع کنم چقدر زیبا کامل عالی هر فایل هست ،

      واقعا وزنه رو بالای سرمون بزاریم ببینیم ذهنی چقدر لاغر شدیم وایاستاد چه قمری چه جمله ای که تجربه ای چه حرفی بی نظیر احسنت وای نمیتونم حرف بزنم دیگه وصف نشدنی بزرگی این حرف!!!!!!

      وای استاد چه حرف حقی احسسسسنتتتت !!!!!مورچه ای که دانه‌ای سنگینتر از خودشو از کوهپایه به سمت قله کوه میکشه و با کوچکترین تلنگر پرت میشن پایین در دره،

      وای استاد چه مثالی ما با فشار رژیم غذایی فنر جمع میکردیم آنقدر که بعد با فشار بیشتر در می‌رفت چقدر بعدش می‌خوردیم .

      کاهش وزن از طریق جسمی فشار ذهنی رو بیشتر می‌کنه اول ذهن لاغر باید بشه خود ب خود چه بخواهیم چه نخواهیم لاغل میشویم و نشانه اش حال خوب ما هست .

      اگر فرد چاقی را دیدم خودمو تحسین نکنم اگر فرد متناسبی را دیدم تشچیقکنم‌هودمو که منم میتوانم ،

      • نظر شما درباره استفاده از عدد وزنی برای محاسبه اضافه وزن چیست؟ این کار را مفید می دانید؟ شرح دهید.خیر یک روز ممکنه برای کم‌شدن آب بدن می بود یک روز اضافه عضله بعد ورزش ،
      • چون ورزشکاران سنگین هستن اما خیلی رو فرم هستن و عدد وزنه معیاری برای سنجش لاغری و چاقی نبوده .
      •  
      • رابطه شما با ترازو چگونه بوده است؟ چقدر از ترازو استفاده می کردید و ترازو چه تاثیری بر احساس شما می گذاشت؟من الحمدالله زیاد نبوده معتادش نبودم اما هفتگی وزن میکردم بیشتر اوقات حالمو بد میکرد تا امید از ادامه پر از ترس میشدم .
      •  
      • زمانی که از روش های لاغری استفاده می کردید ترازو چه نقشی در برنامه لاغری شما داشت؟یک عدد واقعا خار بود در وجودم چشمم تمام امیدمنو مثل خالی کردن یک بادکنک با یک سوزن نازک مرا از امید خالی میکرد.
      •  
      • استفاده از ترازو به لاغرتر شدن شما کمک کرده است یا باعث چاقی شده است؟هیچ تاثیری نداشت بهتر بود که بیشتر مواقع نبودش راحتتر بودیم .
      •  
      • لاغری با ذهن چگونه باعث کاهش عدد وزنی ذهن و سپس عدد وزنی جسمی می شود؟ شرح دهید 
      • من الان واقعا احساس لاغری دارم 
      • حالا بقیه هر چی دلشون بخواد بگن مهم نیست 
      • به خدا حالم خوب آرامشی گرفتم حس قدرتمندی دارم 
      • از دستم البته بعضی وقتها در می‌ره اما سریع به خودم میگم ببخش خودتو با چاقی در صلح باش انتظار لاغری داشته باش شجاع باش توجه به لاغری کن استمرار داشته باش ادامه بده فرمول زیادتر کن پررنگتر کن ،حتما ذهن لاغرت تو رو چه بخوای چه نخوای لاغر می‌کنه متعادلتر از قبل میخوری ولعت کمتر هم خواهد بود به خودت زمان بیشتری بده آرومتر جلو برو فکر کن ببین ترمزت چی بوده اصلا به غذا هم فکر نکن استرس نگیر .
      •  
      • درک و برداشت خود از ویدیوی آموزشی را به صورت انشایی شرح دهید.  در بالا توضیح دادم که چقدر بی نظیر که بیایم وزن ذهنمونو از بالا بسنجیم و واقعا فقطلاغری با ذهن امکانپذیره و 
      • هیچ.
      • از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.نوشتن نکات و مرور آنها .

      خدایا شکرت و استاد خیلی ممنونم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار صالحه
      1402/08/15 22:47
      مدت عضویت: 451 روز
      امتیاز کاربر: 48630 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 905 کلمه

      سلام براستاد وهمه دوستان هم مسیر 

      امروز  به خودم‌گفتم یی فایل رو نگاه میکنم دیگه امروز همین دورهام انجام‌میدم ولی انکار  باید لین فایل رو میدیم‌ وفتی دکمه حالم خوب کن زدم شد فوری دفترم جزوهای  صد قدم رو. باز  کردم که بینم‌ تو اون  فایل صد قدم‌ من‌. چه مطلبی گفته شده بود و امروز  چه مطلبی رو شما برای این‌ مسیر در  نظر گرفتین ولی تو دفتر از این  فایل هیچی نداشتم  به خودم‌ گفتم‌ پس  خوب گوش کن شاید اون نکته ظریف رو دزیافت کنی 

      تزازو   و. نگرانی و. استرس.  ناشی  وزن  کردن 

      من طی این همه سال از این  وسیله به  قدری  ضربه خوردم  که اگه چاره داشتم اون توسطل زباله سرگوچه میزاشتم.  ولی چون افرا خانواده‌ام  این  وزن  کشی رو فبول دارن ومن نمی‌توانم  این  دشمن خودم  رو دور بندازم‌ ولی خودم  با  اون  دارم  به صبر و دعوت میکنم تواین مسیر هم اون وسیله باره خواسته من گول بزنه که برم‌. وزن بکشم. بدونم.  چتد دکلیو شده‌ام.  چندکیلو کم‌. کردم  اصلا  لاغر شدم  یا نه 

      حتید بارهد به شکل‌های که وفتی بهش فکر میکنم‌ رکلی خندهام‌ میگیره چون به حرفهای  بخش منفی گوش نکردم‌ اون زمان صبوری کردم عجله رو خنثی کردم حالا ازباد آوردنش   کلی خنده ام  میگیره 

      یی. روز. تو اتاق خواب.  بودم‌ وجلوی  آینه داشتم خودم رو تشویق میکردم که چه خوب لاغر. شدی چقدرردخوب وزن و  کم‌. کردی یی  لحظه به یی بخشی  از  بدنم‌  که دوست دارم‌ زودتر  اون قسمت لاغر  بشه وافتاد کمی تو ذهنم‌  اون بخش رو بهش توجه کردم کمی حسم‌ بد شد انکار. این. ترازو. زبان باز دگرد چون زیر  تخت بود من رو. بروش بودم  نگاهم بهش افتاد اینطوری به من‌ گفت خوب خودت رو  سر کار  گذاشتی  بیا  حالا خودت  وزن کنی  بینی  که اصلا  لاغر  شدی  یا نه توهی میگی.  لاغر شده به این شکل باورت میشه لاغر شدی بیا وزن بکش باید به خودت ثابت کنی که لاغر ر شدی تا این بخش منفی تو. رو. رها. کنه من  فوری خودم رو جمع جور گردم فوری بخش منفی  رو به  کناری  زدم‌ خودم  تو. بخش مثبت یا گفتم این جمله اقدام بخش منفی رو خنثی کردم  بهش نگاه  کردم‌. گفتم تودشمن من هستی دشمن احساس من  من‌دیگه کول تو. رو نمیخورم‌ تو میخواهی جوانهای تازه  ذهن من رو. خراب.  کنی  و از بین. ببری  دیگه‌. کول.  تو. نمی‌خورم.  یی کلد بهش  زدم  فوری از. اتاق. بیرون.  آمد حالا نخند کی بخند انکار. از ردشمن چند سال.  انتقام. .گرفتم. حالم خوب.  بارهای  روشهای دیگه خواسته زحمت ۱۰ ماه من به باد بده به شکرخدا تا. این.  زمان.  موفق. ماجرا.   من‌. بودم‌. نه  فقط  تراز نیست حتی مترخونه  هم‌. خواسته باهش خودم‌ متر کنم اون موفق نشه بهش گفتم‌. ترازو   که از تو خیلی قویتر بود.  کاری. نتواست بکنه توکه از. اون.  تو دیدم‌ کمتر هستی

      توکل برنامه رژیمی  باید   هر  روز  یا هفته ریی  بار روش  رفته  رکلی حس حالم بد مشد اون  زمان  انقدر.  ابن.  وزن‌ کشی  من  اذیت میگرد تازه. زمانی.  هم.  که وزنم‌ کم‌ نشون میداد  اون  نکرانی  که  دفعه  دیگه.  خدا  کنه کمتر نشون بده.  بازم‌.  تو. نکرانی و. استرس خلاصه می‌ شد هر. جه. که  دوزن‌  کم‌.  کردم  دامروز  متوجه شدم‌ عدد.   وزنی.  من‌. هیچ د تغییری نکرده. بوده  فقط عدد جسم‌. پایین‌.بوده.  پس. من‌ رپاصلا.   لاغر  نمیشدم  چون. افکار به.  شدت تحت  فشار.  بود.  کلی زمان.  به این می گذشت توچی درست کردن جطور.  خوردن  چند قاشق خوردن  چه  موادی  رو  بخورم‌  و کی  نخورم‌ طی شد وای که ازبه یادآوریش حالم بد شد دوست ندارم ادامه بدم‌دوست دارم‌ حالم  حسم‌ همیشه مثل امروز باشه. 

      با  اشتیاق  با  انگیزه  حال  خوب  تلاش  برای  زندگی خوب  حسم  همیشه تودحالد خوبد طی میشه اگه  به حساب  خودم  چند  کلیو لاغر. شده  باشم‌. این‌. نشان از. لاغری.  این.  وزن. تو.  ذهنم هست که این قدر آرامش پیدا  کرده من به شکرخدا از۲۳  / ۱۰ /1401  تا امروز ازا. ین وسیله به هیچ عنوان.  استفاده  نکردم چون ار. اسبی که میزنه خبردار  چون.هیچ. سودی.  که.  نداره کلی هم  ضرر داره 

      من با. کم. کردن. وزنم.  تو.  ذهنم. عدد. وزنی.  خودم گذاشتم احساس  خوب.  شور.   واشتیاق. عالی عشق به هدفم.   انگیزه  داشتن. تو.  این‌. مسیر که دارم طی میکنم

       آمروز که داشتم با معلم زبانم‌که دخترجوان هست ولی کاره بلد من وروش اون خانم‌ دارم به شکلی خوب به پیش میریم امرزوز بقدری. من‌ تشویق کرده چقدر تمرین زیادی روبراش فرستادم‌. وازدرستی هم تمریناتم‌خوشحال بود 

       افکارم من همه در  احساس خوب  هست امروز واین حال خوب رو  

      اول هدایت وحمایت خداوند میدونم  وبودن.  و تومسیر تناسب فکری  

      دوم  دفت تو  یاد گیری آگاهی خوب  مرو و افکارخوب  و مثبت رفتارخوب ودرست وعمل کرده کامل همه مسیر

      سوم  و زندگی کردن با مسیر تناسب فکری من با این مسیر کلی تغییر به زندگیم دادم با تناسب  فکری دارم شکل واقعی زندگی میکنم همه ساعت همه زمان  جه تو  منرلم چه توهرمحیطی دیگه ای   

      پنجم  توجه نکردن به ابن‌ وسیله پر ضرر

      ابن ۵ بند  من داره از مسیر اضافه  وزن بیرون میکشه  تومسیر لاعریی قرار  داده و درا ثر  ادامه. دادن‌. استمر داشتن  موفق این مسیر حتما من هستم‌ وتناسبب فکری که از این مسیز به دست آوردم و  دارم  کم  کم تو  مسیر آرام ارم قدم بر میدارم هیچ. عجله ندارم  همراه خوب نبود . چون متوجه شدم همراه خوبی برای این مسیر نیست دوتا. چیز مخالف هم هست تو مسیر تناسب فکری اون اول جاده جا گذاشتم با سبک بالی دارم آرام ارم گام بر. میدارم.و به هدفم.  میرسم  انشالله 

      خدا پشت  و پناهتون  یا  حق  حق  نگه  دارتون 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فهیمه
      1402/07/15 10:54
      مدت عضویت: 255 روز
      امتیاز کاربر: 8365 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 826 کلمه

      به نام خدای هستی بخش 

      گام 48 :محاسبه اضافه وزن ذهن چاق

      امروز که میخوام دیدگاه مو بنویسم حالم با بقیه روزا فرق میکنه . بعد از حدوداً سه ماه بودن در سایت و وزن نکردن دیروز وسوسه شدم و خودمو رو وزن کردم و عدد روی ترازو ضدحال بزرگی بهم زد ،5 کیلو اضافه کرده بودم!!! برای چند دقیقه از کل دنیا ناامید شدم و حالم بشدت بد شد و هجوم افکار منفی به سراغم اومد که دیدی دوباره نشد، دیدی این روش برای تو نبود، دیدی الکی خودتو گول زدی ، دیدی بازم نتونستی و…… خلاصه که حالم به شدت بد بود تا حدی که خواستم گریه کنم .یواش یواش یه فکرای خیلی ضعیف شروع کردن به نمایان شدن :که تو همین چند روز پیش این فایل و گوش دادی که استاد گفتن در ابتدای راه اضافه شدن وزن طبیعیه و خودت تو بخش نظرات کلی در موردش نوشتی که اره اضافه وزن اول راه مهم نیست و این جزئی از مسیره ،از کجا معلوم که اضافه وزن تو بیشتر از این مقدار نبوده و تو  الان توی مسیر کاهش وزنی ؟آخه من سه چهار ماه بود که خودمو وزن نکرده بود و اصلاً معلوم نبود که من توی این سه چهار ماه روند وزنی م چطور بوده ؟ یا اینکه به رفتار غذایی این مدتم فک کردم دیدم خیلی رفتار غذایی بدی نداشتم که بخوام اضافه وزن پیدا کرده باشم خلاصه که آخرش به این نتیجه رسیدم که کلاً روی ترازو رفتن کار اشتباهی بود که من انجام دادم ولی با وجود این افکار ضعیف اون تصویر عدد روی ترازو خیلی قوی تر بود و کلاً منو بهم ریخته بود . شب عروسی دعوت شده بودیم بماند که ذهن من چقدر آشفته بود هجوم افکار منفی و جدالشون با اون افکار ضعیف امیدبخش !!!! و اینکه من اصلا چیزی از عروسی متوجه نشدم . وقت شام شد و غذا رو آوردن و من با ذهن مشغول شروع کردم به غذا خوردن و بعد از خوردن تقریباً نصف غذام حس سیری کردم و دیگه نتونستم ادامه بدم و هرچی مادرم اصرار کرد که تو چیزی نخوردی و غذاتو بخور ولی من نتونستم ادامه بدم و دست از غذا خوردن کشیدم ولی باز به این نکته توجه نکردم ،خلاصه عروسی تموم شد و به خونه برگشتم .موقعی که دراز کشیدم بخوابم دوباره افکار منفی بیرحمانه به سراغم اومدن و حسابی از خجالتم دراومدن و من دست به دامن ! اون افکار ضعیف که باعث انرژی دادن به من میشد تا در مقابل این افکار بیرحم تاب بیارم که در همین گیر و دار یهو ذهنم سمت شام خوردنم رفت دیدم که من رفتار کاملاً درستی رو انجام دادم و با اینکه در موقعیت مهمانی قرار گرفته بودم ولی تونستم درست رفتار کنم و همین باعث امید من شد و در تمام این مدت همش یه صدایی بهم میگفت که فقط همین راه راه درسته و باید ادامه ش بدی خلاصه که با کلی افکار رنگارنگ خوابیدم . صبح که بیدار شدم و طبق عادت همیشه وارد سایت شدم که فایل امروزم رو گوش بدم و مثل همیشه با حال خوب شروع نکردم . کلیک کردم روی گام 48 محاسبه اضافه وزن چاق !!!!!! یعنی میتونه به وزن کردن دیروز من ربط داشته و بازم مثل همیشه  با دادن آگاهی باعث حال خوب و امید دادن بهم بشه ؟؟؟؟؟شروع کردم به خوندن متن نوشتاری تا جایی که به اینجا رسیدم که استاد گفته بودن :برای محاسبه اضافه وزن خود نباید دلخوش به ترازو باشید بلکه باید با توجه به احساس خود عدد وزنی ذهن خود را به دست بیاورید و بعد از اون استاد گفتن که : اگر دیگه ترس از چاق شدن ندارید، اگر دیگه ترسی از خوردن مواد غذایی ندارید، اگر عذاب وجدان شما بعد از خوردن غذا کمتر شده ، اگر شما ذوق و شوق ادامه دادن دارید  ،اگر حال شما خوب شده و احساس آرامش دارید، اگر شمابه راحتی میتوانید از خوردن غذایی که با آن روبرو شده اید صرف نظر کنید، عدد وزنی ذهن شما کاهش پیدا کرده ومن وقتی خودمو با تمام این نکات استاد مقایسه کردم دیدم که بله در این مدت همه این نکات کم یا زیاد در من به وجود اومده دیدم که من در این مدت به مرور هرچی جلوتر رفتم حالم بهتر شده انگیزه م بیشتر شده درکم از موضوع لاغری با ذهن بیشتر شده تا اینکه روی ترازو رفتم و لیز خوردم و بدجوری هم لیز خوردم ولی خداروشکر تونستم بلند بشم . عدد روی ترازو توهمی بیش نیست عدد ذهنی من مهمه که خداروشکر با این چیزایی که استاد گفتن مطمئنم که کاهش پیدا کرده . وزن کردن با ترازو جز حال خرابی چیزی برای آدم نداره شاید این روی ترازو رفتن برام لازم بود که چیزی رو میشنوم رو با تمام وجودم درکش کنم.ازتون ممنونم استاد که باز مثل همیشه تونستین با گفته هاتون بهم حس خوب و انگیزه بدین واقعاً این گفته تون رو قبول دارم که با باز کردن هر فایل از سایت تناسب فکری بدون استثنا حالم آدم بهتر میشه . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 8 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        امتیاز کاربر: 5961 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 97 کلمه

        سلام و درود
        از خوندن نوشته شما لذت بردم
        شاید یه جاهایی برای شما تلخ بوده ولی همش برای من لذت بود
        اینکه می بینم بچه های تناسب فکری به این زودی به شکل بنیادی تغییر می کنند
        موضوعی که از نظر شما پنهان بود اینکه اگه فرض کنیم رژیم بودید و متوجه میشید ۵ کیلو اضافه کردی هرگز ادامه اش نمی دادی ولی الان با همه فشار افکار منفی دوباره صبح اومدی سر کلاس حاظر شدی
        این یعنی اطمینان به کسب نتیجه
        یعنی ایمان به قدرت نیروی درون که شما رو به این سمت هدایت کرده
        منتظر خبرهای عالی شما هستم👌

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار فهیمه حیاتی
          1403/01/30 09:00
          مدت عضویت: 255 روز
          امتیاز کاربر: 8365 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
          محتوای دیدگاه: 113 کلمه

          سلام به شما استاد عزیز

          من تا همین امروز نمیدونستم که بخشی توی سایت هست که میتونیم پاسخ به دیدگاه مون رو در اونجا ببینیم و امروز به طور اتفاقی  به این بخش اومدم و پاسخ شما رو به دیده گاه خودم دیدم اول جا داره که ازتون تشکر کنم که وقت میزارین و تک تک نوشته های مارو میخونین و تک تک ما برای شما مهم هستیم و دوم اینکه وقت میزارین به دیدگاه ما پاسخ میدین و با کلید واژه هایی که به ما میدین اطمینان مون رو از راهی که انتخاب کردیم بیشتر میکنید.

          و باز هم از ته قلبم از شما ممنونم و بهترین هارو برای شما از خداوند خواستارم . 

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 0 از 0 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
            امتیاز کاربر: 5961 سطح ۳: کاربر پیشرفته
            محتوای دیدگاه: 13 کلمه

            سلام و درود
            خوشحالم احساس بهتری داری😊 و منتظر خبرهای عالی شما هستم👌

            برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
            امتیاز: 0 از 0 رأی
            افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار حیرت انگیز
      1402/07/10 21:56
      مدت عضویت: 319 روز
      امتیاز کاربر: 706 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 952 کلمه

      به نام خداوند صبورم

      سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان همگام 

      حل تمرینات محاسبه اضافه وزن ذهن چاق 

      • نظر شما درباره استفاده از عدد وزنی برای محاسبه اضافه وزن چیست؟ این کار را مفید می دانید؟ شرح دهید.
      • به نظر من توجه به عدد وزنی چون هدف نا رو معطوف به اون عدد میکنه کار درستی نیست 
      • معمولا پزشکان تغذیه براساس یکسری فرمولها برای هر تیپ قدی عدد وزنی در محدوده خاصی رو پیشنهاد میدن که گاهی واقعا رسیدن به اون عدد و اون حجم لاغری رو ذهن نمیپذیره چه بسا عدد وزنی که برای من بیان کردن ۵۵ کیلو بوده ولی من زمان مجردیم که ۶۳کیلو بودم خیلی لاغر بودم و مورد پسندم نبود و کلا عدد وزن سلیقه شخصی هر کسی است بعضی‌ها لاغری بی حد دوست دارند بعضی‌ها تناسب رو دوست دارند 
      • ولی در روش ذهنی اینبار برعکس دفعات قبل که من برای لاغری اقدام میکردم اصلا توجه به اعداد و ارقام ترازو و متر ندارم و از نظر من تناسب جسم وقتی اتفاق میفته برام که ذهنم متناسب شده باشه حالا اتوماتیک بدنم میخواد بعد تناسب فکریم من و تا چه عددی برسونه برام اهمیت نداره مهم اون حال و حس رضایت از خود و جسممه که من به مرور دارم کسبش میکنم 
      • اگر در مسیر تناسب فکری روی عدد خاصی تمرکز کنم اگر مدتها بگذره و من به اون عدد نرسیده باشم دچار یاس و نا امیدی میشم و ممکنه بلغزم و از مسیر خارج بشم 
      • اگر هم به عدد وزنی مورد نظرم برسم ممکنه کار و تمان شده بدونم و باز هم دچار لغزش بشم و از مسیر خارج بشم پس استفاده از عدد وزنی برای من در مسیر تناسب فکری کاملا کنار گذاشته شده است من یقین دارم با تناسب ذهنم جسمم هم به مرور متناسب می‌شود و اتوماتیک روی عددی که خواستار زبان بدنم و طبیعت جسمم هست قرار می‌گیرد 
      •  
      • رابطه شما با ترازو چگونه بوده است؟ چقدر از ترازو استفاده می کردید و ترازو چه تاثیری بر احساس شما می گذاشت؟
      • رابطه من با ترازو یک رابطه پر چالش جدا نشدنی بود هر روز صبح اول باید وزن میکردم در طی روز چندین بار وزن میکردم قبل خواب وزن میکردم و فقط زمانهای رژیم چون اجازه وزن کشی روزانه نداشتم انجام ندادن وزن کشی برایم کار خیلی سختی بود کلی دلشوره داشتم موعد وزن کشی که می‌رسید اول صبح ناشتا با حذف هر چیز اضافه ای روی ترازو میرفتم و همیشه هم حس نا امنی و اضطراب را تجربه میکردم 
      • اگر عدد روی ترازو کاهش وزن منو نشون میداد چون حد انتظار من با توجه به سختی های رژیم و ورزش و دارو کاهش وزن بیشتری بود ولی من به اون اندازه وزن کم نکرده بودم دچار ناامیدی و اعصاب خردی میشدم و در بیشتر موارد سعی می‌کردم رژیم و سخت تر و ورزش و سنگین تر کنم تا بهتر کم کنم 
      • اگر عدد وزنی کاهش وزن نشون نمی‌داد که کلا به زمین و زمان فحش میدادم از غصه میرفتم اینقدر میخوردم تا بالا بیارم و دیگه مخم رد میداد و ادامه نمی‌دادم 
      • و کلا استفاده از ترازو جز احساس بد هیچ تاثیر شگفتی روی من نداشت 
      • وقتی وارد مسیر تناسب فکری شدم پذیرش اینکه خودم را وزن نکنم برایم سخت بود و مدام فکر میکردم رها کردن رژیم و ورزش و ترازو نتیجه ای جز چاقی بیشتر نداره 
      • اما اعتماد کردم و یاد گرفتم و عمل کردم و نتیجه گرفتم 
      • من الان نمیدونم چند کیلو متناسب شدم اما از چیزی که هستم خوشحالم دیگه عذاب وزن کشی ندارم استرس اعداد و ارقام و ندارم من اعتماد کردم و نتیجه اعتمادم رو هم به بهترین شکل تا اینجا گرفته ام الهی شکرت
      • زمانی که از روش های لاغری استفاده می کردید ترازو چه نقشی در برنامه لاغری شما داشت؟
      • زمانی که از روش‌های لاغری در گذشته استفاده میکردم قطعا ترازو نقش بسیار پر رنگی در برنامه من داشت 
      • در بعضی برنامه ها هفتگی وزن کشی میکردم در بعضی برنامه ها ماهیانه و در رژیم‌های من در آوردی خودم هر روز و بارها از ترازو استفاده میکردم 
      • همین استفاده از ترازو و ترس از چاقتر شدن مثل زهر به ذهن من سم ترس از چاقی رو تزریق می‌کرد و من بی خبر بودم 
      • استفاده از ترازو به لاغرتر شدن شما کمک کرده است یا باعث چاقی شده است؟
      • تمام استفاده هایی که از ترازو داشتم نه تنها کمکی به لاغری من نمی‌کرد بلکه فقط منو دچار نا امیدی و اضطراب می‌کرد و ترس من از چاقی بیشتر واقعا حال روحی منو خراب کرده بود و باعث چاقی بیشتر من شده بود 
      • من به جایی رسیده بودم که اصلا چاقی ام متوقف نمیشد 
      • و هر روز منتظر دیدن عدد بیشتر روی ترازو بودم و همین انتظار چاقی که ترازو در من بوجود می آورد باور چاقی بیشتر و در من تقویت می‌کرد و من با شتاب به سمت چاقی بیشتر جلو میرفتم 
      • لاغری با ذهن چگونه باعث کاهش عدد وزنی ذهن و سپس عدد وزنی جسمی می شود؟ شرح دهید
      • زمانی که وارد مسیر تناسب فکری شدم و دیگه ترازو رو کنار گذاشتم آرام آرام وزن ذهن چاقم کم شد و اینقدر از لحاظ ذهنی به آرامش و پذیرش رسیدم که اصلا نمیدونم کی و در چه گامی چاقی من متوقف شد و هر چه جلوتر رفتم روند متناسب شدنم سریعتر شد 
      • الانم نمی‌دانم چه عدد وزنی دارم ولی من پذیرفته ام که در مسیر بازگشتم و چیزی تا رسیدن به آرزوی دیرینم نمانده 
      • پس با عشق ادامه میدم چون چیزی که مهمه تغییرات نگرش‌ها و رفتار و دیدگاه‌های من به زندگی است که متناسب شدن هم جزئی از این کل است و هرگز دوست ندارم که کلی را فدای جزئی کنم بلکه به کمک این جز من به کل به راحتی دسترسی پیدا میکنم و از تمام نعمات خداوند به بهترین حالت بهره میبرم و یقین دارم پاسخ تمام تلاش‌ها و استمرارهایم را در بهترین حالت از خداوند هدیه میگیرم و به راحتی یک حیرت انگیز شگفتی ساز میشوم 
      • الهی به امید تو 
      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار متناسب شاد
      1402/07/06 15:15
      مدت عضویت: 1428 روز
      امتیاز کاربر: 6727 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 342 کلمه

      به نام خدای یکتا وبی همتا

      سلام بر استاد عزیز و دوستان همراه

      برای من هم از یک طرف چاقی وچاق ترشدن استرس ولرد می کرد وازیک طرف وزن کردن یه فشار سنگینی رو بهم وارد میکرد.

      و من تو دوران چاقیم آنقدر بیسکویت ساقه طلایی خوردم که وقتی آزمایش گرفتم دیدم مس بدنم رفته بالا . ونه تنها لاغرنشدم بلکه چاق تر هم شدم .چون شنیده بودم این بیسکویت رژیمی هست و بدون ترس میخوردم .

      دستگاه درازنشست خونگی داشتم که چندباراول یه کم منظم استفاده میکردم بعدش اونم گذاشتم کنار .

      چقدر من باشگاه میرفتم وچقدر قهوه مصرف کردم 

      وچقدرمن پیاده روی های سنگین تو دل گرمای تابستان میکردم وبعدش تویک اتاق بدون پنکه وکولر باهمان بدن عرق کرده میرقصیدم وچقدر خوشحال میشدم که امروز تلاش زیادی برای خودم کردم تا لاغربشم .

       بعد اینهمه مدت فقط ۵ کیلو کم کردم به طوریکه زانوهام شب درد شدیدی میگرفت و از رنگ ورو افتاده بودم و بعد مدتی که به خودم استراحت دادم و گفتم روغذا بیشتر زوم میکنم و کمتر ازقبل میخورم بعد مدتی اون ۵ کیلو که هیچ ۷ کیلو بیشتر شدم .

      شب و روز کارم این بود که دراینترنت بگردم یه روش لاغری سریع پیاده کنم که دیگران جواب گرفته باشند .

      فشار چاقی بیشتر تو ذهنم بود تا درجسمم . وقتی نتونی از غذاخوردنت لذت ببری از خوابت لذت ببری از لباس پوشیدن لذت ببری از مهمانی رفتن لذت ببری  دیگه میخای از چی لذت ببری .

      تازه اونهمه طعنه وتحقیر وکنایه اطرافیانت ونزدیکانت که درد چاقی رو بیشتر میکنه و اینهمه فشار همه روی ذهن ماست نه جسم ما .

      که به لطف الهی که هدایت شدم به این سایت  و وقتی متوجه شدم که ریشع چاقی در ذهن من هست ومن اینهمه جسم خودم رو اذیت میکردم دیگه دست از سر جسمم برداشتم و روی محتویات ذهنم زوم کردم  و مرتب کارکردم و آموزشها رو گام به گام طی کردم و بعد مدتی بدون فشار به جسمم تونستم وزن قابل توجهی رو از دست بدم و به تناسب اندام دلخواهم نزدیک بشم و از زندگی کردن با این حس وحال لاغری لذت بیشتری ببرم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار حیرت انگیز
      1402/07/05 09:42
      مدت عضویت: 319 روز
      امتیاز کاربر: 706 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,592 کلمه

      به نام خداوند بردبارم 

      سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان همگام 

      مقایسه وزن جسم و وزن ذهن 

      خداوند و شاکرم برای هدایت امروزم به این گام زیبا 

      در گذشته خودم ، زمانهای که رژیم نمیگرفتم عادت هر

       روزه ی من وزن کردن خودم بود، از ترس اینکه چاقتر نشوم و وقتی به مرز ۹۸ کیلو می‌رسیدم می افتادم به صرافت رژیم گرفتن و ورزش کردن 

      با شروع رژیم و ورزش دیگر مجاز به وزن کشی روزانه نبودم و باید هفتگی وزن میکردم 

      یک هفته سختی طاقت فرسا را تحمل میکردم و روز وزن کشی که می رسید همه چیز را از خودم جدا میکردم حتی گل سرم تا عددی را ببینم که انتظار من را برآورده میکرد

      گاهی عدد خوبی کم کرده بودم و خوشحال میشدم و به رژیمم ادامه میدادم که البته این حالت مال همان هفته اول و دوم بود و گاهی عدد به جای پایین آمدن یا ثابت مانده بود یا در حد چند صد گرم افزایش پیدا کرده بود 

      که در هر دو حالت من دچار ناراحتی شدید میشدم و رژیم و ورزش را رها میکردم و همین روی ترازو رفتن و برآورده نشدن انتظار مد نظر من برای کاهش وزن، کلا همان مسیر غلط لاغری را هم متوقف می‌کرد و باعث می‌شد من باور کنم سرنوشتم چاقی است  و این خلقت من است

      وقتی وارد سایت تناسب فکری شدم و در همان گام‌های اول استاد فرمودند که : رژیم و ورزش و ترازو و متر را رها کنید 

      من واقعا متعجب و هاج و واج بودم ،پذیرشش برایم بسیار سخت بود پیش خودم میگفتم 

      من این همه کنترل کردم این همه رژیم و ورزش گرفتم یکسره وزن و سایز کردم مراقب چاقی بیشترم بودم اگه همه اینها را رها کنم ،یا خدا فکر کنم بشوم هزار کیلو و یه فوبیای وحشتناکی وجودم را فرا گرفت ؛

      از طرفی قرص لاغری هم قبل ورودم به سایت خریده بودم .اولش وسوسه شدم قرص را شروع کنم اما بعدش گفتم راست میگن استاد نمیمیرم که، همه اینها رو رها کنم و با دل و جان یاد بگیرم ،بگزارم امتحان کنم من که این همه راه را رفتم و نشده این روش را هم امتحان میکنم 

      خلاصه مسیر تناسب فکری شروع شد ،هر روز گامی و آموزشی و من هر روز مشتاق تر از روز قبل میشدم و آرام آرام دیدم تمایلاتم و افکار ونگرشهایم در حال دگردیسی شده ،

      باورم نمیشد کلی خوراکی  هست ولی من نمی‌خورم 

      میبینم خوراکی ها رو به وفور ولی قبلش فکر میکنم که لازمه بخورم یا نه 

      به مرور هر چی جلوتر رفتم نه تنها در رفتار غذایی ام بلکه در رفتار اجتماعی ام هم تغییرات مثبت زیادی را حس میکردم

      انگار یک من جدید در حال شکل گیری بود و هست 

      هر کلمه ای را بارها آنالیز میکردم و از هر آموخته ای درسی میگرفتم و دیدم لاغری هم مثل هر چیز دیگری که تا به حال یاد گرفته ام یاد گرفتنی است 

      برای من وزن ذهنی و جسمی مثالش اینطور است که 

      اگر بارش افکار منفی و فرمول‌های ذهن چاق را به بارش برف تشبیه کنم و ذهنم را به درب ورودی خانه تشبیه کنم و جسمم را به پشت بام  خانه تشبیه کنم به راحتی میتوانم به مفهوم وزن ذهنی پی ببرم 

      وقتی برف میبارد و روی پشت بام جمع میشود (بارش افکار و رفتار چاق کننده )حالا کلی برف روی پشت بام است  (همون چاقی )ما تلاش می‌کنیم  برفها را پارو کنیم (گرفتن انواع رژیم و ورزش و دارو و …..)و میاییم تمام آن برفها را از راحت ترین مسیر برف روبی که ریختن آن برفها جلوی درب خانه است شروع میکنیم و  همه آن برفها را میریزیم جلوی در ورودی منزل و عملا دیگر آنقدر حجم برف جلوی در منزل زیاد میشود که ورود و خروج از منزل غیر ممکن میشود(فشار چاقی بر ذهن )

      اگر تمام آن برفهای پارو شده جلوی در را، که روی هم انباشته شده تصور کنید می‌بینید تا قبل اینکه آنها را پارو کنید بصورت یکدست در تمام سطح پشت بام پخش بودن ولی ما با پارو کردن یک کوه برف را سد راه ورود وخروج خودمان کردیم و در خانه زندانی شدیم و گیر برف افتادیم 

      دقیقا وقتی رژیم میگیرم وزن جسممان کم میشود اما در اصل داریم روی وزن ذهنمان اضافه میکنیم بدون اینکه متوجه این اشتباه باشیم . 

      خوب شاید سوال پیش بیاید پس چی کار کنیم؟

       برف می آید پارو نکنیم ؟

      وقتی چاقیم رژیم و ورزش نکنیم ؟

      نه منظور این نیست؛ معلوم است  که اگه برفها را پارو نکنیم سقف خانه خراب می‌شود زیر آن حجم اضافه بار و  روی سرمان آوار میشود 

      اگه دنبال راه کار لاغری نباشیم هم همین است،به مرور اضافه وزن و چاقی بیشتر باعث بروز مشکلات جسمی و روحی جبران ناپذیری می‌شود 

      اما اما  منظور این است که  از راه درست و اصولی با این مشکل روبرو شویم 

      تا زمانی که بارش برف قطع نشود خوب مسلم است  مدام بر حجم و وزن برفهای پشت بام اضافه میشود پس اول باید بارش افکار و رفتار چاق کننده را با روش کشف و درمان فرمول‌های چاق کننده، که فقط و فقط در مسیر لاغری با ذهن انجام می‌شود باید  متوقف کنیم 

      وقتی بارش تمام شد حالا باید اصولی برفها را پارو کنیم به جای اینکه شتابزده و با عجله از راحترین راه آنها را از روی پشت بام به پایین پرتاب کنیم و جلوی درب منزل بریزیم و خودمان را گرفتار کنیم 

      از طریق یادگیری لاغری با ذهن آرام آرام برفها را پارو کنیم و در اطراف خانه بریزیم و جلوی درب ورودی را مسدود نکنیم درسته ریختن برفها جلوی درب خانه راحتترین راه خلاصی از برفهای پشت بام است (مثل روش‌های غلط لاغری)اما ما را به دام می اندازد و گرفتار میشویم 

      یا حتی می‌توانیم  فشار ذهنی که استفاده از روش‌های غلط لاغری به ما می‌آورند را  مثل فنر تصور کنیم ؛

       که ما داریم مدام فنر ذهن خودمان را فشرده می‌کنیم با انجام روش‌های لاغری رژیم و ورزش و فشارهای جسمی جهت لاغری  و مشخصه که این فنر اگر رها بشود(رها کردن رژیم و ورزش)به شدت انرژی ذخیره شده خودش را آزاد میکند و از جای اول خودش هم جلوتر میرود(چاقتر شدن بیشتر ما)

      پس ما ابتدا باید ذهن و افکار و نگرشهایمان را اصلاح کنیم لاغری و تناسب به مرور خودش اتفاق می افتد  

      همونطور که اگر بارش برف قطع بشود(همان رفتارها و نگرش‌ها و افکار چاق کننده متوقف شوند ) و آفتاب بر برفهای روی پشت بام بتابد  (آموزش‌های صحیح لاغری با ذهن همان آفتاب است )تمام برفهای روی بام (چاقی جسمی ما )بدون نیاز به پارو کردن(انواع روش‌های لاغری) شروع میکنن به آب شدن (لاغر و متناسب میشیم)

      پس کار را باید از ریشه و اصولی درست کرد 

      به عمل کار برآید به سخن دانی نیست

      توجه ما به جسم ما را از اصل آموزش دور میکند در کامنت دوستان میخواندم که گاهی تحریک شدن که کنار روش لاغری با ذهن از روش‌های لاغری گذشته هم استفاده کنند تا سریعتر به لاغری برسند 

      به نظرم این کار بزرگترین اشتباه و دیدگاه است و این افراد با عجله کردن و توجه به جسم نه تنها فشار جسمی آنها کم نمی‌شود بلکه فشار ذهنی آنها بیشتر از قبل هم می‌شود 

      چون دچار یک چندگانگی می‌شوند 

      ما اینجا در تلاشیم ترس از خوراکی ها را ازبین ببریم اما تمام رژیم‌ها و کم خوری ها خود ترس از خوردن هستند 

      ما در تلاشیم از چاقی نترسیم استفاده از روش‌های غیر اصولی لاغری خودشان  یعنی ترس از چاقی و تلاش برای رفع آن

      ما در مسیر تناسب فکری داریم با تمام آموزش‌های غلط گذشته خودمان مقابله می‌کنیم این آموزش‌ها فراموش شدنی نیستن ،بلکه ما تلاش می‌کنیم چیزهایی بهتر از آنها را یاد بگیریم و جایگزین آنها کنیم در حالی که هر دو هستن ما بهترین را استفاده می‌کنیم تا به بالندگی برسیم.

      ما می‌دانیم فحش دادن زشت است اما همه ما کلی فحش بلد شده ایم ،اما یاد گرفته ایم با ادب و نزاکت رفتار کنیم و از آن فحش‌ها استفاده نکنیم، حتی وقتی تحت فشارعصبی هم  هستیم تلاش می‌کنیم فحش ندهیم 

      چطور ممکن است از خودمان انتظار با شخصیت بودن داشته باشیم ولی هر بار که عصبی می‌شویم بی شخصیت رفتار کنیم و از الفاظ رکیک استفاده کنیم ؟

      پس یک جای کار می‌لنگد 

      دوستان عزیزم گول نخورید دنبال راه میانبر نباشید 

      هر چه می‌خواهیم همین جاست خیلی ساده و خیلی راحت 

      اینجا خدا در جریان است اینجا اعتماد موج می‌زند اینجا همان مسیر تکامل است

      من با عشق ادامه می‌دهم و به ترازو و رژیم و کم خوری و ورزش و دارو وجراحی و……..اعتماد ندارم چون امتحان کردم بارها و بارها امتحان کردم نتیجه خوبی نگرفتم مگر عاقل چند بار از یک سوراخ گزیده می‌شود من بارها بخاطر ندانستن راه درست گزیده شدم اما الان که راه درست را بلدم چرا باید گزیده شوم 

      برادر زاده ام از وقتی یاد دارد که من عمه اش بوده ام ،همیشه من را  در حال رژیم و کالری شماری دیده است  او با تعجب میگفت عمه اینقدر لاغر شدی واقعا کالری شماری هم نداری ؟ورزش چی؟رژیم ؟

      وای عمه چقدر عوض شده اخلاقت چقدر لاغر شدی 

      و هر چقدر اصرار کرد بیا برو روی ترازو بهت نمیگیم چند کیلو هستی ما کنجکاویم هر چقدر اصرار کرد من حاضر نشدم خودم رو وزن کنم حتی اگر عدد و بهم نگن چون فعل غلط کلا غلطه 

      اگر من خط قرمزها رو بشکنم اون وقت شکوندن خطهای دیگه هر روز راحت تر میشه و با عبور از هر خط قرمز باید فقط نظاره گر نابودی خودم باشم 

      تخم مرغ دزد شتر دزد می‌شود

      من هرگز خودم را گول نمیزنم ،روی ترازو رفتن حتی اگر عددش را نفهمیم مدام حس کنجکاوی ذهنی ما رو تحریک میکنه و ما نباید ذهنمون در این مسیر گمراه یا تحریک بشه 

      توجه به جسم ما رو از توجه به ذهن بازمی‌دارد و چیزی جز شکست انتظار ما رو نمی‌کشه 

      در مسیر تناسب اگر استاد توانستن من هم میتوانم اگر دوستان شگفتی سازم توانستن من هم میتوانم 

      لاغری سهم من است حق من است و من به آن دست می یابم پس

      الهی به امید تو 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهرا
      1402/05/15 07:32
      مدت عضویت: 369 روز
      امتیاز کاربر: 21390 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 864 کلمه

      سلام استاد صبح شما بخیر و شادی 

      چقدر خوشحالم و از خداوند ممنونم که توانستم گام 48 محاسبه اضافه وزن ذهن چاق را گوش بدهم و چقدر این فایل اموزنده بود و دقیقا یکی از موانع لاغری مهم همین وزن کشی ما ادمهای چاق است که نمیگذارد فشار ذهن ما کم شود و همیشه این فشار باعث چاق ترشدن ما میشود . خدا را شکر استاد از روزی که دریکی از فایلهای شما شنیدم نباید خود را وزن کنیم چون مثل یک مین عمل میکنه و تمام احساس ما را بد میکنه من اصلا خودم را وزن نکردم و بعد از دوماه که دکتر رفتم مجبور شدم وزن بشم ابتدا فکر میکردم خیلی باید لاغر شده باشم چون لباسهایم گشاد شده بود وقتی وزن شدم دیدم اصلا یک کیلو هم فرق نکردم خیلی ناراحت بودم و معنی روی مین رفتن را با تمام وجودم حس کردم ولی وقتی یاد حرفهای استاد افتادم گفتم حتما استاد اینها را میدانسته که اتفاق میافتد و در فایلها به ما گوشزد کرده بودند یعنی اینکه ناراحت نشو و این مسیر را ادامه بده و الان با گوش دادن به این فایل دیگر مطمئن شدم که اصلا نباید هیچ وقت تمرکزم روی وزن جسمم باشد بلکه باید فشار وزن روی ذهنم را کم کنم به قول استاد ما از بالابه پایین و ازذهن چاق شدیم پس حالا هم لاغری از بالا به پایین انجام میشود نه از پایین به بالا 

      استاد ممنون که این مطلب مهم که اگر ما فرد چاقتر از خودمان را دیدیم خدا را شکر نکنیم که وزن ما اینقدر نیست من بارها افراد چاقتر از خودم را میدیدم و دقیقا همین جمله درذهنم نقش میبست و چقدر هم خدا را شکر میکردم و  افراد متناسب را تحسین نمیکردم واین یکی از موانع لاغری بود که شما با ظرافت آن را به ما یاد دادید بازم ممنون 

      • نظر شما درباره استفاده از عدد وزنی برای محاسبه اضافه وزن چیست؟ این کار را مفید می دانید؟ شرح دهید. خیر اصلا مفید نیست و فقط احساس و حال انسان را بد میکند اگر چاقتر شده باشیم که انگیزه ما را کم میکنه و اگر کمی لاغر شده باشیم همیشه استرس دوباره برگشتن وزن را در ذهن و جسم خود احساس میکنیم 
      • رابطه شما با ترازو چگونه بوده است؟ چقدر از ترازو استفاده می کردید و ترازو چه تاثیری بر احساس شما می گذاشت؟ خیلی بد بود ؟ خیلی زیاد من هر وقت که رژیم میگرفتم که هفته ای یکبار خودم را وزن میکردم و می دانستم کمتر شدن من موقتی است و انتظار دوباره چاق شدن را داشتم و ترازوی ما وزن 180 را نشان میداد استاد من همیشه میگفتم اگر روزی بیام و ببینم 180کیلو شدم چیکار میکنم ؟و نمی دانستم با این فکر من زودتر چاق میشدم و تا وزن 118 کیلو هم شدم و خیلی احساس بدی برمن میگذاشت و حال و احساسم را بد میکرد 
      • زمانی که از روش های لاغری استفاده می کردید ترازو چه نقشی در برنامه لاغری شما داشت؟ ترازو مقیاس درست عمل کردن برای رژیم درمن بود اگر کم کرده بودم یعنی درست عمل کرده بودم درغیر اینصورت نه 
      • استفاده از ترازو به لاغرتر شدن شما کمک کرده است یا باعث چاقی شده است؟ به چاق تر شدن من کمک میکرد چون در بعضی از مواقع که کمتر هم شده بودم بازم مطمئن بودم بعد از قطع رژیم دوباره چاق میشوم 
      • لاغری با ذهن چگونه باعث کاهش عدد وزنی ذهن و سپس عدد وزنی جسمی می شود؟ شرح دهید الان من با شرکت دردوره تناسب با ذهن متوجه شدم که من با ذهن چاق روزبه روز چاق تر شدم چون باورهای اشتباه را با خودم حمل میکردم ولی الان میدانم وقتی یکی یکی باورهای اشتباه را ازذهنم بیرون کنم باعث میشود فشارووزن ذهن من سبک شود مثل چمدانیکه هر بار در سفر متوجه میشوی فلان چیز را لازم نداری با خودت تا مقصد بعدی برداری و آن را زمین میگذاری هر باز چمدانت سبک تر میشود و شاید تا اخر مسافرت فقط چند وسیله شخصی همراه خودت برداری که حتی احتیاج به حمل چمدان هم نباشد و بتوانی در جیبهای لباست بگذاری و چقدر با نداشتن چمدان رفت و آمد و جابه جایی آسانتر شده و احساس خوب و سبکی داریم پس ذهن ما هم وقتی وزن و فشار چاقی از روی ان برداشته شود کم کم باعث میشود عدد وزنی جسم ماهم کم شود 
      • درک و برداشت خود از ویدیوی آموزشی را به صورت انشایی شرح دهید.دیدن این فایل خیلی مهم بود و خیلی از اشتباهات من را رفع کردو چقدر احساس من را به لاغرتر شدن خوب شد. استاد فکر کنم این فایل را ابتدای مسیر 100گام بگذارید خیلی موثرتر باشد زیرا یکی از موانع لیزخوردن بچه ها همین وزن کم نکردن و وزنکشی خودشان باشد .مثل خودم 
      • از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.
      • از دیدن این فایل متوجه شدم وزن کم کردن اصلا مهم نیست فقط باید فشار و استرس چاقی را از ذهنمان برداریم خودش خودبخود برجسم اثر گذاشته و لاغر میشویم و درنهایت وزن ما کم خواهد شد 
      • بازم ممنون از شما استاد عزیز که این فایلهای مهم را در سایت قرار میدهید تا موانع لاغری برطرف شود و  ما افراد چاق مطمئن شویم که درمسیر لاغری داریم درست حرکت میکنیم .
      •  
      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عاطفه ریحانی
      1401/02/22 20:19
      مدت عضویت: 808 روز
      امتیاز کاربر: 5896 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 328 کلمه

      با درود به همراهان عزیز تناسب فکری 

      خدا رو بی نهایت سپاس ک انسان رو بیش حد توانش در انتظار نمیذاره و با شعوری که در هستی قرار داره پاسخ همه ی سوالاتت رو میده،من همیشه میخواستم بدونم مشکل اضافه وزنم در کجاست،چرا من نمیتونم از پس ۲۰کیلو اضافه وزن بر بیام،متوجه شدم جسمم ۲٠کیلو اضافه وزن داره اما روانم ۸۵کیلو وزنتو به عنوان اضافه وزن میدونه واین خیلی مهمه که من بدونم ذهنم چقد تحت فشاره،بتونم با شنیدن فایلها و انجام تمرینات کم کم از فشار ذهن کم کنم.خوب یادمه چه فشاری رو خونوادم رو من و خواهرم تحمیل میکردن واسه لاغری،کسایی که تشویقمون میکردن واسه خوردن،همونها رو ما فشار میاوردن واسه لاغری،یعنی جوری رفتار میکردن که انگار هیولا هستیم و خیلی چاقیم در صورتیکه من فقط ۸-۹ اضافه وزن داشتم،ی زمانیکه یکی از برادرهام منو مورد ستایش زیبایی قرار داده بود که فکر میکردم دیگه از من زیباتر وجود نداره و اینقدر مغرور شده بود ک وزنم تو دبیرستان ۹۲ شده بود،چون تو فکرم این بود من در هر شرایطی زیباترینم،وقتی ازدواج کرد دست اون حمایت از رو من برداشته شد و من موندم با ۲۵ کیلو اضافه وزن،من بعد از یک سال و نیم تونستم ۱۷-۱۸ کیلو کم کنم،اما بعد گذشت ۲سال اضافه وزنم رسید به ۱٠کیلو،ولی اون موقع هم خیلی فشار ذهنی رو من بود،بعد از گذشت چند سال ازدواج کردم اضافه وزنم شد ۱۵ کیلو بعد از چند ماه گذشت از ازدواج کارمند شدم و وزنم رسید ۲۳کیلو اضافه وزن اما بعد گذشت چند از در سایت تناسب فکردی تونستم ۷کیلو کم کنم،من قبلا تمرکزم خیلی رو افراد چاقتر از خودم بود و من نمیدونستم ک دارم چاقی اونا رو جذب میکنم،اما ی مدتیه ک تو فایل دیگه ی استاد متوجه شدم ک باید تمرکزم رو از افراد چاق بر دارم چون با اینکار به اثبات چاقیم کمک میشه 

      از خداوند بی نهایت بخشنده و مهربان سپاسگذارم که من رو به بهترین شکل ممکن هدایت کرد

      استاد از سخاوتتون سپاسگزارم

      به امید موفقیت تک تک شما عزیزان

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عاطفه ریحانی
      1401/02/22 19:30
      مدت عضویت: 808 روز
      امتیاز کاربر: 5896 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 32 کلمه

      با درود به همراهان عزیز تناسب فکری 

      خدا رو بی نهایت سپاس ک انسان بیش حد توانش در انتظار نمیذاره و شعوری که در هستی وجود داره پاسخ همه ی سوالاتت رو میده

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار adelehreyhani93@gmail.com
      1401/02/16 11:21
      مدت عضویت: 761 روز
      امتیاز کاربر: 157 سطح ۱: کاربر مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 466 کلمه

      سلام به استاد عزیزم و دوستان همراه با انگیزه ام

      من تقریبا ۲ سال که به شکرانه خداوند با این سایت عالی آشنا شدم و یک عادله جدید از من ساخته شد. هر ماهش هر وقت که تو این سایت برم محال امر که یک چیزی یاد نگیرم، من تو این سایت بودم و بخاطر واقعا حرفهای الکی خانواده ام که واقعا فشار عصبی روی من زیاد داشت پیش دکتر تغذیه هم میرفتم با اینکه میدونستم اشتباه ولی خب پیش خودم میگفتم این سایت و دکتر تغذیه ترکیب مناسب و قوی هستن و من زودتر به هدفم که تناسب اندام میرسم. از اون ماجرا یکسالی میگذره و من چند کیلو کم کردم و تازه با اینکه تو این سایت بودم تونستم یه مقداری کم کنم وچقد استرس داشتم ولی در عوض درس بسیار بزرگی تو این مدت گرفتم من ذهنم کاملا ۳۰ کیلو اضافه وزن داره من باید ذهنمو لاغر کنم من این جملرو با همه وجودم پذیرفتم و دلیل هم براش میارم و البته همه ما چاق ها فرمول‌های چاقیمون رو تا حدودی میدونیم . من به رفتار غذاییم که نگاه میکنم میبینم ۱ من هنوز به درستی یاد نگرفتم که اضافه بر نیاز نخورم ۲_ تند تند غذا نخورم ۳_ اگر چیزی که خیلی دوست دارم مثل شیرینی قرار نیست تا آخرین شیرینی داخل جعبه رو بخورم ۴_ هر لحظه به فکر این نباشم چی بخورم چی نخورم ، شام_نهار چی درست کنم و با چی درست کنم که به من نهایت لذت رو بده و…. اینها مهم ترینش بودن…. خب منی که اینهارو که عوامل بسیار مهمی در چاقی هستند رو تصحیح نکردم چجوری انتظار داشته باشم تو مدت کم لاغر شم، من باید رو این ضعف ها کار کنم تا به هدفم برسم. من که نمیتونم پرخوری کنم بعد بگم حالا چرا لاغر نشدم…

      در عوض بعضی جاها کار کردم و تونستم ۸ کیلویی که کم کردم رو نگه دارم مثلا من یجورایی انگار برده نفسم بودم و نمیتونستم بگم غذایی رو دوست ندارم و نمیخوام بخورمش ولی از وقتی که تمرینات سایت رو انجام میدم؛ شیرینی خامه ایو که دوستش نداشتم رو که بخاطر نفسم میخوردمش، واقعا دیگه نمیخورمش، یا دیروز خیلی خیلی هوس چیپس کرده بودم و خریدمش و دیدم مزه اش رو اصلا دوست ندارم و خیلی کم خوردمش و جالب اینجاست که من در زمانهای متفاوت امتحان کردم ببینم واقعا واقعیه که من طعمش رو دوست ندارم، دیدم واقعا ذهن اون آدم قبلی داره لاغر میشه و واقعا خدارو شاکرم چون در کنارش فرمولای دیگه ی من هم تصحیح شده ولی دیگه مثل قبل انتظار بیخودی، استرس زیاد ندارم چون به خودم گفتم اگه میخوای لاغر شی رو ذهنت کار کن و در رفتارات متعهد باش، لاغری باید از ذهن آغاز شه تا جسم همیشه لاغر داشته باشیم… خدایا هزاران بار شکرت که با استاد و دوستان همراهم آشنا شدم🙏🌹

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1401/02/08 01:25
      مدت عضویت: 1639 روز
      امتیاز کاربر: 27591 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,023 کلمه

      سلام به همگی 

      وای  من با  گوش دادن  این فایل به   یاد دوران رژیمم در گذشته  افتادم  چقدر این تجربه رو داشتم که با زور و فشار و سختی من وزن کم میکردم اما به محض رسیدن به وزن دلخواه  و یکم رها  کردن رژیم   سریع  وزن اضافه میکردم و چون بارها این تجربه رو داشتم دیگه فکر میکردم برای من طبیعی هست که فقط با رژیم و محدودیت در وزن نرمال باشم وبارها به خودم و اطرافیان  میگفتم اگر یکم در آزادی باشم سریع. وزنم  اضافه میشه تا با این دوره ها آشنا شدم و خیلی روی خودم عالی کار کرردم و وقت گذاشتم و این راه رو پذیرفتم و باور کردم  یا بهتر بگم بهش ایمان داشتم تا اینکه خیلی زود متوجه شدم  کلی جمع و جور تر شدم و حتی یه خبر خوب دیگه  اینکه  از وقتی  امسال ماه رمضان اومده بر عکس سالهای پیش  که در مسیر نبودم من یکم جمع و جور تر و لاغر تر  شدم و من این رو از روی لباسهام متوجه میشم و خلاصه برای این تناسب  عالی خودم بسیار خوشحال  هستم  هر چند این رو هم بگم  کل اضافه وزن من زمانی  که وارد   این  مسیر شدم خیلی زیاد نبود شاید در حد۱۴ کیلو بود    اما  لطف خدا شامل حالم شد و در وسط  اون راه ناهموار. با این سایت آشنا شدم و دیگه چاقی من متوقف شد و بعد به سمت لاغری حرکت کردم یعنی می‌خوام بگم من اضافه وزنهای  بیشتری رو در طول دوران چاقیم داشتم که کم کردم مثلا ۲۵ کیلو ویا ۳۰ کیلو و یا ۱۸ کیلو و آخرین بار همون ۳۰ یا ۳۵,کیلو بود که من در زمان بسیار کمی اون رو کم کردم و اون خیلی معرکه بود و کلی مورد تشویق باشگاه ورزشی و  کاررشناس  تغذیه قرار گرفتم ولی چه فایده که ماندگار نبود و همین زجرم میداد و حالم رو بد میکرد و  اما همه ی این کم کردنها  یک طرف و این بار که از راه ذهنی لاغر شدم یک طرف  دیگه هست و این کم کردن ذهنی بسیار برای من ارزشمند هست چون من کسی بودم که  همیشه به عشق تناسب و لاغری  سختی  رژیم و ورزش  رو تحمل میکردم و لاغر میشدم اما نگهداری اون برام کار سختی بود و همیشه فکر میکردم لاغری  همیشگی برام  غیر ممکن هست اما از وقتی وارد دوره ها شدم نه تنها لاغری من  حفظ شده بلکه سال به سال بهتر و خوش اندام تر و لاغر تر میشم با کلی نتایج ارزنده دیگه مثلا اینکه آزادم و هیچ محدودیتی ندارم حالم خوبه و آرامش دارم و سلامتی جسمی من بیشتر شده که واقعا در هیچ روشی من نمیتونستم تمام این نتایج رو با هم در کنار لاغری داشته باشم  پس من مقدار اضافه وزنم در این راه  زیاد نبود اما بسیار راه ارزنده  و زیبا و دلنشینی هست که من رو عاشق این مسیر کرده .

       من در گذشته که به ایده آل رسیده بودم اما وزنم مدام تغییر میکرد (تقریبا شش سالی در گیر این ماجرا بودم تا وارد سایت شدم ) از لحاظ ذهنی خیلی  چاق بودم وگرنه اضافه وزنم زیاد نبود اما چنان با تعهد و استمرار  در این راه ادامه دادم که الان  فرمول‌های  چاقی در ذهن من بسیار کمرنگ شدن و من تونستم خیلی راحت به سمت تناسب حرکت کنم در واقع من  اول از بالا یعنی در ذهنم لاغر شدم و بعد لاغری من به پایین که جسمم بود هم رسید من کسی بودم که آخرین بار  از طریق رژیم سی کیلو  کم کردم اما  به محض اینکه  رژیم رو رها میکردم  چند کیلو اضافه میکردم وکلی ناراحتی و ترس و نگرانی و … به سراغم میومد و من کلی فشار ذهنی داشتم و همیشه حالم بد بود وعذاب وجدان  داشتم و همیشه در حال محدودیت  بودم و در حال حساب و کتاب کردن و کالری شماری و دیدن انواع غذاها و نخوردن  بودم و من همیشه  ورزش  سنگین  داشتم که به شدت این اواخر بهم  حس  بد اجبار  میداد  و من وقتش رو نداشتم و مربیش رو دوست نداشتم و من همراه نداشتم ولی باید میرفتم  و ..‌‌… خلاصه من مجبور بودم که باید برم ‌چون ترس  داشتم از اینکه ورزش نکنم چه وزنی پیدا خواهم کرد (چون با اون همه سختی مدام وزنم افزایش پیدا میکرد من واقعا میترسیدم ورزش نکنم  )و این همیشه  سوالی بود که اذیتم میکرد و من مجبور بودم به اجبار ورزش کنم و  رژیم بگیرم چون در ذهنم کلی فرمول چاقی بود که به من فشار می‌آورد و نمیزاشت که ارامش داشته باشم نمیزاشت من به راحتی تناسب رو به دست بیارم و از اون لذت ببرم و اما الان به مدت دوسال و نیم هست که در این مسیرم  همیشه به سمت  تناسب حرکت کردم و هر روز از دیروزم  بهتر شدم و متناسب تر شدم  و  من خوشحالم که بیشتر ازوزنم ذهنم متناسب شده و من رو به آرامشم حال خوب و سلامت و شادابی و امیدواری  رسانده و اینها برای من ارزشمند هست بنابراین من عاشق این راهم و اگر یکی دو روز بیشتر بشه که فایل گوش ندم   انگار حالم بده انکار چیزی رو گم کردم انگار …برای همین من با عشق میام داخل سایت می‌نویسم و میخونم و گوش میدم .

      من سالها ازطریق ترازو و متر  می‌دیدم که وزن کم کردم اما هیچ وقت برام قابل اعتماد نبود و لذت بخش نبود  اما این دو سال  هست که ازطریق. ذهنی  میبینم  وزن کم کردم و دقیق هم نمی‌دونم چقدر کم کردم اما  این  مقدار هرچند کم و یا زیاد برای من قابل اعتماد و درست هست و برای  من لذت بخش هست .

      من مدتها هست با دیدن هر فرد چاقتر ازخودم نه تنها   خوشحال نمیشم بلکه براش ناراحت میشم و متاسف میشم که چقدر در مسیر نادرست هست و به خودم میگم یه روزی این فرد هم متناسب بوده پس منم متناسب میشم و من با بودن در این مسیر یاد گرفتم که تمام توجهم به افراد لاغر باشه و با دیدن اونها خوشحال بشم و بگم بلاخره من هم یه روزی در این وزن قرار میگیریم و همیشه  اونها رو تحسین و تشویق می کنم تا به سمت تناسب بیشتر هدایت بشم در واقع  من آگاهانه کانون توجهم رو کنترل میکنم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 39030 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 241 کلمه

      سلام استاد عزیز
      خسته نباشید
      و سلام به دوستان هم مسیر
      مطلب جالبی بود
      انگار من یه بار دیگه این فایل رو اوایل آشناییم با سایت حدودا ۲ماه قبل دیدم و نوشتم متوجه شدنش سخته،
      اما جالبه الان اصلا برام گنگ نبود
      و یاد گرفتم که وزن ذهنی با وزن جسمی ما متفاوته یعنی با عدد روی ترازو متفاوته.
      چون ما از بالا به پایین چاق شدیم یعنی اول از ذهنمون چاقی شروع شده بعد خودش رو در جسم نشون داده پس باید از بالا به پایین هم لاغر بشیم یعنی اول افکار و ذهنیت ما لاغر کننده بشه بعد جسممون لاغر خواهد شد .
      کسی که با اون همه زحمت ، استرس ،نارحتی
      و رژیم یا ورزش وزن خودش رو چند کیلو کم میکنه ، این فرد فقط وزن جسمیش کم شده نه وزن ذهنیش در واقع اصلا کم نکرده ،چون بازم فشار روشه و استرس داره .
      مانند فنری که با زور نگه داشتیم این کاهش وزن رو میخوایم نگه داریم که از هر نظری محدودیت داریم،استرس داریم چقدر بخورم،کالری غذا چنده،ساعت چند بهتره بخورم،تعارفات رو نمیتونیم بخوریم اگر هم بخوریم عذاب وجدان داریم ، همیشه نگرانیم،واسه همینه که بعد مدتی دیگه نمیتونیم این فشار رو تحمل کنیم و یکدفعه به وزن قبلی برمیگردیم.
      باید سعی کنیم برای زندگیمون برنامه ریزی داشته باشیم،
      باید وقتمون رو الکی هدر ندیم ،براش ارزش قائل بشیم،
      زندگی کوتاهتر از چیزیه که ما فکرش رو میکنیم،
      کتابهای مفید بخونیم ،مطالب مفید روی سایت رو مطالعه کنیم چون حالمون رو بهتر میکنه .

      ممنونم استاد گرامی

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار متناسب شاد
      1401/01/23 18:53
      مدت عضویت: 1428 روز
      امتیاز کاربر: 6727 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 574 کلمه

      با سلام

      منم که نزدیک به یکساله مستمرا آموزشها رو دنبال میکنم مهارت خاصی درکنترل گفتگوهای روزانم با اطرافیانم ایجاد شده و خیلی زود مچ خودم رو میگیرم و رفتار نادرستم رو شناسایی میکنم و همونجا زیرکانه درستش میکنم.

      برای مثال 

      همین چند روز پیش داشتم باهمکارم صحبت میکردم در مورد روزه گرفتن وصحبت از اینکه من با روزه حالم چطوره .

      منم حواسم نبود و بهش گفتم که یه دوستم لاغر مردنی بود و به راحتی روزه میگرفت وشبیه نی و با حالت دستم نشون دادم .

      یهو مخم سوت کشید لاغر مردنی . به به همین رفتارتو داری که جلوی لاغرشدنت رو گرفتی .

      باورکنید به دقیقه نکشید اصلاح کردم جملمو و سریع گفتم درسته من موقعی که چاق بودم اصلا روزه نمیتونستم وچاقها رو قبلا در ذهنم قوی میدونستم که سالم هستن و قوی .

      ولاغرها رو ضعیف و مردنی که چطور راحت روزه میگیرن . وهمش برام جای سوال بود . ولی وقتی خواهرم وپدرم رو میبینم که کبد چرب دارن و فشار خون بالا و پدرم از درد زانوهاش میگه وجالبه من تو ذهنم فکر میکردم چاقعا همش گرمشونه ولی پدرم فشار خون بالا . اما همش جوراب کلفت و زانوبند پاشه . برام اثبات شد چاقها ضعیف و مردنی هستن ولاغرها سالم و قوی .

      و یکم از مزایای لاغری براش گفتم . کم کم حسم خوب شد .

      اونجا بود مچ خودم رو گرفتم که من همیشه در خونه ماه رمضان که میشد حسرت لاغرها رو میخوردم و یه دوستم با اینکه خیلی لاغر بود وهمش بهم میگفت چرا روزه نمیگیری . ومن هرچی میگفتم نمیتونم چشام سیاهی میره وفشارم افت میکنه باورش نمیشد .

      چون من خیلی چاق تر از اون بودم و اون منو درک نمیکرد و من هم اون رو درک نمیکردم و همش تو خونه میگفتم یه همکارم پوست واستخونه و لاغر مردنی شبیه نی . اما راحت روزه میگیره . 

      من که خودم الان مدتیه دارم کنترل میکنم کلامم رو . وباور کنید خیلی مچ خودم رو میگیرم خصوصا محاورات مالی .

      البته چاقی رو بیشتر این مدت زوم کردم کلمه لاغر مردنی رو زیاد استفاده میکنیم تو خونه .

      مثلا درمورد خانم های لاغر میگیم فلانی لاغر مردنی هست به راحتی زایمان کرد خاهرم چاق هست و به هزار گرفتاری .

      یا فلانی لاغرمردنی چی جوری ازدواج خوبی داشت .

      یا به خاهرزادم میگیم غذا نمیخوری پوست هستی و استخون .

      البته بیشتر از سمت خانواده گفته میشع و من اگه همون موقع وقتی میشنوم تو ذهنم ردش رو منطقی نیارم برای ذهنم کد گذاری میشه و نمیزاره من لاغر بشم .

      من توی ذهنم مرتب میگم اگه چاقی خوبه چرا بابا همش سردش هست . چرا همش زانوهاش درد میکنه . چرا همش فشار خونش بالاست . چرا و……

      و لاغرها رو میارم توذهنم فلانی و این ویژگیها . 

      منم وقتی وارد دوره شدم احساس میکنم وزن ذهنم ۱۷۴ بود و جسمم فقط ۷۴ بود .

      الان احساس خوبی تقریبا دارم . گاها یه مقدار بیشترغذا میخورم یه کم میترسم اما دلیلشو میدونم .

      بچه ها پیشنهاد میکنم فایل کنترل رفتار در میهمانی رو حتما تهیه کنید چون نه تنها در کنترل رفتار در مهمانی بلکه کل روند روزمره زندگیتون رو دگرگون میکنه و باعث میشه روزهای خوبی و بی دردسری رو برای خودتان در تمام جنبه ها بسازید .

      الان وقتی دوره سیکل ماهانه یا محرم یا هوا گرم یا میلاد و جشن یه اتفاقی خوب یا یدی میافته سریع ریششو پیدا میکنم و همش هم با این فایل باارزش بوده . وقیمتی هم نداره .

      البته تمامی آموزشهای استاد باارزش و بی بدلیلن . 

      به امید گسترش متناسب شدن در جهان . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        امتیاز کاربر: 5961 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 40 کلمه

        سلام و درود
        وقتی می بینم بچه های سایت تناسب فکری مهارت کشف افکار و نگرش اشتباه خودشون رو پیدا کردند و به این خوبی در جهت تغییر دادن الگوهای ذهنی اقدام می کنند لذت می برم
        به شما تبریک میگم
        موفق باشید

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 5 از 1 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار ملکه عشق
      1400/12/13 17:50
      مدت عضویت: 1218 روز
      امتیاز کاربر: 10303 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,498 کلمه

      سلاااام و درود بر دوستان مشتاق یادگیری 

      ذهن شما چند کیلو است ؟!…

      چقدر جالب و قابل تأمل بود !…تجربیات چاق بودن من باعث خوشبختی و سعادت دنیا و آخرتم شد!؟واقعا این روزها کمی بهتر درک میکنم که پشت این تصویر چاقی چقدر اختلال ذهن وجود داشت که در شاخ و برگ هر قدم از زندگی من مؤثر بود من اومد اینجا لاغر بشم ولی به اراده الله مهربانم داره همه چیز زندگیم دگرگون میشه اونم از اون زیروروهایی که زیرش بهتره !…

      در چاقی گوهرهایی نهفته است ✨

      خیلی ها گول می خورند منفی باف منم اوایل پیشنهاد می داد بیا خودتو لاغر کن با همون روشهای بیرونی که انتظارشم داری!..بعد که به ایده آلت نزدیک شدی بیا با دوره لاغری با ذهن خودتو ثابت و ماندگار کن خودتو نگه دار 🤔یعنی چاقی را دور بزن !.

      دوست عزیزم گول نخوری این نظر و تجربه شخصی خودم هست :چاقی نوعی بیرون ریزی جسمی هم داره انگار وقتی فرمولهای مخرب اساسی به سطح میان تا حل بشن و پاکسازی بشی از قسمتهای چاقت میزنند بیرون و نمایان می شوند، ولی واقعی نیست .

      یعنی اگر گول منفی باف را بخوری ،وقتی میای توی دوره چاق تر میشی یعنی باید پاکسازی بشی !…و آماده دریافت یعنی فضا خالی کنی برای محتوای جدید ! 

      ترازو عدد جسم ما را نشون میده و این عدد خیلی کمتر از وزنه های وصل شده به ذهنمون هست یعنی فشاری که چاقی روی ذهن و روح و روان داره به مراتب خیلی خیلی بیشتر از فشار بر جسم هست .

      حدود ۲۵ سال از زندگی ام در رفت و آمد به چاق و لاغری سپری شد هر بار رژیم و ورزش سرزنش تحقیر و ترحم ترس و تنفر از والدین از خدا از آدمهای متناسب ذهن منو داغون تر می کرد هر بار که به صورت مقطعی هم لاغر میشدم انقدر ترس از چاق شدن داشتم یا عذاب وجدان از خوردن چند لقمه اضافه یا احساس خستگی و ناتوانی برای رسیدن به هدفم که چند کیلو مانده بود و اینها وزنه های سنگین ذهن من بودند دوبار در بارداری وزنم تا ۹۵کیلو پیش رفت اما وزن ذهن من ۱۵۰کیلو بود انقدر احساس بد و تنفر و انزجار از خودم را هرروز تجربه می کردم که آرزوی مرگ می کردم !…

      مثال مورچه خیلی قابل تأمله بارها خودم مورچه را زیر نظر گرفتم و دیدم بیخیال بردن اون طعمه اش که چندبرابر از خودش سنگین تره نمیشه هربارمنم با رژیم و دمنوش و ورزش و ..همینطوری با تلاش بیشتری و اراده قویتری مصمم می شدم لاغر بشم انگار یک گوی را تا نزدیک قله با سختی و درد می کشیدم و اما در یک لحظه این گوی رها می شد و در جای اولش قرار می گرفت و این دردناااکترین قسمت اون روشهای بیرونی بود .

      وقتی تصمیم گرفتم که من باید برای مدت طولانی تری زیر نظر کارشناس تغذیه باشم که حدود ۹ماهی شد و هر هفته وزن می شدم دیگه خودمم یک وزنه خریدم و انگار وسواس ذهنی گرفته بودم و اعصاب برام نمونده بود من یک لحظه روی ترازو عددی را مشاهده می کردم اما تا ساعتها یا روزها درگیرش بودم !؟چرا لاغر نمی شم؟چیکار کنم ؟انگار آخر بن بست فقط سرتو میکوبی به دیوار تا دیوار فرو بریزه …

      چاقی از ذهن ما شروع شده انبوه افکار و محتویات الگوهای چاق کننده باعث نمایان شدن درصد کمی از چاقی جسمی ما هستند بنابراین لاغری هم باید از ذهن ما شروع بشه یک نکته دریافت کردم پس اگر اینگونه هست اول ذهنم ۳۰کیلو لاغر میشه و بعد مثلا حدود ۱۵کیلو از اضافه وزنم که رها شده را نمایان می کنه و این باعث خوشحالی امروزمه شاید در جسمم تغییری آنچنانی ایجاد نشده ولی ایمان دارم حدود ۱۰کیلو ذهنم لاغر تر شده .

      دیشب منزل یکی از بستگان شام مهمان بودم تمام افراد مهمانی لاغر اندام بودند افرادی که تقریبا با اختلاف چندکیلو همیشه متناسب بودند و افرادی که پارسال چاق بودند و الآن تحت رژیم و حالا هرچی که نمی دونم لاغر شده بودند، البته صورتها پراز چین و چروک و اعصابها کاملا مشخص بود داغون…

      دیشب با خودی که ساختم روبرو شدم با تمام نقاط قوت و ضعفش اول اینکه کاملا محکم و با اقتدار نشسته بودم کاملا در سکوت و لبخندی بر لب در حال تفکر و اما ۳۰٪از ذهن شروع کرد ببین لاغر شدن زیبا هستن چه لباسهایی پوشیدن راسیاتش خیلی دلم خواست ولی مشاجره داشتیم می گفتم من خودمو شناختم من آرومم من هزارتا نتیجه تناسب در اندام داشتم و اما ذهن مقایسه گرم داشت اذیتم می کرد اما یه کم قدرت نیروی درونی ام بیشتر بود تا میومد حس بد بشه میگفتم چیه الآن حسرته!؟یعنی من نمی تونم !؟صددرصد می تونم اونم در نهایت سلامتی و آزادی و اقتدار و ماندگار دوباره می گذشت اینبار میومد حسم بد بشه می گفتم یعنی چی؟محتاج لاغری ام چی بهم میده !؟دوباره حلشمی کردم و اما چقدر فرمولهای مخرب را از کودکیم شناسایی کردم اما کاملا رفتارم در جایگاه و شأن الهی ام بود اصلا فکر نمی کردم چی بخورم و چی نخورم !؟و کاملا حسم ازانتخابهام خوب بود هیچ  سرزنشی وقت خوردن و بعدش نداشتم حتی سر سفره رنگارنگ ولع نداشتم و به اندازه از یک مدل خوردم اول به بشقاب اون دونفر تحت رژیم نگاه کردم یک عالمه سالاد برداشتند و غذایی که حجمشاز غذای من بیشتر بود منفی باف گفت ببین دارند می خورند راحت …اما امروز صبح شنیدم توی خونه خودشون ۲تا قاشق برنج می خورند پس فرمول مهمونیه و یک شبه بوده !…تا شب درگیر بودم با خودم و تمام آنچه هستم اما نیروی درونم ۶۰به چهل بود قشنگ متوجه می شدم در نهایت شب رسیدم خونه نشستم سر دفترمو نوشتم نقطه ضعف هامو و آنچه از نوجوانی باعث کم باوریم شده بود یک عالمه فرمول شناسایی شد اون افراد مدارک تحصیلی بالایی داشتنددکترا !…اما گفتم اگر ازشون مدرکشون را بگیرند چی براشون میمونه !؟فهمیدم این موضوع همیشه باعث مقایسه من شده از طرف خانوادم که فکر کردم چون مدرک بالایی ندارم هیچی نمیشم!…دوباره گفتم اگر چاق بشن یا لاغریشون ازشون گرفته بشه چه حالی میشن !؟

      باز گفتم من دارم تو این راه ضد ضربه میشم دیگه اگر چاقم بشم میدونم این لباسمه من نیستم پس خودمو باور کردم عاااااشق خودم شدم با گلهای اون خونه حرف می زدم به راحتی بغلشون کردم گفتم عااااشقتونم از وجودم و خیلی احساسم خوب شد دیدم لطف خدارا معجزه اش را و تموم احترام و عزت و اقتداری که بهم بخشید .

      از طرفی یک برادرزاده ۲ساله خیلی چاق دارم دائم طفلی را غذا میزارن دهنش و با دختر بسیار لاغر ۴ساله من مقایسه می کردند اول حالم بد شد نوعی ضعف و چرا ؟!نشستم فکر کردم از کودکی به من می گفتند استخونی و جوون نداری و انقدر این موضوع آزاد دهنده بود که چاقی برام لذت بخش شد و اما الآن در دخترم دارم تجربه می کنم انقدر نوشتم و از خدا خواستم حلش کنه …

      در ذهن من نوعی کوچک بودن تصویر شده و همیشه کسانی زورگو بودند اما سپردم به خدا با تفکر به این جمله …

      من خیلی کوچک نیستم و بزرگی ام از بزرگی خداست 

      بی اعتبار کردم کوچک بودن و ضعیف بودن را مطمئنم دخترم رشد طبیعیشو طی می کنه چون تصویر کوچک بودن را در ذهنم پاک کردم 

      هیچ کوچک و بزرگی وجود نداره همه ما در تعادل هستیم و از یک سطح روح الهی برخورداریم بنابراین هیچ فرقی بین یک پیرمرد یا آدم قدبلند با یک کودک و یا آدم چاق نیست .می خواااام درکش کنم و فقط طلب می کنم و پرورش دهنده ام خداست .

      توجه من به برادرزاده چاقم باعث شد امروز ناهار رفتار چاق داشته باشم و پرخوری کنم احساسم چاقیه و فکر کنم برای فرمول مسافرت هم هست ولی نمی ترسم منفی باف سعی بر ناامیدی داره اما برای کسی که به خدا ایمان داره نمیتونه به اراده همون خدا مسلط بشه می دونم درست میشه فقط ادامه میدم چون دارم گوهرهای نهفته را کشف می کنم .

      خیلی از افراد چاق وقتی یک فرد چاق تر می بینند خوشحال می شوند و میگند خداراشکر که اینطوری دیگه نیستم !..

      من بارها قبلا این کارا کردم الآنم دارم کارما پس می دم چاق نمی شم اما خودم و اندامم را دارم همونطوری میبینم هربار با این کار داشتم توجه به چاقی بیشتر می کردم و تأکید بر خواستن و اما اون فرد یک روزی مثل من بوده هیچ معلوم نیست منم میتونم به اون وزن برسم .

      اما خداراشکر که متناسبهای زیادی میبینم که یادم بیاد منم میتونم باشم یا چقدر اندامهای متفاوتی هست در لاغری میتونم خدارا شاکر باشم ودعاگوشون که به حالت طبیعی خودشون نزدیکند با هرروشی به من چه هرکسی مسیر زندگی خودشو داره …

      یه جاهایی خوشحال میشی که من با تناسب فکری لاغر ماندگار میشم اما اونا چی !؟اینم بدجنسیه یه مدل دیگه بدخواهی و می خوام از خداوند برای همه اون افراد عشق مهر نعمت و آگاهی طلب کنم چون ما از یک تنیم و از یک منبع 

      منبع عشق❤️

      خدایا سپاسگزارتم 

      خدایا عاااااشقتم❤️ 

      خدایا اگر هر نفس شکر کنم هرگز نمی تونم سر سوزنی از فضل و لطفت را جبران کنم🙏 

      هذا فضل من ربی (هر چه هست از فضل توست)

      سپاس و درود استاد پر مهرم 

      روح پدرو مادرتون شاد 

      دوستان همدلم سرافراز و بالنده باشید ☘️

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار qaderinashmil@gmail.com
      1400/11/10 18:58
      مدت عضویت: 815 روز
      امتیاز کاربر: 203 سطح ۱: کاربر مبتدی
      محتوای دیدگاه: 9 کلمه

      سلام خسته نباشید
      ممنون از توضیحاتتون جالب بود
      اما درکش سخته.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار majidyfard.m.77.5.11@gmail.com
      1400/07/17 00:13
      مدت عضویت: 928 روز
      امتیاز کاربر: 115 سطح ۱: کاربر مبتدی
      محتوای دیدگاه: 100 کلمه

      سلام وقت دوستان و استاد عزیز بخیر

      من به عنوان یه شخصی که همیشه درآرزوی لاغری بودم خداروشکرمیکنم که به این سایت راهنمایی شدم چون معلوم نبود که تاکی عمرم توی روش های لاغری بیهوده تلف بشه و تاالآن هیچ وقت اینقدر خودم رو امیدوار به لاغری ندیده بودم و چقدر خوب که بعد دیدن این فایل فهمیدم که واکنش من تا الآن بعد دیدن یک آدم چاق غلط بوده ونباید خوشحال میشدم چون دیر نیست که به اون برسم و بادیدن آدم لاغر باید امیدوار بشم که منم میتونم.

      به امید روزی که توی یه بوتیک فقط رنگ لباس مدنظرم باشه

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریده حسنی
      1400/06/19 13:20
      مدت عضویت: 1605 روز
      امتیاز کاربر: 23378 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,373 کلمه

      ذهن شما چند کیلو است؟

      سلام وقت دوستان و استاد بخیر 

      بلخره بعد از چند روز که تصمیم داشتم این فایلو نگاه کنم امروز تونستم موفق به دیدن و نوشتنش‌ بشم 

      بنظر من افرادی که به این سایت هدایت میشن اشخاصی هستن که راه های زیادی برای لاغر شدن رفتن ،کارهای زیادی انجام دادن،رژیم های طولانی و ناراحت کننده ایو گرفتن ،ورزش های سختیو انجام دادن ،لاغر هم شدن ولی مجدد چاق شدن و نتونستن وزن ایده آل شونو حفظ کنن 

      و همیشه یه سئوال بزرگ در مغزشون میچرخیده که چرا نمیتونم در وزن پایینم بمونم ؟  و برای پیدا کردن همین سئوال به مسیرهای مختلف و زیادی هدایت شدن که پر از تلخی و ناراحتی بوده ،ناامید شدن ،از خودشون متنفر شدن ،اعتمادبنفسشون خراب شده ،از زندگیشون لذت نبردن ووو

      که همه ما هم همین تجربیاتو در اسکیل کوچیک و بزرگتر داشتیم  ،یکی از بزرگترین دغدغه های من چاقیم بود ، مدام در راه کم کردن وزنم بودم و بالا و پایین های زیادی شدم ،اونهمه انرژی که برای لاغر شدن گذاشتم میتونست در جای دیگه ای خرج بشه و این لوپ تکرار در مسیر تکراری من وجود داشت 

      هیچ وقت فکر نمیکردم بتونم برای همیشه  لاغر بشم و لاغر بمونم ،برام مثل یک رویا بود ،بخاطر شرایط جسمیم ، زندگیم از وضعیت طبیعیش خارج شده بود، هر جایی میخواستم برم نگران رژیم و ورزشم بودم ،مدام دیگران نصیحتم میکردن که چقدر رژیم میگیری ،موهات میریزه ،بدنت بی جون میشه ،صورتت زشت و چروک میشه ،بدنت شل میشه و  ترک میخوره وووو

      ولی من مصمم بودم در راه لاغر شدنم ،آخه کی تمام عمرشو میتونه رژیم بگیره ؟ کی انقدر توانایی گرسنه موندنو داره ؟ کی میتونه بره به مهمونی که به افتخارش  گرفتن ولی به میز غذا نزدیک نشه و سالها بیننده خوردن دیگران باشه

      درسته که روزهای بسیار ناراحت کننده ایو گذروندم ولی بودن در این راه بمن قدرت و توانمندی هامو بهم ثابت کرد ،پشتکار و مسئولیت پذیریمو بهم نشون داد و زمانیکه خسته از پشتکار خودم شدم ،خسته از تمام راه های اشتباه رفته ام شدم ،مسیر صحیح نمایان شد 

      هر زمان ازفالورها و  بچه های اینستاگرام یا سایت  استاد ،بمن در دایرکتم پیام میدن ،وقتی میخوان مطمئن بشن که راه درسته ،وقتی میانه راه هستن و هنوز نتایج دلخواهشونو نگرفتن یا نگرانن ،بهشون میگم که نتایج ما وقتی بصورت محکمتر شروع و موندگار  میشه که ما بپذیریم که راه همینه و دیگر هیچ و آگاه باشیم به ذره ذره تغییراتی که قبلا نداشتیم و الان داریم تجربه میکنیم  ،هر چند برای ذهن فقط نتایج جسمی مهمه ولی باید بتونیم چشم از نتایج بیرونیمون برداریم تا در آرامش بیشتری به مسیرمون ادامه بدیم  

      اگر در مسیر بودیم و آموزه هارو زندگیشون کردیم ،غر نزدیم ،اضطرار نداشتیم،مدام به ماه و سال بودنمون در دوره ها توجه نکردیم و راهمونو رفتیم و مطمئن بودیم که نقشه گنجی در دستانمون هست که بلخره مارو میرسونه به کوه های الماس ، اونوقت نتایج خواهند رسید

      شک و تردید، از نداشتن اطمینان و ایمان به راهمون  میاد که دشمن نرسیدن ها و شکست های ماست ، زمانیکه به پولی نیاز داریم و یک شخصی معتبر مارو مطمئن میکنه که اون پولو به ما میرسونه ،دیگه ما نگران نیستیم میدونیم اون پول تو حسابمونه ، الان هم باید بدونیم تناسب اندام تو جیبمونه ، اگر اینجوری به راهمون نگاه کنیم دیگران نگران و ناامید  نمیشیم 

      اینهارو برای دیگران میگم و اینجا برای خودم مینویسم که بیشترو بیشتر به این راه ایمان بیارم و برام یادآوری بشه که راهم درسته ،نقشه گنج دستمه و در آرامش به راهم ادامه بدم ،وقتی دوستمو نگاه میکنم که از وزن بسیار بسیار بالا داره لاغر میشه ، خوشحال میشم ،یادمه وقتی این مسیرو شروع کردم ایشون اصلا راضی نبود که این دوره هارو بخرم ،ولی نیروی هدایت گر درونم منو هل میداد به این مسیر، زمانی هم که دوره هارو شروع کردم باز هم ایمان نداشت با این راه لاغر بشم ولی لاغر شدن من از ماه سوم شروع شد

      اوایل باز هم باورش نشد ولی من کاملا زیر پوستی اطلاعاتیو که یاد میگرفتمو بهش تزریق میکردم ،بعد از مدتی متوجه شدم ایشون هم داره سایز کم میکنه ،بلخره بعد از تقریبا ۱ سال ،تسلیم و وارد  این دوره ها شد و الان داره لذت میبره از اینهمه تغییرات درونی و بیرونی ،به قول خودش میگه من ۲ تا استاد دارم ،یه استاد مهربان که استاد عطاروشن هستن و یه استاد زورگو که تو هستی ،از بس تو این ۱ سال و خورده ای ،بمن گفتی تمریناتتو انجام بده ،بنویس ،فایلاتو گوش کن ،مراقب رفتارت باش وووو  خودش اعتراف میکنه انسان بسیار خوشبختیه که منو کنار خودش داره که در تمام تمرینات دوره های ذهنیش من هستم و ساعتها میتونه در مورد آموزه هاییکه یاد میگیره با من تبادل اطلاعات کنه 

      اولین بار که وزن شدم کلاس پنجم ابتدایی بودم ،همه بچه هارو وزن میکردن ،من که رفتم رو وزنه ۵۰ کیلو بودم ،همه بهم یجوری نگاه میکردن ،نمیدونم چجوری به گوش پدرم و عموهام رسید ،شاید خودم گفته بودم ولی از همون روز انقدر پدرم و بعد عموهام بهم میگفتن ،خجالت نمیکشی ؟ ۵۰ کیلو شدی و من از شنیدن اونهمه تحقیر حالم بد میشد و احساس میکردم چقدر دختر زشت و بدهیکلی هستم 

      حس تنفر و زشت بینی از همون موقع در من بیشتر شد و به همراه اونهمه حس بد ،اعتماد بنفس و عزت نفسم هم تخریب شد و زمانیکه عزت نفس تخریب بشه در واقع اون معنی من کیستم زیر سئوال میره 

      من کیستم ؟ یعنی بیس وجود ما ، حالا بیس وجود یک شخص چاق ،بیس ضعیف و ناتوانیه که تو تمام جنبه های زندگی نمیتونه موفق باشه و خدارو شکر الان در حال ترمیم شکستن های اون زمان ها هستیم 

      از همون اولین بار که منو تو مدرسه وزن کردن ، ترازو  برای من وحشتناک و دردناک شد  ولی یکی از کارهای روتین من رفتن روی ترازو بود

      تهدید های پدرم و مراقبت هاییکه میشدم برای اینکه شام  نخورم در من ترس از غذاها،خوردن ،مخصوصا شام برام ترسناک و چاق کننده بودن

      یادمه ۱۶ سالم بود به مدت ۱ ماه خونه عموم مهمون بودم ،پدرم موقع خداحافظی به عموم گفت مواظب باش به فریده شام ندید بخوره مثل خرس شده ،حالم ازش بهم میخوره و تو اون مسافرت من خیلی عذاب کشیدم ،موقع شام زن عموم غذاهای سرخ کردنی و خوشمزه درست میکرد و من دلم ضعف میرفت ولی نمیتونستم بیام سر سفره و چیزی بخورم و چونکه خونه خودمون نبودم که بتونم یواشکی چیزی بخورم اون ۱ ماه خیلی اذیت شدم ،وقتی برگشتم خونمون بابام به عموم گفت چرا فریده دوباره چاقتر شده مگه بهش شام دادی خورده ؟ 

      من هیچ وقت ترازو نخریدم ازش میترسیدم ولی هر جایی ترازو میدیدم مدام ازش استفاده میکردم ،میرفتم استخر ،قبل و بعدش وزن میکردم ، هر روز تو باشگاه روزی چند بار وزن میکردم ،سعی میکردم قبلش چیزی نخورده باشم ،لباس اضافی تنم نباشه و یه جنگ روانی با وزن خودم داشتم و باور داشتم که من استخون های سنگینی دارم چونکه وقتی جسمم بنظر خیلی لاغر شده بود وزنم زیاد کم نشده بود و وقتی به دیگران میگفتم من ۷۵ کیلو هستم همه فکر میکردن من دروغ میگم و وزن تقریبی منو ۶۵ کیلو حدس میزدن و من باور کرده بودم استخون هام سنگینه 

      با وزن ۹۴ کیلو وارد دوره شدم ،از اونجاییکه خودمو وزن نکردم نمیدونم تا الان چقدر کم کردم ولی خودم حس میکنم طبق لاغر شدن های قدیمم شاید ۸۰ کیلو باشم دقیق نمیدونم و دلم میخواد ۶۵ کیلو و حتی ۶۰ کیلو بشم 

      قبل از آشنایی م با دوره لاغری با ذهن ،اضافه وزن جسم من ۳۰ کیلو بود ولی الان که فکر میکنم اضافه وزن چاقی ذهنم ۲ برابر بود ،یعنی من ۹۵ کیلو بودم ولی ترس از چاقی در من تا بالای ۱۰۰ کیلو هم میرفت  و ترس هاییکه در خودم حس میکردم منو تا مرز جنون میکشوند و میدونستم بزودی وزنم بیشتر از اینها میشه 

      الان دارم حس میکنم وزنی که در مغزم حسش میکنم سنگین نیست ،گنگی تو مغزم احساس نمیکنم ،نمیگم اضافه وزن چاقی ذهنیم وجود نداره ولی مثل قبل اذیتم نمیکنه 

      الان از خوردن که مهمترین بخش چاق کننده ذهن ما بود ،نمیترسم ،بلخره درصدی از ترس های من هنوز هم هستن ولی من نمیدونم دقیقا چقدره ولی میفهمم که ترس هام کمتر شده ، براحتی شام میخورم حس میکنم بمن آپشنی نصب شده که دیگه شام خوردنو چاق کننده نمیکنه ، خالی تر شدن مغزم از ترس هامو درک میکنم ولی کامل رفع نشده 

      میدونم هر چقدر اطلاعات جدید وارد ذهن خوداگاهم کنم و بعد از تکرارش وارد ناخوداگاهم بشه ،ناخوداگاهم بدن جدید منو میسازه و در این راه ممارست و باور داشتن خودمون و توانایی هامون و این مسیر میتونه کمک کننده باشه ،زمانیکه مغز ما پذیرفت  لاغر شدن لذت بخشه و برای ما امنیت داره ،مارو براحتی وارد لاغر شدن میکنه

      چقدر مثال مورچه و بارش برام تداعی روزهای سخت رفته خودم بود ،سالها مسیرهای صعب العبورو رفتم با بار سنگین چاقی در مغزم که حس سنگیش بسیار اذیت کننده بود و بیشتر اوقات عاجز میشدم از حمل این همه درد و رنجی که مجبور بودم با خودم داشته باشم و وقتی نگاه میکردم که افراد لاغر چقدر راحت زندگی میکنن از خودم بیشتر بدم میومد و مطمئن میشدم که خدا با من با خلق کردنم خصومتی داشته 

      حتی اون زمان هاییکه ۳۰ کیلو وزن کم کرده بودم هم درونم احساس سنگینی میکردم ،شاید از شر اضافه وزن جسمیم خلاص شده بودم ولی اضافه وزن و فشار مغزم بشدت اذیتم میکرد و تمام مدت در ترس و نگرانی بودم و الان قشنگ اون ترس ها و سنگینی مغزمو حس میکنم 

      بدلیل اینکه از ۱۰ سالگی به دستور پدرم وارد رژیم شام نخوردن شدم قبل از ۱۰ سالگیمو بخاطر نمیارم که آیا میترسیدم یا چقدر میترسیدم یا اصلا خودمو بدون مموری رژیم به یاد نمیارم 

      از ۱۰ سالگی که وارد رژیم شدم ،فشار روی ذهن و جسمم بیشتر شد ،مدام حواسم به غذاها بود، به خوراکی ها فکر میکردم ولی خوردن  تمامشون  برام محدود بود 

      از یه طرف گرسنه بودم ،از یه طرف میترسیدم غذا بخورم ،از طرف دیگه پدرم بسیار اذیتم میکرد و تحقیرم میکرد ،تخریب و سرزنش و نصیحت های اطرافیانمم بود و ترس های درونیم هم مزید بر علت شده بود که شخصیت بهم ریخته و ضعیفی در من ساخته بشه که هیچ اطمینانی به خودم و توانایی هام نداشتم و عملا من هیچ کاره بودم در زندگیم و مدام منتظر ایده و نظر دیگران بودم

      هیچ اقتداری از خودم نداشتم ،هیچ کدوم از کارهاییکه دوست داشتمو بغیر از سخت ورزش کردن و سخت رژیم گرفتنو  انجام نمیدادم تا جاییکه وقتی حرفیو میزدم یا تصمیمیو میگرفتم خواهرم میخندید و میگفت فریده فقط حرف میزنه عمل نمیکنه و منهم پذیرفته بودم که انسان مقتدری نیستم و این موضوع باعث شده بود تا حتی ۳ سال پیش هم دیگران منو هیچی حساب نکنن و هر کاری دلشون میخواست تو زندگیم انجام میدادن و خدارو شکر با آشناییم با آموزش های ذهنی اقتدار خودم و زندگیم تا حدود زیادی برگشته 

      اولین بار و تنها باری که تونستم ۶۷ کیلو بشم  ۱۰ سال پیش بود که یه رژیمی بر اساس گروه خونی گرفته بودم و در کنارش از قرص های لاغری هم استفاده میکردم با ورزش فراوان و سختی های زیادی که تو اون ۹ ماه متحمل شدم به کنار و اون‌ترسی که مدام بهم میگفت فریده تو ۶۷ کیلو شدی این یعنی یه کار غیر ممکن و این وزن به زودی برمیگرده چونکه حق تو نیست ،تو نمیتونی ۶۷ کیلو بشی چونکه استخون بندیت درشته ،چونکه بدنت شل میشه ،با اینکه من ۶۷ کیلو شده بودم ولی اون وزنو برای خودم  قبول نداشتم مطمئن بودم که اون وزن مال من نیست  و حق خودم  نمیدونستم و فکر میکردم یه کار اشتباهی صورت گرفته 

      الان که فکر میکنم متوجه میشم که هنوزم برای من رسیدن و موندن تو وزن ۶۷ کیلو کار نشدنی و سختیه حتی همون موقع که ۶۷ کیلو بودم ترس هام بیشتر شده بود  

      مثل اینکه من پا در منطقه ممنوعه ای گذاشته بودم که تمام آژیرهای وجودم به صدا در اومده بودن، وقتی آژیر بدنم به صدا در اومده بوده یعنی اون منطقه برای من مین گذاری و خطرناک تعریف شده 

      نمیدونم چه تعریف ترسناکی به ناخوداگاه من گفته شده که حتی نمیخواد و احساس امنیت نمیکنه که  نزدیکش هم بشه و منو یاری نمیده که وارد منطقه ممنوعش بشم

      شاید وزن ۶۷ کیلو براش زیبا تعریف نشده ،امن تعریف نشده ، لذت بخش تعریف نشده ،شاید بهش گفتن وزن نرمال مال فریده نیست ،اگر ۶۷ کیلو بشه بدنش زشت میشه ،صورتش زشت میشه ،چروک میشه،  کسی دوسش نداره ،فریده تپلش قشنگه ،صورت تپل زیباست ،با نمکه ،همه لپشو میکشن و نازش میکنن یا بهش توجه میکنن 

      شاید بخاطر جلب رضایت پدر و مادرش که اوایل بدنیا اومدنش دوست داشتن بچشون تپل باشه ،چاقیو قبول کرده ،شاید به قول پدرش ،فریده رو ببینید هیچ وقت مریض نمیشه و بدنش قویه ،یا مادرش که میگفت آفرین فریده سنگ هم میخوره ،بچه باید همه چیز بخوره تا زودتر بزرگ بشه 

      یا نمیدونم چی در درون من گذشته که هنوز بهش دسترسی ندارم که بفهمم چرا وزن نرمال و لاغر بودن برام تعریف های ترسناکی شده و دوست دارم خداوند بهم کمک کنه و پاشنه آشیلمو پیدا کنم اینها چیزهایی بود که به یادشون آوردم و بارها تو کامنتهام نوشتم 

      من مطمئنم که در مسیر درست هستم چونکه حالم خوبه ،امید و اطمینان و همینطور آزادی دارم ، خدارو شکر بار سنگین اضافه وزن چاقی ذهنیم خیلی کم شده  حتی حس میکنم کمتر از اضافه وزن جسمی که الان دارم ،میدونم به مرور تمام آلودگی های درونم تمیز و پاک میشه ،زمانیکه اضافه وزن ذهنیم کمتر بشه جسم من هم بسمت لاغر شدن بیشتر هدایت میشه 

      اولین تغییری که در دوره های لاغری با ذهن در ما بوجود میاد ،یکدفعه انگار اون حجم سنگینی که روی وجودم احساس میکردیم از وجودمون شل میشه ،انگار سالها تمام مغز و درونیات مارو بهم منگنه کرده بودن ،با آگاه شدن در این مسیر بیشتر قفل ها باز میشن  و بار سنگینی که مثل مورچه ها سالها با خودمون حمل کردیم و هر بار کیلومترها سقوط کردیم پایین از روی ما برداشته میشه  و این یعنی حس خوب و آرامش و آماده شدن برای قدم های بعدی 

      منهم میتونم مثل افراد متناسب لاغر بشم و از زندگیم لذت ببرم ،این حق الهی ماست که خوب و سلامت و در شادی و امنیت زندگی کنیم 

      خدارو شکر میکنم سایت تناسب فکری با قدرت هر چه تمام تر در حال پیشرفت کردنه و ما که مسافرهای این سایت هستیم هم داریم از همسفرشدن با همسفرهای عالی لذت میبریم در کنار یک استاد حرفه ای 

      ممنون برای این فایل عالی  

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 42 از 9 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار ملکه عشق
        1400/12/13 16:51
        مدت عضویت: 1218 روز
        امتیاز کاربر: 10303 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
        همیاری
        محتوای دیدگاه: 298 کلمه

        سلام هم فرکانسی ناابم 

        خانم فریده حسنی عزیز …

        دیدگاه خوبی بود 😍درود بر شما 

        بسیار با دقت خوندم و نکته برداری هم کردم چقدر خوب گفتین تمام اون انرژی که سالها به هدر رفتن در روشهای مختلف و تلاشهای فراوان در جهت لاغر شدن می تونست جایی دیگه هزینه بشه!…

        اما خدارا شاکریم که با هدایت شدنمون در مسیر صحیح تمام آن روزهایی که ملخها خوردند را بهمون باز می گردونند این یعنی امید و ایمان به خدای عشق ❤️

        بودن در مسیر صحیح باعث دریافت هدیه های ارزشمندتری هم میشه مثل تعهد و استمرار و ایمان به نیروی غیب واقعا اون لطف هدایتگر به قلبمون هست که می تونیم در همچنان همراه این مسیر شگفت انگیز باشیم و خدارااز این بابت شاکرم .

        کاملا درسته وقتی شک و تردید داری و هنوز داری فکر می کنی چطوری میانبر بزنی نمی تونی ازاین راه نتیجه بگیری و اینجا دقیقا یک کار توحیدی انجام میشه ایمان و اطمینان به خدایی که هدایتمون کرد .

        سالهای سال با چاقی و بینش و نگرش نزدیکانمون و جامعه و رسانه زندگی کردیم بارها در سطح فکر می گوییم من لاغری را دوست دارم اما این عمییییق نیست !…

        هنوز اون پذیرش و حق انتخاب در ذهنمون قطعی نشده و به همین دلیل نتیجه جسمی ایده آلمون نمایان نشده من الآن مدتی است روی موضوع حق انتخابم کار می کنم اما در درون باز صدایی تک و توک میاد که حق انتخاب نداری بعد چطور می تونم لاغری را انتخاب کنم ؟!

        فقط در سطح فکر هست و زمان میبره اما جای شکرش باقیست که شناسایی شده و حتما با استمرار حل میشه اونوقت لاغری که هیچ تمام آنچه فکر می کردم غیر ممکنه ممکن میشه😍 یعنی با یک تیر چند نشون 😉

        خوشحالم از نتایج عالی تناسب فکر و اندامتون 

        و از خداوند منان موفقیت روزافزون براتون می طلبم با عشق ✨🦋✨🦋✨

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار شقایق
      1400/06/15 02:45
      مدت عضویت: 1131 روز
      امتیاز کاربر: 495 سطح ۱: کاربر مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 509 کلمه

      با سلام . در ابتدای نوشته م تشکر میکنم از استاد گرانقدر چقدر این متن و فایل فوق العاده بود .

      من قبل از ورود به مسیر لاغری با ذهن بارها و بارها وزن کم کردم و اکثر اونا هم رژیم و کم خوری و کالری شماری و دکتر تغذیه بود و بعد ازتموم شدن دوره ها  وزن من به سرعت برمیگشت سر جای اولش

       دقیقا مثل همان مورچه ای که با زحمت و سختی بار سنگینی را  از دیواری بالا میبرد و به محض یک اشتباه کوچک  بار از دهانش می افتاد و سقوط و مورچه می ماند و یک تلاش بی فایده 

      و حالا که خوب فکر میکنم من هم دقیقا همان مورچه بودم ، رژیم میگرفتم  ،  و خودم را از غذاها منع میکردم و هزار جور فشار و عذاب و سختی به خودم تحمیل میکردم ، 

      یادمه دقیقا قبل از اشنایی ام با لاغری با ذهن به یک دکتر تغذیه  مراجعه کرده بودم . تابستان بود و فصل هندوانه و من که عاشق این میوه اما متاسفانه جناب دکتر مرا از خوردن این میوه محروم کرده  ولی  خانواده میخوردند و من فقط نگاه ، من فقط حسرت

       خلاصه که تابستان تمام شد و حسرت خوردن آن میوه ی آبدار و خوشمزه به دل من ماند 

      این تنها یک نمونه از آن حسرت ها بود . و خدا میداند همین تحریمها و محدودیتها چه بر سر ذهن بیچاره ی من آورد و چقدر وزن ذهنی مرا زیاد میکرد

      الان که خوب فکر میکنم میبینم وزن ذهن من به اندازه ی تمام آن رژیمها ، محدودیتها ، حسرتها ، سرزنشها ،  عذابها و…  بوده

      واقعا اگر آن وقتها ترازویی وجود داشت که  میتوانست ذهن و افکار مرا بسنجد    شاید عددش  خیلی بیشتراز عددی بود که   وزن جسم مرا نشان می داد

      هر چقدر ما با روشهای غلط لاغر میشدیم به همان نسبت ذهن ما تحت فشار بود دقیقا مثل فنری که بخواهیم با فشار بکشیم و نگهش داریم  اگر  آن فشار گرفته بشه فنر به سرعت تمام بجای اولش بر میگرده

      این نشان میده که شخصی که با روشهای نا درست لاغر شده اتفاقا عدد چاقی ش خیلی زیاده . خیلی بیشتر از آن چند کیلویی که ترازوی زیر پایش نشان میدهد

      پس نتیجه می گیریم وزنی که روی ترازو نشان می دهد اصلا قابل اطمینان نیست

       اعدادی که دور بازو ، دور مچ  نشان می دهند اصلا قابل اطمینان نیست

       چون روشهایی که این اعداد نتیجه ی آنهاست هم اصلا قابل اطمینان نبودند

       چون به محض رها شدن همه آن اعداد و ارقام بهم می ریخت اما در روش صحیح لاغری  ،    معیار  سنجش ما حال و احساس ماست چیزی که در روشهای نا درست قبلی اصلا توجهی بهش نمی شد  

      اما در درسترین روش لاغری  از همان روز اول حال خوب ، بازگشت اعتماد به نفس ،احساس عالی ، ارامش ذهنی و هزاران مزیت دیگر که نشان از درستی هر چه بیشتر این مسیر است این است که قابل  اعتماداست بازگشت همه ی انچه که طی سالها از ما ربوده شده بود

      و کلام اخر

      در این مسیر معیار و محک من هرگز ترازو نیست و موفقیت من هیچ ربطی به ترازو نداره بلکه معیار و موفقیت من حال و احساس منه که بسیار عالیه و آرامش ذهنی که از بدو آشناییم به این مسیر دارم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 20 از 4 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار آرمیتا صدیقی
      1400/06/14 15:15
      مدت عضویت: 1004 روز
      امتیاز کاربر: 192 سطح ۱: کاربر مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 525 کلمه

      نکات فایل اموزشی وزن ذهن شما چقدر است؟!

      عددی که ترازو به من نشون داد،فهمیدم که من فقط باید ۵ کیلو کم کنم.(از لحاظ جسمی) اما من باید ۱۰ کیلو کم کنم (از لحاظ ذهنی) چرا؟چون ترموستات ذهنی من روی همون ۶۵ کیلو مونده…مقدار اضافه وزن من توی ذهنم همون ۱۰ کیلو هست.

      مثال مورچه به وضعیت افرادی که چاق هستند خیلی شباهت داره.چرا مورچه هر بار میوفته؟ چون وزن باری که با خودش داره از خودش بیشتره.و حالا چرا فرد چاق بعد از روش غیرذهنی که به لاغری میرسه دوباره چاق تر میشه؟ چون وزن ذهنی اون از وزن جسم خودش بیشتره.یعنی شاید من ۵۵ کیلو هم بشم اما ترموستات ذهنی من روی همون ۶۵ کیلو مونده‌پس من باید اون رو تغییر بدم و از لحاظ ذهنی عوص بشم و ۵۵ کیلو رو باور و تایید کنم.

      وزن جسم رو هرجور شده میشه کم کرد.اما وزن ذهن رو چطور؟!

      ((ترازو زیر پای منه،اگر یک ترازو روی ذهن من بزارن اون موقع سنجش وزن من درست از اب در میاد))ترازو اگر روی ذهن من قرار بگیره میزان افکار و عادات چاق کننده من رو نشون میده و این وزن درسته نه عددی که روی وزنه میبینم.

      من از بالا به پایین چاق شدم(یعنی اول ذهنم افکار چاق کننده داشت،بعد وارد جسمم شد) پس باید از بالا به پایین هم لاغر بسم(یعنی اول ذهنم افکار لاغرکننده ایجاد کنه و بعد وارد جسمم بشه)

      کاهش وزنی که ترازو نشون میده قابل اعتماد نیست! مگر اینکه از لحاظ ذهنی باشه..البته وقتی از روش ذهنی استفاده کنی نیازی نداری که بدونی چند کیلو هستی یا چه سایزی داری.چون انقدر درگیر حس خوب و ارامش میشی همه چیز یادت میره..! اینکه چرا وارد سایت شدی رو هم فراموش میکنی..

      شما گفتید بنویسم : زمانی که اضافه وزن داشتم چه مقدار فشار ذهنی تحمل میکردم؟ و زمانی که برای رفع اضافه وزن از روش های مختلف استفاده کردم چه فشار ذهنی رو حمل میکردم؟

      راستش من وقتی ۶۵ کیلو هم بودم احساس خیلی چاقی نمیکردم.گاهی توی وجودم دوست داشتم لاغرتر باشم یا صورتم زاویه داشته باشه،اما اقدام انچنانی براش نکردم.و هرچی دوست داشتم میخوردم کسی هم بهم نمیگفت چاقی یا لاغر! همه میگفتن تو خوب و معمولی هستی ولی وقتی زد به سرم و رژیم سختم رو شروع کردم دیگه روزهای جهنمی شروع شد دائم روی ترازو بودم، خودم رو سایز میکردم،مشغول پخت و پز غذای مخصوص خودم بودم و …پشت کار و اراده اهنین هم داشتم چون من اون موقع لاغری رو با تمام وجودم میخاستم و یکی تز دلایل خسته نشدنم همین بود.به عشقِ لاغری هررررکاری میکردم.اما حالا چرا نمیکنم؟ حالا چرا لیز خوردم؟ لیز خوردم اما هنوز توی مسیرم(حرف صبا یادم نمیره..توی لایو گفت: لیز خوردن هم خودش یک مسیره.پس ما چرا ادامه ندیم؟)

      کاهش وزن جسمی فقط فشار ذهنی من رو بیشتر میکنه یعنی بین کاهش وزن جسمی و فشار ذهنی رابطه عکس وجود داره ولیکاهش وزگ ذهنی فشار ذهن رو هم کم میکنه چون ارامش و خیالِ راحت داری .

      نکته ای که اخر فایل گفتین هم توجه من رو جلب کردچون این روزها داشتم اصافه کردن خودم رو تایید میکردم اونم با گفتن اینکه من از خیلی ها لاغرترم و خداروشکر که مثل خیلی ها نیستم…ولی حالا من رو اگاه کردین و سپاسگزارم سپاس فراوون بابت این فایل و سایت فوق العادتون

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 24 از 5 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار شیرین محصلی
      1400/06/14 11:58
      مدت عضویت: 1698 روز
      امتیاز کاربر: 13213 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 596 کلمه

      باعرض سلام خدمت استاد عزیزم ودوستان متناسبم ،مرسی استاد فایل خیلی عالی بود ،بله همن طوره وقتی بدنمون چاقه این نشانه ی چاقی چند برابر ذهنمونه وشماره ی روی ترازو فقط اضافه وزن ودر واقع وزن بدنمون رو نشون می ده ووزن ذهن چاقمون خیلی بیشتر از اینه وواقعا خوشحالم که از ماتعهد گرفید که نریم روی ترازو من که راحت شدم چون استرس اینکه چند کیلوم رو ندارم وبرام مهم نیست چند کیلو لاغر شدم واین در حالیکه که ترازو توی خونه زیر کابینت وهمیشه چشمم بهش میوفته واصلا کنجکاو نمی شم خودم رو وزن کنم وحتی وقتی بقیه اعضای خانواده خودشون رو وزن می کنن اصلا تحریک نمی شم چون ارامشی رو کسب کردم که اصلا حاضر نیستم از دستش بدم ومن به اون دوست عزیزی که به واتس اپ پیام دادن وسوال پرسیدن بهشون پیشنهاد می دم توی دوره ی ورود به سرزمین لاغرها شرکت کنن همون یک دوره کافیه برای لاغری همیشگی وهر چقدر بیشتر درش بمونی درهای بسته ی بیشتری جلوی روت باز می شه خیلی دیدگاهت به دنیای اطراف ،دوستان ومسائل عوض می شه به آرامش ولذتی درونی دست پیدا می کنی که حاضر به از دست دادنش نمی شی درک می کنی که چقدر زندگی زیباست وارزشمند هستی چون برات راجب این دوره سوال پیش اومده پس حس درونیت ودر واقع خدا تو رو هدایت کرده پس با اطمینان وارد شو وخودت رو از بند اینکه چند کیلوم وچقدر باید لاغربشم رها کن وزندگی کن من نزدیک دوسالی می شه به این دوره هدایت شدم ودر بدترین شرایط روحی وجسمی بودم بشدت بیمار بودم وحسم ودرونم من رو به این دوره هدایت کرد وقتی من در دوره شرکت کردم اصلا هدفم لاغری نبود فقط می خواستم تغییر کنم ومی دونستم مشکلی دارم ومی خواستم از اون شرایط بدی که درش زندگی می کنم نجات پیدا کنم وخدا جواب من رو داد وباشرکت در این دوره زندگیم متحول شد وروابطم بهتر شد وروز به روز بهتر وبهتر شدم ویه جوری شده که همسرم از اون اشخاصیه که به خرید اینترنتی اعتماد نمی کنه ولی تغییرات روحی من رو اول دید وبعدش جسمی هر چند وقت یکبار بهش می گم یه دوره ی جدید می خوام شرکت کنم بدون هیچ اعتراضی پولش رو واریز می کنه ،من قبل از شرکت در این دوره بارژیمهای سخت خیلی به خودم فشار می اوردم وباسختی فقط چند کیلویی کم می کردم وبعد بقیه اش برمی گشت ویادمه هر وقت بخاطر مشکل جسمانیم می رفتم دکتر وبهم می گفتن که فقط ده درصد از وزنت رو کم کنی حله وخوب می شی واین توی ذهنم خیلی بیشتر بود وبرام غیر ممکن بود ولی الان شاید پنجاه درصد وزنم رو کم کرده باشم بالذت وشادی وبدون هیچ محدودیتی من دو ماه پیش رفتم خرید ولباس باسایز ۴۰ می پوشیدم والان با سایز ۳٨ هم می تونم بپوشم وهمکارام همش می گن چطور لاغر شدی ،چکار می کنی حتما ورزش سنگین انجام دادی ومن باخنده می گم نه والا بخاطر بچه داری فرصت ورزش کردن رو ندارم واصلا جوابی ندارم برای اینکه براشون توضیح بدم که چطور لاغر شدم نه رژیم گرفتم نه ورزش ،از ر غذایی که دوست دارم می ورم ولاغر هم می شم این یعنی لاغری با ذهن ،استاد در مورد سایتم بگم که نه فقط جای اعتماد برای چاقها برای لاغریه می تونه توی مسائل مختلف زندگی بهمون کمک کنه من دیشب حالم بد بود وروی بدنم تاثیر گذاشت وبرای اینکه آروم بشم وبتونم حالم رو خوب کنم روی تخت خوابم دراز کشیدم واین فایل شما رو نگاه کردم وفکر کنم تانصفه نرسید که من خوابم گرفت والان صبح از دیروز خیلی بهترم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 20 از 4 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار saberizahra80
      1400/06/14 09:55
      مدت عضویت: 1590 روز
      امتیاز کاربر: 3426 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 659 کلمه

      سلام🙂

      چقدر نوشته ابتدای فایل اونم قسمتهای مربوط به دوران کودکی ناراحت کننده بود چقدر حرف دیگران و نظرشون از همون بچگی اعتماد به نفس ما رو کم کرده و چقدر روشهایی که استفاده میکنن تا کسی به زور لاغر بشه زجر آور و تحقیر کننده است

      الان در کشورهای پیشرفته دنیا کتک زدن بچه ها کودک آزاری محسوب میشه و هر کسی اونو انجام بده مجرم هست و میتونی با دیدن این صحنه به پلیس زنگ بزنی به خاطر اثرات نامطلوبی که بر روح و روان کودک میذاره.از اون دردناکتر کتک خوردن به خاطر چاقیه به خاطر پرخوری…آخه چه گناهی داره اون بچه ….من مادر با طرز فکر اشتباهم اون رو چاق کردم من خواستم مادریم رو ثابت کنم و مورد تایید بقیه باشم که به بچه ام میرسم و وزن و قد بچه ام بالاتر از نموداره

      ما ها هستیم که عاشق بچه های تپلیم دلمون قنج میره برای چینهای دست و پاشون و اینطوری تایید میکنیم تپلی رو در ذهن اون مادر و اون بچه

      کادر درمان و پرسنل مراکز بهداشتی هستن که اگه وزن بچه ات کم باشه به مادر تذکر میدن داروی تقویتی پیشنهاد میکنن بچه ات رو به دکتر معرفی میکنن و…

      بچه من همیشه در نمودار وزن پایینتر از اونی بود که نرمال هم بود وموقعی که برای واکسن مراجعه میکردم و قد و وزنش رو میگرفتن وقدش عالی ولی وزنش یه کوچولو کمتر از نرمال بود تذکرها شروع میشد….خانم دکتر شما که خودت میدونی…دیگه شما چرا؟  ؟؟  و من برای اینکه این حرفها رو نشنوم خودم ماه تا ماه نمودار بچه ام رو روی اون چارت رسم میکردم و فقط واکسن تا واکسن بچه ام رو میبردم مرکز بهداشت …

      الان که پسرم ۱۵ سالشه قد بلند داره با یه اندام کاملا متناسب که از تمام گروههای غذایی هم میخوره ولی به اندازه نیازش

      برای همین الانم وقتی مراجعی درباره کمبود وزن بچه اش ازم مشاوره میگیره و از بی اشتهایی بچه اش گله داره و درخواست داروی تقویتی داره اگه قد و دور سر خوب باشه فقط مادر رو دلگرم میکنم که نیارگزی به داروی تقویتی نیست و نیازی به هیچ زور و اجبار هم برای غذا دادن به بچه ها نیست و اون بچه کاملا طبیعی رفتار میکنه و در دوران نوجوانی همه چی روی علتک می افته

      تنها جایی که میگن چاقی تو از ذهن تو شروع میشه و روند لاغر شدن باید از بالا به پایین باشه این سایته و برای متناسب شدن ذهنی نیازی به اینهمه رنج و سختی و محدودیت و نخوری و ورزش نیست.

      منم شاید قبلنا وسوسه میشدم که رژیم و ورزش بگیرم مخصوصا وقتی میدیم که کسی در مدت کوتاهی وزن زیادی رو کم میکرد و بارها ذهن من خواسته منو نا امید کنه از لاغری با ذهن ولی من از بسکه از رنج و محدودیت رژیمها خسته بودم یا هزاران بار در اطرافیانم از دوران نوجوانی افرادی رو در فامیل و آشنا دیده بودم که با رژیم سخت و عجیب غریب حتی ۲۰ تا ۳۰ کیلو از وزنشون رو کم کردن ولی باز هم هنوز چاقن چون تمام اون وزنها بلکه بیشترش برگشته و میدیدم که اینهمه رنج و سختی بی فایده بوده یا حرص و ولعی که اونا بعد از رژیم گرفتن داشتن رو میدیدم …همه اینها باعث میشد نخوام در کنار لاغری با ذهن رژیم بگیرم یا لاغری با ذهن رو رها کنم

      از طرفی دیدن شما به عنوان نفر اول این مسیر و اینکه از همه انواع غذاها میخورین و لذت میبرین و متناسب هم هستین و اتفاقا در حال متناسبتر شدن هم هستین انگیزه ای هست که ادامه بدم…

      به قول شما حالت هم که بد باشه و نا امید باشی به خاطر توجهی که به چاقی داشتی حالا یا به خاطر حرف دیگران یا به خاطر توجهات خودت وقتی میای توی این سایت و فایل گوش میدی و تمرین مینویسی کاملا حالت خوب میشه و این خیلی عالیه و جای شکر گزاری زیادی داره که افراد چاق به راحتی میتونن دلخوریهاشون و درد دلهاشون و تجربیاتشون رو به اشتراک بذارن بدون نگرانی و ترس از قضاوت شدن👌👌👌

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 14 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار هانیه
      1400/06/13 22:54
      مدت عضویت: 1103 روز
      امتیاز کاربر: 12738 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      محتوای دیدگاه: 272 کلمه

      به نام خدایی که راه رو نشونم میده

      سلام به استاد عزیز و دوستان همراه

      به به عجب فایلی بود. وقتی دیدمش چه لبخند پهنی صورتم رو گرفت.  چقدرررررر قشنگ بود. چقدر عالی توضیح میدین. وزن جسم یا وزن ذهن؟ واقعا عجب نکته ای استاد. خیلی عالی بود. من اونجایی که با رژیم ۱۵ کیلو کم کرده بودم و خدا رو بنده نبودم از ذوق، درواقع فقط وزن جسمم رو کم کرده بودم که بیشتر از اون بهم برگشت دیگه. همینه که گفته بودین ما باید چاقی ذهن رو درمان کنیم نه اضافه وزن جسم رو. ذهن چاقمون، باعث اضافه وزن جسم میشه، ذهن هم که لاغر بشه به همون نسبت جسم متناسب میشه. 

      ترازو وزن جسم رو نشون میداد و من هربار خوشحال که عدد کوچکتری رو می بینم. اما غافل از اینکه اون ترازوی چاقی- لاغری ذهنم کفه چاقیش هنوز سنگین و پایینه. 

      درواقع من فقط اضافه وزنم رو خودآگاهانه با مُسکن کم میکردم درحالی که چاقی ناخودآگاهم سفت و سنگین تو اون یکی کفه ترازو خودنمایی میکرد. حالا هرقدررر عدد ترازویی که روش می ایستم کم بشه تا وقتی ترازوی چاقی لاغری ذهن درست نشه، فایده نداره. پس همه وزن هایی که تا الان بهشون رسیدم رو دستاورد نمیدونم و تنها زمانی که از این مسیر، ذهنم تمیز بشه از فرمول های چاقی، ممکنه برم روی ترازو و اونوقت به خودم افتخار میکنم بابت دستاورد عالیم. اونوقته که می تونم بگم من لاغر و متناسب شدم. چون میدونم قبل از کاهش وزن جسمم که نمودش روی ترازو هست، چاقی ذهنم درمان شده و کوچولو کوچولو کفه چاقی بالا اومده و سبک شده. من منتظر اون روزم

      بی نظیر بود استاد این فایل، بی نظیر

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 7 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار khandan614
      1400/06/13 15:19
      مدت عضویت: 1524 روز
      امتیاز کاربر: 20320 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 562 کلمه

      سلام استاد عزیز ، خیلی ممنونم بخاطر این فایل ، خیلی عالی بود ، شروع روز اول هفته با این فایل فوق العاده س ، من عاشق شنبه ها هستم ، شروع هفته را خیلی دوست دارم و همیشه روز شنبه منتظر خبرهای خوب هستم ، امروز هم که ساعت ۸ بیدار شدم به خدا گفتم اول صبح شنبه خبر خوب چی داری ، بعد اومدم تو سایت و این فایل دیدم ، حالم عالی شد ، واقعا استاد سایت تناسب فکری تنها جاییه که حال آدم چاقو خوب میکنه و برای آدم یک روز پر انرژی میسازه ، اینقدر تو سایت و دوره ها به آدم انرژی و احساس خوب میده که من اصلا نفهمیدم که چطور ۱۸ ماه گذشته ، واقعا برای ذهن چاق فرقی نمیکنه که ۱ کیلو اضافه وزن داری یا ۵۰ کیلو نتیجه اش جسم چاقه ، من وقتی وارد دوره شدم آرزوم بود ۵ کیلو کم کنم و میگفتم اگه من فقط یک سایز هم کم کنم راضی هستم به شرطی که دیگه برنگرده از بس سالهای زیادی از عمرم در حال وزن کم کردن با زجر و سختی بودم ولی همه مثل آب خوردن با مقداری بیشتر تو یکماه برمیگشت ، من سالها اول هر ماه خودمو وزن میکردم یعنی سالی ۱۲ بار و عدد وزن ۸۰ همیشه تو ذهنم نقش بسته بود که اگه یک ذره بالا رفته بود دیوونه میشدم یا اگه ۱ یا ۲ کیلو پایین رفته بود یه ذره خوشحال میشدم اما میدونستم ماه بعد دوباره میره رو ۸۰ حتی ماه بعد سختر کار میکردم صبح استخرمیرفتم عصر بدنسازی ، به شدت به خودم فشار میآوردم که این۲ کیلو کم شده را حفظ کنم ولی نتیجه همونی میشد که تو ذهنم نقش بسته بود ، همیشه با متر خودمو اندازه میگرفتم اینقدر کیپ میگرفتم که نیم سانت کمتر باشه و خوشحال بشم ولی وقتی میرفتم رو ترازو خوشحالی لحظه ایم به باد میرفت ، واقعا گل گفتید که ملاک چاقی ما عدد ذهنمونه نه عدد ترازو ، تا چند ماه پیش عدد ۸۰ تو ذهنم هنوز خودنمایی میکرد که چقدر از۸۰ رفتم پایین ولی چون تعهد هم داده بودم که رو ترازو نرم کم کم بیخیالش شدم به خودم گفتم دیگه مهم نیست که وزنم چقدر پایینتر رفته ،  مهم اینه که حالم با جسم فعلیم خوبه ، حتی از متر هم تا الان استفاده نکردم که سایزم چقدر کم شده فقط وقتی رفتم لباس بخرم دیدم سایزم کم شده ، الان حالم با خودم خیلی خوبه ، من نمیدونم تا کی این مسیرو ادامه بدم اصلا زمان نداره چون سبک زندگیم شده ، خیلی وقتها دیگه به ایده الم هم فکر نمیکنم ، میگم تهش اینه که بهش میرسم مهم اینه که آرامش دارم چون اینجا ، سایتی با این محتوا جای امنیه و من چاق چون آرامش دارم احساس امنیت میکنم ، امروز صبح تو باشگاه دیدم که بچه ها چقدر درگیر وزن و سایز هستن و اعصابشون بهم ریخته بود ، به مربی گفتم این ترازو بندازید بیرون و برنامه ورزشی را فقط بر اساس سلامتی  و نشاط بنویس ، میگفت ای کاش همه مثل تو فکر میکردن اصلا درگیر وزنو سایز نیستی ، چقدر تو راحتی ، همیشه هم شادی ، استاد همه این حال خوب و رهایی را مدیون این سایت و آموزشهای خوبتون هستم ، خدا شکر بابت این امنیت بابت این حال خوب بابت این استاد بینظیر ، همه چیز عالیه ، خدایااااا شکررررررت

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 33 از 7 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار منیره.ف
      1400/06/12 19:28
      مدت عضویت: 1672 روز
      امتیاز کاربر: 10456 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 207 کلمه

      سلام استاد گرامی و دوستان متعهد

      در این روزهای کرونایی دلگرمی و نقطه امن من سایت تمام کارهام انجام میدم که هر چه سریعتر بیام تو سایت البته تازگیها یکم صدای اطر افیانم در اومده که مامان چه قدر تو گوشی هستی 

      استاد زمانیکه هنوز لاغر بودم چاق بودم و زمانیکه وزن کم میکردم اصلا خوشحال نبودم مثلا اگر ۱۰۰ بودم و ۵ کیلو کم میکردم میشدم ۹۵ باز هم خودم ۱۰۰ میدیدم ولی الان که رو ترازو نمیرم و یک شلوار میبینم که اندازم شدم اصلا ناراحت نمیشم و یک لحظه هم فکر نمیکنم که شلوارم مثلا دوباره تنگ خواهد شد 

      دیدن افراد لاغر برای من فقط حسرت بود ولی الان میدونم من هم به راحتی به اون نقطه میرسم

      استاد مادرم به من باور چاقی دادن و من هم به فرزندم باور عینکی شدن هنیشه از بچگی بهش میگفتم عقب بشین عینکی میشی

      و استاد میخواستم بدونم که ایا باور میتونه در طاس شدن هم تاثیر بزاره خیلی ممنون میشم پاسخم بدید از انجا که شما سالهاست در این زمینه یعنی موضوعات ذهنی کار میکنید ممنون میشم پاسخ من بدهید

      یادم سوم دبیرستان بودم و دو تا موم سفید شدم و خیلی گریه کردم چون خودم پر از موهای سفید میدیدم و همین تصور باعث شد روند سفیدی موهام بیشتر بشه

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار ehsan.hemati135600@gmail.com
        1400/06/13 07:19
        مدت عضویت: 1258 روز
        امتیاز کاربر: 135 سطح ۱: کاربر مبتدی
        همیاری
        محتوای دیدگاه: 197 کلمه

        سلام بر شما دوست عزیز و استاد گرامی من خودم از 20 سالگی موهایم سفید شد ودر 30 سالگی تقریبا بیشتر موهام سفید بود و همیشه باور داشتم که موی سفید ارثی است اما خوشبختانه با آشنایی با استاد و تمرکز بر نقاط مثبت در سن 45 سالگی موهای سرم دارد دوبارهمشکی می‌شود واین باعث تعجب نزدیکانم شده و همیشه میپرسن که چطور امکان دارد و من بیشتر سکوت میکنم چون میدانم برای آنها قابل درک نیست 

        ولی با توجه به آنچه که می‌خواهید حتما برای شما اتفاق می افتد 

        من در یک کتاب خوندم که چندین نفر افراد سالمند را که آلزایمر داشتن به یک منطقه بردن که مثل زمان جوانی اونها منطقه رو آماده کرده بود و در اونجا اصلا اینه به کار نبرده بودن بعد از چند وقت افراد با توجه به عکسهای که از جوانی آنها به در ودیوار زده بودن  جسم آنها دوباره داشت جوان میشد و موهای آنها مشکی و چین وچروکهای صورت آنها بهتر شده بود واز نظر سلامتی خیلی بهتر شده بودن 

        پس تمام اینها فقط به فکر ما بستگی داره و بهتره که همیشه به بهترین فکر کنیم تا بهترین خودمان شویم آنچه که برای آن به این دنیا آمده ایم

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 10 از 2 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار khandan614
          1400/06/13 15:28
          مدت عضویت: 1524 روز
          امتیاز کاربر: 20320 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
          محتوای دیدگاه: 72 کلمه

          با سلام و آرزوی موفقیت برای شما دوست عزیز ، بهتون تبریک میگم که با قدرت ذهن تونستید موهاتونو به سمت مشکی ببرید ، منم خیلی درگیر این موضوع هستم ، با خوندن کامنت شما خیلی انرژی گرفتم خیلی ذوق کردم به خودم گفتم دیدی میشه اگه ایشون تونسته پس منم میتونم موهامو مشکی کنم ، انشاله یک روزی هم منم بیام اینجا نتیجه موهامو بنویسم و انگیزه ای بشم برای دیگران

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 5 از 1 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار solmazmilan@gmail.com
      1400/06/12 18:56
      مدت عضویت: 1150 روز
      امتیاز کاربر: 10935 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 420 کلمه

      سلام به استاد عزیزم و همه عاشقان لاغری.

      بله من هم قبلا با کلی از روشهای دیگه خودمو لاغر کردم و در چند قدمی وزن ایده آلم بودم ولی همش استرس داشتم همش نگران بودم که نکنه دوباره چاق بشم یا حالا چجوری نگهش دارم این وزن جدیدمو یادمه وقتی لاغرشده بودم با رژیم سر کار میرفتم و همکارای متناسبم حقوقشونو میدادن به مانتو ولی من نمیخریدم و همش ازم میپرسیدن خوب تو چرا مانتو نمیگیری خسته نشدی از این مانتو تو که الان لاغری یه دوستی داشتم اون خیلی چاق بود و حتی منو به راحتی بلند میکرد بهم میگفت من به جای تو بودم تمام پولمو میدادم به خریدن مانتو درحالی که از درگیری ذهنی من خبر نداشتن و صاحب کارم که کلی با هم دوست بودیم بهم میگفت تو چرا قیافت نگران انگار مشکلی داری و وقتی بهش میگفتم من میترسم چاق بشم تعجب میکرد میگفت تو که لاغری چراباید نگران باشی و آخرش من مانتو نخریدم بعد اینکه از اونجا اومدم بیرون کلی چاق شدم و اصلا روم نمیشد برم اونجا خجالت میکشیدم از هیکل خودم وکلی بعد اون چاق شدم دوبرابر وزن قبلیم .ولی از وقتی وارد این سایت شدم و خدا منو هدایت کرد کلی ذوق دارم انگار روزها برام زودتر میگذره از بس خوشحالم و اشتیاق دارم چون میگن اگه برات زمان عالی بگذره لحظات زود میگذره و برای من هم همین طوره و الان که میرم بیرون همش چشمام دنیبال اینکه مانتو بگیرم کلی ذوق میکنم و مانتو با سایز خودم که خیلی کوچیک شده رو با اطمینان میخرم چون مطمئن هستم دفعه بعد سایزم از این هم کمتر میشه باورتون میشه قبلا حتی چند کیلو وزنم میومد پایین اصلا دوست نداشتم برای خودم لباس بخرم یا لباسامو تنگ کنم ولی تو این مسیر و با لاغری با ذهن از همون ابتدا که لباسام برام گشاد میشدن از ذوق لاغر شدن زود چرخ خیاطی رو میاوردم و لباسمو تنگ میکردم و اعتماد و اطمینانم به اینکه لاغرتر از این هم میشم باعث شده بود خیالم راحت باشه چون اعتمادی که من به شما وسایتتون دارم و به خدا دارم که منو هدایت کرده باعث شده من آرامش داشته باشم که دیگه من تا آخر عمر متناسب میمونم و دیگه از این به بعد دیگه من لاغر و متناسب به دنیا اومدم.واصلا خودم رو وزن نمیکنم فقط از گشادی لباسام میفهمم واقعا ازتون ممنونم که این سایت برای من و تمام کسایی که عاشق لاغری هستن و واقعا این چاقی باعث نابودی اعتماد به نفسشون شده تشکرکنم.واین راه دریچه امیدی شده برای همه ما.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 13 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار آزیتا
      1400/06/12 18:00
      مدت عضویت: 1682 روز
      امتیاز کاربر: 6648 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 651 کلمه

      با سلام به استادعزیز و دوستان هم مسیر

      دوران چاقی ماها شاید با هم تفاوت هایی داشته باشه اما رسیدن به تناسب ذهنی ما مشابه هم هستش.

       من در دوران مدرسه لاغر اندام بودم و تا قبل از ازدواج کاملا متناسب بودم بعد از ازدواج و بعد از دوران بارداری در اثر باورهای اشتباه و پذیرفتن اون باورها چاقی من شروع شد و کم کم ترس من از چاقی شروع شد به نظر خودم نوع خوردنم تغییر زیادی نکرده بود ولی هر بار برای کنترل فرزندم به مرکز بهداشت می رفتم وزنم افزایش پیدا کرده بود.

       یادمه مسئول کنترل وزن بهم گفت خانم یه ترازو بگیر مرتب خودتو چک کن و نوع خوردنتو کنترل کن. و این شروعی برای روزهای استرس زای من شد.مدتی بعد ترازو خریدم و دیگه تموم وقتم با ترازو می گذشت، اول صبح بعد از بیداری، قبل از خواب، قبل از مهمانی رفتن، بعد از مهمانی، قبل از مسافرت، بعد از مسافرت، شروع مدارس، اول تعطیلات عید، تعطیلات تابستون و خلاصه اونقدر این ترازو بهم استرس می داد که اگه یه تکه کیک یا بستنی می خوردم حس می کردم یک کیلو چاقتر شدم حتی گاهی می گفتم وقتی میرم مسافرت شلوارم واسم تنگ میشه و دکمه اش بسته نمیشه و همین اتفاق واسم می افتاد.

      شروع کردم به رژیم گرفتن انواع واقسام رژیم ها رو امتحان کردم از طریق دوستان، رژیم های اینترنتی، رژیم دکتر تغذیه و…

      با رژیم دکتر… به وزن دلخواهم رسیدم خیلی سختی کشیدم، کارم فقط وزن کردن خوراکی ها و کالری شماری بود تازه کنارش ورزش هم می کردم،چند تا رژیم رو با هم ترکیب می کردم که قوی تر جلوی خوردنم را بگیرم.

       چای لاغری و دمنوش و کپسول لاغری و دستگاه ورزشی دراز ونشست و دوچرخه ثابت و… اما هیچوقت نتونستم وزنم را ثابت نگه دارم با هزار زور و ترفند لاغر میشدم یه هفته مسافرت می رفتم همش برمی گشت، چند وعده غذا با سفره خانواده می خوردم همه ی وزنی که کم کردم بر می گشت همیشه می گفتم سرعت لاغر شدنم مثل حرکت یه ماشین قراضه قدیمیه وسرعت چاق شدنم قطار سریع السیر تا این که با سایت تناسب فکری اشنا شدم و در دوره لاغری ذهنی شرکت کردم یادمه اوایل جزوه استاد سوال پرسیدن که شما چاق هستید یا اضافه وزن دارید؟؟

      اونروز گفتم یعنی چه این سوال که یکی هست و پاسخشم یکیه!! اما همانروز با توضیحات استاد متوجه شدم اشتباه کارم کجاست دنیای دیگه ای به روم باز شد و فهمیدم علت تموم چاقی من چاقی ذهنی هست اضافه وزن من طی این سال ها۱۶ یا ۱۷ کیلو نبوده بلکه ذهن من به اندازه وزنی که هر بار روی ترازو می دیدم چاق بود هر بار که روی ترازو می رفتم و فکر می کردم نسبت به ماه قبل۲کیلو اضافه کردم در واقع کلا اون وزنی که ترازو نشون می داد در ذهن من سنگینی می کرد.

      چاقی ذهنی واقعا مثل خوره در جون من نفوذ کرده بود هیچوقت از خودم راضی نبودم، اگه تکه ای کیک یا یک بستنی می خوردم عذاب وجدان منو خفه می کرد. از ترس خوردن و چاق شدن هیچوقت لذتی از مسافرت و جشن و… نمی بردم. از خرید کردن و ورفتن تو اتاق پرو بیزار بودم چون اونجا بود که از هر مدل لباسی که خوشم میومد نمی تونستم بخرمش یا نوع بزرگش بود که ظرافت و زیبایی نداشت و واسم جذابیتی نداشت.

      خدا را شکر در طی دوره تناسب فکری و گوش دادن به فایل های لاغری ذهنی پازل های لاغری رو دونه دونه چیدم و با تکرار و تمرین و عمل کردن به فایل ها تونستم به وزن دلخواهم نزدیک و نزدیک تر بشم

      بدون هیچ استرسی، بدون هیچ فشاری بدون اینکه لذت خوردن هیچ خوراکی تو دلم مونده باشه. 

      هر جا نیاز داشتم خوردم هیچ برنامه و رژیمی نداشتم هیچ فشاری تحمل نکردم و به انچه می خواستم دارم می رسم خوشحالم که تصویرم به عنوان شگفتی ساز در جمع افرادی که رویاشونو به دست اوردن قرار گرفته. خدایا شکرت

      لاغر شدن آسان ترین کار دنیاست.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 25 از 5 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار من میتوانم
      1400/06/12 16:18
      مدت عضویت: 1526 روز
      امتیاز کاربر: 8823 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 254 کلمه

      ترازو زیر پای شماست !!

      با سلام ..

      نکته ی اول اینکه واقعا هرجایی باشی در سایت تناسب فکری حالت خوب میشه و این فوق العاده است.

      من جمع وزنی که کم کردم با استفاده از روش های مختلف حدود ۳۷ کیلو میشه ..

      من سال ۹۷ با لاغری با ذهن آشنا شدم .اون موقع ۷۸ کیلو بودم و چند ماه بعدش تونستم ۶۹ کیلو بشم با ۳ سایز کاهش وزن ..از اون موقع دیگه روی ترازو نرفتم و به مسیرم ادامه دادم دوره رو انجام دادم ، تکرار کردم ، دوره ی پاکسازی استفاده کردم اما چند روز پیش دیدم لباسم تنگ شده و تعجب کردم و روی ترازو رفتم و دیدم من ۷۸ کیلو هستم !!!!!

      خوب اولش ناراحت شدم که این همه تلاش کن بعد تازه برس به جایی که شروع کردی؟؟!!

      ولی ته دلم میدونستم که من باید ادامه بدم..

      انقدر ادامه بدم که بالخره به چیزی که دوست دارم برسم..

      خلاصه که کلی فکر کردم که ایراد کار کجا بوده و به چیزی نرسیدم 😅

      ولی گفتم دوباره شروع میکنم ، راه که درسته و حتما نتیجه هم وجود داره برای من پس دوباره میخوام شروع کنم ، این بار بهتر از قبل و ادامه بدم…

      این فایل برای من آرامبخش بود ..و تاییدی که آره تو حتما باید ادامه بدی ..مثل اون مورچه ای که صدها بار میوفته زمین ولی باز ادامه میده ..اصلا گزینه ای به اسم ولش کن ، بی خیال و نشد در وجودش نیست..

      من هم مثل اون مورچه تلاش کردم ولی الان برگشتم سرجای اولم و از اول شروع میکنم..

      برام آرزوی موفقیت کنید 🤩

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 13 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم