0

راز لاغر نشدن افراد چاق

راز لاغر نشدن
اندازه متن

سی و پنج سال چاق بودم و در این مدت بارها تلاش کردم تا از روش های مختلف لاغر شوم اما نتیجه مطلوب کسب نکردم. به لطف خدا زمانی که در مسیر لاغری با ذهن قرار گرفتم، راز لاغر نشدن افراد چاق را درک کردم. رازی که سی و پنج سال مانع لاغری من شده بود.

تلاش برای لاغر شدن

بسیاری از افراد چاق سالهاست برای لاغر شدن و کاهش وزن و سایز خود تلاش می کنند، اما هر بار به نتایجی سطحی دست پیدا می کنند که بعد از مدت کوتاهی مجددا به وزن و سایز قبلی خود برمی گردند.

در تمام سال هایی که برای لاغر شدن تلاش می کردم سوالات مختلفی در ذهنم ایجاد می شد:

  • چرا بدن من در برابر لاغر شدن مقاومت می کند؟
  • چرا بدن من علاقه زیادی به چاق و چاق تر شدن دارد؟
  • چرا هرچه تلاش می کنم لاغر نمی شوم؟
  • چرا نخوردن غذا به اندازه خوردن غذا در بدن من تاثیر ندارد؟!

ابهامات زیادی درباره چاق بودن و لاغر نشدن در ذهنم ایجاد می شد و خیلی دوست داشتم برای آنها پاسخ قانع کننده داشته باشم.

مهم ترین دلیل شکل گیری این سوالات ذهنی این بود که افرادی را مشاهده می کردم که بدون انجام هیچگونه از فعالیت ها و تلاش های من برای لاغر شدن همیشه لاغر هستند و حتی نکته عجیب تر آنکه مواد غذایی که من تصور می کردم چاق کننده هستند و از خوردن آنها خودداری می کردم را به راحتی می خوردند بدون اینکه ذره ای نگران چاق شدن باشند.

البته ترس و نگرانی من و تمام افرادی که اضافه وزن دارند از خوردن مواد غذایی کاملا طبیعی به نظر می رسد چون بارها این موضوع را تجربه کرده ایم که با خوردن یک وعده غذایی یا حتی چند عدد شیرینی احساس چاق تر شدن داشته ایم و حتی عدد روی ترازو تایید کرده است که چاق تر از چند ساعت قبل شده ایم.

زاز لاغر نشدن افراد چاق

تلاش برای چاق شدن

تعجب و سردرگمی من از وضعیت چاقی خودم زمانی به اوج رسید که برای لاغر شدن به باشگاه بدنسازی می رفتم.

در باشگاه با افرادی لاغری مواجه شدم که برای چاق شدن ورزش می کردند.

آنها ورزش می کردند به امید اینکه بتوانند وعده های بیشتری غذا بخورند تا بلکه وزنشان بیشتر شود.

وقتی تلاش بی نتیجه آنها برای چاق شدن را مشاهده می کردم در دلم می خندیدم و البته غصه می خوردم که چرا من اگر ورزش نکنم و رژیم نگیرم در یک ماه احتمال چند کیلو چاق تر شدن حتمی است درحالی که این افراد دوست دارند چاق شوند و برای چاق شدن تلاش می کنند اما بعد از یک ماه ورزش کردن و هر روز چند وعده غذا خوردن کمتر از نیم کیلو وزن آنها اضافه می شد و بعد از دو سه روز دوباره به شرایط قبل بر می گشتند.

خیلی دوست داشتم درک کنم:

چرا عده ای از انسانها همواره در حال تلاش برای لاغر شدن هستند درحالی که عده ای دیگر در تلاش برای چاق تر شدن هستند اما هر دو گروه هرگز موفق نمی شوند؟!

در تحقیق و بررسی های زیادی که در شروع مسیر لاغری با ذهن انجام دادم به این نتیجه رسیدم که تنها دلیل لاغر نشدن افراد چاق و چاق نشدن افراد لاغر با تمام تلاش و علاقه شان برای موفق شدن، موانع ذهنی آنهاست.

ذهن جایگاه تفکر، تصویرسازی، آینده نگری و هرآنچیزی است که برای تجربه کردن در دنیای مادی به آن نیاز داریم.

اگر بخواهیم به تاثیر ذهن در نتیجه تلاش افراد چاق برای لاغر شدن و افراد لاغر برای چاق شدن پی ببریم باید زمان را مقداری به عقب ببریم.

برای درک تاثیر ذهن بر وضعیت چاقی یا لاغری افراد باید به این موضوعات توجه کرد:

چرا فرد تمایل دارد لاغر یا چاق شود؟!

تمایل به تغییر در مغز انسان زمانی شکل می گیرد که بودن در وضعیت موجود (چاقی یا لاغری) برای فرد رنج آور شود.

در این صورت فرد برای تغییر وضعیت خود از چاق به لاغر یا لاغر به چاق اقدام خواهد کرد.

در افراد چاق این اقدام به شکل های مختلفی صورت می پذیرد که حتما بسیاری از آنها را تجربه کرده اید.

استفاده از رژیم های غذایی تحت عناوین مختلف که هر کدام وعده کاهش وزن و سایز در مدت مشخصی را ارائه می کنند.

استفاده از داروی های لاغری که با شعارها و وعده های وسوسه انگیز افراد چاق را تحریک به تهیه و استفاده می کنند. تمرکز اغلب داروهای لاغری بر آسان و سریع بودن لاغر شدن بدون رژیم گرفتن یا ورزش کردن است همچنین آنها تاکید دارند که ترکیبات این داروی معجزه آسا از گیاهان دارویی خاصی می باشد که هیچگونه عوارض جانبی برای بدن ندارد.

استفاده از ابزار لاغری مانند انواع کمربندها، وسایل ورزشی خانگی، انگشتر و لوازم مغناطیسی و بسیاری ابزار دیگر که هر کدام به نوعی سعی می کند به افراد چاق تلقین کند که با استفاده از این وسیله به راحتی می تواند لاغر شده و به آرزوی خود دست پیدا کند.

در افراد لاغر اقدام کردن برای چاق شدن با تمرکز بر افزایش وعده های غذایی و همچنین مصرف غذاهایی است که به عنوان غذاهای چاق کننده معرفی می شوند.

استفاده از داروهای اشتها آور برای افزایش میل افراد به خوردن غذای بیشتر، استفاده از برنامه های ورزشی برای بالابردن سوخت و ساز و افزایش میل به خوردن غذای بیشتر بعد از ورزش کردن.

نکته جالب درباره هر دو گروه افراد چاق و لاغر این است که تصور عموم جامعه این است که چاقی ارثی است و برای رفع آن از طریق ورزش کردن و رژیم گرفتن باید اقدام کرد. این در حالی است که در مورد افراد لاغر هم این عقیده وجود دارد اما اینبار به أنها توصیه می شود که غذای بیشتر مصرف کنند تا بلکه مقداری چاق شوند.

نکته جالب توجه اینکه:

اگر برنامه رژیمی که به افراد چاق برای نخوردن مواد غذایی به منظور لاغر شدن داده می شود را به افراد لاغر بدهید تا با خوردن آن غذاها چاق شوند هرگز موفق به چاق شدن نخواهند شد.

این موضوع ثابت می کند که این غذا نیست که بر چاقی افراد موثر است. اگر اینچنین بود غذاهایی که تحت عنوان چاق کننده معرفی می شوند باید در جسم افراد لاغر هم باعث چاقی و تغییر وضعیت جسم می شدند اما اینگونه نیست.

نکته دوم اینکه اگر برنامه و پیشنهادانی که به افراد لاغر برای چاق شدن می شود را یک فرد چاق انجام دهد در مدت بسیار کمتر نتیجه بسیار بیشتر از افراد لاغر کسب خواهد کرد.

به این شکل که اگر فرد لاغر در مدت یک ماه با استفاده از برنامه چاقی خود فقط یک یا دو کیلو به وزنش اضافه شود فرد چاق بین ۵ تا ۱۰ کیلو به وزنش اضافه می شود.

این موضوع هم ثابت می کند که این برنامه غذایی یا نوع مواد غذایی نیست که باعث تغییر وضعیت افراد می شود اگر چنین بود باید نتیجه تغییر در مواد غذایی افراد باعث نتیجه جسمی مشابه شود.

چرا وضعیت موجود برای فرد رنج آور می شود؟!

در افراد چاق وضعیت چاقی از دو جنبه باعث ایجاد نارضایتی در فرد می شود.

۱. چاقی بر فعالیت و زندگی روزمره فرد تاثیر می گذارد و موجب نارضایتی فرد از وضعیت موجود می شود.

ترتیب جنبه های مختلف زندگی فرد تحت تاثیر چاقی قرار می گیرد. چاقی بر انتخاب فرد در موقعیت های مختلف مانند خرید لباس، انتخاب رشته تحصیلی، انتخاب دوست، انتخاب مسیر رفت و آمد و بسیاری موارد دیگر موثر است و چون فرد خود را مجبور به انتخاب شرایطی می بیند که خواسته او نیست اما بخاطر وضعیت جسمی باید انتخاب کند احساس خوبی از وضعیت خود ندارد.

۲. بازخوردی که از اطرافیان درباره وضعیت چاقی دریافت می کند باعث ایجاد نارضایتی از وضعیت موجود می شود.

در افراد لاغر نارضایتی از وضعیت موجود در اکثر موارد بخاطر بازخوردهایی است که از افراد درباره لاغری دریافت می کنند.

در صحبت با افراد زیادی که درخواست مشاوره برای چاق شدن داشتند به این نتیجه رسیدم که نارضایتی آنها از وضعیت موجود بخاطر صحبت هایی است که از اطرافیان درباره لاغری خود شنیده اند.

راز لاغر نشدن افراد چاق و چاق نشدن افراد لاغر

تنها عامل موثر در عدم موفیت افراد در تغییر وضعیت جسمانی خود موانع ذهنی آنهاست.

موانع ذهنی تنوع بسیار زیادی دارند که به گروه شخصی و عمومی قابل تقسیم هستند.

موانع ذهنی عمومی:

نگرش و عقیده ای است که درباره وضعیت موجود در ذهن فرد ایجاد شده است و مانع از تغییر آن وضعیت می شود.

تقریبا همه افراد چاق (خوردن) را دلیل چاقی خود می دانند و از آنجا که هر روز باید غذا بخورند باور کرده اند که امکان ندارد لاغر شوند.

در این مثال (خوردن) مانع ذهنی لاغر شدن افراد چاق محسوب می شود.

در مورد افراد لاغر این عقیده و نگرش جنبه عمومی دارد که بدن آنها مواد غذایی را دفع می کند. از این رو هرچه غذا می خورند فایده ای ندارد و چیزی جذب بدنشان نمی شود و به همین دلیل نمی توانند چاق شوند.

موانع ذهنی شخصی:

برخی از افراد چاق کار پشت میزی یا کم تحرکی را عامل چاقی خود می دانند و به همین دلیل عامل (تحرک نداشتن) مانع ذهنی آنها برای لاغر شدن می شود.

این در حالی است که بسیاری از این افراد در مقطع های مختلف زندگی از طریق باشگاه رفتن و انجام برنامه های مختلف ورزشی سعی در افزایش تحرک خود دارند اما عقیده و نگرش (تحرک نداشتن) به قدری در ذهن آنها قوی است که روزی یک یا دو ساعت ورزش کردن را تحرک خاص یا دلیل قانع کننده ای برای لاغر شدن نمی دانند.

نکته جالب اینکه برخی از افراد چاق در عین حالی که تحرک روزانه زیاد دارند اما به دلیل اینکه باورهای شخصی متفاوتی دارند تحرک آنها باعث لاغری شان نمی شود.

در افراد لاغری یکی از موانع ذهنی شخصی (بد غذا بودن) است. آنها عقیده دارند بخاطر بد غذا بودن خیلی از مواد غذایی را دوست نداشته و نمی خورند و به همین دلیل لاغر هستند.

این درحالی است که عده دیگری از افراد لاغر با اینکه از تنوع غذایی خوبی برخوردار هستند اما به دلیل داشتن موانع ذهنی شخصی متفاوت همچنان لاغر هستند و در تلاش خود برای چاق شدن موفق نمی شوند.

به توجه به این مثال ها می توانید مجموعه ای از موانع عمومی و شخصی ذهن خود را مشخص کنید.

شرح وضعیت افراد چاق و لاغر زمانی جالب توجه تر می شود که عده زیادی از انسانها در شرایط کاملا متناسب هستند.

تفاوت این افراد با گروه چاق یا لاغرهای علاقمند به چاق شدن این است که موانع ذهنی درباره وضعیت جسمانی خود ندارند.

وقتی درباره موضوعی در زندگی موانع ذهنی نداشته باشید در آن وضعیت شرایط مطلوب و رضایت بخش را تجربه خواهید کرد.

فردی که درباره داشتن تناسب اندام دارای موانع ذهنی است قطعا در شرایط جسمی متناسب نخواهد بود یا چاق می شود یا خیلی لاغر.

فردی که درباره وضعیت مالی موانع ذهنی داشته باشد قطعا زندگی در شرایط مالی سخت و نامناسب را تجربه خواهد کرد.

فردی که درباره رابطه عاشقانه دچار موانع ذهنی باشد حتما در روابط خود دچار بحران عاطفی خواهد شد.

نکته جالب توجه اینکه افراد در جنبه های مختلف زندگی می توانند موانع ذهنی داشته یا نداشته باشند از این رو ممکن است فردی در جنبه مالی موانع ذهنی کمتری داشته باشد و شرایط مالی خوبی را تجربه کند اما در روابط عاشقانه موانع ذهنی بیشتری داشته باشد و تجربه موفقی در رابط عاطفی نداشته باشد.

تصمیم گرفتن برای لاغر شدن

عوامل ذهنی متفاوتی در لاغر نشدن نقش دارند اما یکی از مهمترین آنان تصمیم گرفتن برای لاغر شدن است.

شاید این مانع ذهنی به نظر عجیب و غیرواقعی باشد اما اگر به روند چاق شدن خود توجه کنیم به تاثیر آن پی می بریم.

هیچکدام از ما برای چاقی خود تصمیم نگرفته ایم اما همه ما بارها برای لاغر شدن تصمیم گرفته ایم.

تغییر فرمان های مغزی کار پیچیده و زمان بری است که مغز تمایلی برای انجام آن ندارد و از این رو هر وقت تصمیم به تغییر کردن در هر جنبه از زندگی گرفته ایم با مقاومت ذهنی مواجه شده ایم.

این مقاومت به شکل تصاویر ذهنی از رنج و سختی هایی که باید برای تغییر کردن متحمل شویم در ذهن ما مرور می شود و باعث کاهش میل و رغبت ما برای اقدام کردن و به هدف رسیدن می شود.

هربار که یک فرد چاق تصمیم می گیرد لاغر شود در واقع برای مغز خود اعلام وضعیت بحران می کند. این وضعیت در ذهن فرد به شکل تصاویر ذهنی از مسیری که قرار است طی شود مرور می شود و از آنجا که انسان قرار گرفتن در شرایط سخت و رنج آور را دوست ندارد انواع تلاش های ذهنی برای منصرف کردن فرد از عملی کردن تصمیم خود صورت می گیرد.

از این رو برای لاغر شدن هرگز نباید تصمیم بگیرید چون تصمیم گرفتن برای لاغر شدن نقطه شروع شکل گیری مقاومت های ذهنی برای حرکت نکردن و لاغر نشدن است.

برای لاغر شدن باید متعهد باشید. به عبارت دیگر برای لاغر شدن به جای مصمم بودن باید متعهد بود.

تصمیم گرفتن با متعهد بودن متفاوت است، در تصمیم گیری شما می خواهید با وضعیت فعلی و شرایط پیرامون وارد جنگ شوید و در مدت مشخص تغییر محسوس در وضعیت جسمی خود ایجاد کنید اما در متعهد بودن برای لاغر شدن شرایط تفاوت دارد.

در این روش ما ابتدا می پذیریم مسئول ایجاد وضعیت موجود هستیم. سپس با وضعیت موجود در صلح قرار گرفته و نسبت به عوامل محیطی که باعث تمرکز ما بر وضعیت موجود می شوند بی توجهی کرده و به آرامش می رسیم.

در مرحله سوم سعی می کنیم در کنار زندگی کردن با وضعیت موجود راهکارهای تغییر شرایط فعلی را آموخته و در زندگی روزمره به کار بگیریم.

به این شکل خبری از جنگ و مبارزه با چاقی و تغییر جهت واضح و شدید از مسیر چاقی به لاغری صورت نمی گیرد و مغز در وضعیت بحران و ایجاد مقاومت ذهنی قرار نمی گیرد.

اگر به تاثیر متعهد بودن در پروسه چاق شدن توجه کنید به اهمیت و تاثیر آن بیشتر پی خواهید برد.

همه افراد چاق برای قرار گرفتن در وضعیت موجود متعهد بوده اند. آنها هر روز و در هر شرایطی متعهد بوده اند افکار و رفتار چاق کننده خود را مرور و تکرار کنند.

در تمام سال هایی که چاق بودم هر وقت به مهمانی دعوت می شدم به شکل های مختلف افکار چاق کننده را در ذهنم مرور می کردم.

  • بارها به میز غذا و پرخوری کردن و چاق شدن بعد از مهمانی فکر می کردم.
  • بارها به نگاه مردم و قضاوت کردن من و وضعیت موجود فکر می کردم.
  • در مهمانی بارها با خودم فکر می کردم که نباید در خوردن غذا زیاده روی کنم اما به محض رسیدن به میز شام همه وعده ها فراموش می شد و در حد خفگی غذا می خوردم.
  • بعد از غذا خوردن تا چند روز بخاطر پرخوری کردن احساس عذاب وجدان و ترس از چاق تر شدن را در ذهنم مرور می کردم.

اینها نمونه ای از مرور افکار و رفتار چاق کننده است که در طی سی و پنج سال چاقی هزاران بار در ذهن من مرور شده است.

اگر من برای چاق شدن تصمیم گرفته بودم هرگز نمی توانستم به مدت ۳۵ سال در مسیر چاق و چاق تر شدن حرکت کرده و به وزن ۱۳۷ کیلو گرم برسم.

من برای چاق شدن متعهد بوده ام که این همه سال با تمام سختی و رنج هایی که متحمل می شدم اما همچنان به فکر چاق تر شدن بودم.

برای لاغر شدن باید متعهد باشید

برای لاغر شدن باید متعهد باشید و بهترین طریقی که می توان برای لاغر شدن متعهد بود این است که آموزش های لاغری با ذهن را به سبک زندگی خود تبدیل کنید.

آموزش های لاغری با ذهن به گونه ای طراحی و اجرا می شوند که به صورت خو دبخودی به سبک زندگی استفاده کننده تبدیل خواهند شد به همین دلیل است که شرکت کننده ها بعد از مدت کوتاهی از تغییر کردن نگرش و عادات خود شگفت زده می شوند و این در حالی است که برای این تغییر کردن تصمیم یا انتخاب خاصی انجام نداده اند.

همه افراد چاق اضافه وزن دارشتن و چاق بودن را به سبک زندگی خود تبدیل کرده اند و به همین دلیل است که تصمیم گرفتن های آنها برای لاغر شدن نتیجه ای در بر ندارد چون تصمیم ها محدود به زمان هستند اما سبک زندگی چاق کننده همیشگی و دائم در حال اجرا شدن است.

توجه کردن به چاقی

عامل مهم دیگری که مانع از لاغر شدن افراد میشود توجه کردن به چاقی است.
این عامل به قدری مهم و قدرتمند است که هم در افراد چاق و هم در افراد خیلی لاغر تعیین کننده شرایط جسمی آنها می باشد.

فردی که چاق است همواره نمیخواهد چاق تر شود اما چاق و چاق تر میشود و همچنین فردی که لاغر است همواره نمی خواهد لاغر تر شود اما لاغر و لاغر تر میشود دلیل این نتیجه تنها توجه کردن آنها به وضعیت موجود است.

به هر اندازه به آنچه که نمی خواهید توجه کنید بیشتر دچار احساس بد و ترس از استمرار داشتن آن می شوید و همین احساس برای تقویت و گسترش آن وضعیت کافی است.

توجه شما به چاقی باعث هدایت جسم شما به سمت چاقی بیشتر می شود و این در حالی است که شما هرگز دوست ندارید چاق تر شوید.

برای لاغر شدن باید به ذهن خود توجه کردن را آموزش دهید.

باید همیشه نسبت به شرایطی که دوست دارید تجربه کنید آگاه باشید و افکاری را در ذهن خود مرور کنید که همسو با خواسته شما باشد.

در واقع باید از موضوع توجه کردن بعنوان فیلتر افکار ذهن خود استفاده کنید و در هر شرایط افکار خود را بررسی کنید که آیا این فکر یا موضوعی که در حال حاظر مشغول مرور کردن آن هستم باعث جلب توجه من به لاغری می شود یا به چاقی.

به میزانی که در کسب این مهارت موفق شوید تغییر وضعیت جسمی خود از چاق به لاغر شدن را تضمین کرده اید.

باید به ذهن خود آموزش دهید که به آنچه می خواهید توجه کند نه به آنچه نمی خواهید.

همه افراد چاق در هر لحظه از زندگی در حال توجه کردن به چاقی بعنوان وضعیتی که آن را دوست ندارند هستند و به همین دلیل به سادگی و در عین حالی که در تلاش برای لاغر شدن هستند اما چاق تر از قبل می شوند.

به این نکته توجه فراوان داشته باشید که:

برای ذهن شما دوست داشتن یا نداشتن شما اهمیتی ندارد، ذهنتان به آنچه در لحظه توجه می کنید اهمیت میدهد.

تا زمانی که افراد چاقی به چاقی خود و افراد لاغر به لاغری خود توجه می کنند همواره برای متناسب شدن با مانع ذهنی مواجه خواهند بود.

برای لاغر شدن باید به متناسب شدن و شرایطی که با متناسب شدن تجربه خواهید کرد توجه و فکر کنید. این نکته بسیار مهمی است که نعیین کننده نتیجه تلاش شما برای متناسب شدن است.

دور دوره های آموزشی لاغری با ذهن راهکارهای اصولی و عملی برای مسلط شدن به کار ذهن و کسب مهارت کنترل توجه به آنچه می خواهید را فرا خواهید گرفت و از این به بعد خودتان به شکلی که می خواهید وضعیت تناسب اندام خود را مشخص و خلق خواهید کرد.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 3.93 from 46 votes

https://tanasobefekri.net/?p=9048
برچسب ها:
59 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار fatmhadly85@gmail.com
      1401/03/25 01:06
      مدت عضویت: 1151 روز
      امتیاز کاربر: 4902 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,269 کلمه

      به نام خدایی که در این نزدیکیست
      قبل از ازدواج کاملا لاغر و متناسب بودم اما حتی اون زمان هم که لاغر بودم انتظار چاق شدن جسمم و داشتم و همیشه این تصویر و از خودم داشتم که بعد از ازدواج چاق میشم چون بارها از زبون اطرافیان شنیده بودم که دخترها و پسرهای فامیل مومن و بیشتر دخترها بلافاصله بعد از ازدواج چاق میشن چون همگی عقیده داشتن و هنوزم دارن که چاقی در خونواده ما ارثیه و من آنچنان محکم و قوی این موضوع رو باور کرده بودم که بعد از عقد بی معطلی شروع به چاق شدن کردم و اصلا تعجب نمی‌کردم چون برام یه چیز عادی بود ولی به مرور که اضافه وزنم بیشتر شد به دنبال انواع و اقسام راه ها برای لاغر شدن بودم اون زمان هر وقت که افراد لاغر و می‌دیدم با حسرت اندام و غذا خوردن اونا رو تماشا میکردم و همیشه می‌گفتم خوش به حال شون هرچی که دوست دارند میخورن دریغ از اینکه یک گرم به وزن شون اضافه بشه اون زمان فکر میکردم که خدا سیستم بدن اونا رو این طوری خلق کرده و در مورد چاقها فکر میکردم که خب ما چاق ها استعداد چاقی مون زیاده البته من هنوزم این باور و از زبون اطرافیانم زیاد می شنوم و در مورد خودمم باور و تصور این بود که باید مواظب غذا خوردن باشم چون استعداد چاقی دارم.
      باخوندن این مقاله یک موضوعی به ذهنم رسید

      میخوام براتون یک مثال بزنم از باورها و فرمول های ذهنی دو خواهر در یک خانواده

      من  .یک دختر دایی دارم که خیلی خیلی لاغره سه بار زایمان داشته ولی اگه ببینید شکمش کلا به کمرش چسبیده یعنی مثل عروسک باربی می مونه اتفاقا  اشتهاش در مورد غذاها هم خیلی خوبه اصلا خوش خوراکه همه چیم میخوره از هیچیم بدش نمی یاد یک بار ازش پرسیدم که تو چرا هرچی میخوری چاق نمیشی گفت اصلا غذاها رو بدن من هیچ تاثیری ندارن من هرچی بخورم چاق نمیشم ، اصلا هیچ چیز واسه چاق شدن رو بدن من جواب نمیده اتفاقا آرزوشه که یک مقدار چاق بشه حتی قرص اشتها هم میخوره ولی دریغ از یک گرم اضافه شدن حالا همین آدم یک خواهر داره که دو سال از خودش بزرگتره و چاق و تپله اتفاقا خیلی هم اضافه وزن داره و موقع غذا خوردن از ترس چاقتر نشدن  لقمه هاشو می شمره و آرزوشه که یکمی لاغر بشه  حالا این دو خواهر از بچگی یکی شون لاغر لاغر بود و اون یکی چاق و تپل حالا باور این دو خواهر از بچگی چی بود اونی که لاغره از بچگی بهش گفتن تو به سمت خانواده مادریت رفتی و سمت مادرش همه و از همه مهمتر مادرش لاغر و متناسب هستند و اونم آنچنان باور کرده که بعد از سه بار زایمان حتی یک گرم به وزنش اضافه نشده و همچنان لاغر و باربی مونده و اون یکی که چاقه که بهش گفتن تو به خانواده پدریت رفتی و سمت پدریش که ما باشیم اکثریت چاق و تپل هستند و اینم آنچنان باور کرده که بعد از ازدواج و بارداری و زایمان وضعش بد و بدتر شد و الانم همچنان چاقه و منم قبلاً قبول داشتم و تایید میکردم که درسته دیگه اون یکی شون به خونواده مادری شون رفته طبیعیه که لاغر باشه چون خانواده زن داییم همه لاغر بودن و اون یکی که چاق بوده به خونواده پدریش رفته و بیشترم تاکید داشتند که به عمه اش که مادر من باشه رفته خب بیشتر قبول داشتم چون مادر منم که چاق بودو چون من با چشمم الگو می‌دیدم باور پذیریم بیشتر و محکم تر بود  و این مشخص می‌کنه که چاقی و لاغری کاملا ذهنیه این موانع ذهنی هستش که نمیزاره افراد متناسب باشند چراکه در یک خانواده دو خواهر از یک پدر مادر یکی در آرزوی چاق شدن و یکی در آرزوی لاغر شدن
      ;پس این ثابت می‌کنه که غذاها هیچ تاثیری در چاق و لاغر شدن جسم ندارن و همچنین چاقی ارثی و ژنتیکی نیست هرچی که هست مربوط به باورها و فرمول های ذهنی افراد هستش و یا همسر خودم کاملا لاغر و متناسب غذاشم از من خیلی بیشتر هر زمانم که دلش بخواد حتی اگه نصف شب باشه غذا میخوره وقتی ازش می پرسم که  نصف شب غذا میخوری نمیترسی چاق بشی میگه نه مگه غذا خوردن ترس داره خب گشنمه پس چی کار کنم وقتی دل ضعفه دارم خوابم نمی بره ، بدم میاد که گشنه بخوابم  البته همسر من جز افرادی هستش که رفتار غذایش درسته این که میگم نصف شب این طور نیست که بشینه کلی غذا بخوره نه مثلاً میگه دلم ضعف کرد بلند میشه یکی ، دو لقمه میخوره حالا هرچی باشه به محض اینکه حالت ضعفش بر طرف شد دست از خوردن می‌کشه ولی ما افراد چاق من خودم این طوری بودم که اگه پای غذا می‌نشستم دیگه متوجه نبودم که سیر شدم یا نیاز بدنم برطرف شده هرچی بود تا آخرش می‌خوردم و این مشکل ما افراد چاقه که تا چشم مون به غذا می یوفته عنان از دست مون خارج میشه  و متوجه گرسنگی و سیری نمی‌شیم و بعد خوردن چون خودمون می‌دونیم که رفتار غذایی مون نادرست بوده دچار عذاب وجدان میشیم و شروع می‌کنیم به بد و بیرا گفتن به خود مون و بعدش تصویر سازی از چاق شدن مون و در آخرم جسم مون خود شو به اون تصویر چاقی که در ذهن مون ساختیم می‌رسونه و بعد چاق میشیم  واینه تفاوت بین افراد متناسب و افراد چاق که رفتار و عادت های غلط غذایی دارن .

      پس در این مسیر باید موانع ذهنی لاغر نشدن و شناسایی کنیم و سعی کنیم که اونا رو از بین ببریم تا متناسب بشیم من خودم مدتیه که دارم تمرین میکنم که به شکمم و دستام توجه نداشته باشم چون دستام پهن و تپله و من خیلی دوست دارم که دستای کشیده و متناسب داشته باشم و دارم تمرین میکنم تصویر سازی ذهنم از دستام کشیده و شکمم صاف و تخت باشه وگرنه قسمت های دیگه بدنم همه اوکی شده و رفتار و عادت های غذاییم ۷۰٪ درست شده و خیلی کم پیش میاد که اشتباه یا همون پر خوری داشته باشم البته من الان اصلا نمیتونم پرخوری کنم چون بعدش دچار سنگینی و شکم درد میشم ومن اصلأ این حالت و دوست ندارم و از غذا خوردن در حالت سبکی خیلی خوشم میاد چون بعدش حالم خوبه و بیشتر مواقع با این حالت از کنار غذاها رد میشم
      ;،قبلا صورتم خیلی جوش میزد ولی الان پوستم خیلی صاف شده و خیلی کم پیش میاد که مثلاً یک جوش خیلی کوچک بزنه منم اصلا بهش توجه نمیکنم بعد فرداش میبینم که خودش از بین رفته بدون اینکه من کاری کرده باشم چون یاد گرفتم که بدن خودش اگه مشکلی داشته باشه خودشو ترمیم می‌کنه در صورتیکه قبلاً این قدر در موردش فکر میکردم ، دستکاری میکردم مدام تو آینه نگاه میکردم که باز کنارش چند تا دیگه جوش میزد و اصلا پاک نمیشد ومن همیشه کلافه و عصبی بودم و خداروشکر علاوه بر متناسب شدن این مشکلمم حل شد و من اومده بودم این جا که فقط لاغر بشم ولی الان هم کلی از وزن و سایزم کم شده هم در جنبه های دیگه زندگیم موفقیت بدست آوردم ، سلامتیم چندین برابر شده ، شادتر شدم ، شکر گزارتر شدم ، رابطه ام با خدای مهربونم خیلی بهتر شده ، خودمو بیشتر دوست دارم ،جوون تر شدم ، متناسب شدم ، چالاک تر شدم ،هر لباس با هر رنگی که دوست دارم می‌پوشم اگه بخوام بنویسم همین طوری باید بنویسم خسته تون نمیکنم خلاصه که این مسیر و این روش درست ترین روش و مسیر برای متناسب شدنه .

      لاغر شدن آسون ترین کار دنیاست اگه راه شو بلد باشیم.
      با تشکر از زحمات استاد گرامی

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 18 از 4 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار الهام خضرلو
      1401/03/25 10:54
      مدت عضویت: 1675 روز
      امتیاز کاربر: 18288 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 711 کلمه

      سلام به همگی دوستان واستادعزیز

      چقدر نوشته عالی وروان وساده وجامعی بود واقعا دستتون طلا 

      اون قسمتی که گفتین اگر به یک فرد چاق غذاهایی رو بدن بخوره که برای چاق شدن فرد لاغر میدن بخوره فرد چاق شاید ده کیلو زیاد کنه ولی فرد لاغر شاید اصلا وزن اضافه نکنه یا اگر بکنه خیلی کم شاید در حد دو سه کیلو یا کمتر 

      واقعا همینطوره واقعا مشکل از موانع ذهنی افراد چاق ولاغر هست هست که به نتایج دلخواه نمیرسن واینکه کانون توجهشون روی ناخواسته شون هست .

      چند نمونه افراد لاغر سراغ دارم که همش از لاغریشون مینالن وهر روز هم لاغر تر میشن همین دامادمون محمد همش با لاغری خودش درگیره میگه قبل ازدواج چاق تر بوده از وقتی با خواهرم ازدواج کرده لاغر شده خیلی لاغر هست یه مدت سعی میکرد چیزهای مقوی بخوره گوشت میخورد یک کیلو یا دو کیلو وزن اضافه کرد فقط یا همش فکر میکنه زیاد کار میکنه برای همین لاغره همسر من ازون بیشتر کار فیزیکی داره ولی چاقه همش خودشو وزن میکنه لاغر تر نشده باشه و همش حسرت یک ذره چاق شدن رو داره کلا از لاغری خودش در رنجه و میگه همه دوستانش فکر میکنن معتاد شده یه خورده مریض میشه چند کیلو وزنش میاد پایین خودش مطمئنه که مریض بشه وزنش به سرعت میاد پایین  

      واقعا ذهن افراد لاغر توجهشون به لاغری هست که هرروز لاغر تر میشن یا چاق نمیشن به نظرم توجه وتمرکز بیشتر از موانع ذهنی روی جسم افراد چاق ولاغر تاثیر میزاره یا خواهر داماد همسرم اینا همش وقتی کسی رو می بینه از لاغریش حرف میزنه میگه باز داره شلوارم میفته کمرش شل شده هر روز دارم لاغر میشم خیلی دوس داره کمی چاق بشه چون شوهرش فکر کنم از لاغری زیاد اون حرف میزنه و میگه کاش یه کم چاق بشی به نظرم اصلا زیاد لاغر نیس نسبت به قد کوتاهش خوبه اکر چاق بشه بد اندام میشه 

      چند نمونه مثل همین مورد دارم که لاغرن واز لاغری شون همیشه گله مندن وجالب اینجاست که وقتی فرد چاق میبینن شاید بدشون بیاد وبگن چاق تر شدی خواهرم چاقه محمد همیشه از چاقی خواهرم حرف میزنه و میگه که خودتو لاغر کن با اینکه خودش لاغره از فرد چاق خوشش نمیاد خیلی از افراد لاغر بااینکه خودشون دوس دارن یه کم چاق بشن ولی با دیدن فرد چاق شاید حسشون بد بشه و بهش راجع به چاقیش تذکر بدن 

      استاد منم همینطور شدم من بااینکه هنوز لاغر نشدم وقتی فرد چاق میبینم حسم بد میشه یا کلیپ رقص میبینم اگر یک ذره شکم یا عدم تمایل اندام داشته باشه خوشم نمیاد ببینم ولی افراد متناسب رقصشون رومیبینم وتحسین میکنم اینم به نظرم یک تغییر زیر پوستی برای من هست که فکرم مثل فرد متناسب داره میشه

      واقعا عالی بود این نوشته افراد چاق هم دقیقا بر عکس افراد لاغر کانون توجه دوتمرکزشون روی چاقیشون هست از چاقی شون همواره حرف میزنن هم با خودشون هم دیگران هم تو آینه به چاقی شون توجه میکنن وحس بد چاقی به سراغشون میاد هرروز چاق تر میشن اگر واقعا کانون توجه عوض بشه به سمت لاغری واقعا لاغر میشن یا اصلا به چاقی لاغری اصلا فکر نکنن زود لاغر میشن 

      یادمه من چند سال پیش یه مشکل در رابطه عاطفی برخوردم که بیشترش واقعی نبود وتخیلات ذهن منفی بافم بود ذهنم درگیر اون مسئله بود به چاقیم اصلا فکر نمی‌کردم مهم نبود برام چون فضای فکریم رو اون مسئله کامل اشغال کرده بود شاید یک ماه طول نکشید که من مانتوم که اندازه م بود کلی گشاد شد و من لاغر شدم راحت البته یادمه غذا هم دوست داشتم بخورم ولی نمیتونستم زیاد بخورم معده ام قفل میشد 

      بعد اون قضیه من بازم راحت چاق شدم چون بازم توجهم روی چاقی رفت و راحت برگشتم به وزن قبل وحتی بیشتر

      پس نتیجه میگیریم اگر کانون توجهمون رو به خواسته هامون بزاریم راحت می رسیم در لاغری هم اینطور 

      به افراد لاغرومتناسب توجه کنیم به این فکر کنیم اگر لاغر بشم چطور میشم چی میشه؟ مثل افراد متناسب فکر کنیم همش با خودمون بگیم وای من دارم هر روز لاغر تر میشم وای بدنم هر روز صبح تا شب چربی میسوزونه وای چقدر اندامم عالی شده کلا مثل فرد متناسب فکر کنیم ونشخوار ذهنی داشته باشیم راحت لاغر میشیم وافرادلاغر هم باید مثل فرد چاق هرروز فکر کنن فکر کنن هر روز دارن چاق تر میشن 

      ممنونم استاد گرانبها

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 14 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فاطمه
      1401/05/06 16:54
      مدت عضویت: 988 روز
      امتیاز کاربر: 7578 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 646 کلمه

      سلام استاد وقتتون بخیر

      دوستان گرامی من میخواستم تجربه ی خودم رو براتون بگم تا شما هم اشتباه من رو نکنید

      من از پارسال شهریور که گام اول لاغری با ذهن رو خریدم و کارم رو شروع کردم و مرتب فایلها رو گوش میکردم و دیدگاهم رو مینوشتم

      و تغییرات زیادی در رفتار من بوجود آمده بود وهمه بهم میگفتن که لاغر شدی و خودم هم از این آرامشی که پیدا کرده بودم لذت میبردم که دیگه دغدغه خوردن نداشتم

      ولی متاسفانه بعد از ۶ ماه بر خلاف فرمایشات استاد خودم رو وزن کردم و تغییرات زیادی رو مشاهده نکردم و این باعث بهم ریختن من شد

      البته بهتون بگم که یکی از چیزهایی که خیلی روی مغزم هستش وزنم و تحرکم هست  حتی تو باشگاه هم که همه بهم میگن لاغر شدی وقتی میرم بالای ترازو میبینم فرقی نکردم با خودم میگم اینها اشتباه میکنن

      من که فرقی نکردم 

      ملاک برای من آن چیزی هستش که ترازو نشون میده واین خیلی اذیتم میکنه

      مثلا یک ماه گذشته من خیلی مشکلات زیادی داشتم بطوریکه نه وقت غذا خوردن داشتم نه خوابیدن بیشتر روز رو بیرون از خونه توی کار درمانی و مطب دکتر بودم چون وقت نداشتم چیزی بخورم بیشتر روزه میگرفتم

      تو این گرما روزه میگرفتم ( گاهی وقتها هم بدون سحری ) باشگاه هم میرفتم و تی آر ایکس هم کار میکردم ( ورزشی که چربی سوزی بالای هم داره البته به قول اساتید) و شب هم از شدت خستگی نمی تونستم چیزی بخورم ( اطرافیانم بهم میگفتم داری خودت رو میکشی)

      بعد از یک ماه که خودم رو وزن کردم باورتون نمیشه هیچی کم نکرده بودم در صورتی که خودم میدیدم که از لحاظ سایزی تغییر کردم

      ایجا بود که آقای منفی باف بیشتر از قبل شروع کرد به زمزمه کردن که تو دیگه وزنت پایین نمیاد ، تو سن یائسگی هستی ، انقدر خودت رو اذیت نکن ، خلاصه کلی حرفهای نا امید کننده ، خصوصا تو این ۲ ،۳ ماه اخیر من مدام با خودم درگیری داشتم حتی خیلی بیشتر از قبل .

      البته این اتفاق ها همه برای من تجربه ی خوبی شد

      و من بیش از بیش یقین پیدا کردم که نه تنها  متناسب شدن و لاغری  بلکه رسیدن به تمام اهدافمون تو زندگی مربوط به قدرت ذهن ماست 

      تمام این اتفاقاتی که براتون تعریف کردم تو این مدتی  افتاده که به خاطر مریضی پسرم ( مشکلاتی که براش پیش آمده و سکوت و آرامش خونه ی ما حسابی بهم ریخته) گوش کردن فایلها و نوشتن من هم کمتر شده ولی خدا رو شکر دوباره یک هفته میشه شروع کردم  صبح زود که همه خوابن ( چون در غیر اینصورت امکان نداره ) فایلها رو گوش میکنم و اگر وقت نکنم برای شما بنویسم توی برگه برای خودم  مینویسم 

      والآن خوب فهمیدم فرق بین چاقی واضافه وزن رو که چاقی چون مربوط به ذهن است خیلی زمان میبره تا در جهت متناسب شدن و لاغری تغییر جهت بده و مشکلی رو که مربوط به ذهن ناخودآگاه ماست هیچ وقت نمیشود با ذهن خودآگاه  حل و برطرف کنیم

      من الآن تکرار چهارم گام اول لاغری با ذهن هستم و

      تکرار سوم انقدر برای من جالب و شگفت انگیز بود که هر فایلی رو بیشتر از ۲ یا ۳ بار گوش کردم و هر دفعه هم نوشتم تا خوب برام جا بیفته

      خدا رو شکر میکنم که با این سایت آشنا شدم و خدا رو شکر میکنم برای تمام اتفاقاتی که برای من پیش آمده تا یقین و ایمانم به این مسیر و قدرت ذهن بیشتر و بیشتر شود

      استاد من خیلی از شما متشکرم صخبتهای شما نه تنها در مسیر متناسب شدن بلکه تو همه مشکلات زندگیم ، کار و درآمد همسرم و مشکلات و مریضی پسرم  و صبر و تحمل خودم تو این روزای سخت و کنترل ذهنم هنگام فشار مشکلات ( به طوری که صبر من باعث تعجب همه شده ) به من خیلی خیلی کمک کرده و میکند

      خداوند انشالله به شما  در کنار خانواده محترمتان سلامتی و شادی و خوشبختی عطا کند

      خدایا شکرت برای همه چیز

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار فاطمه سادات
        1401/07/17 12:31
        مدت عضویت: 1663 روز
        امتیاز کاربر: 3716 سطح ۴: هنرجوی مبتدی

        نشان های دریافت شده

        سطح مبتدی
        همیاری
        محتوای دیدگاه: 245 کلمه

        سلام فاطمه جون چقدر خوب که تجربه ی عالیتون رو با ما هم به اشتراک گذاشتید . 

        بله دقیقا همینه . شما تناسب رفتاری داشتید اما ذهنتون درگیر مسائل دیگه بود . ذهنتون سنگین بود و بار اضافه داشت . همون مسائلی که گفتید اصافه بار ذهنتون شده بود و چون ذهنتون سبک نبود جسمتونم ذره ای وزن کم نکرد . 

        خیلی عالی توضیح دادید من که خیلی استفاده کردم . 

        ببینید هدف ما کاهش وزن جسمی نبست هدف ما کاهش بار اضافه ی ذهنه . 

        ذهنمون که سبک بشه و  کم کم فشارها  از روش برداشته بشه جسم  هم  خودبخود تمام موادی که ذخیره کرده رو رها می کنه . 

        میدونید وقتی ذهنمون درگیره حال و هوای جنگ در وجود ما میاد این حس به بدن هم انتقال داده میشه و بدن هم برای حفظ خودش شروع می کنه به انباشت چربی و مواد زائد دیگه . 

        اما وقتی ذهن به آرامش برسه سبک بشه رها بشه آزاد بشه این احساسات خوب به جسم هم انتقال داده میشه و روند حرکت جسم هم میره روی ارامش و رها سازی تمام مواد زائد . 

        ممنون بابت پیامتون خیلی تجربه ی خوبی بود و اینکه ما تمرکز کنیم به جای اینکه وابسته باشیم به وزن کردن جسم سعی کنیم ذهنمون رو وزن کنبم . ببینیم چقدر شادی توشه ببینیم تو چه حس و حالی هستیم آیا حسمون عالیه یا غمگینیم و …. 

        خوبه فرمول وزن کردن جسم رو با فرمول وزن کردن ذهن ( یعنی همون سنجش اطلاعات و احساسات ) تبدیل کنیم . 

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 5 از 1 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار فاطمه
          1401/07/17 23:53
          مدت عضویت: 988 روز
          امتیاز کاربر: 7578 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
          محتوای دیدگاه: 15 کلمه

          سلام دوست عزیزم

          خوشحالم که  نوشته من تونسته برای شما مفید باشه

          ممنون از توجه و لطفتون

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 0 از 0 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فاطمه سادات
      1401/04/25 22:08
      مدت عضویت: 1663 روز
      امتیاز کاربر: 3716 سطح ۴: هنرجوی مبتدی

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      محتوای دیدگاه: 437 کلمه

      سلام من بعد از مدتها برگشتم .خوبین ؟ سلامتین ؟ 

      ۴ ساله که من توسط این سایت با قدرت ذهنم آشنا شدم . 

      هرجا هم که باشم همیشه به اینجا برمیگردم . چون ذهنم فقط اینجا آروم میشه .

      وقتی آلارم پاسخ دوستان به نوشته هامو باز کردم دیدم کلی نوشته ی سرشار از انرژی برام نوشتن که واقعا دوست دارم در اولین فرصت به تمام کامنتایی که از وقت رفتنم تا الان پاسخی ندادم پاسخ بدم . 

      این همه ابراز لطف واقعا حیرت آور بود برام . 

      شما خوب هستید استاد گرامی ؟ 

      البته که همواره عالی هستید . 

      منم وقتی اینجام و در حضور شما و دوستانم خوبم . 

      من کنترل ذهن رو اولین بار از شما یاد گرفتم . 

      دوباره اومدم که بازم یاد بگیرم و شاگردی کنم . 

      اومدم دوباره در همینجا کلاس اول بشینم و دوباره الفبای لاغری رو مرور کنم . بنویسم و تمرین کنم تا دوباره درخت لاغریم شروع به میوه دادن کنه . من الان لاغر هستم ولی خب این چند وقت که اینجا نمینوشتم ذهنم درگیر مسائل دیگه بود . 

      البته هنوزم هستم ولی دیگه بسه دوری از خونه . 

      دلم هوای خونه رو کرده بود . 

      اومدم دوباره در مسیر لاغری با ذهن گام بردارم و اطلاعات صحیح وارد ذهنم کنم . 

      ورود مجدد خودم و به خودم خوشامد میگم . چون من لشگری یک نفره ام .

      امیدوارم حال تمام لشکریان یک نفره مثل من عالی باشه . 😍😍😍😍😍😂😂😂😂😂😂😁😁😁😁😘😘😘😘😘😙😙😙 دوستان عزیزم روی ماه همتون رو میبوسم که با ابراز لطفتون واقعا وجودم رو سرشار از شادی کردین .

      البته یکی از دوستان یه کامنت منفی گذاشته بود ولی من از همونم درس میگیرم . گفته بود انقدر طولانی ننویس . 😂😂😂 آدم خسته میشه از خوندن و توجه ذهن هم که همیشه میره سمت منفی اون یکی یادم موند ولی بقیه اونقدر عالی بودن که وجودم رو سرشار از شادی کردن ولی آخه دختر خوب نمیدونی وقتی انسان میفته در مدار عشق اصلا متوجه نمیشه چی داره مینویسه فقط عشق میکنه و عشق میکنه و مینویسه .

      ببخش اگه عشق من شمارو خسته میکنه . ولی شما میتونی نخونی گلم اما من دوست دارم بنویسم چون برای خودم مینویسم و اصلا برای کسی نمینویسم .

      گرچه استاد گرامی همه نوشته ها رو میخونند و تایید ایشون باورهای منو قویتر می کنه ولی واقعا من مینویسم تا باورهام قویتر و قویتر بشه و حتی اگه هیچ کسی تایید نکنه خدا تایید میکنه . من برای خدام مینویسم . خدایی که همه جا هست و با هزارتا چشم داره من میبینه از بیرون و درون .

      خدا جونم خیلی دوستت دارم ممنون که دوباره به دلم انداختی بیام اینجا و دوباره بنویسم تا ذهنم از محتویات عالی پر بشه . 

      خدایا شکرت . 

      و سلاااااام خونه ی من …….

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار منیره.ف
        1401/04/28 14:40
        مدت عضویت: 1649 روز
        امتیاز کاربر: 10041 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 80 کلمه

        سلام فاطمه سادات جان

        ببخشید تو مدتی که رژیم بودین تو نستین وزن کم کنید

        چرا؟

        شما که به این خوبی لاغر شده بودید چرا لیز خوردید از مسیر

        وزن از دست رفته توسط رژیم ماندگار شد

        ببخشید از این همه سوال 

        در مورد بچه باید بگم فکر کنم علم همیوپاتی بتونه بهتون کمک کنه انشاالله

        البته دکترش هم خیلی مهم اگر دوست داشته باشید میتونم کمکتون کنم

        فاطمه جان شما گفتید غذا لاغر میکنه ایا این واقعا باورتون یت میگید که ولعتون کم بشه نسبت به غذا

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار فاطمه سادات
          1401/04/28 22:27
          مدت عضویت: 1663 روز
          امتیاز کاربر: 3716 سطح ۴: هنرجوی مبتدی

          نشان های دریافت شده

          سطح مبتدی
          محتوای دیدگاه: 204 کلمه

          سلام خوبین . وزن نکردم . فکر نکنم کم کردم یکماه بود یه چیزی شبیه روزه بود . اصلا یادم نیست . محض سرگرمی بود . خوشم میومد ولی ماها دیگه نمیتونیم رژیم بگیریم . البته من از اولم همینجوری بودم رژیم رو بیش از یکی دو ماه نمیتونستم ادامه بدم تازه اونم اگه حالم خوب بود وگرنه حتی به ۱۵ روز هم نمی کشید . 

          آره من لاغرم ولی ذهنم هنوزم چاقی توش هست در ضمن من لیز نخوردم سرسره بازی کردم . 

          لیز اونی میخوره که حواسش نیست ولی من آگاهانه سرسره بازی کردم  . فقط تا زمانی ادامه دادم که لذت بردم . اسم رژیم روش نزاشتم . یه بازی با غذا بود . 

          اصلا فکرتون رو مشغولش نکنید . باورش نکنید اثر نداره که .

          کدوم آدم لاغری برای لاغر موندن رژیم میگیره که ما بخوایم بگیریم . 

          رژیم فقط فشار به جسمه . ذهن و جسم تا حدی همکاری می کنن ولی از یه جایی به بعد دیگه بهت اعلام می کنند ادامه نده این راه غلطه حالتو میگیره مریضت میکنه . 

          منم چون از اینجا دور بودم میخواستم خودمو با یه چیزی سرگرم کنم . بازی کردم  . یه بازی الکی واسه سرگرمی و دوسم ندارم تکرارش کنم . چون دوباره برگشتم اینجا . 

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 0 از 0 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
            آواتار منیره.ف
            1401/04/30 00:06
            مدت عضویت: 1649 روز
            امتیاز کاربر: 10041 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
            محتوای دیدگاه: 6 کلمه

            ممنون از پاسخگوییتون امیدوارم موفق باشید

            برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
            امتیاز: 0 از 0 رأی
            افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
              آواتار فاطمه سادات
              1401/04/30 08:17
              مدت عضویت: 1663 روز
              امتیاز کاربر: 3716 سطح ۴: هنرجوی مبتدی

              نشان های دریافت شده

              سطح مبتدی
              محتوای دیدگاه: 9 کلمه

              خواهش می کنم . زنده باشید و سلامت . 

              برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
              امتیاز: 0 از 0 رأی
              افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار فاطمه سادات
          1401/04/28 23:16
          مدت عضویت: 1663 روز
          امتیاز کاربر: 3716 سطح ۴: هنرجوی مبتدی

          نشان های دریافت شده

          سطح مبتدی
          همیاری
          محتوای دیدگاه: 334 کلمه

          عزیزم در مورد بچه هم دیگه میخوام رها کنم . من که میدونم اونم از ذهنمه . پس باید فقط روی ذهنم کار کنم . اونم دقیقا عین لاغریه . یه سری باور غلط توی ذهنمه اونا رو باید با تکرار پاکسازی کنم و باورهای الهی بزارم توش . نیازی به هیچ دارو و درمانی هم نیست .

          بچه دار شدن طبیعت بدن هر انسانیه درست مثل لاغری درست مثل سلامتی درست مثل زیبایی درست مثل جوانی . 

          طبیعت زایشه . حالا من به واسطه ی فرمولهای غلط  ناباروری رو در ذهنم پررنگ کردم ولی ناباروری باطله هرچقدرم پررنگ باشه زور خدا از اون بیشتره و خودشو نشون میده . دیگه میخوام خدا کار کنه به من چه اصلا . هرکی میخواد بیاد تو این دنیا خودش درخواست بده بیاد . مثل آدم بیاد آسون راحت در خدمتش هستم پرورشش میدم . یه واسطه میشم دست خدا میشم براش که بیاد اینجا . نخوادم که هیچی . من باید به خودم برسم نیومدم اینجا که یکی دیگه رو به دنیا بیارم اومدم خودم و پرورش بدم . گسترش بدم . حالا توی این گستردگی یهو دیدی اونا هم اومدن و با هم هم مسیر شدیم که میدونم میان چون طبیعت اینو می گه . 

          در مورد باور اینکه غذا لاغر می کنه بله لاغر میکنه کلی براتون که نوشتم خوردن غذا مثل سایر فعالیتها باعث میشه بدن کلی به حرکت در بیاد وقتی غذا نخوری جون نداری راه بری . ولی وقتی غذایی که دوست داری میخوری رو اون متناسبترت می کنه . چون دوسش داری . آروم میشی . ولعت میره چون دیگه اون چیزی که میخواستی بهش رسیدی . 

          همه ی ولع آدم به خاطر محدودیته . وقتی محدود کنی خودتو ولع میاد . چون دلت غذا میخواد بهش نمیدی هی ولعت بیشتر میشه ولی وقتی بهش غذایی که دوست داری  بدی خب دیگه اون حس نیاز میره کم کم دیگه نیازت کم میشه . دیر دیر گرسنه میشی . اصلا از تو خطش میای بیرون . 

          واقعا اینو تجربه کردم و میبینید که لاغرم هستم . 

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 5 از 1 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
        آواتار الهام خضرلو
        1401/04/26 19:42
        مدت عضویت: 1675 روز
        امتیاز کاربر: 18288 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
        همیاری
        محتوای دیدگاه: 113 کلمه

        سلام خانم سادات عزیزم 

        خوش آمدی بانو 

        منتظر اومدن دوباره شما بودم .

        واقعا چند وقت بود خیلی دوست داشتم بازم دوباره تو سایت ببینمتون واز نظرات ارزشمند وعالیتون استفاده کنم.

        و خداوند چه زود پاسخ داد ممنون که اومدین خوش اومدین 

        واینکه خیلی دوس دارم بدونم درین مدت که نبودید چه کار میکردین فایل ها تون رو گوش میدادین یا مشغول چه کارهایی بودین ؟

        آفرین به شما که لاغر شدید ولاغر موندید 

        انگیزه و اطمینان مارو به این مسیر بیشتر میکنید

        خدا رو شکر

        ویه سوال شما تو فایل نتایج که گذاشتین گفته بودین بچه دار نمیشید  میخوام بدونم بچه دار شدید چند تا بچه دارین 

        و اینکه به نظرم خوشگل بودین خوشگلتر برگشتین

        عکس پروفایلتون خیلی زیباست 

        دوستون دارم 

        آرام و  شاد باشید

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار فاطمه سادات
          1401/04/27 01:57
          مدت عضویت: 1663 روز
          امتیاز کاربر: 3716 سطح ۴: هنرجوی مبتدی

          نشان های دریافت شده

          سطح مبتدی
          همیاری
          محتوای دیدگاه: 1,218 کلمه

          سلام عزیز دلم . 

          ممنون از استقبال گرمتون عزیزانم . 

          فکر کنم حدودا یکسالی میشه از سایت دورم . اما خب مدت زیادی تمرین کرده بودم و نوشته بودم اونا در ضمیر ناخوداگاهم بودن ولی دیگه حس کردم اگه باز  به نیومدنم ادامه بدم دوباره افکار چاقی میاد سراغم و کم کم چاقیم برمیگرده . 

          چون لاغری در ما مثل نهاله اما چاقی فعلا  تنومندتره . وقتی به نهالمون آب توجه ندیم چاقی که فعلا  زورش قویتره آب توجه ما رو میگیره . چون چاقی رو بیشتر تکرار کردیم عادتهاش از عادتهای لاغریمون قویترن .  البته باور عالیتر اینه که بگیم زور لاغری هر روز داره در جسمم زیادتر و زیادتر میشه . چون توجه و رسیدگی  من به لاغری داره روز به روز بیشتر و بیشتر میشه 

          احساس کردم وقت برگشت رسیده تا دوباره درخت لاغریم جوانه بزنه . ولی باور می کنید الان که برگشتم درکم خیلی بهتر شده . واقعا لاغری رو خیلی بهتر حس میکنم .

          من فقط یک روزه برگشتم ولی 

          توی همین ۱ روز من کلی تغییر داشتم .  از این رو به اون رو شدم . یعنی باورکنید بگم شلوارم گشادتر شد دروغ نگفتم . باور کنید من کاهش وزن یک روزه رو از همین وقت بازگشت حس کردم . 

          ببین وقتی یه مدت دور میشی میتونی از دور به خودت و کارات فکر کنی . بعد که برمیگردی میبینی انگار خیلی بهتر داری میبینی . انگار درکت بالاتر رفته . انگار که این مدت  لاغری در ضمیر ناخوداگاهم کارخودشو میکرده و الان که دوباره آوردمش به خوداگاه بهتر میفهممش . بهتر میبینمش . خلاصه این مدت برای من خیلی خوب بود . چون وقتی برگشتم دیدم درکم عالیتر شده و حالم خیلی بهتره وقتی دارم می نویسم. 

          اما در مورد بچه دار شدنم با وجود تلاشهای ذهنی و جسمی بسیار بالاخره دکتر آب پاکی رو ریخت روی دستم و گفت خانوم شما باردار نمیشی . احتمال بارداریت با  قوی ترین داروها هم فقط ۱۵ درصده . 

          اولش ناراحت شدم ولی بعدش رها شدم ‌ . کلا  امیدم و از درمان قطع کردم . 

          حالا با خیال راحت زندگی می کنم . 

          من در این عبارت دکتر زندگی رو پیدا کردم . 

          من باید اول خودم زندگی کنم . اونقدر به فکر بچه بودم که خودم و یادم رفت . 

          وجود خودم مهمه . بچه طبیعت بدن منه . حتی اگه جسم من مریض باشه من که میدونم از ذهنم آب میخوره و موانع ذهنیم نمیزاره طبیعت خدا شکل بگیره 

          ولی وقتی دکتر آب پاکی رو ریخت روی دستم  ذهنم خندید گفت آخیش راحت شدم . 

          دست از سر من بردار . 

          من دیگه علی الظاهر مجبورم موضوع بچه رو فراموش کنم . 

          اما من اینو به فال نیک میگیرم . اینجوری دیگه بدنم و به حال خودش میزارم . 

          من که ایمان دارم باروری طبیعت بدن هر زنی هست . 

          من که ایمان دارم همین حالا هم یک مادر هستم .

          من که ایمان دارم خداوند تقدیر منو مادر شدن قرار داده 

          من که ایمان دارم بچم میاد بغلم پس چرا رها نکنم . 

          پس چرا بچه دار شدن رو رها نکنم . 

          من مدتها تلاش کردم . اراده کردم . هزار کار کردم که آدمای معمولی یکیشو انجام ندادن درست مثل تمام چاقهایی که کلی تلاش کردن برای لاغری و لاغر نشدن منم کلی تلاش کردم برای بچه دار شدن و آخر سر  بهترین دکتر تهران با ۴۰ سال سابقه و ۳ تا مدرک فوق تخصص از دانشگاه آمریکا و مکزیک و دانشگاه تهران بهم گفت دخترم شما با قویترین داروها فقط ۱۵ درصد احتمال بارداریته . 

          درست مثل تمام دکترای تغذیه که بعد از کلی درمان میگن شما لاغر نمیشید . 

          اونا درست میگن راه غلط به نتیجه نمیرسه ولی چون باورش داریم انجامش میدیم . 

          ولی حالا دیگه خیالم راحت شد . میدونم این رهایی برام خوبه . 

          ولی برگشتم که حال خوبم رو دوام بدم . برگشتم که برای خودم بنویسم . برگشتم که به خودم بها بدم . 

          برگشتم که دوباره حال خوب رو به خودم هدیه بدم . 

          چون همین ۱ روز حال من از این رو به اون رو شده و با توجه به خوبیها دوباره زندگیم و زیباتر میبینم . 

          گرچه این مدت هم نزاشتم خیلی حالم بد بشه . شاید اگه زمانهای قبلم بود الان وز شدت غصه دیوانه شده بودم ولی الان نه . صبورم و ایمان دارم خدایی که به مریم بدون شوهر فرزند داد خدایی که به ذکریا و همسرش در پیری فرزند داد  خدای منم هست . 

          این کار برای خدا آسان است . 

          پس رها میکنم که خدا انجام بده . چون کارای خودم و انجام دادم و فقط دیگه باید رها کنم و به خودم بپردازم . 

          انرژی الهی خودش باید منو شفا بده و راه بچه رو باز کنه .

          خدایی که منو از هیچ آفریده قادره بچه ی منم از هیچ بیافرینه . پس به خدا اعتماد می کنم و اجازه میدم او کارها رو انجام بده . 

          توکل یعنی خدارو وکیل گرفتن . وقتی کسی در زندانه اجازه میده وکیلش کارها رو انجام بده و چه وکیلی بهتر از خدا . 

          من در زندان نازایی اسیرم و اجازه میدم خدا حکم آزادیم رو بگیره و روزی که از زندان آزاد بشم بچمو بزاره بغلم . 

          پس بهترین کار رها کردن و توکل کردن به خودشه . در این مدتم من فقط به خودم میرسم و به خودم رسیدن هم دقیقا یعنی اینجا نوشتن  و ذهنم رو در مسیرحال خوب نگه داشتن .

          من اینجا حالم خوبه و همین برام کافیه بقیه اش دیگه دست من نیست . میسپرمش به خدا و کائناتش و ایمان دارم قانون خدا وقتی من حالم خوب باشه عالیترینها رو برام خلق می کنه .  از نظر من عالیترینها یعنی حالی که الان دارم . پس نتیجه اش رو دارم همین حالا میبینم و حال خوبم روز به روز گسترده تر و گسترده تر میشه . 

          خدایا شکرت . 

          ممنونم ازتون دوست خوبم که برام نوشتید و اجازه دادید کلام خدا بر زبانم و نوشته هام جاری بشه و حال خوبم عالیتر بشه . ازتون سپاسگزارم دوست مهربونم . 

          در مورد زیبایی و جوانی هم اول اینکه نگاه شما زیبا و جوانه و عکس وجود زیبا و جوان خودتون رو در وجودم میبینید عزیزم . ممنونم به خاطر نگاه زیباتون و اینکه خوشبختانه باورهای جوانی و زیباییم دارن کار خودشون رو می کنند . 

          من باور دارم روز به روز زیباتر میشم .

          باور دارم روز به روز جوانتر میشم .

          راور دارم روزبه روز لاغرتر میشم پس همه ی اینها برام اتفاق افتاده . 

          و ایمان دارم روز به روز مادرتر میشم . اما این یکی و میخوام خدا انجام بده چون خودم دیگه خسته شدم . خدا بهتر کارا رو انجام میده . 

          بهش ایمان دارم . گرچه جوانی و لاغری و زیبایی رو هم او میده و اصلا تقدیر ما همینه . او برای ما اینارو نوشته ولی باورهای نازایی در من پررنگه . پس رها می کنم و حال خودم رو به خدا وصل میکنم تا حال خوبم  تا خدا این باورها رو پاکسازی کنه و اجازه میدم طبیعت و تقدیر اصلیم که مادر شدنه رخ بده . 

          چون ایمان دارم خدا برای همه ی ما مادر شدن رو میخواد و ایمان دارم  سن و سال هم در افرینش الهی نقشی نداره چون همانطور که کسی باورش نمیشه من نزدیک ۴۰ سالمه و سلولهام هر روز دارن جوانتر و جوانتر میشن در مادر شدن هم سلولهای من هر روز دارن سالم تر و سالمتر میشن . 

          من به اینا باور دارم و میدونم وقتی رها کنم خدا و این باورهای محکم و حال خوبم باورهای مخربم رو پاکسازی می کنند و بچمو میزارن بغلم . 

          بازم صمیمانه ازتون قدردانی میکنم دوست خوبم . 

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 0 از 0 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
            آواتار الهام خضرلو
            1401/04/27 11:03
            مدت عضویت: 1675 روز
            امتیاز کاربر: 18288 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
            همیاری
            محتوای دیدگاه: 139 کلمه

            فدای شما بشم من چه نوشته ی عالی نوشتید 

            قلبم به تپش درومد و اشکم ناخودآگاه سرازیر شد 

            آفرین به نگاه قشنگتون 

            خانم سادات عزیزم از خداوند برای شما سلامتی و شادی درونی آرزو میکنم 

            من مطمئنم با این ذهن بزرگ و آماده تون به هدف مادر شدنتون می رسید اگر شما نرسید پس کی برسه 

            تسلیم محض باید بود 

            وبه خدا اعتماد کرد آفرین که دیگه درک کردین که تسلیم قدرت اراده خداوند بشید.

            بهتون توصیه میکنم نوشته های باور ساز رو حتما در اولویت قرار بدین عالین نوشته ها

            میدونید بچه همه چیز تو زندگی نیس ما خودمون بچه ی خداییم خدا داره مارو بزرگ میکنه برامون وقت میزاره هزینه هامونو داره میده وما رو سرپرستی میکنه

            پس به رحمت خداوند ایمان داشته باشید و امیدوار بمانید

            تا خداوند در زمان مناسب بچه عزیزتون رو به شما. تحویل بده 

            در پناه خداوند شاد و خوشحال و سلامت باشید😍

            برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
            امتیاز: 0 از 0 رأی
            افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
              آواتار فاطمه سادات
              1401/04/27 13:13
              مدت عضویت: 1663 روز
              امتیاز کاربر: 3716 سطح ۴: هنرجوی مبتدی

              نشان های دریافت شده

              سطح مبتدی
              محتوای دیدگاه: 93 کلمه

              ممنون از راهنماییت عزیزم . کاملا به تک تک جمله هاتون ایمان دارم . چشم عزیزم نوشته های باورساز رو هم میخونم . ایمان و توکل دو بال پرواز هستن . مطمئنم خدا در این زمینه بیشتر میخواد خودشو نشون بده . چون من کم کاری نکردم از هر لحاظ روی خودم کار کردم  و ایمان دارم خدا بهترینها رو برام کنار گذاشته  و نتیجه رو  رها میکنم تا  به مرور موانع ذهنی و جسمی و محیطی  برطرف بشه . ممنون از راهنماییتون و تک تک جملات عالیتون عزیزم . برقرار باشید . 

              برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
              امتیاز: 5 از 1 رأی
              افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
                آواتار الهام خضرلو
                1401/04/27 17:27
                مدت عضویت: 1675 روز
                امتیاز کاربر: 18288 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
                محتوای دیدگاه: 132 کلمه

                ممنونم عزیزم 

                راستی یادم رفت بگم چند روز پیش یه کلیپی دیدم شاید شما هم دیده باشید .

                یه زوج بعد سالها بچه دار شدن اونها هم بچه دار نمیشدن تا اینکه یه روز خانم دلش درد میکنه میبرنش دکتر دکتر میگه خانم شما حامله ای بچه ات داره دنیا میاد وقت زایمانت هست. در حالی که خودش خبر نداشت نه شوهرش به شوهرش گفتن برو لباس بگیر داره زنت زایمان میکنه پسره هاج وواج مونده بود .

                میبینی کار خدا رو زنه باردار نمیشده  حامله شده بعد نه ماه نفهمیده حامله هست این داستان نشون میده که اونها هم دیگه قضیه بچه رو رها کرده‌ بودن که خدا وارد عمل شده وسورپرایزشون کرده 

                رها بودن ورها شدن یعنی رسیدن 

                پس شما هم در حالت رهایی بمانید تا به زودی بچه ی عزیزتان در بغلتون بیاد

                عاشقتونم 

                یا حق

                برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
                امتیاز: 0 از 0 رأی
                افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
                  آواتار فاطمه سادات
                  1401/04/28 21:01
                  مدت عضویت: 1663 روز
                  امتیاز کاربر: 3716 سطح ۴: هنرجوی مبتدی

                  نشان های دریافت شده

                  سطح مبتدی
                  همیاری
                  محتوای دیدگاه: 896 کلمه

                  سلام بله عزیزم دیدم .

                  ممنون که دوباره یاداوری کردید . بله رهایی بهترین کاره . چون اجازه میدیم خدا کار کنه .

                  به چطور و چگونه اش نباید کار داشت . خدا همین حالا هم داره کار خودشو می کنه . انرژی زایش در جریانه . 

                  این انرژی انقدر زیاد هست که هر مانعی سر راهش و بشوره و ببره . 

                  نگاه کنیم و لذت ببریم آفرینش خدا رو .

                  خدایا شکرت که اینقدر عالی می آفرینی .

                  چی دارم میبینم ؟ 

                  دختری زیبا موهای مشکی 

                  در حال تاب سواری 

                  مامان هولم بده میخوام بلندتر تاب بخورم .

                  لباس سفید .

                  موهاش توی باد تاب عقب و جلو میره . وقتی میرسه به اون بالا پاهاشو هم بلند میکنه تا تاب بیشتر و بیشتر اوج بگیره . صدای خنده ی دخترونه اش گوشم و پر میکنه . 

                  اجازه میدم تاب بخوره هر چقدر دلش میخواد . 

                  اجازه میدم کار دلشو انجام بده چون کار دلش خداست . 

                  او میخنده . زیباست . چشم و ابروی مشکی و درشت . دختره م گندمیه مثل خودم ولی موهاش صافه چشماشم شبیه خودمه . بینی کوچولو . کفشای سفید که از باباجونش خریده به پاشه کفش سفید که یه بند روش میخوره . جوراب شلواری سفیدم پاشه  حیاط بزرگی رو میبینم . اینجا خونه ی جدیدمونه . خونه ای که حیاطش بزرگه . وقتی وارد حیاط میشم دخترم کنارم توی ماشینم نشسته . عطیه می دوه و میره طرف تاب . منم ماشین و توی پارکینگ پارک میکنم و میرم طرفش . 

                  خانوم خدمتکار میدوه از پله ها میاد پایین میگه خانوم ناهار حاضره میز و چیدم براتون اگه اجازه بدید من برم . بهشون میگم پری جان لطفا ناهار من و عطی رو بیار توی حیاط .اینجا غذا میخوریم . ناهار سبزی پلو ماهی داریم . بر عکس بچه های دیگه عطی ماهی خیلی دوست داره . عاشقشه اونم توی حیاط روی چمنا . 

                  عطی یه خواهرم داره . عطرا . پرستار عطرا از پله ها پایین میاد در حالیکه عطرا رو بغل گرفته و میارش سمت من . عطرا تا منو میبینه میپره بغلم . با هم میریم سمت عطیه تا خوب روی تاب هولش بدم . 

                  خدایا به خاطر عطیه و عطرا ازت ممنونم . 

                  اینا حرفای خداست . تجسم نیست من اینارو میبینم . قبلا زیاد نمیتونستم تصور کنم ولی جدیدا تصورم بیشتر شده . چون اجازه دارم میدم خدا حرف بزنه .

                  میگن اجازه بدین خدا حرف بزنه . رویاهای شما حرفای خداست . 

                  ندای خدا از دل میاد .

                  چی دلت میخواد . بزار همون جاری بشه  تو ذهنت . 

                  به چطور و چگونگیش فکر نکن . کسی که قدرت رویا رو بهت داده خودشم میتونه اون رو به واقعیت تبدیل کنه و جذب کنه . 

                  نشونه ی حرف خدا اینه که اون حرفا حس داره . حس آرامش . حس لذت . حال خوب . وقتی جاری میشه به ذهنت حالشم با خودش میاره . چون از دلته . چون حرف دلته . تو از گفتن اون حرفا لذت میبری . از نوشتنش کیف می کنی . چون حرف دلته . چی دلت میخواد . اون حرف خداست . 

                  دلم میخواد راحت راحت بچه دار بشم . بدون ترس بدون اینکه چی بخورم چی نخورم . بدون اینکه بهم سختی وارد بشه . هر کاری دلم خواست انجام بدم . بچه هم کار خودشو کنه . اینا دل منه . این اتفاق میفته . من خیلی راحت بچه دار میشم . مثل اب خوردن بچه دار میشم . 

                  فقط باید بذر خدا رو پرورش بدم نمیدونم شاید اینجا بنویسم شایدم نه . نمیدونم ولی تمام آرزوها به هم پیوسته است . 

                  وقتی تو اندام متناسبتو تصور می کنی این تصور چیزیه که دلت میخواد و حالت باهاش خوبه . وقتی ثروت زیادی رو تجسم می کنی اینو دلت میخواد و حالت باهاش خوبه . وقتی بچتو تصور می کنی یعنی اینو دلت میخواد و حالت باهاش خوبه . این حال خوب خداست . خدا سختی کشیدن نیست . خدا راحتی رو برات میخواد .

                  غذا چیزی رو بخور که دلت میخواد . 

                  دل چیز بد رو نمیخواد چون دل خداست . هر وقت با خواست دلت اون چیزی که دوست داشتی خوردی و حال کردی از خوردنش اون غذا متناسبت می کنه چون تو اون رو با دل خوردی و انرژی قلبت اون رو هضم می کنه و انرژی اون غذا همش تبدیل میشه به انرژی مثبت . 

                  دل حرف خداست . اگه آدما از همین حالا بگن من هرکاری دلم میخواد انجام میدم  کم کم متوجه میشن دل فقط خوبی میخواد . دل زیبایی میخواد ثروت میخواد بچه میخواد تناسب سلامتی وسایل خوب رفاه و راحتی و ….

                  اما ما  خیلی کم کار دلمون رو کردیم . نزاشتیم صدای خدا در دلمون جاری بشه . به ذهنمون سکوت ندادیم تا خدا در ما شروع کنه به حرف .

                  بازم میگم صدای خدا حالمون رو خوب می کنه . پس اون ندایی در وجودمون صدای خداست که حس داره و دلمون رو لبرریز از شادی می کنه  . 

                  هرکی به صدای خدا در وجودش گوش کنه براش بهترینها خلق میشه . 

                  ما از خداییم و به خدا برمیگردیم . این همین حالا داره اتفاق میفته . صدای خدا بلند داره می گه اشهد ان لا اله الا الله . 

                  شهادت می دهم در وجود من ندایی به جز ندای خدا نیست . 

                  اوست نشسته در نظر 

                  من به کجا نظر برم .

                  اوست گرفته پای دل 

                  من به کجا سفر برم 

                  خلاصه  حرفام تایید حرف شماست رها میشم تا خدا برام کار کنه . چرا که خدا بهترین عمل کنندگانه . 

                  ممنون دوست خوبم که با صحبتهات حال دلمو به سمت خدا چرخوندی تا صدای خدا رو بنویسم . 

                  خدایا شکرت .

                  برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
                  امتیاز: 10 از 2 رأی
                  افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
            آواتار زهرا
            1402/07/18 09:20
            مدت عضویت: 346 روز
            امتیاز کاربر: 20100 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
            محتوای دیدگاه: 267 کلمه

            سلام فاطمه خانم عزیز 

            خیلی خوشحالم که دوباره به این سایت بازگشتید .ببخشید قصد دخالت ندارم می خواهم تجربه یکی از آشناییان خودم را براتون تعریف کنم . دکترها بهش گفته بود که باردار نمیشوی بعد از 15 سال درمان بهترین متخصص باوری دریزد (مثل دکتر افلاطونیان -کریمی ) و به قول خودش گفت من همه کاری برای خودم کردم و ما بیقی را میسپارم دست خداوند اگر صلاح و مصلحت هست به من بچه میدهد که می دهد و زورکی از خداوند بچه نمیخواهم و ذهنش را از این قضیه خالی کرد به قولی فشار بر فنر اراده شخصی خودرا برای بچه دارشدن برداشت. و زندگی را با اراده خداوند پیش برد بعد از 5 سال یعنی 20سال بعد از ازدواج دراوایل شیوع بیماری کرونا در بیمارستان بستری شدبه خاطر کرونا. دکترها سوال میکنند باردار نیستی او میگوید من 20سال است بچه دار نمیشوم و بعد از آزمایش بارداری متوجه میشوند که 3 ماهه بارداره و دکترها تعجب میکنند . خودش میگفت گفتم دوباره آزمایش بگیرید حتما اشتباه شده و چقدر این قضیه به بهبودی او در کرونا با اینکه 70% ریه درگیر بود کمک کرد که زود خوب شد و انگیزه بود برای بهتر شدن و خدا را شکر الان پسرش به نام ابوالفضل 5 سال داره و خدا راشکر سالم هست . پس شما هم فقط بچه دارشدن خودت را بسپار به اراده خداوند. انشاالله شما هم صاحب اولاد خواهی شد فقط عجله نکنید و از درگاه خداوند ناامید نباشید که یکی از ویژگیهای خداوند فراوانی است این همه فرزند به همه داده به شما هم انشاالله خواهد داد . سالم و تندرست باشید  

            برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
            امتیاز: 0 از 0 رأی
            افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
            آواتار شهربانو باقری
            1401/07/19 15:01
            مدت عضویت: 1356 روز
            امتیاز کاربر: 22276 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
            همیاری
            محتوای دیدگاه: 379 کلمه

            سلام مجدد  ، امروز این چندمین باره که بهت سلام می دم و می نویسم ،از بس که دوستتون دارم ،از شخصیت جالبی که داری لذت می برم و الحمدلله  زیبا هم که هستی مثل نقاشی های مینیاتور …. الهی خدا جوانتر و زیباتر ت کنه  و مثل مریم مقدس برات معجزه کنه و به آرزوی مادر شدن خودت برسی و لذتشو ببری .

            یه پیشنهاد برات دارم ..من بارها از منابع موثق شنیدم   خانومایی که با وجود تلاش فراوان  با پشتیبانی بی دریغ همسرشون با صرف هزینه زیاد برای درمان نازایی  اقدام کردن و نا امید برگشتن و فکر مادر پدر شدن رو به معنای واقعی کلمه رها کردن تا به حدی که برای گرفتن بچه به مراکز بهزیستی و شیرخوارگاه  ها رفتن و موفق شدن کودکی رو به فرزندخواندگی تحویل بگیرن اینا چند ماه بعد باردار شدن …و این هیچ دلیلی نداشته جز رهایی اون میل و آرزوی دیرینه و این رهایی کامل    اجازه داده که خدا بیاد و کار خودشو انجام بده  و همچنین تونستن که با فرزندخواندگی  حس مادری رو بیشتر به تجسم ذهنیشون وارد کنن و همه باورهای نازایی رو فراموش کنن …..اگر دوست دارید کودکی رو در سن شیرخوارگی به فرزندی  قبول کنید به محض اینکه کمی بزرگتر شد حتما بهش بگید که پدر و مادر واقعیش نیستید اونو به شکل یک راز مگو پیش خود نگه ندارید چون این بچه ها قتی به سن دانشگاه می رسن  به هر دلیل متوجه میشن که اوضاع از چه قراره  خیلی ناراحتی می کنن حتی ممکنه تمام خدمات و‌محبتهای شمارو نادیده بگیرن و حرفای دلسرد کننده زیادی به شما بگن که دلتون برنجه و کلی غصه بخورید و کلی آسیب روحی بهتون وارد بشه ..اگر به بچه در سن راهنمایی این راز گفته بشه خیلی بهتره  اگر ناراحت شد بگید باشه می بریم می ذاریمت همون بهزیستی تا بفهمی ما از چه شرایطی  نجاتت دادیم و برات پدر مادری کردیم .

            خانم سادات  مطمئن باشید این بچه بزودی می فهمه که شما چه محبت عظیمی بهش کردید و تا زنده هست قدردان شما خواهد بود ..

            من وقتی خوب فکر می کنم می بینم چقدر مهمه که ما آرزوی لاغری جسمی رو رها کنیم و فقط به لاغری ذهن بپردازیم 

            به امید روزی که خبر خوشحالی به ما بدید شاید بتونم شمارو از نزدیک ملاقات کنم .

            برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
            امتیاز: 0 از 0 رأی
            افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
              آواتار فاطمه سادات
              1401/07/20 00:38
              مدت عضویت: 1663 روز
              امتیاز کاربر: 3716 سطح ۴: هنرجوی مبتدی

              نشان های دریافت شده

              سطح مبتدی
              همیاری
              محتوای دیدگاه: 474 کلمه

              سلام از بنده بانو به روی ماهتون . اتفاقا خودم خیلی دوست داشتم مدتها قبل به همسرم گفتم این کار و کنیم ولی متاسفانه ایشون راضی نیست . 

              آخه میدونید ایشون مشکلی ندارن . به هر حال من بهشون حق میدم . حتی بارها بهشون گفتم که من نمیخوام تو رو از نعمت پدر بودن محروم کنم خودم برات یه همسر خوب پیدا می کنم . اگه بچه دار شدید از زندگیتون میرم . اونم کلی دعوام کرد و گفت من اصلا بچه نمیخوام اگه هم بخوام فقط از تو میخوام .  حتی همین که بریم از کوچیکی یه بچه بیاریم بزرگش کنیم هم قبول نمیکنه . 

              بله شما دقیقا درست میفرمایید . فکر من که از بچه رها بشه بدنم خودبخود خودشو ترمیم می کنه و به روند طبیعت برمیگرده و خلاء بچه فقط با وجود یه بچه از وجودم پاک میشه . 

              چون خیلی ها رو دیدم حتی اصلا بدنشون تخمک گذاری نمیکرد وقتی یه بچه آوردن بزرگ کردن و از اون رنج فاصله گرفتن بچه دار شدن . 

              حالا ان شاء الله هر چی خیره پیش روم میاد و میدونم خدا قطعا بهترینها رو برام میخواد و یه روزی همین روزا میشه چراغ راه زندگیم .

              چیزی که مطمئنم اینه نازایی هر لحظه داره از بدنم پاکسازی میشه درست مثل چاقی ولی چون نازایی در ذهنم هست هی دوباره تکرار میشه . 

              اتفاقا یکی از دوستان هم که خودشون از طریق ذهن مشکلات ناباروری خودشون رو حل کرده بودن دو سال پیش ازم دعوت کردن که وارد گروهشون بشم . شخصیتشون خیلی آروم و ملایم بود ولی من فقط یکسال اونجا دوام آوردم . خانومشون الان فرزند دومشون رو بارداره اونم به راحتی ک بدون دکتر طبیعی .

              ایشونم همیشه روی حال خوب تمرکز داشتند البته من پارسال ازشون جدا شدم . چون با اینکه انرژی مثبتی داشتن ولی حال من اونجا خوب نمیشد . برای همین اونجا رو هم رها کردم .

              ولی حرف شما رو هم کاملا قبول دارم حضور یه بچه نازایی رو برای من درمان میکنه خودبخود چون ذهنم رها میشه و بدنم طبق طبیعت خودش پیش میره .

              حتی من مطمئنم و ایمان دارم این خلاء که برطرف بشه بدن من با اشتیاق زیادی شروع به باروری می کنه . چون تا حالا افکار من سدی بوده که جلوی اون رو گرفته و وقتی سد برداشته بشه نیروی عظیم حیات برام غوغا می کنه . یهو میبینید دو سه تا با هم باردار میشم . چون خودمم دوقلو هستم . 

              براتون بهترینها رو آرزو دارم شهربانوی مهربون و زیبام . زیبایی در نگاه خودتونه . زیبایی در وجود همه ما الهیه و چون خدا زیباست هرکسی به او وصل بشه این زیبایی در وجودش متجلی میشه و زیبایی رو همه جا درک میکنه . ممنونم از وجود زیبا آفرینتون .   منم شما رو خیلی دوست دارم و ممنون از اینکه با صحبتهای قشنگتون باعث شدید تا لحظاتی حس زیبای مادر شدن رو تجربه کنم .

              برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
              امتیاز: 0 از 0 رأی
              افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
                آواتار شهربانو باقری
                1401/07/20 11:57
                مدت عضویت: 1356 روز
                امتیاز کاربر: 22276 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
                همیاری
                محتوای دیدگاه: 265 کلمه

                عزیز مهربون سلام ،

                الهی هر چی خیر و صلاحته همون بشه برات … 

                مادر شدن  زیباترین  و شیرین‌ترین  تجربه زندگی  یک زن هست  اما قطعا دردسرهای خاص خودشو داره  شاید از موانع ذهنی باروری شما  ثبت همین دردسرها در عمق ناخودآگاهتونه  که باید پاکسازی بشن  و با ضمیری پاک برای یک تغییر بزرگ در زندگیتون آغوش باز کنید….

                امیدوارم  موفق بشی ….

                من خودم دو فرزند دارم یک دختر یک پسر هر دو ازدواج کردن و هر کدوم یکدونه بچه دارن  من هنوز که هنوزه آزاد و رها نشدم و هر چند وقت یکبار  با مشکلاتشون منو درگیر خود می کنن  گاهی میگم  کاش منم نازا بودم مث شما …و کاش شما قدر زندگی آرام و پر از عشق خودتو  بدونی …

                الان هم با مترو کرج دارم میرم خونه دخترم …سری بزنم غروب برگردم …

                دکتر هولن میگه :  هر جا من باشم و مشگلی باشد من مسئول  پاکسازی صد درصد دیتا ، خاطره و باوری  در وجودم و ذهنم هستم که اون مشگل از درون اونها به آینه جهان آفرینش تابیده و به  صورت یک مشگل به من نشون داده میشه  تا من بفهمم خاطره ،دیتا و باوری در درون ذهن من خانه داره و من مسئول صد درصد پاکسازی اون هستم ،وقتی باوری مشگل ساز از درون من پاک بشه بازتابش اون هم متوقف میشه و مشگل هر چی که هست از بین میره  پس من باید آرام باشم و با تمام وجود با این ۴ جمله به پاکسازی ذهنم تا رفع کامل مشگل ادامه بدم نیازی هم نیست که بدونم دقیقا اون باور و دیتا از کدوم خاطره در ذهنم ماندگار شده …

                دوستت دارم

                سپاسگزارم 

                متاسفم

                لطفا منو ببخش

                برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
                امتیاز: 0 از 0 رأی
                افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
                  آواتار فاطمه سادات
                  1401/07/23 12:17
                  مدت عضویت: 1663 روز
                  امتیاز کاربر: 3716 سطح ۴: هنرجوی مبتدی

                  نشان های دریافت شده

                  سطح مبتدی
                  همیاری
                  محتوای دیدگاه: 645 کلمه

                  سلام شهربانوی مهربونم بله قبلا این موانع هم در مسیرم بود . اینکه بچه از اولش دردسره . مخصوصا این که خواهرامم  هرکدوم به نوعی با این مشکل درگیر بودن ما از کوچیکی با دردسرهای بچه دار شدن آشنا شدیم و نازایی رو یاد گرفتیم . ولی مامانم مثل آب خوردن باردار میشد و من و خواهرم دوقلو هستیم و با اینکه ۳ فرزند دیگه هم داشت من و زهره رو هم باردار بود و به راحتی کاراشو انجام میداد . 

                  اتفاقا هممونم به مامانم میگیم میگیم مامان تو که خودت این همه آسون بچه دار شدی و بچه داری کردی چرا ماها اینجوری شدیم  که اونم میگه من نسبت به خواهرام کم زا بودم تازه . دختر زا بودم  خواهر اولش نسل قدیم بود ۱۲ شکم بچه دار شد . خواهر دیگه اش ۹ تا خواهر دیگه اش ۷ تا و مامان من ۴ تا شکم باردار شدکه البته من و خواهرم دوقلو شدیم که شد ۵ تا  که میگفت از نظر اونا من کم زا  بودم . پس  با اینکه ۵ تا بچه داشت ولی تفکر کم زا بودن رو با خودش داشت . 

                  حالا این تفکر در  من و خواهرانم هر کدوم به شکلی خودشو نشون داد و این نشان از یادگیری زبان نازایی در خانواده ما داره . البته الان نازایی خیلی زیاد شده و دقیقا همین افکتری که فرمودید . 

                  مثلا یه علت دیگه اش ۹ ماه بارداریه . خیلی ها الان کار  بیرون دارن و  با حامله بودن شاید مثل قبل فرز نباشن حداقل سه ماه آخر البته اینم باور غلطه ولی خب در بین نسل جدید جا افتاده . خیلی باورهای نازایی وجود داره و باعث شده نسل جدید انقدر کم بچه دار بشن . 

                  اصلا ۲تا ۳ تا بچه داشتنم جزء نازایی محسوب میشه چون بدن زن اگه طبق طبیعتش جلو بره از سن ۱۴ سالگی میتونه هر سال فرزند آوری کنه . حالا اگه بر فرض تا سن یائسگی هم این رو در نظر بگیریم میشه حدود ۳۵ سال . پس زن میتونه حداقل ۳۵ فرزند به دنیا هدیه بده . پس ۲ تا بچه داشتنم جزء نازایی محسوب میشه . چون یعنی ۳۳ تا نیاورده به هر دلیلی یا نخواسته و یا نتوانسته . 

                  بس نسل به نسل انسانها با اختیار خودشون دارن نسل بشر رو کم می کنند و البته این به دلیل اینه که قراره ژن برتر به وجود بیاد . انسانها دارن روی نسل برتر سرمایه گذاری می کنند . فیلم من مادر هستم رو سرچ کنید . واقعا زیبا بود . و تفکر من دقیقا  دنبال همونه . وقتی اون فیلم و دیدم یکی از دلایل اصلی نازاییمو پیدا کردم . 

                  انسانها دنبال ژن برتر هستن . الان دی ان ای های قوی رو دارن جمع آوری می کنند تا نسل سالمتری به وجود بیاد . علت بیماری کرونا هم همین بود که نسلهای ضعیف از بین برن . 

                  ژن برتر از هر لحاظ بهتره . حتی شاید چیزی شبیه ربات باشه . به هر حال این مربوط میشه به آیندگان . انسانها میخوان نسلی به وجود بیارن که بیماری و مرگ نداشته باشه و دائما دارن آزمون و خطا می کنند . و مطمئنم بهش میرسن . 

                  ولی به هرحال با همه ی این دلایل من یکی دوتا بچه رو میخوام . 

                  دوست دارم مادر بشم مثل بقیه و تفکرات خودمو بهشون انتقال بدم . 

                  درسته بچه دردسر داره و به قول شما دقیقا همین دردسرها مانع فرزنداوری بیشتر میشه ولی باز یکی دوتا رو از پسش برمیام حداقل به خاطر همسرم . 

                  چون اون حقشه که بابا بشه و اهل زن گرفتنم نیست که بگم برو سراغ کسی دیگه . 

                  من مادر میشم ایمان دارم بهش میرسم . 

                  ولی به فرمایش شما باید از شرایط الانمم راضی باشم . به خصوص اینکه واقعا به افکار نازا کننده ام آگاه شدم و فهمیدم همش برای راحتی بیشتر و البته کمک کردن بوده . 

                  یعنی نیت نازاییم خیر بوده ولی دوست دارم تفکرات زایش ایجاد کنم تا بتونم اینو مادری واقعی رو تجربه کنم . 

                  برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
                  امتیاز: 0 از 0 رأی
                  افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
                    آواتار شهربانو باقری
                    1401/07/24 23:08
                    مدت عضویت: 1356 روز
                    امتیاز کاربر: 22276 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
                    محتوای دیدگاه: 94 کلمه

                    سلام فاطمه جان ، 

                    چقدر زحمت کشیدی پاسخ مفصل فرستادی .واقعا ممنونم  ، از اطلاعاتی که راجع به ژن برتر دادی ممنون ….

                    مادر شدن حق طبیعی یک زن هست .درست مثل همه انسانها که تناسب اندام حقشونه ولی با یکسری افکار و باور و رفتارهای اشتباه از این حق محروم شدن …  

                    همیشه حق به حقدار می رسه .. این یک باور صد در صد صحیحه  پس هم ماهایی که اضافه وزن داریم به تناسب دلخواه می رسیم  هم شما مادر میشی  …البته اگر نا امید نشی و رویای خودتو خط نزنی …

                    به امید اونروز 

                    برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
                    امتیاز: 0 از 0 رأی
                    افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
                      آواتار فاطمه سادات
                      1401/07/25 10:33
                      مدت عضویت: 1663 روز
                      امتیاز کاربر: 3716 سطح ۴: هنرجوی مبتدی

                      نشان های دریافت شده

                      سطح مبتدی
                      همیاری
                      محتوای دیدگاه: 552 کلمه

                      بله قطعا هممون میرسیم 

                       رسیدن به آرزوهامون حق ماست . 

                      و راهش اینه رویامون رو خط نزنیم و فقط راهمون رو ادامه بدیم و ادامه بدیم و ذهنیت خودمون رو آرام آرام تغییر بدیم تا در جسممون الگوهای جدید جاری بشن  

                      مادر شدن حق منه . 

                      مادر شدن طبیعت هر زنه . 

                       سلولها هر ماه در حال تولید شدن هستند و بنا به تفکر من در طی ماه ضعیف یا قوی میشن . من فقط باید در مسیرم استمرار داشته باشم تا جهت حرکت ذهنم و آرام آرام تغییر بدم . 

                      در زمانی که مسیر جدید اونقدر تکرار بشه که جایگزین مسیر قبلی بشه من به خواسته مادر شدنم میرسم گرچه در این فاصله ما خلص خالص نیستیم اون یکی تفکرات هم باز دارن کار خودشون رو طبق عادت  می کنند ولی ما هم داریم عادت های جدیدی در ذهن ایجاد می کنیم . این عادتهای جدید نیروی حق و نیروی مارو در پی دارن چون ما دیگه اون شرایط قبلی را نمیخوایم . نخواستن ما نیرو رو از اون مسیر میگیره . 

                      ما فقط باید به فرمایش شما خواست دلمون رو تغییر ندیم و هی  خواستمون رو نزاریم روی الگوی قبلی و بهش قدرت بدیم . تمرین کنیم تا نیروی اون طرف کمتر بشه و نیروی باورهای جدید زیاد بشه . ما نیت جنگ با خودمون رو نداریم ولی ما خودمون میخوایم ژن برتر رو تولید کنیم . 

                      چون ما به دانش اپی ژنتیک رسیدیم . 

                      دانش اپی ژنتیک میگه ما از طریق افکار و باورها و رفتار و عادات خود قادریم ژنهای خود را تغییر دهیم . 

                      همین بیماری ها مثلا سرطان که ژن سلولهای سالم  تغییر می کنه به دلیل افکار منفیست که سالها جاری شده و مسیر سلامت رو مختل کرده و در نتیجه ژن سلولها رو تغییر داده . 

                      پس نیروی اصلی ماییم . 

                      نیروی خلق ژن ماییم . 

                      فقط باید بیشتر تمرین کنیم اگاهیمون بیشتر بشه نه تحمیلی اشتیاقی . 

                      آروم باشیم . به قول استاد هربار اشتباه کردیم بازم بلند بشیم مثل بچه هایی که بارها زمین خوردن تا راه رفتن رو یاد گرفتن . از زمین خوردن نترسیم ناامید نشیم بازم بلند شیم و در جهت خلق آرزوهامون حرکت کنیم . 

                      ما میتونیم شهربانو جون . راه رسیدن به آرزوها راحته . خیلی راحته . اگه برامون گاهی سخت میشه فقط به خاطر اینه که نیازه بیشتر تمرین کنیم . 

                      ما میتونیم لاغر بشیم لاغرشدن آسونه . خیلی اسونه . من میتونم مادر بشم . مادر شدن طبیعت منه . خودش خودبخود درست میشه . ژن سلولهای من بوسیله ی تفکراتم تغییر یافتن . ژنیک من و هر زن دیگه ای زایشه . من فقط با آموزشهایی که دیدم جهت حرکت سلولهامو تغییر دادم . 

                      به قول استاد در قسمت شگفتی سازان که فرمودند اگه ما یکبار تونستیم جهت حرکت خودمون و جسممون رو از حالت طبیعی خارج کنیم و چاق بشیم پس بازم میتونیم یاد بگیریم و تکرار کنیم تا حرکت جسم رو دوباره برگردونیم سر مسیر طبیعی خودش تازه اینبار کمار چون میخوایم در جهت حرکت رودخانه حرکت کنیم و همینکه هیچ کار نکنیم دست و پا نزنیم تلاش نکنیم جریان طبیعی آب رودخانه مارو آرام آرام متناسب میکنه و اگه ما باهاش همراه بشیم حرکت ما راحتتره و شنا در جهت حرکت رودخانه است که لذت فراوانی رو برامون ایجاد می کنه . 

                      وای که نوشتن همراه با این آهنگ زیبا چقدر روحم و آروم میکنه چقدر بهم اشتیاق میده . 

                      خدایا شکرت . ازتون ممنونم شهربانوی عزیزم . 

                      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
                      امتیاز: 5 از 1 رأی
                      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
                آواتار الهام خضرلو
                1401/07/20 09:49
                مدت عضویت: 1675 روز
                امتیاز کاربر: 18288 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
                همیاری
                محتوای دیدگاه: 310 کلمه

                سلام خانم سادات عزیزم

                من مطمئنم که شما با این ذهن قوی وبزرگ که دارین ودر عرض چهار ماه لاغر شدید بچه دار هم میشید شما با ذهنتون لاغری رو خلق کردین پس مطمئنن میتونید فرزند دار شدن رو هم تجربه کنید.

                من یه پیشنهاد دیگه دارم براتون اگر امکان داره روزهایی رو در هفته برید تو شیرخوارگاه ها یا مهدهای که بچه نوزاد زیاده وبا اونها عشق کنید .

                من با توضیحات عالی استاد که در دوره هادادن وگفتن که ما روح های مجرد پاکی هستیم که از طریق پدر و مادرمان  وارد دنیا شدیم و وقتی اون دنیا میریم از ما نمیپرسن که پدر مادرت کی بوده یا در اونجا دیگه اصلا پدر مادرمون رو نمی شناسیم.

                پدر و مادر فقط واسطه ی حضور ما در دنیای مادی هستن ونسبتهامون قراردادی این دنیا هست پس اصلا مهم نیست که ادم خودش رو مجبور کنه که خودش بچه دنیا بیاره همه ی بچه ها میتونن بچه ی خودمون باشن 

                همسرتون عاشق شما هست وباگفتن این حرفها ارزش وعزت نفس خودتون رو نیارید بچه اصل نیست خودتون اصل هستین بچه لوازم جانبی زندگی هست برای لذت بیشتر خیلی ها بچه دار میتونن بشن ولی خودشون نمیخوان خیلی از اساتید بزرگ یا خیلی از افراد ثروتمند ومشهور خیلی به بچه زیاد علاقه ندارند وفقط یه بچه دارن  با اینکه روابط عالی دارن پس بچه اصل نیس .

                آدمهای فقیر بچه های زیاد دارن و هرروز هم اضافه میکنن چون بچه زیاد رو برای استحکام خانواده ضروری میدونن برای بچه دوم من هم دچار مشکل شدم یه دلم میخواد یه دلم حوصله بچه داری بعد ده سال رو ندارم بیشترش به خاطر حرف مردم که چرا بچه دوم نمیارید اذیت میشم .

                من بچه ها رو دوس دارم ولی بچه ی زیاد برای خودم رو نه چون از مسئولیت پذیری میترسم ودر خانواده پرجمعیت خیلی اذیت شدم .

                اگر همسرتون با قوانین آشنا باشن خودشون راحت این مسئله رو میپذیرن

                م

                برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
                امتیاز: 0 از 0 رأی
                افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
                  آواتار فاطمه سادات
                  1401/07/20 13:19
                  مدت عضویت: 1663 روز
                  امتیاز کاربر: 3716 سطح ۴: هنرجوی مبتدی

                  نشان های دریافت شده

                  سطح مبتدی
                  محتوای دیدگاه: 203 کلمه

                  سلام . ممنون الهام جون اتفاقا همین فکرم به ذهنم خطور کرده بود سالها پیش . گفتم هفته ای یکبار برم شیرخوارگاه  بهشون رایگان خدمت کنم تا حال و هوای بچه بیاد تو وجودم  و فکرم از خلاء بچه خارج بشه . ولی همسرم اون زمان مخالفت کرد . 

                  شاید اگه دوباره بهش بگم موافقت کنه . 

                  من وقتی میرم بیرون معمولا توجه کمی به محیط اطرافم دارم  ولی شیرخوارگاه رو توی مسیرم چندبار  دیدم . ناخوداگاه چشمم بهش خورده و توجهم و جلب کرده . 

                  حالا به همسرم بگم اگه اجازشو داد و مانعی برام ایجاد نکرد  برم داخل  شیرخوارگاه و با مسئولین صحبت کنم که اجازه بدن هفته ای یکبار برم و با بچه ها بازی کنم تفریح کنم . آخه میدونید اونها یه سری قواعد و قانون هم دارن قبلا که تحقیق کرده بودم میگفتن چون روحیه بچه ها خیلی براشون مهمه خیلی توی این مسائل سخت میگیرن چون بچه ها وابسته میشن و اگر بنا به هردلیلی ترکشون کنید بچه ها دچار آسیب روحی میشن . 

                  اتفاقا همین مسائلم باعث شد اون زمان خیلی پیگیری نکنم . 

                  حالا باز دوباره  یه روز که گذرم از اون مسیر بود میرم و ازشون میپرسم ببینم چی می گن . 

                  ممنونم عزیزم از پیشنهادی که بهم دادی . 

                  برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
                  امتیاز: 0 از 0 رأی
                  افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
        آواتار Shahrbanou
        1401/04/26 02:09
        مدت عضویت: 1356 روز
        امتیاز کاربر: 22276 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
        همیاری
        محتوای دیدگاه: 346 کلمه

        سلام خانم  فاطمه سادات عزیز ،

        خیلی خوش اومدی  عزیزم  ، چقدر منتظرت بودم  همه جا یادت می کنم در کامنتهایی که می ذارم ، در دیدگاهها   حتی در  ایستگاه دهم نوار مثبت زمان  از شما  نام بردم و نیت کردم  زمانی که به سایز ۴۲ برسم یعنی شدم ۶۵  کیلو  پس دیگه باید جشن واقعی بگیرم  عکسامو برای استاد بفرستم و از موفقیت بزرگم  وویس  بفرستم  تا ثبت بشه و همین متنی که برای ایستگاه دهم نوشتم رو بخونم و ضبط کنم  و بفرستم …

        یکبار که دیدم خبری ازتون نیست از خانم آسیه رفیعی احوالتونو پرسیدم  ایشون جوابی که به من داد منو به فکر فرو برد  و سوالی در ذهنم نقش بست  تصمیم گرفتم هر وقت برگشتید از خودتون بپرسم  ..ایشون گفتن که خانم سادات حالشون خوبه  الحمدلله ولی در حال سرسره بازین …من خیلی متوجه  حرفش نشدم ..به نظرم اومد که شاید شما هم یه چند کیلویی دوباره چاق شده باشین ولی دارین تلاش می کنین که به مسیر برگردید …حالا نمی دونم درست فکر کردم یا نه ؟  خودتون جواب رو بفرمایید ..البته اگر صلاح می دونی ..وگرنه که هیچ ..

        چند هفته قبل  تصمیم گرفتم  صحبتای شگفتی سازان رو  که یا به شکل متنی اطلاع رسانی کردن یا به شکل وویس در قسمت محصولات قرار داده شدن   باز نویسی کنم و به قسمت مربوط به شگفتی سازان ارسال کنم  تا هم خودم بتونم نکات آموزشی و پند آموز اونهارو براحتی  استخراج کنم هم دوستان استفاده اشو ببرن  

        صحبتای طولانی خانم شزیعت‌پناه رو به متن برگردوندم  و نکات آموزشی صحبتاشونو در دیدگاه جداگانه ای فرستادم‌ و حالا نوبت فایل صوتی شماست  …الان که از طریق ایمیل متوجه شدم دوباره برگشتید ضمن خیر مقدم به شما  باید بگم  بسیار خوشحال شدم که بازهم قراره از دیدگاههای  آموزنده و زیبای شما بهره مند بشم …و ازش درس بگیرم برای ادامه مسیر ..

        در آخر باید یادآوری کنم عکس روی پروفایل خودم نیستم  یه خانوم خوش اندام  اینترنتی هستش امیدوارم یکروز عکس واقعی خودمو به عنوان نمونه ای از تناسب اندام  روی پروفایلم بذارم ….

        خیلی دوستتون دارم  …منتظر دیدگاههای  عالی شما هستم 

        دوستدار شما :   شهربانو 

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار فاطمه سادات
          1401/04/26 06:46
          مدت عضویت: 1663 روز
          امتیاز کاربر: 3716 سطح ۴: هنرجوی مبتدی

          نشان های دریافت شده

          سطح مبتدی
          همیاری
          محتوای دیدگاه: 731 کلمه

          سلام از بنده خدمت شما بانوی بزرگوار . 

          صمیمانه نوشته تون رو خوندم . چقدر خوشحالم که دوباره میبینمتون  .  ما اینجا با چشم دل همدیگه رو میبینیم و با هم صحبت می کنیم . در فرصتی که پیش بیاد  به جلسات دوره هم قسمتی که فرمودید سر خواهم زد و به امید خدا خواهم خوند . 

           از نوشته تون در اینجا خیلی لذت بردم خداروشکر که اینقدر عالی دارید پیش میرید بله قطعا به وزن ایده آلتون میرسید . 

          لاغر شدن خیلی راحته . فقط باید قلقش دستمون بیاد که شما هم خوشبختانه یاد گرفتید .شما قطعا از  تصویر پرروفایلتون زیبا و خوش اندام تر هستید . بدنتون به تصویر  ذهنیتون میرسه  و عکس خودتون رو برامون میفرستید . 

          شاید فورا نه ولی قطعا این اتفاق خواهد افتاد چون اصل مسیر رو هممون اینجا آموختیم . دیر و زود داره چون هر کسی مواننع مختلفی داره . شاید در بعضی موانع به فرمایش استاد مشترک باشیم ولی بعضی از موانع شخصی هستن . 

          اتفاقا توی متنی کامل موانع خودم رو نوشته بودم ولی موقع ارسال نتم پرید وقتی هم دوباره برگشتم پاک شده بود . 

          اما موانع قابل حل هستن . چون هر چی بیشتر بگذره شناخت ما بیشتر میشه و راه حل های بهتری به ذهنمون میرسه چون در مسیر صحیح ایده های عالی به ذهن میرسه . 

          به هر حال موفقیت برای همه است و قطعا شما هم یکی از موفق ترینها هستید . مثل روز روشنه و از همین حالا دارم عکس اون روزتون رو با دید دل تماشا می کنم . 

          آره آسیه جان پیغامتون رو بهم رسوندن . ولی اون وقت به خاطر مساله ای دلم گرفته بود و نمیتونستم بنویسم .

           منظور از سرسره بازی یه تفریح چند روزه بود . 

          حدودا یک ماه با بعضی از بچه ها تصمیم گرفتیم رژیم بگیریم و البته برای اینکه  ذهنمون اذیت نکنه اسمشو گذاشتیم سرسره بازی . سعی میکردیم با لذت انجام بدیم تا این یکماه بگذره . 

           من اعتقادی به رژیم ندارم روی من  جواب نمیده

           البته از یه قسمتش خوشم می اومد اینکه از ۶ عصر به بعد چیزی نمیخوردم . ولی خب فقط یه مدت موقت بود . میدونید رژیمها رو نمیشه ادامه داد . چون ذهن شدیدا مقابله می کنه ولی برای تفریح خوب بود . بهمون خوش گذشت اسمشم گذاشته بودیم چالش سرسره بازی . 

          چون یه فایل استاد گذاشته بودن که در مسیر لاغری لیز نخورید که منظورشون همین رژیم و اینها بود به خاطر همون ما دست همو گرفتیم که زمین نخوریم و حدودا یکماه آگاهانه سرسره بازی کردیم . تازه همونم با کمک ذهن . وگرنه من خودم به شخصه حتی یک روزم نمیتونستم ادامه بدم . تقریبا چیزی شبیه به روزه بود  . نمیزاشتیم ذهنمون مانع ایجاد کنه ولی در کل لیز خوردن در مسیر لاغری بود .  

           قضیه اش این بود . ممنون از دل نگرانیتون . ولی اون فقط یه بازی چند روزه بود . زمین نخوردیم . فشاری نیومد . فقط بازی کردیم و خندیدیم . 

          تنها راه لاغری لاغری با ذهنه چون تمایل انسان رو بر می گردونه . 

          چاقی در ذهن کمرنگ میشه و به مرور لاغری از درون جلوه میکنه . 

          خب من ۴ ساله چاق نشدم و این برای من موفقیت بزرگیه . اما هنوزم موانع ذهنی دارم اینکه هنوز چاقیم صفر نشده و فقط لاغری در وجودم  نیست .

          افکار چاقی میاد عذاب وجدان میاد . رفتار چاق کننده هنوزم هست .  

          اما میدونم تنها راهی که لاغری انسان رو تضمین می کنه راه لاغری با ذهنه که تاثیرش روی ذهنه نه جسم . 

          ذهنیت رو تغییر میده . اطلاعات ذهنی که تغییر کنند احساس ما تغییر می کنه و احساس روی رفتار اثر میزاره و همه با هم در راستای لاغری همسو میشن کاملا خودبخود نه به زور و اجبار . 

          خب اینجا تنها جاییه که اطلاعات لاغری وجود داره . جای دیگه این اطلاعات نیست . یا اگه هم باشه اینقدر کامل و جامع نیست . 

          خیلیها که اصلا نمیدونند مسیر لاغری ذهنی چی هست . البته بعضی جاها هم لاغری با ذهن هست ولی فرق داره با اینجا . حس خوبی بهم نمیده .  من به دلم نمیشینه . اطلاعات دیگه هم داره و کلا زیاد رغبتم رو جذب نمی کنه . چون اولین بار اینجا این مسیر رو یاد گرفتم . 

          اینجا خونمه . هر جا هم که برم دوباره برمیگردم . 

          به قول معروف هیچ جایی خونه ی آدم نمیشه . 

          بابت خوشامدگوییتون بسیار سپاسگزارم دوست خوبم و امیدوارم همه در کنار هم بترکونیم و  تمام موانع ذهنیمون رو برطرف کنیم که نتایج عالیتری اتفاق بیفته . 

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 0 از 0 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
        امتیاز کاربر: 5956 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 27 کلمه

        سلام و درود
        از اینکه در جمع شگفتی سازان حضور دارید و تصمیم گرفتید عشق و آرامش را گسترش دهید خوشحالم
        انشاالله نتایج و تجربیات عالی تر خواهید داشت

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 5 از 1 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار الهام خضرلو
      1401/07/29 11:21
      مدت عضویت: 1675 روز
      امتیاز کاربر: 18288 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 332 کلمه

      سلام سادات عزیز

      امروز اومدم اینجا متن استاد رو خوندم بعد پیامها رو داشتم میخوندم یه چیزی مدتهاست تو ذهنم بود که یه بار بنویسم دیدم اینجا جاش هست 

      من تو ذهنم افراد متناسب پرخور رو با ثروتمند ولخرج و پرمصرف مقایسه میکنم یا متناسب با رفتار غذایی درس رو ثروتمند اصل و طبیعی که برای خودش و پولش ارزش قائل هست تصور میکنم که متناسب با نیازش خرید میکنه ویا فرد متناسب یا لاغر کم خوراک رو با ثروتمند خسیس که هیچی برای خودش و خانواده ش خرج نمیکنه تصور میکنم 

      دربین این ثروتمند ها من رفتار ثروتمند میانه رو رو خیلی میپسندم وبه نظرم رفتار درست با پول رو این افراد دارن 

      خیلی از آدمهای پولدار رو من دیدم که بااینکه درآمد زیاد دارن ولی چون خرج کردن بلد نیستن و ولخرج هستن به جایی نرسیدن چند ساله تو تهران هستن ولی خونه ندارن اجاره نشینن با اینکه درآمد خوبی هم نسبت به ما دارن ولی چون رفتارشون با پول صحیح نیس وبرای پول ارزش قائل نیستن به نوعی فقیر هستن  همچنین افراد ثروتمند زیادی هم هستن که اصلا برای خودشون خرج نمیکنن وخیلی کم خرج می کنن وهمش در حال جمع کردن مال وثروت هستن و لذتی از پول نمیبرن و برای خودشون ارزش قائل نیستن که بخوان خرج کنن 

      ثروتمندی اصل هست که برای خودش وهم پولش ارزش قائل باشه ودر خرج کردن میانه رو و متعادل رفتار کنه

      در لاغری هم اینطوره متناسب با رفتار درست و متعادل بهترین الگوی ما باید باشه ما چون هنوز لاغری رو در مغزمون حک نکردیم متناسب خوری شاید  برامون کمی سخت باشه اگر لاغری به طور کامل در مغز تثبیت بشه بدون هیچ رنج وتلاشی ما ناخودآگاه متناسب میخوریم بدون فکر بدون توجه به رفتار

      مهارت لاغری لازم نداریم براهمین سختمونه متناسب خوری ما برای رانندگی سختی نمیکشیم برای نوشتن چون تو مغز و ذهنمون حک شده 

      لاغری هم مهارت میخواد که اونم با تمرین و تکرار و ادامه دادن اتفاق میفته 

      نکته آخر لاغری رو برای خودمون سخت وپیچیده نکنیم با تجزیه تحلیلهای موشکافانه لاغری باید آسان باشه 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 7 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فاطمه سادات
      1401/07/17 12:17
      مدت عضویت: 1663 روز
      امتیاز کاربر: 3716 سطح ۴: هنرجوی مبتدی

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 485 کلمه

      سلام استاد این مطلب رو که خوندم یه جیزی به ذهنم رسید . 

      شما دوره هایی دارید کسانی که دوست دارن ورزش در لاغریشون اثر گزار باشه 

      یا پیاده روی 

      یا حتی تعادل در مصرف مواد غذایی . 

      یا لاعری در دوران بارداری 

      یا لاغری در ایام ماه رمضان 

      یا لاغری در ایام ۱۳ روز عید 

      خب شما دوره های مختلفی دارید در سبکهای زندگی مختلف  که ذهن رو در اون سبک زندگی همراه  میکنید تا از اون راه نتیجه بگیرن بچه ها . 

      خب یه دوره هم  خوبه بزارید کسانی که دوست دارن راحت بخورن و تحرک نداشته باشن ولی لاغر بشن . 

      بعضی ها پرخوری رو دوست دارن دوست دارن راحت بخورن و لاغر بمونن . ولی خب ذهن ما به خاطر فرمولای ذهنیمون نمیزاره در مواقعی که راحت میخوریم و پرخوری میکنیم فضای لاغری ایجاد کنه . به قول یکی از دوستان با شکم پر نمیشه ارتعاش لاغری داد . 

      خب این باورش بود ولی من ایمان دارم میشه . یکی از ایمان هامم شما در جملات بالا گفتید 

      تقریبا همه افراد چاق (خوردن) را دلیل چاقی خود می دانند و از آنجا که هر روز باید غذا بخورند باور کرده اند که امکان ندارد لاغر شوند.

      در این مثال (خوردن) مانع ذهنی لاغر شدن افراد چاق محسوب می شود.

      اینجور باورها رو در دوره بخورید و بخوابید و به تناسب اندام برسید میشه کار کرد . 

      اینجا سبک زندگی میشه خوردن و خوابیدن و متناسب شدن . 

      البته شاید این سبک زندگی رو خودتون دوست نداشته باشید ولی به نظرم خیلیها دوست دارند . 

      ولی اگه این دوره ساخته بشه دیگه واقعا سایت عالی تر میشه . 

      لاغری رو در همه جور سبک زندگی میشه مشاهده کرد . 

      چه کسی که بخواد تناسب رفتاری داشته باشه میتونه دوره های مربوط به تناسب رفتاریتون رو بخره 

      چه کسی که بخواد رها باشه و هرچی دلش میخواد بخوره و تحرک هم نداشته باشه اونم به تناسب اندام میرسه . 

      یعنی اینجوری خودمون انتخاب می کنیم کدوم سبک زندگی دلخواهمونه . 

      یعنی جملات میثاق نامه تغییر می کنه . 

      عبارات صبحگاهی تغییر می کنه . 

      عبارات شبانگاهی تغییر می کنه .

      تمرینات روزانه تغییر می کنه . 

      من که خودم خیلی علاقه دارم . 

      گرچه خودم دیگه اون تمایل اولیه رو به خوردنهای بی رویه ندارم ولی هنوزم این سبک زندگی رو دویت دارم . ولی باور اینه که این  سبک زندگی چاقیه. 

      در حالیکه ما باید تمام زور چاقی رو بگیریم و  تمام سبکهای زندگی رو تبدیل کنیم به سبک زندگی لاغری . 

      و به نظرم اگه همچین دوره ای تهیه بشه  فروششم برای خودتون بالاتر باشه . چون خیلی ها مشتاق این دوره میشن . 

      حتی خوبه این دوره رو بزارید برای اونایی که از دوره های قبلی رو تهیه کردن که یهو بچه هایی که تازه واردن نخوان این دوره رو تهیه کنند و نتیجه نگیرن . 

      چون باید افرادی این دوره رو تهیه کنند که کار با ذهن رو یاد گرفته باشن . 

      ولی فقط یه پیشنهاده . میدونم شما به تناسب رفتاری اعتقاد بیشتری دارید و شاید این پیشنهاد رو نپسندید ولی حالا گفتم که پیشنهادشو بدم شاید پذیرفتید .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 6 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار الهام خضرلو
        1401/07/18 18:44
        مدت عضویت: 1675 روز
        امتیاز کاربر: 18288 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
        همیاری
        محتوای دیدگاه: 159 کلمه

        سلام به خانم سادات عزیزم 

        وقتی پاسخ استاد به شما رو دیدم و استاد در مورد دوستشون که همیشه گرسنه هست ومیخوره یه چیزی به ذهنم رسید 

        من ادبیات خوندم به ذهنم یه کلمه یادم اومد جوع البقر که ما خونده بودیم جوع البقر یعنی گرسنگی گاو یه جور بیماری هست که فرد هر چقدر بخوره سیر نمیشه و همیشه گرسنه هستن این جور افراد واین براشون رنج وعذاب هست دوست منم اینطور هست وزود زود گرسنه میشه تا 36سالگی چهل کیلو بود همواره در حال خوردن بود الآن ازدواج کرده کمی نگرشش عوض شده ودر حال چاق شدن هست خودش میگه من تحرکم کم شده برای همین دارم چاق میشم

        عزیزم خوردن زیادو پرخوری اصلا حالت طبیعی نیس وشاید در جهان افرادی که اینطور هستند زیاد نباشن جزو استثناها هستن  متناسبان سالم واصل وطبیعی به اندازه نیاز بدن میخورن ودر طول روز زیاد گرسنه نمیشن زود سیر میشن نه اینکه همش در حال خوردن باشن و تعداد اونها هم زیاد هست 

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار فاطمه سادات
          1401/07/18 19:13
          مدت عضویت: 1663 روز
          امتیاز کاربر: 3716 سطح ۴: هنرجوی مبتدی

          نشان های دریافت شده

          سطح مبتدی
          همیاری
          محتوای دیدگاه: 372 کلمه

          سلام الهام جون خوبید .  منم ادبیات خوندم . بله درست میگید . جوء البقر یه نوع بیماریه . 

          ولی پرخوری در ذهن من جوء البقر نیست . 

          پرخوری در ذهن من یعنی رهایی در خوردن . آزادی در خوردن . 

          برعکس متناسب خوردن یعنی اسارت و محدودیت 

          برای همین  در مقابل متناسب خوری مقاومت میکنم . اصلا حالم بد میشه . شاید متناسب بخورم ولی به زور . 

          پرخوری از نظر من یعنی لذت . 

          وقتی اینجوری می گم اشتهام خیلی کم میشه انگار که وجودم آروم میشه . 

          ببین من نظرم اینه در هر زمان به هر میزان هر طور که دلم خواست و از هر چیزی که دلم خواست میخورم و لاغر میشم ‌ . از نظر من الگوی صحیح لاغری اینه . 

          خب دل یه نفر میخواد کم بخوره دل یکی میخواد زیاد بخوره . چطور ما کم خوردن و تبدیل به چاقی کردیم ولی نمیتونبم پرخوردن و تبدیل به لاغری کنیم . 

          ببینید این فقط تو ذهن منه من وقتی اینجوری به خودم میگم توی ذهنم مسیر لاغریم باز میشه ذهنم سبک میشه و اتفاقا فرمان ذهنیم برای خوردن خیلی کم میشه . 

          به خدا من با همین الگو ۲۰ کیلو کم کردم اما ۴ ساله میخوام با متناسب خوری کم کنم یا خیلی کم وزن کم کردم یا اصلا نشده . 

          آخه لامصب این ذهنمم وقتی میبینه استاد تایید نمی کنه ایست می کنه . 

          من دلم میخواد در مورد غذا ذهنم رها باشه ولی به محض اینکه درسایت  میخونم متناسب خوردن یعنی تناسب اندام هرچی حس بده دوباره میاد تو ذهنم . برعکس وقتی می گم تو هر چقدر دلت خواست میتونی بخوری و لذت ببری  اصلا تمایلم نسبت به مصرف مواد غذایی کم میشه . 

          وگرنه کاملا درسته که متناسب خوردن جزء آداب رفتاریه و ما حیوان نیستیم که بی نهایت بخوریم و اوووووه کلی فرمول ادب رفتاریه دیگه  یا با اهرم رنج و لذت بارها سعی کردم این دو فرمول رو جابجا کنم  ولی حسم به  کلمه  تناسب رفتاری اصلا خوب نمیشه و برعکس از تصویر پرخوری که تو ذهنمه که معنای ازادی میده اصلا بدم نمیاد . 

          اون پرخوری که شما یا استاد میگید من اصلا توی ذهنم نیست یا همون جوء البقر من منظورم از پرخوری فقط حس رهایی و ازادی و لذتشه .  با متناسب خوردن احساس می کنم این لذته کم میشه . 

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 1 از 1 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
            آواتار الهام خضرلو
            1401/07/18 20:59
            مدت عضویت: 1675 روز
            امتیاز کاربر: 18288 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
            همیاری
            محتوای دیدگاه: 102 کلمه

            سلام دوباره 

            میدونید به نظرم شما هنوز فرق پرخوری واندازه خوری رو تشخیص ندادید پرخوری یعنی حالتی که احساست از خوردن خوب نباشه وبعد باعث عذاب وجدانت بشه وحتی به فشار جسمی هم منتهی بشه

            این کاملا اشتباه هست و باعث چاقی میشه به بدن فشار زیادی میاد

            اندازه خوردن یعنی اینکه گرسنه شدی به اندازه ای که دلخواهت هست واز خودت راضی باشی بخوری 

            واین رضایت همون آزادی هست به نظرمن آزادی و تناسب اندام 

            استاد همینو اصل تناسب قرار دادن 

            پیشنهاد میکنم  دوره پرخوری رو حتمآ شرکت کنید به نظرم مشکلتون راحت حل میشه با این آگاهی های عالی که استاد درین دوره ارائه دادن .

            برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
            امتیاز: 0 از 0 رأی
            افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
              آواتار فاطمه سادات
              1401/07/19 12:46
              مدت عضویت: 1663 روز
              امتیاز کاربر: 3716 سطح ۴: هنرجوی مبتدی

              نشان های دریافت شده

              سطح مبتدی
              همیاری
              محتوای دیدگاه: 287 کلمه

              سلام عزیزم ممنونم از پاسخ سرشار از آگاهیتون . فرمایشاتتون کامملا صحیحه ممنون که راهنماییم کردید .

              با راهنمایی استاد گرامی و شما دوست عزیزم این مانع ذهنی برای من کاملا حل شد . 

              نازکی این مانع به اندازه ی تار مو بود ولی تار مو روی چشم بود و مسیر تناسب رو برام تاریک کرده بود . 

              به لطف خدا و استاد و شما دوست عزیزم این مانعی که نازکیش به اندازه ی یک مو بود و سالها منو اذیت میکرد برداشته شد خدا شاهده مسیر لاغریم خیلی واضح برام نمایان شد  

              حالا ایمان و یقین دارم که تناسب من دوباره جاری شده . 

              اون دو راهی که سالها پشتش نشستم رو بالاخره با کمک خدا و شما راهنمایان الهی تونستم برطرف کنم . 

              حالا من عاشق این تناسبی که درک کردم شدم .

              تناسبی که استاد برام توضیح دادن فقط چند  جمله بود ولی  به اندازه ی یک دنیا روشنی همراهش بود . 

              راهنماییهای شما دوست خوبمم مکملش شد  و به لطف خدا مسیر لاغریم دوباره روشن شد .

              خیلی چیزهای قشنگ دوباره دارم میدیدم . قبلا هم میدیدم . ولی اون مو گوشه دیدگاهم خیلی ادیتم میکرد سعی میکردم بهش بی توجه باشم و میگفتم بالاخره حل میشه ولی باز خودشو بهم نشون میداد و حالم و می گرفت . 

              ولی استاد برداشتنش . و شما پانسمانش کردید . 

              درست مثل جراح چشم . 

              هم از شما ممنونم هم از استاد گرامی . بینشم خیلی تغییر کرد و حالا من عاشق این تناسبم . 

              تناسبی که با جسم و روحم  متناسب و هماهنگه . 

              تناسبی که دیگه صدای جسمم و به گوشم میرسونه .

              تناسبی که ذهنمو  با جسمم هماهنگ کرد . 

              تازه درک کردم و خدا میدونه این درک بعد از این همه سال چقدر شیرینه . 

              خدارو صدهزار بار شکر . 

              بازم از استاد گرامی و شما سپاسگزارم . 

              برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
              امتیاز: 0 از 0 رأی
              افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
                آواتار الهام خضرلو
                1401/07/19 21:32
                مدت عضویت: 1675 روز
                امتیاز کاربر: 18288 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
                محتوای دیدگاه: 98 کلمه

                سلام عزیزم 

                خیلی خوشحال شدم براتون خداروشکر که ذهنتون به روشنی رسید واقعا خداروشکر همش میترسیدم باز هم سایت رو ترک کنید 

                شما برای سایت یک مهره ی قوی هستین فقط باید با ترفند های شیطان آگاه باشید که با این تجزیه تحلیل ها میخواد شما رو از مسیر خارج کنه  

                راستی خانم سادات ممنون میشم اگر امکان داره رفتار های غذایی تون قبل دوره وبعد رسیدن به تناسب رو وکم کردن بیست کیلو از وزنتون رو برامون یه مقایسه بکنید قبل وبعد تناسب اندام 

                آیا واقعا شخصیت پرخور داشتین یا فقط باورهای اشتباه داشتین ؟

                ممنون میشم مقایسه ای انجام بدین 

                برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
                امتیاز: 0 از 0 رأی
                افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
                  آواتار فاطمه سادات
                  1401/07/20 21:47
                  مدت عضویت: 1663 روز
                  امتیاز کاربر: 3716 سطح ۴: هنرجوی مبتدی

                  نشان های دریافت شده

                  سطح مبتدی
                  همیاری
                  محتوای دیدگاه: 553 کلمه

                  سلام الهام جون 

                  بله من پرخوری داشتم اون زمان . هنوزم دارم . ولی میزان استفاده ام ازش کمتر شده .

                  ولی اون زمان که ۴ ماهه ۲۰ کیلو کم کردم اون زمان وقتی ذهنم وسوسه میکرد فقط به خودم میگفت تو اونقدر لاغر میشی که حتی میخوای بخوری که چاق بشی ولی بازم لاغرتر میشی 

                  میدونید من با امید به اینکه بتونم راحت و بی دغدغه و بدون عذاب وجدان بخورم لاغر شدم .

                  من برای خودم الگو ساخته بودم که پرخوری می کنم و متناسبترینم . 

                  و جالبه این فرمول شدیدا اشتهای من و کاهش میداد .

                  میدونید ما اصلا جسممون نیازی به غذا نداره نیازش خیلی کمه این دو روزه که گفتم متناسب با جسمم غذا بخورم خیلی دیر بهم اعلام میکنه ولی ذهنم زودتر اعلام می کنه .

                  خب در این صورت من با جسمم نامتناسب میشم . ناهمسو هستم . نا هماهنگم .

                  اگه بخوامم مطابق الگوهای ذهنم بخورم خب جسمم خیلی نیاز نداره خب خیلیش و دفع می کنه مثلا روزی ۲ بار گلاب به روتون میرم دسشویی . خب این نشون میده بدن داره دفعش می کنه . 

                  اما وقتی بازم با وسوسه ذهنم میخورم خب باز غذای اضافه وارد بدن میشه و ما میدونیم ۸ ساعت طول می کشه تا غذای قبلی از بدن خارج بشه و البته نمیدونم چقدر طول می کشه تا انرژی جذب شده از اون غذا مصرف بشه . 

                  به هرحال چیزی که هست وقتی انسان چاق میشه یعنی بیش از نیاز جسمش مصرف کرده حداقل باید یه مدت زمان ببره تا جسم اون رو مصرف کنه مثل سوخت بنزین . 

                  خب ما باک بنزین رو پر می کنیم . خب ماشین مسافتی رو حرکت میکنه تموم که بشه ما دوباره میریزیم . 

                  بدنمونم باید یه ماشین در نظر بگیریم . اون یه سوختی میخواد برای زنده بودن . 

                  سوختش غذاست . 

                  ولی ما باک بنزین رو هی پر می کنیم هی پر می کنیم . خب این نیاز نداره و قابلیت ذخیره کردن داره . ولی ماشین قابلیت تنظیم نداره اگه زیادی بریزیم سرپر میشه . ولی بدن ما خاصیت ذخیره سازی داره و انرژی اضافه رو نگه میداره تا در موقع لازم استفاده کنه . 

                  آدمای لاغر چشم دلشون از مصرف مواد غذایی سیره ولی انسانی که الگوهای چاق کننده ی فعال داره جسمش سیره ولی چشم  دلش همیشه می دوه دنبال غذا . 

                  ما الگوی چاقی رو یادگرفتیم سالها تکرارش کردیم ما به خوردن از طریق فرمان ذهن عادت کردیم نه خوردن بر اساس نیاز جسم .

                  اون زمان من اشتیاقم به لاغر شدن خیلی زیاد شده بود و یک جهت میرفتم سمت لاغری . 

                  الگوهای ذهن چاقمو گذاشنه بودم برای زمان لاغریم . ولی همین الگوی خوردنه توی ذهنم مونده تا الان . 

                  تنها راه فراموشیش اینه که زیاد ازش استفاده نکنیم . اون زمان که من ۲۰ کیلو کم کردم به خاطر آگاهیهای جدیدی که توسط این سایت وارد زندگیم کرده بودم  باعثشده بود توجهم از مسیر چاقی بره روی مسیر لاغری . 

                  خلاصه که بیشتر از الگوهای لاغری استفاده میکردم اونم با وعده وعید به ذهن چاقم که صبر کن بالاخره الگوهای خودتو پیدا می کنی . 

                  خلاصه من اینجوری لاغر شدم . عامل اصلیش اشتیاق بود ولی کم کم اشتیاق اولیه رو از دست دادم و دوباره توجهم رفت سمت الگوهای چاقی ولی بازم تونستم وزن خودمو حفظ کنم تا الان . 

                  الان با وعده وعید نمیتونم خودمو لاغر کنم عشقم خوبه ولی آگاهیهای بیشتری ر مسیر تناسب میخوام تا توجهم بره سمت تناسب بیشتر  

                  برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
                  امتیاز: 0 از 0 رأی
                  افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
                    آواتار الهام خضرلو
                    1401/07/23 11:07
                    مدت عضویت: 1675 روز
                    امتیاز کاربر: 18288 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
                    محتوای دیدگاه: 29 کلمه

                    ممنونم عزیزم 

                    به امید خدا لاغری خودش میاد وما لاغری رو جشن میگیریم مطمئنم که جسم توانائی دفع اضافات رو داره اگر ما با ذهنمون مانع تراشی براش نکنیم.

                    سلامت باشی 

                    برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
                    امتیاز: 0 از 0 رأی
                    افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
              آواتار شهربانو باقری
              1401/07/19 14:00
              مدت عضویت: 1356 روز
              امتیاز کاربر: 22276 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
              همیاری
              محتوای دیدگاه: 384 کلمه

              سلام الهام خانوم گل ، خواهر خوب همراهم ،

              به نظر من لاغرهای پرخور ،دو دسته هستن ،یکی اونایی که میگن  می دونیم و باور داریم  پرخوری  یعنی هر چی رو هوس کردی  بری هر چقدر که دلت می خواد بخوری یا موقع غذا خوردن در وعده ها حد سیری رو به دلیل خوشمزه بودنش رد کنی و بخوری تا از لذتش اشباع بشی این چاقی می آره  اما از طرفی هم عقیده دارن که نمی دونم چرا هر چی و هر چقدر می خورن چاق نمیشن …و اتفاقا هر چقدر در ذهنشون به دنبال پاسخ این سوال می گردن و با خودشون کلنجار میرن لاغرتر میشن چون ذهنشون مطابق سوالشون بهشون جواب میده میگه  بله تو هر چی و هر چقدر و هر زمان  بخوری چاق نمیشی چون استعدادش نداری چون سوخت و سازت بالاس  چون پرتحرکی  چون خوابت کمه …اینم میگه آره تو راست میگی  همینه من حتما استعداد چاقی ندارم  و به این ترتیب در حالت لاغر باقی می مونن

              یکعده هم هستن که میگن بله پرخوری چاق می کنه  ولی من پرخور نیستم اینی که من می خورم شما اسمشو می ذاری پرخوری  این اصلا اینطور نیست من دارم اندازه نیازم می خورم لابد حد نیاز آدما به انرژی تفاوت داره  و من اندازه می خورم این افراد عقیده ندارن که پرخورن و این فرمول ذهنی بسیار قوی تر از فرمولی هست که دیگران دارن بهشون میگن …

              فردی که دوست داره هم پرخورباشه هم لاغر و اینو حق خودش می دونه چون براش حس آزادی ، رهایی و لذت داره  اینم می تونه لاغر بشه با همین فرمول  اما تبعات این شکل لاغر شدن رو باید بپذیره

                حقیقتا  آزادی در هر جنبه زندگی لذت بخشه اونقدر لذت بخش که آدما بخاطر داشتنش حتی حاضرن جانشون  رو هم فدا کنن …مثل قضایای این روزای کشور که یکعده از جوانان کشورمون می خوان آزادی در پوشش داشته باشن البته نه در حد جامعه اروپا و آمریکا در حدی که مطابق با هنجارهای همین کشور از حس محدودیت خارج بشن و لذت آزادی در پوشش رو تجربه کنن  ، خوب چه اشکال داره یکی با چادر و شال و روسری احساس امنیت و لذت و رهایی داره یکی دیگه نه اینو اسارت و محدودیت می دونه ….آزادی بیان ، آزادی عقیده ، انواع دیگری از آزادی های مشروع انسانه در هر کشوری که باشه .

              برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
              امتیاز: 5 از 1 رأی
              افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
        امتیاز کاربر: 5956 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 384 کلمه

        سلام و درود
        در دنیای کامپیوتر ویروس مجموعه کدهای صحیح هستند که باعث برهم خوردن نظم و عملکرد کامپیوتر می شوند.
        درسته که بعضی ها دوست دارند هکر یا تولید کننده این ویروس ها باشند اما نتیجه عشق و علاقه آنها به نظر من مفید نیست
        به نظر من پرخوری هم دقیقا همین مصداق رو داره
        برخی ها دوست دارند پرخوری کنند و چاق نشوند اما مهم اینه که چرا دوست دارند پرخوری کنند؟
        چه نگرش و افکاری باعث میشه که یک فرد تمایل به پرخوری کردن داشته باشه.
        حتی اگر پرخوری باعث چاقی نشه اما مسائل و مشکلات متعددی ایجاد میکنه که تداوم آنها کمتر از رنج چاقی نیست
        در نزدیکانم فردی است که تمایل زیادی به پرخوری کردن دارد. سالهاست در این کار تداوم و علاقه دارد و هرگز آثار چاقی را در او مشاهده نمی کنید.
        توجه به رفتارهای غذایی و تداوم در خوردن ایشان به راحتی می تواند افرادی که رنج چاقی دارند را به افسردگی سوق دهد.
        من در تمام عمرم یک روز هم مانند این فرد غذا نخورده ام و بعد از هفت سال که مشغول یادگیری و اطلاع رسانی لاغری با ذهن و تفییر فرمول های ذهنی هستم گمان نمی کنم بتوانم روزی مانند این فرد از هر غذایی به هر اندازه ای مصرف کنم.
        در گذشته با دیدن این فرد حسرت می خوردم که چرا من نمی توتم مثل این فرد بخورم.
        اما امروز که آگاه تر و درک عمیق تری از مسائل ذهنی دارم مشاهده می کنم که این فرد آرامش درونی ندارد.
        چاق نیست اما همیشه در تکاپو و فکر خوردن است.
        بیشتر ناراحتی های او درباره غذاست.
        چرا غذا دیر آماده شد. چرا کم بود. و صد ها چرا های دیگر که همه مربوط به خوردن است.
        چند ده سال به این شکل زندگی کردن و چاق نشدن از نظر من نشانه قدرت خداوند در خلق جسمی است که هرچقدر تحت فشار و زیاده روی قرار بگیرد از نظم و تناسب خارج نمی شود مگر اینکه نگرش و باورهای چاق کننده در مرکز فرماندهی جسم که همانا مغز و ذهن است ایجاد شود.
        در این صورت چاق شدن آسان می شود.
        از آنجا که عقیده دارم پرخوری کردن عواقب و رنج هایی در پی دارد که بیشتر از چاق بودن است تمایل ندارم درباره روش های ایجاد نگرش و فرمول های ذهنی برای رسیدن به شرایطی که بدون ترس و نگرانی از چاق شدن همواره پرخوری کنیم صحبت کنم.

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 5 از 1 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار شهربانو باقری
          1401/07/19 12:58
          مدت عضویت: 1356 روز
          امتیاز کاربر: 22276 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
          همیاری
          محتوای دیدگاه: 174 کلمه

          سلام استادگرامی ،

          چقدر عالی  و واضح توضیح دادید .

          از وقتی وارد دوره ها و آگاهی های صحیح شدم قلبا تمایل دارم  جوری متناسب بشم که به روش لاغرهای کم خوراک عمل کنم  نه اونایی که بی مهابا  هر چیزی رو به مقدار زیاد می خورن ،اگر این افراد دچار شکست باورهای فعلی بشن که میگن ما خیالمون راحته هر چی بخوریم چاق نمیشیم پس از این وفور نعمت و تنوع مزه ها لذت می بریم ،اینا قطعا همونجور که شما بیان کردید از بابت پرخوری  به رنجهای دیگری دچار هستن و به قول فرمایش حضرتعالی ،آرامش ندارن  یکسری بداخلاقی هارو بخاطر خوردن نخوردن مرتکب میشن و جو آرام خانواده ارو به هم می ریزن که خودشون هم معذب میشن …کرامت انسانی حکم می کنه که به روش لاغرهای کم خوراک  برسیم و متناسب بشیم …مطلبی هم که  عرض کردم  ربطی به تصمیم آگاهانه  برای کم خوردن و لاغر شدن نداره باید قلبا عاشق این تیپ رفتاری باشیم و یادش بگیریم  و برنامه ریزی مجدد به مغز بدیم 

                      پاینده باشید

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 0 از 0 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار فاطمه سادات
          1401/07/18 10:52
          مدت عضویت: 1663 روز
          امتیاز کاربر: 3716 سطح ۴: هنرجوی مبتدی

          نشان های دریافت شده

          سطح مبتدی
          محتوای دیدگاه: 11 کلمه

          بله . ممنون از پاسختون استاد گرامی . درست میفرمایید . 

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 0 از 0 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Shahrbanou
      1401/04/26 03:09
      مدت عضویت: 1356 روز
      امتیاز کاربر: 22276 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 46 کلمه

      سلام استاد گرامی   وقت شما بخیر 

      من  لینک این فایلو  سیو کردم  در اولین فرصت باید بیام دوباره بخونم  و دیدگاه بنویسم  یکبار خوندم  اما باید چندبار خونده بشه  به نظرم فایل بسیار قابل توجه و ارزشمندی است مثل سایر فایلهای آموزشی  بی نظیرتون ….خدا قوت 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار فاطمه سادات
        1401/04/27 02:18
        مدت عضویت: 1663 روز
        امتیاز کاربر: 3716 سطح ۴: هنرجوی مبتدی

        نشان های دریافت شده

        سطح مبتدی
        محتوای دیدگاه: 28 کلمه

        سلام شهربانوی مهربونم چقدر شما ذوق و اشتیاق دارید خیلی خوشحالم که با شما هم مسیرم . چقدر حستون عالی بهم انتقال داده میشه . ازتون ممنونم . 

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار جاودانگی
      1401/11/07 21:45
      مدت عضویت: 1393 روز
      امتیاز کاربر: 490 سطح ۱: کاربر مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,031 کلمه

      سلام به همگی 

      موانع ذهنی تنها راز لاغر نشدن افراد چاق و چاق نشدن افراد خیلی لاغره . و یکسری ازاین موانع بقول استاد عباسمنش مثل سیمان چسبیدن به مغزمون و نمیزارن ما به هدفمون برسیم .فکر کنید ما عاااشق لاغری هستیم داریم با تمام توان تلاش میکنیم پامون روگاز فشار میدیم تاانتها  اما یه پامون هم روی ترمزه معلومه که یک سانت هم ازجامون تکون نمیخوریم . 

      پس  حتی اگه سخت ترین کارارو هم انجام بدیم بدتر ازهدف دور و دور تر میشیم مثل اون ورزشای طاقت فرسا اون رژیمای پشت سر هم که افراد متناسب طاقت یکروزش هم ندارن ولی تا به یه فرد چاق برمیخورن شروع میکنن به نسخه پیچیدن که تو اراده نداری ،عرضه نداری ،کمتر بخور بیشتر عرق بریز بزار اب شن این چربیا .

      من یادمه یکی از اقوام اون سال هایی که من خیلی ناآگاه بودم و سرم پر از فرمولای غلط بود  هرکدوم از بچه های فامیلو میدید که اضافه وزن دارن  به مادر پدرشون میگفت این بچه رو کنترلش کنید بفرستینش باشگاه عرق بریزه شام سالاد بهش بدید وگرنه سال دیگه از در تو نمیاد .مادر پدر بنده خدا میگفت بابا بچه من اصلا غذانداره چیشو کم کنم یا بچه من صبح تاشب درحال ورج و وورجه کردنه  میگفت نه این یا پرخوره یا تنبلو کم تحرکه . به فکر باشین براش خطر داره بزرگ بشه دیگه نمیشههههههه کاریش کرد . یعنی تو همین چندتا حرفش سه چهارتا مانع بزرگ میتراشید برای بقیه که غذا خوردن عامل چاقیه کم تحرکی چاق میکنه و تو سن بالاتر دیگگگه نمیشه لاغر شد 

      بعد موقع غذاخوردن یا وقتی میزبان میوه و تنقلاتی چیزی میورد من یه نگاهم به اون  فرد متناسب که به همه دستور العمل لاغری میداد بود یه نگاهم به اون فرد چاق .درکمال تعجب میدیدم ماشالا  دوبرابر بقیه میخوره خودش ولی اون بنده های خدا کاملا معمولی غذا میخورن .تازه یکی از همین بچه ها که تپل بود بزور بهش غذا میدادن چندبار صداش میزدن میومد یه قاشق غذا میخورد میرفت دنبال بازی و بدو بدو کردن یه دقیقه بند زمین نبود  …. سرجمع یه پیش دستی غذانخورد بچه  . بعد اون آدم بعد غذا چایی و شیرینی و میوه هم میخورد ! اونوقت اندامش از وقتی من یادمه متناسب هست که هست .بعد که میدید پدرمادر بچه راست میگن بچه طفلک همش درحال تحرکه غذاشم کمه میگفت پس این استعداد چاقی  داره حواستون باشه بهش !!!  یعنی خودش میگفت استعداد بعد میگفت حواستونم باشه اگه تو معتقدی چاقی لاغری استعدادیه دیگه حواسشون به چی باشه .خودشونو هلاک کنن باز اون بچه چاق میشه که !درباره خودشم هرکی  میگفت خوشبحالت هرچی میخوری باز لاغری میگفت من دیگه اینم بدنم استعداد چاقی نداره 

      اون زمان من فقط غصه میخوردم که خدا چرا بین آدما 

      فرق میزاره و یکی هرجور دلش میخواد رفتار میکنه و کاملا اندامش اوکیه نهایت لذتو میبره از زندگیش اونوقت ماهایی که کل شبانه روز درحال مراقبت از اندازه غذا و تحرک و …. هستیم لاغر که نمیشیم تازه وزنمون بیشتررم میشه .

      اما الان دیگه غصه نمیخورم چون فهمیدم که ماجرا چیه . مگه میشه حدود ۱۰میلیارد ادم توی جهان باشن بعد عملکرد جسمشون تااین حد تفاوت داشته باشه . حتی اگه بیماری باشه اختلالی هم باشه نهایت بتونه چند کیلو تفاوت وزن ایجاد کنه نه بیست، سی ،چهل کیلو …چه در جهت لاغری چه در جهت چاقی این مقدار تفاوت عملکرد جسم فقط یه پیغام داره برا ما . که بابا جسم همتون که عین همه همتون به اب غذا اکسیژن خواب  نیاز دارید  قلب تو با قلب اون یکی عین همه دستو پات خلاصه کل بدنت شبیه آدمای دیگس پس چرا انقدر شرایطتت متفاوته بابقیه . چرا  غذا باید تو رو چاق کنه یکی  متناسب بمونه و تکون نخوره وزنش یکی هم هرچی میخوره بجای چاق شدن از لاغری زیاد رنج ببره نتیجه هم نگیره.یکبار فکر کردیم که چرا  یه غذای یکسان باید  سه تا نتیجه متفاوت بده  !!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟ 

      اینا همه فکرای اشتباهه یسری آدم بی اطلاعه که فقططط ظاهر قضیه رو دیدن و طبق همون نظر دادن و ماها هم بدون فکر قبول کردیم . هرچیزی رو هم که بی چون و چرا قبول کنی توی زندگیت میبینیش .

       این مانع که  چهارشونه بودن رو نمیشه کاریش کرد و استخون بندیم درشته نمیشه که خیلی لاغر بشم  رو یمدت  روش کار میکردم و توی واقعیت دنبال مثالاش میگشتم که بشینه تو ناخودآگاهم با مثال واقعی قانع کنم ذهنمو . درکمال تعجب  یه آدم معروفی که خیلی زیاد اضافه  وزن داشت رو بعد چند ماه یهو تو ماهواره دیدم که خیلی زیاد لاغر شده بود انگار یه ادم دیگه شده بود اصلا . حالا من روش لاغریش رو نمیدونم صحیح بوده یا نه فقط بهم ثابت شد که وقتی  اون حجم بدن  میتونه خیلی لاغرو کوچیک بشه پس میشه خیلی ظریف و لاغراندام شد

      درسته  موانع ریز و درشت زیادی هست که باید کاربشه روشون .اما  نبایدم زیاد  سخت بگیریم چون بنظرم  این باورایی که خیلی قدیمی و ریشه دارترن و بیشتر باورشون کردیم باعث عمده حجم  اضافه وزنمون شدن مابقی انقدری زورشورشون نمیرسه  که تااین حد مثلا ده کیلو بیست کیلو  و بالاتر  چاقمون کنن .چندتا ازین موانع مهم کامل   برطرف بشن کلی حرکتمون روون تر و راحت تر میشه .

      مثلا در خود من چاقی ارثیه خیلی خیلی قدرت داشت. طوریکه تسلیم شده بودم که نمیشه کاریش کرد و باید سوخت و ساخت اما برای همینم انقدر گشتم مثال تو دور و برم پیدا کردم و استاد رو برای خودم مثال زدم که ایشون هم مثل من باور داشتن ارثیه چاقیشون چون اکثر اطرافیانشون اضافه وزن داشتن ولی الان شکر خدا کاملا متناسب شدن یعنی اصلا چاقی ارثی معنا نداره وگرنه الان این سایت اصلا وجود نداشت . و  کم کم این مانع  درمن  قدرتش کم و کمتر شد .

      خلاصه نکات این نوشته :

      _کشف راز  یعنی به این درک برسیم که موانعی درذهن ماهست نمیزاره ما لاغر بشیم اونارو بگردیم پیداکنیم 

      _تصمیم نگیریم که میخوایم لاغر بشیم این یعنی که داریم میجنگیم با چاقی بلکه باید متعهد بشیم .با پذیرش مسوولیت چاقیمون که خودمون باافکار و توجهمون به وجود اوردیمش نه هیچ عامل دیگه ای بیرون از ما .به صلح رسیدن باوضعیت فعلی  و بعد باقی مراحل و طی کنیم که همون شناسایی و رفع موانعه 

      _توجهمون رو به جای چاقی ببریم سمت خواستمون که لاغری و تناسب ذهن و اندامه 

      ممنون استاد بابت این متن عالی ⚘️⚘️⚘️

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فهيمه
      1402/01/26 06:19
      مدت عضویت: 398 روز
      امتیاز کاربر: 6215 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 811 کلمه

      سلام خدمت استاد عزيزم جناب عطار روشن

      قبل از اين فايل، داشتم روش هاي لاغري قسمت سوم رو ميديدم كه در اونجا اشاره كرديد به اين فايل 

      و اومدم اينجا و لذت بردم از روشي كه اين فايل رو قرار داديد مثل دوره زندگي با ارداه خداوند 

      بسيار اين روش رو دوست دارم 

      چون براي فهمش صداهاي توي سرم رو ساكت ميكنم و حتما سعي ميكنم جمله اي رو كه ميخونم بفهمم

      قبلا اصلا اينجوري نبودم و انقدر افكارم ميرفت جاهاي ديگه كه اصلا نميفهميدم چي ميخوندم 

      اما با اون دوره اعجاب انگيز زندگي با اراده خداوند من به اين خلسه يادگيري عادت كردم 

      من اسمش رو گذاشتم خلسه يادگيري

      خيلي دوسش دارم ممنونم ازتون 

      بعد اين مقدمه درباره كيفيت بي نظير فايل ها ميرم كه تجربه خودم رو از موضوعي كه در اين فايل مطرح شد بگم 

      من دوستي دارم كه بسيار بسيار لاغر هست 

      كه البته من خيلي هميشه به لاغريش حسرت خوردم

      ولي مادر دوستم دوست داره دخترش تو پر تر بشه و البته كه مادر دوستم هم خودش لاغر ولي ميگه دخترم ديگه خيلي لاغره و خوبه كه يكم تو پر تر بشه 

      خلاصه اين دوست لاغر من در انجمني در همين آمريكا ثبت نام كرد كه در اونجا ميرن براي مدتي زندگي ميكنن و هزينه اي ميدن كه اونجا چندين ماه زندگي كنن در كنار مربي هاي مختلف و افرادي كه لاغري بيش از حد دارند به قول خودشون 

      او انجمن كارش اينه كه به اين افراد وعده هاي زيادي غذا ميده و روانشناس هاي مختلف دارن كه با اينها صحبت ميكنه كه ببينه آيا از چيزي ناراحتن كه نميتونن چيزي بخورن يا چي !!

      ازشون كلي آزمايش ميگيره كه ببينه چرا غذا نميخورن 

      و سرتونو درد نيارم كه دو بار تا حالا اين دوستم به مدت 4 ماه هربار رفته به اون مكان و اصلا چاق نشده 

      و حتي ميگه موقع غذا خوردن گريه ام ميگيره ولي اونجا به زور در ساعت هاي مختلف به ما غذا ميدن 

      ميگه هر چي من گريه ميكنم كه نميتونم غذا بخورم اونا ميگن بايد بخوريد شما براي همين اينجاييد كه عادت كنيد بتونيد غذا بخوريد

      ولي اين دوستم هم چنان از ديد من لاغر و خوش هيكل مونده 

      و نكته جالبش اينه كه هميشه تنقلات ميخوره چيزي كه ما چاقا شنيده بوديم تنقلات چاق كننده هستن 

      براي خريدن يك نوع بستني خاص كه يك فروشگاهي دور تر از خونه شون داره كلي با اتوبوس ميره كه اون بستني رو بخره همين دوست لاغرم 

      حتما شما هم تعجب ميكنيد 

      من هم تعجب ميكردم از اين رفتار 

      اما الان كه اين مطلب رو خوندم متوجه شدم اون فرمول ذهنيش اونطوريه كه هر چي تنقلات بخوره چاق نميشه 

      ولي فرمول ذهني من اينطوريه كه حتي بستني رو كم ميخوردم و ميگفتم كلي شكر داره و خييييييلي چاق كننده ست 

      نكته تصمیم گرفتن برای لاغر شدن بسيار قابل تامل هست

      تغییر فرمان های مغزی کار پیچیده و زمان بری است که مغز تمایلی برای انجام آن ندارد و از این رو هر وقت تصمیم به تغییر کردن در هر جنبه از زندگی گرفته ایم با مقاومت ذهنی مواجه شده ایم.

      همين دوست لاغر من كه ميره انجمن تا چاق بشه نمونه بارز اين حرف استاد هست كه هر وقت ميره انجمن ، مامانش ميگه احساس ميكنم لاغر تر و عصبي تر هم شده 

      و خود من آخرين باري كه رژيم گرفتم به محض خارج شدن از رژيم با اينكه به وزن روياييم خيلي نزديك شده بودم در مدت كوتاهي همه اش برگشت 

      چرا ؟

      به همون دليل كه استاد گفتن

      تغيير فرمول ذهن با هزار تا رژيم كار ساز نيس

      تعهد لازمه 

      تمرين ذهني لازمه 

      توجه كردن به لاغري و پيروي از الگوهاي افراد لاغر لازمه 

      افراد لاغري كه از ابتدا لاغر بودن نه كسايي كه با رژيم لاغر هستن 

      سپس با وضعیت موجود در صلح قرار گرفته و نسبت به عوامل محیطی که باعث تمرکز ما بر وضعیت موجود می شوند بی توجهی کرده و به آرامش می رسیم.

      استاد من متوجه شدم كه در اين مدت تا بخش زيادي تونستم استرس هامو و ترس هام رو از مواد غذايي كم كنم 

      و حتي خيلي بيشتر از قبل بعضي غذاها رو ميخورم 

      به قول شما اگر مواد غذايي واقعا انقدر چاق كننده بودم من در همين 49 روز بايد دو برابر ميشدم و ديدم كه نشدم 

      و اون ترس هاي قبل بيخود بود

      ميخوام بگم من الان كه 49 روز در اين سايت هستم ذهنم با روش هاي ديگري داره من رو ميترسونه 

      چطور؟

      هي تپلي دست و پامو مياره جلوي چشم 

      هي ميشنم روي مبل نا خود آگاه چشم ميوفته به تپلي پاهام 

      و هي ذهنم ميگه ببين چقدر چاقي يه رژيمي بگير در كنارش اين فايل ها رو هم گوش بده 

      حالا من الان چي به ذهنم رسيد براي اين مشكل!! ؟

      اينكه من سعي كنم لباس هايي بپوشم توي خونه كه ذهنم كمتر بخواد هي بگه ببين چاقي يه كاري بكن 

      نميدونم استاد اين روش درستيه يا خير ؟!

      و اينكه فكر ميكنم بيشتر بايد به خودم كلمات مثبت مثل باور لياقت و اينها بگم 

      آخه من اصلا از اين جمله ها به خودم نميگم 

      شنيدم كه بايد گفت 

      ولي من نميدونم چرا نميتونم به خودم از اين جمله ها بگم 

      ممنونم از شما كه راهنماييم ميكيند

      با تشكر از اين فايل عالي

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        امتیاز کاربر: 5956 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 16 کلمه

        سلام و درود
        بهترین کار اینه که هیچی به خودت نگی و فقط از آموزشها استفاده کنید

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 5 از 1 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار سحر
          1402/05/06 19:50
          مدت عضویت: 292 روز
          امتیاز کاربر: 10837 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
          محتوای دیدگاه: 102 کلمه

          سلام استاد وقتتون بخیر من در حال خوندن متن این فایل بودم و از این فایل دارم برای یه مشکل جسمی دیگه ام که مطمئن هستم فقط و فقط نتیجه باورهای منه استفاده میکنم که این ایده اومد هرر وقت به واسطه افکارم توجه ام رفت سراغ چاقی و ناخواسته ام برم سراغ لیست خواسته هام که در دوره زندگی با طعم خدا جلسه اول نوشتیم و در جلسه ۵ در مورد نحوه اصلاح خواسته ها توضیح دادین،که اونارو بخونم و تصویرسازی کنم و اگر دوست داشتم بهشون اضافه کنم اینجوری حسم بهتر میشه.این ایده ای بود که یهو ب ذهنم رسید.

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 0 از 0 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
            امتیاز کاربر: 5956 سطح ۳: کاربر پیشرفته
            محتوای دیدگاه: 38 کلمه

            برای تغییر زندگی در هر شرایط و جنبه از آن فقط کافیه هروقت تمرکز و افکار درباره هر مشکلی در ذهن مرور میشه سعی کنیم آگاهانه به موضوع دیگری توجه کنیم
            و تصمیم شما برای انجام این کار عالیه

            برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
            امتیاز: 5 از 1 رأی
            افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار فهيمه
          1402/01/28 09:51
          مدت عضویت: 398 روز
          امتیاز کاربر: 6215 سطح ۳: کاربر پیشرفته
          محتوای دیدگاه: 6 کلمه

          درود به شما استاد 

          ممنونم از راهنماییتون 

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 0 از 0 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فاطمه سادات
      1401/07/17 14:19
      مدت عضویت: 1663 روز
      امتیاز کاربر: 3716 سطح ۴: هنرجوی مبتدی

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      محتوای دیدگاه: 66 کلمه

      سلام استاد ببخشید قبلا که وارد سایت میشدیم متن نوشته شده ذخیره میشد و خیلی راحت می اومد ولی الان باید دوباره بریم از اول نام کاربری بدیم دوباره از اول وارد سایت بشیم البته میزنه ذخیره شدا ولی وقتی برمیگردیم پریده و ثبت نمیشه . 

      من الان دوتا متنم همینجوری پرید و هر کاری کردم دیگه نیومد . 

      ممنون میشم اگه دوباره مثل قبل تنظیمش کنید . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 38200 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 61 کلمه

      سلام استاد عزیز و دوستان هم مسیر 

      خیلی عالی بود 

      نوشته ها رو خوندم و متوجه شدم که چقدر ما مطالب رو زود فراموش می کنیم 

      درک کردم که بخاطر این فراموش کردن هست که استاد میگن باید استمرار داشته باشیم ، ادامه بدیم ،تکرار کنیم ،

      تا ملکه ی ذهنمون بشه و جایی برای خودش تو مغزمون باز کنه برای همیشه .

      خسته نباشید .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار جمیله ظریفی
      1401/10/06 23:37
      مدت عضویت: 1676 روز
      امتیاز کاربر: 1840 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 35 کلمه

      سلام  استاد عطار روشن عزیز  بعد چند مدت به سایت سر زدم   

      واقعا  سپاسگزارم  از لطف و تلاش شما 

      😍😍😍خیلی همه چی عالیتر شده

      دوستتون دارم و  بینهایت از شما سپاسگزار م 

      از اینکه در کنارتون هستم  خوشحالم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهرا
      1402/07/18 09:50
      مدت عضویت: 346 روز
      امتیاز کاربر: 20100 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 402 کلمه

      سلام استاد 

      خدارا شاکرم که درتاریخ 1402/07/18 توانستم این فایل را گوش بدهم 

      استاد درمورد اینکه ذهن چاق ما را چاق کرده الان متوجه میشویم شما درمورد چی صحبت میکنید چون قبل از اشنایی با این سایت فکر میکردیم این ژن فرد است که افراد لاغر هرچه بخورند چاق نمیشوند و افراد چاق اگر آب هم بخورند چاق میشوند و من الان در خانواده خود و همسرم دقیقا اینها را مشاهده میکنم خانواده ما اکثر افراد چاق هستند و خانواده همسرم اصلا در طایفه انها درعموها – عمه ها – خاله ها – دایی ها چاق ندارند این اوایل ازدواج برای من خیلی تعجب اور بود که چرا انها چاق نیستند همسر خودم الان بعد از 23 سال زندگی دقیقا مثل روزهای اول زندگی است و شاید 2 یا سه کیلو چاق شده باشد چون شعار انها این است ما طایفه هرچی بخوریم چاق نمیشویم و جالبه دراین طایفه دونده های خوبی دارند که بعضی از آنها مدال طلای استانی دارند و الان من دارای 4 فرزند هستم . 3تا از فرزندان به خودم رفتند و کمی اضافه وزن دارند ولی پسر دومم از ابتدا همه بهش گفتیم به طایفه بابات رفتی و چاق نمیشوی ولی برای اشتها خیلی از کوچکی هم بیشتر میخوره ولی خداراشکر لاغره . دیروز میگه مامان من در مدرسه از همه فرزترم و خانم ورزش بهم گفته امادگی جسمانی من عالیه چون بدن من به هر طرفی بخواهم مچرخه و تابستان کلاس امادگی جسمانی من را ثبت نام کن 

      دقیقا این را میخواهم بگم همه ی فرزندان من در یک خانواده و سر یک سفره غذا میخورند ولی چون از ابتدا انها را به این طایفه و ژن مقایسه کردند و فرمول ذهنی انها این است که من به مادرم رفتم و چاق میشوم ، چاق میشوند استاد پسرکوچک من الان 5 ساله است فکر میکنم بیش از اندازه غذا میخوره و همش میگه من دارم قوی میشوم ووقتی هم به دنیا امده ماشاالله چون من دیابتی بودم 4 کیلو بوده وهر بار میگم زیاد میخوره با همسرم سر خوردن این بچه گفت وگو میکنیم اون میگه بذار بخوره بچه در حال رشده ،و باید به قولی استخوان بترکونه و من میگم اگر از اول الگوی پرخوری و لذت را یاد بگیره دیگه نمیتوان جلوی ان را گرفت و نمیدانم چرا اینقدر خوردن این بچه روی مغز من است خودم هم نمیدانم فکر میکنم ترس از چاق شدن این بچه درذهن من است ممنون میشم من را راهنمایی کنید .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فاطمه سادات
      1401/04/25 23:31
      مدت عضویت: 1663 روز
      امتیاز کاربر: 3716 سطح ۴: هنرجوی مبتدی

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      محتوای دیدگاه: 31 کلمه

      سلام استاد من کلی اینجا نوشتم . ولی ثبت نشد . 

      قبلا ذخیره میشد ولی الان نشد . کاش تنظیمات سایت طوری بود که مثل قبل وقتی می نوشتیم ذخیره میشد . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        امتیاز کاربر: 5956 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 94 کلمه

        سلام و درود
        نوشته های در بخش دیدگاه ذخیره می شود اما اگر اتصال به اینترنت قطع و وصل شود نوشته ها قابل بازیابی نیست
        چون با هربار قطع و وصل شدن به اینترنت آی پی کاربری شما تغییر می کنه
        اگه موقع نوشتن دیدگاه با موبایل تلفن شما زنگ بخورد اتصال اینترنت شما از طرف مخابرات به صورت موقط قطع و بعد از اتمام تماس مجددا به اینترنت همراه دسترسی دارید اما با آی پی جدید
        به همین دلیل ممکنه نوشته قبلی شما بازیابی نشود چون نوشته شما با آی پی دیگری در سایت ذخیره شده است

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار فاطمه سادات
          1401/04/26 06:49
          مدت عضویت: 1663 روز
          امتیاز کاربر: 3716 سطح ۴: هنرجوی مبتدی

          نشان های دریافت شده

          سطح مبتدی
          محتوای دیدگاه: 29 کلمه

          آها . پس اینجوریه . باشه ممنون از اطلاعاتتون .  دقت میکنم قبل از ارسال کپی بگیرم که اگه قطع بشه دوباره بتونم بفرستم . ممنون از پاسخگوییتون . 

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 0 از 0 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
            آواتار شهربانو باقری
            1401/07/19 14:17
            مدت عضویت: 1356 روز
            امتیاز کاربر: 22276 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
            همیاری
            محتوای دیدگاه: 138 کلمه

            فاطمه جان سلام ،حالا به پیشنهاد منم توجه کن در این مورد،، تجربی بهش رسیدم .

            ببین تو می آی دیدگاه می نویسی حالا می خوای ارسال کنی  هنوز تلفنی بهت نشده ولی باید قبل ارسال ، مطمئن بشی که وارد سایت شدی یا هنوز نشدی ،به دیدگاه بعدی نگاه کن  گزینه فالو کردن رو کلیک کن اگر برات انجام شد وارد هستی بزنی ارسال ،  حتما بدون مانع ارسال میشه اگر فالو  یا آنفالو انجام نشه فوری میگه که شما باید اول وارد سایت بشی حالا می تونی دوتا کار انجام بدی  یا از دیدگاه کپی بگیری فقط برای راحتی خیالت   یا اینکه اگر نگیری و بری برای ورود از صفحه داشبورد  و وارد بشی  یک سوال می آد آیا متن ذخیره داری بزنی بله  برات می آره  حالا واردم که شدی می تونی ارسال کنی .

            برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
            امتیاز: 0 از 0 رأی
            افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
              آواتار فاطمه سادات
              1401/07/20 00:09
              مدت عضویت: 1663 روز
              امتیاز کاربر: 3716 سطح ۴: هنرجوی مبتدی

              نشان های دریافت شده

              سطح مبتدی
              محتوای دیدگاه: 27 کلمه

              سلام . به به چه عالی . چه راهکار خوبی . چشم همین کارو میکنم . ممنون بابت راهنماییتون . خیلی لطف کردین . عالی بود .

              برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
              امتیاز: 0 از 0 رأی
              افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم