0

داستان هدایت من

داستان هدایت من برای رهایی از چاقی
اندازه متن

من و همه افرادی که اضافه وزن دارند به تعداد سال های سن چاقی خود به دنبال روشی برای لاغر شدن بوده ایم.

بارها از رژیم های مختلف استفاده کرده ایم.

در باشگاه های ورزشی ثبت نام کرده ایم و با اشتیاق و انگیزه برای لاغر شدن ورزش کرده ایم.

افشرده ها یا دمنوش های مختلف را به امید لاغر شدن استفاده کرده ایم.

به طب سنتی،‌ اسلامی،‌ سوزنی و حتی روش های چربی سوزی از طریق شوک الکتریکی برای لاغر شدن پناه برده ایم.

حتی برخی از شدت رنج و ناراحتی چاقی حاضر به پذیرفتن ریسک عمل های جراحی مختلف شده ایم بلکه از شر این مهمان خانمان سوز رهایی پیدا کنیم.

هر فردی که اضافه وزن دارد حتی اگر شده یک بار برای لاغری به طریق مختلف اقدام کرده است.

نکته مشترک بین همه ما نتیجه نگرفتن از همه سعی و تلاش مان برای لاغر شدن است.

تا جایی که به حدی از احساس ناامیدی و ناتوانی برای لاغر شدن رسیدیم که به افسردگی دچار شدیم.

گوشه نشین خانه شدیم،‌ عصبانی و پرخاشگر شدیم، گریه و گلایه از وضعیت جاقی همدم تنهایی ما شده بود و شرایط بسیار بدی را تجربه می کردیم.

اما در آن شرایط که احساس ناامیدی از هر روشی برای لاغر شدن را داشتیم آگاهانه و شاید هم ناآگاهانه از خداوند درخواست کمک کردیم.

رسیدن به احساس تسلیم در برابر چاقی و قطع امید کردن از همه روش هایی که سال ها برای لاغر شدن از آنها پیروی می کردیم به منزله تسلیم در برابر پروردگار و درخواست کمک از خداوند برای نشان دادن راهی که ما را به سمت لاغری هدایت کند است.

از او طلب هدایت کردیم راهی جلوی پای ما بگذارد تا از ناامیدی رهایی پیدا کنیم.

تا نور امیدی برای لاغر شدن و رسیدن به خواسته چندین ساله مان در قلب ما روشن کند.

در آن لحظه مقدس درخواست شما پاسخ داده شد و شما از طریقی که خود به دنبال آن نبودید به سمت این سایت هدایت شدید.

با نوشتن داستان هدایت خود علاوه بر اینکه از خداوند سپاسگزاری می کنیم بلکه با ایجاد احساس خوبی که در ما ایجاد می شود اطمینان و انگیزه ما برای موفقیت در مسیر لاغری با ذهن صد چندان می شود.

داستان هدایت خود با سایت تناسب فکری را بنویسید تا به قدرت خداوند در پاسخ به درخواست خود بیشتر اعتماد کنید و در جنبه های مختلف زندگی از این قدرت بی نهایت درخواست هدایت کنیم.

نوشتن داستان خود و خواندن داستان هدایت دیگران باور قدرتمندی درباره طریقه ی هدایت خداوند در قلب ما ایجاد خواهد کرد و برای ما واضح می شود که از بی نهایت طریق خداوند ما را هدایت می کند.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.02 from 151 votes

https://tanasobefekri.net/?p=22571
برچسب ها:
393 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار فاطمه سادات
      1402/12/09 01:55
      مدت عضویت: 1663 روز
      امتیاز کاربر: 3716 سطح ۴: هنرجوی مبتدی

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 327 کلمه

      سلام خدمت همه دوستان عزیز 

      من فاطمه سادات متعهد میشوم بار دیگر دوره آموزشی خود را با اشتیاق شروع کرده و لاغری طبیعی و اسان را بهتر و بیشتر درک کنم . امروز ۹ اسفند ۱۴۰۲ من تعهد میدهم تا آخر دوره و تکرار ،   فایلها را با اشتیاق گوش داده و به مطالب گفته شده در دوره پایبند باشم تا به امید خدا بتوانم با مرور دوره فرمولهای لاغری را در ذهن قشنگم بیشتر تثبیت و تثبیت کنم . 

      من در حالی وارد سایت شدم که موفقیتهای زیادی را که همه حاصل تغییر تفکر از این سایت است را به ظهور رساندم و دوباره آمده ام که با اصلاح بیشتر ذهنم و همسو کردن آن با اراده ی خدای وجودم خودم را بیش از پیش در مسیر خود استوار کنم و به نتایج عظیم دیگری نیز برسم .

      من در این راه نه تنها خود را موفق به لاغر شدن کردم بلکه دوستان بسیاری را نیز با لاغری با ذهن آشنا کردم و موفقتیهای دوستانم را نیز حاصل موفقیت خودم از استفاده ی درست از قدرت ذهنم میدانم .

      هدایت من این بار برای بزرگ کردن دستاوردهایم است و میدانم همانطور که تا الان توانستم از این به بعد هم می توانم . 

      به امید روزی که این روش واقعا جای تمام روشهای جسمی را در ذهن و دل مردم بگیرد . 

      رسالت ما سنگین است و در دوره ای واقع شدیم که موانع بیشماری بر سر راهمان قرار دارد اما قدرت خداوند بر همه آنها غلبه کرده و نهال لاغری با ذهن را در میان انبوه روشهای جسمی هر روز بزرگ و بزرگتر می کند ‌. خوشحالم که بعد از حدودا ۶ سال توانستم سهمی در بزرگ شدن نهال لاغری در میان مردمم داشته باشم و اکنون مشتاقم با آگاهی بیشتر و عملکرد بهتر  باز هم در این راه به قدر خودم بکوشم عشق کنم و خود را بیشتر پرورش دهم . 

      خدارا سپاس میگویم که به من کمک کرد بار دیگر آغاز کننده راه لاغری آسان و لذتبخشم باشم . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار تینا.عالی
      1402/10/29 15:57
      مدت عضویت: 102 روز
      امتیاز کاربر: 9708 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 631 کلمه

      به نام خداوند همیشه حاضر خیرخواه ویکتا و خواهان پیشرفت ما ،

      درودو رحمت خداوند و سلامتی و برکت و شادی و طول عمر با عزت و طولانی از طرف خداوند مهربان نثار هر لحظه استاد بی نظیر ارجمند و گرامی و عالی.

      هر چند بار بگویم خدایا شکرت که حضور خودت رابرای هدایت و پیشرفت من به این مسیر همیشگی قدرتمند و آسان و صحیح نشان دادی و هدایت کردی به این وضوح و قاطعیت و روشنی کم هست ،

      و خداوندا ممنونم حتی از حضور راهنمای چراغ راه این مسیر نورانی و عالی همچون استاد محترم بی نظیر و واقعا بی همتا که من واقعا ندیدم و نشنیدم چنین آموزشها و اطلاعاتی در هیچ‌جا از هیچکس،

      من داستان هدایتم دقیقا به اینصورت بود که 

      خسته شدم از اینهمه ورزش و رژیم های سخت و سنگین که هر بار  تا یک مدت خوب بود ولی بعد با ولع بدتر از قبل که بعداً دوباره نتیجه بدتر میشد و موقتی بود حالم بد شده بود و‌بدترم میشدم ، 

      یکروز واقعا کم آوردم تسلیم خدا شدم گفتم خدایا خودت نجاتم بده من دیگه تسلیم و اگر میگن توخدایی قدرتمندی و دانایی خدایا پس نشونم بده راهی آسان چرا گیر کردم من در چاقیم،با یک حالت درمانده خسته و واقعا شاکی ؟!

      چون خودم مربی ورزش هستم و خیلی برام‌ بد بود که وزنم داره می‌ره بالا و چرا مثل قبل نمیتونم راحت بیارم پایین و کنترلش کنم اوضاع داشت سخت‌تر میشد برام‌ ده سالی بود آرام آرام بعد ازدواجم درگیر ۲۰ کیلو اضافه وزن شدم در حین ناباوری و شوک بودنم که آخه من قبلا چی بودم و چی شدم پس چرا حالا نمیتونم ازاد بشم با اینکه مربی هستم و با این فعالیت زیاد و سخت،

      خلاصه از ته دلم از خدا کمک خواستم ،

      یکروز در رابطه با رشته ام و عضلات بدن داشتم تحقیق و جستجو میکردم در گوگل واقعا مغزم انگار فریز شد و یخ بست همینطور دستم مدام کشید صفحه رو پایین نمیدونم چرا من باید آنقدر پایین صفحه برم من هدفمند رفته بودم سراغ تحقیقم ولی اما بدون فکر دستم هی رفت پایین صفحه، 

      یکدفعه عکس استاد رو دیدم عکس العملی نشان نداد مغزم  بعد اصلا هم نخوندم نوشته محتوای کنار استاد ارجمند چی بود،

       تا رسیدم 

      به موضوع قدم اول «شما هم گول خوردید» و تصویر کاریکاتور نمبدونم‌چرا فقط زدم روی اون مطلب که یکدفعه با خوندن اون مطلب و دیدن عکس استاد در صفحه سایتشون انگار برق ازسرم رد شد و چراغی روشن

      \"🌞\"/

      و من استاد رو از روی برنامه استاد عباسمنش بخاطرم اومد که برای استاد عباسمنش با فایل تصویری و صحبت در مورد تغییرات و موفقیتهاشون و حتی عکس دختر کوچک عزیزشون هم یادم اومد و فرموده بودن اهل دزفول هستن در خاطرم بود و 

       استاد بینظیر استاد عطار محترم و  مستند ساخته بودن و توضیح در مورد موفقیتهاشون میدادن اما نمی‌دونستم نمیدونم‌دقت نکردم در مورد چه موضوعی تدریس میکردن و دیگران بهشون استاد گفته بودن در تلگرام که واقعا لایق این کلمه هم هستن استاد عالیقدر و بی همتا و گرامی و  واقعا خدا خیرشون بده، و الان که آشنا شدم مدت 33 روز از زمین رفتم کاملا آسمان چنین راهی رو با شوق رفتم و میخوام با اشتیاق بیشتر ادامه بدنم تا آخر عمرم ،

      استاد حالا که متوجه موضوع تدریستون شدم من خوشحالترینم و شکرگزارم از خدا و شما ،

      از اینجا باز ممنونم واقعا از بی نظیر بودن و کامل و عالی بودنتون

      \"👏\"/
      \"👏\"/
      \"👏\"/

      و الان ک ه فکرشو میکنم شاید من الان موقعم بوده !!!

      و بعد چرا فقط این مطالب باید یاد من باش که اعتمادم هزار برابر شد یادم افتاد شما در سایت استاد عباسمنش بودید ؟!!!

      و اون روز چی شد اصلا تحقیق درسیم یادم‌رفت ؟!!!

       ولی در کل الان که در مسیر هستم مطنئنم خدا هدایتم کرد و میکند و خوشحالم و خدارو هزاران بار شکرگزارم هر لحظه و ممنونم از شما استاد گرامی خداوند برکت و سلامتی بدهد هر لحظه به شما .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فرزانه
      1402/10/16 21:48
      مدت عضویت: 237 روز
      امتیاز کاربر: 10645 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 554 کلمه

      سلام به استاد گرامی و هم‌مسیران عزیز

      من فرزانه ۲۵ ساله با وزن ۷۴ کیلوگرم هستم.

       چندین سال قبل در تلاش برای کنترل ذهنم چند کتاب خوندم تا اینکه به سایت استاد عباسمنش هدایت شدم. اونجا فایل تصویری شما رو دیدم که داستان هدایت و پیشرفت هاتون رو گفتید. خیلی ازتون انرژی گرفتم. بعد وارد سایت تناسب لاغری شدم.

       چند ماه قبل چند تا از فایلهای رایگان رو گوش دادم ولی چون تمرکز نداشتم موقع گوش دادن، فقط یه سری ورودی ‌های جدید وارد ذهنم شده بود که با اون درجه تمرکز پایین چند هفته بعدش هم فراموششون کردم.

       چندین سال هست که اضافه وزن دارم و با روش‌های لاغری علی رغم اینکه نتیجه گرفتم ولی احساس خوبی نداشتم چون برام پر از محدودیت و عذاب بود و نگهداری و تثبیت اون رژیم عذاب‌آورتر. گه گاه که مجله سلامت در مورد کاهش وزن رو می‌خوندم به این نتیجه رسیده بودم که تنها راه کاهش وزن، نخوردن غذاهای چاق کننده و کم خوردن و نداشتن ریزه‌خواری، همیشه ورزش کردن و … و رعایت آنها تا آخر عمرم هست. و اصلا نمی‌تونستم چنین چیزی رو بپذیرم. ذهن من خیلی مقاومت می‌کرد و می‌گفتم که ینی چی تا آخر عمر رژیم بگیرم؟! آخه این چه زندگیه هست؟ چرا متناسب ها این مدل زندگی ندارن و من باید همیشه برای خوردن عذا بگیرم ؟ 

      اواخر متوجه اعتیاد و زیاده روی خودم در مورد خوردن غذاهای شور و شیرین شدم ، اصلا توانایی کنترل ذهنم رو نداشتم ، ینی تا اون ماده غذایی مورد علاقه رو نمی‌خوردم آروم نمی‌گرفتم. وزنم هم تکون نمی‌خورد و پایین نمیومد، واقعا کلافه شده بودم، شروع کردم به رژیم گرفتن، اینو نخور، اونو بخور، اینها ممنوعه، سر ساعت بخور … جسمم کم و بیش داشت نتیجه می‌گرفت ولی خیلی عصبی شده بودم، ذهنم اصلا شیوه زندگی جدید رو قبول نمی کرد. واقعا داشتم اذیت میشدم.

       تا اینکه یاد سایت لاغری با ذهن افتادم . گفتم میرم چند تا فایل گوش میدم شاید حسم بهتر بشه. با گوش دادن مجدد فایلها انگار که برای بار اول می‌شنیدم، حسم خیلی بهتر از روزهای قبل شد ، نجواهای ذهنی بازم میومدن ولی کمتر شده بودن، حرص و ولع غذا در من کمتر شده بود. هر روز یه فایل گوش میدادم و لذت می‌بردم. شکافی در باورهای سفت و سخت من در مورد چاقی و لاغری ایجاد شده بود. چیزی درونم می‌گفت این درسته! مشتاق شدم به ادامه‌ی آموزش‌ها. با خودم می‌گفتم درسته با ده جلسه بیست کیلو لاغر نشدم و معجزه نشد، ولی حالم که بهتر شد، اعصابم که آروم تر شد، با ادامه رژیم حتی اگر کم هم می‌کردم ، بعد اتمام رژیم با ولع و اشتهای چندین برابر دوباره به شیوه قبلی برمی‌گشتم‌.

       دیگه تصمیم گرفتم که با کار کردن روی ذهن به آرامش برسم. بعد از دیدن فایلهای رایگان مشتاق شدم به تهیه‌ی این محصول، چرا که تفاوتی با دیگر روش های لاغری داره. با همون فایل‌های رایگان  من تونستم کمی ذهنم رو آروم کنم، ذهنی که پر از باورهای غلط در مورد چاقی و غذا خوردن هستم. و الان مصمم هستم که این مسیر رو ادامه بدم تا نه تنها جسمم بلکه ذهنم و نگاهم به زندگی تغییر کنه.از شما برای این آگاهی ها بی‌نهایت سپاسگزارم.

       آرزو دارم با انجام این تمرینات و تغییر سبک زندگی و دیدگاه و باورهام نه تنها زندگی خودم را تغییر دهم بلکه برای دیگران هم تاثیرگذار باشم و بتوانم این آگاهی ها را گسترش دهم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار نوشین گل
      1402/10/16 20:44
      مدت عضویت: 88 روز
      امتیاز کاربر: 435 سطح ۱: کاربر مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 142 کلمه

      سلام.

      مثل همه ی آدمایی که هزاران راه رو برای رسیدن به لاغری امتحان کردن و نتیجه نگرفتن، منم بعد از اینهمه بی نتیجه موندن تلاش هام تصمیم گرفتم که این بار ببینم قانون جذب چه راه حلی برای لاغری داره.

      بله قانون جذب.

      چند ساله که باهاش آشنا شدم و به شدت دوستش دارم و البته به شدت هم قبولش دارم.

      توی یه سایت همین طور مشغول خوندن حرفای دیگران بودم که دیدم خانومی نوشتن که برای لاغری از این طریق بهتره که به فایل های آقای عطار روشن گوش داد.

      من با ایشون آشنایی نداشتم ولی گفتم همین که اسم شون آورده شده حتما دلیلی داره.

      الان دو روزه که از ب بسم الله شروع کردم به خوندن و نت برداری و گوش دادن.

      و الان امیدی پیدا کردم که انگار مثل امیدهای قبلی نیست. 

      از خدا سپاسگزارم و امیدوارم این همون راهی باشه که سال هاست دنبالشم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار تکتم دَمشناس
      1402/09/28 00:36
      مدت عضویت: 104 روز
      امتیاز کاربر: 240 سطح ۱: کاربر مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 355 کلمه

      با سلام به همه دوستان عزیز با ذهنی روشن در مسیر لاغری با ذهن که در واقع نوری الهی است که روش درست سلامتی رو به ما نشون میده 

      من در ابتدای همون سالی که داشتم درگیر چاقی بعد از زایمان دخترم شده بودم در یک گروه بسیار عالی کارهای هنری خانمی بودن که خب غیر از هنر ذهن زیباشون کارهای دستی و‌خمیری بینظیری رو هم درست میکردن و همه کارهامون رو در اون گروه به اشتراک میزاشتیم و مورد تشویق هم قرار میگرفتیم این خانم عکس خودشون که بسیااار چاق بودند رو گذاشته بودند پروفایل و یکمدت کمتر کار میزاشتن و نظر میدادن تو گروه و یکروز دیدیم که ایشون از کارهای هنریشون عکس گذاشتن و عکس پروفایلشون عوض شده بود همه جویای حال شدیم که یک مدت نبودید و ایشون از لاغریشون گفتن و عکس پروفایلی که گذاشته بودن تفاوتش زمین تا آسمون بود و اصلا انگار معجزه شده بود و وقتی ازشون سوال کردم و مشتاق به شنیدن شدم ایشون گفتن مدیون استاد روشن و کانال ایشون هستند و به من پیشنهاد دادن اول دوره های رایگان رو بخونم و خودم حتما بعد مشتاق به خرید دوره های اصلی میشم و من تا حدود سه چهار سالی به دلایل افسردگی شدید و داشتن دو فرزند کوچیک واقعا وقت نمیکردم دوره ها رو بخونم حتی رایگان ها رو و پشت گوش انداختم متاسفانه و چون اون گروه با تعویض گوشیم برام پاک شده بود نداشتم و بعد از اون بارها و بارها با انواع ورزش و باشگاه و دمنوشو …. خودم رو به چالش کشیدم و هر بار بدتر از قبل به عمق چاله رفتم و چاق تر شدم و چند روز پیش یک شب که داشتم گریه میکردم و از خدای خودم خواستم که واقعا کمکم کنه دوست ندارم چاقیم غیر قابل کنترل و بازگشت بشه کانال لاغری با ذهن رو به یاد آوردم زدم توی اینترنت و کانال تلگرامش رو پیدا کردم و به سرعت به جناب روشن پیام دادم و از ایشون خواهش کردم کمکم کنند و ایشون خواستن اولین گام دوازده دوره رایگان رو بخونم و امید وارم خدا همراهشون و پناه تمام روزهای زندگی خودشون و عزیزانشون باشه.

      یا علی

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Darya_sy
      1402/08/27 09:55
      مدت عضویت: 1533 روز
      امتیاز کاربر: 2770 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 546 کلمه

      سلامی پر انرژی

      من وفتی دنیا اومدم خیلی لاغر و کوچولو بودم چون با خواهرم دوقولو بودیم و خب به هر حال وزن یک نوزاد یه نفره  ۴ کیلویی بین منو خواهرم تقسیم شده بود و هرکدوم ۲کیلو بودیم و مامانم میگه از همون موقع زمزمه های شیر زیاد بوده بخورن تا زود بزرگ بشن شروع شد (قطعا روی ضمیر ناخودآگاه تاثیر داره) هرچی بزرگ تر میشدیم توصیه ای اینکه زیاد میوه میتونید زیاد شیر بخورن زیاد غذا بخورن چون ضعیف ترن بیشتر می‌شد تا جایی که یادمه فکر کنم ۵سالم بود مامانم و خاله ام میگفتن باید ظرف غذا تو تا ته بخوری وگرنه کوچیک میمونی و مدرسه نمیری خلاصه ما بزرگ تر شدیم و از سن  ۹ سالگی یه فرد تپل و چاق شدیم که همونایی که هی میگفتن بخور به مامانم و خودم توصیه رژیم میکردن 

      خلاصه من از همون بچگی هی فکر رژیم بودم ولی نمیتونستم بگیرم تا اینکه به سن ۱۵ سالگی رسیدم و از اونجا رژیم من شروع شد و تا سن ۱۷ سالگی ادامه داشت که فقط نتیجه اش محدودیت، ریزش مو ، پرخاشگری و عصبانیت ، خودم رو متفاوت دونستن بود که یک روزی که روز سختی در مدرسه داشتم و کل کلاس مون متناسب بودن در زنگ تفریح دور هم جمع شدن و خوراکی میخوردن ولی من فقط خرما و ساقه طلایی تو ظرف در دست داشتم و اونا رو نگاه میکردم و حسرت میخوردم که با این همه محدودیت و رژیم بازهم اونا خوشحال و خوش هیکل هستن نه من و وقتی برگشتم خونه فقط گریه میکردم تو اتاق و کلا فشار رژیم داشت منو از پا درمیاورد از اون بخاطر رژیم و افت فشار ۲بار غش کرده بودم و خانواده ام بهم فشار میوردن که دیگه نباید رژیم بگیری داری به خودن آسیب میزنی خلاصه یه هفته ای بود من گریه میکردم و فقط خدا رو صدا میزدم و به خدا میگفتم خدا یا یه راهی بزار جلو پای من ، من رو لاغر کن و از این حرف تا یو دفعه بهم الهام شد و با همون چشم های اشکی یه چیزی به ذهنم اومد که سرچ کنم لاغری ذهنی و یکم گشتم و سایت شمارو پیدا کردم 

      چند ساعتی در سایت بودم و میگشتم تا اینکه فردا که رفتم مدرسه دوست عزیزم که وضعیت مو دید بهم گفت که آره من یه روش رو میشناسم و با همین رو لاغر شدم و میدونم تو هم به روش ذهنی باور داری در بقیه ضمینه ها و یک دفعه سایت شما رو معرفی کرد وای جا خوردم گفتم روز قبلش خودم با این سایت آشنا شدم و امروز دوستم همون سایت رو معرفی کرد البته فقط سایت بود و دوره در تلگرام برگذار میشد خلاصه ما هدایت شدیم در این مسیر و دوره رو خریداری کردیم و وقتی به مامانم گفتم مامان یه دوره ذهنی هست میخوام بخرم بیچاره گفت با این وضعیت تو هرچقدر باشه میدم فقط گریه نکن و دیگه رژیم نباش و اینجوری بود که بهترین اتفاق زندگی من رقم خورد و خداوند جواب خواسته و صحبت کردن های منو داد و من امروز با کلی تغییر اینجا هستم و خداروشاکر هستم که من رو هدایت کرد و از اون باتلاق نجات داد 

      خدایا مرسی که استاد رو در این مسیر هدایت و حمایت کردی تا زندگی خیلی ها عوض بشه و طعم زندگی رو بفهمن 

      خدایاشکرت 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فاطمه
      1402/07/26 03:39
      مدت عضویت: 365 روز
      امتیاز کاربر: 1565 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 514 کلمه

      سلام به استاد گرامی و مهربان

      من با مثبت نگری آشنایی کامل داشتم و با خودم می گفتم چطور میشه با مثبت بودن لاغر بشم و هی سرچ می کردم لاغری با مثبت بودن که یهو با سایت شمااشنا شدم واقعا خوشحالم اینجام و استفاده می کنم فعلا از فایلهای رایگان ولی خیلی دوست دارم فایلهای آموزشی هزینه دار شو هم برای خودم تهیه کنم آخه من ارزشم خیلی زیاده و باید برای آموزش خودم هزینه پرداخت کنم و امید به خدای مهربونم پول این کار رو هم میزاره سر راهم اینو مطمئن هستم ولی فعلا از فایلها ی رایگان استفاده می کنم و نظرات بچه ها رو می خونم وخیلی موقع ها که تکرارم زیاد میشه اشتهام خیلی کم میشه و لی باز وقتی رها میکنم باز دوباره اشتهام برمیگرده ولی در کل من زیاد چاق نیستم البته ناگفته نماند شایدم چاقی ولی چون کنار یه عده خیلی  چاق قرار گرفتم که همش بهم می‌کن تو چاق نیستی ما چاقی م برای همین فکر می کنم از مسیر لاغری و تناسب فکری همش دور میوفتن ولی باز دوباره میام توی این سایت و استفاده می کنم البته من زندگی با طعم خدا رو دنبال میکنم و زندگی با اراده ی خدا رو زندگی میکنم و تقریبا هر شب مطالعه میکنم و به همتون سفارش میکنم زندگی با اراده خدا رو حتما بخونید آخه فایل نداره فقط خوندنی هستش ولی من چنان آرامشی با این نوشته ها پیدا کردم که تمام خانوادم اینو میگن وخودمو لذت می برم از این آرامش چون من آدم عصبی بودم البته موقعی که ازم انتقاد میشد و یا یه حسی دارم نسبت به همه ی آقایون که دارن به ما خانمها ظلم می کنن و اینو نسبت به شوهرم هم داشتم و همش ازش انتقاد میکردم و اونم که هیچ وقت از من کم نمیاره مدام در حال جدال و حرفه‌ای بیخود بودیم ولی خدا رو شکر الان حتی بعضی وقتها اون موضوعی رو پیش میکشه من می خندم و جوابشو نمی دم یکی تو مغزمذمیگه اون از یه چیزی ناراحت و داره این بحث و پیش میکشه تا خالی بشه و کسی که باهام حرف میزنه میگه حق داره بهش حق بده و جوابشو نده آخه اون خیلی کار میکنه و خسته س چرا با مردهای دیگه مقایسه میکنیش اون با بقیه ی آقایون دیگه فرق داره اون مهربون اون دوت داره ولی الان عصبانی هستش و دیگه جوابشو نمی دم در صورتی که قبلا همش در حال بحث بودم باهاش و چند روز پیش میگه چه آرامشی داریم تو خونه که با هم بحث نمی کنیم چقدر این آرامش تو توی من هم داره تاثیر میزاره میگه چرا اینقد آروم شدی و البته اون به مثبت نگری اصلا اعتقاد نداره و از جایی هم که من دیگه حوصله ی حرف زدن در این مورد که اونم قبول نداره رو ندارم براش توضیحاتی دم و نمی گم که چیکار میکنم امیدوارم یه روز بیاد و خودش به این مسیر راهنمایی بشه مثل من الهی آمین و متشکرم از خدای مهربونم که منو به این سایت عالی راهنمایی کرد و متشکرم از استاد گرامی و مهربانم  متشکرم متشکرم متشکرم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سحر
      1402/06/10 12:00
      مدت عضویت: 292 روز
      امتیاز کاربر: 10837 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,903 کلمه

      سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان گرامی 

       امروز جمعه ۱۰ ام شهریور ماه ۱۴۰۲ تولدم هست و از یک روز قبل دوره های آموزشی ورود به سرزمین لاغرها و دوره پاکسازی رو بعنوان هدیه تولدم تهیه کردم و به خودم هدیه دادم امروز وارد توضیحات دوره شدم و نوشته بود که تمرینات رو سعی کنید از روز شنبه شروع کنید ولی طبق توصیه های استاد اومدم تا داستان هدایت خودم رو بنویسم.

      مناز در دوران بچگی کاملاااا متناسب بودم اما از همون ۴یا ۵ سالگی همیشه منو با خواهرم که یک سالو نیم اختلاف سنی داریم و هم بازی بودیم مقایسه میکردن اون تا حدودی ظاهر لاغرتری نسبت به من داشت و همه به من میگفتن تپل یا اینکه به بابام میگفتن حسن این دختر تپلت حق بزرگه رو خورده من اون زمان هیچ تصویری از خودم تو ذهنم نداشتم حواسم به دیدن خودم تو آینه نبود اما همیشه تصویری که از گفته های بقیه تو ذهنم شکل گرفت این بود که من تپلم اما الان که عکس های دوران بچگی خودمو میبینم من اصلا چاق نبودم و حتی اضافه وزنم نداشتم و فقط صورتم گرد بودم و خواهرم یه صورت بیضی شکل و کشیده و من در تصویری که از خودم تو ذهنم از بچگی ساختم گول خوردم.با شنیدن این حرفا و فرمول های دیگ از اطرافیان من هر چی بزرگ تر میشدم متوجه شدم که چاقی ارثیه و با خودم گفتم خب منک تپل هستم پس به مامانم رفتم و هر چی بزرگتر بشم اندامم کپی مامانم میشه و از این مساله بشدت ناراضی بودم مادر من اضافه وزن داشت ولی بابام نه کاملا متناسب بود منم باور داشتم که بچه ها حتما اندامشون به والدینشون میره حالا یا پدر یا مادر ولی من باور کردم به خاطر اینکه تپلم پس کپی مامانم میشم و بشدت ناراحت بودم و هر روز اندام مادرم رو دقیق نگاه میکردم که چرا باید مثل مامانم شم اییینقد این انتظار در من شکل گرفت که وقتی به سن بلوغ رسیدم روز به روز اندام من شبیه مامانم میشد و من هر روز تنفر بیشتری از خودم پیدا میکردم و حتی از همون دوره نوجوونی کم کم از دیدن بدنم تو آینه دوری میکردم البته این باور رو هم داشتم ک رسیدن به سن بلوغ باعث چاقی میشه.خلاصه از خدا و مادرم بشدت خشم داشتم از خدا به این خاطر خشمگین بودم که در خلقت تبعیض قائل بود چون خواهر کوچیک تر من لاغر بود و میگفتیم به بابام رفته،از مامانمم خشمگین بودم به خاطر اینکه معتقد بودم اندام من به مامانم رفته و واقعا هر چی بزرگتر میشدم شاهد این بودم که دقیقا در نواحی اضافه وزن داشتم که مامانم داشت.از سنین نوجوانی شروع کردم ورزش کردم یه رژیم سرخود هم گرفتم که باعث ضعیف شدن بدنم شد و رها کردم ولی ورزشو همیشه انجام میدادم تاا اینکه وارد دانشگاه شدم از سن ۱۸سالگی تا ۲۸سالگی وزن من اصلااا نوسان زیادی نشد و حتی در طول ۲۳سالگیم تا۲۸سالگی وزن من اصلااا کم یا زیاد نشد قد من ۱۵۶ هست و وزنم ۶۳ کیلو بود اما همیشه مشکل داشتم برای خرید لباس کم کم به دلیل اضافه وزن محدودیت هایی در پوشیدن لباس برای خودم قائل شدم.اما در تمام اون سال ها من هر روز در حسرت لاغری بودم در ۲۸ سالگی چند باری رفتم باشگاه و وزنم کم شد و بعد ها به دلایلی من در عرض ۲ ماه ۱۱ کیلو کم کردم البته نه بخاطر رژیم و من اون زمان لاغری رو دیدم و بیشتر از قبل آرزوی لاغری در قلبم شعله ور شد .تا اینکه سال ۱۴۰۰ متعهد شدم با رژیم غذایی بازم رژیم سرخود حذف وعده شام و یک سری خوراکی ها و ورزش و پیاده روی منظم وزن من هر ماه با روند تکاملی شروع کرد به کم شدن و این پروسه رو تا اواخر سال ۱۴۰۱ ادامه دادم وزنم از ۵۹رسید به ۴۸کیلو اما اواخر پارسال دیگه من خسته شده بودم از ورزش کردن هر روزه به قصد لاغری و پیاده روی هر شب برای لاغری دیگه بهم فشار اومده بود که چرا من برای لاغر موندن باید اییینقد انرژی صرف کنم ورزش و پیاده روی روزانه کنم تا اینقد مراقب خوردو خوراکم باشم اما مثلا خواهرم برای لاغری حتی یک قدم هم راه نمیرفت هر چی میخواست هر زمان بدون هیچ ترسی میخورد اما من اینجوری نبودم کم کم ذهنم خیلی درگیر این مساله شد و مدام سوال میکردم چرا من باید تا این حد مراقبت کنم و ناراحت بودم از اینکه در طول روز این رعایت کردنا خیلی داره ازم انرژی میبره و حدود یک ماه رژیم و پیاده روی رو رها کردم اما ترس در خوردن در من بشدت زیاد بود کم کم دیدم حرص و ولع من روز به روز نسبت به مواد خوراکی داره بیشتر میشه و رفتارهای من دارن تغییر میکنن به طوری که از خودم پرسیدم چطور من بیشتر از یک سالو نیم تونستم خوردنم رو کنترل کنم اما الان اصلااا نمیتونم بشدت عصبی شده بودم از این پرخوری بدم میومد و رفتارهای غذایی مو دور از شاءن خودم میدونستم خیلی ناراحت بودم متوجه شدم دارم پرخور میشم و فکر غذا و خوراکی ها خواب شب رو هم ازم گرفته از یه طرف ترس از چاق تر شدن داشتم و هر بار که تصویر خوراکی ها میومد تو ذهنم همزمان ترس از چاق تر شدن رو داشتم و از طرفی در تمام طول مدت بیداری من فقط و فقط به خوراکی ها فکر میکردم و متوجه شدم تمرکز روزانه من به صفر رسیده من هیچ تمرکزی برای انجام کارای شخصی خودم نداشتم و همه تمرکز من رفته بود سمت خوراکی و غذاها و ترس از چاقی در طول ۱ ماهی که رژیم و ورزش رو کامل رها کرده بودم متوجه شدم با روند خیلیییییی آروم سایزم داشت تغییر میکرد مثلا دو سانت به دور رانم اضافه شده بود و بعدش دوباره ورزش و پیاده روی رو رعایت کردم اما با روحیه بشدت ضعیف،با تمرکز صفر با حس ناکامی و ناامیدی شدییید و من تبدیل شده بودم به یه آدم شدیدا عصبی و پرخاشگر که از عمق چشام غصه قابل درک و مشاهده بود حدود ۴ ماه بود ک متوجه پرخوری خودم شدم و شب ها موقع برگشت از دفتر پیاده روی میکردم که فرصت کنم یکم ذهنم رو آروم کنم و با خدا دردل کنم و مدام فکر میکردم با خودم که حالا چیکار کنم چطور خوردنم رو کنترل کنم چقد ورزش کنم چقد پیاده روی کنم بعد متوجه شدم دارم بیش از حد تقلا میکنم،این نکته رو بگم که من و دوتا ازخواهرام از دو سال پیش در سایت استاد عباس منش شروع به دنبال کردن آموزش ها شدیم و از اونجا با شما استاد عزیز آشنا شدیم و بشدت شما رو تحسین میکردیم من چون رویای لاغری داشتم هر جور شده دوره قانون سلامتی رو تهیه کردم به امید لاغری! اما با اون رژیم و سختی که بیشتر از یک سال بخودم داده بودم دیدم توان روانی برای انجام این دوره نیستم هر چی روزو شب با خودم کلنجار میرفتم ذهن من نمیپذیرفت و من هیچ رقمه نتونستم خودم رو قانع کنم تا اینکه اواسط خرداد ماه امسال بود که در حال برگشت از محل کار بودم و پیاده میومدم گفتم خدایا من تا الان خیلیی تقلا کردم رژیم سرخود گرفتم دوره خریدم اما نمیتونم اصلا دیگه توانی برام نمونده از بس فکرم مشغوله خواب شب ندارم تا ۵ صبح تو جام پهلو به پهلو میشم و حس میکنم سرم از شدت فکر میخواد منفجر بشه نه میتونم به رویه سرخود خودم ادامه بدم نه میتونم دوره قانون سلامتی رو انجام بدم و اونجا بود که گفتم خدایا من نتیجه تقلا و تلاش من شد این اوضاعم که حتی درآمدم به صفر رسید از بس ذهنم مشغوله حتی به اندازه یک درصد نمیتونم رو کارم تمرکز کنم روزا تا دیروقت خوابم شبا تا دیروقت بیدار حتی از بیدار شدن هم بیزار شدم من رسما دیگه تحمل ندارم گفتم خدایا فکر من به این قد میداد که فلان دوره رو تهیه کنم اما فهمیدم من نمیتونم اجراش کنم از توان من خارجه از تو میخوام به راهی هدایتم کنی که آسون باشه و بتونم بپذیرمش بتونم انجامش بدم اگر تو قدرت برتری حتما راه آسونی رو بلدی که بهم بگی که از پسش بربیام آقا منِ سحر میخوام لاغر باشم لاغر بمونم ولی به طریقی که توانش رو داشته باشم  از این بعد من تسلیمم و به هر خیری که از سمت تو بمن برسه من فقیرم خودت هدایتم کن من دیگ دارم نابودی خودم رو میبینم تا اینکه رسیدم خونه استراحت کردم با حالت بی رمقی به دیوار تکیه کرده بودم به خواهرم گفتم من دیگه نمیدونم باید چه کنم از همه چی خسته ام خدا باید یه فکری به حالم کنه(من این نکته رو بگم در این زمان وزنم ۴۸ کیلو بود اما ذهن من بشدت چاق بود و من تماما ترس از چاق تر شدن بودم و از آینده خودم میترسیدم از اینکه دوباره به همون وزن قبلی برسم)به خواهرم گفتم من ۲سال تلاش کردم وزنمو رسیدم به ۴۸ اما دیگ بسه توان ندارم در عین حال میخوام لاغر باشم منتها اینبار کار من نیست باید خدا چاره ام کنه همون لحظه گفت سحر سایت آقارضارو یه سر رفتم دیدم مقاله رایگان در مورد لاغری داره آقا رضا که تو سایت استاد عباس منش فایلاشو دیدیم یه لحظه یه صدایی از قلبم شنیدم که گفت گوش بده همینه مگر هدایت نخواستی دقت کن به حرفش یهو چشام گرد شدن گفتم فاطب چی گفتی گفت بابا سایت آقای رضا عطارروشن یه سر رفتم دیدم مقاله رایگان داره برو ببین منم همون شب رفتم تو سایت توضیحات خوندم کلی کامنت خوندم گریه ام گرفته بودم گفتم خدایا چطوریه که اینجا همممه از حرف دلم میگن یعنی واقعا بقیه هم  مشکل منو داشتن وااای اونجا که بچه ها نوشته بودن پرخوری ما خود به خود مرتفع شد من تو دلم گفتم خدایا چطور تورو شکر کنم که جبران این هدایت باشه به سرعت ثبت نام کردم و از فایلا ها و دوره های  هدیه شروع کردم و هر روز من فایل هارو با هدایت خدا میبینم یعنی من در این سایت قدم به قدم برای اینکه کدوم‌مطلب رو بخونم کدوم فایل رو ببینم کاااملا هدایتی پیش رفتم تا اینکه طبق هدایت خدا من این دو دوره رو تهیه کردم و بعنوان هدیه تولد به خودم هدیه دادم هدیه ای که به پیشنهاد خدا بود و به امید خدا طبق توصیه استاد از فردا شنبه با توکل به خدا آموزش رو شروع خواهم کرد دوستان  اینم بگم که من از همون ابتدا دوره ۱۲ گام رو شروع کردم متعهدانه شادامه دادم تا امروز که رسیدم به جلسه ۸ و نتایجم تا اینجا عالی بودن بعد از تقریبا ۳ماه بعد از اینکه فکرم به صورت تقریبا پیوسته آروم بود درآمد من افزایش پیدا کرد من اون ۴ماهی که فکرم بشدت پریشون شده بود پول تو جیبی خودم رو از بابام میگرفتم خیلی برام سخت بود منی که یه زمانی حسابم عالی بود اما به جایی رسبده بودم که هزینه رفت و امدم رو از بابام میگرفتم اما واقعت خدارو شکر میکنم وقتی متعهدانه هر روز تو سایت بودم و فکرم آروم شد حسم خوب شد بدون اینکه من بخوام تقلا کنم پیشنهاد کار سراغم اومد و واقعا خدارو شکر میکنم به طوری که به راحتی بعد از ۳ ماه حضور در سایت تونستم دو دوره ورود به سرزمین لاغرها و دوره پاکسازی رو تهیه کنم.امیدوارم بتونم با توکل به خدا و یاری خدا متعهدانه همچنان ادامه بدم و از استاد عزیزم سپاسگذارم و از خداوند میخوام که روز به روز حال دلشون بهتر و بهتر بشه🙏🏻🌹

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 25 از 5 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مهری درچه زاده
      1402/05/22 12:25
      مدت عضویت: 1676 روز
      امتیاز کاربر: 10583 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 407 کلمه

      ۱۴۰۲/۵/۲۲

      به نام خدای مهربان

      سلام بر نبی خدا (استادرضاعطارروشن)و

      تمامی انسان‌هایی که توسط خداوند به صراط مستقیم هدایت شده اند.🙂

      من قبلا داستان هدایت خود رابه طورکامل نوشته بودم اما امروزکه خواستم استارت مجدد این دوره ی بسیارارزشمند وشیرین رابزنم آن راپیدانکردم واکنون به طورخلاصه برای شمادوستان عزیزم می نویسم.

      من ۴۲سال دارم 😊

      مثل همه ی شمادوستان عزیزتلاشهای زیادی کردم برای متناسب شدن ،۲۵سال تلاش کردم ونشد

      البته ۲بار تا۵۰کیلو هم کاهش داشتم اما به محض اجرانکردن برنامه ی رژیم کیلو کیلو برمی گشت

      چیزی که درمدت طولانی به دست می آوردم درمدت کمتراز۶ماه به سرعت برمیگشت😔

      چقدرهزینه هاکردم 

      دیگه رفته بودم توفکراینکه فایده ندارد من باید باجراحی چربی های شکمم رابردارم حتی ازیک دکتر هم معرفی نامه گرفته بودم ،این صحبت های من درزمانیه که برای بارسوم دررژیم بودم واین باربیشتراز۲۲کیلوبیشترکاهش وزن نداشتم ومدتی بود که دیگه وزنم پایین نمی یومد رژیم شوک دادند وخلاصه همین برنامه هایی که اغلب شما ازآنهااطلاع دارید.

      تااینکه بهمن ۱۳۹۷

      چندشب بودکه ازشدت گرسنگی خوابم نمی‌برد ومن هم پایبند برنامه ی رژیم بودم

      ۳شب بااین وضع گذشت 😔😔😔

      شب سوم اومدم توی اتاق تاریک ودررابستم وازشدت گرسنگی گریه می کردم وگفتم خدایا کمکم کن ازطرفی میخام لاغربشم ازطرفی هم گرسنه هستم ونبایدچیزی بخورم چیکارکنم دیگه نمی تونم تحمل کنم😥

      اون لحظه دوست داشتم یکی مثل مشاور بامن حرف بزنه ومن راآروم کند خیلی حالم بدبود وفقط صدامو توسینه حبس کرده بودم که اعضای خانواده متوجه حال من نشوند ودرتاریکی اتاق گریه می کردم😭😭😭😭😭😭

      اونقدرنیازداشتم به شنیدن اینکه یکی باهام حرف بزندومن راآروم کندیهواومدبه ذهنم که بزنم توی اینترنت 

      اونقدر حال روحی من بدبود که اون لحظه فقط محتاج شنیدن یک جمله ی آرام بخش بودم باخودم گفتم فعلا ازاین طریق میتونم به خودم کمک کنم وخودم راآروم کنم.

      رفتم سرگوشیم ونوشتم 

                     (من آرزودارم لاغرشوم)

      دیدم عکس استاد اومد وزیرش نوشته لاغری باذهن

      خیلی خوشحال شدم تمام وجودم می گفت آخيش راحت شدم پس راه آسونی هم هست 

      خداراشکرننوشته بود بارژیم یاورزش

      فایل راپلی کردم به خدا سوگند که آبی بود برآتشی که سالها دروجودم شعله وربود😭😭😭😭

      این بار اشکهایم ازسرشوق بود 

      نمی دونیدچقدر حالم عالی شد انگار تمام وجودم جان گرفت 

      خدایاشکرت🤗🤗🤗🤗🤗🤗🤗🤗🤗

      بیشترین خوشحالی من ازاین بود که جانا سخن از زبان ما می گوید

      ومن به لطف الله عزیز به صراط مستقیم هدایت شدم.🤗

      دوستان عزیزمن به عنوان کسی که مدتهاست دراین سرزمین هستم به شماتوصیه میکنم که به هدایت خداوندایمان  داشته باشید وبه گفته های استادعزیز این انسان بسیارشریف اطمینان کامل داشته باشیدوبرای رسیدن به هرچیزی که می خواهید فقط درهمین سایت بمانیدوبه قول استاد جایی دیگه سرک نکشید.🙂

                   💖 اینجاسرزمین خوشبختی ست💖

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهرا
      1402/05/05 21:13
      مدت عضویت: 346 روز
      امتیاز کاربر: 20100 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 482 کلمه

      سلام استاد 

      من امروز مورخ ۱۴۰۲/۵/۵ مصادف با تاسوعای حسینی بعد از اینکه نذر خودم که پختن شله زرد بود انجام دادم و بارها از خداوند شکر گزاری کردم که توانستم دوباره نذرم را به جا بیاورم و برای هیات و خانواده ها شله زرد بپزم چون چند سال کرونا بود و من مقدار کمی روز تاسوعا می پختم و از این شور و حال خبری نبود خیلی از امام حسین (ع) و ابوالفضل العباس متشکرم  که این حقیر قابل دانستد تا بتوانم نذری خودم را بپزم و انشاالله قبول باشه و اما داستان هدایت من 

      استاد من از کودکی چاق بودم و باور داشتم ژنتیکی چاق هستم و چندین بار در این ۴۵ سال تلاش کردم که لاغر بشوم ولی چندان دامی نداشت و دوباره چاق میشدم .

      پارسال دقیقا در تاریخ ۱۴۰۱/۱۰/۱۰ صبح شنبه وقتی به سر کار رفتم مدیر کل من را از پست مدیریتی برداشتند با وزن ۱۰۲ کیلو خیلی ناراحت شدم و از خدا و خودم گله مند بودم و ناراحتی عصبی پیدا کردم و دیگر دلم نمی خواست به محل کارم برم و خودم را در یک اتاقی در محل کار زندانی کردم که صبح تا پایان ساعت اداری فقط با یکی از خانمها که دوست بودم مراوده داشتم و شبها بی خوابی و افکار منفی من را به زانو درآورده بود یک روز که برای بردن نامه ای به اتاق یکی از همکاران رفتم آن همکار داشت با خواهرش تلفنی صحبت می‌کرد که شوهر خواهرش یک برنامه لاغری با ذهن تهیه کرده و گران است ولی در یکماه ۵کیلو کم کرده کنجکاو شدم بدانم چه برنامه ای است وقتی تلفن تمام شد از ایشان سوال کردم و او گفت نمی دونم خواهرم میگه این رژیم است که با ذهن لاغر میشوی و من سریع آمدم در اتاقم و سرچ کردم لاغری با ذهن و چقدر راحت سایت شما برای من بالا آمد و وقتی اولین گام را دانلود کردم و آمدم منزل گوش کردم دیدم واقعا حرف دلهای من است و چقدر این صحبت‌ها به دل میشینه و وقتی گفتید که خداوند شما را به این سایت هدایت کرده الان متوجه میشوم در آن بحران هیچ چیز مثل این سایت من را آرام نمی‌کرد که در آن اتاق ساعتها باشم و به این مطالب گوش بدهم و چقدر علاوه بر لاغری من مطالب زیادی را یاد گرفتم و الان از صبح تا ظهر روزی یک گام از ۱۰۰ گام ، طعم زندگی با خدا،تغییر در زندگی ،افکار منفی را گوش می‌دهم و چقدر خوشحالم که دیگر درگیر کار با همکاران نیستم و چقدر بیماری‌های من بهتر شده وواقعا کار خدا بود که من از پست مدیریتی برکنار شوم تا بیشتر با خدا و کائنات آشنا شوم و این بود راه هدایت من به این سایت از شما استاد عزیز ممنونم و التماس دعای فراوان دارم و دعا گوی شما هستم در این شبها چون که دست خدا بودید برای هدایت ما انسانهای چاق و همه انسانها بازم متشکککککککرم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 205 کلمه

      با سلام‌ خدمت آقای عطار روشن و همه همراننزدیک ۲۰ سال با مشکل اضافه وزن دست و پنجه نرم میکنممثل تمامی دوستان تمامی زجر های این مشکل و رو دوشم تا اینجا کشوندم زجر حسرت خوش هیکلی، لباس های تنگ و روشن، عدم اعتماد به نفس …با اینکه خودم داروساز هستم و از عوارض خیلی از دارو ها و رژیم ها آگاهم ولی عوارض و به سختی که میکشیدم ترجیح میدادمتا اینکه این اواخر حتی رژیمی که خیلی مورد تایید پزشکان امروز هست و رو خودم هم چند بار جواب داد و تا ده کیلو هم کم کردم دیگه جواب نداد و منم نا امید از همه جا 

      از اونجایی که با مباحث قدرت ذهن و قدرت جذب هم تا حدودی آشنا هستم یه روز همینجوری و‌ واقعا همینجوری تو یوتیوب سرچ کردم لاغری با ذهن و ویدیوهای آقای عطار روشن و برام آورد و منم شروع کردم به دیدن دوره های رایگان به جرات میتونم بگم از ویدیو اول فهمیدم راه اصلی و‌ نهایی و پیدا کردم و یه حس واقعا درونی بهم میگفت که جواب میده و مطمئنم‌ جواب میده یک بار برای همیشه! بعد از اتمام ویدیوهای رایگان دوره و رو خریداری کردم و الان اول راه هستم در کنار همه شما عزیزان

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریماه .
      1402/03/06 12:23
      مدت عضویت: 1200 روز
      امتیاز کاربر: 11525 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 261 کلمه

      اینبار بار سومی هست که من این دوره را شروع میکنم و خب داستان هدایتم مربوط میشه به دوسال و نیم قبل 

      اگر بخام خودمو با اون دوران مقایسه کنم باید بگم که دوسال و نیم واقعا پر از سختی را از سر گذروندم ولی موفقیت آمیز یعنی درسته که داشتم با افسردگی سر و کله میزدم ولی الان پشت سرش گذاشتم و عوضش یه خودشناسی عمیقی در من بوحود اومد و درسته که توی محیط پر تنش و اضطرابی زندگی میکردم ولی الان میتونم شرایط استرس زا را مدیریت کنم و البته قدر آرامشی که الان هست را بدونم درسته که اضافه وزن داشتم و خیلی از خودم بدم میومد اما در طی این دوسال هم خیلی لاغر شدم هم اینکه از طریق مسیر لاغری به خویشتن دوستی رسیدم و عاشق خودم و وجودیتم شدم و من فکر میکنم که با اینکه دوسال و نیمی پر از مشکلات و ناراحتی را طی کردم ولی الان خیلی خیلی نسبت به آدمی که دوسال پیش بودم موفق ترم و این به من اعتماد به نفس میده چونکه به خودم بابت پشت سرگذاشتن اون مشکلات و حل کردن اونهاییش که مربوط به من بودند افتخار میکنم 

      اومدن من به این سایت تنها و تنها هدایت خداوند بوده که از طریق یکی از عزیزترین آدمهای زندگیم بهم گفته شد 

      همینجا از بهترین دوستم تشکر میکنم که وقتی خودش با این سایت واقعا شگفت انگیز آشنا شد من را هم آشنا کرد 

      من تصمیم خودم را گرفته ام که اینبار علاوه بر مسئولیت چاقی ، مسئولیت لاغر شدن خودم را بپذیرم

      خیلی خوشحالم که در این دوره هستم 

      خدایا شکرت ❤️ 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زندگی از نو
      1402/03/06 10:32
      مدت عضویت: 1390 روز
      امتیاز کاربر: 3780 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 395 کلمه

      سلام و درود

      از تیکه از کنایه از نصیحت از همه چی خسته بودم البته از اوضاع خودم هم خوشم نمیومد دوست داشتم لاغر بشم . مثل همیشه به خودم قول میدادم بعد از عید شروع میکنم هر روز نیم ساعت  میرم پیاده روی ، پرخوریامو کم میکنم و وزنم رو کم میکنم ، کاری که بارها انجام داده بودم و نتیجه‌ای بیشتر از ۲ یا ۳ کیلو نگرفته بودم ولی من دوست داشتم ۱۵ تا ۲۰ کیلو کم کنم.

      تا اینکه به وسیله خواهر و زنداداشم با این موضوع آشنا شدم وقتی گفتن بدون رژیم و ورزش بال درآوردم چون از کلمه رژیم حالم بهم میخورد رژیم یعنی حسرت یعنی دقیقا از وقتی تو رژیم رو شروع میکردی انواع مهمونی و عروسی و شام و کیک و شیرینیای خوشمزه شروع میشد و تو باید یا با حسرت کم میخوردی و میگفتی حیف که رژیمم یا اینکه میخوردی و کلی عذاب وجدان میکشیدی . ورزشم هم اوضاعش بهتر نبود خستگی و زجر و عرق کردن . من با اقای عطارروشن به وسیله یکی از مشاوره.های روانشناسی همشهریمون آشنا شدم مدرس مثبت اندیشی و شکرگزاری و چیزای دیگه هم بود و خودش این دوره رو خریده بود و با توجه به برداست خودش فایل آموزشی  ضبط میکرد و میزاشت و فایلهای رایگان و البته کلی با دوره های عرشیانفر و چیزای دیگه هم بهش اضافه میکرد ماهی ۵۰ تومن و اون موقع دوره اقای عطارروشن فکر کنم ۳ تومن بود و من هم خانه‌دار و اصلا شرایط خریدش رو نداشتم ولی وقتی فهمیدم دوره‌ای که ماهی ۵۰ تومن شرکت کردم اصلیش نیست حقیقتا احساس خوبی نداشتم و حسرت اینو میخوردم که کاش منم میتونستم اونو شرکت میکردم حدود ۵ ماه تو اون دوره ها بودم و تقریبا ۶ کیلو هم وزن کردم و  لاغری دلخواه نصیبم نشد ولی  خداییش زندگیم خیلی متحول شد تا بعد از ۵ ماه دوره صدگام رو دیدم و اونو از سایت شروع کردم خیلی حالم بهتر شد بیشتر مطمئن شدم که کاش دوره اصلی رو شرکت میکردم تاااا به لطف خدا من شاغل شدم و پول اومد تو حسابم چند وقت پیش دوباره اومدم تو سایت و با خوشحالی دیدم که دوره مرحله‌ای شده و میتونم مرحله به مرحله بخرم بلاخره با کلی کنجار و استرس و شک و تردید دل به دریا زدم و بعد از حدودا ۳ سال به آرزوم رسیدم و امروز ۶ خرداد اینجام تا زندگیمو از نو بسازم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار گلستان
      1402/03/04 20:36
      مدت عضویت: 315 روز
      امتیاز کاربر: 1225 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 325 کلمه

      سلام عرض میکنم خدمت استاد بزرگوار ودوستان عزیز و همراه!

      قبل از هر سخنی اینو بگم که از ۲۰ روز پیش که با این سایت آشنا شدم بارها دیدگاه نوشتم اما قبل از اینکه ارسال کنم می پره وپاک میشه.و دیگه پیداش نمی کنم.دلیلش هم اینه که من زیاد کار کردن با گوشی رو بلد نیستم.

      اونم دلیل داره

      قبل از اینکه با این سایت آشنا بشم زیاد اهل گوشی نبودم ویا این که زیاد تو فضای مجازی باشم.

      از ۲۳ سال پیش اضافه وزن من خیلی نامحسوس شروع شد تو تمام این سالها کارهای زیادی انجام دادم و راه های زیادی رو امتحان کردم، اما گذرا بود و پایدار نمی موند. 

      اینکه میگن اگه سوال درست بپرسی خیلی مهمه واقعا درسته.

      یه روز همینطوری که داشتم با خودم فکر میکردم  یهویی این دو کلمه به ذهنم رسید( لاغری با ذهن) . بدون هیچ مقدمه ای. یا آشنایی قبلی با این دو کلمه.البته جدا جدا زیاد از این دو کلمه استفاده می‌کردم.وقتی جستجو کردم واین سایت برای من بالا آمد. از خوشحالی اشک تو چشمام جمع شد وبغض کردم ودیگه کلمات و صفحه گوشیم رو نمیدیدم. هزاران بار وبا تک تک سلول های بدنم خدا رو شکر کردم که باز هم دست منو گرفت و هدایتم کرد .این رو برای خودم یه معجزه می دونم وقدر دان خداوند هستم.باورش دارم به حرف های استاد ایمان دارم و این راهی رو که خداوند به من نشون داده ادامه میدم تا آخر عمرم .به خودم و خدای خودم قول میدم واز خودش برای پایداری در این راه کمک می خوام.البته در تمام این ۲۰ روز خیلی از مطالب سایت رو خوندم ودلیلم برای موندن در این سایت فقط لاغری نیست.تغییر ذهن در تمام زمینه ها نیاز واقعی منه و حالا که خداوند دست منو گرفته و هدایتم کرده ،به شکرانه این موهبت  ادامه میدم و به شاگردی استاد عطار روشن عزیز افتخار میکنم.

      وخوشحالم که با شما دوستان عزیز همراه شدم.برای شما استاد محترم و دوستان خوبم آرزوی سلامتی و آگاهی روز افزون دارم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 25 از 5 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فرشته مهربانF.s
      1402/02/05 16:27
      مدت عضویت: 1321 روز
      امتیاز کاربر: 7576 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 335 کلمه

      به نام خداوند بخشنده ومهربان 

      سلام سلامی به لطافت وروزهای بهاری به مطبوعی هوای بهاری وبه امیدواری فصل بهار

      امروز هدایت شدم 

      وقتی امروز فایل درچاقی بسی لاغریست

      امید دوباره ای درمن جان گرفت

      ومن هدایت شدم 

      من امروز مانع اصلی ذهنمو فهمیدم 

      همیشه فکر میکردم اگه لاغر نشم پس باید دوباره شروع کنم یا من بیعرضه ام

      اما امروز فهمیدم دراوج ناامیدی امید است

      واینکه من باید تصمیم بگیرم هرجور شده ادامه بدم 

      یعنی اون ادامه دادن سخته ولی ارزششو داره

      مثل اون زمانیه که داری کیک تولد میپزی وخسته شدی وپاهات درد میکنه از بس کار کردی ولی بازم باید ادامه بدی 

      من گاهی ۷ ساعت سرپا شیرینی پزی میکنم ووقتی تموم میشه نتیجه شگفت انگیزه

      واین پاداش ادامه دادنه 

      با اینکه خستگی برمن مسلط میشه ولی من ادامه میدم ونمیگذارم منو از ادامه دادن باز داره 

      چون وگرنه همه زحمتام هدر میشه

      مثلاکیکم خشک میشه خامه اش آب میشه 

      وتزئیناتم خراب

      ولی وقتی تموم میشه اونقدر خوشحال میشم واونقدر راضیم که حتی گاهی ازش نمیخورم ولی غرق لذت دیدنش میشم

      ودرحالی که لبخند از لبانم محو نمیشه خستگی درمیکنم

      من امروز فهمیدم که خداوند چقدر به فکر منه 

      ومستقیما به خود من گفته درقرآن که ای کسی که به خودت ظلم کردی ازرحمت من ناامیدنشو

      من باچاقی به خودم ظلم کردم وبایدناامید نشم ازرحمت خداوند زیرا که همیشه ادامه دادن جواب میده

      وتازه فهمیدم که چرا اینهمه فایل هست 

      فقط برای ادامه دادن 

      وتکرار وتکرار

      یعنی تکرار مگه لذت بخش نیست باید بیام ودرتکرار فایل ها لذت بجویم نه درتکرار لقمه هایی که وارد دهانم میکنم 

      حتی میخواستم برم غذا بخورم این فایل دیدم

      یه حسی بهم گفت گشنه نیستی به خودت ظلم نکن

      نخور  غذا

      ورفتم وخیار وچندتا گوجه سبزبرداشتم 

      یعنی بگم که این ها رم گشنه نبودم 

      ولی درکل از اینکه انتخاب بهتری کردم وانرژی کمتری وارد بدنم کردم راضی ترم

      به نظرم امروز هدایت شدم چون یه حسی بهم گفت به خودت ظلم کردی با چاق کردن خودت ولی از این به بعد ظلم نکن ورهاش کن وبچسب به لاغری وسلامتی 

      یعنی فشار چاقی رو بردار از خودت 

      تو دیگه لاغری از این لحظه خوب زندگی کن تا به انداره دلخواهت لاغر شی

      وهرکاری دوست داری دوباره بتونی انجام بدی 

      وجوری زندگی کنی که دوست داری

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1402/01/23 11:37
      مدت عضویت: 447 روز
      امتیاز کاربر: 11045 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,570 کلمه

      سلام و درود .

      من عطاعلی بزرگی دوباره اومدم و داستان هدایتم رو میخوام بنویسم . 

      هدایت شدن فقط یکبار اتفاق نمی افته . به نظر من هدایت الهی بارها و بارها و بارها اتفاق می افته . 

      هر وقت که ما میخواهیم تغییر مدار بدیم و در مدار بالاتر قرار بگیریم این هدایت انجام میشه . 

      ما تا الان مدارهای بی شماری رو ازش عبور کردیم و اکنون دوباره هدایت شدم به این مدار که مدار لاغری با ذهن هست . 

      مدار لاغری با ذهن چیست ؟ 

      لاغر شدن یکی از تجربیاتیست که ما در طی عمر خود به آن میرسیم . خدایا بابت لاغر شدنم سپاسگزارم . 

      ارتعاش لاغری یعنی فرکانس لاغری یعنی در مداری قرار گرفتن که الهامات لاغر شدن رو بی پارازیتهای چاقی شنیدن . 

      وقتی در طی روز هنوزم حس چاقی داریم یعنی باز هم نیازه به مدار بالاتر هدایت بشیم . به مدار لاغرتر . 

      خب من تا الان کلی باورهامو تغییر دادم و میدونم استمرار دادن به آموزش منو در مدارم تثبیت می کنه و آگاهیهام رو در وجودم جاری می کنه . 

      لاغری واقعی یعنی ناخوداگاه لاغر بودنه . یعنی ما اونقدر آگاهانه تکرار و تمرین کرده باشیم که ماشین ناخوداگاه رو در مسیر لاغری حرکت بدیم و ناخوداگاه  در هر ساعت از شبانه روز و در حال انجام هر کاری احساس لاغری داشته باشیم . 

      لاغری با ذهن یعنی فضای ذهن در مسیر لاغری بودن . یعنی  لاغری رو دیدن . یعنی ایمان به لاغر شدن . لاغر شدن در هر لحظه از زندگی داره اتفاق می افته . 

      حتی چاقی یکی از مراحل لاغریه . چاقی ماندگار نیست . چاقی رفتنیه و نشانه اش هم اینه که چربیهایی که به سمت سلولهای چربی میرن اونجا اکسید و تجزیه میشن و میرن . یعنی کار اونها ماندن نیست کار اونها رفتنه و تنفس کردن و عرق کردن و چرب شدن پوست و لایه برداری در حمام و ادرار و مدفوع نشانه های این چربی سوزی هستن . 

      چربی سوزی هر لحظه داره اتفاق می افته . 

      و البته این چربیها فقط از  سوخت و ساز انرژی غذا نیستند . کلا انرژی حیات و انرژی الهی که در ما جاریه و در حال تبدیل شدن دائمی از شکلی به شکل دیگره . 

      انرژی تمام نمیشه همیشه میاد و ما با صلح قرار گرفتن با خودمون و آرامش و عشق بهتر میتونیم روند حرکت این جریان رو مشاهده کنیم . 

      گرچه در مسیر لاغری ما هیچ مانعی نیست و هیچ مانعی قدرت متوقف کردن انرژی حیات لاغری رو نداره اما وقتی ما با لاغری با ذهن آشنا نباشیم این انرژی رو نگه میداریم و در بدنمون حبس می کنیم و نمیفهمیم عامل اصلی چاق شدن و بهتره بگیم مانع اصلی جریان لاغریمون خودمون میشیم . 

      در جایی از نوشته ی دوستان می خوندم 

      میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست 

      تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز .

      اما برخاستن من چگونه است . 

      برخاستن من آگاه شدنه . 

      هرچقدر بیشتر در مدار لاغری زندگی کنم الهامات الهی رو در درونم بیشتر میبینم وقتی لاغر شدن رو همه جا ببینم کارم راحتتر و راحتتر میشه .

       در جایی به نقل از دوستی میخوندم :

      ✅ خواسته هایت رخ میدهد ، تو باید این مسیر را طی کنی و در دل این مسیر آرام آرام خواسته هایت هم بوجود می آید . پس از زندگی ات لذت ببر.✅ وقتی خواسته هایت شکل میگیرد ، آن خواسته ها بوجود می آیند و فقط کافیست مسیرش را  طی کنی.✅ وقتی به خواسته های اولیه و کوچکتر از ذهن خودت میرسی ؛ اگر آنها را به حساب جهان بگذاری و به شانس و… توجهی نکنی ، سرعت رسیدن به خواسته هایت بیشتر میشود و خواسته هایت هم بزرگتر میشوند.

      ✅ هرچقدر در حال احتیاج باشی ، داری از هدفت دور میشی و در فرکانس بی نیازی قرار گیری هدفت زودتر به دستت میرسد . فرکانس بی نیازی به هدف یعنی  صلح کردن  با آنچه امروز در دست توست .

      هرچقدر بیشتر با چاقیم اشتی کنم و حتی از چاقتر شدنم استقبال کنم لاغریم راحتتر اتفاق میفته . 

      به نظر من چاقی امتحان الهیه که من بفهمم در مقابل تضاد بهترین پاسخ و ارتعاش ارسالی چیه که اون تصاد رو تبدیل به خواسته کنم و نمره ۲۰ رو از خداوند بگیرم . 

      من عاشق امتحان دادنم . وقتی هر سوالی که در مسیرم پیش میاد رو با فرکانس الهی پاسخ میدم حس میکنم بهتریم جوابه و باعث میشه از اون مرحله عبور کنم . 

      به نظر من چاقی مجموعه ای از هزاران سوال بی جوابه که در مسیر زندگی من قرار داده شده و من مرحله مرحله دارم قسمتی از اون رو حل می کنم و با عبور از هر مرحله نمره ۲۰ من اینه که  لاغریم بیشتر خودشو بهم نشون میده . 

      گرچه من عاشق خود چاقی فعلیم هم هستم و دوسش دارم و دیگه نمیخوام باهاش بجنگم . بلکه ازش تشکر می کنم که در مسیر زندگی من قرار گرفت که میتونم به واسطه اش به اگاهیهای زیادی برسم . من اگه چاق نبودم به این مسیر هدایت نمیشدم . 

      چاقی رو خودمناخوداگاه ایجاد کردم تا بیام و به مسیر لاغری با ذهن برسم و کیف این مسیر رو تجربه کنم . 

      هرچقدر حسم به چاقیم بهتر میشه انرژیهام رهاتر میشن . انگار که چاقی همون لاغریه . خودشو بزرگ کرده که ببینمش . آره خود خودشه . 

      وای خدا . چاقی همون لاغریه . لاغری که دیده نشده . من اتفاقا باید به همین چاقی عشق بورزم . وای باز رسیدم به بی نهایت شادی . وای عجب چیزی دریافت کردم . من لاغری رو در چاقی دیدم و کاملا هم از نظر منطقم قابل قبوله . 

      خدایا چطور بنویسم که جان مطلب رو ادا کنم . 

      باز از همون لحظه هاست که به وجد اومدم و نمیدونم چطور بنویسم . 

      روزهای پیش این سوال برام پیش اومده بود الان ساعت ۱۱ و ۱۱ دقیقه است و نشون میده الهامی که بهم شد پاسخ سوالات این چند روزه ام بود . خدایا شکرت بابت این امتحانات جانانه ات . عجب حالی می کنم وقتی پاسخ سوالامو بهم میرسونی . . یهو یادم میاد . 

      چاقی من همون لاغریه که من ندیدمش . خودشو بزرگ کرده که ببینمش . حبس شده که ببینمش . من عاشق همین چربیهام که اینا انرزی لاغری هستن . در درسهای قبلی اموختم که انرژی لاغری همیشه جاریه  و ما توسط ترسهامون احتیاجمون تنفرمون و … اون رو حبس کردیم و اجازه ندادیم سلولها جریان طبیعی خودشون رو برن . یاد گرفتم وقتی متنفر نباشم وقتی نجنگم وقتی در صلح با خودم باشم خب بدن من هم از فرکانس جنگ و  نیاز خارج میشه  و انرژیهای حبس شده رو رها می کنه . 

      حالا امروز فهمیدم همه این انرژیهایی که دارم ذخیره میکنم  به خاطر نپذیرفتن چاقیه . 

      چند روز پیش میگفتم بدن چاق من تازمانیکه با منه و من بهش نگاه می کنم ارتعاش چاقی ارسال می کنم . خب با این بدن ارتعاش لاغری ضعیفه . من چطور از بدن چاقم حس لاغری بگیرم و امروز بهم پاسخ داده شد . چاقی همون لاغریه . انرژی دخیره شده در سلولهای چربی همون انرژی لاغریه که داره خودشو بهت نشون میده از بس ندیدیش . ایمان به عیب نداشتی اون خودشو تو سلولها داره بهت نشون میده . بابا چاقی اصلا نیست این همون لاغریه ببینش تا ازاد بشه . بیشتر ببینش . بهش عشق بورز . اون توجع تو رو میخواد . انرژی لاغری توجه تو رو میخواد تا جاری بشه . ازش متنفر نباش . تنفر از چاقی تنفر از لاغریه . چون چاقی همون لاغریه که حبس شده  . لاغری سالها با ما بوده و ما نمیدیدمش و سالها باهاش جنگیدیم و او هی بزرگ و بزرگتر شده تا بفهمیم بابا انقدر نجنگ ببینش . اونی که تو زمین و آسمون دنبالش میگردی همینجا همین لایه لایه های چربی هاته . لاغری همینجاست . همیشه باهات بوده . انقدر بهش محتاج بودی ک بدنت ذخیره اش کرده . انقدر که میخواستیش بدنت جذبش کرده . لاغری رو هر روز بیشتر و بیشتر کرده چون تووهمیشه میخواستیش در هر حالیکه فرد لاغر هیچ وقت نمیخواد لاغر بشه و برای همین انرژی رو جذب نمی کنه . خدای من تمام این چاقیها جذب ارتعاشات لاغری ماست . هرچقدر بیشتر میخواستیمش بیشتر جذبش کردیم . بدنمون بیشتر نگهش داشته . 

      بسه . من دیگه لاغری نمیخوام . نمیخوام دیگه لاغر باشم . همینا کافیه . دیگه نمیخوام در ارتعاش لاغری باشم . با همین لاغریهام دارم حال میکنم . من همیشه در ارتعاش لاغری بودم . تمام این انرژیها همون ارتعاشات لاغری منه که پاسخ داده شده . آره خدا همیشه به من پاسخ ارتعاشاتم رو داده . خدایا ممنونم . من همیشه لاغری رو با خودم حمل میکردم و فکر می کردم ازش دورم .

      بی دلی در همه احوال خدا با او بود .

      او نمیدیدش و از دور خدایا می کرد .

      ما سالها دنبال لاغری گشتیم ولی نفهمیدیم لاغری ما همون چاقی ما بود که با ارتعاش بیشتر لاغری ما بیشتر جذبمون میشد . 

      ما انرژی لاغری خیلی زیاد داریم  و چون این همه جذب رو نمیدیدیم و نمیفهمیدیم پاسخ فرکانسهای ماست هی درخواست و ارتعاش لاغریمون بیشتر میشد . هی درخواست لاغری بیشتر میکردیم هی انرژی لاغری بیشتر میشد هی بیشتر میخواستیم . ما وجودمون سرشار از انرژی لاغریه . دیگه آروم میشم و با همین بدن خودم که فهمیدم چقدررررررررررر لاغره حال می کنم . 

      خدایا شکرت بابت پاسخ سوالاتم . خدایا شکرت بابت این هدایت … 

      هدایت هر لحظه است و من میدونم بازم هدایت شامل حالم میشه . چون هدایت به آگاهیهای بیشتر هرگز متوقف نمیشه و فقط همون بار اول نیست . هر لحظه که باوری تغییر می کنه هدایت انجام شده . خدایا بابت این همه هدایت هر لحظه ات شکر . خدایا سپاسگزارم . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 20 از 4 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فرشته مهربانF.s
      1402/01/10 14:02
      مدت عضویت: 1321 روز
      امتیاز کاربر: 7576 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 343 کلمه

      به نام خدای مهربان وسلام

      عید همگی مبارک وسال نو برهمه شما نو ومتحول احوالتان

      من دوسالی هست که دراینجا هستم 

      اما مدتیه که از سایت فاصله گرفتم 

      ودیشب بعداز مدت ها دوباره به این نتیجه رسیدم 

      که چقدر تنها وتهیم بدون هدف وبدون راهنما وبدون راه 

      راستش دیشب فهمیدم دین یعنی چی

      دین یعنی راه درست زیستن

      راهی که نه اندوه گذشته خوری ونه نگران آینده

      نمیدونم چطوریه که اینجا از وقتی اومدم نه اندوه گذشته خوردم ونه نگران آینده بودم

      من این سایت دین وروش درستی میبینم

      وتنها وقتی رهاش کردم سرگشته وحیران شدم

      گاهی میاندیشم استادمون پیغمبر خداست

      یعنی پیغامبری از خداست برای ماست پیغام آوریست 

      که مهروعشق تناسبوتعادل  دوستی وآرامش خوشبختی وثروت سلامتی وشادی رو همگی رو برامون ارمغان ونوید آورده 

      وبشارت به سعادت دودنیا برای ما دارن

      یه جورایی پیشوا وامام زمانه خودمون میبینمشون 

      کسی که رهنماوپیشرو خوبی هاشده

      همه عمرمون منتظهر منجی وامام زمان بودیم یه کسی که بیاد وفریاد رس بیپناهان وبیکسان باشه 

      کسی که فکر میکردیم غرق نوره غرق پاکیه

      خوب خدا خواسته یکی بیاد که ۹۹درصد نشانهاشو داره

      شاید میخواد ببینه چه میکنیم آیاهدایت میشیم 

      یا تعصباتمون جلوی درست شدنمون میگیره

      فکر میکنیم فرشته باید باشه تا حرفشو گوش کنیم 

      مگه غیر اینکه میگن نگاه نکن کی حرفی رو میزنه 

      نگاه کن چی میگه 

      شاید همون شخص از نور وخدا راه سعادتی برای تو آورده

      من بعد چند ماه دوری تازه فهمیدم چقدر با کس وکار شده بودم وحالا چقدر بیکس وتنهام

      تنهایی که کوهی از انسان ها پرش نمیکنن بلکه خداونور وامید تنها پرکننده خلا ها ی زندگی ما هستن 

      من دیشب خیلی گریه کردم وخدا دوباره منو هدایت کرد به اینجا 

      وبهم گفت اگه رها کردی ودوباره چاق شدی 

      مهم نیست اونقدر دستتو میگیرمو ومیبرمت تا به سرمنزل مقصود برسی عزیزم

      اگه هر مشکلی هست من کنارتم وعاشقتم 

      برای همینه که یک سال عمر تو نیست اصلا برای همینه که سالها عمر میکنی تا به مقصد برسی بالاخره وخوشبختی رو درمقصد سالیان دراز تجربه کنی وبسازی هرچه خواهی ولذتشو ببری فارغ از همه دنیا

      چون تو دردنیای خودت زندگی خواهی کرد ومرد

      واین نهایت عشق ولذت وخوشبختی وآرامش وامید

      پس اومدم بگم سلام زندگی سلام امید سلام تناسب اندام ایده آل من 

      سلام روزهای زیبای پیش روم 

      ومن دوباره اومدم تا از اول بسازم آنچه میخواهم 

      یاعلی گفتیمو عشق آغاز شد

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 18535 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 319 کلمه

      با سلام خدمت دوستان عزیزم استاد گرامی🌺

      من از سن ده سالگی چاق بودم و از سن نوجوانی شروع کردم به تلاش کردن برای لاغر شدن بارها و بارها رژیم های سخت پیاده روی انواع ورزش ها و گاهی دارو و دمنوش ، وزنکم می‌کردند ولی دوباره چاق میشدم ،دو سه سال پیش بخاطر کرونا دیگه باشگاه نرفتم و چون قبلش کمی با مسائل ذهنی آشنا شده بودم شروع کردم به گفتن جملات تاکیدی و تجسم کردن و کلا خوردن رو برای خودم آزاد کردم فکر می‌کردند که اینطورمی لاغر میشم یه مدتی گذشت و من هر روز چاقتر میشدم ،دیگه خسته شده بودم از خدا کمک خواستم 

      یه روز که داشتم تو اینترنت دنبال مطالب ذهنی میگشتم ،در مورد ضمیر ناخودآگاه سرچ کرده بودم و جالب اینجاست که اصلا دنبال لاغری نبودم اون لحظه،به گزینه لاغری با ذهن برخورد کردم و اصلا نفهمیدم چطور اون کلمه رو لمس کردم و وارد سایت شدم فیلمهای استاد عطار روشن عزیز رو دیدم البته  دوره رایگان رو ،خمش احساس می‌کردم این خودشه ،مسیری برای لاغر شدن من ،مدتی طول کشید تا من پول خرید دوره رو جور کنم و بعد با اینکه بازم تردید رهام نمی‌کرد تصمیم خودم رو گرفتم که دوره رو خریداری کنم چون با خودم فکر می‌کردم که من از خداوند خواستم تا کمکم کنه که متناسب بشم اونم نه از طریق رژیم یا ورزش چون بیست سال تلاش بی فایده کرده بودم پس شروع کردم با اطمینان دوره رو انجام دادمو هر روز خوشحال‌تر و مطمئن  تر میشدم که این مسیر هدایت خداونده نهتنها برای تناسب اندام بلکه برای زندگی بهتر من نتایج خوبی گرفتم و فکر می‌کنم حدود بیست کیلو یا بیشتر لاغر شدم و الان دلم می‌خواد دوباره دوره رو شروع کنم تا به تناسب اندام مورد نظرم برسم و همینطور احساس شادی و آرامش بیشتر رو تجربه کنم و از اینکه وارد این سایت عالی شدم بسیار خوشحالم خدای بینظیرم بینهایت سپاسگزارم ❤️

      استاد عزیز بینهایت سپاسگزارم❤️

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 7 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فهيمه
      1401/12/11 23:42
      مدت عضویت: 398 روز
      امتیاز کاربر: 6215 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 780 کلمه

      سلام به استاد عطار روشن و بقيه عزيران خواننده اين متن

      من با تمام قلبم حرف هاي شما رو ميشنوم …سراپا گوش و چشم هستم و فايل هاي شما را ميبينم و ميشنوم 

      الان 6 روزي ميشه كه وارد سايت شما شدم توي همين 6 روز تغييرات رو در خودم دارم ميبينم ..تغييرات ذهني در خودم را احساس مي كنم.. به قول شما اون سرو صداهاي ذهني در من بسيار كم شده .. انگار فرمون ذهنم افتاده دست كسي ديگه… چون اگر دست من بود كه هنوز مثل قديم امون نميدادم به خوراكي هاي توي خونه

      الانم نميخوام بگم توي اين پنچ روز من ني قليون شدم نه … من ميفهمم كه ذهنم اين حرفايي كه توي اين سايت گفته ميشه رو قبول داره …ذهن من حدود سه سالي هست كه داره تسليم ميشه در برابر فرمان هايي كه قلبم ميده … ذهنم تسليم داره ميشه در برابر هدايت … اينجا بودن من هم خواسته قلبي من بود … 

      جونم براتون بگه كه ، من بيزنس آنلاين دارم و فروش آنلاين محصولات … متوجه شدم كه هر چي دارم تلاش ميكنم براي بيزنسم اونجوري كه بايد نتيجه نميگيرم 

      اونجوري كه شواهد رو ميخوندم و تجربيات افراد رو در اين شغل ميخوندم ، ديدم من اون نتيجه ها رو نميگيرم

      با تكنيكي كه ياد گرفتم از خداي خودم سوال بپرسم و جواب مشكلاتم رو از خودش بخوام

      كم كم نظرم جلب شد به اينكه من از درون شاد نيستم …چرا ؟  ..چون اضافه وزن دارم

      تمام ذهن من از بيزنسم خارج ميشد زماني كه يك فرد لاغر رو ميديدم و با حسرت به لاغري اون فكر ميكردم

      اون عشق و هيجاني كه لازم بود در بيزنسم داشته باشم رو در واقع در لاغري داشتم 

      و يواش يواش متوجه شدم كه من بايد احساسم رو از درون درست كنم…مهم نيست كه الان الويت رو گذاشتم روي بيزنسم… مهم اينه كه خداوند پلن بهتري براي من داره … من پله هاي اول خوشبختي و موفقيت رو در زندگيم طي نكرده بودم …بايد پله هاي اول كه لاغري و تناسب اندام بود رو طي ميكردم و بعد ميرسيدم به جايي كه الان هستم در بيزنس خودم

      اين مطلب رو با قلبم قبول كردم و بهش فكر كردم…تا نتايج شگفت انگيز استار عطار روشن از موفقيت هاشون رو ديدم … سايتشون رو پيدا كردم و عضو شدم…يك روز اول كه در سايت عضو شدم شايد 7-8 سايت نتونستم از جلوي كامپيوترم بلند شم و فقط توي سايت چرخيدم

      دوستان من ياد گرفتم اينجور مواقع كه اختيار چيزي ازم گرفته ميشه ، بايد شاخك هامو بدم بالا و دريابم كه سكان زندگيم دست خدا افتاده و دستم رو از روي پاروها بردارم و فقط بزارم خداوند هدايتم كنه 

      خلاصه در پايان روز اول كه مطمئن شدم جاي درستي قرار گرفتم …رفتم كه محصولات رو بخرم ..ديدم اي دل غافل خريد از خارج ايران براي ما كه ايران نيستيم يكم راحت نيست…دوست داشتم همون موقع با پي پل پرداخت ميكردم ولي ديدم نميشه…و از اونجايي كه باز به هدايت خداوند گوش ميدم…گفتم اين يه نشونه ست…من ميگردم ببينم دوره اي دارن كه رايگان باشه…البته همونجور كه استاد عطار روشن گفتن اين دوره از نظر مالي رايگان هست و پولي به حساب ايشون واريز نميشه ولي در واقع ارزش معنوي اين كار بسيار بيشتر هست و غير قابل قيمت گذاري

      سرتونو درد نيارم من اين درخواست رو كه از سايت ايشون بتونيم به راحتي خريد خارج از ايران رو با پي پل انجام بديم رو فرستادم به كائنات و اميدوارم به زودي پاسخش بياد

      و اين شد كه امروز كه روز ششم حضور من در اين سايت هست من تصميم گرفتم با صد گام تا لاغري با ذهن كار رو شروع كنم و از فايل هاي رايگان ديگر هم استفاده ميكنم تا در طول مسير ببينم خداوند چگونه من رو هدايت ميكنه..

      با وزن 78.700 وارد سايت شدم ..تارگت من وزن 60 كيلو گرم هست…تقريبا يكسال و نيم پيش با رژيم كتو داشتم خوب پيش ميرفتم ولي نتونستم به دلايلي اون رژيم رو ادامه بدم

      بچه هايي كه داريد اين مطلب رو ميخونيد بدانيد و آگاه باشيد استاد عطار روشن عزيز گل سر سبد شاگردهاي استاد عباس منش عزيز هستن

      و بعد فايل هايي كه از پيشرفت هاشون در زندگيشون گذاشتن در سايت استاد عباس منش

      گروه زيادي از بچه هايي كه حتي هيچ كامنتي نميزاشتن توي سايت ، براي فايل هاي ايشون كامنت گذاشتن و ايشون رو تحسين كردن

      فقط ميخوام به شمايي كه داري اين مطلب رو ميخوني بگم نه من شما رو ميشناسم نه آشنايي نزديكي با آقاي عطار روشن دارم و اصلا من در يك قاره ديگري در اين جهان هستم و فاصله بسيار زيادي با آقاي عطار روشن دارم

      اما حقانيت در كلام ايشون من رو آورد توي اين سايت و شروع كردم دارم با متد ايشون روي متناسب شدن خودم كار مي كنم…شما هم جاي درستي هدايت شدي 

      تاريخ پنج شنبه 11 اسفند 1401

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,585 کلمه

      سلام بر شما استاد عزیزم و بر تک تک دوستان گلم در سرزمین لاغری😊👋🌹

      خیییییلی خیییلی خوشحالم و شکرگزار خداوند که از شنبه ۲۹ بهمن ماه ۱۴۰۱ وارد سرزمینی شدم که اسمش سرزمین لاغرهاست و توی این مسیر قراره انشالله بلطف خدا با چیزهای عالی و جدیدی روبرو بشم و با دوستان خوبی همراه…🥰

      می خوام کمی از داستان خودم بگم و چگونگی هدایتم به این سرزمین زیبا :

      من با اینکه همیشه فرد متناسب و خوش اندامی بودم اما از سن ۱۲ سالگی مدام دنبال رژیم گرفتن و بهتر شدن …و فکر می کنم یکی از دلایلش حس کمال گرایی ام بود که همیشه می خواستم بهترین باشم و معیارهامو همیشه بالا انتخاب می کردم،مثلا اگه تو تلویزیونی ،مجله ای،جایی خانمی رو می دیدم که خیلی فیت و خوش اندام بود، می گفتم چرا من اینجوری نباشم،منم باید مثل این باشم…،و دومین دلیلم که الان میفهممش اعتماد به نفس خیلی پایینم بوده  ، اینکه هیچ وقت از خودم راضی نبودم و همیشه احساس کمبود می کردم و فکر می کردم یک اندام زیبا،می تونه نکته تحسین برانگیز من برای دیگران باشه…البته در خانواده ای هم بزرگ شدم که شدیدا با پرخوری و چاقی مخالف بودن و اگه در بچه گی مقداری غذامو بیشتر می خوردم بدجوری تحقیرم می کردن و من رو می کوبیدن و حسی بهم می دادن که تو با این طرز غذاخوردنت،بی ارزش ترین آدم روی زمینی چرا که نمی تونی جلوی خوردنت رو بگیری و آدم پست و حقیری هستی…

      (الان که نزدیک ۴۰ سالمه این حس ها هنوزم تو وجودم زنده است😔)

      رو اعتماد به نفسم و حس کمال گرایی ام خیلی خیلی کار کردم و خیلی از هرنظر بهتر شدم اما انگاری اون تحقیرها تو وجودم موندگار شده،و اگه از خودم جایی ناراضی باشم، با غذاخوردنم خودم رو عذاب میدم و شکنجه میکنم.(و بازهم اینجا می فهمم و به خودم خاطر نشان می کنم که ندا همه چی ذهنیه…موضوع چاقی و لاغری هم مثل همه موضوع ها،یک موضوع ذهنیه…👌)

      از سن ۱۲ سالگی تا ۴۰ سالگی هر روز خدا من تو رژیم بودم،هر روز ورزش کردم و البته همیشه اندامم متناسب و خوب بوده،حتی الان خیلی ها بهم می گن تو کمبود وزن هم داری چرا انقدر دنبال رژیمی،چرا انقدر ورزش می کنی؟!اما نمی دونن که ذهن من بیماره،ذهن من مریضه،ذهن منه که چاقه…

      درسته که تونستم با سختی خیلی زیاد و لذت نبردن از غذاها و زندگی ام،همیشه متناسب بمونم اما خودم رو دچار کلی بیماری کردم مثل ضعفهای شدید،ریزش موی شدید،معده داغون،روده های مشکل دار و…نگم براتون،همش هم بخاطر رژیم های جورواجور و گرسنگی کشیدنهای طولانی بوده،جوری که فکر می کنم مواد مغذی به بدنم نمی رسیده..،حتی تو این همه مدت زندگی ام یعنی دقیقا ۴۰ سال،بدن من بهش چربی و روغن نرسیده چرا که خانواده من با روغن کاملا مخالف بودن و این باور رو توذهن من هم کاشتن که دلیل همه بیماری‌ها و چاقی ها روغن و چربی…

      خلاصه کلام که پارسال دنبال راه حلی برای مشکلم بودم چون واقعا خسته شده بودم از رژیم‌ها و دیگه ذهنم بدجوری مقاومت می کرد و حاضر نبود هیچ گونه برنامه غذایی خاصی رو رعایت کنه و از اونجایی که من غذاخوردن طبیعی و معمولی رو بلد نیستم 🥺 دچار بدخوری شدم و کم کم وزنم رفت بالا رسیدم به ۶۲ کیلو و بدتر از همه ، اون حس بد ناتوانی و ناامیدی بود که دچارش شده بودم،تو سایت استاد عباس منش در قسمت عقل کل دنبال جوابم بودم و دیدم خیلی از بچه ها شما رو معرفی میکنن که یک سایتی هست به اسم سایت تناسب فکری و استاد عطار روشن مدرس لاغری با ذهنه.. که خودشون هم تونستن از طریق قدرت ذهن،کلی وزن کم کنن و تو این زمینه بسیار موفق هستن و کلی شاگرد دارن..،خلاصه پیگیر سایتتون شدم،واردش شدم،و از اونجایی که هنوز تو مدار شما و یادگیری مطالب از جانب شما نبودم،خیلی زود بی خیالش شدم.

      و برام جالب بود همین چند روز پیش که بلطف خدا وارد سایتتون شدم،کامنتهام رو که دیدم متوجه شدم دقیقا” بهمن سال گذشته ” تو سایتتون فعال بودم به خودم می گفتم ندا ببین یک سال پیش بودا،یک سال عقب افتادی،اگه با هاشون می اومدی جلو الان کجا بودی دختر؟!اما باز به خودم یادآوری می کردم که نه ندا بلطف خدا همه چی سرجاش قرار گرفته،الان وقت یادگیری توست،الان که متوجه شدی هیچ برنامه غذایی حتی اونی که ادعا می کنه بهترینش رو کشف کرده هم نمی تونه به تو که ذهنت دچار مشکل شده کمک کنه….الان وقتشه..و از این به بعد بیا به تماشای این بشین که خدا چی ها برات درنظر گرفته و کنار گذاشته،ببین با یادگیری اصول درستش چه روزهای طلایی در انتظارته…

      استاد ،من پارسال در وضعیت استیصال و ناامیدی محض تو یکی از روزهای بهمن ماه با تمام وجود خدا رو صدا زدم و ازش کمک طلبیدم(همون نقطه تسلیم شدن محض بود حقیقتا که خدا دستم رو گرفت و من رو از اون ناامیدی نجات داد)دقیقا یک ساعت بعد از اون لحظه استاد خبر یک دوره جدید رو داد که به آدمهای چاق کمک می کنه که خیلی راحت لاغر بشن و…

      گفتم بله خدا جوابمو داد،خدا مثل همیشه راهی برام باز کرد،خدا دستم رو گرفت،و به محض اینکه دوره شون رو سایت قرار گرفت خریدمش،شروع کردم با کلی ذوق و شوق و هیجان انجام دوره،در عرض یک ماه و نیم ،۱۰ کیلو وزن کم کردم و شدم ۵۲،خیلی لاغر شده بودم شبیه پوست و استخون…اما از اونجایی که استاد می گفتن این رژیم نیست و یک سبک تغذیه است و باید تا آخر عمر ادامه اش بدین ذهن من شروع کرد به مقاومت کردن که واااای من چقدر بدبختم تا آخر عمر هیچ چیزی بغیر گوشت نباید بخورم دیگه نون و بستنی و” میوه “و همه چی تا آخر عمر تعطیل!!!😥😥😥،( در صورتیکه همه چی خوب بود،نتایجمم عالی،کلی از بیماری‌هام هم در حال خوب شدن) اما ذهن مریض من داشت بیشتر و بیشتر بیمار می شد،دوباره مقاومت های ذهنی شروع شد،انگاری رنج و درد و عذاب من تمومی نداشت،شاید دوره شون عالی بود اما به درد ذهن چاق و بیمار من نمی خورد،از تک وعده ای خوردن ،کلی گرسنگی کشیدن،کلی گوشت خوردن متنفر شده بودم،مخصوصا از طعم گوشت،هنوزم حالم بهم میخوره اسم گوشت که میاد،چه شبهایی که تا صبح از درد گرسنگی و یخی بدنم خوابم نبرد،چه سختی هایی که متحمل نشدم،الان ۱۱ ماهه توشم،اما با یه حال بد،از همه چی بدم میاد،بدنم عادت کرده به فقط و فقط یک یا دو وعده خوردن،دیگه مثل آدمهای معمولی نمی تونم غذا بخورم،کوچکترین کربوهیدراتی که می خورم سریعا وزنم  میاد بالا،منی که اصلا شیرنی و شکلات نمی خوردم چون باورم این بود چاق کننده هستن الان آنچنان حریص شدم که اگه یک دونه بخورم ،به هیچ وجه نمی تونم جلوی خودم رو بگیرم شاید تا ۱۰ تا پشت سر هم بخورم و بعدش هم حالت انزجار شدید…

      و دوباره رسیدم به نقطه ی خدایا غلط کردم، خدایا من ناتوانم، من نمی دانم،تو دانایی،تو می دونی،تو کمکم کن،خدایا خسته شدم از این همه رژیم و برنامه غذایی،خدایا سخت ترینش رو تو این یک سال اخیر گذروندم،خدایا خودت دیدی چقدر سختی کشیدم،چقدر از خانواده و دوستام جدا شدم،یک روز نشد کنار اعضای خانواده ام مثل اونها غذا بخورم،خدایا ذهن من لاغر که نشد چاق تر و حریص تر هم شد،من دیگه نمی کشم،من خسته و ناامید از همه برنامه های غذایی فقط و فقط به تو پناه میارم خودت دستم رو بگیر و من رو از این وضعیت نجات بده…

      و خدای مهربان و یاری رسان دوباره  صدامو شنید

      استاد عزیز،اگه تو سایت   شما رو نمی دیدم،اگه پای صحبتهاتون با تمامی عشقم نمی نشستم،صحبت‌هایی  که بوی سادگی،صمیمت،بوی قدرت و مردانگی،بوی شجاعت و تسلیم بودن ، بوی توحید و موحد بودن،بوی خود خدا رو نمی داد،اینجوری شیفته شما و صحبتهاتون نمی شدم،الان بازهم اینجا نبودم…کار خدا بود،چیدمان زیبای الهی اش بود، انقدر صحبتهاتون دلنشین بود که شما می گفتین و به دلم رسوخ می کرد،بدجوری من یکی رو به سمت خودتون جذب کردید،برام قابل تحسین شدید،برام شدید استاد برتر…و الان با تمامی وجودم خوشحالم که قراره به لطف خدا  و امید به خدا شاگردی شما رو بکنم،باعث افتخارمه بودن در کنار شما و یادگیری روش‌هایی برای مداوای ذهنم،برای بهترشدن از شما استاد گرانقدرم 🌺

      برام شدین استاد رضای بزرگ و عزیز 💎❤💎

      نمی دونین که به شکل و صورت تو ذهنم نشستید ،شکر خدا با تمام هیجانم آماده یادگیری هستم،چیزی که پارسال ذره ای ش تو وجودم نبود،حتی ذره ایش…خدایاشکرت از بابت حمایتهات،از بابت هدایت‌های ناب الهی ات،از بابت چیدمان قشنگت،از بابت اینکه بلطف تو همه چیز درست سرجای خودش قرار گرفته،خدایا شکرت که من رو از گوشت خواری محض داری نجات می دی خدایا شکرت که داری من رو از تمامی برنامه ها ورژیمهای سخت لاغری نجات می دی،خدایا شکرت که مدتها و سالهاست ازت آرامش در غذاخوردن خواستم و داری من رو اجابت می کنی،حاضرم برای این آرامشم هر کاری بکنم خدایا شکرت🙏💕

      راستی پارسال که من آماده یادگیری و شنیدن مطالب از شما نبودم،پولش رو هم نداشتم،برام ۵ میلیون و خورده ای زیاد بود و نداشتمش،… الانم که با تمام عشقم ،وارد سایتتون شدم از خدا خواستم پولش رو برام مهیا کنه و با خودم می گفتم حالا تا ۵ تومن جور بشه تو سایت میچرخم و چیزهایی یاد می گیرم…. و ناباورانه اون هم با الهامات خداوند وقتی وارد این دوره شدم دیدم نوشتین خرید مرحله ای، و چقدر جالب خرید هر مرحله فقط یک و دویست میخواست که شکرخدا داشتم،انقدر خوشحال شدم و شاکر خداوند که چقدر همه چی سرجاشه الهی شکرت خدا🙏

      استاد زین پس می خوام به یاری خدا تمام خودم رو پای آموزشهاتون بزارم و شگفتی بیافرینم…می خوام ندایی بهتر،ورژنی جدیدتر از خودم  با ذهنی کاملا سالم و متناسب بیافرینم  با توکل به خدا   انشالله 🙏😊💪💪💪

      ندای عاشق تغییر و بهتر شدن

      اول اسفند ماه ۱۴۰۱

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 25 از 5 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار صالحه
      1401/11/24 16:56
      مدت عضویت: 428 روز
      امتیاز کاربر: 46365 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 356 کلمه

      ۰سلاماقایی رضا عطاران روشن 

      من بعداز حدود ۴۱ روز که وارد یایت شماشدم دلمو به دیارزدم تا شایدانگیزه بشه برای افرادکه‌مثل خودم با نا امیدی وارده این سایت میشن.

       من ۵۶سالمه تویی این سالهای ازبچگی مثل شما اضافه وزن داشتم.شروع دوره رزیم گرفتن من حدود ۴۰ ساله هستش شاید توی  این چهل سال دست کم ۳۰ مدل رژیمگرفتم تا زمانی خوب بود باره باره وزن کم میکردم ولیته دلم امید به برگشت وزنم داشتم 

      حدود ۱۰ سالی این حی درمن نبود چون جوان بودم وخودم مسوال برگشت این وضعیت میدوستم بالا رفت سنم دورهایی که من با شکست در اون دروره به ادمی که موفق نمیشه تبدیل کرد 

      ۶ سال پیش من یی دره شرکت کردم ۱۶ گیلو وزن کم کردم خیلی خوشحال شدم .گفتم این دره درسته ولی بازم با طولانی شدن مدت رژیم ارام ارام برکشت کردن داشتم که در دو ماه دوباره برگشت کامل داشتم در  طی این همه رژیم گرفتن اولین نشانه وضربه به دوپام بود دچار مشکل شد به مرو زمان هم رژیم وهم اضافه وزن من رو از راه رفتن در بیرون از منزل منع کرده ودیگر تنهایی نمتونم بیرون برم چون مفصل زانوم دچار مشکل  شده وباید تعویض بشه ولی اول باید لاغر شم پس مشکل دوتا شده  سال گذستع بچه به من اسرار میکردن بیا عمل معده انجام بده یگ از مسکلات حل بشه من ازعمل معده بشدت ترس دارم قبول نکردم دنبال یی روش دیکه گشتم تا سال گذشته من خیلی دنبال یی راهی میگسشم که من از ییگی از مشکلاتم کم کنه اولی چاقی رو حل کنم تا پام خلاصه خداد پارسال من یی ادوره پیدا گردم وبارم ۱۱ کیلو وزن کم کردوم در بازم ۳ کیلو برگشت داشتم دوباره حس خرا ب نا امیدی داشتم .

      ۶دی  وفات حضرت زهرا(س)خیلی حال دلم بد بد بود ا زخدا و خانم خواستام کمک کنه تا دوباره شکستتو نچشم خیل حالم بد بود دوز ۱۳ دی به طور اتفاقی تو‌گوکل گفتم بینم کسی با ذهن لاغر شده 

      این سوال توذهنم مثل حرقه بود سایت تناسب فکریی باز شد د به دریارسیدم حالا من اینجاهستم باکلی امید انگیزه  احساس خوب نمیدونم چرافکرم اینه مشکل پام اینجا خوب میشه نمی دونم چرا این حسو دارم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 20 از 4 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 6903 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 277 کلمه

      به نام خدا 

      داستان هدایت شبنم :

      من جزو افرادی بودم و هستم که تناسب اندام برام خیلی خیلی مهم بود و هست . تقریبا انگار از یه سنی به بعد هر کاری میکردم بالاخره برای لاغری 

      یا قرص یا دمنوش یا رژیم های مختلف و …. 

      یادمه آخرین سری که رژیم گرفتم قبل از آشنایی با این سایت ،رژیم پروتئن بودم و نزدیک به سه هفته لب به نون و برنج و پروتئین و اینها نزده بودم …

      رفتیم با خواهرم وزن کشی و من دیدم در ۳ هفته زجری که تحمل کرده بودم فقط ۱ کیلو کم کردم 

      اونجا یکی از نقطه های زندگیم بود که به شدت ناراحت شدم 

      چون من واقعا با تمام وجود تلاش کرده بودم هم از لحاظ خوردن هم از لحاظ ورزش 

      یادمه که کمتر از ۳ هفته بعد از این قضیه در حال و هوای امتحانات خرداد بودیم منو خواهرم….

      خواهرم به من گفت با سایت تناسب فکری اشنا شده و خیلی چیزای متفاوتی داخلش گفته میشه و به شدت میگفت که ایشون شبیه ما بوده ، منظور خواهرم استاد عطار روشن بودن که قبلا چاق بودن افکار و راه حل و …. شبیه ما بوده 

      خواهرم ظاهرا دنبال یه مطلبی تو گوگل بودن و یهو صفحه تناسب فکری براشون باز میشه …

      از اون موقع فک میکنم ۵ سالی میگذره و من بسیار خوشحالم که الان اینجا هستم و برای بار سوم میخوام دوره ورود به سرزمین لاغر هارو شروع کنم 

      به لطف خدا نتایج خیلی خوبی گرفتم و باز هم میخوام نتایج عالی تری هم بگیرم 

      ممنون استاد عزیز بابت اینکه این گفته هارو با ما شریک شدید 

      و روزی چند دفعه تو ذهنم مرور میشه که آفرین به استاد که انقدر ادم عمل بوده و هست  

      در پناه الله یکتا❤️✨️🌱

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 16 از 4 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1401/11/11 12:29
      مدت عضویت: 447 روز
      امتیاز کاربر: 11045 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,034 کلمه

      سلام و درود .

      داستان هدایت من .

      من حدودا چند سالی میشه در چاقی جسمی داشتم زندگی می کردم . البته از کودکی با مفاهیم چاقی آشنا شدم ولی حدودا از سن ۱۹ سالگی  من چاقتر و چاقتر میشدم . رفتارهای غذاییم بدتر و بدتر و الان که فکر می کنم کلییییی فرمول نامتناسب کننده در ذهنم داشتم . یکی از همین شب های زندگی در چاقی  که  مهمونی خونه ی عموم دعوت بودیم من مشغول انجام رفتار نامتناسب کننده بودم که سنگینی نگاه دیگران رو حس کردم .  همه به من نگاه تحقیر آمیز داشتن . نگاهی که حس بدی در من ایجاد میکرد . منم با توجه به ویژگیهای چاقی اون رو ربط دادم به پرخوری و  چاقی خودم . البته درست بود . اونا به رفتار من نگاه بدی داشتند . ولی نمیتونستم به رفتار چاق کننده ام ادامه ندم . همه میوه هایی که جلوم بود رو خوردم شیرینی خوردم چای خوردم تنقلات خوردم شام از همه نوع که سر سفره بود خوردم و بعد از شام در حالیکه من داشتم شیرینی و نوشابه و شربت میخوردم  ببخشید عذر میخوام یهو عموم دیگه طاقت نیاورد و به من گفت : عطا چرا مثل گاو داری میخوری . این چه هیکلیه برای خودت درست کردی کمتر بخور . البته این عموی دیگم بود خونه شون نبود وگرنه قطعا اینطوری بهم نمیگفت . خونه خودش همش میگفت بخور نوش جونت . ولی اون شب خونه اون یکی عموم دعوت بودیم . بگذریم ادامه شو بگم . مامانم  همیشه چاقی منو توجیه میکرد . ازم دفاع میکرد ولی این لحظه گمانم جای دیگه بود حرف عموم رو نشنید وگرنه یه چیزی می گفت . اما زنعموم بود و به عموم گفت که چرا اینطور با من حرف میزنه ؟ عموم گفت به خاطر خودش میگم برادر زادمه . پس فردا بهش زن نمیدن . گفتم عمو من زن نمیخوام . گفت الان نمیخوای . چند سال دیگه که بخوای تشکیل خانواده بدی هر جا بری نگاه به هیکلت که کنند قبل از هر حرفی جواب منفی میدن . گفت کمتر بخور خب این چه وضعشه . گفتم نمیتونم عمو دست خودم نیست . میخوام کم بخورم ولی نمیتونم . 

      گفت دست خودته . مگه میشه آدم بخواد کاری انجام بده نتونه . خودت نمیخوای . همش میخوای بخوری . هرچی جلوته درو می کنی . 

      چیزی نداشتم بهش بگم حرفاش درست بود ولی من نمیتونستم کم بخورم . بعد زنعموم شروع کرد به صحبت به عموم گفت آقا این راهش نیست . غذا هیچ کسی  رو چاق  نمی کنه . ایشون  سبک بینش و تفکرش باید تغییر کنه . خب زنعموم چند سال پیشم از این حرفا میزد ولی من خیلی توجهی نداشتم ولی اون شب توجهم به حرفاش جلب شد . گفت فقط سوال نکن . به سوالات پاسخ داده میشه . 

      گفتم یعنی چی تفکرم . تفکرم چه ربطی به چاقی داره ؟ چرا سوال نپرسم ؟ مگه میشه نپرسم ؟ چطور به سوالام پاسخ داده میشه ؟  یکم توضیح داد . البته  اون زمان درست نفهمیدم .فقط گفت برو به سایت تناسب فکری استاد رضا عطار روشن . یه سایتی هست که چاقیتو از سر منشاء ش درست می کنه و به این ترتیب من هدایت شدم به سایت تناسب فکری . 

      اول از دوره صدگام شروع کردم حدودا یک هفته که دوره رو مطالعه و گوش کردم و تمریناتش رو روزانه انجام دادم استاد در فایلی گفتن چالش من اینو نخوردم  هم انجام بدین و من تصمیم گرفتم این چالش رو هم همراه دوره صدگام انجام بدم . کم کم دیدم رفتارهام تغییر کرد . یعنی خودم تغییرش دادم . دیگه نمیتونم و این حرفا توش نبود  . دیدم میتونم  در رفتارهای غذاییم تغییر ایجاد کنم و البته اولش خیلی هیجان زده هم شدم ولی با آموزشهای بعدی دیدم استاد فرمودند اینا فقط انتخابه . انتخابهای چاقی و انتخابهای لاغری هر دو در یک سطحن . نه باید از انتخاب چاقی ناراحت شد نه از انتخاب لاغری خیلی خوشحال . این واکنشها یعنی تو قدرت رو دادی به چاقی و لاغری و دست خودت نیست رفتارهات . در حالیکه قدرت دست توعه و این تویی که داری انتخاب می کنی .

      چقدر این حرفا به دلم مینشست . 

      از همون روز  اول چالش تغییر عادت تا همین امروز که من روز ۲۵ در مسیر لاغری هستم من تونستم علاوه بر فرمولهای ذهنی خودم فرمولهای رفتاری خودم در مواجهه با مواد غذایی و همینطور انجام کارهای شخصی تغییر بدم . 

      اون زمان من واقعا نمیتونستم راه و روش چاقی رو رها کنم ولی در همین مدت کم من یاد گرفتم که چطور با شخصیت متناسبم زندگی کنم . 

      مسیر لاغری با ذهن خیلی راحت و آسون راه صحیح لاغر شدن رو به من نشون داد و من حرفای استاد رو با گوش جان پذیرا شدم . 

      چون خیلی راحت بود .زور و اجبار نبود فشار جسمی نبود . اون و بخور اون و نخور نبود . 

      بلکه شخصیتم رو تغییر داد تا من خودم شخصا عطا بزرگی رفتارهام رو با میل و اشتیاق دارم تغییر میدم . این تغییر خیلی برام ارزش داره . تحقیر نیست بلکه عزت نفسه . من در اینجا به خاطر چاق بودنم تحقیر نشدم بلکه به عزت نفس رسیدم . 

      ( من ) در من فعال شده . قدرت انتخاب پیدا کردم . نخوردن به راحتی در من اتفاق میفته . خوردن هام صحیح و براساس نیاز بدنم شده . 

      دیگه با فرمولهای ذهنی نمیخورم . نگرشم به خودم و زندگیم تغییر کرده و مهمتر از همه حالم خوبه . 

      من این یک ماه نه تنها انتظار چاق شدن از خودم نداشتم بلکه انتظار لاغر شدن در من پدید اومده . انتظاری که هیچ وقت نداشتم . 

      لاغر شدن رو باور کردم . دیگه اون رو آرزوی دست نیافتنی نمیدونم . مطمئنم وقتی شخصیت لاغرم قوی و قویتر بشه و من هر روز  بر اساس شخصیت لاغرم زندگی کنم نتیجه جسمی خیلی راحت میاد سراغم . 

      من تا همینجا خیلی خوب لاغر شدن رو یاد گرفتم  و به جرات میتونم بگم تنها راه لاغر شدن و همیشه لاغر موندن راه لاغری با ذهنه . 

      فقط باید خوب درک کرد و یاد گرفت و بعد خوب به آموزشهای استاد در زندگیمون عمل کرد . این دو روش فکری و عملی رو که داشته باشیم دیگه لاغر شدن یه رویا نیست . 

      لاغری یه واقعیت میشه . 

      من اینگونه هدایت شدم به سایت تناسب فکری . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 30 از 6 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار somi13700
      1401/10/23 14:09
      مدت عضویت: 1379 روز
      امتیاز کاربر: 8393 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 395 کلمه

      سلام!

      صحبت هایی از گذشته های دور یادمه که معمولاً خانوما بعدازازدواج مخصوصا بارداری چاق میشن واین پروسه رو دقیقا یادمه چون من بعداز بارداری اضافه وزن پیدا کردم چون میشنیدم دوران بارداری ویار میکنی همین فکر باعث میشد بخام انواع رنگارنگی ازغذاها رو دلم بخاد مخصوصا که میگفتن اگه زن حامله چیزی ببینه هوس کنه اونو نخوره چشای بچه ش لوچ میشه یا اینکه طرف مقابل اگه به زن باردار تعارف نکنه اون دنیا دنبالش میذارن ویک گناه کبیره ست وازاین قبیل حرفها باعث شده بود تا به شدت تحت تاثیر این حرفها اونقدر بخورم که مثلاً بچه م چیزی کم نداشته باشه ولی در واقع جنین فقط به اندازه نیازش که غذا رو دریافت میکنه این عادت غذایی که من در دوران بارداری داشتم بعد زایمانم هم ادامه داشت چون تقریبا تبدیل به عادت غذایی شده بود ولی من اصلاً از وضعم راضی نبودم از نگاه‌های اطرافیانم هشدارهاشون سایز لباس هام خوشم نمیومد، یادم نمیاد دقیقاً چ گروهی بود که تبلیغ یکی از دوستان که تو گروه فرستاد اتفاقا مدیر گروه هم فوری حذفش کرد ولی خوب من ذخیره ش کرده بودم وجالبتر از این گفته های استاد درباره ی مغز وذهن وسرزمین لاغرها وگام های شگفت انگیز برای تناسب اندام واینکه اعزام نیرو به بخش های مختلف ذهن و تنظیم اون برای تناسب وشما هیچگونه محدودیت در انتخاب وخوردن غذا نخواهید داشت ودرکمال آرامش انواع غذاهای فست فود و پیتزا ونوشابه وشیرینی جات و…

      واقعاً هنگ کردم چون اصلاً این حرفها رو نشنیده بودم وجالبتر از این که اعزام نیرو خیلی برام جای سوال داشت ولی چون خیلی مطمئن و پرقدرت کلمات رو ادا میکردن دیگه تا1ماه فکرم درگیر بود واون موقع دوره قیمتش 400ت بود وتاالان که کم کاری ازخودمه من تنها خودم مسئول اشتباهم هستم چون تامیانه ی راه رو میومدم ووقتی حدود 15کیلو کم میکردم ودیگه ولش میکردم که دقیقاً تعهدم به چاقی رو در واقع عمل میکردم بهش ولی ان شاالله اینبار فرق داره ومن تصمیم قاطع گرفتم برای اینکه این راه رو تاآخر ادامه بدم وی سوالی که باعث شد من به این سمت هدایت بشم این بود که چرا به راحتی آب خوردن چاق میشم؟چرا تناسب برای من مانند چاقی آسون نیست وعاجزانه از خداوند متعال درخواست کرده بودم و حالا اینجا هستم 👸 واز خدای مهربونم سپاسگزارم تا منو با این سایت واستاد روشن عزیز آشنا کرد تا به رویاهام برسم و خداوند هیچ وقت اشتباه نمیکنه 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار طاهره فروغی
      1401/09/08 20:02
      مدت عضویت: 978 روز
      امتیاز کاربر: 35027 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 416 کلمه

      سلام خدای مهربونم 

      خداوندا برای هدایتن به این مسیر بسیار سپاسگزارم

      سلام استاد عزیز و دوستان شجاعم

      من اول که بدنیا اومدم یک دختر ضعیف بودم و به قول مامانم گردن نمیگرفتم  من تا بلوغ دختز لاغر و ضعیفی بودم و مادرم همیشه میگفت بخور که توان انجام کارها رو داشته باشی به مرور چاق شدم با گفتن دوستام فهمیدم که دارم بیش از حد چاق میشم وبا خودم هر چی فکر کردم کمتر خوردن رو راه چاره میدیدم و چون برام سخت بود که گرسنه از مدرسه بیام و کم بخورم نمیتونستم همیشه بر تصمیمم پایبند باشم و روزه میگرفتم تا مجبور به نخوردن بشم 

      تا این که مادرم بیماری قلبی گرفت و دکتر براش برنامه رژیمی داد و منم از فرصت استفاده کردم و برای خودم هم به کار میبردم 

      همونطور که میدونین اماده کردن مواد برنامه رژیمی برای همه عمر غیر ممکنه و باز به همون روزه پناه بردم تا ازدواج کردم و بعد بارداری و کار اداری و باز بارداری دوم و در نهایت به ۸۵ کیلو رسیدم و از دمنوشهای مختلف استفاده کردم ولی زمان بندی و طعم بدش ناشتا و قبل خواب منو ازار میداد و همش با خودم در جنگ بودم که چرا من چاقم و اب میخورم چاق میشم و شوهرم خیلی راحت غذا میخوره و متناسبه

      و بعد از کرمهای چرخشی خریدم و پوستم سوخت و از حلقه های ورزشی که تمام کمرم کبود شد و از لباسهای لاغری پیرهن و شلوار و همش غرق عرق بودم و میرفتم هر روز حموم از بس عرق میکردن و هیچ فایده ای نداشت 

      خیلی نا امید و مایوس بودم و عصبی و واکنشی چون همه کارهام بی نتیجه لود و خدا رو شکر پول عمل رو نداشتم تا مقل همکارم عمل معده کنم 

      یک روز برای کاری با همسرم رفتم بانک و وقتی اومدم همسرم گفت که خانمی اومده و به زور و اصرار یه کتاب بهم فروخته به نام راز من با خوندن اون کتاب در فصلی از اون خوندم که با ذهن میشه لاغر شد و چون کلی نوشته بود در اینترنت لاغری با ذهن رو زدم و به این سایت رویایی و شگفت انگیز به لطف خدا هدایت شدم و چند فایل رایگان رو دیدم و مصمم شدم و دوره های رایگان رو بترتیب شروع کردم و الان در خدمت شما هستم با یک تولد جدید از همه لحاظ و یک انسان جدید 

      خداوندا از این که شامل لطف و مرحمتت شدم و مرا به این مسیر هدایت کردی و زیبایی و راحتز و اسانی زندگی را بهم نشون دادی بسیار سپاسگزارم 

      در پناه خدا باشید

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 38200 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 796 کلمه

      سلام استاد عزیز و دوستان هم مسیر 

       از سن ۱۰ سالگی متوجه شدم که من نسبت به هم کلاسی هام یکم تپل ترم،

      و کم کم این خیلی اذیتم می کرد وقتی صدام می زدند میگفتند اونی که چاق ، یعنی همیشه حسی بدی داشتم که وزنم از بقیه بیشتره مثلا توی کلاس اول راهنمایی فقط یه نفر خیلی از من چاقتر بود بقیه ی کلاس همه لاغر بودند ،خلاصه گذشت تا سن ۱۴ سالگی که شروع کردم به ورزش کردن ،از کاراته شروع کردم قبلش صبحها همراه پدر و مادرم پیاده روی می کردیم ولی به صورت جدی ورزش رو از ۱۴ سالگی در باشگاه شروع کردم ، اونجا هم خیلی این اضافه وزنه روی اعصاب بود چون برای ورزش رزمی باید سبک و سریع باشی .

      بعد حدود ۵سال کن کاراته کار کردم ، برای رشته ی دانشگاهی هم همش تو فکر این بودم اگه رشتم ورزشی نباشه و خیلی بشینم بازم به وزنم اضافه میشه ، یه ترم هم حسابداری خوندم بازم گفتم نه باید تربیت بدنی بخونم ، خلاصه همیشه از چاقی و چاقتر شدن ترسیدم ،

      تو دوران دانشگاه که درس هامون بیشتر عملی بود و تو سالن بودیم بقیه که می‌نشستند بین ورزش که استراحتی کرده باشند من درجا می زدم یعنی تا این حد جسمم رو تو فشار قرار داده بودم همیشه 🙁

      خیلی اشتباه بود باورهای اون دوران من ،

      کسی هم نبود که بگه آخه بدن نیاز داره به ریکاوری، استراحت ، استاد هامون هم چیزی نمی گفتند ، آخه لابد اونها هم طرز فکرشون اینجوری بوده که اگه بخوای لاغر بشی و چاقتر نشی همیشه باید تحرک داشته باشی . 

      وقتهای که از دانشگاه برمیگشتم خونه به محض اینکه در شکمم احساس سنگینی می کردم دیگه داشتم دیونه میشدم ، میگفتم وای الان 

      چاق می شم،به داداشام میگفتم توروخدا بیاید بریم پیاده روی ، هر جوری بود یکیشون رو راضی می کردم که باهام بیاد و از این ترس رها بشم .

      با این همه فشاری که تو این چند سال با ایستادن و اینکه اگه بشینم و بدون تحرک باشم چاق میشم ، مفاصلم رو داغون کردم ، بنظر خودم که بیش از حد ازشون کار کشیدم که اینجوری شدن .

      تو دانشگاه همش تو فکر این بودم که باید کارت مربیگری بگیرم و فعال بودنم رو حفظ کنم و تو چند تا رشته موفق شدم کارت بگیرم و تا حدودی شروع کردم به کار مربیگری ،دانشگاه رو هم که تموم کردم مربیگری می کردم ،

      از زمانی که بارداریم شروع شد دیگه نجواهای ذهنی شروع شدن که دیگه چاق میشه ، دیگه بدون ورزش همش وزن میگیری ، بعد اون هم ۲سال شیردهی نمی تونی ورزش کنی ، یعنی اون همه تو فکر چاق نشدن و رفتن پیش کارشناس تغذیه و … باعث شد ۲۵ کیلو اضافه کنم .

      بعد یواش یواش با همون افکار نادرست قدیم وقتی دخترم یکم نیازش بهم کمتر شد شروع کردم به ورزش ولی طولی نکشید که کرونا اومد و همه چیز باز به هم ریخت چون من وابسته بودم به ورزش و این باور اشتباهم که اگه ورزش نکنم این کم شدن تحرک من رو خیلی چاق میکنه بازم وزنم زیاد میشد و 

      خودم رو هر روز چند بار وزن می کردم 

      سایز می‌گرفتم 

      خیلی اشتباه کردم چون 

      این حالت خودم باعث شده بود که همسرم هم بیشتر دقت کنه در اندامم و برای اون هم مهم بشه ، یعنی خودم باعث شده بودم،

      کلا میگفتم ای کاش پول داشتم که عمل جراحی کنم با اینکه میگتن خیلی خیلی عمل خطرناکی هستش و عذاب آوره .

      هیچ وقت تو زندگیم تا این حد با اضافه وزن در عذاب نبودم ،

      چون پاهام هم خیلی درد می کرد ،

      تا اینکه خداوند من رو هدایت کرد به این مسیر با ارزش ،

      به دوستم گفتم خواهرت لاغر شده چیکار میکنه چند کیلو هست الان ، گفت خودش رو وزن نمیکنه ، تو این روش باید خودشون رو وزن نکنند ،

      گفتم چیه این روش ، گفت تناسب اندام با ذهن ،

      بعد به خواهرش زنگ زدم ، خیلی ازش تعریف کرد منم آدرس سایت رو ازش گرفتم و ثبت نام کردم 

      در بهمن سال ۱۴۰۰

       الان هم خیلی خوشحالم که تو این مسیرم 

      تا چند وقت پیش من کلا از مطالب رایگان استفاده می کردم ،

      باورهای اشتباهم کلا اصلاح شدن ،

      ترس از غذا خوردن ندارم ،

      احساس آرامش میکنم وقت مصرف مواد غذایی،

      دخترم رو به بیشتر خوردن و به زور یکم دیگه خوردن ترغیب نمیکنم،

      دیگه مثل قبل به همسرم که متناسب هستش نمیگم این رفتار من درسته و هر ماده ی غذایی رو میخورم ، 

      الان میگم واکنش تو نسبت به مواد غذایی درسته و انتخاب میکنی ، 

      هیچ وقت بخاطر این که غذا دور ریخته نشه بیشتر نمیخوره یا اینکه چیز دیگه ای نیست واسه خوردن چیزی که دوست نداره رو نمیخوره .

       مدتی هست دوره ی کنترل اشتها و پرخوری رو خریدم ،

      بنظر خودم این دوره ی کنترل اشتها و پرخوری داره خیلی روم تاثیر می‌گذارد و مطمئنم با این لاغر خواهم شد 

      عالیه

       ممنونم استاد گرامی از زحماتتون 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 19 از 4 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار آرزو داراب پور
      1401/08/19 14:11
      مدت عضویت: 1239 روز
      امتیاز کاربر: 32193 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 606 کلمه

      به نام انرژی برتر جهان هستی

      من همیشه عاشق متافیزیک و قدرت ذهن بودم و کتاب های جادوگری زیادی خونده ام من از سنین پایین وارد این مباحث شده ام و مجله موفقیت رو همیشه تهیه می‌کردم مطالب این مجله مفید بود و بعد وارد دوره تکنولوژی فکر استاد آزمندیان شده ام که فوق العاده بود و اشاره به باور داشتند که من اون زمان فکر میکردم باور یعنی فکر و من باید فکر خوبی داشته باشم ولی اعمال همان اعمال سابق بوده آمد و ترس از خدا و راضی نگه داشتن خداوند در وجود من بود و اصلا این مباحث که وجود ما از سه بخش مطرح نشده بود و فقط موضوع اصلی ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه بود و ۲۰ دقیقه آخر هم راجع تجسم سازی خواسته ها بود که این مباحث برای من نتیجه داد حتی سطحی ولی نسبت به همسن هایم درکم بالاتر بود و وارد دانشگاه دولتی شده ام بعد واردسمینارهای آقای فرهنگ شده ام که برای دوران خودش انقلاب فکری محسوب می‌شد و اونجا هم صحبت از شرطی سازی ضمیر خود آگاه و ناخودآگاه بود و آخر سمینار هم دست راست را روی قلبمان میذاشتیم و از خداوند سپاسگزاری میکردیم و حالم خوب بود بعد از اتمام دانشگاه در مقطع لیسانس وارد دانشگاه دولتی برای. فوق لیسانس شده ام وبا امیر شریفی آشنا شده ام من اونجاتونیم بار با بحث ارتعاش فکری آشنا شده ام مباحث و دوره ها عالی بوده آمد و عضو تلگرام امیر شریفی هم بوده ام تا اینکه تلگرام قطع شد و قبل از اینکه من خواستم دوره امیر شریفی بخرم تلگرام قطع شد و من نتونستم دوره رو بخرم خیلی هم ناراحت شده ام اومده ام تو آپارات دنبال امیر شریفی و فیلم ها و کلیپ های تا اینکه دیدم یه فیلم پایین تر نوشته از استاد عباسمنش که من تا اون روز ااصلا نمیشناختم استاد عباسمنش رو و فیلم رو دانلود کرده ام و نگاه کرده ام و از لحن و اعتمادبه نفس استاد خوشم اومد و آدرس سایت در فیلم بود و عضو سایت استاد عباسمنش شده ام و اونجا متوجه شده‌ام که خداوند یک انسان قدرتمند نیست بلکه یک انرژی برتر هست ‌فایل صوتی استاد عباسمنش که راجع به خداوند بود رو بارها تکرار کرده ام و بعد یکی یکی فایل های صوتی و تصویری استاد رو بارها گوش داده ام و تکرار کرده ام من اندام متناسبی دارم ولی با ورزش کردن یعنی من از وقتی خودم رو شناختم در رژیم و ورزش بوده ام و زندگی من این بود که چی بخورم من لاغرتر بشم یا این رو نخوردم که چاقو نکنه و قصد باراداری داشتم ولی نمی‌شد و بهم گفتند که اگه میخوای بارداربشی نباید ورزشهای سنگین انجام بدی من هم ورزش رو کنار گذاشتم و فرمول اینکه اگه ورزش رو کنار بزازم چاقمیشم در من فعال شد و باردار که نشده ام هیچ چاق هم شده ام تا اینکه در عقل کل سایت استادعباسمنش سرچ لاغری کرده ام و بچه های سایت نظرمیذاشتن تا اینکه یکی از بچه های سایت نوشته بود یه سایتی هست که راجع به لاغری با ذهنی و رضا عطارروشن راجع به لاغری باذهن صحبت میکنه و من هم فوری در گگول سرچ کرده ام لاغری با رضا عطارروشن و دیده ام تیتر نوشته تناسب فکری و وارد سایت شده آموزش عضو سایت شده ام و دوره رایگان دوازده گام رو انجام داده ام و به لطرف خداوند سایز کم کرده ام و بهتر شده ام و بعد دوره مبانی لاغری رو تهیه کرده ام که واقعا لاغرشدهام و احساس سبکی کرده ام و الان هم به لطف خداوند در بخش اول ورود به سرزمینلاغری هستم و مطمئن هستم که در مسیرمتناسب شدن عالی قرار می‌گیرم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار السا فرزانه
      1401/08/11 20:51
      مدت عضویت: 527 روز
      امتیاز کاربر: 64244 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 593 کلمه

      عرض سلام و ارادت خدمت استاد عزیز.و دوستان نازنین هم مسیر و متناسب.

      سال 96 بود…حدودا چهارسالی میشدکه مشخصا و جدی تر مباحث قوانین جذب رو دنبال می کردم. 

      البته با کتابهای فلورانس و کاترین پاندر از سال 86 آشنا بودم و مطالعه میکردم اما قانون جذب رو بعدترها دنبال کردم. 

      اون روزها در اوج نارضایتی  از تناسبم بودم..

      در ظاهر هیکلم کاملا یکدست بود به هر کسی میگفتم احساس اضافه وزن دارم بهم میخندید میگفت تو اصلا چاق نیستی تو پُر هستي. اما من از درون از خودم  راضی نبودم و هرچقدرم اطرافیان میگفتن کاش ما اندام تو رو داشتیم برام دلنشین نبود و من به دنبال رضایت از درون ِ ناآرامم بودم…

      همین نارضایتی کافی بود تا روحیه ، اعتماد به نفس و آرامشم رو بگیره و باعث بشه تا با حسرت به لاغراندام ها نگاه کنم! 

      چند مرتبه ای از طریق مختلف به دنبال کم کردن وزن و سایز بودم اما موقت بود و هیچ نتیجه ثابتی برام نموند.  

      اون روزها تازه با سایت عباس منش آشنا شده بودم و خیلی علاقه به دنبال کردن مطالبش داشتم. زیر یکی از پست ها داشتم کامنت میخوندم ، اسم استاد عطارروشن بالای کامنت شون توجه م رو جلب کرد، چون از فامیلی شون متوجه شدم همشهری هستیم و بااینکه سالهای زیادی بود از شهرم دور بودم  میدونستم خانواده عطارروشن از خانواده های قدیمی و اصیل و نیک نام شهرمون هستن. کامنت شون رو خوندم و متوجه شدم که ایشون در زمینه لاغری از  طریق ذهن فعالیت میکنن. اما در کامنت شون هیچ آدرسی از کانال تلگرام شون نبود و اون موقع اینستاگرام هم مثل این روزها پرکاربرد نبود. داشتم به این فکر میکردم چطور به ایشون و کانال شون دسترسی پیدا کنم. ناگهان در ذهنم آلارمی روشن شد که چه نشسته ای که وقتی اسم گروه یا شخصی رو در گوگل سرچ کنی، لینک کانال تلگرام ش رو بهت میده. و سریع اسم شون رو سرچ کردم. 

      همون لحظه به سمت کانال هدایت شدم و شروع کردم فایل هاشون رو گوش دادم. 

      چند وقت فایل هاشون رو گوش میدادم و متوجه شدم دارم تغییر میکنم …هم به لحاظ روحی هم جسمی. و همین تغییرات انقدر خوشحال و پرانرژی م کرده بود که به مناسبت روز زن همون سال به خودم هدیه دادم و دوره مقدماتی تناسب رو شرکت کردم. تغییرات شگفت انگیز بود …در عرض کمتر از دو ماه، چهار سایز کم کردم… و تا مدتهای زیادی اون تناسب رو حفظ کردم. با سایت استاد، مرور دوره ها و پیج اینستاگرام کانکت موندم. اما چون چند سالی از اون دوران گذشته دوباره دوست داشتم دوره جدیدتری شرکت کنم تا تمرکز بیشتری روی خودم و درونم داشته باشم. این شد که این دوره رو چند روز پیش ثبت نام کردم. حدود ده روزی منتظر بودم تا ثبت نام کنم، منتظر بودم حقوقم رو واریز کنن. و روز یکشنبه گذشته عازم سفر کوتاهی بودم توی فرودگاه منتظر پروازم بودم که پیام واریز حقوق رو گرفتم. به قدری خوشحال شدم که همون موقع توی فرودگاه دوره رو تهیه کردم. اما تصمیم گرفتم از سفر برگردم و با یک نظم و انضباط خاصی که بتونم با ارامش و صبر و بدون عجله فایل ها رو ببینم و تمرین هام رو انجام بدم ، دوره رو شروع کنم. 

      امشب به قسمت اول مراجعه کردم و مجدد بخش داستان لاغری  استاد رو خوندم، جزوه م رو هم پرینت گرفتم اماده کردم. و بسیار مشتاقانه منتظرم شنبه برسه که دوره جدید رو شروع کنم و آگاهی های جدید و منحصر به فرد و باارزشی یاد بگیرم و به نتایج ایده ال و دلخواه برسم. 

      آرزوی موفقیت  و بهترین موهبت ها رو برای استاد عزیز و دوستان متناسب هم مسیر 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار الهه رضائی
      1401/08/02 16:50
      مدت عضویت: 527 روز
      امتیاز کاربر: 9930 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,493 کلمه

       سلام به تو رفیق گلچین شده برای لاغری و تناسب اندام که اومدی داستان آشنایی  و حضورت اینجا و توی این سایت رو بنویسی .چطوری خوش تیپ ؟ تا یه نفسی تازه کنی و خستگی این همه راه های اشتباه و آدرس های غلطی که مثل خودم و بقیه ، واسه لاغری رفتی رو از تن به در کنی بیا اول من قصه ی خودم رو برات بگم .  من الهه ام . و اگر از احوالات جسمی من جویا هستی ، طبق روالی که ما چاقا البته چاقای قبل از این !!! داشتیم ، و برای همین هم هست الان اینجاییم ، منم چندین ساله با موضوع چاقی و اضافه وزن دست به یقه ام و درگیرم . میگم درگیر که وجدان خودمو راحت کنم که باهاش مبارزه میکنم و منتظر شکست دادنش ام . اما واقعیت اینه که تا امروز همیشه اون برنده شده ، بعد از هر جنگ جسمی و ذهنی.

      با انواع روش ها و شیوه ها و دستورات غذایی که الان همه مون رو به یه کارشناس تغذیه ای خبره  تبدیل کرده که بر اساس  بی ام آی و وزن بدن و جنسیت و سن و شغل و میزان تحرک و …هر کسی می تونیم براش رژیم بنویسیم ، علیرغم همه این موارد ، هنوز اندر خم یک کوچه ، با هیکلی درشت و اندامی با ده ها کیلو گوشت و چربی اضافه که گاهی شاید توی صندلی هم جا نمیشد نشسته بودم و فکر میکردم اینجا ته خطه . بن بست . تسلیم !!! تا اینکه اون اتفاق افتاد . حدود ۵ هفته قبل ،بعد از گرفتن کتاب های درسی  همراه پسرم از مدرسه برمیگشتیم . نزدیک خونه زمانی که اومدم  از خیابون رد بشم پام به جدول گیر کرد و با تمام وزن روی پای راستم زمین افتادم . مچ پام تقریبا خورد شد و ساق پام هم ترک برداشت . توی بیمارستان بستری شدم و تحت جراحی قرار گرفتم .جراح با چند تا پیچ استخونای شکسته رو فیکس کرد و پام رو هم تا زانو گچ گرفت و چون شکستگی شدید و جراحی  سنگینی بود دستور استراحت مطلق داد . 

      از اونجایی که من معتقدم هیچ اتفاقی ، اتفاقی نیست و از طرف دیگه توی تخت افتاده بودم و کاری غیر از مطالعه و نت گردی از دستم برنمی‌آمد شروع کردم به گشتن دنبال علت این موضوع  ، با عناوینی مثل : علل ذهنی بروز دردهای جسمی ، نقش ارتعاشات منفی در بروز دردهای شدید بدنی ، تسریع ترمیم زخم و شکستگی های بدن با ذهن ، علت بروز شکستگی های استخوان ،  و … به یک عالمه مطالب از خانم اسکاول شین و خانم دبی فورد و آقای دکتر جو دیسپنزا و خانم استرهیکس و …برخوردم . توی یوتیوب در بین مطالبی که از قدرت فوق العاده  ذهن میخوندم یکدفعه یه پست دیدم با عنوان لاغری با ذهن !!! 

      خدایا ، این چی بود دیگه ؟ یعنی چه ؟ لاغری ؟ اونم با ذهن ؟ یعنی بشینی فکر کنی لاغر شی ؟ یعنی بعد از اینهمه دعا و استغاثه به درگاهت که : یعنی خدایا ، میشه یه روزی ، یه کسی ، یه جوری ، یه روشی برای لاغری پیدا کنه که نگه نخور ؟! نگه نمیخواد از جات تکون بخوری ؟! بگه باشگاه و وزنه و تردمیل رو بیخیال شو ؟! میشه ؟؟؟!!!

      راستش اولش صفحه رو رد کردم و ازش گذشتم . بنظرم چیزی جز وعده و وعیدهای دلخوش خونک مثل همون شعارهای قبلی نبود : بی رحم ترین چربی سوز دنیا ! قرص های مخصوص لاغری موضعی شکم و باسن ! در سه هفته اندامی هالیوودی داشته باشید ! دیگر چاقی تمام شد ! آخرش هم ؛ با ما تماس بگیرید !!!

      فردا که دوباره وارد نت شدم ، بر اساس سرچ مطالب روز قبل ، از بین اون همه پست های دیروز در صفحه اول دوباره با اون پست مواجه  شدم . از سر کنجکاوی و باز هم اعتقاد به اینکه هیچ اتفاقی اتفاقی نیست ، ویدئو رو باز کردم و مشغول دیدن و گوش کردن بهش شدم . راستش بازم قانع نشدم و هنوز اعتماد نداشتم . وارد پیج اصلی شدم و نگاهی گذرا به سایر ویدئوها انداختم . مجموعه ویدئوهای لاغری با ذهن رو که بیش از سی ویدئو بود باز کردم و پشت هم تا شماره ی شش رو دیدم . 

      کم کم احساس کردم مشتاق دیدن و شنیدن حرفای توی آموزش های استاد عطارروشن توی این فیلم‌ها شدم . بیشترین جذابیت این حرفها و آموزه ها این بود که یکنفر که قبلاً خودش چاق بوده پشت این دوربین نشسته بود .

       کسی که با تمام مصائب و مشکلات اوان دوران که برای همه مون مشترکه دست و پنجه نرم کرده ، شکست های متعددی که خوردیم خورده ، راه هایی که رفتیم رفته ، حرفهایی که شنیدیم شنیده ، و الان ، با سعه ی صدر و دست و دلبازی مثال زدنی اومده که تجربیاتش رو با ما هم در میون بزاره و بهمون یاد بده توی این مسیر طولانی اما نتیجه بخش ، کجا پا بزاریم که نلغزیم ؟ کجا به جاده نگاه کنیم و خودمون رو برای رسیدن به هدف آماده کنیم ؟ تمارین مون که توشه ی راه و خوراک ذهن هستند رو چگونه انجام بدیم ؟ چجور از تاریکی های جلوی راه مون نترسیم که خودمون قبلاً چراغ جاده رو تو اون قسمتها خاموش کردیم ؟ از غذا ، از بی تحرکی ، از انواع دارو و قرص و ویتامین ، از ازدواج ، از زایمان ، از ژنتیک ، از مسافرت ، از خواب ، از پشت میز نشینی ، و از …

      چون دسترسی به اینترنت محدود شد و vpn هام دیگه کار نکرد به ناچار وارد سایت اصلی تناسب فکری شدم و بقول اونور آبی ها : WOW …MY GOD !!!

       مثل جویندگان شهر گمشده آتلانتیس یکباره با گنجینه ی عظیمی از مطالب و محصولات موجود در سایت مواجه شدم . نمیدونستم از کجا شروع کنم . توی همین مکاشفه ها و گشتن ها ، متوجه شدم ویدئوهایی که من دیدم مربوط به دوره ی ۱۲ قدم هست که تقریباً هر ۳ یا ۴ جلسه یوتیوب مربوط به یک جلسه از هر گام میشه . مجدداً و از ابتدا گام ها رو نگاه کردم و هربار با مطلب جدیدی مواجه شدم . 

      تا اینکه حدود یکهفته قبل ، در سایت ثبت نام هم کردم و بصورت رسمی وارد دوره آموزش و یادگیری مطالب سایت شدم .

      یه چیزی بگم ؟ هنوز از دوران نقاهت بعد از جراحی من حدود سه هفته دیگه باقی مونده و من الان با همون پای گچ گرفته و بالاتر از سطح بدن و خوابیده توی تخت دارم براتون مینویسم در حالیکه گلاب به روی همه تون ، فقط اجازه دارم تا دستشویی از جایم بلند شم و برم و برگردم .

      دیروز با کلی ترس و لرز از اینکه اینهمه خوردم و خوابیدم و تکون نخوردم الان شیرین ۶ یا ۷ کیلو رو دیگه اضافه کردم از همسرم خواهش کردم ترازو رو تو مسیر رفتن من به دستشویی قرار بده تا چند ثانیه روش بایستم .

      باورم نمیشد !!! با خوردن اینهمه خوراکی های مقوی و پر کلسیم و پر از پروتئین و مغز قلم چرب و چیلی و کله پاچه و …چیزای جورواجور که اساتید دور و برم ! بابت زود جوش خوردن استخوان هام به خوردم دادن ، با اینهمه رعایت نکردن هییییچ مدل رژیم غذایی و هر مدل غذایی رو خوردن و تکون نخوردن از جا و بی تحرکی ، و تازه اضافه شدن وزن سنگین گچ پام به وزن بدنم ، نه‌ تنها اضافه نکردم ، بلکه یک کیلو هم از روز قبل از زمین خوردنم کمتر شدم !!! 

      دیدم آرررره …کار میکنه …!!! فرمول رو عوض کردن حتی تو این مدت کوتاه کار میکنه !!! حتی با آموزه های اندک من که هنوز  پله ی اول رو هم کامل نکردم . حتی با جسم آسیب دیده . حتی با انجام تمرین های کوتاه  خوندن و شنیدن هر روزه و نوشتن و نوشتن و نوشتن درباره هر کدوم. حتی تعهدنامه ی که خودم به خودم نوشتم هم کار میکنه و مؤثره…

      نمیدونم چطور ذوقم رو باهاتون به‌اشتراک‌بگذارم . همین الانم که دارم مینویسم بدنم از شعف به رعشه افتاده و دستام می‌لرزن . هر لغت رو دوسه بار باید بعداز نوشتن اصلاح کنم . فقط میتونم بگم مواجهه با این واقعیت بزرگ و دوست داشتنی که : بیرون ز تو نیست هر چه در عالم هست ، در خود بنگر هر آنچه هستی که تویی … واقعی و حتی لمس کردنی یه .

      آره ، قانون ها کار می کنن . هیچ چیز حقیقی تر و راست تر و درست تر از قوانین نیست . 

      فقط میتونم بگم :

       جناب استاد عطار روشن ، به خاطر تمامی آموزه های واقعی و حقیقی تان ، و به خاطر هر آنچه در این مدت کوتاه از جنابعالی آموخته ام ،تمام قد ایستاده ، کلاه از سر برداشته ، و با سری خمیده به احترام ، امیدوارم عذرخواهی بنده به جهت تردید و دودلی ام در ابتدای این مسیر درست ومطمئن را پذیرا باشید .صمیمانه از شما سپاسگزارم . امیدوارم خداوند بزرگ ، حافظ و پشتیبان همیشگی شما در هر لحظه از زندگی پربارتان باشد ، برقرار باشید و در مدار . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 42 از 9 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 26882 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 316 کلمه

      سلام به استاد عزیزم ودوستان گرامیم 

      من درسال مهر ۹۸ عضو سایت شدم من در اوج بیماری ودرد رنج وسختی روابط بد وهمه چیز بودم ویه غده‌ای تو بدنم داشتم که اومدم تو گوگل سرچ کردم واول یه متنی اومد خوندم چیز زیادی نفهمیدم زدم رو قسمت ویدئو لاغری با ذهن رایگان اومد از خوشحالی ونگرانی ده قسمت اونو همون موقع دانلود کردم میترسیدم برم بیرون وبیام دیگه اینا نباشن وشروع کردم به گوش دادن قسمت اول 

      خخیلی آرامش گرفتم طوریکه الان که فکر میکنم می‌بینم تمام سلول‌های بدنم آرام شدن بعد در همان هنگام با دوره زندگی با طعم خدا آشنا شدم واون دوره رو هم با هم گذروندم خیلی عالی بود زنده شدم در حالیکه بیماری شدید سرگیجه وحالت تهوع شدید وفشار خون پایین داشتم میگذرونم بیشتر اوقات چون بیمار بودم فقط فایل گوش میدادم وتمرین هر فایلی هم می‌نوشتم خلاصه بعد از ۶ الی ۷ ماه من کاملا سلامت شدم بعد عاشق این دورها شدم وعقیده داشتم که باید دوره تهیه کنم چون در دورها اصولی آموزش داده میشه 

      ببعد اولین دوره که تهیه کردم دوره خدا هرگز دیر نمی‌کند ویه دوره پیاده روی برنامه ریزی ذهن بود عالی بودن بی‌نظیر بود علت اینکه چرا من آنقدر بیمار میشدم فهمیدم و بعد دوره‌ای بعدی بعدی تهیه کردم اولش اصلا پول نداشتم وعاشق این بودم که دوره تهيه کنم ولی به لطف خدای مهربان پولش جور شد خریدم الانم خیلی خیلی راضی هستم 

      ووتصمیم دارم تا زنده هستم از این آگاهی‌ها استفاده کنم الان من سه سال که دارم از این آگاهی‌ها استفاده میکنم وتغییر جسمی هم داشتم وکلی تغییر درونی داشتم از آرامش احساس خوب امید شادی واعتماد به نفس و..پیدا کردم وخدارو شکر میکنم که منو حمایت وهدایت کرد تا در این مسير الهی قرار بگیرم وبا استاد عزیزو گرامی دوست داشتنی مقدسم آشنا بشم وگفتههای خداوندم از زبان ایشان دریافت کنم وخدای شکرت خدایا کمکم کن تا آخر عمرم در این مسير الهی باقی بمانم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فاطمه سادات
      1401/04/30 10:34
      مدت عضویت: 1663 روز
      امتیاز کاربر: 3716 سطح ۴: هنرجوی مبتدی

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 808 کلمه

      سلام . 

      داستان هدایت دوباره من به مسیر تناسب فکری . 

      من ۴ سال پیش با سایت تناسب فکری آشناشدم که داستان آن را بارها گفته ام اما این بار داستان دوباره هدایت شدنم را می گویم . 

      من پارسال به خاطر اینکه یکی از بچه ها نوشته های مرا به اسم خودش کپی کرد و در سایت گذاشت مطلبی نوشتم و  به خاطر این کار از او ناراحت شدم . او حق کپی برداری به اسم خودش را نداشت من به شما اطلاع دادم برای اینکه حداقل یا این موضوع را گوشزد میکردید به دوستان و یا اینکه حداقل واکنشی نشان نمیدادید . اما شما بر عکس نوشته ی مرا ویرایش کردید و با لحن مودبانه در سایت گذاشتید . 

      این واکنش از نظر شما کار صحیحی بود و من بدون اینکه بخواهم چیزی بگویم اما دلخور شدم و رفتم . 

      رفتم به کارهای دیگر پرداختم . 

      درمان برای بچه دار شدن را آغاز کردم .  عمل دوباره انجام دادم . در بیزینس بازاریابی شبکه ای مشغول به کار شدم و خلاصه خودم را سرگرم کردم تا اینجا را فراموش کنم . 

      اما نکته ی جالب اینکه من در هیچ کدام موفقیت چندانی حاصل نکردم . 

      یکسال هم در گروه باروری با ذهن بودم ولی نتیجه ای حاصل نکردم . 

       من در تمام موارد بالا با احساس عالی حرکت کردم اما حرکت من در ضمیر ناخوداگاهم نفوذ نکرد .

      نمیگویم آن مسیرها غلط بودند چون بسیاری از افراد به نتایج عالی در همه ی این مسیرها میرسیدند . 

      اما برای من نتیجه بخش نبود در حالیکه با ایمان ۱۰۰ و احساس عالی هم حرکت کرده بودم . 

      در حالیکه اینجا من کاهش وزن ۲۰ کیلویی را تجربه کرده بودم . 

      فهمیدم من به تنهایی قادر به ادامه ی مسیر نیستم . 

      درسته که خدا با منه ولی وقتی تنها حرکت کنم اندیشه های شیطانی بر من غالب میشه . من اهداف زیادی دارم اما اطلاعاتی که از این اهداف در ذهن من است اطلاعاتیست که با این مسیرها همسو نمیشود . 

      مثلا در شغلم که مشاوره پوست و مو و فروش محصولات شرکت هست من در مشاوره دادن بسیار عالی هستم اما چون هیچ وقت فروشنده نبودم ذهن من مدام نبودن مشتری یا نداشتن پول و یا باورهای مانع فروش موفق را به من نشان میدهد . 

      خب این باورها نمیگذارند من به موفقیت در کارم برسم . 

      یا مثلا درمان ناباروری . 

      من هم از طریق ذهن عمل کردم هم از طریق درمان فیزیکی  با احساس خوب و عالی ولی فعلا نتیجه مطلوب نگرفتم و حتی نتیجه عکس گرفتم . 

      خب اینجا هم هنوز باورهای ناشناخته ای دارم مثلا ایمان نداشتن به خود و نتوانستن  و هر چقدر هم بیشتر اقدام کردم باورهای نا باروری من قویتر شد . 

      برای همین تصمیم گرفتم خودم را بپذیرم و رها کنم . 

      وقتی که تسلیم شدم و  همه ی نتیجه ها را  رها کردم باز هم دیدم ته دلم مرا به اینجا فرا میخواند . 

      چون من از اینجا نتیجه دیدم . 

      اکنون مثل ۴ سال پیش امید و انگیزه ی فراوان ندارم . 

      اما ایمان دارم . ایمان دارم که وقتی روی ذهنم کار کنم و فقط  در مسیرم استمرار داشته باشم و  تمارینم را با عشق و اشتیاق انجام دهم قطعا محتویات ذهن من تغییر می کند و خودبخود من به تمام اهدافم میرسم .

      گرچه من از این دوره حتی انتظار لاغرتر شدن را هم ندارم چه برسد به کسب درامد و یا بچه دار شدن . 

      اما ایمان دارم که این مسیر صراط مستقیم است و وقتی با اطمینان و احساس یگانگی در این مسیر حرکت کنم کم کم آنچه که در ذهنم است تغییر می کند . 

      من فقط و فقط برای تغییر مسیر ذهنی ام اینجا برگشتم  . چون اینجا برای من خانه ی خداست . خدایی که اولین بار در ۴ سال پیش در اوج حال بد و چاقی ام به این مسیر فراخواند اکنون نیز دوباره به این مسیر فراخوانده .

      نمیدانم به چه خواهم رسید .

      من به پایان دگر نیندیشم که همین دوست داشتن زیباست . 

      همین که اینجا مینویسم و حالم خوبه برام کافیه . 

      در مسیر درست که باشم نتایج خودبخود پدیدار میشن . 

      نتایج نشانه ی هر مسیر است . پدیده های بیرونی به ما نشان میدهند مسیر حرکتمان درست است یا غلط . 

      پس من اینجا حرکت میکنم . و حرکت دوباره ام را  با عشق واشتیاق به خود مسیر آغاز می کنم  و حال خوبم برایم کافیست . حال خوب هم که خداست . و خدا برایم کافیست . 

      الیس الله کاف بعبده  . 

      آیا خداوند برای بنده اش کافی نیست ؟ 

      بله کافیست . 

      خداوند خودش آرام و اهسته تمام محتویات ذهن مرا پاکسازی میکند و مسیر حرکت مرا تغییر می دهد . 

      خدایا شکرت . 

      خدایا ممنونم که دوباره مرا به سمت راه تناسب فکری هدایت کردی تا با ذخیره ی اطلاعات صحیح دوباره به آرامش برسم 

      خدایا از تو ممنونم که بار دیگر مرا به راه راست هدایت کردی . راه کسانی که به آنها نعمت داده ای نه راه کسانی که بر آنها غضب کرده ای و نه راه گمراهان . 

      خدایا از تو سپاسگزارم بابت هدایت دوباره ام . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 5910 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 274 کلمه

      سلام و درود به استاد عزیز و همه ی همراهان در دوره تناسب فکری

      من با این دوره حدود 4سال پیش آشنا شدم اون موقع تازه با رژیم متناسب شده بودم ولی همش نگران این بودم که دوباره برگردم به وزن قبل ،چون همیشه وقتی رژیم میگرفتم میدونستم که کار اساسی نکردم و فقط برای یه مدت جلوی خودم رو گرفتم و از چیزایی که دوست داشتم گذشتم تا به وزن ایده آلم برسم .

      زمانیکه این دوره به من معرفی شد هزینه دوره 200 تومن بود و پرداخت این هزینه برای من خیلی مشکل بود لذا شرکت نکردم و مدتی به فایلهای رایگان استاد گوش دادم و اتفاقا در این مدت بدون هیچ زجر و سختی 3 کیلو وزن کم کردم ،و اونجا بود که مطمئن شدم این همون راهی هست که من میخوام برای متناسب شدن .

      بعد از اون گذشت و من همیشه میگفتم من بالاخره در این دوره شرکت خواهم کرد و از این طریق به تناسب خواهم رسید .و از اون به بعد با اینکه به وزن قبلم برگشته بودم ولی هیچ رژیمی رو امتحان نکردم .

      به لطف خدا روز تولدم به شیوه ایی شگفت انگیز هزینه این دوره برای من جور شد و من این هزینه را پرداخت کردم و الان با اشتیاق منتظر شنبه هستم که بیاد و من دوره ام رو شروع کنم .

      خدا رو سپاسگزارم که در روز تولدم فرصت تولدی دیگر به من داد.

      میدونم که اینبار که متولد شدم دیگه هیچ وقت با حسرت تناسب اندام وحسرت پوشیدن لباسهای زیبا در هر سایز و رنگی و مشکلات جسمی و روحی که به واسطه چاقی برام به وجود آمده زندگی نخواهم کرد . 

      خدایا سپاسگزارم ،خدایاسپاسگزارم ،خدایا سپاسگزارم .😍😍😍

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عشق
      1401/02/03 22:27
      مدت عضویت: 1675 روز
      امتیاز کاربر: 4177 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 226 کلمه

      اینجا هستم چون می‌خوام داستان هدایتمو بنویسم. 

      خیلی ساده  هست…

      روزهاست که عشق فریاد میزنه دوره رو از اول شروع کن و انجام بده 

      جزوه رو دادم چاپ کردن 

      دوره‌ی تکرارو نیمه ‌کاره رها کردم چون قلبم منو به اینجا هدایت کرده 

      عشق میگه همین الان شروع کن و من در حال عمل کردن به راهنمایی اونم. تقریبا هر روز ازش می‌خوام که با من بلند صحبت کنه تا ندای اونو از بقیه‌ی صداهای درونم تشخیص بدم و به اونچه بهم میگه عمل کنم تا از کوتاه‌ترین مسیر به هدف‌هام برسم. صدایی درونم فریاد میزنه همین الان قدم شروع رو بردار ، مهم نیست که دیگه شب شده ، که روز تعطیله، که شنبه بوده و تو روز اول رو انجام ندادی… مهم اینه که همین الان درست زمانی که حس می‌کنی وقتشه قدم در سرزمین لاغری میذاری. به خودت کمک می‌کنی که حالت خوب شه، که از خودت راضی باشی، درها و پنجره‌های وجودتو باز می‌کنی تا شادی رو به درونت راه بدی، حالا اگه روز اول رو هنوز انجام نداده باشی هم باز قدم در مسیر عشق داری و در حال پیش رفتنی. 

      به خودم اعتماد می‌کنم 

      از خودم استقبال می‌کنم

      شروع جدیدم رو جشن می‌گیرم پس حالم خوبه و قدم مثبتی برای خودم برداشتم.

      فردا قدم جدیدی برخواهم داشت…

      به روی فرداهای شادتر اغوش می‌گشایم. دلم برای حس و حال خوبم تنگ شده. دنبالش می‌گردم. ستاره‌ها حتما در آسمان در حال چشمک زدنند…

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فرشته مهربانF.s
      1401/01/05 16:49
      مدت عضویت: 1321 روز
      امتیاز کاربر: 7576 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 725 کلمه

      به نام خداوند بسیار بخشنده وبسیار مهربان 

      سلام 

      عیدهمگی مبارک قبل از هر چیزی آرزو میکنم به تمامی خواسته هاوآرزوهای خوبتون برسید وسالی فوق العاده رو شروع کنید 

      استاد عزیز از خداوند متعال خواستار عمری با عزت وبهترین ها برای شما وخانواده عزیز وگرامیتون هستم 

      من چند وقتیه دراین سایتم فراز ونشیب های زیادی رو تجربه کردم 

      هی رفتم وهی اومدم الان یک سالوچند ماهی هست 

      ولی اتفاق عجیبی افتاد برای من که این بار تصمیم گرفتم با تمام وجودم برگردم وشروع کنم ونتیجه بگیرم

      چند ماهیه کمر درد وپادرد امون منو بریده هی خوب میشه وهی شروع میشه 

      درسته که دراین چند وقت همه روش های لاغری برای من حذف شدن ولی یک روش همیشه بود که بهش امید داشتم واونم عمل بای پس معده بود 

      خلاصه این شد که چند وقتیه این روش شده راه دومی درذهن من که منو لاغر میکنه 

      این شد که من یک تصمیم بسیار خطرناک گرفتم که بیام آی خودمو بالا ببرم وبه ۴۰ برسونم  تا واجد شرایط این عمل توسط بیمه بشم 

      چند روزیه ندای درونم غوغا کرده از طرفی همسرم موافق این عمل وهی منو قانع میکنه،ولی فرشته درونم منو رها نکرد وشک عجیبی به دلم انداخت

      این شد که آرامش از من سلب شد

      افتادم به تحقیق وبررسی

      گفتم یا یقین میکنم که راه درستشه یا اینم یکی از راهاشه یا یقین حاصل میکنم که اشتباه محض

      خلاصه این سایت ها رو زیر ورو کردم دکترا که خوب میگفتن وتعریف بسیار 

      اما درهمین بین به فایلی رسیدم که خود جراح درمورد برگشت پذیر بودن عمل بای پس واسلیو گفته بود 

      خیلی جالب بود که دقیقا با این جمله حرفشو تموم کرد هیچ عملی معجزه نمیکنه تنها با درست کردن سبک زندگی وگوش دادن به ندای جسم درهنگام خوردن لاغری برای همیشه میسر خواهد شد 

      این جمله مثل پتک خورد تو سرم 

      وچشمامو باز کرد توجه به ندای جسم 

      خب من اگه به ندای جسمم گوش میکردم که الان اصلا چاق نبودم واحتیاجی هم به عمل نداشتم 

      یعنی عمل جسممو تغییر میده منو وادار به محدود خوردن میکنه اما تا یه مدتی بعدش اگه به ندای جسمم گوش نکنم دوباره چاق میشم

      همین باعث شد برم وسایت های دیگرم بگردم 

      درکمال تعجب نوشته افرادی رو خواندم که نوشته بودن عمل بای پس کردیم ویا حتی خطرناک تر مینی بای پس ودوباره بعد سه سال چاق شدیم والان ۴۰ کیلو اضافه وزن داریم 

      ودر کمال تعجب دکتر سایت درجوابشون نوشته بودن 

      برای همینه که افرادی مثل شما که ما میفرستیم پیش روانپزشک تا آمادگی کامل روانی بعد عمل داشته باشین 

      زیرا که درصورت عوض ودرست نکردن سبک زندگیتون 

      عملتون بی نتیجه وباعث آسیب هم میشه 

      ویا کسانی که بعد چند سال از عوارض وحشتناک آمبولی یا انسداد روده ویا مشکلات اسید پاشی معده وخیلی درگیری های خارجی از قبیل یوبوست های وحشتناک ریزش مو عصبی شدن وهزارتا بلای دیگه که شامل بیاشتهایی شل شدن وحشتناک پوست از دست دادن عضلات وکمبود های ویتامین ها ومواد معدنی بدنشون گفتن 

      من تازه متوجه شدم که چقدر دراشتباه بودم ویکبار دیگه خداوند مهربان منو به سمت راه درست هدایت فرمود وکمکم کرد که اشتباه نکنم 

      این شد که من تصمیم قاطع خودمو گرفتم تا این بار تمامی موانع خودمو بگذارم کنار وشروع کنم 

      اول  راز دار باشم این تناسب اندام سایت تناسب اندام تمرین انجام دادنش وهمه چیز مربوط به لاغریمو به هیچ کس نگم مخصوصا همسرم 

      درسته که پول کافی جهت تهیه دوره های تکمیلی ندارم اما اگه خدا بخواد پولشم میرسه دستم وبه هیچ وجهم همسرم نمیفهمه 

      چون دقیقا به چشمم دیدم که این یک سال وخورده ای چه بلایی سرم آورد با دونستنش 

      چک کردن های گاه وبیگاه پیشنهاد روش های دیگه 

      دلسرد کردن های من 

      وغصه وابراز نگرانی کردن های بیجا باعث شد که من بارها از مسیر خارچ بشم وآرامش نداشته باشم محض رضای خداوند 

      واینکه به هیچ کسم نمیگم چون همه مسخره وبررسی کردن وجز سرزنش وپیگیری وگیر دادن کاری برام نکردن 

      پس این راز من وشماهاست

      دوم اینکه به هیچ وجه با هیچ روشی لاغریمو سرعت نمیبخشم وتنها درجهت کاهش روند چاقی اقدام میکنم وآرامش خودمو حفظ میکنم واصلا اصراری در جهت حفظ فایل ها ویا موندن دریک فایل برای چند روز نمیکنم 

      چون من قرار نیست حفظشون کنم بلکه فقط هر روز برای خودم منطقیشون میکنم با یک خط نوشتن درموردشون واینکه عمل میکنم تا جایی که بتونم وهربار بهتر عمل میکنم تا کامل عمل کنم وخودم به چشمم دیدم که چقدر عمل کردن با آرامش نتیجه بخش بود 

      وسوم اینکه حال خودمو خوب میکنم واز زندگیم استفاده میکنم 

      اینم داستان هدایت جدید من بود که یک بار دیگه درست مثل روز اول همه درهای غلط به روم بسته شد وتنها درست نمایان شد 

      خداروشکر

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Sara
      1400/09/25 04:16
      مدت عضویت: 1019 روز
      امتیاز کاربر: 6790 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 325 کلمه

      جناب آقای عطار روشن و دوستان همراه، سلام عرض میکنم.

      چاق هستم و مثل همه افراد چاق در دوران چاقیم، به سراغ ورزش و رژیم رفتم تا به تناسب اندام برسم. دو بار کاملا موفق و راضی بودم. 

      که اضافه وزن مجددا به سراغم برگشت. 

      در این چند سال اخیر با اینکه روز به روز بر اضافه وزنم، افزوده شد ولی دیگر به دنبال لاغری نبودم. چاقی را کاملا پذیرفتم و در مقابل اصرار اعضای خانواده ام مبنی بر انجام عمل اسلیو معده، مخالفت کردم.

      مطمئن بودم که غیر از رژیم و عمل و مصرف دمنوش و …. راه مناسب دیگری برای دستیابی به تناسب اندام وجود دارد. 

      راهی ذهنی!

      با ساختن باوری درست! 

      یک روز در گوگل سرچ کردم: (عبارات تاکیدی برای لاغر شدن)

      موارد گوناگونی دیدم و همچنان که مشغول مطالعه و نت برداری بودم، به عبارت (لاغری از طریق ذهن توسط رضا عطار روشن) رسیدم. 

      این اسم را مجددا سرچ کردم و چند فایل در یوتیوب و اگر اشتباه نکنم در آپارات و … برایم باز شد. 

      و در نهایت که رسیدم به سایت تناسب فکری!

      چند فایل رایگان راگوش دادم و در اینستاگرام و سایت و… ویدئو ها را تماشا کردم. ولی رغبتی برای خریدن دوره ها نداشتم.

      تا اینکه…..

      روزی جناب آقای عطار روشن، متن هنرجویی را استوری کردن که بعد از گذشت یک هفته از آغاز دوره، از نظر روحی متحول شده و حس و حالشان، عالی شده بود. 

      و من دقیقا به دنبال رسیدن به حال خوب بودم و هستم. 

      دایرکت پیام دادم و جناب عطار روشن فرمودند که دوره را بخرم.

      تعلل کردم.

      تا اینکه چند روز پیش لایوی داشتن در اینستا که پست هم کردن و در آن لایو از تلاش گفتند.

      تلاش برای چاق ماندن.

      تلاش برای نرسیدن به خواسته.

      تلاش برای حفظ موقعیت نامناسب.

      و این شد بزرگترین تلنگر برای من که با نخریدن دوره و پشت گوش انداختن، تلاش میکنم برای باقی ماندن در سطحی که برایم ناخوش آیند است. 

      پس به لطف خدا اولین دوره را خریدم و تلاشم برای رسیدن به حالی عالی و تناسب اندامی فوق العاده کلید خورد.

      الحمدلله.

      باشد که بِه شود….

      آمین.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فاطمه سادات
      1400/02/26 00:42
      مدت عضویت: 1663 روز
      امتیاز کاربر: 3716 سطح ۴: هنرجوی مبتدی

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,426 کلمه

      سلام . 

      من به راه راست هدایت شدم . من نوشتنم اونقدر طولانی شده زمان از دستم خارج میشه از شنبه افتاد یکشنبه . ولی شنبه انجامش دادم . 

      راه راست من آشنایی با خودم بود . فهمیدم که علت هر انچه نمیخواهم خودم بودم  من خودم را نمیشناختم و نمیدانستم انچه از من واکنش داده میشود پاسخ عملیست که خودم انجام میدادم . هر انچه ما دریافت می کنیم واکنشیست به آنچه نشان میدهیم . 

      ما عمل درست را نیاموخته بودیم . 

      ذهن ما را پر از مطالبی کرده بودند که مسیر موفقیت را فقط از راه سختی کشیدن ممکن میدانستیم .کسی موفق  است که  حتما از سختیها و از امتحانات سخت گذر کرده است . هیچ کدام راه درست زندگی را نمیدانستند تا من هدایت شدم و یاد گرفتم چطور به خودم نگاه کنم که به احساس بهتر برسم . چطور به رفتارهایم بنگرم که به احساس بهتر برسم . فهمیدم رنج از چاقی فقط چاقی را پررنگ تر میکند . فهمیدم تنها رمز موفقیت رها شدن از تمام رنجها و دغدغه هاست . فهمیدم راه رسیدن به آرزوهایم در آسان گرفتن است . اگر سخت به خودت بگیری هم میرسی ولی اگر آسان بگیری قطعا میرسی و من یادگرفتم که چطور به خودم آسان بگیرم که چطور به خودم اعتماد کنم که چطور خودم را نیازارم . 

      سوالات هفته اول : روز شنبه 

      🔴چرا میخواهید لاغرشوید ؟ 

      من میخواهم لاغر شوم تا به تجربه ی لذتبخش تری از زندگی برسم . تا زیبایی ام را روزافزون کنم . کسی که لاغر است سبک تر است . سلامتیِ بیشتر در تناسب اندام است . تناسب اندام یعنی صلح با خود . یگانه شدن با خود . تناسب اندام یعنی تسلیم شدن به خود . تسلیم شدن به الگوهای الهی درونی . تسلیم شدن به لذتها . لاغر شدن یعنی لذت . چرا میخواهم لاغر شوم چون من در لاغری آرامش دارم . چون در لاغری با مواد غذایی در صلحم . به آنها احساس بدی ندارم . من فهمیدم که تناسب اندام طبیعت بدن من است فهمیدم به اندازه خوردن غذا طبیعت بدن من است . من اگر با خودم در صلح باشم با غذایم در صلح باشم هرگز نه گرفتار رفتار زیاده روی و ولع و نه گرفتار احساس چاقی و عذاب وجدان میشوم . من توانستم نیاز خودم را تشخیص دهم من فقط ۶۶ گام از دوره صدگام را طی کردم و به موففقیت زیادی رسیدم و توانستم درک کنم طبیعت ذهن و جسم من به اندازه خوردن غذاست. فهمیدم نقطه ی سیری کجاست فهمیدم . من لاغر شدم و دوست دارم لاغرتر بشوم . انتخابش میکنم . با هیکل الانم در صلحم . با رفتار اکنونم در صلحم هرچه بیشتر با خودم صلح کنم و از خودم و رفتارهایم رنج نکشم طبیعت بدن من بهتر و راحتتر به اصل خودش برمیگردد . میخواهم لاغر شوم چون میخواهم به اصل خود باز گردم . تناسب اندام  و زیباتر شدم اندام منزل من است . به خانه برمیگردیم . 

       

      🔴برای تناسب اندام تا چه حد شوق و اراده دارید ؟ 

      من برای تناسب اندام شوق دارم اما اراده ندارم . چون یاد گرفتم که رسیدن به تناسب اندام اراده نمیخواهد همسو شدن با خود میخواهد . تناسب اندام آموزش میخواهد . تناسب اندام استمرار میخواهد . تناسب اندام عشق و اشتیاق می خواهد . من برای رسیدن به تناسب اندام تمام وجودم سرشار از شادیست . 

      من دوباره شروع کرده ام . شروعی لذتبخش . 

      شاید براتون جالب باشه من دوتا شروع دوباره رو آغاز کردم . یکی اینجا و یکی از ابتدای دوره ی صدگام با دوستانی که موفق به خرید می‌کنم نشده اند .  در واتساپ گروهی ۲۰ نفره  تشکیل دادیم با نام مدرسه ی لاغری و دوره ی لاغری صدگام شما را از مقدمه شروع کرده ایم . خدا میداند چه شور و اشتیاقی هم آنجاست . البته فقط به خاطر یک مزیت نوشتن تمرینات را در واتساپ آغاز کردیم . آن هم مزیت ویس گذاشتن . کاش ویس گذاشتن در اینجا هم فعال بود . آن وقت قطعا در همینجا تمرینات را انجام میدادیم . اما جای آن فرقی ندارد مهم اینست که  دوستانی که دوره را هم نخریدند و حتی شاید نوشتن  برایشان سخت باشد باز هم لاغری برایشان آسانتر شود و با ویس گذاشتن تمریناتشان را عالی انجام دهند . آموزشهای شما را دنبال میکنیم برداشتهای خود را می گذاریم و با شور و اشتیاق نکات لازم را از هم یاد میگیریم  . جای شما در کنار ما شاگردان خالی است . اما ما آنجا هم با شما هستیم . خودم هم که تنها   گام ۶۶ دوره صدگام هستم .و اینجا هم که همراه شما استاد گرامی دوره را مجددا آغاز کرده ام . 

      من شوق یادگیری لاغری را دارم . هرچقدر بیشتر یاد بگیرم مسیر لاغر شدن را بهتر درک میکنم و بیشتر راه آن در ذهنم باز میشود . 

       

      🔴حاضرید برای رسیدن به تناسب اندام چه بهایی را بپردازید ؟ 

      من برای رسیدن به تناسب اندام خودم را سرمایه گذاری می کنم . 

      من فاطمه سادات با تمام وجودم روحی ذهنی و جسمی مشتاق یادگیری هستم . مشتاق انجام بهترین عملی هستم که واکنش ذهن و جسمم لاغر شدن باشد . 

      من خودم را بها میدهم . من رنجهایم را میدهم و لذت میگیرم . من نفرتم را میدهم و عشق میگیرم . من  افکار منفی ام را میدهم و افکار مثبت میگیرم . من غم هایم را میدهم و شادی میگیرم . من گذشته و اینده را میدهم و حال را میگیرم . من مرگ را میدهم و زندگی را میگیرم . من قهر را میدهم و آشتی را میگیرم . من پرخوری را میدهم و به اندازه خوردن را میگیرم . من تنبلی را میدهم و طبیعت اصلیم که زرنگی و فرز بودن است را میگیرم . من چاقی ام را با اینکه خیلی دوستش دارم میدهم و لاغری را که از آن بیشتر دوست دارم میگیرم . 

      من بهای لاغر شدنم را با خودم و روحم و ذهنم و زمانم و احساسم و افکارم و رفتارم و عاداتم و شخصیتم و جسمم میدهم  . چون من لایق بهترینها هستم . چون من لایق  تناسب اندام هستم . 

       

      🔴رسیدن به تناسب اندام چندمین هدف زندگی شماست ؟  من از صبح که بیدار میشم هدفم تناسب اندام تناسب فکر تناسب احساس تناسب رفتار  است . وقتی من در راه تناسب قدم بردارم بدنم راه سلامتی را در پیش میگیرم . سلامتی بدن با تناسب رابطه ی مستقیم دارد . هرچه تناسب در من بیشتر جاری شود سلامتی و احساس سلامتی روان و جسم در من بیشتر است . من اولویت اولم زندگی کردن در تناسب اندام است . 

      برای رسیدن به تناسب اندام تا چه حد در مقابل افکار دیگران استقامت خواهید کرد ؟ 

       تناسب اندام من راهی درونیست تا من نخواهم کسی نمیتواند به محتویات ذهن من پی ببرد  . من وقتی با خودم در صلحم واکنش افراد دور و بر من نیز صلح است . آنها در تضاد با هدف من نیستند که واکنش من در مقابلشان استقامت باشد . 

      تازه  هروقت من با اشتیاق در مسیر تناسب اندام هستم آنها نیز با من همسو هستند . هر وقت من با خودم در صلحم اصلا رفتار نامتناسبی از بیرون نیز نمیبینم که در مقابلش حس استقامت کنم . من استقامت را از درونم آغاز کردم . من برخاستم . رستاخیز در من ایجاد شده است . صور اسرافیل در گوش من دمیده است . من مرده ای بودم که با رسیدن به تناسب فکری هر روز و هر روز از نو زنده میشوم . من قیامت را قیامت کرده ام . من قیامت را هر روز زندگی میکنم . من ایستادگی و برخاستن از خود را از وقتی وارد این مسیر شده ام آغاز کرده ام و حالا که شروعی دوباره است لذت را روزافزون میکنم . یادگیری را روز افزون می کنم . من زندگی را دوباره زندگی می کنم . من جوانی را دوباره جوانی می کنم . چون  طبیعت من زندگیست . طبیعت من جوانیست . طبیعت من تناسب اندام است و وقتی من در مدار تناسب اندام باشم اصلا سخن مخالفی نمیشنوم که بخواهم استقامت کنم و اگر شنیدم میدانم خودم مسبب آن بوده ام الگوی ذهنی خودم را اصلاح میکنم . امروز همسرم یک نکته ی عالی به من گفت . گفت کسی که حسودی رو میبینه خودش حسوده که رفتارهای حسادت آمیز دیگران رو حسادت معنا میکنه و دریافت میکنه . پس باید خودش رو اصلاح کنه و صفت حسادت رو از خودش دور کنه که دیگه رفتار حسادت رو از کسی نبینه . حالا هم من در پاسخ به این پرسش همین جواب را میدهم  من در مقابل حرف دیگران  الگوهای ذهن خودم  را تغییر میدهم . 

      اولش چون عادت ندارم شاید یادم رود ولی وقتی استمرار داشته باشم کم کم ملکه ی ذهنم میشود . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم