تا حالا شده صبح از خواب بیدار شی، دستتو ببری سمت کیک شکلاتی دیشب، بعد یهو انگار یه جن توی مغزت بگه: «نههه! رژیمی!»؟ بعد اون یکی جن، که معمولاً کمی چاقتره و لهجه شیرینی هم داره، بگه: «بابا حالا یه قاچ که چیزی نمیشه!» و در نهایت، خودتو ببینی که وسط آشپزخونه وایسادی، با کیک نصفشده تو دست و کمی حس گناه روی صورت؟ خب، تبریک میگم! تو هم مثل بقیه ما، درگیر جدال همیشگی “تصمیم آگاهانه” و “ناخودآگاه” شدی.

ذهن ما دو تا فرمانده اصلی داره. یکی مثل مدیرعامل شرکته: منطقی، با برنامه، علاقهمند به فهرستسازی و هدفگذاری. این همونه که میگه: «از فردا صبح ساعت ۶ بیدار میشی، میری ورزش میکنی، بعد سالاد کلم میخوری و شبم یوگا کار میکنی.»
ولی اون یکی؟ اون مثل همکار شیطون و خوشخوراک شرکت میمونه که ساعت ۴ بعدازظهر میگه: «بریم یه چیزی بخوریم مغزمون قفل کرده!» و خب… مغز معمولاً به اون میگه “چشم”.
اینجا دقیقاً همون نقطهایه که بحث تصمیم آگاهانه و ناآگاهانه وارد بازی میشه.
خیلی از ما فکر میکنیم که داریم با تصمیم آگاهانه انتخاب میکنیم. مثلاً میگیم: «من خودم خواستم امروز رژیممو بشکنم.» یا: «اصلاً خودم تصمیم گرفتم بعد از مهمونی دوباره شروع کنم.» اما واقعاً این تصمیمات چقدرشون حاصل فکر آگاهانه هستن؟ و چقدرشون از دل ناخودآگاه بیرون اومدن، اونهم بدون اینکه ما بفهمیم؟
در این مقاله قراره بریم زیر پوست مغز، یه نگاه بندازیم به پشت صحنه تصمیماتمون. ببینیم کی واقعاً پشت فرمونِ انتخابهای غذایی ما نشسته؟
چرا بعضیها با یک بار تصمیم گرفتن لاغر میشن، ولی ما با هزار بار قسم خوردن هم سر جای اولمون هستیم؟ و مهمتر از همه، چطور میتونیم کاری کنیم که ناخودآگاه هم به نفع ما کار کنه، نه علیهمون.
کشف شاهکلید فراموششدهی کاهش وزن پایدار
فرض کن یه روز صبح از خواب بیدار میشی، میری جلوی آینه و به خودت میگی: «از امروز رژیم میگیرم!»
آفرین! این یعنی یه تصمیم آگاهانه گرفتی. ولی پنج ساعت بعد جلوی یک ظرف ماکارونیِ پنیری میایستی و میگی: «فقط یه قاشق…» و یهو ظرف خالیه!
این یعنی چی؟ یعنی تصمیم آگاهانهت با کله رفته ته قابلمه!
اینجا دقیقاً همون جاییه که باید دربارهی تفاوت تصمیم آگاهانه و ناآگاهانه در مسیر لاغری صحبت کنیم.

تصمیم آگاهانه دقیقاً چیه؟
۹۰ درصد افرادی که رژیم میگیرن، بعد از یک سال دوباره وزنشون برمیگرده. بعضیاشون حتی بیشتر از قبل چاق میشن. چرا؟چون بیشتر رژیمها از جایی شروع میشن که بهش میگیم فشار بیرونی:
• «دوستم فلان رژیمو گرفته، منم میگیرم.»
• «عروسی دختر خالهمه، باید تو عکس خوب بیفتم.»
• «دکتر گفت باید وزنتو بیاری پایین، وگرنه…»
• «تو آینه خودمو دیدم، دپرس شدم، دیگه نمیخورم.»
اینا تصمیماتی نیستن که از آگاهی و شناخت عمیق از خودت اومده باشن. اینا تصمیماتیه که با ترس، شرم، یا فشار جمعی گرفته شدن.
و مغز، عزیز دل ما، اینو خوب میفهمه. وقتی بفهمه تصمیم، زورکیه یا از رو هیجان لحظهایه، مقاومت میکنه.
مغز اساساً میگه: «من با این انتخاب حال نکردم، پس اجراش نمیکنم!»

رژیم یعنی اجبار؛ تصمیم آگاهانه یعنی انتخاب
وقتی یه رژیم جدید میگیری، در واقع داری یهسری قوانین سفت و سخت از بیرون به خودت تحمیل میکنی:
• ساعت مشخص غذا بخور
• اینو بخور، اونو نخور
• ۱۲۰۰ کالری فقط، حتی اگه گشنته!
• اگر تقلب کنی، بازندهای!
همهی اینها مغز رو میبره تو حالت دفاعی. چون مغز عاشق اختیار و آزادیه.
به محض اینکه حس کنه داره کنترل میشه، میره روی حالت لجبازی:
«نمیخورم که چی بشه؟! حالا که گفتی نخور، بیشتر میخورم!»
اما وقتی تصمیم آگاهانه از درون شکل میگیره، داستان عوض میشه.
تو دیگه غذا نخوردن رو به چشم تنبیه نمیبینی، بلکه میگی:
«من این انتخابو میکنم چون برام مهمه، چون سلامتی و حال خوبم اولویته.»
تصمیم آگاهانه با مغز رفیقه، نه دشمنش
خیلی از ما فکر میکنیم فقط با یک رژیم سفتوسخت یا یه برنامه ورزشی دیوانهوار میتونیم تغییر کنیم. اما واقعیت اینه که هیچکدوم از اینها کار نمیکنن اگر پشتشون یک تصمیم آگاهانه نباشه. این یعنی چی؟ یعنی باید اول از درون، با مغز خودت به صلح برسی.
یه تحقیق بامزه و عمیق از دانشگاه Stanford، توسط آزمایشگاه MAP، دقیقاً روی همین موضوع کار کرده. اونا بررسی کردن که آیا خوداندیشی (Self-Reflection) و خودپیگیری (Self-Tracking) باعث میشن آدمها تصمیمات بهتری بگیرن یا نه. نتیجه؟ بله، قطعاً! 🔗 منبع علمی
توی این مطالعه، نشون داده شد که وقتی افراد شروع میکنن خودشون رو دقیقتر بررسی کنن — مثلاً با نوشتن ژورنال روزانه، استفاده از اپلیکیشنهایی که رفتارهاشون رو ثبت میکنه، یا حتی فقط روزی چند دقیقه خوداندیشی — مغز بهتر میتونه الگوهای تکراری اشتباه رو شناسایی کنه و مسیر جدیدی بسازه.
و حدس بزن چی؟ تمام این فرایند یعنی تصمیم آگاهانه.
یعنی بهجای اینکه صرفاً بگی “از فردا دیگه شیرینی نمیخورم چون فلانی گفت”، با خودت روراست میشی و میپرسی:
“من چرا وقتی ناراحتم سراغ شیرینی میرم؟ چی کم دارم؟ چی رو دارم پنهون میکنم؟”
و درست همینجا، مغز یه نفس راحت میکشه و میگه: “آها! بالاخره فهمیدی!”
تصمیم آگاهانه یعنی تصمیمی که از دل شناخت و همدلی با خودت بیرون میاد، نه از دل فشار، ترس، یا مقایسه با اینستاگرام.
در واقع، وقتی تصمیماتت آگاهانه باشن، مغز دیگه باهات نمیجنگه. چون تو دیگه داری از ابزار خودش — یعنی مشاهده، تحلیل و منطق — استفاده میکنی. نتیجه؟ تغییراتی که موندگارن، چون دیگه از ریشه رشد کردن، نه فقط از زور!
وقتی رژیم با تصمیم آگاهانه همراه نباشه…
مثلاً تو رژیمی هستی که توش حق نداری برنج بخوری. ولی خستهای، استرسی، مامانت یه دیس تهدیگ گذاشته جلو روت، عطراش زده زیر دماغت… خب طبیعیه که بزنی به سیم آخر!
ولی اگه آگاهانه تصمیم گرفته باشی که «من میخوام از بدنم مراقبت کنم» و بدنت رو بهعنوان دوستت ببینی، اون تهدیگ دیگه نمیتونه ازت باج بگیره!
یا اگه هم بخوری، از سر آگاهی میخوری، نه از سر تسلیم.
پس چی جواب میده؟ تصمیم آگاهانه، با باور ذهنی همراه!
تغییر رفتار پایدار یعنی اون کاری که از روی شناخت، تمرین ذهنی و باور درونی انجام میدی.
یعنی نه فقط بدونی که مثلاً شیرینی زیاد خوب نیست، بلکه درونی کرده باشی که بدن تو لایق چیز بهتریه.
و این فقط با تکرار و آموزش ذهنیه که اتفاق میافته — نه با لیست غذاهای ممنوعه.
این تحقیق نشون میده که هدفگذاری آگاهانه و تکرار تصویر ذهنی، رفتار غذایی افراد رو حتی در حالت ناآگاه هم تغییر میده.
یه مثال ساده ولی واقعی
اونی که ده بار رژیم گرفته و شکست خورده، به احتمال زیاد فقط از روی ترس، خشم، یا رقابت تصمیم گرفته.
اما اونی که یه بار از درون آگاه شده و فهمیده که «من میخوام با بدنم دوست باشم»، اون تغییر موندگار میسازه.
فرقش مثل اینه که یکی تو کلاس درس نشسته چون باید نمره بگیره، یکی دیگه نشسته چون واقعاً میخواد یاد بگیره.
چاقی نتیجهی هزار تصمیم ناآگاهانهست
راستش رو بخوای، هیچکسی یههو وسط یه خواب ظهر جمعه چاق نشده! 😅
چاقی، محصول نهایی هزاران تصمیم کوچیک و ناآگاهانه است که بیسر و صدا، سالها توی ذهن و زندگیمون ریشه دوانده.
تصمیمهایی که اونقدر عادی شدن که حتی دیگه اسمشون رو هم تصمیم نمیذاریم!
مثل چی؟
• شبها تا دیروقت سریال دیدن چون “یه قسمت دیگه مونده فقط…”، بعدش هم خواب موندن و نرفتن پیادهروی.
• خوردن تهدیگِ طلایی و وسوسهانگیزِ مامان چون «اسراف گناهه!» (واقعاً از کی تا حالا تهدیگ شد شعائر دینی؟ 😂)
• باز کردن شکلاتی که برای مهمون خریده بودی چون “خودمم که مهمون این دلم هستم!”
• رژیم گرفتن با اکراه، فقط چون فلان مهمونی نزدیکه، نه از روی میل درونی.
اینا همش تصمیمهای ناآگاهانهن.
و مغز ما؟
مغز وقتی تصمیمگیری توی حالت ناآگاهانه انجام میشه، میره دنبال پاداش فوری، نه فایدهی بلندمدت.
تو اون لحظهای که چشمهات برق میزنه برای یه تیکه کیک شکلاتی، مغز نمیشینه باهات جلسه بذاره که:
«عزیزم! مصرف قند بالا در بلندمدت موجب مقاومت انسولینی میشه و ممکنه روی سلامت کبدت تأثیر بذاره.»
نه عزیز دل. مغز فقط میگه:
“بزن بر بدن! بعداً بهسلامتی یه رژیم جدید شروع میکنی!” 😬
اینجاست که فرق بین تصمیم ناآگاهانه و تصمیم آگاهانه خودش رو نشون میده.
تصمیم آگاهانه یعنی اون لحظهای که تو یک قدم عقبتر میایستی، خودت رو میبینی، حالت رو درک میکنی، و آگاهانه بین لذت آنی و آرامش بلندمدت یکی رو انتخاب میکنی.
مثلاً وقتی خستهای و دلت بستنی میخواد، بهجای اینکه مستقیم بری سر یخچال، یه لحظه فکر میکنی:
«واقعاً گرسنمه؟ یا دلم یه آغوش میخواد؟»
اونوقت شاید به جای بستنی، یه تماس با یه دوست قدیمی بزنی… یا حتی فقط یه لیوان آب بخوری و بری قدم بزنی.
اینه قدرت تصمیم آگاهانه.
قدرتی که اجازه میده تو از چرخهی بیپایان چاقی، رژیم، شکست، و عذاب وجدان خلاص بشی.

مغز چطوری تصمیم میگیره؟ (شوخیطور ولی علمی)
تصور کن مغزت مثل یک ادارهست.
سمت چپ میز رئیس دفتر نشسته، خیلی منطقی و جدی، با عینک تهاستکانی. این همون بخش تصمیمگیرندهی آگاهانهست که در هر لحظه با دقت و منطق، تصمیماتی میگیره که در راستای اهداف و برنامههای بلندمدت شماست.
مثلاً تصمیم میگیره که “باید فردا صبح زود بیدار بشم و ورزش کنم” یا “امروز میخوام رژیم سالمی داشته باشم”. این تصمیمات معمولاً بر اساس تحلیل و بررسی اطلاعات و اهداف آیندهنگرانه است.
حالا سمت راست، یه کارمند شیطون و بازیگوشه که هیچوقت نمیشه اعتماد کرد. هر وقت دلش بخواد، بدون هماهنگی با رئیس، دستور میده: “بریم کیک بخوریم!” این کارمند که به صورت ناخودآگاه عمل میکنه، همون سیستم ناآگاه مغز توئه.
این بخش، کارهایی رو انجام میده که هیچ برنامهریزی منطقی پشتش نیست و بیشتر بر اساس عادات، هیجانات یا واکنشهای فوری به تحریکات محیطی عمل میکنه. وقتی شما در معرض استرس یا تنش قرار میگیرید، این بخش کنترل رو به دست میگیره و تصمیمات فوری میگیره که بعداً ممکنه پشیمون بشید.
وقتی انرژی روانیمون کم میشه، رئیس میره چرت بزنه و میخواد لحظاتی استراحت کنه، کارمند بازیگوش کنترل رو به دست میگیره. در این مواقع، تصمیمات آگاهانه به سختی در مقابل وسوسههای آنی مقاومت میکنن.
اینجاست که یهویی خودتو جلوی یخچال پیدا میکنی، در حالی که داره ماست موسیر رو لیس میزنی! این دقیقا همون لحظهایه که تصمیمات ناآگاهانه وارد عمل میشن و به جای تصمیمهای منطقی و بلندمدت، راهحلهای سریع و لذتبخش اما موقتی رو پیشنهاد میدن.
حالا سوال اینجاست: چطور میتونیم تصمیمات آگاهانه رو تقویت کنیم و مغز رو از دست این کارمند شیطون نجات بدیم؟
بخشی از پاسخ در درک این نکتهست که تصمیمات آگاهانه نیاز به تمرکز و انرژی روانی دارن. وقتی شما انرژی کافی داری و ذهنت آرامه، رئیس دفتر مغز میتونه تصمیمات درست بگیره. اما وقتی خستهای، استرس داری یا تحت فشار هستی، احتمال اینکه کارمند بازیگوش کنترل رو به دست بگیره بیشتر میشه.
برای ایجاد تغییرات مثبت در رژیم غذایی و سبک زندگی، باید تصمیمات آگاهانهتری بگیریم. این یعنی باید وقت بذاریم و آگاهانه انتخاب کنیم که چطور میخواهیم به اهدافمون برسیم، حتی وقتی وسوسهها و مشکلات روزمره ما رو میخوان از مسیر منحرف کنن.
چطور تصمیم لاغری رو در مغز ماندگار کنیم؟
اگر میخوای لاغر بشی، باید یاد بگیری که تصمیمات آگاهانه رو فقط نگیری، بلکه در ناخودآگاهت هم جا بندازی. چرا؟ چون مغز ما معمولاً به راحتی به عادات قدیمی و تصمیمات ناآگاهانه چسبیده و تغییر دادن این الگوها، مخصوصاً وقتی صحبت از رژیم و لاغری میشه، یه چالش بزرگه.
راهش چیه؟ تمرین ذهنآگاهی و برنامهریزی مغز. وقتی ذهن آگاهانه و ناخودآگاه همگام و همراستا بشن، میتونی در مقابل وسوسهها مقاومت کنی و تصمیمات آگاهانه بهتری بگیری که نتیجهاش تغییرات واقعی و پایدار باشه.
۱. نوشتن اهداف و دلایل لاغری
اولین گام اینه که به طور واضح و دقیق بنویسی چرا میخوای لاغر بشی. نه فقط برای اینکه “رژیم بگیرم” یا “لاغر بشم”، بلکه برای اینکه دلیل عمیقتر و شخصیتر پیدا کنی.
شاید بخوای احساس بهتر و سالمتری داشته باشی، یا شاید به فکر افزایش اعتماد به نفست باشی. وقتی این دلایل رو بهوضوح مینویسی و در جایی قابل دسترس نگه میداری، میتونی دوباره بهشون رجوع کنی وقتی که احساس میکنی کنترل از دستت در رفته و وسوسهها شروع به چالش کشیدن تصمیمات آگاهانهت میکنن.
۲. مدیتیشن برای افزایش تمرکز ذهنی
مدیتیشن لاغری و تمرینهای ذهنآگاهی، به مغز کمک میکنن تا در لحظهی حال بیشتر آگاهی داشته باشه و از واکنشهای ناخودآگاه و بیفکر جلوگیری کنه. این تمرینها ذهن رو آرام میکنن، تمرکز رو تقویت میکنن و به تو اجازه میدن که با دقت و دلسوزی بیشتری به تصمیمات آگاهانهت نگاه کنی.
وقتی ذهنت آرام باشه، میتونی از منطقی بودن تصمیمات آگاهانهت اطمینان داشته باشی، نه از روی احساسات لحظهای.
۳. تمرینهای روزانه برای خودآگاهی
یکی از بهترین راهها برای تغییر رفتارهای ناخودآگاه، انجام تمرینهای روزانه برای خودآگاهی است. این تمرینها به تو کمک میکنن تا الگوهای رفتاریت رو شناسایی کنی. مثلا هر روز به این فکر کن که چه موقعها به غذا خوردن بیدلیل رو میاری.
آیا وقتی استرس داری، احساس تنهایی میکنی، یا وقتی که به دنبال آرامش و تسکین هستی؟ این آگاهیها به تو این قدرت رو میدن که تصمیمات آگاهانه و بهتری بگیری.
۴. تصویرسازی ذهنی از آیندهی ایدهآل
تصویرسازی ذهنی، یکی از قویترین ابزارها برای تغییر رفتار و دستیابی به اهدافه. حالا که به وضوح دلایل لاغری و اهدافت رو مشخص کردی، وقتشه که با تمرین تصویرسازی ذهنی، خودت رو در آیندهای که به اهدافت رسیدی ببینی.
تصور کن خودت رو توی یه لباس سایز ۳۸ (یا هر سایزی که برات مناسبتره) ببینی. حس کن که چطور به خودت افتخار میکنی و احساس سبکی، سلامتی و اعتماد به نفس داری. این تصویر ذهنی، نه تنها انگیزهت رو بیشتر میکنه، بلکه به مغزت میگه که این آینده قابل دسترس هست. وقتی که مغز این تصویر رو به عنوان یک واقعیت درک کنه، ناخودآگاه به سمت دستیابی به اون هدایت میشه.
در نهایت، هدف اینه که تصمیمات آگاهانه رو به الگوهای ناخودآگاه تبدیل کنی، طوری که مغزت به طور طبیعی به انتخابهای سالم و درست تمایل پیدا کنه. این فرآیند زمان میبره، اما وقتی بهش پایبند بشی و روز به روز پیشرفت کنی، متوجه میشی که تغییرات به طور طبیعی و بدون فشار، وارد زندگیت میشن.
چرا فقط رژیم جواب نمیده؟
چون تصمیم آگاهانه نیست!
۹۰ درصد افرادی که رژیم میگیرن، بعد از یک سال دوباره وزنشون برمیگرده. چرا؟ چون رژیم گرفتن معمولاً از روی فشار بیرونی یا هیجان مقطعی شروع میشه، نه با یک تصمیم آگاهانه درونیشده. این رژیمها بیشتر بهعنوان یک دستورالعمل یا وظیفهای خارج از خود فرد دیده میشن، نه بخشی از هویت و سبک زندگی جدیدش.
وقتی رژیم فقط یه اجباره، مغز نمیتونه اون رو بهعنوان بخشی از هویت جدیدت بپذیره. مثلاً وقتی میگی “من باید لاغر بشم چون همه میگن باید لاغر بشم”، مغز نمیفهمه این تصمیم از درون خودت ناشی شده یا صرفاً تحت تأثیر فشارهای بیرونی قرار گرفتی.
اینجاست که تصمیمات آگاهانه وارد میشن. تصمیم آگاهانه یعنی انتخابی که از درون خودت میاد، نه فقط یک واکنش به موقعیتهای بیرونی. وقتی تصمیم آگاهانه تو در ارتباط با رژیم و تغییرات سبک زندگی با باور ذهنی همسو میشه، مغز این تغییر رو به عنوان بخشی از هویت جدیدت میپذیره.
برای مثال، وقتی تو بهطور آگاهانه تصمیم میگیری که یک زندگی سالم و متعادل رو پیش بگیری، این تصمیم در مغزت بهطور عمیقتر جا میافته و بهتدریج رفتارهای سالم جزئی از شخصیت و عادتهای روزمرهت میشه.
اما وقتی این تصمیم آگاهانه با باورهای درونیت هماهنگ بشه، تغییر رفتاری پایدار شکل میگیره. این یعنی نه تنها از رژیم گرفتن بهعنوان یک انتخاب آگاهانه و عقلانی لذت میبری، بلکه مغزت به طور طبیعی این تغییر رو پذیرفته و در طول زمان به حالت جدید عادت میکنی.
در این صورت، دیگه نیازی به تلاش برای مقاومت در برابر وسوسهها نیست، چون رژیم به بخشی از هویت و زندگی جدیدت تبدیل شده و ذهن ناخودآگاهت هم از اون پیروی میکنه.
جمعبندی: تصمیم آگاهانه
بیدار شدن از خواب ذهنی
چاقی فقط یک عدد روی ترازو نیست. چاقی یک علامته. یک سیگناله از ذهن و بدن که داره بهت میگه: “هی! یه جای کار در ناخودآگاهت داره اشتباه پیش میره.”
واقعیت اینه که چاقی حاصل سالها تصمیمگیری ناآگاهانهست. حاصل اون لحظههایی که بدون فکر، بدون حضور ذهن، بدون آگاهی، انتخابهایی کردیم که به ضررمون تموم شد—از چی بخوریم گرفته تا کی بخوابیم، چقدر حرکت کنیم، یا چجوری با استرس کنار بیایم.
اگه میخوای یه بار برای همیشه این چرخه رو بشکنی، باید از همین امروز شروع کنی به ساختن و گرفتن تصمیم آگاهانه.
نه تصمیمی هیجانی.
نه تصمیمی از روی سرخوردگی.
نه تصمیمی که صرفاً از روی اجبار باشه.
بلکه تصمیم آگاهانه یعنی اینکه تو بیدار بشی، نگاه کنی به خودت، به سبک زندگیت، به نیازهای واقعیت. یعنی خودت رو مسئول بدونی، نه قربانی.
یاد بگیر که به جای جنگیدن با مغزت، باهاش حرف بزنی، باهاش هماهنگ بشی، باهاش قرارداد صلح ببندی. چون مغز تو دشمنت نیست؛ فقط برنامهریزیشده برای بقاست، نه برای زیباییشناسی!
و این برنامهها رو میشه با تصمیمات آگاهانه بازنویسی کرد.
تصمیم آگاهانه یعنی هر روز یک قدم کوچک ولی پایدار.
یعنی اینکه بهجای حذف افراطی خوراکیها، آگاهانه انتخاب کنی چی به بدنت بدی.
یعنی اینکه بهجای ورزشکردن از روی اجبار، آگاهانه به بدنت فرصت تحرک بدی.
یعنی اینکه بهجای نارضایتی دائم از اندامت، آگاهانه خودت رو دوست داشته باشی و مسیر رشد رو با عشق شروع کنی.
پس از امروز، هر بار که میخوای کاری بکنی، بپرس:
“آیا این یک تصمیم آگاهانهست؟ یا صرفاً یه عادت قدیمی که دوباره داره تکرار میشه؟”
🖋️ دعوت به گفتوگو: دیدگاه تو مهمه!
اگر تا اینجای مقاله همراه من بودی، یعنی واقعاً به دنبال یک تغییر عمیق و پایدار در سبک زندگیت هستی. نه تغییر مقطعی، نه رژیمهای زودگذر؛ بلکه تغییر از طریق «تصمیم آگاهانه».
✨ آخرین تصمیم آگاهانهای که برای بدن یا سبک زندگیت گرفتی چی بوده؟
یا شاید یه تصمیم ناآگاهانه یادت بیاد که الان بهش لبخند میزنی و میگی: «واقعاً اون موقع چی فکر میکردم؟!» 😄
👇 همینجا برام بنویس.
چه تجربههات الهامبخش باشن، چه خندهدار، اینجا جاییه برای یاد گرفتن از هم. چون هیچکدوممون تنها نیستیم؛ ما یه قبیلهایم از آدمایی که تصمیم گرفتن آگاهانهتر زندگی کنن.
منتظر کامنتت هستم 💬👇
#تصمیم_آگاهانه #لاغری_با_ذهن #تناسب_فکری
اگه دنبال تغییر پایدار و لاغری واقعی هستی، بدون که راهش از همین سؤال شروع میشه.
اگه دوست داری روش درست تصمیمسازی ذهنی برای لاغری رو یاد بگیری، حتما یه سری به دوره «اصلاح پرخوری و اشتها در مغز» توی بخش محصولات سایت بزن.
اونجا دقیقاً یاد میگیری چطور مغزت رو طوری تربیت کنی که خودش انتخاب سالم رو ترجیح بده — بدون زور و اجبار
منتظر کامنتهای شما هستیم! 💬👇
همراه همشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.79 از 53 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
نشان های دریافت شده
سلام برامنم اتفاق افتاده که صبح ازخواب بیدارمیشدم ذهنم منوهدایت میکردبه خوردن شیرینی تویخچال تاچندتانمیخوردم ولم نمیکردکیک هست بخورحیفه بابا نمونه چقدرمگه هست بخورراه میری میسوزه تاقبل ناهاردوباره وسوسه بخوردن میشدم واصلا نمیدونستم علت ازکجاست میگفتم بابا تیرویددارم اینجوری میشم براخودم توجیع میاوردم ناهارمیخوردم عصرمیشدحتماباچایی باید یه چیزشیرین میخوردم انگاربرام شده بودیک عادت وچقدرمیوه وهی دریخچال بازکن وبردارهرچیزی وبخور برامن تصمیم اگاهانه وجودنداشت چون رژیمهایی که گرفته بودم حریص ترم کرده بود قبل رژیم میخوردم میگفتم ازشنبه قراره من رژیم بگیرم تافرصت هست بخورم انگارخوردن بهم لذت میدادبعدبخودم میومدمیگفتم وای چرامن لاغرنمیشم چراشکمم اب نمیشه اخه چجوری اب میشد بااین همه عادت های بدی که داشتم خیلی ها میدیدم تصمیم میگرفتن ولاغرمیشدن ولی من میگفتم اراده لاغری ندارم یااجرامیکردم بعدچندروز میگفتم نمیتونم همسرم میگفت تواراده نداری نمیتونی من ناراحت میشدم من اززمانی واردسایت شدم تازه متوجه شدم چه اشتباهاتی داشتم چقدرافکارم اشتباه بوده چقدرعادتهای بد داشتم اخه درگذشته میگفتن کم بخوربیشترورزش کن کسی نگفت ذهنتودرست کن یادبگیرباارامش غذابخوربه اندازه نیازبخورزیاده خوری نکن قبل رفتن مهمانی تعیین تکلیف براخودت نکن چی بخوری چجوری رفتارکنی اگرم رفتی اگاهانه بخورنمیدونستیم بخش ناخوداگاه تغیین کنندست عادت پرتکراررواجرامیکنه نگاه میکردیم به یک فردمتناسب راحت همچی میخورد وهیچ ترسی نداشت ماتامیومدیم بخوریم نگرش ولمون نمیکرداگرم میخوردیم میگفت توبی اراده ایی اسیرشکم هستی من اززمانی که لاغری رودنبال میکنم گروه رژیم حتی گروه دکترموحذف کردم راحت شدم اصلا دیگه بهشون فکرنکنم چون رژیم اصلا براذهن چاق یعنی توقعحطی قرارگرفتن ولی یادگرفتم باذهنم نجنگم ارام باشم افکارمنفی رودنبال نکنم مطالب لاغری رومطالعه کنم وراه درست رویادبگیرم زندگم داره تغییرمیکنه بازاشتباه دارم ولی مطالب دوستان میخونم ومطالب استادرومتوجه میشم واصلاح میکنم وهرلقمه که میخورم باارامش خداروشاکرم منولایق دونست واین مسیروجلوگذاشت لاغری بادهن بهشت واقعی هست
سلام روزتون نورانی ودلتون نورانی تر
بهترین و آگاهانه ترین تصمیمی که تا الان گرفتم به نظر خودم اقدام به سوزاندان آگاهانه چربیهای اضافه بدنم هست.
وبهتر وآگاهانه تر از آن ، تصمیم گرغتم از طریق ذهن آگاهی به این نتیجه برسم .
تاهم برایم لذت بخش باشه وهم اصولی باشه وهم پایدار .
واز روزی که شروع کردم تا الان از وزن ۸۶.۴به وزن ۷۳ رسیده ام وبه لطف خدا بقیه راه را هم به همین راحتی طی خواهم کرد وبه ایستگاه آخر خواهم رسید وبه آنجا مهاجرت میکنم وهرگز برنمیگردم.
چون آنجا سرزمین ایده آل و آرزوی من است.
ارادتمند شما
سلام و درود
از شنیدن نتایج شما خیلی خوشحال شدم
تبریک میگم و انشاالله به همین سادگی به تناسب اندام ایده آل می رسی.
منتظر خبرهای عالی شما هستم👌
سپاسگزار وجود ارزشمند شما هستم
وهمیشه دعاگوتون بوده وهستم
برای نتایجی که بدست میارم آنقدر ذوق زده هستم کهمطمئن باشید شادیم را با شما قسمت میکنم
ممنونم از شم ابزرگوار
نشان های دریافت شده
به نام قادر مطلق هستی خدای بخشنده و مهربان
سلام خدمت استاد عطار روشن وهمه دوستان
صبح داشتم صبحانه میخوردم افکارهای عجیب وزیبایی تو ذهنم مرور شد وفتی داشتم ازیی نون لواش تکه تکه برش،میدام با پنیر گردو تو ارامش لقمه لقمه میل میکردم این افکار زیبا باهش مرور میکردم صحبتی بود بین من ذهنم وذخداوند اول خداوند بی نهایت تشکر کردم که من تو بخش ارامش قرارم داده
ارامش با سیر شدن وحس درست از خوردن قرار دادبعد افکارم رو تو بهتربن شرایط حال حاضر دیدم و برای موادی که تو منزل من هست من ازش میخورم تا انرژی لازم برای زندگیم داشته باشم
شرایط سیستم تولید این مواد توسط خداوند. انجام شده هیچ فشار کار سخت کنارش نبوده وتو راحتی انجام شده این محصولات تولید شده و من وهمه ازش بهره میبرم این همه تغیبر باور کردنی نیست برام
نگام به لاغری فبلا فقط کم شدن وزن و اب شدن چربها با فشار ورزش کم خوری بود این همه تغیبر اصلا هیج جای تو این تصمیم نداشت اصلا وجود نداشت
با باز شدن چشم و بیدار شدنم برای دنیای تازهام رو روشنتر میشه که امروزم چطور شادتر باشم ارامتر باشم تمرینهای که هرصبح دارم و انجام میدم بعضی زمان چنان مهو این تمرینها وافکار میشم درست چندین صفحه هست ولی براش حس نیروریی وانرژی خوب و تجسم میزارم وفتی کارم تمام میشه یی موسیقی شاد میزام که تمام حسم تکمیل هست تکملیتر بشه چند هفته پیش آمدم چون صفحه جدبد بازمکردم یکی این بود اصلا برای،جی میخوام لاغر بشم
چند خط نوشتم بازم آمد بازم نوشتم وفتی برکشت دیدم برای همون روز کلی دلیل دارم برای دریافت تناسب فکریم دارم که به زندگی من جلوه بهتری ازبودن میده با تکرار وخواندن این نوشته متوجه اول کلی نغیبر خوب میشمودلیهام ذهنم فانع میکنم که من دریلفت تناسب دپست دارن نیازم خست چون هرلحظه درخواستش دارم
جند روز پیش،آمد نوشتم توافکارم اصلا تناسب فکری چه تعریفی داره اول چند جمله شده میزانش اول کم بود به مرور وتوجه تعداش زبادترشد جالب همین حالا ر فتم بینم چند جمله شده چنددقیقه خواندنم ۳ جمله دیگه بهش اضافه شد وبر گشتم دارم مینویسم تو همین نوشتم ۳ جمله بهش اضافه شد
وفتی افکار تو ارامش باشه ایده خوب میاد برای بهترین نتیجه وبهترین کار وفتی ذهنم ارامش داشته باشه از ایده استفاده میکنم که میدونم بهترین راهکار برای دریافت نتیجه بهتر هست وفتی ذهنم انبارها باورها و تصویر وفرمولهای رها بشه یا کم رنگ بشه افکار فبلی
اگاهی جدید داده شده وتکرار خوب با توجه درجهت همین کم رنگ باشه هدیهاش همین دریافت ایده هست چون متوجه ایده خداوند میشیم خوب بی شک ایده خداوند حتما نتیجه عالی رو وارد زندگی ما میکن
من همین روز گذشته امروز آز ایده خداوند بهرمند شدم و اجراش کردم درتعحب خوب برای اون فردی که احساس متفاوت تا شب فبل داشت براش امروز کلی حسی متفاوت ایحاد کرد و حسش و حالا تو توامندتر دیدن خودش انجام شد اصلا تو افکار من این دریافت نبود فقط به ایده خداوند شک نکردم اجراش،کردم با حس خوب یقین امتحان کردم و دریافت امروز به اول خودم وبد او ن فرد رسید وتشکر بی نهایت بهش رسید خودش فکر همچین تشکر خوب رو نداشت با احساس خوب از عشق محبت وحال خوب به این فرد برکشت کرد من از این عشق محبت لذت بردم و تجربه مسیرم شد و یی فرد دیگه که ازخودش پشناده داد شاید متوجه ایده خداوند نشد ولی حال روحی اون خوب شد چون این ایده نه پول نیاز داشت نه فشاری داشت ونه سختی طبق داشته های که تو متزل ما بود داده شد فردی که ایده اجراش کرد کاملا تو همون شرایط بود و براش فابل اجرا بود که من یقین داشتم این ایده برای اون فرد هست و حال حسی از توامندتر دیدن خودش براش ساخته شد تشکر وسپاس بی کران از نعمت ایده و راهکار که همه وهمه از خودت سر چشمه میکره خدایی عزیزم ممنوع هستم که همیشه کمک کردی به سمت درست از زندگی راهنمایی کردی که حسم تو ارامش بیشتر و با کفیتر به پیش بره سپاس بی کران ازنگاه خوب که اینم بارم از خودت به من داده شده که درم بهتری از مسیرم به من میرسه
خدا پشت و پنا هتون یا حق حق نگه دارتون
نشان های دریافت شده
سلام
این متن رو نه فقط خوندم، بلکه باهاش زندگی کردم. همهی اون تصویرها، مثالها، شوخیها و مفاهیم دقیقاً شبیه روزهای زندگی خودمه. لحظههایی که یه جن رژیمی میاد و اون یکی جن شیرینیدوست، دستم رو به سمت یخچال میبرن، صحنههای تکراری زندگی من بودن.
تا امروز بارها لاغر شدم. اما با چی؟ با زور، با رژیم، با فشار. با تصمیماتی که از بیرون به من گفته شده بود: «باید لاغر بشی». اما هیچوقت لاغری برام “زندگی” نشد؛ فقط یه پروژهی سخت بود که تهش خستگی و برگشت به همون وزن قبلی بود.
اما این بار فرق داشت. این بار فهمیدم که ریشهی چاقی من فقط غذا نیست، بلکه هزاران تصمیم ناآگاهانه است که سالها در سکوت و بیتوجهی شکل گرفته. خوردن احساسی، شببیداری، فرار از دردها با خوراکی، و قایم شدن پشت لباسهایی که قرار بود یه روز بهم بیان.
تصمیم آگاهانه یعنی چی؟ یعنی مبارزه با بدن؟ نه. یعنی دوستی با ذهن. یعنی ایستادن روبهروی آینه و پرسیدن: «الان واقعاً چی لازم دارم؟ غذا؟ نوازش؟ یک آغوش؟»
من یاد گرفتم به جای گفتن «نباید»، بپرسم: «چرا؟» و وقتی جوابش رو پیدا میکنم، دیگه لازم نیست بجنگم. چون بدنم دیگه دشمن نیست؛ دوست صادقم شده.
من تفاوت ذهنآگاهی با انتخاب ناخودآگاه رو درک کردم. فهمیدم که رفتارهای ناآگاهانه، از الگوهای قدیمی نشأت میگیرن. وقتی تصمیم آگاهانه میگیرم اما برای رفتارم جواب «چرایی» ندارم، دوباره به همون مسیر قبلی میرم. چرا هروقت حوصلهام سر میره قهوهی شیرین میخورم؟ چرا وقتی از چاقی بدم میاد، بیشتر میخورم؟ چرا وقتی نفرت از خودم یا هیجان دارم، سراغ غذا میرم؟
جوابش اینه: چون نمیبینم. چون بهجای دیدن احساسات، با دهانم ساکتشون میکنم. من با دهان میخورم، نه برای سیر شدن، برای فرار از احساساتی که صدا دارن ولی شنیده نمیشن. ناخودآگاهم، بخشی از منه. صداهای زخمیان که فقط میخوان دیده بشن. من نمیخوام باهاشون بجنگم. فقط لازمه ببینمشون. و جای پناه بردن به غذا، یه کار متفاوت انجام بدم. یک مکث، یک آگاهی، یک انتخاب تازه.
پشت هر عملی یک “چرا” هست. اون خوردنها، سرکوب حسهاییان که پاسخی براشون نداشتم یا اونقدر سنگین بودن که ترجیح دادم خاموششون کنم. اما خاموش نشدن. فقط ذهنم درگیرشون نشد، ولی جسمم چاق شد.
از دل این درک جدید، تصمیمهایی گرفتم که در حین خواندن این مطلب بهش رسیدم :
گاهی با خودم حرف میزنم. نگار، امروز قهوه خوردی؟ اشکالی نداره. دیدمت. ولی بیا باهم ببینیم که پشتش چی بود؟ بیحوصلگی؟ خستگی؟ دلتنگی؟ فقط دیدنت کافیه.
و مهمتر از همه:
✨ آخرین تصمیم آگاهانهم چی بود؟ این بود که به جای سرزنش، به خودم فرصت دیدن دادم. دیدم که حتی همین روتین ساده پوستی، چطور صورتمو تغییر داده. دیدم که چطور حس کردم «مهمم». حس کردم «دارم میسازم».
✨ یه تصمیم ناآگاهانه چی بود؟ شاید اون زمانی که بهجای اینکه از خودم بپرسم واقعاً گرسنهام یا ناراحتم، مستقیم رفتم سراغ یخچال و هرچی دم دستم بود خوردم. یا وقتی وسط خستگی ذهنیم، یه قهوه شیرین دیگه درست کردم، فقط برای اینکه فرار کنم از صدای تنهایی و بیحوصلگی. الان که بهش نگاه میکنم، میگم: «اون موقع فقط میخواستم ساکت شم، اما حالا میدونم باید شنیده شم.»
✨اگر وسوسه برگشت چی؟ برمیگرده. این خاصیت ذهنیِ زخمیه. منم برمیگردم. نه به نقطهی شروع، بلکه به آغوش خودم. به صدایی که میگه: «اشکال نداره، تو دیده شدی. حالا یک بار دیگه انتخاب کن.»
📌 اقدامات عملی که از دل این درک بیرون اومده:
من توی مسیرم. هنوز کامل نیستم، اما “بیدار” شدم.و این بیداری، مهمترین تصمیم آگاهانهی منه.
نشان های دریافت شده
سلام استاد گرامی
من این متن ۱۵ دقیقه ای رو با صدای بلند مثل یک گوینده رادیو برای خودم خوندم اینقدر این متن رو زیبا روان شیرین و یه جاهابی با شوخ طبعی نوشتید که من چندین بار با صدای بلند از خنده قش و ضعف کردم و لذت بردم … اصلا نمی دونستم استاد عطار روشن می تونه اینقدر شوخ طبع باشه و با دانشجویانش اینقدر راحت شوخی کنه و بخندونه …. اینم نمایشی از قسمت دیگه ای از شخصیت جالب توجه شما می تونه باشه …
حالا دارم فکر می کنم چطور می تونم این متن ۱۵ دقیقه ای رو جوری خلاصه کنم بنوبسم که خوندنش از ۷ دقیقه بیشتر نشه و اصل مطلب هم بیان شده باشه و بعد برای شما بفرستم ….
همه دیدیم که بیمارانی که از اشتها میرن و خیلی کم می خورن بسرعت لاغر میشن پس نخوردن یا کم خوردن ارتباط داره با لاغر شدن
اما این سبک از زندگی برای اجرایی شدن به شکل سهل و ساده نیار به هماهنگ شدن ذهن آگاه و ناخودآگاه داره و طرز هماهنگ شدن این دو نیرو در مغز در این فایل آموزشی توضیح داده شده … من می تونم آگاهانه تصمیم بگیرم که حساب شده و کمتر غذا بخورم و با مرور افکار و تحریکات عصبی پنجگانه تن به خوردن ندم اما باید منطق پشت این تصمیم رو برای ذهن ناخودآگاه جوری جا بندازم که اونم از این منطق حمایت کنه جوری که از کمتر خوردن و تن ندادن به خوردنهای احساسی و فکری و عادتی لذت هم ببرم و تبدیل بشه به شخصیت همیشگی من ….البته این باعث نمیشه فکر کنیم هر کی اندازه سیری شکمش غذا می خوره خطا کرده و لاغر نمیشه اما مدت زمان بیشتری طول می کشه تا این فرد متناسب بشه …
جان کلام اینکه اگر کمتر خوردن وپاسخ منفی به دعوت کنندگان به خوردنهای غیرضروری با لذت و عشق و آگاهی و هماهنگی دو جانبه ذهن آگاه و نا آگاه همراه بشه بسرعت شاهد معجزه لاغری با قدرت ذهن خواهیم بود و این تناسب اندام پایدار و همیشگی خواهد بود و به شخصیت فرد مبدل خواهد شد …..اونحالت نفرت از رژیم تبدیل میشه به حالت پذیرش و صلح با رژیم …چه رژیمی ؟ رژیمی که خودت با توجه به وضعیت زندگی و جسمت با فکر و رضایت خودت نوشته و اجرا میشه …نه به شکل تحمیلی از سوی فرد و اشخاص با هر نام و شهرت….
این برداشت من بود از این فایل آموزشی ارزشمند…فایل صوتی اونو هم تنظیم می کنم و براتون می فرستم …
نشان های دریافت شده
استادجان سلام متن بسیار عالی و درجه یک تان را با جان ودل خواندم فوق العاده بود واگرچه ااامروز اول اردیبهشت منتشر کرده بودید وبه عنوان فایل جدید اما ازتاریخ دیدگاههای بچه ها بنظر فایلی است که به روز شده اما راستش من که خوره سایت هستم تاحالا نمیدونم چرا این فایل رو ندیده بودم
اما ازاینها که بگذریم واقعا جالب بود ودرجه یک ودوباره پس از متن خاطرات رژیم این دست نوشته هم نسبتا قلمی شیرین وخودمونی داشت وبسیار محتوی وآگاهایی بخش بود وتحلیلی که در مورد تصمیمات آگاهانه وناآگاهانه ارایه داده بودید واینکه در بخش توضیحات مغز خودآگاه وناخودآگاه اینبار بنظرم تعریف جدیدی داده بودید واینها را مرتبط با تصمیمات آگاهانه کرده بودید وربطی به تعریف کلی ذهن ناخودآگاه وخودآگاه نداشت البته این برداشت من بود ودوستان دورهمی وخودجنابعالی نیز کمک بفرمایید اینگونه دریافت کردم که میبایست مغز را با آگاهی ودرکمال صلح ودوستی متقاعد کرد که من بر اساس منطق وتفکر به این بینش ونگرش رسیده ام که مثلا درجهت سلامتی و بهبود اندام وجسمم میخواهم بدون تصمیمات هیجانی وفشار وسختی در این جهت حرکت کنم و مغز با آموزش و آشتی بپذیرد که با من همسو شود ودرواقع تصمیمات ناآگاهانه وهیجانی را با تصمیمات آگاهانه را درکنار هم درصلح قرار دهیم وازآن درجهت بهبودی جسممان استفاده کنیم
یکباربرای همیشه میبایست تصمیمی از روی آگاهی گرفت و نه اجبار وفشار وازروی انتخاب و بینش ونگرش صحیح تا خود رااز شر چاقی برای همیشه رهایی ببخشیم و به تناسبی پایدار واصولی ومنطقی برسیم
واینکه پیشنهادی برای خودم ودوستان که حتما حتما این نوشته ها را حتما باید بارها وبارها مطالعه کرد واستفاده کرد وراستش سطحش کمی بالاست ونیاز به مطالعه عمقی داردتا درک شود وبکار آید عالی بود عالی ونگاهی کاملا جدید در مسیرلاغری با ذهن سپاس استاد
سلام و درود
ایده ای بهم الهام شده که نوشته های قبلی سایت باید با آگاهی و دانش امروز بروزرسانی شود.
این نوشته فقط دیدگاه هاش برای قبل می باشد و کل متن دوباره بازنویسی شده است.
برداشت شما کاملا درست است ولی عجله برای اجرای آن نداشته باشید چند مرتبه متن را بخوانید تا آگاهی در وجود شما نفوذ بیشتری داشته باشد و خودبخود تمایل شما برای عمل کردن به اگاهی ها افزایش می یابد.
موفق باشید
نشان های دریافت شده
سپاس گزارم از بذل توجه وپاسخگوییتون
بسیار هم ایده فوق العاده ایست از اینکه بیچشمداشت اینگونه به افراد کمک میکنید قدردان شما هستم دستمریزاد ممنون
نشان های دریافت شده
بنام خدا
عرض سلام خدمت استاد روشن عزیز،ودوستان همراه
باز هم مثل همیشه فایلها و نوشته های حالمو خوب کن حال منو خوب کرد .
امروز جمعه ساعت ۷ صبح رفتم تو سایت و کلید حالم و خوب را زدم و این متن بسیار آموزنده را خوندم همین که داشتم می خوندم همش در مورد تصمیمات آگاهانه و ناآگاهانه خودم فکر میکردم که تو رانندگی ،تو آشپزی ، رفتن سر کار مسیرو پیدا کردن و خیلی تصمیمات دیگه نیاز به فکر کردن زیاد و انرژی زیاد نداره همینجوری خود به خود انجام میشه چون این فرمول خیلی تکرار شده و در مغز ذخیره شده اما من یه روز خواستم فسنجان درست کنم برای اولین بار من حدود یک ماه دستور پخت گرفتم موادش و آماده کردم تا بالاخره روز موعود رسید و من از ۷ صبح شروع کردم تا ۸ونیم شب یعنی همش فکرم درگیرش بود خوب این یه تصمیم جدید بود و انرژی زیادی از من گرفت و من دیگه مثل غذاهای دیگه آن را درست نکردم دقیقا مثل قبلا که تصمیم میگرفتم دیگه نان و برنج نخورم تا چند روز یا یک ماه بود خیلی اذیت میشدم و برام طاقت فرسا بود و در نهایت رها میکردم و اعصابم بهم میریخت و یا ورزش کردن من آن آن اع ورزشا را برا لاغری انجام میدادم چقدر برام باشگاه رفتن سخت بود و هیچ وقت جلسات باشگاه را کامل نمیرفتم چون که ذهن من پر از فرمول چاقی بود و من تلاش بیهوده میکردم و باز شکست میخوردم اما الان میرم باشگاه این دفعه اصلا برا لاغری نمیرم برای فرم گ فتن میرم و اصلا مثل بقیه که می بینم چقدر تلاش میکنن که عرق بیشتری کنن تا لاغرتر بشن اما من بسیار ارام ورزش میکنم و همه ی جلساتم را تا آخر میرم چقدر هم باشگاه خوبه بر خلاف قبلا من .و اینکه با ید استمرار داشت باید خواند باید نوشت باید گوش کنیم فایلها را باید هر روز تو مسیر باشیم من امروز میخوام با خانواده برم بیرون تا شب گفتم اول باید برم سراغ فایلها چون شاید نتونم با خیال راحت تمرین کنم برا همین تمرینمو نوشتم نه اینکه رفع تکلیف باشه برای اینکه اشتیاق دارم برا لاغری میام تو سایت حالم خوب میشه و وقتی رفتم بیرون هم هنسفری میزارم و فایل هایی را گوش میکنم .
با تشکر فراوان از استاد عزیز .
به نام خدا
سلام.با ارزوی لحظاتی پر از ارامش و سر زندگی برای دوستان و استاد گرامی.
نشان های دریافت شده
سلام خدای مهربونم
سلام استاد عزیز و دوستان خوبم
ما همیشه در زندگی تصمیماتی رو میگیرین و این تصمیمات دو نوعن
اگاهانه
نااگاهانه
تصمیمات اگاهانه رو مثل درس خودندن و رفتن مسافرت و
تصمیمات نااگاهانه که بدون فکر کردن اونا رو انجام میدیم
ما از کودکی تحت تعلیمات والدین و اطرافیان جامعه به باورهایی میرسیم که ممکنه در اون شرایط هم نباشیم ولی چون زیاد میشنویم و برامون تکرار میشه و نمونه هم میبینیم به باور ما تبدیل میشه و در قسمت ناخوداگاه ذهنمون ذخیره میشه مثلا من وقتی میشنیدم که بلوغ باعث چاقیه و خواهرم رو میدیدم که چاق شده چون باور کرده بودم در سن بلوغ بدون این که خودم بخوام چاق شدم
ما اگر تصمیمات اگاهانه رو تکرار کنیم چون ذهن ما در انجام کارها صرفه جو است و انرزی کمی صرف کارها میکنه به خاطر صرف نکردن انرژی اونو به عادت تبدیل میکنه و منتقل میشه به بخش ناخوداگاه
خوردن یکی از رفتارهای تکراری در طول زندگی ماست ما برای تعمین انرژی بدن و سالم بودن نیاز به خوردن غذا داریم
وقتی خوردن رو براساس باورهای اشتباه باشه بدن دچار مشکل میشه وقتی از خوردن برای لدت و تفریح و برطرف کردن غصه و غم و دورهمی استفاده میکنیم و میشه جز رفتار پرکاربرد ما پس به صورت عادت در میاد و در بخش ناخوداگاه ذخیره میشه
حالا نمیشه این رو با تصمیمی در بخش خوداگاه اصلاح کنیم
مانمیتوتیم باورها و فرمولهای ذهنی که در ذهنمون هستن و باعث چاقی ما میشن رو با یک تصمیم به ورزش و رژیم تغییر بدهیم
پس باید اول باورها و افکار اشتباه رو شناسایی کنیم و بعد با تکرار و تمرین و کار روی فرمولهای دهنی در این دوره به اصلاح یا بهتر بگم پررنگ کردن فرمولهای پیش فرض ذهنمون که لاغری است به افکار و رفتار صحیح و درنهایت به تناسب اندام برسیم
اصل من تناسبه
اصل من شادیه
اصل من ارامشه
پس با پرنگ کردن فرمولهای طبیعی بدنم میتونم به همه اینهابرسم
و از همه مهمتر ماندن با اشتیاق در این مسیره اگر با حال خوب در مسیر باشیم این مسیر رو با لذت و راحتی تموم میکنیم و اگر نتونیم این اشتیاق رو در دلمون زنده نگه داریم از مسیرخارج میشیم و به بیراهه میریم
خدایا در این مسیر یاریم کن تا بتوانم به اصل خود بازگردم و متناسب و شاد و ارام باشم
در پناه خداباشید
نشان های دریافت شده
با سلام خدمت استادگرامی وهمگی دوستان عزیزم
چیزی که من متوجه شدم این بود که تصمیم گیری یه کار ارادی هست وخوردن ما انسان ها غیر ارادی
یعنی ممکنه امروز نوع غذامون با روز قبل فرق کنه اما طبق یه فرمول از قبل تایین شده میخوریم وهمیشه به یه شکل رفتار میکنیم مگراینکه آگاهانه باشه
اما چطور به این فرمول رسیده از تکرار وعلاقه ما
مثلا من بارها پرخوری کردم چون همش به خاطر توجه بیجام به موادغذایی مثلا گفتم وای چه پلو وخورشتی به به چه سالادی چه کیکی اوووم نام نام چه ساندویچی وهی هربار که اضافه خوردم یه جوری خودم تشویق وتحریک به خوردن کردم که انگار دارم هواپیما اختراع میکنم ذوق کردن نداره که قورمه سبزیه بخور پاشو دیگه
ساندویچه دیگه فرمول فیزیک که کشف نکردی
اختراع که نکردی گل به برزیل که نزدی لامصب هی به به وچه چه میکنی کیک دیگه تخم مرغ وارد وشکر وشیر ومقادیر ی هم بکینگ پودر وجوش شیرین
خمیر پف میکنه خامه میتپونن داخلش
چیش اینقدر شگفت انگیزه
نمیگم بدمزست نه خوشمزست خب که چی چه چیز شاق وخاصیه
از بس که خراب فرهنگمون خراب شده هر جشنی هرمناسبتی هر مسافرتی اول به فکر خوردنن
یعنی قبلا بچه بودم یادمه کلا آدما برای خوردن جایی نمیرفتن
همه ساده پذیرایی میکردن هرچی داشتن میخوردن دور هم واونقدر با بازی وبگو بخند خوش میگذروندن که حد نداشت
داخل مهمانی ها از هم چیز یاد میگرفتن
کتابایی که خونده بودن بهم بافتنی وقرآن یاد میدادن
از پیشرفتاشون میگفتن
وهمه رقابت سالم داشتن
بچه ها هم که بازی میکردنا
تازه خانوما باهم غذا میپختن
مردا منچ واسم فامیل وشطرنج ومچ اندازی بازی میکردن
خانوما هنراشون به رخ هم میکشیدن
وحتی من یادمه میرفتت داخل یه اتاق دیگه موی همو رنگ میکردن میبافتن آرایش میکردن همو
وکلی چیزاشون بهم یاد میدادن کیف میداد
الان فقط میرن میخورن
اصلا خوش نمیگذره به هرکی بگی چه خبر میگه هیچی دربهترین حالت میگه سلامتی
فقط دنبال اینن که ببینن چی کی خریده یا چقدر پذیرایی کرد اومدن جبران کنن وکم نیارن
حالا شده بخور بخور
توخونمون همینه فقط شده خوردن حتی حوصله بافتنی و…هم نداریم
واقعا چقدر تکرار هامون رنگ اشتباه گرفته وخداییشم وقتی یه راهی رو بارها میری دیگه حس عوض کردنشو نداری مثلا خودم چشم بسته میرم خونه مامانم
حتی زمانم حس نمیکنم یا غذا فقط اسمشو بگم درستش میکنم واصلا نمیفهمم کی پختمش
یه جورایی جز عمرم حساب نمیشه
همینطوریم وقتی میرسم به بشقاب غذا درکثری از ثانیه تموم میشه
حالا جدیدا کمتر میپزم تا کمتر بخورم
وکمتر میارم سرسفره
وسعی میکنم اقلامشو کم کنم
ویه موقع هایی میگم سرعتمو کمتر کنم اینجوری همسرم بیشترشو میخوره ومن چند لقمه مو میخورم وپامیشم
خلاصه از این کارا
البته کمترم میپزم
قبلا املت تخم مرغ ۶ تا میپختم با رب خونگی امروز سه تا پختم وبسمونم بود
البته اول شد پنج تا بعد چهار الانم ۳
واصلا هم نمیگم چندتا پختم فقط ماهیتابه کوچکتری استفاده میکنم
وبرای برنجم قابلامه کوچکتری میپزم
قبلا ها متناسب هارو میدیدم همش میگفتم خدایا اینا توی این قابلامه کوچولو ها چطور غذا میپزن خیلی برام عجیب بود
الان میفهمم که به اندازه سیر شدنشون میپزن وگاهیم اضافه میاد تازه خوب کنار غذاهم چیزایی هست همیشه سالادی ترشی و…که اوناهم سیر کنندست
فوقش یکم بیشتر میخورن ازش
واین خوبه که دراین روش بدون اینکه حتی بفهمم چطور وبه مرور زمان خوردنم کمتر شده وپختنمم کمتر شده وخوشحالم از اینکه دیگه اونقدرا هم به مواد غذایی بها نمیدم وفهمیدم که غذا وخوردن بیارزش ترین وبیاهمیت ترین کار دنیاست وحتی اگه وقت تلف کردن نباشه کار خاصیم نیست
چون هدف خوردن زنده ماندن
وهرچیزی وهرخوراکی همین کارو میکنه
حالا میفههم بیشتر افراد گیاه خوارو
دقیقا فلسفه شون همینه وآدمهای متناسب دیگه
البته من قطعا گوشت تا آخرعمر میخورم ولی اینکه دنبال خوشمزه ها ولذت بردن از خوراکی ها نباشیم این درست زندگی کردنه
نشان های دریافت شده
الهی فرشته جون دورت بگردمچقدر قشنگ و بامزه می نویسی چقدر از اینکه فرهنگ اهمیت دادن به خوردن بین همه شایع هست عصبانی و ناراحتی که من واقعا بهت حق میدم خدارو شکر که مدتهاست ما دانشجویان استاد عطار روشن روش جدیدی رو در پیش گرفتیم و داریم فرهنگ سازی می کنیم برای خودمون خانواده امون بچه هامون و جامعه ای که در اون زندگی می کنیم
عزیزم قشنگم توووووو فقطططططط بنوبس من بخونم لذت ببرم از اینکه بتازگی مادر شدی بهت تبریک میگم ، قدم نو رسیده مبارک …..
نشان های دریافت شده
سلام بانو ،سلامی به گرمی آفتاب بهاری تقدیم شما
شهربانو خانم عزیز دلم ،ممنون بانو ،شما همیشه بینهایت به من لطف داشتین شما خودتون استادین ،خوشحالم که شخصی چون شما از نوشته های من خوشش میاد ،براتون بهترین ها رو آرزومندم
نشان های دریافت شده
سلام🙂
این مقاله در واقع اصول تمام موفقیتها و عدم موفقیتهای ما رو نه تنها در مورد چاقی و لاغری بلکهدر تمام جنبه های زندگی رو مشخص میکنه ،چیزی که ما در ظاهر زندگی میبینیم و به عنوان دستاورد در نظر میگیریم و هرچه دستاوردهای بیشتری داشته باشیم خودمون رو موفق تر میدونیم 👌👌👌
در واقع اگه در جنبه ای ذهن ناخودآگاه ما با تصمیمهای آکاهانه و تلاش فیزیکی ما در یک راستا باشن ما هم سریعتر و هم بهتر و هم ماندگارتر نتیجه میگیریم
ولی اگه آنچه در ضمیر ناخودآگاه ثبت شده با آرزوی ما هماهنگ نباشه هم تصمیمات درست کمتری میگیریم و هم با هر تلاش فیزیکی نتیجه مناسب با اون تلاش رو نخواهیم دید👌👌
این اصل و اساس تمام آموزشهای قانون جذبه
و اینکه اینهمه در مورد باورها و تغییر باورها صحبت میشه اینه که باورها همون فرمولهای ثبت شده در ضمیر نا خودآگاه هستن و این ذهن هست که اکثر نتایج زندگی ما رو رقم میزنه
حالا چطور میشه که فرمولها در ناخودآگاه شکل میگیرن؟
یکسری از فعالیتهای بدن به صورت اولیه به نا خودآگاه سپرده شدن که نیاز نباشه برای عملکرد اونا تصمیم آگاهانه بگیریم مثل تنفس ،ضربان قلب،سلول سازی،ترمیم وخلاصه تمام فعالیتهای تک تک سلولهای بدن
یکسری از فرمولها هم به خاطر تکرار به ناخودآگاه سپرده شدن تا انرژی کمتری مصرف بشه چون بدن ما تمایل به save انرژی داره که برای موارد خطر و موارد استرس و بیماری و…. انرژی کافی وجود داشته باشه تا بدن رو بتونه زنده نگه داره و این ها برای بقای ما است
موارد تکرار مثل رانندگی ،آشپزی،خیاطی،گلدوزی،…خلاصه مغز ما تمام کارهایی که ما بارها و بارها تکرارشون کردیم رو به ناخودآگاه میسپاره تا انرژی کمتری استفاده بشه چون دیگه برای انجامش نیاز به تصمیم آگاهانه و مصرف انرژی نباشه
در مورد خوردن هم یه سری فرمول در ذهن ما ذخیره شده و نا خود آگاه ما فرآیند خوردن رو انجام میدیم
حالا چرا خوردن در افراد متناسب با خوردن در افراد چاق فرق داره ؟هم رفتار غذاییشون و هم نتیجه خوردن؟🤨
غذا که همون غذاست … کالری که همون کالریه ……پس چرا در دو تا جسم نتیجه متفاوت میده؟
این جا دقیقا همون نقطه تفاوته
ما چاقی رو یاد گرفتیم ولی افراد لاغر اونو یاد نگرفتن
وگرنه به صورت طبیعی و ذاتی همه ما متناسب آفریده شدیم و خلق خداوند هیچ نقص و ایرادی نداشته
در ذات و طبیعت همه آدمها تناسب ،سلامتی،ثروت،موفقیت،شادی،و….گذاشته شده
وما از بچگی با شنیده هامون از اطرافیان یه سری تغییرات در فرمولها ایحاد کردیم و اینقدر اون شنیده ها تکرار شده یا نتایجش رو بارها در اطرافمون و در خودمون دیدیم که باورمون شده این درسته…🤨
و از اون به بعد اون باورها نتایج زندگی ما رو رقم زدن👌👌
و و بعد از اون هرچه تلاش فیزیکی میکنیم و هرچه تصمیم آگاهانه میگیریم که خلاف مسیر ذهن ناخودآگاه هست ما خسته میشیم یا نتیجه ای نمیگیریم 👌👌
تنها راه موفق شدن اینه که نظر ذهن ناخودآگاه رو هم جلب کنیم یعنی وقتی ذهن ناخودآگاه با تصمیمات آگاهانه ذهن خودآگاه در یک راستا باشه اونوقت تلاش فیزیکی ما هم نتیجه بخش خواهد بود و حتی به مرور و با تکرار این روند هم تصمیمات درست تری میگیریم و هم تلاش فیزیکی کمتری لازمه چون ناخودآگاه دیگه فرمان رو بدست گرفته و دیگه کار تمامه😊
در مورد لاِری هم به همین صورته
ما بصورت ذاتی و طبیعی یکسری فرمول صخیح در مورد خوردن و غذاها و دریافت پیغام سیری و…..داریم ولی به مرور با شنیدن یه سری حرفها و تکرار اونا مثل اینکه چاقی ژنتیک ما است
خوردن ادم رو چاق میکنه
غذاهای پرکالری چاق میکنن
خواب زیاد آدم رو چاق میکنه
داروها چاق میکنن
بعضی بیماریها چاق میکنن
بی تحرکی منجر به چاقی میشه
سن که بالا میره چاق تر میشی یا کاهش وزن سخت میشه
زنا بعد از بارداری چاق میشن
توی دوران بلوغ آدم چاق میشه
بعد از ازدواج آدمها چاق میشن
و……….
تکرار اینا و دیدن شاهد مثال در اثبات اونا در اطرافمون باعث ثبت فرمولهای چاق کننده شد چون دیگه برامون طبیعی شد که چاق بشیم و چاق بمونیم و در واقع به این صورت ما چاقی رو یاد گرفتیم ودر موقعیت زمانی خاص اون فرمول عمل کرد و مغز دستورات لازم رو صادر کرد و ما رفتاری در راستای اون انجام دادیم و تکرار اون رفتارها منجر به ایجاد جسمی شد که دیگه دوسش نداریم و اتفاقا همین توجه و تنفر و نگرانی و ترس و….توجه محسدب میشن و در ناخودآگاه ما توجه یعنی علاقه بیشتر و اون ما رو به چاقی بیشتر میرسونه😶😶😶😶
اینجاست که رژیم ها و ورزشها که از اساسی ترین و پر کاربردترین راههای رفع چاقی هستن اعتبارشونو از دست میدن چون کاری با ناخود اگاه ندارن و تمام تمرکز روی تصمیمات ارادی هست و اینجا چون انرژی زیادی مصرف میشه بعد از مدتی خسته میشیم و اون رژیم و ورزش رو رها میکنیم👌👌😑
و لاغری با ذهن دقیقا داره با کار کردن بر ذهن ناخودآگاه و تکرار و تکرار و تمرین فرمولهای چاق کننده رو کمرنگ میکنه و ما کم کم بر اساس بستر اولیه رفتار میکنیم و جسم هم آروم آروم به فرم متناسبش در میاد🙂
اساس و ذات و طبیعت ما تناسب هست و فقط کافیه این آموزشها رو بارها و بارها تکرار کنیم تاپیوندهای عصبی فرمولهای قبلی سست بشه و فرمولهای جدید قویتر بشن و ما به ذات و اصل خودمون برگردیم 👌👌👌🙂
نشان های دریافت شده
عاااالی بود زهرا جان ، براووو …
یعنی دستنوشته ی فوق العاده ات هر چی ابهام برام باقی مونده بود رو برطرف کرد . بازم سپاسگزارم بانو جان .
برقرار باشی .
نشان های دریافت شده
با عرض سلام و وقت بخیر
با تصمیم گرفتن ما لاغر نمی شویم این تازه قدم اول است .قدم بعدی راضی کردن ذهن برای تغییر فرمولهای اشتباه است و این کار سخت و زمان بری است چون ذهن ما مانند بچه لجبازی است که حاضر نیست به اشتباه خود اعتراف کند و با زور نمی شود او را مجبور به پذیرش کرد و با زبان خوش و صبوری کردن باید بپذیره که فرمولهایی که ذخیره کرده اشتباه بوده و تازه بعدش باید این فرمولها تغییر کنه و اون هم کار میبره چون زمان می خواد که با تکرار زیاد در ذهن نا خوداگلهمون ذخیره بشه و از این به بعد باید روی عادت های اشتباهی که سالها تکرار کردیم کار کنیم تا اونها رو عوض کنیم و عادتهای خوب و درست رو جایگزینشون کنیم و تازه بعد از مدتی تغییرات در جسممون نمایان میشه و به قول سادات عزیز تمام این کارها باید با احساس خوب باشه یعنی باید با ذهنمون مهربون باشیم تا راضی بشه همه این کارها رو انجام بده و بدنی متناسب به ما هدیه بده و این مراحل زمانبره و صبر زیاد میخواد واگر ما تناسب همیشگی رو میخوام باید صبرش رو هم داشته باشیم البته مقاومت ذهن فقط برای لاغری نیست در هر موضوع دیگری هم مقاومت می کنه مثلا دکتر به مادرم گفت که بیماری فشار خون و دیابت داری و نمک و قند برات خوب نیست و نباید بخوری و جالب بود که تا اون زمان مادر من زیاد نمک و قند و شیرینی نمی خورد ولی بعد از صحبت دکتر ولع زیادی به خوردن این دو تا ماده پیدا کرد و ذهنش مرتب شیطنت می کرد و وسوسش می کرد که چیزای شور و شیرین بخوره.
یه چیز دیگه که یادم افتاد جاری من هر چیزی که میخواست برادر شوهرم زود فراهم می کرد و این برای من جای تعجب داشت که چطور همسرش رو وادار با پذیرش خواسته اش می کنه تا بعد از مدتی متوجه شدم که هر روز چند بار خواسته اش رو تکرار می کرد ولی اصرار نمی کرد و اینقدر این کار روتکرار می کرد که برادر شوهرم کلافه میشد و تسلیم خواسته زنش میشدحالا ما هم باید همین کار رو با ذهن لجبازمون بکنیم انقدر خواستمون رو تکرار بکنیم (با گوش دادن فایل و تمرین و تکرار)تا تسلیم خواستمون بشه و اجازه بده که ما برای همیشه متناسب بشیم.
نشان های دریافت شده
سلام استاد ممنون هستم بابت تمام تلاش هایی که برای درک بهتر لاغری با ذهن برای ما میکنید .خدا اجرتون بده! این مقاله هم خیلی عالی بود من یک دفعه خواندم .
ذهن انسان خیلی تنبل هست ذهن همواره می خواهد در دایره راحتی خود بماند برای همین تصمیمات آگاهانه ما برای تغییر زندگی به نتایج بزرگ ختم نمی شود.بعد از مدتی اجرا وادامه دادن بالاخره ذهن نمی تواند ادامه بدهد چون این کارها در ذهن تعریف نشده هست وذهن با ما همکاری نمی کند او در پی فرصتی برای فرار کردن از این موضوع می گردد برای همین تصمیمات ما برای لاغری برای ورزش برای شروع کار جدید بی نتیجه می ماند. ما باید ذهن را با خود همراه کنیم.باید کاری که می خواهیم بکنیم را برای ذهن لذت بخش بکنیم ذهن از رنج وسختی بیزار هست باید برای ذهن هر کار جدیدی را که می خواهیم انجام دهیم لذت بخش باشد .ذهن هر کاری که برایش لذت بخش باشد را رها نمیکند .شاید اوایل کار کمی سخت باشد ولی به مرور خیلی کار بهتر وآسانتر انجام می شود.
نشان های دریافت شده
به نام خدا سلام
من بارهابرای لاغری ازروشهای مختلف استفاده کردم ورنج بسیاری تحمل کردم هر دفعه بعداز رژیم برای مراسم خاصی مثلا عید یا عروسی خواهرم یا شب یلداو…رژیم میگرفتم ولی تمام حواسم به این بود که اون روز توی جشن یا مهمونی میخوام حسابی بخورم وتلافی همه ی این رژیمهارو بگیرم واین کارو هم انجام میدادم وتامرز خفگی ودل درد میخوردم طوری که دیگه نمیتونستم نفس بکشم ولی الان به خوبی میتونم رفتارهام رو کنترل کنم چون اصلا احساس محرومیت ندارم وهیچ وقت نمیگم من اینو نمیخورم میگم اگر میل داشتم یا گرسنه بودم میخورم وخدارو شکر میبینم که اکثر اوقات میلی ندارم وسیرم وزمانهایی که گرسنه هستم تا جایی که غذا خوردن برام لذت بخشه میخورم وبعدش اصلا احساس خفگی ودل درد ندارم واحساس عذاب وجدان هم ندارم .من به خاطر این رفتارهای متناسب خدارو شکر میکنم و خوشحالم که من را به ای مسیر پر از آرامش ولذت هدایت کرد
خدایا شکرت
بسیار حکیمانه بود استاد..لایه های پنهان ذهن بسیار موزی از نظرمن .ومن متوجه شدم برای این تصمیم باید روزانه از خدا درخواست کمک کنم تا این تصمیم برای من سخت وخسته کننده نباشه چون اراده من در موردمن بسیار مخرب و همراه باورهای چاقی من
نشان های دریافت شده
باسلام. من همیشه فکر میکردم چرا با وجود اینهمه پیشرفت علم هنوز یک راه مطمئن و همیشگی برای لاغری وجود ندارد؟ 🤔
اما الان متوجه هستم که چاقی امری نبوده که به اعضای بیرونی ما مربوط باشه که بخواهند با فشار و محدودیت از بین ببرنش.. تنها پاسخ به اینکه چرا با وجود اینهمه سال رژیم و ورزش نمیشه به لاغری همیشگی رسید این هستش که : چاقی و لاغری تنها نتایجی هستند که علت و ریشه ی آنها در جایی جز جسم قرار گرفته و آن، ذهن ما هستش.
ذهن، هم ویژگی هایی دارد و قوانینی که طبق آن عمل میکند. خیلی ها شاید همه از وجود ذهن باخبر هستند اما تعداد کسانی که کار با ذهن و استفاده از ذهن در زندگی را بلد باشند، خیلی کم است. چون ذهن یک عضو نیست و شاید برای خیلی ها باور کردم اینکه وجود دارد و تأثیر های زیادی بر زندگی ما دارد، مشکل باشد..
یادم میآید که وقتی بچه بودم مثلا 8_9 سال من هنوز اضافه وزن خیلی زیادی نسبت به الان نداشتم و شاید آن زمان ها ابتدای چاقی من باشد اما بارها و بارها شنیده بودم که چاقی در خانواده ما ارثی است، فاطمه مواظب خودت باش(و من در آن زمان درکی از جسم و ذهن نداشتم و خیلی راحت هر حرفی را قبول میکردم در دو سال آخر دبستان نزدیک ۱۰ کیلو اضافه وزن پیدا کردم.)
اما همیشه دختر خاله ام که می آمد به او میگفتند تو از سمت خانواده پدری و عمه هایت ژن لاغری داری و هروقت باهم بودیم من شاهد بودم که خیلی بیشتر از من غذا میخورد و بعد از غذا دوباره به قابلمه سرک میکشید و من حتی از تماشای این کار او وحشت میکردم اما با این حال هنوز که هنوز است لاغر و متناسب است.
اول باید بپذیرم و برای خودم منطقی کنم که چاقی من ناخودآگاه شکل گرفته و حرف ها و رفتار و عاداتی تکرار شده که جسم من به این شکل درآمده است. وقتی که خودم تجربه دارم که سال ها بارها رژیم گرفتم، ورزش کردم ولی هیچ وقت نزدیک به ایده آلم هم نشدم ثابت میکند که جایی دیگر که الان میدانم ذهن است این برنامه نوشته شده اند..
حالا باید بپذیرم که همانطور که ” دست من نبود و هی چاق تر میشدم” سیستم را طوری تغییر دهم که ” دست من نباشد، و همینطوری لاغر بشوم ” و ” دست من نباشد و همیشه متناسب بمانم. ”
این جملات را نوشتم چون در مسیر چاقی خیلی تکرار میکردم که نمیدونم چرا دست من نیست و همینجوری دارم چاق میشم..
تبدیل شدن لاغری به موضوع تکراری و ارسال آن به ناخودآگاه و سپس تبدیل شدن آن به دستوری لازم الاجرا، با ادا درآوردن صورت نمیگیرد… باید آموزش ها را شخصی سازی کنیم.. فایل گوش دادن ادا درآوردن میشه اما اگر فکر کردی راجع به فایل و نوشتی و برای خودت منطقی کردی و دوباره از سر اشتیاق خواستی تکرار کنی تا هم مطالب جدید یاد بگیری و هم قبلی ها تثبیت بشه، این جاست که آموزش ها وارد ریشه و وجود تو شدند و منتظر باش که به زودی نتیجه عالی بگیری..
استاد ممنونم که لینک این مقاله رو گذاشتید و صبح من رو ساخت.. 😍
هروقت میام و میبینم که صبح ها فایلی در کانال هست خیلی لذت میبرم و قبل از شروع کارهای روزانه ام اول آن فایل ها را استفاده میکنم. امروز هم از خواندن این مقاله هم یاد گرفتم هم لذت بردم.
سلام عزیزم فاطمه جان
میخواستم ازتون بیشتر در مورد شخصی سازی صحبت کنید
من بار سومم هست که اومدم برای شروع
اضافه وزنم۱۰کیلو تاسبکی و۱۵کیلو تا ایده آل
بقول استاد اون دوبار لااراده ی خودم بودم
ولی اینبار ناخودآگاه اومدم و هدایت شدم به این مقاله ها
البته با اون قسمت نمیدونم چرا هی….
دست خودم نیست…..
بااینکه غذام کمه ولی هر روز ….
پیشاپیش متشکرم از پاسخگویی
نشان های دریافت شده
سلام . من با تصمیم گرفتن به تناسب اندام نمیرسم . چون من هرگز با تصمیم گرفتن چاق نشده ام . ما هزاران بار تصمیم به لاغر شدن گرفتیم ولی باز چاق بودیم و چاق بودیم و چاق . همواره هرکسی مارا میدید دررحال رژیم بودیم اما همیشه هم چاق بودیم . چون نمیدانستیم چون آگاه نبودیم که چگونه چاق شدیم . ما خودبخود چاق شدیم . چون ذهن ما بدون اینکه ما بفهمیم در مسیر چاقی قرار گرفت و حالا ما با آموزش ها یاد میگیریم که چطور چاق شدیم و به همان شیوه باید متناسب شویم . اول اینکه با لذت چاق شدیم و حالا هم باید با لذت متناسب شویم . طبق آموزشهای استاد گرامی تناسب طبیعت ذهن ماست و ما موانع آن را که برداریم خودبخود لاغر میشویم . بله ما تصمیمی برای چاق شدن نگرفته ایم که حالا تصمیم بگیریم متناسب شویم . همین که تصمیم میگیریم متناسب شویم با کوهی از موانع چاقی روبرو میشدیم که توان ادامه دادن را از ما میگرفت . ما باید موانع را برداریم . اما چگونه . با کمرنگ کردن آن . با برداشتن توجهمان از روی آن و توجه کردن به فرمولهای تناسب . با حرکت کردن در مسیر تناسب با نترسیدن از موانع . چون این موانع ذهنی هرچقدر در ذهنمان پررنگ بمانند ما نمیتوانیم حرکت در مسیر تناسب را ادامه دهیم . یادم میاید یکبار تصمیم گرفتم برنج را دیگر نخورم . اتفاقا آن روز هم برنج دم کرده بودم . وای نمیدانید اتفاقا همان روز اینقدر بوی پلو دم کرده در فضای اتاق پیچیده بود که دلم را برد . هوش و حواسم را برد. اولش خواستم مبارزه کنم ولی سرم درد گرفت . توان مقاومت در مقابل این بوی خوش را نداشتم . من نتوانستم تصمیمم را ادامه دهم و آن را شکستم و حتی بیش از زمانهای معمولی خوردم . اون زمان نمیفهمیدم چرا اینگونه شد ولی حالا میفهمم . ذهن من در جهت چاقی بود و تصمیمی که من گرفته بودم خلاف جهت ذهن . ذهن من به من میخندید تو میخواهی خلاف جهت من حرکت کنی پس بنشین و ببین چه بلایی سرت می آورم . گیرنده های بویایی مرا به شدت قوی کرد . غذا همان غذای همیشگی بود اما من بوی برنج را به طور عجیب و شگفت انگیزی حس میکردم چون ذهن من فرمان قوی شدن گیرنده های حس بویایی را صادر کرده بود . به معده ام حس گرسنگی بیشتری بیش از زمانهای عادی صادر کرد و به دستانم قدرت بیشتری برای بلعیدن غذا و وقتی دید دارم باز هم مبارزه میکنم سر درد را برایم فرستاد .اکنون هم هنوز گه گاه که بخواهم او را رنج دهم او مسیر چاقی را پیش میگیرد و مرا رنج میدهد . ذهن من درست مثل بچه ای است که من باید با آرامش او را آرام آرام به مسیر تناسب هدایت کنم . وای که این ذهن چه می کند . میدانم زمانی خواهد آمد که همینگونه که برای خوردن برنج این همه پیام از او صادر شد تا مرا به خودن برنج که هدف او بود بکشاند وقتی فرمولهای تناسب در من پررنگ و پررنگ تر شود وقتی من بخواهم بخورم چون او پیام تناسب و تعادل صادر میکند هر دستوری میدهد تا من در مسیر تناسب بمانم . خدایا شکرت که به من آگاهی دادی و مرا با استاد و راهش آشنا کردی . خدای من ذهن و فکر آفریده ی توست و تابع امر تو . همین که تو او را در این مسیر هدایت کردی و کلام استاد را اینقدر شیرین و گوارا کردی که آن را بپذیرد بقیه اش را هم درست میکنی و موانع تناسب را از سر راهم برمیداری . یعنی خودم با توکل به تو و امید و عشق این موانع را برمیدارم . چون تناسب انتخاب من و ذهنم است و ذهنم دوست دارد که متناسب شود و همین عشق و علاقه هر روز و هرروز او و من را در جهت تناسب قرار میدهد . خدایا شکرت . استاد ازتون ممنونم .
نشان های دریافت شده
سلام.
تناسب در افکار (توجه به فرمولهای تناسب)
تناسب در گفتار ( توجه کنیم صحبتهایی در این مورد بیان شود که در جهت تناسب است )
تناسب در رفتار ( توجه کنیم که افکار و گفتار ما رفتار ما را میسازد . پس با توجه به افکار و گفتارمان در جهت تناسب توجه به رفتارهایی کنیم که در جهت تناسب است و آن رفتارها را انجام دهیم. )
تناسب در عادات ( تکرار رفتارهای ما عادات ما را میسازد پس اگر میخواهیم عادات ما تبدیل به عادات متناسبین شود رفتارهای خود را در مسیر تناسب قرار دهیم .)
تناسب در سرنوشت ( تکرار عادات ما سرنوشت ما را میسازد . پس با تکرار عادات تناسب سرنوشت متناسب بودن را انتخاب کنیم .
متناسب شدن
اگر در هرروز تناسب را در همه ی سرزمینهای بالا داشته باشیم در جهت تناسب هستیم و ما متناسب زندگی میکنیم و سرنوشت تناسب را به سوی خود جذب میکنیم . اما نکته ای بسیار بسیار مهم در اینجا نهفته است :
“”””تناسب در احساس . “”””
توجه به احساس امید توانایی شجاعت و احساسات دیگر در مسیر تناسب . این احساسات بسیار بسیار مهم است . باید تا جاییکه میتوانیم احساسمان را در جهت تناسب نگاه داریم . چون در افکار ما احساس هست در گفتار ما احساس هست در رفتار ما احساس هست . کنترل احساسمان در جهت تناسب سبب ایجاد افکار و گفتار و رفتار ما در جهت تناسب میشود و باز افکار و گفتار و رفتار ما در جهت تناسب حس خوب در جهت تناسب را در ما ایجاد میکند و این چرخه همینطور ادامه دارد . اما در جایی ممکن است چرخه قطع شود و ما در یکی از مراحل توجهمان از تناسب خارج شود . به خودمان فرصت بدهیم . احساس عذاب وجدان را از خودمان دور کنیم . ما زمین خورده ایم و دردمان گرفته است . اما هدف را فراموش نمیکنیم . دوباره بلند میشویم و چرخه را از نو شروع میکنیم . چون حسمان بد شده است باید تا جاییکه میتوانیم با افکار و گفتار و رفتار حسمان را به جهت تناسب بکشانیم و سعی کنیم احساس تناسب را در هر مرحله همراه افکار و گفتار و رفتار تناسب کنیم و چرخه را از نو شروع کنیم .) احساس تناسب مثل چسب است و باعث اتصال مراحل تناسب به هم است. مثل سیمانی است که برای ساختن خانه ی تناسب در لابلای آجرها قرار میگیرد . آجرها افکارها و گفتارها و رفتارهای ما هستند . اگر میخواهیم خانه ی ما فرو نریزد باید همراه این آجرها ، سیمان ضمیمه کنیم تا خانه ی تناسب محکم و استوار شود . هر اقدامی که در جهت تناسب انجام میدهیم توجه به احساس تناسب آن را برای ما پررنگ تر میکند و حرکت ما را برای ادامه دادن این راه تثبیت میکند . پس شاد . امیدوار . راضی . شجاع و توانمند باشیم که این احساسات باعث ایجاد احساس لذت و لذت و لذت در مسیر تناسب شود و سبب میشود متناسب شدن آسانترین کار دنیا شود .
نشان های دریافت شده
سلام وای من تا حالا نمیدونستم سایت شما شش صفحه است . فکر میکردم فقط همون صفحه اوله وای که چقدر نکته دوباره میتونم یاد بگیرم . ممنوووووونم آقای عطار روشن . نمیدونم این قسمتهای سایت هم قبلا بود یا جدید اومده . ولی خیلی عالیه . به خدا شما خیلی زحمت میکشید ازتون ممنونم . واقعا که خدا شما رو سر راه ما قرار داده . چه نعمت بزرگی هستید . به خدا شما لطف خدایید که بر ما نازل میشوید . ازتون سپاسگزارم . خدایا شکرت