تا حالا شده صبح از خواب بیدار شی، دستتو ببری سمت کیک شکلاتی دیشب، بعد یهو انگار یه جن توی مغزت بگه: «نههه! رژیمی!»؟ بعد اون یکی جن، که معمولاً کمی چاقتره و لهجه شیرینی هم داره، بگه: «بابا حالا یه قاچ که چیزی نمیشه!» و در نهایت، خودتو ببینی که وسط آشپزخونه وایسادی، با کیک نصفشده تو دست و کمی حس گناه روی صورت؟ خب، تبریک میگم! تو هم مثل بقیه ما، درگیر جدال همیشگی “تصمیم آگاهانه” و “ناخودآگاه” شدی.

ذهن ما دو تا فرمانده اصلی داره. یکی مثل مدیرعامل شرکته: منطقی، با برنامه، علاقهمند به فهرستسازی و هدفگذاری. این همونه که میگه: «از فردا صبح ساعت ۶ بیدار میشی، میری ورزش میکنی، بعد سالاد کلم میخوری و شبم یوگا کار میکنی.»
ولی اون یکی؟ اون مثل همکار شیطون و خوشخوراک شرکت میمونه که ساعت ۴ بعدازظهر میگه: «بریم یه چیزی بخوریم مغزمون قفل کرده!» و خب… مغز معمولاً به اون میگه “چشم”.
اینجا دقیقاً همون نقطهایه که بحث تصمیم آگاهانه و ناآگاهانه وارد بازی میشه.
خیلی از ما فکر میکنیم که داریم با تصمیم آگاهانه انتخاب میکنیم. مثلاً میگیم: «من خودم خواستم امروز رژیممو بشکنم.» یا: «اصلاً خودم تصمیم گرفتم بعد از مهمونی دوباره شروع کنم.» اما واقعاً این تصمیمات چقدرشون حاصل فکر آگاهانه هستن؟ و چقدرشون از دل ناخودآگاه بیرون اومدن، اونهم بدون اینکه ما بفهمیم؟
در این مقاله قراره بریم زیر پوست مغز، یه نگاه بندازیم به پشت صحنه تصمیماتمون. ببینیم کی واقعاً پشت فرمونِ انتخابهای غذایی ما نشسته؟
چرا بعضیها با یک بار تصمیم گرفتن لاغر میشن، ولی ما با هزار بار قسم خوردن هم سر جای اولمون هستیم؟ و مهمتر از همه، چطور میتونیم کاری کنیم که ناخودآگاه هم به نفع ما کار کنه، نه علیهمون.
کشف شاهکلید فراموششدهی کاهش وزن پایدار
فرض کن یه روز صبح از خواب بیدار میشی، میری جلوی آینه و به خودت میگی: «از امروز رژیم میگیرم!»
آفرین! این یعنی یه تصمیم آگاهانه گرفتی. ولی پنج ساعت بعد جلوی یک ظرف ماکارونیِ پنیری میایستی و میگی: «فقط یه قاشق…» و یهو ظرف خالیه!
این یعنی چی؟ یعنی تصمیم آگاهانهت با کله رفته ته قابلمه!
اینجا دقیقاً همون جاییه که باید دربارهی تفاوت تصمیم آگاهانه و ناآگاهانه در مسیر لاغری صحبت کنیم.

تصمیم آگاهانه دقیقاً چیه؟
۹۰ درصد افرادی که رژیم میگیرن، بعد از یک سال دوباره وزنشون برمیگرده. بعضیاشون حتی بیشتر از قبل چاق میشن. چرا؟چون بیشتر رژیمها از جایی شروع میشن که بهش میگیم فشار بیرونی:
• «دوستم فلان رژیمو گرفته، منم میگیرم.»
• «عروسی دختر خالهمه، باید تو عکس خوب بیفتم.»
• «دکتر گفت باید وزنتو بیاری پایین، وگرنه…»
• «تو آینه خودمو دیدم، دپرس شدم، دیگه نمیخورم.»
اینا تصمیماتی نیستن که از آگاهی و شناخت عمیق از خودت اومده باشن. اینا تصمیماتیه که با ترس، شرم، یا فشار جمعی گرفته شدن.
و مغز، عزیز دل ما، اینو خوب میفهمه. وقتی بفهمه تصمیم، زورکیه یا از رو هیجان لحظهایه، مقاومت میکنه.
مغز اساساً میگه: «من با این انتخاب حال نکردم، پس اجراش نمیکنم!»

رژیم یعنی اجبار؛ تصمیم آگاهانه یعنی انتخاب
وقتی یه رژیم جدید میگیری، در واقع داری یهسری قوانین سفت و سخت از بیرون به خودت تحمیل میکنی:
• ساعت مشخص غذا بخور
• اینو بخور، اونو نخور
• ۱۲۰۰ کالری فقط، حتی اگه گشنته!
• اگر تقلب کنی، بازندهای!
همهی اینها مغز رو میبره تو حالت دفاعی. چون مغز عاشق اختیار و آزادیه.
به محض اینکه حس کنه داره کنترل میشه، میره روی حالت لجبازی:
«نمیخورم که چی بشه؟! حالا که گفتی نخور، بیشتر میخورم!»
اما وقتی تصمیم آگاهانه از درون شکل میگیره، داستان عوض میشه.
تو دیگه غذا نخوردن رو به چشم تنبیه نمیبینی، بلکه میگی:
«من این انتخابو میکنم چون برام مهمه، چون سلامتی و حال خوبم اولویته.»
تصمیم آگاهانه با مغز رفیقه، نه دشمنش
خیلی از ما فکر میکنیم فقط با یک رژیم سفتوسخت یا یه برنامه ورزشی دیوانهوار میتونیم تغییر کنیم. اما واقعیت اینه که هیچکدوم از اینها کار نمیکنن اگر پشتشون یک تصمیم آگاهانه نباشه. این یعنی چی؟ یعنی باید اول از درون، با مغز خودت به صلح برسی.
یه تحقیق بامزه و عمیق از دانشگاه Stanford، توسط آزمایشگاه MAP، دقیقاً روی همین موضوع کار کرده. اونا بررسی کردن که آیا خوداندیشی (Self-Reflection) و خودپیگیری (Self-Tracking) باعث میشن آدمها تصمیمات بهتری بگیرن یا نه. نتیجه؟ بله، قطعاً! 🔗 منبع علمی
توی این مطالعه، نشون داده شد که وقتی افراد شروع میکنن خودشون رو دقیقتر بررسی کنن — مثلاً با نوشتن ژورنال روزانه، استفاده از اپلیکیشنهایی که رفتارهاشون رو ثبت میکنه، یا حتی فقط روزی چند دقیقه خوداندیشی — مغز بهتر میتونه الگوهای تکراری اشتباه رو شناسایی کنه و مسیر جدیدی بسازه.
و حدس بزن چی؟ تمام این فرایند یعنی تصمیم آگاهانه.
یعنی بهجای اینکه صرفاً بگی “از فردا دیگه شیرینی نمیخورم چون فلانی گفت”، با خودت روراست میشی و میپرسی:
“من چرا وقتی ناراحتم سراغ شیرینی میرم؟ چی کم دارم؟ چی رو دارم پنهون میکنم؟”
و درست همینجا، مغز یه نفس راحت میکشه و میگه: “آها! بالاخره فهمیدی!”
تصمیم آگاهانه یعنی تصمیمی که از دل شناخت و همدلی با خودت بیرون میاد، نه از دل فشار، ترس، یا مقایسه با اینستاگرام.
در واقع، وقتی تصمیماتت آگاهانه باشن، مغز دیگه باهات نمیجنگه. چون تو دیگه داری از ابزار خودش — یعنی مشاهده، تحلیل و منطق — استفاده میکنی. نتیجه؟ تغییراتی که موندگارن، چون دیگه از ریشه رشد کردن، نه فقط از زور!
وقتی رژیم با تصمیم آگاهانه همراه نباشه…
مثلاً تو رژیمی هستی که توش حق نداری برنج بخوری. ولی خستهای، استرسی، مامانت یه دیس تهدیگ گذاشته جلو روت، عطراش زده زیر دماغت… خب طبیعیه که بزنی به سیم آخر!
ولی اگه آگاهانه تصمیم گرفته باشی که «من میخوام از بدنم مراقبت کنم» و بدنت رو بهعنوان دوستت ببینی، اون تهدیگ دیگه نمیتونه ازت باج بگیره!
یا اگه هم بخوری، از سر آگاهی میخوری، نه از سر تسلیم.
پس چی جواب میده؟ تصمیم آگاهانه، با باور ذهنی همراه!
تغییر رفتار پایدار یعنی اون کاری که از روی شناخت، تمرین ذهنی و باور درونی انجام میدی.
یعنی نه فقط بدونی که مثلاً شیرینی زیاد خوب نیست، بلکه درونی کرده باشی که بدن تو لایق چیز بهتریه.
و این فقط با تکرار و آموزش ذهنیه که اتفاق میافته — نه با لیست غذاهای ممنوعه.
این تحقیق نشون میده که هدفگذاری آگاهانه و تکرار تصویر ذهنی، رفتار غذایی افراد رو حتی در حالت ناآگاه هم تغییر میده.
یه مثال ساده ولی واقعی
اونی که ده بار رژیم گرفته و شکست خورده، به احتمال زیاد فقط از روی ترس، خشم، یا رقابت تصمیم گرفته.
اما اونی که یه بار از درون آگاه شده و فهمیده که «من میخوام با بدنم دوست باشم»، اون تغییر موندگار میسازه.
فرقش مثل اینه که یکی تو کلاس درس نشسته چون باید نمره بگیره، یکی دیگه نشسته چون واقعاً میخواد یاد بگیره.
چاقی نتیجهی هزار تصمیم ناآگاهانهست
راستش رو بخوای، هیچکسی یههو وسط یه خواب ظهر جمعه چاق نشده! 😅
چاقی، محصول نهایی هزاران تصمیم کوچیک و ناآگاهانه است که بیسر و صدا، سالها توی ذهن و زندگیمون ریشه دوانده.
تصمیمهایی که اونقدر عادی شدن که حتی دیگه اسمشون رو هم تصمیم نمیذاریم!
مثل چی؟
• شبها تا دیروقت سریال دیدن چون “یه قسمت دیگه مونده فقط…”، بعدش هم خواب موندن و نرفتن پیادهروی.
• خوردن تهدیگِ طلایی و وسوسهانگیزِ مامان چون «اسراف گناهه!» (واقعاً از کی تا حالا تهدیگ شد شعائر دینی؟ 😂)
• باز کردن شکلاتی که برای مهمون خریده بودی چون “خودمم که مهمون این دلم هستم!”
• رژیم گرفتن با اکراه، فقط چون فلان مهمونی نزدیکه، نه از روی میل درونی.
اینا همش تصمیمهای ناآگاهانهن.
و مغز ما؟
مغز وقتی تصمیمگیری توی حالت ناآگاهانه انجام میشه، میره دنبال پاداش فوری، نه فایدهی بلندمدت.
تو اون لحظهای که چشمهات برق میزنه برای یه تیکه کیک شکلاتی، مغز نمیشینه باهات جلسه بذاره که:
«عزیزم! مصرف قند بالا در بلندمدت موجب مقاومت انسولینی میشه و ممکنه روی سلامت کبدت تأثیر بذاره.»
نه عزیز دل. مغز فقط میگه:
“بزن بر بدن! بعداً بهسلامتی یه رژیم جدید شروع میکنی!” 😬
اینجاست که فرق بین تصمیم ناآگاهانه و تصمیم آگاهانه خودش رو نشون میده.
تصمیم آگاهانه یعنی اون لحظهای که تو یک قدم عقبتر میایستی، خودت رو میبینی، حالت رو درک میکنی، و آگاهانه بین لذت آنی و آرامش بلندمدت یکی رو انتخاب میکنی.
مثلاً وقتی خستهای و دلت بستنی میخواد، بهجای اینکه مستقیم بری سر یخچال، یه لحظه فکر میکنی:
«واقعاً گرسنمه؟ یا دلم یه آغوش میخواد؟»
اونوقت شاید به جای بستنی، یه تماس با یه دوست قدیمی بزنی… یا حتی فقط یه لیوان آب بخوری و بری قدم بزنی.
اینه قدرت تصمیم آگاهانه.
قدرتی که اجازه میده تو از چرخهی بیپایان چاقی، رژیم، شکست، و عذاب وجدان خلاص بشی.

مغز چطوری تصمیم میگیره؟ (شوخیطور ولی علمی)
تصور کن مغزت مثل یک ادارهست.
سمت چپ میز رئیس دفتر نشسته، خیلی منطقی و جدی، با عینک تهاستکانی. این همون بخش تصمیمگیرندهی آگاهانهست که در هر لحظه با دقت و منطق، تصمیماتی میگیره که در راستای اهداف و برنامههای بلندمدت شماست.
مثلاً تصمیم میگیره که “باید فردا صبح زود بیدار بشم و ورزش کنم” یا “امروز میخوام رژیم سالمی داشته باشم”. این تصمیمات معمولاً بر اساس تحلیل و بررسی اطلاعات و اهداف آیندهنگرانه است.
حالا سمت راست، یه کارمند شیطون و بازیگوشه که هیچوقت نمیشه اعتماد کرد. هر وقت دلش بخواد، بدون هماهنگی با رئیس، دستور میده: “بریم کیک بخوریم!” این کارمند که به صورت ناخودآگاه عمل میکنه، همون سیستم ناآگاه مغز توئه.
این بخش، کارهایی رو انجام میده که هیچ برنامهریزی منطقی پشتش نیست و بیشتر بر اساس عادات، هیجانات یا واکنشهای فوری به تحریکات محیطی عمل میکنه. وقتی شما در معرض استرس یا تنش قرار میگیرید، این بخش کنترل رو به دست میگیره و تصمیمات فوری میگیره که بعداً ممکنه پشیمون بشید.
وقتی انرژی روانیمون کم میشه، رئیس میره چرت بزنه و میخواد لحظاتی استراحت کنه، کارمند بازیگوش کنترل رو به دست میگیره. در این مواقع، تصمیمات آگاهانه به سختی در مقابل وسوسههای آنی مقاومت میکنن.
اینجاست که یهویی خودتو جلوی یخچال پیدا میکنی، در حالی که داره ماست موسیر رو لیس میزنی! این دقیقا همون لحظهایه که تصمیمات ناآگاهانه وارد عمل میشن و به جای تصمیمهای منطقی و بلندمدت، راهحلهای سریع و لذتبخش اما موقتی رو پیشنهاد میدن.
حالا سوال اینجاست: چطور میتونیم تصمیمات آگاهانه رو تقویت کنیم و مغز رو از دست این کارمند شیطون نجات بدیم؟
بخشی از پاسخ در درک این نکتهست که تصمیمات آگاهانه نیاز به تمرکز و انرژی روانی دارن. وقتی شما انرژی کافی داری و ذهنت آرامه، رئیس دفتر مغز میتونه تصمیمات درست بگیره. اما وقتی خستهای، استرس داری یا تحت فشار هستی، احتمال اینکه کارمند بازیگوش کنترل رو به دست بگیره بیشتر میشه.
برای ایجاد تغییرات مثبت در رژیم غذایی و سبک زندگی، باید تصمیمات آگاهانهتری بگیریم. این یعنی باید وقت بذاریم و آگاهانه انتخاب کنیم که چطور میخواهیم به اهدافمون برسیم، حتی وقتی وسوسهها و مشکلات روزمره ما رو میخوان از مسیر منحرف کنن.
چطور تصمیم لاغری رو در مغز ماندگار کنیم؟
اگر میخوای لاغر بشی، باید یاد بگیری که تصمیمات آگاهانه رو فقط نگیری، بلکه در ناخودآگاهت هم جا بندازی. چرا؟ چون مغز ما معمولاً به راحتی به عادات قدیمی و تصمیمات ناآگاهانه چسبیده و تغییر دادن این الگوها، مخصوصاً وقتی صحبت از رژیم و لاغری میشه، یه چالش بزرگه.
راهش چیه؟ تمرین ذهنآگاهی و برنامهریزی مغز. وقتی ذهن آگاهانه و ناخودآگاه همگام و همراستا بشن، میتونی در مقابل وسوسهها مقاومت کنی و تصمیمات آگاهانه بهتری بگیری که نتیجهاش تغییرات واقعی و پایدار باشه.
۱. نوشتن اهداف و دلایل لاغری
اولین گام اینه که به طور واضح و دقیق بنویسی چرا میخوای لاغر بشی. نه فقط برای اینکه “رژیم بگیرم” یا “لاغر بشم”، بلکه برای اینکه دلیل عمیقتر و شخصیتر پیدا کنی.
شاید بخوای احساس بهتر و سالمتری داشته باشی، یا شاید به فکر افزایش اعتماد به نفست باشی. وقتی این دلایل رو بهوضوح مینویسی و در جایی قابل دسترس نگه میداری، میتونی دوباره بهشون رجوع کنی وقتی که احساس میکنی کنترل از دستت در رفته و وسوسهها شروع به چالش کشیدن تصمیمات آگاهانهت میکنن.
۲. مدیتیشن برای افزایش تمرکز ذهنی
مدیتیشن لاغری و تمرینهای ذهنآگاهی، به مغز کمک میکنن تا در لحظهی حال بیشتر آگاهی داشته باشه و از واکنشهای ناخودآگاه و بیفکر جلوگیری کنه. این تمرینها ذهن رو آرام میکنن، تمرکز رو تقویت میکنن و به تو اجازه میدن که با دقت و دلسوزی بیشتری به تصمیمات آگاهانهت نگاه کنی.
وقتی ذهنت آرام باشه، میتونی از منطقی بودن تصمیمات آگاهانهت اطمینان داشته باشی، نه از روی احساسات لحظهای.
۳. تمرینهای روزانه برای خودآگاهی
یکی از بهترین راهها برای تغییر رفتارهای ناخودآگاه، انجام تمرینهای روزانه برای خودآگاهی است. این تمرینها به تو کمک میکنن تا الگوهای رفتاریت رو شناسایی کنی. مثلا هر روز به این فکر کن که چه موقعها به غذا خوردن بیدلیل رو میاری.
آیا وقتی استرس داری، احساس تنهایی میکنی، یا وقتی که به دنبال آرامش و تسکین هستی؟ این آگاهیها به تو این قدرت رو میدن که تصمیمات آگاهانه و بهتری بگیری.
۴. تصویرسازی ذهنی از آیندهی ایدهآل
تصویرسازی ذهنی، یکی از قویترین ابزارها برای تغییر رفتار و دستیابی به اهدافه. حالا که به وضوح دلایل لاغری و اهدافت رو مشخص کردی، وقتشه که با تمرین تصویرسازی ذهنی، خودت رو در آیندهای که به اهدافت رسیدی ببینی.
تصور کن خودت رو توی یه لباس سایز ۳۸ (یا هر سایزی که برات مناسبتره) ببینی. حس کن که چطور به خودت افتخار میکنی و احساس سبکی، سلامتی و اعتماد به نفس داری. این تصویر ذهنی، نه تنها انگیزهت رو بیشتر میکنه، بلکه به مغزت میگه که این آینده قابل دسترس هست. وقتی که مغز این تصویر رو به عنوان یک واقعیت درک کنه، ناخودآگاه به سمت دستیابی به اون هدایت میشه.
در نهایت، هدف اینه که تصمیمات آگاهانه رو به الگوهای ناخودآگاه تبدیل کنی، طوری که مغزت به طور طبیعی به انتخابهای سالم و درست تمایل پیدا کنه. این فرآیند زمان میبره، اما وقتی بهش پایبند بشی و روز به روز پیشرفت کنی، متوجه میشی که تغییرات به طور طبیعی و بدون فشار، وارد زندگیت میشن.
چرا فقط رژیم جواب نمیده؟
چون تصمیم آگاهانه نیست!
۹۰ درصد افرادی که رژیم میگیرن، بعد از یک سال دوباره وزنشون برمیگرده. چرا؟ چون رژیم گرفتن معمولاً از روی فشار بیرونی یا هیجان مقطعی شروع میشه، نه با یک تصمیم آگاهانه درونیشده. این رژیمها بیشتر بهعنوان یک دستورالعمل یا وظیفهای خارج از خود فرد دیده میشن، نه بخشی از هویت و سبک زندگی جدیدش.
وقتی رژیم فقط یه اجباره، مغز نمیتونه اون رو بهعنوان بخشی از هویت جدیدت بپذیره. مثلاً وقتی میگی “من باید لاغر بشم چون همه میگن باید لاغر بشم”، مغز نمیفهمه این تصمیم از درون خودت ناشی شده یا صرفاً تحت تأثیر فشارهای بیرونی قرار گرفتی.
اینجاست که تصمیمات آگاهانه وارد میشن. تصمیم آگاهانه یعنی انتخابی که از درون خودت میاد، نه فقط یک واکنش به موقعیتهای بیرونی. وقتی تصمیم آگاهانه تو در ارتباط با رژیم و تغییرات سبک زندگی با باور ذهنی همسو میشه، مغز این تغییر رو به عنوان بخشی از هویت جدیدت میپذیره.
برای مثال، وقتی تو بهطور آگاهانه تصمیم میگیری که یک زندگی سالم و متعادل رو پیش بگیری، این تصمیم در مغزت بهطور عمیقتر جا میافته و بهتدریج رفتارهای سالم جزئی از شخصیت و عادتهای روزمرهت میشه.
اما وقتی این تصمیم آگاهانه با باورهای درونیت هماهنگ بشه، تغییر رفتاری پایدار شکل میگیره. این یعنی نه تنها از رژیم گرفتن بهعنوان یک انتخاب آگاهانه و عقلانی لذت میبری، بلکه مغزت به طور طبیعی این تغییر رو پذیرفته و در طول زمان به حالت جدید عادت میکنی.
در این صورت، دیگه نیازی به تلاش برای مقاومت در برابر وسوسهها نیست، چون رژیم به بخشی از هویت و زندگی جدیدت تبدیل شده و ذهن ناخودآگاهت هم از اون پیروی میکنه.
جمعبندی: تصمیم آگاهانه
بیدار شدن از خواب ذهنی
چاقی فقط یک عدد روی ترازو نیست. چاقی یک علامته. یک سیگناله از ذهن و بدن که داره بهت میگه: “هی! یه جای کار در ناخودآگاهت داره اشتباه پیش میره.”
واقعیت اینه که چاقی حاصل سالها تصمیمگیری ناآگاهانهست. حاصل اون لحظههایی که بدون فکر، بدون حضور ذهن، بدون آگاهی، انتخابهایی کردیم که به ضررمون تموم شد—از چی بخوریم گرفته تا کی بخوابیم، چقدر حرکت کنیم، یا چجوری با استرس کنار بیایم.
اگه میخوای یه بار برای همیشه این چرخه رو بشکنی، باید از همین امروز شروع کنی به ساختن و گرفتن تصمیم آگاهانه.
نه تصمیمی هیجانی.
نه تصمیمی از روی سرخوردگی.
نه تصمیمی که صرفاً از روی اجبار باشه.
بلکه تصمیم آگاهانه یعنی اینکه تو بیدار بشی، نگاه کنی به خودت، به سبک زندگیت، به نیازهای واقعیت. یعنی خودت رو مسئول بدونی، نه قربانی.
یاد بگیر که به جای جنگیدن با مغزت، باهاش حرف بزنی، باهاش هماهنگ بشی، باهاش قرارداد صلح ببندی. چون مغز تو دشمنت نیست؛ فقط برنامهریزیشده برای بقاست، نه برای زیباییشناسی!
و این برنامهها رو میشه با تصمیمات آگاهانه بازنویسی کرد.
تصمیم آگاهانه یعنی هر روز یک قدم کوچک ولی پایدار.
یعنی اینکه بهجای حذف افراطی خوراکیها، آگاهانه انتخاب کنی چی به بدنت بدی.
یعنی اینکه بهجای ورزشکردن از روی اجبار، آگاهانه به بدنت فرصت تحرک بدی.
یعنی اینکه بهجای نارضایتی دائم از اندامت، آگاهانه خودت رو دوست داشته باشی و مسیر رشد رو با عشق شروع کنی.
پس از امروز، هر بار که میخوای کاری بکنی، بپرس:
“آیا این یک تصمیم آگاهانهست؟ یا صرفاً یه عادت قدیمی که دوباره داره تکرار میشه؟”
🖋️ دعوت به گفتوگو: دیدگاه تو مهمه!
اگر تا اینجای مقاله همراه من بودی، یعنی واقعاً به دنبال یک تغییر عمیق و پایدار در سبک زندگیت هستی. نه تغییر مقطعی، نه رژیمهای زودگذر؛ بلکه تغییر از طریق «تصمیم آگاهانه».
✨ آخرین تصمیم آگاهانهای که برای بدن یا سبک زندگیت گرفتی چی بوده؟
یا شاید یه تصمیم ناآگاهانه یادت بیاد که الان بهش لبخند میزنی و میگی: «واقعاً اون موقع چی فکر میکردم؟!» 😄
👇 همینجا برام بنویس.
چه تجربههات الهامبخش باشن، چه خندهدار، اینجا جاییه برای یاد گرفتن از هم. چون هیچکدوممون تنها نیستیم؛ ما یه قبیلهایم از آدمایی که تصمیم گرفتن آگاهانهتر زندگی کنن.
منتظر کامنتت هستم 💬👇
#تصمیم_آگاهانه #لاغری_با_ذهن #تناسب_فکری
اگه دنبال تغییر پایدار و لاغری واقعی هستی، بدون که راهش از همین سؤال شروع میشه.
اگه دوست داری روش درست تصمیمسازی ذهنی برای لاغری رو یاد بگیری، حتما یه سری به دوره «اصلاح پرخوری و اشتها در مغز» توی بخش محصولات سایت بزن.
اونجا دقیقاً یاد میگیری چطور مغزت رو طوری تربیت کنی که خودش انتخاب سالم رو ترجیح بده — بدون زور و اجبار
منتظر کامنتهای شما هستیم! 💬👇
همراه همشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.67 از 57 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!


نشان های دریافت شده
باسلام وقتتون بخیر
۱۵ دقیقه لذت بزدم اژ خواندن این متن زیبا و صمیمانه و دوستداشتنی و شاید بتونم بگم بهم خوش گذشت
انگار کیه ربع با ی دوست نشستم و درمورد مسائل ثشنگی ک ایندمو میسازه و من ذوقش رو دارم صحبت کزدم و حالم خوب شده
خوبی اینجا اینه ک همه مث همیم و همه همو درک میکنیم و میفهمیم حرف و درد های همدیگرو.
رژیم
کلمه ای اشنا برای ما ک تمام علت های ذکر شده تو متن انگار ک از زبون مابود و ماهمه جریاناتشو میدونیم ک عروسیه فلانیه .از حرف کسی بهمون برخورده .لباسی اندازمون نبوده و گریه کردیم… و هممون زندگیمون پره از این لحظات و تجربشون کردیم همه
و الان تونستم درست رو از غلط تشخیص بدم و خودمم انگار تو مرحله ای رسیده بودم ک نیاز ب این فایل داشتم برای پیدا کردن راه و الان میتونم اگاهانه تر تصمیم بگیرم و برای خودم ارزش قائل بشم و رانماهام رو برای ادامه دادن مسیر درست حفظ کنم
ممنون از اگاهی های زیباتون