استخدام مربی خصوصی لاغری

بنام خداوند هستی بخش

سلام خدمت استاد عزیزم ودوستان هم مسیرم 

خیلی وقت بود دنبال اسمی می گشتم برای کسی که سالهاست در ذهنم باهاش زندگی می کنم ودر تمام مراحل زندگیم همراهم بوده ولی نمی تونستم اسمی پیدا کنم این فایل رو گوش دادم واستاد شما بی نظیر هستین وحقا چه اسم خوبی انتخاب کردین براش مربی خصوصی چاقی

من سالهاست مدام در ذهنم کسی باهام صحبت می کنه بهم راه رو نشون می ده وقتی به مشکلی بر می خورم بهم راهکار می ده باهاش درد ودل می کنم وقت عصبانیت ناراحتیمو سرش خالی می کنم وقت خوشحالی باهاش شادم وخلاصه لحظه ای نبوده همراهم نباشه واین شخص مربی خصوصی هست که من با یادگیری چاقی اونو استخدام کردم وبا استمرار در چاقی اونو به مربی زبردست تبدیل کروم مربی که نه هرگز خسته وناامیدی می شه ونه هرگز با هیچ توهین وسر نشی از استخدام من خارج می شه در واقعه هرگز از من جدا نمی شه 

هروقت به ایام عید یا مراسمی نزدیک می شدم و می دیدم نمی تونم با لباس وظاهر خوبی تو جمع حاضر بشم یه مربی موقت استخدام می کردم وبا زور وفشار در مدت کوتاهی مقداری وزن کم می کزدم واون ایام واون مراسم رو از سر می گذروندم وتا تمام می شد وخیال راحت می شد با می دیدم مربی خودم می اومد سرکار واون مربی موقت می رفت پی کارش در تمام مدتی که از راه به در می شدم وحرف مربی خودم رو گوش نمی دادم اون صبوری می کرد ومنتطری برگشت من می موند این نبود که دلش بشکنه ودیگه بره چون تا اون ایام خاص تمام می شد من دوباره برمی گشتم پیشش وتازه حرف گوش کن تر از قبل در خدمتش بودم تا دوباره چاقترم کنه 

سالها هر وقت از چیزی ناراحت می شدم یا استرس داشتم این مربی چاقی بود که در کنارم بود ومی گقت بخور تا فراموش کنی 

سالها هر وقت می خواستم فکری بحال خودم بکنم ودر واقعه خدا بهم تلنگر می زد وآرزوی لاغری رو بهم یادآوری می کرد که چه نشستی تو آرزو داشتی لاغر متناسب بشی بیا حرکتی بکن این مربی چاقی بود که با نجواها وترغیب هاش به خوردن واینکه تو ژنتیکت چاقه تو لاغر بشو نیستی خودتو اذیت نکن باعت شد رویامو کنار بزارم وبا چاقی بسازم واونو طبیعی جلوه بدم وفقط به وقت نیاز ودر موقعه ضروری یه مربی موقت می گرفتم وکارم که راه می افتاد دوباره برمی گشتم به روال قبل 

درست مثل مربی خصوصی که برای چند روز برای بچه ها در درس ریاضی می گیریم وچون سخت بودن ریاضی رو طبیعی می دونیم معتقدیم برای اینکه نمره خوبی بگیریم باید وقت امتحان یکی باشه خصوصی فشرده باهامون کار کنه بعدشم مثل گذشته ادامه بدیم و همون رویه رو از سر بگیریم 

من خودم چون سالها همین عادت رو داشتم برای درس دخترم هم همین طور عمل می کردم ونزدیک امتحان که می شد دنبال مربی خصوصی می گشتم تا برای امتحان آماده اش کنه ونمره خوبی بگیره وچون سالها خودم برای شرکت در مهمانی تعطیلات عید وعروسی همین کار رو می کزدم 

یادمه چندسال پیش عروسی برادرم بود پانزده روز مونده به عروسی تاریخ رو مشخص کردن وبه ما خبر دادن ومن ناراحت بودم که چرا دیر خبر دادن پانزده روز خیلی کمه تا من بتونم لاغر کنم ولباس خوبی گیر بیارم این کمبود وقت باعث شد من فشار زیادی روی جسمم وارد کنم یادمه اون دوهفته من خیلی خیلی کم غذا می خورم به حدی که اندازه یه بچه یه ساله هم که تازه بهش غذا می دن نبود اونم فقط در وعده نهار وفقط آب می خوردم وهمش ورزش می کزدم تو خونه چون می دونستم فقط این پانزده روز باشگاه هم نرفتم که بعد بگن ول کرد 

روزهای آخر که دیگه رفته بودیم شهرستان وهمه مشغول کارهای عروسی بودن ومن وقت رو تنگ وتنگ تر می دیم دیگه عملا هیچی نمی خورم مدام فشارم می افتاد ولی نمی زاشت کسی بفهمه  ومن تونستم اون لباسی که خواستم رو بپوشم وعروسی تمام شد شاید باورتون نشه ولی همون شام عروسی که دیگه مراسم تمام شده بود وما برگشتیم خونه شام خوردیم پایان کار مربی موقت بود ومن به حدی غذا خوردم که از فشار شکم حالم بد شد ومربیم بهم گفت تا تو باشی از راه به در نشی😀

جالی اینجا بود من درسته حالم با خوردن خوب بود عاشق غذا خوردن بودم وبا این مربی خصوصیم خوش بودم ولی هرگز این ندا که راهت اشتباهه وتو نباید اینجوری بمونی وتو نباید چاق باشی مدام در ذهن من بود گوهربار که جلوی آیینه می رفتم واضافه های جسمم رو می دیدم حالم بد می شد گوهربار کشی سرزنشم می کزد یا تیکه می انداخت یا میخرم می کزد حالم بدمی شد وتصمیم می گرفتم لاغر بشم قسم می خوزدم  پای قرآن امضا می کزدم اما همش فقط برای لحظاتی بود وبا دیدن غذا خوراکی مورد علاقم همه چی یادم می. رفت وباز روز از نو وروزی از نو

این وضعیت واقعا دیگه کلافم کرده بود ومن نمی دونستم اینا همش بخاطر فرمول های چاقی از طرفی ترغیب می شم به افراطی خوزدن واز اون طرف سرزنشم می کنه بخاطر چاقی با دست پس می زنه با پا پیش می کشه 

تا اینکه خدا هدایتم کرد به سایت تناسب فکری اینجا بود که فهمیدم اشکال کارکجاست واز همون لحظه مربی لاغری در ذهن من شروع به آموزش کرد تا به مهارت برسه ودر کنار مربی چاقی شروع به کانه تا اینم بتونه به اون بخش از نیازم که تناسب اندام وآرزوی لاغری کمک کنه در واقعا مربی لاغری رو خدا به استخدام من در آورد تا به بخش الهی وجودم  که فابریک واصل خودم که تناسب بود برسونه منو با اولین فایل ها من به چنان آرامش وصلحی رسیدم که هرگز در هیچ مرحله ای از زندگیم تجربه نکرده بودم واونجا بود که فهمیدم این آرامشی که از این طریق کسب کزدم کجا واون آرامش که با غذا به دست می آوردم کجا اون بعدش سرزنش وفشار شکم وعذاب وجدان بود ولی این نه یه حس خوب یه آرامش درونی واین خیلی برام شیرین. لذت بخش بود حتی دیگه حرف ها و رغیب های مربی چافیم برام اهمیتی نداشت واونم یه جورهایی کناز نشسته بود ولی اشتباه من اینجا بودکه استمرار نداشتم و گذاشتم این آگاهی ها در وجودم ریشه دار بشه زود به خودم قره شدم واز دیدن تعقیراتم غرور گرفتم واین مسبر الهی رو با دیگر دوره های لاغری ورژیم اشتباه گرفتم برای همین خیلی زود مرئی چافیم باز سر وکله اش پیدا شد ونراشت مربی که خدا به استخدام در آورده خوب آموزش ببینه ومهارت کسب کنه تا به آرزوی لاغریم برسونه منو

در تمام مدتی که مسبر لاغری با ذهن رو رها کردم اون حس خوب و هایی واون مقدار آمورش که دیده بودم ومربی لاغری که در ذهنم بود باهام بود ویه جاهایی بهم یادآوری می کرد وحتی به خودم می اومدم می دیدم دارم به حرفش گوش می دم اما خیلی نزاشته بودم مهار بشه وخیلی زود مغلوب این مربی کارگشته زبردست قدیمی جاقیم می شد 

خدا رو شکر می کنم که بازم هدایت شدم به سایت وبازم دارم فعالیت می کنم وتصمیم گرفتم دوره ای که خریدم رو با جدیت شروع کنم ومربی لاغری رو به مهارت برسونم تا بهم کمک کنه به رویای لاغری برسم 

از شما استاد عزیزم بسیار ممنونم که با متال های از زندگی خودتون به ما کلید می دیدن وراه رو برامون هموار می کنید