0
هم فکریدسته بندی: لاغری با ذهنمیشه بدون تغییر سبک تغذیه فقط با فکر لاغر شد ؟
بازگشت به هم فکری

میشه بدون تغییر سبک تغذیه فقط با فکر لاغر شد ؟

سپیده طارمی 4 ماه قبل سؤال شد

عرض سلام وادب  و احترام دارم خدمت همه اعضا سوالی در ذهن من پیش پیش اومده ممنون میشم اگر کمک کنید من فکر میکنم (شاید اشتباه میکنم) که امکان نداره فرد با ادامه پرخوری وزن کم کنه فقط به دلیلی اینکه ذهنش عوض شده  در واقع درستش اینه که اگر فردی  فرمول های ذهنیشو عوض کنه در واقع همون تغییر فرمول ها باعث میشه که شخص دست از پرخوری بکشه و اینه که باعث کاهش وزن میشه در واقع استارتش باید از ذهن باشه  و بعد کم کم بدن از ذهن تبعیت می‌کنه  بعید میدونم با پرخوری بشه لاغر شد بعیده که بیست چهاری به غذا فکر کنی و لاغر شی اگر اشتباه میکنم اطفا راهنماییم کنید

به من اطلاع بده، اگر پاسخ جدیدی به این سوال داده شد
6 پاسخ
شهربانو باقری 4 ماه قبل پاسخ داده است
دیدگاه فنی

سلام و عرض احترام  خدمت  خانوم  سپیده طارمی  …  سوال خوبی پرسیدی …و نظرت  رو  قبول دارم   که با پرخوری  نمیشه لاغر شد …چرا ؟ چون  در ذهن ما  اینطور  جا  افتاده  که   با پرخوری و اضافه بر نیاز خوردن  چاق  شدیم  پس حالا که می خوایم  لاغر بشیم  و از مسیری که رفتیم  دوربرگردون کنیم  و برگردیم به سمت تناسب اندام  پس  باید پرخوری رو کنار بذاریم  و اصراری  به ادامه دادنش نداشته باشیم …این حقیقت داره که   کسانی هستن که  پرخوری می کنن  اما لاغرن.. اینا  نمی تونن  الگوی ما باشن  در متناسب شدن

توجیه نکنیم که  چون  باید الگوی ما  متناسبها باشن  پس ما هم مجازیم مثل این دسته از لاغرها   به پرخوری ادامه بدیم  و  چون از فایلهای  دوره های تناسب فکری استفاده می کنیم  پس باید لاغر هم بشیم  …از نظر من  این یک  استدلال  اشتباه و غیر منطقیه و قابل قبول نیست …

اون کسی که لاغر و پرخوره   این از اول  لاغر و‌متناسب بوده  و  باور  بسیار  قوی  در ذهنش هست که من هر چقدر بخورم  چاق نمیشم  … و این آدم لاغر پرخور نمایش و   نمونه  عینی  و کاملا  مشهود از قدرت ذهن  انسانهاست  …. کافیه چیزی رو باور  داشته باشیم  اون فکر خودشو در جسم و زندگی ما  تمام عیار  نشون خواهد داد …

اما  نباید فراموش کنیم  که  چیزی که تبدیل به باور ما  بشه  معمولا   براحتی  با باور  متضاد خودش  جایگزین ‌نمیشه و خیلی  تمرین و تکرار می خواد مثل  باور  من چاق شدم‌ چون پرخوری کردم  … دلیل هم براش داشتیم  غذاها که همه  بی کیفیت و هورمونی  و چاق کننده  منم که  زیاد خوری کردم  پس طبیعیه چاق شده باشم  … اینم یک جنبه تاثیر باوره  …….و درست برعکس  باوریه که میگه من هر چی بخورم چاق نمیشم …جالبه اکثر لاغر هایی که من باهاشون سال گذشته  مصاحبه کردم‌ می گفتن  غذا  چاق کننده اس  ولی  ما  چاق نشدیم چون همیشه به اندازه خوردیم  …  خوب  اگر بنا باشه  لاغرها و‌متناسبهارو  الگوی رفتاری  بگیریم  باید ما هم  به جای پرخوری  به اندازه خوردن اکتفا کنیم و با لذت جویی  و تفریح کردن با خوردن غذا بیش از این به خود آسیب نزنیم ….

ماهایی که  باور پرخوری  مساویست با چاقی در   ذهن ما  بسیار قدیمی و پررنگه   هرگز با پرخوری لاغر نمیشیم ….  بالاخره یه جایی باید عقل و‌منطق  بر احساسات  آسیب زا  غلبه کنه …عقل میگه  زیادی نخور که دچار عدم رضایت از خودت بشی  خودتو سرزنش کنی  دچار  ورم و درد معده  بشی که بعد مجبور بشی  کلی  دمنوش  و عرقیجات بخوری تا  سر دلتو  سبک کنی  و دوباره کلی انرژی اضافه وارد  بدنت کنی …  تا کی می خوایم با حس لذت طلبی  به خود آسیب بزنیم و چاقتر بشیم ……فراموش نکنیم  غذا  چاق کننده نیست  اما چون  منبع انرژی  است  اگر بیش از نیاز  وارد بدن بشه  تبدیل به چربی  میشه …البته  این فقط  برای ما چاقها صدق می کنه  نه  لاغرها  …در بدن لاغرها   حتی اگر  غذا ها بیش از حد خورده بشن  تبدیل به چربی زائد نمیشن  اتفاقا  لاغرها با خوردن بیش از نیاز  پرانرژی  تر و‌گرمتر میشن  و‌بنیه قوی تری پیدا می کنن  سوخت و سازشون بالاتر میره  .تمایل به فعالیت بیشتر پیدا می کنن و انرژی  اضافی که  خوردن  به هیچ وجه ذخیره نمیشه  و‌چاق نمیشن  و این اتفاق خوشایند  ریشه در باورها و افکار  لاغر کننده اونا داره  از قدرت ذهنشون  دارن به نفع خودشون بهره برداری می کنن    اما  ما چاقا   از قدرت ذهنمون  به ضررمون  استفاده  کردیم تا حالا  …و البته  این اتفاق ناخوشایند به شکل  ناخواسته و ناخودآگاه برامون افتاده  …. اما باید خیلی خوشحال باشیم که در مسیر آگاهی قرار گرفتیم  و  بالاخره  یه روزی  یه جایی  بدن چاقمون  غزل خداحافظی رو برای همیشه خواهد خوند  و ما زندگی جدیدی رو شروع خواهیم کرد …

عطا 4 ماه قبل پاسخ داده است
دیدگاه فنی

سلام و درود .

من تجربه ی خودمو می گم …

من نیازمو تشخیص دادم و خودمو شناختم .

نیتز من به دو دسته تقسیم میشه

نیاز جسمی

نیاز ذهنی .

اگه فقط برای نیاز جسمی غذا بخوریم نیاز ذهنیمون همچنان به دعوت به خوردن ادامه میده ولی اگه نیاز ذهنی رو هم جزء نیازها بدونیم و اون رو هم بیاریم در دایره صلح میبینیم چقدر کمک می کنه به کاهش وزن .

وقتی فقط بر اساس نیاز جسم غذا بخوریم و نیاز ذهنی رو نادیده بگیریم و بهش تهمت بزنیم بگیم تو ولعی تو برای لذت و تفریحی . تو اومدی منو چاق کنی . تو چاق کننده هستی همیشه ما با بعد ذهنی خودمون در جنگ و جدال خواهیم بود . اما وقتی بعد ذهنی خودمون رو بپذیریم و بدونیم حتی وقتی موقع تفریح دستور به خوردن میده نیازشه موقع سرگرمی دستور به خوردن میده نیازشه موقع عصبانیت دستور به خوردن میده نیازشه موقع خواب دستور به خوردن میده موقع بیداری دستور به خوردن میده و … همه ی اینها هم نیازشه که اگه نیاز نداشت دستور به خوردن صادر نمیشد اون وقت پذیرشی عظیم از خودمون در وجودمون شکل میگیره . این صلح و پذیرش منو آنچنان آروم کرده که دیگه وقتی غذایی میبینم دستور به خوردن صادر نمیشه وقتی عصبی میشم دستور به خوردن صادر نمیشه و… چون میدونه اگه صادر کنه من میخورم و نیازم رو برطرف می کنم . تمام وسوسه ها از سر من رفته . خود به خود نه به زور من نه به اکراه نه با توجیه . من با کمال ادب و احترام باید عرض کنم به هیچ عنوان صحبتهای خانوم شهربانو رو نمیپذیرم و معتقدم ایشون با بعد عطیمی از وجودشون دائما در حال کشمکش هستند . شاید متن منو مدال ندید ولی فقط خواستم تجربه ام رو بگم . من چیزی رو در لاغری با ذهن درک کردم که فقط مختص خودمه و شاید هیچ کسی نپذیریدش اما اگه نیازهای ذهنیمون رو برطرف کنیم نیروی عظیم ذهن در جهت لاغری باهامون همسو میشه چون دیگه ما نه از نظر ذهنی نه از نظر جسمی هیچ انگی به خودمون نمیزنیم . من راه لاغریم رو پیدا کردم . خیلی هم عالی پیدا کردم و همیشه هم با خودم و فکرم تمرین می کنم . باورهای چاقی رو کنار میزارم هم از سطح جسمم و هم از سطح ذهنم و با تمام وجودم به سمت لاغری حرکت می کنم . ذهنم دیگه گرد و خاک نمی کنه . چون من نیازش رو پذیرفتم . هم نیاز جسمی و هم نیاز ذهنیش رو . و حالا ضمیر ناخوداگاه من برای لاغر شدن به من اوکی داد . من ده قدم دیگه مونده دوره ام تموم بشه و واقعا تغییراتی شگرف در خودم دیدم که فقط مختص خودمه و کاملا لاغری با ذهن رو درک کردم . چاقی نیاز ذهن من بود نیازی که خودم ایجادش کردم و حالا که شناختمش و به تمام نیازهاش واقف شدم حس می کنم داره از درون پر میشه . چاله های ذهنیم رو میبینم که داره پر میشه و من خودم از چاله ها با وجه جدیدی بیرون میام . خود متناسب من که گیر کرده بود در چاله های ذهنی حالا دیگه آزاد شده . در نهایت این پاسخ رو میدم دوست عزیز خودت رو تمام و کمال بپذیر نه فقط یک بعد از وجودتو . نیاز ذهنی خیلی زود پر میشه و شما دیگه از درون وسوسه ای نخواهی داشت . چون اینبار ذهنت سیر شده و چشم و دلت دیگه برای غذا نمیدوه . من علاوه بر پیدا کردن نقطه ی سیری جسمی به نقطه ی سیری ذهنی رسیدم و درک این نقطه تمام گرسنگی های ذهنم رو آروم کرد . من به آرامش درونی رسیدم و دیگه غذاها برام تحریک کننده نیستن . برام عادی شدن . دیدین کسی که تا ته گناه میره به سیری میرسه و بعد دیگه میره سمت پاکیها ولی تا زمانیکه تا تهش نرفته فکر می کنه خبریه . من به ته ذهنم رسیدم . به ته چاله های ذهنم و خودمو از اون ته چاله های ذهنم کشیدم بیرون و این من جدید پر از اعتماد به نفس و شادیه که خودشو از درون خودش پیدا کرده نه از بیرون و محاسبه با افراد دیگه . من لاغری که فقط مختص خودمه رو از دل خودم کشیدم بیرون و فقط اینجا گفتم تا شاید کسی بخونه و بتونه لذتی رو که تجربه کردم تجربه کنه . من حالا دیگه لاغر شدن برام آسانترین کار دنیاست . حالا دیگه راحت شدم و حالا دیگه لاغر شدنم حتمیست . چون چیزی رو از درون تغییر دادم که هیچ عامل بیرونی نمی تونست تغییرش بده . من در اقیانوس وجودم شنا کردم و خودم رو شناختم و شاید استاد بزرگوارم مخالف تعبیراتم باشن اما این تعبیرات من رو به آرامش رسوند . آرامشی وصف نشدنی که تونستم خود لاغرم رو از چاله های ذهنم بالا بکشم و ببینم و زندگی کنم .

صالحه 4 ماه قبل پاسخ داده است
مدال طلایی

سلام خانم سپده طارمی

انروز که دارم به این سوال فکرمیکنم کلی افکار حدید توذهنم داره مرو میشه

من با عادتهای اشتباه وباورهای اشتباهی که داشتم باتکرارای این عادتها خودم با یی فرد چاق تبدیل کردم وبا پرخوری به شدت چاق اضافه درنتیجه فردی چاقتر شدم

خوب حال امد اگاهی درست کسب کردم تومسیر برکشت هستم همه ایستگاهای مسیر برگست باید طی کنم ولی بااحساس خوب تومسیر چاقی لذت خوردن داستم ولی احساسم خوب نبود موقع خوردن از خو خوردن لذت میبردم نه ازغذا

حالا دارم تومسیر برکشت اولین چیزی رو که تواستم درست کنم احساس بود که از شکل بد به عالی تبدیل شده ارامس دارم فکرم باز شده بین موادغذایی هیچ فرقی نمیزارم ارامش دارم موا غذایی روبا دیدن وبویدن وگوش گردن منو تخریک بهخوردن میکرد واولیناقدام وفوری خوردن بود که انجام مبشد ولی حالا با دیدن غذا اولین سوال چرا خوردن هست هنگامی که گرسنه باشم به اندازه غذا مصرف کنم حسم خیلیخوب مبشه یعنی من تومسیر برگشتدرست عمل کردم ولی زمانی که دچاراشتباه شده وکمی بیشتر از حد بخورم اولین نشانه خوب عمل نردن بعدشدن حسم هستوبه خودم میگم تومسیر برگشت دارم خوب عمل نمیکنم جون درست بودن مسیر رو بااحساسم که خوب یا بد باشه می فهمم

پرخوری اون حس خوب رو ازمن میگیره درنتیجه من حسم به خوبی زمانی نیست که به اندازه خوردم جون من مسیر لاغریی رو دوست دارم ازانجام کاری که حسم بد کنه دوری میکنم پرخوری یکی از این کارهاهست که اگه درست باشه حالم خیلی عالی میشه ولی اگه کمی زیادروی کنم احساسم کمی بد میشه ودوباره به خودم یاد اوری میکنم که هدفم برام مهم ترن خواستمهست برای دریافت این هدف باید در داستن احساس توامند باشم اشتیاق وعلاقه به هدف من رو ازانجام اشتباهات رو به کم شدن سوق میده هرچه اشتباهاتم کم بشه تومسیر هستم ودارم به هدفم نزدیکترمیسم با تکارر اشتباهات دیرتر به هدف میرسم تودیدمن به این شکل هست

خدا نگه دارتون

جاودانگی 4 ماه قبل پاسخ داده است
دیدگاه فنی

سلام و عرض ادب خدمت همه اعضای سایت تناسب فکری

در رابطه باسوال این دوست عزیز نظر من این هستش که باید با یه ذهن کاملا آزاد آموزش های استاد رو استارت بزنیم ، یعنی دیگه به این فکر نکنیم چی بخورم چی نخورم قدر بخورم .چیزی که قبلا همگی درگیرش بودیم و لحظه به لحظه داشتیم چک میکردیم نکنه پرخوری کردم یعنی الان به اندازه خوردم چرا غذای چرب خوردم چرا کیک خوردم و هزار چرای دیگه

یه جورایی باید با حالت تسلیم وارداین مباحث بشیموذهن وراحت بزاریم . همین حجم از فکرو خیالای مربوط به پرخوری و چجوری غذا خوردن بنظرم مانع لاغریمون شدن

بدن ما انقدر هوشمند و دقیقه که اگر خوب گوش بسپریم بهش خودش بهترین راهنماست اصلا نیازی به این نیست که نگران چقدر غذاخوردن باشیم

اصلا نباید به کار به این داشته باشیم که متناسب ها چرا زیاد میخورن چاق نمیشن یا پرخوری کار غلطیه یادرستیه

من به شخصه بدنم رو ذهنم رو کاملااااا بهحالخودش گذاشتم در رابطه با غذاخوردن اونم خیلی درست کارشو انجام میده و هروقت واقعا نیاز به انرژی داره واکنش نشون میده .من وظیفم رسوندن اطلاعات درسته به ناخودآگاهم و بعد این کار ذهن خودش دیگه همه کارارو درست انجام میده مگر اینکه باز من فکر علطی کنم اطلاعات اشتباه بهش بدم

من از بعد اینکه این مراحلو طی کردم غذاخوردنم تو حالتی که دلضعفه میگیرم لذت بخشه برام که دیگه به هیچ عنوان خارج ازون حالت حاضر به خوردن هیچ ماده غذایی نیستم چون دیگه واقعا بهم مزه نمیده ولی قبل آموزش ها شاید اگر گرسنه هم نبودم یه تیکه ای برمیداشتم میخوردم.چی تغییر کرده این وسط ؟ذهنم !پس من اول عوامل بیرونی که همون خوردن غذاست و دستکاری نکردم اول رو ذهن کار کردم باقی ماجرا خودش تغییر کرد

قبلا براش مهم نبود از خوردن لذت میبرم یانه جسم الان انرژی میخواد یانه فقط طبق اون برنامه ای که بهش داده شده بود دستور داشته منو خودبخود چاق کنه وقتو بیوقت دستور الکی میداده نه طبق نیاز بدنم.من اون قدیما آدم پرخوری نبودم ولی زمان غذاخوردنم اشتباه بود مثلا گرسنه ی گرسنه نبودم ولی فکرمیکردم برای شامو ناهار همه خونواده باید همزمان باهم غذابخورن بااینکه کم میخوردم ولی باز چاق میشدم چرا چون نیاز بدنم نبوده

ولی تو این حالت که گفتم دلم واقعا صعف میره و گرسنمه چون واقعا بدنم نیازبه انرژی داره بدون فکر به اینکه چقدر بخورم چی بخورم چی نخورم فقط شروع میکنم به غذاخوردن و اونجایی که دیگه لذت نمیبرم و اون دلضعفه اولیه رفع شده کاملا اتوماتیک وار استپ میکنم.

وقتی آدم اینطوری رفتارش خودبخودی بدون زور و استرس و حال بد درست میشه بقول دوستمون که تو کامنت ها گفتن ذهن هم دست از جنگ با ما برمیداره و حتی دیگه این فکرا هم به ذهنمو ن خطور نمیکنه دیگه ولع بیخودی سراغمون نمیاد .بنظرم ذهن مثل یه بچه اس باهاش لج کنی و هی سرزنشش کنی زیادی گیر بدی بهش ، تو سختی بندازیش لج میکنه باهات شما فکر کن از سن کم تحت فشار گذاشتیمش بارژیمای سخت ورزشای طاقت فرسا مدام در حال اذیت کردن ذهنو جسم بودیم توقع همراهی هم داشتیم .

وقتی ذهن پره از سرو صدا و اضطراب و هزاران هزار باور غلطه چجوری میتونه به وظیفش درست عمل کنه

ولی اگه اجازه بدیم به آرامش برسه و سروصداهاساکت بشه و از در دوستی وارد بشیم اتفاقا بهترین کمک و همراهون میشه .

به فرض یه زمانی که برای من خیلی خیلی کم پیش میاد ،ولعی هم اتفاق بیفته

با یه تیکه مثلا از یه شکلات رفع میکنم وکار به پرخوری نمیکشه اصلا. درواقع من اینجا اصلا باذهنم کلنجار نمیرم .نمیزارم کار به فکر و این چیزا برسه یه تیکه میخورم اونم بانهایت لذت و خودبخودمیبینم دیگه اصلا اون شکلاتا هرچقدرم باشن دیگه به چشمم نمیان. حالا بیام هی بخودم پیله کنم چرا شکلاتو خوردی مگه الان نیاز بدنت بود و… وضع بد و بدتر میشه .

من تو کامنتای دیگمم اینو نوشتم . از همون اوایل من ترس از خوردن کاملا برام بی معنی شد و ازبین رفت . یه دغدغه بزرگ از ذهنم برداشته شد و به یه مسئله کاملا عادی تبدیل شده برام .الان کسی بگه میترسم شام بخورم برنج بخورم یا هر چیزی شبیه این نمیتونم هضمش کنم .

من آدمی بودم که اسم شام خوردن میومد تموم وجودمو حس بد میگرفت و تا لحظه ای که از سر سفره بلند شم به چاقی و چاق شدن و چقدر بخورم فکر میکردم اما الان وعده شام برام هیچ فرقی باباقی وعده ها نداره اینا بخاطر اینه که کلا ذهنمو ازین درگیریا خلاص کردم بهش اعتماد کردم هیچ کار خاصیم نکردم فقط به حرفای استاد گوش و عمل کردم و اعتماد ذهنو جلب کرد یعنی اوردمش تو تیم خودم مطمانش کردم که دیگه تازندم بهت محدودیت و سختی نمیدم رژیم بی رژیم اندازه گیری غذا و …. تمام !

الانم کاری ندارم کی چاقه کی لاغره چجوری رفتار میکنه کدوم درسته کدوم غلط اوایل ورودم به سایت چرا ولی الان فقط حواسم هست جسم چی دستور میده دلم ضعف میره یعنی بدنم انرژی میخواد به دستورش عمل میکنم گرسنگیم رفع شد خودبخود دست میکشم نه با زور سختی . مثل اب خوردن که تشنمونه میدونیم کی سیراب میشیم دست میکشیم غذاخوردنم همونه دقیقا. برای آب خوردن چون هیچ گفته و شنیده غلطی توذهنمون نداریم هیچ ترسی تو وجودمون نیست دقیقا میدونیم کی تشنمونه کی باید بس کنیم

هرکسی درشرایط آرامش و حس خوب این آموزش هارو دنبال کنه و چیزایی که ازقبل میدونسته رو یمدت رهاکنه و فقط به این گفته ها فکر کنه و برای ذهنش منطقی بشه صحبتای استاد ، خودبخود تاکییییید میکنم خودبخود رفتاراش تغییر میکنه

من اصلا وارد بحث پرخوری و کم خوری درسته یاغلطه نمیشم ذهن هرکسی با اون یکی بی نهایت تفاوت داره از لحاظ باورها .پس خودمو به هیچ وجه بابقیه مقایسه نمیکنم ملاک رو خودم قرار میدم .اندازه ی غذای من روذهنم که خودم دارم تربیتش میکنم برای مناسب شدن تعیین میکنه نه دیگران

البته این ها فقط نظر شخصی من بود . امیدوارم کمک کننده باشه 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷

بانوی بهار 4 ماه قبل پاسخ داده است
دیدگاه فنی

سلام دوست عزیز

بزرگترین اشتباه ما تا قبل از آشنایی با سایت تناسب فکری این بود که فکر می کردیم در دنیای قحطی به سر می بریم و مدام باید بخوریم مگر اینکه خدایی ناکرده غذا تمام شود و نصیب ما نشود .

در واقع حرص خوردن داشتیم و با تمام حواس خود از چشم گرفته که با دیدن غذا تحریک می شدیم تا گوش که کافی بود فقط یک نفر با آب و تاب بگه فلان غذا خوشمزه هست دیگه روح و روان ما پرواز می کرد برای اون غذا و تا ازش نمی خوردیم راحت نمی شدیم . از طریق حس بویایی و چشایی که اینقدر می خوریم تا دل درد بگیریم و این دل درد شروع کار بود خب حالا چی بخورم تا دل درد خوب بشه .توی سفرها و گردش ها چی بردارم تا بخوریم و این گونه مدام در فکر خوردن بودیم .و اینکه ما به هیچ عنوان پیغام سیری دریافت نمی کردیم .

در صورتی که افراد متناسب فقط از طریق دهان غذا می خورند و به هیچ عنوان از چشم و گوش و بویایی و .. تحریک به خوردن نمی شوند برای همین خیلی راحت در موقع تعارف غذا با گفتن میل ندارم از خوردن صرف نظر می کنند.

وقتی وارد سایت تناسب فکری شدیم استاد به ما گفتن که بدن ما به اندازه مصرفش باید مواد اولیه مورد نیازش وارد کنه و اینکه اگر مقدار مواد اولیه زیاد باشه کالای مصرفی به مقدار زیاد تولید و به علت استفاده نشدن منجر به فاسد شدن و چربی سازی ما می شود .

اینجا بود که ما فهمیدیم که بدن ما به یک میزان لازم نیاز به مواد خوراکی دارد و سال ها اشتباه فکر و عمل می کردیم و باید به اندازه نیازمون غذا بخوریم .

یک فایل بسیار جذابی استاد توی سایت گذاشتن فرق بین غذا خوردن و خوردن غذا واقعا تاثیر گذار هست .

و یک باور بسیار قوی این هست ، که ما در فراوانی نعمت به سر می بریم نه در قحطی . زمانی که ذهن ما یقین پیدا کند که در فراوانی نعمت هست و نیاز به ذخیره سازی مواد نداره دیگه اصلا به فکر خوردن غذا نمی افته .

وقتی مقدار نیاز غذا خوردن خودمون دستمون بیاد به راحتی می تونیم پیغام سیری دریافت کنیم و بیش از نیازمون نمی خوریم و اینگونه رفتار غذایی ما به صورت خودکار عوض میشه و مثل آب خوردن متناسب می شویم .

ما در مسیر چاقی و پر خوری هیچ برنامه خاصی استفاده نکردیم و همینجوری خود مختار بر اساس باورهای اشتباه قحطی و بخوریم پولش دادم و اون ها هم اومدن خونمون خوردن بخوریم تا تلافی بشه و اگر نخوریم بی احترامی هست و …. به سمت پر خوری کشونده شدیم . الانم بهترین مسیر برای اینکه به روز اول بر گردیم همین هست که باورمون اصلاح کنیم و تا به صورت اتوماتیک برای همیشه به اندازه نیازمون غذا بخوریم و فقط از این طریق هست که مثل روز اول می شویم .

توی دوره تناسب فکری مهمترین درسی که من گرفتم این هست که وجود آدمی مقدسه و باید برای خودمون و خواسته هامون ارزش قائل باشیم و ما قوی و توانمند هستیم و هر کاری رو می توانیم انجام بدهیم و ما ناتوان نیستیم .

وقتی واسه خودمون ارزش قائل باشیم هر غذای مونده و دور ریز و زیاد از حد نیازمون، وارد بدنمون نمی کنیم و همیشه در سلامتی و شادابی و تندرستی به سر می بریم .

کسی که ۲۴ ساعت به فکر خوردن هست از دو حالت خارج نیست یکی اینکه هنوز در باور قحطی به سر می بره و واسه خودش ارزش قائل نیست و پذیرفته که ناتوان هست یا اینکه باور کرده هر چی بخوره چاق نمیشه و این باور یک روز براثر سخن دکتر که این قرص چاق کننده هست یا عدم تحرک منجر به چاقی می شود به سرعت باور شکننده می شود و مثل آب خوردن چاق می شود .

پس تا ما از درون ریشه لاغری نزنیم هیچ وقت نمی توانیم نهال لاغری رو آبیاری کنیم .

زمانی ما در مسیر درست حرکت می کنیم که رفتارمون مثل آدم های متناسب باشه .

پس شما درست فکر می کنید و با پرخوری نمیشه متناسب شد .

صالحه 2 ماه قبل پاسخ داده است
دیدگاه فنی

۷حسلام دوست عریز

وفتی من شروع کردم توبخش رایگان بودم به قسمت چالش لاغریی که مراجعه کرد با خود گفتم من همه غذایی منزل توبخشوپخت پز روبای عوض کنم‌

چون تودید من تغییر یعنی عوض کردن همه مواد غدایی منزل چرا چوم تنها دلیل خودم رو چاقی درنظرم وخوردن بود وتنها دلیل پیروز تواین مسیرو هم خوردن وتغییر در نوع پخت درنظرم بود اون روزبه خودم گفتم چه گاره سختی شد

که کل خانواده به خوردم غذایی وادا کنم ولی وفتی اصل مسئله رو متوجه شدم که اون تغییر توغذا نیست تغییر تونگاهم من تغییر تو برخوردم وچونه مصرف کردن هست چه زمانی مصرف کردن پس کلی تغییر توچندین بخش صورت باید بگیره که موفق به کسب نتجه خوب بشم وبه هدفم برسم جطور انتظار داشته باشم هیچ تغییریی صورت نکیره فقط با گوش کردن من لاغربشم امروز به خودم میگم

اگر من تغییر توبخش مرو کردن افکار توبخش خوردن توبخش الکویی برداری ازافرادمتناسب وعرچیزی که به افرادمتناسب مربوط میشه رو باید انجام بدیم که نتیحه اون عمل کردمابشه لاغری با کارهایی که تا این زمان برای جاقی کردیم نمشه لاغریی روبه دست بیاریم اون تغییر تو کل زتدگی ما باشه یعتی با لاغرییزندگی کنیم نه ادعا دربیام من جون به شکل رفتار وعملکرد حدید هست باید حواسم روی احرای خوب همین کارهای جدیدباشه پس اون زمان ما تغییر رو دادیم به هرجیزی که مارک ازچاقی به لاغریی برسونه تا زمانی که تغییر صورت نکیره فقط اگاهی کسب کنی هیچ اجرای تویادگرفته خودت نداشته باشی امید به نتجه یی سراب بیش نیست که به امید اب بری که بهش برسی ولی ابی درکارنیست خسکی وبی اب هست

وفتی من همه دلیل چاقی خودم روبه خوردن وچقدرخوردن ربط بدم ابن یی باوه اشتباه هست که اونم باید اصلاح بشه

وفتی همه زمان فکر ما پرخوری باشه که نمشه لاغر شد با اضافه خوردن اول حس ما بد شده این مسیر اولین ومهمترین اصلا درست بودن اون احساس هست که داریم ما درهردزمان باید فکرکنبم که اول احساسهای ماخوب باشه چون درخوب بودن احساس هست که تومسبر هستیم هرکاری که به احساس ما ًرو به هم بزنه کار ما رو به پیش نمی بره بلکه انچه روبه دست اورده دودکرده به هوا داده وفتیاحساس بعد بشه اون اطمینان ویقین که کسب کردیم دجار سک ونامیدی ودلسردی میسه پس با پرخوری نمشه لاغریی روبه دست بیاریم با یی دست نمشه دوتا هندوانه برداشت اگه ما میخواهیم لاغریی روکسب کنیم اول بای احساس خوب ودرمرحله بعدی این پرخوردی که یی مانع نرسیدن است رو اصلاوکه جرا این اشتباه صورت میکیره پس

اولبن مانع نرسیدن پرخوری چون احساس رواسیب نیزنه که نبایدانجام بشه

خدا پشت وپناهتون یا حق حق نگه دارتو

ه