همه افراد چاق دوست دارند لاغر شوند اما از آنجا که خوردن را عامل چاقی خود می دانند تصور می کنند هرگز نمی توانند لاغر شوند چون هرگز نمی توانند غذا نخورند.
موضوع خوردن مهمترین چالش ذهن افراد چاق برای لاغری است. عبارت های زیادی در ذهن افراد چاق پیرامون خوردن وجود دارد، مانند:
- هی چی بخورم چاق میشم.
- می خورم چاق میشم اما نمی خورم لاغر نمیشم.
- کاش می شد هرچی دلم می خواست بخورم اما چاق نمیشدم.
- میگن کربوهیدرات ها باعث چاقی میشه.
- دکترا میگن برای لاغر شدن باید شیرینی خوردن رو ترک کنی.
- چاقی من بخاطر خوابیدن بعد از خوردن و نمی تونم این عادتم رو ترک کنم.
- من اراده ندارم کمتر غذا بخورم به همین دلیل نمی تونم لاغر بشم
هزاران عبارت در ذهن افراد چاق پیرامون خوردن وجود دارد و تاکید همه این عبارت ها بر این است که: من نمی توانم لاغر شوم.
سی و پنج سال از زندگی ام چاق بوده ام و گفتگوها و موانع ذهنی افراد چاق را به خوبی می شناسم به همین دلیل در مسیر آموزش لاغری با ذهن به خوبی می دانم که درباره چه موضوعاتی باید صحبت شود و آگاهی صحیح به افرادی که دوست دارند لاغری با قدرت ذهن را تجربه کنم داده شود.
ترس از خوردن و نگرشهایی که افراد چاق درباره تاثیر خوردن بر وضعیت جسمی خود دارند مهمترین مانع ذهنی آنها برای لاغر شدن است.
اگر شما هم خوردن را دلیل چاقی خود می دانید دیگر اهمیت ندارد سعی کنید تا چه مقدار میزان خوراک خود را کاهش دهید، شما هرگز لاغر نخواهید شد. چون در ذهنتان خوردن را عامل چاقی می دانید و برای ذهن شما خوردن یک لقمه یا صد لقمه تفاوتی ندارد.
بنابراین تا وقتی غذا می خورید چاق خواهید بود و از آنجایی که هرگز نمی توانید در شرایطی زندگی کنید که نیاز به خوردن غذا نداشته باشید پس تا روزی که زنده هستید نمی توانید لاغر شده و لذت تناسب اندام را تجربه کنید.
بنابراین بسیار اهمیت دارد که نگرش و فرمول های ذهن خود درباره خوردن را شناسایی و اصلاح کنید.
برای اصلاح فرمول های اشتباه ذهن نیاز به کار خاص یا فعالیت عجیب و غریب نیست و فقط کافی است آگاهی تازه و صحیح به ذهن خود بدهید. در این صورت نگرش و فرمول های ذهن شما تغییر کرده و انتظارتان درباره وضعیت جمسی خود تغییر می کند.
البته دو شرط وجود دارد تا آگاهی دریافتی در ذهن شما ثبت و ذخیره شود.
۱- آگاهی و عبارتهای تازه ای که درباره خوردن و تاثیر آن بر چاقی می شنوید را قلبا باور کنید.
۲- نسبت به فردی که درباره آگاهی جدید صحبت می کند ایمان و اعتقاد قلبی داشته باشید.
در این صورت کار ساده خواهد بود و پروسه ثبت و ذخیره آگاهی جدید و جایگزین شدن آن با آگاهی قبلی آسان خواهد بود.
قدرت غذا یا قدرت ذهن؟!
با فرض بر اینکه به من و آموزش های لاغری با ذهن اعتقاد و ایمان دارید به شما می گویم که:
غذاها قدرتی برای چاق کردن شما ندارند و این ذهن شما که مسئول وضعیت جسمی تان است.
در تمام سالهایی که به دنبال روش مناسب برای لاغر شدن بوده اید قطعا کسی درباره قدرت ذهنتان با شما صحبت نکرده است و همه از قدرت و ویژگی های مثبت روش خود برای لاغر شدن صحبت کرده اند اما اکنون من می خواهم درباره قدرت ذهن شما صحبت کنم.
قدرتی که در اختیار شماست و فقط شما به آن دسترسی دارید و فقط شما می توانید به هر شکلی که می خواهید از قدرت ذهنتان استفاده کنید.
بنابراین من و نه هیچ فرد دیگری دسترسی به قدرت ذهن شما ندارد و نمی تواند بدون اجازه و خواست شما در محتوای ذهنتان تغییر ایجاد کند.
با آگاهی از این موضوع برای ادامه پروسه اصلاح فرمول های اشتباه ذهنتان نیاز به صدور اجازه دسترسی از سمت شما دارم.
اگر این اجازه را به من می دهید ادامه نوشته را مطالعه کنید.
برای واضح تر شدن قدرت ذهن در نتیجه زندگی بهتر است از مثال های مشابه استفاده کنیم.
حتما با این موضوع مواجه شده اید که دو نفر با شغل یکسان شرایط بسیار متفاوتی را تجربه می کنند.
یکی کسب و کار پرفروش و با خیر و برکتی دارد اما فرد دیگر توفیقی در کسب و کارش به دست نمی آورد و همیشه از اوضاع و شرایط ناراضی است.
در این شرایط که کسب و کار و شهر و کشور محل کسب و کار یکسان است دلیل تفاوت در نتیجه فقط قدرت ذهن صاحبان کسب و کار است.
در مورد تحصیلات نیز این موضوع صدق می کند و افراد با مدرک و عملکرد تحصیلی مشابه شرایط شغلی و موفقیت بسیار متفاوتی را تجربه می کنند.
تمام تفاوت هایی که بین افراد در شرایط یکسان وجود دارد فقط و فقط به دلیل تفاوت در محتویات ذهن و چگونگی استفاده از قدرت ذهنشان است.
قدرت ذهن مانند ابزاری است که اگر نحوه کار کردن با ان را بلد باشیم می توانیم از قدرت ذهن به نفع خودمان استفاده کنیم. اما اگر نحوه استفاده از آن را ندانیم به سادگی به خودمان آسیب می رسانیم.
از آنجا که قدرت ذهن بسیار زیاد است بنابراین یادگیری و توجه به نحوه استفاده از آن ضروری می باشد.
هر اطلاعاتی وارد ذهنتان کنید بدون بررسی و تحلیل نتیجه، آن اطلاعات به واقعیت زندگی شما تبدیل می شوند.
اگر اطلاعات درباره قدرت غذاها در چاق کردن انسان وارد ذهنتان کرده باشید، طبیعی است که اکنون در وضعیت جسمی چاق به سر می برید.
برای اثبات این ادعا کافی است به افراد متناسبی که در پیرامون خود می شناسید توجه کنید. آنها در عین حالی که بیشتر از شما غذا می خورند اما همیشه متناسب هستند به شکلی که خیلی وقت ها نحوه غذا خوردن آنها باعث حسرت و ناراحتی شما می شود که چرا نمی توانید مانند آنها با خیال راحت از هر غذایی که دوست دارید بخورید.
تفاوت آنها با شما فقط در محتوای ذهنشان درباره مواد غذایی است.
عقایدی که شما درباره مواد غذایی و قدرتشان در چاق کردن جسم در ذهنتان ذخیره کرده اید در ذهن آنها وجود ندارد به همین دلیل خوردن غذا تاثیری بر وضعیت جسمی آنها ندارد.
یک فرد متناسب اگر به هر دلیل پرخوری کند تا جایی که حالش بهم بخورد هرگز به این موضوع فکر نمی کند که ممکن است چاق شود. اما یک فرد چاق اگر فقط یک لقمه بیشتر از برنامه رژیمی خود غذا بخورد اطمینان دارد که روند لاغری او بهم خوردن و توانایی لاغر شدن ندارد و بارها خود را سرزنش می کند که چرا اراده برای رژیم گرفتن و لاغر شدن ندارد.
یکی از موثرترین راه های کمرنگ کردن و بی اعتبار کردن فرمول های ذهن درباره چاقی، مسخره دانستن آنهاست.
البته که این کار به راحتی انجام نخواهد شد و نیاز است که برای مسخره دانستن فرمول های ذهن خود دلیل و منطق محکم داشته باشید. به همین دلیل در اواسط این نوشته به دو شرط لازم برای تغییر فرمول های ذهنی اشاره کردم.
در فایل تصویری قدرت غذا یا قدرت ذهن توضیحات مفصل درباره فرمول های ذهن افراد چاق داده شده است که با شنیدن و انجام تمرینات داده شده می توانید به راحتی نگرش های خود درباره چاقی را مسخره دانسته و بر عقاید و نگرش های صحیح لاغرکننده تاکید و تمرکز کنید.
اهداف آموشی:
۱- شناسایی فرمول های چاقی ذهن درباره خوردن و تاثیر آن بر وضعیت جسمی.
نحوه شناسایی فرمول های ذهنی به این صورت می باشد که بعد از تماشای محتوای تصویری لیستی از عقاید و نگرش های خود درباره خوردن، ترس از خوردن و تاثیر مواد غذایی بر وضعیت جسمی خود تهیه کنید.
بعنوان مثال:
- من عقیده دارم که خوردن باعث چاقی من است.
- من عقیده دارم که خوردن برنج باعث چاقی من شده است.
- من عقیده دارم برای لاغر شدن باید از برنامه غذایی خاصی استفاده کنم.
- من عقیده دارم برای لاغر شدن باید بر اساس فلان سبک غذایی غذا بخورم اما چون نمی توانم آن روش را انجام دهم نمی توانم لاغر شوم.
۲- نوشتن عبارت های متضاد با هر نگرش و عبارتی که درباره نقش خوردن و غذاها در چاقی ثبت کرده اید.
به این صورت که باید برای هر عبارت نوشته شده در تمرین قبل یک عبارت جدید و صحیح بنویسید و برای عبارت خود یک یا چند دلیل منطقی پیدا کنید.
بعنوان مثال:
- من اطمینان دارم که خوردن باعث چاقی نمی شود چون علی دوستم همیشه بیشتر از من غذا می خورد اما همیشه متناسب است و این نگرش من درباره خوردن و چاقی خیلی مسخره است.
- من اطمینان دارم که خوردن برنج ارتباطی با چاقی ندارد چون چند نفر از دوستان و آشنایان من با اینکه علاقه زیادی به خوردن برنج دارند اما متناسب هستند و این عقیده و نگرش من درباره ارتباط برنج با چاقی خیلی مسخره است.
به این صورت باید با نوشتن عبارت های منطقی در جهت رد کردن نگرش های خود درباره ارتباط خوردن با چاقی محتویات ذهن خود را اصلاح کنید و در ادامه با تاکید و تمرکز بر نگرش جدید باعث تقویت و ثبت این نگرش ها در ذهن خود شوید.
۳- برای تمرکز و تاکید بر نگرش های جدید نیاز به هیچ کار خاصی نیست تنها لازم است هروقت افکاری در ذهن شما پیرامون نگرش های قبلی مرور شد آگاهانه سعی کنید مرور آن افکار را متوقف کرده و افکار جدید و صحیح را مرور کنید.
بعد از مدت کوتاهی مشاهده خواهید کرد که گفتگوهای ذهنتان درباره تاثیر خوردن بر چاقی تغییر کرده و از این موضوع شگفت زده خواهید شد.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.14 از 118 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
سلام به همگی
من شاد و پرانرژی به دنبال جستجوی اهدافم هستم .
حقیقتا من با بودن در این مسیر و دوره های آموزشی استاد خودم تا حدودی از فضای قبلی خودم برای تناسب اندام فاصله گرفتم و این حرفها و فرمولها که الان استاد دارن میگن یکم برام کمرنگ شدن در حالی که در گذشته من خودم نمونه ی واضح از یکی از این افراد بودم که رژیم سرسخت داشتم و فقط با ورزش ورزیم میخواستم لاغر بشم و سالها زیر نظر کارشناس تغذیه بودم و به شدت درخوردن مواد مواد غذایی وسواس داشتم و هر جا مبرفتم به همه میگفتم چه کنم که لاغر بشم و همیشه حسرت لاغری بقیه رو داشتم و خلاصه کلی چیز دیگه که الان یادم نمیاد اما پکیج کامل همین رفتارها و حرفهای افراد چاق بودم که به هیچ وجه خودم رو توانا در تغییر اندامم نمیدیدم .
پس من هم این فرمولهای چاقی که الان استاد دارن یکی یکی میگن داشتم خوب هم داشتم اما باور کنید یادم رفتن اما حالا که استاد دوباره تک تک اونها رو به زبون میاره دوباره خاطرات تلخ گذشته برام یاداوری میشن که مثلا خوردن ترس داره و یا بعضی غذاها چاق کننده هستند و …
و اما این تغییر نگرش در مورد غذاها وخوردن در من با بودن در این مسیر به طرز عجیبی از همون روز اول به وجود اومد یعنی چنان این مسبر به جانم نشست که از همون روز اول حرفهای استاد رو با تمام وجودم باور کردم و من از همون موقع تا به امروز هر لحظه سعی میکنم با آموزشها رفتار کنم و خیلی اوقات خوب و درست رفتار میکنم و اما بعضی اوقات هم خطای کوچکی دارم که امیدوارم به مرور در من کمتر بشن .
من در گذشته که چاق بودم به خودم شک داشتم و خودم رو باور نداشتم اما من باید برای خودم ارزش قایل باشم و بدونم توانایی درست رفتار کردن رو دارم .
من بارها به خودم میگم و قبول دارم برام مسخره هست که کسی بهم بگه چه غذایی به چه میزان بخور ..( اخه جسم من خودش هوشمند هست و به درستی این نیاز رو پاسخ میده )
من برام مسخرس اگر فکر کنم چند گرم بیشتر از غذای اون روز رژیم رو بخورم چاق میشم ( من در گذشته اگر به هر دلیل غذای رژیمم رو نمیتونستم بخورم یا میزانش بیشتر میشد اصلا اون لحظه آرامش نداشتم نگران چاقی خودم میشدم و چاقی رو در وجودم حس میکردم به همه میگفتم وای چیکار کنم بیشتر خوردم و …)
در گذشته اگر چربی و کربوهیدرات میخوردم عذاب وجذان داشتم اصلا حالم خوب نبود اما الان برام اینکار مسخره هست و مواد غذایی رو از هم تفکیک نمیکنم چون اونها قدرتی ندارن مهم رفتارها و تفکرات من هست که قدرتمند هستند مثلا من و دخترم در یک خونه با یه سبک غذایی داریم زندگی میکنیم اما اون لاغر و خوش اندام هست اما من هنوز کمی با لاغری کامل فاصله دارم و این نشون میده که افکار و اعمال من هنوز مشکل دارن
خیلی باید مسخره باشه اما منم فکر میکردم اگر کمی بیشتر از غذای مجازم بخورم چاق میشم ( چقدر برای این اضافه خوری ها ورزش سنگین میکردم به خودم اسیب وار د میکردم که حداقل یکم جبران این پرخوری هام بشه اما جز درد کمر و زانو برام چیزی نداشت )
اما چرا من یک بار نگفتم چرا من خیلی راحت تنفس میکنم و کاری ندارم که که این هوا از چی تشکیل شده و یا چرا نگفتم گاهی اوقات تنفسم بیشتر هست گاهی اوقات کمتر چرا اخه ؟؟؟؟ به هیچ کدوم از فعالیتهای جسمم که به صورت اتو ماتیک در جسمم اجرا میشن مثل پلک زدن و یا گردش خون و یا تنفس و یا ضربان قلب شک نکردم نگرانشون نشدم اما برای این فعالیت بدنم که خوردن هست و باید در وجود من باشه تا زنده بمونم این همه ترس و استرس و نگرانی داشتم ؟؟؟؟
چرا من در هر زمانی نگران هیچ ویروس و میکروبی که وارد بدنم بشه نبودم و به جسمم ایمان داشتم که نه بدنم قوی هست و من مریض نمیشم اما نگران ناتوان بودن بدنم در دفع چربی اضافه بودم ؟؟؟؟ ( بک بار نگفتم بدنم هوشمند و قوی هست و خودش میدونه با این اضافه ها چی کار کنه و فقط باید من بهش فرصت بدم یعنی نگران نشم تا جسمم خودش رو ترمیم کنه
من به بدنم بی اعتماد بودم و فکر میکردم اگر یکم بیشتر از رژیمم بخورم .من دیگه چاق میشم و چقدر زجر میکشیدم البته این قدر این فرمولها قوی هستن که الان بعد از مدتها در مسبر بودن بازم در کمین من هستن که بر من غلبه کنن اما من دیگه یاد گرفتم در جوابشون چیکار کنم تا من رو تحت تاثبر قرار ندن
به من گفته بودن برای لاغر شدن باید عرق کرد باید سوخت و ساز بدن رو بالا برد تا مصرف انرژی در بدنم بالا بره اما الان برام مسخره هست و اما هیچ کجا به من در مورد قدرت ذهنم هیچی نگفتن بارها اطرافیان و مربی و دکترها به من میگفتن چطور در طول روز غذا بخور که چاق نشی اما در مورد قدرت ذهنم هیچ چیز. نگفتن اما من خودم این اواخر به همه چیز برای لاغری شک کرده بودم خیلی جالبه اما من خودم دنبال علت دیگه ای در بدنم میگشتم چون به قدری برای لاغری تلاش کرده بودم و راه ها رو با تعهد رفته بودم که کاملا آگاه بودم علت در خوردن من نیست چون میدیدم افراد لاغر اطرافم خیلی بیشتر از من میخورن اما چرا چاق نیستن باور کنید بارها به دنبال علتی میگشتم و از خدا کمک میخواستم و میگفتم اگر به نخوردن و ورزش باشه که من ته هر دو هستم پس چرا لاغر نمیشم و بارها در اوج ناامیدی میگفتم انگار این سرنوشت من هست که به این سبک بخورم و زندگی کنم و چاق هم باشم اما خدای مهربونم با هدایتم به این راه جواب تمام سوالات من رو داد و من به طرز جادویی از همون روز اول عاشق این راه شدم و با پشتکار ادامه دادم و چقدر نتایجم عالی شدند و هنوزم همراه من هستند
خدایی زندگی گذشته ام برای مسخره هست و شاید بهتر بگم برام مثل کابوس و هرگز دوست ندارم به گذشته ی خودم برگردم من از لاغری با رژیم و ورزش و به اون سبک متنفرم من سالها در محدودیت بودم اما حالا سراسر ارامش و حال خوبم و سراسر ازادی هستم من در هر ساعتی به هر میزانی که بخوام غذا میخورم و این برای من لذت بخش هست .
من کاری به نوع غذا و مقدار غذا و خوردن ندارم و برعکس دارم روی قدرت ذهنم تمرکز میکنم و میدونم تنها فرق من با یک فرد متناسب تفاوت در ذهن ما هست و گرنه بدن ما و مواد غذایی ما تفاوتی ندارن .
همین دیشب در پارک دو خواهر در کنار من بودن که یکی از اونها در رژیم شدید شدید بود و هیچ کربوهیدراتی نمیخورد و به قول خودش ناهار و صبحانه و شام رو در یک وعده با سه تخم مرغ اب پز خالی جواب داد و خورد و چقدر هم جسم این فرد اضافه وزن داشت با وجود اینکه سالها هست در رژیم هست اما خواهر لاغر اندام ایشون به راحتی روی سفره ی شام نشست و از غذای سفره هر آنچه خواست در حجم زیاد خورد و بسیار بسیار بسیار لاغر بود و تا زمانی که در کنار اونها بودم ایشون بارها غذا میخورد و نگران نبود اما خواهر چاق ایشون فقط همون سه تخم مرغ رو خالی خورد و هر از کاهی هم چای تلخ خالی میخورد من همونجا گفتم این فرق بین ذهن چاق و لاغر هست .
من خودم یادم میاد در گذشته برای اینکه رژیمم رو رعایت کنم مقدار نونم از بقیه جدا بود و کسی حق نداشت به مقدار غذای و نون من دست بزنه چون میخواستم بدونم چقدر غذا خوردم و اما ماه به ماه چاقتر میشدم اما از وقتی که این کارها رو رها کر م و توجهم رو از چاقی برداشتم من لاغر و لاغر تر شدم .آخه چرا اون زمان بک بار به خودم نگفتم چرا همین نون که من رو چاق میکنه فلانی رو چاق نمیکنه چرا همون شیرینی که من رو چاق میکنه فلانی رو چاق نمیکنه و….اما خدا رو شکر این اواخر که در نهایت رژیم و ورزش سنگین بودم اما هر ماه چاقتر میشدم و نتیجه از من دورتر میشد دیگه من شک کرده بودم و همون شک کردن و کنجکاوی من باعث هدایتم به این راه شد.
من واقعا به نقش ذهن در نتیجه ایمان دارم و مطمعنم کل چاقی ما به خاطر افکار چاقی ما هست و گرنه یک ذره اضافه خوری که ما رو چاق نمیکنه همین الان من یکم توت فرنگی خوردم یکم بیشتر از نیاز خوردم و خواستم بگم الان چاق میشم اما گفتم نه همین افکار من هست که باعث چاقی من میشن .و خودم رو کنترل کردم .
در خصوص حرفهای استاد باید بگم دقیقا استاد من دوتا آشنا دارم که هر دو برادر هستن هر دو در یک خانواده به اختلاف سنی خیلی کم با مدرک تحصیلی مثل هم در یک مقطع و در یک رشته فکر کنم مهندسی برق درس خوندن و با هم از کم شروع به کار کردن در شهرستان ما کردن و موفق هم بودن یعنی دقیقا در یک راه بودن اما از یک جایی به بعد یکی از اونها به تهران رفت دنبال احداث شرکت دانش بنیان و توسعه ی کار و و اون یکی برادر با همون مدرک و کار در شهرستان موند و هیچ قدم خاصی برنداشت و الان نتایج این دو قابل مقابسه نیست در این حد بگم که همین دیروز در شبکه دو این فرد رو به عنوان کار آفرین نمونه و شرکت برتر در نمایشگاه بین المللی نشان دادند و اتفاقا من گفتم ببین نتایج این دو فرد چقدر متفاوت شد چون از نتایج این یکی هم در شهرستان من خبر دارم میدونم چقدر نتایج این دو فرد از هم فاصله دارند هر دو در یک خانوداه با یک مدرک با یک شغل مشترک اما این کجا و اون کجا و این فقط به خاطر نیروی ذهن متفاوت هست .
اگاه باشیم غذا خوردن عمل من هست و این غذا چه تاثیری بر جسم من میزاره این میشه نگرش من .
همین فرد چاق که دیروز همراه من در پارک بود با رژیم بسیار گران قیمتی شروع به لاغری کرد و بسیار هم لاغر شد اما الان که دو سه سال گذشته دیگه این فرد جسم لاغر اول رو نداره در حالی که هنوز رژیم هست و این دلیلش فقط به خاطر تغییر نگرش هست . چون من دیدم بارها این فرد میگه من استعداد چاقی دارم من ژن چاقی رو دارم و این افکار این فرد اجازه نمیده با وجود رژیم گران قیمت لاغر بشه چون اون غذا اهمیتش خیلی کمتر از نگرش ما هست و اون غذا اصلا اهمیت نداره و همین فرد دقیقا با من که در این مسبر اومدم اون هم شروع به گرفتن رژیم کرد و چقدر ذهنم اون اوایل نجوا داشت که ببین تو کاری نمیکنی و میخوای لاغر بشی اما فلانی رو ببین چه رژیمی گرفته اما من دیگه گول نخوردم و راه خودم رو ادامه دادم و لیز نخوردم در حالی که میدیم هر ماه این فرد داشت ذوب میشد اما از لاغری در من هنوز هیچ خبری نبود اما همون حال خوب و آرامش و آزادی رو دوست داشتم و نمیخواستم دو باره به راه غلط ادامه بدم و الان اون فرد کجا و من کجا ایشون بسیار از من چاقتر هست و ناراحت هست وحرص و ولع داره و عصبی هست اما من بسیار لاغر اندام تر هستم و من هر آنچه بخوام میخورم .و البته میبینم که ایشون پافشاری میکنه ا مثل گذشته ی خودم و میگه فقط باید رژیم بگیرم تا لاغر بشم اما خواهر ایشون و خواهر زاده ای ایشون هر چی بخوان راحت میخورن و لاغر هستند چون اونها هیچ نگرشی در مورد چاقی ندارن .
پس من باید تمرکزم رو از روی غذاها و چی به چه اندازه بخورم بردارم و باید تمرکزم رو بیارم روی قدرت ذهنم و من خودم با دوره ی اصلاح پرخوری مدتها هست دارم در این راه قدم برمیدارم و تمرکزم رو رو از روی غذاها برداشتم و به خودم میگم همانطور که راحت تنفس میکنم باید راحت هم غذا بخورم و نگران نیاشم همانطور که من راحت پلک میزنم باید راحت به مهمانی برم و غذا بخورم ونگران نباشم .
من نیاز به هیچ عاملی بیرون از خودم ندارم مثل رژیم خاصی و ورزش خاصی من فقط نیاز دارم فرمولهای چاقی رو بشناسم و اونها رو اصلاح کنم.
من دیگه از خوردن نمیترسم .من دیگه توانایی تسلط بر مواد غذایی رو دارم و …
من دیگه مثل گذشته به خودم ظلم نمیکنم و کسی رو نمیخوام که به من بگه چی بخور و چطور بخورم من با این فایل دوباره یادم اومد چقدر توانمند هستم و چقدر لاغری آسان هست و من چقدر راحت لاغر میشم و من لایق لاغری هستم .
و اگر در گذشته مشکل داشتم چون در نگرشم خیلی تغییر ایجاد شده بود مثلا من اشتها دارم یا من بعد از ازدواج چاق میشم یا من بعد از بارداری باید سایزم و جسمم چاق باشه من به خاطر فلان دارو باید چاق باشم و … برای همین از خوردن وحشت داشتم میخوردم اما ترس داشتم و ده دقیقه بعد احساس چاقی میکردم و برای همین من هر هفته خودم رو وزن میکردم اما دوست لاغر من اصلا از این حرفها خبر نداشت من خوشحالم در گذشته این مشکلات رو داشتم که حالا در این مسیر باشم من عاشق خودم هستم و به جسم خودم ایمان دارم من در گذشته اینقدر اداره داشتم اینقدر رژیم سخت داشتم و نمیخوردم که همه مسخرم میکردن تو از بس رژیم میگیری حساس شدی و چاق شدی اما چرا بارها برچسب ناتوانی و بی ارادگی به خودم میزدم واقعا چرا ؟؟؟؟؟ دیگه اراده و توان از این بیشتر که من در گذشته حدودا ده بار رژیم گرفتم و هر بار سی کیلو و بیست کیلو کم کردم
پس بارها میگم در ذهن من رژیم و ورزش و نخوردن و مقدار خوردن و نوع غذا مسخره هست من میخوام کنترل افکار داشته باشم تا به لاغری جسمی برسم .
لاغری حق طبیعی من هست
خوشبختی و شادی حقی طبیعی من هست .
سلامتی حق طبیعی من هست
قدرت فقط در ذهن من هست و در هیچ چیز دیگه نیست