0

داستان هدایت من

داستان هدایت من برای رهایی از چاقی
اندازه متن

من و همه افرادی که اضافه وزن دارند به تعداد سال های سن چاقی خود به دنبال روشی برای لاغر شدن بوده ایم.

بارها از رژیم های مختلف استفاده کرده ایم.

در باشگاه های ورزشی ثبت نام کرده ایم و با اشتیاق و انگیزه برای لاغر شدن ورزش کرده ایم.

افشرده ها یا دمنوش های مختلف را به امید لاغر شدن استفاده کرده ایم.

به طب سنتی،‌ اسلامی،‌ سوزنی و حتی روش های چربی سوزی از طریق شوک الکتریکی برای لاغر شدن پناه برده ایم.

حتی برخی از شدت رنج و ناراحتی چاقی حاضر به پذیرفتن ریسک عمل های جراحی مختلف شده ایم بلکه از شر این مهمان خانمان سوز رهایی پیدا کنیم.

هر فردی که اضافه وزن دارد حتی اگر شده یک بار برای لاغری به طریق مختلف اقدام کرده است.

نکته مشترک بین همه ما نتیجه نگرفتن از همه سعی و تلاش مان برای لاغر شدن است.

تا جایی که به حدی از احساس ناامیدی و ناتوانی برای لاغر شدن رسیدیم که به افسردگی دچار شدیم.

گوشه نشین خانه شدیم،‌ عصبانی و پرخاشگر شدیم، گریه و گلایه از وضعیت جاقی همدم تنهایی ما شده بود و شرایط بسیار بدی را تجربه می کردیم.

اما در آن شرایط که احساس ناامیدی از هر روشی برای لاغر شدن را داشتیم آگاهانه و شاید هم ناآگاهانه از خداوند درخواست کمک کردیم.

رسیدن به احساس تسلیم در برابر چاقی و قطع امید کردن از همه روش هایی که سال ها برای لاغر شدن از آنها پیروی می کردیم به منزله تسلیم در برابر پروردگار و درخواست کمک از خداوند برای نشان دادن راهی که ما را به سمت لاغری هدایت کند است.

از او طلب هدایت کردیم راهی جلوی پای ما بگذارد تا از ناامیدی رهایی پیدا کنیم.

تا نور امیدی برای لاغر شدن و رسیدن به خواسته چندین ساله مان در قلب ما روشن کند.

در آن لحظه مقدس درخواست شما پاسخ داده شد و شما از طریقی که خود به دنبال آن نبودید به سمت این سایت هدایت شدید.

با نوشتن داستان هدایت خود علاوه بر اینکه از خداوند سپاسگزاری می کنیم بلکه با ایجاد احساس خوبی که در ما ایجاد می شود اطمینان و انگیزه ما برای موفقیت در مسیر لاغری با ذهن صد چندان می شود.

داستان هدایت خود با سایت تناسب فکری را بنویسید تا به قدرت خداوند در پاسخ به درخواست خود بیشتر اعتماد کنید و در جنبه های مختلف زندگی از این قدرت بی نهایت درخواست هدایت کنیم.

نوشتن داستان خود و خواندن داستان هدایت دیگران باور قدرتمندی درباره طریقه ی هدایت خداوند در قلب ما ایجاد خواهد کرد و برای ما واضح می شود که از بی نهایت طریق خداوند ما را هدایت می کند.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.01 from 154 votes

https://tanasobefekri.net/?p=22571
برچسب ها:
396 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار لیلا بشارتی
      1399/09/08 01:49
      مدت عضویت: 1679 روز
      امتیاز کاربر: 115 سطح ۱: کاربر مبتدی
      محتوای دیدگاه: 1,526 کلمه

      به نام خدا
      خدای مهربانم سلام
      خدایا شکررررررررررت که امروز اینجام
      خدایا شکرت که روشن وواضح هدایتم کردی
      خدایا شکرت که دست منو گرفتی و گذاشتی صاف توی این سایت
      البته خدای من تو بیش از 400 روز قبل من به اینجا هدایت کردی ولی من آماده ی دریافت این هدایت نبودم، من اومدم اینجا عضو شدم وفقط عضو شدم ورفتم و…
      تا اینکه تکاملم طی شد.
      چندروزی بود که به شدت اضافه وزنم درگیرم کرده بود. اما نه در گیریه بد، بلکه با احساس خوب، با اميد وتوکل به خداوند که حتما راه‌حل آسان ولذت بخشی برای تناسب اندام من هست.
      در صفحات مجازی به عکسهایی هدایت شدم که همه وهمه برام نشونه بود که جستجو رو ادامه بده، تو به جای مناسب در زمان مناسب، به راه حل مناسب نزدیک هستی، قلبم عجیب روشن میشد، روشنو روشن‌تر، من از سال 97 روی باورهایم کار میکنم، وبه لطف خداوندی که شناختمش توانسته ام در این دوسال ونیم در ابعاد مختلف زندگیم، تغییر زیادی انجام دهم، وپیشرفت کنم ورشد کنم وبه آرامش وخوشبختی برسم وهمیشه تعجب می کردم که منی که این همه نتایج عالی در تمام ابعاد زندگیم گرفتم وزندگیم رو اون طور که دوست دارم، خلقش می کنم، چطوره که نتونستم برای اضافه وزنم کاری کنم؟
      البته که همین حالا هم برای این نوشته ام از خداوند هدایت می خوام که بگوید ومن بنویسم…
      ومیگوید..
      چون من برای لاغری بدنبال تغییر عوامل بیرونی بودم، فکر میکردم با کم خوردنم، با اینو نخوردن واونو نخوردنم، با خوابم، با ورزش‌های سنگینم، با دمنوش، با رژیم غذاییه سخت وخلاصه با ده ها عامل بیرون از خودم میتونم مساله ی چاقی رو حل کنم وخودمو به تناسب برسونم، وقانون واولین قانون رو به یاد آوردم، قانون این است که این من هستم که با فرکانسهایم جهانم را خلق میکنم، آگاهانه یا ناآگاهانه، بد یا خوب، چاق یا لاغر، ثروتمند یا فقیر، بیمار یا سلامت، با انرژی ویا کسل، خوش بخت یا بدبخت، عشق یا جدایی، وخلاصه تمام اتفاقات زندگیه من همه وهمه حاصل فرکانس‌های من به جهان است، وجهان به فرکانس‌های من پاسخ می دهد، وهیچ عاملی بیرون از من وفرکانس های درونی من، در شرایط واتفاقات واوضاع زندگیه من نقشی ندارد وجهان آیینه ی فرکانس‌های من به من است ودرون من را به من نشان می‌دهد. 😇😇😇
      پس اگر من چاقم و30 کیلوگرم اضافه وزن دارم، این چاقی هیچ ربطی به خوردن زیاد من، به نوع مواد غذایی من، به خواب من، به هیچ چیزبیرونی ربطی نداره، ومن همین باور رو با پیدا کردن الگوهاش تونستم در خودم بسازم، آره درسته،…
      چند نفرو میشناسم که تا حد مرگ میخورن ولی دریغ از 200 گرم اضافه وزن.
      چند نفرو میشناسم که بخاطر شرایط کاریشون از صبح تا شب فقط نشستن وهیچ تحرک فیزیکی ندارن ودریغ از 200 گرم اضافه وزن.
      چند نفرو میشناسم که اگه برنج نخورن وتازه برنجم با نون نخورن میگن انگاری چیزی نخوردیم وبسیار متناسبند.
      چند نفرو میشناسم که کارشون بیشتر روزا خوردن فسفوده وعلی رغم اینکه این همه میگن فسفود چاق میکنه، اصلا چاق نیستند.
      پس اگه تو دنیا حتی یه نفر تونسته خلاف اون چیزی که توی ذهن من باورش شکل گرفته، کاری رو انجام بده ونتیجه ی عکس، نتیجه ی منو بگیره، پس منم میتونم. چون تمام انسانها از یک سیستم عصبی برخوردارند وهممون با یه فرمول عصبی خلق شدیم.
      تنها چیزی که نتیجه ی من رو با اونها متفاوت میکنه، اون باورهایی هست که در ذهن من کدنویسی شده وهر روز هم داره تکرار میشه، چون من از 99/99 درصد جامعه هرروز دارم این باورها رو می‌شنوم ومیبینم، پس ذهن من این کد رو هرروز داره برای خودش بروز رسانی میکنه، پس طبیعیه که منم نتیجه ی مطابق با باورهامو دریافت کنم، منم همون چیزی رو خواهم دید که خودم به شکل باور واحساس ناشی از این باور به جهان ارسال کردم که اسمش همون فرکانس یا ارتعاشه.
      خوب حالا من باید چیکار کنم خداجونم؟
      باید این کد های غلط رو در ذهنم عوض کنم وبجاش کدهای جدید ثبت کنم وهرروز کدهای جدید رو با ورودیهای جدید بروز رسانی کنم، یعنی باورهای مناسب ودر جهت هماهنگی اندامم وسلامتی وانرژی جسمانی ام بسازم وهرروز ورودیهای مناسب رو به ذهنم بدم وباورهامو تکرار وتکرار کنم، بادیدن نتایج دوستانی که با باورهای جدید ومناسب، نتایج دلخواه منو گرفتن،،، آره این طوریه که کم کم اون باورهای قبلی کم رنگ میشن، چون من با باورهای جدیدم، روی اون باورهای قبلی رو رنگ جدید میزنم، یه رنگ سفید وزیبا که دلخواه منه، وباید ادامه بدم وبا این باورها هرروز ذهنم رو کنترل کنم که منو به پله ی اول برنگردونه، پای ورودیهای نامناسب نشینم، وجهاد اکبری براه بندازم تا همیشه در فرکانس مناسبی برای تناسب اندام باشم…
      وکجا بهتر از اینجا؟..
      خدایا شکررررررررررت، دمت گرم که خوب جایی هدایتم کردی..
      اومدم جایی که همه ی آدمهاش حرف منو می‌فهمن.
      اومدم جایی که یه استاد داره که تو یه جاده وراه باهم هم سفرد هم قدم بودیم ومن حرفهاشون رو درک میکنم.
      اومدم جایی که هر صفحش پره از باورهای مناسب، که آقا میشه، میشه با کنترل ذهن، میشه با احساس خوب ولذت، میشه بدون تقلی ورنج، میشه بدون عجله، میشه از قشنگترین مسیر، سوت بزنی ولذت ببری وبه تناسب اندام ماندگار برسی، همونطور که صدها نفر اینجا رسیدن، همون طور که استاد عطار روشن رسیده.
      استاد جانم، من اگه اینجام، یعنی الان اینجام نصف راهو رفتم، ایمانم قوی‌تر از 400 روز قبلم شده، چون با همین یدونه قانون که احساس خوب =اتفاقات خوب میتونم فکر خدارو برای هر جنبه ای از زندگیم بخونم، میتونم در هر جنبه ای از زندگیم برای هر خواسته ای به احساس رهایی برسم با این ایمان که همون لحظه که خواسته در وجودم شکل گرفت، اجابت شد ومن فقط باید با ایمان به اینکه بزودی در بهترین زمان وموقعیت اون خواسته وحتی بهتر ازاون خواسته در زندگیم هویدا میشه، با احساس خوب زندگی کنم، گویی که هم اکنون اون رو دارم، با چیزی که الان دارمش، سپاسگزار باشم، با اميد به اینکه بهترش در راهه، با ایمان به اینکه وعده ی خداوند حقه، وطبق قانون خداوند من هرآنچه که میفرستم (فرکانس) طبق همون نتیجه میگیرم، وای عین عدالته خداونده، با خیال راحت هر خواسته ای که دارم رو فقط بخوام وبه هدایت‌های خداوند ایمان داشته باشم وایمان داشته باشم که من رها شده نیستم وطبق فرکانس‌های هر لحظه ی خودم به مسیرهای مناسب با همون فرکانس هدایت میشم والهامات خداوند رو دریافت میکنم وبا امید به خداوند وتوکل واعتماد به اون بدون در نظر گرفتن اینکه ذهن منطقی چی میگه وچیو درست جلوه میده وچیو نادرست، شهامت داشته باشم ودر جهان الهامات قدم بردارم ، مثلا اگه خداوند به قلبم الهام میکنه پاشو برای خودت ارزش بزار ویه اسموکی با اسفناج وکیویی درست کن، نگو اه اه اه، این خیلی بد مزه هست، حتماً خداوند متعال چیزهایی رو میدونه که تو نمیدونی…
      یا اگه میگه پاشو نصف شب یه لیوان آب جوش از سماور بازکن وبخور، نگو حسش نیست، حتماً خداوند چیزی رو میدونه که تو نمیدونی والبته که خداوند مارو در جهت باورهامون ودر جهت فرکانسها واحساسات حاصل از باورهامون هدایت میکنه، اگه باورمون باشه که خوردن زیاد مارو چاق میکنه، چون اینو باور کردیم، احساسمون نسبت به هر چیزی که میخوریم بده وفکر میکنیم که باخوردنش داریم چاقتر میشیم وخداوند هم به همین احساس پاسخ میده وهدایت خداوند به مهمانی ویا غذاهای چرب وچیلی اتفاق میافته که ما با خوردنشون بیشتر وبیشتر از این احساس بد رو تجربه کنیم. واگه بجای این باور بیام به خودم بقبولونم با دلیل منطقی با سند ومدرک که آقا خوردن هیچ تاثیری در چاقی نداره ودر بدن من سیستمی به نام سیری طراحی شده که به اندازه ی نیازم میخورم وبعد ذهنم بهم دستور میده که دیگه میل ندارم، نخور واین باور که بدن من به حدنیازش از مواد غذایی که واردش میشه رو برمی‌داره وهر چیزی که اضافس ازش دفع میشه واین طوری با خیال راحت وهر چیزی رو که دوست دارم میخورم واحساس خوب ولذت بخشی بهم دست میده وهمین احساس خوب من که حاصل باورهای مناسب منه به جهان فرکانسی ارسال میکنه واز طرف خداوند هدایتها والهاماتی میاد که مثلا تند تند به بدنم دستور تشنگی ونیاز به نوشیدن آب داده میشه ومن تمام سموم ومواد اضافی رو به واسطه نوشیدن آب فراوان از دست میدم و دفع میکنم وخیلی احساس سبکی واحساس خوشایندی بهم دست میده واین جنس از همون جنس احساسیست که به جهان فرستادم وبیشتر وبیشتر ازش دریافت میکنم به همین راحتی، بدون هیچ زور زدن وتقلا کردنی، خدایا ااااا من عاشق این قوانین ساده وتغییر ناپذیرتم.
      استاد جان الان وقتش بود، الان اینجا بودنم پاسخ خداوند به درخواست 430 روز قبلم بود ودر زمان مناسبش به اینجا هدایت شدم، از همین شب به خودم تعهد میدم که من لیلا بشارتی هستم وبه خودم تعهد میدهم ازتاریخ 8/9/99
      تمام تلاش خودرا برای تغییر باورهایم در راستای سلامتی کامل وتناسب اندام وانرژی بالای جسمانی ام انجام دهم وبرای اینکار حداقل روزانه دوساعت در سایت تناسب فکری زندگی کنم ولذت ببرم وتا یکسال آینده یعنی تا تاریخ ٨/9/400وزن خودرا به 60 کیلوگرم برسانم وسلامتی کامل در تمام سلول‌های جسمم داشته باشم، هم چنین از قوای جسمانی عالی برخوردار باشم.
      وضعیت کنونی من،:
      قد 159
      وزن 86
      سن 40
      خدایا شکررررررررررت
      استاد جان به شما ایمان دارم، سپاسگزارم که دستی از دستان پر مهر خداوند هستین تا به موازات رسیدن به خواسته های دیگرم به این هدفم برسم. یاحق

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار لیلا بشارتی
      1399/09/08 22:12
      مدت عضویت: 1679 روز
      امتیاز کاربر: 115 سطح ۱: کاربر مبتدی
      محتوای دیدگاه: 65 کلمه

      به نام خدا
      سلااااام استاد جان
      چقدرررررر سوپرایز شدم از این مدال طلایی که به من در بدو شروع به کامنت گذاشتنم، هدیه کردین، استاد جان بی نهایت سپاسگزارم،. راستش یه خورده گیجم، نمیدونم از کدوم فضای سایت پر از محتوی شروع کنم، از خدا هدایت خواستم، بهم گفت از خود استاد بپرس، راهنمایی میشی…
      استاد جان بهم بگو برم کدوم صفحه، از کجا شروع کنم؟

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار لیلا بشارتی
      1399/09/14 23:44
      مدت عضویت: 1679 روز
      امتیاز کاربر: 115 سطح ۱: کاربر مبتدی
      محتوای دیدگاه: 932 کلمه

      با سلام وعرض ادب
      تمرین اول :
      عوامل چاقی خودرا شناسایی کنید..
      1. از دوران نوجوانی شنیدم که هرکسی به من می‌گفت خوش بحالت چقدر اندام لاغر وخوبی داری، مادرم پاسخ میداد منم در زمان دختری ودر سن 14 سالگی اینطوری بودم ولی بعداز زایمان بچه ی اول چاق شدم واین باور در ذهن من نقش بست ونفوذ کرد که منم بعداز زایمان بچه ی اول چاق میشم
      2.پدرم به مادرم بارها میگفت، شما از بس پر خوری میکنی، چاق شدی، باور:منم پرخوری کنم چاق میشم در صورتی که اشتهای من در زمان نوجوانی وجوانی وحتی دوسال اول ازدواجم بسیار زیاد بود اما دریغ از یه گرم اضافه وزن!
      3.مدام از همه ی افراد چاق شنیدم که مارو برنج ونون بدبخت کرده، باور:برنج ونونی که من میخورم منو چاق میکنه در صورتی که من از بچگی علاقه ی زیادی به خوردن نان وبرنج داشتم ولی تا 27 سالگی با وجود خوردن نان وبرنج زیاد، بسیار متناسب بودم.
      4.شام آدمو چاق میکنه باور:باهربار شام خوردن دارم چاقتر میشم.. 27 سال از عمرمو یه شب بدون شام نخوابیدم وهر چقدر که احساس سیری کنم خوردم، نون وبرنجم خوردم اصلا هرچی دلم خواست وهر چقدر دلم خواست خوردم ولی چاق نشدم..
      5.غذای سرخ کردنی آدمو چاق میکنه، غذا باید فقط آب‌پز ویا کبابی باشه
      6.قند وشیرینی چاق میکنه، 80 درصد مواد غذایی قند داشتن ومن هربار با خوردنشون به خودم یادآوری میکردم داری چاقتر میشی.
      7.دیر خوابیدن چاقتر میکنه، همسر من بخاطر شغلشون همیشه دیر وقت میان خونه وتا شام بخورن وبخوابیم ساعت 2ویا 3 شب میشد ومن هربار که به رختخواب میرفتم با احساس بد بودم که خدایا چرا باید همسرم شغلی داشته باشه که دیر بخوابیم وچاقتر بشم در صورتی که همسرم هم، همزمان با من می‌خوابید وبسیار متناسب هستن.
      8.دیر بیدار شدن آدمو چاق میکنه، هربار که دیر بیدار میشدم، چشممو با ندامت خودم باز میکردم با احساس بسیار بد وعصبی که این چه زندگیه من دارم حالم از خودم به هم میخوره چرا نمیتونم زود بیدار شم تا انقده چاق نشم، در صورتی که در اطرافیانم هستند انسانهای زیادی که از من هم دیرتر بیدار میشدن ولی متناسب بودند.
      9.خوردن نوشیدنی گاز دار باعث چاقی میشه، همسرم روزی چند تا نوشیدنی گاز دار میخوره ومتناسبه، در صورتی که من همیشه از نوشیدنی گاز دار فراری هستم وهر وقتم بخورم انگاری دارم جام زهر مینوشم به قدری که خودمو سرزنش میکنم.
      10.ورزش نکردن عامل چاقیه، چون اراده نداشتم باشگاه یا پیاده روی رو ادامه بدم بخاطر اون خستگی که برام داشت، هروقت نمیشد ویا منصرف میشدم، کلی با خودم جنگ داشتم که تو لیاقت لاغر شدن رو نداری، تو تنبلی، تو بی اراده ای، تو از پس هیچ کاری برنمیای، وخلاصه کلی عزت نفس واعتماد به نفسمو سرکوب میکردم چرا چون باشگاه رو عامل لاغری افراد ونرفتن باشگاه رو عامل چاقی افراد میدونستم در صورتی که میلیونها انسان بدون رفتن به باشگاه وپیاده روی بسیار سلامت ومتناسبند والبته که چون نسبت به خودشون حالشون خوب بود ودست خدارو باز گذاشته بودند حتماً هدایت میشدن به فعالیت‌های طبیعی زندگی روز مره ی خودشون که به مراتب بیشتر از باشگاه وپیاده روی، کالری سوزی داره براشون ومن اینو به تازگی درک کردم والگو هاشو پیدا کردم.
      11.هر جا هر مطلبی در مورد مواد غذایی ومیوه ها وهرچیزی که خوردنش باعث چاقی میشد رو بدقت یا گوش میدادم یا میخوندم فقط برای اینکه حواسم باشه چی رو نباید بخورم وهروقت هم که میخوردم با خودم در جنگ بودم ومیخواستم با تریلی از روی خودم رد شم که چرا با اینکه میدونم وبهم گفته شده که چاقم میکنه دوباره نتونستم جلوی خودمو بگیرم وجالبه که الان که دارم فکر میکنم فهمیدم که تازمانیکه اون مطلب درمورد غذای خاص یا میوه ی خاص به گوش وچشم من نرسیده بود اصلا با خوردنش احساس چاقتر شدن نمیکردم وبا خوردنش کلی هم لذت می‌بردم وبه اندازه میخوردم ودر 99 درصد مواقع ولع خاصی برای خوردنش نداشتم اما همچین که می فهمیدم خوردنش عامل چاقی است، برای خوردن‌ آن حرصو ولع بسیار پیدا میکردم وهمیشه چشمم به دنبالش بود. واین مواد خوردنی انقده تعدادش زیاده که فکر میکنم 85 درصد مواد خوردنی هست که من میشناسم واستفاده میکنم وبه چشم سم به اونها نگاه میکنم نه مواد مغذی ومقوی ومحافظت سلامتی ام، خوب چه انتظاری از خودم دارم که سلامت ومتناسب باشم؟!
      12.بارداری وزایمان که دیگه نگم براتون که در هر زایمان من بعدش 20 کیلو اضافه وزن پیدا کردم در صورتی که الان در صفحات مجازی افرادی رو میبینم که پس از زایمان بسیار متناسبند. وحالا میفهمم که چه باور اشتباهی داشتم در دوران بارداری که اولا باید زیاد بخورم تا بچه ی قوی به دنیا بیارم ودوما خودمو جلو جلو برای یه اضافه وزن حسابی آماده کرده بودم چون همش تو گوشم بود حرفهای دیگران که بعد زایمان خانمها هیکلشون می ترکه وخیلیییی چاق میشن.
      حالا فعلا همینا یادم اومد.
      البته خیلی هست وحتما به یاد میارم ومیام دوباره مینویسم.
      ولی با به یاد آوردن همینا چقدر ذهنم خالی شد از باورهای نامناسبی که سالیان سال دراون جاخوش کرده بودند ومثل علفهای هرزی دور باور متناسب بودن پیچیده بودند واجازه ی نفس کشیدن ورشد کردن به باور زیبای متناسب شدن ومتناسب بودن نمی‌دادند. وحالا من در همین صفحه آنهارا شناسایی کردم وقطع کردم ولی همه ی ما خوب می‌دانیم که علف هرز ریشه دارد ودوباره بعداز مدتی کوتاه رشد می‌کند ودوباره باید قطع شود یعنی باید همیشه واگاهانه حواسمون باشه که باوری خلاف باور متناسب بودن به ذهنمون نرسه واگر هم رسید، باید شناسایی کنیم وبا ساختن باور مناسبش توسط واقعیت ها والگوها، این باورهای نامناسب رو قطع کنیم. استاد جان این جلسه تا به اینجا عالی بود.
      چراغ های زیادی توی ذهنم روشن شد.
      شما بی نظیرید.
      بهتون افتخار میکنم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار لیلا بشارتی
      1399/09/09 04:02
      مدت عضویت: 1679 روز
      امتیاز کاربر: 115 سطح ۱: کاربر مبتدی
      محتوای دیدگاه: 36 کلمه

      استاد جانم سلام
      بی نهایت سپاسگزارم که مرا از این سردرگمی نجات دادین والبته که خداوند بهترین دستان خودش رو برای هدایت من می‌فرسته واین بار هم شما دست پر مهر خداوند برای من هستین. صمیمانه سپاسگزارم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم