0

استفاده از قوانین در عمل (قسمت چهارم)

قانون جذب عملی
اندازه متن

تا مدت زیادی پس از آشنایی با قانون جذب و استفاده از آموزش های مختلف تصور می کردم قانون جذب مانند یک جادو عمل می کند و اگر من بتوانم به خوبی نجوه فعال سازی این جادو رو یادگرفته و عمل کنم زندگی من دگرگون خواهد شد.

از این جهت خیلی روی انجام صحیح تجسم ذهنی یا به کاربردن عبارت های تاکیدی تمرکز داشتم و تصور می کردم اگر در شرایط آن روز های زندگی ام بتوانم به خوبی آنچه می خواهم را تجسم کرده یا عبارت های تاکیدی تاثیرگذار به کار ببرم حتما زندگی من دگرگون خواهد شد.

به نظر من این اتفاق هرگز رخ نداد و من به هرآنچه ماه ها تلاش می کردم داشتن آنها را تجسم کنم نرسیدم و در بررسی هایی که بعدا درباره افرد موفق انجام دادم هرگز با این موضوع مواجه نشدم که آنها برای موفق شدن یا رسیدن به ثروت از تجسم کردن به طریقی که در کتابها و دوره های آموزشی عنوان می شد استفاده کرده باشد.

در صحبت هایی که با چند نفر از اطرافیانم که از نظر من انسان های موفقی بودند داشتم، متوجه شدم آنها چیزی درباره تجسم کردن یا عبارت های تاکیدی و حتی سایر مواردی که بعنوان اصول موفقیت در کتاب های مختلف عنوان شده است نمی دانند.

این موارد باعث شد تا موضوع تاثیر فرمول های ذهنی در زندگی روزمره برای من اهمیت بیشتری پیدا کند.

از آن به بعد بود که موضوع لاغری از طریق ذهن برای من اهمیت پیدا کرد.

تا قبل از آن تصور من این بود که قانون جذب شامل ترفندها یا وردهایی است که اگر بتوانم به درستی آنها را انجام دهم معجزه در زندگی من رخ خواهد داد.

اما پس از درک این موضوع که فرمول های ذهنی من در واقع همان ترفندهایی هستند که من هر روز دارم از آنها برای ساختن شرایط زندگی ام استفاده می کنم باعث شد تا موضوع عمل کردن و واکنش های رفتاری من در زندگی روزمره برایم مهم شود.

وقتی به عملکرد و واکنش های رفتاری خودم توجه کردم بیشتر به ارتباط بین آن و فرمول های ذهنی پی بردم.

متوجه شدم که تمام رفتارهای من براساس فرمول هایی که از قبل در ذهن من ایجاد شده اند صورت می گیرد و نتیجه زندگی من منطبق بر رفتارهای من می باشد.

به این نتیجه رسیدم که اگر می خواهم نتیجه زندگی من تغییر کند باید حتما رفتارها و اعمال من تغییر کند، در واقع باید شخصیت من تغییر کند و تغییر شخصیت مستلزم تغییر فرمول های ذهنی است.

به عبارت دیگر فرمول های ذهنی من باید تغییر کند تا شخصیت و سپس عملکرد و در نهایت نتیجه زندگی من تغییر کند.

از این جا بود که من متوجه ارتباط بین فرمول های ذهنی و عملکرد من در چاق بودنم شدم.

اینکه چرا من چاق هستم، چرا رفتارهای من با افراد متناسب تفاوت دارد، چرا تلاش من برای لاغر شدن نتیجه نمی دهد، چرا هرچه سعی می کنم طبق برنامه رژیمی عمل کنم، موفق نمی شوم و خلاصه جواب صدها سوال بی جواب در ذهنم برای چاق بودنم رو با کشف ارتباط بین فرمول های ذهنی و عملکرد من در زندگی برایم واضح شد.

به همین دلیل در آموزش های لاغری با ذهن خیلی روی موضوع فرمول های ذهنی و عملکردن به آموزش ها تاکید دارم چون تا عملکردن به فرمول های ذهنی جدید را یاد نگیریم امکان ندارد نتیجه زندگی ما تغییر کند.

امروز که از نظر جسمی در شرایط بسیار متفاوتی با چند سال گذشته هستم، بیشتر از همیشه به عمل کردن به آموزش ها برای لاغر شدن اطمینان و تاکید دارم چرا که خودم همیشه در حال سعی کردن برای عمل کردن بهتر به آموزش های لاغری با ذهن هستم.

دلیل اینکه خودم را همچنان دانش آموز لاغری با ذهن می دانم این است که فرمول های چاقی که از قبل در ذهن من ایجاد شده اند هم چنان در جای خود محکم هستند و به فعالیت خود ادامه می دهند.

در این چند سال که از آموزش های لاغری با ذهن برای ایجاد فرمول های لاغری در ذهن خود استفاده کرده ام در واقع فرمول های جدید در کنار فرمول های قدیمی و قدرتمند چاقی ایجاد کرده ام.

فرمول های جدید برای قوی شدن و مورد استفاده قرار گرفتن توسط مغز نیاز به تکرار و تمرین دارند بنابراین عمل کردن بر اساس فرمول های ذهنی جدید در زندگی روزمره اهمیت بسیار زیادی در جهت قوی کردن این فرمول ها دارد.

مسافرت رفتن فرصت مناسبی برای محک زدن خودم بود تا درک کنم رفتارهای عادی و روزمره من تحت تاثیر فرمول های لاغری جدید ذهن من است یا تحت تاثیر فرمول های چاق کننده قدیمی ذهنم صورت می گیرد.

البته علاوه بر مسافرت، موارد زیادی در زندگی هستند که برای افراد چاق بعنوان چالش های چاق کننده محسوب می شوند، مانند ایام عید نوروز، ایام ماه رمضان و …. که بسیاری از افراد چاق در مواجه شدن با این شرایط انتظار چاق تر شدن دارند.

همراه شدن من با دوستانی که بیش از بیست سال است با آنها ارتباط دارم فرصت مناسبی برای محک زدن خودم بود.

موضوعاتی که در این قسمت از مجموعه فایل های آموزشی استفاده از قوانین در عمل مطرح و توضیح داده می شود درباره تاثیر فرمول های ذهنی در عملکرد و واکنش های رفتاری می باشد که اطمینان دارم برای افرادی که به دنبال درک بهتر قوانین و عمل کردن به آن هستند بسیار موثر خواهد بود.

این بخشی از زندگی شخصی من بر اساس استفاده از فرمول های ذهنی جدید است که در نهایت باعث تغییر شرایط زندگی من شده است.

اطمینان دارم آگاهی که در این مستند آموزشی ارائه شد است به من و دوستانم کمک می کند تا نگرش و عملکرد بهتری در زندگی داشته باشیم.

برای استفاده بهتر از این مجموعه آموزشی پیشنهاد می کنم در هر جلسه قوانین ذکر شده را استخراج کرده و درباره آن در بخش نظرات برداشت خود را بنویسید. به این ترتیب علاوه بر کمک به خود برای درک بهتر قوانین به دیگران کمک می کنید تا برداشت بهتر و عمیق تری از نکات آموزشی هر جلسه داشته باشند.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.62 from 21 votes

https://tanasobefekri.net/?p=31016
برچسب ها:
13 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار صالحه
      1402/11/21 06:40
      مدت عضویت: 455 روز
      امتیاز کاربر: 48830 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,386 کلمه

      سلام برخالق بی‌همتا

      سلام‌ براستاد  راه روشنایی  همه دوستان 

      طبق برنامه هرروز اول صبح ازخواب که بیدار شدم‌. امدم‌ توسایت. یی دیدگاه که نصفه نوشته بودم نکمیل کردن فرستادم‌ فبل از اون میثاق نامه خواندم‌ رقتم اشپز  خونه ظرفهای رو شستم  یادم‌ میدا یی چای خوردم  امروز کاره منزلم‌  ندارم  نهار هم  شب فبل پخته حاًصر هست  به کارهای عفب افتاد  رسیدگی میکنم 

       مشغول  کارهایی درس زبان آخرهای دوره یی خوایی من‌ گرفت نمیدنم‌ جرا کمی دارز کشیدم‌ خواب برد جند دقیقه شایدکشید بیدار که شدم دوباره مرو کردن تمرین‌ اون بجش انجام دادم  بعد امدم‌  فایل ۳۶ رو تمرین که باید بسیار پر ارزش  زمان بزارم‌ تا قلک دورن خودم رو کشف کنم رو اول کلی فکرکردم تحلیل کردن چتدتا ازاین خصوصیاتی که اصلا دوستشون ندارم رو به شکلی که تا امروز کشف نکرده بودم‌ برمی کشت به ۴۰ سال پیش که دیگه تو ذهنم احساس  میکردم‌ که نیست ولی  دورن قلک‌ دورنم‌ جای داشت رو پیدا کردم و تو تمرین  نوشتم یی لحظه به خودم امد دیدم‌ که خیلی گرسنه ام یی نگاه به ساعت انداخت دیدم‌ ظهر هست من‌. اصلا صبحانه  نخوردم یی مقدار کم‌ نهار خوردم  بازم‌کارهای انجام دادم بعد از کلاس زبان کمی گذشت یی فایل دیدم دیدگاه اون نوشتم بعد ظهر شد بود ساعت حدود ۴ یی گرسنگی سختی به من رسید به خوم‌ گفتم‌ چر امروز من انقدر کرسته هستم از دختر یی شیرنی گرفتم‌  خوردم  کمی از گرسنی من کم‌شد تا دخترم برای همه ما ۴ نفر غذا دلتون نخواد سفارش داده بود  برامون آوردن وفتی به غذا رسید بسیار رسنه بودم تو نگاه از حد معمول هر روز بیشتر خوردم‌ ولی هی  تو ذهنم‌ می گفت جرا من انقدر کرسنه هستم‌ ولی نگفتم‌کمی بشتر خوردم‌ نگفتم  چاق بشم فقط گفتم  کمی سنگین شدم نسبت به روزهای فبل  تاره متوجه شدم‌ که من  درگیر کارهای کلاس زبان  و تمرنهای خودم بودم‌ که یی غذایی نصفه نمیه نهارخوردم با اون شیرنی آین و اولین غذایی  آمروز من هست این عمل کرد آمروز من به یاد سال پیش یادم می‌اندازه  که اولین  جیز اولین حرکت تو هر حالتی فقط خوردن بود انکار کاری رو. نمی تواستم انجام بدم‌تا جیزی  رو نخورم‌ کارم‌ انجام‌ نمیشد کل هرکاری جتما کنارش یی خوردنی هم بود اصلا کلا زندگی فقط خورن بود بس ریزه خواری  کنار هر کاره غذا  بازم خورده  می‌شد همراه کاره خوراکی اگه بود اون کناریی میل می‌ شد  جون برنانه این کاره تو ذهنم بود دست من نبود که بخوان خوردن رو کنترال  کنم باره می گفتم نمی خورم‌ باید هواسم باشه ولی تا به خودم‌ می‌آمد می دیدم  همه چیز خوردم و کاره از کار گذشته ظرف خالی روی میز یا اوپن هست اون زمان که ظرف خالی رومیدم تازه متو جه میشدم که هیج یاد آوری و  هیچ تذکر  فایده  نداشته  شاید باره می گفت هواست باشه  نخوری  برای  تو نیست تو اجازه  نداری بخوری بعضی زمان مثل کسی که بخواهد مچ  کسی رو بگیره.  اخر کاره تازه هواسم به من می‌ گفت خوردی ولی بادت نبود  افراد متناسب وفتی به  توجه میکنم متوجه  می شم‌ که‌ هدف این ر افراد  فقط قطع  شدن صدای گرسنگی هست تا زمان که ابن صدا دردمعده آنها ایجاد نشه اصلا به خودش اجازه خوردن رونمیدن و زمانی  که سیر شدم‌ دیگه جیزی نمی خورن‌حتی اون چیزه تونگاه من‌ خیلی خوشمزه باشه  ولی تکاه  اون دیگه اصلا نباید خورده بشه حتی حالشون هم بد میشه  من افردی رو مشناسم که به مادرش میگه برای من شیرنی بخر دلم شیرنی میخواد  مادر  وفتی شیرنی که اون فردمتناسب هوس کرده رو میخره اول که خیلی ارام‌ آرام اون میل میکنه حتی اون تا اخر نمی خوره وبا  اون کم هم‌. سیر میشه و دیگه ادامه نمیده 

      آمروزکه بعداز ظهر بسیار گرسنه بودن به دخترم‌گفتم‌ تا نهبه شام یی خوراکی کوچک به من بده تا موقع شام از اون مواد که میخواهی بخریم  استفاده کنم اون  کوچه گیک برام آورده بخورم‌ با نگاه به ابن‌دو خوراکی  گفتم نه یی شیرنی گه تو یخچال هست اون بیار یی دونه از اون بخورم اون آورد من یی شیرنی نصفی خوردم و به باقی  دادم به ودخترم‌ که ببره تو منزل باشه بعدم اگه خواستم استفاده کنم زمانی بود که من اصلا گرسته نبودم‌ همین‌که به چیزی می رسیدم‌ اصلا برام‌ اهمیت نداشت که اون خوراکی چه  زمانی  باید مصرف  بشه و تمام شده بود  از عمل گردم خودم‌بسیار راضی هستم من ۵۶ سال به این طریق  رفتار داشتم‌ این عالی هست که من دیگه سال فبل رو اصلا حساب نمی کنم یی سال پر  ارزش  برای خودم‌ گوشه ذهنم ذخیره کردم هر زمان که دارم‌ دید گاه رو می نویسم ایی سال خیلی اهمیت پیدا کرده که من  دورست من سالی پربار رو طی کردم‌ از گذشت زمان توسال های فبل هم نگران بودم‌و هم ناراحت چون حس میکردم زمان رو تلف کردم تو مسیر چاقی فقط دست پا زدم ولی این یی سالی خودم  رو که تو مسبر درست هستم‌ برام‌ من زمان مفید کار بردی  هست دوست دارم‌ بنویسم ۱۰ سال تو مسبر لاغری با ذهنم‌ هستم‌ یا بنویسم ۲۰ سال تومسبر لاغری با ذهن هستم حالا که دارن این دیگاه مینویسم ساعت ۵ نیم صبح هست من ساعت ۴  خواب نبرد گفتم‌ بیا این فایل نصفه کاره هم بینم وهم دیدگاهش بنویسم حتی خوابی که برای من آرزش بسیار زیادی  برخورد  بود رو هم  برام اون  اهمیت  خودش دو از دست داده  اگه خواب آمد می خوابم  اگه نیومد یی آگاهی درست کاری به ذهنم میدم   این اوج هنر این‌ مسبرهست که حتی زمان طولانی بودن تو مسبر رو برام توذهنم  امتیاز گفته میشه   اگه اون به شکل این‌ زمان اجرایی وعملی کنم

       فقط بودن تو افکارنیست ابن بخش عمل کردن لذتی عالی روبه من‌ میده توزمانی که دارم انجام‌ میدم‌ خوب هست  ولی با مرور رفتار که درست بوده  کیف  بسیاری رو به همه وجودم میدم‌ که درست رفتار کردم 

       آفرین صالحه تونستی ب هرجیزی که یاد گرفنی درست عمل کنی  درست اجرا کنی  یاد نگرفنی دیدگاه بنویس تو. زمان اجرا عمل کردن بشی همون صالحه ۵۶ سالی فبل یی سال پر کاره رو پشت سر گذاشتی  که رشد کنی بدونی بهتر زندگی کردن چه طمعی رو داره من تشته این طمع هستم بهتر زندگی کردن جقدر برای زمانی که طی کردم  احساسم توبخش عالی بوده‌ هست  نه افسوس داشتن و نکران  بودم به دنبال مسیرهای که خودم‌ نجات بدم بودم فقط  داشتم اگاهی درست رو برای و جودم تو هربخس یاد میگرفتم زمانی که تو این‌ مسبر برای خودم قرار دادم تو نگاه کنج بود که باید براش وفت  میزاشتم برای شکافتن برای خراب کردن افکار و رفتار وگفتار اشتباه خودم من اون گنج رو تو بخش کم رنک کردن طی کردم دست آوردش  شده این عمل کرد درست خودم که هیج‌ کنجی تو نگاه برام این اهمیت نداره که تواستم کل و جودم رو از بخش مشکل دارش رهایی بدم  تو  بخش خوبش قرارش بدم که بدونم  تو بخش خوب زندگی کردن چه لذتی وجه کیفی وجه  پشرفت به من داره میده. طمع این مزه تا به این زمان تو جسم من نبوده من از فردی که هیج امید انگیزه نداشت  حالش اصلا خوب نبود به  اینده  اصلا فکر نمی کردد اگه می‌ کرد تو بخش بدتر شدن وضعیت که بدترخواهد شد بود هیچ  هدفی  نداشت خسته دل مرده افسرده به فردی تبدیل شدم که اول اون بخش نداشتم به خودن برکشت دادم   توحال خوبش قرارش دادم که برای کل باقی مانده عمرهدفهای با ارزش  قراردادم همه سعی توانم‌ گذاشتم که به همشون به امیدخداوند برسم کاره نکرده تو دنیا برای خودم باقی نزرام که اه و افسوس  روبه دنبال خودم‌ نداشته باشم خدا به من زمان داده هدایت کرده حمایت میکنه که تواین‌مسبر جدید بشم انوی که خداوند می خواد باشم  خدا بخش خودش رو بی کم‌ کاست برای من انجام داده اون جلوی مسیر  من درحرکت هست  من هستم که باید بدوم یا راه برم که ازخدای خودم عفب نمونم  خدایا برای صبح روشنایی  که من اون مشاده میکنم برای روشنای روزت برای چشم که به من دادی که نگاه زاویه نگاه رو درست کنم‌ برای گوشی که به من دادی که خوب بشنوم برای  انگشتی که بنویسم اون  حتی بهش توان دادی که بهتر کاره کنه  برای کل وجودم که اجازه تغییر رو بهش دادی اجازه  از اول صادر شده بود من غافل بودم  همه وهمه از خودت هست برای هدایتی که برام من انجام دادی تشکر و سپاس بی کران دارم 

      خدا پشت و پناه هتون یا حق  حق نگه دارتون 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار تینا.عالی
      1402/11/01 22:06
      مدت عضویت: 129 روز
      امتیاز کاربر: 11703 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 423 کلمه

      به نام خداوند همیشه حاضر مهربان و خواهان پیشرفت همیشگی ما ،

      و درود و رحمت و برکت و ثروت سلامتی و نور هدایت و آگاهی و عمر با عزت و طولانی استاد واقعا جاری باش هر لحظه در زندگیتون ،

      واقعا چقدر این فایلها و آموزشها طلاست الماس اصلا هر چی بگم کمه ،ممنونم استاد واقعا عالی یکی از یکی بهتر این آموزشها خدا خیرتون بده در دوجهان و سعادت نصیبتون باش همیشه،

      استاد نکاتی که در ذهنم نکته برداشتم و الان براتون می‌نویسم 

      اینکه :

      ۱ هیچی به جز ذهن خودمون لاغرمون نمی‌کنه نه ورزش نه رژیم نمی‌تونه عامل  لاغریمون باش فقط میتونه حالمون رو خوب کنه و فرم اندام و عضلاتمون رو بهتر کنه اما علت اصلی لاغری ما نیستن چون با قطع کردنشون چون فرمول ذهنی ما همان زبان و رفتار آدم چاق مونده و وزنمون برمیگرده ،

      فقط این ذهن ماست که از درون باید تغییر به لاغری کنه تا نتایجش در بیرون دیده بشه ،

      ما باید انتظار لاغری و تصویر زیبا و ابدی خود را با قدرت و امید تا آخر عمرمون  داشته باشیم منتهی بدون هیچ مبارزه و نفرت و نه جنگی با رهنمون و بدون هیچ عجله ای و با آرامش،

      و مثل یک آدم متناسب بدون هیچ ذهنیت بدی و  منفی و چاق کننده ای از غذاها و بدون انتظار چاقی و  این آنقدر دغدغه بخورم خوردم نخورم نخوردم زیاد خوردم کم خوردم حالا چی میشه حالا چاق میشم باید بدون دغدغه و متناسب درست رفتار کنیم ،

      و اینکه :

       به نوعی ما به تنظیمات کارخانه برمیگردیم و وقتی فرمانهای ذهنت متناسب شد یعنی دیگه  لاغر شدی و بدون صرف انرژی اضافه هست و دیگه عذابی وجود نداره ،

      و  انتظار چاقی در ما از بین رفته که خود ب خود ذهن به مغز  و مغز به جسم خودش فرمان لاغری  میده 

      و کلا :

      افراد متناسب اصلا چیزی رو به چاقی ربط نمیدن  

      افراد متناسب در مورد غذا حرف نمیزنن 

       و ولع و حرصی ندارن برای حال خوبشون خود ب خود اندازه میخورن 

       اگر هم جایی زیاده روی کنند به خودشون توهین نمی‌کنند ربطش نمیدن به چاق شدن آنها ب دون اینکه متوجه بشوند جبران میکنند و متناسب میخورن  ،

      و اما :

      اگر باید کاری کنی و برای لاغری با ذهن از بیرون بخوای خودتو تحت فشار بزاری و جسمت رو عذاب بدی  و یا بگی عجله دارم یا بگی شل میشه پوستم وای موهام می‌ریزه وای عضلاتم از بین رفتن همون انتظار برات ایجاد میشه و  ترمز درست می‌کنی برای خودت اما میتونی بگی من زیباتر میشم و در کنارش متناسب هم میشوم ،

       خدایا شکرت بابت این آموزشها و وجود استاد محترم و بی همتایمان.

      واقعا ممنونم. 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهرا
      1402/08/09 10:18
      مدت عضویت: 373 روز
      امتیاز کاربر: 21740 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 304 کلمه

      سلام استاد 

      خدا را شاکرم که درتاریخ 1402/8/9 توانستم این فایل را گوش دهم 

      تمایل ذهن چاق به تنوع غذایی خیلی مهم است که این تمایل درافراد متناسب به این شدت وجود ندارد و افراد چاقی که دررژیم هستند و فکر میکنند با ورزش میتوانند سرعت لاغری را زیادتر کنند سخت دراشتباهند و با عجله کردن از مسیر اصلی دور میشوند و بعد از مدتی با خستگی شدید آن را رها میکنند و دوباره به وزن قبلی و حتی بیشتر برمیگردند و اعتماد به نفس خود را ازدست میدهند 

      احساس ناتوانی افراد چاق درمورد خوردن و ترس از چاقی بیشتر یکی دیگر از مشکلات آنها است که این درافراد متناسب وجود ندارد 

      تفاوت درافکار ذهن افراد چاق و لاغر با هم خیلی متفاوت است . افراد چاق هرموقع که غذا بخورند اگر زیادتر بخورند آن را ربط میدهند به چاقی ولی افراد متناسب اصلا برای زیاد خوردن فکر به چاقی نمیکنند و ناراحت هستند از احساس بدی که درآن قرار دارند و راحت نیستند و فشار شکم و معده دارند 

      فرمول پیش فرض افراد چاق بعد از اتمام هرکاری این است که حالا چی بخورم ؟ ولی افراد متناسب بعد از فارغ شدن از هرکاری فکر استراحت و برگشت انرژی بدنشان هستند تا دوباره بتوانند بعد از استراحت کارهایشان را دنبال کنند ووقتی واقعا احساس گرسنگی کردند به اندازه میخورند و شاد و پر انرژِی هستند 

      ولی افراد چاق دربدترین حالت ممکن شروع به غذا خوردن میکنند و بعد از در ذهنشان شروع به تحلیل و سرکوفت میشود که چرا خوردم من دوباره چاق میشوم و کنترلی روی افکار ذهنی خود ندارند و واقعا هم دوباره چاق تر میشوند  

      پس بدانیم لاغر شدن با ورزش و رژیم های سخت به وجود نمیآید بلکه با با کنترل افکار ذهنی فرمولهای ذهنی را کنترل کنیم تا بتوانیم مثل افراد لاغر غذا بخوریم و این کار  را با عجله کردن از بین نبریم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Zahra
      1402/08/05 13:14
      مدت عضویت: 259 روز
      امتیاز کاربر: 6710 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 513 کلمه

      به نام خدا 

      سلام

      در مسیر یادگیری زبان لاغری بهترین روش برای سنجش خودمون دقت در رفتار و نگرش های اطرافیان هست مثلا در رفتارها و صحبتهای یک فرد چاق دقت کنیم که آیا ما اون رفتار رو الان داریم یا قبلا داشتیم دیگه خیلی وقته تکرار نمیشه

      سفر جزئی از زندگی است که تنوع غذایی بیشتری رو داره مثلا در رستوران غذا خوردن یا خریدن خوراکی های مخصوص اون منطقه و همش تو سفر میگم چی بخوریم کجا بخوریم چی بخریم نصف بیشتر سفر خوردن هست

      رفتارهای ما در مورد خوردن در مغز ما برنامه ریزی شده به همین دلیل در زمان رژیم میتونستیم زمان کوتاهی برنامه خود پایبند باشیم اما وقتی حرص ولع خوردن میومد سراغم دیگه انگار مثل غارنشین ها میشدم به هر چیزی حمله میکردم مثلا یادمه یه بار رژیم یک هفته ای گرفته بودم روز اول و دوم حالم خوب بود اما روز سوم که همه اعضای خانواده ام ساندویچ میخوردن حرص و ولع خوردن اومد سراغم وای چقدر کاهو و سبزیجات خوردم که سیر بشم نشد که نشد آخرش فشارم افتاد وقتی بزور بهم غذا دادن دیگ دیدم رژیم رو شکوندم بعد اون شروع کردم به خوردن و واقعا هم دست خودم نبود هر چیزی دستم می‌رسید میخوردم بعد چند ساعت که به خودم اومدم حالا سرکوفت زدن شروع شد خاک برسرت نتونستی یه هفته اراده به خرج بدی و لاغر بشی 

      اما افراد متناسب بنا به تنظیمات درستی که در مورد خوردن و لاغر شدن دارن در مورد خوردن هر چه قدر بهوش اصرار کنی اگه گرسنه نباشن نمیخورن و خیلی به مدت پیش میاد که در خوردن زیاده روی کنم مثلا همسر من اگه خیلی گرسنه باشه و غذا یه ساعتها دیگه حاضر میشه بهش میگم حالا یه چیز کوچیک مثل بیسکویت یا شیرینی حتی میوه بخور تا غذا حاضر بشه نمیخوره میگه نه اون موقع برا غذا اشتهام کور میشه ولی من تا چند ماه پیش که به محض اینکه مغزم می‌گفت گرسنه ای دیگه امانی برای خوراکی ها نمیذاشتم و غذای اصلی رو میخوردم و اگه کسی دوبار چیزی رو بهم تعارف میکرد حتما میخوردم و اصلا به حد خفگی خودم اهمیتی نمی‌دادم بعدش که عذاب وجدان و شکم درد و ترکیدن معده بود ولی افراد متناسب حتی اگه زیاد از حد نیازشون خورده باشن اصلا به خودشون سرکوفت نمیزنن حتی من از بعضی از اونها شنیدم که غذا خیلی خوشمزه بود چسبید زیاد خوردم از نظر افراد متناسب بدن انسان هوشمنده اگر غذایی خورده میشه اون مقداری که بدن نیاز داره به انرژی تبدیل میشه و بقیه دفع میشه اما افراد چاق میگن بیشتر غذاها به چربی تبدیل میشه و تو بدن میمونه

      ورزش یکی از روش های که برای لاغر شدن خیلی پیشنهاد میشه ولی من خودم تجربه کردم که بعد دوماه ورزش سنگین کل پوست بدنم شل شد صورتم پر چروک چه دردسرهایی که برای درمان این چروکهای نکشیدم و حتی اون زمان چند تا پله خونه رو راحت نمی‌تونستم بالا بیام بیشتر اوقات از دوستم کمک می‌ گرفتم که نیوفتم و واقعا اگه از ورزش هم استفاده میکنیم حتما باید خیلی سبک باشه تا بدن خسته و کوفته نباشه که از زندگی عادی خودمون بیفتیم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      محتوای دیدگاه: 17 کلمه

      سلام خواستم تشکر کنم برای اضافه کردن شماره تلفن برای تایید واقعا عالی و راحت شد ❤

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار متناسب شاد
      1401/01/28 20:38
      مدت عضویت: 1432 روز
      امتیاز کاربر: 6727 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 281 کلمه

      سلام

      همانطور که استاد بارها درفایل های آموزشی توضیح دادن که چاقی رو ما یادگرفتیم و باهاش زندگی کردیم و لاغری رو هم باید یادبگیریم و باهاش زندگی کنیم .

      درنظر بگیریم که هر دو زبان همراه ماست و وقتی زبان جدیدی رو یادبگیریم زبان قبلی سرجای خودش هست فقط بایستی آنقدر بیس زبان جدید رو یادبگیریم و تکرارش کنیم که ملکه ذهنمان شود 

      آنهایی که در طول سفر نتوانستند درست عمل کنن به خاطر اینکه خوب زبان لاغری رو یاد نگرفتن و هنوز اون فرمولهای قبلی خودنمایی میکنه .

      من به شخصه عید نوروز یادم میاد یه ظرف پر شیرینی دقیقا روی میز جلوی چشمم بود و من اصلا اصلا میلی به خوردنش نداشتم حتی یک دانه ‌. الانا که شیرینی برام با سیب زمینی یا پیاز و… فرقی نمیکنه و میدونم تمام موادغذایی برای رفع نیاز بدنمان استفاده میشه و در ذهنم هیچ لذتی باهاش ندارم .

      وتنها چیزی که بهم لذت میده وجود با ارزش خودمه که سالها گمش کرده بودم و در دنیای بیرون دنبالش میگشتم .

      هرچقدر خودمو بیشتر دوست داشته باشم و به خواسته هام پاسخ بدم مثلا ثبت نام در یک دوره ای که دلم میخاد یا کلاس خاصی یا لباس وتفریح خاصی . ناخودآگاه ذهنم از خوراک برداشته میشه و جسمم خیلی باهام همراهی میکنه .

      وهرچی تو این مسیر قدم بر میدارم روز به روز علاقه ام به خودم بیشتر میشه واحساس شجاعت میکنم که کنترل امور زندگیم دستمه و این بهم آرامش میده .

      سپاس از استاد بزرگوار با آموزشهای بی بدلیلش که هنوز هنوزه برترین اساتید این دنیا به دنبال روشهای بیرونی ان برای حل مسله چاقی .

      وخدا روشکر که من سعادت این رو داشتم که به این مسیر الهی هدایت شدم .

      باآرزوی آزادی وتندرستی برای همه خوبان

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 39150 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 141 کلمه

      سلام استاد گرامی خسته نباشید
      خیلی عالی بود توضیحات این جلسه و مقایسه ی خودتون با اون ۲نفر چاق و ۲نفر متناسب.
      خیلی واضح بود تفاوتاتون ،
      درک کردم که تناسب اندام باذهن در کجاها روی شما تاثیر گذاشته بود.
      و درصد خطاهای شما خیلی خیلی کمتر بود نسبت به ۲تا دوست چاقتون،
      اینکه میل نداشتید بیشتر از ای بخورید و اون مقداری که خوردید باعث عذاب وجدان در شما نشده بود خیلی خیلی باارزش بود چون باعث شد از سفرتون نهایت لذت رو ببرید،
      عالی بود اینکه خودتون رو مجبور نمیکردید بیشتر نخورید بلکه میل نداشتید بخاطر فرمول های جدیدی که تو ذهنتون بوجود اومده بود.
      فهمیدم که فرمولهای قبلی هم تو ذهنتون باقیست ولی کمرنگ تر از قبله ،
      و چون فرمولهای جدید الان تو ذهنتون هستش اونها بیشتر رفتارهای شما رو شکل میدن .
      خیلی ممنونم که وقت گذاشتید برای راهنمایی ما .
      خدا یار و نگهدارتون .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار ملکه عشق
      1400/12/06 21:42
      مدت عضویت: 1222 روز
      امتیاز کاربر: 10303 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      محتوای دیدگاه: 50 کلمه

      سلام و درود استاد چندبار پایان فایلم را نوشتم پرید و در نهایت خواستم در ویرایش تکمیلش کنم که باز همان تیکه پرید و ثبت شد 😊شاید باید این اتفاق می افتاد و حکمتی هست به هر حال من نوشتم و در کائنات ثبت شد تمام حرفهای فوق العاده ام 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار ملکه عشق
      1400/12/06 21:10
      مدت عضویت: 1222 روز
      امتیاز کاربر: 10303 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,383 کلمه

      سلام و درود بر عالم و آدم 

      استفاده از قوانین در عمل (۴)

      دقیقا وقتی با مسیر آموزشهای ذهنی آشنا شدم انگار چوب جادوی فرشته مهربون را پیدا کرده بودم انقدر شوق داشتم و سعی داشتم دقیق آنچه گفته میشه را عمل کنم که زود نتیجه بگیرم و هر بار هم که از تصور و تجسم کردنم و یا گفتن عبارت تأکیدی نتیجه فیزیکی و مادی دریافت نمی کردم می گفتم حتما در کار من نقصی هست و بیشتر تلاش می کردم و کم کم متوجه شدم که برای خلق شدن شرایطی که دوست داری باید آماده پذیرای آن شرایط باشی و برای لایق بودن آن باید در ذهنت فرمولهای هماهنگ و توحیدی ایجادشوند و مسئله مهم این بود که بایستی فرمولهای ذهنی خودتو که شخصی هستندو شاید هیچ کس ازشون اطلاع نداشته باشه را شناسایی کنی و این قصه سر دراز دارد !…

      شاید به خاط همین خیلی افراد این مسیر را باورش نمی کنند یا مسیر را رها می کنند چون باید از عمق لجن مرداب ،گل نیلوفر برویانی 🌺و طلب کردن فرد و البته هدایت و حمایت و حفاظت خداوند هر لحظه نور امید قلبت میشه گرچه این تغییرات انقدر گسترده و کیفی هستند که قابل به اندازه گیری نیستند ولی چون با چشم دیده نمی شوند و در واقع اون نتیجه نهایی ما نیستند و اصولا ما هم مقایسه گر هستیم و عجول، بارها باعث میشه لیز بخوریم .

      همه افراد چاق ذهنشون مملو از افکار چاق کننده هست که برخی از این فرمولها به صورت عمومی در ذهن همه افراد چاق وجود دارند ..ترس از چاق شدن در عید نوروز و ماه رمضان و سفر و تفریح و جشن ها زمانهایی هستند که برای فرد چاق تداعی کننده خوردن بیشتر و البته مساوی با چاقی بیشتر است .همه افراد چاق برای سفر یا تفریح بیشتر به دنبال تنوع مواد خوراکی هستند و بیشتر ذهنشون درگیر این هست که با خوراکی در سفر خوش باشند و سوغاتهای جدید شهر و یا مواد غذایی که مدتی است استفاده نکرده اند را تست کنند.

      فردی که رژیم غذاییش طبق زمان و مقدار تعیین شده بوده کاملا تحت برنامه ریزی اون برنامه نویس بوده و کاملا در اسارت و محدودیت شاید در ظاهر به امید نتیجه لاغری داشته رعایت می کرده ولی در اصل ناخودآگاهش خیلی حالش بد بوده وبالاخره این تصمیم را میگیره که خودشو از این بند آزاد کنه و با حرص و ولع بیشتری تلافی روزهای قبل را در آورده و با خودش می گفته بعد از سفر و از شنبه روزی شروع می کنم و در کنارش البته هرچند که خودشو از این برنامه آزاد کرده ولی حتما با ترس می خورده و همش عذاب وجدان می گرفته در حقیقت هیچ لذتی هم نمی برده و همش به فکر وزن و برگشت و نخوری های قبل و ایناش بوده !…تجربه دارم.

      و دوستی که در حین استفاده از آموزه های تناسب فکری گول عجله کردن را می خوره و خودشو توجیح می کنه که علاقه به ورزش دارم و در واقع میخواد لاغری را سرعت ببخشه به خاطر انتظاری که در ذهنش از لاغری توسط ورزش داشته وزن کم کرده ولی همون مقدار که با تلاش بیرونی بوده بازگشت داشته و این فرمول ورزش لاغر می کنه به صورت قوی در ذهن افراد چاق وجود داره و خیلی ها در دامش می افتند اما موضوع اینه که روزهای اول باشگاه ذوق داری و سخت تلاش می کنی واما رفته رفته خسته میشی و نمی تونی طبق برنامه عمل کنی و ادامه بدی و رها می کنی و چون انتظارت اینه که ورزش نمی کنم چاق میشم صددرصد چاق میشی هر کاری با لذت لذت لذت و تکرار و استمرار انجام بشه یک نتیجه خوب میده پس اگر من واقعا برای تفریح و لذت میخوام ورزش کنم مثل شنا (نمی دونم شنا برای من آب بازیه لذته اصلا جز ورزش نمی دونم ولی پیاده روی یا باشگاه و کار با دستگاه و غیره در ذهن من ورزشه )باز هم باید خیلی لذت بخش باشه نباید فشار به جسم بیاد که بتونیم ادامه بدهیم چون اگر به جسم هم فشار بیاد دستورات مغز برای ترک این کار صادر میشه خب تجربه من این بود که هفته ای دوروز آموزشی شنا می رفتم و خیلی خیلی لذت میبردم و  کودک می شدم انگار اما اواسط ترم حس کردم خیلی به خودم فشار میارم و خودمو خسته می کنم طوری که می رسیدم خونه کوفتگی بدن داشتم و چند ساعت می خوابیدم و در نهایت این فشار باعث شد مغز دستوراتی صادر کنه که نشد ادامه بدم البته هنوزم عاشقشم ولی باید یک کم فرمولهای ذهنم را بررسی کنم و ذهن و جسمم را هماهنگ کنم و دوباره شروع می کنم .

      برنامه صحیح برای موفقیت اونی هست که می تونی به صورت کلی بهش عمل کنی نه مقطعی!…

      هر چقدر هم کنترل بیرونی داشته باشی طبق برنامه ذهن و انتظارات ذهنیت شرایط خلق می شوند و اما نمی تونی همیشه طبق برنامه پیش بری نگرانی از چاق شدن ترس از خوردن و عذاب وجدان هزاران بار در ذهنت تکرار شده و میشه تا زمانیکه با محتوای آموزش ذهنی آروم آروم اصلاحش کنی .

      ✨زمانی به صورت پایدار لاغر میشیم که رفتار ما بدون مقاومت و جنگ درونی باشه 💎

      🍃🍃🍃

      رفتار افراد متناسب که ذهن متناسبی دارند با افراد چاق :👇

      وقتی به افراد متناسب اصرار می کنی که بیشتر از نیازشون بخورند یا خوراکی را تست کنند خودبه خودی نمی تونند بخورند یعنی با تصمیم و اراده نیست واقعا جسمشون هم واکنش نشون می ده و اذیت میشه و می گه نه !اصلا نمی تونم بخورم حال تهوع می گیرم.

      و این در حالیست که فرد چاق بارها پرخوری می کنه واصلا متوجه نیست این واکنش تهوع یا درد شکم و سنگینی معده فریاد جسمش هست که میگه بسه !تازه فکر می کنه سردیش شده یا مشکل دیگری پیش اومده و به دنبال دوا درمونش هم می گرده که با چای نبات و آبلیمو و سرکه سیب و غیره این درد را ساکت کنه و این هم با تصمیم و اراده نیست خودبه خودی فرمان مغزیش این طور هست .

      ذهن فرد متناسب تحت تأثیر مزه یا جمع افراد ، شاید ۱٪خطا داشته باشه اما یک ذهن چاق بالای ۵۰٪خطا داره 

      یک فرد متناسب فقط خوراکی مورد علاقشو می خوره شاید بین چندین مدل شیرینی یک یا دوتا مدل مورد پسندش باشه اون هم ممکنه در یک ۲۴ساعت میل به خوردنش نداشته باشه یا اصلا نخوره !…و به راحتی ازش بگذره .اما یکفرد چاق طعم شیرینی را دوست داره براش مهم نیست حلوا باشه خرما باشه قند باشه فقط می خوره و خیلی براش مواد غذایی محرک هستند به طوری که از طریق چشم و گوش و بویایی و لامسه تحریک به خوردن میشه و دائم نوک نوک می خوره .

      یک فرد متناسب در سفر اولویتش غذا نیست به دنبال تفریح کردنه و خیلی کم در مورد غذا صحبت می کنه و نظرش بر سالم بودن غذا و ساده بودن غذا هست چیزی که دردسر نداشته باشه اگر یک غذایی هم خیلی تعریفی باشه فقط از تعریف اون غذا لذت میبره ولی نمی خوره !…

      اما فرد چاق بیشترین صحبتش ختم به خوردن و تنوع مواد غذایی میشه و اگر یه غذایی خیلی تعریفی باشه که هر بار بزاق دهانش ترشح میشه و میلش بیشتر به خوردن میشه اصولا هم دنبال تست غذایی هست که عجیب و غریبتر باشه چون در ذهنش اینه که بیشتر خوش بگذره و خوردن براش تفریح و سرگرمی هست .

      در ذهن افراد چاق ،بیماری یعنی خوردن بیشتر و البته شادی هم یعنی خوردن بیشتر، عصبی بودن هم یعنی خوردن بیشتر و عزاداری هم …البته تحرک داشتن و کار کردن هم یعنی خوردن بیشتر🤦‍♀️

      در ذهن من هم این فرمول هست که وقتی بیمار میشی باید بیشتر بخوری که جوون بگیری و زودتر خوب بشی و همین یه مدت پیش دیدم انگار یه ترسی افتاده به جونم هی میگه ضعیف شدی آب پرتقال بگیر جون نداری مغزیجات بخور کم خون شدی فلان بخور !..و این در صورتی است که وقتی بیش از اندازه تو بیماری می خوری یک بار سنگین دیگه هم میزاری روی دوش جسمت از طرفی باید رفع بیماری کنه از طرفی فشار ها و اختلالات ایجاد شده از پرخوری را و چقدر باید انرژی بیشتر برای هضم و جذب و دفع بسوزه !..

      این فرمول کار کردی خسته شدی هم که اوووووو…هیچی دقیقا من یه جاروبرقی می زنم میگم خسته شدم 😄بشینم یه چیزی بخورم یا خیلی از کارهای جزئی و معمولی!..اما الآن یاد گرفتم که پاسخ مغز را با ی

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار من میتونم تغییر کنم
      1400/10/25 22:54
      مدت عضویت: 1032 روز
      امتیاز کاربر: 1306 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 684 کلمه

      سلام
      من در ی دختر خاله دارم ک خیلی لاعر یعنی شکمش جوریه ادم کیف میکنه دوبار تو مهمونی دیدم ک اتتخاب میکنه مثلا تو مهمونی کوفته و آش بود فقط کوفته خورد مامانش گف اگه آش بخوره زود سیر میشه و نمیتونه کوفته بخوره
      یا تو ی مهمونی دیگه تو عروسی سوپ نخوردو فقط برنج و جوجه خورد و گف نمیتونم سوپ بخورم زود سیر میشم و نمیتونم برنج بخورم
      اصلا درگیر نبود و اونقدر این کارو تکرار کرده بود ک دیگه مامانش عادت داش
      یک فرمولی ک این روزا در خودم پیدا کردم این بود من غدا میخورم یکم ک شکمم درد میگیره زود احساس چاقی میاد وچن روزه تصمیم گرفتم ک قبل درد شکم بخودم تا احساس چاقی نکنم
      در یک برنامه تو تلوزیون شام اوردن شام ابگوشت بود و میون اونها یک نفر رژیم بود اونی ک رژیم بود زود گف به به دلی از عزا در میارم و موقع خوردنم گف امروز رژیمو بیخیال
      در حالی ک اونجا بقیه چنان بی تاب غذا نبودن اصلا فقط اون اینجور بود
      خود دخترم میبینی تا داریم شام میخوریم اون نمیخوره ک میل ندارم
      یا میبینی ساعت ۱ میگه من گرسنه
      اینها نشون میده ک ذهنی ک متناسبه درگیر نیس ک هی من الان بخورم حیفه هر وقت ک گشنشه میخوره
      و انتخاب میکنه و مثلا دختر خاله من اونقدر تو این کار مهارت داره ک میدونه اونو بخوره تمومه دیگه
      ولی تا انسانهای چاق میگیم از همه چی بخورم
      من خودم این چن وقته تو سایتم هر چی دلم خواسته خریدم و میبینم ک چقدر ولع من کم شده نسبت ب بعضی چیزا
      مثلا هفته قبل رفتم بیرون بامیه و ی شیرینی خریدم و نسبت بهشون ولع داشتم چن تاعمر دارم خودمو از اونها محروم کردم
      با بودن در مسیرهمه ولع ها خاموش میشه من خودمو سرزنش نکردم فقط ب مسیرم ادامه دادم
      چن تعداد رفتار درستم خیلی بیشتر از رفتار غلطمه
      چن روز ه قرص مصرف میکردم و اولش مدام تو ذهنم بود ک زیاد میخوری گشنت میکنه اما هر موقع گفتم ن این قرصا برای فلان کاره و افرادی هستن ک دچار همین عارضه ولی باز لاغرن یا چاقن پس میبینیم ک این قرصها هیچ اثری ندارن
      واون صدا خاموش شد
      من خودم ک رژیم داشتم هی رژیم بودم میرفتیم مسافرت اولش میگفتم یدونه غذا بگیر من نمیخورم اما چنان من از خود بیخود میشدم ک نگو نمیفهمیدم رژیم چیه ن هیچی
      یا سر افطار هی بخودم میگفتم فلان میکنی بهمان میکنی ولی تا افطارمیشد انگار ک زنجیر پاره کردم حمله میکردم در مقابل شیرینی و رستوران رفتن و خونه مامانم رفتن یا اخر هفته من کلا حمله ور میشدم بعدش عذاب وجدان ک چرا من رعایت نکردم و کل هفته ام نابود میشد یادمه این اواخر کالری شماری انتخاب کرده بودم ک خودم هرچی دوس دارم بخورم میگفتم دیگه حوصله ندارم کسی بهم بگه چی بخورم نخورم
      ورزشم اصلا اعتقادی ندارم چن دختر خالم وستکبال میرفت بعد پاش اسیب دید و نرف ولی تکون نخورد ختی لاغر ترم شد
      ولی من یک عمر ورزش کردم گفتم ک بدن من ورزش عادت کرده
      من خودم اینو درک کردم ک خودمو از هرچی محروم کنم اون ذهن میاد هی یادم میاره
      باید ک تغییر از درون باشه ن با فشار و زور
      نخوردن باعث میشه تو هر وقت خوردی ترس داشته باشی
      من برادرم چاقه از بس ک گفتن چاقی بچه از الان ب فکر رژیمه هی میگه مربیم میگه اخه تو چرا افزایش وزن داری طفلک بچه پراز ولع و حرص
      اونقدر ک پدرم تحت فشارش میزاره ک کم بخور اینو نخور اونو بخور ورزش کن چرا نشستی همسن های تو فلانن شکمتو ببین از فرزند خودش ب خاطرچاقیش خجالت میکشه
      اونقدر ک ی بچه الان میگه من برم ازمایش بوم برم دکتر برای لاغری
      کسی تو فامیلامون هس ک چاقه و خواهرش ومادرش لاغرن
      تو دوران نامزدی نزدیک عروسیش رزیم داش ک بعد عروسی من تومهمونی دیدمش چنان با ولع غذا میخورد ک انگار قحطی زدس تو دوران بارداریش چنان میخورد ک انگار هیچی نخورده جاروبرقیه رژیم ها ورزش ها نتیجش ولع و حرص هس پس نترسیم ادامه بدیم من خودم خیلی وقتها انتخاب میکنم ک چیزیو ک قبلا حسرت خوردنشو داشتم نخورم چن میلی ندارم
      نگرشم عوض شده

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار پونه عدل تهرانی
      1400/08/15 02:13
      مدت عضویت: 1703 روز
      امتیاز کاربر: 15055 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 381 کلمه

      به نام خدا

      وقت بخیر عزیزان

      من هم همیشه می گفتم بزار حالا از شنبه شروع می کنم رژیم و چقدر از این کارهای بی خودی کردیم . به من هم می گن تو پیتزا می خوری نوشابه می خوری ؟ من قبل از دوره اصلا نوشابه نمی خوردم بیرون می رفتیم از مال همسرم یه ذره انقدر ترس داشتم از نوشابه ولی الان با ساندویچ و غذاهای که بچسبه نوشابه می خورم اما نه با ترس . مثلا قبلا قهوه می خوردم با شیرینی ترس داشتم و رژیم می گرفتم نمی رفتم قهوه بگیرم با شیرینی الان خیلی بیشتر قهوه و شیرینی می گیرم برای صبحونه .

      قبل من حتما باید سر ساعت غذا می خوردم ولی الان مثلا ساعت ۸:۳۰ دیشب شام خوردیم ساعت نداره قبلا من از هفت به بعد چیزی نمی خوردم .

      رفتار ما بدون مبارزه و جنگ درونی باشه آدم تغییر می کنه .من خیلی اون موقع ها از مسافرت می ترسیدم و غذای بیرون .

      الان نه . حالا من هنوز به این حالت نرسیدم میل ندارم و اذیت بشم ولی دیروز خونه مامانم حسابی پیغام سیری و گرفتم .

      اره همسر منم همینطوره امکان نداره یه لقمه هم بتونه بیشتر بخوره ولی من هم تا حدودی نرسیدم ولی نه به طور کامل .

      در مورد غذا حرف نزدن هم خیلی چیز خوبیه .

      همسر من اصلا از غذاها تعریف نمی کنه خوبه هان . ما ها همش بخور بخور می کنیم یعنی همه چی رو به خوردن ربط می دیم 

      اون موقع ها همه چرت بعد از ظهر می زدن بعد عصری چایی با شیرینی می خوردن .

      خیلی خوردم دارم می ترکم ربطی نداد به چاقی . خوب خیلی نکته خوبیه . ولی نمی گه می ترسم چاق بشم.و ربطش نمی ده به چاقی انتظار چاقی نداره .

      توی ذهنش تعریف چاقی نیست خیلی عالیه این حرف‌ها.همه چی ذهنیه از بس ارتباط می ده آدم همه چی رو به چاقی برای همینه که چاق می شه .

      رفتار غذایی باید خود به خود تغییر کنه کنترلی نیست.

      اینو منم داشتم یه روز که قبلا ورزش نمی کردم فکر می کردم چاق می شم . الان نه . ورزش سنگین نمی کنم اصلا اصلا من خدا رو شکر باشگاه نمی رم قبل می رفتم برای زومبا که دیگه تعطیل شد نرفتم حالا باید شروع کنم خودم برقصم توی خونه ایشالله 

      من که باور کردم اینا رو .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1400/08/10 00:20
      مدت عضویت: 1643 روز
      امتیاز کاربر: 27801 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,616 کلمه

      سلام خدمت استاد گرامی 

      واقعا لذت بردم از این فایل ارزشمند چقدر از مقایسه کردن رفتار متناسبها و چاقها از زبان شما استاد لذت بردم و استفاده کردم و بارها به خودم گفتم عجب فایل ارزشمندی هست دستتون درد نکنه استاد بابت تهییه  کردن این فایلها و من مشتاق گوش دادن قسمتهای بعدی این دوره هستم . 

      نکته ی اول این هست که استمرار در راه درست  برای اسات نتایج خوبی به همراه دارد مثل    همون شیرینی فروش که استاد اشاره کرد .

      واقعا برای خیلی  از افراد چاق سفر مساوی با خوردن هست و برای منم در گذشته  بوده ولی حالا با مدتها کار کردن روی خودم  در این سایت ارزشمند خیلی خیلی  بهتر شدم و در این مدت بودنم در سایت  سفرهای عالی رو بدون پرخوری تجربه کردم  که  واقعا لذت بردم و بیشتر احساس متناسب بودن از درونم میکنم .

      وای  چقدر  حالم حتی از اشاره کردن به رژیم این افراد  بد شد که  سر ساعت باید  غذا بخورن و محدودیت داشته باشن و نگرانی و استرس از خوردن  داشته باشن  و به مقدار  خیلی زیاد  من رو یاد دوران وحشتناک رژیم انداخت تازه  در گذشته همیشه هم در سفرها به خودم استراحت میدادم و میگفتم وقتی از سفر  برگشتم دوباره رژیم رو  شروع میکنم   و واقعا میخوردم ولی خوردنم با ترس و نگرانی بود و همیشه میگفتم الان من چاق میشم  تقصیر فلانی و .‌..و چاق هم  میشدم پس کارهای این افراد چاق همسفر شما بسیار  برام آشنا بود ولی من هم به لطف دوره ها مدتها هست مثل همون دو فرد متناسب شدم ( رفتارهای من بدون جنگ و دعوا با خودم تغییر کرده  و تمایلات من تغییر کرده ) باور کنید نمیتونم از  یه اندازه ی بیشتر بخورم نمیتونم اگر بخورم اذیت میشم حالم بد میشه و  همون لحظه حواسم نیست که به خاطر این حالت نمیخورم بعدا متوجه میشم که دیدی فلان غذا  بود و نخوردم و نتوستم بخورم در حالی که در گذشته به خاطر همین  بی حد خوردنها بارها حالم بد میشد دل درد شدید میگرفتم طوری که هی پشت سرش چایی با لیمو امانی میخوردم و  یا اب لیمو  و یا سرکه سیب میخوردم اما  فایده نداشت و یا چه  روزهایی که به خاطر پرخوریهای زیادم حتی  بالا میوردم  و خلاصه  خیلی داستان بود و هیچ وقت فکر نمیکردم به خاطر زیاده روی در خوردن باشه میگفتم انگار معدم کوچیک شده که نمیتونم دیگه غذا  بخورم و یا اطرافیان میگفتن انگار  چون زیاد رژیم گرفتی دیگه معدت ضعیف شده بدنت نمیکشه و یه وقتهایی هم میدونستم پرخوری کردم که اینطور شدم یعنی حرص و ولع داشتم ولی نمیدونستم چرا اینطورم و اصلا این رفتارم رو درک نمیکردم  مخصوصا در دورهمیها و مهمانی هاو یا در ماه رمضان  بیشتر اینطور میشدم چون میدیدم متناسب اطرافم همش میگه میل ندارم  و نمیخوره ولی من انگار قحطی زده بودم هر چی غذا بیشتر میبود منم  باید بیشتر میخوردم و هیچ انتخابی در کار نبود تا در نهایت حال بد رو تجربه میکردم  .

      ولی حالا میدونم اگر از یه حدی بیشتر بخورم بدنم بهم میریزه برای همین   هرگز  پرخوری نمیکنم و از این کار به شدت بدم میاد  .

      ذهن یه فرد لاغر حتی اگر تحت تاثیر جمع  و مزه ها قرار بگیره یه مقدار جزیی خطا میکنه و خیلی اون  خطا کم هست اما ذهن  فرد چاق به راحتی میتونه تا ۵۰ درصد خطا کنه و این خطا به خاطر اراده  نیست به خاطر پذیرش چاقی هست که  مغز م فرد چاق  خود به خود فرمان بیشتری برای خوردن صادر میکنه .

      منم قبلا این تجربه رو داشتم که سیر بودم اما یه خوراکی مورد علاقه ی من پیش میومد اونم میخوردم اما یه فرد لاغر مثل اقا امیر شما  که متناسب بود حتی اگر شیرینی مورد علاقشم ببینه اما سیر باشه لب نمیزنه  یا  مثل دختر من بارها  شده یه خوراکی  داشتم به دخترم گفتم بخور ببین خوشمزه هست و خورده گفته اره خیلی خوبه ولی فعلا نمیخوام و فعلا نمیخوام دخترم شاید ساعتها و یا یک روز طول کشیده  لب نزده  و نخوره و من به جاش گفتم پس نگفتی خوشمزه هست    خب  بخور ولی اون خیلی راحت میگه الان نمیتونم و نمیخوره وخیلی راحت میگذره و این ربطی به اراده نداره در مورد محتویات ذهنی  اشخاص هست و ممکنه اگر قبلا بود بگم  من  اشتهام زیاده و دخترم اشتهاش کم هست اما  حالا میدونم اصلا اینطور نیست حالا با این اگاهی ها میگم محتوای ذهنی  دخترم و یا پسرم  با من فرق داره  که  ایشون متناسبن .

      افراد متناسب درمورد غدا خیلی کم صحبت میکنن و حرص و ولع ندارن ودر صد خطاشون خیلی پایین  هست و با اینکه از خوراکی خوششون میاد هر گز پرخوری نمیکنن بیشتر تعریف میدن تا بخورن ولی در افراد چاق اینطور نیست خوردن گزینه ی اول هست دیدن و شنیدن و لمس کردن و بو کردن  مساوی با خوردن هست و یا شادی و یا ناراحتی و یا خستگی و یا بیحوصلگی و  بیماری و … برای چاقها مساوی با خوردن هست من خودمم دقیقا در گذشته اینطور بودم که اگر مریض میشدم میگفتم آهان باید بیشتر  غذا بخورم که جون بگیریم اگر شاد  میبودم  میگفتم یه کاری کنم  بخورم که خوشحالی ام بیشتر بشه اگر کاری داشتم و تمومش میکردم  میگفتم خوب حالا برم بخورم حتی شاید منم بعد از نوشتن دیدگاه بعضی اوقات اینطور باشم که اگر واقعا گرسنه نباشم میتونم این درخواست مغز رو با یه لیوان اب جواب بدم .پس این یه فرمول ذهنی   هست که بعد از مدتها هنوز در ذهن من هست .همین دو شب پیش به درخواست همسرم قرار شد بساط چایی رو ببریم پارک (بعد از تقریبا دو سال به خاطر شرایط،کرونا  )و من اولین حرف در ذهنم این اومد که خوب کمی هم تنقالت باید باشه طبق روال قدیم چیپس و پفک میخواستم و همسرم که شیرینی دوست داره تخمه و بیسکوییت خرید و برای ما چیپس و پفک خرید و منم گفت حالا چند دونه میخورم  ولی از مزه ای پفک خوشم نیومد و یه مشت پر خوردم و لی دیگه ادامه ندادم ولی  از چیبس که خوشم اومد تا چند دونه  که تونستم و میلم کشید  خوردم و دیگه نخوردم و بعد کمی دلم تخمه خواست و یه مشت پر نمیدونم شایدم بیشتر تخمه خوردم ولی شیرینی نخوردم پفک بود و چیپس بود هنوز ولی من نخوردم و یا چی پلیت بود من اصلا نخوردم بچه ها خوردن پس قشنگ مشخصه منم هنوز رفتن به پارک برام مساوی با خوردن هست و هر چقدر اطرافیانم رو نگاه میکردم میدیدم هر خانواده ای کلی بساط داره و همه در حال خوردن  هستن و یاد تفریحات ایرانیان افتادم که همه چیز براشون  در خوردن خلاصه میشه چرا یکی به دنبال  یه کار  دیگه نیست مثلا بازی با توپ یا تنیسی و یا …. واقعا برام جالب بود ولی با اینکه  خودم خطا داشتم ولی انصافا درصد خطام خیلی کمتر از گذشته ام بود اگر گذشته بود که همه رو میخوردم ولی حالا طبق فرمول پارک مساوی با خوردن شاید رفتار کردم ولی کمرنگ تر شده بود ضعیف تر شده بود و انصافا از وقتی کرونا هست من در پارک های شهر زیاد نرفتم شاید یک یا دوبار و این برای بار دوم و یا  سوم در این دوسال بود و من  در این مدت کرونا  برای تفریح بیشتر به همراه خانواده ی همسرم به  باغ میرم و اونجا  خیلی مسلط تر رفتار میکنم ولی پارک برام فضای دیگه  و جدیدی  بود که  فرمولهای قدیمی بیشتر  خودشون رو نشون دادن .

      چه جالب افراد لاغر اگر زیاد بخورن ربطش نمیدن به چاقی فقط میگن زیاد خوردم دارم میترکم یعنی انتظارشون از خودشون چاقی نیست.پس اگر  دیدی فردی زیاد پرخوری میکنه ولی لاغر هست چون در ذهنشون  این رفتار ارتباطی به چاقی نداره و ربطش نمیده به چاقی و بارها دیدم  که من در گذشته خیلی کم میخوردم اما همیشه روندم رو به چاق شدن بوده چون ترس از چاقی داشتم و خوردنم رو ربط به چاقی دادم که مثلا پیتزا و یا شکر و نون و برنج و .. نخورم که چاق نشم  .

      به عنوان مثال یه فرد متناسبی از دوستان استاد  که همیشه متناسب  هست و هر چقدر میخوره ،اون خوردنش رو  ربطی به  چاقی  نمیده و همیشه متناسب هستولی  جدیدا  چون دکتر بهش گفته مواظب خوردنت باش که قند خونت بالانره  پس هر چی میخوره میگه این برای قند خونم خوب نیست و ربطش میده به قند خون و این کار فوق العاده خطرناکه و در نهایت منجر به قند خون بالا در ایشون  میشه چون دکتر بهش گفته باور کرده و همش نگرانه از خوردنش برای قند خونش نه چاقی ها فقط قند خون پس این ترس از قند خون در نهایت منجر به بیماری میشه .

      رفتار عذایی اینطور نیست که کنترلش کنی و خوشحال باشی که من تغییر کردم نه خود به خود باید تغییر کنیم .

      خدا رو شکر من  در این مدت بودن در سایت  حتی یک بار به سمت ورزش برای لاغری و یا تفریح  نرفتم حتی یک پیاده روی ساده هم نرفتم و در راحتی کامل دارم لاغر میشم بدون ذره ای زجر و فشار و سختی  من دارم هر روز متناسب تر میشم .و فعلا فعلا ها هوس ورزش کردن ندارم چون سالها از روی ترس و اجبار من ورزش سنگین  می کردم و اینقدر به خودم فشار میاوردم که کمر درد و زانو درد گرفته بودم  و خیلی دوست داشتم که نرم اما از ترس چاقی و تتفر از چاقی من  سالها میرفتم که مبادا چاق بشم   پس من لاغری رو که با چنگ و دندون و سختی باشه  برام ارزش نداره  و نمیخوام و برعکس  من دوست دارم لاغری رو در کمال آرامش،و راحتی  و آزادی به دست بیارم و این برای من  بسیار  ارزشمند هست .ممکنه یکم طول بکشه ولی نباید جا بزنم و از مسیر خارج بشم فقط باید استمرار  و انگیزه و اشتیاق داشته باشم تا به هدف خودم برسم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار شقایق
      1400/08/05 23:36
      مدت عضویت: 1135 روز
      امتیاز کاربر: 495 سطح ۱: کاربر مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 473 کلمه

      با سلام . من هنوز خود فایل  رو ندیدم که به امید خدا دانلود کردم و در اولین فرصت می بینم  . اما

      وقتی متن این قسمت رو خوندم ، در لابلای مطالب  نکته ای توجهم را جلب کرد ، استاد گفتند

      مواردی مثل مسافرت ، عید نوروز ، تعطیلات همه مواردی هستند که انتظار چاق شدن را در افراد چاق به وجود می آورند 

      خب طبق قوانین ما انتظار هر چیزی را داشته باشیم قطعا همان چیز یا مواردی شبیه به آن مورد انتظار را دریافت خواهیم کرد 

      طبیعیست کسی که افکار چاق کننده ی بیشماری در ذهن دارد همه چیز را با این دیدگاه میبیند و با این زبان تر جمه میکند 

      او علاوه بر  غذا ،  خیلی موارد بیشمار برای چاق شدن دارد مثل ، استرس ، خوردن داروهای تقویتی ،  ازدواج ، زایمان ،مسافرت ، تفریح ، تعطیلات و خلاصه با مواجه شدن با اینگونه موارد فقط و فقط منتظر چاقیست 

      چون این فرمولها سالها پیش در ذهن این فرد مساوی با چاقی ثبت شده و در حال کار کردنه 

      اما تفاوت این فرد با یک انسان لاغر یا متناسب در همین انتظارات هست 

      من هرگز فرد متناسبی ندیدم که باور کنه ، تعطیلات عید باعث چاقیش بشه ، یا هرگز نمیگه من مسافرت برم چاق میشم 

      او اصلا زبان چاقی را بلد نیست تا هر چیزی را با این زبان ترجمه کنه ، او فقط یک زبان میشناسد زبان لاغری 

      او فقط یک عینک دارد ، عینک لاغری ، اتفاقا او همیشه خود را لاغر میبیند و میشناسد و هر اتفاقی را در جهت لاغری خود می بیند 

      من قبلترها وقتی  با افراد متناسبی که در اطرافم بودم   وارد بحث میشدم وقتی از افکار و دیدگاهشون صحبت میکردند خیلی تعجب میکردم 

      واقعا در ذهن انها اصلا چیزی به اسم چاقی نبود  ، اصلا این واژه را نمیشناختندو خود را در  تمام شرایط متناسب می دیدند

      و برعکس از گفته های من  دچار شگفتی میشدند وقتی  میگفتم من از غذا می ترسم ، من از رفتن به سفر میترسم ، من از خوردن  فست فود و سس  می ترسم ، من از  تعطیلات عید و شیرینی و شکلات می ترسم 

      و آنها با خنده به من میگفتند پس تو  چگونه  زندگی میکنی 

      اما اکنون که به آن همه کدهای غلط در ذهنم فکر میکنم  واقعا من هم میخندم 

      من تمام آن کدها را در ذهنم مساوی با چاقی کرده بودم و فقط و فقط منتظر آن بودم 

      خدایا سپاس که هدایتم کردی و دعوتم نمودی به سرزمین لاغری 

      جایی که هیچ ترسی وجود ندارد 

      جایی که عینک و انتظار چاقی وجود ندارد 

      جایی که جز آرامش و لذت وجود ندارد 

      من در این سرزمین به اندازه ی نیازم از تمام نعمات الهی با آرامش بدون هیچ ترس و واهمه ای میخورم 

      راحت به مسافرت میروم ، در تعطیلات عید آرامش دارم  و  دائما در هر شرایطی  منتظر لاغری هستم 

      لاغری آسون و بی دردسر 

      انتظار لاغری در من  در حال دائمی شدن هست ، من  با تمام وجود احساسش میکنم ،

      متشکرم استاد 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم