0

من به معجزات الهی باور دارم (قدم ۱)

زندگی با کمک خداوند
اندازه متن

معجزات الهی رخدادها و اتفاقاتی هستند که به یک باره در مسیر زندگی ما قرار می گیرند و شرایط زندگی مان را دگرگون می کنند.

معجزات الهی ممکن است در طی چند ساعت، روز، هفته، ماه یا سال وارد زندگی ما شوند اما از آن جهت که فراتر از انتظار ما هستند اطمینان داریم که فقط خداوند می تواند آن شرایط را برای ما رقم زده باشد.

از طرفی مطمئن هستیم شرایطی که با آن مواجه شده ایم در شرایط عادی زندگی مان نیاز به زمان بسیار بیشتری برای تحقق دارد درحالی که با کمک خداوند در مدت زمان کمتر نتایج فراتر از انتظار را تجربه می کنیم.

اخطاریه

درک نگاه خداوند

من باور دارم نگاه خداوند به من همیشه فراتر از نگاهی است که من به خودم دارم.

این باور درباره همه انسانها صدق می کند. به این معنی که نگاه خداوند به همه انسانها بسیار فراتر از آن چیزی است که آنها درباره خودشان تصور می کنند.

اگر من خودم را لایق فلان شرایط در زندگی می دانم، خداوند مرا لایق صدها و هزاران برابر آنچه برای خودم می پسندم می داند.

اگر من عقیده دارم استعداد خاصی ندارم یا توانایی های من معمولی و پیش پا افتاده هستند، نگاه خداوند درباره من این است که سرشار از استعدادها و توانایی های خارق العاده هستم.

معجزات الهی

هر نگاه یا نگرشی درباره خودتان دارید، باور کنید نگاه خداوند هزاران برابر بزرگتر از آن چیزی است که درباره خودتان می دانید یا تصور می کنید.

اگر با نگاه خودتان زندگی کنید قطعا نمی توانید از توانایی ها و استعدادهایی که خداوند در وجود شما قرار داده است استفاده کرده و شرایط زندگی خود را تغییر دهید یا حداقل از زندگی کردن لذت ببرید.

اما اگر با نگاه خداوند به خودتان حرکت کرده و در جهت خواسته های خود تلاش کنید نتایج عالی و شرایط فراتر از انتظار را تجربه خواهید کرد.

همه ما تجربیات و مثال هایی از زندگی خود و دیگران داریم که مطمئن هستیم رخ دادن آن شرایط فقط کار خداوند بوده است. این اثبات می کند که نگاه خداوند به انسانها همواره بزرگتر از آن چیزی است که آنها درباره خودشان تصور می کنند.

من زمانی که آموزش لاغری با ذهن را شروع کردم تصورم این بود که شاید برخی از اطرافیانم که همه چاق بودند به این موضوع علاقمند باشند.

من در آن زمان هرگز تصور نمی کردم آموزش های لاغری با ذهن روزی قرار است توسط انسان های زیادی در سراسر جهان مورد توجه و استفاده قرار بگیرد.

نگاه خداوند به من هزاران برابر آن چیزی بود که من درباره خودم، توانمندی هام و نتایجم فکر می کردم و انتظار داشتم.

آموزش های لاغری با ذهن، سایت تناسب فکری و هرآنچه از طریق کلام و دستان من در این فضای مجازی به واقعیت تبدیل می شود قطعا معجزات الهی است که در مسیر زندگی من رخ داده است.

هر رؤیایی که برای خود در نظر می گیرید، خداوند هزاران برابر آن را برای شما در نظر گرفته است.

هر سرنوشت یا تقدیری را برای خود باور کرده اید، خداوند هزاران برابر آن را برای شما در نظر گرفته است.

هر شرایط و موقعیتی را در زندگی برای خود واقعیت می دانید، خداوند می تواند هزاران برابر آن را به واقعیت زندگی شما تبدیل کند.

تجربه و دریافت آنچه خداوند برای شما در نظر گرفته است فقط نیاز به باور کردن دریافت معجزات الهی دارد.

اینکه باور کنید خداوند بعنوان خالق، همواره مراقب و پشتیبان شما در زندگی است.

اینکه باور کنید خداوند اگر در زندگی با در بسته ای مواجه می شوید، حتما کلید آن نزد خداوند است و به موقع آن را به شما خواهد داد تا آن در بسته را باز کنید.

اینکه باور کنید حضور شما در این دنیا یکی از معجزات الهی است و شما اینجا هستید تا معجزات بی نهایت خداوند را تجربه کنید.

بسیار مهم است که همواره به خاطر داشته باشید با چشمان خداوند و از نگاه او به خودتان و توانایی ها و شرایطی که می توانید در زندگی کسب و تجربه کنید نگاه کنید.

نگاه خداوند به خودتان را جایگزین نگاهی که درباره خود دارید کنید تا انگیزه و اشتیاق شما برای حرکت کردن و خلق رویاهای تان چند برابر شود.

معجزات الهی

ممکن است تصور کنید اوضاع فعلی تان همیشگی است.

مدت هاست در این شرایط هستید و همه شواهد تایید می کند که این شرایط همیشگی است و تغییر آن امری محال و غیرممکن است.

من سی و چهار سال چاق بودم و هیچ امیدی برای لاغر شدن نداشتم.

من بیش از دوازده سال بود که ازدواج کرده بودم و هیچ امیدی به تغییر شرایط عاطفی با همسرم نداشتم.

من بعد از فارغ التحصیل شدن از دانشگاه سه سال مغازه خدمات کامپیوتری داشتم، پس از آن هشت سال کارمند دولت بودم، سپس سه سال شاگرد نجار بودم و ۵ سال مغازه ابزار و یراق داشتم، اما هیچ نشانه امیدی از بهبود شرایط در زندگی ام احساس نمی کردم.

به افراد مختلف بدهکار بودم و چندین وام بانکی داشتم که توان پرداخت اقساط آنها را نداشتم.

خودم را انسان گناهکاری می دانستم که از فضل و رحمت خداوند محروم شده است.

خودم را لایق بلاها و مصیبت های زندگی می دانستم چون باور کرده بودم از خداوند دور شده ام و او مرا رها کرده است.

همه شرایط حاکی از این بود که من رنگ خوشبختی را در زندگی نخواهم دید. من قادر به تغییر شرایط زندگی ام نیستم.

من باور کرده بودم که به دلیل متولد شدن در خانواده ای متوسط، به دلیل ایرانی بودن، به دلیل زندگی در شهری کوچک، به دلیل نداشتن پشتوانه مالی، به دلیل نداشتن سرمایه، به دلیل نداشتن شانس، به دلیل نالایق بودن دولت، به دلیل زود ازدواج کردن، به دلیل نداشتن مدرک دانشگاهی بالا، به دلیل نداشتن مغازه ملکی و به صدها دلیل واضح دیگر همیشه در این شرایط زندگی خواهم کرد.

اما زمانی که به لطف خدای مهربان به مسیر تغییر زندگی هدایت شدم و نگاه و نگرش تازه ای درباره خداوند در وجودم شکل گرفت نور امید در وجودم شکل گرفت و به بخشش و رحمت او امیدوار شدم.

به محض اینکه این نگرش در وجودم شکل گرفت که نگاه خداوند به من با نگاهی که من به خودم دارم از زمین تا آسمان متفاوت است نور امید در قلبم روشن شد.

با آنکه هنوز باور نکرده بودم که خداوند مرا دوست دارد یا مرا می بیند و همیشه آماده است تا به من کمک کند اما انتظار تجربه بزرگی و عظمت خداوند در من شکل گرفت.

من منتظر تجربه معجزات الهی در زندگی ام بودم.

من منتظر مشاهده تغییرات عظیم و باورنکردنی در زندگی ام بودم.

من هر روز را با این انتظار که خداوند زندگی مرا دگرگون خواهد کرد سپری می کردم.

و آن روز سریع تر از آنچه تصورش را می کردم فرا رسید و من شاهد رخ دادن معجزات الهی در زندگی ام یکی پس از دیگری شدم.

هرآنچه سالها درباره خودم تصور می کردم دگرگون شد.

دیگر من آن انسان افسرده، ناامید، مضطرب، پرخاشگر و عصبی مزاج نبودم بلکه نگاه خداوند درباره خودم را باور کردم و من انسانی شاد، امیدوار، آرام و پر جنب و جوش و عاشق زندگی کردن شدم.

من آن انسان چاقی که باور کرده بودم چاقی من ارثی است و خداوند مرا چاق آفریده است نبودم بلکه این نگاه خداوند که برای من سلامتی و تناسب اندام را در نظر گرفته است باور کردم و رنچ سی و چند سال چاقی در مدت کوتاهی پایان یافت و لذت و شادی تناسب اندام در زندگی من جاری شد.

دیگر من آن مرد عصبی و پرخاشگر و تندخو در زندگی با همسرم نبودم، بلکه نگاه خداوند درباره خودم که لایق تجربه عشق و مودت در زندگی و در کنار همسرم هستم را باور کردم.

نگاه من درباره اینکه تا ابد بدهکار خواهم بود را با نگاه خداوند که زندگی سرشار از نعمت و فراوانی را برای من درنظر گرفته بود تغییر دادم و همه بدهی های چند سال کسب و کار ناموفق را در کمتر از یک سال پرداخت کردم.

نگاه من درباره کسب و کارم که هرگز رشد و پیشرفت نخواهد کرد را با نگاه خداوند که گسترش و برکت را برای من در نظر گرفته است جایگزین کردم و کسب و کار من در کمتر از چند سال در سراسر جهان گسترش پیدا کرد و مورد استقبال قرار گرفت.

اینها بخشی از معجزات الهی است که فقط در طی چند سال اخیر در زندگی من رخ داده است. معجزاتی که هرگز با تلاش و کوشش قادر به رقم زدن آنها نبودم بلکه فقط با توکل و ایمان به دریافت معجزات الهی توسط خداوند در زندگی من ایجاد شدند.

معجزه زندگی خودت باش

من شما را نمی شناسم اما باور دارم اگر در به سمت این صفحه و خواندن نوشته های آن هدایت شده اید قطعا در صف انتظار دریافت معجزات الهی قرار دارید.

مهم نیست در چه شرایطی هستید یا چند سال است تلاش می کنید شرایط زندگی خود را تغییر دهید اما موفق نشده اید.

مهم نیست چقدر احساس ناامیدی می کنید یا خود را در اسارت افکار و یا حتی اشخاص می دانید و تصور می کنید تا با آنها زندگی می کنید رنگ خوشی را نخواهید دید.

مهم نیست اگر همواره در حال سرزنش کردن خودتان هستید که چرا آن اشتباه‌ را مرتکب شدید یا آن تصمیم را گرفتید و یا آن اقدام احمقانه را انجام دادید.

حتی مهم نیست اگر تا به امروز تصور می کردید به واسطه گناهان بی شماری که مرتکب شده اید یا سهل انگاری های زیادی که در عبادت های خود داشته اید از خداوند دور شده اید یا خداوند شما را رها کرده و یا حتی نفرینتان کرده است.

اکنون و برای این لحظه فقط این مهم است که باور کنید خداوند شما را فرا خوانده است تا معجزه زندگی خودت باشی.

باور کنید خداوند از طریق این نوشته شما را صدا می زند و فقط کافی است در وجود خود به او پاسخ دهید.

به ندای خداوند (بله) بگویید.

در وجود خود صدای خداوند را بشنوید که نام شما را صدا می زند. سپس به او پاسخ دهید: بله

من در وجودم صدای خداوند را می شنوم: رضا …… رضا …… رضا

و هر روز و هر لحظه به او پاسخ می دهم: بله …… بله ……. بله

برای شروع همین کافی است.

من به معجزات الهی ایمان دارم

این عبارت را با خودتان تکرار کنید.

اگر نمی توانید با صدایی بلند آن را تکرار کنید اصلا مانعی نیست. زیر لب تکرار کنید: من به معجزات الهی ایمان دارم.

حتی اگر زیر لب هم قادر به تکرار این عبارت نیستید، اشکال ندارد. در ذهن خود این عبارت را تکرار کنید.

ممکن است این فکر در ذهن شما مرور شود که: تو نمی توانی در زندگی به آرزوهایت برسی. تو قادر به پرداخت بدهکاری هایت نیستی.

هر طور حساب و کتاب کنی امکان ندارد بتوانی از این شرایط خلاص شوی و زندگی بهتری داشته باشی.

این نگاه تو به خودت و نگرش تو درباره خداوند است.

اما نگاه خداوند به تو و پیام خداوند برای تو چیز دیگری است.

تو هنوز معجزات مرا ندیده ای.

تو هنوز عظمت بی حد و حصر مرا ندیده ای.

تو هرگز خیر و برکاتی که می توانم وارد زندگی ات کنم را نمی توانی تصور کنی.

نگاه من به تو فراتر از نگاه تو به خودت است.

خودت را از نگاه من ببین.

به خودت با چشمان من نگاه کن و درباره خودت آنگونه که من درباره تو فکر می کنم فکر کن.

خداوند همیشه با روش های معمولی و به آن صورتی که تو فکر می کنی در زندگی ات عمل نمی کند.

مواقعی وجود دارد که من کم کم نعمت هایم را وارد زندگی ات می کنم.

در این شرایط تو باید ایمانت را حفظ و با توکل و امیدواری به زندگی ادامه دهی و روزها را سپری کنی.

در این صورت معجزات خودم را وارد زندگی ات می کنم.

به جای اینکه از مرحله ۷ به ۸ و سپس به ۹ وارد شوی تو را از مرحله ۷ به ۸ و سپس به ۶۳ و ۶۴ و … وارد خواهم کرد.

این نتیجه ایمان به دریافت معجزات الهی خواهد بود.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

اخطار

تمرین:

۱- احساس و برداشت خود از آگاهی که کسب کردید را در بخش نظرات ثبت کنید.

۲- مواردی در زندگی خود و اطرافیانتان پیدا کنید که نشانه ای واضح از معجزات الهی در زندگی بوده اند.

۳- در ذهن خود بر اساس این نگرش که در صف دریافت معجزات الهی هستید، مسیری فرضی و آسان برای تجربه چند تا از مهمترین خواسته هایتان را بنویسید. (بسیار مهم)

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.31 از 93 رای

https://tanasobefekri.net/?p=42261
109 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار جمال
      1403/03/05 16:35
      مدت عضویت: 461 روز
      امتیاز کاربر: 4990 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,021 کلمه

      سلام وهزاران سلام تقدیم روی ماهت استاد 

      سپاسگذارم 

      سپاسگذارم سپاسگذارم سپاسگذارم سپاسگذارم سپاسگذارم سپاسگذارم سپاسگذارم 

      سپاسگذارم 

      بستگی دارد که ما خُدا را چگونه درک کنیم :بصورت یک شَخص ؟یا بصورتِ یک دستگاه یا سیستم ؟اگر بتونیم‌ بصورتِ سیستمی باورش کنیم ،خیلی کار راحت تر می شودفایده یِ اینکه خُدا را سیستمی یا بصورت یک دستگاه و یک روش باور کنیم اینست که :۱. دیگر احساسِ گُناه نداری در مورد هیچ موضوعی :چون وقتی بصورتِ یک شخص و انسانی خدا را باور داری ، هر کاری که برای خود و دیگران انجام دهی ، احساس می کنی که نتوانی خوب انجام دهی و یک احساسِ عذاب وجدان و یا گناه همیشه با خود داری ، اما وقتی بصورت دستگاه باورش کنی ، خواهی فهمید که همه چیز به شیوه یِ افکارِ من بستگی دارد و این دستگاه یا سیستم ، نسبت به افکارِ من واکنش نشان می دهد ، و تقریبا دیگر ترسی نخواهی داشت و اگر هم به یک اتفاقِ منفی ای بر بخوری ، قبول می کنی که دلیلش تنها خودم بوده ام ، اما وقتی خُدا را بصورت انسانی درک کنی ، همیشه فکر می کنی که بدهکاری ، اما وقتی بصورت سیستم باورش کنی ، در هرجایی که باشی ، آن را می پذیری و همیشه هر جایی که باشی ، آن را جایِ درست می دانی ، در سیستمی هر هر جا که خوب یا بد باشی ، خودت را دلیلِ خوب و بد می دانی ، اگر موسی (ع) خدا راسیستمی باور نداشت ، با کُشتنِ آن شخص ، همه چیز را در زندگی اش تمام شده می دانست ، ولی او پذیرفت که در آن لحظه در فرکانسِ منفی بوده و آنقدر این فرکانس منفی بوده که مُنجر به یک قتل شده است و بعد از توبه کردن ، پذیرفت که حالا می توانم فرکانسم را ارتقا دهم تا اینکه پیامبر شد ، اصلا در هیچ حالتی احساسِ گُناه نباید باشد ، وقتی خدا را بصورت یک سیستم یا دستگاه پذیرفته باشیم ، خود را دوست داریم چه با اشتباه و چه بدونِ اشتباه ، خود را دوست داریم چه با خطا ، چه بی خطا .۲. بهتر می توانی بر نکات مثبت متمرکز شوی : وقتی که بصورتِ بنیادین پذیرفته باشی و عمل کرده باشی و نتیجه گرفته باشی که خدا یک سیستمِ فرکانس است ، تقریبا خیالت راحت است که دیگر شخصی نیست که مرا قضاوت کند ، خیالت راحت است که با هر اشتباه و خطایی ، نیازی نیست که مورد تایید و قضاوتِ کسی باشی ، بلکه تنها و تنها کافیست خودت را موردِ تاییدِ خودت بدانی ، چرا که خدا ، از هر انسانی با هر نوع خطا و اشتباهی ، استقبال می کند ، او حتی از زلزله ای که در عرض یک ساعت صدها هزاران نفر را به کامِ مرگ می کشاند ، استقبال می کند ، از سیلِ عظیمی که صدها و میلیونها نفر را بی خانمان می کند ، استقبال می کند ، و این نشان می دهد که هر کس در هرجایی ایستاده است ، جایِ دُرستش است ،۳. مثلِ گذشته ، ترس نخواهی داشت : علت ترسی که سالها ما را در آن غرق کرده بودند ، این بود که به خُدا ویژگیهایِ انسانی داده بودند ، و ما احساس می کردیم که هر وقت اشتباه و خطایی مرتکب شدیم ، حتما این شخص که دیده نمی شود و نامش خدا است در یک جایی از زندگی ، جوابِ این خطا و اشتباه را بر کفِ دستمان می گُذارد و چون این یک باور شده بود ، و همراه این باور ، ترس هم با آن گِره خورده بود ، صد در صد جوابی منفی از روزها و سالهای آینده می گرفتیم و اذعان می کردیم این مصیبت و این بلا به آن دلیل بود که من آن خطا را انجام داده بودم ، و غافل بودیم که روحِ خدا نیز از این خطا و اشتباه ، بی خبر بود ، اما پیگیری هایِ مداومِ ما و ترس های مداوم ما ، به آن باور خطا ، رونق داده بود و پیش از اینکه خُدا ، آن مصیبت را به ما بدهد ، ما خودِ خودِ خودِمان آن را خلق کرده بودیم ، ولی آن را به خُدا نسبت می دادیم ، اگر خُدا را به صورت سیستم باور کنی ، اگر آویخته به صدها خطا و اشتباه باشی ، آن خطا و اشتباهات را ، بخشی از مسیر می دانی که در پسِ آن صدها تجربه گفته می شود ، و هر وقت که بخواهی میتوانی رویِ ارتعاش و فرکانس خود کار کنی و ارتقا بیابی ، و به محصولی بالاتر برسی ، اصلا ترسی وجود نخواهد داشت ، چون می پذیری اگر این دستگاهِ خلقت ، به ضررم کار کرده است ، چون من مُحتویاتِ خوبی به آن نداده ام ، اگر بیمار می شوی ، چون جنسِ فرکانس هایِ ارسالیِ من ترس و بیم و گفتگوهایِ بیمارگونه بوده است و بازتابش هر چه باشد ، دُرست است .۴. احساسِ قربانی شدن نخواهی کرد :وقتی خدا را بصورت سیستماتیک باور کنیمی فهمی آن جایی که احساسِ قربانی کنینتیجه ای نخواهی گرفتو کمکی به خود نخواهی کردپس تغییر موضع خواهی دادو احساس پیروزی و فراوانی و وفور را جایگزینِ احساسِ قربانی شدن خواهی کرداحساسِ عشق را جایگزینِ احساسِ نفرت خواهی کرد.احساسِ تحسین را جایگزینِ حسادت خواهی کرداحساسِ اُمید را جایگزینِ نا اُمیدی خواهی کرد. نتیجه اینکه ، با توجه به قوانینِ موجود در این زندگی بشریت که در اطرافِ مان می بینیم و درک می کنیم ، می توان گفت که انسانها در هر اوضاع و شرایطی که قرار دارند ، این شرایط و اوضاع ، بازتابی از خودشان است ، هیچگاه ، هیچوقت ، در هیچ جایی ، ضرر و زیانی از جانبِ منبع به ما نرسیده و نخواهد رسید ، چرا که منبع همیشه شادی ، نشاط ، سرزندگی ، اُمید و خوشبختیِ ما را می خواهد ، منبع هنیشه در حالِ پخش و نشر و پراکندن و جاری کردنِ این موهبت هاست ، و هر گاه غیر از این موارد را تجربه می کنیم ، باید برگردیم به خودمان ، با وجود اینکه ما سرشار از هزاران خطا هم باشیم ، نه تنها خدا همیشه در بهترین فُرمتِ زندگی جاریست  طبق قرآن او مستور و پوشاننده است

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار جمال
      1403/03/05 16:31
      مدت عضویت: 461 روز
      امتیاز کاربر: 4990 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      همیاری
      محتوای دیدگاه: 2,701 کلمه

      سلام فرانک عزیز 

      سپاسگذارم هستی وبا بودنت زیبای رو گسترش می‌دهی. 

      سپاسگذارم بابت نوشته های زیبابت 

      بایت بودنت که عین ماه هستی 

      بابت کامنت خوبت 

      بابت نفس کشیدنت در این جهان زیبا 

      سپاسگذارم 

      وتقدیم بتو  کامنتی طولانی اما زیبا از دوستی در همین کره خاکی 

      ممنون 

      سپاس 

      توحید و ربوبیتِ خداوند را من اینگونه درک کردم :یک کشاورز وقتی که جویِ آب را بر رویِ زمینش جاری می کند ، متوجه این نیست که ممکن است بوته هایی نامناسب در میانِ محصولاتش است ، مهم نیست که این بوته ها محصولِ او باشند یا بوته هایی از خار و خاشاک ، اصلا مهم نیست ، این کشاورز همه یِ این زمین را محصولاتِ خود می بیند ، همه را یکی می بیند و آب را به قصد سیراب کردنِ تک تک بوته هایِ محصولاتش رها می کند ، نگرشِ خداوند نسبت به ما انسانها و تمامِ خلائقش به همین گونه است ، که ما محصولاتِ او هستیم و از نظرِ او همه برای او به یک اندازه ارزشمند هستیم ، و اگر تفاوتی در بین ما ایجاد می شود ، اگر امراض و نگرانی و کینه ها و شکست ها و فقر و ……. رُخ می دهد ، علت رُخ دادنش ، قوانینِ خودِ ماست و اگر به بیشینه و سرچشمه یِ خود بیندیشیم ، این شِکاف ها تنها با قبول داشتن و باور داشتنِ به توحید مَرمت می یابند

      برای اینکه توحید را بفهمیمبهتر نیست بفهمیم مُتضادش را، که شِرک است ؟به دارو پناه می بری ، این شِرک استبه مُسکِن ها پناه می بریاین شِرک استدر عینِ اینکه مَبلغی از بی نهایت ثروت را مشاهده می کنی و از کمبود صحبت می کنی ، این شِرک استشِرک یعنی :من نمی توانم عاملِ خوشبختی و شادیِ خویش باشم ،بلکه یک شخصیک شرایطیک حادثهباید رُخ دهدتوحید یعنی :همین الآنهمین حالاهمین ثانیهشرایط و ضوابط و عناصر و …..مهم نیستنداینکه من بی هیچ شرایط و بی هیچ ضابطه و بی هیچ دستاورد و بی هیچ عُنصری ، خوشبخت و خوشبخت و خوشبختم.آن زمانی که کسی نگرانت نکردیا رابطه و برخوردِ کسی ، نگرانی را در وجودت بُروز ندادبدان در دیارِ توحید سرگرم شده ای.توحید یعنی به جایِ اینکه من خودم با مابقی مقایسه کنم ، مُقایسه کنم که دیدگاهم ، نگاهم و بینش ام نسبت به خُدا نسبت به گذشته تا به الآن چه تغییری کرده است ،باورِ ما نسبت به مرگ ،نسبت به زندگی ،نسبت به سلامتی ،نسبت به روابط ،نسبت به ثروت ،نسبت به خود ،نسبت به جهان ، چه تغییری کرده استآیا با همان آهنگِ باورهای بدنه ی اجتماع رشد کرده ایمیا خود برایِ خود باورهایی از جنسِ منبع ساخته ایمو با آنها قرارِ رُشد به خود دادیم

      آن لحظاتی که مُحتاجِ تاییدِ دیگرانیو در تقلا هستی که تماشاگرانِ زندگی ات را راضی کنیبدان که بر خلافِ توحید و اصلِ خویشتن در حرکت هستیتوحید : ارتباط با اصلِ خویشتن استاگر بیشترین حجمِ روز ، بیشترین ارتباط را با اصلِ خویش داشته باشیم ، مفهومِ آن روز را بهتر فهمیده ایم ، در آن روز بهتر درک خواهیم کرد که یک جهانِ بی انتها ، یک جهانِ مُجزا ، پُشت و پناهِ من است .رابطه یِ سراسر نشاط و سلامتی که با خود داریم ،جاده یِ توحید است .خیلی از مادرها و پدرها بیشترین رابطه را با فرزندشان دارند ، بطوری که این رابطه با فرزند را بر رابطه با اصل و خدایِ درونِ خود ، پیشی می دهند و گُمان می کنند که اصل همان رابطه با فرزند است ، و هر چقدر که بیشتر رابطه را غلیظ می کنند ، بیشتر می خواهند او را کنترل کنند و بیشتر می خواهند او را تابعِ خود کنند ، و فرزند بیشتر تقلای گوِ رانده شدن دارد ، اما فراموش نکنید که آن چه که تشنگی و نیازِ ما را رفع می کند ، ماندن در حریمِ رابطه با نُسخه یِ فرکانسِ سعادتمندِ خویش است ، اینجاست که فرزند محوِ تماشا و یادگیریِ از تومی شود ، برخی ها بیشترین حجمِ روزِ خود را رابطه با دارو و دوا و قرص و ..‌‌ قرار داده اند ، بطوری که مرکزِ توحیدِ آنان همین عناصر شده است ، برای اینکه در آغوشِ توحید باشیم ، نیاز به کسی و یا نیاز به عنصری و شرایطی نداریم ، نیاز است که رابطه با سرچشمه برقرار شود ، ما بیمه شده یِ او هستیم

      رابطه با توحید ، زیربنا و پایه یِ رابطه با خود ، رابطه با دیگران ، رابطه با کار و رابطه با جسم و سلامتی و رابطه با جهانِ هستی استاو فقط خوبی برای من می خواهددر هر شرایطی کار خداوند بزرگتر کردن من ،ثروتمندتر کردن من ،عظمت دادن من ،به پیش برنده ی من استمهم نیست من تو چه شرایطی هستممهم آن است که در لابلای همان شرایط ، با من استخداوند :چیزی نصیبش نمی شود که بلا بدهدچیزی نصیبش نمی شود که درد و ناخوشی بدهدکارش فقط سلامتی دادن استکارش تنها رونق دادن و تنظیم کردن استچیزی نصیبش نمی شود که رنج و سختی بدهدکارش فقط سادگی و برقرار کردنِ من است.چیزی نصیبش نمی شود که نرِساندکارش فقط رساندنِ من استچیزی نصیبش نمی شود که بترساندکارش تنها ، اُمید دادن استچیزی نصیبش نمی شود که سدِّ راه شودکارش فقط باز کردنِ راه و هموار کردن استچیزی دستگیرش نمی شود که تو را بر زمین زندکارش ، بلند کردن و بیدار کردن استچیزی نصیبش نمی شود که انتقام بگیردهمواره فقط می بخشاید و می افزایدهر خوبی ای که فرا رسد ، به دلیل واگذاشتن درهایِ اوستو هر بدی ای که رسید ، به دلیل بستنِ آن در توسطِ ماستیک دکمه یِ توحید در درونِ ماستاگر آن را بزنیمهمواره ، هموار شدن و بیداری و اُمید را تجربه می کنیم

      هیچ بحرانی رخ نداده ، که بخواهیم به خدا ربطش دهیمهر بزرگی ای ، هر موفقیتی ، هر عظمتی ، از جانب اوستما انسان ها خیلی چیزها ساختیم که آن را به خدا ربط دادیم : بیماری ، درد ، نگرانی ، شکست ، و …..این ها هیچکدام متعلق به خدا نبوده و نیستهیچ بیماری و هیچ قند و دیابت و مَرضی ، هیچ سرطان و چربی و کلیه درد و قلب درد و …… متعلق به آن یگانه یِ واحد نیستاین ها در قلمرو و حیطه یِ قوانینِ انسان هایی بوده ، کهاز اصلِ واحد به دور بودنداین بَند و بَساط ها تنها و تنها کارِ ما انسان ها بود که ساختیمآن زمانی به توحید رسیده ای که به خود رسیده باشی.

      در عینِ اینکه در سرزمینی هستیم که خُداوند فقط در حالِ پاشیدنِ ثروتها و مکنت ها و زیباییهاست ، اما اغلب در حالِ برداشت و ساختنِ انواعِ بیماری ها در خود هستند و آن را حکمت او می دانند ، در حالیکه او خود بی خبر است ، ببینیم فوران این زیباییها و مکنت ها را و بدانیم که خوشبختی در همین لحظه است نه در لحظاتی دیگر

      اینجا سرزمینِ خوشبختی استسرزمینِ نواختن و ساختن استسرزمینی که از هفت دولت در ساختن باورها ، آزاد هستیسرزمینِ توحیدبیماری ها ، تنها قضاوتهایِ ما بوددر دیارِ توحید ، ارتباط با مبداً آغاز می شودو قضاوتی در مورد چیزی نخواهی کردچرا که هماهنگِ با قاضیِ اصلی هستیغم و نگرانی ها ، قضاوت هایِ ما بودشکست و نااُمیدی ها قضاوت هایِ ما بودو :

      قضاوت هایِ درونیِ خودمان ، که به نقشِ باورهایمان در می آید ، عاملِ بَلا یا عاملِ خوشبختیِ مان می شود ، نتیجه یِ توحید بیشتر و بیشتر و بیشتر و بیشتر شدن است

      اگر مبنایِ تمامِ قضاوت هایمان را از آن نیرویِ واحد بدانیمبینشِ توحید را آغاز کرده ایم

      اگر قرار بر قضاوت استتنها یک قضاوت و حُکم را در خود نهادینه و کِشت و کار کنیمو آن این است که :جهان و خداوند ، جریانی از خوشبختیِ مداوم و دائمی استاو فقط رُشد و گستردگی و بزرگ شدن مرا می خواهدکار و عملکردِ فیزیکیِ من مهم نیستمهم آن است که چه می خواهم ؟به همان شیوه ای که خداوند را احساس کنیبه همان شکل برایت ، عَمَل می کنداگر احساس کنی در هر شرایطی ، دستت را می گیردحتی در شرایطِ کجی و ناراستی ،دستت را می گیرد و هدایتت می کندشاید تو ، این عمل را نادرست یا خطا و …بنامیاما خداوند از هدایتت ، دریغ نخواهد کردشاید که این عمل را گناه یا اشتباه بدانیاما کارِ خداوند ، جاری شدن استجاری می شود در اعمالتچه آن عمل درست باشد ، چه نادرستاو شبیهِ قضاوتِ من برایم عمل می کندچه در مسیر کجی باشدچه مستقیماو سرش را پایین انداختهو تنها می بارد و می بارد و می بارد

      و تنها مانعی که ایجاد می شود ، به دلیلِ شکلِ قضاوتهای! توستهمیشه قانونِ ذهنِ من این بود که :اگر عملی را دارم انجام میدهم و خطا و اشتباه استیک نیرویِ بیرون از خودم ، مرا در اسرعِ وقت جزا خواهد داداما اکنون با وجود کار خطا یا اشتباه :ایمان دارم که او همیشه در بهترین فرمتِ الهی اش در زندگی ام جاری می شومو نه تنها در متنِ همان خطا ، احساسِ گناه ندارمبلکه میدانم که :مهم نیست که با چه منطقی من خود را واردِ استرس یا نگرانی و غم کنم ، مهم آن است که این شکل از احساسات ، نتیجه ای که زیبنده یِ من باشد ، نمی دهد.

      و فراتر از آن هم در ذهنم کشف شدو آن اینست که :مهم نیست که با چه منطق و دلیلی ، احساسم خوب و خوشحال باشم ، مهم آن است که این خوشحالی و احساسِ خوب ، نتیجه یِ زینت بخش را به من هدیه می دهد

      به هر صورت :من برای جهان ، لازم هستمتو بدای جهان لازم هستیهم من به دردِ جهان می خورم و هم توجهان هم نیازمندِ من است ، و هم نیازمندِ به تو

      علی جان ، در هر شرایط و هر عملکرد و هر اوضاع و وضعیتی که قرار گرفتی ، دست از سرزنش بردار ، دست از قضاوت بردار ، هُنر داشته باش و به جایِ آن سرزنش ، جریانِ ثروت ، جریانِ سعادت و سلامتی ، جریانِ بی انتهایِ هستی را با آن جابجا کن ، او که همیشه جاریست ، بدونِ وقفه و دائم و همیشه ، تو نیز هنر داشته باش ، جاری باش ، افکارت و فرکانس هایت را بر اعمالت ، سبقت بده ، وجودت و هویتت را با اعمالت نَسَنج ، خداوند سیگنال هایت را برمی دارد و پاسخ می دهد ، اگر اشتباهی رخ می دهد ، بُگذر و آن را با سیگنال هایت ترکیب نکن ، بازیِ زندگی ، بازی شب ها و روزهایت، بازیِ فرکانس است ، به فرکانس بِچَسب ، و با قضاوتهایت ، خود را واردِ بُن بست ها نکن ، اصلا قضاوتش نکن ، در هر دم و بازدمت ، او حضور دارد ، در هر قطره خونت ، در هر ذره از وجودت ، او حضور دارد ، هیچگاه از مساعدت به روح و جسمت دریغ نکرده ، الا اینکه خودت بودی که از مساعدت و یاری کردن و هماهنگ کردنِ خودت دریغ کردینگذار ذهن و نجواها ، قانونگذارت شوندتوحید و ربّ ، چیزی است که فقط برای ما می خواهدنگاهی به اعمال ما و کاری که انجام می دهیم ، نداردکارش فقط جاری کردن و فوران کردن استکارش پاشیدنِ ثروتها و مکنت هاستکارش بر ملا کردن و اجابت کردن استکارش رساندن و پُرکردن و رشد دادن استهیچ رنجی در عالم نیست ، این فقط قانونِ انسانهاستهیچ غمی در عالم نیست ، این فقط ساخته ی انسان بودهیچ کمبودی در عالم نیست ، این فقط انسان بود که بوجود آورداز امروز فراتر از انسانِ امروزی حرکت کنیمبه سَبک و سیاقی دیگر ناظر باشیمهر روز یک تولد استخداوند بیشتر از من ، شاید میلیاردها بار بیشتر از من با من استخداوند میلیاردها بار بیشتر از من ، برایِ من می خواهدتنها و تنها واجب است که در خواستن هایمان ، پایدار باقی بمانیم

      زندگی از آن لحظه ای که وارد فیزیکِ مان می شویم و تا آن لحظه ای که از این فیزیک خارج می شویم ، را شامل نمی شود ، بلکه :توحید و اعتقاد به نیروی واحدِ فناناپذیر به من آموخت که زندگی برایِ من و تو ، چه در این فیزیک و چه در خارج از آن ، دائم در جریان بوده و هست.

      دوست ندارم روزها را با دوست نداشتنِ خود طی کنمدوست دارم که بیشتر و بیشتر باور کنم که:هر آن چیزی که از سرچشمه آمده است ،با آن منبع و سرچشمه یِ خود ، یکی استو همچنان هم به منبع و سرچشمه ، اتصال و شباهت دارد ، اتصالی که قطع نشدنی است ،فارغ از اینکه چه نوع رفتار چه نوع اعمالچه نوع خوی و خصلتی از من سر می‌زند ، من موظف هستم با هر نوع آب و رنگی که هستم خود را دوست بدارمچون دوست داشتن خود، یعنی دوست داشتن خداوندو دوست نداشتن خود ، یعنی باور نکردن توحید .دستاوردها و نتایج منبعی برای دوست داشتن من نیستبلکه اعتقاد به توحید است که مرا بیشتر با خودم سازگار می‌کندو این اعتقاد به اصل خویشتن است که مرا به هر دستاوردی نزدیک می‌کنداگر در یک بحرانی قرار گرفتم ، این یک نشانه استنشان از این دارد که آیا هنوز من خود را در این شرایط بحرانی دوست دارم ؟نشان از این دارد که آیا هنوز در این شرایط بحرانیمن دست از دوست داشتن خود کشیده ام یا نه ؟و انسانی که بداند به آن منبع متصل استو انسانی که بداند از یک توحیدِ واحد آمده استوقتی که این شرایط بحرانی را نشانه بدانددیگر برایش شرایط بحرانی محسوب نمی‌شودبلکه پله‌ای می‌شود برای بالا رفتن.

      بیشترِ ناراحتی و نگرانی هایی که انسانها تجربه می کنندناشی از این است که :چرا من موردِ تاییدِ دیگران نیستم ؟چرا من مثلِ فلان شخص نیستم ؟چرا عملکرد و دستاوردِ من مثل فلان شخص نیست ؟چرا او بالاتر از من است ؟اینجاست که : رابطه یِ شگرفی است بینِ عزتِ نفس و توحیدو اگر توحید را باور کنیمو اگر باور کنیم کسی که مرا آفرید ،کسی که مرا به راه انداخت ،کسی که مجوزِ این حضورِ فیزیکی را به من داد ،کسی که مرا از خودش آفرید ،همیشه و به اندازه یِ بی نهایت ، تایید شده یِ تمام اعصار و تمام عوالم بوده و هستوقتی بپذیری این بیشینه یِ خود را :نیاز به دستاوردی نیست که تایید شویمحتاج به تایید و تحسینِ کسی نمی شوینیاز نیست که کسی مرا بپذیرد یا نهنیاز نیست که کسی دَری برایم باز کند یا نهقراری نمی بینیم که با عناصری بیرون از خود ، خود را به دیگران بقبولانیمتوحید یعنی همه مُقدس هستند با هر نوع دستاوردی که دارندمن نیز مقدسم با همین ویژگی ها.

      ما برگِ تایید شده یِ پروردگار هستیم ، خُدا در ما خُروشان است ، هیچ کمبودی در ما حَک نشده است ، مگر اینکه احساسِ نیاز به تایید ، احساسِ مقایسه ی خود با کسی در خود داشته باشیم ، چرا که این نوع زُباله هایِ فکری است که بینِ ما و خُدا قرار می گیرند ، فاصله می اندازند و تبدیل به خلاء می شوند ، تا وقتی که من بپذیرم از او نشاءت گرفته ام ، در هیچ جایی نیازی برای هُنرنمایی نیست تا از پَسِ این هُنرنمایی ، تحسین شوم و حالم خوب شود ، کلِ وجودِ ما آکنده از مُعجزه است ، در تمام انسانها ، قَد و قامتِ خداوند ، به یک اندازه پوشش داده شده است ، تمام انسانها و موجودات از نطر خالق یکی هستند ، این تفاوت ها را ما ایجاد کرده ایم ، او متوجه این تفاوت ها نیست ، او همیشه رها می کند جویبارهای ثروت و سعادت و خوشبختی اش ، مهم نیست به کجا سرازیر می شود ، چون همه را یکی می بیند

      از پرداختن به روابط نباید خلا را پُر کرداز پرداختن به توحید و دوست داشتنِ اصلِ خویش و به یاد آوردنِ اصلِ خویش ، شکاف ها از بین می رود.از تلنبارِ دارایی ها خلا ها پر نخواهد شدپرداختن به این لحظه یِ ناب است که اتصال جاری می شودهر کسی که بیشتر از منبع یاد کندبیشتر طعمِ خوشِ زندگی را می چشدبیشتر در کنارِ اینکه همه را مقدس می شناسدخود را نیز مقدس می داندمی داند که بهره ای از غیبت کردن نصیبش نمی شودمی داند که بهره ای از کینه ورزیدن نصیبش نمی شودمی داند که بهره ای از خصومت و دشمنی با کسی نصیبش نمی شودمی داند که بهره ای از مقایسه خود با دیگران نصیبش نمی شودمی داند که بهره ای از نگرانی و ناراحتی نصیبش نمی شود می داند که همین حالا ، همین لحظه ، از وجودِ خداوند ، از وجودِ این نَفَس کشیدن هایِ نازنین ، از وجودِ این قلب و این چهره و از وجودِ توحیدی که در تمامِ مولکول هایش جاری است ، بهره مند است.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم