0

مسیر تغییر زندگی

مسیر تغییر زندگی
اندازه متن

سال ها زندگی من در حسرت و اندوه گذشت و هرگز تصور نمی کردم روزی بتوانم زندگی ام را تغییر دهم.

به لطف خدا از سال ۱۳۹۳ با موضوع قانون جذب و قدرت ذهن آشنا شدم و امروز در سال ۱۴۰۱ شرایط من در زندگی از هر نظر هیچ شباهنی به چند سال قبل ندارد.

داستان آشنایی با قانون جذب و شرایط زندگی ام را در فایل های آموزشی مختلف بیان کرده ام اما درباره مسیر تغییر زندگی ام کمتر صحبت کرده ام و موضوع این فایل آموزشی درباره مسیر و اعمالی است که من در طی چند سال گذشته انجام داده ام.

در ابتدای مسیر تغییر زندگی بر اساس آنچه در فیلم راز شنیدم، تصور می کردم به هر چیزی فکر کنم در زندگی من بوجود می آید و می توانم آن شرایط را تجربه کنم.

تصور میکردم قرار است فن و فوت جادوگری را بیاموزم و از این پس می توانم هرآنچه خواستم را با استفاده از این مهارت در زندگی ام ایجاد کنم.

سر از پا نمی شناختم و با اشتیاقی وصف نشدنی در جستجوی رمز و راز جادوگری با قانون جذب بودم.

کتاب های زیادی را مطالعه کردم و دوره های آموزشی مختلفی را گذراندم و شبانه روز در حال نوشتن و انجام تمریناتی بودم که در کتاب ها و دوره ها توصیه شده بود.

منی که در تمام دوران تحصیل در نوشتن تکالیف تنبلی می کردم در سن ۳۲ سالگی عاشق نوشتن و انجام تمرینات شده بودم.

نکات مهم کتاب ها را یادداشت می کردم و جمله های کلیدی اساتید قانون جذب را جمع آوری می کردم.

در طول روز سعی می کردم زمان بیشتری برای رسیدگی به علاقه تازه شکل گرفته در وجودم صرف کنم بنابراین از انجام هرکاری که احساس می کردم زمان را تلف می کند خودداری می کردم تا زمان بیشتری برای یادگیری قانون جذب داشته باشم.

تمام تمرینات نوشتاری، تجسمی و عملی که برای تغییر زندگی در کتاب ها و دوره های آموزشی ارائه شده بود را با اشتیاق انجام می دادم و نگرش من این که دارم قدم به قدم به سمت تحقق زندگی رویایی حرکت می کنم.

فایل های صوتی آموزشی را خلاصه می کردم تا نکات مهم آن را بارها و بارها گوش کنم و نوشته های مهم در کتاب های موفقیت را علامت گذاری می کردم تا در تکرار مطالعه آن کتاب دقت و تمرکز بیشتری بر آن قسمت ها داشته باشم.

من به قصد برآورده کردن آرزوها و بهتر کردن شرایط زندگی قدم در مسیر تغییر گذاشته بودم در حالی که از همان روز اول بدون اینکه متوجه باشم شروع به تغییر شخصیت، عادت ها و علاقمندی هایم کرده بودم.

مدت ها بعد به این درک رسیدم که قانون جذب مجموعه ترفندها یا رازهای مخفی برای ایجاد شرایط دلخواه در زندگی نیست بلکه شامل دستورالعمل هایی است که انجام آنها منجر به تغییرات عظیم در شخصیت و ویژگی های افراد می شود و نتیجه این تغییرات درونی و شخصیتی منجر به خلق شرایط جدید و متفاوت در زندگی می شود.

در ابتدا هرگز این تصور را نداشتم که در مسیر یادگیری قانون جذب این من هستم که باید تغییر کنم بلکه تصور من این بود که با استفاده از این قانون می توانم شانس و اقبال خودم را تغییر داده و اتفاقات خوب در زندگی من خودبخود رخ خواهد داد.

نکته جالب توجه اینکه در صحبت با افراد زیادی که علاقمند به مباحث قانون جذب هستند به این نتیجه رسیدم که آنها هم همین طرز فکر را دارند و تصور می کنند با یادگیری قانون جذب دنیا روی دیگر خود را به آنها نشان خواهد داد یا اینکه با قانون جذب می توانند انرژی های مخفی در دنیای مادی را تحت تاثیر قرار داده و شرایط جدید خودبخود در زندگی آنها ایجاد می شود.

هرچه بیشتر در مسیر تغییر زندگی حرکت کردم درک بهتری از عملکرد سیستم جهان هستی و چگونگی تغییر زندگی پیدا کردم که در این فایل ویدیویی به صورت خلاصه نکات مهمی که در مسیر تغییر کردن باید مدنظر قرار دهید توضیح داده شده است.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.24 from 100 votes

https://tanasobefekri.net/?p=36878
برچسب ها:
20 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار فروغ ریاحی
      1401/09/19 15:53
      مدت عضویت: 1644 روز
      امتیاز کاربر: 27821 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 3,647 کلمه

      به نام خدایی که هر لحظه هادی و حامی من هست 

      سلام و درود 

      بارها و بارها در تک تک فایلهای استاد گفتم که استاد شما برای من یه الگو و نمونه ی واقعی در این مسیر هستین اونم نه فقط در لاغری بلکه در تمام جنبه های زندگی من همیشه  به خودم گفتم که چرا خدای استاد عطار روشن و خدای فلانی که در این مسیر درست هست اینقدر بخشنده اینقدر حامی و هادی این افراد هست اما خدای من نباشه و من  بارها به خودم گفتم فرق من و این افراد در باورهای ما هست در افکار ما هست و در اعمال ما هست من  درسته در این مسیر هستم و خیلی وقتها فایلی در این زمینه گوش میدم اما اون کافی نیست من باید تغییر کنم تا  جهان اطراف من و خدای من تغییر کنه و اگر من هنوز در زندگیم  کم و کاستی  دارم و  یا نتیجه ی دلخواهم رو از این مسیر به دست نیاوردم چون هنوز خودم در اون حد رشد و تغییر نداشتم و نتایج هرکس دقیقا اندازه ی تلاشهای اون فرد هست هر وقت خواسته افکار شیطانی بیاد سراغم و بگه بابا ول کن تو در این مسیر به جایی نمیرسی من با خودم حرف زدم گفتم اگر قانون خدا  هست و برای همه جواب میده پس تخلفی در قانون خدا نیست حتما من اندازه ی این افراد که برام الگو هستن تغییر نکردم و بازم از خودم انتظارم رو بردم بالاتر و از خودم خواستم که بیشتر شبیه اون چیزی بشم که بارها در این فایلها  می‌شنوم اما انگار بعضی اوقات فقط شنیدم و حواسم نیست که یه جاهایی قانون رو زیر پا میزارم و انتظار دارم نتایج من هم بزرگ باشه من هم استاد دقیقا کسی  بودم که خیلی عجیب و غریب به این راه هدایت شدم اصلا نمی‌دونستم این مسایل چه هستن اما بارها درخواستش رو به جهان فرستاده بودم که ای کاش جایی باشه من راه و روش درست زندگی کردن رو یاد بگیرم و دقیقا در همون اوضاع من از سال ۹۳ که دیگه بارداری دومم رو پشت سر گذاشته بودم درگیر رژیم سخت و تلاش شدید برای لاغری بودم و آرزو داشتم راحت و بدون درد سر مثل اطرافیان بخورم و زندگی کنم بدون حاشیه  و حتی ورزش ساده (چون این اواخر از ورزشم لذت نمی‌برم و کلی کمر درد و زانو درد هم داشتم )من لاغر بشم که هنوزم بعد از سالها ترک ورزش من اون اشتیاق رو ندارم ورزش کنم چون سالها برای لاغری در باشگاه عرق ریختم به اجبار و زور به عشق لاغری  در هر شرایطی با تعهد ورزش کردم و از وقتی در این مسیر هستم به سمت ورزش نرفتم و انگار به این سبک لاغری رو می‌خوام و دوست دارم .  همچنان از اینکه در سادگی و ارامش دارم لاغر میشم بیشتر لذت میبرم من تقریبا پنج سال آخر قبل از آشنایی ام با سایت  واقعا تخت فشار  روحی و جسمی شدید رژیم کارشناس تغذیه و ورزش منظم و سنگین یک روز در میان با اون هزینه های گزاف بودم که یه شب خیلی عجیب وارد سایت شما شدم و همون شب که خودم تنها  روی مبل داخل داخل حال بیدار بودم و پیج استاد رو دیدم از روی کنجکاوی تک تک فایلها رو دیدم و اون آگاهی ها چنان بر جان  و دلم نشست که  همون شب پیج رو فالو کردم و تا مدتها من منتظر حرفهای استاد از این طریق  بودم .گوشیم رو چک میکردم که شاید استاد وارد اینستا بشه و یه پست جدید یا استوری بزاره و وقتی بعد از چند روز چیزی  میزاشت چنان ذوق میکردم که از این مدل صحبت‌ها می‌شنیدم که نگو و همش حرفهای ایشون رو تایید میکردم و چون تازه بار اولم بود این حرفها رو می‌شنیدم در مورد ذهن وقدرت ذهن و لاغری با ذهن و …..خیلی  اون صحبت‌ها برام هم  جالب بود هم عجیب بود و هم کنجکاو بودم و  همش حس میکردم چقدر راست میگن چقدر این حرفها آشنا هستن و دقیقا همینطور هست که ایشون میگن که از  شدت ذوق بارها به خواهرم و همسرم و اطرافیانم میگفتم و یادم  هست همه میگفتن هیچ کس با فکر کردن لاغر نشده و من رو مسخره میکردن و این رو هم  بگم اوایل آشنایی فقط برای لاغری حرفهای استاد رو دنبال میکردم چون واقعا تمام راه ها رو رفته بودم و دیگه خسته و ناامید بودم و دنبال یه راه جدید بودم و زمانی که حرفهای ایشون رو می‌شنیدم کاملا   حرفهای استاد رو باور داشتم و هر چیزی ایشون میگفتن تقریبا نود در صد حرفهای ایشون رو من هم تجربه کرده بودم و میدونستم که چی میگن و یه اطمینان قلبی به این مسیر  داشتم و اما چون هیچ کس از  اطرافیانم مثل من ذوق نداشت و در ضمن مسخره ام میکردن که بابا تا حالا کسی با این حرفا به جایی نرسیده و ول کن  و‌ گول نخور و …. دیگه به هیچ‌کس هیچی نگفتم و خودم با تمام توانم و اشتیاقم در خالی که دو بچه ی مدرسه ای و کوچک داشتم شروع کردم به گوش دادن فایلها و شبها که اونا خواب بودن  من میرفتم داخل آشپزخونه و موبایل رو  روی صدای کم میزاشتم و گوش میدادم و می‌نوشتم و نه هندزفری داشتم و هیچ وسیله ی دیگه هم  نداشتم حتی دفترهای  من همون سالنامه های بود که به همسرم میدادن و ایشون نمی‌خواست میزاشتم جلوم و تک تک حرفهای استاد رو داخل دفتر می‌نوشتم ( باید بگم تمام حرفا رو بدون هیچ‌ کم‌  و کاستی می‌نوشتم و چقدر از این کار  لذت می‌بردم یعنی متوجه خستگی نمی‌شدم  یعنی هی فایل رو استپ میکردم می‌نوشتم و دوباره پلی میکردم در نظر بگیر د چقدر زمان می‌برده ) و شاید باورتون نشه من حالا دستم نیست چه زمانی فقط میدونم تند و تند خودکار تموم میکردم و دفتر میخواستم و همسرم همیشه می‌گفت یعنی چه بابا مگر چیکار می‌کنی چه خبره این همه دفتر و خودکار و هنوزم دفترها رو دارم حتی کامنتهای عالی  بچه هایی  رو که به من در این مسیر  کمکم میکرد هم می‌نوشتم و من اون زمان روم نبود بیام داخل سایت بنویسم اعتماد به نفس نداشتم اما تک تک تمرینات استاد رو انجام میدادم داخل دفتر می‌نوشتم و چون  قبل از آشنایی با این راه بیکار بودم من بیشتر اوقاتم به بطالت بود هر شب با خواهرام میرفتم بیرون یا پارک میرفتم یا با ماشین دور می‌خوردم و یا میرفتم داخل مجتمع های بزرگ تجاری میگشتم الکی و یا اینکه یادم میاد تلفن های الکی میزدم و ساعتها حرف میزدم و یا با همسرم میرفتم بیرون داخل ماشین مینشستم تا ایشون کارهاش رو انجام بده و اما کنار اینها ورزش منظم هم داشتم اما دیگه  یادم میاد زمانی که متوجه شدم استاد سایت دارن اونم از زبان خودشون  بود که شنیدم و متوجه شدم  چون که یه فایلی گذاشتن در اینستا که فکر کنم لایو بود  و انگار که مخصوص من بودو استاد با من حرف میزد  همون فایلی که استاد  روی تردمیل با لباس قرمز دارن ورزش میکنن  رو میگم که هنوزم در سایت هست و‌چندین بار دیگه هم گوشش دادم  استاد اومد گفت چرا منتظری تا من هر چند روز یک بار بیام اینجا لایو و یا فایلی و چیزی بزارم شما باید خودتون تلاش کنید هر روز فایل گوش بدین و تمرین کنید و اینطور نمیشه و  من همونجا  تازه فهمیدم که انگار استاد جایی دیگه فعالیت داره و  من نمیدونستم سایت و این چیزا چی هست اما به عشق این آگاهی ها رفتم و وارد سایت شدم  و زمانی که دوره های رایگان ایشون رو دیدم و هر کدوم رو که گوش میدادم و می‌نوشتم انکار که این دقیقا همون چیزی بود که سالها منتظر شنیدنش بودم و یه ذوقی میکردم و چنان اشتیاق داشتم و مطابق با آموزشها عمل میکردم که همون اوایل من ورزش و رها کردم و باعث حیرت همه ی اطرافیانم  شده بود چون من پنج یا شش سال یادم نیست مرتب نفر اول در صف اول باشگاه کنار مربی بودم و برای بچه ها حرکات ورزشی کنار مربی انجام میدادم و همسرم باورش نمیشد چون میدونستن چقدر من روی وزنم حساسم و می‌گفت نمیری ؟؟؟ چرا ؟؟ و اون به جای من میترسید که نه اشتباه حتما برو من به حرفهای استاد باور داشتم حتی بعضیا مسخرم میکردن که هر چی فلانی بگه تو اجرا میکنی و بهم تیکه مینداختن اما هیچ کدوم باعث نشد عقب برم بارها خواهرام زنگ میزدن بیا بریم فلان جا میگفتم نه نمیام و میدونستن تا حدودی دارم فایلهای  استاد رو دنبال میکنم اما میگفتن چقدر مسخره مگه میشه اینطور زندگی کنی بشینی و جایی نری اما من تمام تمرکزم روی فایلهای رایگان بود و من  شرایطم طوری بود که نمیتونستم هیچ پولی بابت این دوره ها از همسرم درخواست کنم چون ایشون این راه رو قبول نداشت هر چند بگن اصلا ایشون آدم خسیس  و یا اهل خرج نکردن و …نیستن فقط این راه رو قبول نداشتن اونم به این طریق که کسی بیاد حرف بزنه و بابت این حرف زدن پول بهش بدی  یکم براشون عجیب بود خب منم که شاغل نبودم و میدونستم ایشون راضی نیست با تمام وجودم روی دوره های رایگان استاد کار میکردم و همون اوایل کار نتیجه ی عالی گرفتم  همه هم میگفتن چقدر لاغر شدی و باید بگم اما خودکار ها و سالنامه ها مصرف کردم تا اینکه نمی‌دونم چی شد گفتم به همسرم بگم حداقل یه دوره  ی کوتاه سیزده گام تا سیزده به در  رو از سایت استاد برام بخره و ای کاش همون موقع میگفتم دوره ی ورود به سرزمین لاغرها چند ایشون مقاومتی نکرد و راحت برای من خرید هر چند که دوست نداشت  اما  من گفتم و  خیلی راحت ایشون برام دوره ی کوتاه استاد رو خرید و چنان اشتیاق و ذوق و شوق داشتم و با هیجان ادامه میدادم که سبک زندگیم خوراکم و‌تفکرم عوض شده بود  و باید بگم این جدیت از کار کردن من  روی خودم دقیقا همزمان با شروع کرونا بود که مدارس تعطیل بود همه جا ادم ها  قرنطینه بودن و داخل خونه بودن و کسی بیرون نمی‌رفت یعنی من آبان ۹۸ وارد سایت شدم و زمانی که عاشق این مباحث شدم و خواستم جدی تر دنبال کنم اسفند همون سال فکر کنم کرونا اومد و من شرایطی جوری برام شد که با عشق و با زمان بیشتر و با آزادی بیشتر چون خیلی بیشتر از گذشته داخل خونه بودم و عملا جای خاصی نمی‌رفتم و رفت و آمدی نبود و من فرصت بسیار خوبی پیدا کرده بودم که فقطبشینم و فایل گوش بدم و اما من وارد یه دنیای جدید شده بودم و  میگم فرصت خوبی بود روی خودم کار کنم و کنار فایلهای لاغری استاد فایلها در تغییر زندگی استاد رو هم دنبال میکردم ومیخواستم بدونم‌  جریان چیه و واقعا مشتاق بودم و هنوزم  هستم که بازم هدایتی از خدا خواستم کمک کنه همه چیز رو درک کنم   و در این افکار بودم که همزمان با  استاد توانمندی که در این مسیر بودن خیلی هدایتی  من آشنا شدم و یه دوره ی کامل خودشناسی باقیمت بسیار پایینی چون سایت نداشتن و در تلگرام فایل میزاشتن آشنا شدم و از همسرم خواستم  دوره های ایشون رو که واقعا در مقابل بقیه ی دوره ها قیمت پایین تری داشت  برام بخره و برای من خرید و اتفاقا چند وقت بعد همون پول از جایی که فکرش رو نمی‌کردم به حسابم ریخته شد و برام جالب بود  و  باید بگم من تمام دوران کرونا که افراد خال بد داشتن و استرس داشتن و حتی چاق تر شدن .چون باشگاه  ها بسته شده بودن من دقیقا برعکس همه بودم چون من تازه وارد سایت استاد شده بودم و داشتم روی دوره‌ی سیزده گام و فایلهای رایگان ایشون و بقیه فایلهای تغییر زندگی ایشون کار میکردم و همزمان دوره های خودشناسی استاد دیگه رو هم کار میکردم و متحول شده بودم انگار من دیگه من قبلی نبودم کم کم هندزفری خواستم و اون اوایل فقط  سیمی میخریدم و خدا می‌دونه من چقدر خودکار و سالنامه و هندزفری سیمی  خراب کردم و بعدها که همسرم دید جدی این مباحث رو  دنبال میکنم و همیشه به گوشم هندزفری هست بدون اینکه من چیزی  بگم ایشون  برام هندزفری بلوتوثی  بدون سیم گرفت( چون میدید من چطور و با چه سختی این موبایل با هندزفری سیمی رو حین انجام کارهای منزل با خودم میبرم که فقط فایل گوش کنم یعنی به دستم موبایلم بود و با دست دیگه کار میکردم  )اما چون در این مسیر استمرار داشتم و همیشه حین کارهای منزل و انجام فعالیتهای روزانه  فایل گوش میدام اونها با راه رفتن من   از گوشم خیلی می افتادن و گم میشدن و خراب میشدن و بعد از اون هندز فری گردنی گرفتم با یه برند معمولی که واقعا مشکلم حل شده بود هم سیم نداشت اما حین کارهای خونه از گوشم نمیفتاد و راضی بودم و همیشه جزی از من شده بود  و گردنم بود  اما به خاطر استفاده ی طولانی مدت  یه مقدار باطریش ضعیف شده بود و بردش هم  کم  بود و یکی دو بار هم تعمیر رفته بود چون حین آشپزی و شستن هم همرااه من بودبود و   من فایل گوش میدادم کلی داخل  روغن  و آب رفته بود و خراب شده بود که چند وقت پیش تصمیم گرفتم و  به بهترین موبایل فروشی شهرمون رفتم و به هندزفری بدون سیم و بازم گردنی  که با بلوتوث وصل میشه خریدم و واقعا صدای شفاف و بسیار عالی با برد عالی داره که قیمتش هم به نسبت بسیار بالا بود خریدم و واقعا راضی هستم و  این رو هم  باید بگم چون همسرم پشتکار من رو دیده بود که همیشه دلم میخواست فایلها رو دانلود کنم و با گوشیم  و هندزفری به اونها  گوش بدم اما موبایلم حافظه نداره ایشون برام موبایل با حافظه ی بسیار بالایی خریدن  که واقعا کارم راحت تر شده و بدون هیچ دغدغه ای من فایل دانلود میکنم و گوش میدم و هنوزم بعد از مدتها من در سایت و این مسیر هستم و درحال بهبود شخصیتم و حتی در حال بهبود جسمم و زندگی شخصیم هستم و با عشق و نشاط و استمرار دنبال میکنم و تا حدودی اطرافیانم و همسرم با سبک  زندگی شخصی من آشنا شدند و هر کدوم از ما با سبک خودش اما با عشق در کنار هم زندگی میکنیم ایشون به شدت وابسته تلویزیون و اخبار و فیلم و … هستن اما من مدتها هست حتی یه فیلم کوتاه ندیدم  شاید باورتون نشه حتی هر چیز دیگه مثل فوتبال که میدونم ورودی بد نیست  من ندیدم و نمی‌بینم هم علاقه ندارم و هم اینکه  میگم وقتم رو میشه الکی هدر ندم خب که چی فوتبال ببینم انگار به من ارتباطی نداره و سعی میکنم به جاش  دیدگاه دوستان رو بخونم یا  بشینم فلان فایل رو ببینم و عجیبه  مشغول  هر کاری غیر از این راه باشم انگار دارم وقتم رو هدر میدم خدا رو شکر راضی هستم و باید بگم  از وقتی روی خودم کار میکنم حتی چندین بار از طرف افراد ناشناس  به من پیشنهاد کار هم شده  چون‌ واقعا استقلال مالی رو دوست دارم و خواسته اش رو هم  دارم اما چون بهشون علاقه نداشتم انجام ندادم و یا به شرایط الآنم نخورده انجام ندادم و باید بگم هنوزم نتایج بزرگتر  میخوام هر چقدر جلوتر میرم خواسته هام بیشتر میشه اما جا داره این  رو هم   بگم شاید به نود و پنج درصد خواسته هایی که اوایل این راه داشتم بهشون رسیدم (که فکر کنم به خاطر وقت و حوصله ی عزیزان  نشه اینجا بنویسم ) و رسیدن به خواسته هام باعث شد که من  قانون رو بیشتر درک کردم و تاییدش کنم  و  باعث شده که ایمانم به این راه بیشتر بشه و اتفاقا  یه چیز جالب رو می‌خوام تعریف کنم که شاید هیچ ربطی به این فایل نداشته باشه اما چون کسی در اطرافم نیست که درموردش باهاش حرف بزنم می‌خوام اینجا بنویسم 

      من حدودا  دو هفته یا بیشتر میشه در قسمت پایین کمرم دردی حس میکنم که در حالت دراز کش ندارم اما در حالت نشسته من رو اذیت می‌کنه و اوایل کاری بهش نداشتم اما چون  یکم طولانی شده  این چند روز هست میگم چیکار کنم خدایا کمک کن دردم کمتر بشه و  دکتر که نه دوست دارم نه وقتش و دارم نه خاطره ی خوبی دارم و در ضمن خیلی شدید نیست اما خب حسش میکنم که یه درد جدید در جسم من هست که همینجا هم بگم فکر کنم به خاطر نشستن طولانی مدت بر روی  صندلی  نامناسب برای انجام بعضی از کارهای شخصی که حالم رو خوب می‌کنه  + کلاس زبان مجازی میرم ( که اینم یکی از خواسته های من بود که دوست داشتم زبانم خوب بشه و با یه استاد بسیار نازنین که خودش هم در این مسیر قانون جذب واین حرفها هست  خیلی اتفاقی بدون واسطه و کسی من با ایشون آشنا شدم و دارم زبان. رو یاد میگیرم ) و چون طولانی مدت نشستم ظاهراً صندلی هم مناسب نبوده و  یکم من این درد رو حس میکنم تا اینکه دیروز از خدا خواستم خیلی راحت بدون دکتر رفتن ای کاش هدایتم کنه من به قرص  یا مسکن ضد التهابی بخورم که خوب بشم و نخوام درگیر دکتر و ….بشم و خدا شاهده  دیروز ظهر در مسیر رفتن به باغ( با خانواده ی همسرم) به همسرم گفتم  کاش نسخه ی قدیم که من پیش فلان دکتر برای درد کمر  رفته بودم رو داشتم و قرص‌ها رو میگرفتم و  می‌خوردم و دیگه نیاز به دکتر نداشتم چون درد خفیف بود اما خب ادامه دار با من  بود و یکم من رو اذیت میکرد و به محض رفتن به باغ دیدم خواهر همسرم اومد و همه احوال ایشون رو گرفتن  و من گفتم چی شده گفت چند روز کمر درد دارم و دکتر این مسکن ها رو نوشته بخورم و  از داخل کیفش در آورد نشان من دادو من اون لحظه خوشحال شدم که آه من هم همین مشکل رو دارم و دنبال همچین چیزی میگردم و گفتم اگر خوبه بخورم و گفت آره ببر استفاده کن و این رو هم گفتن بی ضرر ترین مسکن در همین حوزه ی داروهای خودش هست و همونجا من یکی خوردم و به لحظه جرقه ای در ذهنم اومد که من این خواسته روداشتم و از خدا کمک خواستم و خدا هم  این چنین به این شکل بدون اینکه  من بدونم امروز باغ میام  من رو به باغ بیاره و یا اینکه همزمان  ایشون هم بیاد  و این مشکل رو داشته باشه  و قرص مسکن و ضد التهاب رو هم‌ همراهش  داشته باشه و ….من ببینم و همونجا بخورم  و تازه  سریع هم بگه این بی عوارض ترین نوع مسکن در زمینه ی خودش هست  که از چندین پزشک پرسیدم  واقعا باید بگم من از خدا کمک خواستم و خدا هم جوابم رو داد  با نشانه ها دستم رو گرفت و من نمیدونم اما از نظر من جز کار خدا که پاسخ خواسته ی  من رو داده و صدای من رو شنیده ومن رو هدایت کرده چیز دیگه به ذهنم نمی‌رسه و واقعا  از دیروز در دلم غوغایی به پا شده شاید از نظر همه چیزی نباشه و بگن  ای بابا اتفاق خاصی که نیفتاده یا اینکه مردم این همه چیزهای عالی دریافت میکنن تو حالا به این رسیدی من با همین نشانه های به ظاهر کوچک اما بزرگ ذوق میکنم و حالم دگرگون میشه و خدا رو بیشتر از همیشه به خودم نزدیک حس میکنم و آرامش ام و توکلم بیشتر میشه اصلا هر بار منفی باف میگه ببین بچه ها در سایت موفقیت چه نتایج بزرگی دارن تو چی  داری من به خودم میگم حالا هم بگو ولش کردم که چی همین آرامش  ام همین حال خوب  ام همین دریافت آگاهیها و دیدن افراد موفق در هر زمینه ای همین کنترل کانون توجه ام  برای من به دنیا ارزش داره چون کلی آدم در اطراف من هست که واقعا باید بگم از هر لحاظ هیچ‌چیزی کم ندارن اما میبینم که حال روحی و دلشون خوب نیستو تازه حال جسمیشون هم خوب نیست و  میبینم که  اونها آرامش ندارن .و من خودمم در گذشته مثل بقیه بودم و اما من نمی‌خوام دیگه مثل همه و مثل گذشته ی خودم باشم .

      اصلا انگار فرد آگاه تری شدم با دید دیگه ای به این دنیا دارم زندگی میکنم که واقعا در گذشته اینطور نبودم یه فروغ کاملا جدید شدم در همین شرایط کنونی ایران که همه جا آشوب و درگیری هست من میبینم افرادی رو در اطرافم که کلی ارتقای شغلی کلی ملک و املاک عالی خریدن و ماشینهای  های آنچنانی چند میلیاردی خریدن  و حتی مهاجرت و … داشتن که بازم قانون رو به خودم یادآوری میکنم و  به خودم میگم هیچ‌کس مسول زندگی من نیست ( نه دولت نه حکومت نه خانواده و …. )فقط خودم مسول هستم  اگر الان هر جایی هستم حق من هست اگر کسی از من بالاتر هست اونم حقش هست اگر کسی از من پایین  تر هست اونم حقش هست و هیچ بی‌عدالتی در کار نیست جهان روی نظم خاصی داره حرکت می‌کنه و ما هم باید حرکت کنیم اگر نکنیم زیر دست و پای جهان له میشیم پس من میگم همین آموزشها باعث میشه من حد اقل حرکتی در زمینه ی رشد فردی و … داشته باشم و اگر حتی به تغبیر کوچک هم داشته باشم بازم حرکت کردم و جهان قطعا  تلاشهای من رو میبینه و من   رو‌ حمایت می‌کنه .من تا حدی که تونستم از درون تغییر کنم شاهد تغییرات جدید در زندگیم بودم دوست دارم اینقدر تغییر کنم که بشم یه فروغ جدید بشم الگوی خیلی‌ها برای رشد و پیشرفت و حرکت ….  یا اینکه حداقل بتونم برای بچه هام در خانواده ی کوچک ام یا اطرافیان نزدیکم  الگویی شایسته باشم (,اما هر چقدر تغییر کنم تا نتایج خوبی نداشته باشم نمیتونم برای هیچ‌کس الگو باشم از خدا می‌خوام کمکم کنه ,)

      استاد از شما سپاسگزارم که همیشه در کنار ما بچه های سایت هستین و امروز با این فایل من هم با مرور خاطراتم که بسیار از این مفصل تر هستن اما نخواستم پر حرفی کنم و بقیه رو اذیت کنم خیلی وارد ریز جزییات نشدم و تا جایی که تونستم نوشتم و بازم مرور شد که کجا بودم والان کجا هستم بازم باعث شد ردپای خدا رو در زندگیم بیشتر حس کنم و از خودم لذت بیشتری ببرم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 30 از 6 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم