0

رسیدن به آرزوها با قدرت ذهن (قسمت اول)

رسیدن به آرزوها
اندازه متن

رسیدن به آرزوها یکی از چالش های ذهن بشر است.

هر انسانی با توجه به محتویات ذهنی اش درباره شرایط زندگی خود آرزوهایی در سر دارد اما هرگز به آنها نمی رسد.

تا همین چند سال قبل تصور می کردم هرآنچه هستم را خداوند به عنوان سرنوشت برای من رقم زده است و وظیفه من صبر کردن و شکرگزاری خداوند به خاطر همه مسائلی بود که در زندگی داشتم.

حتما شما هم شنیده اید: “خدایا به خاطر داده ها و نداده هایت شکر”

یادم میاد مادرم به خاطر گله و شکایت کردن من از روزگار همیشه می گفت به همینی که داری قانع باش و خدا رو شکر کن.

من هم سعی می کردم به صورت کلامی از عبارت “خدایا شکرت” استفاده کنم اما هیچ وقت این تشکر کردن از ته قلب و از روی رضایت و شادی نبود بلکه از روی ترس و نگرانی از اینکه مبادا خدا شرایط منو سخت تر کنه یا بلای بیشتری سر من بیاره از خدا تشکر می کردم.

از بچگی بارها شنیده بودم که پدر و مادرم در مکالمات خود عنوان می کردند: “باز خدا رو شکر ما اینو دارم، بیچاره فلانی که همینم نداره”.

بارها از مادرم شنیده بودم که به پدرم می گفت: “از خدا بخواد ایشالا جورش می کنه” اما هیچ وقت چیزهایی که پدرم دوست داشت براش جور نشد.

و از طرفی بارها شاهد گله و شکایت های اطرافیانم بودم که به خدا شکایت می کردند که این چه بلایی بود سر ما آوردی؟!!

در گفته هاشون ابراز تعجب می کردند که چرا فلانی انقدر زحمت کشید تا به جایی برسه حالا که می خواست یه کم خوش کنه این بلا سرش اومد.

تصویری که از خداوند در ذهن من ایجاد شده بود مانند دعوایی بود که بین خدا و بنده هاش در جریانه و بنده ها دارند سعی می کنند که خداوند رو از خودشون راضی کنند ولی بازم خدا از اونها راضی نمیشه و یه بلاهایی سرشون می یاره.

تصور می کردم زندگی کردن یعنی تلاش کردن برای راضی کردن خداوند، یعنی تحمل سختی ها و رنج های ناشی از امتحانات الهی، یعنی قناعت کردن و راضی بودن به رضای خداوند که البته رضای خداوند معمولا سختی ها و ناملایمات بود.

سی و پنج سال با این شنیده ها و افکار زندگی کردم و هرآنچه در زندگی تجربه می کردم تایید می کرد که من به این دنیا آمده ام تا همواره مورد امتحان الهی قرار بگیرم و در مقابل به اندازه ای که صیر می کنم و از قضا و قدر خداوند راضی باشم در دنیای آخرت به من پاداش داده خواهد شد.

به ظاهر و از روی ترس همیشه ابراز رضایت از زندگی و شرایطی که داشتم می کردم و خدا رو شکر می کردم که خدا می تونست شرایط منو بدتر کنه ولی به من لطف داشته و بدتر نکرده ولی در اعماق قلبم دل خوشی از خداوند نداشتم.

همیشه شرایط خودم رو با افرادی که به نظرم بهتر از من زندگی می کردند مقایسه می کردم و از دست خدا شاکی بودم که چرا من باید در این شرایط باشم اما دیگری در آن شرایط باید باشد.

بارها با خودم فکر می کردم و البته به دیگران هم می گفتم که:

چرا خدا منو در ایران به دنیا آورد؟

چرا در خانواده ای ثروتمند متولد نشده ام؟

جرا من نباید مثل فلانی که پدرش اوضاع مالی خوبی داره و همه شرایط زندگی رو براش فراهم کرده باشم؟!

ار هر مقطع از زندگی موضوعات زیادی باعث حسرت من می شد.

در دوران کودکی دیدن کیف و کفش و اسباب بازی های دیگران باعث حسرت من می شد.

در دوران نوجوانی دیدن دوچرخه و موتور و پول تو جیبی دیگران باعث حسرت من می شد.

در دوران بزرگسالی ماشین و خونه و لوازم رفاهی که دیگران به واسطه داشتن پدر پول دار داشتند باعث افسوس و ناراحتی من می شد.

شرح حال دوران کودکی و نوجوانی من برای خیلی از افرادی که این مطلب را می خوانند آشنا و قابل درک است چون شرایط همه ما تقریبا مشابه هم بوده است.

تصور کنید، مسائل و مشکلات عینکی و چاق بودن را به دیگر شرایط نامناسب زندگی اضافه کنید چه معجونی درست می شود.

به لطف خدا زمانی که برای اولین باز فیلم راز را تماشا کردم احساس عجیبی درباره رسیدن به آرزوها در من شکل گرفت و احساس کردم که می توانم شرایط متفاوتی در زندگی داشته باشم.

خیال خوشی بود که فکر کردن به آن احساس خوبی در من ایجاد می کرد و به همین دلیل پی گیر مطالب مربوط به قانون جذب و ویدیوهای مرتبط با قانون راز شدم.

چیز زیادی از آنچه گفته می شد درک نمی کردم و بیشتر مانند خواب خوشی بود که برای مدت زمانی مرا از واقعیت زندگی ام فاصله می داد. خواب خوشی که در آن رسیدن به آرزوها امکان پذیر بود.

هفته ها مشغول تماشای ویدیوهای مختلف درباره قانون راز بودم و حال و هوای خوبی در من ایجاد شده بود.

یک روز که مشغول تماشای ویدیویی در این باره بودم ایده ای در ذهن من ایجاد شد که در این باره بود:

اگر واقعا قانون جذب جواب می دهد و من به هرچه فکر کنم به واقعیت تبدیل می شود، من می خواهم با این قانون و فکر کردن به لاغری، لاغر شوم.

چرا که اگز از من سوال می شد در رسیدن به آرزوها فقط می توانی یک آرزو داشته باشی قطعا لاغری را بعنوان تنها خواسته و آروزی خود انتخاب می کردم.

در واقع برای توجیه کردن اینکه این حرفها فقط در حد حرف است و نتیجه عملی ندارد تصمیم گرفتم از این قانون برای لاغری استفاده کنم.

از آن روز با اشتیاق عجیبی به دنبال تمرین ها و راهکارهای تمرکز بر لاغری از طریق ذهن شدم.

البته در تمام کتاب ها و ویدیوهای قانون جذب اشاره ای به لاغری نشده بود اما من سعی می کردم هر گفته و تمرینی را به طریقی تغییر دهم که به لاغری ارتباط پیدا کند و بعد از مدت کوتاهی در تهیه و تنظیم تمرینات ذهنی برای لاغری مهارت پیدا کردم و به راحتی از هر موضوعی که درباره قانون جذب و رسیدن به خواسته ها بود تمرینات ذهنی برای لاغری تهیه می کردم.

با اشتیاق تمرینات را انجام می دادم و با اینکه نتیجه خاصی کسب نکرده بودم فقط فکر به اینکه اگر بشود به این طریق لاغر شد چقدر می تونه راحت و لذت بخش باشه به تلاش خودم ادامه دادم.

ماه ها گذشت و من همچنان مشغول تمرینات ذهنی برای لاغری بودم تا به مرور احساس کردم مقداری شلوار و لباس هایم آزاد شده اند.

از آنجایی که تغییری در خوردن یا فعالیت بدنی خودم ایجاد نکرده بودم باور اینکه واقعا لاغر شده ام برایم سخت بود اما به انجام تمرینات ذهنی برای لاغری عادت کرده بودم و مشغولیات ذهنی خوبی برای من بود چون باعث شده بود به مشکلات و مسائل زندگی ام توجهی نداشته باشم.

به مرور لباس های من آزادتر شد تا اینکه برخی از مشتری های مغازه ابزار و یراق که آن زمان داشتم به من می گفتند آقای عطار چیکار کردی لاغر شدی.

شنیدن این جمله از زبان دیگران شور و شوق عجیبی در من ایجاد می کرد چرا که پس از 35 سال برای اولین بار بود که افرادی به من می گفتند چیکار کردی لاغر شدی چون تا قبل از این همیشه درباره چاق تر شدنم شنیده بودم و الان شنیدن درباره لاغر شدنم آن هم بدون رژیم گرفتن و ورزش کردن برای من بسیار ارزشمند و لذت بخش بود.

مسیر لاغری با ذهن را ادامه دادم تا به لطف خدا نتایج عالی کسب کردم و از آنچا بود که نسبت به قدرت ذهن باور و اعتقاد پیدا کردم و تصمیم گرفتم حالا که تونستم با قدرت ذهن پس از سال ها تلاش بی ثمر برای لاغر شدن به این راحتی لاغر شوم از قدرت ذهن برای تغییر سایر جنبه های زندگی ام استفاده کنم.

و انگیزه استفاده از قدرت ذهن برای خلق آرزوها در من ایجاد شد.

به لطف خدا در این چند ساله به همان راحتی که توانستم با استفاده از قدرت ذهن به تناسب اندامی که سال ها در حسرت آن بودم دست پیدا کنم، رسیدن به آرزوها در سایر جنبه های زندگی را نیز تجربه کردم.

استقبال دیگران از طریقی که باعث لاغری من شد سبب شد تا این بار استفاده از قدرت ذهن برای خلق آرزوها را با دوستانم به اشتراک بگذارم.

مسیری که مانند لاغری با ذهن سراسر لذت و آسانی و آرامش خواهد بود.

آشنایی با قدرت ذهن خود در خلق شرایط ایده آل در زندگی تان به شما احساس قدرت و آرامش می دهد.

احساس می کنید هرآنچه می خواهید داشته باشید یا تجربه کنید را می توانید در زندگی خود فراهم کنید.

تصور کنید تجربه لذت بخش خود در تغییر جسم و خلق شرایط جدید برای خود را این بار در تغییر سایر جنبه های زندگی به کار بگیرید؟

چه شرایطی منتظر شماست؟

آن شرایط وجود دارد مانند لاغری که به وفور برای همه افرادی که اضافه وزن دارند وجود دارد فقط باید به سمت آن حرکت کرد.

خوشبختی و هرآنچه در زندگی می خواهید تجربه کنید به وفور برای همه وجود دارد، فقط باید از مسیر صحیح به سمت آن حرکت کرد.

این داستان ادامه دارد ….

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.03 from 62 votes

https://tanasobefekri.net/?p=23755
برچسب ها:
37 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار فروغ ریاحی
      1399/10/19 01:32
      مدت عضویت: 1653 روز
      امتیاز کاربر: 28111 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 1,153 کلمه

      منم رویای تغییر کردن رو دارم
      منم میخوام خواستهام رو خلق کنم
      و یه سالی میشه دارم تلاش میکنم خواسته هام رو که بیشتر به خاطر لاغری بوده و وارد این دورها شدم رو خلق کنم که تا حد بسیار زیادی در این قضیه به لطف خدا و بعد استاد عزیز موفق بودم و هستم اما حالا دیگه رویاهای بیشتری دارم و از خدا خواسته های بیشتری دارم و منتظر خلق کردن تک تک خواسته هام هستم به امید خدای مهربانم .
      من یه سالی میشه که آگاهانه در طول روز دارم افکارم رو کنترل میکنم و ورودهای مثبت به خودم میدم و اصلا به دنبال موارد منفی نیستم و نمیرم و بی نهایت آرامش و حال خوب دارم که بازم شکر گذار خدای خوبم هستم .
      و من با دوره ی زندگی با طعم خدا خیلی خودم رو به آرزوهام نزدیک دیدم و میبینم و خیلی احساسات عالی و زیبایی رو در هر جلسه پیدا میکردم که قابل بیان نیستن برای من هر چند که قبلا هم دو سه باری شایدم بیشتر من این دوره رو گوش داده بودم و همچین حالی هم پیدا میکردم اما این دفعه بسیار تاثیر گدار تر بود برای من و بسیار عالی بود .
      و همه ی آرزوهایی که من دارم به وفور در دنیا وجود داره مثلا این همه ماشین عالی در این دنیا و در این شهر ما هست و خیلیا دارن استفاده میکنن و یا خونه ی دلخواهم هم همین طور پس تفاوت من با بقیه چی هست ؟اگه قبلا بود
      که میگفتم اون افراد یا پشتوانه ی مالی قوی دارن یا داخل ارزونی فلان چیز رو خریدن یا از راه خلاف به جایی رسیدن و کلا از این قبیل فکرها میکردم و اطرافیان منم دقیقا با این افکار هستن تازه بدتر از من که فلانی پارتی داشته به جایی رسیده و یا اینکه این افراد پدر پولدار دادن و حمایت میشن و … ولی حالا آگاهم ومیدونم همه ی اینا بازی ذهن هست .
      تمام این حرفها رو بارها از زبان اطرافیان شنیدم و حتی گفتن قبلا پول ارزشی داشته ولی الان پول بی ارزش هست و نمیتونی چیزی بخری .
      پس چطور یه سری ادم ها الان دارن تو شرایط عالی و مرفه زندگی میکنن؟ شما وقتی برین تو زندگیشون میبیین که نه پارتی داشته نه پشتوانه داشته ولی ذهن میگه این آدم موفق با تو فرق داشته و تو نمیتونی به این جا برسی و حتما این فرد از راه حلال نون در نمیاره چون ذهن نمیتونه قبول کنه کسی داخل یه سال اینقدر پیشرفت کنه و ذهن منفی باف دلیل میاره که حتما رفته تو کار خلاف یا …
      در فرهنگ و جامعه و دین ما اینجور هست که وقتی کسی از لحاظ مالی خیلی پیشرفت کنه این فرد رو دور از خدا میدونن و طرد شده از خدا میدونن و درواقع فرد با ایمان باید شلخته باشه و در سختی باشه و در رنج باشه و هر کس فقیرتر باشه نزد خدا عزیزتر هست و هر کس چپ و راست داره ضربه میخوره باید بگه من خیلی خوبم و میپدیرم به خدا نزدیکتر هستم .
      و یا اینکه در جامعه و در فرهنگ ما جا افتاده هر کس پولدار باشه و از پول خودش ببخشه و کمک فقیر و فقرا کنه و خیرات کنه و بخشش کنه به این دلیل موفق هست و نزد خدا عزیز هست که ثروتش رو بخشیده و کمک کرده و اصلا کاری به موفقیت و ثروت اون ندارن و فقط کاری به بخشش این فرد دارن و میگن بخشش خوب هست در حالی که اگر این فرد موفق ثروت رو نداشت نمیتونست ببخشه و زمانی که این فرد خودش بی پول بوده که نتونسته ببخشه و حالا که ثروت رو به دست آورده و بخشیده میتونه کار نیک بکنه و در واقع رسانه و جامعه میگن که ثروت چیز خوبی نیست و از اون دوری کنید مگر اینکه از مال و ثروت خود ببخشید و خیرات کنید ..
      حتی در فرهنگ ما ضرب المثل هست که هر کس بامش بیش برفش بیشتر هست یعنی هرکس ثروت بیشتر داشته باشه دردسر های بیشتری داری و اصلا ثروت چیز خوبی نیست و خیلی ها دلشون خوش هست که اگر ما پول نداریم اما سرمون رو راحت روی بالشت میزاریم و این افراد فکر میکنن با ثروت داشتن باید خیلی زجر و سختی تحمل کنن و به درد سر میفتن پس فقیر بودن بهتر هست در صورتی که اصلا طعم ثروت رو نفهمیدن میگن ما ثروت نمیخواییم و اینها رو در ذهن ما کردن از بچگی و فقط ذهن ما رو تغییر میدن ولی جهان و خدا و نعمتها رو که تغییر نمیدن و یا کم نمیکنن و از مدتها قبل ثروت بوده و هست و خیلیها دارن پیشرفت میکنن و ثروتمند تر هم میشن اصلا روند جهان رو به پیشرفت هست در خیلی از چیزا تنوع هست
      خدا هر روز بر نعمتهاش اصافه میکنه و جهان رو گسترش میده با تنوعها و رتگها و مدلها و طراحی و .. اما در گوش ما گفتن نه ثروت خوب نیست .
      پس ما با استمرار در این مسیر موفق میشیم و میفهمیم که چقدر شناخت ما از خداوند اشتباه بوده و نمیشه تعریف ما از خداوند و منبع هستی غلط باشه و ما به هدفمون برسیم ‌
      پس اشکال کار ما این هست نگاه ما به خداوند اشتباه هست و تعریفها رو تغییر بدیم و نزدیک کنیم به وجود خداوند.
      با تغییر افکار ما میتونیم موفق بشیم
      مثل استاد که حتی فکر خونه ی جدید داشتن براش بسیار خنده دار بوده ولی با تغییر افکار تونست حتی یه خونه ی عالی رو بخره در کمال ناباوری
      پس رویای خودت رو خط نزن هر چند که الان نه ایده و نه پولش رو داشته باشی ولی اصلا رویات رو از دست نده و همیشه رویا داشته باش هر چند دور از ذهن تو باشه و مسخره باشه ولی بزار بمونه و در موردش تحقیق کن و با تمام این تلاشها ممکنه به خواسته ات نرسی چون تعریفهای اشتباه از خداوند داخل ذهنت داری .
      وا گر تعییرشون بدی خیلی سریع خواسته ات وارد زندگیت میشه پس نگرشت رو به خدا تغییر بده تا به تمام خواسته هات برسی .
      پس تعریفت رو از خداوند تغییر بده تا به تمام خواسته هات برسی بدون تغییر هیچ عامل بیرونی مثل اینکه بهت ارثی برسه یا پول خاصی بهت رسیده باشه و حتی در شرایطی که همه میگن وضعیت جامعه خرابه و زندگی سخته ولی تو اگر نکاهت رو تغیر بدی به همه چیز میرسی .
      ما باید شجاع باشیم و با اصل اون چیزی که درون ما هست مواجه بشیم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم