0

مهارت کنترل ذهن در زندگی

کنترل ذهن
اندازه متن

کنترل ذهن یکی از مهارتهاییست که باید برای رسیدن به هر هدفی یاد بگیریم.

کلا برای رسیدن به هر هدفی ۴ مرحله را باید بتوانیم انجام دهیم :

این ۴ مرحله در رسیدن ما به هر شرایطی بهمون کمک می کنه و تضمین رسیدن ما به آرزوهامون هست .

هدف ما : خوشبختی

مرحله اول : به مسیرمان شک نداشته باشیم . آیه قرآن (لاریب فیه هدی للمتقین )

یکی از مهمترین قدم ها و مهارتهایی که باید کسب کنیم اینه که شک در موضوع نداشته باشیم .

شک نداشته باشیم که به هدف میرسیم .

همیشه باید ( میرسم ) در ذهن باشه .

مرحله دوم : آموزش ذهن ، تنظیم ذهن ، فرمولسازی ذهن . باید ذهن را با چیزی که میخواهیم به آن برسیم پر کنیم . با اطلاعاتی که میخواهیم به آن برسیم .

مرحله ی سوم : کنترل ذهن در زندگی با خاموش کردن نجواهای ذهنی یا کم کردن آنها .

مرحله ی چهارم : اطمینان کردن به نیروی درونی که مارو هدایت می کنه . نیرویی به عنوان خداوند در درون من هست که مرا هدایت می کند و او مرا به سمتی که باید می کشاند .

استاد قلب من برای شما خوشحاله .

شما در انتظار معارف بیکرانی هستید که داره به قلبتون وارد میشه .

ما هم منتظر الهاماتی که به شما میشه هستیم و مطمئنم الهاماتی که از این به بعد به شما وارد میشه خیلی ناب و عالی هستند .

خداوند دائما داره با شما صحبت می کند و شاید نجواهای ذهنیتون هم در این زمان بیشتر بشه ولی خداوند وجود شما از نجواهای ذهنتون قویتره . ممنون که مثل همیشه ما رو از خدای وجودتون بهره مند می کنید .
ما هم منتظر شنیدن ندای الهی از وجود شما هستیم .

میدونم قلبم شاده . من از این تضاد دارم به وضوح میرسم . با شما احساس یگانگی می کنم و انتخاب مادر شما رو برای شما سرشار از برکت میبینم .

روح مادر شما این انتخاب رو کرد که بازم به شما کمک کنه که به تکامل بیشتری برسید و دقیقا این انتخاب هم به نفع خودش و هم به نفع شما هست .

اصلا نمیتونم بگم بهتون تسلیت میگم چون با کنترل ذهن دل شما رو سرشار از نور الهی میبینم و میبینم چطور خداوند از زبان شما با ما صحبت می کنه .

چطور خداوند نوید زندگی مجدد رو داره میده . نوید انتخاب بهترین باورها . نوید انتخاب باورهای زنده کننده که با اونها می تونیم با کنترل ذهن این تضاد رو تبدیل به فرصتی کنیم که از اون زندگی بیرون بکشیم .

مادر شما هر وقت که بخواد قادره به این دنیا برگرده و هر وقت اعلام آمادگی کنه قطعا خدای وجودش به ندای او لبیک میگه و دوباره خلق و افرینش جاری میشه . حتی شاید این بار به صورت مرد خودش رو بیافرینه شاید هم دوباره به صورت زن . اما کاملا آزاد است و خداوند آنچه را میخواهد که ما میخواهیم .

در ضمن شما الان بهتر میتونید با مادرتون هم فرکانس بشید و صدای ایشون رو در فکرتون بشنوید . چون ما وقتی که در جسم هستیم ذهن ما نمیزاره فرکانس روح هم رو دریافت کنیم در حالیکه قلبمون اون فرکانس رو دریافت می کنه و خیلی وقتها دیدید که مادرا به حال فرزندانشون آگاه هستند .

مادر شما داره با شما صحبت می کنه و اگه خوب گوش کنید صدای ایشون رو میشنوید که خیلی شاده و راحته و داره لذت میبره و از انتخابی که کرده راضیه .

او نمیخواد شمارو ناراحت کنه چون ایشون با انتخابش به شما کمک میکنه تا بازم به تکامل بیشتری برسید و ایشون دوست دارن شما مثل همیشه شاد باشید و از این تضاد نهایت استفاده رو ببرید .

براتون بهترین ها رو آرزو دارم استاد .

ایمان دارم این واکنش شما بهترین واکنشی بود که نسبت به بهشتی شدن مادرتون داشتید و این هم قطعا یکی از خوشبختیهاییست که شما انتخابش کردید.

چون همه ی مردم در این مواقع راه دیگری رو انتخاب می کنند که اونها رو سالها در غم و اندوه نگه میداره ولی شما با انتخاب بهترین راه و ایمان به این راه و شک نکردن به اون و آموزش ذهنتون و کنترل نجوای ذهنی و هدایت الهی خوشبختی و سعادتمندی رو برای خودتون انتخاب کردید و خدا می دونه چه الهاماتی از این مسیر زیبا قراره به وجود شما سرازیر بشه که حال خوبتون رو خوبتر کنه .

ان الله مع الصابرین .

منتظر خبرهای خوب از طرف شما هستیم و در این راه صبر می کنیم .
در پناه خدا شاد باشید و در مسیر خوشبختی و سعادتمندی .

خلاصه ای از نوشته خانم سادات در بخش نظرات:


نوشته خانم شادی در بخش نظرات:

سلام خدمت استاد بزرگوار
خدا رو هزاران بار شکر میکنم که در مسیری قرار گرفتم که استادی چون شما دارم، که گویی تازه دارم زندگی میکنم و معنای واقعی زندگی وزندگی کردن در این جهان رو می‌فهمم.

از خداوند طلب صبری جمیل برای خانواده محترمتان دارم.

و هر لحظه هزاران بار شما رو تحسین می‌کنم ….
اینهمه کنترل ذهن رو این تفکر ونگرش زیبا و عالی رو ……

شما با این کنترل ذهن ازدل یک تضاد بزرگ دنیایی تونستید به درجات بالاتری دست پیدا کنید و خدا می‌دونه که در این مسیر چه آگاهی های نابی رو تجربه میکنید

و به خودم تبریک میگم که دریک مرحله ای از زندگیم بودن دریک همچنین فضایی و دریافت یک همچین آگاهی های نابی رو دارم تجربه میکنم.

استاد وقتی داشتید درباره کنترل ذهن توضیح می‌دادید انگار که خاطرات من مثل یک فیلم برایم مرور شد ،من هم پارسال همین موقع ها بود که برادرم مسافر بهشت شد …..

دقیقاً تو اون روز ها دو شخصیت رو در خودم می‌دیدم ،هر وقت واکنشی نشون میدادم واشکی میریختم یا بی قرار میشد با ذهنم بود و هر وقت میخواستم بر خلاف نجواهای ذهنی ام برای خودم منطقی اش کنم با قلبم بود و خوشبختانه با وجود اینکه من بسیااار بسیار وابسته به خانواده و عاطفی و احساسی بودم تونستم با کنترل ذهن به ندای قلبم توجه کنم و هیچ وقت اون روز و اون لحظه رو فراموش نمی کنم که وقتی به خدا گفتم آخه چراااا ؟؟؟

اون حس آرامش بخش به من گفت چون این به صلاح هر دوی شما بود ….(یعنی من وبردارم)

باوجود اینکه بشدت دلتنگ برادری بودم که داشت تمام تلاشش رو میکرد که برای خواهرها و برادر ش پدری کنه ،اما همون لحظه با اون حس ،با اون ندا ،با تمام وجود درک کردم که صلاح من واو در این بود …..

باز گفتم خدایا پس دلتنگیم چی میشه ؟؟؟

اینبار هم به وضوح به من گفته شد تو قرار نبود به بنده های من وابسته بشی ….اینها نجواهایی بود که تو اون روزها به اندازه یک ساااال من رو جلو انداخت و آرامش پیدا کردم …

انگار بزرگ شدم ،انگار که اوج گرفتم،حسش خیلی زیبا بود
اونروزها حس کردم ،دیگه نیازم از همه اطرافیانم به یکباره بریده شد،خودم هم گاهی متعجب میشدم….

من از شما یادگرفتم که باید بپذیریم وبرای خودم منطقی کنم تا بتونم الهامات رو درک کنم ….

وهدایت من به این سایت و آگاهی هاش رو با اتفاقاتی که بعداً برام افتاد همه و همه رو مثل یک پازل زیبا می‌دونم که خداوند برای زندگی من طراحی کرده بود……

البته زمانی که مدار من تغییر کرده بود و نگرش وافکار من تا حدودی عوض شده بود ،به همین خاطر به این مسیر زیبا هدایت شدم.

با اینکه من پارسال هنوز مدارم و آگاهی هایم پایین تر از امسال بود و به اشتباه این ها رو برای خانواده ی ناآرامم گفتم …..
و اونها متعجب از گفتار و رفتار ونگرش من شده بودند….

۲۶سال پیش که پدرم و ۱۱ماه بعدش یکی از برادرهای من مسافر بهشت شدند من تا اوج افسردگی پیش رفتم و حدوداً تا ده سال بعد با یادشون اشک میریختم ورنج میکشیدم….

اما این بار خیییلی خیلی سریعتر از اون چیزی که فکرش رو میکردم آروم شدم و حتی این آرامش من کمک قابل توجهی به اعضای خانواده ام کرد ،که اونها هم خیلی زودتر آروم شدن….

این حالت رو در خودم نه تنها خودم به وضوح درکش کردم، بلکه اکثر اطرافیانم هم متوجه شده بودند اون کسی که قبلاً چقدر بی قراری هاشو دیده بودند حالا آروم بود…

همه اینها رو اول از خدا وبعد از شما استاد بزرگوار و فهیمم

سپاسگذارم که اینقدررر من تغییر کردم اینقدر درک و آگاهیم بالا رفت و ارتباطم با خدا قوی شد و کلام خدا رو درک کردم.
که تونستم از این آزمون بزرگ و البته بسیااار سخت با کنترل ذهن سربلند بیرون بیام و صبور باشم وخداوند با صابرین است….

آیه ای که اونروز ها باعث شد تا من اون شرایط رو بهتر بپذیرم …

آیه ۱۵۵ سوره بقره : «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ؛ و قطعا شما را به چیزى از [قبیل] ترس و گرسنگى و کاهشى در اموال و جانها و محصولات مى ‏آزماییم» منظور صبر و استقامت بر این مصائب است چرا که در انتهای آیه می‌فرماید «وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ؛ به صابران بشارت بده»

اینجا یادگرفتم که زندگی همین روزهاییست که میگذرد پس باید تجربه کنم زیباییها را و تا عزیزانم کنارم هستند بتوانم با مهر ورزیدن به آنها تجربه های زیبایی را در دنیا داشته باشم و اجازه بدم که روحم نهایت لذت رو از رسیدن به اون حس های خوب ببره…

مثل خاله کوکب عزیز ومهربون شما
مثل مادر مهربان وصبور شما
مثل عمو محسن مهربان و دلسوز شما

مثل پدرم که بعد از ۲۶ سال هنوز مهر و محبتش در تمام فامیل ودوستان و همسایه ها زبانزده….
مثل برادرهای نازنینم که یکپارچه عشق بودند برای خانواده ودوستانشان…..

و من روزی از خدای صابرین طلب صبر کردم، صبری جمیل…. برای خودم و بلند شدم و زندگی را از سر گرفتم
و خداوند استادم را که دستی از دستانش بود در مسیر زیبای زندگی من قرار داد تا اینگونه چشمان مرا باز کند به حقایق و قلبم را وسعت ببخشد
و آرامش را مهمان قلبم کند ….

و بی شک همه آنها زنده هستند و زندگیشان ادامه دارد و این زمانی به من بیشتر ثابت شد که چند سالی از فوت پدرم گذشته بود و دایی پدرم فوت شدند شبی که خبر دارشدیم ،همون شب پدرم رو خواب دیدم که درب یک حیاط قدیمی را آب پاشی میکرد وعصا وصندلی دایی اش هم کنارش بود و به من گفت از صبح دارم آب و جارو میکنم برای آمدن دایی ام و مطمئن شدم که زندگی درآن دنیای ابدی ادامه دارد….

استاد بابت این لایو بسیار آموزنده و پر از درس سپاسگزارم.
وبراتون بهترین هارو آرزو دارم 🙏🏻

خدا رو شکر میکنم که با کمک آموزش های عالی و بی نقص وبی نظیر شما تضاد های زندگیم رو یکی یکی برای خودم منطقی میکنم و سبکبال و به دور از باورهای گذشته

انشالا… کوله بارم رو غنی از زیباییها و خوبیها میکنم.

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.71 from 24 votes

https://tanasobefekri.net/?p=26951
برچسب ها:
21 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار Vafraze12
      1401/01/22 21:39
      مدت عضویت: 1486 روز
      امتیاز کاربر: 10776 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 889 کلمه

      سلام خدمت شما استاد بزرگوارم و دوستان همراه در این سایت انسان ساز و سایت تناسب فکری.
      قبل از هر چیز به شما استاد گرامی به خاطر داشتن چنین روحیه قوی تبریک می گویم و به شما بابت اینکه توانستید ذهن خود را در هر شرایطی کنترل کنید صمیمانه تبریک عرض می کنم.
      واقعا حرفهای شما در یک دنیای جدیدی را روی من باز کرد .
      بخصوص ۴ مرحله رسیدن به هر آرزو
      ۱ پر گردن ذهن از اطلاعاتی که مربوط به آن موضوع هست.
      ۲. بستن ورودی های منفی ذهن .
      ۳. توجه به راهنمای درونیمان.
      ۴. به مسیری که برای رسیدن به آرزوت انتخاب کردی شک نداشته باشی.
      به شما نمی خواهم تسلیت بگویم .
      چون من در کنار شما و با شما معتقدم تسلیت را برای رسیدن به یک غم و اندوه می گویند.
      و مادر عزیز شما مسیر سبز بهشت را در پیش گرفت و آنجا هم به گفته شما شیرینی بهشت را تامین می کنه.
      من خیلی تغییر کردم الان تقریبا یک سال هست که در دوره شما هستم و در دوره در مسیر لاغری شرکت کردم و الان بار سوم را شروع کردم.
      قبلا یک چیزی می خوندم و یا حفظ می کردم از ذهنم می پرید ولی الان ذهنم فوق العاده قوی شده.
      خیلی از چیزها تو ذهنم می مونه فایل های سایت را گوش می کنم و کلی چیز یاد می گیرم .
      خدایا امروز دلم برای پدرم تنگ شده بود پدرم چند سال پیش بهشتی شد .
      می خواهم در مورد پدرم بگویم فردی بود که عاشقانه بچه هاشو دوست داشت.
      همیشه ذهنی ثروتمند داشت خیلییییییی ثروتمند و همیشه مردم حرفهایش را حدی نمی گرفتند و همیشه می گفت بچه ها همیشه خودتون را توی اوح ببینید و الان که نیست من محصول همان افکار زیبا هستم .
      شما گفتید ما برای این سایت جزء انتخاب شده ها هستیم و من مطمئنم خدای مهربان ندای قلب شما را پاسخ داد و من شدم برگزیده واقعا نگرش پدرم از کودکی در من شکل گرفت و من همیشه خودم را در اوج می دیدم.
      من خیلی وزن کم کردم .
      لباس هام برام گشاد شده
      استاد من دو هفته پیش به اندازه دو سانت لباسهامو تنگ کردم . یکی از لباسها را نشد تنگ کنم.
      و امشب خواستم همون لباس را تنگ کنم باور می کنید این دفعه س سانت کوچیک کردم و هنوز جا داشت که تنگ تر کنم. بتور می کنید توی دو هفته این تغییرات در من شکل گرفته و مسیر ترمیم در بدن من به سرعت داره پیش می رود.
      خواستم بگم من توی اوجم و پدرم سبب شد تا این ذهنیت را داشته باشم.
      حرف شما قشنگ بود که شما مسئولیت هیچ کس را ندارید و فقط مسئول خودتان هستید.
      باور می کنید که من با دخترم یک ارتباط بسیار بسیار بسیار بدی داشتم یک وابستگی بی نهایتی در حدی که دخترم به خودش احازه هر توهینی را به من می دهد و من هیچ عکس العملی در مقابل رفتارش نداشتم.
      ولی چند هفته هست بدون اینکه بخواهم اصلا خودم را مسئول اون نمی دونم و کم کم دخترم رفتارهایی را با من می کنه که من تو خوابم هم اونو تصور نمی کردم و همیشه وابستگی عجیبی به همسرم داشتم و همیشه توی ذهنم بود که هر جا می شینم باید جایی بلشم که همسرم کنار و نزدیک من باشه طوری که دیگه همسرم کلافه شده بود.
      ولی الان که کنار همسرم هستم کم کم با فاصله می نشینم بدون اینکه از قبل برلش برنامه ای داشته باشم و رفتار همسرم فوق العا ه شده .
      بله حرفتون قشنگ بود استاد که اگر خداوند پدرم را گرف الان که فکر می کنم پدر همسرم هم پدر من هست واقعا خیلی مهربون هست باور کنید بعد از گوش دادن به فایل شما و بعد افطار به پدر همسرم زنگ زدم و اخوالشو مرسیدم کاری که تا الان که ۴ سال هست که مستقل هستم اولین بارم بود خیلی حال دلم خوب شد من آمدم که که با نیکی به دیگران روحم را شاد کنم و اوتو به اصلش پیوند بدهم ما اگر خوبی می کنیم در واقع داریم به خودمون خدمت می کنیم .
      بعد از تماس اشک توی چشمانم جمع شد نذاشتم همسرم ببیند اما این اشکها اشک شوق یود خیلی دلم برای پدر همسرم تنگ شد خیلی دوست دارم در اولین فرصت مرخصی بگیرم و به دیدنش بروم .
      می دونم این اولین جرغه هستند و باید با احتیاط و مراقبت زیادی جلو بروم و این نهالهای زیبا را مراقبت کنم استاد ممنونم خیلی زیاد.
      من احساس می کنم تازه متولد شدم و می خواهم زندگی کنم فهمیدم زندگی یعنی همین زمانی که هستم و به دوستان و عزیزانم عشق بورزم. تا روحم چیزهایی را که می خواهد تجربه کند .
      ممنونم استا شما خیلی بزرگوارید مطمئن هستم شما هر زمان که حال دلتون بخواهد با مادرتان باشید و یا صحبت کنید بلافاصله می تواتید با روح بلند مادرتان ارتباط بگیرید و صدایشان را با تمام وجود در گوشتان بشنوید .
      من مطمئنم که هر زمان اراده کنید خداوند مادرتان را دوباره جلوی چشمانتان زنده می کند البته با یک شکلی و ظهاری متفاوت اما با روحی یکسان مثل خصوصیات مادرتان همان قدر مهربان همان قدر به زیبایی و تمییزی اهمیت دادن همان قدر عاشق خانواده بودن و و حتما هم خیلیییی بیشتر از تصور شما چون شما مسیر الهی صبر را پیشه کردید و خداوند در قرآن می فرماید به صابرین مژده دهید یعنی صابر هر لحظه منتظر یک خبر خوش باشد چون مژده الهی نزدیک هست .
      وای چقدر احساس قشنگی دارم.
      ممنونم استاد

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم