0

فریب نگاهتان را نخورید

اندازه متن

احساس خوب برابر است با اتفاقات خوب.

این عبارت پرتکرارترین مفهومی است که در کتابهای موفقیت به آن اشاره شده است و احتمالا از زبان اساتید مختلف درباره داشتن احساس خوب شنیده باشید.

در اوایل آشنایی با قانون جذب تصور می کردم احساس خوب داشتن به مفهوم خندیدن، رقصیدن، گوش دادن آهنگ شاد، دیدن ویدیوهای کمدی و … می باشد اما به مرور که بیشتر قوانین جهان هستی را درک کردم متوجه شدم که احساس خوب به مفهوم رضایت از هستی و تلاش برای بودن است.

هستی همان زندگی است.

اینکه شما هر روز از زنده بودن و حضور در دنیای مادی راضی و خوشحال باشی، همان احساس خوب داشتن است.

تلاش برای بودن به مفهوم هدف داشتن، به دنبال یادگیری بودن و تلاش برای خلق رویاها می باشد.

بنابراین هر روز که شما از زندگی رضایت داشته باشید و برای خلق رویاهای خود حتی یک قدم بردارید شما قانون اصلی جهان هستی که احساس خوب برابر با اتفاقات خوب است را رعایت کرده اید.

اشتباهی که در 35 سال زندگی مرتکب می شدم و اکنون مشاهده می کنم همه انسان های اطرافم مرتکب آن می شونید نگاه کردن به شرایط فعلی و تنظیم احساس خود بر اساس آنچه می بینند یا می شنوند است.

آنها با صحنه ای از زندگی مواجه می شوند که احساس بد در آنها ایجاد می کند، از طریق غصه خوردن، محکوم کردن، قضاوت کردن و … آن احساس را گسترش داده و زمان زیادی از زندگی خود را همراه با آن احساس بد سپری می کنند.

گسترش یا افزایش احساس بد در زندگی روزمره به مفهوم درخواست و حتی التماس به خداوند است که از این نوع اتفاقات و شرایط که باعث احساس بد در من می شود بیشتر و بیشتر به من بده.

خداوند نیز گوش به فرمان شماست و جهان هستی را به شکلی مدیریت می کند که آنچه شما می خواهید وارد زندگی تان شود.

وقتی با این قانون آشنا شدم، این سوال در ذهن من ایجاد شده بود که چرا با توجه به اتفاقات یا احساس بد، شرایط و اتفاقات بد دیگری را جذب می کنم اما با توجه به اتفاقات خوب و بودن در شرایط احساسی خوب اتفاقات خوب را جذب نمی کنم.

این سوالی است که در ذهن بسیار از افرادی که به طریق مختلف مباحث قانون جذب را دنبال می کند وجود دارد.

لازم به توضیح است که زمانی که اتفاق بد یا مواجه شدن با شرایط ناخواسته پیش می آید هرگز شما از قبل آن را انتخاب نکرده اید که موقع رخ دادن مطمئن باشید که من این شرایط را جذب کردم.

اما هرگاه صحبت از جذب اتفاق خوب می شود، افراد خواسته ها و اتفاقاتی را جهت جذب کردن مشخص می کنند.

بعنوان مثال فرد، جذب کردن فرد مورد علاقه اش به زندگی را بعنوان هدف نشانه گذاری می کند یا خرید فلان ماشین یا خانه را هدف خود انتخاب می کند.

به همین دلبل زمانی که اتفاقات خوب رخ می دهد یا با شرایط خوب مواجه می شود به این دلیل که لحظه حال مطابق با آنچه از قبل تعیین کرده نیست، باور اینکه این شرایط همان اتفاق خوب است که خودشان جذب کرده اند بسیار سخت و دشوار می شود.

بنابراین به این موضوع توجه داشته باشید که جهان هستی کاری به نوع انتخاب شما ندارد بلکه آنچه از شما دریافت می کند فرکانس احساسی غالب شما در طی زندگی روزمره است و بر اساس آن اتفاقات و شرایط در زندگی شما رخ می دهد.

اگر تصمیم به کنترل ورودی ها گرفته اید و سعی می کند اوقات بیشتری در احساس خوب و رضایت از زندگی باشید تصور نکنید که پاداش شما بخاطر این تصمیم رسیدن به آن خانه، ماشین یا فرد خاص است.

پاداش شما هر اتفاق و شرایطی است که در لحظه حال باعث ایجاد و تداوم احساس خوب در شما می شود.

چنانچه به آنچه دریافت می کنید توجه کرده و بدانید که این شرایط یا اتفاق را خودم آگاهانه خلق کرده ام به مرور اتفاقات و شرایطی که از نظر شما بزرگ و عالی هستند وارد زندگی شما خواهند شد.

دریافت نعمت ها نیز مراحل تکامل خود را دارد و جهان به صورت جهشی و یه هویی عمل نمی کند.

همه چیز به آرامی اصلاح می شود همانگونه که به آرامی خراب شده است.

هیچ رابطه ای یک شبه به اوج نفرت و خشم تبدیل نمی شود بلکه در طی مدت زمان طولانی، عشق و عاطفه تبدیل به نفرت و کینه می شود.

هیچ کسب و کاری یک شبه نابود نمیشود بلکه به مرور ضعیف و ضعیف تر شده و در نهایت از بین می رود.

بنابراین در روند بهبود شرایط زندگی و مخصوصا جسم خود انتظار جهش های یک شبه یا حتی یک هفته و ماهانه را نداشته باشید.

وظیفه شما پایبند بودن به تعهد خود برای تغییر افکار و نگرش خود درباره زندگی است و مطمئن باشید خداوند پاداش همت و جهاد شما را می دهد.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.37 from 52 votes

https://tanasobefekri.net/?p=32387
برچسب ها:
13 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار من میتوانم
      1400/11/17 07:58
      مدت عضویت: 1524 روز
      امتیاز کاربر: 8803 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 908 کلمه

      با سلام.خواندن عنوان فایل من را ترغیب کرد که فایل را دانلود کنم و گوش بدهم.متن قبل از فایل خیلی عالی بود دو بار خواندم و در قسمت یادداشت های موبایلم آن را ذخیره کردم تا چند بار دیگر هم بخوانم.دیشب که فایل را گوش کردم احساس کردم نیاز دارم تا صبح زود هم یکبار دیگر به آن گوش بدهم و الان ساعت ۷ صبح است و من آماده برای درک بیشتر آگاهی هستم.موضوع تکاملی بودن جهان هستی که در متن به آن اشاره شده است را من تجربه کردم.مثلا دیشب که دوبار این متن را خواندم برداشت من این بود که نباید انتظار نتایج بزرگ و اتفاقات عالی داشته باشیم و باید دلخوش به اتفاقات خوب اما کوچک در زندگی باشیم.اما امروز که دوباره متن را خواندم متوجه شدم که به مرور اتفاقات مثبت و عالی و بزرگ برای ما اتفاق می افتد و باید با تجربه های مثبتی که شاید خیلی بزرگ نیستند ما آماده ی تجربه های بزرگ تر و عالی تر زندگی بشویم.مثلا من هدف گذاری کرده بودم که تا پایان سال و حتی بعد از عید ، عینک خودم را عوض کنم و فریمی جدید تهیه کنم که ظرف مدت دو روز بعد از اینکه تصمیم گرفتم تا پول هایم را جمع کنم ، این اتفاق افتاد و من توانستم عینک جدید بخرم و حتی عینک قبلی را هم تعمیر کنم.با اینکه خیلی زودتر از زمان تعیین شده من به خواسته ام رسیده ام خوشحال نبودم چون میگفتم اینکه چیزی نیست !!! و بعد از نوشتن این تجربه الان متوجه میشوم که ” فریب نگاهتان را نخورید” یعنی چه .

      مطمئن هستم با بیشتر گوش دادن و بیشتر نوشتن میتوانم درک بهتری باز از این موضوع پیدا کنم.

      قدر دان بودن برای فرصت زندگی

      خیلی ها امروز از خواب بیدار نشدند و دیروز آخرین فرصت شان برای زندگی بود.اما من امروز هم زنده هستم و میتوانم از نعمت فوق العاده ی حیات برخوردار باشم.شاید اشتباه من این است که روزها را مثل هم میدانستم.در صورتی که هرروز فرصتی است تازه برای تجربه کردن.و روزها هیچ ارتباطی با هم ندارند بنابراین احساس و عملکرد روز قبل نباید تعیین کننده ی روند حرکت من در امروز باشد.من باید امروزم را فقط برای امروز زندگی کنم و غم گذشته و ترس آینده را به این فرصت ارزشمند پیوند ندهم.خدایا شکرت که امروز هم فرصت حضور در این جهان به من دادی.سپاسگزارم!

      دلایل ما برای مشکلاتمان در زندگی

      من هم قبلا چند نفر را مقصر شرایط زندگی ام میدانستم گاهی هم به آنها میگفتم !!!ولی واقعا زندگی کردن این شکلی خیلی سخت است.چون مجبور بودم کوله بار اشتباهات اطرافیانم را که گریبانگیر من هم شده بود هرروز با خودم حمل کنم و هر چه زمان میگذشت این کوله بار سنگین تر میشد و نمیتوان انتظار داشت که من توجهی به فرصت هایی که داشتم ، بکنم.

      شرایط تغییر نمی‌کند؟!/ از ما پایین تر هم خیلی هست.

      من فکر میکردم چون خانواده ام به زعم من کاری برای من انجام نداده اند پس تا ابد هم تغییری رخ نمیدهد حتی اگر من تمام تلاشم را بکنم ولی نمیتوانم تغییر کنم و دقیقا هم همینطور میشد.تمام کارهایم نصفه انجام میشد، و یا به نتیجه نمیرسید‌.خوب شروع میشد ولی نتیجه ای برایم نداشت و غیره…و هروقت هم که شکایت خود را به سمع و نظر خانواده می‌رساندم با این جمله مواجه میشدم که برو خدارو شکر کن یا ناشکری نکن و همیشه پدرم از انسان هایی که دیده بود وضع مالی بدی دارند میگفت .من آن زمان از ترس اینکه من به شرایط آنها دچار نشوم ساکت میشدم و گاهی هم احساس خوبی داشتم که مثلا حداقل ما این مشکل رو دیگه نداریم ، بازم خدایا شکرت..ولی این سوال همیشه در دلم بی جواب بود که مگه من مقصر شرایط بد آن فرد هستم؟ / چرا نباید به افرادی که شرایط بهتری از من دارند نگاه کنم؟/چرا شکر من از خدا باید به سبب دیدن بدبختی یک انسان دیگر باشد؟/ چرا برای نعمت های خودم سپاسگزاری نکنم؟ ( البته آن زمان فکر میکردم هیچ نعمتی ندارم.)

      نگرش ما به زندگی باعث خلق اتفاقات میشود.

      من خیلی شنیدم که ؛ ما اگر شانس داشتیم فلان میشد،فلانی شانس داره، هرکی سمت ما میاد بدبخت میشه !،و حرف هایی که واقعا احساس خوبی رو باعث نمیشدند .و شاید علت شبیه بودن زندگی ما به خانواده هامون باور کردن حرف هایی باشه که میتونه برای هرکسی متفاوت باشه.مثلا من خودم یاد ندارم که جمله ی تشویقی زیاد شنیده باشم.سال کنکورم مامانم به همه میگفت آخرش که چی همه شون بیکار میشینن تو خونه!!!! چون او هم آموزش درست ندیده بود همون چیزی که یاد گرفته بود بدون اینکه بخواد بسنجه به من منتقل میکرد.نمیخوام بگم که مقصر بود.شاید اکثر ما قربانی عادت هایی شدیم که ریشه در چند قرن خانواده ی ما دارند و دیگه به درد زندگی امروز نمیخورند ولی ما با آنها بزرگ شدیم.اشکالی نداره اگر قربانی بودیم.مهم اینه که آگاه شدیم.با وجود اینترنت و منابع خیلی زیاد و در دسترس ما میتونیم خودمون رو بازسازی و ترمیم کنیم و به لحاظ شخصیتی درجه ی سلامتی خودمان را بالا تر ببریم.و با تغییر نگرش خود ، زندگی خود را تغییر دهیم و مدل خودمان زندگی کنیم و شبیه هیچ کس نباشیم.

      اول حفظ آرامش/ نترس !

      از این چیزی که الان هست، نترس.از بیرون به ما حمله ای نشده، این شرایط نتیجه ی تغییرات درونی ماست.

      چاق شدن و لاغر شدن یکی اند ، هردو خودمان هستیم.هیچ چیزی را ربط ندهید به چاقی تان.

      همین مسیری که حال خوب به شما میدهد تا آخر عمر بس است.این شاخه آن شاخه نکن…

      فقط شعله ات را حفظ کن .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 11 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم