به نام خداوند مهربان
مهمترین دلیل لاغر نشدن افراد در استفاده از آموزشهای لاغری با ذهن، ایجاد نشدن یا انتقال پیدا نکردن تصویر لاغری ایجاد شده در ذهن خودآگاه به ذهن ناخودآگاه می باشد.
بارها در نوشته های دوستان به این موضوع اشاره شده است که روزهای اول یا هفته های اول خیلی خوب تغییر کردم یا احساس لاغری داشتم ولی بعد از مدتی این احساس از بین رفت یا به اون شکل روند تغییرات من ادامه پیدا نکرد.
در هفته های اول به دلیل ایجاد شده تصویر لاغری در ذهن خودآگاه، ذوق و شوق و انگیزه فرد افزایش پیدا می کند و انتظار لاغری در وجود او شکل می گیرد و به همین دلیل روند تغییرات خیلی زود شروع می شود اما از آنجا که نمی تواند تصویر ذهنی لاغری را از ذهن خودآگاه به ناخودآگاه انتقال دهد با عادی شدن آموزش های لاغری با ذهن برای ذهن خودآگاه یواش یواش ذوق و شوق و انگیزه ادامه دادن کاسته می شود و طبیعی است که روند تغییرات هم متوقف یا کند می شود.
اما ذهن ناخودآگاه بر مبنای ذوق و شوق و هیجان کار نمی کند و فقط تکرار میکند. بنابراین زمانی که شما تصویر لاغری ذهنی خود را به ناخودآگاه منتقل کنید روند متناسب شدن روی دور تکرار افتاده و به شکل عالی ادامه پیدا می کند چون ناخودآگاه تحت تاثیر عوامل بیرونی و کاهش یا افزایش انگیزه و اشتیاق قرار نمی گیرد.
از آنجاکه ذهن انسان شرایط و ویژگی های فیزیکی ندارد بنابراین برای بارگزای تصویر تناسب اندام ایده آل خود نمی توان از روش های فیزیکی مرسوم برای لاغری استفاده کرد.
از این رو بسیار مهم است که همزمان با استفاده از آموزشهای لاغری با ذهن نحوه ایجاد تصویر ذهنی متناسب و چگونگی انتقال آن به ذهن ناخودآگاه را آموخته و برای کسب نتیجه بهتر به کار گرفته شود.
انتقال تصویر ذهنی به ناخودآگاه:
تمرین
۱- انتقال تصویر ذهنی تناسب اندام به ذهن ناخودآگاه شب ها و چند دقیقه قبل از خواب انجام می شود.
۲- تمرین این جلسه را از امشب و قبل از خواب شروع کنید.
۳- در طی روز چند مرتبه تصویر تناسب اندام انتخابی را ببینید که نمای کلی از تناسب اندام مورد نظر در حافظه شما ایجاد شود تا به هنگام انجام تمرین شبانه نیازی به مشاهده فیزیکی تصویر تناسب اندام نباشد.
۴- در طی روز چند مرتبه نوشته های خود در پاسخ به سوالات مربوط به شرح تصویر تناسب اندام ذهنی را مطالعه کنید تا هنگام تمرین شبانه شرح کلی از نوشته های خود را به یاد داشته باشید.
۵- توجه داشته باشید شاید در شروع این تمرین به شکل واضح قادر به تجسم تصویر تناسب اندام ذهنی خود یا تجسم وضعیت تناسب اندام بر اساس نوشته های خود نباشید. اما اطمینان داشته باشید به مرور که هر روز تصویر انتخابی و نوشته های خود را مرور می کنید مهارت شما در تجسم تصویر تناسب اندام در حالت های شرح داده شده بیشتر خواهد شد.
۶- روز بعد از انجام تمرین خلاصه ای از شرح تمرین شبانه انتقال تصویر تناسب اندام ذهنی به ناخودآگاه را در بخش نظرات ثبت کنید.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همشگی شما: رضا عطارروشن
جهت بارگزاری قسمت بعد باید تعداد ۲۰۰ دیدگاه ها در بخش نظرات این جلسه ثبت شده باشد.
امتیاز 4.44 از 85 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
فایل صوتی استاد رو گوش دادم و انشاءالله از امشب تمرین رو آغاز میکنم.
صحبت هاشون در مورد ذهن خودآگاه و اینکه شیطان در ذهن ماست بسیار عالی بود . واقعا لازم داشتم اینها رو بشنوم.
خدایا شکرت که من رو وارد این سایت کردی.
خدا رو شکر که حضورم توی این سایت نه فقط بر لاغری بلکه بر تمام ابعاد زندگیم تاثیرگذار است.
امشب میخوام این تمرین رو انجام بدم:
وای خیلی ذوق زده ام
خودم رو تصور میکنم که صورتم جوانتر شده
زانو دردم خوب شده میتونم با پسرم بدوبدو بکنم
خیلی سبک شدم و برای همین هم کارهام را به سادگی انجام میدم
از تناسب اندامم لذت میبرم
صاف و با اعتماد به نفس راه میرم و گام برمیدارم
میرم لباس فروشی و لباسهای خوشگل میخرم
همه اراده ام رو تحسین میکنن چون تونستم توی باورهام تغییر عظیمی ایجاد کنم
همه ازم میپرسن که چکار کردی که اینقدر لاغر شدی
دیگه برای سوار شدن به اسباب بازی های شهربازی محدودیت ندارم
مورد تحسین همسرم و خانواده ام قرار میگیرم
از هر غذا به اندازه ی نیازم میخورم و لذت میبرم
خودم رو میبینم که با آرامش تمام هر لقمه رو میجوم و به طعمش توجه میکنم تا زمانی که سیر میشم
اگر به مراسم یا مهمانی دعوت بشم با خوشحالی میرم و بهترین لباسم رو میپوشم و میدرخشم
لباسهای فیت میپوشم نه چند شماره گشادتر
من و خواهر شوهرم هم سن هستیم ولی بخاطر اختلاف فاحشی که توی سایزمون هست همیشه آرزو داشتیم میتونستیم با هم لباس عوض بدل کنیم. همیشه فقط به همدیگه روسری قرض دادیم چون من سایز ۴۶ م ایشون ۳۸. همیشه میگیم کاش میشد باهم پالتو مانتو عوض میکردیم خیلی خوب میشد یا لباس مهمونی
وقتی به سایز مورد علاقمم برسم از اون سایتهایی که دارم لباس سفارش میدم لباسهای توی کمد اندازهم میشه
سلام به همه دوستان امیدوارم که حالتون خوب باشه. من دیشب تمرین رو انجام دادم خیلی احساس خوبی پیدا کردم . یک پیامی دارم برای اون دسته از دوستانی که مثل من تازه اول راهن. ذهن ما مثل یک لیوان هست که یه آبِ رنگی توشه مثلاً آب قرمز رنگ .
زمان میبره تا رنگ این آب تغییر کنه. تمرینهایی که انجام میدیم، دانشی که استاد عزیزمون در اختیارمون قرار میده و مطالبی که از همدیگه یاد میگیریم، مثل قطرات آبی زلالیه که داره روی این لیوان میریزه به مرور آب قرمز رنگ سرریز میکنه و بعد کم کم شروع به کمرنگ شدن و کمرنگ شدن میکنه تا زمانی که ذهن ما پر میشه از آب زلال. پر میشه از افکار صحیح افکار درست احساسات مثبت . راه حل این موضوع فقط و فقط استمرار مرور کردن پایداری کردن مصر بودن.
اگر میبینیم دوستان ما که مدتهاست همراه سایت هستند پیشرفت زیادی داشتند به خاطر اینکه اونها زمان گذاشتند تا ذهنشون رو شستشو بدند من مطمئن هستم که من هم میتونم نا خالصی و آلودگیهای ذهنی رو از ذهن خودم پاک کنم. انشاءالله
دیشب تمام چیزهایی که آرزو داشتم رو توی ذهنم متصور شدم. خودم رو دیدم که به تناسب اندام رسیدم. خودم رو به وضوح میدیدم که شادابتر جوانتر سرحالتر و امیدوارتر هستم. پر از انرژیهای مثبت و پر از امید به آینده. خودم رو میدیدم که به خودم میبالم. عزت نفس دارم اعتماد به نفس دارم. محکم قدم برمیدارم. شمرده شمرده صحبت میکنم . آرامش دارم. در زمان غذا خوردن غذا رو آرام آرام میجوم و در زمان راه رفتن ثابت قدم گام برمیدارم و صاف میایستم. خودم رو دیدم که همراه یکی از عزیزانم هستم و داریم میریم تا لباسهایی رو که دوست دارم تهیه کنم. چقدر این تصورات برای من دلنشین بود. واقعا لذت بردم. با خودم عهد بستم که هر شب حتماً انجامش بدم.
سلام به همه دوستان امیدوارم که حالتون خوب باشه. من دیشب تمرین رو انجام دادم خیلی احساس خوبی پیدا کردم . یک پیامی دارم برای اون دسته از دوستانی که مثل من تازه اول راهن. ذهن ما مثل یک لیوان هست که یه آبِ رنگی توشه مثلاً آب قرمز رنگ .
زمان میبره تا رنگ این آب تغییر کنه. تمرینهایی که انجام میدیم، دانشی که استاد عزیزمون در اختیارمون قرار میده و مطالبی که از همدیگه یاد میگیریم، مثل قطرات آبی زلالیه که داره روی این لیوان میریزه به مرور آب قرمز رنگ سرریز میکنه و بعد کم کم شروع به کمرنگ شدن و کمرنگ شدن میکنه تا زمانی که ذهن ما پر میشه از آب زلال. پر میشه از افکار صحیح افکار درست احساسات مثبت .
اگر میبینیم دوستان ما که مدتهاست همراه سایت هستند پیشرفت زیادی داشتند به خاطر اینکه اونها زمان گذاشتند تا ذهنشون رو شستشو بدند من مطمئن هستم که من هم میتونم نا خالصی و آلودگیهای ذهنی رو از ذهن خودم پاک کنم. انشاءالله
دیشب تمام چیزهایی که آرزو داشتم رو توی ذهنم متصور شدم. خودم رو دیدم که به تناسب اندام رسیدم. خودم رو به وضوح میدیدم که شادابتر جوانتر سرحالتر و امیدوارتر هستم. پر از انرژیهای مثبت و پر از امید به آینده. خودم رو میدیدم که ه خودم میبالم عزت نفس دارم اعتماد به نفس دارم. محکم قدم برمیدارم. شمرده شمرده صحبت میکنم آرامش دارم در زمان غذا خوردن غذا رو آرام آرام میجوم و در زمان راه رفتن ثابت قدم گام برمیدارم صاف میایستم خودم رو دیدم که همراه یکی از عزیزانم هستم و داریم میریم تا لباسهایی رو که دوست دارم تهیه کنم. چقدر این تصورات برای من دلنشین بود. واقعا لذت بردم. با خودم عهد بستم که حتماً انجامش بدم هر شب.
امروز به لطف خدا متوجه یه تغییر خیلی جالب توی خودم شدم که شاید مستقیماً به لاغری مرتبط نباشه اما خیلی به تغییرات ذهنی من مربوط میشه
سالهاست که عادت کردم صبح که از خواب بلند میشم تا زمانی که چایی دم بکشه توی اینستاگرام بچرخم
الکی میچرخیدم و مطالب مختلف رو بالا و پایین میکردم
غافل از اینکه خبرهای بد حالم رو بدتر میکنه و خبرهای خوب هم که مربوط به زندگی دیگرانه به من ربطی نداره مثلاً اینکه فلان بلاگر الان ترکیه است یا فلان بلاگر سیسمونیش رو از کجا خریده….
امروز متوجه شدم توی دو هفتهای که توی سایت بودم
بیشتر وقتم رو صرف نوشتن خوندن گوش دادن کردم
و حتی زمانی که در حال گوش دادن یا نوشتن یا خوندن نبودم
در حال کار ارزشمندی بودم در حال فکر کردن
فکر کردن به چیزهایی که آموختم و چیزهایی که دوست دارم بیاموزم و تغییراتی که دوست دارم توی زندگیم ایجاد کنم
به جای اینکه فالوور زندگی دیگران باشم فالوور زندگی خودم شدم فن زندگی خودم شدم
یه چیزی شد که بابتش ذوق مرگ شدم و دوست داشتم بیام اینجا هم بگم اونم اینه که من الان داشتم ظرف میشستم و داشتم توی ذهنم مرور میکردم که من میتونم و باورهام رو تغییر میدم داشتم فایل استاد رو گوش میدادم که در مورد شفای چاقی بود
به این فکر کردم که برم یه عکس خوب از خودم بگیرم چون قراره شگفتی ساز بشم یه عکسی باشه که بعداً دوباره با همون لباس عکس بگیرم بفرستم برای سایت وقتی شگفتی ساز شدم یعنی من اینجوری ایمان دارم به این روش باور دارم به این موضوع
سلام از مریمی که دو هفته است عضو سایته
باورم نمیشه که دیگه حریص نیستم توی مغازه از همه ی خوراکی ها ور نمیدارم هول نیستم چون میدونم نعمت خدا همیشه هست هروقت بخوام میتونم تهیه کنم به لطف خدا
مغز فرق چیزی که تصور میکنی و انجام میدید نمیفهمه
من یاد گرفتم انقد یه چیزی رو تصور کنم که توی رفتار روزمره ام هم نمود پیدا کنه
چند مورد
تصور این که سر سفره با تمآنینه غذا میخورم یواش میجوم سیر میشم بلند میشم
یا اینکه یواش و آرام حرف میزنم
عجله نمیکنم
و از همه مهم تر
صاف می ایستم
و واقعا داره در رفتارم نمود پیدا میکنه
من دوباره فایل رو گوش دادم و این جمله واقعا به دلم نشست که استاد گفتن:
ضمیر ناخودآگاه خالق است همانطور که خداوند توی آیه ۸۲ سوره یس میفرماید :
«فرمان او چنین است که هرگاه چیزی را اراده کند، تنها به آن میگوید: «موجود باش!»، آن نیز بیدرنگ موجود میشود!»
برای من این تمرین مثل بیدار کردن پلیس درونیمه
یعنی قبلاً برای خوردن و نخوردن یه پلیس از بیرون داشتیم که بهمون برنامه میداد. یکسری غذاها یا حتی یک گروه غذایی ( مثلا کربوهیدرات) کلا حذف بود اما الان
با این نوع تصور کردن انگار خودم دست خودم رو گرفتم و درست و غلط رو نشونش میدم
انگار قبلا یه پلیس بیرونی داشتیم که جریمه میکرد مثلا تند میرفتی باید بهاش رو میدادی. یه دونه شیرینی میخوردی؟ باید ورزش میکردی یا فردا رو فستینگ میکردی
اما
حالا خودم میدونم کی بدنم به چی احتیاج داره
همین الان یه مثالی به ذهنم رسید که دیدم خالی از لطف نیست با دوستان اینجا در میان بگذارم
از زمانی که وارد سایت شدم که حدوداً ۱۶ روز میشه ( شکر خدا) یک آتشی در وجود من شعله ور شد
اما گاهی اون گرما و حرارتش کاهش پیدا میکرد
هر زمان که فایلی گوش میدم
مطلبی رو میخونم
یا تمرینی رو انجام میدم
گویی این آتش رو دوباره شعله ور میکنم انگار هیزم لازمش رو مهیا میکنم و دوباره نیرو میگیرم .
زنده میشم.
الان که این رو مینویسم گام پونزدهم رو گوش دادم
و بعدش انشاءالله میخوام برم برای تصویر سازی پیش از خواب و خودم رو در اون بدن ایده آل ام متصور بشم.
در گام شانزدهم از صدگام برای لاغری استاد برای ما راجع به تفاوت بین ذهن و فکر صحبت کردند و این باعث شد تا من به اهمیت انجام تمارین مربوط به ضمیر ناخودآگاه و علت اینکه استاد روی ضمیر ناخودآگاه تاکید میکنند پی ببرم.شاید ما بتوانیم به ظاهر با گفتن چند عبارت تاکیدی و مثبت و یا نوشتن آن فکر خود را تغییر دهیم اما در واقع چیزی که دست نخورده باقی میماند ذهن ما است همانطور که در زمانهای قبل با گرفتن رژیمهای لاغری متعدد و انجام ورزشهای گوناگون قصد داشتیم تا وزن خود را کم کنیم در فکر خود این پندار را داشتیم که من لاغر میشوم .اما ذهنیت واقعی و حقیقی ما این بود که من ورزش کنم تا از این چاقتر نشوم من هر کاری هم بکنم لاغر نمیشوم پس مجبورم کمتر بخورم و بیشتر ورزش کنم.ما با ضمیر ناخودآگاه میتوانیم این باور را در خود ایجاد کنیمکه : من میتوانم روز به روز لاغر و لاغرتر بشوم، همانطوری که قبلاً به این فکر میکردیم که من روز به روز چاق و چاقتر میشوم،
چه موقع میتوانم مطمئن شوم که دارم با لاغری با ذهن میکنم و نه یک فکر لاغری که یک سری جملات لقلقه زبانم باشد؟
زمانی که یاد گرفتم توی یک جمع مدام فکر این نباشم که این را بخورم یا نخورم زمانی که هنگام خوردن دائماً در حال شمردن لقمههایم نباشم (نمونهاش اینکه چند شب پیش بعد از قرنها 😬 رفتیم پارک نشستیم. مشغول صحبت بودیم و خوش و بش و خندیدن. اما من ظاهراً لبخند میزدم. باطنا داشتم حساب میکردم که چندمین دانه تخمه را توی دهنم گذاشتهام! بوی برنج دودی پیچیده بود و من هم گرسنه بودم
اما الکی کلاس گذاشتم و گفتم من برنج نمیخورم 😬) پس من ظاهراً به لاغری با ذهن ایمان آوردهام اما باطناً هنوز همان عادات سمی خودم را با خودم به یدک میکشم
زمانی که با خوشرویی توی محلهمان خرید کنم بدون اینکه فکر کنم دیگران دارند به من نگاه میکنند و چاقی من را قضاوت میکنند
زمانی که تحت تاثیر حرفهای دیگران در مورد ورزش کردن و رژیم گرفتن قرار نگیرم حالا میخواد این باشه که به شک بیفتم و به حرفشون گوش بدم یا اینکه حتی گارد بگیرم و عصبانی بشم . (چون من فکر میکنم عصبانی شدن خودش یک جور انکار است و از ذهنیتی میآید که نگران است مبادا راه درستی را انتخاب نکردم )
زمانی میتوانی بگویی دارم لاغری با ذهن میکنم که بشنوی و بگذری.
گوش نکنی
ببینی و بگذری
نگاه نکنی.
فهیمه خانم فهیم و دانا…اینقدر این متن درس داشت و یاد گرفتم که گزینه ی افزودن به علاقمندی ها را زدم. ذخیره کردم تا باز بخونمش.
خیلی امید و انرژی گرفتم از حرفهاتون
عالی بود لذت بردم
خیلی عالی توضیح دادید. در ضمن عکس پروفایلتون عالی چه خوب که شگفتی ساز شدید.