به نام خداوند مهربان
یکی از بزرگترین موهبت هایی که خداوند به انسان عطا کرده است قدرت تخیل است.
همه انسانها این قدرت را در وجود خویش دارا هستند و می توانند بدون محدودیت از آن استفاده کنند.
قدرت تخیل
هنگامی که به رؤیای شبانه فرو می روی، آن لحظه که روی تخت خواب به خوابی عمیق رفته ای، خداوند گوش هایت را باز می کند تا دستورات خویش را به تو برساند.
هنگام خواب زمانی است که شما وارد دنیای ذهن ناخودآگاه می شوید و دستوراتی به شما ابلاغ می گردد. ذهن ناخودآگاه ذهنی است که توسط ذهن خودآگاه برنامه ریزی می شود تا به صورت خودکار عمل کند.
ذهن ناخودآگاه هیچ توجهی به عملکرد شما ندارد و فقط کارش را انجام می دهد.
شما آزاد هستید از قدرت تخیل تان به سود یا ضرر خود استفاده کنید. سالهاست از این قدرت برای چاق کردن خود استفاده کرده اید اما اکنون می توانید از آن برای تحقق رویای لاغری بهره ببرید.
اینکه شما به آرزوی لاغری خود می رسید یا نمی رسید ارتباط مستقیم با استفاده شما از قدرت تخیل تان دارد. شاید تصور عموم مردم جهان این باشد که چاقی به دلیل پرخوری، ژنتیک، کم تحرکی و …. باشد اما تنها دلیل چاق شدن انسانها شکل گیری تصویر چاقی در قوه تخیل آنهاست.
قدرت تخیل شما بسیار قوی تر از تلاش شما برای لاغر شدن است به همین دلیل است که در تمام سالهایی که برای لاغر شدن از طریق مختلف اقدام کرده اید تنها به این دلیل که نتوانسته اید تصاویر چاقی ذهن خود را تغییر دهید از تلاش خود برای لاغری نتیجه نگرفته اید.
چون تصاویر ذهنی و قدرت تخیل خود را از طریق رژیم و ورزش کردن نمی توانید تحت تاثیر و تغییر قرار دهید.
اهمیت تخیل از علم بیشتر است، چرا که دانش محدود است اما تخیل می تواند به سرتاسر جهان سفر کند. (آلبرت انیشتین)
چند لحظه به این عبارت فکر کنید. (شرایط جسمی فعلی تان نتیجه تخیل شما در گذشته بوده است.)
بنابراین برای رسیدن به شرایط تناسب اندام ایده آل باید اکنون تخیل لاغری را در ذهن خود ایجاد کنید. به این ترتیب خودبخود و بدون نیاز به تحمل رنج و سختی لاغر می شوید.
هر فردی که اضافه وزن دارد در مسیر خلق رؤیای لاغری خود در استفاده از آموزش های لاغری با ذهن استمرار داشته باشد و از قدرت تخیل خود برای تجسم تناسب اندام ایده آل استفاده کنید بدون شک و تردید شگفتی ساز خواهد شد.
توضیحات تجسم لاغری
فایل صوتی را با دقت گوش کنید.
نکات ضروری استفاده از قدرت تخیل
۱- فضای ذهنی تخیلات شما فقط مختص به خودتان است. کسی نمی تواند حتی به زور وارد فضای تخیل شما شود.
از آن برای تخیل شرایط دیگران استفاده نکنید چون منجر به مسدود شدن مسیر تحقق آرزوهای خودتان می شود.
توجه کردن به مسائل و شرایط زندگی دیگران، غیبت کردن و گفتگو کردن درباره شرایطی که ناراحت کننده هستند منجر به مسدود کردن مسیر تحقق آرزوهایتان می شود.
۲- از تخیل خود به شکلی استفاده کنید که همسو با خواسته تان باشد نه آنچه نمی خواهید.
صحبت کردن درباره چاقی و فکر کردن به چاقی یکی از بارزترین طریق استفاده از قدرت تخیل به ضرر خودتان است.
مرور کردن افکاری در ذهن که با خود می گویید: من نمی تونم لاغر بشم، من موفق نمیشم، من توانایی لازم را ندارم و … همه در جهت استفاده نادرست از قدرت تخیل به ضرر خودتان است.
۳- هرگز به افکاری که دوست ندارید تحقق پیدا کنند فکر نکنید. در اینصورت شما در حال پر کردن فضای تخیل خود هستید.
۴- تخیل خود را با مرور خاطرات و تجربیات تلخ گذشته تان پر نکنید چون این عادت همه گیر فقط منجر به مسدود کردن مسیر موفقیت شما خودهد شد.
مرور کردن شکست های خود در تلاش های قبلی برای لاغر شدن یا مرور تجربه های تلخ دوباره چاق شدن باعث فعال سازی قدرت تخیل به ضرر خودتان می شود.
۵- هرگز اجازه ندهید کسی درباره شدن یا نشدن، طرز تفکر و چگونگی تخیل شما درباره تناسب اندام ایده آل تان فقط مختص شماست و برای محقق شدن فقط به باور خودتان نیاز دارد.
۶- قدرت تخیل خود را با فکر کردن به شرایط کنونی خود بی اثر نکنید. شرایط فعلی شما نتیجه تخیل گذشته شماست بنابراین به آنچه هستید اصلا توجه نکنید و اگر در ذهن خود نجوایی شنیدید که تخیل شما را با توجه به وضعیت فعلی تان مسخره می کرد به آن بی توجه باشید.
مدیتیشن تجسم لاغری
قدرت تخیل بر خلاف قدرت جسم نیاز به تقویت شدن ندارد چون همیشه در بالاترین سطح می باشد اما استفاده از آن ارتباط مستقیم با باور شما دارد. به اندازه ای که باور کنید تجسم کردن باعث شما را در مسیر تحقق رؤیای لاغری قرار می دهد از این تمرین نتیجه می گیرید.
دلیل اینکه تمرین تجسمی را هر شب قبل از خواب انجام می دهیم این نیست که قدرت تخیل خود را تقویت کنیم بلکه به این منظور است که منطق ذهنی خود که همواره ما را به نشدن و نتیجه نگرفتن وعده می دهد را کم اثر کنیم. به اندازه ای که افکار مزاحم و منفی از تخیل شبانه ما کاسته می شوند قدرت تخیل تجسم لاغری وارد عمل شده و بر جسم ما تاثیر می گذارد.
تمرین
۱- متن این جلسه را با دقت بخوانید و به نکات ارائه شده توجه و عمل کنید.
۲- فایل توضیح تجسم را با دقت گوش داده و نگرش خود درباره موضوعات مطرح شده را در بخش نظرات ثبت کنید.
۳- فایل مدیتیشن تجسم لاغری با در شرایط مناسب گوش دهید. سپس تجربه احساسی خود در حین گوش دادن را در بخش نظرات ثبت کنید.
۴- امشب از فایل مدیتیشن تجسمی قبل از خواب استفاده کنید. اگر هنگام خواب شرایط استفاده از هدفون یا گوشی همراه را ندارید در طول روز حتما این فایل را گوش کنید تا طریق تجسم کردن قبل از خواب را تمرین کرده باشید.
۵- تجربه استفاده از محتوای این جلسه را علاوه بر نوشتن در بخش نظرات می توانید به صورت فایل صوتی در گروه دورهمی لاغری با ذهن یا صفحه شخصی من در تلگرام ارسال کنید.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همشگی شما: رضا عطارروشن
هر زمان دیدگاه های این جلسه به ۲۰۰ عدد برسد جلسه بعد بارگزاری خواهد شد.
امتیاز 4.33 از 80 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
به نام انرژی برتر جهان هستی
به نام خدا
وجود ما از دو بخش ضمیر خودآگاه و ضمیر ناخودآگاه ایجاد شده است و ما تمام تمرکز خودمان را به ضمیر ناخودآگاه دادیم و با دیدن ویلا و یا ماشین و یا افراد متناسب با خودمان می گویم که کار تمام من دیگه تغییر میکنم و همان کارهای گذشته رو تکرار میکنیم همان توجه و تمرکز های گذشته رو تکرار میکنم ولی به خیال خودمان داریم خیال بافی میکنیم.
در مستند مغز در دوره کنترل اشتها نشان داد که مغز(ضمیر خودآگاه) ما از طریق حواس پنجگانه اطلاعات محیطی رو دریافت میکند و سپس پردازش و تجزیه و تحلیل میکند در واقع ذهن پرسشگر است یعنی ضمیر خودآگاه با منطق و پرسش درگیر است به خاطر همین استاد تاکید به انجام تمرینات دارد که اول ذهن پرسشگر قبول کند و منطق لاغری ما را بپذیرد همین که پذیرفت وارد ضمیر ناخودآگاه میشود و ضمیر ناخودآگاه هم بخش پذیرشگر ماست و به موجود باش تبدیل میشود.
یعنی علاوه بر مسیر دادن به ذهن قبل از خواب و بعد از بیدار شدن باید در طول روز آگاهانه حواسمان به ورودی هایمان نیز باشد یعنی هماهنگ با خواسته هایمان فکر و رفتار کنیم.
درواقع ضمیر خودآگاه میشود کاپیتان یا فرمانده و ضمیر ناخودآگاه میشود حرکت دهنده ما به سمت خواسته هایمان و اگر ما به خواسته هایمان رسیدیم یا نرسیدیم مقصر ۱۰۰ خودمان هستیم زیرا ما چقدر توانستیم کنترل ورودی کنیم یا هماهنگ با خواسته هایمان فکر و رفتار کنیم این خیلی مهمه.
و از اونجایی که ذهن ناخودآگاه اصل رو از بدل تشخیص نمیده و هر چه به ضمیر خودآگاه و یا مغز داده شود و ضمیر خودآگاه بپذیرد و براش منطقی شود و وارد ضمیر ناخودآگاه شود و بپذیرد و وارد تجربه زندگیمان شود یعنی از نظر ضمیر ناخودآگاه خوب و بدی نیست یک بازی به اسم مافیا و شهروندکه این روزها خیلی هم معروف و همه دارند بازی میکنند این بازی فرقی ندارد که تو شهروندی یا مافیا مهم این است که اگر میخواهی وارد مراحل بالاتر شوی و امتیاز بگیری باید نقش خودت رو عالی ایفا کنی و برای مافیا یا شهروند بودن خودت دلیل و استدلال بیاری و از نظر داوران هم نقش مثبت یا منفی معنی ندارد بلکه مهم درست نقش خودمان را ایفا کردن و دلیل آوردن است حالا در مجموعه زندگی ما مهم نقش ایفا کردن ماست از نظر ضمیر ناخودآگاه خوب یا بد معنا ندارد مهم این که چقدر برای چاقی یا لاغری خودمان دلیل داریم و چقدر هم عالی میتوانیم نقش خودمان را اجرا کنیم.
بارها بارها نشان داده که یک سری افراد در مسافرت ها با کشتی دچار دریازدگی میشوند و عده هم اصلا براشون مهم نیست این نشان میدهد که دریا همون دریا و کشتی هم همان کشتی چرا نتایج برای بعضی ها میشود دریا زدگی ولی برای بعضی دیگر هم تاثیر ندارد و فقط به زیباهای دریا توجه میکنن و از سفرشان لذت میبرند، نشان داد که بعضی از آنها قبل از ورود به کشتی دلیل برای دریا زدگی داشتند ولی دوست داشتند تجربه کنن همین که در هم زمانی تجربه سفر با کشتی قرار میگرفتن فرمول ها ی ذهنی فعال میشد و آنها دچار دریا زدگی میشدند در واقع یک تلقین به خود نتیجه رو کاملا عوض میکرد.
پس علاوه بر تصویرسازی های شبانه من وظیفه دارم که در طول روز نیز هماهنگ با خواسته ام دیگه با موضوع اضافه وزنم راحت باشم و اون رو بپذیرم و در چاقی خودم نقشم را عالی ایفا کنم که امتیاز بگیرم و به مرحله لاغری وارد شوم.
در دوره ورود به سرزمین لاغرها اول چاقی خودمان را میپذیریم و مقصر ۱۰۰ چاقی را خودمان میدانم و سپس بدون در نظر گرفتن نتیجه و زمان در طول دوره با انجام تمرینات و سوال و جواب ها ذهن خودآگاه خودمان را درگیر میکنیم و سپس دلايل لاغری خودمان را مینویسیم و احساس ما هم در طول دوره درگیر میشود و توجه و تمرکز ما نیز عوض میشود و همین که پذیرفتیم و انتظار و نگرش لاغری در ما ایجاد شد، جسم ما شروع به متناسب شدن میکند و این متناسب شدن کار ضمیر ناخودآگاه است.
چقدر بهتر که ما ابزار وجودی خودمان را بهتر بشناسیم و از آنها در جهت رسیدن به خواسته هایمان استفاده کنیم نه از بیرون برای رسیدن به خواسته هایمان استفاده کنیم، لاغری با ذهن نتایج به مراتب بیشتر و مسیر هموارتر و ساده تری نسبت به روش های بیرونی دیگر است یک حرکت خودجوش که نتایج به مراتب ماندگارتری را دارد.
قدرت تخیل خیلی زود اثر میکنه من فقط چند روز فایل مدیتیشن رو گوش دادم و خودم با یک کت لی تصور میکردم دیروز دخترم دلشت میرفت مدرسه و هوا سرد بود که من گفتم کت لیت رو تن کن دخترم ده سالش و کتش ازاد و گشاده بعد یهو خودم اون کت تن کردم دو وجبی مونده بود که به هم برسه ولی در هر حال تنم بود در واقع ذهنم این کارها رو میکرد اون من به کت لی رسوند وقتی که در خاطرم خودم رو با کت لی تصور میکردم اصلا یاد کت دخترم نبودم من اون کت از مدل انتخابیم تقلید میکردم پس ذهنم تو فقط چند روز تحت تاثیر مدیتیشن کارش رو به نحو احسنت انجام داد یعنی دستور لاغری هم صادر کرده ولی اینکه هنوز لاغر نشدم اینکه یکم زمان میبره تا جسم روند اب کردن چربیها رو انجام بده
احساس من از فایل مدیتیشن
اینکه چه قدر لاغری اسونه و من فقط با داشتن یک رویا میتونم تمام چربیها رو دور بریزم
حس عالی ای داشت رسیدن به رویام
در تمام لین فایل بیشتر و بیشتر اندیشیدم که چه قدر با قوه تخیل خودم چاق کردم در واقع من تو رویاهام لاغر بودم ولی در تمام طول روز موقع خوردن نشستن برخاستن لباس پوشیدن و حتی نفس کشیدن چاق بودم حتی بیشتر از اونیکه واقعا بودم
چه قدر سبک شدم با تجسم لاغری خودم
سلام استاد عالی بود بعد گوش کردن فایل مدیتیشن حس جوانی بهم دست داد و نفسم راحت شد
واقعا دیگه نمیخوان چربیها رو با خودم این طرف و اون طرف بکشم چه قدر تصویری که انتخاب کردم زیبا و دوست داشتنی به زودی من به اون تبدیل میشم
سلام و درود فراوان
یکی از بزرگترین موهبت هایی که خدای مهربان به من عطا کرده قدرت تخیل بوده و من از آن بیخبر بوده ام و تماما در جهت منفی و ناخوشایند از آن اسنفاده کرده ام
همین امروز که همسرم به علت تب و سردرد شدید به بیمارستان برده بودم دکتر گفت کرونا ست ووووو چنان استرسی به من وارد شد و تماما در عرض کمتر از ثانیه هزاران فکر منفی با تصاویر آنها به ذهنم خطور کرد !!! این تصاویر و افکار تماما ناشی از افکار و الگوهای گذشته بود و طبق فرمول های قبل عمل شد!! فرمول های قبل که تنها مختص چاقی نبوده تمام زندگی رو در بر گرفته بوده!!!!!
باز هم لطف خدا که مثل همیشه شامل حالم بود از آنجایی که جند روز بود فایل تصویر ذهنی و قدرت تخیل رو انجام داده بودم یک دفعه به خودم گفتم اینها همه نجوای ذهن و افکار منفی باف و شیطان هست از فکر خدا استفاده کن
اسناد عزیز با اینجمله از فکر خدا اسنفاده کن چنان آرامشی سراغم اومد که قابل بیان نیست
آرور کنار همسر نشستم و به خدا سپردمش و شروع گردم به نوشتن دیدگاه این جلسه .
من نمیدونم در وصف این جلسه و قدرت تخیل و تصکیر ذهنی چی باید بگم !!!!!
من رو بیدلر کرد به من فهموند تو این ۴۴ سال زندگی اصلا از قدرت تخیل به درستی استفاده نکردی و تماما منفی بوده نتیجه جسمم نتیجه اوضاع مالی نتیجه نا آرامی ها و….
اولین بار بود که اینقدر دقیق قدرت تصویر ذهن رو درک کردم !! واقعا خیلی عجیب بود هنوز کلمه کرکنا از دهن دکتر نیونده بود بیرون من خیلی دقیق و پشت سر هم تخیل و تصور ات منفی در ذهنم از اول تا آخر دز ذهنم نقش بست
در حالی که این چند روز تصویر ذهنی تناسب اندام رو که قبل از خواب انجام میدادم باید کاملا تمرکز میکردم هر دقیقه ذهنم پراکنده میشد اما باز تصویر انتخابی تناسب اندامم رو در ذهنم مرور میکردم و خوابم می برد خیلی عالی بود صبح هم بعد از بیدار شدن در ذهنم مرور میشد و لذت میبرم البته یکی دو شب هم خوابم نبرد افکارم پراکنده بود گه دقیقا صبح با همان افکار پراکنده بیدار شدم که البته در لابلای اون افکار پراکنده تصویر انتخابی تناسبم نیز مرور میشد و من از این موصوع خوشحال بودم .
هر موقع که صفحه گوشی رو باز میکنم تصویر انتخابی خودم رو میبینم و این خیلی خوبه و تو اوج کارها یادآور میشه
با فایل مدیتیشن که استاد به ما آموزش دادن چنان لذتی میبرم که قابل بیان نیست حتی در محل کار در طی روز هم کوچکترین فرصتی که پیدا میکنم انجامش میدم و بسیار آرام میشم یکی دو بار هم فایل به آخر نمی رسید و خوابم برد.
استاد عزیز بسیار بسیار بسیار ممنونم
به نام خدای مهربان
استاد واقعا ممنونم از این دوره های بی نظیر رایگان که برامون آماده می کنیم کاش دوستان دیگه که می گن نمی تونن هزینه کنن این دوره ها رو ببینن و انجام بدن که واقعا بی نظیره و می تونه خیلی از اون چه فکر می کنن براشون تاثیر گزار باشه . اما افسوس که بعضی از آشنایان می دونن چند ساله من دارم ذهنی کار می کنم بازم ازم می پرسن اهان تو هنوزهمون رژیم و داری با استاد ؟
خیلی خوشحالم که در این مسیر هستم این همه آگاهی دارم و خیلی می تونم ذهنم و کنترل کنم و عملکدام بهتره خیلی چیز یاد گرفتم و کلا خلاقیتم در چیزهایی که همیشه فکر می کردم نمی تونم سخته مال من نیست بیشتر شده و همواره مشتاق یاد گرفتن چیزهای جدید هستم .
هر فردی که اضافه وزن داره در مسیر خلق رویای لاغری خود در استفاده از اموزشهای لاغری با ذهن استمرار داشته باشه و از قدرت تخیل خود برای تجسم تناسب اندام ایده ال استفاده کنه بدون شک و تردید شگفتی ساز خواهد شد <
شما در طول روز همیشه در حال فکر کردنی .داری کار خونه می کنی رانندگی می کنی به چیز دیگه کار دیگه ای فکر می کنی .همینها تجسم کردنه در حالت بیداری و تاثیری بر ناخوداگاه ندارد .هر کاری بدون فکر کردن باشه ناخوداگاهه .ناخوداگاه شبا اطلاعات و می گیرت و روزها انجام می ده .اگر افکارت و شبها مرور کنی اون که در طول روز برات اتفاق افتاده بعد تو مرور می کنی دوباره فردا همون اتفاقات تکرار می ست اما اگر افکار و کلام را کنترل کنی فردا روزهای بعد خیلی راحت اون مسیله براتون حل می شه . و واقعا همینه من اگه مسیله ای رو به کسی نگم پلوی خودم بمونه واقعا خیلی سریعتر حل می شه تا هی بخوای به این و اون بگی و …و اینو یاد گرفتم .
نکته جالب اینه که عادت با تمرین فرق داره .وقتی می خواستیم با رژیم و ورزش لاغر شیم رژیم و ورزش تمرین بودن برای لاغر شدن ولی تجسم شبانه عادته و همیشه عادتمون می شه .همه ما قبل از خواب فکر می کنیم به تناسب اندام فکر کنم .عادته وهمیشگیت .علاوه بر اینکه دستورات و خواسته ات را به ناخوداگاه منتقل می کنی اواین افکار که به ناخوداگاه وارد می شه بعد چند شب خودت وحست عوض می شه فقط باید ادامه بدی و صبح که بلند می شی حالت بهتره و افکار مناسب در ذهنت مرور می شه .
قدرت تخیل برخلاف قدرت جسم نیاز به تقویت نداره .چون همیشه در بالاترین سطح می باشد .اما استفاده از آن ارتباط مستقیم با باور شما دارد .به اندازه ای که باور کنید تجسم کردن شما رو در مسیر لاغری قرار می ده از این تمرین نتیجه می گیرید .دلیل اینکه تمرین تجسمی هر شب قبل از خواب انجام می دیم این نیست کن قدرت تخیل خود را تقویت کنیم بلکه به این منظور است که منطق ذهنی خود که همواره ما را به نشدن و نتیجه نگرفتن وعده می دهد را کم اثر کنیم .به اندازه ای کن افکار مزاحم و منفی از تخیل شبانه ما کاسته می شود قدرت تخیل تجسم لاغری وارد عمل شده و بر جسم تاثیر می گزارد .
من هم مدیتیشن و انجام دادم و موقع تمرین . خیلی عالی . و دیگه می ره تا شب قبل از خواب ایشالله انجام بدم .مرسی عالیه عالیه
به نام خدا
سلام به استاد عزیز و همه دوستان
هر شب تمرین این دوره رو انجام میدم قبل از خواب و حس خوبش رو تجربه میکنم اما هنوز به این مهارت نرسیدم که فقط با فکر کردن به این موضوع خوابم ببره و فکرم ازش میاد بیرون و به موارد دیگه که تو روز بوده جلب میشه و باید بیشتر کار کنم و ادامه بدم تا به این مهارت برسم
و الان برای بار اول فایل مدیتیشن رو گوش دادن و حس خوبش رو تجربه کردم و لذت بردم و از امشب حتما بهش گوش میدم و استفاده میکنم و ادامه میدم این راه رو در کنار دوره لاغری با ذهن به امید و کمک خدا جانم .
به نام خدایی که در این نزدیکیست
سلام
ورود به ضمیر ناخودآگاه : جلسه سوم : قدرت تخیل عامل درونی و ذهنی است که ۹۰ در صد لاغری را میسر میکند
تمرین آموزشی
از خواندن مطالب و گوش دادن به فایل های این قسمت لذت بردم
بودن در این مسیر خیلی لذت بخشه و به آدم آرامش هدیه میده
از وقتی که به این مسیر زیبا هدایت شدم تغییرات زیادی در من به وجود آمده مقدار غذام خیلی کم شده در واقع میشه گفت که حجم غذای من به اندازه خوراک یه بچه شده معمولاً اکثر مواقع سیر هستم و تا زمانی هم که گرسنه نباشم چیزی نمیخورم و جدیداً اگه یکم غذا بیشتر بخورم دلم درد میگیره و من این حالت اصلا دوست ندارم و جالبه که قبل از اینکه به طور کامل سیر بشم به صورت اتوماتیک دست از غذا خوردن میکشم یعنی در حد اینکه اون حالت ضعف و گرسنگیم بر طرف بشه غذا میخورم و بعدش دیگه به خوردن ادامه نمیدم و این طرز غذا خوردن و خیلی دوست دارم چون بهم حس رضایت و آرامش میده و چقدر این مدل غذا خوردن آرزوم بود همیشه دلم میخواست که بتونم به این روش غذا بخورم و الان من به آرزوم رسیدم
بدون اینکه خودم متوجه بشم که چه اتفاقی افتاد بدون کوچکترین زور و تلاش و اذیت شدن این عادت در من به وجود آمد الان که فکر میکنم درست مثل زمانی که داشتم چاق میشدم اون زمانم نفهمیدم چی شد که هر روز اشتهام نسبت به خوردن مواد غذایی و خوراکی ها زیاد میشد
و زود به زود گرسنه میشدم اونم با مصرف حجم زیادی از غذاها و روز به روز چاق تر میشدم اون زمان از رفتار خودم خیلی ناراحت بودم ولی چاره ای نداشتم مجبور بودم که از فرمان های مغزیم اطاعت کنم
و الان درست برعکس اون زمان اتفاق افتاده میل من به مواد غذایی کاهش پیدا کرده و من ایمان دارم که چون در مسیر درست هستم و رفتار و افکار و عادات غذاییم اصلاح شده بلاخره متناسب و لاغر میشم و من بسیار خوشحال هستم
و یه چیز دیگه که خودم تازه متوجه شدم الان یک یه چند قتی میشه که وقتی صبح از خواب بیدارمیشم مثل قبل دیگه صبحانه نون و چای و پنیر و مربا و کره …… نمیخورم
به جاش یه بشقاب منظورم از یه بشقاب چند عدد میوه ست میخورم و کاملا سیر میشم
وتا زمان ناهار دیگه میلی به خوردن ندارم چند روز پیش همسرم ناراحت شد و بهم گفت چرا دیگه با ما صبحانه نمیخوری واسه خودت چند تا میوه میخوری و دیگه پیش ما نمیشینی
با این حرف همسرم یکمی با خودم فکر کردم بعد گفتم منظورت چیه همسرم گفت یعنی دیگه کنار ما صبحانه نمیخوری نکنه رژیم گرفتی بعد لبخند رو لبم نشست و تازه متوجه شدم که ارع راست میگه من یه چند وقتیه که به صورت اتوماتیک و ناخودآگاه به جای صبحانه چند تا میوه میخورم و اینم شده جزو یکی از عادات جدیدم و از این موضوع بسیار خوشحال هستم در صورتیکه قبلاً وقتی از خواب بیدار میشدم تا وقتی که یه صبحانه کامل و مفصل نمیخوردم اصلأ نمیتونستم کارام و انجام بدم و بدنم شروع به لرزیدن میکرد یعنی حتما باید یه چیزی میخوردم تا بتونم فعالیت هامو انجام بدم
واین تغیرات نشون میده که بدن من برای متناسب شدن داره آماده میشه
ومن بلاخره به اون تصویری که در صفحه ی گوشیم نصب کردم و شب ها قبل از خواب تصویر سازی میکنم میرسم
چون در مسیر درست حرکت میکنم و همچنین لیاقت و شایستگی داشتن تناسب اندام و زیبایی رو دارم و این خواسته حق طبیعی و حق الهیه منه
ومن اونو به زمان بندی الهی میسپارم تا در زندگی واقعی من دیده و به واقعیت تبدیل بشه
و خدایی که در این نزدیکیست.
استاد ممنونم از ایم همه توضیحات عالی و کاملی که دارید میدید.من شبهای اول و دوم تونستم از این فایل استفاده کنم ولی از شب سوم تا میخوام به این مسیر فکر کنم خوابم میبره،یعنی واقعا فرصت فکر کردن ندارم،نمیدونم از خستگیه یا چیز دیگه.ولی در طول روز هروقت گوشیمو باز میکنم عکس مد نظرمو میبینم و لبخندی روی لبهام میاد و بهم حس خوب میده.استاد جان امیدوارم بتونم از آموزه های شما استفاده کنم.
یا حق
بنام خدا
سلام دوستان پر تلاش و استاد عزیز
من هر شب تمرینم را انجام میدم و میدانم که حتما ذهن ناخودآگاه من آن را به حقیقت تصویر واقعی من تبدیل میکند روزهایی که باشگاه هستم افرادی هستن که دقیق مثل تصویر انتخابی من هستن به جای اینکه بگم خوش به حالشون من اونا را تحسین میکنم میگم آفرین و میگم منم به این زودی این شکل میشم همیشه تو آینه خودمو تشویق میکنم وکلی جملات با احساس خوب به خودم میگم که من هر روز احساسم بهتر میشه من هر روز زیباتر میشم من هر روز لاغرتر میشم اوضاع مالی من هر روز داره بهتر میشه و خیلی جملات دیگه که با تکرار کردن به ناخودآگاه داده میشه و توسط اون به واقعیت تبدیل میشن مثل همین تصویر انتخابی که برای خومان انتخاب کردیم .
دوستان تکرار و تکرار ما به رویای لاغری خودمان میرسیم اگه ما لاغر نسیم پس کی میخواد لاغر بشه
با آرزوی موفقیت برای همه ی شما
سلام
دلم نمیاد تجربیاتی که میبینم رو تعریف نکنم
من با قرار گرفتن توی این جو، واقعا ترس از خوردن و مواد غذایی رو از دست دادم، خیلی باهاشون راحت شدم و مهم تر از اون، اعتماد به بدنم، به هوشمند بودن بدنم، به اینکه هر وقت آلارم گرسنگی میده، حتما به غذا و انرژی نیاز داره، و من باید آزادش بذارم که غذا میل کنه و انرژی لازم رو بدست بیاره. این دشت که وقتی بدنم حتی ساعت ده و چهل و پنج دقیقه صبح آلارم گرسنگی شدید داد، من بدون اینکه بخوام سرش را گرم کنم، یا بهش سخت بگیرم، ندارم رو به اندازه ای که سیر بشم خوردم، که مطمئنا خیلی حجم زیادی نبود، چون بدنم حجم زیاد رو قبول نمیکنه.
چقدر خوبه که به این بدن طفلکی هوشمندمون اعتماد کنیم و بهش احترام بذاریم 🥰
سلام دوست عزیز
چقدر خوبه که به این بدن طفلکی هوشمندمون اعتماد کنیم و بهش احترام بذاریم
جمله رو خیلی باهاش ارتباط برقرار کردم خیلی خوب گفتی واقعا بدن هوشمندی داریم مثلاً جایی از بدن زخم میشه اتوماتیک دست بکار میشه و ترمیم میکنه دیگه لاغر کردن که راحتترین کار البته اگر مقاومت ها رو از سر راهش برداریم
موفق و متناسب باشید
نشان های دریافت شده
سلام به دوست خوبم خانم کشاورز
میخواستم بهتون بگم آفرین به شما خیلی دوستتون دارم پشتکار عالی دارید چون میبینم که مانت شما بیشتر از همه هست و دیدم که خلاصه جلسه یک و دو رو هم نوشته بودید میبینم که خیلی توجهتون به این دوره هست آفرین به شما خیلی لذت بردم از پشتکار شما میدونم که شگفتی ساز بعدی شما هستید چون دارید با قدرت تجسم خودتون زندگی جدیدتون میسازید آفرین به شما هنوز دو ماهم نشده اما خیلی عالی پیش میرید براتون بهترینها رو آرزو دارم
سلام دوست خوبم فرزانه خانم عزیز
چقدر از خواندن کامنت انگیزه بخش و پر از مهر و انرژی تون لذت بردم و حالم خوب شد.ممنونم ممنونم از شما. و ممنون از دعای خوبتون. ان شاالله شما هم به تمام آرزوهاتون برسید.
سلام خدمت استاد گرامی ودوستان عزیزم
تجسم لاغری شب گذشته من،دیشب وقتی شروع کردم به تجسم ودیدن خودم در در اندام متناسب،دیدم لباس مشکی با تور تقریبا نارنجی رنگی رو به تن داشتم،این همون لباسی بود که برادر ۷،۸،سال پیش بهم هدیه داده بودومن هنوز اون رو نپوشیدم وتوی ساک گذاشتم ،کنار یه عالمه لباس دیگه که اونها رو هم هرجاکه میرفتم میخریدم ،به امید روزی که لاغر بشم،دیدم اون لباس رو تنم کرده بودم وبا یه شلوار مشکی کشی داشتم تو خونه راه میرفتم وخیلی راحت وآسون بدون اینکه از زانودرد شکایت کنم کارهای خونم رو انجام میدادم
تجسم قشنگی بود در تمام اون لحظات لبخند روی لبم بود حتی الانم که دارم تایپمیکنم دارم لبخند میزنم،خیلی حس خوبی دارم
سلام دوست عزیز
این جمله از کامنت رو که نوشته بودید«یه عالمه لباس دیگه که اونها رو هم هرجاکه میرفتم میخریدم ،به امید روزی که لاغر بشم،»
واقعا منم این مدلیم کشوهای کمد پر از شلوارهایی جذب هستش به امید اینکه یه روزی لاغر بشم ولی چونکه انتظار م برای لاغری همراه با احساس بد بود و اضطرار و با ترس متناسب نمیشدم ولی ایشالا با استمرار تو این سایت و کنترل ذهن به نتیجه برسیم
سلام شادی عزیز، چقدر خوب تجسمتون رو می نویسید، یک نکته جالب اینکه، نه تنها خودتون لبخند روی لبتون میاد، من هم که داشتم میخواندم و حتی الان که دارم پاسخ میدم، لبخند روی لبهامه 🥰
سلام دوست خوبم انشالله که حتما به اون تصویر انتخابی خودت میرسی و اون لباس قشنگ را میپوشی حتما با تکرار درست میشه موفق باشی
سلام به استاد عزیزم و دوستان گرامی
من یک تجربه دیگر را هم در زمینه تاثیر این تمرینات ذهنی و آگاهی ها در کوهنوردی بگم.
من معمولا هر هفته که به کوهنوردی میرم هم از طبیعت و زیبایی ها لذت میبرم و هم به نیست تحرک و برداشتن قدم های بیشتر و خسته کردن خودم برای کم کردن وزن میرفتم و حتی وقتی جایی خیلی زیبا بود، بعد از چند دقیقه نشستم به هدف تحرک بیشتر شروع به ادامه مسیر میکردم، اما دیروز چون میدانستم و اطمینان داشتم که برای یک اندام متناسب نیازی نیست خیلی تحرک شدید داشته باشی و به قول معروف خودت را بکشی، از زیبایی ها و طبیعت استفاده دو چندان کردم و دیگه هدف اصلی مدفقط رفتن و تحرک بیشتر نبود.
خدا رو شکر که به این مسیر وارد شدم
و ممنون از استاد عزیز
سلام
به خانم کشاورز
آره منم مثل شما یه مدتی فکر میکردم پیاده روی و تحرک باعث لاغری میشه حتی تو خونم هم پیاده روی میکردم تو سالن یک تا دو ساعت پیاده روی اتفاقا لاغر هم میشدم ولی وقتی به نتیجه میرسیدم دیگه پیاده روی رو کنار میزاشتم و یا موقعیتی پیش نیومد که دیگه نمیتونستم و دوباره برمی گشتم به حالت اضافه وزن قبلی ولی حالا به کمک این سایت انشالله این باورها اصلاح بشه و فقط تو این مسیر قدم برداریم.
حسن آقا دوست عزیز و هم مسیرم در این راه زیبا و شگفت انگیز سلام….
از کامنتی که برام گذاشته بودی خیلی ممنونم.. اینجا هم پاسخ خوبی به این دوستمون دادید…یک مطلبی به ذهنم رسید که بگم خدمتتون
از استاد گرامی شنیدم که فرمودند شما از هر روشی که به نظرتون درست هست و باهاش لاغر میشید خوبه اما به شرطی که بتونید برای همیشه تا آخر عمرتون ادامش بدید وقتی ما روشی رو انتخاب میکنیم که باهاش لاغر بشیم اما از همون اول میدونیم که نمیتونیم این راهو تا آخر بریم یا اینکه ممکنه موانعی پیش بیاد و سد راه بشه پس این روش مناسب کاهش وزن پایدار نخواهد بود…
ورزش خیلی خوبه پیادهروی خیلی خوبه اما اگر به منظور کاهش وزن ازش استفاده بشه روش خوبی نمیتونه باشه و چیزی نمیگذره که تمام زحماتمون به هدر خواهد رفت…
با سپاس و قدردانی از شما دوست عزیز….
سلام خدمت آقای شهبازیان
من به منظور تناسب وزن و البته به منظور تمرین پشتکار در ادامه دادن یک روتین، روزانه 5000 قدم رو باید پر می کردم و نصفی از اوقات شب شده بود و هنوز قدم ها رو نرفته بودم و شده بود تا 3000 قدم هم توی خونه راه برم و بیشتر بدوم البته. از روزی که وارد سایت شدم برای تداخل نکردن آگاهی ها و برای اینکه از ذهنم خارج کنم که پیاده روی عامل لاغریه دیگه اون روتین رو دنبال نکردم و هر چقدر که راه رفته باشم برام اوکیه و قدم شماری نمی کنم.
وای لیلا خانم چه خوب چه تجربه ی جالبی …. دقیقا من هم همین طور شدم… تجربه ی لذت بردن از چیزهایی که قبلا بهش فقط دید ابزاری داشتم…
الان از طعم غذا لذت میبرم حتی چند شب پیش رفتیم ساندویچ خوردیم.
من هم مثل شما یاد گرفتم وقتی راه میرم لذت ببرم نه فقط کالری سوزی باشم. دیدگاه جالبی بود 👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻
به نام خدا و عرض سلام….
اولین تجربه تجسم شبانه لاغری من…..
»»»»»»»»»»»««««««««««
خود لاغرم رو مشاهده کردم ترجیح دادم با پوشش تصویر انتخابیم به خیابان برم کفشهای لژدار مشکیمو پوشیدم بندهاش راحت بسته شد جلوی کفشم به اندازه سه انگشت باز بود که من خیلی از این مدل کفش خوشم میاد مخصوصاً وقتی که شلوار راسته پوشیده باشم و الان دقیقاً اون مدلی رو داشتم تجربه میکردم که عاشقش بودم……. چند لحظه جلوی آینه نصب شده روی جاکفشی ایستادم و با دقت خودمو نگاه کردم اولین بار بعد از سالیان طولانی میخواستم با این فرم لباس کفش و بدنی متناسب بیرون برم.. کیف برنداشتم کلید گوشی و کارت بانکیمو در جیب کتم گذاشتم از خونه خارج شدم و با خوشحالی کلید آسانسور رو زدم یک طبقه پایین رفت ایستاد خانم همسایه خانم رسول پور ساکن واحد 6 داخل آسانسور شد و در بسته شد با خوشحالی و خنده و هیجان زیادی گفت وای خانم باقری چقدر شیک کردی میبینم که لاغرم شدی راستی چقدر تغییر کردی چقدر این کت و شلوار بهت میاد وای خدا چقدر شکمت صاف و تخت شده چیکار کردی دختر چند وقتیه که ندیدمت حالا که میبینمت از تعجب نمیدونم چی بگم یالا بگو چه کار کردی با خودت ؟ بعد خندید وگفت حیف الان وقتش نیست بعداً میام خونتون یا تو بیا خونه ما درباره لاغر شدنت بهم توضیح بده طفلی خواهرم خیلی چاقه هر کاری تا حالا کرده نتونسته لاغر کنه خیلی غصه میخوره پاک ناامید و افسرده شده میگه دیگه نمیدونم باید چه کار کنم . خانم باقری تو رو خدا کمکش کن آخه چند ماه پیش تو خودت اینجوری به این خوبی و خوش اندامی نبودی چه جور شد یهویی اینقدر تغییر کردی ؟
من با چهره گشاده و قلبی مملو از شور و شادی بهش گفتم من ذهنی لاغر شدم هیچ برنامه رژیمی و ورزشی نداشتم هیچ قرص و دمنوشی هم نخوردم میام آدرس سایتی که آموزشهاش منو لاغر کرد رو بهتون میدم خواهرت باید بره در این سایت ثبت نام کنه که رایگانم هست و لاغر شدن رو یاد بگیره….
وقتی داشتم این حرفها رو به خانم رسولپور میگفتم چشماشو ریز کرده بود لبهاشو به هم فشار میداد و ناباورانه به حرفام گوش میداد…و من از دیدن تغییرات چهره خانم رسولپور چقدر لذت بردم به یاد یک جمله از میثاق نامه افتادم که هر روز جلو آینه میگفتم من زیباترین مخلوق خداوند هستم و همه از دیدن من شگفت زده میشوند و حالا به شکل واقعی این موقعیت روجلو روم می دیدم و چقدر احساسم از این یادآوری عالی شد از خوشحالی دلم ضعف رفت به خودم گفتم خودتو کنترل کن به خودت مسلط باش حالا کجاشو دیدی از این به بعدو داشته باش …یک شکلات از جیبم درآوردم و به دهان گذاشتم تا شیرینی این لحظه رو بیشتر به کامم بنشونم . لحظه بعد هر دو از آسانسور خارج شدیم و به سمت درب خروجی حرکت کردیم و از هم خداحافظی کردیم وارد کوچه امون شدم ( کوچه شهید فاطمی ) اول صبح بود و کوچه خلوت … …همینجور که آهسته آهسته میرفتم به سر کوچه رسیدم افسانه دوستم رو دیدم
با حالت هیجان زده دست منو گرفت و کشید گفت وایسا ببینم چند وقته ندیدمت الان که میبینمت از این رو به اون رو شدی توی این چند ماه چه اتفاقی افتاده چقدر شیک و خوش اندام شدی ناقلا نکنه پول مول جور کردی رفتی جراحی زیبایی شکم…قبلنا چند بار بهم گفتی که بالاخره پول جور میکنی و این شکمه رو با جراحی صاف میکنی…
از خنده غش کردم دستاشو بین دستهام گرفتم گفتم افسانه جان این چه حرفاییه که میزنی پولم کجا بود اگر هم پول داشتم هرگز برای جراحی شکم اقدام نمیکردم اون موقع که این حرفا رو بهت زدم عقلم درست کار نمیکرده لاغری رو هنوز ذهنی کاملاً یاد نگرفته بودم ولی وقتی یاد گرفتم خیلی به سرعت روی دور لاغری افتادم و اینم نتیجش که داری میبینی….
افسانه با تعجب گفت منو سر کار میذاری ؟ ایول بابا دمت گرم ما با هم این حرفارو داشتیم ؟ لاغری ذهنی دیگه چیه تو رو خدا جوک نگو…. گفتم نه به خدا جوک کدومه واقعیت را دارم میگم خدا ازم نگذره اگه بخوام واقعیت رو نگم…دوباره گفت برو بابا خوشت اومده اول صبحی سر به سرم بزاری …
چهره جدی به خودم گرفتم گفتم باورم نمیکنی نکن مشگل خودته اصلاً مهم نیست یه روزی به درستی حرف من پی میبری حالا کار دارم میخوام برم جایی…فعلاً خداحافظ…. دیگه حرفی نزد و فقط با نگاه متعجب من رو دنبال کرد تا من کوچه رو رد کردم و به سمت خیابان اصلی چهارراه عنایتی قدم زنان به حرکتم ادامه دادم توی دلم میگفتم خدایا شکرت که این لحظات رو دارم تجربه میکنم… این لحظات مسرت بخشه…. یاد استاد عطار روشن افتادم و در دل و زبان ستایشش کردم و از اینکه شاگردیشو کردم به خودم افتخار دادم….
خیابان حال و هوای خوبی داشت مامور شهرداری با ماشین آبپاش خیابان رو آبپاشی کرده بود و تمیز بود بعضی از مغازهها هنوز بسته بودند به چهارراه رسیدم و یک تاکسی جلوی پام نگه داشت گفتم میرم میدان بهشت سر نازیآباد و سوار شدم صندلی عقب نشستم دو تا خانم چاق هم حضور داشتند اما من به راحتی کنار اونها در اون دو وجب جا تونستم که بشینم در این لحظه هم حس عالی تناسب اندام وجودم رو پر کرد….
داستانهای تجسم شبانه ادامه دارد….
سلام دوست عزیزم
چقدر از خوندن نوشته شما و تصویرسازی تون لذت بردم خیلی عالی بود تمام توضیحاتتون مثل فیلم از جلوی چشمام گذشت🫂
عالی بود بهترین نتایج رو براتون آرزو دارم دوست عزیزم❤😘🙏🏻
سحر جان سلام
عزیزم خیلی خیلی از حسن نظر شما ممنونم …
انسان از کودکی به رویا پردازی علاقمنده و این علاقه فطری و طبیعیه خداوند در نهاد ما آدمها به ودیعه گذاشته که مثل خودش انچه می خواهیم را خلق کنیم ..
توکل به لطف الهی که با حمایتها و آموزشهای بی بدیل استاد عزیزمون رویای لاغری خودمون را خلق کنیم
دوستدارت شهربانو
سلام،خانم باقری جان چقد قشنگ توصیف کردید،من لحظه به لحظه باشما بودم حتی به خودم اومدم دیدم دارم وقتی بادوستتون صحبت میکنید لبخند میزنم،خیلی ممنون که این قدر قشنگ توضیح دادید
سلام شادی جان بهم انرژی دادی خیلی متشکرم من ذاتاً خیال پرداز خوبی هستم تا قبل از آموزشهای استاد گرامی راجع به لاغری خیال پردازی این چنینی نکرده بودم اما این چندمین باره که سعی کردم تجسمی داشته باشم شبیه فیلمهای کوتاه مستند ….
شاید اگر در دوران تحصیل استعدادیابی می شدم حالا در جایگاه اجتماعی دیگه ای بودم ….
از توجه و اظهار لطف شما نازنین خیلی انرژی خوبی گرفتم خیلی سپاسگزارم
سلام دوست عزیز واقعا لذت بخشو عالی تجسم میکنی ازت ممنونم که انقدر قشنگ توضیح دادی که آدم بتونه بهراحتی از شما ايده بگيره براي تجسم هاش واقعا عالی بود 👍 👍
سلام و درود شهربانو جان
چقدر دوست داشتم اينطوري سناريو نوشتيد …ميدونم سناريو نويسي يكي از قوييييييترين تكنيك هاست ولي نميدونم چرا انقدر سختمه و تنبلي ميكنم براي انجامش
با اين روند از قبل به شما تبريك ميگم كه به روياتون رسيديد چون اين روش خيلي جوابه
سلام شهربانو جان
عالی بود واقعاً لذت بردم و من از همین الان تناسب اندامی را که با عشق به این زیبایی تجسمش میکنی را بهت تبریک میگویم مبارکت باشد🌹❤️🌹
سلام شهربانوی عزیز
چقدر قشنگ بود تصویر سازی تون
واقعا لذت بردم
انگار من هم اونجا بودم
یاد قدیم ها که رمان میخواندیم بخیر
قلمتون هم خیلی خوبه
حتی اونجا که شکلات رو گذاشتید دهنتون گفتم چرا یه شکلات به خانوم همسایه ندادین 🤭
سلام لیلا جان دوست عزیزم
ممنون از نظر خوبت که برام فرستادی و لبخند به روی لبهای من آوردید گفتم عجب دختر نکته سنجی هستی من فیلمنامه مینویسم اما حرفهای نیستم و به بعضی از جزئیات توجه نمی کنم که باید لحاظ میکردم آره درستش این بوده که به خانم رسولپور هم تعارف کنم 🙂
ولی فکر کنم اون اصلاً به فکر شکلات خوردن نبود فقط داشت به حرفهای من فکر میکرد 🙂
قربان شما شهبانو
سلام خیلی عالی توضیح دادین طوری که من داشتم ادای خانم رسول پور رو در میاوردم .
موفق باشی شهربانو جون
دوست عزیزم متناسب موفق سلام ممنون از اینکه زحمت کشیدی و نظرتو نوشتی
یاد یه چیزی افتادم خندم گرفت آخه بنده خدا خانم رسولپور با من صمیمی نیست و هیچ وقت توی آسانسور و این طرف و اون طرف با من همکلام نشده به جز یک سلام علیک به عنوان همسایه…
اما من توی فیلمنامهام اون رو خیلی صمیمی نشون دادم خوب عالم خیال محدودیت نداره و هر چیزی رو میشه در اون وارد کرد حتی اگر واقعیت نداشته باشند….
ارادتمندت شهربانو
سلام
به استاد عزیز
سلام به خانم شهربانو
تصویر سازی رو عالی انجام دادی منم همزمان با خواندن کامنت شما تصویر رفتارها و حرکات مجسم میشد خیلی خوب و روان تصویر سازی کردی
به شما تبریک میگم
موفق و خوش اندام و متناسب باشید.
اینقدر خوب تصویر سازی کرده بودید که اصلا حس نمیکردم دارم چیزی میخونم بلکه فکر کردم دارم مو به مو میبینمش. خدا رو شکر
شهربانوی عزیز
تصویر سازی رو عالی انجام دادین ولی چرا زود شکلات خوردین دیگه شما متناسب شدین این حرکت از شما بعید بود من واقعا خنده ام گرفت زود از کیفتون شکلات در بیارین بعدشم هنوزم تو کیفتون موقع بيرون رفتن شکلات بزارین. استیکر خنده
اینم محض خنده وشوخی براتون نوشتم
موفق باشی شهربانوی متناسب
سلام به روی ماه شما الهام خانوم
ممنون که نظرتو برام نوشتی…عزیزم اتفاقاً مخصوصاً از خوردن شکلات در فیلمنامهام نوشتم خواستم بگم که من یک متناسبم و از خوردن چیزهایی که معروفن به چاق کننده بودن دیگه نمیترسم و این حرفا رو قبول ندارم.. دیگه در ذهن من اینا چاق کننده نیستند و به مقدار خیلی کم گاهی اوقات هیچ اشکالی نداره خوردنشون . من گاهی در کیف یا جیبم شکلات میزارم من هنوز به خوردن آب خالص عادت نکردم و اگر یک موقعهایی آب بخورم به خاطر تشنگی نیست بلکه آگاهانه اقدام به خوردن آب میکنم و مزه دهنم بعد از نوشیدن آب خوشایندم نیست یک شکلات کوچیک دهنم میذارم برای عوض شدن مزهاش…
در لاغری با ذهن خوردن هیچ ماده غذایی ممنوعیت نداره زمانی که در این فیلمنامه لباس پوشیدم و بیرون رفتم صبحانه نخورده بودم 🙂 و با خوردن یک شکلات هم مزه دهنم عوض شد هم شیرینی اون لحظه ارو بیشتر احساس کردم…
قربانت شهربانو
به نام خدا و عرض سلام …….
دوره ضمیر ناخودآگاه …..
دیدگاه دوم ….
برداشت من از نکات ضروری قدرت تخیل
»»»»»»»»»«««««««««««
ــ فضای ذهنی تخیلات من فقط مختص خودمه و نباید شرایط دیگران را در این فضا وارد کنم چون مسیر تحقق آرزومو مسدود میکنم …توجه به مسائل و شرایط زندگی دیگران غیبت کردن و بدگویی از اونها و گفتگو درباره شرایط ناراحت کننده مسیر تحقق آرزومو میبنده و مسدود میکنه…
ــ تخیل من باید همسو با خواسته من باشه نه ناخواسته ها ی من ….. تخیل شبانه لاغری دقیقاً اون کاریست که باید انجام بدم و دقیقاً منطبق بر خواسته من هست…
ــ وقتی درباره چاقی صحبت کنم یا بهش فکر کنم به شکل بارز و واضحی از قدرت تخیلم به ضرر خودم استفاده میکنم پس دربارش صحبت و فکر نمیکنم…. قبلاً هر وقت در جمع خانواده یا دوستانم قرار میگرفتم از چاقی و لاغری زیاد صحبت میشد به هم راهکار میدادن و این کارشون باعث گسترش احساس چاقی در من میشد اما الان خیلی وقته که به خودم اجازه نمیدم راجع به چاقی خودم یا دیگران حرفی بزنم و به شکل واضحی متوجهم در جمع خانواده یا دوستان از این صحبتها نمیشه و من خیلی راحتم….
ــ هنگامی که به افکاری که نباید تحقق پیدا کنند فکر کنم در حال پر کردن فضای تخیل خودم هستم پس هرگز نباید به این افکار بپردازم و توجه نشون بدم اگر در طی روز زمانی که بیدار هستم فضای تخیل خودم رو با این افکار وصحبتها پر کنم دیگه نمیتونم قبل از خواب به تخیل لاغری بپردازم چون فضا پر شده در فضایی که پر شده نمیشه چیز جدیدی وارد کرد….. درسته که به فرموده استاد افکار و تجسمی که به دنبالش ساخته و پرداخته میشه در بیداری اتفاق میفته و در ناخودآگاه تاثیر نداره اما فضای خوداگاه رو اشغال میکنه و جایی برای تجسم شبانه نمیمونه ……
ــ قدرت تخیل من درباره تناسب اندام ایدهآل فقط به باور خودم نیاز داره و بس….. من باور دارم که تخیل شبانه درباره اندام متناسب من رو لاغر میکنه چون دقیقاً با همین روش قبلاً چاق شدم.. اما تا جایی که یادم هست هیچ وقت در سالهایی که لاغر بودم و دوست داشتم که چاق بشم و در طی روزبا خانمهای چاق ارتباط میگرفتم و سوال میکردم و در ذهنم ذخیره میکردم اما هیچگاه به هنگام استراحت شبانه خودم رو در قالب آدمهای چاق نمیدیدم یعنی به فکرم نمیرسید که خودم رو در قالب یک زن چاق در تصور و خیال ببینم بلکه فقط خود اونها رو در افکارم و تخیلم میدیدم…. شاید یکی از عواملی که باعث شد خیلی دیر چاق بشم همین بوده که نمیتونستم خودم رو در قالب چاق وقلمبه تصور کنم…و البته با آگاهیهایی که در سالیان اخیر به دست آوردم یکی از دلایل دیر چاق شدن من این بوده که چاقی طبیعت فطری بدن انسانها نیست یک معضل است یک بیماری است که با دست خودمان با افکا و رفتارمان در وجودمان پایه ریزی میکنیم… خوب که دقت میکنم میبینم من در طی پروسه زمانی ۲۰ ساله فقط سالی یک کیلو وزن بهم اضافه میشده و این نشون میده که چقدر جسم من و ذهن من با چاقی مخالف بوده و مقاومت میکرده اما زمانی که موانع ذهنی لاغر شدن از بین میره به طور میانگین میشه در ماه ۲ الی ۵ کیلو هم وزن کم کرد. و این نشون میده که سیستم بدن ما چقدر مشتاق لاغر شدنه….
ــ با مرور شکستها در تلاشهای قبلی برای لاغر شدن و دوباره چاق شدن قدرت تخیل رو به ضرر خودمون فعال خواهد کرد پس خاطره این شکستها و دوباره چاق شدنها رو نباید بازخوانی و مرور کنیم…..
ــ نباید به شرایط فعلی خود فکر کنیم در غیر این صورت قدرت تخیل جهت لاغر شدن بی اثر میشه. به آنچه هستیم نباید اصلاً توجه کنیم. یادمون باشه که شرایط فعلی نتیجه تخیل ذهنی ما در گذشته بوده پس به نجواهایی که قدرت خیال پردازی ما رو با توجه وضعیت فعلی به مسخره میگیره نباید توجه کنیم……
سلام شهربانوی عزیز
چقدر اون بخش میتونه بهمون کمک کنه که: در طول روز هم غیبت و بد گویی و صحبت درباره دیگران نداشته تا مسیر تخیل مون مسدود نشه.
این امر هم باعث تخیل بهتر و نتیجه گرفتن میشه، هم باعث میشه کلی عادت ها و رفتارهای بد مثل بدگویی و غیبت و کنجکاوی در زندگی دیگران ترک بشه.
از کامنت تاثیرگذار شما بسیار لذت بردم.
متشکرم
عزیزم لیلا خانم کشاورز ممنون از کامنتت خوشحالم که دیدگاه من براتون مفید فایده بوده
دوستتون دارم ….
سلام به شما دوست گرامی
بله واقعا درست میگی شما
من که کل روز رو به زیاد شدن وزن و متناسب نبودن و هی چاق میشم لباس بهم نمیشه یسره ۹۵درصد فکر و ذکرش همش این چاق شدن جلوی چشمم بود حتی گاهی ذهنم خاموش بود خودم تعجب میکردم چرا این خاموشه نکنه بیشتر دارم چاق میشم یعنی کلا تو این گردش باطل داشت میچرخید ولی حالا خدارو شکر خیلی بهتر شده حداقل یخورده حواسم بهش هست
موفق و متناسب باشید.
وای استاد من این روزا عجیب حس مانکن بودم دارم خیلی بهم خوش میگذره با اینکه هنوز تغییر جسمی نداشتم ولی خیلی عالیه خدا را شکر همش جلو آینم با لباس و بی لباس خودمو پذیرفتم با خودم کنار اومدم و همه چیز عالیه عالی خدا را شکر
به به زهرا خانم . مانکن بودن عجب حس خوب و قشنگیه ….مهمتر از هر چیز همین احساسه که حرف اول رو می زنه درموفقیت …
درودبر شما و احساس قشنگت …
سلام مجدد
ما امروز در برگشت از کوهپیمایی، ابتدای جاده چالوس رفتیم فروشگاه کارخانه جمانه، یک مجتمع بزرگ پر از انواع محصولات حنانه و کلی نان های مختلف، یه جورایی شهر نان. دوستم اول از همه رفت سراغ نان جو های دو آتشه و نان جو خرید. من که کلا خیلی به نان علاقه داشتم، دیگه هیچ علاقه ای به خرید نان جو یا نان های رژیمی نداشتم، یعنی انگار قضیه برام حل شده بود، که ما نیاز نیست برای متناسب بودن غذاهای خاص و رژیمی یا نان های جو و سبوس و … بخوریم. من با خیال راحت یک بسته نان دو آتشه یزدی خریدم و مطمئنا از خودم به اندازه این نون به اندازه کافی لذت میبرم و این نون مولد کلی انرژی مصرفی خوب برای بدن منه.
این دوستی با مواد غذایی خوشمزه و خداحافظی با غذاهای رژیمی، نتیجه کار کردن روی سیستم عامله، روی ذهنه.
ممنونم از استاد خوبم
خدایا شکرت
سلام دوست عزیز خانم لیلا کشاورز…
عزیزم شما دقیقاً حرف منو زدی ما نیاز نداریم برای متناسب شدن غذای خاص با برچسب رژیمی بخوریم هیچ نیازی نداریم …..این حرفا برای فریب ما بود شرکتهای تجاری مواد غذایی و کارشناسانشون این نظریهها رو القا کردن مگه آدمهای لاغر طبیعی نان جو می خورن که لاغر بمانند … ماشا الله خوراکشون کاملاً عادی و طبیعی است…
یک فکری اخیراً در ذهن من خیلی میچرخه و با من حرف میزنه میگه اگه تو میخوای ذهنی لاغر بشی هیچ وقت نباید گرسنه بمونی و گرسنگی بکشی و سیستم بدنت رو تحت فشار قرار بدی هر وقت گرسنه شدی غذا بخور هله هوله نخور غذاهای بیارزش یا کم ارزش نخور اتفاقا غذای خوب و مقوی بخور تا توان داشته باشی خوب فکر کنی و خوب بنویسی و خوب کار کنی و خوب انرژی بدی…انرژی بگیر انرژی بده اینجوری در وضعیت تعادل قرار میگیری و لاغر میشی اینقدر نگران نقطه سیری هم نباش سیری یک حسه که می آد چه تند بخوری چه کند اصلا اینا مهم نیست گرسنه ای ؟ضعف داری ؟ داره ذهنت درگیر کمبود انرژی میشه ؟با خیال راحت هر چی دوست داری بخور سیری که اومد توقف کن با همین شیوه رفتاری و انجام تجسم شبانه لاغر میشی … در روش لاغری با ذهن از کسی تقلید نکن دنبال حذف هیچ وعده غذایی هم نباش…هر کسی سیستم خاص بدنی خودشو داره و هیچکس مثل هیچکس نیست تو منحصر به فردی همه چیزت منحصر به فرده پس خودت باش و در شیوه غذا خوردنت از کسی تقلید نکن حتی از استاد خودت….. استاد مردی است با نیازهای خاص بدن یک مرد تو ببین ناخوداگاه خودت چه تصمیمی برات می گیره توجه کن و زبان بدن خودت رو نادیده نگیر اگر می خوای به مصرف آب بیشتر عادت کنی به خودت فشار نیار از کم شروع کن یواش یواش بیشترش کن
دیگه چی می خوای از این بهتر …
دوست خوبم از شما سپاسگزارم
سلام مجدد به شهربانی عزیزم
همونطور که از خواندن کامنت های شما لذت میبرم، داستان به کامنت هم بسیار عالی است.
دقیقا، آنقدر غذاهای رژیمی رو توی ذهن و چشم و گوش ما کردند که باید کلی زحمت بکشیم تا به حالت عادی برگردیم. تازگی ها و در این چند سال اخیر حتی به میوه ها هم رحم نکردند و میوه که همیشه منبع ویتامین و مواد غذایی خوب بوده رو به عنوان دشمنان چاق کننده آدمها شناساندن.
خلاصه که باید خودمون رو از این القائات پاک کنیم و به ندای درونی خودمون و نیاز واقعی بدنمون توجه کنیم.
ممنون که خواندید و ممنون که پاسخ دادین.
سلام خانم کشاورز
ای درست گفتی یسره تو مخمون کرده بودن سنگک خوبه لواش نخورید نون سفید نخورید نون تیره بخورید نون بخورید جو خالص باشه نونی بخورید گندم کامل داشته باشه من به خیلی از کسایی که نون میپزن دقت کردم بالی ۹۰درصد لاغر نی قلیون اونقدر لاغر هستن که نگو چه کارگر نانوایی لواشی چه سنگکی چه بربری همشون لاغر ولی فقط اینایی که سود میبرن از این تفکرات یسره به ما میگن لواش چاق میکنه سنگک زود هضم میشه انگاری معده تشخیص میده الان سنگک اومده راحت شدم وای لواش اومد دهنم سرویس چطوری هضم کنم بزار چربیش کنم نون جو بهتره ویا هزار و یکی حرف و حدیث دیگه باید به خودم تعهد بدم دیگه بازیچه دست افکار ساختگیه این رایانه ها کذب نباشم.
موفق و متناسب باشید
سلام و روز بخیر
دقیقا دقیقا. انقدر به غذاها و خوراکی های بیچاره شخصیت دادن که خودشون هم باورشون نمی شه. من لاغر ترین آدمهایی که می شناسم اصلا حتی به خودش زحمت نمی ده بره نانوایی و فقط همیشه نان لواش از سوپری می خره. اونم نان لواش سفید سفید. بعد افراد بینوا که اضافه وزن دارن و دنبال خواندن مطالب به ظاهر مفید هستند همش یا توی صف سنگک باید بایستن یا برن از نونوایی های خاص نان تیره و چاودار و جو و … بخرند. نانی که انقدر سبوس داره گلو رو زخم می کنه. پنیری که اصلا نمک نداره. طفلکی ها یه عمر خودشون رو از مزه خوب و شور پنیر محروم می کنن.
خلاصه که خوب دارن خواسته و ناخواسته مردم رو گول می زنن.
سلام خدمت استاد عزیز و دوستان خودم
من ۳۴ روزه توی سایتم، هنوز به طور مشهود سایز کم نکردم ولی میتونم بگم چه زیرسازی خوبی داره انجام میشه، چون افکارم، واکنش هام و رفتارم خیلی عوض شده.
نه اینکه بخوام سعی کنم یا جلوی خودم را بگیرم ها، خود بخود. اصلا همین که افراد در مورد چاقی و لاغری حرف میزنن، یا نسبت به مواد غذایی گارد میگیرن، یا به مواد غذایی بیچاره برچسب میزنن، آنقدر توی همین چند روز مطالب برام درونی شده که حرف هاشون برام بی معنی شده، مثل حرف افرادی که از حقیقت ماجرا بی خبرند، البته من بهشون واکنشی نشون نمیدم، چون حق دارن، چیزی که دیدن و شنیدن و باور کردن همین بوده.
امروز که رفته بودیم کوه نوردی و پیک نیک، صبحانه مفصلی درست کردیم، املت آتیشی و در کنارش صبحانه های دیگه مثل پنیر و خرما و … من املت رو که خوردم بعدش هیچ علاقه ای به خوردن بقیه چیزها نداشتم، نه که بخوام جلوی خودم رو بگیرم ها، اصلا به سمتشون کشیده نشدم. حتی موقع خوردن صبحانه، با اینکه کلی کوهنوردی و پیاده روی کرده بودیم، اصلا ولع نداشتم.
بعدش هم که هر چند دقیقه یک بار دوستان به هوای پایین اومدن فشار یا خستگی و … خوراکی های مقوی مثل خرما یا مغز یا … میخوردند من واقعا نیازی بهش احساس نمیکردم. قشنگ از نخوردن خودم لذت میبردم و این خیلی عالی بود.
انگار با ولع نداشتن و اصلا علاقه نداشتن به خوردن غذای اضافه یک کلاس درونی در خودم حس کردم. من هیچ وقت دنبال این نبودم جلوی کسی باکلاس جلوه کنم، ولی با این حالت خودم، پیش خودم احساس کردم خیلی با کلاسم، و همین که خودم بدونم و باور کنم کافیه 🥰
سلام به خانم کشاورز
منم چند وقته که تمرکزی تو سایت هستم از موقعی که این دوره شروع شد واقعا تغییرات خیلی خوبی داشتم یکبار ناهار میخوردم یه قاشق تو بشقاب مونده بود واقعا دیگه نتونستم بخورم واقعا گلوم قفل کرد و نزاشت پایین بره و گذاشتم کنار اصلا هم دلم نسوخته که قراره بریزم بیرون و یا اینکه چند ساعت چیزی نخوردم ولی ذهنم میگفت برو یه چی بخور الان وقت خوردنه ولی اون وجه هوشیارم که توسط آموزه های این سایت تغییر پیدا کرده خیلی آروم نشسته بود و میگفت نمیخواد بدنت نیاز ندارد خیلی آروم و ریلکس بودم.
موفق و متناسب باشید.
به نام خدا و عرض سلام …….
دوره ضمیر ناخودآگاه …..
دیدگاه اول ….
قدرت تخیل لاغری …..
»»»»»»»»»«««««««««««
تخیل و خیال پردازی موهبتی است خدایی قدرتی است بدون محدودیت که فقط در زمان خواب عمیق شبانه میتونیم به محدوده آن وارد شده تا دستوراتی از طرف خداوند به ما ابلاغ بشه….
ذهن ناخودآگاه توسط ذهن خودآگاه برنامهریزی میشه تا به شکل خودکار عمل کنه وقتی از نظر اطلاعاتی شارژ بشه خود به خود کارهایی انجام میده که ربطی به عملکرد ما نداره ما آزادیم که هر جور که میخواهیم به سود یا ضرر خود از این قدرت استفاده کنیم و این بستگی به سطح آگاهی در ذهن خودآگاه ما داره …..تا به حال ناآگاهانه از این قدرت به ضرر خود استفاده کرده چاق شدیم اما اکنون می توان آگاهانه به نفع خود استفاده کرد و لاغر شد.
اینکه من نوعی به آرزوی لاغری خودم میرسم یا نمیرسم ارتباط مستقیم به استفاده از قدرت تخیلم داره.
ما به دلایل واهی تصویر چاقی رو در خود آگاه ساختیم سپس با توجه مکرر و مستمر به چاقی خود و دیگران و به حرفهای آدمهای چاق خصوصا در هنگام خواب این تصاویر را به ناخودآگاهمان منتقل کردیم و به سادگی چاق شدیم.
قدرت تخیل و تصویرسازی بسیار بسیار قویتر از تلاش من برای لاغر شدنه من وقتی نتونم تصاویر چاقی ذهنم رو تغییر بدم هر چقدر تلاش کنم برای لاغر شدن هیچ نتیجهای برام حاصل نمیشه.
تصاویر چاقی ذهنم رو نمیتونم با هیچ رژیم و ورزش و دارویی به شکل فیزیکی تحت تاثیر قرار بدم…
اینشتاین جملهای داره که نشون میده تخیل اهمیتش از علم خیلی بیشتره :
ایشون میگن دانش محدوده اما تخیل نامحدوده و میتونه به سرتاسر جهان سفر کنه..
با توجه به این مهم که شرایط جسمی فعلی من نتیجه تخیل من در گذشته است پس حالا باید برای متناسب یا لاغر شدن ، تخیل لاغری در ذهنم ایجاد کنم…هرگاه موفق بشم از قدرت تخیل استفاده کرده و تصویر لاغر و متناسب خودم رو خصوصا قبل از خواب بارها ببینم احساس کنم و لذت ببرم به این ترتیب خود به خود بدون تحمل رنج و سختی لاغر میشم. وقتی این آگاهی رو باور کنم خورد و خوراک از درجه اهمیت ساقط میشه و دیگه بهش فکر نمیکنم به این ترتیب راه فعال شدن فرمانهای پیش فرض مغزی برای غذا خوردن یا نخوردن را فعال میکنم.
لاغر شدن با قدرت تخیل و ذهن آنقدر ساده است که از شدت سادگی قابل باور برای خیلیهامون نیست هرگاه برای خلق رویای لاغری در استفاده از آموزشهای لاغری ذهنی استمرار داشته باشم و با قدرت تخیل تناسب اندام دلخواهم را تجسم کنم و در این کار هم مداومت داشته باشم بیشک و تردید شگفتی ساز خواهم شد….
به امید شگفتی ساز شدن خودم و دوستانم……
سلام
واقعا من وقتی فکر میکنم هیچ دلیلی برای اضافه وزن دو سال اخیرم پیدا نمیکنم بجز دلایل ذهنی.
من که نه پرخور شدم نه از فعالیتم کم شده و نه دچار بیماری شدم که دارو مصرف کنم.
تماما با استفاده از قدرت ذهن بوده و بعد برچسب ش رو بر مواد غذایی زدم.
دقیقا همون یه که شما گفتید، اگر من این آکاهی را باور کنم مواد غذایی و خورد و خوراک از درجه اهمیت ساقط میشه.
لیلا جان سلام دقیقاً همینطوره که میگید هر چقدر خورد و خوراک چه از نظر نوع مواد غذایی و چه از نظر مقدار و چه از نظر زمان مصرف شدنشون اهمیتش رو در ذهن ما از دست بده به فرمولهای پیش فرض مغزی برای مدیریت انرژی بدن دسترسی کاملتری پیدا میکنیم به رفتار غذایی متناسبها هم نزدیک میشیم… و میتونیم انتظار بیشتری از خودمون برای لاغر شدن داشته باشیم…
از وقتی که وارد دوره ضمیر ناخودآگاه شدم و به تمرین تجسم پرداختم اتفاق جالبی که برام افتاده خوردن از نظر من بیاهمیتتر شده چه اهمیتی داره چی میخورم کی میخورم و و چقدر میخورم البته نه اینکه بخوام آگاهانه سو استفاده کنم پرخوری یا زیادهروی کنم احساس میکنم که کنترل انرژی بدنم به دست ناخودآگاه افتاده و این تاثیر همان تجسم شبانه است با اینکه تازه شروع کردیم این عادت رو پایه گذاری کنیم اما تاثیرات خوبش رو دارم متوجه میشم… مهم همان تجسم اندام متناسب شبانه است که که در صورت استمرار و ثبتش در ناخودآگاه همه چیز حل میشه و لاغری ما به آسانترین شکل محقق خواهد شد
از شما دوست عزیز سپاسگزارم
دوستان عزیزم سلام من هم مثل خیلی از شما وقتی که شبها قبل از خواب فایل استاد رو گوش میدادم وسطش خوابم میبرد. البته که خواب شیرینی بود ولی خب بلند میشدم خاموش میکردم و میرفتم ادامه خوابم.
و حالا چند روزه که ظهرها که بین حالت خواب و بیداری هستم یعنی خواب عمیق نمیرم و هوشیارم اما مغزم واقعاً داره استراحت میکنه به فایل استاد گوش میدم.
این کار برام خیلی خیلی لذت بخشه چون اون تصور و اون آرامش فایل دست به دست هم میدن و یک انرژی و امید مضاعفی رو به من میده. خیلی حس خوبی میگیرم.
و چون تصاویر بسیار خوبی رو تصور میکنم خستگی روز هم از تنم بیرون میره.
سلام
من هم هر شب خوابم میبره، عصرها که از سر کار میام و دراز میکشم فایل رو میذارم و باهاش تصویر سازی میکنم. خیلی احساساتم درگیر میشه. ضمن اینکه تنفس های عمیق اول کار کلی آدم رو در حالت آرامش قرار میده که روی نتیجه مطمئنا موثره.
به نام خدا
سلام
دیشب وقتی خوابیدم لبخند اومد رو لبهام چون داشتم تو ذهنم به تصویر زیبای اندام متناسبم نگاه می کردم و حس خوب لذتبخشش رو احساس کردم ،خدایا شکرت .
۱ـ با خودم گفتم مطمئنی به این اندام زیبا میرسی ؟گفتم آره حتما ،چون من هر روز دارم لاغری رو یاد می گیرم مثل یه زبان جدید ، دارم آموزش می بینم ،آگاهی های مربوط به لاغری با ذهن داره هر روز در مغزم جای میگیره ، بیشتر و بیشتر میشن ،در مقابلش اون آگاهی ها و فرمولهای اشتباه و چاق کننده چون مرورش نمی کنم ازش استفاده نمی کنم ،کمرنگ و کمرنگ تر میشن ،دارن محو میشن .مثل اینه که در وجود من دو شخصیت باشه ، یه شخصیت چاق که سالها بوده با افکار اشتباه و یه شخصیت جدید ، متناسب ، جذاب ، زیبا ، سبک ، سالم ، سرحال ، باکلاس ، خوش بین ،مثبت اندیش ، با عزت نفس ، با اعتماد بنفس ، باارزش ، با لیاقت و همه چیز تمام و در حال رشد .هنوز اون قدرت واقعی رو کسب نکرده کم کم داره قدرتمند میشه در مقابل شخصیت قبلی ،توانمند میشه و یواش یواش حرف حرف شخصیت متناسبم خواهد بود .من دارم با عشق بهش رسیدگی می کنم ، تشویقش میکنم ، بهش توجه می کنم ، تا ذهن ناخوداگاهم متوجه این تمرکز و توجه من بشه و گسترشش بده و شخصیت متناسب من تصمیمات رو در تمام لحظات زندگیم بگیره برای هر کاری و این باعث میشه جسم من اون اندام ایده آل رو برای همیشه داشته باشه .
۲ـ الان که اون اندام کاملا متناسب رو دارم ، چه حسی دارم ؟من در بهترین شرایط زندگیم هستم ، هیچ وقت اونقدر لحظات زیبا و دلنشینی نداشتم ، خدایا شکرت .وقتی خودم رو در آینه میبینم به خودم میگم آفرین ،واقعا جذاب و خوش اندام هستم و غرق در لذت و شادی میشم .خیلی خوبه که اعتماد بنفس اونقدر زیاد شده که شاد شاد شدم .لذت میبرم از اینکه کارهام رو خیلی راحت بدون درد در کمترین زمان انجام میدم .افکار منفی در ذهنم بسیار کم شده و افکار مثبت همیشه در ذهنم هست .کنترل ذهن پیدا کردم .
۳ـ بازخورد دیگران چگونه بود وقتی من رو دیدند ؟همسرم شوکه شد ، خیلی براش جالب بود که من با قدرت ذهن خودم تونستم به وزن ۶۵ کیلوگرم برسم ،گفت واقعا جذاب تر شدی ، خیلی این لاغری بهت میاد ،مبارکت باشه .مامانم وقتی من رو دید اشک شوق از چشمانش جاری شد و گفت خدایا شکرت به آرزوی دیرینه ام رسیدم ، به سلامتی به تناسب اندام رسیدی ،گفت عزیزم خیلی زیباتر شدی .زینب دوست گفت تبریک میگم ،من به قدرت ذهن ایمان داشتم ، خوشحالم برات ، چقدر خوبه که این همه سایز و وزن کم کردی .
✓✓✓وقتی وارد خونه ی مامانم شدم ، خانوادمون همه نشستن بودند ، با تعجب به من نگاه کردند و خیلی براشون جالب بود وقتی اندام زیبای من رو دیدن با اون کت سفید و شلوار آبی روشن ،گفتن آفرین چیکار کردی با خودت به ما هم بگو ،منم لبخند اومد روی لبهام و با خوشحالی رفتم پیششون ، شروع کردیم به بازی کردن ، هیچ وقت اونقدر از دورهمی لذت نبرده بودم ، اصلا توانی که داشتم بخاطر این وزن ایده آلم بود ، لباسهام اذیت نمی کرد ، نشست و برخواستم مثل آب خوردن راحت بود و کلا یه آدم دیگه ای شدم .
خوشحالم به خودم می بالم بخاطر این اندام ایده آلم ،(جالبه خودش مثل شعر شد : )
رفتم سفره رو چیدم و با خیال کاملا راحت ، بدون ترس و استرس از غذا با آرامش به اندازه ی نیازم خوردم .بعد با همسرم رفتیم به مغازه ای که تازه شلوار جدید با پیرهن های خوشکل آورده بود ،رفتم اتاق پرو شلوار رو که پوشیدم برعکس گذشته یه سایز بزرگ بود برام و با تعجب و خوشحالی از همسرم خواستم بهشون بگه که یه سایز کوچکتر بیارن ،آورد و پوشیدم ، با اون پیرهن آبی رنگ و جذاب ،عکسش رو گذاشتم رو پروفایلم ،شما هم میبینید ، که چقدر تغییر کردم و لباسها به تنم زیبا شدن .وقتی اومد بیرون چشمم به اون دامن کوتاه و تاب نیمتنه افتاد و فوری بردم پرو کردم و همونجا بود که اشک از چشمانم جاری شد ، با خودم گفتم خدایا شکرت این منم ، تا این حد اندامم جذاب شده ، چقدر این دامن کوتاه و نیمتنه بهم میاد و لذت میبردم از دیدن خودم در آینه اتاق پرو ، به همسرم گفتم خیلی بهم میاد ،اونم حساب کرد و رفتیم .تو راه خونه بودیم که دوستم رو از دور دیدم با ذوق و تعجب من رو نگاه می کرد ،رسید بهم گفت لامصب چیکار کردی با خودت ، خدا شاهده یه ۱۰ سالی جوانتر شدی ،چقدر زیباتر شدی ، آفرین ،بگو ببینم …منم انگشتم رو کنار سرم گذاشتم گفتم همه ی راز و رمزهای لاغری اینجاست و بعد با خوشحالی خداحافظی کردیم .اومدیم خونه با دخترم بازی هایی انجام دادیم که اون دوست داره ،پر تحرک و خیلی لذت بردیم و بعدش سریع خونه رو جارو کردم و لذت بردم از این سرعت عملم.✓✓✓
✓خداوندا سپاسگذارم برای تمام نعمت هایی که بهم دادی✓
✓استاد بزرگوارم ممنونم برای این آموزشهای عالی و بی نظیرتون✓
سلام دوست عزیزم چقد زیبا احساستو بیان کردی لذت بردم از خدا میخوام که به آرزوی دلت برسی
سلام هم مسیر گرامیم
لطف دارید
سپاسگذارم برای دعای خیرتون
منم بهترین ها رو از خداوند برای شما می خوام
سلام نشمیل عزیز
مثل همیشه کامنت شما بسیار جالب و کامل و تاثیر گذار بود.
واقعا هر چی میگذره به اون شخصیت متناسب ، جذاب ، زیبا ، سبک ، سالم ، سرحال ، باکلاس ، خوش بین ،مثبت اندیش ، با عزت نفس ، با اعتماد بنفس ، باارزش ، با لیاقت و همه چیز تمام و در حال رشد داریم نزدیک میشیم، بدون اینکه مستقیما بخواهیم چیزی رو در خودمون و در ظاهر و رفتارمون تغییر بدیم. با آموزش نرم و مستمر به ذهن ناخودآگاهموم اینها خود به خود دارن پیش میان و خدا رو از این بابت شکر میکنم 🥰
سلام عزیزم
سپاسگذارم از لطف شما
آره شکر خدا داریم بهترین ها رو بدست میاریم با لاغری با ذهن ،
تنها با تکرار و استمرار در مسیر عالی مون .
در پناه خداوند باشید .
صد درود به استاد و دوستان هم مسیرم..من تو این مدت تمام سعی ام این هست که گامهائی که پشت سر گذاشتم جدی بگیرم و عمل کنم حسم به تناسب خودم برگشته جلو آینه کاملا خودم رو متناسب و عین تصویر انتخاب شدم میبینم از تناسب خودم لذت میبرم و خدا را شاکرم.. با تمرینات شبانه خواب راحتی دارم خلاصه همه اینها رو مدیون زحمات استاد هستم. برقرار باشید و استمرار. استمرار. استمرار. بهانه بی بهانه لاغر شدن آسانترین کار دنیاست
لاغر شدن آسانترین کار دنیاست
خدا را شکر
من هم از وقتی شبها به فایل استاد گوش میدم یا خودم تمرین تصویر سازی را میکنم خیلی بهتر از قبل به خواب میروم.
قبلا پیش از خواب توی فکر و خیال میرفتم همش افکار منفی با خودم مرور میکردم که چرا این حرفو زدم چرا این کارو کردم چرا فلانی اینجوری گفت الان خودم رو رها و آزاد میکنم… به آرزوهام فکر میکنم که یکی از مهمترینهاش هم لاغریه.
سلام دوست عزیزم خدارو شکر که حس خوبی دارید مطمئن باش به زودی به آرزودی دلت میرسی واز قدرت ذهنت شگفت زده میشی برات بهترینها رو میخوام
سلام سیمای عزیز
واقعا استمرار کلید اصلی این خانه است.
شاید روزهای اول که میگفتیم متناسب شدن آسان ترین کار دنیاست باورش کمی ساختمون بود ولی الان که در کار کردن روی خودمون و گوش کردن به صحبت های استاد استمرار داشتیم و اون باورهای قبلی برامون کمرنگ شده، گفتن و باور کردن اینکه، متناسب شدن آسان ترین کار دنیاست خیلی راحت تر و قابل قبول تر شده.
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام استاد عزیز و دوستان هم مسیر
یکی از تغییرات فوق العاده باارزشم که صبح وقتی بیدار شدم بهش فکر کردم می دونید چیه ؟
اینکه من دو ماه هست نرفتم قنادی شیرینی بخرم !!!
برای من خیلی تغییر جالب و باارزشی هست ،آخه این کار رو در هفته سه بار یا بیشتر انجام می دادم و در طول روز همش بهش فکر می کردم ،از نظرم بسیار بسیار چاق کننده بود و در به شدت انتظار چاقی ایجاد می کرد ،بعضی وقتها ۴۰ دقیقه با خودم کلنجار می رفتم که نرو بیخیال شو ،امروز شیرینی تازه نخوری چیزیت نمیشه ، باز نمی تونستم مغزم رو راضی کنم و می رفتم و بعدش کلی عذاب وجدان داشتم و ترس از چاقی .از همسرم خواهش کردم وقتی خودش میل به خوردن شیرینی داره ،من رو نفرسته برای خرید ،کاری که سالها من انجامش دادم و خودم از خریدش لذت می بردم ، همین باعث شده اون هم درخواست نکنه ،گفت در این دو ماه چند بار رفته تا دم مغازه و پشیمون شده نخریده، منم گفتم آفرین خیلی کار خوبی کردی ،( همسرم کاملا متناسب هست )در این مدت فقط یک بار خودش رفت شیرینی خرید ،اون هم نیم کیلو که خیلی کمتر از میزان خریدش در گذشته بود ،می خوام بگم این تغییرات من و اینکه مثل گذشته برای شیرینی ارزش قائل نیستم ، ذهنم درگیرش نیست ،همسرم هم تغییر کرده و خیلی براش مهم نیست .
« خوشحالم و لذت می برم »
چند شب پیش من و داداشم دوتایی رفتیم عیادت یکی از فامیلهامون که تازه عمل کرده بود ،من خواستم شیرینی بخرم ،اما داداشم گفت اگه نمی خوای پیاده نشو من میرم می گیرم و من فقط پیشنهاد دادم از همون قنادی که خیلی با کیفیت و تازه ست بخریم و با اینکه دم در قنادی بودم ،نرفتم تو ، گفتم خوبه خودت برو ،می دونید چرا ؟چون استاد قبلا در یکی از فایل ها فرمودند که تا جایی که امکان داره از دیدن مواد غذایی که وسوسه تون می کنه بخورید ،خودداری کنید و منم به یادآوردم این جمله ی با ارزش رو و نرفتم داخل .خونه ی فامیلمون که بودیم فقط یه دونه لقمه ای که کوچک بود با چاییم خوردم ، با اینکه زن داداشم اونجا بود و گفت بزار یه چایی دیگنبرات بریزم با شیرینی ها بخور تو چایی با شیرینی دوست داری ،گفتم نه مرسی ،کافیه ، میل ندارم و لذت نخوردن هنوزم در من هست و خوشحالم .
{یکی از دوستانم گروهی تشکیل داده در تلگرام و مشغول کیک درست کردن هست و هر روز کارهاش رو میزاره ،قبلا نگاش میکردم اما الان خیلی وقته بازش نمی کنم و بسیار موثر بوده و میل به خوردن شیرینی در من بسیار کمتر شده .}
تصمیمات من برای لاغر شدن خیلی در رفتار غذایی دخترم تاثیر گذاشته و سعی می کنم الکی مواد غذایی اضافه نخوره ،به همسرم گفتم قبلا پدر و مادر من نمی دونستن که چه کارها و حرف هایی باعث میشه بچه هاشون اضافه وزن پیدا کنند ، اما الان ما میدونیم ، پس دخترمون گناه داره همینجوری خودمون باعث بشیم دچار اضافه وزن بشه .همسرم به پفک و چیپس علاقه داره ، (هر روز هم حتما نوشابه می خوره)گفتم میتونی چیپس و پفکت رو تنهایی و وقتی بخوری که دخترمون نبینه ، معمولا بعد شام می خوره که دخترم سیر شده و کامل شامش رو خورده ،پفک و چیپس هیچ ارزش غذایی نداره و ضرر داره ،الان چند شبه که نمیزاره ببینه و من خوشحالم که آگاه شدم و باید مواظب باشم چون داره وزن میگیره .
✓علت اصلی علاقه ی دخترم به خوردن شیرینیجات و تنقلات برخورد اشتباه من و همسرم در گذشته ست ،حرص و ولع و هیجانی که برای بعضی چیزها داشتیم باعث شد اونم علاقه پیدا کنه ،من که تغییر کردم و رفتارم مثل افراد متناسب با رفتارغذایی صحیح شده ،قطعا دخترم هم تغییرات عالی خواهد داشت .✓
[خدایا شکرت برای این همه تغییرات عالی که در من ایجاد شده ]
« استاد گرامیم سپاسگذارم »
سلام نشمیل عزیز
دقیقا این صحبت استاد را من بسیار قبول دارم و نتیجه ش را هم دیدم، که خودمان را در شرایط روبرو شدن با خوراکی های وسوسه برانگیز قرار ندیم. من قبل از اومدن توی سایت ده ها پیج آشپزی و شیرینی پزی داشتم و هر روز آموزش ها رو نگاه میکردم، و همش چه در خواب و چه بیداری به فکر درست کردن کیک و شیرینی و حلوا بودم، حالا واقعا هم درست نمیکردم ولی همش فکر و ذکرم این خوراکی ها بود و دیدن اون تصاویر باعث احساس گرسنگی من میشد. الان یک ماهه اصلا به دنبال دیدن اینها نیستم و خودم قشنگ تغییر را در خودم حس میکنم.
خدا رو شکر
سلام ولی من برعکس شما شدم دیگه به شوهرم نمیگم شیرینی نمیخرم ،دیگه غر نمیزنم که چرا هی به من میگی برو شیرینی بخر ،دیشب گفت شب تولد حضرت محمده شیرینی نگرفتی؟گفتم نه،گفت میری بگیری؟گفتم پول بده تا برات بگیرم وبراش گرفتم خودم هم دوتا شیرینی خشک خوردم،الانم که دارم مینویسم پسرم با شیرینی اومد خونه وگفت مامان میخوری ؟گفتم نه نمیخوام،واقعا نمیخوام ،اگه قبلا بود مشستم کلی میخوردم بعد کلی باهاشون دعوا میکردم که چرا خریدید،بعد هم باعرض معذرت بالا میآوردمش،که دوباره معدم در میگرفت ودوباره باهاشون دعوا میکردم،وبهشون میگفتم همش تقصیر شماست که من چاقم،هر وقت من میخوام رژیم بگیرم شما هوس بستنیو کیکو شیرینی میکنید،کاش من یه خونه جدا داشتم میرفتم یک سال جدا زندگی میکردم ،لاغر میشدم بعد میومدم باشما زندگی میکردم،خدا من چه گناهی کردم که هر چی میخورم زود چاق میشم ولی شوهرم هرچی میخوره چاق نمیشه
استاد الان که اینا رو نوشتم یادم اومد که توچه برزخی زندگی میکردم ،چقدر دلم به حال خودم سوخت،وچقدر ناراحت شدم،چه زندگی کردیم ما؟از هیچی لذت نبردیم،استاد خدا پدرو ماورتونو بیامرزه که این دوره رو شروع کردید اون هم رایگان،وخیر ببینید که شرطش رو نوشتن کامنت گذاشتید،انگار مهر به دهن من یکی زده بودن اصلا نمیتونستم کامنت بزارم
سلام استاد گرامی ودوستان هم مسیرم جسله سوم :قدرت تخیل لاغری همه ما انسان ها قدرت تخیل داریم وخداوند این قدرت به ما داده که زندگی خود را انتخاب کنیم وبه هر چیز توجه کنیم اون وارد زندگیمون میکنیم باید ذهنمون عادت بدیم که بیشتر به کارهای مثبت فکر کندکه اگر در حالت بیداری باشیم اون چیزهای که بهش فکر میکنیم در خودآگاه ماست واگر اینکه قبل خواب هر شب بهش توجه کنیم واون تکرار کنیم میره تو ذهن ناخوداگاه مون وبرای لاغری هم اینطوری هست هر شب بهش فکر کنیم برامون عادت بشه وتکرار ومروربشه ووقتی از خواب بیدار میشیم خیلی لذت بخشه وحس عالی دارد خودمونه تواین تناسب احساس میکنیم خدایا شکرت که دراین مسیر زیبا قراردارد ممنونم از آگاهی ناب تون.
به نام خدايي كه از عدم آفريد
خداجونم، نازنينم ياري ام كن تا در رسيدن به هدفم دست از تلاش برندارم …ياري ام كن تا در اين مسير مستمر و قدرتمند به ايستگاه پاياني برسم و تو مرا در آغوش بگيري….اين ذوق و شوق در آغوش تو بودن را در من شعله ور كن تا وفاداري تو در قلبم زبانه بكشد…تنها تو را دارم و تنها از تو ياري مي جويم
مهربان خدايم من هيچي نميدونم …هر راهي رفتم اشتباه بوده…سر هر مسير لاغري، عده اي به قصد گول زدنم نشسته بودن ، من رو بنشون رو دوشت و پروازم بده از اين مسير سنگلاخي پر پيچ خم رژيم هاي دروغين…منو ببر به اوج تناسب اندامم ….شيرينش رو برام گسترش بده تا در تمام بخش هاي زندگيم هميشه و هميشه حسش كنم
نميخوام در يك بخشي از زندگيم شيريني اين معجزه وفاداري به عهدت كه تناسب اندامم هست رو ناديده بگيرم
آمين
—————————————————
سلامي گرم به استاد عطار روشن عزيز
سوالات جلسه اول رو داشتم مرور ميكردم و چون دارم دوره بي نظير “زندگي با كمك خداوند” رو ميگذرونم به جوابهام نگاهي دوباره انداختم
۱- چرا فکر میکنی می تونی به تناسب اندام تصویری که انتخاب کردی برسی؟!
چون فقط من هستم كه ميتونم معجزه زندگي خودم باشم …حتي خدا هم تا من نخوام نميتونه معجزه زندگي من باشه…اين من هستم كه اختيار دارم و ميتونم سرنوشت خودم رو خلق كنم…فقط با نيروي توجه و تمركز…هر ناممكني در زندگي من ممكن ميشه.
استاد عزيز در قدم دوم آياتي از وفاي به عهد خداوند آوردند و توضيح دادن خداوند به عهدش وفادار هست ..هرگاه مرا بخوانيد اجابت ميكنم …خداوند دعاي دعاكننده را اجابت مي كند…وعده الله حق است…و اين آيات ايمان من رو قوي ميكنن كه من به تناسب اندامي كه ميخوام ميرسم.
أَلَا إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ{يونس 55} آگاه باشید که وعده خدا همه حق محض است، ولی اکثر خلق از آن آگه نیستند.
خيلي افراد اتفاقا در تناسب اندامي هستن كه من ميخوام باشم …جالبه كه اين روزها هر كي رو ميبينم انگار از روي عكس تناسب اندامم كپي شده و فقط صورت هاشون متفاوت هست…همه همونجوري با همون دست و پاها و بالاتنه اي كه من ميخوام باشم…
اين يعني تمركز من در مديتيشن هاي شبانه داره كار ميكنه و جهان داره براي من تغيير ميكنه
جهان هر كسي مختص خودشه و اين هشت ميليارد انسان هيچ كدوم جهاني مشابه رو تجربه نمي كنن…
شايد باورش براتون سخت باشه و بگيد امكان نداره
وقتي داشتم درباره قدرت ذهن جستجو ميكرد…به مستندي برخوردم كه همون قسمت اولش مغزم سوت كشيد از اينكه چطور تجربه هيچ فردي شبيه ديگري نيست حتي در مواردي مشابه …مثلا مزه سيب براي هيچ فردي شبيه ديگري نيست ….همه ما مزه سيب رو بر اساس خاطرات و باورها و نرون هاي عصبي اي كه داريم تجربه ميكنيم…و هيچ كدوممون نميتونيم ادعا كنيم خاطرات ، باورها و نرون هاي عصبي شبيه به هم داريم و ميتونيم مزه سيب رو مشتركا مثل هم تجربه كنيم.
و اين معجزه بزرگي خالق اين جهان هست و حالا ميفهمم چرا اثر انگشت هيچ كدوم از افراد در كره زمين شبيه ديگري نيست.
۲- احساس شما از بودن در تناسب اندام تصویری که انتخاب کردی چیست؟
استاد عزيز در قدم دوم زندگي با كمك خداوند جمله طلايي دارن و ميگن “اما آنچه سبب شد در این مسیر باقی ماده و ایمانم بر وفاداری خداوند بر تحقق آرزوهایم را حفظ کنم ذوق و شوق تجربه نزدیکی خداوند و تجربه برآورده کردن آرزوهایم بود مخصوصا آرزوهایی که هیچ نشانه یا امیدی به برآورده شدن آن نداشتم.
اين جمله يك خداشناسي جديد در من ايجاد كرد و دوست دارم خيلي جاها ازش استفاده كنم تا دينم رو بهش ادا كنم….از ديروز اشگام مياد تا يادم ميوفته به اينكه هدايت شدم به اين آگاهي: در اين مسير باقي ميمانم و ايمانم بر وفاداري خداوند را حفظ ميكنم تا ذوق و شوق نزديكي به خداوند رو تجربه كنم/من منتظر تجربه معجزات الهی در زندگی ام هستم.
۳- بازخورد اطرافیان وقتی شما رو با تناسب اندام تصویر انتخابی مشاهده می کنند چیست؟
اولين نفري كه خيلي دوست داره تناسب اندام من رو ببينه همسرم هست …ايشون هميشه به من ميگه براي ميانسالي سلامتيت خيلي مهمه و بايد بدنت رو متناسب كني تا ميانسالي سرحالي داشته باشي…خودشم اضافه وزن آنچناني نداره . تقريبا حواسش هست…
خانواده همسرم خيلي بهم خواهند گفت چقدر تغيييير كردي …توي خانواده همسرم هستن كسايي كه اضافه وزن دارن قطعا اونا از من ميپرسن چيكار كردي به ما هم بگو…دختر خاله ها حتما ازم ميپرسن چطور متناسب شدم…خلاصه هر جا برم بعد از سلام و عليك بايد جواب بقيه رو بدم براي متناسب شدنم…
انقدر اين صحنه رو ديدم كه به راحتي ميتونم حس كنم وقتي در اون موقعيت قرار ميگيرم حسم چه جوري خواهد بود
سلام فهیمه عزیز
چه کامنت زیبایی نوشتید
ما باید بدونیم و بلور کنیم که فقط خودمون معجزه زندگی خودمون هستیم. چقدر عالی که سوالات را با استفاده از دوره ای که در حال گذراندن هستید نوشته اید، خیلی جواب ها مخصوصا سوال اول خوب و متفاوت بود.
فهیمه جان سلام
از دیدگاه عالی شما با توجه به دورهای که در اون هستید خیلی لذت بردم…
دیدگاه شما بسیار عالی بود
موفقیت شما آرزوی منه…
دوستدار شما شهربانو
تجسم و تخیل
تجسم کردن و تخیل کردن چیزی غیر از جهت دهی افکار به موضوعی در آینده نیست.
پس بیایم از این موهبت به نفع خودمون استفاده کنیم.
بیایم اون آینده ای را که میخواهیم تجسم و تخیل کنیم، بیایم از این آسانسور برای بالا رفتن استفاده کنیم، چون همیشه و رایگان در دسترس ماست.
ذهن رو ول کنی، دوست داره بره روی شرایط بد و نتایج بد رو پیش بینی کنه، به خاطر همین اکثرا ناخواسته اتفاق می افته.
شرایط فعلی ما چیزی نیست جز افکار و تجسم و تخیل گذشته ما.
حالا که فهمیدم، آگاهانه افکارم، تصوراتم، تخیلاتم را مانیتور میکنم و آگاهانه به آن چیزی که میخواهم توجه میکنم و تصویرسازی و تخیل میکنم.
سلام و صد سلام
خلاصه جلسات (۲)
قرار شد ما تصاویر لاغری به همراه شرحش را روی ذهن ناخودآگاه خودمون بارگزاری کنیم و در واقع باور چاقی رو به باور تناسب تبدیل کنیم. این مرحله ساده است ولی نیاز به استمرار داره. برای اینکه بتونیم اطلاعات رو روی ذهن ناخودآگاه آپلود کنیم، توی جلسه دوم اومدیم ذهن خودآگاه و ناخودآگاه رو بهتر شناختیم. ذهن خودآگاه اطلاعاتش را از پیرامون (شنیدن، دیدن، …) بدست میاره و چون اطلاعات چاقی همیشه و خیلی بیشتر وارد ذهن ما میشه، ذهن خودآگاه بیشتر مواقع ما رو از چاقی و خوراکی ها و … میترسونه، چون همین چیزها رو داره میشنوه، و کم کم وقتی تکرار بشه، همین وارد ذهن ناخودآگاه میشه، چون ذهن ناخودآگاه فقط تکرار رو میشناسه.
ذهن ناخودآگاه وقتی ببیند ما چیزی را خیلی مرور میکنیم، میگه حتما بهش علاقه داره و میخواد تجربه. شکنه، پس ثبتش میکنه و بعد به تجربه تبدیلش میکنه. چون ذهن ناخودآگاه کارش خلق کردنه. وقتی شرایطی زیاد تکرار شود، به پوشه «موجود باش» منتقل میشه و دیگه صد در صد رخ میده.
برای اینکه لاغری را به پوشه موجود باش منتقل کنیم و روی ذهن ناخودآگاه آپلود کنیم، از زمان طلایی استفاده میکنیم، و این زمان طلایی ۴، ۵ دقیقه قبل از خواب است. افکار اون ۵ دقیقه به عنوان چکیده افکار روز وارد ذهنمون میشه. دریچه افکار ناخودآگاه باز میشه و ما به طور خواسته، افکار لاغری رو وارد رهنمون میکنیم.
پس شب، تصویر را به ذهن مان می آوریم و همان سه سوال را پاسخ میدیم و با ورودی تناسب به خواب میریم و تناسب رو به ذهن ناخودآگاه خودمون دیکته میکنیم و در این کار استمرار داریم.
بعدش یاد گرفتیم که از یه موهبت دیگه هم برای تثبیت لاغری در ذهن ناخودآگاه خودمون استفاده کنیم و اون تخیل لاغریه. پس به صورت آگانه، شبها خودمون رو با نفس کشیدن آماده میکنیم و تناسب اندام خودمون در اندام انتخابی را در موقعیت های مختلف که دوست داریم تخیل میکنیم و از این شرایط لذت میبریم و در همین حال به خواب ناز میریم و صبح هم با همون حال و هوا از خواب بیدار میشیم 🥰
سلام خانم کشاورز
این کامنت شما قبل این دوره کامل برای چاقی داشتیم انجام میدادیم و چقدر حرفه ای بودیم و نتیجه رو دیدیم پس اگر به تناسب بدن و لاغری تغییر بدیم صددر صد به نتیجه دلخواه میرسیم
چند جمله کلیدی و کاربردی
لاغر شدن آسان ترین کار دنیاست
متناسب بودن طبیعیه و بدن ما تمایل به تناسب داره، پس چاق بودن غیر طبیعیه.
چون بدن ما تمایل به تناسب داره، لاغر شدن آسان تر از چاق شدنه.
ذهن من اگر از تصویری لذت ببره، من رو صد در صد به اون تصویر میرسونه.
لاغری برای من عادی و طبیعیه.
احساسی را که در آینده میخواهی داشته باشی، الان در خودت ایجاد کن.
من میتوانم از قدرت ذهن ناخودآگاه استفاده کنم و همین من رو اشرف مخلوقات کرده.
فقط افکار پر تکرار به واقعیت تبدیل میشود، پس حواست باشد چه چیز در ذهنت تکرار میشود.
ذهن ناخودآگاه کارش خلق کردن است.
لحظات قبل از خواب دروازه ذهن ناخودآگاه باز است و بهترین زمان برای بارگزاری اطلاعات است.
به لاغری فقط فکر نکن، لاغری را باور کن.
از قدرت تخیل برای متناسب شدن غافل نشویم، تخیل همه چیز است، آنچه ما تخیل میکنیم در صورت تکرار در ذهن ناخودآگاه ما ثبت میشود.
سلام و صد سلام
خلاصه جلسات (۱)
بیایم ببینیم قرار بوده چکار بکنیم و چیکارا کردیم
ما قرار بود به تناسب اندام برسیم، ولی این بار بجای تغییر در رفتارهامون، قرار شد ذهن ناخودآگاه یا همون پشت صحنه رو تغییر بدیم تا خودش بهترین رفتارها رو ایجاد کنه، بهترین دستورات صادر بشه، که اینور مار خود به خود درست بشه.
قراره ناخودآگاهمون رو در جهت رسیدن به سمت نتایجی که مد نظرمونه که اینجا همون تناسب اندامه هدایت کنیم. نکته مهم در این راه استمراره، استمرار. چون ذهن ناخودآگاه بر اساس استمرار و تکرار دستورات و فرمول ها را در خودش بارگزاری میکنه. از طرفی هم باید اطمینان داشته باشی که اگر ذهن ناخودآگاه درست بشه، نتایج خود بخود از راه میرسه و پشت سر این تغییر میاد. پس هی نتیجه رو چک نمیکنیم، بلکه به اومدنش اطمینان داریم. وقتی ناخودآگاه درست بشه، تغییرات در سطح افکار، اعمال و نتایج اعمال میشه.
بعدش فهمیدیم ذهن ما تصویریه، تصاویر رو در خودش ثبت میکنه. پس خواستیم تصاویری از لاغری خودمون رو توش ثبت کنیم، و چون هنوز به لاغری نرسیدیم از یک عکس متناسب که به ما میخوره استفاده کردیم، و قرار شد خودمون رو در اون عکس تصور کنیم، چون ذهن فرق اصل و بدل رو نمیشناسه. حالا چرا تصور کنیم، چون ذهن فرق بین واقعیت و تصور رو هم نمی فهمه، پس برای رسیدن به نتیجه، از تصور کردن هم غافل نشویم.
حالا چرا میخوایم تصویر متناسب از خودمون رو ثبت کنیم؟ چون ما بر اساس دیدن یا تنگ بودن لباس ها یا نظر دیگران یک تصویر چاق از خودمون در رهنمون ساختیم، که این تصویر چاق منجر به چاقی بیشتر میده، چون فرمان های چاق کننده ارسال میکنه و چون ترس و نفرت از چاقی باعث چاقی بیشتر میشه و چون انتظارمون از خودمون چاقی بیشتره.
در واقع ما توی ذهنمون سوابق چاقی رو ثبت کردیم و الان میخوایم سوابق لاغری خودمون رو ثبت کنیم، هر چند این لاغری فعلا برای خود ما نباشه، ولی ذهن که متوجه نمیشه.
هر روز عکس متناسب را میبینیم و از خودمون سه سوال میپرسیم.
این که چرا من به این تناسب میرسیم؟ در واقع قراره برای خودم منطقی و طبیعی کنم که به این تناسب میرسم و برام شدنیه.
وقتی به این تناسب رسیدم چه احساسی دارم؟ میخوایم احساسمون هم درگیر بشه، ذهن ناخودآگاه زمان رو متوجه نمیشه، و وقتی ما دچار این احساس خوب میشویم فکر میکنه واقعا به تناسب رسیدیم و احساس خوبی دارد و این برای ایجاد تصویر متناسب مثل کاتالیزور عمل میکند و باعث سرعت تاثیر میشود.
وقتی به این تناسب رسیدم، دیگران چه بازخوردی دارند؟ همین طور که بازخورد دیگران در احساس چاقی ما خیلی موثر بود، الان برای احساس تناسب و لاغری ازش استفاده میکنیم.
ما یک تصویرسازی چاق از خودمون داشتیم و حالا قراره یک تصویر متناسب از خودمون ایجاد کنیم. و با این روش خیلی توی این تصویر سازی جلو می رفتیم.
(ادامه دارد)
ممنونم بابت یادآوری هات لیلای عزیز عالی بود
به نام خدا سلام به همه دوستان
من یه چند روزه که علاوه بر تجسم خودم با تناسب اندام تو لباسهای که دوست دارم بپوشم سعی میکنم که در لحظه حال هم خودم رو تو تناسب اندام حس کنم مثلاً با تناسب اندام ایده الم بلند میشم میرقصم، کارهای خونه رو انجام میدم یا وقتی میخوام برم بیرون مدل لباسها یا رنگهایی رو انتخاب میکنم که دوست داشتم زمان تناسب اندامم ایده الم بپوشم خیلی حس خوبیه
سلام ،منم همینطور شدم وجالب اینه که وقتی که این طوری فکر میکنم تمام اعمال ورفتارم هم تغیر میکنه ،در اصل انگار دارم یه نقش رو بازی میکنم توی ذهنم خودم رو یه آدم متناسب میدونم که رفتارهای مناسب انجام میده،بعد توی زندگی واقعی اگه بخوام کارهای گذشته رو انجام بدم انگار دچار دوگانگی شخصیتی میشم،انگار که یه آدم دروغگو هستم که حرف وفکرش با عملش یکی نیست ،واین خیلی جالبه،یاد حرف استاد افتادم که میگفتن وقتی میخواستن تغیر کنن فقط از اون شرایط لباس رو میتونستن تغیر بدن پس بهترین لباسشونو پوشیدن ورفتن مغازه ابزار ویراق،استاد اون موقع خودشونو تو جایگاه آدم موفق میدیدن،ورفتارشون هم عوض شد ماهم خودمونو جای آدم متناسب میبینین وخودمونو اونجوری تجسم میکنیم ودر دنیای واقعی رفتارامون عوض میشه
سلام دوست عزیز
انشاالله همیشه با تناسب اندامت خوش و خرم زندگی کنی
من بعضی اوقات تو نقشم همچنین فرو میرم که دلم با تناسب اندامی که دارم غنج میره وای چه حس و حال خوبیه
به نام خدای هدایتگرم
سلامی گرم به استاد و بقیه اعضا
به لطف الله هر شب دارم مدیتیشن رو انجام میدم
دو سه جای خونه عکسهایی از اون تناسب اندامی که میخوام گذاشتم
مهم تر از همه اینکه ،مدیتیشن ها داره کار خودش رو میکنه
جطور؟
هر جا یک خانم متناسب میبینم ،سریع توی دلم ذوق میکنم و میگم خدایا شکرت برای تناسب اندامم
یعنی در همون ثانیه اول همین حس و حال از دلم و زبونم حس میشه
و میدونم که فقط نتیجه مدیتیشن ها و اینکه
ایمان دارم به خدایی که حامی و راهنمای من هست
با سلام
اولین باری که استاد تصویر ورود به سرزمین ناخودآگاه رو گذاشت .برام جالب بود شب و تاریکی و دری که انسان دیگه رو وارد ذهن میکرد .
الان که استاد میگه تجسم رو هنگام خواب انجام بدین اون تصویر داره برام واضح میشه .
شبهای اول با فایل تجسم میکردم بعضی مواقع خوب بود بعضی مواقع تصاویر مضحک میدیم بعضی وقتها ذهنم فرار میکرد سر مساله ی که درگیرش بود میخواست فریب ام بده که آره من دارم اونها رو برات حل میکنم .
ولی دو شبه تجسمم به نیمه نرسیده خوابم میگرفت .اول ناراحت شدم چرا نمی تونم تا آخر تجسم کنم ولی از اونجایی که دارم یاد میگیرم هیچ چیز بد و منفی برام وجود نداره .گفتم خیلی هم خوب انجام میدی .شبهای قبل برات ناآشنا بوده هی با اکراه میخواستی وارد ذهن بشی ولی الان وارد شدی و تصویررو به ناخودآگاه سپردیش .
مگه خودت به دانش آموزات نمیگی وقتی یک مساله خیلی ذهنتون رو درگیر میکنه برین بعدی ولی ناخودآگاهتون داره اون مساله قبلی رو حل میکنه .اینم همینه دیگه .تصویر متناسبتون خودآگاه میده به ناخودآگاه .برای همون آرامش میگیری و میخوابی ، خیالتم راحته کار رو دست خوب کسی سپردی .
یاددته دو ماه پیش سر یک مساله در مواقع متفاوت ، قلبم بهم میگف انجامش ندم ولی نادیده اش گرفتم درست هر سه بار اذیت شدم .بعد که قضیه رو حلاجی کردم دیدم ناخودآگاه ام بهم گفته نکن ولی من نشنیدم .
اینحا هم دست ناخودآگاهه بهش اعتماد کن .
نمیدونم چراا ماها که برخلاف میل جامعه داریم پیش میریم اینقدر جلومون مانع میتراشن .منی که به کسی کار ندارم دارم از اون دروازه ذهنم افکار مثبت میفرستم و دلم نمیخواد منفی راه بدم .
مادرم یک آدم نازنینییه که توی زندگیش مصایب ناگوار زیادی دیده ، معتقده نباید رنگ روشن بپوشه نباید بخنده ، انگار بخنده آدمها میگن چه آدمییه بعد ۲۰ سال از مرگ عزیرانش شاده .
مرتب اخمهاش در همه و ناله میکنه و الانم که درگیر بیماری زیادی شده .وقتی پیشش میری واقعاا سطح انرژیت پایین میاد البته اگه یکی از خواهرام که معمولا خیلی باهم حرف میزنن باشه که دیگه واویلااا .دوتایی تادلتون بخواد ذهنشون پراز افکار منفییه .
آبجی دیگه ام با من هم مسیر شده هرچه تلاش میکنه فایده ایی نداره هرچی میگه حرفهای منفی نزن نگوو دکترم خوب نیست اینکه بهترین دکتر و جراح مشهده هرکی عمل کرده خیلی خوبه .فایده نداره که نداره .
منکه چون میدونم تا کسی تو مدارش نباش و اینکه چند بار گفتم بی فایده بوده هیچی نمیگم .
باور کنید یک عمل ساده پیش بهترین جراح و بیمارستان خصوصی رفته ولی بازم ۷ ماهه هنوز خوب نشده بااینکه دوستش همین عمل رو پارسال توی شهرمون پیش یک دکتری که خیلی معروف نیست انجام داد و سر دوماه میگه عالییه عالیم .
ولی دوست مامانم فوق العاده مثبته و از همه چیز تعریف میکنه از زندگیش از بچه ها از …
مامانم میگه شانس داره ولی من میدونم قضیه چیه .دروازه ذهن اون دوتا بازه حالا اون با افکار مثبت مادرم با افکار منفی .
میدونم شرایط مادرم یکسان نیست ولی میتونه از چیزهای که داره شکرگزاری کنه .مثلا فرزندانش که همگی خوبن یا سلامتی اعضای که داره .
شوهرمم همینطوره مثل مادرم عقیده داره نباید از چیزی تعریف کنی چون برعکس میشه .
مرتب اخبار رو دنبال میکنه .تازگی گیر داده به من که تو آخرش با اینهمه نوشتن و فایل گوش دادن دیونه مبشی .خخخ
برای اینکه راحت باشم صبح زود فایل گوش میدم که خوابه وبعد توی خونه با هندفری که نبینه چکارمیکنم ادامه فایلها رو گوش میدم.
خداروشکر دارم ارتش یک نفره میشم میدونم آخرش روی همه تاثیر میذارم .همینکه دعواهای چند سال پیشمون توی خونه نیست .همینکه به خیلی خواسته هام رسیدم .
بااینکه هیچ چیزی نفروختم فقط ۵۰۰میلیون داشتیم تونستیم یک طبقه خونه امون رو تکمیل کنیم نمیدونم چطورییه ولی شد خونه ایی که خیلی بزرگه و اون چیزییه که توی رویاهام بود .
ناخودآگاه پول میامدبااینکه من و شوهرم کارمندیم و طبق باورهاا درآمدمون محدوده .
اگه جلوشو با ذهنم نمیگرفتم خیلی زودتر درست میشد .تازه همون موقع یک دناپلاس به اسمم درآمد .اونم بدون اینکه خبری ازش داشته باشم .خواهرم با گواهینامه من ثبت نام ماشین برای خودش میکرد چندین بار ثبت نام کرد دید اسمش درنمیاد رهاش کرد ماشین خرید .
جالبه سه روز بعد از خرید ماشین خواهرم ، بهم پیامک شد که دناپلاس به اسمت درآمده .توی این مدت عمرمم یک سیخ کبریت به اسمم در نبامده بود.خخخ
استاد واقعاا همه ی،زندگی امو رو مدیون شما هستم .
من موقع خواب جنگ روانی داشتم اینقدر از حرفهاا دلم میگرفت که هی تکرارشون میکردم هی این حرفهاا بیشتر وبدتر میشد .
منکه نمیدونستم دارم خودم اینها رو جذب میکنم .
الان کلی با دو سال پیشم فرق کردم .
دو سال پیش با وجود اینکه هنوز خوب احساسمو مثبت نگه نمیداشتم اینقدر بازخورد مثبت گرفتم از ساخت خونه بزرگ ،خرید ماشین ، خرید وسایل خونه ، گوشی عالی …
قبلا اینهاا هرکدومش رویاایی بیش نبود که اصلاا خودمو لایق اش نمیدونستم .
ولی الان دارم برای خیلی بیشتر وبهترر تلاش میکنم .
من عاشق تناسب امم .خیلی خوب شدم دروغ میگم اگه بگم برام مهم نیست .ولی توی این مسیر فهمیدم من خیلی آسیب دیدم دارم اونها رو ترمیم میکنم دارم خود درونی امو وگره های و موانع رو باز میکنم .
با حل اینها و تجسم تصویر متناسب حتما حتما متناسب میشم
عالی بود لذت بردم خدا را شکر انشالله روز به روز برکات بیشتری به زندگیتون بباره چه جالب من هم مثل شما یک ارتش یک نفره هستم و اینکه من هم مادرم حرف منفی زیاد میزنند.
خدا را شکر که توی این راه اینقدر موفق شدی.
دقیقاً شنیدن فایلها برای هم فقط به قصد لاغری نیست و خیلی چیزها یاد گرفتم و خیلی زخمها رو درمان کردم.
سلام عزیزم
خوشحالم که لذت بردین .
موفق باشید
سلام دوست عزیز
چه کامنت خوب و آموزنده و پر انرژی ای
قشنگ معلومه کلی وقت و با استمرار روی خودتون کار کردین که صحبت هاتون آنقدر عمیق و عالی است
بهتون تبریک میگم بابت موفقیت ها و ان شالله این موفقیت ها ادامه دار است.
چقدر خوب که می نویسید و باعث احساس بهتر، امیدواری و انگیزه استمرار در ما میشوید.
از شما متشکرم
به نام خدای متخیل
منم دوست داشتم به خاطر عوض کردن حالم بیام بنویسم .یک اتفاقی افتاده که فعلا دوست ندارم در موردش بگم و شاید برای من سخت باشه باورش که خودم تخیل گردم ولی باید بپذیرم و تسلیم باشم.
ما هر چیزی که تو این زندگی داریم تخیل کردیم شاید باورش برامون سخت باشه ولی تجسمش کردیم خیال پردازی کردیم مثل آنه شرلی من عاشق کارتون آنه شرلی هستم اون دختر قدرت تخیل قوی داشت اون ساعتها در خیال به سر میبرد اون دختر کوچولو تو کارتون نمونه بارز استفاده از تخیل در زندکی هست اون به هر چی در تخیلاتش بود رسید به نظرمن اون کارتون بهترین کارتون هست از نظر من چون به قدرت تخیل انسان اشاره میکنه من عاشق آنه هستم اون مکان زندگیش رو تخیل کرد ودقیقا به اونجا هدایت شد اون دختر شادی بود اون تخیل میکرد واز زندگی لذت میبرد منم دوست دارم مثل آنه شرلی باشم در تخیلاتم دوست دارم مثل اون تخیلهای قوی و واضح داشته باشم اون دختر عاشق رویا پردازی بود وازین قدرتش به نحو احسن استفاده کرد اون با اینکه کارتون هست ولی من عاشق اون دختر هستم ولی اون براي من نمونه انسان واقعی هست نه مجازی.
منم دوست دارم آینده ام رو مثل آنه تجسم کنم که کجا میخوام زندگی کنم چه اندامی داشته باشم با چه ادمهایی زندکی کنم من قدرت تخیل رو دوست دارم ودوست دارم ازین به بعد در رویا غرق بشم
من دوست دارم تخیل خوب ومثبت داشته باشم چیزهای زیبا رو تخیل کنم من دوست دارم روابط عاشقانه ی زیبا وبا احترام رو تخیل کنم من دوست دارم بارداری سرشار از حال خوب و لذت رو خیال پردازی کنم من دوست دارم فرزند پسری زیبا و دوست داشتنی وسالم رو رویا پردازی کنم
من دوست دارم آینده ای زیبا در تخیلاتم برای خودم بسازم.
من یک شهر رویایی ومکان زیبا رو برای زندگی رویا پردازی میکنم
من دوست دارم فراوانی وبرکت رو در رویاهام بسازم
من عاشق رویاهای خوبم من عاشق زندگی رویایی ام من عاشق خدای رویایی خودم هستم
من عاشق تخیلات لاغری زیبا هستم من در تصوراتم خودم رو یک زن رویایی وزیبا ومتناسب وجوان وخنده رو تصور میکنم من خودم رو سالم تصور میکنم من خودم را یک متناسب شاد شاد 70 کیلویی تصور میکنم
من خودم رو انسان عاشق وزیبابین تصور میکنم
من خودم را یک مادر باردار خوشحال و متناسب تصور میکنم
من خودم را یک زن شاداب وباطراوت وجوان تصور میکنم
من تصویرهای شیطانی را از ذهنم پاک میکنم و آگاهانه برای خودم تخیلات زیبا را متصور میشوم
من راه رفتن با عزت نفس واعتماد به نفس را تخیل میکنم
من زیبایی و تناسب وخوش تیپی رو تجسم میکنم
من خودم را یک پرنسس زیبا و متناسب تجسم میکنم
من خودم را یک عروس زیبا و جوان تصور میکنم
من زیبایی را تجسم میکنم من لاغری را تجسم میکنم
من در زندگی تا به الان هر چه تجسم کردم رسیدم واگر نرسیدم به اندازه کافی تجسم را قدرت نبخشیده ام
من دختر زیبا وسالمم رو خودم در تخیلاتم تجسم کردم همواره دوست داشتم دختری زیبا داشته باشم تا موهایش را شانه کنم ولباس بلند به او بپوشانم واو برای من دلبری کند
دخترم را طوری تجسم کرده بودم که همه در خیابان اتوبوس از او عکس میگرفتند و لپش را میکشیدند .
دختری را تصور کردم که زرنگ وباهوش وبا استعداد واستقلال هست وزبانزد فامیل
من الان دوست دارم فرزند پسر زیبا وسفید روی وسالم وخندان ومتناسب اصل را رویا پردازی کنم دوست دارم عاشق پسر باشم در رویاهایم دوست دارم پسرم انسان موفق ومعنوی باشد دوست دارم فرزندم مستقل باشد و با من وپدرش وخواهرش مهربان باشد من پسری بینظیر که قوه ی تخیل عالی داشته باشد رو تصور میکنم.
من پسری زیبا و رویایی را تصور میکنم
من همسر مهربان و وفادار و خوش اخلاق واهل کار را خودم تصور کردم
یادمه من با اینکه برای کنکور درس میخواندم شبها ازدواجم را تصویر سازی میکردم و من به راحتی هم لاغر شدم هم کنکور ارشدقبول شدم وهم همسرم رو جذب کردم وهم یک شهر بهشتی وزیبارا برای خودم تصویر کردم و به همه شان رسیدم .
من همسر کاری را تجسم کردم وحالا همسرم صب تا شب سر کار هست و اهل فعالیت ولی دیکه الان دوست دارم مردی را تصور کنم که اهل کار هست ولی برای خودش و خانواده اش هم وقت دارد.
من از تضادهای زندگیم تخیلات زیبا بیرون کشیدم
دوست داشتم طعم عشق ومهربانی را بچشم وبا جذب همسرم طعم عشق را چشیدم .
من دوست داشتم عشق و مهربانی نثار دخترم کنم وبا تجسم دختر زیبایم عشق ومحبت را به دخترم چشاندم من چون دختر بودم مادرم عشق را از ما محروم کرد برا همین دختر خواستم تا به دختر کوچولو تنهای کودکیم طعم عشق ومحبت را بچشانم
دوست داشتم طعم زندگی در طبیعت زیبا را بچشم و شهر زیبا و بهشتی کارتون بچه های کوه آلپ را تجسم کردم وبا ازدواج به شهر زیبا مهاجرت کردم.
من طعم زندگی در کلبه ی چوبی را هم تجسم کردم در خیالم از کودکی با دید کارتون پرین که مدتی در کلبه ی کنار رودخانه زندگی میکرد وماهی میگرفت و بالاخره یک روزی به این رویا میرسم ما دوسال پیش برا مسابقه مدرسه دخترم یک کلبه ی چوبی زیبا درست کردیم که برنده شد در منطقه واین نشان از نزدیک شدن به این رویای کودکی وجوانی من هس
من میتوانم رویای لاغری رو به واقعیت تبدیل کنم همانطور که بقیه اتفاقات عالی زندگیم رو به واقعیت تبدیل کردم
من لاغری وزیبایی را هم به واقعیت تبدیل میکنم
من میتوانم چون بارها توانستم من یک متناسب 70 کیلویی شاد شاد خواهم شد من به قدرت تخیل خودم ایمان دارم.
سلام الهام عزیز
چقدر کامنت تون زیبا و عالی بود
من که واقعا از خواندش لذت بردم و وقتی میخواندم هم ذهنم رفت توی تخیل و هم یک لبخند بزرگ روی لبم نشسته بود. خیلی خیلی ازت ممنونم که به من هم ایده دادی.
سلام لیلای عزیزم
ممنونم ازت خوشحالم که دیدگاهم را دوست داشتین. براتون آرزوی موفقيت وسربلندی دارم.
این چند روز یه مقداری حال و احوال خوبی نداشتم که من کاملاً تابلو میشم چون مثلا فعالیتم توی سایت یا گروه تلگرام کم میشه…
اما خواستم از قدرت عادت براتون بگم…
دیروز ظهر حالم خوب نبود اومدم دراز بکشم انقدر مغزم عادت کرده به اندام ایده آلم فکر کنم ناخودآگاه به یاد اون افتادم…و خب تو بهتر شدن حالم نقش داشت.
و دومین چیز اینکه این مدت خب خیلی حالم خوب بود اصلاً تو آسمونا بودم … بعد من عادت داشتم همیشه وقتی حالم خوب بود رژیم رعایت کنم ورزش کنم بعد وقتی حالم بد میشد کلاً دیگه همه چیز رو ول میکردم از اونور بوم میافتادم که پرخوریهای شدید میکردم همشم هله هوله
ورزش و کلاً ول میکردم…
زمانی که لاغری با ذهن شروع کردم ته ذهنم همهاش این ترسو داشتم که اگه یه روزی حالم بد بشه دیگه این همه انرژی مثبت نداشته باشم نکنه برگردم به اون دیفالت مغزیم که میگه بخور تا آروم شی …
و جالبه الان دارم خودم رو رصد میکنم میبینم همه کاری کردم به جز پرخوری !
از دوش گرفتن و قدم زدن و آهنگ گوش دادن و دعوا و به خود رسیدن تا حرف زدن با تراپیست و گریه کردن و ژورنالینگ و همه چی! ولی پرخوری نکردم و این یک علامت خیلی خیلی خوبه !
که وسط اشکهام یک لبخند شیرین روی لبم میاد
درسته الان دچار یک چالشی توی زندگیم شدم
اما یکی از بزرگترین چالشهای زندگیم رو پشت سر گذاشتم و به این خود کنترلی رسیدم که به جای پرخوری در هنگام ناراحتی یا عصبانیت پناه ببرم به چیزهای دیگه.
استمرار …
حتی وقتی که روحیه ی خوبی ندارم دارم لاغری با ذهن رو ادامه میدم.
سلام و درود مری خانم
خوشحالم که چالشی رو با موفقیت پشت سر گذاشتید
و ممنون که به ما دلگرمی دادید با این کامنت پر بارتون
خود کنترلی که داشتید
من رو هم خوشحال کرد
که در شرایطی نادلخواه، به دادمون میرسه با فایل های ارزشمند این سایت
به نام خدای مهربان
وای بعد از گوش کردن و انجام تمرین دوازده قدم اینو انجام میدم چه ترکیب فوق العاده ای شده واقعا حالم خیلی خوبه انگار تو رویا هستم خدایا شکرت استاد ممنون
نشان های دریافت شده
با سلام خدمت دوست عزیزم زهرا خانم
خیلی خوشحال شدم که ترکیب دو دوره آنقدر در روحیه شما تاثیر گذاشته که انگار در رویا هستی براتون بهترینها رو آرزو دارم و امیدوارم همیشه حالتون در بهترین و بالاترین حد خودتون باشه
سلام
اومدم یه چیز بگم و برم سراغ پرسیدن سه سوال از خودم و گوش دادن به فایل تخیل و تجسم.
آقا من هر شب که میخوام سوال اول رو از خودم بپرسم، که چرا فکر میکنی به تناسب این عکس (که من عکس دو سه سال پیش خودم است) میرسی؟
واقعا هیچی ندارم بگم جز اینکه اون وزن خود کنه و همیشه توی همون وزن و هیکل بودم، ولی نمیدونم چی شد که یهو توی دو سال ۲۰ کیلو به وزنم اضافه شد. واقعا من توی این دو سال نه پر خوری شدم، نه ورزشی رو قطع کردم (همیشه فرد پر تحرک و کوهنوردی بودم) نه داروی جدیدی مصرف کردم و …
واقعا واقعا من برای افزایش وزنم هیچ دلیل قانع کننده ای ندارم. فقط و فقط میتونم بگم چاقی من کاملا ذهنی بوده، وگرنه من پرخور نشدم.
انقدری که من سر اضافه شدن بی دلیل وزنم به این اعتقاد پیدا کردم که چاقی و لاغری کاملا ذهنی است که نیاز به هیچ دلیل و برهان دیگه ای ندارم.
من باور دارم و اطمینان دارم که اضافه وزن من کاملا ذهنی بوده و با همین فرمون (تناسب فکری) باید به حالت نرمال خودش برگرده.
شرایط جسمی فعلی تان نتیجه تخیل شما در گذشته بوده است
وای عجب جمله ای، ممکنه از شرایط جسمی الانمون راضی نباشیم و به خاطرش ناراحت باشیم، ولی نکته خوشحال کننده اش اینه که شرایط آینده جسم و انداممون هم نتیجه تخیل حال حاضر ماست، پس باید خوشحال باشیم که دست خودمونه و میتونیم به راحتی با تخیل کردن (البته میگم راحت، ولی اینم همچین راحت نیست، یه هفته است دارم سعی میکنم که همین تخیل رو انجام بدم) به اندام دلخواهم تغییرش بدم.
چقدر خوبه که جبری در کار نیست و همه چیز دست خودمونه، چقدر خوبه که ارثی در کار نیست و اندام ما حاصل تفکر خودمونه و میتونیم همین الان برای تغییرش اقدام کنیم.
من دوست دارم امشب یک آرامش و یک تجسم عالی از اندام متناسب خودم داشته باشم و در بهترین احساس نسبت به خودم به خواب برم و در ذهن ناخودآگاه رو به روی آگاهی های مفید باز کنم.
من متناسبم چون متناسب بودن آسان ترین کار دنیاست. من متناسب به دنیا آمدم و متناسب به زن کیدقشنگم ادامه میدم.
خدایا به امید تو
سلام و درود ليلا جان
ما خيلي خوشبختيم كه اين دوره را داريم و ميتونيم هر شرايطي كه نادلخواه هست رو تغيير بديم اوليش همين شرايط جسميمون هست
شاكر خداوندي هستم كه ما رو خالق زندگيمون قرار داد.
به اميد موفقيت هممون
سلام دوست عزیزم درست میفرمایید وضعیت ما حاصل افکار گذشتمون هست واز الان که تصمیم گرفتیم افکارمون رو تغییر دهیم قطعا نتیجه هم متفاوت از اینی که هستیم خواهد بود به امید روزی که بیایم واز متناسب شدنمون برای بچه ها بنویسیم
به نام خدای مهربانم
سلام به استاد عزیزم و دوستان همراهم
چقدر عالی بود اجرای گفته های شما وجای درک و فهم و عمل بیشتری از طرف من هستش تا نتیجه بهتری بگیرم من چند شب دارم تجسم می کنم و کمی برام سخت که خودم رو تجسم کنم چون یک عمر در حال تجسم دیگران در ذهنم بودم و اتفاقات منفی رو داشتم تجسم میکردم واز وجود با ارزشم غافل بودم و انقدر تلاش واستمرار می کنم تا بتونم از قدرت تجسم استفاده کنم به نفع خودم بعد چند روز تجسم کردن دیشب خواب استاد عریزم رو دیدم که من داشتم با ها شون صحبت میکردم و ایشون باز هم من رو راهنمای کردن و مطمئنم من موفق میشم واین خواب هم برام نشونه ی خوبی هستش که در مسیر درست هستم ودر تمام ابعاد زندگیم من شگفتی ساز میشم
به امید خدا
سپاس فراوان از استاد عزیزم
سلام زهره جانم
بهتون تبريك ميگم براي پيشرفتتون اينكه خواب استاد رو ديديد يعني داريد درست كار ميكنيد كه در خواب هم درباره قوانين حرف ميزنيد
براي هممون اولش سخت بود اون تن زخم خورده مون رو بياريم متناسب ببينيم
ولي خدا رو شكر تونستيم
سلام به همه دوستان
ما قراره با تصور کردن و تخیل کردن از موقعیت و شرایط فعلی بیایم بیرون، چون این شرایط چیزی نیست جز افکار و تصورات و تخیلات قبلی مون.
پس ما می خوایم از شرایط الان بیایم بیرون و بریم توی جهانی که دوستش داریم، انگار جلوجلو به خواسته هامون دستیابی پیدا کردیم و توی اون شرایط داریم زندگی می کنیم و لذت می بریم.
وای که چقدر دوست داشتنیه. فکرش رو بکن که 20 کیلو از باری که داری حمل می کنی رو زمین گذاشتی و حسابش رو بکن چقدر سبکبار و چابک می تونی توی کوهپیمایی حرکت کنی و به راحتی قدم برداری، اگه لازم شد دست به سنگ بشی، مجبور نیستی کلی وزن اضافه رو بکشی بالا، یه وزن نرمال داری که اتفاقا دست و بازوت هم اندازه کشیدن اون وزن قدرت داره، چون همه چیز روی اصوله. پای ما تحمل وزن نرمال ما رو داره، دست ما تحمل آویزون شدن وزن نرمال ما رو داره، قلب ما برای وزن نرمال ما راحت خون رسانی می کنه، میزان هوای هر نفس کشیدن برای وزن نرمال ماست، پس در دنیای تناسب اندامم، بدن من خیلی راحت و بی دغدغه داره به بهترین نحو کار خودش رو انجام می ده.
با این تناسبی که الان تجسم کردم، تمام لباس هایی که خریدم و هنوز حتی امتحانشون هم نکردم و توی کمده بهم می شه. فکر کن اون سارافون طوسی قشنگ که از بازار رضا خریدم و هنوز حتی اتیکتش رو نکندم و با یه زیرسارافونی بپوشم، وااای اون به اندازه کافی قشنگ هست، دیگه توی اندام زیبای من فکر کن که چقدر قشنگ می شه.
یا اون شلوار سبز رنگ قشنگ که خریدم و هنوز مانتویی نداره که باهاش بپوشم، راحت می تونم با اون مانتوی راه راه سبزه که بهم کوچیک شده بپوشمش و از ترکیب این دوتا خیلی خیلی خوشم میاد.
خلاصه که از این بازی شادی حسابی دارم لذت می برم.
خدایا شکرت که با متناسب شدن اندامم، یاد می گرفتم که هر چیزی رو می خوام می تونم با جادوی تجسم کردن به دستش بیارم.
سلام ليلا جان
منم توي شرايط شما هستم موقع تجسم ميبنم كه اين همه لباسي كه دارم و هنوز اتيكتش روشون هست اندازم شدن و انقدررر ذوق ميكنم اونجا كه استاد ميگه تناسب اندارم رو حس كن.
به اميد موفقيت هممون
هوالرزاق
سلام خدمت استادگرامی
استادمن خیلی تصویرسازیم ضعیف بود تقریباسال ۹۸بادوره تناسب آشناشدم واونجاتصویرسازی رویادگرفتم
اماخیلی به خودم فشارمیوردم
اماکم کم یادگرفتم
اولیل خوابم میپرید 😅
امابه مروریادگرفتم وبااون حالت خوابم میبرد
امایادنگرفتم که بایدعادت من بشه وازدوره دورشدم
اما خوشحالم که دوباره بانحوه بهتری میتونم این تصویرسازی روانجام بدم
خیلی عالی بودباصدای شما ومیخوام که عادت کنم بدون صداتصویرسازی کنم
سلام مرجان جان
منم درباره تصوير سازي زياد شنيده و خونده بودم ولي جديش نگرفته بودم
اما مدتي هست كه دارم جدي انجامش ميدم ، آرامشم و اميدم بيشتر شده
ترس ها و نگراني ها از همه آرزوهام كمتر شده كه هميشه ميگفتم اگر نرسم بهشون چي…
به اميد موفقيت هممون
سلام عزیزم الحمدلله که تواین مسیرعالی هستید
این مسیرنشدنداره
سلام به خدایی که به ما قدرت تکلم و تعقل و تجسم و تفکر داده.
خدایا ببین ما با این نعمت هات چه می کنیم. همین قدرت تکلم که بهمون دادی رو برای گفتن از نعمت ها و زیبایی هات کنیم با بشینیم در مورد مسائل روزمون غر بزنیم. باهاش شکرگزار خدا باشیم یا غیبت کنیم و در مورد چیزی که حرصمون رو درآورده حرف بزنیم. از این قدرت تکلممون برای صحبت با دوستان هم مدارمان در مورد خواسته هامون و اهدافمون و هیکل رویایی مون صحبت کنیم یا در مورد ظلم های فلان رئیس یا کارهای لج دربیار دیگران.
همین قدرت تجسم رو کجا استفاده می کنیم؟ دست خودمونه. ازش در تجسم یک اندام زیبا با ظاهری قشنگ و لباس هایی زیبا استفاده کنیم که قشنگ ما رو می بره توی یه رویای زیبا و احساسمون رو خوب می کنه، یا بیایم درباره حرف فلان فرد که بهمون زده و تموم شده رفته تجسم کنیم که اگه اینو می گفتم این می شد و اگه بعدا اینو بگم چی میشه. همش همون صحنه قبل رو مجدد بازسازی و تجسم می کنیم و بعد هم می گیم چرا مسائل من تموم شدنی نیست.
به نظرم آگاهی های این دوره فقط برای تناسب نیست، می شه توی کل مسیر زندگی ازش استفاده کرد.
ما داریم یاد می گیریم تجسم کنیم و از این قدرت تجسم در رسیدن به خواسته هامون استفاده کنیم، برعکس قبل که از تجسم برای بازسازی صحنه قتل استفاده می کردیم. هر چیز که پیش میومد تا چندین روز بهش فکر می کردیم و صحنه رو تجسم می کردیم و واکنش های دیگه ای که می تونستیم داشته باشیم رو صحنه سازی می کنیم. همین یه نکته که فهمیدیم تجسم چقدر مهمه، باعث می شه دست به عصا تر هر چیزی رو تصور کنیم. و در مرحله بعد آنچه می خواهیم که در حال حاضر تناسب اندامه تصور کنیم.
حالا چرا ما به راحتی نمی تونیم تصور کنیم؟ چون خودمون رو الان از اون هیکل که داریم تجسم می کنیم دور می بینیم و فکر می کنیم شرایط ما قراره همین طوری باقی بمونه، ما همش به هیکل الانمون فکر می کنیم، و فکر می کنیم شرایط الانمون موندگار و ابدیه، به خاطر همین خیلی وقتها از تجسمی که می کنیم خیلی احساسمون درگیر نمی شه. چون انگار واقعی نمی دونیمش. ولی باید بدونیم هیچ شرایطی توی این دنیا ابدی و همیشگی نیست و ما با تغییر باورها و ذهنیتمون و تغییری که بعدش در رفتارمون ایجاد می شه (به صورت خود به خود) می تونیم شرایط جدید را برای خودمون رقم بزنیم. اگه به این قدرت تغییر باور و ایمان داشته باشیم با خیال خیلی راحت تری تجسم می کنیم و از این بازی جالب کمال لذت را می بریم.
سلام و درود ليلا جان
دقيقا چيزي كه گفتيد رو قبول دارم
بايد دست به عصا تر حرف بزنيم
مواظب چيزهايي كه ميشنويم باشيم
چون همونطور كه استاد توي صد گام دارن توضيح ميدن هر چي ميشنويم و ميبينيم بعد از تكرار يواش يواش تبديل به نا خودآگاه ما ميشن.
موفق باشيد
ب نام خالق زیباییها
در مورد افکار یا تخیلات،بله معمولا اگر فردی ب طور ممتد ب موضوعی فکر کند اون موضوع اتفاق می افتد.ولی من نمیدونم ک چرا افکار منفی انگار ب نظرم سریع تر از مثبت ب وقوع می پیوندند.
واقعا نمیدونم چرا این اتفاق می افتد.ی مثال هست ک میگه هرچی ک بدم میاد سرم میاد.مثلا در دوره شیوع شدید کرونا،خواهر من خیلی خیلی می ترسید خوب البته خودم هم می ترسیدم،می ترسیدم من اگر مبتلا شوم قابل درمان نمی شوم چون وضعم از بقیه بدتر است و خوب در حد خودم رعایت هم می کردم و ی مقدار بیشتر احتیاط می کردم ولی دیگه اینکه هر دقیقه ثانیه خبر رو دنبال کنم ن این طور0 نبوده.ولی خواهر من هر لحظه خبرها رو دنبال می کرد،هر خبر ضدونقیض رو قبول می کرد.
خیلی خیلی می ترسید همش نگران بود،ولی من اینقدر ک از چاقی خودم می ترسیدم از هیچی دیگه مخصوصا کرونا نمی ترسیدم.در نتیجه خواهر من مبتلا شد و بقیه خانواده ام رو مبتلا کرد و اونها چن بار مبتلا شدند ولی من با وجود اینکه در کنار خانواده ام بودم خودم خوشبختانه مبتلا نشدم.
حالا نمیدونم چون بدنم مقاوم تر بوده یا رعایت کردم یا چون بهش زیاد فکر نکردم درهر صورت این مورد برام پیش نیومده.
ای کاش ک تخیلات مثبت ما هم مثل تخیلات منفی زود ب انجام می رسیدند یعنی منظورم اینه ک سرعت رسیدن ب تخیلات مثبتمون ب اندازه سرعت رسیدن ب افکار منفی مون بود در اون صورت واقعا چی می شد.،
مثلا سریع ب خواسته های مثبتمون برسیم مثلا اینکه فلان درآمد داشته باشیم فلان کار داشته باشیم،فلان ماشین داشته باشیم یا در مورد خودمون اینکه لاغر و متناسب و سالم باشیم یا اینکه در مورد زندگی مثلا با چنین فردی ازدواج کنیم و هزاران خواسته دیگه.
پس ب نظر هزاران فکر منفی وجود داره ک مانع تحقق فکر مثبت می شود پس باید تا می توانیم خودمان را از افکار منفیددور نگه بداریم و جای آن را ب افکار مثبت بدهیم.من این فایل رو گوش دادم.جن روز پیش ک داشتم گوش میدادم اینگار ک مثل لالای بوده ی دفعه دیدم خوابم برده.
شب هم همین طور من قبل اینکه چن دقیقه ب این فایل یا این برنامه فکر کنم سریع خوابم برد.
یعنی با وجود اینکه تادو شب پیش درد خیلی خیلی شدیدی دلشتم،ولی اللن ب نظرم س چهار شب خیل راحت شب تا صبح تخت راحت خوابیدم.خدارو شکر خداروشکر،،،،من ی عادت دارم اگ از خواب بیدار بشم خیلی برام دردسر ایجاد میشه یعنی چن تا گرفتاری ی دفعه برام پیش میاد خارش شدید پوست خشکی گلو ودردهای مختلف ودر نتیجه اختلال خواب والان خدارو شکر چن شبه ک راحت خوابیدم.من قبل اینکه شب ب فکاردلاغری خیلی فکر کنم خیلی سریع خوابم میبره واینکه خوب چون مشغول فکر کردن یا نوشتن مطلب در سایت هم هستم.این هم خودش فکر لاغری هم هست دیگه.
انشاله هر چه رودتر زودتر هممون ب آرزوها و خواسته های خوشگلمون برسیم.
سلام دوست عزيز
چون بيش از 90 % اخبارهايي كه در اطراف ميشنويم منفي هستن
بيس ذهن ما منفي شده واسه همين تجسمات منفي بيشتر محقق ميشن
ولي ميتونيم تغييرش بديم
و خودمون رو آگاهانه در معرض اخبارهاي مثبت بزاريم تا زيربناي ذهني ما تغيير كنه به سمت مثبت
حالا ديگه جذب اتفاقات مثبت سريع تر ميشه تا منفي ها
موفق باشي
نشان های دریافت شده
من فرزانه هدف من بهتر زندگی کردن
سلام به استاد عزیزم و دوستان گرامیم
استاد میخواستم یه چیزی بگم که اگر در طول روز به یه موضوعی زیاد فکر کنیم او ن موضوع بعد از تجسم وقتی خوابی خواب اونو میبینی پس صبح که بیدار میشم فکر اولم اون موضوع تصمیم گرفتم در طول روز به هیچ موضوعی با ارزشتر از تجسم من نیست پس سعی میکنم به موضوعات زندگی خیلی توجه و مرورش نکنم تا وقتی تجسم میکنم صبح هم همون افکار مرور بشه
بعد استاد یه شب هنگام تجسم کردنم کلی افکار اومد تو ذهنم که فقط چند جمله درباره تجسمم داشتم خوابم برد و صبح اولین فکرم خوابی بود که دیده بودم
خدایا پروردگارا کمکم کن تا بتونم تجسم عالی انجام بدم و اینجوری هدفم در ذهنم میبینم این امر سبب میشه تجسم من زودتر تجربه و زندگی کنم لذت ببرم سپاسگزار خدا ندم بشم خدایا شکرت
سلام استاد عزیز و پرانرژی.دراین یاد گرفتم که:
تجسم در بیداری ربطی به ذهن ناخودآگاه ندارد هرکاری که بدون فکر و از روی عادت انجام بشه ناخودآگاه صورت میگیره.هرشب قبل خواب به تناسب اندام فکر کنیم این باید یک نوع عادت برامون باشه علاوه بر اینکه دستورها و خواسته ها و علاقه ها به تناسب اندام را به ذهن ناخودآگاه انتقال میدیم بلکه حس و حال جسممون هم عوض میشه.فقط باید ادامه بدیم و مطمئن باشیم این تجسم روزبروز دقیقتر و کاملتر خواهد شد که بسیار هم ارزشمند و مفیده.پس هرشب بافکر لاغری بخوابیم و صبح با حس خوب و لاغری بیدار بشیم که خیلی لذت داره.. این حس و لذت رو به تمامی دوستان هم مسیرم آرزو میکنم.
سلام خدمت استادبزرگواروممنون ازآموزش های بینظیر
وسلام به مشتاقان آموزش
ماهرلحظه اززندگیمون درحال تخیل هستیم
ازکودکی تا اخرین لحظات زندگی مدام درحال خیال پردازی هستیم
مدام افکارگوناگون به ذهنمون میادوماممکن هست مشغول کاردیگری باشیم ولی درذهنمون درحال حل مشکلات وبرخوردباافکارمون هستیم
وقتی فایل مدیتیشن راگوش کردم خیلی لذت بردم
وقتی خودم رابااندام متناسبم درلباس دلخواه درمهمانی حاضرمیشم وهمه ازاینکه چقدرخوب لاغرشدم وحتی جوان ترشدم ازمن تعریف میکنن وازمن میپرسن که چطورهم لاغرشدم وهم صورتم اینقدرخوب مونده ومثل تمام روش های قبل صورتم بیش ازحدلاغرنشده
فردی که فکرمیکرداصلا این روش فایده نداره ومیگفت باید وزنت نشون بده که لاغرشدی ومن سعی کردم زیرباروزن کردن برم وحالا همون فردازلاغری من تعریف میکنه
من درتخیلم دارم به سبکی کوهنوردی میکنم
دیگه بالارفتن ازکوه برام سخت نیست خیلی سبک وراحت بالا میرم وازمناظرزیبای کوه ،گل های زیبا وخوش عطر
آب های روان وبوی پونه های وحشی کناررودهالذت میبرم
چقدربا تناسب وزن کوهنوردی لذت بخش ترهست
حالا که متناسب هستم چقدرکارهابرام راحت ترشده انگاربالاغرشدنم زمان هم بیشتریاری میکنه
به همه کارهام که میرسم وهمه سفارشات خیاطی راهم به خوبی انجام میدم وتازه فرصت هم اضاف میارم
دیگه بااین تناسب عالی برای انتخاب لباس ورنگ ومدل محدودیت ندارم
خیلی درانتخاب هام آزادم وفکرم هم آزادترشده
انگاردیگه حتی درگیراین نیستم که حالا ناهاریاشام چی بایددرست کنم
خیلی راحت بدون فکرکردن دریک لحظه به ذهنم میادکه چی بایددرست کنم ودرگیرغذانیستم
وای خدای من چقدرلاغری وتناسب لذت بخشه
خدایا شکرت که چاق بودم وحالا درمسیرلاغری هستم
چون اگرچاق نبودم هرگزبه این مسیرعالی تناسب فکری قدم نمیگذاشتم وازاین آموزش های بینظیرمحروم میشدم
حالاقدرتناسبم رابهترمیدونم وازلحظه لحظه اون لذت میبرم
ممنونم استادازآموزش های عالیتون
نمیدونم باچه زبونی ازتون تشکرکنم
اگربخوام ازتخیلم درموردتناسبم بنویسم میتونم روزهابنویسم ومن تصمیم دارم این تخیل راواقعا زندگی کنم بارسیدن به هدفم
بازهم ممنونم ازآموزش های عالی
موفق باشید
شادوپرانرژی ومشتاق متناسب شدن باشید❤❤❤
نشان های دریافت شده
من فرزانه هستم هدفم بهتر زندگی کردنه
با عرض سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان گرامیم
خدایا تو را سپاس که قدرت تخیل را به من هدیه دادی تا بتوانم بهترین زندگی را با کمک تو خدای مهربانم خلق کنم خدایا شکرت
استاد من هر دفعه که این قسمت خوندم به خدا گفتم خدایا امشب که من به خواب عمیق فرو میرم روی تخت خوابم میخوابم اون زمان که تو خدای مهربانم میایی در گوش منو باز میکنی تا دستورات لازم برای تجربه کردن فردایی بهتر به من القا میکنی
خدایا من میخوام اون زمان هم یکاری برای گوشهای من کن بیماری منییر کلا از گوشهای من بردار بنداز دور یا یه دستی از این گوش تا اون گوش من بکش شفا گوشهام به من هدیه کن
و بار سوم که این کارو کردم یه حسی گفت حالا خدا این کارو میکنه چرا تو شفای گوشهای خواستی فقط این دفعه شفای کل جسمت از خداوند طلب کن
و من یکبار هم شفای کل جسمم طلب کردم و دوبار بعدی یادم نبود بازم شفای گوشهام از خداوند طاب کردم
استاد بخدا دیروز که داشتم فایل شیپور گوش میدادم شما در طبیعت بودید من صدای پرنده شنیدم که برای من انگار از دور دست میومد واضع نبود ولی برای من معجزه بود
خیلی خدارو شکر کردم که شنوایی یکم بهتر شده من تونستم صدای پرنده رو بشنوم خیلی دعاتون کردم چون من اصلا چنین مطلبی نمیدونستم که نه یادم نبود گفته بودید
که خداوند به انسان قدرت تکلم تعقل و تجسم و تفکر به انسان هدیه داده اما یادم رفته بود
میدونید استاد این چند روزه به قدرت تجسم خیلی فکر کردم درک کردم که من این قدرت دارم در طول روز ازش استفاده میکنم
چقدر خوب با چه مهارتی انجامش میدادم چیزی رو که شاید به نفع من نبود
استاد این همه خوندم متوجه نشدم فکر کردم قدرت تجسم نه اینکه فایل تجسمی بود
استاد چقدر زشته ناراحت کننده است وقتی بچه ای با خودش حرف میزنه بازی میکنه مسخرش میکنن میگن نگاه کن نگاه کن عین دیوانه ها میمونه مامانم خواهر بزرگم دعوام میکردن میگفتن نکن دیگه عادت کردی همه میگن دیوانه
اون روزا هم مد بود که نه جواب بزرگتر نباید بدی زشته این باعث شدت گرفتن عصبانیت اونها میشد
استاد امروز با دخترم رفتم بیرون از یه پارکی رد میشدم هواسم به مردم بود ببینم چکار میکنن دیدیم یه پسر خوش تیپ ۱۲ الی ۱۳ ساله بود دیدم توی دستش یه دسته بزرگ فکر کنم ۲۰۰ تایی دلار بود دقت بیشتری کردم دیدیم واقعی نیست ولی پسره داشت اونو میشمرد پول نو نو تا نخورده
با خودم گفتم آفرین پسر نمیدونی چه تخیلی عالی داری موفق باشی
خوبه که قدرت تخیل ما قویتر از تلاش ما برای لاغر شدنه این به آدم انگیزه میده بیشتر روی تخیل کار کنه
و کاملا درک میکنم که شرایطی که الان دارم تجربه میکنم نتیجه تخیل گذشته منه
و اما فایل تجسم لاغری
بینهایت به توان هزار عالی بود برای من چون یاد گرفتم چطور باید تجسم کنم
یکمم هنوز خوب بلد نیستم یکمم زود خوابم میبره نصفه میمونه
استاد میدونی من تجسم فایلش چند بار انجام دادم چون تند تند اتفاق میافتاد باید از اینجا میرفتم مهمونی باید تند تند لباس عوض میکردم نمیتونستم خوب پیش برم
ولی تصمیم گرفتم که هر شب یک قسمت تجسم کنم من در زندگی واقعی امم که اینجوری دیدید و بازدید نمیکنم تو یه روز هم نمیرم مهمونی هم خرید هم عروسی و…
ولی برای نمونه بینهایت عالی بود چون یاد گرفتم باید چجوری تجسم کنم چه موضوعاتی باید در نظر بگیرم ممنونم به خوبی یاد گرفتم چجوری باید تجسم کنم
امروز داشتم آشپزی میکردم یهو یادم افتاد که یه صندل دارم با لژ بلند پام کردم تقریبا ۷ سانت به قدم اضافه میکنه با اون آشپزی کردم
گفتم جسم انتخابی خودم با لباس توی خونه تجسم کردم که دارم آشپزی میکنم خودم جای عکس گذاشتم با اون شرایط چه چیزی میشه
حس کردم که قدم بلند باشه با این گاز راحت نیستم باید برم یک گاز جدیدتر بگیرم که بلندتر باشه ولی بازم تجسم اشتباه بوده باید تغییرش بدم
من نباید روی مشکلاتی اون شرایط برای من ایجاد میکنه کار کنم اینجوری اون شرایط تجربه نمیکنم
و گفتم این دفعه اون فکر نمیکنم
یه دفعه هم تجسم کردم در ذهنم چشمم بستم که در اون شرایط قرار دادم ذوق میکنم توی اتاق راه میرم دستهام باز کردم مثل هواپیما راه میرم خوب بود ولی هی جسم خودم میدیدم میگفتم اح من خودم واقعیم دیدم دیگه ادامه ندادم
استاد میدونید من یه عکس انتخاب کردم نمیتونستم تجسم کنم لباس دیگه رو برای اون فرد تصمیم گرفتم برم کافی نت بگم چند عکس در رنگهای مختلف برای من کپی کنه تا تجسم من کاملتر بشه
استاد اتفاقا بار اول تجسم کردم یهو در ذهنم برای دخترم هم سوال کردم یهو یادم افتاد قدرت تجسم من فقط برای من کار میکنه و دیگه انجام ندادم
من بارها بارها شنیده بودم حتی قبل از وارد شدن به این دنیا شگفت انگیز که به چیزی که دوست داری فکر کن چیزی که دوست نداری بهش فکر نکن
الان بیشتر درکش میکنم چون ذهن ناخداگاه من وقتی من خوابم میاد گوشهای منو باز میکنه تا دستورات لازم بگه فکر نمیکنه
که این فکر به نفع بنده من نیست ولش کن این فکره خوبه رو بگم خوشحال میشه منو سپاسگزاری میکنه
اون بسته به شنیده ها دیدها درک من اون شرایط گوشهها ی مارو باز میکنه وبه ما دستور میده
پس من نمیگم من نتونستم تجسم کنم تجسم یک عادت و من از این عادتم خیلی به ضرر خودم استفاده کردم این دفعه میخوام از این عادت خودم استفاده کنم به نفع خودم
برای لاغر شدن برای رونق کسب و کار برای هر چیزی که دوست دارم انجام بدم
استاد من عاشق اینم به دنیای ذهنم وارد بشم ببینم اونجا چه خبره دنیایی سرشارگز آرامش الهی دنیایی سرشار از لذت سرشار از احساس خوب حال دل خوب و شادی خیلی دنیای عالی
اولش بخوبی نمیتونستم نفسم وارد شش هام کنم اما اگر آرامش داشته باشم میتونم
استاد به راحتی تونستم بالاتنه و پایین تنه تصویر در ذهنم مرور کنم ولی صورتم نشد با تصویر عوض کنم تصویر من صورت زیبا و لاغر و کشیده داره ولی من صورتم تپل
ولی تمرین میکنم من میتونم
خودم دیدم که با همون کت و شلوار که لباس سفید زیرش همون و کت و شلوار سفید که اتاق پرو دیدم که سه طرف اینه داشت و من هم از سمت چپ و راست هم از مقابل خودم در آینه دیدم
خودم دیدم با اندام جدید روی میز با همون لباسهای سفید روی میز غذا هستم دارم شنسل میخورم خیلی آرام با چاقو و چنگال
من رفتم در خونه دوستم که مثل همیشه در خونشون باز بود در زدم دوستم اومد بیرون گفت بله جانم با کی کار داشتی گفتم خدیج خانم نگو که منو نشناختی گفت فرزانه تویی گفتم بله خودم هستم گفت بخدا اولش نشناختمت حرف زدی شناختمت
همسرم میبینم که داره به من میگه خانم چقدر عالی شدی چقدر خوش اخلاقی شدی به به چقدر زحمت کشیدی و خونه رو تمیز کردی به به لذت بردم چقدر خوب شده دکوراسیون تغییر دادی آفرین
دخترم دیدم که میگه مامان چقدر زیبا شدی دامادم میگه چقدر جوان شدید و پوستتون چقدر صاف شده خواهرم میگه ای کلک نمیخوای بگی چکار کردی به این حد از تناسب رسیدی ها مادر دامادم میگه فری جون حالا بیا بشین تعریف کن ببینم چکار کردی آنقدر تغییر کردی زیبا جوان متناسب قد بلند شدی
من به خدا نگاه میکنم لبخند لاغری بهش میگم خدایا دوستت دارم خدایا ممنونم خدایا سپاسگزارم و همون لحظه سجده شکر بجا میارم از خداوندم تشکر و قدر دانی میکنم برای هدیه ارزشمندی که برای من در نظر داشته و به من هدیه کرده
و خودم دیدم با همون تصویر انتخاب که به خودم میگم این من هستم من توانمند هستم من زیبا و جوان هستم و شاد شاد شادم
من خوشحال هستم من سرشاز از لذت هستم من دارم طعم خدا رو تجربه میکنم خدایا شکرت
پس وقتی من دارم فکر میکنم غذا چی درست کنم یا فکر میکنم امروز برم فلان جا یا نه یا دارم فکر میکنم دیدی فلانی چطور با من رفتار کرد یا به بی پولی فکر میکنم یا به مشکلات بی پولی دارم فکر میکنم در تمام این زمانها من دارم تجسم انجام میدم
پس من الان که دارم تمرین مینویسم دارم کاری انجام میدم که براش فکر نکردم فقط چند بار گوشش کردم پس ناخداگاه داره برای من تمرین مینویسه پس مدالهای فنی که من دریافت میکنم برای ناخداگاه
استاد یادم افتاد به اون روزا که پدرم به من دیکته میگفت من هر جا غلط داشتم میگفت یکم فکر کن ببین این کلمه و درست نوشتی بعد من یادم میافتاد مینوشتم بعد صحیح میکرد و نمره ۲۰ میداد میگفت این نمره ۲۰ تت مال منه
و الانم این مدالهایی که دریافت میکنم مال ذهن ناخداگاه منه باشه منم میخوام همین جا از ذهن ناخداگاه کمال تشکر و قدر دانی دارم چون هر وقت که من مدال فنی دریافت میکنم کلی خوشحال میشم و این سبب میشه با هم خوشحال بشیم در واقع یه نفری از طرفی شما استاد خوبم برای خوندن تمرین از طرفی هم خداوند متعالم و از طرفی هم من خدایا شکرت
پس برای همین که کلی دنبال خونه میگرده همسرم پیدا نمیکنه یک دفعه هم من باهاش همزمان شدم باهاش رفتم و هنوز خونه پیدا نکردیم
دقیقا همین اتفاق افتاده من رفتم خونه دیدیم پسندمون نشد در دیوارهای کثیفی داشت احساس میکردم هیچ کس اینجا زندگی نمیکنه خونه رو بازسازی کرده بود ولی نه از محلش خوشم اومد دیوارها هم که کثیف بود زده شدم بعد هم اومدم خونه برای بجه ها تعریف کردم اونا هم چهار تا چیز گفتن آخه محمد شهر هم جا که دنبال خونه میگردین دیگه یادم نمیاد که شب قبل از خواب مرورش کردم یا نه ولی تا حالا نتونستیم بخرین تازه به همسرم گفتم مگه پول داری که دنبال خونه میگردی میگه باغ میفروشم
یه جوری حرف میزنه انگار برای باغش مشتری صف کشیدن اونم دنبال خونه میگرده همین افکار باعث میشه نه برای باغ مشتری داشته باشیم نه برای خونه
پس اگر من خونه دیدم قبل از خواب بهش فکر نمیکنم خداوند خودش فردا ش برام یه خونه خوب پیدا میکنه که با شرایط من جور جور باشه خدایا شکرت
استاد اینو براتون نگفتم که شب اول که میخواستم تجسم کنم سه بار تجسم کردم بار اول فکر کنم یکساعت شد تجسم کردم دیدم خوابم نمیبره رفتم از سرویس استفاده کردم دوباره خوابیدم یکبار دیگه تجسم کردم این دفعه دیدم پاهام درد میکنه بلند شدم قرص خوردم دوباره خوابیدم تجسم کردم دیگه خوابم برد
ولی دوستانم میگفتم صبح بیدار شدن همون فکر قبل از خواب مرورش کردن اما من بیدار شدم همون خوابی که شب دیره بودم اولین فکر صبح من بور گفتم عه چرا من این همه تجسم کردم صبحم اینجوری شد
منم میخوام از امشب بازم به تناسب اندام فکر کنم این چند شب هم فکر کردم ولی صبح همون افکار دیشب مرور نشد نمیدونم اشکال کارم چی بوده
خیلی عالی من هر شب دارم فکر میکنم حالا گاهی هم به چیزهایی فکر میکنم که دوست ندارم
پس از امشب میام آگاهانه فکر میکنم فکرم میزارم روی تصویر انتخابی خودم به روشی که در فایل تجسمی فکر میکنم و صبح هم فکر امشبم تجربه و زندگی میکنم بسم الله الرحمن الرحیم میریم که امشب که خوابیدم تجسم تصویر انتخابی رو انجام بدیم خدایا شکرت
این عادت منو تغییر میدم از امشب به تناسب اندام ایدهالم فکر میکنم تمرین نیست و این عادت هر شب انجام میدم خیلی لذت بخش
این یک تجسم شبانه است برای تجربه کردن تناسب اندام ایده خودمون و برای بهتر زندگی کردن
خیلی حالم خوب شد اینو شنیدم چند بار شنیده بودم الان انگار درکش کردم که وقتی تجسم شبانه رو انجام بدم خیلی زود تغییرات احساس میکنم حالم خوب میشه جسمم تغییر میکنه تمایلاتم عوض میشه فقط باید ادامه اش بدم
پس پیش بسوی تجسم شبانه که قدرتمند ترین حتی از تلاش منم قدرتمند تره چون پای خداوند که همون ذهن ناخداگاه ماست در میون خدایا نوکرتم خدایا عاشقتم خدایا دوستت دارم که به هر طریقی که میتونی منو هدایت و حمایت میکنی تا قدم به قدم هم به تو نزدیکتر بشم یعنی بشناسمت منکه به تو نزدیک هستم هم آرزوهام تجربه کنم خدایا شکرت که آنقدر مهربانی
خدایا شکرت آنقدر بزرگی
خدایا شکرت که آنقدر مشتاق تجربه کردن خواستهای من هستی و به من کمک میکنی خدااااااااااااایا شککککککککککرت
بله من یه شبش گفتم بذار اول از خدا سپاسگزاری کنم بعد تجسم شروع کنم که خوابم برد
و بعضی شبها هم افکار دیگه میومد وسط نمیذاشت من خوب تجسم کنم
من ضربه اول خیلی خوب وارد کردم چون من در لابه لای تجسمم چند تا فکر میومد منم سریع متوجه میشدم قط میکردم میرفتم سر تجسمم
بعضی وقتا با فایل تجسم میکردم بهتر یاد بگیرم حول میشدم که عه کلی فایل رفت جلو من هنوز تو فکرم چه لباسی تن تصویرم کنم در نتیجه فقط کت و شلوارها رو رنگی انتخاب میکردم
ممنونم متشکرم سپاسگزارم الهی دست به خاک میزنید طلا بشه که تجسم به من یاد دادید و ممنونم برای فایل تجسم لاغری
استاد اصلا اینجوری هدفون بذاریم بخوابم برای منکه سخت میشه من موقع خواب خودم یه موضوع انتخاب میکنم مثلا میخوام برم عروسی لباس کلا سفید بدون شال چون تصویر من شال نداره عروسی هم شال نمیخواد تجسم میکنم لباس پوشیده آرایشگاه رفته موها درست کرده میکاپ شده میرم عروسی تجسم میکنم امشب
بله من خودبه خود الگو میگیرم که صندل بپوشم تو خونه راه برم تجسم لاغری کنم یا موقع غذا درست کردن تجسم کنم
استاد من تجسم میکنم خودش یه پروژه است خوب باید فکر کنم با تناسب ایده الم رفتم آرایشگاه موهام درست کنم میکاپ کنم حاضر بشم برای عروسی همسرم بیاد دنبالم بریم عروسی بعد اونجا منو دخترم میریم قسمت خانمهاهمسرم میره قسمت آقایان
بعد میرم داخل سلام و علیک میکنم تبریک میگم کسی منو نمیشناسه از دخترم تشخیص میدن
بعد میز انتخاب میکنیم میشینیم اونجا کتم از تنم در میارم خانم گارسن میاد بستنی میاره من میگم مرسی میل ندارم
بعد نگاه میکنم که میزنن میرقصم همه شادن بعد خواهرم میبینم که میاد به طرف من میگه چرا اینجا نشستی نیومدی پیش ما میگم نگاه کردم ندیدم شما رو اونجا با اقوام سلام و علیک میکنم کلی سوال و جواب میکنن آخرم باور نمیکنن میگن بعدا بهت زنگ میزنم گفتم در خدمتم
میکنیم روی میز همه چیز هست من فقط یه شیرینی چون تر انتخاب میکنم میخورم بعد تماشا میکنم
بعد تصمیم میگیرم این آهنگ شادی برم برقصم میرم میرقصم همه با تعجب نگاه میکنن آخر هم طاقت نمیارن میپرسن ببخشید خانم شما فامیل عروس هستید یا داماد میگم مورد دال هیچکدام من همسایه عروس هستم
در حین رقصیدن کلی سوال میکنن خانم چقدر خوش اندام هستید سالن ورزشی دارید سالن ورزشی؟ بصورت سوالی نه
چطور مگه میگن آخه تو این سن خیلی لاغر و قد بلند هستید خیلی خوش چهره و خوش لباس هستید هر کدام یه چیزی میگفتن
خلاصه آهنگ تموم شد بپرس از قدر دانی که برای رسیدن من دست زدن منم دستم روی سینه قرار دادم تا کمر خم شدم تشکر کردم رفتم نشستم
شام آوردن من یکم خوردم زود سیر شدم باقالی پلو با ماهیچه بود من خیلی دوست دارم با تزئین خلال پسته و بادام و زعفران دم شده خیلی خوشمزه بود
من به اندازه نیاز بدنم خوردم یکم کمتر زود سیر شدم همه میگفتن چرا نمیخوری گفتم دستتون درد نکنه سیر شدم
بعد از شامم آقایان رده اول فامیل میان با عروس خانم میرقصم و عروسی تموم میشه منم لباس مو میپوشم از سالن میرم بیرون تا با همسرم بریم خونه
و قبل از خارج شدن کادو عروس خانم که مبلغ ۲ ملیون پول بو د به مادرشون هدیه دادم خارج شدم و اومدیم خونه
تو راه هم از عروسی تعریف میکنیم چه عروسی بود خیلی خوش گذشت نمیدونی عروس چقدر زیبا تر شده بود غذای عالی دادن خیلی خوشمزه بود کیک عروسیون چقدر خوشمزه بود تازه اومدم خونه برای دختر بزرگم تعریف کردم بعد خوابیدم شب بسیار رویایی رو براتون آرزو دارم
بله این شرایط هم تجربه کردم اولین بار هی فکر میکردم الان چی بپوشم با چه لباسی تجسم کنم ولی گفتم این یک عادت من فقط میخوام عادتهای خوب بیشتری در خودم ایجاد کنم
ممنون متشکر و سپاسگزارم
مدیتیشن اگاهانه، تجسم لاغری🕊
چشمام رو میبندم تا ارتباطم با دنیای بیرون رو قطع کنم ، با چند نفس عمیق شروع میکنم، تنفس و تمرکز به نفس، باعث کند شدن و دور شدنِ ذهن از دنیای بیرونی و رفتن به درون و عمیق میشم به درونم.
حالا تصویری که انتخاب کردم رو تجسم و در ذهنم مرور میکنم، رویای متناسب شدن رو به وضوح میبنم و آنرا زندگی میکنم. از فرم بدنم بینهایت راضیم، پوست و فرم صورتم عالی شده ، دستهای لاغر و کشیده ، بدن متناسب و لاغر، گردن بلند و کشیده، شکم تخت و پاهای خوشفرم و بلند و لاغر. لباسهایی که به تن دارم، زیبا و برازنده ی یک خانم متناسب و لاغره، هیچ دلیلی نمیبینم لباس گشاد و بلند و بدفرم و بدرنگ انتخاب کنم و بپوشم. برای خرید به فروشگاه امدم، خیلی راحت راه میرم، دیگه از زانو درد و کمردرد خبری نیست.براحتی خرید میکنم هر لباسی رو که میپسندم به سایز و اندازه ی من موجوده. خیلی خوشحال و راضیم به خودم میبالم که تونستم از بار اضافه وزن رها بشم، سبکبال و شادابم.
احساس سلامتی و از همه مهمتر احساس آرامش تمام وجودم رو گرفته. چشمام از خوشحالی برق میزنه و لبخند به لب دارم😊
این من هستم✨️
من متناسب هستم✨️ من سالم هستم✨️ من شاااد و خوشحال هستم✨️ من توانمندم✨️🕊
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به همه دوستان
من خودم رو همیشه یه فرد خیال پردازی می دونستم و همیشه هم همین طور بوده اگر برای مدت خیلی کوتاهی هم تنها بودم تو خیال پردازی خودم سیر می کردم حالا که فکر می کنم من زندگی الآنم رو تو تخیلاتم داشتم من همسرم رو تو خیالات خودم همین شکلی که بوده تصور می کردم همیشه تو تخیلات همسرم رو کوچکترین عضو خانواده تصور میکردم که خواهرزاده ها و برادرزاده هاش از خودش بزرگتر هستن و اینکه همشون بامن خوبن و صمیمی، واقعا هم همین طوره یا همسرم چه جوری تو کارهای خونه بهم کمک میکنه
من حتی چند سال پیش که نوجوان بودم تو تخیلاتم همیشه فکر می کردم که من یه کاری دارم که ازش سه میلیون درآمد دارم اون موقع سه میلیون خیلی پول بود بعد فارغ تحصیلی از دانشگاه تا سالها حقوقم همین قدر بود یا حتی زمانی خونه دار بود بیشتر اوقات همین مقدار پول از کار در منزل بهم می رسید
اما تا حالا فکر نمی کردم که استمرار تو خیال پردازی باعث میشه تا وارد ذهن ناخوادگاهم بشه و ذهن ناخوادگاهم همهی اینها رو برام رقم زده، فکر می کردم دست غیب یا یه همچنین چیزی باشه
بعد گوش دادن به فایلها، تجسم تناسب اندام برام خیلی سخت بود مخصوصا تناسب اندام در قسمت بازوم و شکمم نمی تونستم تجسم کنم اما با چند بار تمرین تجسمم پر رنگ تر شد با اون جسم متناسبم به همه جا رفتم به مهمونی رفتم، خرید کردم لباسی که رنگ شادی داشت رو انتخاب کردم و سایز لباسم رو با اعتمادبنفس زیادی به فروشنده گفتم بعد پرو لباس که از ذوق می خواستم جیغ بزنم لباس چقدر به اندامم قشنگ نشسته بود برای عروسی که دعوت بودم به آرایشگاه رفتم و آرایشگاه بهم گفت چه صورت زیبایی، آرایشم که عالی شده بود، مجلس عروسی که همه از دیدنم حیرت کرده بودن مدام از اندامم تعریف میکردن که لاغری بهت میاد خیلی جوانتر شدی و چند نفری ازم می پرسیدن از چه روشی استفاده کردی که نه تنها پوستت شل نشده بلکه زیباتر هم شدی.
به نام عشق مطلق هستی❤️❤️❤️
سلام و عشق به استاد لاغری و عاشقان لاغری
استاد جان من عاشقانه ازتون تشکر میکنم بابت این مدیتیشن تجسمی فوق العاده ای که خیلی راحت و روان جسم و ذهن و مغز ما را در جهت تناسبمان با هم همسو میکند من دیروز در کنار تمرینات دوره ام چندبار فایل مراقبه را با آرامش و تمرکز گوش دادم و عکس لباسهای انتخابیم را خوب تماشا کردم تا موقع تجسم شبانه از آنها در فضاهای مختلف استفاده کنم و شب قبل از خواب با آرامش و حس خوب چند نفس عمیق کشیدم و با یه کم سکوت فکری به خودم زمان دادم تا آرامتر و رهاتر شوم و دوباره چند نفس عمیق کشیدم و بعد شروع کردم به تجسم و سعی کردم با تمام وجودم اندام ایده آلم را در جسمم احساس کنم و زمانی که توانستم خودم را در اندام دلخواهم تجسم کنم، لباس مورد نظرم را پوشیدم و گفتم خب حالا توی کدام خیابون شروع کنم به قدم زدن؟ دیدم صدایی از درونم گفت خیابون رو ول کن بیا بریم شمال کنار دریا!! از این پیشنهاد خیلی شگفت زده شدم استاد من شمال رفتم اما کنار دریای آن نرفتم و خیلی دلم میخواد برم از نزدیک دریای شمال رو ببینم و از دریافت این پیشنهاد موقع مراقبه خیلی تعجبم شد و در ادامه تجسم کردم که رفتم کنار دریا و یکدست لباس مناسب کنار دریا را که شامل یک تونیک کوتاه و ظریف به رنگ آبی روشن و یک شلوار سفید که یه مقدار ساقش کوتاه بود و یک جفت کفش صندل تخت بندار به رنگ آبی روشن که خیلی سبک و زیبا بود را پوشیدم و با حس کردن جسم متناسبم شروع کردم به قدم زدن کنار آب دریا وای استاد شاید باور نکنید اما من خیلی واضح صدای مرغای دریایی را میشنیدم و خنکی نسیم آب را روی پوست صورتم احساس میکردم و از بو کشیدن عطر دریا لذت میبردم حتی رنگ نیلی آب را که با رنگ طلایی آفتاب ترکیب شده بود را به وضوح میدیدم و بعد از اینکه یک مسافتی را طی کردم کفشهایم را در آوردم و با کف پاهایم نرمی و خیسی ماسه های کنار آب را لمس کردم و از خنکی آن لذت بردم و در حالی که نسیم لذتبخش دریا روحم را نوازش میکرد دستانم را به سمت دو طرفم باز و رها کردم و در حالی که داشتم از جسم سبک و متناسبم لذت میبردم به آرامی چشمانم را بستم و در آن فضای بسیار لذتبخش با حس خیلی خوبی گفتم: این من هستم. من بسیار متناسب و زیبا هستم. من سالم و پُر انرژی هستم. من شاداب و جوان هستم. من بسیار شاد و خوشحال هستم. من توانمند و قدرتمند هستم. من عشق خدا هستم. من… و دیگه چیزی نفهمیدم.
صبح که از خواب بیدار شدم خنکی نسیم دریا را روی صورتم احساس میکردم و تا ساعتها مست این مراقبهٔ لذتبخش بودم
شکر وجودتان استاد عزیز و مهربانم که با این تمرینات بینظیر عاشقانه ما را هدایت و همراهی میکنید تا بتوانیم براحتی وارد سرزمین زیبا و دلانگیز لاغرها شویم دوستان عزیزم صبورانه تمرینات را تکرار کنید و ادامه دهید که نتایج فراتر از انتظارتان است🌹🌹🌹
با سلام خدمت استاد عزیزم و تشکر از زحمات این دوره گرانبها
یکی از بهترین نعمت های خداوند داشتن قدرت تخیل و رویا است که از سمت خدا به انسان هدیه داده شده است. قدرتی که تمامی انسانها از آن برخوردارند و بدون محدودیت زمانی و مکانی میتوانند از آن استفاده کنند زمانی که ما وارد دنیای تخیل و رویا میشویم. میتوانیم تا بی نهایت تصور در خود ایجاد کنیم. این تخیلات هم میتواند مثبت و لذت بخش باشد و هم میتواند منفی و آزار دهنده باشد انتخاب این تخیل و رویا با خود ما میباشد ذهن انسان دارای دو بخش آگاه و نا آگاه است زمانی ذهن نا آگاه میتواند کار کند که ذهن آگاه آگاهانه برنامه ریزی میشود آنگاه ذهن ناخودآگاه بطور خودکار عمل میکند زمانی که ما خواب عمیق هستیم دستورات الهی به ذهن ناخودآگاه ما داده میشود و ذهن آگاه که برنامه ریزی داشته است ذهن ناخودآگاه آن دستورات و برنامه های ذهن آگاه را بصورت عملکرد در رفتار ما نشان میدهد مثلا ما سالهاست که با ذهن آگاه خود چاق شدن را یاد گرفتیم و تکرار کردیم تا وارد ضمیر ناخودآگاه ماگردیبد و تصویر های چاقی ما در ذهن ناخودآگاه ساخته شد و ما در رفتار آگاهانه چاقی را اجرا کردیم و چاق شدیم حالا برای لاغر شدن باید همین کار را بکنیم اول اطلاعات لاغری را به ذهن آگاه بدهیم و با تکرار استمرار آن را وارد ذهن ناخود آگاه کنیم تصویر لاغری را برای ما بسازد و دستور لاغر شدن را بدهد تا در فتار آگاهانه ما اثر گذارد آنگاه به راحتی لاغر میشویم
برای ورود به ذهن ناخودآگاه باید این را بدانیم که کار سختی نیست و تجسم تصاویری را که میخواهیم خلق کنیم آسان انجام بدهیم تا ذهن خود را درگیر کار سخت نداند چون اگر ذهن کاری را سخت بداند نمیخواهد و یا نمیتواند انجام بدهد ما همیشه در حال انجام تجسم هستیم. کار ی که بدون این که ما بهش فکر کنیم ولی داریم انجامش میدهیم همان کار ناخودآگاه است. و هر اتفاق یا فکری که ما بطور آگاهانه در روز انجام میدهیم شب موقع خواب باز هم داریم به آن کار ها فکر میکنیم و با همان فکر به خواب میرویم وقتی میخوابیم دروازه ذهن ناخودآگاه باز میشود و فکری که بیشتر تکرار شده وارد ذهن ناخودآگاه میشود واکر فکری وارد ذهن ناخودآگاه شود حتما به واقعیت تبدیل میشود. حالا استاد پیشنهاد میدهند که به این افکار آگاهانه جهت بدهیم و آگاهانه بصورت عادت در موقع شب قبل خواب به لاغری و تصویر لاغری و مزایای لاغری فکر کنیم تا با تکرار این فکر دستورات لاغری بصورت اولین افکار که وارد ناخود آگاه میشود و با تصویر سازی و تفکر در باره لاغری بتوانیم تغییر ی در ضمیر ناخودآگاه خود ایجاد کنیم. و لاغر میشویم هرچه بیشتر روی این عادت کار کنیم بهتر میتوانیم در آن پیشرفت کنیم و حتی در روز بعد هم با همان افکار خوب بیدار میشویم با الگوی مدیتیشن که استاد تهیه کردند میتوانیم افکار خود را جمع بندی کنیم و ادامه بدهیم البته گاهی باید از این نمونه کار استفاده کنیم تا به ابزار کار مثل هدفون عادت نکنیم فقط بتونیم خودمون این افکار را در ذهن خود رشد بدهیم
با تشکر از استاد عزیزم
بنام خدای مهربان
با سلام و درود مجدد
۲. فایل توضیح تجسم را با دقت گوش داده و نگرش خود درباره موضوعات مطرح شده را در بخش نظرات ثبت کنید.
چقدر توضیحات کار رو برامون آسون تر و لذت بخش تر میکنه
دقیقا من در گذشته فکر میکردم تجسم خیلی کار سخت و آداب خاص داره
کلی فایلهای تجسمی گوش میدادم و باز هم فکر میکردم خیلی ناشی هستم
از بس سختش میکردن و فرمولهای پیچیده براش میزاشتن
و هیچوقت به این آسونی تجربه نکرده بودم
و این مدل عادی و خوشایند همراه با تصویری که خودم براش پیدا کردم
و آموزش نوشتن آسون منطبق با فکر و سلیقه شخصی خودم نه یه دستورالعمل کلی فقط به صورت الگو نشون دادن با این فایل تجسمی عالی که خودمم بی نهایت میتونم راحت پر و بال بهش بدم هی گسترده ترش کنم
پیشرفتش بدم و خلاقانه بهش فکر کنم و چه خبر خوشی که حتی هی پرت بشم برگردم
چیزی بوده که در همه حال استفاده اش میکردم و نمیدونستم
دقیقا هر کاری میکنم
حتی قبلا که فیلم میدیدم میرفتم وسط رویاهای خودم و تجسمات خودم
جوری که اصلا فقط چشمم به فیلم بود ولی هیچی نمیفهمیدم
یا سر کلاس موقع درس با یه حرفی میرفتم تو تجسمات و افکار خودم که با صدای معلم از جا میپریدم
یا دارم کاری مثل قلاب بافی که با الگوی خاص خودش میبافم پرت میشم تو تجسم خودم
و ذهن ما هم به شدت در مصرف انرژی صرفه جویی میکنه به صورت متمرکز
خیلی وقتا بهمون میگن مواظب باش دقیقا که میام مواظب باشم دستمو میبریدم چون ناخودآگاهم درست داشت کار رو انجام میداد و وقتی میاوردم رو خودآگاه خرابش میکردم
و تو افکار خودم غوطه ور هستم این تجسم در بیداریه
فکر میکنم ما زنها هم بیشتر تو این کار مهارت داریم
چون هم زمان چندتا کار رو با هم انجام میدیم
ولی مثلا بابام وقتی کاری میکرد هر چی صداش میکردیم اصلا نمیشنید
همین الان من هم زمان میخام تمرین بنویسم هی شلوغه حرفهای پسرداییم که مهمونمون هست و داداش و مامانم که از دیروز ظهر اومده و دختر دایی و زنداییم خونه اون خواهرم هستن و اینا رو کاملا میشنوم و تجسم منو برای درست نوشتن پاره میکنن و افکارمو به هم میریزن
جدی چطوری باید روی یه چیز متمرکز بشم در شلوغی
نمیگم چرا چون چرا سازنده نیس
ولی از کلمه چطوری استفاده میکنم تا بهم گفته بشه و الهام بشه راهکارش مثلا دقیقا تو تمرینم نوشتم چطوری میتونم بهبود بدم شرایط زیاد در معرض اطلاعات ورودی حرفهایی زنداییم برای بیماری دقیقا مثل خودم رماتیسم
و دقیقا فرداش خیلی پرانرژی تر بودم و بیشتر تونستم فعال باشم
این تجسم در بیداری خیلی نمیتونه روی ناخودآگاه تاثیر بزاره چون اندام حسی من هوشیاره
بارها موقعی که سوار اتوبوس بودم قبل از پیاده شدن صحنه لیز خوردن از پله ها رو میدیدم و تجسم میکردم چون مثلا یبار زمین خورده بودم
ولی یه روز تو مسافرت مشهد و سوییت که گرفته بودیم دومادمون لیز خورد زمین از در دسشویی اومد بیرون و من خندیدم بی اختیار و این فرمول قوی تو ناخودآگاهمم بود که به کسی بخندی سرت میاد و بارها بهم اثبات شده بود در موقعیتهای مختلف
درست یک ساعت بعد عین اون لیز خوردم و افتادم بدون اینکه بعدش بتونم مواظب باشم و فکر کنم و چقدر جالب که دقیقا هم فقط یبار تقاصش رو پس دادم و دیگه نیفتادم
ناخودآگاه بدون فکر کردن کار میکنه
اطلاعات رو هم دقیقا از روزانه خودمون میگیره که شبها بهش فکر میکنیم
مثلا
دقیقا ما زمانی که قرار شد خونه مون رو بفروشیم و خونه جدید بیاییم
من دوره زندگی با کمک خدا رو انجام میدادم و خیلی خیلی برنامه تجسمی من بهتر شده بود بدون اینکه خودمم خبر نداشتم
همسایه کناری ما خیلی سال قبل تر از ما خونه رو گذاشته بود برای فروش
حتی تک و توک براش مشتری پیدا شد ولی خیلی منفی باف هستن
و خونه ما خیلی خیلی در گفتگوهایی از نظیر اینکه خونه الان راکد هست و بازار خوابیده و اینا بود
ولی مدام مامانم میگفت من میدونم اینجا زود فروش میره
و دامادمونم مشتریهای عالی برای خونه آورد و خیلی کمک کرد برای فروش خونه و نسبتا راحت فروش رفت
ولی همسایه مون که مادرشوهر خاله من بود همچنان خونه شون فروش نرفته
و حتی پیدا کردن خونه بعدی هم خیلی اتفاقی و خود به خود شد مراحل کار
یا فروش زمین ارثیه کتابخونه بابابزرگم انقدر همه به سختیهاش فکر کردن که سالیان سال موند از سال ۹۳
ولی بالاخره فروش رفت درست هم زمان با فروش خونمون
الان مامانم میز و صندلی سفارش داده و هر روز و هر لحظه تو فکرشه که چون از اینستا سفارش داده اینا کلاه بردارن پولمونو بالا کشیدن و هی میگه تهدیدشون کن
بگو زنگ میزنم پلیس و سه ماهه هنوز نیاوردن برامون فقط یارو هی قول میده
ولی وسیله هایی رو خیلی راحت به دیجی کالا سفارش دادیم چون اعتماد بالاست سر موقع اومده
خیلیم مامانم داره عذاب میکشه ولی دست بردار نیس از تجسم دزد بودن این افراد و ناخودآگاهش هی ترسش رو بیشتر کرده و نتیجه این که هنوز نیمده میز و صندلی با اینکه پیج معتبری هست
و کلا ترس خرید از اینستا رو داره به طور ناخودآگاه
و حتی برای خرید خونه جدیدمون دوتا از خواهرام خیلی نمیخاستن ما بیاییم اینجا و مدام حرف و نقل ایجاد میکردن
چون ویلای یه خواهر دیگم بود که به فکر ما بودن توی دهات که خودشونم مدام مشتری داشتن
چند بار هم تا پای معامله رفت و اولش قرار نبود ما بخریم به بمب بست خورد
و من اونوقتا اصلا بلد نبودم تجسم رو
چون مدتها اینجا زندگی کرده بودم از مهر پارسال که ساخته شد با خواهرم چند بار در ماه مهمولا آخر هفته ها به این خونه باغ میومدیم بالاخره اینجا رو خریدیم با پول ارثی من و داداشم به صورت دونگی و شریکی چون واقعا هر شب قبل از خواب تجسم میکردم ناخودآگاه که اینجا رو خریدیم و تصویر سازی کرده بودم چقدر جالب که کلمه بمب بست اینو هم در حین نوشتن تمرین به یادم آورد
و الان خیلی بعد از نوشتن تمرین برام ساده تر شد که قبلا هم در همین چند ماه اخیر تونستم تجربه کنم و بدست بیارم و کاملا برام قابل باورتر و پذیرفته تره
و این یک عادته با تمرین فرق داره
و من تمام خواسته هام رو با همین روش خوشایند میتونم به دست بیارم
رژیم و ورزش یه مدل تمرین بود بر خلاف عادتها و فرمولهای ناخودآگاهیم و این یه نبرد طاقت فرسا بود
بر خلاف جهت آب شنا کردن بود
و این کار فکر شبانه قبل از عادت من بود که به نفع خودم استفاده میکنمش و چون آخرین افکار و اطلاعات هست
اولین دستورالعمل برنامه ریزی برای ناخودآگاهمم میشه و خیلی عادی و راحت
من که با آموزشها رفتارم عالی بود الانم عالی تر و رضایت بخش تر شده
و حسمم به جسمم تغییر داده خیلی زود
فقط باید ادامه اش بدم
و چقدر آرامشم بیشتر شد وقتی استاد میفرمایند همین که از بین ۵۰ فکر ۵ تاش مال تناسب باشه خیلی عالی و توجه به هر چی باشه بیشتر و بیشتر میشه و من خیلی سریع افکارمو میتونم کنترل کنم
دقیقا هی داره افکارم بیشتر و بیشتر در جهت تجسم قبل از خواب عادتی تر میشه و وضوح بیشتر
دقیقا من قبلا صبح که از خواب بیدار میشدم خیلی کسل بودم و میگفتم باید انگار دوباره بخوابم تا خستگی اون افکار پریشون دیشبم رو کم کنم که فایده هم نداشت بدتر هم میشد
اما از زمان شروع این دوره خیلی صبحها حالم بهتره خود به خود ادامه افکار دیشبمو دارم
و شروعم میکنم به نوشتن تمرین روزانه ام
که دیگه غوغایی برام کرده و خیلی حالمو خوب کرده و این نشونست برام
و این فایل تجسمی محشر استاد به صورت الگو هست و لازم نیس هر شب با ابزار فکر کردن و سختیاش استفاده کنم
و مهارت فکر کردن رو خودم باید ایجاد کنم با این الگوی عالی
و من خیلی توی همون روز اول گوش دادم و حال و هوای خوبش رو داشتم و شب قبل از خواب خیلی راحت تر انجامش میدم ولی وقتی هم مثل دیشب میبینم فکرم مشغول تر شده کمک میگیرم نه همیشه ولی گاهی استفاده میکنم و متمرکز ترم میکنه
نه به صورت خسته کننده بلکه الگوی چطور فکر کردنه برام
و مراحلش رو به صورت عالی فکر میکنم و مهارت به دست میاد
به صورت صحنه ای مثلا برای خرید کاموا که عاشقشم و خیابونی که برام سخته رفتنش و خیلیم دوست دارم برم کاموا بخرم و قدم زدن لذت بخشم رو با تناسب اندام دلخواهم تجسم میکنم به راحتی
یا لباس طلایی دلخواهم رو میبینم که دارم میخرم
یا مهمونیهایی که دوستشون نداشتم و الان به صورت خوشایند سفر ذهنی و فکری خودم با بازخوردهای دلنشین خودم میرم و این الگو رو با سلیقه خودم ترکیب میکنم و خلاقیت در صحنه ها و فکر بهش خیلی آسون و ساده ترش میکنه
هیچ آداب و ترتیبی مجوی
هر چه میخواهد دل تنگت بگوی
و این سفرهای تجسمی شبانگاهی روح رو به پرواز در میاره و خیلی راحت صحنه ها رو میشه به صحنه دلچسب بعدی رفت بی محدودیت در قوه تخیل بی نظیر شخصی خودم که مال خودمه
تا مهمونهای بعدی نرسیدن چون داداشم رفته دنبالشون
جواب این بخش از تمرینمم ارسال میکنم با بهترین حال ممکنه
ادامه دارد
خدایا متشکرم استاد نازنین متشکرم آسیه جون متشکرم
سلام و درود آسيه جان
سفر ذهني رو خوب گفتي
هر زمان در هر جا
مهم نيست
فقط كافيه اراده كنيم و سفر دلخواه رو شروع كنيم
به چه مقصدي ؟
به هر جايي كه دوست داريم
هيچ محدوديتي نيست
ما همه كاره زندگيمون هستيم
موفق باشي عزيزم
سلام آسیه جان هر دو دیدگاه شما رو خوندم لذت بردم و هر دو عالی بودند مرسی که وقت گذاشتی و نظرات ارزشمندت رو برای ما فرستادی
ارادتمند شما شهربانو
بنام خدای مهربان
با عرض سلام و درود و خدا قوت خدمت استاد بی نظیر و دوستان هم مسیر شگفت انگیزم
تمرین
۱- متن این جلسه را با دقت بخوانید و به نکات ارائه شده توجه و عمل کنید.
چقدر این گام عالی موثر متن فوق العاده ای داشت و توضیحات عالی
اینکه قدرت علم محدود است و قدرت تخیل نا محدود و بارها و بارها از این قدرت بی نظیر به ضرر خودمون استفاده کردیم
درست برعکس این مسیر شگفتی ساز
اون مسیر هم شگفتی ساز بود چون چاق شدن هم کار آسونی نیس
خیلی خیلی رنج آور و از این قدرت تخیل نامحدود درونی شخصی خودم بوجود اومد
دقیقا خودم مسئولش بودم با ساده باوری با عادت کردن به مرور افکار روزانه ای که به من داده میشد
شبها همیشه درست موقع خواب افکار روزانه مرور میشد که مثلا امروز فلانی مسخرم کرد و یادم میومد که چقدر اشتباه برخورد کردم با بدنم اینو زیاد خوردم و اونو کم که به نفعم بود در جهت لاغری مخصوصا سالاد که هیچوقت دوست نداشتم
ریز به ریز اتفاقات روزم برام مرور میشد و یه عادت عمومی و زبان مشترک در بین همه ما افراد چاق بود و به هم انتقال میدادیم
و مظلوم نمایی
که خیلیم بهش جلوی هم اعتراف میکردیم و برامون یه جورایی افتخار داشت و جزو واجب روزمره من
اینکه شبا متکامون خیس از اشک باشه و تنفر از ادامه زندگی
و همش آرزوم بود صبح بیدار نشم دیگه و یه روز کسل کننده دیگه در کار نباشه
اینکه خودمونو نابود کنیم و هی به نتونستم درست عمل کنم افکارش باشه هی تقویت کنم که این روشم نشد
و درست دونستن روش و تضعیف خودم
اینکه به درموندگیهام فکر کنم
اینکه به هیچ راه چاره ای دسترسی ندارم باشه
بازخورد حرفهای دیگران هی حسرت بکشم و نفرتمو از خودم بیشتر کنم
چه شبها که تا صبح عذاب بود و پر از کابوس از افکار منفی
اصلا یه وقتا نمیخاستم شب بشه تا مجبور بشم بخوابم و با وجود داشتن افکار ناخوشایندم این عادت رو تکرار میکردم بی اراده
و دقیقا فردامم با همین برنامه ریزی که خودم ناخودآگاه دارم ارسال میکنم باشه
هیچ امید و حال خوبی راه نمیدادم
همچین که میخاستم به یه اتفاق خوب فکر کنم سریع متوقفش میکردم درست برعکس الانم
خیلی خیلی افکارمو مسدود میکردم بخاطر فکر کردن به التماس دعای مثلا دوستی که خیلی برام عزیز بود
و اصلا نمیفهمیدم چقدر کارم اشتباهه و به ضرر خودم و کاسه داغ تر از آش بودم
چون همیشه میخاستم دوست و سنگ صبور خوبی باشم برای کمک به دیگری
و این دردهای که اصلا مال من نبود رو هم به دردام اضافه میکردم خیلی به خودم ظلم کردم
دقیقا ذهن منم نمیفهمید این شرایط مال من نیس و خیلی خطرناک بود این افکار
الان خیلی خیلی کنترلم زیاد شده
همیشه سعی میکنم تو بی خبری بمونم
خیلی دوستان سابقمم بهم اعتراض میکنن تا ما یه حالی ازت نپرسیم تو حال ما رو جویا نمیشی
و خیلی تغییر کردم و چندتا جمله ساده و کوتاه بینمون رد و بدل شده و دیگه مستمع خوبی نیستم برای درد دلهاشون و خودشونم دیگه سراغ من نمیان جز چند نمونه کوچک اونم با سردی دور میشن چقدر بی اختیار این تغییرات برای من ایجاد شده چون خودم دیگه تمایل نداشتم
واقعا هیچ وقت کسی به زور نمیتونه وارد فضای تخیل شخصی من بشه
و این خود من بودم که با دلسوزی الکی هم شاهد بیشتر و بیشتر کردن شرایط بد برای دوستم بودم چون صد در صد اون هم با بزرگنمایی بیشتر تعریف میکرد
و به ضرر بیشتر جفتمون بود
و خودشم بیشتر باور میکرد عمق بدبختیاشو
انصافا منم کاری از دستم بر نمیاد خود آدم باید به خودش کمک کنه و شرایطشو متحول کنه
من که تونستم حتما دیگرانم میتونن
خدا قدرت عجیب به ما داده
و واقعا ناخودآگاه خیر و صلاح ما رو نمیفهمه فقط و فقط از اطلاعات موجود فرمول صادر میکنه توجه به شرایط فعلی که دقیقا در اثر تجسم گذشته من بود
من همیشه فکر میکردم از لحاظ برنامه ریزی خیلی ضعیف و ناتوانم
چون اصلا برنامه ریزی دست خودآگاه نیس
و فقط مسئول دریافت اطلاعاته
بقیه کار در زمانی اتفاق میفته که من در حالت نیمه هوشیاری هستم و قوه تخیل اصل مطلبه و محاله هم که قوه تخیل لحظه ای از کار بایسته
تا خودم به صورت آگاهانه کنترل نکنم چرت و پرت پر میکنه فضا رو
از کوزه همان برون تراود که در اوست
هم لایق دشمن است و هم لایق دوست
چه جالب ادامه شعر رو الان به خاطر آوردم و نوشتم
دقیقا همینه که ناخودآگاه خیر و صلاح ما رو نمیفهمه و خوب و بد نمیکنه که جلوگیری کنه
این منم که باید جلوگیری کنم و اجازه ندم به افکار نادلخواه نا همسو با خاسته هام و پر و بال دادن بهش
و مدام تو غم گذشته نمونم و تمدید نکنم و ترس از آینده بدتر از حال
هر کس وظیفه خودشو داره و نظم دقیق
رژیم و ورزش و عوامل بیرونی هرگز قادر نبودن ذهن منو و ناخودآگاه منو تغییر بدن
و شرایط جسمی حال من فقط بخاطر هی توجه کردن من بودن
هی محدود کردن خودم
هی حال بد داشتنم و تکرارش
در مهمونیها و جشنها و غیره به زور و اجبار شرکت کردنم و حس شکنجه از نگاه اطرافیانم
با کوچکترین پچ پچی خیلی راحت و بی پیچیدگی در لحظه تجسم کردن حرف اطرافیان که اینا صد در صد دارن در مورد من حرف میزنن و نفرت بیشتر از خودم
عکس و فیلم رو متنفر بودن
جلوی دیگران با ترس و لرز غذا خوردن که الان منو متهم میکنن که چقدر پرخوری
شکمویی بی اراده ای بوده
چقدر الان آسون تر و راحت تر از قضاوت اطرافیانم رفتار میکنم
ولی گاهی باز ناخواسته میزاشتم قضاوتها بی اختیار درخت لاغری منو خراب کنه و آفت بزنه با وجودی که شدیدا از خودم و رفتار صحیحم رضایت داشتم
الان روزانه و مدام و پر تکرار در حال سم پاشی و کود دادن و رشد بیشتر هستم با این تجسمهایی که نیاز به هیچ ابزار مخصوصی نداره خیلی ساده و آسون و شیرین
چقدر الان افکار سازنده و لذت بخش دارم که آب سردی بر آتش خشم و نفرتی که از خودم داشتم بوده
چقدر حس و حال خوب در من به صورت برنامه ریزی ناخودآگاه دراومده
الان من تمرینم واقعا یه چیز عجیب و غریب نیس
همون عادت همیشگیه که در افکار شبانه داشتم منتها برعکسشو
و خیلی خیلی آسون و شیرین انجامش میدم
بی هیچ محدودیتی
در لحظه میتونم به هر جایی که دلم میخاد سفر ذهنی کنم
در گذشته هم سفر ذهنی داشتم ولی با اطلاعات به ضرر خودم
شکست ها رو پر رنگ تر و نتایج رو کم رنگ و خنثی کردن
با هر تغییر خوبی هم میگفتم چه فایده هنوز کو تا این شکنجه ها ادامه داره
واقعا هم سخت بود
الان فقط لذت و شادی و تفریح شده تجسم های بی اختیارم
خیلی خیلی عادت خوبیه که انرژی نامحدودم رو فقط برای خودم صرف کنم و به نفع خودم و کمک میکنم با اشتیاق به حال خوب خودم
همین متن کلی برام سرخوشی و آگاهی و حال خوب ایجاد کرد با وجود وقت کمم بخاطر مهمونی هامون هم زندگی میکنم و هم به حال خوب در لحظه خودم کمک میکنم و خیلی خیلی افکار مزاحم رو بی اثر و غیر قابل استفاده میکنم درست برعکس گذشته تا نور امیدی میخاست بر من بتابه سریع خاموشش میکردم
الان برعکس تا نجوای مزاحمی برای نشدن و نرسیدن و شکستها میخاد بین افکار نفوذ کنه خاموشش میکنم و در نطفه خفه میشه و متولد نمیشه
پس جسمم منم دقیقا الان بر اساس خواسته های همسو به صلاح خودم که آگاهانه برنامه ریزی میشه و قدرت در دستان من است و هیچ نیروی بیرونی قادر نیس تسلط بر شرایط من داشته باشه چون خودم اجازه نمیدم بر اساس باورهای منطق ساز خودم و قدرت تخیلی که در جهت درست استفاده نشده بود
و جسمم همون میشه که توی تجسممه بی محدودیت و حال بی نهایت خوش از مرور خوشحالیها عین گذشته
که نا آگاهانه به خودم ظلم کردم بوده با ناراحتیهام و توجه دائمی اشتباه خودم
و هیچگاه دو حس با هم یکجا جمع نمیشن
و همه چیز در جهان دو وجه داره و تسلط بر افکار خیلی خیلی رضایت بخشه
و این سرزمین امن این امکان تمرین و تکرار لذت بخش و شادی آور و مژده های شگفتی ساز رو به من میده و عاشقشم توضیحات فوق العاده بود و کلی آگاهی بخش استاد عزیز بسیار ممنونم
چقدر دلم میخاست بنویسم و دلم رو شادی ببخشم در اوج حال لحظه خوب الانم
و عملی شدن رویاهام هیچ کاری نداره
متناسب شدن با قدرت ذهن آسان ترین کار دنیاست
خدایا بی نهایت شکرت
استاد عزیز بی نهایت ممنونم بخاطر تمرینات و آموزشهای خارق العادتون
آسیه جونم و فرشته خوشبختی درونم دمت گرم عالی الهاماتم رو به رشته تحریر درآوردی
متشکرم متشکرم متشکرم
ادامه تمرین در اولین فرصت
بنام خدا
قدرت تخیل ذهن
من این چند شب هست که موقع خواب تمرین مدیتیشن خودم را انجام میدم و بسیار عالی هستم البته خودم بیشتر اوقات جسم متناسب خودم را تو خیالم باهاش حرف میزنم لباس خوشگل تنش میکنم میرم میرقصم باهاش و کلی لذت میبرم و شادم و هر شب هم تمرین را با فایل استاد انجام میدم البته دیگه سعی میکنم بدون فایل تمرین انجام بدم که وابسته به فایل نباشم چون ممکنه بعضی مواقع موقعیت فایل گوش دادن نباشه پس باید بتونم تو هر شرایطی تمرینم را انجام بدم .
سلام ذهن چموش ناخودآگاه ما در شب ذخیره می کنه ودر روز به ما دستور میده پس چه بهتره که قبل از خواب خودمون با آگاهی و نگرش مثبت خواسته های خودمون به آن بدهیم تا صبح باز تاب مثبت داشته باشیم وبا انرزی روزمون را شروع کنیم وکنترل این چرخه را در دست داشته باشیم واین طوری احساس قدر تمندی می کنیم
سلام دوستان. ذهن ناخودآگاه بوسیله ذهن خودآگاه برنامه ریزی و تنظیم میشه تا در طی روز خودکار کارش رو انجام بده. پس ما میتونیم روی ذهن تأثیر مستقیم داشته باشیم و با برنامه درست کار درست زندگی شادی رو پیش ببریم پس رویاهات به واقعیت تبدیل میشه اگر تو باورش کنی هر شب ذهن ناخودآگاه خودت رو با افکار مثبت و دلخواه و اندام متناسب و لباس مورد علاقه خودت پر کنی به سفرهایی که دوست داری بری. چرا که نه ؟ اگه تا حالا به افکار منفی پر و بال دادی دیگه بسه . بزار کنار . به چیزهایی که دلخواه تو است فکر کن و باورهای ذهنی رو پر کن از شادی و خوبی که جهان سر شار از وجود خوبیاست . از پرداختن به کارهای دیگران و توجه کردن به بدی ها پرهیز کن . البته از شادی دیگران لذت ببر از زیبایی که جایی دیدی حتما تعریف کن ببین چطور انرژی مثبتش به خودت برمیگرده . ادامه دادن مسیر یادت نره همیشه همراه استاد و دوستان باشیم
سلام چقدر با حرفاتون موافقم و چقدر حرفاتون به دلم نشست من خودم از وقتی که دیگه سرم به کار خودمه خیلی به آرامش رسیدم.
جالبه که من قبلاً همیشه حوصلم سر میرفت اما الان خودم شدم بهترین دوست خودم
سلام ودرود مریم جان
به قول شما دیگه بسه هرچی توی ذهنمون و زندگیمون جا باز کردیم واسه افکار منفی
زندگی ما رو قفل کردن
چقدر آرزو هامون پشت چاقیمون پنهان شده
به امید موفقیت هممون
باسلام
درمورد قدرت تخیل و رابطه ی مستقیم ان به ذهن ناخوداگاه تکرار شد . من متوجه شدم افکاری که در طول روز بررسی میکنم و حتی فکر میکنم ، در ذهن خوداگاه من است و زمانی اطلاعات را از ناخوداگاه میبینم ،زمانی است که به خواب عمیق رفتم و افکاری که شب فکر میکردم ، در ذهن من میچرخد . من خودم اگاهانه هدف اولم را میدانم و ذهنم درحال تجزیه و تحلیل هستم بدون انکه بدانم . من متوجه شدم هنگام خواب هر اطلاعاتی که در ذهن داریم و طبقه بندی میشود و در طول روز ان اطلاعات با طبقه بندی عالی و ماندگار تری میماند .
من دوبار تجسم لاغری را درروز های مختلف گوش دادم ولی وسطش خوابم برد ، من خواب ان تصویررا نمیبینم و در طول روز طوری احساس میکنم که انگار در ان شرایط هستم و همین حس به من در لحظه ی حال قدرت بیشتری میدهد .
تمام نکاتی که گفته شد : این که تکراری باشد ، محله ی اشنا باشد ، برخورد اطرافیان ، حس و حال خودم و عدم توجه به افکاری که از ذهن منطق من نشات میگیرد و عدم توجه به چیزهایی که نمیخوام ، یعنی تصویری که نمیخوام در ذهنم ساخته نشه . همه ی این نکات را برای عملکرد و نتیجه ی بهتر میپذیرم و عمل میکنم .
من دیشب باز خوابم برد و من خواب تمریناتم که هر بخش ذهن را برای لاغریتحلیل میکردم، دیدم و در هر اتاقی میرفتیم ، ان نوشته ها که کجاش در زندگی من کاربرد دارد ر با جمعی که یادم نیست ا بررسی میکردیم . هرفعالیتی که درطول روز انجام میدهم و دیروز هم در مورد ایمان تکلیف داشتم و تمام مانع ها رو بررسی میکردم ، اون افکار که به واسطه ی تمرینات من در طول روز انجام میشد ، در خواب های من وقتی رویا میبینم در حال چرخش است . ان تصویر به من اشتیاق میدهد و من شب قبل خواب عکس را تصور میکنم ولی در خواب افکاری که زیاد مرور شده را یا به چشم چالش دیدم ، شروع به حرف زدن میکند ،درقالب تصویر .
4 روز پشت سر هم از الگوی تصویر سازی استفاده میکنم به هنگام خواب ،نتیجه را خواهم گفت ولی چیزی را به چشم رویا میبینم که درقالب فکر درمورد ان فکر کردم و دوست دارم بهتر بفهمم یا اقدامی بکنم ! انها در خواب من به صورت ادمها ، مسایل و هر چی رنگ و بوی ان را میدهد میبینم . استمرار در تصویر میکنم و افکاری که در مورد تصویر دارم و به عکس روح و جان میبخشد به نظرم حائز اهمیت است .
سلام روزهمگی بخیر من هرشب یا هرزمان در روز بخوابم این تمرین رو انجام میدم خيلي خوب آدم با این افکار بخواب یکیش اینکه خواب ناخوش نمیبینه دوم اینکه میدونه یه کار مهم رو داره انجام میده حالا به شکل کامل هم نشد مطمئن که مفید این عملش قبل خواب ودیگه اینکه نگرانی هاش رو قبل خواب به صفر میرسونه چون یه چیزرو میتونه با افکارش کنترل کنه امشب نشد فردا شب درست انجام میده خلاصه میدونه که باید خودش افکارشو کنترل کنه تا به چیزهایی که میخواد برسه این که میدونیم خودمون فقط برای خودمون زندگی رو شکل میدیم و میتونیم هم عوضش کنیم خيلي برام راحت تر حل کردنش//یه چیز جالب امروز صبح که ازخواب بیدارشدم تویی رختخوابم ازخودم سؤال کردم من تمرین این جلسه رو آیا عالي انجام دادم یانه یه صدایی تویی درونم بهم گفت نتیجه معلوم میکنه چه چیزرو درست انجام دادی به تنهايي خدا قسم همین رو انگار باصدایی بلندی یه آدم بهم گفت خيلي حالم خوب شد/// با سپاس از استادو دوستان هم مسیر
سلام و درود فاطمه جان
نکته مهم همینه که شما گفتی ،وقتي تجسم میکنیمشبها آنقدر برامون مهم هست که یوش یواش ذهن این تجسم ما رو به عنوان واقعیت ما میپذیره
و دیگه نمیره سراغ باورهای قبلی
و به قول استاد انتظار لاغری با این کار در ما شکل میگیره
سلام فهیمه جان بله دقیقا منظورم همین هستش که ما خودمون میتونیم همه چیزرو عوض کنيم دیگه هیچ کس وهیچ چیز رو مقصر نمیدونیم تمام مسئولیت زندگی مو رو به عهده میگیریم
سلام استاد من دیشب مدیتیشن را انجام دادم عالی بود تمام صحنه ها را اول کمی تار بود برام اما کم کم واضح میشد. ممنونم از شما
برای رسیدن به خواسته و استفاده از نیروی ذهن ناخودآگاه چرا دستیابی به خواسته ام زمان میبردعلت اصلی شما از لحاظ ارتعاشی با خواسته تان هم فرکانس و هماهنگ نیستیدشاید به ظاهر خواستار دستیابی به چیزی باشید اما به صورت ناخودآگاه کمبود آنرا احساس می کنیداحساس شما عامل تعیین کننده ارتعاش شماست .اگر خواهان ثروت هستید ولی احساس کمبود و نداری می کنید نه تنها ثروت وارد زندگی شما نمی شود ،بلکه هر آنچه هم دارید از دست شما خارج میشود،زیرا شما از لحاظ ارتعاشی با فرکانس فقر هماهنگ و هم فرکانس هستیداحساس آرامش ،خونسردی ،و رهایی از تنش و استرس به این معناست که در حال کنار گذاشتن مقامت هستید و همچنین با خواسته خود در هماهنگی کامل هستید.این امر تنها از طریق احساس خوب داشتن امکان پذیر استتنها کاری که شما باید انجام دهید این است که با خواسته از لحاظ ارتعاشی هماهنگ بمانید تا در زمان تعیین شده آنرا دریافت کنید.
سلام و درود سهیلا جانم
همه چی ارتعاشه همه چی فرکانسه همه چی حسه
همونطور که شما گفتی تنها کاری که ما باید انجام بدیدم اینه از لحاظ ارتعاشی با خواستمون یکی بشیم
متاسفانه خیلی ها درکش نمیکنن ولی خدا رو شکر میکنم که ما در دایره کسایی هستیم که به این درک رسیدیم واسه همینم تمرین هامون رو داریم مرتب انجام میدیم
موفق باشی عزیزم
سلام عزیزم دقیقا درسته باید در فرکانس و مدارس باشیم حتی اگر تجسم کنیم خدا را شکر از دوستان هم فرکانسی چون شما عزیزم
یکی از معجزات سایت همین است که از وقتی اومدم اینقدر درگیر فایل گوش دادن و کامنت نوشتن شدم، این قدر کامنت بقیهی دوستان رو میخونم و استفاده میبرم، این قدر به جای follow کردن زندگی بقیه چه توی مجازی چه توی واقعی سرم توی لاک خودمه
که اصلا عجیب عوض شدم . همه چیزم در جهت رشدمه.
قبلا ظرف میشستم در حال دعوای فرضی با بقیه بودم الان در حال مرور افکار خوب در مورد اندامم.
قبلا شبها قبل از خواب نشخوار فکری سراغم میومد الان نمیگم کامل رفع شده ولی قبل از خواب اینقدر افکار شیرین و متنوع درباره تناسب اندام یا تغییر رفتارم دارم که جای زیادی برای اون ها نمیمونه.
شخصی از نزدیکانم هست که همیشه باهاش مشکل داشتم . کینه های خیلی قدیمی ازش ه دل داشتم اما الان انگار حافظه ام پاک شده.
نمیگم کاراش اذیتم نمیکنه اما یک هزارم شده.
این ها رو همه از برکت این سایت و استاد و دوستانم دارم.
روز اول اومدم سایت دیدم استاد نوشته خدا رو شکر چاقم…
اعصاب بهم ریخت
الان خودم میگم
خدا رو شکر چاقی من باعث شد سر از این دنیای زیبا دربیارم.
خدا رو شاکرم برای همه چیز .
شاد و پیروز باشید .