به نام خداوند مهربان
مهمترین دلیل لاغر نشدن افراد در استفاده از آموزشهای لاغری با ذهن، ایجاد نشدن یا انتقال پیدا نکردن تصویر لاغری ذهنی ایجاد شده در ذهن خودآگاه به ذهن ناخودآگاه می باشد.
بارها در نوشته های دوستان به این موضوع اشاره شده است که روزهای اول یا هفته های اول خیلی خوب تغییر کردم یا احساس لاغری داشتم ولی بعد از مدتی این احساس از بین رفت یا به اون شکل روند تغییرات من ادامه پیدا نکرد.
در هفته های اول به دلیل ایجاد شده تصویر لاغری ذهنی در خودآگاه، ذوق و شوق و انگیزه فرد افزایش پیدا می کند و انتظار لاغری در وجود او شکل می گیرد و به همین دلیل روند تغییرات خیلی زود شروع می شود.
ذوق و شوق و هیجان نقش مهمی در عملکرد ذهن خودآگاه دارد و اگر شما نتوانید در همان چند هفته ابندایی شروع آموزش های لاغری با ذهن تصویر لاغری ذهنی خود را از ذهن خودآگاه به ناخودآگاه انتقال دهد به دلیل فروکش کردن هیجان ابتدای مسیر و عادی شدن آموزش های لاغری با ذهن برای ذهن خودآگاه یواش یواش ذوق و شوق و انگیزه ادامه دادن کاسته می شود و طبیعی است که روند تغییرات هم متوقف یا کند می شود.
اما ذهن ناخودآگاه بر مبنای ذوق و شوق و هیجان کار نمی کند بلکه بر مبنای تکرار کردن عمل می کند. بنابراین زمانی که شما تصویر لاغری ذهنی خود را به ناخودآگاه منتقل کنید روند متناسب شدن روی دور تکرار افتاده و به شکل عالی ادامه پیدا می کند، چون ناخودآگاه تحت تاثیر عوامل بیرونی و کاهش یا افزایش انگیزه و اشتیاق قرار نمی گیرد.
از آنجاکه ذهن انسان شرایط و ویژگی های فیزیکی ندارد بنابراین برای بارگزای تصویر لاغری ذهنی یا تناسب اندام ایده آل خود نمی توان از روش های فیزیکی مرسوم برای لاغری استفاده کرد.
از این رو بسیار مهم است که همزمان با استفاده از آموزشهای لاغری با ذهن نحوه ایجاد تصویر ذهنی متناسب و چگونگی انتقال آن به ذهن ناخودآگاه را آموخته و برای کسب نتیجه بهتر به کار گرفته شود.
انتقال تصویر لاغری ذهنی به ناخودآگاه:
تمرین
۱- انتقال تصویر لاغری ذهنی تناسب اندام به ذهن ناخودآگاه شب ها و چند دقیقه قبل از خواب انجام می شود.
۲- تمرین این جلسه را از امشب و قبل از خواب شروع کنید.
۳- در طی روز چند مرتبه تصویر تناسب اندام انتخابی را ببینید که نمای کلی از تناسب اندام مورد نظر در حافظه شما ایجاد شود تا به هنگام انجام تمرین شبانه نیازی به مشاهده فیزیکی تصویر تناسب اندام نباشد.
۴- در طی روز چند مرتبه نوشته های خود در پاسخ به سوالات مربوط به شرح تصویر تناسب اندام ذهنی را مطالعه کنید تا هنگام تمرین شبانه شرح کلی از نوشته های خود را به یاد داشته باشید.
۵- توجه داشته باشید شاید در شروع این تمرین به شکل واضح قادر به تجسم تصویر تناسب اندام ذهنی خود یا تجسم وضعیت تناسب اندام بر اساس نوشته های خود نباشید. اما اطمینان داشته باشید به مرور که هر روز تصویر انتخابی و نوشته های خود را مرور می کنید مهارت شما در تجسم تصویر تناسب اندام در حالت های شرح داده شده بیشتر خواهد شد.
۶- روز بعد از انجام تمرین خلاصه ای از شرح تمرین شبانه انتقال تصویر تناسب اندام ذهنی به ناخودآگاه را در بخش نظرات ثبت کنید.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همشگی شما: رضا عطارروشن
📻 رادیو لاغری
امتیاز 4.39 از 104 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
سلام ماباافکارچاق شدیم طبق اون گفته ها باورذهنی ما ازش الگوپذیری کرده که گفتن چاقی توارثیه ویاازدواج باعث چاقی میشع همه اینها باعث شده ذهن ناخوداگاه ما چاقی روباورکرده ولاغری رونه ذهن ناخوداگاه لحظه ایی هست اصل ازبدل رونمیشناسه همون لحظه چیزی روباورمیکنه ومرتبط میده بهمون لحظه وما باانتخاب تصویر اول دهن خواداگاه یاشیطان درون اونوباورمیکنه ودراثرتکرارواردناخوداگاه شده واونوبه موجودباش تبدیل میکنه وما به اون اندام دلخواه میرسیم ودرطی مسیربه اون ذهن خوداگاه یاشیطان نبایدتوجه کردچوم مانع میشه نمیزاره مابه اون هدفمون برسیم چون اطلاعات چاقی درذهن ما بوده همش ازدیدن وشنیدن دردهن خوداگاه ماذخیره شده ومثل کرونا چقدرافرادازترس فوت شدن ازهرچیزی بترسیم برماغلبه میکنه چاقی هم مثل همون ویروس ماروترسونده هرغذایی خوردیم فوری نگرش ذهن مااینجورسروصداکرده توچاق میشی
با سلام خدمت استاد گرامی وعزیز خودم
خداوند بی نهایت سپاسگزارم که دیشب باهمه چیزش تصویر سازی کردم وبرای خودم منطقی کردم چرا این ثروت تصویری حق منه وقتی دارمش احساسم چطوره وبازخورد بقیه چطوره
استاد باورتون نمیشه امروز از درو دیوار ثروت که میریزه رو سرمون فقط دوتا ۲ ملیون برای همسرم شارژ شد ،زن عموم گوشواره های خودش وخواهرش وآویز دستبند طلا خواهرش با قیمت مناسب بهمون فروخت ۱۷ ملیون دوباره طلا برام خرید همسرم یعنی الان یه النگو طلا که حدودا ۳۰ ملیون پولش یه انگشتر که حدودا ۳۰ ملیون پولش والانم ۱۷ ملیون طلا میشه ۷۷ ملیون طلا دارم یعنی یه ذوقی دارم که نگو ونپرس الهی شکر
همسرم تازه میگفت بازم پول دستم بیاد برات طلا میخرم اگه بتونمم سال دیگه اصلا نمیفروشمش وباهمینا وخیلی بیشترش میریم خونه خودمون
تازه برای تولد دخترمون گوسفندم قربونی میخواد بکنه ویه شخص آشنا پیدا کرد که باهاش درپرداخت پولش خیلی خیلی راه اومد
همینجور داره پول میاد به حسابمون درسته تو حساب من نرفته ولی تو زندگیمون که رفته حیلی عالیه
خداروشکر همینطور داره پولیه که میاد طلایی که میاد همسرم میگفت ۴۰ ملیون باید بهم بدن طلب دارم از کارم
یعنی با این سرعتی که پول میاد برامون دوراز خودمون نمیبینم که به زودی بریزند برامون یعنی من ۱۰۰ ملیون پول نقد خواستم ولی مثل اینکه نه تنها ۱۰۰ ملیون پول نقد بلکه چندین وچند صد طلا وزیر وبرکت ونعمت دیگه همراه سلامتیوخوشی وخوش بختی هم داره میاداستاد جان درهای رحمتوثروت خداوند یه جوری روی من وخانواده باز شده
داره به لطف خدا مشکل همه حل میشه پول همه چی میرسه پول خونمون جور میشه پول بازسازیش حساب پس انداز ۵۰۰ ملیونی دلخواهمون
ماشین زیر پامون
طلا وپول دلخواهمون ودادن تمام قسط هامون
یعنی یه جوری پیشرفت میکنیم که میگ میگ رد میشیم از همه چیز وهمه کس
خدارو شکر الهی شکر به به دیگه چطور خوشبختی آدمو درآغوش میکشه
چی میخواییم که نداریم
با سلام خدمت استاد عزیز خودم صبحتون بخیر وشادی
امیدوارم چطورتون عالی باشه وپرانرژی
دوروزه دارم فایل های قسمت اول ودوم گوش میدم وتبدیل میکنم به مبحث ثروت تصویری دلخواهم
خداروشکر امروز بالاخره متوجه شدم باید چی کار کنم
داخل یه دفتر شروع کردم اول دلایل منطقی این میزان ثروتی میخوام وپول نقدی که میخوام
بعد احساسمو از داشتنش گفتم ،بعدم بازخورد اطرافیان گفتم
خلاصه که وقتی نوشتمش تازه نفس راحتی کشیدم
قبلا ها خیلی مصر بودم که بدو بدو هر روز یک فایل ببینم تمرینش انجام بدم وبرم بعدی
ولی الان تا نفهمم تا درکش نکنم تا برام ملموس نشه امکان نداره بزم فایل بعدی وسواسم بخرج نمیدم ولی باید بفهمم چی شد مخصوصا الان که به جای لاغری ثروت انتخاب کردم
کمی آهسته تر پیش میرم اما عوضش مطمئن تر
من قبلا فکر میکردم زندگی مثل یه زمین صاف که هرچه سریع تر بری بهتر وزودتر برنده میشی
ولی الان متوجه شدم دقیقا مثل یک کوه خیلی خیلی بزرک سنگلاخ وپراز گردنه وهیچ وخم که رو به بالاست
مسیر ممکن هموار وبزرگ باشه ممکن بسیار صعب العبور وباریک بشه حتی ممکن راه نباشه باید خودت راه درست کنی صخره ها رو بگیری بری بالا نترسی آخه تو خیلی از مسیر اومدی خدا گفته من پیشتم نترس هواتو دارم نمیوفتی اگه بهم تکیه کنی یعنی تنها نیستیم همراهی داریم که مثل کف دستش کوهستان زندگی بلده کوهنوردی اینجوریه که هرچی بالاتر بری به نظر سخت تر میاد ولی دراصل کسی که رسیده بالاتر به ایستگاه های بالاتر تازه میفهمه که راحت تره قشنگ تر واز طرفیم احساس توانمندی وقدرت بیشتری رو هم درخود احساس میکنه
خوب یادمه چند سال پیشا
با همسرم ومادرم رفته بودیم توچال ایستگاه آخر
قله توچال پراز برف سفید بود هوابود هوا گرم گرم
زمین صاف صاف وهتل زیبایی اونجا بود که آدم کیف میکرد بره مدت ها درش اقامت کنه
خیلی جالب بود ما پایین قله یخ زدیم ولی اونجا بهاری بود به همراه یه عالم برف
خیلی بهمون خوش گذشت بزن بازی کردیم چای وشیرینی خوردیم ناهار خوردیم وکلی کیف کردیم
اونقدر ذوق کرده بودیم که دلمون نمیخواست برگردیم پایین
زندگی هم همین
از این پایین نگاه میکنی میگییی عهههههه چقدر سخت چطور برم بالا چقدرم بالا قراره سخت تر بشه یعنی چجوری اونجا
ولی اونجا بهش منتظر آدمه بهش سفید وآبی وتمیز که لذتش با هیچ جا قابل مقایسه نیست
دلم میخواد این دفعه با خدا برم اون بالا وتوی اون اقامتگاه فوق العاده تا ابد اقامت کنم وکیف کنم
خلاصه که تصمیم گرفتم درروز چندین بار تصویر همراه با نوشته هام مرور کنم تا شب قبل خواب به صورت خودکار مرورش کنم وبعد بخوابم
من اونقدر مرورش میکنم تا باش بشه وبره درضمیر ناخودآگاهم وبمونه تا ابد
سلام ما باگوش دادن به فایل های ذهن ناخوداگاه یادگرفتیم که کارذهن خوداگاه وناخوداگاه رو وطبق گفته استاد یک تصویرانتخاب میکنیم واونوهرشب قبل خواب تمرکز میکنیم وبسیارروش عالی هست امادرموردچاقی خیلی حرف زدیم وهمیشه روش تمرکزداشتیم همیشه چشم ازاندام برنداشتیم وفرمول اشتباه درافکاروباورما ذخیره شده وهمیشه باورداشتیم چاقی ما ارثیه وچاقی ما بخاطرازدواج وبچه دارشدن یابیماری شکل گرفته وهمیشه درموردغداها نگرش اشتباه داشتیم ومیترسیدیم ولی اززمان اشنایی بالاغری ذهنی این فرمول اشتباه درمغزماذخیره شده بوده رویواش یواش پاک بجاش فرمول لاغری جایگزین ما وقتی درموردلاغری صحبت میکنیم اول واردذهن خوداگاه میشه ودراثرتکرار واردذهن ناخوداگاه میشه یاهمون خدای درورن مامیشه وداونوتبدیل میکنه به عادت برتکرارچون ذهن ناخوداگاه اصل وازبدل نمیشناسه ومانبایدبه نجوای ذهنی توجه کردکه مانمیتونیم موفق بشیم یاازحرف دیگران لیزبخوریم نبایدتوجه کردما باورکردیم وایمان داریم باذهن میتونیم لاغربشیم به شیاطن درون بهاندیم اون یک موجودبی ارزشه من انسان قدرتمندم واشرف مخلوقاتم ذهن قوی دارم ومنوبه اهدافم میرسونه لاغری رودردهن کوچیک کنیم اون وقت جسم ماشروع میکنه به لاعرشدن
🥰به نام حضرت دوست🥰
سلام و عرض ادب و خدا قوت به تمام هم مسیریهای گلم و همچنین استاد عزیز🙂
الحمدلله که خیلی خوشحالم پیش شما دوستان عزیزم هستم میخوام اینجا ثبت کنم که دیشب چقدر خوب بود🥰
یادم نمیاد ولی فکر میکنم که توی همون فکر کردن به لاغری و تجسم اون تصویر لاغری به خواب رفتن ولی خیلی حس خوبیه حساس لاغری دارم و فکر میکنم که این آرزو اصلاً برای من محال نیست اصلاً یک آرزو نیست بلکه یه خواسته کوچیک هست که قراره انشالله بهش برسم نه فقط من همه کسایی که این مسیر رو طی میکنند
پس بیاین با همدیگه همت کنیم و یه یا علی بلند بگیم و تلاش کنیم به سوالات ذهنمون پاسخ بدیم و لاغری رو یک حکم برای بدن بدانیم که حتماً باید با اون حکم و قانون عمل بشه
یا علی مدد🥲
🌱 به نام پروردگار بیهمتا🍀
سلامی گرم در این روزهای سرد زمستان🥲
چقدر حالم خوبه و چقدر خوشحالم که این بار دارم با آرامش بیشتری در این مسیر قدم برمیدارم و این بار نمیخواهم که فقط بخوانم و بنویسم و حفظ کنم بلکه میخوام به خاطر بسپارم و آن را به واقعیت تبدیل کنم🥰
یادم میاد که قبلاً قتی میخواستم یه گام رو بردارم کلی استرس داشتم که تماماً از حرفهای استاد چه صوتی و چه تصویری نکته برداری کنم و اونها رو توی دفترم بنویسم و علاوه بر اون نوشته خودم رو در سایت ثبت کنم و این باعث شده بود که حالم خوب نباشه وقتی که میام اینجا😥
بس که کارم رو سنگین کرده بودم😓
اما این بار کاملاً دارم با احساس پیش میرم و میخوام این بار دیگه به واقعیت برسونم میدونم که هر انسانی فرق داره روشش
من این بار میخوام با روشی که برای من درسته و من متوجه میشم این مسیر را طی کنم🥰🥰
الهی شکرت که منو دوباره به سمت خودت برگردوندی🥲🥰
من از همین الان میخوام که ان شاالله تمام تمریناتی که به من داده میشه رو به صورت عملکردی انجام بدم تا برسم به رویایی که دارم
تا همون دختری بشم که سرشار از انرژیه🙂
و تماماً مخلص خداست🥰🥰🥰🥰
الهی شکرت که فهمیدم ذهن من چنین قدرتهایی داره و دارای دو بخش هست یکی خودآگاه و یکی ناخودآگاه😍
در بخش خودآگاه شیطان را قرار دادی تا به خودم بیایم و انتخابت کنم و سراسر تو را بخواهم🥲
و برای اینکه مرا امتحان کنی شیطان را در این بخش قرار دادی تا خودم بلند شوم و برای رسیدن به تو کاری کنم🥰
و خودت گفتی که اگر یک قدم به سوی تو بردارم قدمها به سمتم برمیداری تا مرا بر آغوش بگیری😍🥲
ممنونم که به من حق انتخاب دادی ولی خودت هم مرا به راه راست هدایت میکنی،😇
چون من تماماً به تو توکل کردم😊
ممنونم که در ذهن من ناخودآگاه را گذاشتی تا زمانی که دیدی برای به دست آوردن چیز زیبایی تلاش میکنم اجازه ورود آن به ناخودآگاه را دادی تا به وجود بیاید☺
الهی شکرت که فهمیدم من اگر همت کنم و بخوام و اگر تو همراهم باشی میتوانم به خواستم دست پیدا کنم ون ذهن من اصل را از بدل تشخیص نمیدهد🥰
الهی شکرت که چنین حال قشنگی رو به من عطا کردی🥰🥰🥰
حال دلتون به زیبایی بهار😊
یا علی مدد👋🏻
باسلام ودرود خدمت استاد عزیز وهمراهانگرامی
من دیشب این تمرین رو که استاد زحمت کشیده بود ودادن رو قبل از خواب انجام دادم واقعا شیرین ودلچسب هست بدون در نظر گرفتن اینکه الان چه وضعی داریم وحالا ناراحتیم به هر دلیلی از این اضافه وزن یا دوسش نداریم اینها رو کنار میزاریم وتصویر سازی میکنین روزی رو که آزاد شدیم وبه اولمون برگشتیم بالاخره اون ضمیر ناخودآگاه که تفاوت حال وآینده ونمیدونم با فرکانس وارتعاشی که میفرستیم وتکرار میکنیم اون رو باور میکنه ودر بیرون موجود میشه
از خدا کمک میخام که منو هدایت کنه وحمایت کنه
سلام فرزانه هستم گام ۲ از ورود به ضمیر ناخودآگاه ،من عاشق این فایل آموزشی شدم چون باوجود این همه کتاب و مطلب آموزشی که خوندم برای اولین بار تعریف ذهن خودآگاه و ناخودآگاه و یاد گرفتم و مبخوام برداشت خودمو برای شما دوستای قشنگم بگم ،همه ما به مرور زمان چاقی رو باور کرده ایم و نتیجه شو تو زندگی مون دیدیم این باورها به چه صورت بوده مثلا اینکه ارثی چاق هستین ،اینکه چون ورزش نمیکنید چاق هستید،اینکه چون عاشق نان و برنج هستید چاق هستین و مشابه این افکار و همینا باز شده که با مرور زمان چاقتر بشین الان شما فقط کافیه لاغری رو باور کنید با اوردن مثالهای نقض برای چاقی تون با شناخت افکار چاقی در ذهنتون ذهن ناخوداگاه اصل رو از بدل تشخیص نمیده فقط کافیه باور کنید درست تو همین لحظه با صدای من همراه شو و با خودت تکرار کن من لیاقت لاغر شدن رو دارم ،من باور دارم که میتونم به اندام دلخواهم برسم تو گام ۱ما یه عکسی رو انتخاب کردیم و قرار بر این شد در طول روز بارها نگاش کنیم و خودمونو تو اون اندام تصور کنیم بدون شک همه ما عکسای زیبا و بی نقصی رو انتخاب کردیم و لحظاتی که به عکس نگاه کردیم یکسری نجواها تو ذهنمون تکرار شده مثلا من خودم نجواهای شبیه اینکه باباتو کجا و این اندام کجا،مگه الکیه باید رژیم بگیری و ورزش کنی مربی داشته باشی تا بهش برسی و امثال این تو ذهنم اومد بهتون پیشنهاد میکنم یه کاغذ و خودکار دست بگیرین و همه نجواها رو بنویسین این نجواها صدای ذهن خود آگاه یا همون شیطان وجودی ماست که از بچگی راجبش شنیدم و برامون حرف زدن یاد گرفتیم و هرجا کلمه شیطان رو شنیدم فقط تاریکی به ذهنمون اومده این صداها همون تاریکیاس بشناسیش بیشتر و بهتر میتونی خودتو از این شرایط نجات بدی دوست من ،این صداها تو هر فردی متفاوته گاها برخی از این صداها میتونه مشترک باشه ولی در اکثر مواقع متفاوت هست پس با دقت گوش کن ببین داره بهت چی میگه ،ذهن ناخود آگاه همون خدای درون ماست غیر ممکنه فکری اونجا قرار بگیره و توی زندگیت حضور پیدا نکنه و به واقعیت تبدیل نشه اما خب ذهن ناخوداگاه صبوره کارش خلق کردنه بخش الهی وجود ماست و افکار پر تکرار ما رو به واقعیت تبدیل میکنه ،مثلا شما که جلوی آینه قرار میگیرین ممکنه از خودتون فراری باشین اصلا خودتونو دوست نداشته باشین و کلی ایراد بگیرین از خودتون اما به مرور زمان با این باور که زیباین و تمرکز روی زیبایی هاتون به راحتی میتونید جلوی آینه بایستید و از دیدن خودتون بذت ببرین ،پس دوست قشنگم باور کن که تو میتونی به اندام دلخواهت برسی یکسری کارها هم باید انجام بدین شبا قبل از خواب اینقد با گوشیت کار میکنی که خوابت ببره با چرخیدن تو اینستا و نگاه کردن به مطالبی که هیچ کمکی به تو و زندگیت نمیکنه دیگه از این به بعد اینکارو نکن شبا پنج دقیقه قبل از خواب بهترین زمان تصویرسازیه خودتو در اندام دلخواهت ببین و سوالاتی که در گام یک از خودت پرسیدی رو توی ذهنت تکرار کن از خودت بپرس و با احساس خوب جواب بده احساس خیلی خیلی مهمه در این راه،چرادر حالت فکر کردن به خواب میری که بهترین حالت خوابه .براتون بهترینا رو ارزو دارم ممنونم که نوشته منو خوندین🌺🌺🌺🌺
سلام خدمت فرزانه بانوی عزیز
امیدوارم حال دلتون عالی باشه و لحظات زندگیتون رو باشادی سپری کنید.
کامنت بسیار زیبا، کامل و دقیق نوشتید.
از خواندنش کلی لذت بردم.
خواستم ازتون تشکر کنم.
ممنونم از شما🙏
سلااام اقا محمد
ممنونم از نگاه تون
سلام وقتی روچیزی بخوایم تمرکزکنیم تبدیل میشه به واقعیت درموردلاغری هم صدق میکنه قبلا افکاروباوراشتباه توذهن بوده باازدواج وزایمان چاق میشیم همین نگرش توذهن مانقش بسته بود ولی درروش ذهنی این افکارتغییرمیکنه ما یک تصویرانتخاب میکنیم وهرشب قبل خواب بمدت ۵دقیقه نگاش میکنیم چراچون اول ذهن خوداگاه میپذیره درطی تکرارواردناخوادگاه میشه یاهمون الهه درون مایاخدای درون اونوبه تکرارتبدیل میکنه ومابه اون اندام میرسیم ذهن ناخوداگاه اصل ازبدل نمیشناسه وقتی چیزی روباورکردتبدیل میکنه به واقعیت قبل وبعدی نمیشناسه همون لحظه اون اتفاق میفته وهیچ اجازه ندیم نجوای ذهنی یاهمون شیطان رومامسلطشده ومانع پیشرفت بشه افکاروباورمنفی رونبایدبهش توجه کرد گاهی ذهن خوداگاه مارو ازلاغرشدن میترسونه نمیزاره به هدف برسیم ذهن خوداگاه همون شیطانه نبایدحتی به موضوعات اطراف توجه کرد وقتی واردذهن خوادگاه یاشیطان درون بشه ماروازاون موضوعات میترسونه همیشه ترس ازغذاهاداشتیم وهمون به واقعیت تبدیل میشدهمون چاقی ولی درروش ذهنی باتکرارکردن اموزش هااین افکارخیلی کمرنگ میشه به هرچی فکرکنیم ذهن ناخوداگاه اونوخلق میکنه
درود بر دوستان واستادگرامی،
واقعا ممنون و سپاسگزارم از راهنمایی استاد وهمکاری که دوستان انجام میدن،
خیلی عالی،ساده وواضح
بنام او
تمرکز کردن روی خواسته یاناخواسته هرکدوم که بیشتر ریه اون انرژی بدیم . تبدیل میشه به واقعیت . شاید ناخواسته رو واقعا نمیخوایم اما درونا ذهن ما اون روفکرمیکنه که میخواهیم و به همین خاطر هم واقعی میشه. هرچیزی . هرترسی هرلذتی تبدیل میشه به واقعیت . لذت خوردن بی رویه . درسته میگم دوست ندارم .اما واکنشم با دیدن غذا نشون میده . دیدن . شنیدن . حرف زدن .توجه کردن .همه احساس وتمرکز هستش و به خاطر همین سالها درگیر چیزی هستیم که میگیم نمیخوایم اما میخواهیم . لاغری خواسته است اما چون باید ورزش و رژیم وچیزای دیگه رو انجام بدم . اون شده برای ذهن ما ناخواسته . خود آگاه ما منطق ما لاغری روبا رژیم وورزش منطقی کرده و ناخودآگاه اصلا هم چین چیزی اعتقاد نداره اون فقط تکراروتکرارمیکنه لذته تکرار کردن . تو خوردن هم از یه جایی به بعد فقط تکراره نخوردن . فقط پشت سرهم خوردنه نه گرسنگی واین همون چیزیه که باعث میشه . همه چیز برعکس بشه . ناخودآگاه .چیزی هست فراتر از منطق منطق هرچقدر تلاش کنه .نمیتونی جای ناخودآگاه روبگیره منطق فقط حرف میزنه اما ناخوداگاه عمل میکنه. فرق بزرگیه بین حرف زدن و عمل کردن .و تجربه باعمل کردن به دست میاد . چاقی یک تجربه است یک باور یک انتظار چیزیه که برام مسلمه . مطمئنم که باهاش چاق میشم . درسته نمیخوامش اما. میبینم که واقعا اونو طبیعی میشمرم . پس وقتی حرف و عمل یکی بشن نتیجه عالی میشه . من حقمه که اندامی که انتخاب کردم رو داشته باشم .حقمه که لذت ببرم ارشاد بودن از تعریف و تمجید شنیدن . حقمه لباسهای این اندام رو بپوشم و ازپوشیدنشون لذت ببرم . حقمه که خوشحال باشم و این حق رو دارم وکسی نمیتونه این رو از من بگیره . چون درون منه . این اندام درون مثل همه ی آدمهای لاغر منم میتونم لاغرباشم و لاغربمونم شب میشینم وبهش نگاه میکنم و از دیدن عکس لذت میبرم و دارم منطق رو هم برمیدارم و بدون منطق فقط به عکس خودم نگاه میکنم و لذت میبرم .همین که میدونم که این مال منم وکسی نمیتونه توش دخالت کنه و این منم . همین بهم حس قدرت و لذت میده. واین عشقه .ورزش هیچ وقت نمیتونه حس مالکیت بده . فقط درد و فشار اما این مسیر قدرت میده و لذت وحالمو خوب میکنن⭐🥰
شب قبل خواب حتما اون تصویر خودم که سال ها لاغربودم رو تجسم میکنم. من میخام هم لاغری و هم سلامتیمو بااین روش بدست بیارم ، ازاستاد عزیزمون متشکرم
سلام من شب گذشته به تمرین شب (انتقال تصویر ذهنی رو انجام دادم)اگرچه وقتی این تمرین رو انجام دادم تا زمانی که خوابم ببره فاصله افتاد ولی نیمه شب یکی دو بار بیدار شدم ومتوجه شدم به محض بیداری ،کلماتی که تکرار کرده بودم ناخودآگاه در ذهنم تکرار میشد وصبح هم به محض بیداری مثل اینکه ذهنم دنبال یک گمشده بگرده دنبال اوت تصویر بود وتا یادآوری شد آرام گرفت
بسیار عالی بود همش به خودم میگم چرا زودتر شروع نکردم ممنونم از شما استاد عطارروشن عزیز که اینقدر با زبان ساده و عالی برامون توضیح دادین
سلام دهن ناخوداگاه اصل ازبدل روتشخیص نمیدهدوافکارپرتکرارروتبدیل میکندبه واقعیت دهن خوداگاه منطق ماست مثلا درمورد عذاها صحبت میشه که خوردیم چاق کنندست همون منطق ذهنی یاشیطان درون ماست اطلاعات ازپیرامون میگیردذخیرهوقتی زیادتکراربشه ذهن ناخوداگاه دراثرمرورزیادبه واقیت تبدیل میکنهذهن ناخوداگاه خدای درون ماست وبه موجودباش تبدیل میکنه وهیچ عجله نداره وقتی ماافکارمنفی روزیادتکرارمیکنیم دردهن ناخوداگاه به واقعیت تبدیل شده درموردافکارمثبت کم حرف زده میشه بخاطرهمون کمتربه واقیت تبدیل میشوددرموردلاغری باذهن وقتی باگوش دادن به فایل وانجام تمرین به مرورتبدیل میشه به واقعیت وقتی یک تصویرازاندام دلخواه انتخاب میکنیم بانگاه کردن ومروردردهن قبل خواب وقتی مترمرکز میشیم توخواب دهن ناخوداگاه انگاردروازش بازشده ودراثرتکرارماشبیه اون اندام میشیم
باسلام خدمت دوستای متناسبم و خسته نباشید به استاد عزیزم
مهمترین لاغر نسون افراد بخاطر پیدا نکردن تصویر لاغری ایجاد میشود .
وقتی ما باور کنیم می توانیم به شرایط مطلبوبموم میرسیم فرایند تغییر شروع می شود و افکار مرور شده چاقیمون خیلی سال همراه ماست بخاطر همین لاغر نشدیم و خیلی از افراد تلاش کردند برای لاغری ولی برعکس چاق شدند چون باور کردند چاقی رو و لاغری رو اصلا باور ندارند۰
ذهن ناخوداگاه اصل رو از بدل نشخیص نمیده و چون زمان و قبل و بعد نداره چیزی رو باور میکنه که همون لحظه اتفاق افتاده باشد.
منطق رو اگر حذف کنیم به اندازه ای که منطق از صحبت کردن ها حدف بشه می توانید باور کنید.
این تصویر ذهنی و شرح تصویر دهنی در ذهن ناخوداگاه ذخیره و اپلود کنیم ساده هست ولی استمرار نیاز دارد.
در ذهن آگاه که همان منطاق ماست دائما در مورد وقایع صحبت میکند همان شیطان است و ما رو میترسونه میگه کسی دوستت نداره تو چاقی .
شیطون هر کس مختص خودشه اطلاعات هر کس مربوط به خودش است .یکسری اطلاعات مشابه هم هست نجوای ذهنی ممکن است شبیه باشد ولی سایر جنبه های زندگی این جور نیست .
اطلاعات ذهن خوداگاه از پیرامون میگیرد .
چاقی اطلاعات وارد می شود و شیطون ما رو میترسونه مثلا تو به عمت رفتی .
ذهن ناخوداگاه =چون تعیین کننده سرنوشت ماست وقتی فردی از موضوعی ترسی دارد وقتی افکار مربوط به ترس به مدت طولانی تکرار میشه دهن ناخوداگاه می پذیرد که این انسان این شرایط رو دوست داره و هرچیزی زیار مرور بشه این وارد ذهن ناخوداگاه مامیشه و به واقعیت تبدیل می شود و دهن ناخود اگاه همون خدای درون ماست و کارش خلق کردنه و عجول نیست و صبور هست و خوب و بد ندارد و صلاح ما رو در نظر نمیگیرد .
افکار پرتکرار تبدیل میشه به انتطار.
دهن ناخود اگاه خالقه و قبول میکنه موجود باش و به وجود می اید .
چون لاغر شدن به واحد موجود باش منتقل نشده و لاغر نشدیم .باید در انتخاب افکار دقت داشته باشیم که منفی وارد نکنیم .
دروازه افکار به سوی ذهن ناخوداگاه بازه ولی برای افکار مثبت بسته هست
برای لاغری تصویزی که انتخاب کردیم زمانش هر شب قبل از خواب ۵ دقیقه وارد کنیم در ضمیر ناخوداگاه .باید تصاویز رو مرور کنیم و نوشته ها را مرور کنیم .
به نام خدای مهربان
سلام به همه دوستان
در ذهن خودآگاه همه منطق هایی که از اطرافیان و در طول عمرمون تجربه کردیم و از طریق این اطلاعات شیطان ما رو هر بار گول میزنه که مثلا تو از عهده انجام این کار برنمیایی
در مورد تناسب اندام هم همین طور هست تو این غذا رو خوردی چاق میشی یا فلان کار رو انجام نمیدیدی چاق میمونی و چاقتر هم میشی
اما ذهن ناخودآگاه کاملا با ذهن خودآگاه فرق داره و فقط افکار پرتکرار ما رو به واقعیت تبدیل میکند حالا این تکرار مشخص نیست که چه مدت انجام بشه و یکی از موهبت هایی که خدا برای ذهن ناخودآگاه قرار داده همین تکرار آن به مدت طولانی هست وگرنه اگر مثل ذهن خودآگاه بود ما انسانها با ذهن منفی خودمون خیلی سریع به عمر خودمون پایان میدادیم
ذهن ناخودآگاه همان قسمتی از خصلتهای خداست که اگر خدا بگوید موجود باش، حتما موجود خواهد شد ذهن ناخودآگاه هم با تکرار همان کار موجود باش رو انجام می دهد
چاقی هم به همین دلیل اونقدر ذهن ما تکرار شده که به موجود باش تبدیل شده و حالا میخواهیم با این دوره لاغری رو اونقدر تجسم و فکر کنیم تا به موجود باش برسد و به همین دلیل باید خیلی مراقب افکار منفی خودمون باشیم که اگر یک فکر منفی استمرار داشته باشیم اون فکر به موجود باش می رسد و دوازده به افکار منفی به دلیل تکرار همیشگی و روزانه باز است اما به دلیل اینکه افکار مثبت باید با فکر و تمرکز زیاد اتفاق می افتاد که دروازه بسته است
من دیشب تمرکز ذهنم رو بر روی تصویر انتخابی داشتم که با اینکه در طول روز چندین بار تصویر رو با دقت نگاه کرده بودم اما تمرکزم بر روی بعضی از قسمتهای بدنم زیاد نبود و مثلا نمیتونستم شکم یا بازوهای رو تجسم کنم اما چهار تا سوالم رو جواب دادم که من لیاقت لاغری رو دارم چون خدا ذات من انسان رو لاغری قرار داده و من چندین سال در این تناسب اندام بوده ام خیلی حس خوبی در تجسم خودم در تصویر جدیدم داشتم و حس می کردم سبک وزن تر شده ام و اینکه اطرافیان با دیدنم که واکنشی داشتن و من اطرافیانم رو تجسم کردم که چقدر از دیدنم تعجب کردن و همسرم چقدر از اینکه دوباره به وزن ایده الم برگشتم خوشحال شد یا پسرم از اینکه چقدر زیباتر شده ام ذوق کرد و دیگر اطرافیانم ازم روش لاغری رو هم ازم پرسیدن و من دیگه از چاقی مثل قبل ترسی ندارم چون من به زادگاه اصلی خودم که لاغری است برگشته ام
امروز هم همش فکرم سمت تصویر انتخابی می رفت و کلا شور و شوق خیلی زیادی داشتم که اکثر کارهام رو با جسم جدیدم انجام بدم
جلسه دوم: بارگزاری تصویر ذهنی
من متعهدانه انتقال تصویر دهنی تناسب اندام به ذهن ناخودآگاه را شبها و چند دقیقه قبل از خواب انجام دادم. من هر شب تصویر تناسب اندام را مشاهده کردم و خود را در آن تجسم نمودم. پاسخ به سوالات مربوط به شرح تصویر تناسب اندام ذهنی خود را نیز خواندم. من فکر میکنم تمرین و تکرار آن مهارت مرا در تجسم تصویر تناسب اندام در حالتهای شرح داده شده؛ بیشتر کرد، واقعا میخواهم با خودم صادق باشم. هر چیزی را که در اطرافم میبینم، آن را روزی خواسته ام. هر آنچه که هستم و عملی که انجام میدهم را خودم انتخاب کرده ام. هر مورد منفی را هم که برایم در زندگیم رخ داده است را هم، خودم روزی برایش کارت دعوت و ویزای ورود فرستادم تا برایم اتفاق بیفتد:🙂
من به شما میگویم که من چون خواستم و ناشکری و بی سپاسی کردم؛ تصادف کردم. من به شما میگویم که من چون خواستم و ناشکری و بی سپاسی کردم؛ بیماری سرطان گرفتم. من به شما میگویم که من چون خواستم و ناشکری و بی سپاسی کردم؛ چاق شدم. من به شما میگویم که من چون خواستم و ناشکری و بی سپاسی کردم؛ با همسرم بحثم شد. من به شما میگویم که من چون خواستم و ناشکری و بی سپاسی کردم؛ سرم در معامله کلاه رفت. من به شما میگویم که من چون خواستم و ناشکری و بی سپاسی کردم؛ از پدر و مادر و اطرفیان بی احترامی دیدم. من به شما میگویم که من چون خواستم و ناشکری و بی سپاسی کردم….🙂
اینها فقط مثالهایی است که میتواند تا ابد ادامه پیدا کند. واقعا بعد از ۴ سال ساکن این سایت بودن و هنرجوی تناسب فکری بودن؛تمرینها به من یاد داده است که « تجسم » مهمترین بخش زندگی ماست و ان چراغ جادو همواره در دست ماست و آرزوهای ما هم به جای ۳ عدد، بی نهایت است. خواسته های ما بیشمار است؛ چون خداوند میخواهد ما بهترین زندگی را در این دنیا داشته باشیم. خدواند دوست دارد ما از زندگی لذت ببریم. در کنار این تجسم و متصور کردن، « شکرگزاری و سپاس خدواند » کلید طلایی است که اگر یادمون برود؛ برکت از زندگیمون میرود. هر موقع که به هر دلیلی از خدواند روی برگرداندم و یک جورایی برای لحظاتی فراموشش کردم و ناسپاسی کردم؛ سدی شدم بین خودم و خدا. آن سد مرا از اموز مثبت و خواسته هایم به سمت مخالف آن برد که منفی بود و دوستش نداشتم، مثل: تصادف، سرطان، چاق شدن، بحث با همسر، عدم سود و دیدن زیان در معامله، دیدن بی احترامیهای مداوم از اطرافیان و ….🙂
الان متوجه شدم با این تمرین آگاهانه خودم را دور بزنم، یعنی آینده را در زمان حال ببینم، آن را تصور کنم و لمسش کنم و با فکر آن شبها بخوابم. آنقدر این کار را تکرار کنم تا روزی وقتی چشمهایم را در اینه باز میکنم؛ جسم خودم را همانند آن عکس در اینه ببینم. این کلک زدن و کلاه گذاشتن سر ذهنم را خیلی دوست دارم. الان میخواهم ادعا کنم که این بهترین معامله ای است که با خودم تا حالا کرده ام. برای اینکه خودم را هم تشویق کنم؛ از پسر و همسرم خواستم تا برایم هدیه و جایزه ای بخرند هر زمانیکه من از نظر جسمی شبیه آن عکس شدم. مطمین هستم خالقم که عاشق من است در این راه، یار و یاور من خواهم بود. ممنونم از شما که تا اینجا نوشته مرا خواندید.🙂
قانون جذب، قانون طبیعت است که دقیق است و قاطع.
سلام استاد بسیار عالی است مطالب من متناسب میشوم چون برای لاغری آفریده شدماین تمرین عالی ای هست و من رو به این باور میرسونه که خواستن توانستن است لاغری آسانترین کار دنیاست
نشان های دریافت شده
من فرزانه ابوالحسنی هستم هدفم بهتر زندگی کردنه
با عرض سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان گرامیم
پس ما اومدیم عکس رو مطابق با سلیقه خودمون رو انتخاب کردیم و سوال و جوابهایی رو هم نوشتیم و هر شب اونو تجسم میکنیم که چی بشه
که ذهن من اصل از بدل تشخیص نمیده ذهن من نمیدونه که من هر شب دارم به عکس انتخابی خودم نگاه میکنم به سوالات جواب میدم یعنی اونها رو میخونم یعنی چی
چون ذهن من گذشته و آینده رو نمیشناسه نمیدونه که من الان دارم این سوالات میخونم جواب میدم یا تجسم میکنم برای اینکه میخوام در آینده اونو تجربه و زندگی کنم
ذهن ناخداگاه من چون زمان نمیشناسه زمان نمیدونه چیه هر چیزی که من میگم فکر میکنه من الان دارم اونو تجربه میکنم اگر میگم من از اطرافیانم این بازخوردها رو میگیرم اون فکر میکنه من الان دارم باز خورد میگیرم
نمیدونه که من دارم میگم در ذهن ناخداگاه من ثبت بشه و ناخداگاه من از این پس طبق اون برنامه ها عمل کنه اون فکر میکنه من الان دارم اون شرایط تجربه و زندگی میکنم در نتیجه میگه اوکی منو به سمت اون افکار تجسم هدایت میکنه
فقط من باید باور کنم که این روند واقعی من بعد از مدتی میتونم به بهترین شکل ممکن تجربش کنم زندگیش میکنم
پس من تمام تلاشم میکنم که برای خودم و ذهنم منطقی بشه تجربه کردن این شرایط کاری نداره
به دلایل مختلفی که در جلسه قبل نوشتیم و داریم هر شب موقع خواب میخونیم
پس من قدرت ذهن دارم خداوند این قدرت رو برای من در نظر گرفته تا من با کمک خودش تجربه کردن هر شرایطی که دوست دارم
و خیلی لذت بخش تجربه رویایی میشه وقتی خودت تلاش میکنی آینده خودتو میسازی من بینهایت بار در این چهار سال شنیده بودم ما خودمون آینده خودمونو میسازیم با توجه کردن به مسائلی که دوست داریم اما تا زمانیکه درکش نکرده بودم
اینجوری نبود حتی از گفتنش هم لذت میبردم اما الانکه میدونم ایمان دارم بعد از یه مدت من این احساس که الان دارم دربارش میخونم تجربه میکنم این بازخوردها رو میگیرم این تغییرات جسمی حسش میکنم زندگیش میکنم نهایت لذت میبرم و از الان سپاسگزار اون لحظات هستم خدایا شکرت چه لحظات شیرین و رویایی میشه خدایا شکرت
واقعا خیلی تجربه کردم اون روزا میگفتن بچه رو تنها نفرستی بیرون اینجوری میشه اون جوری میشه در صورتی که دختر من قبلنا هم میرفت بیرون حالا راه دور نه تا سوپر مارکتی محل هیچ اتفاقی نمیافتاد حتی پسرهای محله طوری بودن که مراقب دختر من بودن هیچ کس نمیگفت بالای چشمت ابرو چرا چون همسایه فلانی
بعد من این حرف شنیدم یه چیزهایی شنیدم ترسم زیاد شد که راست میگه دیگه تنهایی نمیذارم بره مغازه در صورتیکه که عصای دستم بود من یه بچه شیر خوار داشتم نمیتونستم برم بیرون دخترم میرفت خرید
و شیطان همش منو از این لحاظ میترساند ببین به پسره رحم نکردن به دختر رحم کنن این باعث شد که من حرفهای اون طرف کلا گوش کنم
پس استاد من چهار سال دارم اطلاعات صحیح مثبت وارد ذهنم میکنم پس الان وقتشه که وارد ذهن ناخداگاه من بشن وآرد زندگیم بشن
مت چهار سال درباره لاغر شدن شنیدم و اگر تجربش نکردم یعنی وارد ذهن ناخداگاه من نشدن چرا چون من باورشون نکرده بودم من به تک تک اون کلمات ایمان داشتم
خدایا تو خیلی پر تحمل هستی من خیلی کم تحمل کم طاقت پس مرا دریاب
پس خدایا افکار لاغری من افکار مثبت من دارن خیلی تکرار میشه در گروه افکار پر تکرار قرار دارن پس خدایا فرمان باش خودتو صادر کن تا در زندگی من موجود شوند خدایا شکرت برای اینکه فرمان باش خودتو در زندگی من در تمام جنبهای زندگی صادر کردی من آماده دریافت موجود باش در زندگیم هستم خدایا شکرت
استاد همون طور که چاقی وارد ذهن ناخداگاه ما شده الانم لاغری وارد ذهن ناخداگاهم شده و خداوند بزودی فرمان موجود باش خودشو صادر میکنه ما همگه شگفتی ساز میشیم عکسها پشت سر هم ارسال میشن منکه اولین نفر عکسم میفرستم خدایا ممنونم که فرمان باش پس موجود میشود خودتو صادر کردی تا من وارد بعد جدیدی از زندگیم بشم زندگی با طعم خداوند طعم تناسب اندام ایده الم تجربه و زندگی کنم خدایا شکرت
استاد من به داشتن یه گوشی دیگه فکر میکردم پراکنده هی درخواستم تکرار میکردم و خداوند هم اونو به شکل فراتر از انتظار من وارد زندگیم کرد من تبلت خریدم
در صورتیکه اون روز رفته بودم برای دخترم ساعت بخرم پیشنهاد دادم فروشنده گفت گوشی ندارم ولی تبلت دارم منم اطلاعی ازش نداشتم فقط فکرم این بود که تبلت خیلی بهتر از گوشی دیگه فکر قدیمی به روز رسانی ممکن نشه و چند سال دیگه به روز رسانی نمیشه و…و من خریدمش نهم اینکه من آرزوم تجربه کردم دقیقا همون چیزی بود که میخواستم حتی خیلی فراتر از انتظارم
هیچی جلوه دار ذهن ناخداگاه نیست من نمیدونم الان که دارم میگم چه خوب این خانم سر زا رفته یعنی موقع بدنیا اومدن بچه مادره بهشتی شده نمیدونستم چه آرزویی میکنم با خوشبحال گفتن به اون طرف چرا چون شنیده بودم دیگه وارد بهشت میشه بدون هیچ سوال و جوابی
بعدها ناخواسته داشتم تجربش میکردم چطور در همزمانیهایی قرار گرفتم من فقط میخواستم یک بچه داشته باشم یه روز میرم بچه مو ببرم پیست اسکیت تا بازی کنه به یه خانمی مواجه شدم که به محض اینکه فهمید من یه بچه دارم گفت نه نه یه بچه کمه پس فردا همسرت میگه من بچه میخوام و….باعث جدایی میشه و…
ترس در من ایجاد شد خلاصه تصمیم گرفتم بچه دار بشم و از طرفی هم بارها شنیده بودم بعضی آدمها موقع اینکه بچه دوم باردار میشن چاق میشن بایدبه دار میشدم تا اون شرایط تجربه کنم
موقع بدنیا اومدن بچه اگر من یه تکه کوچیک بیسکویت نمیخوردم کلا بیهوش میشدم هر دو ما بهشتی میشدیم و از طرفی باید چاق شدن تجربه میکردم بازم در همزمانی هایی قرار گرفتم تا زنده بمونم و چاقی تجربه کنم
پس همه چیز دست بدست هم دادن که من چاق شدن تجربه کنم و اون آرزو که کردم خبر نداشتم که با خوشبحالش گفتن به خانمی که با بچه داخل شکمش بهشتی شده بودن گفتم داشتم تجربش میکردم
و از طرفی هم نمیخوایتم بهشتی بشم چون بچه کلاس چهارم داشتم خلاصه در همزمانیهایی قرار گرفتم که بیسکویت بخورم اونم یه تکه کوچیک از یک بیسکویت کرم دار کوچیک که نتونن منو کلا بیهوش کنن اینجوری من تونستم عمر دوباره رو تجربه و زندگی کنم
از طرفی هم باید چاق تر شدن چاق شدن تجربه میکردم بازم در همزما نیهایی قرار گرفتم تا چاق شدن تجربه کردم
منکه رسانه اخبار تلوزیون نمیبینم گوش نمیدم هم وقتی فکر میکنم میبینم دارم به افکار منفی توجه میکنم
مثلا کافی فقط یکی زنگ بزنه و به من بگه مادرت مریض بستری تو بیمارستان خوب کلی فکر میاد تو سرم
نمیخوام دربارش حرف بزنم یهو به خودم میلم میبینم که ده دقیقه است دارم فکر میکنم تازه منکه تو فکر بد نمیمونم میتونم خودم از اون شرایط رها کنم
شب میشه به همسرم میگم آره فلانی زنگ زد اینجوری گفت کلی حرف میزنه که نه نمیخوای بری اون موقع که بود یادش میافته به خاطرات به رفتارهای پدرو مادرم در اون روز چند ماه پیش
در نتیجه تصمیم میگیرم یواشکی بدون اینکه به همسرم بگم برم ملاقات مادرم برگردم
خلاصه چند روز پراکنده فکرها میلد تو سرم تا برم ملاقات حالا چند وقت هم فکرها میاد تو سرم که من نمیتونم برم بعنوان همراه پیش مادرم بمونم
خلاصه اینجوری میشه که یهو به خودت میایی میبینی داری فکر منفی میکنی تازه این وسط ها هم پراکنده از موضوعات مختلف فکر منفی میاد که نگم بهتره
برای همین میشه تعداد افکار منفی زیاد میشه و ذهن من فکر میکنه من به این موضوعات علاقه دارم که جز افکار پر تکرار من شده در نتیجه یه فکری میکنم فرداش یه اتفاق منفی تجربه میکنم فکر میکنم من خیلی خوب به این فکر قدرت دادم خیلی زود وارد زندگیم شده
ولی من دارم خیلی سعی میکنم که افکار منفی نداشته باشم ولی نمیشه منم انسان هستم
ولی خوشحالم چون به زودی افکار درمورد تناسب هم به حد نصاب میرسه در ذهن ناخداگاه من جز افکار پر تکرار قرار میگیره خداوند فرمان باش پس موجود میشود خودش صادر میکنه من به بهترین شکل ممکن خیلی فراتر از انتظارم تناسب اندام ایدهالم تجربه و زندگی میکنم و عکس خودم ارسال میکنم تا همه دنیا ببینن من با قدرت ذهنم چه گلی کاشتم تا اونها هم تشویق بشن بیان گل بیارن دنیا ما رو تبدیل به گلستان کنن خدایا شکرت
استاد میدونید خیلی خوشحالم که میخوام تصویر انتخابی در ذهن ناخداگاهم بارگزاری کنم چون ایمان دارم خیلی سریع بارگزاری میشه چون من چهار سال دارم آگاهی درباره لاغر شدن کسب میکنم و هر کدوم از ما یه مدتی داریم آگاهی کسب میکنیم
در نتیجه این امر سبب میشه تصویر انتخابی ما خیلی زودتر در ذهن ما بارگزاری بشه چون یه مقداری از کار بارگزاری شده الانم داریم تجسم میکنیم مینویسم میخونیم باور میکنیم اینا خودش به بارگزاری ما سرعت خیلی زیادی میبخشه
چون تجسم پل ارتباطی ما ست که آینده رو تجربه کنیم خدایا شکرت
استاد من قبل از خواب به این چیزا فکر نمیکنم ولی باور دارم که انسان تنهایی هستم کسی به من توجه نمیکنه
و تازه من خیلی سعی میکنم خودم دوست داشته باشم خودم به خودم احترام بذارم ولی هنوز درک نکردم یاد نگرفتم انتظاراتم از انسانها بگیرم به خدا بدم بارم از همسرم انتظار دارم به من پول بده بازم از دخترم انتظار دارم به من کمک کنه در رسیدگی به امور خونه
پس وقتی ما آخر شب موقع خواب معمولا به اتفاقاتی که در طول روز رخ داده ما دوستش نداشتیم توجه میکنیم
و ذهن ناخداگاه ما آخرشی موقعی که ما خواب هستیم میاد اطلاعات اون روز دریافت میکنه و جز اتفاقات پر تکرار میشن ذهن ما فکر میکنه ما از اون اتفاقات خوشمون میاد که هر روز بهش توجه میکنیم
در نتیجه یه اتفاقی که ما دوستش نداریم هر روز هرروز یا زود به زود برای ما تکرار میشه
برای همینکه مثلا ما از یک رفتار همسرمون خوشمون نمیاد عصبانی میشیم بارها بهش میگیم ولی بازم اون اون رفتار تکرار میکنه
استاد من چند شب دارم این عمل انجام میدم یه سری از روی کاغذ که نوشتم میخونم توجه میکنم به عکس انتخابی یه سری موقع خواب این کارو انجام میدم
موقع خواب همینکه میام انجام میدم بعضی شبها خوابم میبره اما بعصی شبها خوابم نمیبره یکم از افکار من میگذره افکار منفی میاد در اون شرایط خوابم میبره صبح که بیدار میشم خسته و کوفته خواب آلود هستم
طوریکه از روی تختم میام پایین میام تو پذیرایی میخوابم و خیلی حالم میگیره
ولی خودم دلداری میدم میگم نه همون چند لحظه که فکر کردم جز نیم ساعت افکار آخر بیداری من حساب میشه و حتما شب که خداوند ذهن ناخداگاه باز میکنه اولین افکار اونا هستند برداشت میکنه منو به سمت اون هدایت میکنه
و خدا رو شکر میکنم هر عمل صالح هر فکر خوب خدا ۱۰ برابر حساب میکنه اینجوری من خیلی زودتر میتونم تناسب اندام ایدهالم تجربه کنم عجله نیست وعده خداوند پس من عجله نمیکنم و زودتر تجربه میکنم خدایا شکرت
سلام وقت بخیر من در کل شاید ۱۰ بار این فایل رو گوش دادم تامتوجه شدم واقعا فهمیدم چرا من دارم همیشه به چیزهای ناراحت ومنفی فکر میکنم وبه برعکسش فکر نکنم واقعا تا تونستم بفهمم ضمیر ناخودآگاهم کجاست که شاید هم دقیقا نفهمیده باشم حداقل اینو فهمیدم که باید نگرش خودم رو عوض کنم تا دروازه ذهن ناخود آگاه خودم را بتونم باز کنم
به نام انرژی برتر جهان هستی
به نام خدا
ضمیر ناخودآگاه بخش مهم وجودی جسم ماست.
من قبلا در دوره های آزمندیان و اساتید دیگر شرکت کرده ام که راجع به فکر و اندیشه صحبت میکردند و در دوره استادی شرکت کرده ام که سال ۸۶ بود که راجع به ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه صحبت میکرد که اگر میخواهی موفق شوی باید سعی کنی این دوبخش رو با هم هماهنگ کنی تا بتوانی موفق شوی و به ضمیر ناخودآگاه میگفت بچه غول قدرتمند یعنی در عین حال که شبیه بچه است ولی قدرت فوق العاده بالایی دارد و در اون دوره فایل های تجسمی بود و آرامش خوبی به من داد و من در مسیر این حرف ها بوده ام ولی خیلی نه جدی تا اینکه وارد دوره های لاغری با ذهن استاد شده ام و عالی از نظر اول فکری و بعد نگرش و بعد جسمی تغییر کرده ام و در دوره رسیدن به آرزوها با قدرت ذهن وارد شده ام و اونجا مفهوم وجود خودم و خداوند و جهان اطراف رو درک کرده ام و قسمت چهارم و پنجم بخش اول شاهکار شناخت خودمان و خداوند است و چقدر زیبا راجع به سه بخش وجودمان توضیح داده شده که با جسممان نمیتوانیم با خداوند در ارتباط باشیم و در تمام لحظاتی که به خیال خودمان داریم با جسممان با خداوند در ارتباط هستیم ولی ماه ها و سال ها میگذرد و خبری از دریافت خواسته ها نیست این خبر از مسیر اشتباه ما میدهد و باید فکر کنیم که مسیر صحیح جای دیگر است ما زمانی که از چاقی به ستوه آمده ایم خداوند ما را به سمت این سایت هدایت کرد و این مسیر رو به ما نشان داد حالا در تمرین قبل از خواب که تصویر مورد نظر رو نگاه میکنیم و دلایل لاغری و تناسب اندام خودمان را میگویم و کمی حالمان بهتر میشود و صبح دوباره اون تصویر رو نگاه میکنیم و دوباره دلایل لاغری و تناسب اندام خودمان را میگویم علاوه بر اینکه به ذهن خودمان مسیر میدهیم در واقع به خداوند علامت تسلیم بودن خودمان را هم اعلام میکنیم دیگه یک حالت آرامش در ما بوجود می آید که خبری از رژیم گرفتن و منع کردن خودمان از غذاها و اون عصبی بودن از نخوردن یا خوردن ها نیست و یا ورزش های سنگین در طول روز انجام دادن و خسته و کوفته شدن جسم مان و توانایی نشدن برای اینکه به باقی کارهایمان برسیم، تمام میشود و حالت آرامش در ما بوجود می آید و هدایت ها و الهامات خداوند در حالت آرامش همیشه گفته میشود و کم کم میبینیم بدون اینکه اراده کنیم خودمان را از بستنی یا پفک یا چیزهای دیگه منع کنیم خیلی ساده بعضی روزها میل داریم و بعضی روزها میل نداریم و کم کم دیگه اصلا برای ما معنی ندارد من سه سال که اصلا دیگه میلی به خوردن چیبس و پفک و بستنی ندارم نه در این مسیر زجری برای ترک کردن کشیدم نه چیزی فقط در مسیر استمرار داشتم و به خودم که اومدم دیدم کاملا تمایلات من عوض شده است.
در واقع این کار یعنی قبل از خواب به ضمیر ناخودآگاه تصویر همراه دلایل تناسب اندام یا هر خواسته ای دیگری که داریم بدهیم داریم با این کار ضمیر نا خودآگاه خودمان را قانع میکنیم که ما را به سمت خواسته هایمان حرکت دهد و همیشه وقتی حرکت خودجوش باشد نتیجه به مراتب هزاران برابری است که از بیرون گفته شود و کم کم که قدم اول رو برداریم بدون در نظر گرفتن زمان و بدون عجله کردن با آرامش در مسیر باشیم در طول روز به ما گفته میشود که چکار کنیم و باید عمل کنیم و عمل کنیم تا اون نتیجه که میخواهیم ایجاد شود.
من یه هفته است که این تمرین رو شروع کرده ام و متوجه شده ام که تمیلاتم داره کم کم عوض میشود بدون اینکه بخواهم کالری غذا رو بدونم یا جلوی خودم رو بگیرم که غذا نخورم نه انگار درونی عوض شده ام و میلم کمتر شده به بعضی غذاها و انگار احساس سبکی و بیشتر عاشق خودم بودن رو دارم تجربه میکنم به چاقی و اضافه وزن در طول روز کمتر فکر میکنم و اون تصویر متناسب در ذهن مدام تکرار میشود و همراه آن یک لبخند می آید که به دنبال یک حالت آرامش به من میدهد که نشان دهنده درست بودن مسیر است.
به نظر من این قسمت با بخش چهارم و پنجم رسیدن به آرزوها و قسمت نوزدهم دوره زندگی با طعم خدا هماهنگ هست و برای بهتر درک کردن اون قسمت ها رو هم مطالعه کنید تا هم خودمان رو و هم خداوند و جهان هستی رو بهتر درک کنیم.
سه شنبه دوم اکتبر بیست بیست و چهار
سپاسگزار خداوندی هستم که همراه من را حمایت و هدایت میکند
سلام و درود به دوستان و همراهان مسیر رشد و پیشرفت
این تمرین را چند روز اول انجام دادم و در طول روز ناخودآگاه به یاد تصویر می افتادم و لبخند میزدم
ولی شب موقع خواب وقتیکه به یاد تصویر می افتادم ذهنم هزاران مسیر مختلف را میرفت و اصلا نتوانستم فکرم را جمع و جور کنم و این باعث شد که سه شب اول نزدیکی های صبح خوابم ببرد
من ادمی هستم که در کمتر از دو دقیقه میخوابم و قبلا شرایط ذهنی بسیار بدتر و فکرهای بیشتری داشتم ولی اونها هیچ تاثیری در میران خواب من نداشتند ولی انجام این تمرین باعث شد که نتوانم ذهنم را کنترل کنم
یکی دو شب فراموش کردم و اینکه بعدش قبل از اینکه در رختخواب بروم مطالب را از روی نوشته ام مرور میکردم و این باعث شد که ذهنم به موارد مختلف فکر نکند و الان یادم افتاد که برای این جلسه کامنت ننوشته ام و متوجه شدم که تمرین را برخلاف اونچه که استاد فرموده اند انجام داده ام
از امشب مطابق تمرینات جلو میروم
شاد و رو به رشد باشید
سلام استاد ممنون از این همه اگاهی
ما عادت داریم شبها با استرس بخوابیم و صبح ها با دلشوره بیدار شیم
من میتونم متناسب شم چون برای تناسب افریده شدم اگر قرار بود که من متناسب نشم انقدر دنبال تناسب نبودم
این واقعا تمرین عالی ای هست و من رو به این باور میرسونه که تناسب حق طبیعی من از زندگی کردنه هر روز صبح که از خواب بیدار میشم اولین کار ایتکه خودم رو تو اینه میبینم و لبخند میزنم
سلام استاد گرانقدر و دوستان گلم.
در این جلسه آموختیم که؛ آخر شب معمولا زمانی که میخواهیم به خواب برویم مهمترین افکای که در طول روز ما رو درگیر کرده برامون مرور میشه، اونایی که در ما تاثیر احساسی زیادی داشته معمولا مرور میشن. و اول صبح هم که چشممون رو باز میکنیم اون افکار شروع میکنن به تکرار شدن در ذهن.
بعضی فکرها سالها در ذهن ما تکرار میشه، افکاری مثل فقیر بودن، تنهایی، بدشانسی، مظلوم واقع شدن،……..
وقتی هرشب به عنوان چکیده ی افکار، این افکار رو مرور میکنیم، وقتی میخوابیم دروازه ی ذهن ناخوداگاه باز میشه. ودر طول روز در حال هماهنگ سازی و ایجاد همزمانی هاست برای اجرای افکار قبلی.!!
ولی شب در خواب زمان تجربه نیست بنابراین ذهن ناخوداگاه ممیاد و از افکار یا همون اوامر ما بر میداره تا برامون اجراش کنه. این افکاری رو که فردا و فرداها شاهد اجرایی شدنشون هستیم همون افکار غالب و مملو از احساس ما خواهند بود.
قبل خواب،هرشب به یه سری مشکلات فکر میکنیم و میخوابیم، دروازه های ذهن ناخوداگاه در حین خواب باز میشه و این افکار رو که چند دقیقه قبل خواب داشتیم رو برای اجرا شدن میبره
وقتی مشکلی سالها در ذهن مرور شده پس سالها هم بهش توجه شده پس سالها هم ادامه خواهد داشت.
فردا موجود میشود،ذهن ناخوداگاه خالق است و به محض اینکه بگوید “موجود باش” پس موجود میشود.
ما میخواهیم از این چند دقیقه قبل خواب به نفع خودمون برای ساختن تصویر تناسب اندام دلخواهمون استفاده کنیم. تا تصویر در ذهن ما شکل ببنده
در طول روز چندین بار این تصویر رو تماشا میکنیم تا تصویر در ذهنمون شکل ببنده
شبها قبل خواب ابتدا تصویر رو مجسم میکنیم و بعد همزمان به سوالاتی که پاسخ دادیم فکر میکنیم، این کار رو در طول روز چند بار انجام میدیم تا هنگام خواب به راحتی بتونیم مرورش کنیم.
چشمم رو میبندم،تصویر رو در ذهنم مجسم میکنم،سوال ها رو در ذهن مرور میکنم و جوابهاش رو میگم
چرا فکر میکنم میتونم متناسب باشم؟
چون به این مسیر ایمان آوردم و یقین و باور دارم که این همون راهی هست که ذهن خلاق من از طریقش خلق میکنه. من بارها شاهد این خلق بودم اگرچه ناآگاهانه ولی الان که فک میکنم میبینم تنها راه رسیدن به خواسته هام همین راه ورود به سرزمین ناخوداگاه وجودمه. واینکه من لیاقت تناسب اندام رو دارم چون خداوند منو خلق کرده و همیشه همراه منه و جایی که خدا هست زیبایی و تناسب هست چون من به اراده ی خداوند در زندگیم باور دارم.
چه حسی داره متناسب شدن؟
احساس میکنم به ورژن با کیفیت تری از خودم دست پیدا کردم، خیلی حس اعتماد به نفس بالایی داره، حس رهایی از فکرهای همیشگی و منفی و چاق کننده رو دارم، احساس سبکی و آزادی، این که در بند چی بخورم چی نخورم نباشم، این که جسمم با رهایی از فکر چاقی در سلامتی ایدآل خودش قرا میگیره و این خیلی حس فوق العاده ای هست.
دیگران هنگام دیدن من چه میگویند؟
مادرم همیشه وقتی من رژیم میگرفتم ناراحت میشد و میگفت تو که خیلی چاق نیستی چرا رژیم میگیری،موهات میریزه،صورتت می افته، ولی حالا وقتی میبینه به راحتی با مواد غذا برخورد میکنم ولی اینقد شکمم صاف شده و خیلی متناسب شدم، ههمش ذوق میکنه و میگه تو چیکار میکنی که اینقد خوش فرم شدی و رژیمم که نداری!!!!!
دوستایی که چن وقته منو ندیدن با دیدنم، خیلی ذوق میکنن و میگن زودباش بگو چیکار کردی شکمت تخته شده و اینقد متناسب شدی؟ ومن فقط میخندم و به مسیرم بیشتر اعتماد میکنم.
چه تغییری در خودم میبینم؟
عادات غذاییم ناخوداگاه تغییر کرده، خیلی حجم غذام کم شده، تمایلم به خودن شیرینی جات خیلی کم شده، تو مهمونی ها هرچی تعارفم میکنن اگه میل نداشته باشم خیلی راحت میگم میل ندارم
این روزا ناخوداگاه آب بیشتر میخورم و تمایلم به چایی خیلی کم شده و حتی بعضی روزا اصلا یادم میره بخورم.چون من قبلا چایی رو با چیزای شیرین فراوان میخوردم و الان که تمایلم به شیرینی جات رو از دست دادم،چایی هم میلم نمیکشه.
منتظر خوندن خبرای خوب و عالی از من باشید.
با سپاس فراوان از استا د عزیز و بی نظیرم.
سلام و درود فراوان
خدا رو شاکرم که فرصتی دوباره داد و توان نوشتن
خدای بی همتا و فرشته مهربونم باز هم لطف بی نهایتت رو با هدیه این فایل به من ثابت کردی باز هم برای من ثابت شد که از من دور نیستی هر وقت بخوام همون لحظه هستی و هدایت میکنی
بارها ک بارها این فتیل رو گوش دادم حعظ شده بودم اما با هر بار گوش دادن یک مطلب جدید کشف میشد اصلا نتونستم به فایل بعدی برم و بنویسم انگار هر بار که گوش میدادم چیزی متوجه نمیشدم باز روز بعد از اول همین الان هم نمیدونستم چه چیزی رو عنوان کنم انگار چیزهای زیادی یادرفته بودم در هین حال ظاهرا هیچی نمیدونستم علت این حالت رو نمیدونم آیا تمرکز نداشتم آیا مطالب و آگاهی های فایل برای اولین بار بود شنیدم و دوست داشتم تکرار بشن تا درکش کنم هر چی که بود به لطف خدا همین الان به نوشتن هدایت شدم
موضوع بسیاررر مهم و قابل توجه این فایل برای من این بود که :
ذهن ناخودآگاه بر اساس ذوق و شوق کار نمیکند و بر حسب تکرار عمل میکند
استاد دقیقا جواب سوال من که چرا بعد از این همه مدت با اینگه هر روز در سایت چرخ میزنم اما به هدف جسمی نرسیدم با توجه به اینکه نتایج بسیاری دیده بودم اما در ناخودآگاه ذهنم به هدفمنرسیده بودم
و اینکه ذهن ناخودآگاه همان خداست و ذهن خودآگاه شیطان
و اینکه ذهن ناخودآگاه زمان نداره و فقط تکرار و مرور کردن رو بلده که بر اثر این تکر و استمرار هست که تبدیل به باور و سپس موجود باش میشه و اتفاقات در زندگی ما چه خوب و چه بد رخ میدن .
اسناد واقعا همین طوره باید فکر کنم تلاش کنم زحمت بکشم که به موضوع مثبتی فکر کنم مدام در جلسه با منفی باف هستم قبلا مدام باهاش میجنگیدم الان به طور مکرر جلسه . با این جلسات خیلی بهتر شدم اما متاسفانه مدام یا افکار منفی و یا افکار بی اهمیت و بی اساس که واقعا حیف که این قدرت ذهن در این مسیر افکار منفی هدر بره . متاسفانه جهان پیرامون ما اگه آگاه نباشیم سر شار از منفی ها و تیرگی ها و مشکلات هست از دست اه و ناله اطرافیان فقط و فقط باید به خدا پناه برد که به لطف خدا از زمانی که به این سایت هدایت شدم با انجام تمرینات خیای کمتر شده و خدای مهربان طوری شرایط رو فراهم میکنه که بسیار کمتر بشنوم و در معرض قرار بگیرم
در چند روز گذشته با انجام این تمرین الهی قبل از خواب خیلی بهتر میتونمتصویر لاغری خودم رو تجسم کنم انجام تین کار برای من خیلی سخت بود اما با گذاشتن تصویر انتخابی در صفحه گوشی و تمرین قبل از خواب خیلی بهتر شدم شب اول و دوم اصلا نتونستم باید فکر زیادی میکردم تصویر اصلا در ذهنم نفش نمی بست خیای عجیبه تصاویر افکار منفی در عرض کمتر از ثانیه نقش میبندن اما تصویر لاغری و متناسب شدنم رو نتونستم با تکرار این کار در این چند شب تازه یادم اومده من در اوایل عروسی ام ۶۵ کیلو بودم و اندام عالی و متناسبی داشتم و بدون اینکه البوم عروسی پیشم باشه تمام تصاویر و عکس های عروسب تو ذهنم نفش بست با این اتفاق عالی به خودم ببین پس میتونی و در اونجا قدرت ذهنم رو سنایش کردم و واقعا در وصف ذهن ناخودآگاه که همانخداست موندم !!!
در طول روز چند بار تصویر ذهنی در ذهنم مرور میشه و ناخودآگاه لبخندی میزنم گه همسرم تعجب میکنه و میگه چقدر خوشحالم که بی دلیل لبخند میزنی آفرین .نمیدونه در ذهنم من چی مرور شده و این لبخند ناشی از چیه البته میدونه در سایت هستم و از این موضوع لسیار خرسند هست چون نتایجش اول نصیب همسرم شده بعد خودم
من نمیدونم چطور از استاد عزیزم تشکر کنم فقط میتونم باز هم بگم شما دستان خداوند و فرستاده خداوند برای آرامش و نشان دادن راه درست زندگی ام هستید .
مطالب شگفت انگیز
قدرت بی نهایت مغز که به نقاش ماهر تشبیه شده
ذهن اصل رو از بدل تشخیص نمیده
ذهن زمان نداده و با تکرار به موجود باش تبدیل میشه
ذهنناخودآگاه بر اساس ذوق و شوق کار نمیکند
ذهن ناخودآگاه بر اساس تگرار و استنرار کار میکند
ذهن ناخودآگاه همان خداست پس رفتارت را خداگونه کن مثبت فکر کن مثبت مثبت مثبت
ذهن خودآگاه منفی ست و همان شیطان است تماما اتفاقات و تصورات ناخوشایند و ترس و نگرانی و نا امیدی را به من هدیه می دهد.
مغز نقاش بسیار ماهری است که تصاویر ذهنی را با خلاقیت کامل نقاشی میکند و به جهان و کائنات تحویل می دهد.
به نام خدای مهربون
وقت بخیر عزیزان
مهمترین دلیل لاغر نشدن افراد در استفاده از آموزش های لاغری با ذهن ایجاد نشدن یا انتقال پیدا نکردن تصویر لاغری ایجاد شده در ذهن خوداگاه به ذهن ناخوداگاه می باشد .روزهای اول دورت خیلی خوب تغییر می کنی احساس لاغری داشتی ولی بعد از مدتی این احساس از بین می ره .ذهن ناخوداگاه بر مبنای ذوق و شوق و هیجان کار نمی کند و فقط تکرار می کند .زمانی که شما تصویر لاغری ذهنی خود را به ناخوداگاه منتقل کنید روند متناسب شدن روی دور تکرار افتادن و به شکل عالی ادامه پیدا می کند .چون ناخوداگاه تحت تاثیر عوامل بیرونی و کاهش یا افزایش انگیزه و اشتیاق قرار نمی گیرد .وقتی باور کنیم و برامون باور پذیر بشه که می تونیم به لاغری برسیم فرایند تغییر جسم شروع می شود .دو سه سال در مورد چاقی شنیدین ترسیدین و ازدواج کنی و بچه دار شی … چند سال این افکار در ذهنش چرخیده مرور شدن و بعد از چند سال شروع می کنن به چاق شدن .سختی کار اینه که نمی تونیم باورکنیم که می تونیم لاغر بشیم چون همیشه گفتن چاقی دست خودمون نیست برای همه هست مگه الکیلاغر شدن باید خوردنت و کم کنی اراده داشته باشی و سوخت و سازت و ببری بالا شنیدن این حرفا و اینکه امیدی هم به لاغر شدن نداشتی و در نتیجه لاغر شدن در ما به تاخیر افتاده .ذهن ناخوداگاه اصل و از بدل تشخیص نمی ده .وقتی چیزیه باور کنی در همون لحظه باور می کنه چیزی که باور می کنه مربوط به الان می دونه وقتی احساس لاغری در آینده و از الان می نویسیم در زمان فعلی عملا باز خوردی نباشن به اندازه ای که منطق و از این ماجرا حذف کنی خیلی راحت می تونی اینو باور کنی .حالا می خوایم تصویر ذهنی و با شرح ذهنی اپلود کنیم و بفرستیم به ذهن ناخوداگاهمون .فقط باید تکرار کنی .
ذهن خوداگاه یا همون منطق دایما دارن در مورد وقایع با ما صحبت می کنه .تو نمی تونی لاغر بشی و فلانی تو رو دوست نداره شیطانه و همیشه شما رو می ترسونه .اطلاعات و از پیرامون بدست میارت و دیدن شنیدن گفتگو گردن … مثلا در مورد بیماری مطلب می خونی و شیطان یا ذهن خوداگاه شروع می کنه به صحبت کردن می میری و می گیری … چون اطلاعات چاقی هم وارد ذهنمون شدت شیطان همش ما رو می ترسونن .نون برنج … اینو خوردی چاق می شی پس چاق تر می شی .ذهن ناخوداگاه به این شکل عمل نمی کنه چون ذهن ناخوداگاه تعیین کننده سرنوشت ماست .
خدا به شیطان گفت تو مهلت داری ولی تو بر بندگان من تسلطی نداری .ااون حرفا قدرتی ندارن که به واقعیت تبدیل نمی شن مگر حرفهایی که وارد ناخوداگاه می شود .فردی که از یه موضوعی ترس داره افکار در ذهن تکرار می شه و ذهن به عنوان فکر پر تکرار می پذیره و می گه انسان دوس دارن و می خواد تجربش کنن .هر چیزی زیاد در ذهن مرور شن وارد ذهن ناخوداگاه می شن که به واقعیت تبدیل می شه .این ناخوداگاه بخش وجود الهی درون ماست .کارش خلق کردنه .مزیتش اینه که به شدت ذهن خوداگاه واکنش نشون نمی ده .ذهن ناخوداگاه عجول نیست . خیلی صبر می کنه چونکه ذهن ناخوداگاه خوب و بد نمی کنه صلاح و در نظر نمی گیره .فقط افکار پرتکرار و به انتظار و واقعیت تبدیل می کنه .خدا میگه باش و در همون لحظه موجود می شن و قطعا رخ می ده .
باید لاغر شدن و وارد ناخوداگاه کنیم که به موجود باش بشه و لاغر بشیم .دروازه افکار مثبت به ناخوداگاه بسته است باید تلاش کنیم .و در حالت عادی توجه به افکارکنیم همش افکار نامناسب و بی خودیه ولی برای افکار خوب باید حواست باشه و تلاش کنی که به چیز خوب فکر کنی .
اون تصویری که انتخاب کردیم شب قبل از خواب بهترین زمان برای وارد کردن اطلاعات به ناخوداگاهه حالا من چند تا یا یه خواسته دیگم هم دارم که به ناخوداگاه می دم هر شب .قبل از خواب اون افکار به عنوان چکیدن افکار روز وارد ناخوداگاه می شه .ناخوداگاه در روز اجرا می کنن .چیزی دریافت نمی کنه .زمان خواب زمان تجربه کردن نیست .اطلاعات جدید رو از شما دریافت می کنه .اگر به مشکلات فکر کنیم و تداوم پیدا کنه و پردازش می شه و اون اتفاقات به موجود باش تبدیل می شه چون تکرار می شه .افکار منفی و مثبت بی نهایته .
تصویر و ببینیم قبل خواب و پرسش و پاسخ ها و مرور کنیم که به ناخوداگاه منتقل بشه .چرا فکر می کنم می تونم متناسب بشم ؟
برای اینکه این روش همیشگیه . و من از اول باور کردم که این همون چیزیه که دنبالش می گردم در حین زندگی عادی مجبور نیستم غذای جدا درست کنم برای خودم یا ورزش خاصی انجام بدم هر وقت تونستم ورزش هم می کنم برای سلامتی نه به قصد لاغر شدن .سختی درش نیست .
چه حسی دارن الان که در این شرایط هستم ؟
حس فوق العاده ای دارن می تونم لباسای دلخواهم و بپوشم و با اعتماد به نفس همه جا برم
چه بازخورد از اطرافیان گرفتم ؟همسایه مامانم و ارایشگرم همیشه به من توجه می کنن و تغییراتم و می گن .
چه تغییراتی در خودم می بینم ؟
فکر منفی ندارم راجب به چاقی و قهوه خوردن از سرم افتاده به هفته ای یه بار .کلا خیلی از استعدادهام شکوفا شدن این چند وقته خیلی کارها و تجربه کردم که تا حالا تجربه نکرده بودم بدون ترس
به نام خدا عرض سلام……..
جلسه دوم دوره ورود به ناخوداگاه ….
این جلسه : درک بیشتر تصویر انتخابی …..
««««««««««»»»»»»»»»»
«« مصاحبه فرضی »»
استاد گرامی جناب عطار روشن سلام ، وقت بخیر , ممنون که یکبار دیگه منو به حضور پذیرفتید تا بتونم موضوع تصویر انتخابی برای تجسم شبانه ارو پی گیری کنم ..بفر مایید این جلسه قراره راجع به چی صحبت کنید سوالاتی که فی البداهه به ذهنم می رسه از شما بپرسم …..
– سلام خیلی خوشامدید … شیوه پرسش و پاسخ چیز خوبیه می تونه به روشن تر شدن نکته های آموزشی کمک کنه…این جلسه می خوام پیرامون درک بیشتر از تجسم تصویر متناسب انتخابی به هنگام خواب شبانه صحبت کنم ….
– خیلی عالیه بفرمایید ما سراپا گوشیم….
– اول اینکه این کار به نظرتون خیلی ساده باشه … اصلاً چیز پیچیدهای نیست… شاید قبلاً اطلاعاتی که درباره نحوه تجسم به دست آوردید این کارو پیچیده به شما نشان داده باشه ولی از نظر من اصلاً اینطور نیست.. به توضیحی که میدم دقت کنید …
تجسمی که قراره ما استفاده کنیم بسیار ساده است . همه ما به طور ناخودآگاه داریم از این نوع تجسم هر روز و هر شب استفاده میکنیم ولی بهش آگاه نیستیم مگر غیر از اینه که شما هر روز در طی ساعاتی که بیدارید همیشه در حال فکر کردن هستید مثلاً داری کار خونه انجام میدی ولی داری به یه چیز دیگه فکر میکنی .. داری رانندگی میکنی ولی به یه چیز دیگه فکر میکنی حتی ممکنه اون چیزی که داری بهش فکر میکنی انجام یه کاری باشه مثلاً خود من دارم رانندگی میکنم ولی دارم به این فکر میکنم که اون فایل آموزشی رو چطور روی سایت بارگذاری کنم یا مطالب آموزشی جدید رو به چه شکل آماده کنم همه اینا یک نوع تجسم کردنه . در حقیقت ما همیشه در ساعات بیداری دائم داریم یک چیزایی رو تجسم میکنیم و بهشون فکر میکنیم و همیشه فکر کردن به هر چیزی با تجسم کردن اون چیز همراهه… اینا از هم جدا نیستند
در حقیقت هر نوع فکری نوعی تجسم به دنبال خودش داره وقتی داری به این فکر میکنی که چطور بدهیمو بپردازم ؟ چطور دنبال خونه بگردم تا پیداش کنم ؟ چطور این مشکلو برطرف کنم؟ شما داری تجسم می کنی . این تجسم داره در بیداری اتفاق میافته یعنی در عین حالی که بیدار هستی داری تجسم میکنی اما این تجسم تاثیری بر ناخودآگاه نداره …
– استاد چرا فکر و تجسم در بیداری بر ناخودآگاه تاثیر نمیگذاره ؟
چون وقتی ما بیداریم اعضای حسی ما مثل چشم گوش بینی و دیگر حواس فعالند و مغز در حال استفاده از این اندامهاست بنابراین ذهن ناخودآگاه در این لحظات کار نمیکنه و چیزی دریافت نمیکنه و فقط زندگی شما رو طبق اطلاعات وارد شده قبلی براتون پیش میبره .
– استاد اوکی . اگر چند مثال بزنید بهتر متوجه این آگاهی میشیم …
– بله چند مثال میزنم . مثلاً وقتی شما داری رانندگی میکنی ولی حواست جای دیگه است این ناخودآگاهته که داره رانندگی میکنه (گاز میده ترمز میکنه کلاچ عوض میکنه ) شما به رانندگیت فکر نمیکنی چون شما داری به یه چیز دیگه فکر میکنی . هرجا شما بدون فکر کردن کاری رو انجام میدی این کارو داره ناخودآگاهت انجام میده سیستم ناخودآگاه شبها فعاله برای اطلاعات گرفتن و روز و روزهای بعد اونا رو به اجرا میذاره….
– استاد بفرمایید چه موقع اطلاعاتی که بهش فکر میکنیم وارد ناخودآگاه میشه؟
– سوال خوبیه . اطلاعاتی وارد ذهن ناخودآگاه میشه که دقایق پایان بیداری ، بهشون فکر میکنیم و احساسمون رو خرجش میکنیم.. اون ۱۰ دقیقه قبل از خواب شب خیلی مهمه که به چه چیزی فکر میکنیم و چه احساسی داریم و وقتی بعد از این ۱۰ دقیقه به خواب فرو میریم این افکار و احساسات اولین اطلاعاتی است که وارد ذهن ناخودآگاه میشه و برای اجرا در روز بعد در دستور کارش قرار می گیره…
ما باید از این فرصت استفاده کنیم در جهت متناسب شدن…
– استاد تازه دارم متوجه میشم که چرا زمانهایی که به دنبال خونه میگشتم گاهی تا چند هفته خونه مناسب گیرم نمی اومد چون هر روز درگیر یک سری مسائل میشدم مثلاً یا با قیمت خونه اوکی نبودم یا با جا ومکان ،،، غروب که خسته و نا امید و نگران میومدم خونه همسرم جلومو میگرفت و یک سری صحبت هم با ایشون در باره تعداد زیادی خونه که دیده بودم ولی هیچ کدوم مناسب نبود صحبت میکردم.. و کلاً فکرم درگیر و احساس خوبی نداشتم وقتی به رختخواب میرفتم که بخوابم تا لحظهای که خوابم نرفته بود به همین چیزا فکر میکردم فکرهای منفی دیگهای هم اضافه میشد اینکه اگه فردا هم خونه پیدا نکنم چی چه کار کنم به کجا برم چقدر دیگه پول باید جور کنم چطوری از کجا به کی رو بزنم وای خدای من و بعدش با کلی اطلاعات و احساسات منفی و نگران کننده به خواب میرفتم و فردا صبح تا غروب که به دنبال خونه میگشتم باز هم برنامه روز قبل تکرار میشد و من روزها خسته و عصبی و ناراحت دنبال خونه خالی مناسب میگشتم ولی پیدا نمیکردم.استاد حالا دارم کم کم میفهمم که علتش چی بوده…
– بله دقیقاً همینطوره وقتی که شما غرق در افکار و احساسات مثبت یا منفی هستی و خوابت میبره دروازه ناخودآگاهت تازه این موقع است که باز میشه و اولین اطلاعاتی که واردش میشه آخرین افکار و احساساتی است که باهاشون درگیر بودی و خوابت برده . این راز پیدا نکردن خونه واسه اونایی است که روزها دنبالش میگردن و به در بسته میخورن….
– استاد در مورد افکار احساسات مثبت قبل از خواب چی ممنونمیشم در اینباره هم یک توضیحی بفرمایید ..
– بله وقتهایی شده که شما در انجام یک کار به بنبست خوردی اما توانایی اینو داشتی افکار و کلامت رو کنترل کنی مدیریت کنی و با احساس خوب بدون فکر کردن به اون مسئله با آرامش خوابیدی و دیدی که فردا یا روزهای بعد خیلی راحت اون مسئله براتون حل شده رفته پی کارش …. پس یادتون باشه در تمام طول روز شما هر وقت داری به چیزی فکر میکنی داری یک جور تجسم انجام میدی.. حتی وقتی فکر میکنی فلان مسئله رو چطور حل کنم شما نحوه حل شدنش رو در ذهنت داری تجسم میکنی … همیشه به یاد داشته باشید که فکر کردن یک جور تجسم کردنه..
– اوه استاد خیلی حرف جالبی زدید من رو یاد چیزی انداختید چند سال پیش داشتم روی نمونهای از الگوهای لباس زنانه کار میکردم.. و هیچکس رو پیدا نمیکردم که راهنماییم کنه و الگوی درست رو بهم نشون بده و بگه چطور کشدوزی تمیز انجام بده اصرار داشتم که خودم کارو تموم کنم و به الگوی صحیح دست پیدا کنم کارم این بود هر شب موقع خواب ایرادات اون نمونه ای که دوخته بودم و متاسفانه زحماتم هم به هدر رفته بود جلو نظرم می اومد و بهش فکر میکردم و در حالت تصویری به الگوی جدید توجه میکردم الگوی جدید رو با تمام جزئیاتش و اینکه چطور اون رو زیر چرخ بزارم و بدوزم در ذهن و خیالم تصور میکردم… فردا اولین دقایق بعد از بیداری بلافاصله الگوی جدیدی که در ذهنم طراحی کرده بودم در ذهنم نقش می بست و خودمو آماده میکردم برای اجرای اون الگوی جدید که شب قبل خواب ذهنی طراحی کرده بودم … اینقدر هر شب به این کار ادامه دادم تا بالاخره راه حل درست و صحیح از طرف کائنات جلو روم قرار داده شد و من خوشحال از این پیروزی و موفقیت…. استاد همین حالا از یادآوری اون خاطره کامم شیرین شد و احساس خوبی پیدا کردم و به درست بودن افکار شما بیشتر ایمان آوردم…
– خاطره جالبی رو بیان کردید… خوب حالا ما میخوایم از این کار ساده شبانه برای تحقق تناسب انداممون استفاده کنیم…. حقیقت انکارناپذیر اینه که امکان نداره یک شب بدون تجسم کردن چیزی یا کاری به خواب برید… امکان نداره … چون شما تا لحظهای که بیداری داری فکر میکنی….. از حالا به بعد میخوایم عادت کنیم هر شب چند دقیقه آخر قبل از خواب به متناسب شدن و به تصویر انتخابیمون فکر کنیم و خیلی ساده با تجسم کردن خودمون در اندام متناسبی که انتخاب کردیم به خواب بریم….
اینو بدونید که فکر کردن توقف نداره…. تا حالا عادت داشتیم شبا قبل از خواب به چیزهای مختلفی فکر کنیم . عادت داشتیم به اتفاقات اون روز یا به کارایی که قرار بوده فردا انجام بدیم فکر میکردیم اما حالا میخوایم عادت جدیدی رو به وجود بیاریم میخوایم این افکار روتین و تکراری قبل از خواب رو کنار بزاریم و فقط به متناسب شدن فکر کنیم حداقلش ۵ دقیقه است که اصلاً زمان زیادی نیست اما برای ماهایی که قبل از این حتی چند ثانیه نمیتونستیم به لاغری و تناسب فکر کنیم این ۵ دقیقه خیلی ارزشمنده… اما بپذیرید که این کار بسیار ساده است… همین که در ذهنتون بپذیرید که این چیز سادهایه و یک کار روزمره و عادیه خود به خود براتون آسون میشه…. نباید فکر کنید که این کارو چند وقت انجام بدم ببینم نتیجهاش چی میشه؟ فکر کردن به اندام متناسب باید به شکل یک کار عادی و روتین هر شب تبدیل بشه چند دقیقه قبل از خواب …. بعنی تبدیل به یک عادت ،قبل از خوابتون بشه…. اینو نمیشه عنوان تمرین روش گذاشت چون عادت با تمرین فرق میکنه اینو باید درک کنید….
– استاد بفرمایید پس فرق تمرین با عادت چیه؟
– توضیح میدم خدمتتون…قبلاً هر وقت میخواستیم لاغر بشیم وارد یک پروسه تمرینی میشدیم رژیم گرفتن و ورزش کردن تمرینی بود برای لاغر شدن حتی دوره لاغری با ذهن براتون یک تمرینه به همین منظور…. از نظر افراد چاق وارد شدن به یک عمل یا رفتار یا برنامه برای لاغر شدن انجام تمرینی است که قراره یه مدت انجامش بدن که شاید لاغر بشن .. اما پایهریزی عادتی که من از شما میخوام و عنوانش تجسم شبانه اس اصلاً تمرین نیست این شروع یک عادته که تاثیر زیادی در لاغر شدنتون داره….
– استاد لطفاً بفرمایید پیامد فکر کردن به تناسب اندام قبل از خواب چی می تونه باشه ؟
– وقتی شما قبل از خواب به تناسب اندام فکر میکنی دستور و علاقتتو به ذهن ناخودآگاه منتقل میکنی چرا که آخرین چیزی که بهش فکر و تجسم کردی دقیقاً اولین اطلاعاتیه که به منظور عملیاتی شدن وارد ناخودآگاه میشه و اگر این عادت لاغر کننده به شکل مدام و مستمر هر شب انجام بشه در روزهای بعد خیلی زود به شکل واضحی تغییرات احساسی و رفتاری خودتونو در جهت متناسب شدن متوجه میشید که فقط باید ادامش بدید تا نتیجه شگفت انگیزش رو به زودی ملاحظه کنید….
– استاد یعنی از همون شبای اول که میخوایم تجسم شبانه رو انجام بدیم به همین خوبی و راحتی پیش میره؟
– نه شبای اول که میخوای قبل خواب به تناسب اندامت فکر کنی ممکنه ذهنت نتونه روی موضوع تمرکز کنه و بپره به چیزایی که قبلاً شبها عادت داشتی بهشون فکر کنی و این اشکالی نداره همین که بتونی لابلای ۵۰ تا فکر متفاوت و متفرقه به اندازه فقط 5تا یا 10 تا فکر به اندام متناسبت فکر کنی میشه گفت خیلی عالیه چون شما در واقع ضربه اول رو برای تغییر اول قبل از خواب در ذهنت ایجاد کردی و این اتفاق بسیار ارزشمندیه… وقتی این بشه عادت هر شبت متوجه میشی هرچه میگذره تعداد افکاری که به لاغری فکر میکنی بیشتر و بیشتر میشه در صورتی که قبلاً نمیتونستی حتی چند ثانیه به لاغری فکر کنی و ذهنت میرفت روی یه موضوع دیگه . ولی با این عادت میتونی چند دقیقه به این موضوع فکر کنی و این خیلی عالیه…
– استاد از توضیحات بسیار مفید و سودمند شما سپاسگزارم سوالی که الان به ذهنم رسید اینه که تاثیرات اولیه تجسم شبانه چی هست؟
– بله تاثیرات اولیه تجسم شبانه اینه که وقتی صبح از خواب پا میشید خود به خود احساس میکنید که حالتون خیلی بهتره و خود به خود سریع اول صبحی افکار تناسب اندام به ذهنتون میاد آخرین افکاری که مرور کردید مربوط به تناسب اندام بوده و این بسیار لذت بخشه که ما هر شب با فکر لاغری به خواب بریم و صبح با این فکر بیدار بشیم….
– استاد آیا برای کمک به دانشجویانتون در این زمینه پیشنهادی دارید؟
– بله فکرشو کردم برای اینکه نحوه تجسم کردن یا فکر کردن قبل از خواب رو به شکل یک الگوی یکسان پیش ببریم یک فایل صوتی براتون آماده کردم با عنوان تجسم لاغری که اینو میتونید شب قبل از خواب گوش بدید یا میتونید در طی روز گوش بدید این یک الگوست برای شما و من نمیخوام که به این شکل باشه که همه شما هر شب این فایلو گوش کنید….چرا ؟ چون اگر عادت کنید به فکر کردن به همراه گوش دادن به این فایل که معمولاً با یک ابزاری این کار انجام میشه مثل هدفون یا هندزفری.. این عادت باعث میشه که وابسته بشید به این ابزار برای فکر کردن و ممکنه شبهایی پیش بیاد که به دلیلی به این ابزار دسترسی نداشته باشید یا ابزار باشه ولی شرایط استفاده از اون نباشه مثل اینکه مهمان داشته باشید یا جای خاصی باشید .. استفاده از ابزار در ادامه روند تجسم شبانه اختلال ایجاد میکنه… بنابراین ،، این فایل جهت نمونه در اختیارتون قرار داده میشه که چند بار اونو گوش کنید و متوجه بشید والگو بگیرید که شب ، قبل خواب به چی باید فکر کنید؟ و این کار تجسم رو براتون راحت میکنه اینکه موقع تجسم تصویر لاغری چه چیزی بگم رو براتون راحت میکنه….
چند مثال در این زمینه براتون میگم …
مثلاً من دارم با اندام متناسبم در خیابان قدم میزنم شما میتونی هر بار که این صحنه رو تجسم میکنی به خیابانها با اسامی مختلف بری و بهتره این صحنه در محیط اطرافتون باشه در کوچه خیابانهای اطراف که وقتی روز بعد به محیط اطراف بری صحنه تجسم به یادت بیاد احساس خوبی پیدا کنی ..مثلا بگید من در خیابان شریعتی یا هر اسم دیگه ای دارم قدم می زنم …
ممکنه بخوای صحنه تجسم اندامت داخل خونه خودت باشه مثلا جلوی آینه قدی پذیراییتون (کنار مثلاً جاکفشی یا هر جای دیگه) این خیلی خوبه که در محیط زندگیت تجسم رو انجام بدی در هنگام بیداری وقتی که جلوی آینه رفتی یا آینه رو دیدی به یاد اندام متناسبت بیفتی و احساس خوبی پیدا کنی …
بنابراین هر شب از فایل صوتی تجسم لاغری من استفاده نکنید هر کس باید به روش و فکر خودش تجسم شبانه رو انجام بده…. «« پایان مصاحبه »»
«««««««««««««»»»»»»»»»»»
استاد از فرمایشات شما بسیار استفاده کردیم امیدواریم که بتونیم طبق آنچه که شما فرمودین تجسم شبانه خوبی داشته باشیم شما رو به خدا میسپارم….
— خیلی متشکرم تجسم شبانه اصلاً کار سختی نیست مطمئنم که همه شما از عهدهاش برمیآید و به زودی خبرهای عالی شما رو دریافت خواهم کرد….
— انشا الله
«««««««««««»»»»»»»»»»»
سلام شهربانو جان بینهایت ازت تشکر میکنم این مصاحبه خیلی کاملتر و فوق العاده جذاب و تاثیرگذار بود و واقعاً لذت بردم و شما دوست با استعدادم خیلی ماهرانه فایلهای شنیداری استاد عزیز را به مصاحبهٔ نوشتاری تبدیل میکنید و این خیلی کمک میکند به دوستانی که از طریق خواندن بهتر مطالب آموزشی را یاد میگیرند من یادمه در دورهٔ 12گام یکی از دوستان هم مسیر به اسم خانم گلستان متن صحبت های استاد را به نوشتاری تبدیل میکردند برای ناشنوایان اما این روش مصاحبهٔ نوشتاری شما از نظر من برای همهٔ دوستان قابل استفاده است و اینو هم میدونم که برای نوشتن این مصاحبه های فرضی خیلی زحمت میکشی و من به سهم خودم عاشقانه ازت سپاسگزاری میکنم و به داشتن دوست ارزشمند و با استعدادی چون شما افتخار میکنم بهترینهای خدا نصیب دل پاک و مهربانت💖
عزیزم خانم سحر سلام..
ممنون که لطف کردی زحمت کشیدی و نظرتو درباره دیدگاه من تحت عنوان مصاحبه فرستادی.. خیلی بهم انرژی دادی خیلی خوشحال شدم دست شما درد نکنه عزیزم….
من با عشق به آموزشهای استاد عزیزم و با عشق به دوستان خوبم همچون شما و همچنین عشق به خودم که در این مسیر لیاقت بودن در کنار شما و استاد عزیزم رو پیدا کردم مطالب آموزشی رو به این روش به سایت تناسب فکری ارسال میکنم و رد پایی از خودم برای آیندگان به جا میگذارم.. و چون این کارو با عشق انجام میدم سختی آنچنانی احساس نمیکنم…با این کار انتظار لاغری رو از خودم در بودن در این مسیر بیشتر و بیشتر میکنم…
یک بار دیگه از شما دوست خوبم به خاطر اظهار لطف و محبتتون خیلی سپاسگزارم از استاد عزیزم بابت لایکشون خیلی ممنونم…
سلام و درود خدمت استاد عطار
در این قسمت یاد گرفتم برای اینکه بتوانیم اطلاعات درست از ذهن خوداگاه به ناخوداگاه انتقال بدهیم
اول باید کارکرد هر کدامشان بدونیم
تا بتوانیم از قابلیتهای این دو بخش درست استفاده بکنیم
و به نتایج شگفت انگیز برسیم
ذهن خوداگاه بخش منطق ماست و اطلاعات را از طریق حواس دریافت می کنه
و افکار و اطلاعاتی که پرتکرار باشه و باور پذیر باشه
به ذهن ناخوداگاه منتقل میشه
و ذهن ناخوداگاه قسمت خلق و موجود باش
فرمان صادر می کنه و اون اطلاعات موجود می شوند و اتفاق می افته
پس
چون ذهن ناخوداگاه اصل و از بدل تشخیص نمیده
و زمان و مکان نمیشناسه در لحظه حال بازخورد میدیم و
تصویر متناسبی که انتخاب کردیم برای اینکه برای ناخوداگاه باور پذیر بشه
بهترین لحظه
شب چند دقیقه قبل خواب
تصویر و پاسخها و احساسی که از داشتن چنین تصویر تناسب را در ذهنمان مرور می کنیم
و اینقدر این تمرین را تکرار می کنیم
تا ذهن ناخوداگاه باور کنه و خلق کنه به موجود باش
تبدیل بشه
سلام درود خدمت استاد عطار
بعد از چند روز برای مرور به سایت اومدم و این جلسه را دوباره گوش دادم
و هر بار هم می شنوم بازم لذت بخشه شنیدن این آگاهی ها
و نمی دونم بابت این آمورهها چگونه سپاسگزارتون باشم
و خدا را شکر کردم که شما چاق بودید و این رنج شما را به گنج درونتون رسونده
و حالا به انسانهایی که این رنج می برند کمک می کنید که به گنج درونشون دست پیدا کنند
براتون بهترینها را آرزومندم
به نام خدا و عرض سلام
جلسه دوم
از دوره ورود به ذهن ناخوداگاه
مصاحبه فرضی با استاد رضا عطار روشن درباره بارگزاری تصویر ذهنی متناسب …..
«««««»»»»»»»»
استاد سلام وقت بخیر … ممنون که وقت گذاشتید جهت پاسخ به چند سوال درباره تصویر ذهنی …
استاد : خواهش می کنم .ممنون که در جهت نشر آگاهی های تناسب فکری با من همکاری دارید .خوشحال میشم که به سوالاتی که مطرح می کنید پاسخ بدم …
استاد ممنون بفرمایید مهمترین دلیل لاغر نشدن افراد در استفاده از آموزشهای لاغری با ذهن چیست ؟؟
ببینید ایجاد نشدن یا انتقال پیدا نکردن تصویر لاغری ایجاد شده در ذهن خودآگاه به ذهن ناخودآگاه از مهمترین دلایل می تونه باشه ….
بارها در نوشته های دوستان به این موضوع اشاره شده که روزهای اول یا هفته های اول خیلی خوب تغییر کردم یا احساس لاغری داشتم ولی بعد از مدتی این احساس از بین رفت یا به اون شکل روند تغییرات من ادامه پیدا نکرد. حالا چرا این اتفاق میفته ؟
چون در هفته های اول به دلیل ایجاد شدن تصویر لاغری در ذهن خودآگاه، ذوق و شوق و انگیزه فرد افزایش پیدا می کنه و انتظار لاغری در وجود او شکل می گیره و به همین دلیل روند تغییرات خیلی زود شروع می شه اما از اونجا که نمی تونه تصویر ذهنی لاغری رو از ذهن خودآگاه به ناخودآگاه انتقال بده با عادی شدن آموزش های لاغری با ذهن برای ذهن خودآگاه یواش یواش ذوق و شوق و انگیزه ادامه دادن کم میشه و طبیعیه که روند تغییرات هم متوقف یا کند می شه ….
استاد چرا ؟ دلیل این توقف چیه ؟
چون ذهن ناخودآگاه بر مبنای ذوق و شوق و هیجان کار نمی کنه و فقط تکرار میکنه…. زمانی که شما تصویر لاغری ذهنی خودتون را به ناخودآگاه منتقل کنید روند متناسب شدن روی دور تکرار افتاده و به شکل عالی ادامه پیدا می کنه ناخودآگاه تحت تاثیر عوامل بیرونی و کاهش یا افزایش انگیزه و اشتیاق قرار نمی گیره …
استاد بفرمایید چرا برای بارگزای تصویر تناسب اندام ایده آل نمی تونیم از روش های فیزیکی مرسوم برای لاغری استفاده کنیم ؟؟
چون ذهن انسان شرایط و ویژگی های فیزیکی نداره برای همین خیلی مهمه که همزمان با استفاده از آموزشهای لاغری با ذهن نحوه ایجاداین تصویر متناسب ذهنی یاد بگیرید و همینطور نحوه انتقال این تصویر به ذهن ناخودآگاه رو بیاموزید در این مورد به سایت مراجعه کنید …
استاد ممنون از شما … اگر اجازه بفرمایید باز هم خدمت شما بیام چون این بحث جالب توجهی هست مایلم باز هم از شما وقت مصاحبه بگیرم …
استاد : خواهش می کنم مشکلی نیست …دراین جهت با پشتیبان هماهنگ کنید …
ممنونم …چشم …فعلا خدانگهدارتون …
استاد: خدانگهدار .
&&&&&&&&&&&&&&&&
سلام و عشق به شهربانوی عزیزم خیلی خوشحالم که سلامتی و با حال و احساس خوب بازم برامون مینویسی شما استعداد خوبی در مصاحبه کردن دارید و همین مصاحبهٔ خیالی شما با استاد خودش یک تجسم و رویاپردازی در جهت نتاسب اندام است و خیلی ازت ممنونم که نوشته های زیبا و برداشتهای مفیدت را با ما به اشتراک میگذاری امیدوارم همیشه در نهایت سلامتی باشی و براحتی تناسب اندام ایده آلت را تجربه کنی🌹❤️🌹
عزیزم سلام خیلی متشکرم از نگاه زیبای شما به دیدگاه بنده ….
هر ازگاه این فکر مصاحبه کردن به من یک انرژی میده برای نوشتن چون قبلاً بارها در باره فایلهای آموزشی استاد عزیز این کارو انجام دادم و بازخورد خوبی داشته خیلی خوشحالم که این مصاحبه هم برای شما جالب توجه بوده
مصاحبه دیگری در مورد درک بیشتر از تجسم شبانه تهیه کردم که امیدوارم دوست داشته باشید و براتون مفید باشه برای خودم که خیلی خوب بود و احساس خیلی خوبی انجام اون دست داد….
سلام و درود دوست گرامی
واقعا خواندن متن و دیدگاهتون لذت بخش بود
آفرین بر شما
براتون بهترینها را آرزومندم
سلام ممنونم از رهای عزیز از بازخوردهای مثبت شما انرژی میگیرم برای اینکه مصاحبههای بهتری رو ارائه بدم خدمت شما…. در درجه اول برای درک بیشتر از موضوعات آموزشی برای خودم این کارو انجام میدم و سپس دوستان عزیز و همچنین رضایت استاد گرامی….
مصاحبه دوم روهم بببنید … خیلی بهتر از مصاحبه قبلی شد…
ارادتمند شما شهربانو
سلام خدای مهربونم
خدایا یاریم کن تا نعمت هایی که برایم به ودیعه گذاشتی دست یابم و از انها در جهت رسیدن به اهدافم استفاده کنم
سلام استاد عزیز و دوستان خوبم
ذهن ناخوداگاه بر اساس ذوق وشوق من کار نمیکنه و فقط تکرار میکنه پس وقتی من تصویر لاغری خودم رو به نا خود اگاه منتقل کنم روند متناسب شدن روی دور تکرار میوفته و به شکل عال ادامه پیدا میکنه چون ناخوداگاه تحت تاثیر عوامل بیرونی یا افزایش انگیزه و اشتیاق قرار نمیگیره
نکته مهم اینه که من باور کنم و ایمان داشته باشم که به این اندام میرسم بعد اون فرایند تغییر جسم شروع میشه همونطور که قبلا چاقی برام باور پذیر شده بود که من بعد از بلوغ چاق میشم و بعد از ازدواج چاق میشم و باور کرده بودم بارداری وپشت میزی نشینی و کم تحرکی و خوردن قرص منو چاق میکنه و این روند با شنیدن ودیدن و تکرار در ناخوداگاه من شکل گرفت و بدنم به شکل عالی این کار رو انجام داد
و باور این که من لاغر بشو نیستم و باید با کلی سختی و محدودیت خودم رو لاغر نگه دارم و همینطور هم بود
ذهن زمان نداره وقتی باور کنم در همون لحظه باور میکنه و قبل و بعد نمیشناسه
من باید بتونم منطق خودم رو حذف کنم و هر چی این کار رو بتونم بهتر انجام بدم راحت تر میتونم لاغر بشم
منطق جسم رو میبینه و میگه برو بابا این همه چربی رو تو با تخیل میخوای چجوری اب کنی ولی من اگه اونو حذف کنم وبهش توجه نکنم و باور کنم که میتونم و این باور رو تکرار کنم و از اونجایی که ذهن نا خوداگاه زمان رو نمیدونه و نمیدونه که من برای الان میگم یا اینده و در لحظه درک میکنه پس به من جواب مثبت میده و منو به سمت متناسب شدن هدایت میکنه و این کار رو برام انجام میده
این تصویر سازی برای ذهن ناخوداگاه ساده است ولی نیاز به استمرار داره و این استمرار میتونه ذهن خود اگاه یا شیطان درون رو بی اثر کنه
ذهن خود اگاه اطلاعاتشو از دنیای پیرامونم میگیره من خودم رو تو اینه میبینم یا لباس میپوشم وسایز میکنم
ولی ذهن ناخوداگاه رو به راحتی نمیشه روش اثر گذاشت و این ذهن ناخوداگاه هست که سرنوشت مارو تغییر میده ولی وقتی ذهن ناخوداگه که از خداست باور کنه وقبول کنه هیچ چیز نمیتونه جلوی وقوع اون رو بگیره
یادمه که خواهرم در مدت زمان زیادی همش استرس از دست دادن دختراش رو داشت و همیشه موقعی که خواب بودن میرفت بالاسرشون و ایت الکرسی میخوند و همش از خدا میخواست که خدا اونا رو ازش نگیره و این استرس که طولانی و مستمر بود باعث شد روزی دختر بزرگش در دریاغرق بشه و همیشه گله داشت از خدا که خدایا چرا من که همش از تو میخواستم اونا رو از من نگیری چرا با من لج کردی و حالا میفهمم که خدا با اون لج نبود بلکه این تکرار باعث شد این ترس به ذهن ناخوداگاهش بره و وقتی به ناخوداگاه نفوذ کرد این اتفاق که همیشه ازش ترس داشت براش افتاد
پس برای رفتن یک چیز به ناخود اگاه باید به اندازه کافی مرور بشه حالا ما که یاد داریم که منفی ها رو مرور کنیم پس این دفه باید اگاهانه مثبت هارو مرور کنم و تصویر لاغریم رو مرور کنم تا به ناخوداگاه راه پیدا کنه و بعد کولاک کنه چون ذهن ناخوداگاه کارش خلق کردنه و میتونه اندامم رو زندگیم رو سرنوشتم رو خلق کنه و همونی خلق میکنه که من با تکرار وارد ناخود اگاه کردم
ذهن ناخود اگاه عجول نیست و صبر داره وافکار پر تکرار رو به واقعیت تبدیل میکنه وقتی افکار تکرار میشن این تکرار در ذهن انتظار ایجاد میکنه و ذهن این انتظار رو به واقعیت تبدیل میکنه
و شرایطی برامون ایجاد میکنه که ما به اون هدف برسیم پس باید در بررسی افکارم دقت کنم بیشتر به مثبت ها فکر کنم به هدفهام و ارزوهام فکر کنم و افکار منفی رو تکرار نکنم
همیشه قبلا توجهم به چاقی بوده و این افکار پر تکرار به ذهن ناخود اگاه نفوذ کرده و انتظار چاقی ایجاد کرده و این انتظار توسط ذهن ناخوداگاه به واقعیت تبدیل شده و من چاق شدم
خب حال این روال رو برای لاغری باید انجام بدم در مورد چاقی افراد زیادی هستن که این افکار رو برای ما یاداوری کنن ولی برای لاغری هیچ کس نیست و من لشکر یک نفره خودم هستم
پس باید خودم این سوالات و پاسخ ها رو تکرار کنم تا به ذهن ناخوداگاه من نفوذ کنه و به انتظارو بعد واقعیت زندگی من تبدیل بشه
قبل از خواب شب بهترین فرصت برای این است که ذهن ناخود اگاه اطلاعات رو دریافت کنه
قبلا همش قبل خواب بیشتر اتفاقات بد روز رو به یاد میاوردم ولی ازوقتی در دوره پیشرفته هستم فایلهای شبانگاهی بسیار عالی هستن و با افکار مثبت و یاد خدا میخوابم و خیلی عالی است روز بعدم و حالا که این سوالات و تصویر لاغریم رو بعد از این فایل انجام میدم حس عالی دارم موقع خواب و ایمانم به لاغر شدن و رسیدن به ارزوهایم چندین برابر شده
این کار خیلی به من حس خوبی میده این که من تصویر لاغریمو ببینم و این سوال و جوابهارو مرور میکنم
خدایا برای این حال خوبم و استمرار و هدایت و حمایتت از من بینهایت سپاس
در پناه خدا باشید
سلام طاهره جان….. آفرین بهت میگم بابت این دیدگاه عالی….
زمانی که استاد فایل آموزشی این جلسه رو گذاشتن من با مشکل سرگیجه مواجه شدم و مدتی وقتم رو گرفت و دنبال درمان بودم و وقت نکردم که بیام دیدگاه این جلسه رو بنویسم اما خوشبختانه دو روزه که این مشکل تا حدود زیادی برطرف شده دارم دارو میخورم و به ذهنم رسید برای ایجاد انگیزه در جهت شروع دوباره نوشتن دیدگاه از از روش مصاحبه فرضی استفاده کنم لطفاً این مصاحبه رو ببین و نظرتو برام بفرست….
ارادتمند شما شهربانو
سلام و درود دوست گرامی
عالی بود دیدگاهتون خیلی از خواندن لذت بردم با آرزوی بهترینها برای شما
سلام استاد عزیز و دوستان همراهم
خاطرات تلخ متناسب شدن
وقتی داشتم خاطرات گذشته ام رو مرور میکردم یاد خاطره تلخی از متناسب شدنم افتادم .
یادم اومد من یه روزی حالم خوب نبود و رفتم بیمارستان . قبلش رفتم تریاژ . که یه فرمی هست که باید پربشه .
وهمون اطلاعات مربوط به میزان فشار و …. هست .
و تریاژ خلوت بود یهو چشمم به ترازو افتاد در گوشه اتاق بود .
از مسولش درخواست کردم میتونم خودم رو وزن کنم .
اونم بااحترام گفتش آره .
رفتم بالای ترازو وزن کردم دیدم وزنم خوبه . خوشحال بودم .
تا اومدم پایین . چشم خورد به اون خانم مسول . دیدم سرش رو انداخته پایین . اون خانومه چاق بود .
یهو دیدم حسم خیلی بد شد . و از خدا طلب بخشش کردم که منو ببخشه عجب کار زشتی کردم من . واحساس گناه کردم
طرف چاقه و من پیشش وزن کردم و احتمالا وزن منو هم دید . طرف خیلی خجالت کشید واحساس حقارت کرد .
واز اون روز به بعد به خودم قول دادم دیگه پیش آدمهای چاق وزن نکنم و انسانیتم زیر سوال نره .
و یا یک سری خانمه افتادم که هرسری میبینم که دارن هر روز برای لاغرشدن پیاده روی میکنند و گاها خیلی عرق کرده هستند وچند ساله که اونها رو می بینم .
اخیرا وقتی یکی از اونها رو میبینم احساس میکنم منو میبینه خجالت میکشنه وازنگاهش این حس بهم منتقل میشه چون سالهاست داره این کار روانجام میده و انگار نه انگار همانطوری هست که هست .
و نمیدونم چی جوریه هر وقت بیرون میرم اونها رو میبینم .
و این تو ناخودآگاهم ضبط شد که متناسب بودن و مادیات چقدر غیراخلاقیه و کوفته و دلشکستن داره .
نگاه چقدر پیامبرای ما ساده زیست بودند چون نمیخاستن دلی بشکونند و…
درسته باچاقی زجر میکشی و زندگیت سخته . اما اون دنیا خدا بهت پاداش میده
میگم تو ناخودآگاهم این حرفها مرور میشه و من بعد اینهمه مدت که تو سایت هستم و تو زمینه های موفقیت کارمیکنم به لطف الهی تونستم شناساییش کنم .
خاطرات زیبای بیداری فکری
الانا که خیلی فکر میکنم میبینم من یک سری باورهایی شیطانی رو تو ذهنم ساختم و اسمش رو گذاشتم معنویت وخدایی . و مثل آب خوردن دارم خودم رو از دریافت نعمات الهی محروم میکنم .
البته موضوع فقط به متناسب شدن ختم نمیشه در سایر جنبه های زندگیم هم علیرغم تلاشهای خیلی زیاد داره اثرات منفی خودش رو نشون میده .
نمیدونم واقعا استاد عزیز و دوستان متناسبم هم این چالش منو تجربه کردند وچطوری تونستند از این حربه شیطانی وبازی ذهنی رد بشوند و همیشه لذت متناسب بودن رو بدون حس گناه و عداب وحدان داشته باشند ..بالاخره تو مهمانی میری و دلمون هرچی خاست میخوریم . و افراد چاق ولاغر باهم هستیم . ومثالهای اینچنینی .
و اینها هم برمیگرده به محیطی که درش بزرگ شدم وفرهنگ جامعه . البته خیلی ها رو میبینم که خوب میپوشن . خوب میخورن . تناسب اندام عالی دارن . مسافرتهای آنچنانی دارند وخیلی انسانهای درست و خوبی هستند .
و برای خودم اینطوری منطقیش میکنم که چرا احساس گناه میکنم ؟ حتما باید یه ریشه قرآنی داشته باشه دیگه ؟
احادیث ها که هر بنی بشری برای سرپوش گذاشتن بی لیاقتی خودش دستکاریش کرده و تحریف شده است . واین باور مخرب حس گناه و عذاب وجدان هم نجوای ذهنی هست که قبلا تصاویرش در ذهنم توسط یه سری انسانهای به اصطلاح مذهبی جهت کج فهمی از دین که من تقلید کورکورانه ازشون کردم بارگذاری شده .
اتفاقا متناسب شدنم وپوشیدن لباسهای شاد و …حتی اگر باعث رنجش موقت افراد بشه بزار بشه تا اونها هم تکونی به خودشان بدهند و بدونن میشه متناسب شد میشه تغییر کرد واز من الگو برداری بکنند .
مثل خودم که باخجالت کشیدنم و طعنه وتمسخر اطرافیانم که باعث رنجشم شد درخواست کمک از خدا کردم وبه این مسیر هدایت شوم.
پس اون روز من نه تنها اون خانوم مسول رو از لحاظ روحی نرجوندم بلکه ممکنه حتی باعث انگیزش شدم که حرکت کنه به سمت خواسته اش .
درثانی
اگر من مشکلی داشته باشم و ببینم اصلا راه حلی نداره حالم خوبه یا ببینم نه راه حل داره و خیلی ها تو شرایط من تونستن نتیجه بگیرن .
پس من نه تنها با متناسب شدنم به خودم کمک میکنم که احساس بهتری داشته باشم هم میتونم برای خیلی ها الگویی باشم که ببینند این بیماری غیر قابل علاج نیست بلکه راه حل داره و اونها هم اگر هم بخواهند مثل من هدایت میشن و نتیجه میگیرند وحالشون واحساسشون عالی میشه .
پس من با متناسب شدنم به جهان هستی کمک میکنم که خیلی ها طعم احساس خوب متناسب شدن رو بچشند . مثل استاد عزیز و دوستان متناسبم .
حالا باخیال راحت میتونم تجسم کنم اندام رویاییم رو باحس وحال خوب دوچندان( . نه با ترس های شیطانی .) وتصویرهای عالی در ذهنم بسازم .
یک خانوم جوان و متناسب اندام با جسمی صاف و زیبا وبا لبخند زیبا و حس نشاط و سرزنده گی با لباسهای زیبا و سایز مدیوم که فرز وچایک با لذت به کاراش میرسه .
حسی سراسر شور وشوق برای شروع یه زندگی زیبا با اندام جدیدی که با الهامات الهی برای خودش ساخته و راحت میره ابراز وحود میکنه .
و برای خیلی ها الگوی زیبا و به یاد ماندنی میشه . و بااین رشد روحی وجسمی به خدای درونش نزدیکتر میشه .
خانمی که برای متناسب شدنش پله های زیادی رو آرام آرام بالارفت . ترس بود وتکانهای ریز و درشت نامیدی بود .
اما محکم وباقاطعیت ادامه داد .
میدونست خبرهای خوبی منتظرش هست چون خیلی ها رو دیده بود که به بالای پله رسیده بودند واز خوشحالی فریاد میزدند ودست تکون میدادند و انگیزه میدادند که بیا بیا بالا تو میتونی . یه کم مونده بیا .
خدایا شکرت .
والان ذوق وشوقش وصف ناپذیره .
دیگه وعده های شیطانی گولش نمیزنه چون دیگه این وعده ها براش دروغ محضه .
بخورید وبیاشامید و در قوانین الهی زیاده روی نکنید .
دیگه من یادگرفتم چشم وگوش بسته به حرف کسی اعتماد نکنم که اینطوری سالها سرگردان پیداکردن الماس درونم باشم .
استاد واقعا ازتون بی نهایت سپاسگذارم که به الهامات درونتون عمل کردید و هم خودتان متناسب شدید وهم درس زندگی رو بهمون آموختید .
خدایا شکرت خدایا شکرت خدایاشکرت
سلام و درود دوست گرامی
چقدر دیدگاهتون عالی بود
خیلی لذت بردم از خوندن نوشته هاتون
آفرین بر شما و نگرشتون
براتون بهترینها را آرزو می کنم
خانم متناسب شاد سلام دیدگاهتون عالی بود …
در پایان به یاد ترجمه ای از ایات قران کریم افتادم
که میگه بخورید و بیاشامید اما اسراف نکنید…
اسراف یعنی چی؟ یعنی زیادهروی…. این آیه خط بطلان میکشه به همه رژیمهای غذایی که دیگران برای ما نوشتند و گفتند اینو بخورید اونو نخورید اینو کم بخورید اونو اصلاً نخورید و از این فرمایشات بی پایه و اساس…
ما انسانیم و آزادیم که از هر چیزی که میل داریم مصرف کنیم اما به شرط اینکه اسراف و زیادهروی نکنیم…
لاغرهای طبیعی با رفتار درست ادمهایی هستند که خدا دوستشون داره چون در خوردن اسراف نمیکنند .. و الگوی ما همینها هستند…..
سپاسگزارم از دیدگاه خوب شما
سلام استاد عزیز ممنونم از مطالب خوبتون حرفاتون بی نظیرتون
به نام خدا
سلام
(۶)روز ششم از تمرین ورود به ذهن ناخوداگاه
میخواستم اول در مورد دیشب بگم که خونه ی مامانم دعوت بودیم .خیلی جالب بود برام دیدن صحنه ی این همه خوردن افراد ، جالب تر از این اینه که منم قبلا مثل اونها بودم !و بسیار بسیار در اون لحظات تغییراتم برام معلوم و واضح شد.من وقتی رسیدم مامانم با یه قوری چای گفت برات چای بریزم ، گفتم نه ممنونم ، میل ندارم ،سر میز هم شکلات و ویفر گذاشته بودن که نخوردم ،بعد مدتی میوه آورد ، خربزه ، انگور ، گلابی ،من فقط یکم از خربزه خوردم و اصلا از دو تا میوه ی دیگه نخوردم .اما بقیه منظورم اون ۴ نفر از نزدیکانم هست که ذهنیت کاملا چاقی دارند، از همه ی میوه ها خوردن!!! ،بعد شاید یه نیم ساعت در یخچال رو باز کردن ، در حالی که من و مامان داشتیم شام رو آماده می کردیم، تا حدی آماده بود ، پنیر محلی با نون در آوردن و هر کدوم چند لقمه خوردن !!!، اصلا نخوردم ،در حد یه بار شیطونه گفت ازش بچش ببین پنیرشون خوبه ،با خودم گفتم الان غذا آماده میشه و دوست ندارم این همه چیزهای مختلف رو داخل معده م قاطی کنم .بعد آش رو که دیدن گفتن چرا این رو زودتر نیاوردین ، آش بخوریم بعد شام !!!آش رو خوردن و کلی هم غذای شام.ولی من دیشب بسیار از خودم راضی بودم ،با اینکه غذای مورد علاقه م بود ولی اصلا اضافه نخوردم ، یه جورایی از این تغییر خودم لذت می بردم و نمی خواستم مثل اونهذ رفتار کنم ، یعنی قبلا با اینکه در دوره بودم اما در چنین مواقعی،در جمع خانواده که با هم مثلا خونه ی مامانم بودیم ، جو گیر می شدم و تا حدی مثل اونها رفتار می کردم ،ولی دیشب عالی بودم ، خدا رو شکر .بعد شام هم فقط یه چایی خوردم ، خواستم از اون ویفر بخورم ببینم چه طعمی داره اما نخوردم و لذت بردم از نخوردنم .
✓ خداوندا سپاسگذارم برای این تغییرات عالیم و رفتارهای صحیح غذاییم ✓
۱ـ شب قبل خواب گفتم چرا من می تونم به اون اندام زیبا ، لاغر و ۶۵ کیلویی برسم ؟چون من در مسیر تناسب فکری هستم ،کلی آگاهی درست و لاغرکننده وارد ذهنم شده و هر روز بیشتر میشه ،فرمولهای غلط و چاق کننده ی قبلی کم رنگ و کم رنگ تر شدن و دارن محو میشن .افکار منفی ذهنم خیلی کمتر شده و مثبت اندیش و پرانرژی شدم .تغییرات زیادی در احساس ، درون و رفتار من ایجاد شده ،پس انتظارم از خودم لاغریست و مطمئنم بن اون اندام ایده آل خواهم رسید .من به قدرت ذهنم و این مسیر باور و ایمان دارم .
۲ـ الان که در این اندام کاملا متناسب هستم چه حسی دارم .بهترین لحظات زندگیم ام رو دارم سپری می کنم .خداوند رو سپاسگذارم برای تمام نعمت هایش و حس و حال خوبی که برای این تناسب اندام بهم داده .احساس میکنم خیلی باکلاسم که تونستم تا این حد پیشرفت کنم.وقتی به آینه نگاه می کنم به اوج شادی میرسم و لذت میبرم از این توانمندی،قدرت،اراده ،جذابیت و تناسب اندامم که خودم بدست آوردمش .اعتماد بنفسم خیلی بالا رفته و همین باعث شده خیلی شادتر باشم .از وقتی لاغر شدن دردی در پاهام احساس نمی کنم و همه ی کارهام رو در زمان کمتری انجام میدم .من ارزشمندم .من لیقت بهترین زندگی رو داشتم و بهش رسیدم .
۳ـ بازخورد دیگران ؟همسرم بسیار شوکه شد و گفت چقدر جالبه آدم با قدرت ذهن میتونه این همه پیشرفت کنه و گفت لاغری خیلی بهت میاد ،جذاب تر شدی،مبارکت باشه .مادرم اشک شوق ریخت و گفت خدا رو شکر به سلامتی به تناسب اندام رسیدی ، خوشحالم آرزوی دیرینه ام برآورده شد .دوستم زینب گفت عالی شدی نشمیل چقدر خوبه که این همه وزن و سایز کم کردی ، من همیشه به قدرت ذهن باور داشتم ، تبریک میگم بهت .
✓ من باورهای جدیدی دارم و خوشحالم ازشون ✓
« استاد گرامیم سپاسگذارم»
آفرین دوست عزیزم دیدگاهت عالی بود…
عالی هم رفتار کردی….افرین تو لیاقت متناسب شدن رو داری ….
سلام هم مسیر گرامیم ، شهربانو خانم
لطف دارید ، ممنونم
همه ما لیاقت متناسب شدن رو داریم
با آرزوی تناسب اندام همه ی شما دوستان خوبم .
چه موقع میتوانم مطمئن شوم که دارم با لاغری با ذهن میکنم و نه یک فکر لاغری که یک سری جملات لقلقه زبانم باشد؟
زمانی که یاد گرفتم توی یک جمع مدام فکر این نباشم که این را بخورم یا نخورم زمانی که هنگام خوردن دائماً در حال شمردن لقمههایم نباشم (نمونهاش اینکه چند شب پیش بعد از قرنها 😬 رفتیم پارک نشستیم. مشغول صحبت بودیم و خوش و بش و خندیدن. اما من ظاهراً لبخند میزدم. باطنا داشتم حساب میکردم که چندمین دانه تخمه را توی دهنم گذاشتهام! بوی برنج دودی پیچیده بود و من هم گرسنه بودم
اما الکی کلاس گذاشتم و گفتم من برنج نمیخورم 😬) پس من ظاهراً به لاغری با ذهن ایمان آوردهام اما باطناً هنوز همان عادات سمی خودم را با خودم به یدک میکشم
زمانی که با خوشرویی توی محلهمان خرید کنم بدون اینکه فکر کنم دیگران دارند به من نگاه میکنند و چاقی من را قضاوت میکنند
زمانی که تحت تاثیر حرفهای دیگران در مورد ورزش کردن و رژیم گرفتن قرار نگیرم حالا میخواد این باشه که به شک بیفتم و به حرفشون گوش بدم یا اینکه حتی گارد بگیرم و عصبانی بشم . (چون من فکر میکنم عصبانی شدن خودش یک جور انکار است و از ذهنیتی میآید که نگران است مبادا راه درستی را انتخاب نکردم )
زمانی میتوانی بگویی دارم لاغری با ذهن میکنم که بشنوی و بگذری.
گوش نکنی
ببینی و بگذری
نگاه نکنی.
سلام استاد.در این جلسه بیشتر با ذهن خود آگاه و ذهن ناخودآگاهم آشنا شدم.مهمترین دلیل لاغر نشدن افراد در استفاده از آموزشهای لاغری با ذهن ایجاد نشدن یا انتقال پیدا نکردن تصویر ایجاد شده در ذهن خودآگاه به ذهن ناخودآگاه هست.باید تصویر انتخاب شده را بارها و بارها تکرار کنیم تا به ناخودآگاه ما انتقال پیدا کند ضمیر ناخودآگاه اصل را از بدل تشخیص نمیدهد یعنی ما هر تصویری را داشته باشیم در حال حاضر میپذیرد
ذهن خودآگاه ما هم منطق ما هست دائم در مورد وقایع با ما حرف میزند.ذهن ناخودآگاه به شدت ذهن خودآگاه واکنش نشان نمیدهد…
و خدایی که در این نزدیکیست.
چقدر عالی که توی سایت میتونیم ۱۰۰ تا هم نظر و کامنت بنویسیم.هرچقدر این فایل رو گوش کنی بازم متوجه میشی هنوز خوب درکش نکردم خیلی جای کار داره و این اتفاقی نیست که هنوز فایل بعدی آپلود نشده چون این فایل درک عمیقی میخواد و بلید چندین مرتبه و هر روز گوش داده بشه تا به عمق جهان هستی پی برد و اینکه الان چرا ما توی این نقطه هستیم از کجا نشآت گرفته،هرآنچه که به واسطه ی اطلاعات به ذهنمون سپردیم و طی ماهها و سالها مرورش کردیم به وسیله ی اطرافیان و شبکه های مجازی و رسانه ها،الانه ما رو ساخته.امیدوارم بتونیم که جایگزین خوبی برای باورهای غلطمون بسازیم .یا حق
سلام
من الان یک بار دیگه فایل این جلسه رو گوش کردم
و دارم به این فکر میکنم که وقتی تونستم افکار جدید رو روی ذهن ناخودآگاهم بارگزاری کنم و نتایج رو دیدم (که اطمینان دارم حتما میبینم) چقدر پیشرفت بزرگی کردم، چون غیر از بحث تناسب، بارگزاری روی ضمیر ناخودآگاه را یاد گرفتم و یک تجربه مثبت هم دارم.
وای فکرش رو بکن، طرز کارش رو یاد گرفتم و حالا میخوام در زمینه های دیگه زندگی ازش استفاده کنم. فکر کن زندگی چقدر خوب و رویایی میشه. خدایا فکرش هم همین الان کلی حالم رو خوب کرده، یه شعف خیلی خیلی بزرگ دارم توی قلبم حس میکنم. طوری که اصلا انگار داره به قلبم فشار میاد. خدایا شکرت. همین الان حالم و احساسم عالیه. حتی از فکر کردن بهش و تصور کردنش.
خدایا شکرت که با یاد گرفتن این مهم ترین مهارت، کلید بقیه درها هم دستمونه. انگار کلید سازی رو داریم یاد میگیریم. خدایا شکرت خدایا شکرت و خدایا شکرت.
من دوره های زیادی رو در این زمینه دیدم و کلی فایل توی یوتیوب دیده بودم درباره ذهن ناخودآگاه. ولی الان توی این دوره دارم تازه میفهمم پشت صحنه چیه. خیلی خیلی برام جالبه و امیدوارم خدا بهم کمک کنه که با پشتکار به آموزش و تمرین و ممارست ادامه بدم.
خدایا به امید تو
در گام شانزدهم از صدگام برای لاغری استاد برای ما راجع به تفاوت بین ذهن و فکر صحبت کردند و این باعث شد تا من به اهمیت انجام تمارین مربوط به ضمیر ناخودآگاه و علت اینکه استاد روی ضمیر ناخودآگاه تاکید میکنند پی ببرم.شاید ما بتوانیم به ظاهر با گفتن چند عبارت تاکیدی و مثبت و یا نوشتن آن فکر خود را تغییر دهیم اما در واقع چیزی که دست نخورده باقی میماند ذهن ما است همانطور که در زمانهای قبل با گرفتن رژیمهای لاغری متعدد و انجام ورزشهای گوناگون قصد داشتیم تا وزن خود را کم کنیم در فکر خود این پندار را داشتیم که من لاغر میشوم .اما ذهنیت واقعی و حقیقی ما این بود که من ورزش کنم تا از این چاقتر نشوم من هر کاری هم بکنم لاغر نمیشوم پس مجبورم کمتر بخورم و بیشتر ورزش کنم.ما با ضمیر ناخودآگاه میتوانیم این باور را در خود ایجاد کنیمکه : من میتوانم روز به روز لاغر و لاغرتر بشوم، همانطوری که قبلاً به این فکر میکردیم که من روز به روز چاق و چاقتر میشوم،
نمیدانم آیا تا به حال ماجرای کوه یخ را شنیدهاید یا نه. تصویری از یک کوه یخ که در یک دریاچه یخی قرار دارد. در حالی که بخش کوچکی از یخهای کوه یخی بر روی آب دیده میشود، اما زیر آب، یک کوه بزرگی از یخ، قرار دارد که کمتر کسی به آن توجه میکند. این ماجرا بیتشبیه به ضمیری که اسم آن را ناخود آگاه گذاشتند، نیست. جایی که نادانسته بسیاری از اتفاقات، رویاها، امیال سرکوب شده، عقدهها، ترسها و بسیاری از خاطرات در آن ذخیره شده و در رفتارها و واکنشهای امروز ما خودش را نمایش میدهد. ذهن پیشآگاه نیز قسمتی از همان کوه یخ است که زیر آب پنهان شده با این تفاوت که حاوی اطلاعات و خاطراتی است که در دسترس هستند و میتوانند به سرعت به ذهن خودآگاه منتقل شوند.
این دقیقا حکایت ضمیر ناخودآگاه ماست ضمیر ناخودآگاه تا سن هفت سالکی کامل میشه و دروازه اون بسته میشود برای همین ما نمیدانیم چه اتفاقاتی در آن دوران افتاده و چه باورهایی رو ما شکل گرفته
ما آگاهانه دوست داریم لاغر شویم ثروتمند شویم خوشحال باشیم اما در ناخودآگاه چنین نیست
پسسس تا تمرین و ممارست میتوان به ضمیر ناخودآگاه.مسلط شد دقیقا عین رانندگی که در ابتدا همه حواس ما به ترمز و گاز هست اما بعدا کیلومتر ها رانندگی میکنیم اما حواس ما نیست ضمیر ناخودآگاه دقیقا همان غول چراغ جادوی علاالدین هست که واقعا حقیقت دارد فقط کافیه ما آرزو کنیم و بر آرزوی خود استنزار داشته باشم
سلام
حداقل برای من یکی این بار با همیشه فرق داره، من اینبار عهد کردم که حتما پاشو بایستم و استمرار داشته باشم و آنقدر ادامه بدم که به این تغییر که بهش باور دارم برسم تا باورم قوی تر بشه، اطمینان و اعتماد کامل به نقش ضمیر ناخودآگاه پیدا کنم و به قول حضرت ابراهیم دل خودم آروم بشه.
خدایا به امید تو
سلام و درود خدمت استاد عطار روشن عزیز و بقیه اعضا
من توی خواب ، اتفاقی رو میبینم که دارم قوانین رو تکرار میکنم برای خودم
دیشب خواب دیدم با یکی بودیم ،اون گفت بریم فلان آمپول رو بزنیم وزنمون کم میشه
من توی خواب به خودم گفتم نه این درست نیست مگه اینهمه توی سایت نخوندیم که هیچ روشی تا حالا واسه هیچکسی جواب نداده
بعد توی خواب برای من اینطوری یادآوری شد که قبلا این آمپولو زدم و جواب گرفتم (در حالیکه من هیچ وقت آمپول برای لاغری نزدم)..خلاصه من توی خواب داشتم خودمو گول میزدم که حالا اشکالی نداره که آمپول میزنم وزنم میاد پایین ،نمیخوام که از مسیر لاغری با ذهن خارج بشم ،اون مسیرو ادامه میدم
ولی دیگه از خواب بیدار شدم و به آمپول زدن نرسید
برام خیلی جالبه که توی خواب دارم قانون رو مرور میکنم
.
یه نکته دیگه بگم
من قبل از اینکه دوباره وارد سایت بشم
منظورم همین اول شهریور
رژیمم فستینگ بود
تقریبا بیست ساعت چیزی نمیخوردم
خوب توی اون رژیم وقت نداشتم خیلی چیزارو بخورم
و منطقی بود دیگه تایمی که داشتم برای خوردن کم بود
اما
الان که راحت همه چی میخورم و فست نیستم
بازم خیلی چیزا میمونه توی یخچال و نمیتونم بخورمشون
هر شب که مسواک میزنم میرم در یخچال باز میکنم میگم عههه فلان چیزو امروز قرار بود بخورما
ولی باز یادم رفت
اینم تغییر جالبیه برام
سلام
منم برام یه نکته ای جالب بود. من خیلی اهل خواب دیدن نبودم ولی توی این چند روز که سعی میکنم شبها خودم رو ملزم به فکر کردن قبل از خواب بکنم و تمرکز داشته باشم، هر شب بلااستثنا خواب دیدم. نمیتونم بگیم مربوط به لاغری بود، ولی فعال بودن ذهنم در طول خواب رو احساس کردم.
دو شب دو تا از همکارانم در خوابم بودند که هر دو متناسبند، در حالیکه در بیداری خیلی اونها رو نمیبینم، این هم جالب توجه بود
سلام و درود
قانون جواب میده
هر چی وارد ذهن کنی برات کار میکنه فارغ از اینکه اونچیز رو دوست داری یا نه
موفق باشی عزیزم
سلام خدمت استاد عزیزم و دوستای خوبم
من از همون روز که این درس روی سایت رفت یه عکس متناسب و زیبا که قبلا به خاطر لباس زیباش توی گوشی سیو کرده بودم و برای تمرین جلسه یک انتخاب کرده بودم رو هر شب سعی می کردم تصور کنم و به سوالات جواب بدم. ولی هر کاری میکردم اصلا نمیتونستم باهاش ارتباط برقرار کنم. یعنی اصلا انگار هیکل خودم رو از اون بیشتر دوست داشتم، و همش هیکل خودم توی سه سال پیش رو ترجیح میدادم، خلاصه حتی دیشب هم سعی کردم و نشد و گفتم بذار روی هیکل قبل خودم و صحنه های که قشنگ توی ذهنم مونده فکر کنم، و وااااقعا کلی احساسم درگیر شد و احساس خوبی بهم دست داد.
صبح هم به محض بیدار شدن عکس های قبلم رو دیدم و تمرین رو انجام دادم و واقعا توی قلبم حسش کردم.
من هیچ دلیلی ندارم که چرا وزنم حدود ۲۰ کیلو زیاد شده، اصلا نمیدونم از اون سال چی توی مغز من تغییر کرده که رشد صعودی داشته. ولی هر چی بوده بی پایه و اساس بوده چون هیچ تغییر توی زندگی من رخ نداده.
البته توی این چند سال به دلیل اینکه من یه پیج فروش ادویه و سوپر فود (محصولات رژیمی مثل دانه چیا و و جوی دو سر) راه انداختم مطالعه من در مورد مواد غذایی بیشتر شد و کلی پیج آشپزی و غذاهای رژیمی و رژیم لاغری رو فالو میکردم که احتمالا تاثیرگذار بوده ولی مطمئنا تنها دلیل نیست. که اونم از اول عضویت توی سایت فعلا غیر فعال شده.
پس من الان دیگه بهانه ای برای غیر متناسب بودن ندارم، در واقع از اول هم نداشتم، نمیدونم این دلایل کاذب (که نمیدونم چیه) چطوری به ذهن من راه پیدا کرده.
الان مطمئنم و مطمئنم و مطمئنم که تنها دلیل اضافه شدن وزن من فقط و فقط ذهنیه. پس راه رفته را از همان مسیر برمیگردم و فرمولهای ذهنیم رو درست میکنم.
خدایا به امید تو
به نام خدا
سلام
(۵)شب پنجم از دوره ی ورود به ذهن ناخوداگاه
امشب هم عاشقانه به تصویر اندام ایده آلم در ذهنم نگاه کردم و به سوالاتم جواب دادم .
۱ـ چرا احساس میکنم میتونم به این تناسب اندام برسم ؟چون من تناسب فکری کار میکنم و کلی آگاهی جدید و لاغرکننده وارد ذهنم کردم و افکار اشتباه و چاق کننده ی ذهنم داره کمرنگ و کمرنگ تر میشه و یواش یواش محو میشه .من تغییرات بسیار زیادی در احساس ،درون و رفتارهایم ایجاد شده همین باعث شده انتظارم از خودم لاغری باشه پس لاغر میشم و مطمئنم به این اندام ایده آل ۶۵ کیلوییم میرسم .من به قدرت ذهن و این مسیر باور و ایمان دارم .افکار منفی در ذهنم بسیار کمتر شده و مثبت اندیش و پرانرژی شدم .
۲ـ الان در این اندام ایده آل چه حسی دارم؟الان در بهترین شرایط زندگیم هستم هرگز چنین لحظات زیبا و دلنشینی نداشتم .از ته دل خداوند را سپاسگذارم برای همه ی نعمت هایش و حس و حال خوبی که به واسطه ی لاغری بهم داده ، خدایا شکرت .اعتماد بنفسم بسیار بالا رفته و همین باعث شده خیلی شادتر باشم .از وقتی لاغر شدم دردی در پاهام احساس نمی کنم و همه ی کارهام رو در تایم کمتری انجام میدم .وقتی خودم رو در آینه میبینم به اوج شادی میرسم و لذت میبرم از این قدرت ،توانمندی ، اراده ، جذابیت و تناسب اندامی که خودم بدست آوردمش .احساس می کنم خیلی باکلاسم که تونستم تا این حد پیشرفت کنم .من ارزشمندم .من لیاقت بهترین زندگی رو داشتم و بهش رسیدم .
۳ـ بازخورد دیگران وقتی من رو در این اندام متناسب دیدن چگونه بود ؟همسرم شوکه شد و گفت چقدر جالبه که قدرت ذهن میتونه تا این حد آدم رو تغییر بده ، بسیار جذاب تر شدی ،خیلی لاغری بهت میاد ،مبارکت باشه .مامانم اشک شوق در چشمانش جاری شد و گفت خدا رو شکر به سلامتی تناسب اندام رسیدی خیلی خوشحالم به آرزوی دیرینه م رسیدم ، بسیار زیباتر شدی عزیزم .زینب دوستم خیلی خوشحال شد وقتی من رو دید گفت من همیشه به قدرت ذهن باور داشتم ، بهت تبریک میگم نشمیل جان ،چقدر خوبه که این همه سایز و وزن کم کردی ، آفرین بهت .
✓وقتی بیدار شدم ساعتم رو برای یه ربع بعد تنظیم کردم که با این فکر و تصویر آرامش بخش بازم به خواب برم و این خیلی خوب بود ✓
دوستان من در این چند روزه خیلی بیشتر از قبل به حس گرسنگی و سیری واقعی دقت می کنم و میبینم خیلی دیرتر از قبل احساس گرسنگی دارم .درک و اهمیت دادن به این حالت بسیار برام باارزش هست .چون من دارم به آموزش هام عمل میکنم .دیروز صبحانه ، نهار ، شام به اندازه خوردم و در فاصله ی بین وعده ها فقط ۲ ساعت بعد شام یک عدد سیب کوچک ، یک عدد گلابی کوچک خوردم .همسرم پفک ، بستنی ، دلستر خورد اما من در حد ۲ عدد پفک کوچک خوردم اونم تحریک بینایی بود و چند بار تعارفش ، منم میلم شد و با همین ۲ عدد کوچک میلم برطرف شد .چند بار طبق عادت های گذشته در ذهنم مرور شد که عصر چایی درست نکردی الان که شام رو هم زودتر از قبل خوردی چایی درست کن و همراه این هله و هوله های داخل یخچال بخور ، اما وقتی داشتم فیلم نگاه میکردم ، اون شخصیت اصلی بسیار اندامش شبیه عکسی بود که من انتخاب کرده بودم و در طول فیلم بارها دیدم حجم غذایی که می خورند چقدر کمتر از حجم غذای ماست و منصرف شدم از درست کردن چای .لذت بردم از این نخوردن 🙂
خدایا شکرت برای تغییرات افکاری ، احساس ، رفتاری عالی که دارم .
استاد گرامیم سپاسگذارم .
سلام دوست خوبم
ممنون که کامنت های تجربیاتتون رو میذارید، چقدر اون ایده ساعت گذاشتن و مجدد خوابیدن خوب بود، من هم امتحانش میکنم 🥰
سلام عزیزم
سپاسگذارم
آره خیلی جالبه اون یه ربع دوباره خوابیدن با افکار مثبت و تصور وزن کاملا ایده آل .
🙂 فقط مواظب باش تا ظهر خوابت نبره :))
سلام دوست عزیز،از خوندن کامنت شما بسیار لذت بردم امیدوارم پایدار باشید توی این مسیر
سلام هم مسیر گرامیم
سپاسگذارم
من هم برای شما آرزوی بهترین شرایط رو در این مسیر دارم ،
شاد ، سلامت و متناسب باشید 🙂
با سلام و درود خدمت استاد و بابت این آگاهی سپاسگزارم
شنیدن حرفها و اطلاعات در مورد چاقی باعث شده ذهن ناخوداگاه چاق شدن را باور کرده و هر سال بدن به وزنش اضافه بشه
و فرد چاق شدن را باورپدیر میشه
و برای لاغر شدن هم باید باور پذیر بشیم
ولی سختی کار اینه که همیشه در مورد چاقی جوری صحبت کردند که چاقی همیشه در کمین ماست و برای ما اتفاق می افته و مگر لاغر شدن الکیه
باید سوخت و سازت را بالا ببری و اراده داشته باشی
پشتکار داشته باشی
و امیدی به لاغر شدن نداشتیم و به همین دلیل لاغر نشدیم
چون ذهن ناهوداگاه چاق شدن باور کرده و لاغر شدن را باور نکرده
برای تثبیت لاغری تصویری متناسب را انتخاب کردیم
تا باور پذیر بشه
و سوالات را جواب دادیم
ذهن ناخوداگاه اصل و بدل را تشخیص نمیده
و باور می کنه مربوط به الان میدونه
واسه همین در مورد احساس لاغریم در آینده می نویسیم
و در زمان فعلیمون صحبت می کنیم تا منطق خودمون را حذف کنیم
به اندازه ای که منطق خودمون را از صحبتهای خودمون حدف کنیم
تا ذهن ناخوداگاه در زمان حال باور کنه
و نمی فهمه در مورد بعدا صحبت می کنیم
واسه همین بر اساس احساسمون می نویسیم
و این تصویر ذهنی را با شرح انتقال بدین روی ناخوداگاهمون و ذخیرش بکنیم
مرحله ساده و نیاز به استمرار داره
ذهن آگاه و ناخوداگاه را بشناسیم
ببینیم چجور کار می کنه
ذهن خوداگاه منطق ما در مورد وقایع صحبت می کنه
و ما را می ترسونه
همان شیطان درون که برای هر کس یجور دیگه عمل می کنه و مثل هم نیست و مختص هر کسی هست
چون ذهن هر انسانی بر اساس اطلاعاتی که فرد از محیط و اطرافیانش بدست آورده
و به خاطر فرهنگمون شاید اشتراکاتی داشته باشیم
چون یکسری اطلاعاتمون مثل هم هست
اطلاعات از طریق شنیدن گفتگو کردن
بدست میاره
شیطان هم بر اساس اون اطلاعات وارد عمل میشه
اطلاعات چاقی وارد ذهن ما میشه شیطان از این اطلاعات میاد ما را می ترسونه
گفتگوی ذهنی ما در مورد چاقی صورت میگیره
نان برنج شکر و …غذاهایی که می خوریم میگه فلانه و چاقترت می کنه
ذهن ناخوداگاه تعیین کننده سرنوشت ماست
اگر چیزی وارد ذهن ناخوداگاه بشه به واقعیت تبدیل میشه
که در اثر تکرار اون فکر ناخوداگاه باور می کنه
اگر با هر فکری که از خوداگاه رد میشد و ناخوداگاه وارد عمل می شد ما دیگه زنده نبودیم در اثر افکار منفی که از ذهنمون رد می شد
فقط افکار پر تکرار در ناخوداگاه ثبت میشه چون انتطارش ایجاد شده
و
ناخوداگاه خالقه و رخ میده
چاقی وارد ذهن ناخوداگاهمون به خاطر تمرکز بر چاقی
و موجود بلش رخ داده و چاق شدیم
و
برای اینکه لاغری بر ذهن ناخوداگاه وارد بشه و لاغری موجود باش بشه
و مراقب افکارمون باشیم
و افکار منفی در ذهن ما زیاده و انتقال به ناخواداگاه شده
دروازه افکار مثبت به ناخوداگاه بسته هست
بهترین زمان برای انجام انتقال اطلاعات به ناخوداگاه آخر شب قبل خواب هست
قبل خواب افکار بعنوان چکیده افکار روزتون وارد ذهن ناخوداگاهتون میشود
تکرارش باعث ثبت در ناخوداگاه و باور پذیری می شود
و از این لحظه برای ثبت تصویر متناسب با شرحش استفاده می کنیم
و تصویر با نوشته ها در مورد اون تصویر را در ذهنمون مرور می کنیم
و در روز چند بار تصویر و نوشته ها را نگاه کنیم
که شب نیاز به موبایل دست گرفتن نباشیم
چون با افکار متناسب کننده بخوابیم و قطعا با افکار متناسب کننده بیدار می شویم
و بر اساس تکرار
تغییرات ایجاد می شود
سلام رهای عزیز
دقیقا توی این چند سال این احساس رو داریم و همش این رو می شنویم که چاقی در کمین ماست، این باعث شده در ذهن ما منطقی باشه که چاقی اصلا طبیعیه، پس من هم باید در حالت طبیعی باشم.
مردم ذهن را خودبخود روی چاقی تنظیم کردند.
سلام لیلا جان
دقیقا
و وقتی مسعله ای ریشه یابی میشه و علت پیدا میشه
ما را به موفقیت نزدیکتر می کنه
به به از این همه نکته های ریزی که شما نوشتید.موفق باشید
سلام و درود
ممنون مهدیه جان برای شما هم آرزوی موفقیت دارم
سلام استاد تشکر بابت این فایل عالیتون برداشت من این بود ذهن خودآ گاه ما خیلی چموش هست وهر اطلاعاتی هست میگیره ومدام باما صحبت می کنه وروی ما تاثیر می گذاره وحال اگه منفی باشه زودتر وبیشتر تاثیر می گذاره در حالی که ذهن ناخود آگاه ما تنبل است وباید آنقدر تکرار کنیم تا درآن تاثیر کنیم ولی وقتی تاثیر کنیم عالی میشود یا مثل داستان خرگوش ولا ک پشت ذهن خود آگاه خرگوش عجول وذهن ناخود آگاه لاک پشت صبور ونتیجه از آن لا کپشت صبور بود
سلام و درود دوست گرامی
ممنون از دیدگاهتون که در بهتر درک مطالب تشبیه جالب و به جایی بود
بهترینها را براتون آرزومندم
ممنونم عزیزم امیدوارم شماهم موفق باشید
همین الان یه مثالی به ذهنم رسید که دیدم خالی از لطف نیست با دوستان اینجا در میان بگذارم
از زمانی که وارد سایت شدم که حدوداً ۱۶ روز میشه ( شکر خدا) یک آتشی در وجود من شعله ور شد
اما گاهی اون گرما و حرارتش کاهش پیدا میکرد
هر زمان که فایلی گوش میدم
مطلبی رو میخونم
یا تمرینی رو انجام میدم
گویی این آتش رو دوباره شعله ور میکنم انگار هیزم لازمش رو مهیا میکنم و دوباره نیرو میگیرم .
زنده میشم.
الان که این رو مینویسم گام پونزدهم رو گوش دادم
و بعدش انشاءالله میخوام برم برای تصویر سازی پیش از خواب و خودم رو در اون بدن ایده آل ام متصور بشم.
به نام خدای بزرگ و مهربان
باسپاس از استاد عزیزم
دیشب دوباره تصویر زیبای خودم رو به ذهنم انتقال دادم و سوالات رو از خودم پرسیدم و جواب دادم
من باور دارم به این تصویر میرسم من باور دارم میتونم کراپ کوتاه و رنگ شاد و تنگ میپوشم و شلوار لی خوش فرم هم میپوشم من باور دارم به این سایز میرسم
لاغری آسانترین کار دنیاست به خدا خیلی آسونه همه تونستن ما هم میتونیم به خدا میتونیم کاری نداره به قول استاد دیش رو تنظیم کنید و به همه چیز برسید
ممنونم از استاد عزیزم که باعث شد منیت خودمون رو بشناسیم
امروز دارم میرم خرید برای عید مانتو بخرم و خیلی خوشحالم چن اینحس رو چن وقتی بود ک نداشتم ک با حس خوب برم برام خودم عیدی بخرم چقدر اعتماد بنفسم بالا رفته چقدر میتونم راحت باشم تو انتخاب رنگ طرح و خیلی خوشحالم مانتو رو یک ب یک نگا میکنم ولذت میبرم ک میتونم همشون رو انتخاب بکنماوه ی مانتویی دیدم ک مانتو شلواربا همه رنگشم سبزه چقدر زیباست خدایا دقیقا همو ن مانتویی ک با هاش تجسم میکردم خدایا شکرت واقعا ایمان داشتم ک این میشه وتو سر راهم قرا ر دادی شکرت خدایا رفتم بپوشم وفروشنده گفت سایز چن گفتم نمیدونم ومامانم با خوشحالی لبخند زد گف فک کنم سایز. ۳۶ ۳۸ اندازتون باشه من باورم نمیشه ک فروشنده سایز من و میگه و من خجالت نمیکشم چقدر پرا ز حس خوبم وحس پرواز دارم ورفتم پرو بپوشم چقدر تو پرو راحت پوشیدم لباسو بدون اینک اذیت بشم وچقدر بهم اومد خدایاچقدر شیک شدم چقدر این حس شیرینه ک لباستو بپوشی تو پرو ک شکمت از اینو اونور نزنه بیرو و دکمه شلوار راحت بسته بشه خدایا شکرت اومدم ک بیرون اصلا مامانم کیف کرد واقعا خوشحالی رو در تموم وجودش دارم میبینم خودم از اینه بیرون ک نگا میکردم کیف کردم خدا یا دقیقا عین عکس شدم شکرت خدایا چقدر خوشحالم چقدر حالم عالیه خدایا شکرت اومدم ک خونه همسرم اومد ومانتو وشلوارمو پوشیدم واقعا همسرم یجور خاص تعجب کرد انگار از لای همه اون لباسهای شلم اینک مجلسی بود و اندام نازنمیم بیشتر تو ش معلوم شد بیشتر لاغریم شگفت زده شد و تحسینم کرد و تبریک گفت بهم ومن غرق لذت بودم امروز بعد سالها اولین عیدیه ک لباسیک دوس داشتم خریدم لذت بردم از اومدن عید ازخریدم ازلباسم شکرت خدایا
سلام فریبای عزیز
خیلی خوب و قشنگ بود
چقدر عالی نوشتید
قشنگ سناریو داشت
من که احساس میکردم همین الان دارم شما رو میبینم
خیلی عالی
به زودی زود همین صحنه دوباره تکرار میشه
خیلی قشنگ بود
ممنون که ما رو هم شریک کردین
ممنون عزیز دل من هم برای شما بهترینها رو میخوام
سلام استاد گرامی من دیشب به یه مشکلی خوردم به صورت خیلی عجیبی وقتی میخواستم اندام مورد علاقم رو تصور کنم و بهش فکر کنم و افکارمو مرور کنم در موردش مغزم مقاومت میکرد و همش هی فکرهای دیگه میومد توی ذهنم باز برمیگشتم به سختی ولی این پروسه تا وقتی خوابم ببره ادامه داشت دلیلش چی بود چون شبهای قبلی خیلی خوب بودم
سلام و درود
دلیلش عدم تطبیق تصاویری است که در ذهنت خلق میکنی با تصاویری که از قبل درباره خودت و سرنوشت زندگی ات در ذهنت ایجاد کردی
اطلاعات قبلی که در ذهنت وارد کردی توسط مغز پردازش میشه و آینده زندگی شما تصویرسازی می شه
حالا که شما داری از طریق تجسم تصویرسازی ذهنی انجام مییدی این تصاویر با آنچه مغز پردازش کرده تناقض داره
و این خبر خوبیه چون مشخص میکنه تصویرسازی ذهنی رو خوب انجام دادی که باعث تحریک مغز شده
ادامه بدید همه چی بهتر میشه
همانطور که یاد گرفتیم بهترین زمان برای وارد کردن اطلاعات به ضمیرناخودآگاه، شبها قبل از خوابه، که مهمترین و به درد بخورترین افکار مثبت در جهت خواستمون رو مرور کنیم و به ذهن ناخودآگاه بفرستیم.
حالا میبایستی در طی روز چندبار عکس انتخابی رو ببینیم، تصوراتمون راجع به تصویر رو مرور کنیم و چند دقیقه قبل از خواب، آگاهانه اطلاعات مثبت در جهت خواسته ی قلبیمون(تصویر انتخابی و شرح احساسات و تصوراتمون از منِ لاغر و متناسب را مرور کنیم) زمانی که دروازه ذهن ناخودآگاه باز میشه و اطلاعات رو دریافت میکنه و به حقیقت میپیونده و موجود میشه🫡
ذهن ناخودآگاه در طی روز دریافتی نداره و در حال خلق و اجرای اطلاعاتی هست که در اثر تکرار درآن ذخیره کرده ایم. شبها که خواب هستیم داده ها و افکار تکرار شونده، پردازش و از خودآگاه بطور منطقی به ناخودآگاه برای اجرا(موجود شدن) منتقل میشن.
قبل از اینکه بخواب بریم(بینِ خواب و بیداری) درحالیکه تصورات را مرور میکنیم و خوابمون میگیره، بخواب میریم و این بهترین حالتی هست که میتونیم اطلاعات رو منتقل کنیم.
وقتی با افکار متناسب کننده بخواب بریم، با افکار متناسب کننده از خواب بیدار میشیم.
به لطف پروردگار خواستمون به موجود باش تبدیل میشه❤️🕊✨️
به نام خدای مهربانم
سلام به همه دوستان هم مسیرم
باور پذیری تاثیر بسیار زیادی در انجام کارها و موفقیت در طول زندگیمون رو برعهده دارد همون طور که در هر کاری که باور داشتیم از عهده انجامش برمیایم موفق بودیم و به نتیجه های عالی دست پیدا کردیم.
حتی در مورد چاقی، باورمون این هست که اگر بخواهیم میتونیم در عرض یک ماه یا زمان خیلی کمتر، چندین کیلو به وزن خودمون اضافه کنیم و حتی بدتر از اون من خودم گاهی فکر میکنم و باور دارم که من میتونم روزی یک کیلو به وزنم اضافه کنم و نتیجه این باور این شده که چاقی و اضافه وزن، (حتی زمانی که رفتاری مثل افراد متناسب داریم)برای خودمون به ارمغان بیاوریم.
خیلی از باورهایی که در مورد چاقی از اطرافیان شنیدیم این باور پذیری رو عمیقتر کرده است مثل تو کشیدی به خانواده مادریت، باردار شدی دیگه چاق میشی و لاغری سختتر میشه.
چاق شدن طوری در ذهن خودمون ثبت کردیم که راحتترین کار دنیاست نمیخواد کاری انجام بدی خودش سراغت میاد
ذهن ناخودآگاه اصل رو از بدل تشخیص نمیده من بارها این موضوع رو در زندگیم دیدم اما هر موقع که خواستم در مورد لاغری برای خودم تجسم کنم یا جملات تاکیدی تکرار میکردم همش ذهنم میگفت که ولش کن این همه اضافه وزن کجا با اینکارها کم شده یا در یکی از گامهای دوره صدگام جمله تاکیدی بود که لاغری آسانترین کار نیست برام تکرارش و قبول کردنش خیلی سخت بود ذهنم همش اضافه وزن الان رو به رخم میکشید
یه نکته و جمله ای که از خواندن نوشته های بالا درک کردم ذوق و اشتیاق و انگیزه به ذهن خودآگاه مربوط میشه و دلیل اینکه در خیلی از کارها اولش رو با ذوق و اشتیاق شروع میکنم و وسطهای راه اون انگیزه از بین میره و نمیتونم به هدف اصلی که در نظر گرفتم برسم و در واقع کار شیطان گول زدنه با ذهن خودآگاه کار داره اما ذهن ناخودآگاه فقط با تکرار کار داره مثلاً خیلی از کارهایی که از طرف شیطان به ذهن ما میرسه اگر در ذهن ناخودآگاه ما بود بدون درنگ انجام میدادیم و چه بسا کارهای جبران ناپذیری انجام میدادیم و حتی خودمون رو میکشتیم خدارو شکر که خداوند ذهن خودآگاه رو با خصلت صبر آفریده و برای انجام کارها صبر رو پیشه میکنه و ذهن ناخودآگاه هر فکری رو به راحتی به خودش راه نمیده ولی اگر تکرار یک فکر رو مدام داشته باشیم اون فکر در ذهن ناخودآگاه وارد شده و برای همیشه ثبت میشه و در واقع هرچیزی در ذهن ناخودآگاه باشه مثل ویژگی در لحظه موجود باش خداوند عمل می کند
من خودم مدتی به افکارم توجه می کردم می دیدم که لحظاتی که فکرم رو جمع کردم افکار مثبت رو در ذهنم داشتم به محض اینکه غافل می شدم تا به خودم نبودم میدهیم که تو ذهنم با یادآوری یه خاطره حداقل با چهار پنج نفر تو ذهنم دعوا کردم پس فکر ما همیشه به دنبال افکار منفی هست نه افکار مثبت
حالا بریم سراغ بارگزاری تصویر ذهنی تناسب اندام در ذهن ناخودآگاه اولین نکته بهترین زمان برای انجام این کار شب است چون ما در طول روز افکاری که داریم وارد ذهن ناخودآگاه نمی شود اما موقع شب و قبل از خواب اگر افکاری رو مرور کنیم به ذهن ناخودآگاه وارد می شود چون در خواب دروازه ذهن ناخودآگاه باز می شود و روز بعد به محض بیدار شدن افکاری که شب مرور کردیم همون ها شروع به کار در ذهنمون می کنن حال به چه طریق کار رو انجام بدیم در طول روز چند بار تصویر انتخابی رو نگاه کنیم تا شبها نیاز به نگاه کردن به تصویر نداشته باشیم و قبل از خواب اون تصویر رو مرور کنیم و جملاتی که در جواب سوالات جلسه قبل نوشتیم رو مرور کنیم و لازم نیست عین اون جملات رو تکرار کنیم اگر مفهوم جوابها رو برسونی
من شب قبل که این تمرین رو انجام دادم خودم رو لایق این تناسب اندام میدونستم چون تقریبا نصف عمر خودم رو در تناسب اندام و لاغری گذروندم پس دوباره میتونم به تناسب اندام خودم برگردم و تا آخر عمرم رو با تناسب اندام زندگی کنم
بعد که از خودم پرسیدم که چه حسی داری حس سبکی داشتم پاهام دیگه درد نمیکرد راحتتر نفس میکشیدم خودم رو در لباسی که دوست دارم تجسم کردم و واقعا حس غرور خاصی بهم دست داد که لباسم چقدر خوب یه تنم نشسته و نگران پاره شدن زیپش نبودم و اطرافیانم رو تجسم کردم که با شگفتی بهم نگاه میکنن وبهم تبریک میگن و از تناسب اندامم تعریف میکنن و روش اینکه چطوری به این تناسب رسیدم ازم سوال میپرسن
خدایا شکرت بخاطر همه نعمتهای که بدون منت دادی
به نام خدای مهربان
قسمت دوم
استاد درین قسمت در مورد نحوه ی بارگزاری تصویر لاغری انتخاب شده در ضمیر ناخوداگاه صحبت کردن .استاد گفتن که همانطور که چاقی برای ما باور پذیر شده درطی سالیان متمادی وما هر سال چاق وچاق تر شدیم چون چاقی را خیلی خوب باور کردیم حالا میخواهیم لاغری را برای ذهن ناخودآگاه باور پذیر کنیم. به محض اینکه لاغری برای ذهن باور پذیر بشه روند لاغری ما شروع میشه .
ما طی سالیان سال شنیدیم که لاغری سخته باید خیلی سختی بکشی تا لاغر بشی باید خیلی اراده به خرج بدی باید محرومیت بکشی بايد ورزش کنی باید سوخت وسازتو بالا ببری باید قند ونشاسته رو کم کنی باید مراقب خوردنت باشی باید کم بخوری همه اینها باعث شده که لاغری براي ذهن ناخودآگاه سخت باشه وغیر قابل باور ما میخواهیم با بارگزاری تصویر انتخابی به ذهن ناخودآگاه باور لاغری رو تزریق کنیم. ذهن ما زمان حال رو میشناسه اون واقیعت و توهم رو تشخیص نمیده ما وقتی تصویر انتخابی رو تجسم میکنیم واحساسمون رو راجع به لاغری وتغییراتمون بهش تلقین میکنیم اونوباور میکنه اون فکر میکنه تو الان لاغری واین حرفها رو بهش میزنی .ذهن ناخودآگاه باور میکنه همانطور که ما سالها با احساس چاقی و حرف زدن وفکر کردن به چاقی چاقی رو به ذهن ناخودآگاه قبولاندیم و بالاخره ذهن اونو پذیرفت وما در جسممون چاقی رو دیدیم حالا هم ذهن نمیفهمه که ما لاغر نیستیم وداریم این احساس لاغری رو در خودمون به وجود میاریم اون واقعیت حال رو لاغری تصور میکنه و بالاخره لاغری براش باور پذیر میشه وما لاغری رو در جسممون مشاهده میکنیم.
استاد در مورد ذهن خودآگاه که همون شیطان ذهن هست هم صحبت کرد .ذهن خودآگاه اطلاعاتش رو از رسانه اطرافیان از طریق خوندن ودیدن وشنیدن دریافت میکنه ومارو از مسائل اطراف میترسونه ما خودمون اطلاعات رو وارد ذهن خودآگاه میکنیم و اون از خودش هیچی نداره اون براساس اطلاعات داده شده بهش روی اونها جولان میده ومارو از چاقی از بدبختی از مریضی از بی پولی میترسونه کار ذهن همینه اون براي اينکه مارو از خطرات محفوظ کنه مارو میترسونه اون مارو از چاقی میترسونه اون مارو از غذاها میترسونه کلا اطلاعات چاقی افراد در ذهن خوداگاهشون یکیه ولی در موردبقیه ی ترسها براساس اطلاعات وارد شده هر شخص متفاوته یکی از خیانت میترسه چون همش در مورد خیانت مطلب میخونه میشنوه یا یکی از بیماری بیشتر میترسه چون همش در مورد مریضی اطلاعات به ذهنش میده وما از هر چی بترسیم سرمون میاد دیر یا زود.
ما از چاقی ترسیدیم سرمون اومد خیلی ها از مریضی همه گیر ترسیدن و شاید الان تو دنیا نیستن ویا مریض شدن بارها یا خیلی ها از فقر و نداری میترسن والان فقیرن وبخور نمیر زندگی میکنن و..
خداوند در قرآن به شيطان گفته تو بر بندگان من تسلطی نداری .سرنوشت ما در ذهن ناخودآگاه رقم میخوره ذهن ناخودآگاه هر چیزی رو زود باور نمیکنه که اگر اینطور بود ما الان زنده نبودیم از بس ما افکار منفی در ذهن داریم.
ذهن ناخودآگاه همان خدای درون ماست آینده ی ما درین قسمت رقم میخوره اون هر چیزی که زیاد تکرار کنی رو میپذیره اینم یه موهبت الهی هست که ما خودمون رو به کشتن ندیم و زنده بمونیم.
هرچیزی که زیاد در ذهنمون مرور بشه وارد ذهن ناخودآگاه میشه وبه واقعیت تبديل میشه
ذهن ناخودآگاه خلق میکنه خداوند هم کارش خلق کردنه . ذهن ناخودآگاه صبور هست اون خوب و بد رو تشخیص نمیده افکار پر تکرار تبديل میشه به باور وانتظار وانتظار وباور تبديل میشه به واقعیت
افکار لاغری اگر تکرار بشه تبديل میشه به انتظار و پذیرفته میشه ولاغری به واقعیت تبدیل میشه .
هر چیزی که به اندازه ی کافی تکرار بشه لاجرم اتفاق ميفته
ما باید خیلی هوشیار باشیم که داریم روی چه چیزی تمرکز میکنیم ما سالها تمرکزمون روی چاقی بوده که الان چاقیم وچاقی واقعیت پیدا کرده ذهن ناخودآگاه خالق هست اون خلق میکنه اون مصلحت رو تشخیص نمیده ما سرنوشتمو رو در ذهن ناخودآگاه خلق میکنیم سرنوشتی برای ما از قبل نوشته نشده این ما هستیم که هم چیز رو رقم میزنیم.
هیچ چیزی نمیتونه جلوی وقوع اتفاقی رو در ذهن ناخودآگاه بگیره چون افکار به حد کافی قدرت پیدا کرده افکار چاقی ما اینقدر قدرت پیدا کرده که ما چاق شدیم .
افکار غالب ذهن ما اغلب نامناسب است برای همین بیشتر اتفاقات بد رو تجربه میکنیم افکار مثبت در ما به حد کافی رشد نمیکنن برای همین ما به اهدافمون نمیرسیم مثلا من که چند ساله لاغری ذهنی کار میکنم و لاغر نمیشم چون باز هم افکار چاقی در ذهن من قدرت دارن وافکار لاغری خیلی ضعیف هستن ومن در طول روز به چاقی بیشتر فکر میکنم تا لاغری برای همین هنوز چاقم افکار لاغری من باید قدرت بگیرن وراهش ادامه دادن مسیر لاغری هست .
ما درین قسمت در مورد نحوه ی بارگزاری تصویر اشنا میشیم
هنگام خواب پنج شش دقیقه تصویر انتخابی رو تجسم میکنیم در طول روز بارها تصویر رو میبینیم تا درشب به شکل بهترو واضح تربتونیم تجسم کنیم سپس پاسخ سوالاتی که استاد در قسمت قبل پرسیدن رو در ذهن مرور میکنیم بدین شکل ما هر روز دنبالهی تجسم شب رو در روز اجرا میکنیم ذهن ما در طول روز تجسم وفکر غالب موقع خواب رو ادامه میده وما خیلی راحت میتونیم لاغر تر بشیم چون احساس لاغریمون در طول روز بیشتر میشه ترغیب به خوردن هامون تغییر میکنه وما کمتر تحریک به خوردن میشیم و افکار لاغریمون قدرت میگیره
ما شبها مهمترین اتفاقات ومهمترین افکار رو هنگام خواب مروردمیکنیم وچه خوب هست به جای اینکه اتفاقات بد رو که در طول روز تجربه کردیم رو در شب مرور کنیم آگاهانه به چیزهای خوب به لاغری فکر کنیم واونو تجسم کنیم تا فردامون رو بهتر رقم بزنیم یا فردا رو در لاغری زندگی کنیم
واین روز ها قطره قطره جمع میشه و قدرت لاغری ما رو زیاد میکنه وما به مرور لاغر میشیم چون فکر غالب ما در طول روز لاغری خواهد بود
به نام خداوند بخشنده
سلام استاد عزیز و دوستان هم مسیر
( ۴ ) شب چهارم از دوره ی ورود به ذهن ناخوداگاه
خیلی جالبه که حتما به هر دلیلی بیدار بشم در طول شب اولین چیزی که به ذهنم میاد ، اندام متناسبم هست و خیلی خوشحالم کن هر بار یادمه ،خدا رو شکر .
من دیشب با آرامش و حس خوب داشتن وزن ۶۵ کیلوگرم و اندام کاملا متناسب به خواب رفتم و سوالات رو از خودم پرسیدم .
۱ـ چرا احساس می کنی می تونی به اون اندام برسی ؟
چون من بسیار با عشق دارم تناسب فکری کار می کنم و ادامه میدم ، کلی آگاهی و افکار جدید و لاغر کننده وارد ذهنم کردم و افکار گذشته و چاق کننده در ذهنم هر روز کمرنگ تر میشن و دارن محو میشن .
افکار منفی در ذهنم بسیار کمتر شدن ، مثبت اندیش شدم ،پر انرژی شدم .
به قدرت ذهنم و این مسیر ایمان و باور دارم .
من تغییرات زیادی داشتم در احساس ،درون و رفتارم پس انتظارم از خودم لاغریست و مطمئنم به اون اندام ایده آل و جذابم خواهم رسید .
۲ـ الان در اون جسم ایده آل چه حسی داری ؟
از وقتی لاغر شدم در بهترین شرایط زندگیم هستم هیچ وقت چنین لحظات زیبا و دلنشینی نداشتم .
از ته دل خدایم را سپاسگذارم برای همه ی نعمتهایی که بهم داده و حس و حال خوبی که به واسطه ی تناسب اندام دارم .
اعتماد بنفسم بسیار بیشتر شده و همین باعث شده خیلی شادتر باشم .
وقتی به آینه نگاه می کنم در اوج شادی قرار می گیرم و لذت میبرم از این توانمندی ،قدرت ، اراده ، جذابیت و تناسبی که خودم بدست آوردمش .
از وقتی متناسب شدم دیگه دردی در پاهام احساس نمی کنم و همه ی کارهام رو در تایم کمتری انجام میدم .
احساس میکنم خیلی باکلاسم که تونستم تا این خد پیشرفت کنم .
احساس ارزشمندی می کنم .
من لیاقت بهترین زندگی رو داشتم و بهش رسیدم .
۳ـ بازخورد دیگران چگونه بود وقتی من رو دیدند ؟
همسرم شوکه شد و گفت چقدر عالی شدی، خیلی جذاب تر شدی ، باور نمیشد قدرت ذهن بتونه تا این حد آدم رو تغییر بده ، لاغری خیلی بهت میاد ، مبارکت باشه .
مامانم اشک شوق ریخت ،گفت چقدر خوشحالم آرزوی دیرینه م به واقعیت تبدیل شد و
خدا رو شکر به سلامتی به این اندام متناسب رسیدی ، خیلی زیباتر شدی عزیزم .
زینب دوستم گفت من به قدرت ذهن باور داشتم،میدونستم ،خوشحالم برات ، بسیار عالیه این همه تغییر در وزن و سایز داشتی ،تبریک میگم .
دیشب مهمون داشتم ،
شام دلمه درست کردم و خیلی وقت بود درستش نکرده بودم ،شاید دوست داشتم یکم کمتر می خوردم .
اما جالب این بود که مثل افراد متناسب بودم اصلا هیچ چیزی بعد شام نخوردم ،
کلا چای ،تخمه ، شیرینی و میوه آوردم ولی خودم اصلا نخوردم .
یه ذره هم میل نداشتم ، الان هم که دارم مینویسم ، هنوز صبحانن نخوردم و از دیشب بعد شام چیزی نخوردم ،
احساس گرسنگی هم دارم فعلا .
من سپاسگذار خدای مهربانم هستم و بسیار خوشحالم از اینکه در این مسیر با ارزش دارم زندگی میکنم 🙂
استاد گرامیم خسته نباشید .
سلام نشميل جان
منم مثل شما هر موقع از شب بيدار بشم ياد تناسب اندامم ميوفتم و سريع ميگم خدايا شكرت براي وزن 58 كيلويي ام.
همين اتفاق هاي كوچيك ، تغييرات بزرگي رو براي ما دارن رقم ميزنن
به قول استاد توي دوره زندگي با كمك خدا
باید بپذیرید و اجازه دهید این افکار و نگرش ها در اعماق وجودتان نفوذ کند:
به اميد موفقيت هممون
سلام دوست بزرگوارم
از نوشته تون معلومه که شکر خدا احساس خوبی دارید و من خوشحالم براتون .
دوره ی زندگی با کمک خداوند واقعا عالی بود .
۱_من به معجزات الهی باور دارم.
۲_من به وفاداری خداوند ایمان دارم.
۳_من به برنامه ی الهی ام ایمان دارم.
۴_من به زمانبندی خداوند ایمان دارم.
۵_من سپاسگذار نعمت های الهی ام هستم.
۶_من برای گذشته و آینده ام سپاسگذارم.
۷_من به طرح الهی ام نزد خداوند ایمان دارم.
۸_من به تحقق آرزوهایم ایمان دارم.
۹_منتظر دریافت پاداش های الهی هستم.
۱۰_به سریع الحساب بودن خداوند ایمان دارم.
۱۱_به بی نهایت بودن خداوند ایمان دارم.
۱۲_من ایمان دارم که خدا با من است.
۱۳_خداوند مرا ارزشمند خلق کرده است.
۱۴_من به تغییرات الهی در زندگی ام ایمان دارم.
۱۵_من به قدرت کلام خود ایمان دارم.
۱۶_لطف خداوند شامل حال من است.
۱۷_مشتاق تجربه ی نعمت های الهی هستم.
18_من به عمل کردن به هدایت الهی ایمان دارم .
۱۹_من منتظر گشایش الهی در زندگیم هستم .
20_من به قدرت تغییر ذهن خود ایمان دارم.
21_من به هموار شدن مسیر زندگی ام ایمان دارم .
22_من سرشار از صلح و آرامش الهی هستم .
23_خداوند بزرگتر از نیازهای من است .
24_من تائید کننده انرژی الهی هستم.
25_من نزد خداوند گله و شکایت نمی کنم .
26_اطمینان دارم آرزوهایم محقق می شود .
27_شرایط فعلی من آرزوی قبلا من است .
در پناه خداوند باشید .
سلام خدای خوبم
کمکم کن بتونم باور کنم که تو برای من خیلی خیلی بیشتر از اون چیزی رو در نظر داری که در نظر منه.
خدایا کمکم کن باور کنم که می شود و باور کنم که راحت تر از اونی که فکرش را می کنم می شود. خدایا کمکم کن باور کنم این محدودیت در ذهن من است. خودم می دونم اون لحظه ای که واقعا باور کنم و اعتماد کنم و به اطمینان قلبی برسم، لحظه شروع تغییراته. به قول استاد خوبم: نگاه خداوند به من هزاران برابر آن چیزی بود که من درباره خودم، توانمندی هام و نتایجم فکر می کردم و انتظار داشتم.
خدایا کمک کن من هم به همچین باور و توکلی برسم. دیدم ها، می دونم ها، هزاران بار در زندگی خودم و بقیه دیدم ها، ولی خب بهم اطمینان قلبی و توکل بده. کمکمون کن جرات داشته باشیم و با اطمینان رویاهای خودمون رو بخواهیم و اونها رو حق خودمون بدونیم و توکل داشته باشیم و اطمینان داشته باشیم که اینها در مقابل چیزی که تو برای ما در نظر گرفتی چیز زیادی نیست. این برای ذهن محدود ما بزرگه. تو ما رو لایق تر از این حرفها آفریدی. تو ما رو شایسته بهترین ها آفریدی و اگر محدودیتی می بینیم و محدودیتی هست فقط در ذهن ماست. خدایا ذهن ما رو گشایش بده. خدایا ما رو آسان کن برای آسانی ها. خدایا همه چیز در دستان قدرت توست و منبع و خزانه همه چیز در دستان توست. به ما کمک کن که به اطمینان و باور برسیم که بعد از اون مسیر همه سرازیریه، همش زیباست، اصلا خود به خودیه. تناسب اندام که هیچی تناسب در همه زندگی که اصلا تناسب اندام خودش پیش میاد. و اصلا نمی فهمیم کی و چطور؟ همینطور که نمی دونیم کی و چطور به این همه تناسبی که توی بدنمون، توی زندگیمون و توی جهانمون هست رسیدیم. خدایا کمکمون کن. نگاه ما به توست.
برای من این تمرین مثل بیدار کردن پلیس درونیمه
یعنی قبلاً برای خوردن و نخوردن یه پلیس از بیرون داشتیم که بهمون برنامه میداد. یکسری غذاها یا حتی یک گروه غذایی ( مثلا کربوهیدرات) کلا حذف بود اما الان
با این نوع تصور کردن انگار خودم دست خودم رو گرفتم و درست و غلط رو نشونش میدم
انگار قبلا یه پلیس بیرونی داشتیم که جریمه میکرد مثلا تند میرفتی باید بهاش رو میدادی. یه دونه شیرینی میخوردی؟ باید ورزش میکردی یا فردا رو فستینگ میکردی
اما
حالا خودم میدونم کی بدنم به چی احتیاج داره
سلام دوست خوبم، چقدر عالی که رها شدید از همه قید و بندها، خداروشکر که هدایت شدیم، چقدرعالی که آگاهانه برخورد کردی با خوراکیها.
وقتی با آگاهی و ذهن بیدار وارد این دوره شدیم و اینقدر عالی و قدرتمند با ایمان قلبی به دوره و استاد توانمند و آشنا به همه زیروبمهای لاغری باذهن، هدفمند و صحیح پیش میریم. و تصویر سازی میکنیم.
مطمئنم ذهن ما تشنه فراگیری مطالب این دوره ست. همه سختیها رو پشت سر گذاشتیم و با ایمان به راه صحیح گام برداشتیم.
لاغری با ذهن آسانترین کار دنیاست🙏🕊🤍
به نام خداوند بخشنده و مهربان.
سلام استاد عزیز گفته بودید جوری این تمرینو انجام بدید که باهاش به خواب برید ولی این تمرین به قدری زیباست که ادمو از خواب بی خواب میکنه الان اومدم تجسم کردم تا باهاش بخوایم ولی تمرین خوابو پروند.
چقدر حس زیبایی وقتی شکم صاف داری پهلوهای صاف داری خوش هیکل و زیبا هستی. خودت از خودت لذت میبری همسرت لذت میبره هر لباسی را میخوای میپوشی بغلی میشی ارزشمندی بیشتری داری. خدای من وقتی برسم به این هیکل چیا را تجربه میکنما. لباسهای خوشگل خوشگل تشویق همه لباس دامن پفی که پشت بالاتنه کلا بازه و تو با پهلوهای صافت زیبایی اون لباسو چندین برابر میکنی. کراپ و نیم تنه های زیبا که شکم تختتو به نمایش میزاره. رابطه جنسی عالی که داری. اینکه همه تشویقت میکنند و میگن آفرین عالی شدی. وای انواع کفش های پاشنه بلند که بخاطر وزن سبکت میتونس بپوشی شوهرت که همش تو را بغلش میکنه رو شونه هاش میندازه . همه عاشقتن لباس زیرهای فانتزی که با خیال راحت میتونی انتخاب کنی و بپوشی دیگه نگران این نیستی که سایزت بشه یا نه با خیال راحت میپوشی اعتماد به نفسی که بدست میاری قدرت اظهار وجودی که داری و همه همه همه وای خدای من من لیاقت داشتن اندام مناسب را دارم طبیعت بدن من متناسب بودن و لاغری هست خدایا شکرت.
سلام طبق گفته استاددراین فایل هرموقع به افکارمنفی فکرمیکنم همون درطی روزبرام اتفاق میفته حتی افکارمثبت خیلی طول میکشه برام اتفاق میفته ذهن ناخوداگاه روبایداموزش بدیم بتونه یادبگیره بتونیم به اندام دلخواه برسم وافکارم خوب بشه هرشب بایدبه اون عکس نگاه کنم تاملکه ذهنم بشه وبه اون ادنام برسم
به نام خدا سلام استاد گرامی ودوستان هم مسیرم دراین بخش بارگذاری تصویر ذهنی یاد گرفتم که ذهن ما دوبخش است یکی ذهن خودآگاه که ازطریق اطرافیان ورسانه پزشکان که به ذهن ما اطلاعت میده وما رااز لاغر شدن ناامید میکنه نجواهای منفی به ما میده وتکرارتکرار میشه وبه مرور وارد ذهن ناخوداگاه میشه واین باور وانتظار از خودمون شده که چاقی است وبا تکرار تکرار وارد ذهن ناخوداگاه ما شده است وبه مرور چاق شده ایم در قسمت اول یک عکس متناسب برای خودمون انتخاب میکنیم واون عکس بار گذاری وانتقال میدیم به ذهن نا خوداگاهمون وقتی شب موقع خواب تصویر متناسب رو درذهنمون تجسم میکنیم وسوالا تی از خودمون در ذهنمون میپرسیم 1_چرا فکر میکنیم میتونیم متناسب بشیم دلیلمون میگیم من متناسب بشم لباس های رنگی میپوشم من متناسب بشم اعتماد بنفسم میره بالامن متناسب بشیم عالی میشم وبه دلخواه خودم لباس میپوشم متناسب شدن احساس خوب وآرامش درونی دارد2_الان که متناسبی چه بازخوردی از اطرافیان داری همه به هم میگند چقدر اندامت عالی شده چیکار کردی که انقدر متناسب شدی وباز خورد عالی وتحسين برانگیزی میگیرم خیلی خوشحالم 3_الان که متناسب شدم چه تغییراتی درمن تغییر کرده افکارم تغییر کرده دیگر نسبت به هیچ چیز حرص وولع ندارم ترس از غذاها ندارم وبه راحتی به اندازه نیاز بدنم میخورم میلم نسبت به قبل کم شده واز متناسب شدن لذت میبرم احساس عالی دارم ووقتی این حرفها وتصویر در ذهنم مرور میشه خوابم میبره ووقتی صبح از خواب بیدار میشم افکا ر مثبت وحس لاغر رو دارم والان خودم دراین اندام میبینم و خیلی خوشحالم سپاس فراوان ممنونم استاد گرامی بابت این تمرین ارزشمندتون.
سلام و درود به استاد عطار روشن عزيز
من چندين بار تا حالا اين فايل رو گوش كردم و هر بار يه مطلبي جديد ازش ياد ميگيرم
هر شب دارم تصوير سازي رو انجام ميدم
ديشب خواب ديدم يكي از افرادي كه ميشناختم و متناسب بود توي خواب با من بود و داشتيم غذا ميخورديم و ايشون گفت من اصلا به كالري غذاها توجه نميكنم و من توي خواب گفتم عههه ببين همون كه توي سايت ياد گرفتم درباره افراد متناسب واقعيت داره …و وقتي هم بيدار شدم يادم نيومد اون شخص كي بود ولي يادمه كه توي خواب ميشناختمش…اين براي من خيلي اهميت داره چون اين نقطه كه توي خواب قوانين رو ببيني يك خبر خيلي خوبيه كه قوانين جديد دارن بارگذاري ميشن روي ذهنم
و اينم بگم در واقعيت هم من ديگه نسبت به كالري ها حساس نيستم و همش ميگم خدايا منو ببخش كه به نعمتهات اتيكت منفي ميزدم/ تو همه چيز رو پاك و منزه آفريدي
اين نگاه گناه الود من به مواد غذايي باعث شده نعمت تناسب اندامم پنهان بشه از نظرم.
«أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَٰهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَىٰ عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَىٰ سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَىٰ بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ ۚ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ(جاثیه، آیه 23)
(ای رسول ما) آیا مینگری آن را که هوای نفسش را خدای خود قرار داده و خدا او را دانسته گمراه ساخته و مهر بر گوش و دل او نهاده و بر چشم وی پرده ظلمت کشیده؟ پس او را بعد از خدا دیگر که هدایت خواهد کرد؟ آیا متذکر این معنی نمیشوید؟
در آيه بالا داره اشاره ميكنه “”دانسته\”\”هواي نفسش را خداي خود قرار داده و او گمراه شده است ..
چطور اجازه دادم هواي نفستم با اراده خودم من رو گمراه كنه ؟
وقتي اطلاعات غلط رو دنبال كردم
وقتي ديدم يه رژيم جواب نداد رفتم سراغ رژيم ديگه
امروز گفتم شيريني چاق كننده ست
فردا گفتم سرخ كردني بده
پس فردا گفتم اوه اوه موز كه خيييلي چاق ميكنه
.
و
و
و پرده كشيده شد روي چشم جهان بينم كه ميديدم افراد متناسب رو كه همه چي ميخورن و متناسبن ولي من از خواب غفلت بيدار نشدم
ديدم خواهرم چطور به شيريني جات علاقه داره ولي باز بيدار نشدم چون مهر زده شده بود به قلبم
ديدم همسرم در حد مرگ بستني دوست داره و چقدر زياد هم ميخوره و متناسبه
ولي باز بيدار نشدم چون پرده ظلمت رو خودم هي ضخيم ترش ميكردم با دنبال كردن اخبار و اطلاعات غلط
و خداوند چندين بار در قران تاكيد كرده “”لاجرم\”\” آنها جواب اعمالشان را ميگيرند
وَيَجْعَلُونَ لِلَّهِ مَا يَكْرَهُونَ وَتَصِفُ أَلْسِنَتُهُمُ الْكَذِبَ أَنَّ لَهُمُ الْحُسْنَىٰ ۖ لَا جَرَمَ أَنَّ لَهُمُ النَّارَ وَأَنَّهُمْ مُفْرَطُونَ{نحل 62}
و این مشرکان آنچه را که بر خود نمیپسندند به خدا نسبت میدهند و به دروغ میگویند که عاقبت نیکو دارند در صورتی که محققا کیفر آنها آتش دوزخ است و زودتر از دیگران هم به دوزخ میروند
لاجرم =محققا
من كه اضافه وزن رو نمي پسنديدم و نسبت ميدادم به ايراد مواد غذايي
نسبت ميدادم به ژنتيك
نسبت ميدادم به سن
و فكر ميكردم با پرهيز از مواد غذايي عاقبتم نيكو خواهد شد
ولي چي شد!!!
زوتر از ديگران به دوزخ مي روند
استاد توي گام 13 لاغري خيلي خوب اين رو توضيح دادن ..افرادي كه تمام عمر دنبال پيشگيري بودن و ديدم به همون چيزي كه پيشگيري ميكردن مبتلا شدن
در ادامه استاد خيلي خوب توضيح ميده اين مطلب ارزشمند رو
ذهن نا خودآگاه اصل رو از بدل تشخيص نميده چون زمان نداره و عقب و جلو نداره. همه چيز رو اگر در همون لحظه باور كنه نميفهمه كه اين الانه يا اصلا واقعي هست يا واقعي نيست..ضمير ناخود آگاه همون چيزي رو كه زياد ميشنوه تبديلش ميكنه به واقعيت زندگي ما…ذهن ناخود آگاه زمان حال رو فقط درك ميكنه …اينجا كاملا ميفهميم كه چرا بايد هر لحظه در صلاه باشيم …صلاه يعني توجه …مومنان كساني هستن كه دايم در نمازند…نماز همون توجه ما هست.
به اندازه اي كه بتوني منطق خودت رو از صحبت كردن هاي خودت حذف كني ميتوني راحت باورش كني…
توجه:
شناسايي ذهن آگاه و نا آگاه رو بشناسيم
ذهن آگاه اون صدايي كه دايم درباره وقايع روزمره داره با ما صحبت مي كنه
همون شيطان هست كه در ذهن ماست
{{{{خداوند در قلب انسان ساكن است و شيطان در ذهن انسان ساكن است}}
اعتقاد من اينه كه، چون افكار منفي ما درباره اضافه وزن سالها سابقه دارن در ذهن ما،
اين افكار منفي بيس افكار ما رو به سمت منفي برده
حالا اين چه انعكاسي براي ما داشته
من براي خودم ميگم ، اين بيس منفي باعث شده در جنبه هاي ديگر زندگيم هم خيلي نتونستم موفق بشم …موفق شدم اما نه به اندازه تلاشم …
و حالا خبر خوب براي من اينه كه ، اگر بتونم اين بيس منفي رو از بين ببرم…تمام جنبه هاي زندگيم تحت تاثير قرار خواهد گرفت و مثل دومينو بقيه ابعاد زندگيم هم بهبود پيدا ميكنه…
چطور؟
همونطور كه استاد عطار روشن همين فرمول رو پياده كرد توي زندگيش
قدردان اين فايل گرانبها هستم
سلام .
چقدر نوشتتون و تلفیقش با آیات قرآنی رو دوست داشتم .
واقعا در این راه ما حتی آیات قرآن رو هم زیباتر تحلیل می کنیم و خدایی که شناختیم چقدر زیباتر از خداییست که قبلا میشناختیم .
ممنون از شما بابت این نوشته ی روح انگیز
سلام و درود آقا عطا
واقعا چقدر داریم خدارو زیبا تر میشناسید
وقتی درک میکنیم خودمون همه کاره زندگی خودمونیم
بیشتر سپاسگذار میشیم
ممنونم که کامنتم رو خوندید و برام نوشتید
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به استاد عطار روشن
سلام به فهیمه خانم
با کامنتت خیلی ارتباط برقرار کردم
واقعا منم مثل شمام یکی دو سال پیش که سایزم از مدیوم و لارج شده بودم یروز به خودم نگاه کردم دیدم ذهنم چقدر ساکته چقدر ارومه بزرگترین سد ذهنی رو برداشته بودم واقعا یکی از طلایی ترین دوران زندگیم تو ارامش میتونم بگم همونموقع هایی بود که لاغر شده بودم
حس فوقالعاده ای بود الانم حسم هنوز یادم
حالا با روش ذهنی انشالله بتونم دوباره همون حس ها رو تجربه کنم
سلام و درود حسین آقا عزیز
وقتی بر ذهن فائق بیاییم دیگه میتونیم بشگن بزنیم که اون چیزی که میگیم میشه
ولی امان از اون وقت که نا آگاهانه افسار زندگی دست ذهن
چنان میتازونه
و چنان مارو به درو دیوار میکوبه
خدارو هزاران بار شکر که به لطف استاد داریم یاد میگیریم چطور آگاهانه بر ذهن سوار شیم و بتازونیم
دیگه نترسیم از هیچ خوراکی ای
راحت و با افتخار بریم تا ابد همون سایز همیشه گی رو خرید کنیم
موفق باشید
فهیمه خانم فهیم و دانا…اینقدر این متن درس داشت و یاد گرفتم که گزینه ی افزودن به علاقمندی ها را زدم. ذخیره کردم تا باز بخونمش.
تصویرسازی تناسب در ذهن ناخودآگاه
ما میخواهیم ذهن ناخودآگاه را راضی کنیم که مجوز لاغر شدن ما را بدهد چون تا وقتی ذهن ناخودآگاه قانع نشده است رفتار ما هرچه قدر هم از بیرون سعی و تلاش کنیم تغییر نمیکند.برای قانع کردن ذهن ناخودآگاه باید از تکرار یک فکر و یک تجربه استفاده کنیم، اما ما که هنوز متناسب نشدهایم که تجربه تناسب را تکرار کنیم. اینجا از خاصیت ذهن ناخودآگاه استفاده میکنیم: ذهن ناخودآگاه فرق اصل و بدل را نمیداند، پس ما تصویر فردی متناسب را میبینیم و بهش توجه میکنیم و از طرفی با استفاده از سوال دوم این تجربه را با احساس همراه میکنیم. حالا برای اینکه این عمل تصویرسازی کیفیت و سرعت بهتری داشته باشد از دقایق طلایی ورود به ذهن ناخودآگاه استفاده میکنیم. ۵ دقیقه قبل از خواب بهترین زمان برای تصویرسازی است. ما تصویرسازی تناسب اندام میکنیم به خواب میرویم و در ساعات خواب هم ذهن ناخودآگاه ما به تناسب فکر میکند و صبح هم با همین حال از خواب بیدار.
به نام یکتای بی همتا
سلام خدمت استاد گرامی و دوستان همراهم.
ورود به ذهن ناخودآگاه.
دو نکته ی اساسی وجود داره دوخلقت ،دو شگفتی که خدا به بنده هاش هدیه داده .
مثل تقلب می مونه، اول اینکه ذهن ناخودآگاه اصل و از بدل تشخیص نمیده .
این فوق العاده است ،چرا ؟
چون من با اون تصویر زیبا و داستانی که خلق کردم ،می تونم باور سازی رو که برای تناسب اندام نیاز دارم بهش برسم .
وقتی باور لاغری رو درش ایجاد کنم ،میرسه به انتظار لاغری و نقشی که از لاغری در ذهن ناخودآگاه بیافرینم اونم خالق جسم زیبای من خواهد شد .
دوم اینکه برای ذهن ناخودآگاه زمان معنایی نداره .
ذهنم متوجه نمیشه این تصویر د لذت مربوط به آینده هست .
ب ای ذهن ناخودآگاه من فقط حال هست .
وقتی من از تصویر و لذت تناسب اندام استفاده کنم ،فکر می کنم این شرایط منه و برام محققش می کنه .
حالا که می تونم شگفتی ساز باشم ،حسابی باید حواسم به منطق و ذهن خودآگاه باشه.
همون خانم غرغرویی که مرتب نق می زنه که ای بابا این که تونیستی، چرا خودتو گول می زنی ،این کجا و تو کجا ،مگه خل شدی، چرا با خودت حرف می زنی ، مردم چی میگن ،…..
ما هم مثل همیشه خودمون رو می زنیم به نشنیدن .
فقط و فقط باید بدونیم که حس ما روی ذهن ناخودآگاهمون تاثیر میذاره .
ما هم این حس خوبو بهش میدیم و اونم به ما جایزه میده .
حالا ببینیم چرا جملات رو اینطوری نوشتیم .
ذهنی که اصل رو از بدل تشخیص نمیده با تصویر و شرح تصویر ذهنی حس می کنه ما در همین شرایط هستیم پس ما این شرایط برای ما فراهم میشه .
باید بتونیم این تصویر و داستانش رو روی ذهن ناخودآگاه بارگذاری کنیم تا عین اونو توی جسممون ببینیم .
این مرحله ساده است ولی نیاز به استمرار داره ،چرا ؟
اگه یادتون باشه در قسمت اول دوره گفتیم ،درسته ما می دونیم تکرار یک عادت روی ذهن ناخودآگاه تاثیر میذاره ولی نمیدونیم چند بار باید انجام بشه .
اگه من باور پرخوری عصبی رو دارم ،نمیدونم این اطلاعات رو چندین بار مرور کردم و رفتارش رو تکرار کردم تا این باور به انتظار چاقی تبدیل شده و در جسمم نمایان شده.
پس الانم نمیدونیم که این تصویر سازی رو چه مدت باید انجام بدیم .
اصل اینه که میدونیم راهمون درسته و از اینکه بخوایم یک کار ساده و لذت بخش رو انجام بدیم ،خسته نمیشیم و رها نمی کنیم .
این جای کار لازمه یک نگاه دقیق تری به ذهن خودآگاه و نا خودآگاه بندازیم .
و کار این دو رو بررسی کنیم .
با شناسایی ذهنمون بهتر می تونیم به آرزومون برسیم.
ذهن خودآگاه و نا خودآگاه :
باشه برای بعد
خدایا شکرت
استاد ممنونم🙏🌺
در پناه خدا باشید
به نام خداوند بخشنده و مهربان.
چقدر ترکیب این تمرین با تمرین قدم هفتم دوازده قدم عالی است و باعث انرژی مثبت میشود. نوشتن فواید لاغری تحسم کردن رمان نوشتن فکر کردن حرف زدن ترکیب احساس عشق و ارامش وای همه باهم چه عالیه
استاد واقعا ممنونم بخاطر این دوره و به خاطر همه چیز
خدا را شکر هزار مرتبه
به نام خدا
سلام و درود خدمت استاد گرامی و دوستان همراهم.
در مقدمه ی این دوره یاد گرفتیم که ذهن ما دارای دو بخشه :
ذهن خودآگاه و ذهن ناخودآگاه.
برای آموزش لاغری با ذهن باید بدونیم ما احتیاج به آموزش در هر بخش داریم .
تا بحال هر چه تلاش کردیم برای ذهن خودآگاه بوده پس نتایجی رو هم گرفتیم فقط کوتاه و لحظه ای بوده .
نتایج عالی مستلزم اینه که آنچه آموزش می بینم در ذهن خودآگاه، اونو منتقل کنیم به ذهن ناخودآگاه.
بهتر دیدم یکبار دیگه مراحل چاقی رو بررسی کنم .
اول یک اطلاعاتی درباره ی چاقی رو مثل غذاهای خاص، ارث ،دارو، بارداری ، ازدواج و ….
وارد ذهن خودآگاه ما شده و ما به اون حرف ها توجه کردیم یا اطلاع از از طرف کسی بوده که قبولش داشتیم یا از یک دکتر و رسانه و …بوده .
طوری بوده که ما اعتماد کردیم و باور کردیم که این حرف درسته .
بعد نمونه هایی رو دیدیم و صحه گذاشته شد بر اطلاعات ما .
فقط نمیدونم چرا هیچ وقت خلافش رو ندیدیم شاید بخاطر اون کسی یا جایی بوده که اطلاعات گرفتیم ،طوری بوده که چشم و گوش بسته حرفش برامون سند بوده .
این باور باعث انتظار ما شده و زمانی که این انتظار و باور با تکرار وارد ذهن ناخودآگاه شده ،به واقعیت تبدیل شده .
حالا که مروری بر چاقی کردیم ،باید همین مراحل رو هم برای لاغری بکار بگیریم .
فقط یک مشکلی داریم .
باورش یک کم برامون سخته .چرا ؟
چون توی تمام سالهای زندگیمون درباره ی چاقی حرف زدیم و شنیدیم و طوری مطالب چاقی گسترده هست که حتی افراد متناسب هم ازش خبر دارن ،درسته برای خودشون باور ندارن ولی بلدن به من چاق یاد بدن .
وقتی هم خواستیم لاغر بشیم ،این قدر تلاش کردیم و سختی کشيديم و نشد که الان برامون باور کردنی نیست که بشه و بمونه .
همه ی آدمها هم اطلاعاتی مثل ما دارن و لاغری رو فتح قله ی اورست می دونن .
مهم ترین نکته ای که الان باید براش وقت بذاریم اینه که لاغری رو باور کنیم و تبدیلش کنیم به انتظار لاغر شدن .
دیگه برای همیشه متناسب میشیم .
در قسمت اول یک عکس متناسب با علاقه ی خودمون چه از نظر پوشش ،چه اندام به صورت تمام قد انتخاب کردیم .
و انگار این منه متناسبم .
بعد براش داستان سرایی کردیم .
که ببین چه حال و هوایی داره این تناسب .
اول لایق لاغری بودن رو مرور کردم .
باورت میشه این تویی ؟
آره چرا که نه ،طبیعت بدنم لاغریه .
من متناسبم چون خیلی وقتها اینطوری بودم .
این منم چون من زیباترین مخلوق خداوندم .
چون خالقم عین زیبایی است و هر آفریده زیباست .
این منم چون راه و روش درست زیستن رو آموختم .
این منم چون رفتارهای زیبایی دارم .
حالا که منم ،سرحالم ،سرکیفم ،زیبای، شادم .
دوست داشتنی و مهربان ،سبک و چالاکی.
جوان و سلامتم .
دوستان رو ببین که چه حالی می کنن از موفقیت من .
خانواده ام ،دوستام و حتی جهان هستی شادن ،چون یک زیبایی دیگه به دنیا اضافه شده .
اینا اطلاعات درستی هست که به ذهن خودآگاه دادم ولی برای ایجاد این شرایط باید راهی پیدا کنم تا وارد ذهن ناخودآگاه بشن .
چطوری ؟
بعدا میگم 😄😄
خدایا شکرت
استاد ممنونم 🙏🌺
در پناه خدا باشید .
سلام ساناز عزیز
ممنون از کامنت بسیار بسیار ارزشمند و پر از آکلهی شما.
چه خوب که از ترکیب احساس لیاقت و ارزشمندی و دلیل رسیدن به این تناسب استفاده کردین. من این مورد رو ننوشته بودم در جواب اینکه چرا باید به این تناسب برسم.
من به این تناسب رسیدم، چون لایق این بدن مناسبی. من به این اندام زیبا رسیدم چون شایسته زیبایی ام، چون شایسته سبکی و سبک بالی و رهایی ام. من به این هیکل متناسب رسیدم چون لایق سلامتی ام. خدایا شکرت.
سلام لیلا ی عزیزم👍👍
خیلی خوشحالم که دوست داشتید.
براتون بهترین ها رو آرزو دارم .🌺
منتظر دیدن تصویر زیبای شما در بین شگفتی سازان هستم .💕
در پناه خدا باشید .
من دوباره فایل رو گوش دادم و این جمله واقعا به دلم نشست که استاد گفتن:
ضمیر ناخودآگاه خالق است همانطور که خداوند توی آیه ۸۲ سوره یس میفرماید :
«فرمان او چنین است که هرگاه چیزی را اراده کند، تنها به آن میگوید: «موجود باش!»، آن نیز بیدرنگ موجود میشود!»
مغز فرق چیزی که تصور میکنی و انجام میدید نمیفهمه
من یاد گرفتم انقد یه چیزی رو تصور کنم که توی رفتار روزمره ام هم نمود پیدا کنه
چند مورد
تصور این که سر سفره با تمآنینه غذا میخورم یواش میجوم سیر میشم بلند میشم
یا اینکه یواش و آرام حرف میزنم
عجله نمیکنم
و از همه مهم تر
صاف می ایستم
و واقعا داره در رفتارم نمود پیدا میکنه
سلام ممنون از شما بابت این فایل و متن عالی و تمرین فوق العاده ی شبانه .
من تمرین شبانه رو این چند شب انجام دادم . یعنی تجسم کردم که تا آخر عمرم متناسب موندم . سالهاست گذشته من ۳۰ ساله ۳۵ ساله ۴۰ ساله ۵۰ ساله ۶۰ ساله و … شدم و همچنان در بدنی متناسب در حال زندگی هستم .
چیزی که برداشت کردم این چند روز این بود که ذهن و بدن ما و کل دنیا همواره در یکی از این دو حالت قرار دارند یعنی طبق آگاهیهایی که مطالعه کردم ما یا در فاز بقا هستیم یا در فاز آفرینش .
حیوانات تنها توسط عوامل بیرونی در فاز بقا قرار میگیرند اما چون عوامل بیرونی فقط چند دقیقه هستند این حالت در آنها فقط چند دقیقه وجود دارد و ادامه دار نیست . اما انسانها علاوه بر عوامل بیرونی از طریق ذهن خودشون رو در فاز بقا نگه میدارند .
در این حالت تمام واکنشهای بدن مطابق شرایطیست که انگار دائما از طرف عوامل بیرونی مورد حمله قرار گرفته اند. وقتی که بدن توسط خودمون با قدرت ذهن در فاز بقا قرار میگیرد واکنشهای بدن همواره در مسیر دفاع از خود است .
چاقی واکنش دفاعیست
سرطان واکنش دفاعیست این که سرعت تولید مثل سلولها بالا میروند و در فاز جاودانگی قرار میگیرند برای محافظت از خود است .
دیابت چربی خون و سایر بیماریها همه واکنش دفاعی بدن است که در اثر استمرار در فاز بقا در بدن دائمی میشود
حتی میل به پرخوری نشانه ای از قرار گرفتن بدن در فاز بقاست که میخواهد از خود دفاع کند .
عصبانیت ترس قهر خشم ناراحتی غم و غصه بدگویی کردن قتل و آدم کشی و تمام اخلاق و رفتارهای ناشایست نشان از قرار دادن ذهن و بدن در فاز بقاست .
در فاز بقا آفرینش نمیتواند ظهور کند . درست مثل شوره زاریست که هیچ گیاهی در آن نمی روید .
قبل از این تمرین من سعی کردم حالت جنگ با لاغری را تمام کنم چون ابتدا باید خود را از فاز بقا نسبت به لاغری خارج کنیم .
باید در فاز آفرینش قرار بگیریم .
فاز آفرینش یعنی افکار درست را پروراندن . در صلح و امنیت زندگی کردن یعنی احساس آرامش و شادی و سپاسگزاری داشتن . یعنی امید داشتن .
راههای گذشته امید مارا نسبت به لاغری از بین بردند .
راههای لاغری گذشته در ما حالت ترس از گرسنگی ایجاد کردند .نخور نخورهای دائمی و ترس از خوردن در ما واکنش دفاعی پرخوری را ایجاد کرد و بدن ما را در فاز بقا برد .
فاز بقا به بدن اعلام جنگ کرد و بدن مشغول ذخیره انرژی شد تا توان مبارزه با دشمن خیالی را در خود داشته باشد
چاقی واکنش دفاعی بدن است . ما باید به این باور برسیم که لاغر شدن دشمن ما نیست . قصد جنگ با ما را ندارد . نمیخواهد ما را از نعمتها محروم کند گرسنگی کشیدن و قحطی زدگی نیست . تصویر لاغری رو به زور نمیتونیم وارد ضمیر ناخوداگاه کنیم .
اول باید این تصویر رو پاکسازی کنیم و از حالت بقا نسبت به لاغری خارج بشیم .
باید بدونیم لاغر شدن طبیعت ماست قرار نیست به ما فشار و عذاب وارد کند قرار نیست در ما حس محدودیت ایجاد کند . قرار نیست لذت را از ما بگیرد برعکس چون ما از اندام خود راضی نبودیم و شکر و سپاس نگفتیم و همواره به غذاها نگرش منفی داشتیم و نخوردن را که یکی از بزرگترین نعمتها برای بدن است رنج معنا کردیم و همواره حتی در حالت متناسب در حالت نفرت از چاقی و ترس از چاقی بودیم بدن ما احساس آرامش نداشت و در خود حس جنگ و رفتن به فاز بقا را میکرد بنابراین چاقتر شد .
و حتی زمانی که چاق بودیم لاغر شدن به دلیل سختیهایی که همواره مثل موجودی هیولاوار به خودمان حمله میدادیم در نظرمان سخت و غیر قابل دسترس شد .
این تمرین خیلی اثر عالی دارد .
اما الان که میخواهیم تصویر ایده آل را به ذهن ناخوداگاه خود بسپریم تا برای همیشه متناسب بماند خیلی مهم است که همراه با آن به فرمایش استاد تصویر درست و صحیحی از لاغری به خود بدهیم .
این لاغر شدن آسان است .
این لاغر شدن نخوردن و کم خوردن یا کالری سوزاندن ندارد .
این لاغر شدن طبیعت بدن است
این لاغر شدن رفتن به فاز آفرینش است .
فاز آفرینش خود به خود تناسب اندام را به بدن هدیه می دهد .
من در این چند شب به خودم احساس امنیت کامل دادم دستم را روی قلبم گذاشتم به انرژی درونی ام که خدای کائنات و قدرت خلق بی نهایت دارد متصل شدم .
تصویر لاغری ایده آلم را که البته فرموده بودید بهتر است عکس خودتان نباشد و من عکس دیگری انتخاب کردم را چند بار در طی روز تجسم کردم . گفتم قرار است خیلی راحت در این وزن تا آخر عمرم بمانم . قرار است در آرامش باشم . زمان جنگ تمام شده . لاغر شدن دشمن نیست . لاغر شدن دوست من است . من با تناسب در صلح هستم . من دستم را به سمت اندام متناسبم دراز کردم و گفتم من سالها از تو ترسیدم و فرار می کردم در حالیکه تو هیولا نبودی تو بهترین دوست من هستی . تو آرامش من هستی . تو نور الهی هستی . تو ساحل امن من هستی . تو شادی من هستی تو راحتی من هستی . تو برای راحتتر شدن من آمدی . برای اینکه هر بار میخواهم لباس بپوشم در انتخاب لباسها نترسم خجالت نکشم تو مرا سرافراز می کنی تو باعث میشی دیگران دیگر به چشم تمسخر به من نگاه نکنند . تو باعث میشوی دیگر بدن من دیگر بو نگیرد با وجود زائد بدن من زودتر بو میگرفت اما از وقتی لاغر شدم با اینکه دو یسه روز یکبار حمام میروم اما همچنان تمیز هستم . تو باعث شدی پادرد من که در اوج جوانی به دلیل وزن بالا گرفتارش شده بودم از بین برود . تو باعث شدی چربی خونم کم شود . تو امنیت من بودی و هستی . تو سلامت من هستی . چون دیگر با ترس غذا نخوردم . چون دیگر خودم را محدود نکردم که ولعم چند برابر بشود و فعل پرخوری را انجام دهم . من در فاز آفرینش قرار گرفتم و بعد لاغر شدم و اکنون میخواهم تا آخر عمر دیگر با خودم نجنگم و فکرم را در فاز بقا نبرم . همواره به خوبیها توجه کنم تا فکرم مثبت تر شود . تا ذهنم رشد کند تا امید و انگیزه زندگی ام بیشتر شود . فاز آفرینش به من هدیه های بسیاری داد . من با حال خوبم هر روز اتفاقات خیلی خوبی رو به سمت خودم جذب می کردم و دوست دارم همین لاغری و تناسب اندام ادامه دار شود . من مدتهاست که دیگر خودم را نترساندم . دیگر خودم را سرزنش نکردم . نه اینکه صفر شده باشد اما گاهی هم که اتفاق میفتاد با احساسات خودم در صلح قرار میگرفتم و میگفتم ممنونم از شما که برای محافظت از من شکل گرفتید . ممنونم از شما اما خیالتان راحت باشد هیچ جنگی نیست همه چیز در امن و امان است . عطا همه تو را دوست دارند . همه تو را تحسین می کنند . نترس عصبانی نباش کسی دشمن تو نیست . حتی اگر کسی حرفی بزند که باب میل تو نباشد او فقط نظر خودش را گفته . قصد جنگ و تحقیر و سرزنش تو را ندارد توسط حرف او وارد جنگ درونی و فاز بقا نشو . هیچ جنگی نیست . همه جا در صلح و آرامش است . هیچ تهدیدی وجود ندارد همه جا عشق و امید است . همه جا نشاط است . هر کسی که جذب تو میشود جنبه ی خوبش را به تو نشان میدهد . حتی اگر بدی هم دیدی قطعا به نفع تو تمام میشود .
من این شبها اینطور لاغری را مهمان دلم کردم . دست دوستی به سمت تناسبی دراز کردم که برای من راحت است . برای من راحتی میخواهد . دوست من است مراقب من است . باعث سلامت بیشتر من است . باعث لذت بیشتر است . باعث شادی بیشتر است . باعث سبکتر شدن و گسترش دامنه ی ارتباطات من است . باعث بهتر شدن حالم است . تناسبی که در یک چرخه است . هم حال خوب تناسب ایجاد می کنه و هم وقتی متناسب باشی حال خوبت بیشتر میشه . آرامشمون بیشتر میشه و این چرخه روز به روز متناسبترمون می کنه .
من این تصویرها رو با خودم می اندیشیدم و به خواب میرفتم . و صبح با حالی عالی از خواب بلند میشدم .
البته لازم است نکته ای دیگر بگویم متناسبین پرتکرار حتی واکنش دفاعیشان لاغریست . یعنی آنها در زمان بقا هم لاغرتر میشوند .
این به دلیل اینست که سالهاست متناسبند و تناسب آنها آنقدر گسترده شده که حتی فاز بقا رو هم در بر گرفته .
البته درسته این حالت دلخواه آنان نیست اما نشان از مهارت آنها در اثر تکرار لاغریست . اما برای ما که تازه کاریم هنوز فاز بقا در ما واکنشهای چاقیست که تنها استمرار این مسیر فاز بقای مارا تغییر میدهد .
اینجا میرسیم به همان منطق .
ما با تکرار منطق خود را تغییر میدهیم .
و منطق لاغری را در ذهن ایجاد می کنیم .
یعنی وقتی ناخوداگاه خود را تغییر میدهیم تاین ناخوداگاه زبان منطق ما را تغییر میدهد و گفتگوهای شیطانی وجود ما نیز رنگ و بوی دیگری به خود میگیرد .
همانطور که فرمودید شیطان هر کس با شخص دیگر متفاوت است حتی ما در فاز ترس و استرس و … واکنشهای دفاعی لاغری از خود بروز میدهیم
که این مسیر نمیشود مگر با استمرار این مسیر تعالی بخش .
سلام دوست عزیزم
چقدر نوشته شما خوش احساس و پر از خلوص بود چقدر لذت بردم ممنونم که تجربه خودتوت رو نوشتید
من همیشه از خوندن نوشته های شما لذت میبرم و استفاده میکنم
براتون دلچسب ترین و شیرین ترین نتایج رو آرزو دارم🌹🙏🏻
سلام . ممنونم نظر لطف شماست .
سپاسگزارم
سلام و درود خدمت شما
دیدگاه فوقالعاده ای نوشتید .
فاز بقا و فاز آفرینش بسیار جالب بود .
و قسمتی رو که قبل از خواب مرور می کنید ،از دادن حس آرامش وحس صلح و دوستی و عشق به خودتون وصلح با لاغری رو خیلی دوست داشتم .
براتون بهترین ها رو آرزو دارم
در پناه خدا باشید .
سلام ممنونم نظر لطف شماست . بزرگوارید .
سلام و درود آقا عطا
بازم از كامنت شما لذت بردم مثل دفعه هاي قبل
احسنت به شما كه انقدر آگاهيتون گسترش پيدا كرده و انقدر خوب مينويسيد
نكات جالبي در متن شما بود و يكي از مهمترين هاش براي من اين بود كه :
{متناسبین پرتکرار حتی واکنش دفاعیشان لاغریست . یعنی آنها در زمان بقا هم لاغرتر میشوند .
این به دلیل اینست که سالهاست متناسبند و تناسب آنها آنقدر گسترده شده که حتی فاز بقا رو هم در بر گرفته . }}
جستجو كردم در اطرافيانم ديدم دقيقا همينه
افرادي كه متناسبن وقتي ناراحت ميشن كمتر ميخورن و شايد كلا نتونن چيزي بخورن تا اون ناراحتي رفع نشه .استادم در فايلي به اين موضوع اشاره كرده بود..همسر خودم همينطور هست ..چون موقع كار استرسش بالا ميره ، از صبح كه از خونه ميره بيرون هيچي نميخوره تا عصر ساعت 5 كه بياد خونه …ازش ميپرسم گرسنه نميشي ميگه نه
و الان ميفهمم چون استرس داره اصلا ياد گرسنگي و غذا هم نيست
ممنون كه برامو.ن كلي مينويسي