بسیاری از انسانها در دنیا هر ساله در حال تلاش برای لاغر شدن هستند اما نتیجه مطلوب نمی گیرند نه به این دلیل که به اندازه کافی تلاش نمی کنند بلکه به دلیل اینکه نقشه ذهنی آنها برای چاق شدن در ذهنشان ترسیم شده است هرچه برای لاغری تلاش می کنند در نهایت چاق تر می شوند.
اگر رؤيای لاغر شدن دارید باید نجوه ایجاد نقشه ذهنی لاغر شدن را در ذهن خود ترسیم کنید. در این صورت به شکل خودبخودی لاغر می شوید. همانگونه که به شکل خودبخودی چاق شدید.
نقشه ذهنی چیست؟
نقشه ذهنی مجموعه ای از افکار، نگرش ها و تجربیاتی است که به ما کمک می کند تا مسیر مورد نظر از مبدا به سمت هدف را با موفقیت طی کنیم.
نقشههای کاغذی مشابه نقشههای ذهنی هستند با این تفاوت که فرد یا افراد دیگری قبل از اینکه ما مسیری را طی کنیم، آن مسیر را بررسی کرده و اطلاعات لازم برای طی کردن ساده تر وایمن تر مسیر توسط دیگران را از طریق نقشههای کاغذی یا الکترونیکی به اشتراک میگذارند.
بارها ما از نقشههای کاغذی استفاده کردهایم و به خوبی نقش و تاثیر آنها در طی کردن صحیح مسیر را میدانیم.
اما شاید کمتر با نقشه ذهنی آشنایی داشته باشیم یا از آن استفاده کرده باشیم.
نقشه ذهنی چگونه ایجاد میشود
نقشه ذهنی توسط هر فردی و فقط برای خودش ایجاد میشود.
زمانی که شما از فردی در مورد مساله ای سوال میکنید و آن فرد شما را راهنمایی میکند در واقع از اطلاعات نقشه ذهنیاش برای شما صحبت میکند.
آنچه خودش در طی کردن یک مسیر تجربه کرده است را با شما به اشتراک میگذارد به همین دلیل اگر درباره یک موضوع از چند نفر سوال کنید، قطعا پاسخهای متفاوتی دریافت میکنید چرا که هر فرد بر اساس تجربه خود و اطلاعاتی که در نقشه ذهنی اش ذخیره کرده است پاسخ شما را خواهد داد.
از زمانی که ما قدرت درک و تصمیم گیری پیدا میکنیم و به کسب تجربه در زندگی مشغول میشویم نقشههای ذهنی در ما شکل میگیرند.
برای هر موضوع، هر تصمیم، هر هدف یا خواستهای نقشهی ذهنی مختص به خود ایجاد میشود که حاوی اطلاعات و تجربیات لازم برای طی کردن آن مسیر است.
در ذهن همه افرادی که اضافه وزن دارند یک نقشه ذهنی حاوی اطلاعات و تجربههای چاقی ایجاد شده است که مختص به همان فرد است.
البته به دلیل شباهت زیاد رفتاری و عادتی بین افرادی که اضافه وزن دارند نقشههای ذهنی آنها شباهتهای زیادی به همدیگر دارد اما کاملا منطبق و یکسان نیستند.
محتوای نقشه ذهنی چاقی
نقشهی ذهنی یک فرد چاق درباره مسیر چاقی حاوی اطلاعات زیر است:
- شنیدههای او درباره دلایل چاقی که سبب ایجاد انتظار جاقی دراو شده است.
- مجموعه ترسها و نگرانی فرد درباره چاق شدن
- مجموعه رفتارها و عادتهایی که سبب شکل گیری اضافه وزن در جسم فرد میشود
- تجربیات فرد در مسیر چاق شدن مانند اندازه نشدن لباس مورد علاقه، کمبود اعتماد به نفس و …
- تصاویر چاقی از خود که بارها به طریق مختلف در ذهن فرد ایجاد شده است
- مجموعه تلاشهای فرد برای رهایی از چاقی و لاغر شدن
- شکل گیری احساس یاس و ناامیدی برای لاغر شدن
- تجربه دردها و مشکلاتی که به واسطه بالا رفتن وزن فرد ایجاد شکل میگیرند
- افسردگی و ناراحتی شدید بخاطر شدت گرفتن چاقی
اینها بخشی از آگاهی و اطلاعاتی است که در نقشه ذهنی فردی که مبتلا به چاقی شده است ذخیره میشود و هرچه سن چاقی فرد بیشتر باشد اطلاعات بیشتری در نقشه ذهنی او ذخیره شده است.
از آنجا که من و همه شما دوستان عزیز روشهای زیادی را برای لاغر شدن انجام دادهایم اما به نتیجه مطلوب و همیشگی دست پیدا نکردهایم به خوبی رنج و سخت تلاش برای لاغر شدن را درک میکنیم.
چاق شدن برای همه ما در طی چند ماه یا چند سال رخ داده است و چاق شدن به صورت گام به گام صورت گرفته است و در تمام این مدت نقشهی ذهنی چاقی در ذهن ما در حال شکل گیری و تکمیل شدن بوده است.
اما در همه تلاشهای ما برای لاغری ما بر اساس نقشهی ذهنی خود عمل نکردهایم و همواره سعی کردهایم با عمل کردن به دستورالعملهای که دیگران برای ما تنظیم کرده اند به سمت لاغری اقدام کنیم و این در حالی است که ما برای چاق شدن از دستور العملهای دیگران استفاده نکردهایم.
به همین علت تلاش ما برای لاغری بی نتیجه مانده است.
چرا که حرکت در مسیر لاغری مانند حرکت در هر مسیری بدون داشتن آگاهی و اطلاعات لازم و یا نقشه کاری سخت و طاقت فرسا خواهد بود.
لاغری با ذهن و ایجاد نقشهی ذهنی جدید
نتیجه سالها تلاش من برای لاغر شدن و نتیجه نگرفتن سبب شد تا نقشه ذهنی روشهای ناکارآمد لاغری در ذهن من شکل بگیرد و به اطمینان رسیدم که هیچ کدام از آن روشها قادر به لاغر کردن من نیستند.
نتیجه سالها تلاش و تحمل رنج و سختی تلاش برای لاغر شدن سبب شد تا در نهایت به روش لاغری با ذهن هدایت شوم. روشی که هیچ اطلاع و آگاهی از آن در نقشه ذهنی روشهای لاغری من وجود نداشت.
همین موضوع سبب شد تا موضوع لاغری با ذهن برای من جذاب شود و سعی کردم با انجام تمرینات و روشهایی که در دورههای لاغری با ذهن به طور مفصل آنها را با علاقمندان به اشتراک گذاشته ام بعد از ۳۵ سال به تناسب اندام رویایی دست پیدا کنم.
این موفقیت سبب شد تا نقشه ذهنی لاغری با ذهن در من شکل بگیرد و دلیل ماندگار بودن تناسب اندام برای من و همه افرادی که از مسیر لاغری با ذهن برای لاغری اقدام کرده اند این است که برای لاغر شدن مسیر و نقشه ذهنی ایجاد شده است.
همانطور که سالها چاقی در ما همیشگی و ماندگار بود، اکنون نیز لاغری برای همیشه در ما ماندگار خواهد بود چرا که برای چاقی و لاغری نقشه ذهنی واضح و مشخص در ذهن ما ایجاد شده است.
نقشهی ذهنی چاقی پاک نشده و همچنان وجود دارد اما با ترسیم شدن نقشهی ذهنی لاغری ما انتخاب کردهایم که از کدام نقشه برای ادامه زندگی استفاده کنیم.
نقشه ذهنی لاغری دقیقا مشابه همان نقشه چاقی است با این تفاوت که ایستگاههای آن به شکل مخالف ترسیم شده است.
به عنوان مثال اگر در نقشه ذهنی چاقی آخرین ایستگاه، یاس و ناامیدی از لاغر شدن است. زمانی که در مسیر لاغری با ذهن قرار میگیرید و حرکت خود را شروع میکنید، اولین ایستگاهی که به آن میرسید ایستگاه ذوق و شوق و اطمینان برای لاغر شدن است که همان ایستگاه آخر مسیر چاقی است اما به شکل مخالف در نقشه ذهنی لاغری ما ترسیم میشود.
اهمیت نقشه ذهنی در لاغری بسیار مهم است و باید به آن توجه داشت.
درک این موضوع و توجه به چگونگی شکل گیری نقشه ذهنی سبب میشود که نسبت به طی کردن مسیر لاغری با ذهن درک و آگاهی بیشتری داشته باشید و با توجه به تجربههای خود در مسیر لاغری با ذهن به وضوح به اطمینان خواهید رسید که در مسیر صحیح هستید یا خیر.
اهمیت تاثیر نقشه ذهنی در لاغری سبب شد تا توضیحات کاملی برای علاقمندان به لاغری با ذهن آماده و به اشتراک بگذارم.
اطمینان دارم درک این آگاهی سبب ایجاد احساس بهتر در شما برای طی کردن مسیر لاغری با ذهن خواهد شد.
✍️ تمرین آموزشی 📖
برای انجام عالی تمرین جلسه آموزشی نقشه ذهنی لاغری توصیه می شود ابتدا توضیحات نوشتاری آموزشی را با دقت مطالعه کنید، سپس ویدیوی آموزشی را با تمرکز تماشا کنید و بعد از آن به سوالات مطرح شده در بخش نظرات به صورت شرح انشایی پاسخ دهید.
- نگرش شما درباره نقشه ذهنی چیست؟ تجربه خود درباره استفاده از نقشه ذهنی را شرح دهید.
- درباره چگونگی ایجاد نقشه ذهنی چاقی در خود توضیح دهید که به چه شکلی این کار صورت گرفته است؟!
- با توجه به نقشه ذهنی چاقی خود چرا برای لاغر شدن از رژیم یا ورزش استفاده می کردید؟!
- در نقشه ذهنی خود چه اطلاعاتی درباره لاغر شدن وجود دارد؟!
- دلیل اینکه هرچه تلاش کردید از طریق روش های مختلف لاغر نشدید چه بوده است؟! شرح دهید.
- لزوم ایجاد نقشه ذهنی لاغر شدن برای تجربه لاغری آسان ترین کار دنیاست را شرح دهید؟!
- نجوه ایجاد نقشه ذهنی لاغری با استفاده از محتوای لاغری با ذهن را شرح دهید.
- از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.
منتظر خواندن نظرات ارزشمند شما هستم
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.46 از 39 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
چقدر باحاله این نقشه ذهنی !
همون طور که صحبتاتون رو گوش میدادم ذهن خودم رو هم کندوکاو میکردم و واقعا توش نقشه دیدم و چقدر از زمانی که وارد سایت شدم و تمرینات رو انجام میدم نقشه ذهنیم تغییر کرده مخصوصا در مورد خوردن ،نفشخذذهنی چاقی من اینطوری بود که هر وقت حوصله ام سر می رفت می خوردم ،موقع آشپزی میخوردم ،غذای اضافی پسرم رو می خوردم ،اما الان واقعا این کارا رو نمی کنم.وقتی خودم رو جلو آینه میدیدم ،چشمم ناخودآگاه میوفتاد به ایرادای بدنم اما الان خیلی کمتر شده .
در نقشه ذهنی من در لاغری ایستگاه پوشیدن لباسهای سایز کمتر وجود داره ،یکی از ایستگاهها گشاد شدن لباسهای الانم .سبک شدن .خوشحالی و لذت از لاغری،خوس اندامی و اعتماد بنفس بیشتر همه اینها ایستگاههای ذهنی کنه که در مسیر لاغریم قرار داره و به بعضیا رسیدم و بعضیاای دیگه رو هم مطمینم تجربه می کنم و ازشون گذر میکنم.
امروز ۱۴۰۳/۲/۲ یکشنبه ساعت ۱۷:۵۳ دقیقه هست ،
استاد حدودا یک صدایی درونم حدودا یک هفته هست مدام میگفت برو بستنی و برو پاستیل برو دسر دنت برو فست فودی بخر مدام نوکمیزد و تکرار میکرد اما من ازخودم یکم براتون که بگم معجزه خداوند بعد چند ماه در درون من رخ داده مخصوصا الان که در هفته سوم و گام روز یکشنبه دوره سرزمین لاغرها هستم بقران معجزه الله در من بار دوم من هست که بعد از هدایت به این سایت در من رخ داده هست چون اون صدا بهم گفت علنا اینکارو هر چی من بهت میگم ازت میخوام انجام ندادی چرا؟؟؟یادت قبلا من تا میگفتم میخریدی !!!!!!!!!! و در حین گفتنش مدام همون لحظه تصویر همون بستنی و پاستل و دسر رو براای من میورد تا من وسوسه بشم.
اما دو موضوع و معجزه برام پیش اومده در رابطه با این موضوعی که گفتم:
من از خدا واقعا پاکسازی ذهنمو چند وقت پیش خواستار شده بودم دلم واقعا میخواست فقط افکار و رفتار و حس خوب دوران لاغریمو یادم بیاره و اونها فقط یادم بمونه ،
و تمام افکار رفتار و حس بعد از لاغریمو دوران ده ساله رو کاملا مخصوصا دو سه سال اخریمو کاملاااا از یادم ببره رها بشم ارامش پیدا کنم مسلط بر افکارو رفتارم کنه خدای بزرگم،
و الان دارم معجزه رو میبینم نمیگم یکدفعه رخ داده در من نه اما همین سه ماه و چندی در من تحولات طوفانی رخ داده مثلا یکی از این معجزات ،
من چرا هر چی فکر میکنم اسم دسر مورد علاقه یادم نمیاد؟؟؟
یا خدااااا خودم از خودم شگفت زده شدم الله اکبر استاد من یادم رفته نمیگمالزایمر گرفتم دارم به مغزمم فشار میارم شاید بعدا یادم بیاد اما الان برای من نشانه الله بزرگ مطمئنم این نشانه هست ،
و جالب بود اون صدا مدام بود اتفاقا تنها هم بودم همسرمم نبود که مدام بهم بگه نخور نخور یا جلومو بگیره خیلییی راحتم میتونسم بروم و بخورم ،اما به خدا قسم من هیییچ تحریک یا عکسالعمل جسمی ویا حتی بزاقی نسبت به اون مواد شیرین بستنی و پاستیل و دسر بدن من نشان نداد،
و واقعا دلم نمیخواست برم و اون خرید را کنم و واقعا معجزه هست که ابدا و اصلا تداعی اون تصویر منو تحریک و حریص نکرد به ولع منو ننداخت،
و اینجا جالبترم شده برام که ذهنم رفته بالا منبر برای من الحمدالله به لطف معجزه الله ،فکر میکنید به من چی میگه ذهنم؟!!!!!!!!!!!:
ببین تینا تو خودت گفتی بیا با هم همکار و رفیق باشیم و گفتی بهم بیا رفتارمون با هدفون هم راستا بشه تا نتیجه در عمل حاصل بشه,
تو به من گفتی هر روز یک قدم برداریم و اون قدمو حفظ میکنیم و با کیفیترشم میکنیم خودت بهم گفتی تینا؟!
حالا چطوری به من میگی بیا برو پاستیل بخر بستنی بخر دسر بخر،شرمنده تینا تو میخوای بری برو اما من با تو نمیام همکاری ندارم تو این موضوع دیگه باهات ، من لذت و سلامتی اندامم برام مهمتره نتیجه عملی گرفتن برام مهمتره تازه داره اینا رو اون به من میگه استاد این واقعا ذهن من؟!!!!!! معجزه خدا الله اکبر من خودم انگار اون لحظه یه نفر بودم
یکدونه اون صدا به اصرار که بروبخر بخور اما احساسی دیگه نداشتم بهش،
دوم اون صدای ذهنم و مغزم که میگفت من نیستم همکاران دیگه تو این زمینه نیستم قولیدادم همکاری کنم تا نتیجه رو ببینم شرمنده تو میخوایبری برو من نمیام ،
سوم خودم که ماتو مبهوت مونده بودم این چنین کنترل و تسلط و صدا واضحی واقعا منم؟!!!
من بین تینای قدیم و تینای جدید داشتم مکالمه دو نفر درون خودمو میشنیدم
که طرفدار ذهنم بودم رفتم بیرون نانوایی اما نخریدم نگذاشت بحاطره تعهد و قولیکه بهم داده بود نزد زیر قول و تعهدش با من ذهنم استاد اشک تو چشام میاااد خدایااااا مهربونم ممنونم دارم نجاتمو حس میکنم علنا الله اکبر استاد ممنونم از شما بعد خدا مدیون شما هستم استاد وای استاد الله اکبر چی بگم .
امروزم نانوایی سنگکی رفتم ذهنم گفت اصلا دلم نان خوردن بی موقع نمیخواد هوسشم حتی ندارم که چی بشه من که گرسنه نیستم وعده اضافی بیجا هم نمیخوام لطفاً به من نده نون ،ذهنممیگفت بالاخره باید قدم بردارم در راستای هدفم و رفتارمو هدایت کنم دیگه اینو ذهنم گفت تو نانوایی بهم و من خودم از ذهن خودم از تعجب شاخ دراورده بودم،
به خدا میگم قشنگ کسی درون منو میتونست ببینه یک دهنو فک باز گنده ازتعجب تا کجا افتاده بود پایین میدید از درون من،
حالا استاد فرموده بودید به رفتار افراد مناسب دقت کنید دو تا خانوم را دیدم تو همون نانوایی ،
یکیشون خانوم توپول یکی دیگشون یک خانم متناسب این دو خانوم داشتن با هم حرف میزدن در مورد اردو حالا نمبدونمطبخ چی؟ ببینید من دقت کردم اون فرد توپول از دستور آشپزی با آرد که داشت میگفت نون میخورد و میگذاشت دهنش اون فرد متناسب فقط نونشو قطعه قطعه میبرید و میگذاشت تو پلاستیک تا ببره با خودش آخرشم زن متناسب کارش بهتر و سریعتر تموم شد با نونها، استاد اشتهای زیاد و حرصو ولع خانوم توپول و توضیح طبخ با آردش و مرور خاطرات باعث میشد هی حرف بزنه و ولع بگیره بخوره ولی شما بگویم ذرع وسوسه ایجاد بشه در اون خانوم متناسب هیچی انگار نه انگار اما با دقتمداشت گوش میکرد به دستور طبخ نمیدونم چی حالا؟!!!!!چقدر افکار و ذهن این دو فرد فرق داشت و من داشتم واقعا علنا میدیدم حتی از روی اندامشون.
و اینکه استاد راستی در رابطه با موضوع این فایل ،
ببینید من همیشه استاد برام سئوال بود تو ذهنم اونموقع که لاغر بودم و قبل کرونا باشگاه مدام میرفتم که چرا افرادی که طی سالها چاق شدن میخوان مثلا طی دو ماه تا عید لاغر بشن؟
همیشه برام سئوال بود و حسی میگفتم البته که ااینا اشتباه میکنن یک چیزی این وسط جور در نمیاد زمان طولانی چاقیبا زمان کوتاه لاغری مدلی که اینا میخواستن، چون میدیدم اینا باز میخوردن و بعد عید با کلی غور زدن ای وای مسافرت رفتم فلانی هی اصرار کرد بهم بخور خوردم و یا کلی خوراکی خوردم ،ای وای الان هر چی کمکردم برگشته،
و همیشه بازم اینم سئوال بود برام که چرا یکسری افراد لاغر میومدن بهم میگفتن به ما رژیمی بدین که فقط و فقط صورتمون چاق بشه ؟ میگفتم نمیشه آخه مغز شما خودشو یک بدن کلی میدونه چطوری دستور بده فقط صورت تو حق داری چاق بشی بقیه اندامها به سهم چاقی صورت اصلا دست نزنیدا دست بزنید خودتون میدونید ؟و بقیه اندامها از کار بیفتن و سکوت مطلق اختیار کنن؟،همیشه هم از دست من ناراحت میشدن میرفتن و میگفتن فلانی بهم مثلا سبوس گندم گفته بخور ببینید صورتم چه توپول شده و بعد من نگاه میکردم میدیدم خوب ایشون کل بدنشم چاق شده !!! و بعد مدتی استاد دوباره لاغر میشدن.
دنبال یک دروغ از من بودن تا دلخوش کنن.
اما اینو قبول دارم ورزش اصلا عامل لاغری من نشد که نشد واقعا عملی بهم ثابت شده،
ولی ورزش تنها خوبیش اینه در طولانی مدت فرم اندام منو شکل داده همین اما دریغ از یک کیلو کاهش وزن با ورزش و حتی رژیمها اونا هم منو بدتر کرده بودن .
در کل هم واقعا چقدر زیبا مسیر رفت چاقی رو باید برگردیم ایستگاه به ایستگاه منتهی این سری ایستگاه هایاونور جاده که لاغریو حال خوب و تغییر فرمول و صحیح ذهنی هست به به
من باور دارم حالم خوب شده و اعتماد کردم به لاغری با ذهن و داره معجزه هاش برام میاد.
خدایا شکرت هزاران تا بینهایت بار،
استاد خیلی ممنونم این فایل هم واقعا شگفت انگیز بود .
به نام خدای هستی بخش
گام 85 : نقشه ذهنی و تأثیر آن در لاغری
چقدر استاد در این فایل قشنگ توضیح دادین و نقشه راه لاغری با ذهن رو برای ما روشن کردین .همون طوری که اگه در زندگی روزمره برای هر چیزی نقشه راه داشته باشیم و طبق اون عمل کنیم تمام کارهامون خوب پیش میره در چاقی و لاغری هم مطمئنا نقشه راه وجود داره . ما در چاقی با داشتن نقشه راه عالی مسیر چاقی رو ایستگاه به ایستگاه طی کردیم تا به مقصد که ناامیدی و افسردگی و چاقی بود رسیدیم . برای لاغری هم باید برای خودمون نقشه ذهنی ترسیم کنیم از نوع عالیش که بتونیم به مقصد که تناسب اندام برسیم .حالا چطور باید این نقشه ذهنی رو ترسیم کرد ؟ باید از راهنمایی استاد استفاده کنیم و مسیر خلاف چاقی رو نقشه ذهنی برای لاغری خودمون بدونیم . چاق شدن خیلی سخت بوده چون هیچ نقشه راهی از قبل وجود نداشته مثل این میمونه که قصد رفتن به جایی رو داریم و مسیر رو بلد نیستیم و زمانی زیادی رو صرف پیدا کردن مسیر میکنیم و ایستگاه به ایستگاه جلو میریم و در هر ایستگاهی چیز جدیدی میبینیم تا به مقصد خودمون میرسیم . در راه برگشت به مبدأ کار خیلی راحتتره چون دیگه ما مسیر رو پیدا کردیم و فقط کافیه اونو در جهت مخالف ادامه بدیم تا به مبدأ برسیم دیدن ایستگاه ها به طور برعکس دلیل درست بودن مسیر ماست و با دیدن هر ایستگاه اطمینان مون برای رسیدن به مبدأ بیشتر میشه . در چاقی هم به همین صورت بوده چون مسیر چاقی وجود نداشته خیلی زمان و انرژی صرف شده تا نقشه ذهنی چاقی ترسیم بشه ولی زمانی که ما با سایت تناسب فکری آشنا شدیم و تصمیم به لاغری شدن گرفتیم کار خیلی راحته فقط کافیه همون راهی رو که رفتیم به طور برعکس برگردیم و با دیدن هر ایستگاه اطمینان مون برای رسیدن به مبدأ که لاغری وجودی و ذاتی خودمونه بیشتر بشه و مطمئن باشیم که مسیر رو درست داریم میریم . پس لاغری خیلی راحت تر از چاقی اتفاق میوفته مثلااگر مسیر لاغری تا چاقی رو مین گذاری شده در نظر بگیریم که در حرکت به سمت چاقی چقدر با احتیاط و کند مسیر طی میشه و دونه به دونه مین ها خنثی میشه تا زمانی که تمام این مین ها خنثی شده و وقتی به مقصد یعنی چاقی میرسیم که دیگه مینی باقی نمونده ، بعد از اون مسیر برگشت به سمت لاغری رو میشه خیلی سریع تر حتی با دویدن طی کرد و به لاغری رسید به همین خاطره که استاد میگن لاغری شدن خیلی آسون تر از چاق شدنه .
به نام خداوند خاصم
سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان همگام
حل تمرینات نقشه ذهنی
به نام خداوند یاری دهنده ام
سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان همگام
نقشه ذهنی چاقی
در این مدت که در سایت بودم خیلی خوب درک کرده ام که مقصد و رسیدن به هدف مهم نیست بلکه مسیر رسیدن به هدف مهم است .
وقتی از مسیر رسیدن به هدف خود لذت ببرم زمانیکه به هدف خود می رسم باز حالم خوب است و از مقصد و هدف خودم بعد از مدتی دلسرد نمی شوم .
یاد گرفتم که موفقیت این است که در مسیر هدف و خواسته های خود حرکت کنم ،این نشانه پیروزی است
موفقیت یعنی بهبود نسبت به گذشته خود.
اما همانطور که میدانیم برای طی کردن هر مسیری نقشه راهی موجود بوده که ایستگاه به ایستگاه ما آنها را طی کرده ایم و به مقصد رسیده ایم .
مسیر چاق شدن هم دارای یک نقشه ذهنی است که من این نقشه ذهنی را در خودم واکاوی کردم و به ایستگاه های زیر رسیدم
:و اما
ایستگاههای چاق شدن من
ایستگاه :شنیدن و وارد کردن اطلاعات چاقی به ذهن
ذره ذره اطلاعات اشتباه از طرق مختلف وارد ذهن من شد ،مثلا زمان بارداری و شیردهی باید زیاد بخورم ،ژنتیک من چاقی است،استخوانبندی من درشت است ،متابولیسمم پایین است و هزاران اطلاعات که وارد ذهنم شد و ذهن من آنها را ثبت کرد
ایستگاه :تبدیل شنیده ها به باورها
تکرار بارها و بارهای اطلاعات وارد شده در ذهن ، باورهای من را شکل داد مثلا اینقدر تیروئید داشتن و چاقی را بارها و بارها شنیدم که چون من گواتر دارم طبیعیه چاق باشم و این شد باور من که اگر چاق بشم طبیعیه چون من تیروئید کم کار دارم
ایستگاه :تبدیل باورها به رفتار
چون باور کرده بودم حالا یکی یکی اون باورها در رفتار من خودشان را نشان میدادند مثلا :باور شخص باردار باید به اندازه چند نفر بخورد و من به اجبار بخاطر حفظ جان جنین هایم به اندازه ۴ نفر میخوردم .
ایستگاه :تکرار رفتارها و تبدیل شدن به عادات
همینطور رفتارهای اشتباه که از باورهای اشتباه شکل گرفته بودند پشت سر هم تکرار میشدند و من به طور غیر ارادی و اتوماتیک دیگر بدون نیاز به فکر و تصمیم گیری بر طبق عادات آن کارها را انجام میدادم درست مثل نفس کشیدن همانقدر عادی و عادتی مثلا :بیشتر خوردن از حد نیاز طبیعی بدنم تبدیل به عادت شد و تا به مرز خفگی نمیرسیدم دست از خوردن نمیکشیدم کاملا عادی و عادتی این اتفاق هر بار تکرار میشد
ایستگاه:تکرار عادتها و تبدیل شدن به شخصیت
عادتهای بد بصورت خودبه خودی اتفاق می افتادند و کنش و شخصیت من را شکل میدادند حالا دیگر در مواجهه با خوراکی ها عنان از کف میدادم و مثل افراد پرخور و شکمو رفتار میکردم مثلا به محض دیدن پیتزا یا ساندویچ مثل قحطی زده ها تند تند و با عجله میخوردم گاهی فرصت نفس کشیدن هم به خودم نمیدادم انگار اگر عجله نکنم غذای من را کسی میدزدد و چنان مثل دیو دو سر به آن غذا حمله میکردم گویا اولین بار است که چنین چیزی دیده یا خورده ام .
ایستگاه :تبدیل شخصیت به جسم
تکرار رفتارهای شخصیت چاق به مرور زمان جسم من را تحت تاثیر قرار داد و روند چاق شدن من شروع شد ترس از چاقی بیشتر یکباره متوجه چاق شدنم شدم و ترس تمام وجودم را گرفت و حالا دیگر از چاقتر شدن واهمه داشتم
ایستگاه: تنگ شدن لباسها
خدای من حالا دیگر دکمه های لباسم به راحتی بسته نمیشد ،کمی که جلوتر رفتم آنقدر چاق شدم که دیگر لباس دلخواهم در سایز من وجود نداشت
ایستگاه :ترس از خوردن
آنقدر ترس از چاقی در وجود من رخنه کرده بود که حالا برای رها شدن از چاقی روی آوردم به سمت روشهای لاغری و در تمام آن روشها اولین چیزی که به من تزریق شد تفکیک موادغذایی و ایجاد ترس از خوراکی ها بود حالا هر چه میخواستم بخورم میترسیدم نکند چاقتر شوم.
و خوردنی ها برای من تبدیل شدند به ؛چیزهای لذیذ و لذت بخشی ،که بسیار در اوج لذت ،ترسناک و چاق کننده هستند
ایستگاه :پرخوری کردن
حالا از بس روشهای مختلف لاغری را امتحان کرده بودم و لاغر نشده بودم زدم کانال بیخیالی و تا حلق میخوردم آنقدر پرخوری میکردم تا از شدت چاقی بمیرم و با خودم لج کرده بودم
ایستگاه:چاق شدن
حالا دیگر هر روز وزن من بالاتر میرفت سایز من بیشتر میشد و چاقی در درون من جولان میداد.
ابتدا شکمم بزرگتر شد
کم کم باسنم بزرگ تر شد
رانهایم پهنتر و چاقتر شدند
بازوهایم بزرگ شدند
دور سینه ام بزرگتر شد
صورتم چاق شد
و من به همین ترتیب تبدیل شدم به یک چاق
ایستگاه:حرف و طعنه دیگران
حالا هر کس به من میرسید میخواست چاقی ام را به من یادآوری کند یا از سر دوست داشتن یا از سر طعنه؛
کار عادی و روزمره شان شده بود و من بیشتر لج میکردم و بیشتر به جسمم آزار میرساندم ؛
چه با پرخوری چه با روشهای لاغری اشتباه
ایستگاه :نفرت از خود و خدا و انسانها و جهان و ناشکری
اصلا خودم را دوست نداشتم و هر بار که با روشهای لاغری زجر میکشیدم ،محکم به شکمم میکوبیدم و میگفتم بکش حقت است لیاقت تو همین است تو باید زجر بکشی تا آدم شوی .
و علاوه بر تحقیرهای دیگران حالا خودم هم خودم را تحقیر میکردم و کتک میزدم و از خودم نفرت شدیدی داشتم
ایستگاه:فرار از جمع و نگاه کردن به آیینه و عکس گرفتن
آنقدر از خودم انزجار داشتم که حاضر نبودم در آینه به بدنم نگاه کنم و این اواخر صورتم را هم نمیدیدم و از عکس گرفتن بیزار بودم هر وقت دیگران عکس میگرفتند من نمیرفتم.
اگر هم با اصرار و اجبار میرفتم بدنم را پشت دیگران پنهان میکردم، اصلا دوست نداشتم در جمع و مهمانی حاضر باشم و گوشه گیر و منزوی شده بودم
ایستگاه :از دست دادن اعتماد به نفس و عزت نفس
اصلا اعتماد به نفس نداشتم و فکر میکردم انسانی زشت تر و بد تر از من خلق نشده و این باعث شده بود هیچ جا نتوانم از حقم دفاع کنم و فقط پناهگاه من خداوند و ساعتها گریه کردن بود
ایستگاه:نا امیدی و افسردگی
متاسفانه دیگر لاغر شدن برایم غیر ممکن و یک آرزوی دور و دراز شده بود و من دچار افسردگی شدم و اصلا امیدی به لاغر شدن که نداشتم بماند، حالا از هر روز چاقتر شدنم هم به ستوه آمده بودم و متاسفانه هیچ راهی نتوانسته بود چاقی من را متوقف کند و حال من هر روز بدتر میشد .
و اما
خوب حالا با لذت برویم سراغ مراحل لاغری من از طریق یادگیری اصول ذهنی.
همانطور که میدانیم بهترین مسیر برای برگشت ،برگشتن از همان مسیر رفتن است
و اما ایستگاههای لاغری من
ایستگاه :امید و اشتیاق
من حالا سرشار از امیدواری به کسب نتیجه لاغری شده بودم و اشتیاق و ذوق من برای ادامه دادن مسیر یادگیری سبب میشود هر روز با عشق در مسیر یادگیری حرکت کنم .الهی شکرت
ایستگاه :بالا رفتن اعتماد به نفس و عزت نفس
آنقدر به شکر پروردگارم اعتماد به نفس و عزت نفسم بالا رفته که توانایی کنترل ورودی های ذهنم را در دست گرفتم ،حالا به راحتی از حقم دفاع میکنم .الهی شکرت
ایستگاه :نترسیدن از جمع و نگاه به آیینه و عکس گرفتن
حالا با لذت در جمعها و اجتماع حاضر میشوم قبلا اصلا بدون آرایش جایی نمیرفتم اما الان مدتهاست بیرون میروم ولی آرایش نمیکنم؛ مگر اینکه میلم بکشد .
به راحتی در آینه نگاه میکنم و هر بار چشمکی به خودم میزنم و میگویم دوستت دارم خودم را بغل میکنم و لذت میبرم .
بدون ترس و نگرانی تمام قد عکس میگیرم و اصلا از قضاوت دیگران نمیترسم. الهی شکرت
ایستگاه:خود دوستی و خدا دوستی و انسان دوستی و جهان دوستی و شکرگزاری
من عاشق خودم هستم ،خودم را میبوسم در آغوش میگیرم با خودم صحبت میکنم و درونم را آلوده نمیکنم چون جایگاه پروردگار عظیم الشأن من است .انسانها را بیشتر از قبل دوست دارم چون تجلی قدرت پروردگار من هستند به جهان هستی با دیده عشق و لذت نگاه میکنم و هر لحظه شکر گزار هستم و از هر نعمتی استفاده میکنم همان لحظه شکرگزاری میکنم و چقدر معجزه شکرگزاری زیباست الهی شکرت
ایستگاه: حرف و طعنه دیگران
از وقتی احساسم خوب شده انگار فرکانس اطراف من که همگی خیر و خوبی است را دیگران دریافت میکنند دیگر از طعنه و سرزنش خبری نیست بلکه تمام کائنات به تحسین من وزیبایی هایم مشغول هستند الهی شکرت
ایستگاه :توقف چاقی من و شروع روند لاغری
به شکر خدای بی نظیرم چاقی من که تحت کنترل نبود به طرز معجزه آسایی متوقف شده و روند لاغری در من شکل گرفته
صورتم کشیده تر شده
دور سینه ام جمع و جور تر شده
بازوهایم لاغرتر شده
رانهایم کوچکتر و کشیده تر شده
باسن جمع تر شده
شکمم جمع تر شده
و اینها یعنی ظهور نشانه ها؛ الهی شکرت
ایستگاه :به اندازه نیاز جسم خوردن
حالا دیگر به اندازه نیاز جسمم میخورم ،نقطه سیری و گرسنگی را درک کرده ام و چقدر لذت بخش است توجه به جسم و نیازهایش الهی شکرت
ایستگاه:نترسیدن از خوراکی ها
حالا دیگر خوراکی ها را بخاطر ترس از آنها تفکیک نمیکنم ،کالری های آنها را محاسبه نمیکنم ،به نعمتهای خداوند برچسب چاق کنندگی یا لاغر کنندگی نمیزنم و از هر چه دوست دارم با لذت میخورم
ایستگاه :آزاد شدن لباسهایم
حالا دیگر نگران نیستم که موقع خریدن لباس چیزی بخرم که با چاق تر شدنم باز هم اندازه ام باشد. بلکه الان حتی لباسهایی که محرم خریدم کلی از تمام قسمتها به من آزادتر شده اند و این یعنی شادی و درستی مسیر ؛ الهی شکرت
ایستگاه:تبدیل شخصیت متناسبم به جسم متناسبم
من حالا مثل یک فرد متناسب و باشخصیت رفتار میکنم و جسمم هم به طبع آن در حال متناسب شدن است
حالا دیگر مثل آپاچی ها و قحطی زده ها با موادغذایی رفتار نمیکنم بلکه مانند افراد متناسب رفتار میکنم ؛الهی شکرت
ایستگاه :تکرار عادتهای متناسب و تبدیل شدن به شخصیت متناسب
من در حال تلاش برای تکرار کردن عادتهای خوب هستم تا شخصیت متناسبم شکل بگیرد
مثلا آرام و شمرده غذاخوردن را دارم در شخصیت متناسبم نهادینه میکنم
ایستگاه :تکرار رفتارهای متناسب و تبدیل شدن به عادات متناسب
خوب میدانیم که اگر رفتارها را در یک بازه زمانی مشخص تکرار کنیم تبدیل به عادات ما میشوند
پس من تلاش میکنم رفتارهای درست و متناسب کننده را به عادات زندگی ام تبدیل کنم
مثلا رفتار آرام خوردن و عجله نکردن را دارم به عادتم تبدیل میکنم .
ایستگاه:روی کار آوردن باورهای درست و متناسب برای تبدیل به رفتارهای متناسب
خوب ذهن ما مملو از باورهای اشتباه است ولی من تلاش میکنم باورهای صحیحی که به صورت پیش فرض در درون من است را فعال کنم تا رفتار من طبق طبیعت جسمم به سمت تناسب تغییر مسیر دهد و من رفتارهای متناسب کننده از خودم در تمام شرایط بروز دهم .
ایستگاه :شنیدن یادگیری های ذهنی برای روی کار آوردن باورهای صحیح
من از ابتدای ایستگاه لاغری ام در حال شنیدن و یادگیری صحیح هستم و میدانم برای اینکه این شنیده ها تبدیل به باورهای من شوند نیاز به زمان و صرف وقت و هزینه است پس با عشق میشنوم و باورهای صحیح را در ذهن خودم شکل میدهم
ایستگاه :دریافت اطلاعات و داده های صحیح لاغری
من در این ایستگاه دیگر به مهارت کنترل ذهن رسیده ام ؛
ایستگاهی که با کنترل ورودی ها و دادن اطلاعات صحیح ذهن را آلوده به هیچ چیز اشتباهی نمیکنم .رسیدن به این ایستگاه یعنی قرار گرفتن در مسیر درست تکامل یعنی موفقیت یعنی لاغری همیشگی
خداوندا سپاسگزارم که من را یاری میدهی تا ایستگاههای زیبایی که در مسیر زیبای تکامل من در جهت لاغری وجود دارد را طی کنم
خداوندا دوستت دارم
الهی به امید تو
سلام استاد صبح شما بخیر و شادی
خدایا شکرت توانستم این فایل را درتاریخ 1402/06/21 با موضوع نقشه ذهنی و تاثیر ان با لاغری گوش بدهم
استاد خیلی ممنون که نقشه ذهنی چاق و لاغری را با هم مقایسه کردید تا ما بتوانیم بدانیم درمقابل رفتار ذهنی چاقی چکاری باید انجام دهیم.
من باور نمیشد که تمام نقشه ذهن چاق موانع لاغری درذهن لاغر باشد وخیلی ممنون که با این مقایسه به آگاهیهای من اضافه تر شدو خیلی راحتر میتوانم موانع را شناسایی کنم و راه حلی برای آن پیدا کنم .
استاد این تشابه مسیر لاغری را میخواهم به مسیر پیاده رویهایی که برای مناسبت ها مختلف انجام میشود تشبیه کنم که دربین راه موکب هایی زده میشود که کسانیکه ازاین مسیر درحرکتند استفاده کنند و اگر ما از طریق نقشه ذهنی چاقی دراین مسیر باشیم در پایان مسیر احساس خستگی ، ناامیدی، و حتی پشیمانی برای ادامه دادن این مسیر داریم ولی اگر با نقشه ذهنی لاغری دراین مسیر قرار بگیرم درموقع برخورد با هریک از موکب ها حتی اگر خسته هم باشیم و پاهایمان تاول زده باشد و بیخوابی زیادی را تحمل کرده باشیم در طول مسیر احساس شادی ، نشاط،سبکی ،و درنهایت رسیدن به آرزوی خود را داریم مثل پیاده روی اربعین کسانی که با عشق به امام حسین و استمرار دراین مسیر قرار میگیرند درموقع سفر درهرحالی که باشند راضی و خشنود هستند و سختیها راهم راحتی میبینند ولی افرادیکه که واقعا دلشان نمیخواستند دراین مسیر باشند و فقط برای تفریح و سیروسیاحت آمدند خیلی زود خسته شده وشاید اصلا پیاده روی هم نکنند و با وسیله نقلیه این مسیر را بروند پس ما باید درمسیر لاغری با نقشه ذهنی لاغری جلو برویم تا احساس خوب داشته باشیم و انگیزه برای استمرار دراین مسیر
نگرش شما درباره نقشه ذهنی چیست؟ تجربه خود درباره استفاده از نقشه ذهنی را شرح دهیدنگرش من درمورد نقشه ذهنی عالی است من اصلا تصوراینکه ذهن ما با این نقشه جلو رفته را نداشتم . تجربه خودم چاقی که الان دارم و دقیقا از نقشه ذهنی چاق استفاده کردم
سلام و درود
من از روی عکس نقشه ی ذهنی که در بالا قرار دادید چیزی فهمیدم
در قسمت چاقی نوشتید پرخوری و زیرش نوشتید ترس از خوردن و در قسمت لاغری نوشتید اندازه خوردن و زیرش نوشتید لذت از خوردن .
در مسیر لاغری همه الگوهاش رو پذیرفتم . فهمیدم که کسی که متناسبه متعادل میخوره .
و کسی که متعادل بخوره از خوردن غذا لذت میبره ولی کسی که چاقه پرخوری می کنه و چون پرخوری می کنه از غذا می ترسه .
ترس از غذا یه حس منفیه و لذت از غذا یه حس مثبت . البته این لذت با ولع فرق داره . حس ولع لذت نداره همش رنجه . همش حس فقدان غذاست .
مطلب دیگه من از دیروز تصمیم گرفتم نقش لاغری رو بازی کنم .
نقشه ی ذهنی که اول این صفحه نوشتید میخوام نقش لاغریش رو بازی کنم .
من تا حالا نقش چاقی رو بازی می کردم و اونقدر بازی کردم که فکر می کنم خودم اونم در حالیکه من اون نیستم . اون فقط نقش منه . نقش لاغری بازی کردن لذتبخشه
امید داره
در نقش لاغری من از اندازه خوردن لذت میبرم نه رنج
در نقش لاغری من از غذا خوردن لذت میبرم .
در نقش لاغری من عشق به خود رو تمرین می کنم .
این نقش اصلی منه من برای این نقش آفریده شدم . سرنوشت منه .
لباسهام در این نقش آزاد میشن
ادای گشاد شدن لباسارو در میارم و مثلا روبروی آیینه بازی می کنم میگم لباسام چقدر گشاد شدن باید برم لباسای سایز کوچیکتر بخرم . لباسام دیگه خیلی گشاد شدن . البته فعلا توشون راحتم حس خوبی دارم ولی لباسای سایز کوچکتر برازندم هستن .
در نقش لاغری از بازی کردن نقش لاغری لذت میبرم . از لاغر شدنم لذت میبرم .
یه فرد لاغر از اینکه لاغره لذت میبره .
یه فرد لاغر از اینکه داره لاغر میشه لذت میبره
یه فرد لاغر از زندگی در لاغری لذت میبره .
من لاغر شدن رو تمرین میکنم
براش سناریو مینویسم .
خودم نویسنده اش میشم
خودم میشم کارگردان
خودم میشم بازیگر برای لاغر شدن از نیروی فکر خودم کمک میگیرم .
لاغر شدن ذهنی ربطی به بدن فعلی ما نداره .
تصور میکنم بازیگری هستم که باید در نقش یک انسان لاغر بازی کنم . به من نقش یک انسان لاغر پیشنهاد شده که باید خیلی طبیعی آن را بازی کنم . بازی من هم هیچ ربطی به جسم فعلی من نداره و با فتوشاپ فیلم اندامم را درست می کنم . من فقط کافیه ادای یک انسان لاغر را دراورم .
چه می کنم ؟
ا به من گفته اند باید کاملا طبیعی و واقعی بازی کنم . پس من تمرین لاغری را از سر صبح شروع می کنم .
یه انسان لاغر چطور از خواب بیدار میشه ؟ چطور کار میکنه ؟ چطور خودشو تو آیینه میبینه ؟ چطور با خودش حرف میزنه ؟ چطور غذا میخوره ؟ چطور راه میره ؟ چطور با دیگران صحبت می کنه ؟ من تمام رفتارهای یک انسان لاغر را بازی می کنم . البته در نقش فعلی خودم هم هستم و نقش فعلی من ربطی به نقشی که میخوام بازی کنم نداره
من لاغر وقتی از خواب بیدار میشم سریع و با عشق از رختخواب میام بیرون . رختخوابمو با حال خوب جمع می کنم سر جاش میزارم . . اندام عالی خودمو در آیینه برانداز می کنم و حالا هر کاری که نقش لاغریم رو طبیعی تر می کنه بازی می کنم .
ما در این بازی همه بازیگریم نقشها هستند و ماها نیستیم
بله اینا همه نقشن . چاقی نقشی بود که ما اونقدر بازیش کردیم تا خلق کردیمش . اصل وجود ما نیست. اصل وجود ما متناسب بودنه ولی انقدر این برچسبا رو به خودمون زدیم که فکر می کنیم شخصیت اصلی ما اینه .
برای اینکه دوباره به شخصیت اصلیمون برگردیم لازمه دوباره نقش اصلیمون رو بازی کنیم و به خودمون برچسبهای خوب بزنیم . حداقل برای چند ساعت از شبانه روز :نقش یک انسان لاغر رو بگیریم ،نقش یک انسان فرز رو بگیریم ، نقش یک انسان متعادل خور رو بگیریم .
بعد از یه مدت اگه خوب نقش بازی کنیم نقش جدید جزء شخصیتمون میشه و خودمون رو باور می کنیم که ما اینیم نه اون قبلیها
یه شخص متناسب رو بازی میکنم .ازش حرف میزنم : باهاش در خیالم تصور می کنم . فیلم بازی می کنم . در بیرونم هم فیلم متناسب بودنمو بازی می کنم . من یه شخص متناسبم .
متناسب به خودم عشق می ورزم
متناسب نکات لازم رو به خودم میگم .
به خودم نگاه متناسب دارم
امروز میخواستم عسل بریزم در ظرف اومدم مثل یه آدم چاق ته ظرف رو با انگشتم بمالم بزارم دهنم بعد گفتم نقش لاغریتو بازی کن .
جالبه ذهنم مقاومت نمیکنه ازم حمایت میکنه . خودش میگه ادا در بیار . یه انسان متناسب در این وضعیت چی کار می کنه . بعد گفتم یه شخص لاغر ته ظرف رو پاک نمی کنه .
اون به خودش ارزش قائله . اگه بخواد بخوره نون برمیداره کمی عسل میزنه روش میخوره اگه نخواد بخوره هم نمیخوره . کارای آدم چاق رو نمی کنه بعد مثل یه آدم متناسب نقش بازی کردم .
یه انسان متناسب وقت استراحت به خودش حق میده استراحت کنه و با لذت و بدون اینکه برچسب تنبلی به خودش بزنه استراحت می کنه برای همین وقتی خستگیش در میره سرحال بلند میشه
ولی یه ادم چاق موقع استراحت اونقدر به خودش برچسب تنبلی میزنه که بعد از استراحت از ناراحتی دیگه حس نداره بلند بشه .
به جای واژه ی تنبلی بهتره بگم استراحت کردم .بدنم به استراحت نیاز داشت و استراحت کردم . وقتی این حق رو به خودم بدم موقع بلند شدن از جا هم با انرژی خوب بلند میشم و انرژی انجام کار رو دارم.
این تمرین دیروزم بود . تا آخر شب در نقش لاغری بازی کردم . در سطح افکارم مثل یک انسان متناسب بازی کردم . در سطح احساسم سعی کردم حسم مثل یه شخص لاغر باشه . در سطح رفتارم هم سعی کردم رفتار یک انسان لاغر رو بازی کنم . تجربه ی خوبی بود . لذتبخش بود . امروز هم میخوام نقش انسان متناسب رو بازی کنم . من با همین نقش دیروز مقاومت ذهنم رو تبدیل به حمایت کردم .
امروزم ازش حمایت میخوام . میخوام ازش که از لاغریم حمایت کنه و کمکم کنه نقشه ی لاغری رو خوب بازی کنم .
یه ادم لاغر به خودش برچسب پرخوری نمیزنه .
اما یه انسان چاق خودشو پرخور تصور می کنه . همش فکر میکنه زیاده روی کرده . برای همین همش در رنجه میترسه .
ولی وقتی نقش لاغری رو بازی می کنم به خودم برچسب اندازه خوردن میزنم . میگم خوب بود در نقش لاغری اندازه خوردم .
کم کم ذهنم عادت می کنه که برچسب چاقی و پرخوری و تنبلی به خودش نزنه .
اینا فقط اسمه ما در ذهنمون تکرارش کردیم خلق شده وقتی دیگه این القاب رو در ذهن تکرار نکنیم خلق نمیشن .
حداقل در زمانیکه نقش لاغری داریم برچسبهای لاغری رو بازی می کنیم و اونارو تکرار می کنیم .
برچسب لاغری و لذت لاغری
برچسب اندازه خوردن و لذت خوردن
برچسب فرز بودن و لذت بردن از فرز بودن
“به نام خداوندی که بسیار مهربان است و بسیار بندگانش را دوست دارد .”
سلام به تمامی هم مسیران مصمم و استاد ارجمند.
گام هشتاد و پنجم : نقشه ی ذهنی و تاثیر آن در لاغری.
معبودا اگر هر لحظه و هر ثانیه تو را شکر گویم و سپاس گذار تو باشم باز هم در برابر لطف و مهربانی بی حدت کم و ناچیز است.امروز 7 اریبهشت 1402 به لطف خداوند خوبم توانستم گام هشتاد و پنجم را بر دارم پروردگارا سپاس.
نقشه ی ذهنی به مجموعه ی تجربیات ما در طی کردن مسیری که ما را از مبدا به مقصد می رساند گفته می شود.
نکته : نقشه ی ذهنی توسط هر فردی و برای خودش ایجاد می شود .
توجه : از زمانی که ما قدرت درک و تصمیم گیری پیدا می کنیم و به کسب تجربه در زندگی مشغول می شویم نقشه های ذهنی در ما شکل می گیرند.
نکته : برای هر موضوع هر تصمیم هر هدف یا خواسته ای نقشه ی ذهنی مختص به خود ایجاد می شود که حاوی اطلاعات و تجربیات ما در طی کردن آن مسیر است .
همان طور که سال ها چاقی در ما همیشگی و ماندگار بود اکنون نیز لاغری برای همیشه در ما ماندگار خواهد بود چرا که برای چاقی و لاغری نقشه ی ذهنی واضح در ذهن ما ایجاد شده است .
نکته : نقشه ی ذهنی چاقی پاک نشده و همچنان وجود دارد اما با ترسیم شدن نقشه ی ذهنی لاغری ما انتخاب کرده ایم که از کدام نقشه برای ادامه دادن استفاده کنیم .
نقشه ی ذهنی لاغری دقیقا مشابه همان نقشه ی چاقی است با این تفاوت که ایستگاه های آن به شکل مخالف ترسیم شده است .
اهمیت نقشه ی ذهنی در لاغری بسیار مهم است و باید به آن توجه داشت.
در این قسمت می خواهم اشاره ای به نحو ه ی آشنایی خودم با روش لاغری با ذهن داشته باشم و مطالبی را بنویسم .زمانی که من با این روش و سایت تناسب فکری آشنا شدم یعنی اواخر سال 1400 بود و من در اوایل سال 1401 به طور اتفاقی در اینستاگرام با تایپ کردن لاغر شدن از طریق ذهن با پیج استاد آشنا شدم و با دیدن اولین فایل تصویری کوتاه از استاد بسیار کنجکاو شدم و همزمان امیدوار که بالاخره به روشی که می خواهم از طریق آن به راحتی لاغر و متناسب شوم دست پیدا کردم و خوشحال بودم.لازم به ذکر است که من قبل از آشنایی با این روش و استاد عطار روشن دیگر بی خیال لاغری شده بودم و بسیار از لحاظ روحی ناراحت و غمگین بابت لاغر نشدنم بودم و احساس می کردم تا زمانی که من لاغر و متناسب نشوم به طور کامل نمی توانم از زندگیم لذت ببرم اما با دیدن چند فایل تصویری و شرکت در دوره ی سیزده گام بسیار سریع از لحاظ روحی و نگرش تغییرات در من ایجاد شد و بسیار امیدوار به لاغر شدن .در دوره ی سیزده گام من فقط فایل های تصویری را می دیدم و تقریبا بیشتر با این روش آشنا شدم و بعد از آن در سایت تناسب فکری عضو شدم و در دوره ی مسیر لاغری من 100 گام شرکت کردم و حدود بیست و سه گام را برداشتم اما به دلایلی آن را ادامه ندادم ولی در آن مدت از هیچ روشی برای لاغری استفاده نکردم و گام هایی را که برداشته بودم را مرور می کردم.چند ماهی به دلیل اوضاعی که در ایران ایجاد شده بود رغبتی به ادامه ی مسیر نداشتم تا اینکه در 25 آذر 1401 با خودم گفتم که تا کی خود را درگیر چیزهایی کنم که من را از توجه به خودم و زندگی خودم باز می دارد پس دوباره دوره ی مسیر لاغری من 100 گام را شروع کردم و تا الان ادامه داده ام.هر چند از لحاظ جسمی فعلا تغییر چندانی نکرده ام اما بسیار بسیار از لحاظ روحی و نگرشم به چاقی و لاغری و حس و حالم به خودم و زندگی تفاوت و تغییر ایجاد شده است و مطمئنم با ادامه دادن در جسمم هم تغییرات شروع خواهد شد چون من در حال ترسیم نقشه ی ذهنی لاغری در ذهنم هستم و این نقشه را برای ادامه ی زندگی خود انتخاب کرده ام.روش لاغری با ذهن باعث شد که من تا حدود زیادی با عملکرد مغز و ذهن خود آشنا شوم و همین آشنایی سبب ایجاد حس خوب نسبت به خودم وجسمم و صلح با شرایط چاقی در من شد و همین باعث ایجاد آرامش درونی و ذهنی من شد و مطمئن تر شدم که مسیرم درست است و روشی که انتخاب کرده ام صحیح است .لاغری با ذهن این باور را در من ایجاد کرد که من هم می توانم به راحتی و آسانی و با زیبایی کامل متناسب و لاغر شوم و ترس من از خوردن و غذاها بسیار کم شد و باورهای نادرست خود را که توسط خود من در مغزم و ذهنم ایجاد شده بود و به ثبت رسیده بود را شناسایی کردم و روی باورهای درست خود کار کردم باورهایی مانند اینکه چاقی من ارثی یا ژنتیکی است /چاقی حالت طبیعی جسم من است و زیباست/پایین بودن سوخت وساز بدنم باعث چاقی است /کم تحرکی و ورزش نکردن باعث چاقی است و خیلی باورهای نادرست دیگر که هر روز با بودن در این مسیر این باورهای نادرست در ذهنم کمرنگ می شوند و باورهایی مانند تناسب و لاغری حالت طبیعی جسم من است /من می توانم به راحتی لاغر شوم /غذا فقط برای تامین انرژی و نیروی مورد نیاز بدن من برای انجام فعالیت های مربوط به خودش می باشد /همان طور که چاقی را به راحتی و آسانی در جسم خود به وجود آورده ام همان طور هم می توانم تناسب و لاغری را برای جسم خود به وجود آورم البته همه چیز در درون من وجود دارد کافی است به آن دقت و توجه لازم را داشته باشم. پس من همچنان به مسیر و راه خود هر روز با اطمینان و باور بیشتر ادامه خواهم داد چون نقشه ی ذهنی لاغری من با مبدا چاقی ترسیم شده است و به زودی به مقصد خود یعنی تناسب و لاغری ختم خواهد شد.ختم کلام.
“ یا حق ”
سلام بر شما اقایی روشن وهمسیران باند برگشت
غروب پنچ شنبه ۹ اسفند ۱۴۰۲
همه شمایی که نقشه کشیدید چاق شدید وحالا باید از همون نقشه استفاده کنید در مسیر برعکس برای رسیدن به لاغریی ولی باحس وحال متفاوت ومخالف
دوران مدرسه خوشبختانه درس جغرافی رو بسیار دوست داشتم همین اکنون نیز تو پیدا کردن مسیره خیلی بهتر عمل کرده جغرافی ایران رو بهتر به یاددارم
حالا این درس نقشه جغراقیا تبدیل شده به نقشه ذهنی برای رسیدن به چاقی وباند برگشتن به لاغریی ولی با حس مخالف
ناامیدی امیدواری
چاق شدن لاغر شدن
پر خوری اندارز خوردن
ترس ازخوردن لذت ازخوردن
تنفر از خود عشق به خود
تنک شدن لباس ازاد شدن لباس
ترس ازجاقی لذت لاغری
وفتی درحرکت به سوی جاقی هستیم وفتی از باند برگشت باشه اخرین ایستگاه اولین ایستگاه برگشت هست ولی مخالف رفتن هست
روز اول که من وارد سایت شدن کلی نا امیدنگران بودم
با شروع تو قسمتهای اول این نگرانی جاش عوض شد حسم بهتر شد وامید زیادتر شد
بعدازون چند روزکه گذشت چاق شدن داشتم کم کم به فکر لاغر شدن بودم
به مرور پرخوری تبدیل انداره خوری شد ولی بازم بعضی زمان ار دستم در میرفت
ترس از خوردن هر غذایی یی فکر در سرم داشت سبزیجات خوب ولی بعضی غذاها هم بادیدنش وهم با خوردنش وهم با نخوردنش = چاقی
تمامش در من از بین رفت دیگه فرقی بین هیچ غذا وسبزیجاتندارم اگه گرسنه بشم هر چیزی که دوست داشته باشم به اندازه میخورم ودیگه اصلا نگران اینکه من چاق کنه نیستم خیلی حال خوبی داره بعد از خوردن دیگه اون غذاب وحشناگ سراغت نماید کیفی داره عالی
ا زخودم منتفربودم حتی تو اینه هم دوست نداشتم خودم
بیبنم با دیدن تو اینه کلی به خودم حرفهای بی ارزش میزدم
به مرور عاشق خودم شدم حتی بارها به خودم میگفتم جسم من تقصیر نداره این من بودم که با روشهای اشتباه اون رو اذیت کردم تازه ارش معذرت خواهی میکردم بهش قول میدام جبران کنم دلم میخواست خودم تواینه ببینم وخودم تشویق کنم که افرین داری خوب عمل میکنی تو لاغر میشی
تنگ شدن لباسهای باره به خودم میگفتم جرا این پارچه اب رفتن من که با اب گرم لباسمو نشوستم پس چر اب رفتن
حی باید مکشیدم تا اندازم شن حی میپردین بالا
از تنگی لبایهام شگایت داشتم اخه چرا این لباسم انقدر تنک شدن چرا یقه لباس تنگ هست لباسم به تنم می چسبید
شلورها به سختی بالا میرفت خسابی تنک وچسبون شده بود
حالا لباسم برام تو تنم حی دارن اویزون تر وگشادتر وحتی بعضی زمان از تنم دارن می افتن شلورهام تنک کردم ولی بازم اویزون شدن دست دائم به لباس مرتب کردن هست
بقه های لباس به نظرم خیلی بزگ شدن دایم باید درستش کنم لباس نمیخرم تا لاغرتر بشم بعدشروع به خرید میکنم
ترس از چاقی جاشو به لذت ازلاغریی داده دارم دائم به خودم میگم دوسال اینده چطور خرید کنم کجاهای که بخاطر چاقی نتونستم برم برم کلی نقشه کشیدم که کم کم با لاغر شدن انجامش میدم با این توضیح که دادم ومقایسه کردم من تومرحله اخر هستم فقط باید استمرا داشته باشم وتو رفتا کردن وعمل کردن کار کنم فقط توجه خودم به خودم بدم افکاد منفی رو به مجزن راه ندم افکارمثبت وارد مخزن ذهنم کنم وکم کم افکار منفی رو از مخزن ذهنم خالی کنم جاشو با افکار مثبت پر کنم تا بهتر وبیشتر نتیجه بگیرم
خدا پست وپنهتون باشه یاحق حق نگه دارتون
سلام اسناد عزیز و دوستان هم مسیر
نقشه ی ذهنی و لاغر شدن همانند نقشه ذهنی چاقی ست با این تفاوت که شروعش با اشتیاق و علاقه و انگیزه هستش و تا آخر احساس خوبی داریم اگه مسیر رو درست بریم .
ممنونم از فایل خوبتون
سلام
من موقعی که به این مسیر هدایت شدم میشه گفتش که دوباره به خودم واطرافیانم قول دادم که میخام تمرینات مرگبار پیاده روی رو شروع کنم .
خوب از طرز صحبت من میشه فهمید مرگبار یعنی کارهای همراه با رنج وعذاب شدید . چون واقعا چاره ای نداشتم یه خواهر بزرگتر ازخودم دارم که وقتی خونمون میومد همچنین میگفت تپال . خپل .و… و همش آنقدر چاقیم رو بزرگ و زشت میدید که از زندگی سیر میشدم .
خوبه خودش چاق بود و میزاشت به حساب بچه دارشدنش وبرای من توجیهی نمیدید .
وخانواده هم همینطور وقتی غذا میخوردم باهام بد رفتار میکردن وبارها با برادرم بحثم میشد آخه من گشنم بود ونمیتونستم جلوی خودم رو بگیرم اما اونها درک نمی کردند.
البته همون سرزنش های اونها باعث شد رنج چاقی درذهنم صد برابر بشه وگرنه ازنظر خودم آنچنان مشکل چاقیم حاد نبود .
ازشون ممنونم که این کار روکردن و بیدارم کردن.
بعدش که این قول رو دادم همش تو فکر این بودم کدوم مسیر رو برای پیاده روی انتخاب کنم که کمتر درمعرض دید باشم و چون بهار بود کمتر گرما اذیتم کنه .
توهمین فکرها بودم و با این وجود میدونستم زحمت الکی هستش و برمی گرده . اما چاره ای نداشتم .
اما به لطف الهی به این روش هدایت شدم .
مطالعه کردم خبری از رژیم و ورزش وپیاده روی و.. نبود هرچی بود ذهنی سریع فایلها رو دانلود کردم بار اول آنقدر هیجان داشتم نه متن روخوندم نه کامنت فقط همه ۱۲ تا رودانلود کردم وتندتند گوش دادم ببینم تهش چیه .
چون خودم بامباحث قانون جذب آشنا بودم مطالبش دلم نشست وفهمیدم این همون گمشدمه . بعدش از اول با عشق وحوصله هم متن روخوندم وهم فایل رو گوش میدادم وهم تمرینات رو انجام میدادم .
غرق شدم درمطالب . ادامه دادم ادامه دادم هر روز احساسم بهتر میشد به صدگام رسیدم ادامه دادم کم کم متوجه شدم اطرافیانم چیزی بهم نمیگن وسرزنش نمی کنن. بازم ادامه دادم . کم کم خواهرم بعد مدتی که منو ندیده بود اومد خونمون بهم گفت انگار آب شدی چی کارکردی؟
منم یه کم بهش گفتم اونم تایید کرد وعلیرغم چاقیش هرگز ادامه نداد . من تاصدگام روتمام کردم متوجه گشادشدن لباسم . سبکی درحرکتم شدم .
هرچی استاد میگفت مثل وحی منزل میدونستم لایوها خیلی وقتها بهم کمک میکرد و نیرویم رو شارژ میکرد برای ادامه دادن . ترسها خیلی کمتر شد و حرص وولعم کمترشد .
رفتار غذاییم خیلی بهتر شد . گاها شام نمیتونستم بخورم . تمایلم به ترشی جات کلا ازبین رفت و….
الانا که مادرم میگه بسه دیگه خیلی لاغرشدی شبیه فلان دختره شدی . تا رنج لاغری رو درمن زیاد کنه .
منم بهش گفتم اگه تمام دنیا منو مسخره کنن که چاق بشم و
لاغری خوب نیست اما من دراین مسیر می مانم .
تازه میفهمم چقدر متناسب شدن عالیه . البته هنوزم کاردارم تا متناسب بشم .
الانا که اینجا شمال هوا خوبه وخواهرم پنکه روشن میکنه من خاموش میکنم یادم اومد من پارسال کولر روشن میکردم واون غر میزد وخاموش میکرد الانا برعکس شده .
وقتی این واکنش های خوب متناسب شدن رومیبینم متوجه میشم به ایستگاه متناسب شدن خیلی نزدیکم . وحال دلم عالیه .
چقدر خوبه که باغذاها آشتی کنی . باخودت آشتی کنی و متناسب بمونی .
به امید متناسب شدن برای کلیه دوستان این سرزمینم ..
با سلام ودرود
چه متن زیبایی، واقعا نقشه ذهنی چاقی مثل سرنیزه ایی میمونه که پشت سر افراد چاق گذاشتن ک حتی نمیتونی علی رغم علم به اشتباه بودن مسیر، رااه رو برگردی!! یکی از این نقشه ها که اینقدر از پزشکان تغذیه ومزدم عادی شنیدم در مورد مواد نشاسته ایی مثل برنج هست که میگن علت چاقی میشه ومن چون برنج دوست داشتم همیشه انتظار چاقی رو داشتم، ژنتیک روبا دیدن پدرم باور داشتم، طبع سرد ومزاج و… هم نقشه سازهای یعدی بود من واقعا منتظر چاقی بودم، وناامید از لاغری
سلام
نقشه ذهنی مجموعه تجربیات مادر طی کردن مسیری است ک ما رو از مبدا ب مقصد میرساند
نقشه ذهنی توسط هر فردی وبرای خودش ایجاد میشود
در ذهن هر فردی ک اضافه وزن دارد نقشه ذهنی ک شامل اطلاعات وتجربیات چاقی ذخیره شده است
نقشه ذهنی من شامل
شنیده هام درمورد چاقی مواد غذایی درمورد مسائل بارداری ازدواج ژنتیک کارها
فکر این شنیده در مغزم ایجاد شد فکر کردم ترسیدم نگران شدم و انتظارم از خودم چاقی شد انتظارم از مواد غذایی چاقی شد از ورزش نکردن چاقی شد
درمودرشون حرف زدم توضیح دادم
ترسیدم رژیم گرفتم ورزش کردم وزن کردم
ناراحتی غم ناامیدی اضطراب استرس
تجربیاتم از چاقی ولباس هایی ک دوس داشتم و نتونستم داشته باشم بارداری سخت وگله و شکایت های همسر
رفتارهای و عادتهای چاق کننده درمن شکل گرف
نقشه ذهنی لاغری دقیقا مشابه همان نقشه ذهنی چاقیه با این تفاوت ک ایستگاههای انها ب طور متفاوت ترسیم شده است
نقشه ذهنی ما ادمهای چاق پر از درد و تحقیر و سرزنش هس
پر از نصیحتهای ک از دیگران شنیدیم
پراز راههای ک ب امید لاغری رفتم نشد
پر از فرار
فرار از خودم از چهرم از اندام از اینه از عکس
پر از حسرتهایی ک کشیدم همه شاد بکدن نن درگیر چاقیم ن از سفر نا ز رستوان ن از مهمونی نواز عید ن تولد ن از خوابیدن ن از بارداری ن از خانوادت ن از بچت ن از زندگی
پر از افسوس و غم ناراحتی تحقیر
پر از حس گناه
پر از حس خجالت
پر از دوری ها
دور شدن از خودم از زندگی از جوونی
من حرکت خودم آغاز کردم و در مسیر نقشه ذهنی لاغری هستم
ایستگاهایی ک گذشتم
اوایل چاق شدم ولی الان چاق نمیشم همونجا استپ کردم
شوق اشتیاق
شادی
حس خوب
رهایی
نترسیدن از موادغذایی
نگران نبودن
بیخیالی
دوست شدن با خودم
عکس گرفتن خرید کردن
لذت بردن
خجالت نکشیدن
انتظار لاغری داشتن
طبیعی دونستن لاغری
من یک ب یک ایستگاهها طی میکنم
و ب مرز لاغری میرسم و لاغر میشم من حسش میکنم خیلی نزدیک ب من
سلاااااام بر عالم و آدم
درود هم کلاسی های درس جغرافیا ذهنی😊
نقشه ذهنی و تأثیر آن در لاغر شدن ….
نقشه مجموعه اطلاعات و تجربیاتی است که ما را از مبدأ به مقصد می رساند .
نقشه ی ذهنی شبیه نقشه کاغذی های جغرافیایی هستند با این تفاوت که در نقشه های کاغذی افرادی قبل از ما مسیری را طی کردند و اطلاعاتی را از مسیر اعم از امکانات مسیر و ایستگاهها یا شرایط آب و هوایی یا مسیر خاکی و آسفالت و …جمع بندی کردند و در قالب نقشه های کاغذی یا الکترونیکی دراختیار ما و دیگران قرار دادند.
اما نقشه ذهنی هر فردی برگرفته شده است از اطلاعات و محتوای ذهنی و شخصی خودش که در مسیر زندگی اش با توجه به چالشهای زندگی تجربیاتی کسب کرده است و به خاطر همین وقتی با چند نفر در مورد موضوعی مشورت می کنیم یا سئوالی می پرسیم پاسخ های متفاوتی دریافت می کنیم البته نقشه ذهنی چاقی در افراد چاق به خاطر شباهت رفتاری و عادتهایی که دارند خیلی به هم شباهت دارد ولی کاملا همسان و مطابق با یکدیگر نیست .
از زمانی که شناخت و درکی نسبت به مسائل پیرامون زندگی پیدا کردیم و قدرت تصمیم گیری در مسائلمون را به دست آوردیم در ذهنمون نسبت به هر موضوعی مثل چاقی یا فقر یا بیماری و …یک نقشه ذهنی ایجاد کردیم که از محتوای اطلاعات پیرامون و البته ذخیره آگاهی ما و تجربیاتمون و گفت و شنود از دیگران در ذهنمون ترسیم شده است .
نقشه ذهنی چاق
در ایستگاههای ایجاد شده به مقصد چاقی :
۱/شنیده ها و دلایل طبیعی بودن چاقی در ذهن
۲/ترس و نگرانی از چاق شدن
۳/ایجاد تصویر ذهنی چاق و چاق شدن
۴/تلاش برای مهار کردن چاقی
۵/احساس ناامیدی و ناتوانی و چاقترشدن
۶/تجربه و درد از مشکل اضافه وزن
هر چه سن چاقی بیشتر باشه اطلاعات و تجربیات ما برای وضوح نقشه چاقی در ذهنمون بیشتر و پررنگتر است .
روزی که سفر خود را از تناسب اندام به سمت چاقی آغاز کردیم هر تغییر احساس یک ایستگاه ما را به مقصدمون که چاقی بود نزدیکتر می کرد و آرام آرام تغییرفیزیکی در ما ایجاد می شد …
مثلا در زمان ۲۰سال ما این ایستگاهها را طی کردیم تا به اضافه وزن بالایی رسیدیم و همانطور که به وقت سفر کردن از مبدأ به مقصدی انتخاب بهترین راه از مبدأ به مقصد میتونه راه بازگشت هم باشه برای لاغری هم باید از همان مسیر که رفتیم و چاق شدیم اینبار به صورت معکوس برگردیم یعنی اگر ایستگاه قبل رسیدن به مقصد ما در سفرمون پمپ بنزین بوده حالا وقتی دور می زنیم برگردیم ایستگاه اولمون پمپ بنزین میشه در مسیر چاق شدن مرحله به مرحله با ایستگاههایی روبرو شدیم مثلا اول احساسمون بد شده بعد از دیگران حرف شنیدیم و سرزنش و تحقیر شدیم بعد ترس از چاقی در ما بیشتر شده و البته خجالت و دوری از جمع هم اتفاق افتاده و بعد دیگه لباس سایزمون نشده و محدود شدیم به پوشیدن لباسهای گشاد و بلند و رنگ تیره کمی گذشته و محروم شدن از علاقه مندیهامون و تغییر در تصمیماتمون به خاطر چاقی و البته متزلزل شدن اعتماد به نفس یا روابطمون و در نهایت ناامیدی و افسردگی و گریه و زاری و التماس به خدا ….آخرین مرحله در شرایط خیلی بد جسمی و روحی ما بوده که مورد رضایت ما اصلا نبوده است .
وقتی به لطف خداوند به مسیر لاغری با ذهن هدایت شدیم اولین ایستگاه برگشت ما از چاقی برعکس ایستگاه آخر چاقی هست یعنی ناامیدی و حس ناتوانی در ✨ایستگاه اول برای مقصدلاغری میشه 😍امید و شوق و انگیزه و احساس توانمندی و شادی و این نشونه درست بودن مسیر صحیح و ایجاد نقشه ذهنی ما هست .
✨ایستگاه دوم لاغری :پرخوری های ما با عذاب وجدان و درد و رنج به حالت لذت و به اندازه خوردن تغییر می کنه
✨ایستگاه سوم لاغری :از فرار آینه و نگرفتن عکس از خود تبدیل میشه به اعتماد به نفس و دوست داشتن خود و اتخاذ تصمیم های جدید
سالهای زیادی در تلاش بودیم که با روشهای مختلفی لاغر بشیم که هربارهم نتیجه مقطعی ما را با شکست روبرو می کرد و دلیلش این بوده که ما اصلا نقشه ذهنی در مغزمون نداشتیم هیچ اطلاعات و تجربه ای در این زمینه در ذهن ما نبوده و البته اگر اطلاعات و تجربیات مختصری در ذهن ما ایجاد شده به صورت ناقص و غیراز مسیر صحیح لاغری وجود داشته است و ما در روشهای قبلی همینطوری دور کوهها می چرخیدیم آواره و در بیراهه ها چون مسیر اشتباه بود فقط دردو سختی بدون نتیجه ماندگار برای ما به همراه داشت…
بنابراین وقتی ما حدود۵۰کیلومتر نقشه ذهنی چاق در ذهنمون به صورت پررنگ و قوی داریم نمی تونیم به قول معروف بپیچونیم ⁉️بیایم با یک کیلومتر به لاغری دائم برسیم به امید لاغری دائم بریم جراحی معده و لیپوساکشن انجام بدهیم شاید برای مدتی کوتاه به خاطر انتظارمون از خودمون لاغر بمونیم اما در نهایت ذهن فراخوان می زنه که نقشه ذهن مطابق با۱۵۰کیلو نیست و چه اختلالی در جسم ایجاد شده ؟!
پس چرا جسم مطابق با نقشه ذهن نیست؟! بنابراین کم کم شروع می کنه به هدایت ما برای اینکه جسممون مطابق با نقشه ذهنی ما و تصویر ذهنی ذخیره شده در ذهنمون از خودمون بشه !…
و تنها راه لاغری ماندگار ایجاد نقشه ذهنی لاغری است که باید همانطور مرحله به مرحله با تغییرات در ذهن ما ایجادو پررنگ بشه البته نقشه چاقی هم هرگز از ذهن ما پاک نمیشه ولی وقتی نقشه لاغری در ذهنمون کاملا صحیح و به صورت واضح ایجاد بشه انتخاب ما لاغری هست و از این نقشه استفاده می کنیم و اینبار چون خیلی لذت بخش هست دیگه به هیچ عنوان نمی خواهیم از نقشه چاقی استفاده بکنیم .
مگر فردی که ثروتمند شده دوست داره باز فقررا تجربه کنه!؟….هرگز
هیچ زمان مشخصی برای ایجاد نقشه های ذهنی در مغز ما وجود نداره چون ما در هر ایستگاه باید به حالت ترمیم و بازسازی برسیم و هر چقدر در زمان چاق شدن مثلا ایستگاه اعتماد به نفس ما تخریب شده باشه حالا در همون ایستگاه اعتماد به نفس ما باید به تعادل برسه ولی شاید ما بیست سال در مسیر چاقی بودیم اما با تعهد و اشتیاق و استمرار در مسیر لاغری نهایتا یکی دوسال به حالت تناسب ایده آل خود با سلامتی و شادی می رسیم و روح و ذهن و جسم ما کاملا هماهنگ این شگفتی عظیم را خلق می کنند یعنی با حالت سلامتی و شادی و اعتماد به نفس به آسونی و البته در ایستگاه ایده آل تناسب خود به صورت مااااندگار زندگی می کنیم و این خیلی باارزشه لاغری با زجر و محدودیت و ضعف فقط عذابه و هرگز پیروزی نیست …با دکتر و دارو و دوا با جراحی نمیشه خوشبختی با لاغری را کسب کرد فقط با نقشه ذهنی خلق این رویای شیرین ممکنه و فقط به خواسته ی خود فرد انجام می شه .
هیچ پزشک یا دستگاه و عاملی بیرون از ما و حتی استاد هم نمی تواند برای ما نقشه لاغری در ذهنمون ایجاد کند و فقط ما هستیم که دریافت کننده و البته تجربه کننده این مسیر سرسبز هستیم
در تمام جنبه های زندگی باید ما در ذهنمون نقشه ذهنی موفقی داشته باشیم …اگر بیراهه بریم و بخواهیم میانبر بزنیم فقط دچار دردو رنج میشیم به هیچ عنوان نمیشه جهشی حرکت کرد مراحل تکامل نقشه و تجربیات و اطلاعات کافی و صحیح از مسیر جدید و انتخابی ما باید در ذهنمون ایجاد نقشه موفقیت بکند …برای اینکه ثروت یا روابط عاشقانه و سلامتی پایداری داشته باشیم آگاهی های صحیح وارد ذهنمون کنیم و یک نقشه ذهنی صحیح در ذهنمون ایجاد کنیم با معامله کردن و زرنگ بازی و سرمایه گزاری های پیشنهادی دیگران و عوامل بیرونی نمیشه به لیاقت ثروتمندی یا محبوب شدن و سلامت بودن پایدار دسترسی پیدا کرد .
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
این فایل رو خیلی دوست داشتم چندین بار و چندروز گوش می کردم یعنی یک اعتبار و سند محکمی در ذهنم ایجاد می کرد و کاملا دلیل حس خوب و اشتیاق و توانمند شدن در شروع این مسیر را در ذهنم قطعی کرد …امید به نتیجه و البته اشتیاق برای اینکه این نقشه ذهنی را با دریافت آگاهی های بیشتر و البته تفکر بیشتر در ذهنم پررنگ تر کنم و روند تغییر جسمم را سرعت ببخشم البته نه به این معنا که یک شبه ده تا فایل ببینم این سرپیچی از قوانین آموزش هست ولی کمی جدی تر بگیرم با لذت بیشتری پیگیری کنم و بها بیشتری برای خلق رویام پرداخت کنم همین دیروز حکمتی بر من آشکار شد که سپاس گفتم خدا را به خاطر نقشه ذهنی و مراحل پرورش و تکاملم در مسیر مستقیم زندگی ….
حدود دوسال بود که وات ساپ را حذف کرده بودم چون فقط ورودی منفی و پیامهای ناهمسان با مسیرم دریافت می کردم بی حرمتی به حریم ذهنی ام و البته دعوت شدن به گروههایی که اصلا اطلاعی از بسترش نداشتم …..اما چندروزی بود برای یک سری کار اداری نیاز بود با وات ساپ کار انجام بدم و از طرفی نمی دونستم چطور دیگران و نزدیکانم را از ارتباط گرفتن با من از این طریق منصرف کنم 🤔..این برنامه را نصب کردم و الهام قلبی ام بر آن شد که در اطلاعات پروفایلم با استیکر😊لبخندی نوشتم پاسخگو نیستم…
چنددقیقه نشد که از طرف یکی نزدیکان پیام ولادت و غیره ارسال شد و اینبار نقشه ذهنی ایجاد شده به من گفت به قوانین خودت احترام بزار و از مرزهای تعیین کننده خودت عبور نکن .
چندساعتی منفی باف رو مخم بود زشته جواب بده حالا همین یک نفره .میبینه آنلاینی ولی اراده خدا بر این شد که قانون قانونه فرقی نمی کنه انتخاب خودم باشم یا دیگری ⁉️و اینجا به لطف خدا پیروز شدم و پاسخگو نبودم سجده شکر کردم و سپاس خدا گفتم اگر دوسال پیش نتیجه عبور از قانون خودم را تجربه نکرده بودم امروز قدرت نه گفتن را نداشتم پس این یک قدرت و آزادی پایدار هست برام همراه با عزت نفس بالاخدایا شکرت عااشقتم ❤️….
در مورد لاغری تقریبا متوجه شدم تو کدام ایستگاهم ایستگاه تصویر ذهنی ام نیاز به ترمیم داره …تجربیات مختلفی کسب کردم در مسیر لاغری و نهایتا یک عکس از خودم پیدا کردم ۹ساله هستم با قدی کشیده و لاغر اندام و بسیار زیبا گریه کردم به ناخودآگاهم گفتم من این تصویر هستم اورجینال و طبیعی همون که خدا در نهایت سلامتی و شادابی و زیبایی برام خواسته و حس می کنم تغییرات احساسیم رو به پیشرفت هست به امید و اراده خداوند
دست از طلب ندارم /تا کام دل بر آید
یا لاغر می شوم یا لاغر میشوم
درود بر همگان پایدار و برقرار باشید 🍃🌸
بنام خدا
سلام خدمت استاد و دوستان همراه
گام ۸۵ نقشه ذهنی
همه ی ما برای انجام خیلی از کارها اول یه،نقشه تو ذهنمون تز اون کار ترسیم میکنیم و بعد شروع میکنیم .
برا چاقی هم همین طور بوده ما طبق نقشه ذهنی چاق شدیم و کیلو به کیلو بیشتر شده چطوری از طریق افکارمون من خودم تو آینه از خودم بدم میامد ،از خرید بدم میامد از حرف دیگران فلانی چاقتر،شدی بدم میامد میرفتم سراغ ورزش ،رژیم میگرفتم ،اما همچنان ترس داشتم موقع غذا خوردن همیشه عذاب وجدان داشتم و این ترسیم نقشه ادامه داشت
تا من با سایت تناسب فکری آشنا شدم و همان مسیر بر عکس دارم بر میگردم تقریبا وسط راهم .شادم با اشتیاق بدون ترس غذا میخوردم از خوردن نمیترسم از خرید نمیترسم تو آینه خودم را تحسین میکنم و مقداری سایز کم کردم .برا همین میگم وسط راهم و دارم با شور و اشتیاق ادامه میدم گاهی یه نجواهایی سراغم میاد اما صداشون ضعیفه من قویترم با احساس خوبم و باورم که به مسیرم دارم و انشالله تا پایان راه چیزی نمانده هر چند راهمان پایانی نداره و من تا آخر عمر ادامه خواهم داد .
سلام استاد عزیز و گرامی و دوستان همراهم
چقدر عالی و قشنگ این نقشه ذهنی توضیح داده شد
مسیری را که طی کردیم و از لاغری به چاقی رسیدیم الان هم همان مسیر را بطور برعکس باید طی کنیم تا به ایستگاه اول که لاغری بود برسیم اما تفاوت این دو مسیر این است که احساس و تجربه مان در راه برگشت برعکس راه رفت است
من این احساس را تجربه کردم حدود سه سال پیش که وارد سرزمین زیبای لاغرها شدم از همان روزهای اول احساس آرامش و شادی و امیدواری کردم و مثل این بود که گمشده ام را که مدت ۴۰ سال دنبالش می گشتم را پیدا کرده بودم
من اطمینان کامل و بیش از صد در صد به درست بودن این روش پیدا کرده بودم و تمام تمرکزم را روی این دوره گذاشتم و هیچ.اهمیتی ندادم به روشهایی که وجود دارد و خودم تمام این ۴۰ سال آنها را امتحان کرده و نتیجه ماندگار نگرفته بودم
بعد از آن از دیدن خودم در آینه حالم بد نمی شد و به خودم بد و بیراه نمی گفتم
بعدا دوست داشتن خودم شروع شد دیگر از عکس انداختن و وارد جمع دوستان و فامیلها شدن فراری نبودم
حالا که خودم را دوست داشتم کارهای مختلفی برای شاد کردن خودم میکردم که مهم ترین و با ارزش ترین آن بودن در مسیر لاغری با ذهن و آموزش دیدن و با شور و شوق فراوان آموخته هایم را به اجرا گذاشتن است
تغییر بعدیم کم شدن حرص و ولع برای خوردن بود
یاد گرفتم که به جسمم احترام بگذارم واز آن بعنوان سطل آشغال استفاده نکنم تا هر چیزی را واردش کنم به خاطر دلایلی به غیر از گرسنگی
یاد گرفتم که خودم را برای این تغییرات تشویق کنم و اینرا در نظر داشته باشم که برای متناسب شدن اول باید فرمولهای لاغری را در ذهنم قرار بدهم و این همان تغییرات در افکار و رفتار من است
وقتیکه این تغییرات به حد قابل توجه ای برسد آنوقت است که خودش را در جسمم آشکار میکند و من به ایستگاه اول که متناسب بودن است میرسم
این همان طریقی است که من چاق شدم اول در ذهنم چاق شدم و بعد نشانه هایش را در جسم دیدم پس لاغر شدنم هم باید به همین طریق باشد
سلام به استاد عزیز و همراهان گرامی
گام ۸۵ نقشه ذهنی و تاثیر آن بر لاغری
الان که دارم به حرف های استاد خوب فکر می کنم می بینم که همه ما برای هر کاری یک نقشه برای خودمون طراحی می کنیم مثلا می خواهیم خونه بسازیم ازدواج کنیم و کار جدید رو آغاز کنیم همه کارها برای موفقیت نیاز به نقشه داره حالا بعضی وقت ها نقشه آماده است از تجارب بقیه استفاده می کنی بعضی وقتها خود انسان نقشه رو در ذهنش ترسیم میکنه و با آزمون و خطا به موفقیت میرسه
مثلا من می خوام یک خونه بسازم خوب اول زمین میخرم بعد مصالح میخرم کارگر و بنا و افراد رو میگیرم و روزها ماهها کار می کنیم و در نهایت یک خونه ساخته میشه
نمیشه من یک شبه به بنا بگم خونه ام رو تحویل بده
اگه هم تحویل بده یک جاش ممکنه مشکل داشته باشه
خونه ای که با حوصله با مصالح خوب با وقت گذاشتن ساخته بشه با خونه ای که یک شبه ساخته بشه خیلی فرق داره
وقتی من برم تو خونه ای که با حوصله انگیزه اشتیاق ساختمش برای تک تک آجرهای و وسایلش وقت گذاشته باشم اون خونه رو با هیچ خونه دیگه عوضش نمی کنم
لاغری هم همین طور هست ما باید طبق نقشه پیش بریم نمیشه یک شبه یک ماهه به وزن دلخواهت برسی اگه هم برسی بعدا به مشکل می خوری و می گی کاشکی این کار رو نمی کردم
من طبق حرف استاد تمام مراحل چاقی رو طی کردم آخرین باری که رژیم گرفتم از وزن ۶۵ به ۶۰ رسیدم اما بعد از چند ماه ترس از چاقی شروع شد لباس هام تنگ شدند از خودم متنفر شدم و همه اش به خودم می گفتم چرا نتونستی خودت رو نگه داری از خوردن می ترسیدم ولی پرخوری داشتم روز به روز چاق تر می شدم هر بار روی ترازو می رفتم وزن ام بالاتر نشون میداد تا به ۷۲ رسیدم و خودم رو سرزنش میکردم مگه ۶۵ چیکار بود که رژیم رو شروع کردی الان از همون وزن قبلی ات هم بالاتر رفتی دیگه از خودم بدم می اومد نل امید بودم و حاضر نبودم و نمی خواستم هیچ رژیم دیگه ای رو شروع کنم به خودم می گفتم چه فایده وقتی بعد از چند ماه بیشتر از وزنی که کم کردم به وزن الانم اضافه میشه
به لطف خدا با این سایت آشنا شدم و چند ماه قبلش با قوانین جذب آشنا شده بودم
واین قدر خوشحال شدم استاد نقشه ذهنی رو ترسیم کردند چون دیدم من در وسط نقشه هستم پس بیشتر راه رو رفتم و به مقصد نهایی نزدیک هستم
من امیدوار و مشتاق هستم که لاغر میشم
به اندازه و به اندازه نیازم می خورم
از خوردنم لذت می برم
مهمتر از همه خودم رو دوست دارم اعتماد به نفسم بالا رفته در جشنواره ها و مسابقات شرکت می کنم
دیروز نوشتم براتون دارم میرم مشهد و تند تند می نوشتم رفتم و یک مانتو شلوار خریدم و اینقدر بهم میاد و همه میگن لاغر شدی
اینقدر لذت بردم از خرید مانتو و اینکه اندازه بود و به من می اومد همیشه می خواستم لباس بپوشم از اطرافیان می پرسیدم به من میاد خوبه ولی این سری با پوشیدن اولین مانتو عالی بودم
پس نقشه ذهنی من درسته و درست و صحیح دارم گامها رو بر میدارم من با اشتیاق و خوشحالی به این مسیر ادامه میدم و مطمئن هستم که به مقصد نهایی می رسم
سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان عالی و هم مسیرم
نقشه ی ذهنی که میگین من رو یاد همون نقشه های کاغدی میندازه که ما میتونیم با اونها کلی اطلاعات از حاده ها و یا شهرها کسب کنیم که کجا بریم و جه کنیم اما نقشه ی ذهنی فرقش این هست که دیدنی نیست پس هر چقدر نقشه ی ذهنی شما دقیق تر باشه بهتر میتونیم لاغر بشیم .
من زمانی که بعد از ازدواجم شروع به چاق شدن کردم سفر خودم رو از تناسب به سمت چاقی شروع کردم و از محل فعلی خودم که تناسب بود به سمت تناسب حر کت کردم و یکم که در مسیر چاقی که ناخواسته حرکت می کردم اون موقع یه تغییراتی در خودم می دیدم و بازم که حرکت کردم و استمرار داشتم یه تغییرات دیگه می دیدم مثلا حرفهای بقیه رو می شنیدیم که فلانی انگار چاق شدی مواظب باش و یا حالم بد شده بود و یکم دیگه که حرکت کردم ترسم شروع شده بود که نکنه بازم من چاقتر بشم و یکم دیگه که ادامه دادم دیگه از خودم خجالت کشیدم و دوست ند اشتم در مهمانی ها حاضر بشم و یکم دیگه که ادامه دادم دیدم انگار لباس سایز من گیر نمیاد و فقط لباسهای رنگ تیره باید بپوشم و بعد به مرحله ای رسیدم که دیگه بعضی کارها رو نباید انجام میدادم و خلاصه در مرحله ی دیگه یک چیز دیگه بود مثلا اعتماد به نفسم خراب شده بود و یا رابطه ام خراب شده بود و یادم میاد آخرین مرحله اش که احساس خیلی بد و گریه و زاری و ناامیدی و به خدا التماس کردن و ناامیدی و احساس بد و تسلیم شدن بود که باعث شد من با لاغری با ذهن آشنا بشم دقیقا خود من همینطور بودم یادم میاد ماه های اخر قبل از آشنایی با سایت بارها به خدا میگفتم من دیگه راهی برای لاغری بلد نیستم تو خودت کمکم کن و بسیار حالت ناامیدی و بدی داشتم و یادم میاد هر وقت روی ترازو میرفتم عددی میدیم که هیچ ربطی به تلاش من برای لاغری نداشت و من همینطور داشت وزنم بالا میرفت و من کلی گریه میکردم که چه کاری دیگه باید انجام بدم ؟؟؟ تا اینکه خیلی تصادفی که البته میدونم تصادفی نیست بلکه هدایت خدای خوبم بوده من رو با این راه لاغری با ذهن از طریق اینستا آشنا کرد و مدتی بعد وارد سایت تناسب فکری شدم و دیگه من با انگیزه ادامه دادم و حتی برای یک بار رهاش نکردم .
پس در بالا من مسیر چاقی رو که توضیح دادم خودم کاملا این مسیر رو تجربه کردم و میدونم در هر ایستگاه آدم چه چیزهایی رو تجربه میکنه و حالا که من دارم با استفاده از این راه از سمت چاقی به سمت لاغری حرکت میکنم پس آخرین ایستگاه چاقی برای من میشه اولین ایستگاه لاغری اما چون در باند مخالف هستم پس بر عکس اون حالت اتفاق میفته یعنی اگر اخرین ایستگاه چاقی احساس ناامیدی و بد بوده حالا در اولین ایستگاه لاعری من احساس امید و حال خوب رو تجربه میکنم پس به همین دلیل بود که خود من در همون روزهای اول آشنایی با سایت حالم عالی شد احساسم عالی شد آرامش پیدا کردم و احساس قدرت و توانایی کردم که میشه لاعر بشم من میتونم مشکلم رو حل کنم و دیگه خبری از ناراحتی و گریه و رنج در من نبود به جای اونها احساس لذت و شادی و آرامش و توانایی و اشتیاق و انگیزه میکردم و انگار تمام اون ناتوانی ها در من تبدیل شده بود به اینکه من میتونم لاغر بشم و باور کردم که میتونم لاغر بشم و اطمینان داشتم که میتونم با این راه لاعر بشم برای همین در همون روزهای اول ورودم به سایت با مشورت با استاد من ورزش و رژیم رو برای همیشه رها کردم در واقع من در این حد اطمینان داشتم که میتونم لاغر بشم منی که اگر مریض هم بودم باید میرفتم باشگاه تو سرما و گرما و باد و بارون و عروسی و … من میرفتم و ورزشم رو رها نمیکردم و همیشه در صف اول کنار مربی بودم چه اتفاقی در من افتاده بود که به یک باره ورزشم رو رها کردم ؟؟؟؟خب معلومه ایمان پیدا کرده بودم که میتونم لاغر بشم امید پیدا کرده بودم که میتونم لاغر بشم یادمه اون موقع که ورزش رو به گفته ی استاد کنار گداشتم خیلیها مسخرم کردن که چرا سالها هر چی ما گفتیمت بسه دیگه ورزش نکن خودت رو کشتی و قبول نمیکردی حالا به خاطر دو تا حرف ولش کردی تو دیگه کی هستی و من گوشم به این حرفها بدهکار نبود و راه خودم رو میرفتم و خیلی اطرافیان من و مربی و مدیر باشگاه در تعجب بودن که چه اتفاقی افتاده که من دیگه باشگاه نمیرم چون از تعهد و انگیزه و اشتیاق من و تلاش من برای لاعری خبر داشتن که چقدر منظم سر ساعت برای ورزش حاضر میشدم اما من با اولین تغییر در احساسم که میتونم لاعر بشم اونم به تنهایی و بدون نیاز به هیچ عامل بیرونی دیگه ورزش رو کنار گداشتم و قدم در این راه اصولی و منطقی گذاشتم و هنوز که هنوزه دارم براش قدم برمیدارم و همچنان دارم لذت میبرم و در شادی و اشتیاق هستم و اصلا عجله نمیکنم و بازم اطمینان دارم به زودی در وزن دلخواهم قرار میگیرم برای همین اموزشها رو دارم عالی دنبال میکنم و من یادم میاد دقیقا بعد از تغییر احساس که احساس ارامش و اطمینان داشتم و بعد تغییر در خوردنم به وجود اومد یعنی ایستگاه بعدی چاقی که پرخوری بود من برعکس اون رو در ایستگاه لاعری که به اندازه خوردن بود رو حس کردم که انگار هیچ حرص و ولعی ندارم و قشنگ یادم میاد که من میخوردم همه چیز میخوردم ولی به اندازه یعنی یه چیزهایی میخوردم که این اواخر بس نخورده بودم مزه هاشون رو یادم نمیومد و همسرم که میدید من همیشه رژیم دارم ولی اون موقع شروع کار در سایت میخورم نگران میشد و میگفت نخور الان چاق میشی ولی من میگفتم نه محدودیت ندارم و با لدت میخوردم و انگار ترس از خوردن در من کمتر شده بود و ایستگاه بعدی اعتماد به نفسم بهتر شد و رابطم با خودم بهتر شد و بعد تصمیم های بهتر گرفتم و بعد به خودم عشق میدادم در حالی که هنوز هیچ تغییر جسمی نکرده بودم من این همه تغییرات ذهنی داشتم و استمرار داشتن در مسیر باعث شد کم کم تجربه ی کاهش،وزن رو هم داشته باشم و میدیم که اطرافیان بهم میگن فلانی لاغر تر شدی و خودم حس میکردم لباسهام برام دیگه تنگ نیستن و خیلی در تنم راحت میشین پس اخرین ایستگاه چاقی میاد اولین ایستگاه لاغری قرار میگیره من کسی بودم که دقیقا این ها رو تجربه کردم مو به مو این تغییرات رو حس کردم پس متوجه میشم این راه دقیقا بر خلاف مسیر چاقی هست ولی زمان رسیدن به لاغری در افراد مختلف متفاوت هست بستگی داره که ما کی تغییر کنیم و این ایستگاه ها رو یکی یکی طی کنیم پس عجله نکنیم با اشتیاق و استمرار ادامه بدین تا به تناسب برسین من بارها به خودم میگم اگر تونستم با این مسیر حتی یک کیلو کم کرده باشم پس دوباره هم میتونم لاغر بشم از همون مسیر ولی لاین مخالفش در واقع همون ایستگاه های چاقی رو تجربه میکنم اما به شکل مخالفش و هیچ قرص،و امپول و زجر و سختی و عمل و رژیمی نداره .
نقشه ی ذهنی من رو هیچ کس نمیتونه تغییر بده مگر خودم در هر جنبه ای من باید نقشه ی ذهنیم رو تغییر بدم تا موفق بشم .
من عاشق ایستگاه های لاغری هستم .
سلام
نقشه ذهنی اینو نشون میده ک باید صبر و استمرار و تکرار داشته باشیم تا گام ب گام یا ب قول استاد ایستگاه ایستگاه ب تناسب نزدیک بشیم ن مثل مار پله بریم و یدفعه بیام سر جای اولمون
بمونیم تو مسیر و ادامه بدیم تا ب تناسب برسیم
من از وقتی عضو سایت شدم چن بار اشتباهی مسیرم عین مار پله شد و ب ایستگاه های قبلی برگشتم ولی باز ادامه دادم چن میخواستم ک ادامه بدم ب قول استاد ب مو رسید ولی نزاشتم پاره بشه
من از وقتی تو مسیر تناسب گام گذاشتم حس خوب حال خوب بیخیالی خودمو دوس داشتن ک هنوز کاملم نشده حرص و ولعم کم شده پرخوری هام کم شده حسرت اندوه غم خیلی کم شده ب منفی ها فکرکردن بحث کردن و اینام کم شده امید ب لاغری خیلی بیشتر شده ایمان و باورم ب لاغری بیشتر شده
هنوز تغییرات جسمی نداشتم شایدم یکم چاق شدم نمیدونم وزن نکردم جرات وزن کردن دارم ولی نمیخوام اینکارو بکنم اصلا مهم نیس ذره ای نمیخوام ناراحت بشم
واینها نشون میده ک من تو مسیر برگشت ب لاغری هستم و ایستگاه یکی یکی دارم میرم جلو
من تغییر رو در خودم میبینم و میدونم و باور دارم ک بیشتر و بیشتر میشه تا ب تغییر جسم برسه ایمان دارم
من موقعی ک داشتم ب سمت چاقی میرفتم با حرف دیگران با عقاید و نظرات مزخرفشان بیشتر و بیشتر چاق شدم
اما
الان میخوام ذره ای ب حرف دیگران اهمیت ندم حتی همسر و مامانم و ادامه بدم درسته تنهام و کسی منو باور نداره ولی خودم خودمو باور دارم ب استاد ایمان دارم ب خدا ایمان دارم
و میدونم ک میشه
سلام🙂
ما برای طی کردن هر مسیری در زندگی یه نقشه ذهنی داریم و این نقشه از بچگی با دیده ها و شنیده هامون از دنیای اطراف شروع به ساخته شدن کرده بعد با ترسها و نگرانیهامون واضحتر شده و بعد با تجربیاتمون در زمینه اثبات شنیده های اولیه ثابت شده بعدش تلاش کردیم از طریقهای غیر ذهنی و با تلاش فیزیکی اون نتیجه رو تغییر بدیم و وقتی دیدیم نشده نا امید و سرخورده و افسرده شدیم و رو آوردیم به گله و شکایت از زمین و زمان و پای خدا و پیغمبر رو کشیدیم وسط که آرا سرنوشت من رو خدا از ازل اینطوری نوشته و من هر کاری بکنم نمیشه و بقیه شانس دارن و….خلاصه این حرفا….
در صورتیکه وقتی با ذهن و قدرت ذهنی و طرز تشکیل نقشه ذهنی آشنا میشی میفهمی که اصلا اینا نیست…..خودت ساختیش اول از همه با ورودی نامناسب بعد با ترسهات تقویتش کردی بعد هم که تجربه اش کردی خواستی به صورت فیزیکی تغییرش بدی و خوب مسلما نشده و اونوقت شروع کردی به گله و شکایت…. عزیز من خودت کردی…. ولی خوب راه داره …راهش هم همینه که از همون مسیر ی که قبلی استفاده کردی و نقشه ذهنیت رو در هر زمینه ای ساختی بیای یه نقشه ذهنی جدید بسازی فقط در باند مخالف اون قبلیه….
یعنی اگه من چاق شدم خودم کردم کسی مقصر نیست خودم جسمم رو چاق کردم با شنیده ها و دیده هام با ترس و نگرانی از چاق شدنم با تجربه اولین نشونه های چاقی و ترسیدنم با شنیدن حرف و حدیث بقیه مبنی بر چاق شدنم حالا هر چی هم که خودم رو به اون راه زده باشم که نه من چاق نشدم من غذام رو زیاد نکردم یا با پوشیدن لباسهای قبلی خواستم ثابت کنم که نه من چاق نشدم ببینین لباسای قبلیم رو هنوز میپوشم ولی اتفاقا چاقیم بیشتر به چشم اومده و تذکرها بیشتر شده ومن که دیگه پذیرفتم که اره منم چاق شدم سعی کردم با رژیم یا کم خوری یا ورزش چاقیم رو در مدت کوتاهی برطرف کنم ..ولی هرچه بیشتر تلاش کردم و رنج و سختی بیشتری کشیدم دیدم یا نتیجه نداده یا موقت بوده…و اینجوری نا امید و مایوس شدم از لاغر شدن و رها کردم همه تلاشها رو ….غافل از اینکه اصلا جسمم کاره ای نیست و فشار آوردن بر این جسم فقط حالم رو بدتر کرده….
وقتی که در کمال نا امیدی از تمام روشهای قبلی به حالت تسلیم در اومدم و خداوند که بهترین ها رو میدونه و به آسونترین و صحیحترین مسیر آگاهه منو هدایت کرد به لاغری با ذهن تا بفهمم و درک کنم که نقشه ذهنی من چاقیه وباید نقشه جدید لاغری رو ترسیم کنم اونم در ذهنم تا کم کم به ایستگاه لاغریم برگردم. کاری به نقشه چاقی نداریم و نمیخوایم پاکش کنیم اصلا… ما یه نقشه لاغری رو ترسیم میکنیم و اونوقت باز هم این ماییم که با قدرت انتخابمون تصمیم میگیریم کدوم مسیر رو بریم مسیر لاغری که پر از حال خوب و اعتماد به نفس و سلامتی و صلح با خودت و شرایطت هست و پر از رنگ و نور و شادی و آرامش عمیق یا مسیر چاقی که پر از درد و رنج و نخواستن خودت و جسمت و کمبود اعتماد به نفس و شکایت و گله از زمین و زمان هست….
وکدوم عقل سلیمی راه آسون و لذت بخش رو رها میکنه و میره دنبال درد و رنج و سختی…..
اره با گوش دادن فابلهای اول نور امید و اشتیاق در دلم روشن شد حالم خوب شد اصلا روی ابرها بودم که بالاخره راهش رو پیدا کردم راه لاغر شدن رو…. راهی که از همون اول پر از امید و انگیزه است از همون اول حرف از آسونی هست از همون اول گفته میشه بدون رژیم و ورزش هست راهی که پر از صلحه اول از همه صلح با خودت با جسمت با بدنت…و چقدر لذت بخش و آرامش بخشه….
هر چی در مسیر جلوتر رفتم حالم بهتر شد روحیه ام بهتر شد کمتر به خودم گیر دادم از غذاها دیگه نترسیدم از خوردن دیگه نترسیدم سعی کردم لذت رو جایگزین ترس کنم احساس لاغری و سبکی میکردم بدون اینکه تغییر جسمی کرده باشم الانم در ایستگاهی هستم که از دیدن خودم در آینه لذت میبرم با اینکه متناسب نشدم ولی میدونم که در حال تعمیر و ترمیم جسمم هستم زمان برام مفهومش خیلی کمرنگتر از قبل شده دیگه اینقدر به خودم گیر نمیدم که چرا برای من زمان برده و لاغر نشدم بار ها حرف شما رو به خودم زدم که با سختی که نیست با رنج که نیست هیچ کار اضافه ای که نمیخواد بکنی فقط باید لاغری رو گوش کنی و هر روز یه قدم براش برداری همین اینکه دیگه کاری نداره خیلی هم لذت بخشه خود در لحظه بودنه چراکه نه…..
اینقدر حالم خوبه مخصوصا اینکه با خودم در صلحم و احساس لاغری دارم که متعجبم بقیه چرا متوجه لاغری من نمیشن ولی باز هم برام اهمیتی نداره چون خودم بهتر از هر کسی میدونم کا نقشه ذهنی لاغریم داره پررنگ و واضح میشه و ایستگاه آخر لاغریه ..و من در مسیرم ….در مسیر لاغر شدن و..این خیلی لذت بخشه اصلا اینکه کسی نمیدونه خیلی هم جذابه و برای من مثل یه کشف طلا و گوهر زیر زمینه، زیر زمین وجود خودم😍
نقشه ذهنی در یک نقشه فیزیکی تمام مسیرها از شروع مقصد تا پایان مشخص شده و در هر نقطه از مسیر با چیزهای و مکانهای متفاوتی روبرو می شویم و در آخرین نقطه مسیر اگر بخواهیم برگردیم آخرین ایستگاه مثلا پمپ بنزین باشد اولین ایستگاه ما برای برگشت هم مسلما پمپ بنزین خواهد بود حالا ما یک نقشه ذهنی داریم که یک ابتدا و انتهای دارد و در طی مسیر با ایستگاههای متفاوتی روبرو می شویم اماااااا یک تفاوت کلی با نقشه فیزیکی دارد و آن این هست که اگر در مسیر چاقی که پا اول لاغر بودیم و حرکت کردیم به سمت چاقی آخرین ایستگاه خستگی ناامیدی و غیره باشد و وقتی ما بخواهیم با مسیر لاغری برگردیم اولین ایستگاه ما شادی امید داشتن رسیدن به تناسب اندام و لذت بردن از مسیر و دوست داشتن چشممان و اعتماد بنفس خواهد بود که هر کدام را در طی مسیر متوجه می شویم ام اولین ایستگاه ما احساس خوب هست امید داشتن هست پس برای رسیدن به تناسب فکری ما باید یک نقشه ذهنی داشته باشیم هیچ کس و هیچ چیزی نمی تواند نقشه ذهنی شما را عوض کند بجز خودتان فقط خودتان می توانید نقشه ذهنی خودتان را عوض کنید اینکه الان من در دوره هستم یعنی نقشه ذهنی را می خواهم عوض کنم و هر چقدر بیشتر در مسیر باشم نقشه ذهنی من دقیقتر منو راهنمایی می کنه اصلا نقشه هدفش راهنمایی مسیر هست تا راه را درست برویم من با اشتیاق تمام تر از قبل به این مسیر ادامه می دهم و از خدای مهربانم می خواهم که همواره من را راهنمایی و یاری کند و از اینکه استاد عطا روشن را در مسیر زندگیم قرار داد هزار بار سپاسگذارم. در پناه خدای مهربان باشید یاحق
سلام دوست عزیزم
قرار شد صحبتی از مرگ نباشه..
خیلی خوشحالم که به آرامش وآسودگی .رضایت وخصوصاکاهش وزن عالی دست پیدا کردید.
صمیمانه آرزومند عمری بسی طولانی در نهایت سلامتی وخوش اندامی…آرامش وآسایش وشادی در هر لحظه زندگی براتون هستم.🤗🤗🤗💖
سلام
خداوند بزرگ و بلند مرتبه در بدو خلقت ما نقشه ذهنی درست که همون متناسب شدن هست رو در وجودمان قرارداده و ما منتهی با کج رفتن مسیر و یادگیری یه سری رفتار و باورهای اشتباه از اون نقشه ذهنی دورشدیم.
اوایل که خودم با یادگیری یه سری رفتاروباورهای اشتباه از نقشه ذهنی دورشدم و احساس ام که در زندگیم راهنمای من هست با رنگ ترس صدای آژیرش دراومد که داری از مسیر منحرف میشی.
ومن بی توجه به هشدار احساسم م ایستگاه های چاقی رو گام به گام طی میکردم پرخوری . حرص و ولع در خوردن و تنفر از خودم. و کم کم از بین رفتن اعتمادبه نفس و گام آخر احساس یاس ناامیدی .
با ناآگاهی و براساس شنیده ها و باورهای غلطم روش رژیم و پیاده روی و ورزش رو .. رو انجام دادم و هر دفعه رنج و سختی و فشار زیاد بر جسمم وارد آوردم و هرسری احساس خستگی و درماندگی ناامیدی بیشتر و بیشتر میشد.
تا اینکه یکسال تمام بی خیال رژیم و ورزش و… شدم و مرتب پیگیری یه روش لاغری درست بودم که نتیجه بده که به لطف الهی با روش لاغری با ذهن استاد روشن آشنا شدم . و مطالب سایتش رو مطالعه کردم و هرچه بیشتر به روند لاغری اش زوم کردم آرامش عجیبی میگرفتم و تصمیم گرفتم که از دوره رایگان شروع کنم و یه مدت پیش برم و ببینم چه خبره . واقعا جواب میده یا نه . اگه نه خوب من چیزی از دست نمی دادم.
اوایلش با ذوق و شوق و انگیزه شروع کردم و هرچه بیشتر جلو میرفتم احساسم بهتر میشد با خودم گفتم یقین دارم از این روش به نتیجه دلخواهم میرسم چون راهنمای من در زندگیم احساسم هست که اون الان خوشحاله و خوبه پس داره به من میگه این روش راه صحیح .
من از نقشه ذهنی که خداوند در وجودم قرار داد گام به گام دور شدم و روش لاغری با ذهن که با گوش دادن فایل ها و انجام تمرینات و… هست گام به گام به ایستگاه درست متناسب شدن نزدیک میشم .
الان که نزدیک دو ماه هست مستمرا این روش رو با جان و دل انجام میدادم احساسم خیلی خوبه و کلی از رفتارهای غلطم رو شناسایی کردم و ترس از خوردن ام کلن برطرف شد . و همینجور پیش میرم تا به تناسب اندامم برسم.
جا داره همین جا از استاد به خاطر مطالب آموزشی اش و همینطور از لایو های که میزارن تشکر کنم واقعا درجایی اگه کمی انرژی کم بیارم با لایو ها رو که میبینم انرژیم صد برابر میشه . خصوصا لایو با خانم فریده عزیز. که به ایشون هم تبریک میگم و امیدوارم موفقیت رو درجنبه های دیگه زندگیشان هم تجربه کنند.
گام ۸۵ ،، سلام استاد و دوستانم ،،،نقشه ذهنی و تاثیر آن در لاغر شدن ،،، نقشه ذهنی چیست ؟و چه تاثیری در لاغری ما دارد ؟ کارتون مورد علاقه من در کودکی گالیور بود ،تو کارتون گالیور تمام هنرپیشه هاش به دنبال نقشه گنجی بودن که پیش گالیور بود و گالیورو دوستان عروسکیش ،با داشتن نقشه ،در حال حرکت بسمت محل گنج بودن وووو یا یادمه سال ۸۵ که با خواهرم یه سفر رفتیم و اون زمانها دنیای مجازی و اینترنتی به این شکل نبود ، لیدرمون بهمون یه نقشه کاغذی بزرگ از اونجارو داده بود و منو خواهرم با اون نقشه واسه خودمون میچرخیدیم و تفریح میکردیم ، روزه آخری که اونجا بودیم و بیرون بودیم و جایی نشستیم برای استراحت ،نقشه رو جا گذاشتیم و دیگه نتونستیم براحتی اونجا رو بگردیم ،،،، داشتن نقشه برای رفتن به مسیری که مخصوصا نا آشناست لازمه، جدیدا که خدارو شکر اپ های زیادی درست شده که میتونیم هر جای دنیا که سفر کنیم داشته باشیم و با خیال راحت به مسیرهای مورد دلخواه برسیم ،، در ذهن ما هم نقشه های زیادی هست که هر کدومش مارو بسمت همونها هدایت میکنه ،، از دوران کودکی تا به الان هر آنچه رو که ما شنیدیم و دیدیم بشکل نقشه ذهنی در درون ما شکل گرفته ،در مورد پول ،سلامتی،تناسب،روابط و خداوند ، پس ما نقشه های ذهنی متفاوتی داریم که اگر نتایج الانمون مورد دلخواهمون نیست فقط بخاطر اون برنامه های نقشه های درون ماست ، حالا برای داشتن زندگی بهتر ، باید اون نقشه های ذهنیمونو بررسی کنیم ، چه چیزهایی در مورد چاقی شنیدیم ؟ چه حس هایو تجربه کردیم ؟ چه القابی به ما گفته شد ؟ چقدر ترسوندمون از مواد غذایی و بعدش خودمون هم ترسیدیم ؟ چقدر نگران تنگتر شدن لباس هامون بودیم؟ چقدر تخریب و تحقیر شدیم ؟چقدر خجالت کشیدیم از اینکه تو جمع بهمون گفتن بدریخته خپل ؟ چقدر اعتمادبنفسمون شکست؟ چند سال تو رژیم و ورزش های سخت بودیم؟ قرص و دمنوش خوردیم؟ چقدر بازیچه دست دیگران شدیم که هر کدوم برامون نسخه ای برای لاغریمون نوشتن ؟ چند بار نفس کم آوردیم حین ورزش کردن ؟ چند سال در غم و ناامیدی چاقی گذشت ؟ به اندازه ای که در این سالها بودیم اطلاعات چاقی در ما ذخیره شده که همگی اینها ،**نقشه ذهنی ما هستند** ،،، و جالبه با اون نقشه ذهنی که فقط بسمت چاقی بوده ما انتظار داشتیم که بتونیم با جسممون لاغر بشیم ،کاری که ما با جسممون انجام دادیم مثل کشیدن کش محکمی بوده که با زور کشیدیمش ولی کش دوست داشته برگرده به حالت اولیه خودش و وقتی کش رو ول میکردیم با سرعت بیشتری برمیگشت و ما عوارض اون اعمال رو به کرات دیدیم و تجربه کردیم که فقط شکست و ناامیدی بیشتر بود ،همراه با زشت شدن بدنمون،،،در لاغری با ذهن ،ما در حال ساختن نقشه ذهنی لاغری هستیم که دقیقا برعکس چاقی بوده ، اولین علائم بودن ما در راه لاغری ذهنی ،حال خوب و امید به لاغر شدنه ، این واضحه که افرادی که در این مسیر هستند اگر به آموزه ها عمل کنند ،وارد نقشه ذهنی جدید خود خواهند شد ، عمل کنن یعنی چی ؟ یعنی وقتی یه فایلیو گوش میکنن ،به اون آگاهی ها فکر و تفکر کنن ، اگر تو اون فایل آموزش دیدن که مثلا باید حالت خوب باشه و تاثیری از نجواهای منفی ت نگیری ،وقتی نجواهه اومد و داره میترسونتشون ،آکاهانه با خودشون صحبت کنن و بگن که من در حال اموزش هستم ،در حال ساخت نقشه های لاغری هستم ،من راهم درسته و به مسیرم ادامه میدم ووووو وقتی تونستن فشار حال بد نجواهارو کمترش کنن یعنی یه قدم برداشتن بسمت هدف ،که این نجواها به کرات میان و اذیت میکنن و این مسیر به تکرار نیاز داره ، عمل کردن یعنی ،وقتی گرسنه نیستی ، از روی عادت هات کارهای قبلیتو انجام نده ،یعنی خود قبلیتو روشن نکن ،اگر راهی که میرفتیم درست بود که الان وضعیت بهتری داشتیم ، ذهنیت های قبلی مارو به جای قبلی میبرن ،از آموزش های جدید برای ادامه زندگیت استفاده کن ،این یعنی عمل به دانسته ها ، که بعد از اون ،نتایج وارد زندگی خواهند شد ،،، مراحل چاق شدن خودمو به یاد ندارم چونکه من مثل بیشتر افراد نبودم که از یه سنی چاق شدن من بدنیا اومدم توپر بودم و توپر بودنم تا ۷ یا ۸ سالگی ادامه داشت ولی چاق نبودم ، از گفتن کپل یا تپل و از کشیدن لپم ،متوجه شدم که من تپل هستم ،البته در کودکی برای همه شیرین و بامزه بودم ولی از ۱۰ سالگی که اطرافیانم مخصوصا پدرم بهم هشدار میداد که خیلی بی ریخت و چاق شدم ، احساس خطر کردم ، و بعد از ۱۰ سالگیمو خیلی خوب یادمه که مدام درگیر چاقیم بودم ،مدام چک میشدم که سر یخچال نرم ،حتی پدرم دستور داده بود در یخچالو بخاطر من قفل کنن که من پنیر نخورم ،من عاشق پنیر بودم و پدرم میگفت تو خنگ میشی انقدر پنیر میخوری و چونکه من زیاد پنیر میخوردم ،باور کرده بودم که من خنگ شدم و این نظرو اطرافیانم هم داشتن😶 حال بد ،سرزنش ،حس زشت بودن،حس چاقتر شدن،ترس،غم،استرس،نگرانی،ناامیدی،بی اعتمادبنفسی،بی عزت نفسی ،خجالتی شدن،دوست نداشتنی بودن، احساس ناتواتی ووووو در انتها از من یک دختر چاق ،ترسوی ،خجالتی ساخت که سالها درگیرش بودم ، اونها ایستگاه های سفر زندگی من بودند که الان دونه دونه دارم ازشون گذر میکنم بسمت لاغری خودم که ذات الهی منه ،فطرت منه ،حق منه و خدارو شکر در مسیر پس گرفتن هر آنچه مال من بود و من خبر نداشتم ازشون ،هستم ،،،اولین ایستگاه برای نقشه ذهنی لاغری ،حس امیدواری و حال خوبه که بسیار انرژی بخشه و باعث میشه ما هل داده بشیم در این راه ،،، اولین فایلی که در سایت گوش کردم نمیدونم کدوم فایل بود ولی مطمئنم یکی از لایوهای ضبط شده بود ،جوری منو میخکوب کرد که تا چند ساعت ساکت بودم ، مطالبی در اون فایل گفته میشد که کاملا صحیح و امیدوارکننده بود ولی با باورهای من ۱۸۰ درجه تفاوت داشت ،تا چند روز فقط گوش میدادم و هنگ بودم ،با هر گوش دادنی ،نور امید و اطمینان در من بیشتر میشد ، بعد از چند روز گفتم ، این راه دقیقا همون راهیه که من دنبالش بودم و درمان درد چاقی من بود ،حال خوب و دیگه نترسیدن از چاقی ، از اولین عکس العمل های من بود و ادامه ماجرا که داستانی داره برای خودش 😊 یکی از مهمترین تغییرات من ،آشتی با درونیاتم بود ،اینکه آرام آرام به خودم نزدیک شدم و در واقع خودمو پذیرفتم ،آشتی کردم ،به کودک درونم نزدیک شدم و با خودم با همه کاستی هام ،در صلح قرار گرفتم ،به خودم گیر نمیدادم ،سرزنش نمیکردم ،کاری که من در اون خبره بودم ،،، تو مسیر متوجه شدم که ولع خوردن خوراکی ها در من متعادلتر شده ، ترس هام کمتر شده، شکلات خوردنم به کل از بین رفت بدون اینکه من بفهمم ، قبلا برای نخوردن یک خوراکی کلی با خودم در جنگ بودم ،ولی الان با خوراکی ها دوست شدم و از خوردنشون فقط لذت میبرم ،هول نمیزنم که بدو بدو این خوراکی بخور که دیگه تو رژیم بری نمیتونی بخوری ، اون حس کمبود از وجودم خارج شده ، آزادی که بدست آوردم بهم حس قدرت و انتخاب میده ،بهم احساس خودارزشمندی میده ،اعتمادبنفسم بالاتر رفته ،توانایی های خودمو میبینم و یه عالمه تغییر که با به یاد آوردنشون حالم خوب میشه و به خودم افتخار میکنم که تونستم اول درونمو بسازم وبعد بیرونم ،، و مهمترین بخشی که در من مجدد زنده شد حس ارزشمندی درونی بود که من متوجه شدم که انسان کمی نیستم ، ایراد ازکارایی مغز من بوده و من هیچ فرقی با دیگران ندارم و خودمو کمتر از دیگران نمیبینم ،،،الان آینه برای من نمادی از دیدن خوبی های منه ، قبلا آینه دشمنم بود و ازش فراری بودم ، چه حس خوبیه که نقشه ذهنی لاغری در وجود من در حال ساخته شدنه و ذهنم باید منو ببره بسمت نقشه و برنامه جدید ،برنامه جدید چیه ؟ برنامه لاغر شدن ،یعنی من در مسیر کم کردن سایز بیشتر قرار خواهم گرفت و این مراحلی که نوشتم اول نیاز به باور کردن و پذیرفتن داره ،اینکه به کلام بگم ولی از ته قلبم اعتقادم مخالف اون باشه منو به جایی نمیرسونه و پذیرفتن این موضوع به تکرار و استمرار نیاز داره ،،، همونطور که سالهاست در حال ساختن نقشه های ذهنی برای ثروت هستم و خدارو شکر از همون ۶ ماه اولی که تمریناتمو شروع کردم ،وارد مدار پول بیشتر شدم که این پروسه به آرامی انجام شد و جوری جلو رفت که من متوجه نشدم و الان میبینم که من به هر انچه نیاز دارم در حال تجربه کردنش هستم و به اندازه ای که باور کردم میتونم ببینم و حسشون کنم و این راه همچنان ادامه دارد ،،من هر روز با دلیل و منطق به خودم یادآروی میکنم که من یه مغز جادویی دارم که به کت جادویی من وصله ،ثروت مثل نفس کشیدنه ، این جهان برای من آفریده شده ،چونکه من اشرف مخلوقاتم ، مگه برای نفس کشیدن میترسیم که نفس کم بیاریم ؟ پس برای ثروت هم نباید بترسیم ،باید باورش کنم و موانع ذهنی در مورد پول رو شناسایی کنم و رفعشون کنم ،ما مخلوقات خداوند هستیم که ارباب جهانه و باید خوب زندگی کنیم ،، آیا شناگری که از روی تخته دایو میپره تو استخر خیس نمیشه ؟ خیس میشه ،ما از اون جهان به جهان مادی پر از ثروت شیرجه زدیم ولی خیس نشدیم ،یعنی ثروتمند نشدیم ،متناسب نشدیم ،سلامتی نداریم،شادی نداریم ، جهان پر است از شادی ،ثروت،سلامتی و تناسب جسمی ،حالا ما نتونستیم ازشون استفاده کنیم ،این نشون میده که برنامه ریزی درون ما بسیار زیاد بازدارنده داره که میشه با ساخت نقشه های ذهنی مناسب ،شناسایی بشن و در مسیر ثروت ،سلامتی و تناسب قرار بگیریم ،،،، پس ما نقشه های ذهنی لاغر کننده میسازیم ،از بودنمون در مسیر لذت میبریم ،لاجرم بسمت تناسب اندام هدایت خواهیم شد،خدارو شکر میکنم که هر روز در مسیر تغییر هستم😊
سام دوستان واستاد گرامی گام ۸۵ موضوع بسیار مهم نقشه ذهنیه وقتی میخوایم از شهری به شهر دیگه بریم باید از قبل ی نقشه داشته باشیم که بدونیم پمپ بنزین کجاست رستوران کجاست این نقشه در ذهن ماهم هست امابصورتی که دیدنی نیست فقط حس کردنیه خیلی مهمه که نقشه ذهنیت درست طراحی بشه چطور باید از نقشه ذهنیمون استفاده کنیم حتما براتون حتما براتون پیش اومده که بخواین از شهر خودتون به شهر دیگه ای سفر کنید خوب از شهر خودتون شروع میکنید حرکت میکنید مثلا ده کیلومتر که گذشتید به ی پمپ بنزین برخورد میکنیم ده کیلو متر دیگه که رفتیم به ی رستوران برخورد میکنیم چند کیلومتر دیگه که بریم به ی پارک جنگلی میرسیم چند کیلومتر دیگه ی مغازه بین راهیخلاصه از محل حرکتتونوتا مقصد به فاصله های متفاوت ی سری مکان تاسیس شدن که یا تجاری هستند یا تفریحی شایدممسکونی این روش یکی یکی ومرحله به مرحله داری میبینی اگر از شهر خودمون شروع میکنی در فاصله سی کیلو متری از شروع ی رستوران هست شما قبل از اینکه به رستوران برسید شما چند تا چیز دیگه رو پشت سر گذاشتی که ی پارک جنگلی ی پمپ بنزین ی فروشگاه اینا و هم رد کردی بعدا به رستوران میرسی وهمین جور تا مقصد شما در فاصله های مختلف ی سری مکانها هست برای اینکه افراد از اون مسیر استفاد ه کنند در مسیر چاق شدنم همین اتفاق افتادهدیعنی از زمانیکه شروع کردید به چاق شدن یعنی سفر خودتون از تنایب به چاق شدن اغاز کردین زمانیکه سفر چاق شدن شروع کردید از محل متناسب بودید شروع کردی به سمت چاقی ی مقدار که حرکت کردی ی تغییراتی در خودت دیدی این تغییرات همون ایستگاها همون پمپ بنزین ی مقدار دیگه که حرکت کنی حالت بد میشه ی مقدار دیگه حرکت کردی ترست شروع میشه که نکنه من چاقتر بشم مثلا این در کیلومتر سی بوده ی مقدار دیگه که ادامه بدی دیگه دوست نداری دیگه تو جمع باشی خجالت میکشی این در کیلو متر چهل بودی ی مقدار دیگه که رفتی دیگه به جایی میرسی که شما لباسهای تیره میپوشی ی مقدار دیگه که بری بدیگه سایزت لباس پیدا نمیشه بعدش به مرحله ای میرسی که اصلا کارهاتو نمیتونی انجام بدی واینا مرحله به مرحله پشت سر هماتفاق میافته دقیقا مثل اینکه شما در مسیر چاق شدن حرکت کروی هر چقدر که در این مسیر حرکتتو ادامه دادی شما تجربه جدید کسب کروی وحالا این تجربه ها میتونه شنیدن حرف مردم باشه احساس بد باشه افسردگی باشه اعتماد به نفست خراب بشه رابطتت مشکل ایجاد بشه اینها همه ایستگتها ی که در طول مسیر چاقی تجربه کردی واگر اخرین مرحله قبل از اینکه با لاعری با دهن اشنا بشی احساس خیلی بد باشه نا امیدی باشه افسردگی باشه گریه التماس به خدا رخ داده یعنی ی جورایی ایستگاه اخر نهایت احساس بد نهایت نا امیدی نهایت من کاری از دستم بر نمیاد من لاعر نمبشم بعدش با لاعری اشنا میشید حالا پس این شد نقشه چاقی هممون خوب بلدیم از کجا شروع کردیم به کجا رسیدیم حالا به شهر مقصد رسیدی چند روزی تو شهر گشتی ومیخوای برگردی از همون راهی که رفتی معمولا برمیگردن چه اتفاقی میافته شما شروع میکنی برگردی از شهر مقصد به شهر مبدا اخرین ایستگاهای که تجربه کردی در مسیر چاقی قبل از اینکه به شهر مقصد برسی این بار اولین ایستگاه تجربه اش میکنی اگر اخرین ایستگاه ددر مسیر چاقی اگر اخرین ایستگاه قبل از اینکه به مقصد برسی ی پمپ بنزین بوده حالا در مسیر برگشت میشه اولین ایستگاه تجربه ش میکنی حالا در موصوع لاغر شدن وقتی شما اخدین ایستگاه چاقی سپری میکنید با نا امیدی افسردگی رنج وسختیربه لاعری با دهن میرسی وقتی لاعری با ذهن شروع میکنی شما تصمیم گرفتی از مقصد ت که چاقی هست برکردی به لاعری واموزش ویادگیری شروع میکنی اولین ایستگاه که تجربه میکنی چیه اخرین ایستگاه چاقی یعنی رنج وسختی ناراحتی دوباره همونو تجربه میکنی این دفعه برعکسش این تفاوت نقشه دهنیه با نقشه فیزیکی به همین دلیل که وقتی بچه ها اول لاعری با دهن شروع میکنن همون چند روز اول احساسشون تغییر میکنه حالشون بهتر میشه اون حالت رنج وسختی نا امیدی تبدیل میشه به ی احساس امید اشتیاق انگیزه که من میتونم لاعر بشم این نشون میده که مسیر شما صحیح مسیری که برای چاقی طی کردید حالا باید برای لاعری طی کنیم وقتی با لاعری اشنا میشیم قدم اول برمیدارن اموزشها رو استفاده میکنن حالشون بهتر میشه احساس امیدواری میکنن احساس امیدواری پیدا میکنن اشتیاق وانگیزه پیدا میکنن یعنی همون ایستگاه درب داعونواما ایندفعه بشکل برعکسش تجربه ش میکند چند وقت بعد ش ایستگاه بعد تجربه میکنن مثلا ایستگاه در مسیر چاقیتون یکی مونده به اخر پرخوری وزیاد خوردن هر بار که سر سفره تصمیم میگیرن که من دیگه کمتر میخورم اما میبینی که بیشتر خوردن اعصابشونم خراب شده وقتی در مسیر لاعری قرار میگیرن وقتی ایستگاه ارامش واحساس خوب تجربه میکنن ادامه میدن بهد از چند وقت میبینن که پر خوریشون تغییر کرده یعنی خوردن اما با حال خوب به اندازه با احساس خوب بدون جنگدرگیری بازم همون ایستگاه اما برعکسش وقتی ادامه میدن میان به ایستگاه بعد ایستگاه بعد چیه اعتماد به نفسشون بهتر میشه تصمیمات جدید میگیرن من اینکار و انجام میدم لباسی که تا حالا نپوشیدن میپوشن من تو اینه نگاه میکنم همون ایستگاهی که قبلا بود اما برعکسش یعنی درمسیر چاقی به ی جایی رسیدن که از اینه بدشون میاد اما در مسیر لاعری به جایی میرسن که با دیدن خودشون در اینه لدت میبرن این دیدن اینه در همون اول کار صورت نمیگیره در مسیر لاعری اینجوری نیست که ایستگاها قاطی بشن تا لاعری شروع میکنی بگی من از دیدن خودم در اینه لدت میبرم اولش حالت خوب میشه بعدش حرص ولع کمتر میشه پرخوری نمیکنی بعدش خودشونو در اینه میتونن ببینن لدت ببرن اما از اون ایستگاهی که بخاطر چاقی حالشون بد شده داره ترمیم میشه یهنی همچنان چاقند وقتی شروع میکنیم حالمون بهتر میشهداحساسمون بهتر میشهداین الکی نیست شوخی نیست خیلی مهمهداین نقشه دهنی شما ترسیم داره میشه اخرین ایستگاه میاد اولین ایستگاه لاعری قرار میگیره حال شما خوب میشه بعد حرص ولع شما اعتماد به نفس شما حرفهایی که شنیدیم همه اینا پشت سر هم انجام میشه ودر این مسیر میبینی که حالت هی داره بهتر مبشه دقیقا بر خلاف مسیر چاقی وقتی در مسیر لاعری قرار میگیری واز چتقی فاصصصصصصللللله میگیری هی حالت بهتر میشه سرحال تر شادتر با انگیزه تر میای ومیای تا میرُی به ایستگاه لاعری حالا این پروسه چقدر زمان میبرهدبرای افراد متغیره به اندازه ایکه در این مسیر با اشتیاق طی کنی ایستگاهاتو تجربه کنی به اون درک در شما شکل بگیره نقشه دهنی شما ترسیم بشه ایستگاها جابجا بشن یعنی شما ی زمانیردر یک ایستگاهواعتماد به نفس بودی حالا در مسیر لاعری به ی ایستگاهدهی میرسی که اعتماد به نفست ترمیم میشه همون ایستگاه برعکسش واینا یکی یکی طی میشهدوشما به مبدا میرسی ونکته جالبش اینکخ در مسیر چاق شدن اگر بیست سال طول کشیده تا چاق بشی در مسیر لاعری فوق فوقشردو سال طول میکشه وما این عدد زیاد در نظر میگیرین وشایدم خیلی خیلی کمتر حالا چقدر زمان میبره بستگی داره به خودت بنابر این اگر میخوای لاعر بشی برای همیشه ومطمین باشی که دیگه چاق نمیشی باید نقشه دهنیت ترسیم بشه وباید اموزش لاعری با دهن استفاده کنی وقتی داری فایل گوش میدی نقشه رو استاد برات طراحی کرده به ترتیب فایلها رو گوش میدی ومیدونیم که این فایلها چقدر با نطم وهوشیارانه تنطیم شده نگران نقشه دهنی نباشید وقتی در مسیر لاعری قرار دارید وفایلها رو به ترتیب گوش میدید داره نقشه دهنی شما ترسیم میشهدتمرینتشو انجام بدید وشما به مرور در مسیر برگشت از چاقی به لاعری اما در همون مسیر اما لاینش عوض شده تجربه میکنی وبه تناسب میرسی در مسیر چاقی ایستگاهی هست که شما دوست نداری عکس بگیری در ایستگاه لاعری همون ایستگاه هست اما برعکسش شما عاشق عکس
گرفتنی این مسیر صحیح لاعری نه قرصی نه امپولی نه کرمی نه عملی هیچ کدوم از اینا نمیتونی مسیر دهنتیتو پاک کنی نقشه دهنی کسی نمیتونه تغییر بده ال خودت نه فقط در مورد لاعری در موصوع ثروت میخوای ثروتنمند بشی باید نقشه دهنیت ترسیم بشه بنابراین روی ترسیم نقشه تمرکز کنید واینکه نقشه دهنی فقط با استمرار ترسیم میشهدکایستگاه مبدا که تناسب اندام هست سلامتی ثروت احساس خوب ارامش شادی درون همون ایستگاهی که خداوند از اول برامون مشخص کرده بود
نقشه ی ذهنی چی هست ؟؟
ما با کاربرد نقشه کاملا آشنا هستیم که کجا استفاده میشه و چرا استفاده میشه و کلی اطلاعات در مورد راه ها و امکاناتش به ما میده و ما هم نقشه ی ذهنی داریم اما به صورت دیدنی نیست به صورت حس کردنی هست
و کسانی که نقشه ی ذهنی درستی دارن خیلی راحت تر لاغر میشن و هر چه نقشه دقیقتر باشه ما بهتر ازاون استفاده میکنیم و هر چقدر آگاهی ما بیشتر باشه ما راحت تر به مقصد میرسیم .(من واقعا در این مسیر مرحله به مرحله ی این نقشه ی ذهنی رو درک کردم و بهش رسیدیم و من به جرات میگم نزدیک مبدا هستم چون مدتها هست در مسیر برگشتم و در یک قدمی مبدا شاید باشم شایدم کمتر و به زودی ور شهر لاغری سکونت میکنم وتجربه های جدیدتری خواهم داشت )
ماا بارها شده از شهر خودون به شهر دیگه سفر کردیم و در جاده کلی مکانهای جدید دیدیم و ما اونها رو یکی به یکی میبینیم .
در مسیر چاق شدن ما هم همین اتفاق افتاد یعنی اول افکار و شنیده ها در ما شکل میگیره و مغز دستورالعمل میگیره که ما رو به اون وضعیت جدید دربیاره .(منم چاقیم از این جا شروع شد که بارها از افراد شنیده بودم که بعد از ازدواج افراد چاق میشن و یا بارها دیده بودم افراد در بارداری چاق شدن و زمانی که ازدواج کردم طبق این باور مغز من دستورهایی صادر کرد تا دقیقا به این وصعیت برسم و واقعا پرخور تر شدم و همه چیز زیاد میخوردم و همیشه در حال خوردن بودم و بعد که به خودم اومدم دیدیم کلی افزتیش وزن داشتم و یا در بارداری هام اصافه وزنهای شدید رو تجربه میکردم تا ۱۰۰ کیلو چاق میشدم و واقعا پرخوری شدید میکردم )
زمانی که ما سفر چاق شدن رو شروع کردیم و به سمت چاق شدن حرکت کردیم در خودمون تغییراتی دیدیم و یکم که ادامه دادیم حالمون بد شد از چاقی و یکم دیگه ادامه دادیم ترس لز چاقتی بیشتر داشتیم و یکم دیگه که ادامه دادیم دوست نداشتیم و خجالت کشیدیم در حمع حاضر بشیم و اعتماد به نفسمون کم شده بود یکم دیگه که ادامه دادیم لباس رنگ دلخواه گیرمون نیومد و تمام اینها مرحله به مرحله در ما اتفاق افتاد و هر چقدر رفتیم جلو تجربه های جدید کسب کردیم .
خلاصه همه ی ایستگاه رو در طول مسیر چاقی امتحان کردیم .
و برای همه در آخرین مرحله احساس بد و ناامیدی و افسردگی بوده و تجربه داشتن و بارها گفتن خدایا من رو هدایت کن و کمکم کن و این ایستگاه آخر نهایت احساس بد و ناامیدی هست و تسلیم شدن هست و بعد با لاغری با ذهن آشنا شدین .و این نقشه ی ذهنی چاقی بود.(بله دقیقا منم همچین مسیری رو اومدم و اول با شنیده های اطرافیان معز من دستورهای جدیدی در خوردن صادر کرد و من بعد از ازدواج و بارداریهام چاق شدم و اون اوایل چاقی یکم تغییراتی در خودمون دیدیم و بعد حالمون بد شد و بعد طرز لباش پوشیدن ما تغییر کرد و بعد ترس از چاقی بیشتر و بعد تنفر از خودمون بود و در نهایت به اون حال بد و ناامیدی رسیدیم و من در اخرین بار که بعد از زایمانم چاق شدم و نزدیکای ۱۰۰ کیلو شدم بسیار حال بدی داشتم و به زور رژیم خودم رو لاعر کردم و انصافا عالی شدم تا ۵۹ کیلو رسیدم اما چون خیلی ترس و تنفر داشتم و چند تا مانع هم داشتم که نمیشه لاعر شد پس هر روز شاهد چاقتر شدن خودم بودم تا اینکه این اواخر به حالت ناامیدی و تسلیم در اومده بودم که کاری از دست من بر نمیاد و هر چه بادا باد و من با این مسیر اشنا شدم )
وقتی به شهر مقصد میرسی از همون مسیر معمولا بر میگردی چه اتفاقی میوفته معمولا آخرین ایستگاه رو در مسیر رفت میشه اولین ایستگاه در مسیر برگشت از همون راه ولی در سمت مخالفش هست .
حالا در ایستگاه لاعری با ذهن چون اخرین ایستگاه ناراحتی و افسردگی و رنج بوده و ما میخواهیم برگردیم به سمت لاعری پس اولین ایستگاه چی هست ؟؟همون دردو رنج و ناراحتی ولی برعکسش و این تفاوت نقشه ی ذهنی با نقشه ی فیزیکی هست یعنی اون حال بد رو بر عکسش که حال خوب هست رو ما تجربه میکنیم و به همین دلیل هر کس وارد این مسیر میشه از همون اول حالشون بهتر میشه و اون حالت ناامیدی میشه احساس انگیزه و اشتیاق و توانمندی که من میتونم لاعر بشم و این نشان میده که مسیر ما صحیح هست(منم جز افرادی بودم که با وارد شدن داخل سایت از همون اول اولین تغییر در حال روحیم و ارامشم بود و بسیار حال خوبی داشتم و انگیره و اشتیاق داشتم و کاملا باور کرده بودم من میتونم و ادامه دادم تا اینکه حرص،و ولعها و اون پرخوریهای من تغییر کرد و ادامه دادم تا اعتماد به نفسم عالی شد و هر لباسی با هر رنگی رو به راحتی میپوشم تا اینکه کلی ریزش سایز و وزن داشتم و همه به من میگفتن و خودم هم متوجه شده بودم و هنوزم که دارم ادامه میدم و متوجه شدم کلی تغییر عالی فتار غذایی دارم که واقعا خودم بعضی وقتا تعحب میکنم و لدت میبرم از این همه تغییر چه برسه به بقیه که اونها هم تعجب میکنن .و من مطمعنم باید ادامه بدم چون واقعا نزدیک لاعری کامل هستم و تمام ایستگاه های خراب من ترمیم شده و من در بهترین حال روحی و جسمی هستم و به زودی این تغییر در اندام من نشون داده میشه و من یک متناسب فوق العاده میشم با اندام کشیده و لاعر )
من نمیتونم نقشه ی ذهنی رو نادیده بگیریم و با عمل کردن و قرص و …. نمیشه برای هنیشه با لدت و شادی و راحتی لاعر شد و در واقع نمیشه جهش کرد و یک دفعه لاعر شد .
وقتی لاعری با ذهن رو استفاده کر دی اولین تغییر شما چی بود ؟؟ارامش انگیره و اشتیاق داشتیم .یعنی در اوج ناامیدی و رنج و سختی با این سایت اشنا شدم و اولین قدم رو که در این سایت برداشتم احساس شادی و آرامش و انگیره و .. پیدا کردم و این کاملا صحیح هست .(من واقعا با اولین قدم ها در این سایت گفتم میتونم و اطمینان داشتم که لاغر میشم و رفتم جلو و حرکت کردم و هیچ وقت ناامید نشدم و منحرف نشدم و اگر گاهی هم نجوا داشتم و اما سریع صدای مثبت درونم اون رو ساکت کرده که این همون راه درست باید ادامه بدی تا نتیجه بگیری )
پس اون پرخوریها و زیاده رویها و عداب وجدان رو دیگه بعد از یک مدت نیست و بعد از چند وقت که به آرامش رسیدین به شکل متفاوت اون پرخوری میرسین یعنی خوردن رو هست ولی به اندازه و با حال خوب و بدون جنگ و درگیری هست .(منم دقیقا همین طور میخورم و اصلا انگار سالها هست از اون قضایا ی پرخوری و عداب وجدان و حرص،و ولع فاصله گرفتم چون همیشه در حال کار کردن هستم و از آموزشها عافل نشدم و همیشه به اندازه و برای رفع نیاز خوردم و اصلا دیگه نمیتونم مثل گدشته بخورم و پرخوری کنم چون حالم بد میشه و هیچ لدتی هم برای من نداره در سیری غدا خوردن و هر گز همچین کاری نمیکنم و دارم ذهنم رو برای لاعری تربیت میکنم و بهش میگم این غداها هیچ قدرتی ندارن ببین در این مدت هر چی خواستم به اندازه نیاز خوردم و اما لاعر تر هم شدم پس قدرت دست تو هست و من هر غذایی رو به اندازه نیازم می خورم و انرزی اون برای سلامتی جسم من استفاده میشه و اصلا من رو نمیتونه چاق کنه و تو ذهن عزیزم جسم من رو با خواسته ام همسو کن که لاعری در وزن ۵۹ کیلو هست )
و بعد میان ایستگاه بعدی و اعتماد به نفس عالی پیدا میکنن و خودشون رو دوست دارن و از خودشون فرار نمیکنن و قبلا در مسیر چاقی به جایی میرسن که خودشون رو قبول ندارن و از خودشون فرار میکنن و از خودشون عکس نمیگیرین ولی بچه های این مسیر به مرور تغییر کردن
و بچها با تمام این تعییرهای روحی و رفتاری ولی ممکنه هنوز جسمی تغییر نکرده باشن پس نباید ناامید بشین چون داره تمام ایستگاه های خراب شما ترمیم میشه و اول احساس و بعد حرص و ولع و بعد اعتماد به نفس و بعد رفتارها داره تغییر میکنه و در نهایت جسم شما تغییر میکنه (اینجا هست که باید ایمان به خودمون داشته باشیم و ناامید نشیم با وجود این همه تغییر ولی ممکنه هنوز جسم ما تغییر نکرده باشه ولی ما نباید دچار یاس و ناامیدی بشیم و به همه چیز پشت کنیم باید اینقدر ادامه بدیم و در هر شرایط جسمی هستیم به اون ایده ال فکر کنیم تا بهش برسیم و هنر ما همین هست که به چیزی که نیست بتونم فکر کنیم و ایمان داشته باشیم که به وجود میاد و گول شیطان رو نخوریم و عجله نکنیم )
و در افراد مختلف زمان رسیدین به لاغری مختلف هست و همه باید این پروسه رو طی کنن و در نهایت لاغر میشن ولی نکته اش این هست افراد در مسیر رسیدن به لاغری سرعتش خیلی بیشتر و تندتر از زمان رسیدن به چاقی هست
من باید بر اساس نقشه ی ذهنی خودم لاغر بشم و برگردم و من با استمرار و تکرار فایلها و کار کردن روی خودم نقشه ی ذهنی خودم رو دارم پر رنگتر میکنم و به عجله کردن و نقاشی کردن نیست فقط استمرار و انگیزه و اشتیاق و تمرین انجام دادن هست .(کلا چاقی خلاف طبیعت جسم ما هست از این سرعتش خیلی کمتر هست ولی برای حرکت به سمت لاغری چون همسو با طبیعت جسم هست خیلی با سرعت بالاتری جسم حرکت میکنه و به اون میرسه به شرطی که ذهن رو با جسم خودمون که داره برای لاغری حرکت میکنه هماهنگ کنیم تا نتیجه رو زود ببینیم )
پس ما همون مسیر چاقی رو ولی برعکسش،رو طی میکنیم در وافع همون ایستگاه ها رو رد میکنیم ولی برعکس اگر قبلا نمیشد لباس دلخواهم رو بپوشم حالا در این مسیر میتونم بپوشم من در اون مسیر از خودم بدم میمود ولی حالا در این مسیر من عاشق خودم میشم .
نقشه ی دهنی با هیچ چیز بیرونی تغییر نمیکنه مثل عمل و قرص و …و مثلا اگر نقشه ی ذهنی من ب ر روی صد کیلو باشه هر کاری کنم رزیم بگیریم و … ذهن من دوباره من رو به اون وزن برمیگردونه و میگه چرا این فرد با این نقشه ی ذهنی در اون وزن نیست یالا ببریمش در وزن خودش .(پس اول باید ذهن خودمون رو لاعر کنیم و بعد نتیجه رو در جسم ببینیم به فشار و زور نیست من هم دارم هر روز به ذهنم لاعری رو آموزش میدم و یک قدم برمیدارم و در نهایت یک شگفتی ساز هستم چون ذهنم میدونه سیری و گرسنگی چی هست چون ذهنم میدونه من هیچ مانعی ندارم و به راحتی میتونم به وزن دلخواهم برسم چون ذهنم میدونه غذا اصلا چی هست و چقدر بخورم چون ذهنم میدونه من ..و من عاشق این روش و ذهن لاعر خودم هستم و هر روز منتطرم رفتارهای جدید و متناسبم رو ببینم و لذت ببرم من از درون متناسب شدم و شخصیت من تغییر کرده و مثل متناسبها رفتار میکنم )
بعصیا لاغر میشن اما با درد و سختی و اعصاب خوردی و رنج و این لاغری هیچ ارزشی نداره اما ما در این روش لاعری که به دست میاریم بسیار ارزشمند هست چون همراه با لدت و حال و خوب و اشتیاق هست و همچین فردی امکان نداره چاق بشه چون نقشه ی ذهنیش تغییر کرده و این نقشه ی ذهنی جهشی نیست فقط با انجام تمرینات و تکرار و استمرار به اون میرسه .
خداوند مقرر کرده یک انسان باید در بهترین شرایط، روحی و روانی و سلامتی باشه پس ما بر میگردیم به این ایستگاه (من چقدر قبلا زجر میکشیدیم چقدر سختی میکشیدیم ته رزیم و ورزش بودم و دیگه کاری نبود که نکنم و همه ی اطدافیان بارها میگفتن چقدر تو اراده داری ولی چون ذهنم هنوز چاق بود و تمام توجهم بر چاقی بود هیچ وقت موفق نشدم لاعری همیشگی داشته باشم و همیشه از دستش میدادم و اما دوباره تلاش بیشتر میکردم اما فایده نداشت چون ماندگار نبود و برای همین همیشه در حال بد و نگرانی و عداب وجدان و محدودیت بودم اما حالا در این مسیر دارم با ارامش و شادی و لدت میخورم و وزن و سایز م هم تغییر میکنه دیگه از این عالیتر مگه داریم و این برای من ارزش داره و یادم میاد قبلا میگفتم اخه تا کی نباید بخورم تا کی باید ورزش کنم و ترس داشتم از رها کردن ورزش در حالی که کمرد درد و زانو درد شدید گرفته بودم اما رها نمیکردم و دیگه اون لاغری داشت سلامتی من رو هم میگرفت و اما حالا حتی یک پیاده روی ساده رو هم نمیریم و فقط از طریق ذهنم دارم لاغر میشم و من فقط میتونم سپاسگزار خدا باشم که من رو به این مسیر هدایت کرد و بعد سپاسگزار استاد باشم که همچین دوره های عالی رو تهییه کردن و من تا زندم در این مسیر هستم )
سلام🙂موقع گوش دادن به فایل انگار تمام مسیر چاقی من برام مرور شد برای من هم نقشه چاقی به این صورت شروع شد که ابتدا من هم کلی اطلاعات از بچگی درباره مزایای چاقی شنیدم مثل اینکه چاق بشی کمتر مریض میشی قشنگتر میشی لب و دهنت خوشگلتر میشه یا درباره اینکه لاغر بودم سرزنش میشدم و مقایسه میشدم با برادرهام که از من تو پرتر بودن کمتر هم مریض میشدن و مادرم هم تحت تاثیر حرف دیگران میخواست مادر بودن خودشو بهتر ثابت کنه دوس داشت همه ما تپل و غذاخور باشیم بالاخره در نوجوانی تمام اینها خودش رو نشون داد و من و برادرهام یه بشقاب برنج رو با نون میخوردیم تا سیر بشیم بعد ها همگی متناسب بودیم ودر سنهایی که به سی نزدیک شده همگی چاق شدیم 😑😑من در بارداری بالای ۲۰ کیلو اضافه وزن پیدا کردم که حدود ۱۰ ،۱۲ کیلوش برگشت و حدود ۶۸ شدم و چند سال هم در همین حدود تا ۷۱ اومدم ولی ثابت بودم تا اینکه در یکسال نزدیک به ۱۰ کیلو اضافه کردم اونوقت نقشه های ذهنی چاقی من واضحتر شد از دیدن خودم در آینه بدم می اومد کم کم لباسها برام تنگ شد و لباسها رو میدادم به خیاط درزش رو برام بازتر کنه بعد ها حرف همسرم و پدرم مبنی بر اینکه مواظب خودت باش خیلی داری چاق میشی باعث شد بخوام کاری برای لاغری بکنم 😶مرتب روی ترازو میرفتم و عدد ترازو هر بار عدد بالاتری رو نشون میداد و هر چی نگرانی و ترس از چاقتر شدن بیشتر میشد عدد وزن هم بالاتر میرفت 😑😑😶تا اینکه تصمیم به پیاده روی و بعد باشگاه رفتن گرفتم که کاری برای این چاقی کرده باشم یا رژیم گرفتم و یه برنامه یکماهه رو اجرا کردم که البته اصلا دقیق اجرا نکردم و هر چی خودم میخواستم و داشتم رو جای اون وعده ها میذاشتم خلاصه در ماههای اول مقدار خوبی سایز کم کردم ولی همین که به عید و تعطیلات عید و تعطیلی باشگاه خورد دوباره اضافه کردم و خلاصه باشگاه رفتن و خسته شدن و رها کردن و دوباره چاق شدن تا حدود ۳ سال ادامه داشت و من فقط یه بار به ۷۸ کیلو رسیدم و بقیه اوقات با وجودی که باشگاه میرفتم و تمام تایم باشگاه رو ورزش میکردم و غذام رو هم کم کرده بود همیشه بالای ۸۰ بودم تا جاییکه به این نتیجه رسیده بودم که من فقط با باشگاه رفتن و کم خوری میتونم کمی سایز رو کم کنم و روی وزن هیچ تاثیری نمیتونم بذارم فقط همینکه بالاتر نره خوبه😶یادمه یه بار در پاسخ به عروس خواهر شوهرم که گفت زندایی مگه شما باشگاه نمیرین پس چرا لاغر نمیشین گفتم من اگه باشگاه نرم دیگه کلا میترکم با باشگاه همین سایز رو نگه میدارم😶و جالبه اون موقع ها همیشه انتظارم از بقیه این بود که بهم بگن لاغرتر شدی ولی کسی هم نمیگفت😑(نیاز به تایید دیگران که از کمبود اعتماد به نفس میاد)تا اینکه با زانو درد و…بالاخره باشگاه رو رها کردم و روشهای جدیدی مثل سوجوک تراپی بستن کش سبز دور پا ،مراقبه برای تناسب، روش ضربه زدن و ای اف تی و دمنوش و… رو هم امتحان کردم و همگی بی فایده بود چون نقشه ذهنی من که تغییر نکرده بود 🤨تا بالاخره با تناسب فکری آشنا شدم اونوقت نقشه برگشت کلید خورد😊اوایل به شدت مشتاق و هیجانزده و امیدوار شدم که دیدم همچین روشی وجود داره و چون از قبل هم با موضوعات ذهنی آشنا بودم اطمینان داشتم که این مسیر درسته ومشکل من ذهنی هست وگرنه نه مقدار و نه دفعات غذاخوردن زیاد نشده بود ولی گرم به گرم داشتم چاقتر میشدم😮🤨خوب بله برای من هم اولین ابستگاه در نقشه لاغری احساس خوب و امیدواری و اشتیاق بود و اینکه منم میتونم متناسب بشم🙂🙂🙂بعد از اینکه با فایلهای ۱۲ جلسه رایگان آشنا شدم فکر میکردم گوش دادن به ۱۲ جلسه لاغر میشم😉با اشتیاق هر رو فایل گوش میکردم و تمرینات رو توی دفترم مینوشتم بعد از اون دیدم لاغر نشدم شروع کردم فایلهای دیگه رو گوش کردن و فایلهای صبحگاهی که استاد داخل کانال تلگرام میذاشتن و وویسها و کامنت دوستانی که از این روش به تناسب رسیده بودن موقع تولد دخترشون استاد ۵۰ درصد تخفیف گذاشتن و من با وجود یه هفته فرصت اونو از دست دادم و دوره رو ثبت نام نکردم خلاصه با سایت همراه بودم تا دوره ۱۳ گام معرفی شد و اونو خریدم و عید سال گذشته هر روز فایلها رو گوش دادم وتصاویر دوستان رو میدیدم اوایل خیلی به تاریخها توجه میکردم و وقتی میدیدم کسی ۳ ماهه کلی سایز کم کرده میگفتم اره منم سه ماهه لاغر میشم 😉😶بعد از ۳ ماه میدیدم لاغر نشدم هدفم رو میذاشتم ۶ ماهه بعد دوباره ۸ ماهه خلاصه یکساله و الان حدود یکسال و ۴ ماه هست که اینجا هستم و تقریبا هر روز فایل گوش کردم و الان اخیرا حرف دیگران اهمیتش برام کمتر شده و نیاز به تایید شدن توسط دیگران کمتر شده و از دیدن خودم در آینه احساس بدی ندارم و خودم رو دوست دارم و پروسه تغییر جسم رو پذیرفتم و جالبه به نظرم هر ماه یه مقدار کم دارم تغییر میکنم وهمین تغییرات کوچیک منو امیدوار میکنه ودلگرمم میکنه که مسیرم درسته و همین تغییرات هم بدون رنج و سختی و محدودیت و نخوری بدست اومده و این خیلی لذت بخشه تازگیها از عجله کردن و مقایسه دست برداشتم و پذیرفتم که این مسیر برای هر کسی به شکل متفاوتی طی میشه و هر کسی این مسیر رو ادامه بده به لاغری میرسه🙂🙂نسبت به یکسال گذشته وقتی کامنتهای خودم رو زیر فایلها میخونم تفاوت درکم رو به وضوح متوجه میشم و از اینکه اینقدر خوب ادامه دادم به خودم افتخار میکنم 😊😊با ادامه دادن و استمرار داشتن خیلی بیشتر و بهتر مطالب رو درک کردم و خیلی خوشحالم که به مسیر و ذهن و جسم خودم اعتماد کردم و مسیر رو رها نکردم توی این مدت هر روز یه قدم به سمت لاغری برداشتم و ایمان دادم که تکرار همین یه قدم منو به مقصد میرسونه همین الان هم باز همون اشتیاق و امید اولیه رو دارم و میتونم بگم حتی بیشتر شده و با اطمینان و حال خوب و اشتیاق هر روز فایلها رو گوش میدم و این شده برنامه این یکسال اخیر من و بسیار بسیار شاد و راضی و سپاسگزارم که هر روز با هدف و انگیزه از خواب بیدار میشم و بابت اینکه امروز رو هم به عنوان هدیه دریافت کردم تا قدمی در راه هدفم بردارم بسیار سپاسگزارم 🙏🙏🙏من چندین ساله در مسیر آگاهی هستم و به جرات میتونم بگم آگاهیهایی که امسال دریافت کردم ۱۰۰ برابر ۳۷ سال گذشته برام شادی وارامش و احساس خوب و ایمان برام آورده و از بابت این هدایت بسیار سپاسگزارملاغری الان برای من کاملا دست یافتنی شده و اینقدر طی کردن این مسیر برام لذت بخشه که هدف لاغرشدن در برابرش چیزی نیست تکه ای هست از اون هدیه بزرگ آگاهی و واقعا باید بابت نعمت چاقیم از خدا سپاسگزار باشم که اگه چاق نشده بودم الان این آگاهیها رو نداشتم و برای یافتن پاسخ چاقی به چه مسیر عالی و فوق العاده ای هدایت شدمخداجونم متشکرممممممم 🙏🙏🙏🙏❤❤❤❤
سلام و درود , استاد عزيز & دوستان گرامى در سرزمين لاغرى با ذهن🙂
روز صدم تكرار , فايل نقشه ى ذهنى و تأثير آن در لاغر شدن ,
🌟 بعد ازدواج با اينكه خيلى چيزا خوب و عالى بود , اما زندگى شلوغ و پلوغ با احساس بد , نگرانى , ترس و استرس , مانع از توجه و مراقبت به خودم مى شد , يعنى ذهن من همش درگير مسائل روز بود , و متاسفانه نقشه ى ذهنى من , در مسير ذهن منفى بافم بود . البته من در مورد مسئله ى چاقى م و اضافه وزنم زياد نگران نبودم چون سالها فكر مى كردم با ورزش اين مسئله حل مى شه🤔بلكه من بيشتر نگران مسائل زندگيم بودم تا اينكه نگران مسئله ى چاقى و اضافه وزنم باشم . و همش دنبال اطلاعاتى در مورد آرامش , حال خوب و زندگى خوب و … بودم , در مجموع تصميمات من بخاطر ناآگاهى بود . بعدها با خواندن كتاب و خوندن مطالب در اين زمينه ها و حتى روانشناسى و … سطح آگاهى م روو به افزايش بود . يه دوره از زندگيم مرتب كتاب مى خوندم اما متاسفانه بعدها استمرار در خوندن نداشتم و خداروشكر و سپاس به اين مسير هدايت شدم .
🌟تغييرات ذهنى – احساسى و رفتارى در اين مسير ,
اولين تغييرى كه در اين مسير با وجود موانع ذهنى در من ايجاد شد , حال خوب و احساس خوب بود , طورى كه واقعا احساس خوب رو حس و لمس مى كردم , و البته شناخت ذهن هم , مسير رو براى من هموارتر كرد , سالها ندونى كه چه چيزى و يا چه كسى مانع شادى و احساس خوب در تو بوده !!! و من بدون شناخت ذهنِ منفى بافم , گاهى ديگران رو عامل مى دونستم , اگه با اين ازدواج نمى كردم !اگه با اون ازدواج مى كردم ! اگه خواهرم اين كارو نمى كرد ! اگه مادرم اين حرفو به من نمى زد ! اگر اينطور نمى شد ! اگه اونطور نمى شد ! اگه اين … اگه اون … و اگرهاى زيادى كه هر گاه مسئله اى در زندگيم پيش مى اومد , ذهنم رو حسابى مشغول مى كرد و حالا آگاه شدم و آگاه هستم كه اينا همه نقشه ى ذهن منفى باف من بوده , و بخاطر اينكه من به خدا اعتماد نمى كردم . و هر انتخاب در زندگيم , با نقشه ى ذهنى من در مسير چاقى و اضافه وزن بر اساس افكار و باورهاى اشتباه ذهنى , ديده ها , شنيده ها شكل مى گرفت . من وقتى با موضوع لاغرى با ذهن در youtube آشنا شدم و به دنبال آن story هاى استاد رو در اينستاگرام مى ديدم , خودم از درون احساس عالى و لبخند شوق داشتم , و الان دريافتم كه شادى , حال خوب , احساس خوب , آرامش , سلامتى و تندرستى و … همه چى رو در درونم داشتم و دارم , و در اين مسير دوباره دارم درونم رو تجربه مى كنم .
🌟در اين مسير پرخورى عصبى و زياد خوردنم كاهش چشمگيرى داشته و البته كه هنوز بايد در مسير باشم تا بهتر از اين باشم , هنوز مثِ يه فرد متناسب غذا نمى خورم اما خيلى بهتر شده ام . اينكه ديگه به غذاها بعنوان چاق كننده نگا نمى كنم , اينكه هر چى دوست دارم مى تونم بخورم اما اينكه چه مقدار مى خورم , اهميت داره ! اينكه انتخاب مى كنم كه هر چيزى رو نخورم و احساس خوبى هم دارم . اينكه در هنگام نگرانى , فكرامو روى كاغذ مى نويسم تا ذهنم آرام تَر باشه , در مجموع رفتارهاى مصرف مواد غذايى م تا حدودى تغيير كرده , در مورد تغيير عادتها , رفتارها , با خودم ارتباط بهترى دارم و به عبارتى خودم رو پيدا كردم و آگاه هستم كه همه چى در درون خودمه , و به خودم اعتماد دارم بخاطر خدايى كه در درون من وجود داره و همواره در حال هدايت منه , اما من بايد موانع ذهنى م رو در اين مسير برطرف كنم تا بخش مثبت و هدايتگر و معنوى ذهنم قوى تَر بشه . در اين مسير يواش يواش طبق نقشه ى ذهنى كه با ديدن و گوش دادن به فايلها در مسير لاغرى با ذهن ترسيم شده , ادامه مى دم . خداروشكر و سپاس من در اين مسير اشتياق و استمرار دارم و آگاه هستم كه با وجود موانع ذهنى , در مسير ادامه بدم و احساس خوب در خودم ايجاد كنم , چرا كه احساس خوب منو مشتاق ادامه دادن در مسير مى كنه .
با تشكر فراوان , در آرامش خداوند باشيد🥰💙💙
نقشه ذهنی چیست وچه تاثیری در لاغری ما دارد ؟
نقشه ذهنی به مجموعه تجربیاتی که ما در مسیر ی طی میکنیم که از مبدا به مقصد برسیم
تفاوت نقشه های کاغذی یا فیزیکی با نقشه های ذهنی یا متافزیکی در چیست ؟
در نقشه های کاغذی فرد یا افرادی قبل این که ما مسیر را طی کنیم آن مسیر را بررسی واطلاعات لازم برای طی کردن ساده تر وایمن تر مسیر توسط دیگران را از طریق نقشه های کاغذی یا الکترونیکی به اشتراک میگذارند اما نقشه های ذهنی برای هر فرد فقط از طریق خود فرد ترسیم میشود واز تجربیات خودش میتواند این نقشه را در ذهن اش ترسیم کند
از چه زمانی نقشه های ذهنی در ذهن ما ترسیم میشوند ؟ از زمانی که ما قدرت ودرک تصمیم گیری پیدا میکنیم وبه کسب تجربه در زندگی دست پیدا میکنیم در هر جنبه از زندگی میتوانیم نقشه ذهنی داشته باشیم چون برای هر موضوع یا هر هدف ویا هر خواسته ایی در زندگی میتوانیم نقشه ذهنی داشته باشیم که حاوی اطلاعات ما در آن مسیر است
در ذهن افراد چاق نقشه چاقی به شکلی است که افراد چاق تجربیات واطلاعات چاقی اشون مختص به خودشان است ولی چون رفتارها وعادت های چاقی در افراد مشابه یک دیگر است نقشه های ذهنی این افراد هم کم با بیش شبیه یکدیگر میباشد
نقشه ذهنی یک فرد چاق چگونه است؟
۱_ شنیدها ودیده های او که در فرد انتظار چاقی را بوجود میاورد
۲_ترس از چاق شدن
۳_ مجموعه رفتار وعاداتی که باعث اضافه وزن در فرد میگردد
۴_تجربه هایی که در مسیر چاق شدن پیدا میکند مانند اندازه نشدن لباسهای قبلی کمبود اعتماد به نفس ونگرانی از چاقتر شدن
۵ _ تصاویر چاقتر شدن از خود که بارها در ذهن اش مرور میکند
۶_شروع تلاشهای فرد برای لاغر شدن ورهایی از چاقی مانند گرفتن رژیم های متعدد ویا ورزشهای سنگین یا خوردن قرص های لاغری و یا دمنوش وجراحی
۷_ شکل گیری احساس ناامیدی از لاغر شدن ویاس وافسردگی برای تلاشهایی که انجام داده وبه نتیجه نرسیدن آن تلاشها
۸_ افسردگی وناراحتی شدید که نتوانسته لاغر بشود واحساس نا امیدی از اینکه ناتوان در لاغر شدن است
این موارد که در بالا ذکر شد اطلاعاتی است که یک فرد چاق در ذهن اش دارد و نقشه ذهنی این فرد برای چاقتر شدن ترسیم میگردد حالا هر چقدر از سن چاقی بیشتر باشد این اطلاعات هم بیشتر میشود چاقی گام به گام زیادتر میشود
اما مل برای لاغر شدن احتیاج به نقشه ذهنی لاغری داریم که این نقشه ذهنی باید از طریق آموزش ترسیم شود
تفاوت نقشه فیزیکی و نقشه متافیزیکی در این است که در نقشه فیزیکی اگر مثلا از مبدا حرکت کنیم وایستگاه های متفاوت را پشت سر بگذاریم تا به مقصد برسیم برای برگشتن از همان مسیر همان ایستگاه ها را از آخر مسیر به طرف مبدا تجربه میکنیم ولی در نقشه متافیزیکی و در واقع نقشه های ذهنی درست عکس آن ایستگاه ها را تجربه میکنیم مثلا اگر در آخرین ایستگاه نا امید وافسرده بودیم در نقشه متافیزیکی اولین ایستگاه شور واشتیاق وامید را تحربه میکنیم این تفاوت دو نقشه فیزیکی وذهنی است
نقشه ذهنی برای لاغری چه مزیتی دارد ؟
زمانی که آموزش های دوره را شروع میکنیم بواسطه راهنما واستاد عزیز از راه صیحح چیدمان ذهنی ما شکل میگیرد ولاغری در این روش ماندگار میشود وهمین مزیت لاغری ماندگار بر روشهای غیر اصولی دیگر است چون آن روشها لاغری ماندگار نداشتند
آیا نقشه ذهنی چاقی در ذهن ما پاک میشود ؟
اصولا در ذهن هیچ چیزی پاک نمیشود چون ذهن قدرت پاک کردن ندارد اما وقتی نقشه جدید لاغری با ذهن در ذهن ترسیم میشود ذهن انتخاب خود را انجام میدهد ومسیر لاغری را پیش میبرد
نقشه لاغری با ذهن دقیقا مانند همان نقشه چاقی با ذهن است با این تفاوت که ایستگاههای آن به شکل مخالف ترسیم شده است
یکی از مهمترین علل لاغری با ذهن توجه به نقشه ذهنی لاغری است وقتی به این نقشه ذهنی توجه کامل داشته باشیم ودرک درستی از روند لاغری داشته باشیم وتجربه هایی که در مسیر لاغری بدست میاوریم این اطمینان را به ما میدهد که راه امان درست وصحیح است
زمانی که هنوز در دوره شرکت نکرده بودم واقعا نامید از لاغر شدن بوده ام چون سالها کار من ورزش بوده وخسته از ورزش ورژیم بودم وقتی ورزش ورژیم را رها میکردم بسرعت به سمت چاقی پیش میرفتم چون در ذهن من نقشه چاقی ترسیم شده بود واطلاعی از نقشه ذهنی نداشتم با شروع دوره اولین چیزی که به دست آوردم آرامش ذهنی بود واحساس خوب وتوانایی این که من هم میتوانم بدون رژیم و ورزش لاغر شوم ولاغر بمانم الان که حدود یک سال از شروع دوره میگذرد بیشتر ایستگاه های لاغری را طی کردم وبیشتر از دویا سه ایستگاه باقی نمانده تا به لاغری همیشگی برسم و تمام این تجربه ها برای من در مسیر لاغری طبق نقشه ذهنی لاغری پیش میرود
زمانی که در ایستگاه چاقی ناامید بودم ولباسها اندازه من نمیشد حرف مردم در گوشم سنگینی میکرد وهر روز اعتماد به نفس ام کم میشد ودچار احساس خیلی بد میشدم دلم نمیخواست با کسی رفت وآمد کنم تا چاقی من مورد بحث اشان قرار بگیرد هر روز نا امیدتر میشدم ودچار افسردگی شده بودم ونگران از چاقتر شدنم بودم کمر درد وزانو درد را نمیتوانستم تحمل کنم تحرکم کم شده بود دوست داشتم خودم را در خانه زندانی کنم وبه هیچ عنوان حتی برای خرید بیرون نروم بارها تلاش کردم رژیم گرفتم ورزش کردم ولی چون خسته از این دومورد بودم تلاشهایم هم دیگر نتیجه نمیداد چون نقشه چاقی در ذهن من ترسیم شده بود ومن باید این تجربه ها را تکرار میکردم تا این نقشه به سمت چاقتر شدن من پیش برود
با شروع دوره نامیدی من تبدیل به یک امید وآرامش و توانایی برای لاغر شدن شد دیگر ترسی از خوردن غذاها نداشتم به اندازه نیازم از غذادخوردن لذت میبردم اعتماد به نفس ام زیاد تر شد چون توانایی لاغر شدن به من برگشته بود کم کم با پیش رفتن دوره وتاثیر فرمولهای لاغری در ذهن وترسیم نقشه لاغری در جسمم هم لاغر شدن شروع شد دیگر حرص ولع به غذا نداشتم وهله وهوله هر دقیقه خوردن نداشتم چون ذهن من طبق نقشه لاغری میخواست پیش برود دستورات خوردن کمتر شده بود ومن هم لاغر میشدم کم کم لباسهای گذشته اندازه ام شد وحالا دیگر مردم هم میگفتند داری لاغر میشوی دیگر وقتی خودم را در آینه میدیدم از خودم بدم نمیآمد بلکه یاد گرفتم خودم را دوست داشته باشم واز دیدن خودم لذت ببرم واین ها همه نقشه ذهنی جدید بود که در ذهن من داشت ترسیم میشد چون من داشتم از چاقی فاصله میگرفتم وهر روز به سمت لاغری پیش میرفتم والان در ایستگاهی هستم که اعتماد به نفس ام دارد ترمیم میشود چند ایستگاه مانده به مبدا لاغری هستم وخوشحال از طی کردن این مسیر هستم در این مسیر یاد گرفتم که زمان در این پروسه هیچ نقشی ندارد ونباید عجله برای لاغری داشت چون این نقشه ذهنی مختص به خود من است وذهن من تصمیم میگیرد چقدر در هرایستگاه توقف کند تا بتواند به ایستگاه بعدی برود
باید در این راه تمرین کرد وبه تمرینات ذهنی اهمیت داد وتکرار واستمرار در این مسیر حرف اول را میزند چون نقشه ذهنی برا ساس لاغری دارد در ذهن ترسیم میشود خود ذهن هم دستورات را برای در مسیر بودن صادر میکند یک جیزی که خوب باید بخاطر بسپاریم در هر جنبه از زندگی اگر میخواهیم موفق باشیم باید بدانیم که هیچ چیز وهیچ کسی جز خودمان نمیتواند نقشه ذهنی ما را تغییر دهد فقط خودمان میتوانیم نقشه ذهنی را برای پیش برد اهداف امون در زندگی ترسیم کنیم وبه نتیجه برسیم واین مهم مستلزم آموزش وتمرینات درست است ما آموزش را میبینم وذهن طبق این آموزش ها و تکرار آن نقشه ذهنی را مختص به خودمان را رسم میکند وما طبق آن نقشه ذهنی به هر هدفی که مد نظرمان است از جمله لاغرشدن میرسیم
با تشکر از استاد عزیزم
دوست عزيز و همراه ,
بسيار خوب بيان كرديد .
قسمت تغييرات ذهنى – رفتارى و احساسى تون خيلى عالى بود , موّفق باشيد😍
ممنونم شادی جان دوست همراه من خوشحالم که دوستانی مشوق چون شما را دارم خدایا شکرت 😘😘😘😘😘😘😘
به نام خدا
لاغری با نقشه ذهنی
یکی از ترس های من دقیقا همین مورد بود که به لطف استاد برطرف شد وقتی ایستگاهها رو ترسیم کرده بودم همش این خانم منفی باف میومد ودم گوشم میگفت خب الان کدوم ایستگاهی یا مثلا وقتی حالم روبراه نبود میگفت فکر کنم یه ایستگاه عقب رفتو وهنوز کسی بهت چیزی نگفته که لاغر شدی و..
بعضی وقتا هم میگفت تو استپ کردی و درجا میزنی اصن من میخوام بدونم این واژه استپ کردن کی تو مغز ما انسان ها کرده مگه ما ماشین سواری میکنیم تو خیابونا که ترافیک وتوقف داشته باشیم امروز ودیروز که چند بار این فایل گوش کردم متوجه شدم که من به هیچ وجه ایستگاهها رو برنمیگردم چون دارم ادامه میدم وواقعا هم استاد درست گفتن که مگه میشه اصن طعم خوشبختی رو بچشه بعد آرزوی بدبختی کنه
من ایستگاههامون اینجوری طبقه بندی کردم برای خودم آخرین ایستگاه من اوج افسردگی وبدبختی وناامیدی چاقی وعدم تحرک بود مرگ نوعی دیگر تعریفش بود که آرزو شده بود وخسته ونالان بودم اما به طرز شگفت انگیزی از زمانی که شروع کردم این دوره رو امید به زندگی برطرف شدن استرس ها افسردگیم واحساساتم اولین ایستگاه من بود که من الان ۳۶۰ درجه تغییر کردم وبه حدی خوب شدم که همسرم بارها ازم تعریف کرده که چقدر اخلاقت خوب شده چقدر آروم شدی چقدر مهربون وبفکر شدی چقدر حتی جذاب تر شدی ودلنشین دلش برام تنگ میشه
یادمه چند روز پیش کلی کار داشتیم ومدام درحال دوندگی بودیم که یه دفعه مادرم زنگ زد که میخواد بیاد خونمون وبه طور کاملا ناگهانی اومد خلاصه اون روز مهمون داشتیم وجالب اینجا بود که مادر همسرمم همون روز به دلایلی خونه ما بود فرداش همسرم دوباره رفت سر کار وچون روز جمعه بود خاله ومادربزرگمم به خانه ما اومدن یعنی سه ۴ روز دراصل ما یا مهمان داشتیم یا درحال بدو بدو وقتی شب همسرم اومد خونه ومهمان هامونم رفته بود کلی ابراز دلتنگی کرد ومن کلی خندیدم که همش سه روز خوب نتونستیم با هم حرف بزنیم وکنار هم باشیم برام چقدر عجیب ودوست داشتنی بود وهمیشه فکر میکردم مردها دلتنگ نمیشن وکارشون همیشه حرف اول میزنه براشون واتفاقا خوشحالم میشن زیاد با همسرشون حرف نزنن🤣🤣🤣
یادمه اون شب بحث گذشته ها شد وهمسرم گفت که سالهای قبل اصلا اینطور دلتنگت نمیشدم و گفت که عشقش به مراتب از سال اول زندگیمونم بیشتر شده راست میگفت من اصلا حال خوبی نداشتم اون سالها والان خداروصدهزار مرتبه برای فقط همین ایستگاه اول هر لحظه شکر میکنم ایستگاه بعدی افزایش اعتماد به نفس که تا حد زیادی داغن شده بود🤣🤣😅
ولی الان به لطف خدا هر روز داره بیشتر میشه حالا دیگه فهمیدم عشق هیچ ربطی به هیکل انسان نداره وآدمهایی رو اطرافم دیدم که خوش هیکلن ورابطه عاشقانشون نابود اگه هیکل زیبا ضامن عشق پس چرا اینهمه آدم خوش هیکل اطراف من هستن که زندگی های پرتنش واعصابخوردکنی دارن از طرفیم فهمیدم من هم مثل همه خانم های دنیا زیبایی های منحصر به فرد خودم رو دارم قد بلندم پوست روشنم صورت قشنگم که تک تک اجزاش بی عیب ونقصن والحق والانصاف حتی فرم بدنم هم زیبا وخاص به طوری که با این چاقم اما خیلی از افراد منو بد هیکل نمیدونن وتوپر خطاب میکنن واینا همش لطف خداوند ناخن های زیبا دارم که حسرت خیلیاست دندان های مرتب وزیبا وسالم وموهای پرپشت ومشکی وزیبا وقتی با زیبایی های خودم فکر میکنم میبینم که من با کمی رسیدگی وکمی درمان خودم جز زیبا ترین زنان دنیا هستم درست مثل همه زنان دنیا که زیبا هستن وهر کسی زیبایی های خودشو داره وتفاوت ها باعث خلق زیبایی ها میشه ودیگه خودم زشت وکمتر واز بقیه نمیدونم بلکه خاص وزیبا ترین میدونم ایستگاه بعد ترم اینکه بتونم کارهامو وراه رفتمو به راحتی انجام بدم که اینم تا حدی برطرف شده وداره بهتر میشه هر روز به لطف خداوندوبعدی از دیدن خودم دیگه احساس بدی ندارم هنوز به مرحله لذت بردن از خودم نشدم اما مطمینم به اونم میرسم بعد اون کاهش چشمگیر سایزمه وبعد اون تعریف دیگران ازم وبعد اون خرید لباس های مورد علاقمه ودرآخرم ایستگاه عکس گرفتن وکلی عکس خوشگل از خودم خواهم داشت با سایز وبدن مورد علاقم اما چیزی که منو امید وار وخوشحال کرد این بود که من رابطم با خداوندم بهتر شد وباهاش آشتی کردم هر روزم هدفمند شد واز روزمرگی نجات پیدا کردم وحتی ثروت ورحمت درهاش به رومون باز شد هر روز داره خبر های خوبی برامون از پول میرسه واز خداوند خواسته بودم دستمزد همسرم خوب افزایش بدن وخبرهایی مبنی براین قضیه به گوش میرسه خواسته یودم پول های یه دفعه ای بدستمون برسه که یکبار ده ملیون ویه بار دیگه هم خبر رسیده که دارن یه پولایی که قبلا باید میدادن میخوان پرداخت کنن واز خداوند خواسته بودم جوری پول داشته باشیم که هر چی خواستیم بخریم وهر کاری خواستیم بتونیم انجام بدیم خونه بهتری نصیبمون بشه وبدهی هامونو همگی رو پرداخت کنیم به لطف خدا همگیشون داره جور میشه خیلی خوشحالم نه تنها دارم ایستگاههای تناسب اندام یکی پس از دیگری طی میکنم بلکه درراستای موازی همین طور دارم ایستگاههای دیگه زندگیمم با سرعت دارم طی میکنم ثروت سلامتی آرامش عشق شادی امید وتناسب اندام همشون باهم داره به سرعت طی میشه وهر روز بهتر میشه خداروشکرت حتی همسرمم انسان آرام تری شده استرسش کمتر شده حتی اطافیانم هم که مشکلات مالی داشتن به لطف خدادارن اوضاعشون درست میشه آخه من برای اونا هم طلب خیر وبرکت ونعمت وثروت کرده بودم همسرم چند سالی بودبا همکاراش ورئساش مشکل داشت اما به لطف خدا اونم روابطش بهتر شده وهر روز داره احساس رضایت بیشتری از خودش نشون میده توانمندیاشو نشون داده ومورد تشویق قرار گرفته خیلی خوشحالم وایمان دارم که هر کسی مثل من فقط از خدا بخواد وتلاش کنه هر روز وترس هاشو بندازه اون دور دورا قطعا معجزه رو میبینه اونم در تمام جنبه های زندگیش استاد از شما سپاسگزارم وخدای مهربانم وفرشته مهربانم رو هم بسیار شاکرم که اینطور عاشقانه حمایتم میکنن💐
دوست عزيز و همراه ,
از خوندن ديدگاه ِتون با مثال هايى كه زديد , خيلى لذت بردم , موّفق باشيد🥰
سلام دوست عزیز
خداروشکر میکنم که نظرات من مورد استفاده ومفید فایده شما قرار گرفت شما هم موفق باشید به امید روزی که همو درقله ی تناسب اندام ببینیم دوست عزیز وهمراه🥰
فایل “نقشه ذهنی و تاثیر ان در لاغر شدن. “:
وقتی من لاغری با ذهن را شروع کردم اولین تغییر من احساسم بود. احساس دوست داشتن خودم توسط خودم و دوست داشته شدن توسط ديگران بود. من خیلی از بازیگرها و ادمهای معروف امریکایی را دیده ام که هر چند سال یکبار در حال انجام عمل جراحی هستند ، مربی ورزش میگیرند ، سر اشپز استخدام میکنند تا رژیم غذایی انها را برایشان مو به مو دنبال کنند ولی مهمترين نکته این است که انها از زندگیشان لذت نمیبرند.🤗🤗
من به محض شروع دوره احساس ام تغییر کردو روش از زندگی لذت بردن ،را یاد گرفتم ، شاید قبلا حسرت اندام ان بازيگران امریکایی را میخوردم ولی الان هرگز! چون میدونم انها برای نگه داشتن اندام متناسب همه از پارامترها و روشهای بیرونی مانند عمل جراحی و رژیم و ورزشها ی سخت استفاده میکنند و همواره در حال پول خرج کردن ، نگرانی و استرس داشتن و عدم لذت از زندگي هستندو در حال رنج و سختی ميباشند ولی من با دیدن و شنیدن و تمرین کردن و تکرار واستمرار در حال لذت از زندگیم هستند و این اصل داستان ما است که من قبل از مرگم به ان پی برده ام. این روش پایدار ماندگاری ابدی دارد در عین حال ارامش درونی ، خوشحالی فوق العاده و اعتدال را به من هدیه میدهد. اعتماد به نفسم بهتر شده ، سایز من کم شده است و از دیدن خودم در اینه لذت میبرم. من اشتیاقم به زندگیم بیشتر شده ، شادتر و با انگیزه تر شده ام. 😀😀
عرض سلام و خسته نباشید جانانه به استاد برا این فایلهای بسیار آموزنده
نقشه ذهنی چیه ؟چه تاثیری در،لاغری داره،.به مجموعه تجربه هایی که در مسیر،لاغری ما،را از مبدا به مقصد میرسونه. مثلا نقشه های کاغذی مثل نقشه های،ذهنی مارا راهنمایی میکنند برا رفتن به مسافرت ازش استفاده میکنیم چون نقشه ها،راه صحیح را به ما نشان میدهند .
مثال ما میخواهیم از شهری به شهر دیگه بریم تو مسیر که میریم به جاهای دیدنی یا استراحتگاه یا پمپ بنزین چند کیلو متر،که بریم به یکی از این مکانها می رسیم این مسیر چاقی ماست که از همان اول که ما متناسب بودیم به این شکل یواش یواش در ما نمایان شده اول،ما عصبی میکنه بعد احساس ناامیدی کم کم اعتماد به نفس پایین میاد زندگی ما را مختل میکنه افسرده میشیم تا خلاصه به مقصد که همان آخر یاس نا امیدی از همه ی روشها هست می رسیم. الان متوسل شدیم به لاغری با ذهن و راه چاره را پیدا کردیم ما باید از همون مسیر که به این شهر یا چاقی رسیدیم برگردیم اما این بار خیلی اوضاع فرق میکنه با خوشحالی حس خوب اعتماد به نفس بالا شادی نشاط سلامتی همه ی این ها گام به گام با رعایت ترتیب فایلها و نوشته های استاد میگذرانیم و به سلامتی به مبدا که همان لاغری قبلی ما بود برمیگردیم. با امید موفقیت برا همه ی دوستان .
با سلام
اولین بار که این فایل گوش کردم با اینکه توی دوره بودم اما هنوز ناامید بودم اما حالا که برای بار دوم دارم گوش می کنم این لذتها رو چشیدم. وقتی تیرماه برای بار دوم دوره رو تکرار کردم بعد از سه چهار ماه دیدم داره یه اتفاقاتی توی جسمم می افته و حالا که بهمن ماه من با لذت توی اینه به خودم نگاه می کنم باورم نمیشه تا همین یکی دو ماه پیش هنوز دوست نداشتم خودمو نگاه کنم اما حالا با اینکه هنوز به اندام دلخواهم به طور کامل نرسیدم اما خوشحالم چند روز پیش بعد از سالها تلاش که همیشه سایزم یا 44 بود یا 42 بالاخره شلواری با سایز 40 خریدم . و حالا این احساس خوب رو دارم تجربه می کنم و جالب اینکه هرچی جلوتر می رم انگار این روند برای من منطقی تر میشه و عجله من برای لاغری کمتر چون می دونم دارم یادمیگیرم درست رفتار کنم و بالاخره به وزن ایده الم می رسم.
به نام خدا سلام
من با آشنایی با این روش احساس کردم یه نور امیدی دردلم روشن شده وبا کلی احساسات ضد ونقیض وارد دوره شدم بااحساس امید ،ترس،شک ،اشتیاق و… ولی در مسیر این جاده به موفقیتهای بزرگی رسیدم اول حال واحساس بسیار خوب وکمتر وکمتر شدن هرروزه افکار منفی پررنگ شدن امید وجوانه زدن ایمان به خداوند ودرون خودم وبه دنبال آن کم شدن اشتها از بین رفتن ولع خوردن نترسیدن از مواد غذایی و لذت بردن از تناسبی که درذهنم ترسیم شده تغییرات رفتاری زیاد درعادتهای اشتباه وعجله نکردن ولذت بردن از مسیری که درحال طی شدن است ونهایتا رسیدن به جسمی که سالها آرزوی من بود وحالا آن را کاملا دستیافتنی میبینم وخودم را دراین سرزمین روشنایی پیدا کرده ام وبه امید خدا هرروز برآگاهیهایم افزوده میشود ومن رابه قله خوشبختی وسعادت میرساند
خدایا شکرت 🤲🤲
به نام خدای مهربان ، سلام ،
قبل از دوره نقشه ذهنی چاقی من ایستگاه به ایستگاه در طی چند سال شکل گرفته بود ، چاقی ، تنفر از هیکلم ، بیماری ، سنگینی ، به سختی لباس خریدن ، اعتماد به نفس پایین و ناامیدی از همه روشهایی که نتیجه نداده بود ، احساس بد همیشگی ، با این حالو روز هدایت شدم به لاغری با ذهن ، بعد از چند روز انگار معجزه اتفاق افتاده بود حالم کاملا تغییر کرد احساس بد همیشگی تبدیل به احساس خوب شد ، شور و اشتیاق پیدا کردم و امیدوار شدم که حتما لاغر میشم و بعد از مدتی احساس سنگینی و نفس تنگی کم شد کم کم من با خودم و آینه دوست شدم و تونستم از دیدن خودم تو آینه لذت ببرم ، اعتماد به نفسم هر روز بهتر میشد و به آینده امیدوار میشدم بعدش دوست داشتم از خودم عکس بگیرم (سالها از عکس گرفتن فرار میکردم) دردهای بدنم خیلی کم شدن و احساس سلامتی میکردم بعدش ولع خوردن و پرخوری های عصبی کم شد با این تغییرات بدون اینکه متوجه بشم نقشه ذهنی لاغری تو ذهنم شکل گرفت و با آرامش و شادی و طی کردن ایستگاه به ایستگاه لاغری ، بعد از چند ماه بدون عجله کردن از همون راهی که چاق شده بودم تو مسیر برعکس برگشتم و لاغری را تو جسمم تجربه کردم و این بهترین و درسترین مسیری بود که طی کردم و غیر از این هیچ راه و روشی به لاغری ختم نمیشه چون تناسب اندامی که دارم بهش میرسم تو تمام جنبه های زندگیم اثر مثبت گذاشته و راهیه که نمیشه ولش کرد راهی پراز احساس خوب ، شادی و آرامش که دوست دارم همیشه ادامه بدم
بنام بهترین دوست
نقشه ذهنی=نقشه محدود کننده یا نامحدود=نقشه بازدارنده یا فرصت دهنده
در هر مسیری ازش استفاده کنیم نتیجه بی نظیر
به هر دلیلی توسط رسانه ها، فضای مجازی، اطرافیان، دوستان، آشنایان و بالاخص خانواده؛ ابتدا تشویق به خوردن و سپس با تنبیه، تیکه، تحقیر و… مواجه شدیم. این افکار محدود کننده، تنبیه کننده، ورودی های من برای خلق چاقی شدند. من خالق 20کیلو اضافه وزن هستم. قدرت خلقت من خیلی زیاد.. از این قدرتی که تونست 20کیلو به من اضافه کنه، استفاده میکنم و در مسیر لاغری هدایتش میکنم و ایندفه 20 کیلو کمش میکنم. من سپاسگزار پروردگارم هستم که به من از صفات خودش ارزانی کرده و من را خالق آنچه که دوست دارم قرار داده. همیشه قدردان استادم هستم که مرا با زیباترین مسیر ممکن آشنا کردن🙏
سلام
حرکت در مسیر برگشت خیلی لذت بخش تر از مسیر رفتن چه مسیری ازین زیبا تر ؟
ما واس رفتن در این مسیر با احساس بد اون طی کردیم ولی حالا که میخوایم برگردیم با بهترین اشتیاق با بهترین انگیزه و حال عالی داریم این مسیر برمیگردیم و هر لحضه باید شاکر خداوند بود که اصولی ترین روش لاغری سر راه ما قرار داده چه زیبا میشد اگه همه ادما از وقتی به دنیا می اومدن در مسیر لاغری احساس خوب اعتماد به نفس حال خوب بودن اونوقت دنیا بهشت میشد کاش بتونم بعد نتیجه جسمی به تمام ادمای دنیا این دوره رو معرفی کنم و بگم این دوره نه تنها دوره لاغری بلکه دوره درست زندگی کردنه و اون ها هم ازین آموزش ها استفاده کنند و به کمال خودشون دست پیدا کنند
روز صدم تکرار : چاقی همون سفر کردنه !
سفر از مبدا تناسب اندام به مقصد چاقی و در طی مسیر ایجاد نقشه های ذهنی چاقی…
و آخرین ایستگاهم نهایت احساسه بده !
و حالا وقتی من بخوام برگردم به مبدا از همون راه برمیگردم و حالا این دفعه آخرین ایستگاه رو در ایستگاه اول برگشت میبینم !
و من تازه این رو الان درک نیکنم که چرا در دوره اول باید احساس خوب تغییرات ما باشن
الان درک کردم که چرا انقدر تاکیید بر حس خوب داشتن بود!
و بله این درسته من از همون مسیری که اومدم این دفعه میخوام برگردم مثال های دیگش
در مسیر چاقی ایستگاهیی بود که خوردن در آن با احساس بد بود
ولی الان خوردن با احساسه خوبه در مسیر برگشت !
و دقیقا ملاقات با ایستگاه قبلی داشتن و در مرحله آخر که مبدا هست لاغری و تناسب اندامه
و حالا این رو هم درک میکنم که نیاز به زمان داشتن از طریق لاغری به ذهن به چه صورته و چرا اینطوریه و طول میکشه !
چون مبدا اخره
تازه میفهمم چرا اول تغییرات درونی بعد فیزیکی
(با تکرار و استمرار این مسیر میشه نقشه ذهنی رو پر رنگ تر و و واضح تر شد
من تازه درک میکنم ساده بودنه این مسیر رو چی ازین واضح تر برای نشون دادن صحیح بودن این روش!
خدایا بابت هدایت من به این روش صحیح تورا سپاس گذارم.
من رویای متناسب شدن رو دارم
پس میخوام نقشه ی ذهنی متناسب شدن رو یاد بگیریم و راه صحیح رو پیدا کنم
در ذهن ما هم نقشه ی ذهنی برای لاعر شدن ترسیم شده ولی کاغدی نیست و دیدنی نیست احساسی هست .
نقش ذهنی من برای لاغر شدن میخواهم واضحتر بشه .
من زمانی که شروع به چاق شدن کردم در واقع سفر خودم رو از متناسب شدن به سمت چاق شدن شروع کردم و یه مقدار که من چاق شدم حرفهای بقیه رو شنیدم (ایستگاه اول )و یه مقدار دیگه که چاق شدم ترسیدم (ایستگاه دوم )که چاقتر بشم و یه مقدار که چاقتر شدم از خودم بدم میومد(ایستگاه سوم ) و یه مقدار که چاقتر شدم هر لباس رو نپوشیدم(ایستگاه چهارم ) و هر فعالیتی رو نکزدم (ایستگاه پنجم ) و… پس همینطور که این سفر رو شروع کردم به ایستگاهاهای مختلفی رسیدم و دراخرین ایستگاه که احساس بد و نا امیدی و گریه و زاری هست که برای همه چاقها رخ داده و در واقع این ایستگاه ته خط هست برای همه ی ما و باعث شده ما به لاغری با ذهن برسیم
پس نقشه ی ذهنی چاقی رو همه ی چاقها تجربه کردن
حالا اگه در سفرمون که چاقی بوده و یه مدت
ما اونجا در چاقی بودیم ولی حالا میخواییم برگردیم به مبدا که لاعری هست دوباره ما اخرین ایستگاه رو در اولین استگاه در راه برگشت میبینیم پس در موضوع لاعر شدن با ذهن که اخرین ایستگاه درد و رنج و ناراحتی بوده ما بلعکس احساس خوب و ارامش
علاقه و انگیزه و … رو به عنوان اولین ایستگاه امتحان و تجربه میکنیم به خاطر اینکه نقشه ذهنی هست برعکسش رو تجربه میکنیم وگرنه در نقشه ی واقعی کاغدی اینجوری نیست پس در نقشه ی دهنی همه ایستگاها دقیقا برعکس میشه مثلا : نمیتونم لاغر بشم تبدیل میشه به میتونم لاعر بشم
در واقع برای لاغری همیشگی باید از همون راهی که رفتم برگردم .
و دقیقا من خودم اینطور بودم که در احساس بد و ناراحتی و ناامیدی به این سایت هدایت شدم در واقع هر کاری از دستم بر میومد در حالی که خسته بودم از رژیم انجام میدادم اما چاقی بیشتر رو میدیدم و همیشه تعجب میکردم چرا من این همه چیز رو نمیخورم و حواسم به خوردنم هست ولی دارم چاقتر میشم ولی این همه متناسب که به راحتی وعده های غدایی رو میخورن تنقلات میخورن ولی اصلا چاق نمیشن و عیب کار چیه چرا من اینجورم وبه دنبال یه کسی بودم که جواب این سوال و خیلی از سوالهای دیگه ام رو که داشتم رو بده و به لطف خدا جواب تک تک سوالهام روگرفتم و دارم میگیریم و اولین چیزی هم که دقیقا من با این روش به دست اوردم حال خوب امیدوار بودن به اینکه میتونم لاعر بشم احساس شادی درونی و توانمندی به رسیدن به لاعری بود هر چند منفی باف همیشه هست که ما رو از مسیر اصلی خارج کنه چون در این مسیر ما در نهایت نتیجه میگیرییم اول خیلی از رفتارها و احساهای ما تغییر میکنه در حالی که هنوز چاقیم و اون رو در جسممون میبینیم پس من مدام نجوای ذهنی داشتم که نه بابا تو نتیجه نگرفتی و یا اینکه فقط با رزیم و ورزش میشه لاعر شد ولی من با استمرارم با علاقه ای که به این روش داشتم و با حال خوبم با تعهدی که داشتم موندم و به فایلها گوش میدادم و کامنت میخوندم و در دفترم تمرینها رو انجام میدادم وو اینقدر حال خوبی پیدا کرده بودم و ارامش گرفته بودم که هر چقدر منفی باف میگفت تو نتیجه نگرفتی برگرد ولی من میگفتم همین حال خوب و استرس نداشتن از خوردن و چاقتر شدن که الان دارم کلی برای من ارزش داره و اصلا نمیخواستم اون حال بد و نگرانی از خوردن و ناامیدی در لاغر شدن رو دو باره تحربه کنم من تقریبا از ۱۶ آبان ۹۸ با این مسیر آشنا شدم و همچنان در این مسیر هستم و خواهم بود و به قول استاد من زمین نمیشینم تا به لاغری ایده الم برسم
پس واقعا من در ایستگاه اول اشتیاق و انگیزه و حال خوب و علاقه و ارامش رو پیدا کردم و در ایستگاه دوم به جای پرخوری و حرص و ولع و عداب وجدان و درد و رنج غذا خوردن داشتم که در ایستگاه لاغری به جاش با حال خوب بدون جنگ و در گیری با خودم و لدت کامل میخورم
و در ایستگاه سوم خودمون رو بیشتر میپدیریم با دیدن خودمون در اینکه لدت میبرییم و هر لباسی رو که بخواهیم میپوشیم ولی این روند یه هویی نیست به صورت قدم به قدم و تکاملی هست و ما همه ی این تغییرات رو دارییم ولی ممکنه هنوز لاعر ایده ال نباشم چون مبدا لاعری هست ودر نهایت من لاعر میشم پس اول حرص،و ولعم و اعتماد به نفسم و بعد پدیرفتن خودم و احساس خوبم و ارامشم و …..ترمیم میشه و در نهایت من لاغر میشم باید نقشه ی ذهنی من ترسیم بشه و ایستگاههای من کامل جابه جا بشه در واقع بی اعتماد به نفسی من باید جاش رو بده به اعتماد به نفس من و … تا من به لاغری برسم پس نباید عجله کنم و عجله داشته باشم باید بر اساس نقشه ی ذهنی خودم برگردم به سمت متناسب شدن
با عجله کردن به این نقشه ی ذهنی لاغری نمیشه رسید
پس در مسیر چاقی ممکنه خیلی ایستگاها باشه مثل اینکه من از خودم بدم بیاد یا لباس رنگ شاد نپوشم ولی بلعکس در مسیر لاغری همین ایستگااا ها هست و لی برعکس من عاشق خودم میشم و یا اینکه لباس رنگ شاد میپوشم و ..
و هیچ کس نمیتونه نقشه ی ذهنی من رو تعییر بده مگر خودم و با دمنوش خوردن و یا قرص خوردن و یا ورزش و .. نقشه ی ذهنی من تغییر نمیکنه
پس لاغری من زمانی ارزشمند هست که نقشه ی ذهنی من تغییر کنه یا اینکه ثروتی ارزشمند که نقشه ی ذهنی من برای ثروت تغییر کنه
پس روی ترسیم نقشه ی ذهنی توجه کنید و با استمرار و تمرین در فایلها این نقشه به وجود میاد و به جهش و عجله نیست
پس من میخوام برگردم به مبدا که خداوند از روز اول من رو در اون ایستگاه قرار داده بود ولی من از اون دور شده بودم ولی حالا میخواهم دوباره برگردم به جایگاه خودم
به نام خدا
مرحبا دست مريزاد به همجينين استادي
شما نابغه ايد من در دنيا اول خدا و بعد شما كه دستان خداوند هستين براي مردم قبول دارم 🙏🏻
هر جه شما ميگيد بدون اينكه بخام براي خودم نمونه پيدا كنم قبول دارم هر جه شما بگيد تاييد ميكنم كلام شما كاملا صحيح و واضح و روشنه 👏🏻👏🏻👏🏻
من زماني كه جاق بودم همش در ترس و استرس و اعتماد نداشتن و ناراحتي عذاب و وجدان و محدوديت بودم خيلي از خوذم بدم مي اومد متنفر بودم خودم و دوست نداشتم و دلم نميخاست خريد كنم از خريد كردن متنفر بودم دوست نداشتم در جمع حضورپيدا كنم در تمام اين سالها داشتم از مسير جاقي عبور ميكردم و ايستگاه به ايستگاه حالم بدتر ميشد و به جاي رسيدم كه ديكه خسته و درمانده رو زمين افتاده بودم و خدا رو صدا زدم اي خداي مهربونم يه راهي جلوي رو بزار كه بتونم در ارامش باشم و خداي مهربونم صدايم رو شنيد و دستم رو گرفت و از همون مسيري كه افتادم زمين بلند شدم و حالم خوب شد و كم كم ايستگاه به ايستگاه حالم خوب و خوب تر ميشد و الان در مسير جاده ي تناسب هستم و روز به روز اميدوارتر و مشتاق تر ميشم خدايا شكرش كه در مسير تناسب هستم و حال دلم خوبه 🙏🏻🙏🏻🙏🏻
سلام سلام
چقدر این فایل عالی بود.
یادمه اولین باری که به سمت سایت هدایت شدم خیلی هیجان زده بودم ببینم چه خبره، چه چیزایی داره، سردرگم بودم از کجا شروع کنم.
رفتم اولین فایل رایگان لاغری و نگاه کردم. چقدر خوب بود قشنگ انگار گمشده مو پیدا کرده بودم. چقدر حرف ها درست بودن. هیجان داشتم برم بقیه فایل هارو ببینم.
هر قسمت که میگذشت منتظر قسمت بعدی بودم که ببینم این دفعه استاد چی میخوان بگن.
حسم خیلی خوب شده بود، حالم خوب بود. بعد کم کم ولع خوردن کمتر شد و دیگه به اندازه و با اطمینان چیزی میخوردم. و بعد با نگاه کردن به خودم تو آیینه بدم نیومد، نسبت به قبل حسم به خودم بهتر شده و هنوز هم میخوام بیشتر خودمو دوست داشته باشم. میرم جلو آیینه برا خودم قر میدم.😂
صد البته که اعتماد بنفسم مقداری بهتر شده و هنوز جا داره تا خیلی بهتر بشه.
هر لباسی و که میخوام تقریبا میتونم بپوشم ولی خب، میخوام توشون قشنگ تر به نظرم برسم.
میخوام همینطور این نقشه و ادامه بدم تا به چیزی که میخوام برسم.
میخوام با همین فایل های رایگان خواستمو براورده کنم.😇🙏
سلام استاد عزیز و دوستان خوبم
این فایل معرکه است بقدری زیبا و دلنشین و آرامش کننده است که حد و حسابی ندارد
دست مریزاد استاد عزیز و گرامی طوری این موضوع نقشه ذهنی را توضیح دادید که به قول انیشتن یک بچه ۶ ساله اونو درک میکنه و میتونه برای یک بچه ۶ ساله دیگه تعریف کنه 👏👏👏👏👏👏
من فوریه سال ۲۰۱۹ وارد این مسیر زیبا و هیجان انگیز و شگفت آور شدم و دقیقا همانطور که استاد توضیح دادند اولین تغییرم عوض شدن احساسم به زندگی و به خودم بود زیبایی های دنیا به چشمم می آمد از آنها لذت میبردم و از خدای مهربانم سپاسگزاری میکردم البته هنوز هم این حالت بلکه بیشتر از قبل هم در من هست 🤲🤲🤲
احساسم نسبت به خودم تغییر کرده بود دیگر نه تنها از خودم متنفر نبودم بلکه شروع به دوست داشتن خودم کرده بودم و ایستگاه بعد تغییر رفتارم نسبت به غذا بود اون حرص و ولع را نداشتم مخصوصا تمایلم به شیرینی جات خیلی کم شده بود که برایم خیلی عجیب ولی شادی آفرین بود ایستگاه بعدی برای رفع استرس به خوردن پناه نیاوردن بلکه به جای آن ناخودآگاه به پیاده روی رفتن بود ایستگاه بعدی ترک ترس از خوردن بود و با تجربه کردن درک نشانه سیری و دست کشیدن از خوردن اضافی و خوردن همه جور غذا به اندازه نیاز بدنم و با لذت خوردن بود ایستگاه بعدی تمایل به عکس از خودم گرفتن و همینطور در مهمانی ها شرکت کردن بود من قبل از شروع این دوره از عکس انداختن از خودم متنفر بودم و همینطور به بهانه های مختلف از شرکت کردن در جمع دوستان و فامیلها خودداری میکردم ایستگاه بعدی اندازه شدن لباسهایی که برایم تنگ شده بود است و علاقه به خرید کردن لباسهای سایز کوچکتر و لذت بردن از پوشیدن آنها و دیدن خودم در آینه و رقصیدن جلوی آینه و تعریف و تمجید کردن از خودم و بدنم بود 🤲🤲
من به ایستگاه آخر که رسیدن به اندام ایده الم است نزدیک شده ام اما حتی وقتی به آن ایستگاه هم رسیدم از این مسیر زیبا بیرون نمی روم 😍😍😍
گوش کردن به فایلهای دوره های متعددی که تهیه کرده ام به من حال و هوای خوب میدهد به من آرامش میدهد شنیدن صدای دلنشین استاد عزیزم جزو برنامه های روزمره زندگی من است و برای همیشه هم خواهد بود 👌👌👌
ممنونم خدای مهربانم که مرا به این مسیر زیبای تناسب فکری هدایت کردی دانستن اینکه من چقدر برایت عزیز هستم که برای بودن در این مسیر انتخاب شدم قلبم را سرشار از شادی و عشق میکند 🙏🙏🤲
ممنونم استاد عزیزم که با جان و دل این روش را به ما آموزش میدهید و دوش به دوش در این مسیر شگفت انگیز و دلپذیر با ما همراه هستید شما پیش خدای مهربان مان خیلی عزیز هستید که با تدریس این روش عالی موجب تغییر و تحول زندگی و میتوانم بگویم نجات انسانهای بیشماری شده اید خدا شما را برای خانواده عزیزتان و همینطور برای ما نگهدارد 🤲🤲🙏🙏❤❤🌹🌹
روز ۱۰۰
سلام وقت بخیر
قبل از آشنایی با این سایت ومتد ،بد بودن حالم به نقطه انفجار رسیده بود،هیچ امیدی نداشتم،از چاقتر شدن خودم خجالت میکشیدم،عصبی بودم،کلافه بودم،با خودم کلنجار میرفتم که آخه من چه اشتباهیو انجام میدم که بازم چاقتر میشم؟ ولی به هیچ جوابی نمیرسیدم ،انقدر روزهای ناراحت کننده ایو گذروندم ،اونهمه انرژی منفی در درون من ،باعث شده بود پرخاشگر وبی اعتماد بنفس بشم ،خودمو نگاه نمیکردم توی آینه ،خودمو لایق هیچ چیزی نمیدیدم ،ارامش کلمه نامفهومی برای من بود،دوست داشتم آدم های متناسب ،بی خیال رو خفه کنم ،آخه چرا من از داشتن زندگی نرمال محروم بودم،،،مغزم پر بود از چرا ها که جوابی براشون نداشتم بجز صداهاییکه از بچگی توی سرم میچرخید که تو ژنتیکته،ارثیه،استخون بندیته ووووووو
بلخره تن دادم مجدد رژیم جدید سختیو شروع کنم ،آبان ماه ۹۸ ،دقیقا همین روزها ،از پالتو فروشی با گریه اومدم بیرون و تصمیم قاطعی گرفتم ،به بدنم با تشر گفتم یا لاغر میشی یا انقدر گرسنگی بهت میدم که بمیری😶چقدر ظالمانه با کودک درونم برخورد کرده بودم 😪
رژیمو شروع کردم ،روزهای سخت مجدد شروع شدن ،۲۰روز گذشت،نمیتونستم خودمو قانع کنم برای اونهمه محدودیت، صدایی در درونم گفت برو سایت استادعباسمنش ،تو عقل کل سرچ کن آیا میشود با ذهن لاغر شد ؟ رفتم وسرچ کردم ،اسم استاد عطارروشن به کرات تکرار شده بود وخبر از داشتن سایت قوی لاغری میداد،گفتم اینم جوابم ،وارد سایت شدم وبا لذت مطالبو میخوندم و گوش میدادم ،از اون رژیممزخرف هم خارج شدم ،۱۵ آذر دوره هارو خریدم ،دل تو دلم نبود تا به دوره وارد بشم ،برام گنگ و نامفهوم نبود ،ذهنم آمادگی قبلی داشت ،اولین اتفاقی که رخ داد احساس آرامش ،مثل کسی که ساعتها در برف در کوهستانی گم شده ،راهپیمایی طولانی وسختی داشته و یکدفعه یه کلبه چراغ روشن گرمو میبینه ،چه لذتی میبره از اون گرما ،انگار پر از آرامش میشه ،فارغ از تمام اون استرس های کوهستان وسرما ،با آرامش خودشو گرم میکنه و خوشحاله که بلخره نجات پیدا کرده ،این احساس اوایل ورود من به دوره بود
انگار تمام ترس هام دونه دونه ازم جدا میشد ،شاید اون روزا یکمی گنگ بودم ولی الان که از دور به پارسال نگاه میکنم میبینم که چه حباب قطوری دورم داشتم که تیکه تیکه ازم کنده شده ،درسته نقشه لاغری ذهنی داره آرام آرام در من شکل میگیره ،من دارم برعکس مسیر چاقی برمیگردم بسمت لاغری و خوشحالم که داره این نقشه در منهم بوجود میاد
برای داشتن زندگی متفاوت تر ،بدن لاغرتر اول باید ذهن ناخوداگاهو تغییر بدیم ،با تغییر ضمیرناخوداگاه ،شخصیت جدیدی در ما ساخته میشه که اون شخصیت جدید،آرزوها و خواسته های جدید داره که این خواسته های جدید ،انتخاب ها و تصمیمات جدیدی میگیره ،بر حسب اون تصمیمات جدید ما رفتارهای جدیدی انجام میدیم که اون رفتارهای جدید باعث نتایج جدید میشن که همون لاغریه ،،،قبلا ما قبل از اینکه ذهن ناخوداگاهو برنامه ریزی مجدد کنیم میرفتیم سراغ رفتارها یعنی اول رژیم میگرفتیم بدون اینکه ذهنو تغییر بدیم ،برای همین کارایی نداشت ،در مسیر لاغری با ذهن اول تغییرات در ذهن ما صورت میگیره وبعد منجر به تغییر رفتار در ما میشه ،که تصمیم میگیریم یه مدل دیگه رفتار کنیم مثلا من بعد از گذشت یه مدت ،دیگه هر زمان گرسنه نبودم چیزی نمیخوردم،دلیل خوردن هامو میپرسیدم ،برای اینکه حوصله م سر میرفت چیزی نمیخوردم فقط وقتی میل داشتم یا گرسنه بودم و بعدها هم که یادگرفتم نگرشمو به خوراکی ها تغییر بدم در کل متفاوت تر عمل کردم وعمل میکنم
خلاصه با تغییر نقشه ذهنمیمون به سمت لاغری مسیرهای زیبای تناسب اندام در مسیر ما خواهد بود ،اعتماد بنفس بالا،خوشحال بودن،شادی ریشه ای،احساس خودارزشمندی،احساس لیاقت ،ارامش ،حس قدرت و سلامتی و تناسب اندام نتیجه این نقشه ذهنیه
سلام به استاد و دوستان عزیز
من تا اول راهنمایی متناسب بودم، اما از این زمان به بعد سفرم از تناسب به سمت چاقی شروع شد. در این سفر منم ابتدا تغییراتی در خودم متوجه شدم اما این مسیر رو که ادامه دادم کم کم حرف های دیگران هم شروع شد خصوصا زمان های که توی مدرسه بودم و ما رو وزن میکردند، از اضافه وزنم خجالت میکشیدم و تحمل نگاه های سنگین همکلاسیام رو نداشتم. یه مقدار دیگه که حرکت کردم و اضافه وزنم بیشتر شد دیگه ترس از خوردن داشتم و همش ترس این رو داشتم که نکنه وزنم بیشتر از اینی که هست بشه و دیگه خوردنم با ترس و استرس همراه شد. با ادامه دادن مسیرم دیگه از حضور در جمع فامیل خجالت میکشیدم، دوست نداشتم در هیچ عکسی حضور پیدا کنم، لباس هایی که دوست داشتم سایزم نمیشدن و مجبور بودم لباس هایی رو انتخاب کنم که اندازم بشه، دیگه با زیاد شدن وزنم راحت نمیتونستم پیاده روی کنم یه 15 دقیقه که راه میرفتم خسته میشدم و نفس نفس میزدم، بعد با اضافه تر شدن وزنم به خودم اومدم و روشهای مختلفی واسه لاغر شدنم امتحان کردم که همگی بی فایده بودند، واقعا دیگه از کم کردن وزن ناامید شده بودم و از این شرایطی که داشتم احساس بدی داشتم، گوشه گیر شدم و از خدا درخواست کمک کردم که به دادم برسه.
اینها تجربه من از سفر تناسب به چاقی بود.
با درخواست کمکی که از خدا کرده بودم، خدا صدام رو شنید و آدرس استاد عطارروشن رو به من داد. خدارو شکر 12 آذر 98 با استاد عطارروشن آشنا شدم و سفر لاغری رو آغاز کردم. با گوش دادن به فایل های بینظیر استاد، در جدیدی به روم گشوده شد. واقعا صحبت های استاد با تمام وجودم قبول داشتم و شور و اشتیاقی در من به وجود اومد که حالا که استاد با این روش لاغر شدند و نتیجه گرفتند، پس من هم میتونم با این روش لاغر بشم.
با اشتیاق دو چندان به فایل گوش دادن و انجام تمرینات و خوندن نظرات دوستان مشغول شدم و متوجه شدم که مشکل اضافه وزنم ذهنی هست نه جسمی، خودم مقصر اضافه وزنم هستم و مسئولیتش رو برعهده گرفتم. با استمرار داشتن در این مسیر، خوردنم تغییر کرد و به اندازه نیازم غذا مصرف میکنم، اعتماد به نفسم بهتر شد، با لذت خودم رو توی آینه نگاه میکنم، کاهش وزن پیدا کردم، سلامتی به دست آوردم، اطرافیانم همه بهم میگن که چقدر لاغر شدی و…
خداروشکر هر چقدر در مسیر لاغری با ذهن حرکت میکنم روز به روز حالم بهتر میشه، چون توی این مسیر هیچ سختی نکشیدم و کاملا در آرامش دارم وزن کم میکنم و به تناسب اندام دلخواهم نزدیک میشم😊
سلام استاد و همراهان گلم…
خیلی عالی توضیحمیدین.گاهی چنان جذب حرفاتون میشم و به دلم میشینه که پلک نمیزنم. آره درسته.منم طی دوهفته اول که داشتم فایل شروع رومیهوندمو گوش میکردم پر در آورده بودمو پرواز میکردم.حس زیبای آزادی و خوشحالی و سبکی وراحتی وآرامش. هنوزم همینجورم.گرچه گاهی که حتی چند روز ازتون بدلایلی دور میشم انگار ناخودآگاه بسمت مسیر چاقی میرم گرچه سعی میکنمهمون موقعم تمریناتم و داشته باشم.لاغری با ذهن درگوشت وخونمن فرورفته. بعدش دقیقا با چالش زیبای من اینونخوردم ریزه خواری و عادت های بد غذایی کمرنگ شد و یواش یواش به خودم تسلط پیدا کردمکه این منم که کاری رو انجام میدم. نه اینکه بعضیا میگن دست خودم نیست.ایستگاه بعدی اعتماد بنفس از دست رفتم و دوست داشتن خودم و آشتی با بدنم بود.چند وقته احساس میکنم وقتی میرم جلو آینه جرات دارمو با خودم نگاه میکنم و خیلی وقتا قربون صدقه خودم میرم.بعید بود از جلو عکس و تصویر خودمو ببینم و بد و بیراه به خودم نگم.مرسی .ممنونم استاد واسه این احساسات خوب.میدونم مسیرم درسته حالا ممکنه یکم طول بکشه ولی بالاخره به مقصد میرسم. باید صبور باشم. بخونم گوش بدم بنویسم عمل کنم و استمرار داشته باشم.خدایا کمکم کن..با خودمتو روز تکرار میکنمکه سیرم و انتخاب دیگه ای ندارم.اینکه همه طعم ها گذرا هستن.لذت تناسب اندام واقعی روبه لذت لحظه ای به طعم کذرا نمیدم. چقد خوبه که مینویسیم استاد.برام مرور میشه. اینکه موقع غذا بی استرس ولی با توجه بخورم.تا پیام سیری رودریافت کردم دست از غذا بکشم.ریره خواری قبل و بعد روترک کردم..حسم به خوردن غذاها خوبه. عذاب وجدان ندارم.حتی صبح ها بخودممیگماین منم که امروزمو رقم میزنم. پس میخوام یه روز عالی داشته باشم. بدون اعصاب خوردی و ناراحتی و تشنج در آرامش.دیگه چیزی بذام سخت نیست….تو بینظیری استاد.ممنونم خدایا….
نمی توانم هیچ کدام از فایل ها را دانلود کنم
اگر میشه فایلها را ارسال کنید
ا
سلام استاد عزیز و همدوره های عزیز
من تازه وارد سایت شدم چگونه از کدام دوره ها استفاده کنم
من یکی از شاگردان دوره لاغری با ذهن هستم
من خیلی خوشحالم که این نقشه ذهنی برایم روشن شد چون مدتی هست که احساس میکنم حالم خیلی خوبه و حتی از نظر جسمی هم بهتر شدن ولی فکر میکنم که وزنم کم نشده.
با خودم فکر میکردم شاید اثر تلقین هست نمیدونستم در مسیر م حالا این احساسات خوب من تکمیل شده و بسرعت در مسیر تناسب پیش می رم
متشکرم استاد عزیز. خدایا شکرت
سلام خدمت استاد عزیز و دوستان گرامی.
فایل بی نظیری بود خیلی لذت بردم زیباترین جمله که غیر ارادی لبخند به روی لبهام اورد( شما در بیست سال به این وزن رسیدید و میتونید در دوسال به لاغری برسید) جمله خیلی جالبی بود فکر کردم من وقتی یک به یک ایستگاههارو طی کردم ظرفی پر از حرص و غمگینی و گریه و ناراحتی زجر و بدبختی و ترس در دستانم بود ایستکاه اول میرفتم ولی هیچ احساسی نداشتم در مسیر کسان زیادی با من بودند و من رو نصیحت میکردن غذا نخور چاق میشی تو هرکاری بکنی چاقتر میشی تو باید ورزش سخت بکنی و نخوری باعث شد من یک لقمه غذا با ترس بردارم و خودم رو ارام ارام به ایستگاه دوم رساندم دوباره صحبتها رو شنیدم و لقمه بعدی را که با ترس و اضطراب برداشتم بزرگتر بود و من هرچه بیشتر از ترس میخوردم بدنم چاقتر میشد من اطرافیانم رو دید زدم همه میخوردن ولی چاق نبودن بعد لقمعه این ایستگاه ترس و اضطراب و حسادت را شامل شد درمانده و سنگین بودم از باورهای اشتباه و هر قدمی بر میداشتم با حسرت و نا امیدی به عقب نگاه میکردم و تنم سنگین بود توان برگشتن نداشتم چرا که میشنیدم تو نمیتوانی بر گردی تو توان بر گشتن نداری و من سعی میکردم در تقلا بودم بعضی از مسیرهارو بر میگشتم ولی باز نجوای میشنیدم تو نمیتوانی و دوباره از ظرف نا امیدی لقمهای بر میداشتم و به جلو میرفتم در هر ایستگاه حالم بدتر مییشد و من سرم رو بلند کردن و گفتم تو چرا من را چاق خلق کردی و ناشکر شدم دیگر ایستگاه به ایستگاه من نا امیدتر و ناشکرتر شدم دست و پا میزدم بر گردم عقب وای امکان نداشت نفسم بالا نمی امد و جسمم داشت از حرص و طمع و ناامیدی و ترس پر تر میشد هنوز در جنگ با خدا و خودم بودم و داشتم نقلا میکردم که چهکنم نگاهی به ظرفی کردم که سالهاست با خودم حمل میکنم من تمام ناامیدی ترس ناشکری بی قراری را میل کرده بودم و داشتم همراه خودم حمل میکردم و فهمیدم اینها در درونم جا خوش کردن و من هر لقمه غذا به دهان میبرم انها شروع به فعالیت میکنن و باورهایم را می جنبانند و من در هر ایستگاه چاق و چاق تر شدم ، در ایستگاهی که دیگر نمیخواستم طبق نقشه جلو بروم ایست کردم و گفتم دیگر بس است ظرف سنگین شک و تردید را زمین گذاشتم و خدا را صدا زدم گفتم نجاتم بده کاری کن من میدانم که بی نظیر هستم ولی تو بگو چطور به تو برسم به ارامش و به زندگی برگردم در ایستگاهی که با خدا و خودم خواستم به صلح برسم لاغری با ذهن سر راهم امد کمی ازش برداشتم اولین چیز چشمانم باز شد دیدم من تنها هستم کسی در مسیر من را همراهی نمی کند دیدم نجوای کسی نیست جز خودم دیدم درونم پر شده از شیطان خدا را صدا زدم کمکم کن تا بر گردم خدا گفت بر میگردی ایمان داشته باش نجواهای درونم را کنترل کردم و چرخ زدم به عقب راه رفته را نگاه کردم در اخرین ایستگاه ناجی من انجا بود دست تکان میداد و میگفت بیا ولی اهسته بیا بیا ولی شیطنت نکن و ارام بیا و عجله نکن بیا من در انتهای ایستگاه شور و شوق میبینم هرچند در ایستگاه اول عقب گرد به مسیر سلامتی هستم ولی شور و شوق دارم این فایل شوق زیادی برای رسیدن به ایستگاه اول به من داد چه زیبا و قشنگ بیان کردید من در هر ایستگاه که بر میگردم ترس و ناامیدی من کمتر میشود و در هر ایستگاه سبکتر میشوم و نداهای درونم کمتر میشود هرچه به جلو میروم مقصدواضح تر میشود برایم چون من ان راهها رو طی کردم در این مسیر نقشه را خوب بلدم و احساس هر ایستگاه را میدانم بخاطر همین اشتیاق دارم برای بازگشت در هر ایستگاه باورهای اشتباه من کمتر میشود و جسمم سبکتر در هر ایستگاه امیدوار تر میشوم و فرشته درونم همراهیم میکند خیلی جذاب است مسیر برگشت چون هدف خیلی واضح و خیلی زیبا همراه با شور و شوق و امید و سپاسگذاری همراه است مرسی استاد مهربان و ناجی انسانهای ناامید 🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻
سلام دوست عزیزم ب شما تبریک میگم ک تونستی از اون حالت گذشته بیرون بیای ودر راه امید ونشاط و شادابی ک ب تناسب اندام و فکری هست دست پیدا کنی .💐💐💐
وقتی نوشته شما رو خوندم اشک در چشمام حلقه زد دقیقا احساس روزهای اول من رو بیان میکردی چقدر سخت بود ب اون درد برسی و خداوند راه بسیار عالی و استاد عزیز ک هر لحظه با ما همراه است را سر راهمان قرار داد.آرزوی بهترینها رو از خداوندالرحمن الراحمین برایت خواستارم. موفق باشی ،
با آرزوی موفقیت برای شما دوست گرامی🙏🙏🙏🙏
بسیار زیبا و قشنگ ایستگاه های نقشه ذهنیتونو بیان کردید لذت بردم ،موفقیت در انتظار همه ماست⚘
سلام استاد ممنون از فایل عالیتون خیلیدخوشحالم که نقشه ذهنی لاغری در من شکل گرفته واقعا میبینم که مرحله مرحله دارم طبق نقشه پیش میرم اولین مرحله احساس امید در اوج نا امیدی بود در حالی که نمیدونستم در چه زمانی و چه قدر کم میکنم مثل زمانی که نمیدونستم چه قدر و در چه زمانی چاق میشم فقط احساس نا امیدی شدید داشتم وقتی برای لاغری هر اقدامی میکردم مثلا به من میگفتن با این رژیم انقدر در این زمان کم میکنی و واقعا هم کم میکردم ولی اصلا احساسم خوب نبود احساسم مثل زمان چاقی بود ذهنم گرسنه بود از غذاها میترسیدم و حتی از تمجید دیگران احساس خوبی نداشتم چون لاغری که به سختی به دست اورده بودم مثل یک حباب میدیدم ولی با روش ذهنی از تمجیدها لذت میبرم چون زحمتی برای لاغر شدن نکشیدم زندگی عادیم کردم از خوردن نمیترسم احساس انفجار بعد خوردن تجربه نمیکنم از دیدن افراد لاغر حسرت نمیخورم و با دیدن افراد چاق خیلی بی تفاوتم قبلا یا افسوس میخوردم که منم مثل اونهام یا خدا رو شکر میکردم که من انقدر چاق نیستم
سلام خدمت استاد عزیز و دوستان خوبم
بعد از شنیدن این فایل تصمیم گرفتم برای خودم یاداوری کنم که نفشه ذهنی چاقی من چطور بوده
به چاقی و چاق شدن فکر کردم _خوردن زیادتر_ترس از چاقی _توجه به حرف دیگران و چاق تر شدن در مورد چاقی حرف زدن_استفاده ترازو_دست و پازدن _بدشدن حالم _مخفی کردن اضافه وزنم با لباس_از خودم بدم اومدن_بعد از اماحان راهاای مختلف باور اینکه نمیتونم متناسب بشم _بد شدن حالم _خوردن به حالت خودکشی_احساس کوچک بودن و حقیر بودن_ناامیدی و یاس
و الان توی مسیر لاغری اولین حالتی که برام پیش اومد به ترتیب زیر بود
تبدیل شدن یاس و ناامیدی به امید به تناسب و اینکه میشه کاری انجام داد_احساس شادی داشتن و اینکه یاد گرفتم جایی که شاد نیستم برام مهم باشه و تلاش برای اینکه بتونم خودم رو شاد نگه دارم _کم کم یه وقتهایی حالت میل نداشتن به بعضی چیزها پیدا کردم _کم کم شروع کردم خودم و دوست داشته باشم و برای خودم اهمیت قائل شدم _بعد احساس سیری رو تجربه کردم و بهدپیام ذهنم برای پالس سیری توجه کردم _همزمان که کاهش وزن داشتم مدل لباس پوشیدنم تغییر کرد و دیگه دوست نداشتم لباسهای گل و گشاد بپوشم و لباسهایی رو که میتونستم سعی کردم تنگ کنم و بعضی رو به کل انداختم ولباس جدید خریدم _اعتماد به نفسم شروع کرد زیاد بشه _ازدیدن خودم جلوی اینه متنفر نمیشدم و با لذت و چشم تحسین به خودم نگاه میکردم _دیگه میلی به استفاده ترازو ندارم .
البته توی همه این ایستگاهها گاهی وسوسه خلاف اون رو دادم اما وسوسه پایداری نیست و زودگذر هست.
و الان ایمان دارم که در مسیر تناسب هستم و شاید الان یک ایستگاه رو زودتر یا دیرتر تجربه کردم اما این رو به خاطر این میدونم که ترتیب ایستگاههای چاقی رو که بعد از بیست سال اومدم ممکن فراموش کرده باشم .ولی الان اطمینان دارم مسیر برگشت رو دادم دارم درست میرم
سلام
من از همون روز اول و هفته اول استفاده از سایت خیلی حس و حال بهتری پیدا کردم و امید و اشتیاق و خود باوری در من هر روز بیشتر شد و کم کم پرخوری من تبدیل به لذت از اندازه خوردن و احساس سبکی کردن بود تا جائیکه به ایستگاه تغییر کمکم لباس ها و لذت بردن از خودم در اینه و عکس رسیدم ولی در حد خیلی ابتدایی و اونجوری کاهش وزن و سایز نداشتم ولی هر دو بار که این حالت رو تجربه کردم عجله کردم هر روز لباسهای گذشته خودم رو سایز میکردم و هر روز منتظر تغییر ایستگاه بودم و از طرفی ذهن منفی من بهم میگفت تو اینقدر ساده و راحت و عالی به این ایستگاه رسیدی دیگه راه رو بلد شدی و هر چی بخوری چاق نمیشی و بعد من رو به سمت پرخوری سمت و سو داد و به خودم اومدم دیدم دارم دوباره همه ایستگاه هایی که اومدم رو بر میگردم فایل گوش دادن هام کمتر شده و یا خیلی عجله ای و تند تند فایل ها رو گوش میدادم یا میخوندم که زودتر ایستگاه ها رو طی کنم ولی بدنم همسو نبود احساسم همراه با این سرعت نبود اضطراب میگرفتم
دوباره این مسیر رو با ارامش شروع کردم فهمیدم عجله کردن مخرب ترین کاره و باید با ارامش این ایستگاه ها طی بشه و بعد غرور به ادم دست نده و از استمرار و تکرار فایل ها دست بکشه رمز موفقیت تکرار و استمرار و عجله نداشتن و هر ایستگاهی رو درک کنی با تمام وجود و خاطره سازی کنی و بعد گذر خواهی کرد و به ایستگاه بعدی میری
عجله کردن در فایل ها هم به معنای این نیست هر چی فایل بیشتری ببینی آگاهی بالاتر میره و در نتیجه با سرعت بیشتری ایستگاه ها رو طی خواهی کرد اتفاقا برعکس متوقف میشی و چون حالت سکون وجود نداره عقب گرد میکنی و به اموزش های قبلی خودش رجوع میکنه چون جسمت و ذهنت راه خودشون رو میرند
فقط باید با ارامش و حوصله صبوری این راه رو طی کرد و استمرار داشت
باسلام ندانستن چه ضرری به ما میرسونه چقدر راه را پا اشتباه رفتیم وبه همین دلیل هیچگاه به مقصد نمیرسیدیم چقدر خوب مسیر رفت وعکس آن را مشخص گردید استاد ارجمند مسیر برگشت را من همیشه اشتباه میرفتم و به همین دلیل نمیرسیدم خدا را شاکرم که یاد گرفتم درست برگردم من با حس خوب وبا افکار درست ورفتار درستر وتغیر در جسمم دارم به مقصد میرسم ممنون وامیدوارم که همه دوسنان به خانه اصلی خود برگردند
سلام. وقتی از استاد شنیدم که بعد از دوره، اول حالت خوب میشه، بعد تغییر در غذات ایجاد میشه بعد در آینه خودت رو میبینی و آنچه را که میبینی احساس میکنی دوستش داری، خداروشکر کردم که همه ی این مسیر ها رو منم طی کردم. قبلا فکر میکردم خیلی متفاوت هستم و یک آفریده ی غیرعادی هستم. وقتی رژیم ها، ورزش و قرص و عرق های گیاهی تاثیر زیادی در لاغر شدن من نمیذاشت و مثلا به دکتر تغذیه ام میگفتم پس چرا نتیجه نمیگیرم؟ میگفت خودت تنبلی میکنی، یا کبدت چربه یا ممکنه تیروئید داشته باشی چون خیلی از مراجعان من نتیجه گرفتند و الان لاغرند!!!!
خلاصه که این حرف ها باعث شده بود فکر کنم من غیرطبیعی هستم و هیچ چیز روی من جواب نمیده.
تا… آشنایی با تناسب فکری. اون زمان گروهی بود در تلگرام به نام تالار مجلل. اول وارد اونجا شدم. پیام ها رو میخوندم نمییهمیدم. اخه فکر میکردم هرکی چاقه لاغر بشه افسرده و عصبی میشه و خب در رژیم گرفتن هایم هم اینو دیده بودم. اما پیام ها رو میخوندم همه شاد، همه سپاسگزار و امیدوار. و نکته جالب دیگر اینکه در روش های دیگه مثلا رژیم، دکتر اول کلی سرکوفت میزد بعد برای اینکه منو از بدبختی چاقی نجات بده لطف میکرد رژیم میداد و کلی منت میذاشت. انگار نه انگار من کلی پول دادم. اما در این روش، کسی بود که خودش چاق بود و لاغر شده بود و شده بود مدرس لاغری با ذهن. قبل از اینکه من در دوره های پولی شرکت کنم، هروقت پیام دادم خیلی عالی جوابم رو میداد و تشویق و حمایتم میکرد.
دوره ی رایگان رو که شروع کردم مطالب خیلی برایم جذاب و دل نشین بود. اولین نتیجه اش این بود که دیگه از چاقی نترسیدم، دیگه فکر نکردم که من غیر طبیعی هستم و این کار یک آرامش در من بوجود آورد که اخیییششش من طبیعی هستم و مثل همه ی انسان هاهستم. من سالمم و فقط راهم اشتباه بوده.
من سوار آخرین مدل ماشین بودم ولی روش های لاغری مختلف برای رسیدن به هدفم آدرس کوچه و پس کوچه میدادن و راه انحرافی میکردن و بعد به من و ماشینم میگفتن شما خرابید و من باور کرده بودم مشکل از منه.
خلاصه دوره رایگان تموم شد طی دو هفته و دیگه همه تغییر رو در من میدیدن اونم طی دو هفته. بعدش مسافرت رفتم و وقتی برگشتم یک هفته بعد تونستم دوره ی لاغری با ذهن رو تهیه کنم و شروع کردم با فایل ۰۱/۰۲/۰۳ همون اولای کار انرژی خیلی زیادی و انگیزه ی فوق العاده و ایمانی محکم برای رسیدن به هدفم پیدا کردم. تا آخر های دوره به سایز ۴۲ رسیدم. ولی هدفم ۳۸ هستش.
بعد نزدیک ۳_۴ ماه به خاطر مشکلات که پیش اومد دورافتادم از مسیر و تقریبا دی ماه سال گذشته دوباره با انرژی شروع کردم و هروقت هم که انرژیم کم باشه به خودم میگم فقط ادامه بده فقط ادامه بده در هر شرایطی. تقریبا دو ساله که در آرامش دارم زندگی میکنم، هیچ رژیمی نگرفتم، هیچ محدودیتی در غذا خوردن نداشتم، ورزشی نکردم، و هروقت هم هرکسی منو میبینه میگه لاغرتر شدی. ایمان دارم به سایز ۳۸ هم میرسم و شگفتی ساز میشم.
و میدونم در مسیر برگشت هستم که لاغری مقصد من هستش و من بعد از رسیدن به مقصد این مسیر زیبا رو متوقف نمیکنم و به سمت زیبایی اندام و تناسب اندام همیشگی این مسیر رو تا همیشه ادامه میدم.
با سلام خدمت استاد خوبی ها وهمراهان عزیز ممنون از شما به خاطر اگاهی های خوب وناب و همیشه وبه موقع فرمول بسیار عالی که توضیح دادید خیلی من را اگاه تر کردبسیار زیبا و واضح توضیح دادید ،،،،،بله درسته منم در دوره رایگان بعدگوش دادن وتمرین انجام دادن و خواندن تجربه های همراهان با دوره اولین تغییرم احساسم بود احساس سبکی امید زیاد شاد بودن وحالت پرواز در اومدن حس ناب اشتیاق ودرک ان راداشتم وقتی که میخواهیم از همان مسیر برگردیم به عقب ایستگاه اولدر مسیر لاغری احساس امید زیاد داشتن به خود و نیروی برتر مخالف ان که درمسیر چاقی اخرین ایستگاه نامیدی بدترین حالت ممکن چقدر عالی گفتن استاد به ترتیب مخالف ان ایستگاه هایی که در مسیر چاقی طی کردیم تنها ترین وبهترین واسان ترین در لاغری فقط وفقط همین فرمول است و همه ما حرف های استاد رو تجربه کرده ایم ودرک کرده ایم چقدر تلاش کردیم ولی بازم برگشتیم سر خانه اول از همون راهی که رفتیم باید برگردیم ولی مخالف اون گرچه بعضی از افراد که هیچ نوع اگاهی ندارن به نظرشون خیلی مسخره است این مسیر یعنی چی با ذهن لاغر شدن ولی من در امتداد مسیر هستم ودر حال ترسیم نقشه های ذهنی خودم هستم با اموزش و صبور بود وعجله نداشتن وتنها وتنها خودم میتوانم ان را تغییر دهم استاد مهربان هرچی ارزوی خوبه ماله شما وممنون وسپاس بابت نکته های طلایی و گفته های ارزشمند
سلام ودرودخدمت استادگرامی
فایل بسیاربینظیری بودکه نکات عالی داشت من همیشه باروشهای دیگه که میخواستم به لاغری برسم بافشاربرجسم این کارراانجام میدادم ومیخواستم دنده عقب برگردم وباچرخاندن گردنم بسمت عقب خسته میشدم وازمسیرهیچ لذتی نمیبردم همش ترس اینکه یه ماشین نیادبامن برخوردکنه یااگه سرعتم زیادبشه تعادلم بهم بخوره وبه وسط خیابون برم وحادثه ای اتفاق بیفته خلاصه همش درحال ترس واضطراب و…
بعدازطی چندمترورسیدن به یک یادوایستگاه باخستگی وفشاری که به خودم آورده بودم به مسیرخودم بسمت جلوادامه میدادم ومیگفتم ولش کن بابا فایده نداره ولی الان باقرارگرفتن درمسیرزیبای تناسب فکری یادگرفتم که ازیه جایی دوربزنم وازمسیردرست بارعایت قوانین به جای قبلی که بودم برگردم وازمسیرم لذت ببرم وبه هدفم برسم وباعشق وشادی واشتیاق فراوان به مسیرم ادامه بدهم بدون هیچ ترس واسترس و…
ازاستادعطارروشن عزیزکمال تشکررادارم خدای بزرگم راهزاران مرتبه سپاسگزارم که من رابه این مسیروبه سمت استادعزیزم هدایت کردخدایاشکرت 🤗
سلام بر پروردگار عشق و مهربانی 💐🙏
سلام بر استاد عزیزم وخسته نباشید ب شما ک اینقدر عالی تمام ریز نکته ها رو بیان میکنید،💐🙏💐
من وقتی دوره را شروع کردم واقعا ناامیدوبی هدف بودم ک با این دوره آشنا شدم، خدایا شکرت 🙏💐
دقیقا الان ک این فایل رو دیدم و حرفای زیبای استاد رو شنیدم چقدر دقیق ذهن ما برنامه ریزی شده اولین تغییری ک در من بوجود اومد احساسم بود ک بطور شگفت انگیزی من امیدوارم شدم ک من هم میتونم متناسب باشم واز زندگی لذت ببرم و روزنه امید در دل و جان من شکل گرفت ،کم کم یاد گرفتم ک ب اندازه نیازم غذا بخورم و دیگه هرچه غذا جلو چشمم بود را وارد بدنم نکنم و ب بدنم آسیب نزنم آخه این بدن هدیه خداونده،پس الان ک ب این درک و آگاهی رسیدم هرگز بهش آسیب نمی زنم،پرخوری نمیکنم ک بعد عذاب وجدان بگیرم ودل درد و هزار و یک مشکل دیگه،،،،
بعد از چندی احساس خیلی عالی ک داشتم ب اندازه نیازم غذا میخورم و بعضی مواقع هم ک نیاز ندارم نمی خورم و لذت میبرم ک تونستم فرق بین نیاز خورد و پرخوری را درک کنم و این خیلی جالبه بدون هیچ سختی فقط با کمی استمرار داشتن ب تمام این نکات میتونم ب تناسب اندامم برسم. خدایا شکرت
کمکم بطور ناخودآگاهی وقتی خودم را در آیینه میدیدم
ب خودم لبخند میزنم و خودم را ی خانم زیبا و با شخصیت میبینم و دیگه از بدن خودم خجالت نمی کشم، خوب این بدن را من ب این روز در آوردم پس خودم هم میتونم متناسب باشم، و عاشق خودم هستم ک من اینقدر قدرتمند هستم ،
از وقتی ک لباس هام برام کم کم گشاد شد ک دیگه خیلی خیلی احساس عالی دارم و ایمان دارم ک خداوندی ک ذهن من رو اینقدر قدرتمند آفریده پس من قادر ب داشتن هر چیزی ک بخوام هستم و باباش خدارو هزاران بار سپاس گذارم.
اینقدر این برنامه ذهن عالی برای من جواب داد ک قادر ب تشکر نیستم استاد عزیزم خداوند بهترینها رو نصیب شما بکنه ک اینقدر عالی برای این سایت وقت میزاری .ممنونم
سلام خواهرعزیزم خیلی خوشحالم ازاین تغییراتی که داشتی وروحیه عالی که داری خیلی عالی نوشتی معلومه که خیلی تلاش کردی وبه گفته های استادعمل کردی ازخداوندبزرگ برات بهترینهای خودش راآرزومیکنم امیدوارم که همیشه دراین مسیرزیبابمانی وازحرکت دراون لذت ببری خدایابابت این تغییرات خواهرجونم شکرت دوست دارم 🤗😍
سلام خاهر عزیزم .ممنونم از انرژی مثبتی ک هر روز ب من میدی و من را حمایت میکنی ،من با لطف خداوند وتو خاهر مهربانم ک این دوره را به من معرفی کردی به این درک و آگاهی رسیدم ک میتونم به هدفم برسم ،از خداوند بهترین ها رو برات آرزو میکنم ممنونم عزیزم💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
باسلام حضوراستاد ودوستان متناسبم
وقتی برای اولین بار با این سایت آنهم به طور اتفاقی آشنا شدم که البته بعدها فهمیدم که طبق گفته استاد اتفاقی هم نبوده و خواست خدا بوده که توسط همون فرشته درونم به این سمت هدایت شدم وبا شرکت در دوره رایگان اونم تا اواسط فایل ها که هزینه برام جورشد ودوره لاغری را تهیه کردم وشروع کردم و تموم این نقشه ذهنی که استاد فرمودند را طی کردم
روز اول که شروع کردم گفتم مگه میشه با ذهن لاغرشد؟ من تا حالا با رژیم های مختلف و نخوردن وباشگاه ورزشی و… تانزدیکی وزن دلخواهم رفتم ونشدحالا میشه با این روش لاغر بشم!! اما نمیدونم چی شدکه ته دلم یه امیدواری خاصی شکل گرفته بود شاید خیلیش مربوط به صحبت های ساده ودلنشین استادبود که منو به این روش امیدوارنگه داشته بود با توکل به خدا شروع کردم. از همون هفته اول احساسم واقعا تغییرکردناخودآگاه مقابل آینه که می ایستادم به خودم لبخند می زدم وباخودم حرف می زدم. هرروز صبح که بیدار می شدم فایل صبحگاهی را مقابل آینه گوش می دادم و میثاق نامه را می خوندم و یه حس خوبی داشتم وقتی غذا می خوردم استرسی نداشتم انگار یه حسی بهم می گفت از غذا نترس و مرتب توذهنم تکرار می شدنعمت های خدا ترسی ندارند فقط نیاز بدنت را درنظر بگیر واز این نعمت هالذت ببر. دیگه مثل قبل کسل وبی حوصله نبودم و شاد وخندان شده بودم اینو بچه هام بهم می گفتن همسرم متوجه شده بود ولی هیچکدوم اونموقع نمی دونستن که من تو دوره شرکت کردم اویل تغییروزنی نداشتم اما احساسم کلی تغییر کرده بود و ازنطرذهنی حداقل سنگینی درخودم احساس نمی کردم و کم کم وزنم پایین اومد و تغییرات در لباسهام نشون داده میشد و من خوشحال از این که ایستگاه لاغری اینقدر بهم نزدیکه و راحت دارم به اون چیزی که میخوام می رسم. خدایا متشکرم
امروزجمعه است از فردا میخوام دوره تکرار را به امیدخدا شروع کنم قبلا تا وسط های دوره تکرار رفتم که به دلایلی وقفه افتاد و نتونستم تا آخر ادامه بدم ولی با اشتیاق منتظر فردا هستم که دوره تکرار را شروع کنم و تا انتها ادامه بدم. این بهترین و دلنشین ترین روشی است که انتخاب کردم و تا همیشه میخوام دراین مسیر به حرکتم ادامه بدم چون احساسم تو این مسیر عالیه و مطمئنم که انتهای این مسیر بهترین محصول که همون تناسب فکری والبته تناسب دلخواهم هست را برداشت می کنم.
با سلام
من از تجربه خودم در این راه متوجه شدم که چاقی برای هر کسی میتواند در اثر یک نقشه راه منحصر به آن شخص بوجود آمده باشد، مثلا برای من مصادف بوده با مهم پنداشتن هر کس و هر چیز به غیر از خوم.. البته این آگاهی در لایه های زیرین افکار ممکن است پنهان بماند و از طریق لاغری با ذهن یاد گرفتم که به افکار و احوالات خودم دقت کنم و مدتها دلایل مختلفی که استاد می گفتند را بررسی می کردم تا درجه اهمیت اون موضوع را در چاق شدنم بفهمم حتی ممکن است برای بعضی از افراد چند دلیل وجود داشته باشد اما وقتی مهمترین عامل را تشخیص بدهیم و سعی در برطرف کردن آن داشته باشیم به طرز غیر قایل باوری انرژی لازم برای ترسیم نقشه راهی بسوی لاغری در ما شکل می گیرد و اشتیاق کافی برای ادامه راه تا رسیدن به اندام دلخواه فراهم میشود.