0

خالق زندگی خود باشیم؟! (گام ۵)

اندازه متن

39 سال قبل در 1 آبان 1359 در دزفول و در خانواده ای مذهبی متولد شدم.

روز تولد من مصادف بود با شروع جنگ ایران و عراق، حس و حال مادرم از شرایط آن روز واضح ترین خاطره اولین روز تولد من است.

تولد دنیایی من

۸ سال اول زندگی را در چند شهر و روستا سپری شد تا از حملات موشک های جنگی در امان باشیم و حدود ۱۰ سال بعد را در شرایط پس از جنگ زندگی کردم، شرایطی که خیلی بهتر از دوران جنگ نبود، تنها تفاوتش شاید امنیت بیشتر بود.

پدرم کارمند اداره بهداشت بود و زندگی متوسطی داشتیم، نه رنج بی پولی می کشیدیم و نه حق انتخاب و اعمال سلیقه داشتیم.

همیشه باید بر اساس مقدار پولی که برای پدرم باقی مانده بود انتخاب می کردیم که خواسته خود را محقق کنیم یا به فکر گذران زندگی تا آخر ماه باشیم. علاقه و سلیقه معنا و مفهومی نداشت، انتخاب ها باید همیشه حساب شده و هوشمندانه صورت می گرفت.

انتخاب بر مبنای هزینه کمتر و ماندگاری بیشتر

در چنین شرایطی سالهای عمرم سپری شد و آنچه از زندگی آموختم قناعت کردن، نگران فردا بودن، اصراف نکردن، نگاه به پایین تر از خود داشتن و شکر خدا کردن، نخریدن، سفر نرفتن و هر آنچه ریشه و اساس آن بر مبنای کمبود بود.

هرچه بزرگتر می شدم نگرانی من از چگونه زندگی کردن بیشتر می شد، نگران کار بودن، خانه داشتن، ماشین داشتن، فرزند داشتن و هرآنچه مربوط به ملزومات یک زندگی مستقل بود.

و این نگرانی سبب شد که در تمام مراحل زندگی نتوانم انتخابی که مورد علاقه ام باشد را داشته باشم و همیشه بر اساس شرایط و دورنمایی از آن شرایطی که برایم پیش خواهد آمد انتخابهایم در زندگی رقم می خورد.

این خلاصه داستان زندگی من است که بی شک شباهت زیادی به داستان زندگی بسیاری از افرادی دارد که این نوشته را می خوانند. چرا که همه ما در شرایط فرهنگی، مذهبی، اقتصادی و …. بسیار مشابهی زندگی کرده ایم و خیلی منطقی است که شرایط زندگی تقریبا مشابهی را داشته باشیم.

هرچه سال های زندگی سپری میشد به وظایف و مسئولیت های من اضافه میشد، دانشجو شدن، ازدواج کردن، شاغل شدن، پدر شدن و … که هر کدام مستلزم انتخاب های متعدد در زندگی بود که آنها هم به صورت تقریبا اجباری صورت می گرفت و قرار گرفتن در این شرایط سبب شده بود که احساس نارضایتی از زندگی داشته باشم.

لذت از زندگی نمی بردم و قرار گرفتن در هر وضعیت شخصیتی به جای ایجاد تجربه های لذت بخش باعث میشد تجربه های ناراحت کننده ای از زندگی داشته باشم و همه این ها باعث شد که در سن ۳۵ سالگی در شرایط ناامید کننده ای باشم.

۲ سال مغازه خدمات کامپیوتری داشتم، ۸ سال بعد از آن صورت رسمی در شرکتی دولتی مشغول به کار بودم، 2 سال بعدی را شاگرد نجار بودم و ۵ سال بعد از آن فروشگاه ابزار و یراق داشتم

اما نتیجه این همه کار و تلاش این بود که در وضعیت مالی نامناسبی بودم با انبودهی از اقساط بانکی و بدهی های کوچک و بزرگ به دوستان و افرادی که از آنها جنس مغازه را تهیه می کردم، روابطم با همسرم رنگ و بوی خوبی نداشت و هیچ لذتی از پدر دو بچه بودن نمی بردم، اضافه وزن بالایی داشتم و در وضعیت سلامتی خوبی نبودم، فشار زندگی و فکر کردن برای حل مسائل و مشکلات زندگی تمام اوقات بیداری من را به خود اختصاص داده بود.

این نتیجه ۳۵ سال زندگی من در این جهان به ظاهر زیبا بود، جهانی که برای من زیبایی نداشت و هرچه بود سختی، رنج و اجبار بود

خیلی ابراز نارضایتی میکردم و انقدر در زندگی مسائل و مشکلات متنوعی داشتم که برای هر فردی حرف تازه و نگفته ای داشتم و گله و شکایت عادت من شده بود

بارها به خداوند شکایت میکردم که این چه وضع زندگی است، تاکی باید سختی بکشم، تا کی امتحان، تا کی از چاله به چاه افتادن و البته علاوه بر خدا که مقصر اصلی زندگی من بود، وضعیت خانوادگی و نداشتن ثروت را عامل دیگری برای ناکامی ها و ناراحتی های خودم در زندگی میدانستم

درخواست تغییر زندگی

مدت ها بود از خدا می خواستم یا زندگی مرا تغییر دهد یا مرا از این دنیا ببرد چون دیگر تحمل این شرایط زندگی را ندارم

این درخواست من از روی یاس و ناامیدی و باور به نانوانی من در خلق شرایط زندگیم بود، چون از خدا می خواستم او زندگی مرا تغییر دهد، در واقع دوست داشتم فردا که از خواب بیدار میشوم، معجزه هایی رخ دهد و همه مشکلات من برطرف شود و زندگی روی دیگر سکه را به من نشان دهد و من غرق ثروت و شادی و تفریح و هرآنچه در فیلم ها درباره زندگی های لاکچری دیده بودم شوم.

این اتفاق هرگز رخ نداد اما مشیت الهی مرا به سمت آشنایی با قدرت ذهن هدایت کرد. هدایتی که از سال ۹۳ تا به امروز با اشتیاق و علاقه آن را دنبال میکنم.

هدایتی که تمام زندگی من را تحت تاثیر قرار داد، و امروز من در سن ۴۴ سالگی در شرایطی کاملا متفاوت از چند سال قبل خود هستم.

شرایطی که فقط با تغییر افکار و همچنین شناخت بهتر خداوند ایجاد شد و نه هیچ تغییری در محل زندگی، مدرک تحصیلی، دریافت ارثیه خانوادگی، برنده شدن در قرعه کشی خاص و هیچ تغییر دیگری که در گذشته بارها به آنها فکر می کردم و تصور میکردم تنها در آن شرایط است که میتوانم روی خوش زندگی را ببینم.

و امروز بدون تغییر همه آن شرایطی که تصور میکردم برای خوشبخت بودن باید ایجاد شود، در شرایط بسیار عالی و در خوشبختی زندگی میکنم.

آزادی در انتخاب

مهمترین عاملی که در شرایط زندگی من تغییر کردن حق انتخاب بود. و همین عامل به تنهایی برای تجربه خوشبختی کفایت میکند

اینکه شما در انتخاب کردن آزاد باشید، حق انتخاب هرآنچه مورد علاقه تان است را داشته باشید، توان مالی پرداخت هزینه هر تجربه ای که دوست دارید کسب کنید را داشته باشید، آزادی انتخاب در زمان برای چیدن شرایط مورد علاقه خود در زندگی را داشته باشید و …

حق انتخاب یا آزادی به عقیده من بالاترین سطح خوشبختی است البته اگر همراه با افکار و احساس خوب باشد.

تکته قابل توجه در روند تغییر زندگی من این است که این شرایط فقط مختص به من نیست، و برای همه انسانها میتواند به شکل های محتلفی رخ بدهد

درباره خودم نوشتم نه به این دلیل که من انسان خاصی هستم، یا پشتکار مثال زدنی دارم، یا عزیز کرده خدا هستم و یا هر موضوع دیگری.

بلکه به این دلیل که شما هم میتوانی با درک قوانین حاکم بر جهان هستی و همچنین شناخت بهتر خدایی که خود را به شکل واضح در قرآن و بسیاری از کتب دینی معرفی کرده است به شرایطی که دوست داری در زندگی تجربه کنی دست پیدا کنی

قدم اول: این است که بخواهید تغییر کنید

و قدم دوم: باور کردن توانایی تغییر کردن است

اگر قدم اول را بردارید، در قدم دوم میتوانم با به اشتراک گذاشتن آنچه در این مسیر تجربه کرده ام به شما کمک کنم به شکل ساده تر از من حرکت خود را از شرایطی که هستید به شرایطی که میخواهید ادامه دهید.

همان فرایندی که در موضوع لاغری برای دوستانم رخ داد، البته برای آنهایی که قدم اول را برداشتند و تصمیم گرفتند از شرایط چاقی فاصله گرفته و در شرایط تناسب اندام قرار بگیرند، قدم دوم برای آنها همراهی ما با تعداد زیادی فایل های آموزشی رایگان و دوره های فوق العاده لاغری با ذهن بود که به لطف خدا به شکل عالی برای دوستانم طی شد و بسیاری از دوستانم به راحتی ” لاغر شدن آسان ترین کار دنیاست” را تجربه کردند.

برای تغییر زندگی در جنبه های مختلف نیز همان فرایند را طی میکنیم، قدم اولش با شما، قدم دوم را با هم بر میداریم و از به اشتراک گذاشتن نتایج خود لذت می بریم.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

متن فایل تصویری برای ناشنوایان 🧏

متن فایل تصویری خالق زندگی خود باشیم: (توسط خانم نگار ملکزاده عزیز)
وقتی در زندگی اون چیزی رو که بخوای به دست بیاری یا قدرت به دست آوردنش رو داشته باشی اون چیز برات خیلی ارزشمنده و پیشرفت تصاعدی میشه

وقتی که با قانون ذهن آشنا باشی وقتی که با افکار و چطور کنترل کردن ذهن آشنا باشی پیشرفت شما تصاعدی میشه در تمام جنبه‌های زندگی

تفاوت بین انتخاب کردن با مجبور بودن رو درک کنید در هر جنبه از زندگیمون در هر موضوعی شما اگر بتونی بر اساس علاقه خودت انتخاب کنی شما اون موقعیت اون شرایط رو حتماً دوست خواهی داشت و حتماً ازش لذت می‌بری و حتماً برات تکراری نمی‌شه

اما اگر همیشه مجبور باشی شرایطی رو انتخاب کنییعنی خودت فلان ماشین رو دوست داری بخری اما به هر دلیلی نمی‌تونی بخری و مجبور میشی اون یکی ماشین رو بخری که علاقه‌ای بهش نداری دوست داری فلان رشته دانشگاه رو انتخاب کنی اما به هر دلیلی نمی‌تونی و میری یک رشته دیگه رو انتخاب می‌کنی دوست داری با فلانی ازدواج کنی به هر دلیلی نمیشه و میری با یه نفر دیگه ازدواج می‌کنی

در زندگی قبلی من، زندگی که قبل از موضوعات ذهنی آشنا بشم تمام زندگی من اجبار بود هیچ وقت حق انتخابی نداشتم در مورد چاقی فکر می‌کردم این دیگه سرنوشت منه خدا منو اینجوری خلق کرده به خاطر ژنتیکِبه خاطر خانواده است

خودم رو پذیرفته بودم که این دیگه سرنوشتمه و همه چیز اجباری بود در زندگی من و خسته کننده است اینجوری زندگی الان متوجه میشم چقدر خسته کننده است چون دارم می‌بینم خیلی از اطرافیانم که زندگی اجباری رو دارن تجربه می‌کنن مجبورن سر ساعت خاصی سر کار باشن مجبورن فلان کار رو انجام بدن مجبورن در فلان مراسم شرکت کنن مجبورن این ماشین را حتماً داشته باشن مجبورن اون مسافرت رو نرن

همه چیزشون اجباره انتخاب نیست به خاطر همینه که لذت نمی‌برن از زندگیشون

و از اونجایی که سال ۹۴ یواش یواش من خلق کردن و انتخاب کردن در زندگی رو یاد گرفتم و به لطف خدا تونستم شرایط زندگیم رو خودم انتخاب کنم دیدم در تمام جنبه‌های زندگی من دارم لذت می‌برم اینقدر که علاقه به کارم دارم

آزادی لذت بخش‌ترین پارامتری هست که در زندگی گذشته من نبود و متاسفانه در زندگی خیلی از اطرافیان می‌بینم که نیست

و وقتی از انسان آزادی رو بگیری هیچ چیزی برای انسان لذت بخش نیست روح انسان آزادی طلبه آزادی رو دوست داره آزادی در انتخاب، آزادی در زمان، آزادی در مکان، آزادی در روابط، آزادی در کسب و کار، آزادی در استقلال مالی، آزادی در همه چیز

این اون چیزیه که روح رو به وجد میاره و شما می‌تونی از زندگیتون نهایت لذت رو ببرید اما اگر مجبورید در زندگی چه برای کار چه برای زندگی چه برای روابط چه برای خرج و مخارجت در هر انتخابی که شما مجبور هستی به انتخاب کردن نمی‌تونه اون لذت و شادی رو براتون داشته باشه و هدفم اینه که یواش یواش بیایم به این سمت که بتونیم خلق کردن و لذت خلق کردن رو یاد بگیریم

تغییر ذهن یه پروسه مکانیکی نیست یه پروسه‌ اینکه چه کاری را انجام بدم یا این فایل‌ها را گوش کنمالان خیلی این چیزا مد شده مثلاً یه فایل‌هایی میذارن اصواتی رو پخش می‌کنن فرکانس‌های مغزی‌تون رو تغییر میده اصلاً از این خبرها نیست.

تغییر ذهن به این شکله که شما الان این فایل رو داری می‌بینی داری گوش میدی یه سری افکار در شما شعله‌ور میشه

یه سری خواسته‌ها در شما شعله ور میشه

همین حرف‌هایی که من دارم براتون میزنم شما هم زمان داری با زندگی خودت با شرایط خودت این حرف‌ها رو مقایسه می‌کنی یه جاهایی شبیه زندگیته خوشحالی یه جاهایی نیست میگی اَه کاش منم اینجوری بودمکاش میشد اینجوری چقدر خوب بود اینجوری زندگی کردن

همین که من حرف از آزادی می‌زنم در زندگی کردن در شما شور و اشتیاق ایجاد میشه در شما علاقه ایجاد می‌کنه که این شکل زندگی رو تجربه کنیماین میشه اولین گام برای تغییر زندگی

اینکه این فایل رو گوش میدی اون احساس  در خودت شکل بگیره خودت رو سرکوب نکنی بگی نه این یه نفر بود شانس آورده این دلش خوشه داره از این حرفا میزنه

نه اصلاً موضوع من نیستم موضوع اینه که وقتی از قوانین ذهن وقتی کنترل ذهن رو یاد بگیری شرایط برای همه میتونه وجود داشته باشه

نه اینکه اینا رو توضیح دادم که فکر کنید من یه آدم خاصی هستم می‌تونستم در ۳، ۴ سال از اون شرایط زندگی به این شرایط برسم اصلاً به این شکل نیست

همه آدم‌ها می‌تونن

در موضوع لاغری با ذهن الان در سایت هستن دوستان بسیار زیادی که بعضی‌هاتون تصاویرشون هست شما ببینید

پس این مختص من نبوده که من بتونم از طریق لاغری با ذهن به تناسب اندام برسم هر کسی که این قوانین و این تمریناتی که در دوره‌های مختلف گفته شده را انجام داده تونسته به نتایج حتی بهتر از من برسه در تناسب اندام

پس در موضوع تغییر زندگی و تغییر شرایط زندگی هم بازم این قانون صدق می‌کنه که هر کسی این افکار این قوانین و این تمرینات ذهنی را انجام بده مطمئناً می‌تونه به هر آنچه که در زندگی دوست داره دست پیدا کنه اصلاً چیز عجیب و غریبی نیست

اتفاقاً در سایت ما چون که اساس و اصل توجه ما در سایت بر روی لاغری با ذهنه و این همه دوستان نتایج عالی گرفتن خیلی راحت‌تر میشه باور کرد پس در جنبه‌های مختلف زندگی هم میشه نتیجه گرفت همونطور که من نتیجه گرفتم.

وقتی ذهنت رو درست برنامه‌ریزی کنی وقتی قوانین ذهنی رو یاد بگیری

اینجوری نیست که خب من لاغری رو درست کنم بعد برم برسم به کسب و کار بعد برم برسم به روابط وقتی اینجا تنظیم بشه تمام جنبه‌های زندگی شما تحت تاثیر قرار می‌گیره این چیزیه که خیلی از دوستان در زندگیشون دارن تجربه می‌کنن افرادی که از آموزش لاغری با ذهن دارن استفاده می‌کنن در جنبه‌های مختلف زندگیشون تاثیر گذاشته

اما وقتی خیلی اصولی‌تر خیلی اساسی‌تر به موضوعات تغییر زندگی در جنبه‌های مختلف زندگیتون توجه کنید و به اون‌ها هم بپردازید می‌بینید که تسلط شما بر تمام جنبه‌های زندگیتون بیشتر میشه و اون وقته که شما زندگیتون رو خلق می‌کنید.

خلق کردن زندگی به این معنیه.

فکر نکنید کلمه خلق کردن فقط مختص به خداست که فقط خداوند خلق می‌کنه نه خداوند قدرت خلق کردن را در هر انسانی قرار داده

چطور قرار داده ؟؟؟

با قرار دادن ذهن اون فرد،

قدرتی که در ذهن اون فرد گذاشته اون فرد خالق زندگیشه،خالق زندگی یعنی چی؟؟یعنی زندگی بر اساس آن چیزی که خودت دوست داری انتخاب می‌کنی

وقتی شما بتونی انتخاب کنی در زندگی شما خالق زندگیت هستی وقتی بتونی انتخاب کنی من فلان رابطه رو دوست دارم تجربه کن موقتی انتخاب کنی من فلان کسب و کار رو دوست دارم تجربه کنم و اونو تجربه کنی وقتی دوست داشته باشی فلان ماشین رو سوار بشی و بتونی تجربه‌اش کنی وقتی دوست داشته باشی فلان لباس رو بپوشی و تجربه‌اش کنی

اینا همه میشه انتخاب و اون وقت شما میشی خالق زندگیت وقتی انتخاب‌هات در زندگیت زیاد بشه در جنبه‌های مختلف زندگیت زیاد بشه و شما بتونی در جنبه‌های مختلف زندگی بتونی انتخاب کنی شما خالق تمام و کمال زندگیت میشی حتی روابطت با خداوند رو باید بتونی انتخاب کنی

اگر روابطت با خداوند هم بر اساس جبر و بر اساس مجبور بودنِ که چون که گفتن باید اینجوری باشه پس منم باید اینجوری باشم اما احساس خوبی بهت دست نمیده از روابط با خداوند از عبادت کردنت حالت بهتر نمی‌شه

پس بدون این روش اشتباهه

این نیست که حتماً اون چیزی که دیگران گفتن رو من باید انجام بدم که حالم خوب بشه رابطه با خداوند هم یک حق انتخابه که شما باید بتونی انتخاب کنی چطور با خدای خودت حرف بزنی چطور با خدای خودت راز و نیاز کنی چطور ازش درخواست کنی چطور به پیام‌هاش گوش دل بسپاری و انجامش بدیو چطور در زندگیت آرامش را تجربه کنی به واسطه  ارتباط خوبی که با خدا داری که اونم انتخابی باید باشه

تا وقتی که ارتباطتون با خداوند اجباری باشه شما نمی‌تونی اون لذت و احساس خوب بندگی و خالق داشتن رو تجربه کنی.

باید هدفتون در زندگی بالا بردن حق انتخابتون باشه نه حق انتخابی که به زور بخواد به دست بیاد حق انتخابی که بر اساس تغییر افکار بر اساس همراهی خداوند در جهان هستی برای شما پیش میاد

فکر نکنید یه چیز عجیب غریبه همونطوری که من در سال ۹۲ به خاطر افکارم طرز فکرم در شرایطی بودم که مجبور بودم اون ماشینی رو که دوست ندارم بخرم در سال ۹۷ در شرایطی قرار گرفتم که مجبور بودم اون چیزی که دوست دارم رو بخرم

چون می‌تونستم بخرم و چه چیزی لذت بخش‌تر از اینه که شما اون چیزی که دوست دارید رو داشته باشید و این حق انتخاب تا بی‌نهایت می‌تونه گسترش پیدا کنه

گام اول برای حرکت به سمت تغییر کردن پذیرفتن این آگاهیِ

پذیرفتن این حق انتخاب برای خودته اطمینان دارم خیلی از شمایی که دارید این صحبت‌ها رو می‌شنوید تا الان شاید به این فکر نکردید که بتونید حق انتخاب داشته باشید در زندگیتون در تمام جنبه‌های زندگیتون

هزار و یک دلیل که در ذهنتون الان هست که چرا نمی‌تونید انتخاب کنید

همه شما مثل گذشته من برای هر جنبه از زندگیتون که نمی‌تونید انتخاب کنید بر اساس علاقه‌تون کلی دلیل و توجیه دارید که خودتون رو قانع کنید

 به این دلیل به این دلیل من نمی‌تونم اون چیزی رو که دوست دارم انتخاب کنم

نمی‌تونم اون چیزی رو که دوست دارم بپوشم

 نمی‌تونم اون چیزی که دوست دارم رو سوار بشم نمی‌تونم اون رابطه‌ای که دوست دارم رو تجربه کنم نمی‌تونم اون کسب و کاری که دوست دارم رو داشته باشم

 نمی‌تونم هر زمان که دوست دارم از خواب پاشم نمی‌تونم هر زمان که دوست داشتم بخوابم

 کلی دلیل داری که همشون درستن

چون شما الان در سطح فکری و فرکانسی هستی که تمام شرایط پیرامون شما طبیعیه براتون و دلیل دارید که طبیعیه اما وقتی ذهنتون عوض بشه و شرایط شما به واسطه فرکانسی که به جهان هستی ارسال می‌کنید و پاسخی که دریافت می‌کنید همین اجبارهای شما در زندگی پاسخ‌های جهان هستی به شماست

فکر نکنید چیز عجیب و غریبی هست وقتی فرکانس مغزی شما عوض بشه افکار شما تغییر کنه پاسخ‌های جهان به شما تغییر می‌کنه و همینطور که امروز خیلی عادی و طبیعی شما مجبور هستی هزار و یک کار رو در زندگیتون انجام بدید مجبور هستید چون حق انتخاب ندارید

بعداً خیلی طبیعی حق انتخاب خواهید داشت چون شرایط خیلی عادی میشه خیلی عادی میشه براتون

پس گام اول پذیرفتن حق انتخابه

اینکه شما بپذیرید من می‌تونم حق انتخاب داشته باشم ممکنه این ذهن منفی باف بیاد بگه که نه به خاطر کشور پدر مادر همسر بچه‌ها کار نمی‌ذارن نمی‌شه مگه میذارن چطور ممکنه با این اوضاع و هزاران بهونه بیاره و راستم میگه چون بر اساس محتویات ذهنی خودتون باهاتون بحث می‌کنه این منفی باف این شیطان درون که من بهش میگم از خودمون می‌گیره به خودمون میده

آن چیزی که در مغز ما ذخیره شده رو میاد تحلیل می‌کنه بهت تحویل میده از خودش که چیزی نداره محتویات ذهنی خودت رو میاد سریع مرور می‌کنه هی سند رو می‌کنه به این دلیل به این دلیل تو نمی‌تونی لاغر بشی تو نمی‌تونی کسب و کار خودت رو داشته باشی تو نمی‌تونی ماشین مورد علاقت رو داشته باشی و هزاران چیز دیگه

پس بپذیرید که حق انتخاب با شماست دلیل هم اگر براش نمی‌تونید بیارید اشکال نداره گام اول پذیرفتنه

بپذیرید من می‌تونم حق انتخاب داشته باشم و برای اینکه بیشتر باور کنید که می‌تونید حق انتخاب داشته باشید در زندگیتون

جستجو کنید مواردی رو مثال بزنید درباره‌اش بنویسید که دوست داشتید فلان چیز رو داشته باشید و دارید اصلاً فکر نکنید بزرگ و کوچیک داره اگر حتی شما یک عروسک رو دوست داشتید داشته باشید یک ماشین اسباب بازی را دوست داشتید داشته باشید و الان داری به هر طریقی بهت داده شده اینو بنویس

مثلاً من دوست داشتم فلان ماشین اسباب بازی رو داشته باشم اتفاقاً فلانی برای تولدم بهم هدیه دادیا من دوست داشتم فلان غذا رو بخورم اتفاقاً وقتی رفتم خونه فلانی دیدم همون غذا درست شده

اینا چیه اینا چه کار می‌کنه این تمرین این فکر کردن به اون چیزی که من میگم وقتی میگم انجامش بدید چیکار می‌کنه تحلیل کردن مغزتونه اون اتفاقاتی رو که انتخاب خودتون هست شما پیدا می‌کنید این اتفاقات در زندگی همه وجود داره اما چون لابلای کلی اتفاقات ناخواسته است که مجبوریم به چشم نمیاد و فکر می‌کنی چیزی نیست

در صورتی که اینجوری نیست کوچیک و بزرگ نداره وقتی ذهن شما بپذیره که حق انتخاب داری وقتی شما باور کنی که در زندگی حق انتخاب داری یواش یواش انتخاب‌های تو بزرگتر می‌شه نه اینکه برای جهان تفاوتی داره که مثلاً انتخاب تو یک عروسک باشه بهت داده بشه یا یک ماشین باشه بهت داده بشه برای جهان هستی تفاوتی نمی‌کنه برای خداوند هیچ چیزی بزرگ و کوچیک نداره همه چیز به یک اندازه است همه چیز بی‌نهایته برای ما قابل باور نیست

 به خاطر همین از چیزهای کوچک شروع می‌کنیم بعد که چیزهای کوچیک رو پیدا کردیم روشون کار کردی یواش یواش میگی یه چیز بزرگتر می‌خوام اصلاً جرات پیدا می‌کنی به خودت میای جرات پیدا می‌کنی حالا که اینا شد بزار اینم بخوام بعد اون که شد میگی اینم بخوام

می‌بینی یواش یواش قدرت خالق بودنتون کشف می‌کنی تجربه‌اش می‌کنی پس برای این تمرین این قسمت بنویسید که چه چیزهایی رو در زندگیتون خواستید که دارید در هر جنبه از زندگی از کوچک تا بزرگش رو بنویسید از یه سر سوزن من دوست داشتم این سر سوزن رو داشته باشم الان دارم و حسون رو نسبت به اون چیزی که خودتون خلق کردید و دارید بنویسید.

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.50 از 62 رای

https://tanasobefekri.net/?p=20412
47 نظر توسط کاربران ثبت شده است.
اندازه متن بخش نوشتن دیدگاه:

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار نرگس عبداللهی
      1403/10/24 15:32
      مدت عضویت: 250 روز
      امتیاز کاربر: 7355 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 592 کلمه

      سلام ودورد بر استاد گرامی 

      این فایل رو من بارها دیدم وباعث شده که به داشتن چیزهایی که در گذشته خاستم و بهش رسیدم توجه ویژه‌ای کنم 

      مثلا من همیشه دوست داشتم همسری مهربان فوق العاده داشته باشم بارها از خدا درخواست کردم وخودم انتخابش کردم و میتونم به جرات بگم که بهترین همسر دنیا رو دارم با همون خصوصیاتی که دوست داشتم وعلت پایداری زندگی من که خیلی هم تو فامیل زبانزد هست همین مورد علاقه بودن همسرم برایم هست که همونی بود که میخاستم 

      من همیشه عاشق خانه ویلایی بودم واز آپارتمان بیزار بودم و داشتن خانه ویلایی یه جور برام رویا بود ولی من دست بردار نشدم و انقد تلاش کردم و استمرار کردم و تونستم داشته باشم و سالها هست که در خونه ای که رویای من مورد علاقه من بود دارم زندگی میکنم حتی الان دیگه قدیمی شده ولی چون انتخاب خودم بود هرگز به عوض کردنش فکر نمیکنم و واز نظر من بهترین خانه دنیاست 

      وخیلی چیزهای دیگه ای که برای داستنشون هم با خدا همسو بودم هم تلاش کردم در جهت بدست آوردن شون ومیبینم که دارمشون و خیلی مورد لذت بردن هست برام 

      من روزی رویای تغییر کردن داشتم و تصمیم تغییر متناسب داشته باشم همگام با تصمیم خدای مهربانم خواستم شروع کردم ودارم لذت میبرم به نظرم مراقبه کردن از خودم یه جور سپاسگزاری هست توجه کردن به خودم دوست داشتن خودم ارزشمند بودن خودم رضایت از خودم داشتن خیلی خیلی مورد خوشایند خداوند هست ومن دارم عبادت میکنم وخالق زندکی خودم هستم 

      ذهن و افکار م سالهای پیش در گرو حرف و باورهای دیگران بود یعنی اونها خالق زندگی و افکار من بودن در مورد اعتقادات و چاقی مواردی بود که دیگران برایم خلقش میکردن با نگرش‌های خودشون ومن اجراش میکردم همین که رژیم غذایی سخت رو از دکتر تغذیه میکرفتم و ساعت خوردن و اندازه بهم میداد و تعیین می‌کرد در ماه چقد باید کاهش وزن داشته باشم آزارم میداد ولی من باور کرده بودم که این درست ترین راه هست چرا چون افکارم غلط بود 

      وقتی باشگاه میرفتم و ورزش های سخت که خیلی هم بهم آسیب میزد رو انجام میدادم براین باور بودم که فقط راه درست همین هست و همیشه نارضایتی از اوضاع و شرایطم داشتم

      وبه لطف خدا وقتی هدایت شدم وارد سایت تناسب ذهنی شدم رها شدم آزاد شدم از قید تمام اون اشتباهات و خودم تصمیم گرفتم برای خوردنم برای تحرکات م‌برای روش زندگی کزدنم و این درست ترین راه و منطقی ترین راه شد برایم 

      خیلی دوسش دارم چون انتخاب خودم بود اولین کار این بود که ایمان بیاری و باورش کنی هم خودت رو وهم خدارو که هدایتت کرده به این راه وشجاعت تغییر کردن رو داشته باشی من خودم باور کردم وتغییر کردم 

      یه چیزی دیگه که در گذشته براثاث نگرش و باورهای دیگران در من شکل گرفته بود و البته انتخاب بقیه اعتقادات مذهبی بود که همانطور که استاد در نوشته ایشان اشاره کردن در همه ما مشترک بود و یاد گرفته بودیم که همه چی باور کنیم و انجامش بدیم خب من خیلی دوست داشتم همیشه با زبان خودم با خدا صحبت کنم فارسی ساعتها باهاش ارتباط می‌گرفتم و این عقیده خودم بود و اینم یکی از کارهایی بود که تونستم بر اثاث باور خودم انتخاب کنم و لذت ببرم این که خودت خالق ذهن و فکر خودت باشی وازاد باشی لذت بخش هست و چیزی هست که دوسش داری و هرگز بهت صدمه نمیزنه ولی وقتی بر اثاث خاسته دیگران کاری رو انجام بدی همیشه نارضایتی داره و بهونه میاری و انجامش نمی‌دی خدایا شاکرم که من به هدایت و آگاهی رسیدم و میتونم خودم خالق زندگی خودم باشم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید.
      ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مرجان
      1403/10/17 19:07
      مدت عضویت: 496 روز
      امتیاز کاربر: 1230 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 185 کلمه

      هوالرزاق

      سلام 

      خالق زندگی خویش باشیم

      قدم اول.بخوایم تغییرکنیم

      قدم دوم.باورکردن توانایی تغییرکردن

      بایدچیزهایی روکه میخوام خلق کنم 

      یادمه وقتی ۵ساله بودم عاشق کفش تق تقی قرمز براق وپاپیون داربودم .وبابام برام خریدوهنوزیادمه وقتی باهاش راه میرفتم روی ابرهابودم.

      کلا توخونه مااینجوری بودخودمون حق انتخاب داشتیم وچیزی تحمیلی نبود

      وقتی همسرم اومد خواستگاریم بااینکه سنم کم بودبابام منوباماشین بردبیرون وبهم گفت این شخص اومده خواستگاریت وکل موضوع روشرح داد وگفت هرچی توبگی.

      یادمه وقتی تازه عروسی کرده بودم دوست داشتم دوربین عکاسی یاشیکا داشته باشم وپولهام وجمع کردم وخریدم .چقدربرام لذت بخش بود

      دوربین فیلمبرداری روهمینطور .خیلی دوست داشتم وهمسرم برام خرید .

      کلا هرکارکه دوست داشتم وانجام دادم روهیچ وقت ناراحت نیستم چون خلقشون کردم

      انواع کلاس هنری رفتم .وکیف میکردم ازتابلوهام

      مخصوصاسیاه قلم 

      من ازسالی که تودورهااومدم دیگه برای خودم احترام قائلم وحق انتخاب به خودم دادم وتوهرجمعی حاضرنمیشم ونمیزارم کسی برام تعیین تکلیف کنه

      درارتباط باخداجون خیلی سئوال دارم

      وقتی حفظ رفتم رابطه ام باخداعوض شد وباورودبه دوره ها بازهم تغییرکرد

      توسوره اسرا  داریم که پیامبربه خاطربنده بودن .اعمال ودرخواستش به معراج رفت 

      پس پیامبرم خودش معراج روخلق کرد

      وخداوندفرمود

      این بنده من همه چیزروبرای تو وتورابرای خودم افریدم

      وچه لذتی بالاترازاین که خدامنوبرای خودش خلق کرده

      پس منم میتونم خالق زندگی خودم باشم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید.
      ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار آیلین وارتانیان
      1403/10/10 23:40
      مدت عضویت: 1533 روز
      امتیاز کاربر: 37631 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 194 کلمه

      سلام به همگی خیلی این فاییل را دوست دارم چندین بار گوش دادم و بالاخره متوجه نکاتی که باید میشدم شدم . افکار من و فرکانسی که به جهان هستی می فرستم و ایمان من به قدرت لایتنهی خداوند همه غیزثر ممکنه را به آسانی ممکن می کند حتی خیلی بهتر و بیشتر از خواسته‌ایم را در واقعیت می بینم . در زندگی حقیقی یعنی آنچه که در ذهن ناخودآگاه عزیزم میگذرد و من به آن فکر و توجه می کنم و فرکانسی که به جهتی هستی صادر می کنم از جنس همان افکار در زندگی من در واقعیت می بینم . مثل به امریکا آمدن و پرستار شدن که ۲ تا از غیر ممکنهای زندگی من بودند و من واقعا نمی دانم چه جوری شد که هر دو اینها به واقعیت پیوستند ولی خیلی خوب آگاهی دارم که همیشه توی ذهنم خودم را پرستار در امریکا می دیدم و الان سال‌های زیادی هست که من در امریکا پرستار هستم . الهی شکرت به خاطر این همه آگاهی ناب استاد که من با افکارم و تصویرات ذهنی و ایمانم به قادر مطلق بودن خدای یکتا و مهربان خالق زندگی خودم هستم . الهی شکرت 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید.
      ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار نگار ملکزاده
      1403/10/06 22:56
      مدت عضویت: 1292 روز
      امتیاز کاربر: 4007 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      محتوای دیدگاه: 2,150 کلمه

      وقتی در زندگی اون چیزی رو که بخوای به دست بیاری یا قدرت به دست آوردنش رو داشته باشی اون چیز برات خیلی ارزشمنده و پیشرفت تصاعدی میشه

      وقتی که با قانون ذهن آشنا باشیوقتی که با افکار و چطور کنترل کردن ذهن آشنا باشیپیشرفت شما تصاعدی میشه در تمام جنبه‌های زندگی

      تفاوت بین انتخاب کردن با مجبور بودن رو درک کنیددر هر جنبه از زندگیمون در هر موضوعی شما اگر بتونی بر اساس علاقه خودت انتخاب کنی شما اون موقعیت اون شرایط رو حتماً دوست خواهی داشت و حتماً ازش لذت می‌بری و حتماً برات تکراری نمی‌شه

      اما اگر همیشه مجبور باشی شرایطی رو انتخاب کنییعنی خودت فلان ماشین رو دوست داری بخری اما به هر دلیلی نمی‌تونی بخری و مجبور میشی اون یکی ماشین رو بخری که علاقه‌ای بهش نداریدوست داری فلان رشته دانشگاه رو انتخاب کنی اما به هر دلیلی نمی‌تونی و میری یک رشته دیگه رو انتخاب می‌کنی دوست داری با فلانی ازدواج کنی به هر دلیلی نمیشه و میری با یه نفر دیگه ازدواج می‌کنی

      در زندگی قبلی من، زندگی که قبل از موضوعات ذهنی آشنا بشم تمام زندگی من اجبار بودهیچ وقت حق انتخابی نداشتم در مورد چاقی فکر می‌کردم این دیگه سرنوشت منه خدا منو اینجوری خلق کرده به خاطر ژنتیکِبه خاطر خانواده استخودم رو پذیرفته بودم که این دیگه سرنوشتمه و همه چیز اجباری بود در زندگی من و خسته کننده است اینجوری زندگیالان متوجه میشم چقدر خسته کننده است چون دارم می‌بینم خیلی از اطرافیانم که زندگی اجباری رو دارن تجربه می‌کنن مجبورن سر ساعت خاصی سر کار باشنمجبورن فلان کار رو انجام بدنمجبورن در فلان مراسم شرکت کنن مجبورن این ماشین را حتماً داشته باشن مجبورن اون مسافرت رو نرن

      همه چیزشون اجباره انتخاب نیستبه خاطر همینه که لذت نمی‌برن از زندگیشون

      و از اونجایی که سال ۹۴ یواش یواش من خلق کردن و انتخاب کردن در زندگی رو یاد گرفتم و به لطف خدا تونستم شرایط زندگیم رو خودم انتخاب کنم دیدم در تمام جنبه‌های زندگی من دارم لذت می‌برم اینقدر که علاقه به کارم دارم

      آزادی لذت بخش‌ترین پارامتری هست که در زندگی گذشته من نبود و متاسفانه در زندگی خیلی از اطرافیان می‌بینم که نیست

      و وقتی از انسان آزادی رو بگیری هیچ چیزی برای انسان لذت بخش نیستروح انسان آزادی طلبهآزادی رو دوست دارهآزادی در انتخاب، آزادی در زمان، آزادی در مکان، آزادی در روابط، آزادی در کسب و کار، آزادی در استقلال مالی، آزادی در همه چیزاین اون چیزیه که روح رو به وجد میاره و شما می‌تونی از زندگیتون نهایت لذت رو ببریداما اگر مجبورید در زندگی چه برای کار چه برای زندگی چه برای روابط چه برای خرج و مخارجت در هر انتخابی که شما مجبور هستی به انتخاب کردن نمی‌تونه اون لذت و شادی رو براتون داشته باشه و هدفم اینه که یواش یواش بیایم به این سمت که بتونیم خلق کردن و لذت خلق کردن رو یاد بگیریم

      تغییر ذهن یه پروسه مکانیکی نیست یه پروسه‌ اینکه چه کاری را انجام بدم یا این فایل‌ها را گوش کنمالان خیلی این چیزا مد شده مثلاً یه فایل‌هایی میذارن اصواتی رو پخش می‌کنن فرکانس‌های مغزی‌تون رو تغییر میدهاصلاً از این خبرها نیست.

      تغییر ذهن به این شکله که شما الان این فایل رو داری می‌بینی داری گوش میدی یه سری افکار در شما شعله‌ور میشه

      یه سری خواسته‌ها در شما شعله ور میشههمین حرف‌هایی که من دارم براتون میزنم شما هم زمان داری با زندگی خودت با شرایط خودت این حرف‌ها رو مقایسه می‌کنییه جاهایی شبیه زندگیته خوشحالییه جاهایی نیست میگی اَه کاش منم اینجوری بودمکاش میشد اینجوری چقدر خوب بود اینجوری زندگی کردنهمین که من حرف از آزادی می‌زنم در زندگی کردن در شما شور و اشتیاق ایجاد میشه در شما علاقه ایجاد می‌کنه که این شکل زندگی رو تجربه کنیماین میشه اولین گام برای تغییر زندگی

      اینکه این فایل رو گوش میدی اون احساس  در خودت شکل بگیره خودت رو سرکوب نکنیبگی نه این یه نفر بود شانس آورده این دلش خوشه داره از این حرفا میزنه

      نه اصلاً موضوع من نیستمموضوع اینه که وقتی از قوانین ذهن وقتی کنترل ذهن رو یاد بگیری شرایط برای همه میتونه وجود داشته باشه

      نه اینکه اینا رو توضیح دادم که فکر کنید من یه آدم خاصی هستم می‌تونستم در ۳، ۴ سال از اون شرایط زندگی به این شرایط برسماصلاً به این شکل نیست

      همه آدم‌ها می‌تونن

      در موضوع لاغری با ذهن الان در سایت هستن دوستان بسیار زیادی که بعضی‌هاتون تصاویرشون هست شما ببینیدپس این مختص من نبوده که من بتونم از طریق لاغری با ذهن به تناسب اندام برسم هر کسی که این قوانین و این تمریناتی که در دوره‌های مختلف گفته شده را انجام داده تونسته به نتایج حتی بهتر از من برسه در تناسب اندام

      پس در موضوع تغییر زندگی و تغییر شرایط زندگی هم بازم این قانون صدق می‌کنه که هر کسی این افکار این قوانین و این تمرینات ذهنی را انجام بده مطمئناً می‌تونه به هر آنچه که در زندگی دوست داره دست پیدا کنه اصلاً چیز عجیب و غریبی نیست

      اتفاقاً در سایت ما چون که اساس و اصل توجه ما در سایت بر روی لاغری با ذهنه و این همه دوستان نتایج عالی گرفتن خیلی راحت‌تر میشه باور کرد پس در جنبه‌های مختلف زندگی هم میشه نتیجه گرفت همونطور که من نتیجه گرفتم.

      وقتی ذهنت رو درست برنامه‌ریزی کنی وقتی قوانین ذهنی رو یاد بگیری

      اینجوری نیست که خب من لاغری رو درست کنم بعد برم برسم به کسب و کار بعد برم برسم به روابط وقتی اینجا تنظیم بشه تمام جنبه‌های زندگی شما تحت تاثیر قرار می‌گیره این چیزیه که خیلی از دوستان در زندگیشون دارن تجربه می‌کننافرادی که از آموزش لاغری با ذهن دارن استفاده می‌کنن در جنبه‌های مختلف زندگیشون تاثیر گذاشته

      اما وقتی خیلی اصولی‌تر خیلی اساسی‌تر به موضوعات تغییر زندگی در جنبه‌های مختلف زندگیتون توجه کنید و به اون‌ها هم بپردازید می‌بینید که تسلط شما بر تمام جنبه‌های زندگیتون بیشتر میشه و اون وقته که شما زندگیتون رو خلق می‌کنید.

      خلق کردن زندگی به این معنیه.

      فکر نکنید کلمه خلق کردن فقط مختص به خداست که فقط خداوند خلق می‌کنه نه خداوند قدرت خلق کردن را در هر انسانی قرار داده

      چطور قرار داده ؟؟؟

      با قرار دادن ذهن اون فرد،

      قدرتی که در ذهن اون فرد گذاشته اون فرد خالق زندگیشه،خالق زندگی یعنی چی؟؟یعنی زندگی بر اساس آن چیزی که خودت دوست داری انتخاب می‌کنی

      وقتی شما بتونی انتخاب کنی در زندگی شما خالق زندگیت هستیوقتی بتونی انتخاب کنی من فلان رابطه رو دوست دارم تجربه کنموقتی انتخاب کنی من فلان کسب و کار رو دوست دارم تجربه کنم و اونو تجربه کنیوقتی دوست داشته باشی فلان ماشین رو سوار بشی و بتونی تجربه‌اش کنی وقتی دوست داشته باشی فلان لباس رو بپوشی و تجربه‌اش کنیاینا همه میشه انتخاب و اون وقت شما میشی خالق زندگیتوقتی انتخاب‌هات در زندگیت زیاد بشه در جنبه‌های مختلف زندگیت زیاد بشه و شما بتونی در جنبه‌های مختلف زندگی بتونی انتخاب کنی شما خالق تمام و کمال زندگیت میشی حتی روابطت با خداوند رو باید بتونی انتخاب کنی

      اگر روابطت با خداوند هم بر اساس جبر و بر اساس مجبور بودنِ که چون که گفتن باید اینجوری باشه پس منم باید اینجوری باشم اما احساس خوبی بهت دست نمیده از روابط با خداوند از عبادت کردنت حالت بهتر نمی‌شهپس بدون این روش اشتباههاین نیست که حتماً اون چیزی که دیگران گفتن رو من باید انجام بدم که حالم خوب بشهرابطه با خداوند هم یک حق انتخابه که شما باید بتونی انتخاب کنی چطور با خدای خودت حرف بزنیچطور با خدای خودت راز و نیاز کنی چطور ازش درخواست کنیچطور به پیام‌هاش گوش دل بسپاری و انجامش بدیو چطور در زندگیت آرامش را تجربه کنی به واسطه  ارتباط خوبی که با خدا داری که اونم انتخابی باید باشه

      تا وقتی که ارتباطتون با خداوند اجباری باشه شما نمی‌تونی اون لذت و احساس خوب بندگی و خالق داشتن رو تجربه کنی.

      باید هدفتون در زندگی بالا بردن حق انتخابتون باشهنه حق انتخابی که به زور بخواد به دست بیاد حق انتخابی که بر اساس تغییر افکار بر اساس همراهی خداوند در جهان هستی برای شما پیش میاد

      فکر نکنید یه چیز عجیب غریبههمونطوری که من در سال ۹۲ به خاطر افکارم طرز فکرم در شرایطی بودم که مجبور بودم اون ماشینی رو که دوست ندارم بخرمدر سال ۹۷ در شرایطی قرار گرفتم که مجبور بودم اون چیزی که دوست دارم رو بخرم چون می‌تونستم بخرم و چه چیزی لذت بخش‌تر از اینه که شما اون چیزی که دوست دارید رو داشته باشید و این حق انتخاب تا بی‌نهایت می‌تونه گسترش پیدا کنه گام اول برای حرکت به سمت تغییر کردن پذیرفتن این آگاهیِپذیرفتن این حق انتخاب برای خودته اطمینان دارم خیلی از شمایی که دارید این صحبت‌ها رو می‌شنوید تا الان شاید به این فکر نکردید که بتونید حق انتخاب داشته باشید در زندگیتون در تمام جنبه‌های زندگیتون

       هزار و یک دلیل که در ذهنتون الان هست که چرا نمی‌تونید انتخاب کنید 

      همه شما مثل گذشته من برای هر جنبه از زندگیتون که نمی‌تونید انتخاب کنید بر اساس علاقه‌تون کلی دلیل و توجیه دارید که خودتون رو قانع کنید

       به این دلیل به این دلیل من نمی‌تونم اون چیزی رو که دوست دارم انتخاب کنم 

      نمی‌تونم اون چیزی رو که دوست دارم بپوشم

       نمی‌تونم اون چیزی که دوست دارم رو سوار بشم نمی‌تونم اون رابطه‌ای که دوست دارم رو تجربه کنم نمی‌تونم اون کسب و کاری که دوست دارم رو داشته باشم

       نمی‌تونم هر زمان که دوست دارم از خواب پاشم نمی‌تونم هر زمان که دوست داشتم بخوابم

       کلی دلیل داری که همشون درستن

      چون شما الان در سطح فکری و فرکانسی هستی که تمام شرایط پیرامون شما طبیعیه براتون و دلیل دارید که طبیعیه اما وقتی ذهنتون عوض بشه و شرایط شما به واسطه فرکانسی که به جهان هستی ارسال می‌کنید و پاسخی که دریافت می‌کنید همین اجبارهای شما در زندگی پاسخ‌های جهان هستی به شماست

      فکر نکنید چیز عجیب و غریبی هست وقتی فرکانس مغزی شما عوض بشه افکار شما تغییر کنه پاسخ‌های جهان به شما تغییر می‌کنه و همینطور که امروز خیلی عادی و طبیعی شما مجبور هستی هزار و یک کار رو در زندگیتون انجام بدید مجبور هستید چون حق انتخاب ندارید 

      بعداً خیلی طبیعی حق انتخاب خواهید داشت چون شرایط خیلی عادی میشه خیلی عادی میشه براتون

      پس گام اول پذیرفتن حق انتخابه

      اینکه شما بپذیرید من می‌تونم حق انتخاب داشته باشمممکنه این ذهن منفی باف بیاد بگه که نه به خاطر کشور پدر مادر همسر بچه‌ها کار نمی‌ذارن نمی‌شهمگه میذارن چطور ممکنه با این اوضاع و هزاران بهونه بیاره و راستم میگهچون بر اساس محتویات ذهنی خودتون باهاتون بحث می‌کنه این منفی باف این شیطان درون که من بهش میگم از خودمون می‌گیره به خودمون میده

      آن چیزی که در مغز ما ذخیره شده رو میاد تحلیل می‌کنه بهت تحویل میده از خودش که چیزی نداره محتویات ذهنی خودت رو میاد سریع مرور می‌کنه هی سند رو می‌کنه به این دلیل به این دلیل تو نمی‌تونی لاغر بشی تو نمی‌تونی کسب و کار خودت رو داشته باشی تو نمی‌تونی ماشین مورد علاقت رو داشته باشی و هزاران چیز دیگه

      پس بپذیرید که حق انتخاب با شماست دلیل هم اگر براش نمی‌تونید بیارید اشکال نداره گام اول پذیرفتنه

      بپذیرید من می‌تونم حق انتخاب داشته باشم و برای اینکه بیشتر باور کنید که می‌تونید حق انتخاب داشته باشید در زندگیتون 

      جستجو کنید مواردی رو مثال بزنید درباره‌اش بنویسید که دوست داشتید فلان چیز رو داشته باشید و دارید اصلاً فکر نکنید بزرگ و کوچیک داره اگر حتی شما یک عروسک رو دوست داشتید داشته باشید یک ماشین اسباب بازی را دوست داشتید داشته باشید و الان داری به هر طریقی بهت داده شده اینو بنویس 

      مثلاً من دوست داشتم فلان ماشین اسباب بازی رو داشته باشم اتفاقاً فلانی برای تولدم بهم هدیه دادیا من دوست داشتم فلان غذا رو بخورم اتفاقاً وقتی رفتم خونه فلانی دیدم همون غذا درست شده

      اینا چیه اینا چه کار می‌کنه این تمرین این فکر کردن به اون چیزی که من میگم وقتی میگم انجامش بدید چیکار می‌کنه تحلیل کردن مغزتونه اون اتفاقاتی رو که انتخاب خودتون هست شما پیدا می‌کنید این اتفاقات در زندگی همه وجود داره اما چون لابلای کلی اتفاقات ناخواسته است که مجبوریم به چشم نمیاد و فکر می‌کنی چیزی نیست در صورتی که اینجوری نیست کوچیک و بزرگ نداره وقتی ذهن شما بپذیره که حق انتخاب داری وقتی شما باور کنی که در زندگی حق انتخاب داری یواش یواش انتخاب‌های تو بزرگتر می‌شه نه اینکه برای جهان تفاوتی داره که مثلاً انتخاب تو یک عروسک باشه بهت داده بشه یا یک ماشین باشه بهت داده بشه برای جهان هستی تفاوتی نمی‌کنه برای خداوند هیچ چیزی بزرگ و کوچیک نداره همه چیز به یک اندازه است همه چیز بی‌نهایته برای ما قابل باور نیست

       به خاطر همین از چیزهای کوچک شروع می‌کنیم بعد که چیزهای کوچیک رو پیدا کردیم روشون کار کردی یواش یواش میگی یه چیز بزرگتر می‌خوام اصلاً جرات پیدا می‌کنی به خودت میای جرات پیدا می‌کنی حالا که اینا شد بزار اینم بخوام بعد اون که شد میگی اینم بخوام می‌بینی یواش یواش قدرت خالق بودنتون کشف می‌کنی تجربه‌اش می‌کنی پس برای این تمرین این قسمت بنویسید که چه چیزهایی رو در زندگیتون خواستید که دارید در هر جنبه از زندگی از کوچک تا بزرگش رو بنویسید از یه سر سوزن من دوست داشتم این سر سوزن رو داشته باشم الان دارم و حسون رو نسبت به اون چیزی که خودتون خلق کردید و دارید بنویسید.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید.
      ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فرشته مهربانF.s
      1403/09/22 12:54
      مدت عضویت: 1617 روز
      امتیاز کاربر: 10086 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,048 کلمه

      سلامی به قشنگی اولین اشعه خورشید درصبح دل‌انگیز زمستانی سلام استاد جان ،امیدوارم خوب وخوش باشید وهمراه خانواده درپناه خداوند شاد وسرحال وپیروزی

      تازه دارم متوجه میشم که خلق کردن یعنی چی

      خلق کردن یعنی دقیقا چیزی که میخوای رو بدستش بیاری نه از روی اجبار 

      وآزادی داشته باشی درخواستنش

      چقدر جالب اتفاقا دیروز داشتیم با همسرم راجب ماشین صحبت میکردیم که اگه وام بگیریم وکلی هم قرض کنیم وخودمو تحت فشار مالی قرار بدهیم یه پراید مدل پایین میتونیم بخریم که باهاش اسنپ کار کنه تا درآمدمون بیشتر بشه وقتی خوب فکر کردم به حرفهایی که زدم تازه متوجه شدم که چقدر جبر وچقدر اینکه اصلا پراید دوست نداریم داشته باشیم اونم با کلی بدهی وغرض وقوله چقدر میتونه مارو دوباره وارد استرس وتنش کنه واز طرفیم ممکن ماشین به دلیل نبود پارکینگ بدزدن خراب شه خرج بزاره رو دستمون واینکه دیگه همسرمو نمیبینم چون مجبور تایم استراحت از کارش رانندگی کنه برای دادن قسط ماشین واز طرفیم سلامتیش به خطر میوفته وخلاصه خیلی خیلی همه چیز مشکل تر وپرتنش تر میشه 

      درصورتی که ما اگه همون وامی که میخواییم بگیریم که نصف پول ماشین بگیریم بدیم به مستاجرمون خیلی برامون راحت تر میشه اوضاع ودرضمن میتونیم سال بعد پول رهن کامل خونمون جور کنیم بریم خونمون

      من دقیقا امروز صبح قبل اینکه این فایل گوش کنم متوجه شدم که چقدر جبر درزندگی میتونه آزار دهنده باشه وهیچ وقت زندگی ما درکارهایی که جبر داشتیم روی خوشی به ما نشون نداده 

      دراصل من وهمسرم تمام مشکلات وبدبختی هامون درجبر کشیدیم سر دوست نداشتن خیلی چیزا کشیدیم دوست نداشتیم وام بگیریم ولی از روزاول برای عروسی گرفتن وخونه رهن کردن مجبور شدیم وام بگیریم دوست نداشتم طلاهامو بفروشم اما برای ماشین خریدن اونم پرایدی که دوست نداشتم اول زندگی مجبور شدم بفروشمشون 

      دوست نداشتم برم محله پایین شهر زندگی کنم اما برای خرید خونه درمحله ملارد کرج مجبور شدم برم وکلی هم عذاب کشیدیم 

      جالب که از هیچ کدومشون خیرم ندیدیم چون با آرامش نخریدیم دوست نداشتم تو فقر ونداری زندگی کنم اما ۴ سال زندگی مشترکمو به بدترین حالت ممکن گذروندم 

      خلاصه بگم که روح وروانمون داغون کردیم پولامون به باد دادیم از بس که تحت فشار بودیم 

      الان تازه متوجه میشم که پرواز قشنگ است ولی بیغم ومنت ،منت نکش از غیر وپروبال خودت باش  یعنی چی 

      یعنی هرچیزی رو بدستش بیاری با عذاب کوفتت میشه به زبان ساده 

      پس درآرامش وخوشی میخوام به همه خواسته هام برسم 

      اما چیزایی که همیشه آرزوشو داشتم داشته باشم وبدستشون آوردم وخیلی از داشتنشون لذت بردم 

      من همیشه کفش های ارزون قیمت وبیکیفیت پامو اذیت می‌کرد ومچ پا وکمر وزانوم درد می‌آورد هرچی به پدرم میگفتم که نمیتونم بپوشم میگفت نه تو گرون دلت میخواد برای همین بهانه کردی البته که از بچگیم لباس کهنه یا ارزون وبددوخت رو اصلا نمیپوشیدم ولی این واقعا مشکلی بود که با کفش داشتم بارها کفش برام  خرید ومن سر دوروز انداختمش کنار تا اینکه پول توجیبی مو جمع کردم واولین کفش مورد علاقمو خریدم خیلی خوب یادمه تازه دانشگاه رفته بودم کفش چرم قهوه ای از مارک r…..اولین کفشی بود که با عشق خریدمش اینجا مارکش نگفتم که تبلیغش نشه اونقدر راحت بود که پاهام توکفش می‌رقصید باهاش روزی سه ساعت بیشتر راه میرفتم چند سال داشتمش هر روز واکنش میزدم بهترین جای جا کفشی میزاشتم ش اگه میومدم میدیدم کسی کفشش سهوا روی کفشم گذاشته غشغرقی به پا میکردم که نگو بابام میگفت خوبه از طلا نیست آدم که اینقدر رو کفشش حساس نمیشه 

      ولی من عاشقش بودم وقتی بعد چند سال کهنه شد خیلی غصه خوردم خیلی ازش استفاده کردم تا دیگه کاملا از بین رفت تازه اونجا فهمیدم که باید دور انداخته بشه خلاصه که لذتی که از کفش خریدن من پیدا کردم هنوزم باهامه الان به اون شدت قبل نیست ولی هنوزم یکی از کفش هامو با عشق وعلاقه میخرم وهر قیمتی هم حاضرم بابتش بدم وجالب که کفش روزمره مه وبیشتر از همه کفش هام میپوشمش 

      یه دفعه دیگه هم یه عطر خیلی خاص برای خودم خریدم 

      یادمه برند vi…..یه عطر فوق العاده گرون آمریکایی بود که من عاشق بوش شدم رو حدود ۱۵ سال پیش ۷۰۰ هزار تومن خریدمش اونقدر عاشقش بودم وهستم که هنوزم شیشه شو نگه داشتم وبوش منو به بهشت میبره 

      شاید اگثر آدما فکر کنن که بهترین عطرها برای اروپاست اما دراصل بهترین عطر  دنیا مختص آمریکاست واز بزرگترین فشن شوی لباسش بیرون اومده

      من همیشه دلم میخواست لپتاب داشته باشم ودرکمال تعجب دوسال بعد با اینکه سرکارم نمیرفتم فقط با پول توجیبیم خریدمش اونم سالها دوستش داشتم وخیلی بهش اهمیت میدادم 

      یا مثلا همیشه علاقه داشتم برای اتاقم یخچال کوچولو بخرم وبا ذوق وشوق برای خودم خریدمش 

      پارسال قبل عید با کلی سختی پولامو جمع کردم وچون خیلی دلم میخواست النگو بخرم بالاخره یه النگو خریدم اما چند ماه بعد مجبور شدم بفروشمش خلاصه خیلی ناراحتش بودم وجای خالیش روی دستم حس میکردم اما درکمال تعجب مامانم همون النگوم که به دوست خاله ام فروخته بودم خرید بود وبهم کادو داد جلوتر از زایمانم ومن خیلی خوشحال کرد چون باورم نمیشد خودش 

      الان که دارم مینویسم از داشتنش خیلی لذت میبرم با هر بار نگاه کردن بهش واحساس خوبی بهم دست میده

      حتی دلم میخواست قرعه کشی باز میکردم که خداروشکر دارم از اول این ماه باز میکنم همیشه دلم میخواست برای خودم سپرده داشته باشم ار ماه مثل حقوق پول بیاد توحسابم بالاخره بعد ۶ سال یه سپرده کوچیک باز کردم که کمی پول داره وماهی هم ۳۰ هزار تومن پول به حسابم میاد حالا شاید مسخره باشه برای بقیه ولی من همیشه پول ریختن به حسابمو سر ماه دوست داشتم واحساس خوبی بهم میده حالا کم کم مبلغ سرمایه مو میبرم بالا که پس اندازم زیاد شه هم هرماه بیشتر به حسابم بیاد پول واحساس منو بهتر وبهتر کنه

      این دقیقا مثل یه جاییزست که خودم به خودم میدم 

      من عاشق این پول جمع کردن وپول که ماه به ماه به حسابم میاد خیلی حس آرامش واطمینان خاطر بهم میده انگار کوهی از طلا وپول هر ماه به حسابم میریزن ومنمیه عالمشو جمع میکنم وبقیشم خرج میکنم هرچقدر بخوام 

      در اصل بزرگترین آرزوی من اینکه چندین میلیارد تو حسابم باشه وماهی هم یک میلیارد به حسابم بریزن حداقل ومن اصلا برای پول کار نکنم وکاری که دوست دارم  انجام بدم ومسافرت برم  باغ بخرم میوه وسبزی بکارم سیفی جات وگل بکارم حیوانات مختلف نگه دارم دوست دارم تمام شهرای ایران باغ ویلا داشته باشم 

      عاشق دامداری وکشت وکارم عاشق طبیعتم عاشق اینم که چندتا ماشین عالی داشته باشم باهاشون کیف کنم وهمیشه درسفر و گشت وگذار باشم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید.
      ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار بی همتا
      1403/09/09 02:26
      مدت عضویت: 1800 روز
      امتیاز کاربر: 12943 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 163 کلمه

      حق انتخاب داشتن و آزادی : 

      من آزادی زمانی در زندگیم رو دارم تجربه می کنم ساعات خواب و بیدار شدنم دست خودمه و خیلی حس خوبی داره.

      من الان مسئولیت فردی جز خودم رو به عهده ندارم و این حس خوبی میده که فقط باید مراقب خودم باشم و نگرانی برای هیچ کس ندارم.

      حس آزادی بهترین حسی هستش که میتونیم تجربه کنیم.

      هر لباسی که دوست داشته باشم بتونم بخرم.

      هر مسافرتی که بخوام بتونم برم‌.

      و کلی موارد دیگر به خصوص در مورد لاغری 

      وقتی تناسب اندام باشه هر مهمونی رو با اعتماد به نفس میتونم شرکت کنم.

      در مورد خواسته هایی که دوست داشتم تجربه شون کنم و الان دارم .

      من همیشه دوست داشتم دو تا گوشی داشته باشم و الان دارم و باعث میشه من راحت تر زندگی کنم و هروقت بهش فکر میکنم احساسم خوب میشه.

      من دوست داشتم دوره پاکسازی رو تهیه کنم و شرایط خریدش برای من پیش اومد.

      من دوست داشتم ماشین داشته باشم و الان دارم و هروقت یادم میوفته کلی خداروشکر میکنم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید.
      ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Paris.R
      1403/09/09 01:39
      مدت عضویت: 187 روز
      امتیاز کاربر: 4255 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 152 کلمه

      سلام وقت به خیر داشتم در مورداینکه  چه زمانی من خالق زندگی بودم فکر می کردم یه مورد لباسی بودم من دوست داشتم  وبه طور عجیبی خواهر آن راخرید وبرای تولدم به من هدیه کرد یه مورد گوشی موبایل با رنگ مورد علاقه ام بود که از طرف همسر وفرزندم هدیه گرفتم  حضورم در کلاس نقاشی در کلاسهای نزدیک خانه مان ویاد گیری تمام تکنیک های آن من از خدای خوبم متشکرم پدر روشنفکر به من داد جلوی خواسته های مرا نمی گرفت مرا محدود نمی کرد وبر عکس اهرمی بود برای پیشرفت وترقی من از هیچ کوششی برای فرزندانش فروگذار نمی کرد وهیچ گاه خود را به آنها تحمیل نمی‌کرد درتمام مراحل تحصیلم گام به گام همراه من بود وکمک کرد تا در خلق رویای تحصیل در دانشگاه کنارم باشدودر آن ورودی بعنوان نفر برتر باشم خدای من  روح بزرگ پدرم را قرین رحمت وارمش کن  واورا از من راضی بگردان 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید.
      ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 40042 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,564 کلمه

      من فرزانه ابوالحسنی هستم هدفم بهتر زندگی کردن و راضی بودن و تغییر کردن 

      سلام خدای مهربون 

      با عرض سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان گرامیم 

      استاد من درک میکنم این موضوع منم وقتی برای اولین بار خلق کردن تجربه کردم خیلی لذت بردم من دلم میخواست  یه ساعت دیواری داشته باشم برای اتاقم درخواستش دادم به خداوند مهربانم 

      و یادم نمیاد چند روز بعد ولی یادم میاد خیلی طول نکشید یه ساعت دیواری خریدم من عاشق اون ساعت دیواری بودم همون چیزی بود که من دوست داشتم رنگش سفید بود قابشم  سفید بود حتی نیمه شب چشمانتو  باز میکردی میتونستی ببینی ساعت چنده 

      و من اونو خیلی دوست داشتم تا این چند روز پیش هم بود خراب شد و گذاشتم کنار دلم نیومد بندازم 

      و یه چیز دیکه بگم استاد امروز بعد ازظهر ما رسم داریم تا چهلمین روز هر پنج شنبه به سر مزار میرن یه خطراتی میدن یه فاتحه خونی میشه و برمیگردن 

      استاد یه چیزی بگم از خلق کردن 

      امروز پنج شنبه است ما رسم داریم هر پنج شنبه به مزار تازه گذشته میرن برای فاتحه خونی 

      جاده چالوس در دست تعمیر بود ما مجبور بودیم از جاده ارنگه بزرگ به شهرستاتمون بریم یه جاده بسیار زیبا دلنشین حتی الان که پاییزه 

      جاده نسبتا خطرناکی هر کسی نمیتونه اونجا رانندگی کنه یا سربالایی خیلی تندی داره یا سرازیری خیلی تندی داره خلاصه اونجا ترافیک بود من به همسرم گفتم میخوام پیاده برم پیاده شدم راه افتادم 

      چند قدم از ماشین دور شدم با خودم گفتم چقدر دلم ازگیل میخواد ازگیلهای شهرستان ما خیلی خوشمزه است 

      خداشاهده استاد شاید قدم دوم داشتم برمی‌داشتم یه ازگیل دیدم روی زمین افتاده سرم بالا گرفتم فکر کردم اون ازگیل از درخت افتاده ولی بالای سر من درخت گردو بود اون ازگیل خداوندم برای من اونجا گذاشته بودم برداشتم تمیز تمیز بود انگار همین الان افتاده بود برداشتم خوردم لذت بردم 

      چند قدم دیگه که برداشتم دیدم یه درخت ازگیل بیرون ویلا یه شخصی که هنوز ازگیلها روی درخت بودن چند تا تونستم چیدم خوردم از خدای خودم تشکر کردم گفتم بقیه اونم برای نفر بعدی که دلش ازگیل میخواد رفتم همسرم اومد با هم رفتیم 

      این داستان خلق کردن من 

      استاد حتما که منم اگر ماشینی خونه ای چیز فیزیکی تجربه کنم حتما بهش خیلی علاقه مند میشم و سپاسگزاری میکنم کلا بهش میاندیشم 

      من اون لحظه یادم نبود که بخاطر ازگیلها تشکر کنم فقط برای اولین ازگیل سپاسگزاری کلامی کردم خوب همین که من راضی بودم همین که لذت بردم از خودن از پیدا کردن ازگیل خودش یعنی سپاسگزاری در این فصل در این روزا پیدا کردن ازگیل یه‌جورایی مثل معجزه میمونه یه چیزی امکان نداره کسی ازگیل بذاره روی درخت باشه مخصوصا اگر درخت ازگیل تو خیابون باشه محال ممکن هر کسی عبور کنه دو تا دونه هم بخوره قاعدتا باید اون درخت ازگیل دیگه نداشته باشه ولی اون درخت داشت و بازم داره چون من همش و نچیدم 

      استاد خیلی دوست دارم این تمرینها رو انجام بدم چون اندیشیدن خیلی دوست دارم

      استاد یادم افتاد الان که چطور این ماشین پراید خلق کردم من یه روزی یادم نیست کجا میرفتم یه اسنپ گرفتیم سوار ماشین شویم یه پراید بود که داخلش طوسی بود کلا رو کش درها داشبورد اینا و تمیز بود همون جا گفتم خدایا یعنی میشه ما هم یه همچین ماشین تمیزی داشته باشیم 

      خدا شاهده که هیچ پولی پس انداز نداشتیم شاید مبلغ پول به پنج ملیون تومن می‌رسید بعد دوباره به ۲۰۰ تومن می‌رسید ولی اون زمان هوا سرد بود شیشه‌ای نشکن هم وقتی هوا سرد میشه از داخل مغازه گرم میشد به اصطلاح شیشه برها میگن شیشه خودکشی کرده شیشه خورد میشد می‌ریخت 

      بعد این میشد که همسرم کارش بیشتر می‌شد پول پس انداز شد تا ۲۰ ملیون رسید ولی دوباره اومد کمتر از ۵۰۰ تومن شد و دوباره جمع کرد پولش همسرم تا ۴۰ ملیون شد ما این ماشین خریدم 

      ولی من فکر میکردم همسرم این ماشین خلق کرده چون ایشون هم خیلی تلاش می‌کرد تا یه ماشین بخره 

      و الان این حس شما رو همسر من داره هر وقت میشینه داخل ماشین ماشین میبوسه خدارو شکر میکنه تمیزش میکنه حسش و خوب میکنه برای همین میگم همسرم خلقش کرده 

      استاد من یه خواسته دیگه رو هم الان به خداوندم ارسال میکنم که من دوست دارم که عادت‌های خوب من بیشتر بشه مثلا دوست دارم برای چیزهایی که دارم یا استفاده میکنم یا لمسشون میکنم یا میبینمشون سپاسگزار خداوندم باشم و ایمان دارم که بعدا میام میگم که یادتونه من اینو گفتم الان دارم تجربش میکنم خدایا شکرت 

      میدونید استاد من نمیتونم خواستهای داشته باشم چون من هنوز درآمدی کسب نکردم که بگم بتونم ماشین بخرم یا یه چیز دیگه 

      استاد الان دیالوگ همسر من اینجوری میگه پول جمع کنم بشه سه ملیون بذارم تو بانک محلی محله قدیمی خودمون بعد یه وام ۱۰ ملیونی بگیرم بریزم به همون حساب سه ملیونی و بعد برای هر کدام از اعضای خانواده این پروسه رو طی کنه بشه ۳۰ ملیون ببریم بانک فلان بذاریم دو ماه بمونه ۱۰۰ ملیون وام بگیریم  حالا نمیدونه دیگه این پول چکار کنه فعلا تا اینجا سناریوشو نوشته و این دیالوگ خیلی تکرار میکنه به دخترم میگه که پول از من خیلی نگیر بذار جمع بشه این کارو کنیم 

      الان هم زندگی من از خیلی از جنبه‌ ها اجبار مسافرت اصلا نمیتونی بری  مجبور شدم این شغل انتخاب کنم علاقه من بود ولی نتونستم ازش درآمد کسب کنم مجبورم خیلی کارها رو انجام بدم که دوست ندارم مجبورم دارو مصرف کنم چون میترسن اگر نخورم دوباره سرگیجه بگیرم حالم بد بشه خوب این تجربه رو داشتم 

      منم خودم انتخاب کردم که در این سایت باشم برای همین لذت میبرم از اینکه فایل گوش میدم تمرین مینویسم با ذوق و شوق فراوان فایل بعدی دانلود میکنم میگم ببینم خداوند من برای من چی در نظر گرفته خیلی حالم خوبه خوشحالم شادم خسته نمیشم از اینکه ساعتها بشینم فایل گوش بدم تمرین بنویسم 

      من الان محدویت دارم اجباری نمیتونم هر لباسی که بخوام بخرم مثلا الان شهرستان من میان دو کوه قرار داره خیلی سرد گفتم یه گپ بخرم همسر من میگه حالا یه جوری سر  کن گپ گردن ۵۰۰ تومن حداقلش  منم مجبور میشم بگم ولش کن نخرم دیگه منم به اینکه همسرم راضی باشه کلا به راضی بودن خیلی اهمیت میدم 

      مثلا اگر این درخت ازگیل شاخه اش از حیاط شخصی میومد بیرون پر از ازگیل درشت بود من عمرا اگر دست به اون ازگیل ها میزدم میگفتم حرام شاید صاحب خونه راضی نباشه بعضی ها دوست دارن میوه خونشونو نبینن که خوشگل باشه 

      و حساسم که همسرم راضی نیست پس منم نمیخورم مجبورم که نخرم ولی از لحاظ رنگ لباس مدل لباس اینا نه اجباری ندارم خر چیزی که خودم دوست داشته باشم میخرم 

      آزادی خیلی مهم وقتی خودت دستت تو جیب خودت نیست خوب خیلی ممنوعیت داری آزاد نیستی دیگه در نتیجه نمیتونی از زندگیت لذت ببری شاد باشی 

      و خدارو شکر میکنم اولین گام برای تغییر زندگی من برداشتم چون وقتی حرفه‌ای شما رو گوش میدادم خودم سرزنش یا سرکوب نکردم که نه من نمیتونم استاد من استاد هستند که تونستن این شرایط تجربه کنم منم دوست داشتم آزادی تجربه کنم 

      خدایا من میخوام رابطه عالی با تو خدای مهربانم داشته باشن میخوام طوری باشه که من بگم فلان خونه رد میخوام تو هم اونو زود به من هدیه کنی 

      خدایا من دوست دارم کاری رو  داشته باشم که بتونم درآمد کسب کردن از اون کار تجربه کنم 

      خدایا من دوست دارم تناسب اندام ایدهالم رو  تجربه و زندگی کنم 

      خدایا من دوست دارم خالق صد در صد زندگیم باشم 

      خدایا من میخوام حق انتخاب داشتن تجربه کنم 

      خدایا من میخوام هدفم بالا بردن حق انتخابم باشه حق انتخابی که بر اساس تغییر افکارم باشه حق انتخابی که بر اساس همراهی هدایت و حمایت تو باشه میخوام تجربه کنم 

      استاد الان یادم اومد خدارو شکر من از چند سال قبلم خیلی متفاوتر شدم من در اون سالها خیلی حق انتخاب نداشتم حتی مثلا میگفتم میخوام رنگ لباسم سفید باشه همه مخالفت میکردن میگفتن سفید هم رنگ زود کثیف میشه ولی الان حق انتخاب دارم هر لباسی با هر رنگی میتونم بخرم 

      بله فکر نکردم من فقط یادم نیست تو چه دوره‌ای شما درباره حق انتخاب صحبت کردید اونم یکم الان دارم سطح بالاتر اونو تجربه میکنم بینهایت سپاسگزارم استاد 

      استاد دقیقا همین لحظه که داشتم می‌نوشتم که من حق انتخاب دارم منفی باف گفت آخه چه حق انتخابی داری تو که شغلی نداری درآمدی نداری ببین همسرت  یه جورایی میگه اون گپ نخر چه حق انتخابی داری 

      ولی من حق انتخاب دارم چرا چون خداوندم برای من این حق انتخاب درنظر گرفته و من بزودی اونو تجربه و زندگی میکنم خدایا شکرت 

      پس من میام فکرم تغییر میدم که من حق انتخاب دارم و میخوام بهترینها رو انتخاب کنم وقتی در تک تک جنبه‌ای زندگیم این قانون رعایت کنم طبعا افکارم تغییر میکنه فرکانس خوبی میفرستم خداوند هم پاسخ فرکانس خوب منو میده به شکل اتفاقات خوب در زندگیم خدایا شکرت برای حق انتخابی که برای من در نظر گرفتی خدارو شکر برای اتفاقات خوبی که میفرستی خدایا شکرت 

      من می‌پذیرم که حق انتخاب دارم 

      تمرین 

      اول اینکه من ایمان دارم که حق انتخاب دارم چون خداوند برای من این حق در نظر داشته 

      من دوست داشتم وقتی بچه بودم اسباب بازی مثل قابلمه پیک نیک گاز فنجان نعلبکی اینا رو داشته باشم و اتفاقا پدرم برای من خرید من خیای خوشحال شدم آنقدر ذوق داشتم که بالای سر خودم میذاشتم و به محض بیدار شدن با اونها بازی می‌کردم طوری دوست داشتم که همه جا با خودم می‌بردم 

      من دوست داشتم یه اسباب بازی کوکی داشته باشم وقتی رفتیم مشهد پدرم یه قورباغه آهنی کوکی و یه هلی کوپتر آهنی کوکی برای من خرید من عاشق اینا بودم همیشه باهاشون بازی می‌کردم ساعتها مشغول بازی بودم 

      من دوست داشتم درس بخونم وقتی ازدواج کردم همسرم اجازه دا من درس خوندم دیپلم گرفتم خیلی خوشحال بودم از اینکه دیپلم گرفتم میتونم به امور درسی فرزندم رسیدگی کنم 

      من یه دوره‌ای از زندگیم دوست داشتم ماشین داشته باشم تا راحتر بچه ها رو به مدرسه ببرم و بیارم و همسرم یه پیکان برای من خرید من خیلی خوشحال بودم و ذوق میکردم چون کار منو خیلی راحت کرده بود 

      من دوست داشتم رانندگی یاد بگیرم و اون زمان هم یخ بچه دو ماهه داشتم ولی رفتم رانندگی یاد گرفتم من اولین راننده خانم در خانواده خودم و همسرم بودم این باعث افتخار من و خانواده‌ام بود من خیلی خوشحال بودم چون خاص بودن رو برای من به ارمغان آورد 

      من دوست داشتم  مبل داشته باشم همسرم رفت برای من یه مبل ۷ نفره خرید کلی ذوق میکردم خوشحال و سپاسگزار بودم که مبل دارم 

      من دوست داشتم فرش نو پرده نو داشته باشم همسرم برام تهیه کرد خیلی خوشحال بودم برای اونها رو فرشی خریدم که زود کثیف نشن 

      من دوست داشتم که سلامت باشم با قدرت ذهنم سلامتی و تندرستی تجربه کردم خیلی خوشحال شدم هر وقت یادم میافته سپاسگزار خداوندم میشم 

      من دوست داشتم که برای خودم تولد بگیرم اتفاقا اتفاقا اون سال بچه ها برای من کیک خریدن یواشکی تولد گرفتن آنقدر من خوشحال شدم که بغض تو گلوم گیر کرد اشک شوق ریختم

      من دوست داشتم که کاش دخترم کوچیکم به من کمک می‌کرد من خونه رو تمیز میکردم اتفاقا اتفاقا دختر بزرگم کمک کرد کل خونه رو تمیز کردیم من خیلی خوشحال شدم کلی لذت بردم از اینکه خونم تمیز همه چیز سر جای خودش 

      من دوست داشتم خونه بزرگتر و بهتر و راحتر تجربه کنم اتفاقا اتفاقا خدا کمکم کرد یه خونه خوب و بهتر به من هدیه دادمن بینهایت لذت بردم سپاسگزار خداوندم شوم که به این راحتی خونه ایده الم تجربه و الانم دارم زندگیش میکنم 

      من دوست داشتم دوره تهیه کنم پول‌های جمع کردم دورها رو یکی پس از دیگری تجربه و زندگی کردم خیلی خوشحال بودم به خودم میبالیدم که تونستم دوره تهیه کنم 

      من دوست داشتم یه کت جیت داشته باشم اتفاقا اتفاقا رفتم داخل مغازه‌ای کت جین در سایز منو داشت با خیلی کمتر از قیمت واقعی خودش خریداری کردم و هر وقت میبینمش لذت میبرم یادم میافته که من این لباس با کیفیت عالی با کمترین قیمت خریدمش خوشحال میشم برای همه تعریفش میکنم 

      من دوست داشتم برای تولد خودم هدیه بخرم و فکرشم نمیتونستم کنم که هدیه به این گرونی برای خودم تهیه کنم و من کمتر از ده روز تونستم پول اونو جور کنم یه هدفون با کیفیت عالی بهترین هدفون برای خودم تهیه کنم درستکه هنوز استفاده نکردم ولی استفاده میکنم خیلی خوشحال شدم نهایت لذت بردم 

      من دوست داشتم کباب بخورم اونم بذارم کباب درون نون تازه لقمه کنم بخورم امشب این کارو انجام دادم خیلی لذت بردم و خدارو شکر کردم خیلی حال دلم خوب کرد ذوق کردم از اینکه کباب با نون خوردم 

      من دوست داشتم یه ساعت مچی داشته باشم اتفاقا اتفاقا بچه ها برای من کادو روز مادر اونو تهیه کردن آنقدر خوشحال شدم ذوق کردم و سریع استفاده کردم 

      من دوست داشتم تخت داشته باشم و اتفاقا اتفاقا همسرم برای من یه تخت عالی خرید من خیلی خوشحال شدم و راحت میخوابیدم صبح هم راحت از خواب بیدار میشدم کلی لذت میبرم 

      من دوست داشتم یه تشک خوش خواب داشته باشم پول‌های جمع کردم برای خودم تهیه کردم که بدارم روی تختم راحت‌تر بخوابم خیلی خوشحال شدم خیلی لدت بردم چون خودم اونو خریده بودم به خودم افتخار میکردم که تونستم تشک خوش خواب بخرم 

      من دوست داشتم یه سرویس رو تختی داشته باشم که بچه‌ای من برای تولدم اونو برام هدیه گرفتم خیلی خوشحال شدم و از اون به بعد ازش استفاده کردم 

      من دوست داشتم کابینت خونم عوض کنم همسرم پولش جمع کرد داد به دامادم و اون هم یه کابنت ام دی اف عالی برای خونه من در نظر گرفته و من با شوق و ذوق زیاد تمیزش میکنم وسایلش داخلش چیدم و نهایت لذت میبرم و سپاسگزار خداوندم شدم 

      من دوست داشتم که لاغر و قد بلند بشم و خداوند آرزو من رو محقق کرد و من الان لاغرترین قدبلندترین خوش اندام ترین فرد خانواده ام هستم و هر کسی منو میبینه جویا میشه که چکار کردی متناسب شدی من خیلی خوشحالم چون میتونم لباسهای کوچیک سایز ۳۶ تجربه و زندگی کنم نهایت لذت ببرم و تازه میتونم از لباسهای خیابانی و اف خورده هم لباس تهیه کنم بدون اینکه پرو نیاز داشته باشم این منو خیلی خوشحال میکنه و من از خوشحالی راه میرم میرقصم نهایت لذت از زندگیم میبرم 

      من دوست داشتم انسان شادی باشم از وقتی تناسب اندام ایدهالم تجربه و زندگی کردم شادترین فرد خانواده شدم طوریکه هر کسی خواهرهای منو میبینه میگه این خواهرتون از همتون شادتر و این باعث افتخار منه و به خودم میبالم که تونستم شادی درون تجربه و زندگی کنم 

      من خیلی دوست داشتم صبح زود بیدار بشم تا بتونم طلوع خورشید ببینم به آن بیاندیشم الان چند روزه که من صبح زود بیدار میشم میام پشت پنجره ساعتها میمونم طلوع خورشید نگاه میکنم سپاسگزار خداوندم میشم 

      من دوست داشتم خداوند شفا گوشهام به من هدیه کنه تا من مجبور نباشم آنقدر دارو مصرف کنم و این دفعه که رفتم دکتر دکتر گفت که دیگه خوب شدی و قرصهای منو کمتر کرد تا بعد از سه ماه دیگه نیاز نباشه هیچ دارویی مصرف کنم خیلی خوشحال شدم سپاسگزار خداوندم شدم 

      من خیلی دوست داشتم خونه رویایی خودم تجربه و زندگی کنم و اتفاقا اتفاقا خداوند اون خونه رو به من هدیه داد و من الان دارم آماده میشم و  وستیهالی نو برمیدارم که فردا برم خونه نو جدید تجربه و زندگی کنم و چون اونجا مبله هست و همه وسایلشان نو هستند دیگه نیازی نیست که من وسیلها رو ببرم من از بسکه خوشحال شدم اشک شوق ریختم وسایل جمع کردم الانم اما هم که فردا صبح بشه من برم خونه جدیدم زندگی کنم 

      من دوست داشتم کسب و کارم رونق بگیره پول وارد زندگیم بشه الان من پیشرفت چشمگیری در شغلم داشتم که میتونم از پول‌های خودم یه خونه بخرم و خیلی خوشحالم حال دلم خوبه 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید.
      ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار صفورا عزیزی
      1403/09/08 20:15
      مدت عضویت: 319 روز
      امتیاز کاربر: 9815 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      محتوای دیدگاه: 102 کلمه

      بنام خداوند بخشنده و مهربانم،وسلام به همگی،

      شب بخیر وسلامتی،

      نکته جالبی که دراین متن توجه ام را جلب کرد،

       واین است ،مثلا گفته میشه قلب جایگاه  خدا وذهن جایگاه نجوا وشیطان است حالا ،چرا میگوییم قدرت ذهن ،ونمی گوییم قدرت روح ، واز قدرت   روح که همان خداست، صحبت  نشده یامن نشنیده ام،  استاد یابچه های سایت  لطف کنید پاسخ این سوال را بفرمایید،سپاسگزار هستم 

      ، واما تغییر کردن 

      قدم اول، بخواهیم تغییر کنیم ،

      قدم دوم،باور کردن توانایی تغییر کردن است ،

      خوشحالم دراین مسیر مقدس هستم وخدارا شکر می‌کنم وبه تغییرات خوب خودم ایمان دارم  . دوستان عزیز دوستتان دارم ،در پناه حق پاینده باشیم، 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید.
      ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار نرگس عبداللهی
      1403/09/08 14:40
      مدت عضویت: 250 روز
      امتیاز کاربر: 7355 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 688 کلمه

      سلام و درود بر استاد عطا روشن 

      من می‌تونستم تمام سالهای عمرم رو خالق زندگی خودم باشم ولی هیچ وقت این اتفاق نیفتاد چون فقط دیگران و اطرافیان من موفق شدن خالق زندگی من باشن با انتقال دادن باور ها عقاید نظرات وسنت های خانوادگی روش های زندگی خودشون رو به من دیکته کردن ومن بدون هیچ فکری همه رو قبول میکردم ودقیقا راه و روش همه اطرافیان رو میرفتم 

      مثلا در مورد چاقی من ارثیه وهرگز تو لاغر نمیشی باید همین شرایط رو قبول کنی وباهاش زندگی کنی من باورش کردم و سالها بخاطر افکار چاقی رنج چاقی رو کشیدم وقتی بزرگ تر شدم هم بازهم دیگران خالق زندگی من بودن لباس پوشیدن  خرید لوازم خونه حتی چیدن وسایل خونه بر اثاث رای و نظر دیگران بود ومن هیچ وقت نمیتونستم خالق زندگی خودم باشم 

      البته ارتباط خیلی خوبی با خدای خودم داشتم ولی فکر میکردم باید در برابر تصمیمات خداوند تسلیم باشم و هرگز درخواست اضافه ای نداشته باشم 

      سالها پیش اتفاقی برای زندگی من افتاد ووباعث شد که من مجبور بشم تصمیمات زندکی رو خودم بگیرم البته از سر اجبار بود نه انتخاب خودم چون من تغییر نکرده بودم فقط شرایط دور برم تغییر کرده بود کم کم رها شدم تونستم از اعتقادات مذهبی شروع کنم و اشتباهات و طرز فکر خودم رو داشته باشم واین موضوع خیلی بهم شجاعت داد ولی در موارد دیگه زندگی چندان موفق نبودم 

      از وقتی با قانون لاغری با ذهن آشنا شدم باعث شد جرقه تغییر زندکی درمن زده بشه به قدرت و توانمندی خودم پی بردم وسعی مردم خالق زندگی خودم باشم وکم‌کم‌باورهای جدیدی در تمام موارد زندگی برام منطقی شد و به آگاهی های ناب دست پیدا کردم وقتی تصمیم لاغر شدن قطعی رو گرفتم وارد این سایت شدم از همون روزهای اول حس و حال خوبی داشتم توانمند شدن احساس رضایت از خودم رو پیدا کردم و زندگی جدید در من شروع شد نه تنها در باره چاقی بلکه در دیگر مسایل به بیداری و شجاعت رسیدم حس آگاهی و بیداری اول ازهمه به آدم شجاعت وقدرت میده بعدش آرامش درونی و بیرونی وسعی کردم فقط خودم خالق زندگی خودم باشم نزدیک تر شدن به خدای درونم خودشناسی و خداشناسی جدیدی در من بوجود اومد عاشق خودم و شرایط جدیدم شدم چون که خودم خلقش کرده بودم و هیچ نظر تا تاییدی ازدیگران درش نبود 

      وقتی به گذشته نگاه میکنم و برنامه رژیم از دیگران دریافت میکردم وبر اثاث خاسته و دلخواه دیگران غذا میخوزدم و حتی ساعت و حجم غذا و برام انتخاب میکردن وچقدر رنج آور بود این موضوع برای همین هم بود که هیچوقت آرامش نداشتم و همیشه با مغزمن در تضاد بود این روش 

      وقتی وارد دنیای لاغری با ذهن شدم فقط خودم برای خودم تصمیم گرفتم برای خوردنم برای لباس پوشیدنم برای خرید لوازم منزل ودیکر موارد زندگی واین نتیجه تغییر ذهن در من بود واحساس توانمندی در من ایجاد شد 

      رهایی و شجاعت رکن اصلی رسیدن به آرزوهام هست در این مدت تا دلم بخاد داستان خالق زندگی خودم بودن دارم که بخام بنویسم 

      مثلا من همیشه دوست داشتم برای مدتی موهای سفیدم رو رنگ نکنم چون موهای سفید و زیبایی ش رو دوست دارم ولی هرگز جرات این کار رو نداشتم وبخاطر نظر دیگران این کار رو انجام نمی‌دادم و مجبوری میرفتم و موهام رنگ میکزدم ولی الان چندین ماه هست که این کار رو انجام نمیدم و واقعا لذت میبرم چون انتخاب خودم هست و جالب تر ابن که ابدا و اصلا احساس بدی هم از نظر دیگران ندارم و هرگز اهمیت نمیدم واین یه مورد خیلی کوچیکی بود که نوشتم 

      ارتباط داشتن با خدا رو خودم تعیین میکنم چه وقت چطوری و کجا باشه 

      ثواب بردن عمل صالح و از این دست عقاید رو فقط بر اثاث دل خودم انجام میدم و این کار چقدر بهم حس خوب و لذت بخشی میده   

      رهایی آزادی  برام آرامش به همراه داره 

      البته کارهایی کوچیکی بوده که قبلا هم انجام دادم وخوشحال بودم ولی هیچ درکی ازش نداشتم ولی الان درکش میکنم واین موضوع برام خیلی با اهمیت هست 

      خدارو شکر میکنم که به آگاهی رسیدم وتواستم به لطف خدای مهربانم و مهربونی و لطف استاد عزیزم بتونم خالق زندگی ازاین به بعد زندگی خودم باشم با افتخار این راه رو ادامه بدم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید.
      ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Pary
      1403/09/07 20:42
      مدت عضویت: 106 روز
      امتیاز کاربر: 4105 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 276 کلمه

      به نام خداوند بخشنده مهربانم

      سلام✋

      خالق زندگی خود باشیم؟!

      مگه میشه؟!

      مگه فقط خداوند خالق نیست؟!

      بعد از نگاه کردن ویدئوی این قسمت کلی فکر کردم تا دورترین خاطراتی که دارم رو زیرو رو کردم.

      ودیدم که بله میشه در تمام طول زندگیم من خالق زندگیم بودم.چه خوب و چه بد همه رو من خواسته ام و تبدیل به واقعیت زندگیم شدن.

      چاقیم اولین خلقت من برام زندگیم بوده با نگرش و افکاری که داشتم سالیان سال چاق و چاقتر شدم.

      من دانش آموز زرنگی بودم.ولی بخاطر. یسری مسائل در مقطع دبیرستان نگرشم عوض شد و فکر کردم که من نمیتونم و واقعا نتونستم و بزور دیپلمم رو گرفتم.

      همیشه ته ذهنم عاشق خیاطی بودم و به مدل لباسا دقت میکردم و همیشه تجسم میکردم که شغلم خیاطیه و دارم لباس میدوزم ،این فکر همیشه با من بود و من یقین پیدا کردم که من می تونم خیاط باشم و تبدیل شدم به خیاطی ماهر.

      من از خدا همسری آرام و مهربان میخواستم که حامی من باشه وخدا دقیقا اون شخص رو وارد زندگیم کرد.(واضح ترین تجسمی که داشتم همسرم بوده.حتی اسمی که دوست داشتم همسرم داشته باشه همون شد).

      وبدست آوردن چرخ خیاطی و سردوز و خیلی موارد دیگر که من تا به این لحظه هیچ درکی نسبت به روش بدست آوردنشون نداشتم.

      والان میفهمم که خداوند از وجود خودش در انسان دمیده یعنی چی . انسان قدرت اختیار داره چه معنی میده و انسان اشرف مخلوقاته چه مقام والایی نزد خداوند داره که حتی خداوند قدرت خلق کنندگی به انسان داده.

      الان که این موضوع رو درک کردم تمام تلاشم رو میکنم که با آگاهی خالق آرزوهایم باشم و مانند استاد به آرامش در مدار خداوند برسم.

      ممنونم استاد رضا عطار روشن از اینهمه لطف و مهربونیتون.

      💕💖💝

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید.
      ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهره
      1403/09/07 17:56
      مدت عضویت: 559 روز
      امتیاز کاربر: 14330 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 706 کلمه

      به نام خدای مهربانم 

      سلام به استاد عزیزم و دوستان هم مسیرم 

      یکی از ویژگی های ما انسانها آزاد بودن ماهستش چون سرشت ما و روح ما آزاد از خود خداوند نشات گرفت ولی ما با باورهای اشتباهمون اون رو در درونمون حبس کردیم 

      روح من دوست داره همیشه شاد و خوشحال و سپاس گذار باشه!ولی ما با باورهای که از جامعه وارد ذهنمون کردیم جلو خوشبختی و شادی روحم رو گرفتیم چون داشتن ما رو به اشتباه تربیت می کردن وما رو از اصل خودم خارج کردن واین نحوه تربیت ها به نام فرهنگ در جامعه رشد کرده و نسل به نسل ادامه داره ومن خوشحالم دیگه لازم نمیبنم پسرم رو با نگرشهای منسوخ شده ذهنم تربیت کنم اون خودش آزاده و مطمئن هستم راه درست زندگی کردن رو یاد میگیره با دیدن من در این مسیر 

      باورهای اشتباه من در گذشته  

      من باید قانع باشم و کم تر چیزی بخوام چون  قانع بودن مساوی بود که من عزیز خدا ودیگران میشم و همه میگن چه دختر قانعی هست و چقدر صبور فهمیده هستش 

      یا این که نباید شاد باشم چون می گفتن دختر خوب که سنگین و رنگین بر خورد کنه 

       دختر خوبه که هر لباسی رو نپوشه وباعث جلب توجه نشه چون گناه 

      والی آخر چقدر روحم رو با این عراجیف پر کردن 

      حالا که توجه می کنم به گذشتم میبینم 

      به چه خواسته های رسیدم 

      من همیشه خودم هر لباسی رو دوست داشتم باید می خریدم وبه همین خاطر مادرم خیلی توی این زمینه بهمون بها میداد شاید ساعت ها وقت میذاشت تا با سلیقه خودم انتخاب کنم   تا اون چیزی که دوست داشتم رو بخرم حتی تمام وسایل جهازم رو خودم انتخاب کردم  

      یا هر لوازم تحریر که دوست داشتم و جدید و خارجی بود رو می خریدم 

      یا غذای مورد نظرم که در مدرسه هوس می کردم میامدم میدیم مادرم همون پخته خیلی خوشحال میشدم 

      اون رشته ای  که دوست داشتم رو خوندم 

      دوست داشتم با کسی ازدواج کنم که درکم کنه ودوستم داشته باشه و همون شد 

      دوست داشتم مادر بشم و شدم 

      دوست داشتم وقت های زیادی تنها باشم و هستم 

       زمانی که در کتاب ها درباره خودشناسی تا خداشناسی مطلب می خوندم دوست داشتم راه خود شناسی رو بدونم تا به خداشناسی برسم این موضوع به زمان تحصیلم بر میکرده وحالا در مسیر درست یادگیری قرار گرفتم درک وفهم ونسبت به خداوند بالا رفته وباز از خداوند می خوام من روهدایت کنه به رشد بیشتر در این زمینه تا حالا از  چندین استاد عالی  من آگاهی  های عالی رو کسب کردم 

      خیلی از بچگی دوست داشتم درباره خلقت انسان وخداوند و جهان هستی بدونم و الان آگاه شدم واز خداوند بازم می خوام آگاه ترم کنه 

      به کل از اول خیلی مباحث معنوی رو دوست داشتم وبه بهترین مسیر هدایت شدم 

      دوست داشتم آپارتمان داشته باشیم و داریم

      دوست داشتم همسرم کار فرمایه خودش باشه و خداوند مستقیم مشتری و روزی همسرم رو بده و امنیت شغلی داشته باشه و داره

      دوست داشتم با پسرم همیشه رابطه خوبی داشته باشم و دارم 

      دوست داشتم هرگز در زندگیم با همسرم  قهر نباشم تابه امروز یکبار هم قهر نبودم 

      دوست داشتم ماشین داشته باشیم و داریم 

      دوست داشتم دانشگاه برم و رفتم 

      دوست داشتم تابلو فرش برای خودم ببافم دارم می بافم

      دوست داشتم همسرم مغازه بخره و خرید 

      حالا بهتر دارم درک می کنم خودم خالق زندگیم بودم   ولی با محدود کردن روحم و نداشتن انتخاب های بیشتر در من باعث شده بود  بیشتر رو ناخواسته ها و حرف و حدیث هایی درباره دیگران سپری عمر کنم   تمرکز داشتم و اون داشته ام ورسیدن هام برام کمرنگ بود  همون میشه که از زندگی لذت نمی بردم  وخودم رو ناتوان میدیدم واحساس افسردگی می کردم

        چرا هیچ کودکی افسرده نیست چون روح آزاده اون هنوز حبس نشده زنده گویاست چون با ذهن ناخودآگاه مانع نشده ولی به مرور زمان که انسان بزرگ میشه یاد میگیری چه طور روحش رو محدود کنه وبه افسردگی برسه پس باید مراقب آزادی مون باشیم ما حق انتخاب بهترین ها رو داریم  

      من چند سالی هست متوجه این موضوع شدم واز زندگیم لذت بیشتری می برم چون حق دارم از همین داشته هام لذت ببرم باید بهتر از قبل عمل کنم 

      و هنوز اول راه هستم دیگه از گذشتم دل کنده ام و اصلا مرور نمیکنم ودر حال زندگی میکنم واز آینده نیومده هم ترس ندارم بلکه امید دارم بهترین ها برام رخ میده 

      سپاس فراوان از استاد عزیزم   

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید.
      ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار ط.ه
      1403/09/07 09:13
      مدت عضویت: 371 روز
      امتیاز کاربر: 2070 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 75 کلمه

      به نام خدای بزرگ 

      با سپاس از زحمات استاد عزیزم 

      ما الان اینجا هستیم خودمون انتخاب کردیم من این رشته تحصیلی و این کار رو میخواستم و بهش رسیدم من این شهر رو انتخاب کردم و الان اینجا هستم پس هر چیزی انتخاب کنم بهش میرسم 

      بارها دوست داشتم برم یه سفر خارجی الهی شکر رفتم دوست داشتم همسرم همین خصوصیات رو داشته باشه و الهی شکر داره 

      خدایا شکرت که از این به بعد به همه چیز میرسم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید.
      ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سارا آبکار
      1403/09/06 20:03
      مدت عضویت: 368 روز
      امتیاز کاربر: 7580 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      محتوای دیدگاه: 21 کلمه

      درود برشما استاد مهربان ..تشکر میکنم از همه زحمات شما بابت آگاهی هایی که به ما میدهید .خداوند برایتان جبران کند

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید.
      ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهره قادرنیا
      1403/09/06 17:49
      مدت عضویت: 65 روز
      امتیاز کاربر: 14420 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 166 کلمه

      سلام من حدودا در ۱۳ سالگی خیلی دوست داشتم لباس سفید پرستاری به تن کنم وتوی بیمارستان کار کنم به مریضها برسم وکارهای درمانی انجام بدم که خدارو شکر شد و۲۵ سال توی بیمارستان در خدمت بیماران بودم و وقتی یک بیمار ضعیف یا فقیر میدیدم بیشتر مشتاق میشدم که کمکش کنم واز اینکار واقعا لذت میبردم حس افتخار داشتم وچند سال پیش تماما آرزویم بازنشستگی بود وخدارا شکر ،اونهم نصیبم شد چند ماه اول بازنشستگی عالی بود ولی بعد از آن شدیدا بی حوصله وافسرده شدم ولی خدارو شکر با کانالهای خداشناسی آشنا شدم وطرز نگاهم به زندگی وخدا وخودم تغییر کرد وحالا از بازنشستگی ام همه جوره راضی هستم کلا از زندگی از خودم واز خدا خیلی راضی هستم حالا هم که با این سایت آشنا شدم روز به روز پر انگیزه تر میشم وآماده برای تناسب اندام هستم وباامید به خدا حتما به این خواسته ام هم میرسم ولحظه به لحظه به خدای مهربان ودوست داشتنی خودم هم نزدیکتر میشم به امید اونروز🤲🤲🤲

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید.
      ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مریم حیدری
      1403/09/06 16:20
      مدت عضویت: 1443 روز
      امتیاز کاربر: 16358 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 274 کلمه

      بنام خدا 

      خالق زندگی خودمان باشیم 

      گام پنجم 

      در مورد خالق زندگی خیلی فایل گوش دادم خیلی مطلب خواندم و خداییش هر وقت چند روز خوب عمل کردم نتیجه دیدم اما خوب گاهی هم خوب عمل نمیکنم و برا همین همیشه فکر میکنم پس چرا من مدتیه فایل گوش می‌کنم در این رابطه مینویسم میخونم چرا پیشرفتی ندارم چرا مثل استاد روشن نتیجه نمیبینم شکایت میکنم با اینکه میدونم مقصر خودم هستم کار یه جایی می لنگه اما در این حال هر روز تو سایت مطالبی را مطالعه و گوش می‌کنم . زندگی قبلی استاد زندگی فعلی من هست با کمی تفاوت اینکه قرض دارم وام دارم یه ماشین مدل پایین دارم یه خونه آپارتمانی کوچک دارم خیلی هم دارم تلاش می‌کنم که حداقل پول بدهی را بدم اما گاهی نتیجه بر عکس میشه و بدهی من با وجود اینکه دارم سعی میکنم تغییر کنم بیشتر میشه اما باز هم میگم ادامه بده درست میشه ادامه بده ناامید نشو و ادامه میدم .

      اینم بگم که قبلا دوست داشتم یه خونه در شهر داشته باشم الان دارم یه لباسی را دوست داشتم داشته باشم از طرف خواهرم بهم هدیه داد و خیلی چیزهای دیگه هم دوست داشتم داشته باشم و حتما به طریقی از خدا خواستم و بهم داده شده . 

      من می‌خواهم خالق زندگی خودم باشم و همیشه در این مسیر باقی خواهم ماند چون خیلی از خدا همه چی میخوام منم میخوام مثل استاد خالق زندگی خودم باشم من می‌توانم ذهن خودم را تغییر بدم و زندگی خودم را خلق کنم خلق کردن فقط مختص خداوند نیست خداوند این قدرت را در انسان هم نهادینه کرده که از طریق ذهن خالق زندگی خودش باشد .خلق میکنم انشاالله 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید.
      ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار الهام رستگار
      1403/09/06 13:29
      مدت عضویت: 1445 روز
      امتیاز کاربر: 15582 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,149 کلمه

      به نام خداوند بخشنده ومهربان

      سلام خدمت استاد خوبم ودوستان هم مسیرم

      اینکه انسان خالق زندگی خودشه رو خیلی شنیدم ولی درکی ازش نداشتم نمی دونستم چطور من می تونم خالق باشم مگه ففط خدا خالق نیست ومن مخلوق اما از وقتی با ذهن ناخداگاهم اشنا شدم فهمیدم من چطور وبه چه شکلی می تونم چیزی رو در زندگیم خلق کنم بارها شنیده بودم خداوند از همه صفات خودش در وجود بنده هاش گذاشته مثلا مهربان بودن دل رحم بودن بخشنده بودن اینا همه صفاتی هست که خداوند داره وبه وفور به من بخشیده ومن حسش می کنم همین محبتی که به دخترم دارم از خدا به من ارث داده شده خدا دخترم رو فرستاد روی زمین وسپردش دست من که به جای اون تا از اب وگل در میاد بهش عشق بدم تا بزرگ بشه اگه سر چشمه این عشق خدا نباشه چطور یه مادر اون همه فداکاری می تونه در حق بچه اش بکنه ودم نزنه وهر لحظه هم عشقش بیشتر وبیشتر بشه حالا هم صفت خالق بودن رو به همون اندازه به من بخشیده اونم از طریق ذهنم 

      ذهن من خالق زندگی منه 

      هیچ وقت اینقد عمیق فکر نکرده بودم وقتی دارم به موضوعی فکر می کنم وکلی تصویر میاد توی ذهنم وکلی اون مسعله رو پیش بینی می کنم این یعنی دارم خلق می کنم بله من با تصویر سازی ورویا پردازی خلق می کنم هر چیزی رو که بخوام وچون ذهن من از خداست پس مثل خدا بی انتها ونا محدوده پس هرچیزی رو به هر انداره وبه هر وسعتی بخوام می تونم خلق کنم

      بچه که بودم اون زمان ما گوشی وتلوزیون با این حجم از سرگرمی وسریال نبود ففط یه شبکه یریال داشت اونم هفته ای یه بار پخش می شد ویه ساعت صبح ها برنامه کودک بود برای همین لذت بخش ترین تفریح من شبا قبل از خواب رویا گردازی بود واونقد فکر می کردم که نمی دونستم چطور خوابم برده ذهنم خلوت بود ومتل الان اینقد پراکندگی نداشت برای همین تا بی نهایت رویا پردازی می کزدم اما اشکال کارم اینجا بود در واقعیت به دنبال رویاهای شبانم نبودم متلا توی رویای خودم همیشه سر صف مدرسه اسم منو به عنوان شاگرد ممتاز صدا می کردن ولی در واقعیت تلاشی برای شاگرد ممتار شدن نمی کردم البته به هرکدوم از اون رویا ها که با قاطعیت دنبال می کزدم واطمینان داشتم می خوامش بهش می رسبدم مثلا زمانی که کلاس سوم ابتدایی بودم توی یه سریالی تن یه خانمی مانتویی دیدم که خیلی زیبا بود ومن توی عالم بچگی عاشق اون پوشش شدم وخیلی مصمم مطمعن بودم ازش می خرم تا اینکه با پدرم بازار رفتم واز همون مانتو با اون رنگ خریدم وچون ما روستا زندگی می کزدیم برای بچه های هم مدرسه ای من که همه مانتوهای ساده وخیلی معمولی می پوشبدن اون خیلی خاص به نظر می اومد یا یه مدت عاشق پالتو چرم با خز دور یقه وسراستین شدم تن یکی از دبیرهامو دیده بودم و خیلی تو رویاهام اونم تن خودم می دیدم وازش لذت می بردم وهمونو خریدم وانقد شیک بود که خواهرمم چندسال زمستونا می پوشبدش

      اما بعد اینکه دیگه چاق شدم این چاقی با خودش برام خیلی ومحدودیت به همراه آورد کم کم متوجه شدم شبا دیگه نمی تونم خیال پردازی کنم حداقل راجب اندام وتیپ ولباس نمی تونستم تصویر یازی کنم

      من هر چیزی رو که در خودم ایمان داشتم می تونم داشته باشم خلق می کزدم وجلوی هر خواسته ای که مانع گذاشتم نتوستم به دستش بیارم

      اینجا پای ازادی در انتخاب میاد وسط انسان ذاتش با ازادی سرشته شده  وقتی برنامه های زندگی پس از زندگی رو می دیدم وتجربه گرها از روح خودشون که از بدن جدا شده بود حرف می زدن همه می گفتن از ازادی روح خودمون لذت می بریدم از اینکه هر لحظه اراده می کردیم در هر جا ومکانی می خواستیم حاضر می شدیم هرجا می خواستم بریم دیوار ودر ومسافت برامون مانع نبود این نشون می ده روح انسان ازاده وما در جسم محدودش کردیم با باورهای اشتباه ومحدود کننده وباز انسان مختاره. داری قدرت اختیاره ومی تونه خودش شرایط دلخواهش رو انتخاب کنه وخداوند با دادن این ویزگی ها در انسان هدفش تجربه خدا بودن روی زمین رو برای ما قرار داد 

      من با پذبرش گفته های دیگران راجب چافی وباور کزدن اونها خیلی باورها. افکار راجب چاقی در ذهنم ایجاد کردم یعنی از حق مختار بودن خودم اینجوی استفاده کزدم انتخاب کردم چاق باشم وبا این چاقی جلوی ازادی وخالق بودن خودم رو گرفتم هر ارزوی دردلم ایجاد می شد می گغتم نمی شع چون چاقم برای من نمی شه واینطوری شدکه نتونستم خودمو در زندگیم اونجور که دلم می خواد ارضه کنم

      من در بچگی از قدرت تخیل فوق العاده ای برخوزداز بودم جوری که وقتی معلم ها انشاهای منو می خوندن به شدت تحت تاتیر قرار می گرفتن حتی بعصی وقتا وقتی مشغول خوندن انشا می شدم وفتی تمام می شد می دیدم بعصی از بچه ها دارن گریه می کنن بارها شاهد این صحنه بودم وهمه می گفتن تو اگه دنبال کنی حتما نویسنده خوبی می شی در حین واحد بعد انشا خودم برای چندتا از دوستام که بلد نبودن با همون موضوع انشالا می نوشتم

      اما حالا با مانع چاق شدن طوری شده که حتی تجسم شبانه برام سخته نمی تونم خوب تمرکز کنم چون خودم اون حق ازادی رو از خودم گرفتم

      من الان انتخاب کزدم که متناسب باشم و در همه جنبه های زندگیم متناسب بشم نه فقط در جسمم انتخاب من تناسب داشتن در زندگی. ومن می خوام با قدرت ذهنم این اونتخابم رو خلق کنم یا می میرم یا متنانسب می شم ولا غیر

      من تصمیم گرفتم خودم خالق زندگیم باشم حتی خدای خودمو خودم می تونم انتخاب کنم انتخاب کنم خدا نگاهش بهم چطور باشه انتخاب کنم عبادتم چطور باشه سپاسگزاریم چطور باشه 

      خدای من اونجوری می شه که من انتخاب می کنم 

      من از نماز خوندم لذتی نمی بردم واز روی اجبار می خوندم وقتی می ایستادم به نماز فکر هزار جا بود اونقد وقت نماز رو به عقب می انداختم تا وقت بگذره وقضا می شد برای همین هنیشه منتظر خشم خداوند بودم وخودمو گناهکار می دونستم

      اما الان دیگه نماز نمی خونم  نمی خونم تا وقتی که اونقد تعقیر کنم تا با عشق بخونم من الان حس می کنم به خدا نزدیک ترم چون دارم تلاش می کنم خوب زندگی کنم فکز می کنم خدا اینجوری خوشحال تره واین باعث می شه انتظارم ازش عوض بشه من الان انتظارم از خدا وفور نعمت ورحمت وبخششه

      من برای ازدواجم خودم همسرم رو انتخاب کردم وتن ندادم به انتخاب خانوادم پاش وایسادم والان خدا رو شکر زندگی خوبی دارم 

      من برای شرکت در دوره سرزمین لاغرها خودم پسنداز کردم ودوره رو خریدم برای همین اینقد برام عزیزه ودوسش دارم وبرام مهمه چون خودم خالقش هستم

      خدا برای همین اینفد عاشق بنده هاشه چون خودش مارو خلق کرده ونگاه خالق به مخلوق از روی عشقه

      خدایا بی نهایت ازت سپاسگزارم که این سایت توسط استاد خلق شد تا ما بتونیم اینقد راحت بیایم بنویسیم وسبک بشیم ورها بشیم ویاد بگیریم

      خدا یا شکرت

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید.
      ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Mali
      1403/09/06 12:06
      مدت عضویت: 726 روز
      امتیاز کاربر: 8730 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 334 کلمه

      و خدایی که در این نزدیکیست.

      گام اول پذیرش حق انتخاب داشتن.

      من قبول دارم که اونچیزی که الان هستم خودم خواستم،خودم انتخاب کردم‌.من همسرمو خودم انتخاب کردم .انتخاب کردم با مردی ازدواج کنم که خوشتیپ و غیرتی باشه،خودم انتخاب کردم که چطور با من رفتار کنه،خودم انتخاب کنم که برای تغییر زندگی کجا زندگی کنم،خودم انتخاب کردم که چه شغلی داشته باشم،من ایمان دارم که تمام خوب و بد زندگیم که الان دارم خودم خواستم،خودم انتخابشون کردم.من به انتخاب‌های خودم احترام بذار  و هر کدومشون رو اگه دوست ندارم،با انتخاب‌های دلخواهم جایگزینشون کنم.خداروشکر میکنم که همسرمو بهم داد،خداروشکر میکنم برای بودنش چون خیلی جاها بهم احترام گذاشته،پشتیبانی بوده،باهام مهربون بوده حالا میخوام انتخاب کنم بهتر از اینا باهام رفتار کنه،میخوام که به رابطه مون بیشتر عشق و احترام بده.این منم که میخوام اتفاقات خوب برام بیوفته و قطعا میفته چون حق انتخاب با منه.من خونه ای که الان توش ساکن هستم رو خلق کردم پش بهش احترام میذارم و با حال خوب و دلخوشی ی خونه ی خوب دیگه که بهتر ازن فعلی هست رو انتخاب می‌کنم.من انتخاب می‌کنم که خونه ی صد و ده متری نوساز و کلید نخورده ای رو توی فاز ۸ که کابینت‌های ام دی اف سفید براق داره و ی هال بزرگ و قلفتی داره و دو تا اتاق خوب نه متری که توی هر دوتاش کمد دیواری بزرگ داره و ی تراس پشت اشپزخونه داره و توالت فرنگی توی دستشویی ایرانی داره.من با احساس خوب این انتخاب رو میخوام داشته باشم و ایمان دارم که به حقیقت میرسه همونطور که خونه ی فعلی رو بهش رسیدم.خدایا میخوام که به راحتی آب خوردن صاحبخونه مون پول پیش مون رو بده و با نهایت احترام و عزت از خونه ش اسباب کشی کنیم.الهی شکر.

      گام دوم حسم نسبت به چیزی که خواستم و الان دارم چیه.از بعضی انتخاب‌ها خیلی رضایت ندارم گاهی از سر اجبار مجبور شدم که ی سری انتخاب‌های نامطلوب و نادلخواه رو داشته باشم.ولی ایمان دارم با کمی تغییر نگرش به خوب شدن اوضاع دلخواه،اتفاقهای خوب میفته.الهی شکر

      یا حق

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید.
      ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریبا
      1403/09/06 09:32
      مدت عضویت: 820 روز
      امتیاز کاربر: 26485 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,106 کلمه

      یادمه ی بار ک با این موضوعات اشنا شدم با توجه خودمو تونستم ماشین پرشیایی ک دوس د اشتم رو جذب کنم حتی یادمه ک اصلا همسرم دنبال ی مدل دیگه ماشین بود اما همون چیزی ک من میخواستم شد یادمه حتی قبل از اون چن بار سوار ماشین هایی شدم ک همون مدل بود وهرموقع این مدل ماشین رو میبینم شاد میشم میفهمم ک من میتونم خلق کنم بخوام وبشه من خونه هم یخواستم والان ی پیش ساز خریدم از هیچ واقعا با ی دونه وام وبقیشم  هی جور میکنه میدیم وخیلی بر ام امید بخشه خیلی نقطه عطف برام ک درحالیک محال میدونستم و اما الان من خونه دارم وخیلی خوشحالشم ومیدونم خدا جوری پول اون خونه روبرام جور میکنه ک خودمونم نفهمیم ک چطور من دوره سرزمین لاغر هارو میخواستم واقعا خدا اصلا یجوری پولشو جور کرد کنار هم چید ک من خودم الان ک فک میکنم باورم نمیشه وکلا ورق جدید تو زندگیم باز شد برا م خیلی حس خوب داره من برای دخترم عروسک میخواستم بعد گرون بود همسرم نزاشت بخرم بعد ولی من اونو میخواستم وخدا اون رو بعنوان هدیه ب دخترم داد اونقدر خوشحال بودم ک حد نداشت خیلی چیزها هس ک خواستم و شده مثلا چن روز قبل گلدون  ابپاش خواستم همین تو راه مدرسه دیدم ی کسی بساط کرده از همونجا گرفتم یعنی اصلا فهمیدم این از طرف خداست برای خواسته من خیلی از خواسته هامونو خوا بهمون میده ولی ما نمیخریم شک میکنیم از روی اراده شخصی وحرفهای منفی بافه اون رو نمیخریم من این رو خیلی تجربه کردم خیلی جاها واقعا خدا اون کار کرده من شک کردم من نخواستم من گوشیم هی حافظش پر میشد وهمسرم گوشی جدید برام داد والان راحتم یا برای نوشتن دیدگا ه تو سایت اذیت بودم میپرید کلا خارج میشد اینها وخدا اصلا یجوری  من رو با یادداشتها اشنا کرد ومن اونجا مینویسم وبعد میارم سایت این نوشتم رو برام لذت بخشتر راحتتر کرد یبار ابگوشت دلم میخواست رفتم خونه مامانم دیدم ابگوشت بار گذاشته اصلا خیلی با گفتن تموم نمیسه اینها چیزهاییک یاد من مونده یابر سیرابی دلم میخواست رفتم خونه مادرشوهرم دیدم پخته مثلا من کیف میخواستم ک همه جا اون رنگ با اون قیمت نبود و جوری ب ی ما هدایت شدم و خریدم یا باند میخواستم  هی نمیشد واصلا خدا یجوری ی باند روزیم ن کرد اصلا خاص وباقیمت مناسب با یبار میخواستم برم ی مغاره ای واصلا یکی از فامیلهامون اومد ماروبرد اونجا هر موقع ازخدا خواستم وانتظاری از بندش نداشنم خدا ب راحتترین شکل ممکن حتی زودتر من رو ب اون خواسته رسوند اما هرموقع انتظار داشتم ک ن باید فلانی این کار میکرد بر ام نشدهیاد گرفتم از خدا بخوام بی منت میده زودتر میده با عشق میده ادمهارو جوری برات میفرسته ک تو میگی این همون ادنه خدا مهربونه مهربون میبخشه ومن عاشقشم چن من رو ب خیلی از خواسته هام ک خواستم رسونده ومیرسونه مثلا برای احساس خوبم دوس داشتم ی چیزی بود وچن روز بعد دیدم استاد این چله رو گذاشته یا میبینی ی چیزی هس درونم واون قسمت حال خوب رو میزنم هدایت میشم ب فایلی ک واقعا خیلی کمک کننده هس مثلا ی چن هفته قبل ی مشکلی بود ک من ی کلمه  برام بلدشدم ودر قسمت سرچ نوشتم وهدایت شدم ب فایلی ک کلی منو یاد داد کلی من رو ب جلو هدایت کرد کمکم کرد لطف ومحبت خداوند ب شمارش نمیاد ومن وقتی مبینم ک ک میشه خیلی حسم خوبه خیلی امیدوار میشم ب زندگی کردن ب ادامه دادن واین فایل امروز ب من یاد داد ک فریبا خواستت میشه اما ادمهایی رو دیدم ک همش انتظار دارند از برادر از پدر ازمادر ومیبینم ک چقدر حسشون بد میشه چقدرنا راحت میشند چن انتظار کشنده هس من خودم میببنم خیلی جاها قدرت رو ب بنده دادم ن خدا واین مانعی برای رسیدن من ب خواستمه من برای ی کسی کادو تولد ی دستبند بدل خریدم وهمون موقع گفتم خدایا من اینو خیلی دوسدا رم دوس دارم داشته باشم وهمونجا انگار ی حسی نزاشت بزای خودم بخرم اما هی رفتم خونه گفتم من عاشق اینم چقدر خوشگله چقدر بهم میاد وته ته دلم طلاشو از خدا خواستم اصلا در عرض چن روز بعد شوکه کننده خدا طلاشو بهم داد تموم طلاهامو اصلا خدا یجور خاص بهم روزی کرده ک هر موقع نگاشون میکنم کیف میکنم میفهمم ک این ها رو خدا ب من هدیه داده منتی نیس براش چن روز قبل خواستم ی گوشه از خونه گل باشه اینها اصلا خدا ی چن تا گل رسوند بر ام وچیدم ولذت میبرم ازشوناما زندگی گذشته من پر از اجبار بود جوری ک هر روز ارزوی مرگ میکردم خودم رولایق هیچ چیز زیبا نمیدونستم زمانیک با ذهن اشنا شدم انگار ورق  زندگیم هر روز پر گل وبلبل تر شد هر روز من امید بیشتر ب زندگی کردن پیدا کردم حالا میفهمم ک هیچ چیز اجبار نیس  حتی ا ون اجبار رو هم من خلق کردم چن روز قبل من از دست یکی کفری بودم بخاطر اینک از سمتش اجبار رو حس میکردم ودر ی مهمونی دیدم ک دختر همون طرف داره ب اون طرف حرفهای دل من رو میرنه واصلا اونجا انگار خدا بهم گفت تو هم میتونی حرفتو بگی تو هم میتونی بگی مثلا فلانی من این کارو رو نمیکنم دوس ندارم انگارخدا بهم جرات داشتن رو میخواست یاد بده جرات حفظ حال خوبحال خوب رو باید مثل ی بچه دید بخصوص درمن ک ی بچه نو ما هس بایو مراقبش بود باید دیدش باید خط کشی کرد باید مراقب بود ک خیلی جاها نره خدا رو خیلی دیدم ک بهم یاد داده شاید من نفهمیدم شاید من ول کردم اما اون کارشو بلدهجوری اتفاقات رو میچینه ی پازل رو برام حل میکنه ک خودم میمونم ک چی شد واون اگاهی برام باز میشه چن روز قبل تو مهمونی گفتم خیلی وقته نرفتیم فروشگاه یجوری ا نگار دلم خواست وچن ماشینمونو فروختیم یجوری محال بود اما انگارمن از ته دلم خواستم واین هفته همسرم ماشین پدر مو گرفت و رفتیم ب ی فروشگاه زیبا پر از نعمت وفراوانی اصلا همسر من کمتر بیرون میگرده اماخودش مارو برد با من وقت گذاشت چن من خواستم اصلا خودم تعجب میکردمدر گذشته زندگیم چاقی برام اجبار ویقین بود اونقدر ی کحس میکردم دارم میمیرم احساس میکردم زیر بارش دارم له میشم اما الان میبینم چاقی اجبار نیس انتخابهمن میتونم لاغر باشم وای ک چقدر زیباست فر یبای با لباسی ک دوس داره با شکم صاف من میبنمش دلم پر میکشه  من عاشقتم لاغری قبلا احساس بد داشتن برام اجبار بود جوریک حس زندگین داشتن ارزو میکردم کاش بمیرم تا از این زندگی راحت شم اما من در همون شرایط خیلی موفق شدم خیلی جاها رو درست کنم حداقلش امید ب زندگی دارم حس خوبم ی انتخاب حال خوبه ی انتخابه ن اجبار تو میتونی فریبا انتخابش کنی هر لحظه وثانیه پیشنهاد خانومنفی گو رو رد کنی جور دیگه ببینی 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید.
      ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مریم نیکروان
      1403/09/05 22:57
      مدت عضویت: 174 روز
      امتیاز کاربر: 6610 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 110 کلمه

      سلام ماتاازدواج کردیم رفتیم مستاجری ولی من دوست داشتم سریع صاحبخونه بشیم مااوضاع مالی خوبی نداشتیم ولی خداکمک کرد و رویامن به حقیقت پیوست دوسال نشده یه اپارتمان ۸۳متری خریدیم والان به لطف خدا ۴ساله داریم تواین خونه زندگی میکنیم ولی من دوست دارم یه اپارتمان نوسازداشته باشیم ومطمعنم بهش میرسیم چون باقدرت ذهن بهش میرسم برالاغری باذهن من پولشونداشتم وهمش میدیم تواینستاتبلیغ میزارن ومن میگفتم کاش پول داشتم خریداری میکردم ولی به لطف خدا توسط یک دوست به سایت استاداشنا شدم وخوشحالم ازمطالب رایگانشون استفاده میکنم ومطالبهاشون طلاست وخداروشکرمیکنم منوبه ارزوم رسوند خیلی دلم میخوادبه استقلال مالی برسم وهنوز نرسیدم دلم میخواست گوشی بخرم هزینه جورنمیشدازخداخواستم جورشدومن خریدم خدایاشکرت 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید.
      ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار ghanbarimahbobe92
      1403/09/05 22:35
      مدت عضویت: 1632 روز
      امتیاز کاربر: 5608 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 220 کلمه

      سلام دوستای متناسبم و استاد محترم

      باید لاغری رو خلق کنیم و انتخاب کنیم نه از روی اجبار .اگر چیزی رو انتخاب کنیم لاغری برامون تکراری و خسته کننده نمیشه ولی اگر مجبور باشیم هم محدودیته و هم خسته کننده هست.

      الان که چاق هستیم و مجبوریم باید انتخاب کنیم لاغر شدن رو . چون وقتی لاغر میشیم میتونیم بهترین لباس با سایز ۳۸ و رنگ مورد علاقمون رو بپوشیم و …

      آزادی لذت بخش ترین پارامتر در زندکی است وقتی ازادی نداریم روح ما خسته میشه .

      اگر مجبور باشی برای هر کاری نه لذت هست و نه شادی .در انتخاب هم لذت هست و هم شادی.

      خلق کردن و لذت رو باید یاد بگیریم .هرکسی افکار و قوانین و تمرینات دهنی رو انجام بده به هر چیزی بخواهد در زندکی می رسد .

      باید در رابطه با خداوند یا کسب و کار یا شغل حق انتخاب داشته باشی نه اجبار.باید هدف بالابردن حق انتخاب باشه براساس تعییر افکار.

      گام اول پذیرفتن این اگاهی حق انتخاب برای خودت هست برای تعییر زندکیت در تمام جنبه های زندگی .وقتی ذهن بپذیره حق انتخای داره انتخاب های ان بزرگتر میشه.

      من دوست داشتم رشته ی روانشناسی تهران قبول بشم و شدم و مدرک فوق لیسانس هم الزهرا گرفتم و دوست داشتم معلم بشم که هستم و دوست داشتم همیشه هر سال سالی چند بار مسافرتهای مختلف برم که رفتم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید.
      ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار اکبر
      1403/09/05 22:27
      مدت عضویت: 526 روز
      امتیاز کاربر: 2960 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 245 کلمه

      سلام براستاد وهمه دوستان هم مسیر 

      تبریک ویژه  به استاد عزیز با این همه نتایج شگفت انگیز که خلق کرده وتجربه کرده اند وهم اکنون نیز همچون یک لشگر تک نفره سکاندار این مسیر رویایی وبینظیر هستند 

      البته یک نکته هم اینکه ۳۱شهریورسال ۵۹ آغاز جنگ است روزی که من برای کلاس اول به مدرسه رفتم واستاد نوزادی ۳۱روزه بوده اند البته من درتهران و ایشان در دل آتش جنگ خوزستان ودزفول تفاوت خیلی بود روزگاران عجیبی بود بماند 

      بنده فروردین ۱۴۰۰ دراوج کرونا با دوره ی فوق العاده زندگی باطعم خدا  شروع کردم وواقعا اونروزها وقتی استاد میگفتند من از نظر زمانی کاملا آزاد هستم وبطور صددرصد دراختیار خودم هستم اصلا نمیتوانستم که یک مرد بعنوان مسوول مالی چگونه میتواند کاملا آزاد باشد واصلا  این موضوع را

      نمیتوانستم بپذیرم ولی امروز بلطف خدای مهربان وآگاهیهای استاد ودرخواست خودم   بیکباره وبطور معجزه آسایی خودم به مسیری هدایت شدم که کاملا آزادم ودراختیار خودم وبلطف خدا از رسیدن وخلق آرزوهای مالی ام نیز خبرهای خوب میفرستم از وفور ثروت الهی 

      خدایا شکرت کار نمیکنی شاهکارمیکنی 

      من سالها پیش همسرم این عشق پایدارم را جذب کردم وزندگی بااورا خلق کردم واینک سالهاست اززندگی بااونهایت لذت وعشق میبرم وهمچنین فرزندانم با جزییات را از خدا خواستم ودرذهنم خلق کردم وهمه امکانات زندگیم را که دیگر بماند 

      خدایا توراسپاس که اینجام

       این بالاترین نعمت است و مرتب  شکرگزارتو هستم 

      خدایا باجان ودل میپذیرم که میتوانم  خالق زندگی خودم باشم و میخواهم کاملا آزادانه زندگی کنم با اختیار کامل وبدون اجبار با عشق وباآزادی کامل زندگی کنم  

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید.
      ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سحر
      1403/09/05 21:17
      مدت عضویت: 588 روز
      امتیاز کاربر: 31597 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,105 کلمه

      سلام خدمت استاد عزیز و مهربونم و دوستان گرامی 

      استاد ممنونم بابت این فایل عالی واقعا ممنونم 

      در مورد عدم داشتن آزادی در انتخاب توضیح دادین، دقیقا همینطوره تا قبل از اینکه با شما استاد عزیزم آشنا بشم و با قوانین زندگی آشنا بشم، منم حس میکردم در زندگی مجبورم شرایطی که هست رو تحمل کنم و در انتخاب هام احساس آزادی نمیکردم چه از لحاظ مالی، چه روابط چه از لحاظ چاقی و انتخاب لباس در انتخاب لباس هام همیشه مجبور بودم لباس گشاد، با رنگ تیره بخرم که نشون نده بدن حجیمی دارم و هیچوقت احساس لذت از زندگی رو حس نمیکردم.

      اما بعد از آشنایی با شما استاد عزیزم اول از همه متوجه شدم من محکوم به چاقی نیستم و میتونم با قدرت ذهن خودم لاغر بشم. من یادمه دقیقا زمانی به سایت شما استاد عزیزم هدایت شدم که با تمام وجودم خواستم برای همیشه لاغر باشم خواستم روش خودمو تغییر بدم و گفتم دیگه تحمل این شرایط سخت بسه! زمانی که اینو از اعماق وجودم گفتم همون شب هدایت شدم به این سایت زندگی بخش! از اون روز پی بردم نه من محکوم و مجبور به چاقی نیستم و وقتی که به دنبال احساس خوبم تغییرات جسمی من شروع شد مفهوم آزادی در زندگی، در افکار در انتخاب لباس و رنگ لباس رو احساس کردم واقعا حس عالیی هست.

      به دنبال تجربه این تغییر دلچسب، خشم من از مامانم کم کم از بین رفت چون همیشه مامانم رو مقصر میدونستم میگفتم چه شانس بدی من دارم که مامانم اضافه وزن داره خشم من از خدا کم و کمتر شد و از بین رفت…

      و به دنبال این تغییر نگرش و تغییر جسمی تازه پی بردم که واقعا من در تحمل خیلییی شرایط نادلخواه دیگه مجبور نیستم من میتونم شرایطم رو تغییر بدم.

      وقتی استاد فرمودن که در اوضاع و احوال خودتون دقت کنید که کجاها به اونچیزی که میخواستید رسیدید متوجه میشید میشه این خواستن هاو تجربه خواسته هارو گسترش و تعمیم داد. دیدم درسته همه ما علی رغم تجربه شرایطی که فکر میکردیم تحمیلی هست از بچگی تا الان خیلیی چیزایی که میخواستیم رو تجربه کردیم اگر بخوام یکی یکی نام ببرم زیاد میشن اما بیاید از آخرین مورد که همین دیشب برام رقم خورد بگم:

      من چند روزی بود که دوباره افکار مربوط به چاقی در ذهنم مرور میشد و علی رغم انجام مستمر تمرینات دوره ورود به ضمیر ناخودآگاه اما ترس از خوردن و چاقی اومد سراغم با خودم مدارا کردم اما در عین حال دیدم نمیتونم با تمرکز عالی دوره هایی که خریداری کردم رو انجام بدم تا اینکه ایده اومد که دوره صدگام رو شروع کنم قبل از خواب شب ها هر شب یه گام رو ببینم تمرینشو انجام بدم بعد بخوابم رسیدم به فایل بهانه بی بهانه جملاتی برام خیلی بولد شدن و نوشتمشون و در موردشون دو سه دقیقه فکر کردم. اینکه استاد گفتن خیلی ها میگن دوره ها هزینه شون زیاده ما نمیتونیم پرداخت کنیم پس هیچوقت نمیتونیم آموزش هارو شروع کنیم، استاد گفتن وقتی بگید نمیتونم یعنی دیگه شما راه رو میبندین و هیچوقت نمیتونید دوره هارو تهیه کنید باید بگید درسته الان این مقدار پول ندارم برای تهیه این دوره و ایده ای براش ندارم اما من این دوره رو میخوام و بلاخره راهشو پیدا میکنم 

      با خودم گفتم چقدر این جملات عالی ان درسته وقتی ما میگیم نمیتونم فلان چیزو داشته باشم این شرایط رو نمیتونم داشته باشم راه ورودش رو به زندگیمون میبندیم پس باید بخوایم و امیدوار باشیم به اینکه راهش پیدا میشه.

      دوم اینکه استاد گفتن بعدشم تو سایت کلی دوره های رایگان هست که در واقع رایگان نیستن هدیه ان کلییی نکات عالیی در اونا هست شما اول بیا از اون چیزی که هست و داریش استفاده کن تا اون چیزی که میخوای هم بش برسی اما اول بیا اشتیاق خودتو با استفاده از اون چیزی که داریش نشون بده. با خودم گفتم ارره چقدر نکته مهمیه برای بدست آوردن نعمت بیشتر و خواسته هامون باید بتونیم اون چیزی که هست رو ببینیم و استفاده کنیم اون چیزی که میخوایم حتما بدست میاریم در واقع ما با استفاده از اون چیزی که هست به جهان تصمیم و قصد قطعی خودمون رو ثابت میکنیم که ما این خواسته رو میخوایم 

      خیلیی این فایل رو دوست داشتم لذت بردم از نکات خیلی خوبش با اینکه قبلنا این فایل رو بارها دیده بودم اما انگار اون شب یه جور دیگه ازش لذت بردم .

      حالا من دو سه شب قبلش تو دلم داشتم میگفتم چقدر دوست دارم دستنبد طلا بخرم دلم میخواد دو سه تا دستبند جدید طلا بگیرم دستام شلوغ بشن این استایل شلوغ شدن دستام با دستبند و انگشترهای مینیمال مدت هااا تو ذهنم بود اما دو سه شب قبلش خیلی بیشترر تو ذهنم مرور شد یعنی فقط مرور شد دو سه شب بعد این فایل بینظیر رو دیدم 

      صبح اول وقت خواب دیدم که تو خواب اون دستبندی که سه سال پیش گرفته بودم و شکسته بود و تو کمدم گذاشته بودم بدون استفاده و فقط بعنوان پس انداز نگه داشته بودم رو بردم طلافروشی که همیشه ازش خرید میکردم و بهشون گفتم میخوام این دستبندم رو که شکسته و دیگه جوش نزده ام رو با یه دستبند دیگه تعویض کنم و از فواید اینکار داشتم تو خواب صحبت میکردم که حداقل یه طلای نو میگیرم باش و ازش استفاده میکنم و لذتش رو میبرم بهتر از اینه که این طلا گوشه کمدم بدون استفاده بمونه تا بیدار شدم هنوز خواب تو چشمام بود که یهو گفتم این الهام خداست حتما این ایده امروز اجرا میکنم چون من هر بار که ایده خدارو اجرا کردم سود کردم و بعد تا چشامو باز کردم گفتم خب اگر اینقدر راحت داری بهم یه دستبند جدید میدی که میخواستم پس خدایا من ازت گوشی جدید و درآمد خوب و فلان خواسته هارو هم میخواستمااااا.

      خلاصه من عصر رفتم طلافروشی که همیشه مشتریشون بودم و با تخفیف خوب طلای شکسته رو با یه دستبند خیلی خوشکل سر به سر کردم و یه دستبند دیگه دیدم گفتمشون اینو بعدا باید بیام بخرم.

      خلاصه اون روز عصر دستبند نو دستم بود!

      شب که شد خواستم فایل بعدی رو ببینم دفترم رو باز کردم و نکاتی ک دیشبش نوشته بودمو دیدم گفتم بببین چطور به صورت ناخودآگاه من به این نکته عمل کردم و چقدر نتیجه عالی بود من از اون چیزی که داشتم استفاده کردم و به جهان ثابت کردم که در تجربه این خواسته ام اصرار دارم.

      و به همین راحتی من الان علاوه بر دستبندی که دستم بود دومی رو تونستم با استفاده از اون چیزی که داشتم بدست آوردم و برام منطقی شد که میتونم بعدیارو هم بدست بیارم.

      استاد ممنونم از این فایل عالی واقعا لذت بردم خیلیی مفید بود.

      براتون فکر آرام رو آرزو دارم دوستتون دارم استاد عزیز و دوست داشتنی و روشن ضمیرم🙏🏻🫂❤🌹

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید.
      ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار متین متناسب
      1403/09/05 14:56
      مدت عضویت: 1905 روز
      امتیاز کاربر: 5091 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 214 کلمه

      سلام خدمت استاد عزیز

      من ۴ سال پیش دلم‌میخواست یه اپارتمان بخرم و ان موقع فقط حدود ۱۵هزار یورو داشتم و فکر میکردم با ۲۰ هزار یورو میشه تو یه ده دور افتاده تو فرانسه یه اپارتمان بخرم و بتونم رفت امد داشته باشم و این موضوع رو جذب کردم و همین الان هم نمیدونم چطوری شد که یکی از دوستانمون یه اپارتمان تو بهترین مجمع یه شهر بزرگ رو بهمون پیشنهاد داد و ما دنبال پول جمع کردن افتادیم و به طرز باورنکردنی پولش جور شد، یادمه یه عزیزی که من باهاش خیلی رودربایسی داشتم به همسرم گفته بودن که من x ریال پول دارم و اگر بخواهید بهتون میدم و هز وقت داشتید بهم بدید و ما با اشتیاق گرفتیم و از اینور و انور پول جور کردیم و ان اپارتمان رو خریدیم و الان من دارم تو فرانسه زندگی میکنم و کارت افامت ۴ ساله گرفتیم و اون اپارتمان شده یه منبع درامد برای ما که اجارش دادیم و خودمون تو یه اپارتمان خیلی بزرگ و زیبا زندگی میکنیم و مطمئن هستم که به راحتی ناسیونالیته هم میگیریم و همسرم کار پیدا میکنه و یه خانه ی ویلایی با وام بانک میخریم و با لذت توش زندگی میکنیم

      خدا جونم شکرت

      ازت ممنون بابت تمام لطف هات، لطفا نگاهت رو از زندگی من برندار.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید.
      ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Mali
      1403/09/05 14:25
      مدت عضویت: 726 روز
      امتیاز کاربر: 8730 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 409 کلمه

      و خدایی که در این نزدیکیست. 

      چقدر خوبه که خواسته هامو اجابت شده میبینم،بهترین و مهمترین درخواستم این بود که جایی باشه تا رایگان آموزش ذهنی ببینم،الان که به یاد میارم چقدر خوشحال میشم من دقیقا نگفتم کجا و چطور من فقط زمانی که توی ی سایت دیگه بودم و خیلی هم سایت خوبی هست انصافا،از خدا خواستم که یکی باشه که به زبان راحت تر و شیوا تر توضیح بده این قوانین رو،که خداروشکر به اینجا هدایت شدم،خیلی برام ارزشمنده چون مثه آب خوردن دارم آموزش میبینم.همین دیروز داشتم فکر میکردم با لباس فرم جدیدی که شرکتمون بهمون داده برم ی جفت کفش اداری بخرم و ی لحظه پیش خودم تصور کردم که اگه کفش رو هم خود شرکت میداد چی میشد؟؟وای خدای من،تقریبا دو سه ساعت پیش مدیرم بهم تلفن کرد و گفت سایز کفش خودت و مابقی همکارها رو بگیر تا براتون کفش تهیه کنن،چقدر ساده،چقدر جذاب به خواسته هام رسیدم و خواهم رسید.من و همسرم با هم توی ی محل کار می‌کنیم و روزای تعطیل و غیر تعطیل با هم هستیم،دو هفته پیش گفتم خدایا ی کاری کن همسرم ی روز از روزای تعطیل بره سر کار تا من توی خونه تنهایی به کارام برسم،آنقدر راحت اتفاق افتاد که باورش برام سخته.یا با ورود ی همکار جدید احساس کردم تنهایی من توی اتاقم ازم گرفته میشه و توی ذهنم گذشت چی میشه اگه این خانمه نیاد سرکار تا من در غار تنهایی خودم حال کنم وای که چقدر بی نقص انجام شد و فردای همون روز،خانمه اومد از من خداحافظی کرد گفت نمیتونم بیام سرکار.خیلی جذابه،این خواسته هایی که به راحتی برآورده شدن همه شون فقط از ذهن من گذشتن و اصرار و ترس و دلهره از انجامشون نداشتم.من درخواست کردم و خداوند هم اجابت کرد.وقتی این اتفاقات رو میذارم کنار،انگار که خدا نشسته ی گوشه ی قلبم و منتظره شنیدن خواسته های منه و با چوب جادویی که داره تکون میده،خواسته های به ظاهر کوچیک من انجام میشن.احساس رضایت از زندگی که دارم به واسطه ی این اتفاقات خوب حالمو عالی‌تر میکنه.امروز که اومدم سرکار بعد از دو روز تعطیلی از خدا خواستم کارهامو تا ظهر انجام بدم و الان حدود دوساعتی از ظهر گذشته و من با نهایت آرامش کارهامو انجام دادم و الانم نشستم دارم تمرینهامو انجام میدم.الهی شکر.به این آگاهی رسیدم که احساس خوب داشتن همین فکر کردن به اتفاقات خوبه،همین رسیدن به خواسته های ریز ریز هست که اگر مداومت داشته باشه خواسته های بزرگتر هم اتفاق خواهد افتاد.الهی شکر.

      یا حق

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید.
      ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار صالحه
      1403/09/05 14:01
      مدت عضویت: 725 روز
      امتیاز کاربر: 55771 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 668 کلمه

      به نام خدایی مهربان 

      سلام استاد عطار روشن  وهمه دوستان هم مسیر 

      هدف من زندکی بهتر کردن هست 

      خدا رو به اندازه میلیون باره تشکر وسپاس گزار هستم که زندگی دیگه رو دارم‌ تحربه میکنم 

      ازوفتی وارد این مسیر شدم وتو دره خدا هرگز دیر نمیکند برای باره اول این تمرین رو شروع کردم  که از اون زمان به شکرخدا هرروز انجام میدم کلی اول خالم  دلم خوب هست واین سپاس گزاری دیگه خیلی از بخش هایی که اصلا نگاه بهش نداشتن جزه این سپاس گزاری هر روز بشه وانقدر جسم بسته من رو بازکرد وعینک دیگه ازخلق خدایی عزیزم  به جشم زدم  ونگاهی دیگه رو برای  من ساخت و حالا مثل امروز داشتم این بخش،سپاس گزاری رو انجام میدادم رسیدم به ۷ اسمان ریز اب هوا پرندگان تنوع ثروت تنوع وفراوانی خلق شده خدا انقدر طی شد که هی یاد یی بخش دیگه افریتش،خدا رو بازم برای نعمت فراونی انقدر تشکر وسپاس گزار شدم وفتی به این شکل از خالق بودن  خدا تشکر دارم  تازه بزرگی خدا برام هی بزرکتر واصختر میشه 

      خدایی خودم  رو بهش شناخت بیشتر پیدا کرده وخدای مهربان ازش برای کمکی که توکل زندگیم برام انجام داده من اون‌ زمان متوجه کمکش نشدم بازم‌تشکر میکنم‌ 

      وازدریافتهای تازه خودم که دراثر دید بهتر وسپاس گزاری خودم  به زندگی من  از کمک خدایی عزیزم میرسه بازم تشکر کرده این جزخه هی بارها تکرار  وحال روحی من هر روز خوب هست واز امید  دارم‌که اینده من   شکل عالتری خواهد بود امروز یی نفر ازمن سوال کردکه اگه  من اون رهایی که وتوافکار بهش نیاز دارم رو انجام بدن جطور احتمال دربهبود شرایط روخواهم داشت من براش شرخ داد ولی فکرکنم‌ بازم‌متو حه نشد که وفتی رها کنی خداوند جاکزین این راه شدن برات کارهای رو انجام‌میده که اصلا تو توان هیچ بنده نیست و اون زمان از تعجب کاری که خدای عزیزم برای اون انجام دادن به خودش میگه وای باور نمیشه  که چقدر اسون راحت انجام شد 

      من بایدهدفم خلق کردن زندگی تو هر جنبه هست وفتی  میخوام که تغیبر توبخش های که ازاون رضایت واقعی رو نداشتم رو این باره اول خلق کنم وبا اون زندگی دیگه رو تجربه کنم واون چیزی که دوست داشتم‌ ولی نمشید اون تجربه کنم‌ وباره تلاش داشتم تجربه رو بینم‌ نمیشد وهرکاری میکرد به حای تجربه خوب تعداد تجربه خوب کمتروتجربه بد هی بیشتر  بود واون وضعیت در من‌ اون رضایت ازخالق رو در من کم میکنه هر راهکار که به من اموزش داده بودن که کلی ترس ازش داشتم حتی از خدا هم کلی نرس داشتم واز تنها بودن  باهش هم‌ ترس داشتم که مباد از من که راضی نیست تازه حق میدوستم ولایقت خودم  بحاطر اشتباهاتم  همین شرایط تازه خودم  اماده مجازت بیشتر  بود خوب تو این حس حال چطور حق انتخاب داشتم که تو پناه همچین خدای  خودم اصلا نمیدم جطور ازش درخواست بهتر شدن وضعیت رو درخواست کنم تازه انتظارم ازبودن خودم در کنار خالق بینمم اینده همه کلی افکاردورنش بود کلی باوره بود کلی حق انتخاب که اصلا برای من نبودخدا این شرایط رو برای من قرار شده من اجازه تغییر دادنش رو هم ندارم پس،هپهجیز دست به دست هم‌ شد مسیر  فبلی و حالا که تو پناه خدای عزیزم خودم حس نیکنم صحبت با خالق انقدر شیرین ودل چسب هست ارامشی تو هر ارتباط،با خدایی عزیزم وفتی درخواست دارم زمانی می گزازم  اون  به شکلی ،برای،من هم زمانی رو ایحاد میکنه و از اون داشته به قدری شادهستم وبارها ازدیدن اون وسیله انقدر شاد خوشحال هستم ‌که  انکارهمین یی ساعت پیشبه خونه من امده من هیچ زمان از خرید  خودم  تو این زمان بلند  مدت لذت نمبردم  اگه بود  نهایت یی ماه  نه  ۹ماه که وفتی بهش،نگاه مییکنم‌کلی لذت ازش میبرم 

      وفتی  من زندگی رو خلق کردم و احازه  این تغییز رو ازجانب خدایی عز،یزم دارم جون هدایت شدم حمایت شدم که اون خالق کردن  به شکل خدای عزیزم کلی لذت می برم  وزندگی دیکه روبرای خودن با هرانجه این همه سال دوست داشتم داشته باشم برای خودم می سازم 

      خدایا ازت بی نهایت تشکر وسپاس گزارهستم که کمکت شامل حالم شد 

      خدا پشت وپنا هتون یا حق حق نگه دارتون 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید.
      ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مژگان نوحی
      1403/09/05 14:00
      مدت عضویت: 137 روز
      امتیاز کاربر: 6895 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 775 کلمه

      سلام بر خلق کنندگان زندگی خود

      چله تغییر زندگی : خالق زندگی خود باشیم 

      من تازه با این مطلب برای اولین بار در زندگیم برخورد میکنم ولی دقت که میکنم میبینم از نوجوانی تقریبا خالق زندگی خودم بودم و تا حدود بسیاری هم از چیزی که خلق کردم راضی ام و دوستش دارم چون یقینا دوستش داشتم که خلقش کردم 

      البته بعضیاشم با توجه به شرایط مالی و خانوادگی وسع و توان خلق کردنم در همون حد تو دوران خودش بوده 

      شاید الان که پخته ترو آگاه تر شدم و وضعیت مالی بهتری دارم تو خلق کردن و رسیدن راحت تر عمل میکنم 

      به طور مثال پدرو مادر بیسواد وپیری  داشتم و در یک خانواده پرجمعیت با وضع مالی متوسط رو به پایین در جنوب شهر تهران بدنیا اومدم 

      و خیلی زود پدرم از دنیا رفت و دست تک برادر زورگو تو خونه استرس زیادی می‌کشیدم 

      ولی با همت خودم مدرسه تیزهوشان قبول شدم و پشت سر هم مدال المپیاد ریاضی مسابقات علمی و چندین مدال اول  طلای ورزشی  در شطرنج بدمینتون بسکتبال و والیبال بدست آوردم که حکم قهرمانی هاش هست میتونم عکسشون رو تو گروه بفرستم پس من شرایط بهتری رو تو اون دوران برای خودم و با حمایت مادرم رقم زدم 

      بعد ازون قبولی تو دانشگاه دولتی و در رشته ی مورد علاقه م ادبیات  انگلیسی بود که با وجودی که بالاجبار تو مدرسه ریاضی خونده بودم ولی  تو دانشگاه دنبال ریاضی نرفتم و رفتم دنبال علاقه م به ادبیات و زبان و موفق هم شدم 

      در همون زمینه رشته خودم تو یه شرکت بزرگ واردات پزشکی تو بالاشهر تهران کار پیدا کردم و با گذراندن دوره های بازرگانی خارجی شدم مدیر بازرگانی خارجی اون شرکت 

      همیشه دوست داشتم خودم اونقدر پول جمع کنم که جهاز خوبی برای خودم بخرم و دیگه نیازی به پول مادر پیرم نداشته باشم که خدا رو شکر اونقدر درآمدم زیاد شد که یه خونه نود متری تو کرج با وام مسکن خریدم 

      همیشه از پسر دایی نماز خون و قد بلندم خوشم میومد و از کودکی دست تو گردن هم عکس داشتیم و یجورایی هم بازی همدیگه بودیم اون چهار سال از من بزرگتر بود و این عشق دو طرفه بود خلاصه با وجود مخالفت‌های اطرافیان ما بعد ده سال جنگیدن بهم رسیدیم و زندگی با عشقمون شروع شد 

      همیشه دوست داشتم خدا پسر باهوشی بهم بده که مثل خودم تیزهوش بشه و اهل طبیعتگردی و موسیقی 

      خدا رو شکر الان پسر پانزده ساله ای دارم که تیزهوشان درس میخونه و گیتاریست و آهنگساز خیلی خوبیه و کلی کنسرت داده و با ما تقریبا بیشتر ایران رو گشته و اهل طبیعتگردیه

      همیشه دوست داشتم ماشین شاسی بلند داشته باشم که خدارو شکر تونستم بخرم 

      همیشه دوست داشتم یه ویلای نقلی با حیاط و مرغ و خروس که یه طرفش دریا باشه و یه طرفش جنگل داشته باشم که داستان خریدن ویلامو تو یکی از فایلها قبلا گفتم خدا رو شکر با مبلغ ناچیزی از ارث خانه پدری تونستم به رویام برسم و الان یه ویلا تو روستای اطراف لاهیجان دارم که در چند قدمی دریاست و ویوی اتاق خوابم به یه مرغزار پر از اردک مرغ و خروس باز میشه و ویوی ابدی داره

      همیشه دوست دارم به لاغری پایدار از راه درست برسم که خدا منو با سایت تناسب فکری آشنا کرد و الان اینجام و متناسب شدم اونم تو مدت ۸۱ روز 

      همیشه دوست داشتم یه دوچرخه ثابت مبله خانگی داشته باشم که یهو همونو تو دیوار دیدم با یه مبلغ ناچیزی خریدمش و الان ازش هر روز استفاده میکنم 

      یا دوست داشتم شمال میریم سه تا دوچرخه داشته باشیم و بین شهرها با دوچرخه تردد کنیم که خدارو شکر سه تا نه بلکه الان چهار تا دوچرخه تو شمال داریم و سه تایی با عشق بین مرغزارها و جنگلهای زیبای شمال دوچرخه سواری میکنیم 

      یه تیوپ تریلی بزرگ گرفتیم و اونو باد میکنیم و تو ساحل جلوی خونمون می‌اندازیم و من ساعتها روی اون دراز میکشم و خودمو به امواج دریا و تلاطم لذت بخشش میسپارم

      دوست داشتم خدا یه برادر خوب بهم بده چون برادر اصلی خودم آدم خوبی نبود و خدا یه دوست از دوستای همسرم رو که اهل کرمانشاه هست رو وارد زندگیمون کرد که جای برادر نداشته ی منو پر کرد و خیلی تو زندگیم ازش یاد گرفتم و استاد آواز  سنتی هستش و همیشه برامون آوازهای قشنگش رو میخونه و من همیشه بهش میگم صدات در حد استاد شجریان عالیه و واقعا هم صداش عالیه و شعرهای قشنگی از خیام و عطار و مولانا و حافظ و سعدی رو همیشه انتخاب می‌کنه 

      خلاصه اگه بخوام بگم خیلی میشه خیلی موارد در زندگی من رخ داده که من نمیدونستم که خودم خلقشون کردم 

      اینا بزرگترین هاش بود 

      ازین به بعد که به قدرت خلق وجودی خودم آگاه شدم صد درصد خواسته های بزرگی از خدا خواهم خواست و دراون راه قدم برمیدارم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید.
      ثبت امتیاز
      امتیاز: 20 از 4 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار لیل ماه
      1403/09/05 09:27
      مدت عضویت: 93 روز
      امتیاز کاربر: 4405 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 15 کلمه

      از اینکه این فایل هارو رایگان دراختیارمون قرار میدین نهایت تشکر دارم از استاد بزرگوارمون

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید.
      ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار آزیتا
      1403/09/05 08:42
      مدت عضویت: 1956 روز
      امتیاز کاربر: 7608 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 439 کلمه

      با یاد و نام خدا

      با درود

      چقدر این فایل عالی بود سپاس برای وجودتون استاد که این همه خالصانه اطلاعات و آگاهی به ما میدید🙏🌸

      حق انتخاب داشتن باعث میشه حس خوشبختی داشته باشیم و آزادی لذت بخش ترین پارامتر زندگیه.

       روح ما آدما آزادی طلبه  و دوست داره در همه چیز آزاد ورها باشه.

      خلق کردن و بوجود آوردن با تغییر ذهن انجام میشه 

      باید باورها تغییر کنه باید بتونیم ذهنمون را کنترل کنیم

      همه آدمها می تونن این تغییر را تجربه کنن و به نتایج خوبی برسند وقتی برنامه ریزی ذهنی درست بشه وقتی بتونی افکار درست را در ذهنت پرورش بدی می تونی زندگیتو طوری که دوست داری خلق کنی و خالق زندگی خودت باشی.

      رابطه با خداوند هم یک حق انتخابه که اگه با اون ارتباط حالت خوب میشه یعنی ارتباط درست و اگه اینجور نباشه اون ارتباط حس خوبی بهت نمیده و از سر اجبارباشه واقعا لذتی نداره.

      گام اول پذیرفتن این هست که ما حق انتخاب داریم و نباید برای انتخاب نکردن خودمون دلیل و توجیه بیاریم و اینم بستگی به محتویات ذهنی ما داره اگه فرکانس مغزی ما عوض بشه پاسخ کائنات به ما هم تغییر می کنه.

      مثال هایی از زندگی خودم که حق انتخاب داشتم و به دست آوردم که دوستشون داشتم و از بابت به دست آوردنشون خوشحالم.

      من عاشق رشته تجربی بودم و تونستم این رشته را بخونم.

      من دوست داشتم معلم بشم و تونستم  این انتخاب را بکنم و در حال حاضر دبیر هستم و تدریس می کنم.

      دوست داشتم رانندگی رو یاد بگیرم و تونستم گواهی نامه بگیرم.

      دوست داشتم واسه خودم لبتاپ داشته باشم و تونستم بخرم و دارمش

      دوست داشتم ساعت مارک خاصی داشته باشم و الان دارمش و تونستم بخرمش

      دوست داشتم مسافرت با هواپیما رو تجربه کنم و تونستم چند بار این تجربه را خلق کنم

      من خوشحالم که همیشه خودم لباسامو انتخاب می کنم و حتی رنگ هایی که مورد علاقم هست می خرم و می پوشم ولذتشو می برم .

      در انتخاب کفش،کیف، عطر و ادکلن بویی که خودم دوست دارم را انتخاب می کنم.

      در انتخاب وسایل خونه برندی که خودم دوستش دارم می خرم و دنبال چشم و همچشمی با کسی نیستم دوست دارم وسایلی انتخاب کنم که از دیدنشون ذوق کنم.

      دوست داشتم دستبند طلا داشته باشم و تونستم بخرمش و واسه خودم خلقش کنم.

      دوست داشتم تراول ماگ داشته باشم وتو محیط کارم نوشیدنی گرم از خونه ببرم دخترم هدیه واسم تراول ماگ خرید.

      به گل و گیاه خیلی علاقه مندم و تونستم واسه خونه مون  گلدونای  گل زیدی بگیرم و هر روز کلی از داشتن گل و گیاهام حالم بهتر میشه.

      دوست دارم تجربه خرید ماشین ۲۰۶ واسه خودم را داشته باشم که ان شاءالله بتونم این خواسته را هم خلق کنم و تو زندگیم تجربش کنم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید.
      ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهرا
      1403/09/05 08:29
      مدت عضویت: 643 روز
      امتیاز کاربر: 19032 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 968 کلمه

      سلام استاد صبح شما بخیر 

      استاد وقتی اول بار اسم این فایل را خواندم (خالق زندگی خود باشیم ) چقدر احساس غرور و شادی کردم که من هم مثل خداوند خودم قادر هستم چیزهایی که دوست دارم برای خودم خلق کنم و این یعنی ازاد و رها بودن و چیزی که خداوند فرموده من انسانها را آزاد و با اختیار خلق کردم وچقدر این فکر انسان را از حالت مجبور بودن و اجبار داشتن خلاص میکند و احساس آرامش داریم 

      رویای تغییر کردن و خلق کردن با ذهن یک تغییر جدید درزندگی است و قدرت خالق بودن یعنی شکرکزاری و وقتی بیشتر با این تغییر نگرش و قوانین جهان آشنا شویم خواسته های ما تصاعدی بالا می رود و کم کم تفاوت بین مجبور بودن و انتخاب کردن را متوجه میشویم 

      در مجبور بودن اصلا علاقه و شور و شوق وجود ندارد ولی درانتخاب کردن و خلق کردن علاقه وجود دارد چون وقتی ازادی را از انسان بگیرند و حق انتخاب نداشته باشد دربهترین حالت هم شاد نیست چون استقلال مالی – مکانی – روابط و… ندارد 

      تغییر ذهن یعنی چه ؟ یعنی یک سری افکار جدید درذهن ما شعله ور میشود و درزندگی وقتی انها را مقایسه میکنیم و میبینیم بعضی چیزها را با ذهنمان خواستیم و خلق کردیم اشتیاق برای انجام بیشتر کارها درما بیشتر میشود چون میتوانیم کنترل ذهن را بدست بگیریم برای خلق چیزهای بیشتر که دوست داریم انتخاب کنیم نه مجبور باشیم برای انتخاب 

      وقتی که ذهن خود را درست برنامه ریزی کنیم و با قوانین جهان آشنا باشیم کم کم خالق زندگی خودت میشوی 

      خالق زندگی یعنی چه ؟ یعنی زندگی را براساس انچه دوست داری انتخاب کنی ووقتی توانستی درست انتخاب کنی سپاسگزار ی بیشتری داری و علاقه ی بیشتری را نیز به دست می اوری 

      حتی ارتباط با خداوند اگر از روی اجبار باشد لذت و احساس خوب بندگی و خالق داشتن را تجربه نمی کنیم 

      حق انتخاب باید با تغییر افکار و هماهنگی با قوانین جهان هستی باشد . 

      گام اول برای تغییر کردن درزندگی 

      1- پذیرفتن این آگاهی که من حق انتخاب برای خودم دارم و این را درتمام جنبه های زندگی بکار ببرم 

      چون اگر با ذهن منطقی خود فکر کنیم که همان شیطان و افکار منفی ذهن است و چون به غیر از اطلاعات درذهن اطلاعات دیگری ندارد همیشه با ما درحال بحث کردن افکار منفی است و دوباره این اطلاعات منفی را به ذهن بازمیگرداند و احساس ما را بد میکند چون از خودش هیچ اطلاعاتی ندارد .

      تمرین این فایل 

      1- ما باید با دقت درزندگی خود چیزهاو خواسته هایی را که قبلا دوست داشتیم را داشته باشیم  را درذهن به یاد بیاوریم 

      2- ما باید درزندگی چیزهایی که الان داریم وروزی ارزوی رسیدن به انها را داشتیم را بررسی کنیم 

      3- حس ما برای رسیدن به چیزهایی که انتخاب کردیم و یا مجبور بودیم را بنویسیم 

      استاد من وقتی فکر میکنم میبینم خیلی چیزها را دوست داشتم و ارزوی انها را داشتم و الان دارم و انتخاب من بوده و احساس شادی و سپاسگزاری از خداوند را دارم 

      مثل 

      • ماشین داشتن
      •  رانندگی کردن
      • درس خواندن تا فوق لیسانس 
      •  شغل کارمندی 
      •  ازدواج موفق
      •  خرید خانه شخصی و مورد پسند 
      • 3 طبقه کردن منزل 
      •  داشتن فرزندهم پسر و دختر
      •  – معلم شدن دخترم
      •  – ماشین کار برای همسرم 
      • – زیارت رفتن (مکه – کربلا ) 
      •  هرسال مشهد رفتن
      •  خریدن زمین تجاری
      •  خرید وسایل برای خانه
      • انتخاب همسر خوب و دقیقا با معیارهای  ذهن خودم 
      •  داشتن روابط خوب با خانواده همسرم
      •  تفاهم داشتن با همسرم 
      •  داشتن فرزندان عاقل و سر به راه
      •  داشتن حقوق خوب و حلال 
      •  داشتن پدر و مادر ابرومند و عزیز
      •  داشتن خواهر و برادر خوب و عالی
      • داشتن کار دولتی و بیمه 
      • رسمی شدن درمحل کار 
      • داشتن پست بالا درمحل کار 
      • خرید طلاهایی که دوست دارم 
      • هدیه گرفتن بعضی از چیزها از اطرافیانم وقتی پول گرفتن ان را نداشتم 
      • اوردن بعضی از غذاهایی که همان روز هوس خوردن کردم (مثل اش رشته – شعله زرد و…)

       و….. اگر دقت کنیم خیلی چیزها است که خودم ابتدا انتخاب کردم و به ان رسیدم و احساس بسیار خوبی داشتم و سپاسگزار بودم

      استاد من در سال 82 درخواست داشتن ماشین را به خدا دادم و بارها سر نماز به خداوند میگفتم من ماشین پراید نقره ای میخواهم چون دوتا فرزند داشتم و با موتور جابه جا شدن خیلی سخت بود سال 83 من هم با وام 7 میلیون یک پراید نقره ای گرفتم و چقدر خوشحال بودم از این انتخابم و الان هم که به خواهر شوهر دادم و ماشین بهتری خریدم هنوز هم به ان علاقه دارم چون انتخاب خودم بوده و چقدر ماشین خوبی از اب درامد .

      من ماشین خریدن را خودم با ذهنم خلق کردم و سپاسگزار خداوند هستم و خیلی حس خوبی داشتم و یا اتفاقی که احساس بد دارم را خودم بارها فکر کرده بودم که اگر من دراین شرایط قرار بگیرم چقدر احساس من بد میشود و شد

      ومن الان به اجبار تنزل پست را قبول کردم و اصلا دربودن دراین حالت احساس خوبی ندارم ولی الان خیلی خوشحال شدم که خودم میتوانم با تغییر افکارم این شرایط را تغییر بدهم و به سمت شرایط بسیار خوب و عالی بروم که احساس ارامش بیشتری داشته باشم و سپاسگزار خداوند باشم چون باید احساس خودم را نسبت به شرایط الان خوب کنم و از شرایط الانم راضی باشم و درخواست شرایط بهتر را به خداوند بدهم و با تغییر افکار و نگرش جدید شرایط جدید و بسیار عالی را برای خودم درنظر بگیرم .

      استاد از شما ممنون و سپاسگزارم که اگاهی نسبت به قوانین جهان را به ما یاد میدهید و با زدن مثالها و دقت درزندگی متوجه میشویم ما خیلی با افکارمان چیزهایی که دوست داشتیم را خلق کردیم و با همین افکار نیز چیزهایی که مجبور بودیم را نیز برای خود به وجود اوردیم و با تغییر افکار و نگرش خود میتوانیم خالق زندگی خود باشیم و وشرایط الان خود را تغییر بدهیم تا بهاحساس ارامش برسیم و سپاسگزار خداوند باشیم چقدر دانستن این موضوع باعث احساس ارامش و دور شدن از استرس و ناسپاسی میشود و چقدر باعث ایجاد حس مهارت و قدرت برای خلق رویاها در ذهن ما میشود . اجرکم الله 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید.
      ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریبا فروغی
      1403/03/20 16:10
      مدت عضویت: 810 روز
      امتیاز کاربر: 17750 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 545 کلمه

      باسلام خدمت شما استاد عزیز 

      منم توی زندگیم دوست داشتم که حق انتخاب و آزادی داشته باشم در هر شرایطی بتونم انتخاب کنم که چه چیزی رو دوست دارم داشته باشم تا اینکه فهمیدم و درک کردم که با توجه به اون چیزی که دوست دارم می‌تونم اون رو بدست بیارم ،

      فهمیدم که قدرت ذهنم می‌تونه همه چیز رو تغییر بده و شروع کردم به انتخاب کردن نتخاب کردن خواسته‌هایی که مدت‌ها اونا رو رها کرده بودم چون بلد نبودم از خدا بخوام و احساس خودم رو با افکاری خوب کنترل کنم،

      شروع کردم یه روز نوشتن توی دفتر خواسته‌هام نوشتم که خدایا من دوست دارم یک اتاق خوب داشته باشم که وسایل دکوراسیون دلخواه اتاق خودم تخت و کمد و وسایلی که خودم دوست دارم رو انتخاب کنم و داشته باشم لباس‌های خودم در تزیینات خوب اتاق خودم رو داشته باشم کمد تخت ی صندلی‌های زیبا لپ تاپ کتاب‌هایی که دوست دارم بخونم همه این چیزهایی بوده که توی این مدت تو دفتر خودم نوشته بودم و الان اونا رو دارم،

      خیلی حس خوبیه خیلی لذت بخشه که با خواستن و انتخاب کردن به دست بیاریم با حق انتخاب با آزادی عمل با آزادی فکر و به این باور داشته باشیم که نعمت‌های جهان و خداوند فراوان است و جرات پیدا کنیم که زیاد بخواهیم  هنوز هم توی دفترم خواسته‌هام رو می‌نویسم مثل اینکه دوست دارم سوار قطار بشم و سفر برم دوست دارم ،دوست دارم سوار هواپیما بشم و امید وارم ی‌روز هم به این خواسته هام میرسم،

      مثلاً لباس‌هایی رو که دارم همیشه دوست دارم زیرا که با انتخاب خودم اونا رو خریدم نوشتن دفترهایی که در طول روز انجام میدم اونا رو دوست دارم ،شاید به نظر خیلی کوچک و بی‌اهمیت باشه اما من با نوشتن اونا احساس خوبی می‌کنم،

      من از اینکه می‌تونم انتخاب کنم که لوازم آرایشی بخرم احساس لذت می‌کنم که به دستش میارم من حتی برای غذا و چیزی که دوست دارم انتخاب می‌کنم و همون رو به دست میارم و می‌خورم،

      مثلاً من یادمه که و سال که توی آموزش موسیقی هستم و دوست داشتم که ساز خودم رو داشته باشم و همیشه حس خوب به پیشرفت خودم و ساز خودم فکر می‌کردم،تا اینکه یه روز که خونه عمم بودیم یهو دیدم بابام که از سر اومد یک ساز برای من خریده همون لحظه من یادم نیست که  یک ساز برای من خریده همون لحظه من یادم نمیره که چقدر خوشحال شدم و بهترین هدیه این لحظه رو دریافت کردم که از خدا هفته پیش خواسته بودم این بهترین حسی بود که در اون لحظه داشتم یعنی شادی و عشقی که به ساز خودم دارم و الان از این که دارمش خوشحالم ،

      خیلی چیزها رو تونستم با قدرت انتخاب و ذهنم به دست بیارم،که همه این‌ها می‌تونه مادی هم نباشه،مثلا سلامتی که من دارم و یا تغییر ذهنم اسن که دیگه از حرف ها و رفتار ادم ها ناراحت نمیشم،

      مثلا من بدست اوردم که خودم رو  دوست داشته باشم و به خودم ارزش و اهمیت بدم و راه مسیر خودم رو داشته باشم و عادت های خوب رو پیدا کنم لبخند بزنم و شخصیت خوبی بسازم برای خودم،

      پس این باور رو تجربه کردم که می‌تونم با حق انتخاب و احساس خوب در مسیر اهدافم به خواسته‌هام برسم  اونا رو تجربه کنم حتی کوچک‌ترین چیزها مثل لباس عطر احساس خوب و یا شادی،

      باتشکرازشما 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید.
      ثبت امتیاز
      امتیاز: 25 از 5 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار صفورا عزیزی
      1403/03/11 12:46
      مدت عضویت: 319 روز
      امتیاز کاربر: 9815 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      محتوای دیدگاه: 203 کلمه

      بنام خدای خالق وقدرتمند،

      سلام خدمت استاد عزیزم وهمر آهان تناسب فکری .

      تمرین این فایل مثلاً دوست داشتیم یک عروسک داشته باشیم والان داریم وخیلی دوستش داریم .

      . من دوست داشتم مدرک کارشناسی داشته باشم از تربیت معلم واکنون دارم .ودوستش دارم .

      .من دوست داشتم یک گردنبند طلا ساده ومحکم داشته باشم خدارا شکر دارم .وازش استفاده می‌کنم.

      .من دوست داشتم باغچه کوچک داشته باشم وچند درخت داشته باشم که شکر خدا دارمش .

      .من دوست داشتم زود بازنشسته شوم وخدا را شکر به آسانی شدم.

      .من دوست داشتم ازدست همسر کتک زن وبی ادب نجات پیدا کنم خدا را شکر جدا شدم .

      .من دوست دارم به آرامش و رابطه خوب با خدا وفر زندم برسم  که از خدا درخواست دارم من به آرزوم برسانه.

      .دوست دارم رانندگی رایاد بگیرم و ماشین داشته باشم .که انشاالله خدا این را هم برام محقق می‌کنه .

      .من دوست دارم سلامتی همه جانبه .وبی نیازی مالی داشته باشم که امید وارم خدا بهم بده .

      .ارزو دارم خونه دوخوابه باویوی طبیعت وپر نور داشته باشم .که انشاءالله خدا بهم عنایت کنه .

      .آرزو دارم عاقبت بخیر بشم همه مان استاد وبچه های سایت من وفرزندم هم در دنیا و آخرت عاقبت بخیر بشویم امین یا رب العالمین ..خدا حافظ همه مان باشه.دوستتان دارم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید.
      ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 511 کلمه

        “ به نام خالق زیبایی ها و داشتن ها ”

      درود به همراهان عزیز و استاد آگاهی دهنده .

      چگونه خالق زندگی خود باشیم ؟!

      از خداوند دوست داشتنی و مهربانم سپاسگزارم که مرا در مسیر آگاهی های ناب قرار داده است و هر روز برآگاهی های من افزوده می شود خدایا سپاس .

      وقتی خود من به این درک رسیدم که می توانم هر گونه که دوست داشته باشم زندگی خود را خلق کنم و زندگی کنم و از آن لذت ببرم از چنان حس خوب و قوی و شادی سرشار می شوم که قابل توصیف نیست .هیچ چیز لذت بخش تر از این نیست که انسان آزادانه و با انتخاب خود در هر زمینه ای زندگی کند و با این کار از خالق خود و هستی سپاسگزار باشد .خالقی که قدرت خلق کردن را نیز به ما عطا کرده است و کافی است به آن آگاه باشیم و از آن برای خلق زندگی زیبای خود استفاده کنیم .من هم بارها در زندگی ام چیزهایی را که دوست داشته ام که داشته باشم را خیلی راحت به دست آورده ام مثلا روشی ساده و راحت برای متناسب شدن و لاغری می خواستم که خداوند من را با روش لاغری با ذهن آشنا کرد.همیشه از خدا می خواستم که همسری خوب و با ایمان و کسی که فوق العاده مرا در هر شرایطی که باشم دوست داشته باشد به من عطا کند که خدا رو شکر چنین انسانی سر راه من قرار داد و نزدیک به چهارده سال است با تمام فراز و نشیب های زندگی در کنار هم با عشق زندگی می کنیم .زمانی دوست داشتم فرزند داشته باشم و خدا رو شکر دو پسر دوست داشتنی و خوب دارم .اوایل ازدواج مستاجر بودیم و دوست داشتم در خانه ی خودمان زندگی کنیم و خدا را شکر پس از سه سال توانستیم با کمک پدر شوهر مهربانم و خدا بیامرزم خانه بسازیم و صاحب خانه شویم .دوست داشتم سر کار بروم و خدا را شکر الان سر کار هستم.امسال قبل از عید دوست داشتم یک پارچه ی لباس محلی آبی کاربنی برای خودم بخرم و بدوزم که یکی از برادرهایم دقیقا همان رنگ پارچه را برای من به عنوان عیدی هدیه آورد و من بسیار خوشحال شدم .بارها پیش آمده است که از ظرفی یا قطعه طلایی خوشم آمده است و خیلی راحت یا هدیه گرفته ام و یا به راحتی خودم توانسته ام آن را بخرم .از این مثال ها بسیار برای من اتفاق افتاده است و اگر بخواهم آنها را بنویسم چندین صفحه باید بنویسم .همه ی اینها نشان از این دارد که جهان هستی هم سو با خواسته های ما به ما جواب میدهد و هر آنچه را که واقعا بخواهیم و دوست داشته باشیم اگر ذهن و فکر خود را هم سو با آن کنیم به راحتی به زندگی ما وارد می شود و این قدرت ذهن ما را نشان می دهد و نمایان می کند.

      پس بیایید چیزهای زیبا و دوست داشتنی و لذت بخش را با کمک خالق هستی و قدرت ذهن خود به زندگی خود به راحتی وارد کنیم و از آنها لذت ببریم.

      “ یا حق ”

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید.
      ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زینب ابراهیمی
      1401/02/31 10:26
      مدت عضویت: 1078 روز
      امتیاز کاربر: 16375 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 95 کلمه

      سلام استاد من همیشه دوست داشتم سر کار باشم و مثل یک مرد تمام وقت رو بیرون از خونه باشم . ک الان تو اونوموقعیت هستم اما الان احساس خوبی نسبت بهش ندارم .من دوست داشتم لیسانس بگیرم الان دارم الان تقریبا  احساس خوبی نسبت بهش دارم اما نه به طورکامل یک روز تو امام زاده صالح در تهران نشسته بود خیلی گرسنه بودم گفتم کاش یه نذری می اومد دقیقا همون لحظه نذری نان ووپنیر و سبزی به من تعارف شد هنوز هم بعد از گذشت چند سال وقتی یادم میاد احساس خوبی دارم. 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید.
      ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار من میتونم تغییر کنم
      1400/10/12 18:47
      مدت عضویت: 1302 روز
      امتیاز کاربر: 1406 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 509 کلمه

      سلام
      ما هر جمعه میریرم باغ پیش پدرشوهرم
      و من همیشه ب اجبار میرم چن همسرم میره یعنی همسرم یجوری بزرگ شده ک میبینید ذهن ما آلارم میده غذا بخوریم اونم حتما میره و من قطعا اجبار اونجا حس میکنم چن اولا دوس دارم جاهای دیگه رو هم تجربه کنم
      دوما ادمهای پایه ای نیستن همیشه اونجا پرمهمونه بایدکارکنی وهمشم افرادی هستن تو همه چی دخالت میکنن نظر میدن وانتظاردارن لذتی جزطبیعت اونجانیس
      یعنی همه حسرت دارن برن اون باغ
      خوده بهشته
      ولی من اونجا خوشحال نیستم وبزرگترین مشکلم همینه ک هم دررابطم باهمسرم اثرمیزاره هم درمورد روحیه خودم
      درصدی برای روزجمعه هام انتخابی ندارم
      بزرگترین ارزوی همه داشتن باغه اما من از داشتن باغ وحشت دارم
      همیشه همسرم میگه تو محل نزار لذت ببر ولی من موفق نبودم و دارم رو خودم کار میکنم یعنی تموم انرژی یک هفته من تو اون یک روز نابود میشه

      من دوس داشتم ی شلواریو
      نخریده بودمش ب طور اتفاقی اونو تو ی مغازه دیدمو خریدم
      ویا دیروزدلم خاگینه میخواست چن تخم مرغ نداشتم نپختم رفتم خونه، مامانم دیدم مامانم خاگینه پخته
      یا استکانهایی دوس داشتم ک رفتم اونوتو ی مغازه دیدم با قیمت ارزانترو خریدم
      یا پارچی دوس داشتم ک تو ی مغازه دیدمش و خریدم
      یا یروز سیرابی دوس داشتم عجیب دلم میخواس رفتم مهمونی و دیدم اونجا سیرابی براشام پختن
      یا کاپشن میخواستم ک ی مغازه حراج زده بود گرفتم
      ما ماشین میخواستیم و پول نداشتیم اماخدا بهمون داد
      یا مدل لباسم خیاط دوخته بود دوس نداشتم و میخواستم بهتر باشه شکمم نشون نده و خدا وند راهشو بهم نشون داد
      یا برا دخترم کفشی میخواستم با رنگ رز گلد
      و خیلی اتفاقی در حالی ک فروشنده آقا گف نداریم رنگ سیاهش هس
      و من ب خودم جرات دادم و از فروشنده خانوم پرسیدم گف بزار بدم نگا کنم گف هس ومن واقعاشادشدم
      یا من همیشه ب خاط چاقی ازشلواررنج میبرم خیلی ویک شلوار راحت پیدا کردم ک هم حسم باهاش خوبه هم راحتم
      اینها نشون میده من حق انتخاب دارم
      خیلی از مواقع ی غذاها نزری هایی دلم خواسته تا عصر نشده من اون غذا داشتم
      میخواستم برا عروسی خواهرم ارایشگاه بهتر برم ولی واقعا گرون بودن و خیلی اتفاقی زن عموی همسرم ادرس ی ارایشگاه باقیمت مناسب بهم داد
      اینها نشان از حق انتخابم داره
      من اطلاع ازقدرت و انرژی میفرستادم نداشتم
      ب نظر اون موقع من با احساس خوب اونها رو میخواستم و امید داشتم و اونها ب من داده شدن من اونموقع انتخاب در دست خودم میدیدم ومیخواستم
      دررابطه با باغ میخوام تغییر کنم ک نبینم نشنوم و لذت ببرم چن دوس دارم وقتی میرم شادباشم تا هم همسرم هم خودم لذت ببریم
      و میخوام انتخاب داشته باشم ک ی مواقعی ازجاهای دیگه هم لذت ببرم
      من هروز بهتر از دیروزمیشم و دوسدارم یاد بگیرم
      تا خودمو ببینم تا ول کنم ازاد باشم ن در قید و بند رفتار انتظار دیگران وقطعا ک همه چی بستگی ب خودم داره من تا حالا در خودم توانایی نمیدیدم تو انایی عاشق بود ن شاد بودن بیخیال بودن رها بودن ارام بودن لاغر شدن
      درگیر نبودن
      اما الان میدون دراین مدرسه دارم یاد میگیرم ک تمرین میکنم ک بهترین باشم براخودم ازدیروزخودم بهترباشم وقطعاک میشه چن میخوام یادبگیرم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید.
      ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        امتیاز کاربر: 6241 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 201 کلمه

        سلام و درود
        در مورد روز جمعه چیزی که واقعیت داره اینه که یک روز از زندگی شما می گذره
        فرض بر این بگیریم که شما قدرت تغییر یا انتخاب در این روز برای خودت رو نداری
        حالا می خوای چیکار کنی؟
        می خوای تا روزی که زنده هستی آخر هفته هات رو با ناراحتی و رنج سپری کنی؟
        موضوع اینه که فقط روز جمعه نیست
        شما از روز سه شنبه یا چهارشنبه در ذهنت سر و صدا واسه روز جمعه شروع می شه
        روز جمعه رو هم که درگیری
        احتمال زیاد شنبه تا یکشنبه هم درگیر روز جمعه ای که گذشت هستی
        دوباره از سه شنبه یا چهارشنبه نگران روز جمعه پیش رو هستی
        در واقع بخاطر یک روز شما روزهای زیادی رو در ذهنت درگیری ایجاد میکنی
        پیشنهاد من اینه که روز جمعه رو با تمام مسائلش بپذیر و تصمیمت این باشه برای کمک کردن به خودت از روز جمعه لذت ببری
        نذار بخاطر یک روز روزهای زیادی از زندگی ات در حال استرس و نگرانی باشی
        اگه نمی تونی واسه روز جمعه تصمیم بگیری که چطور باشه پس تصمیم بگیر که من در روز جمعه چطور باشم؟
        به این شکل می نونی هم از روز جمعه لذت ببری و هم روزهای دیگه ذهنت رو از فشار روز جمعه خلاص کنی
        موفق باشید

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید.
        ثبت امتیاز
        امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار من میتونم تغییر کنم
          1400/10/13 17:21
          مدت عضویت: 1302 روز
          امتیاز کاربر: 1406 سطح ۳: کاربر پیشرفته
          محتوای دیدگاه: 41 کلمه

          سلام
          ممنون استاد
          ک راهنمایی کردید وقتی مینوشتم تو دلم گفتم کاش استاد ی راه حلی بهم بده
          خیلی خوشحال شدم
          دقیقا من کل هفته درگیرم
          و صددرصد این رو در خودم حل خواهم کرد و ب ی صلح با خودم خواهم رسید
          یک دنیا ممنون

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید.
          ثبت امتیاز
          امتیاز: 0 از 0 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار alireza8199@gmail.com
      1400/10/11 19:05
      مدت عضویت: 1132 روز
      امتیاز کاربر: 2159 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 155 کلمه

      سلام من دوست دارم تغییر در زندگی ام ایجاد بشود با توکل به خدا وچیزهای که در زندگی من خالق ان بوده ام ، من یکی دوبار در ذهنم به فکر دوستم بودم و همان وقت با من تماس گرفت واین موضوع به کرات برام اتفاق افتاده هست . و یکی دیگه این که ماشینم مشکل داشت و می خو.استم ببرم به مکانیکی نشان بدهم و همان وقت یکی از اقوامم به خانه ما آمد و اتفاقا من هنوز درب کاپوت ماشین باز بود و ماشینم را بهش نشان دادم و خیلی خوشحال شدم که خواسته ام را خداوند انجام داده و الان متوجه شدم که من دراون موقع خالق خودم بودم و بعضی وقتها دوست داشتم دوستم را ببینم یا اون موقع ایشان را دیدم یا آن موقع بامن تماس گرفته و من از آن اتفاقات که خالقش بودم خیلی خوشحال می شدم و دوست دارم انشالله بتوانم در زندگی خالق افکار خودم بشوم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید.
      ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار M.s
      1398/12/23 09:58
      مدت عضویت: 1924 روز
      امتیاز کاربر: 2418 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 180 کلمه

      سلام استاد عزیز
      واقعا چیزی جز عشق نمی تونه باعث این دوره های زیبا و تاثیر گذار باشه
      واقعا حرفی که از دل برمیاد بردل میشینه
      مثل تمام فایلهای دیگتون عالی بود سپاسگذارم
      خوب که دقت میکنم خیلی خیلی چیزاهست که خودم خواستم وخودم خلقشون کردم و عاشقانه دوستشون دارم
      اخرین چیزی که الان جلو چشممه گلدونای گلم هستن چندماه بود که خیلی دلم کاکاتوس و گل میخواست و نمیشد برم بخرم واتفاقی از یک نمایشگاه دیدن کردم وپزاز کاکتوسای قشنگ بود ومن بیست وپنج عددشون رو خریدم بامناسب ترین قیمت اولای دوره ی لاغری باذهن بودم که تهیشون کردم ازبس عاشقشون بودم الان بعد از چندماه هنوز هر بیست وپنجتاشون خیلی خوب رشد میکنند. خیلی به خونم صفا دادن خیلی باعث انرژی من میشن و واقعا لذت میبرم از دیدنشون
      و هزارمثال دیگه از خلق کردن هست
      من تصمیم گرفتم یه دفترچه برای این دوره ای که گذاشتین بردارم و هرروز بهش سربزنم و چیزایی که خلق کردم چه کوچیک چه بزرگ رو در اون یادداشت کنم تا همیشه این سیر تکامل جلو چشمام باشه
      بازم سپاس استاد عزیز

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید.
      ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار faribapiri5
      1398/12/19 15:08
      مدت عضویت: 1813 روز
      امتیاز کاربر: 4039 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 81 کلمه

      سلام استاد عزیز ومهربان و صادق
      استاد گرامی من هم تصمیم گرفتم ک تغییر کنم و زندگیم را تغییر دهم .دوست دارم خداوند را احساس کنم با تمام وجودم.دوست دارم نترسم از حرف اطرافیانم .از رابطه بر قرار کردن.از زندگی کردن.از آینده بچه هام بخصوص دخترم ک خیلی نگران آیندش هستم.میخاهم رها کنم آزاد باشم .چند سالی هست ک دوست دارم ی کارگاه خیاطی داشته باشم وب صورت حرفه ای پیش برم .میخام از هیچ چیزی ترس و استرس نداشته باشم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید.
      ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار من میتوانم
      1398/12/08 02:07
      مدت عضویت: 1800 روز
      امتیاز کاربر: 12943 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 16 کلمه

      سلام استاد برای اینکه مثل شما بتونم خواسته هامو خلق کنم از کجا باید شروع کنم؟

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید.
      ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار amirali13872007
      1398/12/03 00:19
      مدت عضویت: 1857 روز
      امتیاز کاربر: 3547 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 52 کلمه

      صحبت های صمیمانه شما،همیشه باعث افزایش امید و انگیزه من در زندگی است وحس شکرگزاری را همیشه در وجود من برانگیخته می کند .خدا رو شکر می کنم که از این طریق به یکی از اهداف مهم زندگی ام که همان تناسب اندام ابدی است می رسم ومن هم آزاد میشوم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید.
      ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فاطمه
      1398/12/02 23:03
      مدت عضویت: 1921 روز
      امتیاز کاربر: 206 سطح ۱: کاربر مبتدی
      محتوای دیدگاه: 115 کلمه

      سلام و عرض ادب
      من هم وقتی ناشکری می کنم و باخودم گله و شکایت می کنم که چرا هنوز نتوانستم از کار کارمندی خلاص بشم هنوز نتوانستم آزادی مالی و زمانی و مکانی داشته باشم و مجبورم با حقوق کارمندی سر کنم و صبح زود از خواب بیدارشم و برم سرکار و …..و وقتی یاس و بی لیاقتی تمام وجودم رو پر میکنه که تو هنوز رسالتت رو پیدا نکردی هنوز نتونستی بفهمی که چه کاری دوست داری …..به خودم میام و میگم خداروشکر چقدر چیزهای خوبی دوست داشتم که شد و اتفاق افتاد که باید حتما به خودم یادآوری کنم و سپاسگزاری کنم و باید بازم رو خودم کار کنم و ناامید نشم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید.
      ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Saraaaaaa
      1398/12/01 00:36
      مدت عضویت: 1818 روز
      امتیاز کاربر: 227 سطح ۱: کاربر مبتدی
      محتوای دیدگاه: 23 کلمه

      سلام. خدا قوت. چرا هیچکدوم از فایل های صوتی و تصویری باز نمیشه؟
      قبلا راحت استفاده میکردم از فایلهای تصویری.
      ولی امشب باز نشدن برام.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید.
      ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار من میتوانم
      1398/11/30 14:05
      مدت عضویت: 1800 روز
      امتیاز کاربر: 12943 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 183 کلمه

      من دوست داشتم لاغر بشم و با دوره ی تناسب اندام با قدرت ذهن آشنا شدم.
      من دوست داشتم دندان های صاف داشته باشم که یک روز پدرم گفت بریم دندانپزشکی، ارتودنسی کنیم و هروقت در آینه دندان های ردیف ام رو میبینم خدا رو شکر میکنم و خیلی لذت میبرم.
      من دوست داشتم دانشگاه دولتی درس بخونم و الان دارم رشته ای که دوست دارم در دانشگاه دولتی میخونم.
      من دوست داشتم پیراهن عروسکی بخرم و چند وقت پیش خریدم.
      من دوست داشتم پاوربانک داشته باشم و الان دارم.
      من دوست داشتم کاکتوس داشته باشم و الان دارم.
      من دوست داشتم یک روسری داشته باشم که از مدلش خیلی خوشم می اومد و الان دارم و خیلی لذت میبرم و هروقت میبینمش ناخودآگاه لبخند میزنم و احساس خوبی دارم چون دقیقا انتخاب خودمه. و لحظه شماری میکنم سر کنم اونو. و در جای بهتر و جدا از بقیه روسری هام نگه داریش میکنم.
      من دوست داشتم گواهینامه بگیرم گرفتم.
      من دوست داشتم پسوند فامیلی ام رو بردارم و برداشتم و خیلی خوشحالم.
      من دوست داشتم خودم بتونم تنهایی بیرون برم و الان میرم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید.
      ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سپیده منیعی
      1398/11/30 13:46
      مدت عضویت: 1953 روز
      امتیاز کاربر: 11369 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      محتوای دیدگاه: 650 کلمه

      به به چقدر تغییرات حیرت انگیزه وقتی که در مدارش نباشی ولی وقتی در مدار هستی چقدر باورش راحت و لذت بخشه من اگر ۶ماه پیش قبل از طی کردن دوره ها این ویدیو رو میدیم‌ شاید ی ذره روم تاثیر میزاشت و نهایتا یکی دو ساعتی بهش فکر میکردم و تصمیم میگرفتم به خلق زندگیم بپردازم ولی بعدش یادم میرفت و اش همون آش اجباری و کاسه همون کاسه ی چه کنم وهمینی که هست بود ولی الان خیلی اتوماتیک وار از خواب که بلند شدم دیدم این فایل جدیده اول که خداروشکر کردم که قراره چیزای خوبی بشنوم و حالم خوب شه و دوم وقتی فایل پلی کردم و به طرز عجیبی دیدم یهو کاغذ و قلم آوردم و دارم جملاتی که خوشم میادو مینویسم ?یاد افتاد که شما همیشه میگفتی کاغذ و قلم دم دستتون باشه خیلی تاثیر گذارتر من دوست داشتم ولی مثل هزاران کار دیگه انجام نمیدادم فقط شما که میگفتی میگفتم اره استاد میدونم نوشتن تاثیر داره ولی ..حالا امروز من خلق ی دوست داشتن کوچیکو دیدم که فقط میدونستم خوبه و دوست داشتم انجام بدم و جالب اینجاست که من این دفتر و خودکارو واسه این آورده بودم که زنگ بزنم چندتا اژانس مسافرتی شرایط سفر به بالی که سالها ارزوم بودو بپرسم ?من از جمله ادمهای عشق سفر هستم که قبل از اینکه به سن پاسپورت برسم و بتونم بدون رضایتنامه پدرم پاسپورت بگیرم و به مسافرت برم شبا خواب به قولی خارجو میدیدم و که دوستام سپید امریکایی صدام میکردن به اقتباس از ممل آمریکایی یعنی من آرزوی دیدن فرودگاه امامو داشتم و روزی که تونستم پاسپورت بگیرم اصلا انگار چه فتح بزرگی کردم چون پدرم همش میگفت اجازه من لازمه من اجازه نمیدم و کلی مسایلی که دختر تنها که خارج نمیره و از این جور حرفا ولی من ۱۵سال پیش پاسپورتو گرفتم و با مشقت تمام چون پدرم پول سفرو نمیداد ولی من حتی تا ی گردنبند داشتم فروختم و رفتم و برای خواهرامون و دوستام خرید میکردم که کمک خرجم باشه به قول خودم بتونم دنیارو ببینمو دقیقا ارزونترین هتل و پروازو میگرفتم در اون زمان که همه چی خیلی هم ارزون‌تر بود ولی این روزها یعنی بعد از شروع دوره دومین باره که دارم برنامه ریزی سفر میکنم اونم جایی که آرزوم بوده و نه با بدبختی و بی پولی و قرض و قوله بلکه بهترین پرواز و هتل اونم در اوج گرونی عید واقعا اگه اینا معجزه نیست پس چیه؟؟!!و دقیقا تا این فایلو دیدم یاد این قضیه افتادم همونجایی که استاد گفتید من نفهمیدم چطوری ۲۰۶صفر خریدم منم دقیقا الان فهمیدم که چطوری از سفر زمینی با اتوبوس به ارمنستان و با پول کم ولی دل خوش به سفرهای لوکس ۵ستاره به اروپا و مناطق لوکس رسیدم عجب واقعا !!باورش سخته ولی اتفاق افتاده و جالب‌تر اینه که من الان فهمیدم که عشق من به این دوره ها حتی بیشتر از مسافرت رفتنه چون من عوض اینه سرچ کنم و تماس بگیرم نا خودآگاه فایل گوش دادم از دفتر جلوی دستم برای تمرین دوره ام استفاده کردم و در نهایت هم دارم اینجا تمرین میکنم و تازه لباسهایی تنمه که ی روزی لباس مهمونی بود چون تنگ بود و دو اینکه خودمو لایق این نمیدیدم که لباس خوبامو واسه خودم تو خونه بپوشم ..استاد زنده باشی که اینقدر ظریف و زیبا هرروز ی آگاهی جدید میگی که واقعا روز منو روشن تر میکنه یادمه چند ماه پیش در یکی از تمرینات نوشتم من نگران هیچ چیز نیستم ی خدایی سرکوچه ما نشسته که هر چی بخوام بهم میدم مثلا فلان مسافرتو یا فلان ماشینو یا…فلان مسافرتو داد??فلان ماشینم‌ در دست اقدامه??فلان ویلا هم در دست ساخته??خدایی چقدر زندگی میتونست ساده و لذت بخش و آزاد باشه وقتی مرزی برای ذهنت نباشه همیشه خیلی برای خودم ناراحت بودم برای سختی ها و کمبودهایی که داشتم ولی الان به خودم افتخار میکنم که بازهم تلاش کردم و با تنها و بهترین راه زندگیم آشنا شدم ??

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید.
      ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار amjadian.ali1505
      1398/11/30 00:37
      مدت عضویت: 1878 روز
      امتیاز کاربر: 303 سطح ۱: کاربر مبتدی
      محتوای دیدگاه: 407 کلمه

      سلام جناب عطار روشن عزیز
      سپاسگذارم این فایل شما اشک از چشمام درآورد واقعا از خدای خودم پرسیدم که چطور از زندگیم لذت ببرم و واقعا باور منفی خاصی هم نداشتم اما امروز استثنایی حالم کمی بد شده بود حسم گفت که بیام و این فایل شما رو دانلود کنم اولش توی کانال تلگرام دانلود کردم بعدش اومدم کاملشو گرفتم
      واقعیت چونکه من بیش از ۴ ساله با استاد عباسمنش کار میکنم خیلی دوست نداشتم فایلهایی غیر از فایلهای ایشان را ببینم اما احساس من گفت چیزی برای تو دارد
      خدا رو شکر واقعا جواب سوالم بود صبح از خدا پرسیده بودم حتی روی کاغذ هم ننوشتم اما پاسخ داده شد
      بعد از شنیدن فایل شما شاید میشه گفت که الان یک مرحله بالاتر تکامل سپاسگذاری را فهمیدم
      به خودم میگفتم مرد حسابی این درسی که چند ساله داری میخونی تا مقطع ارشد داری تمومش میکنی کار خودت بود کسی مجبورت نکرده بود خودت دوست داشتی و شد
      دوست داشتی یه گوشی خوب داشته باشی که فایلهاتو بیشتر در خودش جا بده خیلی بزرگتر از اون رو داری تجربه میکنی
      لب تاپ میخواستی ۱۰ تومنیشو داری
      وزن متناسب میخواستی دوره رایگان جناب عطار روشن عزیز موجب شد بفهمی خودتو و در مسیر درست ۶ کیلو بدون زحمت و حتی بیشتر اوقات در خانه بودن و حتی پیاده روی نکردن کم کنی و خوش باشی که به وزن ۸۰ متناسب خودت میرسی
      دوست نداشتی بری سر کاری که حالت از خودت به هم میخورد از آدمای اونجا از مشتریهاش خب الان نمیری و بهتر از اون توی خونه نشستی و پول مورد نیازتو بیشتر هم داری به دست میاری
      دو سال پیش در خلوت خوت و خدای خودت دلت تجربه یه کار خاصی میخواست و فقط توی دلت گفتی و امسال یکی میاد بهت میگه که بیا و به راحتی تجربش میکنی بدون اینکه در طول دوسال حرفی ازش زده راشی
      به خودم گفتم چرا خوشهال نیستی؟
      اینهایی که نوشتی واقعا معجزات کمتر از ۱ درصد زندگیت هست آیا خوشهال نیستی که خودت دوست داشتی و شد ؟
      آیا پس این خوبه که به اجبار این و اون زندگی کرد و نفس هم نکشید آیا این خوشهالیه ؟
      پس بیا و سپاسگذاری واقعی را با لذت بردن با حس شکر گذاری را انجام بده مثل دوست عزیزت آقای عطار روشن که ماشین عزیزشو دستمال میکشه به نفع خودش فرکانس خوب ارسال میکنه و البته دریافت
      ممنونم که یاد آوری شدی بر اون چیزی که مدتهاست به دنبال آن بودم
      سپاسگذارم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید.
      ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم