همه انسانها در جستجوی موفقیت هستند و برای رسیدن به آن تلاش می کنند.
تصور ما این است که موفقیت در تحصیلات، کسب و کار، روابط و … منجر به احساس آرامش و احساس خوب زندگی کردن می شود درحالی که واقعا اینگونه نیست.
در جستجوی موفقیت
به محض اینکه در دوران کودکی وارد مدرسه می شویم جنگ و ستیز برای موفقیت آغاز می شود. البته در ابتدا کسب نمرات خوب از نظر ما مهم و نشانه موفقیت نیست اما با اصرار و تاکید معلمین و خانواده باور می کنیم که کسب نمرات بالا نشانه موفقیت و تضمین کننده آینده ما خواهد بود.
از زمانی که وارد مدرسه شدم این عبارت را هر روز و شاید روزی چند بار می شنیدم:
درس بخون که به جایی برسی
نمی دانستم که قرار است به کجا برسم ولی می دانستم اگر درس نخوانم به هیچ کجا نمی رسم.
در هر مقطع تحصیلی این عبارت هم تغییراتی پیدا می کرد ولی همیشه همراه من بود.
- درست بخون که بقیه عقب نمونی
- درس بخون که آبرومون رو نبری
- درس بخون که بتونی کار پیدا کنی
- درس بخون که بهت زن بدن
- درس بخون که جلوی بچه هات شرمنده نشی
انسان های زیادی سالهای زیادی از عمر خود را صرف موفقیت در درس خواندن، کسب مهارت، یافتن شغل عالی و … می کنند. بنابراین به طور طبیعی باید فردی که در جنبه های مختلف موفقیت هایی کسب کرده است در نهایت زندگی توام با احساس آرامش و احساس خوب داشته باشد اما چرا در اکثر موارد اینگونه نیست؟!
اگر پزشک، مهندس، کارخانه دار، معلم، استاد دانشگاه، وکیل، کاسب، دانشمند و …. باشید اما از زنده بودن و زندگی کردن لذت نبرید و احساس آرامش نداشته باشید، این همه تلاش و تمرکز برای کسب موفقیت چه فایده ای داشته است؟!
همه ما در کودکی زندگی سرشار از شادی و احساس آرامش را تجربه کرده ایم اما هرچه بزرگتر شدیم درگیر تلاش و کوشش برای موفقیت و اثبات ارزشمندی خود شدیم تا بتوانیم دوباره آن آرامش و شادی که از ابتدا داشتیم را به دست بیاوریم.
همه تلاش های روزمره ما در زندگی برای چیست؟ غیر از این است که می خواهیم به احساس آرامش برسیم؟
اگر در زندگی احساس آرامش و شادی نداشته باشیم چه اهمیتی دارد چقدر املاک و دارایی و پس انداز داشته باشیم؟! تا وقتی احساس آرامش نداشته باشیم نمی توانیم از دارای و امکانات خود استفاده کنیم.
در جستجوی احساس آرامش و شادی
سال های زیادی از زندگی ام درگیر مسائل و مشکلات مختلف بودم. از چاقی گرفته که از کودکی همراه همیشگی من بود تا مشکلات سلامتی، کار، شرایط مالی، روابط خانوادگی و … که به مرور به زندگی من اضافه می شدند.
زندگی توام با مسائل گوناگون سبب شده بود که آرزوی من در زندگی رسیدن به احساس آرامش باشد.
زمانی که ازدواج کردم و زندگی توام با مسائل مختلف در روابط را تجربه می کردم دوست داشتم در شرایطی باشم که احساس آرامش داشته باشم.
زمانی که در شرکت دولتی مشغول کار بودم و هر روز درگیر مسائل و مشکلات بودم، دوست داشتم کاری داشته باشم که در حین انجام آن احساس آرامش داشته باشم.
زمانی که در کسب و کار آزاد هر روز درگیر مسائل چک و بدهکاری و طلبکاری و … بودم دوست داشم در شرایطی باشم که آرامش داشته باشم.
در هر جنبه از زندگی ام نیاز به احساس آرامش داشتم.
آن زمان تصور من این بود که اگر خانواده ثروتمندی داشتم که به اندازه کافی پول در اختیار من قرار می دادند می توانستم احساس آرامش در زندگی داشته باشم.
همچنین فکر می کردم اگر مدرک تصحیلی بالایی داشتم یا کسب و کار موفقی داشتم یا با فرد دیگری ازدواج کرده بودم قطعا می توانستم در زندگی احساس آرامش داشته باشم.
این طریق زندگی که احساس می کردم هر روز زندگی من آشفته تر می شود تا سن سی و چند سالگی ادامه داشت تا به لطف خداوند به مسیر تغییر زندگی هدایت شدم.
در همان ماه های اول به این درک رسیدم که تلاش برای رسیدن به پول بیشتر، ماشین بهتر، خانه بزرگتر و … نمی تواند منجر به داشتن احساس آرامش در زندگی شود. چون در همان شرایطی که از همه چیز ناراضی بودم بالاخره یه چیزهایی داشتم که قبلا نداشته بودم ولی داشتن همان ها هم باعث ایجاد احساس آرامش در من نشده بود.
بنابراین تعریف من از خوشبختی به شکل کلی تغییر پیدا کرد و از آنچه فکر می کردم اگر خانه و پول و ماشین و … داشته باشم احساس خوشبختی در زندگی خواهم داشت به این نگرش که اگر من در زندگی آرامش داشته باشم احساس خوشبختی خواهم داشت تغییر پیدا کرد.
چرا احساس آرامش ندارم
بعد از اینکه مطمئن شدم تنها راه رسیدن به احساس خوشبختی داشتن آرامش است این موضوع برای جالب شد که چرا در زندگی آرامش ندارم؟!
سی و چند سال از عمر من گذشته بود و بالاخره یه چیزهایی در زندگی کسب کرده بودم.
مدرک تحصیلی، مهارت های زندگی و شغلی، ازدواج کرده بودم، بچه داشتم، مغازه داشتم، سرمایه داشتم اما چرا با همه این ها آرامش نداشتم؟!
رسیدن جواب این سوال که چرا احساس آرامش ندارم برای من خیلی مهم شده بود بنابراین سعی کردم مطالب و محتوایی را دنبال کنم که در جهت رسیدن به آرامش باشد.
در ابتدا تصور می کردم اگر به مقدار مشخصی از پول یا دارایی برسم بعد از آن احساس آرامش در زندگی خواهم داشت اما متوجه شدم که این نگرش صحیح نیست چون هم خودم در طی چند سال کار و زندگی چیزهایی در زندگی ام اضافه شده بود و هم در افرادی که خیلی از من بیشتر داشتند می دیدم که همچنان احساس آرامش ندارند.
مواجه شدن با افرادی که از نظر دارایی و ثروت خیلی فراتر از آرزوی من بودند اما در صحبت هایشان اعلام می کردند که آرزوی آنها آرامش داشتن در زندگی است برای من واضح کرد که دارایی و پول و … در نهایت نمی تواند منجر به آرامش شود.
بنابراین به دنبال پیدا کردن عامل اصلی رسیدن به آرامش بودم. از طرفی برای من جالب بود که همه انسانها در کودکی سرشار از احساس آرامش هستند پس چرا هرچه بزرگتر می شوند بیشتر احساس می کنند که آرامش ندارند و آرزوی آنها رسیدن به آرامش است؟!
نکته جالب توجه اینکه بیشتر انسانها در جستجوی آرامشی هستند که زمانی سرشار از آن بوده اند اما اکنون هرچه به دنبال آن می گردند ظاهرا پیدا شدنی و دست یافتنی نیست.
به این درک رسیدم که اگر هرآنچه به دنبال آن هستیم ولی هرگز پیدا نمی شود به این دلیل است که اصلا گم نشده است که از طریق جستجوی ما پیدا شود.
این نگرش که انسان در جستجوی احساس آرامش در لابلای مسائل دنیاست نگرش اشتباهی است که هرگز به نتیجه نخواهد رسید.
دقیقا مشابه موضوع لاغری که همه افراد چاق جهان سالهای زیادی از زندگی خود را در جستجوی راه و روشی برای لاغری هستند چون تصور می کنند لاغری را از دست داده اند اما هرگز لاغری را پیدا نمی کنند و لاغر نمی شوند به این دلیل که آنها به اشتباه تصور می کنند که باید لاغری را پیدا کنند.
درحالی که لاغری در وجود آنها از قبل بوده است و فقط شکل گیری مانعی به اسم چاقی در برابر لاغری سبب شده است که آنها از لاغری محروم و به چاقی مبتلا شوند.
در مورد آرامش در زندگی هم دقیقا به همین شکل است و ما به دلیل شکل گیری مانع در برابر آرامش ذهنی خود را از آن محروم کرده و به تنش و اضطراب گرفتار شده ایم و اکنون هرچه به دنبال احساس آرامش در دنیای پیرامون خود می گردیم هیچ نشانی از آن یافت نمی کنیم.
همه تلاش های ما برای رسیدن به درآمد بیشتر، ماشین بهتر، خونه بزرگتر و … فقط برای چند ساعت یا چند روز می تواند باعث بهبود روحیه و احساس شادی ما در زندگی شود و پس از مدت کوتاهی دوباره به همان شرایط احساسی قبل برمی گردیم.
دقیقا مشابه تلاش های ما برای لاغر شدن از طریق رژیم گرفتن و ورزش کردن و … که در نهایت برای مدت کوتاهی منجر به لاغری نسبی در ما می شد اما دوباره به شرایط قبل بر می گشتیم.
در موضوع شرایط جسمی شکل گیری مجموعه از افکار چاق کننده در ذهن منجر به از دست رفتن تناسب جسمی و گرفتار شدن به چاقی می شود.
در موضوع شرایط احساس آرامش شکل گیری مجموعه ای از افکار منفی در ذهن منجر به از دست رفتن احساس شادی و آرامش درونی در انسان می شود.
نکته حائز اهمیت اینکه در بحث چاقی تنوع افکار چاق کننده مربوط به مواد غذایی، عوامل چاقی و … است اما در بحث نداشتن آرامش در زندگی تنوع افکار منفی به بی نهایت شکل ممکن می باشد.
بنابراین عامل اصلی سلب آرامش در زندگی افکاری است که در طی زندگی کردن وارد مخزن ذهن می شود.
برخی افکار وقتی وارد ذهن می شوند ماندگار هستند و تبدیل به نگرش ما در زندگی می شوند.
برخی افکار گذرا هستند و مربوط به مقطع خاصی از زندگی هستند و فقط مدت مشخصی بر ما تاثیر می گذارند.
برخی از افکار هم هرگز هنوز به تجربه زندگی ما تبدیل نشده اند اما همیشه در ذهن ما وجود دارند و موجب سلب آرامش ما می شوند.
اینکه بخواهیم افکاری که باعث سلب آرامش ما می شوند را شناسایی و از ذهن خود حذف کنیم کار غیرممکنی است چون در طی زندگی روزمره به طور پیوسته ما در معرض ورود افکار به ذهن خود هستیم و هرگز نمی توانیم جلوی ورود افکار به ذهن خود را بگیریم.
انسان تا وقتی زنده است در معرض ورود افکار به ذهنش می باشد بنابراین این نگرش که چگونه از ورود افکار به ذهن خود جلوگیری کنیم عملا غیرممکن است.
تنها راه حل رهایی از شر افکار و تجربه آرامش پایدار در زندگی یادگیری مهارت فکر نکردن است.
به این شکل که افکار در ذهن ما وجود دارند اما ما می توانیم از آنها استفاده نکنیم.
به اندازه ای که در زندگی بتوانیم از افکار خود استفاده نکنیم یا کمتر فکر کنیم به شکل خودبخودی آرامش را در زندگی تجربه خواهیم کرد.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.48 از 60 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
با سلام خدمت استاد عزیز و مهربانم و دوستان گرامی
استاد من شب قدر خواسته هایی که برام تو اولویت بودن رو بار دیگه نوشتم و یکیشون از خدا خواستم که کمکم کنه برای داشتن آرامش عمیق پایدار خیلی روی این مورد تاکید کردم تو نوشته هام و جالب اینجا بود که شما بعدش این فایل رو گذاشتید رو سایت دقیقا دقیقا همون چیزی که من از خدا خواستم.
استاد این فایل در عین حال که جملات خیلی ساده ای در اون بکار رفته اما جمله به جمله اش کلید هست. اصلا خیلی خاص و شگفت انگیزه من ۳بار دیدمش وگوش دادم اما حس میکنم بارها نیاز دارم گوش بدم تا بتونم درک بیشتری ازش داشته باشم.
یه مدت پیش یه کتابی رو خیلی تصادفی تو سرچ هام پیدا کردم و از عنوان کتاب خیلی خوشم اومد چون از قبل از نویسنده اش ی کتابی مطالعه کرده بودم که بشدت ازش لذت برده بودم به نام در ستایش پیاده روی از ارلین کاگه؛ تا اینکه اوایل ماه رمضان با کتاب بعدی این نویسنده آشنا شدم به نام در ستایش سکوت؛ سکوت در عصر هیاهو؛ نویسنده کتاب در مورد نیاز انسان به سکوت صحبت کرده و اونو عامل آرامش میدونه و اتفاقا خیلی در این مورد که از فضای مجازی باید دوری کنیم زیبا نوشته بود و به نوعی آرامش خودش رو در سکوت توصیف میکنه کتاب یه رویکرد خیلی جدید و حاصل تجربه شخص نویسنده اس و وقتی که مطالعه میکردم البته هنوز تمومش نکردم خیلی از نظرات نویسنده لذت بردم و حس کردم نویسنده کتاب چقدر برای آرامش خودش اهمیت قائل بوده و خیلی برام جالب بود.
این فایل شمارو که دیدم رویکرد نویسنده رو مشابه شما دیدم و برام خیلی جالب بود.واقعا روح معنوی انسان صرف نظر از اینکه هر کدوم از ما انسانها کجا زندگی میکنیم و به چه زبانی صحبت میکنیم همیشه به دنبال آرامش و اون ویژگی های متعالی هست و این نیازها در نوع بشر مشترک هستند.
چقدر از متن این فایل لذت بردم استاد باور کنید سوال همیشگی من همین بود که چطور میتونم به آرامش برسم منم قبلنا همیشه دنبال مدرک و موقعیت اجتماعی و تحصیلات بودم و هی میگفتم اگر فلان مدرکو داشته باشم میتونم راحت تر بدون دغدغه زندگی کنم اگر فلان چیزارو داشته باشم میتونم راحت تر زندگی کنم اما بلافاصله وقتی اینا رو میگفتم یه صدایی ته ذهنم میشنیدم که همیشه پشت بند این حرفام میگف سحر مطمئنی؟ تصور کن الان تو خونه خودتی الان فلان چیزارو داری باز هم حالت خوب هست؟ از تصور این حالت تو اون موقع و جواب به این سوال همیشه وحشت داشتم چون واقعا همیشه شک داشتم که اگر به اون مدارک و موقعیت و وسایل رفاهی میرسیدم ایا واقعا حالم خوب میشد نه اینکه اینها بد باشن نه از شخص خودممطمئن نبودم که با وجود اینا میتونستم با حال خوب زندگی کنم. یه جورایی همیشه شک داشتم به اینمساله.
و چقدر به نکته عالی اشاره کردید تو متن فایل که ما ابتدا باید آرامش رو در خودمون پیدا کنیم تا بتونیم از دارایی هامون لذت ببریم.این خیلییی نکته نابی بود استاد این همون چیزی بود که نمیدونستمش و شما تو این فایل راهکار دادید که برای بازیابی آرامش باید بتونیم در حالت بیفکری باشیم اما خب برای ماها با اون سابقه حجم افکار خیلی سخته که بخوایم بگیم همون اول به بیفکری برسیم پس باید تکاملی پیش بریم که ابتدا تمرین کنیم چطور؟ مراقب ورودی هامون باشیم نذاریم هر روز و هر لحظه حجمی از افکار وارد ذهنمون بشن مثل نویسنده همین کتابی که خدمتتون معرفی کردم یه جا نوشته بود که وقتی درگیر هیاهوی اطرافتون و شبکه های مجازی بشین بعدها متوجه میشین که شما برای خودتون اصلا زندگی نکردید و تو همه این مدت برای دیگران زندگی میکردید.
دقیقا همینطوره استاد که فرمودید ما حاصل افکار دیگران رو وارد ذهنمون میکنیم و باید مراقب ورودی هامون باشیم.
و سعی کنیم افکار منفی رو مهار کنیم که در جلسه۲۰ توضیحات خیلی عالی دادید.
در واقع باز هم با آگاهی این جلسه من به خودم گفتم سحر من تازه کارم شروع شده یه رویکرد حدید بهمون دادید استاد انگار معنی کنترل ورودی رو الان خیلی بهتر دادیم درک میکنیم منطقش رو خیلییی خوب فرمودین که ورود انبوه افکار باعث میشه ما ارامشمون سلب بشه و مهم تر از اون شما معنی آرامش و حال خوب رو تعریف کردیو برامون که هر جا که باشیم اگر بتونیم از حجم مرور افکارمون کم کنیم میشه آرامش
که همین کتابی که خدمتون گفتم نویسنده همین تعریف رو برای سکوت گفته و میگف که برای تجربه سکوت به قطب شمال و جنوب و یه جای دیگه هم رفته بود و تعریف میکنه که چطور سکوت رو پیدا میکنه. و یه جا هم میگف برای آرامش داشتن و فرار از شلوغی ها میره به یه منطقه سرسبز و آروم برای آرامش پیدا کردن و انجام تمرینات یوگا بعد میگه ولی ما نمیتونیم هر بار برای تجربه آرامش و سکوت کلییی راه دور بریم تا به آرامش برسیم ما باید بتونیم سکوت رو در خودمون پیدا کنیم تا هر کجا که باشیم بتونیم با تجربه سکوت آرامش پیدا کنیم.
واقعا همینطوره ما تا کی میتونیم فرار کنیم به قول شما هر جا که برید این افکار هستن با ما هستن و آرامش چیزی بیرون از ما نیست و در خودمون هست فقط باید اجازه بدیم بیاد بالا. و این با کاهش افکار منفی مقدوره تا جایی که بتونیم به بیفکری برسیم.
من عاشق این جلسه شدم استاد فکر میکنم هنوز اونطور که باید و شاید درکش نکردم یا شاید الان فقط از معنی آرامش مطلع و آگاه شدم ولی باید با شنیدن چندین باره این فایل و فکر کردن در موردش تو ذهنم نفوذ کنه تا بتونم در عمل بکار بگیرم.
استاد خدا میدونه با این آگاهی ها اونم از اول امسال چه نتایجی قراره بگیریم. خیلیی خوبه استاد حس میکنم از روز تولدتون تا به الان سایت یه تحولی دیگه ای درش رخ داده یه سری آگاهی های جدید که نمیشه گفت اما سطح بالاتری از آگاهی در سایت داره ارائه میشه و واقعا باید خدارو شکر کرد
انشالله به یاری خدا همچنان بتونیم مستمر در اینمسیر بمونیم و ادامه بدیم تا ذهنمون و ساختار مغزمون به واسطه این آگاهی ها هر روز به اصل خودش نزدیک تر بشه و همچنان در حال ترمیم باشیم.
استاد بینهایت ازتون سپاسگذارم بابت این فایل عالی که پاسخ یکی از مهم ترین خواسته های من در شب قدر بود🙏🏻
خدارو شکر که هستید و خدارو شکر که من با شما آشنا شدم همیشه سپاسگذار هدایت خدا هستم
سایه تون مستدام باشه خیلی دوستتون دارم🙏🏻🌹