0

در جستجوی آرامش (تکمیلی ۳)

احساس آرامش
اندازه متن

همه انسانها در جستجوی موفقیت هستند و برای رسیدن به آن تلاش می کنند.

تصور ما این است که موفقیت در تحصیلات، کسب و کار، روابط و … منجر به احساس آرامش و احساس خوب زندگی کردن می شود درحالی که واقعا اینگونه نیست.

اخطاریه

در جستجوی موفقیت

به محض اینکه در دوران کودکی وارد مدرسه می شویم جنگ و ستیز برای موفقیت آغاز می شود. البته در ابتدا کسب نمرات خوب از نظر ما مهم و نشانه موفقیت نیست اما با اصرار و تاکید معلمین و خانواده باور می کنیم که کسب نمرات بالا نشانه موفقیت و تضمین کننده آینده ما خواهد بود.

از زمانی که وارد مدرسه شدم این عبارت را هر روز و شاید روزی چند بار می شنیدم:

درس بخون که به جایی برسی

نمی دانستم که قرار است به کجا برسم ولی می دانستم اگر درس نخوانم به هیچ کجا نمی رسم.

در هر مقطع تحصیلی این عبارت هم تغییراتی پیدا می کرد ولی همیشه همراه من بود.

  • درست بخون که بقیه عقب نمونی
  • درس بخون که آبرومون رو نبری
  • درس بخون که بتونی کار پیدا کنی
  • درس بخون که بهت زن بدن
  • درس بخون که جلوی بچه هات شرمنده نشی

انسان های زیادی سالهای زیادی از عمر خود را صرف موفقیت در درس خواندن، کسب مهارت، یافتن شغل عالی و … می کنند. بنابراین به طور طبیعی باید فردی که در جنبه های مختلف موفقیت هایی کسب کرده است در نهایت زندگی توام با احساس آرامش و احساس خوب داشته باشد اما چرا در اکثر موارد اینگونه نیست؟!

اگر پزشک، مهندس، کارخانه دار، معلم، استاد دانشگاه، وکیل، کاسب، دانشمند و …. باشید اما از زنده بودن و زندگی کردن لذت نبرید و احساس آرامش نداشته باشید، این همه تلاش و تمرکز برای کسب موفقیت چه فایده ای داشته است؟!

همه ما در کودکی زندگی سرشار از شادی و احساس آرامش را تجربه کرده ایم اما هرچه بزرگتر شدیم درگیر تلاش و کوشش برای موفقیت و اثبات ارزشمندی خود شدیم تا بتوانیم دوباره آن آرامش و شادی که از ابتدا داشتیم را به دست بیاوریم.

همه تلاش های روزمره ما در زندگی برای چیست؟ غیر از این است که می خواهیم به احساس آرامش برسیم؟

اگر در زندگی احساس آرامش و شادی نداشته باشیم چه اهمیتی دارد چقدر املاک و دارایی و پس انداز داشته باشیم؟! تا وقتی احساس آرامش نداشته باشیم نمی توانیم از دارای و امکانات خود استفاده کنیم.

در جستجوی احساس آرامش و شادی

سال های زیادی از زندگی ام درگیر مسائل و مشکلات مختلف بودم. از چاقی گرفته که از کودکی همراه همیشگی من بود تا مشکلات سلامتی، کار، شرایط مالی، روابط خانوادگی و … که به مرور به زندگی من اضافه می شدند.

زندگی توام با مسائل گوناگون سبب شده بود که آرزوی من در زندگی رسیدن به احساس آرامش باشد.

زمانی که ازدواج کردم و زندگی توام با مسائل مختلف در روابط را تجربه می کردم دوست داشتم در شرایطی باشم که احساس آرامش داشته باشم.

زمانی که در شرکت دولتی مشغول کار بودم و هر روز درگیر مسائل و مشکلات بودم، دوست داشتم کاری داشته باشم که در حین انجام آن احساس آرامش داشته باشم.

زمانی که در کسب و کار آزاد هر روز درگیر مسائل چک و بدهکاری و طلبکاری و … بودم دوست داشم در شرایطی باشم که آرامش داشته باشم.

در هر جنبه از زندگی ام نیاز به احساس آرامش داشتم.

آن زمان تصور من این بود که اگر خانواده ثروتمندی داشتم که به اندازه کافی پول در اختیار من قرار می دادند می توانستم احساس آرامش در زندگی داشته باشم.

همچنین فکر می کردم اگر مدرک تصحیلی بالایی داشتم یا کسب و کار موفقی داشتم یا با فرد دیگری ازدواج کرده بودم قطعا می توانستم در زندگی احساس آرامش داشته باشم.

این طریق زندگی که احساس می کردم هر روز زندگی من آشفته تر می شود تا سن سی و چند سالگی ادامه داشت تا به لطف خداوند به مسیر تغییر زندگی هدایت شدم.

در همان ماه های اول به این درک رسیدم که تلاش برای رسیدن به پول بیشتر، ماشین بهتر،‌ خانه بزرگتر و … نمی تواند منجر به داشتن احساس آرامش در زندگی شود. چون در همان شرایطی که از همه چیز ناراضی بودم بالاخره یه چیزهایی داشتم که قبلا نداشته بودم ولی داشتن همان ها هم باعث ایجاد احساس آرامش در من نشده بود.

بنابراین تعریف من از خوشبختی به شکل کلی تغییر پیدا کرد و از آنچه فکر می کردم اگر خانه و پول و ماشین و … داشته باشم احساس خوشبختی در زندگی خواهم داشت به این نگرش که اگر من در زندگی آرامش داشته باشم احساس خوشبختی خواهم داشت تغییر پیدا کرد.

احساس آرامش

چرا احساس آرامش ندارم

بعد از اینکه مطمئن شدم تنها راه رسیدن به احساس خوشبختی داشتن آرامش است این موضوع برای جالب شد که چرا در زندگی آرامش ندارم؟!

سی و چند سال از عمر من گذشته بود و بالاخره یه چیزهایی در زندگی کسب کرده بودم.

مدرک تحصیلی، مهارت های زندگی و شغلی، ازدواج کرده بودم، بچه داشتم، مغازه داشتم، سرمایه داشتم اما چرا با همه این ها آرامش نداشتم؟!

رسیدن جواب این سوال که چرا احساس آرامش ندارم برای من خیلی مهم شده بود بنابراین سعی کردم مطالب و محتوایی را دنبال کنم که در جهت رسیدن به آرامش باشد.

در ابتدا تصور می کردم اگر به مقدار مشخصی از پول یا دارایی برسم بعد از آن احساس آرامش در زندگی خواهم داشت اما متوجه شدم که این نگرش صحیح نیست چون هم خودم در طی چند سال کار و زندگی چیزهایی در زندگی ام اضافه شده بود و هم در افرادی که خیلی از من بیشتر داشتند می دیدم که همچنان احساس آرامش ندارند.

مواجه شدن با افرادی که از نظر دارایی و ثروت خیلی فراتر از آرزوی من بودند اما در صحبت هایشان اعلام می کردند که آرزوی آنها آرامش داشتن در زندگی است برای من واضح کرد که دارایی و پول و … در نهایت نمی تواند منجر به آرامش شود.

بنابراین به دنبال پیدا کردن عامل اصلی رسیدن به آرامش بودم. از طرفی برای من جالب بود که همه انسانها در کودکی سرشار از احساس آرامش هستند پس چرا هرچه بزرگتر می شوند بیشتر احساس می کنند که آرامش ندارند و آرزوی آنها رسیدن به آرامش است؟!

نکته جالب توجه اینکه بیشتر انسانها در جستجوی آرامشی هستند که زمانی سرشار از آن بوده اند اما اکنون هرچه به دنبال آن می گردند ظاهرا پیدا شدنی و دست یافتنی نیست.

به این درک رسیدم که اگر هرآنچه به دنبال آن هستیم ولی هرگز پیدا نمی شود به این دلیل است که اصلا گم نشده است که از طریق جستجوی ما پیدا شود.

این نگرش که انسان در جستجوی احساس آرامش در لابلای مسائل دنیاست نگرش اشتباهی است که هرگز به نتیجه نخواهد رسید.

دقیقا مشابه موضوع لاغری که همه افراد چاق جهان سالهای زیادی از زندگی خود را در جستجوی راه و روشی برای لاغری هستند چون تصور می کنند لاغری را از دست داده اند اما هرگز لاغری را پیدا نمی کنند و لاغر نمی شوند به این دلیل که آنها به اشتباه‌ تصور می کنند که باید لاغری را پیدا کنند.

درحالی که لاغری در وجود آنها از قبل بوده است و فقط شکل گیری مانعی به اسم چاقی در برابر لاغری سبب شده است که آنها از لاغری محروم و به چاقی مبتلا شوند.

در مورد آرامش در زندگی هم دقیقا به همین شکل است و ما به دلیل شکل گیری مانع در برابر آرامش ذهنی خود را از آن محروم کرده و به تنش و اضطراب گرفتار شده ایم و اکنون هرچه به دنبال احساس آرامش در دنیای پیرامون خود می گردیم هیچ نشانی از آن یافت نمی کنیم.

همه تلاش های ما برای رسیدن به درآمد بیشتر، ماشین بهتر، خونه بزرگتر و … فقط برای چند ساعت یا چند روز می تواند باعث بهبود روحیه و احساس شادی ما در زندگی شود و پس از مدت کوتاهی دوباره به همان شرایط احساسی قبل برمی گردیم.

دقیقا مشابه تلاش های ما برای لاغر شدن از طریق رژیم گرفتن و ورزش کردن و … که در نهایت برای مدت کوتاهی منجر به لاغری نسبی در ما می شد اما دوباره به شرایط قبل بر می گشتیم.

در موضوع شرایط جسمی شکل گیری مجموعه از افکار چاق کننده در ذهن منجر به از دست رفتن تناسب جسمی و گرفتار شدن به چاقی می شود.

در موضوع شرایط احساس آرامش شکل گیری مجموعه ای از افکار منفی در ذهن منجر به از دست رفتن احساس شادی و آرامش درونی در انسان می شود.

نکته حائز اهمیت اینکه در بحث چاقی تنوع افکار چاق کننده مربوط به مواد غذایی، عوامل چاقی و … است اما در بحث نداشتن آرامش در زندگی تنوع افکار منفی به بی نهایت شکل ممکن می باشد.

بنابراین عامل اصلی سلب آرامش در زندگی افکاری است که در طی زندگی کردن وارد مخزن ذهن می شود.

برخی افکار وقتی وارد ذهن می شوند ماندگار هستند و تبدیل به نگرش ما در زندگی می شوند.

برخی افکار گذرا هستند و مربوط به مقطع خاصی از زندگی هستند و فقط مدت مشخصی بر ما تاثیر می گذارند.

برخی از افکار هم هرگز هنوز به تجربه زندگی ما تبدیل نشده اند اما همیشه در ذهن ما وجود دارند و موجب سلب آرامش ما می شوند.

اینکه بخواهیم افکاری که باعث سلب آرامش ما می شوند را شناسایی و از ذهن خود حذف کنیم کار غیرممکنی است چون در طی زندگی روزمره به طور پیوسته ما در معرض ورود افکار به ذهن خود هستیم و هرگز نمی توانیم جلوی ورود افکار به ذهن خود را بگیریم.

انسان تا وقتی زنده است در معرض ورود افکار به ذهنش می باشد بنابراین این نگرش که چگونه از ورود افکار به ذهن خود جلوگیری کنیم عملا غیرممکن است.

تنها راه حل رهایی از شر افکار و تجربه آرامش پایدار در زندگی یادگیری مهارت فکر نکردن است.

به این شکل که افکار در ذهن ما وجود دارند اما ما می توانیم از آنها استفاده نکنیم.

به اندازه ای که در زندگی بتوانیم از افکار خود استفاده نکنیم یا کمتر فکر کنیم به شکل خودبخودی آرامش را در زندگی تجربه خواهیم کرد.

اخطار

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.30 from 43 votes

https://tanasobefekri.net/?p=42957
برچسب ها:
15 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      امتیاز کاربر: 39300 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 568 کلمه

      به نام پروردگار یکتا

      سلام به استاد عزیز و دوستان هم مسیرم

      زندگی با کمک خداوند ، توضیحات تکمیلی ۳ :

      ✓فکر داره زندگیمون رو می‌سازه ✓

      ✓فکر داره جسممون رو کنترل میکنه ✓

      این جمله رو خیلی وقته مرور نکرده بودم :«به اندازه ای که بتونم کمتر به چاقی فکر کنم لاغر میشم»

      خیلی لذت بردم از فایل جدید و بازم تاثیرات مثبتی روی افکارم گذاشت .

      از وقتی در این مسیر هستم خوشبختی و بد بختی افراد رو خیلی بهتر درک میکنم و وقتی صحبت می کنند کاملا مشخصه افراد خوشبین ،امیدوار، با ایمان ، مطمئن ،خیلی سالم ترند از لحاظ مالی هم ثروتمند حساب میشن .چند نفر از افرادی که باهاشون بودم و ارتباط خانوادگی داریم میبینم این مثبت اندیشی چقدر تاثیرات خوبی داشته در زندگیشون ، اونها فقط یه دختر دارن که ازدواج کرده و وقتی با دخترشون صحبت کردم دیدم دقیقا مثل پدر و مادرش فکر میکنه و شکر خدا خیلی سالم و سرحال هست ،میگفت دوست دارم عمرم خیلی طولانی باشه ،این جمله یعنی این شخص از زندگی کردن در این دنیا لذت میبره و هر وقت باهاشونم خیلی حال آدم رو خوب میکنند .

      ✓این آیه از قرآن کریم رو خیلی دوست دارم و کاملا آرامش روحی و روانی پیدا میکنم باهاش :انسان مومن نه غم گذشته رو میخوره و نه نگران آینده است .✓

      شکر خدا خیلی وقته به افکار شوم گذشته فکر نمی کنم و کلا اگر برم در گذشته خیلی زود میام بیرون و رهاش میکنم و تاثیرات فوق العاده خوبی روی ذهن من گذاشته مسیر تناسب فکری .

      از وقتی هم زندگی با کمک خداوند رو شروع کردم خیلی امیدوارم که خداوند زندگیمون رو هموارتر و بهتر خواهد کرد خیلی خوشحال تر هستم نسبت به گذشته چون ایمانم بیشتر شده به لطف و معجزات الهی .

      آرامش درون ماست و لازم نیست دنبالش بگردیم و ما فقط بخاطر ریختن افکار زیاد و منفی در ذهنمون که همیشه در زندگی وجود دارند نمی‌تونیم به آرامش برسیم پس تنها راه رسیدن ما به خوشبختی اینه که دنبال اخبار و موضوعات حال بد کن نریم و تا جایی که امکان داره به اینستا و دنیای مجازی وارد نشیم چون جز اینکه کلی آگاهی نامناسب ، ناخوشایند و بدون فایده وارد ذهنمون میشه و از لحاظ فکری خسته میشیم هیچ سودی برامون نداره ،من خودم همیشه میگم تاثیرگذارترین و بهترین آگاهی ها رو فقط از سایت تناسب فکری میتونم بدست بیارم .

      اینکه من فکر کنم تنها راه خوشبختی من اینه که چندین برابر الان ثروت داشته باشیم و بهترین ماشین و خونه و … کاملا اشتباه هست من باید احساس خوشبختی و آرامش رو با ذهنم ایجاد کنم و همیشه سعی کنم و مواظب افکارم باشم ،چون خیلی از افراد هستند از لحاظ ثروت بسیار در سطح بالایی هستند ولی کاملا مشخصه که احساس خوشبختی ندارد ،۲سال پیش یکی از فامیلهامون که خیلی ثروتمند بود فوت کرد ،هیچ وقت احساس آرامش رو در فرزندانش ندیدم و من در گذشته هم دوست نداشتم برم خونشون ،دخترهاش خیلی حالت افسرده ای داشتن ،الان بعد دو سال هم هنوز نتونستن اونجوری که درسته ارث شون رو تقسیم کنند و از هم گلایه مند هستن و با اینکه هر کدوم این همه زمین و خونه به ارث بردند ،خیلی ناراضی هستند و قدر این همه پول رو که بدون زحمتی بدست آوردن نمیدونند .

      ✓ در کل باید بگم این کنترل افکار در من خیلی برام جذاب و لذت بخش هست ✓

      {خدایا شکرت و خوشحالم که دارم رشد میکنم از نظر ذهنی .}

      « استاد گرامیم سپاسگذارم .»

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار rastegar.moradzadah
      1403/01/29 14:53
      مدت عضویت: 1180 روز
      امتیاز کاربر: 5787 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,015 کلمه

      بنام خداوند بخشنده ومهربان 

      سلام خدمت استاد گران قدر و دوستان هم مسیرم

      همه انسان های دنیا در زندگی همواره به دنبال کسب موفقیت هستند وقصدشون ازموفق شدن رسیدن به آرامش است تصور می کنن اگر در زندگی به موفقیت برسند چه در زمینه تحصیل چه در زمینه مالی وکسب وکار یا داشتن همسر وفرزند از این طریق به آرامش دست پیدا می کنن اما همیشه اینطور نیست 

      ما از دوران بچگی نوزادی آرامش داشتیم چون به خداوند متصل بودیم وهنوز تحت آموزش قرار نگرفتیم ولی با گذشت زمان بالارفتن سن از این آرامش فاصله گرفتیم وغرق مشکلات روزمرگی زندگی شدیم حالا به هر دری می زنیم تا دوباره آرامش از دست رفته رو پیدا کنیم اما موفق نمی شیم چون آرامش از دست نرفته در وجود ماست فقط کافیه مانع های سر راهش رو برداریم تا خودش رو نشون بده 

      چیزی که باعث شده ما آرامش رو پیدا نکنیم در وجود خودمون حجم افکاری است که در ذهن ماست افکاری که کنترل ما رو به دست گرفتن افکار روی هم در ذهن ما جریان دارن وهر ثانیه اززندگی ما مشغول فکر کردن هستیم این افکار نمی گذاره ما آرامش داشته باشیم اگر برای کسب آرامش مسافرت میریم مهمانی شرکت می کنیم به تماشای مناظر طبیعت میریم معنیش این نیست که اون مکان یا اون جمع باعث آرامش ما می شه در واقعه ما برای لحطاتی ذهنمون رو مشغول دیدن شنیدن اون مناظر می کنیم وتوجه ما از افکار مختلف برداشته می شه همین که چند لحظه فکر نکنیم می بینیم آرامش داریم در واقع مانع بزرگ بر سر راه آرامش ما افکار هستند افکاری که دست ما نیست وهرگز متوقف نمی شوند اما دست ماست که نوعش رو انتخاب کنیم نگذاریم افکار منفی جولان بدن وغرق بشیم در این افکار چون وقتی به خودمون میایم می بینیم همه اعمال ورفتار ما وکلام ما رو تحت تاثیر خودش قرار داده 

      ترجمه این آیه از قرآن چقدر برای من روشن شد وچقدر آرامش گرفتم 

      مومن واقعی کسی است که نه غم دارد ونه ترس 

      من قبلا وقتی معنی این آیه رو می خوندم می گفتم منطور از غم اینکه غمگین نباشم وغصه نخورم وبرای مرگ عزیزی یا ضرر مالی یا بیماری عزیزی ناراحت نشم یا می گفتم منطور از ترس اینکه از مرگ نترسم یا ازبلاهای طبیعی تاریکی وبیماری نترسم

      اما حالا چقدر زیبا تفسیر کزدن استاد وواقعا این بهترین معنی است برای این آیه 

      اینکه غم نداشته باشیم یعنی به گذشته فکر نکنیم درسته ما از فکر کردن به گذشته غمگین می شیم از ناکامی ها از کارهایی که نباید می کردیم از حرف هایی که نباید می زدیم از شکست هایی که خوردیم از حرف هایی تلخی که شنیدیم من خودم همیشه از فکر کردن به گذشته غمگین می شم وناراحت حتی مدتی اونقدر غرق گذشته می شدم وزندگی به کامم تلخ می شد که آرزو می کزدم آلزایمر بگیرم وکل گذشته رو فراموش کنم اونقدر این آرزو رو می کزدم تا اینه متوجه شدم دارم با دست خودم خودمو بدبخت می کتم توبه کزدم واز خدا طلب عفو کردم 

      وترس هم باز بخاطر فکر به آینده است ما همیشه از آینده که هنوز نیامده می ترسیم می ترسیم فلان اتفاق نیفته فلان حادثه پیش نیاد 

      ومومن واقعی کسی هست که در حال زندگی کنه نه از گذشته غمگین باشه نه از آینده بترسه تا وقتی در حال زندگی کنی در آرامشی ودنبال اون نمی گردی 

      خدایی که منبع آرامش هست در وجود ماست وما نیازی نداریم نگران چیزی باشیم

      بهترین راه رسیدن به آرامش اینکه به دنبال راهی باشیم که کمتر فکر کنیم یا اگه حجم افکارمون زیاد شد افکاری رو دنبال کنیم که متبت باشه حالمون رو خوب کنه افکار مناسبی باشه مثل همین افکاری که در دوره زندگی با کمک خداوند وارد ذهن ما می شه این افکار باعث می شه در اون لحظاتی که ما مشغول آن هستیم به گذشته فکر نکنیم وبه فکر آینده هم نباشیم

      تماشای سریال های تلوزیون دنبال کردن اخبار واینستاگرام باعث می شه حجم زیادی از افکار در دسترس ما باشه وبه راحتی این امکان به ما داده بشه اوقاتمون رو بگذرونیم چون یکی از راه های ما برای گذراند اوقات خالی یا زمان هایی که به خواب نمی ریم فکر کردن است اگر آگاهانه دنبال این باشیم افکار مناسب را دنبال کنیم یا در حالتی که غرق افکار منفی هستیم زود به خودمون بیایم فکرمون رو مشغول چیزی دیگه ای کنیم کم کم مهارت کنترل افکار رو به دست می گیریم 

      وقتی گیرنده های ما روی امواج منفی تنطیم شده باشه ما در هر مکان وهر شرایطی باشیم افکار منفی وحال بد رو به خودمون جذب می کنیم اگر فکر می کنیم با جابجایی یا تعقیر دکوراسیون منزل یا تعقیر طاهر می تونیم حالمون رو بهترکنیم یا به آرامش برسیم در اشتباه هستیم چون ما مثل یه گیرنده رادیویی عمل می کنیم فرقی نمی کنه کجا باشیم تا وقتی روی دریافت حال بد وافکار منفی تنطیم شده باشه ذهنمون همواره در حال تجربه حال واحساس بد هستیم 

      من خودم مدتی حالم خیلی بد بود گیر دادم به همسرم خونه رو عوض کنیم شاید محیط زندگیمون عوص بشه حالم بهتر بشه یه خونه دیگه گرفتیم خیلی بزگتر وشیک تر با امکانات بیشتر حال خوبم فقط همون یکی دو روز اول بود بعد دوسه روز برام عادی شد وبازم حالم بد شد حالا به این خونه گیر می دادم اون چیزایی که خونه قبلی نداشت رو این خونه داشت حالا ولی یه چیزای دیگش کم بود متلا نزدیک خیابون اصلی بود وسر وصدای ماشین ها تا دیر وقت اذیت می کزد وهمین جوری یه نواقصی داشت در واقعه کا اگه آرامش درونی نداشته باشیم وروی ورودی های ذهنمون کنترل نداشته باشیم هر کجا ودر هر حالتی باشیم آرامش نداریم حتی اگه دکتر باشیم واز نظرموقعیت اجتماعی ومالی در بهترین شرایط باشیم 

      من قبلا می گفتم اگه ماشین داشته باشیم دیگه چیزی کم نداریم تا حالمون گرفته بشه می تونیم راحت بریم مسافرتی یا بیرون شهری یا حتی توی شهر دوری بزنیم و لمون باز بشه اما حالا که داریم اصلا این جوری نیست یا اگه باشه فقط برای اون لحطات کوتاهی است که بیرون هستیم در واقعه همه این چیزها موقت است ونمی تونه به طور داعم حال ما رو خوی کنه

      خدایا هزاران بار تو را سپاس می گویم برای درک این آگاهی 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهرا
      1403/01/20 10:38
      مدت عضویت: 379 روز
      امتیاز کاربر: 23340 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 560 کلمه

      سلام استاد 

      کلمه رسیدن به آرامش برای همه  انسانها و درطول تاریخ بسیار خوب و لذت بخش هست و  گفته شده وقتی فرد به آرامش میرسد بسیار خوشحال و سرزنده خواهد بود ولی نقشه رسیدن به آرامش را بد ترسیم کردند خیلی  سختی و فشار جسمی و روحی به خود میآورند که درنهایت به آرامش برسند ولی این سرابی بیش نیست و هرگز به آرامش همیشگی نمیرسند 

      درطول زندگی همیشه درسخوان باش تا مهندس شوی و به ارامش برسی 

      درطول زندگی قناعت پیشه کن تا بتوانی سرمایه ای داشته باشی و به آرامش برسی 

       درطول زندگی کاررسمی پیدا کن تا امنیت شغلی داشته باشی و به آرامش برسی 

       درطول زندگی با افراد موفق دوست شو و رابطه داشته باش که تو به آرامش برسی 

      درطول زندگی از خداوند به اندازه ای درخواست کن که با آن بتوانی به آرامش برسی 

      درطول زندگی درمورد گذشته فکر نکن و صحبت نکن تا به ارامش برسی 

      در ازدواج با کسی ازدواج کن که سرمایه دار باشد تا از نظر مالی تامین باشی و به آرامش برسی 

      درزندگی زیاد بحث نکن تا آرامش داشته باشی 

      و درنهایت همه ی این کارها به این ختم میشود که انسان درهیچ کدام ازاین شرایط درزندگی به آرامش ذهنی و جسمی نمیرسد چون درمورد آنها فکر میکند حالا خاطرات ممکن است خوب باشد یا بد  ودرصورتی میتوانی به آرامش برسی که درهرشرایطی بودی از ان لحظه لذت ببری و به گذشته و آینده و افکار منفی فکر نکنی یعنی به نوعی از الان ورودیهای منفی ذهن برای گفتگو با خود را ببندی ووقتی خانم منفی باف خواست شما را ازطریق فکر به جاهای دور و گذشته و یا در آینده درذهن ببرد شما با او همراه نشوی و با قاطعیت بگو من الان درزمان حال هستم و باید نهایت آرامش روحی و جسمی را الان تجربه کنم 

      استاد خیلیها به من میگفتند که درمورد گذشته و ناراحتیهای گذشته فکر نکن ولی نمیدانم چرا ذهن من ان را قبول نمیکرد و گذری از ان عبور میکرد ولی وقتی دراین سایت خواندم مثل یک پنجره ی تازه ای که برای من باز شده باشد یک آگاهی جدید برای من بود و از امروز سعی میکنم اصلا درمورد اتفاقات گذشته و اتفاقات آینده فکر نکنم چون دردو حالت کاری الان ازمن بر نمیاید و فقط استرس و ناراحتی را برای من میآورد و چقدر خوشحال شدم که الان دانستم راه رسیدن به آرامش فکری و جسمی ان است که درمورد آن موضوع فقط فکر نکنیم 

      من ار امروز باید یاد بگیرم که مهارت فکر نکردن به موضوعی که حال و آرامش من را بهم میزند را انجام ندهم وفقط اینکار توسط خود من و با ذهن خودم امکانپذیر خواهد بود 

      به اندازه ای که در زندگی بتوانیم از افکار خود استفاده نکنیم یا کمتر فکر کنیم به شکل خودبخودی آرامش را در زندگی تجربه خواهیم کرد.و چقدر این فرمول ساده و آسان است و ما درهرشرایطی که هستیم حتی آرامش روحی داریم ولی با فکر کردن به گذشته و یا آینده آن آرامش را از خودمان سلب میکنیم و احساس خود را بد میکنیم 

      استاد از شما ممنون که راه حلی به این راحتی به ما یاد دادید که فقط با تمرین و استمرار دراین مسیر میتوانیم با فکر نکردن به موضوعاتی که حس مارا بد میکند از آن جلوگیری کنیم و بیشتر به تواناییها و خاطرات خوب گذشته اگر خواستیم فکر کنیم تا احساس آرامش و سبکی و رها داشته باشیم و با این کار  فشار عصبی بر ذهن و جسم خود وارد نکنیم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زینب ندرلو
      1403/01/20 05:45
      مدت عضویت: 330 روز
      امتیاز کاربر: 4715 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 580 کلمه

      به نام خدای مهربان  

      دریا زیباست یا چشمان ما زیبا میبیند؟ 

      هر وقت میرفتم دریا، اولش ساعت ها خیر میشدم به این تصویر زیبا و بارها از اطرافیان شنیده بودم این دریا عجب آرامش داره 

      یا جایی که  آبشار هست ک صدای گنجشک هااین حس رو بیشتر به دریا داشتم توی جنگل و غروب سادهداز کنارش رد میشدم غروب برام زیبایی داشت ولی توجه آنچنانی بهش نمیگردم و شنیده بودم که دریا چون تداعی صدای داخل رحم رو برامون داره آرامش بخش  

      ولی امروز چیزی متفاوت شنیدم  

      هر تصویر ،هر اتفاق یا هر مطلبی گه باعث بشه ما فکر نکنیم بهمون حس آرامش میده  

      بو ئیدن زیر گلوی نوزاد زیر باران بودن بوی  نم خاک بعد باران بازی کردن با بچه ها همه اینا اتفاقاتی بود که حالمو خوب می‌کرد ک امروز فهمیدم بخاطر اینه که اینا باعث میشه دقیقا در لحطه باشم فکری نکنم  

      خیلی وقتا که وسیله نویی می‌خریم و حالمون همون اولش خوبه بخاطر این بود ما اون لحطه هیچ فکری نمی‌کنیم دقیقا وسط وسط لحطه حال هستیم  

      حالا میفهمم چرا خیلی وقتا بیرون رفتن و به طبیعت رفتن هم نمیتونه حالمون رو خوب کنه چون ما جدا نمیشیم از افکار همیشه شنیده بودم طبیعت انرژی دیگه ای داره و دلیل همه اینها ار درون من بود من هر چقدر موقع دیدن هر تصویری نتونم فک کنم بهم حال خوب میده 

      برای همینه وقتی رویاهامون رو تجسم میکنیم و تا اون موقعی که سر و کله افکار منفی پیدا نشدن حالمون خوبولی با پیدا شدن افکار منفی تجسم همون رویاها هم حالمون رو بد میکنه  

      استاد تو این فایل بهترین مثال ها رو زدید  

      برام سوال بود چی میشه که یه فایل یا مطلب این قدر حال آدم رو خوب میکنه 

      و امروز دلیلش کاملا تو این فایل توصیح داده شد دقیقا منم اینجور فکر میکردم که این مطالب و فایل ها منو به خدا نزدیک میکنه دز صورتی که خدا نزدیک هست هجم زیادی از افکار منفی اجازه دیدنش رو بهم نمی‌داد  

      ما خدا رو گم نکردیم که بخواهیم پیدا کنیمبارها شده با گوشی ام دارم صحبت میکنم و در همون حین در حال پیدا کردنش هستم همه جا رو میگردم و پیداش نمیکنم بخاطر اینه که من گمش نکردم بعد که به خودم میام میبینم تو دست خودمه  

      اون لحظه ای که دنبالش هستم هزارتن فکر داره تو سرم مرور میشه تو لحطه حال نیستم 

      پس برای اینکه بفهمم خدا هم در وجودم هست نیاز نیست جایی دنبالش باشم خدا درونم فقط باید سعی کنم فکر نکنم  

      در اون لحظاتی که کمتر فکر می‌کنیم احساس خوشبختی داریم  

      انسان عاشق فکر کردن و دنبال راهی برای فکر کردن فکر از گدشته و آینده میاد 

      لحطه حال فکری نداره   

      استاد این جمله بی نظیر بود  

      و سوالی که پرسیدیدزینب بودن چه حسی داره ؟ 

      تا اون موقعی که دارم به این جمله فکر میکنم  یعنی در گذشته و آینده هستم  

      و استاد بهتر درک میکنم چرا وقتی یه دوره ای رو رو شروع میکنم حسم خوبه پر از انرژی ام چون اون لحطه فکری نمیکنم ولی هی که میگذره افکار میان سراغم بازمثل همون دیدن تصویر دریا چند دقه اولش خوبه ولی بعدش بازم برمیگردم به فکر کردن  

      مومن نه غمی دارد نه ترسیو هر دوی اینا از فکر کردن میاد 

      په مثال های عالی زدید تو این فایل مخصوصا مثال گیرنده بودن 

      من وقتی گیرنده ام رو سختی  و افکار منفی باشه هر جای دنیا برم همونا رو می‌شنوم  

      خیلی وقتت شنیدیم که شما یا اساتید دیگه میگن فرصت ها زیاد ایده ها فراوانولی من همش با خودم میگفتم چرا من ایده ندارم چرا فرصتی برای من نیست و دلیلش اینه که گیرنده من رو این موج نیست و تا وقتی نباشه نمیشنوم و نمیبینم من با دادن آگاهی های مناسب میتونم این گیرنده و موجش رو تغییربدم  

      استاد بی نهایتتت سپاسگزارممم بی نظیر بود این فایل

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار fatmhadly85
      1403/01/18 14:57
      مدت عضویت: 1184 روز
      امتیاز کاربر: 5462 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 507 کلمه

      به نام خدایی که در این نزدیکیست ❤️❤️

      سلام 

      تمرین آموزشی ✍️

      زندگی با کمک خداوند: توضیحات تکمیلی ۳ : داشتن احساس آرامش

      از خوندن مطالب و گوش دادن به فایل فایل آموزشی لذت بردم 

      آرامش داشتن دقیقا همون چیزیه که همه انسانها به دنبال ان هستند 

      همه ما فکر می‌کنیم که اگه خونه بزرگ و زیبا و ماشین کلاس بالا ثروت آنچنانی ….

      داشته باشیم دیگه به آرامش میرسیم ولی من افراد زیادی و می شناسیم که همه چیز دارند ولی آرامش ندارند یکی از اطرافیان نزدیک مون خیلی وضع مالیش خوبه و میشه گفت که ثروتمنده

      چند تا خونه ، ماشین ، زمین ، باغ …..داره ولی چه فایده که هیچ لذتی از زندگی شون نمی‌برند 

      من از نزدیک دیدم که همیشه سر موضوعات الکی با خانمش جر و بحث میکنند و بچه ها شون همیشه غمگین و افسرده اند به خصوص دختر شون همیشه تو خودشه و از رفتار پدر و مادرش تو جمع خجالت میکشه شاید از بیرون هر کس زندگی شونو ببینه حسرت داشته ها شونو بخوره ولی اگه در جریان باطن زندگی شون قرار بگیره صد فرسخ فرار می‌کنه 

      آرامش در وجود مونه گم نشده که بخواییم پیداش کنیم منم قبلا غمگین و افسرده بودم هیچ 

      چیز خوشحالم نمی‌کرد ولی الان با استفاده از آگاهی هایی که دریافت کردم 

      یاد گرفتم که قدر زنده بودنم و زندگی و داشته هامو بدونم و تقریباً میشه گفت به آرامش رسیدم الان حتی از دیدن وسایل خونه ام ، همسرم ، بچه هام …..خوشحال میشم 

      حتی از دیدن گلدونای حیاطم که کنار گلهاشون پاجوش جدید زده هیجان زده میشم از دیدن اونا خوشحال میشم برگا شونو بوس میکنم کنار شون می‌شینم با ذوق نگاشون میکنم

      و یا صبح ها که از خواب بیدار میشم اول شکر گذاری میکنم برای زنده بودنم و از شنیدن صدای پرنده‌ها لذت میبرم 

      دریافت این آگاهی جدید برام خیلی جالب و لذت بخش بود قبلا که طبیعت و می‌دیدم مثلاً وقتی از دیدن جنگل و کوه و دریا و درختان و گلها …..لذت می‌بردم و اون لحظه حالم خوب و عالی میشد فکر میکردم که طبیعت و زیبایی های اون باعث حال خوبم شدن ولی الان فهمیدم که حال خوب من ربطی به وجود اونا نداره حال خوب من به خاطر اینه که اون لحظه فکر من خاموش بوده و علت حال خوب من اون فکر نکردن به موضوعات دیگه در اون لحظه بوده 

      پس یاد گرفتن فکر نکردن و خاموش کردن فکر بالا ترین هنر هستش اگه من یاد بگیرم که 

      مدام به موضوعات منفی و از همه مهمتر موضوعاتی که مربوط به دیگرانه و هیچ ربطی به من نداره و باعث صلب آرامش من میشه فکر نکنم علی میشه ومن میتونم آرامش بیشتری داشته باشم 

      و این طوری لبخند همیشگی نصیبم میشه و این طور شاد بودن و لبخند رضایت داشتن ارزشمنده نه اینکه درون مون پر از تنش ، در گیری ، آشوب و اظطراب باشه ولی به ظاهر الکی بخندیم و این طور خندیدن میشه به قول شاعر 

      خنده تلخ من از گریه غم انگیز ترست

      یعنی درونم آشوب است به ظاهر میخندم تا کسی از درونم با خبر نشود و این یعنی نداشتن آرامش 

      ان شا الله که آرامش واقعی شامل حال همه مون بشه 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهره
      1403/01/18 12:32
      مدت عضویت: 294 روز
      امتیاز کاربر: 8300 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 877 کلمه

      به نام هستی بخش وآرام کننده دلها 😇🙏

      باسلام به استاد عزیزم و دوستان گلم 🙋‍♀️❤🌹

      دوره تکمیلی ۳

      چرا آرامش نداریم 🤔؟ وقتی به این جمله توجه کردم که چرا آرامش ندارم اولین چیزی که بهم الهام شد ترس ها بود افکاری که دامن میزنن به ترسهام از آینده ودومین چیز غم های گذشته ام بود ولی چیز از  زمان حال در ذهنم مرور نشد هیچ حس بدی ازبودن در حال  نداشتم چون وقتی در حال هستم به بی فکری میرسم ودلیل آرامش در زندگی فقط بی فکری هستش واقع استاد شما این موضوع رو چقدر عالی توضیح دادید بله من هم در گذشته وقتی به مسافرت میرفتم خیلی احساس خوبی داشتم وبا خودم می گفتم وقتی از شهر مون خارج میشم  به آرامش میرسم چون از مشکلات وافکار خلاص میشدم او زمان به این شدت درک نداشتم ولی می فهمیدم وقتی از خونه دور میشدم به آرامش می رسیدم ودر باره آینده هیچ ترس و نگرانی نداشتم وبه محض رسیدن به خونه تمام افکار بیمار گونه هجوم می آورد من قبلا خیلی نگران آینده فرزندم بودم ومی گفتم ما باید برای آینده اون کاری انجام بدیم وچون از دستم کاری هم بر نمی آمد خیلی ذهنم درگیر بود توجه زیادی به اعمال پسرم داشتم وخیلی کنترلش میکردم  همش ذهن منفی بافم بامن بود وقتی پسرم می رفت شهر دیگه خونه پدر بزرگش توی اون چند روز آنقدر به آرامش می رسیدم و انگار بار مسئولیتش از دوشم برداشته میشد چون توجهام از رو برداشته بودم وبه آرامش،می رسیدم خدا رو شکر می کنم توی این چند سال از طریق اساتید مختلف وکتاب های مفید که در مسیر درست آگاهی ها قرارگرفتم دیگه خیلی بهتر شدم از ترس وغمها رها شدم واین کار رو باید بهتر انجام بدم 

      و چند ماهی هست که با سایت استاد عزیزم آشنا شدم مطالب رو خیلی بهتر توضیح میدن وبا تمام وجودم از استاد سپاس گذارم که رسیدن به آرامش رو چقدر عالی و قابل درک تر توضیح دادن و راه کار، رسیدن به آرامش رو به ما گفتن و اون بی فکری هست ،زمانی که افکار هجوم میارن باید آگاهان متوقف کنیم وبه هیچ چیز فکر نکنیم حالا برای مقابله با هجوم افکار باید مراقب ورودی های ذهنمون  باشیم  تا کمتر فکر کنیم ،دلیل فکر های ما بیشتر به خاطر گذشته و آینده هستش وما از زمان حال غافل هستیم .استاد وقتی سوال کردید زهره بودن  چه حسی داره ؟ من ناگهان گفتم هیچ حسی ندارم چون در اون لحظه در حال بودم و اصلا فکر نکردم چقدر خوبه که در آرامش باشی واز زندگی کردن در لحظه لذت ببری هر زمان که حس خوب تجربه میکنم با بی فکری همراه بوده یعنی در اون لحظه به هیچی فکر نمی کنم وبه محض این که حسم بد میشه میفهم چند لحظه قبلش افکاری در ذهنم در حال مرور   بودن ومن هم ادامه دادم برای رها شدن از حس بد باید سریع جلوی فکر کردن رو بگیرم وبا این جمله آیا این فکر سودی برام داره یا نه ؟اون وقت که فکر رو رها می کنم 

       من فکر می کردم خدا از من دور هستش ولی در وجود من هستش چون افکار پراکنده داشتم در صورتی که خدا نزدیک من بوده وخدا هیچ تغییر نمی کنه وخدا در وجودم من است و وقتی این مطالب رو می خونم دیگه افکارم پر آکنده نیست و کمتر فکر می کنم بیشتر خدا رو حس می کنم پس مقصر خودم هستم با افکار پراکنده توجه ام به زمان حال کمترکردم وازآرامشم دور شدم وتوجه به اصلم وخدا درون کمتر شده بود

      فکر انسان رو کنترل می کنه وما اگر فکر نکنیم به پوچی می رسیم و وحشت داریم وبه همین خاطر دنبال اینستا  وغیره می رویم چون انسان عاشق فکر کردن هستش فکر یا از گذشته هست ویا از آینده است  پس برای رسیدن به آرامش باید افکارمون کنترل کنیم باید کنترل ذهن رو یاد گرفته و عمل کنیم 

      من اکنون در حال وارد کردن مطالب مفید در ذهنم هستم تا اگر عاشق فکر کردن هستم در باره آگاههی هام فکر کنم 

      هر چقدر کمتر فکر کنم آرامش بهتری دارم 

      فکر یا از آینده یا از گذشته است زمان حال فکری نداره پس باید در حال زندگی کنم در سکوت و آرامش باشم 

      در قرآن گفته شده مومن کسی هست که نه ترس داره نه غم 

      چون به گذشته وآینده توجه نمی کنه ودر حال زندگی می کنه چون همه چیز رو به خدا سپرده و چون خدا رو در وجودش حس می کنه واحساس قدرت داره  واصلافکر نمی کنه 

      اگر بتونیم کمتر فکر کنیم حالمون بهتر میشه 

      خدایا تو یاری دهنده هستی خودت به من کمک کن تا بهتر عمل کنم به آگاهی های ناب 🙏🏻🙏🏻🙏🏻😇

      ماگیرنده هستیم و روی هر چیزی تنظیم شویم از همون نوع رو جذب می کنیم ومن در زندگی تعیین می کنم چه موجی رو جذب کنم ونیاز به آگاهی دارم بنابرین باید یاد بگیریم که فکر های مناسب رو دنبال کنیم

      وجود ما و جسم ما تحت کنترل ذهنمون وافکارمون است 

      فکر هیچ شکلی نداره ودر مغز ذخیره نمیشه در بیرون از ما ذخیره میشن ودر همه جا با هامون هستش پس باید کم تر به گذشته و آینده فکر کنم هر چقدر افکاری که مشکل ساز هستن رو رها کنی زندگیم روان تر پیش میره 

      استاد با تمام وجودم سپاس گذارم خیلی عالی آگاهی ها رو بیان کرده وبا دادن راه کار برامون قابل درک تر وقابل عمل کردن شد  🙏🏻🙏🏻🙏🏻❤🥰

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سحر
      1403/01/18 05:25
      مدت عضویت: 324 روز
      امتیاز کاربر: 7182 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,068 کلمه

      با سلام خدمت استاد عزیز و مهربانم و دوستان گرامی

      استاد من شب قدر خواسته هایی که برام تو اولویت بودن رو بار دیگه نوشتم و یکیشون از خدا خواستم که کمکم کنه برای داشتن آرامش عمیق پایدار خیلی روی این مورد تاکید کردم تو نوشته هام و جالب اینجا بود که شما بعدش این فایل رو گذاشتید رو سایت دقیقا دقیقا همون چیزی که من از خدا خواستم.

      استاد این فایل در عین حال که جملات خیلی ساده ای در اون بکار رفته اما جمله به جمله اش کلید هست. اصلا خیلی خاص و شگفت انگیزه من ۳بار دیدمش وگوش دادم اما حس میکنم بارها نیاز دارم گوش بدم تا بتونم درک بیشتری ازش داشته باشم.

      یه مدت پیش یه کتابی رو خیلی تصادفی تو سرچ هام پیدا کردم و از عنوان کتاب خیلی خوشم اومد چون از قبل از نویسنده اش ی کتابی مطالعه کرده بودم که بشدت ازش لذت برده بودم به نام در ستایش پیاده روی از ارلین کاگه؛ تا اینکه اوایل ماه رمضان با کتاب بعدی این نویسنده آشنا شدم به نام در ستایش سکوت؛ سکوت در عصر هیاهو؛ نویسنده کتاب در مورد نیاز انسان به سکوت صحبت کرده و اونو عامل آرامش میدونه و اتفاقا خیلی در این مورد که از فضای مجازی باید دوری کنیم زیبا نوشته بود و به نوعی آرامش خودش رو در سکوت توصیف میکنه کتاب یه رویکرد خیلی جدید و حاصل تجربه شخص نویسنده اس و وقتی که مطالعه میکردم البته هنوز تمومش نکردم خیلی از نظرات نویسنده لذت بردم و حس کردم نویسنده کتاب چقدر برای آرامش خودش اهمیت قائل بوده و خیلی برام جالب بود. 

      این فایل شمارو که دیدم رویکرد نویسنده رو مشابه شما دیدم و برام خیلی جالب بود.واقعا روح معنوی انسان صرف نظر از اینکه هر کدوم از ما انسانها کجا زندگی میکنیم و به چه زبانی صحبت میکنیم همیشه به دنبال آرامش و اون ویژگی های متعالی هست و این نیازها در نوع بشر مشترک هستند.

      چقدر از متن این فایل لذت بردم استاد باور کنید سوال همیشگی من همین بود که چطور میتونم به آرامش برسم منم قبلنا همیشه دنبال مدرک و موقعیت اجتماعی و تحصیلات بودم و هی میگفتم اگر فلان مدرکو داشته باشم میتونم راحت تر بدون دغدغه زندگی کنم اگر فلان چیزارو داشته باشم میتونم راحت تر زندگی کنم اما بلافاصله وقتی اینا رو میگفتم یه صدایی ته ذهنم میشنیدم که همیشه پشت بند این حرفام میگف سحر مطمئنی؟ تصور کن الان تو خونه خودتی الان فلان چیزارو داری باز هم حالت خوب هست؟ از تصور این حالت تو اون موقع و جواب به این سوال همیشه وحشت داشتم چون واقعا همیشه شک داشتم که اگر به اون مدارک و موقعیت و وسایل رفاهی میرسیدم ایا واقعا حالم خوب میشد نه اینکه اینها بد باشن نه از شخص خودم‌مطمئن نبودم که با وجود اینا میتونستم با حال خوب زندگی کنم. یه جورایی همیشه شک داشتم به این‌مساله.

      و چقدر به نکته عالی اشاره کردید تو متن فایل که ما ابتدا باید آرامش رو در خودمون پیدا کنیم تا بتونیم از دارایی هامون لذت ببریم.این خیلییی نکته نابی بود استاد این همون چیزی بود که نمیدونستمش و شما تو این فایل راهکار دادید که برای بازیابی آرامش باید بتونیم در حالت بیفکری باشیم اما خب برای ماها با اون سابقه حجم افکار خیلی سخته که بخوایم بگیم همون اول به بیفکری برسیم پس باید تکاملی پیش بریم که ابتدا تمرین کنیم چطور؟ مراقب ورودی هامون باشیم نذاریم هر روز و هر لحظه حجمی از افکار وارد ذهنمون بشن مثل نویسنده همین کتابی که خدمتتون معرفی کردم یه جا نوشته بود که وقتی درگیر هیاهوی اطرافتون و شبکه های مجازی بشین بعدها متوجه میشین که شما برای خودتون اصلا زندگی نکردید و تو همه این مدت برای دیگران زندگی میکردید.

      دقیقا همینطوره استاد که فرمودید ما حاصل افکار دیگران رو وارد ذهنمون میکنیم و باید مراقب ورودی هامون باشیم.

      و سعی کنیم افکار منفی رو مهار کنیم که در جلسه۲۰ توضیحات خیلی عالی دادید.

      در واقع باز هم با آگاهی این جلسه من به خودم گفتم سحر من تازه کارم شروع شده یه رویکرد حدید بهمون دادید استاد انگار معنی کنترل ورودی رو الان خیلی بهتر دادیم درک میکنیم منطقش رو خیلییی خوب فرمودین که ورود انبوه افکار باعث میشه ما ارامشمون سلب بشه و مهم تر از اون شما معنی آرامش و حال خوب رو تعریف کردیو برامون که هر جا که باشیم اگر بتونیم از حجم مرور افکارمون کم کنیم میشه آرامش 

      که همین کتابی که خدمتون گفتم نویسنده همین تعریف رو برای سکوت گفته و میگف که  برای  تجربه سکوت به قطب شمال و جنوب و یه جای دیگه هم رفته بود و تعریف میکنه که چطور سکوت رو پیدا میکنه. و یه جا هم میگف برای آرامش داشتن و فرار از شلوغی ها میره به یه منطقه سرسبز و آروم برای آرامش پیدا کردن و انجام تمرینات یوگا بعد میگه ولی ما نمیتونیم هر بار برای تجربه آرامش و سکوت کلییی راه دور بریم تا به آرامش برسیم ما باید بتونیم سکوت رو در خودمون پیدا کنیم تا هر کجا که باشیم بتونیم با تجربه سکوت آرامش پیدا کنیم.

      واقعا همینطوره ما تا کی میتونیم فرار کنیم به قول شما هر جا که برید این افکار هستن با ما هستن و آرامش چیزی بیرون از ما نیست و در خودمون هست فقط باید اجازه بدیم بیاد بالا. و این با کاهش افکار منفی مقدوره تا جایی که بتونیم به بیفکری برسیم.

      من عاشق این جلسه شدم استاد فکر میکنم هنوز اونطور که باید و شاید درکش نکردم یا شاید الان فقط از معنی آرامش مطلع و آگاه شدم ولی باید با شنیدن چندین باره این فایل و فکر کردن در موردش تو ذهنم نفوذ کنه تا بتونم در عمل بکار بگیرم.

      استاد خدا میدونه با این آگاهی ها اونم از اول امسال چه نتایجی قراره بگیریم. خیلیی خوبه استاد حس میکنم از روز تولدتون تا به الان سایت یه تحولی دیگه ای درش رخ داده یه سری آگاهی های جدید که نمیشه گفت اما سطح بالاتری از آگاهی در سایت داره ارائه میشه و واقعا باید خدارو شکر کرد 

      انشالله به یاری خدا همچنان بتونیم مستمر در این‌مسیر بمونیم و ادامه بدیم تا ذهنمون و ساختار مغزمون به واسطه این آگاهی ها هر روز به اصل خودش نزدیک تر بشه و همچنان در حال ترمیم باشیم.

      استاد بینهایت ازتون سپاسگذارم بابت این فایل عالی که پاسخ یکی از مهم ترین خواسته های من در شب قدر بود🙏🏻

      خدارو شکر که هستید و خدارو شکر که من با شما آشنا شدم همیشه سپاسگذار هدایت خدا هستم

      سایه تون مستدام باشه خیلی دوستتون دارم🙏🏻🌹

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مهين خليلى
      1403/01/17 16:28
      مدت عضویت: 454 روز
      امتیاز کاربر: 2410 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 266 کلمه

      سلام به استاد عزيز ودوستان خوبم

      اميدوارم تعطيلات به همه شما عزيزان خوش گذشته باشه

      خداروشكر زندگيمون به روال طبيعي برگشت😂😂

      واقعا خوندن ديدگاه ها منو خيلي متحول كرد  از اين بابت خيلي خوشحالم جاي هستم گفته هاش حال منو خوب تر ميكنه 😀😀

      من چند روزي بود خيلي با خودم درگير بودم

      از خودم سوال هاي زيادي ميكردم

      چرا حال خوبمون ماندگار نيست 

      چرا ما انقدر روي خودم كار ميكنيم پرش افكار داريم

      چرا واژه ها برام تكراري شده

      چراهاي كه  از خودم ميپرسم  تو كه هستي هيچ جوابي دريافت نميكنم

      خلاصه  استاد خيلي چرا هاي ديگه.

      امروز اين فايل خوندم  وگوش دادم متحير شدم

      چشمام از تعجب خيلي گرد شد

      جواب تمام چراهاي منو  دادي

      واقعا سپاسگزارم🙏🏼

      استاد واقعاخيلي زيبا گفتيد

       اگردر زمان حال بي حالتي  و بي فكري بتوني زمان طولاني تري  خودتو نگه داري

      در هركجا باشي لذت ميبري

      تو ترافيك

      توي جنگل 

      كنار اب

      در حال ديدن شفق قطبي

      كنار كساني كه دوسشون داري

      وخيلي جاهاي ديگه ………………..

      من جواب سوالتون ميتونم بدم

      من كي هستم

      بدون در نظر گرفتن گذشت واينده

      من در بي حالتي خودم بي فكري

      مهين هستم افريده خدا

      خيلي لذت بخش بخاطر اينكه من نياز ندارم اخبار گوش بدم

      من نياز ندارم خبرهاي زرد گوش بدم

      من نياز ندارم در دنيا مجازي سرخودمو گرم كنم

      من نياز ندارم با حرفاي خانواده وفاميل خودمو سرگرم كنم

      من در اين زمان نياز دارم به خودم كه چقدر زيبا خلق شدم فكر كنم به خالق خودم فكر كنم

      چقدر هوشمندانه خاق شدم

      هنوز خيلي از وجودم نشناختم

      ًكنجكاو هستم در خودم اسرارم را  پيدا كنم

      من كنجكاو هستم توانايي هاي بي حد وحصر خودمو پيدا كنم

      كنجكاو هستم ايتعدادهايم را پيدا كنم

      كنجكاو هستم راز هاي بدنم را پيدا كنم

      واقعا از شما سپاسگزاوم جرقه بهتر فكر كردن وبهتر زيستن را بهم اموختيد

      با سپاس از شما شواليه مهربان 👌🏽🌟👑🌺

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 22392 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,439 کلمه

      با عرض سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان گرامیم 

      استاد من به فکر نکردن فکر کردم  امروز یه اتفاقی افتاد که مورد تحقیر قرار گرفتم همون موقع گفتم تقصیر منه من چه فکر اشتباهی داشتم که الان در این همزملنی قرار گرفتم 

      اما فکر می‌کنم اطرافیانم دارن به من زور میگن من کاری رو دوست ندارم انجام بدم اونا میگن باید انجام بدی حقته خلاصه 

      من به فکر نکردن فکر کردم چون قبلش داشتم فایل جدید ۱۴۰۳ رو نکات مهمش مرور میکردم و من وقتی پذیرفتم مقصر خودم هستم یکم بهم آرامش داد و وقتی سکوت  کردم به اونها جواب ندادم گفتم شما درست میگید اما هنوز ادامه میدادن 

      من سکوت و لبخند اجرا کردم خیلی آرامشم بهتر و دیگه فکر نمیکردم بهشون تلوزیون دیدم  و بعد تمرین بزرگ شدن انجام دادم خدایا من میخوام بزرگتر از این شرایطم باشم و بقیه مراحل و یکم آرام‌تر شدم 

      و دیگه فکرم نکردم ولی اگر نمی‌پذیرفتم خیلی سخت بود تحمل کردن اون شرایط 

      همیشه فکر میکردم زیبایی غروب آفتاب  از پشت پنجره خونمون یا دیدن دریا جنگل صدای پرندگان در باغ فکر میکردم اینها باعث حال خوب من شده چون اینها تجلی خداوند هستند و الان متوجه شدم این حال خوب برای اینکه چند لحظه  که من به اون تصویر نگاه کردن حالم خوب شده نتونستم به چیزی فکر کنم و این فکر نکردن باعث خوب شدن حالم شده 

      استاد من وقتی یه مشکلی برام پیش میاد مثلا به بزرگتر شدن فکر میکنم به اینکه من میخوام بزرگتر از این شرایط م باشم به اینکه دیدگاهم نسبت به خدا عوض کردم اگر در چنین شرایطی فکر نکنم یعنی همه چیز درست میشه  نه اشتباه کردم 

      الان درک کردم شما نمیگین در این شرایط فکر نکنید میگید که اگر یه صحنه زیبا دیدی حالت خوب شد بخاطر دیدن اون صحنه نیست خوب شدن حال شما بخاطر اینکه اون لحظه فکر نکردید حالتون خوب شده منم سالها فکر میکردم اون صحنه های زیبا اون ابرهایی که در آسمان میبینم باعث خوب شدن حال من شده 

      بله استاد من اینو تجربه کردم وقتی میخوام برم شهرستان چون دیر به دیر میرم بجز زمان برداشت محصول محو تماشا اون طبیعت میشم رودخونه خروشان جاده چالوس خیابون پیچ در پیج جاده چالوس در خانه ای که باز و آقاهه یه مقداری از میوه باغش چیده روی سینی گذاشته برای فروش 

      اگر صبح زودتر بریم بچه روباهی که برای پیدا کردن غذا تا جاده اومده رو میبینی یکم میری جلوتر درختان میبینی که شکوفه دارن محله ما هنوز شکوفه ندارن مغازه‌ای که باز هستند درختان کنار جاده و پلهایی که انتهای به یه خونه میرسه همه اینها زیبا هستند من فکر میکردم این زیبایی ها رو میبینم شاد میشم عه اینجا درختش شکوفه زده عه چه ابر نویی  خیلی سفید اونها باعث شدن حال من بهتر بشه اما الان درک کردم 

      من اون زمان چون دارم به طبیعت نگاه میکنم فکر به چیزی نمیکنم حالم خوب شده  

      واقعا اگر بتونیم به چیزی فکر نکنم همیشه حالمون خوبه  ولی یکم سخته 

      من خیلی دیدم اون روزا در اطرافیانم مثلا داره غذا میخوره یادش افتاده به فلانی چند تا بچه داره میگم من نمیشناسم اگر آدرس خونش بده میشناسم یا میشناسم میگم آنقدر چطور مگه هیچی دخترش ازدواج کرد یا پسرش فلان دارو خانه کار میکنه نشستن برای خودشون ظاهرا ساکت هستند ولی غرق در افکارن 

      یا دیدم افرادی که نشسته یهویی میگه خوشبحال فلانی که ۵ تا پسر داره هر یکی از ا ن یکی بهتر میگم که شما هم خداروشکر سه تا داری نه نه نمیدونی پسر اون چیه این کارو میکنه ا ن کارو میکنه و بدیهای بچه خودش میبینه خوبیهای بچه مردم گفتم من دیدم که فلان پسر هم سیگار میکشه نه آنقدر با ادب جلوی پدرش نمی‌کشه خلاصه بگم از اون پسر شروع میشه تا آخر روستا ادامه پیدا می‌کرد ساعتها داشتیم غیبت مردم می‌کردیم طبعا تهمت هم داشت چون منکه اونها رو نمی‌شناختم  الان متوجه شدم اونها مشغله فکری زیادی دارن 

      منم دیدم رفتن عروسی مرکز شادی همش به این اون نگاه میکنن خواهر عروس این چه لباسی پوشیدی مامان داماد چرا روسری سر کرده عروسی پسرت و….واقعا نمیتونن در اون شرایط فکر نکنن به رقصیدن افراد نگاه کنن از اون شب لذت ببرن من خداروشکر قبلنا هم خیلی اینجوری نبودم 

      الان استاد خدا نکنه مادرم به همسرم با هم بشینن شروع میشه از من مثلا شروع میکنه از آخر روستا تموم میشه اونم موقع خداحافظی وگرنه حرفاشون بسیار منم گوش نمیدم 

      استاد همین سیزده بدری ما رفتیم بیرون مهمون داشتم مهمونم رسیدن بعد از شاید ۲۰ دقیقه مادر و پسر بهانه پیدا کردن که پلیس میاد گیر میده به غدا خوردن گفتم عه یادتون نیست چند سال پیش هم سیزده بدر تو ماه رمضان بود کاری ندارن میدونن که کسی میاد بیرون روزه نیست میخواد سیزده بدر کنه دیگه نگران نباشین 

      بعد یکم بعد گفت ببین یه پیشنهاد بیاییم بریم خونه ما خونه رو تمیز کردم حیاط تمیز کردم منقل هم برای کباب داریم اونجا با خیال راحت سیزده بدر کنیم گفتیم یه روز یه بهانه ای پیدا شده که بریم بیرون از خونه حالا این موقعیت حیف از دست بدیم خلاصه مجبور شدن بشینن 

      الان متوجه شدم که اونها مشغله ذهنی داشتن نمیتونستن که از اونجا از اون غذایی که آماده شده بود لذت ببرن اینجا شلوغ نزدیک ما میشینن برای من اصلا مهم نبود من خیلی دوست داشتم بخدا اگر به من بود من میرفتم به همسایه‌مان خوش آمد میگفتم سیزده بهشون تبریک میگفتم یکمم با سگ خوشکلی که آورده بودن بازی میکردن اگر به من چای هم تعارف میکردن میخوردم 

      بله استاد من وقتی مطالب با دقت بخونم درک کنم خیلی لذت میبرم بعضی از دل نوشته ها جواب سوالات منه من حالم خیلی بهتر میشه بعصی ها شون دقیقا چیزی که من نیاز دارم حالم خیلی بهتر میکنه و وقتی مینویسم نکات مهمش درکم بهتر میشه میخونم درکم بهتر میشه خیلی عالی هستند دست شما درد نکنه از این همه زحمت  که برای این دل نوشتها کشیدید بینهایت سپاسگزارم 

      استاد من موقع خوندن و نوشتن پراکندگی افکارم خیلی کمتر میشه اما امان از وقتی بخوام موقع خواب یه تمرینی مثلا مثل اتوبوس پذیرفتن خصوصیات خودم  یعنی یه تمرین کلی طول می کشه بعصی وقت‌ها خوابم میبره نصفه می مونه خیلی وقتی ذهنی میخوام تمرین کنم افکار میاد نمیداره هی قط میشه یادم میاد دوباره ادامه میدم و دیگه گفتم یک خصوصیت انجام میدم که بتونم تمرین تموم کنم 

      واقعا من هم شاید چهل سال عمرم بدنبال راضی کردن خدا بودم چقدر کارها انجام می‌دادم که خدا از من راضی باشه در صورتی که اصلا یادم نبود که بابا من آین خدایی که سالهاست دارم دنلگبالش مردم بفرستم در درون من هست و او ن روزا وقتی میخواستم با خدا صحبت کنم سرم میگرفتم به سمت آسمون به آسمون نگاه میکردم دعا میکردم 

      اما الان دستم میدارم روی قلبم چون میدونم من خدایی در وجودم دارم که به من گفته من نزدیکم به من گفته من همه جا هستم هر چیزی خواستی به من بگو من سریع الحساب هستم خدایا شکرت برای اینکه وجود من خدایی 

      استاد اسم این دوره بسیار شگفت انگیز بود منو جلب خودش کرد من عاشق خدا هستم دوست دارم درباره خدا خیلی بدونم من قبلش با خودم میگفتم کاش استاد یه دوره‌ای بسازه که من بتونم به وسیله اون به خواسته‌ام برسم و خدا رو بهتر بشناسم چون قبلش برام مرور شد ه بود که اگر هر مشکلی داریم بخاطر اینکه خدامونو نمی‌شناسیم 

      بله استاد وقتی این دل نوشتها رو میخونم خیلی لذت میبرم چون تیتر درس یه چیزی وقتی مفهموم اونو درک میکردم به زبان ساده‌تر گفته میشه لذت میبرم حالم خیلی خوب میشه منم آرام میخونم باید هواسم خیلی جمع باشه بتونم بهتر درک کنم بیشتر لذت میبرم عه اینو قبلا استادم گفته سطح بلاترشو درک کردم عه این مطلب جدید تازه دارم یادش میگیرم همیشه منتظرم روزهای زوج بیاد ببینم خداوند چه مطالبی جه آگاهی برای من در نظر گرفته تا از طریق دل نوشته استادم بخونم حال خودم بهتر کنم پن برای تک تک این کلمات برای ذره ذره زحماتی وقتهایی که شرف نوشتن این مطالب و ..‌میکنید بینهایت سپاسگزارم 

      بله اینو خیلی خوب تجربه کردم الان کاملا درک میکنم اون روزا که کسی به من بی احترامی می‌کرد سرزنش می‌کرد من خیلی درگیر این موضوع میشدم طوریکه ساعتها فکر منو مشغول خودش می‌کرد آنقدر حالم بد میشد وه دختر کوچیکم میگفت ولش کن بابا حالا یه حرفی زده ارزش آنقدر فکر کردن نداره طوریکه تمام وجودم احساس ناراحتی میکردم 

      اما خدا روشکر این دفعه اولش حالم بد شد واکنش نشون دادم بعد یهو یادم اومد دیگه هیچی نگفتم سکوت کردم در دهنم تمرینهام انجام دادم و اون لحظه  چنان آرامشی در وجودم ایجاد شد که اصلا برام مهم نبود ا ونا چی میگن دختر کوچیکم گفت بسته دیگه آنقدر اعصابتون خورد کردین اما پن برام مهم نبود بگن من هر کاری ببینم درسته انجام میدم حرف زور نمی‌پذیرم 

      شاید رفتار من اشتباه باشه اما نمیتونم کاری که اونها می‌کن من انجام بدم  اینجوری اگر اشتباه هم کنم درس میگیرم 

      واقعا میبینم دختر کوچیک من وقتی از خواب بیدار میشه پای اینستا گرام حتی موقع غذا خوردن تا هر وقت خسته بشه یه وقت میبینم قش قش میخنده چی شده وقتی پن نگاه میکنم اصلا خندم نمیاد آخه غذا خوردن سگ چه لذتی داره اون چون عاشق سگ دوست داره 

      یا میبینم میگه آخی آخی دلش میسوزه چرا گربه افتاده تو آب 

      من خداروشکر چند ماهه که طرف شبکه‌ای مجازی نمیرم 

      منم نتونستم جواب بدم خودت بودن چه حسی داره یا باید به گدشته فکر کنم یا آینده خودم توضیح بدم یا از خودم بگم لحطه حال چیه من الان دارم تمرین مینویسم نمیتونم چیز دیگه‌ای بگم 

      استاد من فکر میکنم این موصوع خوب درک نکردم چون فرزانه بودن الان چه حسی داره من جواب دارم براش من از گوش دادن به این فایل الان حس آرامش دارم 

      بله استاد این موضوع  یکم درک کردم که سعی میکنم به گذشته فکر نکنم چون باعث حسرت من میشه و عم شدیدی رو بر ای من به ارمغان میاره طوریکه بچه ها میگن مامان ترو خدا از خاطرات جوانی و بچگی ات حرف نزن که پر از درد و رنج و اینا باعث حسرت در من میشه 

      و خیلی سعی میکنم و کمتر ت نیستم موفق بشم که به آینده فکر نکنم چون باعث نگرانی  شدید در من میشه طوری که یهو به خودم میام میگم ولش کن فکر کردن 

      استاد من اون تمرین انجام دادم خیلی حالم بد شد برای خودم غصه ام شد نگران آینده خودم شدم اما گریه نکردم فقط دوست داشتم زودتر تموم بشه این تمرین 

      منم می‌پذیرم کاملا صحیح میفرمایید وقتی من اینو خوب درک کنم خداوند خالق منه منم خالق زندگی خودم هستم و خداوند در وجودم دارم اگر خیلی خوب درک کنم دیگه نباید ترس و غم داشته باشم از جی باید بترسم گذشته که گذشت و رفت و آینده هم دارم خودم خلقش میکنم  با افکاری دارم 

      من یه فکری در ذهنم ایجاد میشه اون فکر در دهنم مرور میشه حالا برحسب نوع فکر خوب یا بد احساسی در من ایجاد میشه وقتی احساس ایجاد شد یعنی من دارم به جهان هستی فرکانس ارسال میکنم درخواست میدم خدایا من این احساس دارم خدا ند هم پاسخ احساس ما رو میده و برحسب نوع فکری که داشتم منو در همزمانیهایی قرار میده مطابق با احساسم یا خوشحال میشم خدارو شکر میکنم یا ناراحت میشم و این فرایند هی تکرار میشه من آینده خودم می‌سازم پس چرا باید از آینده بترسم آینده‌ای که خودم دارم می‌سازم من اینا رو گفتم اما خودم هنوز خوب درک نکردم یعتی یه جورایی  فکر میکنم باور نکردم نمیتونم حس الانم توضیح بدم الان درک کردم که منه فرزانه الان چه حسی دارم حسی که نتونستم توصیفش کنم 

      واقعا همین جور یه وقتهایی به غروب آفتاب یا به آسمان از پشت پنجره نگاه میکنم لذت میبرم شاید چند لحظه  بعدش دیگه حرفی ندارم به خودم بزنم لذت ببرم میگم برم دیگه  دیگه اون صحنه برای من جذابیتی نداره 

      بله می‌پذیرم من تایین میکنم با موجی که دارم یعنی همون افکاری که در طول روز مرور میکنم  موجم تایین میکنم و هر جا برن همین موج دارم دیگه 

      وقتی اعصاب من خورد شده خورده شده دیکه ناراحتم هر اتفاقی بیافته هر جا برم بازم اعصابم خورد تا جایی که موجم عوض بشه حالا یه بچه زیبا میبینم لذت میبرم یه درخت میبینم یا یه چیزی میشه من موجم عوض میشه و هر جا برم همون موج دارم متاسفانه در اطرافیان من خیلی موجود اینکه باید مهاجرت کنن اینجا رنگ خوشی نمیبینن و خیلی هم تلاش میکنن 

      ولی من مهاجرت کردن دوست ندارم دوست دارم پولدار باشم بتونم مسافرت برم به کشورهای خارجی ببینم اونجا چطور شاید اون زمان علاقه مند بشم اونجا بمونم نمیدونم 

      منم یاد گرفتن فکری که منو داره اذیت میکنه گیر نکنم دربارش هی فکر نکنم چون یه فکر منفی رو اگر ادامه بدی هزاران فکر دیگه بهش اضافه میشه 

      مثل دروغ میمونه وقتی یه دروغی میگی بخاطر اینکه اون دروغ لو نره مجبوری یه دروغ دیگه بگی و بلاخره هم لو میره 

      واقعا آدمی که ذهنش پر از افکار باشه تحت کنترل ذهن من قبل از اینکه با این آگاهی‌ها آشنا بشم گفتم بیمار بودم پکیجی از بیماری داشتم بماند طوری که مشاوره رفتم گفت بشین هر فکر منفی که تو رو اذیت میکنه رو مفصل بنویس بعد من اونو پاره میکردم می‌ریختم دور که کسی نخونه 

      واقعا ذهنم پر بود از افکار از طرفی پودم بیمار بود از طرفی خودم از طرفی خواهرها باور نمیکردن من بیمار باشم میگفتن دروغ میگه نیاد بابا رو نگه داره از طرفی این زنگ میزد اون زنگ میزد نوبت  توعه طوری شد که دخترم همه رو بلاک کرد بدون اینکه من بدنم  اون زمان من با این آگاهی‌ها هدایت شدم و یواش یواش افکارم کم کم کمتر شد یهو به خودم ا مدم دیدم خوب شدم دیگه سرگیجه ندارم که فشارم بیاد روی پنج خدایا شکرت الان در بهترین و بالاترین حد سلامتیم هستم 

      پس برای همین که اون روزا برنامه کودک بود نقاشی متحرک بود و فکرشون بصورت یه ابر بالای سر  هر فرد تصویر داده می‌شد میتونستی بخونی ببینی این الان چه فکری داره یا چه حرفی میزنه چون فکرهای ما بعد از یه مدت تبدیل میشن به صحبت کردن وقتی که کسی صحبت میکنه متونی بفهمی چه فکری داشته برای همین فکر در مغز ما ذخیره نمیشه در فضای ابری ذخیره میشه درباره فضای ابری چیزی نمیدونم چون لبتاب نداشتم اطلاعاتی ندارم 

      بله واقعا موضوع  قدرت کلام خیلی به من کمک میکنه تا افکار بهتری داشته باشم آرام‌تر باشم با آرامش زندگی کنم چون حال خیلی عالی رو به من منتقل میکنه خیال من راحتر میشه .

      وافعا از این فایل لذت بردم چون خیلی عالی مفصل درباره فکر توصیح دادید من وقتی بشینم نکات مهمشو بنویسم خیلی بهتر درک میکنم و بخونم هم بازم بیشتر و بهتر  درک میکنم 

      واقعا ما که نمیتونیم فکر نکنیم پس بهتره به چیزهای خوب فکر کنیم  

      پس سعی میکنم کمتر افکار منفی وارد ذهنم کنم  و سعی هم میکنم به چیزهایی که دوست دارم فکر کنم چیزهایی که دوست ندارم فکر نکنم تا اتفاقات خوبتر خوبتر خوبتر برام رخ بده 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار 989183774095
      1403/01/15 21:40
      مدت عضویت: 55 روز
      امتیاز کاربر: 2200 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 146 کلمه

      بنام خدایی که خیلی نزدیک است.

      سلام به استاد گلم و اعضای محترم سایت تناسب فکری.

      خدایا نمیدانم چطوری از لطفت تشکر کنم

      این  فایل بی نظیر به حدی حالم را بهتر کرد که نگو و نپرس .استاد جان من باوجودی.

      که سالها ست در محضر  اساتید محترمی  دانش آموزی کردم.محصولات زیادی هم خریدم . اما زیاد نتیجه ای نگرفتم یا کوچک بود .ولی به حمد خداوند عزیزم حضورم در این محفل نورانی موجب برکت وحال خوبی وسبکی قلبم شده و آرامش خدایی بر وجودم .حاکم شده که بی نهایت سپاسگزارم از خداوند متعال و شما استاد بزرگوار م که خیلی ساده مفاهیم توحیدی وارامش آفرین را بیان می فرمایی،دست محترمت که دست خداست را ه  رسم سپاسگزاری  می بوسم وبا تمام وجودم شاکر هستم …

      از دست و زبان که براید ،،،کز عهده شکرت بدر آید ،،

      طاعات و عبادات همگی قبول   حق باشه. خدا حافظ ونگهدار همه مان باشه 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 13 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار اکبر
      1403/01/15 19:51
      مدت عضویت: 261 روز
      امتیاز کاربر: 1175 سطح ۲: کاربر متوسطه
      محتوای دیدگاه: 114 کلمه

      سلام براستاد وهمراهان گرامی 

      بهر حال بنده  هم درمسیر سه ساله ایی که درمسیر تغییر زندگی خود  هستم کتاب کم وبیش دراین زمینه خوندم وفایلهای بسیارزیادی از خوداستاد و دواستاد دیگر  گوش دادم اما میبایست  اعتراف کنم که این مطالب ودریافتهاو آگاهیها وبرداشتهای جناب عطارروشن بینظیر وکمیاب وفوق العاده هستند

       همین تحلیلی که از فکر کردن ارائه دادید واقعا باب جدیدو بینش و نگرش وآگاهی بسیار جذاب و فوق العاده دستگیرمان کرد واینکه( فکر )چه مقوله مهم وتاثیر گذاری درزندگی امان محسوب میشود وچقدر مهم وحیاتی هست که بر روی افکارمان دائم کنترل داشته باشیم 

      اگرچه بقول شما تقریبا بیفکری محال است 

      اما کنترل افکار وکمتر فکر کردن براستی شاه کلید خوشبختی 

      وآرامش است 

      که آرامش نهایت خوشبختی است.. تمام 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 13 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار صالحه
      1403/01/15 15:18
      مدت عضویت: 460 روز
      امتیاز کاربر: 50205 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,574 کلمه

      سلام برخدایی مهربان  من 

      سلام بر استاد. عطلر روشن وهمه دوستان دریافت کمک 

      ازخدای خودمون 

      برای زمانیکه طی این مدت من دورنش کسب آگاهی خوب داشتم کلی آگاهی خوب رو دریافت کردم  از دادن آگاهی نادرستی خودم جلو کیری کردم نه اجباری بود نه زوری این بخش رودخونه  به دلخواه انجام دادم  تو بخش خوب مثبت رو دنبال کزدم تو بخش افکار رو برای بهتر زندگی کردن قرار دادم  توجنبهای دیگه زندگی هم این  مسیرقرارگرفتم. که به این افکارتازه من همسو بود آرامش رو کسب کردم راحتی فکرنکردن رو داشتم زمان رو تو بهتر شرایط سپری  کردم نتیجه حالا داره برام‌به سکل واضح وروشن دار  به رها کردن بخش های مشکل دارم میرسموازچاقی نه دیگه ترس دارم جون به ایتده امید دارم‌که روشی حتما من رو فردی متنایب خواهدکرد چون دارم به شکل درست همه مراحل رو چه توبخش یادگیری جه ت بخش رفتد وچه تو بخش عمل گرد با کمترین  میزان خطا انجام‌میدم

       میشه جیزی که نه کم‌شده بود ونه نبود بکله من اون به چشم‌ گم شدن میدم من با این کاره موج رو تو بخش خوب نگه داشتم هرجا رفتم اون توبخش موج خوب بود  جون  خواستم که اون موج اشتباه روواصلا گوش نکنم این مسبر رو راه نجات بینم اون باوره شدید داشته باشم‌ که دارم‌خودم رو نجات میدم چاقی رو ازخودم دورتر بینم‌  تومسیردرست قدم  میزنم 

      حتی اگه زمانی که هواسم  نبود با جشم بسته راه رفتم توچاله نمی‌افتاد جون این مسبر مانع داره ولی چاله نه موانع رو خودم پیدا میکنم‌ و پس ازچال خبری نیست مانع رو باهش برخورد دارم پس افتادنی درکاره نیست من این‌و مسیر روبه این شکل طی کردم آمروز برای باره سوم‌ دارم‌ مسبر دوره ورود به  سرزمین لاغرها رو طی ،میکنم‌ دوبار  تویی سال موفق شدم به شکل اول با کمال آرامش بدون عجله با دقت تو کسب آگاهی خلاصه تو نگاه به  بهترین شکل هم آگاهی کسب کردن هم تحلیل کردم وهم عمل کردم تو۳ بخش کفتار رفتار عمل کرد تو بهترین شرایط طی شد واین باره با آموزشی که طی ۷ ماه خوردی تودبخش خدا هرکز دیر نمیکند طی شد هر فایل این بخش کلا ۴۶ تا بود 

      برای هر فایل چیزی حدود ۶ تا ۷ روز زمان گذاشتم اون طی کزدم که باید برای باره دوم‌ این‌ تکرار رو انجام بدم وفتی داشتم‌ صبح  برای بخش شگفتی سازی دیدگاه مینوشتم اون  شگفتی ذهن اون کسترش رو به شکل کامل حس و درک‌کردم‌  

      منتنی که تو اون بخش نوشتم  مجموعه آگاهی کسب شده هم مسبر دوره ورد به سرزمین  لاغرها بود مسبر خدا هرگز دیرنمیکند بود هم زندگی با اراده خدا. وزندگی با طمع خدا واین نوشته جدید کمک کرفتن ازخدا آنجا هم به ابن‌ همه دوره اشاره کردم  برای خودم تازکی داره که متو جه میشم 

      من‌ تو نگاه اول  آمد  وفقط  لاغربشم فوری برم به زندگی فبلی خودم برکشت کنم‌ تازه موفق باشم 

      ولی نمیشه تو مسبری که از خدا درخواست کنی با کمال نا امیدی درخواست روبفرستی تو حالت  تسلیم  واقعی باشه خدا هدایت خداوند. شا مل حالت بشه تو مسیر درستی قرا بگیریی  تازه اون دریافت خوب رو داشته باشی  به کم راضی شده درجا بزنی حالا  که دارم‌  این دیگاه رو مینویسم  به یی نفری کلی اگاهی خوب برای خراب نکردن زندگیش دادم اون و از اگاهای این مسیر  وتجربه خودم  آگاه کردم اون داشت با عصبانیت زیاد از افراد صحبت می‌کرد 

      که کلی مشکل برای آینده خودش می‌چید من با گفتم تجربه  خودم که جطور این اشتباه رو درک‌ کردم‌ که همه از وجود خودم‌ ناشی  شد خوبی این بخش این بود که من این اشتباه رو به وجود اودرم  وخوبی  دیگه این بود که با کاره  خودم  ومن قادر هستم کلی ازاین مشکلات رو تو همین سابت با کسب اگاهی درست اون  برطرف کنم 

      ازشدت اشتباهم کم کنم  انجام دادم‌  تازه اون توبخش خوبش به پیش ببرم وفتی به اون  فرد  این مشاور دادم حتی بهش گفتم این حرف من یی طناب هست  که به طرف اون  افتاد  تا بل گرفتن این طناب راه مسبپیر  رو پیدا کنه چون تووجود خودش  اون باید جستجو کنه نه توبیرون از خودش  نشکلالتی کهواون فردداره هیج ربطی به بیرون ازخودش نداره اون مثل زمانی که من وارو سد همه مشکلاتی دو که‌توزندگی داره به بیرون وازخودش 

      انتقال  داده  حتی قرار گذاشتیم که اگه دوست داشته باشه هرروز یی ساعت مفید در باره این‌ روش ومسبر که می‌توان براش مفید باشه صحبت داشته باشیم حالا که فبول کرده خدا کنه اون این حس من به دست بیاره ادامه بده  یی زمانی توقسمت رایگان من‌توبخش ۱۰ گام اخر گام این جمله اونجا نوشتم‌که ازچاه چاقیی بیرون امدم رسبد به روشنای ولی با درکامورز من از چاه اطرف بیرن اند خودن رو کشف کرم که همه چیز در دوزنم من بود ولی من درمی همون چیزی که درخودم بود دربیرم به دنبال اون میگشتم   که من اول این مسبر رو یی طناب دیدم برای بیرون امدن از چاه چاقی اون زمان ولی نه اون طناب این بود که  من اول خودم  رو به شکل واقعی بشناسم اون طناب شناخت خودم  ار دورنم  بود جیزی که کل مشکلم رو. بیرون انتقال داده بودم 

      از هرکس هزچیزه انتظار داشتم برای بهتر شدن. زندگیم جز خودم وفتی من  مسئولیت اشتباه رو فبول کردم تازه خوشحالم  شد  چون و اینجا من بودم  خودم برطزف کردم آشتباهم نه  نیاز به بیرون داشته باشم که یی فری دیگه رو تو این مسبر  قرار  بدم برای همراه شدن برای برطرف کردن  روی خودم‌ کاره کردم که به آگاهی ودرک برسم  

       با نگاه کردن به این بخشهای مشکل داره اول آرامش رو نابود کردم صحبت ومرو وصدای ذهنم‌. زیاد شد برای بر طرف کردن  از ادامه  اون آسیب جلوگیری کرده

       افکار  شد افکار تو بخش مثبت کم فکر کردن به گذشت که دیگه براش کاری نمیشد کرد اون حالت افسوس رو از خودم‌گرفتم  به گذشته اصلا فکر دیگه نمیکنم‌ترس ندارم‌ جون‌ میدنم‌ تومسبر درستی قرا دارم‌ این‌ مسیردیگه اون گذشته از من‌گرفته  فکر خوب  رفتاره  خوب رو به من داده که نتیجه میشه زندگی بهتر برای آینده پس ترس تعطیل شر 

      نتیجه شد سکوت ذهن افکارخوب دیدن چیزهای خوب کمک خدا به این شکل به من رسید چون وفتی ذهن آرام باشه کمک میرسه تو.ذهن شلوغ پر از.  ازدحام اخبار درگیری فکری ایده هم داده بشه آنقدر  صدای سر مرو افکار زیادهست تو اون شلوغی هی یی صدای ضعیف بخواد دست تو بگیر کمک کنه  راه نشونبده اصلا شلوغی ذهن اجازه این‌ کمک رو نمیده که بهت برسه

        زمان‌که وفتی بر ترسهای آینده  شکرخدایی عزیزم غلبه کردم از گذشته نا افسوس،دیگه. نمیخورم نیستم توحال زندگی میکنم برای آینده خودم با  افکار عالی رو دنبال میکنم درنتیجه اگه به فردی ازمن کمک بخواد انشالله با کمکی که ازخدای خودن دریافت میکنم  یی حرفی نزنم یی جیزی رو بیام میکنم‌که  کمک کنده باشه راهکاربهتری رو بده نجات دهنده باشه اون فرد رو ازاون اعصابنتی بیرون بکشه تورافکار بهتر ببره شاید اون حرف تورزمان کم‌کاره سازه باشه شاید راهکارباشه برای زندگی بهتر برای همون فرد این بخش دیگه بستگی داره به اون طرف مقابل  

      من‌ طی این چند روزگذشته مسافر بودم خونه دخترم این باره همین مسیر قم به تهران تو نگاه رفتم مسافرت جندین  ماه دو روز   چون بقدری افکارعالی رو طی این دو روز دنبال کردم 

       به سال فبل وهم زمانی رفت برکشتم‌که فکرمیکنم متوجه میشم وفتی توجاده قرا میگرفتم اول کلی کله وشکایت داشتم که چقدر جاده شلوغ هست چقد ماشین هست چرا این جاده بی آب علف هست چقدر گوه هست اصلا گیاه نیست وبود بد تا به خونه دختردمی رسیدم ولی این باره  چه جاده زیبای هست چه گوه خوش فرمی رو باد ابا خاک با هم به وجوداورده چقدرخدا شکل زیبایی به این‌کوه داده چقدرماشین هست این ماشنها های ازمعدنهای خدا که انها ر افرینش کرده انسان اون‌کشف کردن شده ماشین شده چرخ شد لاستیک پس کلا به خالقم‌ همسو دیدم م کل نعمتهای که داشتم‌ میدیدم شده  انرژی خودش کاملا وصل شده دیدم‌ 

      همین‌ نعمت فراوانی  ها  که خدا آفریده انسان به انرژی فشار اورده که راهکارنشون بده برای زندگی بهتر وایده برای تولید وسیله برای برای راحت حرکت کردن

       چقدر  مورد زیبای رو تو این بیابان خلق شده ازنعمهای خدا هست تو بیابان که نه آب هست نه هیچ گیاهی این دریاچه شور با نمک فراوان  جقدر زیبا آفرینش شده از دور احساس سفیدی زیبای  دارم حس برف رو میده این افکارکجا اون افکار فبلی  کجا  خوب من بلد شدم یاد گرفتم‌ که زندگیم رو از موج منفی بیرون کشیده تو موج  مثبت قرار بدم‌ نتیجه هم‌ میشه افکار مثب ایده مثبت راهکار مثبت از طرف خدایی خودم‌

       سکوت آرامش در  جسم ذهن خودم  و اون و ارامش کمک بهتری از خالق رو به من  هدیه میده که آینده‌ای افکار هیج ترس حس بد رو نداره هپه وهمه آرامش امید داشتن  به آینده من به هیچ عنوان مثال گذشته نخواهد بود اگه من باشم  ادامه بدم استمرار داشته باشم عمل هم بکنم  راکت نمونم هر روز توبخش بهتری خودم رو قرار بدم آگاهی رو متوقف نکنم‌ تودنیای فبلی دیگه اصلا خودم‌ وارد نشم  ونباشن پس دریافت تو شکل بهتر پشرفت  خواهد بود انشالله 

      من‌ یاد گرفتم‌ که به چاقی فکرنکنم من لاغر خواهم شد چه نتکه جالبی بودکه این‌ کمک رو برام آمد  پس تازمانی که من داشتم به چاقی وروشهای اون فکرکردم   فردی جاق بودم جون این فکرکردن رو متوقف کردم‌  تغییر نگاه دادم درنتیجه خودم رو همین زمان اصلا لاغر میدونم‌چون هیج فکری درباره جاقی ندارم. و بخش آن بهتری از فبل رو  دنبال میکنم  توبخش بهتری هستم نگاه رو عوض کردم  موضوعات. بهتری رو دنبال میکنم‌ اون فکرمتوقف شده پس من دارم به نتیجه میرسم این‌کمک ازجانب خدا بود نتیجه تلاش برای این‌ زمانی که طی کردم 

      پشت و پنا هتون یا حق حق نگه دارتون 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریبا فروغی
      1403/01/15 14:32
      مدت عضویت: 545 روز
      امتیاز کاربر: 14950 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 854 کلمه

      باسلام خدمت شما استاد عزیز 

      افکار من در زندگی قبل از تغییرات من و نتیجه ی ان بر روزهای زندگی من:

      درگذشته من افکاری داشتم که ر اساس شنیده‌هام و تربیت ذهنم از کودکی توسط بزرگترها شکل گرفته بود کر کردن‌هایی که پشت سر هم در ذهن من شکل می‌گرفت،شنیده بودم که در زندگی برای این که حس خوبی داشته باشیم باید چه کارهایی انجام بدیم و همه ی این کار ها به با خدا تر بودن ما بستگی دارد،مثلا هرکی رو که خدا بیشتر دوست داره بهش سختی میده رو هم شنیده بودم پس فکر میکردم اگر من هم در شرایطی هستم که سختی رو باید تجربه کنم این از سمت خداست و اون منو داره امتحان میکنه که ببینه چقدر با خدا هستم،

      برای این که برداشت و افکار ادرستی در این زمینه داشتم و بر اساس شنیده‌های خودم از بزرگترها به این نتیجه رسیده بودم و هیچ وقت ندیده بودم،همچنین من ندیده بودم که بزرگترها در احساس خوب و آرامش باشند و همیشه از رنج و مریضی و گرفتاری‌های فکری ایشان در زندگی شکایت داشتند،پس این انسان چگونه با خداست و این برای من جای شک داشت،

      فکر می‌کردم که یک انسانی هستم که باید برای راضی نگه داشتن خداوند گناه نکنم دروغ نگم و تمام اعمال و رفتارها که یک انسان کاملاً با ایمان و مسلمان انجام میده مثل نماز روزه و واجبات رو به درستی انجام بدم ولی چرا حالم خوب نبود،

      چون در طول روز افکاری داشتم که بوط به خودم و نگرانی‌هام در زندگی باعث می‌شد که آرامش رو از دست بدم مثلاً ترس از این داشتم که خداوند شنیده بودم که ادم های بد رو عذاب میکنه،

      افکار من قبل از تغییر کردن وقع داشتن از دیگران احساس تنهایی زودرنج بودن و خیلی واکنش نشان دادن به انسان‌ها بود،فکر می‌کردم در قبال زندگی من مه کس مسئول هستند و با رفتارشان حال من رو خراب می‌کنند،فکر می‌کردم خدا در آسمان‌ها نشسته و منتظر است تا من کار اشتباهی انجام بدم تا در نامه اعمالم ثبت کنه،و افکاری اینجوری در زندگی باعث شده بود که احساس خوب رو نشناسم خدا رو نشناسم،

      برای همین نتیجه زندگی قبل تغییرات من بیماری بود احساس بد بود عصبی شدن بود ز انسان‌ها دوری کردن بود با خودم در افکاری منفی بودم و نداشتن و کمبود نعمت‌ها و استه‌هام رو در زندگیم با احساس بدی احساس می‌کردم و به خدا شکایت داشتم که پس کو نعمت‌هایی که از تو می‌خواهم و قول داده بودی که اجابت کنی،

      و افکاری که بعد از تغییرات خودم بعد از ورودم به سایت بدست اوردم و نتیجه ی اون بر زندگیم،

      بعد از ورودم به سایت اولین چیزی که ه اون فکر نمی‌کردم گله و شکایت بود تصمیم گرفته بودم گله و شکایت رو از انسان‌ها کنار بگذارم  دیگه به انسان‌ها فکر نکنم پس ذهن من یک فضای خالی پیدا کرد احساس بهتری داشته باشم،

      بعد یاد گرفتم که باید چگونه از خداوند درخواست کنم و خدای جهان واقعی رو بشناسم خدایی که درون من است  احساس من رو می‌بینه و بر اساس رضایت من از زندگی و آنچه باور دارم اتفاق‌ها رو پیش روی من قرار میده پس با این آگاهی فکر نکردن به نداشته‌هام رو کنار گذاشتم،و برای داشته‌هام سعی کردم سپاسگزار باشم،

      فکر کردن به اشته‌هام قدم بعدی بود که سعی کردم ون دفتری از نعمت‌های خوب زندگیم بنویسم و بعد با احساس خوب خواسته‌هام رو از خداوند درخواست کنم که باعث احساس خوبی درون من شد،

      همه چیز به افکار بستگی داره فقط مسیر افکارم رو عوض کرده بودم  به آگاهی‌های جدید عمل کردم تا تونستم یک انسان متفاوت و ا ایمان‌تر و نگران نباشم و آرامش را تجربه کنم از خودم بسازم و همه با افکار من نی انتخاب چیزهایی که در طول روز به اون‌ها فکر می‌کردم اتفاق افتاد،

      مثلاً توقعی که از دیگران داشتم رو کم کردم تا حدی که تونستم دیگه از رفتار و گفتار انسان‌ها ناراحت نشم و هیچ توقعی نداشته باشم فهمیدم که انتظارم رو از خداوند باید داشته باشم و از او که بی‌نهایت نعمت‌هایش را در زندگی من گسترش داده درخواست کنم،

      من فکر کردن به گذشته رو کنار گذاشتم و فهمیدم که باید در لحظه زندگی کنم و به آینده و واسته‌هایی که از خداوند دارم با احساس خوب فکر کنم مثلاً اگر در گذشته خطایی از من سر زده بوده خودم را ببخشم و با آگاهی انتخاب کنم که چه افکاری را در ذهنم گسترش میدم،

      من امروز یاد گرفتم که اخبار یا اتفاق‌هایی که باعث میشه فکرم سمت اون بره در فضای مجازی یا تلویزیون رو دنبال نکنم تا فکرم به سمت انرژی‌های منفی نره پس این کار رو با تکرار و تمرین که انجام دادم دیگه این افکار در ذهن من به وجود نمیاد و مثل یک سیر دادن به برنامه‌ای در سیستم ذهنم مسیر افکارم رو تعیین کردم و برنامه جدیدی برای ادامه زندگیم نوشتم که در اون ر از اتفاق‌های زیبا با توکل و ایمان به خداست و فکر و دف من تجربه زندگی لذت بخشی است که در لحظه می‌تونم داشته باشم پس الان اگر از من بپرسین که فریبا چه کسی هست و چه احساسی داره می‌گویم به شما که من یک انسان متفاوت با افکاری درست هستم که در این لحظه هیچ احساسی به جز لذت و آرامش ندارم،،

      باتشکرازشما 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 14 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فهیمه حیاتی
      1403/01/15 11:03
      مدت عضویت: 265 روز
      امتیاز کاربر: 5690 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 436 کلمه

      به نام خدای هستی بخش

      واقعا چه تحلیل قشنگ و قابل درکی اینکه که استاد گفتین وقتی ما به یک منظره زیبا میریم و حالمون خوب میشه درواقع اون منظره باعث حال خوب ما نشده بلکه بخاطر کم شدن افکار و مرور نشدن افکارمون برای چند لحظه حال ما خوب میشه برای تایید این گفته خیلی از اطرافیان رو دیدم که اصلا از رفتن به طبیعت لذت نمیبرن بیرون یا خونه بودن اصلا براشون فرقی نمیکنه و الان متوجه شدم که پریشانی افکارشون باعث لذت نبردنشون میشه چون همیشه و هرجا ودر هر موقعیتی افکارشون باهاشون هست. من خودم چند سال گذشته حال روحی مناسبی نداشتم واصلا از دیدن هیچ صحنه یا اتفاقی در زندگیم لذت نمیبردم و حالم خوب نمیشد و بقول استاد خونه بودم دلم میخواست برم بیرون چون فک میکردم بیرون رفتن حالمو خوب میکنه و میتونم از اون حالت دائم غمگین بیرون بیام ولی به محض اینکه بیرون میرفتم و میدیدم تاثیری نداره میگفتم بگردم  خونه الان فهمیدم که افکار بهم ریخته و غم زا من باعث لذت نبردن من از هیچ موقعیتی میشد من به دنبال رسیدن به آرامش در اطرافم بودم در صورتی که آرامش درون من بود فقط من با افکارم اونو دفن کرده بودم آرامش من گم نشده بود که بتونم در جست جوی بیرون از خودم اونو پیدا کنم فقط کافی بود دست از اون افکار آزاردهنده بردارم ولی من فک میکردم که درون این افکار حبس شدم الان میگم افکار اونموقع اونو موقعیت ، حال ،یا هرچیز دیگه ای میدونستم و هرکس بهم میگفت که بخاطر چی حالت بده جوابی براش نداشتم و واقعا نمیدونستم چرا حالم بدم و با مزخرف ترین افکار حال خودمو بد کرده بودم و میگفتم دست خودم نیست این حالت .وای که چقدر این افکار قدرت دارن و میتونن زندگی جسمی و روحی مارو تحت تاثیر قرار بدن پس  باید مراقب افکارمون باشیم که هر فکری رو گسترش ندیم  .درواقع پیش فرض ما اینه که دائما سرخوش و خوشحال باشیم دقیقا مثل بچگی مون ولی ما با بی نهایت افکار این سرخوشی رو از خودمون دریغ میکنیم .تجربه اینو داشتم که ذهنم درگیر مسائل و مشکلات بوده و دچار پریشانی و حال بد شدم و وقتی به طور آگاهانه خواستم که به اون مسائل فک نکنم یا به درست شدنشون فک کنم در کسری از ثانیه حالم عوض شده و آرامش عجیبی وجودم رو فرا گرفته .این افکار همچین بلایی سرما میاره و زندگی ما دست افکارمونه به هراندازه بتونیم در زمان حال زندگی کنیم و به گذشته و آینده فک نکنیم و فقط در لحظه حال باشیم فقط در همین لحظه و ثانیه ، آرامش رو به خودمون هدیه میکنیم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سارا آبکار
      1403/01/15 08:44
      مدت عضویت: 104 روز
      امتیاز کاربر: 3310 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 21 کلمه

      سلام استاد .سال نو مبارک منو ببخشید در طول ایام عید مطالبو خوندم ولی باور کنید نمیتونستم پیام بزارم .حلالم کنید

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم