0

در جستجوی آرامش (تکمیلی ۳)

احساس آرامش
اندازه متن

همه انسانها در جستجوی موفقیت هستند و برای رسیدن به آن تلاش می کنند.

تصور ما این است که موفقیت در تحصیلات، کسب و کار، روابط و … منجر به احساس آرامش و احساس خوب زندگی کردن می شود درحالی که واقعا اینگونه نیست.

اخطاریه

در جستجوی موفقیت

به محض اینکه در دوران کودکی وارد مدرسه می شویم جنگ و ستیز برای موفقیت آغاز می شود. البته در ابتدا کسب نمرات خوب از نظر ما مهم و نشانه موفقیت نیست اما با اصرار و تاکید معلمین و خانواده باور می کنیم که کسب نمرات بالا نشانه موفقیت و تضمین کننده آینده ما خواهد بود.

از زمانی که وارد مدرسه شدم این عبارت را هر روز و شاید روزی چند بار می شنیدم:

درس بخون که به جایی برسی

نمی دانستم که قرار است به کجا برسم ولی می دانستم اگر درس نخوانم به هیچ کجا نمی رسم.

در هر مقطع تحصیلی این عبارت هم تغییراتی پیدا می کرد ولی همیشه همراه من بود.

  • درست بخون که بقیه عقب نمونی
  • درس بخون که آبرومون رو نبری
  • درس بخون که بتونی کار پیدا کنی
  • درس بخون که بهت زن بدن
  • درس بخون که جلوی بچه هات شرمنده نشی

انسان های زیادی سالهای زیادی از عمر خود را صرف موفقیت در درس خواندن، کسب مهارت، یافتن شغل عالی و … می کنند. بنابراین به طور طبیعی باید فردی که در جنبه های مختلف موفقیت هایی کسب کرده است در نهایت زندگی توام با احساس آرامش و احساس خوب داشته باشد اما چرا در اکثر موارد اینگونه نیست؟!

اگر پزشک، مهندس، کارخانه دار، معلم، استاد دانشگاه، وکیل، کاسب، دانشمند و …. باشید اما از زنده بودن و زندگی کردن لذت نبرید و احساس آرامش نداشته باشید، این همه تلاش و تمرکز برای کسب موفقیت چه فایده ای داشته است؟!

همه ما در کودکی زندگی سرشار از شادی و احساس آرامش را تجربه کرده ایم اما هرچه بزرگتر شدیم درگیر تلاش و کوشش برای موفقیت و اثبات ارزشمندی خود شدیم تا بتوانیم دوباره آن آرامش و شادی که از ابتدا داشتیم را به دست بیاوریم.

همه تلاش های روزمره ما در زندگی برای چیست؟ غیر از این است که می خواهیم به احساس آرامش برسیم؟

اگر در زندگی احساس آرامش و شادی نداشته باشیم چه اهمیتی دارد چقدر املاک و دارایی و پس انداز داشته باشیم؟! تا وقتی احساس آرامش نداشته باشیم نمی توانیم از دارای و امکانات خود استفاده کنیم.

در جستجوی احساس آرامش و شادی

سال های زیادی از زندگی ام درگیر مسائل و مشکلات مختلف بودم. از چاقی گرفته که از کودکی همراه همیشگی من بود تا مشکلات سلامتی، کار، شرایط مالی، روابط خانوادگی و … که به مرور به زندگی من اضافه می شدند.

زندگی توام با مسائل گوناگون سبب شده بود که آرزوی من در زندگی رسیدن به احساس آرامش باشد.

زمانی که ازدواج کردم و زندگی توام با مسائل مختلف در روابط را تجربه می کردم دوست داشتم در شرایطی باشم که احساس آرامش داشته باشم.

زمانی که در شرکت دولتی مشغول کار بودم و هر روز درگیر مسائل و مشکلات بودم، دوست داشتم کاری داشته باشم که در حین انجام آن احساس آرامش داشته باشم.

زمانی که در کسب و کار آزاد هر روز درگیر مسائل چک و بدهکاری و طلبکاری و … بودم دوست داشم در شرایطی باشم که آرامش داشته باشم.

در هر جنبه از زندگی ام نیاز به احساس آرامش داشتم.

آن زمان تصور من این بود که اگر خانواده ثروتمندی داشتم که به اندازه کافی پول در اختیار من قرار می دادند می توانستم احساس آرامش در زندگی داشته باشم.

همچنین فکر می کردم اگر مدرک تصحیلی بالایی داشتم یا کسب و کار موفقی داشتم یا با فرد دیگری ازدواج کرده بودم قطعا می توانستم در زندگی احساس آرامش داشته باشم.

این طریق زندگی که احساس می کردم هر روز زندگی من آشفته تر می شود تا سن سی و چند سالگی ادامه داشت تا به لطف خداوند به مسیر تغییر زندگی هدایت شدم.

در همان ماه های اول به این درک رسیدم که تلاش برای رسیدن به پول بیشتر، ماشین بهتر،‌ خانه بزرگتر و … نمی تواند منجر به داشتن احساس آرامش در زندگی شود. چون در همان شرایطی که از همه چیز ناراضی بودم بالاخره یه چیزهایی داشتم که قبلا نداشته بودم ولی داشتن همان ها هم باعث ایجاد احساس آرامش در من نشده بود.

بنابراین تعریف من از خوشبختی به شکل کلی تغییر پیدا کرد و از آنچه فکر می کردم اگر خانه و پول و ماشین و … داشته باشم احساس خوشبختی در زندگی خواهم داشت به این نگرش که اگر من در زندگی آرامش داشته باشم احساس خوشبختی خواهم داشت تغییر پیدا کرد.

احساس آرامش

چرا احساس آرامش ندارم

بعد از اینکه مطمئن شدم تنها راه رسیدن به احساس خوشبختی داشتن آرامش است این موضوع برای جالب شد که چرا در زندگی آرامش ندارم؟!

سی و چند سال از عمر من گذشته بود و بالاخره یه چیزهایی در زندگی کسب کرده بودم.

مدرک تحصیلی، مهارت های زندگی و شغلی، ازدواج کرده بودم، بچه داشتم، مغازه داشتم، سرمایه داشتم اما چرا با همه این ها آرامش نداشتم؟!

رسیدن جواب این سوال که چرا احساس آرامش ندارم برای من خیلی مهم شده بود بنابراین سعی کردم مطالب و محتوایی را دنبال کنم که در جهت رسیدن به آرامش باشد.

در ابتدا تصور می کردم اگر به مقدار مشخصی از پول یا دارایی برسم بعد از آن احساس آرامش در زندگی خواهم داشت اما متوجه شدم که این نگرش صحیح نیست چون هم خودم در طی چند سال کار و زندگی چیزهایی در زندگی ام اضافه شده بود و هم در افرادی که خیلی از من بیشتر داشتند می دیدم که همچنان احساس آرامش ندارند.

مواجه شدن با افرادی که از نظر دارایی و ثروت خیلی فراتر از آرزوی من بودند اما در صحبت هایشان اعلام می کردند که آرزوی آنها آرامش داشتن در زندگی است برای من واضح کرد که دارایی و پول و … در نهایت نمی تواند منجر به آرامش شود.

بنابراین به دنبال پیدا کردن عامل اصلی رسیدن به آرامش بودم. از طرفی برای من جالب بود که همه انسانها در کودکی سرشار از احساس آرامش هستند پس چرا هرچه بزرگتر می شوند بیشتر احساس می کنند که آرامش ندارند و آرزوی آنها رسیدن به آرامش است؟!

نکته جالب توجه اینکه بیشتر انسانها در جستجوی آرامشی هستند که زمانی سرشار از آن بوده اند اما اکنون هرچه به دنبال آن می گردند ظاهرا پیدا شدنی و دست یافتنی نیست.

به این درک رسیدم که اگر هرآنچه به دنبال آن هستیم ولی هرگز پیدا نمی شود به این دلیل است که اصلا گم نشده است که از طریق جستجوی ما پیدا شود.

این نگرش که انسان در جستجوی احساس آرامش در لابلای مسائل دنیاست نگرش اشتباهی است که هرگز به نتیجه نخواهد رسید.

دقیقا مشابه موضوع لاغری که همه افراد چاق جهان سالهای زیادی از زندگی خود را در جستجوی راه و روشی برای لاغری هستند چون تصور می کنند لاغری را از دست داده اند اما هرگز لاغری را پیدا نمی کنند و لاغر نمی شوند به این دلیل که آنها به اشتباه‌ تصور می کنند که باید لاغری را پیدا کنند.

درحالی که لاغری در وجود آنها از قبل بوده است و فقط شکل گیری مانعی به اسم چاقی در برابر لاغری سبب شده است که آنها از لاغری محروم و به چاقی مبتلا شوند.

در مورد آرامش در زندگی هم دقیقا به همین شکل است و ما به دلیل شکل گیری مانع در برابر آرامش ذهنی خود را از آن محروم کرده و به تنش و اضطراب گرفتار شده ایم و اکنون هرچه به دنبال احساس آرامش در دنیای پیرامون خود می گردیم هیچ نشانی از آن یافت نمی کنیم.

همه تلاش های ما برای رسیدن به درآمد بیشتر، ماشین بهتر، خونه بزرگتر و … فقط برای چند ساعت یا چند روز می تواند باعث بهبود روحیه و احساس شادی ما در زندگی شود و پس از مدت کوتاهی دوباره به همان شرایط احساسی قبل برمی گردیم.

دقیقا مشابه تلاش های ما برای لاغر شدن از طریق رژیم گرفتن و ورزش کردن و … که در نهایت برای مدت کوتاهی منجر به لاغری نسبی در ما می شد اما دوباره به شرایط قبل بر می گشتیم.

در موضوع شرایط جسمی شکل گیری مجموعه از افکار چاق کننده در ذهن منجر به از دست رفتن تناسب جسمی و گرفتار شدن به چاقی می شود.

در موضوع شرایط احساس آرامش شکل گیری مجموعه ای از افکار منفی در ذهن منجر به از دست رفتن احساس شادی و آرامش درونی در انسان می شود.

نکته حائز اهمیت اینکه در بحث چاقی تنوع افکار چاق کننده مربوط به مواد غذایی، عوامل چاقی و … است اما در بحث نداشتن آرامش در زندگی تنوع افکار منفی به بی نهایت شکل ممکن می باشد.

بنابراین عامل اصلی سلب آرامش در زندگی افکاری است که در طی زندگی کردن وارد مخزن ذهن می شود.

برخی افکار وقتی وارد ذهن می شوند ماندگار هستند و تبدیل به نگرش ما در زندگی می شوند.

برخی افکار گذرا هستند و مربوط به مقطع خاصی از زندگی هستند و فقط مدت مشخصی بر ما تاثیر می گذارند.

برخی از افکار هم هرگز هنوز به تجربه زندگی ما تبدیل نشده اند اما همیشه در ذهن ما وجود دارند و موجب سلب آرامش ما می شوند.

اینکه بخواهیم افکاری که باعث سلب آرامش ما می شوند را شناسایی و از ذهن خود حذف کنیم کار غیرممکنی است چون در طی زندگی روزمره به طور پیوسته ما در معرض ورود افکار به ذهن خود هستیم و هرگز نمی توانیم جلوی ورود افکار به ذهن خود را بگیریم.

انسان تا وقتی زنده است در معرض ورود افکار به ذهنش می باشد بنابراین این نگرش که چگونه از ورود افکار به ذهن خود جلوگیری کنیم عملا غیرممکن است.

تنها راه حل رهایی از شر افکار و تجربه آرامش پایدار در زندگی یادگیری مهارت فکر نکردن است.

به این شکل که افکار در ذهن ما وجود دارند اما ما می توانیم از آنها استفاده نکنیم.

به اندازه ای که در زندگی بتوانیم از افکار خود استفاده نکنیم یا کمتر فکر کنیم به شکل خودبخودی آرامش را در زندگی تجربه خواهیم کرد.

اخطار

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.33 از 45 رای

https://tanasobefekri.net/?p=42957
برچسب ها:
18 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار الهام خضرلو
      1403/02/12 18:24
      مدت عضویت: 1725 روز
      امتیاز کاربر: 19233 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 528 کلمه

      به نام خدای مهربان 

      همه انسانها فکر می‌کنند اگر به جایی برسند یا به خواسته های مهمی که در زندگی  دارند برسند خوشبخت می‌شوند واحساس شادمانی دارند واحساس آرامش می‌کنند .

      خیلی ها فکر می‌کنند از جمله من اگر لاغر بشم تمام مشکلات من تمام می‌شود وطعم خوشبختی را می چشم یا خیلی ها دوست دارند مهاجرت کنن تا طعم خوشبختی وحس خوب وآزادی  وآرامش را بچشند با خیلی ها دوست دارند صاحب فرزند بشند تا طعم خوشبختی وحال خوب را بچشند درحالی که هیچ کدام از اینها مایه ی خوشبختی نیست خوشبختی واقعی زمانی هست که انسان ارامش ذهنی ودرونی داشته باشد آرامش واقعی در بیفکری هست یعنی اینکه سکوت ذهنی را تجربه کنی وبه هیچ چیز فکر نکنی

       خیلی از ماها به خیلی از آرزوهایمان دست یافتیم ولی احساس خوشبختی فقط در چند روز اول رسیدن به آن آرزو را حس کردیم وبعد از چند روز آرزوی جدیدی در ما شکل گرفت وما بی صبرانه دنبال آرزوی بعدیمان رفتیم و آرزوی قبلی‌مان را که سالها بود به آن فکر می‌کردیم را فراموش کردیم واحساس بدبختی کردیم دوباره .

      من قبلا فکر میکردم اکر پایان نامه ام را تمام کنم طعم خوشبختی وآرامش را میچشم وبی صبرانه منتظر روز دفاعم بودم ولی بعد از روز دفاع فقط چند روزی خوشحال بودم وروزهای دیگر باز هم دنبال آرزوی دیگرم بودم وحس خوشبختی از وجودم محو شد یا من خیلی دوست داشتم به زودی زایمان کنم تا از سنگینی بارداری راحت بشم ولی بعد زایمان آنقدر مسئولیت بچه داری برای من فشار اورد که اصلا طعم خوش بچه دار شدن وسبکی بعد زایمان را نچشیدم ونفهمیدم

       انسانها تا لحظه‌ی مرگ آرزوهاي دور ودرازی دارند ولی مهم این هست که در مسیر رسیدن به اهداف آرام باشند واز زندگی لذت ببرند وآرامش خودشان را به هیچ وجه فدای رسیدن به خواسته هایشان نکنند .

      من الهام هستم به خودم وخدای خودم قول می‌دهم در زندگیم مهمترین اصل رسیدن به آرامش درونی باشد دوست دارم زندگی آرام وساده وبی هیاهو  داشته باشم .وبرای رسیدن به خواسته هایم تقلا نکنم

       دوست دارم سرم گرم زندکی خودم باشد دوست دارم دیگران را قضاوت نکنم در زندگی دیگران دخالت نکنم دوست دارم دیگران راورفتارهایشان راتحلیل نکنم

       دوست دارم در دنیای کوچکی که برای خودم ساختم زندگی کنم دوست دارم آرام باشم و عجله نکنم دوست دارم آرام آرام به خواسته هایم برسم دوست دارم نگران قضاوت دیگران نباشم دوست دارم زمانم را به بهترین شکل سپری کنم دوست دارم در تنهایی خودم با خدا خلوت کنم

       دوست دارم هر جایی که هستم را بهترین جا برای ماندن بکنم دوست دارم در جایی که هستم آرامش رو در خودم حفظ کنم دوست دارم با خودم در صلح باشم وبا دیگران هم به صلح برسم

       دوست دارم حرفهای منفی نزنم و گوش نکنم واز افراد منفی به دور باشم دوست دارم احساس ارزشمندی داشته باشم و در وجودم این حس رو نهادینه کنم.دوست دارم هر روز کمی تغییر کنم دوست دارم بهشت را درین دنیا تجربه کنم 

      خدایا کمکم کن تا به حس آرامش واقعی درونی برسم واین حس را به دیگران هم انتقال بدهم دوس دارم منتقل کننده ی حس‌های خوب وارامش به دیگران باشم .دوست دارم ارامش را همواره در وجودم حفظ کنم .خدایا تو یار ویاورم باش و کمکم کن.

      زندگی یعنی آرامش الهام یعنی آرامش ودیگر هیچ

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهرا
      1403/01/20 10:38
      مدت عضویت: 396 روز
      امتیاز کاربر: 24580 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 560 کلمه

      سلام استاد 

      کلمه رسیدن به آرامش برای همه  انسانها و درطول تاریخ بسیار خوب و لذت بخش هست و  گفته شده وقتی فرد به آرامش میرسد بسیار خوشحال و سرزنده خواهد بود ولی نقشه رسیدن به آرامش را بد ترسیم کردند خیلی  سختی و فشار جسمی و روحی به خود میآورند که درنهایت به آرامش برسند ولی این سرابی بیش نیست و هرگز به آرامش همیشگی نمیرسند 

      درطول زندگی همیشه درسخوان باش تا مهندس شوی و به ارامش برسی 

      درطول زندگی قناعت پیشه کن تا بتوانی سرمایه ای داشته باشی و به آرامش برسی 

       درطول زندگی کاررسمی پیدا کن تا امنیت شغلی داشته باشی و به آرامش برسی 

       درطول زندگی با افراد موفق دوست شو و رابطه داشته باش که تو به آرامش برسی 

      درطول زندگی از خداوند به اندازه ای درخواست کن که با آن بتوانی به آرامش برسی 

      درطول زندگی درمورد گذشته فکر نکن و صحبت نکن تا به ارامش برسی 

      در ازدواج با کسی ازدواج کن که سرمایه دار باشد تا از نظر مالی تامین باشی و به آرامش برسی 

      درزندگی زیاد بحث نکن تا آرامش داشته باشی 

      و درنهایت همه ی این کارها به این ختم میشود که انسان درهیچ کدام ازاین شرایط درزندگی به آرامش ذهنی و جسمی نمیرسد چون درمورد آنها فکر میکند حالا خاطرات ممکن است خوب باشد یا بد  ودرصورتی میتوانی به آرامش برسی که درهرشرایطی بودی از ان لحظه لذت ببری و به گذشته و آینده و افکار منفی فکر نکنی یعنی به نوعی از الان ورودیهای منفی ذهن برای گفتگو با خود را ببندی ووقتی خانم منفی باف خواست شما را ازطریق فکر به جاهای دور و گذشته و یا در آینده درذهن ببرد شما با او همراه نشوی و با قاطعیت بگو من الان درزمان حال هستم و باید نهایت آرامش روحی و جسمی را الان تجربه کنم 

      استاد خیلیها به من میگفتند که درمورد گذشته و ناراحتیهای گذشته فکر نکن ولی نمیدانم چرا ذهن من ان را قبول نمیکرد و گذری از ان عبور میکرد ولی وقتی دراین سایت خواندم مثل یک پنجره ی تازه ای که برای من باز شده باشد یک آگاهی جدید برای من بود و از امروز سعی میکنم اصلا درمورد اتفاقات گذشته و اتفاقات آینده فکر نکنم چون دردو حالت کاری الان ازمن بر نمیاید و فقط استرس و ناراحتی را برای من میآورد و چقدر خوشحال شدم که الان دانستم راه رسیدن به آرامش فکری و جسمی ان است که درمورد آن موضوع فقط فکر نکنیم 

      من ار امروز باید یاد بگیرم که مهارت فکر نکردن به موضوعی که حال و آرامش من را بهم میزند را انجام ندهم وفقط اینکار توسط خود من و با ذهن خودم امکانپذیر خواهد بود 

      به اندازه ای که در زندگی بتوانیم از افکار خود استفاده نکنیم یا کمتر فکر کنیم به شکل خودبخودی آرامش را در زندگی تجربه خواهیم کرد.و چقدر این فرمول ساده و آسان است و ما درهرشرایطی که هستیم حتی آرامش روحی داریم ولی با فکر کردن به گذشته و یا آینده آن آرامش را از خودمان سلب میکنیم و احساس خود را بد میکنیم 

      استاد از شما ممنون که راه حلی به این راحتی به ما یاد دادید که فقط با تمرین و استمرار دراین مسیر میتوانیم با فکر نکردن به موضوعاتی که حس مارا بد میکند از آن جلوگیری کنیم و بیشتر به تواناییها و خاطرات خوب گذشته اگر خواستیم فکر کنیم تا احساس آرامش و سبکی و رها داشته باشیم و با این کار  فشار عصبی بر ذهن و جسم خود وارد نکنیم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مهين خليلى
      1403/01/17 16:28
      مدت عضویت: 471 روز
      امتیاز کاربر: 3255 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 266 کلمه

      سلام به استاد عزيز ودوستان خوبم

      اميدوارم تعطيلات به همه شما عزيزان خوش گذشته باشه

      خداروشكر زندگيمون به روال طبيعي برگشت😂😂

      واقعا خوندن ديدگاه ها منو خيلي متحول كرد  از اين بابت خيلي خوشحالم جاي هستم گفته هاش حال منو خوب تر ميكنه 😀😀

      من چند روزي بود خيلي با خودم درگير بودم

      از خودم سوال هاي زيادي ميكردم

      چرا حال خوبمون ماندگار نيست 

      چرا ما انقدر روي خودم كار ميكنيم پرش افكار داريم

      چرا واژه ها برام تكراري شده

      چراهاي كه  از خودم ميپرسم  تو كه هستي هيچ جوابي دريافت نميكنم

      خلاصه  استاد خيلي چرا هاي ديگه.

      امروز اين فايل خوندم  وگوش دادم متحير شدم

      چشمام از تعجب خيلي گرد شد

      جواب تمام چراهاي منو  دادي

      واقعا سپاسگزارم🙏🏼

      استاد واقعاخيلي زيبا گفتيد

       اگردر زمان حال بي حالتي  و بي فكري بتوني زمان طولاني تري  خودتو نگه داري

      در هركجا باشي لذت ميبري

      تو ترافيك

      توي جنگل 

      كنار اب

      در حال ديدن شفق قطبي

      كنار كساني كه دوسشون داري

      وخيلي جاهاي ديگه ………………..

      من جواب سوالتون ميتونم بدم

      من كي هستم

      بدون در نظر گرفتن گذشت واينده

      من در بي حالتي خودم بي فكري

      مهين هستم افريده خدا

      خيلي لذت بخش بخاطر اينكه من نياز ندارم اخبار گوش بدم

      من نياز ندارم خبرهاي زرد گوش بدم

      من نياز ندارم در دنيا مجازي سرخودمو گرم كنم

      من نياز ندارم با حرفاي خانواده وفاميل خودمو سرگرم كنم

      من در اين زمان نياز دارم به خودم كه چقدر زيبا خلق شدم فكر كنم به خالق خودم فكر كنم

      چقدر هوشمندانه خاق شدم

      هنوز خيلي از وجودم نشناختم

      ًكنجكاو هستم در خودم اسرارم را  پيدا كنم

      من كنجكاو هستم توانايي هاي بي حد وحصر خودمو پيدا كنم

      كنجكاو هستم ايتعدادهايم را پيدا كنم

      كنجكاو هستم راز هاي بدنم را پيدا كنم

      واقعا از شما سپاسگزاوم جرقه بهتر فكر كردن وبهتر زيستن را بهم اموختيد

      با سپاس از شما شواليه مهربان 👌🏽🌟👑🌺

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریبا فروغی
      1403/01/15 14:32
      مدت عضویت: 562 روز
      امتیاز کاربر: 15095 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 854 کلمه

      باسلام خدمت شما استاد عزیز 

      افکار من در زندگی قبل از تغییرات من و نتیجه ی ان بر روزهای زندگی من:

      درگذشته من افکاری داشتم که ر اساس شنیده‌هام و تربیت ذهنم از کودکی توسط بزرگترها شکل گرفته بود کر کردن‌هایی که پشت سر هم در ذهن من شکل می‌گرفت،شنیده بودم که در زندگی برای این که حس خوبی داشته باشیم باید چه کارهایی انجام بدیم و همه ی این کار ها به با خدا تر بودن ما بستگی دارد،مثلا هرکی رو که خدا بیشتر دوست داره بهش سختی میده رو هم شنیده بودم پس فکر میکردم اگر من هم در شرایطی هستم که سختی رو باید تجربه کنم این از سمت خداست و اون منو داره امتحان میکنه که ببینه چقدر با خدا هستم،

      برای این که برداشت و افکار ادرستی در این زمینه داشتم و بر اساس شنیده‌های خودم از بزرگترها به این نتیجه رسیده بودم و هیچ وقت ندیده بودم،همچنین من ندیده بودم که بزرگترها در احساس خوب و آرامش باشند و همیشه از رنج و مریضی و گرفتاری‌های فکری ایشان در زندگی شکایت داشتند،پس این انسان چگونه با خداست و این برای من جای شک داشت،

      فکر می‌کردم که یک انسانی هستم که باید برای راضی نگه داشتن خداوند گناه نکنم دروغ نگم و تمام اعمال و رفتارها که یک انسان کاملاً با ایمان و مسلمان انجام میده مثل نماز روزه و واجبات رو به درستی انجام بدم ولی چرا حالم خوب نبود،

      چون در طول روز افکاری داشتم که بوط به خودم و نگرانی‌هام در زندگی باعث می‌شد که آرامش رو از دست بدم مثلاً ترس از این داشتم که خداوند شنیده بودم که ادم های بد رو عذاب میکنه،

      افکار من قبل از تغییر کردن وقع داشتن از دیگران احساس تنهایی زودرنج بودن و خیلی واکنش نشان دادن به انسان‌ها بود،فکر می‌کردم در قبال زندگی من مه کس مسئول هستند و با رفتارشان حال من رو خراب می‌کنند،فکر می‌کردم خدا در آسمان‌ها نشسته و منتظر است تا من کار اشتباهی انجام بدم تا در نامه اعمالم ثبت کنه،و افکاری اینجوری در زندگی باعث شده بود که احساس خوب رو نشناسم خدا رو نشناسم،

      برای همین نتیجه زندگی قبل تغییرات من بیماری بود احساس بد بود عصبی شدن بود ز انسان‌ها دوری کردن بود با خودم در افکاری منفی بودم و نداشتن و کمبود نعمت‌ها و استه‌هام رو در زندگیم با احساس بدی احساس می‌کردم و به خدا شکایت داشتم که پس کو نعمت‌هایی که از تو می‌خواهم و قول داده بودی که اجابت کنی،

      و افکاری که بعد از تغییرات خودم بعد از ورودم به سایت بدست اوردم و نتیجه ی اون بر زندگیم،

      بعد از ورودم به سایت اولین چیزی که ه اون فکر نمی‌کردم گله و شکایت بود تصمیم گرفته بودم گله و شکایت رو از انسان‌ها کنار بگذارم  دیگه به انسان‌ها فکر نکنم پس ذهن من یک فضای خالی پیدا کرد احساس بهتری داشته باشم،

      بعد یاد گرفتم که باید چگونه از خداوند درخواست کنم و خدای جهان واقعی رو بشناسم خدایی که درون من است  احساس من رو می‌بینه و بر اساس رضایت من از زندگی و آنچه باور دارم اتفاق‌ها رو پیش روی من قرار میده پس با این آگاهی فکر نکردن به نداشته‌هام رو کنار گذاشتم،و برای داشته‌هام سعی کردم سپاسگزار باشم،

      فکر کردن به اشته‌هام قدم بعدی بود که سعی کردم ون دفتری از نعمت‌های خوب زندگیم بنویسم و بعد با احساس خوب خواسته‌هام رو از خداوند درخواست کنم که باعث احساس خوبی درون من شد،

      همه چیز به افکار بستگی داره فقط مسیر افکارم رو عوض کرده بودم  به آگاهی‌های جدید عمل کردم تا تونستم یک انسان متفاوت و ا ایمان‌تر و نگران نباشم و آرامش را تجربه کنم از خودم بسازم و همه با افکار من نی انتخاب چیزهایی که در طول روز به اون‌ها فکر می‌کردم اتفاق افتاد،

      مثلاً توقعی که از دیگران داشتم رو کم کردم تا حدی که تونستم دیگه از رفتار و گفتار انسان‌ها ناراحت نشم و هیچ توقعی نداشته باشم فهمیدم که انتظارم رو از خداوند باید داشته باشم و از او که بی‌نهایت نعمت‌هایش را در زندگی من گسترش داده درخواست کنم،

      من فکر کردن به گذشته رو کنار گذاشتم و فهمیدم که باید در لحظه زندگی کنم و به آینده و واسته‌هایی که از خداوند دارم با احساس خوب فکر کنم مثلاً اگر در گذشته خطایی از من سر زده بوده خودم را ببخشم و با آگاهی انتخاب کنم که چه افکاری را در ذهنم گسترش میدم،

      من امروز یاد گرفتم که اخبار یا اتفاق‌هایی که باعث میشه فکرم سمت اون بره در فضای مجازی یا تلویزیون رو دنبال نکنم تا فکرم به سمت انرژی‌های منفی نره پس این کار رو با تکرار و تمرین که انجام دادم دیگه این افکار در ذهن من به وجود نمیاد و مثل یک سیر دادن به برنامه‌ای در سیستم ذهنم مسیر افکارم رو تعیین کردم و برنامه جدیدی برای ادامه زندگیم نوشتم که در اون ر از اتفاق‌های زیبا با توکل و ایمان به خداست و فکر و دف من تجربه زندگی لذت بخشی است که در لحظه می‌تونم داشته باشم پس الان اگر از من بپرسین که فریبا چه کسی هست و چه احساسی داره می‌گویم به شما که من یک انسان متفاوت با افکاری درست هستم که در این لحظه هیچ احساسی به جز لذت و آرامش ندارم،،

      باتشکرازشما 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 14 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فهیمه حیاتی
      1403/01/15 11:03
      مدت عضویت: 282 روز
      امتیاز کاربر: 6315 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 436 کلمه

      به نام خدای هستی بخش

      واقعا چه تحلیل قشنگ و قابل درکی اینکه که استاد گفتین وقتی ما به یک منظره زیبا میریم و حالمون خوب میشه درواقع اون منظره باعث حال خوب ما نشده بلکه بخاطر کم شدن افکار و مرور نشدن افکارمون برای چند لحظه حال ما خوب میشه برای تایید این گفته خیلی از اطرافیان رو دیدم که اصلا از رفتن به طبیعت لذت نمیبرن بیرون یا خونه بودن اصلا براشون فرقی نمیکنه و الان متوجه شدم که پریشانی افکارشون باعث لذت نبردنشون میشه چون همیشه و هرجا ودر هر موقعیتی افکارشون باهاشون هست. من خودم چند سال گذشته حال روحی مناسبی نداشتم واصلا از دیدن هیچ صحنه یا اتفاقی در زندگیم لذت نمیبردم و حالم خوب نمیشد و بقول استاد خونه بودم دلم میخواست برم بیرون چون فک میکردم بیرون رفتن حالمو خوب میکنه و میتونم از اون حالت دائم غمگین بیرون بیام ولی به محض اینکه بیرون میرفتم و میدیدم تاثیری نداره میگفتم بگردم  خونه الان فهمیدم که افکار بهم ریخته و غم زا من باعث لذت نبردن من از هیچ موقعیتی میشد من به دنبال رسیدن به آرامش در اطرافم بودم در صورتی که آرامش درون من بود فقط من با افکارم اونو دفن کرده بودم آرامش من گم نشده بود که بتونم در جست جوی بیرون از خودم اونو پیدا کنم فقط کافی بود دست از اون افکار آزاردهنده بردارم ولی من فک میکردم که درون این افکار حبس شدم الان میگم افکار اونموقع اونو موقعیت ، حال ،یا هرچیز دیگه ای میدونستم و هرکس بهم میگفت که بخاطر چی حالت بده جوابی براش نداشتم و واقعا نمیدونستم چرا حالم بدم و با مزخرف ترین افکار حال خودمو بد کرده بودم و میگفتم دست خودم نیست این حالت .وای که چقدر این افکار قدرت دارن و میتونن زندگی جسمی و روحی مارو تحت تاثیر قرار بدن پس  باید مراقب افکارمون باشیم که هر فکری رو گسترش ندیم  .درواقع پیش فرض ما اینه که دائما سرخوش و خوشحال باشیم دقیقا مثل بچگی مون ولی ما با بی نهایت افکار این سرخوشی رو از خودمون دریغ میکنیم .تجربه اینو داشتم که ذهنم درگیر مسائل و مشکلات بوده و دچار پریشانی و حال بد شدم و وقتی به طور آگاهانه خواستم که به اون مسائل فک نکنم یا به درست شدنشون فک کنم در کسری از ثانیه حالم عوض شده و آرامش عجیبی وجودم رو فرا گرفته .این افکار همچین بلایی سرما میاره و زندگی ما دست افکارمونه به هراندازه بتونیم در زمان حال زندگی کنیم و به گذشته و آینده فک نکنیم و فقط در لحظه حال باشیم فقط در همین لحظه و ثانیه ، آرامش رو به خودمون هدیه میکنیم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم