0

به هموار شدن مسیر زندگی ام ایمان دارم (قدم ۲۱)

مسیر زندگی
اندازه متن

بسیاری از انسانها هرگز به برای تحقق آروزهای خود حرکت نمی کنند چون تصور می کنند مسیری پر پیچ و خم و دشوار در پیش روی آنها قرار گرفته است.

اما بهره مند شدن از کمک خداوند برای تحقق خواسته ها باعث هموار شدن مسیر زندگی خواهد شد.

اخطاریه

سختی های مسیر موفقیت

در گذشته هر وقت به صحبت های افرادی که به اوضاع مالی خوبی داشتند گوش می دادم همیشه از سختی مسیری که برای موفقیت طی کرده اند صحبت می کردند. ورشکستگی ها و رنج هایی که در طی سالیان سال متحمل شده اند.

به همین دلیل همیشه با خودم فکر می کردم اگر موفق شدن یا تغییر مسیر زندگی آنقدر سخت و رنج آور است پس قطعا من هرگز انسان موفقی در زندگی نخواهم شد. البته سالها تلاش کردن من برای لاغر شدن و نتیجه نگرفتن سبب شده بود که خودم را آدم بی عرضه و اراده ای می دانستم که تحمل مسیرهای سخت برای موفقیت و تغییر مسیر زندگی اش را ندارد.

حتی در مورد درس خواندن هم این عقیده را داشتم که افرادی که با درس خواندن به جایی رسیده اند سالها رنج و سختی کشیده اند و چون از بچگی علاقه چندانی به کتاب و درس نداشتم تغییر مسیر زندگی از طریق درس خواندن را نیز برای خودم غیرممکن می دانستم.

البته صحبت های اطرافیان و خانواده هم در تقویت این نگرش بی تاثیر نبود چون از بچگی همیشه به من هشدار می دادند که زندگی الکی نیست که، پدرت در میاد تا بتونی یه لقمه نون واسه زن و بچه ات بیاری خونه.

نکته جالب اینکه پدرم کارمند اداره بهداشت بود و سالها انباردار مراکز درمانی بهداشت بود و نیاز نبود صبح زود بره سر کار و همیشه ساعت ۸ به بعد می رفت و ظهر هم قبل از یک ظهر خونه بود ولی نمی دونم چرا همیشه از سختی کار کردن و رنج کشیدن صحبت می کرد.

البته که بعد از بازنشستگی به کاری هدایت شد که واقعا سخت و رنج آور بود و صبح قبل از شش از خونه می زد بیرون و معلوم نبود کی برگرده خونه و بیشتر وقت ها شب بود که بر می گشت.

اون روزها نمی دونستم که این شغل هدیه خداوند به او بر اساس نگرشی که بیش از سی سال داشت بود.

زمانی که به لطف خدا در مسیر تغییر مسیر زندگی قرار گرفتم با اینکه از همون روز اول ذوق و شوق زیادی داشتم اما ترس از موفقیت داشتم چون تصور من این بود که تغییر مسیر زندگی و موفق شدن کار بسیار سخت و رنج آوری است که از توان من خارج است مخصوصا اینکه فکر می کردم دیگه سنی از من گذشته و برای من دیر شده که تازه بخوام برای موفقیت تلاش کنم.

میسر زندگی

هموار کردن مسیر زندگی در قرآن

علاقه من به درک قانون جذب در قرآن سبب شد که در مسیر تغییر زندگی به هر مانعی بر می خوردم به دنبال راه حل آن در قرآن می گشتم و امیدوار بودم که خداوند برای هموار کردن مسیر زندگی راهکاری ارائه کرده باشد.

برای هموار کردن مسیر زندگی نه تنها یک آیه بلکه یک سوره وجود دارد که وعده خداوند برای هموار کردن مسیر زندگی است.

آیا ما سینه تو را گشاده نساختیم، (۱) و بار سنگین تو را از تو برنداشتیم؟! (۲) همان باری که سخت بر پشت تو سنگینی می‌کرد! (۳) و آوازه تو را بلند ساختیم! (۴) به یقین با سختی آسانی است! (۵)  مسلّماً با سختی آسانی است، (۶) پس هنگامی که از کار مهمّی فارغ می‌شوی به مهم دیگری پرداز، (۷) و به سوی پروردگارت توجّه کن! (۸)

سوره الشرح

اولین نکته ای که در این سوره برای من جالب توجه بود اینکه خداوند دو مرتبه پشت سر هم وعده داده است که با سختی آسانی است.

همین یک آیه باعث شد که احساس آرامش و اطمینان من به اینکه می توانم شرایط نامناسب زندگی ام را تغییر دهم بیشتر کرد.

دومین نکته این بود که خداوند یادآوری کرده که بار سنگین تو را بر نداشتیم؟! این برای من نشانه ای بود چون عقیده داشتم من به مسیر تغییر زندگی هدایت شدم و چون از همون لحظات اول احساس من تغییر کرده بود و برای اولین بار در زندگی ذوق و شوق و انگیزه زندگی کردن را در خودم می دیدم این آیه را نشانه ای از خداوند دیدم که به من یادآوری می کند بار سنگین تو را از روی دوشت برداشتیم همان باری که بر پشت تو سنگینی می کرد.

واقعا در همان چند روز اول احساس کردم بار سنگینی از روی کمر من برداشته شده است و احساس آزادی و رهایی می کردم درصورتی که هنوز هیچ خبری نشده بود و اتفاقی در زندگی من رخ نداده بود ولی ذهنم از فشار افکار منفی و ناامید کننده رها شده بود و این نشانه ای واضح از هموار شدن مسیر زندگی ام توسط خداوند بود.

میسر زندگی

شما هم اگر تا این جای دوره زندگی با کمک خداوند احساس رهایی و آزادی از شر بسیاری از افکار منفی را می کنید قطعا این آیه برای شما نیز نشانه ای است که خداوند به شما یادآوری می کند که بار سنگینی که کمر شما را خم کرده بود از روی دوش شما برداشته است.

نکته بعدی این آیه بود که خداوند فرموده آوازه تو را بلند ساخیم! در آن روزها این آیه همخوانی با شرایط من نداشت ولی آن را نشانه ای برای آینده خود دیدم که خداوند می خواهد آوازه من را بلند کرده و به گوش همگان برساند. و چه زود این وعده الهی محقق شد و کمتر از دو سال بعد انسان های زیادی از سراسر ایران من را بعنوان مدرس لاغری با ذهن می شناختند.

و در نهایت دو نکته بسیار مهم در انتهای این سوره مطرح شده است:

  • یکی اینکه خداوند راهنمایی کرده که وقتی کار مهمی را به اتمام رساندی مشغول کار مهم بعدی شو چون استمرار و ادامه دادن امری مهم و ضروری برای هموار شدن مسیر زندگی است.
  • دوم اینکه همیشه به خداوند توجه کن. این هم یکی از الزامات مهم برای هموار شدن مسیر زندگی است.

نکته مهم اینکه وقتی همیشه مشغول کارهای مهم باشیم تمرکز ما بر موضوعات منفی و ناامید کننده کمتر می شود چون کار مهم نیازمند پیگیری و تداوم است و فردی که برنامه برای انجام کارهای مهم داشته باشد عملا وقت زیادی برای تلف کردن و در معرض افکار نامناسب قرار گرفتن ندارد.

همواره توجه کردن به خداوند در هموار کردن مسیر زندگی از نکات مهم و کلیدی است چرا که از طریق توجه به خداوند است که الهامات و هدایت های او را به خوبی دریافت و به آنها عمل می کنیم و این برای موفقیت و هموار شدن مسیر زندگی کافی است.

میسر زندگی

رهایی از خاطرات و نتایج

افرادی زیادی هستند که به دلیل یک یا چند بار شکست خوردن در اقدامات خود برای رسیدن به خواسته هایشان به این نتیجه رسیده اند که هرگز موفق نخواهند شد یا آنها شانس ندارند یا خداوند برای آنها موفقیت و هموار شدن مسیر زندگی را نخواسته است.

من از سن نوجوانی برای لاغر شدن تلاش می کردم. روش های مختلفی را انجام دادم اما نتیجه خاصی نگرفتم و هر سال چاق تر از سال قبل می شدم.

به اندازه ای در مسیر لاغر شدن شکست خورده بودم که یقین پیدا کرده بودم من لاغر بشو نیستم.

اما زمانی که در تغییر مسیر زندگی ایده استفاده از قدرت ذهن برای لاغری در وجود من شکل گرفت با همه افکار منفی و سر و صداهایی که به من می گفت تو لاغر بشو نیستی، این همه سال تلاش کردی ولی فایده نداشته و الکی وقتت رو تلف نکن ولی من به احساس آرامشی که از فکر کردن به لاغری با قدرت ذهن در وجودم شکل گرفته بود ایمان داشتم و به خاطرات تلخ گذشته اهمیت ندادم.

ممکن است شما هم در گذشته برای تحقق آرزوهای خود یا تغییر مسیر زندگی اقداماتی کرده باشید اما نتیجه نگرفته باشید و افکار منفی در ذهن شما ایجاد شده باشد که همیشه شما را از اقدام کردن دوباره ترسانده است.

در چند سال اخیر که از طریق مشاوره های تلفنی با افراد زیادی صحبت کرده ام این نگرش به وضوح در افراد دیده می شود که آنها از دوباره اقدام کردن برای تغییر مسیر زندگی می ترسند.

ترس از اینکه مبادا دوباره شکست بخورند باعث شده است که اکنون که به لطف خداوند به مسیر تناسب فکری برای تغییر مسیر زندگی هدایت شده اند ترس از اقدام کردن و نتیجه نگرفتن مانع از حرکت آنها شود.

میسر زندگی

بارها از طریق مختلف دوستان از من سوال می کنند: خیلی به این روش ایمان دارم و خیلی امید دارم که با استفاده از دوره آموزشی لاغر می شم ولی ترس از اینکه مبادا نتیجه نگیرم با تغییر نکنم باعث شده که در خرید دوره های آموزشی مردد باشم.

این تردید از آگاهی و اطلاعاتی که به تازگی دریافت کرده اند نیست بلکه از خاطرات گذشته آنهاست.

اتفاقا همه دوستانی که برای لاغر شدن به سایت تناسب فکری هدایت می شوند به طرز شگفت انگیزی عقیده دارند که این تنها روشی است که می توانند با آن برای همیشه لاغر شوند اما شیطان از طریق مرور خاطرات بارها شکست های قبلی از طریق شک و تردید مانع اقدام آنها برای تهیه دوره های آموزشی می شود.

اگر در وجود خود برای حرکت کردن به سمت خواسته هایتان یا تغییر مسیر زندگی ترغیب می شوید بدون توجه به خاطرات ناکامی‌های قبلی باید اقدام کنید.

تصمیمات و اقدامات قبلی شما بر مبنای منطق و اراده شخصی تان بوده است اما اکنون بر مبنای زندگی با کمک خداوند ترغیب به حرکت کردن برای تغییر مسیر زندگی شده اید پس با ایمان قدم بردارید.

  • ایمان داشته باشید که خداوند قبل از اینکه شما اقدام کنید دست به کار شده است و پستی و بلندی های مسیر مسیر زندگی و تحقق خواسته هایتان را هموار کرده است.
  • ایمان داشته باشید در مسیر مسیر زندگی باری که خداوند بر دوش شما قرار می دهد به مراتب سبک تر و حمل آن آسانتر از باری است که قبلا خودتان به دوش گرفته اید.
  • ایمان داشته باشید برای تغییر مسیر زندگی آنچه در گذشته برایتان دشوار بود دیگر دشوار نخواهد بود چون خداوند مسئول هموار کردن مسیر زندگی تان است.

در تمام سالهایی که برای تغییر مسیر زندگی تلاش کرده ام هر زمان به ایده ها و الهامات الهی عمل کرده ام همه چی ساده و آسان انجام شده است و هربار بر اساس منطق و نگرش های ذهنی که معمولا بر اساس کمبود و نگرانی در وجودم شکل گرفته اند عمل کرده ام نه تنها تغییر مسیر زندگی سخت و رنج آور بوده است بلکه نتیجه خاصی هم کسب نکرده ام.

میسر زندگی

آسان شدن کارها

همه ما تجربه آسان شدن کارها و هموار شدن مسیر زندگی در مقاطعی از زندگی مان را داشته ایم.

به خاطر دارم زمانی که به سمت خانه ای که از خداوند درخواست کرده بودم هدایت شدم مبلغ آن مقداری بیشتر از دارایی من بود. همسرم پیشنهاد داد که از فلانی این مقدار را قرض می کنیم و مطمئنم برای یکی دو ماه این مبلغ را به ما می دهد.

من به همسرم گفتم من روی همین مبلغی که الان دارم حساب می کنم و نمی خوام روی مبلغی که دست من نیست یا دست دیگری است حساب کنم ولی همسرم اصرار کرد که تو نیاز نیست نگران باشی و من این مبلغ رو فراهم می کنم.

تا موعد تسویه حساب چند ماه فاصله داشتیم ولی اشتباهی که من در آن زمان مرتکب شدم این بود که روی حرف همسرم حساب کردم و با خودم گفتم حتما نسبت به فرد مورد نظر اطمینان داره که روش حساب کرده.

در واقع بخشی از مبلغ خرید خانه را روی غیرخدا حساب کردم.

ماه ها گذشت و برخلاف روند درآمدی که در ماه های قبل داشتم ورودی مالی من کاهش محسوس پیدا کرد به طوری که مبلغ کسری از طریق من جور نشد و به همسرم گفتم طبق وعده ای که دادی با فرد مورد نظر صحبت کن و مابقی مبلغ رو جور کن.

جالب اینکه فرد مورد نظر در کمال تعجب گفت که نمی خوام پول به شما قرض بدم.

فقط دو هفته تا تاریخ دفترخانه فرصت داشتیم و مالک خانه زودتر از موعد مهاجرت کرده بود و اگه روز مقرر چک تسویه حساب رو نمی دادم وکیل مالک طبق قولنامه معامله را یک طرفه فسخ می کرد.

هرچه همسرم تلاش کرد تا شاید آن فرد را راضی کند فایده نداشت و همه محاسبات به هم ریخته بود.

در همان حالی که انواع افکار منفی در ذهنم مرور می شد مانند فیلمی که از گذشته در ذهن مرور شود، حرف هایی که چند ماه قبل به همسرم زدم در ذهنم مرور شد و متوجه شدم که من از چند ماه قبل خودم این شرایط را خلق کرده ام چون روی غیرخدا حساب کرده بودم.

البته توجیه من این بود که به من ربطی نداره و همسرم قراره این مبلغ رو فراهم کنه ولی قانون خداوند کاری به توجیه های ذهنی انسان ندارد.

میسر زندگی

من خانه ای که چند ماه قبل در ذهنم تصور کرده بودم و از خداوند خواسته بودم برای من فراهم کند را به شکل معجزه آسایی پیدا کرده بودم و همه چیز به شکلی پیش رفت که فروشنده خانه را با تمام وسایل به قیمت بدون وسایل به ما فروخت ولی من بخش آخر کار را می خواستم از طریق غیر خدا انجام دهم.

متوجه اشتباه‌ خودم شدم و از خدا طلب بخشش کردم و به همسرم گفتم دیگه به اون فرد اصرار نکنه و گفتم خدا جورش می کنه.

از نظر همسرم منطقی نبود چون روند چند ماهه کسب و کار من به شکلی نبود که حدود یک چهارم مبلغ قرارداد در دو هفته از طریق کسب و کار فراهم شود.

ولی من با خودم در صلح قرار گرفتم و موضوع را رها کردم و بدون اینکه به همسرم توضیح بدم برای خودم منطقی کردم که هیچ عجله ای در کار نیست.

تا اینجای کار رو خدا انجام داده باقی کار رو هم به خدا می سپارم اگه انجام شد که خیلی هم عالیه ولی اگه به هر دلیل انجام نشد اصلا مهم نیست در عوض من درس بزرگی از این ماجرا یاد گرفتم.

سعی کردم افکار منفی درباره جور نشدن رو از ذهنم دور کنم و چند بار در ذهنم تجسم کردم که در دفترخانه هستم و مراحل کار به شکل عالی انجام شده است.

چند روز گذشت و هیچ تغییری در شرایط ایجاد نشده بود.

تنها راهکاری که به نظر من می رسید این بود که خانه قبلی را بفروشم تا بخشی از مبلغ خرید خانه جدید فراهم شود.

ولی باز افکار منفی در ذهنم مرور می شد که چطور در یک هفته خانه را بفروشی؟! انجام کارهای بانک برای آزادسازی سند خانه بیشتر از یک هفته زمان می برد. ولی باز من سعی کردم ذهنم رو کنترل کنم و بهتریم راهکار در این مواقع این است که بدترین حالت نتیجه را برای خودتان حل کنید.

من در مورد اینکه پول جور نشه و معامله فسخ بشه با خودم به صلح رسیدم و اصلا برام مهم نبود و ایمان داشتم که خداوند بهترین شرایط را برای من رقم خواهد زد.

میسر زندگی

دو روز مانده به قرار تسویه حساب در دفترخانه تنها مشاوراملاکی که در جریان فروش خانه قبلی من بود با من تماس گرفت و گفت یک نفر می خواد بیاد خونه رو ببینه.

اون فرد اومد و فقط یه نگاه در حد چند دقیقه کرد و رفت و مشاور املاک تماس گرفت و گفت که مشتری پای معامله است و برای قولنامه برم مشاوراملاک.

باورم نمی شد که اولین بازدیدکننده خریدار باشه ولی چون از قبل معجزات زیادی از خداوند در مسیر زندگی جدیدم دیده بودم گفتم اینم یکی دیگه از معجزات خداست.

وقتی رفتم مشاورامکلاک و موضوع در رهن بانک بودن سند رو گفتم، خریدار گفت من فقط امروز رو برای خرید فرصت دارم و باید امشب برگردم سر کار و یک ماه بعد بر می گردم و خودش پیشنهاد داد که قولنامه نوشته بشه و مابقی کارها یک ماه بعد انجام بشه.

من گفتم که چون برای خرید خانه جدید دارم این خانه را می فروشم نمی تونم مبلغ زیادی برای تسویه حساب نگه دارم و خریدار گفت نیاز نیست مبلغ کسر کنید همه پول رو پرداخت می کنم و در یک ماهی که من اینجا نیستم کارهای انتقال را انجام دهید.

اما گفت تا فردا خونه رو باید بهش تحویل بدم چون مهلت قرارداد اجاره قبلی تموم شده و مالک حکم گرفته و هیچ جوره رضایت نمی ده که ماه بعد تخلیه کنیم.

من نیاز به چند روز زمان نیاز داشتم تا خانه جدید را تحویل بگیرم ولی الان مجبور بودم تا فردا خانه را تخلیه کنم.

چند لحظه فکر کردم و دیدم احساسم نسبت به این کار خوبه و گفتم اشکال نداره همین بعد از ظهر تخلیه می کنم.

تصمیم گرفتم اثاثیه در حیات خونه مادر همسرم بذاریم تا یکی دو روز دیگه تکیلیفش روشن بشه چون به خیلی هاش در خونه جدید نیاز نداشتیم.

با این حساب بخش زیادی از مبلغ کسری تسویه حساب خانه جدید فراهم شد ولی هنوز مبلغ قابل توجهی باقی مانده بود.

چند روز قبل کولرهای دوتیکه را برای فروش در سایت دیوار آگهی کرده بودم و همون لحظه که در مشاور املاک بودم فردی تماس گرفت و گفت کولر رو می خواد و بعد از ظهر میاد ببینه.

میسر زندگی

ظهر کلی از وسایل رو جمع کردم و بعد از ظهر خریدار کولر اومد و یه نگاه انداخت و کولر رو خرید. بعد یه نگاه انداخت دید وسایل رو جمع کردیم گفت چیز دیگه ای واسه فروش نداری گفتم هرچی نیاز داری رو بردار.

یه نگاه کرد و چند تیکه از وسایل بزرگ مثل لباس شوری و سرویس خواب و کمد و … رو با قیمت پیشنهادی من خرید.

گفت برم ماشین بیارم که جنس ها رو ببرم. وقتی با ماشین وانت اومد یکی از دوستاش همراهش بود و گفت شما وسایل رو کجا می خوای ببری؟‌ گفتم خونه مادر همسرم. کنجکاو شد که چرا اونجا؟ و من داستان رو براش گفتم که این خونه رو فروختم و فردا باید تحویل بدم و خونه ای که خریدم رو چند روز بعد تحویل می گیرم بخاطر همین وسایل رو برای چند روز باید ببرم خونه فامیل.

البته لابلای حرفهام گفتم که البته هنوز یه مقدار از مبلغش رو نتونستم جور کنم و اگه جور هم نشه احتمالا خونه جدید فسخ میشه.

بنده خدا گفت خودم برات می برم و با دوستش دو نفری کل وسایل رو سه مرتبه بار وانت کردند و در مقصد تخلیه کردند.

موقع خداحافظی به من گفت که می خوای مبلغی که گفتی رو برات یه روزه وام بگیرم. ظاهرا یکی از دوستاش رئیس بانک بود و همونجا بهش زنگ زد و کلی بهش اصرار کرد که حتما باید فردا این مبلغ رو بهم وام بدی و بعدا مدارک رو تکمیل کن.

چون هفته آخر سال بود و هیچ بانکی وام نمی داد.

ولی من یاد عهد خودم با خداوند افتادم که نباید وام بگیرم.

با اینکه در ذهنم انبوه افکار مرور می شد که این وام رو خدا برات جور کرده، هیچکی یه روزه وام نگرفته تازه بدون سپرده و ضامن و ….

ولی من یاد اشتباه‌ چند ماه قبل خودم افتادم که روی غیرخدا حساب کرده بودم و گفتم هرگز وام نمی گیرم و از طرف تشکر کردم و گفتم من با خدا عهد کردم که وام نگیرم.

گفت اگه خونه رو از دست دادی چی؟ تو که خونه خودت رو هم فروختی؟

گفتم نمی دونم چی می شه ولی اینو میدونم که وام نباید بگیرم.

میسر زندگی

خداحافظی کرد و رفت و من فردا صبح کلید خونه رو تحویل دادم و چک ها رو از مشاورامکلاک گرفتم و تا ظهر نقد کردم و تو حسابم بود ولی هنوز ۳۰٪ از چک تسویه حساب باقیمانده بود و فردای اون روز موعد دفترخانه بود.

اون روز رو با کنترل ذهن سپری کردم و با اینکه تحت هجوم افکار منفی بودم ولی نه درباره نگرانی ام صحبت کردم و نه حتی وقتی همسرم و دیگران نگران بودن براشون شرح دادم. فقط می گفتم نگران نباشید خدا جورش می کنه.

فردا صبح ساعت ۸ همون فردی که برای خرید کولر به من مراجعه کرده بود و کل وسایل خونه رو برام مجانی جابجا کرده بود و کلی از وسایل خونه رو هم خودش خریده بود با من تماس گرفت و گفت دیشب از فکر تو خواب نرفتم.

چیکار کردی تونستی پول رو جول کنی؟ گفتم نه.

گفت حالا می خوای چیکار کنی؟

گفتم میرم دفتر خونه ببینم چی میشه، هرچی شد بهت اطلاع میدم.

گفت نگران نیستی اگه وکیل بهت وقت نده و فسخ کنه؟‌ گفتم نگران هستم ولی همه چی رو به خدا سپردم دیگه هرچی شد حتما همون باید بشه.

بنده خدا گفت من نمی تونم تحمل کنم یه شماره حساب بده تا نیم ساعت دیگه این مبلغ رو برات واریز می کنم.

گفتم نمی تونم ازت قبول کنم چون نمی دونم کی می تونم بهت برگردونم در ضمن من دسته چک هم ندارم که بخوام بهت چک بدم.

گفت چک نمی خوام و هر وقت داشتی بهم برگردون.

جالبه که بدونید این فرد حتی در شهر من زندگی نمی کرد و در شهر اندیمشک که نزدیک دزفول هست زندگی می کرد و جالب تر اینکه نگرش مناسبی درباره این قوم در ذهن اکثر مردم شهر ما نیست و سالها درباره اون شنیده بودم ولی من چند سال بود که نگرشم نسبت به آدم ها رو تغییر داده بودم و حالا فردی که هیچکس باورش نمی شد همچین کاری کنه بدون چک و ضامن و حتی دست نوشته مبلغی قابل توجهی به من قرض داده بود.

به لطف خدا خونه رو تحویل گرفتیم و همه چی به خیر و خوبی به اتمام رسید و جالب اینکه خیلی زودتر از موعدی که به این فرد گفته بودم مبلغ از طریق رشد و گسترش کسب و کار اینترنتی به حساب من واریز شد و تونستم مبلغ این دوست عزیز رو به حسابش واریز کنم.

در مدت کمتر از دو ماه که پول رو به من قرض داده بود حتی یک بار هم تماس نگرفت و بعد از اینکه پول رو به حسابش واریز کردم و بهش اطلاع دادم و ازش تشکر کردم هیچوقت دیگه ندیدمش.

خداوند این فرد رو مانند فرشته ای در مسیر زندگی من قرار داد و به طریق مختلف به هموار کردن مسیر زندگی من کمک کرد.

بعد از اینکه من به اشتباه‌ خودم پی بردم و طلب بخشش کردم خداوند دوباره مدیریت امور را به عهده گرفت و در یک روز پایانی شگفتی رخ داد و همه کارها به بهترین شکل ممکن انجام شد.

میسر زندگی

همه شما تجربه مشابه این را دارید اما شاید فراموش کرده باشید یا تصور کنید آن فقط یک بار اتفاق افتاده است و دیگر تکرار نخواهد شد.

اما خداوند در تک تک مراحل زندگی همراه و حامی ماست.

هنگامی که در ترافیک مشغول رانندگی هستید.

زمانی که در فروشگاه مشغول خرید کردن هستید.

زمانی که در حال انجام امور مربوط به کسب و کار خود هستید.

زمانی که مشغول بزرگ کردن فرزندانتان هستید.

و در تمام مواردی که در حال دست و پنجه نرم کردن با مسائل زندگی هستید خداوند آماده حمایت و هدایت کردن شماست تا مسیر زندگی را برای شما هموار کند.

فقط باید از تقلای ذهنی و تلاش فیزیکی رنج آور برای حل مسائل دست بردارید و از خداوند بخواهید با دانش و توانایی بی نهایت خود دست به کار شده و مسیر زندگی را برای شما هموار کند.

ایمان داشته باشید که خداوند تک تک گام های شما برای تغییر مسیر زندگی را هدایت می کند.

ایمان داشته باشید خداوند پیشاپیش برای تمام مشکلات شما راه حل های آسان دارد.

ایمان داشته باشید خداوند همه فرصت هایی که برای تغییر مسیر زندگی نیاز دارید را می داند و آنها را به موقع در مسیر زندگی شما قرار می دهد.

ایمان داشته باشید که آینده شما آکنده از لطف الهی خواهد بود.

اگر ایمان خود را قوی نگه دارید خواهید دید که چگونه خداوند مسیر زندگی شما را هموار خواهد کرد.

اخطار

تمرین:

۱- نگرش شما درباره سختی های مسیر موفقیت یا تغییر مسیر زندگی چیست؟ فکر می کنید موفق شدن کار سخت و طاقت فرسایی است؟

۲- دریافت های احساسی خود از مطالعه سوره الشرح را بیان کنید. خداوند از این طریق به شما چه گفته است؟

۲- خاطرات خود درباره اقداماتی که برای تغییر مسیر زندگی انجام داده اید اما نتیجه نگرفته اید را شرح دهید.

۳- خاطرات شکست های قبلی چقدر مانع حرکت مجدد شما برای تغییر مسیر زندگی تان شده است؟

۴- مواردی را شرح دهید که با اینکه خاطرات شکست در ذهن شما مرور شده است اما تغییر مسیر زندگی خود اقدام کرده اید و نتیجه عالی کسب کرده اید.

۵- نگرش شما درباره اینکه خداوند کارها را آسان می کند چیست؟ برای خود منطقی کنید که خداوند این توانایی را دارد.

۶- مثال هایی از زندگی خود یا اطرافیانتان پیدا کنید که با اینکه همه چیز به ظاهر در هم پیچیده و متوقف شده بود اما به یک باره درهای جدید به روی تان باز شده و کار به شکلی که فکرش را نمی کردید انجام شده است.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.65 from 20 votes

https://tanasobefekri.net/?p=42842
برچسب ها:
16 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      امتیاز کاربر: 39305 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 778 کلمه

      به نام خدا

      سلام استاد عزیز و دوستان هم مسیر

      زندگی با کمک خداوند قدم ۲۱ : ✓ به هموار شدن مسیر زندگی ام ایمان دارم ✓

      قبل از هر چیز باید بگم واقعا عالی بود استاد ،اونجایی که این ایمان واقعی رو دیدم از شما نسبت به خداوند و اینکه چقدر راحت یه فرد که حتی نمی شناختید مانند فرشته ای وارد زندگی تون شد و مشکل حل شد ،گریه کردم و خوشحال شدم از اینکه خداوند چقدر ما رو دوست داره و بهمون لطف میکنه .

      ۱_ در گذشته بسیار برام سخت بود تغییر کردن از هر لحاظی اما شکر خدا از وقتی اینجا هستم در این مسیر بسیار برام راحت شده .حتی تغییر عادت های خوردن کار بسیار دشواری بود ، الان بعضی وقتها چایی درست نمی کنم و میبینم اتفاق خاصی نمیوفته ،این یعنی من تغییر کردم ،همین دیشب با اینکه قبلا هیچ وقت نشده بود وقتی با شیرینی مواجه میشم چای درست نکنم اما چای درست نکردم همین هم باعث شد یه تیکه ی خیلی کوچک از شیرینی بخورم و میل نداشتم تنهایی بخورمش .گاهی وقتها خیلی خیلی راحتتر از گذشته به شرایط و مشکلات در زندگی می نگرم و با خودم میگم من بسیار توانمند شدم نسبت به قبل و راحت کنار میام با هر تغییری که ایجاد بشه در زندگیم و این خیلی خوبه و خداوند رو شکر میکنم برای هدایتم به مسیر تناسب فکری که باعث انضباط فکریم شده و ممنونم از استاد عطارروشن بزرگوار .

      ۲_ در ازدواج اولم روی کمک یه آقای روانشناس حساب کردم و هر کاری میگفت برای اینکه اعصاب همسرم رو آروم کنم و کم کم تغییرش بدم رو انجام‌ دادم ،فکر میکردم میتونه کمک کنه اما متاسفانه فقط وقتم تلف شد و کلی اذیت شدم ،چون  مشکلش ریشه در دوران کودکیش داشت .می خوام بگم خیلی عجیب بود این شخص به ظاهر روانشناس همش من رو از تغییر میترسوند و همیشه میگفت بدبخت میشی طلاق بگیری و باید بسازی و تلاش کنی همسرت رو تغییر ،( البته ناگفته نماند که این روانشناس دوست همسرم بود )شکر خدا این تغییر بزرگ رو در زندگیم ایجاد کردم و جدا شدم و به آرامش رسیدم و خیلی هم راضی هستم برای این تغییرات .

      ۳_اوایل فکر میکردم من که توانایی تغییر همسرم رو نداشتم و شکست خوردم پس شاید بازم اینطوری باشم و انسانی باشم که ازم سوءاستفاده میشه چون عاطفی و مهربونم .

      ۴_ شکر خدا شکست گذشته مانع این نشد که از ازدواج مجدد بترسم و برای تغییر مسیر زندگی ام اقدام کردم و خیلی هم نتایج عالی کسب کردم .

      ۵_ بارها در زندگیم خداوند کارها رو برام آسون کرده و باور قلبی دارم که واقعیت داره .زمانی که پدرم مریض شد ناگهانی بود اما خداوند این مشکل رو برام آسون کرد و کسانی رو سر راهم قرار داد که خیلی بهم آرامش میدادند ،فوت پدرم برای من خیلی راحت تر از بقیه ی اعضای خانواده م بود و میتونستم دلداریشون بدم و خداوند برام آسونش کرد ،عمل ناگهانی مادرم خیلی عجیب بود دقیق بعد فوت پدرم و شکر خدا برام آسونش کرد و به خیر گذشت ،ادامه تحصیل بعد مشکلات فراوانی که برامون ایجاد شد رو برام آسون کرد ، پیشرفت در چند رشته ی ورزشی و گرفتن کارت مربیگری و رفتن به شهرهای دیگه در زمینه ی پیشرفت ورزشی رو برام آسون کرد ، مربیگری کردن و تدریس در دانشگاه رو برام آسون کرد ، گرفتن گواهی نامه و رانندگی کردن رو برام  آسون کرد ،همسر خوبی بودن رو برام آسون کرد ، مادر شدن که برام فوق العاده سخت بود رو آسون کرد ، رفتن برادر بزرگم به تهران که خیلی وابسته ش بودم رو برام آسون کرد ، رفتن خانواده ی تنها خواهرم به خارج از کشور رو برام آسون کرد ، ازدواج مادرم رو برام آسون کرد و در کل خداوند رو بی نهایت سپاسگذارم که مسیر زندگیم رو هموارتر و آسونتر کرده است .

      ۶_ من خودم چند بار برام پیش اومده که بسیار ناامید شدم از شخصی و با خودم گفتم هرگز باهاش ارتباط برقرار نمی کنم اما به یکباره شرایط عوض شده و کاملا درونن نسبت به اون شخص تغییر کردم و بخشیدمش و الان هم باهاش صمیمی هستم .

      بارها برام پیش اومده که خواستم برم پیش یه دکتر خوب در مرکز استان مون اما نمی خواستم دخترم رو ببرم و شرایطش خیلی راحت میشد مثلا چند بار خاله م می خواست بره اونجا و منم همراهشون  میرفتم و کارهام رو راحت انجام میدادم .

      خیلی هم برام پیش اومده که واقعا می خواستم عجله کنم برای انجام کاری و با خودم گفتم باید صبور باشم و گذشت زمان خیلی تغییرات رو ایجاد میکنه و دقیقا بعد گذشت مثلا یه روز کلا قضیه تغییر کرده و من به آرامش رسیدم .

      ✓خداوندا برای تمام مهربانی هایت ممنونم✓

      « استاد گرامیم سپاسگذارم »

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار rastegar.moradzadah
      1403/01/30 01:08
      مدت عضویت: 1182 روز
      امتیاز کاربر: 5852 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,288 کلمه

      بنام خداوند بخشنده ومهربان ❤️

      سلام خدمت استاد گران قدر ودوستان هم مسبرم

      گام 21 از دوره زندگی با کمک خداوند 

      🌺من به هموار شدن زندگیم توسط خداوند ایمان دارم

      من هم در طول زندگیم خواسته هایی داشتم که بخاطر سختی مسیر رسیدن به اون خواسته ها اونها رو فراموش کردم چون همیشه شنیدم آدم به راحتی به چیزی دست پیدا نمی کنه وبرای موفقیت لازمه سختی بکشی وتلاش زیادی بکنی توی سریال های تلوزیون مصاحبه خیلی از افراد موفق شنیدم ما برای رسیدن به اینجا که هستیم خیلی سختی کشیدیم بارها وبارها شکست خوردیم واز نو شروع کردیم  شب نخوابی داشتیم مجبور بودیم دوشبفت سخت کار کنیم یا اگه کسی در زمینه تحصیل به موفقیت می رسید همیشه می گفتن باید سخت درس بخونی یه سال کنکور از خونه بیرون نری شب وروز فقط پای کتاب باشی اگه کسی بچه دار می شد از سختی های بچه داری می گفت شب زنده داری ها مریض شدن های بچه تر وخشک کردن هاش شب های شدیدش دندن در آوردن هاش واین شنیده ها کم کم منو رسونده بودن وبه این  باور رسیدم که هیچ چیزی بدون سختی وزحمت به دست نمیاد 

      ومنم این افکار رو به دخترم منتقل کزدم الان که فصل امتحان هاست همش بهش می گم اگه می خوای نمرات خوب بشه باید سختی بکشی تفریحاتت خوابت رو کمتر کنی گوشی دست نگیری 

      با این کار دارم اونم به این باور می رسونم که اگه بخواد به جایی برسه چاره ای نداره جز اینکه سختی بکشه واز لجاظ فیزیکی خیلی خودش رو رنج بده 

      ماها بیشتر شعار می دیدم که روی خدا حساب باز کردیم یا از خدا کمک می خوایم یا به خدا واگزار می کنیم اگه این کار رو از ته دل انجام بدیم وبه خدا بسپاریم باید بدونیم خداوند قادر وتواناست واگه اون انجام دهنده باشه دیگه نیازی به ترس یا نگرانی نیست وباری که بر روی دوش ما سنگینی می کنه حملش برای خداوند خیلی خیلی راحته 

      در ترجمه سوره الشرح چند نکته مهم است که توجه به آن باعث به آرامش رسیدن می شه 

      اول اینکه خداوند دوبار تاکید کزدن با هر سختی آسانی هست واینکه دو بار اومده خیال آدمو راحت کرده که اگه در مسیر زندگی سختی وجود داشت خداوند انسان رو تنها نمی زاره وراه رو براش سهل وهموار می کنه ودر هیچ سختی انسان تنها نیست 

      نکته بعدی اینکه خداوند فرمودند باری که به دوش می کشیدم رو از دوش ما برمی دارند واینجا هم دل بنده خودش رو قرص کرده که اگه سختی بر دوش می کشی اگه به ما توکل کنی وبه ما واگذار کتی ما سنگینی اون بار رو از دوشت برمی داریم نکته بعدی اینکه اشاره کزدن به اینکه هرگز از مسیر خارج نشیم واگه کاری رو به اتمام رسوندیم  کار دیگه‌ای رو شروع کنیم اینم نشان می ده در مسیر تعقیر زندگی اگه به موفقیتی رسیدیم معنیش این نیست دیگه ما قانون رو یاد گرفتیم ورها کنیم بلکه باید همیشه در مسیر باشیم وراه رو ادامه بدیم نکته بعدی اینکه فرمودند همیشه هم از یاد خدا غافل نشیم یعنی اینکه ما همواره همه کارهامون رو به خدا بسپاریم ولحظه ای از یاد خدا غفلت نکنیم 

      مرور خاطرات گذشته یادآوری ناکامی های گذشته باعث می شه ما بترسیم ونگران باشیم مسیر زندگی با کمک خداوند رو شروع کنیم وقدم در راه تعقیر بگذاریم چون. طبق تجریه های گذشته فکر می کنیم در این راه هم با شکست مواجه می شیم 

      اما وقتی هدف مقدسی مثل تعقیر کردن را دنبال کنیم وسختی های راه را به خداوند بسپاریم خداوند خودش مسیر را برایمان هموار می کند وهرگز ما را تنها نمی گذارد در این مسیر قدم به قدم ما را همراهی می کند وبا الهامات الهی که به ما می کند راه حل هارا به ما نشان می دهد امدادهای غیبی را برسر راه ما قرار می دهد در زندگی همه ما وقت های بوده که خداوند راه رسیدن به خواسته ای رو برامون چنان هموار کرده که برای ما قابل درک وباور نبوده در زندگی من هم کم نبوده این اتفاقات اما من غافل بودم وایمان به خدا ضعیف بوده 

      امروز بعد از اینکه نوشته این گام رو مطالعه کزدم اون بخش که استاد راجب خرید خونه اشون نوشتن واز اون فردی صحبت کزدن که مثل فرشته مامور هموار شدن راه رسیدن به خونشون شده صورتم خیس اشک شد وخداوند رو سپاس گفتم برای لطفی ومحبت توجهی که به بنده خودش داره یاد خاطره چند سال پیش خودم افتادم زمانی که صاحبخانه بدون اطلاع قبلی از ما خواست خونه رو تخلیه کنیم وما فقط همون 6 میلیون تومان پول پیش رو داشتیم همسرم خیلی دلواپس بود ومی گفت با این پول هیج جا به ما خونه نمی دن واگرم بدن خارج از شهر وتو محله های پایین شهر گیرمون میاد ولی اون زمان ایمان من خیلی خیلی قوی شده بود وبا تمام وجود کار رو به خدا سپردم وسر نماز مدام از خدا می خواستم مارو در خانه ای امن مبارک فرود بیاره واون ترجمه اون آیه رو خوندم که برای خرید خوته است ودر کنارش دنبال خونه توی دیوار می گشتم وخیلی اتفاقی بدون اینکه عکسش رو ببینم مشخصات خونه ای رو دیدم که تو دل شهر ویه کوچه پایین تر خونه الانم ن بود وقتی با همسرم رفتیم بنگاه دیدیم بنگاهی که خونه رو بهش سپردن برای رهن فامیل هست وما نمی دونستیم وبعدش دیدم خونه دقیقا در همسایگی خونه گدز یکی از دوستان خودمه ومن نمی دونستم اینجا خونه پورشه وخونه ای که ما می خوایم بگیریم خونه دایی ایشونه وقتی رفتیم داخل رو دیدیم خونه همونی بود که من می خواستم خیلی خیلی همخ چیزش عالی بود ومی گفت 70 میلیون رهن گذاشتن ما فقط 6 میلیون داشتم اصلا نمی دونم از کجا چطور 6 میلیون ما بدون گرفتن وام تا 60 میلیون رسید اما هنوز 10 میلیون کم داشتیم همسرم باز ناامید شد وگفت واقعا دیگه کاریش نمی شه کزد این ایده به ذهنم رسید که از دوستم بخوام به داییش که صاحب خونس زنگ بزنه وازش بخواد یه ماه بهمون فرصت بده تا10 میلیون رو براش جور کنیم اونم همین کار رو کرد وما موفق شدیم کلید خونه رو تحویل بگیریم اون آقا هرگز ما رو ندیده بود نشناخته بود فقط با اون تماس به ما اعتماد کرد ویه ماه بعد ما ده میلیون بهش دادیم من مطمعنم بودم همخ کار را خدا کرد واون به راحتی راه رسیدن ما به خونه دلخواهمون رو برامون هموار کزد چون من با ایمان کامل فقط به خودش سپرده بودم 

      امروز بعد از مطالعه این گام همسرم از محل کارش زنگ زد وگفت شب بعداز شام برای تسلیت گفتن به یکی از اقوام بریم خونشون ما یه بار اونا رو دیده بودیم تسلیت گفته بودیم ومن دیگه دوست نداشتم برم وبه اجبار گفتم باشه ولی تلفن که قطع شد خیلی حالم بد شد وبا خودم گفتم دلم نمی خواد برم همون جا به خودم اومدم و گفتم می سپارمش دست خدا ودیگه بهش فکر نکردم غروب که همسرم اومد درکمال ناباوری گفت قرارمون کنسل شد گفتم چطور گفت اونا هنوز شهرستان هستن برنگشتن و وقتی هم بیان من دیگه شبکارمی شم ودیگه نمی ریم خیلی توی دلم خوشحال شدم وبارها گفتم خدایا شکرت اگه من می گفتم نمیام وبا همسرم جر وبحث می کزدم اوقات هر دوتامون خراب می شد ولی من مخالفتی نکردم وبه خدا سپردم واون می دونست من اینجوری خوشحال ترم بدون هیچ تنشی بار رو از دوشم برداشت 

      قصد داشتم به زور گوشی رو از دخترک بگیرم وتا امتجان های آخر سال تموم نشه بهش پس ندم باهم دعوامون شد وهر دوتامون ناراحت بودیم که رسیدم به گام 21 وداشتم می خوندم که همون جا گفتم خدایا من سختی این کار رو به تو می سپارم وبار سنگین اون رو از دوشم برمی دارم وبه تو واگذار می کنم ودبگه راجبش حرف نزدم ومنتظر خدا این مسعله رو بدون دعوا وناراحتی دخترم خودش برام درست کنه ومسبر رو برام هموار کنه 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سحر
      1403/01/26 00:57
      مدت عضویت: 325 روز
      امتیاز کاربر: 7247 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,383 کلمه

      سلام خدمت استاد عزیزو مهربانم و دوستان گرامی 

      من همیشه تصورم راجع به موفقیت و تغییر مسیر زندگی این بود که همواره مسیر سخت و پر از پستی و بلندیه و فکر میکنم این باوریه که اکثریت قریب به اتفاق جامعه دارن و برلی همینم همیشه این روند رو سخت میدونستم ولی علاقه من به موفقیت باعث میشد که حداقل در مسیر تحصیل و شغلم این سختی رو به جون بخرم و ادامه بدم و چون توی ذهنم سختی در مسیر موفق شدن ارزش بود خب یه جورایی هم بهش افتخار میکردم و در زمینه کارم و تحصیلاتم خیلیی به خودم سختی دادم که البته چند سال اخیر ترس ذهنی از سختی کار در مسیر شغلم مانع از این میشد که اونطور که باید و شاید کسبو کارم رونق پیدا کنه در واقع یه مانع ذهنی بود برام که از یه حدی جلوتر نرم با اینکه مهارتم در کارم عالیه.

      اما خدارو شکر از زمانی که با سایت شما استاد عزیزم آشنا شدم این باور داره کمرنگ و کمرنگتر میشه و اتفاقا همیشه به خودم میگم که راه حل خداوند آسانه و اگر مسیری رو رفتم که برام سخت بود یعنی دارم اشتباه میرم. و یادآوری بسیار عالی بود از سوره شرح که این وعده خداونده که هر وقت مساله ای برامون پیش اومد مطمئن باشیم که آسانی در دلش هست فقط باید آرامش رو در خودمون بازیابی کنیم تا به سمت راه آسون هدایت بشیم و حتما برای دریافت راه حل آسان تسلیم خداوند بشیم.

      از اونجایی که من از چند سال پیش خیلی دوست داشتم مسیر زندگیمو تغییر بدم ولی ذهنم پر از الگوهای اشتباه و افکار منفی بسیااار زیادی بود و من تغییر مسیر زندگی رو سخت میدیدم در عین حال که بشدت بشدت برای پیدا کردن راه حل تغییر مسیر زندگی تقلای ذهنی میکردم و هرزگاهی اقدامات کوچیکی هم انجام میدادم اما از اونجا که ترس من و تصور من از سختی مسیر تغییر زندگی بشدت زیاد بود و در عین حال شناخت درستی از خداوند نداشتم همیشه این تقلاهای ذهنی به نتیجه نمیرسید و در اکثر موارد در نطفه خفه میشد مثلا فکر کردن به تغییر شغل یا جابجایی مکانی و رفتن به شهر دیگه برای زندگی و کار، ولی خدارو هزاران بار شکر میکنم که از وقتی با شما و آموزش های شما استاد مهربانم آشنا شدم احساسم و افکارم و نگرش هام دائم در حال تغییر و بهبود هست و واقعا منم احساس میکنم که خداوند باری رو از دوشم برداشته و معنای سوره شرح رو میتونم تا حدودی درک کنم که خداوند کمکم کرد با هدایت کردنم به این مسیر و تغییر نگرش هام همواره داره مسیر تغییر زندگی منو هموار میکنه.

      که نمونه اعلی و بارز اون در مورد لاغری و تغییر شخصیت و افکار منه، من قبلا برای حال خوب داشتن خیلییی تقلا کردم برای دوست داشتن خودم خیلییی تقلا کردم به طوری که برای زیبایی چهره ام کلی آرایش میکردم و بوتاکس میکردم اما هیچوقت با آینه دوست نبودم و خودمو دوست نداشتم و نمیتونم حتی خودمو تحمل کنم پر از تضاد و نفرت و خشم بودم راه هایی ک انتخاب میکردم برای حال خوبم هیچوقت به نتیجه نمیرسید؛برای اعتماد به نفسم حتی قبل از آشنایی با شما دوره تهیه کردم اما برای من افاقه نکرد، برای لاغری فقط خدا میدونه چقدر جسمم و روانم سختی کشید اما هیچ افاقه نکرد و روزی که به خدا اعلام کردم که من هر کاری که میتونستم انجام دادم نشد از این به بعدش با خودت؛ کمکم کن و میخوام خودمو دوست داشته باشم گفتم که قلبم تحمل این همه نفرت و خشم رو دیگه نداره سالها بیخود و بیجهت به خاطر عصبانیت ها و خشم های غیر ضروری کلییی هزینه درمان بیماری های الکی کردم دیگه خسته شدم برای لاغری هر کاری از دستم برمیومد انجام دادم اما دیگه نمیتونم راه حل خودمو ادامه بدم جسمم توان نداره، گفتم دیگه نمیتونم با ترس با نفرت از خودم با خشم و کینه نسبت به همه اطرافیانم با حس بد به دنیای اطرافم زندگیمو ادامه بدم تو باید منو چاره کنی ولی دقیقا تاکید کردم از یه راه آسون چون دیگه تحمل سختی های مسیر رو ندارم گفتم من به هر خیری که از تو بهم برسه فقیرم و آروم گرفتم انگار نه ناامید بودم نه امیدوار یه جور گیج و مات و مبهوت. که همون شب خداوند هدایتم کرد یه سایت استاد بزرگوارم، متوجه نشدم کی و چطوری حالم خوب شد دیدم کم کم با خودم دارم آشتی میکنم کم کم اعتماد به نفسم بهبود پیدا کرد فکرم آروم شد خواب شبم راحت شد متوجه نشدم چطوری تمایلاتم و رفتارهای غذاییم تغییر کرد و به دنبالش جسمم تغییر کرد، روابطم تغییر کرد حس خودارزشیم بهبود پیدا کرد، حتی تتوی ابرومو از یه روزی تصمیم گرفتم پاکش کردم منی که نمیتونستم تصور کنم یه روزی بخوام پاکش کنم، دیگه بوتاکس پیشونی و ابرو نزدم و خدا میدونه الان حالت چشم و ابروم و پیشونیم خیلی خیلییی با زمانی که بوتاکس میزدم تفاوت کرده و الان بعضیا میپرسن شما پلکتو جراحی کردی؟ و من با لبخند میگم نه! میگن رژیمت چیه میگم رژیمی ندارم. منی که بخاطر ترسم از قضاوت دیگران جرات نداشتم موهامو کوتاه کنم؛ بخاطر دل خودم با حس خووب اینکارو کردم بدون ذره ای نگرانی!

      اینسری حتی متوجه نشدم چطور شد که تصمیم گرفتم کارم رو بذارم کنار چند نفری که میدونن هنوزم باورشون نمیشه فکر میکنن من شوخی میکنم. و جالبه که فقط به چند نفر اعلام کردم صرفا جهت اطلاع اونم بخاطر مسائل کاری نه مشورت استاد من فقط از احساسم و اون میل درونی به این کار این تصمیم رو گرفتم و با هیچ کسی مشورت نکردم منی که قبلنا برای کوچیک ترین امور ساده زندگی روزمره نظر خواهی میکردم و هممممه مسائل ریزو درشت منو میدونستن الان نه تنها مشورت نمیکنم بلکه از مسائلم هیچی نمیگم در اکثریت قریب به اتفاق موارد به صورت ناخودآگاه هست که هیچی نمیگم!

      الان که نگاه میکنم میبینم خداوند برای تغییر مسیر زندگی مون واقعاااا مسیرو هموار میکنه اصلا قلب مارو آروم میکنه انگار بهمون تضمین دادن در اینحد آرومیم هر چند بعضی وقتا افکار هجوم میارن که البته این افکار مربوط به شخصیت قبلی ماست و طبیعیه اما ما باید کم محلی کنیم کنترل ذهن کنیم هر چند سخته اما شدنیه و هر چی بگذره اون زمانی که درگیر هجوم افکار میشیم کوتاه تر میشه یعنی ما داریم درست حرکت میکنیم فقط باید ادامه بدیم!

      من اول ورودم به سایت تا چند روز اول شک و تردید میومد سراغم که قلم و کاغذ آوردم شروع کردم به نوشتن گفتم سحر بنویس چه اقداماتی انجام دادی و چه نتیجه ای گرفتی و نوشتم، بعدش گفتم میخواستی بازم ادامه اش بدی؟ گفتم نه دیگه نمیتونم ادامه بدم.

      پرسیدم خب وقتی تصمیم گرفتی راه حل های خودتو ادامه ندی راه جایگزین داری؟ گفتم دیگه نه هیچ راهی ندارم گفتم پس قرار بود دست رو دست بذاری درسته گفتم اره

      گفتم پس بهتر نیست به جای دست رو  دست گذاشتن این راه حل رو انجام بدی ببینی این راه حل به چه نتیجه ای میرسه اگر نتیجه نگرفتی رهاش کن که البته من بخودمم یادآوری کردم که این راه حل هدایت خداست و ارزش امتحان کردن رو داره و بسم الله گفتم و ادامه دادم و نتیجه این شده که تا الان سعادت اینو دارم که در مسیر دریافت این آگاهی های ناب هستم خدارو شکر! 

      استااد من قبل از ورود به سایت اهم خواسته هامو به خدا گفتم اما من به نیت لاغری وارد سایت شدم و این مدت متوجه شدم که خداوند راه تغییر زندگی و رسیدن به تمام خواسته هام که بشدت برام مهم بودن رو همه رو یه جا باهم بهم داد درسته خداوند اینجوری راه رو هموار میکنه.

      واقعا خدارو شکر میکنم بابت اینکه لحظه به لحظه هدایتمون میکنه.

      راستی در کامنت جلسه ۲۰ من نوشتم که چند ساعت قبل از اینکه فایل جلسه بیاد رو سایت من برای مشکلی که برام پیش اومده بود از خدا کمک خواستم اونم بحث اخلاق بابا مامانم و ارتباطمون باهاشون که داشت خیلی بد میشد که با عمل کردن آگاهانه به این جلسه واقعا هر روز دارم تغییرات رو میبینم و خداوند هر روز داره هدایتم میکنه دارم میبینم که برخورد بابام چقد خوب داره تغییر میکنه اونم فقط با کارکردن روی خودم و واقعا سپاسگذار شما و خدای مهربونم هستم.

      نمیدونم چطور ازتون تشکر کنم اما کاش بدونید چقدر از اعماق قلبم سپاسگذار شما استاد مهربونم و خدای خودم هستم.

      سایه تون مستدام استاد عزیزم خیلی دوستون دارم🙏🏻🌹

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار 989183774095
      1403/01/23 21:54
      مدت عضویت: 57 روز
      امتیاز کاربر: 2240 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 573 کلمه

      بنام خدای بخشنده ومهربان وهدایت گر بسوی نور،ایمان ، عشق و آرامش ،

      سلام خدمت استاد عزیزم جناب آقای  عطار روشن بزرگوار وایمان دار حقیقی .وتمام اعضای محترم و موحد سایت مان .عید فطرت ویکتا پرستی مبارک باشه . به امید خدایی که تغییر در مسیر زندگی مان باکمک  او آسان می شود .خدای عزیزم عاشقانه سپاسگزارت هستم که قبل مرگم منو باسایت تناسب فکری آشنا فرمودی .در دنیای کوچک بقول استاد عطار روشن.می توانم فکر های خوب ایده های خوب بگیرم و سوال های خوب بپرسم و کامنت های عالی مطالعه کنم .خدایا بی نهایت شکرت ،شکرت شکرت خدای بی نیاز من خدا حافظ همه مان باشه.

      خاطرات از کار های که من انجام دادم و نتیجه ای نداشت.

      ا  بنده سی ویک سال تمام وجودم سعی ام را برای حفظ زندگی به اصطلاح زندگی 

       مشترک صرف کردم . جوانی ،سلامتی ،حقوق ام ،همه در راهی ویرایش کسی در مسیر نادرست قمار وشرکت هایی ،که هر روز به اسمی پدیدار  می‌شوند آخر سر از تمام هر چه بود و نبود گذشت کردم بلکه جان سلامت به در ببرم وخدا را شکر هرچند دیر بود ولی ،اکنون یک سالی هست طعم زندگی و آزادگی وبنده خدا بودن راحس می کنم .

      استاد عزیز در فایلی فرمودید راه نادرست اگر باسر ها جت هم بروی به مقصد درست وخوب نمی رسی .واین فرموده حالا یادم نیست در کدام فایل بود ولی مصداقی از زندگی من بود.

      تلاش زیاد نتیجه صفر امااما بعداز کات شدن رابطه معیوب . خدای مهربان برای فرزندم که 4سال بود

       درس را تمام کرده بودومهندس آی تی هست .کار پیدا کرد.،خدایا میلیارد ها بار شکرت.

      واز محیط فقیر از نظر روابط عاطفی نجات پیدا کرد .در تهران زندگی می کنه.

      .خودم با وجودی همان حقوق بازنشستگی را دارم اما بحدی  فراوانی نعمت  ومواد غذایی دارم که نمی دانم چطور هردو یخچال من پر از رزق و روزی هست.به فضل خداوند عزیزم.

      .سلامتی ام تا حدود زیادی برگشته وحالم بهتر شده بحمد الله.

      دارو های اعصاب را خیلی کم مصرف می‌کنم.

      آرامش ام بهتر شده .

      وامیدم به زندگی خیلی خوبتر شده .بقول اون  خانم وآقای عزیز هم مسیر زوج شگفتی ساز که درلایو با استاد گفتن من قبلاً نمی تونستم به راننده تاکسی بگم من فلان مسیر می رم می تشریف ببرید واو هم این کار انجام بدهد. 

      مثال از خودم آخرین روز ماه رمضان بود یک ظرف خرما مثل سطل هست خریدم بردم خونه .بعد فهمیدم طعمش خراب شده .فردا بردم به فروشنده پس دادم به راحتی واوهم  گفت بله حرف تان درسته پولتو پس بدم گفتم نه بجاش میوه می برم.اگر قبلاً بود من اون خرما پرت میکردم ولی جرات نداشتم پس ببرم .

      خدا شاهده در ظرف دو روز من کلی کارهای جمع جور کردن لباسها ی زمستانی وحتی جا بجا کردن فرش ،وبخاری .را تنهایی انجام دادم البته به ظاهر تنها بودم ولی خداوند توانا کمکم کرد وهمر اهم بود،وانگاری زور بدنی من بیشتر می شد.

      مثال دیگر از خودم.روز عید فطر یکی از آشنایان می خواست منو مجبور کنه باهم جایی بریم .ولی با صراحت ومودبانه گفتم من نمیام .وبعدش فهمیدم این خدای عزیزم به دلم انداخت نروم.

      وچه خوب شد چون نباید به اون جور جاها برم .

      استاد گرامی در مورد فاتحه خوانی هم اگر امکان داره یک فایلی تهیه بفرمایید .به نظر من یک بار رفتن وتسلیت گفتن کافیه و نمی‌خواهد چندین دفعه بریم این  نظر شخصی بنده است . حالا نمی دانم درسته یانه.

      از خدای هدایت گر واستاد عزیزم وهمه

      دوستان تشکر می‌کنم که کامنتم را مطالعه فرمودید.

       خدای همیشه همراه یار و نگهدار همگی  باشه به امید خدا شاد باشیم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار 989183774095
      1403/01/21 20:52
      مدت عضویت: 57 روز
      امتیاز کاربر: 2240 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 107 کلمه

      بنام خدای بخشنده ومهربان وهدایت گر بسوی نور،ایمان ، عشق و آرامش ،

      سلام خدمت استاد عزیزم جناب آقای  عطار روشن بزرگوار وایمان دار حقیقی .وتمام اعضای محترم و موحد سایت مان .عید فطرت ویکتا پرستی مبارک باشه . به امید خدایی که تغییر در مسیر زندگی مان باکمک  او آسان می شود .خدای عزیزم عاشقانه سپاسگزارت هستم که قبل مرگم منو باسایت تناسب فکری آشنا فرمودی .در دنیای کوچک بقول استاد عطار روشن.می توانم فکر های خوب ایده های خوب بگیرم و سوال های خوب بپرسم و کامنت های عالی مطالعه کنم .خدایا بی نهایت شکرت ،شکرت شکرت خدای بی نیاز من خدا حافظ همه مان باشه 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زینب ندرلو
      1403/01/21 12:33
      مدت عضویت: 331 روز
      امتیاز کاربر: 4715 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 598 کلمه

      به نام خدای مهربان 

      در تمام مواردی که در حال دست و پنجه نرم کردن با مسائل زندگی هستید خداوند آماده حمایت و هدایت کردن شماست تا مسیر زندگی را برای شما هموار کند. 

      فقط باید از تقلای ذهنی و تلاش فیزیکی رنج آور برای حل مسائل دست بردارید و از خداوند بخواهید با دانش و توانایی بی نهایت خود دست به کار شده و مسیر زندگی را برای شما هموار کند. 

      استاد نوشتن داستان خونه خریدنتون خیلی به من کمک کرد 

      اولین ویدیویی که از شما دیدم همین تعریف کردن خونه خریدن بود همون موقع تو ذهنم این سوال ایجاد شد که چه اتفاقاتی یعنی افتاد چطور میشه آخه برای ذهنم باور پذیرنبود ولی وقتی آنقدر خوب با جزئیات نوشتید برام باور پذیرشد و ایراد خودم رو فهمیدم 

      پارسال ما قصد کردیم ماشین بخریم ماشینی که با بودجه ما هماهنگ بود ماشینی نبود که من میخواستم من درخواست ماشین مورد علاقه ام رو به خدا دادم و تصورش میکردم ولی هیچ راهی برای خریدش در نطر نداشتم  

      وقتی اقدام گردیم  برای خرید ماشین اصلا به این ماشین فکر نمی‌کردیم تا اینکه من یه روز با جاریم داشتم تلفنی صحبت میکردم و حرف از خرید ماشین جدید افتاد بهم گفت به اون ماشینی که دوست داری فک‌کن گفتم آخه نمیشه که خودش پیشنهاد داد که ما یه پولی داریم که فعلا نیاز نداریم می‌خواهیم بزاریم بانک به شما میدم ماشین بهتر بگیرید من گفتم اخته ما فعلا شرایط پرداخت اونو نداریم گفت اشکال نداره ما عجله نداریم من یکمم طلا داشتم فروختم و ماشینی که دوست داشتیم رو خریدیم  

      با خودم میگفتم اینا دستایی از خداست اما توی پرداخت اون پولی که از جاریم گرفتم نتونستم خوب ذهنم رو کنترل کنم مدام لحطه که پول رو براشون واریز گردم رو میدیدم ولی ذهنم میگفت آخه چطوری بدون وام گرفتن که نمی‌تونید 

      ۷ ماه گذشت من تمام سعی تمام سعی ام رو میکردم ولی همسرم با من موافق نبود و میگفت بدون گرفتن وام نمیشه یه وام برامون جور شد که خیلی راحت میشد گرفت اینجا من پام لرزید و رو وام حساب کردمگفتم حتما از طرف خداست  

      وام رو گرفتیم و بدهی رو تسویه کردیم  

      ولی مدت ها خودم رو سرزنش میکردم که چرا رو حرفت واینسادیتو قرار بود دیگه وام نگیری  

      اول از همه یاد گرفتم اینهمه سرزنش نیاز نیست من باید از خدا طلب بخشش کتم فک‌میکردم  پرداخت این پول خیلی دیر شد و خدا منو فراموش کرده مدام این افکار می‌اومد در سرم که که پس کی ؟و همین افکار کار رو خراب کرد  

      ماه ها میگفتم خدا جور میکنه و حتی امید هم داشتم همسرم میگفت خدا میخاد برات از آسمون بندازه 

      باید یه وامی بگیریم که بتونیم بدیم  

      این حرفا روی من تاثیر گذاشت و لحطه آخر باعث شد امیدم رو از دست بدم  

      ولی تو داستان شما فهمیدم اگر تا آخرش سر حرفت بمونی خدا به موقع برات کارها رو ردیف میکنه  

      شما تا روز قبل معامله هیچ راهی به نطر براتون نبود ولی لحطه آخر خدا براتون خوشگل چید  

      تا وقتی من باور نکنم که خدا هدایتم میکنه و باور نکنم که میشه بدون وام چیزی خرید خوب معلومه که اتفاق خاصی نمی‌افته من چندین بار این جمله رو به زبونی گفته بودم ولی هنوز باور داشتم باید وام بگیرم و خوب نتیجه هم همین شد  

      من همیشه فکر میکردم آدم بی ایمانی هستمولی هدایت شدم به مطالبی که متوجه شدم همش از حس لیاقت میاد من خودمو لایق ارتباط نزدیک با خدا و هدایتش نمیدونستم 

      شناخت درست نسبت به خدا نداشتم  

      هر جایی که بی ایمانی رخ میده و پامون سست میشه بخاطر اینه که باور نداریم خدا به وعده خودش عمل میکنه خدا به من وعده داد بود که بدون قرض و وام میشه این پول رو پرداخت کردولی من رو چیز دیگری حساب کردم  

      هر چیزی که بود گذشت و حالا باید بدونم خدا در لحظه منو میبخشه و حالا منم که باید خودمو ببخشم و درس بگیرم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سارا آبکار
      1403/01/21 07:11
      مدت عضویت: 105 روز
      امتیاز کاربر: 3405 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 225 کلمه

      باسلام خدمت استاد گرامی ..من بارها وبارها سوره انشراح را خواندم و اکثر اوقات هم زبانی میگفتم که آخر هر سختی آسانی هست ولی دریغ از ذره ای ایمان به این حرف ..غافل از اینکه اگر برای لحظه ای فکر میکردم که خداوند چگونه سختی ها را برایم آسان کرد .وچگونه موقع سقوط دستم را گرفت به این آیه ایمان میاوردم ..استاد من در سن بیست سالگی پدر ومادرم را در طی یکسال ونیم از دست دادم .چقدر رنج وسختی کشیدم چقدر ناحق کتک خوردم چقدر اشک ریختم وچقدر آرزوی مرگ کردم خدایا منو ببخش چاره ای جز این حرف نداشتم .ولی خدا دستم را گرفت وبلند کرد .با هیچی زندگی رو شروع کردم و الان خدارو شکر با کمک خداوند وفرستادن فرشتگانی از طرف خودش صاحب خانه شدم و الان که مطالب شما را خواندم مطمئن هستم که خدا خانه ی رویای ام را برایم رزرو کرده ومنظر ایمان واعتقاد قوی من هست ..استاد ممنون از خدا که شما را در مسیر زندگی ام قرار داد که آگاه به مسائل شوم .بازم خدا دستانم را میگیرد همانطور که دستان یک دختر یتیم را گرفت واورا نجات داد .استاد من مواردی در زندگیم دیدم که گفتنش جایز نیست والان که فکر میکنم چقدر خدا دستم را محکم گرفته ومن حواسم نبود ممنونم خدا جانم جان جانانم .وتشکر از شما بابت یک بیداری دیگر ..موفق باشید

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریبا فروغی
      1403/01/20 15:30
      مدت عضویت: 547 روز
      امتیاز کاربر: 14960 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,005 کلمه

      با سلام خدمت شما استاد عزیز،

      از نظر من تغییر و سختی برای مسیر زندگی تا وقتی که شروع می‌کنیم و تصمیم می‌گیریم که شرایط خودمون رو عوض کنیم و در شرایط بهتری قرار بگیریم حتماً سختی‌هایی مثل بی حوصلگی کمبود وقت عدم تمرکز و یا شک و تردید در ذهن ما شکل می‌گیرند و تغییر مسیر زندگی رو برای ما گاهی طاقت فرسا و سخت می‌کنند،

      اما اینجا انسانی برنده هست که به خداوند توکل کند و با کمک خداوند ادامه بده و از این سختی‌ها پیروز بیرون بیاید و نگران راه و مسیری که قرار طی کنه برای رسیدن به موفقیت‌ها نباشه،وقتی ایمان داشته باشیم که خداوند از هر راهی که بهترین راه باشه ما را به موفقیت می‌رسونه با ایمان و بدون نگرانی شروع می‌کنیم به تغییر مسیر زندگی خودمان،

      من مدت‌هاست که به داشتن اتاقی زیبا و بدون نقص فکر می‌کنم اما چرا انقدر طولانی باید به این خواسته فکر کنم و هیچ نتیجه‌ای پیدا نشه فکر می‌کنم به خاطر حرکت نکردن یا عدم توجه به خواسته من از سمت پدرم یا مادرم گاهی خواسته ما دیر به نتیجه می‌رسه مثلاً خیلی وقته که برای داشتن اتاق زیبا خواستم که خداوند کمکم کنه تا با هزینه‌های خوبی اون مدل و شرایطی رو که دوست دارم اتاقم داشته باشه رو به دست بیارم ما هنوز نتیجه‌ای نگرفتم و نباید ناامید شد و نباید به قدرت خداوند در وفای به عهدش شک کنم من می‌دونم که او  چقدر بهتر از من می‌دونه که عاشق رسیدن به این خواسته خودم هستم و دوست دارم،فقط کافیه که در این مسیر زندگی شرایط رو برای خودم هموار کنم و صبر کنم تا به خودی خود درست بشه،

      من در خاطرات خودم زیاد انسان‌هایی دیدم که اگر یه کاری برای آنها سخت و دشوار است شما رو هم از انجام اون کار پشیمان یا دچار ردید می‌کنند مثلاً شروع تغییر زندگی من و تغییر باورهام زمانی که داشتم  مسیرو طی می‌کردم با انسان‌های زیادی روبرو می‌شدم که همه اقوام نزدیک بودند اما هیچ یک از آنها در ذهن من ایمان واقعی رو نداشتند و تجربه نکرده بودند زیرا برای کوچکترین چیزها مرا در پیش خداوند گناهکار می‌دونستند و خود را آگاه می‌دونستند به شناخت خداوند که بسیار از روی ناآگاهی بود و من را دچار شک و تردید می‌کردند ،

      برای تغییراتی که دوست داشتم تجربه کنم و زندگی بهتری رو برای خودم خلق کنم با افکاری خوب باورهای زیبا و قدرت ذهنم،

      اما من پا پس نکشیدم به حرف‌هایشان واکنشی ندادم زیرا در فایل‌ها یاد گرفته بودم که به افرادی که هم مسیر من نیستند واکنش ندم من ادامه دادم تغییرات خوب و عالیم را و نتیجه بسیار خوبی در زندگیم کسب کردم،نتایجی همچون سلامتی زیاد آرامش زیاد،عشق و محبتی که همیشه از سمت دیگران دریافت می‌کنم دوست داشته شدن و دوست داشتن خودم و شناخت خدای مهربان که در این مسیر با کمک او به همه اهداف و خواسته‌های خوب رسیدم،شاید گاهی خواسته‌ها کوچک باشه اما من وقتی احساس خوبی در تجربه کردن اون خواسته دارم نتیجه آن عالیست پس نتونستن با افکارشون مانع تغییرات مسیر زندگی من بشن و من امروزه در این مسیر خوب و هموار بسیار محکم و مصمم ایستادم تا بگم که من هم برای خودم ارزش قائل هستم  خودم رو لایق زندگی خوبی با کمک خداوند می‌دانم،

      من به این باور رسیدم که خداوند مسیر راه رو برای من هموار و آسان کرده و احساس کردم که سختی رو برای من همین قرار داد که تهش به زیبایی و راحتی و آرامش می‌رسم و این بود که سختی راه زو برام اسان تر کرد،من باور کردم که اگر دست به دست خداوند حرکت کنم و فقط از او بخواهم و انتظار داشته باشم به همه خواسته‌های خوبم در زندگی می‌رسم و تجربه خوبی به دست میارم مثلاً یادم میاد که برای مشکلات سلامتی من که سال‌ها درد و رنج‌ها در جسم من قرار گرفته بود  و هیچ دکتری تشخیص نمی‌داد که چرا زمانی که غذا می‌خورم دچار دل درد و ناراحتی می‌شم یکی می‌گفت از کبد یکی می‌گفت از صفرا از معدست و نمی‌تونستن تشخیص بدن پیش خیلی از دکترهای متخصص و فوق تخصص رفته بودم و خوب خیلی نتایجی رو به دست آورده بودند که من رو وادار به انجام اون کار کردن مثلاً یکی ازدکترا  می‌گفت که باید  اندوسکوپی بشم تا تشخیص بدن مشکل اصلی از معده منه یا از جای دیگه ،

      خلاصه همه ناامید شده بودیم و هر روز احساس بدی داشتم هرچی که می‌خوردم حالت دعوا داشتم  باعث حال بد من می‌شد ترس از این داشتم که همیشه اینجوری بمونم و هیچ دکتری نتونه تشخیص بده که مشکل من چیه خیلی درگیر این مشکل من بودی من و خانواده‌ام مدت‌ها و ماها رفت و آمد داشتیم و خسته شده بودیم از رفتن به دکتر که هر کدوم یک نظری داشتند و نمی‌تونستند درست تشخیص بدند،

      یک روز که پدرم از اداره به خانه آمد گفت که یکی از آشناهای همکار اون فوق تخصص دکترای گوارش است و می‌تونه مدارک و نتایج ازمایش‌های من رو ببینه و تشخیص بده که مشکل از کجاست و بسیار دکتر خوب و فهمیده‌ای است،

      خلاصه رفتیم و نوبت گرفتیم نوبت من شد و وارد اتاق دکتر شدم با تشخیص آقای دکتر فهمیدیم که هیچ مشکلی در گوارش من وجود نداره و من کم خونی شدید و ارثی داشتم که باعث تورم تهال من شده بود یک سانت تهال من متورم شده بود و این تشخیص دکتر بود و من رو ارجاع داد به دکتر خون و گفت هیچ جای نگرانی نیست فقط کم خونی ارثی  باعث این مشکل شده و درمان میشه ،

      می‌دونی چرا این به ذهنم رسید که برای شما مثال بزنم زیرا در زندگیم بسیار درگیر این بیماری شده بودم و خیلی سلامتی برام ارزشمنده و اونو خیلی به شکل معجزه آسایی به دست آوردم و به راحتی تونستم همیشه در این حال خوب بمونم پس می‌خوام بگم که اگر ایمان داشته باشیم نگران نباشیم و به هموار بودن مسیر زندگیمون شک نکنیم خداوند خودش مسیر را جوری قرار میده که اخرش به اون هدف خوب برسیم و بگیم خدایا شکرت من به تو امیدوار بودم و می‌دونستم که زندگی با کمک تو بسیار زیبا و قشنگ است،

      باتشکرازشما 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهرا
      1403/01/20 11:57
      مدت عضویت: 380 روز
      امتیاز کاربر: 23430 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,189 کلمه

      سلام استاد 

      خیلی خدارا شاکرم که درمسیر هموار شدن مسیر زندگی قدم برمیدارم 

      خداوند درقران دوبار فرموده است که به یقین با سختی آسانی است ، مطمئنا با سختی آسانی است 

      1-  با این آیه ما را به درجه اطمینان رسانده که بعد ازهرسختی آسانی است و با احساس آرامش و اطمینان که بعد ازاین شرایط سخت شرایط زندگی من تغییر خواهد کرد

      2- که بار سنگین را ازدوش تو برداشتیم این باید برای ما یک نشانه از تغییر زندگی توسط خداوند باشد چون که خداوند دراین ایه به نزدیک بودن خودش به نوعی اشاره کرده است که سنگینی بارسختیها را ازدوش شما برداشته است و با این فکر که خداوند همراه من است ازفشار روحی و جسمی ما درشرایط سخت کاسته میشود چون با ایمان به اینکه خداوند به ما نزدیک است و برای من آسانی را میخواهد از افکار منفی خالی میشویم و خداوند دراین ایه به 3چیز مهم اشاره نموده است 

      1- خداوند گفته است تورا بلند اوازه خواهم کرد پس باید با صبر و تحمل مشکلات بدانیم درنهایت خداوند آرزوی مارابرآورده خواهد کرد چون صدای بلند مارا می شنود 

      2- خداوند دراین آیه مارا راهنمایی کرده وقتی که کار مهمی را تمام کردی سریع به کار دیگری مشغول شو چون در این مسیر زندگی تو هموار خواهد شد 

      3- همیشه و درهرشرایطی به خداوند توجه و ایمان داشته باش و این یکی از شرطهای مهم هموار شدن مسیر زندگی شما خواهد بود چنگ زدن به ریسمان الهی ولاغیر 

      چون وقتی با ایمان به خداوند داشته باشیم 

      1- بعد ازپایان کاری به کاردیگر مشغول شویم افکار منفی و ناامید کنننده درذهن ما کاهش می یابد و این کار احتیاج به استمرار و تمرین دارد چون فکر مارا درگیر نمیکند  

      2- توجه به وجود خداوند درهموار کردن مسیر زندگی یک نکته بسیار مهم است چون توجه به خداوند باعث میشود تا الهامات که زندگی مارا هموار میکند به ما برسد 

      3- رهایی از خاطرات تلخ گذشته با انجام دادن دراین مسیر امکانپذیر خواهد بود و ما به آرامش ذهنی و فکری میرسیم چون با ایمان به خداوند دوباره انرژی میگیریم و ترس از شکست از گذشته درما کم رنگ تر خواهد شد چون تصمیمات گذشته ما براساس منطق و اراده شخصی بوده است اما اکنون با توجه به این آگاهیها زندگی و تصمیمات ما براساس ایمان به خدای بزرگ صورت میپذیرد چون موقعی که ما به خداوند متعال ایمان کامل داشته باشیم 

      1- ایمان داریم که خداوند قبل ازما تصمیم گرفته که به ما کمک کند پس با ایمان قویتری دراین مسیر حرکت میکنیم 

      2- ایمان داریم باری را که خداوند بر دوش ما گذاشته خیلی سبک تر از باری است که خودمان بردوش خودمان گذاشته بودیم 

      3- ایمان داریم که برای تغییر درمسیر زندگی دیگر چیزی برای ما دشوار نخواهد بود چون قبلا خودمان را مسئول اتفاقات میدانستیم ولی الان خداوند مسئول هموار کردن مسیر زندگی ما خواهد بود 

      چون درهر تصمیمی ایده و الهامات خداوند بود و به ان عمل کردیم همه سختی ها برای ما آسان خواهد شد 

      آسانتر شدن کارها 

      بارها درزندگی تجربه کردیم که افرادی مثل یک فرشتهی نجات آمدند و کاری را برای ما انجام دادند ولی ما فراموش میکینیم که خداوند مسیر زندگی مارا هموار ساخته است تا ما به سختی و دشواری نیفتیم 

      ۱- نگرش شما درباره سختی های مسیر موفقیت یا تغییر مسیر زندگی چیست؟ فکر می کنید موفق شدن کار سخت و طاقت فرسایی است؟

      نگرش من از قبل این بود که باید برای هر کاری سختی کشید تادرآن کار موفق شد ولی الان یاد گرفتم که با ایمان به خداوند درهر سختی آسانی است 

      ۲- دریافت های احساسی خود از مطالعه سوره الشرح را بیان کنید. خداوند از این طریق به شما چه گفته است؟

      آیا ما سینه تو را گشاده نساختیم، (۱) و بار سنگین تو را از تو برنداشتیم؟! (۲) همان باری که سخت بر پشت تو سنگینی می‌کرد! (۳) و آوازه تو را بلند ساختیم! (۴) به یقین با سختی آسانی است! (۵)  مسلّماً با سختی آسانی است، (۶) پس هنگامی که از کار مهمّی فارغ می‌شوی به مهم دیگری پرداز، (۷) و به سوی پروردگارت توجّه کن! (۸)

      ۲- خاطرات خود درباره اقداماتی که برای تغییر مسیر زندگی انجام داده اید اما نتیجه نگرفته اید را شرح دهید.

      بارها برای برآورده شدن حاجات خود را سختی دادم ولی هرگز به آن خواسته نرسیدم چون درنهایت فکر میکردم باید یک فردی دراین رابطه به من کمک کند 

      ۳- خاطرات شکست های قبلی چقدر مانع حرکت مجدد شما برای تغییر مسیر زندگی تان شده است؟

      خیلی چون با تصمیم برای هرکاری شکستهای گذشته را به یاد میاوردم و از انجام کارجدید منصرف میشدم 

      ۴- مواردی را شرح دهید که با اینکه خاطرات شکست در ذهن شما مرور شده است اما تغییر مسیر زندگی خود اقدام کرده اید و نتیجه عالی کسب کرده اید.

      ریسک کردن برای خرید چیزی بارها شکست آن را به یاد اوردم ولی دوباره با ایمان به خداوند برای خرید چیزهای بهتر اقدام کردم و نتایج عالی گرفتم 

      ۶- مثال هایی از زندگی خود یا اطرافیانتان پیدا کنید که با اینکه همه چیز به ظاهر در هم پیچیده و متوقف شده بود اما به یک باره درهای جدید به روی تان باز شده و کار به شکلی که فکرش را نمی کردید انجام شده است.

      درسال 98 دراوج کرونا ماشین 405 نو من دزدیده شد و بعد از 45 روز درمحل رابر کرمان محل زندگی حاج قاسم سلیمانی پیدا شد جالب است هنوز تازه سردار شهید شده بودند و من دراوج کرونا با بسته شدن مسیر استانها و داشتن بچه کوچک 5 ماهه 5 بار به کرمان رفتم و هربار به درب بسته میخوریم چون ماشین ما با 512 کیلو مواد گرفته شده بود و دراداره مواد مخدر رابر بود من دریک مسجد دران محله قلعه ملک روستای سردار از خداوند خواستم به من کمک کند تا رهایی یابم و از ایشان هم کمک خواستم چون شرایط بسیار سخت بود فردای آنروز وقتی به دادگاه بافت کرمان رفتم دوباره همان جوابها را گرفتم و ناراحت به درب دادگاه امده و با صدای بلند برای شوهرم تعریف کردم که فایده ای ندارد باید حالا حالا صبر کنیم یک مرتبه فردی عادی به نزدیک ما امد و ابتدا مارا به منزلش دعوت کرد برای استراحت چون هیچ کجا به ما جا نمیدادند چون استان یزد رنگ قرمز داشت و انجا آبی بود و بعد ازما پرسید مشکل شما چیست من برایش تعریف کردم گفت شما به یزد بروید وبه فرزندتان برسید و شماره ای را به من داد و گفت تا دوروز دیگر به من زنگ بزنید تا بگویم چی کار کنید و من به شوهرم گفتم و او ناراحت که چرا با مرد غریبه اطلاعات و شماره دادی و ما به ناچار به یزد امدیم دقیقا دوروز بعد ان مرد ناشناس زنگ زد که شما بعد دو هفته به اداره ای که میگویم بروید و نامه محرمانه را ببرید و کار شما حل خواهد شد و خداوند دران موقعیت آن مرد را مثل یک فرشته ناجی برای من فرستاد و مشکل ما کاملا برطرف شد و جالب است فرد خاطی دراداره که سنگ اندازی میکرد هم برکنار شد و من تا الان هنوز نمیدانم او که بود و دیگر تلفنش خاموش است و این یک معجزه برای من درزندگیم بود و هرگز فراموش نمیکنم که خداوند متعال دران شرایط این فرد را مامور کرده بود که بعد از سختی آسانی برای ما شکل گیرد و همین قضیه باعث شد که بدانم خداوند درهر شرایطی به فکر ماست و مسیر زندگی من را هموار کرد 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار اکبر
      1403/01/20 01:35
      مدت عضویت: 263 روز
      امتیاز کاربر: 1175 سطح ۲: کاربر متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 248 کلمه

      سلام استاد. سلام دوستان هم مسیر

      درواقع اگر استاد رو نمیشناختم وبه صداقت ایشان ایمان کامل نداشتم داستان خرید خانه را کاملا تخیلی وهندی فرض میکردم 

      که اینگونه خداوند کسی را درآغوش بگیرد و واقعا در مرتبه اول بی اختیار وقتی که خواندم انهم در جمع احساساتی شدم 

      مگر میتوانی بگویی وفکر کنی که  مسیر موفقیت اسان وسهل است باور بالای ۹۹ درصد مردم اینست که باید سالیان دراز پوستت کنده شود مگه الکیه وماهم عمری را اینگونه طی کردیم اتفاقا با خدا خیلی هم الکیه خیلی هم آسونه مثل فوت آب می مونه چون خدا اینجاست ومن حالا مطمئنم که براحتی و خیلی آسان در مسیر تحقق خواسته ها وپیشرفتم با خدا قرارمیگیرم چون همچو اویی مسیرم را هموار میکند 

      دومرتبه اشاره کرده در یک صفحه که آسانی در راه است با سختی اسانی می اید  وخداوند به عهد خود وفادار است وچه آرامشی در این کلام ووعده است او به وعده خود عمل میکند 

      خوب که دقیق میشوم بوضوح در ته ناامیدی او کارها را آطان وسهل انجام داده افسوس که من ایمانم استوار نیست 

      وگرنه او همواره در حال هدایت و هموار کردن مسیر من است 

      میخواهم باخیال راحت دست ازتقلا وتلاش ودست پازدن بیخود بردارم وبه او بسپارم فقط به او 

      خدایا من منتظرم منتظر پاداشها ونعمتهای بی‌کران تو 

      سیلاب نعمتها مشکلات مرا همچو یک برگ که نه یک کاه با خود میبرد 

      ومن سرشار ازآرامش و شادی وثروت وسلامت به پیشرفت خودم درپناه تو ادامه میدهم تو هم اکنون نیز درحال باز کردن مسیر موفقیت منی  از بس تو خوبی خدای من …..

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 22447 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,014 کلمه

      با عرض سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان گرامیم 

      واقعا من این شرایط تجربه کردم سالهاست دارم تلاش میکنم شغلی داشته باشم بتونم از اون کسب درآمد کنم خودکفا باشم اما هرگز موفق نشدم چرا برای اینکه بارها بارها من شنیدم که کی اصلا میاد اینا رو بخره الان انقد بافت بچه گانه زیبا هست که کسی تینا رو قبول نداره کی برای اینا پول میده و….

      البته اینم هست من در این جنبه از زندگیم خیلی تمرکز نداشتم خیلی کار نکردم ولی کم کاری هم نکردم  ولی موفق نشدم در این جنبه از زندگیم به خدا ایمانی که باید داشته باشم نداشتم و اون موقع هنوز این جمله رو درک نکرده بودم من مسئول صد در صد زندگی خودم هستم  هنوز درمورد بعضی از مسائل ضعیف هستم 

      و همش بخاطر اینکه فکر میکردم راه پر پیچ و خم سختی در پیش رو دارم و برای همین خیلی وقتا خواستم دوباره اقدام کنم اما نشد ولی الان یاد گرفتم به کمک خداوند هر کار غیر ممکنی ممکن می‌شود 

      بله منم شنیدم میگفتن این بچه رو میبینی آنقدر زحمت کشیده شب و روز تلاش کرده تا تونسته نفر تک رقمی کنکور بشه میگفتن در طول شبانه روز سه ساعت میخوابیده  همش درس خونده  نه مهمانی رفته نه مسافرت و نه نه های بسیار دیگه موقع غذا خوردن هم غذاشو میبرن تو اتاقش خلاصه نمیدونی چقدر سخته کنکور قبول شدن 

      یا در مورد فروشندگی لباس هم خیلی شنیدم کار خیلی سختی مگه الکی پول درآوردن چشم برگردنی یه لباس طوری میدوزدن که متوجه هم نمیشی 

      یا همین همسر من میگه من آنقدر سختی میکشم تو راحت پول خرج میکنی میدونید چرا برای اینکه عقیده داره من فقط بیکار نباشم مبلغ کمی هم بدن من میرم براشون کار میکنم برای همی هم همیشه مشتریانی که داره این مدلی هستند یا پول نمیدن کلا یا یه تخفیف تپل میخوان یا میگه من ندارم حالا برای من آنقدر حساب کن یا آشناست میگه چکار کنم خ

      منم خیلی تلاش برای لاغری کردم نشد و میگفتم نمیشه دیگه چکار کنم دیگه هیچی که نمیخورم  

      واقعا صحبت‌های اطرافیان خیلی در من  تاثیر داشته یه مدت که میگفتن حالا دیگه دیر میخوای بری سر کار چکار با این حالت شوهرت وظیفه اش چشمش کور زن نبره باید هزینه شو بده یه سری هم تا میگفتی پول بده پول ندارم پدر من همیشه میگفت پول ندارم عقیده داشت فقط نیازهای ضروری رو باید ساپورت کنه 

      خوب ما هم خیلی عقیده داشتیم زبانی خیلی میگفتم و می‌شنیدم بعد از هر سختی آسانی است اما در باطن قبول که نداشتیم منکه اینجوری بودم الان خدا روشکر اگر بگم من در این چهار سال یه فرزانه دیگه شدم باور نمی‌کنید 

      واقعا اینو قبول دارم می‌پذیرم که بار سنگینی از دوش من برداشته شد همون بیماری که من داشتم یه بار بسیار بسیار بسیار سنگینی بود که روی دوش من بود و مرا بشدت آزار می‌داد ولی خداوند اون با سنگین رو از دوش من به بهترین شکل ممکن برداشت خدایا شکرت برای تک تک مراحلی که مرا به بهترین شکل ممکن شفا الهی هدیه دادی بینهایت سپاسگزارم 

      استاد به نظر من خیلی تعبیر زیبایی بود برای آوازه تو را زیبا ساختیم من هم عقیده دارم این قسمت حتما برای آینده منه من عقیده داره اگر چیزی نیاز دارم مثلا جدیدا به گل حسن یوسف خیلی علاقه مند شدم این یک گلی بسیار تنوع داره وقتی بزرگ بشه خیلی زیباست اگر روی اپن باشه و آفتاب برخوره رشد میخوره از اپن مثل آبشار میریزه خلاصه این گل دوست داشتم خیلی میدیم گفتم خدایا من این گل دوست دارم 

      اما خیلی گرون چند مدل هر مدل ۵۰ تومن ۷۰ تومن بود نگرفتم گفتم خدایا ارزونتر میخوام گفتم ۱۰ تومنی میخوام که بتونم چند مدلش  بگیرم  خلاصه یک روز رفتم بازار یکشنبه پیش دیدم آقاهه گل آورده دونه ای ۱۰ تومن پنج تا خریدم مدلهایی که دوست داشتم الان بعصی مدلها بزرگ هستند گرونن اینا یک شاخه کوچیک گفتم خوبه رشد میونه بزرگ میشه و بازم منتظرم اقاقه بیاد مدلهای دیگه رو هم برای من بیاره 

      من این عقیده رو قبلا نداشتم میگفتم ای بابا شانس هم نداریم یه چیزی هم میخوایم نمیشه بخریم و الان در بسیاری از جنبه‌های زندگی این عقیده رو دارم خدارو هدایت شدم به قیمت مناسب اونو تهیه اش کردم به آرزوم رسیدم 

      استاد لاقل در این مورد خوب عمل کردم که همیشه سعی کردم کارهای خوب انجام بدم از بچگی یاد گرفتم این موضوع 

      اینکه به خدا توجه کن هنوز خیلی خوب درک نکردم در بعضی از جنبه‌ای زندگیم خیلی دوست دارم مشتاقم عاشق این هستم که روزی برسه من هر کاری رو میخوام انجام بدم با یاد خدا انجام بدم هر مشکلی دارم به خدا توکل کنم به خدا بسپارم واین موضوع رو دارم در این دوره خوب یاد میگیرم 

      واقعا از واکنش‌های خودم لذت میبرم خدا رو شکر میکنم موصوعی پیش میاد یادم میافته بخدا تمرینها رو انجام میدم مشکلم به خدا می‌سپارم 

      حرفی زده میشه منو نگران مضطرب میکنه تمرینش انجام میدم می‌سپارم به خدا از قدرت کلمات استفاده میکنم خیلی حالم خوب میکنه 

      یه مدتی هست که سعی میکنم افکار منفی اجازه ندم وارد دهنم بشه گاهی هم نمیتونم ولی یادم میاد سریع متوقف میکنم به یه چیز خوب فکر میکنم 

      همیشه باور داشتم دریافت الهامات کار سختی من نمیتونم الهامات دریافت کنم الان چند روزی که دارم روی اين موصوع کار میکنم که همه انسانها میتونن الهامات دریافت کنن خداوند همواره داره به ما کمک میکنه از طریق مختلف طبیعی که همه الهامات دریافت میکنن اجرا میکنن منم میتونم آالهام دریافت کنم 

      من هم برای کسب کارم چند بار اقدام کردم برای فروش لباسها نشد وباور کردم که دیگه نمیشه بفروشم بیخیال شدم 

      واقعا میترسم دیروز که این دل نوشته رو میخوندم یه صدایی در گوشم گفت خوبه دوباره اقدام کنی سریع گفتم نه بابا کی می‌خره کرج زیر  و رو کردم کسی اصلا اجازه نمی‌داد خگحرفم تموم بشه 

      ولی تصمیم دارم دوباره اقدام کنم این ببرم ببرم گوهر دشت تقریبا بالای شهر کرج 

      یعنی در مورد غذا درست کردن هم این مورد دارم من هر وقت کوکو سیب زمینی  و کوفته درست میکنم وا میره برای همین میترسم دیکه اقدام نمیکنم این غذاها رو درست نمیکنم  با خودم میگم این همه گوشت برنج و چی استفاده کن آخرش وا بره دوست ندارم برای همین سالی یکبار هم درست نمیکنم 

      در صورتیکه اون روزا کوکو درست میکردم به هیچ عنوان از هم جدا نمیشد 

      اینو کاملا می‌پذیرم اگر با منطق خودم پیش برم حتما شکست میخورم ولی اگر با منطق خداوند پیش برم به بهترین شکل ممکن موفق میشم 

      تصمیم دارم از نشانه گذاری استفاده کنم  یادم باشه که همیشه هر کاری میخوام انجام بدم حتما اولش از خداوند کمک بخوام 

      من هم تجربه آسان شدن کارها و هموار شدن مسیر زندگی دارم من هم میخواستم خونه مونو بفروشم کلی تلاش کردم نشد زمانیکه بیخیال فروش خانه شدم به آسان‌ترین شکل ممکن خونه من به فروش رفت مستجر جاری خودم که طبقه بالا خونه ما زندگی می‌کرد اومد خونه رو خرید 

      میدونید استاد به نطر من یعنی اگر من به خدای خودم ایمان داشته باشم شاید در طی مسیر زندگیم به مانع هایی یا مشکلاتی هم برخورد کنم ولی مطمئنم که نتیجه فراتر از انتطارم دریافت میکنم 

      اما اگر با منطق اراده خودم اقدام کنم همان طور که قبلنا چند بار اقدام کردم نشد این بارهم نمی‌شود چقدر تلاش کرده باشم تا لاغر بشم خوبه اما نشد چقدر تلاش کردم لباسها رو بفروشم نشد ولی وقتی به خدا ایمان داشته باشی خداوند به بهترین شکل‌های کن تو رو هدایت میکنه و به آرزوت میرسی همان طور که بارها شفا الهی تجربه و زندگی کردم خدایا شکرت .

      من خیلی تجربه نکردم اما کاملا به خدای خودم ایمان دارم مطمئنم که اگر من بخوام حتما کمکم میکنه پس اگر در جنبه‌ای از زندگیم ناموفق بودم دلیل بر این نیست خدا کمکم نگرده دلیلش اینکه من از خداوند درخواستی نداشتم که الان خداوند بخواد پاسخ گو درخواست من بشه پس من در اون کارم پیشرفتی نمیکنم 

      ولی بارها در باره بیماری‌ها خواستم قدم به قدم هدایت شدم قدرت کلام پیدا کردم انجام دادم نتایج  فراتر از انتطارم دریافت کرده ام  و خداوند به بهترین شکل ممکن کارهای مرا آسان کرد 

      خواهر من دوست داشت یه خونه ای تو شهرستانمون داشته باشه اولش میگفت سخته نمیشه و…ولی یهویی فرشته نجاتی برای او پیدا شد که خونه ای که دوست داشت آرزو داشت به بهترین شکل ممکن ساخت و به او تحویل داد بدون اینکه پولی از او دریافت کند درستکه الان قرض ها شو میده ولی به آرزوش رسید الان داره تو خونه رویایی خودش زندگی میکنه خونه‌ای که وسط باغ دو ر نا دور اون باغچه است خیلی زیباست مبارکش باشه و خیرشو ببینه 

      اون زمان‌ها که من میرفتم کمک پدرم برای گیلاس چینی پدرم این فصل که میشد عزا می‌گرفت خیلی نگران میشد همش میگفت چکار کنم چکار کنم منم خیلی ناراحت میشدم از این شرایط پدرم 

      یه روز داشتم برای فرد مورد نظر تعریف میکردم ایشون گفت اگه میخواد ما می‌آییم کمکش می‌کنیم و اونها خانوادگی میومدن ۶الی۷ نفری می‌شدیم در عرض یک روز یک باغ بزرگ ۸۰۰ متری تمام گیلاس هاشو میچیدیم  جعبه می‌کردیم حمل می‌کردیم تا درب ماشین بعد ما ساعت ۱۲ شب می‌بردیم میدون تره بار تحویل می‌دادیم بعد یه زمانی هم اختصاص دادیم میرفتیم پولهاشو می‌گرفتیم به پدرم تحویل می‌دادیم 

      و اونها همه مون مثل فرشته نجاتی بودیم که از طرف خداوند مامور به انجام این کار شدیم درستکه الان هیچ کس یادش نمیاد اما خداوند همیشه یادش هست 

      اگر بدیهاش میگم خوبیهاش هم بگم که شو دیگه نگم 

      من فکر میکردم که ماشین لباسشویی که چند سال بود خراب بود درست نمیشه اما امسال یه حسی به من می‌گفت این فقط تایمر خراب بده درست کنه خلاصه در گوگل سرج کردم یه شماره تلفن پیدا کردم زنگ زدم اومد درست کرد و الان دارم استفاده میکنم فکر میکردم چقدر کار سختی یعنی میشه یه روزی بشه لباسشویی داشته باشم 

      یه فردی مامور شده بود به امر خدا که بیاد و با قیمت خوبی ماشین لباسشویی درست کنه همه میگفتن ۲ملیون ۵۰۰ میشه ایشون گفت چون چند سال استفاده نکردی اینا من یک ملیون دویست گرفت وقتی توکل به خدا کنی اونم به بهترین شکل ممکن کمکت میکنه 

      شعله های گاز من دیگه خراب شده بودن چند سالی بود که میخواستم درست کنم نمیشد و امسال تصمیم گرفتم برم خیابان فلان که بورس وسایل گاز سوز بگردم تا تهیه اش کنم 

      رفتم و با قیمت ۳۵۰تومن درست کردم فقط شعله رو درست کردم پایه رو نخریدم اونهایی که سالم بود هم نخریدم و الان ۵ تا شعله دارم خدارو شکر وقتی به خدا توکل کنی رد خور نداره مشکلت حل 

      اما سال‌های قبل میخواستم اقدام کنم اما چون توکل نکردم نمیشد 

      این مورد یاد ندارم که شکست خورده باشم اقدام کنم موفق بشم ولی نه یادم اومد 

      همسر من تقریبا ۱۵ سال پیش یه ماشین شورلت بار داشت ماشین آمریکایی خیلی عالی بود هم مسافرت میرفتیم پشتش هتلی بود برای خودش خلاصه دولت اعلام کرد این ماشین از رده خارج شده در صورتی که این ماشین منبع درآمد ما بود همسرم ترسید سریع اقدام کردهمسرم بیکار شد ما موندیم با دو ملیون پانصد پول پاشین  بماند بقیه اش 

      بعد فکری به ذهنم آمد که ما دو تا خونه تو یه حیاط داشتیم تصمیم گرفتیم اسباب کشی کنیم بریم خونه کوچیکه خونه بزرگه رو مستجر بدیم این کارو کردیم و از این پول یه ماشین پیکان وانت همسرم گرفت تونستیم کم کم رشد کنیم 

      و اگر توکل به خدا نبود معلوم نبود چند سال این سختی ها طول می‌کشید در صورتی که دختر بزرگم ماه قبلش نامزد شده بود من باید جهیزیه میخریدم و این امر سبب شد خریدن جهیزیه ۴ سال طول بکشه و خدا رو شکر خریدم بخیر گدشت و سختی بسیار داشت اما اگر توکل به خدا نبود هرکز موفق نمی‌شدم 

      من عاشق قرآن خوندن هستم و خیلی سال از عمرم قرآن خوندم ولی درکی نکردم از اون

      و الان از این آیه متوجه شدم که خداوند بار سنگین از روی دوش ما برمی‌داره در صورتیکه مسبب اون بار سنگین خود من بودم با تمام های غلطی که نسبت به بیماری و اینا داشتم 

      ولی خدای مهربانم بارها این بار سنگین از روی دوش من برداشت 

      بارها شده بود که همسرم یا دخترم ناراحت بودن این یه بار سنگینی بر روی دوش من بود ولی من با قدرت ذهنی که خداوندم برای من در نطر گرفته و با آگاهی‌های که استاد عزیزم به من دادن من تونستم به اونها آرامش بدم و خداوند اون بار سنگین از دوس من برداشت 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهره
      1403/01/19 16:06
      مدت عضویت: 296 روز
      امتیاز کاربر: 8310 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,113 کلمه

      به نام خدای که هموار کننده مسیر زندگی هاست 😇🙏🏻🙏🏻🙏🏻

      با سلام به استادعزیزم و دوستان همراهم 🙋‍♀️❤🥰

      من به هموار شدن مسیر زندگیم ایمان دارم 🙏🏻🙏🏻🙏🏻

      وقتی این جمله رو خوندم کمی مکث کردم🤔 وچند بار این جمله رو خوندم (من به هموار شدن مسیر زندگیم ایمان دارم )

      بعد یک حس فوق العاده ای که به نظرم امید هستش در قلبم احساس کردم واشکم جاری شد چون قبلا همیشه طی کردن مسیر زندگیم رو پر از یپچ وخم وسختی می دیدم واحساس ناتوانی برای ادامه دادن زندگی رو داشتم وبه کل نامیدانه در حال زندگی بودم در واقع احساس پوچی داشتم و احساس بی هدفی می گردم  وقتی با این قوانین وآگاهی ها آشنا شدم اولین چیزی که در قلبم سو سو میکرد چراغ امید در حال روشن شدن بود وبا دنبال کردن مطالب ناب وشور وشوق در من ایجاد شد به کل از پوچی واحساس بد خارج شدم و هدفم از زندگی رو فهمیدم دلیل خلق شدنم خودم بودم خودم از خداوند در خواست کرده بودم تا دنیای مادی خودم رو تجربه کنم و در هر شرایطی احساس خوبی داشته باشم وشکر گزار باشم وقتی پیش خدا بودم ی قول دادم که من در هر شرایط که باشم به خدای خودم قول میدم شاد باشم وشکر گزار ،وقتی این موضوع رو فهمیدم از بودن در دنیای مادی برام لذت بخش تر شد هدفمند تر شد و چالش ها و اتفاقات  زندگی رو دیگه دلیل سختی های زندگی نمی دونم بلکه دلیلی برای رشدم  می دونم که باید بتونم در این شرایط دیده بهتری نسبت به خالق داشته باشم باید دست از گله و شکایت برداشته و تمام توجهام روی احساسم باشه و ایمان و امیدم به این باشه که خدا خودش حواسش به من هستش و خودش بی نهایت راه حل داره بی نهایت فرصتهای خارق العاده داره و خودش مسیر زندگیم رو هموار می کنه قبلا خیلی سعی می کردم به زور مسیر زندگیم تغییر بدم وبا خدا زیاد حرف میزدم واز شرایطم ناراحت بودم و اشک می ریختم ومی گفتم مگه من چی کار کردم باید در شرایط سخت زندگی کنم من که به تو ایمان دارم و سعی می کنم به کسی بی احترامی نکنم ودر زندگیم قانع هستم پس چرا حتی شرایط عادی زندگی رو هم تجربه نمی کنم ودر ترس و ناراحتی وناسپاسی به سر می بردم چون اون زمان مقصر شرایطم رو به گردن امتحانات الهی گذاشته بودم ودیگران رو مقصر می دونستم وخودم رو قربانی می دونستم و همیشه در احساس بد بودم ولی همیشه سوالم این بود که من چی کار می تونم کنم و خدایا کمکم کن خودت درستش کن همین سوالها ودرخواستام در زمان خودش پاسخ داده شد ومن به وآگاههی های خداوند دست پیدا کرده و خودش من رو هدایت کرد تا من رو متوجه کنه که هیچ امتحان الهی در کار نبوده این من بودم با افکار نادرستم وباورهای اشتباهم نسبت به جهان وخودم وخالقم زندگیم رو این طور ساختم من نگرش اشتباه به خودم وخدا داشتم بلکه خودم  با قضاوتهای نادرست از شرایط ،روز به روز شرایط نا جالب تری رو برای خودم ایجاد کردم وفکر می کردم هر چه حس غم داشته باشم خداوند بیشتر دوستم داره درصورتی که من از اصلم فاصله گرفته بودم و همیشه در غم فراوانی بسر می بردم با خودم قهر بودم در واقعا بیشترین ستم در حق خودم داشتم و همیشه حس ترس شدید رو داشتم چون با خدای خودم همسو نبودم و چطور حسم همیشه بد باشه انتظارم این باشه که  شرایط خوب رو تجربه کنم 

      خدایا شکرت خدا خودش من رو هدایت کرده به تغییر کردنم و خودش هم مسیر زندگی من رو هموار می کنه و بهترین ها رو برام بوجود میاره،و خبری از امتحانات سخت خدا دیگه  نیست هر چی از طرف خداهست برام فقط فقط نعمت وخیر وخوبی هستش ومن به این نوع نگرش ایمان دارم چون سالها با تجربه کردن  نگرش اشتباه درمن باعث شد به نگرش جدیدم بیشتر ایمان بیارم پس افسوس سال های شکستم رو نمی خورم چون همون شکستها باعث شد به راه درست هدایت شده وعاشق زندگی باشم عاشق خالق وعاشق خودم باشم 

      مطمئنم زندگی من داره در بهترین مسیر خودش در حال پیشرفتها هستش داره رشد می کنه چون یقین و امید انتظارم از خداوند بسیار زیاد هستش و خودش گفته بعد از هر سختی آسانی هستش من قبلا ها برای دادن امید به خودم می گفتم بعد از هر سختی آسونی واین به من امید برای ادامه دادن زندگیم رو میداد ولی اون وقت نمی دونستم تمام سختی ها از جانب خودم هست فکر می کردم سختیها هم از طرف خداوند برای امتحانم ولی اکنون به این درک عمیق رسیدم که تمام سختیها از طرف خودم ونگرشمو به زندگی بوده در واقع سختی در جهان وجود نداره هر چیزی که از خداوند فقط آسانی هاست و خیر هستش شری در جهان وجود نداره این ها ساخت ذهن بشر هستش ومن این نگرش رو در ذهنم خط زدم ودرهر شرایطی خیریت اون موضوع رو مد نظر دارم وبه خدای خودم ایمان دارم اون بهترین هارو برام در نظر گرفته مثلا از دست دادن پدر و مادر برای یک کودک چه خیریت از نظرذهن  انسانی داره ولی مطمنا خدا خودش بهتر از ما حواسش به بنده هاش هستش والی آخر

      من به هموار بودن تغییر زندگیم ایمان دارم

      هموار بودن یعنی چی ؟یعنی به راحت ترین شکل وآسونی ترین روش وصاف وبدونه پیچیدگیهای ذهنمون  وبدون استرس با آرامش محض خداوند 

      تغییر  یعنی چی ؟احساسم از حال بد به بهترین حال دنیا متحول بشه  .تغییر یعنی از انسان بودن به بندگی رسیدن یعنی در هر شرایطی احساس نزدیگی کردن با خودالهیت با روح نامتناهی در آرامش و سکوت 

      زندگی چی هست ؟ یعنی با روحت ملاقات کنی واین فقط از طریق در لحظه بودن در ما ایجاد میشه  یک لحظه چشمت ببندی دست رو روی قلبت بذاری و سپاس گذار باشی و لبخند بزنی وبه کلمه خدا توجه کنی و نفس عمیق بکشی در آرامش خودت غرق بشی 

      ایمان چی هستش ؟همون امید قلبی هست همون خداهستش همون انرژی ایمن کننده هر کسی که بهش اعتقاد داره یعنی رسیدن به آرامش به خیال آسوده به رها شدن واحساس آزادی کردن وای خدای من این احساس فوقالعاده اکنون کار من نیست از طرف تو هست این تو هستی که قلبها رو منقلب می کنی خدایا شکرت رو به جای میارم که این قدر من و دوستانم واستاد عزیزم رو دوست داشتی وهدایتمون کردی با درک بهتر ادامه زندگیمون رو بهتر بسازیم واز باقی مانده عمرمان بهترین ها رو خلق کنیم وبا خوشبختی بی نهایت در محضرت حاضر بشیم 

      خدایا من با تمام وجودم خودم وخانوادهام رو به تو سپردم😇

      تو بهترین هموارکننده و ایمن کننده زندگیها هستی 🙏🙏🙏

      با سپاس فراوان از استاد با ایمانم که بهترین ها رو با کمک خدا برای خودش ساخته‌ واین تجربه های فوقالعاده رو با ما به اشتراک میذاره 🥰🙏🏻🙏🏻🙏🏻

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار احد امانی
      1403/01/18 20:01
      مدت عضویت: 209 روز
      امتیاز کاربر: 2035 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 90 کلمه

      سلام خدمت استاد وهمه دانشجویان عزیز

      من از این قسمت دوره خیلی لذت بردم خاطره ای که استاد فرمودند منو خیلی تحت تاثیر قرار داد از این اتفاقات در زندگی همه ما خیلی افتاده ولی متاسفانه زیاد توجه نکرده ایم واز یادمون رفته من در این زمینه یه خاطره ای در مورد انتقالم داشتم من هر کاری کردم برای انتقالم جور نشد که از همه راه ناامید شده ودیگه هیچ اقدامی انجام ندادم تا اینکه  جوری اصلاح شد که هر جور من فکر می کردم با ذهن منطقی ام جور نشد

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار صالحه
      1403/01/18 15:34
      مدت عضویت: 462 روز
      امتیاز کاربر: 50335 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,783 کلمه

      سلام برخالقی بی همتایی من مهربان مهربان 

      سلام بر استاد عطار روشن ودوستان هم مسیر 

      برای کسب آگاهی این بخش های مسیر کمک‌گرفتن از خدا اهرروز یی که شما زمان فایل جدید رو در تو ذهنتون مشخص میکنید من همون روز دارم کلی تو افکارم زمانی موضوع رو دنبال میکنم‌ بداز تحلیل خودم  از زمانی چشم بازم‌ میکنم ساعتهای تحلیل رو انجام‌میدم بد میام تو سایت اول پیامک فایل جدید میاد وفتی متن مربوطه مطالعه میکنم  اون برای خودم من هست  با دقت می‌خوانم نفس عمیقی کشیده که راهکار امد ایده آمد  اون انتطار ایده که داشتی رسید تو ذهنت تو نرسبد تو ذهن استاد بود که ارطر یق ایشون به تو رسید 

      صبح داشتم‌ میگفتم آیا این درست هست که من انتظار ایده رو داشته باشم  انتظار الهامات الهی باشم درست هست یا نه بایداین انتظار رو اصلا داشته باشم یا رهاش کنم‌ خودش بیاد 

      اول گفتم‌ فکر نباید بکنم  اون بابد خودش بیاد بد بازم‌ گفتم خوب اگه منتظر نباشم شاید اون درک‌ نداشته باشم ولی با این نوشته متوجه شدم رها  کردن توجه نکردن به افکار اشتباه هم زمانی رو درمن ایجاد میکنه که درست مثل شما که تواخرین لحظات  اون کمک به شکلی باوره نکردنی به شما رسیده 

      آمروز داشتم با دخترتلفنی صحبت میکردم توصحبتش به این اشاره کرد که به شکرخدا تواین سال که همه از کلی مشکلات وناراحتی حرف میزنن افردی روهم بهش رسیده که مشکل دعوهای دوهمسر داشتن من اول تو خرید. وسایلی که چندسال هست قصد تعویض داشتم موفق نبودن موفق شدم واوضاع منزلم توسکوت آرامش عالی داره طی میشه  

      با  دخترم  صحبت می‌کردم  من به‌اش گفتم تغییر باعث این نتایج خوب برای من شده چون  به  خدایی خودم اون اطمینان فلبی روبه یقیم کامل تبدیل کردم اون تو زمانی که تمرین وانجام میدم به درک بهتری میرسم افکار مشکل دارم رو به کناری گذاشتم  حتی بین صحبت به یی موضوع مشکلی داره برای فردی اشاره کرد تو صحبت بهش گفتم‌ تو اگه اون‌ توجه رو نداشته باشی و توجه نکنی این‌ تکرار تو ذهن انجام‌ نمیشه اون‌ گفت آخه نمیشه اون وصحبت کنه من بگم عیب نداره من گفت نه میشه اون وتوجه رو کم‌ کرد وفتی گوشی رو قطع کردم یی لحظه دیدم ذهنم‌ دارم طبق گفته من‌  داره عمل میکنه  هی داره اون صحبت دخترم رو تو ذهنم تکرار  داره میکنه

      فوری گفتم ببا از مسیر درست استفادهدکن این تکرار  کردن و رو تو ذهنت به شکلی خوب  متوفق کن  مرو افکارخوب رو شروع کردم اهنک روز که دوست داشتم گوش کردم

        به موضوعات خوب فکر کردم وحتی یی بخش از مسیر رو تحلیل کردم وسط این کاره یی چندباره بازم ذهنم  می خواست اون تکرار  بازم بیاد سراغ  با مشغول کردن خودم‌ تو بخش مثبت اون به حالت توفق نگه داشتم ودیگه به شکرخدا ادامه پیدا نکرد 

       از عمل کرده  خود احساس  رضایت  دارم می‌ شد هی اون تکرار کنم‌  اون‌ حس خوب رو از خودم بگیرم وفتی  کاره رو انجام دادم  برای این  زمانی که توسایت  هستم اون بخش اخبار رو ندارم چقدر کمک کننده  بوده که در نبود اون همه خبر مشکل دار  چقد در خودم توانی خوبی ایجاد کردم فقط ،یی خبر تو ذهنی که رو خالی شده از کلی اخبار مشکل داره  اون کم رنک کردم‌ نمیشه آنها رو تخیله کرد  بهتر راهکار وارد نکردن هیچ خبر  تو ذهن هست چون وفتی وارد ذهن میشه کنترال آن کاره ساده ای نیست 

      من یاد گرفتم‌ که خدا مسبر رو بر ام‌ همواره  میکنه چون من استمرار  دارم‌ کارهایی هر روز رو انجام میدم‌ تو هر بخش چه منزل دارای وجه تو سایت  چه تو مسیرهای که  باید تکرار داشته باشم  همه بی کم‌ کاستی انجام‌ میدم توجه تو بخش منفی ندارم  اگه باشه به روش‌زهای اون کنترل کرده یا متوقف میکنم 

      برای  بررسی سوره مبارک  الشرح 

      من تواین سوره همون رو تو مسبر دارم به شکرخدا عمل و انجام‌ میدم  ایده خداوند دارم به شکل واضح و کامل و از کمک‌ از جانب خدا انجام میدم من  مشکل  اولم رو تو شکل بر طرف کردن داره  به پیش  میره  رفتم سراغ دو مشکل دیگه خودم که تو اون بخش شناسایی باوره و اون بخش رو دارم وانجام میدم و تو مسیررخدا هرگز دیر نمیکند.به تعداد زیادی این باوره پی بردم  

      اون با تمرین‌های بخش های که داشتم وتکرار دوره  ورد به سرزمین لاغر دارم‌ اون مشکل دیگه رو برای برطرف کردن  اقدام کردم 

      چون‌ تو این سوره اشاره شده وفتی یی بار سنگین‌ اولیه رو  کنار گذاشتی  باید بری به سراغ یی باره دیگه یعنی توقف نداشته باشم استمرار داشته باشم  ادامه بدم‌ تا مشکل دیگه خودم رو هم و برطرف کنم‌ طبق  گفته این سوره پس من طبق مسیری که خدایی عزیزم برام‌ کاملا جیده دارن قدم بر میدارم  

      متو جه شدن من تو مسیر  درست هستم‌ اگه فقط به اون لاغری تنها رضایت میدادم دائم‌  تواون بخش فقط لاغری رو جستجو کنم‌ اون رشد و پیشدرفت کمک خدا شا مل حالم‌ تو بخش های دیگه نخواهد شد چون خودم باره سنگین که به کناری گذاشتم رضایت دادم 

      تومسبرکه خدا اون برام در نظر گرفته کاره اشتباه هست من‌ تو ابن‌  مسبر جون هدایتم رو از خالقم با ۱۰۰ در۱۰۰ میدنم واسطه شدن  خانم حضرت زهرا (ص) روبرو هم دارم تو این  مسبر نباید کم‌ کاستی رو فبول کنم‌ این باوره و بسیار قویی که هدایتی که ازطرف خدا به من رسید کاره کمی نیست اون خیلی تونگاه بزرگ هست پس کاره بزرگ‌ م ن اون تکمیل میکنه به خودم  حتی با صحبت دخترم ثابت شد تو سالی که همه درپی هل  وراهکار روابط بهترهستن تاره اون موفقیت نصفه نیمه رو هم‌ نداران من تو جندین‌ مسیر که برای  زندگی بهتر خداوند کمک می کنه به پشرفت ونتیجه وتجربه ولمس احساس خوبش رسیدم. پس من دریافت بزرگی رو از خالقم‌ گرفتم  

      همین آرامش همین عجله نکردن‌ همین‌ کنترال ذهنم برای ورد  افکار خوب افکار مشکل داره رو راه ندم زمانی که هواسم  نیست بتوان اون وبه شکلی خوب کنترال  کنم‌ این همه تو نگاه دانشکاه کلاس نیاز هست که بشه انجام دادم اون برای من تواین یی سال گرفتم مدرگی عالیه حساب میشه تو افکار چون خدایی من این هدیه به هرکسی میده همه انسانها در نگاه خدایی عزیزم‌ مثل هم‌ هستن بسته به نگاه اون فرد هست که به پیش رفت اون فرد کمک میکنه نباید حس خودبزرگ بینی رو ایحاد کرد خداوتد تو هر رذهنی این قدرت قویی رو قرار  داده تنها برای من نیست.اگر من رشتی داشتن اون‌ از نظر لطف خالقم هست که درخواست خوب فرستادم همین  روی خودم‌ کاره کردم

       اون ذهنی که خالقم تو بهترین شرایط به من داده به کاره گرفتم‌کاره خواستی انجام ندادم همه دورن ذهنشون این قدرت رو دارام‌ پس نیاز به خودبزرگ بینی من با دیگران  فرق دارم‌ نیست 

      همه این توان بزرگ تو هنشون هست اگه درست استفاد  کنن و تو مسیر درست درخواست رو بفرستم  دریافت خوب هم از عمل کرد خود اون فرد بهش می رسه به راحتی به  هیمن آسونی به من که با قوت ثابت شده من‌ کاره خواستی عجیب قریبی نکردم‌ حتی ازمنزلم خارج‌ ،نشدم‌ بخاطر کسترش آنرژی با  دانش خداوند که اون کسترش داده من‌ تو منزلم با کمترین  زحمت تو اسون ترین  شرلیط که و هیج نیاز به حرکت نداره و تو کلاسی وارد شدم‌ که و تو نگام دانشگاه عظیمی از اگاهی عمل دورنش موج میزنه 

      روز گذشته داشتم‌کسترش نعمت‌الهی رو تو ذهنم‌ تحلیل میکردن رسیدم به خودم‌ و این سایت واین مسبر اول گفتم‌ که چقدر خداوند عزیزم  کاره رو  برای من هموار کرده اون برام آسون  قرارداده  اول اگه زمان قدیم بود من‌ میخواستم به یگی از کلاسهای این بخش دسترسی داشته باشم اول چطوراون اطلاعات به من رسید خودش کلی جای سوال  داشت 

       حتما  باید اول نقل مکان میکردم به شهر  ذفول و این جقدرنیاز به زحمت برای من بودم اول باید همسرم رو راضی به این‌ کار می‌کردم تو ۱۰۰ درصد  این ماجرا امکان فبول اون برای همسرم شاید ۴۰ بود  اون شاید۴۰  تو مکانی قرا میگرفتم‌ که استاد اون‌ مکان بودن تازه کلی زمان باید صرف میکرم‌ تا شاید تویی کلاس باشم تا از کلاسهای آموزشی آین  مطالب استفاده میکردم وچقدر زحمت تلاش زیادی رو از من می‌گرفت وتازه اون موفق انجام مبدادم‌ جون باید این آموزش رو تکرارکرد نمیشد تویی باره همکلاس ای تکرار انجام بشه شاید سالهای زیادی رو از من می گرفت که بشه فقط تو،یی مسبر،به موفقیتی کسب کنم تازه واون‌رشت وکسترش روتوذهنم ایحاد بشه 

      این کسترش نعمت الهی با چشم باز کردن اول خواندم میثاق نامه خودم‌ تشکر سپاس گزارشی از خالقم بد تو برنانه روزنه واین بخش  رو انجام میدم واین نشان از پیشرفت خدایی خودم برای دریافت اون برای من هست همه جیز دست  به دست هم داده که من‌ تو مسبری که خداوند برام چیده موقف بشم

       اون‌ تازه تو جندین‌. مسیر به دست واور هم برسم اگه خودم‌ میدونم که تومسبردرست هستم‌ تجربه دلچسبی هم دارم به دیگرانی که وبا شک به من و مسیر دقت و توجه  داشتن این تجربه به شکلی که واضح  هست برسه اونها ابزار کنن که وزندگی من تو سالی که همه کلی نکرانی و استرس داران من تو بخش مثبت واین همه و استرس نکرانی رو از  وجودم دور کردم اون و از خالقم‌ و کمکش به من داده شد مسبر رو،برام  همواره کرده پس من تو بخش خوب زندگی قرار دارم

       خدایا تشکرو سپاس بی کران ازکلی نعمت وارامش فراونی ونداشتن هیج حس بد این‌کلی  جای تشکر داره تو ارامش هستم حسم تو. بهترین بخش خودش هست انکار تو دنیای دیگه به همراه اطراف هستم آنها توبخش بشتر منفی کمتر مثبت

       من توبخش کمتر منفی وبیشتر  مثبت. زمان طی میکنم  کلی تجلیل عالی از  دست اوردهی خودم و  برسی کرده به ادامه دادن تشویق  میشم و ایده از طرف  خداوند  به من داده میشه برای بهتر شدن هرمسیرم و درک بهتر بن دوتا دنیای با هم فرق داره. زندگی میکنم  خدایا ازت ممنونم از هدایت وحمایت که برام آنجا دادی 

      خدا پشت پناه هستم خدا خالقم من هست خدا هموار کننده راه هست ارامش داده جای امن قرار دادهرآگاهی عالی به من داره میرسه به توسط استادم 

      دیگه خوشبختی به آین بزرگی برای من‌ محال بودکه شده زندگی هر روز خدای ازت تشکر سپاس دارم 

       چند روز هست من دارم در پی یی موسسه امن برای کلاس زبان‌که به شکل استاد اون‌ کلاس بر گزار بشه هستم هنوز موفق نشدم‌ وفتی دارم این‌کشتن رو انجام‌ میدم هی میکم‌ وای خدا هیج حا مثل سایت تناسب فکری نیست همه کلی ایده اشتباه دارن  اصلا هیج‌ اعتمادی به شکل سایت ندارم برچسب اتفاق به یی مور بر خورردم که انکار استاداون موسسه هم به شکل استاد عطار روشن کار میکنه م‌اون موسسه به دلم‌نشن چون تو صحبت‌های اون آقا کاملا رعد پای این‌ مسبر  رو شاهد  بودم جال ازخداوند ن کمک رو دررخواست میکم‌ راه. ودبرام هموار کنه توزمحیط خوب قرار بگیرم‌زکه وزاون بخش هم تورشد شکوفایی  قرا بگیره تومحیطی قرار بگیرم که‌مثل این مسبر تواون بخش هم‌کلی ایده و رشد روشاهد  باشم انشالله 

      خدا پشت وپنا هتون یا حق. حق نگه دارتون 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار السا فرزانه
      1403/01/18 15:14
      مدت عضویت: 560 روز
      امتیاز کاربر: 59894 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,753 کلمه

      به نام خدای فراتر از انتظار، خدای نور و زیبایی 🌸

      درود و احترام خدمت استاد عزیزم و هم کیهانی های هم مسیر نازنین

      ★☆گام بیست و یکم : به هموار شدن مسیر زندگی ام ایمان دارم★☆

      استاد عزیز، من در مدت تعطیلات به خاطر یه سری شرایط نمی تونستم کامنت بنویسم، به خاطر مساله ی حق ی که شما بابت بهای استفاده از دوره بر ما مقرر کرده بودید واقعیتش من جلسات عید رو استفاده نکردم و فایل های دیگه رو مرور میکردم. امروز که شروع کردم برگردم جلسات قبل رو بخونم و کامنت بنویسم، تیزر جلسه جدید رو دیدم و کاملا بی مقاومت و ناخوداگاه کشیده شدم سمت این جلسه بدون اینکه جلسات قبلی رو بخونم. و وقتی همون ابتدا، عنوان رو دیدم به طرز عجیبی شگفت زده شدم. چون دیشب درباره موضوعی با خدا راز و نیاز می کردم و ازش میخواستم خودش به شیوه ای که میدونه راه رو برای اون موضوع و خواسته ی من هموار کنه. وقتی این جلسه رو می خوندم در هر سطریش یک پیام و نشانه ی مهم دریافت می کردم…گویی خداوند در شکل کلمات و جمله های شما، روبروی من نشسته بود و با من حرف می زد…. (اگه بگم چقدر با شوق و بغض و اشک شادی این جلسه رو خوندم لطفا به من نخندین 😁) 

      بهرحال این اتفاق خجسته و خوشایند باعث شد متوجه این مورد بشم که خداوند از همین لحظه، مسیر من رو هموار کرده که از چند جلسه ی قبل جهش کردم به جلسه ی امروز..

      همونطور که عرض کردم، هر جمله از جلسه امروز برای من یک پیام بزرگ بود اما یک سری پیام ها نسبت به بقیه، برای من مهمتر بودن دونه دونه شون رو یادداشت کردم و درسی که ازشون گرفتم رو هم زیرش نوشتم، و سپس یک معادلسازی هم درباره موضوع خواسته ی خودم نوشتم، مثلا در یک بخش از ماجرای خرید منزل تون، اشاره کرده بودید که: 

      “من در مورد اینکه پول جور نشه و معامله فسخ بشه با خودم به صلح رسیدم و اصلا برام مهم نبود و ایمان داشتدانشگاهاوند بهترین شرایط را برای من رقم خواهد زد..”

      درسی که من گرفتم این بود که: باید برای خواسته هام با خودم به صلح برسم که اگر به هر دلیلی نشد، مهم نباشه و ایمانم رو حفظ کنم که خداوند برای من شرایط بهتری در نظر داره، اینطوری ذهنم از استرس نتیجه و شدن/نشدن رها میشه ، و جلوی دستان خداوند رو با ذهن و استرسم  نمی گیرم و وقتی استرس نداشته باشم جریان کائنات هم پرفشار تر به سمت خواسته های من پیش میره. پس سعی کردم این صلح رو در خودم ایجاد کنم و یک پلن جایگزین هم برای خودم نوشتم که اگر این خواسته نشد، پویایی و حرکتم رو در مسیر زندگی ادامه بدم و ننشینم گوشه ای زانوی غم آغوش بگیرم که حالا چه کنم. 

      در 6 مورد از نکته هایی که ذکر کرده بودید من پیام مهم گرفتم و برای هر 6 مورد معادلسازی با خواسته ی خودم پیدا کردم و نوشتم و در پایان شبیه یک میثاق نامه یا یک عهدنامه بین من و جهان هستی شد تا از سر راه خدا کنار برم و استرس هام رو به امید تبدیل کنم تا جریان هستی من رو به جلو ببره. 

      حین نوشتن این موارد، تمام آنچه تا کنون در زندگیم رخ داده که هنگام شروع برای من مسیری طولانی و سخت بوده، اما خداوند به طور شگفت انگیزی اون مسیر رو هموار کرده عین یک فیلم، از جلوی چشمم عبور می کرد. و من چقدر غافل بودم تا کنون، از اینهمه لطف و رحمت خداوند. و خدا رو شکر که الان چشمم هر روز به روی حقایق بیشتری باز میشه و به شناخت بیشتر خداوند می رسم. و هر روز مشتاق ترم برای این شناخت بیشتر.

      یاد سال 95 افتادم که در گروه زبان انگلیسی یکی از دانشگاه های شهر تهران تدریس می کردم. و شرایط و موقعیت عالی داشت اون دانشگاه اما  ناگهان پس از پایان ترم دوم سال تحصیلی 95  مدیر گروه ما سمت دیگری در آموزش دانشگاه گرفت و شخص دیگری مدیرگروه شد. روزی که مدیر گروه جدید جلسه معارفه با اساتید برگزار کرده بود از یک سری تغییرات و مقررات صحبت کرد که واقعیتش خوشایند هیچکدام از ما نبود و همکاران من به شدت نگران شده بودن. 

      من اون برهه تازه با مباحث پاکسازی ذهن آشنا شده بودم، و همیشه کتاب محدودیت صفر توی کیفم همراهم بود. و هر شرایطی پیش می امد سریع در ذهنم شروع به پاکسازی می کردم. اون روز هم در میان همهمه ی -حالا چه کنیم- همکاران، من با تلاش فراوان خونسردیم رو حفظ کردم و گفتم خیر میشه ایشالا و در ذهنم مدام پاکسازی می کردم.

      اون سال تابستون من در یکی از دانشکده های دانشگاه تهران که در شهر کرج واقع شده تدریس گرفته بودم. و هفته ی بعد از اون جلسه ی معارفه کلاس های تدریس من در کرج شروع میشد. 

      من هر روز یاد موضوع دانشگاه قبلی و مدیر گروه جدید میفتادم یا از همکاران زنگ می زدن که چیکار کنیم، فقط مشغول پاکسازی می شدم. عین یک ذکر، مدام پاکسازی می کردم و باعث میشد ذهنم رها بشه و آرامشم رو حفظ کنم. 

      مدت زیادی از ترم تدریسی من در دانشکده کرج نگذشته بود که مدیر گروه کرج یک روز صدام زد و گفت میخوام ازت تشکر کنم چون دانشجوهات بسیار ازت راضی ان و خواستن ترم بعد هم شما جز اساتید باشید. پس لطفا برای ترم بعد به ما تایم بده. ضمن اینکه دو پروژه ی تحقیقی هم برات دارم که چون خصوصی هستن و قراردادشون از قرارداد تدریس جداست، حقوق قابل توجهی داره. و میخوام که نه نگی! 

      و باز من از خوشحالی بغض کرده بودم  و خب اون زمان چون به پاکسازی خیلی علاقمند شده بودم مطمان بودم از تاثیرات اون هست پس با اطمینان بیشتر ادامه دادم. 

      دانشگاه قبلی و مدیر گروه جدیدش در هاله ای از ابهام بود و هنوز نمی دونستم باید قبول کنم ترم پاییز هم باهاشون همکاریم رو ادامه بدم یا نه. مخصوصا که دیگه کرج هم شرایط کارم داشت رونق پیدا میکرد. 

      هفته ی بعدش، یعنی دو هفته مونده به پایان ترم تابستون، باز مدیر گروه صدام زد و گفت: یکی از دانشکده های دانشگاه خودمون در تهران، استاد میخوان، یعنی دانشجوها از استادشون راضی نبودن اعتراض کردن که باید استاد رو عوض کنین. مدیرگروهشون با من تماس گرفته گفته ” تو استاد داری بفرستی بیاد تهران این دو هفته را تدریس کنه تا ترم تمام شه ؟ من واقعا الان تو این شرایط نمی دونم باید چیکار کنم. دستم مونده تو پوست گردو”. من یاد شما افتادم ، شما حاضری این دو هفته رو بری تهران تا ترم تمام شه و این کلاس رو جمع و جور کنی؟ 

       از اونجا که روز و ساعت اون کلاس با تایم های تدریسم تداخل نداشت، پذیرفتم و اون دو هفته رو رفتم و اون کلاس رو بستم. 

      جلسه آخر مدیر گروه اومد گفت کلاست تمام شد تو دفتر اموزش متتظرتم. راستش یکم نگران شدم و با خودم گفتم نکنه دانشجوها از من هم راضی نبودن! ولی باز شروع کردم پاکسازی و ذهنم رو آروم کردم. 

      بعد از کلاس که رفتم دفتر اموزش، مدیرگروه و رییس اموزش همزمان گفتن که واقعا کار هر کسی نبود این کلاس رو طوری جمع کنه که این دانشجوهای ناراضی رو راضی نگه داره. برای ترم بعد هم میخوایم که باشی!

      این بار به جای بغض شادی، حسابی خنده م گرفته بود. 

      گفتم مدیرگروه کرج هم همینو گفته و برای ترم جدید گفته تایم بده در حالیکه من هنوز تکلیف دانشگاه  قبلی که تدریس میکردم رو روشن نکردم. و خیلی اصرار کردن که اونجا رو قطع همکاری بده بیا پیش ما. دو روزم برو کرج! 

      گفتم باید فکر کنم الان واقعا نمیتونم تصمیم بگیرم. 

      بر خلاف میلم که خیلی سخت بود از دانشگاه قبلی دل بکنم، چون تدریسم رو از اونجا شروع کرده بودم، و دوست داشتم اون جو و همکاران و دانشجوهام رو،  اما هربار که پاکسازی می کردم، ندایی درونم میگفت باید قطع همکاری بدم و بیام این دانشگاه جدید. البته که واقعا برام سخت بود، و تا مدتها بعد دلم می گرفت برای اون روزهایی که اونجا گذرونده بودم اما خب در دانشگاه جدید هم موقعیت خیلی خوبی پیش روم بود ضمن اینکه دانشگاه جدید معتبرترین دانشگاه دولتی شهر تهران بود که خیلی از همکاران و دوستانم براشون مثل یک رویا کی دست نیافتنی بود که اونجا تدریس کنن. و با حسرت بارها به من گفته بودن خوش به حالت تو به کجا وصل بودی که این شرایط برات پیش آمد..! 

      الان که 8 سال از اون روزها می گذره، میفهمم که چقدر اون تصمیم برای من دشوار بود، چقدر به نظرم اون راه و آداپت شدن باهاش سخت بود ، اما خداوند چندین قدم جلوتر از من در هر مرحله از این جابجایی نشسته بودو راهم رو آسون و هموار کرده بود. و من در این 8 سال، مدام رو به پیشرفت و رسیدن به شرایط شغلی بهتر بودم، در حالیکه همکارانم با حقوقی کمتر از 1 دهم حقوق فعلی من در همون دانشگاه مشغول به تدریس هستن…و هیچ پیشرفت خاصی هم در شغل شون نداشتن. در حالیکه من توسط همین دانشگاه، به ییک از سازمان های معتبر وزارت علوم معرفی شدم برای کارهای تحقیقی، به دانشگاه های معتبر شهرهای دیگه معرفی شدم برای برگزاری وبینار و دوره ها…و هر روز دارم در کارم بیشتر پیشرفت میکنم. 

      ببخشید صحبتم  طولانی شد، اما دوست داشتم با جزیات بنویسم تا به عنوان یک تجربه این مورد به دوستان هم مسیر عزیزم بگم که: 

      هرچقدر یک مسیر برای ما سخت و پراسترس باشه، وقتی به خدا تکیه می کنیم، و تلاش میکنیم استرس مون رو کنترل کنیم، خداوند پاداش بیشتری از حد معمول به ما میده و راهمون رو هموار میکنه. من اون روزها خیلی فکرم مشغول این بود که باید چیکار کنم، و همش نگران بودم چون شغلم در خطر از دست دادن بود، و چه بسا وقفه ای پیش می امد و من مدتی بیکار می شدم، اما استرس و نگرانی م رو با تنها ابزاری که بلد بودم (پاکسازی) ، سعی میکردم اروم کنم، و پاداش خداوند هم چندین برابر بیشتر حد انتظارم از راه رسید. درست در لحظه ی اخر…در آخرین جلسه ی ترم..! چون من با تمام توان، هر انچه داشتم در مسیر گذاشتم، با تمام قلبم تلاش می کردم از این تنها اگاهی که دارم استفاده کنم، و جهان هم منو یاری کرد…. “با کریمان کارها دشوار نیست…” .

      مرور این خاطره برای خودم هم درسهای زیادی داشت… که الان بعد از 8 سال که این ماجرا رو می نوشتم متوجه شون شدم…

      خدایا سپاسگزارم بابت همراهی و حمایت همیشگی ات. 

      استاد عزیزم سپاسگزارم بابت آگاهی و نوری که به زندگی مون می پاشید. 

      امیدوارم همیشه مسیر پیش روی همه ی عزیزان، و استاد عزیزم، هموار و نورانی باشه. 

      امید در قلب و جان تون مواج. 🙏🌸

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فهیمه حیاتی
      1403/01/18 11:45
      مدت عضویت: 266 روز
      امتیاز کاربر: 5730 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 342 کلمه

      به نام خدای هستی بخش

      یه ضرب المثل عامینه هست که میگه خدا همیشه جلوتر از بنده هاش حرکت میکنه یعنی خداوند همیشه حواسش به ما هست و در حال هموار کردن مسیر زندگی ماست فقط کافیه ما به این اطمینان برسیم که خدا در اون جایی که ما قراره بریم هست قبل از ما اونجاست و همه چیز رو برای ما فراهم کرده . همون طوری که ما انسان ها وقتی میخوایم به بچه خودمون راه رفتن یاد بدیم در فاصله دورتر قرار میگیریم و مسیر رو برای حرکت فرزندمون هموار میکنیم و با تشویق کردنش اونو ترقیب به طی کردن این مسیر میکنم بچه در ابتدا از حرکت کردن و گام برداشتن ترس داره و با تردید قدم برمیداره ولی به دلیل اطمینانی که به ما داره سعی میکنه به سمت ما حرکت کنه و در نهایت مسیر رو طی میکنه و به آغوش مادر یا پدرش میره . اگر خداوند رو مثل پدر یا مادر که نه  باید فراتر از پدرو مادر ببینیم که هزاران بار مهربان تر از پدر مادر ، هزاران بار حامی تر از پدر و مادر ، هزاران بار قابل اعتماد تر از پدر مادر ، هزاران بار قدرتمندتر از پدر و مادر ، هزارن بار داناتر از پدرو مادر ، هزاران بار ……. . ما در زندگی مون هیچ کس به اندازه پدرو مادرمون نسبت بهمون دلسوزتر و قابل اعتماد تر نیست باز اونها انسان هستن و محدود و بنده خداوند . حالا اگه بدونیم که خدای همون پدر و مادر حامی و مراقب ماست چه حسی خواهیم داشت اینکه همیشه پیشاپیش ما حرکت میکنه و مسر زندگی مون رو برامون زیبا میسازه فقط کافیه که همیشه با خودمون مرور کنیم که همیشه خدا با منه و خداوند به طرز عجیبی برای ما کافیه !!!!!!!!!!!!!!!   

      درمورد سوره اشرح که خداوند به طور واضح با بنده هاش حرف زده که همیشه در حال حرکت و اقدام کردن باش واز سختی مسیر نترس چون من برات راحتش میکنم اونش با من تو فقط حرکت کن و بمن ایمان داشته باش تمام سختی هارو برات آسون میکنم . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم