سلام خدمت دوستان عزیز
من رضا عطار روشن هستم و خداوند را سپاسگزارم که این فرصت را در اختیار من قرار داد تا همراه شما عزیزان باشم.
از اعتماد شما سپاسگزارم و اطمینان دارم به لطف خدای مهربان از شرکت در این دوره نتایج عالی کسب خواهید کرد.
نکته مهم درنتیجه گرفتن از این دوره شگفت انگیز، گوش دادن بارها و بارهای فایلهای صوتی و اجرای دقیق تمرینات و دستور العملهایی است که در طی دوره به شما عزیزان ارائه می شود.
بنابراین انتظار دارم با تمام انرژی در این دوره حضور داشته باشید تا شگفتی ساز شدن نتیجه حضور شما در این دوره آموزشی باشد. نتیجهای که شما لایق و مستحق تجربه آن هستید.
بیشتر افرادی که چاق هستند بارها از رژیمهای مختلف و ورزشهای گوناگون برای لاغر شدن استفاده کردهاند و نتیجه مطلوب کسب نکردهاند از این رو این افراد برای لاغر شدن احساس ناامیدی می کنند.
از شما دوست عزیز درخواست دارم به من اجازه دهید تا دانستههای خودم را به ذهن شما منتقل کنم.
نسبت به گفتههای من در این دوره شگفتانگیز مقاومت ذهنی نداشته باشید.
با خود عهد ببندید تنها شش ماه به شیوهای که من در اختیار شما قرار میدهم فکر و زندگی کنید و اجازه دهید نتایج مشخص کند که گفتههای بنده صحیح است یا خیر.
اگر راضی بودید این گفتهها و تمرینات را همیشه مدنظر داشته باشید و اگر نتیجهای حاصل نشد به راحتی میتوانید به شیوه قبلی خود برگردید و شش ماه استفاده از این دوره آموزشی به نسبت کل عمر شما بسیار ناچیز است.
از توجه و حضور شما سپاسگزارم
مقدمـه
انسان در بدو تولد دارای مجموعهای از اعضاء هست که همگی در راستای برآورده کردن نیازهای انسان باهم همکاری کرده و بانظم بسیار زیادی به انجام وظیفه مشغول هستند.
برخی از این اعضاء قابل رؤیت هستند مانند چشم، گوش، بینی، دست، پا و برخی از این اعضاء قابل رؤیت نیستند و ما نسبت به آنها حسی نداریم و فقط میدانیم در بدن ما وجود دارند و به انجام وظیفه میپردازند مثل کلیه، ششها، قلب، رگها و …
در کنار این اعضاء یک عضو حیاطی وجود دارد که قابل رؤیت نیست و جایگاه مشخصی در بدن ندارد و فقط از طریق احساس خوب یا بد داشتن، میتوان به وجودش پی برد.
وظیفه مغز به وجود آوردن هماهنگی بین اعضاء بدن است.
بهعنوان مثال زمانی که شما احساس گرما میکنید بدون اینکه شما درخواست کنید بدن شما عرق میکند تا به وسیله مرطوب شدن پوست دمای بدن شما کاهش پیدا کند.
این اتفاق از کنترل شما خارج است و دستور آن توسط مغز صادر میشود.
راه ارتباطی بین اعضاء بدن سیستم عصبی است.
سیستم عصبی وظیفه انتقال پیغامها بین اعضا را به عهده دارد؛ که یک عامل درونی است و سیستم عصبی به طور فیزیکی در بدن ما وجود دارد.
ما توانایی انتقال بعضی دستورات به اعضای بدن را داریم که مشاء درونی ندارند و ما از طریق عوامل بیرونی این پیغامها را به اعضاء ارسال میکنیم.
به عنوان مثال وقتی از فاصله چند متری ظرف ترشی را میبینیم از طریق حس بینایی پیغامی به بدن ارسال میکنیم و بدن شروع به ترشح بزاق دهان میکند حتی ممکن است این اتفاق شنیداری رخ دهد و زمانی که ما حرف و یا توصیفی از یک ماده غذایی ترش را میشنویم دهان ما شروع به ترشح بزاق میکند.
ذهن انسان وظیفه انتقال محرکهای بیرونی به درون بدن را برعهده دارد.
ذهن یا قدرت فکر یکی از بخش های وجودی انسان است که منشاء فیزیکی ندارد. اما از طریق حواس پنجگانه تحت تاثیر قرار می گیرد و بر عملکرد مغز تاثیر می گذارد.
ذهن انسان وظیفه تبدیل محرکهای بیرونی به دستورات عصبی مغز و نهایتاً ارسال به اعضاء بدن را دارد.
دهان شما وقتی قدرت تشخیص یک ماده غذایی ترش را دارد که تماس فیزیکی با آن داشته باشد. اما ذهن شما از طریق دیدن یک ماده غذایی ترش توسط چشم، پیغام مربوطه را صادر میکند و بزاق دهان بدون اینکه پرزهای چشایی با این ماده برخورد داشته باشند شروع به ترشح میکند.
این مطالب بیان کننده اهمیت ذهن در کنترل اعضاء بدن است.
خیلی از بیماریها و ناهماهنگی بین اعضاء ناشی از اختلال در کار ذهن است که به اصطلاح پزشکی اعصاب نامیده میشود. اعصاب به خودی خود هیچ درکی ندارد و این ذهن انسان است که دستورات را به اعصاب و نهایتاً به اعضاء ارسال میکند.
فعالیتهای بدن انسان به طور اتوماتیک انجام میشود.
تنفس کردن، ضربان قلب، پلک زدن، رشد کردن، تصفیه خون و همه اتفاقات در بدن بهطور سیستمی صورت میگیرد.
ما توانایی کنترل لحظهای بر بعضی از فعالیتها را داریم. برای لحظاتی میتوانیم به صورت اختیاری پلک نزنیم و یا تنفس خود را نگه داریم اما این عمل فقط برای چند لحظه امکانپذیر است و مجدداً به حالت خودکار بر میگردد.
جالب است که همین پلک زدن که به صورت خودکار انجام میشود در مواقع خواب و برای مدت زمان زیادی متوقف میشود.
این نشان میدهد که فعالیت همه اعضاء بدن در اختیار مغز انسان است و تا زمانی که مغز انسان درست کار کند تمامی اعضاء بهدرستی فعالیت خواهند کرد.
در بین فعالیتهای بدن فقط یک عمل در اختیار انسان قرار گرفته و آن تأمین غذای مورد نیاز بدن است.
البته یادگیری فنون و مهارتهای زندگی نیز از ورودیهای انسان است که از طریق حواس دیگر انجام میشود که مورد بحث ما نیست.
در اختیار داشتن همین یک عمل (خوردن) باعث بروز مشکلات بسیاری برای انسانها شده است. پس باید سپاسگزار خداوند باشیم که کنترل دیگر اعضا و فعالیتهای بدن را به عهده خودمان نگذاشته است چرا که بهطور یقین نمی توانستیم مدیریت صحیح بر عملکرد اعضای بدن خود داشته باشیم و خیلی زود از می مردیم.
چون ممکن بود یک روز خیلی نفس بکشیم و روزی دیگر فراموش کنیم تنفس کنیم، یا اینکه در طول روز برای ساعتی فراموش کنیم پلک بزنیم و باعث خشک شدن کره چشم بشویم.
تقریباً همه انسانها، چاقی و نداشتن تناسب اندام را به دلیل مصرف بیش از حد مواد غذایی میدانند؛ و پرخوری و شاید مصرف مواد غذایی چرب را عامل چاقی خود میدانند.
اما تا حالا به این فکر کردید که چطور در جهانی که همه انسانها مشابه یکدیگر خلق شدهاند و از اندام و اعضاء مشابه برخوردار هستند افرادی چاق هستند و افرادی لاغر؟
و جالب است بدانید در اکثر مواقع میزان مصرف مواد غذایی در افراد چاق کمتر از افراد لاغر است؟ چرا؟
حتماً در اطراف خود اشخاصی را سراغ دارید که همیشه برای شما جای سؤال و تعجب بوده که چرا این فرد هرچه میخورد چاق نمیشوند؟!
و همیشه از این موضوع رنج میبرید که چرا من نصف آنها غذا میخورم ولی چاق و چاقتر میشوم؟!
عموماً افراد چاق همیشه نگران خوراک خود هستند و هر لقمه را با استرس به دهان میگذارند ولی افراد متناسب با آرامش غذای خود را میل میکنند و از خوردن غذا لذت میبرند.
علت تفاوت بین طرز فکر افراد درباره خوردن چیست؟
در ذهن افراد چاق، خوردن (پرخوری) مساوی با چاقی است ولی در عمل میبینیم که افراد پرخور زیادی هستند که چاق نیستند!
افراد چاق زیادی را میشناسیم که همواره و سالها درگیر کنترل غذای خود و سپری کردن دورههای مختلف رژیم بودهاند ولی در طول عمر خود همواره چاق و خارج از تناسب اندام هستند.
به نظر شما دلیل اینکه افراد چاق همواره در طول عمر خود از تناسباندام محروم هستند چیست؟
حتماً زیاد مشاهده کردهاید که افرادی در اطرافیان شما با گذراندن دورههای رژیم سخت و طاقت فرسا به کاهش وزن و تناسباندام نسبی دست پیدا کردهاند ولی این دستاورد زمان طولانی حفظ نشده و مجدداً به حالت قبلی برگشتهاند.
واقعاً دلیل آن چیست؟
متخصصان علم تغذیه رعایت نکردن رژیم غذایی و اهمیت ندادن به نکات تغذیه را عامل این امر میدانند.
به نظر شما منطقی است که خداوند با تمام علوم و آگاهی که در اختیار دارد انسانی خلق کند که در تمام طول عمر خود مجبور به کنترل غذا و وزن خود باشد و تمام حواسش به حفظ اندام و ظاهر خود مشغول باشد؟!
اگر عوامل ژنتیک و غیره را دلیل تفاوت بین انسانهای چاق و لاغر میدانند به نظر شما این خارج از عدل الهی نیست که تعدادی را خوشاندام و تعدادی را بداندام خلق کند؟
تا حالا فکر کردید چرا فقط انسانها درگیر موضوع چاق و لاغری هستند؟
آیا میدانستید که چاقی در بین حیوانات معنایی ندارد؟
شما تا حالا پرنده ای را دیدهاید که به خاطر چاقی نتواند پرواز کند؟
گربه ای را دیدهاید که به دلیل چاقی نتواند از دیوار بالا برود؟
پلنگی را دیدهاید که به خاطر چاقی نتواند شکار کند؟
چاقی در بین حیوانات معنایی ندارد چون آنها قدرت یادگیری و تغییر باورهایشان را ندارند.
هیچ حیوانی معنای چاق و لاغری را نمیداند و غذا خوردن یکی از غرایز آنهاست و همین عامل باعث تناسباندام در حیوانات است. وقتی شما چیزی را نمیدانی نسبت به آن عکسالعملی هم نداری؟
ذهن انسان قابل برنامهریزی است.
برنامهریزی ذهن از بدو تولد آغاز میشود. از طریق دیدن و شنیدن ذهن شما برنامهریزی میشود و این برنامهریزی فرمول های ذهنی و در نهایت انتظار شما (باور) از زندگی را شکل می دهد. و شما هر انتظار یا باوری درباره زندگی داشته باشید همان را تجربه خواهید کرد.
برنامهریزی ذهن عموماً بهصورت ناخودآگاه صورت میپذیرد و این معضلی است که جامه انسانی به آن مبتلاست.
از آنجایی که ذهن انسان قابل رؤیت نیست مورد توجه برای صحیح برنامه ریزی شدن قرار نمیگیرد؛ و درنهایت باعث بروز مشکلات بیشماری برای انسانها میشود.
هرچه را در زندگی خود دارید و به هر شکلی که هستید نتیجه ذهن و باور شماست.
اگر در خانواده فقیری متولد شده باشید قاعدتاً شما هم با فقر زندگی خواهید کرد. اگر در خانوادهای که همه چاق هستند متولد شده باشید احتمالاً شما چاق خواهید بود و الا آخر
ذهن شما توسط والدین و پیرامون شما برنامهریزی شده است و بیشتر حرکات و عادات شما مشابه اطرافیان شماست.
صحبت در این زمینه بسیار است که بخواهیم از قدرت ذهن در شکل دادن به زندگی شما بیان کنم ولی کنکاش و توجه به این موضوع را به خود شما واگذار میکنیم تا از امروز با دقت کردن در رفتار خود و عادات خود با دیگران شباهت خود با اطرافیانتان را دریابید.
رسیدن به تناسباندام جزء با تغییر فرمول های ذهنی خود امکــانپذیر نیست.
تا زمانی که شما فرمول های ذهنی خود نسبت به چاقی و لاغری را اصلاح نکنید اگر صدسال تلاش کنید از طریق کنترل غذا و اجرا کردن دورههای مختلف رژیم به تناسب اندام برسید شاید برای مدت محدود و تا زمانی که در رژیم هستید تا حدودی به تناسباندام برسید ولی امکــان ندارد برای همیشه متناسب باقی بمانید و با رها کردن رژیم غذایی به حالت اولیه و شاید بدتر از قبل برمی گردید.
تا زمانی که هنگام غذا خوردن احساس بدی دارید تلاش شما برای لاغر شدن نتیجهای در بر ندارد.
تا وقتیکه حاضر نباشید مقابل آینه بایستید و با لذت به خودت نگاه کنید تلاش شما برای لاغر شدن نتیجهای در بر نخواهد داشت.
شما وقتی قصد میکنید رژیم بگیرید در اصل میخواهید اضافه وزن خود رابرطرف کنید و توجه شما بر روی اضافه وزن است که شما آن را نمیخواهید، ولی جهان هستی اضافه وزن بیشتر را نصیب شما میکند چون خودتان به آن توجه می کنید.
فقط از طریق اصلاح فرمول های ذهنی خود میتوانید به تناسباندام دلخواه و زندگی پر از آرامش دست پیدا کنید و برای همیشه از خوردن و آشامیدن لذت ببرید.
فرمول های ذهنی شما بهاندازه سن شما قدمت دارند پس انتظار نداشته باشید با یک شب تمرین کردن و یا یک ساعت فکر کردن میتوانید آنها را تغییر دهید.
برای تغییر فرمول های چاقی ذهن خود و رسیدن به تناسباندام قبل از هر کاری باید با خود فکر کنید و اگر به شدت مشتاق رسیدن به تناسباندام هستید قدم در این راه بگذارید.
لاغری با ذهن گرچه فاقد هرگونه رژیم غذایی و برنامه ورزشی است که ما از انجام مکرر آنها خسته و ناامید هستیم اما از جنبههای مختلف سختتر از اجرای برنامه های لاغری قبلی است ولی بهاندازه هزار برابر نتیجه آن چشمگیرتر و دائمی است.
شما باید با فرمول های ذهنی خود که سالها در ذهن شما حک شده اند مبارزه کنید.
تصور کنید زمانی که پیامبران میخواستند با بتپرستی مبارزه کنند چه مسیر سختی را پیش رو داشتند!
دقیقاً شما باید با بتهای ذهن خود به مبارزه بپردازید.
پس ابتدای کار با خود بیندیشد که چرا میخواهید لاغر شوید؟
برای رسیدن به لاغری و تناسباندام تا چه حد شوق و اراده دارید؟
حاضرید برای رسیدن به تناسباندام چه بهایی را بپردازید؟
منظورم از پرداخت بها فقط مادی نیست، بلکه چقدر حاضرید برای رسیدن به تناسباندام تلاش کنید؟
چقدر تمایل دارید برای رسیدن به هدف خود در انجام تمرینات ممارست داشته باشید؟
رسیدن به تناسب اندام چندمین هدف زندگی شماست؟
برای رسیدن به تناسباندام تا چه حد در مقابل افکار دیگران استقامت خواهید کرد؟
اگر در افکار خود به نتایج قابل قبولی رسیدید ادامه دهید در غیر اینصورت خود را دچار تشویش افکار نکنید و به زندگی فعلی خود ادامه دهید.
بهاندازه کافی فکر کنید و تصمیم قاطع بگیرید.
چرا که اگر بدون هدف به انجام تمرینات بپردازید قطعاً دچار سرخوردگی و ناامیدی میشوید.
از شما درخواست میکنم در صورت عدم تمرکز لازم برای تصمیم گیری قاطع این کار را به زمان دیگری موکول کنید.
به شما تبریک میگویم اگر که تصمیم خود را گرفته اید که وارد مرحله اول دوره لاغری با قدرت ذهن شوید.
امیدوارم روزهای بسیار خوبی را با هم سپری کنیم و اطمینان دارم که از نتایجی که به دست میآورید شگفتزده خواهید شد.
یک نکته بسیار مهم را اول این دوره به شما یادآوری کنم.
محتوای این دوره و تمرینات آن به گونه ای است که با افکار و عقیده بسیاری از انسانها تناقض دارد و ما برای رسیدن به هدف مان باید برای جایگزین کردن فرمول های اشتباه با فرمول های صحیح سعی و تلاش کنیم و برای این کار نیاز به آرامش و تمرکز بالایی داریم پس بهتر است فشار افکار دیگران را روی خودمان از بین ببریم.
برای اینکار شما نباید در مورد تصمیم خودتان برای لاغر شدن از طریق ذهن و یا محتویات این جلسات با کسی صحبت کنید و یا اینکه بخواهید کسی را قانع کنید که راه صحیح لاغر شدن همین روشی هست که شما در پیش گرفتید.
چون شک ندارم که در مرحله اول در برابر شما مقاومت میکنند و سعی در منصرف کردن شما دارند که در اینصورت شما باید با دو نفر مبارزه کنید، یکی خودتان و دیگری طرف مقابل.
و در مرحله دوم بعد از چند روز شما را به خاطر نتیجه نگرفتن مسخره میکنند و باز هم شما باید بیشتر و بیشتر روی خودتان کار کنید تا نتیجه تأثیر حرفهای دیگران را خنثی کنید.
در این صورت شما دوست دارید هرچه زودتر نتیجه بگیرید که به دیگران ثابت کنید تصمیم درستی گرفته اید و آنها در مورد شما اشتباه فکر می کرده اند.
پس بهتر است در مورد تصمیم خود با هیچ کس مشورت و صحبت نکنید.
حتی با نزدیکان خود تان مثل پدر، مادر، همسر، فرزندان و یا حتی دوست و آشنا.
بگذارید نتیجه دوره باعث شود آنها از شما سؤال کنند که: از چه طریق لاغر شده اید؟
در این صورت چون هم زمان با توضیح شما، نتیجه را در شما میبینند به راحتی صحبتهای شما برای آنها قابل قبول خواهد بود.
مشتاقانه منتظر خواندن نوشته های شما در بخش تمرینات دوره آموزشی هستم
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.29 از 55 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
برای منم این سوال بود ،ما خانوادگی بدون در نظر گرفتن احساس سیری ، میتونیم بخوریم . همه ریزه خوری داریم ! در واقع الگوهای ذهنی من با خانواده شباهت داره ،ما مواد غذایی و پرخوری رو عامل چاقی میدونیم ! خوردن مواد غذایی لذت بخشه ! حس میکنم در ذهن ما شرطی شده
چون خوردن = با لذت بود . گرفتن رژیم غذایی سختترین اوقات بود ! حتی مراقبت هم که میکردم بالاخره برمیگشتم جای قبلی
دوستانی که همیشه لاغر بودن و هیچ دغدغه ای نداشتن برای من جالب بود ! بعدها فهمیدم واکنش های من در برخورد با غذا با افراد لاغر فرق میکنه !(من درترس بودم و اونها در آرامش ، من فکرم در گیر مواد غذایی بود و باعث میشد در طول روز به غذا بیشتر فکر کنم ولی وانها آسوده ) من برادرم لاغره و اشتها داره ، در تمام روز خوراکی هایی که میخورد دقت میکردم غذاهایی که دوست داشتم با جون دل میخورد . اما در طول روز با دقت زیاد الگوی زندگیش رو زیر ذره بین گرفتم ،شاید در اون تایم غذا خوب و کافی میخورد اما میانگین در طول یک هفته، مقدار غذای دریافتی اش از من کمتر بود و یه سری عادتها که هنگام درس یا فکر یا تلفن مدام درحال راه رفتن بود . البته نوع رفتار خانوادم در کودکی با برادرم با من فرق میکرد ، اون رو مجبور میکردن بخوره و من رو محدود میکردن که نخورم ! در زمان کودکی ،برای برادرم خوردن نه تنها لذت بخش نبود بعضی وقتها کار سختی بود و من برعکس اون شده بودم و فکر میکردم ایراد ازمنه !
من ذهنم از بدو تولد برای چاقی تربیت شده ! و چاقی رو خوب بلده ! من لاغری رو بلدم و چون موفق شدم در درونم این یقین رو دارم که من لاغر میشم، درد من برگشتنه دوباره ی وزنه ! و این انگیزه ی من رو به کلی ضعیفتر کرد و انگار همه ش در حال جنگم. چه خوشی هایی که نتونستم بکنم و درونم از وضع فعلی ناراضی بود. به هرحال این موضوع رو متوجه شدم من در تمام عمرم با محصول میجنگیدم ، اما الان ریشه ی متناسب نشدنم و تمام شکست هام رو درک میکنم . ممنونم استاد
بااین امر موافقم که بدن من مثل دستگاهه که الگو و برنامه ریزیش تولید یک محصوله که فکر میکنم تولیدش روی وزن 60-62 است وقتی وزنم رو پایین میاورم خودش رو میرسونه به 60 ، و جالب اینه در اون مقادیر ثابت میمونم و وزنم بالاتر نمیره مگر اینکه هی فکر لاغری باشم و این باعث میشه من بیشتر بخورم و چاقتر میشم .کلا ذهن انسان پیچیده ست . اما چه دستورالعملی بوده که انقد نهادینه شده که من به حضورش آگاه نیستم . که گفته شد ما عملکردمون شبیهه خانوادست . مادر منم تقریبا در range وزنی من است و هردو غذا را و غذای چرب رو اگر در آن لحظه بیشتر از حد کالری مصرفی یک شبانه روز بخوریم پیوسته که ادامه پیدا کنه عامل چاقی میدونیم و خب کم کردن هم در یک برهه ای مقدار مصرف کالریمون بایستی کمتر باشه تا وزن کمتر بشه . این چیزیه که تجربه ش کردم و نتیجه گرفتم اما دستگاه من (ذهنم ) روی شرایطی که میخوام داشته باشم برنامه ریزی نشده و تا برنامه ی جدیدم که با اراده ی من بوده قطع میکنم ، اون دستورالعمل ناخودآگاه نهادینه شده . اون ورودی ها در ذهن من نهادینه ست و طبق اون همیشه عمل میکنه ، چیزی مثل نفس کشیدن که دست خودم نیست . چون از نوزادی اکتسابی بوده احتمالا بشه عوضش کرد مطمئنم میشه ولی چقدر موفقم تا پایان دوره میرم و نتیجه ش رو میگم . من از ذهن چاق خسته شدم و دوست دارم بدون هیچ دغدغه ای و مثل افراد لاغر که هیچوقت به چاق شدنشون فکر نمیکنن تبدیل بشم . این ظلمه ، چون اگر به اون شرایط نرسم حس خوبی ندارم . بعضی ها اونقدر به حالت تسلیمی رسیدن که قبول کردن چاقند و خودشون رو خوشحال جلوه میدهندو طبق الگو های قبلی زندگی میکنن من هرگز با چاق بودنم کنار نمیام و نمیخوام تجربه ش کنم . واسه همین به این راه امدم و مصمم بدون انتظار از هرچیزی فقط میخوام تجربه کنم میشه این برنامه ریزی ناخوداگاه رو دگرگون کردیا هرروز بایستی کالری بشمارم و بدنم هی دچار نوسانات بال و پایین رفتن وزنم بشه و این نوسانات برای سلامتی منم خوب نیست .
در مورد اعضای بدن گفته که بعضیا قابل رویت هستند و میبینیم و بعضیها داخل بدنن و ما حسی بهش نداریم ولی کارکردش اثبات شده و به وجودشون یقین داریم . این ارگانها با نظم خاصی باهم کار میکنند توسط ذهن . ذهن تمام اعمال بدن رو به صورت اتوماتیک بدون دخالت ما توسط سیستم عصبی به ارگان ها ی بدن انتقال میده . پس وقتی من توجهم به چاقی است ، ذهن به صورت اتوماتیک سعی میکنه موارد بیشتری از آن را درزندگیم نمود بده . اکثر افرادی که زبان چاق شدن رو یاد گرفتند و مثل زبان فارسی که از محیط پیرامون بدون اینکه بفهمیم چی شد و ما به زبان فارسی فکر کردیم و صحبت کردیم . چاقی هم از محیط پیرامون یاد گرفتیم . هیچ نوزادی چاق به دنیا نمیاد. طبیعت و غریزه ماهم مثل بقیه ی حیوانات است ولی اختیار خوردن به ما داده شده است و ما برای رفع مشکلات دیگر یا برای یه سری فعل و انفعالات شیمیایی که درمغز به وجود میاد ، میخوریم . این خوردن با خوردن طبیعی و غریزی ما فرق داره . جنسش جدای از برطرف کردن گرسنگیش . ذهن ما از کودکی برنامه ریزی شده که خوردن = لذته . ما باید خوردنهامون رو تفکیک کنیم . برای من هم سوال بود ، چرا یه عده چاق هستند و یه عده لاغرند ؟ مثل اینه که یه عده زبان فارسی حرف میزنند و یه عده هم به زبان انگلیسی حرف میزنند . چون محیط زندگی به ما یاد داده واگر بخواهیم زبان دیگر رو یاد بگیریم ، باید براش زمان و وقت بذاریم . گرچه این تفاوتی با دیگر یادگیری مهارت ها داره . اینکه ذات ما متناسبه و ما بایستی فرمولهای ذهنی رو به تنظیم کارخانه برگردونیم . اونهم با شناسایی عوامل مثل بعضی باورها ( هرباوری فعل و انفعالات شیمیایی در بدن ایجاد میکنه . مثل تصور یک خوراکی ترش ،مثل گوجه سبز که بزاق دهان ما بلافاصله ترشح میشه ،درحالی که هیچ گوجه سبزی وجود نداره و ما فقط درذهنمان تصور کردیم، باورهای چاق کننده هم احتمالا قدرت داره ) مثلا وقتی من نگران چاقی هستم ، بدون هیچ فکری میبینم مقدار زیادی مواد غذایی خوردم و خودم کنترلی روش ندارم و هرچقدر ترسم قدرت بگیره ، این مکانیسم غیر ارادی بیشتر میشه . یکی از اصل های این دوره اینه که وقتی پیش یه متخصص تغذیه میرم ، بدون اینکه از مکانیسم مواد غذایی در بدنم اطلاع داشته باشم ، برنامه را میگیرم و بدون هیچ فکری انجامش میدم ، این برنامه هم به این صورته که 6 ماه دستورالعملش رو انجام بدم ، بهش اعتماد کنم بدون هیچ قضاوتی .ولی خب ما روشی را میخوایم که تناسب اندام بدون بازگشت بدون هیچ عوارضی داشته باشیم . پس برای رسیدن بهش ، بایستی بهاش رو به اندازه ی بزرگی خواستمون بدیم . از خدا هدایت خواستیم و روش هم داریم ، به نظر من تجربه ی جالبیه که لاغر بشی بدون هیچگونه دستکاری در نوع خوردنت و فعالیتت . ولی وقتی شروع به پاکسازی و جایگذاری فرمولهای جدید میکنی ، به طور ناخوداگاه بدنت اعمالی رو انجام میده که به تناسب اندام واقعیت میرسی . واسه همینه لاغرها ، همیشه بدون زحمتی لاغرند . چون این قوانین و باورها نسبت به افراد با اضافه وزن در آنها پررنگه . یکی از صحبتهایی که با افراد متناسب داشتم ، وقتی سیرند ، سیرند . خوردن زیاد برای آنها عذاب علیمه . خوردن آنها وصله به احساس گرسنگی ووقتی سیر شدند ، گویا خوردنشون هم stop میشه ( اکثرا این طوری بودند)
من دلایل زیادی برای تناسب اندام دارم و حتی روحم این اعتقاد رو داره که اگر در زمینه ی تناسب اندام و لاغری حساس شدم و به دنبال راه حلم ، این مساله از موهبتی بوده که در خودم مساله رو کنکاش کنم و با پیدا کردن مسیر ، درون خودم رو کنکاش کنم . هرشخصی بزرگترین درسها و پختگی ها ش رو از چالش ها ی زندگیش به دست میاره . من عشق به لاغری دارم و تمام احساس خوبم وصله به زمانی که تناسب اندام دارم . اینکه هرلباسی دلم بخواد بپوشم . اینکه در درونم احساس رضایت و شعفی دارم و اگر این مساله دردرون من حل نشه ، چون بیشترین آسیب ها و زخم زبونها از مساله ی چاقی خوردم ، همواره از مهمترین و اولین خواستهای من از زندگیمه و تا این موضوع حل نشه ، همواره در سطر اول خواسته هام قرار میگیره . پس اگر اینقدر برام مهمه که همیشه سطر اول خواسته هام بوده و تا بهش نرسم آروم و قرار نگیرم و هدفهای دیگه م و روحیه م رو دستخوش خودش میکنه ، موظفم مسئولیتش رو برعهده بگیرم و برای همیشه حلش کنم . تلاشم رو میکنم . چون زمانی که متناسبم گویی مساله موقت حل شده ولی تا کارخونه ذهنم تنظیم نشه ،همیشه این جنگ و دعوای درونی علاوه بر گرفتن انرژی زیاد درونیم ، احساس خوب لحظه ی حالم رو هم میگیره . پس چاق بودن برای من = با دادن بهای زیانبار زیاده . پس ترجیح میدم تمام تلاشم رو انجام بدم تا به خواسته ی قلبیم برسم ، چون خواسته ی روح من هست ، همیشه به این سمت میام تا به یکباره حلش کنم . امیدوارم همه ی آدمها هرجوری که دوست دارند دیده بشند و در اون قالب احساس عالی دارند برسند . به هرحال همانطور که شروع هرکاری نیازمند هزینه ای از جنس تلاش و استمرار و وقته ، این هم از این نوعه . من این مسیر رو تا 20 درصد دوره رفتم و روحم چون مشتاق بوده ، با زمان طبیعی خودش شروع به کم شدن کرد . مهمترین اصل استمراره و احساس مسئولیتی که برای انجام وظایفت میدی . کار راحتی نیست ولی وقتی شوقت توام با امید باشه هر چالشی که درذهنت ایجاد میشه ، گاهی حتی طول مسیرهم برات لذت بخشه ،مهم اینه باور داشته باشی و من باور دارم .
هفته اول – شنبه – مرحله اول
این موضوع یک تعریف کلی در مورد بدن بود . که سیستم هوشمند ما چطور هرکدام با نظم خاصی در حال مسئولیت های منحصر به فرد خودشان هستند که بقا و زندگی برروی زندگی را برای ما فراهم ساخته اند .
رهبر این سیستم قدرتمند : مغز ما هست که این مغز ما هماهنگی بین همه ی ارگان ها را به وجود می اورد . تمام این ارگان ها که تعریف شد ، بخش های فیزیکی قابل رویت هستند ، یعنی اگر به MRI یا CT scan بری دقیقا میبینی که در کجای بدنت و به چه شکل قرار گرفته است .
در این سیستم هوشمند ، یکسری از اعمال ما که حیات ما وابسته به نظم و استمرار در کارکرد آن هست ، قدرت اختیاری به ما نداده . مثل تپش قلب ، نفس کشیدن ، پلک زدن ، مسیر و کارکرد حرکت روده ها و معده و هر بخشی سلامتی و بقای ما را تضمین میکنند . وقتی به اجسامی که قابل رویت هستند و اراده ای در انجام وظایف ارگان نداری ، مثل پلک زدن و نفس کشیدن ، میتوانی لحظه ای با اراده ی خودت ادغامش کنی ، ولی تا مدتی و بدون اجازه ی تو شروع به حرکت خودکارش میکند . چون حرف اول برای سیستم هوشمند حفظ بقای ماست .
ارگانهای فیزیکی که باچشمت میبینیش ، مثل همین دستی که دارم تایپ میکنم ، قدرت اراده داده شده تا بتوانم دست به اقدامات بیرونی بزنم در حالی که داخل بدنم ،هیچ کجای ارگان بدنت در داخل بدن نیست که تو از حضور و فعالیت او در لحظه ی حال باخبر بشی و اراده ای به ان نداری .
مغز که رهبر این هماهنگی هاست برای ارتباط و هماهنگی ، مثل ما که تلفن داریم ، آن ها هم سیستم اعصاب دارند و ذهن دستور میدهد و به ارگان از جنس پیام عصبی مخابره میشود و حیات و بقای ما را تضمین میکند .
مغز رهبر بخش ارادی ما هم هست که هر عامل بیرونی که به واسطه ی حواس پنجگانه ت دریافت میکنی از طریق ارگانهای بیرونیم که در مقابل آینه بایستی ، میبینیمش ، با عصب هایی به مغز اطلاعات خود را میفرستند و مغز هم به زبان خودشون ترجمه میکنه و توسط پیام عصبی از این سیم کشی ها به ارگان ها ی مربوطه مخابره میکنه و ما خلق آن را می بینیم و خیلی سرعت زیادی داره و مثالش همین نوشتن من توسط کیبورد است . توسط فکر من ، فکر من از جنس ذهن است ، هیچ شکل فیزیکی ندارد و ما از حضورش در سرمان خبر داریم . من در درون خودم این جملات را تکرار میکنم و در لحظه مغز من به زبان خودشون ترجمه که همان پیام عصبی است ، به دست من فرمان نوشتن میدهد و آن به واسطه ی اطلاعاتی هست که در مغز من ذخیره شده و وقتی در آن شرایط و تصمیم من قرار میگیرد به زبان خودشان به ارگان ارادی من دستور میدهد.
مغز یک بخش از وظیفه ی آن درونی است که تحت تاثیر عوامل بیرونی و افکار من نیست و هدف اول او زنده بودن من در کره ی زمین است و اجازه ی دخالت به ما نمیدهد . ولی یک بخش هم دارد که تو آگاهانه تصمیم میگیری و در زمان اقدامت ، مغز پردازش و اجازه ی تسلط به ارگان های ارادی خارجیت که قابل دیدن هستند میدهد.
این مقدمه ی کلی در مورد تعریف سیستم هوشمند من برروی کره ی زمین بود .
کار ما در این مسیر ، اسمش لاغری با ذهن است . اما ذهن چیست ؟ ذهن یک چیز نامرئی است که هر بخش مغز مسئول یک بخش ذخیره ی اطلاعات ما و استفاده ی ما از ان کدها در دنیای پیرامون است . یک بخش شناختی ، بخش تکلم و … و اطلاعاتی که از بیرون دریافت کردیم ، از طریق ذهن در جای جای این مغز کد گذاری شده و هر قسمت تعریفی داره که مجموع آن ها هویت الان ما را میسازد . چرا چاق شدم ؟ چون اطلاعاتی از بیرون دریافت کردم که در مغز من آن ها ذخیره شده و من براساس ان اطلاعات ذخیره شده که در کودکی چون ذهن یک لوح سفید و بی فکری بود ، برای برقراری با دنیای پیرامون ، در لحظه تمام اطلاعات را بر میداشت که ما بدون آنکه بدانیم ، زبان فارسی را یاد گرفتیم و هر یادگرفتنی از جنس خودش در مغز ذخیره و هر بار که آن کار را انجام میدهیم از آن فرمول ها که از گذشته ها ی زیاد در ذهن ما ذخیره شدند ،شدند افکارو باور مادر ما .اطلاعاتی هم ذخیره شد که براش کد تعریف شده که زمانی که در آن شرایط رسیدی شروع به فعال شدن کنه ، مثلا : من ازدواج کنم ، چاق میشم و شما که ازدواج میکنید ، حس و حال و هواتون به موضوع چاقی جلب میشه و شما منتظر چاق شدن هستنید . این ها افکار و باورهایی هستند که وقتی شما در آن شرایط قرار میگیرید ، شروع به فعال شدن میکنند . این ذخیره ی اطلاعات در ذهن ناخوداگاه ما ذخیره شده و رفته رفته دسترسی به ذخیره ی اطلاعات در ذهن ناخوداگاه کمتر کمتر و کمتر میشه ، این مثال رو میتونم بزنم که یک کودک اگر سه زبان هم بهش یاد بدی در مدت زمان کمی هر سه زبان را به راحتی یاد میگیرد و ما که ذهن منطقمان که در سن بالاتری شروع به رشد میکند و ذهن غالب ما برای درک دنیای پیرامونمان میشود، با تلاش و زحمت بیشتری زبان ها را یاد میگیریم . ما سدی به نام بخشی از ذهن داریم که در آن اگاهی داریم و میدونیم که فکر میکنیم و بهش توجه میکنیم . ولی در مورد افکاری که در ذهن ناخوداگاه هستند و بدون تلاش و اراده ی ما شروع به خلق وقایع میکنند چطور ! ما از حضور آن ها آگاه نیستیم و واکنش ها و احساس الان ما و نتیجه ی آینده را میسازد . مثلا وقتی شروع به صحبت میکنی ، ناخوداگاه احساس میکنی که ضربان قلبت بیشتر میشود و گرمت میشود ، چون در ذهن ناخوداگاهت افکاری داری که در لحظه ی کنفرانس که ذهن اگاه تو متمرکز بر ارایه مطالب است و تو به مطالبت اگاهی داری ، میگویی چرا حالم بد میشود ؟ این همان فکر پشت پرده ست که خبری از ان نداریم و براساس باورهایی که در زندگی ما درک و باور شدند ، وقتی در شرایطی از ان جنس و بو قرار میگیرند ، همان واکنش ها را برای بدن ایجاد میکنند . چاقی ما و خلق اضافه وزن ما هم عین همین موضوع هست . اصلا چرا باید چاق بشیم ؟ چرا باید چاق بشیم که به فکر کم کردن آن باشیم ؟! پس چیزی در پشت پرده ی افکار من ذخیره شده که من در لحظه ی حال از ان خبر ندارم و باعث خلق اضافه وزن الان من شده ! ما از حضور ان افکار خبر نداریم . هر بخشی در زندگی که ما حق انتخاب و قدرت اراده داریم ، ذهن برای برقراری با دنیای پیرامونش از طریق حواس پنجگانه ، شروع به دریافت و ذخیره کرده و خوردن هم جزو اعمال ارادی ماست و به واسطه ی آن کد ها ی ذخیره شده ، ما اکثرا اضافه وزن مشابه اطرافیانمان را میگیریم . یا غذاهای سبک فرهنگ خودمان علاقه مند میشویم و ….
تناسب اندام ، همیشه برای من حرف اول را میزند ، چون به واسطه ی کشمکش هایی که در ذهن من به واسطه ی اضافه وزنم به وجود آمد ، لذت و زندگی مرا درجنبه های مختلف زندگیم تحت تاثیر قرار داده و من ایمان دارم که اینبار به صورت اصولی تر و از جنس خودش به واسطه ی قدم های قبلیم که نگرش من به مفهوم چاقی و لاغری را عوض کردند ، احساس میکنم در کانال دیگری هستم که در صورت نبود آن اگاهی ها و درک توسط تمرینات من ، ذهن اگاه من که همیشه همراه من بود در برطرف کردن این مشکل باهام همراه نمیشد . مساله ی اصلی ما ذهن چاق ها ، تناسب اندام یک بخش قضیه ست ، بخش ازار دهنده ی آن افکار و نجواهایی است که در ذهن ما به واسطه ی اضافه وزن ما شروع به حرف زدن میکنند و این خواسته قلبی ما نیست و این نجواها ، کنترل کردن خودمون به چیزهایی که کنترل کردنش دست خودمون نیست و اگر کنترل بشه ،چون دستی است ،موقتیه و دوباره توسط آن کدهای ذخیره شده ، به جای اول برمیگردیم و هرروز و هرثانیه با این حس بد همراه با نجواهای ذهنی کلافه کننده ست . اگر این مانع که باعث اختلال در روند طبیعی خودش شده را خلاص نشویم . جدای از جسم نامتناسب ، محدودیت ها و حس هایی که مشتاق به تجربه کردن آن مثل هر انسان طبیعی هستیم ، تا آخر عمر محروم میشویم . و اینکه هربار با تداخل در میزان مواد غذایی بخوایم ، جسم چاق را لاغر کنیم و ذهن چاق به خاطر مانع هایی که از جنس افکار هستند مرا به نقطه ی شروع برگردانند ، بدن تا چه حد میخواهد این فشار را که مختل در طبیعت خودش است را تحمل کند ؟ پس یکبار برای همیشه باید بهای متناسب شدن را بدهیم ! اینبار با روش درست و اینبار ایمان دارم که میتوانم ، چون درک کردم و قدمهای من از جنس فرمولهای ذهنی من است و به واسطه ی درکی که از مفهوم چاقی کردم ، پس اقدامی از جنس خودش خواهم کرد . من مصمم در این مسیر هستم و هربار که برمیگردم ، قوی تر از قبل بازخواهم گشت تا نتیجه را دریافت کنم . وقتی دیگران میتوانند ،پس من هم میتوانم ! قوانین طبیعت برای همه به یک شکل عمل میکند .
من مطالبی که مینویسم ، هیچکدام از اعضای خانوداه نمیدانند که من مشغول چه کاری هستم و تصمیم گرفتم ، هیچ reaction ی از محیط دریافت نکنم و این عادت منه ، وقتی اقدامی میکنم که نیازمند تمرکز زیاد هستم و ابزار اصلی برای رسیدن به مقصد ،فقط خودم هستم ، دلیلی نمیبینم که صحبتی بشه ، وقتی نتیجه گرفتم و به آن مقصد رسیدم ، متوجه میشوند ، در هرمسیری که میخواهد باشد ! چون من اول نیاز به خودم و درکنارش نیاز به تمرکز بالا دارم و صحبت کردن در مورد آن باعث میشود احساس کنم هرز انرژی میرم یابه واسطه ی حرف زدن در روند تمرکزم مختل میشود.