موضوع باور کردن لاغر شدن به قدری اهمیت دارد که به تنهایی قادر است مانع از لاغر شدن شما شود.
بسیاری از افرادی که اضافه وزن دارند متاسفانه اسیر این باور قدرتمند و بسیار مخرب هستند که نمی توانند لاغر شوند و به این شکل برای خود به هیچ وجه توانایی و شانس لاغر شدن قائل نیستند.
اهمیت باور کردن توانایی لاغر شدن
سی و پنج سال از زندگی ام با چاقی گذشت و در این مدت تلاش های زیادی برای لاغر شدن انجام دادم.
رژیم های غذایی مختلف را استفاده کردم و بارها برای لاغر شدن باشگاه رفتم و صدها کیلومترها پیاده روی کردم اما هیچ وقت لاغر نشدم.
البته در حین تلاش کردنم برای لاغری نتایج مختلف کسب کردم و هر بار مقداری از وزن و سایز من کم می شد اما مقدار کم شده زودتر از زمانی که کم شدنش طول کشیده بود دوباره به وزنم اضافه می شد.
این نتیجه نگرفتن ها برای سالهای متوالی سبب شده بود که من باور کنم قابلیت لاغر شدن ندارم.
البته باور کردن صحبت های اطرافیان مبنی بر ارثی بودن چاقی در خانواده من، پایین بودن سوخت و ساز بدنم و دلایل مختلفی که برای چاقی من عنوان می کردند باعث تقویت باور کردن سخت بودن لاغر شدن در ذهنم شده بود.
اطمینان دارم شما دوست عزیزی که این نوشته را می خوانی مانند من در گذشته بارها برای لاغری از روش های مختلف اقدام کردید، رژیم گرفتید، ورزش کردید و … اما از آنجایی که نتیجه نهایی بر اساس نگرش شما درباره چاقی و خودتان رقم می خورد موفق به تحقق رویای لاغری خود نشده اید.
در تمام دفعات و روزهایی که برای لاغر شدن اقدام می کردید توجهی به اهمیت باور کردن توانایی لاغر شدن خودتان نداشته اید و از آنجا که این نگرش به طور عمومی در بین افراد چاق وجود دارد سبب شده است که از تلاش های قبلی خود برای لاغر شدن نتیجه نگیرید.
این در حالی است که شما در انجام بسیاری از کارها موفق بوده اید اما فقط در کاهش وزن هیچ موفقیتی کسب نکردید و تنها دلیل آن باور کردن چاقی و همچنین باور کردن ناتوانی خود در لاغر شدن بوده است.
نقش باور (انتظار) در زندگی
موضوع باور کردن لاغر نشدن فقط مربوط به افراد چاق نیست بلکه در بسیاری از افراد متناسب نیز این موضوع در جنبه های دیگر زندگی آنها به وضوح دیده می شود.
بعنوان مثال فرد باور کرده است نمی تواند در کسب و کار به موفقیت برسد.
باور کرده است نمی تواند با شخص مورد علاقه اش ازدواج کند.
باور کرده است که نمی تواند در کنکور با رتبه قابل قبول پذیرفته شود.
بنابراین در افراد چاق علاوه بر باور کردن لاغر نشدن، در جنبه های مختلف زندگی عدم باور های مختلفی وجود دارد اما به دلیل اینکه موضوع چاقی از اهمیت زیادی برخوردار است و فرد خود را در لاغر شدن ناتوان می داند سبب می شود که به راحتی باور کند در موضوعات دیگر نیز ناتوان است.
نکته حائز اهمیت اینکه:
باور کردن هر موضوعی سبب تاثیر ساده و راحت آن باور در موضوعات دیگر زندگی می شود و همچنین باور نداشتن به یک موضوع سبب عدم باور نسبت به سایر موضوعات دیگر می شود.
بنابراین برای تحقق رویای لاغری نیاز داریم ابتدا روی موضوع باور کردن توانایی لاغر شدن خودمان کار کنیم.
نیاز داریم تا به توانایی ذهن خود اطمینان کنیم و باور کنیم که می توانیم لاغر شویم.
کسب نتیجه از روش لاغری با ذهن
یکی از سوالات پرتکرار از طرف اعضای سایت تناسب فکری این است که:
“منم میتونم از دورها نتیجه بگیریم و لاغر بشیم؟”
چرا خیلی ها این سوال را می پرسند؟
چون به توانایی خودشان برای لاغری اعتماد و اطمینان ندارند.
آنها فقط روی نکات ضعف خودشان در موضوع لاغر شدن تمرکز کرده و تمام موفقیت ها و توانمندی های خودشان را در جنبه های مختلف زندگی مورد توجه و تاثیرگذار در تحقق رویای تناسب اندام نمی دانند.
وقتی بارها برای لاغری اقدام کرده و نتیجه نگیرید این طبیعی است که توجه شما بر لاغر نشدن متمرکز شود و باور کنید توانایی لاغر شدن را ندارید.
تمرکز بر شکست ها و فراموش کردن توانایی های خود، کار ذهن منفی باف است و البته ذهن اشتباه نمی کند چون بر اساس باورهایی که در ذهن مان ذخیره کرده ایم عمل می کند.
بیشتر انسانها باورها و نگرش های مخربی درباره خود در ذهنشان ذخیره کرده اند.
باور کردن اینکه: نمی تواتم لاغر شوم، نمی توانم به خوبی یاد بگیرم، نمی توانم در فلان موضوع موفق باشم، نمی توانم با افراد شایسته و دلخواهم ارتباط برقرار کنم.
انسانها عموما نگرشهای مشترک و اغلب منفی درباره خودشان دارند و این نگرش به طور گسترده بر تمام جنبه های زندگی آنها تاثیرگذار است.
باور کردن توانایی لاغر شدن
برای تقویت قدرت لاغری خودتان باید از موفقیت ها و توانایی های خود در جنبه های مختلف زندگی کمک بگیرید.
باید توانمندی های خودتان را بنویسید و بارها آنها را مرور کنید تا به قدرت ذهن خود در رسیدن به خواسته های دیگرتان پی ببرید.
باید آنقدر توانمندی های خود را مرور کنید تا به این باور برسید که می توانید لاغر شوید.
پس توانمندی هات رو مرور کن و به این باور برس که تو میتونی.
به کوچکترین توانمندیت توجه کن مثل: آشپزی کردن، خیاطی کردن، خونه داری کردن، رانندگی کردن و ….
بسیاری از ما ناآگاهانه برچسب های مختلفی به خودمان می چسبانیم.
من فراموشکارم، من دیر یاد می گیرم، من اراده ندارم، من زود فراموش می کنم، من زود چاق می شوم، من تمرکز کافی ندارم، من حوصله خوندن و یا نوشتن تمرینات را ندارم. این برچسب ها در عین حال که به نظر ساده هستند اما باعث تشدید باورهای ناتوانی در ما می شوند.
روش لاغری با ذهن و تمرینات دوره ورود به سرزمین لاغرها، دوره پاکسازی چاقی ذهن و دوره پیشرفته لاغری و دیگر دوره های آموزشی موضوعی نیست که شما قادر به یادگیری آن نباشید. اهمیت ندارد چقدر در اطرافیان یا خانواده به شما گفته شده است که توانایی یادگیری یا لاغر شدن یا هرچیز دیگری را ندارید.
مهم این است که اکنون باور کنید توانایی یادگیری و به نتیجه رساندن هر کاری را دارید.
مهم این است که باور کنید می توانید در هر جنبه از زندگی تان رشد و گسترش ایجاد کنید.
هر انسانی می تواند تغییر کند اگر در ذهنش باور کند که می تواند.
من سی و پنج سال چاق بودم و بارها در استفاده از روش های مختلف برای لاغری شکست خورده بودم.
هزاران بار از اطرافیانم شنیده بودم که من لاغر بشو نیستم چون چاقی من ژنتیکی است.
آنها عقیده داشتند اشتهای من زیاد است و اراده رژیم گرفتن را ندارم.
بارها می گفتند که من فرد تنبلی هستم و به همین دلیل سوخت و ساز بدنم پایین است و نمی توانم لاغر شوم.
دلایل مختلفی برای لاغر نشدن من عنوان می کردند و باور کردن گفته های اطرافیانم سبب شد در طی سی و چند سال که در تلاش برای لاغر شدن بودم لاغر نشوم چون باور کرده بودم : من لاغر بشو نیستم!
زمانی که به لطف خداوند ایده استفاده از قدرت ذهن برای لاغر شدن در ذهن من شکل گرفت تصمیم قاطع گرفتم که از این مسیر باید به هدف چندین ساله ام که لاغر شدن بود برسم.
مهمترین موضوعی که باعث شروع مسیر لاغری با ذهن، ادامه دادن و کسب نتایج عالی نه تنها در موضوع جسم بلکه در تمام جنبه های زندگی من بود باور کردن دارا بودن قدرت تغییر کردن بود.
من با استفاده از تمرینات ذهنی که در دوره ورود به سرزمین لاغرها به وضوح درباره آن توضیح داده شده است ابتدا قدرت لاغر شدن را در خودم ایجاد و سپس نسبت به تقویت آن اقدام کردم.
به اندازه ای که باور کردن لاغربشو هستم در من تقویت شد، جسم من نیز تغییر کرد و امروز به لطف خداوند در شرایط کاملا متفاوتی نسبت به سالها قبل هستم.
تغییر کردن و مخصوصا لاغر شدن همانطور که برای من امکانپذیر شد برای هر فردی که اضافه وزن دارد و این نوشته را می خواند امکانپذیر است. باور کردن اینکه شما هم می توانید لاغر شوید مهم ترین و اصلی ترین دلیل شگفتی ساز شدن شما خواهد بود.
هماهنگی جسم و ذهن
بدن انسان با هر فکری سازگار می شود.
هر فکر یا نگرشی را در ذهن تان تقویت کنید بدن شما به آن نگرش واکنش نشان می دهد. در واقع تقویت هر فکر یا نگرش در ذهن خود باعث باور کردن آن نگرش می شود.
هر فکری که در ذهن شما مرور می شود همانند تکه ای از پازل شخصیت شما می باشد. وقتی تعدادی فکر نامناسب و تضعیف کننده درباره خود در ذهنتان مرور کنید تصویری ضعیف از خود در ذهنتان ایجاد می شود و به مرور جسم شما نسبت به آن تصویر ضعیف واکنش نشان می دهد.
اینکه وقتی تصمیم به انجام کاری می گیریم بلافاصله احساس بی حوصلگی نسبت به انجام آن کار در ما شکل میگیرد و در اجرای تصمیم خود مردد می شویم.
حالت شک و دودلی در اتخاذ تصمیمات روزمره زندگی یکی دیگر از نتایج شکل گیری شخصیت ضعیف یا باور کردن ناتوان بودن خود در ذهن می باشد.
بنابراین ضروری است نسبت به افکاری که درباره خودتان در ذهنتان مرور می کنید احساس مسئولیت داشته باشید. چون این افکار و نگرش ها منجر به باور کردن امکانپذیر بودن موفق شدن یا نشدن می شود.
نسبت به شنیده ها و توصیف های دیگران از خودتان مراقب باشید که منجر به باور کردن چه چیزی درباره خودتان خواهد شد.
اگر دیگران عقیده دارند انسان ضعیف یا بی اراده ای هستید این نظر آنهاست و حتی اگر صحیح باشد درباره شخصیت و عملکرد گذشته شما بوده است. باور کردن اینکه ضعیف هستید مانع از تغییر کردن شما خواهد شد.
از این لحظه شما می توانید تصمیم بگیرید شخصیت متفاوتی داشته باشید. شخصیتی مصمم و با انگیزه برای تجربه شرایط جدید. شخصیتی که مشتاق برآورده کردن رویاهای خودش است. شخصیتی که عاشق لاغر شدن است و تصمیم گرفته است از مسیر لاغری با ذهن برای تحقق رویای لاغری خود حرکت کند.
برچسب ها را از خودتان جدا کنید
هرگز به خودتان برچسب نزنید.
خیلی از انسانها تمایل به تغییر کردن ندارند بنابراین با برچست زدن به خودشون تغییر نکردن را توجیه می کنند.
- خودم دوست ندارم تغییر کنم.
- دلم می خواد تغییر کنم اما مقاومت ذهنی دارم.
- خیلی دوست دارم تغییر کنم اما توانایی یادگیری ندارم.
- خیلی دلم می خوام تغییر کنم اما اراده برای شروع کردن ندارم.
این افراد به این شکل ترس از تغییر کردن را مخفی می کنند. آنها شجاعت تغییر کردن و روبرو شدن با مسائل احتمالی که در مسیر تغییر کردن ممکن است با آن مواجه شوند را ندارند. بنابراین با استفاده از برچسب ها خودشان را فاقد توانایی یا شرایط لازم برای تغییر کردن نشان می دهند.
بدین شکل هم خودشان را توجیه می کنند که من شرایط تغییر کردن را ندارم و هم برای افرادی که به آنها پیشنهاد تغییر کردن می دهند جواب قانع کننده ای فراهم کرده اند که مورد سرزنش قرار نگیرند.
باور کنید می توانید لاغر شوید
چرا به خودت اعتماد نداری و برچسب لاغر نشدن به خودت میزنی؟
وقتی تونستی با همه رنج و ناراحتی ها در طی این مدت چاق بشی پس حتما میتونی لاغر بشی چون لاغری سمت مقابل چاقی است.
چرا به خودت اعتقاد نداری که می تونی به بهترین شکل موضوعات جدید رو یاد بگیری و برچسب من کندذهن هستم یا من حافظه ضعیفی دارم را به خودت می زنی؟
اگه در یادگیری ضعیف بودی قطعا نمی تونستی چاق بشی. برای چاق شدن صدها فرمول جدید در ذهنت ذخیره کردی. صدها رفتار جدید رو در خودت ایجاد کردی و صدها یا حتی هزاران بار افکار و رفتار چاق کننده را تکرار کردید تا جسم خود را در وضعیت چاقی قرار دادید.
پس شما توانایی یادگیری، به خاطر سپاری و عمل کردن به آموزش ها را به شکل عالی در وجودت از قبل داشته اید و دلیل اثبات این ادعا وضعیت فعلی جسمی تان است.
بنابراین برای لاغر شدن نیاز به توانایی متفاوت و مجزایی نداریم که شاید تصور کنید توانایی لاغر شدن را ندارید.
توانایی که برای لاغر شدن نیاز داریم همان توانایی است که قبلا از آن برای چاق شدن استفاده کرده ایم و انقدر توانایی ما بالا بوده است که به راحتی و مثل آب خوردن چاق شده ایم.
بنابراین از همان توانایی فوق العاده ای که سالهاست از آن برای چاق شدن استفاده کردید این بار برای لاغر شدن استفاده خواهیم کرد.
نتیجه آموزش لاغری با ذهن
همه چیز در جهان دو وجه دارد. همانطور که شب و روز با هم معنی پیدا می کنند، بالا و پایین با هم فابل درک هستند، چاقی هم با لاغری معنی و مفهوم پیدا می کند.
اگر خودت را چاق خطاب می کنی به این دلیل است که سمت مقابل آن که لاغری است وجود دارد و چون می توانی لاغر شوی آرام و قرار برای لاغر شدن نداری.
این را روح و اصل وجودت می داند که توانایی لاغر شدن را داری بنابراین به هر شکل ممکن شما را ترغیب و تشویق با لاغر شدن می کند.
اگر تونستی چاق بشی صد در صد می تونی لاغر بشی حتی اگه تا الان از فکر کردن به لاغر شدن هم احساس یاس و ناامیدی کردی باید از این لحظه نگرش خودت درباره توانایی لاغر شدنت رو تغییر بدی. باید روی باور کردن لاغر شدنت حسابی کار کنی تا یقین پیدا کنی که لاغر شدنی هستی اونم از نوع خوب و راحت و شگفتی سازش.
اگر تا حلا نتونستی لاعر بشی چون مسیرت اشتباهت بوده. در مسیر اشتباه به هر اندازه با هر سرعتی حرکت کنی هرگز به مقصد نخواهی رسید. در مقابل وقتی در مسیر صحیح حرکت کنی با هر سرعتی به حرکت خودت ادامه بدی، اگه بارها متوقف بشی و پیاده بشی و دوباره سوار بشی و ادامه بدی باز هم به مقصدت می رسی چون مسیرت درسته.
لاعری با ذهن همون مسیر درسته است برای لاغر شدن.
لاغری با ذهن مسیری است که هر کی با هر سن و هر مقدار اضافه وزنی واردش بشه و انجامش بده نتیجه میگیره.
فردی که تصمیم می گیره و قدم اول رو بر میداره و دوره آموزش لاغری با ذهن رو تهیه می کنه و اشتیاق برای یادگیری داره و تمرینات رو به شکلی که گفته شده انجام میده و ادامه میده چه بخواد چه نخواد لاغر میشه.
همانطور که چاق شدن به خواسته ما ربط نداشت و با اینکه هیچ کس دوست نداره چاق بشه ولی به راحتی چاق و چاق تر میشه بنابراین لاغر شدن هم خودبخودی انجام خواهد شد و اصلا ربطی به خواستن و نخواستن نداره.
وقتی کارهایی که فایل هایی که گذاشته شده رو گوش میدی، تمریناتی که گفته شده رو انجام میدی و به توصیه های آموزشی عمل میکنی لاغر شدن خودبخودی انجام میشه.
آیا ذهن ما برای لاغر شدن مقاومت دارد؟
خیلی ها تصور میکنند ذهن مقاومی دارند بنابراین به راحتی نمی توانند لاغر شوند. آنها عقیده دارند ذهنشان مقاومت دارد و را راحتی لاغر شدن را نمی پذیرد.
لازم است بدانید که ذهن هیچگونه مقاومتی ندارد.
این شما هستید که می توانید در خودتان نیروی مقاومت کردن را از طریق تنبلی کردن، پشت گوش انداختن و خیلی موارد دیگر ایجاد کنید.
ذهن اندام فیزیکی نیست که توانایی مقاومت کردن داشته باشد. بنابراین اگر مقاومتی در خودتان مشاهده می کنید مربوط به ذهن نمی باشد بلکه ایجاد شده توسط خودتان است.
✍️ تمرین آموزشی 📖
برای انجام تمرین جلسه باور کردن لاغر شدن ابتدا محتوای نوشتاری را مطالعه کنید و سپس ویدیوی آموزشی را تماشا کنید و بعد از آن سوالات مطرح شده را با شرح انشایی در بخش نظرات این جلسه ثبت کنید.
- تاثیر باور کردن لاغر شدن در موفقیت خود برای لاغر شدن را شرح دهید.
- تاثیر باور کردن یا باور نکردن در سایر جنبه های زندگی را شرح دهید.
- در روش هایی که قبلا برای لاغر شدن استفاده کرده اید نگرش شما نسبت به خودتان برای لاغر شدن چگونه بوده است؟
- باور و نگرش شما درباره توانایی لاغر شدنتان را شرح دهید. در گذشته چه نگرشی داشتید و اکنون چه نگرشی دارید؟
- استفاده از روش های مختلف برای لاغر شدن چه تاثیری بر باور کردن قدرت لاغر شدن شما گذاشته است؟
- لاغری با ذهن چگونه به باور کردن توانایی لاغر شدن شما کمک میکند؟
- از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.17 از 66 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
سلام و درود .
این فایل در مورد فرمول باور کردن لاغری بود .
هر فرمولی که ایجاد میشه قطعا دلایلی برای ایجادش هست .
چرا من باور دارم که نمیتونم لاغر بشم؟
چون لاغری رو سخت میدونیم .
چون بارها ازراه غلط امتحان کردیم و دیدیم چقدر سختی بهمون وارد اومده و راه غلط رو نتونستیم ادامه بدیم ولی این بار از راه درست داریم عمل می کنیم .
ولی چاقی همیشه برامون راحت بوده . در حالیکه اگه لاغری اصلی رو یاد بگیریم میبینیم که لاغرشدن راحتتر از چاق شدنه . چون همسو شدن با طبیعت بدنه .
در لاغری واقعی ما داریم خودمون رو با زبان بدن همسو و هماهنگ می کنیم . پس اینبار لاغر شدن با دفعات پیش فرق داره .
این بار ما با استفاده از طبیعت بدن میخوایم حرکت کنیم . موقع گرسنگی بخوریم . موقع سیری نخوریم . موقع خستگی بخوابیم . موقع کار کار کنیم و اینها کار عملی بیرونی هست . کار عملی دیگه هم یادگیری است که ما هرروز باید فایل گوش بدیم بخونیم و بنویسیم تا این راه رو خوب یاد بگیریم .
حالا این بار ما از این طریق داریم حرکت می کنیم مهم استمرار در مسیره . لاکپشت وار حرکات آرام و مستمر داشته باشیم و به تغییرات کوچک توجه کنیم . کم کم عادات ما رنگ و بویی جدید به خودش میگیره و ما کم کم و آهسته آهسته تغییر می کنیم و به خودمون میاییم و میبینیم مسیر رو به پایان رسوندیم و تمام شده .
پس دیگه لازم نیست به لاغر شدن فکر کنیم فقط هر روز قدمهایی کوچک در مسیرش برداریم . قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود .
دریای لاغری از قطرات کوچک مستمر آب تشکیل میشه و ما به خودمون میاییم و میبینیم لاغر شدیم .
توجه ما فقط باید به مسیر حرکت باشه . نه نقطه شروع و نه پایان .
که نه مغرور بشیم و نه ناامید .
اگه هم توجهی به نقطه شروع داریم برای انگیزه و امید باشه .
اما مسیر چیه . مسیر همین امروزها و همین حالاهایی هست که من دارم ازش عبور می کنم .
هر روز که در مسیر لاغری متعهد بمونیم باور می کنیم که لاغر شدن برای ما هم میسره .
اون وقت باور لاغری در ما شکل میگیره .
سلام و درود .
باور کردن لاغری .
من لاغری رو باور می کنم .
چون جسم من طبیعتش لاغریه .
من خودمو با طبیعت جسمم همسو و هماهنگ می کنم .
بدن من لاغر شدن رو بلده .
من در فکر و رفتارم با لاغر شدن همسو میشم .
در فکرم لاغر بودن رو باور می کنم .
من همین حالا هم چربیهای بدنم داره گرم به گرم اکسید میشه و بدن من داره لاغری رو تجربه می کنه .
لاغری داره در جسمم اتفاق میفته . چون تمام غذاهایی که میخورم به طور کامل از بدنم خارج میشه . چیزی در بدن من ذخیره نمیشه .
بدن من همواره در حال خروج مواد از بدنه . بدن من انرژی لازم برای کارکرد اندامها رو نگه میداره و مابقی اون رو مرحله به مرحله دفع می کنه . بدن من دائما در حال خروج مواد زائد از خودشه . بدن من دائما در حال سبک کردن خودشه . چاقی فقط یک امر موقته . تمام چربیها مرحله مرحله در حال اکسید شدن هستند و اگه ما فقط موقع گرسنگی بخوریم و موقع سیری نخوریم تمام چربیهای اضافه ی بدن ما به مرور از بین رفته و بدن ما به تناسب میرسه . چون ما دیگه چاقی تولید نمی کنیم .
من وقتی رفتاری بر اساس زبان بدنم دارم احساس متناسب شدن می کنم . احساس لذت تناسب با هیچ لذتی قابل مقایسه نیست .حتی باور لاغر بودن با انجام رفتاری بر اساس زبان بدن برای من باور پذیر میشه .
وقتی رفتار چاق کننده انجام میدم باور اینکه من چاقم و یا دارم چاقتر میشم خیلی زیاده .
یعنی من از رفتار چاق کننده برداشت چاقی دارم .
پس برای اینکه باور لاغریم قوی بشه باید رفتار غدایی مناسب داشته باشم . تمام غذاهای من اکسید میشه و هیچ ماده ای به جز ۲-۳ روز در بدن من نمی مونه و این جسم من هر لحظه در حال تغییره . نمیدونم چقدر طول می کشه تا هر آنچه چربی در بدن منه اکسید بشه ولی این رو مطمئنم تنظیمات بدن من خیلی دقیقه و باور لاغر بودن وقتی در من خیلی قوی بشه من بدون دغدغه خیلی راحت لاغر می مونم .
خیلی دوست دارمبیشتر بنویسم .
لاغر شدن رو حق خودم می دونم . لاغر موندن رو حق خودم می دونم .
ولی من یه اشتباهی دارم .باور لاغر بودن رو وابسته کردم به انجام رفتار غذایی متناسب با زبان بدن .
در حالی که انجامرفتار متناسب با زبان بدن کاملا بر اساس باور لاغر کننده میاد .
یعنی وقتی من باور داشته باشم که لاغر میشم رفتار غذایی بر اساس فرمولهای چاقی انجام نمیدم و رفتارهام متناسب میشه .
یعنی یه جورایی به نظرم میاد بر عکسه .
از شخصیت متناسب رفتار متناسب خلق میشه . چون من شخصیت متناسب رو دارم از طریق فایلهای آموزشی در خودم فعال می کنم و چیزی که از شخصیت متناسبم خلق میشه رفتار غذایی متناسبه .
و هر چقدر تمرکز من بیشتر میشه عملم بهتره و حالم بهتره
سلام و درود .
دلم میخواست این گام رو مجددا انجام بدم .
باور لاغری .
باور لاغری زمانی در من ایجاد میشه که من باور کنم لاغر شدن خیلی آسون انجام میشه .
چی لاغر شدن رو برای من سخت و غیر ممکن کرده ؟
روشهای غلط لاغری .
تمام روشهای قبلی باورهایی در سر من ایجاد کردن که لاغر شدن رو برای من سخت کردن و این سخت بودن لاغری در ذهن من تا حدیه که اجازه نمیداد در هیچ مسیر لاغری دوام بیارم .
الان خدارو شکر می کنم که خیلی اون روشها رو امتحان نکردم و خداوند منو هدایت کرد تا لاغری با ذهن رو امتحان کنم .
تصویر لاغری در ذهن من باید از چاقی ساده تر و آسونتر بشه .
اگه هر گونه فشار و سختی در این راه به خودم بیارم باعث میشم چاقی برام راحتتر بشه .
در حالیکه چاق شدن واقعا کار سختیه .
اینکه تو غذا بخوری و این غذا در تو ذخیره بشه کار سختیه چون نگهداشتنش کار سختیه . چون تمام چربیها طبیعتشون اینه که تجزیه بشن و از بین برن .
این که تو بدنت رو وادار کردی روی هم اونارو ذخیره کنه و بار اضافه وزن رو به خودت تحمیل کردی این کار خیلی سختیه .
چاق شدن اصلا کار راحتی نیست . اینکه تو مدام احساس ولع داشته باشی و اصلا نفهمی کی سیر میشی کی گرسنه ای و مدام از سنگینی و ورم معده و فشار روانی مینالی و افسردگی گرفتی اصلا کار راحتی نیست .
(چاق شدن سخت ترین کار دنیاست . )
بله
چاق شدن سخت ترین کار دنیاست .
چاقی یعنی تحمیل بار اضافه به بدن و تحمل اون سالها و سالها .
چاقی یعنی ظلم به خود و بدتر از اون ظلم رو در نظر خودمون زیبا و منطقی جلوه دادن و از اون لذت بردن .
وای که ما با بدنمون چه کردیم . با روح و روانمون چه کردیم .
و باز بدتر از اون راه طبیعت اصلی جسم که بسیار راحت و آسون اتفاق میفته رو بستیم و اون رو در نظرمون سخت و طاقت فرسا نشون دادیم و ظلم رو چند برابرش کردیم .
خدایا منو در این راه ثابت قدم کن .
خدایا من به خودم خیلی ظلم کردم .
خدایا استمرار منو بیشتر کن .
خدایا کمکم کن تصویر ذهنمو درست کنم تا بتونم عملی که انجام میدم مطابق راحتی و آسانی عملی باشه که تو برام میخوای .
خدایا من میدونم تو راحتی رو برام میخوای .
میدونم تو نمیخوای به من ظلم کنی .
خدایا منو از تاریکی جهل و بد عملی نجاتم بده تا درست ببینم و درست بیندیشم و درست عمل کنم .
خدایا آگاهی منو زیاد کن تا بهتر درک کنم و ببینم آنچه را که باید ببینم .
لاغر شدن خیلی آسونه .
چون طبیعت بدنه .
من از زیاده خوردن رنج می کشم چون خلاف طبیعت بدن منه . چون روح و روانم رو مکدر می کنه و به جسمم آسیب میرسونه .
من از زیاده خوابیدن و زیاده نشستن رنج می کشم چون زیاده از حد فعالیت نکردن به من رنج میده و علاوه بر روح و روانم جسم منو هم آسیب میزنه .
خدایا چشمام رو باز کن که بیشتر درک کنم که چاق بودن و زندگی در چاقی چقدر سخته و من این همه مدت چطور در چاقی زندگی کردم و به خودم و بدنم آسیب رسوندم .
چاق شدن سختترین کار دنیاست .
چاق شدن سختترین کار دنیاست .
چرا سخته ؟
چون طبیعت بدن من نیست .
چون رفتارهای تحمیلی زیادی داره .
چون من عادتهای خشن زیادی در این مسیر به جسم و روح و روانم تحمیل کردم .
خدایا داره اشکم در میاد .
حالا در مقابل این جهان یه جهان دیگه هست که فقط توش لذته
تو لازم نیست فعالیت کنی که لاغر بشی . فقط اینو بدون هر وقت دلت خواست کاری یا فعالیتی انجام بدی ازش لذت ببری .
هدف از هر فعالیتی اینه که حال تو بهتر بشه و بتونی نفس تازه کنی و هوای تازه به بدنت برسونی . چون وقتی فعالیت می کنی بدنت بهتر نفس می کشه و شادابی و نشاط بیشتری رو بهش هدیه میدی .
این فرمول صحیح برای انجام هر حرکتی هست . دیگه هیچ فعالیتی برای لاغری انجام نده .
لاغری های غلط تازگی و بشّاشیت در انجام حرکات رو از تو گرفتن .
در حالیکه تنها هدف هر فعالیتی اینه که تو بیشتر از نعمات خداوند استفاده کنی . از دست و پات برای لذت بردن استفاده کنی . از فضای آزاد برای لذت بردن استفاده کنی . از تنفس بهتر برای لذت بردن استفاده کنی . خدا میدونه چقدر مواد زائد از بدنت دفع میشه .
وای که چقدر اینگونه تفکر کردن ورزش رو برام دلچسب می کنه .
همه ما بازی و تفریح و فعالیت رو دوست داریم اما به خاطر رژیم وورزشها و اون فشاری که به ما می آوردن چقدر مارو عذاب دادن و لذت حرکات ورزشی رو ازمون گرفتن .
حالا ما اینجاییم که لذت رو دوباره به خودمون برگردونیم .
چقدر عالی بود . واقعا که همراه کردن دوره ورزش + من اینو نخوردم + صدگام چه تاثیر عالی در ذهنیت من گذاشت .
چقدر تصویر لاغری در دهن من بهتر نشون داده شد . چقدر نگرشم تغییر کرد تازه من فقط یه جلسه تمرینش رو انجام دادم ولی اینقدر نتیجه عالی برام داشت .
همه ما چاقها باورهای مربوط به خوردن و فعالیتمون دستکاری شده هک شده توسط هکر چاقی وقتی این باورها رو اصلاح کنیم لاغر شدن خیلی ساده اتفاق میفته چون بدن ما سالمه . بدن ما تمام مواد زائدش رو دفع می کنه . لازم نیست به زور عمل کنیم . فقط باید فرمولها رو درست کنیم .
لازم نیست به زور جلوی خودتو بگیری که نخوری فقط کافیه به ذائقه ات نگاه کنی که ایا سیره یا نه . فقط کافیه به معده ات فکر کنی که سیره یا نه .
دوره تغییر عادت رو بارها و بارها انجام بده . لزومی نداره تغییرات زیادی ایجاد کنی . تو همین حالا هم متناسب ترینی . فقط کافیه تغییرات کوچیکی به عاداتت اضافه کنی که از عادت پرخوری برات آسونتر بشه .
پرخوری کردن خیلی سخته . خوردن اضافه بر نیاز خیلی سخته . حتی لذت بخش کردن و جذاب کردن غذاها در حالیکه دیگه خوردنشون برات لذتی نداره و بهش نیازی نداری خیلی سخته .
اره چاق شدن سخته و ما این کار سخت رو بارها انجامش دادیم .
ولی من همونطور که سایر روشهای لاغری رو به راحتی ترک کردم با بخت کردن چاقی برای خودم اون رو هم ترک می کنم و با آسون کردن مسیر لاغری صحیح برای خودم اون رو آسون و آسون و آسونتر می کنم .
انقدر می نویسم تا برنامه ریزی دهنم تغییر کنه . اونقدر گوش میدم و تکرار می کنم تا برنامه ریزی دهنم تغییر کنه . اصلا در این راه عجله ای نمی کنم و هر فعالیتی رو فقط برای لذت بردنش انجام میدم .
خیلی خوشحالم فرمولهای ذهنی صحیح رو دارم پیدا می کنم و هی تکرارشون می کنم تا بهشون عادت کنم . ایمان دارم گذر زمان آسونی بیشتری رو برام به ارمغان میاره .
آخه از این راحتتر چی میتونه باشه .
اینکه من در لاغر شدن ماهر میشم و اینکه کم کم چاقی رو کنار میزارم و لاغر بودن رو تصویر دهنی خودم می کنم که خود به خود لاغ شدن رو تجربه کنم .
دلم میخواست دوباره این تمرین رو انجام بدم تا لاغر شدن رو بهتر و بهتر باور کنم .
سلام بله کاملا درست میفرمایید .
از شخصیت متناسب رفتار متناسب خلق میشه .
وقتی باور دارم که متناسبم پس هر رفتاری که انجام بدم در جهت تناسبه .
سلام .
ببخشید قسمت پاسخ به دیدگاه در نوشته آخرتون غیر فعال بود برام اینجا پاسخ دادم .
پاسخ به سوال اولتون در مورد چاقی موضعی در بازو
در مورد چاقی موضعی شما باورش رو در ذهنتون دارید .
بعضیها این حساسیت رو روی شکم دارند بعضی ها روی پاها و در شما این باور روی بازو هست .
خب شما با دلیل و مدرک باید به خودتون ثابت کنید این باور غلطه .
خیلی از انسانها رو داریم که بازوهای لاغری دارن .
بازو هم عضوی از بدنه و
چربی سوزی در تمام قسمتهای بدن طبق طبیعت خودش داره انجام میشه .
منتها چون شما توجه به چاقی بازو دارید در این قسمت با توجهات خودتون چاقی رو بیشتر خلق می کنید .
اگه میخواین چاقی در بازوتون خلق نشه بهش توجه نکنید چشمتون رو برگردونید .
با همین یه تمرین ساده کم کم باور چاقی بازو در شما غیر فعال میشه و این پدیده دیگه در بیرون خلق نمیشه .
لاغری بدن هم که همیشه در جریانه و وقتی با تغییر کانون توجه شما چاقی خلق نشه طبیعت بدن خودش چاقیهای گذشته در بازو رو پاک می کنه و بازوی شما مثل سایر قسمتهای بدنتون به راحتی لاغر میشه .
پاسخ به سوال دوم
من در دوره ی ۱۰۰ گام و در دوره تغییر عادت و در دوره ورزش شرکت کردم و بیس اصلی لاغری با ذهن رو یاد گرفتم
در دوره های دیگه هم میخواستم شرکت کنم اما به دلایلی منصرف شدم .
ترجیح دادم مطالب سایت رو مطالعه کنم و مطابق با الگوها و برداشتهای ذهن خودم حرکت کنم .
پاسخ به سوال سوم
ما در تهران زندگی می کنیم .
والک یه گیاه عالی و خوشمزه است که در کوه روییده میشه البته پرورشی هم کاشت می کنند ولی اصلش در کوه هست و اردیبهشت ماه روییده میشه .
در مورد موفقیتهاتون هم که نوشتید خیلی بهتون تبریک می گم .
بسیار عالیه
موفقیتهاتون روز افزون بانوی شجاع و توانمند .
در مورد نوشته هام هم به بنده خیلی لطف دارید منم هرچی یاد گرفتم از این سایت هست که حدودا یک ساله خداوند منو به این سایت هدایت کرد و خدارو شکر برکاتش رو دارم در حوزه های مختلف زندگیم میبینم .
سلام .
من غذامو کم نکردم . بر اساس نیاز بدنم میخورم .
هر وقت حس نیاز کنم می خورم .
گرسنمه میخورم سیرم نمیخورم . چیزی رو کم نکردم .
به نظر من این سوال از ذهن چاق میاد .
ذهن چاق تصورش اینه که انسان متناسب یا لاغر کم غذا میخوره و خودش زیاد میخوره .
این تصور غلطه .
همه به اندازه ی نیازشون میخورن . اصلا کسی خارج از ظرف و نیازش نمیتونه بخوره .
منتها فکر چاق میگه نیاز من چاق کننده است
فکر لاغر یا بهتره بگیم متناسب می گه نیاز من متناسب کننده است .
فکر چاق از چیزی که خورده حس چاقی تولید می کنه
فکر متناسب حس تناسب و سلامتی .
وقتی افکارمون رو اصلاح کنیم و ذهن لاغرمون رو فعال کنیم حتی سوالایی هم که پیش میاد در جهت لاغرتر کردن و متناسب تر کردن ماست گرچه در ذهن متناسب اصلا سوالی در این زمینه ها پدید نمیاد .
سلام .
ممنون از تجربه ی عالیتون که به ما هم انتقال دادید .
بله و اتفاقا میل طبیعی ما روی گرسنگی و سیری تنظیمه .
وقتی گرسنه میشیم میلمون میاد که بخوریم وقتی سبریم میل میره .
حالا دنیا ما فرمولهای چاقی هم داشته باشیم وقتی بدن سیره میل نمیاد .
من واقعا بهش رسیدم .
واقعا وقتی میل به غذا داری یعنی گرسنه هستی .
و حتی خوشمزه ترین غذاها وقتی سیر میشی تمایلی برای مصرفش نداری .
حتی اگه بخوری هیچیش جذب نمیشه .
مثل اسفنج که داخل آب میندازیم . تا وقتی خشکه آب رو جذب می کنه ولی وقتی پرآب شد هر چقدرم آب بریزی داخلش دیگه جذب نمی کنه !
منتها افکار چاقی هستند که مارو چاق کردند نه غذا غذای اضافه دفع میشه به همین راحتی .
باور کنید اصلا میل برانگیخته نمیشه برای خوردن غذای اضافی .
تمام چیزی که ما با میل و رغبت خوردیم واقعا نیاز جسم ما بوده .
بدن چاق به واسطه ی فرمولهای چاقی دچار قحطی زدگی و جنگ شده و بدن برای محافظت از ما در وضعیت جنگ و مبارزه میل به ذخیره می کنه .
یعنی ما با فرمولهای اشتباه خودمون که فلان غذا چاق کننده است انقدر بخوری چاق کننده است من دارم چاق میشم نشستن چاق کننده است آبم میخورم چاق میشم نفس میکشم چاق میشم و چنین فرمولهایی خودمون رو ناراحت کردیم و به خدای خودمون تهمت زدیم . به سیستم آفرینش تهمت زدیم . چاقی کفره تناسب اندام سیستم طبیعی ماست حتی ذخیره ی انرژی چیز بدی نیست . جزء سیستم دفاعی بدن ماست . ما اشتباه کردیم که به خودمون فرمول غلط دادیم و هی بدن ترسید هی میل برای ذخیره بیشتر شد .
این راه خیلی روشنه وقتی ما عملکردمون با خدا با خودمون با مردم با مواد غذایی رو تغییر بدیم و به همه چیز نسبت خوب بدیم واکنش بدن از حالت ذخیره انرژی خارج میشه
خیلی راحت خود به خود ما متناسب میشیم .
هر لحظه این تناسب و تعادل داره انجام میشه .
هر لحظه .
واقعا جز قدردانی از خداوند که دیدگاه مارو با هدایت به این مسیر زیبا باز کرد چه میشه گفت
کسی که به این مسیر وارد میشه دوباره از نو مسلمان شده . تمام باورهای محدود کننده کفر هستند .
نسبت دروغ به خداوند گناهه و برای همین حالمون بد میشه .
هر وقت فکر منفی در سرمون میاد حالمون بد میشه و داره می گه ایست کن این تفکر غلطه تغییرش بده و ما هر روز در حال تازه کردن ایمانمون هستیم .
سلام .
ممنون از ابراز لطف شما .
الحمدلله به لطف تناسب فکری کارو بارم پر رونق تر شده بیشتر زمانم مشغول کار هستم برای همین کمتر مینویسم . عذرخواهی منو پذیرا باشید ولی هروقت که سرم خلوت تر میشه میام و میخونم و و گوش میدم یعنی خودم رو در معرض آگاهیها قرار میدم و استفاده می کنم از بیانات استاد و سایر دوستان .
اما در مورد سوال شما چیزی که به ذهنم میرسه اینه که هر کسی نیازش با شخص دیگه متفاوته .
به نظرم بهترین معیار رو برای اینکه تشخیص بدیم کی بخوریم و کی نخوریم رو خداوند برامون گذاشته و به نظرم اگه هر کسی واقعا نقطه سیری و گرسنگی خودشو پیدا کنه دقیقا مثل همون انسان متناسب زمان خوردن و نخوردن خودش رو میتونه تشخیص بده .
ببینید من به یه نتیجه رسیدم وقتی سیرم بهترین گزینه نخوردنه . وقتی هم گرسنه هستم بهترین گزینه خوردنه .
خوردن و نخوردن رو بر اساس ذهنم انتخاب نمی کنم بر اساس جسمم انتخاب می کنم .
از طرفی خوردن از نظر من چاق کننده نیست . خوردن برطرف کردن نیازمه . تبدیل شدن به انرژیه .
شاید بگید خب این درسته اما پرخوری چاق کننده است .
میگم اگه کسی طبق نیازش بخوره اصلا پرخوری نمی کنه .
خب باز ممکنه بگید من عصبی بشم میخورم استرسی میشم میخورم هیجانی میشم میخورم و …
خب من میگم وقتی ما از نظر ذهنی هنوز مشکلات دیگه مون رو حل نکردیم و هنوز از ذهن خلاق خودمون به جای حل مساله در مشکلسازی استفاده می کنیم خب طبق الگوهای قبلی خیلی به خودمون حس نیاز میدیم . ذهن و بدن رو نیازمند می کنیم و ما کارمون اینه این احساس گرسنگیهای ذهنی رو پر کنیم .
ما اگه مدیریت ذهن رو همیشه انجام بدیم و بلد بشیم چطور از قدرت ذهنمون به جای مشکل سازی در جهت حل مسائل استفاده کنیم قطعا حس نیازمون توسط مدیریت ذهن پر میشه و ما یا اصلا عصبی نمیشیم یا خیلی دیر عصبی میشیم نومید نمیشیم افسرده نمیشیم بیمار نمیشیم فقیر نمیشیم و این احساسات نیاز وقتی نباشه بدن ما طبق طبیعت خودش چربی سوزی رو کامل انجام میده و وقتی حقیقتا خودش نیاز به مصرف مواد غذایی پیدا می کنه از طریق میل ما به ما اعلام میکنه .
من نظرم اینه بیشتر حواسمون به آلارم بدنمون باشه برای خوردن .
خیلی خوب بهمون میگه . وقتی گرسنه ای میل برای خوردن خیلی عالیه غذاها خوشمزه ترن بیشتر بهت میچسبند ولی واقعا خوردن در موقع سیری و براساس دیدن یا شنیدن یا به به و چه چه دیگران اونم باز در زمان سیری لذتی نداره .
فقط باعث میشه حسمون بد بشه و از لحظاتی که میتونیم لذت ببریم نبریم در عین حال وقتی گرسنه ای و هی به خودت بگی نخور نخور باز حس ولع زیاد میشه و بازم نیاز ذهنی به نیاز جسمی اضافه میشه .
به نظر من بهترین تعادل برای اینکه ذهن منفی نشه خوردن بر اساس نیازه .
اینجوری نه هیچ وقت عذاب وجدان میگیری و نه هی برچسب پرخوری و تحقیر و سرزنش به خودت میزنی نه هیچ وقت نخور نخور به خودت می گی که ولعت و زیاد کنی نه احساس ضعف می کنی نه در حسرت غذاهایی .
من اینو واقعا در بدنم شناختم و اجازه میدم زمان خوردنم رو حس گرسنگی بهم اعلام کنه و نخوردنم رو حس سیری .
از خودم زمانبندی نمیزارم . انقدر بخور این زمان بخور این زمان نخور وای الان زیاد خوردم کم خوردم .
.چون انقدر کار دارم که دیگه ذهنم درگیر لذت بردن از کارمه . خوردنمامم هیچ وقت محدود نیست . حس محدودیت هم ندارم آزادم ولی بر اساس نیاز جسمم عمل می کنم و خیلی سعی می کنم دچار هیجانات نشم چون الگوهای خوردنهای هیجانی رو دارم . ولی مدیریت می کنم که از طرفی منفی نشم نومید نشم حسادت نکنم شکرگزاری می کنم هر روز صبح که مبخوام برم سرکار از خدای خودم تشکر می کنم که کار دارم مشتری دارم زیاد در وادیهای هیجانی خودمو نمیندازم و اصولا به چیزهایی که هم سن و سالهام بهش علاقه دارن خیلی علاقه ای ندارم مگر تفریحات سالم که اتفاقا پایه هستم . مثل کوهنوردی و اردوهای جهادی . البته یه نکته مهم من برای تنهاییم خیلی ارزش قائل هستم یعنی با وجودیکه انسانی هستم که همیشه بیرونم ولی همیشه خلوتی برای خودم دارم که دلم نمیخواد کسی خلوتم رو به هم بزنه . با خدای خودم حرف میزنم قدردانی می کنم خواسته هام رو می گم ستایشش می کنم یعنی به جای پناه بردن به غذا من با خدای خودم در ارتباطم .
من خیلی از چاله های ذهنی که قبلا خودم ایجاد می کردم رو با خدای خودم پر کردم . چاله سازی رو هم با توجه نکردن به ناخواسته ها کنار گذاشتم برای همین خیلی کم پیش میاد که من بر اساس فرمولهای قبلیم غذا بخورم در نتیجه دیگه حس محدودیت ندارم و خیلی راحت نیاز جسمم رو تشخیص میدم .
یعنی میخوام اینو بگم وقتی مدیریت ذهن باشه گرسنگیهای ذهنی اصلااااااا ایجاد نمیشه .
و گرسنگی فقط بر اساس جسمه .
توجه به داشته ها رها شدن از حسادت ها رها شدن از مقایسه کردن ها و ناشکری نکردن خیلی کمک کننده است .
مثلا قبلا من یه عادتی داشتم این بود که خیلی خودمو با دیگران مقایسه میکردم میگفتم فلانی ماشین داره من ندارم . فلانی باباش اینجوری حمایتش می کنه من اون حمایت رو کمتر دارم فلانی انقدر پول داره خونه داره باباش بهش خونه مجردی داده من ندارم من چاقم کسی به من ابراز علاقه نمی کنه و خلاصه کلییییی از این حرفا با خودم داشتم اینا و امثال این گفتگوهای ذهنی همون چاله سازی های ذهنیه که توسط شخص من انجام میشد و اگه ادامه پیدا کنه ذهنم رو بیمار می کنه دچار خلاء می کنه ارتعاشش منفی میشه در نتیجه چیزای منفی بیشتری هی جذبش میشه و باز چاله ها عمیقتر .
سیاه چاله هایی که تمام انرژی روحانی انسان رو میخورن و نیازمون به مصرف مواد غذایی رو شدیدتر می کنند و باز فرمولهای اشتباه محدودیت باز چاله های عمیقتر .
خلاصه همه ی اینا تنظیمات بدن رو به هم میزنه .
اما وقتی در صدد بر بیاییم که اول تمام چاله ها رو پر کنیم از خدامون بخوایم کمکمون کنه که البته او دائما خودش این کار و می کنه ما به شفای درونی متصل میشیم و خیلی راحت ذهنمون رو سالم می کنیم و پر می کنیم تمام سیاه چاله هایی که انرژی ما رو میخورن .
اینا یعنی کار روی ذهن .
وقتی ذهن سالم میشه ارتعاشش مثبت میشه دیگه به جای انرژی خواری انرژی رسان میشه .
بدن این ارتعاش رو دریافت می کنه بهش انرژی میرسه دیگه کمبود انرژی نداره در نتیجه بدن هم آروم آروم با اصلاح ذهن به طبیعت خودش که تناسب اندامه برمیگرده و میلش به ذخیره انرژی در حد طبیعت جسمی میشه .
سلام
خیلی خوبه از غذا نمیترسید .
معده ای که یه لقمه رو هضم میکنه ده تا لقمه رو هم هضم می کنه براش فرقی نداره چقدر بریزیم توش اون وظیفه اش هضم کردنه .
فقط خودمون حس می کنیم زیاده روی کردیم حسمون بد میشه .
وقتی بیخیال فرمولهای چاقی بشیم اصلاااااا دیگه درگیر خوردن نمیشیم .
چون هر چی میخوریم هضم میشه و میره .
لاغری و چاقی شدن هیییییچ ربطی به غذایی که میخوریم نداره
اگه باور خوردن رو از چاقی و لاغری برداریم دیگه با ذهنمون به چاقی از طریق خوردن توجهی نداریم و چاقی رو با چنین فرمولهایی خلق نمی کنیم .
سلام .
تداومش فقط زمانی اتفاق میفته که شما نیاز بدنتون رو تشخیص بدین .
کم خوری ضعف میاره . پرخوری آسیب میزنه .
بعد از کم خوری احساسمون بده ( ولع و به اجبار جلوی خودمون رو گرفتن به اجبار می گیم نخور )
بعد از پرخوری هم احساسمون باز بده . (عذاب وجدان . چرا خوردی ؟ )
اما اندازه نیاز جسم جاییه که نه خودمون رو مجبور می کنیم به نخوردن و نه جایی که عذاب وجدان بیاد سراغمون .
بلکه حس بعد از خوردن حس رضایت و سپاسگزاری باید باشه .
اجبار به نخوردن رو رها کنید . نیازی بهش نداریم .
عذاب وجدان رو هم رها کنید . به اونم نیازی نداریم .
بعد از غذا حس رضایت و سپاسگزاری رو در خودتون تمرین کنید تا خوردن متناسب رو پیدا کنید .
وقتی پیدا کردید اون حس انقدر عالیه که خود به خود دلتون میخواد اون حس رو ادامه بدید .
حس افراط و تفریط میره و حس تعادل میاد .
حس تعادل حس رضایته .
حس خوبیه .
ذهن ما بر اساس تعادل آفریده شده .
جسم ما براساس تعادل آفریده شده .
فقط خودمون تعادل رو نمیدونیم چیه .
تعادل جاییه که شما احساس رضایت از عملکردتون دارید .
برای دائمی شدن این احساس باید همیشه از عملکردتون حس رضایت داشته باشید و متاسفانه انسانهای چاق از این حس دور هستند و به فراموشی سپردند و گمش کردند در حالیکه اصل وجودشونه
و این حس عالی رو هنوز پیدا نکردند .
ولی اغلب انسانهای لاغر اون حس رو به صورت طبیعی زندگی می کنند .
از هرکدومشون بپرسی بعد از غذا چه حسی داره ۹۹ درصدشون می گن سیر شدیم و یه حس رضایتی دارن از عملکردشون .
خودشون رو به پرخوری و کم خوری متهم نمی کنند . همیشه میگن اندازه نیازمون خوردیم .
ولی ما اون نیازه رو خیلی وقتها تجربه نکردیم
ولی هردو حس کم خوری و پرخوری رو میشناسیم . پس فقط کافیه کم خور و پرخور نباشیم یعنی نه ضعف کنیم نه عذاب وجدان بگیریم .
قبل از خوردنم باز با احساسمون میتونیم تشخیص بدیم .
نجوای بخور بخور ذهنی از نخور نخورهای ما میاد .
هر لقمه که میخوری از درون به خودت میگی نخور نخور و هر چه بیشتر خودتو منع می کنی خوردن ذهنی قویتر میشه .
اگه میخواین امر به خوردن ذهنی کم بشه در هر لقمه نخوررن رو به خودتون تلقین نکنید .خودتون رو لایق خوردن بدونید . شما لایق خوردن غذاهای خوشمزه هستید .
وقتی با این احساس بخورید ذهنتون آروم میشه و دستور خوردنهای ذهنی کم میشه . چون هر چی بگید نخور نخور اون بیشتر میخوره .
چون نخور نخور فقط توجه ذهن رو به خوردن بیشتر می کنه .
شما باید به خودتون بگید خوردن نیاز توست . نخوردنم نیازته . وقتی به خودتون تلقین نخوردن با رنج کنید ذهنتون فکر می کنه نخوردن تحمیله و نتیجه عکس نشون میده .
نخوردن رو به خودتون تحمیل نکنید .
اجازه بدین حس خوب نخوردن خودشو نشون بده نه حس بدش .
نخوردن در زمان درست خود به خود رخ میده
نخوردن در زمان خودش لذته
نخوردن در زمان خودش فرصت به بدنه تا فرایند هضم رو تکمیل کنه .
وقتی هضم تکمیل بشه ما احساس گرسنگی می کنیم .
زمان خوردن وقت گرسنگیه .
نخوردن گرسنگی کشیدن نیست .
خوردن سیر بودن نیست .
خوردن در زمان گرسنگیه
نخوردن در زمان سیری .
گرسنگی ذهنی هم گرسنگیه . پس موقع گرسنگیهای ذهنی هم باید خوردنهای ذهنی رو انتخاب کنید که ذهنتون سیر بشه .
خب ما گرسنگی ذهن رو میدونیم چیه .
در اثر تحمیل نخوردن ایجاد شده .
سیری ذهن هم باید اتفاق بیفته .
زمانیه که شما به خودت تلقین خوردن می کنی اونقدر به خودتون میگید بخور تا ذهنتون بگه سیر شدم .
وقتی خوردن رو به خودتون تلقین کنید ذهن سیر میشه و دیگه دستور به خوردن نمیده دستور به سیر شدن میده
همون جور که وقتی نخوردن رو به خودتون تلقین میکردید در ذهن حس گرسنگی پدید می آوردید و ذهن دستور به خوردن میداد
البته اینا فقط تجربیات خودمه . چیزی که شما رو ترغیب به استمرار می کنه اینه که به خودتون نگید نخور تا نجوای بخور ذهنی آروم بشه .
سلام .
من فقط تجربه خودمو می گم .
بانو ۸۰ درصد خوردنهای ما نیاز ذهنی به خوردن هست .
نیاز ذهنی یعنی همون خلاء های عاطفی ، خلاء های ذهنی ما .
ما کلی فرمول اشتباه در زمینه های دیگر زندگیمون داریم که برای برطرف کردن همه ی اونها خوردن رو انتخاب کردیم . اما خوردن فقط زمان کوتاهی مارو اروم میکرد اما ریشه مشکل رو حل نمی کرد .
در حقیقت به نوعی ما از غذا برای تسکین روان آسیب دیده مون استفاده میکردیم .
مسکن موقتا پاسخ میده ولی مشکل رو حل نمی کنه .
برای برطرف کردن ریشه ی مشکلات ما باید فرمولهای غلط ذهنی در سایر زمینه های ذهنیمونم برطرف کنیم .
فرمولهای غلط فقط در زمینه چاقی و لاغری نیست .
ما کلی فرمول غلط در حوزه ی روابط داریم
کلی فرمول غلط در حوزه پول داریم
کلی فرمول غلط در مورد عزت نفسمون داریم
کلی فرمول غلط در مورد سلامتیمون داریم
و در هر زمینه ای اگه واکاوی کنیم میبینیم کلی فرمول غلط داریم که وقتی باهاش برخورد می کنیم فقط میخوایم برای آرامش یافتن و تسکین درد به غذا پناه ببریم .
خب اگه ما روی اون زمینه ها کار کنیم و راه حل اونها رو از ذهن خودمون بخوایم ذهن به جای امر به خوردن راه حل رو پیدا می کنه
مثال میزنم که بهتر منظورمو برسونم .
مثلا من خودم قبلا با مادرم خیلی بحث می کردم .
همش سر کوچکترین مساله دعوا می کردیم .
خب من هر وقت با مادرم دعوام میشد و اعصابم خورد میشد میرفتم سراغ غذا و تا دلتون بخواد میخوردم تا اون رنج تموم بشه . حالا بماند که رنج عذاب وجدان بهش اضافه میشد و حال منو میگرفت و من برای رهایی از عذاب وجدان بازم میخوردم .
در حقیقت غذا برای من پناه بود . ارامش بود . تنها زمانیکه حس میکردم میتونم بدون دغدغه و نگرانی لذت ببرم فقط موقع خوردن غذا بود .
اما اینا فقط مسکن بود و مشکل منو با مادرم حل نمیکرد .
پس در نتیجه هر بار تکرار میشد و هر بار من از این واکنش جهت آروم کردن خودم استفاده می کردم .
اما من در این راه شریف روانشناسی رو آموختم . فهمیدم این راه برطرف کردن مشکلات نیست .
مشکلات راه حلی دارن که ریشه اش در خود ذهن منه و از اونجایی که طبق آیه قرآن شنیده بودم که ان مع العسر یسرا پس به طور قطع راه حل مشکلات من در دل مشکلات من پنهان شده .
پس شروع کردم به واکاوی مشکلاتم .
در همون مثال مادرم میگم .
نشستم بیشترین زمانهایی که با مادرم دعوام میشد رو نوشتم .
خب من موقعی که با دوستام تا نصفه شب بیرون میرفتیم وقتی می اومدم خونه دعوا میشد
یا صبح که میخواستم از جا بلند بشم و رختخوابم رو جمع نمی کردم
یا به خاطر به هم ریختگی اتاقم
یا به خاطر تند صحبت کردن با مادرم
اینا نمونه هایی از دعوای من با مادرم بود که بعدش واکنش من بعد از دعوا پناه بردن به غذا بود .
خب من اومدم این مشکلات رو برطرف کردم .
خودم مسئول کارهای خودم شدم .
اتاقم رو مرتب کردم .رختخوابم رو جمع کردم . حتی گاهی به خود مادرم هم کمک کردم خرید وسایل بیرون رو که بابام فرصت نمیکرد بخره رو من خریدم شبا تا دیر وقت با دوستام نمی موندم یا اگه میخواستم بمونم به مادرم اطلاع میدادم و یه جورایی منطقی مجابش میکردم که به تفریح نیاز دارم .
خلاصه من قسمت اعظم مشکلاتم رو با مادرم حل کردم .
مادرم هم گیراش خیلییییی کمتر شد .
البته گاهی هنوزم اختلاف نظر پیدا می کنیم ولی نه مثل قبل و اینکه در چنین زمانهایی من به غذا پناه نمیبرم فرمول ذهنم رو پیدا می کنم . اون رو اصلاح می کنم مشکلم برطرف میشه .
راه حل تمام مشکلات یا کنترل ورودیه که مواردی که واقعا ضرورتی ندارن رو از زندگیم حذف می کنم و مواردی که ضروری هستند رو کنترل و یا بهتره بگیم مدیریت ذهن می کنم .
اینجوری خیلی راحت مشکلاتم حل میشه و از طرفی مشکل اضافه و غیر ضروری هم برای خودم نمیتراشم در نتیجه من ریشه ی مشکلم رو حل کردم و دیگه نیاز ذهنی به مسکن غذا پیدا نمی کنم
و با همین مدیریت ساده تنها دلیل خوردنهای من فقط نیاز جسمی شده .
وقتی گرسنه ام میخورم وقتی سیرم نمیخورم .
خوردنم رو با عشق انتخاب می کنم
نخوردنم رو هم با عشق انتخاب می کنم .
برای گرسنگیهای ذهنیم هم که همون فرمولهای انرژی خوار هستند سیری ذهنی پیدا می کنم .
ذهنم رو برای راه حل سازی تربیت کردم نه برای مشکل سازی
برای همین نسبت به قبل خیلییییی مشکلاتم کم شده و به جای اینکه انرژیم دیگه صرف برطرف کردن مشکلات بشه در جهت پیشرفت مصرف میشه .
یعنی من روز به روز پیشرفت می کنم
کارم خوبه خدارو شکر . روابطم خوبه . عزت نفسم عالیهههههه . و در کل از زندگیم راضی هستم .
سعی کردم کمال طلبی رو هم که فقط باعث میشه از زندگی فعلیم لذت نبرم کنار بزارم . نه اینکه هدف نداشته باشم دارم ولی خودمو دچار خلاء ذهنی نمی کنم با لذت بردن از زمان حال خودمو پر و سیر می کنم .
در حقیقت گرسنگی ذهن خودمو با غذاهای ذهنی پر می کنم و از غذا فقط برای رفع گرسنگی جسمم استفاده می کنم .
من خیلی خوب لاغر شدم نه خودمو محدود می کنم نه عذاب وجدان میگیریم هم از خوردن لذت میبرم هم از نخوردن .
برای خلاء های ذهنیم راه حل پیدا کردم و در نتیجه از درون بزرگ شدم . وقتی خودمو از درون بزرگ کردم جسمم کوچیک شد . چون خودمو بزرگتر از مشکلات دیدم و در خودم حلشون کردم .
چاقی رو در وجودم حلش کردم چون خودم رو بزرگتر از چاقی دیدم . چون چاقی آفریده ی دست خودم بود . پس چیزی رو که خودم با توجهاتم با نفرتم با احساسات منفیم خلقش کردم به راحتی با تغییر سبک نگرشم به راحتی برطرفش کردم .
در عین حال زمانهایی هم که باز اشتباه میکردم اشتباهات خودمو میپذیرفتم و در جهت جبرانش بر می اومدم . در کل از وضعیتی که دارم راضی هستم . خدارو شکر
شاید مشکلات من از نظر شما خیلی کوچیک باشه و در وجود خودتون بگید کاش مشکلات ما هم انقدر راحت حل میشد
در پاسخ باید بهتون بگم ذهنی که مشکلات بزرگ خلق می کنه قادره راه حل های بزرگ هم خلق کنه . پس خودتون رو با این تفکر که مشکلات عطا کمه یا سنش کمه و هنوز وارد جریان زندگی نشده به ادامه ی مسیر قبلی مجاب نکنید .
قطعا شمایی که مشکلاتتون بزرگتر از منه ذهنتون برای برطرف کردن مشکلاتتون هم راههای بیشمار بیشتری میتونه بهتون ارائه بده پس ازش بخواین و ذهنتون رو برای راه حل تربیت کنید .
این بهترین راه برای برطرف کردن گرسنگیهای ذهنیه .
و یکی دیگه اینکه خودتون رو در معرض مشکلات جدید قرار ندید . یعنی همون کنترل ورودی منظورمه .
ببینید اینا ترفندهای ساده ای هستن اما هر بار که ازشون استفاده کنیم خودتون شاهد نتایج عظیمش خواهید بود .
به خدا این ماییم که انتخاب می کنیم در کدوم مسیر باشیم .
مسیر مشکلات یا مسیر راه حل
مسیر سختی یا مسیر آسانی .
با تغییر برداشت و تحلیلهای ذهن قدرت ذهن رو در جهت خلق آرزوهامون تغییر بدیم .
سلام بانوی گرانقدر .
ممنون از شما و نظر لطف شما .
برقرار باشید .
بله درسته ما با نوشتن عضلات ذهنمون رو قویتر می کنیم که بهتر درک کنه و در نتیجه احساسمون خوب باشه در مسیر .
احساس بد ناشی از عدم شناخته .
وقتی شناختمون از لاغری کمه ترس میاد سراغمون ولی وقتی لاغری رو رفیق دیرآشنای خودمون بدونیم که از اول زندگیمون با ما بوده و تا آخر عمرمون هم خواهد بود دیگه نه به نبودنش گرفتار میشیم نه به سخت بدست آوردنش .
او همیشه در بدن جاریه وداره رخ میده .
وقتی ببینیمش دیگه با فکرمون تولید چاقی نمی کنیم .
همینکه تولید چاقی نکنیم لاغری خودش خود به خود بدن رو متناسب می کنه .
سلام و درود .
بله کاملا درست می گید .
لاغری دیگه رویا نیست .
ما لاغری رو داریم زندگی می کنیم .
یه لحظه فکر کنید نیروی لاغر شدن در بدن وجود نداشت . یه لحظه فکر کنید طبیعت بدن چاقتر شدن بود .
میدونید در این چند سال عمرمون چند کیلو بودیم .
شاید به اندازه یه تریلی یا بزرگتر . یعنی ۱۰ تن یا ۲۰ تن
حالا برگردیم به همین الان . چند کیلوییم
۱۰۰ کیلو
۲۰۰ کیلو
پس بقیه اش چی ؟
۹ تن دیگه چی ؟
این ۹ تن کجا رفته ؟
خب حالا ببینید قدرت چربی سوزی در بدن چقدر زیاده که در طول عمر ما ۹ تن رو تجزیه کرده و از بین برده .
حالا این نیروی عظیم لاغری که در این سالها ۹ تن رو تجزیه کرده نمیتونه ۵۰ کیلو اضافه وزن ما رو کاهش بده ؟
لاغری رویا نیست . لاغری واقعیتیه که ما از اول عمرمون تا الان داشتیم باهاش زندگی میکردیم . منتها نمیدیدمش .
فقط چاقی رو میدیدیم .
حالا ببینید سرعت کاهش وزن نسبت به افزایش وزن چقدر زیاده .
ما در این همه سال با نیروی ذهن خوداگاه خودمون تونستیم ۵۰ کیلو اضافه کنیم . در حالیکه نیروی ناخوداگاه ما همواره بر مسیر لاغری بود .
چاقی به ناخوداگاه ما نرفته و بدن ما دائما داره چاقی رو پاکسازی می کنه .
حالا اگه ما اگاهانه دیگه افکار چاقی رو تولید نکنیم طبیعت بدن تمام اضافه وزن ما رو پاک می کنه .
اصلا لازم نیست ما برای لاغری کاری انجام بدیم .
چون او هر لحظه داره رخ میده .
چه خواب چه بیدار
چه نشسته چه سرپا
نشانه های لاغری در همه جای بدن ما هست .
از پلک زدنمون گرفته تا رشد ناخنها همه در مسیر لاغری و تناسب هستند .
وقتی نگرشمون رو تغییر بدیم ایمانمون به لاغری زیاد میشه و میبینیمش و دیگه نگران نیستیم .
چون چه حواسمون باشه چه نباشه اون داره کار خودشو می کنه .
چه بخوایم چه نخوایم لاغری داره رخ میده .
بله کاملا حق با شماست ما باید روی ذهنیتمون کار کنیم تا سبک نگرش ما تغییر کنه و از زاویه دید لاغری به بدن نگاه کنیم .
اون وقت ایمانمون زیاد میشه . نگرانیمون میره ترسمون میره . اندوهمون میره . حس قدرت پیدا می کنیم . دیگه انرژی ها رو صرف افکار منفی نمی کنیم و زندگیمون میشه سراسر لذت و آرامش .
خوا رو شکر که دوستان فهمیده ای چون شما در این سایت هستند که از نوشته هام استقبال می کنند .
به نظر من شما خودتونم عالی هستید و درک بالایی دارید و باهوش هستید و با ذهنتون کاملا آشنا شکست نفسی میفرمایید اما همین که حرفامو درک کردید و بهم حس خوبتون رو انتقال دادید ازتون ممنونم .
خدارو شکر به خاطر وجود دوستان خوبی چون شما .
سلام و عرض ادب ممنون از نظر مثبت شما .
ما چاقی رو دقیقا با امثال این ادله ها برای خودمون منطقی کردیم .
دقیقا باید از همون مسیر چاقی الگو بگیریم و لاغری رو برای خودمون بسط و گسترش بدیم و منطق پذیرش کنیم .
چون لاغری در تمام لحظات داره اتفاق میفته .
یه نکته ی دیگه هم اینکه انسان چاق که حالا بیست سی کیلو اضافه داره نسبت به یه انسان لاغر خیلی داره فعالیت می کنه چون هر لحظه ۲ تا وزنه ده بیست کیلویی همراهشه داره میزنه .میخوابه وزنه همراهشه . بیداره وزنه همراهشه راه میره وزنه همراهشه . پس خود به خود اون ورزش می کنه ولی چرا لاغر نمیشه . او دائما خسته است . حالا همچین فرد خسته ای رو بگو برو ورزش کن اصلا جونی براش مونده بره ورزش کنه . تنها راه لاغر شدن تنها و تنها تغییر همین الگوهای ذهنه تا واکنشهای بدنمون رو تغییر بدیم و خیلی راحت لاغر بشیم .
به خدا ماها از غیرتمون بود ورزش میکردیم شایدم از دوست نداشتن خودمون . وگرنه انسانهای لاغر انقدر خودشون رو دوست دارن که وقتی بهشون اضافه بار بدی اصلا حمل نمی کنند .
اونا اگه از ما فعالترن فقط به خاطر سبک بودنشونه . کار کردن برای اونا کاری نداره .
اگه انسان متناسب ظاهرا فعالتره ؛ چون در لاغر بودن راحتتر کارها انجام میشه . راحتتر نشست و برخاست می کنیم راحتتر راه میریم و فعالیتهای عادی روزمره رو انجام میدیم . حتی راحتتر غذا میخوریم .
زندگی در لاغری خیلی راحته برای همین یه انسان لاغر ناخوداگاه فعالتره
در یه جمله
لاغری فعالیت میاره ولی فعالیت لاغری نمیاره .
سلام و عرض ادب .
چه خوب ریشه یابی کردید .
باور بی تحرکی .
من ۳ راه به ذهنم میاد که این باور رو در ذهنم تجزیه کنم و بسوزونمش .
ما بی تحرک نیستیم .
از چند وجه میشه این موضوع رو بررسی کرد .
اول از راه همون کالری شماری که باورش در ذهن چاقمون هست .
ما خیلی حرکت داریم .
تمام کارهایی که داره توسط بدن انجام میشه تحرکه .
ما هر ساعت حدودا ۷۰ تا ۱۰۰ کالری داریم انرژی میسوزونیم . چه خواب چه بیدار چه نشسته چه در حال فعالیت .
شما مگه چقدر ورزش میکردید ؟
روزی نهایت ۲ ساعت دیگه بیشتر که گمان نکنم ورزش میکردید
خب پیاده روی ۴ کیلومتر در ساعت فقط ۱۰۰ – ۱۲۰ کالری انرژی در یک ساعت میسوزونه .
بعضی ها می گن ۲۰۰ تا ولی اون پیاده رویهای خیلی طاقت فرساست .
اما یه پیاده روی نرمال فقط ۱۰۰ تا ۱۲۰ کالری انرژی میسوزونه .
خب نهایت ۲ ساعتم انجام بدین فقط ۴۰ کالری از حالت نشسته بیشتر دارید انرژی مصرف می کنید .
چون در حالت نشسته یا خوابیده هم ما داریم انرژی میسوزونیم .
تمام اندامهای بدن در حالت طبیعی دارن کار می کنند .
شما همین که زنده هستی داری کلی فعالیت می کنید .
خب حالا با همین اعداد و ارقام و کالری شماری میبینیم ورزش هیچ تاثیری در لاغری نداره .
یعنی با همین اعداد و ارقام هم که هیچ تاثیر مثبتی در ذهن نداره ما به خودمون ثابت کردیم ورزش تاثیری در لاغری نداره
و اتفاقا بدن رو فرسوده و زخمی می کنه .
مگر عاشقش باشی که البته فرمودید علت اصلی ورزش کردنتون یه خاطر لاغریه .
با بورزش ما نیازمون بیشتر میشه بعد میاییم میخوریم تازه بیشترم میخوریم چون مدام با خودمون میگیم خسته شدیم ورزش کردیم و به نظرم تازه خوراک چاقی بیشتری به ذهنمون میدیم . پ
س ورزش عادت پرخوری رو در ما بیشتر می کنه .
گرچه من پرخوری رو هم برای خودم تجزیه کردم ولی خب بعضی از دوستان شاید هنوز به پرخوری باور داشته باشه
ورزش در یه صورت تاثیر خوب داره رومون اینکه ما از خود همون ورزش خوراک ذهنی لذت سرگرمی تفریح بازی و … به خودمون بدیم ولی در هر صورت بازم اون ورزش لاغر نمی کنه فقط حالمون رو خوب می کنه و اون حال خوبه که همسو با طبیعت بدن میشه و موانع لاغری رو برمیداره . ولی ما این حال خوب رو از خیلی چیزا میتونیم بگیریم و مهمترش وصل شدن به خدای وجود خودمونه .
خب این یه دلیل .
دلیل بعدی لاغری دائمی ما اینه که
چربی سوزی یه روند ثابتیه که هر لحظه داره انجام میشه .
تجزیه چربیها یه روند دائمیه .
پس با توجه به روند چربی سوزی دائمی بدن که تنفس بزرگترین شاهدش هست میتونید اثبات کنید به خودتون که لاغری همواره در حال انجامه .
راه سوم .
شما میتونید با نوشتن و تحلیل کردن ، عضلات ذهنتون رو قوی کنید.
عضلات ذهن که قوی بشن عضلات جسم هم قوی میشن .
حتی از نظر من که بدن خودش عضله هم به قدر کافی داره و خیلی عالی همه چیز رو تنظیم می کنه .
چربی رو در ذهنتون تجزیه کنید .
ما راهمون تناسب فکری هست . ما چاقی رو در ذهنمون باید لاغر کنیم .
چربی سوزی رو در ذهنمون بالا ببریم
وگرنه جسم همه کارهاش تنظیمه .
خوراک خوب به ذهنمون بدیم .
ذهن رو با مطالب دلخواه تغذیه کنیم .
طبیعت بدن رو ببینیم .
همین حالا کلی چربی داره در بدن ما سوخته میشه و کلی عضله هم داره ساخته میشه .
احساس چاقی فقط مربوط به باور ماست .
ما با نوشتن و تحلیل کردن و فکر کردن باورهای چاقی رو تجزیه می کنیم آبش می کنید .
ورزش از نظر شما یعنی تجزیه چربی
این باورها هم یعنی باورهای چاقی یعنی باورهای چربی ساز
اینا رو در ذهنتون تجزیه کنید و با نوشتن و تحلیل کردن ورزش ذهنی به خودتون بدید .
هر زمان که این باورها از بین رفت یعنی ورزش ذهنیتون لاغرتون کرده و وقتی چاقی از ذهن پاک بشه خب مسلما در جسم هم از بین میره .
به جای ورزش جسمی که تاثیری در لاغری نداره ورزش ذهنی کنید که تاثیر عالی روی چربی سوزی ذهنی داره .
چربی ذهنی یعنی همون باورهای چاقی
چربی سوزی ذهنی یعنی همون تجزیه و تحیل و شرح دادن این باورها تا آب بشن و گلوله باورهای چاقی باز بشه .
به نظر من شما بیشتر از اینکه به ورزش جسمی نیاز داشته باشید به ورزش ذهنی که همون تجزیه و تحلیل کردن باورهای چاقی هست نیاز دارید
و ذهنتون این باورها رو در سطح خوداگاهتون میاره تا بگه من به چی نیاز دارم .
ذهنتون رو ورزش بدید و باور بی تحرکی رو به تحرک وا دارید .
ذهنتون که حرکت کنه احساس تحرک بهتون دست میده و برچسب بی تحرکی از ذهنتون پاک میشه .
اینا مطالبی بود که به ذهن من رسید و من کلی ورزش کردم .
خیلی لذتبخش بود برام . ممنون از شما که با کامنتتون باعث قویتر شدن عضلات ذهن من شدید .
سلام بله درست میفرمایید .
اما من از بعضیها که برام پاسخ کامنت میدن حس محدودیت میگیرم . حسم بد میشه نسبت به کلمات و لحن اداشون .
شاید نیتشون خیر باشه ولی نگرش من بهشون منفیه که البته میدونم باید نگرش خودم رو هم اصلاح کنم .
برای همین خیلی ملاحظه می کنم که اگه خواستم نظرم رو به کسی بگم خیلی با احتیاط بگم که خدای نکرده حس بدی از نوشتم نگیره .
ممنون که حس خوبمو درک کردید .
در مورد تگرانیهاتونم فقط به خودتون بگید نگرانی ها اومدن خودشون رو دارن نشون میدن که من باورهای لاغریم رو قوی کنم .
هر چقدر لاغر بودن طبیعی رو بیشتر در جسمتون ببینید ایمان به لاغری بیشتر میشه . نشانه هاش رو هم در پیام قبل گفتم . هر چقدر به این نشانه های لاغری که همیشه داره رخ میده بیشتر توجه کنید یقینا ایمانتون به لاغری عمیقتر و عمیقتر میشه گسترده تر میشه شاخ و برگش بیشتر میشه و خود به خود بر نگرانیها غلبه می کنه .
اتفاقا افکار و احساسات منفی برای ما چراغ راه هستن که باورهای مثبتتو قویتر کن که نگرانیها در مقابلش کوچیک و کوچیک میشن .
میشه برام بنویسید در مورد لاغری چه باوزهایی دارید ؟
ممنون میشم ازتون
سلام و عرض ادب
ممنون از راهنماییتون
لطف کردید .
سلام و عرض ادب . جسارت میکنم بانو دارم پاسختون رو میدم . البته این نظرم کاملا شخصیه و با کمال ادب و احترام بیان میکنم و دارم درس پس میدم خدمت شما بانوی بزرگوار .
بانو کمی حس نگرانی از چاقتر شدن از متنتون گرفتم .
ترس و یا نگرانی از چاقی ، احساسیه که مانع جریان مسیر لاغری میشه .
شما در مسیر صحیح هستید نگران نباشید .
خودتون بیشتر از من آگاهی دارید
طبیعت بدنتون لاغریه
بخواین نخواین چربیها تجزیه میشن .
چربی سوزی کار طبیعی بدنه و هر لحظه در خواب و بیداری در حال انجامه .
بدن ما بی وقفه در حال لاغر شدنه .
حتی گوارش و هضم غذا ، نشانه لاغر شدنه .
اصلا وقتی یکم عمیقتر میشم ما چیزی به نام چاقی در بدن نداریم . ما فقط ما افکار و حس چاقی خودمون رو چاق کردیم .
چربی ها برای تجزیه شدن وارد سلولهای چربی میشن و اونجا در صف تجزیه شدن قرار می گیرند .
کار سلولهای چربی اینه اونها دائما دارن چربی که یه عنصر سنگین هست رو به عناصر سبکتر آب دی اکسید کربن و اکسیژن اکسید می کنند و این چربی سوزی دائمیه .
بدن هر آنچه نیاز نداشته باشه رو تجزیه می کنه و میره .
اما مقدار چربی که نگه میداره مورد نیازشه
حالا با احساس ترس نگرانی اندوه و…
نیاز بدن رو بالا میبریم چون خلاء ذهنی ایجاد می کنیم . به نوعی با افکارمون از خودمون انرژی خواری می کنیم و حس جنگ و محرومیت در بدن ایجاد می کنیم و بدن برای اینکه در این جنگ از ما محافظت کنه از طرفی چربیهای بیشتری نگه میداره و از طرفی میل ما رو برای افزایش مصرف انرژی بیشتر می کنه . یعنی باز هم برای محافظت از ما در برابر جنگ و محرومیت و قحطی داره چربی ذخیره می کنه . یعنی اون با احساسی که ما بهش میدیم ما رو در خطر میبینه و با اندوخته کردن چربی میخواد از ما محافظت کنه .
اگه دقت کرده باشید هر چقدر حس ما منفی تر باشه میل ما برای دریافت انرژی بیشتره .
و وقتی ما در کمال امنیت و آرامش حرکت بدن از ما حس آرامش و امنیت رو میگیره و دیگه نیازی به اندوختن چربی نمی بینه . چون در وضعیت صلح هستیم و او دیگه نیازی به چربی اضافه نداره .
اینارو من حس میکنم و وقتی اینجوری نگاه می کنم و از این زاویه میبینم نسبت به لاغری دائمی بدنم ایمان بسیار بالایی پیدا می کنم و تمام موانعم خود به خود میریزه و به نتیجه ای که استاد فرمودن میرسم بخوایم نخوایم لاغر میشیم .
بدن کار خودشو بلده .
با امنیت خاطر راحت و آسون لاغر میشه .
چون طبیعتش لاغریه .
هر کاری در بدن داره انجام میشه نشان از لاغریه . حتی فرد چاق هم هر لحظه داره لاغر میشه ولی خب چون همزمان داره افکار چاقی می پرورونه چاق هم میشه .
و اگه لاغری طبیعی بدن نبود ما تا حالا با افکارمون جسم خودمون رو هزاران کیلو کرده بودیم .
پس به نظرم به جای نگرانی حس امنیت و آرامش نسبت به پروسه لاغری دائمی بدن داشته باشیم هم دیگه خودمون رو چاق نمیکنیم هم لاغری بدن رو میبینیم و ذهنمون رو باهاش همسو می کنیم و هم مسیر رو با حس خوب سپری می کنیم .
بازم عذر خواهی می کنم بابت کامنتی که براتون گذاشتم . چون همواره خودم رو شاگرد کوچک این مسیر می دونم و معمولا به کامنت کسی پاسخ نمیدم و الانم دارم درس پس میدم خدمت شما بزرگوار .
سلام و عرض ادب .
ممنون از ابراز لطف شما بانو .
فکر میکردم کسی که مدال فنی میگیره مشمول مدال طلایی هم هست .
در هر حال ممنونم از احساس مثبت شما و دیدگاه عالییی که برام فرستادید .