0

گام ۵۸: اصلاح افکار چاق کننده برای لاغری

اصلاح افکار چاق کننده
اندازه متن

افکار چاق کننده مهمترین عامل چاق شدن افراد است. این افکار در ذهن ناخودآگاه شکل می گیرند و باعث ایجاد جسم چاق برای صاحب خود می شوند.

اینکه ما تصمیم نگرفته ایم افکار چاق کننده را در ذهن ناخودآگاه خود ایجاد کنیم کاملا منطقی و پذیرفته است اما بی خبری ما در نتیجه نهایی تاثیری ندارد.

ذهن ناخودآگاه و چاقی

ذهن ناخودآگاه انسان توجهی به منبع ایجاد کننده افکار چاق کننده در خود ندارد و به هر طریق یا هر دلیلی انسان مجموعه افکار چاق کننده را در ذهن خود ایجاد کرده باشد نتیجه نهایی برای او چاقی خواهد بود.

حتما با من هم عقیده هستید که وقتی با چالشی در زندگی مواجه شویم اگر علت و روند ایجاد شدن آن را بدانیم به شکل ساده تر و بهتری می توانیم از آن عبور کنیم.

اضافه وزن در زندگی ما چالشی است که باید با آن مواجه شویم.

فرار کردن از چاقی و ترس از روبرو شدن با آن سبب برطرف شدن آن نمی شود بلکه مواجه شدن با چاقی و به دنبال راهکار صحیح برای برخورد با این چالش بودن می تواند سبب رهایی ما از وضعیت فعلی و تغییر وضعیت جسم ما از چاق به لاغر شود.

وقتی ما از علت چاقی خود به ویژه تاثیر افکار چاق کننده در چاقی و چگونگی چاق شدن خود اطلاع پیدا کنیم خیلی بهتر و راحت تر می توانیم برای لاغر شدن اقدام کنیم.

انبوهی از اطلاعات درباره چاق شدن از طریق شنیده ها و دیده ها وارد ذهن انسان می شود. تکرار شدن ورودی های یکسان باعث ایجاد نگرش و انتظار در فرد می شود.

شکل گیری انتظار در انسان باعث فعال شدن ذهن ناخودآگاه برای هدایت فرد به سمت انتظارش می شود.

افکار چاق کننده

نحوه دریافت اطلاعات درباره چاقی

اطلاعات و آگاهی درباره چاقی از طریق مختلف می تواند وارد ذهن ما شود. دلیل اینکه بسیاری از افراد حتی پزشکان و محققان عقیده دارند چاقی ارثی است این است که افراد که در خانواده های چاق متولد میشوند در معرض دریافت آگاهی درباره چاقی هستند و دلیل چاق شدن آنها ایجاد نگرش و انتظار چاقی در ذهن به دلیل ورود اطلاعات است نه ارثی بودن چاقی بنابراین توجه به نحوه ورود اطلاعات به ذهن به درک بهتر چرایی چاق شدن کمک می کند.

اطلاعات از طریق مختلف وارد ذهن می شوند که برخی از آن به شرح زیر است:

  • زندگی کردن در خانواده ای که برخی از افراد آن چاق باشند سبب می شود به طور مداوم اطلاعات درباره چاقی شنیده و دیده شود. و از افکار چاق کننده ای که در ذهن آنها مرور می شود مطلع شویم.
  • دوستی با افرادی که اضافه وزن دارند سبب می شود اطلاعات درباره چاقی وارد ذهن شود و خیلی سریع نحوه مرور شدن افکار چاق کننده در ذهن را می آموزیم.
  • دریافت اگاهی از رسانه ها درباره چاقی و خطر ابتلا به چاقی یا عوارض آن یا بهر طریقی که توجه ما را سمت چاقی ببرد باعث ورود اطلاعات درباره چاقی به ذهن می شود.
  • شنیدن توصیه پزشک درباره خطر مبتلا شدن به چاقی به دلیل مصرف دارو یا مبتلاش شدن به بیماری مانند تیروئید و … باعث شکل گیری افکار چاق کننده در ذهن می شود.
  • دریافت اطلاعات درباره ضرورت مصرف برخی از مواد غذایی یا تاثیر مواد غذایی بر بدن و هر نوع اطلاعاتی که باعث ایجاد انتظار روبرو شدن با آن شرایط را در ذهن ما ایجاد کند.
  • دریافت اطلاعات درباره عملکرد سیستم بدن که سبب شود تصور کنید جز گروه خاصی هستید که در معرض چاق شدن می باشید.

دریافت اطلاعات از طریق های مختلف انجام می شود و در نهایت باعث ایجاد نگرش و انتظار چاق شدن در ذهن ناخودآگاه شده و پس از آن پروسه تغییر رفتار و تمایلات و نحوه فکر کردن شخص تغییر می کند و جسم به وضعیت چاق مبتلا می شود.

توجه به این نکته ضروری است که پس از ایجاد نگرش و انتظار تغییر در سطح افکار و سپس رفتار افراد ایجاد می شود.

وقتی انتظار چاقی در ما شکل بگیرد به مرور افکاری بر مبنای ترس از چاق شدن و یا حتی علاقه به چاق شدن برای افرادی که بخاطر وضعیت جسمانی خود سرزنش می شوند ایجاد می شود.

مرور افکار درباره ترس یا علاقه به چاقی به مرور باعث ایجاد رفتارهای جدید در فرد می شود و نتیجه تغییر افکار و رفتار تغییر جسم و تمام جنبه های زندگی خواهد بود.

آگاهی از چگونه چاق شدن

مسیر چاق شدن برای همه افراد مشابه هم است و شما به سادگی میتوانید منطبق بودن مسیر چاقی خود با طریق اعلام شده تایید کنید.

مسیر همه ما برای چاق شدن به شکل زیر است:

ورود افکار چاق کننده به ذهن = شکل گیری انتظار چاقی = مرور افکار چاق کننده = ایجاد رفتارهای چاق کننده = چاق شدن

افکار چاق کننده تبدیل می شود به انتظار، گفتار و احساس و سپس در جسم ما خودش را به شکل چاقی نشان می دهد.

این پروسه ای است که همه ما برای چاق شدن طی کرده ایم و جالب است که همه روش های لاغری در جهان برای لاغر شدن از قدم آخر شروعی می کنند که فشار وارد کردن به جسم چاق از طریق برنامه رژیمی و ورزش کردن است.

به این دلیل که پروسه چاق شدن از ایجاد افکار چاق کننده شروع شده و به چاقی ختم می شود پروسه لاغری هم باید از ایجاد افکار لاغر کننده شروع شده و با طی مراحل ذکر شده به لاغری جسم منتهی شود.

چاقی از جسم شروع نشده است که بتوان با فشار وارد کردن به جسم لاغر شد.

برای لاغر شدن باید همان مسیری که سبب چاق شدن ما شده است را طی کنیم و آن مسیر تغییر افکار چاق کننده به افکار لاغر کننده و سپس تغییر انتظار چاقی به لاغری و بعد از آن تبدیل گفتار چاق کننده به لاغر کننده و در ادامه تغییر رفتار و عادت های چاق کننده به لاغر کننده و در نهایت تغییر جسم از وضعیت چاق به لاغر است.

البته قسمت آخر به صورت خودبخودی صورت می گیرد و ما در این مرحله دخالتی نداریم.

خواندن نوشته مریم عزیز در بخش نظرات این فایل که به گسترش آگاهی در ذهن ما کمک می کند:

چگونه چاق شدن

تاثیر افکار چاق کننده بر جسم

“من هم مثل همه از طریق مرور افکار چاق کننده به چاقی خیلی فکر می کردم و همیشه فکر چاق شدن بیشتر بودم.

هر بار که روی ترازو می رفتم حتما عدد بالاتر از قبل رو می دیدم و غم و اندوه تمام وجودم رو می گرفت که حالا چیکار کنم بازم چاق تر شدم.

چرا اصلا من همت نمی کنم یه فکر اساسی برای خودم‌ بکنم با اینکه خیلی از کارها رو انجام دادم برای لاغر شدنم اما خوب این افکار بود که چرا کاری برای لاغر شدن انجام نمیدم.

  • هر بار بعد از غذا خوردن عذاب وجدان بود که به سراغم می اومد که: وای من دوباره نتونستم کم بخورم و حتما دوباره چاق میشم.
  • وای ته دیگ سر سفره خیلی چاق میکنه اما خوب ازش نمیشه گذشت می خوردم اما بازم فکر این رو می کردم که چاق تر میشم.
  • وقتی صبحها دیر از خواب پامیشدم میگفتم وای من چقدر کم‌ تحرکم حتما چاق تر میشم این کم تحرکی و خوابیدن منو چاق کرده.
  • هر بار وقتی می خواستم غذا بخورم با استرس که نکنه حالا کسی بهم بگه کمتر بخور یا رژیم بگیر با استرس کامل غذا رو در حد خفگی میخوردم.

و اینها همه و همه افکار چاق کننده من بود و بعد از آن صحبت کردن با بقیه دوستام یا فامیل که وای ما چقدر چاقیم، ما که چیزی نمی خوریم بعضی ها دوبرابر ما میخورن ماشانس نداریم، چاق شدن ما به خاطر تیروئیدمون هست، ما ژنتیکمون چاقیه، به خاطر اینه که تحرک نداریم، ورزش نمی کنیم.

درباره انواع افکار چاق کننده با همدیگه صحبت می کردیم.

هر کاری کردیم فایده نداره، رژیم گرفتیم فایده نداره، هیچ لباسی بهمون نمیخوره، لباس سایزمون گیر نمیاد، شانس نداریم بعضیها یه هیکلهای خوشکلی دارن و فلان لباس زیبا رو میپوشن و……

و همه این تجزیه تحلیل ها رو هر روز و هر روز با بقیه کارشناسی می کردیم و در موردش حرف میزدیم و حال خودمون رو خراب میکردم و نمی دونستیم که در حال تقویت افکار چاق کننده هستیم و هر بار هم با همه رژیمها و ورزشها و فشارهایی که به جسم خودم وارد میکردم چاق تر وچاق تر میشدیم.

به این نتیجه رسیده بودم که هیچ راهی ندارم جز پیکر تراشی و شدیدا دنبالش بودم تا اینکه با استاد روشن آشنا شدم.

صحبتهاش به دلم نشست، دیدم حرفهاش درسته و از دل برمیاد و به دل میشینه.

گفتم امتحانش می کنم و چند روز فایلهای رایگان رو گوش دادم تصمیم نهایی رو گرفتم و در دوره ورود به سرزمین لاغرها شرکت کردم.

اوایل فقط فایل گوش میکردم و مثل همیشه هم تا حد خفگی می خوردم با این تفاوت که دیگه الان ترس نداشتم.

همسرم بهم میگفت آخه مگه میشه تو انقدر میخوری چطوری میخوای لاغر شی مگه میشه!

من فقط ازش خواهش کردم بهش گفتم بهم استرس وارد نکن منو به حال خودم بگذار، کاری به کارم نداشته باش و اصلا در مورد چاقی و لاغری باهام حرف نزن و چند ماه بهم فرصت بده و خداروشکر که اون هم قبول کرد و خدایی تا همین الان که حدود ۸ ماه از دوره رو میگذرونم دیگه بهم حرفی نزد.

بعد از مدتی که به فایلها گوش دادم دیدم انگار رفتارم رو دوست ندارم، رفتارم با چیزهایی که دارم توی ذهنم ذخیره میکنم هماهنگ نیست، دچار دوگانگی شده بودم. به استاد پیام دادم گفتم استاد می فهمم لهم کمک کن و استاد به من گفت فقط ادامه بده و من ادامه دادم.

کم کم دیدم میلی به خوردن هله هوله ندارم.

چیزهایی که خوردنش قبلا به وجودم بسته بود رو دیگه میلی بهش نداشتم.

غذا خوردنم داشت تغییر می کرد دیگه الان خوردنم تا حد خفگی نبود سیری رو با فشار شکم حس نمی کردم. قبل از اینکه به فشار برسم یه پیامی رو از توی ذهنم می شنیدم که بهم دستور استپ میداد و کم کم روی این پیام کار کردم تا قوی و قویتر شد و خیلی خوب خوردنم تغییر کرد .

و من خیلی خیلی توی خوردنم تغییر ایجاد شد و خیلی امیدوار شدم به لاغری و شروع کردم با خودم در موردش حرف بزنم چون کسی نبود و اوایل هم من ار کاری میکردم نمی تونستم به خودم بقبولونم که توی سایت تمریناتم رو بنویسم اما نظرات بچه ها رو میخوندم.

تمرینهای خودم رو می نوشتم و برای خودم تکرار میکردم. تا اینکه دیدم وقتی راه میرم کفشم از پام داره در میاد.

موقع ظرف شستن انگشترم از دستم در میاد خوشحال بودم به استاد پیام دادم و گفتم من دارم نشانه ها رو در خودم میبینم و خوشحالم و استاد بهم تبریک گفت و برام نوشت تو الان نشانه نمی بینی تو در روند لاغری قرارگرفتی.

و من ادامه دادم و ادامه دادم و البته بارها در مسیر ناامید شدم اما نگذاشتم که طول بکشه و خیلی زود به مسیر بر می گشتم و یا از استاد کمک میگرفتم تا به مسیر برگردم.

و این روند رو ادامه دادم و تا الان خیلی عالی متناسب شده ام و از رفتار خودم و از تغییرات جسمم راضی و خوشحال هستم و وقتی افکار چاق کننده رو با فایلهای استاد عوض کردم، حرف زدنم عوض شد و در پس اون جسمم هم عوض شد و خیلی خوشحالم”

در توضیحات فایل آموزشی تبدیل افکار چاق کننده به چاقی به وضوح در این باره توضح داده شده است و ایمان دارم دوستانی که از این آگاهی استفاده کنند و متعهد باشند به آنچه در این فایل گفته شده عمل کنند مطمئنا نتایج عالی خواهند گرفت.

✍️ تمرین آموزشی 📖

برای انجام عالی تمرین مربوط به جلسه آموزشی مرور افکار چاق کننده توصیه می شود محتوای نوشتاری را با دقت مطالعه کنید، سپس ویدیوی آموزشی را با تمرکز بالا تماشا کنید و سپس به سوالات مطرح شده درباره شناسایی و اصلاح افکار چاق کننده در بخش نظرات به شکل انشایی پاسخ دهید.

  • نگرش شما درباره تاثیر افکار چاق کننده در وضعیت جسمی فعلی خود چیست؟

با توجه به توضیحات محتوای نوشتاری درباره چگونگی شکل گیری و تبدیل افکار چاق کننده به جسم چاق به سوالات زیر به شکل شرح انشایی پاسخ دهید.

  • نظر شما درباره در معرض افکار چاقی قرار گرفتن و ورود اطلاعات درباره چاقی در ذهنتان چیست؟
  • انتظار چاقی یا چاق تر شدن به چه شکل در شما ایجاد شده است؟ مراحل را شرح دهید.
  • پروسه چاق شدن خودتان را به شکل داستان شرح دهید که چه پروسه ای را طی کرده اید.
  • به نظر شما چرا استفاده از روش های مرسوم لاغری منجر به لاغر شدن همیشگی نمی شود؟
  • با آگاهی که از محتوای نوشتاری و ویدیوی آموزشی کسب کردید پروسه چاق شدن از به شکل مرحله به مرحله شرح دهید.
  • لاغری با ذهن چگونه به شما کمک می کند تا پروسه لاغر شدن ار از سطه افکار شروع کرده و تا سطح جسم ادامه دهید.
  • از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.07 از 45 رای

https://tanasobefekri.net/?p=15253
برچسب ها:
95 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار فروغ ریاحی
      1399/08/15 00:46
      مدت عضویت: 1665 روز
      امتیاز کاربر: 28541 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 1,025 کلمه

      پروسه ی چاقی به این شکل هست که اول فکر چاق کننده در ما شکل گرفته و بعد اون فکر تبدیل به گفتار یا کلام ما شد و در نهایت در جسم ما به وجود اومد

      باید پروسه ی لاغری هم در ما به این شکل اتفاق بیفته که :
      اول افکار لاغر کننده در ذهن ما به وجود بیاد و بعد گفتار لاغر کننده و در نهایت در جسم ما لاغری نشون داده میشه
      در اصل از هر راهی که چاق شدیم باید از همون راه هم لاغر بشیم نمیشه پروسه رو برعکس طی کنیم یعنی به جسم فشار بیاریم با رژیم و ورزش و یا قرص و کرم و … که لاغر بشیم باید از مرحله ی اول شروع کنیم تا به جسم که مرحله اخر هست برسیم
      در اصل جسم ما یه نمایش دهنده هست که وضعیت افکار و کلام ما رو نشون میده و واقعا هم من همینطور بودم در تمام زمانهای قبل از آشنایی با این روش فکرم این بود که چقدر چاق شدم انگار دارم روز به روز چاقتر میشم وهمش به غدا به عنوان یه چیز چاق کننده نگاه میکردم با افکار وحشتناک که اگه این رو بخورم دیگه دو کیلو رو راحت اصاف میکنم و … هزاران فکر دیگه و این اواخر که با همه و خودم در مورد چاقیم حرف میزدم یعنی تبدیل به گفتار و کلام من شده بودن اون افکار که وای چقدر خوردم دیگه خیلی چاق شدم یا اینکه ورزش نرفتم این مدت پس چاقتر میشم یا اینکه فلان عدا ها رو نباید بخورم چون همین طور چاقم اگه اونا رو بخورم که چاقیم ناجور میشه و یا اینکه از یه سری زمانها میترسیدم که نکنه چا ق بشم مثلا در ماه رمصان و به همه میگفتم من داخل این ماه خیلی چاقتر میشم چند کیلو اضافه میکنم و واقعا هم چاق میشدم و اصافه میکردم و هی بیشتر میترسیدم و بیشتر این اتفاقها برای من میفتاد

      ولی حالا میخوام با افکار جدیدم و باورهای جدیدم و کلام جدیدم جسم جدیدم رو خلق کنم
      اما یه فرق داره قبلا با بقیه در مورد چاقیم و خوردنم و روشهای لاغریم خیلی حرف میزدم ولی حالا برای لاغری با این روش ذهنی کسی در اطراف ما نیست که از این موضوعات اطلاع داشته باشه و در این فضا باشه که بخواهییم حرف بزنیم پس در فضای سایت تناسب فکری باید قرار بگیریم و اینجا با نوشتن و خواندن کامنتهای خودمون و بقیه تمام افکار لاغر کننده رو به کلام تبدیل کنیم
      پس چقدر نوشتن و خوندن مهم و تاثیر گذار هست و برای موفق شدن بسیار کمک کننده
      مثلا :
      باور اینکه :من روز به روز متناسبتر و لاعر تر میشم و هر روز به خودم میگم که چقدر عالی ام چقدر متناسبم و به لاغری هر چند کم توجه میکنم و عشق میدم و در نهایت برام اتفاق افتاده و میفته هر چند که دره ذره هست ولی در جسم ام لاغری رو میبینم که اتفاق میفته

      یا باور اینکه : این غدا که میخورم تمام انرزیش برای سلامتی جسم من هست و اصلا قدرت چاق کنندگی من رو ندارد پس با لذت غذا بخورم نه عذاب وجدان و در نهابت همین فکر باعث لاغری در جسمم میشه

      یا باور اینکه: من اگه به اندازه نیازم بخورم و زیاده روی نکنم به جسم ام فرصت ترمیم میدهم و اون من رو به سمت لاغری میبره و در نهایت هم لاغری در جسمم پیدا میشه با همین فکر

      یا باور اینکه :لاغر شدن آسانترین کار دنیا هست و در نهایت لاعر شدن خیلی راحت و بدون زحمت در جسمم مشخص میشود به شرط نداشتن مانع

      یا اینکه جسم من بدون نیاز به هیچ عامل بیرونی خیلی راحت از طریق ذهنم لاعر میشو د یعنی نیاز به هیچ ورزش و رژیم و قرص و … هیچ چیز ندارم و این باور و فکر در جسمم باعث لاغری میشه

      یا اینکه باور : لاغر شدن روند طبیعی جسم من هست و جسم من مشتاق هست که من رو به سمت تناسب ببره پس در جسم من لاغری پیدا میشه البته اگه مانع ها رو از ذهنمون برداریم

      باور دیگه ای که ما باید داشته باشیم این هست که من از تمام مواد غذایی اطرافم لدت ببرم و اصلا از نعمت های خداوند نترسم بلکه عمل من که زیاد خوردن هست ترسناکه با این باور جسمم رو به سمت تناسب میبرم

      و یا باور دیگه : جسم من به شدت کم مصرف هست و همین باور من رو به سمت لاغری سوق میدهد

      باور دیگه که باید داشته باشم هیچ کس مسول چاقی من نیست و خودم جسمم رو به این روز در آوردم و خودم هم لاغرش میکنم وهمین باعث میشه جسم من به سمت تناسب بهتر حرکت کنه

      باور دیگه اینکه من فقط باید از طریق دهانم غدا بخورم نه چشم یاگوش یا دست یا بینی در واقع برای خوردن تحریک نشم در اینصورت لاغری در جسم ام پیدا میشه

      باور دیگه اینکه من باید عاشق خودم و این جسمم و تمام چاقیم باشم و به اون عشق بدهم و نه نفرت که نتیحه اش میشه تناسب اندام در من

      باور دیگه اینکه تصویر لاعر از خودمون در دهنمون داشته باشیم با یاد گرفتن روشهایی که در سایت هست که جسم ما رو به سمت لاغری. میبره

      و یا باور اینکه کاملا با عادتهای چاق کننده ی خودمون در صلح باشیم هر عادتی که داریم و اونها رو بپذیریم و از این به بعد عادتهای جدید در خوردن داشته باشیم که همین ما رو به سمت لاغری میبره

      باور اینکه ….

      ما باید مراقب افکارمون باشیم اونها رو کنترل کنیم و هر روز روی افکارمون کار کنیم تا در مسیر باشیم و خارج نشیم از مسیر اصلی و هر جا مانع داشتیم یا ترمز داشتیم باید اونها رو برداریم تا نتیجه رو زودتر ببینیم

      و کلا باورهای ما یا افکار ما هستن که تبدیل به گفتار میشن و در نهایت در جسم ما نشون داده میشن

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1399/09/27 15:45
      مدت عضویت: 1665 روز
      امتیاز کاربر: 28541 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 563 کلمه

      من میخوام زندگی جدیدی رو برای خودم خلق کنم و تصمیم به تغییر دارم
      هر وقت موضوعی برای ما واضح و شفاف میشه که چرا من به اینجا مثلا چاقی رسیدم راحتتر میتونم راه حل چاقی رو پیدا کنم و راه کار ارایه بدم.

      پندار نیک گفتار نیک و رفتار نیک
      اینها اصل و اساس قوانین کیهانی هست که در مورد چاقی هم صدق میکنه تمام افراد قبل از اینکه چاق بشن فکر چاقی رو به وجود میارن حالا یا اینکه یه عده دوست داشتن چاق بشن یا یه عده ترسیدن که چاق بشن هیچ فرقی نداره این یه فکر در شخص بوده و این فکر هم یه انرژی هست و طبق قانون انرژی از بین نمیره و فقط از حالتی به حالت دیگه تبدیل میشه پس تبدیل میشه اون فکر به تصویر دهنی و مرحله ی بعد تبدیل میشن به گفتار و خیلی از چاقها بارها به زبون اوردن که نکنه بخورم چاق بشم و نکنه اردواج کنم چاق بشم و … پس فکر تبدیل شد به گفتار پس انرژی فکر تبدیل شد به یه انرژی دیگه که همون گفتار هست .
      پس فکر چاقی وقتی زیاد بشه تبدیل میشه به گفتار در مورد چاقی و وقتی زیاد میشه تبدیل میشه به اصافه وزن در جسم
      و این روند چاق شدن در همه ی انسانها هست و حالا وقتی چاق شدیم ما از اون چیزی که ترسیدیم و یا دوست داشتیم به اون رسیدیم و فرقی هم برای ذهن نمیکنه تو ترسیدی یا دوست داشتی چون در هر دو حالت تو به اون موصوع توجه کردی و احساس داشتی و همین دو مور د که توجه کردن به همراه احساس هست کافیه تا تو رو به اون موصوع برسونه طبق قانون جذب تو فرکانس و ارتعاش اون فکر و یا خواسته رو به جهان هستی فرستادی پس جذبش هم میکنی .

      و ما وقتی چاق شدیم حالا میخواییم جسم رو تحت فشار بزاریم تا لاغر بشیم در صورتی که پروسه ی چاق شدن از جسم نبوده از فکر تو بوده و تو نمیتونی اینطور لاعر بشی و برای همینه که ما با روشهای دیگه که تغییر جسم هست شکست خوردیم
      ولی در لاغری با ذهن ما به جسم فشار نمیاریم
      ما اول باید درک کنیم این پروسه به چه شکلی هست از کجا شروع شده و بعد حالا هم برای لاعری باید همین کار رو کنیم اول باید فکر لاغری رو ایحاد کنیم و در مورد اون حرف بزنیم و بعد نتیجه رو ببینیم و این تمام پروسه ی لاغری با ذهن هست
      روند چاقی : فکر چاقی
      در مورد چاقی حرف زدیم
      و در جسممون نتیجه رو چاقی دیدیم
      پروسه ی لاغری هم همین طور هست :اول باید فکر لاعری رو داشته باشبم و بعد در مورد لاغری حرف بزنیم و بعد نتیجه رو در جسممون ببینیم

      جسم ما یه نمایش دهنده هست مثل تلویزیون و ما اگر از یه شبکه خوشمون نیومد نمیشه تلویزیون رو عوص کنیم باید از فرستنده کانال رو تغییر بدیم تا تلویزیون نمایشش تغییر کنه جسم ما همینطور هست اگر ما از جسممون راصی نیستیم باید از فکر شروع به تغییرکنم تا نتیجه رو تغییر بدیم

      من عاشق این سبک و روش و راه هستم و میخوام از این طریق لاغری رو به دست بیارم و هر روز شادتر و متناسبتر بشم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1400/01/09 16:47
      مدت عضویت: 1665 روز
      امتیاز کاربر: 28541 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,765 کلمه

      وقتی یک مساله برای ما واضح و روشن نباشه نمیتونیم اون مساله رو حل کنیم ولی اگر اون مساله شفاف و آشکار باشه بهتر میتونیم اون رو حل کنیم و اون موضوع رو تغییر بدیم (مثل مساله ی چاقی و لاغری که ما باید اول برامون موضوع چاقی شفاف بشه که چرا ما چاق هستیم و ریشه و علت چاقی رو پیدا کنیم تا بتونیم اون رو بر طرفش کنیم من متوحه شدم ذهن من چاق هست پر از فرمولهای چاقی هست و دستورهای مغزم که برای خوردن صادر میشه تحت تاثیر ذهن چاق من هست و در نهایت جسم من چاق میشه )

      ما بارها شنیدیم :
      پندار نیک و گفتار نیک و کردار نیک .
      مواظب افکارت باش که گفتارت میشه و مواظب گفتارت باشه که اعمالت میشه ‌
      هر فردی قبل از اینکه چاق بشه به فکر چاق شدن بوده حالا یه عده دوست داشتن چاق بشن و یه عده میترسیدن چاق بشن در هر دو دسته افراد موضوع چاقی اول به شکل فکر ایجاد شده و وقتی افکارت تداوم پیدا میکنه ،طبق قانون انرژی این فکر به صورت انرژی وجود داره
      و این انرژی از بین نمیره فقط از شکلی به شکل دیگه تبدیل میشه و در نهایت این انرژی افکار تبدیل میشه به تصویر ذهنی و گفتار(وای چقدر من این کار ها رو کردم و نمیدونستم و خودم خبر نداشتم من از سال ۹۳ تا ۹۹ مرتب در رژیم سخت و ورزش بودم و نتیجه مقطعی میگرفتم و به محض ایده آل شدن وزنم کمی رژیم رو شل میکردم دوباره در عرض یک ماه کلی اضافه وزن پیدا میکردم و میترسیدم و از چاقی میترسیدیم و همش میگفتم به خودم و اطرافیان که من نباید هر غذایی بخورم من باید همیشه در رژیم باشم و رعایت کنم و گرنه چاق میشم و از تمام خوردنیها ترس داشتم و میگفتم اگر من این رو بخورم چندین کیلو اضافه وزن پیدا میکنم و میگفتم من باید ورزش سنگین‌کنم که کالری بسوزنم و جلوی چاقی خودم رو بگیریم و یا میگفتم من میترسم از این چاقتر بشم چیکار کنم ؟و همش در مورد چاقی خودم با بقیه حرف میزدم و دقیقا نتیجه برای من چاقی بود و هی من ناراحت تر میشدم و متنفر تر میشدم از چاقی و هی شرایط خوردن رو سخت تر میکردم برای خودم تا شاید کمی جلوی اضافه وزن رو بگیرم و اما نتیجه نمیداد ولی بعد از مدتی با روند خیلی تندتری من چاق میشدم و دیگه این اواخر روی ترازو هم میرفتم و شرایط بسیار بدی رو تجربه میکردم با دیدن عددهای وزنی بالا که هیچ ارتباطی با اون همه تلاش و نخوردن من نداشت من رو به شدت عصبی و ناراحت میکرد و غصه میخوردم و این واخر دیگه میگفتم جهنم هر چی شد بشه من که دیگه کاری از دستم ساخته نیست هر کاری لازم باشه انجام میدم هم ورزش،و هم رژیم دیگه چی کار باید بکنم که نمیکنم تا با این مسیر آشنا شدم ولی خوب میدونم اون انرژی ترس و تنفر از چاقی در من از بین نرفته بود و در نهایت تبدیل شده بود به چاقی در من )

      ما بارها قبل از اینکه چاق بشیم به خودمون و اطرافیان گفتیم که نکنه من چاق بشم میترسم بخورم که چاق بشم و ….(من بسیار این حرفها رو میزدم و حتی یادم میاد دکتر تغدیه این اواخر به من گفت اصلا نباید تو روغن استفاده کنی و فقط غذای بدون روغن بخور و اما من به همه میگفتم دیگه من کاری نمونده که نکنم حتی روغنم قطع شده در مایتابه رژیمی غدا میخورم ولی وزنم اصلا ثابت نیست و طوری شده بود که وحشت داشتم از غذای معمولی خونه و میگفتم اگر این وزن من هست که با غذای رژیمی تند و تند بالا میره پس با غذای معمولی وزنم چطور هست ؟؟؟؟فقط ترس از چاقی و خوردن و تنفر شدید داشتم که روز به روز هم بیشتر میشد )

      مرحله ی دوم فکر تبدیل میشه به گفتار پس وقتی افکار چاقی در ما زیاد بشن تیدیل میشه به گفتار چاقی و تبدیل میشه به اضافه وزن و جسم چاق که این مرحله چون انرژی گفتار به صورت جسم فیزیکی در اومده کار سختتتر هست و تراکم انرژی هست وقتی چاق شدیم به چیزی که ترسیدیم رسیدیم و نگران میشیم و میخواییم برای خودمون کاری کنیم ورزش و رژیم میگیریم (بله دقیقا من این شرایط رو داشتم اینقدر ترس و تنفر از چاقی داشتم که جسمم هر روز داشت چاقتر میشد و کلافه و ناراحت بودم به دنبال راهی بودم برای خلاص شدن از چاقی که از بقیه میپرسیدم و کمک میخواستم و به هر کسی میگفتم نظر شما چیه چیکار کنم و اینقدر به دکتر تغدیه میرقتم و در خواست رژیم میکرم که اونم فقط محدودیتها رو بیشتر میکرد و به من میداد و انا من تا مدتی میتونستم عمل کنم تا ایده ال میشدم دوباره رژیم رو رها میکردم و خیلی اذیت میشدم با این رژیمها و ورزشهای سنگین ولی چاره ای نداشتم و فقط چاره رو در ورزش،و رژیم میدونستم یادم میاد از مربی ورزشهای سنگین میخواستم طوری که زانو درد و کمر درد شدید گرفتم یه مدت ولی با تمام این سختیها چاقی رو نمیپذیرفتم و ولش نمیکردم و همیشه به دنبال راهی بودم در واقع اون افکار من تبدیل به گفتار و در نهایت گفتار من تبدیل به جسم چاق در من شده بود و من تمام مراحا چاقی رو طی کرده بودم و اما برای لاعری عحله داشتم و فقط میخواستم روی مر حله یآخر کار کنم و خودم رو لاغر کنم )

      و حالا در مرحله ی لاغری پروسه رو برعکس میکنیم ما می آیم جسم رو تحت فشار میزاریم و ورزش و رژبم ویا عمل میکنیم یا کمربند میببندیم اما پروسهی چاقی که از جسم نبوده و ما پروسه رو داریم اشتباه برمیگردیم حتی عملهای سنگین هم اشتباه هستن کلا وقتی تغییرات از جسم هست اشتباه هست و ما شکست میخوریم .(من بارها با رژیم و ورزش ایده ال میشدم اما ماندگار نبود و شکست میخوردم در واقع از راه غلط شکست میخوردم چون من بارها تونسته بودم لاعر بشم در واقع برام به صورت یه نقشه ی ذهنی در اومده بود که وقتی رژیم داری و ورزش میکنی لاغر میشی ولی به محض ول کردن دوباره چاق میشی و چون بارها تجربه کرده بودم برام به صورت قابل لمس و مشاهده در اومده بود و برای همین بارها از این راه لاغر شدن رو انتخاب میکردم و اگاه نبودم همین رو تنها راه لاغری میدونستم و فقط از طریق فشار به جسم من میخواستم لاغر بشم )

      ما کاری به پروسه نداریم یادمون بیاد ازچاقی چقدر ترسیدیم و در مورد ش حرف زدیم و این رو که متوجه شدیم میاییم فکر لاغری ی رو ایحاد میکنیم و درموردش حرف میزنیم و بعد لاغری به وجود میاد و اصلا عجیب و غریب نیست و این روند طبیعیش هست اول باید به اون واقعیت برسی و مسیر چاق شدن رو در ک کنی و همین مسیر رو برای لاغری طی کنی و به این شکل ما با قدرت فکر لاغر میشیم .(بله من برای چاقی اول فکر کردم و بعد در موردش حرف زدم و بعد رفتارهای چاقی در من آروم شکل گرفت و من چاق شدم و اما در مورد پروسه ی لاغری من باید اول افکار لاغر کننده در ذهنم ایجاد کنم با گوش دادن به فایلها افکار لاغری رو ایجاد کنیم مثلا لاغر شدن حق طبیعی من هست و جسم من مشتاق متناسب شدن هست و متناسب شدن در جسم من با سرعت بالایی در حال شکل گرفتن هست مثل پلک زدن و نفس کشیدن و ضربان قلب و هر فعالیت دیگه ای و بعد در مورد لاعری خودمون حرف بزنیم که احتمالا کسی در اطراف ما در این مسیر نیست که باهاش حرف بزنیم پس بیاییم داخل سایت و با کامنت نوشتن و خوندن بقیه کامنتها به ذهنمنون لاعری رو یاد بدیم و بعد رفتار ما خود به خود تغییر میکنه میلها و هوسها در ما کمرنگ میشن و حرص و ولع دیگه نداریم و در نهایت ما جسم لاغر رو میبینیم )

      حالا پروسه ی چاقی رو مرور کنیم : فکر چاق کننده داشتیم و در مورد چاقی حرف زدیم در نهایت چاقی در جسم ما به وجود اومده و حالا پروسه ی لاغری به این شکل هست که فکر لاغری به وجود بیاد و درموردش حرف بزنیم و در نهایت لاغری به وجود میاد .
      جسم یک نمایش دهنده هست مثل تلویزیون اگر ما ازتصاویر و اخبار شبکه ای خوشمون نمیاد تقصیر از تلویزیون نبست بلکه باید شبکه رو عوض کنیم که از فرستنده هست مثلا صدا و سیما هست و اگر ما اون تصویر رو دوست نداریم نمیشه تلویزیون رو عوض کنیم باید فرستنده رو تغییر بدیم
      پس جسم شما هم نشان دهنده ی وضعیت فکری شما هست اگر جسمت رو دوست نداری باید فکرت رو عوض کنی ( من هم قبلا دقیقا بر عکس پروسه ی چاقی عمل میکردم از مرحله ی آخر که تغییر جسم بود در چاقی برای شروع لاغری استفاده میکردم و جسمم رو تحت فشار میزاشتم تا نتیجه بگیریم اما حالا خوب میدونم اول باید افکارم و فرمولهای ذهنیم تغییر کنه تا گفتارم تغییر کنه و در نهایت جسمم تغییر کنه و چون احساسم در مورد لاغری خودم خوب هست که من حتما لاغر میشم پس معلومه فرمولهای ذهنی من تغییر کردن و حتی اگر کسی بگه انگار چاق شدی من میخندم که چطور مگه میشه ؟من در روند لاغر شدن هستم و به زودی لاغر ۵۹ کیلو میشم و اطمینان دارم که لاغر میشم و همین احساس خوب داشتن نشان از بودن در مسیر درست هست و خیلی از اون هوسها و میل به خوردنها و اون حرص،و ولعها در من کمرنگ شده که بازم نشان از تغییر رفتارها هست و به زودی در جسمم تغییرات جدید بیشتری رو میبینم و واقعا جسن هر کس نشانده ی وضعیت فکری اون شخص هست )

      من تا زنده هستم در این مسیرم و شادتر و متتاسب تر و سرحال تر خواهم بود چون عاشق این سبک زندگی کردن هستم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1400/07/22 18:48
      مدت عضویت: 1665 روز
      امتیاز کاربر: 28541 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,477 کلمه

      سلام خدمت استاد گرامی و دوستان خوبم 

      من هم جز افرادی هستم که  دوست دارم زندگی جدیدی برای خودم خلق کنم .

      وقتی یک مساله برای ما شفاف میشه پس راحت تر برای اون راه کار اراییه میدیم که چطوری  اون مشکل رو حل کنیم .

       بارها شنیدیم که پندار نیک  ،گفتار نیک و کردار نیک  که معادل همون جمله ی امام علی   هست که  فرمودن مراقب  افکارت باش که گفتارت مبشه و مراقب گفتارت باش که اعمالت میشه و مراقب اعمالت باش که زندگیت رو رقم میزنن .

       ما میدونیم طبق فیزیک کوانتوم  همه چیز در این دنیا از انرژی تشکیل شده ولی واقعا نمیدونستم  هر چیزی  و هر فکری  که  در ذهنمون داشته باشیم اون هم   خودش یه انرژی هست که طبق قانون ، انرژی اون از بین نمیره فقط  حالت اون تغییر میکنه و در مرحله ی دوم تبدیل میشه به گفتار  مثلا من در گذشته (و بعصی مواقع حالا  )فکر داشتم که  نکنه این غدا  رو بخورم چاق بشم و یا اینکه نکنه فعالیت ندارم چاق بشم و یا اینکه  بارها میگفتم نکنه شام برنج و نون و غذای سرخ شده خوردم چاق بشم   همین فکرها باعث  شده بود  من بارها بگم و به زبون بیارم چون   من این عدا رو دارم  می خورم  پس چاق میشم و یا اینکه چون  من  فعالیت ندارم   چاق میشم .

      پس این فکر ها تبدیل میشه به گفتار و به زبون ما میاد و در واقع گفتار یه حالت متراکم شده ی فکر هست چون فکر  خیلی سبک و یک انرژی باز  هست پس پروسه به این شکل که فکر تحت فشار میشه کلام و کلام تحت فشار میشه جسم و به واقعیت تبدبل میشه و همه  ی افراد دنیا به این روش چاق شدن همه اول فکر چاقی رو داشتن و بعد در مورد اون حرف زدن و بعد در جسم اونها به وجود اومده و حالا مهم نیست که شما از اون چاقی بترسین و یا دوستش داشته باشین مهم اون توجه شما به چاقی  هست که چاقی رو به وجود میاره .

      فکر /کلام /چاقی /این پروسه ی چاقی هست که اینطور به وجود اومده اما برای لاعر شدن ما  بر عکس عمل میکنیم میاییم از مرحله ی آخر شروع میکنیم و  به جسم فشار میاریم ولی هیچ راهی برای لاعری  که از فشار به جسم هست نتیجه نمیده مگر در روش لاغری با ذهن که اول روی فکر کار میکنیم و بعد روی کلام و بعد نتیجه در جسم ما به وجود میاد .

      من خیلی خوب درک کردم که چاقی من در گذشته از افکار من به وجود اومده و بعد به کلام من  رسید و بعد من چاق شدم 

      من یادم میاد تا قبل از ازدواجم که متناسب بودم همه چیز میخوردم و اما  هیچ وقت افکار نگران کننده و چاق کننده  نداشتم که وای حالا دیر وقته نکنه شام برنج بخورم و چاق بشم و یا اینکه عصرها هر اندازه که میلم میشد عصرانه میخوردم و نگران چاقی نبودم  و یا فست فود میخوردم و پفک که بسیار دوست داشتم میخوردم و هیچ وقت فکر بدی در مورد اونها نداشتم و هیچ وقت نگران بی فعالیتم نبودم که نکنه چاق بشم و خیلی رها و آزاد از افکار چاقی بودم و طبیعتا هم  بسیار لاغر بودم زیر ۶۰ کیلو بودم ولی دقیق نمیدونم چون هیچ وقت وزن نمیکردم اصلا در ذهنم از این  افکار  نداشتم که خودم رو وزن کنم و یا مراقب باشم که فلان چیز رو نخورم و یا اینکه مراقب باشم که دیر وقت  شام نخورم و ….اما بعد از ازدواج که کم کم چاقی رو در خودم حس کردم اول اینکه  بگم به شدت پرخور شده بودم و مرتب در حال خوردن بودم و بیشتر اوقات گرسنه بودم و تفریحاتم با همسرم در خوردن خلاصه میشد  که به فلان فست فودی و یا رستوران برم و یا به فلان سوپر مارکتی برم و کلی هله هوله بخرم و خلاصه اینکه بعد از مدتی که کم کم متوجه چاقی خودم  شدم دیگه لباسهای بازار به سختی  اندازم میشدن و یا اینکه همه  بهم میگفتن مواظب باش فلانی تپل شدی و …..  اونجا بود  که تصمیم گرفتم لاغر بشم اونم از راهی که باور داشتم  درسته و تنها لاغری هست در واقع با رژیم گرفتن و ورزش کردن همیشه    لاغری رو در خودم میدیدم  و اونجا بود که دیگه میگفتم چی بخورم که چاق نشم چی کار کنم که لاعر بشم و حساب و کتاب میکردم و زمان خوردن برام مهم بود و کم کم افکار چاقی زیادی پیدا کردم و انتطار داشتم لاعر بشم و اما در حالی که داشتم به چاقی توحه میکردم و دقیقا پروسه رو برعکس طی میکردم و داشتم به جسسمم فشار میاوررم و واقعا  دوران سختی  بودن ولی به هر طریقی بود خودم رو لاغر میکردم اما جه فایده که اصلا نتیجه ماندگار نبود و من بارها از این روش لاغری اقدام میکردم و متناسب میشدم اما هرگز روش داییمی نبود و من رو اذیت میکرد و دیگه خسته شده بودم از این همه تلاش و نتیجه ی نابرابر با تلاشم که من رو خسته میکرد و دیکه این اواخر بارها به زبون میوردم که وای چرا من هر چی میکنم لاغر نمیشم چرا شکمم اب نمیشه چرا جسم من اینطور هست و بارها به خودم و بقیه میگفتم من سوخت سازم پایین هست که چاق میشم من اشتها دارم  و …….و اینقدر به خودم و همه  می گفتم که روز به روز چاقتر میشدم .

      اما خبر نداشتم باید طبق پروسه ی لاغری عمل کنم که اول فکر لاغری رو به وجود بیارم و بعد در مورد لاغری خودم حرف بزنم و بعد لاغری در جسم من به وجود میاد.

      اخه من باید بدونم که  جسم من  فقط یک نمایش دهنده هست  مثل تلویزیون و تصاویر و فیلم ها در تلویزیون  از جای دیگه میاد به اسم  فرستنده که  صدا و سیما هست و من اگر از فلان فیلم و یا شبکه خوشم نمیاد باید کانال رو تغییر بدم نه تی وی رو عوض کنم .

      پس جسم ما نشانده ی وضعیت فکری ما هست و ما باید اول فکر خودمون رو تغییر بدیم  تا جسم ما تغییر کنه .

      خوب یه نکته رو هم بگم من بعد از تقریبا دوسال در سایت بودنم  که خیلی تغییر و تحول داشتم و دارم هم در افکار و رفتارم و هم در جسمم اما هنوزم کمی بعد از خوردن غذا اگر حواسم رو ندم فشار شکمی در قسمت بالای شکمم رو حس میکنم (شایدم وسواس پیدا کردم نمیدونم ) در حالی که یک سوم گذشته ی خودم میخورم اما این حالت زیاد برام پیش میاد و سریع منفی باف میاد  و شروع میکنه به حرف زدن که وای تو الان چاق میشی چون  تو زیاد میخوری و حقیقتا یه صدایی هم میاد که میگه این  کار تو خلاف اموزشها هست چرا اینقدر خوردی مگه قول ندادی پرخوری نداشته باشی  پس چرا و به قول دوستمون حس میکنم یکم در زمینه رها کردن غدا  خیلی  رفتارم شبیه اموزشها نیست  البته بعضی مواقع ها و میتونم بهتر  عمل کنم چون طبق اموزشها باید در حالی که هنوز جا برای خوردن  داری غدا رو رها کنی و مدتی هست  یکم در این زمینه احساس ناتوانی میکنم خیلی وقتها خوبم اما خیلی وقتهام اینطور میشم و اما به خودم میگم طبق اموزشها باید بیام به جنبه ی مثبتش نگاه کنم که من  به نسبت گذشته ی خودم زیاد نخوردم که من کلی غدا بود و نخوررم که من انتخاب میکنم از چه مواد غدایی در اطرافم بخورم پس اینها همه تغییر نیست لاعری نمیاره و من به خودم میگم اگر فکرم رو مثبت نکنم در روند  لاعری جسمم  اختلال ایجاد میکنه و در ضمن همین افکار منفی  من رو ناامید میکنه و  از مسیر خارج میکنه پس بزار با فکر های خوب و امیدوار کننده جلو برم تا مهارتم در این زمینه هم به مرور  بیشتر بشه همین دیشب مهمان بودم و کلی غدا بود برنج و ماهی بود و خورشت بادمجان بود و دیزی  و آش،رشته هم بود و من فقط  با چند لقمه دیزی سیر شدم و یکم احساس فشار شکمی میکردم و هر چقدر بقیه عداها رو میدیدم وسوسه نشدم که  بخورم و این در گذشته محال ممکن بود ها باید از همه میخوردم اینقدر میخوردم تا دل درد شدید پیدا کنم یا استفراغ کنم  اما دیشب انتخاب کردم و این از  تسلط من بر مواد عذایی هست و این مهارت جدیدی هست که در من به وحود اومده و دقیقا به جای اینکه توجهم رو ببرم روی یک لقمه اضافه که خوردم بردم روی توانایی تسلطم بر انواع غذا ها وخودم رو تحسین کردم به جای اینکه ناراحت بشم و اتفاقا تا اونجا بودم متوجه نشدم چی کار کردم  وقتی اومدم خونه متوجه شدم که چه رفتار زیبا و قابل تحسینی داشتم که کلی غدا بود اما من نخوردم  و حتی بعد از شام بستنی بود  و من فقط دو  قاشق چایخوری بستنی  خوردم و نخواستم و نخوردم . پس بازم با حس خوب ادامه میدم با افکار لاغری ادامه میدم تا در جسمم  لاغری رو ببینم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم