افکار چاق کننده مهمترین عامل چاق شدن افراد است. این افکار در ذهن ناخودآگاه شکل می گیرند و باعث ایجاد جسم چاق برای صاحب خود می شوند.
اینکه ما تصمیم نگرفته ایم افکار چاق کننده را در ذهن ناخودآگاه خود ایجاد کنیم کاملا منطقی و پذیرفته است اما بی خبری ما در نتیجه نهایی تاثیری ندارد.
ذهن ناخودآگاه و چاقی
ذهن ناخودآگاه انسان توجهی به منبع ایجاد کننده افکار چاق کننده در خود ندارد و به هر طریق یا هر دلیلی انسان مجموعه افکار چاق کننده را در ذهن خود ایجاد کرده باشد نتیجه نهایی برای او چاقی خواهد بود.
حتما با من هم عقیده هستید که وقتی با چالشی در زندگی مواجه شویم اگر علت و روند ایجاد شدن آن را بدانیم به شکل ساده تر و بهتری می توانیم از آن عبور کنیم.
اضافه وزن در زندگی ما چالشی است که باید با آن مواجه شویم.
فرار کردن از چاقی و ترس از روبرو شدن با آن سبب برطرف شدن آن نمی شود بلکه مواجه شدن با چاقی و به دنبال راهکار صحیح برای برخورد با این چالش بودن می تواند سبب رهایی ما از وضعیت فعلی و تغییر وضعیت جسم ما از چاق به لاغر شود.
وقتی ما از علت چاقی خود به ویژه تاثیر افکار چاق کننده در چاقی و چگونگی چاق شدن خود اطلاع پیدا کنیم خیلی بهتر و راحت تر می توانیم برای لاغر شدن اقدام کنیم.
انبوهی از اطلاعات درباره چاق شدن از طریق شنیده ها و دیده ها وارد ذهن انسان می شود. تکرار شدن ورودی های یکسان باعث ایجاد نگرش و انتظار در فرد می شود.
شکل گیری انتظار در انسان باعث فعال شدن ذهن ناخودآگاه برای هدایت فرد به سمت انتظارش می شود.
نحوه دریافت اطلاعات درباره چاقی
اطلاعات و آگاهی درباره چاقی از طریق مختلف می تواند وارد ذهن ما شود. دلیل اینکه بسیاری از افراد حتی پزشکان و محققان عقیده دارند چاقی ارثی است این است که افراد که در خانواده های چاق متولد میشوند در معرض دریافت آگاهی درباره چاقی هستند و دلیل چاق شدن آنها ایجاد نگرش و انتظار چاقی در ذهن به دلیل ورود اطلاعات است نه ارثی بودن چاقی بنابراین توجه به نحوه ورود اطلاعات به ذهن به درک بهتر چرایی چاق شدن کمک می کند.
اطلاعات از طریق مختلف وارد ذهن می شوند که برخی از آن به شرح زیر است:
- زندگی کردن در خانواده ای که برخی از افراد آن چاق باشند سبب می شود به طور مداوم اطلاعات درباره چاقی شنیده و دیده شود. و از افکار چاق کننده ای که در ذهن آنها مرور می شود مطلع شویم.
- دوستی با افرادی که اضافه وزن دارند سبب می شود اطلاعات درباره چاقی وارد ذهن شود و خیلی سریع نحوه مرور شدن افکار چاق کننده در ذهن را می آموزیم.
- دریافت اگاهی از رسانه ها درباره چاقی و خطر ابتلا به چاقی یا عوارض آن یا بهر طریقی که توجه ما را سمت چاقی ببرد باعث ورود اطلاعات درباره چاقی به ذهن می شود.
- شنیدن توصیه پزشک درباره خطر مبتلا شدن به چاقی به دلیل مصرف دارو یا مبتلاش شدن به بیماری مانند تیروئید و … باعث شکل گیری افکار چاق کننده در ذهن می شود.
- دریافت اطلاعات درباره ضرورت مصرف برخی از مواد غذایی یا تاثیر مواد غذایی بر بدن و هر نوع اطلاعاتی که باعث ایجاد انتظار روبرو شدن با آن شرایط را در ذهن ما ایجاد کند.
- دریافت اطلاعات درباره عملکرد سیستم بدن که سبب شود تصور کنید جز گروه خاصی هستید که در معرض چاق شدن می باشید.
دریافت اطلاعات از طریق های مختلف انجام می شود و در نهایت باعث ایجاد نگرش و انتظار چاق شدن در ذهن ناخودآگاه شده و پس از آن پروسه تغییر رفتار و تمایلات و نحوه فکر کردن شخص تغییر می کند و جسم به وضعیت چاق مبتلا می شود.
توجه به این نکته ضروری است که پس از ایجاد نگرش و انتظار تغییر در سطح افکار و سپس رفتار افراد ایجاد می شود.
وقتی انتظار چاقی در ما شکل بگیرد به مرور افکاری بر مبنای ترس از چاق شدن و یا حتی علاقه به چاق شدن برای افرادی که بخاطر وضعیت جسمانی خود سرزنش می شوند ایجاد می شود.
مرور افکار درباره ترس یا علاقه به چاقی به مرور باعث ایجاد رفتارهای جدید در فرد می شود و نتیجه تغییر افکار و رفتار تغییر جسم و تمام جنبه های زندگی خواهد بود.
آگاهی از چگونه چاق شدن
مسیر چاق شدن برای همه افراد مشابه هم است و شما به سادگی میتوانید منطبق بودن مسیر چاقی خود با طریق اعلام شده تایید کنید.
مسیر همه ما برای چاق شدن به شکل زیر است:
ورود افکار چاق کننده به ذهن = شکل گیری انتظار چاقی = مرور افکار چاق کننده = ایجاد رفتارهای چاق کننده = چاق شدن
افکار چاق کننده تبدیل می شود به انتظار، گفتار و احساس و سپس در جسم ما خودش را به شکل چاقی نشان می دهد.
این پروسه ای است که همه ما برای چاق شدن طی کرده ایم و جالب است که همه روش های لاغری در جهان برای لاغر شدن از قدم آخر شروعی می کنند که فشار وارد کردن به جسم چاق از طریق برنامه رژیمی و ورزش کردن است.
به این دلیل که پروسه چاق شدن از ایجاد افکار چاق کننده شروع شده و به چاقی ختم می شود پروسه لاغری هم باید از ایجاد افکار لاغر کننده شروع شده و با طی مراحل ذکر شده به لاغری جسم منتهی شود.
چاقی از جسم شروع نشده است که بتوان با فشار وارد کردن به جسم لاغر شد.
برای لاغر شدن باید همان مسیری که سبب چاق شدن ما شده است را طی کنیم و آن مسیر تغییر افکار چاق کننده به افکار لاغر کننده و سپس تغییر انتظار چاقی به لاغری و بعد از آن تبدیل گفتار چاق کننده به لاغر کننده و در ادامه تغییر رفتار و عادت های چاق کننده به لاغر کننده و در نهایت تغییر جسم از وضعیت چاق به لاغر است.
البته قسمت آخر به صورت خودبخودی صورت می گیرد و ما در این مرحله دخالتی نداریم.
خواندن نوشته مریم عزیز در بخش نظرات این فایل که به گسترش آگاهی در ذهن ما کمک می کند:
تاثیر افکار چاق کننده بر جسم
“من هم مثل همه از طریق مرور افکار چاق کننده به چاقی خیلی فکر می کردم و همیشه فکر چاق شدن بیشتر بودم.
هر بار که روی ترازو می رفتم حتما عدد بالاتر از قبل رو می دیدم و غم و اندوه تمام وجودم رو می گرفت که حالا چیکار کنم بازم چاق تر شدم.
چرا اصلا من همت نمی کنم یه فکر اساسی برای خودم بکنم با اینکه خیلی از کارها رو انجام دادم برای لاغر شدنم اما خوب این افکار بود که چرا کاری برای لاغر شدن انجام نمیدم.
- هر بار بعد از غذا خوردن عذاب وجدان بود که به سراغم می اومد که: وای من دوباره نتونستم کم بخورم و حتما دوباره چاق میشم.
- وای ته دیگ سر سفره خیلی چاق میکنه اما خوب ازش نمیشه گذشت می خوردم اما بازم فکر این رو می کردم که چاق تر میشم.
- وقتی صبحها دیر از خواب پامیشدم میگفتم وای من چقدر کم تحرکم حتما چاق تر میشم این کم تحرکی و خوابیدن منو چاق کرده.
- هر بار وقتی می خواستم غذا بخورم با استرس که نکنه حالا کسی بهم بگه کمتر بخور یا رژیم بگیر با استرس کامل غذا رو در حد خفگی میخوردم.
و اینها همه و همه افکار چاق کننده من بود و بعد از آن صحبت کردن با بقیه دوستام یا فامیل که وای ما چقدر چاقیم، ما که چیزی نمی خوریم بعضی ها دوبرابر ما میخورن ماشانس نداریم، چاق شدن ما به خاطر تیروئیدمون هست، ما ژنتیکمون چاقیه، به خاطر اینه که تحرک نداریم، ورزش نمی کنیم.
درباره انواع افکار چاق کننده با همدیگه صحبت می کردیم.
هر کاری کردیم فایده نداره، رژیم گرفتیم فایده نداره، هیچ لباسی بهمون نمیخوره، لباس سایزمون گیر نمیاد، شانس نداریم بعضیها یه هیکلهای خوشکلی دارن و فلان لباس زیبا رو میپوشن و……
و همه این تجزیه تحلیل ها رو هر روز و هر روز با بقیه کارشناسی می کردیم و در موردش حرف میزدیم و حال خودمون رو خراب میکردم و نمی دونستیم که در حال تقویت افکار چاق کننده هستیم و هر بار هم با همه رژیمها و ورزشها و فشارهایی که به جسم خودم وارد میکردم چاق تر وچاق تر میشدیم.
به این نتیجه رسیده بودم که هیچ راهی ندارم جز پیکر تراشی و شدیدا دنبالش بودم تا اینکه با استاد روشن آشنا شدم.
صحبتهاش به دلم نشست، دیدم حرفهاش درسته و از دل برمیاد و به دل میشینه.
گفتم امتحانش می کنم و چند روز فایلهای رایگان رو گوش دادم تصمیم نهایی رو گرفتم و در دوره ورود به سرزمین لاغرها شرکت کردم.
اوایل فقط فایل گوش میکردم و مثل همیشه هم تا حد خفگی می خوردم با این تفاوت که دیگه الان ترس نداشتم.
همسرم بهم میگفت آخه مگه میشه تو انقدر میخوری چطوری میخوای لاغر شی مگه میشه!
من فقط ازش خواهش کردم بهش گفتم بهم استرس وارد نکن منو به حال خودم بگذار، کاری به کارم نداشته باش و اصلا در مورد چاقی و لاغری باهام حرف نزن و چند ماه بهم فرصت بده و خداروشکر که اون هم قبول کرد و خدایی تا همین الان که حدود ۸ ماه از دوره رو میگذرونم دیگه بهم حرفی نزد.
بعد از مدتی که به فایلها گوش دادم دیدم انگار رفتارم رو دوست ندارم، رفتارم با چیزهایی که دارم توی ذهنم ذخیره میکنم هماهنگ نیست، دچار دوگانگی شده بودم. به استاد پیام دادم گفتم استاد می فهمم لهم کمک کن و استاد به من گفت فقط ادامه بده و من ادامه دادم.
کم کم دیدم میلی به خوردن هله هوله ندارم.
چیزهایی که خوردنش قبلا به وجودم بسته بود رو دیگه میلی بهش نداشتم.
غذا خوردنم داشت تغییر می کرد دیگه الان خوردنم تا حد خفگی نبود سیری رو با فشار شکم حس نمی کردم. قبل از اینکه به فشار برسم یه پیامی رو از توی ذهنم می شنیدم که بهم دستور استپ میداد و کم کم روی این پیام کار کردم تا قوی و قویتر شد و خیلی خوب خوردنم تغییر کرد .
و من خیلی خیلی توی خوردنم تغییر ایجاد شد و خیلی امیدوار شدم به لاغری و شروع کردم با خودم در موردش حرف بزنم چون کسی نبود و اوایل هم من ار کاری میکردم نمی تونستم به خودم بقبولونم که توی سایت تمریناتم رو بنویسم اما نظرات بچه ها رو میخوندم.
تمرینهای خودم رو می نوشتم و برای خودم تکرار میکردم. تا اینکه دیدم وقتی راه میرم کفشم از پام داره در میاد.
موقع ظرف شستن انگشترم از دستم در میاد خوشحال بودم به استاد پیام دادم و گفتم من دارم نشانه ها رو در خودم میبینم و خوشحالم و استاد بهم تبریک گفت و برام نوشت تو الان نشانه نمی بینی تو در روند لاغری قرارگرفتی.
و من ادامه دادم و ادامه دادم و البته بارها در مسیر ناامید شدم اما نگذاشتم که طول بکشه و خیلی زود به مسیر بر می گشتم و یا از استاد کمک میگرفتم تا به مسیر برگردم.
و این روند رو ادامه دادم و تا الان خیلی عالی متناسب شده ام و از رفتار خودم و از تغییرات جسمم راضی و خوشحال هستم و وقتی افکار چاق کننده رو با فایلهای استاد عوض کردم، حرف زدنم عوض شد و در پس اون جسمم هم عوض شد و خیلی خوشحالم”
در توضیحات فایل آموزشی تبدیل افکار چاق کننده به چاقی به وضوح در این باره توضح داده شده است و ایمان دارم دوستانی که از این آگاهی استفاده کنند و متعهد باشند به آنچه در این فایل گفته شده عمل کنند مطمئنا نتایج عالی خواهند گرفت.
✍️ تمرین آموزشی 📖
برای انجام عالی تمرین مربوط به جلسه آموزشی مرور افکار چاق کننده توصیه می شود محتوای نوشتاری را با دقت مطالعه کنید، سپس ویدیوی آموزشی را با تمرکز بالا تماشا کنید و سپس به سوالات مطرح شده درباره شناسایی و اصلاح افکار چاق کننده در بخش نظرات به شکل انشایی پاسخ دهید.
- نگرش شما درباره تاثیر افکار چاق کننده در وضعیت جسمی فعلی خود چیست؟
با توجه به توضیحات محتوای نوشتاری درباره چگونگی شکل گیری و تبدیل افکار چاق کننده به جسم چاق به سوالات زیر به شکل شرح انشایی پاسخ دهید.
- نظر شما درباره در معرض افکار چاقی قرار گرفتن و ورود اطلاعات درباره چاقی در ذهنتان چیست؟
- انتظار چاقی یا چاق تر شدن به چه شکل در شما ایجاد شده است؟ مراحل را شرح دهید.
- پروسه چاق شدن خودتان را به شکل داستان شرح دهید که چه پروسه ای را طی کرده اید.
- به نظر شما چرا استفاده از روش های مرسوم لاغری منجر به لاغر شدن همیشگی نمی شود؟
- با آگاهی که از محتوای نوشتاری و ویدیوی آموزشی کسب کردید پروسه چاق شدن از به شکل مرحله به مرحله شرح دهید.
- لاغری با ذهن چگونه به شما کمک می کند تا پروسه لاغر شدن ار از سطه افکار شروع کرده و تا سطح جسم ادامه دهید.
- از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.12 از 49 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
به نام خدا
خداوند را شاکرم که من را در مسیر لاغری با ذهن قرار داد تا با یادگیری آن به سمت متناسب شدن دائم گام بردارم…..
خیلی با حرفهاتون موافقم. این کلییپ فوق العاده بود. چاقی من از ذهنم شروع شد و بعد کم کم در جسمم مشاهده کردم. از یه جایی به بعد حرف دیگران رو تایید کردم. با خودم می گفتم اینا درست میگن من بعد اینکه ورزش رو کنار گذاشتم، چاق میشم. یه چند کیلویی به وزنم اضافه شد و من به وزن ایده آل خودم رسیدم. ولی همینجا تموم نشد. من هر روز در موردش حرف میزدم. می گفتم ۴ کیلو اضافه کردم. پس من چاق تر هم میشم. البته تغییر رفتار غذایی هم دادم. من خیلی خیلی کم میخوردم. ولی وقتی چاق شدنم شروع شد، بین روز هم میخوردم. قبل شام هم یه مقداری غذا یا عصرونه یا میوه میخوردم. بعد از چاق شدن ترسیدم. وقتی شکم آوردم، از اونجا من شروع کردم به رژیم دارو ورزش و پیاده روی. ولی روز به روز بدتر شدم…..
اوایل که با این سایت آشنا شدم، دوره ی صد گام رو ندیدم. فقط همون چند تا فایل رو دیدم که فکر کنم،۱۲ قدم بود. رفتار غذاییم تغییر کرد. بعد گفتم من که فعلا نمی تونم بخرم، بعد رفتم و برگشتم. صد گام رو دیدم و تا سه یا چهار هفته رو دیدم. واقعا وزن و سایز کم کردم. دوباره رفتم و بعد چند وقت با اضافه وزن زیاد برگشتم. ولی از اینجا به بعد میخوام بمونم. چون میخوام متناسب بشم. من از چاق شدن نمی ترسم. چون خوب نتیجه گرفتم و رفتار غذایی خوبی پیدا کردم، می خوام ادامه بدم. میخوام روزی دو ساعت داخل سایت باشم. اینجا یه بخش از زندگی من شده.
امروز که در مورد شیرینی جات خوندم. تصمیم گرفتم برای خانواده شیرینی بخرم و خودمو محک بزنم. بعد که جعبه شیرینی رو دست برادرم دیدم، حالم بد شد. از روغن روی اونا چندشم شد. یه دونه رو با حال بد خوردم . همیشه که یه دونه رو با لذت میخوردم، همون یه دونه رو با حال بد خوردم و گفتم، من هیچ وقت شیرینی نمی خورم. خیلی بدمزه است. با شیرین بودنش حالم بد شد. الان حتی جعبه اش رو یه جا گذاشتم که نبینم….
البته من این موضوع رو بگم، که من علت چاقی ام رو هم خوردن غذا میدونم. هیچ وقت نمی خوام با اجبار این کار رو کنار بزارم. بلکه میخوام به اندازه نیاز بدنم بخورم. نمی خوام مدام خودمو بعد غذا سرزنش کنم. نمی خوام به غذاها ب چسب بزنم. من میدونم لاغری با ذهن خیلی آسونه. قطعا همه جواب میگیرن. وقتی شما و دوستان تونستین، پس بقیه هم می تونن.
خیلی جالبه وقتی در مورد غذا مینویسی در طول روز گرسنه نمیشی. ولعت از بین میره. با همون چند تا قاشق سیر سیر میشی. در مورد لاغری با ذهن نباید عجله داشت. باید صبر کرد. باید به خودمون فرصت بدیم. فقط تکرار کنیم. فقط گوش بدیم. فقط بنویسم. با همه ی این کارها باعث میشه احساسمون تغییر کنه. با تغییر احساس، رفتار تغییر می کنه بعد لاغری شکل میگیره
بنام خداوند مهربان همیشه حاضر و حامی و عاشق پیشرفت ما،
و درود رحمت برکت ثروت نعمت مودت رأفت مروت و مودت سعادت لذت سلامت هدایت محبت و گذشت و معرفت و صداقت و عزت و مغفرت واگاهی رشد نور باور امید پشتکار پایداری کمال و هر آنچه که خیرو برکت هست هر لحظه از سوی خدا به سوی زندگی شما استاد ارجمند و گرامی جاری باش،
*نکات طلایی:
ورودی +انتظار+مرور افکار+تغییر رفتار=نتیجه و سرنوشت
پندار نیک گفتار نیک کردار نیک =سرنوشت
افکار گفتار اعمال=سرنوشت
مراقب افکار و گفتار و اعمالت باش که =سرنوشت را رقم میزنه
مراحل لاغری و چاقی:
مرحله اول: فکر چاقی از طریق ورودی ناخودآگاه یا آگاه:
۱یک عده دوست داشتن چاقی بشوند
۲و یک عده میترسیدن چاق بشوند,
فرقی نمیکنه برای ذهن تو به چاقی فکر کردی و تقویتش کردی،
واین فکرها تولید انرژی کرده و تبدیل میشود به تصویر ذهنی (چون انرژی از بین نمیرود )که شکلی از فکر هست که در نتیجه در جسم چاقی به وجود میاد،
و مرحلع دوم :انرژی فکر تبدیل به انرژی گفتار میشود
ومرحله سوم:و تکرار آن تبدیل میشه به رفتار و اضافه وزن و جسم چاق
*بخار آب تحت فشاربه = آب و آب تحت فشار به= یخ تبدیل میشه*
حالا ما میایم رژیم و ورزش سخت و جراحی میکنیم و پروسه چاقی را برعکس طی میکنیم و اینطوری برعکس راهو میخوایم بریم برای لاغری که نمیشه جواب نمیده،
در پروسه لاغری با ذهن :
۱ اول فکر لاغری
۲ دوم صحبت با لاغری و انجامتمرینات و تکرار و مرور افکار
۳و بعدنتیجه لاغری با جسم
*جسم جعبه نمایش هست فرستنده اصلیش ذهن هست*
و چقدر مثالهایی زیبایی زدید استاد ممنونم
و در اخر چند نکته از نوشته های مریم خانوم عزیز بر دلم نشست :
(بعد از مدتی که به فایلها گوش دادم دیدم انگار رفتارم رو دوست ندارم، رفتارم با چیزهایی که دارم توی ذهنم ذخیره میکنم هماهنگ نیست، دچار دوگانگی شده بودم. به استاد پیام دادم گفتم استاد می فهمم لهم کمک کن و استاد به من گفت فقط ادامه بده و من ادامه دادم.)
دلنشین بود واقعا چون منم الان در این مرحله تضاد قرار گرفتم از اینکه نشان نور خدا رو در مسیر درستش دارم میکنم متوجه شدم داره برای منم چشمک میزند راه درست خوشحالم تو دوستم نمیگنجم ،
چند تا کیر دارم اما میدونم اونا هم رفع میشه حتمااا به امید الله ،
عاشق لاغریم و ادامه ادامه ادامه میدهم.
خداوندا ممنونم استاد خیلی ممنونم.
سلام بر استاد عزیز و دوستان همراه
امان از این باورهای مخرب که داره لذتهای زندگی کردن ما رو ازمون میگیره .
نمونه اش دیروزصبح دوشنبه .
مثل همیشه پا شدم و دلم هوس املت کرد وفقط یه دونه تخم مرغ املت زدم و خوردم ومادرم منو دید .
موقع ناهارشد یه مقدار ازشام دیشب مونده بود تصمیم داشت برای ناهار گرم کنه و بخوریم اما چون مقدارش کم بود بهم گفت سیب زمینی سرخ کنیم بزاریم کنارش کافیه .
من بهش گفتم خوب کوکو میکنیم بهتره .
مادرم نگام کرد وگفت تخم مرغ زیاد میخوری کبد چرب میگیری .
آخه خودش کبدش چربه بااینکه لاغره . و خواهر بزرگترم هم کبدش چربه و پسرش هم همینطور . ویک دونه داداشم هم همینطور .
چون همشون این باور رو دارند که زرده تخم مرغ باعث بیماری کبد چرب میشه .
حتی خواهرزاده کوچیکم که ۶ یا۷ سالش بود تخم مرغ آب پز بهش میدادیم زردی اش رو می انداخت وسفیده اش رو میخورد .
وباور اصلیشون از ورودی باشگاه آقایان نشات میگیره و از اونجا به خونه ما منتقل شده وچندساله هی تکرار میشه و مادرم که به ندرت تخم مرغ میخوره وشدیدا ازش میترسه .
و.خدا روشکر من چون همش باور داشتم که نعمتهای خدا باعث ضرر و آسیب بدنمون نمیشه من دچارش نشدم علیرغم اینکه مصرف تخم مرغم بیشتر از اونهاست .
و یکسالی هم میشع که استاد عباسمنش وخانومش رو میبینم که استاد یک روزی ۱۲ تا تخم مرغ وخانمش ۹ تا تخم مرغ رو نیمرو زدن و خوردن واصلا کبد چرب هم ندارن .
البته من نهایت خیلی گرسنم باشه فقط دو تا بیشتر نمیتونم بخورم .
حالا میبینم تو محیط خونه خودمون وخواهرمون علیرغم ترس لز کبد چرب بیماری کبد چرب گرفتند .
الان که تو این مسیر دارم حرکت میکنم کم کم دارم متوجه میشم این ورودی های مخرب رو که بدون هیچگونه سند ومدرکی داره بهم منتقل میشه و لذت زتدگی رو ازمون میگیره .
یعنی چی من دلم املت میخاد ازش بگذرم برم خامه وعسل بخورم .این همون محدود کردن میشه که با روح من سلزگارنیست.
از کودکی تا به الان اگر خوب دقت کنم کلا متوجه بیشمار وروری های اشتباه میشم که دارم به ذهنم خوراک میدم .
مثلا
خونمون اعتقاد دارن چون خانونها الان دنبال آزادی هستند باعث شده بنیان خانواده خراب بشه . واین رو تا الان میلیون ها بار شنیدم چرا خانوم باید برای روسری نزاشتن اعتصاب کنه چرا خانوم یا آقا بدون همسرش دورهمی یا مهمانی یامسافرت بره و….
ولی الانا چون ذهنم بازتر شدا وخوب که دقت میکنم میبینم خیلی ها رو میشناسم زندگی خوبی دارن و دو طرف به هم آزادی میدن وسبک زندگی خودشان رو دارن .
خیلی ها. آنقدر که تازه متوجه شدم این باور اشتباهی بود که سالیان سال به ذهنم دادن و من همش از مردهای جامعه میترسیدم چون به چشم فرد حریص میدیدمشون و مرتب خودم رو محدود میکردم .
در مورد روال چاقی موردهایی که یادم میاد چقدر تو محیط فقط خونه بهش پر وبال دادم میگم اینقدر چاقی که بودم واقعا کم بود بایستی دهها برابر چاق تر می بودم .
از ۷ سالگی تا به امروز .
الانا که دارم روی خودم کار میکنم یه جایی صحبتی میشه سریع ذهنم آلارم میده تو باور نکن درست نیست .
یعنی چی فلانی زندگیش رو رواله آرامش داره بچه هاش ازدواج کرده و خوب کیف و زندگی میکنه طبیعیه چاق باشه .
درسته اون فرد موردنظرشون الان چاقه ولی من صدها نفر رو میتونم همین الان نام ببرم که زندگیشون لاکچری و آرامش زیادتر اما کاملا متناسب هستند .
همین یک دونه باور رو که پیدا کردم کلی وزنم کمتر شد .
وجقدر این مسیر باید حواسم جمع باشه .
چون من دارم تو اجتماعی زندگی میکنم که مجبورم با دیگران ارتباط داشته باشم پس مواظب وروری های ذهنم باشم و داده های بیرون رو غربال کنم و اونی که غلطه رو وارد ذهنم نکنم .
استاد خیلی خوب آموزش میدید وآموزشتون واقعا بی نظیره ازتون بی نهایت سپاسگزارم.
به نام خدای هستی بخش
گام۵۸: اصلاح افکار چاق کننده برای لاغری
استاد خیلی ازتون ممنونم که این بار با استفاده از قوانین آگاهی جدید به ما دادین. این یه قانونه و ما اینو یاد گرفتیم که انرژی از بین نمیره و از حالتی به حالت دیگه تبدیل میشه وپروسه چاقی ما این تبدیل انرژی های پی در پی بوده افکار در ما به جود اومدن بعد تبدیل به گفتار شدن و بعد از اون تبدیل به جسم ما شدن .پس اگر ما میخوایم لاغر بشیم باید از این قوانین در جهت لاغریمون استفاده کنیم چون همه جهان هستی انرژی هستش و چیزی که همسو با جهان هستی باشه درست ترینه .حالا ما چطور میتونیم از انرژی برای لاغریمون استفاده کنیم ؟باید به پروسه چاقیمون دقت کنیم و همون راهی که برای چاقی رفتیم برای لاغری هم پیاده کنیم .وقتی یه روشی با دلیل و مدرک قانونی به ما اثبات میشه وقتی استاد با هزاران روش میتونن اینو برای ما اثبات کند که لاغری اصولی راهش چیه پس باید با تمام وجود باور کنیم که انتهای راه ما تناسب اندامه .من خودم هنوز نتیجه نگرفتم منظورم از نتیجه جسمی و ظاهریه ولی از لحاظ ترس از چاقی ،ترس از مواد غذایی و خوردن ،وآرامش داشتن و کم شدن حرص و ولع خیلی بهتر شدم و خودم حس میکنم دارم که رفتارم هرچند کوچیک تغییر کردن.من در ابتدا که با سایت آشنا شدم نمیتونستم توی بخش نظرات چیزی بنویسم و فقط تمرینات رو توی دفتر برای خودم مینوشتم ولی به مرور با اصرار استاد برای نوشتن من هم ترغیب شدم و شروع کردم به نوشتن در بخش نظرات .حالا میفهمم که استاد میخواستن که بخش دوم مرحله لاغری اجرا بشه و وقتی من اینجا در مورد لاغری با ذهن حرف میزنم دارم با دیگران در مورد لاغری حرف میزنم چون دیگران و همچنین استاد نوشته های منو میخونن و همون جوری که میدونیم جهان سراسر انرژیه من انرژی خوانده شدن نوشته م رو دریافت میکنم و همون اثری که وقتی حضوری با کسی حرف میزنم رو میزاره .چون هیچ کس از اطرافیانم حتی شوهرم نمیدونه که من این روش رو شروع کردم پس کسی رو اطرافم ندارم که باهاش در این مورد حرف بزنم پس نوشتن در سایت بهترین راه هستش.
به نام خالق بهترینها
سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان همگام
حل تمرینات اصلاح افکار چاق کننده
آنچه من امروز هستم نتیجه افکار من است که به رفتار من و سپس جسم من تبدیل شده و جسم ما نمایانگر ذهنیات و افکار ماست
مثل ضرب المثلی که میگفت
تا کسی دهان باز نکند علم و هنرش پنهان میماند و شناخته نمیشود
به نام خداوند خلق کننده ام
سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان همگام
اصلاح افکار چاق کننده
همه ی ما استاد چاقی هستیم ولی بخاطر آموزشها و اطلاعات اشتباهی که در جامعه مرسومه هرگز نتونستیم از چاقی رها بشیم
حالا این آموزشها و اطلاعات اشتباه موجود چطور روی ما تاثیر گذاشت ؟
اطلاعاتی که ما درباره یادگیری چاقی و لاغری از طریق جامعه دریافت کردیم مجموعه افکار ما رو شکل دادند
حالا ما میخوایم ابتدا روند چاق شدن خودمون و بررسی کنیم تا دلیل منطقی بودن روش لاغری از طریق آموزشهای ذهنی برامون روشن بشه
روند چاقی من
خوب منم یه روزی متناسب بودم همه ما یه روزی متناسب بودیم و این چاقی ذره ذره و گاماس گاماس در ما شکل گرفت حالا چطور ؟با طی کردن مراحل پایین
مرحله اول :ایجاد افکار چاقی
من با ترسیدن از چاقی و قدرت دادن به چاقی در حال فکر کردن به چاقی بودم ،وقتی کسی و میدیدم ناخودآگاه اول میبردمش روی باسکول ذهنم ببینم چاقه یا لاغره و بعد اگر چاقتر از من بود خوشحال میشدم که الهی شکر من اینقدر چاق نیستم و اگر لاغر تر بود تو دلم کلی خشم بهش پیدا میکردم که خدا شانس بده
این فقط یکی از فکر کردنهای من به چاقی بود
من زمانهایی که بیرون میرفتم تمام حواسم به تابلوها و تبلیغات خوراکی ها و مغازه های خوراکی فروشی بود و اینجام باز داشتم افکار چاقی و در خودم رشد میدادم
قبل غذا خوردن با شنیدن بوی اون غذا ،بارها لذت خوردنش و برای خودم بیشتر کردم ،بهبه ببین بوش اینه مزه اش چیه
یا حتی با دیدن قیافه غذا هم فکر چاقی داشتم حالا ببین شکلش اینه طعمش چیه
و هزاران هزار فکر چاقی که در تمام مواقع زندگی خودم اونها رو بوجود می آوردم و در دامان خودم پرورششون میدادم
محال بود به خوردن فکر نکنم همیشه یه برنامه ای برای خوردن داشتم ،وقتی با افراد متناسب برخورد میکردم میدیدم اونها اصلا به چیزهایی که من فکر میکنم حتی کوچکترین توجهی ندارند فهمیدم این همه سال با این افکار غلط چه بلایی سر خودم آوردم
مرحله دوم :تصویر سازی ذهنی
ما در فیزیک یاد گرفتیم انرژی از بین نمیره بلکه از نوعی به نوع دیگه تبدیل میشه
افکار ما دارای انرژی هستن یعنی افکار ما دارای فرکانس و ارتعاش هستند و وقتی ما به چیزی فکر میکنیم ناخودآگاه وارد مرحله تبدیل این انرژی میشیم و افکار ما به تصویر ذهنی ما تبدیل میشن
مثلا همون موقع که داشتم به بوی خوش غذا فکر میکردم بعدش تصور کردم بوش اینه مزه اش چیه ؟
یا حتی قبل رفتن به مهمانی و عروسی بارها تصویر سفره ای مجلل و خوراکی های خوشمزه رو برای خودم مرور کردم
یا حتی چون ما خانمها مسئول پخت غذا برای اعضای خانواده هستیم همیشه اول فکر میکردم چی بپزم بعد تصور میکردم چطور و با چه تکنیکی بپزمش که متنوعتر و خوشمزه تر بشه و بعد تزئینش و سروش و تصور میکردم
و خلاصه اینکه همه ما تجربه این تصاویر ذهنی که بعد از مرحله فکر کردن بوجود میاد و داریم
مرحله سوم:تبدیل به گفتار
این مرحله هم که اصلا جز جدانشدنی زندگی افراد چاقه
یا داشتم با دیگران راجع به تکنیکهای پختن و خوش طعمتر شدن یا غذاهای جدید یاد گرفتن صحبت میکردم
یا صحبت درباره تجربیاتمون از فلان رستوران یا فلان کافه و هتل
یا صحبت درباره دست پخت فلان کس
یا صحبت کردن برای توجیه خودم و بقیه که چاقی من به این دلیله به اون دلیله ،من درش نقشی ندارم و شانسمه ،سرنوشتمه و…..
یا صحبت درباره انواع روشهای لاغری که زودتر نتیجه میده
و کلی صحبت درباره چاقی داشتم
مرحله چهارم:بوجود آمدن چاقی
اینقدر سه مرحله قبل و تکرار و تکرار میکردم تا در نهایت نتیجه ای جز چاقی برام بوجود نمیاومد
با پرورش افکار و تصاویر ذهنی و بعد گفتگو درباره چاقی من چاقی و به سمت خودم جذب میکردم و واقعا اگر چاق و چاقتر نمیشدم با این اشتباهات جای تعجب داشت
مرحله پنجم:ترسهای رهایی از چاقی
حالا وارد مرحله غول آخر میشدم ؛
باید با چاقی مقابله میکردیم و حالا توی این مرحله دچار میشدیم به انواع اشتباهات که نه تنها ما رو لاغر نمیکرد بلکه کلی صدمات جبران ناپذیر جسمی و روحی برامون به همراه داشت و ما رو بصورت برعکس میخواستن به لاغری برسونن یعنی از مرحله آخر به اول
با تحت فشار قرار دادن جسم دقت نکردیم هیچ وقت که چاقی ما راحت و بی دردسر از فکر ما شروع شد
الان دیگه وارد مسیر هدایت درست شدیم و میخوایم یکبار برای همیشه لاغر بشیم و لاغر بمونیم البته بدون هیچ رنج و فشار جسمی و روحی چطور ؟طبق مراحل پایین
روند لاغری از طریق آموزش اصول ذهنی
لاغری با ذهن به ما میگه از همون راه راحتی که چاق شدی میتونی استفاده کنی و لاغر بشی و مهمتر از لاغر شدن لاغر موندنه چیزی که هیچکدوم از روشهای غلط لاغری برای ما نداشت
مرحله اول:پاک کردن افکار چاقی و جایگزین کردن افکار لاغری
توی این مرحله ما میاییم فکر میکنیم که چه افکار و نگرشهای چاق کننده ای داشتیم یا اونها رو به مرور زمان بطور کامل پاک میکنیم یا کمرنگ میکنیم
گفتم که قبلا من زیاد به چاقی و لاغری افراد فکر میکردم اما الان اصلا به چاقی و افراد چاق توجه نمیکنم به جای اون افراد لاغر و بسیار تحسین میکنم و مدام با خودم نجواهای درونی دارم که ذات جسم ما لاغریه و منم راحت دارم بهش میرسم
و هر فکری داشتم درباره چاقی الان اونو با افکار لاغری جایگزین کردم البته تا جایی که یاد گرفتم
مرحله دوم :تصویر سازی ذهنی
من مدام خودم و در اندام و لاغری تصور میکنم و این تصور حالم و عالی میکنه
من دیگه قبل پختن غذا نحوه پخت و چیدمانش و تصور نمیکنم
و بطور کل هر اشتباهی در تصویر سازی چاقی داشتم و یا حذف کردم یا تصاویر لاغری و جایگزینش کردم
مرحله سوم :تبدیل به گفتار
یعنی عاشق این مرحله ام ،من دیگه اصلا راجع به چاقی صحبت نمیکنم راجع به فلان غذا و فلان رستوران حرف نمیزنم با کسی به جای اونها میام توی سایت و با دوستانم درباره لاغری گفتگو میکنم کامنت میخونم فایل میبینم و کلا گفتگوهای من متمرکز روی لاغری شدن
مرحله چهارم :بوجود آمدن لاغری
بعد از عبور از تمام مراحل بالا حالا آرام آرام وقتی ذهن متناسب شد تغییرات جسمی ما نمود پیدا میکنه
یواش یواش روند لاغری شروع میشه و ما در یک شیب ملایم قرار میگیریم خودمون به خوبی متوجه میشیم تمایلاتمون تغییر کرده ،نحوه خورد و خوراکمون عوض شده،مهمتر از همه آرامش داریم و شادیم ،کم کم احساس سبکی لذت بخشی تمام وجود ما رو فرا میگیره و این یعنی زندگی
ما با روش اصول ذهنی لاغری و زندگی میکنیم و با لذت لاغر میشیم ،تمام جنبه های زندگیمون تغییر میکنه و ما به یک سبک جدیدی از زندگی دست پیدا میکنیم
بدون تحمل فشار و سختی و در کمال آرامش و شادی چیزهایی و تجربه میکنیم که دلمون میخواد خداوند بهمون قدرتی بده تا تمام افراد چاق و هدایت کنیم به این مسیر و این رنج همیشگی انسانها رو پایان بدیم
جسم ما نمایشگر ذهن ماست
این جمله خیلی زیباست میدونید چرا به افراد چاق به دید تحقیر نگاه میشه چرا به افراد چاق به دید احمق و تنبل و کودن نگاه میشه
چون جسم ما نمایشگر تفکرات و نگرشها و ذهنیات ماست
همه میگن اگر احمق نبود اگر کودن نبود اگر تنبل نبود با جسم زیبای خودش بخاطر یک سری لذتهای زودگذر چنین نمیکرد و مدام ما چاقها در حال قضاوت شدن توسط جامعه هستیم
اما من میخوام جسمی بسازم که فکر باز و افکار مثبت و عقل و درایت منو نمایش بده
من میتونم و میسازمش
چقدر زیبا توضیح دادید استاد که اگر از برنامه یک کانال تلویزیون خوشمون نیاد آیا کانال و عوض میکنیم یا تلویزیون رو ؟
پس من فرکانس و عوض میکنم تا چیزی نمایش داده بشه که واقعیت درونی منه
خدایا سپاسگزارم برای هدایتی دیگر
استاد سپاسگزارم برای آگاهی امروزم شاد و سلامت و متناسب و در مدار آرامش باشید
پس الهی به امید تو
به نام خداوند مهربان. سلام خدمت استاد گران قدر و دوستان عزیزم. در گذشته من عوامل بیرونی را دلیل چاقی خودم میدانستم عواملی مثل : بارداری ، افزایش سن، ارث ، پرخوری ، کم تحرکی و غیره. ولی حالا میدونم که چاقی من به علت افکار من بود یعنی خودم باعث چاق شدن خودم شدم و مسئولیت خودم رو میپذیرم و حالا خودم هم مسئول لاغری خودم هستم .من با این مطالب موافقم چون خودم و اطرافیانم رو میبینم که به نحوی که گفته شد چاق شدن اکثر چاقی خانم ها به خاطر بارداریشون هست چون فکر میکنن که در بارداری چاق میشوند ومحال هست که بعد زایمان دوباره به حالت اول برگردن ویا افراد زیادی هستن که خانوادگی چاقن و این رو ارثی میدونن. اینها همه به خاطر رد و بدل شدن صحبتهایی در مورد چاقی هست که بین خانواده های چاق میشود.دوستی دارم که در گذشته لاغر بود و دلش میخواست کمی چاق شود و جالب اینکه به خاطر چاق شدن پیش پزشک رفته بود وقتی ازش پرسیدم که نمیترسی که زیادی چاق بشی؟ اونوقت دوباره لاغر شدن برات خیلی سخت میشه؟ جواب داده بود که ما خانوادگی چاق نمیشیم و من مجبورم برای کمی اضافه وزن دست به دامن این پزشک و اون دکتر بشم. اونها در معرض اطلاعات چاق کننده قرار نگرفته بودن بلکه بر عکس در معرض ورودی های لاغر کننده بودن.فکر این که با افزایش سن ویا ارثی بودن چاقی من هم بالاخره دچار کمی اضافه وزن شوم در من بود اما باور قوی در من که باعث چاقی زیاد شد این بود که خانم ها در دوران بارداری چاق میشن و در هر بارداری میزان چاقی بیشتر میشود و محاله دیگه به حالت اولیه برگردن و برای من هم همین اتفاق افتاد .وقتی تصمیم به بارداری سوم گرفتم دیسک کمر داشتم با خودم گفتم تا اونجایی که بتونم باید از چاق شدن خودم جلوگیری کنم تا به مهره های کمرم فشار وارد نشه و اوضاع دیسکم بدتر از اینی که هست نشه. بنا براین من ترس زیادی ازچاق شدن به خصوص در ناحیه ی شکم داشتم .من با قدرت ذهن فوق العاده ی خودم وبا مرور افکار و تصویر سازی ذهنی عالی تونستم انتظار چاقی در خودم ایجاد کنم و در مدت ۲ یا ۳ هفته خودم رو اونقدر چاق کنم که هر کسی منو میدید فکر میکرد من در ماه سوم یا چهارم بارداری هستم اونم بدون این که در مقدار خوردن من تغییری ایجاد بشه. ما خیلی خوب تونستیم خودمونو چاق کنیم پس میتونیم خودمونو لاغر هم بکنیم.خوشبختانه الان دارم لاغر شدن خودم رو حس میکنم و میبینم واز این بابت خیلی خوشحالم. قبل از آشنایی با این سایت عبارت ( پندار نیک، گفتار نیک، رفتار نیک) رو شنیده بودم و خیلی این عبارت رو دوست داشتم و الان بیشتر درک کردم که اینها قوانین خداوند برای خوشبختی ما هستن و میزان عمل به این عبارت شرایط زندگی ما رو رقم میزنه من در مورد بارداری و وضعیت جسمم در اون دوران پندار نیک نداشتم ، گفتار نیک هم نداشتم و رفتار نیکی هم نداشتم پس در. نتیجه نه تنها دچار چاقی شدم بلکه دچار افسردگی هم شده بودم .من میترسیدم که چاق بشم وبرای ذهن ما فرقی نداره از موضوعی بترسیم و بدمون بیاد ویا اونو دوست داشته باشیم اون موضوع در زندگی ما گسترش پیدا میکنه .افکار. به شکل انرژی هستن و میدونیم که انرژی از بین نمیره بلکه از حالتی به حالت دیگه در میاد پس فکر هم از بین نمیره بلکه با مرور به شکل کلام در میاد و کلام تکرار میشه و به جسم تبدیل میشه این پروسه ی چاق شدن ما بود در نتیجه به همین شکل هم باید لاغر بشیم.
سلام استاد صبح شما بخیر و شادی
چقدر خوشحالم که دراین مسیر هستم و هرروز به آگاهیهای من اضافه میشود و روز به روز یک مانع لاغری را شناسایی کرده و آن را برطرف میکنم
در مورد این سه کلمه (پندارنیک -گفتارنیک – کردارنیک )که گفتید خوب فکر کنید جای بسی تامل دارد این حرفها را درتمام ادیان دینی به نوعی صحبت کردند و گفتند درمورد این کارها مقداری تمرکز و فکر کنید تا سعادتمند شوید
پندارنیک = فکرما است که برای متناسب شدن افکار چاقی را با افکار لاغری میبایست تغییر بدهیم
گفتارنیک = همان صحبت درمورد چاقی است که به قولی شاهد برایخود جمع نکنیم برای چاقی و درمورد متناسب شدن مطالعه و صحبت کنیم
کردارنیک = رفتار و عملکرد ما است که برجسم ما تاثیر میگذارد که این دربدن خودبخود عمل میکند و از افکار ما سرچشمه میگیرد
ما انسانها به 2 طریق چاق شدیم 1- دوست داشتن برای چاقی 2- ترسیدن از چاقی
ما باید همانطور که شما بارها در فایلها گفتید 1- درمورد چاقی فکر کردیم و به ان توجه کردیم حالا به 2 صورت بالا 2- درمورد چاقی یاد دوست داشتیم یا متنفر بودیم صحبت کردیم 3- بدن ما با توجه به افکار چاقی مارا به سمت چاقی برده است
پس باید دوباره همین مسیر را برعکس کنیم از بالا به پایین نه از پایین به بالا چون از سختی و فشار به جسم چیزی عاید ما نخواهد شد پس مسیر را درست از بالا به پایین 1- استفاده از افکار لاغری به جای چاقی 2- صحبت کردن درمورد لاغری و دراین مسیر بودن 3- جسم خود بخود لاغر میشود
سلام و درود .
روند چاقی در من :
توجه به چاقی در اطرافیان
بد اومدن از چاقی اونها
ترس از چاق شدن خودم
عدم توانایی خودم در مقابل چاقی و دادن قدرت دست چاقی
رنج از نخوردن غذا
رنج از خوردنهای زیادی
استفاده از روشهای جسمی برای کاهش وزن و رسیدن به باور سخت بودن لاغری .
مدت زمان چاق بودن
هر چی زمان بیشتر میگذشت و من چاقی رو بیشتر میدیدم بیشتر ازش بدم می اومد و اون رو برای خودم بزرگتر میکردم .
توجه به جسم چاق نه به افکار چاق
حالا هر چقدر بیشتر رنج میکشیدم از چاقی برای اینکه به ایمنی برسم دنبال لذت بودم و چون خوردن برای من لذته حالا برای فرار از ترسها و تنفرها و رنجهایی که کشیدم به غذا پناه میبرم و برای خودم بتش کردم . و اتفاقا کاش فقط به همین پناه بردن بسنده میکردم بعد از اینکه با خوردن خودمو آروم میکردم حالا بعدش سرزنش میکردم خودمو که چرا خوردم و دوباره با تحقیر کردن خودم رو نیازمند به غذا می کردم .
علت اصلی همه ی این چاقی ها خودم هستم .
من خودم خودم رو چاق کردم .
و چقدر قشنگ روند چاقی رو انجام دادم .
حالا روند لاغری
اول باید بپذیرم چنین شرایطی رو خودم خلقش کردم .
بعد بپذیرم که میتونم تغییرش بدم .
بعد بپذیرم که راه درست لاغر شدن رو پیدا کردم .
بعد کم کم سعی کنم کارهایی که بهم حس چاقی میده انجام ندم .
چطور ؟ با تصویر سازی نکردنش .
بزرگترین چیزی که به من حس چاقی میده پرخوری هست . یعنی خوردن موقع سیری .
حالا عوامل ایجاد کننده ی این فعل که در من حس چاقی ایجاد می کنه در فکرمه . اول اینکه نظر منفی نسبت به پرخوری دارم . یا باید نظر منفی رو پاک کنم و کلا با فعلم به صلح برسم یا راحتتر از اون اینه که عوامل ایجاد کننده فعل رو تکرار نکنم تا فعل پرخوری رو انجام ندم . زیاد فکر کردن به خوردن فعل پرخوری رو ایجاد می کنه . زیاد دیدن خوراکیها فعل پرخوری رو ایجاد می کنه . زیاد شنیدن در مورد مصرف خوراکیها فعل پرخوری رو در من زیاد می کنه .
خب من در همه ی سطوح باید روی خودم کار کنم تا احساس لاغری در همه ی سطوح در من جاری بشه .
اول به مواد غذایی فکر نکنم . به اندام لاغر فکر کنم . کدومش لذتبخش تره ؟
خوشمزه ترین مواد غذایی لذتش فقط در حد چند لقمه است بعدش جسم من سیر میشه و مابقی اون لذت با استفاده از فرمولهای ذهنیه .
لذت خوردن فقط یه لذت کم و محدوده . چرا لذت خودمو زیاد نکنم . لذت لاغر بودن و سبک بودن و فرز بودن یه لذت ماندگاره که هر وقت بهش فکر کنم حسش می کنم .
چرا خودمو رنج بدم و در چاقی زندگی کنم .
من با به اندازه خوردن مواد غذایی احساس چاقی رو در خودم پاکسازی می کنم .
در فکر خودم مدام به نخوردن یا خوردن فکر نمی کنم و به جاش به اندام لاغرم و رویاهایی که از لاغریمه در دهنمه فکر می کنم تا هر چه بیشتر لاغری رو برای خودم لذتبخش تر کنم .
نخوردن در زمان سیری رو برای خودم لذت بخش می کنم .
استاد زیاده خوردن انسان رو تحقیر می کنه .
انسان چاق مورد سرزنش واقع میشه . هر چقدرم من با خودچاقم به صلح برسم ولی دیگران من چاق رو سرزنش می کنند . دیشب رفتم خونه خاله بابام . باز هم تحقیرها شروع شد .
بابای خودم از همه بدتر . من دیشب خونه خاله بابام فقط یه سیب خوردم و یه باقلوای کوچولو و از کف دست کمتر آجیل . برای شام هم فقط یه نصفه کفگیر برنج و یه تیکه مرغ .
اونقدر از چاقیم حرف زدن که اشکمو دراوردن . شاید بگن مرد نباید گریه کنه ولی استاد اونا اشک منو دراوردن .
ولی از طرفی عزممو جزم کردم که حتما از همین طریق به خواسته ام برسم من چند کیلویی کم کردم و حال خوب رو تجربه کردم . شاید هنوز کوه اضافه وزن با منه ولی من سنگریزه به سنگریزه این کوه رو جابجا می کنم . هنوز تغییرات من اونقدری نشده که دیگران بفهمن
اونها هیکل چاق منو که ساخته شده با افکار قبلیه میبینند . افکار چاقی هنوز در من قالبه و قدرتش بیشتر از افکار لاغریه ولی من دارم قدم به قدم تغییر می کنم .
من به تغییرات کوچیک خودم نگاه می کنم .
دیشب با خودم گفتم عطا ناراحت نشو اینا دارن تو رو بر اساس اعمال و رفتار گذشته ات سرزنش می کنند .
تو تغییر کردی عطا . خودت که میدونی تغییر کردی . از حرفاشون ناراحت نشو . انگیزه بگیر و حرکت کن . تو راه درست رو پیدا کردی اینه که مهمه . مهم اینه که داری هر روز در مسیرش یه حرکت کوچیک می کنی . داری اندام لاغرتو حس می کنی . داری با جزئیاتش تصورش می کنی شاید دائمی نیست این تصور کردنه ولی بهت حس خوب میده . تو در افکارت تغییر کردی . تو دیگه رفتاری انجام نمیدی که حس چاقی بهت بده . فقط کافیه ادامه بدی تا بیشتر تکرار کنی . تو زمان بیشتری باید در لاغری بمونی .
پس از حرفاشون ناراحت نشو و فقط ادامه بده .
اونا دارن گذشته ی تو رو سرزنش میکنند چون تو بارها خودتو به خاطر چاقیت سرزنش کردی هنوزم افکار سرزنشگر داری که از بیرونم جذب کردی .
اونا آیینه تو هستن . دارن افکارتو بهت نشون میدن ازشون قدر دان باش و فکرتو تغییر بده .
اونا بهت نشون دادن که بازم باید بیشتر و بیشتر با چاقیت به صلح برسی . نباید از درون خودتو سرزنش کنی که از بیرون هم چنین مواردی جذبت نشه .
تو باید خود فعلیتو بیشتر دوست داشته باشی .
عطا تو تغییر کردی . تو از خود چاقت داری فاصله میگیری و به خود لاغرت داری نزدیک میشی . باور بد بودن چاقی رو کنار بزار . چاقی چیز بدی نیست . چاقی فقط یه آیینه از تفکرات توست . بهش به چشم آیینه نگاه کن ازش رنج نکش .
تو در آیینه چاقی خودتو ببین عطا .
تو فقط باید انتخاباتو تغییر بدی . فکر نکن که باید کار خاصی انجام بدی . فقط کافیه هر چه بیشتر و بیشتر به خودت عشق بدی و خودتو دوست داشته باشی .
به جای سرزنش خودت و دیگران خودتو و دیگران رو دوست داشته باش .
به جای جنگیدن با خودت و دیگران با خودت و دیگران به صلح برس
از حرفهایی که ناراحتت می کنند عبور کن . اونا یه بار گفتن ولی تو خودت بارها و بارها در سرت تکرارش می کنی .
خودت دیگه تکرار نکن . مگه رنج نمیکشی از یاداوری اون خاطرات . پس توجهتو از روش بردار . به خاطراتی که قراره بسازی توجه کن .
یه روزی همه ی اینایی که سرزنشت دارن می کنند تحسینت می کنند و بهت میگن آفرین عطا عجب هیکلی برای خودت ساختی . ولی دلم میشکنه استاد . من همون آدمم فقط انتخابام تغییر کرده .
اونا حق ندارن منو به خاطر چاقیم سرزنش کنند یا به خاطر لاغر بودنم تحسینم کنند .
من همون عطام . عطاست که برای من ارزش داره . فرقی نداره با چه انتخابهایی . من نه تحسین و تایید اونارو میخوام نه تحقیرشون رو .
پس فقط باید روی پای خودم بایستم . خودم خودمو برای خودم عزیز کنم . خودمو به خاطر چاقیم سرزنش نکنم خودمو به خاطر لاغر بودن تایید نکنم . بلکه خودم رو به خاطر جوهر انسان بودتم تایید و تحسین کنم نه به خاطر انتخابها .
انتخابها هربار تغییر میکنند ولی جوهر وجود من تغییر نمی کنه . من در هر صورتی عطام . چه عطای چاق باشم چه عطای لاغر . چه عطای پرخور باشم چه عطای اندازه خور . من عطام و ارزش من به خاطر شرف انسان بودنمه . من انسان هستم و به خاطر انسان بودنم شایسته ی تکریم و احترام هستم . اول باید احترامم دست خودم باشه . انسانها همدیگه رو به خاطر اعمالشون قضاوت می کنند . پس یا نباید ناراحت بشی از قضاوتشون یا اگه ناراحت میشی فعلتو بیشتر تغییر بده .
تغییر فعل هم که کاری نداره . از تغییر تفکرت شروع کن . در این مسیر با انگیزه تر حرکت کن .
فکرتو بیشتر تغییر بده . برخوردت با مواد عذایی رو طوری کن که بیشتر احساس لاغری کنی . رابطه ات رو بازم بیشتر و بیشتر با خودت به صلح برسون . خودتو بپذیر . عاشق خودت باش . عاشق همه ی رفتارهات باش و کم کم و آهسته اهسته فقط انتخاباتو تغییر بده .
فایلها رو دقیقتر گووش کن تا تفکرت بازم بیشتر تغییر کنه . ادامه دادن لاغری با ذهن خیلی آسونه . چون لذتبخشه . راحته و تو رو در مسیر تغییر دادن نگه میدارهد. انتخابهای لاغرتو بیشتر می کنه . با لاغری بیشتر به صلح میرسوندت . لاغری رو برات آسونتر می کنه .
پس لاغری با دهن رو ادامه بده و با خودت از لاغری آسون صحبت کن . برای خودت رویای لاغری بساز تا احساس لاغری رو بیشتر حس کنی . تا با انگیزه بیشتری بهتر عمل کنی .
بهتر لقمه های اضافه که بهت حس چاقی میده رو نخوری . لقمه هایی که بهت حس تحقیر میده رو نخور . اونقدری نخور که بعد از خوردن عذاب وجدان بگیری .
شیوه درست رو انتخاب کن و بعد فکر کردن به خوردن و نخوردن رو فراموش کن و به کارهای دیگه ات برس .
یه روزی همه ی اونایی که تحقیرت کردن و اشکتو دراوردن برات دست میزنند که عطا چی ساختی برای خودت .
نمیدونم کی این اتفاق می اافته ولی می افته . یه روزی میشه تو از اینکه اناخابهاتو تغییر دادی به خودت میبالی . گرچه همین الان هم شایسته ی بالیدن هستی ولی وقتی نتیجه ای رو نمیخوای پس تغییرش بده .
با افکار مناسب با گفتار مناسب و با رفتار مناسب و امتداد در این مسیر لاغری رو برای خودت خلق کن . تو ستایش شده هستی .
پس خودتو بستا .
تو عالی هستی .
این ستوده شده و عالی جوهر وجود خودته .
چون خداوند تو رو ستوده . تو قابلیت تغییر داری .
پس نتایج دلخواهتو برای خودت خلق کن .
صبح زیبایی ماه اسفتون به خوش وشادی هم مسیران به شادی طی شه
تا مردسخن نگفته باشد عیب هنرش نهفته باشد
عیب ما با دیدن جسممون دیگه نهفته نیست اشکاره
شما گفتید پندارنیک تو این قسمت ذهن ما به حساب خودش داست نیکی میکرد اموزش اطراف برام به شکل فرمول دار میاورد یاد میگرفتم چطو خودمون بد بخت کنیم داشتیم اموزش بیچاره شدن خوب خوب یاد می گرفتیم تا اینجا موفق بودیم از اطراف اطلاعات اشتباه وکلی فرمول برای خودمون نگه داری میکردیم به این راضی نشدیم شروع به گفتن کردیم هی ار ترس وچاقی که در اینده خواهم داست کفتیم هی گفتم که خودمون سبک کنیم ولی داشتیم برای خودمون شاهد جمع میکردیم برای چاقی خودمون شاهد چمع میکردیم تاچاقتر شویم نه لاغرتر حالا هم شروع به چاق شدن بیشتر کردیم اون همه کارا که ما انجام دادیم نتهجش درجسم ما خودشو نشون داد جسم خودمون از شکل طبیعی
خارج کردیم ودچار جاقی شدیم به این راضی نشدیم دنبال راه کار کشتیم که برگردیم به اولمون حی رژیم حی ورزش حی دمنوش حی کارهای اشتباه فکر کردن به اینک چطور لاغر بشیم باز هم اوضاع خرابتر شد چون با فکر کردن چاقی رو در مغز کسترش دادم ریشه چاقی رو قوی کریم که باد توفان تکونش نده خوب که پرژه چاقی تکمیل شده ضرب هاشو شروع میکنه توی هر فرد به نوحی بعضی چون مایوس شدن این وضعیت کامل قبول میکنن وتااخر عمر هیچ تلاشی نمکن تالحظه که احساس مرک سراغشون بیاد از ترس مرک دنبال راهکارمیکردنند .اگه موفق بشن اون اگه بتونن خودشو نجات بدن یی عده هستن مثل ما دبال راهکار میکشت حالااینحا هستبم فهمیدم که اشتباه کردیم قبول کردیم حلا باید راهش پیدا کنیم راحت راحت بر عکس چاقی راحت میشه لاغر شد
اسون اسون اول یاد گیری با لذتزیاد انجام میشه بعد هی برایخودمون شاهد برای لاغری جمع میکنیم مینویسیم وفتی زیاد بنوسیم ریاد شاهد جمع میکنیم برای لاغریی هرچه شاهد بیشتر حکم به نفع ماست ما برنده این پرونده هسیم چون شادهمون زیاده حالا کارزیبامیشه ما پرونده بردیم پیروز میدان شدیم جسم داره نتیجه این پیروزی نشون میده داره لاغر میشه انژی فکر کردن داره به این شکل یخ شده جسمون تبدیل به بخااب شده بعداز بخر شدن تبدیل به بخار شده درکل جسم ولا غریی اتفاق میفته
یخ جسم سنیگن مون چطور اب کنیم چطور به اب تبدیل شده رو به بخار تبدیل کنیم مسیر برکشت از چاقی به لاغریی
ادم یاد چرخه تولید اب میندازه تو طبیعت همین اتفاق میفته اول اب رودخانه دریا با تابش خورشید گرمی محیط به بخار تبدیل شده بخاردر سطع بالا جو سرد شده بارش بهصورت برف در مکنهای سرد روی سطع زمین مینشینه وابن جرخه برعکس اتفاق میفته
حال راه حل این مسلئه پیدا کنیم
پندا نیک کفتار نیک کردا نیک
مرحله اول فکر کردن درباره چاقی چه باترس وچه بی ترس فرقی در مثله نداره فکر کردن انژی داره
وانژی به وجودامده تیدیل میشه واین تیل شدن به شکل تصویر ذهنی هست بخار اب واتری رقیق است
مرحله دوم تبدیل شدن به گفتار چه با ترس وچه بی ترس از جاقی انژی متراکم شد. تبدیل بخا اب به اب فشرده شده انژی
مرحله سوم فکر وکفتار د جسم خودشو نشون میده فکر دامع دار وکفتار بیشتر وفسرده شدن انژی وبیشتر شدن چاقی درجسم وچیز که میبینیم چاقی در حسم است تبدیل اب به یخ باز م فشرده شدن بیشتر انرژی
در شنیدن وگفتن ودر اندیشیندن باید مواظبت بشه در وردی مخزن باید دقت کنیم چون وردی خوب باعث بهتر نتیجه گرفتن میشه در باره لاغریی با کسی خیلی صبخت نشه چون دیگران متوحه این مسیر نیستن ومارو دل سرد میکنن
اگه مخواهیدبهتر نتیجه بگیریم باید باحضور هر روز وخوندن دیگهای دیگران اشتباق خودمون زیاد کنیم انسان موفق کسی که از تجربه دیگران استفاده کن نه که خودش تجربه کنه با خوندن دیگاه یی فکر خوب وراهکار خوب برای لاغریی پیدا نیشه چون فکر در مورد لاغریی هست کسترش هم پیدا کرده وکار رو بهتر بسوی انجام شدن پیش میبریم .
در مسیربر گشت افکاروکفتار چاق کننده را تغییر میدیم به افکار وکفتار لاغر کننده تبدیل کنیم وتجلی افکاروکفتار د حیم مشاهد میشه انشالله
بایاری خدا پرنده این میدان ما هسیم پیرو میدان ما هستیم چون فعل خواست رو صرف کردیم ما متونیم چون توامند هستیم ما میتونیم جون اطلاعات با کیفیت جمع کردیم ما میتونیم چون اگاهی لازم یاد گرفنیم تواین مرحله دیگه بهانه بهانه همدانش داریم هم اشتباهاتخودمون متوجه شدیم اگه راه حل رو انجام ندیم دیگه باید به عقلمون شک داشته باشیم همه چیر مهیا اونوفت کاهلی کنیم نتیجه نگیرم حیف صد حیف من که دارم نتیجه مبگیرم چوم دختران سخت گیرم دارن ابراز میکنن که مامان ادامه بده داری موفق میشی اینا راض بشن پس درست انجام داره میشه در پسرم تحول اتفاق افتاده اون دنبال کم کرن جسمس هست که به تازکی بخاطر مصرف دارو دچار اضافه وزن شده من بهش گفتم هی تکرار میکنم این یی دورغیبیش نیست اون لاغر لاغر بود تا ۴ ما پیش بهش میگم تکرا این مسیر اون گوش میکنه داره بهتر میشه انشالله همه ما مو فق این میدان باشیم بانجاتیی فرد چاق ورسیدنبالتغریی ابن مسیر چاقی در اونخانواده قطع میشه اون فرد اگه مادر باشه خیلطبیشتر بچه ها گوش کن حرفش هستن دختر بزرگم چند رو پیش هی از من سوال می کرد بهش گفتم داری من امتحان میکنی ببینی چیزی یادگرفتم یا نه با خنده گفتنه دارم ازت یاد میگیرم گفت دارم ازت یادمیگیرم پس اون درمن چیزی دیده بخاطر اینکه دنبال راه حل برای مشکل من بود میگفت باید عمل کنی اون راضی شده پس درست انجام دلرم میدم موفق پیروز باشید
یا حق حق نگه دراتون
“ به نام خداوند مهربان و هستی بخش ”
درود به دوستان عزیز و استاد ارجمند ؛
گام پنجاه و هشتم : تبدیل افکار چاق کننده به چاقی ؛
پروردگار دوست داشتنی و مهربانم ، همواره تو را سپاس می گویم و شاکر تو هستم که به من کمک می کنی تا به مسیر خود ادامه بدهم و امروز شنبه ۱۳ اسفند ۱۴۰۱ به یاری و کمک تو توانستم گام پنجاه و هشتم از این مسیر زیبا و لذت بخش را بردارم ،خدایا شکرت .
پندار نیک ، گفتار نیک ، کردار نیک ، سخنی بسیار عمیق و تاثیر گذار از زرتشت پیامبر که درود خدا بر او باد ، کاملا در تمامی موضوعات زندگی صدق و دلالت می کند و همچنین در موضوع لاغری و تناسب اندام ما.افکار ما هم دارای انرژی می باشند و ما از طریق افکار و باور خود به جهان هستی انرژی ساطع می کنیم .همان گونه که در درس فیزیک و علوم یاد گرفته ایم انرژی هیچ گاه از بین نمی رود بلکه از حالتی به حالت دیگر تغییر شکل می دهد و همیشه وجود دارد.همه ی کسانی که دچار چاقی و اضافه وزن شده اند به طور حتم در ذهن خود افکار چاق کننده داشته اند حالا یا چاقی را دوست داشته اند و مدام به آن فکر کرده اند یا از چاقی ترس داشته اند و به آن فکر می کرده اند . خود من دقیقا یادم نمی آید که از چه زمانی به چاقی توجه کرده ام و از چاق تر شدن ترسیده ام اما زمانی را به خاطر می آورم که در دوران دبستان کلاس چهارم یا پنجم بودم و تپل بودم و یکی از دایی های من خیلی به من و تپلی من علاقه داشت و اتفاقا یاد عکسی افتادم که با همان دایی خود با لباس محلی قرمز که بر تن دارم و من در حالت نشسته در آغوش دایی خود قرار دارم و او با عشق و علاقه مرا در آغوش کشیده است و شاید در آن زمان من به این فکر می کرده ام که چون تپل هستم دوست داشتنی هستم و با این فکر به چاقی توجه داشته ام و زمانی که بزرگ تر شدم و توجه من به چاقی بیشتر شد یادم می آید که هر گاه سفره را پهن می کردند و مواد غذایی و خوردنی ها را می چیدند من به این فکر می کردم که کدام خوراکی چاق کننده است و کدام لاغر کننده مثلا برنج ،سس مایونز ،نوشابه ، نان ، ته دیگ چاق کننده هستند و سالاد ، دوغ ، مرغ ، لاغر کننده هستند و من باید از خوراکی هایی که لاغر می کنند بیشتر استفاده کنم و بخورم .ما در این راه و مسیر به این درک رسیده ایم که برای ذهن ما فرق نمی کند و در واقع تشخیص نمی دهد که چه کاری را دوست داریم یا از آن کار می ترسیم تنها به توجه و دقت ما به آن موضوع می پردازد و ما را در همان فرکانس و مدار قرار می دهد. پس هر چقدر ما در ذهن خود به چاقی و چاق تر شدن فکر کنیم همان برای ما رخ خواهد داد و ما چاق و چاق تر می شویم .حال این سوال پیش می آید که ما چه کاری انجام بدهیم تا چاق نشویم؟! به طور کلی ما انسان ها اگر در زندگی خود دچار چالش بشویم اگر بتوانیم تشخیص دهیم و کشف کنیم که منشاء و مبدا چالش مورد نظر چیست و از کجاست ، راحت تر و بهتر می توانیم با آن چالش رو به رو شویم و برای آن راهکار پیدا کنیم تا بتوانیم آن را برطرف کنیم.در مورد موضوع چاقی هم دقیقا این گونه است که اگر ما بدانیم که چرا و چگونه و از چه راهی چاق شده ایم به راحتی می توانیم خود را لاغر و متناسب کنیم .با توجه به آگاهی هایی که تا به حال به دست آورده ایم به این نتیجه رسیده ایم که : افکار چاق کننده = گفتار چاق کننده = جسم چاق
یعنی اینکه ما افراد چاق با فکر کردن مدام به چاقی خود و همزمان ترس از چاق تر شدن با وجود اینکه از چاقی ناراحت هستیم و آن را دوست نداریم و مشتاق لاغری هستیم اما با توجه به چاقی خود ،بیشتر و بیشتر به طرف چاقی پیش می رویم و پس از این افکار ، ما شروع به صحبت کردن در مورد چاقی ، با خود و اطرافیان خود کرده ایم و آن قدر آن را تکرار کرده ایم که بالاخره چاقی ، خود را در جسم ما نمایان کرده است. افکار حالتی آزاد و رها و سیال ، مانند بخار آب دارند و هنگامی که این افکار به گفتار تبدیل می شوند مانند این است که همان بخار آب متراکم شده و به آب تبدیل شده است و این گفتار آنقدر تکرار می شود که در جسم ما خود را نمایش می دهد مانند اینکه آب را در دمای صفر درجه قرار دهیم تا به حالت یخ در بیایید .در مورد چاقی هم دقیقا همین اتفاق می افتد یعنی افکار چاق کننده تبدیل به گفتار چاق کننده می شوند و همین گفتار تبدیل به جسم چاق می شود پس ما باید همین روند را برای لاغری و تناسب اندام به کار ببریم یعنی افکار لاغر کننده در ذهن خود ایجاد کنیم و آن را به گفتار لاغر کننده تبدیل کنیم تا خود به خود جسم ما هم لاغر و متناسب شود.در واقع جسم ما مانند یک نمایشگر تصویر عمل می کند ما باید ذهن خود را روی فرکانس مورد نظر تنظیم کنیم تا هر چیزی که مربوط به آن فرکانس می باشد را به نمایش بگذارد. این نکته قابل توجه است که ما برای رفع چالش چاقی و یا هر چالشی در زندگی خود باید با آن رو به رو شویم و به دل آن بزنیم نه اینکه از آن بترسیم و شروع به فرار کردن کنیم چون این کار هیچ فایده و نتیجه ی خوبی ندارد .من هر زمان که بر روی ترازو قرار می گرفتم و می دیدم که چاق تر شده ام بسیار ناراحت و عصبانی می شدم و تصمیم می گرفتم که با نخوردن یا کم خوردن و پیاده روی خود را لاغر کنم غافل از اینکه با این کار من تنها به جسم و روان خود فشار وارد می کردم و اصل کاری ذهن و افکار و باورهای موجود در آن بود که باید شناسایی و اصلاح می شدند. پس من با فکر و تصویر سازی ذهنی لاغر کننده مانند اینکه خود را در حالت متناسب و لاغر تصور کنم که لباسی را که دوست دارم پوشیده ام و احساس بسیار خوب ،دل انگیز ،شاد و دوست داشتنی دارم و یا من باید با فکر اینکه فردی متناسب و لاغر هستم پس باید رفتاری مانند افراد متناسب در برخورد با مواد غذایی داشته باشم و از خوردن ترسی نداشته باشم و آزاد و رها از هر چیزی که بخواهم به اندازه ی نیاز بدنم بخورم و از آن لذت ببرم و قدرت انتخاب و تصمیم گیری را به خود بر گردانم تا بتوانم رفتار درست و صحیحی در خوردن داشته باشم و بالاخره با تکرار این افکار و رفتار و همزمان گفتار لاغری ، جسم من هم خود به خود لاغر و متناسب خواهد شد و چالش چاقی در وجود من برطرف می شود و تصویر زیبا و دوست داشتنی لاغری در جسم من نمایان خواهد شد ، انشاالله.
“ لاغر شدن آسان ترین و راحت ترین کار دنیاست.”
“ یا حق ”
سلام و درود بر همه همسفران و سلام و درود بر استاد گرامی
واقعا این شیوایی ، سادگی و صمیمیت در آموزش شما جای تبریک فراوان داره اول به خاطر اینکه اینقدر عمیق موضوع رو درک کردید که میتونیم اینقدر ساده اش کنید و به این شیوایی و سادگی تبیین کنید برای ما.
اما این فایل ارزشمندر چکیده ای از یک روش مناسب برای تحلیل و بررسی هر چیزی است که در زندگی ما وجود دارد یا دوست داریم وجود داشته باشه و تناسب اندام یکی از اونهاست.
اینکه در دنیای ما که زندگی می کنیم دنیایی بر اساس قوانین و حساب کتاب بسیار دقیق است یک اصل اطمینان بخش و زیبا ست که واقعا میتونیم بفهمیم که نهر قربانی هستیم نه رها شده و خود این موضوع به راحتی بسیاری از دغدغه ها رو میگیره و فقط میریم به سمت اموزش و قوی شدن در مهارت های مربوط به این قوانین.
حالا قوانین از جنس بسیار لطیف انرژی که از اول یاد گرفتیم از بین نمیره و تنها از حالتی به حالت دیگه تبدیل میشه. و یاد گرفتیم که کلمات، افکار و احساسات ما از جنس انرژیها و قابلیت تبدیل داره و از بین نمیره.
تو مسیر زیبای لاغری باذهن حتما هرقدر فکر کنیم یادمون نمیاد که اولین بار کلمات مربوط به چاقی رو از چه کسی و کجا شنیدیم چون مطمینا این باورها مربوط به خیلی سالهای پیش بوده و به خاطر تکرار و اینکه گوینده برامون تاثیرگذار بوده در ذهن ما جا خوش کرده و انرژی این فکر بر اثر تکرار به کلمات تبدیل و باز هم بر اثر تکرار به صورت طبیعی در زندگیمون به صورت جسم چاق خلق شده و این یعنی قدرت خلق که خداوند متعال در وجود جانشین خودش ودیعه گذاشته.
حال استاد گرامی شما با مثال ساده مراحل تبدیل بخار آب به یخ این امر رو برامون تبیین کردید و جالبه که یخ هم میتونه به بخار آب تبدیل بشه اگر ما ه،ون مسیر را در جهت عکس براش پیاده سازی کنیم یعنی با باورهای جدید و درست از تراکم باورهای اشتباه در مورد تناسب اندام کم کنیم و بگذاریم یخ سفت چاقی، بی ارزش بودن، بی احترامی به خود ، غم ، ترس از چاقی بیشتر و…. آب بشه و به انرژی لطیف شفابخشی، تناسب، احترام ، زیبایی و خوشبختی تبدیل بشه.
واقعا استاد اینکه ترس برادر مرگه و تو ضربالمثل ها هم همانند از هر چه بترسی سرت میاد خیلی درسته ، سالهایی که با ترس از غذا ، ترس از چاقی ،حتی ترس از استراحت ، ترس از نگاه و قضاوت دیگران، ترس از سرزنش خانواده و… تمام واگویه ها با خودم و دوستان نزدیک شده بود چاقی چاقی چاقی نمی دونستم که چه بلایی دارم سر خودم میارم و این یخ فکری را دارم متراکم و سخت تر میکنم تا اینکه به لطف خداوند مهربان به این مسیر هدایت شدم تا علاوه بر تناسب اندام با قوانین الهی آشنا بشم و خلق کردن را با راحتترین شیوه در دسترس ترین شیوه و متد یاد بگیرم.
استاد عزیزم بی نهایت سپاسگزارم.
خداوند مهربانم بی نهایت سپاسگزارم.
به نام خدا
وقت بخیر عزیزان
پندار نیک ،گفتار نیک، رفتار نیک .مراقب افکارت باش که گفتار و اعمال شما زندگیتون و رقم می زنه .در مورد چاقی هم همینطوره اول فکر چاقی میاد یه عده دوست دارن چاق بشن یه عده می ترسیدن نکنه چاق بشن.به صورت فکر ، فکر تداوم پیدا می کنه. فکر به شکل انرژی از بین نمی ره از حالتی به حالت دیگه تبدیل می شه .
فکر تبدیل به گفتار می شه .می ترسم اینو بخورم چاق بشم نکنه بعد از ازدواجم چاق بشم ……و ادامه پیدا می کنه و به اضافه وزن تبدیل می شه .و بعد با رژیم می خوایم لاغر شیم که نمی شه این چاقی در ذهنمونه از فکرمان شروع شده بهمون طریق هم باید لاغر بشیم اول فکر لاغری بعد حرف زدن درباره لاغری بعد تبدیل لاغری تبدیل به جسممون می شه .
مثلا امروز رفته بودیم دریا پیاده روی کردیم و اومدیم همسرم قهوه درست کرد یه فنجون بزرگ .گفت تو هم می خوری گفتم نه گفت اینجوری می خوام درست کنم از این کف دارها و فلان و اینا گفتم اوکی می خورم ولی نتونستم بخورم یه ذره خوردم بردم توی اشپزخونه خالی کردم . اگه اون موقع ها بود ممکنه بی خودی می خوردم اصلا خوشم میامد بدم میامد همیشه باید می خوردم
روز ۶۵ تکرار
تبدیل افکار چاق کننده به چاقی
سلام و روز جمعه همگی بخیر و شادی و سلامتی ،خدارو شکر میکنم برای تک تک نفس هاییکه میکشم که هر نفسم خود اوست که به من اجازه تجربه یه دم دیگر را میدهد و قدر دان این لحظات هستم که بقول استاد ،همین الان که در حال پرورش افکارم هستم دارم یک عمل صالح برای خودم انجام میدم که حتما انرژی و اثراتش برای اطرافیانم و جهان هم مفیده
قبلا فکر میکردم دلایل چاقی من خیلی عمیق و زیاده و راه حلی براش وجود نداره و چونکه باور کرده بودم که من نمیتوانم لاغر بشم پس به دنبال راه حل ریشه ای نبودم ،با دلایل زیادی بمن فهمونده بودن که تو فقط باید چاق باشی
البته ۲ تا راهکار موقتی بمن پیشنهاد میدادن ( نخوردن و ورزش کردن سخت) منم سالها به مراتب در ماتریکس این دو گیر کرده بودم و هر روز در پی پیدا کردن رژیم و محدودیت های بیشتری بودم ،بدنبال ورزش های سختری میگشتم که شاید عرق بیشتری بریزم ،درد بیشتری بکشم ولی لاغر بشم
و خبر نداشتم که با انجام دادن همون ۲ تا راهکار بظاهر مفید برای لاغر شدنم ،دارم میخ چاقیمو محکمتر میکوبم و قویتر افکار و باورهای چاق کننده رو میپذیرم ، وقتی از صبح که بیدار میشدم تو فکر چی بخورم چی نخورم ها بودم ،وقتی به دنبال پیدا کردن ورزش هایی بودم که بیشتر لاغر کننده باشه داشتم بدنبال چاقی بیشتر میدویدم
در واقع مدام به چاقتر نشدنم فکر میکردم و مغزم منو در راستای بیشتر چاق شدن ها هدایت میکرد ،یادمه اون آخرای چاق بودنم که دیگه نمیدونستم باید چه ورزش سختیو انجام بدم که شاید لاغر بشم ،خواهرم بهم پیشنهاد بوکس داد چون خودش گاهی میرفت ،منم ۱ جلسه بصورت دمو رفتم ،ولی منو نگرفت و نتونستم ارتباطی باهاش برقرار کنم و برعکس بشدت علاقه داشتم به ورزش های راکتی و هیجان انگیز
همون زمانهای طولانی که داشتم به غذاها و قدرت چاق کننده بودنشون فکر میکردم وقتی داشتم حساب کتاب میکردم که مثلا امروز یه بشقاب سالاد میخورم که سیر بشم و چند تا قاشق برنج ،داشتم این باورو تقویت میکردم که برنج چاق کننده است و منم روز به روز چاقتر میشم
تمام اون سالها من در حال در هم تنیده تر شدن باورها و افکار چاق کننده بودم و قدرت اونها زیادو زیادتر میشد و من هر لحظه از لاغر بودن فاصله میگرفتم و جالب بود که من مثلا ۳۰ کیلو هم کم کرده بودم ولی پر از اضطراب بودم و خوشحالی از ته دل نداشتم چونکه مطمئن بودم اون لاغریه الکیه و زودگذر
اگر بخوام احساسات اون روزها رو رصد کنم چیزی جز ترس ،حسرت ،غم ،ناامیدی، استرس وووو نبود ،خب اگر جهان با احساسات من با من در ارتباطه ،منکه دائم در حال ارسال پیام های چاقی بودم ،معلومه که باید نتایج درستی هم بهم نمیرسید
حالا ریشه چاقی های قبلیمو فهمیدم ،میدونم باید مراقب گفتگوهای درونیم و افکارم باشم چرا که همونها باعث ایجاد احساسات عمیقی در من خواهند شد که مسیر زندگی منو مشخص میکنن
پس باید در کنار آموزش هام حواسم به نجواها باشه ،یعنی از یه طرف دارم ورودی های صحیح در مورد لاغری ،غذاها و افکار و باورها به مغزم میدم و از این طرف مراقب دونه دونه گفتگوهای درونم هستم که داره چی میگه
و هر کدوم از حرفاشو اگر ناراحت کننده ست نشنوم و بهشون توجه نکنم ،در کنارش دارم باورهای صحیح هم میسازم ،یعنی میگم غذاها مفید و انرژی زا هستن و برای بدن من نیازن و باید باشن ،خوردن ترسناک نیست ،چاقی ارثی و ژنتیک نیست وووووو
حالا اگر گفتگوها میان که اذیت کنن نباید بهشون توجه کرد ،یعنی نباید مخاطب منفی باف درونمون بشیم و ذهنو نشنویم ،اگر خواست اذیت کنه به خودمون بگیم به ذهنت گوش نکن
در کل ذهن وراجه و دوست داره مدام وراجی کنه که اونم بخاطر محتویات درونشه که تصور میکنه حرفاش بنفع ماست ،کاری که من انجام میدم اینه که دیگه به پیشنهادها و مخصوصا پیش بینی های ذهنم گوش نمیکنم
مثلا چیزی که من درخودم متوجه شدم اینه که ذهنم از صبح که بیدار میشم تا شب ، فقط داره با من در درونم صحبت میکنه ،از همه میگه ،در درون من برای همه نسخه میپیچه ،با همه میجنگه ،برای همه پیشنهاد میده ،به من مدام میگه به اون اینو بگو ،به اون اونو بگو ،با این شخص دعوا کن و حقشو بذار کف دستش ووووو
و با اینهمه فرمایشات ذهنم ،جای خالی نمیمونه که افکار جدید بخواد بیاد که با هر بار گفتن اون حرف های تکراری ناراحت کننده ،مسیرهای مغزی آشنایی در من روشن و تقویت میشه
و اگر من به اون گفتگوها توجه نکنم اون مسیرها کم جون میشن ،هر چقدر بهشون بی توجه باشم ،نورون های مغزیم از سطح مغزم کنده میشن و در سطح محیط معلق میمونن و بجاش هر چقدر به افکار صحیح و خواسته هام توجه کنم ،اونها به سطح مغزم میچسبن و مسیرهای جدید مغزی ایجاد میکنن
پس مراقب حرف های منفی درونیمون باشیم که تقویتشون نکنیم و بجاش توجه کنیم به هدف ها و لاغری ، وقتی با خودم فکر میکنم که چرا من اوایل دوره خوب نتیجه گرفتم ،متوجه میشم که چند ماه اول من اصلا به منفی درونم توجه نمیکردم ،انقدر محو آموزش ها بودم و برام تازگی داشت که جایی برای افکار کثیف نبود و به مرور مجدد خام ترفندهای منفی بافم شدم و انقدر منو محو مسائل خودم و دیگران کرد و بیشتر درگیر نجواهای منفی بودم تا افکار جدید و مسیرهای جدید ،هر چند به ظاهر در دوره ها بودم و هستم ولی کانون توجه بر مشکلاته تا بر خواسته ها
و حالا برای چندمین بار به خودم میگم که عزیزم ،چاقی من اول از بیرون شروع شد یعنی من چیزهایو شنیدم و دیدم و باور کردم ،اون باورها در من شکل گرفت و قوی شد و بصورت تجربه و ماده وارد زندگی من شد که همون قانون ناظر بر زیر اتم هاست
پس راه هاییکه قبلا میرفتیم که مدام میخواستیم با رژیم و ورزش وزن کم کنیم ،باطل شده ،کاری که باید انجام بدیم اینه که مجدد اطلاعاتیو از بیرون خودمون بشنویم ،مثل این آموزش ها که وقتی حسابی در ما نهادینه شدند به شکل باورها در وجود ما شروع به فعالیت میکنن و نتیجه انتهایش ،تغییر جسم ماست ،تغییر رفتار و عادت های ماست
حالا ممکنه که حجم غذای ما خودبخود کم بشه یا علایقمون تغییر کنه و یکی از عادت های بد ما که از بین میره ولع زیاده ماست که بخاطر آزادی و حق انتخابیه که داریم که دیگه حسرت هیچ خوراکی نداریم
پس با تغییر افکار و احساسات از چاقی به لاغری حجرت خواهیم کرد و در سرزمین متناسب ها زندگی میکنیم و خدارو شکر میکنیم برای تک تک لحظاتی که به ما هدیه داده
سلام
من همیشه ک میخواستم ی غذایی کیکی چیزی درست کنم ی شب تا صبح درموردش فک میکردم میترسیدم و این ترس فکرم باعث میشد از پختن اون لذت نبرم احساسم خوب نباشه
و نسبت بهش حریص بشم
حرص ولع اونقدر زیاد شده بود ک عین معتادها ک میبینم دارن خودشونو نابود میکنن منم میشستم ی چیزیو اونقدر میخوردم ک معدم درد میگرف تاسه روز مریض میشدم هیچ لذتی ازش نمیبردم تا اسمش رو میاورن حالت تهوع میگرفتم
خودم این رفتار زشتم رو میدیدم و هی با خودم حرف میزدم و از ان موقع تصمیم میگرفتم ک رژیم باشم و دوباره چرخه ادامع پیدا میکرد
من ب تهش رسیده بودم فک میکردم رفتارم آگاهانس مدام خودمو سرزنش میکردم اما الان میبینم ن رفتار من اگاهانه نبوده بلکه ذهن من دستور میداد
اما الان میدونم ک ک همه چیز از ذهن ازاینکه من چاقی یاد گرفتم زندگیش کردم
الانم باید لاغری زندگی کنم تا بهش برسم
الان نسبت ب گذشته در مورد غذاهام یا دسرها فک نمیکنم و خیلیم عالی میپزم و خیلی هم راحت چن با حس خوبه
حال خوبه
من همین راهی ک رفته بودم برگشتم
من در گذشته ب جسمم خیلی ضربه زدم مدام رژیم و ورزش و پیاده روی های طولانی در سرما بعد مدرسه
حلقه زدن هایی ک باعث کمردرد مریض میشد
اما الان میدونم ک جسم مرحله اخر این جسم نیس ک باید روش کار کنم باید روی ذهنم افکارم و باورهام کار کنم تا اصلاح بشن و نتیجش در جسمم مشاهده بشه و اون نزدیکه من حسش میکنم
قبلا ک میومدم دیدگاه مینوشتم
میگفتم تغییر اخلاقی و احساس اینارودارم ولی تغییر جسمی ن
اما الان این ولی ب دهنم نمیچرخه چن من میدونم میشم پس ولی از کنارش برمیدارم و میگم قطعا جسمم لاغر خواهد شد چن منم ک حرکتم ب سمتشو شروع کردم
سلام و درود بر محققین مسیر لاغری با ذهن🤓
چگونگی تبدیل افکار چاق کننده به چاقی⁉️
به راستی که ما محقق هستیم داریم به خودشناسی می رسیم و خیلی بیشتر توجه به افکار و احساساتمون
در مسیر لاغری با ذهن داریم مسیرلاغری با ذهن حقیقتا یک تجربه شخصی هست انگار تا جهنم را نشناسی نمیتونی درکی از بهشت داشته باشی من در گام قبل توضیح دادم که چندروزه سوغاتی شهرستان قم که سوهان هست در منزلمون هست و من اینو نخوردم و اصلا میل نداشتم ولی وقتی دیدگاهم را نوشتم و خواستم رفتارم را با قبل مقایسه کنم به یاد یک خاطره قدیمی افتادم و همون لحظه هم بزاق دهانم ترشح شد و هم یک لذت فوق العاده را قورت دادم که متوجهش بودم ولی نتونستم وسط راه بگیرمش قشنگ رفت به عمق جان حسش کردم. بعد خواستم درستش کنم نوشتم که ااون خاطره خیلی زشت و زننده و رنج آور بوده ولی احساسم و ترشح بزاق دهانم کار خودش را کرد و من از دیشب بعد ازنوشتن دیدگاهم چندین بار رفتم و اون سوهان را خوردم و حسابی ذهنم را درگیر کرده بودو من سعی داشتم بهش بی توجه باشم وحتی این خیلی جالب بود که رفته بودم بیرون از خونه برای کاری یهو چشمم افتاد به کلمه ای که درشت روی شیشه مغازه نوشته شده بود و اون سوهان بود ⁉️و این در صورتی بود که من مقصدم مشخص بود و اصلا مغازه ها را نگاه نمی کردم و سعی داشتم جلوی خودمو بگیرم که نخورم اما اعصابم داشت به هم می ریخت و نافرمانی از مغز البته !…عملا فایده نداشت چون فشار بیرونی و منع کردن از خوردن می شد باز……تا اینکه الآن تو این فایل یک#تلنگر👌خوردم …
اضافه وزن چالشی است که باید با آن روبرو بشیم و فرار کردن از چاقی و یا ترس از چاق شدن موضوع را برای همیشه حل نمی کند!✨
یک کم فکر کردم که واقعا به اراده و لطف خداوند من تو این دوسالی که در مسیر خودشناسی هستم خیلی رکوردها دارم …هر چی می خواد بشه بزار بشه !…در واقع یک استاد عزیزی گفتند از هر چی میترسی خودتو بنداز توش !…و من خیلی از این کارها را کردم و شیر درنده گربه ای بیش نبود … امروز هم که کتاب چهاراثر خانم فلورانس اسکاول شین را برای چندمین بار می خوندم به همین مطلب برخورد کردم و چقدر این کتاب فوق العاده است و این اولین کتابی است که من در مسیر خودشناسی مطالعه کردم و این در حالی بود که اصلا علاقه ای به مطالعه کردن نداشتم و می گفتم یعنی این آدمها چی می خونند فکر می کردم همه کتابها رمان عاشقانه و شکست عشقی هست یا مذهبی و خشک و لی این کتاب بینظیره بینظیرو من به لطف خداوند و هدایتی که در این مسیر شدم علاقه مند شدم به مطالعه کتابهای فوق العاده عالی و پرمحتوا و پرمغز 😇✨
خب فکر کردم که من دیشب تجربه خوبی داشتم قشنگ به صورت عملی روند ساخت باور و دستورات مغزی و غیره را تجربه کردم ….یعنی واقعا باید چاقی مثل موم توی دستم باشه بتونم باهاش بازی کنم و دقیقا همینطوره اگر بتوانیم آموزشهای ذهنی را درک کنیم دیگه فرمانده ما میشیم و هرچیزی ممکنه هر چیزی که ما بخواهیم !…
مسیر چاقی ما یک روندی داشته و تا وقتی این مسیر برامون شفاف نشه نمی تونیم به وضوح درک کنیم مسئله اصلی دلیل چاقی ما از کجا نشأت می گیره
انبوه افکار چاق =گفتار چاقی=جسم چاق
در واقع ما از صبح که بیدار می شدیم همین که خودمون را تو آینه میدیدیم یا دوش میگرفتیم وبعدمی خواستیم لباس مورد علاقمون را بپوشیم همش درگیر ترسها و خشم و نفرت از چاقی بودیم و هر آن در هرقدم این افکار چاق با توجه خودمون در ذهنمون گسترش پیدا می کردند وقت صبحانه !…وقت پختن ناهار ..خرید بیرون ….صحبتهای تلفنی و انگار اولویت زندگی ما کنفرانس موضوع چاقیمون با خودمون بود!…و بعد این افکار به صورت گله و دردو دل در گفتار ما با خودمون و دیگران جاری می شدند و در نهایت تبدیل می شد به جسم چاق ما …
قانون فیزیک و متافیزیک بر این باور هست که انرژی از بین نمی رود و فقط از حالتی به حالت دیگر تبدیل می شود .
جنس افکار ما هم از انرژی است و وقتی متراکم بشوند به صورت کلام در می آیند و این کلام وقتی فشرده تر می شوند جسم ما و شرایط زندگی ما را تغییر می دهند ✨
همانطور که بخار آب وقتی کمی متراکم بشه میشه آب و آب متراکم شده یخ میشه !..روند خلق شرایط زندگی ما هم از تبدیل انررژی فکری ما به وجود می آید …
🍃پندار نیک /گفتار نیک /کردار نیک✨
🍃مراقب افکارت باش که گفتارت می شوند و مراقب گفتارت باش که رفتارت و اعمالت می شوند✨
بنابراین یک عده ای دوست داشتند چاق شوندو عده ی دیگری ترس و نگرانیشون از چاقی زیاد بوده و به هر حال انبوه افکار آنها طی مراحلی باعث خلق شرایط جسمیشون شده است .
در روشهای قبلی لاغری در تمام سالها ما سعی داشتیم این پروسه از آخر به اول برگردانیم یعنی عقبگرد کنیم و متناسب بشویم ولی امکانپذیر نیست انگار بخواهیم برای تماشای فیلمی تلوزیون را عوض کنیم در اصل کانال باید عوض بشه و فرستنده باید در فرکانس صحیحی قرار بگیره این جسم ما نمایشگر تفکرات ما هست و فقط نمایش دهنده است و تمام دستورات از ذهن و مغز ما صادر میشه …بنابراین ما کاری به روند پروسه چاقی نداریم اون باشه سرجای خودش ولی ما از گام اول برای لاغری شروع می کنیم یعنی از طریق فایلهای آموزشی افکار را در ذهنمون ایجاد می کنیم و بعد از طریق نوشتن تمرینات افکار را به گفتارمون تبدیل می کنیم و مرحله بعدی لاغری خودش را در جسم ما نشون میده و این گام آخر خودبه خودی صورت میگیره بدون هیچ تلاش یا فشاری و یعنی این قانونه و 💯درسته پس نباید یک درصد هم بهش شک کنیم که اگر نشه !…اصلا امکان نداره حتما لاغری و تناسب از درونمون خودبه خودی نمایان میشه …
امروز یکی از همسایه های قدیمی را به طور اتفاقی در خیابان دیدم (هیچ اتفاقی اتفاقی اتفاق نمی افته⁉️ 😉)
بهم گفت وای چقدر لاغر شدی !؟و من در حالتی که با کمر صاف و خیلی قدرتمند پشت فرمان ماشین نشسته بودم لبخند عمیقی زدم و در درون گفتم لاغرتر هم میشوم 💪💪😊امروز همش حس می کردم من به لطف و عنایت پروردگارم جز همون اندکی از مردم هستم در خیلی از موارد زندگی و حس می کردم که جز دسته شگفتی سازان هستم یه طور باور قلبی داشتم درسته که تصویر من جز شگفتی سازان الآن هم هست اما چندقدمی بیشتر به ایستگاه58کیلویی که تناسب ایده آلم هست نزدیکتر شده ام …من موقع نوشتن دیدگاه یک موسیقی بی کلام بسیار لذت بخش گوش می دهم و از زمان و مکان رها می شوم و با عشق و اشتیاق می نویسم و همین باعث شده این بخش نوشتن برای من لذت بخش باشه در این مدت روزهایی هم گذشت یک روز های فعالی داشتم یا لیز خورده بودم و منفی باف می گفت باید به جسمت احترام بزاری حالا یک روز انجام نده چی میشه !؟اما به اراده تنها قادر مطلق که در جانم جاریست هرروز تمرینم را انجام دادم و داره لذتش بیشتر میشه این صلح با چاقی ام داره عمیق تر میشه و من خیلی خوشبختم خیلی عااالی ام خیلی سرافرازم که در مسیر مستقیم و پرنعمت خداوند هستم و تنها پرورش دهنده من یکدانه ام است در صورتهای مختلف
خدایا سپاااااااسگزارم
خدایا عاااااشقتم ❤️❤️❤️
پاینده و مانا باشید استاد عزیز یک عالمه ممنونم از حمایتتون و ارتعاش عشق و انرژیتون🌷شکر وجودتون
روح پدرو مادرتون معطر به عطر بوی خوش یار (معشوق جاودانه )خالق بی همتا
دوستان عزیز هم قدم عشق و شور و شادی برقرار باشید 🍃🌸
به نام خدای مهربان
سلام خدمت استاد گرامی و دوستان متناسبم
خدا رو سپاسگزارم که در این مسیر هستم مسیر درست و استادی بی نظیر که تمام صحبت هاشون از سر دلسوزی و برای هدایت ما هست و خدا رو شکر میکنم که به این سایت هدایت شدم . میخوام براتون سه تا نتیجه رو که هفته گذشته از آموزش ها گرفتم تعریف کنم .
به یک عمل جراحی احتیاج پیدا کردم وقتی میخواستم برم آزمایش ها رو انجام بدم خانم منفی باف اومد و گفت صبح که ناشتا میخوای بری با خودت خوراکی بردار تا ضعف نکنی ولی من دو تا شکلات برداشتم بعد از انجام آزمایش دیدم نیازی به خوردن شون ندارم و رفتم خرید کردم برای خونه و هنوز شکلات ها توی کیفم هستم و نخوردم شون .
ولی روز عمل جراحی خانم منفی باف کار خودش رو کرد . بهم گفتن چون نفر قبل از من عملش طول میکشه من ساعت یازده و نیم برم کلینیک و ساعت ۵ صبح یه چیزی بخورم که به احتمال زیاد تا ساعت ۸ شب که اونجا هستم فشارم نیوفته و من صبح که قبل از اذان بیدار شدم و آمدم یه چیزی بخورم دیدم زیاد گرسنه نیستم ولی امان از دست این منفی باف که فوری گفت نه باید بخوری تا شب ۱۳ شاید ۱۴ ساعت بشه و من هم یه تیکه نون و با یه قاشق ارده شیره خرما خوردم که بماند موقع به هوش آمدن کلی حالت تهوع داشتم .
و اما نتیجه سوم : دخترم با شوهرم رفتن مشهد و توی هتل بودن که موقع خوردن صبحانه دخترم زنگ زد و گفت که بابا اصلا بلد نیست از هتل انتقام بگیره اینهمه صبحانه و مخلفات ولی بابا یه کم بیشتر نخورد و من ذهن چاق و متناسب رو بیشتر شناختم تقریبا تمام افراد اونجا حسابی از صبحانه که مجانی بود به مقدار زیاد خوردن ولی شوهرم چون متناسبه براش فرقی نمیکرد که سر میز چه تنوع غذایی هست فقط به نیاز بدنش توجه کرد و همیشه هم همین طور رفتار میکنه من هم باید بیشتر به رفتارش توجه کنم و یاد بگیرم .
به قول استاد همان طور که فایلها رو گوش میدیم توی زندگی مان و اطرافیان به دنبال مثال هایی برای درک بهتر آموزش ها باشیم تا بیشتر بتونیم رفتارهای صحیح رو یاد بگیریم.
من به این درک رسیده ام که من به چاقی فکر کردم و چاقی در ذهن من بوجود آمد و بعد به گفتارم تبدیل شد که همه اش میگفتم من آب هم بخورم چاق میشم و واقعا هم شدم و بعد از آن چاقی در جسمم بوجود آمد و الان هم به لاغری و تناسب اندام فکر میکنم و لاغری رو تجسم میکنم و دیگه از موادغذایی ترسی ندارم و به اندازه نیاز بدنم توجه میکنم و هر روز هم مطالب جدید رو به لطف استاد یاد میگیرم و تمام سعی خود را میکنم که بهشون عمل کنم . ممنونم استاد 🌹🌹🌺🌺
سلام استاد عزیز و گرامی و دوستان خوبم
چه فایل آموزنده و انگیزشی عالی بود
با مثالهای ساده درک این موضوع را برای ما آسان کردید
واقعا همینطور بود ما افکار چاق کننده زیادی داشتیم که از آنها بی خبر بودیم چون خودمان آگاهانه آنها را ایجاد نکرده بودیم
بعد برای تبرئه کردن خودمان که هر کاری میکنیم لاغر نمیشیم با اطرافیان حرف میزدیم و دنبال تایید گرفتن از آنها بودیم تا خیال خودمان را راحت کنیم
غافل از اینکه با این کار روند چاق شدنمان را اضافه می کردیم
الان که در این دوره عالی و شگفت انگیز هستیم و آگاهی های ارزشمندی دریافت میکنیم و با بکار گیری آنها مسیر درست متناسب شدن را در پیش گرفته ایم
چه احساس خوبی است یادگیری نکاتی که قبلا از آنها بی اطلاع بودیم و با استفاده کردن از این آموزشها به راحتی به تناسب اندام دلخواهمان می رسیم در صورتیکه قبلا در مسیر اشتباه به دنبال دریافت نتیجه درست بودیم
ممنونم استاد عزیز برای این آموزشهای عالی و مثالهای ناب
مثال تلویزیون خیلی جالب و خنده دار بود
سلام خدمت استاد گرامی و دوستان خوبم
من هم جز افرادی هستم که دوست دارم زندگی جدیدی برای خودم خلق کنم .
وقتی یک مساله برای ما شفاف میشه پس راحت تر برای اون راه کار اراییه میدیم که چطوری اون مشکل رو حل کنیم .
بارها شنیدیم که پندار نیک ،گفتار نیک و کردار نیک که معادل همون جمله ی امام علی هست که فرمودن مراقب افکارت باش که گفتارت مبشه و مراقب گفتارت باش که اعمالت میشه و مراقب اعمالت باش که زندگیت رو رقم میزنن .
ما میدونیم طبق فیزیک کوانتوم همه چیز در این دنیا از انرژی تشکیل شده ولی واقعا نمیدونستم هر چیزی و هر فکری که در ذهنمون داشته باشیم اون هم خودش یه انرژی هست که طبق قانون ، انرژی اون از بین نمیره فقط حالت اون تغییر میکنه و در مرحله ی دوم تبدیل میشه به گفتار مثلا من در گذشته (و بعصی مواقع حالا )فکر داشتم که نکنه این غدا رو بخورم چاق بشم و یا اینکه نکنه فعالیت ندارم چاق بشم و یا اینکه بارها میگفتم نکنه شام برنج و نون و غذای سرخ شده خوردم چاق بشم همین فکرها باعث شده بود من بارها بگم و به زبون بیارم چون من این عدا رو دارم می خورم پس چاق میشم و یا اینکه چون من فعالیت ندارم چاق میشم .
پس این فکر ها تبدیل میشه به گفتار و به زبون ما میاد و در واقع گفتار یه حالت متراکم شده ی فکر هست چون فکر خیلی سبک و یک انرژی باز هست پس پروسه به این شکل که فکر تحت فشار میشه کلام و کلام تحت فشار میشه جسم و به واقعیت تبدبل میشه و همه ی افراد دنیا به این روش چاق شدن همه اول فکر چاقی رو داشتن و بعد در مورد اون حرف زدن و بعد در جسم اونها به وجود اومده و حالا مهم نیست که شما از اون چاقی بترسین و یا دوستش داشته باشین مهم اون توجه شما به چاقی هست که چاقی رو به وجود میاره .
فکر /کلام /چاقی /این پروسه ی چاقی هست که اینطور به وجود اومده اما برای لاعر شدن ما بر عکس عمل میکنیم میاییم از مرحله ی آخر شروع میکنیم و به جسم فشار میاریم ولی هیچ راهی برای لاعری که از فشار به جسم هست نتیجه نمیده مگر در روش لاغری با ذهن که اول روی فکر کار میکنیم و بعد روی کلام و بعد نتیجه در جسم ما به وجود میاد .
من خیلی خوب درک کردم که چاقی من در گذشته از افکار من به وجود اومده و بعد به کلام من رسید و بعد من چاق شدم
من یادم میاد تا قبل از ازدواجم که متناسب بودم همه چیز میخوردم و اما هیچ وقت افکار نگران کننده و چاق کننده نداشتم که وای حالا دیر وقته نکنه شام برنج بخورم و چاق بشم و یا اینکه عصرها هر اندازه که میلم میشد عصرانه میخوردم و نگران چاقی نبودم و یا فست فود میخوردم و پفک که بسیار دوست داشتم میخوردم و هیچ وقت فکر بدی در مورد اونها نداشتم و هیچ وقت نگران بی فعالیتم نبودم که نکنه چاق بشم و خیلی رها و آزاد از افکار چاقی بودم و طبیعتا هم بسیار لاغر بودم زیر ۶۰ کیلو بودم ولی دقیق نمیدونم چون هیچ وقت وزن نمیکردم اصلا در ذهنم از این افکار نداشتم که خودم رو وزن کنم و یا مراقب باشم که فلان چیز رو نخورم و یا اینکه مراقب باشم که دیر وقت شام نخورم و ….اما بعد از ازدواج که کم کم چاقی رو در خودم حس کردم اول اینکه بگم به شدت پرخور شده بودم و مرتب در حال خوردن بودم و بیشتر اوقات گرسنه بودم و تفریحاتم با همسرم در خوردن خلاصه میشد که به فلان فست فودی و یا رستوران برم و یا به فلان سوپر مارکتی برم و کلی هله هوله بخرم و خلاصه اینکه بعد از مدتی که کم کم متوجه چاقی خودم شدم دیگه لباسهای بازار به سختی اندازم میشدن و یا اینکه همه بهم میگفتن مواظب باش فلانی تپل شدی و ….. اونجا بود که تصمیم گرفتم لاغر بشم اونم از راهی که باور داشتم درسته و تنها لاغری هست در واقع با رژیم گرفتن و ورزش کردن همیشه لاغری رو در خودم میدیدم و اونجا بود که دیگه میگفتم چی بخورم که چاق نشم چی کار کنم که لاعر بشم و حساب و کتاب میکردم و زمان خوردن برام مهم بود و کم کم افکار چاقی زیادی پیدا کردم و انتطار داشتم لاعر بشم و اما در حالی که داشتم به چاقی توحه میکردم و دقیقا پروسه رو برعکس طی میکردم و داشتم به جسسمم فشار میاوررم و واقعا دوران سختی بودن ولی به هر طریقی بود خودم رو لاغر میکردم اما جه فایده که اصلا نتیجه ماندگار نبود و من بارها از این روش لاغری اقدام میکردم و متناسب میشدم اما هرگز روش داییمی نبود و من رو اذیت میکرد و دیگه خسته شده بودم از این همه تلاش و نتیجه ی نابرابر با تلاشم که من رو خسته میکرد و دیکه این اواخر بارها به زبون میوردم که وای چرا من هر چی میکنم لاغر نمیشم چرا شکمم اب نمیشه چرا جسم من اینطور هست و بارها به خودم و بقیه میگفتم من سوخت سازم پایین هست که چاق میشم من اشتها دارم و …….و اینقدر به خودم و همه می گفتم که روز به روز چاقتر میشدم .
اما خبر نداشتم باید طبق پروسه ی لاغری عمل کنم که اول فکر لاغری رو به وجود بیارم و بعد در مورد لاغری خودم حرف بزنم و بعد لاغری در جسم من به وجود میاد.
اخه من باید بدونم که جسم من فقط یک نمایش دهنده هست مثل تلویزیون و تصاویر و فیلم ها در تلویزیون از جای دیگه میاد به اسم فرستنده که صدا و سیما هست و من اگر از فلان فیلم و یا شبکه خوشم نمیاد باید کانال رو تغییر بدم نه تی وی رو عوض کنم .
پس جسم ما نشانده ی وضعیت فکری ما هست و ما باید اول فکر خودمون رو تغییر بدیم تا جسم ما تغییر کنه .
خوب یه نکته رو هم بگم من بعد از تقریبا دوسال در سایت بودنم که خیلی تغییر و تحول داشتم و دارم هم در افکار و رفتارم و هم در جسمم اما هنوزم کمی بعد از خوردن غذا اگر حواسم رو ندم فشار شکمی در قسمت بالای شکمم رو حس میکنم (شایدم وسواس پیدا کردم نمیدونم ) در حالی که یک سوم گذشته ی خودم میخورم اما این حالت زیاد برام پیش میاد و سریع منفی باف میاد و شروع میکنه به حرف زدن که وای تو الان چاق میشی چون تو زیاد میخوری و حقیقتا یه صدایی هم میاد که میگه این کار تو خلاف اموزشها هست چرا اینقدر خوردی مگه قول ندادی پرخوری نداشته باشی پس چرا و به قول دوستمون حس میکنم یکم در زمینه رها کردن غدا خیلی رفتارم شبیه اموزشها نیست البته بعضی مواقع ها و میتونم بهتر عمل کنم چون طبق اموزشها باید در حالی که هنوز جا برای خوردن داری غدا رو رها کنی و مدتی هست یکم در این زمینه احساس ناتوانی میکنم خیلی وقتها خوبم اما خیلی وقتهام اینطور میشم و اما به خودم میگم طبق اموزشها باید بیام به جنبه ی مثبتش نگاه کنم که من به نسبت گذشته ی خودم زیاد نخوردم که من کلی غدا بود و نخوررم که من انتخاب میکنم از چه مواد غدایی در اطرافم بخورم پس اینها همه تغییر نیست لاعری نمیاره و من به خودم میگم اگر فکرم رو مثبت نکنم در روند لاعری جسمم اختلال ایجاد میکنه و در ضمن همین افکار منفی من رو ناامید میکنه و از مسیر خارج میکنه پس بزار با فکر های خوب و امیدوار کننده جلو برم تا مهارتم در این زمینه هم به مرور بیشتر بشه همین دیشب مهمان بودم و کلی غدا بود برنج و ماهی بود و خورشت بادمجان بود و دیزی و آش،رشته هم بود و من فقط با چند لقمه دیزی سیر شدم و یکم احساس فشار شکمی میکردم و هر چقدر بقیه عداها رو میدیدم وسوسه نشدم که بخورم و این در گذشته محال ممکن بود ها باید از همه میخوردم اینقدر میخوردم تا دل درد شدید پیدا کنم یا استفراغ کنم اما دیشب انتخاب کردم و این از تسلط من بر مواد عذایی هست و این مهارت جدیدی هست که در من به وحود اومده و دقیقا به جای اینکه توجهم رو ببرم روی یک لقمه اضافه که خوردم بردم روی توانایی تسلطم بر انواع غذا ها وخودم رو تحسین کردم به جای اینکه ناراحت بشم و اتفاقا تا اونجا بودم متوجه نشدم چی کار کردم وقتی اومدم خونه متوجه شدم که چه رفتار زیبا و قابل تحسینی داشتم که کلی غدا بود اما من نخوردم و حتی بعد از شام بستنی بود و من فقط دو قاشق چایخوری بستنی خوردم و نخواستم و نخوردم . پس بازم با حس خوب ادامه میدم با افکار لاغری ادامه میدم تا در جسمم لاغری رو ببینم .
سلام🙂
این نظریه فیزیک کوانتوم رو همه ما در کتابهامون خوندیم ؛همه چی انرژیه و انرژی از بین نمیره فقط از شکلی به شکل دیگه تبدیل میشه
ولی تا حالا بهش فکر نکردیم که اگه همه چی انرژیه پس فکر من هم انرژیه،کلام من هم انرژیه ،جسم من هم انرژیه و اینها فقط به هم تبدیل شدن …
به همین دلیل هست که همیشه میگن ما فقط آگاهی مون رو زیاد میکنیم از عمل خبری نیست یکی از مهمترین کارهایی که بعد از دریافت آگاهی جدید باید انجام بدیم فکر کردنه ….فکر کردن باعث میشه ما اون مطلب رو درونی کنیم و در ذهنمون مثال بیاریم از زندگیمون از اطرافمون و ببینیم چقدر این آگاهی مصداق داره اینقدر بدون تفکر هر حرفی و هر صحبتی رو باور نکنیم …
وقتی تفکر میکنیم و مثالهاش رو در زندگی خودمون و بقیه پیدا کنیم اون آگاهی دیگه مال ما میشه و باور ما میشه و دیگه به راحتی کسی نمیتونه با حرفی اونو در نظر ما تغییر بده…برای همینه که پیامبر گفتن یک ساعت تفکر از ۷۰ سال عبادت بهتره….
مثالهای شما رو برای این تبدیل انرژی خیلی دوس داشتم فکر انرژیه یه انرژی باز و آزاد مثل بخار آب وقتی این فکر متراکم و متمرکز میشه میشه کلام مثل بخار آب که وقتی متراکم میشه تبدیل به آب میشه و گفتار با تراکم بیشتر تبدیل به جسم ،شرایط،اتفاقات و آدمها میشه در زندگی ما ..مثل یخ که حاصل تراکم بیشتر آب هست….
خداوکیلی چقدر تاحالا متوجه این موضوع بودیم که افکار ما هستن که زندگی ما و حتی جسم ما رو میسازن….
همینه که اینقدر اساتید موفقیت روی کنترل ذهن و افکار تاکید دارن همینه که در روانشناسی جدید ACT اینقدر روی ذهن آگاهی و mindfullness تاکید دارن
ما تا زمانی که به افکاری که در ذهنمون میگذره آگاه نباشیم نمیتونیم اونا رو تغییر بدیم تا نتیجه متفاوتی هم بگیریم….
افکار ما در مخزن ذهن ما ذخیره شدن و ما مرتب همون افکاری رو دنبال میکنیم که در ذهنمون ذخیره کردیم و چون افکار انرژی هستن و انرژیهای هم فرکانس همدیگه رو جذب میکنن وقتی یه فکر منفی میکنیم افکاری از همون جنس رو به دنبال خودش میکشه و این افکار هم درنهایت تبدیل به شرایط زندگی ما میشن
همینه که اولین کار برای تغییر زندگی اینه که ورودی افکار منفی رو ببندیم تا مخزن کمتر از افکار منفی انباشته بشه مرحله بعدی دادن ورودی مثبت و صحیح و متفاوته اینجاست که دوره های آموزشی ،کتابها و اساتید تاثیر میذارن ومخزن رو با آگاهیهای جدید پر میکنن حالا وقتی ما به این آگاهیها تفکر هم بکنیم جزیی از ما میشن و اونوقت افکار ما بیشتر مثبت و صحیح میشن حالا نتیجه این افکار مثبت کاروانی از اتفاقات و شرایط و حتی جسم متعادل هست ….چقدر زیباست این پروسه….
خوب از اونجاییکه افکار منفی از بین نمیرن و حضور دارن ما فقط با آگاهی از ذهن متوجه میشیم که الان در سرمون داره چه افکاری مرور میشه مثبت یا متفی اون رو هم از احساسمون درک میکنیم اگه حس خوبی داریم یعنی افکار خوب رو داریم مرور میکنیم وگرنه افکار منفی غالب ذهن ما هستن
از اونجاییکه برای همه شرایط زندگی ما افکاری داریم که این شرایط رو خلق کردن چاقی ما هم مثل بقیه شرایط حاصل افکار ما بوده پس برای حل اون هم باید از تغییر افکار شروع کنیم تا به تغییر جسم برسیم و هییییییچ راهی جز این وجود نداره نمیشه از فشار بر جسم شروع کنیم نمیشه با جمله تاکیدی جسم رو تغییر بدیم فقط با تغییر افکار مبشه لاغر شد و تغییر افکار هم جز با دادن آگاهی درست امکان نداره و آگاهی درست هم فقط با سایت تناسب فکری ممکنه و انجام تمرینات راهی هست برای تفکر و نهادینه کردن این آگاهیها در درون….اینجاست که قدرت ذهن و فکر خودش رو در جسم به شکل تناسب زیبایی جوانی و شادابی نشون میده👌👌👌🙂🙂
سلام به روی ماه همگیتون
افکار =مجموعه فکر هایی که در ذهن ما میگذره و اینده ی مارو رقم میزنه
همونطور که افکار قبلی ما باعث شد زندگی الان مارو رقم بزنه
ما قبلا انقدر به چاقی فکر کردیم البته بگم که باور های چاق کننده داشتیم و همین باعث شد که یه جسم چاق جهان تحویل ما بده
و ما فهمیدیم مسیرمون اشتباهه که به لطف خدا هدایت شدیم حالا باور های درست و داریم جایگزین باور های غلط میکنیم و کم کم داریم به هدف خودمون میرسیم
خداروشکر واقعا 😍🌸🤍
بنام خداوند بخشنده مهربان سلام ب استاد عزیزم و دوستان همراه گام ۵۸ تبدیل افکار چاق کننده ب چاقی .افکار چاق کننده مهمترین عامل چاق شدن افراد هستش مسیر چاق شدن :افکار چاق کننده ما اول در مورد چاقی فکر کردیم و ترسیدم از چاق شدن بعدش گفتار چاق کننده در مورد چاقی صحبت کردم خودم از پیش در مورد چاقی حرف میزدم تا دیگه طرفم بهم نگه هر مسئله ی ک افکارت و گفتارت بشن مسلما ب سرت میاد این طور شد ک جسم منم روز ب روز و ماه ب ماه از ماه قبل بزرگتر میشد .برای لاغر شدن باید همان مسیری ک مارو چاق کرده رو طی کنیم و مسیر تغییر افکار چاق کننده ب افکار لاغر کننده و بعد بعد تغییر گفتار چاق کننده ب گفتار لاغر کننده ودر نهایت افکار و گفتار لاغر کننده در جسم ما خودش رو نشون میده .بعضی چیزا رو ک میشنوم واقعا متعجب میشم ک ی فردی حدود دو هزار سال پیش اومده گفته پندار نیک ،گفتار نیک ،رفتار نیک و اون زمان این مسئله رو درک کردن تو اون زمان ولی الان قرن بیست و یک من توضیح میدم برای خواهرم منو مسخره میکنه واقعا جای تاسف داره ان شاالله خدا همه رو هدایت کنه ب این راه .
با سلام :گام ۵۸
تبدیل افکار چاق کننده به چاقی
طی سالها که در رژیم و تحرک و روش های مختلف برای لاغری بودم و از هیچ روشی به نتیجه نمی رسیدم چون ذهن من پر شده بود از افکاری که نتیجه آن چاقی !!چگونه؟مثلا چاقی ارثی است
سوخت و ساز کم باعث چاقی است
بعد از ازدواج چاق می شوید
بعد از تولد فرزند چاق می شوید
سن و سال باعث چاقی می شه
تمام این افکار توسط اطرافیان و یا رسانه ها در ذهن من نهادینه شده و ادامه آن تصویر سازی و بعد به گفتار تبدیل شده و نهایتش جسم چاق
چجوری؟مثلا چاقی ارثی است بارها و بارها شنیده بودم که فلانی چاق است چون از مادرش به ارث برده یا از پدرش به ارث برد و حتی گفته می شد که تا هفت جد به عقب ارث را می گیریم و این باور در ذهن نهادینه شده و بعد به گفتار تبدیل شده چون ادامه داشته و تکرار می شده و بعد هم در جسم
در این مقطع به فکر چاره افتادم .چطوری؟
گرفتن رژیم های مختلف
ورزش کردن
کمربند لاغری
و حتی جراحی
همیشه با فشار به جسم خود می خواستم لاغر بشوم غافل از اینکه ریشه در ذهن من است چاقی از جسم من شروع نشده که با فشار آوردن به جسم بتوانم از شر اضافه وزن رها شوم برای همین تمام تلاش ها بی نتیجه بود چون چاقی سالهای پیش در ذهن من نهادینه شده بود نه اینکه من قادر نبودم لاغر شوم بلکه بلد نبودم و نمی دانستم که باید لاغری را یاد بگیرم همانطور که چاقی را یاد گرفتم
افراد دو دسته اند یک دسته آنهایی که دوست دارند چاق بشوند و یک عده آنهایی که می تر سند چاق بشوند نکته جالب اینه که هر دو فکر یکسان است چون هر دو در مورد چاقی فکر می کنند و از جایی که می دانیم فکر یک انرژی است و انرژی هم از بین نمی رود بلکه از حالتی به حالت دیگری در می اید یعنی فکر تبدیل به گفتار و گفتار تبدیل به جسم چاق
این روند چکونه انجام می گیرد ؟یادم هست در تمام سالها ذهن من به چاقی فکر می کرده ؟ چگونه؟چی بخورم که چاق نشوم
چه رژیمی بهتره که چاق نشوم
چه ورزشی موثر تر است که چاق نشوم
محروم داشتن از خوردن خیلی خوراکیها و با مقداری که می خوردم همراه با نگرانی و استرس که نکند چاق بشوم و اگر یک روز روی تردمیل نمی رفتم تمام روز حالم بد بود که نکند چاق بشوم .همش صبحت از چاقی است یعنی ذهن روی روند چاقی پیش می رود و جسم هم از ذهن دستور می گرفت برای همین تلاش ها بی نتیجه بود مسیر لاغری با ذهن دقیقا راهکار را به ما نشان می دهد
خدا را شکر اکنون که به این آگاهی رسیدم تغییرات زیادی در من ایجاد شده و هر روز بیشتر وبیشنر یاد می گیرم .خیلی حس خوبی است
حالا که مسیر لاغری برای من واضح و روشن است خیلی راحت می توانم به جایی که دوست دارم برسم
اول باید فکر لاغری را در ذهن خود بکارم و آنقدر ادامه دهم و تکرار کنم و تصویر سازی کنم نا این انرژی تبدیل بشود به گفتار و باز آنقدر تکرار کنم و ادامه دهم تا گفتار تبدیل بشود به جسم لاغر
چگونه می توانیم افکار لاغری ایجاد کنیم؟همانطور که سالها به چاقی فکر کردیم ؟باید به لاغری فکر کنیم
و فرمولهای لاغری را جایگزین فرمولهای چاقی کنیم ادامه دهیم ادامه دهیم عجله نکنیم استمرار داشته باشیم تا گفتار ما د. جسم ما نمایان شود وقتی در مورد یک موضوعی زیاد فکر کنیم و ادامه پیدا کند انرژی تبدیل می شود به گفتار د ر باره لاغری .!.مثل چی؟
لاغری باعث سلامتی روح و روان می شود
لاغری باعث اعتماد به نفس و عزت به نفس می شود
می توانیم لباسهای زیبا با رنگهای زیبا بپوشیم
و ادامه این گفتارها در جسم نمایان می شود و لاغر شدن خودبخود انجام می شود
خدابا سپاسگزارم
استاد سپاسگزارم
گام ۵۸ تبدیل افکارچاق کننده به چاقی
به نام خدا 💞💞
✅افکار چاق کننده مهمترین عامل چاق شدن افراد است این افکار در ذهن ناخودآگاه شکل می گیرد و باعث ایجاد جسم چاق میشود .
⛔ذهن ناخودآگاه توجهی به منبع ایجاد کننده افکار چاق کننده در خود ندارد به هر طریقی یا دلیلی افراد مجموعه این افکار را در ذهن خود ایجاد کرده باشند نتیجه نهایی برای آنها چاقی خواهد بود.
اضافه وزن در در زندگی ما چالشی است که باید با آن مواجه شویم فرار کردن از چاقی و ترس از روبرو شدن با آن سبب برطرف شدن آن نمی شود بلکه مواجه شدن با آن و به دنبال راهکار صحیح برای برخورد با این چالش می تواند سبب رهایی ما از وضعیت فعلی و تغییر وضعیت جسم ما از چاق به لاغر شود.
مسیر همه ما برای چاق شدن
افکارچاق کننده ⏪ گفتار چاق کننده⏪ جسم چاق
این پروسه است که همه ما برای چاق شدن طی کرده ایم برای لاغر شدن بخواهیم به جسم خود فشار وارد کنیم کار بیهوده و کسل کننده خواهد بود پروسه را داریم برعکس بر می گردیم چون چاقی از جسم ما شروع نشده است که بتوانیم با فشار وارد کردن به جسم خود از آن رها شویم .
مسیر ما برای لاغر شدن .
تغییرافکار چاق کننده به افکار لاغر کننده ⏪تغییر گفتار چاق کننده به گفتار لاغر کننده و⏪ در نهایت تغییر جسم که در این مرحله ما دخالتی نداریم خودش به صورت خود به خودی صورت میگیرد.
پندار نیک گفتار نیک کردار نیک
همه افرادی که با اضافه وزن روبرو میشن فکر چاقی را به وجود میآورد یک عده دوست داشتن چاق بشن یک عده می ترسیدند چاق بشن هر دو مورد برای فکر یکسانه
وقت این فکر ادامه داشته باشه این فکر انرژی و تبدیل به تصویر ذهنی میشه تبدیل به گفتار میشه .
گفتار یک حالته دیگه ای از انرژیه و وقتی که این گفتار ادامه داشته باشه تبدیل به جسم میشه.
فکر تحت فشار تبدیل میشه به کلام .
کلام تحت فشار تبدیل به جسم میشه
🔴جسم نمایش دهنده اس فرستنده ومنبع تغذیه جای دیگه اس باید فرستنده رو عوض کنیم .
ما با رژیم های سخت با نخوردن ها و ترسیدن ها ورزش های طولانی این جسم نمایش دهنده را تحت فشار قرار می دادیم ذهن که فرستنده این افکار است کار نداشتیم.
دیروز دورهمی دعوت بودم اگر قبل از دوره بود شرکت نمی کردم مخصوصا که ۵ماه به عید حاصل رژیمی که گرفته بودم برباد رفت و وزنم برگشت .قبلش ازم میپرسیدند چکار کردی خیلی خوب لاغر شدی .فقط مواظب باش وزنت برنگرده منم میگفتم نه اصلااا نمیزارم برگرده همه لباسهای سایز بزرگمو رد کردم گه دیگه اصلا چاق نشم .
بااین شرایط اصلا نگران قضاوت مردم نبودم باشلوار جین و بلوز مناسب رفتم و مثل همیشه خودمو از جمع پنهان نکردم و حتی توی پذیرایی کمک گردم و کسی اصلا از برگشت وزنم نپرسید .خداروشکر حس وحالم خوبه حتی حس یک انسان متناسب رو دارم 😅اصلا از هیکلم خجالت نکشیدم ..
من همیشه از بالاتنه ام متنفر بودم حتی باسایه ایی که چربی های پشتم رو نمایش میداد شده بود ملکه عذابم دیگه تصور کنید آینه دیگه چی بود .
هربار هم که رژیم می گرفتم شکم وکمر و پاهایم حسابی آب میشد ولی بالاتنه ام نافرم بود .سایز پایین تنه ام دوسایز از بالاتنه کوچکتره .
ولی الان اصلا از بالاتنه متنفر نیستم وبه جاش دوستش دارم ودقت کردم چربی های بالاتنه ام درحال هموار شدنه .
پس روند متناسب شدن من درحال تکمیل شدنه .
افکار چاق من داره به افکارلاغر تبدیل میشه وگفتار من هم درمورد لاغری وتناسبه اگرهم درمورد چاقی صحبت به میان بیاد برق شادی درچشمان من دیده میشه واصلا نگران نیستم اگه میبینم لباس سایزم کمه می دونم به زودی لباسهای که سایزمه توی کمد منتظرمنه و از همه مهمتر لباسهای زیبا ورنگارنگ درفروشگاه ها هدیه منه که دارم تلاش میکنم افکار متناسب ومثبت داشته باشم .💞💞
افکار ما زاییده ورودی های ما هستندورودی هایی که از چشم و گوش و حواس ما وارد ذهن ما شدن و فکر چاقی در من توسط اطرافیانم در ذهنم بوجود آمد و سپس با گفتار من گسترش بیشتری گرفت و در نهایت در جسم من پدیدار شد من جزو افرادی بودم که از لاغری رنج می بردم و قرصهای افزایش اشتها می خوردم و دوست داشتم فقط توپر بشم و قبل از ازدواجم بسیار متناسب بودم و چون در فامیل ما همیشه حرف این بود که دختران فامیل بعد از ازدواج و بارداری چاق میشن این فکر به گفتار و سپس به جسم من یعنی چاقی ختم شد ومن ۲۸ سال هست که چاق هستم و با همه روشهای دیگه لاغر نشدم و تسلیم چاقی شدم که خداوند من رو هدایت کرد لاغری با ذهن رو باید معجزه قرن نامید و افرادی که در این مسیر هستند افراد خوش شانسی هستن که به این مسیر هدایت شدن و هرروز یک گام به سوی لاغری برمیدارن من دو بار در این مسیر لیز خوردم و ناامید شدم ولی دوباره برگشتم چون در این مسیر حال خوشی رو تجربه کردم که بمن حس آزادی میده حس شادی رو تجربه کردم حال خوب دستاورد این مسیر هست و برای لاغری باید از فکر شروع کرد تا بعد در گفتار و سپس در جسم ما خودش رو نشون بده ما در تمام زندگی مسیر رو برعکس طی کردیم از آخر به اول یعنی با فشار بر جسم میخواستیم به لاغری برسیم و این مسیر اشتباه بود و خداوند مسیر درست رو به ما نشون داد خداوندا متشکرم
سلام بر همگی
وقتی بعد گوش دادن این فایل .نظرات دوستان رو خوندم مطلب دستم اومد و یادم میاد منم چندین بار افکار چاق کننده داشتم .
یادم میاد وقتی کوچیک بودم و کاملا متناسب . یه پسر همسایه داشتیم که خیلی چاق بود خیلی . که همش از خودش بد میگفت و از اینکه به خاطر جسمش درعذابه و مرتب برای رفتن به یه مسیر کوتاه آژانس می گرفت و کار درست حسابی هم نداشت و میگفت کی به خاطر این هیکلم بهم کار میده .
به طوریکه الان چندساله که ازدواج کرده و رفته یه جای دیگه خونه گرفته ولی ما هر موقع میخواهیم آژانس بگیریم و آدرس میدیم راننده ها میگن خونتون روبه روی خونه فلانی میشه . و آنقدر گفتند که ما همش تو آدرس دادن میگیم روبه روی خونه فلانی.
و این پسره یه برادر کوچک تر از خودش داشت که متناسب بود وفرز. همش تو خونه ما( اون موقع هممون تقریبا متناسب بودیم) و صحبت این پسره بود که به خاطر چاقیش کاری از دستش بر نمیاد و برادرکوچکش تمامی کارهای خونه رو انجام میداد. واز آه وناله های اون پسره می گفتند و من ناخواسته هر روز اون جریانات رو می شنیدم و دلم می سوخت براش. و کم کم خودم هم درموردش صحبت میکردم.
یادم میاد در یه شرکتی کار میکردم و یه دختره ۲۳ ساله اش بود و وزنی ۱۱۰ کیلو . و خودش میگفت ما چون کرد هستیم نژادمون اینه . و مرتب طبق دستور پزشکش غذا میخورد و از راههای رفع چاقیش میگفت .ومنم مرتب گوش میکردم و برام عجیب بود و تو خونه میگفتم .
تا اینکه این دختره یه روز بهم میگفت تو خیلی لاغری .
ومنم تصمیم گرفتم برم پیش دکتر تغذیه و دکتربعد گرفتن قد و وزنم بهم گفت تو ۵ کیلو اضافه وزن داری و یه سری رژیم غذایی برام نوشت منم چند روز ادامه دادم و رها کردم .
پس من افکار چاق کننده داشتم توجه به چاقی و افراد چاق .
بعدشم تصویر ذهنی چاقی در ذهنم ایجاد شد از چاقی می ترسیدم و بعد هم که در خونه و اطرافم صحبت میکردم بعد یواش یواش چاق شدم .
و کلی راهکارهای اشتباه برای رفع چاقی انجام دادم که نتیجه بخش نبود . و باورهای نادرست چاقی که بهم وارد میشد تو بی تحرکی و تو پشت میز نشینی و… ومنم باور کردم
پس افکار چاقی بعدش رفتار چاقی بعدشم خود چاقی.
من دیگه باور دارم که خودمون خالق زندگی خودمون هستیم و روی باورهای اشتباهم کار میکنم تا به لطف الهی پیروز بشم .و از زندگیم لذت ببرم.
به نام خدای مهربان
سلام
هیچکس چاقی رو دوست نداره وقتی که بهش فکر میکنیم تصویر چاقی در ذهن ایجاد میشه و ترس از چاقی تبدیل به گفتار میشه و وقتی زیاد در موردش حرف میزنیم جسم تبدیل میشه به اضافه وزن و وقتی که چاق شدیم برای راه حل به جسم فشار میآوریم و با ورزش و کارهای دیگه میخوایم اضافه وزن رو از بین ببریم غافل از اینکه پروسه چاقی از ذهن شروع شده به چاقی فکر کردیم و در موردش با دیگران صحبت کردیم کم کم عادات غذایی ما تغییر کرد و چاق شدیم پس پروسه لاغری هم باید به همین ترتیب باشه به لاغری فکر کنیم با گوش کردن به فایل ها و عمل کردن به آنچه در مورد لاغری گفته میشه کم کم رفتار غذایی مان اصلاح میشه و بعد در جسممان تغییر ایجاد میشود در این پروسه اصلا نباید عجله داشت در کمال آرامش و با استمرار و اشتیاق داشتن میتونیم به تناسب اندام برسیم .
لاغری با ذهن آموزش و مهارته که تنها راه تناسب اندام هست و اینکه از راههای دیگر نتیجه نگرفتیم آن راهها همه اشتباه بودن . اکنون که به لطف خدا در مسیر درست قرار گرفتم تمام سعی خود را به کار میگیرم تا دچار لغزش نشم و با ادامه دادن و ادامه دادن به نتیجه خواهم رسید انشاالله به زودی زود .
نشان های دریافت شده
سلام .
گام ۵۸
باورم نمیشه ۵۸ گام رو طی کردم تا لاغر شدن رو بارها تکرار کنم تا یاد بگیرم تا بیشتر و بیشتر یاد بگیرم .
ما بد نبودیم
ما بلد نبودیم
خدای من چقدر این آگاهیها زیباست . چقدر حس خوبی داره . چقدر از اینکه مسیر یادگیری داره به روم بیشتر و بیشتر باز میشه خوشحالم . نوشته های الان من نسبت به روزهای اول در همین گامها داره متفاوت میشه . البته فکر کنم هرکسی خودش خوب اینو متوجه میشه . چون حس اون رو درک می کنم . وقتی نوشته ای رو میخونم حال و هوای اون نوشته میاد سراغم و از اون حال و هوا متوجه میشم که دارم تغییر میکنم .
مسلما این تغییرات ادامه داره و من روند رو به پیشرفتی رو دارم در خودم مشاهده می کنم .
استاد یه چیز جالب بگم من چون رشته ام ادبیات بوده نسبت به غلط املایی یکم حساسم . البته در نوشته هام غلطهایی که دستم اشتباه به کد ناصحیح خورده باشه زیادن ولی تنها راهی که یکی دو روزه پیدا کردم برای اصلاح این غلطها اینه که هر کلمه ای رو که مینویسم همون زمان نگاهش کنم که ببینم درست تایپ کردم یا نه .
تک تک این حروف که ما الان داریم تایپ می کنیم یه کد هست . این کدها به ما داده شده تا ما از اونها استفاده کنیم . همه ی ما این حروف رو در اختیار داریم اما این که چی می نویسیم . چطور از این کدها استفاده می کنیم و چقدر درست یا غلط می نویسیم همش بستگی به انتخاب خودمون داره . من دارم یاد میگیرم برای اینکه بتونم خلق درستی رو بیافرینم باید همون لحظه حواسم رو بدم به نوشته ام . غرق در ناخوداگاهم نباشم . از ابزار خوداگاهی استفاده کنم . ابزار خوداگاهی در اختیار ما قرار داده شده تا ما ازش بهره ببریم وقتی کلمه به کلمه مینویسم و همون لحظه نگاهم بهشه که درست تایپ کنم این یه نوع تمرکز کردنه که من قبلا نداشتم و دارم میفهمم در همین قدمها دارم به این مهارت میرسم که اشتباهات تایپیم رو کمتر کنم .
یعنی محتوای لاغری با ذهن اینقدر اثر گزاره که حتی خواسته های دیگه رو هم براورده می کنه و من فقط کافیه بخوام و بلد بشم ازش استفاده کنم اون وقت خیلی راحت و گام به گام تمرکزم رو میزارم روش بدون اینکه از کارهای دیگه وا بمونم میتونم اشتباهات تایپیم رو همون لحظه اصلاح کنم تازه وقتی حواسم هست اصلا اشتباه نمی نویسم که بخوام اصلاحش کنم .
این مثال زیبا و قابل درک رو برای خودم گفتم تا به خودم بگم این آموزشها حتی در لحظه به لحظه ی نوشتن اثر داره وقتی من یه مدت اینطور تمرین کنم دیگه عادت می کنم و ناخوداگاه نوشته ام بدون غلط تایپی میشه یا حداقل کمتر و کمتر میشه .
تغییر عادت حتی خودشو اینجا هم نشون میده . وقتی عادت کنم چشمام تندتر حرکت میکنه . اطلاعات زودتر به دستم میرسه . روند اصلاحی خودبخود صورت میگیره و درست نوشتن جزء عادات من میشه . از فکر تا عملم سریعتر طی میشه . چون موانعی مثل ترس و نادانی و احتیاط از بین میره .
حالا دقیقا برای لاغر شدن هم همینه .
ما از طریق شما داریم یاد میگیریم الفبای لاغری رو تبدیل کنیم به کلمات لاغری . به درک لاغری . به گفتار لاغری . اصطلاح کلاس اولی رو خیلی وقتها در ابتدای دوره دیدم برای همه به کار میبرید . من بعد از اینکه وارد دوره شدم دیدم به منم گفتید . راستش یکم حس بدی داشتم چون من فوق لیسانس ادبیات بودم وقتی بهم میگفتید کلاس اولی حسم بد میشد ولی الان خودم با کمال میل میپذیرم کلاس اولی هستم .
خودم هی میام کلاس اول میشینم تا بیشتر یاد بگیرم تا درکم بالاتر بره . من کلاس اول رو دوست دارم . چون قدرت تمرکز منو بالا میبره . من الان در این ۵۸ گام که طی کردم متوجه تغییرات خودم میشم . اما شاید خیلی اوقات حواسمون نیست که این تغییرات چگونه داره اعمال میشه .
چقدر متن این دوستمون قشنگ بود که گفتن کم کم دیدم رفتار من با محتوای ذهنیم نمی خونه و دلم میخواد رفتارم رو تغییر بدم . این جمله اش خیلی به دلم نشست .
خب این تغییر تمایل خیلی خوبه و نشون میده آگاهیها که تغییر کرده نمایشگرم تصاویر جدید رو نشون میده و با تغییر آگاهیها عملکرد و نمایشگر هم تغییر می کنه .
استاد گام قبل خیلی به من چسبید . خیلی دوست دارم روی عاداتم کار کنم . یعنی علاقمند شدم . چون نسبت به قبل راهش رو بهتر یاد گرفتم . به همون اندازه که ما چیزی رو یاد میگیریم نمایشگر ما هم چیزهای جدیدی نشون میده . دیروز که مصرف شیرینیجاتم رو تغییر دادم به حال بهتری رسیدم . این حال خوب یعنی فرکانس لاغری که اگه تداوم پیدا کنه میشه تغییر در چاقی جسمی .
تغییر جسمی با استمرار در تغییر محتوای ذهنی ایجاد میشه .
ما شاید خیلی وقتها متوجه تغییرات جسمی نمیشیم . چون خیلی آرام صورت میگیره و معمولا چون مثل تغییر رنگ بسیار آهسته صورت میگیره یادمون میره من چطور از سیاهی پریدم توی سفیدی .
یعنی وقتی در سفیدی قرار میگیریم فکر میکنیم همون آدم قبلی هستیم اما ما دیگه اون آدم قبلی نیستیم ما تغییر کردیم و مسلما باز هم تغییر می کنیم و خبر خوب اینه ما به سمت روشنتر شدن حرکت می کنیم . روشن تر شدن هیچ وقت تموم نمیشه و این روشنی به نمایشگر میاد و عملکرد ما و عادات ما و جسم ما رو به روشنی حرکت می کنه .
جسم ما متراکم شده ی انرژی درونی ماست .
انرژی از بین نمیره فقط شکلش تغییر می کنه . همین الان مادر شما در شکل انرژی پیش شما هست ایشون فقط شکلش تغییر کرده شاید زمانی دیگه وقتی اراده کنه بازم قدم به این دنیا بزارن چون روند خلقت هرگز متوقف نمیشه . شایدم الان دوباره در قالبی دیگه متولد شده باشن و دارن دوباره از اول شروع به حیات می کنند .
میل به آگاهی هرگز متوقف نمیشه و ما مدام در حال تبدیل انرژیمون از صورتی به صورت دیگه هستیم .
هر لحظه به شکلی بت عیار برآمد دل برد و نهان شد
هر دم به لباس دگر آن یار برآمد گه پیر و جوان شد .
بله نمایشگر جسم ما حاوی اطلاعاتیست که ما در ذهن و قبل از اون به صورت انرژی در اختیار ما قرار داده شد . شما گفتید و ما نوشتیم . حرف به حرف به ما آموزش دادید استفاده ی درست از کلمات رو به ما آموزش دادید . خیلی وقتها درک میکردیم گاهی اوقاتم درک نمیکردیم . من مشتاق دانستن هستم . من مشتاق تغییر هستم حتی اگه تا آخر عمرم کلاس اول بمونم لذت میبرم و ادامه میدم و دوباره برمیگردم کلاس اول . این روند خلقته . تکرار و تکرار و تکرار . در هربار تکرار ما به نکات بهتری میرسیم و درک عمیقتری از این روند پیدا میکنیم .
شاید جالب باشه بدونیم ما چطور آفرینش جسم رو یاد گرفتیم . مگه میشه شخصی که فقط یکبار متولد میشه اینقدر دقیق عملکرد قلب و روح و مغز و رگها و استخوانها و …. رو بدونه . همین جسم ما نشون میده ما موجودات نو نیستیم ما بارها در روند خلقت قرار گرفتیم امتحان کردیم شکست خوردیم پیروز شدیم اونقدر انجام دادیم که ماهر شدیم .
این مهارت رو ما در زندگیهای گذشته یاد گرفتیم و یاد گرفتیم و دوباره برگشتیم کلاس اول . چیزی که هر کدوم از ما الان هستیم اینه که ما مجموعه ای از یک دانش بی انتها هستیم . این دانش بی انتها رو ما یاد گرفتیم تکرارش کردیم وگرنه ضمیر ناخوداگاه ما از کجا این آگاهی رو داره که اینقدر دقیق تمام فرایندهای جسم رو کنترل کنه بدون اینکه ما حتی گوشه ی خاطرمون از این همه روند آفرینش بترسه . ما اونقدر خودمون رو خلق کردیم که عادتمون شده . ما آفرینش رو آموختیم و آموختیم و تکرار کردیم که اینقدر عالی هر لحظه در حال خلق خودمون هستیم .
خدای من که چقدر این آگاهیها و خودشناسی و کشف حقیقت عمیقه و البته قابل درک .
واقعا اگه ما فقط یکبار اومده باشیم و حتی این مجموعه رو خداوند به ما داده باشه و او به ما آموخته باشه این همه مهارت رو که خودمون به دست آوردیم . قلب من از زمین و زمان هدایت نمیشه نیروی درونی خودم این مهارت رو به دست آورده . این مهارت از کجا اومد . اصلا میگیم خدا هم به ما این مهارت رو داده اما کسی که داره انجامش میده که خودم هستم توی همین کالبد وجودمه درست مثل همون تلویزیون فرستنده و مشاهده گر داره . من در وجودم نقطه ی ارسال دارم که نمایشگرش میشه جسمم و این انرژی بی نهایته و همیشه هست و از ازل بوده و تا ابد هست .
برای همینه یکی از باورهای ما اینه انسان ازلی و ابدیه . انسان هر لحظه در حال آموزشه . آموزش پذیر بودن جزء ویژگیهای طبیعی هر انسانه و وقتی یاد میگیریم اون وقت میبینیم عملکردمون چقدر عالیتر میشه . چقدر خلق داره زیباتر اتفاق میفته .
چقدر میتونیم این حروفی که خداوند به ما داده رو به شکل زیباتری کنار هم قرار بدیم تا یه متن زیبا بنویسیم .
لاغری فقط و فقط آموزشه و مهارته . ما حتی این مهارت رو هم بلدیم قبلا آموختیم منتها الان داریم به یاد میاریم که بلدیم . پس جمله ی اول این متن رو بازم میشه تغییر بدیم ما بلد بودیم اما یادمون رفته بود و حالا داریم به یاد میاریم .
ما لاغر شدن رو داریم به یاد میاریم و هرچقدر مرور این اگاهیها بیشتر بشه و گفتار ما هم که همین نوشته هامونه داره تغییر میکنه جسم ما هم که مجموعه ای از عملکرد عادت و چاقی هست تغییر میکنه .
چقدر زیباست این حرکت . واقعا باورهایی نظیر از بین رفتن و فنا اشتباهه . انرژی هرگز تموم نمیشه انرژی همیشه هست و فقط از شکلی به شکل دیگر در میاد . همونطور که فقط از ۳۲ حرف الفبا میشه بی نهایت متن خلق کرد از همین عناصر اولیه لاغری و بذرها میشه بی نهایت خلق آفرید . میتونیم این انرژی رو تغییر بدیم .
و اون قدر ماهر بشیم که مرحله به مرحله این روند رو کنترل کنیم تا اگه نادلخواه مینویسیم اصلاحش کنیم و به راحتی تغییر یک حرف که یک کلمه ی نادلخواه رو تبدیل به کلمه ی دلخواه می کنه ما نیز با تغییر یک فرمول به راحتی می تونیم عملکرد و دونه دونه عملکرد خودمون رو تغییر بدیم و اونقدر تکرار کنیم تا عادت کنیم که به شیوه ی جدید بنویسیم . به شیوه ی دلخواه عمل کنیم . به شیوه ی دلخواه زندگی کنیم .
تمام دوستانی که اینجا هستند روز اول ذهنشون پر از آگاهیهای چاق شونده ای بود که هر روز برای خودشون تکرار میکردند و چاقی رو به نمایش میزاشتن . همه ی ما اومدیم و آموختیم و به یاد آوردیم و ادامه دادیم و ادامه دادیم و داریم به مهارت میرسیم . ما در لاغری داریم ماهر میشیم و حتی این مهارت در وجود ما هست فقط داریم ازش استفاده می کنیم .
دقیقا تمام کلمات و فایلهای استاد کلام الله هست درست مثل قرآن که خداوند در قرآن میفرماید به یاد بیاورید ما هم داریم به یاد میاریم . پس هر چقدر بیشتر از این کلام الله استفاده کنیم و اون رو در زندگی روزمره ی خودمون به کار ببریم میتونیم زندگی قشنگتری رو خلق کنیم .
خدایا ازت سپاسگزارم
استاد ازتون بینهایت ممنونم
فاطمه ازت سپاسگزارم
گام ۵۸ ،،،تبدیل افکار چاق کننده به چاقی،،،،،سلام استاد و دوستان همراهم ،،،منشاء تمام اتفاقات زندگی ما افکار و باورهای ما هستند ،اینکه چه چیزهایی شنیدیم ،دیدیم و حس کردیم ،نتایج الان مارا ساخته ان ، اگر متناسب نیستیم، وضعیت مالی مناسبی نداریم، از سلامتیمون راضی نیستیم، روابط خوبی نداریم ،تماما به برنامه ریزی های دوران ۱ تا ۱۰ سالگی ما ربط داره ،،اگر مدام شنیده باشیم که ما ارثی چاقیم، ژنتیکمون چاقه، خدا مارو اینجوری آفریده ،خدا خواسته ووووو و اگر ما اون عقاید رو قبول کرده باشیم الان دارای بدن متناسب نیستیم ، در تمام جنبه های زندگیمون به همین شکله ،با نگاهی به نتایج زندگی ،میتونیم متوجه بشیم که در کدوم قسمتها ،آلودگی های ذهنی بیشتری داریم ،،از ۱۰ سالگی که چاقیم بسیار مشهود شد و میفهمیدم که در مقابل دوستانم گنده ترم ،لباس هام تو تنم قشنگ نبودن ،وقتی تو مدرسه عکس میگرفتیم و من درشتر از بقیه بودم ،حس و حال بدی نسبت به خودم در من بوجود میومد ،حتما اون احساسات بد افکار بدی هم داشته و این پروسه سالها ادامه داشت و با بزرگتر شدن من اون افکار هم بزرگتر میشدن ،،یکی از رفتارهای بدی که داشتم و بیشتر افراد چاق هم دارن،صحبت کردن در مورد چاقیه ،مدام در درون خودم میجنگیدم،دنبال راه حل بودم ،همش در مورد عوارض چاقی با دیگران مشورت و درد دل میکردم،غر میزدم ،ناراحت بودم، از زندگیم لذتی نمیبردم ،مدام میخواستم به همه ثابت کنم که من مقصر نیستم ،،،،وقتی تمام وقت به افکار ناراحت کننده توجه میکردم ،نتایج زندگیم هم میشد شکل افکارم ،در آبمیوه گیری ذهنم ،پرتغال میریختم ،آب پرتغال هم دریافت میکردم، پرتغال بریزیم که آب سیب به ما نمیده ولی من دوست داشتم آب سیب میداد، با اونهمه انرژی منفی ،دوست داشتم جواب های مثبت و عالی دریافت کنم ،،انرژی ارسالی من ناسلامت بود معلومه انرژی های همتراز خودشو جذب میکرده ،،،ما از طریق افکار خود چاق شدیم ولی میخواستیم از طریق جسم درمان بشیم ،بهترین راه ،درمان از طریقه ذهنه ،،خدارو شکر از زمان ورودم به این دوره ها ،در ابتدا افکار و کلامم ،به مسیر متفاوتی قدم گذاشت ،دیگه صحبتی در موردی چاقیو خودم نکردم،با افراد چاق هم صحبت نشدم ،وارد جمع هایی نشدم که مرتب از راهکارهای چاقی میگن ،مراقب افکار و نجواهای درونیم بودم و هستم،در سایت نوشتم و خوندم ،با دوستم مدام صحبت از راهکارهای ذهنی لاغری داشتیم ،، ،هر چقدر که تونستم مراقب خودم و افکارم باشم ،بذرهای تناسب افکار و اندام در من شکل گرفته ،باید در این راه صبور بود و انتظار بدن سالم و متناسب رو داشت که این حق طبیعی ماست ،،اولین قدم برای متناسب شدن ،شناسایی ،دلیل چاق بودن ماست ،که قبلا دلایل دیگه رو مقصر میدونستیم و با فشار آوردن به جسم سعی در رفع صورت مسئله داشتیم و مدام به بن بست خوردیم ،در این دوره ها یاد گرفتیم که اصل قضیه در درون ماست و اول باید سرچشمه مشکلو حل کنیم و شروع کردیم به کنکاش در ورودی های اولیه ذهن و شناسایی باورها و رفع موانع ذهنی ،،،،به هر آنچه که توجه کنیم ،آن چیز در زندگی ما وارد خواهد شد ،وقتی مدام به دیگران و در درون خودمون میترسیدیم که چاقتر بشیم ،دقیقا توجهمون به چاقتر شدن بوده، به زبان میگفتیم که دلمون نمیخواد چاق بشیم ولی دقیقا مدام به چاق شدن فکر میکردیم ،انرژی میفرستادیم ،انرژی چاقتر شدن ،چاق تر شدن بیشتر رو جذب میکنه ،انرژی چاقتر شدن که اصلا در مدار لاغر شدن نیست که بره لاغریو جذب کنه ،،اصلا اینها در ۲ دنیای مجزا و دور از هم هستن ،در مسیر هم قرار نمیگیرن ،،مثلا ما دلمون میخواد بریم شمال برای تفریح ولی در سرچ گوگل زدیم مشهد ، گوگل حتما مارو به جاده مشهد خواهد برد ، در جاده مشهد خبری از سرسبزی جاده چالوس نیست ،اصلا راهشون متفاوته از هم ،در انتها به شمال نخواهیم رسید ،چونکه سرچ ما در مورد مشهد بوده ،اگر میخواییم به شمال برسیم باید جاده چالوسو سرچ کنیم ،در مورد این جاده اطلاعات جمع کنیم تا به مقصد مورد دلخواه برسیم و الان در حال جمع اوری اطلاعات در مورد تناسب اندام هستم ،هر روز فایل گوش میکنم ،توجهم بر هدفمه ،گاهی با سخنان منفی بافم به بیراه های ناامیدی میرم ولی بسرعت به مسیرم برمیگردم و در این راه لذت های بیشماریو تجربه کردم ،،خدارو شکر ۱ سال و اندیست که در آرامشم ،در حال خوب هستم،در حال متناسبتر شدن هستم، اعتمادبنفسم بالاتر رفته ،لباسام بجای تنگتر شدن گشادتر میشن ،،هر آنچه دوست دارمو خوردم ،همین الان گرسنم شد ،یه دونه کیک کوچیک شکلاتی با یه کوچولو هندونه خوردم ،دیگه نگران نهار و شامم نیستم ،نگران مسافرت و غذاهاش نیستم، ۳شنبه داریم یه سفر طبیعت گردی تور مانندی میریم و من خوشحالم که میتونم با فرمان های جدید مغزیم بهترین انتخاب هارو داشته باشم ،قبلا در هر مسافرتی کلی میترسیدم و چاقتر میشدم ولی الان در مسافرت هام لاغرتر هم میشم 😊 و این مدل لاغر شدن که اصولی و صحیحه ،از طریق ذهنه ،ذهنمو دوباره و مجدد برنامه ریزی میکنم و با برنامه های جدید وارد ریل جدیدی از زندگیم خواهم شد ،،، خوشحالم که به تمام خواسته هام با قدرت ذهنم دارم میرسم و خالق بودن خودمو نظاره گر هستم
سلام به دوستای متناسبم
یادمه همیشه دوست داشتم کمی از وضعیتی که بودم پرتر بشم و یکم از استخونی بودن در بیام چون از بس لاغر بودم صورتم خیلی توی ذوق میزد
و بخاطر صورتم دوست داشتم چاقتر بشم و دقیقا یادمه توی کامپیوتری که داستیم یه خواننده ای داست میخوند تقریبا ۱۳یا ۱۴ سال پیش
و من همیشه خودم رو جای اون خواننده تصور میکردم اون شخص نه چاق بود و نه لاغر و نمیشه هم گفت لاغر
و همیشه اون کلیپ رو میاوردم و نگاه میکردم
باور کنین همین الان به این حرف استاد رسیدم که واقعا تصویر ذهنی چیه؟؟
و چطور با تصویر ذهنی چاق شدم و چقدر میتونه در روند چاقی و لاغری تاثیر بذاره
قبلا که چند فایل که درباره تصویر ذهنی بود گوش دادم و اون رو فقط به حالت گذرا درک میکردم
اما با یادآوری این کلیپ فهمیدم تصویر چاقی من از کجا شروع شده و به این صورت ذهنم کم کم چاق شد .
اما گفتار چاقی من از کی شروع شد …
وقتی کوچکتر یودم یه بار با یکی دعوا کردم که اون شخص خیلی چاق بود جوری که قسمت شکمش روی هم افتاده بود و وقتی که دعوا کردم چون زورم بهش نمیرسید میخواستم اون رو کلامی تخریب کنم و بهش گفتم برو چاقالوی شکم گنده چند تیکه دقیقا همین حرف
احساس کردم طرف خیلی ناراحت شد و بلافاصله خودمم از حرفم پشیمون شدم و قبل اینکه معذرت خواهی کنم بهم گفت خداکنه خودتم یروز چاق بشی و شکمت مثل من بشه …
درسته اون موقع بچه بودیم و ایناهم حرفای بچه گونه ولی این حرفش همیشه توی ذهنم موند
و وقتی جسمم براساس اون تصویر اولیه شروع به چاق شدن کرد جوری که نمیتونستم جلوی چاقی خودم رو بگیرم و حرف اون شخص هم توی ذهنم و گتارم هی میومد و من بازگو میکردم نکنه شکمم مثل اون بشه و نفدینش منو بگیره
روزبروز وضعیت جسمی و روحی من بدتر میشد و من به همه راه ها میزدم تا چاق نشم و توی این مسیر هایی که میرفتم چه ضرر هایی که ندیدم
و حالا برای تغییر این وضعیتم اولا اون تصویر اولیه رو باید حذف کنم و بعدش فکرم رو از روی اون حرف دوستم بردارم و ان شاءالله جسمم هم بمرور زمان تغییر خواهد کرد.
به نام ايزد منان
من باگوش دادن اين فايل خيلي جيزها برام روشن شد اينكه ما بايد براي رسيدن به آرزهامون بايد در مورد مسير آگاهي كسب كنيم مثال استاد عالي بدو بخار أب همان افكار اوليه در مورد جاقي جه دوستش داشته باشي جه نداذته باشي
من اوايلش با تمام وجودم خواستم جاق بشم بعد شروع به حرف زدن در موردش كردم قدم دوم كه در مثال استاد همان أب بود يعني فشرده شده بخار افكار من اينقدر ادامه بيدا كرد تا تبديل به كفتارم شد قدرت كلام اينجا خيلي مهمه ولي ما ازش راحت رد مي شويم ولي ماندن زياد در اين مرحله همان وضعيتي است كه من الان درش در گيرم يادم مي ياد وقتي جاق شدم و به خدوم آمدم خيلي سعي كردم لاغر كنم يكبار خودم تو اينترنت رفتم گشتمو هر جي جربي سوز بود را از عطاري گرفتم و با كلي هزينه أنها را آسياب كردم تا سريع لاغر بشم ولي هيج فايده اي كه نداشت قسمتهاي ديگر بدنم را دجار اختلال كرد هر وقتي كه غذا مي خوردم همش با استرس همراه بود هي توي دلم يك ندا ميگفت خيلي خوردي الان تو جاق جاق شدي اينقدر در مورد جاقيم حرف مي زدمكه نگو تو جمع خودم خودمو جاق ميديدم و همه را متوجه اين امر مي كردم يادمه ي عروسي رفته بوديم و جا خيلي كم بود من به دختر خاله ام گفتم ي كم جا را باز كن من كوجولو هستم جايي نمي گيرم يا مي گفتم مصرف قرص و دارو منو جاق كرده از ترس اينكه هيج لباس و مانتويي اندازه من نمي شهنمي رفتم خريد و يك مانتو دادم بدوزن و تقريبا 7سال بوشيدمش باور ميكنيد
ولي الان وضعيتم خيلي بهتر شده ديگه حرص قبل رابراي خوردن ندارم خيلي آرومغذا را مي خورم و اصلا اصراري نرارم كه تمام بشقاب را بخورم و مي خوام روي اين مساله خوب كار كنم كه مقدار برام اصلا مطرح نباشه فقط وقتي نداي سيري را دريافت كردم دست بكشم من با شركت در اين دوره تونستم به اينجا برسم جندين بار عقب ماندم و با استاد صحبت كردم ايشون گفتن من فقط ادامه بدم و من ادامه دادم خيييييلي خوشحالم كه بالاخره تونستم روند لاغرى را در خودم ايجاد كنم از استاد بزرگوارم را از همينجا تشكر ميكنم كه منو متوجه كرد كه راه را درست بيش ببرم و بجاي اينكه از آخر بيام براي لاغري شروع كنم از اولمسير كار را شروع كنم يعني اول فكر به لتغري را در من ايجاد كرد و بعد در موردش صحبت كرديم با به اشتراك قراردادن تمريها در سايت و مرحله سوم كه تناسب اندام هستكهما هيج دخل و تصرفي در آن نداريم و اون خودش ايجاد ميشه فقط بايد ود مرحله قبل را درست انجام بدم من فكر لاغري خوب انجام دادم و د، مرحله دوم هستم و همواره در مورد لاغري صحبت ميكنم ممنونم استاد 🌷🌷🌹🌺🌺🌺
به نام خدای مهربانبا سلام و عرض ادب
قبلا این سخن را از قول زرتشت پیامبر ایرانی شنیده بودم که:پندار نیک،گفتار نیک،کردار نیک الان که بار دیگه از زبان استاد شنیدم برام خیلی جالب بود که به چه سخن حکیمانه ای استاد اشاره کردن و از سه کلام گر چه فقط سه کلمه س ولی یک دنیا حرف داره….واقعا عالی بود دقیقا از ی زمانی که متوجه شدم نسبت به همکلاسی ها و یا هم سن و سال های خودم چاقتر هستم فکر چاقی و نگرانی از چاق شدن مثل خوره افتاد توی مغزم و تقریبا بیشتر وقتها بهش فکر میکردم مخصوصا وقتی که می خواستم چیزی بخورم علاوه بر نگرانی و استرس خودم تذکرات و تمسخرهای اطرافیان هم بیشتر اعصابم را خرد میکرد فکرم بیشتر و بیشتر مشغول موضوع چاقی میشد و بنابراین تقریبا همه ی ساعتهای شبانه روز فکر و ذهنم درگیر موضوع چاقی بود و داشتم بهش فکر میکردم و چون ما خونوادگی تقریبا همه چاق بودیم طبق معمول اصلی ترین موضوع گفتگو هامون چاقی بود همش بحث سر این بود که کدوم ماده ی غذایی چاق کننده س.. زیاد می خوری…تند تند غذا می خوری چاق میشی…اصلا چاقی ما ارثیه دست خودمون نیست…اصلا ما شانس نداریم آبم می خوریم چاق میشیم… حرصم که بخوریم چاق میشیم…اصلا خدا خواسته ما چاق باشیم و خلاصه هزار جور تجزیه و تحلیل دیگه که ذهن و فکرم را مشغول میکرد و نمیدونستم که اینهمه فکر کردن و حرف زدن در مورد چاقی گرچه از روی دلخوری و نگرانی بود ولی ذهنم همه ی اون افکار و حرف ها را در جسمم اعمال میکرد و من چاقتر میشدیم و استرس ها و دلهره ها روند چاقی مرا بیشتر میکرده و همه ی حس بد و نفرت از خود را در من ایجاد میکرد دوست نداشتم در آینه نگاه کنم و خودم را ببینم دوست نداشتم عکس بگیرم و اگر گاهی بی خبر از من عکسی گرفته میشد با دیدنش و توجه به چاقیم از خودم بدم می اومد و دوست نداشتم خودم را ببینم انگار از خودم و از چاقیم فرار میکردم در حالی که اینطوری نه تنها چاقیم از بین نمی رفت بلکه بخاطر حس بدی که در من ایجاد می شد در واقع روند چاقی من سریعتر و بیشتر میشد و من نسبت به این موضوع ناآگاه بودم و این عدم آگاهی مرا به سمت رنج و عذاب و چاقی بیشتر سوق میداد و از طرفی هر چقدر احساسم بدتر می شد عصبی تر می شدم و بیشتر غذا می خوردم . گاهی خودم را به بی خیالی می زدم که به من چه بی خیال…خدا می خواست منو چاق خلق نکنه خدا خودش می خواد که من چاق باشم اما توی دلم آشوب بود و پر از استرس و احساس بد…. همیشه غذا خوردنم همراه با استرس و احساس بد بود که نکنه چاقتر بشم… همیشه حضورم توی جمع ها همراه با نگرانی و استرس بود که نکنه کسی به چاقی من توجه کنه و چیزی بگه که خجالت بکشم… همیشه لباس خریدنم همراه با استرس بود که لباس سایز بزرگ پیدا نکنم یا فروشنده بد به من نگاه کنه و با اون حس بد بگه سایز شما نداریم….بنابراین زندگی ام همیشه پر از استرس و احساس بد بود و همین استرس و همین احساس بد دو عامل مهم چاقتر شدنم بودند.
از یک زمانی تصمیم گرفتم لاغر بشم بنابراین رژیم های مختلف و سخت را امتحان کردم هر بار که رژیم می گرفتم با نخوردن ، کم خوردن ،طبق دستور و وزن مشخص غذا خوردن ، مصرف داروهای لاغری؛خوردن دمنوش های بدمزه و عذاب آور،پیاده روی های سخت و آزار دهنده و…خیلی کارهای سخت و عجیب دیگه که همشون هم همراه با احساس بد و حال بد بود و همین حال بد خودش عامل بازدارنده از لاغری بود. در همه ی این روش ها من مسیر را اشتباه میرفتم و در مسیر اشتباه هر چقدر هم که تلاش کنی و با سرعت بری نه تنها به هدف نمیرسیم بلکه از هدف دورتر میشیم پ فقط رنج و خستگی و کلافه گی نصیب مون میشه…همه ی روشهای لاغری مسیر را اشتباه میرن .مثل اینکه بخوان از آخر به اول برن…چون چاقی ما از ذهن و فکر های چاق کننده مون شروع شده و افکار چاق کننده به حرف تبدیل شده و نتیجه ش در جسم ما به شکل چاقی و اضافه وزن مشخص شده…جسم ما همون صفحه ی تلویزیون هست که فیلم ها و عکس ها و برنامه ها را فقط نشون میده نمایشگره و اگر بخوایم فیلم یا برنامه را عوض کنیم باید کانال را عوض کنیم نه اینکه تلویزیون را عوض کنیم تا کانال عوض نشه هر نمایشگری بذاریم بازم همون فیلم را نشون میده…اگر بخوایم لاغر بشیم باید افکار چاق کننده را تغییر بدیم و با افکار لاغر کننده جایگزین کنیم تا حرف هامون هم تغییر کنه و بعد تاثیر این تغییر در جسم مون به شکل لاغری نمایش داده بشه. اینطوری ما بدون تحمل هیچ سختی و رنجی با احساس و حال خوب لاغر میشیم و به تناسب اندام مورد نظرمون میرسیم بدون اینکه جسم مون را تحت فشار قرار داده باشیم و احساس و حالمون بد بشه و بالاخره هم خسته و ناامید شکست بخوریم و خودمون را در مقابل چاقی ناتوان و ضعیف کنیم…روش صحیح و عالی لاغری با ذهن هست که ما را از راه درست و بدون رنج و سختی در آرامش کامل و احساس خوب و لذتبخش متناسب شدن به هدف می رسونه و آرامش و اعتماد به نفس از دست رفته مون را بهمون برمی گردنه.ما را به اهداف زیبا و رویایی مون میرسونه🙏باز هم خدا را شکر میکنم که مرا به این مسیر زیبا هدایت و حمایت کرد و به آرزوهای دیرینم رسوند..خدای مهربونم شکرت شکرت شکرت
سلام استاد ودوستان گرامی گام ۵۸ وقتی ی موضوعی ی مسیله ای برای ما روشن وواضح نباشه مطمئنا ما نمیتونیم برای حل کردن اون اقدام کنیم اما وقتی برای ما واضح وروشنه که چرا اتفاق افتاده ما میتونیم به راحتی براش ی راه کار در نظر بگیریمووچطور مسئله چاق رو به لاغری تبدیل کنیم حتما شنیدی که میگن گفتار نیک پندار نیک وکردار نیک من شنیدم یعنی هیچ فرقی نداره همون رفتار نیکه وحتی در دیوار مدرسه ی پوستر کوچیک تو مغزه ها پشت سر فروشنده یا تو بیمارستان پشت سر اپراتور این چیزا رو میبینیم بستگی داره اون فروشنده یا اپراتور اینا چه فکرهایی تو سرشون دارن این پوسترها رو میچسبونن که مراقب افکارت باش که به گفتارت تبدیل میشهومراقب گفتارت باش که اعمالت میشه مراقب اعمالت باش کهورفتارت میشه این چیزا رو زیاد دیدم وشنیدم وحتی خیلی بیشتر بوده ومثل ی جرقه تو سرم شده وخیلی خوشم اومده یا نوشتمش ی جایی یا چند بار خوندم که ملکه ذهنم بشه ولی حالا دوسه ساله که مدرسه ها تعطیل بخاطر کرونا ومن دیگه ندیدم بجز تو بیمارستان که درباره حضرت علی بود بزرگترین گناه ترسه بزرگترین نا امیدی مرگه و…واین اعمالمونه که زندگی ما رو رقم میزنه در واقع اعمال ما همون خروجیهای مخزن ما هستند که زندگی ما رو رقم میزنن ومیتونن از این رو به اون رو کنن واینا اصل وااصاص کیهانی هستند که در مورد همه موضوعات زندگی یکسان عمل میکنندر مورد چاقی هم همین طوره همه افراد با چاقی مواجه میشن قبل از اینکه جسمشون چاق بشهدقبل از اینکه تصور چاقی در ذهنشون ایجاد بشه اونا فکر چاقی در ذهنشون ایجاد میشه به دلایل مختلفی ما میترسن که چاق بشن یا دوست دارن ی جورایی عاشق چاق شدن هستند من امروز تازه فهمیدم چطور شده که من چاق شدم تا حالا تو این ۹ ماه نفهمیدم من جزعه دسته دوم ویا سوم بودم که دوست دارن چاق بشن یا عاشق چاق شدنن وقتی من بچه دومم باردار شدم چاق شدم ووقتی که کم کم به وزنم اضافه میشد فکر میکردم طبیعیه که ی خانم باردار اضافه وزن پیدا کنه در حقیقت عاشق چاق شدن بودم منم بعد از ۱۱ سال باردار شدم این عشق چند برابر شد ودیگه فکر نمیکردم تا ی حدی ۷کیلوش طبیعیه بقیه میشه اضافه وزن وفکر میکروم بعد از زایمان همه چیز برمیگرده سرجای اولش خوب تجربشو داشتم برای بچه اولم خلاصه فرقی نداره چه بترسی چه دوست داشته باشی چاقیرو در هر دو مورد یکسان عمل میکنه این فکر مثل ی انرژی عمل میکنه وعلم فیزیک میگه انرژی از بین نمیره بلکه از حالتی به حالت دیگه تبدیل مبشه پس برای منم همین اتفاق افتاد انرژی من از فکر به چاقی تبدیل شد ازلین نرفت فقط حالتش عوض شد پس فکری که در ذهن ما ایجاد بشه من دوست دارم چاق بشم یا من میترسم که چاق بشم این ی جور انرژی در ذهن ما ایجاد شده وقتی این فکر ادامه پیدا کنه تبدیل میشه به اتصویر ذهنی که بازم ی شکل دیگه ای از انرژیه مرحله دوم تبدیل میشه به گفتار اونیکه میترسه که چاق بشه یا دوست داره که چاق بشه بارها وبارها با دیگران درباره دوست داشتنش وترسیدنش صحبت میکنه که نکنه چاق بشم میترسم چاق بشم اینو بخورم چاقم میکنه و…واین تبدیل میشه به گفتار واونیکه دوست داره هم چاق بشه هم همین طور من خیلی دوست دارم چاق بشم شایدم مثل من نگفته باشه فقط از چاق تر شدنش لذت برده وچاق شده البته فکر منه نظر منه شاید درست نباشهدمیخورم چاق بشم و…هر دو مورد یکی فکر تبدیل میشه به گفتار وقتی فکر چاق کننده ابجاد بشه ودربارش حرف بزنی با دیگران میشه گفتار وقتی فکر فشرده میشه زیاد بشه تبدیل میشه بهاضافه وزن ور مورد انسان هم همین طوره فکر تحت فشار قرار میگیره میشه کلام کلام تحت فشار قرار میگیرم میشه جسم چاق به واقعیت تبدیل میشه حالا میخوایم لاغر بشیم چکار کنیم در حالت عادی میومدیم جسم بیچاره رو تحت فشار زیاد قرار میدادبم ازطرفی میگرفتیم از طرفی ورزش دمنوشها کمربندها قرصهای لاغری و…استفاده میکردیم که نتیجه نداشت یا برای ی مدت کوتاهی بود یعنی میخواستیم پروسه چاقی رو برعکس طی کنیم دلیل موفق نمیشدیم همین بود روش اشتباه بود وپروسه رو بر عکس میرفتیم وباید اول بپذیریم در ک کنیم که این پروسه وجود داره که یادمون لیاد که چقدر از چاقی بدمون میومد وچقدر میترسیدیم از چاقتر شدنمون یادمون بیاد که چقدر دربارش صحبت کردیم حالا از روی ترس یا دوست داشتن بعد جسممونم ببینیم که به چی تبدیل شده این پوروسه رو وقتی دیدیم ودرک کرویم حالا میایم از همین روش در پروسه اغری استفاده میکنیم اول فکر لاغری رو ایجاد میکنیم بعد درباره لاغری صحبت میکنیم منکه کسی رو ندارم درباره لاغری باهاش صحبت کنم چون به کسی چیزی نگفتم فکر کنم باید با خودم حرف بزنم بعد لاغری خودش خودش خود به خود در ما ایجاد میشه وجسم ما اونو نشون میده باید مسیر چاق شدن درک کنی همون مسیر تکرار کنی وجسم ما نملیشگره اونو به نمایش میذاره برامون نگران نباشید امید داشته باشید توکل به خدا کنید دیر و زود داره اما سوخت وسوز نداره چون من این راه دارم میرم همون طور که استادم رفته خودم زیاد احساس نمیکنم ولی ی نفر بهم گفته که داری لاغر میشی این همون امید انگیزه ست که در ما ایجاد میشه اگر بخوایم جسممونو تغییر بدیم به زور وفشار نمیشه اول باید ذهنمون تغییر کنه بعد نمایشگر خودش به نمایش میذاره ومن هر وقت جلوی اینه برم از جسمم معذرت میخوام که نا دانسته اذیتش کروم بهش فشارها که نیوردم چقدر با مشت به شکم وباسن بدنم زدم تا چربیهاش خورد بشن وزودتر فرایند لاغری طی کنم به امید شگفتی ساز شدن ومنم خیلی خیلی خیلی خوشحالم که در خانوادهای مثل خانواده در مسیر لاغری هستم واز استادمم بی نهایت سپاسگزارم بابت تک تک کلماتی که به من یاد داده تا دانش من زیاد بشه واگاه باشم که چطور باید لاغر بشم بینهایت سپاسگزارم
سلام دوست عزیز
نوشته های شما عالیه
سعی کنید از پاراگراف بندی، نقطه گذاری و … استفاده کنید تا نوشته شما به شکل راحت تری خوانده شود.
وقتی یک مساله برای ما واضح و روشن نباشه نمیتونیم اون مساله رو حل کنیم ولی اگر اون مساله شفاف و آشکار باشه بهتر میتونیم اون رو حل کنیم و اون موضوع رو تغییر بدیم (مثل مساله ی چاقی و لاغری که ما باید اول برامون موضوع چاقی شفاف بشه که چرا ما چاق هستیم و ریشه و علت چاقی رو پیدا کنیم تا بتونیم اون رو بر طرفش کنیم من متوحه شدم ذهن من چاق هست پر از فرمولهای چاقی هست و دستورهای مغزم که برای خوردن صادر میشه تحت تاثیر ذهن چاق من هست و در نهایت جسم من چاق میشه )
ما بارها شنیدیم :
پندار نیک و گفتار نیک و کردار نیک .
مواظب افکارت باش که گفتارت میشه و مواظب گفتارت باشه که اعمالت میشه
هر فردی قبل از اینکه چاق بشه به فکر چاق شدن بوده حالا یه عده دوست داشتن چاق بشن و یه عده میترسیدن چاق بشن در هر دو دسته افراد موضوع چاقی اول به شکل فکر ایجاد شده و وقتی افکارت تداوم پیدا میکنه ،طبق قانون انرژی این فکر به صورت انرژی وجود داره
و این انرژی از بین نمیره فقط از شکلی به شکل دیگه تبدیل میشه و در نهایت این انرژی افکار تبدیل میشه به تصویر ذهنی و گفتار(وای چقدر من این کار ها رو کردم و نمیدونستم و خودم خبر نداشتم من از سال ۹۳ تا ۹۹ مرتب در رژیم سخت و ورزش بودم و نتیجه مقطعی میگرفتم و به محض ایده آل شدن وزنم کمی رژیم رو شل میکردم دوباره در عرض یک ماه کلی اضافه وزن پیدا میکردم و میترسیدم و از چاقی میترسیدیم و همش میگفتم به خودم و اطرافیان که من نباید هر غذایی بخورم من باید همیشه در رژیم باشم و رعایت کنم و گرنه چاق میشم و از تمام خوردنیها ترس داشتم و میگفتم اگر من این رو بخورم چندین کیلو اضافه وزن پیدا میکنم و میگفتم من باید ورزش سنگینکنم که کالری بسوزنم و جلوی چاقی خودم رو بگیریم و یا میگفتم من میترسم از این چاقتر بشم چیکار کنم ؟و همش در مورد چاقی خودم با بقیه حرف میزدم و دقیقا نتیجه برای من چاقی بود و هی من ناراحت تر میشدم و متنفر تر میشدم از چاقی و هی شرایط خوردن رو سخت تر میکردم برای خودم تا شاید کمی جلوی اضافه وزن رو بگیرم و اما نتیجه نمیداد ولی بعد از مدتی با روند خیلی تندتری من چاق میشدم و دیگه این اواخر روی ترازو هم میرفتم و شرایط بسیار بدی رو تجربه میکردم با دیدن عددهای وزنی بالا که هیچ ارتباطی با اون همه تلاش و نخوردن من نداشت من رو به شدت عصبی و ناراحت میکرد و غصه میخوردم و این واخر دیگه میگفتم جهنم هر چی شد بشه من که دیگه کاری از دستم ساخته نیست هر کاری لازم باشه انجام میدم هم ورزش،و هم رژیم دیگه چی کار باید بکنم که نمیکنم تا با این مسیر آشنا شدم ولی خوب میدونم اون انرژی ترس و تنفر از چاقی در من از بین نرفته بود و در نهایت تبدیل شده بود به چاقی در من )
ما بارها قبل از اینکه چاق بشیم به خودمون و اطرافیان گفتیم که نکنه من چاق بشم میترسم بخورم که چاق بشم و ….(من بسیار این حرفها رو میزدم و حتی یادم میاد دکتر تغدیه این اواخر به من گفت اصلا نباید تو روغن استفاده کنی و فقط غذای بدون روغن بخور و اما من به همه میگفتم دیگه من کاری نمونده که نکنم حتی روغنم قطع شده در مایتابه رژیمی غدا میخورم ولی وزنم اصلا ثابت نیست و طوری شده بود که وحشت داشتم از غذای معمولی خونه و میگفتم اگر این وزن من هست که با غذای رژیمی تند و تند بالا میره پس با غذای معمولی وزنم چطور هست ؟؟؟؟فقط ترس از چاقی و خوردن و تنفر شدید داشتم که روز به روز هم بیشتر میشد )
مرحله ی دوم فکر تبدیل میشه به گفتار پس وقتی افکار چاقی در ما زیاد بشن تیدیل میشه به گفتار چاقی و تبدیل میشه به اضافه وزن و جسم چاق که این مرحله چون انرژی گفتار به صورت جسم فیزیکی در اومده کار سختتتر هست و تراکم انرژی هست وقتی چاق شدیم به چیزی که ترسیدیم رسیدیم و نگران میشیم و میخواییم برای خودمون کاری کنیم ورزش و رژیم میگیریم (بله دقیقا من این شرایط رو داشتم اینقدر ترس و تنفر از چاقی داشتم که جسمم هر روز داشت چاقتر میشد و کلافه و ناراحت بودم به دنبال راهی بودم برای خلاص شدن از چاقی که از بقیه میپرسیدم و کمک میخواستم و به هر کسی میگفتم نظر شما چیه چیکار کنم و اینقدر به دکتر تغدیه میرقتم و در خواست رژیم میکرم که اونم فقط محدودیتها رو بیشتر میکرد و به من میداد و انا من تا مدتی میتونستم عمل کنم تا ایده ال میشدم دوباره رژیم رو رها میکردم و خیلی اذیت میشدم با این رژیمها و ورزشهای سنگین ولی چاره ای نداشتم و فقط چاره رو در ورزش،و رژیم میدونستم یادم میاد از مربی ورزشهای سنگین میخواستم طوری که زانو درد و کمر درد شدید گرفتم یه مدت ولی با تمام این سختیها چاقی رو نمیپذیرفتم و ولش نمیکردم و همیشه به دنبال راهی بودم در واقع اون افکار من تبدیل به گفتار و در نهایت گفتار من تبدیل به جسم چاق در من شده بود و من تمام مراحا چاقی رو طی کرده بودم و اما برای لاعری عحله داشتم و فقط میخواستم روی مر حله یآخر کار کنم و خودم رو لاغر کنم )
و حالا در مرحله ی لاغری پروسه رو برعکس میکنیم ما می آیم جسم رو تحت فشار میزاریم و ورزش و رژبم ویا عمل میکنیم یا کمربند میببندیم اما پروسهی چاقی که از جسم نبوده و ما پروسه رو داریم اشتباه برمیگردیم حتی عملهای سنگین هم اشتباه هستن کلا وقتی تغییرات از جسم هست اشتباه هست و ما شکست میخوریم .(من بارها با رژیم و ورزش ایده ال میشدم اما ماندگار نبود و شکست میخوردم در واقع از راه غلط شکست میخوردم چون من بارها تونسته بودم لاعر بشم در واقع برام به صورت یه نقشه ی ذهنی در اومده بود که وقتی رژیم داری و ورزش میکنی لاغر میشی ولی به محض ول کردن دوباره چاق میشی و چون بارها تجربه کرده بودم برام به صورت قابل لمس و مشاهده در اومده بود و برای همین بارها از این راه لاغر شدن رو انتخاب میکردم و اگاه نبودم همین رو تنها راه لاغری میدونستم و فقط از طریق فشار به جسم من میخواستم لاغر بشم )
ما کاری به پروسه نداریم یادمون بیاد ازچاقی چقدر ترسیدیم و در مورد ش حرف زدیم و این رو که متوجه شدیم میاییم فکر لاغری ی رو ایحاد میکنیم و درموردش حرف میزنیم و بعد لاغری به وجود میاد و اصلا عجیب و غریب نیست و این روند طبیعیش هست اول باید به اون واقعیت برسی و مسیر چاق شدن رو در ک کنی و همین مسیر رو برای لاغری طی کنی و به این شکل ما با قدرت فکر لاغر میشیم .(بله من برای چاقی اول فکر کردم و بعد در موردش حرف زدم و بعد رفتارهای چاقی در من آروم شکل گرفت و من چاق شدم و اما در مورد پروسه ی لاغری من باید اول افکار لاغر کننده در ذهنم ایجاد کنم با گوش دادن به فایلها افکار لاغری رو ایجاد کنیم مثلا لاغر شدن حق طبیعی من هست و جسم من مشتاق متناسب شدن هست و متناسب شدن در جسم من با سرعت بالایی در حال شکل گرفتن هست مثل پلک زدن و نفس کشیدن و ضربان قلب و هر فعالیت دیگه ای و بعد در مورد لاعری خودمون حرف بزنیم که احتمالا کسی در اطراف ما در این مسیر نیست که باهاش حرف بزنیم پس بیاییم داخل سایت و با کامنت نوشتن و خوندن بقیه کامنتها به ذهنمنون لاعری رو یاد بدیم و بعد رفتار ما خود به خود تغییر میکنه میلها و هوسها در ما کمرنگ میشن و حرص و ولع دیگه نداریم و در نهایت ما جسم لاغر رو میبینیم )
حالا پروسه ی چاقی رو مرور کنیم : فکر چاق کننده داشتیم و در مورد چاقی حرف زدیم در نهایت چاقی در جسم ما به وجود اومده و حالا پروسه ی لاغری به این شکل هست که فکر لاغری به وجود بیاد و درموردش حرف بزنیم و در نهایت لاغری به وجود میاد .
جسم یک نمایش دهنده هست مثل تلویزیون اگر ما ازتصاویر و اخبار شبکه ای خوشمون نمیاد تقصیر از تلویزیون نبست بلکه باید شبکه رو عوض کنیم که از فرستنده هست مثلا صدا و سیما هست و اگر ما اون تصویر رو دوست نداریم نمیشه تلویزیون رو عوض کنیم باید فرستنده رو تغییر بدیم
پس جسم شما هم نشان دهنده ی وضعیت فکری شما هست اگر جسمت رو دوست نداری باید فکرت رو عوض کنی ( من هم قبلا دقیقا بر عکس پروسه ی چاقی عمل میکردم از مرحله ی آخر که تغییر جسم بود در چاقی برای شروع لاغری استفاده میکردم و جسمم رو تحت فشار میزاشتم تا نتیجه بگیریم اما حالا خوب میدونم اول باید افکارم و فرمولهای ذهنیم تغییر کنه تا گفتارم تغییر کنه و در نهایت جسمم تغییر کنه و چون احساسم در مورد لاغری خودم خوب هست که من حتما لاغر میشم پس معلومه فرمولهای ذهنی من تغییر کردن و حتی اگر کسی بگه انگار چاق شدی من میخندم که چطور مگه میشه ؟من در روند لاغر شدن هستم و به زودی لاغر ۵۹ کیلو میشم و اطمینان دارم که لاغر میشم و همین احساس خوب داشتن نشان از بودن در مسیر درست هست و خیلی از اون هوسها و میل به خوردنها و اون حرص،و ولعها در من کمرنگ شده که بازم نشان از تغییر رفتارها هست و به زودی در جسمم تغییرات جدید بیشتری رو میبینم و واقعا جسن هر کس نشانده ی وضعیت فکری اون شخص هست )
من تا زنده هستم در این مسیرم و شادتر و متتاسب تر و سرحال تر خواهم بود چون عاشق این سبک زندگی کردن هستم .
با سلام و عرض تبریک سال ۱۴۰۰ به همه شما متناسبین عزیز و استاد محترم
من از زمانی که این دوره را شروع کرده ام دائما به لاغری فکر میکنم و همیشه برای خودم رویاپردازی میکنم و تمام ندرگیر لاغری و رسیدن به تناسب دلخواهم است و بیشتر وقتا با خودم در مورد لاغری صحبت میکنم و یا با خانواده یا دوستانی که در موردرسیدن به تناسب با روشهای ذهنی اطلاعاتی دارن و یادر دوره هستن صحبت میکنم و کاملا به طور محسوس متوجه تغییرات اساسی در جسم خودم میشوم و طبق معمول با انرژی و احساس عالی که در من ایجاد میشود متوجه میشوم که به خوبی در مسیر قرار دارم و این احساس عالی از رسیدن به تناسب دلخواهم اشتیاق من را برای ادامه مسیر صد برابر میکند و متوجه میشوم که در مسیر درستی قرار دارم
سلام سلام 😍 وقتتون بخیر و خوشی 😍 سال نو همگی هم مبارکآ باش،🤩🤩
دیدگاه قبلی ک نوشتم تایید نشد .دوباره برگشتم فایلمو گوش 👂 دادم و ب امید خدا دیدگاه دیگ ای رو براتون شرح و ب اشتراک میزارم…چون من باید عمل کنم ب آموزش هام نمیتونم بدون تایید استادم گام های بعدی رو بردارم 😊
در خدمتتون هستم با فایل ۵۸ از مسیر لاغری من 🖐️ (تبدیل افکار چاق کننده ب چاقی )
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
ماانسانها تا وقتیک موضوع یا مسله ای برامون روشن نباشه ، نمیتونیم راجبه ش اظهارو نظر کنیم یا براش حل مسله داشته باشیم…
اما اگ موضوع یا مسله ای باشه ک ما ازش خبر داشته باشیم راجبه ش بدونیم ک چی ب چیه اون موقع شاید بشه براش راه حل مناسبی رو پیدا کرد و برطرفش کرد…
در مورد چاق و لاغر شدن هم ب همین شکله..ما قبلا اطلاع دقیقی نداشتیم ک از کجا روند چاق شدن ما شروع شده از کی ریشه در ذهن ما کرده…از جایی ک ما نمیدونستیم ک از کی و از کجا ما چاق شدن رو یاد گرفتیم از روی بی تجربگی شروع میکردیم ب رژیم های مختلف سخت و طاقت فرسا ، شروع میکردیم ب ورزش های سنگین و دشوار ، شروع میکردیم ب استفاده از مواد شیمیایی چربیسوز ،شروع میکردیم ب هزینه های هنگف برای کمربند و دستگاههای ورزشی مثل تردمیل ، چرخونک ، دوچرخه کوهستانی ، شروع میکردیم ب مطب های مختلف رفتن و رژیم های مختلفی از ی دکترگرفتن..و غیره این در حالیه ک ما هیچکدوم ازین کارهارو برای چاق شدنمون نمیکردیم….
پس ما چرا هروز ک میگذشت چاق و چاقتر میشدیم ⁉️🙄🧐🤔
پندار نیک ، گفتار نیک ، رفتار نیک
این سه اصل زندگی ماست در هر جنبه اززندگی …مثل :کاشت ، داشت ، برداشت…ک هر چی ما بکاریم و ازون هرچقدر مراقبت کنیم آخر برداشت خوبی خواهیم داشت…
پندار نیک ⬅️فکره ما (کاشت)
گفتارنیک⬅️صحبت ما (داشت)
رفتارنیک⬅️جسم ما (برداشت)
چاقی هم اول ی فکر بوده ک بذرشو خودمون کاشتیم حالا یا دوست داشتیم چاق بشیم یا ترس داشتیم از چاقی …
اگ جزو دوسداران چاقی بودیم ک براثر دیده ها👀 و شنیده هامون 👂این باور در ذهنمون ایجاد شده ک اگ کمی چاق بشی صورت زیباتری خواهی داشت بدلیل توپری .اگ کمی چاقتر بشی بنیه بهتری خواهی داشت برای زایمان ، لباس قشنگتر تو تنت وایمیسته ، چاقتر بشی همسرت بیشتر خواهانت خواهد بود🤭☹️ و غیره اما اگ جزو افرادی بودیم ک ترس داشتیم از چاقی بدلیل اینک براثر دیده ها و شنیدهامون ک اگ چاقتر بشی لباس سایزت نیست ، بعداز ازدواج چاق میشیم ، بعداززایمان چاق میشیم ،بعداز بچه دوم چاق میشیم ، همراه چاقی کمر درد ،زانو درد خواهیم داشت
هردو یکیه برای ذهن فرقی نمیکنه ک ما دوست داریم چاقی رو یا دوسش نداریم و فراری هستیم ازش…
چون ی فکره و قابل تشخیص برای ذهن ما نیست…ک حس ما چیه..
و این فکر وقتیک تداوم پیدا کنه میشه انرژی.
مثل علم فیزیک ک انرژی از بین نمیره بلک از حالتی ب حالت دیگ تغییر میکنه.
یا مثل بخار⬅️آب⬅️یخ
بخار از بین نرفته بلک براثر فشار شده آب .آب براثر فشار میشه یخ..
پس فکری ک در ذهن ماایجاد میشه ک دوست داریم ک چاق بشیم یا میترسیم از چاقتر شدن تبدیل میشه تصویر ذهنی ک باز یه فکره ،(ترس از چاقی) این فکر تبدیل میشه ب گفتارو ب زبان میاوریم
ک نکنه ازدواج کنم منم مثل دوستم چاق بشم.
نکنه باردار بشم مثل خواهرم چاق بشم
نکنه مثل خاله دوستم دچار تیرویید بشم
نکنه …
یا۰۰۰۰۰۰۰
منم دوست دارم 👗 لباسم خوبتروایسه تو تنم.
کاش منم کاش صورتم تپلتر بود
کاش منم خوراک داشتم ، میل داشتم
کاش منم شیرینی دوست داشتم وغیره
گفتار ی حالت دیگ از انرژیه
و این انرژی بازه _____________
فکر وقتی زیاد بشه میشه گفتار درباره ی موضوع ووقتیک گفتار چاقی ادامه پیدا کنه میشه جسم چاق ما.
فکر تحت فشار میشه کلام
کلام تحت فشار میشه جسم
ووقتیک ب این فکر رسیدیم (چاقی) چ خوشمون بیاد چ خوشمون نیادتازه نکران میشیم و بفکر چاره میگردیم و شروع میکنم ب گرفتن رژیم وورزش کردن..
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
مابرای لاغر شدن همیشه جسم رو تحت فشار قرار دادیم در راه و روش اشتباه و غلط…همیشه از جسم انتظار داشتیم در حالی ک چاق شدن ما برامون روشن نبوده ک از کی وکجا شروع شده..و براثر واضح و روشن نبودن صورت مسله ما همیشه شکست میخوردیم ☹️😐 چون پروسه چاق شدنمون رو برای لاغر شدن رو برعکس میرفتیم و از جسم شروع میکردیم حتی باانجام عمل جراحی های سنگین…..
خب الان ک متوجه شدیم پروسه چاق شدنمون ب چ شکلی بوده
فکر⬅️کلام⬅️جسم ما
بیاییم اول بپذیریم و درک کنیم ک خودمون بودیم ک این پروسه رو طی کردیم خواسته یا ناخواسته یادمون بیاد ک ما پر بودیم از افکار چاق و محدود ومنفی ، یادمون بیاد ک چقدر ب چاقی فکر میکردیم و میترسیدیم ک این شیرینی منو چاق نکنه ، این کلوچه منو چاق نکنه ،این وقت شب این چندتا قاشق غذا منو چاق نکنه ،ی روز تحرک نداشتیم میترسیدیم ک چاقتر نشیم ، عرق نمیکردیم ترس از چربیسوزی نکرده باشیم .داشتیم ، ما همه کاری میکردیم برای لاغر شدنمون اما بجای اینک خوشحال باشیم همیشه ترس داشتیم و نگران و ناراحت بودیم…همه ی کارهارو انجام میدادیم با زجر و سختی ،عذاب و دلهره ولی بازم ترس داشتیم و خیالمون از خودمون راحت نبود . یادمون بیاد چطور درباره ی چاقیمون صحبت میکردیم 😐 ک من فلان خوراکی رو خوردم ولی میدونم چاقم میکنه ، من این رژیم و گرفتم ولی میدونم لاغرم نمیکنه ، من فلان باشگاه ثبت نام کردم ولی میدونم تاثیری نداره…و بعد جسممون رو ببینیم ک حاصل افکار و رفتارتکراری ماست..ما هی فکرمون رو تکرار کردیم راجبش هی حرف زدیم و ذهنمون رقم زده باورهای مارو و جسم مارو ب نمایش گذاشته.
وقتیک ما ب این درک برسیم و مسیولیت پروسه چاق شدنمون رو بعهده بگیریم و بپذیریم..حالا باید کاری انجام بدیم برای لاغر شدنمون.
اول فکر لاغری رو بوجود میاریم .بعد راجبش لاغر شدن صحبت کنیم چطور یا کی⁉️⁉️
باخوندن دیدگاهای دوستان ، باز کردن فایل های صوتی و تصویری استاد ،مقدمه قبل فایل ها و درک و برداشتن خودمون رو از پلی کردن فایل های آموزشی..و در آخر لاغر شدن خودش رو توی جسممون نشون خواهد داد انشالله🙏🤲🤩💃
ما هر فردی ک الان هستیم در زندگیهامون نتیجه ی فکر و رفتار ماست ک باور ما روشکل داده ..ک مااین شخص شدیم در مورد چاق و لاغر شدن هم ب همین شکله
الان جسم ما نمایشگره وضعیت فکری ماست اگ ازش راضی نیستیم نمیتونیم جسممون رو تغییر بدیم بلک اول باید از لحاظ فکری و ذهنی تغییر رو ایجاد کنیم.
و این تغییر و تحولات ی روزه ، ی شبه ، ی ماه بدست نمیاد بلک برای تغییر باید صبر و اشتیاق و استمرار داشت…_____ووقتیک از لحاظ ذهنی تغییر کردیم ،رفتار ما هم تغییر میکنه و این تغییرات رو ما بشکل عالی در جسممون مشاهده خواهیم کرد ..انشالله ک درک درستی ازین فایل کرده باشم و مجوز ورودم ب گامهای بعدی صادر بشه🤭😊🙏🤩😍
ب امید موفقیت دوستان عزیز و همسیر🙏🌹
سلام 🙂
👈علت که پیدا بشه راه حلش هم پیدا میشه
در حدیثی کلید تمام قوانین کائنات گفته شده” مراقب افکارت باش که گقتارت میشه و مراقب گفتارت باش که رفتارت میشه”
همه افراد چاق قبل از چاقی افکار چاقی رو در ذهنشون پرورش دادن حالا این فکر میتونه ترس باشه یا دوست داشتن هر دو فکره ودر نتیجه هیچ فرقی نداره
به قول اساتید شما به دو تا چیز حتما میرسین اونی که خیلی دوسش دارین و اونی که ازش بدتون میاد
چون هر دو توجه محسوب میشه و توجه اصل و اساس زندگی ما است
به همین خاطره که میگن در طول شبانه روز آگاه باش که توجه ات رو چیه
ورودی ذهنت رو کنترل کن به افکاز غالبت توجه کن
به احساست توجه کن ببین خوبه یا بده اکه خوبه پس افکاری که داره توی ذهنت مرور میشه افکار سازنده و مثبته ولی اگه احساست بده فکرهای منفی ترس و نگرانی و…داره توی سرت مرور میشه
👈 هر فکر انرژیه👉
و طبق قوانین فیزیک انرژی از بین نمیره فقط از شکلی به شکل دیگه در میاد
وقتی فکری رو ادامه میدیم زیاد میشه و متراکم میشه اونوقت تبدیل میشه به تصویر ذهنی چاقی که پر رنگ میشه و اچ دی میشه و
بعد تبدیل میشه به گفتار
ما همگی به یاد میاریم که چند هزار بار با خودمون یا به بقیه گفتیم میترسم برنج بخورم چاق بشم یا شیرینی منو چاق میکنه یا ته دیگ چاق کننده است یا نوشابه منو چاق میکنه و…. یا در مورد افراد لاغری که دوس دارن چاق بشن بارها گفتن که اینو میخورم که چاق بشم،هر روز بستنی بخورم چاق میشم،بعد از باشگاه چیزای شیرین بخورم چاق میشم و… و بعد کم کم همین گفتار در رفتار غذایی ما خودش رو نشون داده و جسم چاق شده
پس گفتار حالت متراکم شده همان فکر هست
و جسم حالت متراکم شده گفتار👌👌👌👌
👈 این روند چاق شدن در تمام انسانهاست
حالا وقتی چاق شدیم نگران میشیم ورزش میکنیم رژیم میگیریم دمنوش میخوریم قرص میخوریم…
در واقع در حالتهای قبلی برعکس عمل میکنیم و از جسم شروع میکنیم
👈 در صورتیکه چاقی از فکر شروع شده 👉
👌👌👌 ما در لاغری با ذهن اصلا کاری به پروسه چاقی نداریم
اول باید بپذیریم که چاق شدیم با افکارمون بعد درک کنیم روند چاقی چطوری اتفاق می افته تا بتونیم
با همین روش لاغر بشیم 😎😎
👈جسم فقط یه نمایشگره
فرستنده جای دیگه است
برای تغییر نمایش نمیشه نمایشگر رو عوض کرد فقط فرکانس فرستنده رو باید تغییر بدیم
کاری که در لاغری با ذهن میکنیم اینه که فرکانس فرستنده رو تغییر میدیم و بقیه مراحل خود به خود و ارام ارام رخ میده🤩🤩🤩🤗🤗🤗
نشان های دریافت شده
سلام گام 58درمسیر لاغری من آنچه من از این گام دریافت کردم خدمت دوستانم شرح میدهم ،😌.
تبدیل افکار چاق کننده به چاقی.
من از اون دسته افرادی بودم که در کودکی علاقه داشتم به تپلی بودن واسه اینکه خیلی تعریف میکردن از فرد تپل دختر یا پسر فلانی هیکلی است تپل است صورتش صورت دختر تپل باشه قشنگه از این حرفها زیاد شنیدم و دلم میخواست منم هیکلی صورت تپلی بشم ازم تعریف کنن و تنها راهش در خوردن میدیدم و شروع کردم به زیاد خوردن و اصلا توجه ای به جسمم نداشتم و دیگه عادت کرده بودم تا اینکه بزرگ شدم و از چاقی خودم بدم اومد و هرکاری کردم که لاغر بشم نشدم چون اولا چاقی من از ذهنم شروع شده بود من میومدم جسمم تحت فشار قرار میدادم مث این میمونه شیر آب باز باشه من بیام دستم بزارم روی دهنه شلنگ این اب در هر صورت مصرف میشه منم همیشه جای اینکه مشکل از ریشه حل کنم میومدم از روی ظاهر و آنچه دیگران میگفتن واسه لاغر شدن خوبه انجام میدادم ولی حالا فهمیدم در این مسیر که ذهن کار نداره علاقه داشته باشی به چاقی یا متنفر باشی ازچاقی در هر دو صورت ذهنت این برداشته داره که تو دوست داری چاق بشی و میاد براساس گفتار ما رفتار مارو میسازد و درنهایت جسم ما چاق میشه
حالا باید این نکته طلایی همیشه به کار ببریم که فکر ساده براثر مرورکردن حرف زدن من میترسم چاق بشم میترسم فلان غذا من چاق میکنه من بدم از افراد چاق میاد… که این میشه گفتار چاقی واین گفتار تصویر ذهنی چاقی به وجود میاره و در ما رفتارهایی به وجود میاره که جسم ما چاق میشه پس از ذهن شروع میشه چاقی از مرور فکر که تبدیل میشه به گفتار و گفتار تبدیل میشه به اضافه وزن حالا ما قبلا پروسه لاغر شدن اشتباه رفتیم وشکست خوردیم حالا که روش صحیح یاد گرفتیم باید طبق روش ذهنی عمل کنیم همان طور که از طریق ذهن چاق شدیم از طریق ذهنم لاغر بشیم و این روند طبیعی لاغر شدن است چیز عجیب غریبی نیست خیلی ساده اسان راحت است پس آگاهی ها جدید آموزش ببینیم یاد بگیریم تکرارش کنیم تا تبدیل بشه به گفتار ما و در نهایت ذهن ما تغییر کنه تا رفتار ها جدید انجام بدیم و جسم ما تغییر کنه همین جسم ما نمایش گر ذهن ماست اگر هرچیزی در زندگی نداریم مشکل از خودمونه که باافکار اشتباه جلوش گرفتیم یعنی واسه جهان هستی خداوند کاری نداره باید مراقب افکارمان باشیم که به گفتار مان تبدیل میشه و گفتار مان به اعمال ما و اعمال ما آینده مارو میسازد حالا هرچقدر اشتباه کردی الان که فهمیدی راهش این عمل کن و صبحت کردن در مورد چاقی متوقف کن هیج جوره به چاقی توجه نکن از ذهن با ارزشت واسه ارتفاع خودت استفاده کن ،❤️🤩😍💐😌🌺موفق باشید
سلام..همه چی از فکر ما شروع میشه یعنی اول ب هر چیزی فکر میکنیم بعد در موردش صحبت میکنیم و اونو عملی میکنیم حالا در مورد هر کار و چیزی باشه..فایل بسیار خوبی دوباره من با گوش دادن صحبت های استاد یه چیز جدیدی یاد گرفتم و آگاه تر و دانا تر شدم
به نام خدا
وقت شما بخیر
پندار نیک ،گفتار نیک ، رفتار نیک . اعمال ما هستش که زندگیمون و رقم می زنه.همه افراد چاق قبل از اینکه چاق بشن فکر چاقی و بوجود آوردن در اطراف من زیاد بوده در معرض این حرفها خیلی بودم درسته که اون وقت چاق نبودم ولی اینها توی ذهنم رفته بود آب می خورم چاق می شم بعد از زایمان همه چاق می شن …..شام خوردن چاق می کنه آدم و …
فکر که تداوم پیدا می کنه تبدیل می شه به انرژی و انرژی هم از حالتی به حالت دیگه تبدیل می شه فکر تبدیل می شه به تصویر ذهنی و بعد گفتار چاقی همش دربارش حرف می زنیم بعد توی جسم خودشو نشون می ده .
و وقتی چاق می شیم نگران می شیم می خوایم رژیم بگیریم ولی فقط به جسممون فشار میاریم این راهش نیست باید ذهنمون و درست کنیم
مثلا با اینکه پریشب من پر خوری کردم ولی دیروز خوب رفتار کردم راضی بودم
اصلا همه چی ذهنیه واقعا در هر موردی فکر می کنم می بینم همه چی از ذهن آدم شروع می شه
نحوه تبدیل افکار چاق کننده به جسم چاق
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
اصل واساس قوانین کیهانی اکثرا از طریق پیامبران وکتب الهی بیان شده در اکثر کتب الهی قوانین به شکلی که برای مردم قابل درک وفهم باشه توضیح داده شده وبیشتر اندیشمندان در زمانهای مختلف از این کتابها بهره جستند یکی از پیامبران زرتشت پاک یکی از مهمترین قوانین کائنات وجهاان هستی را با زبانی ساده وفصیح بیان کرده پندار نیک _ گفتار نیک _ کردار نیک
در کتاب اوستا ترتیب این سه جمله دقیقا به شکل بالا ست
حالا اگر به ترتیب آن نگاه کنیم
پندار = اندیشه یا همان فکر
گفتار =صحبت و حرف
کردار = عملکرد فکر و صحبت
این مثال استاد کاملا هوشمندانه انتخاب شد تا ایشون بتوانند رابطه فکر و رفتار وعملکرد را درباره هرموضوعی وحتی چاقی نشان بدهند
اول در ذهن افکار چاق کننده بوجود میاید حالا این افکار میتواند از طرق محیط والدین رسانه ها در ذهن شکل بگیرد وقتی حرفی را در باره چاقی مشنویم اگر به آن حرف ویا خبر توجه کنیم این توجه اول در ذهن ما خودش را به صورت فکر نشان میده وما در باره آن فکر کردیم بعدش اومدیم در باره فکرمون با اطرافیان صحبت کردیم واین فکرها و صحبت ها در وواقع توجه کردن به چاقی بوده وهمین افکار کم کم جسم ما را به سمت چاقی برده با تعقیر رفتارهامون وبرخوردمون با مواد غذایی وبه طور ناخودآگاه این پروسه تبدیل به چاقتر شدن جسم ما شده
حالا این فکرها چه در افراد چاق وچه در افراد لاغر منجر به چاقتر شدن میشود افراد چاق وقتی افکار چاق کننده دارند از چاقتر شدن میترسند ومدام در باره اش حرف میزنند نکنه این غذا را بخورم چاق شوم ویا وقتی پرخوری میکنند انتظار چاقتر شدن را دارند دقت کنیم در این مورد این افراد انتظار چاقی را دارند از هرچه که برایشان حکم غذا وخوردنی باشه بعضی از افراد لاغر هم افکار چاقی دارند وتلاش میکنند که چاق شوند غذای بیشتری را میخورند ویا ورزش های مخصوص برای حجم کار میکنند تا بیشتر وزن اضافه کنند واین فکر به تصویر در ذهن تبدیل میشود واین تصویر ها تبدیل به گفتار میشه و خود گفتار به صورت رفتار خودشه نشون میده ودر نتیجه وفکار چاق کننده در جسم خودش را به صورت چاقی نشان میده واین چاقی در جسم باعث نگرانی ما میشود واز راههای متفاوت مثل رژیم و ورزش و قرص وجراحی میخواهیم جسم را لاغر کنیم در صورتیکه این چاقی از افکار ما شروع شده واگر میخواهیم لاغر شویم باز هم باید از افکارمون شروع کنیم یعنی اول میاییم فکر لاغری را در ذهن با آموزش های درست بوجود میاوریم و بعد در باره لاغری حرف میزنیم وبعدش این افکار جدید خودش را در جسم ما نشان میدهد وقتی این پروسه را درک کنیم متوجه میشویم که جسم فقط نمایشگر افکار ماست یعنی ما همان هستیم که فکر میکنیم چاق فکر کنیم چاق میشویم لاغر ی را فکر کنیم لاغر میشویم فکرمون درباره ثروت باشه ثروتمند هم میشویم فکرمون در باره رابطه خوب داشتن باشه رابطه هم خوب میشو د پس باید آموزش ها را با سعی وکوشش واستمرار دنبال کنیم تا افکار مون در مسیر درست هدایت شود و با حرف زدن ویا حتی نوشتن در باره این افکار آن ها را با تصاویر جدیدی که به ذهن دادیم تبدیل به رفتار درست کنیم تا جسم ما لاغر شدن را نمایش بدهد
موفق باشید استاد عزیز
رفتار گفتار جسم
واقعا وقتی به زندگی خودم نگاه میکنم کاملا روند چاقی من اینگونه بوده
من از ۸سالگی شروع به چاق شدن کردم از سن ۱۲یا ۱۳سالگی متوجه شدم با هم سن هایم فرق دارم از چاقی بیشتر ترسیدم ومدام حرفش رد بدل میشد جوری که چاقی من شدت گرفت
من سوم راهنمایی ۷۵ کیلو بودم و با ترس بیشتر و حرف در مورد چاقیم پیش دانشگاهی به ۱۱۱رسیدم
بارها و بارها رژیم های سخت گرفتم هردفعه توانستم چند سایز کم کنم ودر طی مدت کوتاهی برمیگشت نزدیک ۲۰سال مدام یا رژیم میگرفتم یا ورزش های مختلف انجام میدادم یا قرص
و همگی یه نتیجه ی مشابه داشت
ولی الان دوساله در این مسیرم حال درونی من عالی شده سیگار و مشروب کنار گذاشتم شادی من زیاد شده حالم عالیه من با ذهن آشفته ای وارد شدم و شک ندارم ذهنم متناسب بشه جسمم هم متناسب میشه شک ندارم
حرف دیگران مهم نیست چون من ۳۲سال به حرف دیگران بودم و اصلا از زندگیم لذت نبردم ولی این ۲سال دارم با خودم حال میکنم خودمو دوست دارم و این خیلی برایم عالیه
من خودمو دوست دارم و احساس خودم مهمه من به دنیا اومدم خودم لذت ببرم و خودم زندگی کنم من قرار نیست اسباب لدت فرد دیگری باشم خدایا شکرت
باعرض سلام خدمت استاد عزیزم ودوستان خوبم،اول از همه خدارو شکر می کنم که من رو به این مسیر هدایت کرد وخیلی خوشحالم که در جمع این خانواده ی متناسب قرار دارم ،امروز که این فایل رو گوش دادم خیلی خوشحال شدم که خیلی عالی تونستم این پروسه رو درک کنم ونتیجه رو در بدنم می بینم ،ودر جنبه های دیگه هم ردپای این فرمول رو تونستم پیدا کنم ،من قبل از ورود به سرزمین لاغرها فکر می کردم همش تقصیر ژنتیکه ،داروه ،غذاهاست و…. همه چیز وهمه کس بغیر خودم واصلا فکرش رو نمی کردم که افکارم این بلا رو سرم آوردن واینقدر ذهن انسان قویه ،همش به بدنم توجه می کردم واون رو تحت فشار می ذاشتم وهر موقع توی آینه خودم رو می دیدم رو نقاطی که برجسته تر بودن زوم می کردم وهمیشه بایه لحن بدی راجبشون حرف می زدم انگار کار من نیست ومن هیچ اختیاری در ایجادش نداشتم ونمی دونستم که اینجوری دارم کار وبدتر می کنم ودرواقع درحق بدنم ظلم می کنم ،حالا بماند چقدر رژیم رو بهش تحمیل می کردم فقط نرفتم زیر تیغ جراحی که اونم به لطف همسرم اینکار رو انجام ندادم چون همیشه مخالف جراحی هست واجازه اینکاررو به من نداد ،ودیگه کارم به جایی رسید که هرچی رژیم می گرفتم بیشتر عصبی می شدم ونتیجه ای مطلوب هم دربر نداشت همسرم می گفت ومن رو راضی کردکه بابا بنیه تواینجوریه ،توهمینجوری قشنگی نمی خواد لاغر کنی تازه تواصلا پرخورنیستی چون دلش برام می سوخت که اینهمه زحمت می کشم ونتیجه ش هم اونجوری خوب نبود ولی خدارو شکر از وقتی وارد این سرزمین عجایب شدم غیراز اینکه لاغرشدم از درون خیلی متحول شدم و خیلی راضی هستم
فایل “چگونه افکار چاق کننده به جسم ما تبدیل میشود.”:
افکار منفی در وجود ما اضطراب ما را بیشتر میکند. دیدن جملات مثبت و عمل کردن به انها سبب کمرنگ شدن افکار منفی میشود و راهی سازنده برای برخورد با نگرانی هاست. 😊
توجه و افکار ما است که سبب ایجاد نتایج زندگی ما میشود پس باید خیلی به این مساله توجه داشته باشیم. میتوان گفت افکار همه افراد چاق، تولید کننده چاقی است. تمام افراد چاق در ذهنشون افکار و باورهایی دارند که مرتب در حال تولید چاقی است و این افکار فارغ از هر کاری که فرد بکندنتیجه چاقی رو ایجاد میکنند. افکار باعث ایجاد عادتها میشوند و عادتها ما رو چاق میکنند. فقط و فقط و فقط با تغییر افکار و باورها یمان میتوانیم لاغر شویم.😆
ما در طول این دوره به درک درستی از افکارمون و جسم مون و ذهنمون میرسیم و ریشه های چاقی مون رو شناسایی میکنیم و اونها رو با ابزار تمرینهای دوره به مرور میخوشکونیم. 😇
ما نهایتا تبدیل به شخصی میشویم که به قدرت افکار و باورهاش اگاهه. مابه افکار متعالی و سازنده دست پیدا میکنیم. مامیتوانیم خودمون را به کلی از افکار قدیمه نجات بدهیم تا جمیع فکرمون حصر در تمرینها و فرمولها ی لاغری و جدید بشود. 😁
ما باید بدانیم تا زمانی که این افکار متعالی به مرحلهٔ عمل نرسند ،بی حاصل هستند. قدرت فکر منوط به جلوه گر شدن ان در عمل است. پس ما از دل و جان دوستی خودمون را با لاغری شروع میکنیم ، افکار مثبت ما انتشار خواهد یافت ، انها به ارزو و اشتیاق ما تبدیل شده و روز به روز با استمرار ما در دوره، قوت بیشتری خواهند داشت تا همه ان به ذهن ما و به عمل ما راه خواهند یافت. ما لاغر میشویم و لاغر میمانیم و شادی خودمون را با بقیه تقسیم میکنیم. 😄
من میخوام زندگی جدیدی رو برای خودم خلق کنم و تصمیم به تغییر دارم
هر وقت موضوعی برای ما واضح و شفاف میشه که چرا من به اینجا مثلا چاقی رسیدم راحتتر میتونم راه حل چاقی رو پیدا کنم و راه کار ارایه بدم.
پندار نیک گفتار نیک و رفتار نیک
اینها اصل و اساس قوانین کیهانی هست که در مورد چاقی هم صدق میکنه تمام افراد قبل از اینکه چاق بشن فکر چاقی رو به وجود میارن حالا یا اینکه یه عده دوست داشتن چاق بشن یا یه عده ترسیدن که چاق بشن هیچ فرقی نداره این یه فکر در شخص بوده و این فکر هم یه انرژی هست و طبق قانون انرژی از بین نمیره و فقط از حالتی به حالت دیگه تبدیل میشه پس تبدیل میشه اون فکر به تصویر دهنی و مرحله ی بعد تبدیل میشن به گفتار و خیلی از چاقها بارها به زبون اوردن که نکنه بخورم چاق بشم و نکنه اردواج کنم چاق بشم و … پس فکر تبدیل شد به گفتار پس انرژی فکر تبدیل شد به یه انرژی دیگه که همون گفتار هست .
پس فکر چاقی وقتی زیاد بشه تبدیل میشه به گفتار در مورد چاقی و وقتی زیاد میشه تبدیل میشه به اصافه وزن در جسم
و این روند چاق شدن در همه ی انسانها هست و حالا وقتی چاق شدیم ما از اون چیزی که ترسیدیم و یا دوست داشتیم به اون رسیدیم و فرقی هم برای ذهن نمیکنه تو ترسیدی یا دوست داشتی چون در هر دو حالت تو به اون موصوع توجه کردی و احساس داشتی و همین دو مور د که توجه کردن به همراه احساس هست کافیه تا تو رو به اون موصوع برسونه طبق قانون جذب تو فرکانس و ارتعاش اون فکر و یا خواسته رو به جهان هستی فرستادی پس جذبش هم میکنی .
و ما وقتی چاق شدیم حالا میخواییم جسم رو تحت فشار بزاریم تا لاغر بشیم در صورتی که پروسه ی چاق شدن از جسم نبوده از فکر تو بوده و تو نمیتونی اینطور لاعر بشی و برای همینه که ما با روشهای دیگه که تغییر جسم هست شکست خوردیم
ولی در لاغری با ذهن ما به جسم فشار نمیاریم
ما اول باید درک کنیم این پروسه به چه شکلی هست از کجا شروع شده و بعد حالا هم برای لاعری باید همین کار رو کنیم اول باید فکر لاغری رو ایحاد کنیم و در مورد اون حرف بزنیم و بعد نتیجه رو ببینیم و این تمام پروسه ی لاغری با ذهن هست
روند چاقی : فکر چاقی
در مورد چاقی حرف زدیم
و در جسممون نتیجه رو چاقی دیدیم
پروسه ی لاغری هم همین طور هست :اول باید فکر لاعری رو داشته باشبم و بعد در مورد لاغری حرف بزنیم و بعد نتیجه رو در جسممون ببینیم
جسم ما یه نمایش دهنده هست مثل تلویزیون و ما اگر از یه شبکه خوشمون نیومد نمیشه تلویزیون رو عوص کنیم باید از فرستنده کانال رو تغییر بدیم تا تلویزیون نمایشش تغییر کنه جسم ما همینطور هست اگر ما از جسممون راصی نیستیم باید از فکر شروع به تغییرکنم تا نتیجه رو تغییر بدیم
من عاشق این سبک و روش و راه هستم و میخوام از این طریق لاغری رو به دست بیارم و هر روز شادتر و متناسبتر بشم
به نام خدا سلام تاثیر افکار برروی گفتار ورفتار ما آنقدر زیاد است که من در دوره یاد گرفتم که خیلی از افکاری که داشتم رو به وضوح توی روال عادی زندگیم دیدم افکاری که اولش فقط درحد فکر منفی باف بود ولی به مرور برام اتفاق افتاد کع یکی از همون افکار چاقی بود منی که تاقبل ازدواج متناسب بودم یکدفعه بعد از توجه کردن به چاقی واینکه ایوای چاق نشم همینطور وزنم بالا رفت وچاق شدم وباهیچ کدام از فشارهایی که به جسمم آوردم نتونستم درستش کنم وخودم رومثل یه فردمعتاد میدیدم که مدتی اعتیادش رو ترک میکنه ولی به خاطر فشاری که به ذهنش وارد میشه دوباره شروع میکنه به مصرف موادو بیشتر از قبل مصرف میکنه .واقعا محدودیت در خوردن انسان رو حریص میکنه من هربار که رژیم میگرفتم بعداز رژیم مصرف موادغذاییم بالاتر میرفت وحرص وولعم برای خوردن بیشتر وبیشتر میشد ولی الان دراین دوره به خوبی یاد گرفتم که هیچوقت جسمم روتحت فشار نذارم وهروقت میل به چیزی داشتم درحد نیازم ازون استفاده کنم وهمیشه درذهنم هست که نعمت های خدا بی پایانه پس اگر امروز چیزی که میل نداشتم رونخوردم حتما بازهم میتونم باهاش روبرو بشم پس دیگه هول شدن برای خوردن معنایی نداره من افکارم رو درموردلاغری تغییر دادم وگفتاروباورهام نیز تغییر کرده پس حتما به زودی جسم متناسب خودم روخواهم دید وشگفتی ساز خواهم شد.خدایاشکرت برای هدایتم به این مسیر زیبا وهدیه تناسب اندام
با سلام
الان که دارم فکر می کنم می بینم بله درسته چون افکار چاق کننده داشتم رفتار غذایی بدی هم داشتم و باعث می شد بگم خب تقصیر من نیست که همش هم ازش گله گی می کردم. اما الان به لطف خدا و این دوره عالی و تلاش خودم تصویر ذهنی من یک فرد متناسب از لذت متناسب شدن می گم و حتی بهش فکر می کنم و رفتار غذاییم عالی حالا که شاهد وزن کم کردنم هستم وقتی لباسهام به من گشاد شده می فهمم در این مدت تونستم خیلی عالی تصاویر ذهنی درست رو در ذهنم ایجاد کنم و می دونم در این مسیر بازهم پیش خواهم رفت و شاهد رسیدن به اندام ایده آلم خواهم بود.
سلام و درود , استاد عزيز & دوستان گرامى در سرزمين لاغرى با ذهن😊
روز شصت و پنجم تكرار ,
🔸فايل , چگونه افكار چاق كننده به جسم ما تبديل مى شوند⁉️
اين عبارات رو در دوران تحصيلى خوانده ام , و خيلى هم زيبا و گويا بيان شده ,
” پندار نيك , گفتار نيك , رفتار نيك ”
اما در اين فايل درك و فهم بهترى از اين عبارات زيبا دريافتم . حتى شبيه اين عبارات رو هم اينطور كه شنيده ام و هم خوندم از امام على ع است كه مراقب افكار و گفتارتان باشيد كه به اعمال شما تبديل مى شوند . بازم در اين فايل , چون تمرين ذهنى دارم , خيلى بهتر مى تونم اين عبارتها رو در جهت تناسب فكرى و لاغرى با ذهن در زندگى روزانه م بكار ببرم . حرفاى زيادى پيرامون چاقى و اضافه وزن و بيشتر در باره ى رژيم هاى غذايى در بين همكاران و مردم و حتى تلويزيون متداول بود . صحبتاى بيشتر مردم بجاى حال و احوالپرسى روزانه , بيشتر در مورد چقد چاق شدى‼️چقد لاغر شدى‼️ و يا در مورد انواع رژيمهاى غذايى , چى بخوريم لاغر بشيم , و يا چى نخوريم كه چاق نشيم و خوردن شام چاق مى كنه , و سردرگمى از اينكه خوردن شام چاق مى كنه يا نه‼️شايدم به همين دليل من مقدار زيادى ناهار مى خوردم كه در وعده ى شام سير باشم و سالها بود كه من شام نمى خوردم به اين علت كه خوردن شام چاق مى كنه‼️🤔 اينم يه باور اشتباه ذهنى ديگ م بود‼️
خيلى از اين حرفا شنيده ام و در مورد غذاها هم همينطور … اما خوشحال و سپاسگزارم كه در اين مسير از لاغرى و تناسب اندام و چيزاى خوب صحبت مى شه , و ذهن من گرايش به موضوعات لاغرى داره . من در اين مسير افكار خوب و احساس خوب دارم و به افكار و تصاوير منفى ذهنم توجه نمى كنم , در اين مسير دريافتم كه همه چى از ذهن شروع مى شه . خيليا يه حرفى مى زنن , بعد جالبه مى گن , هيچى توو دلم نيس كه اينو گفتم , اما حالا مى فهمم كه يه چيزى توو ذهنشونه , كه اون افكار به زبون شون مى ياد‼️
در اين مسير , من افكار و باورهاى چاقى ذهنم رو با افكار و باورهاى لاغرى آبيارى مى كنم و سپس هر آنچه كه مى گم در جهت حال خوب , احساس خوب و لاغرى با ذهن است , و نتيجه ى اين افكار و گفتار , خودشو در بدن من آرام آرام نشون مى ده . من هر روز تمرين مى كنم كه در جهت پندار نيك , گفتار نيك و رفتار نيك زندگى كنم .
با تشكر از اين فايل آموزنده , شاد و پرتوان باشيد🧡🧡
روز شصت و پنجم تکرار:
نحوه ی تبدیل افکار متناسب کننده به جسم متناسب :
از نظر من برای لاغری ، ما یک مسیر داریم که باند مخالف چاقی هست و ایستگاه هایی که در چاقی تجربه کردیم در این مسیر هم تجربه میکنیم اما به صورت برعکس .مثلا اگر آخرین ایستگاه چاقی احساس بد بوده ، اولین ایستگاه لاغری ، احساس خوب هستش و همینطور به ترتیب ادامه داره تا برسه به تغییر جسم .
در پروسه افکار چاق ، گفتار چاق و در نهایت جسم چاق ، اشتباه ما این بوده که خواستیم همین پروسه رو به عقب برگردیم در صورتی که این یک فرمول یک طرفه و برگشت ناپذیر هستش .برای کسب نتیجه ی ایده آل باید این فرمول رو کنار بگذاریم و یک فرمول و پروسه ی جدید ایجاد کنیم..
پروسه ی افکار متناسب کننده => گفتار متناسب کننده => رفتار متناسب کننده=> جسم متناسب
این فرمول نتیجه بخش و دایمی هستش .
افکار متناسب کننده رو میتوانیم به وفور در سایت تناسب فکری کسب کنیم و من به شخصه از زمان اینستاگرام گردی بیهودی و روزانه ام زدم و در سایت به دنبال مطالبی که برای زندگیم مفید هستند میگردم و خیلی احساس خوبی از این کار دارم و زمان آزادم را هوشیارانه و مفید صرف میکنم.
گفتار متناسب کننده : چون در اطراف من کسی از مسایل ذهنی که دنبال میکنم برای لاغری خبر ندارد ، من با نظر گذاشتن در سایت و خواندن مطالب دوستانم این قسمت را انجام میدهم .
رفتار متناسب کننده : شامل عمل کردن به پیشنهادات فرشته ی درون میشود .
و جسم متناسب که در نتیجه ی این کارها و استمرار و تمرین شکل میگیرد.
پروسه ی چاقی به این شکل هست که اول فکر چاق کننده در ما شکل گرفته و بعد اون فکر تبدیل به گفتار یا کلام ما شد و در نهایت در جسم ما به وجود اومد
باید پروسه ی لاغری هم در ما به این شکل اتفاق بیفته که :
اول افکار لاغر کننده در ذهن ما به وجود بیاد و بعد گفتار لاغر کننده و در نهایت در جسم ما لاغری نشون داده میشه
در اصل از هر راهی که چاق شدیم باید از همون راه هم لاغر بشیم نمیشه پروسه رو برعکس طی کنیم یعنی به جسم فشار بیاریم با رژیم و ورزش و یا قرص و کرم و … که لاغر بشیم باید از مرحله ی اول شروع کنیم تا به جسم که مرحله اخر هست برسیم
در اصل جسم ما یه نمایش دهنده هست که وضعیت افکار و کلام ما رو نشون میده و واقعا هم من همینطور بودم در تمام زمانهای قبل از آشنایی با این روش فکرم این بود که چقدر چاق شدم انگار دارم روز به روز چاقتر میشم وهمش به غدا به عنوان یه چیز چاق کننده نگاه میکردم با افکار وحشتناک که اگه این رو بخورم دیگه دو کیلو رو راحت اصاف میکنم و … هزاران فکر دیگه و این اواخر که با همه و خودم در مورد چاقیم حرف میزدم یعنی تبدیل به گفتار و کلام من شده بودن اون افکار که وای چقدر خوردم دیگه خیلی چاق شدم یا اینکه ورزش نرفتم این مدت پس چاقتر میشم یا اینکه فلان عدا ها رو نباید بخورم چون همین طور چاقم اگه اونا رو بخورم که چاقیم ناجور میشه و یا اینکه از یه سری زمانها میترسیدم که نکنه چا ق بشم مثلا در ماه رمصان و به همه میگفتم من داخل این ماه خیلی چاقتر میشم چند کیلو اضافه میکنم و واقعا هم چاق میشدم و اصافه میکردم و هی بیشتر میترسیدم و بیشتر این اتفاقها برای من میفتاد
ولی حالا میخوام با افکار جدیدم و باورهای جدیدم و کلام جدیدم جسم جدیدم رو خلق کنم
اما یه فرق داره قبلا با بقیه در مورد چاقیم و خوردنم و روشهای لاغریم خیلی حرف میزدم ولی حالا برای لاغری با این روش ذهنی کسی در اطراف ما نیست که از این موضوعات اطلاع داشته باشه و در این فضا باشه که بخواهییم حرف بزنیم پس در فضای سایت تناسب فکری باید قرار بگیریم و اینجا با نوشتن و خواندن کامنتهای خودمون و بقیه تمام افکار لاغر کننده رو به کلام تبدیل کنیم
پس چقدر نوشتن و خوندن مهم و تاثیر گذار هست و برای موفق شدن بسیار کمک کننده
مثلا :
باور اینکه :من روز به روز متناسبتر و لاعر تر میشم و هر روز به خودم میگم که چقدر عالی ام چقدر متناسبم و به لاغری هر چند کم توجه میکنم و عشق میدم و در نهایت برام اتفاق افتاده و میفته هر چند که دره ذره هست ولی در جسم ام لاغری رو میبینم که اتفاق میفته
یا باور اینکه : این غدا که میخورم تمام انرزیش برای سلامتی جسم من هست و اصلا قدرت چاق کنندگی من رو ندارد پس با لذت غذا بخورم نه عذاب وجدان و در نهابت همین فکر باعث لاغری در جسمم میشه
یا باور اینکه: من اگه به اندازه نیازم بخورم و زیاده روی نکنم به جسم ام فرصت ترمیم میدهم و اون من رو به سمت لاغری میبره و در نهایت هم لاغری در جسمم پیدا میشه با همین فکر
یا باور اینکه :لاغر شدن آسانترین کار دنیا هست و در نهایت لاعر شدن خیلی راحت و بدون زحمت در جسمم مشخص میشود به شرط نداشتن مانع
یا اینکه جسم من بدون نیاز به هیچ عامل بیرونی خیلی راحت از طریق ذهنم لاعر میشو د یعنی نیاز به هیچ ورزش و رژیم و قرص و … هیچ چیز ندارم و این باور و فکر در جسمم باعث لاغری میشه
یا اینکه باور : لاغر شدن روند طبیعی جسم من هست و جسم من مشتاق هست که من رو به سمت تناسب ببره پس در جسم من لاغری پیدا میشه البته اگه مانع ها رو از ذهنمون برداریم
باور دیگه ای که ما باید داشته باشیم این هست که من از تمام مواد غذایی اطرافم لدت ببرم و اصلا از نعمت های خداوند نترسم بلکه عمل من که زیاد خوردن هست ترسناکه با این باور جسمم رو به سمت تناسب میبرم
و یا باور دیگه : جسم من به شدت کم مصرف هست و همین باور من رو به سمت لاغری سوق میدهد
باور دیگه که باید داشته باشم هیچ کس مسول چاقی من نیست و خودم جسمم رو به این روز در آوردم و خودم هم لاغرش میکنم وهمین باعث میشه جسم من به سمت تناسب بهتر حرکت کنه
باور دیگه اینکه من فقط باید از طریق دهانم غدا بخورم نه چشم یاگوش یا دست یا بینی در واقع برای خوردن تحریک نشم در اینصورت لاغری در جسم ام پیدا میشه
باور دیگه اینکه من باید عاشق خودم و این جسمم و تمام چاقیم باشم و به اون عشق بدهم و نه نفرت که نتیحه اش میشه تناسب اندام در من
باور دیگه اینکه تصویر لاعر از خودمون در دهنمون داشته باشیم با یاد گرفتن روشهایی که در سایت هست که جسم ما رو به سمت لاغری. میبره
و یا باور اینکه کاملا با عادتهای چاق کننده ی خودمون در صلح باشیم هر عادتی که داریم و اونها رو بپذیریم و از این به بعد عادتهای جدید در خوردن داشته باشیم که همین ما رو به سمت لاغری میبره
باور اینکه ….
ما باید مراقب افکارمون باشیم اونها رو کنترل کنیم و هر روز روی افکارمون کار کنیم تا در مسیر باشیم و خارج نشیم از مسیر اصلی و هر جا مانع داشتیم یا ترمز داشتیم باید اونها رو برداریم تا نتیجه رو زودتر ببینیم
و کلا باورهای ما یا افکار ما هستن که تبدیل به گفتار میشن و در نهایت در جسم ما نشون داده میشن
ما برای چاق شدنمون پروسه و زمانی روطی کردیم که به وضعیت چاقی رسیدیم ، پروسه ما اول در ذهن فکر کردن توجه کردن به چاقی بود و بعد حرف زدن و توجه کردن در مورد چاقی و بعد نمایان شدن چاقی ور جسم ما و حالا هم راه صحیح لاغر یاینکه به همون نحوی که چاق شدیم به همون نحو هم لاغر بشیم باید پروسه خودشو طی کنه و نیاز به زمان داره تو این راه اول در ذهنمون توجه میکنیم به لاغری بعد درمورد لاغری حرف میزنیم و به افراد متناسب توجه میکنیم و در آخر هم لاغری در جسم ما نمایان میشه …
چالش نه گفتن به تعارف امروز به من تعارف شد ولی خب من یادم نبود و تعارف رو قبول کردم امیدوارم دفعه های بعد عملکرد بهتری داشته باشم …..
و امروز یک اتفاق جالب هم برام افتاد ، من جلوی در اتاقم بودم و روی دیوار اتاق عکس فرد متناسبی رو زده بودم که دلم میخواست شبیه اون بشم و مادرم رد شد و نگاهی بهم کرد و گفت عه هیکلت شبیه همین عکسه شده ….و من تعجب کردم و خیلی حس خوبی بهم دست داد که چه قدر به هدفم نزدیک شدم و خیلی خوب این حرف رو شنیدم و کلی انرژی مثبت گرفتم
سلام به استاد و دوستان عزیز
من تا اول راهنمایی کاملا متناسب بودم اما از این زمان به بعد، به لطف خانواده، جامعه، رسانه، دوستان و … فکر چاقی در من ایجاد شد و به تصویر ذهنی من تبدیل شد و بعد به گفتار من تبدیل شد و من همش نگران بودم که نکنه به سن بلوغ برسم چاق بشم؟ نکنه ازدواج کنم چاق بشم؟ نکنه تحرکم کم بشه چاق بشم؟ و… هر چقدر که بیشتر در مورد چاقی صحبت میکردم این گفتار به جسم چاق در من تبدیل شد.
وقتی که به خودم اومدم و خودم رو اسیر اضافه وزن دیدم، دست به اقدام زدم برای وزن کم کردن. اما چون روش های که برای لاغر شدن استفاده میکردم همه بیرونی بودند با شکست مواجه شدم چون پروسه لاغری رو بر عکس عمل میکردم و جسم خودم رو تحت فشار قرار میدادم.
اما خداروشکر با آموزش های استاد، مسیر چاق شدنم رو درک کردم و متوجه شدم که برای لاغر شدن هم باید همین پروسه (افکار لاغری-گفتار لاغری- جسم لاغری) رو طی کنم تا به اندام ایده آلم برسم و برای رسیدن به اندام ایده آلم اصلا هیچ عجله ای ندارم و به بدنم فرصت میدم تا با خیال راحت روند لاغری و ترمیم سازی رو انجام بده.
به نام خدای مهربان
افکار تبدیل میشن ب واقعیت فکر یک انرزی هست وقتی فکر روی یک موصوع زیاد بشه اون موصوع تو ذهن تبدیل ب تصگیر ذهنی شده و ب گفتار درنهایت هم ب واقغیت. قانون جذب.
تصور من اینه. وقتی از یک جاده ب سمت جایی حرکت مکنی تهنا راه برگشت بجای قبلیت فقط دور زدن و برگشت از همون جاده هست. وقتی فکر لاغری با ذهن در ذهن من افتاد چون من باقانون حذب اشنایی داشتم تاحدودی ومخاستم ازین طریق ب لاغری و تناسب مورد علاقه م برسم ددرنتیجه استاد سرراه من قرار گرفت. میشه راجب ااین پروسه رفت برگشت اینجور فک کرد تب من اول فکر کردم ولی هنوزم فکر انرزی کافی نبوده من لاغری مخام ولی هنوزم ته دلم شک دارم و یعنی ب چاقی فک مکنم شک کردن ترسیدن و نتیجه خاستن سریع. دقیقا نقطه عکس ایمان و پایداریس. وقتی ازین راه ب چاقی رسیدم خب ازهمین را ب تناسب میرسم باتکرار فکر لاغری با ایمان نه نگرانی با صحبت کردن راجبش با توجه و تمرکز روی انسان های متناسب تااینجا ک رفتار من کلا تغییر کرده گاهی وقتا ک دلم میل ب غذا ندازه نمیخورم گاهی وقتا هم حس مکنم و البته گشنم میشه طبق روال طبیعی بدنم میخورم حساسیتم نسبت ب غذا ها کاملا رفع شده خب ینی چی ینی من مسیرم درسته وقتی هم یک فکر کوچیک منفی میاد سرییع تمرکزم رو برمیدارم و ب چیز دیگه ای فکر مکنم یا اینکه میشنم وعاقلانه بهش فکر مکنم تادرستش رو پیدا کنم.
راستش من قبلا هرخابی میدیدم تعبیر میشد و همه ی اعصای خاندانم وفامیلم به این ایمان داشتن تااینکه چند وقت پیش من ی خاب بدی دیدم ک قبلا اون توزندگیمون رخ داده بود و من ترس افتاد بجونم خب اونموقه ک اون اتفاق افتاد تنها کسی ک اروم بود و توکل داشت من بودم بخودم گفتم حالا چیشده ک با دیدن یک خاب انقد وحشت زده شدی دیدم اینم شبیه لاغری یاهرچیز دیگه ای هست من وقتی توکل کردم اون حل شد والان اگه بیشتر روی این موضوع فکر کنم اون دوباره بوجود میاد اون باور برای من درست شده بود و همه هم به این باور رسیدن ک هرچی من خاب ببینم اتفاق میوفته الان فرق مکنه هرچیزی ک باب میلم باشه فقط روش تمرکز مکنم انقد بهش فکر مکنم ک دوباره ب واقعیت تبدیل میشه ووقتی چیزی باب میل و مود من نباشه اصلا بهش فکر نمکنم به همین راحتی. الان من فقط روی للغری فک مکنم و خاب دیدم خاهرم بمن میگه شکمت کو چقد لاغر شدی تو انقد به اون فکر کردم ک تک تک کلماتش تو ذهنم مرور میشه این همون انرزی هست. توی دنیا چیزهای زیادی وجود داره مهم اینه ک من چ طعمی رو بخام وچ طعمی سفارش بدم. افکار تبدیل میشن به واقعیت. مراقب افکار باشیم.
سلام به استاد عزیز و دوستان متناسب ، در گذشته من ترس از چاقی داشتم و افکار چاق کننده زیادی هم داشتم و در موردش هم زیاد با دیگران صبحت میکردم غافل از این بودم که این افکار وگفتار ، رفتارهای چاق شونده به دنبال دارن که در اثر پرخوری های زیاد از حد نیاز بدن ، جسم من چاق شد ، تو این سالها من همه ش جسمم را مقصر میدونستم و اونو تحت رژیمهای مختلف و ورزشهای سخت قرار میدادم که لاغر بشه در صورتیکه افکار و گفتار چاق کننده هم چنان سر جاشون باقی بودن ، آخیی جسم بیچاره من چقدر عذاب کشید خدا منو ببخشه ، الان که تو دوره هستم یاد گرفتم که چگونه افکار چاق کننده را تغییر بدم و جاش افکار لاغر کننده بزارم و راجبش صحبت کنم و بنویسم ، گفتارم هم تغییر کرده در نتیجه رفتار غذاییم تغییر کرده در نهایت جسم من اندکی لاغری را حس کرده و نشون داده ، یعنی همان پروسه چاقی برعکس شده ، افکار لاغری=گفتار لاغری=رفتار لاغری=جسم لاغر ، این فرمول ساده به من خیلی خوب یاد داد که تو این مسیر عجله کردن کاملا بی معنی میشه و باید این مسیر را با آرامش طی کرد و جسم را تحت فشار قرار ندیم چون نتیجه نهایی خودش براحتی میاد و واقعا چاقی ولاغری ربطی به جسم نداره و جسم فقط یک نمایش دهنده است ، چند روز پیش عکس یکی از بستگانمو دیدم که پارسال عمل معده انجام داده بود و حدود ۸۰ کیلو وزن کم کرده خیلی هم لاغر شده بود اما پژمرده و شکسته و ناتوان شده بود ، اون جسمش خیلی تحت فشار قرار داده بود ولی افکار و باورهای چاق کننده را هنوز داشت چون ۲ تا فرزند نوجوانش اضافه وزن داشتن ، در صورتیکه من دارم این برنامه را آرام آرام انجام میدم رفتار غذایی فرزندانم هم تغییرکرده و پر خوری نمیکنن و متعادل شدن اونها هم سلامت جسمشون براشون مهم شده ، صبر و امید واستمرار تنها ابزار مورد نیازه این راهه و هیچ چیز دیگه ای نمیخاد ، مگه از این ساده تر هم میشه ، خدا را هزاربار شکر میکنم که تو این مسیر هستم
سلام به استاد عزیز وهمه دوستانی که رویای متناسب شدن دارن….
من روز و شب بهچاقیم فکرمیکردم و دا؛مهر جا میرفتماز اونجایی که اعتماد بنفسم پایین بودو فکر میکردم الان همه به من نگاه میکنن و راجع من خرف میزننو منو مقصر چاقیم میدونن ومسخره میکننسریع از اینکه ای وای من که هر کاری میکنم و هر رژیمی میگیرم لاغر نمیشم و ای خدا من ارثی چاقم و کم کاری تیرویید دارم صحبت میکردم که پیش هودمو بقیه بار گناه م روکم کنم وآخرش میگفتم خوب ظاهرا من باید با قضیه چاقیم کنار بیامو بسازمو من همینم دیگه. کاریش نمیشه کرد.کار بحایی رسید که من باردار شدم و این باور که تو بارداری من لابد خیلی چاق میشم از مدتها با من بود و ترسی در وجودم انداخته بود تا جایی که همین شد و تو دو ماه اول قد یه خانم باردار شش هفت ماهه وزنگرفتمکه دکترا همش تعجب میکردن .همش ناله میکردم .نگو که داشتم افکار و که به زبون میاوردم زمینه چاقی بیشترمو فراهم میکردم و من بیچاره از همه جا بیخبر.چه مظلوم بودیم ماها.طفلکی و گناهی.دلم برای خودممیسوزهکه با این افکار نذاشتم از دوران بارداریم لذت ببرم.مگه چند بار واسه هرکسی لذت بارداری پیش میاد.چقد خوب روشنمون کردی استاد.طبق تعهدم یک ماهه نذاشتم کسی از چاقی خودم یا خودش پیش من حرف بزنه و سریع حرف رو عوض میکنم.چنان لذای از دیدن خودم تو آینه میبرم.خودم رو ناز میکنم و میگم بزودی اینمهمون ناخونده میره و بر میگردی به نقطه متناسب قبلی که به اشتباه یه روزی ازش رد شدی. همین قدی مو دوست دارم ولی تجسم افراد متناسب رو هم تو ذهنم دارمو همش اونا رو تحسین میکنم و قسم به کا؛نات که من بزودی شبیه اون میشم. وقتی از این حرفا میزنم جوشش خون توی پوست وبدنم روحس میکنم.و یه چیز دیگه امروزا خیلی کم گشنه م میشه البته اگه شیطان وجودم قلقلکم نده. دیشب اصلا بزور چند لقمه شامخوردمتا امروز ظهر.به تاثیر غذا فکر نمیکنما.نه من راحت غذا میخوردم تا حد سیری و به جرات میگم بیشتر از چند لقمه زهرماری که قبل میخوردم و هر روزچاق وچاق تر میشدم وعجیبه اتفاقا احساس سبکی زیادی دارم.این راه رو ادامه میدم.تا وقتی حسم خوبه.تا وقتی اشتیاق دارم و لذت میبرم.مرسی استاد که هستی….
بخونید گوش کنید بنویسید عمل کنید و استمرار داشته باشبد…..
و آسون لاغر شید….
آره لاغر شدن با ذهن آسونترین کار دنیاست….
بزودی ها عکس شگفتیمو واستون میفرستم….
به نام خدا
سلام به همه ی دوستان و استاد گرامی 🥰😍
من از وقتی مشکل اضافه وزن دارم همش با استرس و نگرانی غذا میخوردم و همیشه غذای که میخوردم با ترس بود
و هر روزش در استرس و بیشتر چاق شدن بودم و با فکر کردنش به رفتارم و در نتیجه به این جسمی که الان به وجود اومده شدم
جسم ما یک نمایش دهنده هس اما ما نمیدونستیم و با فشار میخاستیم این جسم و تغییر بدیم
ما باید اول فکرمون رو تغییر بدیم و بعد رفتارمون تغییر میکنه و در نتیجه جسممون خودش و نشون میده
مثال تلویزیون خیلی مثال قشنگی بود استاد
خیلی واضح و روشن👌🏻
و همچینین مثال بخار اب. یخ
فکر چاقی فشرده برابر میشه گفتار چاقی و در اخر به جسم چاق
فکر وقتی تحت فشار باشه میشه کلام 👌🏻
و کلام وقتی تحت فشار باشه میشه جسم 👌🏻
و همچینین در روایات توصیه شده
مراقب افکارت باش که گفتارت میشه 👌🏻
و مراقب گفتارت باش که اعمالت میشه 👌🏻
استاد عزیز خیلی زیبا و عالی توضیح دادین ممنونم ازتون
خدایا سپاسگزارم 🌹🌹🙏🏻🙏🏻
سلام
یک عده دوست داشتن چاق بشن( حس)
یک عده میترسیدن چاق بشن(حس)
عامل مشترک احساسه تو این دو جمله
اولیش حس خوب و لذته
دومیش حس بد و گرفتار شدنه
و عامل مشترک چاقی
کلمه چاقی
انرژی چاقی
تصویر ذهنی چاقی
و ماهم با تداوم دادن به حسهامون اونارو تبدیل به واقعیت میکنیم
خیلی جالبه
یک صحنه ای تو فیلم برره بود که سر زمین میشستن و نگاه میکردن و میگفتن در حال کار کردن روی زمینیم
دقیقا همونه
تازه فهمیدم که کار کردن رو باورا احتیاج به لپ تاپ و گوشی و نت و کتاب و دفتر و قلم نداره
با فکر با توجه نمیدونم اسم این عمل چی
مثلا لحظه ای به آب فکر میکنی و اون تو ذهنت میاد و ارتعاششو میفرستی
حالا چی میشه واقعا که هر لحظه به یک چیز فکر میکنی
بنظرم غیر ارادی
البته همین الان بهم الهام شد که همون وضوح از طرق تضاد
تشنه میشی و یاد گرفتی از بچگی آب بخوری همچین وقتی و آب تو ذهنت میاد
فهمیدم
بخاطر همین عباسمنش میگه کسی که فقیر پتانسیل بسیار بالایی برای ثروتمند شدن داره
چون پول فقط به ذهن اون خطور میکنه
در واقع ما اختیار نداریم در اینکه به چی فکر کنیم
ما طوری طراحی شدیم که به تضاد بخوریم و دقیقا همون لحظه با همه وجود بخواهیم اون رفع بشه
بخاطر همینه که میگن طرف تا خودش نخواد تو نمیتونی کمکش کنی
پتاسیل بالا یعنی همین
یعنی از وجودت برخواسته میشه
من الان دلم خونه میخواد
پتانسیلشو با تمام وجود دارم
ولی بهتر بگم افتادن در طیف نرسیدن به خواسته باعث شده به خواسته نرسم
طیف نرسیدنم تولید انرژی کرده که به نرسیدن رسیدم
گرونی
پایین بودن درآمد نسبت به قیمت خونه
و ازین حرفا
پس باور درست فقط بدرد کسی میخوره که پتانسیل اون خواسته را داشته باشه
💙💙
راحت نیست
چون ذهن سالها طور دیگه ای فکر کرده
سالهای سال مردم برای پولدار شدن سرکار میرن
کسی اصلا این مفهوم براش تعریف نشده که بیا فکرتو عوض کن
واقعا انگار همه خوابن
اونوقت یکی مثل شما که راه درستو رفته باعث تعجب میشه
چون اکثریت در راه نادرستن
اقلیت باعث تعجبن
خیلی جالبه
سالیان سال برای ثروت دنبال کار کردن و استفاده از جسم بودن
یخورده پیشرفت کرده رفتن سراغ مغز و ذهن
ولی باز جسم اصله
برای چاقی هم همینه
پروسه را برعکس میرفتیم
یک تصویری همونموقع گوش کردن فایل بهم الهام شد
مثل کسی که مهمان خونه بزرگی شده
منتها شبانه
حالا بعد کمی خواب میخواد از سرویس بهداشتی استفاده کنه
توی خاموشی و بزور و بلا دنبال سرویس میره
ولی ناگهان صاحبخونه میاد و چراغارو روشن میکنه
و اون میبینه چقدر بخودش فشار آورده و اشتباهی رفته
ولی چراغ همون آگاهی که ما بوسیله اش از پروسه اطلاع پیدا میکنیم
هزاران مثال میشه زد
دونه دونه تو ذهنم داره میاد
💙💙💙
حالا فهمیدم هر جایی که باشم با قدرت تخیلم میتونم حسمو خوب کنم
ساده و سبک بار
میتونم به دلخواهم توجه کنم
💙💙💙
مثال بخار آب عالی بود
بخار
آب
یخ
و این روند چاق شدن در همه انسانهاست
چه اشخاصی که دکترا دارند ولی این روندو اشتباه میزنن
البته دکترا هر رشته ای لزوما ربطی نداره به آگاهی از قدرت ذهن
هر کس با فیلترای ذهنیش دریافت داره
همون وضوح از طریق تضاد
تو بخواهی برات نمایان میشه
که برای من شد
استاد خیلی جالبه که خانوادم میگن این یزره شکم که مونده را درازنشست برو
میگم بابا به اون بزرگی رو چطور آب کردم اینم روش
میبینند ولی باور نمیکنند
خیلی جالبه
با چشم قلب باید دید
واقعا درسته
میگن دیگه لاغر نشو
اینم دراز نشست برو
چون فقط با دراز نشست میشه شکمو تخت کرد
💙💙💙
اشتباه زدن من توی ثروت چی؟؟
من الانم عمدتا دنبال یک کار فیزیکی
یک تبلیغات
یک تلفن
یک دری به تخته خوردن
یک بازاریاب
یک جابجایی
یک مهارت جدید
یک آگاهی جدید برای افزایش درآمدمم
دارم کار میکنم رو باورا
درکم بالا رفته
ولی هنوز تقلارا خیلی جاها دارم
استاد من شغل خوبی دارم
با پرستیژ
موقعیت اجتماعی بالا
ولی باورتون میشه وضعیت رفاهی شخص خودم با وقتی که کارمند بودم تفاوتی نکرده!!!!
خیلی جالبه
آیا نمی اندیشید!!!
واقعا چقدر قرآن این سوالو پرسیده
حالا البته تو این ۶ ماه سال ۹۹ بهتر شده
ولی جهش کوانتومی نبوده
تغیبر باورا تو یک سطح کوچیک داره نشون داده میشه
طرف میگه چطور میتونم لاغر بشم؟
خب نخور
بدو
چربی سوز بخور
بابا این اضافات که به شکل ماده هستند در درونیترین ذرات انرژی ان
و انرژی را نمیتونی از بینش ببری
طبق قانون فیزیک
💙💙💙
برای افزایش ثروت:
پس انداز کن
لباس نخر
چیز خوب نخور
سفر نرو
خب پول جمع میشه ولی🤔🤔🤔
چون ذهنت تو کار پس زدن ثروت و راحت نبودن باهاشه اون پول از مدار تو خارج میشه
پس اول بیا ذهنتو ثروتمند کن
اول فکر ثروت را بوجود بیار
در موردش صحبت کن
اونقدر که تبدیل به ماده بشه
💙💙💙
جسم نمایشگر
واقعا درسته
مثلا این تلویزیونهایی که داریم
تو یک کارخونه تو کشور کره تولید شدن
یک دونه اش میره آمریکا
یک دونه اش میره ترکیه
یک دونه اش میاد ایران
هر کدومش فرکانسی رانشون میده که صداوسیمای اون کشور میفرسته
رژیم گرفتن مثل این که برداری با تلویزیون بحث کنی چرا اینو پخش میکنی
همونقدر مسخره
بابا تصاویرو دوست نداری منبع تغذیه را عوض کن
مثل خیلیا که ماهواره میرن میخرن
آدم عاقل و البته آگاه کار درستو میکنه
آینه چون نقش تو بنمود راست
خود شکن آینه شکستن خطاست
یکی از خوشحالیام وقتی حس ناامیدیم بالا میگیره اینه که این دوره را خریدم و روش کار کردم
واقعا حسمو خوب میکنه
اتفاق روشنی بود تو زندگیم
یکجور نقطه عطف
💙💙💙
یک نکته مهم این جلسه این که به خواسته هامون توجه کنیم
این کار راحتی نیست
ذهنو باید تربیت کرد
واقعا توی دوره خوب روش کار شده
💙💙
استاد دوره ثروتتون کی میاد؟
۵ شهریور ۹۹
فریبای نازنین …همیشه از خوندن نوشته هات به وجد میام
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼سلام خدمت استاد و دوستان خوبم
امروز برای بار دوم این فایل رو گوش دادم
بنظرم اگه در زندگی به چیزهای خوب و مثبت فکر کنی و افکارت پراز زیباییها باشه تووی کلامت خودشو نشون میده گفتارت زیبا میشه و مشخص میشه که توو افکارت چی میگذره ودر نهایت در جسم پدیدار میشه بشکل سلامتی.
هم سلامتی روح و جسم، یا بهتر بگم جسم سالم در گرو روح و ذهن سالم.
این جمله استاد که در فایل فرمودند که مراقب افکارت باش که گفتارت میشه و مراقب گفتارت باش که اعمالت میشه و اینها اصل و اساس قوانین کیهانی است که در مورد همه موضوعات زندگی یکسان عمل میکنه،نظر بنده رو تایید میکنه البته من اینطور به نتیجه رسیدم باز تایید نهاییش میمونه با استاد گرامی🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
مرسی از این فایل بسیار تاثیر گزار بود . من هم دوباره از اول گوش دادم و یاداشت برداری کردم . و با مثال زیبای استاد که اگهدمی خوای فیلم نمایشگر و تغییر بدی باید کاتال و عوض کنی . و قبلنا وقتی مشکلی در فرستنده پیش میومد می گفت مشکل از شبکه است لطفا به گیرنده های خود دست نزنید . 😂😂😂😂😂😂😂😂😍😍😍للان هم با این جسم بی گناه هی ور نریم باید از شبکه تنظیمات درست بشه و با افراد ناآگاه هم کمتر نشست و برخواست کنیم و ذهن هامونو الوده نکنیم . خیلی عالی بود و خوشحالم که اینجا هستم و دارم شبکه رو اصلاح می کنم و همچنین مواظب کلامم هم هستم . و ایمان دارم به لطف خدای مهربان به انچه می خواهم خواهم رسید و می دانم لاغر شدن آسانترین کار دنیاست . 😎😎😎
با سپاس، بسیار فایل آموزنده ای بود همه را یادداشت کردم و هر روز با خود مراحل را یاداوری میکنم . در خصوص تمام مسائل زندگیم مطمئنم کمک به فهم بیشتر و عمل درست میشود.
با سلام خدمت دوستان گلم.به به خیلی عالی و ساده این موضوع رو توضیح دادید چقدر مثال قابل لمسی رو بیان کردید.
دقیقا ما اول به چاقی فکر کردیم و ترسیدیم و بعد به همه گفتیم که داریم چاق میشیم و بعد به گفتارمون تبدیل شد و بعد به رفتارمون تبدیل شد وبعد به جسم.و چه پروسه ای داشتیم برای تخریب جسم و روح خودمون .والان باید از همون مسیر دور بزنیم و بروسه ای رو از افکار شروع کنیم تا به سلامتی و تناسب اندام برسیم.و لاغری با ذهن صحیح ترین راه هست و من مطمونم که به هدفم میرسم و به سلامتی و تندرستی دست پیدا میکنم.خدایااا سپاسگزارم برای این مسیر زیبااااا.
سلام وقتتون بخیر
استاد عزیز مثل همیشه عالی بود…. سپاسگزارم….مختصر و مفید …من این فایل رو در پوشه ویس های مورد علاقه ام گذاشتم که بیشتر تکرار بشه برام .برای تمام زندگیم ازش استفاده کنم
خداروشکر میکنم که در مسیر صحیح قرار دارم و آرامش دارم و بدنم هم همراهم شده و حاصل تفکرات این مدت دوره را در بدنم میبینم
خدایا شکرت
سلام استاد عزیز
یه فایل کوتاه اما خیلی پرمحتوا ومفید بود واقعا سپاسگذاریم
منکه شخصا تمام اموزه های لاغری را در بقیه ی مسائل زندگیم استفاده میکنم و قدم به قدم نه تنها لاغری را به دست میارم بلکه کل زندگیم زیباترمیشه و درکل زندگیم به موفقیت های زیادی دست پیدا میکنم
یه چیزی که به ذهنم رسید این بود که چقدر خوبه که افکارمنفی که به سراغمون میان تا زمانیکه در حد همون فکر هستن از بینشون ببریم و نذاریم به کلام و واقعیت برسه
اینجوری خیلی از مشکلات دیگه اصلا به وجود نمیان که انقدر ادم عذاب بکشه براحل کردنشون
خیلی ممنون استاد
چقدر از نوشتتون لذت بردم
خیلی ممنون🌷🌷
سلام خدمت استاد عزیز ودوستان خوبم
اینکه ادم هرچی توی ذهنش هست به کلام و بعد جسم و واقعیت اون تبدیل میشه واقعا درست و به جا هست و من موردهای زیادی ار این فکر کردنها رو داشتم و الان که بهش فکر میکنم میبینم همش به واسطه فکر من بوده .
اول از چاقی و لاغری شروع میکنم یکی از اشناهای من که اون هم تیرویید داره و خیلی شدید چتقی رو براساس تیرویید میدونه چند سال پیش به یک کلینیک لاغری رفت اونجا حتی براش مقدار چربی و اب و وزن و استخوان واین حرفها رو براش اندازه میگرفتن وبهش یک رژیم دادند و خوب خیلی پایبند رژیم بود و به جرات میتونم بگم شاید در کل رژیم ۴ ،۵ بار بیشتر رژیم خودش رو نشکسته اون هم فقط نوع غذاش عوض شده و زیاد تر از رژیم نمیخورد و خیلی لاغر شد تا اینکه مشکلاتی براش پیش اومد و دیگه پیش اون دکتر نرفت و کم کم طبق برنامه رژیمی غذا نخورد ولی همچنان هم کم میخوره روغن زیاد استفاده نمیکنه ،شیرینی نمیخوره ،میوه مثلا در حد یکی دو تا توی روز میخوره و کلا مراقب که زیاده روی نکنه و واقعا هم زیاده روی نمیکنه اما به خاطر اینکه همیشه توی فکرش اینه که دیگه رژیم نمیگیره و خوب کم کاری تیروئید هم داره متاسفانه دوباره خیلی چاق شده و برعکس من دیگه فکر نمیکنم که چاقیم به خازر تیروئیدم هست و خدایش همه چیز میخورم و حتی بعضی جاها زیاده روی هم میکنم .البته خیلی کمتر از قبل ولی با این حال خیلی خوب لاغر شدم .
من بچه ام حساسیت داره و اوایل پاییز و اوایل بهار خیلی مریض میشه و من همیشه اول بهار و پاییز همیشه میترسیدم و فکر میکردم کا حااا دوباره مریض میشه و چیکار کنم .
امسال خوب هم طرز تفکرم خیلی عوض شده و هم له خاطر کرونا اصلا فکر این نبودم که حااا مریض میشه و چون به خازر این اوضاع میترسیدم بخوام ببرمش مطب پزشک و به لطف خدا اصلا اصلا بچه ام حتی یک حساسیت کوچیک هم نشون نداد چون اون حساسیت و بیماریهای قبلش رو اصلا توی ذهنم مرور نکردم ،و بهش فکر نکردم .
و کلا الان میبینم که برای هر چیزی اول توی ذهنم یه چیزهایی مرور میشه .مثلا اگه بچه ام دور خونه رو بهم بریزه .وقتهایی که از قبلش توی فکرم اون شلوغبها رو تجزیه تحلیل کنم و توی مغزم بگم چقدر اینجاها به هم ریخته اس حتما بعدش سر بچه ام داد میزنم و اون فکر اینطوری به کلامم تبدیل میشه اما وقتی اون شلوغیها رو ببینم و توی ذهنم سریع بگم بابا اشکال نداره بچه اس ،حااا ده دقیقه ای میشه جمعش کرد و اینجور حرفها هیچ وقت دادی زده نمیشه .
و چقدر خوبه که ما بتونیم به فکر و ذهن خودمون تسلط کافی و کامل پیدا کنیم .و البته مطمئن هستم که این اتفاق می افته ،چون هنین الان هم خیلی خوب شدم قبل وقتی با کسی بحثی چیزی پیش میومد هی اون حرفها ،خاطداو قبلی ،رفتارها و همه چیز توی فکرم دور دور میزد و حاام و بد میکرد و باعث تنشهای بیشتر میشد اما ااان تا یه مشکلی پیش میاد یاد حرف استاد می افتم توی یکی از اموزشها که این یه قطار بود و حالم خوب میشه و بیخیال همه چیز میشم و دیگه موضوع فیصله پیدا میکنه .
ممنونم استاد 😊🙏🙏🙏🙏🙏
سلام،چقدر عالی این مسیر رو توضیح دادین استاد،دقیقا همه ما این مسیر رو برعکس طی کردیم و همه میخواستیم با فشار بر جسم باورزش ،رژیم و…به تناسب برسیم در حالیکه کاملا برعکسه و باید اول از افکار شروع کنیم ،بسیار خوشحالم که با هدایت خدای عزیزم در این مسیر سبز دارم حرکت میکنم وعضوی از خانواده پر نشاط و با انگیزه تناسب فکری هستم❤
من دیگه اینو به وضوح باور کردم که تغییرات باید از ذهن و فکر شروع شود نه جسم ! ما همیشه با رژیم های مختلف و ورزشها جسممون و شکنجه می دادیم و ماندگار نبود برای مدت محدودی! ولی الان توی این یک سال من کلی تغییر کردم !
مثلا چند وقتیه که من از بشقاب کوچیک استفاده می کنم دیشب هم که می خواستم شام بخورم همینطور با اینکه غذام خیلی نبود ولی یه دفعه اون صحبتی که شما کرده بودین قبلا اگه مزه غذا عوض شه و غیره یه دفعه یه قاشق فقط مونده بود ولی فرشته درونم یه ندا داد ولی شیطونه می گفت فقط یه قاشق اخه سریع بشقاب و گذاشتم کنار و دستمالم و گذاشتم روش !
فقط از همین طریق ذهن که می تونیم لاغر شیم هیچ راه دیگه ای نیست که همیشگی باشه و همه چی هم بتونیم بخوریم !
ممنون استاد تمام این صحبتهای شما تو ذهن آدم حک می شه و یه موقع ها آدم یادش میاد که الان باید این رفتار رو داشته باشه
روز ۶۵تکرار
سلام
منم از سنین خیلی کم صحبتای زیادی شنیدم در مورد چاقی،عوارض چاقی،دلایل چاقی ،جالبه مثلا وقتی با خالم ودخترخاله هام یا اقوام جمع میشدیم یا هنوزم جمع میشیم ،همیشه صحبتاشون در مورد شکست وناتوانی وبی اعتمادبنفسی وترس ونگرانیه ،صحبتاییکه احساس بدی بهم دست میده ،احساس ضعیف بودن میکنم و دوست ندارم تو جمع های اینجوری باشم ،البته منم قبلا همپای اونا میگفتم،ولی ۲سالی میشه که مدل فکر کردنم تغییر کرده وذهنم برای شنیدن بعضی از جنس های کلمات بهم آلارم میده
دقیقا از دوران کودکی زیاد شنیدم که ما ارثی ومادرزادی چاق هستیم ویادمه واسه خودشون دلیل هم میوردن که دیگه باید بپذیرن این موضوعو ،وجالبه واسم خواهرم که خیلی لاغر بود بین اونهمه آدم چاق ،نظر منو جلب میکرد که چرا اون لاغره ؟
منم پر از باورهایی هستم که زیاد شنیدمشون و باید تغییرشون بدم
حالا واسم یه سئوال پیش اومده
که وقتی ما یه فکری داریم وبعد به گفتار ما تبدیل میشه واون انرژی به ماده تبدیل میشه وبعد بصورت یک اتفاق ظاهر میشه وهمه میدونیم گفتار وکلام خیلی مهمه ،،و ما برای تغییر اون فرمول اشتباه مجدد باید یه فکر درست بسازیم وبعدش با کلام بگیم ودلیل منطقی واسش بیاریم وتکرار کنیم تا به یک فرمول تبدیل بشه ،در اصل کلام وتکرار مهمه ،،،پس چرا خیلی ها با کلمات تاکیدی مخالف هستن؟ جملات تاکیدی هم تکرار جملاتیه که میخواییم تغییرشون بدیم ،هر چند میگن باید جملات تاکیدیو با حس بگی ولی برای من سئوال شده
استاد اینو میدونم که خداوند وجهان فقط با احساس وارتعاشی که داریم کار میکنه ولی در اصل تغییر باورها اول از فکر وکلام وبعدش از احساسی که در ما بوجود میاد کار میکنه ،در اصل قبل از احساس ما فکر کردیم وشاید کلامیو استفاده کردیم وبعد احساسش کردیم ولی چشم حتما پیدا میکنم ومیخونم
سلام وقت همگی بخیر
استاد خیلی عالی توضیح دادید درسهای خوبی از شما یاد میگیریم من خیلی تغییر کردم وقتی ب فکرهام نگاه میکنم دیگه زیاد خبری از چاقی نیست نه بهش فکر میکنم نه در موردش صحبت میکنم در رفتارم تغییرات خوبی اتفاق افتاده زیاده روی در خوردن هایم خیلی کمتر شده کمتر از قبل هله هوله میخورم وی جورایی مثل ادمی ک ایزایمر گرفته تصاویر خوراکی ها کمرنگ شده و این مسئله برام خیلی جالبه گاهی اوقات یادم میره نهار بخورم چون سرگرم تمرینات میشم ولذت میبرم از این همه تغییر ک درمن بوجود امده استاد سپاسگذارم
دیروز حال روحی خوبی نداشتم حسابی افسرده بودم میخواستم گریه کنم ولی جلوی خودمو گرفتم ک کسی ناراحت نشه وقتی دقت کردم دیدم اون خوردن های بی مورد برگشته اولش سعی کردم جلوشو بگیرم ولی ترسیدیم یادم اومد ک اگه ی روزهایی ب هر دلیلی حالمون خوب نبود ودچار خوردنهای بی مورد شدیم نترسیم ب خودمون فرصت بدیم باهاش مبارزه نکنیم بهش پیله نکنیم وسخت نگیرم باهاش کنار اومدم وامروز صبح شکر خدا حالم خیلی بهتر بود وبافایل صبح گاهی َشروع کردم ومشغول تمرینات شدم شکر خدای بزرگ وامیدوارم همه چیز دوباره روبراه بشه چون من یاد گرفتم چطوری حال خودم را تغییر بدم ومنتظر کسی یا چیزی نباشم تا در من تغییر ایجاد کنه
استاد روشن مثال تلویزون خیلی عالی بود مثل همیشه از شما سپاسگذارم
خدایا شکرت
سلام. واقعا از این فایل و مثال هاش لذت بردم. خیلی منطقیه واقعا. اگر عمیق بشیم میبینیم که واقعا چاق شدن ما از فکر ما آغاز شده حتی اول به لاغری فکر کردیم و بعد با این دوره آشنا شدیم. جسم هیچ گونه اختیاری نداره که بخواد ما رو چاق کنه یا لاغر مثل اینکه ما از آبدارچی یک شرکت بخوایم درخواست ما رو امضاء کنه و باهاش موافقت کنه. خب اون نمیتونه هرچه قدر پول بهش بدیم، التماسش کنیم زور بگیم نمیتونه و حتی اگر امضاء کنه اون برگه هیچ گونه اعتباری نداره و کسی بهش اهمیت نمیده.
در چاقی رئیس شرکت ، ذهن ما هستش و آبدارچی جسم ما. که ما به زور ازش میخواستیم تغییر کنه اونم هرچی سریعتر که خب نشده و نمیشه مگه اول بریم پیش رئیس نامه ی ما رو امضا کنه اونوقت هرتغییری امکان پذیره. این برداشتی بود که من از این فایل داشتم و خیلی ازش لذت بردم.
چقدر از مثال ابدارچی لذت بردم 👏👏👏
سلام
استاد این فایل بسیار زیبا و پر محتوی بود و ارزش ده ها بار گوش کردن را دارد به شرطی که عمیقاً منظور این فایل را درک کنیم و به کارهای خودمون فکر کنیم و روی افکارمون تجدید نظر کنیم . شما موضوع چاقی را مثال زدید ، اگر خوب نگاه کنیم ما در همه موارد زندگی نظیر برخوردی که با چاقی داشتیم برخورد می کنیم .هزار فکر بد در مورد امور اقتصادی و شرایط کار داریم بعد انتظار داریم از هر فعالیت اقتصادی نتیجه بگیریم و سود کنیم .مدام در مورد بیماریها سرچ می کنیم و حرف می زنیم بعد انتظار داریم سلامت باشیم . مدام در مورد فرزندمون فکرهای بد داریم و تو ذهنمون نکات منفی اونو مرور می کنیم بعد انتظار داریم روز به روز بیشتر مطابق میل ما باشه و…مثال پندار نیک و گفتار نیک و کردار نیک هم خیلی به جا و خوب بود و اون تشبیه مانیتور و کانال تلویزیونی هم عالی بود .یاد اون مثال معروفاز کوزه همان تراود که در اوست افتادم ..هر چه در فکر ما بگذرد نمودش در جسم و زندگی ماست.خیلی باید مراقب افکارم باشم و این بدان معنی است هر چه الان در زندگی من است و هر جسمی که الان دارم روزی یک فکری در ذهن من بوده و این میتونه خوشحال کننده هم باشه چرا که هر وضعیتی را می خواهم به همون فکر می کنم و تمرکزم را روی همون می گذارم .استاد بسیار سپاسگزارم
باسلام خدمت همگی دوستان
تاقبل از آشنایی با این دوره همیشه به چاقی فکر می کردم هر چیزی که میخوردم کالری شماری می کردم، حتی ورزش کردنم را محاسبه می کردم که چقدر کالری سوزوندم و مرتب می گفتم چه فایده از این ورزش و رژیم و… چون فایده نداره و هرچی بخورم چاق میشم و همیشه می گفتم اینو نخورم چون چاق میشم اون کارو نکنم چون چاق کننده است خلاصه اینکه من واقعا از چاقی می ترسیدم وهمین افکاری که درذهنم بود به حرف تبدیل میشه و راحت به زبان میوردم و بعدش هم که جسمم به راحتی آن را نشان می داد با اینکه رعایت می کردم هیچ تاثیری نداشت چون افکارم، گفتارم و تمام ذهنم فقط دنبال فرار از چاقی بودجسمم نمی توانست تغییر کند تا اینکه خدا را شکر در مسیر درست متناسب شدن قرار گرفتم و با فایل های مفید این دوره آسون و راحت شروع کردم به تغییر افکار وباورها و کلامم تغییر کرد و الان راحت تر دارم به هدفم می رسم ممنون از این فایل که با این مثال های واضح و روشن مسیر لاغرشدن را برایمان آسان می کنید.
خیلی جالبه قبلا اصلا اینجوری فکر نمی کردم که چاقی من نتیجه افکارمه وهمیشه راجب چاق تر شدنم ولاغرنشدن حرف می زدم ونتیجه ش هم چاقی بیشتر بود ولی الان یادگرفتم که برای لاغری حتی باید مواظب حرف هایی باشم که می زنم مرسی استاد به نکته خوبی اشاره کردی
من خیلی وقت بود که به دنبال همچین راهی بودم که شکنجه ندم خودم و بالاخره به لطف خدا پیدا کردم این راه و بدون سختی کشیدن در مسیر متناسب شدن !
حالا هم ذهنم و دارم تغییر می دم با افکار متناسب کننده- که تبدیل می شن به گفتار متناسب کننده و در نهایت به جسم ما متناسب می شه!
دیگه فکر چاقی و نمی کنم و همش سعی می کنم تو آیینه که خودم و نگاه می کنم از خودم تعریف کنم و لذت ببرم !
به قول شما از بس از بچگی به ما این چیزها رو یاد ندادن یکی هم که ازمون تعریف می کنه آدم باورش نمی شه !
ولی من داره کم کم فکرم عوض می شه و این تعریفا و باور می کنم
باسلام خدمت استاد عزیز ودوستان خوبم
من هم مثل همه به چاقی خیلی فکر میکردم همیشه فکر چاق شدن بیشتر بودم .هر بار که روی ترازو میرفتم حتما عدد بالاتر از قبل رو میدیدم وغم واندوه تمام وجودم رو میگرفت که حالا چیکار کنم بازم چاق تر شدم .چرا اصلا من همت نمیکنم یه فکر اساسی برای خودمبکنم با اینکه خیلی از کارها رو انجام دادم برای لاغر شدنم اما خوب این افکار بود .هر بار بعد از غذا خوردن عذاب وجدان بود که به سراغم می امد وای من دوباره نتونستم کم بخورم وحتما دوباره چاق میشم .وای ته دیگ سر سفره خیلی چاق میکنه اما خوب ازش نمیشه گذشت میخوردم اما بازم فکر این رو میکردم که چاق تر میشم .وقتی صبحها دیر از خواب پامیشدم میگفتم وای من چقدر کمتحرکم حتما چاق تر میشم این کم تحرکی و خوابیدن منو چاق کرده .هر بار وقتی میخواستم غذا بخورم با استرس که نکنه حالا کسی بهم بگه کمتر بخور ،رژیم بگیر با استرس کامل غذا رو در حد خفگی میخوردم .واینها همه وهمه فکرهای چاق من بود وبعد از ان صحبت کردن با بقیه بادوستام بو فامیل که وای ما چقدر چاقیم ،ما که چیزی نمیخوریم بعضی ها دوبرابر ما میخورن ماشانس نداریم .به خاطر تیروئیدمون هست .ما ژنتیکمون چاقیه .به خاطر اینه که تحرک نداریم ورزش نمیکنیم .هر کاری کردیم فایده نداره رژیم گرفتیم فایده نداره .هیچ لباسی بهمون نمیخوره ،لباس سایزمون گیر نمیاد ،شانس نداریم بعضیها یه هیکلهای خوشکلی دارن وفلان لباس زیبا رو میپوشن و…… وهمه این تجزیه تحلیل هارو هر روز وهر روز با بقیه کارشناسی میکردیم ودرموددش حرف میزدیم وحال خودمون رو خراب میکردم و هر بار هم با همه رژیمها وورزشها وفشارهایی که به جسم خودم وارد میکردم چاق تر وچاق تر میشدم .وبه این نتیجه رسیده بودم که هیچ راهی ندارم جز پیکر تراشی وشدیدا دنبالش بودم تا اینکه با استاد روشن اشنا شدم ،صحبتهاش به ودلم نشست ،دیدم حرفهاش درسته ،واز دل برمیاد وبه دل میشینه . گفتم امتحانش میکنم چند روز فایلهای رایگان رو گوش دادم تصمیم نهایی رو گرفتم ودر دوره شرکت کردم اوایل فقط فایل گوش میکردم ومثل همیشه هم تا حد خفگی میخوردم با این تفاوت که دیگه الان ترس نداشتم .همسرم بهم میگفت اخه مگه میشه تو انقدر میخوری چطوری میخوای لاغر شی مگه میشه ،ومن فقط ازش خواهش کردم بهش گفتم بهم استرس وارد نکن منو به حال خودم بگذار ،کاری به کارم نداشته باش واصلا در مورد چاقی ولاغری باهام حرف نزن وچند ماه بهم فرصت بده وخداروشکر که اون هم قبول کرد وخدایی تا همین الان که حدود ۸ ماه از دوره رو میگذرونم دیگه بهم حرفی نزد .
لعد از مدتی که به فایلها گوش دادم دیدم انگار رفتارم رو دوست ندارم رفتارم با چیرهایی که دارم توی ذهنم ذخیده میکنم هماهنگ نیست دچار دوگانگی شده بودم به استاد پیام داوم گفتم استاد میفهمم لهم کمک کن واستاد به من گفت فقط ادامه بوه ومن ادامه دادم کم کم دیدم میلی به خوردن هله هوله ندارم .چیزهایی که خوردنش قبلا به وجودم بسته بود رو دیگه میلی بهش نداشتم .غذا خوردنم داشت تغییر میکرد دیگه الان خوردنم تا حد خفگی نبود سیری رو با فشار شکم حس نمیکردم قبل از اینکه به فشار برسم یه پیامی رو از توی ذهنم میشنیدم که بهم دستور استپ میداد وکم کم روی این پیام کار کردم تا قوی وقویتر شد و خیلی خوب خوردنم تغییر کرد . ومن خیلی خیلی توی خوردنم تغییر ایجاد شد .وخیلی امیدوار شدم به لاغری و شروع کردم با خودم در موردش حرف بزنم چون کسی نبود واوایل هم من ار کاری میکردم نمیتونستم به خودم بقبولونم که توی توی گروه تلگرام تمریناتم رو بنویسم اما نظرات بچه ها رو میخوندم .تمرینهای خودم رو مینوشتم وبرای خودم تکرار میکردم .تا اینکه دیدم وقتی راه میرم کفشم از پام داره در میاد .موقع ظرف شستن انگشترم از دستم در میاد خوشحال بودم به استاد پیام دادم وگفتم من دارم نشانه ها رو در خودم میبینم وخوشحالم واستاد بهم تبریک گفت وبرام نوشت تو الان نشانه نمی بینی تو در روند لاغری قرارگرفتی .و من ادامه دادم وادامه دادم والبته بارها در مسیر نناامید شدم اما نگذاشتگ که طول بکشه وخیلی زود به مسیر برمیگشتم ویا از استاد کمک میگرفتم تا به مسیر برگردم .واین روند رو ادامه دادم وتا الان خیلی عالی متناسب شده ام واز رفتار خودم واز تغییرات جسمم راضی وخوشحال هستم و وقتی افکارم رو با فایلهای استاد عوض کردم وحرف زد نم عوض شد ودر پس اون جسمم هم عوض شد وخوشحالم
خیلی عالی تغییر کردید و خیلی عالی در مورد تغییراتتون حرف زدید و برای دیگران راهی روشن ترسیم کردید. هر کسیکه نوشتهی شما رو بخونه برای شروع این راه اگر هم دودل بوده دیگه مصمم میشه.
افرین به دوست عزیزم
با وجود همراهانی مثل شما و دیگر دوستان حرکت در مسیر مشترکمون جذابتر و شادیافرینتره??
دوست عزیز سلام
چقدر از تغییرات شما انرژی گرفتم تبریک میگم بهتون 🌺🌺🌺
سلام و وقت بخیر حضور محترم دوست عزیزم خانم مومنی
من شهربانو هستم ۱۶ فروردین دور اول تمرینات دوره مقدماتی ورود به سرزمین لاغرهارو شروع کردم .ولی چون اصرار دارم که هر فایلی رو نت برداری دقیق داشته باشم بعد با ویرایش جمله بندی ها اونارو وارد سایت می کنم کارم کند پیش میره .
غیر از این بخوام رفتار کنم میشه عجله کردن و تمرینهارو سرسری گرفتن .
استاد در جایی گفتن که اگه فکر می کنید این حرفایی که ابتدای دوره در فایلها گفته میشه مسایل فرعی و کم اهمیتی هستن و قراره در فایلهای بعدی فوت کوزه گری به شما گفته بشه سخت در اشتباهید .
از همین اول کاری تمام فایلها نکات کلیدی لاغری با ذهنه .
منم روی همین حساب عجله ای برای اینکه زودتر به فایلهای بعدی برم ندارم
به خودم میگم از کجا معلوم شاید با گذشت یکماه از تمرینات ، لاغریم کلید بخوره و فرمان ذهن به جهت کاهش وزن صادر بشه و من در روند لاغری قرار بگیرم پس باید بدون عجله به عمق آموزشها برم و به اندازه کافی در هر فایل توقف داشته باشم .فعلا در مرحله احساس سبکتر شدن و کم شدن استرس و از بین رفتن ترس از خوردن و کالری هاشونم البته من ۸ ماه هم در دوره های رایگان سایت حضور داشتم .۶ ماه که گذشت بخاطر احساسات عالی که پیدا کردم به سرم زد که برای کاهش اولیه حدود ۵ کیلو زمان دوماه آینده ارو تعیین کنم و به خودم و یکی دو نفر دیگه (پسرم و داداشم ) اینو گفتم .البته اونا هر بار خونه ام اومدن از جملاتی که روی در و دیوار زده بودم کنجکاو شدن که بپرسن من دارم برای کاهش وزنم چکار می کنم منم اشتباه کردم گفتم و چون به یه اطمینانی رسیده بودم که حتما تا ۱۵ اسفند کلی وزن کم می کنم حدااقل ۵ کیلو با اطمینان تاریخ تعیین کردم .
اما باز نتونستم تا این تاریخ صبر کنم اواخر بهمن علیرغم اینکه در یکی از فایلهای استاد خونده بودم که نباید در این مسیر روی ترازو رفت ولی باز بد اشتباهی مرتکب شدم و رفتم روی وزنه واقعا شوکه شدم یعنی شما بگو حتی یک گرم نسبت به اوایل دوره رایگان کم کرده بودم نکرده بودم تا چند روز حالم بد بود بالاخره به خودم مسلط شدم ولی همه اش می ترسم نکنه اون عددی که روی ترازو دیدم ملاک تعین ترموستات انرژیم قرار گرفته باشه و هر کار کنم وزنم کم نشه ؟ چه جوری این خطارو جبران کنم ؟ 😔😔😔😔😔
گفتم اینجوری نمیشه دیگه جای موندنم در دوره های رایگان نیست باید وارد دوره ی تخصصی بشم تا دوباره از پایه لاغری ذهنی رو آموزش ببینم
اینجوری شد که با تهیه پول مورد نیاز وارد این دوره زیبا و دوست داشتنی شدم . هنوز تغییر آنچنانی از نظر فیزیکی در خود نمی بینم اما احساسم خوبه واقعا یه شاگرد مشتاقم برای استاد روشن و امکان نداره در نوشتن تمرین هر فایل مدال نگیرم …
امروز و فردا هم وقتم به تکمیل فایلهای شنبه هفته سوم خواهد گذشت امروز دقیق ۶ روزه که برای نوشتن تمرینات روز شنبه وقت گذاشتم .تلویزیون وماهواره کلا خاموش نه جایی میرم نه کسی می آد خودم هستم تک و تنها خیلی هم خوشحالم و اصلا به هیچکس نمی گم حوصله ام سر رفته چکار کنم ؟
تو حال خودمم و لذت می برم . از صحبتاتون اینجور برداشت کردم که افتخار آشنایی با یکی دیگه از شگفتی سازان نصیبم شده و شمارو فالو کردم .
آخه از بین شگفتی سازان دوره های استاد فقط خانم فاطمه سادات رو تونستم بشناسم و بارها با ایشون مکاتبه داشتم از طیق سایت . با بقیه از نظر اسمی آشنایی ندارم .عکسهاشونو دیدم ولی اینکه اسمشون چیه و آیا در سایت به عنوان همیار لاغری حضور دارن یا خیر چیزی نمی دونم ….
با خبری که از متناسب شدنتون در این متن دادید حدس زدم از شگفتی سازان دوره باید باشید .
در اینصورت بی نهایت خوشوقتم از آشناییتون .
امیدوارم باز هم از متنهای شما استفاده ببرم . اگر فکر می کنید می تونید به من سفارشی داشته باشید که برام کمک کننده باشه خوشحال میشم و از شما بی نهایت تشکر می کنم
مریم جان
سلام به استاد عزیز و مهربانم و همه دوستان خوبم
واقعا از گوش دادن به این فایل لذت فراوان بردم چقدر ساده و تاثیر گذار مطالب را هلاجی میکنید که بدون هیچ مشکلی قابل درک است و ما که این آموزشها را قبول داشته و به آنها ایمان داریم و نهایتا آنها را به اجرا می گذاریم نتیجه اش را هم که متناسب شدن است خواهیم دید ??☺?
ممنونم استاد بزرگوار که این همه دانستنی های با ارزش در اختیار ما مبگذارید و مانند یک راهنمای دلسوز و مهربان همیشه در کنارمان هستید این احساس خیلی خوب و اطمینان خاطر به ما میدهد ????☺☺☺????
روز شصت وپنج تکرار:
خیلی خوشحالم که الان افکار من فقط و فقط حول و حوش محور متناسب شدن و سلامتی میچرخن.
من به اندازهی همهی سالهای عمرم البته به جز چند سال اولش همیشه نگران چاقشدنم بودم. همیشه اوایل از ترسم صحبت میکردم و از اینکه چه فعالیتهایی برای چاقتر نشدن انجام میدم و این یعنی همهی توجهم فقط و فقط به چاقی بود. همیشه از سختی لاغر شدن حرف میزدم و تو ذهنم خوردن مساوی چاقی معنی میشد. بعدها مدام به این فکر میکردم که من اصلا توانایی لاغر شدن ندارم و مدام از این عدم تواناییم حرف میزدم و قدر مسلم همون رو هم در جسممتجربه میکردم.
چقدر سپاسگزارم که حالا همهچیز تغییر کرده، من با تناسب فکری آشنا شدم و پذیرفتم که من مسئول چاقی و در نتیجه مسئول لاغری خودم هستم. من بذرهای تناسب و سلامتی رو در وجودم کاشتم و با پذیرفتن توانایی متناسب شدنم از اون بذرها مراقبت میکنم و اونها رو آبیاری میکنم. تمام مدت با عشق و اشتیاق تناسبمو در ذهنم و در صحبتهام شکل میدم و اثراتشو ارام ارام در بدنم تجربه میکنم. خوش به حال من و هر کسی که شجاعت قدم گذاشتن در این راهو داره.
?????????
خیلی ممنون استاد از توضیحاتتون.واقعا خسته نباشید که اینقدر با حوصله و مسئولیت راهنمایی میکنید???
چه تشبیه کارسازی واقعا.استاد چقدر فامیلیتون برازندتونه واقعا روشن توضیح میدید منکه هزار بارم این فایل گوش بدم بازهم برام کمه اینقدر که آگاهی منتقل میشه از این گفتار واقعا…از چند روز پیش که فایل باورهای نگهبانو تکرار کردیم انگاری ی آپشن به من اضافه شده که سریع آنالیز میکنم افکارمو البته قبلا هم از این کارا میکردم ولی عموما نتیجه اش سرکوب و سرزنش حس بدبختی و کاسه ی چه کنم بود که دقیقا یادمه از بچگی مامانم هی بهم میگفت ایشالله کاسه چه کنم دستت بگیری.واقعا چرا ی مادر باید به ی بچه ۷/۸ساله یا اصلا نه ۱۵/۱۶ساله در مواقع عصبانیت اینو بگه..من دقیقا امروز هم داشت صحبت های دکتر هولاکوییو راجع به شکل گیری شخصیت انسان گوش میدادم.ایشون هم دقیقا موازی با آموزه های ما میگفت شخصیت و عزت نفس انسان کلا از ۲تا ۸سالگی شکل میگره که عملا از ۸تا ۱۸سالگی فرد نمیتونه چیزیو عوض کنه چون اصلا خودش هم خودشو نمیشناسه و بعد از ۱۸سالگی باید شروع کنه به خود سازی چون اکثر ما ایرانیها از جمله خود من آسیب های زیادی تو خانواده دیدیم ..همینکه تو هیچی نمیشی،حیف پول،حیف نون،و برای من که خیلی هم شدیدتر بود چون الان میفهمم من ی مادر افسرده،مریض و چاق داشتم که اصلا خودش زندگی نمیکرد که بخواد یا بتونه به ی بچه زندگی یاد بده یا نه حتی بخواد تخریبش نکنه.و چون همیشه سنگ از دیوار کوتاه تر راههتر شیشه میشکنه.سالها تمام حرصها و تخریبات شخصیتیشو در خالی میکرد جوری که من حتی الان تصور مادر شدن خودمو نمیدونم بکنم چه برسه واقعا بچه دارشم با اینکه ۳۴سالمه و حتی شرایط مناسبی برای بچه داشتن دارمو ولی اصلا فکرشم اذیتم میکنه.نمیدونم واقعا نوشتن افکار با اینکه ربط غیر مستقیم با موضوع فایل داره درسته با نه؟استاد عزیزم اگر اشتباه لطفا بهم گوشزد کنید که سعی در تغییرش کنم ،چون قاعدتا من چون هم تکرارو انجام میدم هم دوره پاکسازیو دارم و کلا اعم روزم به تکرار فایل میگذره واقعا برداشت کلیمو مینویسم و یادم نمیمونه که در کدوم قسمت راجع به چی جدا جدا بنویسم.خلاصه با تموم این صحبتها امروز فکر میکنمی باور قوی در ذهنمو که گم شده بود ولی داشت کار میکردو پیدا کردم که همون کاسه ی چه کنم.ومن چون باورهام و افکار نسبت به چاقی نهادینه و کلا عمر طولانی داشت این باور چه کنم دقیقا هرروز صبح با من بیدار میشد و میگفت چه کنیم با این همه چاقی .دقیقا چون من بهش قدرت داده بودم مادرم کاشت منم هرروز آبش دادم و نتیجه شد چاقی دقیقا گفتار اون،پندار من،رفتارمن،در نتیجه جسم من .و جالبه من همیشه برای همه چیز راه حل داشتم و هیچ وقت در سختترین شرایط شکست نخوردم الای چاقی و حتی واسه چاقیم تمام راه حلهای ممکن از قرص و دارو تا عملو انجام داده بودم و میدونستم ولی هیچ کدوم کارساز نبود چون ذهن من چاق بود و تماااام..واقعا چاقی من یکی به ی دلیل و دودلیل ختم نمیشه ولی منم خیلی خوب میتونم واکاوی کنم این مسئله رو .امروز با اینکه این یاداوری تلخ گذشته آزارم داد و منفی بافم هی دوباره گفت بابا بگیر بشین خونه تو رو چه به ورزش کردن ،تورو چه به تحرک و دقیقا همون موقع نفس تنگی من هم عود کرد ولی با اینکه اینقدر مانع سر راهم بود فرشته که چند وقت بود خیلی ضعیف شده بود گفت ببین چی میتونه حالتو خوب کنه و حس رضایت بهت بده وقتی شب داشتی به روزت فکر میکردی.و همین شد که من رفتم ورزش و دقیقا عالی ورزش کردم و لذت بردم و تمام ۳راه تا باشگاه و برگشت و تایم ورزش دوره پاکسازی تو گوشم بود و دقیقا درلحظه برگشتن یهو متوجه شدم که من دیگه واقعا از دیدن آدم های متناسب با بدنهای زیبا حسرت نمیخورم و چشمو برنمیگردونم در صورتی قشنگ با نگاه تحسین به راحتی و بی ترس نگاشون میکردم و ناخودآگاه لبخند میزدم .این حرکت فوق العاده بود من در این ۲۵سالی که چاق بودم و کلا درگیر چاقی تا الان ی همچین چیزی از خودم ندیده بودم و جالبتر اینکه ی قاشق ته بشقابم از ناهارمو مونده بود حتی کمتر از ی قاشق ولی نتونستم بخورم و ریختمش دور .اینجوری دارم تغییر میکنم و معلومه که هر روز افکارم قویتر میشه که نتیجش به به جسم زیبا و لاغره❤️❤️❤️آفرین به من ،آفرین به استادم???
از نوشتههای ذهنی که داره تناسب رو تجربه میکنه کاملا میشه به سیر تحول و تغییر در حال بوجود اومدن پی برد.
به نظر من اولین نشانههای ذهن در حال نغییر در لابلای لغتهایی که ازش تراوش کرده جا خوش میکنه و ابن اتفاق مدتی هست که در نوشتههای شما مشهوده دوست متناسبم.
مطمئنم دیری نمیگذره که از تماشای عکس تناسب شما در سایت لذت میبریم.
من مطمئنم???
چه حس خوبی میده وقتی دوست ندیده ایی داری که میدونی اونم راهش با تو یکیه و حرفتو خوب میفهمه❤️همراه و همسفر خوب همیشه حال خوب میده به آدم.مرسی که انرژی میدی بهم و منم مطمئنم که شادی و موفقیت سهم آدمایی مثل من وشماست که دراین مسیر باهمیم.??
خیلی ممنون استاد از توضیحاتتون.واقعا خسته نباشید که اینقدر با حوصله و مسئولیت راهنمایی میکنید???
سلام
من همیشه در زندگی یا از چاق بودن در عذاب بودم یا ناراحت از اینکه چرا لاغر نمی شوم یا ترس از اینکه چاق تر نشوم و هر وقت هم که لاغر میشدم ترس از اینکه اگر دوباره چاق شوم چه میشود همراه من بود .
یعنی به طور خلاصه من همیشه درگیر مسئله چاقی بودم .
خواندن میثاق نامه و اینکه خودم را بپذیرم و مسئولیت چاقی خودم را بر عهده بگیرم یکی از راههای کمک کننده خوب به من بود
و مهمتر اینکه فکرم را از روی چاقی برداشتم و روی لاغری گذاشتم کنار گذاشتن ترازو یکی از مهمترین کارهایی بود که منو از فکر چاق شدن دور کرد
چند روز پیش با دخترم صحبت میکردیم من گفتم که من دیگه چاق نمیشم و دخترم گفت چرا مادر همه امکان داره چاق بشن ولی من واقعا به این موضوع ایمان دارم که حتی یک گرم هم دیگر چاق نمیشوم شاید سریع لاغر تر شوم شاید کند تر لاغر شوم شاید برای چند روز لاغر شدنم متوقف شود و یا بیشتر ولی در هر حال من به ذهنم گفتم که دیگر چاق نمیشوم و به این موضوع ایمان دارم .
منم با شما در این باور شریکم رهای عزیز♥️
خوشحالم دوست خوبم????????
عاااالی هستید…
وااای از مثالاتون که از عالی هم عالیتره و مطلب و قشنگ روشن میکنه.ممنون از شما.