0

گام ۵۸: اصلاح افکار چاق کننده برای لاغری

اصلاح افکار چاق کننده
اندازه متن

افکار چاق کننده مهمترین عامل چاق شدن افراد است. این افکار در ذهن ناخودآگاه شکل می گیرند و باعث ایجاد جسم چاق برای صاحب خود می شوند.

اینکه ما تصمیم نگرفته ایم افکار چاق کننده را در ذهن ناخودآگاه خود ایجاد کنیم کاملا منطقی و پذیرفته است اما بی خبری ما در نتیجه نهایی تاثیری ندارد.

ذهن ناخودآگاه و چاقی

ذهن ناخودآگاه انسان توجهی به منبع ایجاد کننده افکار چاق کننده در خود ندارد و به هر طریق یا هر دلیلی انسان مجموعه افکار چاق کننده را در ذهن خود ایجاد کرده باشد نتیجه نهایی برای او چاقی خواهد بود.

حتما با من هم عقیده هستید که وقتی با چالشی در زندگی مواجه شویم اگر علت و روند ایجاد شدن آن را بدانیم به شکل ساده تر و بهتری می توانیم از آن عبور کنیم.

اضافه وزن در زندگی ما چالشی است که باید با آن مواجه شویم.

فرار کردن از چاقی و ترس از روبرو شدن با آن سبب برطرف شدن آن نمی شود بلکه مواجه شدن با چاقی و به دنبال راهکار صحیح برای برخورد با این چالش بودن می تواند سبب رهایی ما از وضعیت فعلی و تغییر وضعیت جسم ما از چاق به لاغر شود.

وقتی ما از علت چاقی خود به ویژه تاثیر افکار چاق کننده در چاقی و چگونگی چاق شدن خود اطلاع پیدا کنیم خیلی بهتر و راحت تر می توانیم برای لاغر شدن اقدام کنیم.

انبوهی از اطلاعات درباره چاق شدن از طریق شنیده ها و دیده ها وارد ذهن انسان می شود. تکرار شدن ورودی های یکسان باعث ایجاد نگرش و انتظار در فرد می شود.

شکل گیری انتظار در انسان باعث فعال شدن ذهن ناخودآگاه برای هدایت فرد به سمت انتظارش می شود.

افکار چاق کننده

نحوه دریافت اطلاعات درباره چاقی

اطلاعات و آگاهی درباره چاقی از طریق مختلف می تواند وارد ذهن ما شود. دلیل اینکه بسیاری از افراد حتی پزشکان و محققان عقیده دارند چاقی ارثی است این است که افراد که در خانواده های چاق متولد میشوند در معرض دریافت آگاهی درباره چاقی هستند و دلیل چاق شدن آنها ایجاد نگرش و انتظار چاقی در ذهن به دلیل ورود اطلاعات است نه ارثی بودن چاقی بنابراین توجه به نحوه ورود اطلاعات به ذهن به درک بهتر چرایی چاق شدن کمک می کند.

اطلاعات از طریق مختلف وارد ذهن می شوند که برخی از آن به شرح زیر است:

  • زندگی کردن در خانواده ای که برخی از افراد آن چاق باشند سبب می شود به طور مداوم اطلاعات درباره چاقی شنیده و دیده شود. و از افکار چاق کننده ای که در ذهن آنها مرور می شود مطلع شویم.
  • دوستی با افرادی که اضافه وزن دارند سبب می شود اطلاعات درباره چاقی وارد ذهن شود و خیلی سریع نحوه مرور شدن افکار چاق کننده در ذهن را می آموزیم.
  • دریافت اگاهی از رسانه ها درباره چاقی و خطر ابتلا به چاقی یا عوارض آن یا بهر طریقی که توجه ما را سمت چاقی ببرد باعث ورود اطلاعات درباره چاقی به ذهن می شود.
  • شنیدن توصیه پزشک درباره خطر مبتلا شدن به چاقی به دلیل مصرف دارو یا مبتلاش شدن به بیماری مانند تیروئید و … باعث شکل گیری افکار چاق کننده در ذهن می شود.
  • دریافت اطلاعات درباره ضرورت مصرف برخی از مواد غذایی یا تاثیر مواد غذایی بر بدن و هر نوع اطلاعاتی که باعث ایجاد انتظار روبرو شدن با آن شرایط را در ذهن ما ایجاد کند.
  • دریافت اطلاعات درباره عملکرد سیستم بدن که سبب شود تصور کنید جز گروه خاصی هستید که در معرض چاق شدن می باشید.

دریافت اطلاعات از طریق های مختلف انجام می شود و در نهایت باعث ایجاد نگرش و انتظار چاق شدن در ذهن ناخودآگاه شده و پس از آن پروسه تغییر رفتار و تمایلات و نحوه فکر کردن شخص تغییر می کند و جسم به وضعیت چاق مبتلا می شود.

توجه به این نکته ضروری است که پس از ایجاد نگرش و انتظار تغییر در سطح افکار و سپس رفتار افراد ایجاد می شود.

وقتی انتظار چاقی در ما شکل بگیرد به مرور افکاری بر مبنای ترس از چاق شدن و یا حتی علاقه به چاق شدن برای افرادی که بخاطر وضعیت جسمانی خود سرزنش می شوند ایجاد می شود.

مرور افکار درباره ترس یا علاقه به چاقی به مرور باعث ایجاد رفتارهای جدید در فرد می شود و نتیجه تغییر افکار و رفتار تغییر جسم و تمام جنبه های زندگی خواهد بود.

آگاهی از چگونه چاق شدن

مسیر چاق شدن برای همه افراد مشابه هم است و شما به سادگی میتوانید منطبق بودن مسیر چاقی خود با طریق اعلام شده تایید کنید.

مسیر همه ما برای چاق شدن به شکل زیر است:

ورود افکار چاق کننده به ذهن = شکل گیری انتظار چاقی = مرور افکار چاق کننده = ایجاد رفتارهای چاق کننده = چاق شدن

افکار چاق کننده تبدیل می شود به انتظار، گفتار و احساس و سپس در جسم ما خودش را به شکل چاقی نشان می دهد.

این پروسه ای است که همه ما برای چاق شدن طی کرده ایم و جالب است که همه روش های لاغری در جهان برای لاغر شدن از قدم آخر شروعی می کنند که فشار وارد کردن به جسم چاق از طریق برنامه رژیمی و ورزش کردن است.

به این دلیل که پروسه چاق شدن از ایجاد افکار چاق کننده شروع شده و به چاقی ختم می شود پروسه لاغری هم باید از ایجاد افکار لاغر کننده شروع شده و با طی مراحل ذکر شده به لاغری جسم منتهی شود.

چاقی از جسم شروع نشده است که بتوان با فشار وارد کردن به جسم لاغر شد.

برای لاغر شدن باید همان مسیری که سبب چاق شدن ما شده است را طی کنیم و آن مسیر تغییر افکار چاق کننده به افکار لاغر کننده و سپس تغییر انتظار چاقی به لاغری و بعد از آن تبدیل گفتار چاق کننده به لاغر کننده و در ادامه تغییر رفتار و عادت های چاق کننده به لاغر کننده و در نهایت تغییر جسم از وضعیت چاق به لاغر است.

البته قسمت آخر به صورت خودبخودی صورت می گیرد و ما در این مرحله دخالتی نداریم.

خواندن نوشته مریم عزیز در بخش نظرات این فایل که به گسترش آگاهی در ذهن ما کمک می کند:

چگونه چاق شدن

تاثیر افکار چاق کننده بر جسم

“من هم مثل همه از طریق مرور افکار چاق کننده به چاقی خیلی فکر می کردم و همیشه فکر چاق شدن بیشتر بودم.

هر بار که روی ترازو می رفتم حتما عدد بالاتر از قبل رو می دیدم و غم و اندوه تمام وجودم رو می گرفت که حالا چیکار کنم بازم چاق تر شدم.

چرا اصلا من همت نمی کنم یه فکر اساسی برای خودم‌ بکنم با اینکه خیلی از کارها رو انجام دادم برای لاغر شدنم اما خوب این افکار بود که چرا کاری برای لاغر شدن انجام نمیدم.

  • هر بار بعد از غذا خوردن عذاب وجدان بود که به سراغم می اومد که: وای من دوباره نتونستم کم بخورم و حتما دوباره چاق میشم.
  • وای ته دیگ سر سفره خیلی چاق میکنه اما خوب ازش نمیشه گذشت می خوردم اما بازم فکر این رو می کردم که چاق تر میشم.
  • وقتی صبحها دیر از خواب پامیشدم میگفتم وای من چقدر کم‌ تحرکم حتما چاق تر میشم این کم تحرکی و خوابیدن منو چاق کرده.
  • هر بار وقتی می خواستم غذا بخورم با استرس که نکنه حالا کسی بهم بگه کمتر بخور یا رژیم بگیر با استرس کامل غذا رو در حد خفگی میخوردم.

و اینها همه و همه افکار چاق کننده من بود و بعد از آن صحبت کردن با بقیه دوستام یا فامیل که وای ما چقدر چاقیم، ما که چیزی نمی خوریم بعضی ها دوبرابر ما میخورن ماشانس نداریم، چاق شدن ما به خاطر تیروئیدمون هست، ما ژنتیکمون چاقیه، به خاطر اینه که تحرک نداریم، ورزش نمی کنیم.

درباره انواع افکار چاق کننده با همدیگه صحبت می کردیم.

هر کاری کردیم فایده نداره، رژیم گرفتیم فایده نداره، هیچ لباسی بهمون نمیخوره، لباس سایزمون گیر نمیاد، شانس نداریم بعضیها یه هیکلهای خوشکلی دارن و فلان لباس زیبا رو میپوشن و……

و همه این تجزیه تحلیل ها رو هر روز و هر روز با بقیه کارشناسی می کردیم و در موردش حرف میزدیم و حال خودمون رو خراب میکردم و نمی دونستیم که در حال تقویت افکار چاق کننده هستیم و هر بار هم با همه رژیمها و ورزشها و فشارهایی که به جسم خودم وارد میکردم چاق تر وچاق تر میشدیم.

به این نتیجه رسیده بودم که هیچ راهی ندارم جز پیکر تراشی و شدیدا دنبالش بودم تا اینکه با استاد روشن آشنا شدم.

صحبتهاش به دلم نشست، دیدم حرفهاش درسته و از دل برمیاد و به دل میشینه.

گفتم امتحانش می کنم و چند روز فایلهای رایگان رو گوش دادم تصمیم نهایی رو گرفتم و در دوره ورود به سرزمین لاغرها شرکت کردم.

اوایل فقط فایل گوش میکردم و مثل همیشه هم تا حد خفگی می خوردم با این تفاوت که دیگه الان ترس نداشتم.

همسرم بهم میگفت آخه مگه میشه تو انقدر میخوری چطوری میخوای لاغر شی مگه میشه!

من فقط ازش خواهش کردم بهش گفتم بهم استرس وارد نکن منو به حال خودم بگذار، کاری به کارم نداشته باش و اصلا در مورد چاقی و لاغری باهام حرف نزن و چند ماه بهم فرصت بده و خداروشکر که اون هم قبول کرد و خدایی تا همین الان که حدود ۸ ماه از دوره رو میگذرونم دیگه بهم حرفی نزد.

بعد از مدتی که به فایلها گوش دادم دیدم انگار رفتارم رو دوست ندارم، رفتارم با چیزهایی که دارم توی ذهنم ذخیره میکنم هماهنگ نیست، دچار دوگانگی شده بودم. به استاد پیام دادم گفتم استاد می فهمم لهم کمک کن و استاد به من گفت فقط ادامه بده و من ادامه دادم.

کم کم دیدم میلی به خوردن هله هوله ندارم.

چیزهایی که خوردنش قبلا به وجودم بسته بود رو دیگه میلی بهش نداشتم.

غذا خوردنم داشت تغییر می کرد دیگه الان خوردنم تا حد خفگی نبود سیری رو با فشار شکم حس نمی کردم. قبل از اینکه به فشار برسم یه پیامی رو از توی ذهنم می شنیدم که بهم دستور استپ میداد و کم کم روی این پیام کار کردم تا قوی و قویتر شد و خیلی خوب خوردنم تغییر کرد .

و من خیلی خیلی توی خوردنم تغییر ایجاد شد و خیلی امیدوار شدم به لاغری و شروع کردم با خودم در موردش حرف بزنم چون کسی نبود و اوایل هم من ار کاری میکردم نمی تونستم به خودم بقبولونم که توی سایت تمریناتم رو بنویسم اما نظرات بچه ها رو میخوندم.

تمرینهای خودم رو می نوشتم و برای خودم تکرار میکردم. تا اینکه دیدم وقتی راه میرم کفشم از پام داره در میاد.

موقع ظرف شستن انگشترم از دستم در میاد خوشحال بودم به استاد پیام دادم و گفتم من دارم نشانه ها رو در خودم میبینم و خوشحالم و استاد بهم تبریک گفت و برام نوشت تو الان نشانه نمی بینی تو در روند لاغری قرارگرفتی.

و من ادامه دادم و ادامه دادم و البته بارها در مسیر ناامید شدم اما نگذاشتم که طول بکشه و خیلی زود به مسیر بر می گشتم و یا از استاد کمک میگرفتم تا به مسیر برگردم.

و این روند رو ادامه دادم و تا الان خیلی عالی متناسب شده ام و از رفتار خودم و از تغییرات جسمم راضی و خوشحال هستم و وقتی افکار چاق کننده رو با فایلهای استاد عوض کردم، حرف زدنم عوض شد و در پس اون جسمم هم عوض شد و خیلی خوشحالم”

در توضیحات فایل آموزشی تبدیل افکار چاق کننده به چاقی به وضوح در این باره توضح داده شده است و ایمان دارم دوستانی که از این آگاهی استفاده کنند و متعهد باشند به آنچه در این فایل گفته شده عمل کنند مطمئنا نتایج عالی خواهند گرفت.

✍️ تمرین آموزشی 📖

برای انجام عالی تمرین مربوط به جلسه آموزشی مرور افکار چاق کننده توصیه می شود محتوای نوشتاری را با دقت مطالعه کنید، سپس ویدیوی آموزشی را با تمرکز بالا تماشا کنید و سپس به سوالات مطرح شده درباره شناسایی و اصلاح افکار چاق کننده در بخش نظرات به شکل انشایی پاسخ دهید.

  • نگرش شما درباره تاثیر افکار چاق کننده در وضعیت جسمی فعلی خود چیست؟

با توجه به توضیحات محتوای نوشتاری درباره چگونگی شکل گیری و تبدیل افکار چاق کننده به جسم چاق به سوالات زیر به شکل شرح انشایی پاسخ دهید.

  • نظر شما درباره در معرض افکار چاقی قرار گرفتن و ورود اطلاعات درباره چاقی در ذهنتان چیست؟
  • انتظار چاقی یا چاق تر شدن به چه شکل در شما ایجاد شده است؟ مراحل را شرح دهید.
  • پروسه چاق شدن خودتان را به شکل داستان شرح دهید که چه پروسه ای را طی کرده اید.
  • به نظر شما چرا استفاده از روش های مرسوم لاغری منجر به لاغر شدن همیشگی نمی شود؟
  • با آگاهی که از محتوای نوشتاری و ویدیوی آموزشی کسب کردید پروسه چاق شدن از به شکل مرحله به مرحله شرح دهید.
  • لاغری با ذهن چگونه به شما کمک می کند تا پروسه لاغر شدن ار از سطه افکار شروع کرده و تا سطح جسم ادامه دهید.
  • از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.07 از 45 رای

https://tanasobefekri.net/?p=15253
برچسب ها:
95 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار تینا.عالی
      1402/11/25 16:45
      مدت عضویت: 151 روز
      امتیاز کاربر: 12043 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 834 کلمه

      بنام خداوند مهربان همیشه حاضر و حامی و عاشق پیشرفت ما،

      و درود رحمت برکت ثروت نعمت مودت رأفت مروت و مودت سعادت لذت سلامت هدایت محبت و گذشت و معرفت و صداقت و عزت و مغفرت واگاهی رشد نور باور امید پشتکار پایداری کمال و هر آنچه که خیرو برکت هست هر لحظه از سوی خدا به سوی زندگی شما استاد ارجمند و گرامی جاری باش،

      *نکات طلایی:

      ورودی +انتظار+مرور افکار+تغییر رفتار=نتیجه و سرنوشت

      پندار نیک گفتار نیک کردار نیک =سرنوشت

      افکار گفتار اعمال=سرنوشت 

      مراقب افکار و گفتار و اعمالت باش که =سرنوشت را رقم میزنه

      مراحل لاغری و چاقی:

      مرحله اول: فکر چاقی از طریق ورودی ناخودآگاه یا آگاه:

      ۱یک عده دوست داشتن چاقی بشوند

      ۲و یک عده میترسیدن چاق بشوند,

      فرقی نمیکنه برای ذهن تو به چاقی فکر کردی و تقویتش کردی،

      واین فکرها تولید انرژی کرده و تبدیل میشود به تصویر ذهنی (چون انرژی از بین نمی‌رود )که شکلی از فکر هست که در نتیجه در جسم چاقی به وجود میاد،

      و  مرحلع دوم :انرژی فکر تبدیل به انرژی گفتار میشود 

      ومرحله سوم:و تکرار آن تبدیل میشه به رفتار و اضافه وزن و جسم چاق 

      *بخار آب تحت فشاربه = آب و آب تحت فشار به= یخ تبدیل میشه*

      حالا ما میایم رژیم و ورزش سخت و جراحی میکنیم و پروسه چاقی را برعکس طی میکنیم و اینطوری برعکس راهو می‌خوایم بریم برای لاغری که نمیشه جواب نمیده،

      در پروسه لاغری با ذهن :

      ۱ اول فکر لاغری 

      ۲ دوم صحبت با لاغری و انجام‌تمرینات و تکرار و مرور افکار

      ۳و بعدنتیجه لاغری با جسم 

      *جسم جعبه نمایش هست فرستنده اصلیش ذهن هست*

      و چقدر مثالهایی زیبایی زدید استاد ممنونم 

      و در اخر چند نکته از نوشته های مریم خانوم عزیز بر دلم نشست :

      (بعد از مدتی که به فایلها گوش دادم دیدم انگار رفتارم رو دوست ندارم، رفتارم با چیزهایی که دارم توی ذهنم ذخیره میکنم هماهنگ نیست، دچار دوگانگی شده بودم. به استاد پیام دادم گفتم استاد می فهمم لهم کمک کن و استاد به من گفت فقط ادامه بده و من ادامه دادم.)

      دلنشین بود واقعا چون منم الان در این مرحله تضاد قرار گرفتم از اینکه نشان نور خدا رو در مسیر درستش دارم میکنم متوجه شدم داره برای منم چشمک میزند راه درست خوشحالم تو دوستم نمیگنجم ،

      چند تا کیر دارم اما می‌دونم اونا هم رفع میشه حتمااا به امید الله ،

      عاشق لاغریم و ادامه ادامه ادامه میدهم.

      • نظر شما درباره در معرض افکار چاقی قرار گرفتن و ورود اطلاعات درباره چاقی در ذهنتان چیست؟
      •  دقیقا تبدیل انرژی شد از کلام به فکر من و از فکر من به مرور افکارم و کم کم باور و تصور کردن و تبدیل به رفتار و نمایش در جسم من،
      • همیشه شنیدم:
      •  ازدواج کنی چاق میشی،
      • سنت بره بالا چاق میشی،
      • بچه دار بشی چاق میشی،
      • این اطلاعات وارد شدنشون و حرف زدن و تکرارشون ،به ذهنم و کم کم باورشون چاقی را بوجود آورد در من .
      •  
      • انتظار چاقی یا چاق تر شدن به چه شکل در شما ایجاد شده است؟ مراحل را شرح دهید.
      • به مرور آرام‌آرام بعد که میگفتن :
      • بعد از ازدواجم چاق میشم
      • ، سنم بره بالا چاق میشم،
      • تحرکت کم میشه چاق میشی،
      • تو اصلا ژن چاقی داشتی منتهی جلوی خودتو‌ میگرفتی وگرنه شبیه مادرت هستی چاقی و باید چاق بشی!!! خوب چرا شبیه پدرم نبودم ؟یا خاله کوچکم یا مادر بزرگم ,که لاغر بودن و  ماندن؟
      • پروسه چاق شدن خودتان را به شکل داستان شرح دهید که چه پروسه ای را طی کرده اید.طی ده سال 
      • که به مادرت رفتی ببین کلا بعد از ازدواج چاق شد زایمان کرد چاق شد خانوادگی با بالا رفتن سن چاق میشیم آرام آرام با تکرار و ترسیدن من که فکر کردم روند طبیعی این که من چاق بشم پس بعد از ازدواجم .
      • بعد از آگاهی اشتباه و تکرار و باور کردن این موضوع تصویر مادرم د ر ذهنم و ترسم و حتی تشویق همسرم که ماشاالله بهت چقدر خوشحالم داری قدرتمند میشی و جوون میگیری بنده کم کم چاق شدم رفتارم و خوردنم تغییر کرد و خودم الان قبل خودمو یادم میاد تعجب میکنم و طرز خوردن الانمو با قبلا خودم مقایسه میکنم وحشت از الآنم میکردم بله بهتره بگم وحشت میکردم چون به لطف الله چند وقت کمتر میخورم یا انتخابم درستتر شده .
      • به نظر شما چرا استفاده از روش های مرسوم لاغری منجر به لاغر شدن همیشگی نمی شود؟چون داریم برعکس میریم مسیرو از جسم که نتیجه اخر هست شروع میکنیم 
      • باید از ورودی درست بعد تکرار و تغییر باور و بعد مرور افکار و تصویر سازی و تکرار و تغییر رفتار و بعد نمایش لاغری در جسم باش.
      • با آگاهی که از محتوای نوشتاری و ویدیوی آموزشی کسب کردید پروسه چاق شدن از به شکل مرحله به مرحله شرح دهید.
      • اگاهی 
      • تکرارشون و آرام‌آرام تغییر باور 
      • مرور افکار تصویر سازی 
      • و تغییر رفتار و نمایش در جسم.
      • لاغری با ذهن چگونه به شما کمک می کند تا پروسه لاغر شدن ار از سطه افکار شروع کرده و تا سطح جسم ادامه دهید.
      • به آرامی و آسانی و لذت و نامحدود 
      • از ذهن شروع می‌کند با
      • دادن باور درست 
      • با تغییر باور و 
      • تکرار و مرور افکار و 
      • تغییر رفتار و نتیجه در جسم نمایش‌داده میشود.
      • از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسیدمرور نکات آموزشی نوشته شده .

      خداوندا ممنونم استاد خیلی ممنونم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار متناسب شاد
      1402/07/26 15:32
      مدت عضویت: 1455 روز
      امتیاز کاربر: 6767 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 630 کلمه

      سلام بر استاد عزیز و دوستان همراه

      امان از این باورهای مخرب که داره لذتهای زندگی کردن ما رو ازمون میگیره .

      نمونه اش دیروزصبح دوشنبه .

      مثل همیشه پا شدم و دلم هوس املت کرد وفقط یه دونه تخم مرغ املت زدم و خوردم ومادرم منو دید .

      موقع ناهارشد یه مقدار ازشام دیشب مونده بود تصمیم داشت برای ناهار گرم کنه و بخوریم اما چون مقدارش کم بود بهم گفت سیب زمینی سرخ کنیم بزاریم کنارش کافیه .

      من بهش گفتم خوب کوکو میکنیم بهتره .

      مادرم نگام کرد وگفت تخم مرغ زیاد میخوری کبد چرب میگیری .

      آخه خودش کبدش چربه بااینکه لاغره . و خواهر بزرگترم هم کبدش چربه و پسرش هم همینطور . ویک دونه داداشم هم همینطور .

      چون همشون این باور رو دارند که زرده تخم مرغ باعث بیماری کبد چرب میشه .

      حتی خواهرزاده کوچیکم که ۶ یا۷ سالش بود تخم مرغ آب پز بهش میدادیم زردی اش رو می انداخت وسفیده اش رو میخورد .

      وباور اصلیشون از ورودی باشگاه آقایان نشات میگیره و از اونجا به خونه ما منتقل شده وچندساله هی تکرار میشه و مادرم که به ندرت تخم مرغ میخوره وشدیدا ازش میترسه .

      و.خدا روشکر من چون همش باور داشتم که نعمتهای خدا باعث ضرر و آسیب بدنمون نمیشه من دچارش نشدم علیرغم اینکه مصرف تخم مرغم بیشتر از اونهاست .

      و یکسالی هم میشع که استاد عباسمنش وخانومش رو میبینم که استاد یک روزی ۱۲ تا تخم مرغ وخانمش ۹ تا تخم مرغ رو نیمرو زدن و خوردن واصلا  کبد چرب هم ندارن .

      البته من نهایت خیلی گرسنم باشه فقط دو تا بیشتر نمیتونم بخورم .

      حالا میبینم تو محیط خونه خودمون وخواهرمون علیرغم ترس لز کبد چرب بیماری کبد چرب گرفتند .

      الان که تو این مسیر دارم حرکت میکنم کم کم دارم متوجه میشم این ورودی های مخرب رو که بدون هیچگونه سند ومدرکی داره بهم منتقل میشه و لذت زتدگی رو ازمون میگیره .

      یعنی چی من دلم املت میخاد ازش بگذرم برم خامه وعسل بخورم .این همون محدود کردن میشه که با روح من سلزگارنیست. 

      از کودکی تا به الان اگر خوب دقت کنم کلا متوجه بیشمار وروری های اشتباه میشم که دارم به ذهنم خوراک میدم .

      مثلا

      خونمون اعتقاد دارن چون خانونها الان دنبال آزادی هستند باعث شده بنیان خانواده خراب بشه . واین رو تا الان میلیون ها بار شنیدم چرا خانوم باید برای روسری نزاشتن اعتصاب کنه چرا خانوم یا آقا بدون همسرش دورهمی یا مهمانی یامسافرت بره و….

      ولی الانا چون ذهنم بازتر شدا وخوب که دقت میکنم میبینم خیلی ها رو میشناسم زندگی خوبی دارن و دو طرف به هم آزادی میدن وسبک زندگی خودشان رو دارن .

      خیلی ها. آنقدر که تازه متوجه شدم این باور اشتباهی بود که سالیان سال به ذهنم دادن و من همش از مردهای جامعه میترسیدم چون به چشم فرد حریص میدیدمشون و مرتب خودم رو محدود میکردم .

      در مورد روال چاقی موردهایی که یادم میاد چقدر تو محیط فقط خونه بهش پر وبال دادم میگم اینقدر چاقی که بودم واقعا کم بود بایستی دهها برابر چاق تر می بودم .

      از ۷ سالگی تا به امروز . 

      الانا که دارم روی خودم کار میکنم یه جایی صحبتی میشه سریع ذهنم آلارم میده تو باور نکن درست نیست .

      یعنی چی فلانی زندگیش رو رواله آرامش داره بچه هاش ازدواج کرده و خوب کیف و زندگی میکنه طبیعیه چاق باشه .

      درسته اون فرد موردنظرشون الان چاقه ولی من صدها نفر رو میتونم همین الان نام ببرم که زندگیشون لاکچری و آرامش زیادتر اما کاملا متناسب هستند .

      همین یک دونه باور رو که پیدا کردم کلی وزنم  کمتر شد .

      وجقدر این مسیر باید حواسم جمع باشه .

      چون من دارم تو اجتماعی زندگی میکنم که مجبورم با دیگران ارتباط داشته باشم پس مواظب وروری های ذهنم باشم و داده های بیرون رو غربال کنم و اونی که غلطه رو وارد ذهنم نکنم .

      استاد خیلی خوب آموزش میدید وآموزشتون واقعا بی نظیره ازتون بی نهایت سپاسگزارم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار حیرت انگیز
      1402/07/18 19:30
      مدت عضویت: 346 روز
      امتیاز کاربر: 706 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 670 کلمه

      به نام خالق بهترینها 

      سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان همگام 

      حل تمرینات اصلاح افکار چاق کننده 

      • نگرش شما درباره تاثیر افکار چاق کننده در وضعیت جسمی فعلی خود چیست؟

      آنچه من امروز هستم نتیجه افکار من است که به رفتار من و سپس جسم من تبدیل شده و جسم ما نمایانگر ذهنیات و افکار ماست 

      مثل ضرب المثلی که می‌گفت 

      تا کسی دهان باز نکند علم و هنرش پنهان می‌ماند و شناخته نمی‌شود 

      • نظر شما درباره در معرض افکار چاقی قرار گرفتن و ورود اطلاعات درباره چاقی در ذهنتان چیست؟
      • اطلاعات چاقی هم از طریق جامعه و اطرافیان وارد ذهن ما شده و هم خودمان آنها را ایجاد کرده ایم و مدام خودمان را در تماس با این افکار قرار داده ایم 
      • و کلا در معرض هر چیزی قرار بگیری به آن مبتلا میشوی 
      • مثلا اگر کسی سرماخورده باشد و ما بدون رعایت نکات بهداشتی با  او تماس پیدا کنیم قطعا ما هم سرما میخوریم 
      • و گویا خود کرده را تدبیر نیست 
      • پس وقتی ما مدام خودمون و در معرض افکار چاقی قرار بدیم قطعا به چاقی دچار میشیم 
      • انتظار چاقی یا چاق تر شدن به چه شکل در شما ایجاد شده است؟ مراحل را شرح دهید.
      • انتظار چاقی و چاقتر شدن ار آنجایی در من قوت و قدرت گرفت که دیگر هیچ روشی از روش‌های لاغری روی جسم من تاثیر گذار نبود و من چون میگفتم من زیاد میخورم طبیعیه چاق باشم من کم تحرکم طبیعیه چاق باشم و با مرور افکار مختلف و تصور علت‌های مختلف چاق بودن و چاقتر شدن رو برای خودم طبیعی میدونستم و حتی زمانهایی هم که تحت فشار جسم قصد لاغری داشتم یقین داشتم این تلاش بی فایده و کوتاه مدت خواهد بود 
      • پروسه چاق شدن خودتان را به شکل داستان شرح دهید که چه پروسه ای را طی کرده اید.
      • منم مثل همه افراد چاق به مرور چاق شدم و تا قبل وارد شدنم به مسیر تناسب فکری اصلا نگرشی درباره پروسه چاق شدن خودم نداشتم اما اگر بخوام یه گذر داستانی روی پروسه چاقی خودم داشته باشم اینطور باید بگم که 
      • یکی بود یکی نبود یه دختر متناسب و زیبایی بود که وقتی ازدواج کرد بخاطر یه سری خجالتها و رودربایستی ها مجبور بود هر چی جلوش میزارن بخوره و صداش در نیاد و این کار اونو تبدیل کرد به یک همه چیز خوار 
      • از طرفی  مدام توی گوشش میخوندن که ما عروس چاق دوست داریم و این دختر بینوا افتاد توی یه مسیر خفن و ترسناک 
      • بعدشم که تو دلی هاش رو  بدنیا آوورد همش از اطرافیان میشنید که: مصی کاراش زیاده ،مصی باید بخوره تا  جون داشته باشه ،از پس سه تا فسقلی بر بیاد و اون باور کرده بود اگر نخوره از پس سختی های زندگیش بر نمیاد و هر روز اون خلاصه شد توی خوردن  و خوردن 
      • از طرفی چون مصی ،دست پختش بی نظیر بود و مهمون داریش بی بدیل، تبدیل شد به یک، کولفت و کوزت هتل دار که حالا به کارهای روتینش، فشار بی امانه مهمان های ناخوانده هم اضافه شده بودو خلاصه خونه مصی و سعید شده بود هتل و به بهانه دوست داشتن سه قلوها ما روز بدون مهمان تا مدتها به خودمون نمی‌دیدیم  و  مصی بیچاره فکر می‌کرد برای اینکه جون داشته باشه مدام باید بیشتر بخوره و این شد که زیاد خوردن براش تبدیل شد به عادت و این جسم چاق براش پدید اومد 
      • به نظر شما چرا استفاده از روش های مرسوم لاغری منجر به لاغر شدن همیشگی نمی شود؟
      • روش‌های مرسوم لاغری ،هرگز منجر به لاغری همیشگی نمی‌شود چون اصلا این روش‌ها لقمه را چپکی و برعکس میخوان به ما بخورانند و از آخرین مرحله چاق شدن وارد میشن و با فشار به جسم و به طبع آن فشار به ذهن قصد لاغر کردن ما رو دارند و چون ذهن سیستمش جوریه که هیچ فشاری و نمیتونه به صورت ابدی تحمل کنه ما روش‌های لاغری و رها می‌کنیم و به روال عادی زندگی برمیگردیم و چون روال زندگی ما بر پرخوری و فرمول‌های غلطه دوباره روز از نو و روزی از نو و ما دوباره چاق می‌شویم 
      •  
      • به دو سوال بعدی در کامنت قبلی ام پاسخ داده ام 
      • پروردگارا توفیق جبران زحمات استاد روشن را روزی ما کن 
      • الهی به امید تو 
      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار حیرت انگیز
      1402/07/18 17:49
      مدت عضویت: 346 روز
      امتیاز کاربر: 706 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,261 کلمه

      به نام خداوند خلق کننده ام 

      سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان همگام 

      اصلاح افکار چاق کننده 

      همه ی ما استاد چاقی هستیم ولی بخاطر آموزش‌ها و اطلاعات اشتباهی که در جامعه مرسومه هرگز نتونستیم از چاقی رها بشیم 

      حالا این آموزش‌ها و اطلاعات اشتباه موجود چطور روی ما تاثیر گذاشت ؟

      اطلاعاتی که ما درباره یادگیری چاقی و لاغری از طریق جامعه دریافت کردیم مجموعه افکار ما رو شکل دادند 

      حالا ما میخوایم ابتدا روند چاق شدن خودمون و بررسی کنیم تا دلیل منطقی بودن روش لاغری از طریق آموزش‌های ذهنی برامون روشن بشه 

      روند چاقی من 

      خوب منم یه روزی متناسب بودم همه ما یه روزی متناسب بودیم و این چاقی ذره ذره و گاماس گاماس در ما شکل گرفت حالا چطور ؟با طی کردن مراحل پایین 

      مرحله اول :ایجاد افکار چاقی 

      من با ترسیدن از چاقی و قدرت دادن به چاقی در حال فکر کردن به چاقی بودم ،وقتی کسی و میدیدم ناخودآگاه اول میبردمش روی باسکول ذهنم ببینم چاقه یا لاغره و بعد اگر چاقتر از من بود خوشحال میشدم که الهی شکر من اینقدر چاق نیستم و اگر لاغر تر بود تو دلم کلی خشم بهش پیدا میکردم که خدا شانس بده 

      این فقط یکی از فکر کردن‌های من به چاقی بود 

      من زمانهایی که بیرون میرفتم تمام حواسم به تابلوها و تبلیغات خوراکی ها و مغازه های خوراکی فروشی بود و اینجام باز داشتم افکار چاقی و در خودم رشد میدادم 

      قبل غذا خوردن با شنیدن بوی اون غذا ،بارها لذت خوردنش و برای خودم بیشتر کردم ،به‌به ببین بوش اینه مزه اش چیه 

      یا حتی با دیدن قیافه غذا هم فکر چاقی داشتم حالا ببین شکلش اینه طعمش چیه 

      و هزاران هزار فکر چاقی که در تمام مواقع زندگی خودم اونها رو بوجود می آوردم و در دامان خودم پرورششون میدادم 

      محال بود به خوردن فکر نکنم همیشه یه برنامه ای برای خوردن داشتم ،وقتی با افراد متناسب برخورد میکردم میدیدم اونها اصلا به چیزهایی که من فکر میکنم حتی کوچکترین توجهی ندارند فهمیدم این همه سال با این افکار غلط چه بلایی سر خودم آوردم 

      مرحله دوم :تصویر سازی ذهنی 

      ما در فیزیک یاد گرفتیم انرژی از بین نمیره بلکه از نوعی به نوع دیگه تبدیل میشه 

      افکار ما دارای انرژی هستن یعنی افکار ما دارای فرکانس و ارتعاش هستند و وقتی ما به چیزی فکر می‌کنیم ناخودآگاه وارد مرحله تبدیل این انرژی میشیم و افکار ما به تصویر ذهنی ما تبدیل میشن 

      مثلا همون موقع که داشتم به بوی خوش غذا فکر میکردم بعدش تصور کردم بوش اینه مزه اش چیه ؟

      یا حتی قبل رفتن به مهمانی و عروسی بارها تصویر سفره ای مجلل و خوراکی های خوشمزه رو برای خودم مرور کردم 

      یا حتی چون ما خانمها مسئول پخت غذا برای اعضای خانواده هستیم همیشه اول فکر میکردم چی بپزم بعد تصور می‌کردم چطور و با چه تکنیکی بپزمش که متنوع‌تر و خوشمزه تر بشه و بعد  تزئینش و سروش و تصور می‌کردم 

      و خلاصه اینکه همه ما تجربه این تصاویر ذهنی که بعد از مرحله فکر کردن بوجود میاد و داریم 

      مرحله سوم:تبدیل به گفتار 

      این مرحله هم که اصلا جز جدانشدنی زندگی افراد چاقه

      یا داشتم با دیگران راجع به تکنیک‌های پختن و خوش طعمتر شدن یا غذاهای جدید یاد گرفتن صحبت می‌کردم 

      یا صحبت درباره تجربیاتمون از فلان رستوران یا فلان کافه و هتل 

      یا صحبت درباره دست پخت فلان کس 

      یا صحبت کردن برای توجیه خودم و بقیه که چاقی من به این دلیله به اون دلیله ،من درش نقشی ندارم و شانسمه ،سرنوشتمه و…..

      یا صحبت درباره انواع روش‌های لاغری که زودتر نتیجه میده 

      و کلی صحبت درباره چاقی داشتم 

      مرحله چهارم:بوجود آمدن چاقی 

      اینقدر سه مرحله قبل و تکرار و تکرار میکردم تا در نهایت نتیجه ای جز چاقی برام بوجود نمی‌اومد 

      با پرورش افکار و تصاویر ذهنی و بعد گفتگو درباره چاقی من چاقی و به سمت خودم جذب میکردم و واقعا اگر چاق و چاقتر نمیشدم با این اشتباهات جای تعجب داشت 

      مرحله پنجم:ترسهای رهایی از چاقی 

      حالا وارد مرحله غول آخر میشدم ؛

      باید با چاقی مقابله میکردیم و حالا توی این مرحله دچار می‌شدیم به انواع اشتباهات که نه تنها ما رو لاغر نمی‌کرد بلکه کلی صدمات جبران ناپذیر جسمی و روحی برامون به همراه داشت و ما رو بصورت برعکس میخواستن به لاغری برسونن یعنی از مرحله آخر به اول 

      با تحت فشار قرار دادن جسم دقت نکردیم هیچ وقت که چاقی ما راحت و بی دردسر از فکر ما شروع شد 

      الان دیگه وارد مسیر هدایت درست شدیم و میخوایم یکبار برای همیشه لاغر بشیم و لاغر بمونیم البته بدون هیچ رنج و فشار جسمی و روحی چطور ؟طبق مراحل پایین 

      روند لاغری از طریق آموزش اصول ذهنی 

      لاغری با ذهن به ما میگه از همون راه راحتی که چاق شدی میتونی استفاده کنی و لاغر بشی و مهمتر از لاغر شدن لاغر موندنه چیزی که هیچکدوم از روش‌های غلط لاغری برای ما نداشت

      مرحله اول:پاک کردن افکار چاقی و جایگزین کردن افکار لاغری 

      توی این مرحله ما میاییم فکر می‌کنیم که چه افکار و نگرش‌های چاق کننده ای داشتیم یا اونها رو  به مرور زمان بطور کامل پاک می‌کنیم یا کمرنگ می‌کنیم 

      گفتم که قبلا من زیاد به چاقی و لاغری افراد فکر میکردم اما الان اصلا به چاقی و افراد چاق توجه نمیکنم به جای اون افراد لاغر و بسیار تحسین میکنم و مدام با خودم نجواهای درونی دارم که ذات جسم ما لاغریه و منم راحت دارم بهش میرسم 

      و هر فکری داشتم درباره چاقی الان اونو با افکار لاغری جایگزین کردم البته تا جایی که یاد گرفتم 

      مرحله دوم :تصویر سازی ذهنی 

      من مدام خودم و در اندام و لاغری تصور می‌کنم و این تصور حالم و عالی میکنه 

      من دیگه قبل پختن غذا نحوه پخت و چیدمانش و تصور نمیکنم 

      و بطور کل هر اشتباهی در تصویر سازی چاقی داشتم و یا حذف کردم یا تصاویر لاغری و جایگزینش کردم 

      مرحله سوم :تبدیل به گفتار 

      یعنی عاشق این مرحله ام ،من دیگه اصلا راجع به چاقی صحبت نمیکنم راجع به فلان غذا و فلان رستوران حرف نمیزنم با کسی به جای اونها میام توی سایت و با دوستانم درباره لاغری گفتگو میکنم کامنت میخونم فایل میبینم و کلا گفتگوهای من متمرکز روی لاغری شدن 

      مرحله چهارم :بوجود آمدن لاغری 

      بعد از عبور از تمام مراحل بالا حالا آرام آرام وقتی ذهن متناسب شد تغییرات جسمی ما نمود پیدا میکنه 

      یواش یواش روند لاغری شروع میشه و ما در یک شیب ملایم قرار می‌گیریم خودمون به خوبی متوجه میشیم تمایلاتمون تغییر کرده ،نحوه خورد و خوراکمون عوض شده،مهمتر از همه آرامش داریم و شادیم ،کم کم احساس سبکی لذت بخشی تمام وجود ما رو فرا میگیره و این یعنی زندگی 

      ما با روش اصول ذهنی لاغری و زندگی می‌کنیم و با لذت لاغر میشیم ،تمام جنبه های زندگیمون تغییر میکنه و ما به یک سبک جدیدی از زندگی دست پیدا می‌کنیم 

      بدون تحمل فشار و سختی و در کمال آرامش و شادی چیزهایی و تجربه می‌کنیم که دلمون میخواد خداوند بهمون قدرتی بده تا تمام افراد چاق و هدایت کنیم به این مسیر و این رنج همیشگی انسانها رو پایان بدیم 

      جسم ما نمایشگر ذهن ماست 

      این جمله خیلی زیباست میدونید چرا به افراد چاق به دید تحقیر نگاه میشه چرا به افراد چاق به دید احمق و تنبل و کودن  نگاه میشه 

      چون جسم ما نمایشگر تفکرات و نگرش‌ها و ذهنیات ماست 

      همه میگن اگر احمق نبود اگر کودن نبود اگر تنبل نبود با جسم زیبای خودش بخاطر یک سری لذت‌های زودگذر چنین نمی‌کرد و مدام ما چاقها در حال قضاوت شدن توسط جامعه هستیم 

      اما من میخوام جسمی بسازم که فکر باز و افکار مثبت و عقل و درایت منو نمایش بده 

      من میتونم و می‌سازمش

      چقدر زیبا توضیح دادید استاد که اگر از برنامه یک کانال تلویزیون خوشمون نیاد آیا کانال و عوض می‌کنیم یا تلویزیون رو ؟

      پس من فرکانس‌ و عوض میکنم تا چیزی نمایش داده بشه که واقعیت درونی منه 

      خدایا سپاسگزارم برای هدایتی دیگر 

      استاد سپاسگزارم برای آگاهی امروزم شاد و سلامت و متناسب و در مدار آرامش باشید 

      پس الهی به امید تو 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 606 کلمه

      به نام خداوند مهربان. سلام خدمت استاد گران قدر و دوستان عزیزم. در گذشته من عوامل بیرونی را دلیل چاقی خودم میدانستم عواملی مثل : بارداری ، افزایش سن، ارث ، پرخوری ، کم تحرکی و غیره. ولی حالا میدونم که چاقی من به علت افکار من بود یعنی خودم باعث چاق شدن خودم شدم و مسئولیت خودم رو میپذیرم و حالا خودم هم مسئول لاغری خودم هستم .من با این مطالب موافقم چون خودم و اطرافیانم رو میبینم که به نحوی که گفته شد چاق شدن اکثر چاقی خانم ها به خاطر بارداریشون هست چون فکر میکنن که در بارداری چاق میشوند ومحال هست که بعد زایمان دوباره به حالت اول برگردن ویا افراد زیادی هستن که خانوادگی چاقن و این رو ارثی میدونن. اینها همه به خاطر رد و بدل شدن صحبتهایی در مورد چاقی هست که بین خانواده های چاق میشود.دوستی دارم که در گذشته لاغر بود و دلش میخواست کمی چاق شود و جالب اینکه به خاطر  چاق شدن پیش پزشک رفته بود وقتی ازش پرسیدم که نمیترسی که زیادی چاق بشی؟ اونوقت دوباره لاغر شدن برات خیلی سخت میشه؟  جواب داده بود که ما خانوادگی چاق نمیشیم و من مجبورم برای کمی اضافه وزن دست به دامن این پزشک و اون دکتر بشم. اونها در معرض اطلاعات چاق کننده قرار نگرفته بودن بلکه بر عکس در معرض ورودی های لاغر کننده بودن.فکر این که با افزایش سن ویا ارثی بودن چاقی من هم بالاخره دچار کمی اضافه وزن شوم در من بود اما باور قوی در من که باعث چاقی زیاد شد این بود که خانم ها در دوران بارداری چاق میشن و در هر بارداری میزان چاقی بیشتر میشود و محاله دیگه به حالت اولیه برگردن و برای من هم همین اتفاق افتاد .وقتی تصمیم به بارداری سوم گرفتم دیسک کمر داشتم با خودم گفتم تا اونجایی که بتونم باید از چاق شدن خودم جلوگیری کنم تا به مهره های کمرم فشار وارد نشه و اوضاع دیسکم بدتر از اینی که هست نشه. بنا براین من ترس زیادی ازچاق شدن به خصوص در ناحیه ی شکم داشتم .من با قدرت ذهن فوق العاده ی خودم وبا مرور افکار و تصویر سازی ذهنی عالی تونستم انتظار چاقی در خودم ایجاد کنم و در مدت ۲ یا ۳ هفته خودم رو اونقدر چاق کنم که هر کسی منو میدید فکر میکرد من در ماه سوم یا چهارم بارداری هستم اونم بدون این که در مقدار خوردن من تغییری ایجاد بشه. ما خیلی خوب تونستیم خودمونو چاق کنیم پس میتونیم خودمونو لاغر هم بکنیم.خوشبختانه الان دارم لاغر شدن خودم رو حس میکنم و میبینم واز این بابت خیلی خوشحالم. قبل از آشنایی با این سایت عبارت ( پندار نیک، گفتار نیک، رفتار نیک) رو شنیده بودم و خیلی این عبارت رو دوست داشتم و الان بیشتر درک کردم که اینها قوانین خداوند برای خوشبختی ما هستن و میزان عمل به این عبارت شرایط زندگی ما رو رقم میزنه من در مورد بارداری و وضعیت جسمم در اون دوران پندار نیک نداشتم ، گفتار نیک هم نداشتم و رفتار نیکی هم نداشتم پس در. نتیجه نه تنها دچار چاقی شدم بلکه دچار افسردگی هم شده بودم .من میترسیدم که چاق بشم وبرای ذهن ما فرقی نداره از موضوعی بترسیم و بدمون بیاد ویا اونو دوست داشته باشیم اون موضوع در زندگی ما گسترش پیدا میکنه .افکار. به شکل انرژی هستن و میدونیم که انرژی از بین نمیره بلکه از حالتی به حالت دیگه در میاد پس فکر هم از بین نمیره بلکه با مرور به شکل کلام در میاد و کلام تکرار میشه و به جسم تبدیل میشه این پروسه ی چاق شدن ما بود در نتیجه به همین شکل هم باید لاغر بشیم. 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهرا
      1402/05/22 10:09
      مدت عضویت: 396 روز
      امتیاز کاربر: 24580 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 658 کلمه

      سلام استاد صبح شما بخیر و شادی 

      چقدر خوشحالم که دراین مسیر هستم و هرروز به آگاهیهای من اضافه میشود و روز به روز یک مانع لاغری را شناسایی کرده و آن را برطرف میکنم 

      در مورد این سه کلمه (پندارنیک -گفتارنیک – کردارنیک )که گفتید خوب فکر کنید جای بسی تامل دارد این حرفها را درتمام ادیان دینی به نوعی صحبت کردند و گفتند درمورد این کارها مقداری تمرکز و فکر کنید تا سعادتمند شوید 

      پندارنیک = فکرما است که برای متناسب شدن افکار چاقی را با افکار لاغری میبایست تغییر بدهیم 

      گفتارنیک = همان صحبت درمورد چاقی است که به قولی شاهد برایخود جمع نکنیم برای چاقی و درمورد متناسب شدن مطالعه و صحبت کنیم 

      کردارنیک = رفتار و عملکرد ما است که برجسم ما تاثیر میگذارد که این دربدن خودبخود عمل میکند و از افکار ما سرچشمه میگیرد 

      ما انسانها به 2 طریق چاق شدیم 1- دوست داشتن برای چاقی 2- ترسیدن از چاقی 

      ما باید همانطور که شما بارها در فایلها گفتید 1- درمورد چاقی فکر کردیم و به ان توجه کردیم حالا به 2 صورت بالا 2- درمورد چاقی یاد دوست داشتیم یا متنفر بودیم صحبت کردیم 3- بدن ما با توجه به افکار چاقی مارا به سمت چاقی برده است 

      پس باید دوباره همین مسیر را برعکس کنیم از بالا به پایین نه از پایین به بالا چون از سختی و فشار به جسم چیزی عاید ما نخواهد شد پس مسیر را درست از بالا به پایین 1- استفاده از افکار لاغری به جای چاقی 2- صحبت کردن درمورد لاغری و دراین مسیر بودن 3- جسم خود بخود لاغر میشود 

      • نظر شما درباره در معرض افکار چاقی قرار گرفتن و ورود اطلاعات درباره چاقی در ذهنتان چیست؟ چون در خانواده ما بیشتر افراد چاق بودند و افکار چاقی هر لحظه تکرار میشد و فکر میکردم ژنتیکی من چاق هستم ورورد اطلاعات چاقی درذهن من زیاد بود 
      • انتظار چاقی یا چاق تر شدن به چه شکل در شما ایجاد شده است؟ مراحل را شرح دهید.چون همه اکثرا چاق بودیم من هم از خودم هرروز انتظار چاق ترشدن داشتم با دیدن و شنیدن اطرافیان که ما ارثی چاق میشویم و تا پایان عمر همین طوری هستیم 
      • پروسه چاق شدن خودتان را به شکل داستان شرح دهید که چه پروسه ای را طی کرده اید. از وقتی به دنیا امدم چاق بودم باوزن 5کیلو – همیشه به من گفتند که ژنتیکی چاق هستم – با دیدن عمه ها و عموهای چاق این فکر تایید شد – باتایید شباهت زیاد من به عمه بزرگی این فکر در ذهن من  قوت گرفت – همیشه از چاقی من تعریف و تمجید میگردند و من خودم را قوی میدیدم – بعد از مشکلات جسمی از جسمم شروع کردم به لاغری و هرگزموفق نبودم – و الان در سن 47 سالگی متوجه شدم من از فکر چاق شدم نه ابتدا ازجسم 
      • به نظر شما چرا استفاده از روش های مرسوم لاغری منجر به لاغر شدن همیشگی نمی شود؟چون پروسه لاغری از انتها به ابتدا ازجسم شروع میکنیم و این روش جواب نخواهد داد از بالا به پایین از فکر و رفتار و بعد جسم است 
      • ا آگاهی که از محتوای نوشتاری و ویدیوی آموزشی کسب کردید پروسه چاق شدن از به شکل مرحله به مرحله شرح دهید.1- ورورد افکار چاقی به ذهن – 2- درمورد چاقی صحبت کردن و تاییدیه گرفتن از دیگران 3- رفتار درجسم ما نمایان میشود و ما چاق تر میشویم 
      • لاغری با ذهن چگونه به شما کمک می کند تا پروسه لاغر شدن ار از سطه افکار شروع کرده و تا سطح جسم ادامه دهید.ابتدا باید ذهنمان را از افکار چاقی خالی کرده و افکار لاغری را جایگزین کنیم 2- درمورد چاقی خود صحبت نکنیم و فایلها و نظرات دوستان را بخوانیم 3- کم کم لاغری را درجسم مشاهده خواهیم کرد 
      • از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.فقط از طریق تناسب با ذهن میتوانیم این پروسه را درست طی کنیم تا به سرزمین لاغرها برگردیم 
      • ممنون از شما استاد عزیز بابت این همه آگاهی که به ما می دهید 
      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1402/01/03 10:01
      مدت عضویت: 497 روز
      امتیاز کاربر: 11065 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,645 کلمه

      سلام و درود .

      روند چاقی در من   : 

      توجه به چاقی در اطرافیان 

      بد اومدن از چاقی اونها 

      ترس از چاق شدن خودم 

      عدم توانایی خودم در مقابل چاقی و دادن قدرت دست چاقی

      رنج از نخوردن غذا

      رنج از خوردنهای زیادی 

      استفاده از روشهای جسمی برای کاهش وزن و رسیدن به باور سخت بودن لاغری .

      مدت زمان چاق بودن 

      هر چی زمان بیشتر میگذشت و من چاقی رو بیشتر میدیدم بیشتر ازش بدم می اومد و اون رو برای خودم بزرگتر میکردم . 

      توجه به جسم چاق نه به افکار چاق 

      حالا هر چقدر بیشتر رنج میکشیدم از چاقی برای اینکه به ایمنی برسم دنبال لذت بودم و چون خوردن برای من لذته حالا برای فرار از ترسها و تنفرها و رنجهایی که کشیدم به غذا پناه میبرم و  برای خودم بتش کردم . و اتفاقا کاش فقط به همین پناه بردن بسنده میکردم بعد از اینکه با خوردن خودمو آروم میکردم حالا بعدش سرزنش میکردم خودمو که چرا خوردم و دوباره با تحقیر کردن خودم رو نیازمند به غذا می کردم . 

       علت اصلی همه ی این چاقی ها خودم هستم . 

      من خودم خودم رو چاق کردم . 

      و چقدر قشنگ  روند چاقی رو انجام دادم . 

      حالا روند لاغری 

      اول باید بپذیرم چنین شرایطی رو خودم خلقش کردم .

      بعد بپذیرم که میتونم تغییرش بدم .

      بعد بپذیرم که راه درست لاغر شدن رو پیدا کردم . 

      بعد کم کم سعی کنم کارهایی که بهم حس چاقی میده انجام ندم . 

      چطور ؟ با تصویر سازی نکردنش . 

      بزرگترین چیزی که به من حس چاقی میده  پرخوری هست . یعنی خوردن موقع سیری . 

      حالا عوامل ایجاد کننده ی این فعل که در من حس چاقی ایجاد می کنه در فکرمه . اول اینکه نظر منفی نسبت به پرخوری دارم . یا باید نظر منفی رو پاک کنم و کلا با فعلم به صلح برسم یا راحتتر از اون اینه که  عوامل ایجاد کننده فعل رو تکرار نکنم تا فعل پرخوری رو انجام ندم . زیاد فکر کردن به خوردن فعل پرخوری رو ایجاد می کنه . زیاد دیدن خوراکیها فعل پرخوری رو ایجاد می کنه . زیاد شنیدن در مورد مصرف خوراکیها فعل پرخوری رو در من زیاد می کنه . 

      خب من در همه ی سطوح باید روی خودم کار کنم تا احساس لاغری در همه ی سطوح در من جاری بشه . 

      اول به  مواد غذایی فکر نکنم . به اندام لاغر فکر کنم . کدومش لذتبخش تره ؟ 

      خوشمزه ترین مواد غذایی لذتش فقط در حد چند لقمه است بعدش جسم من سیر میشه و مابقی اون لذت  با استفاده از فرمولهای ذهنیه . 

      لذت خوردن فقط یه لذت کم و محدوده . چرا لذت خودمو زیاد نکنم . لذت لاغر بودن و سبک بودن و فرز بودن یه لذت ماندگاره که هر وقت بهش فکر کنم حسش می کنم . 

      چرا خودمو رنج بدم و در چاقی زندگی کنم . 

      من با به اندازه خوردن مواد غذایی احساس چاقی رو در خودم پاکسازی می کنم . 

      در فکر خودم مدام به نخوردن یا خوردن فکر نمی کنم و به جاش به  اندام لاغرم و رویاهایی که از لاغریمه در دهنمه فکر می کنم تا هر چه بیشتر لاغری رو برای خودم لذتبخش تر کنم . 

      نخوردن  در زمان سیری رو برای خودم لذت بخش می کنم . 

      استاد زیاده خوردن انسان رو تحقیر می کنه . 

      انسان چاق مورد سرزنش واقع میشه . هر چقدرم من با خودچاقم به صلح برسم ولی دیگران من چاق رو سرزنش می کنند . دیشب رفتم خونه خاله بابام . باز هم تحقیرها شروع شد .

      بابای خودم از همه بدتر . من دیشب خونه خاله بابام فقط یه سیب خوردم و یه باقلوای کوچولو و از کف دست کمتر آجیل . برای شام هم فقط یه نصفه کفگیر برنج و یه تیکه مرغ . 

      اونقدر از چاقیم حرف زدن که اشکمو دراوردن . شاید بگن مرد نباید گریه کنه ولی استاد اونا اشک منو دراوردن . 

      ولی از طرفی عزممو جزم کردم که حتما از همین طریق به خواسته ام برسم من چند کیلویی کم کردم و حال خوب رو تجربه کردم . شاید هنوز کوه اضافه وزن با منه ولی من سنگریزه به سنگریزه این کوه رو جابجا می کنم . هنوز تغییرات من اونقدری نشده که دیگران بفهمن 

       اونها هیکل چاق منو که ساخته شده با افکار قبلیه میبینند . افکار چاقی هنوز  در من قالبه و قدرتش بیشتر از افکار لاغریه ولی من دارم قدم به قدم تغییر می کنم . 

      من به تغییرات کوچیک خودم نگاه می کنم . 

      دیشب با خودم گفتم عطا ناراحت نشو اینا دارن تو رو بر اساس اعمال و رفتار گذشته ات سرزنش می کنند . 

      تو تغییر کردی عطا . خودت که میدونی تغییر کردی . از حرفاشون ناراحت نشو . انگیزه بگیر و حرکت کن .  تو راه درست رو پیدا کردی اینه که مهمه . مهم اینه که داری هر روز در مسیرش یه حرکت کوچیک می کنی . داری اندام لاغرتو حس می کنی . داری با جزئیاتش تصورش می کنی شاید دائمی نیست این تصور کردنه ولی بهت حس خوب میده . تو در افکارت تغییر کردی . تو دیگه رفتاری انجام نمیدی که حس چاقی بهت بده . فقط کافیه ادامه بدی تا بیشتر تکرار کنی . تو زمان بیشتری باید در لاغری بمونی .

      پس از حرفاشون ناراحت نشو و فقط ادامه بده . 

      اونا دارن گذشته ی تو رو سرزنش میکنند چون تو بارها خودتو به خاطر چاقیت سرزنش کردی هنوزم افکار سرزنشگر داری که از بیرونم جذب کردی . 

      اونا آیینه تو هستن . دارن افکارتو بهت نشون میدن ازشون قدر دان باش و فکرتو تغییر بده . 

      اونا بهت نشون دادن که بازم باید بیشتر و بیشتر با چاقیت به صلح برسی . نباید از درون خودتو سرزنش کنی که از بیرون هم چنین مواردی جذبت نشه .

      تو باید خود فعلیتو بیشتر دوست داشته باشی .

      عطا تو تغییر کردی . تو از خود چاقت داری فاصله میگیری و به خود لاغرت داری نزدیک میشی . باور بد بودن چاقی رو کنار بزار . چاقی چیز بدی نیست . چاقی فقط یه آیینه از تفکرات توست . بهش به چشم آیینه نگاه کن ازش رنج نکش . 

      تو در آیینه چاقی خودتو ببین عطا . 

      تو فقط باید انتخاباتو تغییر بدی . فکر نکن که باید کار خاصی انجام بدی . فقط کافیه هر چه بیشتر و بیشتر به خودت عشق بدی و خودتو دوست داشته باشی . 

      به جای سرزنش خودت و دیگران خودتو و دیگران رو دوست داشته باش .

      به جای جنگیدن با خودت و دیگران  با خودت و دیگران به صلح برس 

      از حرفهایی که ناراحتت می کنند عبور کن . اونا یه بار گفتن ولی تو خودت بارها و بارها در سرت تکرارش می کنی . 

      خودت دیگه تکرار نکن . مگه رنج نمیکشی از یاداوری اون خاطرات . پس توجهتو از روش بردار . به خاطراتی که قراره بسازی توجه کن .

      یه روزی همه ی اینایی که سرزنشت دارن می کنند تحسینت می کنند و بهت میگن آفرین عطا عجب هیکلی برای خودت ساختی . ولی دلم میشکنه استاد . من همون آدمم فقط انتخابام تغییر کرده . 

      اونا حق ندارن منو به خاطر چاقیم سرزنش کنند یا به خاطر لاغر بودنم تحسینم کنند . 

      من همون عطام . عطاست که برای من ارزش داره . فرقی نداره با چه انتخابهایی . من نه تحسین و تایید اونارو میخوام نه تحقیرشون رو .

      پس فقط باید روی پای خودم بایستم . خودم خودمو برای خودم عزیز کنم . خودمو به خاطر چاقیم سرزنش نکنم خودمو به خاطر لاغر بودن تایید نکنم . بلکه خودم رو به خاطر جوهر انسان بودتم تایید و تحسین کنم نه به خاطر انتخابها .

      انتخابها هربار تغییر میکنند ولی جوهر وجود من تغییر نمی کنه . من در هر صورتی عطام . چه عطای چاق باشم چه عطای لاغر . چه عطای پرخور باشم چه عطای اندازه خور . من عطام و ارزش من به خاطر شرف انسان بودنمه . من انسان هستم و به خاطر انسان بودنم شایسته ی تکریم و احترام هستم . اول باید احترامم دست خودم باشه . انسانها همدیگه رو به خاطر اعمالشون قضاوت می کنند . پس  یا نباید ناراحت بشی از قضاوتشون یا اگه ناراحت میشی فعلتو بیشتر تغییر بده . 

      تغییر فعل هم که کاری نداره . از تغییر تفکرت شروع کن . در این مسیر با انگیزه تر حرکت کن . 

      فکرتو بیشتر تغییر بده . برخوردت با مواد عذایی رو طوری کن که بیشتر احساس لاغری کنی . رابطه ات رو بازم بیشتر و بیشتر با خودت به صلح برسون . خودتو بپذیر . عاشق خودت باش . عاشق همه ی رفتارهات باش و کم کم و آهسته اهسته فقط انتخاباتو تغییر بده . 

      فایلها رو دقیقتر گووش کن تا تفکرت بازم بیشتر تغییر کنه ‌ . ادامه دادن لاغری با ذهن خیلی آسونه . چون لذتبخشه . راحته و تو رو در مسیر تغییر دادن نگه میدارهد. انتخابهای لاغرتو بیشتر می کنه . با لاغری بیشتر به صلح میرسوندت . لاغری رو برات آسونتر می کنه . 

      پس لاغری با دهن رو ادامه بده و با خودت از لاغری آسون صحبت کن . برای خودت رویای لاغری بساز تا احساس لاغری رو بیشتر حس کنی . تا با انگیزه بیشتری بهتر عمل کنی . 

      بهتر لقمه های اضافه که بهت حس چاقی میده رو نخوری . لقمه هایی که بهت حس تحقیر میده  رو نخور . اونقدری نخور که  بعد از خوردن عذاب وجدان بگیری . 

      شیوه درست رو انتخاب کن و بعد فکر کردن به خوردن و نخوردن رو فراموش کن و به کارهای دیگه ات برس . 

      یه روزی همه ی اونایی که تحقیرت کردن و اشکتو دراوردن برات دست میزنند که عطا چی ساختی برای خودت . 

      نمیدونم کی این اتفاق می اافته ولی می افته . یه روزی میشه تو از اینکه اناخابهاتو تغییر دادی به خودت میبالی . گرچه همین الان هم شایسته ی بالیدن هستی ولی وقتی نتیجه ای رو نمیخوای پس تغییرش بده . 

      با افکار مناسب با گفتار مناسب و با رفتار مناسب و امتداد در این مسیر  لاغری رو برای خودت خلق کن . تو ستایش شده هستی . 

      پس خودتو بستا . 

      تو عالی هستی . 

      این ستوده شده و عالی جوهر وجود خودته . 

      چون خداوند  تو رو ستوده . تو قابلیت تغییر داری . 

      پس نتایج دلخواهتو برای خودت خلق کن . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار صالحه
      1401/12/21 09:20
      مدت عضویت: 477 روز
      امتیاز کاربر: 35246 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 913 کلمه

      صبح زیبایی ماه اسفتون به خوش وشادی هم مسیران به شادی طی شه 

      تا مردسخن نگفته باشد عیب هنرش نهفته باشد 

      عیب ما با دیدن جسممون دیگه نهفته نیست اشکاره 

      شما گفتید پندارنیک تو این قسمت  ذهن ما به حساب خودش داست نیکی میکرد اموزش اطراف برام به شکل فرمول دار میاورد یاد میگرفتم چطو خودمون بد بخت کنیم داشتیم اموزش بیچاره شدن خوب خوب یاد می گرفتیم تا اینجا   موفق بودیم از اطراف اطلاعات اشتباه وکلی فرمول برای خودمون نگه داری میکردیم به این راضی نشدیم شروع به گفتن کردیم هی ار ترس وچاقی که در اینده خواهم داست کفتیم هی گفتم که خودمون سبک کنیم ولی داشتیم برای خودمون شاهد جمع میکردیم برای چاقی خودمون شاهد چمع میکردیم تاچاقتر شویم نه لاغرتر حالا هم شروع به چاق شدن بیشتر کردیم اون همه کارا که ما انجام دادیم نتهجش درجسم ما خودشو نشون داد جسم خودمون از شکل طبیعی

      خارج کردیم ودچار جاقی شدیم به این راضی نشدیم دنبال راه کار کشتیم که برگردیم به اولمون حی رژیم حی ورزش حی دمنوش حی کارهای اشتباه فکر کردن به اینک چطور لاغر بشیم باز هم اوضاع خرابتر شد چون با فکر کردن چاقی رو در مغز کسترش دادم ریشه چاقی رو قوی کریم که باد توفان تکونش نده خوب که پرژه چاقی تکمیل شده ضرب هاشو شروع میکنه توی هر فرد به نوحی بعضی چون مایوس شدن این وضعیت کامل قبول میکنن وتااخر عمر هیچ تلاشی نمکن تالحظه که احساس مرک سراغشون بیاد از ترس مرک دنبال  راهکارمیکردنند .اگه موفق بشن اون اگه بتونن خودشو نجات بدن یی عده هستن مثل ما دبال راهکار میکشت حالااینحا هستبم فهمیدم که اشتباه کردیم قبول کردیم حلا باید راهش پیدا کنیم راحت راحت بر عکس چاقی راحت میشه لاغر شد

      اسون اسون اول یاد گیری با لذتزیاد انجام میشه بعد هی برایخودمون شاهد برای لاغری جمع میکنیم مینویسیم وفتی زیاد بنوسیم ریاد شاهد جمع میکنیم برای لاغریی هرچه شاهد بیشتر حکم به نفع ماست ما برنده این پرونده هسیم چون شادهمون زیاده حالا کارزیبامیشه ما پرونده بردیم پیروز میدان شدیم جسم داره نتیجه این پیروزی نشون میده داره لاغر میشه انژی فکر کردن داره به این شکل یخ شده جسمون تبدیل به بخااب  شده بعداز بخر شدن تبدیل به بخار شده  درکل جسم ولا غریی اتفاق میفته 

      یخ جسم سنیگن مون چطور اب کنیم  چطور به اب تبدیل شده رو   به بخار  تبدیل کنیم مسیر برکشت از چاقی به لاغریی 

      ادم یاد چرخه تولید اب میندازه تو طبیعت همین اتفاق میفته اول اب رودخانه دریا با تابش خورشید گرمی محیط به بخار  تبدیل شده بخاردر سطع بالا جو سرد شده بارش بهصورت برف در مکنهای سرد روی سطع زمین مینشینه وابن جرخه برعکس اتفاق میفته 

      حال راه حل این مسلئه پیدا کنیم 

      پندا  نیک    کفتار نیک   کردا نیک 

      مرحله اول فکر کردن درباره چاقی چه باترس وچه بی ترس فرقی در مثله نداره فکر کردن انژی داره 

      وانژی به وجودامده تیدیل میشه واین تیل شدن به شکل تصویر ذهنی هست بخار اب واتری رقیق است 

      مرحله دوم  تبدیل شدن به گفتار چه با ترس وچه بی ترس از جاقی انژی متراکم شد. تبدیل بخا اب به اب فشرده شده انژی 

      مرحله سوم فکر وکفتار  د جسم خودشو نشون میده فکر دامع دار وکفتار بیشتر وفسرده شدن انژی وبیشتر شدن چاقی درجسم وچیز که میبینیم چاقی در حسم است  تبدیل اب به یخ باز م فشرده شدن بیشتر انرژی 

      در شنیدن وگفتن ودر اندیشیندن باید مواظبت بشه در وردی مخزن باید دقت کنیم چون وردی خوب باعث بهتر نتیجه گرفتن میشه در باره لاغریی با کسی خیلی صبخت نشه چون دیگران متوحه این مسیر نیستن ومارو دل سرد میکنن 

      اگه مخواهیدبهتر نتیجه بگیریم باید باحضور هر روز وخوندن دیگهای دیگران اشتباق خودمون زیاد کنیم انسان موفق کسی که از تجربه دیگران استفاده کن نه که خودش تجربه کنه با خوندن دیگاه یی فکر خوب وراهکار خوب برای لاغریی پیدا نیشه چون فکر در مورد لاغریی هست کسترش هم پیدا کرده وکار رو بهتر بسوی انجام شدن پیش میبریم .

      در مسیربر گشت افکاروکفتار چاق کننده را تغییر میدیم به افکار وکفتار لاغر کننده تبدیل کنیم وتجلی افکاروکفتار د حیم مشاهد میشه انشالله 

      بایاری خدا پرنده این میدان ما هسیم پیرو میدان ما هستیم چون فعل خواست رو صرف کردیم  ما متونیم چون توامند هستیم ما میتونیم جون اطلاعات با کیفیت جمع کردیم ما میتونیم چون اگاهی لازم یاد گرفنیم تواین مرحله دیگه بهانه بهانه همدانش داریم هم اشتباهاتخودمون متوجه شدیم اگه راه حل رو انجام ندیم دیگه باید به عقلمون شک داشته باشیم همه چیر مهیا اونوفت کاهلی کنیم نتیجه نگیرم حیف صد حیف من که دارم نتیجه مبگیرم چوم دختران سخت گیرم دارن ابراز میکنن که مامان ادامه بده داری موفق میشی   اینا راض بشن پس درست انجام داره میشه در پسرم تحول اتفاق افتاده اون دنبال کم کرن جسمس هست که به تازکی بخاطر مصرف دارو دچار اضافه وزن شده من بهش گفتم هی تکرار میکنم این یی دورغیبیش نیست اون لاغر لاغر بود تا ۴ ما پیش بهش میگم تکرا این مسیر اون گوش میکنه داره بهتر میشه انشالله همه ما مو فق این میدان باشیم بانجاتیی فرد چاق ورسیدنبالتغریی ابن مسیر چاقی در اونخانواده قطع میشه اون فرد اگه مادر باشه خیلطبیشتر بچه ها گوش کن حرفش هستن دختر بزرگم چند رو  پیش هی از من سوال می کرد بهش گفتم داری من امتحان میکنی ببینی چیزی یادگرفتم یا نه با خنده گفتنه دارم ازت یاد میگیرم  گفت دارم ازت یادمیگیرم  پس اون درمن چیزی دیده بخاطر اینکه دنبال راه حل برای مشکل من بود میگفت باید عمل کنی اون راضی شده پس درست انجام دلرم میدم موفق پیروز باشید 

      یا حق   حق نگه دراتون

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مریم
      1401/12/13 11:59
      مدت عضویت: 552 روز
      امتیاز کاربر: 4810 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,266 کلمه

               “ به نام خداوند مهربان و هستی بخش ”

      درود به دوستان عزیز و استاد ارجمند ؛

      گام پنجاه و هشتم : تبدیل افکار چاق کننده به چاقی ؛

      پروردگار دوست داشتنی و مهربانم ، همواره تو را سپاس می گویم و شاکر تو هستم که به من کمک می کنی تا به مسیر خود ادامه بدهم و امروز شنبه ۱۳ اسفند ۱۴۰۱ به یاری و کمک تو توانستم گام پنجاه و هشتم از این مسیر زیبا و لذت بخش را بردارم ،خدایا شکرت .

      پندار نیک ، گفتار نیک ، کردار نیک ، سخنی بسیار عمیق و تاثیر گذار از زرتشت پیامبر که درود خدا بر او باد ، کاملا در تمامی موضوعات زندگی صدق و دلالت می کند و همچنین در موضوع لاغری و تناسب اندام ما.افکار ما هم دارای انرژی می باشند و ما از طریق افکار و باور خود به جهان  هستی انرژی ساطع می کنیم .همان گونه که در درس فیزیک و علوم یاد گرفته ایم انرژی هیچ گاه از بین نمی رود بلکه از حالتی به حالت دیگر تغییر شکل می دهد و همیشه وجود دارد.همه ی کسانی که دچار چاقی و اضافه وزن شده اند به طور حتم در ذهن خود افکار چاق کننده داشته اند حالا یا چاقی را دوست داشته اند و مدام به آن فکر کرده اند یا از چاقی ترس داشته اند و به آن فکر می کرده اند . خود من دقیقا یادم نمی آید که از چه زمانی به چاقی توجه کرده ام و از چاق تر شدن ترسیده ام اما زمانی را به خاطر می آورم که در دوران دبستان کلاس چهارم یا پنجم بودم و تپل بودم و یکی از دایی های من خیلی به من و تپلی من علاقه داشت و اتفاقا یاد عکسی افتادم که با همان دایی خود با لباس محلی قرمز که بر تن دارم و من در حالت نشسته در آغوش دایی خود قرار دارم و او با عشق و علاقه مرا در آغوش کشیده است و شاید در آن زمان من به این فکر می کرده ام که چون تپل هستم دوست داشتنی هستم و با این فکر به چاقی توجه داشته ام و زمانی که بزرگ تر شدم و توجه من به چاقی بیشتر شد یادم می آید که هر گاه سفره را پهن می کردند و مواد غذایی و خوردنی ها را می چیدند من به این فکر می کردم که کدام خوراکی چاق کننده است و کدام لاغر کننده مثلا برنج ،سس مایونز ،نوشابه ، نان ، ته دیگ چاق کننده هستند و سالاد ، دوغ ، مرغ ، لاغر کننده هستند و من باید از خوراکی هایی که لاغر می کنند بیشتر استفاده کنم و بخورم .ما در این راه و مسیر به این درک رسیده ایم که برای ذهن ما فرق نمی کند و در واقع تشخیص نمی دهد که چه کاری را دوست داریم یا از آن کار می ترسیم تنها به توجه و دقت ما به آن موضوع می پردازد و ما را در همان فرکانس و مدار قرار می دهد. پس هر چقدر ما در ذهن خود به چاقی و چاق تر شدن فکر کنیم همان برای ما رخ خواهد داد و ما چاق و چاق تر می شویم .حال این سوال پیش می آید که ما چه کاری انجام بدهیم تا چاق نشویم؟! به طور کلی ما انسان ها اگر در زندگی خود دچار چالش بشویم اگر بتوانیم تشخیص دهیم و کشف کنیم که منشاء و مبدا چالش مورد نظر چیست و از کجاست ، راحت تر و بهتر می توانیم با آن چالش رو به رو شویم و برای آن راهکار پیدا کنیم تا بتوانیم آن را برطرف کنیم.در مورد موضوع چاقی هم دقیقا این گونه است که اگر ما بدانیم که چرا و چگونه و از چه راهی  چاق شده ایم به راحتی می توانیم خود را لاغر و متناسب کنیم .با توجه به آگاهی هایی که تا به حال به دست آورده ایم به این نتیجه رسیده ایم که :                                                                          افکار چاق کننده = گفتار چاق کننده = جسم چاق

      یعنی اینکه ما افراد چاق با فکر کردن مدام به چاقی خود و همزمان ترس از چاق تر شدن با وجود اینکه از چاقی ناراحت هستیم و آن را دوست نداریم و مشتاق لاغری هستیم اما با توجه به چاقی خود ،بیشتر و بیشتر به طرف چاقی پیش می رویم و پس از این افکار ، ما شروع به صحبت کردن در مورد چاقی ، با خود و اطرافیان خود کرده ایم و آن قدر آن را تکرار کرده ایم که بالاخره چاقی ، خود را در جسم ما نمایان کرده است. افکار حالتی آزاد و رها و سیال ، مانند بخار آب دارند و هنگامی که این افکار به گفتار تبدیل می شوند مانند این است که همان بخار آب متراکم شده و به آب تبدیل شده است و این گفتار آنقدر تکرار می شود که در جسم ما خود را نمایش می دهد مانند اینکه آب را در دمای صفر درجه قرار دهیم تا به حالت یخ در بیایید .در مورد چاقی هم دقیقا همین اتفاق می افتد یعنی افکار چاق کننده تبدیل به گفتار چاق کننده می شوند و همین گفتار تبدیل به جسم چاق می شود پس ما باید همین روند را برای لاغری و تناسب اندام به کار ببریم یعنی افکار لاغر کننده در ذهن خود ایجاد کنیم و آن را به گفتار لاغر کننده تبدیل کنیم تا خود به خود جسم ما هم لاغر و متناسب شود.در واقع جسم ما مانند یک نمایشگر تصویر عمل می کند ما باید ذهن خود را روی فرکانس مورد نظر تنظیم کنیم تا هر چیزی که مربوط به آن فرکانس می باشد را به نمایش بگذارد. این نکته قابل توجه است که ما برای رفع چالش چاقی و یا هر چالشی در زندگی خود باید با آن رو به رو شویم و به دل آن بزنیم نه اینکه از آن بترسیم و شروع به فرار کردن کنیم چون این کار هیچ فایده و نتیجه ی خوبی ندارد .من هر زمان که بر روی ترازو قرار می گرفتم و می دیدم که چاق تر شده ام بسیار ناراحت و عصبانی می شدم و تصمیم می گرفتم که با نخوردن یا کم خوردن و پیاده روی خود را لاغر کنم غافل از اینکه با این کار من تنها به جسم و روان خود فشار وارد می کردم و اصل کاری ذهن و افکار و باورهای موجود در آن بود که باید شناسایی و اصلاح می شدند. پس من با فکر و تصویر سازی ذهنی لاغر کننده مانند اینکه خود را در حالت متناسب و لاغر تصور کنم که لباسی را که دوست دارم پوشیده  ام و احساس بسیار خوب ،دل انگیز ،شاد و دوست داشتنی دارم و یا من باید با فکر اینکه فردی متناسب و لاغر هستم پس باید رفتاری مانند افراد متناسب در برخورد با مواد غذایی داشته باشم و از خوردن ترسی نداشته باشم و آزاد و رها از هر چیزی که بخواهم به اندازه ی نیاز بدنم بخورم و از آن لذت ببرم و قدرت انتخاب و تصمیم گیری را به خود بر گردانم تا بتوانم رفتار درست و صحیحی در خوردن داشته باشم و بالاخره با تکرار این افکار و رفتار و همزمان گفتار لاغری ، جسم من هم خود به خود لاغر و متناسب خواهد شد و چالش چاقی در وجود من برطرف می شود و تصویر زیبا و دوست داشتنی لاغری در جسم من نمایان خواهد شد ، انشاالله.

      “ لاغر شدن آسان ترین و راحت ترین کار دنیاست.”

      “ یا حق ”

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریده حسنی
      1400/10/18 00:35
      مدت عضویت: 1632 روز
      امتیاز کاربر: 23378 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,096 کلمه

      روز ۶۵ تکرار

      تبدیل افکار چاق کننده به چاقی

      سلام و روز جمعه همگی بخیر و شادی و سلامتی ،خدارو شکر میکنم برای تک تک نفس هاییکه میکشم که هر نفسم خود اوست که به من اجازه تجربه یه دم دیگر را میدهد و قدر دان این لحظات هستم که بقول استاد ،همین الان که در حال پرورش افکارم هستم دارم یک عمل صالح برای خودم انجام میدم که حتما انرژی و اثراتش برای اطرافیانم و جهان هم مفیده

      قبلا فکر میکردم دلایل چاقی من خیلی عمیق و زیاده و راه حلی براش وجود نداره و چونکه باور کرده بودم که من نمیتوانم لاغر بشم پس به دنبال راه حل ریشه ای نبودم ،با دلایل زیادی بمن فهمونده بودن که تو فقط باید چاق باشی

      البته ۲ تا راهکار موقتی بمن پیشنهاد میدادن ( نخوردن و ورزش کردن سخت) منم سالها به مراتب در ماتریکس این دو گیر کرده بودم و هر روز در پی پیدا کردن رژیم و محدودیت های بیشتری بودم ،بدنبال ورزش های سختری میگشتم که شاید عرق بیشتری بریزم ،درد بیشتری بکشم ولی لاغر بشم

      و خبر نداشتم که با انجام دادن همون ۲ تا راهکار بظاهر مفید برای لاغر شدنم ،دارم میخ چاقیمو محکمتر میکوبم و قویتر افکار و باورهای چاق کننده رو میپذیرم ، وقتی از صبح که بیدار میشدم تو فکر چی بخورم چی نخورم ها بودم ،وقتی به دنبال پیدا کردن ورزش هایی بودم که بیشتر لاغر کننده باشه  داشتم بدنبال چاقی بیشتر میدویدم 

      در واقع مدام به چاقتر نشدنم فکر میکردم و مغزم منو در راستای بیشتر چاق شدن ها هدایت میکرد ،یادمه اون آخرای چاق بودنم که دیگه نمیدونستم باید چه ورزش سختیو انجام بدم که شاید لاغر بشم‌ ،خواهرم بهم پیشنهاد بوکس داد چون خودش گاهی میرفت ،منم ۱ جلسه بصورت دمو رفتم ،ولی منو نگرفت و نتونستم ارتباطی باهاش برقرار کنم  و برعکس  بشدت علاقه داشتم به ورزش های راکتی و هیجان انگیز 

      همون زمانهای طولانی که داشتم به غذاها و قدرت چاق کننده بودنشون فکر میکردم وقتی داشتم حساب کتاب میکردم که مثلا امروز یه بشقاب سالاد میخورم که سیر بشم و چند تا قاشق برنج ،داشتم این باورو تقویت میکردم که برنج چاق کننده است و منم روز به روز چاقتر میشم 

      تمام اون سالها من در حال در هم تنیده تر شدن باورها و افکار چاق کننده بودم و قدرت اونها زیادو زیادتر میشد و من هر لحظه از لاغر بودن فاصله میگرفتم و جالب بود که من مثلا ۳۰ کیلو هم کم کرده بودم ولی پر از اضطراب بودم و خوشحالی از ته دل نداشتم چونکه مطمئن بودم اون لاغریه الکیه و زودگذر 

      اگر بخوام احساسات اون روزها رو رصد کنم چیزی جز ترس ،حسرت ،غم ،ناامیدی، استرس وووو نبود ،خب اگر جهان با احساسات من با من در ارتباطه ،منکه دائم در حال ارسال  پیام های چاقی بودم  ،معلومه که باید نتایج درستی هم بهم نمیرسید 

      حالا ریشه چاقی های قبلیمو فهمیدم ،میدونم باید مراقب گفتگوهای درونیم و افکارم باشم چرا که همونها باعث ایجاد احساسات عمیقی در من خواهند شد که مسیر زندگی منو مشخص میکنن 

      پس باید در کنار آموزش هام حواسم به نجواها باشه ،یعنی از یه طرف دارم ورودی های صحیح در مورد لاغری ،غذاها و افکار و باورها به مغزم میدم و از این طرف مراقب دونه دونه گفتگوهای درونم هستم که داره چی میگه 

      و هر کدوم از حرفاشو اگر ناراحت کننده ست نشنوم و بهشون توجه نکنم ،در کنارش دارم باورهای صحیح هم میسازم ،یعنی میگم غذاها مفید و انرژی زا هستن و برای بدن من نیازن و باید باشن ،خوردن ترسناک نیست ،چاقی ارثی و ژنتیک نیست وووووو

      حالا اگر گفتگوها میان که اذیت کنن نباید بهشون توجه کرد ،یعنی نباید مخاطب منفی باف درونمون بشیم و ذهنو نشنویم ،اگر خواست اذیت کنه به خودمون بگیم به ذهنت گوش نکن 

      در کل ذهن وراجه و دوست داره مدام وراجی کنه که اونم بخاطر محتویات درونشه که تصور میکنه حرفاش بنفع ماست ،کاری که من انجام میدم اینه که دیگه به پیشنهادها و مخصوصا پیش بینی های ذهنم گوش نمیکنم

      مثلا چیزی که من درخودم متوجه شدم اینه که ذهنم از صبح که بیدار میشم تا شب ، فقط داره با من در درونم صحبت میکنه ،از همه میگه ،در درون من برای همه نسخه میپیچه ،با همه میجنگه ،برای  همه پیشنهاد میده ،به من مدام میگه به اون اینو بگو ،به اون اونو بگو ،با این شخص دعوا کن و حقشو بذار کف دستش ووووو

      و با اینهمه فرمایشات ذهنم ،جای خالی نمیمونه که افکار جدید بخواد بیاد که با هر بار گفتن اون حرف های تکراری ناراحت کننده ،مسیرهای مغزی آشنایی در من روشن و تقویت میشه

      و اگر من به اون گفتگوها توجه نکنم اون مسیرها کم جون میشن ،هر چقدر بهشون بی توجه باشم ،نورون های مغزیم از سطح مغزم کنده میشن و در سطح محیط معلق میمونن و بجاش هر چقدر به افکار صحیح و خواسته هام توجه کنم ،اونها به سطح مغزم میچسبن و  مسیرهای جدید مغزی ایجاد  میکنن 

      پس مراقب حرف های منفی  درونیمون باشیم که تقویتشون نکنیم و بجاش توجه کنیم به هدف ها و لاغری ، وقتی با خودم فکر میکنم که چرا من اوایل دوره خوب نتیجه گرفتم ،متوجه میشم که چند ماه اول من اصلا به منفی درونم توجه نمیکردم ،انقدر محو آموزش ها بودم و برام تازگی داشت که جایی برای افکار کثیف نبود و به مرور مجدد خام ترفندهای منفی بافم شدم و انقدر منو محو مسائل خودم و دیگران کرد و بیشتر درگیر نجواهای منفی بودم تا افکار جدید و مسیرهای جدید ،هر چند به ظاهر در دوره ها بودم و هستم ولی کانون توجه بر مشکلاته تا بر خواسته ها 

      و حالا برای چندمین بار به خودم میگم که عزیزم ،چاقی من اول از بیرون شروع شد یعنی من چیزهایو شنیدم و دیدم و باور کردم ،اون باورها در من شکل گرفت و قوی شد و بصورت تجربه و ماده وارد زندگی من شد که همون قانون ناظر بر زیر اتم هاست 

      پس راه هاییکه قبلا میرفتیم که مدام میخواستیم با رژیم و ورزش وزن کم کنیم ،باطل شده ،کاری که باید انجام بدیم اینه که مجدد اطلاعاتیو از بیرون خودمون بشنویم ،مثل این آموزش ها که وقتی حسابی در ما نهادینه شدند به  شکل باورها در وجود ما شروع به فعالیت میکنن و نتیجه انتهایش ،تغییر جسم ماست ،تغییر رفتار و عادت های ماست 

      حالا ممکنه که حجم غذای ما خودبخود کم بشه یا علایقمون تغییر کنه و یکی از عادت های بد ما که از بین میره ولع زیاده ماست که بخاطر آزادی و حق انتخابیه که داریم که دیگه حسرت هیچ خوراکی نداریم 

      پس با تغییر افکار و احساسات از چاقی به لاغری حجرت خواهیم‌ کرد و در سرزمین متناسب ها زندگی میکنیم و خدارو شکر میکنیم برای تک تک لحظاتی که به ما هدیه داده  

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار ملکه عشق
      1400/10/08 21:49
      مدت عضویت: 1244 روز
      امتیاز کاربر: 10303 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,266 کلمه

      سلام و درود بر محققین مسیر لاغری با ذهن🤓 

      چگونگی تبدیل افکار چاق کننده به چاقی⁉️

      به راستی که ما محقق هستیم داریم به خودشناسی می رسیم و خیلی بیشتر توجه به افکار و احساساتمون

      در مسیر لاغری با ذهن  داریم مسیرلاغری با ذهن حقیقتا یک تجربه شخصی هست انگار تا جهنم را نشناسی نمیتونی درکی از بهشت داشته باشی من در گام قبل توضیح دادم که چندروزه سوغاتی شهرستان قم که سوهان هست در منزلمون هست و من اینو نخوردم و اصلا میل نداشتم ولی وقتی دیدگاهم را نوشتم و خواستم رفتارم را با قبل مقایسه کنم به یاد یک خاطره قدیمی افتادم و همون لحظه هم بزاق دهانم ترشح شد و هم یک لذت فوق العاده را قورت دادم که متوجهش بودم ولی نتونستم وسط راه بگیرمش قشنگ رفت به عمق جان حسش کردم. بعد خواستم درستش کنم نوشتم که ااون خاطره خیلی زشت و زننده و رنج آور بوده ولی احساسم و ترشح بزاق دهانم کار خودش را کرد و من از دیشب بعد ازنوشتن دیدگاهم چندین بار رفتم و اون سوهان را خوردم و حسابی ذهنم را درگیر کرده بودو من سعی داشتم بهش بی توجه باشم وحتی این خیلی جالب بود که رفته بودم بیرون از خونه برای کاری یهو چشمم افتاد به کلمه ای که درشت روی شیشه مغازه نوشته شده بود و اون سوهان بود ⁉️و این در صورتی بود که من  مقصدم مشخص بود و اصلا مغازه ها را نگاه نمی کردم و سعی داشتم جلوی خودمو بگیرم که نخورم اما اعصابم داشت به هم می ریخت و نافرمانی از مغز البته !…عملا فایده نداشت چون فشار بیرونی و منع کردن از خوردن می شد باز……تا اینکه الآن تو این فایل یک#تلنگر👌خوردم …

      اضافه وزن چالشی است که باید با آن روبرو بشیم و فرار کردن از چاقی و یا ترس از چاق شدن موضوع را برای همیشه حل نمی کند!✨

      یک کم فکر کردم که واقعا به اراده و لطف خداوند من تو این دوسالی که در مسیر خودشناسی هستم خیلی رکوردها دارم …هر چی می خواد بشه بزار بشه !…در واقع یک استاد عزیزی گفتند از هر چی میترسی خودتو بنداز توش !…و من خیلی از این کارها را کردم و شیر درنده گربه ای بیش نبود … امروز هم که کتاب چهاراثر خانم فلورانس اسکاول شین را برای چندمین بار می خوندم به همین مطلب برخورد کردم و چقدر این کتاب فوق العاده است و این اولین کتابی است که من در مسیر خودشناسی مطالعه کردم و این در حالی بود که اصلا علاقه ای به مطالعه کردن نداشتم و می گفتم یعنی این آدمها چی می خونند فکر می کردم همه کتابها رمان عاشقانه و شکست عشقی هست یا مذهبی و خشک و لی این کتاب بینظیره بینظیرو من به لطف خداوند و هدایتی که در این مسیر شدم علاقه مند شدم به مطالعه کتابهای فوق العاده عالی و پرمحتوا و پرمغز 😇✨

      خب فکر کردم که من دیشب تجربه خوبی داشتم قشنگ به صورت عملی روند ساخت باور و دستورات مغزی و غیره را تجربه کردم ….یعنی واقعا باید چاقی مثل موم توی دستم باشه بتونم باهاش بازی کنم و دقیقا همینطوره اگر بتوانیم آموزشهای ذهنی را درک کنیم دیگه فرمانده ما میشیم و هرچیزی ممکنه هر چیزی که ما بخواهیم !…

      مسیر چاقی ما یک روندی داشته و تا وقتی این مسیر برامون شفاف نشه نمی تونیم به وضوح درک کنیم مسئله اصلی دلیل چاقی ما از کجا نشأت می گیره  

      انبوه افکار چاق =گفتار چاقی=جسم چاق 

      در واقع ما از صبح که بیدار می شدیم همین که خودمون را تو آینه میدیدیم یا دوش میگرفتیم وبعدمی خواستیم لباس مورد علاقمون را بپوشیم همش درگیر ترسها و خشم و نفرت از چاقی بودیم و هر آن در هرقدم این افکار چاق با توجه خودمون در ذهنمون گسترش پیدا می کردند وقت صبحانه !…وقت پختن ناهار ..خرید بیرون ….صحبتهای تلفنی و انگار اولویت زندگی ما کنفرانس موضوع چاقیمون با خودمون بود!…و بعد این افکار به صورت گله و دردو دل در گفتار ما با خودمون و دیگران جاری می شدند و در نهایت تبدیل می شد به جسم چاق ما …

      قانون فیزیک و متافیزیک بر این باور هست که انرژی از بین نمی رود و فقط از حالتی به حالت دیگر تبدیل می شود .

      جنس افکار ما هم از انرژی است و وقتی متراکم بشوند به صورت کلام در می آیند و این کلام وقتی فشرده تر می شوند جسم ما و شرایط زندگی ما را تغییر می دهند ✨

      همانطور که بخار آب وقتی کمی متراکم بشه میشه آب و آب متراکم شده یخ میشه !..روند خلق شرایط زندگی ما هم از تبدیل انررژی فکری ما به وجود می آید …

      🍃پندار نیک /گفتار نیک /کردار نیک✨ 

      🍃مراقب افکارت باش که گفتارت می شوند و مراقب گفتارت باش که رفتارت و اعمالت می شوند✨

      بنابراین یک عده ای دوست داشتند چاق شوندو عده ی دیگری ترس و نگرانیشون از چاقی زیاد بوده و به هر حال انبوه افکار آنها طی مراحلی باعث خلق شرایط جسمیشون شده است .

      در روشهای قبلی لاغری در تمام سالها ما سعی داشتیم این پروسه از آخر به اول برگردانیم یعنی عقبگرد کنیم و متناسب بشویم ولی امکانپذیر نیست انگار بخواهیم برای تماشای فیلمی تلوزیون را عوض کنیم در اصل کانال باید عوض بشه و فرستنده باید در فرکانس صحیحی قرار بگیره این جسم ما نمایشگر تفکرات ما هست و فقط نمایش دهنده است و تمام دستورات از ذهن و مغز ما صادر میشه …بنابراین ما کاری به روند پروسه چاقی نداریم اون باشه سرجای خودش ولی ما از گام اول برای لاغری شروع می کنیم یعنی از طریق فایلهای آموزشی افکار را در ذهنمون ایجاد می کنیم و بعد از طریق نوشتن تمرینات افکار را به گفتارمون تبدیل می کنیم و مرحله بعدی لاغری خودش را در جسم ما نشون میده و این گام آخر خودبه خودی صورت میگیره بدون هیچ تلاش یا فشاری و یعنی این قانونه و 💯درسته پس نباید یک درصد هم بهش شک کنیم که اگر نشه !…اصلا امکان نداره حتما لاغری و تناسب از درونمون خودبه خودی نمایان میشه …

      امروز یکی از همسایه های قدیمی را به طور اتفاقی در خیابان دیدم (هیچ اتفاقی اتفاقی اتفاق نمی افته⁉️ 😉)

      بهم گفت وای چقدر لاغر شدی !؟و من در حالتی که با کمر صاف و خیلی قدرتمند پشت فرمان ماشین نشسته بودم لبخند عمیقی زدم و در درون گفتم لاغرتر هم میشوم 💪💪😊امروز همش حس می کردم من به لطف و عنایت پروردگارم جز همون اندکی از مردم هستم در خیلی از موارد زندگی و حس می کردم که جز دسته شگفتی سازان هستم یه طور باور قلبی داشتم درسته که تصویر من جز شگفتی سازان الآن هم هست اما چندقدمی بیشتر  به ایستگاه58کیلویی که تناسب ایده آلم هست نزدیکتر شده ام …من موقع نوشتن دیدگاه یک موسیقی بی کلام بسیار لذت بخش گوش می دهم و از زمان و مکان رها می شوم و با عشق و اشتیاق می نویسم و همین باعث شده این بخش نوشتن برای من لذت بخش باشه در این مدت روزهایی هم گذشت یک روز های فعالی داشتم یا لیز خورده بودم و منفی باف می گفت باید به جسمت احترام بزاری حالا یک روز انجام نده چی میشه !؟اما به اراده تنها قادر مطلق که در جانم جاریست هرروز تمرینم را انجام دادم و داره لذتش بیشتر میشه این صلح با چاقی ام داره عمیق تر میشه و من خیلی خوشبختم خیلی عااالی ام خیلی سرافرازم که  در مسیر مستقیم و پرنعمت خداوند هستم و تنها پرورش دهنده من یکدانه ام است در صورتهای مختلف 

      خدایا سپاااااااسگزارم 

      خدایا عاااااشقتم ❤️❤️❤️

      پاینده و مانا باشید استاد عزیز یک عالمه ممنونم از حمایتتون و ارتعاش عشق و انرژیتون🌷شکر وجودتون 

      روح پدرو مادرتون معطر به عطر بوی خوش یار (معشوق جاودانه )خالق بی همتا

      دوستان عزیز هم قدم عشق و شور و شادی برقرار باشید 🍃🌸  

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار maryamzadk
      1400/09/27 20:19
      مدت عضویت: 1548 روز
      امتیاز کاربر: 28025 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 475 کلمه

      به نام خدای مهربان 

      سلام خدمت استاد گرامی و دوستان متناسبم 

      خدا رو سپاسگزارم که در این مسیر هستم مسیر درست و استادی بی نظیر که تمام صحبت هاشون از سر دلسوزی و برای هدایت ما هست و خدا رو شکر میکنم که به این سایت هدایت شدم . میخوام براتون سه تا نتیجه رو که هفته گذشته از آموزش ها گرفتم تعریف کنم .

      به‌ یک عمل جراحی احتیاج پیدا کردم وقتی میخواستم برم آزمایش ها رو انجام بدم خانم منفی باف اومد و گفت صبح که ناشتا میخوای بری با خودت خوراکی بردار تا ضعف نکنی ولی من دو تا شکلات برداشتم بعد از انجام آزمایش دیدم نیازی به خوردن شون ندارم و رفتم خرید کردم برای خونه و هنوز شکلات ها توی کیفم هستم و نخوردم شون . 

      ولی روز عمل جراحی خانم منفی باف کار خودش رو کرد . بهم گفتن چون نفر قبل از من عملش طول میکشه من ساعت یازده و نیم برم کلینیک و ساعت ۵ صبح یه چیزی بخورم که به احتمال زیاد تا ساعت ۸ شب که اونجا هستم فشارم نیوفته و من صبح که قبل از اذان بیدار شدم و آمدم یه چیزی بخورم دیدم زیاد گرسنه نیستم ولی امان از دست این منفی باف که فوری گفت نه باید بخوری تا شب ۱۳ شاید ۱۴ ساعت بشه و من هم یه تیکه نون و با یه قاشق ارده شیره خرما خوردم که بماند موقع به هوش آمدن کلی حالت تهوع داشتم .

      و اما نتیجه سوم : دخترم با شوهرم رفتن مشهد و توی هتل بودن که موقع خوردن صبحانه دخترم زنگ زد و گفت که بابا اصلا بلد نیست از هتل انتقام بگیره اینهمه صبحانه و مخلفات ولی بابا یه کم بیشتر نخورد و من ذهن چاق و متناسب رو بیشتر شناختم تقریبا تمام افراد اونجا حسابی از صبحانه که مجانی بود به مقدار زیاد خوردن ولی شوهرم چون متناسبه براش فرقی نمیکرد که سر میز چه تنوع غذایی هست فقط به نیاز بدنش توجه کرد و همیشه هم همین طور رفتار میکنه من هم باید بیشتر به رفتارش توجه کنم و یاد بگیرم .

      به قول استاد همان طور که فایلها رو گوش میدیم توی زندگی مان و اطرافیان به دنبال مثال هایی برای درک بهتر آموزش ها باشیم تا بیشتر بتونیم رفتارهای صحیح رو یاد بگیریم. 

      من به این درک رسیده ام که من به چاقی فکر کردم و چاقی در ذهن من بوجود آمد و بعد به گفتارم تبدیل شد که همه اش میگفتم من آب هم بخورم چاق میشم و واقعا هم شدم و بعد از آن چاقی در جسمم بوجود آمد و الان هم به لاغری و تناسب اندام فکر میکنم و لاغری رو تجسم میکنم و دیگه از موادغذایی ترسی ندارم و به اندازه  نیاز بدنم توجه میکنم و هر روز هم مطالب جدید رو به لطف استاد یاد میگیرم و تمام سعی خود را میکنم که بهشون عمل کنم . ممنونم استاد 🌹🌹🌺🌺

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 20 از 4 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1400/07/22 18:48
      مدت عضویت: 1665 روز
      امتیاز کاربر: 28541 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,477 کلمه

      سلام خدمت استاد گرامی و دوستان خوبم 

      من هم جز افرادی هستم که  دوست دارم زندگی جدیدی برای خودم خلق کنم .

      وقتی یک مساله برای ما شفاف میشه پس راحت تر برای اون راه کار اراییه میدیم که چطوری  اون مشکل رو حل کنیم .

       بارها شنیدیم که پندار نیک  ،گفتار نیک و کردار نیک  که معادل همون جمله ی امام علی   هست که  فرمودن مراقب  افکارت باش که گفتارت مبشه و مراقب گفتارت باش که اعمالت میشه و مراقب اعمالت باش که زندگیت رو رقم میزنن .

       ما میدونیم طبق فیزیک کوانتوم  همه چیز در این دنیا از انرژی تشکیل شده ولی واقعا نمیدونستم  هر چیزی  و هر فکری  که  در ذهنمون داشته باشیم اون هم   خودش یه انرژی هست که طبق قانون ، انرژی اون از بین نمیره فقط  حالت اون تغییر میکنه و در مرحله ی دوم تبدیل میشه به گفتار  مثلا من در گذشته (و بعصی مواقع حالا  )فکر داشتم که  نکنه این غدا  رو بخورم چاق بشم و یا اینکه نکنه فعالیت ندارم چاق بشم و یا اینکه  بارها میگفتم نکنه شام برنج و نون و غذای سرخ شده خوردم چاق بشم   همین فکرها باعث  شده بود  من بارها بگم و به زبون بیارم چون   من این عدا رو دارم  می خورم  پس چاق میشم و یا اینکه چون  من  فعالیت ندارم   چاق میشم .

      پس این فکر ها تبدیل میشه به گفتار و به زبون ما میاد و در واقع گفتار یه حالت متراکم شده ی فکر هست چون فکر  خیلی سبک و یک انرژی باز  هست پس پروسه به این شکل که فکر تحت فشار میشه کلام و کلام تحت فشار میشه جسم و به واقعیت تبدبل میشه و همه  ی افراد دنیا به این روش چاق شدن همه اول فکر چاقی رو داشتن و بعد در مورد اون حرف زدن و بعد در جسم اونها به وجود اومده و حالا مهم نیست که شما از اون چاقی بترسین و یا دوستش داشته باشین مهم اون توجه شما به چاقی  هست که چاقی رو به وجود میاره .

      فکر /کلام /چاقی /این پروسه ی چاقی هست که اینطور به وجود اومده اما برای لاعر شدن ما  بر عکس عمل میکنیم میاییم از مرحله ی آخر شروع میکنیم و  به جسم فشار میاریم ولی هیچ راهی برای لاعری  که از فشار به جسم هست نتیجه نمیده مگر در روش لاغری با ذهن که اول روی فکر کار میکنیم و بعد روی کلام و بعد نتیجه در جسم ما به وجود میاد .

      من خیلی خوب درک کردم که چاقی من در گذشته از افکار من به وجود اومده و بعد به کلام من  رسید و بعد من چاق شدم 

      من یادم میاد تا قبل از ازدواجم که متناسب بودم همه چیز میخوردم و اما  هیچ وقت افکار نگران کننده و چاق کننده  نداشتم که وای حالا دیر وقته نکنه شام برنج بخورم و چاق بشم و یا اینکه عصرها هر اندازه که میلم میشد عصرانه میخوردم و نگران چاقی نبودم  و یا فست فود میخوردم و پفک که بسیار دوست داشتم میخوردم و هیچ وقت فکر بدی در مورد اونها نداشتم و هیچ وقت نگران بی فعالیتم نبودم که نکنه چاق بشم و خیلی رها و آزاد از افکار چاقی بودم و طبیعتا هم  بسیار لاغر بودم زیر ۶۰ کیلو بودم ولی دقیق نمیدونم چون هیچ وقت وزن نمیکردم اصلا در ذهنم از این  افکار  نداشتم که خودم رو وزن کنم و یا مراقب باشم که فلان چیز رو نخورم و یا اینکه مراقب باشم که دیر وقت  شام نخورم و ….اما بعد از ازدواج که کم کم چاقی رو در خودم حس کردم اول اینکه  بگم به شدت پرخور شده بودم و مرتب در حال خوردن بودم و بیشتر اوقات گرسنه بودم و تفریحاتم با همسرم در خوردن خلاصه میشد  که به فلان فست فودی و یا رستوران برم و یا به فلان سوپر مارکتی برم و کلی هله هوله بخرم و خلاصه اینکه بعد از مدتی که کم کم متوجه چاقی خودم  شدم دیگه لباسهای بازار به سختی  اندازم میشدن و یا اینکه همه  بهم میگفتن مواظب باش فلانی تپل شدی و …..  اونجا بود  که تصمیم گرفتم لاغر بشم اونم از راهی که باور داشتم  درسته و تنها لاغری هست در واقع با رژیم گرفتن و ورزش کردن همیشه    لاغری رو در خودم میدیدم  و اونجا بود که دیگه میگفتم چی بخورم که چاق نشم چی کار کنم که لاعر بشم و حساب و کتاب میکردم و زمان خوردن برام مهم بود و کم کم افکار چاقی زیادی پیدا کردم و انتطار داشتم لاعر بشم و اما در حالی که داشتم به چاقی توحه میکردم و دقیقا پروسه رو برعکس طی میکردم و داشتم به جسسمم فشار میاوررم و واقعا  دوران سختی  بودن ولی به هر طریقی بود خودم رو لاغر میکردم اما جه فایده که اصلا نتیجه ماندگار نبود و من بارها از این روش لاغری اقدام میکردم و متناسب میشدم اما هرگز روش داییمی نبود و من رو اذیت میکرد و دیگه خسته شده بودم از این همه تلاش و نتیجه ی نابرابر با تلاشم که من رو خسته میکرد و دیکه این اواخر بارها به زبون میوردم که وای چرا من هر چی میکنم لاغر نمیشم چرا شکمم اب نمیشه چرا جسم من اینطور هست و بارها به خودم و بقیه میگفتم من سوخت سازم پایین هست که چاق میشم من اشتها دارم  و …….و اینقدر به خودم و همه  می گفتم که روز به روز چاقتر میشدم .

      اما خبر نداشتم باید طبق پروسه ی لاغری عمل کنم که اول فکر لاغری رو به وجود بیارم و بعد در مورد لاغری خودم حرف بزنم و بعد لاغری در جسم من به وجود میاد.

      اخه من باید بدونم که  جسم من  فقط یک نمایش دهنده هست  مثل تلویزیون و تصاویر و فیلم ها در تلویزیون  از جای دیگه میاد به اسم  فرستنده که  صدا و سیما هست و من اگر از فلان فیلم و یا شبکه خوشم نمیاد باید کانال رو تغییر بدم نه تی وی رو عوض کنم .

      پس جسم ما نشانده ی وضعیت فکری ما هست و ما باید اول فکر خودمون رو تغییر بدیم  تا جسم ما تغییر کنه .

      خوب یه نکته رو هم بگم من بعد از تقریبا دوسال در سایت بودنم  که خیلی تغییر و تحول داشتم و دارم هم در افکار و رفتارم و هم در جسمم اما هنوزم کمی بعد از خوردن غذا اگر حواسم رو ندم فشار شکمی در قسمت بالای شکمم رو حس میکنم (شایدم وسواس پیدا کردم نمیدونم ) در حالی که یک سوم گذشته ی خودم میخورم اما این حالت زیاد برام پیش میاد و سریع منفی باف میاد  و شروع میکنه به حرف زدن که وای تو الان چاق میشی چون  تو زیاد میخوری و حقیقتا یه صدایی هم میاد که میگه این  کار تو خلاف اموزشها هست چرا اینقدر خوردی مگه قول ندادی پرخوری نداشته باشی  پس چرا و به قول دوستمون حس میکنم یکم در زمینه رها کردن غدا  خیلی  رفتارم شبیه اموزشها نیست  البته بعضی مواقع ها و میتونم بهتر  عمل کنم چون طبق اموزشها باید در حالی که هنوز جا برای خوردن  داری غدا رو رها کنی و مدتی هست  یکم در این زمینه احساس ناتوانی میکنم خیلی وقتها خوبم اما خیلی وقتهام اینطور میشم و اما به خودم میگم طبق اموزشها باید بیام به جنبه ی مثبتش نگاه کنم که من  به نسبت گذشته ی خودم زیاد نخوردم که من کلی غدا بود و نخوررم که من انتخاب میکنم از چه مواد غدایی در اطرافم بخورم پس اینها همه تغییر نیست لاعری نمیاره و من به خودم میگم اگر فکرم رو مثبت نکنم در روند  لاعری جسمم  اختلال ایجاد میکنه و در ضمن همین افکار منفی  من رو ناامید میکنه و  از مسیر خارج میکنه پس بزار با فکر های خوب و امیدوار کننده جلو برم تا مهارتم در این زمینه هم به مرور  بیشتر بشه همین دیشب مهمان بودم و کلی غدا بود برنج و ماهی بود و خورشت بادمجان بود و دیزی  و آش،رشته هم بود و من فقط  با چند لقمه دیزی سیر شدم و یکم احساس فشار شکمی میکردم و هر چقدر بقیه عداها رو میدیدم وسوسه نشدم که  بخورم و این در گذشته محال ممکن بود ها باید از همه میخوردم اینقدر میخوردم تا دل درد شدید پیدا کنم یا استفراغ کنم  اما دیشب انتخاب کردم و این از  تسلط من بر مواد عذایی هست و این مهارت جدیدی هست که در من به وحود اومده و دقیقا به جای اینکه توجهم رو ببرم روی یک لقمه اضافه که خوردم بردم روی توانایی تسلطم بر انواع غذا ها وخودم رو تحسین کردم به جای اینکه ناراحت بشم و اتفاقا تا اونجا بودم متوجه نشدم چی کار کردم  وقتی اومدم خونه متوجه شدم که چه رفتار زیبا و قابل تحسینی داشتم که کلی غدا بود اما من نخوردم  و حتی بعد از شام بستنی بود  و من فقط دو  قاشق چایخوری بستنی  خوردم و نخواستم و نخوردم . پس بازم با حس خوب ادامه میدم با افکار لاغری ادامه میدم تا در جسمم  لاغری رو ببینم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار saberizahra80
      1400/05/22 11:03
      مدت عضویت: 1616 روز
      امتیاز کاربر: 3426 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 624 کلمه

      سلام🙂

      این نظریه فیزیک کوانتوم رو همه ما در کتابهامون خوندیم ؛همه چی انرژیه و انرژی از بین نمیره فقط از شکلی به شکل دیگه تبدیل میشه

      ولی تا حالا بهش فکر نکردیم که اگه همه چی انرژیه پس فکر من هم انرژیه،کلام من هم انرژیه ،جسم من هم انرژیه و اینها فقط به هم تبدیل شدن …

      به همین دلیل هست که همیشه میگن ما فقط آگاهی مون رو زیاد میکنیم از عمل خبری نیست یکی از مهمترین کارهایی که بعد از دریافت آگاهی جدید باید انجام بدیم فکر کردنه ….فکر کردن باعث میشه ما اون مطلب رو درونی کنیم و در ذهنمون مثال بیاریم از زندگیمون از اطرافمون و ببینیم چقدر این آگاهی مصداق داره اینقدر بدون تفکر هر حرفی و هر صحبتی رو باور نکنیم …

      وقتی تفکر میکنیم و مثالهاش رو در زندگی خودمون و بقیه پیدا کنیم اون آگاهی دیگه مال ما میشه و باور ما میشه و دیگه به راحتی کسی نمیتونه با حرفی اونو در نظر ما تغییر بده…برای همینه که پیامبر گفتن یک ساعت تفکر از ۷۰ سال عبادت بهتره….

      مثالهای شما رو برای این تبدیل انرژی خیلی دوس داشتم فکر انرژیه یه انرژی باز و آزاد مثل بخار آب وقتی این فکر متراکم و متمرکز میشه میشه کلام مثل بخار آب که وقتی متراکم میشه تبدیل به آب میشه و گفتار با تراکم بیشتر تبدیل به جسم ،شرایط،اتفاقات و آدمها میشه در زندگی ما ..مثل یخ که حاصل تراکم بیشتر آب هست….

      خداوکیلی چقدر تاحالا متوجه این موضوع بودیم که افکار ما هستن که زندگی ما و حتی جسم ما رو میسازن….

      همینه که اینقدر اساتید موفقیت روی کنترل ذهن و افکار تاکید دارن همینه که در روانشناسی جدید ACT اینقدر روی ذهن آگاهی و mindfullness تاکید دارن

      ما تا زمانی که به افکاری که در ذهنمون میگذره آگاه نباشیم نمیتونیم اونا رو تغییر بدیم تا نتیجه متفاوتی هم بگیریم….

      افکار ما در مخزن ذهن ما ذخیره شدن و ما مرتب همون افکاری رو دنبال میکنیم که در ذهنمون ذخیره کردیم و چون افکار انرژی هستن و انرژیهای هم فرکانس همدیگه رو جذب میکنن وقتی یه فکر منفی میکنیم افکاری از همون جنس رو به دنبال خودش میکشه و این افکار هم درنهایت تبدیل به شرایط زندگی ما میشن

      همینه که اولین کار برای تغییر زندگی اینه که ورودی افکار منفی رو ببندیم تا مخزن کمتر از افکار منفی انباشته بشه مرحله بعدی دادن ورودی مثبت و صحیح و متفاوته اینجاست که دوره های آموزشی ،کتابها و اساتید تاثیر میذارن ومخزن رو با آگاهیهای جدید پر میکنن حالا وقتی ما به این آگاهیها تفکر هم بکنیم جزیی از ما میشن و اونوقت افکار ما بیشتر مثبت و صحیح میشن حالا نتیجه این افکار مثبت کاروانی از اتفاقات و شرایط و حتی جسم متعادل هست ….چقدر زیباست این پروسه….

      خوب از اونجاییکه افکار منفی از بین نمیرن و حضور دارن ما فقط با آگاهی از ذهن متوجه میشیم که الان در سرمون داره چه افکاری مرور میشه مثبت یا متفی اون رو هم از احساسمون درک میکنیم اگه حس خوبی داریم یعنی افکار خوب رو داریم مرور میکنیم وگرنه افکار منفی غالب ذهن ما هستن

      از اونجاییکه برای همه شرایط زندگی ما افکاری داریم که این شرایط رو خلق کردن چاقی ما هم مثل بقیه شرایط حاصل افکار ما بوده پس برای حل اون هم باید از تغییر افکار شروع کنیم تا به تغییر جسم برسیم  و هییییییچ راهی جز این وجود نداره نمیشه از فشار بر جسم شروع کنیم نمیشه با جمله تاکیدی جسم رو تغییر بدیم فقط با تغییر افکار مبشه لاغر شد و تغییر افکار هم جز با دادن آگاهی درست امکان نداره و آگاهی درست هم فقط با سایت تناسب فکری ممکنه و انجام تمرینات راهی هست برای تفکر و نهادینه کردن این آگاهیها در درون….اینجاست که قدرت ذهن و فکر خودش رو در جسم به شکل تناسب زیبایی جوانی و شادابی نشون میده👌👌👌🙂🙂

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فاطمه سادات
      1400/02/16 10:23
      مدت عضویت: 1712 روز
      امتیاز کاربر: 3766 سطح ۴: هنرجوی مبتدی

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,885 کلمه

      سلام . 

      گام ۵۸ 

      باورم نمیشه ۵۸ گام رو طی کردم تا لاغر شدن رو بارها تکرار کنم تا یاد بگیرم تا بیشتر و بیشتر یاد بگیرم . 

      ما بد نبودیم 

      ما بلد نبودیم 

      خدای من چقدر این آگاهیها زیباست . چقدر حس خوبی داره . چقدر از اینکه مسیر یادگیری داره به روم بیشتر و بیشتر باز میشه خوشحالم . نوشته های الان من نسبت به روزهای اول در  همین گامها داره متفاوت میشه . البته فکر کنم  هرکسی خودش خوب اینو متوجه میشه  . چون حس اون رو درک می کنم . وقتی نوشته ای رو میخونم حال و هوای اون نوشته میاد سراغم و از اون حال و هوا متوجه میشم که دارم تغییر میکنم . 

       

      مسلما این تغییرات ادامه داره و من روند رو به پیشرفتی رو دارم در خودم مشاهده می کنم . 

      استاد یه چیز جالب بگم من چون رشته ام ادبیات بوده نسبت به غلط املایی یکم حساسم . البته در نوشته هام غلطهایی که دستم اشتباه به کد ناصحیح خورده باشه زیادن ولی تنها راهی که یکی دو روزه پیدا کردم برای اصلاح این غلطها اینه که هر کلمه ای رو که مینویسم همون زمان نگاهش کنم که ببینم درست تایپ کردم یا نه . 

       

      تک تک این حروف که ما الان داریم تایپ می کنیم یه کد هست . این کدها به ما داده شده تا ما از اونها استفاده کنیم . همه ی ما این حروف رو در اختیار داریم اما این که چی می نویسیم . چطور از این کدها استفاده می کنیم و چقدر درست یا غلط می نویسیم همش بستگی به انتخاب خودمون داره . من دارم یاد میگیرم برای اینکه بتونم  خلق درستی رو بیافرینم  باید همون لحظه حواسم رو بدم به نوشته ام . غرق در ناخوداگاهم نباشم . از ابزار خوداگاهی استفاده کنم . ابزار خوداگاهی در اختیار ما قرار داده شده تا ما ازش بهره ببریم وقتی کلمه به کلمه مینویسم و همون لحظه نگاهم بهشه که درست تایپ کنم این یه نوع تمرکز کردنه که من قبلا نداشتم و دارم میفهمم در همین قدمها دارم به این مهارت میرسم که اشتباهات تایپیم رو کمتر کنم .

       یعنی محتوای لاغری با ذهن اینقدر اثر گزاره که حتی خواسته های دیگه رو هم براورده می کنه و من فقط کافیه بخوام و بلد بشم ازش استفاده کنم اون وقت خیلی راحت و گام به گام تمرکزم رو میزارم روش بدون اینکه از کارهای دیگه وا بمونم میتونم اشتباهات تایپیم رو همون لحظه اصلاح کنم تازه وقتی حواسم هست اصلا اشتباه نمی نویسم که بخوام اصلاحش کنم . 

       

      این مثال زیبا و قابل درک رو  برای خودم گفتم تا به خودم بگم این آموزشها حتی در لحظه به لحظه ی نوشتن اثر داره وقتی من یه مدت اینطور تمرین کنم دیگه عادت می کنم و ناخوداگاه نوشته ام بدون غلط تایپی میشه یا حداقل کمتر و کمتر میشه . 

       

      تغییر عادت حتی خودشو اینجا هم نشون میده . وقتی عادت کنم چشمام تندتر حرکت میکنه . اطلاعات زودتر به دستم میرسه . روند اصلاحی خودبخود صورت میگیره و درست نوشتن جزء عادات من میشه . از فکر تا عملم سریعتر طی میشه . چون موانعی مثل ترس و نادانی و احتیاط از بین میره . 

      حالا دقیقا برای لاغر شدن هم همینه . 

      ما از طریق شما داریم یاد میگیریم الفبای لاغری رو تبدیل کنیم به کلمات لاغری . به درک لاغری . به گفتار لاغری . اصطلاح کلاس اولی رو خیلی وقتها در ابتدای دوره دیدم برای  همه به کار میبرید . من بعد از اینکه وارد دوره شدم دیدم به منم گفتید . راستش یکم حس بدی داشتم چون من فوق لیسانس ادبیات بودم وقتی بهم میگفتید کلاس اولی حسم بد میشد ولی الان خودم با کمال میل میپذیرم کلاس اولی هستم .

       

       خودم هی میام کلاس اول میشینم تا بیشتر یاد بگیرم تا درکم بالاتر بره . من کلاس اول رو دوست دارم . چون قدرت تمرکز منو بالا میبره . من الان در این ۵۸ گام که طی کردم متوجه تغییرات خودم میشم . اما شاید خیلی اوقات حواسمون نیست که این تغییرات چگونه داره اعمال میشه . 

       

      چقدر متن این دوستمون قشنگ بود که گفتن کم کم دیدم رفتار من با محتوای ذهنیم نمی خونه و دلم میخواد رفتارم رو تغییر بدم . این جمله اش خیلی به دلم نشست . 

       

      خب این تغییر تمایل خیلی خوبه و نشون میده آگاهیها که تغییر کرده نمایشگرم تصاویر جدید رو نشون میده و با تغییر آگاهیها عملکرد و نمایشگر هم تغییر می کنه . 

       

      استاد گام قبل خیلی به من چسبید . خیلی دوست دارم روی عاداتم کار کنم . یعنی علاقمند شدم . چون نسبت به قبل راهش رو بهتر یاد گرفتم . به همون اندازه که ما چیزی رو یاد میگیریم نمایشگر ما هم چیزهای جدیدی نشون میده . دیروز که مصرف شیرینیجاتم رو تغییر دادم به حال بهتری رسیدم . این حال خوب یعنی فرکانس لاغری که اگه تداوم پیدا کنه میشه تغییر در چاقی جسمی . 

       

      تغییر جسمی با استمرار در تغییر محتوای ذهنی ایجاد  میشه . 

       

      ما شاید خیلی وقتها متوجه تغییرات جسمی نمیشیم . چون خیلی آرام صورت میگیره و معمولا چون مثل تغییر رنگ بسیار آهسته صورت میگیره  یادمون میره من چطور از سیاهی پریدم توی سفیدی . 

       

      یعنی وقتی در سفیدی قرار میگیریم فکر میکنیم همون آدم قبلی هستیم اما ما دیگه اون آدم قبلی نیستیم ما تغییر کردیم و مسلما باز هم تغییر می کنیم و خبر خوب اینه ما به سمت روشنتر شدن حرکت می کنیم . روشن تر شدن هیچ وقت تموم نمیشه و این روشنی به نمایشگر میاد و عملکرد ما و عادات ما و جسم ما رو به روشنی حرکت می کنه . 

       

      جسم ما متراکم شده ی انرژی درونی ماست . 

       

      انرژی از بین نمیره فقط شکلش تغییر می کنه . همین الان مادر شما در شکل انرژی پیش شما هست ایشون فقط شکلش تغییر کرده شاید  زمانی دیگه وقتی اراده کنه بازم قدم به این دنیا بزارن چون روند خلقت هرگز متوقف نمیشه . شایدم الان دوباره در قالبی دیگه متولد شده باشن و دارن دوباره از اول شروع به حیات می کنند . 

       میل به آگاهی هرگز متوقف نمیشه و ما مدام در حال تبدیل انرژیمون از صورتی به صورت دیگه هستیم . 

       

      هر لحظه به شکلی بت عیار برآمد دل برد و نهان شد 

      هر دم به لباس دگر آن یار برآمد گه پیر و جوان شد . 

       

      بله نمایشگر جسم ما حاوی اطلاعاتیست که ما در ذهن و قبل از اون به صورت انرژی در اختیار ما قرار داده شد . شما گفتید و ما نوشتیم . حرف به حرف به ما آموزش دادید استفاده ی درست از کلمات رو به ما آموزش دادید . خیلی وقتها درک میکردیم گاهی اوقاتم درک نمیکردیم . من مشتاق دانستن هستم . من مشتاق تغییر هستم حتی اگه تا آخر عمرم کلاس اول بمونم لذت میبرم و ادامه میدم و دوباره برمیگردم کلاس اول . این روند خلقته . تکرار و تکرار و تکرار . در هربار تکرار ما به نکات بهتری میرسیم و درک عمیقتری از این روند پیدا میکنیم . 

       

      شاید جالب باشه بدونیم ما چطور آفرینش جسم رو یاد گرفتیم . مگه میشه شخصی که فقط یکبار متولد میشه اینقدر دقیق عملکرد قلب و روح و مغز و رگها و استخوانها و …. رو بدونه .  همین جسم ما نشون میده ما موجودات نو نیستیم ما بارها در روند خلقت قرار گرفتیم امتحان کردیم شکست خوردیم پیروز شدیم اونقدر انجام دادیم که ماهر شدیم .

       

       این مهارت رو ما در زندگیهای گذشته یاد گرفتیم و یاد گرفتیم و دوباره برگشتیم کلاس اول . چیزی که هر کدوم از ما الان هستیم اینه که ما مجموعه ای از یک دانش بی انتها هستیم . این دانش بی انتها رو ما یاد گرفتیم تکرارش کردیم وگرنه ضمیر ناخوداگاه ما از کجا این آگاهی رو داره که اینقدر دقیق تمام فرایندهای جسم رو کنترل کنه بدون اینکه ما حتی گوشه ی خاطرمون از این همه روند آفرینش بترسه .‌ ما اونقدر خودمون رو خلق کردیم که عادتمون شده . ما آفرینش رو آموختیم و آموختیم و تکرار کردیم که اینقدر عالی هر لحظه در حال خلق خودمون هستیم . 

       

      خدای من که چقدر این آگاهیها و خودشناسی و کشف حقیقت عمیقه و البته قابل درک . 

       

      واقعا اگه ما فقط یکبار اومده باشیم و حتی این مجموعه رو خداوند به ما داده باشه و او به ما آموخته باشه این همه مهارت رو که خودمون به دست آوردیم . قلب من از زمین و زمان هدایت نمیشه نیروی درونی خودم این مهارت رو به دست آورده . این مهارت از کجا اومد . اصلا میگیم خدا هم به ما این مهارت رو داده اما کسی که داره انجامش میده که خودم هستم توی همین کالبد وجودمه درست مثل همون تلویزیون فرستنده و مشاهده گر داره . من در وجودم نقطه ی ارسال دارم که نمایشگرش میشه جسمم و این انرژی بی نهایته و همیشه هست و از ازل بوده و تا ابد هست . 

       

      برای همینه یکی از باورهای ما اینه انسان ازلی و ابدیه . انسان هر لحظه در حال آموزشه . آموزش پذیر بودن جزء ویژگیهای طبیعی هر انسانه و وقتی یاد میگیریم اون وقت میبینیم عملکردمون چقدر عالیتر میشه . چقدر خلق داره زیباتر اتفاق میفته . 

      چقدر میتونیم این حروفی که خداوند به ما داده رو به شکل زیباتری کنار هم قرار بدیم تا یه متن زیبا بنویسیم . 

      لاغری فقط و فقط آموزشه و مهارته . ما حتی این مهارت رو هم بلدیم قبلا آموختیم منتها الان داریم به یاد میاریم که بلدیم . پس جمله ی اول این متن رو بازم میشه تغییر بدیم ما بلد بودیم اما یادمون رفته بود و حالا داریم به یاد میاریم . 

       

      ما لاغر شدن رو داریم به یاد میاریم و هرچقدر مرور این اگاهیها بیشتر بشه و گفتار ما هم که همین نوشته هامونه داره تغییر میکنه جسم ما هم که مجموعه ای از عملکرد عادت و چاقی هست تغییر میکنه . 

      چقدر زیباست این حرکت . واقعا باورهایی نظیر از بین رفتن و فنا اشتباهه . انرژی هرگز تموم نمیشه انرژی همیشه هست و فقط از شکلی به شکل دیگر در میاد . همونطور که فقط از ۳۲ حرف الفبا میشه بی نهایت متن خلق کرد از همین عناصر اولیه لاغری و بذرها میشه بی نهایت خلق آفرید . میتونیم این انرژی رو تغییر بدیم . 

      و اون قدر ماهر بشیم که مرحله به مرحله این روند رو کنترل کنیم  تا اگه نادلخواه مینویسیم اصلاحش کنیم و به راحتی تغییر یک حرف که یک کلمه ی نادلخواه رو تبدیل به کلمه ی دلخواه می کنه ما نیز با تغییر یک فرمول به راحتی می تونیم عملکرد و دونه دونه عملکرد خودمون رو تغییر بدیم و اونقدر تکرار کنیم تا عادت کنیم که به شیوه ی جدید بنویسیم . به شیوه ی دلخواه عمل کنیم . به شیوه ی دلخواه  زندگی کنیم . 

       

      تمام دوستانی که اینجا هستند روز اول ذهنشون پر از آگاهیهای چاق شونده ای بود که هر روز برای خودشون تکرار میکردند و چاقی رو به نمایش میزاشتن . همه ی ما اومدیم و آموختیم و به یاد آوردیم و ادامه دادیم و ادامه دادیم و داریم به مهارت میرسیم . ما در لاغری داریم ماهر میشیم و  حتی این مهارت در وجود ما هست فقط داریم ازش استفاده می کنیم . 

      دقیقا تمام کلمات و فایلهای استاد کلام الله هست درست مثل قرآن که خداوند در قرآن میفرماید به یاد بیاورید ما هم  داریم به یاد میاریم . پس هر چقدر بیشتر از این کلام الله استفاده کنیم و اون رو در زندگی روزمره ی خودمون به کار ببریم میتونیم زندگی قشنگتری رو خلق کنیم . 

       

      خدایا ازت سپاسگزارم 

      استاد ازتون بینهایت ممنونم 

      فاطمه ازت سپاسگزارم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 25 از 5 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1400/01/09 16:47
      مدت عضویت: 1665 روز
      امتیاز کاربر: 28541 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,765 کلمه

      وقتی یک مساله برای ما واضح و روشن نباشه نمیتونیم اون مساله رو حل کنیم ولی اگر اون مساله شفاف و آشکار باشه بهتر میتونیم اون رو حل کنیم و اون موضوع رو تغییر بدیم (مثل مساله ی چاقی و لاغری که ما باید اول برامون موضوع چاقی شفاف بشه که چرا ما چاق هستیم و ریشه و علت چاقی رو پیدا کنیم تا بتونیم اون رو بر طرفش کنیم من متوحه شدم ذهن من چاق هست پر از فرمولهای چاقی هست و دستورهای مغزم که برای خوردن صادر میشه تحت تاثیر ذهن چاق من هست و در نهایت جسم من چاق میشه )

      ما بارها شنیدیم :
      پندار نیک و گفتار نیک و کردار نیک .
      مواظب افکارت باش که گفتارت میشه و مواظب گفتارت باشه که اعمالت میشه ‌
      هر فردی قبل از اینکه چاق بشه به فکر چاق شدن بوده حالا یه عده دوست داشتن چاق بشن و یه عده میترسیدن چاق بشن در هر دو دسته افراد موضوع چاقی اول به شکل فکر ایجاد شده و وقتی افکارت تداوم پیدا میکنه ،طبق قانون انرژی این فکر به صورت انرژی وجود داره
      و این انرژی از بین نمیره فقط از شکلی به شکل دیگه تبدیل میشه و در نهایت این انرژی افکار تبدیل میشه به تصویر ذهنی و گفتار(وای چقدر من این کار ها رو کردم و نمیدونستم و خودم خبر نداشتم من از سال ۹۳ تا ۹۹ مرتب در رژیم سخت و ورزش بودم و نتیجه مقطعی میگرفتم و به محض ایده آل شدن وزنم کمی رژیم رو شل میکردم دوباره در عرض یک ماه کلی اضافه وزن پیدا میکردم و میترسیدم و از چاقی میترسیدیم و همش میگفتم به خودم و اطرافیان که من نباید هر غذایی بخورم من باید همیشه در رژیم باشم و رعایت کنم و گرنه چاق میشم و از تمام خوردنیها ترس داشتم و میگفتم اگر من این رو بخورم چندین کیلو اضافه وزن پیدا میکنم و میگفتم من باید ورزش سنگین‌کنم که کالری بسوزنم و جلوی چاقی خودم رو بگیریم و یا میگفتم من میترسم از این چاقتر بشم چیکار کنم ؟و همش در مورد چاقی خودم با بقیه حرف میزدم و دقیقا نتیجه برای من چاقی بود و هی من ناراحت تر میشدم و متنفر تر میشدم از چاقی و هی شرایط خوردن رو سخت تر میکردم برای خودم تا شاید کمی جلوی اضافه وزن رو بگیرم و اما نتیجه نمیداد ولی بعد از مدتی با روند خیلی تندتری من چاق میشدم و دیگه این اواخر روی ترازو هم میرفتم و شرایط بسیار بدی رو تجربه میکردم با دیدن عددهای وزنی بالا که هیچ ارتباطی با اون همه تلاش و نخوردن من نداشت من رو به شدت عصبی و ناراحت میکرد و غصه میخوردم و این واخر دیگه میگفتم جهنم هر چی شد بشه من که دیگه کاری از دستم ساخته نیست هر کاری لازم باشه انجام میدم هم ورزش،و هم رژیم دیگه چی کار باید بکنم که نمیکنم تا با این مسیر آشنا شدم ولی خوب میدونم اون انرژی ترس و تنفر از چاقی در من از بین نرفته بود و در نهایت تبدیل شده بود به چاقی در من )

      ما بارها قبل از اینکه چاق بشیم به خودمون و اطرافیان گفتیم که نکنه من چاق بشم میترسم بخورم که چاق بشم و ….(من بسیار این حرفها رو میزدم و حتی یادم میاد دکتر تغدیه این اواخر به من گفت اصلا نباید تو روغن استفاده کنی و فقط غذای بدون روغن بخور و اما من به همه میگفتم دیگه من کاری نمونده که نکنم حتی روغنم قطع شده در مایتابه رژیمی غدا میخورم ولی وزنم اصلا ثابت نیست و طوری شده بود که وحشت داشتم از غذای معمولی خونه و میگفتم اگر این وزن من هست که با غذای رژیمی تند و تند بالا میره پس با غذای معمولی وزنم چطور هست ؟؟؟؟فقط ترس از چاقی و خوردن و تنفر شدید داشتم که روز به روز هم بیشتر میشد )

      مرحله ی دوم فکر تبدیل میشه به گفتار پس وقتی افکار چاقی در ما زیاد بشن تیدیل میشه به گفتار چاقی و تبدیل میشه به اضافه وزن و جسم چاق که این مرحله چون انرژی گفتار به صورت جسم فیزیکی در اومده کار سختتتر هست و تراکم انرژی هست وقتی چاق شدیم به چیزی که ترسیدیم رسیدیم و نگران میشیم و میخواییم برای خودمون کاری کنیم ورزش و رژیم میگیریم (بله دقیقا من این شرایط رو داشتم اینقدر ترس و تنفر از چاقی داشتم که جسمم هر روز داشت چاقتر میشد و کلافه و ناراحت بودم به دنبال راهی بودم برای خلاص شدن از چاقی که از بقیه میپرسیدم و کمک میخواستم و به هر کسی میگفتم نظر شما چیه چیکار کنم و اینقدر به دکتر تغدیه میرقتم و در خواست رژیم میکرم که اونم فقط محدودیتها رو بیشتر میکرد و به من میداد و انا من تا مدتی میتونستم عمل کنم تا ایده ال میشدم دوباره رژیم رو رها میکردم و خیلی اذیت میشدم با این رژیمها و ورزشهای سنگین ولی چاره ای نداشتم و فقط چاره رو در ورزش،و رژیم میدونستم یادم میاد از مربی ورزشهای سنگین میخواستم طوری که زانو درد و کمر درد شدید گرفتم یه مدت ولی با تمام این سختیها چاقی رو نمیپذیرفتم و ولش نمیکردم و همیشه به دنبال راهی بودم در واقع اون افکار من تبدیل به گفتار و در نهایت گفتار من تبدیل به جسم چاق در من شده بود و من تمام مراحا چاقی رو طی کرده بودم و اما برای لاعری عحله داشتم و فقط میخواستم روی مر حله یآخر کار کنم و خودم رو لاغر کنم )

      و حالا در مرحله ی لاغری پروسه رو برعکس میکنیم ما می آیم جسم رو تحت فشار میزاریم و ورزش و رژبم ویا عمل میکنیم یا کمربند میببندیم اما پروسهی چاقی که از جسم نبوده و ما پروسه رو داریم اشتباه برمیگردیم حتی عملهای سنگین هم اشتباه هستن کلا وقتی تغییرات از جسم هست اشتباه هست و ما شکست میخوریم .(من بارها با رژیم و ورزش ایده ال میشدم اما ماندگار نبود و شکست میخوردم در واقع از راه غلط شکست میخوردم چون من بارها تونسته بودم لاعر بشم در واقع برام به صورت یه نقشه ی ذهنی در اومده بود که وقتی رژیم داری و ورزش میکنی لاغر میشی ولی به محض ول کردن دوباره چاق میشی و چون بارها تجربه کرده بودم برام به صورت قابل لمس و مشاهده در اومده بود و برای همین بارها از این راه لاغر شدن رو انتخاب میکردم و اگاه نبودم همین رو تنها راه لاغری میدونستم و فقط از طریق فشار به جسم من میخواستم لاغر بشم )

      ما کاری به پروسه نداریم یادمون بیاد ازچاقی چقدر ترسیدیم و در مورد ش حرف زدیم و این رو که متوجه شدیم میاییم فکر لاغری ی رو ایحاد میکنیم و درموردش حرف میزنیم و بعد لاغری به وجود میاد و اصلا عجیب و غریب نیست و این روند طبیعیش هست اول باید به اون واقعیت برسی و مسیر چاق شدن رو در ک کنی و همین مسیر رو برای لاغری طی کنی و به این شکل ما با قدرت فکر لاغر میشیم .(بله من برای چاقی اول فکر کردم و بعد در موردش حرف زدم و بعد رفتارهای چاقی در من آروم شکل گرفت و من چاق شدم و اما در مورد پروسه ی لاغری من باید اول افکار لاغر کننده در ذهنم ایجاد کنم با گوش دادن به فایلها افکار لاغری رو ایجاد کنیم مثلا لاغر شدن حق طبیعی من هست و جسم من مشتاق متناسب شدن هست و متناسب شدن در جسم من با سرعت بالایی در حال شکل گرفتن هست مثل پلک زدن و نفس کشیدن و ضربان قلب و هر فعالیت دیگه ای و بعد در مورد لاعری خودمون حرف بزنیم که احتمالا کسی در اطراف ما در این مسیر نیست که باهاش حرف بزنیم پس بیاییم داخل سایت و با کامنت نوشتن و خوندن بقیه کامنتها به ذهنمنون لاعری رو یاد بدیم و بعد رفتار ما خود به خود تغییر میکنه میلها و هوسها در ما کمرنگ میشن و حرص و ولع دیگه نداریم و در نهایت ما جسم لاغر رو میبینیم )

      حالا پروسه ی چاقی رو مرور کنیم : فکر چاق کننده داشتیم و در مورد چاقی حرف زدیم در نهایت چاقی در جسم ما به وجود اومده و حالا پروسه ی لاغری به این شکل هست که فکر لاغری به وجود بیاد و درموردش حرف بزنیم و در نهایت لاغری به وجود میاد .
      جسم یک نمایش دهنده هست مثل تلویزیون اگر ما ازتصاویر و اخبار شبکه ای خوشمون نمیاد تقصیر از تلویزیون نبست بلکه باید شبکه رو عوض کنیم که از فرستنده هست مثلا صدا و سیما هست و اگر ما اون تصویر رو دوست نداریم نمیشه تلویزیون رو عوض کنیم باید فرستنده رو تغییر بدیم
      پس جسم شما هم نشان دهنده ی وضعیت فکری شما هست اگر جسمت رو دوست نداری باید فکرت رو عوض کنی ( من هم قبلا دقیقا بر عکس پروسه ی چاقی عمل میکردم از مرحله ی آخر که تغییر جسم بود در چاقی برای شروع لاغری استفاده میکردم و جسمم رو تحت فشار میزاشتم تا نتیجه بگیریم اما حالا خوب میدونم اول باید افکارم و فرمولهای ذهنیم تغییر کنه تا گفتارم تغییر کنه و در نهایت جسمم تغییر کنه و چون احساسم در مورد لاغری خودم خوب هست که من حتما لاغر میشم پس معلومه فرمولهای ذهنی من تغییر کردن و حتی اگر کسی بگه انگار چاق شدی من میخندم که چطور مگه میشه ؟من در روند لاغر شدن هستم و به زودی لاغر ۵۹ کیلو میشم و اطمینان دارم که لاغر میشم و همین احساس خوب داشتن نشان از بودن در مسیر درست هست و خیلی از اون هوسها و میل به خوردنها و اون حرص،و ولعها در من کمرنگ شده که بازم نشان از تغییر رفتارها هست و به زودی در جسمم تغییرات جدید بیشتری رو میبینم و واقعا جسن هر کس نشانده ی وضعیت فکری اون شخص هست )

      من تا زنده هستم در این مسیرم و شادتر و متتاسب تر و سرحال تر خواهم بود چون عاشق این سبک زندگی کردن هستم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار ☺️s-moazamiy0🤗
      1400/01/01 22:50
      مدت عضویت: 1222 روز
      امتیاز کاربر: 734 سطح ۲: کاربر متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,117 کلمه

      سلام سلام 😍 وقتتون بخیر و خوشی 😍 سال نو همگی هم مبارکآ باش،🤩🤩
      دیدگاه قبلی ک نوشتم تایید نشد .دوباره برگشتم فایلمو گوش 👂 دادم و ب امید خدا دیدگاه دیگ ای رو براتون شرح و ب اشتراک میزارم…چون من باید عمل کنم ب آموزش هام نمیتونم بدون تایید استادم گام های بعدی رو بردارم 😊
      در خدمتتون هستم با فایل ۵۸ از مسیر لاغری من 🖐️ (تبدیل افکار چاق کننده ب چاقی )
      🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
      ماانسانها تا وقتیک موضوع یا مسله ای برامون روشن نباشه ، نمیتونیم راجبه ش اظهارو نظر کنیم یا براش حل مسله داشته باشیم…
      اما اگ موضوع یا مسله ای باشه ک ما ازش خبر داشته باشیم راجبه ش بدونیم ک چی ب چیه اون موقع شاید بشه براش راه حل مناسبی رو پیدا کرد و برطرفش کرد…
      در مورد چاق و لاغر شدن هم ب همین شکله..ما قبلا اطلاع دقیقی نداشتیم ک از کجا روند چاق شدن ما شروع شده از کی ریشه در ذهن ما کرده…از جایی ک ما نمیدونستیم ک از کی و از کجا ما چاق شدن رو یاد گرفتیم از روی بی تجربگی شروع میکردیم ب رژیم های مختلف سخت و طاقت فرسا ، شروع میکردیم ب ورزش های سنگین و دشوار ، شروع میکردیم ب استفاده از مواد شیمیایی چربیسوز ،شروع میکردیم ب هزینه های هنگف برای کمربند و دستگاههای ورزشی مثل تردمیل ، چرخونک ، دوچرخه کوهستانی ، شروع میکردیم ب مطب های مختلف رفتن و رژیم های مختلفی از ی دکترگرفتن..و غیره این در حالیه ک ما هیچکدوم ازین کارهارو برای چاق شدنمون نمیکردیم….
      پس ما چرا هروز ک میگذشت چاق و چاقتر میشدیم ⁉️🙄🧐🤔
      پندار نیک ، گفتار نیک ، رفتار نیک
      این سه اصل زندگی ماست در هر جنبه اززندگی …مثل :کاشت ، داشت ، برداشت…ک هر چی ما بکاریم و ازون هرچقدر مراقبت کنیم آخر برداشت خوبی خواهیم داشت…
      پندار نیک ⬅️فکره ما (کاشت)
      گفتارنیک⬅️صحبت ما (داشت)
      رفتارنیک⬅️جسم ما (برداشت)
      چاقی هم اول ی فکر بوده ک بذرشو خودمون کاشتیم حالا یا دوست داشتیم چاق بشیم یا ترس داشتیم از چاقی …
      اگ جزو دوسداران چاقی بودیم ک براثر دیده ها👀 و شنیده هامون 👂این باور در ذهنمون ایجاد شده ک اگ کمی چاق بشی صورت زیباتری خواهی داشت بدلیل توپری .اگ کمی چاقتر بشی بنیه بهتری خواهی داشت برای زایمان ، لباس قشنگتر تو تنت وایمیسته ، چاقتر بشی همسرت بیشتر خواهانت خواهد بود🤭☹️ و غیره اما اگ جزو افرادی بودیم ک ترس داشتیم از چاقی بدلیل اینک براثر دیده ها و شنیدهامون ک اگ چاقتر بشی لباس سایزت نیست ، بعداز ازدواج چاق میشیم ، بعداززایمان چاق میشیم ،بعداز بچه دوم چاق میشیم ، همراه چاقی کمر درد ،زانو درد خواهیم داشت
      هردو یکیه برای ذهن فرقی نمیکنه ک ما دوست داریم چاقی رو یا دوسش نداریم و فراری هستیم ازش…
      چون ی فکره و قابل تشخیص برای ذهن ما نیست…ک حس ما چیه..
      و این فکر وقتیک تداوم پیدا کنه میشه انرژی.
      مثل علم فیزیک ک انرژی از بین نمیره بلک از حالتی ب حالت دیگ تغییر میکنه.
      یا مثل بخار⬅️آب⬅️یخ
      بخار از بین نرفته بلک براثر فشار شده آب .آب براثر فشار میشه یخ..
      پس فکری ک در ذهن ماایجاد میشه ک دوست داریم ک چاق بشیم یا میترسیم از چاقتر شدن تبدیل میشه تصویر ذهنی ک باز یه فکره ،(ترس از چاقی) این فکر تبدیل میشه ب گفتارو ب زبان میاوریم
      ک نکنه ازدواج کنم منم مثل دوستم چاق بشم.
      نکنه باردار بشم مثل خواهرم چاق بشم
      نکنه مثل خاله دوستم دچار تیرویید بشم
      نکنه …
      یا۰۰۰۰۰۰۰
      منم دوست دارم 👗 لباسم خوبتروایسه تو تنم.
      کاش منم کاش صورتم تپلتر بود
      کاش منم خوراک داشتم ، میل داشتم
      کاش منم شیرینی دوست داشتم وغیره
      گفتار ی حالت دیگ از انرژیه
      و این انرژی بازه _____________
      فکر وقتی زیاد بشه میشه گفتار درباره ی موضوع ووقتیک گفتار چاقی ادامه پیدا کنه میشه جسم چاق ما.
      فکر تحت فشار میشه کلام
      کلام تحت فشار میشه جسم
      ووقتیک ب این فکر رسیدیم (چاقی) چ خوشمون بیاد چ خوشمون نیادتازه نکران میشیم و بفکر چاره میگردیم و شروع میکنم ب گرفتن رژیم وورزش کردن..
      🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
      مابرای لاغر شدن همیشه جسم رو تحت فشار قرار دادیم در راه و روش اشتباه و غلط…همیشه از جسم انتظار داشتیم در حالی ک چاق شدن ما برامون روشن نبوده ک از کی وکجا شروع شده..و براثر واضح و روشن نبودن صورت مسله ما همیشه شکست میخوردیم ☹️😐 چون پروسه چاق شدنمون رو برای لاغر شدن رو برعکس میرفتیم و از جسم شروع میکردیم حتی باانجام عمل جراحی های سنگین…..
      خب الان ک متوجه شدیم پروسه چاق شدنمون ب چ شکلی بوده
      فکر⬅️کلام⬅️جسم ما
      بیاییم اول بپذیریم و درک کنیم ک خودمون بودیم ک این پروسه رو طی کردیم خواسته یا ناخواسته یادمون بیاد ک ما پر بودیم از افکار چاق و محدود ومنفی ، یادمون بیاد ک چقدر ب چاقی فکر میکردیم و میترسیدیم ک این شیرینی منو چاق نکنه ، این کلوچه منو چاق نکنه ،این وقت شب این چندتا قاشق غذا منو چاق نکنه ،ی روز تحرک نداشتیم میترسیدیم ک چاقتر نشیم ، عرق نمیکردیم ترس از چربیسوزی نکرده باشیم .داشتیم ، ما همه کاری میکردیم برای لاغر شدنمون اما بجای اینک خوشحال باشیم همیشه ترس داشتیم و نگران و ناراحت بودیم…همه ی کارهارو انجام میدادیم با زجر و سختی ،عذاب و دلهره ولی بازم ترس داشتیم و خیالمون از خودمون راحت نبود . یادمون بیاد چطور درباره ی چاقیمون صحبت میکردیم 😐 ک من فلان خوراکی رو خوردم ولی میدونم چاقم میکنه ، من این رژیم و گرفتم ولی میدونم لاغرم نمیکنه ، من فلان باشگاه ثبت نام کردم ولی میدونم تاثیری نداره‌…‌و بعد جسممون رو ببینیم ک حاصل افکار و رفتارتکراری ماست..ما هی فکرمون رو تکرار کردیم راجبش هی حرف زدیم و ذهنمون رقم زده باورهای مارو و جسم مارو ب نمایش گذاشته.
      وقتیک ما ب این درک برسیم و مسیولیت پروسه چاق شدنمون رو بعهده بگیریم و بپذیریم..حالا باید کاری انجام بدیم برای لاغر شدنمون.
      اول فکر لاغری رو بوجود میاریم .بعد راجبش لاغر شدن صحبت کنیم چطور یا کی⁉️⁉️
      باخوندن دیدگاهای دوستان ، باز کردن فایل های صوتی و تصویری استاد ،مقدمه قبل فایل ها و درک و برداشتن خودمون رو از پلی کردن فایل های آموزشی..و در آخر لاغر شدن خودش رو توی جسممون نشون خواهد داد انشالله🙏🤲🤩💃
      ما هر فردی ک الان هستیم در زندگیهامون نتیجه ی فکر و رفتار ماست ک باور ما روشکل داده ..ک مااین شخص شدیم‌ در مورد چاق و لاغر شدن هم ب همین شکله
      الان جسم ما نمایشگره وضعیت فکری ماست اگ ازش راضی نیستیم نمیتونیم جسممون رو تغییر بدیم بلک اول باید از لحاظ فکری و ذهنی تغییر رو ایجاد کنیم.
      و این تغییر و تحولات ی روزه ، ی شبه ، ی ماه بدست نمیاد بلک برای تغییر باید صبر و اشتیاق و استمرار داشت…_____ووقتیک از لحاظ ذهنی تغییر کردیم ،رفتار ما هم تغییر میکنه و این تغییرات رو ما بشکل عالی در جسممون مشاهده خواهیم کرد ..‌انشالله ک درک درستی ازین فایل کرده باشم و مجوز ورودم ب گامهای بعدی صادر بشه🤭😊🙏🤩😍
      ب امید موفقیت دوستان عزیز و همسیر🙏🌹

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم