0

گام ۵۸: اصلاح افکار چاق کننده برای لاغری

اصلاح افکار چاق کننده
اندازه متن

افکار چاق کننده مهمترین عامل چاق شدن افراد است. این افکار در ذهن ناخودآگاه شکل می گیرند و باعث ایجاد جسم چاق برای صاحب خود می شوند.

اینکه ما تصمیم نگرفته ایم افکار چاق کننده را در ذهن ناخودآگاه خود ایجاد کنیم کاملا منطقی و پذیرفته است اما بی خبری ما در نتیجه نهایی تاثیری ندارد.

ذهن ناخودآگاه و چاقی

ذهن ناخودآگاه انسان توجهی به منبع ایجاد کننده افکار چاق کننده در خود ندارد و به هر طریق یا هر دلیلی انسان مجموعه افکار چاق کننده را در ذهن خود ایجاد کرده باشد نتیجه نهایی برای او چاقی خواهد بود.

حتما با من هم عقیده هستید که وقتی با چالشی در زندگی مواجه شویم اگر علت و روند ایجاد شدن آن را بدانیم به شکل ساده تر و بهتری می توانیم از آن عبور کنیم.

اضافه وزن در زندگی ما چالشی است که باید با آن مواجه شویم.

فرار کردن از چاقی و ترس از روبرو شدن با آن سبب برطرف شدن آن نمی شود بلکه مواجه شدن با چاقی و به دنبال راهکار صحیح برای برخورد با این چالش بودن می تواند سبب رهایی ما از وضعیت فعلی و تغییر وضعیت جسم ما از چاق به لاغر شود.

وقتی ما از علت چاقی خود به ویژه تاثیر افکار چاق کننده در چاقی و چگونگی چاق شدن خود اطلاع پیدا کنیم خیلی بهتر و راحت تر می توانیم برای لاغر شدن اقدام کنیم.

انبوهی از اطلاعات درباره چاق شدن از طریق شنیده ها و دیده ها وارد ذهن انسان می شود. تکرار شدن ورودی های یکسان باعث ایجاد نگرش و انتظار در فرد می شود.

شکل گیری انتظار در انسان باعث فعال شدن ذهن ناخودآگاه برای هدایت فرد به سمت انتظارش می شود.

افکار چاق کننده

نحوه دریافت اطلاعات درباره چاقی

اطلاعات و آگاهی درباره چاقی از طریق مختلف می تواند وارد ذهن ما شود. دلیل اینکه بسیاری از افراد حتی پزشکان و محققان عقیده دارند چاقی ارثی است این است که افراد که در خانواده های چاق متولد میشوند در معرض دریافت آگاهی درباره چاقی هستند و دلیل چاق شدن آنها ایجاد نگرش و انتظار چاقی در ذهن به دلیل ورود اطلاعات است نه ارثی بودن چاقی بنابراین توجه به نحوه ورود اطلاعات به ذهن به درک بهتر چرایی چاق شدن کمک می کند.

اطلاعات از طریق مختلف وارد ذهن می شوند که برخی از آن به شرح زیر است:

  • زندگی کردن در خانواده ای که برخی از افراد آن چاق باشند سبب می شود به طور مداوم اطلاعات درباره چاقی شنیده و دیده شود. و از افکار چاق کننده ای که در ذهن آنها مرور می شود مطلع شویم.
  • دوستی با افرادی که اضافه وزن دارند سبب می شود اطلاعات درباره چاقی وارد ذهن شود و خیلی سریع نحوه مرور شدن افکار چاق کننده در ذهن را می آموزیم.
  • دریافت اگاهی از رسانه ها درباره چاقی و خطر ابتلا به چاقی یا عوارض آن یا بهر طریقی که توجه ما را سمت چاقی ببرد باعث ورود اطلاعات درباره چاقی به ذهن می شود.
  • شنیدن توصیه پزشک درباره خطر مبتلا شدن به چاقی به دلیل مصرف دارو یا مبتلاش شدن به بیماری مانند تیروئید و … باعث شکل گیری افکار چاق کننده در ذهن می شود.
  • دریافت اطلاعات درباره ضرورت مصرف برخی از مواد غذایی یا تاثیر مواد غذایی بر بدن و هر نوع اطلاعاتی که باعث ایجاد انتظار روبرو شدن با آن شرایط را در ذهن ما ایجاد کند.
  • دریافت اطلاعات درباره عملکرد سیستم بدن که سبب شود تصور کنید جز گروه خاصی هستید که در معرض چاق شدن می باشید.

دریافت اطلاعات از طریق های مختلف انجام می شود و در نهایت باعث ایجاد نگرش و انتظار چاق شدن در ذهن ناخودآگاه شده و پس از آن پروسه تغییر رفتار و تمایلات و نحوه فکر کردن شخص تغییر می کند و جسم به وضعیت چاق مبتلا می شود.

توجه به این نکته ضروری است که پس از ایجاد نگرش و انتظار تغییر در سطح افکار و سپس رفتار افراد ایجاد می شود.

وقتی انتظار چاقی در ما شکل بگیرد به مرور افکاری بر مبنای ترس از چاق شدن و یا حتی علاقه به چاق شدن برای افرادی که بخاطر وضعیت جسمانی خود سرزنش می شوند ایجاد می شود.

مرور افکار درباره ترس یا علاقه به چاقی به مرور باعث ایجاد رفتارهای جدید در فرد می شود و نتیجه تغییر افکار و رفتار تغییر جسم و تمام جنبه های زندگی خواهد بود.

آگاهی از چگونه چاق شدن

مسیر چاق شدن برای همه افراد مشابه هم است و شما به سادگی میتوانید منطبق بودن مسیر چاقی خود با طریق اعلام شده تایید کنید.

مسیر همه ما برای چاق شدن به شکل زیر است:

ورود افکار چاق کننده به ذهن = شکل گیری انتظار چاقی = مرور افکار چاق کننده = ایجاد رفتارهای چاق کننده = چاق شدن

افکار چاق کننده تبدیل می شود به انتظار، گفتار و احساس و سپس در جسم ما خودش را به شکل چاقی نشان می دهد.

این پروسه ای است که همه ما برای چاق شدن طی کرده ایم و جالب است که همه روش های لاغری در جهان برای لاغر شدن از قدم آخر شروعی می کنند که فشار وارد کردن به جسم چاق از طریق برنامه رژیمی و ورزش کردن است.

به این دلیل که پروسه چاق شدن از ایجاد افکار چاق کننده شروع شده و به چاقی ختم می شود پروسه لاغری هم باید از ایجاد افکار لاغر کننده شروع شده و با طی مراحل ذکر شده به لاغری جسم منتهی شود.

چاقی از جسم شروع نشده است که بتوان با فشار وارد کردن به جسم لاغر شد.

برای لاغر شدن باید همان مسیری که سبب چاق شدن ما شده است را طی کنیم و آن مسیر تغییر افکار چاق کننده به افکار لاغر کننده و سپس تغییر انتظار چاقی به لاغری و بعد از آن تبدیل گفتار چاق کننده به لاغر کننده و در ادامه تغییر رفتار و عادت های چاق کننده به لاغر کننده و در نهایت تغییر جسم از وضعیت چاق به لاغر است.

البته قسمت آخر به صورت خودبخودی صورت می گیرد و ما در این مرحله دخالتی نداریم.

خواندن نوشته مریم عزیز در بخش نظرات این فایل که به گسترش آگاهی در ذهن ما کمک می کند:

چگونه چاق شدن

تاثیر افکار چاق کننده بر جسم

“من هم مثل همه از طریق مرور افکار چاق کننده به چاقی خیلی فکر می کردم و همیشه فکر چاق شدن بیشتر بودم.

هر بار که روی ترازو می رفتم حتما عدد بالاتر از قبل رو می دیدم و غم و اندوه تمام وجودم رو می گرفت که حالا چیکار کنم بازم چاق تر شدم.

چرا اصلا من همت نمی کنم یه فکر اساسی برای خودم‌ بکنم با اینکه خیلی از کارها رو انجام دادم برای لاغر شدنم اما خوب این افکار بود که چرا کاری برای لاغر شدن انجام نمیدم.

  • هر بار بعد از غذا خوردن عذاب وجدان بود که به سراغم می اومد که: وای من دوباره نتونستم کم بخورم و حتما دوباره چاق میشم.
  • وای ته دیگ سر سفره خیلی چاق میکنه اما خوب ازش نمیشه گذشت می خوردم اما بازم فکر این رو می کردم که چاق تر میشم.
  • وقتی صبحها دیر از خواب پامیشدم میگفتم وای من چقدر کم‌ تحرکم حتما چاق تر میشم این کم تحرکی و خوابیدن منو چاق کرده.
  • هر بار وقتی می خواستم غذا بخورم با استرس که نکنه حالا کسی بهم بگه کمتر بخور یا رژیم بگیر با استرس کامل غذا رو در حد خفگی میخوردم.

و اینها همه و همه افکار چاق کننده من بود و بعد از آن صحبت کردن با بقیه دوستام یا فامیل که وای ما چقدر چاقیم، ما که چیزی نمی خوریم بعضی ها دوبرابر ما میخورن ماشانس نداریم، چاق شدن ما به خاطر تیروئیدمون هست، ما ژنتیکمون چاقیه، به خاطر اینه که تحرک نداریم، ورزش نمی کنیم.

درباره انواع افکار چاق کننده با همدیگه صحبت می کردیم.

هر کاری کردیم فایده نداره، رژیم گرفتیم فایده نداره، هیچ لباسی بهمون نمیخوره، لباس سایزمون گیر نمیاد، شانس نداریم بعضیها یه هیکلهای خوشکلی دارن و فلان لباس زیبا رو میپوشن و……

و همه این تجزیه تحلیل ها رو هر روز و هر روز با بقیه کارشناسی می کردیم و در موردش حرف میزدیم و حال خودمون رو خراب میکردم و نمی دونستیم که در حال تقویت افکار چاق کننده هستیم و هر بار هم با همه رژیمها و ورزشها و فشارهایی که به جسم خودم وارد میکردم چاق تر وچاق تر میشدیم.

به این نتیجه رسیده بودم که هیچ راهی ندارم جز پیکر تراشی و شدیدا دنبالش بودم تا اینکه با استاد روشن آشنا شدم.

صحبتهاش به دلم نشست، دیدم حرفهاش درسته و از دل برمیاد و به دل میشینه.

گفتم امتحانش می کنم و چند روز فایلهای رایگان رو گوش دادم تصمیم نهایی رو گرفتم و در دوره ورود به سرزمین لاغرها شرکت کردم.

اوایل فقط فایل گوش میکردم و مثل همیشه هم تا حد خفگی می خوردم با این تفاوت که دیگه الان ترس نداشتم.

همسرم بهم میگفت آخه مگه میشه تو انقدر میخوری چطوری میخوای لاغر شی مگه میشه!

من فقط ازش خواهش کردم بهش گفتم بهم استرس وارد نکن منو به حال خودم بگذار، کاری به کارم نداشته باش و اصلا در مورد چاقی و لاغری باهام حرف نزن و چند ماه بهم فرصت بده و خداروشکر که اون هم قبول کرد و خدایی تا همین الان که حدود ۸ ماه از دوره رو میگذرونم دیگه بهم حرفی نزد.

بعد از مدتی که به فایلها گوش دادم دیدم انگار رفتارم رو دوست ندارم، رفتارم با چیزهایی که دارم توی ذهنم ذخیره میکنم هماهنگ نیست، دچار دوگانگی شده بودم. به استاد پیام دادم گفتم استاد می فهمم لهم کمک کن و استاد به من گفت فقط ادامه بده و من ادامه دادم.

کم کم دیدم میلی به خوردن هله هوله ندارم.

چیزهایی که خوردنش قبلا به وجودم بسته بود رو دیگه میلی بهش نداشتم.

غذا خوردنم داشت تغییر می کرد دیگه الان خوردنم تا حد خفگی نبود سیری رو با فشار شکم حس نمی کردم. قبل از اینکه به فشار برسم یه پیامی رو از توی ذهنم می شنیدم که بهم دستور استپ میداد و کم کم روی این پیام کار کردم تا قوی و قویتر شد و خیلی خوب خوردنم تغییر کرد .

و من خیلی خیلی توی خوردنم تغییر ایجاد شد و خیلی امیدوار شدم به لاغری و شروع کردم با خودم در موردش حرف بزنم چون کسی نبود و اوایل هم من ار کاری میکردم نمی تونستم به خودم بقبولونم که توی سایت تمریناتم رو بنویسم اما نظرات بچه ها رو میخوندم.

تمرینهای خودم رو می نوشتم و برای خودم تکرار میکردم. تا اینکه دیدم وقتی راه میرم کفشم از پام داره در میاد.

موقع ظرف شستن انگشترم از دستم در میاد خوشحال بودم به استاد پیام دادم و گفتم من دارم نشانه ها رو در خودم میبینم و خوشحالم و استاد بهم تبریک گفت و برام نوشت تو الان نشانه نمی بینی تو در روند لاغری قرارگرفتی.

و من ادامه دادم و ادامه دادم و البته بارها در مسیر ناامید شدم اما نگذاشتم که طول بکشه و خیلی زود به مسیر بر می گشتم و یا از استاد کمک میگرفتم تا به مسیر برگردم.

و این روند رو ادامه دادم و تا الان خیلی عالی متناسب شده ام و از رفتار خودم و از تغییرات جسمم راضی و خوشحال هستم و وقتی افکار چاق کننده رو با فایلهای استاد عوض کردم، حرف زدنم عوض شد و در پس اون جسمم هم عوض شد و خیلی خوشحالم”

در توضیحات فایل آموزشی تبدیل افکار چاق کننده به چاقی به وضوح در این باره توضح داده شده است و ایمان دارم دوستانی که از این آگاهی استفاده کنند و متعهد باشند به آنچه در این فایل گفته شده عمل کنند مطمئنا نتایج عالی خواهند گرفت.

✍️ تمرین آموزشی 📖

برای انجام عالی تمرین مربوط به جلسه آموزشی مرور افکار چاق کننده توصیه می شود محتوای نوشتاری را با دقت مطالعه کنید، سپس ویدیوی آموزشی را با تمرکز بالا تماشا کنید و سپس به سوالات مطرح شده درباره شناسایی و اصلاح افکار چاق کننده در بخش نظرات به شکل انشایی پاسخ دهید.

  • نگرش شما درباره تاثیر افکار چاق کننده در وضعیت جسمی فعلی خود چیست؟

با توجه به توضیحات محتوای نوشتاری درباره چگونگی شکل گیری و تبدیل افکار چاق کننده به جسم چاق به سوالات زیر به شکل شرح انشایی پاسخ دهید.

  • نظر شما درباره در معرض افکار چاقی قرار گرفتن و ورود اطلاعات درباره چاقی در ذهنتان چیست؟
  • انتظار چاقی یا چاق تر شدن به چه شکل در شما ایجاد شده است؟ مراحل را شرح دهید.
  • پروسه چاق شدن خودتان را به شکل داستان شرح دهید که چه پروسه ای را طی کرده اید.
  • به نظر شما چرا استفاده از روش های مرسوم لاغری منجر به لاغر شدن همیشگی نمی شود؟
  • با آگاهی که از محتوای نوشتاری و ویدیوی آموزشی کسب کردید پروسه چاق شدن از به شکل مرحله به مرحله شرح دهید.
  • لاغری با ذهن چگونه به شما کمک می کند تا پروسه لاغر شدن ار از سطه افکار شروع کرده و تا سطح جسم ادامه دهید.
  • از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.07 از 45 رای

https://tanasobefekri.net/?p=15253
برچسب ها:
95 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار s.mohammadi8195
      1400/03/29 12:07
      مدت عضویت: 1454 روز
      امتیاز کاربر: 6767 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 416 کلمه

      سلام بر همگی

      وقتی بعد گوش دادن این فایل .نظرات دوستان رو خوندم مطلب دستم اومد و یادم میاد منم چندین بار افکار چاق کننده داشتم .

      یادم میاد وقتی کوچیک بودم و کاملا متناسب . یه پسر همسایه داشتیم که خیلی چاق بود خیلی . که همش از خودش بد میگفت و از اینکه به خاطر جسمش درعذابه و مرتب برای رفتن به یه مسیر کوتاه آژانس می گرفت و کار درست حسابی هم نداشت و میگفت کی به خاطر این هیکلم بهم کار میده .

        به طوریکه الان چندساله که ازدواج کرده و رفته یه جای دیگه خونه گرفته ولی ما هر موقع میخواهیم آژانس بگیریم و آدرس میدیم راننده ها میگن خونتون روبه روی خونه فلانی میشه  . و آنقدر گفتند که ما همش تو آدرس دادن میگیم روبه روی خونه فلانی. 

      و این پسره یه برادر کوچک تر از خودش داشت که متناسب بود وفرز. همش تو خونه ما( اون موقع هممون تقریبا متناسب بودیم) و صحبت این پسره بود که به خاطر چاقیش  کاری از دستش بر نمیاد و برادرکوچکش تمامی کارهای خونه  رو انجام میداد. واز آه وناله های اون پسره می گفتند و من ناخواسته هر روز اون جریانات رو می شنیدم و دلم می سوخت براش.  و کم کم خودم هم درموردش صحبت میکردم.

      یادم میاد در یه شرکتی کار میکردم و یه دختره ۲۳ ساله اش بود و وزنی ۱۱۰ کیلو . و خودش میگفت ما چون کرد هستیم نژادمون اینه . و مرتب طبق دستور پزشکش غذا میخورد و از راههای رفع چاقیش میگفت .ومنم مرتب گوش میکردم و برام عجیب بود و تو خونه میگفتم .

      تا اینکه این دختره یه روز بهم میگفت تو خیلی لاغری . 

      ومنم تصمیم گرفتم برم پیش دکتر تغذیه و دکتربعد گرفتن قد و وزنم  بهم گفت تو ۵ کیلو اضافه وزن داری و یه سری رژیم غذایی برام نوشت منم چند روز ادامه دادم و رها کردم .

      پس من افکار چاق کننده  داشتم توجه به چاقی و افراد چاق .

      بعدشم تصویر ذهنی چاقی در ذهنم ایجاد شد از چاقی می ترسیدم و بعد هم که در خونه و اطرافم صحبت میکردم بعد یواش یواش چاق شدم .

       و کلی راهکارهای اشتباه برای رفع چاقی انجام دادم  که نتیجه بخش نبود . و باورهای نادرست چاقی که بهم وارد میشد تو بی تحرکی و تو پشت میز نشینی و… ومنم باور کردم

      پس افکار چاقی بعدش رفتار چاقی بعدشم خود چاقی.

      من دیگه باور دارم که خودمون خالق زندگی خودمون هستیم و روی باورهای اشتباهم  کار میکنم تا به لطف الهی پیروز بشم .و از زندگیم لذت ببرم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار متناسب شاد
      1402/07/26 15:32
      مدت عضویت: 1454 روز
      امتیاز کاربر: 6767 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 630 کلمه

      سلام بر استاد عزیز و دوستان همراه

      امان از این باورهای مخرب که داره لذتهای زندگی کردن ما رو ازمون میگیره .

      نمونه اش دیروزصبح دوشنبه .

      مثل همیشه پا شدم و دلم هوس املت کرد وفقط یه دونه تخم مرغ املت زدم و خوردم ومادرم منو دید .

      موقع ناهارشد یه مقدار ازشام دیشب مونده بود تصمیم داشت برای ناهار گرم کنه و بخوریم اما چون مقدارش کم بود بهم گفت سیب زمینی سرخ کنیم بزاریم کنارش کافیه .

      من بهش گفتم خوب کوکو میکنیم بهتره .

      مادرم نگام کرد وگفت تخم مرغ زیاد میخوری کبد چرب میگیری .

      آخه خودش کبدش چربه بااینکه لاغره . و خواهر بزرگترم هم کبدش چربه و پسرش هم همینطور . ویک دونه داداشم هم همینطور .

      چون همشون این باور رو دارند که زرده تخم مرغ باعث بیماری کبد چرب میشه .

      حتی خواهرزاده کوچیکم که ۶ یا۷ سالش بود تخم مرغ آب پز بهش میدادیم زردی اش رو می انداخت وسفیده اش رو میخورد .

      وباور اصلیشون از ورودی باشگاه آقایان نشات میگیره و از اونجا به خونه ما منتقل شده وچندساله هی تکرار میشه و مادرم که به ندرت تخم مرغ میخوره وشدیدا ازش میترسه .

      و.خدا روشکر من چون همش باور داشتم که نعمتهای خدا باعث ضرر و آسیب بدنمون نمیشه من دچارش نشدم علیرغم اینکه مصرف تخم مرغم بیشتر از اونهاست .

      و یکسالی هم میشع که استاد عباسمنش وخانومش رو میبینم که استاد یک روزی ۱۲ تا تخم مرغ وخانمش ۹ تا تخم مرغ رو نیمرو زدن و خوردن واصلا  کبد چرب هم ندارن .

      البته من نهایت خیلی گرسنم باشه فقط دو تا بیشتر نمیتونم بخورم .

      حالا میبینم تو محیط خونه خودمون وخواهرمون علیرغم ترس لز کبد چرب بیماری کبد چرب گرفتند .

      الان که تو این مسیر دارم حرکت میکنم کم کم دارم متوجه میشم این ورودی های مخرب رو که بدون هیچگونه سند ومدرکی داره بهم منتقل میشه و لذت زتدگی رو ازمون میگیره .

      یعنی چی من دلم املت میخاد ازش بگذرم برم خامه وعسل بخورم .این همون محدود کردن میشه که با روح من سلزگارنیست. 

      از کودکی تا به الان اگر خوب دقت کنم کلا متوجه بیشمار وروری های اشتباه میشم که دارم به ذهنم خوراک میدم .

      مثلا

      خونمون اعتقاد دارن چون خانونها الان دنبال آزادی هستند باعث شده بنیان خانواده خراب بشه . واین رو تا الان میلیون ها بار شنیدم چرا خانوم باید برای روسری نزاشتن اعتصاب کنه چرا خانوم یا آقا بدون همسرش دورهمی یا مهمانی یامسافرت بره و….

      ولی الانا چون ذهنم بازتر شدا وخوب که دقت میکنم میبینم خیلی ها رو میشناسم زندگی خوبی دارن و دو طرف به هم آزادی میدن وسبک زندگی خودشان رو دارن .

      خیلی ها. آنقدر که تازه متوجه شدم این باور اشتباهی بود که سالیان سال به ذهنم دادن و من همش از مردهای جامعه میترسیدم چون به چشم فرد حریص میدیدمشون و مرتب خودم رو محدود میکردم .

      در مورد روال چاقی موردهایی که یادم میاد چقدر تو محیط فقط خونه بهش پر وبال دادم میگم اینقدر چاقی که بودم واقعا کم بود بایستی دهها برابر چاق تر می بودم .

      از ۷ سالگی تا به امروز . 

      الانا که دارم روی خودم کار میکنم یه جایی صحبتی میشه سریع ذهنم آلارم میده تو باور نکن درست نیست .

      یعنی چی فلانی زندگیش رو رواله آرامش داره بچه هاش ازدواج کرده و خوب کیف و زندگی میکنه طبیعیه چاق باشه .

      درسته اون فرد موردنظرشون الان چاقه ولی من صدها نفر رو میتونم همین الان نام ببرم که زندگیشون لاکچری و آرامش زیادتر اما کاملا متناسب هستند .

      همین یک دونه باور رو که پیدا کردم کلی وزنم  کمتر شد .

      وجقدر این مسیر باید حواسم جمع باشه .

      چون من دارم تو اجتماعی زندگی میکنم که مجبورم با دیگران ارتباط داشته باشم پس مواظب وروری های ذهنم باشم و داده های بیرون رو غربال کنم و اونی که غلطه رو وارد ذهنم نکنم .

      استاد خیلی خوب آموزش میدید وآموزشتون واقعا بی نظیره ازتون بی نهایت سپاسگزارم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم