هدفی مقدس تر از تغییر کردن در زندگی وجود ندارد و انسان هایی که در مدت حیات خود به دنبال شروع تغییر در زتدگی خود هستند، تاثیری ماندگار در زندگی خود و جهان اطرافشان ایجاد کرده اند.
شروع تغییر کردن
تغییر، همانند جریان آب، بخشی جداییناپذیر از زندگی است.
جهان پیرامون ما دائماً در حال تحول است و برای سازگاری با آن، ما نیز باید تغییر کنیم.
شروع تغییر میتواند کوچک و تدریجی باشد، مانند یادگیری یک مهارت جدید، یا بزرگ و ناگهانی، مانند تغییر شغل یا نقل مکان. در هر صورت، تغییر فرصتی برای رشد، یادگیری و کشف جنبههای جدید از خودمان است.
به عقیده من شروع تغییر به دو شکل در زندگی هر انسانی ایجاد می شود:
۱- شروع تغییر بر اساس دنیای پیرامون
۲- شروع تغییر بر اساس دنیای درون
بسیاری از ما تجربه شروع تغییر کردن بر اساس دنیای پیرامون را داریم.
زمانی که هوا سرد می شود طریق لباس پوشیدن خود را تغییر می دهیم.
زمانی که به خاطر تکرار یک رفتار نادرست به خودمان آسیب وارد می کنیم تصمیم می گیریم آن عادت را تغییر دهیم.
وقوع زلزله یا سیل یا هر اتفاقی که در دنیای پیرامون اتفاق می افتد و باعث بروز خسارت می شود، انسان را ملزم به تغییر روش زندگی خود می کند.
نکته جالب توجه اینکه شروع تغییراتی که به واسطه تغییر دنیای بیرون در خود ایجاد می کنیم همواره سخت و مستلزم تحمل رنج و سختی فراوان است.
نوع دیگری از شروع تغییر بر اساس دنیای درون صورت می گیرد.
این طریق نیاز به درک توانایی های درونی و ایجاد نگرش صحیح در رابطه با خداوند به عنوان خلق کننده دارد.
شروع تغییراتی که بر اساس تمرکز بر تغییر دنیای درون در زندگی ایجاد می شود همواره ساده، لذتبخش و بدون سر و صدا می باشد و این از ویژگی های منحصربفرد این طریق تغییر کردن است.
در شروع تغییر بر مبنای دنیای بیرون نیاز است تا جوانب زیادی را مدنظر قرار داده و همواره مراقب باشیم تا مرتکب اشتباه نشویم اما در شروع تغییر بر مبنای دنیای درون، نیاز نیست تا نگران جوانب و چگونگی شکل گیری تغییرات باشید. فقط لازم است با آرامش و اطمینان به قدرتی که خداوند در وجود شما قرار داده است به مسیر خود ادامه دهید و از تغییرات ایجاد شده در زندگی تان لذت ببرید.
تغییر، یک فرصت است نه یک تهدید. با پذیرش تغییر و تلاش برای رشد و بهبود، میتوانیم زندگی پربارتر و رضایتبخشتری داشته باشیم. به یاد داشته باشید که شروع تغییر، بخشی طبیعی از زندگی است و مقاومت در برابر آن، تنها باعث ایجاد استرس و ناراحتی میشود.

نقطه شروع تغییر
تغییر، همانند نسیمی تازه، میتواند زندگی را دگرگون کند. این دگرگونی میتواند هم چالشبرانگیز باشد و هم فرصتساز. اما نتایج نهایی شروع تغییر، اغلب به سمت رشد، پیشرفت و رضایت بیشتر سوق مییابند.
به طور خلاصه، تغییر یک نیروی قدرتمند است که میتواند زندگی ما را به سمت بهتر شدن سوق دهد. با پذیرش تغییر و تلاش برای ایجاد تغییرات مثبت در زندگی، میتوانیم به رشد شخصی، بهبود روابط و افزایش رضایت از زندگی دست پیدا کنیم.
نقطه شروع تغییر دنیای درون از تغییر افکار شروع می شود.
اکنون که شما در حال مطالعه این نوشته هستید اطمینان داشته باشید در نقطه شروع تغییر شرایط زندگی خویش یا همان سرنوشت خود قرار دارید.
در این روش نیاز است تنها بر آنچه در ذهن خود مرور می کنیم توجه داشته باشیم.
فقط کافی است مهارت شناسایی و مدیریت افکار را بیاموزید تا بتوانید به افکاری که نتیجه احساسی خوبی در شما ایجاد می کند اجازه مرور شدن بدهید و مانع مرور افکاری شوید که نتیجه احساسی آنها ناامید کننده است.
به این ترتیب شما دنیای درون خود را از هرگونه افکار نامناسب پاکسازی می کنید و به شکل مستمر در احساس خوب قرار می گیرید.
احساس خوب، فراتر از یک احساس گذرا است. این احساس، تأثیرات عمیقی بر زندگی ما میگذارد و به بهبود کیفیت زندگیمان کمک میکند. به جرأت می توان گفت که احساس خوب داشتن مهمترین پارامتر برای شروع تغییر است.

در کل، احساس خوب یک چرخه مثبت را ایجاد میکند. وقتی احساس خوبی داریم، رفتارهای مثبتی از خود نشان میدهیم که به نوبه خود، احساس بهتری را در ما ایجاد میکند. این چرخه مثبت، به ما کمک میکند تا زندگی شادتر و موفقتری داشته باشیم.
نتیجه احساس خوب داشتن، تغییر نگرش به دنیای پیرامون است و نتیجه تغییر نگرش، تغییر انتظار از زندگی است.
خداوند به عنوان پاسخ دهنده و برآورده کننده آرزوها به انتظار شما از دنیایی که در آن زندگی می کنید پاسخ می دهد و اتفاقاتی را وارد زندگی شما می کند که از قبل انتظار آن را دارید.
از آنجا که از کودکی در معرض افکار نامناسب قرار داشته ایم طبیعی است که اکنون گرفتار مرور افکار نامناسب و در نتیجه شکل گیری انتظار نامناسب از زندگی در ذهن خود باشیم.
اما نکته امیدبخش این است که هربار تصمیم به شروع تغییر بگیریم و شرایط زندگی خود را از طریق تغییر دنیای درون آغاز کنیم این فرصت برای ما مهیاست و از طرف خداوند مورد تایید و تحسین قرار می گیرد.
تحسین خداوند را از طریق هدایت شدن به مسیرهای درست دریافت می شود و این تجربه ای است که در انتظار شماست.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
متن فایل تصویری برای ناشنوایان 🧏
متن فایل تصویری شروع تغییر: (توسط خانم نگار ملکزاده عزیز)
اگر مراقب ذهنمون نباشیم همیشه دوست داره به اون چیزی توجه کنه که اصلاً به درد ما نمیخوره اصلاً باهاش حال نمیکنیم اصلاً لذت نمیبریم و این اشتباهیه که همهمون داریم هر روز مرتکب میشیم که به گذشتهمون توجه میکنیم به اون چیزی که توی زندگیمون هست توجه میکنیم و انتظار داریم که خداوند آینده ما رو تغییر بده.
انتظار داریم که خداوند روزهای جلوی روی ما رو تغییر بده و این اتفاق رخ نخواهد داد تا وقتی که ما داریم به اشتباه هر روز به اون چیزی که دوست نداریم توجه میکنیم.
اون چیزی که من دیروز تجربه کردم چیزی بوده که من خودم در دنیا خلق کردم و تجربهاش کردم اگر بخوام به اون توجه کنم برای امروز، من روزهای بعدم رو هم مثل روزهای قبل تجربه خواهم کرداین اتفاقیه که داره توی زندگی همهمون میفته اما اگر آگاه باشیم و بدونیم که امروزِ من یک روز جدیده و هیچ ربطی به گذشته تو نداره.
امروز تو میتونی بهتر فکر کنی، میتونی شروع کنی به اون چیزی که دوست داری توجه کنی، میتونی کتاب خوب بخونی، میتونی آهنگ خوب گوش کنی، میتونی از محتواهای خوب استفاده کنی، هیچ ارتباطی به گذشتت نداره.
فکر نکن که اگر تو امروز تصمیم بگیری که زندگیت رو تغییر بدی خدا میگه نه تو ۳۰ ،۴۰ سال بد زندگی کردی دیگه تموم شد، دیگه من به تو این اجازه رو نمیدم، خیلیهامون اینجوری فکر میکنیم.
فکر میکنیم اگر من امروز تصمیم گرفتم خوب زندگی کنم پس گذشتم چی میشه؟! پس گناههایی که انجام دادم! نمازهایی که نخوندم! روزههایی که نگرفتم! چطور ممکنه خدا به من اجازه بده که من زندگیم رو تغییر بدم یا زندگی بهتری داشته باشم؟!
خدا هیچ چیزی از گذشته تو رو برات حساب نمیکنه، فکر نکن اگر تو امروز بخوای بهتر زندگی کنی خدا میگه نه بزار حالا من بررسی کنم ببینم تا دیروز چطور زندگی میکردی. اصلاً اینجوری نیست، هیچ وقتی خداوند به گذشته شما کاری نداره به همین دلیله که در قرآن خدا میگه که شما هر بار که توبه کردید دیگه تموم شد، بارها به پیامبر توصیه میکنه که اگر این افراد اینجوری کردن باهاشون برخورد میکنی و هرجا این افراد توبه کردن تمام شد دیگه، باید ببخشید چون خدا رئوف و بخشنده است.
چرا میگه هر باری که هرجا که کافران یا هر کسی اشتباهی کرده توبه کرد دیگه تمام شد دیگه حق نداری به اونها حمله کنی یا اونها رو اذیت کنی یا اسیری،،،چرا میگه؟؟ به خاطر اینکه هر لحظهِ تو ارتباطی نداره به گذشتت.
اگر الان تصمیم گرفتی بهتر زندگی کنی این نیست که خدا بگه نه تو دیگه چند روزه داری بد میگی چند روزِ خوب زندگی نکردی شما ۴۰ سال افکار نامناسب داشتی و من دیگه نمیذارم تو خوب زندگی کنی.
به هیچ وجه اینجوری نیست. ذهن شما هر روز خالیه، خداوند هر روز نگاهش به شما به عنوان یک انسان پاکِ، یک انسانی که میخوام ببینم امروز چطور میخواد زندگی کنه، چه چیزی برای من میفرسته، آیا افکار مناسب میفرسته یا همون افکار نامناسب دیروزی رو میفرسته و ادامه میده.
هیچ انتخابی از طرف خداوند برای من و شما نیست که بگه نه این دیگه از اون آدم بدهاست دیگه اینو نمیذارم خوب زندگی کنه یا هرچی نعمت داریم بره سمت اون افراد اصلاً همچین چیزی نیست. هر چیزی که خودت میخوای رو خدا میگه باشه من حرفی ندارم که.
چون همه این شرایط رو داره، کسی که همه چی داره چه فرقی براش میکنه که تو از چی استفاده کنی، مشکل اینه که ما نگاهمون به خدا انسانیه و فکر میکنیم که همون جوری که خود من که فلانی از من یه چیزی خواست گفتم نه، یادته اون دفعه به تو چیزی دادیم تو تشکر نکردی پس دیگه نمیدم. فکر میکنی خدا هم با ما اینجوری رفتار میکنه. در حالی که اینجوری نیست.
خیلی از ما در مورد اضافه وزنمون هم همین فکرو داریم، فکر میکنیم دیگه ما لاغر شدنی نیستیم چرا؟؟ چون ۴۰ ساله من چاقم، خب ۴۰ ساله اونجوری فکر کردی اونجوری رفتار کردی نتیجهات هم همینه که الان هست، خب الان میخوای لاغر بشی باید جور دیگه فکر کنی، باید جور دیگه رفتار کنی، باید جور دیگه ببینی و نگرش داشته باشی.
اگر میخواهی همون افکار و رفتار گذشته رو داشته باشی و آرزوت هم این باشه که لاغر بشی هرگز لاغر نمیشی. کسی که تعارف نداره، به گریه و زاری و اینا نیست. خدا که نمیاد که بدن شما رو امروز بتراشه تحویل شما بده. کاری بوده که خودت کردی بپزیریدش. حالا اذیتی، ناراحتی، باشه، بپذیر که خودم بودم اگر بپذیری خودم بودم حتی اذیتم بشی دیگه خیلی برات سخت نیست.
همه اون چیزی که ما امروز در زندگی داریم و باعث اذیتمون میشه چیزیه که خودمون به وجود آوردیم چیزیه که خیلی وقتها شاید خودمون از خدا خواستیم و یادمون رفته که ما اینو از خدا میخوایم حالا که توی زندگیمون هست این دفعه داریم از این گله و شکایت میکنیم.
امروز داشتم با خودم فکر میکردم که اول صبحی افکار منفی داشت میومد برام، راه حلش این بود که بیام فکر کنم چه چیزی توی زندگی من الان هست که قابل لذت بردن و سپاسگزاری کردنه؟! دیدم اول اینکه من امروز صبح لازم نیست برم سر کار بیرون از خونه، دارم میام سر یه کاری که عاشقشم و با خودم فکر کردم گفتم تا همین چند سال پیش من هر روز که داشتم میرفتم کارخونه از خدا میخواستم که خدایا یه شرایطی رو جور کن من از این کارخونه فلان فلان رها بشم، من از این کار لعنتی بیام بیرون.
خب دو سه سال بعد من اومدم دزفول، رفتم نجاری کار کردم توی اون شرایط، بعد دوباره از اون کار خوشم نیومد بعد اومدم رفتم ابزار یراق کار کردم، چند سال بعد از اون کار خوشم نیومد الان این چیزی که الان هستم اون چیزیه که خودم از خدا خواستم.
میلیونها بار به خدا گفتم خدا شرایطی باشه من برای خودم کار کنم الان همون شرایطِ، چرا بازم ناراحتم! پس چرا باز گله و شکایت دارم! این چیزیه که خودم یه زمانی آرزو داشتم. فکر میکردم اگر این باشه دیگه تمام، من خوشبختترین آدم روی زمینم.
اومدم از پله پایین، دیدم این همون ماشینیه که من چند سال پیش رویاشو داشتم، الان تو پارکینگ خونم هست این همون چیزیه که خودم از خدا خواستم و الان دارمش پس بابت این هم باید سپاسگزار باشم.
بابت همین خونهای که هست درسته الان من مادرم نیست ولی خب خونش هست من هر روز میام اینجا از فضای این خونه از اون کارهایی که انجام داده از اون چیزهایی که توی خونه داره من لذت میبرم و دارم باهاش زندگی میکنم و چه چیزی برای من ارزشمندتر و لذت بخشتر از اینه که صبح بیام اینجا توی فضایی که من حسش میکنم، هست همه کارهایی که انجام داده، همه نظمی که توی این خونه هست، چیدمان خونه، همه کار مادرمه و میام اینجا از وسایلش استفاده میکنم و لذت میبرم.
سکوت فوق العاده، چه چیزی میتونه ارزشمندتر و بالاتر از این باشه! این چیزیه که شاید زمانی توی رویای منم نبود من خودم هزاران بار از خدا خواستم که اینجور باشه.
چند سال همسرم میگفت کاش یه جور بشه تو همش خونه باشی الان همون جوریه ولی به راحتی میتونه این ذهن کاری کنه که همین چیزی که تو از خدا خواستی را برات سیاهش کنه برات زندگی رو تیره و تار کنه و یه لحظهای میرسه که واقعاً زندگی برای همیشه تیره و تار میشه و چشای ما بسته میشه و ما از این دنیا میریم و دیگه هیچ چیزی رو نخواهیم دید. هیچ مشکلی وجود نخواهد داشت. هیچ فکر منفی وجود نخواهد داشت و اون وقتم تازه ما دوباره حسرت میخوریم.
چیزی که قرآن میگه، خدا میگه، که اسم قیامت را گذاشته یوم الحسرت، که آدمها حسرت میخورن که چرا زندگی نکردم! حالا به ما گفتن که حسرت میخوری که چرا نماز و روزه بیشتری نگرفتی و نخوندی ولی من عقیدم اینه که اونجا هم ما تازه دوباره حسرت میخوریم که ای دل غافل زندگی تموم شد چشام رو بستم اونم دوباره حسرت میخوریم و کل زندگیمون داره با حسرت میگذره.
حسرت زندگی این، حسرت اینکه چرا فلانی اینجوریه، حسرت اینکه چرا اون لاغره، چرا اون پولداره، چرا اون خونش چند تاست و هر روزمون داره با توجه کردن به اون چیزی که نمیخواهیم از زندگی خودمون و دیگران میگذره و آینده ما هم به همین شکل داره رقم میخوره.
بازم تاکید میکنم اون چیزی که الان هستی رو اینو بپذیر شاید نتونی براش دلیل پیدا کنی اون چیزی که الان هستی رو یقین داشته باش که خودت از خدا خواستی. شاید ندونی چطور و کی خواستی ولی خودت از خدا خواستی و الان داری تجربش میکنی.
اگر از تجربهاش راضی نیستی اشکال نداره تغییرش بده چرا چسبیدی به این تجربه چرا چسبیدی به این چهار تا فکر منفی چرا چسبیدی به اون رفتارهای بدی که فلانی باهات کرده اون حرفهایی که به تو زده بیا زندگیت رو تغییر بده بیا از نگرشت شروع کن و اونو تغییر بده انتخاب کن چی میخوای چی نمیخوای فکرت رو درست کن و این نیاز به آموزش داره این نیاز به آموزش داره.
این نیست که تو بخوای بگی باشه من امروز میخوام فکرم رو عوض کنم پس چرا فردا زندگیم تغییر نکرد سالها برای من طول کشید خداوند اینجوری رویای شما را برآورده میکنه رویای منو برآورده کرده چندین سال طول کشید تا از اون کارخونه من اومدم بیرون رفتم کار نجاری انجام دادم دو سال نجاری کردم بعد اومدم ۵، ۶ سال مغازه ابزار یراق داشتم و الان چهار پنج ساله دارم همین کارو انجام میدم
چندین سال زمان برد تا اون رویای من تکمیل شد و من نمیدونستم اصلاً قرار تکمیل بشه من اصلاً چرا هر روز از خدا میخواستم که خدایا شغل منو عوض کن کاری کن من از اینجا از این کار لعنتی بیام بیرون برم واسه خودم کار کنم چون اصلاً فکر نمیکردم بشه ولی هر روز از خدا میخواستم فکر نمیکردم که اصلاً همچین شرایطی بشه رخ بده تو زندگیم،
چرا؟! چون فکر میکردم خب من چطوری میتونم زندگی بهتری داشته باشم من که مدرک ندارم من که پول ندارم من که سرمایهای ندارممن که پارتی ندارممن که هیچی ندارمو چطور خدا میخواد زندگی من عوض بشه و من اصلاً نمیدونستم که وقتی تو بخوای خدا عوضش میکنه.
برای جسمم هم همینجور بود من نمیدونستم واقعاً میشه لاغر شد و لاغری با ذهن رو شروع کردم به عنوان یه تفریح عشق بود وگرنه هیچ عقیدهای هم نداشتم که میشه از لاغری با ذهن لاغر شد چون اصلاً تجربهای برای لاغر شدن نداشتم اگر کسی از من درباره چاقی میپرسید بله ذهن من پر بود از خاطرات چاقی از موفقیتهام در چاقتر شدن ولی من اصلاً هر چقدر هم تلاش کرده بودم برای لاغر شدن مقطعی بود و دوباره از بین میرفت و اصلاً من امیدی نداشتم که بخوام لاغر بشم.
اما بازم شد بازم رویای من الان در حال زندگی کردنشم و دوباره دارم اون چیزی رو که بهم لذت میده استفاده میکنم و لذتش رو میبرم.
اون چیزی که الان هست چه جسمته چه شرایط زندگیته چه هر چیزی که هست چیزیه که خودت از خدا خواستی و الان توی زندگیته شاید نتونی دلیلش رو پیدا کنی شاید نتونی بگی خب من کی خواستم من نمیدونم کی خواستی و چطور خواستی برای خودمم نمیدونم کی خواستم ولی میدونم که اینو پذیرفتم که اون چیزی که الان هست اون چیزیه که خودم قبلاً از خدا خواستم و الان توی زندگیمه و بیام به خاطرش سپاسگزار باشم حتی اگر فکر میکنم خوب نیست سپاسگزار باشم که اون چیزی که میخوام الان بهم داده شده.
خیلیا هستن از خدا بچه میخوان سالهاست بهشون داده میشه چند ماه بعد شروع میکنن به گله و شکایت. خیلیا هستن دنبال خونه هستند خونه بهشون داده میشه از چند وقت بعد فقط شروع میکنند گله و شکایت که جاش بده فلانه همسایهام اینجوریه دم درش اینجوریه فروشگاه دوره اینجا اینجوریه نزدیک اصلیه تو فرعیه میلیاردها دلیل میتونی پیدا کنی برای اینکه حالت رو بد کنی اما فقط یه دلیل کافیه برای اینکه خوب زندگی کنی اونم به نظر من این دلیله که شاید امروز روز آخر باشه.
هر وقتی تو خیابون دارم میگذرم اعلامیههای فوت افراد رو میبینم به خودم یادآوری میکنم که این فرد دیروز زنده بود امروز نیست شاید فردا تو نباشی پس سعی کن خوب زندگی کنی یه روز خوب زندگی کن لااقل که اگر فردا من نبودم بگم من یه روز خوب زندگی کردم اگر چشای من بسته شد دیگه باز نمیشه.
بنابراین خدا هم کاری نداره به اینکه تا دیروز شما چیکار کردید چه کارهایی کردی اون چیزهایی که بهت گفتن آیا اینجوری زندگی کردی دعا کردی فلان کردی التماس کردی نمازت رو خوندی نخوندی خدا نمیدونه که شما چی تا دیروز فرستادی امروز میخوای تغییرش بدی بفرست. فکر جدید، فرکانس جدید بفرست و این نیاز به آموزش داره روی هوا نمیشه چیزی رو درست کرد.
این ذهن ما پر از افکار منفی پر از اشتباهاتیه که فکر هم میکنیم تازه صحیحه ولی غلطه وقتی میای چهار تا کتاب بخونی چهار تا فایل گوش بدی یواش یواش یه چیزایی دستگیرت میشه و میفهمی که چطور باید ذهنت رو تغییر بدی و از مطالب سایتم میتونید بیشتر استفاده کنید.
نوشتههای زندگی با اراده خداوند فوق العاده است و فایلهایی که توی بخش تغییر زندگی هست فوق العاده است فایلهای تناسب که بینظیرن و تصمیم بگیر هر روز محتوای جدید به خودت بده به اینم فکر نکن که چطور؟! مهم نیست کجای دنیایی، مهم نیست چقدر ناراحتی از وضعیتت، مهم نیست چقدر چاقی، مهم نیست چقدر اوضاع مالیت خرابه، همه اینا رو من بودم.
مهم اینه که تصمیم بگیری زندگی رو تغییر بدی خود خداوند راهش رو هم بهت میگه یواش یواش پیدا میکنی فقط تو شروع کن قدمهات رو بردار خودش بهت میگه که چطور باید بهتر زندگی کنی.
امتیاز 4.54 از 81 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!


نشان های دریافت شده
من فرزانه ابوالحسنی هستم هدفم بهتر زندگی کردن خلق کردن و تغییر کردن
سلام خدای مهربون
با عرض سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان گرامیم
استاد من اولا خجالت میکشیدم بگم که من این موضوع تازه درک کردم الانم خجالت میکشم ولی سعی میکنم نکشم چون من مسئول زندگی خودم هستم هر چه را دارم تجربه میکنم خودم خلق کردم
بعد داشتم فکر میکردم که چرا من آنقدر دیر درک کردم شاید که نه این یه توجیع شاید من نمیخوام بپذیرم این شرایط حق منه
خلاصه داشتم فکر میکردم که من از بچگی یه بچه کاملا ساده بی آلایش قانع کم هزینه ای بودم همیشه مادرم میگه تو خیلی ساده لوح هستی گفتم شاید علت اینکه من دیر درک کردم این باشه
اینارو با خودم میگفتم بعد گفتم نه عزیزم اینا درست ولی دلیل بر دیر درک کردن تو نمیشه تو خوب یاد نگرفتی آگاهیها رو به عمل تبدیل کنی و سعی میکنم که یاد بگیرم که به آگاهیها عمل کنم و دارم روی خودم کار میکنم
استاد این تمرین عملی که گفتید یادم منم گاهی انجام میدم و کمتر از سه دقیقه به نتیجه دلخواهم میرسم برای منم خیلی جالبه خیلی هیجان انگیز که من میتونم با ناخداگاه خودم صحبت کنم ازش کمک بگیرم رضایت اون کمک کردن به من میشه دیگه البته از نظر من
استاد من این موضوع در زمان غیبت خودم در سایت کاملا تجربه کردم من نمیتونستم خوب روی ذهنم کار کنم ذهنم هر جوری که میخواست رفتار میکرد درسته که من از اون شرایط لذت میبردم اذیت نبودم حالا نه به اون معنی که خوش بودم نه احساس بدی نداشتم
من اون زمان خونه دخترم بودم صبح از خواب بیدار میشدم صبحانه حاضر میکردم ناهار و شام درست میکردم کمک دخترم میکردم گاهی هم خونه خودمون کار داشتیم میرفتم انجام میدادم مثلا جاهایی که دامادم زیر سازی رنگ انجام میداد من وقتی خشک میشد سنباده میکشیدم تا سطح صافی به ما بده رنگ بهتر بشینه و زیباتر بشه و اینو گفتم که بگم من از ذهنم استفاده نمیتونستم کنم ذهنم خودش برای من نقشه میکشید چکار کنم
استاد مت این اشتباه تا چند وقت قبل گاهی انجام میدادم که به گذشته فکر میکردم ولی الان چند ماهه که دیگه فکر نمیکنم دیگه گفتم چیزیکه من اونها رو زندگی کردم تموم شده رفته حالا یا خوب یا بد مرور اونها نه تنها به من آسیب میرسونه بلکه باعث میشه من دیرتر خواسته هام و تجربه کنم
و الان هم یاد گرفتم به شرایط فعلی خودم توجه نکنم اون زمان که در حال تعمیرات خونه بودم خیلی این مسئله برام ایجاد میشد من اگر به خودم بودم فردی بسیار آرام بودم اصلا برام اون شرایط سخت نبود چون فکر میکردم دیگران سختشونه منم سختم میشد میگفتم خدا کنه زودتر تموم بشه برم خونم
من یاد گرفتم که زندگی رو زندگی کنم با زندگی مدارا کنم حالا گاهی هم از کوره در میرم ولی خیلی کم
استاد میدونید من این فایل خیلی دوست دارم چون مجموعه این فایل هر پاراگرافی از اون منو به یاد یه فایلی میندازه و برام یادآوری میشه که امروز یه روز جدید بینهایت سپاسگزارم از ایده های ارزشمند و عالی شما خدایا شکرت
خداوند به گذشته من کار نداره خداوند میگه امروز یه روز جدید تو در این روز چی برای من میفرستی و من گاهی اشتباه میکنی به شرایط فعلی خودم توجه میکنم و به گذشته خودم توجه میکنم همون فرکانس میفرستم
خدا هم همه چیز داره براش فرقی نمیکنه تو چی میخوای وقتی براش فرکانس میفرستی یعنی اینکه تو اینو دوست داری خداوند هم پاسخ فرکانس تو رو میده
خداوند مهربان به گذشته من کاری نداره نمیگه تو نماز نخوندی روزه نگرفتی من دیگه نمیذارم آب خوش از گلوت پایین بره امروز یه روز کاملا جدید و من میتونم بهترین فرکانسها رو برای خداوندم بفرستم و خداوند هم بهترین پاسخها رو به من بده
پس بیایم با خیال راحت زندگی کنیم نگران اعمال گذشته خودمون نباشیم خداوند این لحظه تو رو میبینه بهش پاسخ میده
واقعا استاد میپذیرم چون درک میکردم هر شرایطی که دارم حق منه خودم خلقش کردم اولش فکر میکردم که یادم نیست چطور خلقش کردم ولی یکم فکرشو کردم یادم افتاد من بیماری منییر گوشم تجربه کردم خودم خلقش کردم میپذیرم
درسته یادم نیست چه فکری داشتم ولی خوب یادم که فردی گوشش عمل کرده بود من بشدت ترسیدم نگران شدم و این ترس و نگرانی باعث شد من شاید اون بیماری رو نه ولی یه بیماری مربوط به گوشم خلق کردم حالا راضی نیستم تغییرش میدم
استاد برای من یه خبر بینهایت خوبی که امروز صبح در رختخوابم بودم صدایی رو شنیدم صدای کفشهای همسرم که داشت از پله ها میومد بالا رو من شنیدم از تو اتاق من قبلنا من تو آشپزخونه بودم تو پذیرای حرف میزدن متوجه نمیشدم این نتیجه کار کردن روی خودم و نتیجه زحمات شما استاد عزیز و عالیقدرم بینهایت سپاسگزارم
بله واقعا هر چیزی که الان داریم یه روزی آرزو ما بوده شاید بشکل آرزو نبوده فقط ما اونو از خدا خواستیم و بجای اینکه شکر گزار اون باشیم غر میزنیم و گله و شکایت میکنیم
من از اینکه همیشه باید رو فرشی بذارم روی فرشها ناراحتم همیشه غر میزنم میگم ای بابا به همسرم نمیشه اینا رو ندازم دوست ندارم
من برای چیزیکه همون رو فرشیهاست گله و شکایت میکنم من چند سال پیش شاید ۱۵ سال چند تا فرش خریدم که به سلیقه خودم نبود رنگ روشن خریدم و مجبور شدم یعنی اسرار داشتم که الان این فرشها رو خریدیم باید رو فرشی هم بخریم این فرشها زود کثیف میشه فرش رنگ کرمی کلا رنگ روشن
الان همسرم عادت کرده میگه باید رو فرشی باشه روی فرشها و من الان بابت همین رو فرشها خدا رو شکر میکنم که دارم زیباست باعث شده فرشهای من نوو تمیز بمونه
خدایا شکرت
یا همین دخترم که الان غر میزنم میگم حرفم گوش نمیکنه من آرزوم بود که خدا یه بچه دیگه بهم بده تا بچهام تنها نباشه یه همبازی داشته باشه الان گاهی البته غر میزنم
و الان برای وجودش برای سلامتیش برای شغلش برای درس خوندنش برای همه چیز خدایا شکرت
یا ما قبل از اینکه خونه رو تعمیر کنیم اپن داشتیم گفتم بیشتر کارها رو خودمون انجام دادیم مثلا اپن منو همسرم با هم خراب کردیم نخاله هاشو تو گونی ریختیم بعد یه کارگر گرفتیم اونا رو ببره
همسر من از همون اول دید سخته خراب کردنش غر زدن شروعش کرد ای بابا آخه من نمیدونم این تز کی بود که اپن بذارن چه فکری کردن من نمیدونم ارک دیگه چه سیغه ای برای خونه گذاشتین
گفتم عزیزم منم کمکت میکنم خراب کنیم ارک نتونستم ولی اپن بیشترش خودم خراب کردم بهش گفتم یادته اون روزی که اومدیم این خونه رو دیدیم برای خرید
خونه قبلی ما مستعجر بودیم البته کابینت نداشت کلا آشپزخونه نداشت یه قسمتی از پذیرایی رو کرده بودن آشپزخونه بجای اپن هم یه کابینت کاشته بودم کلا فضای آشپزخونه خیلی کم بود حالا یه قسمتم آشپزخونه بشه
گفتم یادته اومدیم اینجارو دیدم عه چه خوب اپن داره عه چقدر قشنگه ارک داره اگر اسمش و درست نوشته باشم بالای اپن میذارن به سقف چسبیده
عه چقدر خوب آشپزخونه بزرگی داره عه چه پذیرایی داره حالا همسرم برای هر چیزی غر میزد طفلک خسته شده بود برعکس شد تا چند وقت پیشش کار بود اون مواقع کار نبود مجبور میشد کار دو ملیونی با ۴۰۰ هزار تومن بزنه و خسته میشد غر میزد من سپاسگزاری نمیکردم ولی همسرم آرام میکردم که به نظر من اینم یه جور سپاسگزاری دیگه نقطه مقابل غر نزدن دیگه
و خیلی خوشحال میشد به من میگفت خوبه تو یادت میاد من اصلا نمیدونم دیشب شام چی خوردم هر کسی که بخواد یادش میاد اون نمیخواست یادش بیاد
و الان که فکر میکنم میبینم هر چی که دارم از همین هنذفری که الان دارم استفاده میکنم از همین گوشی همین کابینت همین رنگ خونه همین گاز همین سینگ هر چیزی حتی این نون
من خودم خواستم خدا ند مهربانم به من هدیه داده خواسته منو محقق کرده پس این خدا جواب میده اگر من ببینم خدایا شکرت که جواب میدی من منتطر و آماده پاسخهای تو هستم خدایا شکرت
و اگر تجربه ای دارم که دوستش ندارم بازم خودم خواستم حالا شاید یادم نیاد کی و چجوری ولی ایمان دارم حتما خودم خواستم و خداوند مهربانم پاسخ درخواست منو داده خدایا برای اونها هم شکر که بازم پاسخ دادی
الان گفتید حسرت خوردن اینجا جا داره از شما نهایت تشکر و قدردانی رو بعمل بیارم چون من دیگه حسرت چیزی رو نمیخورم البته خیلی این حسرت خوردنم کم شده شاید گاهی اتفاقی بیافته باعث حسرت بشه ولی خیلی کم و برای همین میخواستم اینجا در ب ابر خدای مهربان و بخشنده و بزرگوارم از شما استاد عزیزو عالیقدرم کمال تشکر و قدر دانی بجا بیارم که اگر من الان حسرت نمیخورم بخاطر آگاهیهای شما استاد عالیقدرم بینهایت به توان هزار سپاسگزارم
درسته من یه گاز صفحهای خریدم ما تا اونجا که تونستیم هزینه ها رو به حد اقل رسوندیم اینجا اشتباهم کردم یکم گرونتر میخریدم با کیفیت بود الان چند وقت میشه دارم از گاز استفاده میکنم هنوز نمیتونم بلد نیستم روشن کنم تا روشن مسکنی زود خاموش میشه و من اذیت بودم
این گاز چیزیکه من خودم خواستم خودم رفتم فلان مغازه خریدم خودم مسافتی رو طی کردم تا ارزونتر بخرم من گاز ارزونتر خواستم حالا برای همین هم باید باید سپاسگزار خداوندم باشم چون خداوند من هدایت کردبه سمت گاز ارزونتر پس غر نزنم
شاید غر نزنم شاید حرفی نزنم موقع روشن شدن گاز ولی همین ناراحت شدن من همین کلافه شدن من یه جور غر زدن یه جور گله و شکایت کردن و من دیگه ناراحتم نمیشم کلافه هم نمیشم با کمک خدا ند گازم روشن نگه میدارم
واقعا شاید فردا نباشم دلیل خوبی برای یک روز خوب زندگی کردن وقتی فکر میکنم میبینم میتونم به هر دلیل کوچکی حالم بد کنم خوب زندگی نکنم اما یه دلیل میتونه انگیزهای باشه برای خوب زندگی کردن
استاد اینم تجربه کردم که من تصمیم گرفتم بهتر زندگی کنم خداوند منو هدایت کرد به فایلهایی که برام یادآوری بشه چطور باید بهتر زندگی کنم