پرخوری عصبی و چاقی یکی از مهمترین موانع افراد برای لاغر شدن است. آنها عقیده دارند پرخوری عصبی دلیل چاقی آنهاست و چون نمی توانند عصبی نشوند هرگز نمی توانند لاغر شوند.
ارتباط افکار و رفتار
همانگونه که میوه سیب نتیجه رشد و نمو و تلاش درخت سیب است، شرایط زندگی ما هم نتیجه طرز فکر و نگرش ما می باشد.
جسم به عنوان نمایشگر وضعیت ذهن می تواند معیار مناسبی برای سنجش میزان سلامت روح و روان ما باشد.
همانگونه که عمل فتوسنتز در گیاهان باعث ادامه حیات گونه های گیاهی است، احساس در انسان ها تعیین کننده ادامه نسل و طریق زندگی انسان است.
بسیاری از افراد چاق عقیده دارند دلیل چاقی آنها پرخوری عصبی است.
آنها معتقدند وقتی به هر دلیل عصبی می شوند تمایل آنها به شدت افزایش می یابد به شکلی که قادر به کنترل آن نیستند.
در سال های اخیر که دوره های آموزشی لاغری با ذهن به صورت آنلاین برگزار می شود بارها در نوشته های شرکت کننده ها با این سوال مواجه شده ام که: برای مقابله با پرخوری عصبی و چاقی چه کنم؟
در محتوای آموزشی سعی من ارائه راهکارهای عملی به هنرجویان برای جلوگیری از قرار گرفتن در معرض خطر است.
درست است که برای مواقع خطر راهکارهای متنوع ارائه شده است اما بهتر آن است که قبل از وقوع حادثه به فکر پیشگیری باشیم.
اگر مهارت پیشگیری از قرار گرفتن در شرایط احساس بد را بیاموزیم انرژی بسیار کمتر از زمانی که در احساس بد قرار بگیریم و سعی کنیم احساس خود را خوب کنیم صرف خواهیم کرد.
برای یادگیری مهارت پیشگیری باید عوامل ایجاد کننده احساس بد را شناسایی کنیم.
پرخوری عصبی و چاقی
تنها عامل تاثیر گذار در شکل گیری احساس بد، افکار می باشد.
شاید عقیده داشته باشید عوامل بیرونی مانند برخورد دیگران، شرایط جامعه و … باعث ایجاد یا تحریک کننده احساس در ما می شود اما باید به این نکته توجه کنید که هنگام مواجه شدن با عوامل بیرونی ابتدا افکار در ذهن شما شکل می گیرند.
سپس افکار توسط شما مرور می شوند و قدرت می گیرند و سپس تبدیل به احساس می شوند.
ممکن است این فرایند به قدری سریع رخ دهد که نتوانیم مراحل ایجاد و تبدیل افکار به احساس را درک کرد اما هر احساسی در نتیجه مجموعه ای از افکار شکل می گیرد.
عوامل بیرونی مشابه باعث ایجاد افکار مشابه و تکرار این افکار باعث شکل گیری احساس مشابه در افراد می شود.
قرار گرفتن ما در معرض عوامل بیرونی تقریبا مشابه باعث می شود افکار مشابه با افکار قبلی در ذهن ما ایجاد و در نتیجه احساس تکرار شوند در ما شکل بگیرد.
دلیل سرعت بالای تبدیل عوامل بیرونی به افکار و در نتیجه شکل گیری احساس در ما، تکراری بودن آنها می باشد.
شما در زندگی روزمره فعالیت های زیادی را به صورت ناخودآگاه فقط به دلیل تکراری بودن انجام می دهید.
مثلا رانندگی می کنید بدون اینکه به تک تک مراحل رانندگی فکر کنید.
آشپزی می کنید بدون اینکه به تک تک مراحل تهیه غذا فکر کنید.
به همین صورت واکنش احساسی می دهید بدون اینکه به مراحل شکل گیری آن فکر یا توجه کنید.
پیشگیری از ایجاد احساس بد
تنها راه پیشگیری از قرار گرفتن در احساس بد، مدیریت افکار و رهایی از افکار منفی است.
به اندازه ای که بتوانید افکار خود را کنترل کنید می توانید شدت قرار گرفتن در احساس شادی یا غم را مدیریت کنید.
از آنجا که احساس در نتیجه مرور افکار ایجاد می شود برای جلوگیری از شکل گیری احساس تنها راه حل ممکن جلوگیری از مرور افکار است.
بدین صورت که باید افکاری که منجر به شکل گیری احساس می شوند را شناسایی و از تکرار یا مرور کردن آنها در ذهن خود جدداٌ خودداری کنید.
طریق شناسایی افکار
شاید این سوال در ذهن شما ایجاد شود که:
من از کجا بدانم چه نوع فکری چه احساسی ایجاد خواهد کرد.
در شروع کار شاید نتوانید تشخیص دهید چه نوع فکری منجر به چه احساس خواهد شد اما وقتی متعهد به مرافبت از افکار خود باشید به این مهارت دست پیدا می کنید.
اما برای شروع کار می توان با بررسی عوامل بیرونی به این مهم دست پیدا کرد.
افکاری که عوامل و محرک های بیرونی ایجاد می کنند کاملا واضح است.
به عنوان مثال اخبار جنگ و خونریزی قطعا افکار نگران کننده ایجاد خواهد کرد و مرور این افکار صد در صد منجر به شکل گیری احساس بد خواهد شد.
اخبار امیدبخش قطعا افکار خوش احساس ایجاد خواهد کرد و مرور این افکار صد در صد منجر به شکل گیری احساس شور و شوق و شعف خواهد شد.
مشاجره کردن منجر به شکل گیری افکار نامناسب خواهد شد.
تماشای صحنه های نامناسب منجر به شکل گیری افکار نامناسب خواهد شد.
گفتگو با دیگران درباره موضوعاتی که نشات گرفته از ترس و نگرانی از آینده هستند قطعا منجر به شکل گیری افکار نامناسب خواهد شد.
به این ترتیب می توان قبل از شکل گیری افکار، عوامل ایجاد کننده آن را شناسایی و ورودی های ذهن خود را مدیریت کرد.
تنها راه رهایی از احساس بد، مدیریت ورودی های ذهن است.
رهایی از پرخوری عصبی و چاقی
اگر شما هم از دسته افرادی هستید که عقیده دارید مبتلا به پرخوری عصبی و چاقی هستید و تمایل به رفع این عادت ناخوشایند دارید تنها راه رهایی از آن مدیریت ورودی ها و جلوگیری از شکل گیری افکار نامناسب است.
نمی توانید خود را در معرض ورودی نامناسب قرار دهید و سپس تلاش کنید با پرخوری عصبی مبارزه کنید.
هر فکر مانند یک فرمول در ذهن ما ذخیره می شود.
در ذهن بسیاری از افراد چاق فرمول (عصبی شدن = پرخوری کردن) ثبت شده است.
بنابراین زمانی که شما در معرض احساس بد و عصبی شدن قرار می گیرید فرمان پرخوری کردن توسط مغز صادر می شود. پس از این شما تصور می کنید که مبتلا به پرخوری عصبی و چاقی هستید.
همانطور که شما نمی توانید فرمان افزایش ضربان قلب خود توسط مغز را کنترل یا حذف کنید نمی توانید فرمان پرخوری مغز را نادیده بگیرید.
بنابراین برای رهایی از پرخوری عصبی باید از شکل گیری احساس بد در خود جلوگیری کنید و تنها راه حل مدیریت احساس توجه کردن به افکار و ورودی های است که در زندگی روزمره با آن مواجه می شوید.
مدیریت ورودی های ذهن به مرور سبب می شود که مهارت کنترل احساس خود را در دست بگیرید و فردی که توانایی مدیریت احساس خود را داشته باشد به هرآنچه در دنیا آرزو می کند به سادگی دست پیدا خواهد کرد.
✍️ تمرین آموزشی 📖
برای انجام عالی این جلسه ابتدا محتوای نوشتاری را مطالعه کنید، سپس ویدیوی آموزی را تماشا کنید و سپس به سوالات مطرح شده در بخش نظرات به شکل انشایی پاسخ دهید.
- به نظر شما بین احساس و رفتار چه ارتباطی وجود دارد و آیا با تغییر احساس رفتارهای ما تغییر می کند؟ با ذکر مثال شرح دهید.
- ارتباط افکار به رفتارهایی که در ما احساس چاقی ایجاد می کنند چیست؟
- تعریف شما از پرخوری عصبی داشتن چیست؟
- اگر عقیده دارید پرخوری عصبی دارید درباره رفتارهای غذایی خود وقتی عصبی می شوید توضیح دهید؟
- از زمانی که با لاغری با ذهن آشنا شده اید چه تغییری در احساس و رفتار شما ایجاد شده است؟
- آموزش های لاغری با ذهن چگونه به شما کمک میکند تا با احساس خوب و رفتار خوب متناسب شوید.
- درک و برداشت خود از توضیحات ویدیوی آموزشی را در بخش نظرات بنویسید.
- چه نکاتی در ویدیوی آموزشی مطرح شد که باید به شکل تمرین برای خود اجرا کنید.
- از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.
منتظر خواندن نوشته ها و تجربیات شما هستم
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 3.60 از 45 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
به نام خدا
خداوند را شاکرم که من را در مسیر لاغری با ذهن قرار داد تا با یادگیری آن به سمت متناسب شدن دائم گام بردارم
این مدت با توجه به حرفهای شما متوجه شدم باید در این مسیر استمرار باشه. تکرار تکرار تکرار. وقتی هر روز یه مطاب میخونی و کلیپ میبینی و کامنت میخونی، ذهن تو عادت می کنه که مثبت فکر کنه در مسیر لاغری. وقتی به چاق نشدن فکر کنی، قطعا لاغر میشی. تلقین کردن به شدت تاثیر گذاره. وقتی هم که تکرار باشه قطعا نتیجه میگیری. اگه از اول صبح بگی حالت بده تا آخر شب حالت بده.
من این مدت متوجه شدم وقتی قبل غذا و بعد غذا حست خوب باشه، چربیی ذخیره نمیشه. بلکه همه برای نیاز بدن استفاده میشه. من اصلا کاری فعلا به پرخوری ندارم. به نظرم ماها پرخور نیستیم. ماها فکر می کنم پرخوریم. متناسبها ها خیلی بیشتر از ما میخورن(البته یادمون باشه دو نوع پرخوری داریم. پرخوری فکری پر خوری جسمی). متناسبها هر چی میخورن لاغرن. پس از این به بعد هیچ وقت به مقدار غذایی که میخورم بی توجه ام. کلا می خوام توجه ام رو از روی بدنم و اضافه وزن بردارم. وقتی مثبت فکر کنم، خودش مثبت میشه..همه چی خودش درست میشه. بدن خودش طراحی شده هست.
چربی های ذخیره شده هم به مرور زمان آزاد میشن. یه جا یه مطلب خوندم هر سه روز فکر کنم سه کیلو چربی آزاد میشه. پس ما خیلی زودتر میتونیم به نتیجه ای که میخوایم برسیم. این همه سال با افکارمون چربی ها رو ذخیره کردیم.
یادمه زمانی که که رژیم می گرفتم، چند هفته اول خیلی خوب وزن کم میکردم و راضی بودم. به مرور انرژیم کم میشد. اگه اون زمان من نتیجه میگرفتم به خاطر ذوق و شوقم و تلقین هام بوده. اگه در ابتدای مسیر لاغری با ذهن هم زود نتیجه گرفتم، به خاطر ذوق و شوقم بوده. می خوام هر روز با ذوق و شوق توی این مسیر باشم. از انرژی منفی و اخبار منفی دوری کنم و با امید و انگیزه ادامه بدم. قطعا اگر حس و حالت هر روز خوب باشه به نتایج بهتری دست پیدا می کنی. اگه هر روز حرفهای استاد عطار روشن رو ببینی انرژی میگیری.
چند روز آینده هم میخوام مسافرت برم. از همین الان میگم که من اندازه نیاز بدنم میخورم. اگه پولی دادم و ته غذا یا هر چیزی موند رو نمیخورم. من میدونم چون در این مسیر هستم، بعد مسافرت هم متناسب تر میشم. چون این مدت کلی چیزهای جدید یاد گرفتم . من با غذا آشتی کردم. افکارم درست شده. برچسب به غذاها نمیزنم. رفتارغذاییم عالی شده. نگاهم به بدنم مثبت شده. میدونم چربی ها ذخیره نمیشن. میدونم بدنم خودش به سمت متناسب شدن حرکت می کنه. مهمتر از همه ذهنم چاق نیست
سلام و درود
سفر فرصت خوبیه برای خودآزمایی
منتظر گزارش شما از سفر هستیم.
سلام
اصلا من ب این عقیده دارم میرسم ک کلا این حالت برا همه هس انگار ک اون چالش تو رو میخواد غرق کنه اما اون از خودش قدرتش نداره کسی ک ب اون چالش قدرت میده منم من با توجه ام با تمرکزم با مدام درموردش صحبت کردن بهش اب میدم پرورش میدم جوری ک گاهی ادم حس میکنه اصلا حال هیچی رو نداره هیچی حتی چیزهاییک کلی براش عزیزن یا کلی زحمت کشیده تا بهش برسه
انگار اینجا هاست باید هوای خودم رو داشته باشم اینجاست ک باید اون مادره باشم برای خودم و دست خودمو بگیرم و بیارم بالا
پس حواست باشه فریبا جان اول واخر خودت هستی
من دیروز ی مسیله ک واقعا نامید کننده برام ب وجود امد ک انگار اصلا نخوای ادامه بدی تموم کنی و من ی برنامه دیدم مسابقه ک تو اون مرده گف انگیزه ها فرق میکنن و انگیزه من فرق کرد زمانیک بچش مریض شده بوده و دکترها قطع امید کرده بودند ازش ولی اون الان زنده بود و سالم وسلامت ومن این رو دیروز دوبار دیدم بعد گفتم این مسئله یچیز میخواد بمن بگه
وبعد دیدم من بخاطر حرف ی کسی کاملا ناامید شدم از زندگی از ادامه دادن یعنی امید ب تغییرش نبود با حرفهاش
ی لحظه گفتم فریبا همانطور ک این پدر ومادر حرف دکتر رو قبول نکردن ادامه دادند تلاششون کردند واز خدا خواستند امید داستند باعث شد نتیجه تغییر کنه پس تو هم بیا حرف رو قبول نکن تو خدا رو ببین قدرتشو تواناییشو رو ببین من باور نکردم تموم شدن رو من باور نکردن اخر ماجرا اینه
من تصویر رو قبول نکردم واین باعث شدمن حس وحالم خوب باشه و اصلا سرشار از امید بشم من با این طرز فکر زنده شدم شاریط فرقی نکرد من طرز فکرمو تغییر دادم من جور دیگر دیدم من منطق ذهنمو قبول نکردم من خدا رو دیدم لاب لای همه اون افکار وذهنیت و ناامیدی ها من خدا ور دیدم
در مورد ی موضوعی ک میخواستم صحبت کنم دیروز من بیرون بودم و شرمنده نیاز ب دستشویی داشتم و کلی هم راه باید میرفتم بعد این منو ب اضطراب انداحت اما ی لحظه با خودم حرف زدم گفتم بدن مهربانم من از تو ی ساعت ۴۵ دقیقه وقت میخوام وانگار اون اطمینان رو هم داشتم ک حرفمو میفهمه منو درک میکنه و من اون حس پری رو داشتم اما دیگه اذیت نبودم
ومن همینک نزدیک خونه شدم دوباره اون حس اوند بعد گفتم ده دقیقه ازت وقت میخوام ومن این وقت رو میدیم ک بدم بهم میداد
این ب من نشون واد ک چقدر بدن حرفهای من میشنوه ومن چه ها ک بهش نگفتم و من داشتم میومدم ی بچه داشت توپ بازی میکزدم حتی من ندیدم اونطوری ی لحظه شوت کرد واقعا من ندیدم اما جوری جا خالی دادم ک نگو یعنی میخورد ب صورتم صورت میپوکید بعد دیدم چقدر این ذهن این بدن عالمه چقد میفهمه مثل دزدگیر ماشینها ک انقدر زود همون لحظه صدا میدن
ومن چقدر باهش بد رفتار کردم چقدر بد تربیتش کردم
موقعی از زمین زمان بریدم اون حس خطر روب خودم دادم و بهش گفتم من با غدا اروم میشم و اون اون رو ب من پیشنهاد داد و من فهمیدم ک در اون لحظه هام اگه با خودم حرف بزنم چقدر میتونه عملکرد من فرق کنه
من هوشمندی بدنم رو دیروز دیدم من دیدم ک چقدر میتونه شرایط فرق کنه اگا من اگاهانه بهش توجه کنم و باهش حرف بزنم
الان مدام ذهنم دیروز رو ب یاد من میاره ک ببین چقدر شرایط نا امید کننده هس ولی من اینجا بخودم میگم فریبا ما خدا رو داریم ک بشدت قدرتمنده وصدای من رو میشنوه و همه چیز اونه چیزی غیر اون نیس پس کسی خارج از اون قدرتی نداره دستت در دست خدا باشه همه چی حل میشه خدا حواسش ب توهس تو رو تنها ول نکرده هوای تو رو داره من امیدم خداست من پناهم خداست من دوستم خداست من همراهم خداست من رفیقم خداست من تکبه گاهن خداست روزیمن از اوست ن از خودم ن از بقیه ن از همسر من روزی ام از خداست من هرچه دارم از اوست وهرچه بخواهم باز او بمن میده و اون بی نهایت ولی انتطار میده ببیمنت میده من بهش ایمان دارم
من ب این افکار فک نمیکنم چن احساس خوب خودم برام مهمه
من ب گذشته فک نمیکنم چن احساس خوبمو دوست دارم
ی کافه هس ک من میرم و تو طبقه دومه و از اونا ک پنجره بزرگی داری کل پایین رو میشه دید اونجا ک میرم انگار تو دنیا نیستم وقتی از شیشه ب پایین نگاه میکنم انگار دیگه ادمها قدرتی ندارند دیگه ادمها رواز روی پوشش زن مرد بچه بزرگ کارهایی ک میکنند قضاوت نمیکنم فقط میبینمشون واز دیدنشون لذت میبرم
وقتی اونجام حس میکنم ت واین دنیا نیستم ولی مادامیک پامومیزارم پایین همه اون افکار میاد ومن این صحنه ور بیشتر شبیه ب دید خدا نیبینم ک از اون بالا برای خدا فرقی ندازه طرز پوشش ما چیه قیافمون چیه زنیم ومردیم کوچیکیم بزرگیم ماشین داریم یا پیاده ایم خدا از دیدن ما لذت میبره یادمه در دوران نوجوانیک مدام میگفتم فلانی کشته یا فلان اتفاق افتاده میگفتم خدا چجوری میتونه تجمل کنه بدی های ادمها رو چجوری میتونه اون صحنه ها روببینه و درنهایت ب این میرسیدم کخدا صبرس زیاده فرصت میده
اما اینحا میبینم ک خدا فقط داره مارو نگا میکنه مثل اینک ی فیلم ببینی وهمه چیز انگار خودمونیم خدا در هر شکلو وصورت کار ما رودوست داره اگه کسی بخنده برا خودش میخنده کسی گربه میکنه بزای خودش یعنی سرنوشت هرکسی ب دست خودشه و خدا فقط ناظره و کمکم میکنه اما انتخاب رو ماها میکنیم خدا در راستای اون انتخاب اگه ازش کمکم بخوایم کمکون میکنه
ومن فهمیدم ک هنه چیز احساسه وبدن ما وجود ما احساس ما رو میگیره همانطور کما با چشمانمون میبینم ک هرچی میخوریم دفع میشه اما باز احساس چاقی داریم رو حالیک میبینم بابا چیزی در بدن میمونه واین احساس مثل همون درخواست من بهش پاسخ داوه میشه وهمون لحظه همونقدر بدن من شنواست اگه وفرمانبرداره
از امروز ببین چی فرمان میدی تو قربانی این بدن نیستی این بدن گوش ب فرمان تو هستس
این بدن شکلی بخودش میگیره تو بهش میگی
به نام خدای هستی بخش
مرکز توجه ما افکار مارو رقم میزنه و مرور همون افکار احساس مارو رقم خواهد زد اگر مرکز توجه ما اخبارو اتفاقات بد باشه و در طول روز بیشتر اوقات خودمون رو به دنبال کردن اخبار و حوادث روز جهان که معمولا اخبار خوبی نیستن اختصاص بدیم مسلما افکاری که در ذهن ما مرور میشن خوشایند نیستن و باعث حال بدمون میشن و وقتی ما حالمون بد باشه دیگه دل و دماغ انجام هیچ کاری حتی کارهایی که از انجام شون لذت میبریم رو نداریم خود من بارها برام اتفاق افتاده که به دلیل دریافت ورودی نامناسب حالم بد شده حالا یا قصد انجام کاری داشتم دیگه از انجامش منصرف شدم یا حتی با خودم مرور کردم که فلان کار رو برای خوب شدن حالم انجام بدم ولی حس و حال انجام اون کارو هم نداشتم وکلا دوست داشتم یه گوشه بشینم و به ادامه اون فکرها فکر بکنم و حال خودم رو بدتر کنم وانگار ما ادم ها بودن در حال بد رو دوس داریم حالا اگر به طور ناخواسته حال مون بد بشه دوس داریم اونو گسترش بدیم و ادامه دار باشه .مصداق بارز اینکه آدما دوس دارن حال شون بد باشه اینکه همیشه در حال پیش بینی بدتر شدن اوضاع هستن همیشه دارن درمورد این حرف میزنن که قراره چندماه آینده دلار گرون بشه یا قراره ماشین گرون بشه یا قرار فلان ماده غذایی گرون یا کمیاب بشه و همیشه دقیقا همون پیش بینی هابعد از چندماه اتفاق افتاده و با اینکه میدونن حرف زدن در مورد این اتفاقات اونارو رقم میزنه ولی باز مریض گونه در مورد این اتفاقات صحبت میشه و همه چیز رو پیش میفرستن انگار دوس دارن اوضاع بدتر و سخت تر بشه و وقتی این اتفاقات میوفته یقه دولت این و اون میگیرن که آی دولت فلان نمی دونم نظام اینجوری و اونجوری بابا ما خودمون با حرف زدن درمورد این اتفاقات دوس داریم اتفاق بیوفتن و جهان هستی هم اونو به ما تقدیم میکنه حالا نمی دونم این چرخه معیوب تا کی میخواد ادامه پیدا کنه الله و اعلم.
با سلام
از وقتی با سایت تناسب فکری آشنا شدم و با تکرار و تمرین و تفکر در مورد فرمول های لاغری ترسم از چاقی از بین رفته گاهی اوقات مزاحم افکارم میشه ولی میتونم کنترلش کنم ،ریزه خواریهام خیلی کمتر شده و دیگه با دیدن خودم جلوی آینه عصبی میشم.
و این در مورد پرخوری عصبی هم بگم که من هیچ وقت پرخوری عصبی نداشتم ،قبل از اینکه بچه دار بشم موقع عصبی شدن انگار برعکس خواهرم که همیشه میگه من پرخوری عصبی دارم ،من انگار دهنم قفل میشد موقع عصبی شدن نه حرف میزدم و هیچی هم از گلوم پایین نمیرفت ،اما از وقتی بچه دار شدم دیگه فرصت حرف نزدن کمتر دارم،و مجبورم در هر صورت ارتباط کلامی برقرار کنم و این تغییر باعث نشده با عصبی شدن به پرخوری روی بیارم.
آموزش های لاغری با ذهن با تغییر تفکر باعث تغییر احساس ما میشن و وقتی حس ما نسبت به خودمون و انداممون خوب باشه و در حال تغییر فرمولهای ذهنی از چاقی به لاغری هم باشیم ،باعث لاغری میشن.
به نام خدای هستی بخش
گام 55 : پرخری عصبی و چاقی
همان طوری که استاد شما بارها تکرار کردین که معیار جهان هستی برای رقم زندگی ما ،احساس ما هستش پس احساس در زندگی ما بسیار نقش کلیدی داره و باید مراقب احساسمون باشیم اگر میخوایم اتفاقات خوبی در زندگی ما بیوفته . حالا احساسات ما تحت تأثیر چه چیزی هستند ؟تحت تأثیر افکار ما یعنی بر اساس افکار ما احساس به وجود میاد اگر افکار خوبی داشته باشیم احساس خوب خواهیم داشت ولی اگر افکار بدی داشته باشیم احساس بد در ما ایجاد میشه و احساس بد باعث ناامیدی و کاهش انگیزه ما در زندگیمون میشه و دیگه نمیتونیم با شور و اشتیاق برای هدف و زندگی کردن مون به شکلی که میخوایم تلاش کنیم . حالا افکار ما چه طور به وجود میان؟ از طریق ورودی های که با به مغزمون میدیم که این ورودی ها میتونه از طریق اخبار هر رسانه ای باشه یا از طریق گفت و گو با دیگران ویا ……این ورودی ها وارد ذهن ما میشن و افکار رو به وجود میارن و ما با مرور افکار که بستگی به خوب یا بد بودنش داره احساس رو در خودمون به وجود میاریم . پس اگر میخوایم احساس مون بد نشه و ناامیدی و بی انگیزگی بعدش نرسیم یا باید مانع ورود ورودی های نامناسب به ذهنمون بشیم و یا اگر به هر طریق نتونستیم جلوی ورودی هارو بگیریم از تکرار اون ها در مغزمون جلوگیری کنیم که مانع از حال بعد از اون بشیم . که بعضی از افراد چاق زمانی که عصبی میشن دیگه نمیتونن جلوی خوردن خودشون رو بگیرن و به طور وحشتناکی پرخوری میکنن .پس به جای اینکه بعد از خراب شدن حالمون به فکر اون باشیم که حال خودمون رو خوب کنیم میتونیم مانع از حال خرابمون بشیم که دیگه نیاز نباشه بزاریم حالمون بد بشه و بعدش تلاش کنیم که حال خودمون رو خوب کنیم . همیشه پیشگیری بهتر از درمانه .
سلام و درود بر استاد عزیز و دوستان همراه
منم از وقتی با قانون جذب آشنا شدم و متوجه شدم هر آنچه در زندگیم دارم تجربه میکنم نتیجه افکار واحساسات منه تمام تلاشمو میکنم که مرافب افکارم باشم اما خوب یه جاهایی هم از دستم درمیره که راهکارشو هم پیدا کردم .
همین چند وقت پیش بعد مدتها تلویزیون رو روشن کردم و گفتم یک کانالی میزنم که فیلمش خارجی باشه وتاثیرات منفی نداشته باشه . یه شبکه ای زدم فیلم قدیمی انگلیسی بود و بیشتر درمورد بچه ها بود .
گفتم این دیگه خوبه . چون داشتم سیب زمینی پوست میگرفتم گفتم خوب بالاخره یه فیلم خوب که هست .
فیلم جالبی بود اما وسط فیلم دعوای خواهر برادری دوتابچه پیش اومد که چون مادربچه ها یه سفر کاری براشون پیش اومد و خونه رو ترک کرد و خواهربزرگتر مراقب بچه ها بود .
و بچه ها خواهر بزرگتر رو اذیت میکردن و یه چند جا هم خواهر بزرگتر با برادر کوچکتر از خودش دعوا کرد و….
حالا نتیجه افکارم این شد که شب شد و موضوعی پیش اومد و من از دست داداشم دلخور شدم و درحد چندتاکلمه واکنش هم نشون دادم وسریع اتاق رو ترک کردم و روی ایوان نشستم .
فکرکنم ساعت ۱۰ شب بود و من چند دقیقه ای هم ناخودآگاه اشک ریختم ومرتب به خودم گفتم من این رفتار رو جذب کردم و اگر اون نبود از طرف یه نفر دیگه این رفتار باهام صورت میگرفت .
یهو یاد فیلم عصری که نگاه کردم افتادم که من چقدر بااینکه وسط فیلم حسم بد شد ولی ادامه دادم . و الان هم دارم این شرایط رو تجربه میکنم .
یهو الهامی بهم شد که بیا با فایل پیاده روی داخل حیاط پیاده روی کن .
منم سریع به الهام عمل کردم و داخل حیاط بافایل پیاده روی کردم . حسم خیلی خوب شد . ودیگه از اشک خبری نبود و راحت رفتم خوابیدم و حس بدی به برادرم نداشتم وآروم بودم .
دوستان فایل های پیاده روی واقعن فوق العادست وحال آدم رو خوب میکنه . چند روزپیش یه خرده کمرم درد میکرد وهرکس جای من بود میگفت پیاده روی اونم یکساعته درد رو بیشتر میکنه اما من توجهی نکردم و پیاده رویمو انجام دادم واتفاقا درد هم ساکت شد .
والان برای خودم باور جدیدی ساختم که چون پیاده روی باعث میشع گردش خون راحت تر انجام بشه دردها روتسکین میده .
این بود رفتارم بعد یه احساس منفی .
به نام خداوند انگیزه دهنده ام
سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان همگام
حل تمرینات پرخوری عصبی و چاقی
به نام خداوند متناسبم
سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان همگام
پرخوری عصبی و چاقی
اول باید بدونیم پرخوری چیه و چطور بوجود میاد ؟
پرخوری یعنی دریافت بیش از اندازه ی نیاز بدن از مواد غذایی
پرخوری چطور بوجود میاد؟
پرخوری کلا از احساسات ناشی میشه ،مثلا ما در گذشته خودمون یک روز مثلا نان خامه ای خورده ایم ،آن روز که نان خامه ای خورده ایم بنا به مناسبتی یا اتفاقی شاد بودیم و خوردن اون نون خامه ای بصورت خاطره خوش و احساس خوب در مغز ما ثبت شده و حالا هر وقت نان خامه ای میبینیم حتی اگر در فاتحه کسی باشد برای مغز مرور آن خاطره شیرین و احساس خوب یادآوری میشود چون ما بارها مرور این احساس را تکرار کرده ایم و همین تکرار مساوی شده با نان خامه ای و خوردن آن با احساس خوب و چون مغز عاشق داشتن حس خوب است هر بار به تعداد نان خامه ای هایی که برای احساس شادی میخورد اضافه کرده و ما در نان خامه ای خوردن خودمان کنترلی نداریم و پرخوری میکنیم
معمولا افراد پرخور با سرعت بسیار زیادی میخورند و بدون فکر کردن درباره نیاز جسم و حجم خوردن بصورت غیر ارادی با توجه به تمایلات و احساسات مغزی که در گذشته بصورت خاطرات خوش ثبت شده است اقدام به خوردن میکنند و تا سر حد خفگی و فشار جسمی به این روند ادامه میدهند
پرخوری عصبی چیست؟
پرخوری عصبی هم مانند همان پرخوری معمولی است منتها دیگر احساس شادی ملاک نیست فرد با تجربه هر احساسی اعم از شادی یا غم یا ترس یا اضطراب به سمت خوردن می آید و با سرعت زیاد و باز هم بدون تفکر به نیاز جسم یا حجم ماده غذایی شروع به خوردن میکند و تا حد خفگی و فشار جسمی پیش میرود و بعد از این حالت دچار شرمندگی و احساس گناه میشود و ترس از چاقی و اضطراب چاقی تمام وجود او را فرا میگیرد گاهی کسانی که دچار پرخوری عصبی میشوند بعد خوردن غذا اقدام به راههایی برای هضم و دفع سریعتر میکنند مثلا مصرف مسهل یا سرکه سیب و …..گاهی حتی خودشان را مجبور به استفراغ میکنند تا از بار فشار روانی پرخوری کم کنند
کسانی که به پرخوری کردن عادت کرده اند معمولا تا زمانی که احساس آنها بد شود و از این همه خوردن پشیمان شوند به خوردن ادامه میدهند
افراد پرخور معمولا دوست دارند تنها غذا بخورند چون از حضور در جامعه بخاطر نگاه مردم و قضاوت آنها میترسند
من به یاد دارم که با یکی از دوستان به سفر رفته بودیم و من چون نمیتوانستم راحت غذا بخورم و پرخوری کنم مدام غر میزدم که نمیخواهم در سفر با کسی باشم
در حالی که واقعا خوش میگذشت کنار آنها ولی چون من نمیتوانستم پرخوری کنم احساس میکردم بهم خوش نمیگذره و اذیت بودم الان فهمیدم بخاطر این فرمول مغزی بوده و چقدر از خودم شرمنده شدم
همه ما افراد چاق متاسفانه در دام پرخوری و قاطی خوری و هرزه خوری گرفتار بودیم و سرعت خوردن در ما بسیار بالا بوده و همگی ما علت اصلی چاقی خودمان را پرخوری میدانیم حالا گاهی اوقات برای فرار از انگ پرخوری ،وجود پرخوری را برای خودمان توجیه کرده ایم مثلا من پرخوری عصبی دارم ،من هیجان زده میشوم بیشتر میخورم و ……
و البته خودمان خیلی خوب میدانیم تمام اینها بهانه های واهی برای پوشش گذاشتن روی رفتار زشت پرخوری مان بوده است .
به نظرم درصد خیلی کمی از افراد این اختلال را بصورت بیماری دارند اکثر پرخوری های ما ریشه در احساسات ما دارند و ما چاقها به محض اینکه میفهمیم پزشکان و دانشمندان دلیلی از دلایل چاقی را کشف کرده اند به سرعت تلاش میکنیم
چاقی خودمان را با آن اکتشاف هم راستا کنیم تا کمی از فشار چاقیمان کم کنیم و به اطرافیان ثابت کنیم که ببینید من نمیخواهم چاق باشم بخاطر این اختلال من بیچاره چاقم و همه ی افراد چاق خیلی خوب میدانند من چه میگویم.
چگونه از پرخوری جلوگیری کنیم ؟
حالا باید دنبال راه چاره برای خودمان باشیم اینجا همگی چاق هستیم و زبان همگی ما مشترک است
اینجا تنها جایی است که خودمان هستیم بدون نقاب و بدون بهانه
به نظر علت اصلی پرخوری کردن ما ترس از گرسنه ماندن است ترس از تمام شدن چیزهای خوشمزه که این ترس هم ریشه در غریزه ما دارد ،
چون اجداد ما همیشه در معرض قحطی و گرسنگی بودن با وجود تغییرات زیاد جوامع اما بصورت غریزی این احساس در انسان وجود دارد و همین ترس از گرسنه ماندن ولع ما را برای خوردن بیشتر میکند
ترس از تمام شدن خوراکی که مورد علاقه ماست ،ترسهایی که جامعه به ما تزریق کرده و بارها و بارها توسط ما یا اطرافیان تکرار شده و تبدیل شده به یک فرمول مغزی اتوماتیک
مثلا بارها و بارها شنیده ایم و تحریک شده ایم
بخور دیگه گیرت نمیاد
همین یه شبه دیگه بخور بیخیال
شب عروسیتم چنین چیزی گیرت نمیومد
نخوری از کفت رفته
پول دادیم حیفه
یه شب هزار شب نمیشه
و یک دنیا از این فرمولهای غلط که ترس از نیستی و کمبود را در ما بوجود می آوردند
من علت تند تند خوردن را هم همین ترسها میدانم و در حال رفع این موذل وجودی خودم هستم
ما ابتدا باید برای مغز عزیزمان ثابت کنیم که هیچ کدام از این ترسها واقعیت ندارد و تهدید محسوب نمیشود
چه ایرادی دارد سهم خودمان را برداریم برای زمان دیگر حتی در مهمانی ؟
آیا انجام این کار بهتر از رفتارهای دون شان پرخوری نیست؟
من که از حالا اگر چیزی دوست داشته باشم و ببینم فرمول ترس میخواهد مرا تشویق به پرخوری کند راحت سهمم را برمیدارم و به مغزم میگویم ببین هست، زیادم هست، بهترینش را هم برایت برداشتم ،آرام باش قحطی در راه نیست و هر وقت گرسنه بودم و بدنم نیاز داشت میل میکنم
علت دیگر پرخوری بخاطر تغییر احساس بوجود می آید مثلا اگر ما اخبار گرانی ها را دنبال کنیم دچار اضطراب میشویم و ناخودآگاه رو می آوریم به ذخیره سازی آن ماده که گران شده
قدیمی ها گفته اند از هر چه بترسی به سرت می آید
این جمله در عین سادگی همان مفهوم فرکانس را بیان میکند ما درباره هر چیزی فکر کنیم چون افکار دارای ارتعاش هستند و تولید فرکانس میکنند ما در مدار آن ترس قرار میگیریم و آنچه درو میکنیم ترس است
اگر یاد بگیریم گفتگوهای خودمان با دیگران را مدیریت کنیم ،ورودی های منفی و افراد منفی را حذف کنیم
گفتگوهای ذهنی و افکارمان را مدیریت کنیم
قطعا جهان جای بی نظیری برای ما خواهد شد
تا وقتی از گرانی و کمبود بترسیم فقط گرانی و کمبود روزی ما میشود
تا وقتی که برای ثروتمند شدن دنبال دلیل برای ثروت باشیم مثل پدر پولدار داشتن و ……ما ثروت را تجربه نمیکنیم
من مدتهاست تصمیم دارم دوره تهیه کنم و با خودم گفتم بعد از پایان دوره های رایگان من دوره را میخرم
نگفتم از کجا بیارم بخرم
نگفتم گرونه
نگفتم پول ندارم
نگفتم کاش فایل فایل میشد بخرم
گفتم من میخوام و میخرم
از کجا و چطورش هم برام مهم نیست
کائنات من دوره ها رو میخوام همه رو هم میخوام
دیشب اتفاق جالبی برام افتاد که سرعت رسیدن من به دوره رو بالا برد من گردونه هدایای سایت و زدم و شانس روی هفتاد درصد تخفیف افتاد برای من
گفتم چه جالب واقعا خواستن توانستن است و من دوره رو خریدم منتها چون تعهد دارم به پیمودن مسیر رایگان که برای من حکم پیش نیاز و پیش دبستانی ورود به سرزمین لاغرها رو داره گفتم دوره جونم بمون برام ،تا من با عشق الفبای لاغری و کمی یاد بگیرم و با عشق بیام سراغت
البته همینجا از استاد عزیزم تشکر فراوان دارم بخاطر این امکاناتی که در سایت فعال کردن برای دسترسی راحت تر ما به دوره ها ،خداوند بهتون برکت فراوان بده و از جایی که گمان نمیکنید روزی های بسیار بهتون برسونه
خلاصه من امروز کلی خوشحال شدم که جهان هستی جواب خواسته من و داد و من تونستم دوره تهیه کنم و به جهان هستی گفتم ممنونم برای این شادی که به من دادی و تمام دوره های سایت و میخوام عزیزم
درخواست من و در اولویتهات قرار بده و منو بازم شادتر کن
و یقین دارم کائنات همونطوری رقم میخوره که من ازش درخواست کردم .
پس من به چیزهای خوب فکر میکنم ،ورودی های بد و منفی کاملا حذف هستن آدمهای منفی کاملا حذف هستن ،مرور گذشته ندارم ،گفتگوهای ذهنی من سرشار از انرژی مثبت شدن،خدای من خدای فراوانی و نعمت است
خدای من بخیل و خسیس نیست
خدای من ترسو و ترسناک نیست
خدای من رزاق است و بخشنده
من همیشه معتقدم هر چقدر پول خرج کنی جاش پر میشه از کجا نمیدونم ولی جاش میاد و همیشه بهم همین ثابت شده
زمانی که میرم برای خرید اصلا به قیمتها توجه نمیکنم چیزی که نیاز دارم و میگیرم حالا دونستن قیمت اجناس بجز استرس چی داره ؟
خوب مرغ از ۴۰ تومن بشه ۱۰۰ تومن یعنی من دیگه نمیخرم و نمیخوریم ؟
خوب اگه مرغ نخوریم یه تایمی میمیریم؟
نه خدای من خدای فراوانیه خدای نعمته
روغن نباشه کره هست ،مرغ نباشه بوقلمون هست
برنج نباشه نون هست
خداوند انواع نعمتها رو گذاشته برامون حالا یه تایمی یکیش کم بشه یا اصلا حذف بشه که چی؟
یعنی چون روغن نیست ما نمیتونیم نفس بکشیم ؟
من چند سال قبل موقع خرید اول قیمتها رو نگاه میکردم و اگر چیزی گرون تر شده بود نمیخریدم و خیلی موقع خرید اذیت میشدم و کلی ناراحت میشدم که ای بابا هر بار میام خرید قیمتها وحشتناک بالا رفته و خرید کردن و مساوی با افسردگی میدیدم
یه روز همسرم گفت چه کار داری چی چقدر قیمتشه ؟هر چی لازمه بردار چرا به خودت استرس میدی حالا لازمه باید خرید به قیمتها دیگه نگاه نکن
و من از اون به بعد هرگز قیمتها رو نگاه نکردم و طبق نیاز خرید کردم و دیگه استرس هم نگرفتم چون اصلا خبر نداشتم دفعه قبل چه قیمتی بوده که الان چه قیمتیه
به همین راحتی مشکل گرانی ها رو برای خودم حل کردم
و اگرم پای صندوق پول کم میآوردم از اونهایی که غیر ضروری تر بودن راحت کم میکردم
یا رفتم کیف بخرم ،قیمت روی کالا ها نبود اومدم طبق عادت بپرسم این مدل چند اون مدل چند
یهو یاد حرف همسرم افتادم و دو مدل کیفی که دوست داشتم بدون پرسیدن قیمت خریدم و چقدر حس خوبی داره این مدلی خرید کردن اومدم خونه مادرم ،هر کی کیفهای من و دید گفت چقدر خوشگلن حتما خیلی گرونه چند خریدی و من گفتم نمیدونم وقتی رسید پول و دیدم از تعجب شاخ در آوردم من دو تا کیف فوق العاده خریده بودم که پول یک کیف هم بابتشون نداده بودم و این معجزه ذهنه معجزه پذیرش فراوانی و نعمته
کافیه تو باور کنی در فراوانی و نعمت هستی و هیچ فقر و ترس و نیستی وجود نداره اون وقت کائنات تو رو بصورت شگفت انگیزی سرشار از نعمت و هستی و فراوانی و ارزانی و شادی میکنه
چرا میری رستوران اول قیمت و نگاه میکنی خوب چیزی که دوست داری سفارش بده بالخره که میخری و میخوریش چرا با توجه به قیمت لذت و آرامش خرید و از خودمون میگیریم
نه سر گردنه است نه قراره کسی سر ما کلاه بزاره
واقعا عادت زشتیه که ما اول قیمت هر چیزی و میبینیم بعد اونو تهیه میکنیم من خیلی وقته اصلا قیمتها برام اهمیتی ندارن و چیزی که دوست دارم و میخرم
گاهی پیش اومده که به کسی گفتم فلان چیز و برام بگیر اومده گفته گرونه واقعا میخوای ؟و من اصلا بحث نکردم و گفتم نه ولش کن فعلا بیا
چون تا بخوام اونو توجیه کنم که نگرش من چیه روانی میشم پس میگذرم و بعد خودم اون چیز و میگیرم
و اما دوستانی که هر از گاهی انگیزه بودن در مسیرشون کم میشه یا دچار پرخوری میشن یا بازگشت به فرمولهای ذهن چاق
نظر من اینه که اونها مراقب ورودی ها و خوراکهای ذهنیشون نیستن
خوب به اطراف دقت کنید آدمهای موفق و نامبر وان جهان اصلا اهل مراودات اجتماعی بالا یا پرحرفی و در جمع بودن نیستن چیزی که ماها خیلی بهش دچاریم یعنی زندگی اجتماعی و اینجوری برامون معنا کردن
که دیدگاه من نمیپذیره اینو
من دوست دارم با کسانی هم صحبت بشم که بار علمیشون از خودم بالاتر باشه کسی که با مراوده و رفت و آمد با اون سطح فکری من رشد کنه، نه کسانی که هیچ سنخیت فکری باهام ندارن و در نهایت من میخوام بشم پله ،واسه بالا رفتن اونا
،انتخاب همنشین خوب حق ماست ،اگر نمیتونیم تغییر بدیم شرایط و نهایتش کمتر چلنج داشتنه و ورودی های منفی و فرصت ورود ندیم و خوراکهای خوب به ذهنمون بدیم با بودن در سایت و آموزش دیدن
اگر بتونیم برنامه ریزی ذهنمون و از فرمولهای غلط به فرمولهای صحیح تغییر بدیم و مرور افکار بد و حذف کنیم قطعا خروجی ما شوق و انگیزه و موفقیت در زندگی میشه
خدایا بخاطر تمام نعماتی که روزی ام کرده ای بی نهایت سپاسگزارم
خدایا روزی مان کن هر آنچه صلاح ما در آنست که تو خود میدانی صلاح ما چیست
الهی به امید تو
به نام خدا سلام و صبح به خیر خدمت استاد بزرگوار و دوستان خوبم.عمل کردن به مطالب با ارزش این گام میتونه شرایط زندگی ما رو به کلی تغییر بده. همه ی ما میدونیم اگر خوشحال باشیم و در دل احساسات خوبی داشته باشیم رفتارمون با اطرافیانموم خوب و از سر مهر و محبت خواهد بود چون حالمون خوبه وسلامتیم .ولی اگه خشمگین ویا عصبانی بشیم با دیگران پرخاشگری میکنیم و روی اونها هم اثر بدی میگذاریم.امکان نداره وقتی من ناراحت ویا عصبانی باشم با اطرافیانم بد خلقی نکنم ویا وقتی کسی عصبانی باشه من از روی رفتار اون متوجه احساس اون میشم.فردی رو میشناسم که در مواجهه با اخبار بد به شدت به هم میریزه وسالهاست که از انواع بیماریها رنج میبره . افکار منفی به قدری روی انسانها تا ثیر بدی میگذارن که حتی برخی افراد با مرور این افکار به فکر خودکشی میوفتن به خاطر همین تاثیر مخرب افکار منفی وشیطانی هست که خداوند انسانها رو از مرور این افکار واحساسات منع کرده و میبینم برخی افراد چاق وقتی عصبانی و یا ناراحت میشوند دچار پر خوری میشوند چون این باور رو دارن که با خوردن میتونن از احساسات منفی خودشون خلاص بشن این یک باور اشتباه هست چون خود من وقتی عصبانی یا ناراحت. هستم نه تنها پر خوری نمیکنم بلکه میل به غذا خوردن من به شدت کم میشه و یادم میاد که چند سال پیش به خاطر اتفاقی که برام افتاد به مدت چند ماه ناراحت بودم و در همین مدت حدود ۱۰ کیلو لاغر شدم با خودم فکر میکنم ای کاش من زودتر با این سایت آشنا شده بودم اونوقت دیگه نه اینقدر چاق میشدم نه اتفاقات بد برام میافتاد مراقب ورودی هام بودم و اینقدر افکار بد رو در ذهنم مرور نمیکردم.خدا رو شکر که خدا منو هدایت کرد و الان مدتی هست که سعی میکنم افکار بد رو مرور نکنم و تاثیر ش رو در زندگیم میبینم. در روش لاغری با ذهن ما فقط از نظر جسمی متناسب نمیشیم بلکه به لطف خدا از لحاظ اخلاقی هم متناسب میشیم شرایط زندگی ما هم متناسب میشه.چون ما آگاهانه مراقب ورودیهامون هستیم و از اتفاق افتادن موضوعات بد پیش گیری میکنیم. از استاد عزیز بینهایت متشکرم که این مطالب الهی را در اختیار همه ی انسانها گذاشته اند و آرزوی بینهایت خوشبختی برای شما دارم.
سلام استاد صبح شما بخیر و شادی
چقدر خوشحالم که درمسیر لاغری هرروز هستم و گام 55 را گوش دادم چقدر این فایل به موقع و مفید و آموزنده است
استاد من از وقتی گفتید دیگر به اخبار تلویزون . رسانه ها و حتی گفتگوی همکاران درمحل کار توجه نکنم متوجه شدم چقدر حالم خوبه و احساس آرامش دارم و اصلا نگران واسترسی ندارم من الان بعضی از همکاران را یکماهی است ندیدم و اصلا هم کاری به کارشان ندارم قبلا در گفتگوی بین همکاران بحث بیماری – گرانی – اقتصادی – اضافه کار و ماموریت -جابجایی همکاران توسط مدیر و فلان حرفی درمورد همکار زده میشد و شایعه پراکنی و….زیاد میشنیدم و خواه وناخواه ورودیهای منفی در ذهن و روح من اثر میگذاشت و من را عصبی میکرد و چون اعتقاد هم داشتم که من وقتی عصبی میشم دوبرابر میخورم واقعا گرسنه میشدم و پرخوری عصبی داشتم والان خداراشکر دیگر کاری به دیگران ندارم و چقدر ذهنم را از این محتویات خالی کرده و هرروز فایلهای تناسب ذهن را گوش میدهم که هم سلامتی و هم آگاهی های خیلی زیادی که درهیچ کتابی نیست یاد گرفتم بازم از شما استاد عزیز ممنون
به نظر شما بین احساس و رفتار چه ارتباطی وجود دارد و آیا با تغییر احساس رفتارهای ما تغییر می کند؟ با ذکر مثال شرح دهید
بله ارتباط مستقیم بین احساس و رفتار وجود دارد چون رفتار ما از احساس ما شکل میگیرد به عنوان مثال وقتی پدرم فوت شدند من خیلی ناراحت شده بودم ودر مراسم هایی که درمنزل پدرم تا هفت برگزار میشد من خیلی زیاد کیک یزدی – خرما-و غیره میخوردم تا جایی که فکر کنم تا چهل پدرم 10کیلو اضافه کردم درحالی که همسرم که متناسب است کلا درهنگام ناراحتی بی اشتها میشود و میگوید راه گلوم بسته میشه و فقط آب زیاد میخوره
پرخوری عصبی و چاقی را در خود برطرف کنید.
برای هرکسی با توجه به شرایطی که داره دو کلمه پرخوری و چاقی میتونه متفاوت باشه در واقع چاقی شده نتیجه ی رفتاری که خودش حاصل از یک عامل بیرونی بوده. همه میدونیم که در چاقی مقصر خودمون هستی ولی ما از یک سری اتفاقا بیرونی تاثی گرفتیم و این شراي برای جسم ما پیش آمده.
مثلا برای من در این هفته های اخیر این بوده که خانواد ام به مسافرت رفتن و چون من نتونست برم حس دلتنگی باعث شده میل بیشتری به فست فود پیدا کنم مثلا هرروز دلم میخواد بیرون غذا بخورم، این در حالی هستش که قبلا من اینجوری نبودم حتی قبل از اینکه با لاغری با ذهن هم آشنا بشم ، من هیچ وقت این حس و هوس هرروز فست فود خوردن را نداشتم. که مثلا در طول ده روز ۳ بار رفتم و فست فود خوردم..
میبینم که این حس برای تسکين دادن تنهایی من ایجاد شده..
به همین ترتیب فکر و خیال هایی که باهم ترکیب میشن و برای رهایی از اونها مغز راهی پیشنهاد میده؛ یک چیزی بخور!
تا حواس ما به سمت دیگه ای پرت بشه.
از اول این عادت وجود نداشته ،به مرور زمان در ما ایجاد شده.
مثلا من دوستم ،خواهرش وقتی نامزد کرد نامزدش یک ماه رفت مسافرت خارج کشور و در این مدت خواهر دوستم کلی لاغر شد چون هیچی نمیتونست بخوره.
پس اینکه پرخوری عصبی داریم موضوع ثابت و غير قابل حلی نیست در واقع یک عادت و پاسخی برای برطرف کردن مشکلات پیش رو ما در زندگی هستش.
و این اثر موقتی هستش چون باعث نمیشه که ما کلا از اون فاز بیرونبیایم بلکه برای مدت کوتاهی فراموش می کنیم که ناراحت یا نااميد بودیم.
برای هر قسمتی از زندگی چه برای تصمیم لاغر شدن، چه برای پیدا کردن شغل، ازدواج، دوست پیدا کردن، خرید خانه و … ناامیدی سم بسیار خطرناکی هستش..
چون حس رو از ما میگیره انگار که اعصاب ما رو از کار بندازه و انتظار داشته باشیم سیستم ایمنی بتونه از بدن در مقابل تهدیدات دفاع کنه.
پس باید دلیل پرخوری خودمون رو پیدا کنیم.
میتونیم هربار بنویسیم و ببینیم کدوم علت بیشتر تکرار شده و باید روی همون کار کنیم تا کمرنگ بشه و دیگه دلیل پرخوری ما نباشه.
سلام و درود .
فایل تامل برانگیزی بود .
احساسمون رو به نبودن چیزی خوب کنیم .
برای ناراحت نشدن از اخبار منفی دوری کنیم . حسمون رو نسبت به پدیده های منفی بی تفاوت کنیم .
تا زمانیکه به پدیده های منفی واکنش میدیم یعنی فرمول ناراحتی از اتفاقات بد توی سرمون هست اونا در مسیر ما جذب میشن چون ما داریم این ارتعاش رو ارسال می کنیم .
کنترل ذهن . کنترل وردیها و تغییر کانون توجه و تغییر تحلیل ذهنی مثبت نسبت به وقایع کاریه که ما هر لحظه باید انجامش بدیم تا عادت کنیم که خوب ببینیم . خوب بیندیشیم . خوب توجه کنیم و خوب انجام بدیم .
لازمه پرخوری نکردن این نیست که ما در سطح رفتار جلوش رو بگیریم بلکه باید علت ایجادشو تغییر بدیم .
علل پرخوری کردن ما دلایل مختلفی داره .
ولی به نظر من مهمترین دلیلش اینه که ما زیاد غذا خوردن رو عامل چاقی خودمون میدونیم و بعد از چاقی هم بدمون میاد و در نتیجه همین دو الگوی غلط باعث میشن این رفتار رو بارها تکرار کنیم .
ما باید با چاقی به صلح برسیم . از چاقتر شدن ناراحت نشیم وقتی بی تفاوت باشیم انرژی که داریم میزاریم روی ناراحتی از چاقی آزاد میشه . حالا این انرژی رو در جهت لاغری ازش استفاده می کنیم .
ورودیهای منفی و مهمتر از اون تحلیل منفی ما نسبت به ورودیها یکی از عوامل مهم در پرخوری کردن ماست .
وقتی ناراحت و عصبی میشیم میخوریم . پس برای اینکه نخوریم در درجه اول باید ناراحت و عصبی نشیم و در درجه دوم باید فرمول ناراحت و عصبی شدن = نخوردن رو ایجاد کنیم .
خیلی از انسانهای لاغرم عصبی میشن ولی بعد از عصبی شدن دهنشون قفل میشه و چیزی نمیخورن .
ما باید الگوهای نخوردن رو بیشتر تمرین کنیم .
تنها دلیل خوردن ما فقط و فقط گرسنگی باید باشه . به نظر من این موضوع فقط تمرین میخواد . چون وقتی ما به هر بهانه ای میخوریم فقط باعث میشیم اعصاب خودمون خوردتر بشه . چون ما عاشق لاغری هستیم . خوردن در غیر نیاز جسمی فعلا مارو چاق می کنه .
تمرین کنیم با تکرار و تمرین این فرمول رو پاکسازی کنیم اما یهو که از بین نمیره به مرور کمرنگ تر میشه ولی در کنارش روی الگوهای خوردنم کار کنیم تا فقط در مواقع لزوم بخوریم .
چرا یه فرد لاغر موقع عصبانیت دهنش قفل میشه ولی یه فرد چاق موقع عصبانیت حتی اگه سیر بشه دلش میخواد بخوره .
علت اصلیش بر میگرده به گذشته ی ما که ما هربار گریه می کردیم بهانه می آوردیم مادر ما بهمون غذا میداد خوراکی میداد و ما هم گول میخوردیم و میخوردیم و مدتی ساکت میشدیم .
بازم علتش برمیگرده به خودمون ما غذا رو دوست داشتیم که میپذیرفتیم ولی یه آدم لاغر غذا رو دوست نداره .
علت اصلی همه ی پرخوریهای ما در هر زمان دوست داشتن غذاست .
ما غذارو دوست داریم و این فرمول رو باید جایگزین براش پیدا کنیم تا در مواقع سیری خودمون رو بیشتر از غذا دوست داشته باشیم .
یه آدم لاغر فقط بعضی غذاها رو دوست داره اونم فقط در زمان گرسنگی در حالیکه یه فرد چاق همه غذاها رو دوست داره اونم در همه زمانها
علت اینکه برخورد ما با مواد غذایی بد شد دقیقا به خاطر دوست داشتن غذاهاست .
دوست داشتن غذا دو نوعه .
یکی دوست داشتن مفید که حسمون رو بد نمی کنه .
یکی دوست داشتن مضر که حالمون رو بد می کنه .
ما وقتی در خوردن زیاده روی می کنیم حالمون بد میشه اینو نمیشه انکار کرد ولی وقتی به اندازه میخوریم اونقدری که سیر بشیم حالمون بد نمیشه .
اما موقع عصبانیت ما کاملا طبق عادت چاقی عمل می کنیم . چون نیروی خوداگاه ذهن ما مشغول و درگیر فکریه که ما رو عصبی کرده و رفتارهای غذایی ما کاملا بر اساس رفتاریه که در ناخوداگاه بیشتر تکرار شده .
اگه ما هم موقع عصبانیت نمیخوردیم و عادت میکردیم به نخوردن موقع عصبانیت و غذاها رو دوست نداشتیم میتونستیم رفتار صحیحی از خودمون نشون بدیم .
به نظرم ما باید ارتعاش لاغری خودمون رو قویتر کنیم در موقع عصبانیت بر اساس فرمولهای چاقی واکنش ندیم .
بلکه بر اساس فرمولهای جسمی واکنش بدیم .
فرمول جسمی موقع عصبانیت چیه ؟
از علائم و آثار تخریبی عصبانیت در مغز و بدن میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
در اولین تاثیر عصبانیت بر مغز، ترشح
هورمونهای استرس، آدرنالین و نورآدرنالین که باعث افزایش آگاهی و پاسخگویی ما میشوند، در این شرایط، گلوکز از طریق جریان خون و ماهیچههای ما فوران میکند و به ما توانایی واکنش سریعتر میدهد.
وقتی مغز تهدید یا آسیبی را احساس میکند، میلیونها فیبر عصبی مواد شیمیایی مانند کاتکولآمین را در سراسر بدن آزاد میکنند تا ضربان قلب و فشار خون را کنترل کنند. انتشار این مواد شیمیایی به پانکراس در حفظ تعادل قند موثر است.
اصولا فعال شدن قشر جلوی مغز میتواند منجر به بروز رفتارهای خشونتآمیز شود. یافتهها نشان میدهند که رفتار خصمانه و پرخاشگرانه با پاسخ بیشفعال بخش آمیگدال و کاهش فعالیت قشر عقبی مغز در ارتباط است.
آمیگدال مسئول افکار و قضاوتهای مغز است و قادر است هرگونه واکنش و عقلانیت را ارزیابی کند. به عبارت دیگر، آمیگدال باعث میشود که مغز قبل از اینکه به هرگونه تهدید یا ترس واکنش نشان دهد، عواقب آن را در نظر بگیرد.
مغزی که نتواند چنین راهکاری را در پیش بگیرد، در اثر عصبانیتهای مزمن با سطوح بالای هورمونهای استرس بهخصوص کورتیزول مواجه میشود و حاصل آن چیزی جز بیماری های دیگر نیست .
متخصصان پزشکی مدتهاست که متوجه شدهاند، سروتونین مهمترین ماده شیمیایی مغز در تنظیم خشم و پرخاشگری است. زیرا افرادیکه رفتار پرخاشگرانه را تجربه میکنند، سطوح پایینتری از سروتونین را در بدن خود دارند.
خب موقع خوردن سروتونین ترشح میشه و افراد به دلیل هورمون شادی بخش و آرام کننده سروتونین میخورند
چون در افرادی که دچار عصبانیت میشوند سروتونین کم است .
پس ما اگر همیشه خود را شاد نگه داریم اغلی نیاز ما به مواد غذایی کم میشود . چون هورمون شروتونین از طریق احساس شادی ترشح شده و نیاز مارا به مواد غذایی کم می کنه .
پس در شرایط عادی سعی کنیم همیشه شاد باشیم تا بدن ما دچار کمبود هورمونهای مختلف نشه که بخواد از طریق غذا اونها رو بگیره .
تو چقد عالی هستی…فوق العاده بود…خیلی روم تاثیر گذاشت…سعی کنیم خودمونو در روز شاد نگه داریم و احساسمون خوب باشه تا اصلا عصبی نشیم یا موقع عصبانیت پرخوری نکنیم…غذا خوردنموقع عصبانیت همون سروتونین مغزه که باید یه جور دیگه مثلا با خوشحالی یا پرت کردن حواسمون لحظه عصبانیت به مغز برسونینش….خیلی خوب بود خیلی
سلام و عرض ادب
ممنونم . خدارو شکر که حس خوبی بهتون داد .
سلام
در گوش کردن اخبار وورد اخبارهای نگران کننده واحساسی اگه ا ن خبر شاد باشه احساس شادی د ما بوجود میاره خبر نگران کننده وغیر منتظره باعث به هم رختن احساس ما شده توان وذق شوق ما رواز بین برده ویاس ناامید جاکزین شده دربعضی ادمها این احساس اگه فرد فرمول چاق کننده داشته باسه دراون به شکل پرخوری عصبی دیده میشه ولی در فرد دیگه که متناسب به شکلی جز خوردن دیده میشه امکان نداره ادم متناسب رو به غذا بیاره چون فرمولشو نداره
افکار + مرور افکار = تبدیل احساس
قرار گرفتن احساس بد + مدیر یت افکار + رهایی از افکا ر منفی= پشگیری ار احساس بد
با ورو اخبار نا خوشایند
۱_چیری که در ما بوجود میاد یاس نا امیدی هست
۲_ هدف واهداف که برامون مهم بود دیگه نیست
۳ _ درسطح بالاتری ار نا امیدی ذوق شوق برای زندگی
۴_ لذتی از زندگی نمی بریم
اخبا به شکل به دیدن در نمایشکر یا شنیدن از اطراف اقوام فامیل دوست واشنا اگه درمااحساس ناامید ی بوجود بیاد ذوق وشوق زندگی رو از ما گرفته باس نامید در ما بوجود میار در وردی ذهن باید دقت بشه هر چیزی وارد کردی ذهن نشه
چون از فبل راه حل نداریم نگران شده ونگرانی باعث نرسیدن به هدف میشه توی همین مسیر افراد دلسر شده دوره رو نمتونن انجام بدن یا ترک مبکنن
حتی اخبار رفتگان از دنیار ومرور این اخبار اوضاع رو بدتر گروه ادم به پوچی میرسونه مراقب باشیم در شنیدن اخبار رفتگان
۱_در یاس ناامیدی غرق نشیم
۲_ مرو ر افکار ناراحت کننده رو قطع کنیم (ذهن تمایل به نگرش منفی داره)
۳_ توجه به رفتگان جوریباید باشه حس خوب داشته باشیم
مرر افکار و پش فرض که در خود ماست وعامل محیطی تاثئر
دارهاین افکار منفی اگه تو ذهن مرور کنیم کستر ش پیدا میکنه وبه یاس ناامید پوچی وبی انگیزه د افرادچاق شده وپرخوری اتفاق میفته
۱_تمرکز روی موضاعات که دوست نداریم بر داریم
۲_ به خود امیدبدین
۳_ خداوند راهکار رو برای ما گذاشته
در زمان نشان میده احساس ادم چطور جواب میده ۴سال پیش من نوه دار شدم خدا قسمت همه مادر بکنه دیدن این مغز بادامو خیلی خیلی شیرین دوست داشتنی مثل قلب و جون میونه چون نه ماه ثانیه شماریزکرده بودم براش دخترم هم با وجود ویار وحشناک تاموقع زایمان نگرانی ودلهر زیادز همه داشتیم وبه شکل اوژانس سه زارین انجام شد چون متظر وامدن اینن نمک زندکی بودم اون لخظه با اشک خنده وحال بسیار زیبا با وجود نگرانی زیاد تموم شد چون ازفیل اماده بودم در مواجه بااخبار اگه ما امادگی از قبل با برخورد با این موضات وجگونی مدیریت یاد بگریم دیگه اولین وبهترین حرکت از نظر من فقط پر خوری نیست کارهای دیگه هم میشه انجام داد وپر خوری رو مدیریت کرد
“به نام ”الله” که یاری دهنده ی بزرگ و بی همتاست”
درود و سلام به دوستان هم مسیر و استاد گرامی؛
گام پنجاه و پنج : پر خوری عصبی و چاقی ؛
خداوند مهربانم ، ممنون و سپاسگزار تو هستم که مرا یاری دادی تا امروز چهارشنبه ۱۰ اسفند ۱۴۰۱ بتوانم گام پنجاه و پنجم را بر دارم .
یکی از مهم ترین موانع لاغری ، پرخوری عصبی و چاقی است.خیلی از ما افراد چاق این تجربه را داشته ایم که در زمان هایی که ناراحت یا عصبی بوده ایم ناخود آگاه شروع به خوردن چیزی کرده ایم بدون توجه به اینکه آیا گرسنه هستیم یا نه ؟! برای خود من خیلی این اتفاق پیش آمده است که از موضوعی ناراحت شده ام یا از دست کسی عصبانی بوده ام ناخودآگاه شروع به خوردن هر چیزی که در خانه وجود داشت می کردم و بعد از اینکه متوجه می شدم که در حال خوردن هستم آن هم بدون اینکه گرسنه باشم بسیار عذاب وجدان می گرفتم و احساس چاقی بیش از حد می کردم .این جا این سوال پیش می آید که چرا ما در چنین حالت هایی مانند افسردگی ،ناراحتی ،عصبانیت و گاهی اوقات از سر بیکاری شروع به خوردن می کنیم ؟! و چگونه می توانیم از این کار یعنی پرخوری عصبی جلوگیری کنیم ؟! همانگونه که میوه ی سیب نتیجه ی رشد و نمو و تلاش درخت سیب است ،شرایط زندگی ما هم نتیجه ی طرز فکر و نگرش ما می باشد .پس اگر ما در زندگی با هر شرایطی مواجه می شویم در واقع سر منشاء آن ، فکر و نگرش خود ما می باشد که مدام خود را در آن فرکانس یا مدار قرار میدهیم و شرایط مربوط به همان مدار و فرکانس را دریافت می کنیم .یعنی من اگر مدام در حال ناراحتی و غمگینی باشم و اخبار و امور ناراحت کننده را پیگیری کنم ، مسلما دائما با این موارد در زندگی خود مواجه می شوم پس با توجه به این گفته ها به این نتیجه می رسم که برای جلوگیری از گرفتار شدن به حالت ناراحتی و عصبانیت باید از پیش آمدن آنها پیشگیری کنیم و در این جا می توانم از این جمله ی معروف استفاده کنم که پیشگیری بهتر از درمان است .حالا ما چطور می توانیم از ایجاد این حالات جلوگیری کنیم ؟! همگی ما که در مسیر لاغری با ذهن قرار داریم به خوبی به این موضوع پی برده ایم و به این درک رسیده ایم که تمامی حالات و رفتار و عادت های ما از ذهن خود ما سرچشمه می گیرند و در اصل همه چیز به ذهن خود ما بستگی دارد .ذهن ما بر اساس دیده ها و شنیده های ما شروع به ایجاد باورها و فرمول های ذهنی میکند و اگر ما به دیده ها و شنیده های خوب و مثبت دقت و تمرکز کنیم و به آنها فکر کنیم باعث ایجاد فرمول ها و باورهای مثبت در ذهن خود می شویم و براساس آنها رفتار و عمل می کنیم و حال اگر مدام به دیده ها و شنیده های بد و منفی تمرکز کنیم و فکر کنیم باعث ایجاد فرمول ها و باورهای منفی در ذهن خود می شویم و به طور حتم بر اساس آنها رفتار و عمل می کنیم . با توجه به این گفته ها من به این نتیجه رسیدم که باید از ورود افکار بد و منفی به ذهن خود جلوگیری کنیم و آنها را کنترل کنیم تا مانع ایجاد حالت هایی چون ناراحتی و عصبانیت و خیلی حالت های منفی دیگر را بگیریم .یکی دیگر از کارهای اشتباهی که اکثر ما آن را انجام می دهیم این است که واقعا خود را در حالت هایی مانند ناراحتی و غمگینی کاملا غرق می کنیم به طوری که برای نجات یافتن خود از آن شرایط شروع به دست و پا زدن های بیهوده می کنیم مثلا با فوت یا از دست دادن عزیزی یا یکی از آشنایان و گاهی اوقات شاید حتی آن فرد را یکبار هم ندیده باشیم اما آن چنان خود را در آن اتفاق غرق می کنیم که برای خودمان هم تعجب آور است و خود را در حالت غمگینی و ناراحتی پایدار قرار می دهیم به طوری که از کل زندگی خسته و نا امید می شویم .خود من بارها پیش آمده است که با از دست دادن کسی از اطرافیان و اقوام چنان در حالت ناراحتی و یاس قرار گرفته ام که زمان زیادی برده است تا از این حالت خود را نجات دهم و حالم خوب شود .مثلا نوروز ۸۸ دوست صمیمی خودم را که دو روز از ازدواجش می گذشت بر اثر گاز گرفتگی همراه همسرش از بین رفتند و فوت شدند و آن زمان خود من هم در دوران عقد به سر می بردم و دانشجو بودم و این اتفاق چنان از لحاظ روحی به من ضربه زد که تا نزدیک به یک سال حال بدی داشتم و البته الان هم با فکر کردن به دوستم خیلی ناراحت و افسرده می شوم . در آن زمان با وجود اینکه قبل از این اتفاق هم اتفاق های ناگوار دیگری هم تجربه کرده بودم اما این اتفاق بسیار برایم غیر قابل تحمل بود به طوری که در جسم من هم خود را نمایان کرد و مدام با مرور و تکرار خاطراتی که با هم داشتیم حال و احساس خود را بدتر و بدتر می کردم و بعد از گذشت زمان طولانی به این نتیجه رسیدم که بعضی از اتفاقات در زندگی اجتناب ناپذیر است و به هر حال در زندگی هر کسی وجود دارد و غصه خوردن و ناراحت ماندن هیچ فایده ای نه به درد دوستم می خورد و نه به حال خودم فایده ای دارد پس سعی کردم کمتر به خاطراتم فکر کنم و آنها را مرور کنم هر چند هیچ وقت فراموش نخواهم کرد . به هر حال هر کسی روزی و به هر طریقی از این دنیا سفر می کند و به دیار ابدی خواهد رفت و هیچ کسی نمی تواند از آن جلوگیری کند و ما باید از این فرصت گرانبها که در اختیارمان قرار گرفته است با حال و احساس خوب نسبت به خود و زندگی خود از آن استفاده کنیم و از این موهبت الهی لذت ببریم و با کارهای درست و افکار مثبت از خدواند مهربان سپاسگزاری کنیم و هر روز حال و احساس خود را نسبت به روز قبل ارتقا دهیم و در حال و احساس خوب قرار بگیریم.زندگی زیباتر و قشنگ تر از آن چیزی است که ما فکر می کنیم پس از آن لذت ببریم و در راه و مسیر درست گام برداریم و در آن مسیر باقی بمانیم تا به سر منزل مقصود خود برسیم .
نکته : مدیریت ورودی های ذهن به مرور سبب می شود که مهارت کنترل احساس خود را در دست بگیریم و فردی که توانایی مدیریت احساس خود را داشته باشد به هر آنچه در دنیا آرزو می کند به سادگی دست پیدا خواهد کرد .
“یا حق ”
سلام استاد وقت بخیر بله واقعا فکر کردن به هر موضوع ناراحت کننده حس و حال آدم رو آشفته میکنه و همین پرت شدن حواس باعث میشه از موضوع اصلی که داری خودتو باهاش وفق میدی همین لاغری با ذهن که آموزش خیلی شیرینی هست اما چون کار با ذهن هست بقولی شیطون یه لحظه با منفی کردن افکار ما این حس را در ما ایجاد میکنه که نتوانیم ادامه بدیم و کشیده بشیم سمت همون پرخوری سابق و بعدا ربطش میدیم به این که ما پرخوری عصبی داریم در صورتی که اینطور نیست اگه بتونی دهنتو کنترل کنی هرچند شاید اوایلش سخت باشه ولی فکر کردن زیاد به هر موضوعی میشه عادت اشتباه من هم روزهای اولی که روغن و بقیه اقلام گرون شده بود کمی ناراحت بودم اما الان دیگه برامون عادی شده و میدونم زندگی ادامه داره و این موردی که اگه حواسمان به افکارمون نمیشه تمایل پیدا میکنیم به سمت ناامیدی و نابودی درسته من چند هفته پیش در حین آموزش دیدن لاغری با ذهن درگیر یه موضوع در مورد یکی از عزیزانم شدم که اونقدری که من داغون بودم فکر میکنم خودش نبود و همین سبب شده بود که گاهی حتی بر اثر احساسات گریه هم میکردم و وقتی فایل مثلاً فلان گام رو گوش میدادم اصلا حس و حال خوبی نداشتم و در نتیجه نمیتونستم هیچ تمرینی هم حل کنم و چندین روز درگیر بودم تا شروع کردن به انجام قسمت تغییر زندگی و الان مرحله هشتم زندگی با طعم خدا هستم و خیلی بر من تأثیرات خوبی گذاشت تا حدی عالی شدم که حرفهای شما رو به اون شخصی که مشکلش خودم رو هم درگیر شده بود پیشنهاد کردم گوش بده روزها میگذشت با این که گاهی ناراحت اون موضوع بودم اما دیگه بهتر شده بودم حواسم جمع تر و با دقت بیشتری به فایلها گوش میدادم و ب طور معجزه آسایی و به لطف خدا از اون مشکلی که برای اون عزیزم پیش افتاده بود رها شد و چقدر خوشحال شدم که وقتی خودتو رها کنی و با افکار مثبت با نزدیک تر شدن به خدا با حس و حال خوب چقدر معجزه تو زندگیت اتفاق میفته منم متوجه این موضوع به خوبی شدم که چقدر افکار منفی در ذهنم حس و حالم رو خراب کرده بود که حتی نمیتونستم مسیر لاغری من که واقعا عاشق این مسیر هستم رو انجام بدم و امروز مطلب بیشتری یاد گرفتم که فکر کردن زیاد به هر موضوع ناراحت کننده ای میشه برات عادت که مدام درگیر افکار منفی باشی و نتونی ارتباط خوب با خودت و ذهن مثبتت برقرار کنی و در نتیجه زندگیت هم به سمت خوبی پیش نمیره.
سپاس خدایی که استاد عطار روشن رو سر راه من قرار داد.
سلام
منم چند وقت پیش هم درگیر یه ناخواسته ای شدم و بااینکه افکارمو تاحدودی کنترل کردم و فایلهام رو گوش دادم و تمرینم روانجام دادم وارسال کردم بعدش که آرومتر شدم متوجه شدم حال روحیم در نوشتن کامنتم تاثیر گذاشت و نتونستم اونجور فایل اون روزم رو گوش کنم .
بارها شده بود میرفتم مغازه ای ویه جنسی رومیخاستم میگفت خانم نگرد نیست ولی من مصمم میگشتم و بعدش پیداش میکردم ومیخریدمش .
هرقدر بتونیم باور فراوانی رو در خودمون بیشتر تقویت کنیم بیشتر جهان به ما کمک میکنه درحل مسایل زندگیمان .
بارها شده وسایلی رومیخریدم و دوستان ازقیمتی که خریدم تعجب میکردن یا کلی تخفیف میگرفتم درهنگام خرید .
یا هدایت شدیم مدتی به یک فروشگاه پخش موادغذایی که هرسری تو فاکتورمان بالای یک میلیون تخفیف میخوره وخیلی مشتری هم داره .
به همان میزان که ما بتونیم افکارمان رو کنترل بکنیم به همان مقدار کمتر دچار احساس منفی میشویم و بهتر تمرکز میکنیم برای حل مسایل زندگیمان .
با سلام خدمت استاد گرامی و دوستان عزیز
واقعا نیاز داشتم به همچین فایلی
ممنونم
دوست دارم اون پاراگراف آخر متن که واقعا عالی بود رو بنویسم.
مدیریت ورودی های ذهن به مرور سبب میشود که کنترل احساس خود را در دست بگیریم و کسی که توانایی مدیریت احساس خود را داشته باشد به هر آنچه در دنیا میخواهد میرسد .
واقعا هر چقدر ایمان ما به خداوند بیشتر باشد ،
ایمان به فراوانی نعمتهای خداوند ،
کمتر نگران نبود یا گرانی مواد غذایی خواهیم بود،
که در حال حاضر این موضوع اصلی جامعه ،خیلی باعث دور شدن ما از احساس و حال خوب است.
باید بیایم پیشگیری کنیم و نگذاریم این موضوعات منفی روی احساسات ما تاثیر بگذاره،
مثلا همسر من هیچ وقت آهنگ غمگین گوش نمیده،
هر وقت منم بخوام گوش بدم میگه ، این بده ، خیلی غمگینه،گوش نده ،
یا مثلا هیچ علاقه ای به اخبار و حوادث نداره،
خود به خود از این چیزهای حال بد کن، دور میشه،
همیشه حالش بهتره از من ،
جملات منفی و دید منفی نداره،
خیلی کم پیش میاد احساس کنه اون غذای مورد علاقه ش رو زیاد خورده ،اصلا به پرخوری عصبی اعتقادی نداره،نمیدونه چییه ,
و مهمتر از همه همیشه متناسب بوده.
اما من باید تغییر کنم، با شنیدن خبر از دست دادن فرزند یه نفر خیلی حالم بد شد ، کاملا از چهره ام مشخص بود ،
کلا هر خبری فوری روم تاثیر داره،
باید خودم رو جمع و جور کنم ،
مواظب ورودی های ذهنم باشم،
مدیریت کنم افکارم رو ،
نباید بزارم شیطان نامید و مأیوس م بکنه،
هر روز به این همه نعمت که خداوند بهم داده توجه کنم و شکر کنم تا بیشترش کنه ،
و این انرژی مثبت میده،
انرژی مثبت هم باعث میشه،
با دقت و اشتیاق فایل گوش بدم،
و افکار لاغر کننده وارد ذهنم بیشتر بشه تا افکار چاق کننده کمرنگ بشن و رفتارهام با توجه به افکار جدید لاغر کننده در ذهنم صورت بگیره و کم کم عادتهای جدید پیدا میکنم و در مسیر لاغری تا آخر ادامه میدهم .
استاد عزیز همواره سلامت ، شاد و پر انرژی باشید
سلام و درود بر عالم و آدم
و عشق❤️ بر زمینم و سرزمینم
پرخوری عصبی و چاقی
من در طی سالهایی که اضافه وزن داشتم از اطرافیانم و به خصوص مادرم که اضافه وزن داشتند می شنیدم که من عصبی می شوم و دست خودم نیست و می خورم و منم یادگرفتم همیشه به وقت خشم ناخودآگاه خودم را در حال خوردن می دیدم و گاهی انقدر غرق اون افکار منفی بودم که اصلا متوجه نبودم که من چیزی خوردم و بعد از به خود اومدن از مزه دهانم متوجه می شدم که من ریز ریز مواد قندی و شیرینی مصرف کرده ام و اما راه حل بهتر پیشگیری از حال بد و عصبانیت است چون فردی که در ذهنش عصبی بودن =پرخوری هست باید در مرحله اول مدیریت افکارو ذهن داشته باشد که به احساس بد نرسد و اولین کار و مهمترین کار کنترل ورودی های ذهن هستند که هرروز و هر ثانیه ما از طریق چشم و گوش اطلاعات پیرامون خود را دریافت می کنیم و در حال تجزیه تحلیل آن به نار۱ایتی و خشم و حرص و احساس بد می رسیم که عمده این افکار به دلیل ناآگاهی و نداشتن ایمان و باورهای توحیدی خود ماست .
دنبال کردن اخبارهای منفی جنگ و بیماری و مسائل اقتصادی و سیاسی یعنی سفارش من به رستوران کائنات و نتیجه احساس بد یعنی دریافت اتفاقاتی از کائنات که همان احساس های نابهنجار را دریافت کنیم .
باورم بر خدای فراوانی است
مدتی پیش برای تعطیلات عید فطر سال ۱۴۰۱قصد سفر به شمال کشور را کردیم و روز قبل از سفر همسرم اقدام به خرید روغن کردند که در فروشگاهی که مراجعه کردند موجود نبود و فروشنده گفته بود روغن نیست و اصلا نگرد و من یک جعبه داشتم یک نفر آمده به قیمت سه برابر بیشتر خریده است …و همسرم به خانه آمدند و با هیجان و نگرانی این خبر را به من دادند منم با لبخند گفتم پناه بر خدا ….خدای من خدای فراوانی است و بدون توجه راهی سفر شدیم و به محض رسیدن به ویلا همسرم باز اقدام به خرید کرد و دیدم با ناامیدی دو قالب کره خریده بود و آمد و گفت نه نیست و گیر نمیاد و قراره خیلی گرون بشه و منم گفتم خب اگر همه دوست دارند گرون بشه که انشالله بشه 🙄👍….
به لطف خداوند و هدایتش و مطالعات کمی که داشتم به یادم آمد در کتاب چهار اثر از خانم اسکاول شین خوانده بودم خداوند بدون کاه خشت می سازد !…به سرعت ایده و الهامات برای جایگزینی در ذهنم ایجاد می شد واقعا اگر روغن نباشد چه می شود!..آیا از گرسنگی میمیریم ؟!…حتما هزاران راه الهی دیگر وجود دارد …مثال …روغن دنبه داریم ..روغن زیتون داریم روغن کنجد داریم …کره هست …و به لطف خداوند این موضوع در ذهنم حل شد و هرگز از فراوانی خداوند ناامید نشدم و گفتم حتما حق الهی ما به ما می رسد !..عصر همان روز وقتی برای خرید مواد غذایی رفتیم بیرون به همسرم گفتم خودم خرید می کنم شما با بچه ها داخل ماشین بمانید و من دقتی وارد فروشگاه شدم در حالیکه اصلا به دنبال روغن نبودم با قفسه ای پر از روغن های بزرگ که در چند ردیف چیدمان شده بود روبرو شدم و قلبم گسترده حضور عشق شد 🥹♥️و خداوند را سپاس گفتم و خرید کردم .
وقتی همسرم منو با خرید دید کاملا جا خورد و متعجب شد !.گفت ولی منفی باف همیشه الفاظی تکراری داره ایشون گفتند حتما خیلی گرون خریدی و به نظرم حدود هشتاد هزار تومان پول دادی و این در حالی بود که من اصلا قیمت را هم ندیده بودم !…و اتفاقا روغن را به قیمت کمتر از سی هزار تومان برام فاکتور کرده بودند …
همسرم به فکر فرو رفت و کمی بعد باهم صحبت کردیم …چطور برای تو روغن بود ولی من نه !..گفتم چون شما به حرف یک فروشنده توجه کردی و سریع در ذهنت انتظار نبود و گرانی ایجاد شد و طبق انتظار خودت پیش رفت و خدا را شاکرم به لطف همین ایمان سرسوزنی که بهم عطا کرده است فقط هم به اندازه نیاز خریدم نه اینکه بگم حالا که هست و قیمتم خوبه بزار یک کارتن بخرم چون یاد گرفتم این کار یعنی ترس از آینده و نبودن و اتفاقا خلق شدن دوباره نیستی و این کار کاملا بر خلاف ایمان و باور به فراوانی خداست .
البته منم سالهای گذشته که با موضوعات و آموزشهای ذهنی آشنا نبودم با نگرانی و ترس زیاد زندگی می کردم با توجه به احوالات مردگان و خانواده آنها و همدردی می دانستم از گفتن ما را در غم خود شریک بدانید لذت می بردم و این افکار و رفتارهای غیرصحیحم منجر به افسردگی و خمودگی شدید ذهن شد که هیچکدام از نزدیکترین آدمهای زندگی ام نمی توانستند منو درک کنند و یا کاری برای آرامشم انجام دهند و حتی قرص و آرام بخش پزشکان هم دوای درد من شد و فقط وادی امن الهی و ایمان به نیروی غیب درمانم شد .
و به لطف یکدانه ام کمی بهتر آموختم که اولویت اول زندگی ام احساس خوب داشتنم است که در وادی امن الهی با باورهای توحیدی امکانپذیر است
أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ (۶۲)
آگاه باشید که اولیای خدا نه ترسی دارند و نه اندوهگین میشوند.
همواره در مسیر مستقیم و پرنعمت الهی عزتمندانه گام بردارید
سلام و درود خدمت استاد گرامی.
دقیقا حرف هایتان رو درک میکنم وبا شما موافق هستم چون منم در همین شهر وکشورم و همین مسایل اطراف من هست مورد اول رو که اشاره کردین همون گرونی مرغ و روغن و.دلار و سکه و …..بود و تمام این چند روز اطرافیان منم نگران و افسرده و ناامید شده بودند و همش بحث ،بحث کمبودها و گرانی و … بود و میدیدم چقدر فیلم وحرف وحدیث بین اونها رد و بدل میشه. و اینکه اگر در جمعی بودم حرف اول اونها در مورد اوضاع بد اقتصادی و ..بود ولی من یه تنه غیر از بقیه بودم و اون موضوع ها رو دنبال نکردم نگران نشدم گوش ندادم فیلم های این مدلی رو پلی نکردم یعنی میخوام بگم تا حدودی اگاه بودم که با هر موضوعی من از مسیر خارج نشم و وارد فرعیات نشم و اتفاقا دو دفعه هم بود که در جمعی بود و اون اشخاص میخواستن من رو مخاطب بحث های سیاسی قرار بدن و من خیلی راحت گفتم ببخشید من آدم سیاسی نیستم و به همین راحتی وارد بحث نشدم و اتفاقا خیلی هم تعجب کردند و کلی هم حرف های ناجالب زدند اما من به راحتی اون مکان رو ترک کردم و به جای دیگه رفتم و یا بحث رو عوض کردم چون از وقتی کنترل ذهن دارم دلم آرامتر هست ترس و نگرانی ندارم باور های فقر و کمبود تا حدودی ندارم و اتفاقا گفتم من هر وقت هر چی خواستم به راحتی بوده و مشکلی نداشتم و نیاز نیست الکی خودم رو اذیت کنم در ضمن این ملت که من میبینم هر دفعه برای خودشون یه موضوع درست میکنن که خودشون رو اذیت کنن و اصلا خیلی از آدمها لذت بردن از زندگی رو یاد نگرفتن و در هر شرایطی به دنبال گله و شکایت و .. هستن اصلا خیلیها میگردن نازیبایی های اطراف رو در زندگی خودشون و یا اطرافشان پیدا میکنن و به اونها توجه میکنن و خودشون رو ناراحت و اذیت میکنن حالا با هزار دلیل و عنوان مثل همدردی ودلسوزی و یا روشنفکری و…. و.همیشه حال خودشون رو بد میکنن حتی اگر اوضاع خوب هم باشه خیلیها هستن که بازم ناراضی باشن و یا فقیر باشن و یا دچار مشکلات باشن و اینکه فکر کنی که تو میتونی کاری کنی که همه خوب و خوشحالی و راضی زندگی کنن واقعا فکر خنده دار و بیهوده ای هست برای همین من همیشه سعی میکنم ازحال حاضر لذت ببرم با تمام داشته هام و بدون اینکه این فکر رو داشته باشم که اگر الان فلان ماشین و یا خونه و یا امکانات رو داشته باشم چقدر خوب میشه چون بدون وابستگی به هیچ چیزمادی باید حالمون از درون خوب باشه به منبع وصل باشیم تا راضی و خوشحال زندگی کنیم که یه جاهایی خودمم خطا دارم اما سریع به خودم میگم در مسیر نادرستی که ناراحتی ویا نگرانی و یا وابسته به فلان چیز شدی رها باش تا لذت ببری .و خودم رو وارد مسیر درست میکنم .
و اما درمورد موضوع دوم که استاد گفتن بحث مرگ و میر ها هست که دقیقا بازم من الان در شرایطی هستم که دست بر قضا در طی همین دو یا سه هفته اخیر کلی خبر مرگ اطرافیان رو شنیدم و چقدر میبینم روی اطرافیان من تاثیر گذاشته و اونها همش دارن میگن و حرف میزنن که این زندگی پوچ و بیهوده هست چقدر جون آدمها الکی چقدر مرگ و میر زیاده و …..اما من بازم با اونها وارد بحث نمیشم وهمش به خودم میگم چقدر خوشحالم که در این مسیرم و دارم زندگی جدیدی رو تجربه میکنم و بر خلاف اطرافیانم هر روز رو با کلی عشق و امید و حال خوب زندگی میکنم و قدر دان فرصت هر روز زندگی کردن از خدا هستم وشاکرم که در کنار عزیزانم دارم لحظات عالی رو تجربه میکنم
خلاصه اینکه میخوام بگم کنترل ورودی میکنم و با هر حرف اطرافیان غرق در اون مشکلات و کمبودها و مرگ و میرها نمیشم و کاملا مراقب هستم اتفاقا خود من همین دیروز درگیر مراسم چهلم دایی خودم بودم و اتفاقا یکی دیگه از ااشناهای ما هم همون روز به رحمت خدا رفت و من مجبور بودم هر دو جا رو در یک روز برم و کلی هم صحنه های دلخراش دیدم اما گفتم من نباید از مسیر خارج بشم همه ی ما یه روزی از این دنیا میریم فقط اینکه باید دید و نگاهم رو به این جریان مرگ عوض کنم تا اینقدر حالم بد نشه و اتفاقا کلی افکار منفی داشتم که حالا فلانی چی میشه زندگیش چی میشه بدون همسرش و … ولی آگاهانه به خودم میومدم و دنبال نمیکردم و خودم رو با فایلهای سایت و دوره هام مشغول میکردم که کانون توجهم رو تغییر بدم و انصافا لغزش داشتم اما خیلی کم و عالی ادامه دادم و نزاشتم حال بد در من لونه کنه .
من ازوقتی در این مسیرم یاد گرفتم هر چیزی که حال من رو بد میکنه حتی اگر یه آهنگ باشه من نباید اون رو دنبال کنم حتی اگر یه آهنگ و یا نشست و برخاست با کسی باشه که اذیتم کنه دوست ندارم دیگه با اون شخص در تماس باشیم .چون من متوجه شدم حال بد سرچشمه ی شکستها و بیماریها و فقر و بدبختی ها ….. هست .
واقعا ذهن ما تمایل داره به نگرش منفی و غصه خوردن ولی من یاد گرفتم هر وقت ذهن من خواست من رو ببره به سمت ناخواسته ها من خودم رو با یه چیزی مشغول کنم و حالم رو بد نکنم .
من مراقب هستم افکار منفی رو دنبال نکنم ولی میدونم ذهن من دوست داره همش در اون حالت باشه چون تا حدود زیادی این کار مربوط به شیطان میشه که جاش در ذهن ما هست و قسم خورده که ما انسانها رو گمراه کنه ولی ما باید آگاه باشیم و با اون شیطان همراه نشیم .
من میبینم که اطرافیانم ساعتها از گرانیها و مشکلات و مرگ و میرها حرف میزنن و اصلا نگرشی مثل من ندارن وچون من میدونم به نگرش من میخندن پس خیلی حرف نمیزنم اگر بشه محل رو ترک میکنم اگر نشه خیلی راحت گوش میدم اما از اون گوشم میندازم بیرون و انصافا سخته چون میبینم نزدیکترین شخص به من که همسرم باشه داره ازاین حرفها میزنه ولی من نباید توجه کنم و شاید حتی گاهی اوقات باعث دلخوری ایشون بشم ولی من نمیخوام مثل عموم جامعه زندگی کنم من میخوام زندگی زیبا تر و با کیفیت تر از هر جنبه رو در این دنیا تجربه کنم پس برای همین باید نگرشم و باورم و اعمالم بابقیه فرق کنه
من چند روز پیش داشتم میگفتم آفرین به خودم که غرق در این مشکلات نمیشم چون چقدر خنده داره با این جماعت که هر دفعه یه موضوع برای استرس دارن هماهنگ بشم و خودم رو ناراحت کنم مثلا
اشغال افغانستان بوده
مرگ فلان شخص بوده
سقوط هواپیما بوده
بیماری کرونا بوده
شورش مردم در شهرها بوده
گرانی های اخیر بوده
قتل فلان دختر و یا پسر بوده
جنگ در فلان کشور بوده
دزدی از فلان جا بوده
و….
اما من با اونها هماهنگ نشدم و راه خودم رو رفتم. و در نهایت اونها هم بعد ازیه مدت براشون همه چیز عادی شده و آرام شدند ولی چقدر خوبه که من از همون اول خودم رو آرام کردم و در گیر اوضاع نشدم چون همچین افرادی که زندگی نمیکنن فقط بیماریها و مشکلات و …. رو در زندگیشان بیشتر میکنن تازه اون افراد خیلی هم احساس غرور میکنن که اینطور هستن اما من خوشحالم که غرق در این جریانات همیشگی نشدم و تمرکزم رو روی خودم و اهدافم گذاشتم
با سلام، یه فایل عالی من همیشه همینطورم مثلا دیروز یه سرایدار ساختمان رو به قتل رسونده بودند ومن بسیار استرس پیدا کردم، قرص خوردم ولی بازم افکار ناامید کننده، وطپش قلب وجودم گرفته بود وتنها راهی ک به ذهنم میرسید خوردن بود کمی گلاب خوردم ویکم بستنی ولی هوشیار بودم نسبت به خوردن، وبه خودم گوشزد کردم ک غذا راهی برای رهایی از استرس نیست، غذا صرفا جهت تامین نیاز بدن هست، بعد سراغ سایت اومدم وشروع به خوندن وگوش کردن شدم، وتوجه رو به سوی خودم بردم، وکار کردن ک خیلی برای رهایی از اظطراب مفیده، الان سعی میکنم راه درمان استرس رو در ذهنم از خوردن به کار کردن تغییر بدم، ممنون از استاد گرامی