افکار چاق کننده مهمترین عامل چاق شدن افراد است. این افکار در ذهن ناخودآگاه شکل می گیرند و باعث ایجاد جسم چاق برای صاحب خود می شوند.
اینکه ما تصمیم نگرفته ایم افکار چاق کننده را در ذهن ناخودآگاه خود ایجاد کنیم کاملا منطقی و پذیرفته است اما بی خبری ما در نتیجه نهایی تاثیری ندارد.
ذهن ناخودآگاه و چاقی
ذهن ناخودآگاه انسان توجهی به منبع ایجاد کننده افکار چاق کننده در خود ندارد و به هر طریق یا هر دلیلی انسان مجموعه افکار چاق کننده را در ذهن خود ایجاد کرده باشد نتیجه نهایی برای او چاقی خواهد بود.
حتما با من هم عقیده هستید که وقتی با چالشی در زندگی مواجه شویم اگر علت و روند ایجاد شدن آن را بدانیم به شکل ساده تر و بهتری می توانیم از آن عبور کنیم.
اضافه وزن در زندگی ما چالشی است که باید با آن مواجه شویم.
فرار کردن از چاقی و ترس از روبرو شدن با آن سبب برطرف شدن آن نمی شود بلکه مواجه شدن با چاقی و به دنبال راهکار صحیح برای برخورد با این چالش بودن می تواند سبب رهایی ما از وضعیت فعلی و تغییر وضعیت جسم ما از چاق به لاغر شود.
وقتی ما از علت چاقی خود به ویژه تاثیر افکار چاق کننده در چاقی و چگونگی چاق شدن خود اطلاع پیدا کنیم خیلی بهتر و راحت تر می توانیم برای لاغر شدن اقدام کنیم.
انبوهی از اطلاعات درباره چاق شدن از طریق شنیده ها و دیده ها وارد ذهن انسان می شود. تکرار شدن ورودی های یکسان باعث ایجاد نگرش و انتظار در فرد می شود.
شکل گیری انتظار در انسان باعث فعال شدن ذهن ناخودآگاه برای هدایت فرد به سمت انتظارش می شود.
نحوه دریافت اطلاعات درباره چاقی
اطلاعات و آگاهی درباره چاقی از طریق مختلف می تواند وارد ذهن ما شود. دلیل اینکه بسیاری از افراد حتی پزشکان و محققان عقیده دارند چاقی ارثی است این است که افراد که در خانواده های چاق متولد میشوند در معرض دریافت آگاهی درباره چاقی هستند و دلیل چاق شدن آنها ایجاد نگرش و انتظار چاقی در ذهن به دلیل ورود اطلاعات است نه ارثی بودن چاقی بنابراین توجه به نحوه ورود اطلاعات به ذهن به درک بهتر چرایی چاق شدن کمک می کند.
اطلاعات از طریق مختلف وارد ذهن می شوند که برخی از آن به شرح زیر است:
- زندگی کردن در خانواده ای که برخی از افراد آن چاق باشند سبب می شود به طور مداوم اطلاعات درباره چاقی شنیده و دیده شود. و از افکار چاق کننده ای که در ذهن آنها مرور می شود مطلع شویم.
- دوستی با افرادی که اضافه وزن دارند سبب می شود اطلاعات درباره چاقی وارد ذهن شود و خیلی سریع نحوه مرور شدن افکار چاق کننده در ذهن را می آموزیم.
- دریافت اگاهی از رسانه ها درباره چاقی و خطر ابتلا به چاقی یا عوارض آن یا بهر طریقی که توجه ما را سمت چاقی ببرد باعث ورود اطلاعات درباره چاقی به ذهن می شود.
- شنیدن توصیه پزشک درباره خطر مبتلا شدن به چاقی به دلیل مصرف دارو یا مبتلاش شدن به بیماری مانند تیروئید و … باعث شکل گیری افکار چاق کننده در ذهن می شود.
- دریافت اطلاعات درباره ضرورت مصرف برخی از مواد غذایی یا تاثیر مواد غذایی بر بدن و هر نوع اطلاعاتی که باعث ایجاد انتظار روبرو شدن با آن شرایط را در ذهن ما ایجاد کند.
- دریافت اطلاعات درباره عملکرد سیستم بدن که سبب شود تصور کنید جز گروه خاصی هستید که در معرض چاق شدن می باشید.
دریافت اطلاعات از طریق های مختلف انجام می شود و در نهایت باعث ایجاد نگرش و انتظار چاق شدن در ذهن ناخودآگاه شده و پس از آن پروسه تغییر رفتار و تمایلات و نحوه فکر کردن شخص تغییر می کند و جسم به وضعیت چاق مبتلا می شود.
توجه به این نکته ضروری است که پس از ایجاد نگرش و انتظار تغییر در سطح افکار و سپس رفتار افراد ایجاد می شود.
وقتی انتظار چاقی در ما شکل بگیرد به مرور افکاری بر مبنای ترس از چاق شدن و یا حتی علاقه به چاق شدن برای افرادی که بخاطر وضعیت جسمانی خود سرزنش می شوند ایجاد می شود.
مرور افکار درباره ترس یا علاقه به چاقی به مرور باعث ایجاد رفتارهای جدید در فرد می شود و نتیجه تغییر افکار و رفتار تغییر جسم و تمام جنبه های زندگی خواهد بود.
آگاهی از چگونه چاق شدن
مسیر چاق شدن برای همه افراد مشابه هم است و شما به سادگی میتوانید منطبق بودن مسیر چاقی خود با طریق اعلام شده تایید کنید.
مسیر همه ما برای چاق شدن به شکل زیر است:
ورود افکار چاق کننده به ذهن = شکل گیری انتظار چاقی = مرور افکار چاق کننده = ایجاد رفتارهای چاق کننده = چاق شدن
افکار چاق کننده تبدیل می شود به انتظار، گفتار و احساس و سپس در جسم ما خودش را به شکل چاقی نشان می دهد.
این پروسه ای است که همه ما برای چاق شدن طی کرده ایم و جالب است که همه روش های لاغری در جهان برای لاغر شدن از قدم آخر شروعی می کنند که فشار وارد کردن به جسم چاق از طریق برنامه رژیمی و ورزش کردن است.
به این دلیل که پروسه چاق شدن از ایجاد افکار چاق کننده شروع شده و به چاقی ختم می شود پروسه لاغری هم باید از ایجاد افکار لاغر کننده شروع شده و با طی مراحل ذکر شده به لاغری جسم منتهی شود.
چاقی از جسم شروع نشده است که بتوان با فشار وارد کردن به جسم لاغر شد.
برای لاغر شدن باید همان مسیری که سبب چاق شدن ما شده است را طی کنیم و آن مسیر تغییر افکار چاق کننده به افکار لاغر کننده و سپس تغییر انتظار چاقی به لاغری و بعد از آن تبدیل گفتار چاق کننده به لاغر کننده و در ادامه تغییر رفتار و عادت های چاق کننده به لاغر کننده و در نهایت تغییر جسم از وضعیت چاق به لاغر است.
البته قسمت آخر به صورت خودبخودی صورت می گیرد و ما در این مرحله دخالتی نداریم.
خواندن نوشته مریم عزیز در بخش نظرات این فایل که به گسترش آگاهی در ذهن ما کمک می کند:
تاثیر افکار چاق کننده بر جسم
“من هم مثل همه از طریق مرور افکار چاق کننده به چاقی خیلی فکر می کردم و همیشه فکر چاق شدن بیشتر بودم.
هر بار که روی ترازو می رفتم حتما عدد بالاتر از قبل رو می دیدم و غم و اندوه تمام وجودم رو می گرفت که حالا چیکار کنم بازم چاق تر شدم.
چرا اصلا من همت نمی کنم یه فکر اساسی برای خودم بکنم با اینکه خیلی از کارها رو انجام دادم برای لاغر شدنم اما خوب این افکار بود که چرا کاری برای لاغر شدن انجام نمیدم.
- هر بار بعد از غذا خوردن عذاب وجدان بود که به سراغم می اومد که: وای من دوباره نتونستم کم بخورم و حتما دوباره چاق میشم.
- وای ته دیگ سر سفره خیلی چاق میکنه اما خوب ازش نمیشه گذشت می خوردم اما بازم فکر این رو می کردم که چاق تر میشم.
- وقتی صبحها دیر از خواب پامیشدم میگفتم وای من چقدر کم تحرکم حتما چاق تر میشم این کم تحرکی و خوابیدن منو چاق کرده.
- هر بار وقتی می خواستم غذا بخورم با استرس که نکنه حالا کسی بهم بگه کمتر بخور یا رژیم بگیر با استرس کامل غذا رو در حد خفگی میخوردم.
و اینها همه و همه افکار چاق کننده من بود و بعد از آن صحبت کردن با بقیه دوستام یا فامیل که وای ما چقدر چاقیم، ما که چیزی نمی خوریم بعضی ها دوبرابر ما میخورن ماشانس نداریم، چاق شدن ما به خاطر تیروئیدمون هست، ما ژنتیکمون چاقیه، به خاطر اینه که تحرک نداریم، ورزش نمی کنیم.
درباره انواع افکار چاق کننده با همدیگه صحبت می کردیم.
هر کاری کردیم فایده نداره، رژیم گرفتیم فایده نداره، هیچ لباسی بهمون نمیخوره، لباس سایزمون گیر نمیاد، شانس نداریم بعضیها یه هیکلهای خوشکلی دارن و فلان لباس زیبا رو میپوشن و……
و همه این تجزیه تحلیل ها رو هر روز و هر روز با بقیه کارشناسی می کردیم و در موردش حرف میزدیم و حال خودمون رو خراب میکردم و نمی دونستیم که در حال تقویت افکار چاق کننده هستیم و هر بار هم با همه رژیمها و ورزشها و فشارهایی که به جسم خودم وارد میکردم چاق تر وچاق تر میشدیم.
به این نتیجه رسیده بودم که هیچ راهی ندارم جز پیکر تراشی و شدیدا دنبالش بودم تا اینکه با استاد روشن آشنا شدم.
صحبتهاش به دلم نشست، دیدم حرفهاش درسته و از دل برمیاد و به دل میشینه.
گفتم امتحانش می کنم و چند روز فایلهای رایگان رو گوش دادم تصمیم نهایی رو گرفتم و در دوره ورود به سرزمین لاغرها شرکت کردم.
اوایل فقط فایل گوش میکردم و مثل همیشه هم تا حد خفگی می خوردم با این تفاوت که دیگه الان ترس نداشتم.
همسرم بهم میگفت آخه مگه میشه تو انقدر میخوری چطوری میخوای لاغر شی مگه میشه!
من فقط ازش خواهش کردم بهش گفتم بهم استرس وارد نکن منو به حال خودم بگذار، کاری به کارم نداشته باش و اصلا در مورد چاقی و لاغری باهام حرف نزن و چند ماه بهم فرصت بده و خداروشکر که اون هم قبول کرد و خدایی تا همین الان که حدود ۸ ماه از دوره رو میگذرونم دیگه بهم حرفی نزد.
بعد از مدتی که به فایلها گوش دادم دیدم انگار رفتارم رو دوست ندارم، رفتارم با چیزهایی که دارم توی ذهنم ذخیره میکنم هماهنگ نیست، دچار دوگانگی شده بودم. به استاد پیام دادم گفتم استاد می فهمم لهم کمک کن و استاد به من گفت فقط ادامه بده و من ادامه دادم.
کم کم دیدم میلی به خوردن هله هوله ندارم.
چیزهایی که خوردنش قبلا به وجودم بسته بود رو دیگه میلی بهش نداشتم.
غذا خوردنم داشت تغییر می کرد دیگه الان خوردنم تا حد خفگی نبود سیری رو با فشار شکم حس نمی کردم. قبل از اینکه به فشار برسم یه پیامی رو از توی ذهنم می شنیدم که بهم دستور استپ میداد و کم کم روی این پیام کار کردم تا قوی و قویتر شد و خیلی خوب خوردنم تغییر کرد .
و من خیلی خیلی توی خوردنم تغییر ایجاد شد و خیلی امیدوار شدم به لاغری و شروع کردم با خودم در موردش حرف بزنم چون کسی نبود و اوایل هم من ار کاری میکردم نمی تونستم به خودم بقبولونم که توی سایت تمریناتم رو بنویسم اما نظرات بچه ها رو میخوندم.
تمرینهای خودم رو می نوشتم و برای خودم تکرار میکردم. تا اینکه دیدم وقتی راه میرم کفشم از پام داره در میاد.
موقع ظرف شستن انگشترم از دستم در میاد خوشحال بودم به استاد پیام دادم و گفتم من دارم نشانه ها رو در خودم میبینم و خوشحالم و استاد بهم تبریک گفت و برام نوشت تو الان نشانه نمی بینی تو در روند لاغری قرارگرفتی.
و من ادامه دادم و ادامه دادم و البته بارها در مسیر ناامید شدم اما نگذاشتم که طول بکشه و خیلی زود به مسیر بر می گشتم و یا از استاد کمک میگرفتم تا به مسیر برگردم.
و این روند رو ادامه دادم و تا الان خیلی عالی متناسب شده ام و از رفتار خودم و از تغییرات جسمم راضی و خوشحال هستم و وقتی افکار چاق کننده رو با فایلهای استاد عوض کردم، حرف زدنم عوض شد و در پس اون جسمم هم عوض شد و خیلی خوشحالم”
در توضیحات فایل آموزشی تبدیل افکار چاق کننده به چاقی به وضوح در این باره توضح داده شده است و ایمان دارم دوستانی که از این آگاهی استفاده کنند و متعهد باشند به آنچه در این فایل گفته شده عمل کنند مطمئنا نتایج عالی خواهند گرفت.
✍️ تمرین آموزشی 📖
برای انجام عالی تمرین مربوط به جلسه آموزشی مرور افکار چاق کننده توصیه می شود محتوای نوشتاری را با دقت مطالعه کنید، سپس ویدیوی آموزشی را با تمرکز بالا تماشا کنید و سپس به سوالات مطرح شده درباره شناسایی و اصلاح افکار چاق کننده در بخش نظرات به شکل انشایی پاسخ دهید.
- نگرش شما درباره تاثیر افکار چاق کننده در وضعیت جسمی فعلی خود چیست؟
با توجه به توضیحات محتوای نوشتاری درباره چگونگی شکل گیری و تبدیل افکار چاق کننده به جسم چاق به سوالات زیر به شکل شرح انشایی پاسخ دهید.
- نظر شما درباره در معرض افکار چاقی قرار گرفتن و ورود اطلاعات درباره چاقی در ذهنتان چیست؟
- انتظار چاقی یا چاق تر شدن به چه شکل در شما ایجاد شده است؟ مراحل را شرح دهید.
- پروسه چاق شدن خودتان را به شکل داستان شرح دهید که چه پروسه ای را طی کرده اید.
- به نظر شما چرا استفاده از روش های مرسوم لاغری منجر به لاغر شدن همیشگی نمی شود؟
- با آگاهی که از محتوای نوشتاری و ویدیوی آموزشی کسب کردید پروسه چاق شدن از به شکل مرحله به مرحله شرح دهید.
- لاغری با ذهن چگونه به شما کمک می کند تا پروسه لاغر شدن ار از سطه افکار شروع کرده و تا سطح جسم ادامه دهید.
- از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.15 از 53 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
روز ۶۵تکرار
سلام
منم از سنین خیلی کم صحبتای زیادی شنیدم در مورد چاقی،عوارض چاقی،دلایل چاقی ،جالبه مثلا وقتی با خالم ودخترخاله هام یا اقوام جمع میشدیم یا هنوزم جمع میشیم ،همیشه صحبتاشون در مورد شکست وناتوانی وبی اعتمادبنفسی وترس ونگرانیه ،صحبتاییکه احساس بدی بهم دست میده ،احساس ضعیف بودن میکنم و دوست ندارم تو جمع های اینجوری باشم ،البته منم قبلا همپای اونا میگفتم،ولی ۲سالی میشه که مدل فکر کردنم تغییر کرده وذهنم برای شنیدن بعضی از جنس های کلمات بهم آلارم میده
دقیقا از دوران کودکی زیاد شنیدم که ما ارثی ومادرزادی چاق هستیم ویادمه واسه خودشون دلیل هم میوردن که دیگه باید بپذیرن این موضوعو ،وجالبه واسم خواهرم که خیلی لاغر بود بین اونهمه آدم چاق ،نظر منو جلب میکرد که چرا اون لاغره ؟
منم پر از باورهایی هستم که زیاد شنیدمشون و باید تغییرشون بدم
حالا واسم یه سئوال پیش اومده
که وقتی ما یه فکری داریم وبعد به گفتار ما تبدیل میشه واون انرژی به ماده تبدیل میشه وبعد بصورت یک اتفاق ظاهر میشه وهمه میدونیم گفتار وکلام خیلی مهمه ،،و ما برای تغییر اون فرمول اشتباه مجدد باید یه فکر درست بسازیم وبعدش با کلام بگیم ودلیل منطقی واسش بیاریم وتکرار کنیم تا به یک فرمول تبدیل بشه ،در اصل کلام وتکرار مهمه ،،،پس چرا خیلی ها با کلمات تاکیدی مخالف هستن؟ جملات تاکیدی هم تکرار جملاتیه که میخواییم تغییرشون بدیم ،هر چند میگن باید جملات تاکیدیو با حس بگی ولی برای من سئوال شده
استاد اینو میدونم که خداوند وجهان فقط با احساس وارتعاشی که داریم کار میکنه ولی در اصل تغییر باورها اول از فکر وکلام وبعدش از احساسی که در ما بوجود میاد کار میکنه ،در اصل قبل از احساس ما فکر کردیم وشاید کلامیو استفاده کردیم وبعد احساسش کردیم ولی چشم حتما پیدا میکنم ومیخونم
گام ۵۸ ،،،تبدیل افکار چاق کننده به چاقی،،،،،سلام استاد و دوستان همراهم ،،،منشاء تمام اتفاقات زندگی ما افکار و باورهای ما هستند ،اینکه چه چیزهایی شنیدیم ،دیدیم و حس کردیم ،نتایج الان مارا ساخته ان ، اگر متناسب نیستیم، وضعیت مالی مناسبی نداریم، از سلامتیمون راضی نیستیم، روابط خوبی نداریم ،تماما به برنامه ریزی های دوران ۱ تا ۱۰ سالگی ما ربط داره ،،اگر مدام شنیده باشیم که ما ارثی چاقیم، ژنتیکمون چاقه، خدا مارو اینجوری آفریده ،خدا خواسته ووووو و اگر ما اون عقاید رو قبول کرده باشیم الان دارای بدن متناسب نیستیم ، در تمام جنبه های زندگیمون به همین شکله ،با نگاهی به نتایج زندگی ،میتونیم متوجه بشیم که در کدوم قسمتها ،آلودگی های ذهنی بیشتری داریم ،،از ۱۰ سالگی که چاقیم بسیار مشهود شد و میفهمیدم که در مقابل دوستانم گنده ترم ،لباس هام تو تنم قشنگ نبودن ،وقتی تو مدرسه عکس میگرفتیم و من درشتر از بقیه بودم ،حس و حال بدی نسبت به خودم در من بوجود میومد ،حتما اون احساسات بد افکار بدی هم داشته و این پروسه سالها ادامه داشت و با بزرگتر شدن من اون افکار هم بزرگتر میشدن ،،یکی از رفتارهای بدی که داشتم و بیشتر افراد چاق هم دارن،صحبت کردن در مورد چاقیه ،مدام در درون خودم میجنگیدم،دنبال راه حل بودم ،همش در مورد عوارض چاقی با دیگران مشورت و درد دل میکردم،غر میزدم ،ناراحت بودم، از زندگیم لذتی نمیبردم ،مدام میخواستم به همه ثابت کنم که من مقصر نیستم ،،،،وقتی تمام وقت به افکار ناراحت کننده توجه میکردم ،نتایج زندگیم هم میشد شکل افکارم ،در آبمیوه گیری ذهنم ،پرتغال میریختم ،آب پرتغال هم دریافت میکردم، پرتغال بریزیم که آب سیب به ما نمیده ولی من دوست داشتم آب سیب میداد، با اونهمه انرژی منفی ،دوست داشتم جواب های مثبت و عالی دریافت کنم ،،انرژی ارسالی من ناسلامت بود معلومه انرژی های همتراز خودشو جذب میکرده ،،،ما از طریق افکار خود چاق شدیم ولی میخواستیم از طریق جسم درمان بشیم ،بهترین راه ،درمان از طریقه ذهنه ،،خدارو شکر از زمان ورودم به این دوره ها ،در ابتدا افکار و کلامم ،به مسیر متفاوتی قدم گذاشت ،دیگه صحبتی در موردی چاقیو خودم نکردم،با افراد چاق هم صحبت نشدم ،وارد جمع هایی نشدم که مرتب از راهکارهای چاقی میگن ،مراقب افکار و نجواهای درونیم بودم و هستم،در سایت نوشتم و خوندم ،با دوستم مدام صحبت از راهکارهای ذهنی لاغری داشتیم ،، ،هر چقدر که تونستم مراقب خودم و افکارم باشم ،بذرهای تناسب افکار و اندام در من شکل گرفته ،باید در این راه صبور بود و انتظار بدن سالم و متناسب رو داشت که این حق طبیعی ماست ،،اولین قدم برای متناسب شدن ،شناسایی ،دلیل چاق بودن ماست ،که قبلا دلایل دیگه رو مقصر میدونستیم و با فشار آوردن به جسم سعی در رفع صورت مسئله داشتیم و مدام به بن بست خوردیم ،در این دوره ها یاد گرفتیم که اصل قضیه در درون ماست و اول باید سرچشمه مشکلو حل کنیم و شروع کردیم به کنکاش در ورودی های اولیه ذهن و شناسایی باورها و رفع موانع ذهنی ،،،،به هر آنچه که توجه کنیم ،آن چیز در زندگی ما وارد خواهد شد ،وقتی مدام به دیگران و در درون خودمون میترسیدیم که چاقتر بشیم ،دقیقا توجهمون به چاقتر شدن بوده، به زبان میگفتیم که دلمون نمیخواد چاق بشیم ولی دقیقا مدام به چاق شدن فکر میکردیم ،انرژی میفرستادیم ،انرژی چاقتر شدن ،چاق تر شدن بیشتر رو جذب میکنه ،انرژی چاقتر شدن که اصلا در مدار لاغر شدن نیست که بره لاغریو جذب کنه ،،اصلا اینها در ۲ دنیای مجزا و دور از هم هستن ،در مسیر هم قرار نمیگیرن ،،مثلا ما دلمون میخواد بریم شمال برای تفریح ولی در سرچ گوگل زدیم مشهد ، گوگل حتما مارو به جاده مشهد خواهد برد ، در جاده مشهد خبری از سرسبزی جاده چالوس نیست ،اصلا راهشون متفاوته از هم ،در انتها به شمال نخواهیم رسید ،چونکه سرچ ما در مورد مشهد بوده ،اگر میخواییم به شمال برسیم باید جاده چالوسو سرچ کنیم ،در مورد این جاده اطلاعات جمع کنیم تا به مقصد مورد دلخواه برسیم و الان در حال جمع اوری اطلاعات در مورد تناسب اندام هستم ،هر روز فایل گوش میکنم ،توجهم بر هدفمه ،گاهی با سخنان منفی بافم به بیراه های ناامیدی میرم ولی بسرعت به مسیرم برمیگردم و در این راه لذت های بیشماریو تجربه کردم ،،خدارو شکر ۱ سال و اندیست که در آرامشم ،در حال خوب هستم،در حال متناسبتر شدن هستم، اعتمادبنفسم بالاتر رفته ،لباسام بجای تنگتر شدن گشادتر میشن ،،هر آنچه دوست دارمو خوردم ،همین الان گرسنم شد ،یه دونه کیک کوچیک شکلاتی با یه کوچولو هندونه خوردم ،دیگه نگران نهار و شامم نیستم ،نگران مسافرت و غذاهاش نیستم، ۳شنبه داریم یه سفر طبیعت گردی تور مانندی میریم و من خوشحالم که میتونم با فرمان های جدید مغزیم بهترین انتخاب هارو داشته باشم ،قبلا در هر مسافرتی کلی میترسیدم و چاقتر میشدم ولی الان در مسافرت هام لاغرتر هم میشم 😊 و این مدل لاغر شدن که اصولی و صحیحه ،از طریق ذهنه ،ذهنمو دوباره و مجدد برنامه ریزی میکنم و با برنامه های جدید وارد ریل جدیدی از زندگیم خواهم شد ،،، خوشحالم که به تمام خواسته هام با قدرت ذهنم دارم میرسم و خالق بودن خودمو نظاره گر هستم
روز ۶۵ تکرار
تبدیل افکار چاق کننده به چاقی
سلام و روز جمعه همگی بخیر و شادی و سلامتی ،خدارو شکر میکنم برای تک تک نفس هاییکه میکشم که هر نفسم خود اوست که به من اجازه تجربه یه دم دیگر را میدهد و قدر دان این لحظات هستم که بقول استاد ،همین الان که در حال پرورش افکارم هستم دارم یک عمل صالح برای خودم انجام میدم که حتما انرژی و اثراتش برای اطرافیانم و جهان هم مفیده
قبلا فکر میکردم دلایل چاقی من خیلی عمیق و زیاده و راه حلی براش وجود نداره و چونکه باور کرده بودم که من نمیتوانم لاغر بشم پس به دنبال راه حل ریشه ای نبودم ،با دلایل زیادی بمن فهمونده بودن که تو فقط باید چاق باشی
البته ۲ تا راهکار موقتی بمن پیشنهاد میدادن ( نخوردن و ورزش کردن سخت) منم سالها به مراتب در ماتریکس این دو گیر کرده بودم و هر روز در پی پیدا کردن رژیم و محدودیت های بیشتری بودم ،بدنبال ورزش های سختری میگشتم که شاید عرق بیشتری بریزم ،درد بیشتری بکشم ولی لاغر بشم
و خبر نداشتم که با انجام دادن همون ۲ تا راهکار بظاهر مفید برای لاغر شدنم ،دارم میخ چاقیمو محکمتر میکوبم و قویتر افکار و باورهای چاق کننده رو میپذیرم ، وقتی از صبح که بیدار میشدم تو فکر چی بخورم چی نخورم ها بودم ،وقتی به دنبال پیدا کردن ورزش هایی بودم که بیشتر لاغر کننده باشه داشتم بدنبال چاقی بیشتر میدویدم
در واقع مدام به چاقتر نشدنم فکر میکردم و مغزم منو در راستای بیشتر چاق شدن ها هدایت میکرد ،یادمه اون آخرای چاق بودنم که دیگه نمیدونستم باید چه ورزش سختیو انجام بدم که شاید لاغر بشم ،خواهرم بهم پیشنهاد بوکس داد چون خودش گاهی میرفت ،منم ۱ جلسه بصورت دمو رفتم ،ولی منو نگرفت و نتونستم ارتباطی باهاش برقرار کنم و برعکس بشدت علاقه داشتم به ورزش های راکتی و هیجان انگیز
همون زمانهای طولانی که داشتم به غذاها و قدرت چاق کننده بودنشون فکر میکردم وقتی داشتم حساب کتاب میکردم که مثلا امروز یه بشقاب سالاد میخورم که سیر بشم و چند تا قاشق برنج ،داشتم این باورو تقویت میکردم که برنج چاق کننده است و منم روز به روز چاقتر میشم
تمام اون سالها من در حال در هم تنیده تر شدن باورها و افکار چاق کننده بودم و قدرت اونها زیادو زیادتر میشد و من هر لحظه از لاغر بودن فاصله میگرفتم و جالب بود که من مثلا ۳۰ کیلو هم کم کرده بودم ولی پر از اضطراب بودم و خوشحالی از ته دل نداشتم چونکه مطمئن بودم اون لاغریه الکیه و زودگذر
اگر بخوام احساسات اون روزها رو رصد کنم چیزی جز ترس ،حسرت ،غم ،ناامیدی، استرس وووو نبود ،خب اگر جهان با احساسات من با من در ارتباطه ،منکه دائم در حال ارسال پیام های چاقی بودم ،معلومه که باید نتایج درستی هم بهم نمیرسید
حالا ریشه چاقی های قبلیمو فهمیدم ،میدونم باید مراقب گفتگوهای درونیم و افکارم باشم چرا که همونها باعث ایجاد احساسات عمیقی در من خواهند شد که مسیر زندگی منو مشخص میکنن
پس باید در کنار آموزش هام حواسم به نجواها باشه ،یعنی از یه طرف دارم ورودی های صحیح در مورد لاغری ،غذاها و افکار و باورها به مغزم میدم و از این طرف مراقب دونه دونه گفتگوهای درونم هستم که داره چی میگه
و هر کدوم از حرفاشو اگر ناراحت کننده ست نشنوم و بهشون توجه نکنم ،در کنارش دارم باورهای صحیح هم میسازم ،یعنی میگم غذاها مفید و انرژی زا هستن و برای بدن من نیازن و باید باشن ،خوردن ترسناک نیست ،چاقی ارثی و ژنتیک نیست وووووو
حالا اگر گفتگوها میان که اذیت کنن نباید بهشون توجه کرد ،یعنی نباید مخاطب منفی باف درونمون بشیم و ذهنو نشنویم ،اگر خواست اذیت کنه به خودمون بگیم به ذهنت گوش نکن
در کل ذهن وراجه و دوست داره مدام وراجی کنه که اونم بخاطر محتویات درونشه که تصور میکنه حرفاش بنفع ماست ،کاری که من انجام میدم اینه که دیگه به پیشنهادها و مخصوصا پیش بینی های ذهنم گوش نمیکنم
مثلا چیزی که من درخودم متوجه شدم اینه که ذهنم از صبح که بیدار میشم تا شب ، فقط داره با من در درونم صحبت میکنه ،از همه میگه ،در درون من برای همه نسخه میپیچه ،با همه میجنگه ،برای همه پیشنهاد میده ،به من مدام میگه به اون اینو بگو ،به اون اونو بگو ،با این شخص دعوا کن و حقشو بذار کف دستش ووووو
و با اینهمه فرمایشات ذهنم ،جای خالی نمیمونه که افکار جدید بخواد بیاد که با هر بار گفتن اون حرف های تکراری ناراحت کننده ،مسیرهای مغزی آشنایی در من روشن و تقویت میشه
و اگر من به اون گفتگوها توجه نکنم اون مسیرها کم جون میشن ،هر چقدر بهشون بی توجه باشم ،نورون های مغزیم از سطح مغزم کنده میشن و در سطح محیط معلق میمونن و بجاش هر چقدر به افکار صحیح و خواسته هام توجه کنم ،اونها به سطح مغزم میچسبن و مسیرهای جدید مغزی ایجاد میکنن
پس مراقب حرف های منفی درونیمون باشیم که تقویتشون نکنیم و بجاش توجه کنیم به هدف ها و لاغری ، وقتی با خودم فکر میکنم که چرا من اوایل دوره خوب نتیجه گرفتم ،متوجه میشم که چند ماه اول من اصلا به منفی درونم توجه نمیکردم ،انقدر محو آموزش ها بودم و برام تازگی داشت که جایی برای افکار کثیف نبود و به مرور مجدد خام ترفندهای منفی بافم شدم و انقدر منو محو مسائل خودم و دیگران کرد و بیشتر درگیر نجواهای منفی بودم تا افکار جدید و مسیرهای جدید ،هر چند به ظاهر در دوره ها بودم و هستم ولی کانون توجه بر مشکلاته تا بر خواسته ها
و حالا برای چندمین بار به خودم میگم که عزیزم ،چاقی من اول از بیرون شروع شد یعنی من چیزهایو شنیدم و دیدم و باور کردم ،اون باورها در من شکل گرفت و قوی شد و بصورت تجربه و ماده وارد زندگی من شد که همون قانون ناظر بر زیر اتم هاست
پس راه هاییکه قبلا میرفتیم که مدام میخواستیم با رژیم و ورزش وزن کم کنیم ،باطل شده ،کاری که باید انجام بدیم اینه که مجدد اطلاعاتیو از بیرون خودمون بشنویم ،مثل این آموزش ها که وقتی حسابی در ما نهادینه شدند به شکل باورها در وجود ما شروع به فعالیت میکنن و نتیجه انتهایش ،تغییر جسم ماست ،تغییر رفتار و عادت های ماست
حالا ممکنه که حجم غذای ما خودبخود کم بشه یا علایقمون تغییر کنه و یکی از عادت های بد ما که از بین میره ولع زیاده ماست که بخاطر آزادی و حق انتخابیه که داریم که دیگه حسرت هیچ خوراکی نداریم
پس با تغییر افکار و احساسات از چاقی به لاغری حجرت خواهیم کرد و در سرزمین متناسب ها زندگی میکنیم و خدارو شکر میکنیم برای تک تک لحظاتی که به ما هدیه داده