بسیاری از افراد چاق دلیل چاقی خود را عادت شیرینی خوردن می دانند درحالی که بسیاری از افراد متناسب هم عادت شیرینی خوردن را دارند اما همیشه متناسب هستند.
عادت شیرینی خوردن
عادت شیرینی خوردن یکی از رفتارهای پرکاربرد و مشترک در بین افراد چاق است که تغییر آن تاثیر فراوانی در کسب نتیجه عالی در مسیر شگفتی ساز شدن دارد.
روزهای زیادی از زندگی ام را با اضافه وزن بالا زندگی کردم و به این دلیل تسلط کافی بر افکار و رفتارهای افرادی که چاق هستند دارم.
در این زمان که به لطف خدای مهربان در تناسب اندام خوبی هستم هر بار که با سوال دوستی که اضافه وزن دارد یا تاره با سایت ما آشنا شده است مواجه می شوم به خوبی احساس و مشکل او را درک می کنم چون روزگار زیادی را مانند او با سختی و رنج چاقی گذرانده ام.
بسیاری از افراد چاق عادت شیرینی خوردن را یکی از عادت های خود می دانند و عقیده دارند به دلیل عادت شیرینی خوردن چاق هستند.
برخی از افراد چاق تصور می کنند عادت شیرینی خوردن آنها به این دلیل است که بدنشان بیشتر از دیگر انسانها درخواست شیرینی می کند و عده ای معتقد هستند که عادت شیرینی خوردن برای آنها لذتبخش است و با خوردن آن به احساس آرامش میرسند.
البته عده ای مثل من تصور می کنند چون در منطقه گرمسیری زندگی می کنند این طبیعی است که بیشتر از دیگران عادت شیرینی خوردن داشته باشند. به هر حال هر فردی بنابه دلایل شخصی توجیه و بهانه ای برای عادت شیرینی خوردن خودش دارد.
سالهای زیادی این باور را داشتم که چون درخت نخل در مناطق گرمسیری رشد میکند و محصول خرما میدهد حتما نیاز انسانهای این مناطق به مصرف شیرینی بیشتر از مناطق دیگر است و به این دلیل داشتن عادت شیرینی خوردن را در خودم و اطرافیانم طبیعی می دانستم.
ارتباط عادت ها با چاقی
در ذهن بسیاری از افراد چاق مصرف روغن یا خوردن غذاهای چرب را مقصر چاقی خود می دانند اما جالب است بدانید قند و مواد شیرین سهم بسزایی در تشدید چاقی دارند نه از این بابت که شیرینی ها قدرت چاق کنندگی دارند بلکه از این نظر که عادت شیرینی خوردن به راحتی در ذهن ما نهادینه می شود اما عادت خوردن روغن هرگز به صورت یک عادت تکرار شونده در ذهن ما شکل نمی گیرد.
شیرینی، چربی، ترشی یا شوری هیچکدام قدرتی در چاق کردن ما ندارند اما این ما هستیم که با ایجاد نگرش و تعریف درباره مواد غذایی باعث ایجاد تاثیر چاقی با مصرف مواد غذایی بر جسم خود می شویم.
خوردن مواد غذایی توسط افراد چاق و لاغر به شکل عادت های تکرار شونده انجام می شود. عادت شیرینی خوردن، عادت ترشی خوردن یا هر عادت دیگری در بین افراد چاق یا لاغر مشترک است و نمی توان گفت افراد لاغر فقط عادت شیرینی خوردن دارند یا افراد لاغر فقط عادت ترشی خوردن دارند بلکه هر انسانی بنا به سلیقه و علاقه خود عادت هایی دارد که در طول زندگی خود همواره در حال تکرار آنهاست.
نکته اصلی درباره نگرش افراد چاق درباره عادت شیرینی خوردن این است که افراد چاق عادت شیرینی خوردن خود را در ذهن شان به چاقی ارتباط می دهند. درحالی که افراد متناسب اگر عادت شیرینی خوردن داشته باشند هرگز آن عادت را دلیل یا عامل چاق شدن نمی دانند.
البته که همه افراد چاق به واسطه داشتن یک عادت خاص چاق نشده اند بلکه تکرار مجموعه ای از عادت برای مدت طولانی باعث ایجاد تغییر در شرایط جسمی آنها شده است.
نکته جالب توجه درباره افراد چاق این است که آنها با قدرت ذهنشان که همان تحلیل و ارتباط دادن عادت ها با چاق شدن است باعث چاقی خودشان می شوند و سپس با همان قدرت ذهن مانع لاغر شدن شان می شوند.
تصور کنید یک فرد چاق عقیده داشته باشد به دلیل داشتن عادت شیرینی خوردن چاق شده است. اگر این فرد به طریق مختلف برای لاغر شدن تلاش کند هرگز لاغر نخواهد شد چون در ذهن او قدرت چاق کنندگی عادت شیرینی خوردن بسیار بیشتر از قدرت لاغر کنندگی رژیم گرفتن یا ورزش کردن است بنابراین هرگز لاغر نمی شود.
عادت ها به تنهایی قادر به تغییر وضعیت جسمی یا شرایط زندگی در جنبه های مختلف نیستند بلکه زمانی که نگرش به عادت ها اضافه شود باعث شکل گیری انتظار می شود و این انتظار بسیار قدرتمند است و باعث خلق شرایط خواهد شد.
با آگاهی از اهمیت ترکیب عادت و نگرش برای خلق شرایط زندگی اکنون بار دیگر به تفاوت افراد چاق و لاغر توجه کنید.
بسیاری از افراد چاق و لاغر عادت شیرینی خوردن را دارند اما فقط افراد چاق هستند که نگرش چاق کننده بودن عادت شیرینی خوردن را دارند و این تنها دلیل تفاوت بین شرایط جسمی افراد لاغر و چاق است.
این موضوع نه تنها درمورد عادت شیرینی خوردن بلکه درباره همه عادت های افراد چاق صدق می کند.
بسیاری از افراد لاغر فعالیت بدنی معمولی و یا حد پایین دارند اما به دلیل اینکه نگرشی درباره ارتباط بین تحرک و چاقی در ذهن آنها وجود ندارد دچار اضافه وزن نمی شوند درحالی که بسیاری از افراد چاق به دلیل اینکه در ذهنشان کم تحرکی را عامل چاقی می دانند در شرایط جسمی چاق زندگی می کنند.
اکنون اهمیت ترکیب نگرش با عادت ها را درک می کنید و می دانید که داشتن نگرش درباره عادت های خود چه اهمیت و نتیجه ای را رقم می زند بنابراین باید سعی کنید با اصلاح نگرش های خود درباره عادت هایی که دارید درجهت بهبود شرایط ذهنی و جسمی خود اقدام کنید.
تفاوت عادت افراد چاق و لاغر
از زمانی که در مسیر لاغری با ذهن قرار گرفتم توجه زیادی به رفتارها و عادت های افراد متناسب داشته ام و به وضوح می دیدم که عادت شیرینی خوردن در آنها به مراتب کمتر از افراد چاق است.
سالها با فردی بسیار متناسب دوست بودم و همیشه می دیدم که او چای خود را یا تلخ می خورد یا یک حبه قند بر می داشت و بیشتر اوقات باقی مانده آن را در ته لیوان چای می انداخت و همیشه او را مسخره می کردم که این چه طریق چای خوردن است، اصلا این چای که تو میخوری چه مزه ای دارد؟
چون من عادت داشتم همیشه باید چای خودم را با شکر شیرین می کردم و آن را با کلوچه، بیسکویت، شکلات یا هرچیزی که قابل خوردن با چای باشد می خوردم و تصور می کردم که دوست من رفتار عادی ندارد.
هیچوقت به این فکر نمی کردم که چرا من این رفتار متفاوت را دارم که این از ویژگی های ذهن چاق است که خودش را صحیح میداند و رفتارهای متناسب کننده و عادت های افراد لاغر را غلط می داند.
نکته جالب توجه درباره ذهن و عادت ها این است که وقتی بپذیرید که عادت شیرینی خوردن یا هر عادت دیگری را دارید به شکل ناخودآگاه علاقه به تکرار این عادت خواهید داشت. به همین دلیل است که افراد لاغر زیادی هستند که علاقه به خوردن شیرینی دارند اما چون این نگرش را در ذهن خود ایجاد نکرده اند که مبتلا به عادت شیرینی خوردن هستند بنابراین از طرف ذهن و مرور افکار ترغیب یا تمایل شدید به خوردن شیرینی ندارند.
افراد چاق به دلیل اینکه پذیرفته اند عادت شیرینی خوردن دارند و هزاران بار درباره داشتن این عادت برای دیگران توضیح داده اند سبب می شوند مجموعه ای از افکار تکرار شونده در ذهنشان ایجاد شود که همواره آنها را ترغیب به خوردن شیرینی می کند.
این تفاوت نگرش درباره عادت شیرینی خوردن در افراد چاق و لاغر سبب شده است که در حالی که شیرینی، شکلات، بیسکوئيت و هر ماده غذایی شیرین به یک شکل در دسترس افراد قرار دارد اما افراد متناسب رفتار کاملا متفاوتی با افراد چاق در برخورد با مواد غذایی شیرین از خود نشان می دهند.
در واقع واکنش افراد متناسب به دلیل عدم پذیرفتن داشتن عادت شیرینی خوردن در مواجه شدن با شیرینی ها با افراد چاق کاملا متفاوت است به همین دلیل آنها نه تنها در خوردن شیرینی ها زیاده روی نمی کنند بلکه هرگز خوردن شیرینی را نیاز یا دلیلی برای چاق شدن نمی دانند.
اصلاح تغییر عادت ها
با گذشت زمان که به اصول لاغری با ذهن بیشتر مسلط شدم مهارت تغییر عادت ها را یاد گرفتم و اولین گزینه من برای تغییر دادن، عادت شیرینی خوردن، کلوچه و کیک و هر چیزی با چای بود، عادتی که سابقه حداقل 30 ساله در من داشت.
بعد از آن عادت خوردن چای با شکر را اصلاح کردم، و سپس عادت خوردن شکلات و کشمش و خرما را اصلاح کردم و امروز یا اصلا چای نمی خورم یا به طریقی کاملا متفاوت از سالهای قبل خود چای مصرف می کنم.
البته ناگفته نماند که مواقعی پیش می آید که فرمولی چاق کننده و قدیمی رونمایی م یشود و من واکنش متفاوت و اشتباهی از خود نشان می دهم که با شناسایی آن سعی در اصلاح و بهبود آن می کنم.
برای مثال همین چند شب گذشته بود که برای دیدار مادرم به خانه ایشان رفتم.
وقتی مادرم درب را به روی ما باز کرد من از دور چشمم به بسته بامیه ها (بامیه مخصوص دزفول) افتاد و به جرات می توانم بگویم که موقع سلام کردم با مادرم به جای نگاه کردن به صورت مادرم به جعبه بامیه ها خیره شده بودم و همان شب در حالی که اصلا قصد چای خوردن نداشتم دو لیوان چای به عشق خوردن بامیه با آن خوردم که رفتاری اشتباه و دور از انتظار از خودم بود اما این رفتار من به دلیل تحریک از طرق کانال بینایی بود که توضیح مفصل آن در دوره ورود به سرزمین لاغرها داده شده است.
این مثال را ذکر کردم که یادآوری کنم، یادگیری و به کار گیری اصول لاغری با ذهن باید استمرار داشته باشد، چون خاطرات و فرمول های چاق کننده به مرور خودنمایی میکنند و باید آنها را کشف و اصلاح کنیم.
تغییر عادت ها فرایندی است که نیاز به استمرار دارد، همانگونه که یک عادت سالها تکرار میشود و فرمول آن در ذهن ما تثبیت شده است برای اصلاح و تغییر آن باید استمرار داشته باشیم.
در آموزش های لاغری با ذهن با انجام تمرینات ساده و تاثیرگذار فرمولهای ذهن خود را که سبب ایجاد عادت های چاق کننده در ما شده اند را شناسایی و آنها را با فرمولها و عادت های متناسب کننده جایگزین می کنیم.ایمان دارم استفاده از آموزش های لاغری با ذهن به شما کمک میکند رویای متناسب شدن خود را خلق کنید.
لاغری با ذهن و تغییر عادت
” منم تا قبل از بارداری دومم اصلا اهل شیرینی نبودم و نمیخوردم یا اگه میخوردم خیلی کم میخوردم.
ولی به محض بارداری همه گفتن باید شیرینی بخوری که بچه ات پسر بشه و میگفتن هر کس در بارداری جنیست بچه اش پسر هست ویار و میل به شیرینی داره.
و چون من هم فهمیدم بچه ام پسر هست زیاد بستنی و شیرینی میخوردم و زمانی هم که شیر میدادم بهم میگفتن شیرینی و آبمیوه و شیرینی کنجد دار و .. خیلی برای شیر خوبن و من هر روز کلی مصرف شیرینی با آبمیوه و چایی و مایعات داشتم و وزنم هم که حسابی بالا بود و هر بار هم که میخوردم ترس از چاقی داشتم.
ولی حالا خدا رو شکر با دورهای لاغری با ذهن مثل زمان متناسب بودنم شدم و اصلا حرص و ولع شیرینی ندارم و خیلی سریع دلم رو میزنه و یا دهنم از شیرینی تلخ میشه و ادامه نمیدهم.
هر وقت هم میل داشتم به خوردن شیرینی بدون ترس به اندازه نیازم میخورم و لی دیگه وعده عدایی رو درست نمیتونم بخورم و انگار خیلی سیرم و درکل هوسم رو میخوابونم با هر اندازه که نیاز داشته باشم و لدت میبرم.
من دختر خودم بسیار متناسب هست و همیشه رفتار عذاییش رو نگاه میکنم بارها شده نصفه شب بیسکوویت یا کیک یا بستنی خورده ولی نه همیشه و نه تمام کیک یا بیسکوویت رو در واقع هر چقدر نیازه داره بدون ترس و خیلی راحت میخوره و لذت میبره و فوق العاده اندام زیبایی داره.
همیشه به خودم میگم و میخوام با این جرات دخترم و این نگاه که خیلی راحت به عدا و شیرینی ها داره منم به مواد غذایی نگاه کنم و منم مصرف کنم چون هنوز ته تهای ذهنم کمی از فرمول های قبلا هست که شیرینی چاق میکنه غذای آخر شب چاق میکنه.
ولی درکل خودم علاقه به خوررن شام دیر وقت یا هر مواد عذایی در نصف شب ندارم.
ولی بارها دیدم دخترم نصف شب غذا میخوره آخر شب هله هوله میخوره و بلعکس گرسنه اش نباشه حتی یه روزم ممکنه با چند قاشق برنج روزش رو بگدرونه و دیگه نخوره در کل خیلی جالبن متناسبها واقعا هر وقت هر چی نیاز داشتن بدون ترس و نگرانی میخورن.
منم الان رفتارهام خیلی تغییر کرده و نزدیک به چیزی شده که باید بشه ولی بازم میخوام نزدیکتر بشه.
و یا اینکه کلی متناسب دیگه سراع دارم که عاشق شیرینی هستن ولی یکیشون که خودش همیشه میگه فقط و فقط کیک خامه ای دوست دارم و دیگه هیچ مدلی شیرینی دوست ندارم نه کیک معمولی نه بیسکوویت و نه کاکایو.
و یا یه متناسب دیگه که همیشه میگه من هلاک شیرینی هستم ولی دیدمش بارها و گفته خودش اولا باید اون کیک یا دسر کم شیرین باشه که بتونم بخورم و بعد وقتی اولین و دومین قاشق دسر رو خورد میگه بسه و نمیتونم و یا میگه چرا مزه اش اینجور و اینقدر ایراد میگیره تا شیرینی مورد علاقه اش رو پیدا کنه و یه ذره از اون بخوره و میگه چقدر خوردم.
ولی اگه من بودم ایراد نمیگرفتم قبلا چون من شیرینی دوست دارم و اگه جلوم بودن هر چی دلم میخواست میخوردم تا به حالت بدی برسم ولی اون متناسب با وسواس خاصی مواد عذایی رو انتخاب میکنه که نزدیک به علاقه اش باشه و تازه همونم نمیتونه زیاد بخوره نهایتا یه تیکه کوچیک و همیشه قبلا که چاق بودم بهش می گفتم تو که دوست داری د بخور ببین من چیزی نزاشتم ولی اون میگفت نمیتونم بخورم.
کلا چه دختر خودم چه بقیه متناسبها تا چیزی به دلشون نباشه و واقعا گرسنشون نباشه دوست ندارن بخورن ولی ما چاقها به محص گرسنگی شروع به خوردن میکنیم بدون توجه به کیفیت یا بو یا تازگی یا گرمی عدا یا … میخوریم تا سیر بشیم”
نوشته فروغ عزیز در بخش نظرات
✍️ تمرین آموزشی 📖
برای انجام عالی این جلسه ابتدا محتوای نوشتاری را مطالعه کنید، سپس ویدیوی آموزشی را تماشاش کنید و بعد از آن به سوالات مطرح شده در بخش نظرات با شرح انشایی پاسخ دهید.
- نگرش شما درباره خوردن شیرینی چیست آیا عادت شیرینی خوردن دارید؟ شرح دهید.
- به نظر شما چه ارتباطی بین نگرش و عادت ها وجود دارد؟ با ذکر مثال شرح دهید.
- چرا افراد متناسب از خوردن شیرینی ترس ندارند یا آن را عامل چاقی نمی دانند؟
- چقدر دوست داشته اید عادت شیرینی خوردن را ترک کنید و چه عقیده ای درباره ترک این عادت داشته اید؟
- آیا درباره عادت شیرینی خوردن با دیگران صحبت کرده اید؟ چقدر خودتان را مغلوب این عادت می دانید؟
- به نظر ما آیا افراد چاق هیچ عادت غذایی ندارند که چاق نشده اند؟ در این باره شرح دهید.
- ویدیوی آموزشی را با دقت تماشا کنید و نکاتی که به نظر شما مهم و کلیدی است را بنویسید.
- از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.18 از 62 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
به نام خدا
خداوند را شاکرم که من را در مسیر لاغری با ذهن قرار داد تا با یادگیری آن به سمت لاغر شدن دائم گام بردارم.
من هیچ علاقه ای به خوردن شیرینی جات ندارم. اگه یک ماه هر روز توی خونه ما شیرینی باشه، من روز اول فقط یه دونه میخورم. علاقه به شکلات و کلوچه و نون خامه ای و….. هم ندارم.
ما همیشه عید نوروز توی خونه شیرینی داشتیم. الان هم از کنار قنادی رد بشم یا داخل سوپر مارکت باشم به قفسه های کیک و کلوچه و بیسکویت، نگاه هم نمی کنم. چون اصلا دوست ندارم……
این مدت متوجه شدم علت اصلی چاقی من، اینه که،خوردن رو علت چاقی میدونم. قبل غذا و بعد غذا مدام می گفتم من چاق میشم. زیاد خوردم یا بلافاصله بعد خوردن برنج عذاب وجدان می گرفتم. در صورتی که من به اندازه نیاز بدنم میخورم. پرخور هم نیستم.
خیلی جالبه این مدت که دقت می کنم، خیلی کم غذا میخورم و با همون کم هم شکمم درد میگیره. یعنی اگه اندازه قبل بخورم، درد بیشتر دارم. خیلی خوشحالم رفتار غذاییم تغییر کرده. امروز حتی، با اینکه غذا کم کشیده بودم، حتی چند قاشق هم اضافه اومد. اونو کنار گذاشتم.
در رابطه با خوردن شیرینی باید بگم، اطرافیان من شیرینی خیلی زیاد میخورن. نه یکی نه دو تا. ۵ یا شش تا !!!!. من همیشه تعجب می کنم، چطور یه نفر این همه شیرینی می تونه بخوره. من حتی میوه هم اگه سه نوع توی بشقاب باشه . فقط یه دونه میخورم از سه نوع. ماها همیشه باید به بدن خودمون احترام بزاریم. اونقد که به فکر احترام به بقیه گذاشتن هستیم، به فکر بدن خودمون نیستم. من همیشه میگم چرا بدنمو از همه چی پُر کنم. مگه معده چقد گنجایش داره. یه ساعتی به بدنم استراحت بدم. حتی ماشین هم بعد از چند ساعت، به استراحت نیاز داره. افراد لاغر زیادی هم دیدم که زیاد شیرینی میخورن، ولی دریغ از اضافه وزنی…..
پس همه چی بستگی به افکار ما داره. به نظر من پرخوری کلا خوب نیست. ماها که فرمول های مغزیمون دستکاری شده، باید ابتدا افکارمون رو درست کنیم. ولی خب از یه جایی به بعد، بگیم مزه همه ی اینا یه جوره. چرا باید این همه بخورم. همه چی توی یخچال هست. قحطی که نیومده. یکم به فکر خودم باشم.
به امید روزی که همه متناسب بشیم. لاغر شدن خیلی آسونه. من وقتی تونستم کلی آموزش ببینم این همه مدت. پس لاغری با ذهن رو هم می تونم. اصلا کار سختی نیست. من به این مسیر مشتاقم. حسم خیلی خوب شده رفتار غذاییم هم عالی شده. همه که میگن خیلی خوب شدی. ولی برای من مهمتر اینه که ذهنم چاق نیست و حس خوبی نسبت به خودم و بدنم دارم.
سلام استاد
من از دسته افراد چاقی بودم که اصلا شیرینی جات دوست نداشتم و نمیخوردم تنها ماده شیرینی که استفاده میکردم قند بود که با چای مصرف میکردم
ولی به نظر من در رابطه با صحبتهای شما و علاقه افراد چاق به شیرین جات
بر میگرده به ذهن چاق که همیشه تصورش از شیرینی چاقتر شدن هست
واین محدودیت داشتن منجر به ولع خوردن شیرینی هست
افراد متناسب هم شیرینی مصرف مبکننن ولی در حد نیاز و رفع هوس ولی یه فرد چاق بیشتر از نیاز مصرف میکنه
شیرینی از وقتی خودمو میشناسم عاشق شیرینی بودم و این عاشق بودن چیزی در پی نداشت انا از ی زمانی من از شیرینی استفاده میکردم تا سرکوب کنم احساساتمو تا اروم شم اونقدر میخوردم ک حالم بهم میخورد تا چن روز مریض میشدم یادمه من شیر ینی زبان رو دوس داشتم یبار این کارو کردم وعجیب مریض شدم و از اون موقع ی حس تنفر ازش گرفتم
امروز ی چیزی درخودم پیدا کردم من ابگوشت دوس دارم و درست کردم و بعد اینک خوردم نیم ساعت بعدش دیگه اون حس دوست داشتن نبود انگارک حتی من نمیدونم ابگوشت چیه
این نشون میده اگه چنین حالتی در من هی ی چراغی این مسئله ب من میده اما هنوز اومقدر درکش نکردم
یعنی همین قدر لذت از غذاها کوتاه مدته و من انقدر خودمو درگیر غدا کردم چیزی ک حتی ب ساعتم نمیرسه لدتش محو میشه ومن انقدر پی این لذت هستم
واقعا غذا همه چیز نیس اما من همه چیز میدونمش میبنمش
عدا فقط هس مثل خیلی چیزهای دیگه ک هس مثلا خونه هس ماشین همه میدونند ک میمیرند واین رو نخواهند برد با خودشون اما ی عده هستند تموم عمرشونو گداستند برای این مسیله ی عده هستند ن لذت رو هم میبرند چیزهای دیگه رو هم میبیند منم میدونم این عپغدا همیشگی نیس خواهد رف نهایتش نصف روز اما جوری بردش میشم ک نگو
پس بدون فریبا جانم چیزیک همیشگیه احساس تو هستش ک میتونه بهترینهارو برات رقم بزنه اون اصل رو ببین
تو لدت رو ببر اما در حدیک ک واقعا باید باشه بیشتر از اون نقطه سیری لذت بهش نیس وقتی نیاز نداری لذت بخش نیس چند بار تا حالا شده ک از اون نقطه سیری ب این رو خوردی ک احساستو بد کردی مریض شدی تا چن روز درگیرش بودی ایا لذت بردی تو خودت انتخاب گردی اون بهت اسیب بزنه همین صربه خوردنی ک استاد میگه من خودم میدونم اخر این کارم چیه
اما باز میرم سمتش چرا
چرا من این کارو میکنم چرا بخودم اسیب میزنم و انتطار دارم ادمهای اطرافم این اسیب رو ب من نزنند
اکه ب تو بگند برو از پشت بودم خودتو بنداز پایین این کارو نمیکنی چن اخر کار رو میدونی
غدا هم اینطور وقتی تو میدونی ک اخر این رفتار رو اما میای این کار رومیکنی چن این کار واسیب زننده نمیدونی چن انگار ب درد کشیدن عادت کردی ن میتونه جور دیگر هم باسه باور کن عزبزم مثل تموم کسایی ک خودشون میبیند اخبار میبنند حالشون بد میشه اما باز این کار ومیکنند
من از ی جایی ب بعد دیدم ن اخبار روح من رو ازار میده یا ی فیلمی میدیم ی قسمت ازش دیدم دیدم کل اون روز همش درگیرشم دیگه ندیدم
پس تو چنین توانایی داری
پس از این توانایی در مسایل دیگتم استفاده کن
در زمانیک احساس میکنی باید بخوری
ولی میدونی ک اخر این کار از الانیک هستی
چ شاد باشی ناراحت میشی
چ ناراحت باشی ناراحتتر میشی
در هر حال
کمکی بخودت نمیکنی پس چطور انتظار داری همسرت پدرت اطرافیانت بهت کمکم کنند ایا تو ب خودت کمک میکنی
در مورد مسایل دیگه هم همینه میای از مسایلی حرف میزنی ک میدونی پایان کار بی انرزی میشی عصبی میشی اما اینکار رو میکنی اون موصوع اگه ب تو ۱۰ تا اسیب بزنه تو با حرف زدن درموردش با توجه ۹۰ درصد ب خودت اسیب میزنی
تو خیلی کارهارو میتونی نکنی ومیدونی ک کمک میکنه میدونی رهامیشی میددپوتی تجربه هاتو تعییر میده اما میای وانجام میدی
فک نمیکنی اینجا چیزی ک باید تغییر کنه خودتی انتخابت هس
منتطر چی هستی عزیزم منتظری کی بیاد ب دادت برسه
منتظری کی چی بشه ک اونجوری ک میخوای بشه
خودت
خودت
کلیدی
کسی ک الان داره این رو مینویسه باید تعییر کنه هرجا داره دلت میشکنه بدون خودت باعث شی میدونی چرا چن مواظب خودمون بودن رو یاد نگرفتیم
ک مواطب خودم باشم در این مسئله
مثل همونجوریک مواطب بچم هستم تو وقتی بچت بخواد ی کاری کنه ک تو اون لحظه اگاهی ک بهش ضرر میزنه حتی بقیمت جونت باشه نمیزاری این اتفاق بیافته
پس چرا
این کار در حق خودت نمیکنی
تو ک میدونی این کار چقدر باعث میشه تو بیافتی پایین چرا مواطب خودت نیستی چرا هوای خ ودت رو نداری
کمک کردن ب خودت در همین مسایلی در نطر تو کوچک هستند بزرگترین شگفتی رو در زندگیت رقم خواهند زد مطمین باش
الان رنج این رفتارها باعث میشه من درد بکشم در کارهای شخصیم در انتخابهام در خرید هام در تیپم در جونی در خوابیدم در دستشویی در نشستم بلند شدن در اعتماد بنفس در تجربه هام
اینها رنجه نیس چیه فریبا جان
فقط خودتی ک میتونی از این رنج خودتو خلاص کنی تو مسیولی ن بقیه ن همسرت ن اطرافیان فقط خودت
اره میبینم مشکلاتم رو میبینم اما ایا خوردن اضافه یا خوردن تا حالا کمکم کرده فقط در حد ۵ دقیقه
اما تو میتونی پل بزنی
اگه اون لحطه در طبقه ۵ باشی با این کار میافتی طبقه همکف اما میتونی تو تو همون طبقه بمونی اون لحظه ونتیجش این میشه ک تو ساعات بعد حداقلش اینک تو طبقه ۵ هستی تو میتونی پل بزنی واز این سمتی ک هستی خودتو جلو بندازی ن این ک همش تو این سمت باشی
کسی جز خودت نمیتونه کمکت کنه تو میتونی از اون پل رد بشی فقط خودت
درمورد مسایلت هم همینه کسی ک میتونه کمکت کنه خودتی کسی میتونه بی اهمیت باشه ب حرفها تویی کسی میتونه درد روببینه و درمان کنه تویی
کسی اون بیرون حتی پدرت حتی مادر ت حتی عزیزترین کست نمیاد اونجوریک تو دوسداری باشه ازخودت ببین ببین تو چقدر حاضری این کارو کنی ی جا کم میاری میگی ولش کن خودت رها کن دیگران رو هم رها کن مادامیک مثل زنجیر خودتو وصل دیگران کنی با حال خوب اونها خوبی با حال بدشون بد
اما تو میتونی حتی با خودت زمانیک حست بده هم خوب باشی رفیق خودت باش
خدا داره اینو بهت میکه ک اونها عوض میشن همانطور ک تو عوض میشی
تو برای خودت باش
هیچ کس قدرت نداره من تسخیر کنه منو رام کنه منو مجبور کنه ک کاری ک نمیخوام رو انجام بدم پس میخوای انجام میدی با اینک میدونی چن دقیقه بعد نتیجه کارت چیه
عدا هیچ قدرت پرش نداره بپره تو دهن تو این دهن فرمانبردار تو هستش تو میتونی اون لحطه فرمان دیگه رو ثبت کنی
لدت دراین رفتار تو نیس ارامشی در این رفتار تونیس پیشرفتی در این رفتار تو نیس قدر خودتو بدون چیزی ک ماندگاره اینه
تو الماسی تو گنجی پی هیچی نباش هبچی جز خودت موندگار نیس روی خودت وخدات حساب باز کن بقیه مثل وسایل تو بوفه هستند عزیزند اما از دور کمکی ک میتونند ب تو بکند اینک تو ازشون لدت ببری از بودنشون
امروز ی فیلم دیدم ک دختره تو اب گیر کرده بود ونهنگ میخواست بخوردش
ی لحطه گفتم فریبا حواست هس این دختر میتونست بنشینه ک کاری نکنه و منتطر مرگ باشه در جاییک ی دره امید نبود اون هرکاری میتونست میکرد اون ب خدا ثابت میکرد ک قدر لحطه لحظه هاشو میدونه ایمان داره ک ب وضعیتی غیر این
گفتم فریبا ایمان اینه ک در حالی همه چیز داره ب توثابت میکنه هبچی نمیشه تو بدبختی تو بدونی ک ن میشه ایمانتو حفظ کنی خوشبختی ببینی حداقل ی شک کنی ک شاید بشه ایمان اینه وتو تو زندگیت باید این ایمان رو داشته باشی
فریبا عیر اینم میشه
تو میتونی جور دیگه ای عمل کنی بخدا میشه
امتحان کن
وحشت نکن شادی وغم مثل شب وروز میموند میشه از هر دوش لدت برد میشه هردو رو رو گذروند میشه از هردو شگفت زده شد غم وشادی هم باید هر دوباشند ومیشه هردوشو زندگی کرد لدت برد بپذیر کل زندگی اینه سوا کردنی نیس پس وحشت نکن بلکه بپدیر اره این لحظه دارم این احساس رو تجربه میکنه دردم اومده میبینم اما حداقل خودم بخودم ضربه نمیزنم خودت میشم چسب زخم خودم ن نمک روی زخم خودم
من دوست دارم فر یبا خیلی زیاد
دوس دارم زندگی رو زندگی نکردی رو زندگی کنی تا هستی زندگی کنی میخوام زها بشی از این دیگزان از اینهایی ک با چسبیدن بشون نمیتونی بالا بالا ها رو تجربه کنی تو بادکنک خودمی بند تو از دست دیگران بگیر بزار رها گونه تو اسمون پرواز کنی تو میتونی
جور دیگه نگاه کن میشه
تو لایقشی من نمیخوام حسرت بمونه ته دلت ته همه اینها این خواسته ها لاعری خونه اینک من لدت ببرم زندگی کنم تو الانم میتونی بدون اینها باز زندگی کنی لدت تو وابسته نیس تو ازاد خلق شدی
وقتی سیر شدی داری میخوری وقتی میل نداری داریم بخوری ب هز دلیلی بدون ک اون چیز دگیه مال تو نیس سهم تو نیس خدا ب اندازه سهمت بهت داده وتوداری از اندازت بیشتر بر میداری انکار داری بخدا میگی تو نمیدونی من میدونم سهم من باید این باشه اگه اونجوریک تو میگی درسته پس چرا تو از این سهم اضافه شادنیستی چزا لدت نمیبری چرا تو جتی از سهم خودتم لدت نمیبر ی چن در فکراینکی اضافه سهم برداری حال میده درحالی ک خدا در قران میگه چرا شماها تعقل نمیکنید چرا نمیاندیشی
منو میگه چرا من تعقل نمیکنم بابا من از این سهم اصافه هیچ لذتی نمینیم پس چرا نبخشمش چرا ازش رد نمیشم هیچکش با بار اضافه لدت نبره تو لدت نمیبری از اضافه سهم برداشتن تو داری ب این جهان نشون میدی من همین قدر نافرمانم همین قدر وابسته هستم
خدا باندازه بهت غم میده شادی هم میده تو داری غم رو بیشتر برمیداری خدا این کارونمکنه تو واری عم رو زیاد برمیداری اگه طلمی رو داری تجربه میکنی ظالم خودتی ن بقیه
ب سهمت قانع باش بدون اون برای تو خوبه وقتی سهمت نیس از هر جنسی بدون برای تونیس بدون برات لذت نخواد داشت
ی فرمول جدید من نخورم چن سهم من نیس
من ب حرف ب گفتار ب برخورددیگران اهمیت نمیدم چن سهم من نیس اون دورنیات اون شخصه وسهم من نیس
من ب اندازه سهمم برمیدارم چن من خودمو دوست دارم
با سلام
بنظرم کسی نیست که شیرینی بدش بیاد ،ممکنه طرف میلی به خوردنش نداشته باشه اما نفرت از طعمها رو هیچ وقت کسی ندارن بنظرمن.
خود من شیرینی جات رو میخورم اما عاشقشون نیستم .قبلا که اینستا داشتم با دخترم پیجهای شیرینی و غذا رو نگاه میکردیم و به هوس می افتادیم و تا شب نشده با یه جعبه شیرینی خامه ای خودمون رو مهمون می کردیم ،البته این اتفاق زیاد نمیافتاد،میخوام بگم که شیرینی معمولا به هوسه و از طریق احساس بینایی و لامسه تحریک میشم به خوردنش و نسبت بهش ولع ندارم.
خیلی سال پیش که تازه عقد کرده بودیم معده ام بخاطر استرس و درس و دانشگاه مریض شده بود و زیاد هم ترش میکردم.
یادمه چایی خوردن خیلی باعث ترش کردنم میشد و هر وقت چایی میخوردم تا یه چهار روز باباش اذیت میشدم،به همین خاطر کلا خوردن چایی رو گذاشتم کنار و غذاها رو هم با ملاحظه میخوردم .
حدود چند سال من چایی نخوردم مگه یه چایی نصفه تو بعضی مهمونیای رودربایستی دار. و خیلی هم متناسب و لاغر شده بودم ،اما هیچ وقت اینا رو به هم ربط نمیدادم.
تا زمان یکسالگی بچه دومم که بخاطر شرایطی که داشتم و مفصل هم هست دوباره چایی خوردن رو شروع کردم.
گذشت و گذشت تا اوایل چاقیم همش این سوال تو ذهنم بود که چرا منی که متناسب بودم یهو چاق شدم مگه اون زنان خورد و خوراکش چی بود . که یادم اومد از چایی نخوردنم.
با خودم گفدم حتما چاقیم از قنده تصمیم گرفتم دوباره قند خوردن و چایی خوردن رو بذارم کنار،یادم نمیاد چند ماه طول کشید و تونستم یک و نیم کیلو کم کنم و مطمئنم شدم که مصرف قند توی چاقی تاثیر داره ،اما متاسفانه بیشتر از اون زمان نتونستم چایی نخورم چون ذهنم چاق شده بود و عادت به شیرینی خوردن هم پیدا کرده بودم.
چند روزیه در مورد مصرف قند و ربطش با تناسب زیاد شنیدم و تصمیم دیروز تصمیم گرفتم توی چالش تغییر عادت این عادتم رو بذارم کنار ،که امروز با این فایل مواجه شدم. همزمانی اش برام خیلی جالب شد،و حتما این چالش رو شروع میکنم.
به نظر شما چه ارتباطی بین نگرش و عادت ها وجود دارد؟ با ذکر مثال شرح دهید.
نمیدونم عقایدم در این مورد درسته یا نه .
عادتها جزو زندگی روزمره مون میشن بدون اینکه بهشون فکر بکنیم اونها رو انجام میدیم،و تا وقتی زورمون ازشون بیشتر باشه میشه گفت هنوز تبدیل به عادت نشدن اما زمانی که دیگه زورمون بهشون نمیرسه و جزئی از زندگیمون شدن میشن عادت.حالا حتی اگه دوستشون نداشته باشیم هم نمیتونیم ترکشون کنیم.
مثل سیگار کشیدن ،خوردن هله هوله .
نگرش ها باعث تغییر عادتها میشن ،وقتی نگرش ما نسبت به زندگی، مواد غذایی ،پول ،عوض بشه ،انقدر تغییر بکنه که زندگی ما رو هم تغییر بده عادت ها بخودی خود عوض میشن و عادتهای جدید طبق نگرشمون جای اونها رو میگیره.
به نظر ما آیا افراد لاغر هیچ عادت غذایی ندارند که چاق نشده اند؟ در این باره شرح دهید.
چرا افراد لاغر هم عادت های دارند ،اما فقط زمانی تسلیم عادتشون میشن که گرسنه باشن و میل به خوردن داشته باشن،و چون فرمول چاقی در ذهنشون ندارند انجام عادت در اون شرایط باعث چاقیشون نمیشه .
مثه منی که بعد از ناهار خوردن عادت دارم تا چند ساعت نه چایی و نه میوه ،هیچی نمیخورم ،بنظر خودم عادت خوبی هست اما چون فرمولهای چاقی در ذهنم دارم این عادت به تنهایی باعث لاغری شدنم نشده.
بنام خداوند مهربانم و همیشه حاضر و حامی و عاشق پیشرفت ما،
درود و رحمت و برکت و ثروت و نعمت و سعادت و لذت و عزت و مغفرت و عمر با عزت و طولانی و سلامتی و هدایت صداقت و معرفت اگاهی نور خدا و اسایش و آرامش نیکی و خیرو و هر آنچه لازم هست برای کمال از سوی خداوند جاری به هر لحظه زندگی شما استاد عالیقدر وگرامی،واقعا استاد ممنونم هر فایل زیبایی خودشو داره الله اکبر خدایا شکرت ،
*برای ایجاد یک عادت و باور درست :
با پیدا کردن مهارت خوبی که خودمون الان در آن توانا هستیم و داریم انجامش میدیم را میایم پیدا میکنیم و نسبتش میدیم به عادت جدیدی که میخواهیم ایجادش کنیم و توانایی خودمون را به خودمون یادآوری و تقویت میکنیم،
مثلا: برنداشتن پول کسی که جایی میبینیم این یک نوع کنترل که ما خودمون بهش عقیده داریم و دست به اون پول نمیزنیم این یک عادت خوبو درستی که داریم حالا میایم نمونه کاری که فکر میکنیم نمیتونیم انجام بدیم رو و سخت هست رو مثل مصرف شیرینیهای متنوع به مقدار زیادو به ذهنمون میگیم ما میتونیم چطور کارهای قبلی رو میتوانیم اینم میتونیم و آگاهی صحیح و حس توانستن میدیم و عمل میکنیم بهش با تکرار تا تجربه اش تایید بشه و بشه تبدیل به باور ما تا آخر عمرمون،
قدرت باید دست خودمون باش نه شیرینیهای متنوع که طعمشان هم یکیست اونا دستور به ما نمیدهند باید ما به شیرینی ها دستور دهیم قدرت انتخاب دست ذهن و درون ماست،و
ایا خودت مهمتر از شیرینها هستی یا تنوع و مقدار زیاد انها؟ شما باید دستور دهید به شیرینی ها یا شیرینی ها به شما ؟کنترل دست قدرت ذهن شما باید باش یا شیرینیها؟
روابط یک فرد با یک ماده غذایی تفاوتی با قدرتش در رابطه با دیگران ندارد،
رفتار خود را تحلیل کنید سریع نگید نمیتونم شیرینی نخورم ؟قرار نیست نخوری ،قرار هست فقط درست بخوری,
*طبیعی هست هر جا ضربه میخورید دیگه تکرارش نکنید ،پس چرا در مقابل چاقی که ضربه بهتون زده تکرارش میکنید؟*
عقلانی نیست بی رحمانه هست بخواهی به خودت ضربه بزنی،همه ما یک روزی لاغر بودیم حتما متناسب بودیم و در مورد لاغری فقط اینطوریه ،
چون اینطوری نبوده اگر خلبانی امروز یاد گرفتی معنیش این بوده قبلا خلبانی بلد بودی نه اینطوری نبوده،اما در مورد لاغری همه ما اول متناسب بودیم و گذر کردیم از اون مرحله و لایه ای چربی گرفتیم.
پس اول تغییر افکار بعد رفتار بعد تغییر جسمرا خواهیم داشت،
اول باید آموزش ذهنی ببینی و اماده باش بعد جسم خودش هماهنگ میشه با اموزش ذهنی ،
افراد لاغر شیرینی را مقدارشو کم میخورن و کمتر متنوع میخورن و به یک دسته محدود علاقه دارن و بهش اعتیاد ندارن.
رفتار افراد چاق را با افراد لاغر شباهت و تفاوت هاشو پیدا کنید تا نتیجه اتان تغییر کند،
مثلا هر دو گروه لاغر و چاق عاشق شیرینی هستن اما میزان و مقدار خوردن شیرینی توسط افراد لاغر کم هست،
فرمولهای ذهنی خود را شناسایی کنید چون واکنش جسمی در ما ایجاد میکند
نکات طلایی :
آموزش ذهنی :یعنی همواره توجه به نکات لاغریو وسعی به عمل کردن به آنها گام ب گام با ایجاد ذهنی متفاوت و فرمولهای لاغری در ذهن و فقط و فقط با تکرار با ملایمت و عمل به آنها تا عادتمان شود و
آرام آرام با تکرار آگاهی گرفتنو عمل کردن و تجربه بدست آوردن و نهایتا تایید نتیجه تجربه ما که میشه باور مون وحالا اگر در راه لاغری اگاهی بدست بیاوریم و عمل کنیم و تجربه بدست بیاوریم و تاییدش کنیم تجربمونو میشود نگرش و انتظار ما لاغری میشود،
لاغری با ذهن فوقالعاده آسان و فقط باید پایدار ماند و استقامت داشت تا آخر عمرمان و حتما راه آسانتر و آسانتر میشود،
حالا بدون فکر در مورد مواد غذایی بدون ترس بدون ربط دادن آنها به چاقی و بدون تنوع و دنبال هوس های زود گذر و بدون دادن کنترل و قدرتمون دست عوامل بیرونی و شیرینی ها که همشون یک مزه دارن فقط رنگهاشون فرق میکنه شمت لاغر و متناسب میشوید
زمان استارت و تا زمان نتیجه گرفتن ،اینکار به هیچکس نگویید چکار دارید میکنید،
آموزش ذهن فقط با تکرار و ملایمت و عمل کردن به آموزشهاست،
آگاهی گرفتن و ثبت و با عمل کردن به آن برای ما تجربه بوجود می اورد و این تجربه تاییدی بوجود می آورد نسبت به اون اگاهایمون و بعد باور بوجود میاد،
«آگاهی +عملکرد =تجربه و تایید آگاهی=میشه باور»
آموزش ذهنی با لذت آسانی و آرامش میباشد،
*افراد متناسب تنوع و علاقه مندیهای محدودی دارند و حتما مقدار خوردنشون نسبت به افراد چاق کمتر هست و معتاد به چیزی نیستن و قند را ربط به چاقی نمیدهند،
وقتی اگاهی را با تکرار عادت خودت کنی و تایید کنی تجربه عملیتون خودت را میشه نگرش انتظار و باورت و ادامه بدی تا آخر عمرت پیروزی،
هم افراد لاغر هم افراد چاق شیرینی را دوست دارن اما تفاوتهایی وجود دارد بین این دو گروه:
تقریبا افراد چاق احساس خوبی به شیرینی ندارن اما میخورن،
افراد لاغر فقط لذت میبرن و ربطش به چاقی و ترس و نگرانی از چاق شدن و خوردن شیرینی ندارن،و مقدارش و تنوعشون هم کم هست.
ما افراد شجاع و با لیاقتی هستیم و خداوند انتخابمون مرده و هدایت فقط باید ادامه دهیم،
نکات طلایی متن نوشتاری فایل :
عادت ها به تنهایی قادر به تغییر وضعیت جسمی یا شرایط زندگی در جنبه های مختلف نیستند بلکه زمانی که نگرش به عادت ها اضافه شود باعث شکل گیری انتظار می شود و این انتظار بسیار قدرتمند است و باعث خلق شرایط خواهد شد.
در واقع واکنش افراد متناسب به دلیل عدم پذیرفتن داشتن عادت شیرینی خوردن در مواجه شدن با شیرینی ها با افراد چاق کاملا متفاوت است به همین دلیل آنها نه تنها در خوردن شیرینی ها زیاده روی نمی کنند بلکه هرگز خوردن شیرینی را نیاز یا دلیلی برای چاق شدن نمی دانند.
تغییر عادت ها فرایندی است که نیاز به استمرار دارد، همانگونه که یک عادت سالها تکرار میشود و فرمول آن در ذهن ما تثبیت شده است برای اصلاح و تغییر آن باید استمرار داشته باشیم.
به نام خدای هستی بخش
گام 57 : تغییر عادت شیرینی خوردن
من هم از اون دسته از افراد چاق هستم که به شیرینی علاقه شدید دارم و درواقع عاشق شیرینی هستم و نوع شیرینی برام فرقی نداره و همیشه این باور در مورد خودم داشتم که من وقتی شیرینی میبینم نمیتونم خودمو کنترل کنم و به اندازه ای که حالم بهم میخوره و دیگه نتونم بخورم میخورم .با گوش دادن به فایل امروز متوجه شدم که خود شیرینی باعث چاقی من نشده چون خیلی از افراد متناسب هم به شیرینی علاقه دارن ولی چاق نمیشن پس نگرش من که با خودم تکرار میکنم که من چون عاشق شیرینی هستم باید تا مرز خفگی بخورم باعث زیاده رویی من در مصرف شیرینی میشه و چون من باتوجه به علاقه ای که به شیرینی داشتم و در مقابل اونو دلیل قوی چاقی خودم میدونستم و این باور من باعث شده بود که شیرینی رو در حدی بخورم که باعث چاق شدن من بشه و من با اینکارم قدرت رو به شیرینی داده بود و خودم رو قربانی شیرینی جات میدونستم که اونها باعث چاقی من شدن و من هیچ دخالتی در چاقی خودم نداشتم. ولی الان این آگاهی رو دارم که هیچ ماده ای در جهان باعث چاقی من نمیشه اتفاقا باعث حیات و بقای من میشن و خداوند اونها رو برای من برای زنده بودن و لذت بردن از زندگی برای من فرستاده اون من هستم که با نگرش خودم که به مواد غذایی دارم باعث میشم جوری رفتار کنم که اون ماده غذایی باعث ضربه زدن بمن بشه پس من باعث شدم و گرنه اون ماده غذایی هیچ زیانی برای من نداره . من باید هر نوع ماده غذایی رو تا جایی که برای من لذت داره بخورم. همه ما چاق میدونیم که وقتی شروع به خوردن شیرینی یا هر ماده غذایی میکنیم خوردن دونه اول یا شاید دونه دوم برامون لذت بخشه و بعد از اون با اینکه دیگه مزه شیرینی برامون زننده میشه و دیگه میل آنچنانی نداریم ولی باز ادامه میدیم انگار یه چیزی از درون مارو ترغیب به خوردن میکنه که در واقع همون نگرش ماست که مارو در اختیار داره تا باور ما که خوردن شیرینی باعث چاقی میشه رو برای ما اجرا کنه. مسلما وقتی ما این باور رو داریم که شیرینی باعث چاقی میشه باید در حدی بخوریم که واقعا باعث چاقی ما بشه ودر مقابل افراد متناسب چون این عقیده رو ندارن که شیرینی باعث چاقی میشه به شیرینی علاقه دارن ولی چون این علاقه رو باعث چاقی نمیدونن و اصلا فکری در این مورد توی ذهنشون نیست پس شیرینی رو در حد لذت بردن میخورن و دیگه چون اون کد چاقی = شیرینی رو ندارن دیگه بعد از اینکه میلی به خوردن شیرینی نداشتن ادامه نمیدن . پس ما فقط شیرینی رو باید برای لذت بردن بخوریم و در حدی که خوردنش به ما احساس خوب بده و بعد از اون دیگه به خوردنش ادامه ندیم .
سلام بر استاد عزیز و دوستان همراه
ما تو خونمون کلا زیاد شیرینی نمیخریم شاید درحد یک عید یا مراسمی و من هم تمایل آنچنانی به خوردنش ندارم اما نون کوهی خیلی از کودکی مادرم درست میکرد و خیلی خوشمزه بود و من در روز خیلی می خوردم ویکبار هم نشنیدم نون کوهی چاق میکنه . یا چای شیرین چاق میکنه یا فرنی و روغن چاق میکنه .
چونکه پدرم خیلی چاق هست همش مادرم میگه اون زیاد میخوره هرغذایی باشه هرطعمی باشه .باعث چاقیش شداه.
ومادرم روی غذا عیب نمیزاشت چون ما همه روی یه سفره ومثل هم غذا میخوردیم و بیشترمون هم متناسب بودیم .
ومادرم بعد بازنشستگی پدرم میگفت میخوری ومیخوابی وعملا کاری نمیکنی طبیعیه هر روز چاقتر بشی . و قبل بازنشستگی پدرم میگفت من کارم سخته و زیاد غذا خوردنش رو به خستگی کار نسبت میداد والان نزدیک ۱۵ سال بازنشسته شد والبته من هم روتد چاقیم الان ۱۵ ساله سرعت گرفت وخودش رو نشون داد .
وبعد بازنشستگی هم علت پرخوری اش رو وضعیت نابسامان کشور میدونه که چرا عده ای راحت پول میسازن وعده ای مثل من که اینهمه سختی کار کشیدم آخرش هیچی به هیچی و این اعصاب خوردی رو که باعث میشه سمت غذا بره علت چاقی میدونه و مادرم میگه نه تو بی خیالی خونسردی آرامش داری باعث چاقیته .
منم دروازه ذهنم باز بود بابت این افکارها چه عصبی چه آرامش رو دلیل چاقی میدونستم . چه کم تحرکی چه پرتحرکی روباعث چاقی میدونستم.
ویه همکاری داشتم که چاق بود ومیگفت ماچون غذای خوب نمیخوریم واز این غذای ساده میخوریم مرتب غذا میخوریم وچاقیم و مادر وپدرم میگفتن پولدارها غذای خوب میخورن رنگ و رو دارن وچاقند .
آخر من فکر میکنم گم شدم تو این افکار آخرغذای خوب چاق میکنه یا لاغر . مثل گوشت وکباب و…
همش علت چاقی رو من عوامل بیرونی میدیدم وجون کنترلی نداشتم مرتب چاق تر میشدم .
و در منطقه ما چون برنج کشت میشه و فراوانه . من هروقت میدیدم کشتی گیران مازندرانی مقامهای جهانی میاوردن میگفتم طبیعیه چون این منطقه برنج و گوشت فراوانه و اونها میخورن و یوی هستند و مدال میارن .
وهیچ وقت ندیدم از شهرستانهای دیگه مثلا زاهدان یا همین خوزستان و… کسی تو ورزسهای سنگین مدال بیاره و همش هم به حرفم باور داشتم و طبیعی میدونستم .
خوب یکی نبود بگه از سراسر جهان میان برای وزنه برداری یا کشتی و این یه نوع مهارت وتجربه هست و همه در یک وزن کشتی میگیرن . و ربطی به خوردن نداره .
و کلی باورهای اشتباه دیگه .
من خودم جزو افرادی بودم که یک استکان چای رو با ۵ تا۶ تا حبه قند میخوردم اما الان یه حبه قند رو گاها یک چهارم میکنم وباهاش چای میخورم و مابقیش اضافه میاد ومیاندازمش .
نه اینکه نخام و اجبار باشه نه بعد کارکردن روی باورهام رفتار غذاییم کلا تغییر کرد .
در مورد خوردن شیرینی بعضی دوستان میگن که چاق میکنه . من خواهرزاده هام شیرینی خامه ای دوست دارند و تو خونشون مرتب هست اما متناسب هستند . و اون خواهرزاده کوچیکم که شیرینی رو چندتا چندتا میخوره کاملا متناسبه ولاغره .
اصلا این بچه ها چقدر شکلات و شیرینی میخورن مگر چاق شدن . نه . چون اصلا تو ذهنشون نگرشی به شیرینی وچاق شدن ندارند .و بی محابا تا شیرینی میبینن میخورن .
واین داره به من ثابت میکنه یه کد اشتباه تا چه حد به جسمم لطمه میرنه وچقدر بایستی متحمل دردسرهای چاقی بشوم .
به نام خداوند بینایم
سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان همگام
حل تمرینات عادت شیرینی خوردن
رابطه با شیرینی مختص چاقها نیست برای هر دو قشر هست
مقدار مصرف شیرینی افراد چاق زیاد مصرف میکنند از هر چیزی که طعم شیرین بدهد فرق ندارد چه چیزی طعم شیرینی ملاک است پس علاقه چاقها به طعم شیرین است نه تنوع شیرینی
و فرد چاق مصرفش بیش از حد است و نمیتواند خودش را کنترل کند و این اعتیاد به مصرف شیرینی است افراد لاغر که علاقه به شیرینی دارند نوع خاصی از خوراکی طعم شیرین را دوست دارند و به اندازه هم میخورند به یک دسته محدود علاقه دارند
رابطه علاقه با مصرف را اینجا متوجه میشویم
افراد چاق اصلا احساس خوبی به مصرف شیرینی ندارند و ترس چاق شدن دارند ولی علاقه به خوردن آن دارند ولی افراد متناسب فقط به فکر لذت بردن از شیرینی است
میشود مثل متناسبها شیرینی دوست داشت و مصرف کرد و چاق هم نشد
همه ما پول و جواهرات رو دوست داریم اما آیا پول و جواهرات دیگران را برمی داریم ؟و مصرف میکنیم؟
پس چرا شیرینی و خوراکی های دیگران را میخوریم؟
چرا اضافه میخوریم؟
چرا میگوییم من نمیتوانم خودم را کنترل کنم ؟
چطور نسبت به پول و جواهرات میتوانی خودت را توجیه و کنترل کنی ؟
چون برای خودت تکرار کردی نمیتوانی و وسوسه میشوی و انجام میدهی
نجواهای ذهنی تبدیل به واکنش جسم و تجربه و تثبیت میشود
اینکه ما قدرت را از خودمان میگیریم و به شیرینی میدهیم خیلی بد است قدرت باید دست من باشد من قدرت انتخاب داشته باشم که چقدر و چه چیزی بخورم
قدرت انتخاب و تصمیم دست من است چون خودم مهم هستم نه آن شیرینی
باید به اهمیت خودم پی ببرم
احساس قدرت و توانایی در من ایجاد شود تا فرمولهای ذهنی من تغییر کند
باید جسم با ذهن هماهنگ شود تا رفتار من متفاوت شود و جسم من تغییر کند
چطور در روابط بیرونی انتظار داریم دیگران برای ما ارزش قائل باشند اما در روابط درونی خوراکی ها برای ما تصمیم میگیرند
چطور اگر چیزی زجر آور باشد تکرارش نمیکنیم!!؟؟
اما سالهاست داریم از مصرف اشتباه مواد غذایی ضربه میخوریم و پذیرفتیم تحت سلطه چاقی هستیم و چاقی هر کاری میتواند با ما می کند
چرا خودمان را فراموش میکنیم
چرا میگذاریم کار به چاق شدن و رنج و فشار جسمی برسد تا حدی که نتوانیم راحت راه برویم
چطور درباره شخصی ترین رابطه خودمان بی تفاوتیم با اینکه احساسمان بد میشود و میدانیم علت چاقیمان چیست ولی نمیتوانیم تغییرش بدهیم و تکرارش میکنیم اما حاضر نیستیم رفتار غلطمان را تغییر بدهیم
آیا در همه زندگی اینقدر با بیرحمی اشتباه میکنیم ؟
پس چرا نسبت به خودمان بی رحم و بی توجهی
لاغر شدن مهمترین موضوع زندگی من است
باید به خودم رسیدگی کنم و تصمیم بگیرم شرایط را تغییر بدهم
چیزی در جهان وجود ندارد که قابل دستیابی نباشد
اگر من ندارمش ضعف من است که دنبال کسب آن نرفته ام
لاغری که دیگر جزئی از گذشته ماست مال ماست ما مرحله به مرحله چاق شدیم ما یک روز متناسب بودیم
پس میخواهم چیزی را بدست بیاورم که تجربه اش را از قبل دارم و راحتتر از چیزی که تجربه ای درباره اش ندارم به دست می آید
من باید افکار و رفتارم را تغییر بدهم تا جسمم تغییر کند
اینم نکات جذاب و کلیدی این فایل ارزشمند
استاد سپاسگزارم که بار دیگر با آگاهی دیگر ما را سیراب کردید شاد و سلامت و پیروز باشید
الهی به امید تو
به نام خداوند جذابم
سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان همگام
تغییر عادت شیرینی خوردن
من لازم میدونم اول کلمه عادت و برای خودم واکاوی کنم
اصلا عادت چیه ؟
عادت همون روتین رفتاریه که ما بصورت مداوم انجامش میدیم و همین تکرار سبب میشه اتوماتیک وار به فعل ما تبدیل بشه
مثل عادت به خوابیدن تا ساعت مشخصی ،عادت سحرخیزی،عادت مسواک زدن ،عادت نان خوردن ،عادت شیرینی خوردن و……….
این عادتها مثل شمشیر دو لبه هستند که هم میتونن به ضرر ما باشند هم به سود ما و به مرور زمان هویت ما رو شخصیت ما رو شکل میدن و میسازن
البته شکلگیری عادتها یه بخشیش دست ماست و یک بخشیش دست محیط اطراف ماست
خیلی عادتها داریم و در طول روز انجامشون میدیم که هیچ فایده ای برای ما ندارند اما ما به انجام اونها و تکرارشون عادت کردیم چون احساس لذت از تکرارشون داریم مثل چرخ زدن تو اینستا و….
حالا یه سری عادتها جسمیه یه سری ذهنی
عادتهای جسمی
مثلا به اندازه بخوابیم ،به اندازه بخوریم ،به اندازه استراحت کنیم
و اما عادتهای ذهنی
منشا تمام مشکلات رفتاری ما در همین عادتهای ذهنی است ،همین عادتهای ذهنی هستن که ما را از مسیر صحیح زندگی خارج میکنند و مشکلاتی چون چاقی و فقر و …..را برای ما به ارمغان می آورند
عادتهای ذهنی باورهای ما را میسازند در اصل ما عادات ذهنی را بصورت یک حقیقت پذیرفته ایم
اطلاعات و آگاهی هایی که در طول زندگیمون کسب کردیم در ذهن ما بصورت فرمول و کد قرار گرفته و حالا تبدیل به عادت ما شده وتکرار این فرمولها و کدهای ذهنی و تبدیل کردن اونها به عمل و رفتار باعث میشه تجربه در ما شکل بگیره
و تکرار تجربه هایی که با آگاهی انجام دادیم برای ما تبدیل میشن به باور و باورهای ما رو شکل میدن و هماهنگی تجربه و باور تثبیت کننده موضوعات در زندگی ماست
مثلا اگر روزی هوا ابری باشه ما باور و ایمان داریم که با وجود ابری بودن هوا ولی بازم خورشید توی آسمونه
اگر الان چاقیم چون چاقی رو باور کردیم
چطور چاقی رو باور کردیم ؟
ما سالها چاقی و تجربه کردیم ،بخاطرش تحقیر شدیم ،قضاوت شدیم و…….و این هماهنگ شدن این تجربه و باور چاقی ،چاقی رو در ما تثبیت میکنه و چاقی میشه جز جدا نشدنی زندگی ما حتی اگر کمتر بخوریم و بیشتر ورزش کنیم بازم سهم ما فقط چاقیه
حالا بریم سراغ بحث مصرف شیرینی ها
اول باید به چنتا سوال جواب بدم تا برام موضوع باز بشه
سوال اول
رابطه من با شیرینی چطوره ؟
خوب من قبلا متناسب بودم و اصلا علاقه ای به شیرینی جات نداشتم و به ندرت پیش میومد من چیز شیرین بخورم چون بعد مصرفش دلم و میزد و تهوع میگرفتم این داستان مختص مصرف شیرینی جات نبود و کلا من تمایلات متفاوتی نسبت به دور و بری های خودم داشتم و همه بهم میگفتن تو خیلی بد غذا هستی
اصلا حاضر بودم گرسنه بمونم، ولی چیزی که دوست ندارم و نخورم و بسیار اندام زیبایی هم داشتم و قدرت و اعتماد به نفس بالایی هم داشتم مثلا من یادم نمیاد هرگز هیچ مدلی از انواع کوکو یا خوراک و خورده باشم یا حتی قورمه سبزی که همه عاشقشن ،من لب نمیزدم ؛
اما زمانی که روند چاقی من شروع شد تمایلات من هم تغییر کردن دیگه من تقریبا همه چیز خوار شده بودم از بس جلوی خانواده شوهرم رودربایستی داشتم و از خجالت نمیگفتم دوست ندارم و همیشه مادر شوهرم میگفت عروس من خانمه سنگم جلوش بزارم ،میخوره، بدون غر زدن و تشکر میکنه
و همین تغییرات تمایلات من یواش یواش من و به سمت چاقی هدایت کرد
حالا من عاشق طعم شیرین بودم یعنی شیرینی میدیدم محال بود نخورم و همیشه توی کیفم خوراکی شیرین داشتم و میگفتم من قند و فشارم میفته و باید همش چیز شیرین بخورم و این و برای خودم در اثر تکرار تبدیل کرده بودم به باور به حدی که اگر چند ساعتی میگذشت و من چیز شیرین مصرف نمیکردم ضربان قلبم بالا میرفت سرم گیج میرفت و حالت غش بهم دست میداد
سوال دوم
احساس من از مصرف شیرینی چطور است ؟
من از وقتی چاق شدم با اینکه عاشق شیرینی هستم اما بعد مصرفش دچار احساس بد میشدم و خودم و تحقیر میکردم که ببین مثلا رژیمی این همه نمیخوری بخاطر رژیم یهو فشارت میفته کلی چیز شیرین میخوری فشارت درست بشه
و کلا کلافه بودم ولی این کلافگی باعث عدم مصرف من نمیشد و من همچنان شیرینی جات مصرف میکردم و همیشه هم ترس از چاقتر شدن توسط شیرینیجات در من وجود داشت
سوال سوم
مقدار مصرف شیرینی من چقدر است ؟
باید بگم خیلی زیاد مخصوصا وقتی به سندرم ماهانم نزدیک میشدم اصلا انگار من میشدم آهنربا و شیرینی جات میشدن اجسام آهنی که من مدام اونها رو سمت خودم جذب میکردم و تا کلی شیرینی نمیخوردم ذهنم آروم نمیشد
سوال چهارم
علاقه من به طعم شیرینی است یا تنوع خوراکی های شیرین؟
خوب من متاسفانه هم به طعم شیرین علاقه داشتم هم به تنوع آن
یعنی وقتی برای خرید شیرینی به قنادی میرفتم از انواع طعمها میخریدم و همه را هم در مقدار زیاد مصرف میکردم
حتی در خرید آبنبات هم من طعم های مختلف میخریدم و باز هم به مقدار زیاد مصرف میکردم
به نظرم علاقه من به شیرینی جات فقط میتوانست نوعی اعتیاد باشد که من در اثر تکرار به آن مبتلا شده بودم و هر بار هم میگفتم من نمیتوانم جلوی خودم را بگیرم و بی رویه مصرف میکردم
سوال پنجم
آموزشهای لاغری با ذهن چقدر در تمایلات من تغییر ایجاد کرده ؟
به شکرانه خداوند هدایتگرم در مدت حضورم در مسیر تناسب فکری تمایلات من تغییرات زیادی داشته و حتی من توانستم سندرم ماهانه ام را به خوبی به کمک روشهای ذهنی درمان کنم و تمایلم به مصرف انواع شیرینی جات بسیار تغییر کرده
انگار من قدرت را در دست دارم نه خوراکی ها نه شیرینی ها
گویا تازه به خودشناسی رسیده ام و به اهمیت خودم و انتخابهایم آگاه شده ام
الان من هستم که انتخاب میکنم کی و کجا چطور بخورم نه نوع غذا و تنوع و مقدارش
و اگر اینها نشانه ی درست بودن مسیر نیست پس چیست؟
دیگر نجواهای ذهنی من ضعیف شده اند و من فرمولهای غلط را یکی یکی به یاری خداوند و استاد روشن بیانم شناسایی و رفع میکنم و چقدر احساس آرامش و قدرت و اعتماد به نفسم زیاد شده
من یاد گرفتم چیزی در جهان وجود نداره که قابل دستیابی نباشه اگر من چیزی و ندارم چون خودم نخواستم داشته باشم این ضعف من و نشون میده که دنبال کسب خواسته هام نرفتم نه نقص جهان هستی رو
اگر چاقم چون خودم تجربه اش و تکرار کردم و لاغری و یاد نگرفتم
خدایا ازت خواهان اینم که به من توان بالاتری بدی تا بتونم مثل متناسبها فکر کنم مثل متناسبها رفتار کنم و لاغر و متناسب باشم
خدایا ازت میخوام تمایلات من و در جهت پیشرفت انسانیتم هر روز بهتر کنی
خدایا دوست ندارم مقام والای انسانی خودم و که تو بهم عطا کردی با تکرار رفتارهای غلط و قبول باورهای اشتباه خدشه دار کنم
خدایا پناهم باش و پناه تمام دوستان همگامم
خدایا قدرتی بده تا افکار و رفتارم و تغییر بدم و جسمم به سمت طبیعت خودش سلامتی و لاغری برگرده
الهی به امید تو
به نام خداوند مهربان سلام خدمت استاد گرامی و دوستان عزیز. لاغری با ذهن به این صورت هست که ما به طور مستمر آموزش میبینیم و هر آنچه را که یاد میگیریم در زندگی روز مره ی خود به کار میبریم به این ترتیب به تدریج طرز فکر ما نسبت به مواد غذایی و عوامل چاقی اصلاح میشود و جسم ما متناسب میشود هیچ سختی در این راه وجود ندارد . به صورت آهسته وپیوسته و با آرامش و لذت این مسیر طی میشود و نتیجه ای فوق العاده رخ میدهد. تکرار آموخته ها وعمل کردن به آنها راه رسیدن به لاغریست. وقتی آگاهی در ذهن ما ثبت میشود و ما به اون عمل میکنیم یعنی اون آگاهی رو به صورت عملی در زندگیمون داریم تجربه میکنیم و این تجربه ی عملی تبدیل به باور میشه وما به این طریق به چاقی رسیدیم ما با روانمون وجسممون همه جوره چاقی رو تجربه وباور کردیم و هر روز چاق و چاقتر شدیم . باید با احساس خوب و آرامش از ایمان به درستی راه در تمام مسیر به جلو حرکت کنیم .خوشبختانه من عادت به خوردن شیرینی ندارم و خیلی فکر میکنم به این که نگرشم راجع به شیرینی خوردن چیه؟ آیا شیرینی خوردن منو چاق میکنه؟ نمیدونم چی جواب بدم.من شیرینی رو دوست دارم و اگه تو خونه شیرینی یا شکلات از انواعی که دوست دارم باشه زیاد میخورم ولی اصراری به خریدن ندارم بعضی وقتها هوس میکنم شکلات اونم کاکائویی بخورم یا شکلات تلخ رو خیلی دوست دارم و قبلا اگه تو خونه بود بیشترشو میخوردم اما هیچ فکری راجع بهش نمیکردم ولی الان انگار همیشه سیرم ومیل به هیچ چیز ندارم اما چرا هنوز میل به خوردن چیپس و پفک در من هست چون قبلا هم خیلی این دو خوراکی رو دوست داشتم افکار چاق کننده ی من بیشتر مربوط به غذاها است و با آموختن مطالب سایت اصلا هوس نمیکنم و باید بگم که دیر به دیر گرسنه ام میشه و حتی وقتی گرسنه ام میشه دلم نمیخاد غذا بخورم اصلا ولع ندارم فکر میکنم اگه همین طور پیش برم دیگه نیاز به غذا نداشته باشم!!! هنوز خودم در جسمم تغییر نمیبینم اما احساس لاغری دارم اطرافیان هم میگن انگار لاغر شدی خیلی خوشحالم انگار فرمولهای ذهنیم دارن تغییر میکنن. بین نگرشهای ما و عادتهامون رابطه ی مستقیم وجود داره. نگرشها وباور های ما رفتارها و واکنشهای مارو در زندگیمون تعیین میکنن راجع به هر موضوعی هر فکری داشته باشیم در رفتارمون نشون خواهیم داد و من در این گام آموختم که اگر ما میتونیم روابط خودمون رو با مواد غذایی با استفاده از اصلاح نگرشها درست کنیم پس میتونیم رابطه خودمون رو با افراد دیگه هم درست کنیم.و بدونیم که لاغری در ذهن و جسم ما هست ما داریمش ، فقط چاقی رو هم داریم که حالا چاقی رو بیرون میکنیم نکته ی دیگه این هست که ما باید در رفتار متناسبها دقیق بشویم و از هر لحاظ رفتارهای اونها رو بررسی کنیم.من عادت غذایی خاصی ندارم فقط در وعده های غذایی احساس میکنم که زیاد میخورم والبته فرمول چاق کننده ی قوی در ذهن من چاق شدن در دوران بارداری بود و چاق شدن های من هم در این دوران بود دومین فرمول افزایش سن بود و بعدی ارثی بودن هست که با تکرار فرمول های صحیح به لطف خدا دارن تغییر میکنن .از شما خیلی ممنونم که با صداقت ومهربانی تمام این سایت رو ایجاد کردین تا انسانهای بیشماری از طریق این سایت به خوشبختی برسن
سلام استاد
چقدر خوشحالم که دراین مسیر هستم و تنوانستم فایل به این مهمی را یاد بگیرم که این مشکل همیشگی من بود که چرا نمیتوانم دربرابر شیرینی مقاومت کنم و آن را نخوردم خودم را دوباره سرزنش نکنم من با اینکه دیابت دارم به خودم میگفتم چون خون بدن من شیرینی داره پس یک چیز عادی است که من تمایل به خوردن شیرینی دارم چه باور اشتباهی بوده این تا حالا و خیلی از افرادیکه دیابت دارند براین باورند و خواستن شیرینی را یک امر طبیعی میدانند
ما باید این فایل را به خوبی درک کنیم تا بتوانیم به سوالات ذهن پاسخ مثبت بدهیم
1- چه مقدار شیرینی مصرف کنیم ؟ چه حسی نسبت به خوردن شیرینی داریم ؟ آیا نوع و شکلهای متفاوت در شیرینی من را بیشتر ترغیب به خوردن بیشتر میکند ؟ به چه مزه ای از شیرینی جات ما واکنش بیشتری داریم برای خوردن ؟
و چقدر درمورد اینکه من نمیتوانم جلوی خوردم را بگیرم وقتی شیرینی میبینم را با مثال آیا من با دوست داشتن پول چه رفتاری انجام میدهم ؟ درهنگام مشاهده مقدار زیادی پول درمنزل پدرو مادر و اقوام ان را به صورت شفاف بیان کردید شما درآن لحظه حق انتخاب دارید و با توجه به فرمولهای ذهنی که برداشتن پول حق الناس و حرام است ازاین کار صرفنظر میکنید ولی برای خوردن شیرینی حق انتخاب را ازخودمان میگیریم و آن را به شیرنی میدهیم و چقدر این بیرحمانه است و ضرربه بدن خودمان میرساندیم و ازآن غافل بودیم و آن را حق الناس نمیدانستیم و بیشتر خوردن را حق طبیعی خودمان می دانستیم چون هیکل بزرگتری داریم پس باید بیشتر بخوریم
سلام ممنون بابت این فایل عالی .
ترک عادت شیرینی خوردن چه علتی داره ؟
آیا علتش اینه که قدرت چاق کنندگی به شیرینی میدیم ؟
یا از عادت شیرینی خوردن دلزده شدیم و میخوایم ترکش کنیم ؟
علتی ترک ما باید به خاطر اعتیاد شیرینی باشه .
وگرنه یک انسان لاغر هم ممکنه شیرینی دوس داشته باشه و بخوره ولی دلش بخواد اعتیاد به شیرینی رو تغییر بده .
از طرفی علت ترک شیرینی برای فرد لاغر مضر بودن شیرینی هست . این باور هم یه باور اشتباهه
در حالیکه به نظر من اگه هر کی بخواد شیرینی رو ترک کنه یا به علت باور چاق کردن شیرینیه یا باور مضر بودن که هر دو این ترکها منشاءش اشتباهه . و قدرت رو دست غذا دادیم .
شیرینی نخوردن درست مثل باور ورزش کردنه .
چطور باور کردیم ورزش کردن تاثیری در لاغری نداره
همونطورم باور باید کنیم نخوردن شیرینی تاثیری در لاغری نداره .
پس علت ترک عادت شیرینی خوردن چی می تونه باشه . چرا ما میخوایم شیرینی خوردن رو ترک کنیم ؟
چون دیگه ازش لذتی نمیبریم ؟ خب اگه خوردنش لذت نبریم نمیخوریم به همین راحتی .
حتی کسی که هزار تا شیرینی میخوره باز وقتی میخواد بخوره خاطره لذت خوردن شیرینی میاد تو سرش و با وجود سیری بازم میخوره .
پس خاطره ی لذت شیرینی رو باید ترک کرد .
اصلا علت خوردن شیرینی چیه ؟ چرا ما از خوردنش لذت میبریم .
وقتی ما میدونیم این ماییم که انتخاب می کنیم . چرا باید انتخابمون بر اساس لذت شیرینی باشه .
به نظر من ما شیرینی خوردن رو هم باید مثل انسانهای لاغر کنیم .
انسان لاغر یا شیرینی نمیخوره اگه بخوره زیاده روی نمی کنه . میگه یکی بسه بقیه اشم همین مزه رو میده .
ولی انسان چاق در خوردن شیرینی معمولا زیاده روی می کنه چون اون رو بر اساس لذت و محدودیت و ترس می خوره . بعضی از انسانهای لاغر هم که زیاده روی می کنند فقط بر اساس فرمول لذت میخورن .
انسان چاق میخواد لذت ببره ولی چون محدودیت و ترس هم همراه لذت داره برای فرار از این محدودیت و ترس لذتش رو هی بیشتر می کنه .
یعنی انسان لاغر چون نمیترسه و فقط بر اساس فرمول لذت عمل میکنه لذت یه جایی تموم میشه و اون دیگه نمیخوره ولی انسان چاق تا لذتش کم میشه اون رو با ترس و محدودیت آب میده و برای فرار از رنج ترس و محدودیت دوباره لذت شیرینی و خاطره ی شیرینی رو برای خودش زنده می کنه . پس برای فرار از ترس و رنج محدودیت دوباره میخوره . یعنی انسان چاق از چند تا فرمول استفاده می کنه .
در حالیکه انسان لاغر موقع خوردن شیرینی معمولا زود سیر میشه و ترس نداره و شیرینی دلشو میزنه و دیگه خودش نمیخواد که بخوره .
ما عادت شیرینی خوردن رو باید بر اساس شخصیت لاغرمون کنیم .
من دیروز که رفتم خونه ی مادر بزرگم و دو تا از عموهام از همه ی شیرینی ها که تعارف کردن نخوردم . اصلا میلی هم نداشتم و میوه هم فقط یه مدل خوردم .
جلوم همه چی بود ولی خیلی زیاده روی نکردم . آجیل هم خیلی زیاده روی نکردم .
شام هم نخوردم .
امروزم که فعلا خونه هستیم و جایی نرفتیم
چه خوب وقتی من به این فایل رسیدم .
زمانی که شیرینی خوردن معمولا زیادتر از وقتای دیگه است و من با این تمرین یاد گرفتم مثل یک انسان متناسب شیرینی بخورم نه مثل یک انسان چاق .
کلا همه کارام رو باید مثل لاغرا کنم . من در مسیر لاغری هستم . پس باید کارایی انجام بدم که حس لاغری بهم بده و از فرمولهایی استفاده کنم که افراد لاغر استفاده می کنند .
من خودمواز شیرینی قط ب خاطر خاطره یادفقط ب خاطر لذت نمیخوردم بلکه ب خاطر فرار میخوردم فرار از احساساتی ک تجربه میکنم دعوا میکردم یا خیلی شرایط احساسی نرمالی نداشتم انگار یکی مدام ب من میگفت شیرینی یادمه یبار اونقدر خوردم ک الانم اون شیرینی میبینم حالم بد میشه تا سه روز مریض شدم اینجوری میکردم ک میرفتم شیرینی میگرفتم و میخوردم همشو با اینک لذتی نمیبردم فقط برای خفه کردن صدای ذهنم میخوردم بلکه خاموش شه و من یکم حالم خوب شه اما امروز ک پیراشکی دیدم دست یکی و گفتم کجا میفروشن منم بگیرم جلوی مغازش ک رسیدم اصلا دلم نخواست حتی بامیه ک من عاشقشم عاشق پیراشکی ام دیدم ولی نگرفتم اصلا دلم نخواست حتی اومدم نونوایی نون بخرم اونجام پیراشکی تنوری اینا بود دیدم اما دلمنخواست بخرم بدون هیچ زوری قبلا کلی زوری میگفتم نگیرم میگرفتم و میخوردم اما الان ب راحترین شکل ممکن فریبا ییک اینها هیچ کدوم از زیر دستش نمیرف نگرف من از روی این باور ک چاق کننده هس نبود ک نگرفتم یا نخوردم بلکه اصلا نیازی نداشتم بگیرم با اینک خسته یکم هم از لحاط احساسی مثبت نبودم
چن من خودمو میبینم و این دیدن اون نیاز من رو پر میکنه و راضی میکنه انگار اون صدای ذهن صدای درون خودم بود ک فریاد میکشید ک من بیبینمش اما من با خوردن شیرینی پنبه میکردم تو گوشم وب زور سرکوبش میکردم درون من انتطار انچنانی نداشت فقط طالب دیده شدن ودرک شدم از سمت خودم بود ولی من اینهارو از اطرافیانم میخواستم واونهارو مقصر حال بدم میدونستم مقصر حسهام
درحالی همه اونهارووخودم برا خودم باید میکردم
همین فریبا
بعد اومدن خونه همون حس بد اومد بهم عداب وجدان داد ک نباید فلان کارو میکردی فلان میشه و من رفتم و ی پیاله شله زرد و شیربرنج خوردم
وبعد نشستم با خودم حرف زدم خودمو دیدم وبخشیدم رها کردم تموم وجود من همین دیده شدن و بخشش رو از من میخواست و باعث شد من تا الان شب حسمعالی باشه رابطم عالی باشه با فرزندم با همسرم با خودم
من پذیرفتم ک اشتباه کردم و بخشیدم
سلام بر هم میسران برای یافتن اگهی درست وچگوه عمل کردن به این اگاهی وبهتر نتیجه گرفتن در این مسیر
هر چیزی که در این دوره باسختی وناراحتی انجامبشه درست نبوده ویی جای کار مشکل داره یا اون بخش درست متو حه نشدیم یا عمل نکردیم وفتی من روز اول گام ۳۵ وارد چاش من این نخودم شدم دوتا یا۳ فایل اول برام کنک بود چرا چون درک درست نداشتم ازمطالب با تکرارکردن فهمیدم موضوع رو اشتباهی متوجه شدم بعدازناون استار کار ذهه شد
اموزش با ارامش واحساس خوب نشانه درست انجام شدن دوره است
شیرنی برای افرادچاق به دوصورت هست بعضی عاشق واقیعی شیرنبی هستم وجون دلشون شیرنی وعشقش شیرنی هست با دیدنش دیگه هوش هواسشون نیست به قدر میل میکن که خودشون وحالشون وحسسون بعداز خوردن خراب هست ولی عده دیگه که خیلی کم هست شیرنی دوست ندارن من با کمال تعجب جز ابن گروه کم هستم باخوردن شیرنی طمع دهانم عوض میشه واین طمع دوست ندارم حاضر شیرنی نخورم واین طمع دهانم من رو اذیت نکنه
دوسال قبل کل خانواده من نفریباهم کرونا گرفتیم همه ازتخلی دهان شکایت داشتن وابراز میکردن که چقدر دهنشون تلخ هست ومن طمع شیرن دهانم غذابم میداد بخاط اینکه دهان شیرین نباشه نمک میخوردم نمدونم چراوبقیه شکر توی دهنشون میریختن تا مزه تلخ کمتر بشه توکل فامیل من فقط این مدلی کرونا رو تجربه کردم جهنمی بود برام چون شیرنی دوست نداشتم ودهن مزه شیرنی میداد
تویی دروه اموزش لاغریی با ذهن ما اگاهیمون زیاد میشه اول تو افکار ودر ذهن انجام میشه بعد در رفتار وعمل کردمون ودر اخر در جسم ولاغریی اتفاق میفته با عمل کردن درست تجربه هم بهش اضافه میشه تکرار تجربه درست درما ایجا باور میکنه به اون اموزشی که دیدم
اگاهی زیاد + افکار + رفتار + تکرارعمل کردن درست + تجربه
+ باور = اموزش واگاهی در لاغریی با ذهن
اگاهی + سعی در عمل کردن + تجربه + توانایی + باور = متناسب شدن یا لاغریی
افراد چاق علاقه به شیرنی وهر نوع شیرنی دوست داشتم واعتیاد به شیرنی دارنوتعدا د زیاد ولی افراد متاسب شیرنی دوست دارن یی نوع خاص
افراد چاق هم با دیدن وخوردن وزیاد خوردن شیرنی اول ترس وبعد احساس نگرانی از خوردن شیرنی دارن ولی برعگس افراد متناسب هیچ یک از اینهارو ندارن اگه شیرنی دوست داشته باشن در دوست داشتنشون تنوع ندارن ولی افراد چاق هم دوست دارن وهم تنوع دارن اینجا ی کارمشکل ایجاد میکنه چون علاقه فقط نیست تنوع بهش اضافه شده کار رو سخت میکنه
علاقه + میزان شیرنی + تنوع شیرنی کمتر = افراد متاسب
علاقه +عاشق شیرنی + تعداد تنوع زیاد در شیرنی + تعداد زیاد خوردن شیرنی = افراد چاق
ما د برخورد با پول وجواهرا یا طلای دیگران در خودمون ابن داریم که ماحق دست زدن به مال دیگران نداریم واین کار رو اشتباه وگناه میدونیم اما در برخورد با شیرنی این رو فکر نداریم واون اکه مال دیگران هم باشه میل میکنیم ما بایددر هنگام مصرف به این فکر کنم ما برده شیرنی نیستیم اون نباید مارو به خوردن دستور بده این ما هستبم که خودمون رو از خوردن شیرنی منع میکنیم نه شیرنی به ما دستور مصرف بده
اول باید فرمولشو در ذهن ایجاد کنیم بعد هرس ولع خوردن شیرنی رو یاد بگیرم چطور مصرف کنیم تا با نتیجه بهتر برسیم
حالا که یادگرفتیم دیگه اگه درست انجا م خطامون خیلی بیشتر است چون اگاهی داریم انجام ندیم ابن دیگه بی رحمانه برخورد کردن با خودمون است تویی خرید معاملات روابط صدمه خوردیم اگه خرید کرون حساب میکنه دفعه بعدی از اون خرید میکنیم حتی اعتراض به کشورهایی دیگه وضعیت دیگران وبی فکری برای خودمون است اگه بدون خطا کجا وکاری برای بهبود انجا ندیم خطای ما دبکه خیلی بزرکتر است تا مرک حاضر بیش بره ولی از خوردن شیرنی نمیتونه جلوی خودش بگیره د بی رحم نباشم وبرای خودمون سختبگیر باشیم جان ماعزیز است بی توجی برای بدن نشانه ناتوانی ماست اهل قضاوت ودلسوزی هستیم به فکر خودمان باشیم
شعار سر میدم لاغر شدن اسانترین کار دنیاست
لاغر مهمترین موضوع زندگی است چون
هر چیز که ما در زندگی نداریم این ضعف ماست ما باید تلاش کنیم اگاهی یاد بکیرم تویی این مرحله انجامش بدیم واگه درست انجام ندیم یاید خودمون ملامت کنیم که دانش داریم عمل کننده نیستیم یاد گرفتیم عمل نمکنیم این کارمثل زنبور بی عسل است کندو هست زنبو هست ولی عسلی نیست
ا ز قدیم کفتن کار رو کی کرد اون که تمام کرد افرادی که عمل نکننده نباشه کارو ناتمام گذاشتن انتظار زمان وفتهمه وهمه رو تباه کردن ونتیجه نمی گیرن وبا دین افرادی که نتبجه میگیرن توی گروه به خودشون وهمه میگن چطو ر اون نتیجه گرفت من نگرفتم من حتی ار خونه تکانی عید گذاشتم تا کامل یاد بگیرم چیزی که برای اون خانم ترک زبان باشی اردبیلی باشی که تمیز خوته حکم زن بودن داره ونه چیز ی دیگه من سنت شکنی کردم وامسال الویتم خودم هست تمام من شب روز شده آموزش ذهنی توخواب تویی بیداری وتویی فکرم همش دارم یاد گیری رو تکرار میکنم ودر من داره اتفاق میفته چون دارم به خودم رحم میکنم من خودم نابود کردم باید درستش کنم این دیگ اگه درس نشه نشون میده من نمیخوام تغییر کنم به خودم ثابت بشه که میشه وشده همه دوره برام حکم راه نجات هست اگه دیگران با این دید بیان انشالله نتیجه بگیرن خداوند کمک کنه متهم نتیجه بگیرم به امید خدا
یا حق حق نگدارتون
“به نام خدایی که همیشه بوده ،هست و خواهد بود”
درود به شما هم مسیران لاغری و استاد گرامی ؛
گام پنجاه و هفتم : تغییر عادت شیرینی خوردن ؛
امروز جمعه ۱۲ اسفند ۱۴۰۱ به لطف خدا ، گام پنجاه و هفتم را برداشتم ، خدایا شکرت .
عادت شیرینی خوردن یکی از رفتارهای پرکاربرد و مشترک در بین افراد چاق است که تغییر آن تاثیر فراوانی در کسب نتیجه ی عالی در مسیر شگفتی ساز شدن دارد.بسیاری از افراد چاق عادت شیرینی خوردن از رفتارهای پر تکرار آنها می باشد.ما باید به این نکته توجه داشته باشیم که شیرینی ها قدرت چاق کنندگی ندارند بلکه از این بابت که عادت شیرینی خوردن به راحتی در ذهن ما نهادینه می شود و به یک عادت تکرار شونده در ذهن ما تبدیل می شود باید به آن توجه و دقت کرد.تقریبا همه ی ما افراد چاق این باور ذهنی را داشتیم یا داریم که شیرینی خوردن باعث چاقی و اضافه وزن می شود و هرگاه که شیرینی می خوریم دچار عذاب وجدان می شویم .ولی این یک باور نادرست در ذهن ما می باشد .در این قسمت می خواهم با توجه به گفته های استاد توضیح دهم که باور چگونه در ما ایجاد می شود و به وجود می آید ؟! آموزش ذهن فقط و فقط با تکرار و ملایمت و عمل کردن به آموزش هاست که انجام می شود .وقتی ما چیزی را یاد می گیریم به هر حال یک آگاهی به ما داده می شود و این آگاهی در ذهن ما ثبت می شود و وقتی ما سعی می کنیم به آن عمل کنیم این آگاهی برای ما تجربه ای را به وجود می آورد و این تجربه تبدیل می شود به تایید و باور ما به آگاهی که کسب و دریافت کرده ایم .باور به همین شکل در ما ایجاد می شود .در این جا باید بیان کنم که آگاهی با تبدیل شدن به عمل می شود تجربه .تجربه برابر است با آگاهی که دریافت کرده ایم و همان می شود باور ما.همه ی ما افراد چاق تجربه ی باور کردن چاقی را داریم مثلا با تنگ شدن لباس ها ،تغییر جسم به چاقی و … .یادگیری و به کار گیری اصول لاغری با ذهن باید استمرار داشته باشد ، چون خاطرات و فرمول های چاق کننده به مرور خود نمایی می کنند و باید آنها را کشف و اصلاح کنیم .تغییر عادت ها فرآیندی است که نیاز به استمرار دارد ، همانگونه که یک عادت سالها تکرار می شود و فرمول آن در ذهن ما تثبیت شده است ، برای اصلاح و تغییر آن باید استمرار داشته باشیم .در آموزش های لاغری با ذهن با انجام تمرینات ساده و تاثیر گذار فرمول های ذهن خود را که سبب ایجاد عادت های چاق کننده در ما شده اند را شناسایی و آنها را با فرمول ها و عادت های متناسب کننده جایگزین می کنیم .آموزش ذهنی باید با آرامش و راحتی انجام شود و بدون سر و صدا آن را باید انجام بدهیم.در مورد عادت شیرینی خوردن باید این را بدانیم که در اصل علاقه ی ما به طعم و مزه ی شیرین است نه تنوع شیرینی ها و در واقع یک نوع اعتیاد به مزه ی شیرین داریم و باید بر روی آن کار کنیم .عاشق شیرینی بودن یک فرد متناسب با عاشق شیرینی بودن یک فرد چاق کاملا متفاوت است زیرا استفاده آن ها از مسیر متفاوت است یعنی اندازه و مقدار خوردن آنها کاملا با هم فرق دارد .مثلا یک فرد متناسب عاشق شیرینی در خوردن آن زیاده روی نمی کند و شاید هم نتواند بیشتر از یک شیرینی بخورد اما یک فرد چاق کافی است عاشق خوردن یک نوع خوردنی باشد تا حد ترکیدن و احساس بسیار بدی در جسم و ذهن خود به خوردن ادامه می دهد و این خیلی خیلی ناراحت کننده و زجر آور است که یک فرد چاق نمی تواند رفتار خود را کنترل کند و در واقع در برابر خوردن مثلا خوردن شیرینی هیچ قدرتی ندارد و نمی تواند این تصمیم را بگیرد که به اندازه ی نیاز بدنش بخورد نه تا حد خفگی.با یک مثال می شود این موضوع را بیشتر تحلیل کنیم .همه ی ما اکثرا عاشق پول هستیم و آن را خیلی خیلی دوست داریم اما این دوست داشتن دلیل بر آن نمی شود که ما در هر کجایی پولی را دیدیم آن را برداریم و برای خود نگه داریم چون در ذهن خود تکرار کرده ایم که این کار اشتباهی می باشد و پول متعلق به ما نیست و به کس دیگری تعلق دارد و نمی توانیم این کار را انجام بدهیم .پس چرا ما غذای دیگران را بر می داریم و می خوریم ؟! چون در ذهن خود این باور را داریم که انجام این کار طبیعی است و می توانم آن را به راحتی انجام دهم در صورتی که کاری بسیار نادرست می باشد.در مورد خوردن شیرینی هم باید مانند بر نداشتن آن پول رفتار کنیم یعنی خوردن بیش از حد آن را ، حق خود ندانیم و آن را طبیعی فرض نکنیم .ما باید این هدف را در ذهن خود داشته باشیم که قدرت دست ما باشد ،ما قدرت انتخاب داشته باشیم که باید در برابر شیرینی ها درست رفتار کنیم نه اینکه شیرینی ها برای ما تصمیم بگیرند که چه مقدار بخوریم یا هر چقدر آنها متنوع تر باشند انگار آنها به ما دستور می دهند که باید بیشتر بخوریم و بی چون و چرا از دستور شیرینی ها اطاعت کنیم و شروع کنیم به مصرف زیاد.
نکته : قدرت انتخاب باید دست ما باشد ، ما باید انتخاب کنیم که چه مقداری می خواهیم بخوریم اگر واقعا خود ما برای خودمان مهم تر و با اهمیت تر باشیم .
اگر ما بتوانیم این رابطه را در ذهن خود درست کنیم که آیا من تصمیم گیرنده هستم یا شیرینی ها ؟! گام مهمی در این مسیر و رسیدن به تناسب اندام بر داشته ایم .باید خود ما تصمیم گیرنده باشیم و تابع هیچ نوع ماده ی غذایی نباشیم.وقتی ما نتوانیم رابطه ی خود را با یک ماده ی غذایی درست کنیم چگونه می توانیم روابط بین فردی خود را درست کنیم ؟! تنها کافی است ما افکار خود را تغییر بدهیم و در نتیجه آن رفتار ما نیز تغییر می کند و درست رفتار می کنیم .اگر من چیزی در زندگی ندارم نشان از ضعف من است نه اینکه آن نعمت در جهان هستی وجود ندارد پس باید در رفع ضعف خود کوشا باشم .در موضوع لاغری هم باید برای خودم ارزش قائل باشم و خود را لایق آن بدانم و آگاهی های خود را به تجربه و باور خود تبدیل کنم و این شعارها را برای خودم انتخاب کنم که لاغر شدن آسان ترین کار دنیاست.
لاغر شدن مهم ترین کار من است.
من لایق لاغری و تناسب اندام هستم .
این حق طبیعی و خدادادی من است که متناسب و لاغر باشم.
من ایمان دارم که با استفاده از آموزش های لاغری با ذهن ما می توانیم به راحتی رویای متناسب شدن خود را خلق کنیم .
“یا حق ”
به نام خدای یگانه
در مورد عادتهای غذای که تکرار کردنش باعث چاقی می شود عادت به خوردن شیرینی جات می باشد.شیرینی مختص به یک نوع شیرینی گفته نمی شود بلکه هر نوع غذا یا تنقلات که به نوعی در آن قند یا شکر ب کار رفته شیرینی گفته می شود؛از قند معمولی گرفته،چایی شیرین،انواع و اقسام نوشیدنیهای شیرین،انواع دلستر انواع رانیهاانواع نوشابه ها شربتها،شیرینیجات قنادی،بیسکوییتها،انواع شیرینیجات محلی مخصوص هر شخص،خرما،کش مش،عسل،انواع حلوا انواع مربا،انواع کیکهاوشرینی ها انواع و اقسام شکلاتهای مختلف که در مغازه ها و سوپر مارکتها به وفور یافت می شود،پس می بینیم طیف متنوع و وسیعی از شیرینی جات را در بر می گیرند.
اگر کسی عادت به شیرینی خوردن دارد یا ب عبارتی معتاد به شیرینی باشد در واقع عادت به یک مورد شیرینی ندارد بلکه هر نوع ماده شیرینی باشد دوست دارد ودر واقع از طعم شیرین لذت می برد.که شامل هر نوع شیرینی جاتی می باشد.
مثلا من خودم چن سال پیش دقیق یادم نمیآید واکنشم نسبت به شیرینی چگونه بود ولی این را می دانم که همیشه عذاب وجدان وحس بدی داشتم از خوردنش و چون ما خیلی شیرینی نمی خریدیم و شیرینی خریدنمان فقط ب یک مراسم تولدی چیزی یا عید اختصاص داده می شد. ومن فقط عیدها واقعا در حد همون روز اول ودوم و فوقش سوم عید شیرینی خوردن من شروع می شد روزی چن عدد می خوردم و اوج شیرینی خوردن من به نظرم همین دو سه روز عید بود وتا آخر سال دیگه نه.ومن برای عید خیلی احساس بدی داشتم ازین موضوع وب هیچ عنوان دلم نمی خواست شیرینی بخریم.
چون واقعا مثل افراد متناسب حس خویی از خوردنش نداشتم یعنی اون لذتی که افراد متناسب از خوردن شیرینی می بردند من نداشتم.ولی الاان این چن ساله به نظرم اینقدر مشغول رژیم گرفتن بودم که دیگه ذائقه ام نسبت ب شیرینی تقریبا تغییر کرده.
خوب ما عادت به خوردن شیرینی هر روز یا قبل غذا بعدغذا یا اینکه حتما حتما همراه چای بخوریم نداشتیم وبا وجود این من وزنم خیلی بالا رفته وقتی فکر می کنم اگه واقعا عادت خوردن به شیرینی سر ساعت خاصی یا همراه چای داشتیم که دیگه فکر نکنم از شدت چاقی زنده می موندم منظورم تو این سالها تا قبل عمل جراحیم تا همین الاان هم شیرینی هم غذاهای فست فود هم چربی جات من خیلی رعایت می کردم.خوب حالا یا می ترسیدم از خوردنش یا هر چی خلاصه خیلی رعایت می کردم.
خوب اخرین دکتری که رفته بودم بهم گفته بودتو حق حتی خوردن یک دونه کش مش نداری واگر رژیم نگیری تا چن وقت دیگه می میری ومن واقعا ترسیده بودم حتی یک خرما با ترس و لرز می خوردم مربا می خواستم بخورم خیلی با ترس می خوردم چون می دونستم نباید بخورم.
ولی الان مقدار خیلی زیادی از ترسم ریخته ولی حالا بیشتر شیرینی جاتی که شیرینی کمی دارند مثل بیسکوییتهای کم شیرین یا کیکهای که شیرینی کمی دارند دوست دارم مثلا از حلوا و عسل ومرباهای که خیلی شیرین هستند به شدت بدم میآید مثلا داخل خورشت دلم نمیخواهد چاشنی بزنم دوست دارم ترش باشه ولی خانواده ام دوست دارند شیرین باشه.
مثلا خواهر من که یک فرد متناسب هست خیلی عاشق طعم شیرین هست خیلی راحت هرنوع حلوا عسل و مربا رو می خوره و هر نوع ماده شیرینی تقریبا دوست داره ولی من الان نه،چون مقداری ذائقه ام تغییر کرده والان هم واکنش من به شیرینی دیگه تقریبا شبیه خواهرم هست.مثلا استاد فرمودند:اگر شما جایی رفتین پولی دیدین ایا بر می دارین؟خوب خیر بر نمی داریم؛خوب واکنش ما به شیرینی و هر مواد غذای هم باید همین طور باشه.مثلا من نوشابه یا دلستر دوست دارم ولی اصلا عادت غذاییمون نیست مثلا گاهی اوقات بخریم من مقداری مصرف می کنم.
مثلا من اشپزخانه داخل کابینت شکلات و بیسکویت دیدم واون لحظه تحت تاثیر بینایی قرار نگرفتم هم اینکه ازون شکلات خوشم نمیومد هم اینکه چون بيسکوئيت خواهرم خریده بود گفتم مال خواهرم است ومن به اون دست نمی زنم واگر غروب اجازه داد با چایی می خوریم وهم اینکه اون لحظه اصلادلم نخواست که بخورم.
مثلا در مورد مثلا شیرینی خامه ای تقریبا اگه بزرگ باشه خواهر من دو یا سه تا می خوره ومن الان حتی کمتر از خواهرم می تونم بخورم همون یکی برام کافیه شاید کمی بیشتر پس من الان واکنشم به شیرینی جات اگه هم بد بوده باشه الان خیلی عالی شده،اگه قبلا از روی ترس می خوردم یا نمی خوردم ولی الان دقیقا با اختیار خودم با میل خودم یا می خورم یا نمی خورم.
سلام استاد گرامی و دوستان هم مسیر
امیدوارم حالتون خوب خوب باشه
من خودم این عادت شیرینی خوردن رو همیشه داشتم یعنی قبلا میگفتم من این عادت رو از خانواده ی پدریم به ارث بردیم و پدرم ، عموم و بقیه شون عاشق شیرینی خوردن بودن و همیشه چند نوع شیرینی از قنادی میگرفتن ، غیر از این همیشه خرما و کشمش هم داشتیم،
ولی اون زمان که پدرم زنده بودن همیشه خواهش میکردم میگفتم توروخدا یک نوع بخرید چون من نمیتونم خودم رو کنترل کنم و دوست دارم از همه ی نوع ها بخورم و عذاب وجدان میگرفتم یا اینکه به داداشم ویگفتم بیا با هم هر کدوم رو نصف کنیم که چند نوع خورده باشیم و نصف هم بخوریم که جمعش کمتر بشه :))
خلاصه همیشه این عادت علاقه به شیرینیجات رو اعصابم بود.
اوایل که ازدواج کرده بودم میترسیدم به همسرم بگم چقدر شیرینی دوست دارم، چند ماه گذشت، یه بار که رفتیم بستنی بخریم یه جوری زل زده بودم به اون شیرینی خامه ای که همسرم گفت چیه دوست داری بخریم گفتم نه نمی خریم ، بعد بازم نگاش میکردم خیلی برام سخت بود اون نه گفتن، باز گفتم خوب بخریم ،گفت باشه تو خونه گفتم من با چایی دوست دارم، موقع خوردن اونقدر لذت میبردم که متوجه شد گفت مگه شیرینی دوست داری گفتم نمیخواستم بگم من عاشق شیرینی هستم ، چون گفتم شاید دیگه همیشه بخریش ،
همین شد استارت شیرینی خریدنمون،
همسرم قبلا هیچ وقت شیرینی نخریده بود ،
ولی کن یادش دادم ولی اون همچنان متناسب هستش و همون وزن ۷سال قبل رو داره .
ولی همیشه میگه من علاقه ای ندارم شیرینی رو همراه چای بخورم .
زن برادرم هم که متناسب هست و همیشه بوده ،
دقت میکنم در رفتارهاش ، خیلی جالبه ، خیلی وقتها که میگه گشنه م نیست اصلا تو تعارف گیر نمیکنه ، گشنه ش نباشه نمیخوره ، یا مثلا شام خورده باشه بیاد خونمون ، هر چند بهش اصرار کنی بگی یه ذره از غذای ما هم بچش،
امکان نداره بخوره میگه شام خوردم نمی تونم ،
در حالی که مثلا داداشم هیچ فرقی نداره واسش شام خورده باشه یا نه هر چیزی که باشه حتما میخوره و اصلا توجهی به سیری و گشنگی شکمش نداره،
با چشمش ،گوشش،بینیش و لمسش تحریک به خوردن مواد غذایی میشه .
مثلا زن برادرم میگه اگه شیرینی رو با چایی بخورم چون چایی گرمه ، بوی تخم مرغ شیرینی پخش میشه تو دهنم اذیت میشم ، هیچ وقت با هم نمیخوره .
یه چیزی یادم اومد ، دوران دانشجویی بودم ، یکی از دوستام ازدواج کرد ، یه روز با دوستان رفتیم خونشون ، خودش متناسب بود ، همراه چای حداقل ۸ نوع از شیرینیجات غیر از شیرینی قنادی گذاشت ،
خیلی برام جالب بود ، گفتم مگه میشه آدم اون همه شیرینی رو بتونه بدون اینکه مدام نجواهای ذهنی بگه برو بیار بخور ، حالا این نوعش حال میده ، بعد غذا یه نوع دیگه ، موقع فیلم مثلا پاستیل یا … خلاصه برای من که ذهن چاقی داشتم اصلا غیر ممکن بود ،
یا مثلا برای مربا هم میگفتم نباید باشه اگه باشه زیاده روی میکنم.
ولی الان با نوشتن دیدگاهم متوجه شدم تغییر کردم
باید اون تغییرات مون رو ببینیم متوجه بشیم یادآوری کنیم به خودمون که عوض شدیم ،
من واقعا تغییر کردم ،
دیگه نمی ترسم از دم دست بودن خوراکی ها،
احساس میکنم هر روز بهتر میشم اگه چند نوع شیرینیجاتم باشه تو خونه ، وسوسه نمیشم هر بار برم بخورم ، اگه مثلا با چایی عصر هم بخورم به اندازه می خورم ،
خوشحالم که آرامشم بیشتر شده با دیدن هر نوع خوراکی ، اون حرص و ولع قدیم رو ندارم .
ممنونم استاد عزیز از مطالب با ارزشتون
سلام و درود بیکران بر استاد گرامی و دوستان هم مسیرم .
من در این مسیرم وبا تکرار و و تکرار این آگاهی ها و عمل کردن به اونها دارم نتایج جدیدی میگیریم و هیچ کار دیگه انجام نمیدم و باید بگم این کار من همون ایجاد کردن باورهای جدید هست و این باورها هستن که نتیجه رو برای من رقم میزنن و من به خاطر تغییر باورهام در این مسیر کلی نتیجه ی عالی داشتم بدون اینکه هیچ زجر و سختی بکشم بدون اینکه به من فشار بیاد اصلا من خودم متوجه نشدم چی شد که لاغرتر شدم خیلی راحت من به نتیجه رسیدم حتی من یه پیاده روی ساده یا یه رژیم یه روزه یا چند ساعته هم نداشتم رها و آزاد بودم و اتفاقا به خاطر همین راحتی در مسیر گاهی نجوا داشتم که اینطوری که نمیشه بدون اینکه هیچ کاری بکنی تو نتیجه بگیری نگاه فلانی کن داره چه سختی و زجری میکشه چه تلاشی میکنه چه محدودیتی داره و وزن هم کم کرده اما تو چی بدون هیچ کاری میخوای لاغر بشی این راه فایده نداره ؟؟اما خدا رو شکر اینقدر به این راه و این مسیر ایمان و اطمینان داشتم که خیلی راحت از پس این نجواها برمیومدم و به راحتی راهم رو ادامه میدادم حالا شاید گاهی اوقاتم برام ادامه دادن کمی سخت میشد چون نتیجه ی دلخواه رو در خودم نمیدیدم ولی هیچ وقت لیز نخوردم و ادامه دادم و همین برگ برنده ی من در این مسیر تا به این جا بوده .و هست .
و اما در مورد این فایل که شیرینی خوردن هست باید خیلی راحت بگم من چون بعد از ازدواجم چاق شدم و تا قبل از اون در دوران مجردی من بسیار لاغر و متناسب بودم و اصلا علاقه ای به شیرینی نداشتم هیچ وقت جز افراد ی که شیرینی خور بودن نبودم حتی بعد از ازدواجم که چاقم شدم پرخوری بیشتری میکردم اما غذای بیشتری میخوردم و انواع فست فود و ساندویچ و پفک و چیبس بیشتری میخوردم حتی یادم میاد هر وقت همسرم پیشنهاد بستنی و معجون و اب هویچ و بستنی و …. رو میداد من قبول نمیکردم چون دوست نداشتم به جاش کلی چیبس و پفک میخریدم و میخوردم به جز چند سال آخر قبل اشنایی با این سایت که اونم به خاطر بارداری دومم بود که از اول همه میگفتن باید شیرینی بخوری تا بچه آت پسر بشه و زمانی که متوجه شدم نوزاد پسر است همه میگفتن ویار تو شیرینی هست چون معمولا پسرها. همینطور هستن و اینقدر گفتن تا من باور کردم و مشتاق خوردن شیرینی هم شدم اتفاقا به جایی در بارداری یادم میاد من دچار دیابت بارداری شدم بس که شیرینی میخوردم و وزن بسیار بالایی رو هم در بارداری تجربه کردم که بالای صد کیلو شدم و برای بچه وخودم شرایط خطر ناک بود و من مجبور شدم زیر نظر کارشناس تغذیه برم تا دیگه وزنم بیشتر نشه و این دفعه که زایمان کردم همه میگفتن باید مایعات مثل چایی کمر نگ و یا آب میوه و …بخوری با یه شیرینی مخصوص کنجدی در شهر ما هست که همه میگفتن اون به خاطر کنجدش باعث زیاد شدن شیر مادر میشه و من هر روز چندین برش با چندین لیوان چایی با هم میخوردم که شاید شیرم بیشتر بشه و یا اگر اونها نبود رانی و پاکتهای آب میوه ی بزرگ با شیرینی قنادی و بیسکوییت خلاصه یه چیز شیرین میخوردم اینقدر این کارها رو میکردم که وزنم واقعا زیاد شده بود زیر صد کیلو بودم اما نزدیک نود کیلو بود و بعد زایمان سایز بسیار بزرگی هم داشتم یعنی شکمم بسیار برزگ بود که از ترس اون شبانه روزی به خودم شکم بند طبی میبستم که نبینمش و شاید اینطورکوچیک بشه و کلی مشکلات پوستی و حساسیت به خاطر همین کار پیدا کردم اما حاضر نبودم از خودم جداش کنم خلاصه اینکه بگم وزنم زیاد بود و خودم هم حسابی سنگین بودم چون هیچ وقت همچین سایز و وزنی رو در زندگیم نداشتم فقط در بارداری اولمم همینطور بودم اما کمی اختلاف داشتم ولی بازم در بارداری اولمم در حد نود و پنج کیلو شده بودم اما این دفعه یه سنگینی خاصی داشتم انگار سایزم بزرگتر شده بود و… و این رو هم بگم با وجود اینکه چند سال آخر شیرینی خور شده بودم اما بازم خیلی از چیزهای شیرین هستن که من شاید در کل زندگیم تا قبل از آشنایی با سایت یا شاید هم الان انگشت شمار خورده باشم یا نخورده باشم مثل نون خامه ای و حلوا و باقلوا و بستنی … (این رو هم بگم دقیقا برای عید نوروز امسال بود که دوستم به همراه همسرشون از تهران اومده بودن و چون میدونستن بستنیهای دزفول فوق العاده هستن از ما خواستن تا با هم بریم آب هویچ با بستنی بخوریم و همون موقع اولین بارم بود که میخواستم این خوردنی رو سفارش بدم البته بارها همسرم در گذشته خورده بود اما من نخورده بودم برای همین اون روز سفارش ندادم چون علاقه بهش ندارم و با همسرم فقط دو قاشق خوردم و دیگه ادامه ندادم ) تا اینکه این عادت شیرینی خور دن دیگه با من بود خصوصا که همسرم عاشق شیرینی بود و انگار منم هم پایه ی اون در شیرینی خور دن شده بودم و دیگه با چایی عصرها شیرینی میخوردم در وعده ی صبحانه فقط شیرینی میخوردم و …تا اینکه وارد این مسیر شدم و واقعا متوجه خیلی از چیزها شدم که مثلا من چیزی به نام اشتها ندارم بلکه من حق انتخاب دارم من علاقه ای به خوردن شیرینی ندارم من عادت به خوردن اون دارم و ….
و با این آموزشها خیلی راحت عادتهای من تغییر پیدا کرد .
من یادم میاد زمانی که در رژیم سخت بودم با خواهش از اون دکتر تغذیه میخواستم به جای شام به من یه وعده شیرینی خوردن بده و بگه چه میزانی از چه شیرینی بخور و اپن کار رو کرد سه عدد بیسکوییت ساقه طلایی باشیر به جای شام وارد رژیمم شد اما من بازم دلم شیرینی میخواست خیلی وقتها برای ارضای این حس شیرینی خوردن یادم میاد در زمستان کلی خرما با ارده قاطی میکردم و یا نون میخوردم به جای ناهار و یا شام که واقعا دکتر ازاین کارم عصبانی میشد تازه همون روزم که این کار رو میکردم بازم در طول روز من بارها خرما میخوردم چون میگفتم من میل به خوردن شیرینی دارم و باید با یه چیز کم کالری تر جلوی این حسم رو بگیرم پس خرما بهتر از بیسکوییت هست و من بارها به تعداد زیاد در طول روز خرما میخوردم وتازه من در تمام سالهای رژیمم صبحانه ام سه عدد خرما با گردو و شیر بود اما معمولا بیشتر از این تعداد میشد مثلا پنج تا شش تا هم میشد چون محدودیت خرما و شیرینی داشتم خیلی حرص و ولع داشتم تازه بعدش هم اگر کیک یود از اونم میخوردم و … اما از وقتی در این مسیرم این میل ها در وجود من نیست من اصلا همچین علاقه ای ندارم صبح ها راحت شیرینی دلخواهم رو که تازه بیشتر اوقات من نان های کم شیرین صبحانه رو مثل گاتا انتخاب میکنم و یا ویفر شکلاتی تلخ خاصی رو انتخاب میکنم و … بدون نگرانی و ترس باز میکنم با یه لیوان شیر. یه مقدارش یا همش رو میخورم و اصلا حرص و ولع وترس نگرانی ندارم و اصلا بیشتر ازاین میلم نمیشه و هر شیرینی رو هم دوست ندارم که بخورم به راحتی نمیخورم .و رد میشم که واقعا تمام اینها رو مدیون ازموشهای سایت هستم و برای من فوق العاده ارزشمند هستند .
اتفاقا خواهر بسیار بسیار لاغر من که سایز ایشون مدیوم هست یعنی یعنی جز علاقمندان به شیرینی هست اما میبینم که چقدر در مقدار کم و محدود اونم از شیرینی های که دلخواهش هست برمیداره و میخوره . اتفاقا همین دیشب خونه ی مادرم داشت خودش میگفت من که عاشق شیرینی هستم از خیلی افراد چاق که میگن ما شیرینی نمیخوریم مثل فلانی کمتر میخورم پس این هست راز لاغری خواهر من که دیشب خودش داشت میگفت چرا هم گفت ؟؟؟ چون دیشب با یک ظرف بزرگ پر ازکیک شکلاتی اومد خونه مادرم و گفت برای شما آوردم و داشت توضیح میداد که هر وقت کیک درست میکنم با یه برش که بخورم دیگه دلم میزنه و نمیتونم بخورم و آوردم برای بقیه که بخورن اما همش میگفت من واقعا از این کیک خودم دوست داشتم و از اون به مقدار زیادی در این چند روز خوردم و وقتی گفتمش مثلا چه مقدار خوردی ؟؟با دستش یه کف دست رو نشون میداد حالا معلوم نیست این فرد در چه شرایط ای از سیری و گرسنگی بوده که از این کیک به این مقدار خورده ؟؟ و اتفاقا دیشب که آورده بود اونجا خودش لب نمیزد و گفت نمیخوام و خیلی راحت نخورد واین خواهرم کسی هست که عاشق شیرینی هست و عاشق این کیک خودش بود و این رفتار. ایشون برای من تحسین برانگیز بود ودیشب داشتم بادقت به این رفتارش نگاه میکردم و اما من باید بارها به خودم بگم چه شیرینی چه غذاها ی مورد علاقم چه فست فود و ساندویچ و یا اینکه چه پفک و چیبس و کرانچی و… رو اگر من به مقدار زیاد بخورم دارم به خودم ضربه میزنم و یا اگر در خانه ی خودم و یا جای دیگه من بیشتر از سهم خودم غذا میخورم و حق بقیه رومیخورم باید بدونم این کار من عاقبت خوبی نداره و باید بدونم این کار من مثل این هست که بخوام یه چیزارزشمند ازبقیه مثل پول و طلا ی ایشون رو من بی اجازه بر دارم ،، ایا واقعا من با اطرافیانم همچین کاری میکنم ؟؟؟هرگز انحام نمیدم چون بارها شنیدم این کار دزدی هست این کار نادرست هست این کار باعث بی آبرویی میشه و ...اما چرا به راحتی وقتی جایی غذای بیشتر و یا هله هوله .و یا.فست فود و یا چیبس و پفک و ….. باشه من زیادتر از بقیه برمیدارم وسهم بقیه رو هم میخورم من چرا کار زشت و ناپسندی انجام میدادم واقعا چرا من با این کار رو انجام میدم ؟؟.من اگر بیشتر ازنیازم و سهم خودم در هر وعده ی غذایی روزانه ام غذا بردارم با این کار
روابط بدی با اطرافیانم پیدا میکنم
جایگاه اجتماعی بدی پیدا میکنم
مورد اعتماد اطرافیان نمیشم
بقیه دوست ندارن با من روی یک سفره بشینن.
من میشم کسی که حق بقیه رو میخورم
خودم رو زشت و چاق میکنم
خودم رو بیمار میکنم
من میشم کسی که رفتارهای بسیار شیطانی دارم
به خودم ضربه میزنم
خودم رو اسیر مواد غذایی میکنم
خودم رو معتاد به مواده غذایی میکنم
خودم رو در مقابل مواد غذایی ضعیف و کوچیک میکنم
خودم رو بدون حق انتخاب میکنم
قدرت رو دست مواد غذایی میدم که هر بلایی میخوان سر من بیارن
من باید بارها و بارها نتیجه این رفتار. رو برای خودم زشت وناپسند کنم که دیگه تکرار نکنم
اما من باید مسلط به رفتارهای غذایی خودم باشم و قدرت دست من باشه وقوی باشم و رفتارهای درستی داشته باشم و انتخابهای درست داشته باشم و اما خدا رو شکر الان من خیلی راحت در زمانها و مکانهای مختلف از مواد غذایی مختلف به اندازه نیازم برمیدارم و میخورم و من دیگه حریص هیچ مواد غذایی نیستم حتی پفک وکرانچی و چیبس رو هم دیگه مثل گذشته دوست ندارم حالا نزدیکم باشه شاید بخورم اما با چند دونه دیگه هوسم میخوابه. و فست فود و ساندویچ که این همه دوست داشتم حالا به راحتی با یه مقدار کمتر از گذشته از اونها سیر میشم و دیگه نمیخورم .طوریکه خودم شوکه شدم که این من هستم که این همه رابطه ی من با مواد غذایی درست شده پس اعتماد به نفسم بیشتر شده و به خودم میگم من میتوانم رابطه ی بهتری با هر فردی رو هم پیدا کنم رابطه ی ماا با مواد غذایی مثل رابطه ی من با افراد متفاوت هست و هیچ فرقی نداره اگر من رفتارم با اون غذا ها بهتر بشه و کنتزلم بهتر شده و زیبا تر رفتار میکنم با اطرافیانم هم بهتر رفتار خواهم کرد
پس من میخوام این فاصله بین عمل و عکس العمل رو که همون خوردن زیاد مواد غذایی و نتیجه اش چاقی میشه رو برای خودم کم و قابل درک کنم که دیگه اینقدر تکرارش نکنم و به خودم نگم من وابسته ی فلان مواد غذایی هستم و یا من علاقمند به خوردن فلان مواد غذایی پیتزا و ساندویچ و انواع سوخاری و چیبس و پفک و شیرینی و … هستم من بارها به اطرافیانم میگم طوری با مواد غذایی وکلا هر چیزی رفتار کنن که وابسته به هیچ چیز خوردنی نشن چون میبینم که همین قهوه و یا اسپرسو و یا چایی که خیلیها میخورن بارها اون افراد مصرف کننده میگن اگر یه روز قهوه و یا چایی و …نخورم انرژی ندارم و یا خستم و یا سرم درد میگیره و …..و من. راحت بهشون میگم خودتون رو وابسته هیچ چیز نکنید چرا آخه ؟؟اینم یه نوع اعتیاد هست و یا خیلیها میگن اگر من شیرینی نخورم روزم سپری نمیشه سرم درد میگیره و بازم من همین. حرف رو میزنم.
من فردی هستم که بسیار به اندازه نیازم غذا میخورم
من فردی هستم که دیگه امیر مواد غذایی هستم
من فرد قوی هستم که حق انتخاب مواد غذایی دارم
من فردی هستم که بدون هیچ بهانه و دلیلی غذا میخورم
من فردی هستم که فقط برای رفع گرسنگی غذا میخورم
من فردی هستم که مواد غذایی برام هیچ فرقی ندارن من فردی هستم که ترسی از مواد غذایی ندارم از رفتار خودم با اونها ترس دارم .
من فردی هستم که …..
سلام
من به شخصه تمایل کمی به خوردن شیرینی بیرون دارم گاها سالی یه دونه هم نمیخورم و کلا توخونمون هم تقریبا این شکلی هست وچطور بشع یه وقتهایی مهمان بیاد یا چیزی بخواهیم بخریم البته به غیر خواهر کوچکترم که میبینم تمایل به خوردن شیرینی خصوصا خامه ای داره اونم نه همیشه بلکه گاها.
اما ما شمالیها چون مزارع برنج داریم و دراین منطقه برنج به وفورهست و باورغلطی که دراین خصوص داشتم این بود که برنج شکم میاره .
بااینکه فقط ناهار برنج میخوریم وشبها نان میخوریم اما همین باورغلط خیلی بهم صدمه زد . والان هم توخونمون برنج رو آبکشی مصرف میکنیم به خاطر ترس از شکم آوردن .
آخه پدرم وعمه هام همشون شکم دارن و من میبینم که پدرم برنج زیاد میخورد . ومادرم میگه دست خودشون نیست واین درخانوادشون ارثی هست .
وجالبه که بااینکه برنج یک بشقاب کامل هم نمیخوردم بدجور شکم آورده بودم چون سیستم داخلی بدن قربونش برم اینقدر هوشمند عمل میکنه که راه گریزی نیست و ما رو با پروسه داخلیش به باورمون میرسونه .
یه باورغلط دیگه هم که داشتم این بود که چون کشتی گیران مازندرانی درجهان اول هستن به خاطر این هست که برنج وگوشت آدم روقوی میکنه وچون دراین مناطق زیاد هست پس طبیعی هست که تو جهان اول بشن .
اما الان
چند وقت پیش پدرم از دوستش تعریف میکرد که آقا محمود میگه من صبونه وناهار وشام برنج میخورم باورتون نمیشه کاملا متناسب هست چون نزدیک به ۱ هکتار زمین کشاورزی داره برام عجیب بود و خانم و دختراش هم متناسب یا یه کوچولو اضافه وزن داشتن برعکس خاله من که برنج میخرن و ناهار میخورن خیلی چاق هست .
وعمه هام هم چون زمین کشاورزی دارن برام طبیعی بود که چاق باشن چون برنج چاقی میاره .
یکی نبود بهم بگه خوب دوربرت رونگاه کن همسایه های ماکه زمین دارن پس چرا متناسب هستن یا دخترعمه هام . دختر دایی هام یا همکارام یا زنموهام چرا متناسبن !!!
واما چالش شیرینی
من قبل ورود به این دوره مربا زیاد میخوردم یا یه استکان چایی رو با ۴تا۵تا قند میخوردم و میدونستم که منو چاق میکنه اما متاسفانه میخوردم وبرای خودم ارزش قایل نبودم ولی الان اتوماتیک وار تمایلم به خوردنشون خیلی کم شده گاها درحد صفر .
و ذهنم بهم میگه این ترکیب غذایی رو تحت مربا یه نفر اومده به ذایقه خودش درست کرده حالا چه لزومی داره من این شکلی بخورم من به جای مربای هویج . هویج میخورم یا مربای به به میخورم .
اشتباه نشه به خاطر ترس از مربا و ترس ازچاقی شکر این استنباط رو ندارم گفتم من تمایلم به خوردن اونها کم شده وتمایلم به خوردن میوه خامش زیاد شده ونه ترسی دارم ونه چیزی دیگه .
چون وقتی مربا یا فرنی میخورم بلافاصله حس گرسنگی بهم میده و هم دهنم یه مزه بدی میده که برام رنج به همراه داره ومنو از خوردنش منصرف کرد فارغ از هرگونه ترس از چاقی.
به جاش خوردن شیر بهم میچسبه به جای فرنی .
یا چای رو بانصفه قند میخورم واگه بخام قند زیاد بردارم وبخورم مزه چایی دردهنم محو میشه و گاها چای رو خالی میخورم با نون وپنیر . وتمایلی به خوردن قند وشکلات و… باهاش ندارم .
البته برادر کوچکترم که کاملا متناسب هست با رفتار کاملا متناسب. هم برنج وهم مربا وهم شکلات و… بدون ترس میخوره ونگاش میکنم که چطوری میخوره به قول مادرم مثل بچه های ۵ . ۶ ساله غذا میخوره .یه کمی اونم داخل نعلبکی میریزه ومیخوره و جالبه بستنی مرتب میخوره وداخل نعلبکی درحد ۵ تا۴ تا قاشق میریزه میخوره وبلند میشه .
ولی من یادم میاد دوتا دوتا بستنی میخوردم که سرآخر گلوم درد میگرفت .
یا غذاش حتمن بایستی گرم باشه و براش تایم غذا خوردن معنا نداره من که یادم نمیاد تو این چند سالی باما غذا بخوره مادرم مرتب گله میکنه همینجوریه برکت میره . یه موقعهایی ساعت ۴ صبح درحال خوردن شام هست یه موقعهایی اصلا شام نمی خورد .
چیزی رو چاق کننده نمیدونه انگار تو یه فضای دیگه و درخانواده دیگه بزرگ شده و تحت اطاعت کسی خودش رو قرار نمیده . اصول کاری خودش رو داره .
پس غذا خوردن باعث چاقی نمیشع خصوصا برنج درمنطقه ما شمالیها که سابقه چندین ساله در بزرگ کردن شکم داره باور اشتباهی هست .
اگه اینطوری بود بایستی برای همه باشه اما این دلیل نمیشه من بشینم چند تا بشقاب غذا بخورم و بگم خاصیت چاق کنندگی نداره . نه من اگه فرمولهای ذهنیم درست باشه رفتار درست ازم سر میزنه مثل برادرم .
تازه من انسانم واشرف مخلوقات . اگه غذا خوردن زیاد باعث چاقی یا هیچ عارضه ای نشه من که انسانم و نباید به خودم اجازه بدم که غذاها امور رو به دست بگیرن . ومنو وسوسه یا کنترل کنن . چطور من خوشم نمیاد کسی کارهای منو چک کنه یا کنترل کنه اما به غذاها اجازه بدم این کار رو با من انجام بدن یعنی من اینقدر ضعیفم . من اینقدر ناتوانم .
من انسانم وبرای خودم ارزش قایل هستم و کسی جز من نمیتونه این شخصیت وارسته انسانی رو برام خلق کنه .
خدایا شکرت بابت هدایت به این مسیر الهی .
تشکر از استاد بابت انتشار آگاهیهای نابش.
سلام به همه دوستان و استاد عزیز
اصلا از شیرینی خوردنم بخوام بگم براتون فکر نکنم کسی از شماها که میگین همتون عاشق شیرینی هستین مثل من باشین من دیگه تهشو در آوردم، اگه شیزینی و شکولات و بیسکوییت در دسترسم نباشه دست به دامن حلوا شکری و مربا میشم، این عادت و من نداشتما، به وجودش اوردم، کاری کردم که دیگه نه از شیرینی لذت میبرم نه میتونم ترکش کنم، انقدر این یکی دو سال اخیر هر بار هوس شیرینی کردم فوری رفتم و خریدم یه عادت بد شده برام، نشده یبار تصمیم بگیرم یکی بخورم و یه دفه چند تا ازش نخورده باشم، شیرینی شده همه کاره من، هر چی اون دستور بده، یعنی تو ذهن من اینجوری شده ها وگرنه اونکه قدرت نداره، دقیقا استاد درست میگن، خواهرزاده متناسبم عاشق شیزینیه، ولی فقط شیرینی خشک، نه دیگه شیرینی خامه و بیسکوییت و شکولات و مربا و…. شیزینی خامه رو نهایت یکی میخوره ولی منکه میگم عاشق شیزینی ام به بیسکوییت مادرم رحم نمیکنم، این عادت اصلاااااااااا در من نبود نمیدونم استارتش از کجا خورد و الان من به اینجا رسیدم که بشم معتاد به شیرینی، لاغری تغییر عادتهاست، وگرنه با فایل گوش دادن و نوشتن هیچی عوض نمیشه، تا حالا صبحانه و ناهار و شام میخوردم الان باید ببینم هر وقت گرسنم شد بخورم،تا حالا به شیرینی حمله میکردم الان باید ببینم اگر جا داشتم یکی بخورم، تا حالا با فیلم تنقلات میخوردم الان باید از نخوردنش لذت ببرم، تا حالا تو جمع خانوادگی پرخوری میکردم الان باید از در جمع بودن و به اندازه خوردن و از اون طبیعت لذت ببرم، خلاصش اینه لذت ها و عادت ها باید تغییر کنن، آگاهانه، همین
مورد بعدی اینکه من از یکی رفتار نامناسب ببینم تا چند بار صبر میکنم ببینم ادامه داره رابطه رو محدود و بعد قطع میکنم ولی نمیدونم چرا از این پرخوری انقد آسیب روحی و جسمی میبینم ولی حاضر نیستم رابطمو باهاش قطع کنم، چرا واقعا؟؟؟ این رابطه مسموم باید برای همیشه قطع بشه، رابطه با پرخوری، خیلی ازش ضربه خوردم، دیگه بسه، زیادی با شیرینی رابطه برقرار کردم، دیگه بسه، حال بد دیگه بسه، بی نظمی فکری دیگه بسه، عذاب وجدان بعد از پرخوری دیگه بسه، من همین الان رابطمو برای همیشه با پرخوری کات کردم، دیگه نمیخوام به خونم روی میز غذام به جسمم دعوتش کنم، آروم و بی صدا خیلی بهم ضربه زده، منم آروم و بی صدا میندازمش بیرون، میخوام برای خودم اهمیت قایل بشم چمیدونم تا کی تو این دنیا فرصت زندگی دارم بزار یکمم شده واسه جسم خودم اهمیت قایل بشم، مثل شما که یروز تصمیم گرفتین و سیگار و برای همیشه انداختین دور منم الان تصمیمم و گرفتم و پرخوری رو برای همیشه انداختمش دور، به زودی میام و زیر همین فایل از نتایجم در مقابل شیرینی جات براتون مینویسم
به نام خدای مهربان
وقت بخیر عزیزان
در اموزشهای ذهنی نیاز به تلاش فیزیکی نیست .نیاز به زجر کشیدن نیست .اگه داره بهت سخت می گذره یعنی اشتباه داری عمل می کنی .آموزش ذهنی همراه با آرامشه بدون سر و صدا و سختیه .
افراد متناسب و افراد چاق هر دو شیرینی دوست دارن . اما یادم افتاد من وقتی بچه بودم اهل شیرینی نبودم مثلا یادمه که حتی کیک تولد خودمم نمی خوردم جایی هم که می رفتیم که نمی خوردم کیک و اینا نمی دونم بعدا شروع شد شیرینی خوردنم که بزرگتر شده بودم ولی بازم نه به اون حد یادمه عیدها خدا بیامرزه من و پدرم نون نخودچی خیلی دوست داشتیم همیشه . پدرم خدا بیامرز از شیرینهای تازه فقط ناپلیونی می خورد خیلی هم متناسب بود ولی اگه شیرینی داشتیم تو خونه عصر به عصر از ناپلیونی یه دونه با چایی می خوردن .
ولی راستش اینه که ما که الان چاق هستیم از خوردن شیرینی احساس خوبی نداریم و فکر می کنیم ما رو چاق تر می کنه و از طرفی هم نمی تونیم نخوریم چون علاقه داریم خیلی .
اتفاقا دیروز دوستم ازم پرسید که یه خانمی می خواد نون خامه ای بپزه تو می خوای ؟ گفتم نه مرسی دستت درد نکنه
منم از کی ولی هر چیزی که شیرین بود و می خوردم اول اونهایی که دوست داشتم بعد که تموم می شد و نبود می رفتم سراغ اونهایی که دوست نداشتم .
جالبه همسر من فقط اون چیزهایی که دوست داره می خوره . مثلا یادمه می گفتن خرما و کشمش و توت و اینها بخور با چایی چاق نمی کنه اینا شیرینشی طبیعیه
اون موقع ها من خیلی خرما می گرفتم الان خیلی وقته که نگرفتم .
دیروز عصری من بستنی خوردم یه دونه از همین مدل کیم یادش بخیر زمان ما ایران کیم دوقلو دو شکلاتش هم یه جوری می چسبید یادش بخیر.
من امروز تو فکر این بودم که یه دفعه خودم نون خامه ای درست کنم ببینم چه جوریه فقط یه بار می خوام از درست کردنش لذت ببرم ..
منم همینطور بودم شیرینی خامه ای یکی می خوردم بعد دو تا یهو می دیدم ۵ تا خوردم .
البته الان خیلی وقته اتفاق نیافتاده از این شیرینی ماکارون داریم الان من شاید دو تا تا الان خوردم وقتی یه وقتا همسرم میاره من خودم اصلا دست نزدم با اینکه خیلی هم دوست ندارم اون جور که عاشقش باشم ولی اگه قبلا بود می خوردم برام فرق نمی کرد الان مثلا یه چیزی که دوست ندارم و ادامه نمی دم نصفه ول می کنم
یادمه من اون موقع ها که ایران بودیم که متناسب بودم و اصلا فکر چاقی نبودم هر وقت مهمونی و عروسی می رفتیم من خیلی غذا نمی خوردم ولی دسر دوست داشتم مخصوصا اگه پلمبیر بود حالا نمی دونم هنوزم پلمبیر درست می کنن یا دیگه قدیمی شده ؟
ما همیشه باید قدرت و بدیم دست خودمون نه شیرینی ها و حق انتخاب داشته باشیم از اون چیزی که دوست داریم به حد نیازمون بخوریم به خودمون اهمیت بدیم هی اضافه تر از حد نیاز وارد بدنمون نکنیم و به خودمون توجه کنیم
تصمیم می گیرم این شرایط و تغییر بدم و چیزی و که قبل داشتم و ازش استفاده کنم . لاغری در وجودمون هست بواسطه افکار و رفتار اشتباه با لایه چربی پوشیده شده بدونن پس باید افکارمون و تغییر بدیم و به اون چیزی که قبلا بودیم برسیم .
روز ۶۵ تکرار
تغییر عادت شیرینی خوردن
سلام وقت بخیر دوستان همراه و استاد عطارروشن ،خدارو شاکرم برای بودن و تجربه کردن یک روز دیگه
شیرینی جات یکی از لذت های قبل من بود که هیچ وقت نتونستم با خیال راحت و بدون ترس ،تجربش کنم ،این خوراکی ممنوعه خوشمزه که اتفاقا من خیلی هم بهش علاقمند بودم ،در ذهن من ،چاق کننده شدیدی بود و خوردن اون ،یعنی من چند کیلویی چاق شدن و ماه ها تاوان پس دادن داشت مثل ورزش و بدو بدو
شیرینی یکی از مواردی بود که هیچ وقت تو لیست خریدهای من نبود و هنوزم نیست منظورم شیرینی تر و خشکه ،مگر اینکه بخوام برم مهمونی شیرینی بگیرم ببرم ،یا شاید برای مهمان های خودم بگیرم و گاهی شاید سالی ۱ یا ۲ بار یا ایام عید برای خونم شیرینی بخرم و این حسرت با من بود
قبلا از فشار رژیم رو میوردم به خرما و انجیر خشک ولی الان انجیرو که اصلا نمیخرم و خرما هم شاید اگر یادم بیاد میخورم
اونوقتا یجورایی عقده شیرینی خوردن با آرامشو داشتم و وقتی به افراد متناسب نگاه میکردم که چقدر راحت شیرینی میخورن من عصبی میشدم که آخه چه فرقی بین بدن من با اونهاست و هر زمان دست آدم ها جعبه شیرینی میدیدم ناراحت میشدم
بنظر من همون محدودیت ها باعث ایجاد ولع در خوردن شیرینی در بدن افراد چاق بوجود آورده و مدتی طول میکشه تا اون ولع مثل الان که ما در دوره ها هستیم کم بشه
یادمه چند ساله پیش که باز هم متوجه شده بودم لباس هام برام تنگتر شده و خیلی خیلی حالم بد بود رفتم بیرون خرید نون باگت نزدیک منزلمون که پر از نون های خاص ،شیرینی ها،دسرها و کلی چیزای خوشمزه بود و من از حرصم یه دونه پای انبه خوشرنگ خریدم و اوردم خونه خوردم و با حرص میگفتم حالا که انقدر تو محدودیت هستم ولی لاغر نمیشم ،پس میخورم که دلم نسوزه و انقدر با بغز اون عملو انجام دادم که در انتها گریه م گرفت و کلی نشستم با خودم صحبت های ناراحت کننده کردم ،سرزنش و مقایسه کردم ،کلی خدارو فحش دادم و شماتت کردم و در انتها به هیچ نتیجه ای نرسیدم و تازه عذاب وجدان از خوردن اون پای انبه هم اضافه شد
در بیشتر سالهای عمرم در قبل ،حتی چای هم بدون قند یا با خرما میخوردم چونکه فکر میکردم اون یه حبه قند خیلی چاق کننده است و هیچ خوراکی شیرینی استفاده نمیکردم ،یادمه یه زمان هایی که تو رژیم سخت بودم حتی آدامسمو اول میجویدم و شیرینیشو میریختم بیرون بعد آدامسو میخوررم ،تا این حد رعایت میکردم و نمیدونستم با اون رفتارهام دارم چه باورهای مخربیو در خودم قویتر میکنم
اون سالهاییکه خودمو با فشار تحت نخوردن شیرینی ها قرار داده بودم در زمان هاییکه باهاشون روبرو میشدم ،خیلی اذیت بودم و خبر نداشتم که دارم چه بلایی سر خودم میارم و بیشتر بسمت چاقی حرکت خواهم کرد ،همون موقع اگر یه دونه ازشون خورده بودم انقدر عقده ای نمیشدم و خودمو کم نمیدیدم
چرا الان اون ولع ها و حس های بد وجود نداره ،اگر دلم بخواد حتما میخورم و مشکلی با شیرینی ها ندارم و در کمال آرامش باهاشون آشتی کردم و اونهارو مضر و چاق کننده مثل قبل نمیبینم و نتیجشم مشخصه که چاق نمیشم
من در زندگیم تصمیم گیرنده هستم ،قبلا هر چیزی و هر کسی تو زندگیم اقتدار داشت به جز خودم و الان کاملا بر عکس شده ،برای همین وقتی رفتار مقتدرانه ای تو خونه انجام میدم اطرافیانم تعجب میکنن که چرا فریده عوض شده یا میگن فریده بد شده ،آخه قبلا همه یجورایی همه کاره ی من بودن الان رتبه هاشونو ازشون گرفتم ،ناراحتن و دوست دارن مثل قبل بتازونن و منم سکوت کنم
و الان برای خوراکی ها ،اگر مورد پسندم باشن ازشون امتحان میکنم و اگر نباشن ازشون میگذرم ،دیگه زندگیم باری به هر جهت نیست و نظم و قوانینی داره
هنوزم عاشق بعضی از مدل های شیرینی تر و خامه ای هستم ،دیگه مثل قبل ازشون نمیترسم و میدونم به مرور به خودم و افکار جدیدم بیشتر اعتماد میکنم و اونوقت بدون ترس میتونم راحتر زندگی کنم
الان هم خدارو شکر راضی م ،عالی م و میخوام بهتر هم بشم ،گاهی دلم بخواد کیک و بیسکویت و از اینجور خوراکی ها مصرف میکنم ،اصلا بخاطر همین آزادی هاشه که دارم لذت میبرم و در کنارش افکارم هم در حال ترمیمه و دستورات مغزیم بیشتر بسمت لاغر شدنه
خدارو شکر میکنم برای زندگی خوب و آگاهانه ای که دارم
سلام
شیرینی همیشه دغدغه ام شیرینی بوده من اینو تو خورم کشف کردم با رژیمها علاقه و حرص و ولع من ب شیرینی چندین برابر شد
چن من علاقه زیاد ی ب بیسکویت و شکلات این چیزها ندارم یعنی بدم نمیاد حد یدونه بخورم هوس میخوابه
اما شیرینی خشک و خامه ای اینا رو دوس دارم مثلا دوتا سوهان یا نقل بخورم دیگه برا بقیه دلم نمیخواد
ولی متاسفانه بسته بندی ها یجورین ک مجبوری کلی پول بدی و بخری
درحالی ک من دوتا دونه از اون بخورم دیگه برا بقیش دلم نمیکشه
یبار رفتم گز بگیرم گز اردی قوطی واقعا بزرگ بود ب فروشنده گفتم اخه مثلا چ خبره اون همه تعداد چپوندن تو قوطی
گف واقعا اینطوریه یدونه ادم میخوره میافته منم نخریدم
خواهر من خودش هیچ وقت نمیگه عاشق شیرینی اما از همه چیز ب اندازه میخوره همیشه کاکائو داره پاستیل داره ولی میبینی ی پاستیل گرفته چندروزه اونوداره یعنی مثل من نیس ک بزاره جلوش تمومش کنه
کیک میخوره شکر میخوره اما ب اندازش
یا دختر دایی همیشه قهوه شیرین میخوره ب جای چای خودش میگف جعبه جعبه شیرینی میگیریم رولت و همیشه کیک میپزه
کلا شیرینی میخوره اما چنان متناسب و زیباست اندامش ک حرف نداره
من خودم از بس با رژیم خودمو از شیرینی محروم کردم ک چنان ولعی گرفتم ک میدی چن تا شیرینی یجامیخوردم ک معدم قاطی میکرد
من علاقمند ب مربا شربت و شکر و اینجور چیزا نیستم
اما کیک و کلوچه شیرینی دوس دارم
اگه من خودمو محروم نمیکردم مطمئنم ک در حد نیازم همیشه میخوردم و لذت میبردم و زیاده روی نمیکردم
اونقدر از بامیه خودمو محروم کردم ک این ماه رمضان هر روز میرفتم براخودم بامیه میگرفتم
من خودم چای بدون قند میخورم مزه شیرینی قند یا چای شیرین زیاد دوس ندارم اگه نبات بندازم دوس دارم ی ذره شیرین باشه ن در حدی ک مزه شیرینی تو ذهنم بمونه
امروز ی چیز خیلی خوب فهمیدم ک من خیلی قدرتمند تر از شیرینی هستم من انسانم
باید حق انتخاب داشته باشم و قدرت در دست خودم باشه
فریبا جانم همه اونها فردا هم هستن یکم بعدم هستن پس ب انداره نیازت بخور اصلا
در زمان بارداری اونقدر وزنم بالا میرف ک من هیچی نمیخوردم شیرینی و نمک نمیخوردم
دکترم اونقدر ترسونده بود ک کل دوران بارداری افسرده شده بودم ب خاطر افزایش وزنم از بس ک ب من حس عذاب وجدان میداد هی میگف خیلی میخوری سختترین دوران زندگیم اصلا کاره شخصی نمیتونستم انجام بدم حسرت خوردن همه چی ب دلم بود
از لحاظ روحی صفر بودم
ب خاطر نادانی یک دکتر
ب خاطر فرمولهای ذهنم ک داشتن عمل میکردن
اما خوشحالم ک الان اگاهم
و هیچ چیز زیباتر از اگاهی نیس
عمل ب اگاهی شیرینترین بخش کار هس
من دیروز رفتم اینستا عکس بازیگرها نگاکردم گفتم ببین فریبا این ازدواج کرده باردار شده زنه تو ایرانه اما لاغره پس اینها چاق کننده نیستن
یا اینک اینهمه ادم لاغر ه پس لاغری چیزی نیس
یا تعداد افراد لاغر بیشتره پس این نشون میده ک لاغری چیزی نیس و طبیعت ما لاغریه طبیعیه ک لاغر باشی
یا بلاگرهایی بودن آموزش غذا بدون نگا ب پختن شون متفاوت از گذشته عمل کردم و گفتم اینها دارن اشپزی میکنن شیرینی میپزن غذا میپزن ولی باز متناسبن
وخیلی بهم چسبید واقعا لذت بردم ک نگرشم متفاوت شده و لذت بردم
الانم شیرینی چاق نمیکنه ولی نبایدم یجوری بشه ک شیرینی برای من تصمیم بگیره یا اختیار من دست شیرینی باشه
من خیلی تغییر کردم وخودمو تحسین میکنم الان تو کابینتم شیرینی هس یا میوهای رنگارنگی ک من چن میل نداشتم چن روز مهمون خونمونه
من دیروز چندان میلی نداشتم چایی ریختم و دلم باسلوق خواست اولش برداشتم ک بخورم اما گفتم بزار نصف میکنم و من نصفش کردم هم از باسلوق لذت بردم هم هی فکرم نموند پیش باسلوق هم با همسرم شریک شدم
وخودمو تحسین میکم ک اختیارم دست خودم بودم
و فریبا جانم یادت باشه هر چیزی ک ازش میخوای میل نداری اشکالی نداره یک ساعت بعد بخور عزیزم تموم نمیشه اگه تموم میشه یکم ازش بردار یا میگیرم برات عزیزم خودتو نابود نکن ب خودت ب اموزشهات ب تعهدت ب خودت احترام بزار هیچ چیز ارزش نداره ک تو بخوای ب خاطرش مریض بشی درد بکشی یکبار برا همیشه بگو میل ندارم شیرینی یا هر چیز دیگه من قول میدم اولش سخته بعدش خوشحال بشی ک ب جسم خودت احترام داشتی تو میتونی تو قدرتمندی تو انسانی
قبلا از پختن کیک خودمو زجر میدادم دوس داشتم اما اونقدر خودمو اذیت میکردم ک نمیخوری یا کم میخوری یا نهار نمیخوری وفلا ن ک کلی هم اعصابم خورد میشد اما الان بااحساس خوب میپزم و از خوردنشم لذت میبرم کیک چاق نمیکنه شیرینی چاق نمیکنه
سلام و درود دوستان و هم مسیری های آگاهو متناسبم
همواره برقرار باشید
عادت شیرینی خوردن در افراد چاق
گفتیم از نهرشیرو عسل بهشت بنوشیم اونم یه عادت چاق از آب در اومد بیخیال😅
همه افراد چاق علاقه به خوردن شیرینی دارند و همیشه هم خیلی محکم این جمله را تکرار می کنند که من عاشق شیرینی هستم و در نهایت هم اون شیرینی را مقصر چاقی خود می دانند ….
افراد چاق دلیل علاقه مندی خودشون را به شیرینی نوعی کشش درونی یا احساس لذت و آرامش گرفتن یا پر انرژی شدن و شاد بودن می دونند و اصولا هم خودشون را در برابر مصرف شیرینی ضعیف می دونند من هم علاقه زیادی به شیرینی خوردن داشتم مخصوصا خرما و یا عسل و مربا ….و به خاطر محدودیت و منع غذایی بود که هربار در رژیم ها گرفتارش می شدم من حریص شده بودم و به محض رهایی از رژیم تا می تونستم میخوردم یعنی هیچ لذتی هم نداشت همش حرص بود و خشم از خود …همیشه یک دلیل برای خودم داشتم که هنوزم در سطح لایه های زیرین ذهنم هست اونم این بوده که هروقت درون بدنم سرد میشه و احساس سرما می کنم که یه جورایی می گویند سردیت شده باید شیرینی و گرمیجات مصرف کنم تا متعادل بشم و تمام دلایلی که ما برای مصرف بی رویه شیرینی برای خودمون میاریم و درواقع این عادت مضر را طبیعی میدونیم باعث میشه خسارت به جسم و ذهن و روحمون بزنیم !…ما شیرینی می خوریم ولی با ترس و با حال بد تمومش می کنیم و در نهایت تا ساعتها عذاب وجدان می گیریم و انتظار چاقی و کلسترل خون و قند خون را می کشیم …
بعضی افراد فکر می کنند روش آموزش ذهنی خیلی سخت و رنج آوره باید روزانه هزار کلمه را تکرار کنیم و یا مراقبه داشته باشیم و ریاضت بکشیم ولی اصلا اینطور نیست در واقع ما هر لحظه در زندگی با عملکردمون تجربه ای کسب می کنیم نتیجه کار ما همراه میشه با احساس ما که یا رضایت بخش هست و یا خوشایند نیست و در هر دوحالت این باور در ذهن ما ایجاد میشه که یک تصویر در ذهنمون به ایجاد میشه و میره برای خلق شدن حالا تکرار همین رفتار بعد از چندبار میشه الگوی انتخابی ذهن من و به طور ناخودآگاه شرایط برای انجام این کار و در واقع خواسته من مهیا شده و مغز هم طبق الگو فرمان صادر می کنه …
تمام رفتار یک فرد چاق به خاطر فرمولهای ذهنیش هست و دستوراتی که مغز براش صادر میکنه !…
دقیقا مثل زمان چاق شدن ما ….با افکارمون که آموزش چاقی دیده بودیم رفتاری را انجام می دادیم و هر بارتجربه ای از یک کم چاق شدن به دست می آوردیم مثلا لباسمون کمی تنگ می شد یا صورتمون چاقتر می شد یا کسالتمون بیشتر می شد و هربار که احساسمون بدتر می شد و تصویر چاقی در ذهنمون پررنگ تر می شد اینبار حرف و حدیثهای دیگران هم از سرزنش کردن و ترحم گرفته تا مسخره کردنهاشون بیشتر می شد و باور به اینکه ما چاق هستیم و طبیعی هست چاق تر بشیم درذهنمون شکل می گرفت پس ما با عملکردمون مهر تأیید پای انتخاب خودمون می زنیم و گفتیم مسیر لاغری همون بازگشت از مسیر چاقی هست که باید خیلی آسون باشه پس اگر در این مسیر جایی دچار رنج و سختی شدیم باید استپ کنیم و به بررسی مراحل آموزشی خود بپردازیم
الآن ما از طریق فایلهای آموزشی لاغری افکاررا در ذهنمون ایجاد می کنیم در مرحله بعد باید به آگاهی ها عمل کنیم تا تجربه ای جدید کسب کنیم و قطعا این تجربه با احساس خوب و قدرت و توانمندی همراه میشه و باور به لاغری میشینه توی ناخودآگاه ما و تصویر و انتظار لاغری در ذهنمون ثبت میشه و آرام آرام لاغر میشویم ….
اما خوردن شیرینی ممکنه برای همه افراد چاق و چه افراد متناسب لذت بخش باشه اما طریقه استفاده از نظر بینش و نگرش و البته عملکرد در افراد متفاوته !…
یک فرد متناسب که احتمالا شیرینی هم خیلی دوست داره همیشه به اندازه نیاز مصرف میکنه یعنی ممکنه اون شیرینی جای یک وعده غذاییش را بگیره و یا اینکه فقط یک نوع از شیرینی را دوست داره و به راحتی حق انتخاب را به خودش میده و تصمیم میگیره یعنی کاملا در حالت توازن و تعادل رفتار میکنه…
اما فرد چاق با خاطرات شیرینی خوردنش زندگی می کنه و براش فرقی نمیکنه شکر باشه یا خرما یا شیرینی تر و یا کلوچه و کاکائو درواقع ازطعم شیرین لذت میبره و استفاده بی رویه داره …
.شیرینی هیچ قدرت چاق کنندگی ندارد ولی رفتار افراطی و البته تفکر ما نسبت به خوردن شیرینی 💯اثر چاق کنندگی دارد …✨
.
خیلی از افراد می گویند می دانیم ولی نمی توانیم و به خوردن شیرینی یعنی لذت بردن از طعم شیرین اعتیاد پیدا کرده اند من هم قبلا درخواست شیرینی زیادی می کردم البته علاقه ای به شکرو قند ندارم ولی خرما به وفور و البته یه مدتی علاقه مند به خوردن پاستیل شده بودم اما الآن که این فایل را شنیدم به طور ناخودآگاه میل زیادی به شیرینی خوردن ندارم یعنی والحق که قدرت الهی در وجودم جاریست و در مسیر لاغری باذهن کاملا در مسیر همسویی با طبیعت هستم و هرروز باید بهتر و بیشتر هماهنگ باشم الآن چندروزی هست که همسایه ما برامون از قم سوغات سوهان آوردند ولی من اینو نخوردم 💪💪😇چندین بار هم دیدم ولی اصلا میل نداشتم و این در حالیست که وقتی مجرد بود یک شب از ساعت ۱۲تا۵صبح یک بسته سوهان کنارم بود و من تو خواب چشم باز میکردم و یک تیکه می خوردم تا صبح که تمام شده بود ….و این یک خاطره خیلی بد و زشت و زننده از چاقی من است اما من دیگه توبه کردم از چاقی و در مسیر لاغری هستم و دارم هرروز طبیعی تر عمل می کنم ….فردی که قدرتی نداره که مواد غذایی مصرفیشو انتخاب کنه و احساس ضعف داره نسبت به مواد غذایی…. داره قدرت خودشو به اون خوراکیها میده و البته که موادغذایی هم اثر مخربی روی جسمش دارند اینگونه افراد که منم قبلا جز این دسته افراد بودم در روابطشون هم همیشه مشکل دارند و انگار قدرتی ندارند و همیشه مظلوم و ضعیف حاضر می شوند باید تفکر کنیم و ساعتها تحلیل کنیم که چرا ما اگر بریم مهمانی و پولی ببینیم دست نمی زنیم ولی همیشه به خوراکیها دستبرد می زنیم یواشکی یا با خجالت یا پررو پررو بالاخره این کار خیلی زشت و ناپسنده …اصلا توی خونه خودمون مگه قحطی اومده !؟…باید نگرش ما تغییر کنه تغییرات از ذهن ما شروع میشه نمیشه همون رفتارهای قدیمی را داشته باشیم و متناسب بشیم …بارها در زندگی توی معامله کردن ممکنه متضرر شده باشیم و دیگه توبه کردیم ولی چرا یه فکری به حال این خسارتهایی که به جسممون می زنیم نمی کنیم …در کودکی حتما یکبار از داغی و یا آتیش سوختیم و تجربه کردیم و دیگه از خودمون مراقبت کردیم اما چرا سالهاست نسبت به جسممون و تمام خسارتها و آسیبهایی که به جسم و روح و ذهنمون می زنیم بی مسئولیتی می کنیم و حتی پاداشهایی که از خودمون دریغ کردیم چراااا بی اعتنا هستیم؟!…
هر لقمه اضافی داره شادیمون را از ما میگیره ما آزاد و زیبا و سلامت خلق شدیم ما آزاد هستیم که از بیشمار نعمتهایی که به ما عطا شده است استفاده کنیم ولی به اندازه رفع نیاز (فقط رفع نیاز)
تصور کنید هر لقمه اضافه خوردن میشه یک قسمت نامتناسب و نافرم به بازو یا لقمه بعدی میشه یک نافرمی به پهلو لقمه بعدی پف صورت و چشمهای ریزی که زیر لایه های چربی پنهان شدند ؟!..،
لاغری بیرون و دور از دسترس من نیست من دیروز یک عکس از پنج سالگی خودم آوردم و زدم به درب یخچال و دیدم متناسب و شاد بودم تا ۱۰سالگی 😍من در جایگاه طبیعی خودم بودم بعد آموزشهای چاقی از خانواده و اطرافیان باعث شدند که چاقی بشه انتخاب زندگیم اما امروز به لطف خداوند هدایت شدم و میدونم این مال من بوده و هست همینجا تو وجود منه هر آن همراه منه …..پس لاغری و طبیعی بودن خودم را انتخاب می کنم اگر اینجا هستم خداوند این توانمندی را در من دیده لایق هستم که بقیه عمرم را با قدرت و شادی و سلامتی و تناسب زندگی کنم …زبان انگلیسی را از قبل بلد نبودم تجربه ای ازش ندارم یا ثروتمند شدن را تجربه ندارم اما از لاغری خودم تجربه دارم چه راحت هر وقت دوست داشتم می خوردم درسته که مقایسه می شدم و سرزنش اما همه از ناآگاهی اطرافیانم بوده و البته ناآگاهی خودم !…اما چقدر اونروزها خودم سبک و راحت بودم چقدر مامانم برام لباسهای خوشگل می دوخت چقدر احساس جذابیت و محبوبیت داشتم و من می خواهم و می توانم و می شود 💯می خواهم خودم باشم می خواهم در حالت طبیعی خودم هماهنگ با ذات الهی ام باشم حتمااااا این هم یکی از مقدسترین تغییرات زندگی من است که مدال جانشینی خدا را گرفته ام ….من خلیفه خداوند روی زمینم پس قدرت و توانمندی ام از اوست و هدایتگرم تا ابد او می باشد و بس !..
خدایا شکرت
خدایا عااشقتم ❤️
من جزئی از جهانم که در صلح به سر میبرد
صلح و دوستی عالمگیر عشق الهی نصیب قلبهای تپنده شما باشد 🦋✨
سلام و درود به استاد عزیز و گرامی و همه دوستان همراهم
این خیلی فایل جالب و تاثیر گذار بود
اینکه ما باید تصمیم گیرنده باشیم نه شیرینی جات
مثال برنداشتن پول از خانه کسی خیلی قوی و قابل درک آسان بود که این ما هستیم که تصمیم میگیریم که چه رفتاری داشته باشیم پس این قابل قبول نیست که در مواجه شدن با شیرینی جات اظهار ضعف و ناتوانی کنیم
من هم یکی از کسانی بودم که قبل از ورود به دوره لاغری با ذهن حتما باید بعد از شام چای یا قهوه با شیرینی یا شکلات بخورم و جالب اینجاست که اگر شیرنی جات نداشتم به مربا پناه می بردم
اما وقتیکه دوره رایگان لاغری با ذهن را قبل از خریداری دوره ورود به سرزمین لاغرها شروع کردم بعد از چند جلسه بطور تعجب آوری علاقه ام به شیرینی جات تغییر کرد
به یک مهمانی رفته بودم و در آنجا شکلات به من تعارف کردند ولی من گفتم میل ندارم و بر نداشتم
صاحبخانه گفت این شکلات مارک معروف و خیلی عالی است گفتم بله میدانم ولی میل ندارم
ناگفته نماند که صاحبخانه نمی توانست قبول کند که کسی این نوع شکلات را رد کند و بعد از آن دو بار دیگر به من تعارف کرد و باز همان جواب را شنید
برای خودم هم باور کردنی نبود که خدایا چه اتفاقی افتاده که من اینجور تمایلم به شیرینی جات عوض شده است
شاید این هدیه ذهنم به من است که اقدام به یادگیری فرمولهای لاغری و ترمیم بدنم کردم
الان هم گاهی اوقات شیرینی با چای می خورم ولی نه مثل قبل که باید روزی حداقل یکبار شیرینی مصرف میکردم
الان بعد از خوردن شیرینی احساس پشیمانی مثل قبل نمیکنم و با لذت آنرا میخورم
الان مقدار خریدم برای شیرینی و بیسکویت و شکلات خیلی کمتر از قبل شده چون میدانم که خورده نمیشود و باید دور ریخته شود
سلام خدمت استاد و دوستان عزیز
شیرینی را همه دوست دارن بعضی را که می دیدم می گفتن شیرینی دوست نداریم تعجب میکردم که یعنی چی دوست ندارم کسی هم هست که کلوچه و یا رطب دوست نداشته باشه یا هر نوع شیرینی دیگه من خودم دوست دارم اما نه اینکه هوس کنم برم بخرم اما اگه ببینم خیلی دوست دارم و میخورم .اما از وقتی تو مسیر هستم چند عادتم را به راحتی کنار گذاشتم هر روز عادت داشتم چای با بسکویت یا شکلات بخورم و یا قهوه با باراکا میخوردم که خوشبختانه دیگه خبری نیست و راحت مصرف آنها را ترک کردم از این بابت خیلی خوشحالم .من تونستم قدرت را از شیرینیها بگیرم شما هم می توانید .مثلا دیروز تولد پسرم بود ومن یه برش کیک خوردم و دیگه شام نخوردم نه اینکه به زور که چون شیرینی خوردم نه میل نداشتم شام بخورم و از این تغیرات خیلی خوشحالم و الان میخوام قدرت را از قندها بگیرم چون با چای گاهی دوتا قند میخورم و دوست ندارم و من میتوانم مصرف قند راهم کنار بزارم .
باید به فکر خودمان باشیم و جسم خودمان را از زیر سلطه چاقی در بیاریم .همان طور که نمیتوانیم پولی که مال ما نیست برداریم به هزارو یک دلیل باید برای مصرف مواد غذایی و شیرینی ها بتوانیم بر نداریم نه اینکه خودمان را محروم کنیم نه بلکه به اندازه نیاز بدنمان مصرف کنیم و مصرف به اندازه نیاز ودر این صورت ما قدرت را از مواد غذایی و شیرینی ها میگیریم .
به رفتار خودمان و متناسبها اگه دقت کنیم اونا هم شیرینی میخورن اما ممکنه به یه شیرینی خاص علاقه داشته باشن و شاید دو تیکه مصرف کنن اما بیشتر افراد چاق همه ی شیرینی ها را دوست دارن و موقع خوردن ممکنه تا ده تا یا بیشتر هم بخورن این اختلاف افراد متناسب و لاغر در مصرف شیرینی است به این نکات باید توجه داشته باشیم تا بتوانیم افکار و رفتار اشتباه خودمان را تغییر بدیم و این کار با آموزش ذهن امکانپذیر است .
سلام خدمت استاد گرامی و دوستان خوبم
بازم طبق معمول استاد شما دارین رمز موفقیت رو گوش زد میکنیین که بچه ها آگاهی ها رو به عمل تبدیل کنید تا نتیجه رو در جسم خودتون ببینید و این کار بدون زجر و سختی باید باشه و هر جا دیدید داره به شما سخت میگذره بدونید راه رو اشتباه اومدید .
چه جالب منم قبلا که باشگاه میرفتم به همه میگفتم که چقدر سخته من امروز باشگاه دارم من دیگه ورزش هام جواب نمیدن باید سنگینترش کنم و ….کلی سر و صدا میکردم اما حالا خیلی از افراد اطرافم اصلا نمیدونن من چطور این همه متناسب تر شدم و چون در مدار شنیدن این اگاهی ها نیستن و منم حرفی نزدم .
من در گذشته قبل از ادواجم که متناسب بودم اصلا از شیرینی خوشم نمیومد و یه مقدار پفک و چیبس دوست داشتم اونم کممیخوردم اما بدون ترس و نگرانی هر وقت میخواستم میخوردم و بعد از ازدواجم که کم کم چاق شدم یه مقدار کم شیرینی میخوردم ولی بازم بیشتر اهل غدا خوردن بودم و خیلی از گذشته ی خودم( قبل از ازدواجم )بیشتر عذا میخوررم و همه چیز خور شده بودم و چیزی نبود که دوست نداشته باشم بعلاوه چیپس و پفک و کرانچی و اینچزا که واقعا زیاد میخوردم تقریبا میتونم بگم هر شب پاکتها از این چیزها میخوردم تا اینکه باردار شدم و در بارداری اولم بازم ویار من به قول اطرافیان چیز خاصی نبود و من فقط خیلی زیاد (وحشتناک )غدا میخوردم با اون تفکرات اشتباهی که دااشتم باید به جای دونفر عدا بخورم و این حرفها و کلی چاق میشدم تا اینکه بارداری دومم بود که اطرافیان میگفتن شیرینی بخور تا بچه ات پسر بشه و بارها میگفتن هر کس زیاد شیرینی میخوره فرزند پسری به دنیا میاره و منم میخوردم و اما وقتی من متوجه شدم فرزندم پسر هست علاوه بر تمام اون فرمولهای غلط که در ذهنم داشتم (باید به جای دو نفر غذا بخورم و یا اینکه اگر بیشتر بخورم فرزندم با بنیه ی قویتر خواهم داشت )شیرینی هم زیاد تر میخوردم چون این قضیه باورم شده بود و واقعا وزن بالایی رو در اون دوران تجربه کردم و قند بارداری پیدا کرده بودم طوری که سه ماه آخر زیر نظر کارشناس تغذیه بودم که بیشتر وزنم اضافه نشه چون هم برای خودم هم بچه خطرناک بود خلاصه بعد از بارداری هم به توصیه اطرافیان برای زیاد شدن شیر ی که به فرزندم میدادم باید آبمیوه های شیرین مثل رانی و این چیزا و یا شیرینهای مخصوص شهرم که با کنجد درست میشد و یا … میخوردم و یا هر روز سه وعده چایی کمرنگ با شیرینی فراوان کنجدی میخوردم که شیرم زیاد بشه و کلی از این توصیه ها و خلاصه خودم که چاق بودم با این تجویزها چاقتر هم شدم و دیگه تنفرم از چاقی و ترسم از چاقی بیشتر خیلی بیشتر شده بود تا جایی که من دیگه در چهار ماهگی پسرم اقدام به رژیم گرفتن کردم ولی همچنان من عاشق شیرینی بودم و حرص،و ولع خوردن اون رو داشتم اما چون جز محدودیتام بود نمیخوردم و در کوچکترین فرصتی من هر شیرینی رو پیدا میکردم تا تهش میخوردم و منی که تا چند سال پیش اصلا علاقه ای به شیرینی نداشتم و هیچ دسر و بستنی نمیخوردم حالا یه شیرینی خور بسیار قهار شده بودم که به زور رژیم نمیخوردم تا اینکه اخرهای رژیمم از دکتر درخواست کردم شیرینی رو داخل رژیمم قرار بده و ایشون هم سه عدد بسکوییت ساقه طلایی رو فکر کنم با یه لیوان شیر به جای شام من قرار داد که یا شام میخوردم و یا اونها رو میخوردم حالا انتخاب با خودم بود و اما حالا بعد از مدتها در سایت بودن دوباره مثل گذشته ی خودم شدم اول اینکه من فقط یه بسیکوییت ویفر کاکاییویی خاص که با شکلات صبحانه قاطی شده رو دوست دارم و صبحانه یکی دو برش از اون رو با یه لیوان شیر میخورم و هر شیرینی رو دیگه دوست ندارم و کلی مدلهای مختلف در خانه ی من هست به خاطر بچه هام ولی من نمیخورم چون دوست ندارم و من حتی خیلی وقتها شیرینی خیلی از دسرها برای من زننده هست و دهنم رو تلخ میکنه و حالم رو بد میکنه و من ترجیح میدم نخورم و خیلی راحت با علاقه ، مدتها هست انتخاب کردم عصرها چایی نخورم چون چایی خوررن جز علاقه مندیهای من نیست و از روی عادت و همراهی با همسرم هم قبلا میخوردم که مدتها هست دیگه هم نمیخورم و وابستگی ندارم و از روی عادت نمیخورم و اگر خیلی هوس کنم با کشمش میخورم چون واقعا این ترکیب رو دوست دارم و از روی اجبار و ترس نیست من عاشق خوردن مویز و یا کشمش با چایی هستم اونم در حد سه دونه با یه نیم لیوان نه بیشتر و خدا رو شکر از وقتی درراین مسیرم علاقه ام به نسکافه و کاپوچینو هم انگار واقعا تغییر کرده و از شیرینی اونها هم حالم بد میشه و دیگه دوست ندارم بخورم و خدا رو شکر از وقتی که وارد این سایت شدم کلی تغییرات عالی داشتم و مثل گذشته ی خودم دارم میشم شیرینی بسیار کم ،بسیار کم مصرف میکنم معمولا در حد دو برش از یه شیرینی دلخواهم در وعده ی صبحانه هست طوری که یک عدد از اون شیرینی رو در سه روز یا دو روز میخورم و عالی هم سیر میشم و هرگز زیاده روی نمیکنم .
منم در گذشته که چاق بودم با حس بدی شیرینی میخوردم که این عامل چاقی من هست و با استرس شیرینی میخوردم ولی میدیدم که خواهر خودم که بسیار متناسب هست و یا خواهر همسرم و یا دخترم که بسیار متناسب هستن اگر شیرینی بخوان خیلی راحت میخورن و با لدت میخورن اما من با ترس و لرز میخورم پس در شروع کار بین چاقها و متناسبها کلی فرق هست که اونها با لذت میخورن و ما با ترس،و نگرانی از چاقی بیشتر میخوریم و مرحله ی بعد که میزان خوردن هست در افراد چاق میزان خوردن که بالا هست در واقع به هر چیز شیرینی برسن میخورن و براشون مهم نیست چی هست و منم قبلا اینطور بودم و این نشون میده علاقه ی من به طعم شیرینی بود مثلا دونات میخوردم و کلوچه محلی میخوردم یا شیرینی خامه ای میخوردم و یا بیسکوییت قنادی و سوپری میخوردم اما با این وجود چون این اواخر رژیم سخت داشتم که هر شیرینی ممنوع بود و خودمم تا سن ۱۸ سالگی که لاغر بودم ( ازدواج نکرده بودم) علاقه به شیرینی نداشتم و فقط در محدوده ی زمانی کمی شیرینی خور شده بودم خیلی از خوراکیهای شیرینی رو تجربه نکرده بودم هم از روی ترس از چاقی و هم اینکه در گدشته مشتاق خوردن شیرینی نبودم مثل نان خامه ای و یا بستنی خیلی کم خوردم فقط در بارداری عاشق کیم های سالار شده بودم و هر روز میخوررم و یا نوشابه نمیخوردم عاشق دوغ بودم و یا مربا در صبحانه نمیخوردم و بیشتر پنیر رو دوست داشتم و …. و اما این اواخر که در دوران لاغری با ذهن بودم هر جا هوس هر شیرینی کردم خیلی راحت بدون ترس (تا جایی که تونستم )خیلی عادی خوردم و نگران نبودم و اما همین آزادی باعث شد من دور خیلی از شیرینها رو خط بزنم و مثل گدشته ی خودم بیشتر با خوردن انواع عداها در زمان گرسنگی لدت ببرم (البته بدون پرخوری کردن )و دیگه هیچ حرص؛و ولعی برای خوردن هیچ شیرینی ندارم و کاملا روی خودم تسلط دارم تا جایی که وقتی در جمعی و یا تولدی باشم و در اونجا کیک خامه ای و کیک تولد باشه من در حد یه نوک چنگال یا یه دره بیشتر میخورم و دیگه بیشتر ادامه نمیدم چون میلم نمیکشه تازه اون کیک هم باید خیلی پرفکت باشه که بتونم بخورم و گرنه از خوردنش لذت نمیبرم اما خیلی از اطرافیانم که رژیم دارن و به قول خودشون محدودیت دارن با حرص، و ولع چندین برش بزرگ میخوزن که من از خوردن اونها حالم بد میشه و میگم چه رفتار نادرست و زشتی دارن و واقعا متوجه میشم که چقدر در فشار روحی و محدودیتها هستن که نمیخورن .و من واقعا احساس تناسب میکنم و انگار از درون متناسبم و اصلا شخصیتم تعییر کرده انگار شخصیت فرد متناسب رو پیدا کردم چون اونها اینطورن که خیلی کم از هر چیزی میخورن حتی شیرینی که میگن دوست داریم وقتی بزاری جلوشون در حد یه ذره می خورن و میگن دیگه نمیتونم و ادامه نمیدن و منم دقیقا شبیه متناسبها رفتار میکنم و از رفتار خودم لذت میبرم پس میشه مثل متناسبها شیرینی دوست داشته باشم و بخورم و لدت ببرم .
من خواهر خودم که بسیار متناسبه میگه من عاشق شیرینی هستم مثلا حلوای سنتی رو خیلی دوست داره ولی وقتی درست میکنه میگم بخور اگه دوست داری اون فقط یه نوک قاشق برمیداره میگه کافیه دیگه نمیتونم و حرفشم اینه که عاشق حلوا و شیرینی و …هست و بارها در گذشته تعجب میکردم که اگر میگی دوست دارم چرا نمیخوری ؟؟اما حالا درکش میکنم نمیتونه با همون یه ذره هوسش،میخوابه و دیگه نمیخوره اما اون خواهرم که یه مقدار تپل تر هست یه بشقاب میخوره و تازه میگه من خیلی حلوا دوست ندارم و این باعث تفاوت اندام چاقها و لاغرها میشه و همین خواهر لاغرم عاشق،شیرینی هست ولی از شیرینی خامه ای خوشش نمیاد و اگر جلوش بزاری لب نمیزنه یا خیلی کم میخوره و اما همون خواهر تپلم میگه من خیلی شیرینی دوست ندارم اما عاشق شیرینی خامه ای هستم و یه نصف جعبه رو میتونه به تنهایی بخوره و کلی از این تفاوتها .
پس اگر فرد لاغری بگه عاشق شیرینی هست نگاه کن ببین چقدر میخوره نهایتش یه دونه اما فرد چاقی اگه بگه عاشق شیرینی هست سه تا چهارتا میخوره پس گول حرف متناسب رو نخورید که میگه عاشق شیرینی هستم نگاه به واکنش اون فرد در مقابل شیرینی بکن و بعد تو هم شروع به خوردن بکن .
وای استاد عزیز من عاشق این مثالی شدم که شما زدین و گفتین اگر پولی رو ما در جایی ببینم هرگز دست درازی نمیکنیم و اون رو برنمیدارییم و به خودمون میگیم اون پول که مال من نیست و زشته و گناه و هرگز برش نمیدارید پس چرا هر جا شیرینی دیدیم باید اون رو بردارم ؟؟؟چون از کوچیکی به ما یاد دادن که پول کسی دیگه رو برداشتن کار نادرست و زننده ای هست ولی این یکی رو یادمون ندادن و ما هم وقتی جایی میریم تا طرف حواسش نبست هی برمیداریم و میخوریم و اگر تونستیم و زورمون رفت حتی سهم طرف مقابل رو هم برمیداریم و میخوریم اخه این چه کاریه ؟؟؟واقعا من همیشه به یاد این مثال شما حتی در خوردن مواد عدایی مورد علاقم علاوه بر شیرینی هستم حتی در خوررن روزانه ام با همین مثال خودم رو کنترل میکنم قبلا که عادت داشتم کل ته دیگ غذا رو خالی خودم بخورم و یا گوشتهای خورشت رو بیشتر خودم بخورم و یا … با این مثال دیگه همچین کاری نمیکنم و واقعا برای من تاثیر گذار بوده و هست پس ما میتونیم خودمون رو کنترل کنیم و تغییر بدیم و این حرف که من در مقابل شیرینی نمیتونم خودم رو کنترل کنم غلطه چطور در مقابل پولی که میبینی خودت رو کنترل میکنی و یا در مقابل جواهرات دیگران و وسایل دیگران میتونی خودت رو کنترل کنی اما در مقابل شیرینی نمیتونی چرا ؟؟؟؟چون ذهنت برای کنترل خوردن خرابه .
این خیلی خوبه که ما میتونیم از تمام نعمتها استفاده کنیم و کلی تنوع در این نعمت هست ولی این خیلی بده که کنترل خودمون رو بدیم دست شیرینی ها و قدرت رو از خودمون بگیریم و بدیم دست شیرینیها و خودمون رو بدون هیچ قدرت انتخابی کنیم اما هدف از این آموزشها این هست که قدرت دست ما باشه و واقعا به جرات میتونم بگم من خیلی قدرتم در انتخاب عذاها و تسلط بر اونها زیاد شده و دیگه هیچ مواد عذایی نمیتونه به زور وارد بدن من بشه و من رو وادار به خوردن کنه معمولا خودم هستم که انتخاب میکنم و قدرت انتخاب دارم و در ازادی کامل انتخاب میکنم از چه مواد عدایی در چه زمانی مصرف کنم و دیگه برده ی مواد عذایی نیستم حالا هر از گاهی شاید خطایی هم داشته باشم اما به مرور مهارت تسلطم بر مواد عذایی خیلی بهتر میشه همین دو شب پیش دوست داشتم برای شام نون بر بری داغ و پنیر و گوجه بخورم و کلی عدا بود اما من این رو انتخاب کردم و بعد شب رفتم خونه مادرم اونجا مادرم کتلت داغ تازه درست کرد و خیلی اصرار کرد بیا بخور ولی من لب نزدم حتی تست هم نکردم چون سیر بودم و نخواستم بخورم و اصلا میلم نشد و هر چقدر اصرار کرد مادرم گفتم سیرم میل ندارم و اصلا ادا نبود واقعا نمیتونستم بخورم و بعدا که اومدم خونه متوجه شدم کارم عالی بوده و خودم رو تحسین کردم که با این همه تعریف و تمحید مادرم از غدا من لب نزدم .اما در گذشته که اینطور نبود اگر غدا سر گاز بود باید میخوردم هر چقدر بیشتر غذا میدیدم بیشتر میخوردم اما حالا قدرت انتخاب دارم و من تصمیم میگیریم چه مقدار از چه غدایی بخورم چون خودم مهمتر از غداها هستم و میگم ایا غدا برای من تصمیم میگیره من چه مقدار مصرف کنم یا من تصمیم میگیر م چه مقدار غذا مصرف کنم و این خیلی مهمه و من الان احساس قدرت بیشتری در مواد غدایی دارم و رفتارهای بهتری در مقابل اونها دارم چون فرمولهای ذهنی من با آموزشها تعییر کرده و ذهن من اماده شده و جسم من داره هماهنگ میشه با ذهن من و این روند لاعری با قدرت ذهن هست و به فشار و زور نیست .
پس همیشه مراقب باشید قدرت دست چه کسی هست ؟؟
آیا عداها برای من تصمیم میگیرین من چه رفتاری داشته باشم ؟؟ایا چیپس و پفک برای من تصمیم میگیره من چه رفتاری باید داشته باشم ؟؟؟ایا شیرینی ها برای من تصمیم میگیرین من چه رفتاری باید داشته باشم ؟؟؟؟؟یا من به عنوان یه انسان قدرت تعقل و تفکر دارم که چه مقدار شیرینی و یا عدا و یا هله هوله مصرف کنم .من واقعا دوست دارم در شان یک انسان رفتار کنم و رفتار درستی داشته باشم ببخشید که میگم اما به خودم میگم حتی یه گوسفند هم وقتی بره علفزار وقتی سیر شد دیگه نمیخوره پس چرا من هر چی مواد غدایی بیشتر باشه فکر میکنم باید بیشتر بخورم ؟؟؟؟من باید به نیاز جسمم توجه کنم و به بدنم احترام بزارم هر جا دستور سیری اومد به زور غدا و شیرینی وارد اون نکنم و با هر کانالی در بدنم تحریک به خوردن نشم .
اگر من این رابطه رو در ذهنم درست کنم که مواد غدایی و شیرینی و چیبس و پفک تصمیم گیرنده هستن یا خودم تصمیم گیرنده هستم ؟؟؟همه چیز و خوردنم اصلاح میشه
پس من اگر در رابطه ی خودم با فلان مواد غذایی مشکل دارم و تابع اون مواد عدایی هستم پس نمیشه رابطه ی درستی با اطرافیانم داشته باشم پس چاقها در روابط مشکل دارن چون از درون رابطه ی خودش با مواد غداایی مشکل داره پس در روابطش با دیگران هم مشکل داره ولی اگر در اموزشها شرکت کنید و این مشکلات رو برطرف کنید رابطه ات با اطرافیانت هم درست میشه اگر من بتونم قدرت و توانایی ام در مواد غدایی به دست بگیریم در روابطم با دیگران هم این توانایی رو خواهد داشت.
پس نگو من نمیتونم شیرینی نخورم و یا پفک نخورم و یا عدا نخورم نه عزیزم قرار نیست ما زجر بکشیم یا سختی بکشیم
ما باید درست بخوریم من اگر از فیلمی بترسم هرگز اون رو دوباره نمیبینم اگر در رابطه با شخصی شکست بخورم دوباره با اون فرد رابطه برقرار نمیکنم و این منطقی هست اما چطور در رابطه با مواد غدایی ما بارها هست داریم ضربه میخوریم ولی این ضربه ا رو پدیرفتم که هر بلایی میخواد چاقی به سر من بیاره من پذیرفتم ؟؟؟..
چاقی نتیجه ی یک سری رفتارهای من هست که اگر من از نتیجه راضی نیستم میتونم رفتارم رو عوض کنم من بارها شده از یه مغازه رفتم خریدی کردم و اون جنس چون مورد پسندم نبوده دیگه دوباره نرفتم در واقع نتیجه اش رو دوست نداشتم و دیگه نرفتم اما حالا چاقی که یک نتیجه در بدن ما هست و ما اون رو دوست نداریم تغییرش نمیدیم و اون رو پذیرفتیم ؟؟؟؟.
من الان که در دوره هستم میدونم خطای کارم چیه که این یکم اضافه وزن رو دارم اونم این هست که علاوه بر گرفتن پیغام سیری چند لقمه بیشتر میخورم و این خیلی برای من کار زشت و زننده ای هست و خیلی زجرم میده چون اطلاع دارم که چه کار بدی دارم انجام میدم و به خودم قول دادم قبل از فشار شکمی اون رو رها کنم خیلی وقتها خوبم خیلی وقتها هم ممکن خوب نباشم چون واقعا فاصله ی بین نقطه ی سیری و گرسنگی من کم هست یکم بعصی مواقع برام سخت میشه مخصوصا اگر غدا مورد علاقه ی من باشه و از گدشته خاطره ای در ذهنم باشه ذهنم با هزارتا ترفند که خوشمزه هست تو دوست داری و … میخواد من رو وادار به خوردن کنه که خیلی وقتها نمیتونه و بعضی مواثع هم میتونه که بعدش خودم رو تنبیه میکنم
من نمیخوام با بدنم بیرحمانه رفتار کنم چون همین چند لقمه اضافه خوردن باعث شده کمی اصافه وزن داشته باشم ایا من اگز از معامله ای شکست بخورم حاضرم دوباره اون رو انجام بدم ؟؟؟.خیر پس چرا این خوردن چند لقمه اضافه تر از نیازم رو رها نمیکنم و بهتر رفتار نمیکنم ؟
من به خودم رسیدگی میکنم و تصمیم میگیریم تعییر بدم این رفتارم رو و دیگه تکرارش نکنم .
اگر من هر کمبودی دارم در زندگی دارم و چیزی و یا نعمتی رو ندارم این از ضعف بشر نیست خودم نخواستم حالا لاعری هم همینطور هست اگر من الان کامل ندارمش به خاطر ضعف خودم هست چون من یه مدتی در گدشته اون رو کامل داشتم ولی از دستش دادم و حالا میخوام دوباره به دستش بیارم و اصلا چیز عجیب و غریب و پیچیده ای نیست و فقط به خاطر افکار و رفتار اشتباه اون رو پوشاندیم پس با این اموزشها من افکار و رفتارم تعییر میکنه و من در نهایت دوباره لاغر میشم .
من فردی شجاع هستم که شجاعت رو به رو شدن با تناسب رو دارم و من مطعنم من یه شگفتی ساز هستم چون خداوند من رو هدایت کرده و خدا من رو وارد این مسیر کرده و قطعا توانایی و امادگیش رو دارم .
سلام
من خودم عاشق شیرینی هستم و هنیشه مقصر اصلی اینو میدونستم
اونقدر نمی خریدمش ک جایی میدیم فقط میخواستم ک بخورم این اواخر یجوری شده بود ک دوبار شیرینی گرفتم اونقد خوردم ک معدم مریض شد
اون لذت ب زجر و عذاب تبدیل شد
خواهر من خودش شیرینی میخوره پیراشکی و اینا ولی من ندیدم ک عین ما تموم حواسشو ب شیرینی بده یا اضافه بخوره میبینی ی چیزو چن هفتس داره
همه ما عاشق شیرینی هستیم ولی بعد خوردن عذاب وجدان داریم
چن ک میران مصرف بالاس
واقعا چدا ما انقدر قدرت دو ب مواد غذایی میدیم واقعا من در مواجه با شیرینی تصمیم نمیگرم واقعا
در واقع من اختیار خودمو ب شیرینی دادم اصلا تصمیم گیرنده من نیستم
من همیشه اون شیرینی محکوم میکردم ب جای اینک خودمو محکوم کنم
ولی از امروز تصمیم گرفتم ی جور دیگه باشه
استاد عزیز واقعا فایل بینظیری بود واقعا منک بهش احتیاج داشتم درسهای زیادی برام داشت
در واقع ما وقتی میخوایم قیمه درست کنیم تموم حواسمون هس ب میزان مواد غذایی ب نمک اگه یکم زیاد باشه شور میشه ی ادویه ها مثلا یکم فلفل زیاد باشه میسوزونه یا رب ک اگه یکم زیاد باشه دلو میزنه باید در خوردن اینطوری باشه اونجا قدرته در دسته منه میزانی ک استفاده میکنم و اخر سر اون میزان استفاده است ک تعیین میکنه اون غذا خوشمزه یا بد مزس یا شور و فلان
در مصرف شیرینی هم همینه اگه قدرت در دست شیرینی باشه میزان بره بالا اون جسم دیگه خوشگل نیس جالب نیس و از اون حالت خوشگلی وتناسب میزنه بیرون
همه چیز ب اندازش خوبه ب اندازش خوشمزس
واقعا حتی چای ک من عاشقشم از دوتا ک زد ب اونور دیگه اصلا طعمی حس نمیکنم
ما عادت کردیم ب خوردن در واقع ما حتی لذت و زیبای اون یدونه خوردن و لذت بردن رو از خودمون گرفتیم
مثل کسی ک خودشو تو خونه حبس کرده و از لذت دیدن طبیعت اسمون و پرندهها رو از خودش میگیره ما هم لذت سبک بودن راحت لباس پوشیدن و راحت خریدم شیک بودن و متناسب یودن از خودمون گرفتیم خودمون حبس کردیم در زندان عادتها و رفتار ها و افکارهای پوچ
ما مثل یک پرنده بتونیم هر دفعه ک اون لونه خراب شد بریم دوباره بسازیمش دونه دونه چوب ها رو بزاریم رو هم تا بشه لونه ماهم دونه دونه فروملها و افکار درست بزاریم رو هم تا تناسب بیاد بالا
پرنده هم لونه داشته مثل ما ک یکروز متناسب بودیم واز دستش دادیم مث پرنده دوباره بسازیمش با قدرت
من خودم دو شخصیت فرض کردم یکی شخصیت چاقی و شخصیت لاغری
در مواجحه با روزم میگم و کدوم رفتارم باعث قدرتمند شدن شخصیت لاغری یا چاقی شده و یک زمین تصور میکنم ک شخصیت چاقیه. خیلی وقته اونجاس و درختاش تنومند و قدرتمند و شخصیت لاغری تازه داره دانه میکاره و من باید مثل یک نوزاد بهش برسم اون وابسته ب منه اما شخصیت چاقیه خیلی وقته ک بزرگ شده من باید اونقدر بهش نرسم ک گرسنه بی محبت بمونه تا ضعیف بشه
سلام🙂
چقدر جالبه که هربار که این فایل رو بعد از مدتی گوش میدم مقاومتم نسبت به بار قبل کمتر شده و خیلی راحت تر این حرفها به گوش جانم میشینه
قشنگ یادمه که بار اولی که این فایل رو گوش دادم چقدر از شنیدن این جملات که”قدرت رو به شیرینی دادین و خودتون رو ناتوان میدونین”یا”اگه میدونی و کاری نمیکنی خیلی بدتر از اینه که ندونی”خیلی ناراحت شدم و جزئ فایلهایی بود که احساس منو بد کرد و بار دوم که میخواستم گوش بدم میدونستم قبلا حالم رو بد کرده و با اون پیش زمینه گوش دادم ولی احساسم مثل بار اول بد نشد و فکر میکنم در کامنتم هم اینو نوشتم امروز که بار سومه اون رو گوش میدم اولی که با عنوان فایل روبه رو شدم با خودم گفتم استاد که خودشون بارها گفتن شیرینی قدرتی برای چاقی ما نداره چرا درباره رابطه چاقی و شیرینی مطلب گذاشتن و دقیقا فکرم این بود که بیام و یه جورایی انتقاد کنم ….ولی با خوندن سطرهای اول مقاله کاملا نظرم تغییر کرد و بیشتر و بیشتر به این آگاهی ها ایمان آوردم
جابب در مقاله نوشته بودین این شیرینیها نیستن که قدرت چاق کردن ما رو دارن بلکه عادتهای ما در خوردن شیرینیها است که در ما نهادینه شده و همین باعث چاق شدنهای ماست
ودر فایل هم به این عادتها پرداخته بودین که هم علاقه ما و هم میزان خوردن ما و هم عشق به طعم شیرینی هست که تفاوت ما با افراد متناسبه
کاملا با این حرفها موافق بودم چون بارها دیدم افراد متناسبی که یا اصلا علاقه به شیرینی ندارن یا فقط به یه مدل علاقه دارن و میزان خودنشون هم کلا با ما متفاوته و ما دربرابر نون خامه ای هم تا حد خفگی میخوریم اونا یکی نهایتا دوتا برمیدارن نیت هم کلا فرق داره اونا به قصد لذت میخورن ما میخوریم ولی با حس عذاب وجدان چون باورمون اینه که شیرینی ما رو چاق میکنه و اون متناسب درونمون هم میدونه که ما بیش از اندازه خوردیم و همین باعث حس عذاب وجدان میشه به قول شما به اوضاع درهمی هست نخوریم حالمون بده بخوریم هم حالمون بده…..
در مورد طعم هم من کاملا با شما موافقم چون خود من با وجودیکه با کاکائو و شکلات علاقه دارم اصلا با مدلهای تلخ یااونایی که درصد تلخیش زیاده میونه خوبی ندارم پس اون طعم شیرین رو دوس داریم منم از جمله چاقهایی هستم که همه مدلهای شیرینی رو دوس دارم بیسکویت کلوچه کیک ویفر ابنبات شکلات بستنی نون خامه ای دانمارکی و……و جالبه کم شیرین ها رو خیلی نمیپسندم البته خیلی شیرین هم دلم رو میزنه…
استاد تنها راه دل بریدن از این طعم دوس داشتنی فقط تغییر افکاره اونم فقط از طریق آموزشهای شما
وگرنه با هیچ زور و محدودیت و رنجی نمیشه این لذت رو کمرنگ کرد….
منم قبلا در برابر شیرینی و کیک و هله هوله حسابی ضعیف بودم و اصلا با ورود به خونه کسی اگه شیرینی روی میز بود به قول شما دیگه صاحبخونه رو نمیدیدم فقط چشمم به شیرینی روی میز بود و از نظر من اونی که همه مدل خوراکی می آورد برای مهمون ،میزبان فوق العاده ای بود و فاکتور اصلی هم یه مدل شیرینی یا بستنی یا کیک بود که دیگه میزبانی رو تکمیل میکرد😁
واقعا نسبت به قبل منم تغییرات خوبی داشتم اینقدر دلم دنبال شیرینی نیست اینقدر دلم ضعف نمیره که فکر کنم قندم افتاده و بهونه برای خوردن خوراکی داشته باشم اصلا بعد از غذا دنبال شکلات وکیک و….نیستم خودم انتخاب میکنم چی بخورم و چقدر …البته که گاهی فرمولهای قبلی در رفتارم نشون داده میشه ولی میدونم که اینم جزیی از پروسه تکامل و آموزش هست و خودم رو سرزنش نمیکنم و مدتها درگیر عذاب وجدان نمیشم …
قبلنا وقتی میرفتم قنادی اصلا بوی شیرینیها منو دیوانه میکرد و سست میشدم و دوس داشتم همه ویترینها رو نگاه کنم و هر کدوم به نظر خوشمزه تره رو بخرم ولی چند شب پیش رفتم یه کیک کوچیک بگیرم اصلا الان یادم نمیاد چه بویی به مشامم رسید و هیچ ویترینی رو هم نگاه نکردم فقط منتظر شدم که سفارش خودم رو بدن و خیلی با آرامش خرید کردم و اومدم بیرون و حتی بوی کیک خامه ای توی ماشین رو هم یادم نمیاد…چه تغییرات عالی ای……جالبه که متوجه هم نشده بودم امروز که میخواستم تمرین بنویسم یادم اومد و کلی لذت بردن که اره ذهن من هم داره متناسب میشه و این خیلی خبر خوبیه😍😍😍
بنام خداوند بخشنده و مهربان سلام ب استاد عزیزم و دوستان همراه گام ۵۷تغییر عادت شیرینی خوردن .این عادت یکی از پر کاربرد ترین رفتار ها بین افراد چاق هست ک تغییر آن باعث نتیجه بهتر در مسیر شگفتی شدن داره ،یکی از ویژگی های ذهن چاق ک رفتار خودش را صحیح میدونه و عادت افراد لاغر رو غلط میدونه ،آموزش ذهن با تکرار با ملایمت و عمل کردن به آگاهی هاست ،آگاهی تجربه ی ب وجود میاره و تجربه باعث باور میشه ،آگاهی با تبدیل شدن ب عمل میشه باور ، این ک افراد متناسب هم مث ما آدم های چاق عاشق شیرینی هستند باید ببینیم نوع رفتارشون با شیرینی چطوریه منم خیلی دقت کردم افراد متناسب یا شیرینی خاصی رو دوس دارن یا دوس ندارن اصلا وقتیم میگن خیلی دوست داریم فلان چیز رو یا یدونه یا ی گاز ازش میخورن خیلی خیلی بخورن دوتا بیشتر نمیشه ولی من قبلا این دوره مسیر لاغری من قشنگ می تونستم نصف ی کارتون رو تا حالت خفگی بخورم ولی از بعد دوره من ی استکان چای و دوتا شیرینی قشنگ سیر میشم و پر خوریم نکردم خیلی خوشحالم ک تو این مسیرم خدا رو شکر ممنون از استاد عزیز.
به نام خدای مهربان ،
بطور کلی آنچه را که آموزش دیدیم در این فایل اینکه ه چگونه عادت به شیرینی خوردن را تغییر بدهیم.
توجه کردن به نکات آموزشی وعمل کردن به آن هاباعث می شود که ذهن ما تغییر کند وفقط با تکرار وبا ملایمت اینکار آسان می شود.
ما سالها با توجه کردن به عدد وزن روی ترازو ، تنگ شدن لباسها چاقی را باور کردیم واعتماد به نفسمان آمده پایین واین شده تجربه چاقی! وباور کردیم که چاق شدیم وتجربه چاقی هماهنگ شده است با محتویات ذهن ومرحله به مرحله چاق وچاق تر شدیم واضافه وزن پیدا کردیم.
حال می توان از این تجربه چاق شدن درجهت مخالف برای لاغر شدن استفاده کنیم یعنی با توانایی خودمان می توان آگاهی های جدید را دریافت کنیم وتبدیل به عمل کنیم .واین خود می شود یک باور جدید مناسب وبا تکرار واستمرار این مسیر آهسته آهسته تغییرات را درخودمان می بینیم. واین فراگرفتن آموزشهای ذهنی باید توام با آرامش واسانی باشد که باور همین حقیقت هم برای خیلی از ماها سخت است!!
دوست داشتن شیرینی بیشتر یک عادت است نه علاقه، آنهم بخاطر سیستم زندگی بخصوص ما ایرانیها ، ! در هر مراسمی اعم از خواستگاری جشن عروسی ،مهمانی ، ختم ،تولد ،باید باشد ودر ذهن ما نهادینه شده ،بطور مثال در سینی چای همیشه برای تعارف کردن باید قندان کنارش باشد وگرنه یک نوع بی احترامی است از مدعوین وما عادت کردیم وتصویری غیر از این در ذهن ما نمی باشد.
قبلا من عادت داشتم که حتما چایم را با یک شیرینی هرچند بزرگ ویا کوچک بخورم ولی با آموزشهایی که دیدم بخصوص تکرار روزانه میثاق نامه ، به مرور علاقه ام به شیرینی کم کمتر شد بطوریکه دوستان هم اشاره کردند ،مزه شیرینی فورا دلم را می زند ودر دهانم احساس بدمزگی می کنم.در صورتیکه آن زمانها که شیرینی می خوردم درنهایت آن ترس از خوردن ، که حالا چه اتفاقی میفته الان بازم چاق میشم ،آن لذت خوردن را ازمن می گرفت وتبدیل به عذاب وجدان می شد.! وفرق آدمهای متناسب با آدمهای چاق در همینجاست چون آنها با خوردن شیرینی تنها لذت می برند ،
یادمه انزمانها که در شیراز زندگی می کردم خیلی رسم بود که داری را تهیه می کردند بنام رنگینک که شاید بعضی از دوستان با آن آشنایی داشته باشند که یک دیس بزرگ بود پراز رطب ،روی آن حلوای مخصوص بعد پراز شکر ودارچین ومغز گردو فراوان که یک معجون بسیار خوشمزه ای بود وجالب بود که این دیس بزرگ تا آخرش خورده میشد واکثر هم لاغر ومتناسب بودند ومن هم بودم البته! وکاملا فقط با لذت می خوردند وکسی هم عذاب وجدان نداشت!
ممکن است ما به خیلی چیزها علاقه داشته باشیم مثل پول ،طلا ،جواهرات ولی سوال اینجاست که چرا ما در هرجایی ویا هر خانه ای آن را برنمی داریم وتوانایی اینرا داریم که در هرجا وهرمکانی به آن دست نزنیم ولی درمورد شیرینی آنقدر بی اراده وناتوان برخورد می کنیم. ؟ چون این فرمول در ذهن ما تثبیت شده که من درمقابل شیرینی ناتوانم وهمین است که درما سبب ایجاد واکنش نادرست بشود!
ودر کل این عمل درستی نیست که ما اختیار خودرا بدهیم به شیرینیها !وقدرت واختیاررا از خودمان بگیریم. ما درحقیقت باید تعیین کننده باشیم که چطور وبه چه میزان از شیرینی ها استفاده کنیم.
باید احساس توانایی ابتدا در ذهن باشد ودر نهایت به واکنش در مقابل شیرینیجات به طریق صحیح رفتار شود.
واین طرز فکر ونگرش می تواند در همه زمینه ها ی زندگی چه روابط ویا کسب وکار وزندگی مشترک کارساز باشد.
بنابراین در مقابله با شیرینی ها فکر کنیم ببینیم ما مهم تریم ویا شیرینی ها ،واگر قبول داشته باشیم که انسانی هستیم با قدرت واراده باید خود تصمیم درست را بگیریم وبه آن عمل کنیم وبه همین ترتیب رفتارهای خودرا درهمه زمینه ها اصلاح کنیم.ودر نتیجه عکس العمل های متفاوتی داشته باشیم.
بارها شده که در زندگی خود در رابطه با افراد ،متحمل ضرر وزیان شدیم ولطمات زیادی دیدیم ،وان زمانهایی بوده که خودرا نادیده گرفتیم ،به خودمان بی توجهی کردیم دیگران را به خود ترجیح دادیم ،و به جای اینکه در وهله اول خودمان برای خودمان مهم باشیم ،دیگران را مهم تر از خودمان قرار دادیم وفرقی نمی کند در این مقوله هم ما به خودمون بی توجهی کردیم واختیار از دست دادیم وبر اثر این بی توجهی ها به روحمان وجسممان صدمه زدیم وبار روحی وجسمی در هر زمینه ای را برای خود پدید آوردیم چون خودمان برای خودمان مهم نبودیم.! ودر واقع ضعیف عمل کردیم.!
ولی خدارا سپاس می گوییم که با آموزشهایی که در این دوره بی نظیر فرا گرفتیم ،توانسته ایم به خودباوری برسیم ودر رفتارهای خود تغییرات خوبی ایجاد کنیم ،تغییرات اساسی! و برای خودمان ارزش قائل بشویم ودر مقابل خوراکیها وبخصوص شیرینی ها بی اختیار وبی اراده نباشیم وقدرت در دست ما باشد با احساس خوب وعالی همراه با لذت !
ما باید اول به خودمان رسیدگی کنیم وتصمیم بگیریم شرایط را برای خودمان تغییر دهیم .
بیاد بیاوریم که ماهم روزی متناسب بودیم ،وحال می خواهیم چیزی را بدست بیاوریم که تجربه اش را از قبل داشتیم.ودر وجود ما بوده وهست .تنها فقط کافیه افکارمان را تغییر بدهیم تا رفتارمون تغییر بکند وبه همان سادگی جسممان هم تغییر کند.و به آن چیزی که قبلا بودیم برسیم.
بنابراین خدارا شکر کنیم که شجاعت این را داشتیم که به سرزمین لاغر ها پا بگذاریم با عزمی راسخ واراده ای آهنین ،با این باور که توان وقدرت لاغر شدن را داریم ولایق لاغر شدن هم هستیم!
گام ۵۷. تغییر عادت شیرینی خوردن
با سلام
یک اعتیاد دیگر؟شیرینی
اعتیادی که همه گرفتار آن هستند
به نظر من فقط تنها آدمهای چاق نیستند که شیرینی دوست دارندواز طرفی چاق هایی هم هستند که اصلا شیرینی نمی خورند و چاق هستند و لاغرهایی هستند که شیرینی می خورند و لاغرند!!!؟؟؟چرا ؟؟؟افکار ذهنی
افکار ذهنی آدمها مثل هم نیست برای همین نتیجه ها مثل هم نیست —کسی که چاق است و اصلا شیرینی نمی خورد و باز هم چاقه ؟چون ذهنش چاقه
فردی که لاغر است و شیرینی می خورد و باز لاغر است ؟ چون ذهنش لاغر است
می خوام بگم باید تغییر عادت در شیرینی خوردن را انجام بدهیم !!چگونه؟؟
مثلا می رویم مهمانی برای یک مراسمی ..روی میز انواع و اقسام شیرینی با رنگها و شگلهای زیبا —-آیا از همه باید خورد ؟اره می شود خورد !!!!بستکی به افکار رت دارد اگر اعتیاد به شیرینی دارید از دسته آدمهایی هستی که از همه نوع می خورید
آیا می شه هیچی نخورد ؟اره !باز هم بستگی به افکار ذهنی دارد که باز خودش به چند دسته تقسیم میشه !سراغ دارم کسانی که اصلا شیرینی نمی خورند اما جاق هستند مثل خواهرم افرادی هستند بخاطر مشکلاتی که دارند در ذهنشان نهادینه شده که نباید بخورند یعنی هر شکلش بستگی به ذهن دارد
ایا می شه به اندازه خورد !؟بله؟؟باز هم ذهن
افرادی هستند که شیرینی دوست دارند و به اندازه می خورند خود من از دسته افرادی هستم که دوست دارم اما همیشه حساب شده می خوردم ..البته قبل از آشنایی با دوره —-۱- یک دلیلش ترس از چاقی ۲- کم خوردن با نخوردن برای سلامتی مفید آست اگر می شه نخورد چه بهتر اگر نمی شه که کم خوردن بهتر ه این عقیده من قبل از دوره بوده
حالا که به آگاهی رسیدیم و می دانیم راه حل اصلی ذهن ماست می توانیم تغییر عادت بدهیم که تغییر عادت اولش سخت است ولی با تکرار و ادامه دادن بسیار ساده و آسان می شود
وقتی ذهن قبول کند تغییرات خودبخود انجام می شه !نمونه
من قبلا در تمام روز چند تا چایی می خوردم و چون نرس از چاقی داشتم در خوردن شیرینی حواسم بود یعنی چند تا چایی را با یک شکلات و یا با خرما و یا کشمش می خوردم از زمانی که ذهن من تغییر کرد متوجه شدم مدتی است ترک خوردن چایی کردم .خوردن هر روزه تبدیل شده به هفته ای یکباره وقتی متوجه شدم خودم تعجب کردم که چطوری اتفاق اوفتاد بدون زور و اجبار و فشار روحی
تغییر عادت در میزان مصرف —سماوری که صبح روشن می شه و آخر شب خاموش می شده این تغییر در ذهن من اصلاح شده و تبدیل شده یکبار در هفته یک استکان چای نسب به قبل !!تغییر عظیمی است این میزان مصرف ،نه تنها در مورد شیرینی تغییر کرده در مورد غذا خوردن هم به اندازه نیاز تبدیل شده
تغییر عادت ،یعنی در روند لاغری هستین که باید به آن توجه کرد و اهمیت داد تا روند لاغری ما بهتر صورت بگیرد
به اندازه خوردن یا زیاد خوردن یا هر گونه رفتار دیگری ارتباط دارد به رفتار بیرونی اما این رفتار بیرونی ا ز کجا دستور می گیرد که انجام می شود ؟؟از ذهن ما که قبلا نهادینه شده و به رفتار و عملکرد ما تبدیل شده
نمونه دیگری: گاهی در یخچال را که باز می کنم بدون فکر دستم می ره به سوی یک خوراکی که مرا جلب خودش می کند تا نزدیک که می رم یهو ذهنم هوشتار می ده !!هی نیاز داری!!!یا هوس کردی و انتخاب از دستت خارج شده این عمل و یا این عادت سالها تکرار شده و بدون اینکه متوجه باشیم ناخودآگاه دستمون به طرف خوراکی که یا ظاهرش جذب می کند و یا مزه آش که از قبل می دانیم خوشمزه آست و یا بو ،در هر صورت عملی که انجام می گیرد از قبل نهادینه شده و اما نکته مهم !!!هوشتار ذهنی به موقع که باعث عقب کشیدن دستمون و بر نداشتن خوراکی به موقع با احساس خوب همراه است یک عادت جدیدی است که ذهن ما داره با اونون عادت می کند و ما را از خوردن اضافی منع می کند .
ااین حرکت یک نکته کلیدی هم دارد؟در کمال آزادی
بدون زور و اجبار
قدرت انتخاب همراه با حس خوب
در تمام سالها که تحت رژیم و ورزش بودم و رفتار آدمهای متناسب و چاق را زیر نظر داشتم متوجه بودم که چاق ها مدام در حال خوردن هر چی دم دستشان بود بودند مخصوصا با شیرینی بیشتر حال می کنند اما افراد متناسب به تنها چیزی که درگیر نمی شوند خوردن خوراکی ، مقایسه و تفاوت این دو باهم، نتیجه ای که من می گرفتم با خود می کفتم الکی نیست که چاق ها چاق هستند چون پر خوری می کنند بدون اینکه متوجه باشند و ذهن معتاد به پرخوری است و لاغرها چون توجه ای به خوردن ندارند لاغر هستند. غافل از اینکه ذهن این افراد کاملا متفاوت است
و فرمولهای ذهنی افراد متفاوت است نه اینکه نخوردن لاغر می کند بلکه اطلاعاتی که در ذهن هست واکنش و عملکرد کم خوردن بود و من چون اطلاعی از ذهن نداشتم فکر کردم کم خوردن باعث لاغری می شود پس باید کم خورد و ترس خوردن در من هی بیشتر وبیشنر شد غافل از اینکه لاغری و چاقی عامل بیرونی نیست بلکه ذهنی است باید فرمول ها تغییر کند تا رفتارها تغییر کند مثل زمانی که خودم در وزن ایده ال بودم و ذهنم اصلا در گیر چاقی و چاق شدن نبود و مرتب همه چی می خوردم ولی همیشه به اندازه می خوردم و هیچ خاطره ای از پر خوری ندارم اما زمانی ترس در من ایجاد شد که از طریق رسانه ها و دکترها و اطرافیان و اطلاعات خودم که شیرینی چاق می کند برنج و نان و…چاق می کند از همون موقع افکار چاقی و تر س از خوردن در من ایجاد شد و بعد رژیم و ورزش غیره
از زمانی که به آگاهی رسیدم خیلی از عادت های من تغییر کرده
رابطه تون با شیرینی چطوره؟همه شیرینی دوست دارند و افراد چاق علاقه بیشتری به خوردن شیرینی دارندیک دوست امریکایی دارم که خیلی عاشق شیرینی است و به عبارتی معتاد به شیرینی است !چگونه؟هر روز کیک درست می کند و هر روز کیکی که درست می کند با کیک روز قبل فرق می کند خیلی هم حرفه ای کار می کند اما رابطه من با شیرینی معمولی است همیشه خوردم و می خورم اما به اندازه نیاز ،قبلا از ترس چاقی کم می خوردم ولی حالا مقداری که می خورم با حس خوب و لذت می خورم و میزان مصرف هم همانطور که گفتم بستگی به افراد و اعتیاد آنها دارد فردی است یک کیک را در یک یا دو روز می خورد و یک فرد دیگری آن کیک را تا چند روز و
بعضی افراد وقتی عصبی می شوند پناه می برند به خوردن شیرنیجات
افراد متناسب هم دو گروه هستند بعضی اصلا تمایل به خوردن شیرینی ندارند بعضی اگر بخورند خیلی کم می خورند که یا از ترس چاقی مثل خودم قبل از دوره —و یا اینکه فرمولهای ذهنی باعث می شه که به اندازه بخورند
نتیجه همه این رفتارها و عادت ها از ذهن ماست اول پر ذهن ما نهادینه شده بعد توسط جسم عمل می کند و به عمل تبدیل می شود وقتی هم احساس خوب در مقابل تغییرات داریم یعنی اینکه ذهن ما آن راپذیرفته و عمل می کند و بهتر است از فرمولهای جدید و مزایایی که دارد تکرار کنیم تا جزوه شخصیت ما بشوند و این تغییرات در صورتی دوام خواهد داشت که
۱-از روی عشق و علاقه باشه
۲-هیچ زور و اجباری و فشاری در کار نباشد
۳-آگاهی لازم که عادتهای جدید برای سلامتی بسیار با ارزش و مفید است
۴-برای تغییرات خودمون را تشویق کنیم
۵-خودمون را باور داشته باشیم و مرتب تکرار کنیم تا ذهن ما احساس خوب ما را دریافت کند و با ما همسو باشد
تغییرات در چه صورتی بوجود می اید؟در صورتی که واقعا بخواهیم نه اینکه دوست داشته باشیم دوست داشتن دوامی ندارد ولی خواستن همراه با دوست داشتن به نتیجه می رسد
گام ۵۷ تغییر عادت شیرینی خوردن
به نام خدا💞💞
✅عادت شیرینی خوردن یکی از رفتارهای پرکاربرد ومشترک در بین افراد چاق است که تغییر آن تاثیر فراوان در کسب نتیجه عالی در مسیر شگفتیساز شدن دارد.
⛔ بسیاری از افراد چاق عادت شیرینی خوردن از رفتارهای پر تکرار آنها می باشد.
✳ هر کس برای شیرینی خوردن بهانه ای دارد
بدنشان در خواست شیرینی می کند
عادت شیرینی خوردن برای آنها لذت بخش است و با خوردن آن به احساس آرامش می رسد
عده ایی تصور میکنند بسته به منطقهای که زندگی می کنند طبیعی است که شیرینی بخورد.
یا گروهی از بانوان تصور می کنند بسته به شرایط هورمونی زنانه باید شیرینی بخورند.
✅در ذهن افراد چاق مقصر اضافه وزن و چاقی روغن هاست در صورتی که قندو مواد شیرین سهم به سزایی در تشدید چاقی دارد .چرا؟ به خاطر اینکه عادت شیرینی خوردن به راحتی در ذهن ما نهادینه می شود اما عادت به مصرف روغن هرگز به صورت یک عادت تکرار شونده در ذهن ما ایجاد نمی شود.
✳ علاقه افراد متناسب به مصرف شیرینی به مراتب کمتر از ما چاق هاست.
✅ تغییر عادت هافرایندی است که نیاز به استمرار دارد همانگونه که یک عادت سالها تکرار می شود و فرمول آن در ذهن ما تثبیت شده است برای اصلاح و تغییر آن باید استمرار داشته باشیم.
آموزش ذهن فقط باتکرار و ملایمت و عمل کردن به آموزش هاست
ما تجربه باورکردن چاقی را داریم چون چاقی را تجربه کردیم در مورد لاغری هم همینطوره که آگاهی رو دریافت می کنی⏪ سعی در عمل آن می کنی و میشه تجربه ⏪تجربه میشه باور متناسب شدن .
⛔نیاز به تلاش فیزیکی و زجر کشیدن نیست.
آموزش ذهنی باید با آرامش باشد
باید با احساس خوب باشد
✳ اکثر افراد چاق شیرینی را دوست دارند ولی احساس بعد از خوردن شیرینی خوب نیست .
بعضی از افراد متناسب شیرینی دوست دارند با احساس اینکه شیرینی ما را چاق میکند نمیخورند.
🔴 احساس متناسب و چاق در خوردن شیرینی متفاوت است.
✅میزان مصرف :افراد چاق هرچیز شیرینی را دوست دارند نشان دهنده علاقه ما به طعم شیرینی است .
ولی افراد متناسب به دسته خاصی علاقه دارند و همه شیرینی ها را دوست ندارند.
میشه مثل افرادچاق شیرینی مصرف کرد و متناسب هم بود اگر طبق فرمول متناسب هامصرف کنیم.
🔴 هردو(چاق ومتناسب ) عاشق شیرینی هستند ولی مصرف متفاوته.
✅ واکنش یعنی چه آیا پول دوست داشتن باعث میشه که پول کس دیگه رو برداریم پس چرا نسبت به شیرینی ها رفتار متفاوتی داریم.
قدرت را از خودمان می گیریم و به شیرینی ها می دهیم قدرت باید دست ما باشد و در مقابل شیرینی ها درست عمل کنیم و انتخاب کننده و تصمیم گیرنده باشیم.
برای تصمیم باید با آموزش های ذهنی جلو برویم بعددر رفتارمان بروز پیدا میکند و بعد در جسم شکل می گیرد .
در رابطه با شیرین ها باید قدرت دست ما باشد که فکر و شعور داریم .
تا این مرحله احساس می کنم دارم موفقیتهای به دست می آورم .
بدون اینکه بفهمم چه اتفاقی داره میوفته به شیرینی نه می گویم .
دو شب پیش توی ماشین به شوهرم گفتم هوس بستنی کردم .ایشون به سوپری رفت وبرای همه بستنی مورد علاقه من را خرید رفت وبرگشتش ۵ دقیقه طول نکشید وقتی آمد من دیگه نمی خواستم🙄 هرچی شوهرم اصرار کرد گفتم بعد میخورم .روز بعدبچه ام خورد .
قبلا شیرینی نمی خریدم که خودم نخورم ولی الان هم شیرینی زبون هم بیسکویت هست من نمی خورم .بااینکه امکان نداشت روی میز باشه و دست من ناخودآگاه برنداره .
یا امروز خونه خواهرم رفتم سوغات کلوچه فومن و رشته خشکار آورده بود هرچی اصرار کرد گفتم صبحانه خوردم .
اصلا میل نداشتم .
همیشه هم میل نداشتن نیست دو روز پیش هوس مرغ شکم پر کردم درست کردم و به اندازه نیازم خوردم .یعنی به میل وهوسم پاسخ میدم .اینها موفقیتهای بزرگییه برام .
قبلا از ترس چاقی اگرنمی خوردم یا اینقدر به خودم بد وبیراه میگفتم که این چه ژنتیکی هست که من دارم یا یواشکی و به سرعت دو یا سه تکه از شیرینی میخوردم که عذاب وجدان بعدش حالمو بد میکرد .ولی الان اصلا نخوردن برام مهم نیست اصلا چشمم دنبالش نیست .تا توی این مسیر نباشی اینها رو نمیفهی که مگه میشه باشه و ما نخوریم 😍
وقتی ما بتوانیم رابطه مان را با مواد غذایی بهتر کنیم در روابط دیگران هم موفق خواهیم بود.
⛔ قرار نیست دیگه شیرینی نخوریم چرا اینقدر از بابت بعضی مواد غذایی که مشکلات و بیماری برایمان به ارمغان آورده حاضر نیستیم رهایش کنیم و یک تغییر ایجاد کنیم .
ما در معاملات خریدها اگر ضربه بخوریم به راحتی رهایش می کنیم دیگه تکرارش نمیکنیم ولی نسبت به بدنی که موهبت الهی ست و یک بار بیشتر در این جهان زندگی میکند بی رحم هستیم.
ونمیخواهیم نسبت به مصرف مواد غذایی تغییر ایجاد کنیم.
⛔ نسبت به وضعیت خودمان هیچ اعتراضی نداریم اما تا وقتی که خودمان و زندگیمان احتیاج به تغییر دارد و نبایدبرای دیگران اعتراض کنیم.
اول از خودمان شروع کنیم موضوع لاغری موضوعی که همه ما یک روز لاغر بودیم پس ما میخواهیم چیزی را به دست بیاوریم که قبلاً تجربه اش را داشتیم چیزی که قبلاً داشتیم به دست آوردنش خیلی آسان است نمیخواهد دنبالش بگردیم تناسب در وجود ماست کافی افکار تغییر کنه رفتار تغییر میکنه جسم متناسب میشه .
💞ما شجاعت متناسب شدن رو داریم💞
🔴 کسی که بخواهد خودش را تغییر بدهد احتیاج به تشویق و تهدید ندارد چون باید خودش برای خودش مهم باشد.
سلام بر همگی
ما تو خانوادمون علاقه ای به خوردن شیرینی جات نداریم و برای همین اصلا تهیه اش نمی کنیم اگه میخریم بیشتر برای مهمان میخریم .
خودم در شرکت سس مایونز کار میکردم و شاهدبودم که چقدر شکر و روغن داخل سس میریزن. به مراتب سس مایونز سفید که چاشنی غذاها استفاده میکنیم خیلی شیرینی اش به مراتب بیشتر از شیرینی هست . از اون موقع تا الان دیگه از سس خوشم نمیاد چون ترکیب شکر روغن سرکه و نشاسته و تخم مرغ هستش که بی آنکه متوجه باشیم مصرف میکنیم .
من خودم که مصرف نمیکنم به خاطر چاق ترشدن نیست وقتی میبینم شیر تانکر روغن رو باز میکنن و سس درست میشه . اون همه روغن و اون همه شکر واقعن حس بدی بهم میده .
انواع سس تولید میکنن به اسم فرانسوی. هزار جزیره.و…
و اینهمه روغن وشکر به خورد مردم میدن. ولی دکترا فقط میگن شیرینی جات.
وقتی تو خونمون اولویه درست میکنن تقریبا یه نصف شیشه رو میریزن و میگن اولویه خوشمزگی به سس هستش .
تفسیر و تجربه ما از خوشمزگی چیست . اگه خوشمزست چرا برای من نیست ؟!
خوشمزگی در افراد متناسب اینه که خیلی در غذا سخت میگیرن بیشتر از چاقها.
چاقها فقط ترس از چاق ترشدن دارند و اصلا مشکلی باغذاها ندارند . اما متناسب ها مثل داداشم . هر غذایی رو نمیخوره .
همش ته مونده غذا داره همیشه. غذاش بایستی گرم باشه یه کم ولرم باشه نمیخوره. آروم آروم میخوره . طعم غذا براش مهمه . روغن اش روغن اضافه غذای قبلی نباشه . زیاد سفت نباشه زیاد شل نباشه مثل املت . و…
مامانم برای درست کردن غذای اون خیلی حساسیت به خرج میده و بعضی وقتها آخرش ناراضی هم هستش.
پس معلومه متناسب ها خیلی بیشتر ازما برای خوردنشان ارزش قائل هستند و بیشتر از ما حساسیت به خرج میدن .
و اینهمه به خاطر افکار و باورهای اونهاست که همچین رفتارهایی دارند و ما هم اگر باورها وافکار خودمون رو تغییر بدیم و مرتب تو این مسیر استمرار داشته باشیم و در زندگی روزمره حواسمان به رفتار متناسب ها باشه کم کم این رفتارها هم درمان نهادینه میشه. و ماهم میشیم شگفت انگیزان مسیر لاغری با ذهن .
به نام خدای مهربان
با سلام
تغییر فرمولهای ذهنی فقط با تکرار کردن و ملایمت امکان پذیر هست وقتی فایلی رو گوش میدیم و یه فرمول صحیح رو یاد میگیریم باید بهش عمل کنیم تا ملکه ذهنمون بشه . همانطور که تا الان به فکر چاقی بودیم دائم در رژیم و ورزش و خوردن داروهای متنوع بودیم در واقع سعی میکردیم جسم رو تحت فشار بزاریم درسته بعضی وقتها به نتیجه ای میرسیدیم ولی زودگذر بود .
تمام افراد از خوردن شیرینی لذت میبرن ولی ما چون بهمون گفته شده شیرینی باعث اضافه وزن میشه همیشه بعد از خوردن احساس پشیمانی و عذاب وجدان داشتیم . افراد متناسب با دیدن شیرینی وسوسه نمیشن با ولع نمیخورن و هر نوع شیرینی رو که دوست داشته باشن یه دونه یا نهایت دو تا میخورن ولی آدمهای چاق اگه تمام جعبه شیرینی رو هم بخورن بازم سیر نمیشن . من به دو تا کیک خیلی علاقه داشتم یکی تی تاپ سالمین و کیک کام پرتقالی بود که همیشه برای خودم میخریدم و هر موقع هم که میخوردم بعدش عذاب وجدان میگرفتم ولی بازم روز بعد میخوردم 🙃🙈
این یه نوع اعتیاد به شیرینی بود وقتی که به لطف خدا با این سایت آشنا شدم و اولین فایل رایگان رو دیدم اولین چیزی رو که تونستم تغییر بدم خوردن شیرینی بود یا به نوعی شیرینی خوردن رو تونستم کنترل کنم نه مثل دفعه های قبل که رژیم داشتم و احساس میکردم چون شیرینی نمیخورم توان بدنم کم میشه و همیشه احساس میکردم بدنم به شیرینی نیاز داره و با خوردن خرما و عسل سعی میکردم احساس نیاز به شیرینی رو برطرف کنم ولی بازم نمیشد هر روز صبح میبایست یه لیوان آب گرم و عسل و آبلیمو رو بخورم تا کمتر احساس گرسنگی کنم ولی درست برعکس بود و اشتهام زیاد میشد ولی توی ماه رمضان امسال موقع افطار آبلیمو و عسل رو که میخوردم تا یک ساعت بعد اصلا احساس گرسنگی نمیکردم و این یکی از نتایج لاغری با ذهن هست .
قبلا هر موقع کیک میپختم موقع بریدن کیک خودم چند تا برش میخوردم بعد با بچهها یا مهمان میخوردم تازه خورده کیکهایی که ته طرف میموند رو هم میخوردم ولی شوهرم فقط یه برش میخورن اونم تا زمانی کیک رو داخل یخچال نزاشتم بعدش اگه تا چند روز هم کیک بمونه نمیخورن .
الان به لطف خدا کلی تغییر کردم ولع زیاد برای خوردن کیک و شیرینی ندارم و با یه تیکه کیک ولع خوردنم میره و خیلی خوشحالم بابت این تغییر و سپاسگزار خدای مهربان و استاد عزیز هستم 💐💐
نشان های دریافت شده
سلام گام ۵۴
تغییر عادت شیرینی خوردن .
قبل از هرچیز یاد مادر گرامیتون رو محترم میداریم چون صحبت از ایشون به میان اومد امیدوارم هرجا و در هر فرکانسی هستند در حال خوش و شادی و سبکی باشند که قطعا همینگونه هم هست .
شیرینی یکی از مزه هاییست که اکثر افراد چاق به آن معتاد هستند .
الان که ماه رمضانه در زمان افطار کلی مواد شیرین سر سفره است .
خرما
حلوا
زولبیا بامیه
شربت عسل و آبلیمو یا سرکه انگبین
چایی شیرین
انجیر خشک
ارده شیره
البته من همه ی اینها رو نمیخورم بعضی اوقات هم شربت و زولبیا بامیه نیست ولی بقیه اش معمولا هست .
درمان چاقی از طریق تغییر عادات غذایی قابل اهمیت هست . باید بخوایم که تغییر عادت رو انجام بدیم .
تغییر عادت شاید اولش سخت باشه .
چون مسلما ما به چیزی که عادت کردیم نیازمند شدیم .
پس مسلما عادات جدید ما با عادات قبلی در تناقض هستند . ما ابتدا باید این تناقض رو برطرف کنیم .
برطرف کردن تناقض در عادات چاقی و عادات لاغری اولین راه آشتی بین عادتهاست .
تغییر عادت ابتدا از خواستن صورت میگیره .
من میخوام عادت جدید به اندازه مصرف کردن شیرینی رو جایگزین زیاده روی کنم .
خب این لیستی که من تهیه کردم ۷ مورد شیرینی هست . خب این ۷ مورد رو از افطار تا سحر معمولا قسمت میکنم . زولبیا و بامیه که حذف میشه .
می مونه ۶ تا . میتونم اون ۶ تا تا آخر ماه رمضون یک شب در میان استفاده کنم .
این یعنی صلح میان عادتها . من تغییری در عادت قبلیم که مصرف هر روز این موارد بود انجام میدم در عین حال اونایی رو که میخوام هم دارم مصرف میکنم .
یه تغییر دیگه هم مصرف به اندازه است .
یعنی حالا که ۳ تا از اینا رو میخوام مصرف کنم سعی کنم در مقدار مصرف هم تجدید نظر کنم .
یعنی مثلا اگر بعضی شبها حلوا هست حلوا ۲ ق غ مصرف کنم نه نصف بشقاب میوه خوری .
شربت عسل رو بزارم سحر بخورم که جای یک وعده ی غذاییم باشه
یا ارده شیره ۴-۵ قاشق نخورم ۲-۳ق کافیه .
و شب بعد که مثلا نوبت
خرما و چایی شیرین و انجیر خشک هست همه رو باهم استفاده نکنم . به مرور استفاده کنم و تعدادش رو هم کمتر کنم .
مثلا خرما ۵ تا نخورم ۲-۳ تا کافیه
انجیر خشک رو تعدادش رو کمتر کنم مثلا ۳ تا کافیه
چایی شیرین رو خیلی شیرین نکنم و استکان کوچک بیارم سر سفره .
اونقدری بخورم که دلمو نزنه . در عین حال قرارم هست تغییر کنم پس معیار ذهنیم رو تغییر میدم . چون شیرینی زیاد حال آدم رو بد میکنه . به خاطر حالم عادتم رو تغییر بدم . یعنی به ذهنم برنامه میدم که با این مقدار هم نیازم برطرف میشه و من چیزی رو کم نکردم بلکه میخوام به اعتدال مصرف کنم تا عادت خوب در خودم ایجاد کنم که لذت بیشتری ببرم .
تغییر عادت یکی از مراحل لاغری با ذهن است که اگه بهش توجه بشه روند لاغر شدن ما بهتر صورت میگیره .
تغییر عادت رو لازمه ی برنامه ی ذهنی بدونیم .
یعنی فکر نکنیم چون یه رفتار بیرونیه به ذهن مربوط نمیشه .
ما بارها دیدیم وقتی میخوایم تاثیر یک پدیده رو در ذهن کم کنیم از اون پرهیز می کنیم . پرهیز در راه ما یعنی همون کنترل ورودیها .
پس وقتی با افکار خودمون تغییر عادت رو یه الگوی پسندیده برای خودمون تعریف کنیم و شروع کنیم به توجه کردن به مزایای عادت جدید و لذت بردن از این عادت کم کم عادت جدید در ذهن ما پذیرفته میشه .
اما پذیرش عادت جدید به معنای محصول دادن اون نیست .
این گیاه مراقبت میخواد . ما این عادت رو باید مراقبت کنیم و هر روز فرمولهای ذهنی جدید رو تکرار کنیم . مزایا رو تکرار کنیم . برای ذکر مزایا باید ۵ مورد رو مدنظر بگیریم .
اول اینکه عادت جدید باید در کمال آزادی و امنیت باشه نه زور و اجبار . یعنی در حالت جنگ با خود نباشیم . باید گفتگوهای دهنی رو طوری ترتیب بدیم که تمایلمون به عادت جدید زیاد بشه نه اینکه به زور این کار و انجام بدیم .
دوم عادت جدید باید با عشق و خواستن همراه باشه . یعنی ما واقعا باید این عادت جدید رو دوست داشته باشیم و چیزی باشه که احساسمون بهش خوب باشه .
سوم عادت جدید برای بقا و سلامتیمون مفید باشه . یعنی باید به خودمون بگیم این عادت جدید برای سلامتیم مفیده و بقا و تندرستی و سرحال بودن منو بیشتر می کنه .
چهارم بهمون احساس قدرت بده . کاری کنیم و طوری به خودمون وانمود کنیم که عادت جدید باعث بالا رفتن اعتماد به نفس و قدرت ذهنی و جسمیمون میشه .
پنجم باعث تفریح و لذت و شادی بشه و باید کاری کنیم این عادت جدید بهمون حس لذت بده .
چون تغییر عادت فقط برای بهتر شدن حال ماست . برای اینکه ما از زندگی لذت بیشتری ببریم .
مد نظر گرفتن این نکات باعث میشه ما به تغییر عادت حسمون خوب بشه و ذهن ما احساس خوب مارو دریافت کنه و باهامون در عادت جدید همراه بشه .
تغییر عادت خوب هست .
لذتبخش هست .
راحته .
و ما خیلی راحت میتونیم تغییر عادت رو انجام بدیم .
گفتگوهای ذهنی رو که برای تغییر عادت تغییر بدیم و به مزایاش توجه کنیم و هر روز بخوایم که این قدم رو انجام بدیم و استمرار داشته باشیم در این پروسه اون وقت در صلح و امنیت تغییر عادت با لذت انجام میشه .
وقتی تغییر عادت انجام بشه حال و هوای ما حال و هوای لاعری میشه .
با پرخوری کردن و شکم پر نمیشه ارتعاش تناسب ارسال کرد . ما باید کاری کنیم که با احساس تناسب زندگی کنیم اما وقتی کارها و رفتارهایی که به ما احساس چاقی میدن رو تکرار میکنیم نمیتونیم در مسیر تناسب دوام و استمرار داشته باشیم .
پس باید رفتار و عادتی رو انتخاب کنیم که احساس تناسب رو در ما بیشتر می کنه .
یعنی رفتاری رو عادت خودمون کنیم که از خودمون رضایت بیشتری در مسیر تناسب داشته باشیم .
اینطوری حس و حال تناسب بیشتر در ما جاریست و گفتگوهای ذهنی ما بر مدار چاقی و سرزنش و احساس محدودیت و ولع و …. نمیچرخه و در نتیجه احساس چاقی هم نمیکنیم . وقتی رفتار و عادت متناسب کننده داریم احساس تناسب رو بیشتر حس میکنیم و همین حس یعنی داشتن تناسب اندام و ارسال ارتعاش تناسب و بعد وقتی تکرار بشه جسم ما هم بر مبنای این احساس سلولهای جدید رو میسازه .
با سلام
برای آموز ذهنی باید بدنبال الگوها و تصاویر مناسب و فایل ها باشیم و انجام تمرینات رو بخوبی انجام بدم
و باور متناسب شدن رو درخودم پرورش بدم
که لاغر شدن خیلی آسونه و بدونه سختی بهش میرسم .
شاید من هم مثل افرادی باشم که درحد وسط شیرنی میخورن چون نه علاقه زیادی به شیرینی دارم و نه زیاد میخورم و شیرینی رو درحالت نرمال دوست دارم
اما بعضی از شیرینی هارو ممکنه از یه سری از شیرینی ها بیشتر بخورم
اما همه شیرینی هارو تمایل ندارم بخورم و موقع خوردنش هم زیاده روی نمیکنم اونم در حد یک یا دوعدد
قدرت اینو داشته باشم که بتونم شیرینی خوردن خودم رو کنترل کنم و برای خوردن هر چیزی قدرت تصمیم گیری داشته باشم و همینطور کنترل روی ذهن و رفتارم
وامیدوار باشم که بااین روش میتونم به تناسب برسم
درصورتی که بتونم رفتار غذایی براساس ذهن رو هم تغییر بدم و زبان لاغری رو یاد بگیرم
چونکه من برای رسیدن به لاغری شجاعتش رو دارم و میتونم خیلی راحت لاغر بشم.
گام ۵۷ ،،،تغییر عادت شرینی خوردن ،،،سلام وقت بخیر ،،یکی از حساسیت های من تو خوراکی ها ،شیرینی جات بود ،شیرینی جات در ذهن من بسیار چاق کننده بودن و البته بسیار خوشمزه ،خیلی علاقه ای به خوراکی های ترش نداشتم،مثل لواشک و آلوچه که بچه ها دوست داشتن ، من بیشتر میلم به شیرینی جات بود ،الانم علاقه زیادی به ترشیجات ندارم ،تنها شیرینی جاتی که برام ممنوع نبود و زیاد مصرفشون میکردم خرما و گاهی عسل بود ،ترسی از خوردنشون نداشتم و در دوران رژیمم از خرما زیاد استفاده کردم برای رفع گرسنگی های طولانیم ،عاشق شیرینی های تر بودم و هستم ولی با تفاوت اینکه الان به اون خوراکی ها به چشم ممنوعه نگاه نمیکنم ،ازشون نمیترسم،دوست داشته باشم میخورم ،ولعی بهشون ندارم ،فقط به این دلیل که حق انتخابشونو دارم ،عادت به شیرینی خریدن ندارم بدلیل اینکه همیشه گفتن ضرر داره و این شده عادت من که جزء خریدهام نیست ولی زمان هاییکه دلم میخواد حتما تهیه میکنم ، خدارو شکر الان تابوی شیرینی از ذهنم رفته و هر جایی ببینمش با لذت ازش استفاده میکنم ،اتفاقا زود هم دلمو میزنه ،،،همیشه با خودم فکر میکردم چرا این شیرینی هاییکه منو چاق میکنه آدم های دیگه رو چاق نمیکنه؟ وقتی میدیدم که آدم های زیادی در حال خریدنش هستن خیلی احساس ضعف و کمبود میکردم ،آخه من چه فرقی با دیگران داشتم؟ که نمیتونستم مثل بقیه زندگی کنم؟ و اون زمان ها جواب هاییکه از دیگران یاد گرفته بودمو به خودم میگفتم ،اینکه من مثل بقیه نیستم،مدل بدن من فرق میکنه،استخون بندی من درشته،معده من نمیتونه هضم و دفع کنه ،به سوخت و ساز تبدیل نمیشه وووو وقتی هم پذیرفتم و زیاد بهش فکر کردم ،باورش کردم و بعد بصورت تجربه وارد زندگی من شد ،پس در ذهن من شیرینی =چاقی ، حالا هر چی خوراکی شیرین بخورم سریع چاق میشم ،فرمول ساخته شده به عمل تبدیل میشه و منهم نااگاه از همه جا ،چاقو چاقتر میشدم ،،بنظر من هر چیزی که برای ما ممنوع و محدود بشه ، بیشتر بهش علاقمند میشیم و به محض برداشتن محدودیت ها، ازش رها میشیم ،،،فرد متناسب هر زمان دلش خواست میتونه خوراکی مورد علاقشو بخوره ،پس ولعی نداره،ترسی نداره ،ولی منکه از خواب بیدار میشدم ذهنم درگیر صبحانه بود که باید ۱ کف دست نون سنگک با نصف قوطی کبریک پنیر بخورم مبادا بیشتر بخورم نهار هم باید حواسم بود ۷ قاشق برنج با یک کاسه خورشت روغن کشیده ووووو و همش درگیر بودم گاهی هم که باید غذاهای خاص رژیمو میخوردم مثلا سم زدایی بدن ،۳ روز فقط سوپ ، نون فقط جو ،روغن فقط کنجد وووو خسته شده بودم معلومه پر از ترس و استرس بودم ،دلم آزادی میخواست ، که رها باشم ،انتخاب کنم ،،مثل وقت هایی که از ایران میرم مسافرت ،و وقتی حجابمو برمیدارم ،روحم میخواد پرواز کنه انقدر احساس آزادی میکنم ،حس انتخاب ،حس احترام به خودم ،انقدر رها و پر آرامش هستم بدلیل اینکه سالهاست در عذاب و محدودیتم ،دلم میخواد خودم تصمیم بگیرم و این آزادیو الان در خوردن دارم ،هر کاری که دلم خواست انجام میدم ،اوایل از خودم میپرسیدم آیا گرسنه ای ؟ ایا این خوراکی بخوری باعث تخریبت میشه یا ترمیمت ولی بعد از مدتی که یاد گرفتم دیگه سئوال هم نمیپرسم ،میدونم فرمان های مغزی م منو میبره تو مسیر صحیح ،،وقتی سیر میشه دیگه به زور نمیخوره ، دیگه قبل از خوردن غذا فکر نمیکنه آیا این غذا چاقم میکنه یا نه ؟ مثل ترس ها و رفتارهاییکه از آدم های اطرافم میبینم که هنوزم درگیر چیو نخورم چیو بخورم هستن که حق هم دارن ناآگاهن ،منم اینجوری بودم ،خدارو هزاران بار شکر که دیگه از اونهمه اضطراب تا آخر عمرم خبری نیست ،مثل زمانیکه زبانیو یاد میگیری،رانندگیو یاد میگیری،اون کسی که رانندگیو یاد گرفته و مدتی رانندگی کرده محاله از خاطرش بره بیرون ،ممکنه اگر چند سال رانندگی نکرده باشه اولش براش سخت باشه ولی این مهارتو داره ،یا الان که خودم مجدد دارم کلاس زبانمو بصورت آن لاین تکرار و مرور میکنم متوجه میشم خیلی زود بیاد میارم اون جملاتو،وقتی من جملاتمو با صدای بلند تکرار میکنم ،گاهی که خواهرم گوش میکنه میگه تو میفهمی معلمت چی میگه ؟ انقدر که تند صحبت میکنه ولی برای من آشناست چونکه چندین سال گوش و ذهن من در اختیار اون لغات بوده پس یادگیری زبان و سواد لاغری هم تا آخر عمر برای ما مفیده ،چونکه الان داریم لغات لاغری را در خودمون سیو میکنیم و بعد از گذشت زمانی ،اون لغات ،به جمله تبدیل میشن و ما میتونیم با گذاشتن فعل و فاعل های لاغری ، جملات لاغری را در خودمون بسازیم که اینها تکرار میخواد،اول الفباشو یاد بگیریم ،اول نت های موسیقی را یاد بگیریم تا بعد بتونیم آهنگ قشنگی بنوازیم به نام تناسب اندام و این اتفاق دور نیست ،نزدیکه ، فقط اجازه بدیم این آگاهی ها بشینه بر جان و تن ما ،،،(استاد منم عاشق بامیه هستم)😄 و الان هم که ماه رمضانه و وقت بامیه ،البته بامیه همیشه هست ولی تو ماه رمضان بولدتر میشه ،ولی من هنوز نشده که برم بگیرم ،حتما این چند روز میگیرم و چندتایی میخورم ازشون این خوراکی های خوشمزه رو😁 با گذشت زمان و تکرار نکردن بعضی از عادت هام ،اونها در من کمرنگتر شدن ،مثلا من عاشق بیسکویت سلامت بودم ولی الان یدونه شو چندین ماهه خریدم و هنوزم ۳تا دونش مونده ،عادت به هر روز شکلات خوردن داشتم ولی تو این ۱۴ ماه شاید فقط ۷تا دونه شکلات کوچیک خورده باشم در صورتیکه قبلا روزی ۷تا دونه هم میخوردم ،خوشحالم که با خوردن و مواد خوراکی آشتی کردم و به چشم دردسر بهشون نگاه نمیکنم ،با عشق مصرفشون میکنم،،،در مسیر لاغری با ذهن نیاز به تلاش فیزیکی نیست ،نیازه که مرتب این آگاهی هارو به وجودم وارد کنیم و بهشون فکر کنیم،تعقل کنیم،ذهنمونو درگیرش کنیم،یجورایی روی ذهنمون خط بندازیم،در مورد اطلاعات هر روز فکر کنیم و در عمل ازشون استفاده کنیم ،حالا بعضی از این آگاهی ها عملکرد فیزیکی هم داره و بعضی هاشون فقط عملکرد تفکری و احساسی و ساختن باورو داره مثلا من یجایی باید به اندازه نیازم غذا بخورم که این عملکرد فیزیکی میشه و یه جایی که میخوام حس ارزشمندی و لیاقت به خودم بدم ،مدام خودمو تشویق کنم،از موفقیت های قدیم و جدیدم بگم وبگم وبگم تا خودم باورم بشه که من انسان ارزشمندی هستم و اون حس ارزشمندیه ،به من کمک میکنه که خودمو لایق بدن متناسب بدونم و منو در مسیر تناسب قرار میده پس عملکردهامون باید چند جانبه باشه ،،،واقعا قبلا جنگ درونی داشتم ،با ساده ترین و طبیعی ترین مسئله زندگیم مشکل داشتم ،روزی ۳ وعده غذا باید میخوردم چیزی که هر روز باهاش بودم ولی نمیتونستم باهاش به صلح برسم،وقتی قسمت بزرگی از ذهنم درگیر بخور نخور بود ،ترکش هاش به بقیه جنبه های زندگیمم اصابت میکرد، وقتی میخواستم لباسیو بپوشم که تنگم شده بود و هر روز خودمو تو آینه نگاه میکردم و ترس هام بزرگتر میشدن، ذهنم درگیرش میشد،افسرده میشدم،از خودم بدم میومد، از اونهمه انرژی منفی که احساسات خوب نمیزد بیرون ،همش حالم بد میشد پس روی زمینه های دیگه هم موفق نبودم ،جهان با احساس ما کار میکنه ،اون زمانها احساس من چی بود؟ مشخص بود که روزگار خوبی هم نداشتم و من در اون دایره تکرار گرفتار شده بودم ،،،اصلا این چاقیه برطرف میشه انقدر انرژی میگیری که دوست داری تو هر کاری موفق بشی،انگار سوخت مضاعف حرکتت میشه،اعتمادبنفست بالا میره،انگار جون میگیری ،مثل کسی که تونسته به رفاه و ثروت خوبی برسه و وقتی داره از ثروتش استفاده میکنه ،خیلی پرانرژی تر میشه ،آزادی عمل داره ،هر کاری دلش بخواد انجام میده،هر جایی دلش بخواد زندگی میکنه ،مرفه تر میشه ووووو و اون ثروته سوخت انرژیش میشه ،،،این فایلو پارسال هم گوش داده بودم و کامنت هم حتما نوشتم ،پارسال وقتیکه این فایلو گوش میکردم تو دلم میگفتم ،منکه عاشق شیرینی هستم و اصلا نمی تونم نخورم ، و در وجودم با این فایل میجنگیدم ولی امسال انگار چیزی از این آگاهی به من فشاری نمیاره ،،انگار برام مسئله شیرینی خوردن حل شده ،،قسمتی از این فایل مونده بود که ۱ ساعت پیش که بیرون بودم و با دوستم جلوی رستوران برای شام منتظر بودیم داشتم توی ماشین گوش میدادم و به این قسمتش رسید که استاد میگن طرف ۱۷۰ کیلو ،میگه من نمیتونم از عادت هام دست بردارم ،،به خودم گفتم ولی من به خودم کمک میکنم که عادت های ترمیم کننده بهتری برای خودم بسازم ،مثلا کاری که امشب من انجام دادم ،نوشابه خودمو اصلا باز نکردم ،فقط به اندازه ۱ قلوپ کوچیک از نوشابه دوستم خوردم ،و الان چونکه محدودیتی ندارم به انتخاب خودم این عملو انجام دادم و از خودم بسیار راضی هستم ،،(عملی در راستای هدفم)خوشحالم که جزء آدم هایی هستم که شجاعت لاغر شدن را دارم و در حال آموزش و تغییر هستم
با سلام
انسان با تجربه يك جيز در زندگى أن را باور مى كند و اين باور ها بعضى وقتها خوب نيستندمثل همين جاقي ما اول تجربه كرديم كه جاقيم بعد شد باور ما كه ما جاق هستيم.
انساها ي متناسب به شيرين هاي بخصوص علاقه دارند نه مثل چاق ها که فقط مزه شیرینی براشون مهمه لاغرها به مقدار کافی از شیرینی را می خورند پس من راه متناسبها را انتخاب می کنم ممنونم استاد بابت همه چیز
به نام خدای مهربانسلام به استاد عزیز عطار روشن و دوستان پرتلاش
لاغری با ذهن آسان ترین و بهترین و پایدارترین روش برای لاغر شدن چون ما آموزش می بینیم و سعی میکنیم به آنچه آموختیم عمل کنیم و هر بار که به یکی از آموخته هامون عمل کنیم یک گام به جلو برای لاغر شدن برداشتیم و با تکرار و مداومت و عمل کردن با احساس خوب این آگاهی ها در ذهن ما ثبت میشه و قتی به آگاهی ها عمل میکنیم برامون یک تجربه بوجود میاره و این تجربه باورهای صحیح را در ذهنمون بوجود میاره و جایگزین باورهای غلط میشه،چون باورهای غلط را نمی تونیم از بین ببریم ولی با جایگزین کردن باورهای صحیح کم کم باورهای غلط در ذهن کمرنگ میشن و باورهای صحیح جای اونها را میگیرن .با عمل کردن به باورهای صحیح تغییر در جسم ما بوجود میاد و ما به سمت لاغری پیش میریم بدون هیچ رنج و سختی و شکنجه و عذابی که، در روش های دیگر لاغری هست.در همه ی آدم های چاق هم به همین شکل باورها بوجود اومدن و باعث چاقی شدن همونطور که همه ی ما تجربه ی چاقی را داریم به مرور زمان وزن و سایزمون زیاد شده و تجربه لاغری برامون بشکل ی باور در ذهنمون ثبت شده،کم کم احساس مون بد شده از شرایط مون خجالت کشیدم و حرف و حدیث های مردم و نگاه هاشون آزارمون داده،اعتماد به نفس مون را از دست دادیم و همه ی اینها برای ما تجربه ی چاقی بوده که کم کم برامون بصورت یک باور دراومده که ما چاق میشیم و ما چاقتر و چاقتر شدیم.یعنی این تجربیات چاقی با محتویات ذهن مون درباره ی چاقی هماهنگ شده و در ذهن ما ثبت شده و ما روز به روز چاقتر شدیم چون باورمون شده که چاق میشیم…برای لاغر شدن هم همین مسیر را باید طی کنیم ولی در جهت مخالفش…یعنی ما در مورد لاغری آگاهی دریافت می کنیم به اونها عمل می کنیم و اونها برامون تجربه میشن و به باور تبدیل میشن و اگر استمرار داشته باشیم بعد از مدتی تغییرات را در خودمون می بینیم بدون زحمت و سختی کشیدن و کاملا با احساس خوب و آرامش…
عادت شیرینی خوردن…معمولاً آدمای چاق به شیرینی خوردن خیلی علاقه دارن.من خودم واقعا خیلی شیرینی را دوست داشتم و هنوز هم خیلی دوست دارم هر وقت هم می رفتم شیرینی بخرم معمولا چند نوع و از هر نوع حداقل ۲ کیلو می خریدم گر چه خونواده ی شلوغی هستیم و دیگران می خوردن ولی خود من هر وعده سه چهارتا می خوردم و بعضی وقتا هم برای اینکه خراب نشه حیفه پول دادم و اسراف نشه و از این توجیهات خیلی می خوردم و معمولا هم موقع خوردن واقعا احساس بد بود بطوری که احساس میکردم همون لحظه که شیرینی از گلوم پایین رفت چاق شدم…اون رفتار نادرست با این باور غلط و احساس بد عواملی بودن که باعث چاقی بیشتر من می شدن….اما از وقتی در این دوره شرکت کردم واقعا رفتارام عوض شده هم کم می خرم و هم کم می خورم دیگه زیاد اشتیاقی برای شیرینی خریدن ندارم…مثلا حدودا یک هفته پیش بیرون بودیم با یکی از دوستان به شیرینی فروشی رسیدیم گفتن می خوایم شیرینی بخریم رفتیم داخل مغازه اون دوست مون مقداری شیرینی خامه ای و مقداری هم از انواع دیگه خرید و من همینطور داشتم شیرینی ها را نگاه میکردم و آخر سر به فروشنده گفتم نیم کیلو دانمارکی،خیلی تعجب کرد گفت شما خیلی وقته داری انتخاب می کنی حالا فقط نیم کیلو؟خیلی تعجب کرده بود با توجه به سابقه ی من…خودم زیاد متوجه رفتارم نشدم ولی وقتی اومدم خونه به این فکر افتادم که که چقدر خوب که من تمایلی به خریدن شیرینی نداشتم و از این بالت خیلی خوشحال شدم…الان دیگه به راحتی می تونم شیرینی را ببینم و نخورم یا خیلی کم بخورم نه اینکه بخوام خودم را کنترل کنم بطور معمول زیاد تمایلی به شیرینی خوردن ندارم البته گاهی هوس خوردن شیرینی می کنم ولی ی دونه یا حداکثر دوتا که می خورم و دیگه براحتی می تونم نخورم و از این رفتارم خیلی خوشحال میشم و همه ی اینها را مدیون زحمات استاد هستم که روش صحیح خوردن و کلا زندگی کردن را به ما می آموزند خداوند به شما ایتاد عزیز سلامتی و طول عمر با عزت عطا کنه که چگونه زیستن را به ما می آموزید….قبل از آشنایی با این روش واقعا نمی تونستم خودم را در مقابل شیرینی کنترل کنم وقتی خودمون می خریدیم که خب بی حد و اندازه و بدون کنترل می خوردم و اگر جایی هم مهمون بودیم و شیرینی بود زیاد می خوردم و به همه می گفتم من نمی تونم خودم را کنترل کنم وقتی شیرینی می بینم و این «نمی تونم خودم را کنترل کنم» به صورت یک فرمول در ذهن من ثبت شده بود و من خیلی زیاد شیرینی می خوردم…الان یاد گرفتم که حتی اگر شیرینی خیلی زیاد و متنوع باشه براحتی می تونم یک نوعش را انتخاب کنم و بخورم اونم اگر گرسنه باشم…مثلا دو شب پیش مهمون داشتیم و زولبیا بامیه خریده بودیم در حالی که مهمونا برای زولبیا بامیه سر و دست می شکستن و همش به همه دیگه می گفتن ماه رمضونه و زولبیا بامیه ش ولی من فقط ی دونه بامیه خوردن و همه شون تعجب میکردن که چطور می تونی از اینها بگذری و نصیحت میکردن که خودتا اذیت نکن و تا آدم زنده س باید از خوراکیها و نعمت های خدا لذت ببره و من فقط می خندیدم و یادم اومد که منم قبلا دقیقا همینطوری فکر میکردم و اون رفتارهای نادرست را داشتم و حالا خیلی خدا را شکر کردم که به این آگاهی های عالی رسیدم…مثال پول برای من خیلی جالب بود که ما همه پول را خیلی دوست داریم ولی اگر خونه ی کسی رفتیم و پول دیدیم با وجودی که نیاز هم داریم ولی هرگز هرگز پول را برنمیداریم و حتی به مخیله مون هم خطور نمیکنه و این کار را دزدی و بسیار ناپسند و دور اذهن میدونیم…اما در مورد خوراکیها اینطور فکر نمی کنیم و بیش از سهم مون و حتی بیش از نیازمون برمیداریم و از این کارمون خجالت نمی کشیم و به جسم و روح و روان خودمون رحم نمی کنیم و به خودمون آسیب می رسونیم…ما با اینکار خودمون را ضعیف می کنیم و قدرت را به شیرینی ها میدیم اختیار خودمون را بدست اونا میدیم و قدرت انتخاب را از خودمون سلب میکنیم و اجاز میدیم که شیرینی ها برای ما تصمیم بگیرن و خودشون را به ما تحمیل کنن و باعث آزار و اذیت و اضافه وزن مون بشن…اگر بتونیم رابطه مون را با شیرینی درست کنیم و در روابط انسانی هم می تونیم روابط مون را درست کنیم و روابط بهتری با دیگران برقرار کنیم
اجازه ندیم دیگران برامون تصمیم بگیرن و خودشون را بهمون تحمیل کنن و به ما آسیب برسونن…معمولاً وقتی کسی به ما آسیب برسونه رابطه مون را باهاش قطع میکنیم و نمیذاریم بیشتر ما را آزار بده،اگر فروشنده ای کالایی را گرونتر بفروشه یا کالای نامرغوب به ما بفروشه دیگه ازش خرید نمی کنیم و از ضرر بیشتر جلوگیری می کنیم، اما متاسفانه در مورد خوراکیها و خوردن بیش از اندازه ی اونها با این که میدونیم و می بینیم چه آسیب های بزرگی به جسم و روح و روان ما وارد کردن اینکارا نمی کنیم و اجازه میدیم آسیب بیشتری بهمون برسونن،و این چیزی هست که در این دوره یاد گرفتیم که با مواد غذایی رفتار درست داشته باشیم و اجازه ندیم بیشتر از این به ما آسیب برسونن و به خودمون و انتخاب مون احترام بذاریم و شجاعت مون را به رخشون بکشیم و ثابت کنیم آدمای شجاعی هستیم و در واقع با اینکار عزت نفس مون و سلامت جسم و روح مون را حفظ کنیم….به امید موفقیت همه ی دوستان عزیز
گام ۵۷ اموزش دهتی له این شکله که مادباید همواره توجه کنیموله اون چیزا که گفته میشه عمل کنیم تا ذهن شما ی ذهن متفاوت باشه با فرمولهای متفاوت بعضی از ما فکر میکنیم که کار ذهنی چقدر سخت وطاقت فرساست وقتی که شما چیزی رو یاد میگیری اگاهی به شما داده میشهدوقتی شما سعی میکنی که به اون عمل کنی این برای شما ی تجربه میشه وباور به همین شکل در ما ایجاد میشه وهمه ما تجربه باور کردن چاقی داریموبه این شکل که مرحله به مرحله اضافه وزن پیدا کردینم فوچاقی رو تجربه کردیم سایز لباسمون کوچیک شده احساسمون بد شده حرف وحدیثها زیاد شدندخجالت کشیدیم اعتماد به نفسمونو از دست دادیم همه اینا میشه تجربه چاقی وخوشبختانه تجربه لاغری رو هم بدست میاریم اول اینکه نتخاب شدیم هدایت شدیم وارد سایت شدیم فایلها رو گوش میدیم تمرین مینویسیم دیدگاهدمیخونیم به فایلها عنل میکنیم تغییراتو میبینیم ِذت میبریم وانگیزه میگیریم ود نهاییت هم جسم ما تغییر میکنه وباور میکنیم که میتونیم لاعر بشیم وتجربه برابر میشه با اگهیهاییکه کسب کردیم موضوع امروز هم مصرف شیرینیه وما شیرینئ رو دوست داریم منم دوست دارم اما بخازر اینکه میگم شیرینی باعث میشه قند خون ادم بره بالا وبیماری بگیریم زیاد سمتش نمیرمولی دلیل نمیشه که نمیخورما وحالا احساسمون از شیرینی چیه من قبل از اینکه باسایت اشنا بشم شیرینی میومد خونه مون مثلا میخواستم نخورم همون حس لامسه وهمون گاز اول میخوردم چند تایی چون خامه ای ورولت خیلی دوست دارم ولی اگر جایی بودیم وشیرینی میووردن نه خیلی خودم کنترل میکردم ویکی بر میداشتم وتا جاییکه میتونستم نمیخوردم چون وقتی به دهنم مزه کنه دیگه معلوم نیست چند تا بخورم اانا الان اگه مریض باشم میترسم وفکر میکنم برام خوب نیست اصلا نمیخورم وبعدش اگه مریض نباشن اولش چقدر با خودم حرف میزنم حول نشو شیرینی همیشه هست میتونی بخوری فکر سلامتیت باش میخورم دو سه تایی بعد خدا رو شکر تو خونه ما شیرینی زیاد نمیاد مگه به مناسبتی باشه عیدی تولد بچه هایی چیزی اگه بچه ها دلشون بخواد وبعدشم چقد ر عذاب وجدان میگیرم که چرا انقد خوردم خودمو تنبیه میکنم وما با متناسبها تفاوت داریم اونا اگه گشنشون باشه خیلی وخیلی هم شیرینی دوست داشته باشن فوقش دوتا میخورن وسیر میشن اما من حالا گشنم باشه بدتر در حالت عادی حداقل دو سه تا رو میخورم اگه شیرینی باشه که دوست داشته باشم ومن هر شیرینی دوست دارم وبعنوان شیرینی حساب نمیکنم فقط شیرینهاییکه تو قنادی وجود داره کشمش وخرما کلوچه خرمایی اینا رو شیرینی نمیدونم ودوست ندارم با چای بخورم فقط قند اگر بتونم چای بخورم وحالم خوب باشه که بتونم همون چایم بخورمووافراد چاق ی جورایی به مصرف شیرینی اعتیاد دارند ولی افراد متناسب براشون چیز مهمی نیست باشه میخورن میگن به به شیرینی مثل ما نیستن که همون موقع بخورن اگه میلشون کشید دوست داشتن یکی میخورن چون اینو امتحان کردم دامادم لاغره اینجوری که گفتم میخوره وما چاقها معمولا به هر چیز شیرین علاقه داریم از قند گرفته تا نون خامه ای اما متناسبها مثل ما نیستن معمولا به ی چیز خاص توجه ودوست دارن مثل شکلات تخته ای از شیرینیها هم همه رو مزه نمیکنن میپرسن کدومش خوشمزه تر میدونه که اونیکه چاق همه رو امتحان میکنه بعد یکی میخوره اونم اونیکه از همه خوشمزه تره وانونا اصلا برای خوردن یا خوردن شیرینی حرص ولع ندارن وما میخوایم با اینکار تفاوتهای بین خودمون وافراد متناسب پیدا کنیم وسعی کنیم دیگه مثل اونا رفتار کنیم من خواهرم متناسبه وقتی ی خیار میخوره دوساعت طول میکشه پوست میکنه وخورد میکنه نمک میزنه واروم اروم میخوره اما من چی درسته خیارو برمیدارم وی گاز گنده میزنم ونمکم نمیزنم تفاوت چقدر زیاده ومن خیلی شرمنده میشم که اینجوری خیار خوردم وتصمیم گرفتم مثل خواهرم با ارامش بخورم اصلا عاشق شیرینی بودن ی فرد متناسب چجوری ی فرد پتناسب وقتی میگه من عاشق شیرینی هستم اولا مثل پن عجول نیست که زود بخوره بعدش یکی میخوره ولی من وقتی بگم عاشق نون خامه ای هستم حس لامسه میاد وسط دیگه معلوم نیست چند تا بخورم با اینکه خیلی سعی میکنم که از اون به همه برسه چون من ی مادرم واگر از روی خجالتم نبود شاید این فکرم نمیکردم ببینید ما هر دو عاشق نون خامه ای هستیم اما استفاده از اون متفاوته وباید در تمام جهات زندگی تفاوتها رو در نظر بگیریم وهدفمون از این کار چیه میخوایم فرمولهای مغزی مون رو بشناسیم وتغییرش بدیم ومثل اونا بشیم این فرمولها در ما واکنش ایجاد میکنن وقتی به ی جعبه شیرینی میرسیم هوش وهواسمون میبره وهر چقدر بخوایم میخوریم اینا واکنش جسم در برابر فرمولهای ذهنیه بعضی ها میگیم به شیرینی که برسم دیگه نمیتونم خودمو کنترل کنم اخه تو که نتونی برای ی شیرینی خودتو کنترل کنی چطور میتونی در برابر پول وجواهر دیگران جلوی خودتو بگیریم واونا رو بر نداری چون فرمولهای ذهنی خراب بند چون هزار بار به خودت گفتی من شیرینی ببینم نمیتونم خودمو کنترل کنم وچون هزار بار به خودت گفتی که اون طلا وپول وسیله مال من نیست ومن حق ندارم اونو بردارم واگر از امروزم بگی من نمیتونم خودمو کنترل کنم که پول دیگران برندارم تا دوهفته دیگه نمیتونی اینکار رو نکنی ومطمین باش که نا خواسته اینکارو میکنی واین اموزش ذهتیه ونتیجه واکنش که جسم اتجام میده چون تو ذهنت فرمول ایجاد شده توسط جسم عمل میکنه وتجربه میکنی ووقتی تجربه بشه تثبیت میشه ودر مورد شیریای هم همین طوره این خوبه که اینهمه شیرینی تولید میکنن اما این بده که فدرت رو از خودمون میگیریم ومیدیم به شیرینی یعنی شیرینی به ما میگه بخور نخور چقدر بخور واین خیلی خیلی بده قدرت باید دست من باشهدمن باید تصمیم بگیرم که بخورم یا نه وچند تا باید در برابر شیرینیها درست رفتار کنیم نه شیرینی بلکه هر خوراکی دیگه هر چقدر اونا متنوع باشند تعداشون زیاد باشه به ما میگن که بخوریم وچقدر اگر شیرینی مهمتر از خودت باشه که اوضاع خرابه باید ما مهمتر از شیرینی باشیمووتصمیم بگیریم که اصلا بخورم یا نه باید فرمولهای ذهنی تغییر کنن که ما تصمیم بگیریم که دیگه از امروز شیرینی نخوریم باید ذهنمونو اموزش بدیم بعد رفتار تغییر کنه وجسمم عمل میکنه باید همبشه در نظر بگیری کهمیخوای قدرت دست کی باشهدقدرت دست منه ونه شیرینی وهیچ خوراکی دیگه وقتی من نتونیم رابطتمو با شیرینی بستنی تنقلاتوتنظیم کنم مطمئن باشم که نمیتونم در روابطتتمم موفق باشم وقتی من بتونم رابطتم با ی ماده غذایی درست کنم خیلی راحت میتونم رابطتمو با دیگران هم درست کنمانقدر به رفتارتون حساس نباشید وسریع نگین من نمیتونموشیرینی نخورموقرار نیست شیریتی نخوریم قرار نیست زجر بکشیم فقط قراره درست رفتار کنیم نسبت به مواد غذاییها وقتی ما ی سبزی مخریم وخوب نیست تصمیم میگیریم دیگه از اونجا سبزی نخریم اما چطور در مورد شخصیترین رابطه خودمون ومهمترین موضوع جسمی صربه میخکریم انقدر بی تفاوت هستیم که اصلا به خودمون نمیایم که باید تغییر کنیم اول باید به فکر خودمون باشیم وخودمونو تغییر بدیم اگر من چیزی رو تو دنیا ندارم این ضعف منه مشکل دارم خوب کلاسش هست برو یاد بگیر در هر مورد از زندگی در مورد لاغریم همین جوره ما دنبال چیز گمشده که نمیگردیم ما سالها تو اون سایز زندگی کردیم ودر وجودمون هست ولی به دلیل رفتارهای اشتباه اونو مخفی کردیم افکارمونو تغییر میدیم به اون چیزی که قبلا بودیم میرسیم ما قبلا لاغر بودیم اونو قبلا داشتیم باهاش زندگی کردیم فقط الان گمش کرده بودیم مثل زبان انگلیسی نیست که ما یادش نگرفتیم وبلد نیستیم تازه بخوایم بریم اموزشس ببینیم وما لاغری داشتیم حالا هم به زودی بهش میرسیم
من باید همواره توجه کنم به موضوعات و نکات و فایلهایی که گفته میشه و باید سعی کنم به اونها عمل کنم تا تا اینکه باور من بشن و در ذهن من ماندگار بشن .
آموزش ذهن فقط با تکرار و و عمل کردن به آ گاهی ها هست وقتی چیز ی رو یاد میگیری این آگاهی در ذهن شما ثبت میشه و یه تجربه به وحود میاره که تبدیل میشه به باور .
تجربه ی چاقی باور ما شده چون هر بار سایزمون تغییر کرده و وزنمون بالارفته و حرف و سرزنش های بقیه رو شنیدیم و این شده تجربه ی چاقی و این باعث شده چاقی رو باور کنیم و مرحله به مرحله در ما چاقی بیشتر شده و حالا آموزش لاغری هم همین هست ولی در سمت مخالف یعنی من اول آگاهیها رو دریافت میکنم و عمل میکنم به اونها و در نهایت تبدیل میشن به باور و یا تجریه و نیاز به تلاش فیزیکی و زجر و سختی نیست .( ما باید در آموزشهای ذهنی با تکرار آگاهی ها و عمل کردن به اونها قدم برداریم تا باورهای جدید داشته باشیم و تجربه های جدید داشته باشیم و حالا برای لاغری داریم با دورها همین کار رو انجام میدیم و هر روز قدم به قدم جلو میریم تا لاعری رو در نهایت به دست بیاریم اول باید افکار ما تغییر کنه و بعد رفتار ما و در نهایت جسم ما تغییر میکنه و هیچ تلاش فیزیکی و سختی نداره )
اگر دیدی بهت سخت میگذره بدون یه جای کار ایراد داره و شاید خیلیا باور نمیکنن میشه با ذهن لاغر شد چون بدون سر و صدا و سختی هست .من هم قبلا که باشگاه میرفتم همه رو میگفتم و در باشگاه هم سر و صدا میکردم که انرژی بسوزونم و اما در این مسیر سر و صدایی نیست .
و این آموزش باید همراه با آرامش باشه و استرس نداشته باشیم .
مصرف شیرینی :
افراد متناسب هم شیرینی رو دوست دارن و فقط مختص چاق ها نیست و حالا بعضی از چاقها هم هستن که اصلا شیرینی دوست ندارن و این افراد در صد کمی در چاقها هستن (بله نمونه اش خواهرم و خواهر همسرم و یا پسر خواهر شوهرم و یا دوست خودم بسیار لاغر هستن اما همیشه از شیرینی خوردن حرف میزنن که ما عاشق شیرینی هستیم و اما زن داداش خودم که چاق هست و اصلا از شیرینی خوشش نمیادو جز اون دسته هست و بسیار افراد چاق در اطراف من هستن که عاشق شیرینی هستن خلاصه از هر دسته کلی آدم میتونم مثال بزنم و من خودم تا قبل از بارداری دومم اصلا شیرینی نمیخوردم و اما بعد از بارداری دوم شروع به خوردن شیرینی کردم و حالا من با یاد گرفتن لاغری و این آموزشها شیرینی مصرف میکنم ولی نه همیشه بعضی مواقع که دوست داشته باشم و میلم بکشه به اندازه نیازم بدون ترس میخورم همین اللن که دارم کامنت مینویسم یه لیوان چایی خوردم با نصف یک شکلات کوچیک چون بیشتر از این دوست ندارم بخورم و دهنم بد مزه میشه )
و برای مثال استاد خودش عاشق شیرینی بوده و میگن اگر در خونه شیرینی داشتن دیگه خواب نداشتن تا اون رو بخورن و اگر در مدرسه همراهشون شیرینی میبردن اصلا درس رو متوجه نمیشدن تا اول شیرینی رو بخورن .
ما چاقها شیرینی رو دوست داریم اما با خوردن شیرینی احساسمون بد میشه و از چاقی بیشتر نگران میشیم و اما از طرفی دوست داریم بخوریم ولی از طرفی استرس داریم برای خوردنش .متناسبها این احساس رو به هیچ وجه ندارن فقط با لذت میخورن و فکر نمیکنن این شیرینی اونها رو چاق میکنه حالا شاید در صد کمی در متناسبها باشه که از خوردن شیرینی کمی ترس داشته باشن ولی خیلی جزیی هست
پس احساس چاقها و لاغرها در خوردن متفاوت هست .(اولین تفاوت در خوردن شیرینی تفاوت در احساس هست و واقعا همینطور هست من هر وقت شیرینی یا هر هله هوله ای دیگه مثل چیپس و پفک خوردم احساس چاقی و ترس از چاقی بیشتر و عذاب وجدان داشتم اما همون متناسب با من داخل جمع خورده و اصلا نه ترسیده و نه ناراحت بوده و نه حرفی زده اما من ناراحت میشدم و به بقیه هم میگفتم وای چقدر خوردم چرا خوردم حالا دیگه چاق میشم و واقعا هم چاقتر میشدم و برام قابل لمس میشد این قضیه و بیشتر باور میکردم و میترسیدم )
و اما میزان مصرف چاقها و لاغرها متفاوت هست :
ما چاقها هر چیزی رو که طعم شیرینی بده مثل خرما و خارک و کلوچه و بسکوییت و .. ما میخوریم .
اگر نسبت به هر چیز شیرینی من واکنش نشون میدم من اعتیاد به مصرف شیرینی دارم و اما افراد لاغر این طور نیستن و اونها معمولا به نوع خاصی از شیرینی علاقه دارن مثلا شیرینی مربایی ویا خامه ای .. و هر چیز شیرینی رو دوست ندارن .( من که خودم شیرینی زیاد دوست نداشتم ولی اون موقع که شیرینی خور شدم همه نوع شیرینی رو میخوردم و خوشم میومد وحتی من در زمینه چیپس و پفک و کرانچی هم همین طور بودم که هر شوری رو دوست داشتم بعصیا یه نوع یا یه مارک خاص دوست داشتن ولی من هر چیزی رو به اسم چیپس و پفک میخوردم حتی اگر مونده بودن من میخوردم و نمیگفتم چرا ولی حالا برعکس شده و انتخاب میکنم از چه مواد غذایی بخورم با چه احساسی بخورم و به چه اندازه بخورم همین خواهر شوهر من که خیلی شیرینی دوست داره یه نصفه که نه یک سوم یک کلوچه ی کوچیک رو میگیره دستش،و بعد هم میگه زیاده هر کی میخواد بیاد بخوره و همش رو عمرا بخوره و یا خواهرم میگه شیرینی دوست دارم ولی تا میخواد بخوره میگه بسه دیگه نمیتونم و ادامه نمیده و من تعحب میکردم چون من قبلا یه بسته بسکوییت کامل رو داخل یه میان وعده و یا صبحانه میخوردم و اصلا انگار چیزی نخوردم هنوزم میتونستم بخورم )
میشه مثل متناسبها شیرینی دوست داشت و مصرف کرد و متناسب بود اگر مثل اونها رفتار کنیم و فکر کنیم .(من و خواهر متناسبم زیاد چیپس و پفک دوست داریم ولی اون فقط کرانچی و نوع خاصی پفک رو دوست داره و اونم یه بسته رو در چند روز میخوره اما من هر چه بیشتر می بود منم بیشتر میخوردم و نمیدونستم که اشتباه من چی هست و خیلی وقتا خواهرم از مزه اش ایراد میگرفت و نمیخورد و میگفت من فقط پفک نمکی مینو دوست دارم ولی من تا دونه ی آخر هر مدلی و مزه ای رو میخوردم پس میشه بخورم ولی مثل خواهر متناسبم بخورم)
برین از متناسبها بپرسین و اگر متناسب گفت من عاشق شیرینی هستم گول نخور و این جمله رو که میگه شیرینی دوست دارم رو تحلیل کن و ببین متناسب عاشق شیرینی هست یعنی چه مقدار شیرینی میخوره ؟یکی یا نهایت دوتا میخوره و اما یک فرد چاق که عاشق شیرینی هست چه مقدار میتونه بخور؟؟خیلی زیاد میخوره و این تفاوت هست .همه ی ماجرا رو مد نظر داشته باش .(من بارها شده خواهرم که بسیار لاغر هست گفته حلوا دوست دارم و حتی اینقدر دوست داره که خودش درست میکنه ولی من زیاد دوست نداشتم و میگفتم خوب حالا بخور ولی اون فقط یه ذره در حد یه قاشق غذا خوری برده و گفته وای دلم رو زد سنگین هست و یا خیلی شیرین هست من کم شیرین دوست دارم و دیگه نخورده و من گفتم تو چرا اینطوری مگه نمیتونی بخوری قشنگ بزار بخور ولی اون میگفت نمیتونم بیشتر بخورم حالم بد میشه و یا خواهر شوهر لاغرم دقیقا همین طور هست اون که فکر کنم اندازه یه قاشق چایی خوری بر میداره و میگه خیلی سنگین هست اللن نعدم ادیت میشه و بیشتر نمیخوره در حالی که هر دوشون عاشق شیرینی هستن و یا اگر این متناسبها سیر باشن میگن سهمم رو برمیدارم وقتی گرسنه شدم میخورم و به هیچ وجه در مواقع سیری نمیخورن کاری که الان من انجام میدم )
این فرمولهای ذهنی رو مد نظر داشته باش و این واکنش ذهن در برابر فرمولهای ذهنی هست که ما رو وادار به خوردن و یا نخوردن میکنه (چقدر خوب فرمولهای لاغری داشته باشیم تا واکنش ذهن هم در راستای لاغری باشه )
همه ی ما پول رو دوست داریم اما پول دوست داشتن ما آیا باعث میشه اگر ما رفتیم جایی و پول دیدیم پول اون شخص رو برداریم ؟؟؟و یا اگر رفتیم خونه کسی و پول رو دیدیم اون رو برداریم ؟؟؟نه ما یادگرفتیم این کار زشته و گناه هست و برنمیداریم پس چرا همین مایی که اینقدر رعایت میکنیم ولی شیرینی بقیه رو که سهم ما نیست به راحتی بر میداریم و میخوریم چون خیلی از چاقها میگن من نمیتونم خودم رو کنترل کنم و اما چرا وقتی پول و یا جواهرات دیگران رو میبینی خودت رو کنترل میکنی و بر نمیداری اما برای شیرینی میگی من نمیتونم ؟؟؟؟چون ذهنت خراب هست در این مورد .(همین کارهای چاقها که به فکر بقیه نیستن و هر خوراکی در اطراف بود میخورن باعث بی اعتمادی اونها بین اطرافیان میشه که اونها چون سهم بقیه رو میخورن و به فکر هیچ کس نیستن پس بهشون هیچ مواد غذایی سپرده نشه و یا حتی در بقیه ی جنبه های زندگی هم از چشم بقیه میافتن واقعا من از این دید برای هر خوردنی مثل شیرینی و هله هوله و یا گوشتهای خورشت و انواع غذاها و و ته دیگ و … استفاده میکنم که نه این مواد غذایی فقط سهم من نیست و همین مقدار سهم من هست که در بشقاب من هست و بقیه اش مال من نیست و من این کار زشت رو نمیکنم که همه رو خودم به تنهایی بخورم و برای بقیه نزارم و تا حدودی موفق هم بودم )
باید در مورد شیرینی هم خوب رفتار کنیم این خوبه که ما شیرینی رو دوست داریم و این همه شیرینی در جهان هست اما این بد ه که قدرت خودمون رو بدیم دست شیرینی و خودمون رو بدون هیچ قدرت انتخابی بدونیم و ما در برابر شیرینیها باید درست رفتار کنیم کنیم .(من قبلا در برابر هر ماده عدایی و هله هوله و خوراکی قدرت رو میدادم دست اونها و میگقتم چه کنم اشتها دارم و میخوردم و بعد عذاب وجدان پیدا میکردم اما حالا که متوجه شدم همچین چیزی در بدن من وحود نداره و ما همچین غده و یا عضو و یا آنزیمی در بدن نداریم با قدرت انتخاب میکنم چه غذایی در چه زمانی و مکانی بخورم و میگم من قدرت دارم و خودم مسول چاقی خودم هستم پس فقط در حد نیازم عدا بر میدارم برای رفع نیاز جسمم نه بیشتر و به بهانه ی دیگر )
هر چقدر شیرینها در اطراف ما بیشتر باشن ما بیشتر میخوریم ولی باید قدرت دست ما باشه و خودمون انتخاب کنیم چقدر بخوریم باید خودمون از شیرینها مهمتر باشیم و بگو من باید تصمیم بگیریم از شیرینها به چه مقدار استفاده کنم نه شیرینیها برای من تصمیم بگیرین چه مقدار بخورم .(من دیشب در جمعی بودم که بعد از شام یک عالمه چیپس و پفک بود ولی چون بعد از شام بود و سیر بودم هیچ لدتی از خوردن اونها نمیبردم و گفتم پس نمیخورم و خودم انتخاب کردم چند دونه پفک خوردم و دیگه ادامه ندادم و نخوردم در حالی که چاقهای جمع با حرص و ولع داشتن میخوردن اما من آگاه بودم و ادامه ندادم اما اگر قبلا خودم بود فقط میخوردم و کاری به هیچ چیز نداشتم )
خیلیا میگن از فردا من دیگه نمیخورم اما موفق نمیشن چون فرمولهای ذهنی رو تغییر ندادی پس موفق نمیشی باید ذهن هماهنگ با خواسته بشه و رفتار ما به مرور تغییر میکنه و جسم هم تغییر میکنه و این ارزش داره بنابراین در ارتباط با شیرینها دوست دارین قدرت در دستان کی باشه دوست دارین شیرینها برای ما تصمیم بگیرین چه مقدار در چه زمانهایی و مکانهایی بخوریم یا من انسان با قدرت تفکر و تعقل تصمیم بگیریم چقدر مصرف کنم ؟؟؟.(باید ذهنمون رو با خواسته هماهنگ کنیم و نمیشه به زور شیرینی نخورد پس اول باید فرمولهای ذهنی رو تغییر داد تا واکنش،و دستور خوردن در مغز ما هم تغییر کنه و من الان یک انسان هستم با کلی قدرت و توانایی و عقل و شعور و من اختیارم رو دست شیرینی ها و غذاها و هله هوله نمیدم و فقط خودم تصمیم میگیریم و از توانایی ام استفاده میکنم که چه مقدار بخورم و چه چیزی بخورم و بارها میگم من قدرت انتخاب دارم من اشتها ندارم )
ما خیلی وقتا دوست داریم در روابطمون تصمیم درست بگیریم اما چون اون فرد از درون نمیتونه رابطه اش رو با یک مواد غدایی درست کنه و ضعف داره پس نمیتونه با یک فرد هم اون رابطه رو درست کنه پس ما اول زیر ساخت ذهن رو درست میکنیم پس اگر رابطه ات رو با یک مواد غدایی درست کنی میتونی رابطه ات با افراد رو هم درست کنی و اگر من توانایی داشته باشم خودم تصمیم بگیریم از مواد غدایی چه مقدار بخورم میتونم با افراد هم موفق باشم (وقتی ما در خوردن مواد غذایی حالا هر نوعش ضعف داریم و هر وقت اونها رو میبینیم بدون کنترل میخوریم هیچ فرقی با معتادها نداریم ولی نوع اعتیاد ما فرق داره اونها به مواد مخدر و چاقها به مواد خوراکی اعتیاد دارن پس باید بتونی انتخاب کنی مواد غذایی رو و وقتی سیر هستی بگی میل ندارم و نخوری اون وقت هست که قدرت انتخاب داری و تو اراده داری و اگر در یک مورد ضعفت بیشتر هست مثل شیرینی و یا مثلا خودم در چیپس و پفک ضعف دارم و هر جا بود بدون اختیار زیاد میخوریم این نشون میده که تو ضعیفی و از درون مشکل داری و تو خودت رو برده ی این مواد غدایی کردی در حالی که باید امیر اونها باشی و تو برای اونها تصمیم بگیری که قصد خوردنشون رو داری یا نه )
پس نگو من نمیتونم نخورم من رو بکش ولی نگو نخورم بابا قرار نیست نخوری تو اگر بافردی در یک معامله شکست بخوری دیگه هیچ وقت با اون فرد معامله میکنی؟؟. و یا اگر از یک چیزی ضربه بخوری دوباره امتحانش میکنی؟؟ اما چرا بارها از چاقی ضریه خوردیم ولی همچنان تحت سلطه ی چاقی هستیم و دوباره رفتار چاقی رو اجرا میکنیم و اینقدر ضربه میخوریم و چاق میشیم تا کار به جاهای باریک کشیده که حتی راه رفتن سخت میشه .(من فردی رو میشناسم که به قول خودش اینقدر شیرینی میخوره که تمام دندونهاش رو خراب کرده و چاقی اندام پیدا کرده ولی میگه نمیتونم نخورم و خیلیا وقتها میگه بدن من شیرینی رو میکشه ولی در مسیر نیست که براش توصیح بدم چند باری هم گفتم اخه یعنی چی بدنم شیرینی رو میکشه مگر اهنربا هست این غلطه ولی گوش نداده و یا اینکه میگم این یک ضعف هست در شما که وقتی شیرینی رو میبینی خودت رو کنترل نمیکنی ولی گوشش بدهکار نیست و راه خودش رو میره اما من از وقتی که آگاه شدم اصلا میلم به شیرینی بسیار کم شده حتی یه نسکافه معمولی هم دلم رو میزنه و فکر میکنم خیلی شیرین هست و یا اگر چند شیرینی و یا حتی یک شیرینی بخورم از شدت شیرینی زیاد دهنم تلخ میشه و حالم بد میشه دارم بر میگردم به دوران مجردی خودم که لاعر بودم و اصلا اهل شیرینی نبودم خیلی جالبه و اگر هوس شیرینی کنم مشتاقم خرما گردو در حد دو دونه بخورم اونم با لذت و خوشحالی و طعمش رو بسیار دوست دارم اونم در مواقع گرسنگی و یا بعصی مواقع با چایی بخورم )
چطور هست اگر یک بار بریم مغازه و از جنساش راضی نباشیم دیگه نمیریم و بهش میگی جنسهای شما خوب نیستن اما چطور در مورد شخصی ترین موضوع زندگیت بی تفاوتی و داری ضربه میخوری و اگر کسی بهت گفت بیا رژیم بگیر میگی من نمیتوتم آخه تا کی با این وضع میخوای باشی (خدا رو شکر من از وقتی چاق شدم بیخیال نبودم و همش به دنبال بهتر کردن و ایده ال شدن اوضاعم بودم که لاعر بشم و تا حدود زیادی هم موفق بودم و تونستم خودم رو لاعر کنم و هیچ وقت نگفتم نمیخوام یا نمیتونم و برعکس همیشه به دنبال راهی بودم تا از شر چاقی خلاص بشم تا با این سایت آشنا شدم و دارم خیلی ماهرانه تمام عادتهای بد رو کنار میزارم مثل پرخوری و یا خوردن هر خوراکی در اطرافم و یا تحریک شدن به خوردن و یا …. و من خیلی عالی در مسیر تناسب هستم و من توانمند و پر قدرت ادامه میدم )
اگر بدونی اشکال کار از چی هست ولی رفعش نمیکنی تو اوضاعت خیلی بدتر از کسی هست که نمیدونه اشکالش چی هست و خبر نداره و این اصلا منطقی نیست و در تمام جنبه های زندگیتون اینطور بی رحمانه هستین و هی ضریه میخورید و دویاره ضربه میخورید و اگر از یک فروشگاه ضربه بخوری آیا دوباره میری خرید بکنی و ضربه بخوری ؟؟(من الان دیگه اگاهم و میدونم اشکال کار چاقیم در چی بوده ومیدونم ذهنم چاق بوده و افکار و فرمولها و باورهای من چاق بودن که باعث شده رفتار من و در نهایت جسم من چاق بشن پس یادش میدم و تربیتش میکنم تا افکار خوب داشته باشم و افکار لاعری داشته باشم تا جسمم لاغر بشه من باید با قدرت انتخاب کنم چطور از مواد عذایی استفاده کنم فقط برای رفع نیاز جسمم در زمانی کع سلولهای بدنم انرزی نیاز داشته باشن باید استفاده کنم نه برای لدت و تفریح و خوشگدرانی و زمانی مدقق میشم که به این حرفهایی که میزنم کامل عمل کنم و بیشتر تلاش کنم تا اگاهی حدید کسب کنم و بیشتر هم عمل کنم و اگر هر کس از اطرافیانم رر این مسیر نیست و هنوز به دنبال رزیم و ورزش و جراحی هستن عیبشون نیست مثل گذشته ی من هستن و نا اگاه هستن و خداوند هر کس رو که صلاح بدونه به این مسیر هدایت میکنه )
خیلیا به فلان فرد در اون طرف دنیا که بهش ظلم شده احساس دلسوزی میکنن و نطر میدن و اما به فکر خودشون نیستن تو اول به فکر خودت باش نمیخو ای به فکر بقیه باشی و شعار بدی و تو باید اول شعار برای خودت بدی مثلا لاغر شدن اسانترین کار دنیا هست (اخه چی از خودم در این دنیا مهمتردر این مدت که اشنا شدم با این مسایل هر وقت خو استم برای هرکس حتی فرزندم دلسوزی کنم گفتم نه اونم خدای خودش رو داره تو نباید نگزان هیچ کس باشی اول به فکر خورت باش و برای خودت کاری کن بقیه هم خودشون میدونن با خداشون پس به جرات میگم برای هیچ غریبه ای دلسوزی نکردم مگر خبر فوت چند عزیز در این مدت کرونا اونم در حد چند لحظه و دوباره خودم رو درست کردم و شاید فرزندم و همسرم اما دوباره گفتم نه اینکار رو نکن خودشون هدایت میشن به راه درست تو خودت رو اذیت نکن و دوباره بر گشتم به مسیر پس من این امانت الهی رو مواظبم که خیلی عالی مواظبت کنم و همیشه گفتم هیچ کس از خودم مهمتر نیست و گفتم هر چقدر قبلا از چاقی صربه روحی و جسمی خوردم و از زندگیم لدت نبردم میخوام با این مسیر تلافیش رو در بیارم و با حال روحی و جسمی عالی به زندگیم ادامه بدم )
بعضیا میگن من فلان چیزی رو ندارم و اما نه این فکر رو نکن در دنیا همه چیز وجود داره و هست اما بگو من نرفتم دنبالش که به دستش بیارم و این ضعف و مشکل من هست نه ضعف دنیا و خدا
و من در مورد لاغری یک رورز متناسب و لاعر بودم و امکان نداره ما یه هویی چاق بشیم مرحله به مرحله ما چاق شدیم پس ما میخواییم چیزی رو به دست بیاریم که تجربه اش رو از قبل داریم و همین فکرلاغر شدن رو آسان میکنه و ما میگیم میخواییم چیزی رو به دست بیازیم که قبلا اون رو داشتیم و اما با رفتار و افکار اشتباه اون رو از دست دادیم و با تغییر افکار و در نهایت رفتار دوباره به دستش میاریم (واین واقعا برای من صدق میکنه من سالها در وزن ۵۹ کیلو بودم تا ازدواج کردم و کم کم از دستش دادیم و ۶ سال پیش هم با رژیم دوباره به دستش اوردم اما چون راهم علط بود از دستش دادم و من میخوام دوباره به دستش بیارم اما این دفعه از راه درست بدون زجر و سختی بدون چنگ و دندون بدون فشار اوردن به جسمم من به وزن ایده ال میرسم )
.
شجاعت رو به رو شدن با لاغری رو داشته باشین و هر کس اینجا هست یه شگفتی ساز هست که هنوز خودش رو کشف نکرده چون کسایی که وارد این سایت شدن از طرف خداوند انتخاب شدن و تو لایق متناسب شدن هستی . (من هم یه شگفتی ساز هستم برای خودم چون واقعا تجربه ی خلق جسم جدید با قدرت دهنم رو داشتم و کلی لدت بردم و با این قدرت کلی کاهش،وزن و سایز داشتم و خودم رو یک شگفتی ساز میدونم که میتونم برای خیلیها الگو و نمونه باشم و عاشق خدای خودم هستم که همیشه من رو به بهترین مکانها و آدمها در بهترین زمانها هدایت کرده و میکنه و من رو دوست داره و منم دوستش دارم )
نشان های دریافت شده
عزیزم سلام وقتت بخیر و سال و قرن نو بر شما مبارک …..متن زیبای شمارو خوندم ….آفرین به شما و آفرین به استاد عزیزی که به دقت می خونه و امتیاز می ده ….مدال طلای شما حق شما بود ….ومن از این ایده ی مدال دادن به متنهای تاثیر گذار واقعا لذت می برم ….و وقتی با یک دیدگاه طلایی روبرو میشم تشویق میشم حتما اونو با حواس جمع بخونم ببینم چه نکته یا نکاتی در اونمتن بوده که مدال گرفته …و انصافا این متنهای طلایی تاثیر گذارن ….از جمله آخر شما اشک شوقم سرازیر شد قسمتای آخر نوشتی هر کس اومده توی سایت با انتخاب خداوند بوده و حتما لایق متناسب شدن تشخیص داده شده ….حتی اونایی که یه مدت اولش خیلی با ذوق و شوق شروع می کنن بعد تحت تاثیر افکار ناخودآگاه دل به تمرینها نمی دن و یا رها می کنن اما خدا هیچوقت در انتخابش خطا نمی کنه اشتباه نمی کنه اونا یه روز دوباره برمی گردن و بار دوم با انگیزه و اراده قوی تر از قبل شروع و ادامه می دن و اگر به مسیر و یا توانایی خودشون شک نکنن حتما موفق میشن ….
برای شما دوست عزیز آرزوی موفقیت دارم …
سلام سلام وقتتون بخیر و خوشی😍
در مسیر قدرت لاغری با ذهن ما باید حرفامون رو ب عمل تبدیل کنیم ..تا ملکه ی ذهنمون بشه و بتونیم باور های منفی ومخرب و محدود کننده چاقیمون رو ب باورهای درست و صحیح از مسیر درست برای لاغر شدن تغییر بدیم ک باتوکل بخدا نتیجه رو توی جسممون مشاهده کنیم …
یکی از باورهای منفی و مخرب و محدود کننده خوردن شیرینیجات ها هستن .از جمله :نون خامه ای ، رولت ، بیسکویت ها ،کیک ها ، بستنی ها ، خرما ، عسل ،قند و شکر کاکایو ویفر همه و همه انواع واقسام 🍦🍨🍧🍡🍢🍰🎂🍭🍬🍫🍩🍯🍪🥤🥞
در حالی ک هیچ نوع مواد غذایی و انواع شیرینی ها قدرت چاق کنندگی ما روندارن..و این فقط ماهستیم ک باافکارمون و رفتارمون این باور ها رو در ذهنمون ایجاد میکنیم ب نوعی منطقی ش میکنیم برای خودمون و ذهنمون ک شیرینیها مارو هر دفعه حتی ب اندازه ای کوچک و گاهی نیاز بدن مارو چاق و چاقتر میکنن….و حتی اکثر ماانسانها در هنگام افتادن فشار ، ضعف ، حالت تهوع ، از خوراکی های شیرین استفاده میکنیم ک ب فکر خودمون قند بدن تنظیم بشه😐
در حالیک افراد لاغر و متناسب همچین دیدگاهی ندارن نسبت ب شیرینیها ..هیچ وقت حرص وولع ندارن ، هیچ وقت نمیتونن بیشتراز نیاز بدنشون از شیرینیها و حتی مواد غذایی دیگ استفاده کنن…فکرشون پیش خوراکیهاشون شیرینیهاشون نیست…
در حالی ک قبل من کافی بود یه جعبه شیرینی تو یخچال باشه …دیگ دنیال بهانه بودم ک حالا ی نوشیدنی درست کنم ک بااون شیرینیها بخورم یا چایی ، یاابمیوه ، یا حتی گاهی کنار میوه و تخمه 😐🙄 همیشه حرص وولع داشتم برای خوردن شیرینی ک ببینم تازه اس ، از کدوم قنادیه ، حالا اگ تنوع هم داشت باید از هرکدوم یدونه میخوردم ک ببینم حالا کدوم خوشمزه تره ک دفعه بعد ازون بیشتر بخورم… خلاصه ک افراد چاق دیدگاه متفاوتی نسبت ب افراد متناسب دارن نسبت ب همه چی از جمله شیرینی ها….و در مواقع کاملا سیری و اون فشار شکم و حالت خفگی ما میل داشتیم ب خوردن شیرینیها..حتی اگ شده چند تا کشمش یا مویز..
ما انسانیم .عقل داریم ، شعور داریم…من بارها گفتم ما بیشتر ب دیگران متعهدیم تا ب خودمون…همه چی رو برای دیگران میخایم .حال خوب ..حس خوب .اینک ازمون ناراحت نشن و نباشن ، بهترین سفره ، بهترین سوغاتی ، از هرچیز خوب تو دنیا بهترین شو برای دیگرانی میخاییم ک ما براشون مهم نیستیم ..حتی در مواقعی ک ما حاضر نیستیم ک ب دیگران ضرری برسونیم از جمله مثلا خدای نکرده برداشتن پولشون …و این کار و عیبب و عار میدونیم ، ترس از خدا داریم و حق الناس …
خب حالا چرا خوردن های اضافی بدن رو ک باعث ضرر و آسیب ب خودمون میشن رو برای خودمون عیب و عار ندونیم.ترس از خدای درونمون رو داشته باشیم ک هر آشغالی رووارد بدنمون نکنیم و اون خداروناراحت و عصبانی نکنیم .ک ب ما دستور بیشتر بیشتر خوردن رو میده و ما چون ترس داریم سر پیچی میکنیم و باعث عصبانیتش میشیم بعد پرخلشگر میشیم…خودمون باعث این دستورات شدیم و حالا خودمونم سر پیچی میکنیم.چرا حق الناس برای خودمون ندونیم ک براثر پرخوری شیرینیجات ی ک باعث چاقی و اضافه وزن ما میشه ک براثراین اضافه وزن پا درد . کمر درد.فشارخون ،دیابت مبگیریم اینم نوعی حق الناس بخودمونه…پس چراا ما انقدر برای دیگران ارزش و احترام قایلیم اما برای جسم خودمون ک باعث سلامتی ،آرامش ،لذت اززندگی ،لذت از تنلسب اندام و داشتن هرلباس باهررنگ و مدلی رو میتونیم دلشته باشیم از خودمون دریغ میکنیم…بعدازاشنایی من باقدرت ذهن مسیر ن تنهاتلاش برای لاغر شدن من تغییر کرد بلک از تمام جنبه های زندگی دبگ در حال تغییر و تحول هست..
و امروز رقم میخوره ب امید خدا شروع یک تصمیم عاقلانه تر درعین حال لذت بخش ترشروع یک تغییردیگ ک قدرتش و خودم در دست بگیرم .ن با جنگ و دعوا بلک بادوستی و صلح ک در مواجهه با انواع و اقسام شیرینی ها وحتی مواد غذایی این من باشم خوده خودم ک انتخاب کنم از چ چیز ب چ اندازه استفاده کنم و اجازه ندم ک خوراکی ها بارنگ و لعابشون منو گول بزنن و اونا برای من تعیین و تکلیف کنن ک من چ چیز رو ن باندازه ی بدن بلک هر چی بیشتر لذیذ تر برام انتخاب کنن.من بخورم.و ازامروز وتاهروز ک زنده ام نفس میکشم و مغزم کار میکنه قدرت انتخاب رو خودم بدست میگیرم تا دیگ بخودم بدی نکنم .حقی گردن خودم نباشه .و خودمو ببخشم بخاطر تمام این مدتی ک باخودم بد بودم .متوجه نبودم ک چ بلای رو سر خودم داشتم میوردم…
بنظر من جسم من هم عقل داره هم شعور ک درروز قیامت میخاد منو شفاعت کنه…پس ب بهترین شکل ممکن باهاش برخورد میکنم…چون نعمتهای خدا همیشه و همیشگین…بی پایان و بی نهایتن….
ب امید موفقیت همه ی دوستان عزیز و همسیر🙏😍
نشان های دریافت شده
دوست عزیزم سال نو مبارک
خیلی از متن شما خوشم اومد خصوصا قسمتی که نوشتید ما با افکار و رفتارای اشتباه غذایی در حقیقت مشمول رعایت نکردن حق الناس میشیم
.ما به رعایت حق دیگران حساسیم و اونو وظیفه انسانی خودمون می دونیم ولی به خودمون که می رسیم بی محابا ظلم می کنیم
نه تنها دسته ای از مواد غذایی رو چاق کننده می دونیم بلکه اونارو بیش از نیاز می خوریم و باعث مشکلات عدیده ای برای خودمون میشیم
وقتی ما خودمون به خودمون رحم نداریم و ظلم می کنیم چه انتظاری داریم خدای درونما حال مارو بهتر از این قرار بده
تا ما فکری به حال خود نکنیم از خدا هم انتظارمون بیجاست
باید در افکار و رفتارمون تجدید نظر کنیم نه تنها انگ چاق کننده بودن به خوراکیها نزنیم و کفر نعمت نکنیم بلکه باید به اندازه نیازمون مصرف کنیم تنوع طلبی و اعتیاد به خوردن رو مهار کنیم و کمی برای خودمون دل بسوزونیم با این شرایط میشه از خدای قادر و توانا حتی انتظار معجزه هم داشته باشیم
درود بر شما در پناه حق باشید
سلام 🙂
یه بار قبلنا این فایا رو گوش کرده بودم و شنیدنش حس خوبی بهم نداده بود و همیشه ته ذهنم این بود که فایل ترک عادت شیرینی خوردن فایلی هست که حسم رو بد میکنه
و چقدر برام جالب بود که با وجود این ذهنیت وقتی فایل رو گوش دادم چقدر آگاهی دهنده و درست بود
و این نتیجه تکرتر و استمراره کخ به مرور فرمولها و رفتارها تغییر میکنه
احساس من در بار اول بد شد چون منو به خودم نشون میداد چون این آگاخی مستقیم حمله کرده بود به نقطه ضعف من من میدونستم که شیرینی خوردن و علاقه به شیرینی و رفتارهای اشتباه در مواجهه با شیرینی یکی از دلایل چاقی منه و اینم به خاطر باوری بود که من در ذهنم داشتم و این باور هم به خاطر دیدن و شنیدن بسیار زیاد این جمله از اطرافیانم بود که طایفه ما همه شیرینی خور هستن و خیلی به شیرینی علاقه دارن
و در برابر شیرینی نمیتونن مقاومت کنن ومن هم همینطور بودم چون منم از همون فامیل بودم و سالها باورم این بود که من عاشق شیرینی ام و واقعا هم وقتی جعبه شیرینی روی میز بود یا کیک خونگی یا کیک خامه ای یه جا میدیدم چشمم رو ازش بر نمیداشتم و اگه روم میشد حسابی ازش میخوردم و خیلی وقتها به خاطر خجالت یا برای اینکه بقیه طعنه نزنن کمتر میخوردم واینجور وقتها دلم توی اون مقداری که نخوردم میموند
ولی امروز که رفتارهام مقداری تغییر کرده که اونم فقط از طریق آماده شدن ذهنم با اموزشهای سایت تناسب فکری بوده خیلی این فایل رو دوست داشتم و اصلا حسم بد نشد و اتفاقا ازش نکته برداری کردم که مطلبش بیشتر توی ذهنم جا بگیره
وقتی در چالش من اینو نخوردم شرکت کردم این عادت علاقه به شیرینی خوردن رو میخواستم کمرنگ کنم که انصافا هم تاثیر فوق العاده ای داشته برای من و میلم به شیرینیها و هله هوله وسایر انواع شیرینی کم شده و خیلی وقتها طعم شیرینش دلم رو میزنه
و این تغییر بزرگ برای من فقط از طریق ذهنی امکانپذیر بوده ….تمام😎😎😎😉😉
خوب بریم سراغ توضیحات فایل ؛
اموزش ذهنی فقط با تکرار و مداومت و سعی در عمل کردن به اموزشها کار میکنه
روند به این صورته؛
۱_ دریافت آگاهی
۲_ سعی در عمل کردن….
۳- عمل به اون آگاهی تجربه شما میشه
۴_ تجربه با آگاهی کنار هم قرار میگیره و تبدیل به باور میشه👌👌👌
در این اموزش نیاز به تلاش فیزیکی وهیاهو نیست
اتفاقا آموزش ذهنی باید با ارامش و راحتی باشه بدون سر وصدا👌👌
✍
در ارامش وبدون گفتن به بقیه آموزش ذهنی رو دنبال کنید تا از استرس دور باشید و بتونین در ارامش روی ذهنتون کار کنید
(من با عمل به این توصیه خییییییلی راحت و در ارامش کامل دارم لاغر میشم)
👈 خوب بریم سراغ رابطه چاقی و شیرینی ۳تا موضوع رو بررسی میکنیم ؛میزان علاقه ،احساس موقع خوردن و مقدار و تنوع👇👇👇
👈 علاقه به شیرینی مختص افراد چاق نیست،کمتر از نیمی از متناسبها هم به شیرینی علاقه دارن
👈 ولی افراد چاق در احساس خوردن شیرینی با متناسبها فرق دارن
از اینور علاقه شدید داریم از اون ور استرس داریم از خوردنش
متناسبها هیچ وقت با احساس بد نمیخورن اونا فقط از خوردن شیرینی لذت میبرن
👌👌👌
👈 میزان مصرف در چاقها بیشتره
ما هر چیزی که طعمش شیرین باشه دوس داریم
پس به تنوع ربطی نداره
در واقع ما اعتیاد به مصرف طعم شیرین داریم😁
افراد متناسب به همه انواع شیرینی علاقه ندارن و معمولا به یه دسته محدود از شیرینیها علاقه دارن
میشه
✍مثل افراد متناسب شیرینی مصرف کرد و متناسب هم بود البته با فرمولهای ذهنی اونا😏😏
👈 وقتی رفتار افراد متناسب رو مدنظر میگیرین همه ماجرا رو در نظر بگیرین نه فقط اون رفتاری که به نفعتونه😅
در واقع رفتار ما در مقابل غذاها در واقع واکنش جسم به فرمولهای ذهنه
چرا ما نمیریم پول میزبان رو برداریم ولی به ظرف شیرینی دست میزنیم و اضافه برمیداریم🤔🤔🤔
چون خیلی از ماها اعتقاد داریم نسبت به شیرینی نمیتونیم خودمونو کنترل کنیم😶
چون ذهنمون خرابه چون هزاران بار به خودمون گفتیم نمیتونیم خودمونو کنترل کنیم و نتیجه این باور در جسم ما شده این واکنش که غیر ارادی هم هست
👌 این خیلی خوبه که این نعمت به شکلهای مختلف در دنیا هست ولی این خیلی بده که ما قدرت رو میدیم به شیرینی ها و خودمون قدرت نداریم در مقابل اونا
اینکه شیرینیها به ما دستور میدن چقدر و از کدوم مدل بخوریم خوب نیست
باید قدرت دست ما باشه ما باید تصمیم بگیریم که خودمون مهمتر از شیرینیها باشیم
و تنها راهی که میشه این قدرت رو بدست بگیریم تغییر فرمولهای ذهنی هست تا این رفتارها هم تغییر کنه 👌👌
👈 نمیتونیم تصمیم بگیریم با فشار وزور شیرینی نخوریم
اول باید ذهن آماده بشه و اونوقت نخوردن یا مقدار خوردن رو به راحتی میشه کنترل کنیم
🤔
به این مسئله فکر کن؛
کدوم براش شما لذت بخشتره؟ شما تصمیم گیرنده باشی یا شیرینیها؟؟؟؟؟؟
وقتی مانتونیم رابطه مون با ماده غذایی رو درست کنیم رابطه مون با آدمها رو هم نمیتونیم درست کنیم
وقتی در رابطه با مواد غذایی بتونی کنترل کنی در رابطه با آدمها هم میتونیم کنترل کنیم چون ریشه و اساس رابطه در ذهنت درست میشه🙂
🤔 چرا خودمون رو تحت فشار چاقی قرار میدیم ؟
🤔 چرا اجازه میدیم چاقی اینقدر پیشرفت کنه؟
🤔چرا اگه از جنسی راضی نباشی دیگه نمیخری ولی در موضوع چاقی نمیتونی رفتارت رو تغییر بدی؟
اکه بدونی که اشکال کار کجاس ولی باز هم داری تکرار میکنی و حاضر نیستی رفتارت رو عوض کنی فاجعه است🤨🤨🤨🤨
ایا در سایر جنبه های زندگیت هم همینقدر بی رحمانه با خودت رفتار میکنی؟🤔
چرا در مورد رفتارهای غذاییمون اینقدر بی توجه ایم ؟ 🤔
👌 اگه ما اهل دلسوزی برای بقیه هستیم پس اول برای خودمون دلسوزی کنیم و به خودمون توجه کنیم و فکری برای تغییر خودمون بکنیم
حالا اگه کسی چیزی رو نداریم اون از ضعف ما است ضعف خداوند یا دنیا نیست
جالبه همه ما یه روزی لاغر بودیم مرحله به مرحله اضافه وزن پیدا کردیم و ما میخوایم چیزی رو به دست بیاریم که قبلا داشتیم💪
لاغری در وجود ما هست😍 ولی به واسطه افکار و رفتار اشتباه زیر لایه هایی از چربی اونو پوشوندیم😶 و 👈فقط کافیه با تغییر افکار رفتارمونو تغییر بدیم و باز هم برگردیم به اون لاغری و تناسب اندام که حقمونه ذاتمونه و طبیعتمونه👉
همه ما شجاعیم😎 همه ما شگفتی سازیم😎 و همه ما هدایت شده از طرف خداوند هستیم😎 و لایق تناسب اندام 😎😎😎😎
سلام استاد عزیز و گرامی 🌹🌹🌹
سلام دوستان 🌹
من سال ها قبل شاید ده سال پیش به شیرینی علاقه داشتم هرنوعش ،شکلات کیک و…. زیاده روی نمیکردم اما یه طوری بود که یکی دوروز شکلات خرما یا بیسکوییت نمیخوردم حس میکردم فشارم خیلی می افته و بیحال میشم و باخوردن شیرینی جات به خودم تلقین میکردم که چقدر حالم بهتر میشه سرحال میام . اما به مرور بارژیمایی که گرفتم و فشارایی که به خودم میوردم مصرف شیرینی در من محدود شد البته هنوز بستنی میخوردم کیک و بیسکوییت و …. ولی خیلی خیلی کمتر .قند و که کلا حذف کرده بودم چای تلخ میخوردم و شکر و شاید ماهی یبار تو چایی یا قهوه میریختم . اما هنوز از خودم راضی نبودم چون باخوردن هرنوع شیرینی کمی بیشتر از نیازم تمام وجودمو عذاب وجدان و ترس از چاقی میگرفت . گذشت و باسایت شما استاد گلم آشنا شدم و از همون دوره ی دوازده روزه ی رایگان این عادت من خیلی بی سرصدا تغییر کرد نه فقط این عادت که خیلی رفتارای اشتباهم اصلاح شد نمیگم صدرصد ولی به طرز عالی من رفتارای غذاییم عوض شد و باادامه دادن و داشتن حس خوب به جایی رسیدم که اگه مثلا خیلی دلم بستنی یا کیک بخواد اونو به دو سه قسمت تقسیم میکنم و میدم به بقیه فقط یه تیکه کوچیک ازش میخورم . امروز که این رفتار ازم سرزد یه لحظه یاد قبل خودم افتادم که من یه بستنی رو کامل میخوردم حتی اگه میل آنچنانی نداشتم به بهونه اینکه هوا گرمه میچسبه یا فشارم افتاده الان نیازه بدنمه ولی فقط یه تیکه خوردم و دلمو زد! ما تمام این رفتارا رو انقدر تکرار کردیم که آروم آروم به این وضعیت رسیدیم حالا هم رفتارای اصلاح شدمون رو یمدت تکرار کنیم کم کم نتایج و در جسممون خواهیم دید وقتی تااین حد داریم مثل یک فرد متناسب عالی عمل میکنم چرا نتیجه نگیریم ؟!
حالا یک فرد متناسب هم ممکنه عاشق شیرینی باشه اما چجوری ؟؟؟!!!نهایتا یدونه نون خامه ای میخوره و تمام!!! ولی فرد چاقی که عاشق شیرینیه چی!؟تا نصف جعبه رو نخوره حس لذت بهش دست نمیده .
بیایم بااین مثال استاد یکبار برای همیشه رفتار درست باشیرینی ها و غذاها رو یاد بگیریم: اگه ما عااااشق پول باشیم و یجایی خونه ی کسی بریم و اونجا پول باشه ما بدون اجازه دست درازی میکنیم به اون پول ؟قطعا نه .حتی نجوای ذهنیمون هم نمیتونه راضیمون کنه که پول و برداریم. پس اگه جایی با شیرینی مواجه شدیم فقط اون چیزی که سهممونه (فقط در حد نیاز )مصرف کنیم نه اینکه هرچی اونجا بود و با ولع بخوریم ،این میشه همون دست درازی به پول دیگران . بیایم قدرت و کامل دست بگیریم و ما تعیین کنیم که از چه خوراکی چه مقدار میخوایم بخوریم .🍃🍃🍃🍃 تمرین این جلسه خیلی کمک کننده اس، از امروز قدرت تصمیم گیری فقط و فقط با منه نه تنوع و رنگ و لعاب شیرینی ها یا هر خوراکی دیگه ای . و دیگه اینکه من باید نسبت به خصوصی ترین مسئله زندگیم حساس باشم و بهش اهمیت بدم، براش وقت بزارم و به آموخته هام عمل کنم انقدر تکرارشو ن کنم که چاره ای برای ذهن و جسمم نمونه جز متناسب شدن ! اونم تناسبی که از اول برای خودم بوده باهاش متولد شدم قرار نیست چیز جدیدی به وجود بیارم که سخت و رنج آور باشه یه چیزی بوده که من تجربش کردم داشتمش حالا باافکارو رفتار نادرست زیر بار اضافه وزن دفنش کردم اما دوباره تصمیم گرفتم تجربه اش کنم حرکت میکنم بااحساس خوب با اعتماد به اینکه خوده خداوند منو لایق دونسته و هدایتم کرده به این مسیر پس من میتوووووووونم وگرنه الان اینجا نبودم . .اگه مثلا رانندگی باشه خلبانی باشه زبان خارجی باشه بله چون من قبلا تجربه هیچکدوم و نداشتم والان برام سخته رسیدن بهشون اما لاغری مال ما بوده چیز جدید و عجیب غریبی نیست که سختش کردیم .همین یه باور میتونه لاغرشدن و برامون خیلی راحت تر کنه 😍😍😍😍 استاد عزیز سپاس از اینهمه آگاهی ، هرکدوم یک دنیا ارزش دارن💖💖🌹🌹🌹🌹🌹
سلام به استاد عزیزم و دوستان هم مسیرم گام 57انچه من از این گام دریافت کردم به صورت خلاصه شرح میدهم
ماباید آموزش هایی که مبینیم به عمل تبدیل کنیم تا تجربه بدست بیاوریم ووقتی تجربه بدست آوردیم مساوی میشه با افکار ما و باور ما رو به وجود میارن و باید استمرار داشته باشیم در این مسیر و آگاهانه آنچه آموختیم به عمل تبدیل کنیم ما با همین کار چاق شدیم وحالا هم با همین کار لاغر خواهیم شد پس باید آگاهی جدیدی که مبینیم به عمل تبدیل کنیم تا تجربه بدست بیاوریم و باور ما رو میسازد
حالا در مورد شیرینی خوردن افراد چاق متناسب میخوام بررسی کنم
ما افراد چاق کلا به هر نوع شیرینی از قند بگیر که معزه سرین میده تا کیک خامه خرما خامه عسلی چای شیرین کلا هرچیزی طمع شیرین بده علاقمندیم ولی فرد لاغر متناسب منظورم افراد متناسب با الگو رفتارها صحیح است یا شیرینی دوست ندارند یا شیرینی ها خاصی دوست دارند و با لذت میخورند ولی ما افراد چاق با استرس ترس که چاقم میکنه وانتظار چاقی داریم مصرف می کنیم و کاری به میزانش نداریم هرچقدر باشه میخوریم که دیگه خفگی بهمون دست بده نخوریم ولی یک فرد متناسب به اندازه نیازش میخوره
من خودم قبلاً خیلی میخوردم حالا فقط طعم شیرینی بده همین یا خودم درست میکردم میخوردم یا میگرفتم از شکلات بگیر تا نان خامه ای که وقتی میخوردم از ترس چاقی زهرم میشد ولی بازم بیشتر میخوردم ومیگفتم از شنبه رژیم میگیرم ولی باز تکرار میکردم و سرزنش بیشتر خودم میکردم که چرا نمیتونم جلو خودم بگیرم که من دارم چاق میشم با خوردن شیرینی حالا چکار کنم …
اما از وقتی با این روش ذهنی آشنا شدم و یاد گرفتم شیرینی من چاق نکرده بلکه فرمول ها و باورها اشتباه من که باعث عادت ها اشتباه و گسترده در من شده باعث چاقی من شده خیالم دیگه راحت شده و اصلا دیگه حرص نمیخورم دانبال شیرینی نیستم چشمم دانبال خوراکی ها خیلی کم شده کلا و خیلی رفتارهام تغییر کرده و خیلی خوشحالم که آرامش ذهنی دارم و باید بیشتر روی افکارم باورهام کار کنم تا نتایج بهتری بدست بیاورم من باید خودم رها کنم و آزاد باید خودم کنترل کننده رفتارم باشم نه شیرینی مواد غذایی رفتارها اشتباه من کنترل کنند.
با آموزش دیدن استمرار داشتن و عمل کردن به آگاهی من روز به روز بیشتر کنترل رفتارم بدست میگیرم چون ذهنم داره تغییر میکنه پس برده شیرینی نباش کنترل کننده رفتارت باش پس همیشه عادت ها خودمان با فرد متناسب بررسی کنیم و آگاهانه عمل کنیم نگیم فلانی که خیلی لاغر
است گفت عاشق شیرینی هستم منم باید عاشق شیرینی باشم و زیاد بخورم که نشان بدم عاشق شیرینی هستم هرچیزی به اندازه نیاز باید مصرف بشه آن فرد متناسب هم به اندازه نیازش و بالذت آنچه که دوست داره میخوره نه مث ما حمله میکنه وفقط دانبال طمع است که شیرین باشه حالا میخواد قند باشه خامه هرچی باشع میخوره حالا میدونه زیادیش به ضررش است ولی میخوره چرا باید این ظلم به خودمان کنیم ما توانایی کنترل خودمان داریم فقط باید فرمول ها ذهن مان عوض کنیم تا رفتار ما عوض بشه و عمل کنیم تا تجربه بدست بیاوریم پس کنترل کننده افکارمان باشیم و در آموزش دیدن استمرار داشته باشیم و به خودمان ظلم نکنیم و با خودمان درست رفتار کنیم
کاری که به ضررمان است انجام ندهیم وقتی به آموزش ها عمل کنیم استمرار داشته باشیم و جرعت تغییر کردن و باور اینکه ما از طرف خداوند هدایت شدیم به این مسیر و ما تجربه لاغری داریم فقط اشتباه رفتار کردیم از حد ایده آلمان گذشتیم حالا میخواهیم آموزش صحیح لاغری ببینیم و به وزن ایده آلمان که قبلا تجربه اش داشتیم برسیم همین همچی راحت است باید فقط عمل کننده آگاهی ها باشیم و جرعت تغییر داشته باشیم و مطمعن باشیم ما موفق خواهیم شد و همین الانم شگفتی ساز هستیم چون خداوند افراد خاص که توانایی تغییر دارند هدایت میکنه به این مسیر
سلام…من ک قبلا خیلی شیرینی دوست داشتم چ شکلات چ کیک بیشتر چیزهای شیرین ولی الان شکر خدا الحمدالله اینجور نیستم خیلی بهتر شدم
وقت بخیر
منم قبلا همه چیز شیرین دوست داشتم حالا تو چاییم هیچ وقت شکر نمی ریختم ولی خرما و شیرینی و شکلات اگه جلو دست بود می خوردم مادر شوهرم که خیلی متناسبه صبح حا یگ عالمه عسل می ریزه تو چایش نصف شیشه عسل و می گه این شیرینی طبیعیه به جای شکر .
من قبلا هر چی جلو دستم بود اول اونهایی که دوست داشتم بعد اونهایی که دوست نداشتم انگار مجبور بودم حتما باید می خوردم یاده زمانی که دانشگاه می رفتم شوهر خاله من اومده بودن ایران و فقط چمدونها رو پر کرده بودن از شکلات و هله هوله های اینجا اون زمان خیلی sneakers مد شده بود تازه اومده بود دیگه برای هممون آورده بودن قسمت کردن خواهرم و مامانم مال خودشون و نمی خوردن قایم کرده بودن ولی من اون موقع البته خیلی لاغر بودم ولی تمام این شکلاتهای خودم و خوردم بعد مال مامانم و خواهرم هم همینطور یواشکی بعدا فهمیدن که خیلی دیر شده بود یه وقتها مامانم می گه همونا رو خوردی که کار دست خودت دادی😂😂😂
خلاصه بگم الان خدا رو شکر اینجا به این صورت اون شیرینی تازه های ایران تو دسترس نیست مثل اونجا عصر به عصر همه با جعبه شیرینی می رفتن دیدن هم .
ولی خوب بازم شکلات و شیرینی هستش من دیگه نمی خرم از تولدم تا الان نون خامه ای نخوردم برای تولدم از قنادی چند تا نون خامه ای گرفتیم به جای کیک سه ماه پیش . مثلا الان بیسکویت.ویفر خریده همسرم باقلوا یه یه ذره از باقلوا خوردم ولی دوست نداشتم دیگه نخوردم ولی این بیسکویته هم باز نکردم با اینکه از صبح تا شب جلو چشمم هستش .
حالا دیروز داشتم قهوه می خوردم کارامل می ریزم توش همسرم گفت تو خیلی شیرینی می خوری منظورش همون کارامل بود بهتره تلخ بخوری قهوه و چون خودش تلخ می خوره گاهی یه کم شکر می ریزه من ولی نصفش و نصف لیوان و نخوردم
باید اختیار و بدیم دست خودمون نه شیرینی ها انتخاب کنیم که چقدر بخوریم .
چگونه عادت شرینی خوردن را تعقیر دهیم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟،،،
وقتی در دوره آموزشی لاغری باذهن شرکت میکنیم باید با تکرار واستمرار به فایل ها گوش کنیم و عمل کنیم تا باورها در ذهن ما جای خودشان را باز کنند وتثبت بشوند ما بار ها در قبل تجربه چاق ولاغر شدن را داشتیم وهردو پروسه پله به پله پیش رفته وما این تجربیات را داشتیم وآن ها را تبدیل به باور کردیم حالا در آموزش لاغری با ذهن باید با آرامش و ملایمت پیش بره چون این تجربه های جدید کم کم در ذهن جای میگیره تا تبدیل به گفتار وبعد به رفتار ما بشه وتمام این مراحل باید با احساس خوب همراه باشه تا نتیجه بگیریم
یکی از موضوع ها خوردن شیرینی است واین موضوع نه تنها در باره شیرینی میتونه باشه بلکه در مورد هر غذایی هم میتونه باشه
تفاوت خوردن شیرینی در افراد چاق وافراد متناسب چگونه است ؟؟؟؟
بیشتر افراد چه چاق چه متناسب شیرینی را دوست دارند ولی افراد چاق از خوردن شرینی ترس دارند ولی باز هم میخورند افراد متناسب ترسی از خوردن شیرینی ندارند ولی به اندازه نیازشون میخورند افراد چاق به طعم شیرین علاقه دارند ولی بیشتر افراد متناسب بیشتر از نوع خاصی مواد شیرین علاقه دارند
افراد چاق هر چیز شیرین را دوست دارند افراد متناسب هر چیز شیرین را دوست ندارند و درک علت این تفاوت ها در افراد چاق ومتناسب کمک میکنه تا بتوانیم نسبت به شیرینی ویا هرمواد غذایی اختیار را به دست خودمون بگیریم وذهن خودمون را کنترل کنیم
هردو چاق ولاغر عاشق شیرینی هستند ولی استفاده از شیرینی در مسیر درستش مهمه
وقتی به ماده غذایی مورد علاقه امون میرسیم اگر سیر باشیم باید کنترل روی ذهن امون داشته باشیم ودرآن لحظه از آن ماده غذایی نخوریم بگذاریم برای وقتی که واقعا بدن امون نیاز داره بخوریم آن هم فقط به حد نیاز حالا فرقی نمیکنه این ماده شیرینی باشه ویا برنج ویا میوه باشه
هیچ فرقی نمیکنه اگر این فرمول در ذهن ما تثبیت بشه که گرسنه شدی به حد نیازت از هر ماده غذایی میتونی بخوری ولی بیشتر از نیازت نخور دیگر قدرت دست خودمون است دیگر مواد غذایی نمیتوانند مارا وسوسه کنند به پرخوری اگر ما برای خودمون ارزش قائل باشیم وقدرت در دست خودمون باشه دیگر مواد غذایی مثل شیرینی نمیتواتد برای ما تصمیم به خوردن بگیرند واین مسعله جز با آموزش درست ذهنی امکان پذیر نیست چون ذهن باید تربیت شود وفرمول درست داشته باشند تا قدرت در اختیار خودمون باشد حالا این فرمول در تمام جنبه های دیگر زندگی هم میشود پیاده کرد در کسب وکار و در روابط هم مبتواند کارایی داشته باشد وقتی ما خودمون بتوانیم قدرت را با آموزش صحیح در خودمون پرورش بدهیم در هر موردی میتوانیم موفق شویم ویاد میگیریم رفتار درست را در خودمون جایگزین رفتار های اشتباه کنیم ما این توانایی ها را در گذشته داشتیم در خیلی موارد وقتی از مسعله ایی ضربه خوردیم دیگر آن را تکرار نکردیم وبه فکر این بودیم که دیگر اشتباه نکنیم ولی در مورد خودمون وجسممون بارها با پرخوری اشتباه کردیم با گرفتن رژیم اشتباه کردیم ولی باز ادامه دادیم ورفتار مون را تعقیر ندادیم ولی حالا چی الان که دیگر آگاهی پیدا کردیم دیگر حایز نیست این رفتارهای اشتباه را تکرار کنیم بلکه با تکرار آموزش ها باید استمرار در رفتار درست را داشته باشیم تادر ذهن ما نهادینه شود
با توفیق روز افزون برای استاد عزیز ودوستان متناسبم
نشان های دریافت شده
سلام به دوست عزیزم آخرای نوشته اتون نوشتید ما در هر کاری اشتباه کنیم و ضربه اشتباهمونو بخوریم سعی می کنیم دیگه تکرار نکنیم ولی در مورد غذاهابااینکه از پرخوری آسیب می بینیم ولی باز تکرار می کنیم ….اینجا پاسخ من به اینچرایی اینه که متاسفانه ما چاقها معتاد به خوردن غذا شدیم …..ترک اعتیاد همیشه سخت بوده و هست ..هیچ فرق نمی کنه که یک فرد بخواد مواد مخدر را ترک کنه یا پرخوری را ….هر دو سخته ……و اراده باید قوی باشه برای ترک اعتیاد ….حالا چطوری میشه اراده امونو قوی کنیم در این مورد بخصوص باید افکار و باورهامون تغییر کنه …….استمرار در آموزش شناسایی باورهای چاق کننده و تبدیل اونا به باورهای لاغر کننده یک کار زمانبره و آسون نیست …اما شدنیه …ما در دوره های آموزش لاغری با ذهن سختی رژیم وباشگاه نداریم اما سختی تغییر دادن باورها و رفتارهای اشتباه رو داریم …که اینم چاره اش در استمرار همراه با امید و انتظار برای لاغر شدنه …
باعرض سلام خدمت استادعزیزم ودوستان شگفتی سازم ،من شیرینی دوست دارم ولی همه چیز شیرین رو دوست ندارم مثلا من کیک وکلوچه رو خیلی دوست دارم مربا وعسل رو هم دوست دارم ولی به مقدار کم می خورم ،شکر رو اصلا دوست ندارم ویا بهتره بگم از ش بدم هم میاد وهمیشه چایم رو تلخ می خورم یا با خرما می خورم خب بنظر من انسان باید اون چیزی رو دوست داره بخوره چون باید از لحظه لحظه زندگی لذت برد چون برای این بدنیا اومدیم ولی هر چیز باید بجا وبه اندازه باشه وبنظر من علاقه ی شدید افراد به شیرینی مثل اعتیاد می مونه که این به عدم اعتماد بنفسشون به خودشون وعدم علاقه شون بخودشون سرچشمه می گیره وباخوردن می خوان این رو پوشش بدن چون اگه کسی خودش رو دوست داشته باشه در حق خودش ظلم نمی کنه من یه دوستی دارم که دایش در سن کمتر از ۵۰ سالگی به خاطر قند خون بالا در بدتراین حالت که می شه تصورش کرد فوت کرد ،دوستم می گفت بهش می گفتن شکرت رو محدود کن می گفت اون می رفت ویه نوشابه خانواده رو سر می کشید واینجوری خودش رواز زندگی بابدنی سالم در کنار خانواده وعزیزانش محروم کرد واین نشونه ضعف وعدم اعتماد به نفسه
فایل “تغییر عادت شیرینی خوردن .”:
به نظرمن بسیاری از افراد اعتیاد به شیرینی ها را همچون اعتیاد به سیگار جدی نمیگیرند ، ولی اعتیاد به شیرینی از رایج ترین نوع اعتیاد ها است که میتواند بدتر از اعتیاد به الکل یا مواد مخدر باشد.
من الان خودم مصرف شیرینی را خیلی کم کرده ام چون به شیرینی و حلاوت تمرینها پی برده ام، من همه چیز را فدای فایلها میکنم تا با عمل به فایلها به خودم ثابت کنم که متناسبم. من به خاطر همسو شدن با تناسب اندام یک مقدار خیلی کمی شیرینی در طول روز اگر بخواهم میخورم. خوردن بیشتر شیرینی تازگیها حالم رابد میکند، پس چون من دوست دارم حال و هوای خودم را خوب و عالی نگه دارم ، دوست دارم کمتر شیرینی مصرف کنم.
به نام خدا سلام
من هم زمانی این احساس روداشتم که درمقابل شیرینیها ناتوانم ووقتی شیرینی میبینم نمیتونم خودم روکنترل کنم البته هیچوقت سهم دیگرانو نمیخوردم ولی هرچقدر که دراختیارم بود رو همه رو میخوردم ولی الان خیلی کم میلم به شیرینی میبره اونم بعضی از خوراکیهای شیرین نه هرچیزی وخیلی زود شیرینی دلمو میزنه و دوست ندارم از یه مقدار ی بیشتر بخورم واین یعنی من ناخود آگاهم عوض شده ودیگه یه ذهن متناسب دارم ودر مقابل خوراکیها اصلا ضعف ندارم حتی وقتی گرسنه هستم باآرامش وفقط برای رفع نیاز غذا میخورم وبه زودی میتوانم به هدفم میرسم واندام متناسبط که آرزو دارم رابه دست می آورم چیزی که قبلا داشتم به امید خدا
با سلام
من تا قبل از این دوره تصورم این بود شیرینی خیلی دوست دارم و اینو همیشه می گفتم اما با ورود به دوره اولین چیزی که در من تغییر کرد تمایلم به شیرین ها بود یادمه همون ماه های اول رفته بودم مهمونی و بعد از شام شیرینی خامه ای آوردن و من گفتم میل ندارم چون سیر بودم تمایلی نداشتم و دو تا دختر عموهام با تعجب گفتن شیرینی ها!! گفتم می دونم ولی میل ندارم. جالب که هردوشون بسیار متناسبن و لی اونا خوردن خب هرکسی با توجه به میلش باید غذا بخوره. چیزی که تفاوت ایجاد می کنه اینه که یه فرد چاق به مزه غذا فکر می کنه نه به خودش و به اینکه آیا میل داره یا نه و این بی احترامی به شخص خودته ولی یه فرد متناسب به این فکر می کنه که آیا میل داره اگه سیر باشه نمی خوره کاری با مزه غذا نداره و بهش ولعی هم نداره چیزی که در این دوره من خیلی خوب دارم درکش می کنم. وقتی سیرم هرچیزی حتی چایی یا آبم دوست ندارم وقتی سیر باشی غذا بی طعمه و معدت اذیت میشه توی این مدت با تمرین تونستم صدای بدنم رو بشنوم و وقتی سیرم تمایلی به هیچ خوراکی ندارم به طرز باور نکردنی فهمیدم من اونقدرها هم عاشق شیرینی نبودم و اینطور تصور می کردم. الان خیلی شیرینی ها هست که دوست ندارم . وقتی کلوچه ای که زمانی برام محبوب بود و الانم هست توی خونه داریم فقط وقتی گرسنم میلم بهش می کشه بدون اینکه خودم رو مجبور به نخوردن کنم اصلا وقت سیری سمتش نمیرم هیچ ولعی هم نصبت بهش ندارم ممکن فقط یه تیکه کوچیک ازش بخورم و بعد دیگه میلم نکشه. خوشحالم در این مسیر هستم وشجاعت بودن درمسیر متناسب شدن رو داشتم و دارم.ممنون
سلام و درود , استاد عزيز & دوستان گرامى در سرزمين لاغرى با ذهن😊
روز شصت و پنج تكرار ,
فايل تصويرى – صوتى ,
🔸چگونه عادت شيرينى خوردن را تغيير دهم⁉️
من طعم شيرينى رو خيلى دوست دارم , بخصوص شيرينى هاى خونگى كرمان , كيك يزدى , شيرينى نون برنجى , كلوچه هاى خونگى و … اما انتخاب مى كنم , مثلا در يه جعبه شيرينى , ممكنه همه نوع شيرينى با اينكه شيرين هستن رو , دوست نداشته باشم , اما مثلا شيرينى نون خامه اى رو خيلى دوست دارم و اگه باشه چند تا , چند تا مى خورم . يا در مورد بيسكوييت هم همينطور , همه نوع بيسكوييت يا همه نوع شكلات رو نمى خورم , اما بعضى بيسكوييت ها يا شكلات هارو خيلى دوست دارم , و تمام اون بسته ى بيسكوييت رو مى خورم تا مزه ش كاملا بهم بچسبه🙃البته از وقتى كه در اين مسير هستم , مصرف مواد قندى ( شكر ) كاهش داشته , بخاطرِ اينكه در اين مسير آگاه شدم . خودم متوجه شدم كه وقتى نگران مى شدم , و اگه بيسكوييت و شيرينى در خونه بود , همه ى بسته رو مى خوردم , و بعدش علاوه بر نگرانى كه داشتم , غمگينى هم اضافه مى شد , كاهش شديد سطح انرژى داشتم , و نجواهاى ذهنى م تشديد مى شد , و روحيه م تا چند روز بهم مى ريخت , حس نااميدى داشتم …
بدنم طورى هست كه واكنش نشون مى ده و من متوجه مى شم كه مسئله م كجاست . در اين مسير متوجه شدم مصرف مواد قندى ( شكر ) چقدر در چاقى تاثير داره .
با توجه به مستندهاى فوق العاده اين دوره آگاه شدم كه واقعا ميزان زيادى نمك و شكر در بيسكوييت ها , شيرينى ها و … وجود داره , و بخاطر همين آگاهى , مصرف بيسكوييت ها و شيرينى ها در من كاهش داشته و اون حالت غمگينى و بى حوصلگى شديد رو هم نداشته ام , درمجموع از وقتى در اين مسير هستم , خودم از روند كاهش مصرف مواد قندى م ( شكر ) رضايتمندم . الانم عسل , خرما و يا شكلات با درصد كمتر شكر مى خورم . اما تفاوت اينجاست كه در اين مسير با توجه به شناخت ذهن منفى بافم , وقتى من نگران مى شم , رفتارهاى غذايى م بهتر شده . من تا حالا كيك و شيرينى درست نكرده ام , اما خواهرم كه متناسبه گاهى كيك و شيرينى هم درست مى كنه , اما به اندازه مى خوره و اصن پرخورى نداره , اتفاقا خيلى هم دوست داره كه كيك بپزه يا چاى و بيسكوييت بخوره اما تمام بسته ى بيسكوييت رو نمى خوره . بازم خوشحال و سپاسگزارم در اين مسير هستم و اون جايى كه بودم , الان نيستم , خداى من , من سال گذشته , همين موقع , داشتم بدون آگاهى در مسير چاقى مى رفتم و خدا رو شكر و سپاس اين اولين پاييزه كه من در اين مسير هستم و سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم كه افكار , باورها و انتظارات اشتباه ذهنى م هر روز در حال ريزش هستند اما به فرموده ى استاد عزيزم , يواش يواش .
با تشكر فراوان , شاد و خرّم باشيد🧡🧡
سلام خداوند مهربانم💖💖💖💖
سلام براستاد گرامی و دوستان 💖💖💖
من همیشه فکر میکردم ک باید با چایی پولکی بخورم ولی از وقتی ک فایل خوردن چایی را دیدم متوجه شدم ک من طعم چایی را دوست دارم ،چون ک کلا شیرینی را زیاد دوست ندارم حتی شیرینی خامه ای را من ۱ دونه بیشتر نمیتونم بخورم وحالم بد میشه،
مدتی هست ک دیگه از طعم چایی خوردن لذت میبرم.
خیلی خیلی تو این مسیر ب آرامش درونی’ رسیدم مطمعن شدم ک وقتی ذهنت آروم باشه میتونه مسیر را ب خوبی بهت نشون بده
خیلی روی رفتار متناسب توجه میکنم و سعی دارم با عادت های رفتاری خودم مقایسه کنم تا بتونم نشانه ها رو دریافت کنم .
روز شصت و پنج تکرار:
عادت شیرین :
از آخرین باری که این فایل رو گوش دادم خیلی میگذره تقریبا و وقتی دوباره بهش برخورد کردم فکر کردم 😂 😂 الان استاد میگن بابا نخورید دیگه شیرینی چجوری بگم اخه 🤦🏻♀️…
اما استاد گفتن شیرینی عالیه ،اینکه دوستش داری عالی تر اما فقط حواست رو بده سهم خودتو بردار. مسئولیت هر تیکه ای برمیداری رو میدونی با خودته؟؟
یادت باشه که بدنت سطل آشغال نیست که همش خرت و پرت و زباله بریزی داخلش. این یک جسمه و غذا، جوابی هستش برای رفع نیاز گرسنگی اون.. همین..
من که میگفتم من اصلا شیرینی خیلی دوست ندارم و نمیخورم..
یعنی عادت های من در برابر شیرینی ها نیست بلکه یهو که استرس میگیرم یا بیکار میشم و نمیدونم چیکار کنم پناه میبرم به مواد غذایی حالا هرچی ترش شیرین شور و….
و من باید این واکنش خودم رو مثل واکنش به شیرینی جات کنترل کنم و راهکارهای جدیدتر و بهتری به جای خوردن های بی مورد جایگزین کنم.
راستی در مورد چالش نه گفتن به تعارف دیگران، امروز من عالی عمل کردم و هردفعه رد کردم و به انتخاب خودم بعدا خوردم یا اصلا نخوردم.
سلام به استاد گرامی و دوستان متناسبم…
منم تا حدودی شیرینی دوست دارم.مخصوصا کیک یزدی و شیرینی برنجی .شیرینی تر اصلا دوست ندارم.من با چالش من اینو نخوردم دوماه پیش اولین عادتی که خواستم ترککنم عادت خوردن شیرینی با چایی بود. بخدا تا همین امروزم نه زیادمیخریدم.تپ یخچال بود ولی فقط میاوردم همسرم وپسرم با چایی میخوردن.با خودم میگفتم خدایا این قدرت ذهن چقد قویه که من دیگه شیرینی جلومه دست نمیزنم. تا امروزکه اینقدری پام درد میکرد و منو بابت عمل و این چیزا تو استرس انداخته بود نمیدونمچی شد فرمول کمرنگ شده یهو پررنگ شد.هم عصر بعد خواب بیدار شدم میان وعده خوردم و هم دو تا شیرینی با چایی.هی فرشته درونم میگفت مگه پرخوری عصبی رو ترک نکرده بودی چی شد.احساس گرسنگی لعد خواب مدت ها بود نداشتم که یهوامروز بعد خواب گشنه م شده بود.بعدش عذاب وجدان داشت خفم میکردکه یهو با این فایل شما روبرو شدم و پلی کردم و دو بار دیدمش.چقد عالی.یعنی نشده چیزی ذهن منو مشغول کنه و شما جواب منو سریع ندین.خدا رو شکر. این نشون کامل و جامع بودن سایت و درک بالای شما از ماهاست.بله دوباره جون گرفتم. قول میدم دیگه تکرار نشه.من بنده و اسیر بدنم نیستم.من بنده چاقی نیستم.من بنده شیرینی نیستم.من اشرف مخلوقاتم. قدرت دست منه. این منم که تصمیم میگیرم کی چقد بخورم.قرار نیست در زجر ومحرومیت باشمولی به اندازه میخورم.استاد شاید امذوز عصر هم زیاد نخوردما ولی چون به اختیار خودم نبود نگرانم کرد.اختیار همیشه باید دست من باسه. من میتونم.من میتونم وقتی شیرینی دیدم خودموکنترل کنم نخورمیا میلم کشید یک دونه بردارم.من مدتهاست با چایی عصر یا شبم با اینکه چایی خور هستم فقط یه نصفه خرما با آرامش و رضایت میخورم.پر خوری عصبی مه فراموشم شده بود .شاید بخاطر اینه که چون چند روزه ورودی های ذهن مو کنترل نمیکنم بار منفی ذهنم زیاده .استرسم بالاست.قدرت ذهنم میاد پایین.باز خطا میکنم .ولی از شمااستاد یاد گرفتم فرمودین اشتباه تو فهمیدی اشکال نداره تعهد بده تکرارنکنی. بلند شو و ادامه بده. نه اینکه اجازه بدی منفی باف ذهنت پرت کنهکه دیدی شکست خوردی .دیدی تو آدمش نیستی. بازم کم آوردی. این روشم جواب نداد.نه .نه. نه. من میتونم. من قدرت غلبه به منفی باف ذهنم رو دارم.قدرت دست منه.وغذا روفقط در حدسیری میخورم. همین….به همین آسونی.لاغر شدن با ذهن آسون ترین کار دنیاست.بعدیه مدت این باور من در رفتارم ظاهر میشه.تمایلاتم عوض میشه. و در نهایت در جسمم خودشو نشون میده و من متناسب میشم….
توکل به خدا
منم تا قبل از بارداری دومم اصلا اهل شیرینی نبودم و نمیخوردم یا اگه میخوردم هم خیلی کم میخوردم ولی به محص بارداری همه گفتن باید شیرینی بخوری که بچه ات پسر بشه و میگفتن هر کس در بارداری جنیست بچه اش پسر هست ویار و میل به شیرینی داره و چون من هم فهمیدم بچه ام پسر هست زیاد بستنی و شیرینی میخوردم و زمانی هم که شیر میدادم بهم میگفتن شیرینی و ابمیوه و شیرینی کنجد دار و .. خیلی برای شیر خوبن و من هر روز کلی مصرف شیرینی با ابمیوه و چایی و مایعات داشتم و وزنم هم که حسابی بالا بود و هر بار هم که میخوردم ترس از چاقی داشتم
ولی حالا خدا رو شکر با دورها مثل زمان متناسب بودنم شدم و اصلا حرص و ولع شیرینی ندارم و خیلی سریع دلم رو میزنه و یا دهنم از شیرینی تلخ میشه و ادامه نمیدهم و هر وقت هم میل داشتم به خوردن شیرینی بدون ترس به اندازه نیازم میخورم و لی دیگه وعده عدایی رو درست نمیتونم بخورم و انگار خیلی سیرم و درکل هوسم رو میخوابونم با هر اندازه که نیاز داشته باشم و لدت میبرم
من دختر خودم بسیار متناسب هست و همیشه رفتار عذاییش رو نگاه میکنم بارها شده نصفه شب بیسکووییت یا کیک یا بستنی خورده ولی نه همیشه و نه تمام کیک یا بیسکوویت رو در واقع هر چقدر نیازه داره بدون ترس و خیلی راحت میخوره و لذت میبره و فوق العاده اندام زیبایی داره و همیشه به خودم میگم و میخوام با این جرات دخترم و این نگاه که خیلی راحت به عدا و شیرینی ها داره منم به مواد غذایی نگاه کنم و منم مصرف کنم چون هنوز ته تهای ذهنم کمی از فرمول های قبلا هست که شیرینی چاق میکنه غذای آخر شب چاق میکنه
ولی درکل خودم علاقه به خوررن شام دیر وقت یا هر مواد عذایی در نصف شب ندا رم
ولی بارها دیدم دخترم نصف شب غذا میخوره آخر شب هله هوله میخوره وبلعکس گرسنه اش نباشه حتی یه روزم ممکنه با چند قاشق برنج روزش رو بگدرونه و دیگه نخوره در کل خیلی جالبن متناسبها واقعا هر وقت هر چی نیاز داشتن بدون ترس و نگرانی میخورن
منم الان رفتارهام خیلی تغییر کرده و نزدیک به چیزی شده که باید بشه ولی بازم میخوام نزدیکتر بشه
و یا اینکه کلی متناسب دیگه سراع دارم که عاشق شیرینی هستن ولی یکیشون که خودش همیشه میگه فقط و فقط کیک خامه ای دوست دارم و دیگه هیچ مدلی شیرینی دوست ندارم نه کیک معمولی نه بیسکوویت و نه کاکایو
و یا یه متناسب دیگه که همیشه میگه من هلاک شیرینی هستم ولی دیدمش بارها و گفته خودش اولا باید اون کیک یا دسر کم شیرین باشه که بتونم بخورم و بعد وقتی اولین و دومین قاشق دسر رو خورد میگه بسه و نمیتونم و یا میگه چرا مزه اش اینجور و اینقدر ایراد میگیره تا شیرینی مورد علاقه اش رو پیدا کنه و یه دره از اون بخوره و میگه چقد ر خوردم ولی اگه من بودم ایراد نمیگرفتم قبلا چون من شیرینی دوست دارم و اگه جلوم بودن هر چی دلم میخواست میخوردم تا به حالت بدی برسم ولی اون متناسب با وسواس خاصی مواد عذایی رو انتخاب میکنه که نزدیک به علاقه اش باشه و تازه همونم نمیتونه زیاد بخوره نهایتا یه تیکه کوچیک و همیشه قبلا که چاق
بودم بهش میگفتم تو که دوست داری د بخور ببین من چیزی نزاشتم ولی اون میگفت نمیتونم
کلا چه دختر خودم چه بقیه متناسبها تا چیزی به دلشون نباشه و واقعا گرسنشون نباشه دوست ندارن بخورن ولی ما چاقها به محص گرسنگی شروع به خوردن میکنیم بدون توجه به کیفیت یا بو یا تازگی یا گرمی عدا یا … میخوریم تا سیر بشیم
سلام دوست خوبم همراه عزیز لاغری با ذهن
بله منم اینو خیلی قبول دارم که متناسبها آدمهای جالبین و من عاشق طرز تفکرشون نسبت به مواد غذایی شدم…
قبلنا اینو یه نقص برای اونا می دونستم مثلا می گفتم موقع ناهار شام میشینی کنار یه آدم لاغر اینقدر با بی میلی غذا می خورن ومس مس می کنن که آدماشتهاش کور میشه رمز اینکه یه سیر گوشت توی تنشون نیست همینه
و بعدم با اعتراض بهشون می گفتم ای بابا اینچه طرز غذا خوردنه آدمو از غذا خوردن میندازید پاشوجمع کن بابا
ولی حالا به این نتیجه رسیدم اتفاقا کار اینا درسته نه ما
اونا غذارو بخاطر رفع سیری می خورن نه برای واکنش به ده جور احساس دیگه …..
واکنش اونا به غذا و طرز فکرشون باعث تناسب اندامشونه اگرچه بعضیاشون قدر خودشونو نمی دونن و از اینکه لاغرن ناراحتن که چقدر اشتباه می کنن
و البته مدل درست و قابل قبول تناسب اندامه نه لاغری زیاد
ماچاقها و اونایی که خیلی لاغرن باید بدونیم رمز وضعیت جسمیمون از قدرت ذهنمونه
همین قدرته که غذا رو واسم می کنه یه عامل چاقی و میشه یه عامل خنثی واسه یه آدم لاغر
خنثی از نظر تاثیر نذاشتن در اضافه وزن
وگرنه اونام از غذا انرژی می گیرن برای ادامه حیات و فعالیت روزانه اشون
مرسی دوست عزیز از صحبتای مفیدت
موفق باشی خانم شهربانوهستم ۵۳ ساله از تهران ۲۵ آبان ۱۳۹۹
چه خوب است دخترتون را مثال زدید. موفق باشید.
من فکر میکنم در رابطه با استفاده از شیرینی جات رفتار صحیحی دارم هرچه قدر هم که شیرینی دوس داشته باشم دلم رو میزنه و کم میخورم و همین چند وقت پیش هم که مهمونی دعوت شدیم شیرینی جلوی من بود ولی خب اصلا میل به خوردنش نداشتم و کیک و کلوچه و هم اکثرا انتخاب من نیست و برام جذاب نیستن فقط گرسنه باشم برای رفع گرسنگی میخورم و بستنی هم همینطوره یادم میاد بارها میل نداشتم و نخوردم گاهی اوقات فقط شاید دلم بخواد و بستنی میخورم ، و حتی علاقه به خوردن کیک های تولدم
ندارم و خیلی کم میخورم و زود دل رو میزنه همچنین چای رو عادت داغ و بدون قند بخورم یا حتی برای صبحانه اگر چای با مربا یا هرچیز شیرینی بخورم دیگه چاییم رو شکر نمیریزم و اگر هم اینطور نباشه چای رو خیلی شیرین نمیکنم و مقداری شکر میریزم ….
و عادت ندارم همراه چایی چیزی بخورم و بیشتر ترشیجات رو به شیرینی جات ترجیح میدم …
من بیشتر وقت ها این تمرین رو انجام میدم و دربارش مینویسم که هرچیزی که من میبینم دلیل نمیشه باید بخورم ، و نمیخوام مواد غذایی برای رفتار من تصمیم بگیرن بلکه من فق از یک کانال غذا و خوراکی میخورن اونم دهانه پس این چشم رو نادیده میگیرم اکثر وقت …هرچیز که میبینم دلیل نمیشه هوس کنم و یا بخورم ….
من قبلا لاغر بودم تناسب اندام داشتم و حالا دوباره به همون طبیعت بدن خودم میخوام برگردم من زمانی که به دنیا اومدم وزن خیلی کمی داشتم و تا ۴ سالگیم لاغر و متناسب بودم و بعد کم کم پروسه چاقی ایجاد شد در من و حالا هم برمیگردم به همون تناسبی که به دنیا اومدم باهاش ….همون هدیه خدا …برمیگردم به ایستگاه خودم ،
سلام به استاد و دوستان عزیز
من از وقتی که با لاغری با ذهن آشنا شدم، خیلی به افراد متناسب توجه میکنم و با دقت رفتار اونا رو زیر نظر میگیرم. واقعا افراد متناسب هر غذایی رو نمیخورند، بلکه غذایی رو که دوست دارند میخورند و همون غذایی هم که دوست دارند به اندازه نیازشون مصرف میکنند.
مثلا؛ برادرزاده م (عسل خانم) که دختری متناسب هست، وقتی گرسنه باشه اگه غذای مورد علاقه اش آماده نباشه، اصلا و ابدا حاضر نیست که غذای دیگه ای رو که دوست نداره، بخوره.
یا نمونه دیگه اینکه، عسل عاشق بستنی هست، اما وقتی بستنی میخره با اینکه عاشقش هست حتی نمیتونه کامل تمومش کنه و تا نصف بستنی میتونه بخوره، چون بدنش همین قدر نیاز داره.
اما من قبلا وقتی میخواستم چای بخورم، کلی قند همراه چای میخوردم. اما دو سال پیش که قند خون مادرم و یکسال پیش قندخون داداشم زد بالا، من واقعا به خودم اومدم و به خودم گفتم اگه منم رعایت نکنم به سرنوشت مادر و داداشم دچار میشم، همون روز 20 شهریور 98 با خودم عهد کردم که اصلا و ابدا قند مصرف نکنم و بقیه چیزایی هم که طعم شیرین داشته باشند رو کمتر مصرف کنم. خداروشکر الان یکسال و یک ماه و نیم هست که قند از زندگیم حذف شده و شیرینی های دیگه هم خیلی کم مصرف میکنم. اوایل تحمل این شرایط یه کم واسم سخت بود اما خداروشکر 3 ماه بعد از عهدی که با خودم بستم با روش لاغری با ذهن آشنا شدم، به آرامش رسیدم و یاد گرفتم که به اندازه نیازم غذا مصرف کنم.
سلااامم
خب از اول بگم که من اصلا هیچ حسی نسبت ب شیرینی جات ندارم اصلا اب میوه چای شیرین این چیزا اصلا نمیخورم کیک بسکویت و غیره هم اصلا دوست ندارم چی بشه خیلییییی کیک رو خوشمزه بپزن تا من بتونم یکی دولقمه بخورم یا نصبت ب بقیه غذا ها هم همینطور خیلی هرچیز رو دوست ندارم باید خیلی خوشمزه باشه تا بتومم بخورم ازش. خب اول این فایل تا اخر هی ذهنم میگفت تو ک شیرینی نمخوری گوش نده ولی من چندبار گوش دادم نتیجه گرفتم من فابریکی لاغر بودم و افکارم نسبت ب غذاها مثل ادمای متناسبه چون هرچیزی رو نمخورم خدارشکررررررر این حرف فابریکی لاغرتون مثل ی جرقه بود ک من بدنم مور مور شد و بخودم افتخار کردم دیدی توکه فابریکی لاغری خب خیلی کم مونده تا نتیجه. بی تفادتی من نصبت ب شیرینی جات یا فلفل یا ترشی یا بقیه مزها گاهی اطراف یانمو ازار میده ولی من الان دارم لذت میبرم ک من هرچیزی رو نمیخورم خیلی فایل عالی بود استاد گرامی.. خدارشکرر
به نام خدای مهربان
سلام ، من تا قبل از دوره همه عمرم عاشق شیرینی بودم بخصوص کیک خامئه ای و انواع شیرینی تر این در درجه اول بود ، درجه دوم شیرینی های خشک و کیک عصرانه ، درجه سوم شکلات ، خرما ، و هر چیز خوراکی شیرین ، البته به جز بیسکوئیت ، همیشه زیاد این موارد را میخوردم و باور داشتم شیرینی منو چاق میکنه اما در مقابل نخوردنش بسیار ضعف داشتم و نمیتونستم تحت هیچ شرایطی از شیرینی بگذرم چه سیر بودم یا گرسنه هیچ فرقی برام نداشت ، در واقع من اسیر شیرینی بودم و شیرینی منو کنترل میکرد و برای من تصمیم میگرفت ، به لطف خدای مهربان تو این چند ماه دوره ذائقه شیرین من تغییر کرد و تمایل من به طعم شیرین کمتر شد ، الان کمتر هوس شیرینی میکنم ، شکلات به ندرت میخورم شاید ماهی ۲ تا دونه ، شیرینی خیلی کمتر میخرم فقط یکی یا دوتا میخورم ، خرما را که روزی ۶ یا ۷ تا میخوردم الان هفته ای ۲ یا ۳ شاید بخورم و جالب اینکه یکماه پیش هوس باقلوای داغ کرده بودم به خودم گفتم یکماه صبر میکنم تا هوا یکم سرد بشه اونوقت خوردنش میچسبه و من یکماه صبر کردم تا چند شب پیش خوردم و تو این یکماه هم از در مغازه باقلوا فروشی هم رد میشدم اما دلم نمیخاست و منتظر شدم تا هوا سرد بشه این برای من مثل معجزه میمونه چون امکان نداشت که وقتی من هوس ی شیرینی میکردم وتا شب نمیخوردمش آروم نمیشدم و فرمول ذهنی من مدام تو مغزم تکرار میکرد پاشو برو بخر و بخور خدارا شکر این فرمول ذهنی تو این چند ماه عوض شده و میگه بدن تو نیازی به خوردن این همه شیرینی نداره چون تو لایق متناسب شدن هستی چون خدا ترا به این مسیر هدایت کرده پس تو این مسیر ثابت قدم باش ، خدایا شکررررت
به نام خدا
سلام من خيلي شيريني و كيك دوست دارم يعني هر جه بخورم دلم ستگين نميشه خواهر همسري دارم وقتي يك تيكه شيريني ميخوره ميكه سنگين ميشم نميتونم بخورم يا يك بستني نمي تونه تمومش كنه قبلا اين رفتارا برام عجيب بود كه چرا نميتونه بخوره ولي من ميتونم ٣/٤بستني هم بخورم اصلا سنگين نميشم مفهوم سنگيني نميدونستم يعني جي
ميتونم يك كيلو شيريني تر يا يك كارتون كيك رو بخورم
اصلا نميفهميدم جي ميخورم من قبلاً خيلي ميخوردم ولي هيج وقت خودم نميرفتم بخرم اكه جاي باهاش مواجه ميشدم ميخورذم و خيلي اهل خريدن يا شيريني و كيك درست كردن نبودم خدا رو شكر اكه ميخاستم بخرم و بخورم الان در وزن ١٠٠كيلو بودم
الان كه در دوره هستم وله ام نسبت به شيريني كم شده و كيك و بيسكويت براي بجه هام ميخرم ميزارم اصلا نگاهش هم نميكنم
قبلاً نميخريدم براشون جون ميكفتم خودم ميخورم و نخرم بهتره
خدا رو شكر ميكنم 🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻م
خدا رو شكر ميكنم كه در اين دوره شركت كردم و با افكار درست و رفتار درست به نتيجه ي دلخواهم ميرسم و وله ي خوردن نسبت به همه جي خيلي كم شده 🙏🏻👏🏻🙏🏻🥰
من جون در منطق گرمسيري زندكي ميكنم و خرما و رطب در منطقه ي ما زياد هس و خيلي باهاش روبزو ميشدم زياد ميخوردم و هميشه علت جاقيم رو خوردن زياد اين خرماها و رطب ها ميدونستم خدا رو شكر به اين نتيحه رسيدم كه خوردن هر حيز به اندازه بزاي بدن نياز هس و استفاده ي نادرست از مواد غذايي باعث اضافه وزن ميشود 🙏🏻🥰
درود به همه دوستان استاد واقعا خدا قوت فایل های تکرار عالین انقدر که مشتاق میشم تمام گفته ها رو با نوشتن به خودم یاداوری کنم سلامتی شما را از خداوند خواهانم ممنون و سپاس
با سلام، من بارها دیدم افراد متناسب با رفتارهای غذایی درست واقعاً هر چیزی هر چقدر خوشمزه باشه حالا چه شیرینی و یا مواد دیگر غذایی حتی سالاد، امکان نداره بیشتر از حد نیازشون بخورن. واقعاً واقعاً تمرکزشون روی بدنشون و نیاز آن هست نه اوون ماده غذایی. این رفتاری هست که من دارم تمرین میکنم و خیلی هم موفق دارم جلو میرم. سپاس
با سلام خدمت دوستان گلم و همه شگفتی سازان.من چند روز پیش دور هم نشسته بودیم که بچه ها گفتن شیرینی بخریم و بخوریم و یکی از اونها رفت شیرینی گرفت و من یه دونه از اون رو خوردم و بعددوباره بهم گفتن بخور و من گفتم نمیتونم و حالم بد میشه از شیرینی زیاد.و این رفتارم رو خیلی تحسین کردم و کلی خوشحال بودم.ولی در کل فایل خوبی بود که باز هم یاداور شد که نه فقط شیرینی بلکه در همه خوراکی هایی که ما بهش علاقه مندیم زیاد روی نکنیم و به اندازه نیاز بخوریم ولذت ببریم.و من در اینباره خیلی رفتارهای افراد متناسب رو زیر نظر میگیرم و خیلی بهشون توجه میکنم و ازشون میپرسم و در ذهنم تایید میکنم.و همیشه هر وقت در مهمانی باشم کنار افراد متناسب میشینم تا هم یاد به هدفم باشه و هم به رفتارشون توجه میکنم.و حق کاملا با استاد هست من هم از افراد متناسب میپرسم انها رفتارشون با شیرینی ها با افراد چاق متفاوته ولی از هر چیزی به اندازه میخورن.و این ما هستیم که حق انتخاب داریم و غذاها و شیرینی ها نباید برای ما تصمیم بگیرن.و ما باید با اموزش و تکرار فرمول های صحیح رو جاگزین فرمول اشتباه کنیم وبا تکرار اون رو ثبت کنیم .ما همین طور که تا الان استمرار داشتیم و در این مسیر قرار گرفتیم الان هم میتونیم کنترل هر چیزی رو بدست بگیریم مخصوصا شیرینی و هر ماده شیرینی.ما میتوانیم و لاغری اسانترین کار دنیاست.
استاد لذت بردم از مثال های زیباتون🙏🙏🙏
سلام ..من از اون دسته افرادی هستم که به شیرینی علاقه ندارم و بعضی انواع خاص رو شاید بخورم گاهی ولی بقیه رو اصلا ….مخصوص شیرینی خامه ای و انواع کیک ها رو هم دوست ندارم …فقط خرما دوست دارم و کیک تمام شکلاتی ….که اونم حتی الان تمایلم نسبت بهش کم شده..
خدارو شکر که در مسیر تناسب اندام هستم☺️
سلام استاد عزیز ودوستان همراه در این مسیر زیبا
من خیلی به شیرینی علاقه دارم وواقعا برام فرقی نمیکرد چه نوع شیرینی باشه همه نوع را دوست داشتم
وهمیشه برام سخت بود که شیرینی نخورم ولی خدا رو شکر الان که در دوره شرکت کردم خیلی خیلی تمایلم کم شده وخدا رو شکر خیلی وقتها میلی برای خوردنم ندارم.
سلام
من قبلا خیلی شیرینی دوست داشتم و میخوردم، البته همیشه از شیرینی ها و باقلواهای خیلی چرب و شیرین بدم میامد ولی شیرینی خامه ای و رولت اگر بود و خوشمزه و تازه بود خیلییی میخوردم و شکلاتتتتت، یعنی یکی از ترسهای من برای شروع دوره نخوردن شکلات بود، یعنی فکر میکردم اگر دوره رو شرکت کنم دیگه نباید شکلات بخورم و این خیلییی ازارم میداد ولی الان بعد از ۵ ماه از دوره صبحهایی که بچه هام میرن مدرسه بهشون نوتلا میدم ولی برام عجیبه حتی یکبارم دلم نخواسته لب بزنم بهش در حالیکه من قبلا عاشققق نوتلا بودم و اگر تو خونه بود قاشق قاشق ازش میخوردم و خودم شوکه شدم از این همه تغییرم و انواع شکلات تو کابینت هست ولی میلی ندارم که برم و بخورم ازشون💪🏻💪🏻💪🏻💪🏻
و از این بابت خیلییی خیلییی خوشحالم و لذت میبرم.
و مطلب دیگه اینه که هر بار همسرم چیزی بهم تعارف میکنند و من میگم میل ندارم احساس لذت میکنم و احساس شیک بودن بهم دست میده🙈 جمله ای که سالها ارزو داشتم تجربش کنم🌿
خدایا شکرت🌻🌻🌻🌻🌻
زندگی با طعم تغییرات عالی چقدر لذت بخشه و خدارو شکر از این طعم های زیبا.
سلام استاد عزیز و دوستان گرامی
من تا زمانیکه زایمان کردم اصلا شیرینی دوست نداشتم و حتی بهترین کیکهای خامه ای را یا نمیخوردم یا اگه تو رو دروایسی قرار میگرفتم به زور میخوردم و اطرافیانم همه تعجب میکردن که مگه میشه ادم شیرینی دوست نداشته باشه
من یزدی هستم و یزدم به شیرینی هاش معروفه وبهترین لوزوباقلوا و..راداره اما حتی اوناروهم دوست نداشتم
به محضیکه زایمان کردم فرمول هاش اشتباه رواومدن و ومن اولین چیزی که بعد از زایمانم خوردم شیرینی خامه ای بود و چنان با حرص وولع میخوردم که خودمم تعجب کرده بودم و از اون روز بینهایت عاشق شیرینی شدم و مرتب میخریدم و میخوردم و میگفتم چون شیر میدم بدنم نیاز داره وازاین حرفا اطرافیانم همه صحه میذاشتن بر حرف من که شیر میدی باید شیرینی بخوری و..
من چند ماه بعد از زایمان به وزن قبل از زایمانم برگشتم ویه روزی یکی از اشناهام که دوسش دارم وحرفشم قبول دارم وخودش از همه راه های لاغری رفته بود به من گفت هرچی غذا بخوری اشکال نداره اما مواظب شیرینی خوردنت باش که فقط شیرینی ادمو چاق میکنه
وهرروز ترسم از خوردن شیرینی بیشتر میشد وبیشترم میخوردم وکاربه جایی رسید که من وزنم رسید به زمانیکه زایمان کردم وخیلی عذاب اور بود که من تو کل بارداریم سیزده کیلو چاق شدم وبعد اززایمان به حالت عادی برگشتم و دوباره به وزن زمان زایمانم رسیدم
اما الان به لطف خدای مهربان با گذروندن دوره خیلی کنترلم نسبت به شیرینی بیشتر شده و تا حدامکان خودمو در معرضش قرار نمیدم وحتی وقتی که هست هم به اندازه میخورم لذتم میبرم ودیگه حساس نیستم شیرینی هم مثل بقیه ی مواد غذاییه دلیلی نداره ازش بترسم یا خیلی عاشقش باشم
حتی یه وقتایی یه تیکه کیک که خوردم نتونستم دیگه شام بخورم واحساس رهایی از دام شیرینی واقعا لذتبخشه
سلام خدمت استاد عزیز و دوستان خوبم
من شیرینی دوست داشتم و البته الان هم دارم اما اینطور نبود که همیشه در دسترس باشه و کلا کم شیرینی میخریدم ولی خوب وقتی هم میخریدم دیگه از دوسه تا هر بار کمتر نمیخوردم .
الان هم به همون منوال هست وکم شیرینی میخرم ولی الان اون دستپاچه شدنم برای هر بار دیدن شیرینی کم شده و خیلی وقتها شده که میل نداشتم و نخوردم .
اما چیزی که توی این فایل برای من خیلی مهم بود این قسمتی بود که چطور باورما در مورد چاقی شکل گرفته اینکه تجربه هایی که هر بار در مورد چاقی داشتیم باعث شده باور ما رو در مورد چاقی بسازه و اینکه الان باید تجربه های متناسب شدن رو طی کنیم تا این تجربه ها برای ما بشه باورمون .
والان میبینم که چطور شده که ذهنیت من نسبت به خیای غذاها و خوراکیها عوض شده و دیگه اون ولع قبل رو ندارم ،چون باورم شده که میتونم در مقابل اون خوراکیها خودی نشون بدم و ارز اندام کنم و بگم نمیخوام میل ندارم و الان هم توی خیلی موارد هنوز خیلی جا برای کار کردن دارم و باید این باور رو که من در مقابل خوراکیها ضعیف نیستم ،اینکه نمیتونم جلوی شکمم رو بگیرم ،از فلان خوراکی نمیتونم بگذرم و …. رو من باید روی این باور کار کنم ،باید باور خودم رو عوض کنم باور نتوانستن رو به باور توانستن تغییر بدهم و انقدر این رو تکرار کنم تا بشه ملکه ذهنم و شخصیتم .من قبل هم این فایل رو گوش کرده بودم اما راستش اصلا متوجه این موضوع در این فایل نشده بودم .و خدا رو شکر میکنم که یکبار دیگه این فایل رو گوش کردم و در فرکانس یادگیری و فهمیدن این موضوع قرار گرفتم .من از فردا بر روی باورم در مقالل خوراکیها تمرین میکنم و موفقیتهای خودم رو ثبت میکنم تا بشه یه عادت ،یه حالت طبیعی و حتما خبرش رو توی سایت هم میگذارم 😊
نمی دونم بگم چی من هم مثل اینکه همه شیرینی ها رو دوست دارم ولی نون خامه ای و چیز کیک و حلوا از همه بیشتر ولی نون خامه ای و حلوا همیشه اینجا در دسترس نیست خوشبختانه !سالی ماهی یه بار
ولی مثلا شله زرد از اول ماه رمضان که دو هفته اس امروز من فقط یه بار یکی دو قاشق خورم چون هی بقیه درست کردن برام آوردن تو یخچاله یا مثلا خرما یکی دو دفعه ! ولی از هفته پیش که رفتم مغازه ایرانی یه نون شیرمالهای گرد کوچیکی خریدم ۶ تا هر روز موقع افطار نصفی از اونا رو می خورم اگه قبل بود که به دو سه روز هم نمی رسید الان یک هفتس هنوز مونده یکی و نصفیش مونده خدا رو شکر یعنی ۱۰ روز میشه تا همه رو بخورم ایشالله! اینها همه تغییرات کوچکی هست که ذهن کرده !
البته یه سری شیرینی خشک هم هست که همسرم خریده الان دو هفته است مونده من دوست ندارم ولی دیشب یکی خوردم ولی قبلا اگه بود چون چیزی نبود حتما اینا رو می خوردم هر چند که طعمش انقدر مورد علاقم نبود
سلام وقت شما بخیر
من علاقه خیلی زیادی ب شیرینی وبستنی هر چیزی ک طعم شیرین داشته باشه داشتم گاهی اوقات سعی میکردم ب جای شیرینی از خرما استفاده میکردم
قبل از دوره هرچی خرما میخوردم احساس میکردم شیرین نیست ومنو راضی نمی کنه ب خاطر این گاهی اوقات ب خرما شکر میزدم میخوردم ک واقعا خجالت میکشم ببخشید ??
گاهی اوقات فکر میکردم قند خون دارم دیابتی شدم نگرانم می کرد اعتیاد ب شکر داشتم متاسفانه اما
از زمانیکه در دوره لاغری با ذهن شرکت کردم خیلی تغییر کردم بهتر شدم شیرینی کمتری مصرف میکنم بستنی ک بطور کلی کنار گذاشتم میلی ندارم
مصرف شیرینی کم شده ولی وجود داره
مطمعا این مشکل هم کم کم از بین میره من قوی هستم میتونم تغییرشون بدم ودر موردشون تصمیم بگیرم
ارزوی موفقیت برای همه دوستان عزیزم
استاد سپاسگذارم ??
سلام. من نسبت به غذاهایی مثل ماکارونی و پیتزا، برنج، سیب زمینی، نان و…. همیچین واکنشی داشتم و شیرینی زیاد مصرف نمیکردم. از غذا و شیرینی دیگران هم هیچ وقت نخوردم و اصلا دوست ندارم بخورم. نسبت به کربوهیدرات نمیتونستم خودم رو کنترل کنم اما الان خیلی بهتر شدم. یادمه میگفتم من اگر حداقل یک وعده برنج نخورم سردرد میگیرم ? و واقعا هم میگرفتم. ولی الان همچین عادتی ندارم خداروشکر.
بچه که بودم خیلی از انواع غذاها رو دوست نداشتم و همه میگفتن بدغذام و اصرار مامانم که باید بخوری همینه که هست یا فلانی رو ببین هرچی مامانش میذاره میخوره یا کاش اون دختر من بود و… باعث شد من کم کم همه غذاها رو بخورم و دوست داشته باشم و کم کم، پرخوری هم بکنم و این شد که چاق شدم.
دوست دارم قدرت دست من باشه و من خودم انتخاب کنم که چه مقدار باید مصرف کنم. نه تنوع غذاها، نه تعارف دیگران و… مهم نیست که چی هست و کی چی میگه من خودم انتخاب میکنم و لذت میبرم.
سلام به استاد عزیز و دوستان خوبم
وقتی هفته نهم را تمام کردم تغییرات بسیار زیادی در من بوجود امد که از شدت خوشحالی فکر می کردم دیگه به هیچ فایلی نیاز ندارم چون به اندازه میخوردم و تا گرسنه نمی شدم غذا نمی خوردم .در مقابل همه خوراکیها و حتی خوراکیهای دلخواه و محبوبم هم رفتارم خوب بود و تعادل داشتم .بعد از هفته نهم که فایل های دوره را شروع کردم از هر فایل چیز هایی یاد گرفته ام و این فایل ها هر کدام یک گوشه از اشکالات و نقص های به جا مانده مرا هدف گرفته که خودم هم از وجودشان بی خبر بوده ام .
فایل امروز هم به من یاد داد که مراقب حرف زدنم باشم چون با نوع حرف زدنم است که اختیار را به خوراکی ها می دهم یا به خودم .حالا می فهمم نوع حرف زدن من هم بعد از تناسب فرق خواهد کرد .دقت که می کنم متناسب ها هیچ وقت با آب و تاب از خوراکیها حرف نمی زنند .هیچ وقت نمی گویند من از فلان غذا یا خوراکی نمی تونم بگذرم و…
و دیگر اینکه الان که من فهمیده ام اشکال از ذهن من بوده که چاق هستم نباید مثل بی خبران یا مثل قبل خودم بی توجه به افکارم باشم .پس حتی یک لحظه هم نباید فکر نتوانستن و فکر موفق نشدن را در ذهنم بیاورم .
و یاد گرفتم خودم را هم بیشتر دوست داشته باشم و نسبت به وضعیت بدنی خودم هم به خاطر خودم توجه داشته باشم و با عزم راسخ تری میثاق نامه را بخوانم تا تک تک بند های ان جزئی از وجود من شود ، باور من شود .
و موضوع جالب دیگر اینکه من به دنبال منِ جدید لاغر نیستم .من دنبال خودِ لاغرم که گمش کرده بودم هستم .و این باعث می شود که لاغری را کاری غیر ممکن نبینم و بگویم لاغری آسانترین کار دنیاست .
تمامی این فایل ها باعث می شود این تغییرات خوبی که داشته ام در من تثبیت شود.
من به تمام چیزهای شیرین علاقه ندارم بیشتراز همه بستنی اونم نوع شکلاتی و کاکائو دوست دارم و همیشه عادت داشتم چای را با شکلات یاکاکائو بخورم و بعداز خوردنش دچارعذاب وجدان میشدم که چرا اینو خوردم و حتما چاقم می کنه ولی با شرکت در دوره خیلی راحت بدون اینکه کنترلی بکنم میلم روز به روز به خوردن چای کمتر شد وخیلی وقتها چای را فقط به خاطر طعم خودش بدون هیچ نوع شکلاتی می خورم و هر وقت که میل داشته باشم با یه تکه کوچک کاکائو میخورم ودیگه به بقیه شکلات نگاه هم نمی کنم درصورتی که قبلا چند عدد را با هر چای می خوردم و بازهم ولع خوردن داشتم. خوشحالم که به راحتی این عادت چای با خوردن شکلات و کاکائو را کنار گذاشتم البته بستنی دوست دارم و هنوز میخورم ولی اونم خیلی زیاد نیست
مثل قبل هوس نمی کنم خیلی ولی دروغ نگم اگه باشه هنوز می خورم من دیگه هر وقت می رم خرید شیرینی و شکلات و اینا نمی خرم ولی شوهرم اگه بره خرید می خره نه خودش لاغره !
مثلا من امروز از سرکار که اومدم ناهار خوردم و بعد این فایلها رو گوش دادم بعدش یه کم گرسنم شد بستنی خوردم !
ولی دیگه انتخاب دست خودمون نه غذا ها و شیرینی جات پس می تونیم به اندازه نیازمون از خوردن همه چی لذت ببریم !
من یکی نون خامه ای و چیز کیک خیلی دوست دارم ولی از بقیه شیرینی ها هم بدم نمیاد !
سلام استاد عزیز و گرامی و دوستان خوبم
من قبلا عاشق شیرینی بودم و برایم هم فرق نمی کرد از چه نوعی باشد فقط کافی بود که شیرین باشد اما وقتیکه با روش لاغری با ذهن آشنا شدم از دوره رایگان شروع کردم چون باور لاغر شدن از طریق ذهن برایم مشکل بود ???
بعد از چند روز استفاده از دوره رایگان من علاقه ام به شیرینی جات کم شد و اصلا هوس نمی کردم این برای من یک معجزه بود منی که هر شب باید بعد از شام چای با شیرینی میخوردم در یک مهمانی شکلات درجه یک و معروف به من تعارف شد و من آنرا رد کردم و حتی آن شخص مارک آن شکلات را به من یادآوری کرد ولی من با اطمینان خاطر گفتم نه مرسی میدونم مارکش چیه آن شخص با تعجب به طرف بقیه میهمانان رفت نا گفته نماند که او بعدا دو بار دیگر به من تعارف کرد ولی همان جواب را شنید حقیقتا خودم هم تعجب میکردم ???
من نمیگویم هیچ وقت شیرینی و یا شکلات نمی خورم چرا گاهی میخورم چون خودم انتخاب میکنم که یک تکه کوچک بخورم و از خوردنش هم لذت میبرم چونکه اینبار من در کنترل هستم و تصمیم میگیرم نه شیرین جات و این احساس خیلی خوبی است ????
آنوقت بود که با اطمینان کامل از درست بودن این روش اقدام به خریداری دوره کردم و با شادی و آرامش این مسیر را طی میکنم و از همان روزهای اول تغییرات روحی و روانی را تجربه کردم احساس خوب و آرامش داشتن و با نشاط بودن که البته به تغییرات جسمی هم رسیده ام و هر بار که به جمع دوستان و فامیلها میروم سوال چکار کردی چه خوب لاغر کردی را می شنوم و من برایشان از این دوره حرف میزنم باید بگوئیم فکر میکنم بعضی ها حرفم را باور نمیکنند ????
روز شصت وپنج تکرار:
یکی از بزرگترین ضعفهای من ضعف در مقابل شیرینی بود. حتی فکر کردن به شیرینیی که دوست داشتم قبل از دوره باعث میشد دلم ضعف بره. یه احساس عدم مقاومت و پاره شدن بند دل به من دست میداد وقتی شیرینی میدیدم یا بهش فکر میکردم یا از جلوی قنادی رد میشدم یا حتی عکس یه شیرینی رو میدیدم.
اینکه شیرینی رو ببینم و نخورم عین خود شکنجه بود…
با شروع دوره به یکباره اون احساس ضعف و بیچارگی و اسارت در مقابل شیرینی از بین رفت و بعدتر به مرور تمایلم هم کم شد.
یکی از بزرگترین دستاوردهای این دوره برای من ازاد شدنم از اسارت شیرینی بود.
حالا خیلی از شیرینیها رو اصلا دلم نمیخواد. خیلی وقتها مثل مثلا امروز صبح یه تکه کیک سفارش دادم اما فقط یه نوک چنگال ازش چشیدم و اصلا از طعمش خوشم نیومد و دیگه نخوردم. انقدر این واکنشهای جدیدم در مقابل شیرینی برامخوشحالکننده و لذتبخشه که اصلا نمیتونم توصیف کنم. بر عکس گذشته که نمیخوردم نمیخوردم نمیخوردم تا یهو عنان اختیار از دستم در میرفت و بعدم دیگه نمیتونستم به یکی دو تا قانع بشم الان هر وقت واقعا دلم بخواد با خیال راحت میخورم اما یه مقدار کم برام کفایت میکنه و دیگه اصلا دلم نمیخواد ادامه بدم در حالیکه قبلا من بهیاد ندارم که موردی بوده باشه که به شیرینی میل نداشته باشم همیشه بابد بهزور جلوی خودمو میگرفتم.
من کار خاصی برای این تغییرات نکردم فقط با عشق دوره رو دنبال کردم همین.
اومدم نظرات تازه اضافه شده رو بخونم نوشتهی خودم رو هم خوندم و انقدر از تغییراتم حال کردم و لذت بردم که دلم خواست برای خودم پاسخی بذارم و به خودم افرین بگم هر چند هر روز این کارو بعد از خوندن میثاقنامه انجام میدم ولی این اولین باره که دارم برای تشویق خودم نظر میذارم.
خوشبه حالت عزیزترینم که انقدر تغییر مثبت کردی و انقدر حس خوبی داری و انقدر حالت خوبه…
برات خیلی خوشحالم تو بینظیری♥️♥️♥️.
مفهوم از نخوردن لذت بردن اینه که یه کیک خامهای که قبلا خیلی دوسش داشتی از شب سال نو تو یخچالت باشه و تو به جای اینکه فکر و ذکرت پیشش باشه فقط گهگاه با دیدنش تو یخچال یادش بیفتی و یا گاهی یادت بیفته و از اینکه هیچ حسی بهش نداری تو دلت شادی کنی. پیش بیاد در زمان مناسب قدری ازش بخوری اما منتظر وقت واسه خوردن و تموم کردن و خلاص شدن از دستش نباشی و اصلا مهم نباشه که ممکنه خراب بشه و بریزیش دور.
دوست عزیزم برای این همه احساس خوب و تغییرات مثبت بهتون تبریک میگم آفرین زنده باد????????????????????
سلام
چون در رژیم های مختلف در طول زندگی با شیرینی مانند سم برخورد میشد و کلا کنار گذاشته میشد در تناسب فکری من خیلی خوشحال بودم که میتونم شیرینی بخورم ولی با یک انتخاب جدید با مقدار جدید با تعداد جدید و غیره ولی بعضی از اوقات انتخاب های جدید رو فراموش میکردم و دچار زیاده روی میشدم تا چند وقت پیش که فایل مربوط به شیرینی خوردن را در سایت گوش دادم در قسمتی که مثال زدیدن پول زده شد من خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم چون هر وقت شیرینی داشتیم من کسی را نمیدیدم غیر از خودم ولی از اکن روز هر وقت میخوام شیرینی بخورم بلافاصله یاد اون پول و سهم دیگران میفتم و بلافاصله عقب نشینی میکنم این مثال خیلی تکان دهنده بود و من واقعا بیدار شدم
با سلام استاد گرامی
اگه لطف کنید لینک دانلود فیل هایی مثل این که ندارند بذارین خیلی خوب میشه که دوباره مزاحمتون نشیم با تشکر
به نام خدا
این فایل هم مثل همیشه عالیه ممنونم استاد
منم شیرینی رو دوست دارم البته نه همه ی انواعش..مثلا شیرینی نون خامه را هیچ وقت دوست نداشتم…
اما..
عاشق خرما هستم…
ومتاسفانه هرجا میرم..همه میدونن..واگه داشته باشن برام میارن?♀️
این روزها که ذهنم ونگاهم به تمام خوردنیها عوض شده…یه وقتایی در برابر واکنش اطرافیانم…از عادت ها وکارهای قبلیم واقعا خجالت میکشم?
خوب
برگردیم سره خرما?
یه باوری که تو خانوادمون هست اینکه باید بعد از غذا خرما خورد…
وباید خرما سره سفره باشه
واینکه…به عدد فرد باید خرما خورد!!?
ومن هم اکثرا ۵ تا خرما یا ۷ تا میخوردم?
کم کم به ۳ تا رسوندم?
ومیخوام با یک دونه کار کنم
اکثر متناسب ها یا خرما نمی خورند…ویا اگه اگه بخورن..نه برای لذت…بلکه برای قوت!!!!
خود این کلمه ی قوت…برای من یک دام محسوب میشه!!!
خرما بخور کم خونی!!!
خرما بخور ضد سرطانه!!!
خرما بخور ماهی سردیت نکنه!!!
? خلاصه….برنامه داریم بااین ذهن هوشمندم
اما کم کم داریم باهم کنار میاییم?
استاد ممنونم?
این
سلام استاد گرامی خیلی خوشحال هستم خداراشکرمیکنم ک قوی بودم دراین دوره شرکت کردم ک ب تناسب اندام وتناسب فکری دست پیدا کنم مطمعن هستم ک موفق میشوم چون هدفم مشخص است از امروز من خوردن شیرینی ها ومقدارش را تعیین میکنم. استاد عزیز یکی از فواید صحبتهای شما این است ک ب ما احساس قدرت وتوانمندی میدهید ک خودمان را باور داشته باشیم ک ب کمک شما خدای مهربان ب توانمندی وتناسب اندام همیشگی دست پیدا کنیم استاد سپاسگذارم
با سلام خدمت استاد گرامی.بازم چه عالی موضوع شیرینی خوردن رو بیان کردید واقعا لذت بردم .خیلی زیبا و اموزنده .ممنون که این موضوعات رو بیان میکنید .واقعا تشکر
سلام استاد بسیار عالی با زبان ساده همه چیز رو توصیح دادین دقیقا ارتباط ما با شیرینی همین بود و از امروز تصمیم دارم و انتخاب کردم که قدرت در دست من است نه شیرینی ،???
نشان های دریافت شده