بسیاری از افراد چاق دلیل چاقی خود را عادت شیرینی خوردن می دانند درحالی که بسیاری از افراد متناسب هم عادت شیرینی خوردن را دارند اما همیشه متناسب هستند.
عادت شیرینی خوردن
عادت شیرینی خوردن یکی از رفتارهای پرکاربرد و مشترک در بین افراد چاق است که تغییر آن تاثیر فراوانی در کسب نتیجه عالی در مسیر شگفتی ساز شدن دارد.
روزهای زیادی از زندگی ام را با اضافه وزن بالا زندگی کردم و به این دلیل تسلط کافی بر افکار و رفتارهای افرادی که چاق هستند دارم.
در این زمان که به لطف خدای مهربان در تناسب اندام خوبی هستم هر بار که با سوال دوستی که اضافه وزن دارد یا تاره با سایت ما آشنا شده است مواجه می شوم به خوبی احساس و مشکل او را درک می کنم چون روزگار زیادی را مانند او با سختی و رنج چاقی گذرانده ام.
بسیاری از افراد چاق عادت شیرینی خوردن را یکی از عادت های خود می دانند و عقیده دارند به دلیل عادت شیرینی خوردن چاق هستند.
برخی از افراد چاق تصور می کنند عادت شیرینی خوردن آنها به این دلیل است که بدنشان بیشتر از دیگر انسانها درخواست شیرینی می کند و عده ای معتقد هستند که عادت شیرینی خوردن برای آنها لذتبخش است و با خوردن آن به احساس آرامش میرسند.
البته عده ای مثل من تصور می کنند چون در منطقه گرمسیری زندگی می کنند این طبیعی است که بیشتر از دیگران عادت شیرینی خوردن داشته باشند. به هر حال هر فردی بنابه دلایل شخصی توجیه و بهانه ای برای عادت شیرینی خوردن خودش دارد.
سالهای زیادی این باور را داشتم که چون درخت نخل در مناطق گرمسیری رشد میکند و محصول خرما میدهد حتما نیاز انسانهای این مناطق به مصرف شیرینی بیشتر از مناطق دیگر است و به این دلیل داشتن عادت شیرینی خوردن را در خودم و اطرافیانم طبیعی می دانستم.
ارتباط عادت ها با چاقی
در ذهن بسیاری از افراد چاق مصرف روغن یا خوردن غذاهای چرب را مقصر چاقی خود می دانند اما جالب است بدانید قند و مواد شیرین سهم بسزایی در تشدید چاقی دارند نه از این بابت که شیرینی ها قدرت چاق کنندگی دارند بلکه از این نظر که عادت شیرینی خوردن به راحتی در ذهن ما نهادینه می شود اما عادت خوردن روغن هرگز به صورت یک عادت تکرار شونده در ذهن ما شکل نمی گیرد.
شیرینی، چربی، ترشی یا شوری هیچکدام قدرتی در چاق کردن ما ندارند اما این ما هستیم که با ایجاد نگرش و تعریف درباره مواد غذایی باعث ایجاد تاثیر چاقی با مصرف مواد غذایی بر جسم خود می شویم.
خوردن مواد غذایی توسط افراد چاق و لاغر به شکل عادت های تکرار شونده انجام می شود. عادت شیرینی خوردن، عادت ترشی خوردن یا هر عادت دیگری در بین افراد چاق یا لاغر مشترک است و نمی توان گفت افراد لاغر فقط عادت شیرینی خوردن دارند یا افراد لاغر فقط عادت ترشی خوردن دارند بلکه هر انسانی بنا به سلیقه و علاقه خود عادت هایی دارد که در طول زندگی خود همواره در حال تکرار آنهاست.
نکته اصلی درباره نگرش افراد چاق درباره عادت شیرینی خوردن این است که افراد چاق عادت شیرینی خوردن خود را در ذهن شان به چاقی ارتباط می دهند. درحالی که افراد متناسب اگر عادت شیرینی خوردن داشته باشند هرگز آن عادت را دلیل یا عامل چاق شدن نمی دانند.
البته که همه افراد چاق به واسطه داشتن یک عادت خاص چاق نشده اند بلکه تکرار مجموعه ای از عادت برای مدت طولانی باعث ایجاد تغییر در شرایط جسمی آنها شده است.
نکته جالب توجه درباره افراد چاق این است که آنها با قدرت ذهنشان که همان تحلیل و ارتباط دادن عادت ها با چاق شدن است باعث چاقی خودشان می شوند و سپس با همان قدرت ذهن مانع لاغر شدن شان می شوند.
تصور کنید یک فرد چاق عقیده داشته باشد به دلیل داشتن عادت شیرینی خوردن چاق شده است. اگر این فرد به طریق مختلف برای لاغر شدن تلاش کند هرگز لاغر نخواهد شد چون در ذهن او قدرت چاق کنندگی عادت شیرینی خوردن بسیار بیشتر از قدرت لاغر کنندگی رژیم گرفتن یا ورزش کردن است بنابراین هرگز لاغر نمی شود.
عادت ها به تنهایی قادر به تغییر وضعیت جسمی یا شرایط زندگی در جنبه های مختلف نیستند بلکه زمانی که نگرش به عادت ها اضافه شود باعث شکل گیری انتظار می شود و این انتظار بسیار قدرتمند است و باعث خلق شرایط خواهد شد.
با آگاهی از اهمیت ترکیب عادت و نگرش برای خلق شرایط زندگی اکنون بار دیگر به تفاوت افراد چاق و لاغر توجه کنید.
بسیاری از افراد چاق و لاغر عادت شیرینی خوردن را دارند اما فقط افراد چاق هستند که نگرش چاق کننده بودن عادت شیرینی خوردن را دارند و این تنها دلیل تفاوت بین شرایط جسمی افراد لاغر و چاق است.
این موضوع نه تنها درمورد عادت شیرینی خوردن بلکه درباره همه عادت های افراد چاق صدق می کند.
بسیاری از افراد لاغر فعالیت بدنی معمولی و یا حد پایین دارند اما به دلیل اینکه نگرشی درباره ارتباط بین تحرک و چاقی در ذهن آنها وجود ندارد دچار اضافه وزن نمی شوند درحالی که بسیاری از افراد چاق به دلیل اینکه در ذهنشان کم تحرکی را عامل چاقی می دانند در شرایط جسمی چاق زندگی می کنند.
اکنون اهمیت ترکیب نگرش با عادت ها را درک می کنید و می دانید که داشتن نگرش درباره عادت های خود چه اهمیت و نتیجه ای را رقم می زند بنابراین باید سعی کنید با اصلاح نگرش های خود درباره عادت هایی که دارید درجهت بهبود شرایط ذهنی و جسمی خود اقدام کنید.
تفاوت عادت افراد چاق و لاغر
از زمانی که در مسیر لاغری با ذهن قرار گرفتم توجه زیادی به رفتارها و عادت های افراد متناسب داشته ام و به وضوح می دیدم که عادت شیرینی خوردن در آنها به مراتب کمتر از افراد چاق است.
سالها با فردی بسیار متناسب دوست بودم و همیشه می دیدم که او چای خود را یا تلخ می خورد یا یک حبه قند بر می داشت و بیشتر اوقات باقی مانده آن را در ته لیوان چای می انداخت و همیشه او را مسخره می کردم که این چه طریق چای خوردن است، اصلا این چای که تو میخوری چه مزه ای دارد؟
چون من عادت داشتم همیشه باید چای خودم را با شکر شیرین می کردم و آن را با کلوچه، بیسکویت، شکلات یا هرچیزی که قابل خوردن با چای باشد می خوردم و تصور می کردم که دوست من رفتار عادی ندارد.
هیچوقت به این فکر نمی کردم که چرا من این رفتار متفاوت را دارم که این از ویژگی های ذهن چاق است که خودش را صحیح میداند و رفتارهای متناسب کننده و عادت های افراد لاغر را غلط می داند.
نکته جالب توجه درباره ذهن و عادت ها این است که وقتی بپذیرید که عادت شیرینی خوردن یا هر عادت دیگری را دارید به شکل ناخودآگاه علاقه به تکرار این عادت خواهید داشت. به همین دلیل است که افراد لاغر زیادی هستند که علاقه به خوردن شیرینی دارند اما چون این نگرش را در ذهن خود ایجاد نکرده اند که مبتلا به عادت شیرینی خوردن هستند بنابراین از طرف ذهن و مرور افکار ترغیب یا تمایل شدید به خوردن شیرینی ندارند.
افراد چاق به دلیل اینکه پذیرفته اند عادت شیرینی خوردن دارند و هزاران بار درباره داشتن این عادت برای دیگران توضیح داده اند سبب می شوند مجموعه ای از افکار تکرار شونده در ذهنشان ایجاد شود که همواره آنها را ترغیب به خوردن شیرینی می کند.
این تفاوت نگرش درباره عادت شیرینی خوردن در افراد چاق و لاغر سبب شده است که در حالی که شیرینی، شکلات، بیسکوئيت و هر ماده غذایی شیرین به یک شکل در دسترس افراد قرار دارد اما افراد متناسب رفتار کاملا متفاوتی با افراد چاق در برخورد با مواد غذایی شیرین از خود نشان می دهند.
در واقع واکنش افراد متناسب به دلیل عدم پذیرفتن داشتن عادت شیرینی خوردن در مواجه شدن با شیرینی ها با افراد چاق کاملا متفاوت است به همین دلیل آنها نه تنها در خوردن شیرینی ها زیاده روی نمی کنند بلکه هرگز خوردن شیرینی را نیاز یا دلیلی برای چاق شدن نمی دانند.
اصلاح تغییر عادت ها
با گذشت زمان که به اصول لاغری با ذهن بیشتر مسلط شدم مهارت تغییر عادت ها را یاد گرفتم و اولین گزینه من برای تغییر دادن، عادت شیرینی خوردن، کلوچه و کیک و هر چیزی با چای بود، عادتی که سابقه حداقل 30 ساله در من داشت.
بعد از آن عادت خوردن چای با شکر را اصلاح کردم، و سپس عادت خوردن شکلات و کشمش و خرما را اصلاح کردم و امروز یا اصلا چای نمی خورم یا به طریقی کاملا متفاوت از سالهای قبل خود چای مصرف می کنم.
البته ناگفته نماند که مواقعی پیش می آید که فرمولی چاق کننده و قدیمی رونمایی م یشود و من واکنش متفاوت و اشتباهی از خود نشان می دهم که با شناسایی آن سعی در اصلاح و بهبود آن می کنم.
برای مثال همین چند شب گذشته بود که برای دیدار مادرم به خانه ایشان رفتم.
وقتی مادرم درب را به روی ما باز کرد من از دور چشمم به بسته بامیه ها (بامیه مخصوص دزفول) افتاد و به جرات می توانم بگویم که موقع سلام کردم با مادرم به جای نگاه کردن به صورت مادرم به جعبه بامیه ها خیره شده بودم و همان شب در حالی که اصلا قصد چای خوردن نداشتم دو لیوان چای به عشق خوردن بامیه با آن خوردم که رفتاری اشتباه و دور از انتظار از خودم بود اما این رفتار من به دلیل تحریک از طرق کانال بینایی بود که توضیح مفصل آن در دوره ورود به سرزمین لاغرها داده شده است.
این مثال را ذکر کردم که یادآوری کنم، یادگیری و به کار گیری اصول لاغری با ذهن باید استمرار داشته باشد، چون خاطرات و فرمول های چاق کننده به مرور خودنمایی میکنند و باید آنها را کشف و اصلاح کنیم.
تغییر عادت ها فرایندی است که نیاز به استمرار دارد، همانگونه که یک عادت سالها تکرار میشود و فرمول آن در ذهن ما تثبیت شده است برای اصلاح و تغییر آن باید استمرار داشته باشیم.
در آموزش های لاغری با ذهن با انجام تمرینات ساده و تاثیرگذار فرمولهای ذهن خود را که سبب ایجاد عادت های چاق کننده در ما شده اند را شناسایی و آنها را با فرمولها و عادت های متناسب کننده جایگزین می کنیم.ایمان دارم استفاده از آموزش های لاغری با ذهن به شما کمک میکند رویای متناسب شدن خود را خلق کنید.
لاغری با ذهن و تغییر عادت
” منم تا قبل از بارداری دومم اصلا اهل شیرینی نبودم و نمیخوردم یا اگه میخوردم خیلی کم میخوردم.
ولی به محض بارداری همه گفتن باید شیرینی بخوری که بچه ات پسر بشه و میگفتن هر کس در بارداری جنیست بچه اش پسر هست ویار و میل به شیرینی داره.
و چون من هم فهمیدم بچه ام پسر هست زیاد بستنی و شیرینی میخوردم و زمانی هم که شیر میدادم بهم میگفتن شیرینی و آبمیوه و شیرینی کنجد دار و .. خیلی برای شیر خوبن و من هر روز کلی مصرف شیرینی با آبمیوه و چایی و مایعات داشتم و وزنم هم که حسابی بالا بود و هر بار هم که میخوردم ترس از چاقی داشتم.
ولی حالا خدا رو شکر با دورهای لاغری با ذهن مثل زمان متناسب بودنم شدم و اصلا حرص و ولع شیرینی ندارم و خیلی سریع دلم رو میزنه و یا دهنم از شیرینی تلخ میشه و ادامه نمیدهم.
هر وقت هم میل داشتم به خوردن شیرینی بدون ترس به اندازه نیازم میخورم و لی دیگه وعده عدایی رو درست نمیتونم بخورم و انگار خیلی سیرم و درکل هوسم رو میخوابونم با هر اندازه که نیاز داشته باشم و لدت میبرم.
من دختر خودم بسیار متناسب هست و همیشه رفتار عذاییش رو نگاه میکنم بارها شده نصفه شب بیسکوویت یا کیک یا بستنی خورده ولی نه همیشه و نه تمام کیک یا بیسکوویت رو در واقع هر چقدر نیازه داره بدون ترس و خیلی راحت میخوره و لذت میبره و فوق العاده اندام زیبایی داره.
همیشه به خودم میگم و میخوام با این جرات دخترم و این نگاه که خیلی راحت به عدا و شیرینی ها داره منم به مواد غذایی نگاه کنم و منم مصرف کنم چون هنوز ته تهای ذهنم کمی از فرمول های قبلا هست که شیرینی چاق میکنه غذای آخر شب چاق میکنه.
ولی درکل خودم علاقه به خوررن شام دیر وقت یا هر مواد عذایی در نصف شب ندارم.
ولی بارها دیدم دخترم نصف شب غذا میخوره آخر شب هله هوله میخوره و بلعکس گرسنه اش نباشه حتی یه روزم ممکنه با چند قاشق برنج روزش رو بگدرونه و دیگه نخوره در کل خیلی جالبن متناسبها واقعا هر وقت هر چی نیاز داشتن بدون ترس و نگرانی میخورن.
منم الان رفتارهام خیلی تغییر کرده و نزدیک به چیزی شده که باید بشه ولی بازم میخوام نزدیکتر بشه.
و یا اینکه کلی متناسب دیگه سراع دارم که عاشق شیرینی هستن ولی یکیشون که خودش همیشه میگه فقط و فقط کیک خامه ای دوست دارم و دیگه هیچ مدلی شیرینی دوست ندارم نه کیک معمولی نه بیسکوویت و نه کاکایو.
و یا یه متناسب دیگه که همیشه میگه من هلاک شیرینی هستم ولی دیدمش بارها و گفته خودش اولا باید اون کیک یا دسر کم شیرین باشه که بتونم بخورم و بعد وقتی اولین و دومین قاشق دسر رو خورد میگه بسه و نمیتونم و یا میگه چرا مزه اش اینجور و اینقدر ایراد میگیره تا شیرینی مورد علاقه اش رو پیدا کنه و یه ذره از اون بخوره و میگه چقدر خوردم.
ولی اگه من بودم ایراد نمیگرفتم قبلا چون من شیرینی دوست دارم و اگه جلوم بودن هر چی دلم میخواست میخوردم تا به حالت بدی برسم ولی اون متناسب با وسواس خاصی مواد عذایی رو انتخاب میکنه که نزدیک به علاقه اش باشه و تازه همونم نمیتونه زیاد بخوره نهایتا یه تیکه کوچیک و همیشه قبلا که چاق بودم بهش می گفتم تو که دوست داری د بخور ببین من چیزی نزاشتم ولی اون میگفت نمیتونم بخورم.
کلا چه دختر خودم چه بقیه متناسبها تا چیزی به دلشون نباشه و واقعا گرسنشون نباشه دوست ندارن بخورن ولی ما چاقها به محص گرسنگی شروع به خوردن میکنیم بدون توجه به کیفیت یا بو یا تازگی یا گرمی عدا یا … میخوریم تا سیر بشیم”
نوشته فروغ عزیز در بخش نظرات
✍️ تمرین آموزشی 📖
برای انجام عالی این جلسه ابتدا محتوای نوشتاری را مطالعه کنید، سپس ویدیوی آموزشی را تماشاش کنید و بعد از آن به سوالات مطرح شده در بخش نظرات با شرح انشایی پاسخ دهید.
- نگرش شما درباره خوردن شیرینی چیست آیا عادت شیرینی خوردن دارید؟ شرح دهید.
- به نظر شما چه ارتباطی بین نگرش و عادت ها وجود دارد؟ با ذکر مثال شرح دهید.
- چرا افراد متناسب از خوردن شیرینی ترس ندارند یا آن را عامل چاقی نمی دانند؟
- چقدر دوست داشته اید عادت شیرینی خوردن را ترک کنید و چه عقیده ای درباره ترک این عادت داشته اید؟
- آیا درباره عادت شیرینی خوردن با دیگران صحبت کرده اید؟ چقدر خودتان را مغلوب این عادت می دانید؟
- به نظر ما آیا افراد چاق هیچ عادت غذایی ندارند که چاق نشده اند؟ در این باره شرح دهید.
- ویدیوی آموزشی را با دقت تماشا کنید و نکاتی که به نظر شما مهم و کلیدی است را بنویسید.
- از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.15 از 68 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
گام ۵۷ ،،،تغییر عادت شرینی خوردن ،،،سلام وقت بخیر ،،یکی از حساسیت های من تو خوراکی ها ،شیرینی جات بود ،شیرینی جات در ذهن من بسیار چاق کننده بودن و البته بسیار خوشمزه ،خیلی علاقه ای به خوراکی های ترش نداشتم،مثل لواشک و آلوچه که بچه ها دوست داشتن ، من بیشتر میلم به شیرینی جات بود ،الانم علاقه زیادی به ترشیجات ندارم ،تنها شیرینی جاتی که برام ممنوع نبود و زیاد مصرفشون میکردم خرما و گاهی عسل بود ،ترسی از خوردنشون نداشتم و در دوران رژیمم از خرما زیاد استفاده کردم برای رفع گرسنگی های طولانیم ،عاشق شیرینی های تر بودم و هستم ولی با تفاوت اینکه الان به اون خوراکی ها به چشم ممنوعه نگاه نمیکنم ،ازشون نمیترسم،دوست داشته باشم میخورم ،ولعی بهشون ندارم ،فقط به این دلیل که حق انتخابشونو دارم ،عادت به شیرینی خریدن ندارم بدلیل اینکه همیشه گفتن ضرر داره و این شده عادت من که جزء خریدهام نیست ولی زمان هاییکه دلم میخواد حتما تهیه میکنم ، خدارو شکر الان تابوی شیرینی از ذهنم رفته و هر جایی ببینمش با لذت ازش استفاده میکنم ،اتفاقا زود هم دلمو میزنه ،،،همیشه با خودم فکر میکردم چرا این شیرینی هاییکه منو چاق میکنه آدم های دیگه رو چاق نمیکنه؟ وقتی میدیدم که آدم های زیادی در حال خریدنش هستن خیلی احساس ضعف و کمبود میکردم ،آخه من چه فرقی با دیگران داشتم؟ که نمیتونستم مثل بقیه زندگی کنم؟ و اون زمان ها جواب هاییکه از دیگران یاد گرفته بودمو به خودم میگفتم ،اینکه من مثل بقیه نیستم،مدل بدن من فرق میکنه،استخون بندی من درشته،معده من نمیتونه هضم و دفع کنه ،به سوخت و ساز تبدیل نمیشه وووو وقتی هم پذیرفتم و زیاد بهش فکر کردم ،باورش کردم و بعد بصورت تجربه وارد زندگی من شد ،پس در ذهن من شیرینی =چاقی ، حالا هر چی خوراکی شیرین بخورم سریع چاق میشم ،فرمول ساخته شده به عمل تبدیل میشه و منهم نااگاه از همه جا ،چاقو چاقتر میشدم ،،بنظر من هر چیزی که برای ما ممنوع و محدود بشه ، بیشتر بهش علاقمند میشیم و به محض برداشتن محدودیت ها، ازش رها میشیم ،،،فرد متناسب هر زمان دلش خواست میتونه خوراکی مورد علاقشو بخوره ،پس ولعی نداره،ترسی نداره ،ولی منکه از خواب بیدار میشدم ذهنم درگیر صبحانه بود که باید ۱ کف دست نون سنگک با نصف قوطی کبریک پنیر بخورم مبادا بیشتر بخورم نهار هم باید حواسم بود ۷ قاشق برنج با یک کاسه خورشت روغن کشیده ووووو و همش درگیر بودم گاهی هم که باید غذاهای خاص رژیمو میخوردم مثلا سم زدایی بدن ،۳ روز فقط سوپ ، نون فقط جو ،روغن فقط کنجد وووو خسته شده بودم معلومه پر از ترس و استرس بودم ،دلم آزادی میخواست ، که رها باشم ،انتخاب کنم ،،مثل وقت هایی که از ایران میرم مسافرت ،و وقتی حجابمو برمیدارم ،روحم میخواد پرواز کنه انقدر احساس آزادی میکنم ،حس انتخاب ،حس احترام به خودم ،انقدر رها و پر آرامش هستم بدلیل اینکه سالهاست در عذاب و محدودیتم ،دلم میخواد خودم تصمیم بگیرم و این آزادیو الان در خوردن دارم ،هر کاری که دلم خواست انجام میدم ،اوایل از خودم میپرسیدم آیا گرسنه ای ؟ ایا این خوراکی بخوری باعث تخریبت میشه یا ترمیمت ولی بعد از مدتی که یاد گرفتم دیگه سئوال هم نمیپرسم ،میدونم فرمان های مغزی م منو میبره تو مسیر صحیح ،،وقتی سیر میشه دیگه به زور نمیخوره ، دیگه قبل از خوردن غذا فکر نمیکنه آیا این غذا چاقم میکنه یا نه ؟ مثل ترس ها و رفتارهاییکه از آدم های اطرافم میبینم که هنوزم درگیر چیو نخورم چیو بخورم هستن که حق هم دارن ناآگاهن ،منم اینجوری بودم ،خدارو هزاران بار شکر که دیگه از اونهمه اضطراب تا آخر عمرم خبری نیست ،مثل زمانیکه زبانیو یاد میگیری،رانندگیو یاد میگیری،اون کسی که رانندگیو یاد گرفته و مدتی رانندگی کرده محاله از خاطرش بره بیرون ،ممکنه اگر چند سال رانندگی نکرده باشه اولش براش سخت باشه ولی این مهارتو داره ،یا الان که خودم مجدد دارم کلاس زبانمو بصورت آن لاین تکرار و مرور میکنم متوجه میشم خیلی زود بیاد میارم اون جملاتو،وقتی من جملاتمو با صدای بلند تکرار میکنم ،گاهی که خواهرم گوش میکنه میگه تو میفهمی معلمت چی میگه ؟ انقدر که تند صحبت میکنه ولی برای من آشناست چونکه چندین سال گوش و ذهن من در اختیار اون لغات بوده پس یادگیری زبان و سواد لاغری هم تا آخر عمر برای ما مفیده ،چونکه الان داریم لغات لاغری را در خودمون سیو میکنیم و بعد از گذشت زمانی ،اون لغات ،به جمله تبدیل میشن و ما میتونیم با گذاشتن فعل و فاعل های لاغری ، جملات لاغری را در خودمون بسازیم که اینها تکرار میخواد،اول الفباشو یاد بگیریم ،اول نت های موسیقی را یاد بگیریم تا بعد بتونیم آهنگ قشنگی بنوازیم به نام تناسب اندام و این اتفاق دور نیست ،نزدیکه ، فقط اجازه بدیم این آگاهی ها بشینه بر جان و تن ما ،،،(استاد منم عاشق بامیه هستم)😄 و الان هم که ماه رمضانه و وقت بامیه ،البته بامیه همیشه هست ولی تو ماه رمضان بولدتر میشه ،ولی من هنوز نشده که برم بگیرم ،حتما این چند روز میگیرم و چندتایی میخورم ازشون این خوراکی های خوشمزه رو😁 با گذشت زمان و تکرار نکردن بعضی از عادت هام ،اونها در من کمرنگتر شدن ،مثلا من عاشق بیسکویت سلامت بودم ولی الان یدونه شو چندین ماهه خریدم و هنوزم ۳تا دونش مونده ،عادت به هر روز شکلات خوردن داشتم ولی تو این ۱۴ ماه شاید فقط ۷تا دونه شکلات کوچیک خورده باشم در صورتیکه قبلا روزی ۷تا دونه هم میخوردم ،خوشحالم که با خوردن و مواد خوراکی آشتی کردم و به چشم دردسر بهشون نگاه نمیکنم ،با عشق مصرفشون میکنم،،،در مسیر لاغری با ذهن نیاز به تلاش فیزیکی نیست ،نیازه که مرتب این آگاهی هارو به وجودم وارد کنیم و بهشون فکر کنیم،تعقل کنیم،ذهنمونو درگیرش کنیم،یجورایی روی ذهنمون خط بندازیم،در مورد اطلاعات هر روز فکر کنیم و در عمل ازشون استفاده کنیم ،حالا بعضی از این آگاهی ها عملکرد فیزیکی هم داره و بعضی هاشون فقط عملکرد تفکری و احساسی و ساختن باورو داره مثلا من یجایی باید به اندازه نیازم غذا بخورم که این عملکرد فیزیکی میشه و یه جایی که میخوام حس ارزشمندی و لیاقت به خودم بدم ،مدام خودمو تشویق کنم،از موفقیت های قدیم و جدیدم بگم وبگم وبگم تا خودم باورم بشه که من انسان ارزشمندی هستم و اون حس ارزشمندیه ،به من کمک میکنه که خودمو لایق بدن متناسب بدونم و منو در مسیر تناسب قرار میده پس عملکردهامون باید چند جانبه باشه ،،،واقعا قبلا جنگ درونی داشتم ،با ساده ترین و طبیعی ترین مسئله زندگیم مشکل داشتم ،روزی ۳ وعده غذا باید میخوردم چیزی که هر روز باهاش بودم ولی نمیتونستم باهاش به صلح برسم،وقتی قسمت بزرگی از ذهنم درگیر بخور نخور بود ،ترکش هاش به بقیه جنبه های زندگیمم اصابت میکرد، وقتی میخواستم لباسیو بپوشم که تنگم شده بود و هر روز خودمو تو آینه نگاه میکردم و ترس هام بزرگتر میشدن، ذهنم درگیرش میشد،افسرده میشدم،از خودم بدم میومد، از اونهمه انرژی منفی که احساسات خوب نمیزد بیرون ،همش حالم بد میشد پس روی زمینه های دیگه هم موفق نبودم ،جهان با احساس ما کار میکنه ،اون زمانها احساس من چی بود؟ مشخص بود که روزگار خوبی هم نداشتم و من در اون دایره تکرار گرفتار شده بودم ،،،اصلا این چاقیه برطرف میشه انقدر انرژی میگیری که دوست داری تو هر کاری موفق بشی،انگار سوخت مضاعف حرکتت میشه،اعتمادبنفست بالا میره،انگار جون میگیری ،مثل کسی که تونسته به رفاه و ثروت خوبی برسه و وقتی داره از ثروتش استفاده میکنه ،خیلی پرانرژی تر میشه ،آزادی عمل داره ،هر کاری دلش بخواد انجام میده،هر جایی دلش بخواد زندگی میکنه ،مرفه تر میشه ووووو و اون ثروته سوخت انرژیش میشه ،،،این فایلو پارسال هم گوش داده بودم و کامنت هم حتما نوشتم ،پارسال وقتیکه این فایلو گوش میکردم تو دلم میگفتم ،منکه عاشق شیرینی هستم و اصلا نمی تونم نخورم ، و در وجودم با این فایل میجنگیدم ولی امسال انگار چیزی از این آگاهی به من فشاری نمیاره ،،انگار برام مسئله شیرینی خوردن حل شده ،،قسمتی از این فایل مونده بود که ۱ ساعت پیش که بیرون بودم و با دوستم جلوی رستوران برای شام منتظر بودیم داشتم توی ماشین گوش میدادم و به این قسمتش رسید که استاد میگن طرف ۱۷۰ کیلو ،میگه من نمیتونم از عادت هام دست بردارم ،،به خودم گفتم ولی من به خودم کمک میکنم که عادت های ترمیم کننده بهتری برای خودم بسازم ،مثلا کاری که امشب من انجام دادم ،نوشابه خودمو اصلا باز نکردم ،فقط به اندازه ۱ قلوپ کوچیک از نوشابه دوستم خوردم ،و الان چونکه محدودیتی ندارم به انتخاب خودم این عملو انجام دادم و از خودم بسیار راضی هستم ،،(عملی در راستای هدفم)خوشحالم که جزء آدم هایی هستم که شجاعت لاغر شدن را دارم و در حال آموزش و تغییر هستم
روز ۶۵ تکرار
تغییر عادت شیرینی خوردن
سلام وقت بخیر دوستان همراه و استاد عطارروشن ،خدارو شاکرم برای بودن و تجربه کردن یک روز دیگه
شیرینی جات یکی از لذت های قبل من بود که هیچ وقت نتونستم با خیال راحت و بدون ترس ،تجربش کنم ،این خوراکی ممنوعه خوشمزه که اتفاقا من خیلی هم بهش علاقمند بودم ،در ذهن من ،چاق کننده شدیدی بود و خوردن اون ،یعنی من چند کیلویی چاق شدن و ماه ها تاوان پس دادن داشت مثل ورزش و بدو بدو
شیرینی یکی از مواردی بود که هیچ وقت تو لیست خریدهای من نبود و هنوزم نیست منظورم شیرینی تر و خشکه ،مگر اینکه بخوام برم مهمونی شیرینی بگیرم ببرم ،یا شاید برای مهمان های خودم بگیرم و گاهی شاید سالی ۱ یا ۲ بار یا ایام عید برای خونم شیرینی بخرم و این حسرت با من بود
قبلا از فشار رژیم رو میوردم به خرما و انجیر خشک ولی الان انجیرو که اصلا نمیخرم و خرما هم شاید اگر یادم بیاد میخورم
اونوقتا یجورایی عقده شیرینی خوردن با آرامشو داشتم و وقتی به افراد متناسب نگاه میکردم که چقدر راحت شیرینی میخورن من عصبی میشدم که آخه چه فرقی بین بدن من با اونهاست و هر زمان دست آدم ها جعبه شیرینی میدیدم ناراحت میشدم
بنظر من همون محدودیت ها باعث ایجاد ولع در خوردن شیرینی در بدن افراد چاق بوجود آورده و مدتی طول میکشه تا اون ولع مثل الان که ما در دوره ها هستیم کم بشه
یادمه چند ساله پیش که باز هم متوجه شده بودم لباس هام برام تنگتر شده و خیلی خیلی حالم بد بود رفتم بیرون خرید نون باگت نزدیک منزلمون که پر از نون های خاص ،شیرینی ها،دسرها و کلی چیزای خوشمزه بود و من از حرصم یه دونه پای انبه خوشرنگ خریدم و اوردم خونه خوردم و با حرص میگفتم حالا که انقدر تو محدودیت هستم ولی لاغر نمیشم ،پس میخورم که دلم نسوزه و انقدر با بغز اون عملو انجام دادم که در انتها گریه م گرفت و کلی نشستم با خودم صحبت های ناراحت کننده کردم ،سرزنش و مقایسه کردم ،کلی خدارو فحش دادم و شماتت کردم و در انتها به هیچ نتیجه ای نرسیدم و تازه عذاب وجدان از خوردن اون پای انبه هم اضافه شد
در بیشتر سالهای عمرم در قبل ،حتی چای هم بدون قند یا با خرما میخوردم چونکه فکر میکردم اون یه حبه قند خیلی چاق کننده است و هیچ خوراکی شیرینی استفاده نمیکردم ،یادمه یه زمان هایی که تو رژیم سخت بودم حتی آدامسمو اول میجویدم و شیرینیشو میریختم بیرون بعد آدامسو میخوررم ،تا این حد رعایت میکردم و نمیدونستم با اون رفتارهام دارم چه باورهای مخربیو در خودم قویتر میکنم
اون سالهاییکه خودمو با فشار تحت نخوردن شیرینی ها قرار داده بودم در زمان هاییکه باهاشون روبرو میشدم ،خیلی اذیت بودم و خبر نداشتم که دارم چه بلایی سر خودم میارم و بیشتر بسمت چاقی حرکت خواهم کرد ،همون موقع اگر یه دونه ازشون خورده بودم انقدر عقده ای نمیشدم و خودمو کم نمیدیدم
چرا الان اون ولع ها و حس های بد وجود نداره ،اگر دلم بخواد حتما میخورم و مشکلی با شیرینی ها ندارم و در کمال آرامش باهاشون آشتی کردم و اونهارو مضر و چاق کننده مثل قبل نمیبینم و نتیجشم مشخصه که چاق نمیشم
من در زندگیم تصمیم گیرنده هستم ،قبلا هر چیزی و هر کسی تو زندگیم اقتدار داشت به جز خودم و الان کاملا بر عکس شده ،برای همین وقتی رفتار مقتدرانه ای تو خونه انجام میدم اطرافیانم تعجب میکنن که چرا فریده عوض شده یا میگن فریده بد شده ،آخه قبلا همه یجورایی همه کاره ی من بودن الان رتبه هاشونو ازشون گرفتم ،ناراحتن و دوست دارن مثل قبل بتازونن و منم سکوت کنم
و الان برای خوراکی ها ،اگر مورد پسندم باشن ازشون امتحان میکنم و اگر نباشن ازشون میگذرم ،دیگه زندگیم باری به هر جهت نیست و نظم و قوانینی داره
هنوزم عاشق بعضی از مدل های شیرینی تر و خامه ای هستم ،دیگه مثل قبل ازشون نمیترسم و میدونم به مرور به خودم و افکار جدیدم بیشتر اعتماد میکنم و اونوقت بدون ترس میتونم راحتر زندگی کنم
الان هم خدارو شکر راضی م ،عالی م و میخوام بهتر هم بشم ،گاهی دلم بخواد کیک و بیسکویت و از اینجور خوراکی ها مصرف میکنم ،اصلا بخاطر همین آزادی هاشه که دارم لذت میبرم و در کنارش افکارم هم در حال ترمیمه و دستورات مغزیم بیشتر بسمت لاغر شدنه
خدارو شکر میکنم برای زندگی خوب و آگاهانه ای که دارم