0

گام ۵۷: تغییر عادت شیرینی خوردن

عادت شیرینی خوردن
اندازه متن

بسیاری از افراد چاق دلیل چاقی خود را عادت شیرینی خوردن می دانند درحالی که بسیاری از افراد متناسب هم عادت شیرینی خوردن را دارند اما همیشه متناسب هستند.

عادت شیرینی خوردن

عادت شیرینی خوردن یکی از رفتارهای پرکاربرد و مشترک در بین افراد چاق است که تغییر آن تاثیر فراوانی در کسب نتیجه عالی در مسیر شگفتی ساز شدن دارد.

روزهای زیادی از زندگی ام را با اضافه وزن بالا زندگی کردم و به این دلیل تسلط کافی بر افکار و رفتارهای افرادی که چاق هستند دارم.

در این زمان که به لطف خدای مهربان در تناسب اندام خوبی هستم هر بار که با سوال دوستی که اضافه وزن دارد یا تاره با سایت ما آشنا شده است مواجه می شوم به خوبی احساس و مشکل او را درک می کنم چون روزگار زیادی را مانند او با سختی و رنج چاقی گذرانده ام.

عادت شیرینی خوردن

بسیاری از افراد چاق عادت شیرینی خوردن را یکی از عادت های خود می دانند و عقیده دارند به دلیل عادت شیرینی خوردن چاق هستند.

برخی از افراد چاق تصور می کنند عادت شیرینی خوردن آنها به این دلیل است که بدنشان بیشتر از دیگر انسانها درخواست شیرینی می کند و عده ای معتقد هستند که عادت شیرینی خوردن برای آنها لذتبخش است و با خوردن آن به احساس آرامش میرسند.

البته عده ای مثل من تصور می کنند چون در منطقه گرمسیری زندگی می کنند این طبیعی است که بیشتر از دیگران عادت شیرینی خوردن داشته باشند. به هر حال هر فردی بنابه دلایل شخصی توجیه و بهانه ای برای عادت شیرینی خوردن خودش دارد.

سالهای زیادی این باور را داشتم که چون درخت نخل در مناطق گرمسیری رشد میکند و محصول خرما میدهد حتما نیاز انسانهای این مناطق به مصرف شیرینی بیشتر از مناطق دیگر است و به این دلیل داشتن عادت شیرینی خوردن را در خودم و اطرافیانم طبیعی می دانستم.

ارتباط عادت ها با چاقی

ارتباط عادت ها با چاقی

در ذهن بسیاری از افراد چاق مصرف روغن یا خوردن غذاهای چرب را مقصر چاقی خود می دانند اما جالب است بدانید قند و مواد شیرین سهم بسزایی در تشدید چاقی دارند نه از این بابت که شیرینی ها قدرت چاق کنندگی دارند بلکه از این نظر که عادت شیرینی خوردن به راحتی در ذهن ما نهادینه می شود اما عادت خوردن روغن هرگز به صورت یک عادت تکرار شونده در ذهن ما شکل نمی گیرد.

شیرینی، چربی، ترشی یا شوری هیچکدام قدرتی در چاق کردن ما ندارند اما این ما هستیم که با ایجاد نگرش و تعریف درباره مواد غذایی باعث ایجاد تاثیر چاقی با مصرف مواد غذایی بر جسم خود می شویم.

خوردن مواد غذایی توسط افراد چاق و لاغر به شکل عادت های تکرار شونده انجام می شود. عادت شیرینی خوردن، عادت ترشی خوردن یا هر عادت دیگری در بین افراد چاق یا لاغر مشترک است و نمی توان گفت افراد لاغر فقط عادت شیرینی خوردن دارند یا افراد لاغر فقط عادت ترشی خوردن دارند بلکه هر انسانی بنا به سلیقه و علاقه خود عادت هایی دارد که در طول زندگی خود همواره در حال تکرار آنهاست.

نکته اصلی درباره نگرش افراد چاق درباره عادت شیرینی خوردن این است که افراد چاق عادت شیرینی خوردن خود را در ذهن شان به چاقی ارتباط می دهند. درحالی که افراد متناسب اگر عادت شیرینی خوردن داشته باشند هرگز آن عادت را دلیل یا عامل چاق شدن نمی دانند.

البته که همه افراد چاق به واسطه داشتن یک عادت خاص چاق نشده اند بلکه تکرار مجموعه ای از عادت برای مدت طولانی باعث ایجاد تغییر در شرایط جسمی آنها شده است.

نکته جالب توجه درباره افراد چاق این است که آنها با قدرت ذهنشان که همان تحلیل و ارتباط دادن عادت ها با چاق شدن است باعث چاقی خودشان می شوند و سپس با همان قدرت ذهن مانع لاغر شدن شان می شوند.

تصور کنید یک فرد چاق عقیده داشته باشد به دلیل داشتن عادت شیرینی خوردن چاق شده است. اگر این فرد به طریق مختلف برای لاغر شدن تلاش کند هرگز لاغر نخواهد شد چون در ذهن او قدرت چاق کنندگی عادت شیرینی خوردن بسیار بیشتر از قدرت لاغر کنندگی رژیم گرفتن یا ورزش کردن است بنابراین هرگز لاغر نمی شود.

عادت ها به تنهایی قادر به تغییر وضعیت جسمی یا شرایط زندگی در جنبه های مختلف نیستند بلکه زمانی که نگرش به عادت ها اضافه شود باعث شکل گیری انتظار می شود و این انتظار بسیار قدرتمند است و باعث خلق شرایط خواهد شد.

با آگاهی از اهمیت ترکیب عادت و نگرش برای خلق شرایط زندگی اکنون بار دیگر به تفاوت افراد چاق و لاغر توجه کنید.

بسیاری از افراد چاق و لاغر عادت شیرینی خوردن را دارند اما فقط افراد چاق هستند که نگرش چاق کننده بودن عادت شیرینی خوردن را دارند و این تنها دلیل تفاوت بین شرایط جسمی افراد لاغر و چاق است.

این موضوع نه تنها درمورد عادت شیرینی خوردن بلکه درباره همه عادت های افراد چاق صدق می کند.

بسیاری از افراد لاغر فعالیت بدنی معمولی و یا حد پایین دارند اما به دلیل اینکه نگرشی درباره ارتباط بین تحرک و چاقی در ذهن آنها وجود ندارد دچار اضافه وزن نمی شوند درحالی که بسیاری از افراد چاق به دلیل اینکه در ذهنشان کم تحرکی را عامل چاقی می دانند در شرایط جسمی چاق زندگی می کنند.

اکنون اهمیت ترکیب نگرش با عادت ها را درک می کنید و می دانید که داشتن نگرش درباره عادت های خود چه اهمیت و نتیجه ای را رقم می زند بنابراین باید سعی کنید با اصلاح نگرش های خود درباره عادت هایی که دارید درجهت بهبود شرایط ذهنی و جسمی خود اقدام کنید.

عادت های افراد چاق و لاغر

تفاوت عادت افراد چاق و لاغر

از زمانی که در مسیر لاغری با ذهن قرار گرفتم توجه زیادی به رفتارها و عادت های افراد متناسب داشته ام و به وضوح می دیدم که عادت شیرینی خوردن در آنها به مراتب کمتر از افراد چاق است.

سالها با فردی بسیار متناسب دوست بودم و همیشه می دیدم که او چای خود را یا تلخ می خورد یا یک حبه قند بر می داشت و بیشتر اوقات باقی مانده آن را در ته لیوان چای می انداخت و همیشه او را مسخره می کردم که این چه طریق چای خوردن است، اصلا این چای که تو میخوری چه مزه ای دارد؟

چون من عادت داشتم همیشه باید چای خودم را با شکر شیرین می کردم و آن را با کلوچه، بیسکویت، شکلات یا هرچیزی که قابل خوردن با چای باشد می خوردم و تصور می کردم که دوست من رفتار عادی ندارد.

هیچوقت به این فکر نمی کردم که چرا من این رفتار متفاوت را دارم که این از ویژگی های ذهن چاق است که خودش را صحیح میداند و رفتارهای متناسب کننده و عادت های افراد لاغر را غلط می داند.

نکته جالب توجه درباره ذهن و عادت ها این است که وقتی بپذیرید که عادت شیرینی خوردن یا هر عادت دیگری را دارید به شکل ناخودآگاه علاقه به تکرار این عادت خواهید داشت. به همین دلیل است که افراد لاغر زیادی هستند که علاقه به خوردن شیرینی دارند اما چون این نگرش را در ذهن خود ایجاد نکرده اند که مبتلا به عادت شیرینی خوردن هستند بنابراین از طرف ذهن و مرور افکار ترغیب یا تمایل شدید به خوردن شیرینی ندارند.

افراد چاق به دلیل اینکه پذیرفته اند عادت شیرینی خوردن دارند و هزاران بار درباره داشتن این عادت برای دیگران توضیح داده اند سبب می شوند مجموعه ای از افکار تکرار شونده در ذهنشان ایجاد شود که همواره آنها را ترغیب به خوردن شیرینی می کند.

این تفاوت نگرش درباره عادت شیرینی خوردن در افراد چاق و لاغر سبب شده است که در حالی که شیرینی،‌ شکلات، بیسکوئيت و هر ماده غذایی شیرین به یک شکل در دسترس افراد قرار دارد اما افراد متناسب رفتار کاملا متفاوتی با افراد چاق در برخورد با مواد غذایی شیرین از خود نشان می دهند.

در واقع واکنش افراد متناسب به دلیل عدم پذیرفتن داشتن عادت شیرینی خوردن در مواجه شدن با شیرینی ها با افراد چاق کاملا متفاوت است به همین دلیل آنها نه تنها در خوردن شیرینی ها زیاده روی نمی کنند بلکه هرگز خوردن شیرینی را نیاز یا دلیلی برای چاق شدن نمی دانند.

تغییر عادت شیرینی خوردن

اصلاح تغییر عادت‌ ها

با گذشت زمان که به اصول لاغری با ذهن بیشتر مسلط شدم مهارت تغییر عادت ها را یاد گرفتم و اولین گزینه من برای تغییر دادن، عادت شیرینی خوردن، کلوچه و کیک و هر چیزی با چای بود، عادتی که سابقه حداقل 30 ساله در من داشت.

بعد از آن عادت خوردن چای با شکر را اصلاح کردم، و سپس عادت خوردن شکلات و کشمش و خرما را اصلاح کردم و امروز یا اصلا چای نمی خورم یا به طریقی کاملا متفاوت از سالهای قبل خود چای مصرف می کنم.

البته ناگفته نماند که مواقعی پیش می آید که فرمولی چاق کننده و قدیمی رونمایی م یشود و من واکنش متفاوت و اشتباهی از خود نشان می دهم که با شناسایی آن سعی در اصلاح و بهبود آن می کنم.

برای مثال همین چند شب گذشته بود که برای دیدار مادرم به خانه ایشان رفتم.

وقتی مادرم درب را به روی ما باز کرد من از دور چشمم به بسته بامیه ها (بامیه مخصوص دزفول) افتاد و به جرات می توانم بگویم که موقع سلام کردم با مادرم به جای نگاه کردن به صورت مادرم به جعبه بامیه ها خیره شده بودم و همان شب در حالی که اصلا قصد چای خوردن نداشتم دو لیوان چای به عشق خوردن بامیه با آن خوردم که رفتاری اشتباه و دور از انتظار از خودم بود اما این رفتار من به دلیل تحریک از طرق کانال بینایی بود که توضیح مفصل آن در دوره ورود به سرزمین لاغرها داده شده است.

این مثال را ذکر کردم که یادآوری کنم، یادگیری و به کار گیری اصول لاغری با ذهن باید استمرار داشته باشد، چون خاطرات و فرمول های چاق کننده به مرور خودنمایی میکنند و باید آنها را کشف و اصلاح کنیم.

تغییر عادت ها فرایندی است که نیاز به استمرار دارد، همانگونه که یک عادت سالها تکرار میشود و فرمول آن در ذهن ما تثبیت شده است برای اصلاح و تغییر آن باید استمرار داشته باشیم.

در آموزش های لاغری با ذهن با انجام تمرینات ساده و تاثیرگذار فرمولهای ذهن خود را که سبب ایجاد عادت های چاق کننده در ما شده اند را شناسایی و آنها را با فرمولها و عادت های متناسب کننده جایگزین می کنیم.ایمان دارم استفاده از آموزش های لاغری با ذهن به شما کمک میکند رویای متناسب شدن خود را خلق کنید.

لاغری با ذهن و تغییر عادت

” منم تا قبل از بارداری دومم اصلا اهل شیرینی نبودم و نمیخوردم یا اگه میخوردم خیلی کم میخوردم.

ولی به محض بارداری همه گفتن باید شیرینی بخوری که بچه ات پسر بشه و میگفتن هر کس در بارداری جنیست بچه اش پسر هست ویار و میل به شیرینی داره.

و چون من هم فهمیدم بچه ام پسر هست زیاد بستنی و شیرینی میخوردم و زمانی هم که شیر میدادم بهم میگفتن شیرینی و آبمیوه و شیرینی کنجد دار و .. خیلی برای شیر خوبن و من هر روز کلی مصرف شیرینی با آبمیوه و چایی و مایعات داشتم و وزنم هم که حسابی بالا بود و هر بار هم که میخوردم ترس از چاقی داشتم.

ولی حالا خدا رو شکر با دورهای لاغری با ذهن مثل زمان متناسب بودنم شدم و اصلا حرص و ولع شیرینی ندارم و خیلی سریع دلم رو میزنه و یا دهنم از شیرینی تلخ میشه و ادامه نمیدهم.

هر وقت هم میل داشتم به خوردن شیرینی بدون ترس به اندازه نیازم میخورم و لی دیگه وعده عدایی رو درست نمیتونم بخورم و انگار خیلی سیرم و درکل هوسم رو میخوابونم با هر اندازه که نیاز داشته باشم و لدت میبرم.

من دختر خودم بسیار متناسب هست و همیشه رفتار عذاییش رو نگاه میکنم بارها شده نصفه شب بیسکوویت یا کیک یا بستنی خورده ولی نه همیشه و نه تمام کیک یا بیسکوویت رو در واقع هر چقدر نیازه داره بدون ترس و خیلی راحت میخوره و لذت میبره و فوق العاده اندام زیبایی داره.

همیشه به خودم میگم و میخوام با این جرات دخترم و این نگاه که خیلی راحت به عدا و شیرینی ها داره منم به مواد غذایی نگاه کنم و منم مصرف کنم چون هنوز ته تهای ذهنم کمی از فرمول های قبلا هست که شیرینی چاق میکنه غذای آخر شب چاق میکنه.

ولی درکل خودم علاقه به خوررن شام دیر وقت یا هر مواد عذایی در نصف شب ندارم.

ولی بارها دیدم دخترم نصف شب غذا میخوره آخر شب هله هوله میخوره و بلعکس گرسنه اش نباشه حتی یه روزم ممکنه با چند قاشق برنج روزش رو بگدرونه و دیگه نخوره در کل خیلی جالبن متناسبها واقعا هر وقت هر چی نیاز داشتن بدون ترس و نگرانی میخورن.

منم الان رفتارهام خیلی تغییر کرده و نزدیک به چیزی شده که باید بشه ولی بازم میخوام نزدیکتر بشه.

و یا اینکه کلی متناسب دیگه سراع دارم که عاشق شیرینی هستن ولی یکیشون که خودش همیشه میگه فقط و فقط کیک خامه ای دوست دارم و دیگه هیچ مدلی شیرینی دوست ندارم نه کیک معمولی نه بیسکوویت و نه کاکایو.

و یا یه متناسب دیگه که همیشه میگه من هلاک شیرینی هستم ولی دیدمش بارها و گفته خودش اولا باید اون کیک یا دسر کم شیرین باشه که بتونم بخورم و بعد وقتی اولین و دومین قاشق دسر رو خورد میگه بسه و نمیتونم و یا میگه چرا مزه اش اینجور و اینقدر ایراد میگیره تا شیرینی مورد علاقه اش رو پیدا کنه و یه ذره از اون بخوره و میگه چقدر خوردم.

ولی اگه من بودم ایراد نمیگرفتم قبلا چون من شیرینی دوست دارم و اگه جلوم بودن هر چی دلم میخواست میخوردم تا به حالت بدی برسم ولی اون متناسب با وسواس خاصی مواد عذایی رو انتخاب میکنه که نزدیک به علاقه اش باشه و تازه همونم نمیتونه زیاد بخوره نهایتا یه تیکه کوچیک و همیشه قبلا که چاق بودم بهش می گفتم تو که دوست داری د بخور ببین من چیزی نزاشتم ولی اون میگفت نمیتونم بخورم.

کلا چه دختر خودم چه بقیه متناسبها تا چیزی به دلشون نباشه و واقعا گرسنشون نباشه دوست ندارن بخورن ولی ما چاقها به محص گرسنگی شروع به خوردن میکنیم بدون توجه به کیفیت یا بو یا تازگی یا گرمی عدا یا … میخوریم تا سیر بشیم”

نوشته فروغ عزیز در بخش نظرات

✍️ تمرین آموزشی 📖

برای انجام عالی این جلسه ابتدا محتوای نوشتاری را مطالعه کنید، سپس ویدیوی آموزشی را تماشاش کنید و بعد از آن به سوالات مطرح شده در بخش نظرات با شرح انشایی پاسخ دهید.

  • نگرش شما درباره خوردن شیرینی چیست آیا عادت شیرینی خوردن دارید؟ شرح دهید.
  • به نظر شما چه ارتباطی بین نگرش و عادت ها وجود دارد؟ با ذکر مثال شرح دهید.
  • چرا افراد متناسب از خوردن شیرینی ترس ندارند یا آن را عامل چاقی نمی دانند؟
  • چقدر دوست داشته اید عادت شیرینی خوردن را ترک کنید و چه عقیده ای درباره ترک این عادت داشته اید؟
  • آیا درباره عادت شیرینی خوردن با دیگران صحبت کرده اید؟ چقدر خودتان را مغلوب این عادت می دانید؟
  • به نظر ما آیا افراد چاق هیچ عادت غذایی ندارند که چاق نشده اند؟ در این باره شرح دهید.
  • ویدیوی آموزشی را با دقت تماشا کنید و نکاتی که به نظر شما مهم و کلیدی است را بنویسید.
  • از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.09 از 56 رای

https://tanasobefekri.net/?p=15224
برچسب ها:
91 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار مهلا
      1403/01/17 10:48
      مدت عضویت: 257 روز
      امتیاز کاربر: 6650 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 556 کلمه

      با سلام 

      بنظرم کسی نیست که شیرینی بدش بیاد ،ممکنه طرف میلی به خوردنش نداشته باشه اما نفرت از طعم‌ها رو هیچ وقت کسی ندارن بنظرمن.

      خود من شیرینی جات رو میخورم اما عاشقشون نیستم .قبلا که اینستا داشتم با دخترم پیجهای شیرینی و غذا رو نگاه میکردیم و به هوس می افتادیم و تا شب نشده با یه جعبه شیرینی خامه ای خودمون رو مهمون می کردیم ،البته این اتفاق زیاد نمیافتاد،میخوام بگم که شیرینی معمولا به هوسه و از طریق احساس بینایی و لامسه تحریک میشم به خوردنش و نسبت بهش ولع ندارم.

      خیلی سال پیش که تازه عقد کرده بودیم معده ام بخاطر استرس و درس و دانشگاه مریض شده بود و زیاد هم ترش میکردم.

      یادمه چایی خوردن خیلی باعث ترش کردنم میشد و هر وقت چایی می‌خوردم تا یه چهار روز باباش اذیت میشدم،به همین خاطر کلا خوردن چایی رو گذاشتم کنار و غذاها رو هم با ملاحظه می‌خوردم .

      حدود چند سال من چایی نخوردم مگه یه چایی نصفه تو بعضی مهمونیای رودربایستی دار.  و خیلی هم متناسب و لاغر شده بودم ،اما هیچ وقت اینا رو به هم ربط نمی‌دادم.

      تا زمان یک‌سالگی بچه دومم که بخاطر شرایطی که داشتم و مفصل هم هست دوباره چایی خوردن رو شروع کردم.

      گذشت و گذشت تا اوایل چاقیم همش این سوال  تو ذهنم بود که چرا منی که متناسب بودم یهو چاق شدم مگه اون زنان خورد و خوراکش چی بود . که یادم اومد از چایی نخوردنم.

      با خودم گفدم حتما چاقیم از قنده تصمیم گرفتم دوباره قند خوردن و چایی خوردن رو بذارم کنار،یادم نمیاد چند ماه طول کشید و تونستم یک و نیم کیلو کم کنم و مطمئنم شدم که مصرف قند توی چاقی تاثیر داره ،اما متاسفانه بیشتر از اون زمان  نتونستم چایی نخورم چون ذهنم چاق شده بود و عادت به شیرینی خوردن هم پیدا کرده بودم.

      چند روزیه در مورد مصرف قند و ربطش با تناسب زیاد شنیدم و تصمیم دیروز تصمیم گرفتم توی چالش تغییر عادت این عادتم رو بذارم کنار ،که امروز با این فایل مواجه شدم. همزمانی اش برام خیلی جالب شد،و حتما این چالش رو شروع میکنم.

      به نظر شما چه ارتباطی بین نگرش و عادت ها وجود دارد؟ با ذکر مثال شرح دهید.

      نمی‌دونم عقایدم در این مورد درسته یا نه .

      عادتها جزو زندگی روزمره مون میشن بدون اینکه بهشون فکر بکنیم اونها رو انجام میدیم،و تا وقتی  زورمون ازشون بیشتر باشه میشه گفت هنوز تبدیل به عادت نشدن اما زمانی که دیگه زورمون بهشون نمی‌رسه و جزئی از زندگیمون شدن میشن عادت.حالا حتی اگه دوستشون نداشته باشیم هم نمی‌تونیم ترکشون کنیم.

      مثل سیگار کشیدن ،خوردن هله هوله .

      نگرش ها باعث تغییر عادتها میشن ،وقتی نگرش ما نسبت به زندگی، مواد غذایی ،پول ،عوض بشه ،انقدر تغییر بکنه که زندگی ما رو هم تغییر بده عادت ها بخودی خود عوض میشن و عادتهای جدید طبق نگرشمون جای اونها رو میگیره.

      به نظر ما آیا افراد لاغر هیچ عادت غذایی ندارند که چاق نشده اند؟ در این باره شرح دهید.

      چرا افراد لاغر هم عادت های دارند ،اما فقط زمانی تسلیم عادتشون میشن که گرسنه باشن و میل به خوردن داشته باشن،و چون فرمول چاقی در ذهنشون ندارند انجام عادت در اون شرایط باعث چاقیشون نمیشه .

      مثه منی که بعد از ناهار خوردن عادت دارم تا چند ساعت نه چایی و نه میوه ،هیچی نمی‌خورم ،بنظر خودم عادت خوبی هست اما چون فرمول‌های چاقی در ذهنم دارم این عادت به تنهایی باعث لاغری شدنم نشده.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار تینا.عالی
      1402/11/25 15:17
      مدت عضویت: 151 روز
      امتیاز کاربر: 12043 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,171 کلمه

      بنام خداوند مهربانم و همیشه حاضر و حامی و عاشق پیشرفت ما،

      درود و رحمت و برکت و ثروت و نعمت و سعادت و لذت و عزت و مغفرت و عمر با عزت و طولانی و سلامتی و هدایت صداقت و معرفت اگاهی نور خدا و  اسایش و آرامش نیکی و خیرو و هر آنچه لازم هست برای کمال از سوی خداوند جاری به هر لحظه زندگی شما استاد عالیقدر ‌و‌گرامی،واقعا استاد ممنونم هر فایل زیبایی خودشو داره الله اکبر خدایا شکرت ،

      *برای ایجاد یک عادت و باور درست :

      با پیدا کردن مهارت خوبی که خودمون الان در آن توانا هستیم و داریم انجامش میدیم را میایم پیدا میکنیم و نسبتش میدیم به عادت جدیدی که میخواهیم ایجادش کنیم و توانایی خودمون را به خودمون یادآوری و تقویت میکنیم،

      مثلا: برنداشتن  پول کسی که جایی میبینیم این یک نوع کنترل که ما خودمون بهش عقیده داریم و دست به اون پول نمی‌زنیم این یک عادت خوبو درستی که داریم حالا میایم نمونه کاری که فکر میکنیم نمیتونیم انجام بدیم رو و  سخت هست رو مثل مصرف شیرینیهای متنوع به مقدار زیادو به ذهنمون میگیم ما میتونیم چطور کارهای قبلی رو میتوانیم اینم میتونیم و آگاهی صحیح و حس توانستن میدیم و عمل میکنیم بهش با تکرار تا تجربه اش تایید بشه و بشه تبدیل به باور ما تا آخر عمرمون،

      قدرت باید دست خودمون باش نه شیرینیهای متنوع که طعمشان هم یکیست اونا دستور به ما نمیدهند باید ما به شیرینی ها دستور دهیم قدرت انتخاب دست ذهن و درون ماست،و

      ایا خودت مهمتر از شیرینها هستی یا تنوع و مقدار زیاد انها؟ شما باید دستور دهید به شیرینی ها یا شیرینی ها به شما ؟کنترل دست قدرت ذهن شما باید باش یا شیرینیها؟

      روابط یک فرد با یک ماده غذایی تفاوتی با قدرتش در رابطه با دیگران ندارد،

      رفتار خود را تحلیل کنید سریع نگید نمیتونم شیرینی نخورم ؟قرار نیست نخوری ،قرار هست فقط درست بخوری,

      *طبیعی هست هر جا ضربه میخورید دیگه تکرارش نکنید ،پس چرا در مقابل چاقی که ضربه بهتون زده تکرارش میکنید؟*

      عقلانی نیست بی رحمانه هست بخواهی به خودت ضربه بزنی،همه ما یک روزی  لاغر بودیم حتما متناسب بودیم و در مورد لاغری فقط اینطوریه ،

      چون اینطوری نبوده اگر خلبانی امروز یاد گرفتی معنیش این بوده قبلا خلبانی بلد بودی نه اینطوری نبوده،اما در مورد لاغری همه ما اول متناسب بودیم و گذر کردیم از اون مرحله و لایه ای چربی گرفتیم.

      پس اول تغییر افکار بعد رفتار بعد تغییر جسم‌را خواهیم داشت،

      اول باید آموزش ذهنی ببینی و اماده باش بعد جسم خودش هماهنگ میشه با اموزش ذهنی ،

      افراد لاغر شیرینی را مقدارشو کم میخورن و کمتر متنوع می‌خورن و به یک دسته محدود علاقه دارن و بهش اعتیاد ندارن.

      رفتار افراد چاق را با افراد لاغر شباهت و تفاوت هاشو پیدا کنید تا نتیجه اتان تغییر کند،

      مثلا هر دو گروه لاغر و چاق عاشق شیرینی هستن اما میزان و مقدار خوردن شیرینی توسط افراد لاغر کم هست،

      فرمول‌های ذهنی خود را شناسایی کنید چون واکنش جسمی در ما ایجاد میکند 

      نکات طلایی :

      آموزش ذهنی :یعنی همواره توجه به نکات لاغریو وسعی به عمل کردن به آنها گام ب گام با ایجاد ذهنی متفاوت و فرمول‌های لاغری در ذهن و فقط و فقط با تکرار با ملایمت و عمل به آنها تا عادتمان شود و 

      آرام آرام با تکرار آگاهی گرفتن‌و عمل کردن و تجربه بدست آوردن و نهایتا تایید نتیجه تجربه ما که میشه باور مون  و‌حالا اگر در راه لاغری اگاهی بدست بیاوریم و عمل کنیم و تجربه بدست بیاوریم و تاییدش کنیم تجربمونو میشود نگرش و انتظار ما لاغری میشود،

      لاغری با ذهن فوق‌العاده آسان و فقط باید پایدار ماند و استقامت داشت تا آخر عمرمان و حتما راه آسانتر و آسانتر میشود،

      حالا بدون فکر در مورد مواد غذایی بدون ترس بدون ربط دادن آنها به چاقی و بدون تنوع و دنبال هوس های زود گذر و بدون دادن کنترل و قدرتمون دست عوامل بیرونی و شیرینی ها که همشون یک‌ مزه دارن فقط رنگهاشون فرق می‌کنه شمت لاغر و متناسب میشوید 

      زمان استارت و  تا زمان نتیجه گرفتن ،اینکار به هیچکس نگویید چکار دارید میکنید،

      آموزش ذهن فقط با تکرار و ملایمت و عمل کردن به آموزشهاست،

      آگاهی گرفتن و ثبت و با عمل کردن به آن برای ما تجربه بوجود می اورد و این تجربه تاییدی بوجود می آورد نسبت به اون اگاهایمون و بعد باور بوجود میاد،

      «آگاهی +عملکرد =تجربه و تایید آگاهی=میشه باور»

      آموزش ذهنی با لذت آسانی و آرامش میباشد،

      *افراد متناسب تنوع و علاقه مندیهای محدودی دارند و حتما مقدار خوردنشون نسبت به افراد چاق کمتر هست و معتاد به چیزی نیستن و قند را ربط به چاقی نمی‌دهند،

      وقتی اگاهی را با تکرار عادت خودت کنی و تایید کنی تجربه عملیتون خودت را میشه نگرش انتظار و باورت و ادامه بدی تا آخر عمرت پیروزی،

      هم افراد لاغر هم افراد چاق شیرینی را دوست دارن اما تفاوتهایی وجود دارد بین این دو گروه:

      تقریبا افراد چاق احساس خوبی به شیرینی ندارن اما میخورن،

      افراد لاغر فقط لذت میبرن و ربطش به چاقی و ترس و نگرانی از چاق شدن و  خوردن شیرینی ندارن،و مقدارش و تنوعشون هم کم هست.

      ما افراد شجاع و با لیاقتی هستیم و خداوند انتخابمون مرده و هدایت فقط باید ادامه دهیم، 

       نکات طلایی متن نوشتاری فایل :

      عادت ها به تنهایی قادر به تغییر وضعیت جسمی یا شرایط زندگی در جنبه های مختلف نیستند بلکه زمانی که نگرش به عادت ها اضافه شود باعث شکل گیری انتظار می شود و این انتظار بسیار قدرتمند است و باعث خلق شرایط خواهد شد. 

      در واقع واکنش افراد متناسب به دلیل عدم پذیرفتن داشتن عادت شیرینی خوردن در مواجه شدن با شیرینی ها با افراد چاق کاملا متفاوت است به همین دلیل آنها نه تنها در خوردن شیرینی ها زیاده روی نمی کنند بلکه هرگز خوردن شیرینی را نیاز یا دلیلی برای چاق شدن نمی دانند.

      تغییر عادت ها فرایندی است که نیاز به استمرار دارد، همانگونه که یک عادت سالها تکرار میشود و فرمول آن در ذهن ما تثبیت شده است برای اصلاح و تغییر آن باید استمرار داشته باشیم.

      • نگرش شما درباره خوردن شیرینی چیست آیا عادت شیرینی خوردن دارید؟ شرح دهید.بله نگرشم ترس از دیابت و چاقی هست و عاشقش هستم
      • به نظر شما چه ارتباطی بین نگرش و عادت ها وجود دارد؟ با ذکر مثال شرح دهید.نگرشم منفی اما بدون اراده مصرف میکنم
      • چرا افراد متناسب از خوردن شیرینی ترس ندارند یا آن را عامل چاقی نمی دانند؟چون زیاد نمی‌خورن و مثبت فکر میکنند نگرانی و ترس ندارن.
      • چقدر دوست داشته اید عادت شیرینی خوردن را ترک کنید و چه عقیده ای درباره ترک این عادت داشته اید؟
      • خیلی دوست دارم حس گیر افتادن درون شیرینی دارم
      • آیا درباره عادت شیرینی خوردن با دیگران صحبت کرده اید؟ چقدر خودتان را مغلوب این عادت می دانید؟
      • بله میزان مغلوب بودنم فکرش رهام نمیکنه تا بخورمش.
      • به نظر ما آیا افراد چاق هیچ عادت غذایی ندارند که چاق نشده اند؟ در این باره شرح دهید.
      • سئوالو متوجه نمیشم تا جواب دهم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
      • شاید در مورد افراد لاغر میگویید 
      • افراد لاغر هم عادت دارن اما عادتهای درست دارن
      • ویدیوی آموزشی را با دقت تماشا کنید و نکاتی که به نظر شما مهم و کلیدی است را بنویسید.نوشتیم در متن بالا خداروشکر عالی بود نکات.
      • از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.مرور نکات
      •  
      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار متناسب شاد
      1402/07/23 14:10
      مدت عضویت: 1454 روز
      امتیاز کاربر: 6767 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 556 کلمه

      سلام بر استاد عزیز و دوستان همراه

      ما تو خونمون کلا زیاد شیرینی نمیخریم شاید درحد یک عید یا مراسمی و من هم تمایل آنچنانی به خوردنش ندارم اما نون کوهی خیلی از کودکی مادرم درست میکرد و خیلی خوشمزه بود و من در روز خیلی می خوردم ویکبار هم نشنیدم نون کوهی چاق میکنه . یا چای شیرین چاق میکنه یا فرنی و روغن چاق میکنه .

      چونکه پدرم خیلی چاق هست همش مادرم میگه اون زیاد میخوره هرغذایی باشه هرطعمی باشه .باعث چاقیش شداه.

      ومادرم روی غذا عیب نمیزاشت چون ما همه روی یه سفره ومثل هم غذا میخوردیم و بیشترمون هم متناسب بودیم .

      ومادرم بعد بازنشستگی پدرم میگفت میخوری ومیخوابی وعملا کاری نمیکنی طبیعیه هر روز چاقتر بشی . و قبل بازنشستگی پدرم میگفت من کارم سخته و زیاد غذا خوردنش رو به خستگی کار نسبت میداد والان نزدیک ۱۵ سال بازنشسته شد والبته من هم روتد چاقیم الان ۱۵ ساله سرعت گرفت وخودش رو نشون داد .

      وبعد بازنشستگی هم علت پرخوری اش رو وضعیت نابسامان کشور میدونه که چرا عده ای راحت پول میسازن وعده ای مثل من که اینهمه سختی کار کشیدم آخرش هیچی به هیچی و این اعصاب خوردی رو که باعث میشه سمت غذا بره علت چاقی میدونه و مادرم میگه نه تو بی خیالی خونسردی آرامش داری باعث چاقیته .

      منم دروازه ذهنم باز بود بابت این افکارها چه عصبی چه آرامش رو دلیل چاقی میدونستم . چه کم تحرکی چه پرتحرکی روباعث چاقی میدونستم.

      ویه همکاری داشتم که چاق بود ومیگفت ماچون غذای خوب نمیخوریم واز این غذای ساده میخوریم مرتب غذا میخوریم وچاقیم و مادر وپدرم میگفتن پولدارها غذای خوب میخورن رنگ و رو دارن وچاقند .

      آخر من فکر میکنم گم شدم تو این افکار آخرغذای خوب چاق میکنه یا لاغر . مثل گوشت وکباب و… 

      همش علت چاقی  رو من عوامل بیرونی میدیدم وجون کنترلی نداشتم مرتب چاق تر میشدم .

      و در منطقه ما چون برنج کشت میشه و فراوانه . من هروقت میدیدم کشتی گیران مازندرانی مقامهای جهانی میاوردن میگفتم طبیعیه چون این منطقه برنج و گوشت فراوانه و اونها میخورن و یوی هستند و مدال میارن .

      وهیچ وقت ندیدم از شهرستانهای دیگه مثلا زاهدان یا همین خوزستان و… کسی تو ورزسهای سنگین مدال بیاره و همش هم به حرفم باور داشتم و طبیعی میدونستم .

      خوب یکی نبود بگه از سراسر جهان میان برای وزنه برداری یا کشتی و این یه نوع مهارت وتجربه هست و همه در یک وزن کشتی میگیرن  . و  ربطی به خوردن نداره .

      و کلی باورهای اشتباه دیگه .

      من خودم جزو افرادی بودم که یک استکان چای رو با ۵ تا۶ تا حبه قند میخوردم اما الان یه حبه قند رو گاها یک چهارم میکنم وباهاش چای میخورم و مابقیش اضافه میاد ومیاندازمش .

      نه اینکه نخام و اجبار باشه  نه  بعد کارکردن روی باورهام رفتار غذاییم کلا تغییر کرد .

      در مورد خوردن شیرینی بعضی دوستان میگن که چاق میکنه . من خواهرزاده هام شیرینی خامه ای دوست دارند و تو خونشون مرتب هست اما متناسب هستند . و اون خواهرزاده کوچیکم که شیرینی رو چندتا چندتا میخوره کاملا متناسبه ولاغره .

      اصلا این بچه ها چقدر شکلات و شیرینی میخورن مگر چاق شدن . نه . چون اصلا تو ذهنشون نگرشی به شیرینی وچاق شدن ندارند .و بی محابا تا شیرینی میبینن میخورن .

      واین داره به من ثابت میکنه یه کد اشتباه تا چه حد به جسمم لطمه میرنه وچقدر بایستی متحمل دردسرهای چاقی بشوم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار حیرت انگیز
      1402/07/17 20:33
      مدت عضویت: 345 روز
      امتیاز کاربر: 706 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,402 کلمه

      به نام خداوند بینایم 

      سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان همگام 

      حل تمرینات عادت شیرینی خوردن 

      • نگرش شما درباره خوردن شیرینی چیست آیا عادت شیرینی خوردن دارید؟ شرح دهید.
      • بله من هم عادت به خوردن شیرینی داشتم و اصلا احساس می‌کردم من باید شیرینیجات مصرف کنم وگرنه دچار افت قند و فشار خون میشم و هر وقت به سندرم ماهانم نزدیک میشدم به شدت تمایل به مصرف شیرینی داشتم و در مقدار زیاد و تنوع بالا مصرف میکردم
      • به نظر شما چه ارتباطی بین نگرش و عادت ها وجود دارد؟ با ذکر مثال شرح دهید.
      • نگرش‌های ما از افکار ما و احساس ما نشات میگیرن و این افکار و اطلاعات ذهنی باعث میشن ما بر اساس اونها رفتارهایی و انجام بدیم و تکرار اون رفتارها عادت رو در ما شکل میدن و تکرار عادت‌ها تجربه های ما رو بوجود میارن و ترکیب تجربیات با آگاهی ها باورهای ما رو شکل میدن و زمانی که باورهای ما با محتویات ذهنیمون هماهنگ میشن میتونن براحتی چاقی رو برای ما ثابت کنند
      • چرا افراد متناسب از خوردن شیرینی ترس ندارند یا آن را عامل چاقی نمی دانند؟
      • افراد متناسب نه تنها از شیرینی بلکه از هیچ خوراکی ترس ندارند چون آنها به خوراکی ها قدرت نمی‌دهند،آنها خودشان را قدرتمند تر از خوراکی ها می‌دانند و از هر چیزی که دوست دارند به اندازه می‌خورند نه در مقدار مصرف زیاده روی می‌کنند نه مثل چاقها همه چیز خوار هستند اغلب افراد متناسب از نوع خاصی از شیرینی خوششان می آید تازه همان نوع خاص را هم با وسواس می‌خورند مثلا اینبار مزه اش مثل همیشه نیست نمی‌خورم یا وانیلش زیاد شده این دفعه دیگه دوسش ندارم و براحتی رابطه بین خود و شیرینی را تحلیل و قطع می‌کنند و قطعا انسان از هرکدام از نعمتهای پروردگار اگر به درستی و اندازه استفاده کند نه تنها چاق نمی‌شود و ترس چاقی ندارد بلکه سالم تر و شاداب‌تر هم میشود
      • چقدر دوست داشته اید عادت شیرینی خوردن را ترک کنید و چه عقیده ای درباره ترک این عادت داشته اید؟
      • واقعا جز آرزوهای من بود که بتونم مصرف شیرینی خوردنم و کمی محدود کنم و گمان میکردم قادر به ترک این معضل نباشم چون کافی بود چند ساعتی چیز شیرین نخورم به شدت دچار ضعف و افت فشار میشدم و همیشه فکر میکردم من یک مشکلی دارم که نمی‌توانم شیرینیجات نخورم و اصلا عادت بدی در من شکل گرفته بود که حتما بلید هر روز کلی ماده شیرین در تنوع و حجم زیاد استفاده کنم
      • ولی شکر خدای بی نظیرم از وقتی در مسیر تناسب فکری هستم نه تنها مصرف شیرینی جات من کم و محدود شده بلکه بعضی روزها اصلا مصرف نمیکنم و جالب اینجاست الحمدلله هیچ وقت هم حالم بد نشده و فشارم نیفتاده و ضعف هم نکرده ام و این نشانه قدرت ذهن در تغییر عادات است
      • آیا درباره عادت شیرینی خوردن با دیگران صحبت کرده اید؟ چقدر خودتان را مغلوب این عادت می دانید؟
      • بله من همیشه در صحبت‌هایم به این اعتراف میکردم که نمی‌توانم چیز شیرین نخورم و اغلب اوقات روی میز ما انواع آب‌نبات و پاستیل و بيسکوئيت و خرما وجود داشت و من بجز اینها کلی کیک و کلوچه و شیرینی قنادی و فرنی و ژله و دسرهای متنوع درست میکردم و میخوردم ،ولی خوردن داریم تا خوردن بی نهایت از هر کدام میخوردم وقتی از طعمش زده میشدم میرفتم سراغ مدل بعدی
      • وای الان که فکر میکنم خدایی من چقدر میخوردم
      • واقعا کجا جا میدادم اینها رو
      • به شدت خودم و مغلوب و شکست خورده میدونستم و عملا احساس می‌کردم خوراکی ها منو انتخاب میکنن نه من اونها رو و تازه بعد این همه خوردن میگفتم حوصله ام سر رفته یه چیزی بیارم بخورم
      • کلا روز و شب من فقط در خوردن خلاصه میشد
      • واقعا چقدر زشت
      • وقتهایی هم که رژیم میگرفتم کلی ناخنک میزدم یهو یادم میومد رژیم دارم
      • کلا من عبد و عبید خوردن بودم
      • به نظر ما آیا افراد چاق هیچ عادت غذایی ندارند که چاق نشده اند؟ در این باره شرح دهید.
      • این سوال مشکل دارد فکر کنم خوب من به هر دو جنبه ای که از آن برداشت کردم جواب می‌دهم
      • آیا افراد چاق عادات غذایی دارند که چاق شده اند ؟
      • بله همه افراد چاق دچار یک سری عادات غذایی تکرار شونده هستند و همین عادات و تکرار زیاد آنها باعث بروز چاقی می‌شود مثلا من خودم عادت داشتم هر شب قبل خواب چند لیوان شیر با کلی قند بخورم
      • که به لطف آموزش‌های سایت اول کمش کردم و بعد  ترکش کردم و الان گاهی اوقات یه استکان شیر اونم بدون قند میخورم
      • آیا افراد متناسب عادات غذایی ندارند که چاق نمیشوند؟
      • چرا افراد متناسب هم عادات غذایی بد دارند اما اینجا منظور ما از افراد متناسب افراد با رفتارهای غذایی درست است مثلا من زنداداشم کاملا متناسب است اما عادت دارد همیشه برنج را با نان لقمه می‌کند و می‌خورد ولی همچنان کمبود وزن دارد و لاغر است
      • چیزی که من متوجه شدم در دیدن افراد متناسب آنها هر عادتی هم دارند عادت پرخوری و اضافه خوری تا نهایت خفگی را ندارند نهایتا اگر عادت به خوردن چیزی هم داشته باشند به اندازه و به قاعده می‌خورند مثلا یکی دیگر از زنداداشهای من عادت دارد حتما عصرانه نان و پنیر و مخلفات بخورد و هر روز این کار را تکرار می‌کند ولی من دقت کرده ام کاملا در حد رفع نیاز می‌خورد و پرخوری نمی‌کند
      • ویدیوی آموزشی را با دقت تماشا کنید و نکاتی که به نظر شما مهم و کلیدی است را بنویسید.
      • نکات کلیدی فایل ارزشمند امروز 

      رابطه با شیرینی مختص چاقها نیست برای هر دو قشر هست 

      مقدار مصرف شیرینی افراد چاق زیاد مصرف می‌کنند از هر چیزی که طعم شیرین بدهد فرق ندارد چه چیزی طعم شیرینی ملاک است پس علاقه چاقها به طعم شیرین است نه تنوع شیرینی 

      و فرد چاق مصرفش بیش از حد است و نمی‌تواند خودش را کنترل کند و این اعتیاد به مصرف شیرینی است افراد لاغر که علاقه به شیرینی دارند نوع خاصی از خوراکی طعم شیرین را دوست دارند و به اندازه هم می‌خورند به یک دسته محدود علاقه دارند

       رابطه علاقه با مصرف را اینجا متوجه می‌شویم 

      افراد چاق اصلا احساس خوبی به مصرف شیرینی ندارند و ترس چاق شدن دارند ولی علاقه به خوردن آن دارند ولی افراد متناسب فقط به فکر لذت بردن از شیرینی است 

      می‌شود مثل متناسبها شیرینی دوست داشت و مصرف کرد و چاق هم نشد

       همه ما پول و جواهرات رو دوست داریم اما آیا پول و جواهرات دیگران را برمی داریم ؟و مصرف می‌کنیم؟ 

      پس چرا شیرینی و خوراکی های دیگران را میخوریم؟

      چرا اضافه میخوریم؟

      چرا می‌گوییم من نمی‌توانم خودم را کنترل کنم ؟

      چطور نسبت به پول و جواهرات میتوانی خودت را توجیه و کنترل کنی ؟

      چون برای خودت تکرار کردی نمی‌توانی و وسوسه میشوی و انجام می‌دهی 

      نجواهای ذهنی تبدیل به واکنش جسم و تجربه و تثبیت می‌شود

      اینکه ما قدرت را از خودمان می‌گیریم و به شیرینی می‌دهیم خیلی بد است قدرت باید دست من باشد من قدرت انتخاب داشته باشم که چقدر و چه چیزی بخورم

       قدرت انتخاب و تصمیم دست من است چون خودم مهم هستم نه آن شیرینی 

      باید به اهمیت خودم پی ببرم 

      احساس قدرت و توانایی در من ایجاد شود تا فرمول‌های ذهنی من تغییر کند

       باید جسم با ذهن هماهنگ شود  تا رفتار من متفاوت شود و جسم من تغییر کند

      چطور در روابط بیرونی انتظار داریم دیگران برای ما ارزش قائل باشند اما در روابط درونی خوراکی ها برای ما تصمیم می‌گیرند

       چطور اگر چیزی زجر آور باشد تکرارش نمی‌کنیم!!؟؟ 

      اما سالهاست داریم از مصرف اشتباه مواد غذایی ضربه میخوریم و پذیرفتیم تحت سلطه چاقی هستیم و چاقی هر کاری می‌تواند با ما می کند 

      چرا خودمان را فراموش می‌کنیم

       چرا می‌گذاریم کار به چاق شدن و رنج و فشار جسمی  برسد تا حدی که نتوانیم راحت راه برویم

       چطور درباره شخصی ترین رابطه خودمان بی تفاوتیم با اینکه احساسمان بد میشود و میدانیم علت چاقیمان چیست ولی نمیتوانیم تغییرش بدهیم و تکرارش می‌کنیم  اما حاضر نیستیم  رفتار غلطمان را تغییر بدهیم

       آیا در همه زندگی اینقدر با بی‌رحمی اشتباه میکنیم ؟

      پس چرا نسبت به خودمان بی رحم و بی توجهی

       لاغر  شدن مهمترین موضوع زندگی من است 

      باید به خودم رسیدگی کنم و تصمیم بگیرم شرایط را  تغییر بدهم 

      چیزی در جهان وجود ندارد که قابل دستیابی نباشد

       اگر من ندارمش ضعف من است که دنبال کسب آن نرفته ام 

       لاغری که دیگر جزئی از گذشته ماست مال ماست ما مرحله به مرحله چاق شدیم ما یک روز متناسب بودیم

       پس میخواهم  چیزی را بدست بیاورم که تجربه اش را از قبل دارم و راحت‌تر از چیزی که تجربه ای درباره اش ندارم به دست می آید  

      من باید افکار و رفتارم را تغییر بدهم تا جسمم تغییر کند

       اینم نکات جذاب و کلیدی این فایل ارزشمند 

      استاد سپاسگزارم که بار دیگر با آگاهی دیگر ما را سیراب کردید شاد و سلامت و پیروز باشید 

      الهی به امید تو 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار حیرت انگیز
      1402/07/17 19:30
      مدت عضویت: 345 روز
      امتیاز کاربر: 706 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,144 کلمه

      به نام خداوند جذابم 

      سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان همگام 

      تغییر عادت شیرینی خوردن 

      من لازم میدونم اول کلمه عادت و برای خودم واکاوی کنم 

      اصلا عادت چیه ؟

      عادت همون روتین رفتاریه که ما بصورت مداوم انجامش میدیم و همین تکرار سبب میشه اتوماتیک وار به فعل ما تبدیل بشه 

      مثل عادت به خوابیدن تا ساعت مشخصی ،عادت سحرخیزی،عادت مسواک زدن ،عادت نان خوردن ،عادت شیرینی خوردن و……….

      این عادت‌ها مثل شمشیر دو لبه هستند که هم میتونن به ضرر ما باشند هم به سود ما و به مرور زمان هویت ما رو شخصیت ما رو شکل میدن و میسازن 

      البته شکل‌گیری عادت‌ها یه بخشیش دست ماست و یک بخشیش دست محیط اطراف ماست 

      خیلی عادت‌ها داریم و در طول روز انجامشون میدیم که هیچ فایده ای برای ما ندارند اما ما به انجام اونها و تکرارشون عادت کردیم چون احساس لذت از تکرارشون داریم مثل چرخ زدن تو اینستا و….

      حالا یه سری عادت‌ها جسمیه یه سری ذهنی 

      عادت‌های جسمی 

      مثلا به اندازه بخوابیم ،به اندازه بخوریم ،به اندازه استراحت کنیم 

      و اما عادت‌های ذهنی 

      منشا تمام مشکلات رفتاری ما در همین عادت‌های ذهنی است ،همین عادت‌های ذهنی هستن که ما را از مسیر صحیح زندگی خارج می‌کنند و مشکلاتی چون چاقی و فقر و …..را برای ما به ارمغان می آورند 

      عادت‌های ذهنی باورهای ما را می‌سازند در اصل ما عادات ذهنی را بصورت یک حقیقت پذیرفته ایم 

      اطلاعات و آگاهی هایی که در طول زندگیمون کسب کردیم در ذهن ما بصورت فرمول و کد قرار گرفته و حالا تبدیل به عادت ما شده وتکرار این فرمولها و کدهای ذهنی و تبدیل کردن اونها  به عمل و رفتار باعث میشه تجربه در ما شکل بگیره 

      و تکرار تجربه هایی که با آگاهی انجام دادیم برای ما تبدیل میشن به باور و باورهای ما رو شکل میدن و هماهنگی تجربه و باور تثبیت کننده موضوعات در زندگی ماست 

      مثلا اگر روزی هوا ابری باشه ما باور و ایمان داریم که با وجود ابری بودن هوا ولی بازم خورشید توی آسمونه 

      اگر الان چاقیم چون چاقی رو باور کردیم 

      چطور چاقی رو باور کردیم ؟

      ما سالها چاقی و تجربه کردیم ،بخاطرش تحقیر شدیم ،قضاوت شدیم و…….و این هماهنگ شدن این تجربه و باور چاقی ،چاقی رو در ما تثبیت میکنه و چاقی میشه جز جدا نشدنی زندگی ما حتی اگر کمتر بخوریم و بیشتر ورزش کنیم بازم سهم ما فقط چاقیه

      حالا بریم سراغ بحث مصرف شیرینی ها

      اول باید به چنتا سوال جواب بدم تا برام موضوع باز بشه 

      سوال اول 

      رابطه من با شیرینی چطوره ؟

      خوب من قبلا متناسب بودم و اصلا علاقه ای به شیرینی جات نداشتم و به ندرت پیش میومد من چیز شیرین بخورم چون بعد مصرفش دلم و میزد و تهوع میگرفتم این داستان مختص مصرف شیرینی جات نبود و کلا من تمایلات متفاوتی نسبت به دور و بری های خودم داشتم و همه بهم میگفتن تو خیلی بد غذا هستی 

      اصلا حاضر بودم گرسنه بمونم، ولی چیزی که دوست ندارم و نخورم و بسیار اندام زیبایی هم داشتم و قدرت و اعتماد به نفس بالایی هم داشتم مثلا من یادم نمیاد هرگز هیچ مدلی از انواع کوکو یا خوراک و خورده باشم یا حتی قورمه سبزی که همه عاشقشن ،من لب نمیزدم ؛

      اما زمانی که روند چاقی من شروع شد تمایلات من هم تغییر کردن دیگه من تقریبا همه چیز خوار شده بودم از بس جلوی خانواده شوهرم رودربایستی داشتم و از خجالت نمیگفتم دوست ندارم و همیشه مادر شوهرم میگفت عروس من خانمه سنگم جلوش بزارم ،میخوره، بدون غر زدن و تشکر میکنه 

      و همین تغییرات تمایلات من یواش یواش من و به سمت چاقی هدایت کرد 

      حالا من عاشق طعم شیرین بودم یعنی شیرینی میدیدم محال بود نخورم و همیشه توی کیفم خوراکی شیرین داشتم و میگفتم من قند و فشارم میفته و باید همش چیز شیرین بخورم و این و برای خودم در اثر تکرار تبدیل کرده بودم به باور به حدی که اگر چند ساعتی می‌گذشت و من چیز شیرین مصرف نمیکردم ضربان قلبم بالا می‌رفت سرم گیج میرفت و حالت غش بهم دست می‌داد 

      سوال دوم 

      احساس من از مصرف شیرینی چطور است ؟

      من از وقتی چاق شدم با اینکه عاشق شیرینی هستم اما بعد مصرفش دچار احساس بد میشدم و خودم و تحقیر میکردم که ببین مثلا رژیمی این همه نمیخوری بخاطر رژیم یهو فشارت میفته کلی چیز شیرین میخوری فشارت درست بشه 

      و کلا کلافه بودم ولی این کلافگی باعث عدم مصرف من نمیشد و من همچنان شیرینی جات مصرف میکردم و همیشه هم ترس از چاقتر شدن توسط شیرینیجات در من وجود داشت

      سوال سوم 

      مقدار مصرف شیرینی من چقدر است ؟

      باید بگم خیلی زیاد مخصوصا وقتی به سندرم ماهانم نزدیک میشدم اصلا انگار من میشدم آهنربا و شیرینی جات میشدن اجسام آهنی که من مدام اونها رو سمت خودم جذب میکردم و تا کلی شیرینی نمیخوردم ذهنم آروم نمیشد 

      سوال چهارم 

      علاقه من به طعم شیرینی است یا تنوع خوراکی های شیرین؟

      خوب من متاسفانه هم به طعم شیرین علاقه داشتم هم به تنوع آن 

      یعنی وقتی برای خرید شیرینی به قنادی میرفتم از انواع طعم‌ها میخریدم و همه را هم در مقدار زیاد مصرف میکردم 

      حتی در خرید آب‌نبات هم من طعم های مختلف میخریدم و باز هم به مقدار زیاد مصرف میکردم 

      به نظرم علاقه من به شیرینی جات فقط می‌توانست نوعی اعتیاد باشد که من در اثر تکرار به آن مبتلا شده بودم و هر بار هم میگفتم من نمی‌توانم جلوی خودم را بگیرم و بی رویه مصرف میکردم 

      سوال پنجم 

      آموزش‌های لاغری با ذهن چقدر در تمایلات من تغییر ایجاد کرده ؟

      به شکرانه خداوند هدایتگرم در مدت حضورم در مسیر تناسب فکری تمایلات من تغییرات زیادی داشته و حتی من توانستم سندرم ماهانه ام را به خوبی به کمک روش‌های ذهنی درمان کنم و تمایلم به مصرف انواع شیرینی جات بسیار تغییر کرده 

      انگار من قدرت را در دست دارم نه خوراکی ها نه شیرینی ها

      گویا تازه به خودشناسی رسیده ام و به اهمیت خودم و انتخاب‌هایم آگاه شده ام 

      الان من هستم که انتخاب می‌کنم کی و کجا چطور بخورم نه نوع غذا و تنوع و مقدارش 

      و اگر اینها نشانه ی درست بودن مسیر نیست پس چیست؟

      دیگر نجواهای ذهنی من ضعیف شده اند و من فرمول‌های غلط را یکی یکی به یاری خداوند  و استاد روشن بیانم شناسایی و رفع میکنم و چقدر احساس آرامش و قدرت و اعتماد به نفسم زیاد شده 

      من یاد گرفتم چیزی در جهان وجود نداره که قابل دستیابی نباشه اگر من چیزی و ندارم چون خودم نخواستم داشته باشم این ضعف من و نشون میده که دنبال کسب خواسته هام نرفتم نه نقص جهان هستی رو 

      اگر چاقم چون خودم تجربه اش و تکرار کردم و لاغری و یاد نگرفتم 

      خدایا ازت خواهان اینم که به من توان بالاتری بدی تا  بتونم مثل متناسبها فکر کنم مثل متناسبها رفتار کنم و لاغر و متناسب باشم 

      خدایا ازت میخوام تمایلات من و در جهت پیشرفت انسانیتم هر روز بهتر کنی 

      خدایا دوست ندارم مقام والای انسانی خودم و که تو بهم عطا کردی با تکرار رفتارهای غلط و قبول باورهای اشتباه خدشه دار کنم 

      خدایا پناهم باش و پناه تمام دوستان همگامم 

      خدایا قدرتی بده تا افکار و رفتارم و تغییر بدم و جسمم به سمت طبیعت خودش سلامتی و لاغری برگرده 

      الهی به امید تو 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 572 کلمه

      به نام خداوند مهربان سلام خدمت استاد گرامی و دوستان عزیز. لاغری با ذهن به این صورت هست که ما به طور مستمر آموزش میبینیم و هر آنچه را که یاد میگیریم در زندگی روز مره ی خود به کار میبریم به این ترتیب به تدریج طرز فکر ما نسبت به مواد غذایی و عوامل چاقی اصلاح میشود و جسم ما متناسب میشود هیچ سختی در این راه وجود ندارد . به صورت آهسته وپیوسته و با آرامش و لذت این مسیر طی میشود و نتیجه ای فوق العاده رخ میدهد. تکرار آموخته ها وعمل کردن به آنها راه رسیدن به لاغریست. وقتی آگاهی در ذهن ما ثبت میشود و ما به اون عمل میکنیم یعنی اون آگاهی رو به صورت عملی در زندگیمون داریم تجربه میکنیم و این تجربه ی عملی تبدیل به باور میشه وما به این طریق به چاقی رسیدیم ما با روانمون وجسممون همه جوره چاقی رو تجربه وباور کردیم و هر روز چاق و چاقتر شدیم . باید با احساس خوب و آرامش از ایمان به درستی راه در تمام مسیر به جلو حرکت کنیم .خوشبختانه من عادت به خوردن شیرینی ندارم و خیلی فکر میکنم به این که نگرشم راجع به شیرینی خوردن چیه؟ آیا شیرینی خوردن منو چاق میکنه؟ نمیدونم چی جواب بدم.من شیرینی رو دوست دارم و اگه تو خونه شیرینی یا شکلات از انواعی که دوست دارم باشه زیاد میخورم ولی اصراری به خریدن ندارم بعضی وقتها هوس میکنم شکلات اونم کاکائویی بخورم یا شکلات تلخ رو خیلی دوست دارم و قبلا اگه تو خونه بود بیشترشو میخوردم اما هیچ فکری راجع بهش نمیکردم ولی الان انگار همیشه سیرم ومیل به هیچ چیز ندارم اما چرا هنوز میل به خوردن چیپس و پفک در من هست چون قبلا هم خیلی این دو خوراکی رو دوست داشتم افکار چاق کننده ی من بیشتر مربوط به غذاها است و با آموختن مطالب سایت اصلا هوس نمیکنم و باید بگم که دیر به دیر گرسنه ام میشه و حتی وقتی گرسنه ام میشه دلم نمیخاد غذا بخورم اصلا ولع ندارم فکر میکنم اگه همین طور پیش برم دیگه نیاز به غذا نداشته باشم!!! هنوز خودم در جسمم تغییر نمیبینم اما احساس لاغری دارم اطرافیان هم میگن انگار لاغر شدی خیلی خوشحالم انگار فرمولهای ذهنیم دارن تغییر میکنن. بین نگرشهای ما و عادتهامون رابطه ی مستقیم وجود داره. نگرشها وباور های ما رفتارها و واکنشهای مارو در زندگیمون تعیین میکنن راجع به هر موضوعی هر فکری داشته باشیم در رفتارمون نشون خواهیم داد و من در این گام آموختم که اگر ما میتونیم روابط خودمون رو با مواد غذایی با استفاده از اصلاح نگرشها درست کنیم پس میتونیم رابطه خودمون رو با افراد دیگه هم درست کنیم.و بدونیم که لاغری در ذهن و جسم ما هست ما داریمش ، فقط چاقی رو هم داریم که حالا چاقی رو بیرون میکنیم نکته ی دیگه این هست که ما باید در رفتار متناسبها دقیق بشویم و از هر لحاظ رفتارهای اونها رو بررسی کنیم.من عادت غذایی خاصی ندارم فقط در وعده های غذایی احساس میکنم که زیاد میخورم والبته فرمول چاق کننده ی قوی در ذهن من  چاق شدن در دوران بارداری بود و چاق شدن های من هم در این دوران بود دومین فرمول افزایش سن بود و بعدی ارثی بودن هست که با تکرار فرمول های صحیح به لطف خدا دارن تغییر میکنن .از شما خیلی ممنونم که با صداقت ومهربانی تمام این سایت رو ایجاد کردین تا انسانهای بیشماری از طریق این سایت به خوشبختی برسن 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهرا
      1402/05/21 11:51
      مدت عضویت: 395 روز
      امتیاز کاربر: 24580 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 732 کلمه

      سلام استاد 

      چقدر خوشحالم که دراین مسیر هستم و تنوانستم فایل به این مهمی را یاد بگیرم که این مشکل همیشگی من بود که چرا نمیتوانم دربرابر شیرینی مقاومت کنم و آن را نخوردم خودم را دوباره سرزنش نکنم من با اینکه دیابت دارم به خودم میگفتم چون خون بدن  من شیرینی داره پس یک چیز عادی است که من تمایل به خوردن شیرینی دارم چه باور اشتباهی بوده این تا حالا و خیلی از افرادیکه دیابت دارند براین باورند و خواستن شیرینی را یک امر طبیعی میدانند 

      ما باید این فایل را به خوبی درک کنیم تا بتوانیم به سوالات ذهن پاسخ مثبت بدهیم 

      1- چه مقدار شیرینی مصرف کنیم ؟ چه حسی نسبت به خوردن شیرینی داریم ؟ آیا نوع و شکلهای متفاوت در شیرینی من را بیشتر ترغیب به خوردن بیشتر میکند  ؟ به چه مزه ای از شیرینی جات ما واکنش بیشتری داریم برای خوردن ؟ 

      و چقدر درمورد اینکه من نمیتوانم جلوی خوردم را بگیرم وقتی شیرینی میبینم را با مثال آیا من با دوست داشتن پول چه رفتاری انجام میدهم ؟ درهنگام مشاهده مقدار زیادی پول درمنزل پدرو مادر و اقوام ان را به صورت شفاف بیان کردید شما درآن لحظه حق انتخاب دارید و با توجه به فرمولهای ذهنی که برداشتن پول حق الناس و حرام است ازاین کار صرفنظر میکنید ولی برای خوردن شیرینی حق انتخاب را ازخودمان میگیریم و آن را به شیرنی میدهیم و چقدر این بیرحمانه است و ضرربه بدن خودمان میرساندیم و ازآن غافل بودیم و آن را حق الناس نمیدانستیم و بیشتر خوردن را حق طبیعی خودمان می دانستیم چون هیکل بزرگتری داریم پس باید بیشتر بخوریم 

      • نگرش شما درباره خوردن شیرینی چیست آیا عادت شیرینی خوردن دارید؟ شرح دهید. بله من قبلامیگفتم چون دیابت دارم و خون بدنم شیرین است میل به خوردن شیرینی درمن طبیعی است ولی الان متوجه شدم چه باور اشتباهی من دارم و انشالله به زودی اصلاح میشود 
      • به نظر شما چه ارتباطی بین نگرش و عادت ها وجود دارد؟ با ذکر مثال شرح دهید خیلی رابطه تنکاتنگ دارد چون هرچه نگرش داشته باشی به ان فکر میکنی و بعد از مدتی افکار به رفتار تبدیل میشود 
      • چرا افراد متناسب از خوردن شیرینی ترس ندارند یا آن را عامل چاقی نمی دانند؟ چون ترس از چاقی در آنها معنا نداره و آنها به اندازه و برای لذت میخورند و درهنگام خوردن حق انتخاب دست خودشان است اما افراد متناسب این حق را به خوراکی میدهند 
      • چقدر دوست داشته اید عادت شیرینی خوردن را ترک کنید و چه عقیده ای درباره ترک این عادت داشته اید؟ خیلی و من همیشه میگفتم اگر ما چاقها شیرینی را نمیخوردیم حتما لاغر بودیم 
      • آیا درباره عادت شیرینی خوردن با دیگران صحبت کرده اید؟ چقدر خودتان را مغلوب این عادت می دانید؟بله درمورد کنترل نکردن خودم هنگام مقدار شیرینی که میخورم صحبت کردم . خیلی همیشه میگفتم من دربرایر شیرینی هیچ اراده ای از خودم ندارم کاشکی کسی به من تعارف نکنه ولی الان خیلی بهتر شدم و خودم را کنترل میکنم که برندارم 
      • به نظر ما آیا افراد چاق هیچ عادت غذایی ندارند که چاق نشده اند؟ در این باره شرح دهید.چرا به افراد چاق همیشه گفتند خوردن سالاد و سبزیجات آنها را چاق نمیکند چون کالری ندارد که دراین سایت متوجه شدم این هم اشتباهه و پرخوری را زیاد میکنه 
      • ویدیوی آموزشی را با دقت تماشا کنید و نکاتی که به نظر شما مهم و کلیدی است را بنویسید1-یک هیچ یک از نعمتهای خداوند برای بدن ضرر ندارد 2- درموقع خوردن شیرینی حق انتخاب را خودمان به دست بگیریم که چقدر و چه میزان مصرف کنیم نه انواع شیرینی جات 3- با بدن خودمان بیرحمانه رفتار نکنیم و به آن آسیب نزنیم 4-در مقابل شیرینی جات بگوییم من متناسب شدن را انتخاب میکنم نه شیرینی را 5-  باید نگرش و فرمول ذهنی اینکه شیرینی به بدن ما آسیب میزند را اصلاح کنیم که اگر به اندازه بخوریم مثل افراد متناسب عالی است 6- ما میدانیم مشکل چاقی ما ازخوردن زیادی شیرینی است پس خیلی بهتر نسبت به کسی نمیداند مشکلش از کجاست میتوانیم فکر و نگرش خودمان را تغییر بدهیم 7- عکس العمل ما نسبت به برداشتن پول دیگران  را الگو قرار دهیم و نسبت به خوردن شیرینی هم آنرا حق الناس بدانیم 
      • ویدیوی آموزشی را با دقت تماشا کنید و نکاتی که به نظر شما مهم و کلیدی است را بنویسید. من دیگه نسبت به خوردن شیرینی قبل از خوردن حق انتخاب به خودم خواهم داد 
      • استاد بازم ممنون ازشما که اینچنین فایلهای مهمی را برای ما قرار میدهید 
      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1402/01/02 17:55
      مدت عضویت: 496 روز
      امتیاز کاربر: 11065 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 591 کلمه

      سلام ممنون بابت این فایل عالی . 

      ترک عادت شیرینی خوردن چه علتی داره ؟ 

      آیا علتش اینه که قدرت چاق کنندگی به شیرینی میدیم ؟ 

      یا از عادت شیرینی خوردن دلزده شدیم و میخوایم ترکش کنیم ؟ 

      علتی ترک  ما باید به خاطر اعتیاد شیرینی باشه . 

      وگرنه یک انسان لاغر هم ممکنه شیرینی دوس داشته باشه و بخوره ولی دلش بخواد اعتیاد به شیرینی رو تغییر بده . 

      از طرفی علت ترک شیرینی برای  فرد لاغر مضر بودن شیرینی هست . این باور هم یه باور اشتباهه

      در حالیکه به نظر من اگه هر کی بخواد شیرینی رو ترک کنه یا به علت باور چاق کردن شیرینیه یا باور مضر بودن که هر دو این ترکها منشاءش اشتباهه . و قدرت رو دست غذا دادیم . 

      شیرینی نخوردن درست مثل باور ورزش کردنه . 

      چطور باور کردیم ورزش کردن تاثیری در لاغری نداره 

      همونطورم باور باید کنیم نخوردن شیرینی تاثیری در لاغری نداره . 

      پس علت ترک عادت شیرینی خوردن چی می تونه باشه . چرا ما میخوایم شیرینی خوردن رو ترک کنیم ؟ 

      چون دیگه ازش لذتی نمیبریم ؟ خب اگه خوردنش لذت نبریم نمیخوریم به همین راحتی . 

      حتی کسی که هزار تا شیرینی میخوره باز وقتی میخواد بخوره خاطره لذت خوردن شیرینی میاد تو سرش و با وجود سیری بازم میخوره . 

      پس خاطره ی لذت شیرینی رو باید ترک کرد . 

      اصلا علت خوردن شیرینی چیه ؟ چرا ما از خوردنش لذت میبریم . 

      وقتی ما میدونیم این ماییم که انتخاب می کنیم . چرا باید انتخابمون بر اساس لذت شیرینی باشه . 

      به نظر من ما شیرینی خوردن رو هم باید مثل انسانهای لاغر کنیم . 

      انسان لاغر یا شیرینی نمیخوره اگه بخوره زیاده روی نمی کنه . میگه یکی بسه بقیه اشم همین مزه رو میده . 

      ولی انسان چاق در خوردن شیرینی معمولا زیاده روی می کنه چون اون رو بر اساس لذت و محدودیت و ترس می خوره .  بعضی از انسانهای لاغر هم که زیاده روی می کنند فقط بر اساس فرمول لذت میخورن . 

      انسان چاق میخواد لذت ببره ولی چون محدودیت و ترس هم همراه لذت داره برای فرار از این محدودیت و ترس لذتش رو هی بیشتر می کنه . 

      یعنی انسان لاغر چون نمیترسه و فقط بر اساس فرمول  لذت عمل میکنه لذت یه جایی تموم میشه و اون دیگه نمیخوره ولی انسان چاق تا لذتش کم میشه اون رو با ترس و محدودیت آب میده و برای فرار از رنج ترس و محدودیت دوباره لذت شیرینی و خاطره ی شیرینی رو برای خودش زنده می کنه  . پس برای فرار از ترس و رنج محدودیت دوباره میخوره . یعنی انسان چاق از چند تا فرمول استفاده می کنه . 

      در حالیکه انسان لاغر موقع خوردن شیرینی معمولا زود  سیر میشه و ترس نداره و شیرینی دلشو میزنه و دیگه خودش نمیخواد که بخوره .

      ما عادت شیرینی خوردن رو باید بر اساس شخصیت لاغرمون کنیم . 

      من دیروز که رفتم خونه ی مادر بزرگم و دو تا از عموهام از همه ی شیرینی ها که تعارف کردن نخوردم . اصلا میلی هم نداشتم و میوه هم فقط یه مدل خوردم . 

      جلوم همه چی بود ولی خیلی زیاده روی نکردم . آجیل هم خیلی زیاده روی نکردم . 

      شام هم نخوردم . 

      امروزم که فعلا خونه هستیم و جایی نرفتیم 

       چه خوب وقتی من به این فایل رسیدم . 

      زمانی که  شیرینی خوردن معمولا زیادتر از وقتای دیگه است و من با این تمرین یاد گرفتم مثل یک انسان متناسب شیرینی بخورم نه مثل یک انسان چاق . 

      کلا همه کارام رو باید مثل لاغرا کنم . من در مسیر لاغری هستم . پس باید کارایی انجام بدم که حس لاغری بهم بده و از فرمولهایی استفاده کنم که افراد لاغر استفاده می کنند . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار صالحه
      1401/12/20 17:55
      مدت عضویت: 477 روز
      امتیاز کاربر: 35216 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 875 کلمه

          سلام بر هم میسران برای یافتن اگهی درست وچگوه عمل کردن به این اگاهی وبهتر نتیجه گرفتن در این مسیر 

      هر چیزی که در این دوره باسختی وناراحتی انجامبشه درست نبوده ویی جای کار مشکل داره یا اون بخش درست متو حه نشدیم یا عمل نکردیم وفتی من روز اول گام ۳۵ وارد چاش من این نخودم شدم  دوتا یا۳ فایل اول برام کنک بود چرا چون درک درست نداشتم ازمطالب با تکرارکردن   فهمیدم موضوع رو اشتباهی متوجه شدم بعدازناون استار کار ذهه شد 

      اموزش با ارامش واحساس خوب نشانه درست انجام شدن دوره است 

      شیرنی برای افرادچاق به دوصورت هست بعضی عاشق واقیعی شیرنبی هستم وجون دلشون شیرنی وعشقش شیرنی هست با دیدنش دیگه هوش هواسشون نیست به قدر میل میکن که خودشون وحالشون وحسسون بعداز خوردن خراب هست ولی عده دیگه که خیلی کم هست شیرنی دوست ندارن  من با کمال تعجب جز ابن گروه کم هستم باخوردن شیرنی طمع دهانم عوض میشه واین طمع دوست ندارم حاضر شیرنی نخورم واین طمع دهانم من رو اذیت نکنه 

      دوسال قبل کل خانواده من نفریباهم کرونا گرفتیم همه ازتخلی دهان شکایت داشتن وابراز میکردن که چقدر دهنشون تلخ هست ومن طمع شیرن دهانم غذابم  میداد بخاط اینکه دهان شیرین نباشه نمک میخوردم نمدونم چراوبقیه شکر توی دهنشون میریختن تا مزه تلخ  کمتر بشه  توکل فامیل من فقط این مدلی کرونا رو تجربه کردم جهنمی  بود برام چون شیرنی دوست نداشتم ودهن مزه شیرنی میداد

      تویی دروه اموزش لاغریی با ذهن ما اگاهیمون زیاد میشه اول تو افکار ودر ذهن انجام میشه بعد در رفتار وعمل کردمون ودر اخر در جسم ولاغریی اتفاق میفته با عمل کردن درست تجربه هم بهش اضافه میشه تکرار تجربه درست درما ایجا باور میکنه به اون اموزشی که دیدم 

      اگاهی زیاد + افکار + رفتار + تکرارعمل کردن درست + تجربه 

      + باور  = اموزش واگاهی در لاغریی با ذهن 

      اگاهی + سعی در عمل کردن + تجربه + توانایی  + باور = متناسب شدن یا لاغریی 

      افراد چاق علاقه به شیرنی وهر نوع شیرنی دوست داشتم واعتیاد به شیرنی دارنوتعدا د زیاد  ولی افراد متاسب شیرنی دوست دارن یی نوع خاص 

      افراد چاق هم با دیدن  وخوردن وزیاد خوردن شیرنی اول ترس وبعد  احساس نگرانی از خوردن شیرنی دارن ولی برعگس افراد متناسب هیچ یک از اینهارو ندارن اگه شیرنی دوست داشته باشن در دوست داشتنشون تنوع ندارن ولی افراد چاق هم دوست دارن وهم تنوع  دارن اینجا ی کارمشکل ایجاد میکنه چون علاقه فقط نیست تنوع بهش اضافه شده کار رو سخت میکنه 

      علاقه + میزان شیرنی + تنوع شیرنی کمتر = افراد متاسب 

      علاقه +عاشق شیرنی + تعداد تنوع زیاد در شیرنی + تعداد زیاد خوردن شیرنی = افراد چاق 

      ما د برخورد با پول وجواهرا یا طلای دیگران در خودمون ابن داریم که ماحق دست زدن به مال دیگران نداریم واین کار رو اشتباه وگناه میدونیم اما در برخورد با شیرنی این رو فکر نداریم واون اکه مال دیگران هم باشه میل میکنیم ما بایددر هنگام مصرف به این فکر کنم ما برده شیرنی نیستیم اون نباید مارو به خوردن دستور بده این ما هستبم که خودمون رو از خوردن شیرنی منع میکنیم نه شیرنی به ما دستور مصرف بده 

      اول باید فرمولشو در ذهن ایجاد کنیم بعد هرس ولع خوردن شیرنی رو یاد بگیرم چطور مصرف کنیم تا با نتیجه بهتر برسیم 

      حالا که یادگرفتیم دیگه اگه درست انجا م خطامون خیلی بیشتر است چون اگاهی داریم انجام ندیم ابن دیگه بی رحمانه برخورد کردن با خودمون است تویی خرید معاملات روابط صدمه خوردیم اگه خرید کرون حساب میکنه دفعه بعدی از اون خرید میکنیم حتی اعتراض به کشورهایی دیگه وضعیت دیگران وبی فکری برای خودمون است اگه بدون خطا کجا وکاری برای بهبود انجا ندیم خطای ما دبکه خیلی بزرکتر است تا مرک حاضر بیش بره ولی از خوردن شیرنی نمیتونه جلوی خودش بگیره د   بی رحم نباشم وبرای خودمون سختبگیر باشیم  جان ماعزیز است بی توجی برای بدن نشانه ناتوانی ماست  اهل قضاوت ودلسوزی هستیم به فکر خودمان باشیم 

      شعار سر میدم لاغر شدن اسانترین کار دنیاست 

      لاغر مهمترین موضوع زندگی است چون 

      هر چیز که ما در زندگی نداریم این ضعف ماست ما باید تلاش کنیم اگاهی یاد بکیرم تویی این مرحله انجامش بدیم  واگه درست انجام ندیم یاید خودمون ملامت کنیم که دانش داریم عمل کننده نیستیم یاد گرفتیم عمل نمکنیم این کارمثل  زنبور بی عسل است کندو  هست  زنبو هست ولی عسلی نیست 

      ا ز قدیم کفتن کار رو کی کرد اون که تمام کرد افرادی که عمل نکننده نباشه کارو ناتمام گذاشتن انتظار زمان وفتهمه وهمه رو تباه کردن ونتیجه نمی گیرن وبا دین افرادی که نتبجه میگیرن توی گروه به خودشون وهمه میگن چطو ر اون نتیجه گرفت من نگرفتم من حتی ار خونه تکانی عید گذاشتم تا کامل یاد بگیرم چیزی که برای اون خانم ترک زبان باشی اردبیلی باشی که تمیز خوته حکم زن بودن داره ونه چیز ی دیگه من سنت  شکنی کردم وامسال الویتم خودم هست  تمام من شب روز شده آموزش ذهنی توخواب تویی بیداری وتویی فکرم همش دارم یاد گیری رو تکرار میکنم ودر من داره اتفاق میفته چون دارم به خودم رحم میکنم  من خودم نابود کردم باید درستش کنم این دیگ اگه درس نشه نشون میده من نمیخوام تغییر کنم به خودم ثابت بشه که میشه وشده همه دوره  برام حکم راه نجات هست اگه دیگران با این دید بیان انشالله نتیجه بگیرن خداوند کمک کنه متهم نتیجه بگیرم به امید خدا 

      یا حق حق نگدارتون 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مریم
      1401/12/12 16:10
      مدت عضویت: 552 روز
      امتیاز کاربر: 4810 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,151 کلمه

      به نام خدایی که همیشه بوده ،هست و خواهد بود”

      درود به شما هم ‌مسیران لاغری و استاد گرامی ؛

      گام پنجاه و هفتم : تغییر عادت شیرینی خوردن ؛

      امروز جمعه ۱۲ اسفند ۱۴۰۱ به لطف خدا ، گام پنجاه و هفتم را برداشتم ، خدایا شکرت .

      عادت شیرینی خوردن یکی از رفتارهای پرکاربرد و مشترک در بین افراد چاق است که تغییر آن تاثیر فراوانی در کسب نتیجه ی عالی در مسیر شگفتی ساز شدن دارد.بسیاری از افراد چاق عادت شیرینی خوردن از رفتارهای پر تکرار آنها می باشد.ما باید به این نکته توجه داشته باشیم که شیرینی ها قدرت چاق کنندگی ندارند بلکه از این بابت که عادت شیرینی خوردن به راحتی در ذهن ما نهادینه می شود و به یک عادت تکرار شونده در ذهن ما تبدیل می شود باید به آن توجه و دقت کرد.تقریبا همه ی ما افراد چاق این باور ذهنی را داشتیم یا داریم که شیرینی خوردن باعث چاقی و اضافه وزن می شود و هرگاه که شیرینی می خوریم دچار عذاب وجدان می شویم .ولی این یک باور نادرست در ذهن ما می باشد .در این قسمت می خواهم با توجه به گفته های استاد توضیح دهم که باور چگونه در ما ایجاد می شود و به وجود می آید ؟! آموزش ذهن فقط و فقط با تکرار و ملایمت و عمل کردن به آموزش هاست که انجام می شود .وقتی ما چیزی را یاد می گیریم به هر حال یک آگاهی به ما داده می شود و این آگاهی در ذهن ما ثبت می شود و وقتی ما سعی می کنیم به آن عمل کنیم این آگاهی برای ما تجربه ای را به وجود می آورد و این تجربه تبدیل می شود به تایید و باور ما به آگاهی که کسب و دریافت کرده ایم .باور به همین شکل در ما ایجاد می شود .در این جا باید بیان کنم که آگاهی با تبدیل شدن به عمل می شود تجربه .تجربه برابر است با آگاهی که دریافت کرده ایم و همان می شود باور ما.همه ی ما افراد چاق تجربه ی باور کردن چاقی را داریم مثلا با تنگ شدن لباس ها ،تغییر جسم به چاقی و … .یادگیری و به کار گیری اصول لاغری با ذهن باید استمرار داشته باشد ، چون خاطرات و فرمول های چاق کننده به مرور خود نمایی می کنند و باید آنها را کشف و اصلاح کنیم .تغییر عادت ها فرآیندی است که نیاز به استمرار دارد ، همانگونه که یک عادت سالها تکرار می شود و فرمول آن در ذهن ما تثبیت شده است ، برای اصلاح و تغییر آن باید استمرار داشته باشیم .در آموزش های لاغری با ذهن با انجام تمرینات ساده و تاثیر گذار فرمول های ذهن خود را که سبب ایجاد عادت های چاق کننده در ما شده اند را شناسایی و آنها را با فرمول ها و عادت های متناسب کننده جایگزین می کنیم .آموزش ذهنی باید با آرامش و راحتی انجام شود و بدون سر و صدا آن را باید انجام بدهیم.در مورد عادت شیرینی خوردن باید این را بدانیم که در اصل علاقه ی ما به طعم و مزه ی شیرین است نه تنوع شیرینی ها و در واقع یک نوع اعتیاد به مزه ی شیرین داریم و باید بر روی آن کار کنیم .عاشق شیرینی بودن یک فرد متناسب با عاشق شیرینی بودن یک فرد چاق کاملا متفاوت است زیرا استفاده آن ها از مسیر متفاوت است یعنی اندازه و مقدار خوردن آنها کاملا با هم فرق دارد .مثلا یک فرد متناسب عاشق شیرینی در خوردن آن زیاده روی نمی کند و شاید هم نتواند بیشتر از یک شیرینی بخورد اما یک فرد چاق کافی است عاشق خوردن یک نوع خوردنی باشد تا حد ترکیدن و احساس بسیار بدی در جسم و ذهن خود به خوردن ادامه می دهد و این خیلی خیلی ناراحت کننده و زجر آور است که یک فرد چاق نمی تواند رفتار خود را کنترل کند و در واقع در برابر خوردن مثلا خوردن شیرینی هیچ قدرتی ندارد و نمی تواند این تصمیم را بگیرد که به اندازه ی نیاز بدنش بخورد نه تا حد خفگی.با یک مثال می شود این موضوع را بیشتر تحلیل کنیم .همه ی ما اکثرا عاشق پول هستیم و آن را خیلی خیلی دوست داریم اما این دوست داشتن دلیل بر آن نمی شود که ما در هر کجایی پولی را دیدیم آن را برداریم و برای خود نگه داریم چون در ذهن خود تکرار کرده ایم که این کار اشتباهی می باشد و پول متعلق به ما نیست و به کس دیگری تعلق دارد و نمی توانیم این کار را انجام بدهیم .پس چرا ما غذای دیگران را بر می داریم و می خوریم ؟! چون در ذهن خود این باور را داریم که انجام این کار طبیعی است و می توانم آن را به راحتی انجام دهم در صورتی که کاری بسیار نادرست می باشد.در مورد خوردن شیرینی هم باید مانند بر نداشتن آن پول رفتار کنیم یعنی خوردن بیش از حد آن را ، حق خود ندانیم و آن را طبیعی فرض نکنیم .ما باید این هدف را در ذهن خود داشته باشیم که قدرت دست ما باشد ،ما قدرت انتخاب داشته باشیم که باید در برابر شیرینی ها درست رفتار کنیم نه اینکه شیرینی ها برای ما تصمیم بگیرند که چه مقدار بخوریم یا هر چقدر آنها متنوع تر باشند انگار آنها به ما دستور می دهند که باید بیشتر بخوریم و بی چون و چرا از دستور شیرینی ها اطاعت کنیم و شروع کنیم به مصرف زیاد.

      نکته : قدرت انتخاب باید دست ما باشد ، ما باید انتخاب کنیم که چه مقداری می خواهیم بخوریم اگر واقعا خود ما برای خودمان مهم تر و با اهمیت تر باشیم .

      اگر ما بتوانیم این رابطه را در ذهن خود درست کنیم که آیا من تصمیم گیرنده هستم یا شیرینی ها ؟! گام مهمی در این مسیر و رسیدن به تناسب اندام بر داشته ایم .باید خود ما تصمیم گیرنده باشیم و تابع هیچ نوع ماده ی غذایی نباشیم.وقتی ما نتوانیم رابطه ی خود را با یک ماده ی غذایی درست کنیم چگونه می توانیم روابط بین فردی خود را درست کنیم ؟! تنها کافی است ما افکار خود را تغییر بدهیم و در نتیجه آن رفتار ما نیز تغییر می کند و درست رفتار می کنیم .اگر من چیزی در زندگی ندارم نشان از ضعف من است نه اینکه آن نعمت در جهان هستی وجود ندارد پس باید در رفع ضعف خود کوشا باشم .در موضوع لاغری هم باید برای خودم ارزش قائل باشم و خود را لایق آن بدانم و آگاهی های خود را به تجربه و باور خود تبدیل کنم و این شعارها را برای خودم انتخاب کنم که لاغر شدن آسان ترین کار دنیاست.

      لاغر شدن مهم ترین کار من است.

      من لایق لاغری و تناسب اندام هستم .

      این حق طبیعی و خدادادی من است که متناسب و لاغر باشم.

      من ایمان دارم که با استفاده از آموزش های لاغری با ذهن ما می توانیم به راحتی رویای متناسب شدن خود را خلق کنیم .

      “یا حق ”

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار mrmr19791357@gmail.com
      1401/11/03 23:36
      مدت عضویت: 627 روز
      امتیاز کاربر: 29364 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 734 کلمه

      به نام خدای یگانه 

      در مورد عادت‌های غذای که تکرار کردنش باعث چاقی می شود عادت به خوردن شیرینی جات می باشد.شیرینی مختص به یک نوع شیرینی گفته نمی شود بلکه هر نوع غذا یا تنقلات که به نوعی در آن قند یا شکر ب کار رفته شیرینی گفته می شود؛از قند معمولی گرفته،چایی شیرین،انواع و اقسام نوشیدنی‌های شیرین،انواع دلستر انواع رانیهاانواع نوشابه ها شربت‌ها،شیرینی‌جات قنادی،بیسکوییتها،انواع شیرینی‌جات محلی مخصوص هر شخص،خرما،کش مش،عسل،انواع حلوا انواع مربا،انواع کیکهاوشرینی ها انواع و اقسام شکلاتهای مختلف که در مغازه ها و سوپر مارکتها به وفور یافت می شود،پس می بینیم طیف متنوع و وسیعی از شیرینی جات را در بر می گیرند.

      اگر کسی عادت به شیرینی خوردن دارد یا ب عبارتی معتاد به شیرینی باشد در واقع عادت به یک مورد شیرینی ندارد بلکه هر نوع ماده شیرینی باشد دوست دارد ودر واقع از طعم شیرین لذت می برد.که شامل هر نوع شیرینی جاتی می باشد.

      مثلا من خودم چن سال پیش دقیق یادم نمی‌آید واکنشم نسبت به شیرینی چگونه بود ولی این را می دانم که همیشه عذاب وجدان وحس بدی داشتم از خوردنش و چون ما خیلی شیرینی نمی خریدیم و شیرینی خریدنمان فقط ب یک مراسم تولدی چیزی یا عید اختصاص داده می شد. ومن فقط عیدها واقعا در حد همون روز اول ودوم و فوقش سوم عید شیرینی خوردن من شروع می شد روزی چن عدد می خوردم و اوج شیرینی خوردن من به نظرم همین دو سه روز عید بود وتا آخر سال دیگه نه.ومن برای عید خیلی احساس بدی داشتم ازین موضوع وب هیچ عنوان دلم نمی خواست شیرینی بخریم.

      چون واقعا مثل افراد متناسب حس خویی از خوردنش نداشتم یعنی اون لذتی که افراد متناسب از خوردن شیرینی می بردند من نداشتم.ولی الاان این چن ساله به نظرم اینقدر مشغول رژیم گرفتن بودم که دیگه ذائقه ام نسبت ب شیرینی تقریبا تغییر کرده.

      خوب ما عادت به خوردن شیرینی هر روز یا قبل غذا بعدغذا یا اینکه حتما حتما همراه چای بخوریم نداشتیم وبا وجود این من وزنم خیلی بالا رفته وقتی فکر می کنم اگه واقعا عادت خوردن به شیرینی سر ساعت خاصی یا همراه چای داشتیم که دیگه فکر نکنم از شدت چاقی زنده می موندم منظورم تو این سالها تا قبل عمل جراحیم تا همین الاان هم شیرینی هم غذاهای فست فود هم چربی جات من خیلی رعایت می کردم.خوب حالا یا می ترسیدم از خوردنش یا هر چی خلاصه خیلی رعایت می کردم.

      خوب اخرین دکتری که رفته بودم بهم گفته بودتو حق حتی خوردن یک دونه کش مش نداری واگر رژیم نگیری تا چن وقت دیگه می میری ومن واقعا ترسیده بودم حتی یک خرما با ترس و لرز می خوردم مربا می خواستم بخورم خیلی با ترس می خوردم چون می دونستم نباید بخورم.

      ولی الان مقدار خیلی زیادی از ترسم ریخته ولی حالا  بیشتر شیرینی جاتی که شیرینی کمی دارند مثل بیسکوییتهای کم شیرین یا کیکهای که شیرینی کمی دارند دوست دارم مثلا از حلوا و عسل ومرباهای که خیلی شیرین هستند به شدت بدم می‌آید مثلا داخل خورشت دلم نمی‌خواهد چاشنی بزنم دوست دارم ترش باشه ولی خانواده ام دوست دارند شیرین باشه.

      مثلا خواهر من که یک فرد متناسب هست خیلی عاشق طعم شیرین هست خیلی راحت هرنوع حلوا عسل و مربا رو می خوره و هر نوع ماده شیرینی تقریبا دوست داره ولی من الان نه،چون مقداری ذائقه ام تغییر کرده والان هم واکنش من به شیرینی دیگه تقریبا شبیه خواهرم هست.مثلا استاد فرمودند:اگر شما جایی رفتین پولی دیدین ایا بر می دارین؟خوب خیر بر نمی داریم؛خوب واکنش ما به شیرینی و هر مواد غذای هم باید همین طور باشه.مثلا من نوشابه یا دلستر دوست دارم ولی اصلا عادت غذاییمون نیست مثلا گاهی اوقات بخریم من مقداری مصرف می کنم.

      مثلا من اشپزخانه داخل کابینت شکلات و بیسکویت دیدم واون لحظه تحت تاثیر بینایی قرار نگرفتم هم اینکه ازون شکلات خوشم نمیومد هم اینکه چون بيسکوئيت خواهرم خریده بود گفتم مال خواهرم است ومن به اون دست نمی زنم واگر غروب اجازه داد با چایی می خوریم وهم اینکه اون لحظه اصلادلم نخواست که بخورم.

      مثلا در مورد مثلا شیرینی خامه ای تقریبا اگه بزرگ باشه خواهر من دو یا سه تا می خوره ومن الان حتی کمتر از خواهرم می تونم بخورم همون یکی برام کافیه شاید کمی بیشتر پس من الان واکنشم به شیرینی جات اگه هم بد بوده باشه الان خیلی عالی شده،اگه قبلا از روی ترس می خوردم یا نمی خوردم ولی الان دقیقا با اختیار خودم با میل خودم یا می خورم یا نمی خورم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 39855 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 593 کلمه

      سلام استاد گرامی و دوستان هم مسیر 

      امیدوارم حالتون خوب خوب باشه 

      من خودم این عادت شیرینی خوردن رو همیشه داشتم یعنی قبلا میگفتم من این عادت رو از خانواده ی پدریم به ارث بردیم و پدرم ، عموم و بقیه شون عاشق شیرینی خوردن بودن و همیشه چند نوع شیرینی از قنادی میگرفتن ، غیر از این همیشه خرما و کشمش هم داشتیم،

      ولی اون زمان که پدرم زنده بودن همیشه خواهش میکردم میگفتم توروخدا یک نوع بخرید چون من نمیتونم خودم رو کنترل کنم و دوست دارم از همه ی نوع ها بخورم و عذاب وجدان میگرفتم یا اینکه به داداشم ویگفتم بیا با هم هر کدوم رو نصف کنیم که چند نوع خورده باشیم و نصف هم بخوریم که جمعش کمتر بشه :)) 

      خلاصه همیشه این عادت علاقه به شیرینیجات رو اعصابم بود.

      اوایل که ازدواج کرده بودم  میترسیدم به همسرم بگم چقدر شیرینی دوست دارم، چند ماه گذشت، یه بار که رفتیم بستنی بخریم یه جوری زل زده بودم به اون شیرینی خامه ای که همسرم گفت چیه دوست داری بخریم گفتم نه نمی خریم ، بعد بازم نگاش میکردم خیلی برام سخت بود اون نه گفتن، باز گفتم خوب بخریم ،گفت باشه تو خونه گفتم من با چایی دوست دارم، موقع خوردن اونقدر لذت میبردم که متوجه شد گفت مگه شیرینی دوست داری گفتم نمی‌خواستم بگم من عاشق شیرینی هستم ، چون گفتم شاید دیگه همیشه بخریش ،

      همین شد استارت شیرینی خریدنمون،

      همسرم قبلا هیچ وقت شیرینی نخریده بود ،

      ولی کن یادش دادم ولی اون همچنان متناسب هستش و همون وزن ۷سال قبل رو داره .

      ولی همیشه میگه من علاقه ای ندارم شیرینی رو همراه چای بخورم .

      زن برادرم هم که متناسب هست و همیشه بوده ،

      دقت میکنم در رفتارهاش ، خیلی جالبه ، خیلی وقتها که میگه گشنه م نیست اصلا تو تعارف گیر نمیکنه ، گشنه ش نباشه نمیخوره ، یا مثلا شام خورده باشه بیاد خونمون ، هر چند بهش اصرار کنی بگی یه ذره از غذای ما هم بچش،

      امکان نداره بخوره میگه شام خوردم نمی تونم ،

      در حالی که مثلا داداشم هیچ فرقی نداره واسش شام خورده باشه یا نه هر چیزی که باشه حتما میخوره و اصلا توجهی به سیری و گشنگی شکمش نداره، 

      با چشمش ،گوشش،بینیش و لمسش تحریک به خوردن مواد غذایی میشه .

       مثلا زن برادرم میگه اگه شیرینی رو با چایی بخورم چون چایی گرمه ، بوی تخم مرغ شیرینی پخش میشه تو دهنم اذیت میشم ، هیچ وقت با هم نمیخوره .

      یه چیزی یادم اومد ، دوران دانشجویی بودم ، یکی از دوستام ازدواج کرد ، یه روز با دوستان رفتیم خونشون ، خودش متناسب بود ، همراه چای حداقل ۸ نوع از شیرینیجات غیر از شیرینی قنادی گذاشت ،

      خیلی برام جالب بود ، گفتم مگه میشه آدم اون همه شیرینی رو بتونه بدون اینکه مدام نجواهای ذهنی بگه برو بیار بخور ، حالا این نوعش حال میده ، بعد غذا یه نوع دیگه ، موقع فیلم مثلا پاستیل یا … خلاصه برای من که ذهن چاقی داشتم اصلا غیر ممکن بود ،

      یا مثلا برای مربا هم میگفتم نباید باشه اگه باشه زیاده روی میکنم.

      ولی الان با نوشتن دیدگاهم متوجه شدم تغییر کردم 

      باید اون تغییرات مون رو ببینیم متوجه بشیم یادآوری کنیم به خودمون که عوض شدیم ، 

      من واقعا تغییر کردم ،

      دیگه نمی ترسم از دم دست بودن خوراکی ها،

      احساس میکنم هر روز بهتر میشم اگه چند نوع شیرینیجاتم باشه تو خونه ، وسوسه نمیشم هر بار برم بخورم ، اگه مثلا با چایی عصر هم بخورم به اندازه می خورم ،

      خوشحالم که آرامشم بیشتر شده با دیدن هر نوع خوراکی ، اون حرص و ولع قدیم رو ندارم .

      ممنونم استاد عزیز از مطالب با ارزشتون 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1401/03/29 23:02
      مدت عضویت: 1665 روز
      امتیاز کاربر: 28541 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,213 کلمه

      سلام و درود بیکران بر استاد گرامی و دوستان هم مسیرم .

      من در این مسیرم وبا تکرار و و تکرار  این آگاهی ها و عمل کردن به اونها دارم نتایج جدیدی میگیریم و هیچ کار دیگه انجام نمیدم و باید بگم این کار من همون ایجاد کردن باورهای جدید هست و این باورها هستن که نتیجه رو برای من رقم میزنن و من  به خاطر تغییر باورهام در این مسیر  کلی نتیجه ی عالی داشتم بدون اینکه هیچ زجر و سختی بکشم بدون اینکه به من فشار بیاد اصلا من خودم متوجه نشدم چی شد که لاغرتر شدم  خیلی راحت من  به نتیجه رسیدم حتی من یه پیاده روی ساده یا یه رژیم یه روزه یا چند ساعته هم نداشتم رها و آزاد بودم و اتفاقا به خاطر همین راحتی در مسیر گاهی نجوا داشتم که اینطوری که نمیشه بدون اینکه هیچ کاری بکنی تو نتیجه بگیری نگاه فلانی کن داره چه سختی و زجری میکشه چه تلاشی می‌کنه چه محدودیتی داره و وزن هم کم کرده اما  تو چی بدون هیچ کاری میخوای لاغر بشی این راه فایده نداره ؟؟اما خدا رو شکر اینقدر به این راه و این مسیر ایمان و اطمینان داشتم که خیلی راحت از پس این  نجواها برمیومدم و به راحتی راهم رو ادامه میدادم حالا شاید گاهی اوقاتم برام ادامه دادن  کمی سخت  میشد  چون نتیجه ی دلخواه رو در خودم نمی‌دیدم ولی هیچ وقت لیز نخوردم و ادامه دادم و همین برگ برنده ی  من در این مسیر تا به این جا بوده .و هست .

      و اما در مورد این فایل که شیرینی خوردن هست باید خیلی راحت بگم من چون بعد از ازدواجم چاق شدم و تا قبل از اون  در دوران مجردی من بسیار لاغر و متناسب بودم و اصلا علاقه ای   به شیرینی نداشتم   هیچ وقت جز افراد ی که شیرینی خور بودن نبودم حتی  بعد از ازدواجم که چاقم شدم پرخوری بیشتری  میکردم   اما غذای بیشتری  می‌خوردم و انواع فست فود و ساندویچ و پفک و چیبس بیشتری می‌خوردم  حتی  یادم  میاد هر وقت همسرم پیشنهاد بستنی و معجون و اب هویچ و بستنی و …. رو میداد من قبول نمی‌کردم چون دوست نداشتم به جاش  کلی  چیبس  و پفک میخریدم و می‌خوردم  به جز چند سال آخر قبل اشنایی  با این سایت که اونم به خاطر بارداری دومم بود که از اول همه میگفتن باید شیرینی بخوری تا بچه آت پسر بشه و زمانی که متوجه شدم نوزاد  پسر است همه میگفتن ویار تو شیرینی  هست چون معمولا  پسرها. همینطور هستن و اینقدر گفتن تا من  باور کردم  و مشتاق خوردن شیرینی هم شدم  اتفاقا به جایی در بارداری یادم میاد من دچار دیابت بارداری شدم بس که شیرینی می‌خوردم و وزن بسیار بالایی رو هم در بارداری تجربه کردم که بالای صد کیلو شدم  و  برای بچه  وخودم  شرایط خطر ناک بود  و من مجبور شدم زیر نظر کارشناس  تغذیه برم تا دیگه وزنم بیشتر نشه و این دفعه که زایمان کردم همه میگفتن باید مایعات مثل چایی کمر نگ و یا آب میوه و …بخوری با یه شیرینی مخصوص کنجدی در شهر ما هست که  همه میگفتن اون به خاطر کنجدش  باعث زیاد شدن شیر مادر میشه و من هر روز چندین برش با چندین لیوان چایی  با هم می‌خوردم که شاید شیرم بیشتر بشه و یا اگر اونها نبود رانی و پاکت‌های آب  میوه ی بزرگ با شیرینی قنادی و بیسکوییت خلاصه یه چیز شیرین می‌خوردم اینقدر این کارها رو میکردم که وزنم واقعا زیاد شده بود زیر صد کیلو بودم اما نزدیک نود کیلو  بود و  بعد زایمان سایز بسیار بزرگی  هم داشتم یعنی شکمم بسیار برزگ  بود که از ترس اون شبانه روزی  به خودم  شکم بند طبی میبستم که نبینمش و شاید اینطورکوچیک بشه و کلی مشکلات پوستی و حساسیت به خاطر همین کار پیدا کردم اما حاضر نبودم از خودم جداش کنم خلاصه اینکه بگم وزنم زیاد  بود و خودم هم حسابی  سنگین بودم چون هیچ وقت همچین سایز و وزنی رو در زندگیم نداشتم فقط در بارداری اولمم همینطور بودم اما کمی  اختلاف داشتم ولی بازم در بارداری اولمم  در حد نود و پنج کیلو شده بودم اما این دفعه یه سنگینی خاصی داشتم انگار سایزم بزرگتر شده بود و… و این رو هم بگم با وجود اینکه چند سال آخر شیرینی خور شده بودم اما بازم خیلی از چیزهای  شیرین هستن که من شاید در کل زندگیم  تا قبل از آشنایی با سایت یا شاید هم الان انگشت شمار خورده باشم یا نخورده باشم مثل نون خامه ای و حلوا و باقلوا و بستنی  … (این رو هم بگم دقیقا برای عید نوروز  امسال بود که دوستم به همراه همسرشون از تهران اومده بودن و چون میدونستن بستنیهای دزفول فوق العاده هستن از ما خواستن تا با هم بریم آب هویچ با بستنی  بخوریم و همون موقع  اولین بارم بود که میخواستم  این خوردنی رو سفارش بدم البته  بارها همسرم در گذشته خورده بود اما من نخورده بودم  برای همین  اون روز  سفارش ندادم چون علاقه بهش  ندارم و  با همسرم فقط دو قاشق خوردم و دیگه ادامه ندادم ) تا اینکه این عادت شیرینی خور دن دیگه با من بود خصوصا که همسرم عاشق شیرینی بود و انگار منم هم پایه ی اون در شیرینی خور دن شده بودم و دیگه  با چایی عصرها شیرینی  میخوردم در وعده ی  صبحانه فقط   شیرینی می‌خوردم و …تا اینکه وارد این مسیر شدم و واقعا متوجه خیلی از چیزها شدم که مثلا  من چیزی به نام  اشتها ندارم  بلکه من  حق انتخاب دارم من علاقه ای به خوردن شیرینی ندارم من   عادت به خوردن اون دارم و ….

      و با این آموزشها  خیلی راحت عادتهای من تغییر پیدا کرد .

      من یادم میاد زمانی که در رژیم سخت بودم با خواهش از اون دکتر تغذیه میخواستم به جای شام به من یه وعده شیرینی خوردن بده و بگه چه میزانی از چه شیرینی  بخور و اپن کار رو کرد  سه عدد بیسکوییت ساقه طلایی باشیر به جای شام وارد رژیمم شد  اما من بازم دلم شیرینی  میخواست خیلی  وقتها برای ارضای این حس شیرینی خوردن یادم میاد در زمستان کلی خرما با ارده قاطی  میکردم و یا نون می‌خوردم به جای ناهار و یا شام که واقعا دکتر ازاین کارم عصبانی میشد تازه همون   روزم که این کار رو میکردم   بازم  در طول روز من بارها خرما می‌خوردم چون میگفتم من میل به خوردن شیرینی دارم و باید با یه چیز کم کالری تر جلوی این حسم رو بگیرم پس  خرما بهتر از  بیسکوییت هست و من بارها به تعداد زیاد در طول روز  خرما می‌خوردم وتازه  من در تمام سالهای  رژیمم صبحانه ام سه عدد خرما با گردو و شیر  بود اما معمولا  بیشتر از این تعداد میشد مثلا پنج تا شش تا هم میشد چون محدودیت خرما و شیرینی  داشتم خیلی حرص  و ولع   داشتم تازه بعدش هم اگر کیک یود از اونم می‌خوردم و … اما از وقتی در  این مسیرم این میل  ها در وجود من نیست من اصلا همچین علاقه ای ندارم صبح ها راحت شیرینی دلخواهم رو که تازه  بیشتر  اوقات من نان های کم شیرین صبحانه  رو مثل گاتا انتخاب میکنم و یا ویفر شکلاتی  تلخ خاصی رو انتخاب میکنم و … بدون نگرانی و ترس باز میکنم با یه لیوان   شیر. یه مقدارش  یا همش  رو میخورم و اصلا حرص و ولع وترس  نگرانی ندارم و اصلا بیشتر ازاین میلم نمیشه و هر شیرینی رو هم دوست ندارم که بخورم به راحتی نمیخورم .و رد میشم  که واقعا تمام اینها رو مدیون ازموشهای  سایت هستم و برای من فوق العاده ارزشمند هستند .

      اتفاقا خواهر بسیار بسیار لاغر من که  سایز ایشون  مدیوم هست یعنی یعنی  جز علاقمندان به  شیرینی هست اما میبینم که چقدر  در مقدار  کم و محدود اونم از شیرینی های که دلخواهش هست برمیداره و میخوره . اتفاقا همین دیشب خونه ی مادرم داشت خودش  میگفت من که عاشق شیرینی هستم از خیلی افراد چاق که میگن ما شیرینی نمی‌خوریم  مثل فلانی کمتر میخورم پس این هست راز لاغری خواهر من که دیشب خودش داشت میگفت  چرا هم گفت  ؟؟؟  چون دیشب با یک ظرف بزرگ پر ازکیک شکلاتی اومد خونه مادرم و گفت برای شما آوردم و داشت توضیح میداد که هر وقت کیک درست میکنم با یه برش  که بخورم دیگه دلم میزنه و نمیتونم بخورم و آوردم برای بقیه که بخورن  اما همش میگفت من واقعا از این کیک خودم دوست داشتم و از اون به مقدار زیادی در این چند روز خوردم  و وقتی گفتمش مثلا چه مقدار خوردی ؟؟با دستش یه کف دست رو نشون میداد حالا معلوم نیست این فرد در چه شرایط ای از  سیری  و گرسنگی بوده که از این کیک به این مقدار خورده ؟؟ و اتفاقا دیشب که آورده بود اونجا خودش لب نمی‌زد و گفت نمی‌خوام و خیلی  راحت نخورد  واین خواهرم کسی هست که عاشق شیرینی هست و عاشق این کیک خودش  بود و این رفتار. ایشون  برای من تحسین برانگیز بود ودیشب داشتم بادقت به این رفتارش نگاه میکردم و اما من باید بارها به خودم بگم چه شیرینی   چه  غذاها ی مورد علاقم چه فست فود و ساندویچ و یا اینکه چه پفک و چیبس و کرانچی و… رو اگر من به مقدار زیاد بخورم دارم به خودم ضربه میزنم و یا  اگر در خانه ی خودم و یا  جای  دیگه من  بیشتر از سهم خودم غذا  میخورم و حق بقیه رومیخورم  باید بدونم این کار من عاقبت خوبی نداره و باید بدونم این کار من مثل این هست که بخوام یه چیزارزشمند ازبقیه مثل پول و طلا ی ایشون  رو من بی اجازه بر دارم  ،، ایا  واقعا من با اطرافیانم  همچین کاری میکنم ؟؟؟هرگز  انحام نمیدم چون بارها شنیدم این کار دزدی هست این کار نادرست هست این کار باعث بی آبرویی میشه و .‌‌‌‌‌..اما چرا به راحتی وقتی جایی غذای بیشتر و یا هله هوله .و یا.فست فود و یا چیبس و پفک و ….. باشه من زیادتر از بقیه برمیدارم وسهم بقیه رو هم میخورم من چرا  کار زشت و ناپسندی انجام میدادم  واقعا چرا من با این کار رو انجام میدم ؟؟.من اگر بیشتر ازنیازم و سهم خودم در هر وعده ی غذایی روزانه ام  غذا بردارم با این کار 

      روابط بدی با اطرافیانم  پیدا میکنم 

       جایگاه اجتماعی بدی پیدا میکنم 

      مورد اعتماد اطرافیان نمیشم 

      بقیه دوست ندارن با من روی یک سفره بشینن.

      من  میشم کسی  که حق بقیه رو میخورم 

      خودم رو زشت و چاق میکنم 

      خودم رو بیمار میکنم 

       من میشم کسی که رفتارهای بسیار شیطانی دارم 

      به خودم ضربه میزنم 

      خودم رو اسیر مواد غذایی میکنم 

      خودم رو معتاد به مواده  غذایی میکنم 

      خودم رو در مقابل مواد غذایی ضعیف و کوچیک میکنم 

      خودم رو بدون حق انتخاب میکنم 

      قدرت رو دست مواد غذایی میدم که هر بلایی میخوان سر من بیارن

      من باید بارها و بارها نتیجه این رفتار. رو برای خودم زشت وناپسند کنم که دیگه تکرار نکنم 

      اما من باید مسلط به رفتارهای غذایی خودم باشم و قدرت دست من باشه وقوی باشم و رفتارهای درستی داشته باشم و انتخابهای درست داشته باشم  و اما خدا رو شکر الان  من خیلی راحت در زمانها و مکانهای مختلف از مواد غذایی مختلف به اندازه نیازم برمیدارم و میخورم  و من دیگه حریص هیچ مواد غذایی نیستم حتی پفک وکرانچی و چیبس رو هم دیگه مثل گذشته دوست ندارم حالا نزدیکم  باشه شاید بخورم اما با چند دونه دیگه هوسم می‌خوابه. و فست فود  و ساندویچ که این همه دوست داشتم حالا به راحتی با یه مقدار کمتر از گذشته   از اونها سیر میشم و دیگه نمی‌خورم .طوریکه خودم شوکه شدم که این من هستم که این  همه رابطه ی من با  مواد غذایی درست شده پس اعتماد به نفسم بیشتر شده و به خودم میگم من میتوانم رابطه ی بهتری با هر فردی رو هم پیدا کنم رابطه ی ماا با مواد غذایی مثل رابطه ی من با افراد متفاوت هست و هیچ فرقی نداره اگر من رفتارم با اون غذا ها بهتر بشه و کنتزلم بهتر شده و زیبا تر رفتار میکنم با اطرافیانم هم بهتر رفتار خواهم کرد 

      پس من می‌خوام این فاصله بین عمل و عکس العمل رو که  همون خوردن زیاد مواد غذایی و نتیجه اش چاقی میشه رو برای خودم کم و قابل درک کنم که دیگه اینقدر تکرارش  نکنم و به خودم نگم من وابسته ی فلان مواد غذایی هستم و یا من علاقمند به  خوردن فلان مواد غذایی پیتزا و ساندویچ و انواع سوخاری و چیبس و پفک و شیرینی و … هستم من بارها به اطرافیانم میگم طوری با مواد غذایی وکلا هر چیزی رفتار کنن که وابسته به هیچ چیز خوردنی  نشن چون میبینم که   همین قهوه  و یا اسپرسو و یا  چایی که خیلی‌ها میخورن  بارها  اون افراد مصرف کننده میگن اگر یه روز  قهوه و یا چایی و …نخورم انرژی ندارم و یا خستم و یا سرم درد میگیره  و …..و من. راحت بهشون میگم خودتون رو وابسته هیچ چیز نکنید چرا آخه ؟؟اینم یه نوع اعتیاد هست و یا خیلی‌ها میگن اگر من شیرینی نخورم روزم سپری نمیشه سرم درد میگیره و بازم من همین. حرف رو میزنم.

      من فردی هستم که بسیار به اندازه نیازم غذا میخورم 

      من فردی هستم که دیگه امیر مواد غذایی هستم 

      من فرد قوی هستم  که حق انتخاب مواد غذایی دارم 

      من فردی هستم که بدون هیچ بهانه و دلیلی غذا میخورم 

      من فردی هستم که فقط برای رفع گرسنگی غذا میخورم 

      من فردی هستم که مواد غذایی برام هیچ  فرقی ندارن من فردی هستم که ترسی از مواد غذایی ندارم از رفتار خودم با اونها ترس دارم .

      من فردی هستم که …..

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار متناسب شاد
      1401/03/03 21:40
      مدت عضویت: 1454 روز
      امتیاز کاربر: 6767 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 835 کلمه

      سلام 

      من به شخصه تمایل کمی به خوردن شیرینی بیرون دارم گاها سالی یه دونه هم نمیخورم و کلا توخونمون هم تقریبا این شکلی هست وچطور بشع یه وقتهایی مهمان بیاد یا چیزی بخواهیم بخریم البته به غیر خواهر کوچکترم که میبینم تمایل به خوردن شیرینی خصوصا خامه ای داره اونم نه همیشه بلکه گاها. 

      اما ما شمالیها چون مزارع برنج داریم و دراین منطقه برنج به وفورهست و باورغلطی که دراین خصوص داشتم این بود که برنج شکم میاره .

      بااینکه فقط ناهار برنج میخوریم وشبها نان میخوریم اما همین باورغلط خیلی بهم صدمه زد . والان هم توخونمون برنج رو آبکشی مصرف میکنیم به خاطر ترس از شکم آوردن .

      آخه پدرم وعمه هام همشون شکم دارن و من میبینم که پدرم برنج زیاد میخورد . ومادرم  میگه دست خودشون نیست واین درخانوادشون ارثی هست .

      وجالبه که بااینکه برنج یک بشقاب کامل هم نمیخوردم بدجور شکم آورده بودم چون سیستم داخلی بدن قربونش برم اینقدر هوشمند عمل میکنه که راه گریزی نیست و ما رو با پروسه داخلیش به باورمون میرسونه .

      یه باورغلط دیگه هم که داشتم این بود که چون کشتی گیران مازندرانی درجهان اول هستن به خاطر این هست که برنج وگوشت آدم روقوی میکنه وچون دراین مناطق زیاد هست پس طبیعی هست که تو جهان اول بشن .

      اما الان 

      چند وقت پیش پدرم از دوستش تعریف میکرد که آقا محمود میگه من صبونه وناهار وشام برنج میخورم باورتون نمیشه کاملا متناسب هست چون نزدیک به ۱ هکتار زمین کشاورزی داره برام عجیب بود و خانم و دختراش هم متناسب یا یه کوچولو اضافه وزن داشتن برعکس خاله من که برنج میخرن و ناهار میخورن خیلی چاق هست .

      وعمه هام هم چون زمین کشاورزی دارن برام طبیعی بود که چاق باشن ‌ چون برنج چاقی میاره .

      یکی نبود بهم بگه خوب دوربرت رونگاه کن همسایه های ماکه زمین دارن پس چرا متناسب هستن یا دخترعمه هام . دختر دایی هام یا همکارام  یا زنموهام چرا متناسبن  !!! 

      واما چالش شیرینی

      من قبل ورود به این دوره مربا زیاد میخوردم یا یه استکان چایی رو با  ۴تا۵تا قند میخوردم و میدونستم که منو چاق میکنه اما متاسفانه میخوردم وبرای خودم ارزش قایل نبودم ولی الان اتوماتیک وار تمایلم به خوردنشون خیلی کم شده گاها درحد صفر .

       و ذهنم بهم میگه این ترکیب غذایی رو تحت مربا یه نفر اومده به ذایقه خودش درست کرده حالا چه لزومی داره من این شکلی بخورم من به جای مربای هویج . هویج میخورم یا مربای به  به میخورم .

      اشتباه نشه به خاطر ترس از مربا و ترس ازچاقی شکر این استنباط رو ندارم گفتم من تمایلم به خوردن اونها کم شده وتمایلم به خوردن میوه خامش زیاد شده ونه ترسی دارم ونه چیزی دیگه .

      چون وقتی مربا یا فرنی میخورم بلافاصله حس گرسنگی بهم میده و هم دهنم یه مزه بدی میده که برام رنج به همراه داره ومنو از خوردنش منصرف کرد فارغ از هرگونه ترس از چاقی.

      به جاش خوردن شیر بهم میچسبه به جای فرنی .

      یا چای رو بانصفه قند میخورم واگه بخام قند زیاد بردارم وبخورم مزه چایی دردهنم محو میشه و گاها چای رو خالی میخورم با نون وپنیر . وتمایلی به خوردن قند وشکلات و… باهاش ندارم .

      البته برادر کوچکترم که کاملا متناسب هست با رفتار کاملا متناسب.  هم برنج وهم مربا وهم شکلات و… بدون ترس میخوره ونگاش میکنم که چطوری میخوره به قول مادرم مثل بچه های ۵ . ۶ ساله غذا میخوره .یه کمی اونم داخل نعلبکی میریزه ومیخوره و جالبه بستنی مرتب میخوره وداخل نعلبکی درحد ۵ تا۴ تا قاشق میریزه میخوره وبلند میشه .

      ولی من یادم میاد دوتا دوتا بستنی میخوردم که سرآخر گلوم درد میگرفت .

      یا غذاش حتمن بایستی گرم باشه و براش تایم غذا خوردن معنا نداره من که یادم نمیاد تو این چند سالی باما غذا بخوره مادرم مرتب گله میکنه همینجوریه برکت میره . یه موقعهایی ساعت ۴ صبح درحال خوردن شام هست یه موقعهایی اصلا شام نمی خورد .

      چیزی رو چاق کننده نمیدونه ‌ انگار تو یه فضای دیگه و درخانواده دیگه بزرگ شده و تحت اطاعت کسی خودش رو قرار نمیده . اصول کاری خودش رو داره . 

      پس غذا خوردن باعث چاقی نمیشع خصوصا برنج درمنطقه ما شمالیها که سابقه چندین ساله در بزرگ کردن شکم داره باور اشتباهی هست .

      اگه اینطوری بود بایستی برای همه باشه اما این دلیل نمیشه من بشینم چند تا بشقاب غذا بخورم و بگم خاصیت چاق کنندگی نداره . نه من اگه فرمولهای ذهنیم درست باشه رفتار درست ازم سر میزنه مثل برادرم .

      تازه من انسانم واشرف مخلوقات ‌. اگه غذا خوردن زیاد باعث چاقی یا هیچ عارضه ای نشه من که انسانم و نباید به خودم اجازه بدم که غذاها امور  رو به دست بگیرن . ومنو وسوسه یا کنترل کنن . چطور من خوشم نمیاد کسی کارهای منو چک کنه یا کنترل کنه اما به غذاها اجازه بدم این کار رو با من انجام بدن یعنی من اینقدر ضعیفم . من اینقدر ناتوانم .

      من انسانم وبرای خودم ارزش قایل هستم و کسی جز من نمیتونه این شخصیت وارسته انسانی رو برام خلق کنه .

      خدایا شکرت بابت هدایت به این مسیر الهی .

      تشکر از استاد بابت انتشار آگاهیهای نابش. 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار پونه عدل تهرانی
      1400/10/25 02:54
      مدت عضویت: 1725 روز
      امتیاز کاربر: 15295 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 554 کلمه

      به نام خدای مهربان

      وقت بخیر عزیزان

      در اموزشهای ذهنی نیاز به تلاش فیزیکی نیست .نیاز به زجر کشیدن نیست .اگه داره بهت سخت می گذره یعنی اشتباه داری عمل می کنی .آموزش ذهنی همراه با آرامشه بدون سر و صدا و سختیه .

      افراد متناسب و افراد چاق هر دو شیرینی دوست دارن . اما یادم افتاد من وقتی بچه بودم اهل شیرینی نبودم مثلا یادمه که حتی کیک تولد خودمم نمی خوردم جایی هم که می رفتیم که نمی خوردم کیک و اینا نمی دونم بعدا شروع شد شیرینی خوردنم که بزرگتر شده بودم ولی بازم نه به اون حد یادمه عیدها خدا بیامرزه من و پدرم نون نخودچی خیلی دوست داشتیم همیشه . پدرم خدا بیامرز از شیرینهای تازه فقط ناپلیونی می خورد خیلی هم متناسب بود ولی اگه شیرینی داشتیم تو خونه عصر به عصر از ناپلیونی یه دونه با چایی می خوردن .

      ولی راستش اینه که ما که الان چاق هستیم از خوردن شیرینی احساس خوبی نداریم و فکر می کنیم ما رو چاق تر می کنه و از طرفی هم نمی تونیم نخوریم چون علاقه داریم خیلی .

      اتفاقا دیروز دوستم ازم پرسید که یه خانمی می خواد نون خامه ای بپزه تو می خوای ؟ گفتم نه  مرسی دستت درد نکنه 

      منم از کی ولی هر چیزی که شیرین بود و می خوردم اول اونهایی که دوست داشتم بعد که تموم می شد و نبود می رفتم سراغ اونهایی که دوست نداشتم .

      جالبه همسر من فقط اون چیزهایی که دوست داره می خوره . مثلا یادمه می گفتن خرما و کشمش و توت و اینها بخور با چایی چاق نمی کنه اینا شیرینشی طبیعیه 

      اون موقع ها من خیلی خرما می گرفتم الان خیلی وقته که نگرفتم . 

      دیروز عصری من بستنی خوردم یه دونه از همین مدل کیم یادش بخیر زمان ما ایران کیم دوقلو دو شکلاتش هم یه جوری می چسبید یادش بخیر.

      من امروز تو فکر این بودم که یه دفعه خودم نون خامه ای درست کنم ببینم چه جوریه فقط یه بار می خوام از درست کردنش لذت ببرم ..

      منم همینطور بودم شیرینی خامه ای یکی می خوردم بعد دو تا یهو می دیدم ۵ تا خوردم .

      البته الان خیلی وقته اتفاق نیافتاده از این شیرینی ماکارون داریم الان من شاید دو تا تا الان خوردم وقتی یه وقتا همسرم میاره من خودم اصلا دست نزدم با اینکه خیلی هم دوست ندارم اون جور که عاشقش باشم ولی اگه قبلا بود می خوردم برام فرق نمی کرد الان مثلا یه چیزی که دوست ندارم و ادامه نمی دم نصفه ول می کنم

      یادمه من اون موقع ها که ایران بودیم که متناسب بودم و اصلا فکر چاقی نبودم هر وقت مهمونی و عروسی می رفتیم من خیلی غذا نمی خوردم ولی دسر دوست داشتم مخصوصا اگه پلمبیر بود حالا نمی دونم هنوزم پلمبیر درست می کنن یا دیگه قدیمی شده ؟

      ما همیشه باید قدرت و بدیم دست خودمون نه شیرینی ها و حق انتخاب داشته باشیم از اون چیزی که دوست داریم به حد نیازمون بخوریم به خودمون اهمیت بدیم هی اضافه تر از حد نیاز وارد بدنمون نکنیم و به خودمون توجه کنیم 

      تصمیم می گیرم این شرایط و تغییر بدم و چیزی و که قبل داشتم و ازش استفاده کنم . لاغری در وجودمون هست بواسطه افکار و رفتار اشتباه با لایه چربی پوشیده شده بدونن پس باید افکارمون و تغییر بدیم و به اون چیزی که قبلا بودیم برسیم . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریده حسنی
      1400/10/19 01:10
      مدت عضویت: 1631 روز
      امتیاز کاربر: 23378 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 724 کلمه

      روز ۶۵ تکرار 

      تغییر عادت شیرینی خوردن 

      سلام وقت بخیر دوستان همراه و استاد عطارروشن ،خدارو شاکرم برای بودن و تجربه کردن یک روز دیگه 

      شیرینی جات یکی از لذت های قبل من بود که هیچ وقت نتونستم با خیال راحت و بدون ترس ،تجربش کنم ،این خوراکی ممنوعه خوشمزه که اتفاقا من خیلی هم بهش علاقمند بودم ،در ذهن من ،چاق کننده شدیدی بود و خوردن اون ،یعنی من چند کیلویی چاق شدن و ماه ها تاوان پس دادن داشت مثل  ورزش و بدو بدو 

      شیرینی یکی از مواردی بود که هیچ وقت تو لیست خریدهای من نبود و هنوزم نیست منظورم شیرینی تر و خشکه ،مگر اینکه بخوام برم مهمونی شیرینی بگیرم ببرم ،یا شاید برای مهمان های خودم بگیرم و گاهی شاید سالی ۱ یا ۲ بار یا ایام عید برای خونم شیرینی بخرم و این حسرت با من بود 

      قبلا از فشار رژیم رو میوردم به خرما و انجیر خشک  ولی الان انجیرو که اصلا نمیخرم و خرما هم شاید اگر یادم بیاد میخورم 

      اونوقتا یجورایی عقده شیرینی خوردن با آرامشو داشتم و وقتی به افراد متناسب نگاه میکردم که چقدر راحت شیرینی میخورن من عصبی میشدم که آخه چه فرقی بین بدن من با اونهاست و هر زمان دست آدم ها جعبه شیرینی میدیدم ناراحت میشدم  

      بنظر من همون محدودیت ها باعث ایجاد ولع در خوردن شیرینی در بدن افراد چاق بوجود آورده و مدتی طول میکشه تا اون ولع مثل الان که ما در دوره ها هستیم کم بشه 

      یادمه چند ساله پیش که باز هم متوجه شده بودم لباس هام برام تنگتر شده و خیلی خیلی حالم بد بود رفتم بیرون خرید نون باگت نزدیک منزلمون که پر از نون های خاص ،شیرینی ها،دسرها و کلی چیزای خوشمزه بود و من از حرصم یه دونه پای انبه خوشرنگ خریدم و اوردم خونه خوردم و با حرص میگفتم حالا که انقدر تو محدودیت هستم  ولی لاغر نمیشم  ،پس میخورم که دلم نسوزه و انقدر با بغز اون عملو انجام دادم که در انتها گریه م گرفت و کلی نشستم با خودم صحبت های ناراحت کننده کردم ،سرزنش و مقایسه کردم ،کلی خدارو فحش دادم و شماتت کردم و در انتها به هیچ نتیجه ای نرسیدم و تازه عذاب وجدان از خوردن اون پای انبه هم اضافه شد 

      در بیشتر  سالهای عمرم در قبل ،حتی چای هم بدون قند یا با خرما میخوردم چونکه فکر میکردم اون یه حبه قند خیلی چاق کننده است و هیچ خوراکی شیرینی استفاده نمیکردم ،یادمه یه زمان هایی که تو رژیم سخت بودم حتی آدامسمو اول میجویدم و شیرینیشو میریختم بیرون بعد آدامسو میخوررم ،تا این حد رعایت میکردم و نمیدونستم با اون رفتارهام دارم چه باورهای مخربیو در خودم قویتر میکنم 

      اون سالهاییکه خودمو با فشار تحت نخوردن شیرینی ها قرار داده بودم در زمان هاییکه باهاشون روبرو میشدم ،خیلی اذیت بودم و خبر نداشتم که دارم چه بلایی سر خودم میارم و بیشتر بسمت چاقی حرکت خواهم کرد ،همون موقع اگر یه دونه ازشون خورده بودم انقدر عقده ای نمیشدم و خودمو کم نمیدیدم 

      چرا الان اون ولع ها و حس های بد وجود نداره ،اگر دلم بخواد حتما میخورم و مشکلی با شیرینی ها ندارم و در کمال آرامش باهاشون آشتی کردم و اونهارو مضر و چاق کننده مثل قبل نمیبینم و نتیجشم مشخصه که چاق نمیشم 

      من در زندگیم تصمیم گیرنده هستم ،قبلا هر چیزی و هر کسی تو زندگیم اقتدار داشت به جز خودم و الان کاملا بر عکس شده ،برای همین وقتی رفتار مقتدرانه ای تو خونه انجام میدم اطرافیانم تعجب میکنن که چرا فریده عوض شده یا میگن فریده بد شده ،آخه قبلا همه یجورایی همه کاره ی من بودن الان رتبه هاشونو ازشون گرفتم ،ناراحتن و دوست دارن مثل قبل بتازونن و منم سکوت کنم 

      و الان برای خوراکی ها ،اگر مورد پسندم باشن ازشون امتحان میکنم و اگر نباشن ازشون میگذرم ،دیگه زندگیم باری به هر جهت نیست و نظم و قوانینی داره 

      هنوزم عاشق بعضی از مدل های شیرینی تر و خامه ای هستم ،دیگه مثل قبل ازشون نمیترسم و میدونم به مرور به خودم و افکار جدیدم بیشتر اعتماد میکنم و اونوقت بدون ترس میتونم راحتر زندگی کنم 

      الان هم خدارو شکر راضی م ،عالی م و میخوام بهتر هم بشم ،گاهی دلم بخواد کیک و بیسکویت و از اینجور خوراکی ها مصرف میکنم ،اصلا بخاطر همین آزادی هاشه که دارم لذت میبرم و در کنارش افکارم هم در حال ترمیمه و دستورات مغزیم بیشتر بسمت لاغر شدنه 

      خدارو شکر میکنم برای زندگی خوب و آگاهانه ای که دارم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار ملکه عشق
      1400/10/07 19:32
      مدت عضویت: 1244 روز
      امتیاز کاربر: 10303 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,512 کلمه

      سلام و درود دوستان و هم مسیری های آگاهو متناسبم  

      همواره برقرار باشید

      عادت شیرینی خوردن در افراد چاق 

      گفتیم از نهرشیرو عسل بهشت بنوشیم اونم یه عادت چاق از آب در اومد بیخیال😅

      همه افراد چاق علاقه به خوردن شیرینی دارند و همیشه هم خیلی محکم این جمله را تکرار می کنند که من عاشق شیرینی هستم و در نهایت هم اون شیرینی را مقصر چاقی خود می دانند ….

      افراد چاق دلیل علاقه مندی خودشون را  به شیرینی  نوعی کشش درونی یا احساس لذت و آرامش گرفتن یا پر انرژی شدن و شاد بودن می دونند و اصولا هم خودشون را در برابر مصرف شیرینی ضعیف می دونند من هم علاقه زیادی به شیرینی خوردن داشتم مخصوصا خرما و یا عسل و مربا ….و به خاطر محدودیت و منع غذایی بود که هربار در رژیم ها گرفتارش می شدم من حریص شده بودم و به محض رهایی از رژیم تا می تونستم میخوردم یعنی هیچ لذتی هم نداشت همش حرص بود و خشم از خود …همیشه یک دلیل برای خودم داشتم که هنوزم در سطح لایه های زیرین ذهنم هست اونم این بوده که هروقت درون بدنم سرد میشه و احساس سرما می کنم که یه جورایی می گویند سردیت شده باید شیرینی و گرمیجات مصرف کنم تا متعادل بشم و تمام دلایلی که ما برای مصرف بی رویه شیرینی برای خودمون میاریم و درواقع این عادت مضر را طبیعی میدونیم باعث میشه خسارت به جسم و ذهن و روحمون بزنیم !…ما شیرینی می خوریم ولی با ترس و با حال بد تمومش می کنیم و در نهایت تا ساعتها عذاب وجدان می گیریم و انتظار چاقی و کلسترل خون و قند خون را می کشیم …

      بعضی افراد فکر می کنند روش آموزش ذهنی خیلی سخت و رنج آوره باید روزانه هزار کلمه را تکرار کنیم و یا مراقبه داشته باشیم و ریاضت بکشیم ولی اصلا اینطور نیست در واقع ما هر لحظه در زندگی با عملکردمون تجربه ای کسب می کنیم نتیجه کار ما همراه میشه با احساس  ما که یا رضایت بخش هست و یا خوشایند نیست و در هر دوحالت این باور در ذهن ما ایجاد میشه که یک تصویر در ذهنمون به ایجاد میشه و میره برای خلق شدن حالا تکرار همین رفتار بعد از چندبار میشه الگوی انتخابی ذهن من و به طور ناخودآگاه شرایط برای انجام این کار و در واقع خواسته من مهیا شده و مغز هم طبق الگو فرمان صادر می کنه …

      تمام رفتار یک فرد چاق به خاطر فرمولهای ذهنیش هست و دستوراتی که مغز براش صادر میکنه !…

      دقیقا مثل زمان چاق شدن ما ….با افکارمون که آموزش چاقی دیده بودیم رفتاری را انجام می دادیم و هر بارتجربه ای از یک کم چاق شدن به دست می آوردیم مثلا لباسمون کمی تنگ می شد یا صورتمون چاقتر می شد یا کسالتمون بیشتر می شد و هربار که احساسمون بدتر می شد و تصویر چاقی در ذهنمون پررنگ تر می شد اینبار حرف و حدیثهای دیگران هم از سرزنش کردن و ترحم گرفته تا مسخره کردنهاشون بیشتر می شد و باور به اینکه ما چاق هستیم و طبیعی هست چاق تر بشیم درذهنمون شکل می گرفت پس ما با عملکردمون مهر تأیید پای انتخاب خودمون می زنیم و گفتیم مسیر لاغری همون بازگشت از مسیر چاقی هست که باید خیلی آسون باشه پس اگر در این مسیر جایی دچار رنج و سختی شدیم باید استپ کنیم و به بررسی مراحل آموزشی خود بپردازیم 

      الآن ما از طریق فایلهای آموزشی لاغری افکاررا در ذهنمون ایجاد می کنیم در مرحله بعد باید به آگاهی ها عمل کنیم تا تجربه ای جدید کسب کنیم و قطعا این تجربه با احساس خوب و قدرت و توانمندی همراه میشه و باور به لاغری میشینه توی ناخودآگاه ما  و تصویر و انتظار لاغری در ذهنمون ثبت میشه و آرام آرام لاغر میشویم ….

      اما خوردن شیرینی ممکنه برای همه افراد چاق و چه افراد متناسب لذت بخش باشه اما طریقه استفاده از نظر بینش و نگرش و البته عملکرد در افراد متفاوته !…

      یک فرد متناسب که احتمالا شیرینی هم خیلی دوست داره همیشه به اندازه نیاز مصرف میکنه یعنی ممکنه اون شیرینی جای یک وعده غذاییش را بگیره و یا اینکه فقط یک نوع از شیرینی را دوست داره و به راحتی حق انتخاب را به خودش میده و تصمیم میگیره یعنی کاملا در حالت توازن و تعادل رفتار میکنه…

      اما فرد چاق با خاطرات شیرینی خوردنش زندگی می کنه و براش فرقی نمیکنه شکر باشه یا خرما یا شیرینی تر و یا کلوچه و کاکائو درواقع ازطعم شیرین لذت میبره و استفاده بی رویه داره …

      .شیرینی هیچ قدرت چاق کنندگی ندارد ولی رفتار افراطی و البته تفکر ما نسبت به خوردن شیرینی 💯اثر چاق کنندگی دارد …✨

      .

      خیلی از افراد می گویند می دانیم ولی نمی توانیم و به خوردن شیرینی یعنی لذت بردن از طعم شیرین اعتیاد پیدا کرده اند من هم قبلا درخواست شیرینی زیادی می کردم البته علاقه ای به شکرو قند ندارم ولی خرما به وفور و البته یه مدتی علاقه مند به خوردن پاستیل شده بودم اما الآن که این فایل را شنیدم به طور ناخودآگاه میل زیادی به شیرینی خوردن ندارم یعنی والحق که قدرت الهی در وجودم جاریست و در مسیر لاغری باذهن کاملا در مسیر همسویی با طبیعت هستم و هرروز باید بهتر و بیشتر هماهنگ باشم الآن چندروزی هست که همسایه ما برامون از قم سوغات سوهان آوردند ولی من اینو نخوردم 💪💪😇چندین بار هم دیدم ولی اصلا میل نداشتم و این در حالیست که وقتی مجرد بود یک شب از ساعت ۱۲تا۵صبح یک بسته سوهان کنارم بود و من تو خواب چشم باز میکردم و یک تیکه می خوردم تا صبح که تمام شده بود ….و این یک خاطره خیلی بد و زشت و زننده از چاقی من است اما من دیگه توبه کردم از چاقی و در مسیر لاغری هستم و دارم هرروز طبیعی تر عمل می کنم ….فردی که قدرتی نداره که مواد غذایی مصرفیشو انتخاب کنه و احساس ضعف داره نسبت به مواد غذایی…. داره قدرت خودشو به اون خوراکیها میده و البته که موادغذایی هم اثر مخربی روی جسمش دارند اینگونه افراد که منم قبلا جز این دسته افراد بودم در روابطشون هم همیشه مشکل دارند و انگار قدرتی ندارند و همیشه مظلوم و ضعیف حاضر می شوند باید تفکر کنیم و ساعتها تحلیل کنیم که چرا ما اگر بریم مهمانی و پولی ببینیم دست نمی زنیم ولی همیشه به خوراکیها دستبرد می زنیم یواشکی یا با خجالت یا پررو پررو بالاخره این کار خیلی زشت و ناپسنده …اصلا توی خونه خودمون مگه قحطی اومده !؟…باید نگرش ما تغییر کنه تغییرات از ذهن ما شروع میشه نمیشه همون رفتارهای قدیمی را داشته باشیم و متناسب بشیم …بارها در زندگی توی معامله کردن ممکنه متضرر شده باشیم و دیگه توبه کردیم ولی چرا یه فکری به حال این خسارتهایی که به جسممون می زنیم نمی کنیم …در کودکی حتما یکبار از داغی و یا آتیش سوختیم و تجربه کردیم و دیگه از خودمون مراقبت کردیم اما چرا سالهاست نسبت به جسممون و تمام خسارتها و آسیبهایی که به جسم و روح و ذهنمون می زنیم بی مسئولیتی می کنیم و حتی پاداشهایی که از خودمون دریغ کردیم چراااا بی اعتنا هستیم؟!…

      هر لقمه اضافی داره شادیمون را از ما میگیره ما آزاد و زیبا و سلامت خلق شدیم ما آزاد هستیم که از بیشمار نعمتهایی که به ما عطا شده است استفاده کنیم ولی به اندازه رفع نیاز (فقط رفع نیاز)

      تصور کنید هر لقمه اضافه خوردن میشه یک قسمت نامتناسب و نافرم به بازو یا لقمه بعدی میشه یک نافرمی به پهلو لقمه بعدی پف صورت و چشمهای ریزی که زیر لایه های چربی پنهان شدند ؟!..،

      لاغری بیرون و دور از دسترس من نیست من دیروز یک عکس از پنج سالگی خودم آوردم و زدم به درب یخچال و دیدم متناسب و شاد بودم تا ۱۰سالگی 😍من در جایگاه طبیعی خودم بودم بعد آموزشهای چاقی از خانواده و اطرافیان باعث شدند که چاقی بشه انتخاب زندگیم اما امروز به لطف خداوند هدایت شدم و میدونم این مال من بوده و هست همینجا تو وجود منه هر آن همراه منه …..پس لاغری و طبیعی بودن خودم را انتخاب می کنم اگر اینجا هستم خداوند این توانمندی را در من دیده لایق هستم که بقیه عمرم را با قدرت و شادی و سلامتی و تناسب زندگی کنم …زبان انگلیسی را از قبل بلد نبودم تجربه ای ازش ندارم یا ثروتمند شدن را تجربه ندارم اما از لاغری خودم تجربه دارم چه راحت هر وقت دوست داشتم می خوردم درسته که مقایسه می شدم و سرزنش اما همه از ناآگاهی اطرافیانم بوده و البته ناآگاهی خودم  !…اما چقدر اونروزها خودم سبک و راحت بودم چقدر مامانم برام لباسهای خوشگل می دوخت چقدر احساس جذابیت و محبوبیت داشتم و من می خواهم و می توانم و می شود 💯می خواهم خودم باشم می خواهم در حالت طبیعی خودم هماهنگ با ذات الهی ام باشم حتمااااا این هم یکی از مقدسترین تغییرات زندگی من است که مدال جانشینی خدا را گرفته ام ….من خلیفه خداوند روی زمینم پس قدرت و توانمندی ام از اوست و هدایتگرم تا ابد او می باشد و بس !..

      خدایا شکرت 

      خدایا عااشقتم ❤️ 

      من جزئی از جهانم که در صلح به سر میبرد 

      صلح و دوستی عالمگیر عشق الهی نصیب قلبهای تپنده شما باشد 🦋✨

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1400/07/20 18:17
      مدت عضویت: 1665 روز
      امتیاز کاربر: 28541 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 3,044 کلمه

      سلام خدمت استاد گرامی و دوستان خوبم 

      بازم طبق معمول استاد شما دارین رمز موفقیت رو گوش زد میکنیین که بچه ها آگاهی ها رو به عمل تبدیل کنید  تا نتیجه رو در جسم خودتون ببینید و این کار بدون زجر و سختی باید باشه و  هر جا دیدید داره  به شما سخت میگذره بدونید راه رو اشتباه اومدید .

       چه جالب منم قبلا که باشگاه میرفتم به همه میگفتم  که چقدر سخته من امروز باشگاه دارم من دیگه ورزش هام جواب نمیدن باید سنگینترش کنم و ….کلی سر و صدا میکردم  اما حالا خیلی از  افراد اطرافم اصلا نمیدونن من چطور این همه متناسب تر شدم و چون در مدار شنیدن  این اگاهی ها نیستن  و   منم حرفی نزدم .

      من در گذشته قبل از ادواجم که متناسب بودم  اصلا از شیرینی خوشم نمیومد و یه مقدار پفک و چیبس  دوست داشتم    اونم کم‌میخوردم اما بدون ترس و نگرانی هر وقت میخواستم  میخوردم و بعد از ازدواجم که کم کم چاق شدم یه مقدار کم شیرینی میخوردم ولی بازم  بیشتر اهل غدا خوردن بودم و خیلی از گذشته ی خودم(  قبل از ازدواجم )بیشتر عذا میخوررم و همه چیز خور شده بودم و چیزی نبود که دوست نداشته باشم بعلاوه چیپس و پفک و کرانچی و اینچزا که واقعا زیاد میخوردم تقریبا میتونم بگم هر شب پاکتها از این چیزها میخوردم تا اینکه باردار شدم و در بارداری اولم بازم ویار من به قول اطرافیان چیز خاصی نبود و من فقط خیلی زیاد (وحشتناک )غدا میخوردم با اون تفکرات اشتباهی  که دااشتم باید به جای دونفر عدا بخورم و این حرفها و کلی چاق میشدم  تا اینکه بارداری دومم بود که اطرافیان میگفتن شیرینی بخور تا بچه ات پسر بشه و بارها میگفتن هر کس زیاد شیرینی میخوره فرزند پسری به دنیا  میاره و منم میخوردم و اما  وقتی من متوجه شدم  فرزندم پسر هست علاوه بر تمام اون فرمولهای غلط که در ذهنم داشتم  (باید به جای دو نفر  غذا بخورم و یا اینکه اگر بیشتر بخورم فرزندم با بنیه ی  قویتر خواهم داشت )شیرینی هم زیاد تر میخوردم چون این قضیه  باورم شده بود و واقعا وزن بالایی رو در اون دوران  تجربه کردم و قند بارداری پیدا کرده بودم طوری که سه ماه آخر زیر نظر کارشناس تغذیه بودم که بیشتر وزنم اضافه نشه چون هم برای خودم هم بچه خطرناک بود  خلاصه بعد از بارداری هم به توصیه اطرافیان برای زیاد شدن شیر ی که به فرزندم میدادم باید آبمیوه های شیرین مثل رانی و این چیزا  و یا شیرینهای مخصوص شهرم که با کنجد درست میشد و یا … میخوردم و یا هر روز سه وعده چایی کمرنگ با شیرینی فراوان کنجدی میخوردم که شیرم زیاد بشه و کلی از این توصیه ها و خلاصه خودم که چاق بودم  با این تجویزها چاقتر هم شدم و دیگه تنفرم از چاقی و ترسم از چاقی بیشتر خیلی بیشتر شده بود تا جایی که من دیگه در چهار ماهگی پسرم اقدام به رژیم گرفتن کردم ولی همچنان من عاشق شیرینی بودم و حرص،و ولع خوردن اون رو داشتم اما چون جز محدودیتام بود نمیخوردم و در کوچکترین فرصتی من هر شیرینی رو  پیدا میکردم تا تهش میخوردم و منی که  تا چند سال پیش اصلا علاقه ای  به شیرینی نداشتم و هیچ دسر و بستنی نمیخوردم حالا یه شیرینی خور بسیار قهار شده بودم  که به زور رژیم نمیخوردم تا اینکه اخرهای رژیمم از دکتر درخواست کردم شیرینی رو داخل رژیمم قرار بده و ایشون هم سه عدد بسکوییت ساقه طلایی رو فکر کنم با یه لیوان شیر  به جای شام من قرار داد که یا شام میخوردم و یا اونها رو میخوردم حالا انتخاب با خودم بود و اما حالا بعد از مدتها در سایت بودن دوباره مثل گذشته ی خودم شدم اول اینکه من فقط یه بسیکوییت ویفر کاکاییویی خاص که با شکلات صبحانه قاطی شده  رو دوست دارم و صبحانه یکی دو برش از اون رو با یه لیوان شیر میخورم و هر شیرینی رو دیگه دوست ندارم و کلی مدلهای مختلف در خانه ی من هست به خاطر بچه هام ولی من نمیخورم چون دوست ندارم و من حتی خیلی وقتها شیرینی خیلی از دسرها برای من زننده هست و دهنم رو تلخ میکنه و حالم رو بد میکنه و من ترجیح میدم نخورم و خیلی راحت با علاقه ، مدتها هست انتخاب کردم عصرها چایی نخورم چون چایی خوررن  جز علاقه مندیهای من نیست و از روی عادت و همراهی با همسرم هم  قبلا میخوردم که مدتها هست دیگه هم نمیخورم و وابستگی ندارم و از روی عادت نمیخورم و اگر خیلی هوس کنم با کشمش میخورم چون واقعا این ترکیب رو دوست دارم و از روی اجبار و ترس نیست من عاشق خوردن مویز و یا کشمش با  چایی هستم اونم در حد سه دونه با یه نیم لیوان نه بیشتر و خدا رو شکر از وقتی درراین مسیرم  علاقه ام به نسکافه و کاپوچینو هم انگار واقعا تغییر کرده و از شیرینی اونها هم حالم بد میشه و دیگه دوست ندارم بخورم و خدا رو شکر  از وقتی که وارد این سایت شدم کلی تغییرات عالی داشتم و مثل گذشته ی خودم دارم میشم شیرینی بسیار کم ،بسیار کم مصرف میکنم معمولا در حد  دو برش از یه شیرینی دلخواهم در وعده ی صبحانه هست طوری که یک عدد از  اون شیرینی رو در سه روز یا دو روز میخورم و عالی هم سیر میشم و هرگز زیاده روی نمیکنم .

      منم در گذشته  که چاق بودم با حس بدی شیرینی میخوردم که این عامل چاقی من هست و با استرس شیرینی میخوردم ولی میدیدم که خواهر خودم که بسیار متناسب هست و یا خواهر همسرم و یا دخترم  که بسیار متناسب هستن اگر شیرینی بخوان خیلی راحت میخورن و با لدت میخورن اما من با ترس و لرز میخورم پس در شروع کار بین  چاقها و متناسبها کلی فرق هست که اونها با لذت میخورن و ما با ترس،و نگرانی از چاقی بیشتر میخوریم و مرحله ی بعد که میزان خوردن هست در  افراد چاق میزان خوردن که بالا هست در واقع به هر چیز شیرینی برسن میخورن و براشون مهم نیست چی هست و منم  قبلا اینطور بودم و این نشون میده علاقه ی من به طعم شیرینی بود مثلا دونات میخوردم و کلوچه محلی میخوردم یا شیرینی خامه ای میخوردم و یا بیسکوییت قنادی و سوپری میخوردم اما با این وجود چون این اواخر رژیم سخت داشتم که هر شیرینی ممنوع بود و خودمم  تا سن ۱۸ سالگی که لاغر بودم ( ازدواج نکرده بودم)  علاقه به شیرینی نداشتم و فقط در محدوده ی زمانی کمی شیرینی خور شده بودم خیلی از خوراکیهای شیرینی رو تجربه نکرده بودم  هم از روی ترس از چاقی و هم اینکه در گدشته  مشتاق خوردن شیرینی نبودم مثل نان خامه ای و یا بستنی خیلی کم خوردم فقط در بارداری عاشق کیم های سالار شده بودم و  هر روز میخوررم و یا نوشابه نمیخوردم عاشق دوغ بودم و  یا مربا  در صبحانه نمیخوردم و بیشتر پنیر رو دوست داشتم و  ….   و اما این اواخر  که در دوران لاغری با ذهن  بودم هر جا هوس هر شیرینی کردم خیلی راحت بدون ترس (تا جایی که تونستم )خیلی عادی خوردم و نگران نبودم و اما همین آزادی باعث شد من دور خیلی از شیرینها رو خط بزنم و مثل گدشته ی خودم بیشتر با  خوردن انواع عداها در زمان گرسنگی  لدت ببرم (البته بدون پرخوری کردن )و دیگه هیچ حرص؛و ولعی برای خوردن هیچ شیرینی ندارم و کاملا روی خودم تسلط دارم تا جایی که وقتی در جمعی و یا تولدی باشم و در اونجا کیک خامه ای و کیک تولد باشه من در حد یه نوک چنگال یا یه دره بیشتر  میخورم و دیگه بیشتر  ادامه نمیدم چون میلم نمیکشه تازه اون کیک هم باید خیلی پرفکت باشه که بتونم بخورم و گرنه از خوردنش لذت نمیبرم  اما خیلی از اطرافیانم که رژیم دارن و به قول خودشون محدودیت دارن با حرص، و ولع چندین برش بزرگ میخوزن که من از خوردن اونها حالم بد میشه و میگم چه رفتار نادرست و زشتی دارن و واقعا متوجه میشم که چقدر در فشار روحی  و محدودیتها هستن که نمیخورن .و من واقعا احساس تناسب میکنم و انگار از  درون متناسبم و اصلا  شخصیتم تعییر کرده انگار شخصیت فرد متناسب رو پیدا کردم چون اونها اینطورن که خیلی کم از هر چیزی میخورن حتی شیرینی که میگن دوست داریم وقتی بزاری جلوشون در حد یه ذره می خورن و  میگن دیگه نمیتونم و ادامه نمیدن و منم دقیقا شبیه متناسبها رفتار میکنم و از رفتار خودم لذت میبرم پس میشه مثل متناسبها شیرینی دوست داشته باشم و بخورم و لدت ببرم .

      من خواهر خودم که بسیار متناسبه میگه من عاشق شیرینی هستم مثلا حلوای سنتی رو خیلی دوست داره ولی وقتی درست میکنه میگم بخور اگه دوست داری  اون فقط یه نوک قاشق برمیداره میگه کافیه دیگه نمیتونم و حرفشم اینه که عاشق حلوا  و شیرینی و …هست و بارها در گذشته تعجب میکردم که اگر میگی دوست دارم چرا نمیخوری ؟؟اما حالا درکش میکنم نمیتونه با همون یه ذره هوسش،میخوابه و دیگه نمیخوره اما اون خواهرم که یه مقدار تپل تر هست یه بشقاب میخوره و تازه میگه من خیلی حلوا دوست ندارم و این باعث تفاوت  اندام چاقها و لاغرها میشه و همین خواهر  لاغرم عاشق،شیرینی هست  ولی از شیرینی خامه ای خوشش نمیاد و اگر جلوش بزاری لب نمیزنه یا خیلی کم میخوره و اما  همون خواهر تپلم میگه من خیلی شیرینی دوست ندارم اما عاشق شیرینی خامه ای هستم  و یه  نصف جعبه رو میتونه به تنهایی   بخوره  و کلی از این تفاوتها .

      پس اگر فرد لاغری بگه عاشق شیرینی هست نگاه کن ببین چقدر میخوره نهایتش یه دونه اما فرد چاقی اگه بگه عاشق شیرینی هست سه تا چهارتا میخوره پس گول حرف متناسب رو نخورید که میگه عاشق شیرینی هستم نگاه به واکنش اون فرد  در مقابل شیرینی بکن و بعد تو هم شروع به خوردن بکن .

      وای استاد عزیز من عاشق این مثالی شدم که شما زدین و گفتین اگر پولی رو ما در جایی ببینم هرگز دست درازی نمیکنیم و اون رو برنمیدارییم و به خودمون میگیم اون پول که مال من نیست و زشته و گناه و هرگز برش نمیدارید پس چرا هر جا شیرینی دیدیم باید اون رو بردارم ؟؟؟چون از کوچیکی به ما یاد دادن که پول کسی  دیگه رو برداشتن  کار نادرست و زننده ای هست ولی این یکی رو یادمون ندادن و ما هم وقتی جایی میریم تا طرف حواسش نبست هی برمیداریم  و میخوریم و اگر تونستیم و  زورمون رفت حتی سهم طرف مقابل رو هم برمیداریم و میخوریم اخه این چه کاریه ؟؟؟واقعا من همیشه به یاد این مثال شما حتی در خوردن مواد عدایی مورد علاقم علاوه بر شیرینی هستم حتی در خوررن روزانه ام با همین مثال خودم رو کنترل میکنم قبلا که عادت داشتم کل ته دیگ غذا  رو خالی خودم بخورم و یا گوشتهای خورشت رو بیشتر خودم بخورم و یا … با این مثال دیگه همچین کاری نمیکنم و واقعا برای من  تاثیر گذار بوده و هست پس ما میتونیم خودمون رو کنترل کنیم و تغییر بدیم و این حرف که من در مقابل شیرینی نمیتونم خودم رو کنترل کنم غلطه چطور در مقابل پولی که میبینی خودت رو کنترل میکنی  و یا در مقابل جواهرات دیگران و وسایل دیگران میتونی خودت رو کنترل کنی اما در مقابل شیرینی نمیتونی چرا ؟؟؟؟چون ذهنت  برای کنترل خوردن خرابه .

      این خیلی خوبه که ما میتونیم از تمام نعمتها استفاده کنیم و کلی تنوع در این نعمت هست ولی این خیلی بده که کنترل خودمون رو بدیم دست شیرینی ها و قدرت رو از خودمون بگیریم و بدیم دست شیرینیها و خودمون رو بدون هیچ قدرت انتخابی کنیم اما هدف از  این آموزشها این هست که قدرت دست ما باشه و واقعا به جرات میتونم بگم من خیلی قدرتم در انتخاب عذاها و تسلط بر اونها زیاد شده و دیگه هیچ مواد عذایی نمیتونه به زور وارد بدن من بشه  و من رو وادار به خوردن کنه معمولا خودم هستم که انتخاب میکنم و قدرت انتخاب دارم و در ازادی کامل انتخاب میکنم از چه مواد عدایی در چه زمانی مصرف کنم  و دیگه برده ی مواد عذایی نیستم حالا هر از گاهی شاید خطایی هم داشته باشم اما به مرور مهارت تسلطم بر مواد عذایی خیلی بهتر میشه همین دو شب پیش دوست داشتم برای شام  نون بر بری داغ و پنیر و گوجه بخورم و کلی عدا بود اما من این رو انتخاب کردم و بعد شب رفتم خونه مادرم اونجا مادرم کتلت داغ تازه درست کرد و خیلی اصرار کرد بیا بخور ولی من لب نزدم حتی تست هم نکردم چون سیر بودم و نخواستم بخورم و اصلا میلم نشد و هر چقدر اصرار کرد مادرم گفتم سیرم میل ندارم و اصلا ادا نبود واقعا نمیتونستم بخورم و بعدا که اومدم خونه متوجه شدم کارم عالی بوده و خودم رو تحسین کردم که با این همه تعریف و تمحید مادرم از غدا من لب نزدم .اما در گذشته که اینطور نبود اگر غدا سر گاز بود باید میخوردم هر چقدر بیشتر غذا میدیدم بیشتر میخوردم اما حالا قدرت انتخاب دارم و من تصمیم میگیریم چه مقدار از چه غدایی بخورم چون خودم مهمتر از غداها هستم و میگم ایا غدا برای من تصمیم میگیره من چه مقدار مصرف کنم یا من تصمیم میگیر م چه مقدار غذا مصرف کنم و این خیلی مهمه و من الان احساس قدرت بیشتری در مواد غدایی دارم و رفتارهای بهتری در مقابل اونها دارم چون فرمولهای ذهنی من با آموزشها تعییر کرده و ذهن من اماده شده و جسم من داره هماهنگ میشه با ذهن من و این روند لاعری با قدرت ذهن هست و به فشار و زور نیست .

      پس همیشه مراقب باشید قدرت دست چه کسی هست ؟؟

      آیا عداها برای من تصمیم میگیرین من چه رفتاری داشته باشم ؟؟ایا چیپس و پفک برای من تصمیم میگیره من چه رفتاری باید داشته باشم ؟؟؟ایا شیرینی ها برای من تصمیم میگیرین من  چه رفتاری باید داشته باشم ؟؟؟؟؟یا من به عنوان یه انسان قدرت تعقل و تفکر دارم که چه مقدار شیرینی و یا عدا و یا هله هوله  مصرف کنم .من واقعا  دوست دارم در شان یک انسان رفتار کنم و رفتار درستی داشته باشم ببخشید که میگم اما  به خودم میگم حتی یه گوسفند هم وقتی بره علفزار وقتی سیر شد دیگه نمیخوره پس چرا من هر چی مواد غدایی بیشتر باشه فکر میکنم باید بیشتر بخورم ؟؟؟؟من باید به نیاز جسمم توجه کنم و به بدنم احترام بزارم هر جا دستور سیری اومد به زور غدا و شیرینی وارد اون نکنم و  با هر کانالی در بدنم تحریک به خوردن نشم  .

      اگر من این رابطه رو در ذهنم درست کنم که مواد غدایی و شیرینی و چیبس و پفک تصمیم گیرنده هستن یا خودم تصمیم گیرنده هستم ؟؟؟همه چیز و خوردنم اصلاح میشه 

      پس من اگر در رابطه ی خودم با فلان مواد غذایی مشکل دارم و تابع اون مواد عدایی هستم پس نمیشه رابطه ی درستی با اطرافیانم داشته باشم پس چاقها در روابط مشکل دارن چون از درون رابطه ی خودش با مواد غداایی مشکل داره پس در روابطش با دیگران هم مشکل داره ولی اگر در اموزشها شرکت کنید و این مشکلات رو برطرف کنید رابطه ات با اطرافیانت هم درست میشه اگر من بتونم قدرت و توانایی ام در مواد غدایی به دست بگیریم در روابطم با دیگران هم این توانایی رو خواهد داشت.

      پس نگو من نمیتونم شیرینی نخورم و یا پفک نخورم و یا عدا نخورم نه عزیزم قرار نیست ما زجر بکشیم  یا سختی بکشیم 

      ما باید درست بخوریم من اگر از فیلمی بترسم هرگز اون رو دوباره نمیبینم اگر در رابطه با شخصی شکست بخورم دوباره با اون فرد رابطه برقرار نمیکنم و این منطقی هست اما چطور در رابطه با مواد غدایی ما بارها هست داریم ضربه میخوریم ولی این ضربه ا رو پدیرفتم که هر بلایی میخواد چاقی به سر من بیاره من پذیرفتم ؟؟؟..

       چاقی نتیجه ی یک سری  رفتارهای من هست که اگر من از نتیجه راضی نیستم میتونم رفتارم رو عوض کنم  من بارها شده از یه مغازه رفتم خریدی کردم و اون جنس چون مورد پسندم نبوده دیگه دوباره نرفتم در واقع نتیجه اش رو دوست نداشتم و دیگه  نرفتم  اما حالا چاقی که یک نتیجه در بدن ما هست و ما اون رو دوست نداریم تغییرش نمیدیم و اون رو پذیرفتیم ؟؟؟؟.

      من الان که در دوره هستم میدونم خطای کارم چیه که این یکم اضافه وزن رو دارم اونم این هست که علاوه بر گرفتن پیغام سیری چند لقمه بیشتر میخورم و این خیلی برای من کار زشت و زننده ای هست و خیلی زجرم میده چون اطلاع دارم که چه کار بدی دارم انجام میدم و به خودم قول دادم قبل از فشار شکمی اون رو رها کنم خیلی وقتها خوبم خیلی وقتها هم ممکن خوب نباشم چون واقعا فاصله ی بین نقطه ی سیری و گرسنگی من کم هست یکم بعصی مواقع برام سخت میشه مخصوصا اگر غدا مورد علاقه ی من باشه و از گدشته خاطره ای در ذهنم باشه ذهنم با هزارتا ترفند که خوشمزه هست تو دوست داری و … میخواد من رو وادار به خوردن کنه که خیلی وقتها نمیتونه و بعضی مواثع هم میتونه  که  بعدش خودم رو تنبیه میکنم 

      من نمیخوام با بدنم بیرحمانه رفتار کنم چون همین چند لقمه اضافه خوردن باعث شده کمی اصافه وزن داشته باشم ایا من اگز از معامله ای شکست بخورم حاضرم دوباره اون رو انجام بدم ؟؟؟.خیر پس چرا این  خوردن چند لقمه اضافه تر از نیازم رو  رها نمیکنم و بهتر رفتار نمیکنم ؟

      من به خودم رسیدگی  میکنم و تصمیم میگیریم تعییر بدم این رفتارم رو و دیگه تکرارش نکنم .

      اگر من هر کمبودی دارم در زندگی دارم و چیزی و یا نعمتی   رو ندارم این از ضعف بشر  نیست خودم نخواستم حالا لاعری هم همینطور هست اگر من الان کامل  ندارمش به خاطر ضعف خودم هست چون من یه مدتی در گدشته اون رو کامل داشتم ولی از دستش دادم و حالا میخوام دوباره به دستش بیارم و اصلا چیز عجیب و غریب و پیچیده ای نیست و فقط به خاطر افکار و رفتار اشتباه اون رو پوشاندیم پس با این اموزشها من افکار و رفتارم تعییر میکنه و من در نهایت دوباره لاغر میشم .

      من فردی شجاع هستم که شجاعت رو به رو شدن با تناسب رو دارم و من مطعنم من یه شگفتی ساز هستم چون خداوند من رو هدایت کرده و خدا من رو وارد این مسیر کرده و قطعا توانایی و امادگیش رو دارم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار FARIDEH. T
      1400/04/18 14:53
      مدت عضویت: 1276 روز
      امتیاز کاربر: 4883 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 886 کلمه

      به نام خدای مهربان ، 

      بطور کلی آنچه را که آموزش دیدیم در این فایل اینکه ه چگونه عادت به شیرینی خوردن را تغییر بدهیم.

      توجه کردن به نکات آموزشی وعمل کردن به آن هاباعث می شود که ذهن ما تغییر کند وفقط با تکرار وبا ملایمت  اینکار آسان می شود.

      ما سالها با توجه کردن به عدد وزن روی ترازو ، تنگ شدن لباسها چاقی را باور کردیم واعتماد به نفسمان آمده پایین‌ واین شده تجربه چاقی! وباور کردیم که چاق شدیم وتجربه چاقی هماهنگ شده است با محتویات ذهن  ومرحله به مرحله چاق وچاق تر شدیم واضافه وزن پیدا کردیم.

      حال می توان از این تجربه چاق شدن درجهت مخالف  برای لاغر شدن استفاده کنیم یعنی با توانایی خودمان می توان آگاهی های جدید را دریافت کنیم وتبدیل به عمل کنیم .واین خود می شود یک باور جدید مناسب وبا تکرار واستمرار این مسیر آهسته آهسته تغییرات را درخودمان می بینیم. واین فراگرفتن آموزش‌های ذهنی باید توام با آرامش واسانی باشد که باور همین حقیقت هم برای خیلی از ماها سخت است!!

      دوست داشتن شیرینی بیشتر یک عادت است نه علاقه، آنهم بخاطر سیستم زندگی بخصوص ما ایرانی‌ها ، ! در هر مراسمی اعم از خواستگاری جشن عروسی ،مهمانی ، ختم ،تولد ،باید باشد ودر ذهن ما نهادینه شده ،بطور مثال در سینی چای همیشه برای تعارف کردن باید قندان  کنارش باشد وگرنه یک نوع بی احترامی است از مدعوین وما عادت کردیم وتصویری غیر از این در ذهن ما نمی باشد.

      قبلا من عادت داشتم که حتما چایم را با یک شیرینی هرچند بزرگ ویا کوچک بخورم ولی با آموزش‌هایی که دیدم بخصوص تکرار روزانه میثاق نامه ، به مرور علاقه ام به شیرینی کم کمتر شد بطوریکه دوستان هم اشاره کردند ،مزه شیرینی فورا دلم را می زند ودر دهانم احساس بدمزگی می کنم.در صورتیکه آن زمان‌ها که شیرینی می خوردم درنهایت آن ترس از خوردن ، که حالا چه اتفاقی میفته الان بازم چاق میشم ،آن لذت خوردن را ازمن می گرفت وتبدیل به عذاب وجدان  می شد.! وفرق آدمهای متناسب با آدم‌های چاق در همینجاست چون آنها با خوردن شیرینی تنها لذت می برند ،

      یادمه انزمانها که در شیراز زندگی می کردم خیلی رسم بود که داری را تهیه می کردند بنام رنگینک که شاید بعضی از دوستان با آن آشنایی داشته باشند که یک دیس بزرگ بود پراز رطب ،روی آن حلوای مخصوص بعد پراز شکر ودارچین ومغز گردو فراوان که یک معجون بسیار خوشمزه ای بود وجالب بود که این دیس بزرگ تا آخرش خورده میشد واکثر هم لاغر ومتناسب بودند ومن هم بودم البته! وکاملا فقط با لذت می خوردند وکسی هم عذاب وجدان نداشت! 

      ممکن است ما به خیلی چیزها علاقه داشته باشیم مثل پول ،طلا ،جواهرات ولی سوال اینجاست که چرا ما در هرجایی ویا هر خانه ای آن را برنمی داریم وتوانایی اینرا داریم که در هرجا وهرمکانی به آن دست نزنیم ولی درمورد شیرینی آنقدر بی اراده وناتوان برخورد می کنیم. ؟ چون این فرمول در ذهن ما تثبیت شده که من درمقابل شیرینی ناتوانم وهمین است که درما سبب ایجاد واکنش نادرست بشود!

      ودر کل این عمل درستی نیست که ما اختیار خودرا بدهیم به شیرینی‌ها !وقدرت واختیاررا از خودمان بگیریم. ما درحقیقت باید تعیین کننده باشیم که چطور وبه چه میزان  از شیرینی ها استفاده  کنیم.

      باید احساس توانایی ابتدا در ذهن باشد ودر نهایت به واکنش در مقابل شیرینی‌جات به طریق صحیح رفتار شود.

      واین طرز فکر ونگرش می تواند در همه زمینه ها ی زندگی چه روابط ویا کسب وکار وزندگی مشترک کارساز باشد.

      بنابراین در مقابله با شیرینی ها فکر کنیم ببینیم ما مهم تریم ویا شیرینی ها ،واگر قبول داشته باشیم که انسانی هستیم با قدرت واراده باید خود تصمیم درست را بگیریم وبه آن عمل کنیم وبه همین ترتیب رفتارهای خودرا درهمه زمینه ها اصلاح کنیم.ودر نتیجه عکس العمل های متفاوتی داشته باشیم.

      بارها شده که در زندگی خود در رابطه با افراد ،متحمل ضرر وزیان شدیم ولطمات زیادی دیدیم ،وان زمانهایی بوده که خودرا نادیده گرفتیم ،به خودمان بی توجهی کردیم دیگران را به خود ترجیح دادیم ،و به جای اینکه در وهله اول خودمان برای خودمان مهم باشیم ،دیگران را مهم تر از خودمان قرار دادیم وفرقی نمی کند در این مقوله هم ما به خودمون بی توجهی کردیم واختیار از دست دادیم وبر اثر این بی توجهی ها به روحمان وجسممان صدمه زدیم وبار روحی وجسمی در هر زمینه ای را برای خود پدید آوردیم چون خودمان برای خودمان مهم نبودیم.! ودر واقع ضعیف عمل کردیم.!

      ولی خدارا سپاس می گوییم که با آموزش‌هایی که در این دوره بی نظیر فرا گرفتیم  ،توانسته ایم به خودباوری برسیم ودر رفتارهای خود تغییرات خوبی ایجاد کنیم ،تغییرات اساسی! و برای خودمان ارزش قائل  بشویم ودر مقابل خوراکی‌ها وبخصوص شیرینی ها بی اختیار وبی اراده نباشیم وقدرت در دست ما باشد با احساس خوب وعالی همراه با لذت ! 

      ما باید اول به خودمان رسیدگی کنیم وتصمیم  بگیریم شرایط را برای خودمان تغییر دهیم .

      بیاد بیاوریم که ماهم روزی متناسب بودیم ،وحال می خواهیم چیزی را بدست بیاوریم که تجربه اش را از قبل داشتیم.ودر وجود ما بوده وهست .تنها فقط کافیه افکارمان را تغییر بدهیم تا رفتارمون تغییر بکند وبه همان سادگی جسممان هم تغییر کند.و به آن چیزی که قبلا بودیم برسیم.

      بنابراین خدارا شکر کنیم که شجاعت این را داشتیم که به سرزمین لاغر  ها پا بگذاریم با عزمی راسخ واراده ای آهنین ،با این باور که توان وقدرت لاغر شدن را داریم ولایق لاغر  شدن هم هستیم! 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 13 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار zary.ahmadi
      1400/04/10 07:39
      مدت عضویت: 1390 روز
      امتیاز کاربر: 10077 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,307 کلمه

      گام ۵۷. تغییر عادت شیرینی خوردن

      با سلام

      یک اعتیاد دیگر؟شیرینی

      اعتیادی که همه گرفتار آن هستند 

      به نظر من فقط تنها آدم‌های چاق نیستند که شیرینی دوست دارندواز طرفی  چاق هایی هم هستند که اصلا شیرینی نمی خورند و چاق هستند و لاغرهایی هستند که شیرینی می خورند و لاغرند!!!؟؟؟چرا ؟؟؟افکار ذهنی

      افکار ذهنی آدم‌ها مثل هم نیست برای همین نتیجه ها مثل هم نیست —کسی که چاق است و اصلا شیرینی نمی خورد و باز هم چاقه ؟چون  ذهنش چاقه

      فردی که لاغر است و شیرینی می خورد و باز لاغر است ؟ چون ذهنش لاغر است

      می خوام بگم باید تغییر عادت در شیرینی خوردن را انجام بدهیم !!چگونه؟؟

      مثلا می رویم مهمانی برای یک مراسمی ..روی میز انواع و اقسام شیرینی با رنگ‌ها و شگلهای زیبا —-آیا از همه باید خورد ؟اره می شود خورد !!!!بستکی به افکار رت دارد اگر اعتیاد  به شیرینی دارید از دسته آدم‌هایی هستی که از همه نوع می خورید 

      آیا می شه هیچی نخورد ؟اره !باز هم بستگی به افکار ذهنی دارد که باز خودش به چند دسته تقسیم میشه !سراغ دارم کسانی که اصلا شیرینی نمی خورند اما  جاق هستند مثل خواهرم افرادی هستند بخاطر مشکلاتی که دارند در ذهنشان نهادینه شده که نباید بخورند یعنی هر شکلش بستگی به ذهن دارد 

      ایا می شه به اندازه خورد !؟بله؟؟باز هم ذهن 

      افرادی هستند که شیرینی دوست دارند و به اندازه می خورند خود من از دسته افرادی هستم که دوست دارم اما همیشه حساب شده می خوردم ..البته قبل از آشنایی با دوره —-۱- یک دلیلش ترس از چاقی ۲- کم خوردن با نخوردن برای سلامتی مفید آست اگر می شه نخورد چه بهتر اگر نمی شه که کم خوردن بهتر ه این عقیده من قبل از دوره بوده  

      حالا که به آگاهی رسیدیم و می دانیم راه حل اصلی ذهن ماست می توانیم تغییر عادت بدهیم که تغییر عادت اولش سخت است ولی با تکرار و ادامه دادن بسیار ساده و آسان می شود 

      وقتی ذهن قبول کند تغییرات خودبخود انجام می شه !نمونه

      من قبلا در تمام روز چند تا چایی می خوردم و چون نرس از چاقی داشتم در خوردن شیرینی حواسم بود یعنی چند تا چایی را با یک شکلات و یا با خرما و یا کشمش  می خوردم از زمانی که ذهن من تغییر کرد متوجه شدم مدتی است ترک خوردن چایی کردم .خوردن هر روزه تبدیل شده به هفته ای یکباره وقتی متوجه شدم خودم تعجب کردم که چطوری اتفاق اوفتاد بدون زور و اجبار و فشار روحی

      تغییر عادت در میزان مصرف —سماوری که صبح روشن می شه و آخر شب خاموش می شده این تغییر در ذهن من اصلاح شده و تبدیل شده یکبار در هفته یک استکان  چای نسب به قبل !!تغییر عظیمی است این میزان مصرف ،نه تنها در مورد شیرینی تغییر کرده در مورد غذا خوردن هم به اندازه نیاز تبدیل شده 

      تغییر عادت ،یعنی در روند لاغری هستین که باید به آن توجه کرد و اهمیت داد تا روند لاغری ما بهتر صورت بگیرد

      به اندازه خوردن یا زیاد خوردن یا هر گونه رفتار دیگری  ارتباط دارد به رفتار بیرونی اما این رفتار بیرونی ا ز کجا دستور می گیرد که انجام می شود ؟؟از ذهن ما که قبلا نهادینه شده و به رفتار و عملکرد ما تبدیل شده 

      نمونه دیگری: گاهی در یخچال را که باز می کنم بدون فکر دستم می ره به سوی یک خوراکی که مرا جلب خودش می کند تا نزدیک که می رم یهو ذهنم هوشتار  می ده !!هی نیاز داری!!!یا هوس کردی و انتخاب از دستت خارج شده این عمل و یا این عادت سالها تکرار شده و بدون اینکه متوجه باشیم ناخودآگاه دستمون به طرف خوراکی که یا ظاهرش جذب می کند و یا مزه آش که از قبل می دانیم خوشمزه آست و یا بو ،در هر صورت عملی که انجام می گیرد از قبل نهادینه شده و اما نکته مهم !!!هوشتار ذهنی به موقع که باعث عقب کشیدن دستمون و بر نداشتن خوراکی به موقع با احساس خوب همراه است یک عادت جدیدی است که ذهن ما داره با اونون عادت می کند و ما را از خوردن اضافی منع می کند .

      ااین حرکت یک نکته کلیدی هم دارد؟در کمال آزادی 

      بدون زور و اجبار

      قدرت انتخاب همراه با حس خوب 

      در تمام سالها که تحت رژیم و ورزش بودم و رفتار آدم‌های متناسب و چاق را زیر نظر داشتم متوجه بودم که چاق ها مدام در حال خوردن هر چی دم دستشان بود بودند مخصوصا با شیرینی بیشتر حال می کنند اما افراد متناسب به تنها چیزی که درگیر نمی شوند خوردن خوراکی ، مقایسه و تفاوت این دو باهم،  نتیجه ای که من می گرفتم با خود می کفتم الکی نیست که چاق ها چاق هستند چون پر خوری می کنند بدون اینکه متوجه باشند و ذهن معتاد به پرخوری است و لاغرها چون توجه ای به خوردن ندارند لاغر هستند. غافل از اینکه ذهن این افراد کاملا متفاوت است 

      و فرمولهای ذهنی افراد متفاوت است نه اینکه نخوردن لاغر می کند بلکه اطلاعاتی که در ذهن هست واکنش و عملکرد کم خوردن بود و من چون اطلاعی از ذهن نداشتم فکر کردم کم خوردن باعث لاغری می شود پس باید کم خورد و ترس خوردن در من هی بیشتر وبیشنر  شد غافل از اینکه لاغری و چاقی عامل بیرونی نیست بلکه ذهنی است باید فرمول ها تغییر کند تا رفتارها تغییر کند مثل زمانی که خودم در وزن ایده ال بودم و ذهنم اصلا در گیر چاقی و چاق شدن نبود و مرتب همه چی می خوردم ولی همیشه به اندازه می خوردم و هیچ خاطره ای از پر خوری ندارم اما زمانی ترس در من ایجاد شد که از طریق رسانه ها و دکترها و اطرافیان و اطلاعات خودم که شیرینی چاق می کند برنج و نان و…چاق می کند از همون موقع افکار چاقی و تر س از خوردن در من ایجاد شد و بعد رژیم و ورزش ‌غیره  

      از زمانی که به آگاهی رسیدم خیلی از عادت های من تغییر کرده 

      رابطه تون با شیرینی چطوره؟همه شیرینی دوست دارند و افراد چاق علاقه بیشتری به خوردن شیرینی دارندیک دوست امریکایی دارم که خیلی عاشق شیرینی است و به عبارتی معتاد به شیرینی است !چگونه؟هر روز کیک درست می کند و هر روز کیکی که درست می کند با کیک روز قبل فرق می کند خیلی هم حرفه ای کار می کند اما رابطه من با شیرینی معمولی است همیشه خوردم و می خورم اما به اندازه نیاز ،قبلا از ترس چاقی کم می خوردم ولی حالا مقداری که می خورم با حس خوب و لذت می خورم و میزان مصرف هم همانطور که گفتم بستگی به افراد و اعتیاد آنها دارد فردی است یک کیک را در یک یا دو روز می خورد و یک فرد دیگری آن کیک را تا چند روز   و  

      بعضی افراد وقتی عصبی می شوند پناه می برند به خوردن شیرنیجات 

      افراد متناسب هم دو گروه هستند بعضی اصلا تمایل به خوردن شیرینی ندارند بعضی اگر بخورند خیلی کم می خورند که یا از ترس چاقی مثل خودم قبل از دوره —و یا اینکه فرمولهای ذهنی باعث می شه که به اندازه بخورند 

      نتیجه همه این رفتارها و عادت ها از ذهن ماست اول پر ذهن ما نهادینه شده بعد توسط جسم عمل می کند و به عمل تبدیل می شود وقتی هم احساس خوب در مقابل تغییرات داریم یعنی اینکه ذهن ما آن راپذیرفته و عمل می کند و بهتر است از فرمولهای جدید و مزایایی که دارد تکرار کنیم تا جزوه شخصیت ما بشوند و این تغییرات در صورتی دوام خواهد داشت که 

      ۱-از روی عشق و علاقه باشه 

      ۲-هیچ زور و اجباری و فشاری در کار نباشد 

      ۳-آگاهی لازم که عادتهای جدید برای سلامتی بسیار با ارزش و مفید است

      ۴-برای تغییرات خودمون را تشویق کنیم 

      ۵-خودمون را باور داشته باشیم و مرتب تکرار کنیم تا ذهن ما احساس خوب ما را دریافت کند و با ما همسو باشد

      تغییرات در چه صورتی بوجود می اید؟در صورتی که واقعا بخواهیم نه اینکه دوست داشته باشیم دوست داشتن دوامی ندارد ولی خواستن همراه با دوست داشتن به نتیجه می رسد

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار متناسب موفق
      1400/04/06 19:42
      مدت عضویت: 1168 روز
      امتیاز کاربر: 13699 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 869 کلمه

      گام ۵۷ تغییر عادت شیرینی خوردن

       به نام خدا💞💞 

      ✅عادت شیرینی خوردن یکی از رفتارهای پرکاربرد ومشترک در بین افراد چاق است که تغییر آن تاثیر فراوان در کسب نتیجه عالی در مسیر شگفتی‌ساز شدن دارد.

      ⛔ بسیاری از افراد چاق عادت شیرینی خوردن از رفتارهای پر تکرار آنها می باشد.

      ✳ هر کس برای شیرینی خوردن بهانه ای دارد 

      بدنشان در خواست شیرینی می کند 

      عادت شیرینی خوردن برای آنها لذت بخش است و با خوردن آن به احساس آرامش می رسد

       عده ایی تصور می‌کنند بسته به منطقه‌ای که زندگی می کنند طبیعی است که شیرینی بخورد.

      یا گروهی از بانوان تصور می کنند بسته به شرایط هورمونی زنانه باید شیرینی بخورند.

      ✅در ذهن افراد چاق مقصر اضافه وزن و چاقی روغن هاست در صورتی که قندو مواد شیرین سهم به سزایی در تشدید چاقی دارد .چرا؟ به خاطر اینکه عادت شیرینی خوردن به راحتی در ذهن ما نهادینه می شود اما عادت به مصرف روغن هرگز به صورت یک عادت تکرار شونده در ذهن ما ایجاد نمی شود.

      ✳ علاقه افراد متناسب به مصرف شیرینی به مراتب کمتر از ما چاق هاست.

      ✅ تغییر عادت هافرایندی است که نیاز به استمرار دارد همانگونه که یک عادت سالها تکرار می شود و فرمول آن در ذهن ما تثبیت شده است برای اصلاح و تغییر آن باید استمرار داشته باشیم.

      آموزش ذهن فقط باتکرار و ملایمت و عمل کردن به آموزش هاست

      ما تجربه باورکردن چاقی را داریم چون چاقی را تجربه کردیم در مورد لاغری هم همینطوره که آگاهی رو دریافت می کنی⏪ سعی در عمل آن می کنی و میشه تجربه ⏪تجربه میشه باور متناسب شدن .

      ⛔نیاز به تلاش فیزیکی و زجر کشیدن نیست.

       آموزش ذهنی باید با آرامش باشد

       باید با احساس خوب باشد

      ✳ اکثر افراد چاق شیرینی را دوست دارند ولی احساس بعد از  خوردن شیرینی  خوب نیست .

      بعضی از افراد متناسب شیرینی دوست دارند با احساس اینکه شیرینی ما را چاق میکند نمی‌خورند.

      🔴 احساس متناسب و چاق در خوردن شیرینی متفاوت است.

      ✅میزان مصرف :افراد چاق هرچیز شیرینی را دوست دارند نشان دهنده علاقه ما به طعم شیرینی است .

       ولی افراد متناسب به دسته خاصی علاقه دارند و همه شیرینی ها را دوست ندارند.

      میشه مثل افرادچاق شیرینی مصرف کرد و متناسب هم بود اگر طبق  فرمول متناسب هامصرف کنیم.

      🔴 هردو(چاق ومتناسب ) عاشق شیرینی هستند ولی مصرف متفاوته.

      ✅ واکنش یعنی چه آیا پول دوست داشتن باعث میشه که پول کس دیگه رو برداریم پس چرا نسبت به شیرینی ها رفتار متفاوتی داریم.

       قدرت را از خودمان می گیریم و به شیرینی ها می دهیم قدرت باید دست ما باشد و در مقابل شیرینی ها درست عمل کنیم و انتخاب کننده و تصمیم گیرنده باشیم.

      برای تصمیم باید با آموزش های ذهنی جلو برویم بعددر رفتارمان بروز پیدا می‌کند و بعد در جسم شکل می گیرد .

      در رابطه با شیرین ها باید قدرت دست ما باشد که فکر و شعور داریم .

      تا این مرحله احساس می کنم دارم موفقیت‌های به دست می آورم .

      بدون اینکه بفهمم چه اتفاقی داره میوفته به شیرینی نه می گویم .

      دو شب پیش توی ماشین به شوهرم گفتم هوس بستنی کردم .ایشون به سوپری رفت وبرای همه بستنی مورد علاقه من را خرید رفت وبرگشتش ۵ دقیقه طول نکشید وقتی آمد من دیگه نمی خواستم🙄 هرچی شوهرم اصرار کرد گفتم بعد میخورم .روز بعدبچه ام خورد .

      قبلا شیرینی نمی خریدم که خودم نخورم ولی الان هم شیرینی زبون هم بیسکویت هست من نمی خورم .بااینکه امکان نداشت روی میز باشه و دست من ناخودآگاه برنداره .

      یا امروز خونه خواهرم رفتم سوغات کلوچه فومن و رشته خشکار آورده بود هرچی اصرار کرد گفتم صبحانه خوردم .

      اصلا میل نداشتم .

      همیشه هم میل نداشتن نیست دو روز پیش هوس مرغ شکم پر کردم درست کردم و به اندازه نیازم خوردم .یعنی به میل وهوسم پاسخ میدم .اینها موفقیتهای بزرگییه برام .

      قبلا از ترس چاقی اگرنمی خوردم یا اینقدر به خودم بد وبیراه میگفتم که این چه ژنتیکی هست که من دارم یا یواشکی و به سرعت دو یا سه تکه از شیرینی میخوردم که عذاب وجدان بعدش حالمو بد میکرد .ولی الان اصلا نخوردن برام مهم نیست اصلا چشمم دنبالش نیست .تا توی این مسیر نباشی اینها رو نمیفهی که مگه میشه باشه و ما نخوریم 😍

      وقتی ما بتوانیم رابطه مان را با مواد غذایی بهتر کنیم در روابط دیگران هم موفق خواهیم بود.

      ⛔ قرار نیست دیگه شیرینی نخوریم چرا اینقدر از بابت بعضی مواد غذایی  که مشکلات و بیماری برایمان به ارمغان آورده  حاضر نیستیم رهایش کنیم و یک تغییر ایجاد کنیم .

      ما در معاملات خریدها اگر ضربه بخوریم به راحتی رهایش می کنیم دیگه تکرارش نمیکنیم ولی نسبت به بدنی که موهبت الهی ست و یک بار بیشتر در این جهان زندگی می‌کند بی رحم هستیم.

       ونمی‌خواهیم نسبت به مصرف مواد غذایی تغییر ایجاد کنیم.

      ⛔ نسبت به وضعیت خودمان هیچ اعتراضی نداریم اما تا وقتی که خودمان و زندگیمان احتیاج به تغییر دارد و نبایدبرای دیگران اعتراض کنیم.

       اول از خودمان شروع کنیم موضوع لاغری موضوعی که همه ما یک روز لاغر بودیم پس ما می‌‌خواهیم چیزی را به دست بیاوریم که قبلاً تجربه اش را داشتیم چیزی که قبلاً داشتیم به دست آوردنش خیلی آسان است نمی‌خواهد دنبالش بگردیم تناسب در وجود ماست کافی افکار تغییر کنه رفتار تغییر میکنه جسم متناسب میشه .

      💞ما شجاعت متناسب شدن رو داریم💞

      🔴 کسی که بخواهد خودش را تغییر بدهد احتیاج به تشویق و تهدید ندارد چون باید خودش برای خودش مهم باشد.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فاطمه سادات
      1400/02/15 16:37
      مدت عضویت: 1712 روز
      امتیاز کاربر: 3766 سطح ۴: هنرجوی مبتدی

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,052 کلمه

      سلام گام ۵۴

      تغییر عادت شیرینی خوردن . 

      قبل از هرچیز یاد مادر گرامیتون رو محترم میداریم چون صحبت از ایشون به میان اومد امیدوارم هرجا و در هر فرکانسی هستند در حال خوش و شادی و سبکی باشند که قطعا همینگونه هم هست . 

      شیرینی یکی از مزه هاییست که اکثر  افراد چاق به آن معتاد هستند . 

      الان که ماه رمضانه در زمان  افطار کلی مواد شیرین سر سفره است . 

      خرما 

      حلوا 

      زولبیا بامیه 

      شربت عسل و آبلیمو یا سرکه انگبین

      چایی شیرین 

      انجیر خشک 

      ارده شیره 

      البته من همه ی اینها رو نمیخورم بعضی اوقات هم شربت و زولبیا بامیه نیست ولی بقیه اش معمولا هست . 

      درمان چاقی از طریق تغییر عادات غذایی قابل اهمیت هست . باید بخوایم که تغییر عادت رو انجام بدیم .

      تغییر عادت شاید اولش سخت باشه . 

      چون مسلما ما به چیزی که عادت کردیم نیازمند شدیم . 

      پس مسلما عادات جدید ما با عادات قبلی در تناقض هستند . ما ابتدا باید این تناقض رو برطرف کنیم . 

      برطرف کردن تناقض  در عادات  چاقی و عادات لاغری  اولین راه آشتی بین عادتهاست . 

      تغییر عادت ابتدا از خواستن صورت میگیره . 

      من میخوام عادت جدید به اندازه مصرف کردن شیرینی رو جایگزین زیاده روی کنم . 

      خب  این لیستی که من تهیه کردم  ۷ مورد شیرینی هست . خب این ۷ مورد رو از افطار تا سحر معمولا قسمت میکنم .  زولبیا و بامیه که حذف میشه . 

      می مونه ۶ تا . میتونم اون ۶ تا تا آخر ماه رمضون یک شب در میان استفاده کنم . 

      این یعنی صلح میان عادتها . من تغییری در عادت قبلیم که مصرف هر روز این موارد بود انجام میدم در عین حال اونایی رو که میخوام هم دارم مصرف میکنم . 

      یه تغییر دیگه هم مصرف به اندازه است . 

      یعنی حالا که ۳ تا از اینا رو میخوام مصرف کنم سعی کنم در مقدار مصرف هم تجدید نظر کنم . 

      یعنی  مثلا اگر بعضی شبها حلوا هست حلوا ۲ ق غ مصرف کنم نه نصف بشقاب میوه خوری . 

      شربت عسل رو بزارم سحر بخورم که جای یک وعده ی غذاییم باشه 

      یا ارده شیره ۴-۵ قاشق نخورم ۲-۳ق کافیه . 

      و شب بعد که مثلا نوبت 

      خرما و چایی شیرین و انجیر خشک هست همه رو باهم استفاده نکنم . به مرور استفاده کنم و تعدادش رو هم کمتر کنم . 

      مثلا  خرما ۵ تا نخورم ۲-۳ تا کافیه ‌ 

      انجیر خشک رو تعدادش رو کمتر کنم مثلا ۳ تا کافیه 

      چایی شیرین رو  خیلی شیرین نکنم و استکان کوچک بیارم سر سفره . 

      اونقدری بخورم که دلمو نزنه . در عین حال قرارم هست تغییر کنم پس معیار ذهنیم رو تغییر میدم . چون شیرینی زیاد حال آدم رو بد میکنه . به خاطر حالم عادتم رو تغییر بدم . یعنی به ذهنم برنامه میدم که با این مقدار هم نیازم برطرف میشه و من چیزی رو کم نکردم بلکه میخوام به اعتدال مصرف کنم تا عادت خوب در خودم ایجاد کنم  که لذت بیشتری ببرم . 

      تغییر عادت یکی از مراحل لاغری با ذهن است که اگه بهش توجه بشه روند لاغر شدن ما بهتر صورت میگیره . 

      تغییر عادت رو لازمه ی برنامه ی ذهنی بدونیم . 

      یعنی فکر نکنیم چون یه رفتار بیرونیه به ذهن مربوط نمیشه . 

      ما بارها دیدیم وقتی میخوایم تاثیر یک پدیده رو در ذهن کم کنیم از اون پرهیز می کنیم . پرهیز در راه ما  یعنی همون کنترل ورودیها . 

      پس وقتی با افکار خودمون تغییر عادت رو یه الگوی پسندیده برای خودمون تعریف کنیم و شروع کنیم به توجه کردن به مزایای عادت جدید و لذت بردن از این عادت کم کم عادت جدید در ذهن ما پذیرفته میشه . 

      اما پذیرش عادت جدید به معنای محصول دادن اون نیست . 

      این گیاه مراقبت میخواد . ما این عادت رو باید مراقبت کنیم و هر روز فرمولهای ذهنی جدید رو تکرار کنیم . مزایا رو تکرار کنیم . برای ذکر مزایا باید ۵ مورد رو مدنظر بگیریم . 

      اول اینکه عادت جدید باید در کمال آزادی و امنیت باشه نه زور و اجبار . یعنی در حالت جنگ با خود نباشیم . باید گفتگوهای دهنی رو طوری ترتیب بدیم که تمایلمون به عادت جدید زیاد بشه نه اینکه به زور این کار و انجام بدیم . 

      دوم عادت جدید باید با عشق و خواستن همراه باشه . یعنی ما واقعا باید این عادت جدید رو دوست داشته باشیم و چیزی باشه که احساسمون بهش خوب باشه . 

      سوم عادت جدید برای بقا و سلامتیمون مفید باشه . یعنی باید به خودمون بگیم این عادت جدید برای سلامتیم مفیده و بقا و تندرستی و سرحال بودن منو بیشتر می کنه . 

      چهارم بهمون احساس قدرت بده . کاری کنیم و طوری به خودمون وانمود کنیم که عادت جدید باعث بالا رفتن اعتماد به نفس و قدرت ذهنی و جسمیمون میشه . 

      پنجم باعث تفریح و لذت و شادی بشه و باید کاری کنیم این عادت جدید بهمون حس لذت بده . 

      چون تغییر عادت فقط برای بهتر شدن حال ماست . برای اینکه ما از زندگی لذت بیشتری ببریم . 

      مد نظر گرفتن این نکات باعث میشه ما به تغییر عادت حسمون خوب بشه و ذهن ما احساس خوب مارو دریافت کنه و باهامون در عادت جدید همراه بشه . 

      تغییر عادت خوب هست .

      لذتبخش هست . 

      راحته .

      و ما خیلی راحت میتونیم تغییر عادت رو انجام بدیم . 

      گفتگوهای ذهنی رو که برای تغییر عادت تغییر بدیم و به مزایاش توجه کنیم  و هر روز بخوایم که این قدم رو انجام بدیم و استمرار داشته باشیم در این پروسه اون وقت در صلح و امنیت تغییر عادت با لذت انجام میشه . 

      وقتی تغییر عادت انجام بشه حال و هوای ما حال و هوای لاعری میشه . 

      با پرخوری کردن و شکم پر نمیشه ارتعاش تناسب ارسال کرد . ما باید کاری کنیم که با احساس تناسب زندگی کنیم اما وقتی کارها و رفتارهایی که به ما احساس چاقی میدن رو تکرار میکنیم نمیتونیم در مسیر تناسب دوام  و استمرار داشته باشیم .

      پس باید رفتار و عادتی رو انتخاب کنیم که احساس تناسب رو در ما بیشتر می کنه . 

      یعنی رفتاری رو عادت خودمون کنیم که از خودمون رضایت بیشتری در مسیر تناسب داشته باشیم . 

      اینطوری حس و حال تناسب بیشتر در ما جاریست و گفتگوهای ذهنی ما بر مدار چاقی و سرزنش و احساس محدودیت و ولع و …. نمیچرخه و در نتیجه احساس چاقی هم نمیکنیم . وقتی رفتار و عادت متناسب کننده داریم احساس تناسب رو بیشتر حس میکنیم و همین حس یعنی داشتن تناسب اندام و ارسال ارتعاش تناسب و بعد وقتی تکرار بشه جسم ما هم بر مبنای این احساس سلولهای جدید رو میسازه . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 30 از 6 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1400/01/08 22:46
      مدت عضویت: 1665 روز
      امتیاز کاربر: 28541 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 3,671 کلمه

      من باید همواره توجه کنم به موضوعات و نکات و فایلهایی که گفته میشه و باید سعی کنم به اونها عمل کنم تا تا اینکه باور من بشن و در ذهن من ماندگار بشن .
      آموزش ذهن فقط با تکرار و و عمل کردن به آ گاهی ها هست وقتی چیز ی رو یاد میگیری این آگاهی در ذهن شما ثبت میشه و یه تجربه به وحود میاره که تبدیل میشه به باور .
      تجربه ی چاقی باور ما شده چون هر بار سایزمون تغییر کرده و وزنمون بالارفته و حرف و سرزنش های بقیه رو شنیدیم و این شده تجربه ی چاقی و این باعث شده چاقی رو باور کنیم و مرحله به مرحله در ما چاقی بیشتر شده و حالا آموزش لاغری هم همین هست ولی در سمت مخالف یعنی من اول آگاهیها رو دریافت میکنم و عمل میکنم به اونها و در نهایت تبدیل میشن به باور و یا تجریه و نیاز به تلاش فیزیکی و زجر و سختی نیست .( ما باید در آموزشهای ذهنی با تکرار آگاهی ها و عمل کردن به اونها قدم برداریم تا باورهای جدید داشته باشیم و تجربه های جدید داشته باشیم و حالا برای لاغری داریم با دورها همین کار رو انجام میدیم و هر روز قدم به قدم جلو میریم تا لاعری رو در نهایت به دست بیاریم اول باید افکار ما تغییر کنه و بعد رفتار ما و در نهایت جسم ما تغییر میکنه و هیچ تلاش فیزیکی و سختی نداره )

      اگر دیدی بهت سخت میگذره بدون یه جای کار ایراد داره و شاید خیلیا باور نمیکنن میشه با ذهن لاغر شد چون بدون سر و صدا و سختی هست .من هم قبلا که باشگاه میرفتم همه رو میگفتم و در باشگاه هم سر و صدا میکردم که انرژی بسوزونم و اما در این مسیر سر و صدایی نیست .
      و این آموزش باید همراه با آرامش باشه و استرس نداشته باشیم .
      مصرف شیرینی :
      افراد متناسب هم شیرینی رو دوست دارن و فقط مختص چاق ها نیست و حالا بعضی از چاقها هم هستن که اصلا شیرینی دوست ندارن و این افراد در صد کمی در چاقها هستن (بله نمونه اش خواهرم و خواهر همسرم و یا پسر خواهر شوهرم و یا دوست خودم بسیار لاغر هستن اما همیشه از شیرینی خوردن حرف میزنن که ما عاشق شیرینی هستیم و اما زن داداش خودم که چاق هست و اصلا از شیرینی خوشش نمیادو جز اون دسته هست و بسیار افراد چاق در اطراف من هستن که عاشق شیرینی هستن خلاصه از هر دسته کلی آدم میتونم مثال بزنم و من خودم تا قبل از بارداری دومم اصلا شیرینی نمیخوردم و اما بعد از بارداری دوم شروع به خوردن شیرینی کردم و حالا من با یاد گرفتن لاغری و این آموزشها شیرینی مصرف میکنم ولی نه همیشه بعضی مواقع که دوست داشته باشم و میلم بکشه به اندازه نیازم بدون ترس میخورم همین اللن که دارم کامنت مینویسم یه لیوان چایی خوردم با نصف یک شکلات کوچیک چون بیشتر از این دوست ندارم بخورم و دهنم بد مزه میشه )

      و برای مثال استاد خودش عاشق شیرینی بوده و میگن اگر در خونه شیرینی داشتن دیگه خواب نداشتن تا اون رو بخورن و اگر در مدرسه همراهشون شیرینی میبردن اصلا درس رو متوجه نمیشدن تا اول شیرینی رو بخورن .

      ما چاقها شیرینی رو دوست داریم اما با خوردن شیرینی احساسمون بد میشه و از چاقی بیشتر نگران میشیم و اما از طرفی دوست داریم بخوریم ولی از طرفی استرس داریم برای خوردنش .متناسبها این احساس رو به هیچ وجه ندارن فقط با لذت میخورن و فکر نمیکنن این شیرینی اونها رو چاق میکنه حالا شاید در صد کمی در متناسبها باشه که از خوردن شیرینی کمی ترس داشته باشن ولی خیلی جزیی هست
      پس احساس چاقها و لاغرها در خوردن متفاوت هست .(اولین تفاوت در خوردن شیرینی تفاوت در احساس هست و واقعا همینطور هست من هر وقت شیرینی یا هر هله هوله ای دیگه مثل چیپس و پفک خوردم احساس چاقی و ترس از چاقی بیشتر و عذاب وجدان داشتم اما همون متناسب با من داخل جمع خورده و اصلا نه ترسیده و نه ناراحت بوده و نه حرفی زده اما من ناراحت میشدم و به بقیه هم میگفتم وای چقدر خوردم چرا خوردم حالا دیگه چاق میشم و واقعا هم چاقتر میشدم و برام قابل لمس میشد این قضیه و بیشتر باور میکردم و میترسیدم )

      و اما میزان مصرف چاقها و لاغرها متفاوت هست :
      ما چاقها هر چیزی رو که طعم شیرینی بده مثل خرما و خارک و کلوچه و بسکوییت و .. ما میخوریم .
      اگر نسبت به هر چیز شیرینی من واکنش نشون میدم من اعتیاد به مصرف شیرینی دارم و اما افراد لاغر این طور نیستن و اونها معمولا به نوع خاصی از شیرینی علاقه دارن مثلا شیرینی مربایی ویا خامه ای .. و هر چیز شیرینی رو دوست ندارن .( من که خودم شیرینی زیاد دوست نداشتم ولی اون موقع که شیرینی خور شدم همه نوع شیرینی رو میخوردم و خوشم میومد وحتی من در زمینه چیپس و پفک و کرانچی هم همین طور بودم که هر شوری رو دوست داشتم بعصیا یه نوع یا یه مارک خاص دوست داشتن ولی من هر چیزی رو به اسم چیپس و پفک میخوردم حتی اگر مونده بودن من میخوردم و نمیگفتم چرا ولی حالا برعکس شده و انتخاب میکنم از چه مواد غذایی بخورم با چه احساسی بخورم و به چه اندازه بخورم همین خواهر شوهر من که خیلی شیرینی دوست داره یه نصفه که نه یک سوم یک کلوچه ی کوچیک رو میگیره دستش،و بعد هم میگه زیاده هر کی میخواد بیاد بخوره و همش رو عمرا بخوره و یا خواهرم میگه شیرینی دوست دارم ولی تا میخواد بخوره میگه بسه دیگه نمیتونم و ادامه نمیده و من تعحب میکردم چون من قبلا یه بسته بسکوییت کامل رو داخل یه میان وعده و یا صبحانه میخوردم و اصلا انگار چیزی نخوردم هنوزم میتونستم بخورم )

      میشه مثل متناسبها شیرینی دوست داشت و مصرف کرد و متناسب بود اگر مثل اونها رفتار کنیم و فکر کنیم .(من و خواهر متناسبم زیاد چیپس و پفک دوست داریم ولی اون فقط کرانچی و نوع خاصی پفک رو دوست داره و اونم یه بسته رو در چند روز میخوره اما من هر چه بیشتر می بود منم بیشتر میخوردم و نمیدونستم که اشتباه من چی هست و خیلی وقتا خواهرم از مزه اش ایراد میگرفت و نمیخورد و میگفت من فقط پفک نمکی مینو دوست دارم ولی من تا دونه ی آخر هر مدلی و مزه ای رو میخوردم پس میشه بخورم ولی مثل خواهر متناسبم بخورم)

      برین از متناسبها بپرسین و اگر متناسب گفت من عاشق شیرینی هستم گول نخور و این جمله رو که میگه شیرینی دوست دارم رو تحلیل کن و ببین متناسب عاشق شیرینی هست یعنی چه مقدار شیرینی میخوره ؟یکی یا نهایت دوتا میخوره و اما یک فرد چاق که عاشق شیرینی هست چه مقدار میتونه بخور؟؟خیلی زیاد میخوره و این تفاوت هست .همه ی ماجرا رو مد نظر داشته باش .(من بارها شده خواهرم که بسیار لاغر هست گفته حلوا دوست دارم و حتی اینقدر دوست داره که خودش درست میکنه ولی من زیاد دوست نداشتم و میگفتم خوب حالا بخور ولی اون فقط یه ذره در حد یه قاشق غذا خوری برده و گفته وای دلم رو زد سنگین هست و یا خیلی شیرین هست من کم شیرین دوست دارم و دیگه نخورده و من گفتم تو چرا اینطوری مگه نمیتونی بخوری قشنگ بزار بخور ولی اون میگفت نمیتونم بیشتر بخورم حالم بد میشه و یا خواهر شوهر لاغرم دقیقا همین طور هست اون که فکر کنم اندازه یه قاشق چایی خوری بر میداره و میگه خیلی سنگین هست اللن نعدم ادیت میشه و بیشتر نمیخوره در حالی که هر دوشون عاشق شیرینی هستن و یا اگر این متناسبها سیر باشن میگن سهمم رو برمیدارم وقتی گرسنه شدم میخورم و به هیچ وجه در مواقع سیری نمیخورن کاری که الان من انجام میدم )

      این فرمولهای ذهنی رو مد نظر داشته باش و این واکنش ذهن در برابر فرمولهای ذهنی هست که ما رو وادار به خوردن و یا نخوردن میکنه (چقدر خوب فرمولهای لاغری داشته باشیم تا واکنش ذهن هم در راستای لاغری باشه )

      همه ی ما پول رو دوست داریم اما پول دوست داشتن ما آیا باعث میشه اگر ما رفتیم جایی و پول دیدیم پول اون شخص رو برداریم ؟؟؟و یا اگر رفتیم خونه کسی و پول رو دیدیم اون رو برداریم ؟؟؟نه ما یادگرفتیم این کار زشته و گناه هست و برنمیداریم پس چرا همین مایی که اینقدر رعایت میکنیم ولی شیرینی بقیه رو که سهم ما نیست به راحتی بر میداریم و میخوریم چون خیلی از چاقها میگن من نمیتونم خودم رو کنترل کنم و اما چرا وقتی پول و یا جواهرات دیگران رو میبینی خودت رو کنترل میکنی و بر نمیداری اما برای شیرینی میگی من نمیتونم ؟؟؟؟چون ذهنت خراب هست در این مورد .(همین کارهای چاقها که به فکر بقیه نیستن و هر خوراکی در اطراف بود میخورن باعث بی اعتمادی اونها بین اطرافیان میشه که اونها چون سهم بقیه رو میخورن و به فکر هیچ کس نیستن پس بهشون هیچ مواد غذایی سپرده نشه و یا حتی در بقیه ی جنبه های زندگی هم از چشم بقیه میافتن واقعا من از این دید برای هر خوردنی مثل شیرینی و هله هوله و یا گوشتهای خورشت و انواع غذاها و و ته دیگ و … استفاده میکنم که نه این مواد غذایی فقط سهم من نیست و همین مقدار سهم من هست که در بشقاب من هست و بقیه اش مال من نیست و من این کار زشت رو نمیکنم که همه رو خودم به تنهایی بخورم و برای بقیه نزارم و تا حدودی موفق هم بودم )

      باید در مورد شیرینی هم خوب رفتار کنیم این خوبه که ما شیرینی رو دوست داریم و این همه شیرینی در جهان هست اما این بد ه که قدرت خودمون رو بدیم دست شیرینی و خودمون رو بدون هیچ قدرت انتخابی بدونیم و ما در برابر شیرینیها باید درست رفتار کنیم کنیم .(من قبلا در برابر هر ماده عدایی و هله هوله و خوراکی قدرت رو میدادم دست اونها و میگقتم چه کنم اشتها دارم و میخوردم و بعد عذاب وجدان پیدا میکردم اما حالا که متوجه شدم همچین چیزی در بدن من وحود نداره و ما همچین غده و یا عضو و یا آنزیمی در بدن نداریم با قدرت انتخاب میکنم چه غذایی در چه زمانی و مکانی بخورم و میگم من قدرت دارم و خودم مسول چاقی خودم هستم پس فقط در حد نیازم عدا بر میدارم برای رفع نیاز جسمم نه بیشتر و به بهانه ی دیگر )

      هر چقدر شیرینها در اطراف ما بیشتر باشن ما بیشتر میخوریم ولی باید قدرت دست ما باشه و خودمون انتخاب کنیم چقدر بخوریم باید خودمون از شیرینها مهمتر باشیم و بگو من باید تصمیم بگیریم از شیرینها به چه مقدار استفاده کنم نه شیرینیها برای من تصمیم بگیرین چه مقدار بخورم .(من دیشب در جمعی بودم که بعد از شام یک عالمه چیپس و پفک بود ولی چون بعد از شام بود و سیر بودم هیچ لدتی از خوردن اونها نمیبردم و گفتم پس نمیخورم و خودم انتخاب کردم چند دونه پفک خوردم و دیگه ادامه ندادم و نخوردم در حالی که چاقهای جمع با حرص و ولع داشتن میخوردن اما من آگاه بودم و ادامه ندادم اما اگر قبلا خودم بود فقط میخوردم و کاری به هیچ چیز نداشتم )

      خیلیا میگن از فردا من دیگه نمیخورم اما موفق نمیشن چون فرمولهای ذهنی رو تغییر ندادی پس موفق نمیشی باید ذهن هماهنگ با خواسته بشه و رفتار ما به مرور تغییر میکنه و جسم هم تغییر میکنه و این ارزش داره بنابراین در ارتباط با شیرینها دوست دارین قدرت در دستان کی باشه دوست دارین شیرینها برای ما تصمیم بگیرین چه مقدار در چه زمانهایی و مکانهایی بخوریم یا من انسان با قدرت تفکر و تعقل تصمیم بگیریم چقدر مصرف کنم ؟؟؟.(باید ذهنمون رو با خواسته هماهنگ کنیم و نمیشه به زور شیرینی نخورد پس اول باید فرمولهای ذهنی رو تغییر داد تا واکنش،و دستور خوردن در مغز ما هم تغییر کنه و من الان یک انسان هستم با کلی قدرت و توانایی و عقل و شعور و من اختیارم رو دست شیرینی ها و غذاها و هله هوله نمیدم و فقط خودم تصمیم میگیریم و از توانایی ام استفاده میکنم که چه مقدار بخورم و چه چیزی بخورم و بارها میگم من قدرت انتخاب دارم من اشتها ندارم )

      ما خیلی وقتا دوست داریم در روابطمون تصمیم درست بگیریم اما چون اون فرد از درون نمیتونه رابطه اش رو با یک مواد غدایی درست کنه و ضعف داره پس نمیتونه با یک فرد هم اون رابطه رو درست کنه پس ما اول زیر ساخت ذهن رو درست میکنیم پس اگر رابطه ات رو با یک مواد غدایی درست کنی میتونی رابطه ات با افراد رو هم درست کنی و اگر من توانایی داشته باشم خودم تصمیم بگیریم از مواد غدایی چه مقدار بخورم میتونم با افراد هم موفق باشم (وقتی ما در خوردن مواد غذایی حالا هر نوعش ضعف داریم و هر وقت اونها رو میبینیم بدون کنترل میخوریم هیچ فرقی با معتادها نداریم ولی نوع اعتیاد ما فرق داره اونها به مواد مخدر و چاقها به مواد خوراکی اعتیاد دارن پس باید بتونی انتخاب کنی مواد غذایی رو و وقتی سیر هستی بگی میل ندارم و نخوری اون وقت هست که قدرت انتخاب داری و تو اراده داری و اگر در یک مورد ضعفت بیشتر هست مثل شیرینی و یا مثلا خودم در چیپس و پفک ضعف دارم و هر جا بود بدون اختیار زیاد میخوریم این نشون میده که تو ضعیفی و از درون مشکل داری و تو خودت رو برده ی این مواد غدایی کردی در حالی که باید امیر اونها باشی و تو برای اونها تصمیم بگیری که قصد خوردنشون رو داری یا نه )

      پس نگو من نمیتونم نخورم من رو بکش ولی نگو نخورم بابا قرار نیست نخوری تو اگر بافردی در یک معامله شکست بخوری دیگه هیچ وقت با اون فرد معامله میکنی؟؟. و یا اگر از یک چیزی ضربه بخوری دوباره امتحانش میکنی؟؟ اما چرا بارها از چاقی ضریه خوردیم ولی همچنان تحت سلطه ی چاقی هستیم و دوباره رفتار چاقی رو اجرا میکنیم و اینقدر ضربه میخوریم و چاق میشیم تا کار به جاهای باریک کشیده که حتی راه رفتن سخت میشه .(من فردی رو میشناسم که به قول خودش اینقدر شیرینی میخوره که تمام دندونهاش رو خراب کرده و چاقی اندام پیدا کرده ولی میگه نمیتونم نخورم و خیلیا وقتها میگه بدن من شیرینی رو میکشه ولی در مسیر نیست که براش توصیح بدم چند باری هم گفتم اخه یعنی چی بدنم شیرینی رو میکشه مگر اهنربا هست این غلطه ولی گوش نداده و یا اینکه میگم این یک ضعف هست در شما که وقتی شیرینی رو میبینی خودت رو کنترل نمیکنی ولی گوشش بدهکار نیست و راه خودش رو میره اما من از وقتی که آگاه شدم اصلا میلم به شیرینی بسیار کم شده حتی یه نسکافه معمولی هم دلم رو میزنه و فکر میکنم خیلی شیرین هست و یا اگر چند شیرینی و یا حتی یک شیرینی بخورم از شدت شیرینی زیاد دهنم تلخ میشه و حالم بد میشه دارم بر میگردم به دوران مجردی خودم که لاعر بودم و اصلا اهل شیرینی نبودم خیلی جالبه و اگر هوس شیرینی کنم مشتاقم خرما گردو در حد دو دونه بخورم اونم با لذت و خوشحالی و طعمش رو بسیار دوست دارم اونم در مواقع گرسنگی و یا بعصی مواقع با چایی بخورم )

      چطور هست اگر یک بار بریم مغازه و از جنساش راضی نباشیم دیگه نمیریم و بهش میگی جنسهای شما خوب نیستن اما چطور در مورد شخصی ترین موضوع زندگیت بی تفاوتی و داری ضربه میخوری و اگر کسی بهت گفت بیا رژیم بگیر میگی من نمیتوتم آخه تا کی با این وضع میخوای باشی (خدا رو شکر من از وقتی چاق شدم بیخیال نبودم و همش به دنبال بهتر کردن و ایده ال شدن اوضاعم بودم که لاعر بشم و تا حدود زیادی هم موفق بودم و تونستم خودم رو لاعر کنم و هیچ وقت نگفتم نمیخوام یا نمیتونم و برعکس همیشه به دنبال راهی بودم تا از شر چاقی خلاص بشم تا با این سایت آشنا شدم و دارم خیلی ماهرانه تمام عادتهای بد رو کنار میزارم مثل پرخوری و یا خوردن هر خوراکی در اطرافم و یا تحریک شدن به خوردن و یا …. و من خیلی عالی در مسیر تناسب هستم و من توانمند و پر قدرت ادامه میدم )

      اگر بدونی اشکال کار از چی هست ولی رفعش نمیکنی تو اوضاعت خیلی بدتر از کسی هست که نمیدونه اشکالش چی هست و خبر نداره و این اصلا منطقی نیست و در تمام جنبه های زندگیتون اینطور بی رحمانه هستین و هی ضریه میخورید و دویاره ضربه میخورید و اگر از یک فروشگاه ضربه بخوری آیا دوباره میری خرید بکنی و ضربه بخوری ؟؟(من الان دیگه اگاهم و میدونم اشکال کار چاقیم در چی بوده ومیدونم ذهنم چاق بوده و افکار و فرمولها و باورهای من چاق بودن که باعث شده رفتار من و در نهایت جسم من چاق بشن پس یادش میدم و تربیتش میکنم تا افکار خوب داشته باشم و افکار لاعری داشته باشم تا جسمم لاغر بشه من باید با قدرت انتخاب کنم چطور از مواد عذایی استفاده کنم فقط برای رفع نیاز جسمم در زمانی کع سلولهای بدنم انرزی نیاز داشته باشن باید استفاده کنم نه برای لدت و تفریح و خوشگدرانی و زمانی مدقق میشم که به این حرفهایی که میزنم کامل عمل کنم و بیشتر تلاش کنم تا اگاهی حدید کسب کنم و بیشتر هم عمل کنم و اگر هر کس از اطرافیانم رر این مسیر نیست و هنوز به دنبال رزیم و ورزش و جراحی هستن عیبشون نیست مثل گذشته ی من هستن و نا اگاه هستن و خداوند هر کس رو که صلاح بدونه به این مسیر هدایت میکنه )

      خیلیا به فلان فرد در اون طرف دنیا که بهش ظلم شده احساس دلسوزی میکنن و نطر میدن و اما به فکر خودشون نیستن تو اول به فکر خودت باش نمیخو ای به فکر بقیه باشی و شعار بدی و تو باید اول شعار برای خودت بدی مثلا لاغر شدن اسانترین کار دنیا هست (اخه چی از خودم در این دنیا مهمتردر این مدت که اشنا شدم با این مسایل هر وقت خو استم برای هرکس حتی فرزندم دلسوزی کنم گفتم نه اونم خدای خودش رو داره تو نباید نگزان هیچ کس باشی اول به فکر خورت باش و برای خودت کاری کن بقیه هم خودشون میدونن با خداشون پس به جرات میگم برای هیچ غریبه ای دلسوزی نکردم مگر خبر فوت چند عزیز در این مدت کرونا اونم در حد چند لحظه و دوباره خودم رو درست کردم و شاید فرزندم و همسرم اما دوباره گفتم نه اینکار رو نکن خودشون هدایت میشن به راه درست تو خودت رو اذیت نکن و دوباره بر گشتم به مسیر پس من این امانت الهی رو مواظبم که خیلی عالی مواظبت کنم و همیشه گفتم هیچ کس از خودم مهمتر نیست و گفتم هر چقدر قبلا از چاقی صربه روحی و جسمی خوردم و از زندگیم لدت نبردم میخوام با این مسیر تلافیش رو در بیارم و با حال روحی و جسمی عالی به زندگیم ادامه بدم )

      بعضیا میگن من فلان چیزی رو ندارم و اما نه این فکر رو نکن در دنیا همه چیز وجود داره و هست اما بگو من نرفتم دنبالش که به دستش بیارم و این ضعف و مشکل من هست نه ضعف دنیا و خدا
      و من در مورد لاغری یک رورز متناسب و لاعر بودم و امکان نداره ما یه هویی چاق بشیم مرحله به مرحله ما چاق شدیم پس ما میخواییم چیزی رو به دست بیاریم که تجربه اش رو از قبل داریم و همین فکرلاغر شدن رو آسان میکنه و ما میگیم میخواییم چیزی رو به دست بیازیم که قبلا اون رو داشتیم و اما با رفتار و افکار اشتباه اون رو از دست دادیم و با تغییر افکار و در نهایت رفتار دوباره به دستش میاریم (واین واقعا برای من صدق میکنه من سالها در وزن ۵۹ کیلو بودم تا ازدواج کردم و کم کم از دستش دادیم و ۶ سال پیش هم با رژیم دوباره به دستش اوردم اما چون راهم علط بود از دستش دادم و من میخوام دوباره به دستش بیارم اما این دفعه از راه درست بدون زجر و سختی بدون چنگ و دندون بدون فشار اوردن به جسمم من به وزن ایده ال میرسم )

      .
      شجاعت رو به رو شدن با لاغری رو داشته باشین و هر کس اینجا هست یه شگفتی ساز هست که هنوز خودش رو کشف نکرده چون کسایی که وارد این سایت شدن از طرف خداوند انتخاب شدن و تو لایق متناسب شدن هستی . (من هم یه شگفتی ساز هستم برای خودم چون واقعا تجربه ی خلق جسم جدید با قدرت دهنم رو داشتم و کلی لدت بردم و با این قدرت کلی کاهش،وزن و سایز داشتم و خودم رو یک شگفتی ساز میدونم که میتونم برای خیلیها الگو و نمونه باشم و عاشق خدای خودم هستم که همیشه من رو به بهترین مکانها و آدمها در بهترین زمانها هدایت کرده و میکنه و من رو دوست داره و منم دوستش دارم )

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم