سلام استاد…. چ حس قشنگیه این حسی که عنوان کردین که خدا بیخ گوشمونه … و چه مثالتون بینظیر بود و جای تامل داره برای خدایی که اینقدر بهمون نزدیکه و ما اونو از خودمون، دور میبینیم….. دقیقا استاد چن شب پیش برای منم یه اتفاقی افتاد که کلی حاله دلمو خوب کرد.. یعنی اینقدر از اون شب خدارو باتمام وجودم حس میکنم که لذتش وصف ناپذیره… من مدتیه که عجیب هوس باقالی داشتم. و بشدت به باقالی علاقه دارم. و چن وقت بود به همسرم میگفتم که برام تهیه کنه. و ایشونم بااین وضعیت فعلی کرونایی خیلی تمایل به خریدن باقالی روی گاری نداشت. و هی پشت گوش مینداخت. حتی اومدم بجای باقالی، لوبیا رشتی پخته کردم و با فلفل و نمک و ابلیمو خوردم، مگه کمی از هوسمو کم کنه… ولی فایده نداشت کم که نکرد هیچ، بیشترم شد هوسم… دقیقا دوسه شب پیش قرار بود باهمسرم بریم حرم. و منم ب خودم وعده دادم که تو مسیر اگه جایی گیرم بیاد باقالی رو بخورم، ولی همسرم خسته بود و رفتنمون کنسل شد. منم ازشدت هوسم یکم تو گوگل سرچ کردم و عکس باقالی پخته نگاه کردم و کلی اب دهنم راه افتاد.. دقیقا توهمین حین، همسایمون همون لحظه اومد دم در خونه و یه کاسه باقالی پخته و یه بشقاب شلغم برام آورد. یعنی از حس اون لحظه ام نگم براتون….. خدامیدونه چه لبخند شیرین و عمیق ازته دلم زدم به مهربونی پروردگارم.. و باذوق و شوق به همسرم گفتم اگه گفتی چیه؟ اینقدر اونشب اون لحظه باقالی بهم مزه داد. هر دونه که میخوردم خدارو به خودم نزدیک تر حس میکردم.. چون دقیقا از سمت خداوند اما با دست همسایمون برام فرستاده شده بود.و خداوند اینجوری، اینقدر راحت و سریع اجابت میکنه.. فرقی نداره این خواسته شیروباقالی باشه یا اینکه بنز باشه…. خداهیچ وقت دیر نمیکنه، فقط ما صبرو حوصلمون کمه..و همون شب باشوخی به همسرم گفتم ازالان هرچی هوس کنم به تو نمیگم. مستقیم به خود خدا میگم. اون زودتر ازتو اجابتم میکنه…..خدارو نمیتونیم ببینیم ولی اون که مارو میبینه،،، صداشو و حضورشو با قلب و دلمون میتونیم احساس کنیم… خدایا شکرت ازاینکه توهستی کنارم. کنارم که نه. هستی در وجودم….. ازالان نگاهم عمیق تر شده به حضور خداوند در قلب و جانم. اینکه هرچی بخوام، اون از جایی که گمان ندارم بهم میرسونه خواسته هامو….و هیچ کس و هیچ چیزو عامل رسیدن به خواسته هام نمیدونم. و این شیرین ترین لذتیه که تابه الان درک کردم…. خداروشکر برای درک عميق تر خودش در وجودم..راستی استاد دقیقاموضوعی از مطالبی که برام اتفاق میفته و دوست دارم عنوان کنم و دیدگاه راجبش بنویسم و به اشتراک بزارم، هم جالبه… چون نمیدونم کجا این موضوع مدنظرمو عنوان کنم، دقیقا همون روز یا دوروز بعدش من فایلی رو نگاه میکنم که مربوط به اتفاقیه که برام افتاده و دوست داشتم دیدگاه بزارم. و اینم برام یه شگفتی بوده که تاالان خیلی اتفاق افتاده و من به همون مسیر هدایت شدم که مربوط به اتفاقم بوده و تونستم دیدگاه بزارم وبهتون بگم…مسیر هدایت ته نداره.. همش میشه شگفتی.. خدایاشکرت برای این هدایت و شگفتی های زندگیم…. . عمرتون بابرکت.. یاعلی
سلام استاد…. چ حس قشنگیه این حسی که عنوان کردین که خدا بیخ گوشمونه … و چه مثالتون بینظیر بود و جای تامل داره برای خدایی که اینقدر بهمون نزدیکه و ما اونو از خودمون، دور میبینیم….. دقیقا استاد چن شب پیش برای منم یه اتفاقی افتاد که کلی حاله دلمو خوب کرد.. یعنی اینقدر از اون شب خدارو باتمام وجودم حس میکنم که لذتش وصف ناپذیره… من مدتیه که عجیب هوس باقالی داشتم. و بشدت به باقالی علاقه دارم. و چن وقت بود به همسرم میگفتم که برام تهیه کنه. و ایشونم بااین وضعیت فعلی کرونایی خیلی تمایل به خریدن باقالی روی گاری نداشت. و هی پشت گوش مینداخت. حتی اومدم بجای باقالی، لوبیا رشتی پخته کردم و با فلفل و نمک و ابلیمو خوردم، مگه کمی از هوسمو کم کنه… ولی فایده نداشت کم که نکرد هیچ، بیشترم شد هوسم… دقیقا دوسه شب پیش قرار بود باهمسرم بریم حرم. و منم ب خودم وعده دادم که تو مسیر اگه جایی گیرم بیاد باقالی رو بخورم، ولی همسرم خسته بود و رفتنمون کنسل شد. منم ازشدت هوسم یکم تو گوگل سرچ کردم و عکس باقالی پخته نگاه کردم و کلی اب دهنم راه افتاد.. دقیقا توهمین حین، همسایمون همون لحظه اومد دم در خونه و یه کاسه باقالی پخته و یه بشقاب شلغم برام آورد. یعنی از حس اون لحظه ام نگم براتون….. خدامیدونه چه لبخند شیرین و عمیق ازته دلم زدم به مهربونی پروردگارم.. و باذوق و شوق به همسرم گفتم اگه گفتی چیه؟ اینقدر اونشب اون لحظه باقالی بهم مزه داد. هر دونه که میخوردم خدارو به خودم نزدیک تر حس میکردم.. چون دقیقا از سمت خداوند اما با دست همسایمون برام فرستاده شده بود.و خداوند اینجوری، اینقدر راحت و سریع اجابت میکنه.. فرقی نداره این خواسته شیروباقالی باشه یا اینکه بنز باشه…. خداهیچ وقت دیر نمیکنه، فقط ما صبرو حوصلمون کمه..و همون شب باشوخی به همسرم گفتم ازالان هرچی هوس کنم به تو نمیگم. مستقیم به خود خدا میگم. اون زودتر ازتو اجابتم میکنه…..خدارو نمیتونیم ببینیم ولی اون که مارو میبینه،،، صداشو و حضورشو با قلب و دلمون میتونیم احساس کنیم… خدایا شکرت ازاینکه توهستی کنارم. کنارم که نه. هستی در وجودم….. ازالان نگاهم عمیق تر شده به حضور خداوند در قلب و جانم. اینکه هرچی بخوام، اون از جایی که گمان ندارم بهم میرسونه خواسته هامو….و هیچ کس و هیچ چیزو عامل رسیدن به خواسته هام نمیدونم. و این شیرین ترین لذتیه که تابه الان درک کردم…. خداروشکر برای درک عميق تر خودش در وجودم..راستی استاد دقیقاموضوعی از مطالبی که برام اتفاق میفته و دوست دارم عنوان کنم و دیدگاه راجبش بنویسم و به اشتراک بزارم، هم جالبه… چون نمیدونم کجا این موضوع مدنظرمو عنوان کنم، دقیقا همون روز یا دوروز بعدش من فایلی رو نگاه میکنم که مربوط به اتفاقیه که برام افتاده و دوست داشتم دیدگاه بزارم. و اینم برام یه شگفتی بوده که تاالان خیلی اتفاق افتاده و من به همون مسیر هدایت شدم که مربوط به اتفاقم بوده و تونستم دیدگاه بزارم وبهتون بگم…مسیر هدایت ته نداره.. همش میشه شگفتی.. خدایاشکرت برای این هدایت و شگفتی های زندگیم…. . عمرتون بابرکت.. یاعلی